عصمت پیامبران در کلام اسلامی
عصمت در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب خدای متعال به برگزیدگان خود و گاه نیز به ملکهای تعبیر شده که به موجب آن، انبیاء و اوصیای ایشان برغم داشتن قدرت بر انجام گناهان، از هر گونه خطا و اشتباه، گناه، سهو و نسیان در تمام مراحل زندگی، حتی قبل از تصدی منصب، مصون هستند. امامیه عصمت پیامبران را از ضروریترین شروط اعطای مقام نبوت میدانند. استوارترین دیدگاه در باب «منشأ عصمت»، «علم خاص» است که هم با تحلیل عقلی و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با متون دینی همخوانی دارد. متکلمان قلمرو عصمت پیامبران را به عصمت زمانی و عصمت متعلق تقسیم کرده و عصمت متعلق را نیز مشتمل بر عصمت علمی و عملی دانسته و بر این اساس قلمرو عصمت معصومان را به عصمت از انواع گناهان، خطا، اشتباه و نسیان گسترش دادهاند. عصمت پیامبران را با براهین عقلی و ادله نقلی متعددی میتوان به اثبات رساند.
معناشناسی عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
در اصطلاح متکلمان
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
- عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند.
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۹].[۱۰]
پیشینه تاریخی
پیشینه اعتقاد به عصمت پیامبران قبل از اسلام
اندیشه عصمت پیامبران پیش از اسلام وجود داشته است؛ گرچه در هر دینی به شکل و قالب خاصی بروز و جلوه داشته است. در ادیان غیرابراهیمی، بیشتر به عنوان صفت پیش فرضِ معلم و آموزگار خلایق قرار گرفتن و راهبری مردم قرار گرفته است. در دین یهود، عصمت انبیا در مقام اخذ و تلقّی و ابلاغ وحی به شکل قطعی مطرح شده است؛ اما عصمت آنها در مقام عمل نیز با توجیه موارد خلاف در تفاسیر تورات به شکل خاصی مطرح شده است. بیش از همه ادیان و آشکارتر از آنها در مسیحیت، عصمتِ عیسی مسیح(ع)، عصمت کاتبان انجیل، عصمت کلیسا، عصمت پاپ در مقام فتوا و اَشکال دیگری از عصمت مطرح بوده و هست[۱۱].
خاورشناسان دیدگاههای مختلفی را پیرامون اصل اعتقاد به عصمت و پیشینه آن مطرح کردهاند. برخی پیدایش آن را به نیمه نخست قرن دوم هجری مرتبط دانسته و بر این باورند که این دیدگاه از زمان امام صادق(ع) مطرح شده و سپس توسط شاگردان آن حضرت و بعدها توسط علمای شیعه ترویج یافت[۱۲]، برخی معتقدند مسلمانان آن را از زرتشت یا ایرانیان باستان اخذ کردهاند[۱۳].[۱۴].[۱۵] و برخی دیگر تاریخچه آن را به صوفیه بازمیگردانند[۱۶]. برخی هم معتقدند مسلمانان این عقیده را از ادیان دیگر همچون مسیحیت[۱۷] گرفتهاند. برخی دیگر اما آن را از ابداعات عبدالله بن سبا میدانند[۱۸]. اعتقاد به سیاسی بودن عصمت[۱۹] و نیز بازگرداندن آن به غلات هم توسط برخی مطرح شده است[۲۰].
اندیشه عصمت پیامبران در اسلام
ریشههای اندیشه عصمت پیامبران در اسلام به آیات قرآن کریم و روایات اسلامی باز میگردد. با این حال، اختلافات بسیاری پیرامون این مسأله، ضرورت و گستره آن در پیامبران پیش و پس از تصدی منصب در میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی به چشم میخورد.
دیدگاه پیروان مذاهب اسلامی حول عصمت پیامبران
عصمت در اندیشه متکلمان امامیه
متکلمان امامیه عصمت را شرط لازم نبوت دانسته و پیامبران را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع گناه، نسیان، خطا و اشتباه معصوم میدانند. گروهی از متکلمان امامی برخی انبیای الهی(ع) را از ارتکاب سهو و ترک اولی نیز معصوم دانستهاند. به عنوان نمونه به دیدگاه برخی متکلمین اشاره میشود
ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی[۲۱] یکی از طرفداران نظریه عصمت پیامبر و امام است. وی عصمت را شرط لازم برای نبوت و امامت میداند[۲۲].[۲۳]
محمد بن محمد بن نعمان العکبری البغدادی متولد سال ۳۳۶ هجری قمری، معروف به شیخ مفید، از متکلمان پرآوازه شیعه در قرن چهارم و پنجم، به شمار میآید[۲۴].
نظریات مرحوم شیخ در مسئله عصمت نه تنها ناظر به عصمت پیامبران است بلکه بر عصمت امامان نیز صدق میکند. وی معتقد است:
- عصمت، شرط لازم نبوت و امامت بوده و امری تفکیک ناپذیر از آن است[۲۵].
- عصمت معصومان اعم از پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع)، لطف و موهبتی الهی است[۲۶].
- عصمت معصوم، منافاتی با اختیار وی در گناه کردن ندارد[۲۷].
- مفهوم عصمت در آثار شیخ مفید علاوه بر عصمت پیامبر و امام از انواع معاصی و گناهان، درباره عصمت از اشتباه و فراموشی نیز به کار رفته است[۲۸].
- معصوم(ع)، در همه عمر خود از گناهان کبیره معصوم است؛ اما ضرورتاً از گناهان صغیره سهوی که موجب استخفاف او نشود، پیش از تصدی منصب امامت معصوم نیست[۲۹].
- معصوم، از اشتباه در تبیین دین و عمل به آن معصوم است[۳۰].
نکته قابل توجه در سخنان شیخ مفید اینکه مسئله عصمت معصومان از گناهان سهوی و نیز عصمت تنها پیامبر اسلام و امامان و نه مطلق پیامبران، از ترک مستحبات، برای نخستین بار از زمان مرحوم شیخ مفید و به دست ایشان مطرح شده مفید[۳۱]، چه اینکه تصریح به امکان اشتباه امام، به دلیل نداشتن علم الهی، دستکم در حوزه قضاوت را که البته به تنقیح مناط در دیگر امور غیردینی نیز قابل سرایت است، نخستین بار ایشان ابراز کرده است[۳۲].
مرحوم سید مرتضی، یکی دیگر از متکلمان بزرگ امامی است که پس از شیخ مفید به تبیین اندیشههای امامیه پرداخته است. از آنجا که وی هم عصر با معتزلیان بود، غالب مباحث وی نیز ناظر به آراء و اندیشههای معتزله و در پاسخ به شبهات و اشکالات آنها به مذهب تشیع بوده است. و با توجه به آنکه از جمله مهمترین مباحث چالشی میان وی با معتزله بحث از عصمت امامان بوده است لذا دیدگاهها و مباحث سید مرتضی در آثارش در باب عصمت نیز پیرامون مسأله عصمت امام و مسائل و موضوعات مرتبط با آن، مطرح شده است. با این حال میتوان اعتقاد به عصمت انبیا و لزوم آن را نیز با توجه به آراء وی در بحث عصمت امام به دست آورد. به عنوان نمونه به برخی دیدگاههای ایشان اشاره میشود.
سید مرتضی عصمت امام را از بزرگترین اصول امامت وی دانسته و بحث و نظر درباره آن و تعیین دقیق حدودش را لازم میشمرد[۳۳]. او مانند دیگر متکلمان امامیه، عصمت را از ذاتیات و شروط لازم برای امام میداند: «إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً»[۳۴].
نظریه مرحوم سید در این باره ناشی از نگاه ویژه او به منصب امامت است؛ بدین معنا که وی وجود رئیس را برای جامعه عقلاً امری ضروری دانسته و او را همان امام میشمرد و بر این باور است که چنین رئیسی باید از ارتکاب گناهان معصوم باشد[۳۵].
سید مرتضی، عصمت را از نظر لغوی به معنای منع کردن میداند: "أصل العصمة في وضع اللغة المنع، يقال: عصمت فلانا من السوء إذا منعت من فعله به"[۳۶]. وی افزون بر تعریف لغوی عصمت، دستکم سه بار به تعریف اصطلاحی آن پرداخته است.
بر اساس یکی از این تعاریف، عصمت چیزی است که با وجود آن، اگرچه مکلف تمکن و قدرت ارتکاب گناه را دارد، از گناه یا ترک واجب امتناع میکند: "العصمة ما يمنع عنده المكلف من فعل القبيح و الاخلال بالواجب ولولاه لم يمنع من ذلك مع تمكينه في الحالين"[۳۷]. مرحوم سید مرتضی در تعریف دیگری از عصمت، از ادبیات رایج میان متکلمان آن زمان استفاده میکند و عصمت را لطف خداوند به بنده خود میشمرد[۳۸].
ویژگیهای مقوله عصمت از دیدگاه ایشان عبارتاند از: اختیاری و الهی بودن عصمت[۳۹]، تکاملی بودن آن[۴۰]، اختصاص نداشتن به گروهی ویژه[۴۱] و تشکیکی بودن عصمت. سید مرتضی، عصمت را دارای مراتب تشکیکی میداند؛ یعنی کسی که از فعلی قبیح خودداری میکند، از همان عمل، معصوم به شمار میآید؛ ولی نمیتوان او را معصوم مطلق نامید، بلکه معصوم مضاف است؛ یعنی از همان عمل، معصوم است. اگر کسی بتواند از همه گناهان خودداری کند، او را معصوم مطلق مینامند و از این روست که پیامبران و امامان که در دیدگاه شیعه امامیه از همه گناهان خودداری میکنند، معصوم مطلق به شمار میآیند[۴۲].
از نظر وی امام ضرورتا از ارتکاب همه گناهان صغیره و کبیره[۴۳] و نیز اشتباهاتی که در تبیین و عمل به دین، به روی گردانی مردم از او بیانجامد[۴۴]، قبل و پس از تصدی امامت، معصوم بوده و ضرورتا از اشتباه و فراموشی و سهو و نسیان در امور عادی زندگی[۴۵] و نیز ترک مستحبات معصوم نیست[۴۶]
سید مرتضی در آثار متعدد خود، از براهین عقلی و نقلی بسیاری در اثبات عصمت معصومان استناد کرده است[۴۷].[۴۸]
ابوالصلاح تقی بن نجم بن عبیدالله حلبی، معروف به ابوالصلاح حلبی، از جمله متکلمان معروف قرن پنجم و از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی است. او از متکلمانی است که در زمینه عصمت، به ویژه برهانهای آن نوآوریهای زیادی داشته است[۴۹]. وی معتقد است عصمت شرط لازم برای نبوت و امامت پیامبر و امام است[۵۰].
ابوالفتح محمد کراجکی طرابلسی (۴۴۹ ق، لبنان) از جمله متکلمان معروف قرن پنجم هجری است. وی مانند بسیاری دیگر از متکلمان امامیه طرفدار عصمت پیامبران بوده و در این خصوص امامان را نیز همشأن انبیا میداند.[۵۱]. بر این اساس هر مرتبهای از عصمت که برای انبیاثابت شود برای امامان نیز ثابت خواهد بود.
مرحوم کراجکی در معدود آثار به جای مانده از خود، به طور بسیار گذرا، به یکی از ویژگیهای عصمت، یعنی اختیاری بودن آن اشاره کرده است: "و انهم معصومون من الخطا و الزلل عصمة اختیار"[۵۲]. وی در این عبارت موجز، مفهوم عصمت را برای عصمت از اشتباه و خطا نیز به کار برده است.
ایشان در آثار خود در موارد متعددی امام(ع) را از گناهان معصوم دانسته است: «امامان(ع) در داشتن کمال، علم و عصمت از گناهان، مانند پیامبران(ع) هستند»[۵۳] [۵۴].
از برهانهای مرحوم کراجکی در بحث عصمت امام روشن میشود که از نظر وی، عصمت، شرط لازم متصدی منصب نبوت و امامت است. وی ضمن یکی از برهانهای خود مینویسد: «امام، الگوی مردم در دین و دنیاست، و پیروی از او را خداوند رب العالمین واجب کرده است. پس لازم است اشتباه و لغزشی بر او ممکن نباشد»[۵۵].[۵۶].
در اندیشه مرحوم شیخ طوسی نه تنها پیامبر و امام معصوم هستند بلکه عصمت شرط لازم نبوت و امامت آنهاست[۵۷]. وی در بیان تعریف اصطلاحی، عصمت را به لطفی تفسیر نموده که معصوم را به انجام واجب و ترک قبیح دعوت میکند[۵۸]. وی اختیاری[۵۹] و الهی بودن[۶۰] را از ویژگیهای عصمت دانسته است. از منظر ایشان، امام از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم بوده است[۶۱].
نظریهای که برای نخستین بار مرحوم شیخ طوسی در کلام شیعه مطرح کرده، این است که وی امام را نه تنها پیش از تصدی منصب امامت، که از آغاز عمر تا پایان معصوم میداند[۶۲]. افزون بر آن، مرحوم شیخ طوسی، از کسانی است که پیامبر و به تبع آن، امام را از گناه سهوی نیز معصوم دانسته است[۶۳].
شیخ طوسی به طور کلی پیامبر و به تبع آن، امام را از هر عملی که موجب رویگردانی و نفرت مردم از آنان شود، اگرچه آن عمل قبیح نباشد معصوم دانسته است[۶۴].
وی امام را از گناهان باطنی و ظاهری[۶۵] معصوم میداند[۶۶]. با این توضیح روشن میشود که در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام به طور ضروری و وجوبی از آغاز عمر تا پایان از گناهان سهوی و عمدی معصوم است[۶۷].
دیدگاه پیروان مذاهب اهل سنت حول عصمت پیامبران
مشهور متکمان اهل سنت به اصل معصوم بودن انبیا(ع) باور دارند با این حال در گستره عصمت انبیا میان پیروان مذاهب مختلف اهل سنت، اختلافات بسیاری وجود دارد و به طور کلی هیچیک از پیروان مذاهب اهل سنت در بحث عصمت، قائل به عصمت مطلق انبیا(ع) از انواع معاصی، خطا، نسیان و اشتباه، قبل یا بعد از نبوت نیستند.
حنفیها و ماتریدیه
کلمات ابوحنیفه نشان میدهد که وی تنها به عصمت پیامبران از ارتکاب گناه و خطای عمدی معتقد بوده است چنانچه در جایی میگوید: «پیامبران از تمام گناهان کبیره و صغیره و کفر و زشتیها، مصون و معصوم هستند، اگر چه لغزشها و خطاهایی از آنها سر زده است»[۶۸]. پیروان ابوحنیفه که در اعتقادات ماتریدی هستند نیز همین عقیده را با اختلافاتی اندک در جزئیات آن دارند. به عنوان نمونه سعدالدین عمر تفتازانی در شرح خویش بر کتاب «عقاید نسفی» پیرامون عصمت انبیا چنین میگوید: «به اجماع علما پیامبران از ارتکاب عمدی کذب به ویژه در آن چه که متعلق به امر شارع است و نیز در تبلیغ احکام و ارشاد امت معصومند، اکثر علما انبیا را از ارتکاب سهوی کذب نیز معصوم دانستهاند، اما در مورد ارتکاب سایر گناهان تفصیل داده شده و به اجماع علما، پیامبران پیش از وحی و پس از آن از کفر معصومند. همچنین نزد جمهور علما، انبیا، از گناهان کبیره عمدی معصوم هستند. امّا انجام گناه کبیره به صورت سهوی و ناخودآگاه را اکثر علما جایز دانستهاند. ضمن اینکه انجام عمدی گناهان صغیره نیز جایز است. اما پیش از وحی دلیلی بر امتناع صدور گناهان کبیره از انبیا وجود ندارد»[۶۹].[۷۰]
مالکیها و اشاعره
مالک بن انس، پیشوا و فقیه مذهب مالکی است.اکثر پیروان مذهب فقهی مالکی، در کلام، اشعری مذهب هستند. نگاهی به آراء و دیدگاههای اشاعره روشن کننده اعتقاد آنها در باب عصمت انبیا(ع) است. اشاعره در باب عصمت انبیا(ع) بر این باورند که خطای پیامبران از روی سهو و نسیان اشکالی ندارد و پیش از نبوت، ارتکاب گناه کبیره نیز از آنان جایز است. صاحب کتاب «الحصون الحمیدیة» ضمن تصریح به لزوم وجود عصمت در انبیا(ع) به معنای طهارت ظاهری و باطنی ایشان از معاصی و منهیات الهی و رذایل اخلاقی چون حسد، کبر، کذب و امثال اینها معتقد است در مواجهه با روایاتی که توهم ارتکاب معاصی از انبیا(ع) و رسل را در انسان ایجاد مینمایند، باید به تأویل یا توجیه آن روایات روی آورد[۷۱].[۷۲]
شافعیها و حنبلیها
از جستاری در روایات موجود در منابع معتبر اهلسنت که توسط هواداران نامدار مذهب شافعی و حنبلی در ادوار و قرون مختلف نقل شده نیز میتوان به دیدگاه آنها پیرامون عصمت انبیاء پی برد. ضمن اینکه غالب شافعیها، در کلام اشعری هستند و بر این اساس همان باورها و اعتقاداتی را که درباره عصمت انبیا(ع) در باب اشاعره مطرح نمودیم، بر پیروان شافعی نیز منطبق میگردد.
به عنوان نمونه، مسلم بن حجاج نیشابوری شافعی (۲۰۴-۲۶۱ه.ق) با اعتماد بر روایات نافی انبیا(ع) و از جمله پیامبراکرم(ص)، بسیاری از آنها را در صحیح خود نقل نموده است. وجود چنین روایاتی را میتوان در اثناء متون تفسیری، روایی و تاریخی افرادی چون فخر رازی، جلال الدین سیوطی، ابن کثیر دمشقی و دیگر علما و بزرگان شافعی مذهب نیز مشاهده نمود.
علاوه بر شافعیها، حنبلیها نیز که در اعتقادات، پیرو اهل حدیث بوده و گرایش افراطی زیادی به احادیث و عمل به آنها دارند، روایات نافی عصمت انبیا(ع) را در منابع خود نقل نمودهاند. روایاتی که حاکی از اعتقاد حداقلی آنها نسبت به مسأله عصمت انبیا(ع) است. سیری در آراء و سیره احمد بن حنبل پیشوای این مذهب در مواجهه با احادیث گویای توجه ویژه او به غالب احادیث است. در شرح حال وی آوردهاند که او بیش از هر روش دیگری به روش نقلی علاقه داشت و عمر و زندگی خویش را نیز به سماع و نقل میگذراند و از آنجا که منبعی جز منابع نقلی را قبول نداشت، تساهل در پذیرش احادیث و نیز قبول احادیث ضعیف از جمله مبانی وی به شمار میرفت[۷۳].
از دیگر دلایلی که اعتماد احمد بر احادیث ضعیف و مجعول نافی عصمت را تقویت میکند، مبانی حدیثگرایی وی است. سخن عبدالله بن احمد بن حنبل، شاهد این سخن ما است که میگوید: پدرم میگفت: «حدیث ضعیف نزد من، از رای بهتر است»[۷۴].[۷۵]
حشویه
حشویه نام فرقهای از اهل سنت است که به عناد و دشمنی با امیرالمؤمنین(ع) شهرت[۷۶] و به وجوب پیروی از بنیامیه[۷۷] باور دارند.
حشویه به هر خبری، هر چند متناقض عمل کرده و به ظواهر قرآن، هر چند مخالف با دلیل قطعی نیز تمسک میجویند[۷۸]. از این گذشته در تأیید عقائد باطل خویش به جعل حدیث روی آورده و آن را وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود میدانند[۷۹]. باور پیروان این گروه نسبت به مسأله عصمت انبیا را میتوان از سیری در کلمات علمای این فرقه در این خصوص، مشاهده نمود. چه اینکه حشویه نه تنها صدور اقسام کبائر و صغائر را به صورت مطلق (عمدا یا سهوا، قبل از دوران بعثت یا پس از آن) از انبیا(ع) روا میدانند. بلکه با استناد به برخی اخبار موهن، صدور معاصی را نیز از انبیاء(ع) به اثبات میرسانند[۸۰].
برخی از پیروان این فرقه به این مقدار نیز اکتفا نکرده و حتی کذب در شریعت را برای انبیا در هر حالی (مخفیانه یا آشکارا) جایز میدانند[۸۱].
اعتقاد به خیانت حضرت یوسف(ع) نسبت به همسر عزیز مصر، علاقهمندی حضرت داوود به همسر اوریا و بسترسازی جهت کشتن شدن اوریا در جنگ و ازدواج با همسر وی پس از آن[۸۲]، اعتقاد به کفر و گمراهی رسول خدا(ص) قبل از بعثت و خطای آن حضرت در تبلیغ دین[۸۳] در شمار بخشی از اعتقادات فاسد ایشان پیرامون انبیاست که از اسرائیلیات یا همان اخبار موهن گرفته شده است[۸۴].
منشأ و سرچشمه
در اینکه منشأ عصمت چیست و چه عامل یا عواملی موجب میشود تا معصومان در مقام عمل به اختیار خود آلودگیها را ترک کنند و از خطا و نسیان نیز در امان باشند، دیدگاههای مختلفی از سوی متکلمان اسلامی مطرح شده است:
- اجتماع چهار عنصر: برخی معتقدند اجتماع چهار عنصر موجب پیدایشِ صفت عصمت (لطف خفی) میشود که عبارتاند از: وجود خاصیتی در نفس یا بدن معصوم؛ علم و یقین نسبت به زیانها و مفاسد معاصی و فوائد طاعات؛ وحی یا الهام مستمرّ به معصومان، بینش ایشان نسبت به حقیقت معاصی و طاعات را موکد و عمیق میسازد؛ توجه به اینکه در صورت ترک اولی و راجح، مورد مواخذه و سختگیری الهی قرار خواهد گرفت[۸۵].
- علم خاص: بسیاری از اندیشوران اسلامی، منشأ عصمت را نوعی خاصّ از علم و آگاهی میدانند[۸۶].
- علم و اراده: برخی دیگر عصمت را معلول علم و اراده معصومان دانستهاند[۸۷].
- اراده قوی و حسن انتخاب: برخی عصمت را زاییده اراده قوی و حسن انتخاب میدانند[۸۸].
- تمامیت عقل: برخی از حکمای الهی، تامّ و کامل بودن «قوّه عقل» را ریشه و منبع «عصمت» شمردهاند[۸۹].
- مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی: برخی دیگر هم مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی همچون وراثت، لطف الهی، تربیت خانواده و... را منشأ عصمت میدانند[۹۰].
اقسام و گونهها
عصمت موهبتی و عصمت اکتسابی
عصمت اکتسابی یا اختیاری نوعی از عصمت است که در آن انسان با اختیار و اراده خود و با مبارزه با هوای نفسش، از گناه دوری میکند[۹۱]. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به واسطه وجود نیرویی که خداوند در او قرار داده، از گناه اجتناب میکند[۹۲].
در اینکه عصمت با اکتساب حاصل میشود، یا با موهبت الهی، اختلافی میان متکلمان اسلامی دیده نمیشود و به جرأت میتوان گفت که تمام متکلمان در این خصوص قائل به موهوبی بودن عصمت هستند[۹۳].[۹۴]
عصمت استحقاقی و عصمت تفضلی
بحث دیگری که میان متکلمان اسلامی مطرح شده این است که آیا عصمت، استحقاقی است یا تفضّلی. این بحث به بحث اختیار در عصمت و مجبور بودن یا نبودن معصوم در ارتکاب معاصی و عدم ارتکاب آنها بازمیگردد. از نظر عقل، اگر عصمت مستلزم مجبور بودن شخص معصوم در انجام طاعات و ترک گناهان باشد، در این صورت شخص معصوم مستحق ستایش و مدح نخواهد بود؛ چراکه وجود این صفت در او فضیلتی برای وی به شمار نیامده و بنا به فرض مذکور او مجبور به ترک گناه بوده و اصلا قدرت بر انجام آن را ندارد[۹۵]. از آنجا که غالب متکلمان اسلامی غیر از اشاعره، قائل به اختیار شخص معصوم هستند، بنابراین عصمت را امری تفضلی میدانند نه استحقاقی[۹۶].
قلمرو و گستره
گستره عصمت پیامبران به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.
گستره زمانی
در گستره زمانی، عصمت پیامبران به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی میشود
- عصمت پیش از تصدی منصب (نبوت): بحث از قلمرو عصمت معصومان اعم از پیامبران و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و پس از آن تا عصر امامان اهل بیت(ع) دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید ائمه در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت پیامبر و امام بوده است[۹۷].
- عصمت پس از تصدی منصب (نبوت): یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران و امامان معصوم از گناه پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم(ع) مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است[۹۸]. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم میشود که عبارتاند از: عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛ عصمت در تفسیر و تبیین وحی؛ عصمت از اشتباه، خطا و فراموشی در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی و عصمت از گناه.
گستره متعلق (ابعاد عصمت)
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که پیامبران(ع) در آنها معصوم هستند. به بیان دیگر میتوان عصمت پیامبران را از جنبههای متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:
عصمت عملی
- عصمت از گناهان صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب: تمامی متکلمان شیعه پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم میدانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند[۹۹].
- عصمت از سهو: مرحوم صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیقتر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۱۰۰] و نیز خواب ماندن از نماز[۱۰۱]را نفی میکند. اما پس از او مرحوم شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۱۰۲] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم میداند. متکلمان متأخر غالباً قائل به ضرورت عصمت امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر پیامبران و امامان را معصوم از سهو میدانند.
- عصمت از نسیان: فراموش کردن احکام الهی از جانب انبیا(ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل میگردد. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ﴾[۱۰۳] میفهماند که رسول بهگونهای وحی الهی را دریافت و ابلاغ میکند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمیدهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمیشود.
- عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات: مسأله عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی هر چند با برخی روایتها قابل استنباط است اما در منابع کلامی امامیه تا زمان مرحوم شیخ مفید مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی متکلمان متأخر، فراهم آورد[۱۰۴].[۱۰۵]
عصمت علمی
مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا پیامبر یا امام در نظریاتی که ارائه میکند، از اشتباه معصوم است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی پیامبر یا امام با واقع مطابق است؟ این بخش از عصمت نیز میتواند دارای انواع زیر باشد:
- عصمت از اشتباه در تبیین دین پیش یا پس از تصدی منصب: از آنجا که جامعه شیعی و نیز اندیشمندان مسلمان، یکی از اهداف نصب پیامبر و امام را تبیین دین میدانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که پیامبر و امام، ضرورتا از اشتباه در تبیین دین معصوم است[۱۰۶].
- عصمت از اشتباه در نظریات علمی غیر دینی پیش یا پس از تصدی منصب: غالب متکلمان امامیه در پنج قرن نخست، به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی نکردهاند، لکن از نظریات آنان درباره مسأله علم امام دست کم میتوان به لوازم نظریهشان در این بخش نیز دست یافت. چه اینکه در میان متکلمان تنها مرحوم طبری و سدآبادی، علم امام را مطلق دانستهاند[۱۰۷]. از این رو میتوان آنان را بر این باور دانست که امام از اشتباه در نظریات غیر دینی معصوم است.
- عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی پیش یا پس از تصدی منصب: به نظر میرسد تبیین این مسأله در عصر امامان معصوم(ع)، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. در هر حال باید گفت فضای حاکم بر جامعه شیعی، تا پایان قرن پنجم هجری بر معصوم دانستن پیامبر و امام از اشتباه در امور عادی استوار نبوده است[۱۰۸].
امکان و ضرورت
امکان عصمت
ادله امکان عصمت برای عموم افراد بشر
برخی معاصرین دستیابی به برخی درجات عصمت را برای عموم افراد بشر ممکن دانسته و به ادلهای همچون امکان ذاتی[۱۰۹] و برخی عمومات قرآنی دال بر این موضوع، استناد کردهاند[۱۱۰].[۱۱۱]
ضرورت عصمت
بحث از ضرورت عصمت پس از بحث امکان عصمت مطرح میگردد. هر چند بهرهمندی از برخی اقسام و درجات مختلف عصمت برای عموم افراد بشر به تناسب جایگاه هر فرد و تقوای او امری ممکن است اما برخورداری از درجات عالیه آنکه شامل عصمت عملی و علمی میشود تنها برای حجتهای الهی اعم از انبیا و امامان معصوم(ع)، ممکن بلکه امری لازم و ضروری است.
ضرورت عصمت پیامبران
هدف از بعثت پیامبران هدایت نوع بشر در سایه دستورات الهی است و مقتضای این هدف آن است که پیامهای خداوند از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی مصون باشد و سالم و دست نخورده به دست مردم برسد تا هیچ گونه شک و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات پیامبران نباشد، به گونه ای که سخن آنها را سخن خدا، و تعلیمات آنها را تعلیمات الهی بدانند، تا از جان و دل آنها را بپذیرند، و صد درصد در برابر آن تسلیم باشند، و به آن اعتماد کنند.
اگر پیامبران از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحریف حقایق و خطا و اشتباه، در کلمات آنها راه پیدا میکند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود[۱۱۲]. به علاوه در صورت معصوم نبودن پیامبران مسأله اتمام حجّت نیز حاصل نمیشود؛ زیرا همیشه بهانه ای در دست مخالفان خواهد بود که عدم پیروی از تعلیمات پیامبر به خاطر احتمال دروغ و کذب و یا خطا و اشتباه بوده است.
شرطیت برای نبوت
متکلمان اسلامی برای پیامبران شرایطی را بر شمردهاند که دستهای از آنها مورد اتفاق شیعه و سنی هستند، مثل مرد بودن، حر بودن، عالم بودن به امور دینی، عاقل بودن، مسلمان بودن[۱۱۳]. امّا در مقابل برخی از شروط مورد اختلاف فریقین هستند. امامیه برخلاف سایر مذاهب اسلامی، منصوص بودن، عصمت و افضلیت را از شرایط اساسی در انتصاب پیامبر و امام میدانند[۱۱۴].
از جمله آیاتی که از آن بر شرطیت عصمت در پیامبران و امامان استفاده شده، آیه ابتلای حضرت ابراهیم(ع) است. آنجا که خدای متعال در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد: ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۱۵]. این آیه بر عصمت پیامبر و امام(ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت میکند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی نبوت یا امامت را نخواهد داشت[۱۱۶].[۱۱۷]
دیدگاه متکلمان
- خواجه نصیرالدین طوسی: ایشان علاوه بر یادآوری کمال فهم، هوشمندی و مبرا بودن حجتهای الهی از اموری همچون خطا، سهو و نسیان میافزاید: كلما ينفّر عنه من دناءة الآباء وعهر الأمهات و الفظاظة و الغلظة و الأبنة و شبهها و الأكل على الطريق و شبهه[۱۱۸]؛ [[[پیامبر]] و امام باید] از آنچه که نفرتآور است منزه باشد. به مانند پستی و فرومایگی در نَسَب پدری و مادری، بد اخلاقی، تندخویی، امراض روحی و جسمی، ابتلاء به ابنه و مانند آن، و از غذا خوردن در مسیر راه و مواردی از این قبیل پرهیز کند.
- علامه حلی: ایشان نیز در توصیف معصوم مینویسد: إنه لا يجوز أن يقع منه الصغائر و لا الكبائر، لا عمداً و لا سهواً و لا غلطاً في التأويل، و يجب أن يكون منزهاً عن ذلك من أول عمره إلى آخره[۱۱۹]؛ سر زدن گناهان بزرگ و کوچک از معصوم جایز نیست، خواه عملی باشد و خواه سهوی.
- فاضل مقداد[۱۲۰]: ایشان در شرح عبارت علامه حلی میگوید: أصحابنا حكموا بعصمتهم مطلقاً، قبل النبوة و بعدها[۱۲۱]؛ علماء شیعه به عصمت پیامبران به طور مطلق، چه قبل و چه پس از نبوت حکم کردهاند. از نظر ایشان، پیامبران در حوزههایی همچون: عقاید، افعال، تبلیغ دین و امور عرفی عصمت دارند. بر این اساس، برخی از عالمان شیعه معتقدند که معصوم در موضوعات و مصادیق نیز دچار اشتباه نمیشود.
- مرحوم مجلسی: ایشان به نقل از کتاب «عقائد شیخ صدوق» مینویسد: «عقیده ما درباره پیامبران، فرستادگان، پیشوایان و ملائکه این است که اینان از هر پلیدی، پاکند و مرتکب گناهان کوچک و بزرگ نمیشوند».[۱۲۲]. علامه مجلسی تصریح میکند که این تعریفی که شیخ صدوق از عصمت به دست داده است، مورد اتفاق تمامی علماء شیعه و از ضروریات مذهب امامیه است. ایشان مینویسد: عصمت به این معنا در شأن اهلبیت(ع)، به دلیل اجماع و روایات بسیار ثابت شده است، به طوری که این اعتقاد در زمره ضروریات مذهب امامیه به شمار میرود. علماء شیعه برای اثبات عصمت، به دلیلهای عقلی نیز استدلال میکنند[۱۲۳].[۱۲۴]
ادله اثبات
- براهین عقلی: مهمترین براهین عقلی اثبات عصمت پیامبران که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت معصومان هستند، عبارتاند از: برهان لزوم هدایت بشر؛ برهان وجوب اطاعت از معصوم؛ برهان حفظ شریعت؛ برهان لزوم اطمینان و برهان لطف[۱۲۵].
- ادله نقلی:
- ادله قرآنی: در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسانهای برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند[۱۲۶].
- ادله روایی: در روایات متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا(ع) تأکید شده است[۱۲۷] از جمله آنها روایتی است از امام باقر(ع) که در آن آمده است: «انبیا گناه نمیکنند؛ چون همگی معصوم و پاکاند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمیشوند»[۱۲۸].[۱۲۹]
شبهات مرتبط
نخست: اخذ اندیشه عصمت در اسلام از ادیان ماقبل
- شبهه اول: وجود نداشتن عصمت در کتاب و سنت
- شبهه چهارم: اندیشه عصمت برگرفته از فرقه متصوفه!
- شبهه پنجم: اندیشه عصمت برگرفته از آموزههای زرتشت!
- شبهه ششم: اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه!
دوم: شبهات عمومی عصمت
شبهه اول: جبرگرایی در نظریه عصمت
- شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی شریعت
- شبهه سوم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت انسان
- شبهه چهارم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب
- شبهه پنجم: غلوآمیز بودن نظریه عصمت
- شبهه ششم: عصمت و تبعیض
- شبهه هفتم: تنافی عصمت با خاتمیت
سوم: توهم منافات برخی آیات و روایات با عصمت
- شبهه دوم: عصمت حضرت ابراهیم(ع)
پرسشهای وابسته
- عصمت علمی پیامبران چند قسم است؟ (پرسش)
- گستره عصمت پیامبران تا چه حدی است؟ (پرسش)
- دلایل قرآنی بر گستره عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)
- مراد از ارتکاب سهوی گناه از سوی انبیاء چیست؟ (پرسش)
- عصمت انبیاء از خطا در قضاوت به چه معناست؟ (پرسش)
- آیا انبیاء تنها از ترک واجبات و انجام محرمات معصوم هستند؟ (پرسش)
- گستره عصمت پیامبران از دیدگاه اندیشمندان تا چه حد است؟ (پرسش)
- عصمت پیامبران و امامان از خطا در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی به چه معناست؟ (پرسش)
- گناه دارای چه مراتبی است و معصومان در کدام مرتبه دارای عصمت هستند؟ (پرسش)
جستارهای وابسته
- عصمت مطلق
- عصمت نسبی
- عصمت از خطا
- عصمت از گناه
- عصمت در احکام
- عصمت در اعتقاد
- عصمت در افعال
- عصمت در تبلیغ
- عصمت علمی
- عصمت عملی
- عصمت امرای امام
- عصمت انبیا
- عصمت اهل اجماع
- عصمت اهل بیت
- عصمت اولوالامر
- عصمت غیر انبیا
- عصمت ملائکه
- عصمت نواب امام
- آیات عصمت
- اسباب عصمت
- اعتراف معصومین به گناه
- انسان معصوم
- زمان عصمت
- علم به مثالب معاصی
- علم به مناقب طاعات
- مقام عصمت
- وجوب عصمت
منابع
- مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
- محمدی ریشهری، محمد، فلسفه وحی و نبوت
- فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
- حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
- محمد هادی فرقانی و محمد عباسزاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی
- محمد هادی فرقانی، بررسی تحلیلی زمینه ها و علل جعل اخبار سخیف در شان رسول خدا با تاکید بر میراث روایی مکتوب اهل سنت، پژوهش نامه تاریخ، تابستان ۱۳۹۹
- مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت
- صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
- یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان
- هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار
- فرمانیان، مهدی، عصمت امامان شیعه، معارف کلامی شیعه
- مصطفیپور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴
- هادی اکبری ملکآبادی و رقیه یوسفی سوته، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
- محمد تقی فیاضبخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱
- علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: ﴿وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ﴾ والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص۱۸۱.
- ↑ ر.ک: فرقههای اسلامی، ص۱۲۸ و ۱۸۳؛ تشیع، ص۹۲ و ۹۳؛ رونالدسون، عقیدة الشیعه.
- ↑ همیلتن کیب اسلام، بررسی تاریخی، ترجمه منوچهر معصومی، ص۱۳۸.
- ↑ مؤلّف کتاب اسلام و بررسی تاریخی نیز این دیدگاه را پذیرفته است و میگوید: «این مطلب مطابق با فلسفه نور از حکمتهای کهن بابلی بود که به موجب آن، نور الهی در وجود ائمه تجسّم یافته است؛ نوری که از طریق نسلهای پیاپی به ایشان رسیده است» هیلتون گیب، اسلام بررسی تاریخی.از این جهت هنگامی که اسلام وارد ایران شد و ایرانیان مذهب شیعه را پذیرفتند، ایرانیان مصداق اعتقادات و افسانههای خویش را در وجود امامان جستجو و آنان را مّتصف به صفات فوق بشری کردند؛ از اینرو مؤلّف در ادامه میگوید: هنوز روشن نیست که با طی چه مراحلی این دو شکل اصلی تشیع با هم در آمیختند: عقیده به حق امامت موروثی و تشیع حاوی عقاید سرّی و رمزی؛ اما میتوان گفت که در قرنهای سوم و چهارم هجری، این جریان از قبل پیشرفت فراوانی کرده بود. با این همه هرچند به طور کلی معتقدات شیعه از نظر اهل سنت مردود بوده است، تشیع نفوذی قوی در بخشهایی از افکار و اعمال اهل سنت داشته است.... سنیان عقیده به نور الهی و معصومیت امام را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، یعنی حضرت محمد را نیز مشمول آن نمودند. مرتضی عسکری، عبدالله بن سبا، ج۱.
- ↑ گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، ص۱۲.
- ↑ رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۲۲۹.
- ↑ بعضی از معاصران از قول عدهای نقل میکنند که عصمت جزو تعالیم دین اسلام نمیباشد، بلکه اندیشه عصمت توسط عدهای از دانشمندان یهودی که اظهار اسلام میکردند وارد حوزه اعتقادات اسلام شده است، یعنی درواقع عصمت، بدعتی است که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) دانشمندان یهودی تازه مسلمان شده آن را وارد دین اسلام کردهاند یا اینکه عدهای از اهل کتاب این عقیده را ترویج کردهاند. ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.
- ↑ ابن تیمیه، مجموعه فتاوی شیخ الاسلام، ج۴، ص۵۱۸؛ همو، منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۶؛ ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه.
- ↑ از بعضی اهل سنت دیدگاهی نقل شده که میکوشد اندیشه عصمت را سیاسی جلوه دهد و آن اینکه: اندیشه امام معصوم یک اندیشه سیاسی محض است و هیچ جنبه دینی ندارد و ریشه آن تخیل شیعه میباشد. شیعیان آرزو داشتند بعد از رسول خدا(ص) علی(ع) خلافت را عهده دار شود. بعد از اینکه ابوبکر متولی امر شد، به خود میگفتند که بعد از ابوبکر علی(ع) خلیفه میشود، اما عمر متولی شد. باز میگفتند: بعد از عمر علی(ع) عهده دار حکومت خواهد شد، اما باز عثمان خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی(ع) خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و طلحه، زبیر و عایشه از یک سو، معاویه از سوی دیگر و نیز خوارج در مقابل او ایستادند تا جایی که به شهادت علی(ع) منتهی شد و خلافت به سرسختترین دشمن علویان یعنی معاویه رسید. شیعهها باز میگفتند: معاویه به زودی میمیرد و خلافت به امام حسن(ع) میرسد؛ اما امام حسن(ع) قبل از مردن معاویه به شهادت رسید و با مرگ معاویه خلافت به پسرش یزید رسید و امام حسین(ع) نیز موفق نشد حکومت را به دست گیرد و در عهد امویان و سپس عباسیان اهل بیت در فشار و سرکوب بسیار شدید قرار داشتند. در این جوّ و محیط بود که شیعه به اوج ناامیدی و خیبت افتاد و هیچ تکیه گاه و نقطه امیدی برایش باقی نماند. برای جبران این واقعیت دردناک، اندیشه امام معصوم از طرف شیعه مطرح شد تا بطلان تمام کسانی را که به اهل بیت(ع) ظلم روا داشتهاند ثابت کنند؛ اما اگر اهل بیت(ع) خلافت را بر عهده میداشتند، به هیچ وجه اثری از این اندیشه یافت نمیشد. محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۸۸. عدهای دیگر میگویند: «اندیشه عصمت را شیعیان اختراع کردهاند تا بدین وسیله موقعیت والای امامان خویش را در مقابل اهل سنت تحکیم و تثبیت کنند». احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشعیه، ص۳۲۸؛ حسن حنفی، من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۱۹۲.
- ↑ ر.ک: حسین مدرسی، مکتب در فرآیند تکامل، ص۱۱ - ۱۴.
- ↑ متکلم برجسته شیعه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، در آغاز معتزلی بود و سپس به مذهب امامیه گروید، وی در ری میزیست و پیش از سال ۳۱۹ هجری قمری در همان جا از دنیا رفت. ابن ندیم و نجاشی او را از متبحرترین متکلمان شیعی که منزلتی بزرگ در شیعه داشته است، شمرده و کتابهای او را نام بردهاند. نجاشی و ابن ندیم نام کتابهای ابن قبه را به این ترتیب بیان کردهاند: کتاب الإنصاف فی الامامة، کتاب المستثبت نقض کتاب أبی القاسم البلخی، کتاب الرد علی الزیدیة، کتاب الرد علی أبی علی الجبائی، المسألة المفردة فی الإمامة؛ ر. ک: محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۲۵؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۷۵-۳۷۶.
- ↑ ابن قبه، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۹۵-۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۶۷-۲۶۶.
- ↑ ابن ندیم (گویا او خود، مرحوم شیخ را دیده است) وی را جلودار علم کلام و رئیس متکلمان شیعه در عصر خود دانسته است. محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۴۷. نجاشی نیز که یکی از شاگردان شیخ مفید به شمار میرود، کمال استاد خود را در علوم کلام، فقه و حدیث، بالاتر از آن دانسته است که توصیفپذیر باشد. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۹۹.
- ↑ مفید محمدبن محمد بن نعمان، وقعة الجمل، ص۷۷.
- ↑ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقادات، ص۱۲۸.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمانف المسائل العکبریة، ص۱۱۵.
- ↑ مفید، محمدبن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.
- ↑ مفید، محمدبن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۲.
- ↑ مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ۱۰۵-۱۰۴.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۰۵-۲۷۵.
- ↑ العصمة في صفات الإمام من أكبر الأصول في الإمامة... فالواجب أن يكون الاشتغال بتصحيحها أكثر؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۱۴۵؛ همو، الامالی، تحقیق سیدمحمدبدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۴۵؛ همو، الذریعة إلی اصول الشریعة، تحقیق ابوالقاسم گرجی، ج۲، ص۶۵۰.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۰۷. نیز ر.ک: همان، ص۱۲۴؛ همو، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴ و ج۳، ص۲۰ و ۹۰؛ همو، الانتصار، ص۸۱ و ۴۷۷؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۳۲۶.
- ↑ "إن العقل يقتضي بوجوب الرئاسة في كل زمان و أن الرئيس لابد من كونه معصوماً مأمونا منه كل فعل قبيح"، سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
- ↑ "فإن قيل أ فتقولون فيمن لطف له بما اختار عنده الامتناع من فعل واحد قبيح أنه معصوم قلنا نقول ذلك مضافا و لا نطلقه فنقول إنه معصوم من كذا و لا نطلق... و نطلق في الأنبياء و الأئمة(ع) العصمة بلا تقييد لأنهم لا يفعلون شيئا من القبائح"؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۶. نیز ر.ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۶۸. گفتنی است در عبارات شیخ مفید نیز نظریاتی به چشم میخورد که همین معنا را به طور نسبی به ذهن متبادر میکند. ایشان در بحث از اینکه آیا امامان(ع) کلام ملایکه را میشنوند یا نه، بر این باور است که این کار، نه تنها برای امامان، بلکه برای شیعیان صدیق که از گمراهی معصوماند نیز ممکن است: "أقول بجواز هذا من جهة العقل و أنه ليس بممتنع في الصديقين في الشيعة المعصومين من الضلال و قد جاءت بصحته و كونه للائمة... واضحة الحجة و البرهان"؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۹-۷۰.
- ↑ سیدمرتضی، الرسائل، ج۱، ص۴۱۳؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴ و ۷۴.
- ↑ سید مزتضی، الرسائل، ج۱، ص۱۸.
- ↑ سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۲۱.
- ↑ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۶۰؛ همو، همان، ص۲۴.
- ↑ برهان امتناع تسلسل، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، برهان حفظ شریعت، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹، برهان پیشوایی امام، همان، ج۱، ص۳۰۹، از جمله برهانهای عقلی مورد استناد وی و آیه ابتلا، همان، ج۳، ص۱۴۱، آیه تطهیر، همان، ج۳، ص۱۳۴ و حدیث ثقلین، همان، ص۱۲۲ از جمله ادله نقلی مورد استناد او جهت اثبات عصمت هستند.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۳۸-۳۰۷.
- ↑ ر.ک: گروهی از نویسندگان، معجم طبقات المتکلمین، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۷.
- ↑ حلبی ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۲.
- ↑ کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰؛ همو، التعجب، ص۱۵.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲، ۱۷۳ و ۲۰۴.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۵۵ ـ ۳۵۹.
- ↑ طوسی، محمدبن حسن، تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۷۶، همو، الخلاف، ج۲، ص۳۲.
- ↑ طوسی، محمدبن حسن، الاقتصاد، ص۷۷.
- ↑ طوسی، محمدبن حسن، التبیان، ج۸، ص۳۴۰.
- ↑ همان، ج۵، ص۴۹۰.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۹-۴۳۰. نیز ر.ک: همو، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰.
- ↑ الامام(ع) معصوم من اول عمره إلی آخره فی اقواله و افعاله و تروکه...؛ محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۸.
- ↑ "النبی یجب ان یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد وعلی کل حال"؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶.
- ↑ قد لا یقع من الانبیاء والمرسلین و الائمة(ع) ما ینفر عن قبول اقوالهم و ان لم یکن ذلک قبیحاً؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸.
- ↑ مرحوم شیخ درباره این دو واژه توضیح نداده است؛ ولی از برهانی که در آینده از وی نقل خواهیم کرد، میتوان حدس زد که مقصود از گناهان ظاهری، گناهان جوارحی، و مقصود از گناهان باطنی، گناهان جوانحی، مانند حسد و نفاق باشد.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۶۷.
- ↑ قاری، علی بن سلطان محمد، «شرح کتاب الفقه الاکبر»، صص ۱۰۴-۹۹.
- ↑ سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانی، «شرح العقائد النسفیة»، ص۱۲۷.
- ↑ فرقانی، محمدهادی، اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت.
- ↑ الجسر الطرابلسی، حسین بن محمد، «الحصون الحمیدیة للمحافظة علی العقائد الاسلامیة»، ص۴۹.
- ↑ فرقانی، محمدهادی، اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت.
- ↑ احمد امین، «فجر الاسلام»، ص۲۴۳.
- ↑ محمد بن ابیبکر ابن قیم جوزیه، «اعلام الموقعین عن رب العالمین»، ج۱ ص۸۸.
- ↑ فرقانی، محمدهادی، اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت، شافعیها و حنبلیها.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ۴۲ و۴۳ و۱۲۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۴، ص۱۶۵؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الافصاح فی الامامة، ج ۲، ص۲۳.
- ↑ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۷۴.
- ↑ شوشتری، قاضی نورالله، الصوارم المهرقة، ص۱۰۹.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۱، ص۹۰؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.
- ↑ علم الهدی، سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۱۱.
- ↑ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۲.
- ↑ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۹ و ج ۲۰، ص۳۲ و ج ۷، ص۱۸.
- ↑ فرقانی، محمدهادی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم.
- ↑ حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۲۰۵.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۰.
- ↑ لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه مینویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّتهای او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر میشود تا یکی از قوّتهای او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص۵۰-۵۴.
- ↑ سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
- ↑ سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
- ↑ به عنوان نمونه مرحوم شیخ مفید، میفرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب خدا برای کسی که میداند آن شخص معصوم به عصمت خود تمسک میکند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶. از نظر مرحوم صدوق نیز، عصمت معصومان دو ویژگی عمده دارد: نخست: موهبتی بودن عصمت: مرحوم صدوق به طور مستقیم به این بحث نپرداخته است، اما با توجه به مقدمه ایشان بر کتاب فقهی خود، کتاب المقنع، میتوان گفت که وی بر آن است که عصمت امامان، امری اکتسابی نیست، بلکه موهبتی الهی است: «شهادت میدهم که امامان، رشد یافته، هدایت شده و معصوماند.... خداوند آنها را از لغزشها معصوم، و از پلیدی پاک کرده و رجس را از آنها برده است» اشهد ان الائمة الراشدين المهديين المعصومين... عصمهم من الزلل و طهرهم من الدنس و اذهب عنهم الرجس؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، المقنع، ص۴) دوم: اختیاری بودن عصمت: در هیچ یک از کتب مرحوم صدوق در این باره سخنی نیافتیم؛ اما وی در آثار خود روایاتی را نقل میکند که با توجه به مبانی و روش روایی او، میتوانند ما را به درک نظریهاش راهنمایی کنند. روایاتی که مرحوم صدوق از امامان پاک(ع) نقل کرده است، بیانگر این حقیقتاند که معصوم با اختیار خود گناه نمیکند؛ یعنی تا زمانی که معصوم با اختیار خود از لطف و موهبت الهی استفاده نکند، نمیتواند خود را از گناه برهاند. از این رو، باید گفت که گناه نکردن معصوم، امری جبری و غیراختیاری به شمار نمیرود، بلکه از آنجا که استفاده کردن از موهبت عصمت، منوط به انتخاب و اختیار معصوم است، او علیرغم داشتن قدرت ارتکاب گناه، با اختیار خود و استفاده از عصمت خدادادی، از آن میپرهیزد«عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ﴾»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۳۲).
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص۱۱۱؛ حسین فاریاب، محمد، عصمت امام، ص۲۳۵.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ص۱۸۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۲۴۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۱.
- ↑ به عنوان نمونه مرحوم شیخ مفید، میفرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب خدا برای کسی که میداند آن شخص معصوم به عصمت خود تمسک میکند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.
- ↑ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۲.
- ↑ فرمانیان، مهدی، عصمت امامان شیعه، معارف کلامی شیعه، ص۱۹.
- ↑ ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
- ↑ مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
- ↑ «تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند» سوره جن، آیه ۲۸.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۷۰.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۵.
- ↑ ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۴.
- ↑ در توضیح این دلیل گفته شده که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و امتناع آن برای انسان وجود ندارد لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچگونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...﴾، «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد»... سوره انفال، آیه ۲۹؛ ﴿فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾، «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸؛ ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾، «و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
- ↑ به عنوان نمونه: آیتالله جوادی آملی میفرماید: “انسان میتواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. عصمت، منحصر در انبیاء و امامان نیست، البته هر پیغمبر یا امامی باید معصوم باشد ولی هر معصومی پیامبر یا امام نیست” تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲؛ آیتالله معرفت نیز میفرماید: “هر انسانی اگر خود را از همه گناهان وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، خداوند نیز قلب سلیم شخص را به نور فروزان خود تابناک میفرماید و او را مشمول عنایت خاص خود قرار میدهد؛ لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در انبیا و امامان منحصر سازیم و دلیل این مطلب، آیات و روایات است” تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.
- ↑ ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۷، ص۱۸۵.
- ↑ أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیة و...؛ آمدی، سیفالدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص۱۹۱.
- ↑ یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل، علامه حلی، باب حادی عشر.
- ↑ پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ الميزان، ج ۱، ص۲۷۴.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۹.
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۲.
- ↑ إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۳.
- ↑ فاضل مقداد دانشمندی فقیه، اصولی و متکلم بوده است. ایشان کتابهایی در اعتقادات تألیف کرده است که هر چند در محافل و حوزههای علمی شهرت چندانی ندارند؛ ولی در زمره کتابهای بسیار مهم و ارزشمند محسوب میشود.
- ↑ إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۴.
- ↑ الإعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.
- ↑ "و بعدها قول أئمتنا(ع) بذلك المعلوم لنا قطعاً بإجماع أصحابنا رضوان الله عليهم، مع تأيّده بالنصوص المتظافرة حتى صار ذلك من قبيل الضروريات في مذهب الإمامية. و قد استدل عليه أصحابنا بالدلائل العقلية"، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۹۱.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۵۱.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۹۲-۲۰۳.
- ↑ محمد هادی فرقانی و محمد عباسزاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم.
- ↑ نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.
- ↑ صدوق، الخصال، ص۳۹۹.
- ↑ ر.ک: علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۱۸۰-۱۸۱.