نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۷ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
ارکان انتظار چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
ارکان جمع رکن است و به پایه و بخش اصلی هر چیزی گفته میشود که سبب پایندگی آن میشود [۱]. مراد از ارکان انتظار، عناصر اصلی و پایههای اساسیِ انتظار ظهور و فرج امام مهدی(ع) است که نبودن هر یک از آنها سبب انحراف در معنای راستینانتظار میگردد. به دیگر سخن، ارکان انتظار، بینشها و کنشهایی هستند که تحقق ماهیتِ انتظار راستین وابسته به آنهاست و هر مسلمانی بدون داشتن آنها منتظِر شمرده نمیشود.
اعتقاد به تحقق وضع مطلوب: مراد از این رکن، اعتقاد به این است که سرانجام، این دنیا طعم عدالت و زیباییها را میچشد. این باور در تمام ادیان وجود دارد؛ در مذهب شیعه، امام مهدی(ع) این اتفاق عظیم را رقم خواهد زد. یکی از عناصر مهم برای شکلگیری این رکن، اشتیاق است؛ چراکه اشتیاق، حاکم بر تمام فعالیتهای ذهنی و روحی و رفتاری شخص منتظر میشود؛ یعنی حتی در زمان دردمندی و تشویش و دلهره، شخص منتظرتسلیم حالت مأیوس کنندهای که در آن است نمیشود؛ زیرا او در پس ناملایمات ساحل امن را میبیند و شاید به همین علت است که در روایات، انتظاربرترین و با ارزشترین عبادت شمرده شده چنانکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ»[۳] اما نکتهای که نباید از آن غفلت کرد این است، انتظار همیشه با اعتماد و اطمینان به آیندۀ مطلوب در تلازم است و این دو (انتظار، اعتماد و اطمینان به آیندۀ مطلوب) ملازم امید و اشتیاق به آینده است به طوری که اگر هر کدام از این ملازمات در این ابعاد وجود نداشت نمیتوان مدعی شد مفهوم انتظار شکل گرفته است[۴]. امید داشتن به وضع مطلوب، غیر از اعتقاد به آیندۀ مطلوب است. این امید، هرچند میتواند اثر آن اعتقاد باشد، اما خودش فینفسه حقیقت دیگری دارد؛ چراکه موجب میشود اعتقادانسانلذتبخش شود. در واقع میتوان گفت وقتی یک عقیده، به عرصۀ علاقه و امید راه پیدا میکند، مانند خونی که از قلب در همۀ رگها جاری میشود، حیاتبخش خواهد شد و انسان با تمام وجود گرمای آن را احساس خواهد کرد. البته ممکن است در بعضی اوقات این حیات بخشی تبدیل به ممات بخشی شود؛ چراکه گاهی ممکن است اعتقاد درونی شخص نادرست باشد؛ در این صورت امید و آرزویی که زادۀ همین اعتقاد است فاسد و بی اثر میشود؛ زیرا رابطۀ بین اعتقاد و امید یک رابطۀ درونی است و امید و آرزوی هر شخص براساس اعتقاداتش بسته میشود. نتیجه نهایی چنین اعتقادی، انسان منتظر را وادار به حرکت و تلاش میکند و او را از حالت ایستا و منزوی بودن خارج میکند.
«معنای صحیح انتظار، دارای ابعادی است که توجه به این ابعاد، برای کسی که میداند در فرهنگاسلام و شیعه، چهقدر به انتظار اهمیت داده شده، بسیار جالب است[۷]. یک بُعد، این است که انتظار به معنای قانع نشدن به وضع موجود است. "انتظار داریم"، یعنی هرچه خیر و عملِ خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیرکافی است و منتظریم، تا ظرفیت نیکی عالم پُر بشود[۸]. یکی از خصوصیاتی که در حقیقتِ انتظار گنجانده شده است، این است که انسان به وضع موجود، به اندازه پیشرفتی که امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبهروز این پیشرفت را، این تحقق حقایق و خصال معنوی و الهی را در خود، در جامعه بیشتر کند[۹].
امام زمان (ع) برای اینکه فرج برای همه بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگی نجات بدهد؛ جامعه بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آینده بشر را نجات بدهد. این معنایش این است که آنچه را که امروز وجود دارد؛ این نظم بشری غیرعادلانه، این نظم بشریای که در آن انسانهای بیشماری مظلوم واقع میشوند، دلهای بیشماری گمراه میشوند، انسانهای بیشماری فرصت عبودیتخدا را پیدا نمیکنند، مورد رد و اعتراض بشری است که منتظرظهور امام زمان (ع) است. انتظار فرج یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالتانسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگی انسانیتحاکم شده است[۱۰].
یکی از ابعاد انتظار، اعتماد و امیدواری به آینده و مأیوس نبودن است... انتظار واقعی، با اطمینان و اعتماد ملازم است. کسی که شما میدانید خواهد آمد، انتظارش را میکشید و انتظار کسی که به آمدنش اعتماد و اطمینان ندارید، انتظاری حقیقی نیست. اعتماد، لازمه انتظار است و این هر دو، ملازم با امید است[۱۳].
امروز هر فرد شیعه، میداند که در یک آیندهای – آن آینده، ممکن است خیلی نزدیک باشد، ممکن است دوردست باشد، به هر حال قطعی است – این بساط ظلم و بیعدالتی و زورگویی، که امروز در دنیا هست، برچیده خواهد شد. میداند که این وضعی که مستکبران در دنیا به وجود آوردهاند – که هر کسی حرف حقی بزند و راه حقی را دنبال کند، از طرف آنها مورد فشار قرار میگیرد و اراده فاسد خودشان را بر ملتها تحمیل میکنند – یک روزی از بین خواهد رفت و گردنکشان، طاغیان، یاغیان و قدرتهای زورگوی عالم، ناگزیر خواهند شد که در مقابل حق، تسلیم بشوند یا از سر راه حرکت حق، برداشته بشوند هر فرد مسلمان – به خصوص هر فرد شیعه – این را میداند و به آن یقین دارد. این خیلی امیدبخش است[۱۴]. این انتظار به معنای آن است که وجود ظلم و ستم در عالم، چشمه امید را از دلهای منتظران نمیزداید و خاموش نمیکند. اگر این نقطه امید در زندگی جمعیتی نباشد، چارهای ندارد جز اینکه به آینده بشریت، بدبین باشد[۱۵].
ما به اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (ع) و روی کار آمدن حکومت حق و عدل مطلق در حقیقتمعتقد هستیم که آینده دنیا یک آینده امیدبخش و مسرتبخشی است برای انسان... با این اعتقاد، با این امید آینده برای ما روشن است. این آینده اگر چه به نظر کسانی که با عادتهای معمولی خود قضایا را تحلیل میکنند، بعید است؛ اما با توجه به اینکه جریان زندگی انسان به طرف عدل و کمال زندگی انسانی پیش میرود؛ همچنین با توجه به این معجزه در دوران تاریخ به صورت ناقص بارها به وقوع پیوست، این استبعاد هم برطرف میشود. از جمله این دفعاتی که این معجزه به وقوع پیوست، همین انقلاب اسلامیمردمایران بود[۱۶]. انتظار فرج و اعتقاد به مهدویت علاوه بر ابعاد منطقی، فکری و استدلالی بسیار بارز آن دارای جنبههای عاطفی، معنوی و ایمانی عمیق و بسیار مهمی است[۱۷].
یکی از ابعاد انتظار، اعتماد و امیدواری به آینده و مأیوس نبودن است... امروز ما در دنیاشاهدبیداری ملتها هم هستیم. درست است که با پیشرفت وسایل جدید و تلویزیون و رادیو و تبلیغات و پول و امکانات صنعتی و غیره، تسلط قدرتهای استکباری بر ملتها و بر شئون آنها روزبهروز بیشتر شده است؛ اما سنت الهی بر این قرار گرفته که ملتها هم بیدار بشوند و ما امروز میبینیم که ملتها هم روزبهروز بیدار میشوند و این به خاطر امیدی است که آنها به آینده پیدا کردهاند. امید، در حال بیدار کردن ملتهاست[۱۸]»[۱۹].
انتظار، یکی از پر برکتترین حالات انسان است. آنهم در انتظار دنیایی روشن از نورعدل و داد"يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا"[۲۰]. خدای متعال به دست او، سرزمین بشری و همه روی زمین را از عدالت و دادگستری پر خواهد کرد. انتظار چنین روزی را باید داشت. نباید اجازه داد که تصرف شیطانها و ظلم و عدوان طواغیت عالم، شعله امید را در دل خاموش کند. باید انتظار کشید. انتظار، چیز عجیبی است و دارای ابعاد گوناگونی میباشد. یکی از ابعاد انتظار، اعتماد و امیدواری به آینده و مأیوس نبودن است. همین روحانتظار است که به انسانتعلیم میدهد تا در راه خیر و صلاحمبارزه کند. اگر انتظار و امید نباشد، مبارزه معنی ندارد و اگر اطمینان به آینده هم نباشد، انتظار معنی ندارد. انتظار واقعی با اطمینان و اعتماد ملزم است. کسی که شما میدانید خواهد آمد، انتظارش را میکشید و انتظار کسی که به آمدنش اعتماد و اطمینان ندارید، انتظاری حقیقی نیست. اعتماد، لازمه انتظار است و این هر دو، ملازم با امید است، و امروز این امید، امری لازم برای همه ملتها و مردمدنیا میباشد[۲۱].
معنای صحیح انتظار، دارای ابعادی است که توجه به این ابعاد برای کسی که میداند در فرهنگاسلام و شیعه، چقدر به انتظار اهمیت داده شده، بسیار جالب است. یک بعد، این است که انتظار به معنای قانع نشدن به وضع موجود است. "انتظار داریم"، یعنی هرچه خیر و عمل خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیر کافی است و منتظریم تا ظرفیت نیکی عالم پر بشود. یک بعد دیگر از ابعاد انتظار، دلگرمی مؤمنین نسبت به آینده است. انتظارمؤمن، یعنی این که تفکر الهی -این اندیشه روشنی که وحی بر مردم عرضه کرده است- یک روز سراسر زندگی بشر را فراخواهد گرفت. یکی بعد انتظار این است که منتظر، با شوق و امید حرکت کند. انتظار یعنی امید. انتظار، ابعاد گوناگون دیگری هم دارد...[۲۲]. انتظار یعنی دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگی بشر. ممکن است کسانی آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند، فاصله هست؛ اما بلاشک آن دوران وجود دارد[۲۳]»[۲۴].
چگونگی تعامل با این دو عنصر سلبی و ایجابی، چهرههای متفاوت انتظار را پدید میآورد:
۱. انتظار غیر مسئولانه: در این حالت، شخص منتظر اگر چه به وضعیت موجود، معترض است، ولی بدون هیچ گونه تلاش و کوششی، تنها چشم به راه آینده بهتر است. وضعیت موجود، او را سرخورده و منزوی کرده است و او با دوری گزیدن از روال عمومی جامعه و حوادث سیاسی و اجتماعی، اعتراض خویش را از وضعیت موجود، اعلام میکند. او تنها در پی آن است که خود و یا نزدیکانش، تحت تأثیر وضعیت موجود قرار نگیرند؛ ولی تلاش در راه نجات دیگران را وظیفه خویش نمیداند. مطابق این دیدگاه، اصلاح جامعهقبل از ظهورمهدی (ع) اقدامی بیهوده و بینتیجه است و وظیفه ما تنها آن است که چشم به راه موعود و منجی باشیم تا او بیاید و نابهسامانیها را سامان دهد.
از این رو میگوییم: احادیث مرتبط با انتظار فرجامام عصر (ع)، افزون بر دو رکن پیشین (نارضایتی از وضع موجود و امید به آینده بهتر)، به رکن سوم و مهمتری نیز اشاره دارند، و آن مسئولیتپذیری در دوره انتظار و آمادگی روحی- روانی و تجربهاندوزی علمی و مهارتی در این دوره و زمینهسازی برای ظهورامام مهدی (ع) و دوره پس از ظهور است. رکن سوم انتظار (مسئولیتپذیری)، هویت ویژهای به انتظار میبخشد و آن را از خمودگی و بیتفاوتی نسبت به آینده، متمایز میکند»[۲۸].
«دست کم سه مؤلفه در شکلگیری انتظار، نقش اساسی دارد:
قانع نبودن از وضع موجود: بدون تردید وضع موجود در عصر غیبت، دارای کاستیهایی است که هر انسان کمال طلب را ناخرسند خواهد کرد. این کاستیها به طور عمده از نبود ظاهری امام ناشی شده است. در باور شیعه است که آخرین پیشوای معصوم به دلایلی که برخی از آنها پوشیده است، غایب شده است.[۲۹] این پنهان بودن سبب شده است تا جایی فواید ظاهری آن امام بیبهره باشد. یک منتظر راستین، کسی است که نه ن به سبب محروم بودن خود از حضور ظاهری امام وضع موجود را بر نمیتابد که محروم بودن جامعه بشری از نعمت حضور ظاهری امام نیز او را آزار میدهد. او خود بایسته میداند همه عواملی را که باعث غیبت آن حضرت شده است، به اندازه توان خود برطرف کند.
امید دستیابی به وضع مطلوب: یکی از نعمتهای بزرگ خداوند در نهاد انسان، کمال طلبی او است، به گونهای که همه فعالیتهای خود را در سمت آن، سوق میدهد.
حرکت و تلاش برای گذر از وضع موجود و قرار گرفتن در وضع مطلوب:انسان، به دلیل دارا بودن ظرفیتهای فراوان، همواره در جهت رشد معنوی و فکری خود در تلاش است. او در انتظار، در پی روزگاری است که زمینهها و شرایط دست به هم داده، همه نیروهای او سوی رشد و تعالی به فعلیت رسد. از سوی دیگر، شکی نیست که غیبت آخرین پیشوای معصوم، سبب میشود برخی از راههای کمال بر انسان و جامعه بسته شود. در انتظار، امید به دست یابی وضع بهتر، مؤلفههای اساسی است که انسان را از رکود و خمودگی برحذر میدارد و او را به تلاش در راه رسیدن به وضع مطلوب وا میدارد. در این صورت، اگر به دلایلی به وضع مطلوب هم نرسید، به دلیل اهتمام و سعی او، خداوندپاداش کسانی را مرحله را درک میکنند به او خواهد داد.
این امیدواری، ناگزیر مراحلی را در بر خواهد داشت که برخی بدین قرارند:
آگاهی به عدم حضور ظاهری امام: گاهی انسان در زندگی کمبودی دارد؛ امّا به سبب آنکه به آن کمبود آگاهی ندارد، هرگز در پی رفع آن کمبود هم نمیرود و هرگز برای جبران آن از خود تلاشی نشان نمیدهد؛ پس در نخستین مرحله انتظار، میبایست آگاه شد که حجت الهی در پرده غیبت است.
احساس نیاز به امام حاضر: ممکن است در عصر پنهانزیستیحضرت مهدی(ع) کسی به غیبت آن حضرت آگاهی هم داشته باشد؛ امّا هرگز به این دیدگاه نرسیده که جامعه بشری نیازمند چنین رهبری الهی است. به بیان دیگر، مؤلفه پیشین وجود دارد؛ امّا فرد هرگز به آن حجت الهی احساس نیاز پیدا نکرده است. او بر این باور است که مردم چه نیازی به امام دارند؛ در حالی که زندگی خود را سپری میکنند. چنین کسی هرگز نمیتواند انتظارظهور حضرتش را درون خود پدید آورد.
یقین به ظهورامام غایب: شکی نیست کسانی که به ظهورامام غایب یقین ندارند، در انتظار نیز نخواهند بود؛ بلکه انتظار برای آنها بیمعنا خواهد بود. هرقدر آگاهی و یقین شخص به ظهورامام(ع) بیشتر و عمیقتر باشد، انتظارش به آن، بیشتر است. اگر شک و تردیدی در اصل وقوع آن داشته باشد یا اعتقادش به آن سست و ضعیف باشد، انتظارش هم به همان اندازه سست خواهد بود پیشوایانمعصوم(ع) با در نظر گرفتن این نکته اساسی، همواره در سخنان نورانی خود، باور قطعی به ظهور آخرین حجّت الهی را تقویت کرده، ایشان را از هرگونه ناامیدی، پرهیز میدادند. رسول اکرم(ص) فرمود: قیامت برپا نمیشود، تا اینکه قیامکنندهای به حق از خاندان ما قیام کند و این، هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید. هرکس از او پیروی کند، نجات مییابد و هر کس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد[۳۰].
دوست داشتن ظهورمهدی(ع): کسی که به ظهورامام زمان(ع) معتقد است و وقوع آن را هم نزدیک میبیند، هرقدر ظهورموعود را بیشتر دوست بدارد، انتظارش برای آن بیشتر خواهد بود و اگر آن را خوش نداشته باشد، انتظارش ضعیف و سست میشود. این دوست داشتن فقط زمانی به وجود میآید که مؤمنان، تصویر روشنی از زمان ظهورحضرت مهدی(ع) داشته باشند، تا اینکه نه فقط از آن نهراسند، بلکه برای وقوعش لحظهشماری کنند. متأسفانه تصویرسازی دوران ظهورحضرت مهدی(ع) همواره از افراطها و تفریطها در امان نبوده است. گاهی دوران حکومت آن حضرت را سختترین و تلخترین دوران یاد میکنند و گاهی آن دوران را دوران رفاه و آسایش مطلق و تنپروری معرفی مینمایند که بدون تردید، هردو تصویر، زیانهای خود را در باورهای جامعه گذاشته است.
نزدیک دانستن ظهور: اگرچه انتظار با مؤلفههای یاد شده تحقق مییابد، نزدیک دانستن ظهورحضرت مهدی(ع) میتواند بر شدت انتظار افزوده، آمادگی فرد را افزایش دهد. نزدیک دانستن ظهور باعث میشود توجه به حضرت مهدی(ع) بیشازپیش افزایش پیدا کند، مشکلات دیگر، تحت الشعاع قرار گرفته، تمام رفتار در راستای خشنودی آن حضرت انجام شود»[۳۱][۳۲][۳۳].
«اعتراض به وضع موجود: مقدمه پدید است آمدن احساس انتظار فرج، اعتراض به وضع موجود است. کسی که از وضع موجود راضی است، نمیتواند منتظر وضعیتی دیگر، که بهتر است، باشد. این اعتراض هرچند ممکن است مقدمه خارجی انتظار محسوب شود نه عضو درونی آن، اما به دلیل نقش حیاتی و مهمی که در شکلگیری انتظار دارد، آن را اولین عنصر انتظار برمیشماریم. انسان باید به وضع موجود اعتراض داشته باشد، و الا نمیتواند منتظر باشد. حتی کسی که وضع موجودش با مقدار مختصری تغییر، بهبود مییابد و به وضع موجود معترض نیست، نمیتواند به حد انتظار برسد و منتظر تحقق وضع مطلوب باشد. این اعتراض در هر درجهای که باشد، از تنفر نسبت به آنچه هست، تا علاقه شدید به آنچه نیست و باید باشد، عنصر اول انتظار محسوب میشود. عدم قناعت به داشتهها، انسان را سرگردان رسیدن به نداشتهها میکند؛ و این سرگردانی و تلاش برای "داشتن" که معمولاً با امید به "یافتن" همراه است، یعنی آغاز پیدایش انتظار در روحسرکشانسان.
آگاهی از وضع مطلوب: عنصر دوم انتظار، آگاهی از وضع مطلوب است. یعنی خبر داشتن از وضعیتی که میتوانیم داشته باشیم ولی هم اکنون از آن برخوردار نیستیم؛ خبر از خیرات بیکرانی که میتوانیم و باید دریافت کنیم ولی چون از آنها بیخبریم، خرابیم و بیخیال. عنصر دوم انتظار، آگاهی از وضع مطلوب است؛ وضع مطلوب و ایدهآلی که بیخبری ما از آن، سبب میشود که تواناییدرک و تحلیل درست وضعیت موجود را هم نداشته باشیم. زیرا بخشی از درک ما از اوضاع و احوال زمانه و آسیبشناسی وضع موجود، وابسته به فهم آن وضع مطلوب است. بدون در نظر داشتن الگویی از وضع مطلوب، چگونه میتوانیم وضع موجود خود ارزیابی کنیم؟ لابد باید به الگوهای مندرس شرقی و غربی که در مدارس و دانشگاهها میآموزیم، دلخوش کنیم و خود را با مقیاسهای ناقص و غیر انسانی بلاد کفر، اندازهگیری کنیم؛ کاری که شیوه مرسوم و ناپسند برخی نخبگان فرنگباور مملکت ماست.
بعضی وقتها کسی که آگاهی و تصویر دقیقی از وضع مطلوب ندارد، حتی نمیتواند به وضع موجود معترض باشد. تنها با آگاهی از ویژگی جامعه مهدوی است که میتوان از وضعیت غیبت (وضعیت موجود) نالان بود و برای ظهور بیقراری کرد، و الا کسی که به زندگی در این شرایط تلخ عادت کند و از امکان برخورداری از یک زندگیعالی غافل شود، دیگر نمیتواند منتظر وضعیت بهتر باشد. چنین انسانی تمام کاستیهای حیات فردی و اجتماعی خود را میپذیرد و آنها را اجتنابناپذیر تلقی میکند.
کسی که منتظر است، باید در کنار "اعتراض به وضع موجود"، تصوری از "وضع مطلوب" نیز داشته باشد. این دو مکمّل یکدیگر هستند و به همراه عناصر دیگری که اکثراً به وضع مطلوب مربوط هستند و در ادامه به آنها اشاره میشود، حالت انتظار را پدید میآورند. اساساً احساس انتظار، به این ادراک و معرفت نسبت به وضعیت مطلوب بسیار وابسته است؛ به حدی که میتوان گفت یکی از راههای تقویت روحیه انتظار، افزایش این معرفت است.
اعتقاد و امید به تحقق وضع مطلوب: عنصر سوم انتظار، "اعتقاد" به تحقق وضع مطلوب است. یعنی به تحقق وضع مطلوبی که به آن آگاه هستیم، معتقد و جازم هم باشیم. امید هم برخاسته از همین اعتقاد باشیم است. در شرایط سختی که همه چیز انسان را به یأسدعوت میکند، امید داشتن، ناشی از یک اعتقادراسخ به تحقق امری در آینده است. بعد از اینکه ما به وضع موجود معترض شدیم، و تصور درستی هم نسبت به وضع مطلوب پیدا کردیم، حالا باید به شدنی بودن آن وضع مطلوب هم اعتقاد داشته باشیم و امید رسیدن به وضعیت موعود، ما را به سوی آن بکشاند.
اشتیاق به وضع مطلوب: عنصر چهارم انتظار، علاقه به وضع مطلوب است. علاقه داشتن به تحقق جامعه مهدوی، غیر از اعتقادی است که با استدلال و صفای باطن به میآید. این علاقه، هرچند میتواند اثر آن اعتقاد باشد، که هست، اما خود حقیقت دیگری است که عقیدهانسان را لذتبخش و سرمستکننده میسازد. وقتی یک عقیده، به عرصه علاقه راه پیدا میکند، مانند خونی که از قلب در همه رگها جاری میشود، حیاتبخش خواهد بود؛ و انسان با تمام وجود گرمای آن را احساس خواهد کرد.
حال چه ما آن اعتقاد را مقدمه عشق و اشتیاق بدانیم، که در این صورت اعتقاد فرع خواهد بود و محبت اصل میشود؛ و چه آن عقیده را اصل بدانیم و عشق و محبت را فرع و میوه آن قلمداد کنیم، که در این صورت تا آن عقیده خود را به این نتیجه نرساند، استحکام نخواهد یافت. اساساً یکی از راههای اثبات وجود یک اعتقاد در دلانسان، همین محبت است، یعنی با توجه به اینکه ممکن است انسان خود را فریب دهد و علیرغم بیاعتقادی، خود را معتقد بداند، اگر بخواهد میزاناعتقاد خود را دریابد، باید به محبت برآمده از آن اعتقاد نگاه کند. اشتیاق هم ثمره محبت است، و هر دو از ثمرات ایمان محسوب میشوند؛ و از چنان جایگاه ارزشمندی در منظومه حقایق معنوی برخوردار هستند که امام رضا(ع) میفرمایند: "کسی که خدا را یاد کند ولی مشتاق ملاقاتش نباشد، خودش را مسخره کرده است؛ «"مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى وَ لَمْ يَشْتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه"»[۳۴] یعنی در اثر یاد خدا، طبیعتاً باید به این اشتیاق برسد و الا معلوم میشود در جایی از این مسیر درست عمل نکرده و یا خود را فریب داده است.
اقدام برای تحقق وضع مطلوب: عمل، نشانه صداقتانتظار و مایه تقویت آن آخرین عنصر انتظار، "عمل" است. اقدام برای تحقق وضع مطلوب و یا لااقل برخورداری از انگیزه اقدام، انتظار را در وجود انسان تثبیت میکند. عمل و اقدام برای مقدمهسازی ظهور و زمینهسازیفرج، تا آنجا که مقدور است، هم دلیلصداقت ادعای انتظار است و هم مایه تقویت انتظار خواهد بود. منتظر باید اهل عمل باشد. عملگرا بودن در فرهنگمنتظران نهادینه شده است؛ زیرا منتظر تا به سمت وضعیت مطلوب حرکت نکند، در واقع منتظر نیست.
اساساً هیچ احساس و ادراکی نمیتواند تا ابد در حصار عدم تجلی در عمل محصور بماند. اگر مهدی(ع) دوستداشتنی است، اگر ظهور او و تحقق تمام زیباییهای حاکمیت مطلق دیندوست داشتنی است، این دوست داشتن تا کی میتواند محجوب بماند؟ یقیناً این دوست داشتن در رفتار و منش جامعه تأثیرات شگرف خود را نشان خواهد داد و خواسته یا ناخواسته در وضع جامعه تغییراتی ایجاد خواهد کرد. سخن ما در این بخش، ناظر به تقویت این آثار است و اینکه بتوانیم با عمل به آنچه دوستش داریم، یعنی عمل به مقتضای انتظار فرج، انتظارمان را قوام بخشیم و از مدت دوران غیبت بکاهیم. طبیعتاً هرگاه بینش و گرایش مثبتی نسبت به موضوعی پدید بیاید و رشد کند، رفتارانسان هم تا حدودی تحت آن قرار خواهد گرفت. در این صورت برای عمل کردن فرد براساس آن قرار خواهد گرفت. در این صورت برای عمل کردن فرد بر اساس آن بینش و گرایش، نیاز به سفارش علی حدّهای نخواهد بود، الا اینکه توجه به عمل و نقش آن و اهمیت دادن به آن، موجب بهکار گرفته شدن بینشها و گرایشهای موجود خواهد شد. نباید منتظر بمانیم تا آگاهی و ارادت قلبی ما به حد لبریزی برسند، آنگاه به صورت طبیعی به عمل برسیم. بلکه با درک اهمیت عمل، باید رونق بخش أحساس باطنیانتظار گردیم»[۳۵].
اگر بخواهیم این انگیزهها را در ارتباط با ظهورحضرت در زندگی خود همراه کنیم، اول معرفت میخواهد دوم باور و سوم حرکت.
نخست ما باید به یک آگاهی برسیم. آگاهی از اینکه این وضع خشنودکننده نیست یا قانع کننده نیست که این امر نیاز به مقایسه دارد. یعنی انسانزندگی خود و همگنان خود را ببیند و آنها را مقایسه کند و برسد به اینکه این وضع قانع کننده یا راضی کننده نیست. به این معنی که اگر به این آگاهی نرسیده باشد و برسد به اینکه چیزی کم ندارد، مشکلی ندارد، او دیگر منتظر چه چیزی میتواند باشد!؟
بنابراین در مسأله انتظار رکن اول کسب معرفت و آگاهی است. آگاهیی که از مقایسه حاصل میشود.
رکن دوم باور است. همانکه در همه ادیان وجود دارد. چه آنها که اهل کتابند و چه آنان که اهل کتاب نیستند. باور به اینکه جهان به یک نهایت خوبی ختم خواهد شد. حال این عقیده را ما در دین خودمان اسلام و بهطور خاص در مذهب تشیع نسبت به یک فرد خاص داریم و معتقدیم که وضع بهتر با ظهور او بروز خواهد کرد برخی دیگر معتقدند که بالاخره منجی و نجات دهندهای خواهد آمد و عدالت را با همه ابعادش بدون هیچ ملاحظهای در تمام صحنههای زندگیانسانها پیاده خواهد کرد.
رکن سوم حرکت و تلاش است یعنی هر کس به میزانتوانایی خود در این زمینه و برای تحقق آن وضع گام بردارد. از این حرکت و تلاش در روایات ما به صورت سه دستور یا سه وظیفه یاد شده است. امام صادق(ع) میفرمایند:"ما دولت و حکومتی داریم و خدا هر گاه بخواهد این دولتظهور خواهد کرد و اگر کسی خوشحال و خشنود میشود که از یاران مهدی(ع) باشد پس منتظر باشد"[۳۶] و سپس انتظار را تفسیر میکنند. انتظار یعنی چه؟ « وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ». طبق دستور زبان عربی جمله « هُوَ مُنْتَظِرٌ» جمله حالیه است برای فعلهای قبلی، یعنی این کارها را انجام بدهد در حالی که منتظر است.
بنابراین... در این حدیث دو توصیه وجود دارد یعنی اولین کاری که در راستای حرکت انتظاری، انسان باید داشته باشد پرداختن به خود است و این حدیث بیان میکند که انسان باید از خود آغاز کند. اگر منتظرمصلح است، باید در راستای صلاح گام بردارد و اگر منتظرعدالت مطلق است، باید خودش در راستای عدالت گام بردارد، و اهل ورع و پاکی باشد»[۳۷].
وضع بهتر میتواند وضعیتی باشد که در آن، حق و پیروانش سربلند بوده، اقتدار یافته و غلبه داشته باشند و باطل و پیروان آن در حال اصلاح یا رو به نابودی باشند.
امیدواری به دستیابی به وضع بهتر لوازمی دارد، مانند: شناخت دقیق آن وضع در تمام ابعاد، آشنایی با شیوه رسیدن به آن، آشنایی با موانع و راههای مقابله با آنها.
قانع نبودن به وضع موجود نیز افزون بر تلاش برای اصلاح یا دگرگونی آن، شامل آمادگی برای این کار، داشتن برنامه و راهحل و احیاناً اقدام عملی خواهد بود. در این راستا، مطالبی مانند حقیقت، ضرورت، ابعاد، مبانی، بایستهها و پیامدهای انتظار قابل طرح است»[۳۹].
«انتظار که در چارچوب "زمینهسازی ظهور" خواستار اصالتبخشی به مبانی و مؤلفههای هویت اسلامی است؛ میتواند در چارچوبی خلّاقانه و بیبدیل، به بهسازی عناصر درونی فرهنگمقاومت و پایداری نظیر ظلمستیزی، صبر و ایثارکمک کند. انسداد هویتی ناشی از خودباختگی، غربزدگی، فقدان پایداری در برابر مستکبران، نوعی تمایز و تفکیک میان مرزهای فرهنگمقاومت و خودباختگی را ایجاد میکند.
در قرآن کریم و روایات معصومین (ع) به صراحت در مورد کسانی که باید مؤمنان به دوستی و ولایت آنها گردن نهند و همچنین کسانی که نباید مؤمنان در پی دوستی و ولایت آنها باشند سخن گفته شده است که در اینجا به مواردی از آنها اشاره میکنیم:
قرآن: آیهقرآن کریم در آیات متعددی به معرفی "ولی" مؤمنان پرداخته است که این از آن جمله است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۵۱]. خداوند متعال در ادامه این آیه، کسانی را که ولایتخدا، رسول خدا (ص) و ولی خدا را گردن مینهند، به عنوان "حزب الله" میستاید: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۵۲]. براساس آیه یاد شده، تنها خدا، پیامبر و جانشین پیامبر که در پایان آیه به کنایه از وی یاد شده است - و همه میدانیم که او کسی جز امیر مؤمنان علی (ع) نیست - صلاحیت ولایت بر مؤمنان را دارند[۵۳]. همچنین خداوند در مورد کسانی که مؤمنان باید از دوستی کردن با آنها و پذیرش سرپرستی و ولایت شان خودداری کنند، در قرآن کریم میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۵۴]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۵۵]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ...﴾[۵۶].
بدون تردید، انتظار، چه در معنای عام و چه در معنای خاص آن زمانی فعلیت مییابد که سه رکن یاد شده محقق شود. کسی که نسبت به وضع موجود خود و شرایطی که در آن به سر میبرد، هیچ احساس ناخوشایندی ندارد، یا آینده روشنی پیش روی خود نمیبیند و نسبت به امکان تغییر شرایط موجود، باور درستی ندارد، با در راه تحقق آیندهای که آن را مطلوب میداند و رسیدن به هدفی که چشم انتظار رسیدن آن است، هیچ تلاشی نمیکند، هرگز نمیتواند در شمار منتظران باشد حال اگر بخواهیم با توجه به سه رکن اساسی انتظار، به تحلیل مفهومی انتظار ظهور امام مهدی (ع) بپردازیم و مشخص کنیم چه زمانی میتوان فردی را واقعا منتظر ظهور دانست، باید به سه نکته اساسی اشاره کنیم:
منظور از مسئولیتپذیری در دوره انتظار، آمادگی یافتن روحی–روانی و تجربهاندوزی علمی و مهارتی و زمینهسازی برای ظهور و دوره پس از ظهورامام مهدی (ع) است. این رکن، هویت ویژهای به انتظار میبخشد و آن را از خمودگی و بیتفاوتی به آینده، متمایز میکند[۶۴]»[۶۵].
«امید به آیندهای روشن:انتظار از یک دید داشتن امید به آیندهای روشن است، آیندهای که در آن مردمجهان از بیدادگری، استبداد، فشار، نظامات غلط نجات پیدا کند. استعباد از میان برداشته شود و از این همه اضطرابات، ناامنیها، افکار متضادرها گردد، رژیمهای ضدانسانی از میان برود، اعتماد و اطمینان آید، اتحاد و وحدت ریشهدار گردد. منتظران را عقیده بر این است که این تمدن مخرب ویران میشود، و جلوههای کاذب آن که چشمها را خیره کرده است از میان میرود و تیرهروزیهای حاصل از این نیت را زائل میسازد. وعده الهی درباره فرجام جهان تحقق میپذیرد، آثار شکست از میان برداشته میشود. آنان که زمام امور بشر را در دست دارند محکوم به سقوط و فنایند. عوامل بیگانگیزا از میان میروند و محکوم میگردند. تاریکی توده عقب مانده به دل به روشنائی میشود و سرهای فروافکنده از نو بلند میگردند.
امید به نجات از ذلت:انتظار نشان میدهد عدهای از افراد که در اثر جهل و بیخبری، ضعف و ندانم کاری مرکوب دیگران هستند میخواهند خود را از این ذلتنجات دهند. اینان نه میتوانند تن به سواری دهند و نه قدرتتحمل آن را دارند. با خود میاندیشند که چرا باید سواری داد و چرا باید بار ذلت و خفت را بر خود هموار کرد؟ مگر آنان چه دارند که ما نداریم؟ جز قدرتمندی، قدارهبندی و زورگوئی چه دارند؟ جز این است که جرم ما ضعف و ناتوانی است؟ جز این است که غفلت ما و تاراجگری آنان ما را به چنین روزی کشانده است؟ اینان با خود میاندیشند که چرا ما مرکوب باشیم و عدهای راکب؟ چرا ما با هم برادر و همسان نباشیم؟ چرا در کنار هم راه نرویم؟ چرا به جای رقابتهای حاد تعاون و همکاری نباشد؟ چرا زیبائیها بجای زشتیها نباشد؟ انتظار نشان میدهد که مردم میخواهند در جهانعدل و انصاف باشد، برادری و مساوات باشد، تعاون و تکافل اجتماعی باشد، رهائی از زیر بار رنجها باشد، با آدمی چون با حیوانی معامله نشود، سیاهیها نفی شوند، نظامات تائید نشده از میان بروند، اوضاع آشفته سر و سامان گیرند، حکومت انسانی و الهی و سیاستحق و انسانی در پیش گرفته شود.
فریادی از درون: انتظارنوعی فریاد دل و خروشی از درون است. منتظر میگوید ما نسبت به دید آنها که به ما تحقیر روا میدارند اعتراض داریم. از اینکه عدهای با دست خود فتنه و آشوب به پا میکنند ناراحتیم و از اینکه سرزمین ما محل قدرتنمائی ابرقدرتان است متاسفیم. آنان نسبت به آنچه در دور و برشان میگذرد معترضند و نمیخواهند شاهد اوضاع نابسامان، دردها، فلاکتها و مصیبتها باشند. دوست ندارند که وجه المصالحه و یا وجه الضمان پیروزیها و شکستها قرار گیرند. در تعقیب این نگرانیها فریاد دارند، اعتراض میکنند.
اعتراض به نظامات موجود:انتظار از دیدی دیگر نوعی اعتراض است. نوعی دهنکجی، بیاعتنائی به نظامات موجود و عدم پذیرش آن است. اعتراض به ابراز قدرتزمامداران خودسر که با سختگیریهای بیمورد خود زندگی را به کام مردممستضعف تلخ و ناگوار کردهاند. اعتراض به آنها که با روش حیوانی و وحشیانه خود شخصیت و ارزش انسانی را به بازی گرفته و حیثیت آنان را نادیده میگیرند. انتظار نوعی اعتراض است، اعتراض به سازمانهای بزرگ جهانی چون سازمان حقوق بشر که تنها به داشتن نام خود اکتفا کرده است، به شورای امنیت بینالمللی که چون لولوی سر خرمن است، به دیوانعالی و بینالمللی که حق را تنها از آن اقویا میداند، به سازمان بینالمللی خوار و بار که اختیارش به دست عدهای از صهیونیستهاست و حتی به سازمان علمی و فرهنگی یونسکو که به جای بیدار کردن مستضعفان و آگاهاندنشان به دردی که دارند کار تخدیری میکند. انتظار نوعی اعتراض است، اعتراض به نظامی که در آن موازینحق و عدل جای پائی ندارند، پدید آمدن آنها تنها برای رعایت و حفظ مصالح گروهی خاص و معدود است. عدهای قلیل را سر و سامان میدهد و اکثریتانسان در آن خرد و فانی میشوند. آری منتظر معترض است، وضع ظالمانه حاکم را نمیپذیرد، به اهداف موجود حکومتها تن در نمیدهد. جز به نظامی و دولتی که در آن مسئولان نقش خادمان را داشته باشند، اعلام وابستگی نمیکند، جز برادری، مساوات، صلح و محبت را خواهان نیست.
افشاگریها:منتظر افشاگر است و میخواهد با اعتراض خود افشاگری کند و نشان دهد سازمانهای که این قواعد و نظامات رسوایند و بیارزش. این قوانینبشر ساخته، این توطئه است به نام حامی حقوق بشر، این نغمههای خیرخواهی از سوی سران توطئه است. توطئه برای بهرهکشی بیشتر و گرفتن آخرین رمق از مستضعفان. منتظران، با افشاگری خود میخواهند نشان دهند که این سازمانهای بینالمللی، حتی این دادگاههای بینالمللی سازمانهائی ضعیف و افتاده و در اختیاراراده گروهی از قدرتمندان است، رایشان در حد حفظ و حمایت از موقعیتشان میارزد. اینان میپذیرند که برای عدهای آزادی و رفاه و آسایش و برای عدهای دیگر بدبختی و ذلت باشد. اینان سرپرستی و استثمار ابرقدرتان را از کشورهای تحتالحمایه میبینند و سکوت میکنند. سرگردانی مردم و اشغال سرزمینهایشان را مینگرند و بدان معترض میشوند. پس سخن و دعویشان در حمایت از مظلوماندروغ است، فریب است و برای مردمتوطئه است.
محاکمه مسئولان:منتظرانجهانمسئولان امور و زمامدارانبشر را متهم دانسته و میگویند ای سیاستمداران چیرهدست، ای مسئولان بیمسئولیت و احساسی، از اینکه مارا به حساب نمیآورید ناراحتیم، اینکه زندگی ما و خاندان ما را به بازیچه گرفتهاید اعتراض داریم و بالاخره از اینکه به بیطرفی ما احترام نمیگذارید نگرانیم و وعدهپیمان شکنیتان را محکوم میکنیم. منتظران میگویند این سازمانهای بینالمللی میدان فعالیتهای شماست، کار و تلاششان برای تثبیت بیشتر موقعیت و تحکیم زیادتر قدرتتان است، وگرنه سازمان تغذیهتان کجاست که ببیند هر روزه هزاران انسان در نقاط مختلف جهان از گرسنگی میمیرند؟ دادگاههای بینالمللی کجایند که آوارگی هزاران انسان را در جهان ببینند و سازمان حقوق بشر کجاست که بشریت بیسروسامان را بنگرد؟ منتظرانجهانزمامداران را به محاکمه میطلبند که ما به شما چنین اختیاری ندادهایم که از قدرت ما علیهمان استفاده کنید. ما به شما اجازه ندادهایم که زمینه را برای سقوط و فنایمان فراهم سازید و بالاخره ما نخواستهایم که دست شما تا مرفق به خون بیگناهان آلوده گردد»[۶۶].
↑«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ و نیز ر.ک: سوره جاثیه، آیه ۱۹.
↑«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
↑«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
↑«ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید، آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
↑«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
↑«ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند» سوره ممتحنه، آیه ۱.
↑ر.ک: الکافی، ج ۲، صص ۱۲۴ - ۱۲۷؛ بحارالأنوار، ج ۶۶، صص ۲۳۶ - ۲۵۳.
↑محمد بن علی بن حسین شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ۲ ج. تحقیق: مؤسسة الإمام الخمینی، چاپ اول: مشهد، المؤتمر العالمی للإمام الرضا ۷، ۱۴۱۳ ه-. ق، ج ۱، ص ۲۹۲، ح ۴۳، به نقل از: محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة (همراه با ترجمه فارسی)، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیت، ۱۳۷۷، ج ۲، صص ۹۷۴ و ۹۷۵.