حفظ نظام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
«حفظ» واژهای عربی و به معنای نگاهداری از چیزی است[۱] و در فارسی نیز به معانی نگهداشتن، بازداشتن از زیان و تباهی[۲] و نگاهبانی و جلوگیری از ایجاد خدشه یا آشفتگی[۳] به کار میرود. نظام از ریشه «نظم» است و نظم به معنای گردآوردن[۴] و پیوند دادن و قرین ساختن چیزی به چیز دیگر[۵] است؛ چنانکه وقتی گفته میشود دانههای مروارید را نظم داد، یعنی آنها را نخ کرد[۶] و از همینرو به رشتهای که مهرههای گوهر و مروارید و تسبیح و مانند آن را کنار هم میچیند، «نظام» میگویند.[۷] این کاربرد اختصاص به نخ و ریسمان ندارد و به هر چیزی که مایه قوام کاری باشد، نظام گفته میشود[۸]؛ مانند «نظام عبادت» که با از میانرفتن آن، چنانکه در روایتی آمدهاست، «نظام دینداری» از میان میرود.[۹]
«نظام» در اصطلاح به «مجموع عناصر دارای کنش و واکنش»، «مجموعه هدفها با روابط میان هدفها و خواص آنها» و «هر مجموعه از عناصر که بتواند به گونهای، به شکل متداخل عمل کند» تعریف شدهاست[۱۰] و نظام، در آنِ واحد، صورت حیات یک جامعه، سبک زندگی، پسندهای اخلاقی، شکل اجتماعی، شکل دولت، شکل حکومت و روح قوانین است.[۱۱] در منابع فقهی با وجود کاربرد فراوان اصطلاح «نظام» و «حفظ نظام» و واژههای مشابه یا نزدیک به آن، تعریف ویژهای از آن نیامده است؛ اما موارد کاربرد آن نشان میدهد واژه «حفظ» در همان معنای لغوی به کار رفته و مقصود از «نظام»، بیشتر، ساختار و سامانه کلی زندگی اجتماعی مسلمانان یا انسانهاست که با تعبیرهای بسیار متنوعی، مانند نظام زندگی و معیشت،[۱۲] نظام جامعه، [۱۳] نظام نوع انسانی[۱۴] و نظام مسلمین،[۱۵] بیان میشود؛ چنانکه در بخشهای خاص ساختارهای اجتماعی نیز کاربرد دارد و میتوان از آن به «خرده نظام» نام برد؛ مانند نظام معاملات،[۱۶] نظام بازار[۱۷] و نظام اقتصادی.[۱۸] از این منظر، نظام سیاسی، یک خرده نظام در مفهوم عام و کلان نظام اجتماعی بهشمار میرود.[۱۹] بر این پایه، معنای حفظ نظام، ساماندادن و نگهداری و بقای ساختار عام و کلان اجتماعی یا بخشی از آن است که برخی فقها از آن به حفظ نظام عام [۲۰] یا نظام عمومی[۲۱] تعبیر کردهاند.
افزون بر این، گاه نیز مقصود از حفظ نظام در سطح حفظ «نظام دین» یا «نظام اسلام» است و ازجمله با تعبیر «نظام المله»، یعنی نظام دین[۲۲] یا «نظام الاسلام»، یعنی سازمان، استقرار و حاکمیت دین و سازمانهای عهدهدار آن[۲۳] به کار میرود؛ چنانکه در روایتی حاکم منصوب یا مشروع، نظام اسلام خوانده شدهاست.[۲۴] کاربرد آن در معنای کیان و اساس اسلام یا سرزمین اسلام نیز که در روایات[۲۵] و فقه، فراوان است؛ بهویژه در بحث جهاد و دفاع و گاه از آن به «بیضة الاسلام»، به معنای مرکز و اساس اسلام[۲۶] نام برده میشود[۲۷] و امام خمینی نیز در بحث وجوب دفاع، به همین معنا به کار بردهاست.[۲۸]
گاه نیز حفظ نظام در معنای خاص ساختار و رژیم سیاسی اداره جامعه و اصل حکومت به کار میرود که کاربردی شایع در دوره معاصر و ادبیات سیاسی آن است.[۲۹] همانگونه که برخی تأکید کردهاند، نظام از این منظر تنها بخشی از نظام عام و تنها شاخهای از اصل امامت در معنای شیعی آن بهشمار میرود.[۳۰] امام خمینی حفظ نظام را در سه سطح:
- نظام عام و کلان اجتماعی
- نظام و اساس اسلام
- خردهنظام بهویژه نظام سیاسی، یعنی جمهوری اسلامی ایران، به کار برده است.
امام خمینی حفظ نظام را در سه سطح بهکار برده است: نظام عام و کلان اجتماعی، نظام و اساس اسلام و خرده نظام بهویژه نظام سیاسی، یعنی جمهوری اسلامی ایران. امام خمینی افزون بر تأکید بر اهمیت حفظ نظام کلان اجتماعی در اسلام و حرمت اخلال در آن، این حکم را به عنوان یک قاعده و دلیل عام در مسائلی چند ازجمله در استدلال و تأکید بر لزوم وجود حکومت اسلامی به کار بردهاست، و بارها بر ضرورت حفظ نظام در معنای خاص آن یعنی؛ نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران تأکید ورزیده، آن را از مهمترین واجبات دینی، عقلی و شرعی شمرده و در فرض تلازم حفظ اصل اسلام با حفظ نظام اسلامی، حفظ نظام را مهمترین فریضه اسلامی دانستهاست. امام خمینی در استدلال بر وجوب حفظ نظام عام یا حرمت اخلال در آن به عنوان یک قاعده و حکم قطعی، به قرآن، سنت، عقل و اجماع استدلال کرده و حفظ نظام را از واضحترین احکام عقلی شمرده است.
افزون بر حفظ نظام در دو معنای عام و خاص، یکی از مفاهیم پرکاربرد در فقه اسلامی که طبعاً در راستای حفظ نظام قابل توجه است و در مقایسه با آن دو عنوان، از اهمیت بیشتری برخوردار است، حفظ دین و اساس اسلام از خطر نابودی و فروپاشی کامل به دست دشمنان است. امام خمینی بارها از وظیفه حفظ دین و اساس اسلام به عنوان «بزرگترین» وظیفه شرعی نام برده و آن را بالاترین فریضه شمرده، با این تعبیر که «هیچ فریضهای بالاتر از حفظ خود اسلام نیست»، و حفظ اسلام در ایران، را سرآمد همه وظایف دینی و شرعی دانستهاست، و تشریع تقیه را در راستای حفظ اسلام و مذهب میشمارد و قلمرو آن را احکام فرعی میداند و از اینرو وقتی اصل اسلام و حیثیت آن در خطر باشد، آن را مجاز نمیداند.[۳۱]
واژگان مرتبط با حفظ نظام
از واژگان مرتبط با حفظ نظام، اخلال یا اختلال نظام، هرج و مرج، تضعیف نظام و نظم عمومی است. «اخلال» و «اختلال»، متضاد «حفظ» و در برابر آن است[۳۲] و در سستی و ضعف در کار نیز به کار میرود[۳۳]؛ چنانکه به معنای ناآرامی و آشفتگی نیز آمده است.[۳۴] با توجه به معنای لغوی و موارد کاربرد «اخلال در نظام» در فقه، میتوان معنای آن را گسستن و برهم زدن نظام یا آسیب زدن به آن شمرد و «اختلال نظام»، ازهم پاشیدگی اصل یا بخشی از آن است؛ چنانکه تعبیر «هرج و مرج» ازجمله در کاربردهای فقهی[۳۵] نوعاً مترادف اختلال نظام و در بسیاری موارد برابر حفظ نظام اجتماعی است. «تضعیف» از ریشه «ضعف» است که مشترک لفظی در دو معنای ناتوانی و دوچندان شدن است[۳۶] و آنچه در عرف فارسیزبانان و در ادبیات سیاسی معاصر رواج دارد، تضعیف در معنای نخست است. اصطلاح «تضعیف نظام» یا مشابه آن در متون ادله نیامده، موضوع برای حکم قرار نگرفته، تنها در برخی منابع فقهی معاصر و نوعاً در قلمرو نظام سیاسی به کار رفتهاست و معنای متبادر از موارد کاربرد آن، کاستن توان نظام سیاسی در اِعمال حاکمیت و اجرای وظایف و مسئولیتهای خود است و اختصاص به ناتوان ساختن مادی یا غیر مادی ندارد.[۳۷]
امام خمینی واژگان یاد شده را بدون به دست دادن معنا و تعریفی خاص به کار برده است که نشان میدهد به وضوح یا اتفاق نظر دربارهٔ آنها واگذار کردهاست. «نظم عمومی» یا نظم همگانی به معنای سامانمندی در حوزه عمومی و جامعه و در میان عربزبانان معاصر مترادف با «النظام العامّ» است[۳۸] و به عنوان یک اصطلاح حقوقی که مفهومی خاص دارد، از مفاهیم بنیادی و از مهمترین مفاهیم حقوقی در هر نظام حقوقی است.[۳۹] انعطافپذیری مفهوم «نظم عمومی» باعث شده تعریفهای بسیاری از آن صورت گیرد و برخی که شمار آن را بیش از بیست تعریف شمردهاند، آن را مفهومی سیال و نسبی بدانند[۴۰]؛ تا جایی که برخی به دست دادن یک تعریف را ناممکن شمردهاند.[۴۱] برخی تعاریف موجود، نسبت و نزدیکی مفهوم «نظم عمومی» در حقوق را با مفهوم «حفظ نظام» در فقه نشان میدهند؛ ازجمله پارهای حقوقدانان نظم عمومی را در حوزه حقوق خصوصی، مجموعه تأسیسات حقوقی و قواعد مربوط به حسن جریان امور راجع به اداره کشور و حفظ امنیت و اخلاق در روابط میان افراد دانستهاند که تجاوز از آن از طریق قراردادهای خصوصی ممکن نیست و اراده افراد در صورتی که مخالف آن باشد، بیاثر است.[۴۲].[۴۳]
پیشینه
ضرورت حفظ نظام در مفهوم اجتماعی و عام آن به عنوان امری عقلایی، بلکه عقلی که متکلمان[۴۴] و فیلسوفان[۴۵] مبنای استدلال قرار دادهاند و برخی با تصریح به تعبیر «حفظ نظام» بر آن تأکید دارند،[۴۶] نشان میدهد اصل حفظ نظام و گریز از هرج و مرج همزاد با شکلگیری نخستین جوامع انسانی مورد توجه و اهتمام بودهاست و همین امر آن جوامع را به برپایی ساختارهای سیاسی، هر چند در شکل ساده و اولیه آن واداشته است،[۴۷] و اگر هم در جامعهای، دولت به معنای مرسوم آن وجود نداشته،[۴۸] به معنای نبود هر گونه سازکار تنظیم یا اداره امور نیست[۴۹]؛ بر همین اساس است که نظریه طبیعت به عنوان خاستگاه دولت، از قدیمیترین نظریهها در پیدایش دولت وجود داشتهاست[۵۰] و افلاطون پیشگام یا از پیشگامان این نظریه است. وی بهصراحت نیاز طبیعی را منشأ شکلگیری شهر و نظام اجتماعی و سیاسی شمرده[۵۱] و بر همین اساس در نگاه وی، وظیفه زمامدار سیاسی دوچندان است: یکی نگهداشتن تشکیلات جامعه و دیگری تهذیب نفس شهروندان و رساندن آنان به درجه کمال.[۵۲] شاگرد وی «ارسطو» نیز همین دیدگاه را پی گرفت و آن را گسترش داد.[۵۳] از سوی دیگر، افلاطون عدالت را «رشتهای» برای پیوند مردمان در داخل دولتها میداند، و یکساندانستن اثر عدالت در تربیت نفس بشر و در اجتماعیکردن او را میتوان نخستین و اساسیترین اصل در فلسفه سیاسی وی شمرد[۵۴]؛ چنانکه در هر جامعه سیاسی، فرد یا طبقه حاکم، مجاز نیست تلاشهای خود را صرف رسیدن به منافع طبقاتی یا فردی کند، وگرنه مایه «ازهم پاشیدن» همین ساختاری خواهد شد که هدف، تحقق آن بود و در کنار دو طبقه جنگاوران و پیشهوران، باید طبقه حاکم به عنوان طبقه پاسداران «نظام اجتماعی»، به وظایف خود آشنا باشند.[۵۵]
در قرآن کریم نیز از برخی مؤلفههای حفظ نظام اجتماعی مانند پایبندی به نظم اجتماعی،﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۵۶] همبستگی و تعهد اجتماعی، ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۵۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۵۸]، ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾[۵۹] ضرورت پایبندی به پیمانها ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾[۶۰] و روابط اقتصادی سالم، ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾[۶۱]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا﴾[۶۲]، ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۶۳] ضرورت امنیت همهجانبه،﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۶۴]، ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۶۵]، ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۶۶]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ لَوْلا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُولَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ وَلَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴾[۶۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ﴾[۶۸] ضرورت رازداری،﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۶۹] [۷۰] قضاوت عادلانه﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۷۱]، ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾[۷۲] و لزوم پایبندی به آن،﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۷۳] منع قانونشکنی و مجازات مجرم﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾[۷۴]، ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۷۵]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا﴾[۷۶] سخن گفته شدهاست. در روایات، افزون بر اصل ضرورت حفظ نظام اجتماعی مسلمانان،[۷۷] ازجمله در تبیین جایگاه امامت،[۷۸] استدلال بر ضرورت حکومت و رهبری،[۷۹] فلسفه لزوم تبعیت از آن[۸۰] و فلسفه اعتبار ظاهری مالکیت در شکلگیری روابط اقتصادی[۸۱] به آن توجه داده شدهاست؛ چنانکه ضرورت و نقش برخی خردهنظامهای اجتماعی مانند نظام دفاعی و امنیتی و نظام درست و عادلانه اقتصادی که جامعه جز با وجود آنها قوام نخواهد یافت[۸۲] و نظام خانواده و زناشویی[۸۳] و عقلاییبودن آن[۸۴] خاطرنشان شدهاست.
از سوی دیگر، متکلمان[۸۵] و حکمای اسلامی[۸۶] در استدلال بر ضرورت نبوّت و تشریع و نیز در تأکید بر ضرورت وجود امام یا رئیس صالح، به ضرورت حفظ «نظام عام» استدلال کردهاند؛ چنانکه روش عقلا که برای حفظ نظامهای اجتماعی خود در همه زمانها و مکانها سراغ برگزیدن رئیس میروند، شاهد این شمرده شدهاست که امامت تنها راه حفظ نظام است[۸۷] و پرهیز از اختلال نظام، دلیل ضرورت وجود امام در هر زمان است[۸۸]؛ حتی حفظ نظام خاستگاه اختلاف و تمایز نوع بشر شمرده شدهاست؛ زیرا جامعه بشری نیازمند تمایزات طبیعی است تا از قیام هر یک به وظیفه خود، قوام عالم و نظام معیشت بنیآدم تحقق یابد.[۸۹] عالمان دانش منطق نیز «آرای محموده» و «تأدیبات صلاحیه» را مجموعه گزارههای مورد وفاقی شمردهاند که مقتضای مصلحت عمومی است؛ از این جهت که حفظ نظام و بقای نوع انسانی بسته به آن است.[۹۰] همین نکته در اصول فقه نیز آمدهاست.[۹۱] از نگاه اصول فقه نیز حفظ نظام به عنوان یک دلیل در پارهای مسائل مورد توجه و استناد قرار گرفتهاست؛ ازجمله در اعتبار امارات و امکان جایگزینی آنها با وجود مفاد ظنی آنها به جای علم و قطع؛ مانند اعتبار خبر واحد[۹۲]؛ به این دلیل که لزوم دستیابی به قطع در همه امور مایه اختلال نظام جامعه و زندگی میشود.[۹۳] اعتبار کلی اصول عملیه نیز ازجمله از همین باب دانسته شدهاست[۹۴]؛ ازجمله اعتبار اصل استصحاب که خاستگاه و زیربنای آن را همین حفظ نظام اجتماعی دانستهاند[۹۵] و امام خمینی نیز استدلال میرزای نایینی به این قاعده را در اعتبار این اصل[۹۶] بازگو کردهاست.[۹۷] دربارهٔ اصل احتیاط نیز حفظ نظام به عنوان یک مانع، مورد توجه قرار گرفتهاست و هر جا وجوب احتیاط مایه اختلال در نظام زندگی باشد، نادیده گرفته شده است.[۹۸].[۹۹]
اهمیت و جایگاه
اهمیت و گستره حفظ نظام به عنوان یک قاعده عام، موجب شدهاست برخی شارحان متون حدیثی نیز به ضرورت حفظ نظام انسانی و اجتماعی و دوری از اختلال و ازهمپاشیدگی آن به عنوان یک نقطه کلیدی در تبیین فلسفه و شرح پارهای روایات، در حوزههای مختلف معرفتی، اخلاقی و فقهی توجه و استناد کنند؛ مانند ملاصالح مازندرانی که بهفراوانی به این قاعده توجه و استناد کردهاست؛ ازجمله در ضرورت صفت عدالت در امام،[۱۰۰] جایگاه عدل در تحکیم نظام اجتماعی مطلوب، [۱۰۱] تبیین نقش تخریبی بغی و تجاوز،[۱۰۲] خاستگاه و ارزش حسن خلق و نیز حسن معاشرت،[۱۰۳] فلسفه گسترش «سلام» در جامعه،[۱۰۴] ضرورت ارتباط و آمیزش با همه طبقات مردم،[۱۰۵] حسن پیوندهای اجتماعی، [۱۰۶] لزوم پرهیز از دروغ در جامعه،[۱۰۷] لزوم حفظ حقوق همسایگان[۱۰۸] و موارد متعدد دیگر.
فقیهان نیز از گذشته تاکنون، نه تنها در ابواب و مسائل مختلفی از فقه به ضرورت حفظ نظام عام و کلان اجتماعی و حرمت اختلال در آن به عنوان یک قاعده عام مورد قبول همه، نگریسته و استناد کردهاند و بر همین اساس برآوردن کلیه نیازهای اجتماعی در بخشهای مختلف اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، امنیتی و مانند آن را که قوام جامعه و معیشت به آن بستگی دارد و گاه از آن به «واجبات نظامیه» نام برده شده،[۱۰۹] به عنوان واجب کفایی بر همه واجب شمردهاند. امام خمینی افزون بر تأکید بر اهمیت حفظ نظام کلان اجتماعی در اسلام و حرمت اخلال در آن،[۱۱۰] این حکم را به عنوان یک قاعده و دلیل عام در مسائلی چند ازجمله در استدلال و تأکید بر لزوم وجود حکومت اسلامی[۱۱۱] به کار بردهاست و نیز بارها بر ضرورت حفظ نظام در معنای خاص نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مصداق موجود آن، تأکید ورزیده، آن را از مهمترین واجبات دینی عقلی و شرعی شمرده است[۱۱۲] و در فرض تلازم حفظ اصل اسلام با حفظ نظام اسلامی، حفظ نظام را مهمترین فریضه اسلامی دانسته،[۱۱۳] نشان داده است چه اندازه برای آن اهمیت قائل است؛ چنانکه بارها بر لزوم حفظ نظم به عنوان یک هنجار اجتماعی، نظامی یا قانونی تأکید جستهاست.
از سوی دیگر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در قوانین داخلی ایران نیز هر چند محدود، به موضوع حفظ نظام توجه شدهاست؛ ازجمله در مواد مختلفی از قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب ۱۳۸۲، افزون بر جرمهای دیگر، دو محور «اخلال در نظام» و «شکست جبهه اسلام» موضوع جرم و کیفر اعدام قرار گرفتهاست و در همه این مواد، مقصود از «اخلال در نظام»، بههم خوردن امنیت کشور معرفی شده است که امری اعم از نظام سیاسی است و گویا موضوع و تعبیر «شکست جبهه اسلام» در این قانون برگرفته از حکم امام خمینی در مرداد ۱۳۶۷ دربارهٔ تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگ در کلیه مناطق جنگی و رسیدگی به تخلفات بدون رعایت هیچیک از مقررات دستوپاگیر است که ایشان اعلام کردهاست هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام یا موجب خسارت جانی بوده یا میباشد، مجازات آن اعدام است.[۱۱۴] موضوع شکست جبهه اسلام امری اعم از موضوع حفظ نظام اجتماعی یا سیاسی است؛ اما در این قوانین بهروشنی جایگاه و اهمیت حفظ نظام و امنیت جامعه و نیز امنیت و نظام اقتصادی کشور به عنوان یکی از خرده نظامهای جامعه نشان داده شده، حتی در حد محاربه و کیفر آن قلمداد گشتهاست؛ چنانکه در ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ نیز در برشماری مصادیق «مفسد فی الارض» و در نتیجه کیفر اعدام، جرم «اخلال در نظام اقتصادی کشور» را در شمار آنها ذکر کرده، در تبصره آن فرض غیرعمد را مشمول حبس شمرده است.[۱۱۵]
حفظ نظام عام اجتماعی
وجوب حفظ نظام عام اجتماعی در میان فقها از گذشته به عنوان یک حکم عام پذیرفتهشده شرعی مورد توجه بودهاست. گستردگی استناد به این حکم در منابع فقهی بهخوبی نشان میدهد فقها آن را به عنوان یک قاعده فقهی حاکم شناختهاند و همواره در تزاحم آن با سایر احکام فرعی آن را مقدم داشتهاند یا از آن به عنوان یک دلیل روشن حکم استخراج کردهاند.
افزون بر این، در برخی منابع فقهی متأخر، برآوردن نیازهای عمومی جامعه اسلامی ازجمله به عنوان «واجبات نظامیه» یا «واجب نظامی»،[۱۱۶] یکی از مصادیق واجبات کفایی بهشمار رفته که با وجود وجوب آنها، گرفتن دستمزد بابت انجامشان مجاز است[۱۱۷]؛ چنانکه امام خمینی که دستمزد بر واجبات عینی را همانند دیگر فقها[۱۱۸] حرام دانستهاست، در آن دسته از واجبات کفایی که به عنوان «حفظ نظام اجتماعی» و نیازهای عمومی واجب است، مانند انواع صنایع مورد نیاز یا طبابت، همسو با فقهای یادشده اجرتگرفتن را جایز شمرده است.[۱۱۹] تحلیل و استدلال ایشان این است که وجوب این دست امور، جنبه دَینبودن و تعهد در برابر کسی دیگر ندارد، تا فعل به دیگری تعلق داشته باشد و با شبهه و اشکال عدم جواز اجرت گرفتن روبهرو باشد؛ از اینرو گرفتن اجرت در برابر انجام آنها به مقتضای قاعده جایز است و زمینه نقض و شبههای که در تحلیلهای متفاوت فقهای دیگر (مانند شیخ مرتضی انصاری و میرزا محمد حسین نایینی) هست، وجود ندارد؛ افزون بر اینکه به گفته ایشان اساساً این پرسش وجود دارد که «حفظ نظام» واجب است یا «اخلال به نظام» حرام است؟ و در صورت دوم، به فرض هم بتوان از راه پذیرش وجوب مقدمه و قاعده اقتضای امر به شیء، نهی از ضد عام آن، فرض اول (وجوب حفظ نظام) را ثابت کرد، اما در واجب توصلی، به صرف وقوع آن، هر چند با انگیزه دستمزد، واجب به جا آورده میشود.[۱۲۰]
امام خمینی در جای دیگر با اطمینان بیشتر در «وجوب شرعی» اموری مانند طبابت و صنعت که نظام معیشت به آن وابسته است، اشکال کرده، آن را نپذیرفتهاست[۱۲۱]؛ چنانکه سیدمصطفی خمینی نیز در وجوب شرعی این دست امور تردید کردهاست[۱۲۲]؛ زیرا به گفته وی واجبات نظامی در حقیقت به واجبات عقلی یا چنانکه در سخن امام خمینی اشاره شد، به واجبات غیری بر میگردند که در صورت دوم تنها هرج و مرج و اختلال نظام حرام شرعی است[۱۲۳] و وجوب حفظ نظام در راستای ترک آن حرام است که جنبه مقدمی دارد؛ با این حال، میتوان این احتمال را نیز مطرح کرد که آنچه واجب نفسی است، حفظ نظام است و اموری مانند صنایع و طبابت، چنانکه برخی تصریح کردهاند، مقدمه حفظ نظام هستند و هدف اصلی، حفظ نظام اجتماعی است که وجوب استقلالی دارد[۱۲۴]؛ هر کدام که باشد مقدمه واجب، چنانکه امام خمینی تأکید دارد، وجوب شرعی ندارد[۱۲۵] و بر همین اساس ایشان در وجوب شرعی موارد نیازهای اجتماعی تردید کرده یا حکم به نفی آن کردهاست؛ اما برخی فقهای دیگر در این دسته از واجبات کفایی، ازجمله به خود دلیل وجوب حفظ نظام در استدلال بر جواز گرفتن دستمزد استدلال کردهاند؛ با این بیان که همانگونه که برای حفظ نظام این امور واجب است، به همین دلیل بر دیگران نیز حفظ نظام با دادن دستمزد واجب است تا زمینه انجام این واجبات فراهم گردد و برای مثال، همانگونه که بر پزشک واجب است با طبابت، نظام بهداشت و سلامت جامعه را حفظ کند، بر بیمار نیز واجب است با دادن دستمزد، این نظام را حفظ کند.[۱۲۶] از همینرو جواز دستمزد گرفتن در این امور در واقع لازمه حکمت و لطف شارع است و جز آن، مایه ترک وظیفه و معصیت و در نتیجه، مایه اختلال نظام خواهد شد و در واقع نفی دستمزد مایه اختلال نظامی خواهد شد که این دست امور برای رفع آن واجب شدهاست.[۱۲۷] این بیان هر چند در راستای نگاه امام خمینی در جواز دستمزد است، با چگونگی تحلیل ایشان از نوع وجوب در حفظ نظام نیازی به این استدلال نیست.[۱۲۸]
نظم عمومی
واژه نظم عمومی در منابع حقوقی، قرابت و اشتراک زیادی با مفهوم نظام عام در فقه دارد؛ تا جایی که برخی گفتهاند واژه «نظام» بهطور مطلق و بدون قید، به کمک قراین به معنای آن به کار رفتهاست؛ اما غالباً همراه لفظ «اختلال» به کار میرود و گفته میشود اختلال نظام[۱۲۹]؛ با این حال، گفته شده نباید آنچه را در «حقوق» به عنوان نظم عمومی آمده با نظام (عام) یا نفی اختلال نظام (عام) در «فقه» مترادف و یکی دانست.[۱۳۰] در میان تعریفهای فراوانی که از نظم عمومی وجود دارد، برخی آن را جریان و روندی مستمر و مداوم دانستهاند که نیازهای اساسی و عمومی جامعه که باید برای همگان قابل دسترسی باشد را دربردارد و از اینرو در هر جا و به هر شکلی که این نیاز قطع یا مختل شود، نظم عمومی مخدوش شده است[۱۳۱] و برخی آن را سامانهای شمردهاند که قانونگذار با الهام گرفتن از هنجارهای جمعی و با توسل به مقوله منافع عمومی و مصالح اجتماعی و بر پایه عرف جامعه، در خصوص قواعد الزامآور ایجابی یا محدود کننده بر حقوق، آزادی و حاکمیت اراده اشخاص مبادرت میکند و به منظور صیانت از تأسیسات حقوقی، اخلاق حسنه یا کیان اخلاقی فرد و جامعه مقرر داشته تا با تضمینهای حقوقی بر آن نظارت کند،[۱۳۲] و این تعاریف همه تقدم حفظ نظم عمومی بر حقوق خصوصی یا عمومی افراد تا آنجا که به این فرد یا آن فرد بر میگردد را نشان میدهد؛ امری که ازجمله در نگاه امام خمینی در تقدم وجوب حفظ نظام وجود دارد.
دربارهٔ ویژگی نظم عمومی این توافق کلی وجود دارد که قوانین و مقررات برخاسته از آن در شمار «قوانین امری» است که هدف از آنها محققساختن یک مصلحت سیاسی یا اقتصادی یا اجتماعی است که مربوط به نظام برتر و عام اجتماعی است و حاکم بر مصلحت افراد و در برابر حاکمیت اراده و آزادی فرد است و از اینرو همه افراد باید این مصلحت را رعایت کنند و نمیتوانند با قراردادهای میان خود به مقابله و مخالفت با آن برخیزند؛ هرچند این قراردادها منافع و مصالح شخصی را برای آنان در پی داشته باشد و بر همین اساس، مصلحت فرد نمیتواند در برابر مصلحت عمومی بایستد[۱۳۳]؛ نکتهای که امام خمینی نیز از نگاه فقهی بر آن تأکید کردهاست.[۱۳۴] برای مثال، اصل ازدواج در قلمرو آزادی و اراده اشخاص قرار دارد؛ اما بر اساس قانون مدنی هیچ توافقی نمیتواند طلاق و عده را نادیده بگیرد یا در قانون کار، حقوق و مزایای کارگران به صرف توافق آنان واگذار نشدهاست. اهمیت نظم عمومی باعث شدهاست، با وجود اصل کلی در عدم عطف قوانین جدید به قبل، در جایی که حکومت قانون جدید چنان با مصالح عالی مردم بستگی دارد که میتوان گفت اراده قانونگذار بر این قرار گرفتهاست که همه تابع یک قانون باشند و دوگانگی از میان برود، قانون جدید حتی بر آثار قراردادهای گذشته نیز حکمروایی میکند.[۱۳۵]
هماهنگی موضوع «حفظ نظام» با «نظم عمومی» را از این منظر میتوان با این گفته امام خمینی در تبیین جایگاه و اختیارات دولت اسلامی سنجید که حکومت یکی از احکام اولیه و مقدم بر همه احکام فرعیه است و حکومت حتی میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بستهاست، هنگامی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند و میتواند از هر امر عبادی یا غیر عبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، مادامی که چنین است، جلوگیری کند[۱۳۶]؛ همچنین با اطلاق این دستورالعمل ایشان به مجلس شورای اسلامی مقایسه کرد که آنچه در حفظ نظام جمهوری اسلامی دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام میشود و آنچه ضرورت دارد که ترک آن یا فعل آن مستلزم فساد است و آنچه فعل یا ترک آن مستلزم حَرَج است، پس از تشخیص موضوع به وسیله اکثریت وکلای مجلس شورای اسلامی، با تصریح به موقتبودن آن، مادام که موضوع محقق است، نمایندگان در تصویب و اجرای آن مجاز هستند و پس از رفع موضوع خودبهخود لغو میشود.[۱۳۷].[۱۳۸]
دلیل وجوب حفظ نظام
در استدلال بر وجوب حفظ نظام عام یا حرمت اخلال در آن به عنوان یک قاعده و حکم قطعی، برخی امکان استدلال به هر چهار نوع دلیل قرآن، سنت، عقل و اجماع را مطرح ساختهاند[۱۳۹]؛ ولی نخستین و مهمترین دلیل، حکم عقل و بداهت آن است و به همین علت است که فقها ازجمله در مواردی که ذکر شد نوعاً به مفاد این حکم و بدون بیان دلیل آن استناد کردهاند و گاه نظام را علت و فلسفه تشریع بخشی از احکام[۱۴۰] یا همه آنها[۱۴۱] شمردهاند؛ در مواردی نیز به دلالت عقل بر این حکم تصریح کردهاند.[۱۴۲] امام خمینی نیز حفظ نظام را که در اینجا معنایی عام دارد، از واضحترین احکام عقلی شمردهاست[۱۴۳] و شاگرد و فرزند ایشان، سیدمصطفی خمینی آن را به حکم صراحت حکم عقلی، خواسته هر انسان خردمندی، آن هم به ضرورت قطعی دانسته، شاهد آن را عهدهداری آن و افتخار به آن از سوی همه حکومتها در هر زمان و مکان گرفتهاست.[۱۴۴]
افزون بر دلیل عقل، روایات چندی نیز بر این حکم دلالت دارد و امام خمینی مفاد چنین ادله نقلی را حکمی مستقل و مولوی ندانسته، ارشاد به حکم عقل و تأکید بر آن میداند[۱۴۵]؛ مانند روایاتی که در تبیین جایگاه امامت و رهبری، آن را نظام جامعه شمرده است؛ ازجمله امیرالمؤمنین علی(ع) که جایگاه زمامدار را مانند نخ میان مهرهها شمرده که گسست آن مایه گسست جامعه میشود[۱۴۶] و امام رضا(ع) آن را زمام دین و نظام مسلمین دانسته است[۱۴۷]؛ نیز برخی روایات که در تبیین ضرورت وجود حاکم و حکومت وارد شده است، آن را مقتضای حکمت خداوند حکیم شمرده است[۱۴۸]؛ همچنین سخنی از امیرالمؤمنین(ع) که نشاندهنده اهتمام آن حضرت به حفظ نظام اجتماعی مسلمانان به عنوان یک اصل حتمی در مدارا کردن با مخالفان است.[۱۴۹]
از سوی دیگر، روایت معروف حفص بن غیاث از امامصادق(ع) نیز که فقها ازجمله امام خمینی در دو قاعده فقهی «ید» و «سوق مسلمین» به آن استناد میکنند، فلسفه اعتبار و درستی اقدامات مالی افراد را نیاز جامعه به برپایی نظام مالی و اقتصادی میشمارد[۱۵۰] و همین نیاز را برخی فقها دلیل بر عدم شرط «عدالت» در تحقق «رشد» که شرط تصرفات مالی است، گرفتهاند[۱۵۱]؛ چنانکه امام خمینی نیز در موارد چندی به این روایت استدلال کرده[۱۵۲] یا اشارهای کرده که نشاندهنده پذیرش آن است[۱۵۳] یا به صورت کلی به آن پرداختهاست.[۱۵۴] افزون بر اینها حتی ادلهای که بر لزوم حفظ جان و مال و عرض دلالت میکند نیز شاهد وجوب حفظ نظام یا حرمت اختلال در آن شمرده شدهاست.[۱۵۵]
بر همین اساس، اگر هم فقها در مواردی استدلال به قاعده حفظ نظام را نپذیرفتهاند، تنها به دلیل این است که آن مورد را از مصادیق قاعده ندیدهاند و اشکالی به اصل قاعده نداشتهاند[۱۵۶]؛ چنانکه امام خمینی در یک نگاه کلی و در تأکید بر حفظ نظم و نظام اجتماعی، حفظ نظام را یک حکم شرعی و عقلی و انکار آن را مخالفت با قرآن و اسلام و مصالح کشور میشمارد[۱۵۷] و لازم میداند هر آنچه در حفظ نظام اجتماعی و نظام کشور و شهرها دخالت دارد، از سوی قوای انتظامی با جدیت پیگیری و اقدام شود.[۱۵۸].[۱۵۹]
جایگاه و قلمرو حفظ نظام
قلمرو گسترده استناد علمای اسلامی بهویژه فقها به حکم حفظ نظام به عنوان یک قاعده مسلم فقهی، در مسائل مختلف فقهی، افزون بر جایگاه و میزان اعتبار آن، نشاندهنده علت بخشی از اهتمام فراوانی است که امام خمینی بر لزوم حفظ نظام و نیز بر ضرورت حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران دارد و از دهها نمونه در ابواب مختلف، میتوان به این موارد اشاره کرد: جواز تقلید و عدم وجوب استنباط بر همه مکلفان،[۱۶۰] عدم سرایت نجاست از متنجس،[۱۶۱] تعریف عدالت به حسن ظاهر[۱۶۲] و عدم سختگیری در احراز آن،[۱۶۳] وجوب و اهمیت قضا به عنوان یکی از مسائل مهم نظام نوع انسانی،[۱۶۴] حتی برای غیر فقها،[۱۶۵] ثبوت قضا برای فقیه با وجود انکار ادله خاص ثبوت ولایت قضایی فقیه،[۱۶۶] فلسفه گسترش کیفر به افراد نابالغ در جرم سرقت،[۱۶۷] تعمیم اعتبار به همه امارات عقلایی،[۱۶۸]حرمت نادیدهگرفتن مقررات مشروع مانند مقررات رانندگی[۱۶۹] و جواز استخدام در دستگاههای حکومتهای جور مانند نیروهای نظامی و انتظامی و گرفتن جریمه از متخلفان در چنین حکومتهایی با فرض توقف حفظ نظام بر آن و جواز هزینهکردن جرایم در این راستا.[۱۷۰]
در نگاهی کلی، برخی فقها اساساً هدف و رسالت «فقه» را دستیابی به سعادت در آخرت و آموزش «نظام زندگی» در راستای منافع زندگی دنیوی شمردهاند[۱۷۱] یا در نگاهی کلیتر، الهام مصالح دین و دنیا از سوی خداوند، با هدف تمامیت «نظام نوع انسانی» در آغاز و انجام شمرده شده است[۱۷۲]؛ چنانکه این امر به جامعه اسلامی اختصاص نیافتهاست و ازجمله، تصرفات در اموال دولتهای غیر اسلامی نیز که بر خلاف نظام است[۱۷۳]؛ بلکه مخالفت با مقررات چنین دولتهایی بهطور کلی[۱۷۴] حرام دانسته شدهاست.
امام خمینی نیز افزون بر آنچه در قلمرو واجبات نظامیه قرار میگیرد، به لزوم حفظ نظام و عدم جواز اختلال در آن به عنوان یک قاعده فقهی، در موارد چند دیگری توجه و استناد کردهاست و این با وجود آن است که آثار فقه استدلالی ایشان، تنها بخشی از ابواب فقه است:
- نفی وجوب علم اجتهادی به احکام ازجمله در قلمرو تجارت و اینکه مقصود از لزوم «تفقّه» در برخی روایات اجتهاد و استنباط در معنای مصطلح نیست، وگرنه مکلفساختن همه مردم به آن مایه اختلال نظام خواهد بود.[۱۷۵]
- فلسفه تشریع حق قضاوت از سوی شارع با وجود اصل اولی در عدم ولایت کسی بر کسی[۱۷۶]
- امکان شرعی محاسبه اموالی که حکومتهای جور به عنوان خراج و زکات و مانند آن میگیرند، به عنوان خراج و زکات، بلکه وجوب آن در وقتی که حفظ نظام ممالک اسلامی متوقف بر آن است و عدم مخالفت آن با حکم عقل[۱۷۷]
- استدلال بر عدم بطلان بیع به دلیل جهل به قیمت؛ زیرا با توجه به اینکه جهل به قیمت امری شایع است، لازمه شرط آگاهی به قیمت، اختلال در نظام بازار و معاملات به عنوان بخشی از نظام اجتماعی خواهد بود[۱۷۸]؛
- نفی استدلال به سلطه مالکانه به عنوان امری عقلایی در تصحیح بیع معاطات، با این بیان که مقررات عقلایی ناشی از سلطه بر مال نیست، بلکه قواعدی برای نظمبخشیدن به امور اجتماعی و دوری از هرج و مرج است [۱۷۹]؛
- استدلال بر ضرورت وجود حکومت اسلامی به عنوان یک خرده نظام.[۱۸۰]
حفظ نظام سیاسی
یکی از مسائل مهم که اثبات آن در فقه، در کنار ادله دیگر، مستند به قاعده حفظ نظام شدهاست، ضرورت حکومت و نظام سیاسی اسلامی ازجمله در قالب ولایت و زمامداری فقیه جامع شرایط است؛ چنانکه برخی فقها حکم عقل در ضرورت نصب امام و ضرورت استمرار امامت و نظام در دوره غیبت وکلای امام و فقهای شریعت را یکسان شمردهاند[۱۸۱] و برخی افزون بر آن، در فرض نبود فقیه، لزوم فرمانبری از غیر فقیه را برای دوری از هرج و مرج و تباهی عمومی واجب دیدهاند.[۱۸۲] میرزای نایینی بارها به لزوم حفظ نظامات اجتماعی بر ضرورت وجود حکومت و نیز ضرورت قانون و سیاستها و تدابیر عمومی استدلال کردهاست[۱۸۳] و در فرض عدم امکان دخالت فقیه، برای سایر افراد واجد شرایط، در آن دست اموری که معلوم است شارع نمیخواهد بر زمین بماند و از آن به «امور حسبیه» نام برده میشود، به دلیل لزوم پرهیز از اختلال نظام اجتماعی، ولایت و اختیار قائل شدهاست.[۱۸۴] برخی نیز بر جامعیت شریعت اسلامی و توجه آن به همه نیازهای مادی و معنوی مردم و آمیختگی عبادت و سیاست تأکید کرده و ضرورت وجود حکومت و حاکم صالح و نیاز مبرم امت به آن را نتیجه گرفتهاند و دربارهٔ دوره غیبت با این بیان که شئون اجتماعی مردم مانند قضا و دفاع از شئون دین است و نظام و قوام کار مسلمانان بسته به آن است، بر تعیین قطعی کسانی که مرجع رسیدگی به این نیازها باشند از سوی شارع، استدلال کرده، مهملگذاشتن آن را امری ناممکن شمردهاند.[۱۸۵]
اصل توجه و استناد به قاعده حفظ نظام در اثبات اجمالی ضرورت حکومت یا مسئولیت و اختیار فقیه یا برخی فروع آن، مانند عدم جواز دخالت فقیه در کار فقیه متصدی را در سخن دیگر فقها نیز میتوان دید[۱۸۶]؛ چنانکه همین قاعده که حفظ نظام از مهمترین واجبات شرعی است، به حکم عقل و فطرت دلیل وجوب مقدمات آن مانند وجود دستگاه اطلاعاتی شمرده شدهاست.[۱۸۷]
امام خمینی نیز با همین نگاه که حفظ نظام عام اجتماعی از واجبات مؤکد و یک قاعده حاکم در شریعت اسلامی است و اختلال امور مسلمین از امور مبغوض است، آن را از نگاه فقهی، مستندی روشن و قاطع در اثبات لزوم وجود حکومت و نظام سیاسی و نیاز جامعه به داشتن زمامدار شمردهاست؛ با این بیان که این واجب مؤکد بدون وجود نظام سیاسی شدنی نیست و معقول نیست شارع حکیم چنین نیاز مبرم اجتماعی را نادیده گرفته باشد و از اینرو همان امری که در مبحث کلام دلیل امامت است، عین آن، دلیل بر لزوم حکومت در دوره غیبت امام زمان(ع) است؛ زیرا معقول و پذیرفتنی نیست که خداوند حکیم، امت اسلامی را در دوره غیبت که چه بسا هزاران سال به درازا بکشد، رها سازد یا به هرج و مرج و اختلال امور آنان رضایت دهد و دستوری راهگشا ندهد[۱۸۸]؛ بر این اساس، ایشان بارها بر نادرستی اندیشه جدایی دین از سیاست تأکید کردهاست و ازجمله خاطرنشان کردهاست حکومت حق در راستای منافع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و برپایی عدالت اجتماعی، در واقع همان است که سلیمان پیامبر(ع) و نیز پیامبر اکرم(ص) و اوصیای ایشان برای آن تلاش میکردند و این «از بزرگترین واجبات» و برپایی آن «از والاترین عبادات» است[۱۸۹].
بر همین اساس، امام خمینی با فرض عدم کفایت ادله ولایت فقیه و بر مبنای پذیرش مسئولیت فقیه از باب امور حسبیه نیز به این واقعیت توجه میدهد که ازجمله حفظ نظام اجتماعی و حفظ مرزها از تعدی دشمن، از واضحترین مصادیق امور حسبیه است و این امور جز با برخورداری از یک حکومت شایسته اسلامی، قابل دسترسی نیست.[۱۹۰] سید مصطفی خمینی نیز با بیانی نزدیک به همین در اثبات ضرورت حکومت اسلامی و وجود زمامدار از این قاعده بهره بردهاست[۱۹۱] و حتی در عدم کفایت شرط فقاهت در حاکم و لزوم شرط توانایی و آگاهی به امور سیاست و مدیریت و شناخت اوضاع و مصالح جامعه، از آن کمک گرفتهاست.[۱۹۲] از سوی دیگر، امام خمینی خاستگاه لزوم حفظ نظام سیاسی را نیز در واقع ازجمله مصادیق روشن وجوب حفظ نظام اجتماعی مسلمانان میداند؛ زیرا ضرورت وجود حکومت، ازجمله برای گسترش عدالت و حفظ نظم، از آشکارترین احکام عقل است و از این نظر تفاوتی میان این زمان و آن زمان و اینجا و آنجا نیست. ایشان به ادلهای نقلی نیز استناد کردهاست؛ ازجمله از یک سو دلیلهای چندی بر این امر وجود دارد که شریعت اسلامی به همه نیازهای انسان توجه کرده است و از سوی دیگر، در آموزههای اسلامی آمده است فلسفه تشریع امامت برای حفظ وحدت و حفظ ساختار اجتماعی و نظام دین و حفظ شریعت و مانند آن است و این علت و نیاز در دوره غیبت نیز وجود دارد؛ زیرا مطلوب بودن نظام اجتماعی و حفظ اسلام امری آشکار و تردیدناپذیر است و این امر جز با وجود حکومت و ساختار سیاسی در جامعه شدنی نیست.[۱۹۳].[۱۹۴]
حفظ نظام دین و اساس اسلام
افزون بر حفظ نظام در دو معنای عام و خاص، یکی از مفاهیم مهم و پرکاربرد در فقه اسلامی که طبعاً در راستای حفظ نظام قابل توجه است و در مقایسه با آن دو عنوان، از اهمیت بیشتری برخوردار است، حفظ دین و اساس اسلام از خطر نابودی و فروپاشی کامل به دست دشمنان، با هجوم نظامی و غیرنظامی است. فقها نیز این وظیفه را که به فراخور اهمیت اصل اسلام، اهمیت دارد، در شمار اهداف جهاد و دفاع شمرده، به تبع برخی روایات[۱۹۵] آن را حتی مجوّز جنگ در کنار زمامداران جائر دانستهاند[۱۹۶] و به عنوان یاری اسلام و دفاع از دارالایمان و نه همراهی با حاکم جائر واجب شمردهاند [۱۹۷]؛ چنانکه جعفر کاشف الغطاء، آن را در اقسام جهاد دفاعی شمرده که حضور امام معصوم(ع) یا حتی حضور فقیه نیز در آن شرط نیست و بر همه مسلمانان، اعم از زن و مرد واجب است و بر این اساس، وی به فتحعلیشاه قاجار برای فرماندهی و هر اقدام لازم در تجهیز سپاهیان و مقابله با روسهای متجاوز اجازه شرعی دادهاست.[۱۹۸] برخی فقهای معاصر نیز حفظ رهبری دینی را به دلیل اینکه «نظام دین» و «قوام مذهب» وابسته به آن است و نبود آن مایه اختلال در کار دین و دنیا میشود، از مهمترین واجبات شمردهاند.[۱۹۹] میرزای نایینی نیز به این دلیل تغییر رژیم سلطنتی خودکامه و جائر را به حکومتی عادل و شایسته از مهمترین واجبات شمردهاست که موجب «حفظ بیضه اسلام» و «صیانت حوزه مسلمین» از استیلای کفار و از میانرفتن دیانت خواهد شد؛ آنگونه که در برخی سرزمینهای اسلامی مانند اندلس روی داد.[۲۰۰]
امام خمینی نیز بارها از وظیفه حفظ دین و اساس اسلام به عنوان «بزرگترین» وظیفه شرعی نام برده، حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران و چگونگی عملکرد آن را در راستای حفظ دین و چهره اسلام شمرده، از این منظر نیز بر اهمیت حفظ نظام اسلامی به عنوان «یکی از مهمترین» واجبات تأکید کردهاست. ایشان حفظ دین و نظام اسلام را بالاترین فریضه شمرده، با این تعبیر که «هیچ فریضهای بالاتر از حفظ خود اسلام نیست»، ازجمله حفظ اسلام در ایران،[۲۰۱] آن را سرآمد همه وظایف دینی و شرعی دانستهاست.[۲۰۲] ایشان که حفظ کیان اسلام و سرزمین اسلامی را در برابر هجوم نظامی و غیرنظامی دشمن، با هر ابزاری که بشود، واجبی مطلق بر عهده همه مسلمانان خوانده، تصریح کردهاست که این امر به وجود امام معصوم(ع) یا اذن فقیه منوط نیست [۲۰۳]؛ نیز حفظ مرزهای اسلامی در راستای حفظ اسلام و بالاترین فریضه است[۲۰۴]؛ چنانکه امام خمینی بر اساس برخی روایات[۲۰۵] و همسو با فقهای دیگر[۲۰۶] کشتن مسلمانان بیگناه را نیز که دشمن سپر بلای خود قرار داده، در همین راستا واجب شمردهاست[۲۰۷]؛ نکتهای که برخی فقهای دیگر خاستگاه آن را در همین مسئله، بهصراحت، اهمیت «حفظ بیضه اسلام و مسلمانان» دانستهاند[۲۰۸] و شرکت در دفاع را حتی با وجود نهی پدر و مادر و با وجود آزاردیدن آنان، به همین دلیل و با همین تعبیر، واجب شمردهاند.[۲۰۹]
امام خمینی تشریع تقیه را نیز، همان گونه که در روایتی آمده،[۲۱۰] در راستای حفظ اسلام و مذهب میشمارد و قلمرو آن را احکام فرعی میداند و از اینرو وقتی اصل اسلام و حیثیت آن در خطر باشد، آن را مجاز نمیداند[۲۱۱]؛ چنانکه در تزاحم حفظ احکام فرعی، مانند حرمت دروغ و تجسس و شرب خمر با حفظ اصل اسلام، اصل اسلام مقدم است[۲۱۲]؛ زیرا حفظ اصل اسلام از احکام اسلام بالاتر است.[۲۱۳] ایشان بر همین پایه در فرمان هشتمادهای خود که بر حریم شرعی و حقوق فردی افراد بهتفصیل تأکید ورزیدهاست، حساب توطئهگران و گروههای مخالف که در صدد براندازی نظام اسلامی و ناامنی هستند را جدا کرده، تأکید کردهاست با آنان در هر جایی که باشند، با حفظ حدود و شرایط برخورد خواهد شد[۲۱۴].
بر همین اساس، یکی از دغدغههای همیشگی امام خمینی تأکید بر حفظ اساس اسلام برپایه آسیب ندیدن نظام جمهوری اسلامی ایران[۲۱۵] و آسیبندیدن چهره اسلام به دلیل رفتار نادرست مسئولان و مأموران جمهوری اسلامی ایران[۲۱۶] بودهاست. ایشان بارها با تصریح به هدف حفظ اساس اسلام و کیان اسلامی، بر موضوعاتی مانند حفظ وحدت و پرهیز از اختلاف[۲۱۷]، شرکت در انتخابات[۲۱۸]، حضور در دفاع،[۲۱۹] ایستادگی در برابر دشمنان[۲۲۰] و پذیرش مسئولیت و کنار نرفتن از همکاری با نظام اسلامی [۲۲۱] تأکید ورزیده است.[۲۲۲]
حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران
وقتی برپایی نظام صالح ازجمله نظام اسلامی مشروع، در جایگاه یک خردهنظام اجتماعی که جامعه بدون وجود آن نمیتواند قوام لازم را داشته باشد، از بزرگترین واجبات دینی است، طبیعی است که حفظ چنین نظام موجودی نیز «از بزرگترین واجبات» خواهد بود و دستکم همان ادلهای که بر اصل وجوب تحقق آن دلالت دارد، بر وجوب حفظ و بقای آن نیز دلالت خواهد داشت. امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، افزون بر اینکه بارها حفظ این نظام اسلامی را یک فریضه دینی شمرده[۲۲۳] و تضعیف آن را حرام دانسته و از آن بازداشته است،[۲۲۴] به مناسبتهای مختلف، ازجمله در تأکید بر شرکت مردم در انتخابات،[۲۲۵] لزوم حفظ تفاهم و وحدت[۲۲۶] و لزوم اهتمام دستگاههای مختلف کشور ازجمله نمایندگان مجلس شورای اسلامی به انجام درست و کارشناسانه وظایف خود،[۲۲۷] بر وجوب حفظ و تقویت آن به عنوان «یکی از بزرگترین» فرایض دینی و شرعی تأکید کردهاست و اگر در جایی نیز حفظ نظام سیاسی جمهوری اسلامی را «اهمّ واجبات» در دنیا شمرده[۲۲۸] یا «اهمّ تکلیفهای» خداوند دانسته که حفظ آن از حفظ یک فرد حتی اگر امام عصر(ع) باشد، اهمیت بیشتری دارد،[۲۲۹] بلافاصله دلیل آن را ضرورت «حفظ اسلام» معرفی کردهاست که در نگاه ایشان، چنانکه بارها خاطرنشان کرده، بزرگترین وظیفه دینی و شرعی است.
استدلال امام خمینی این است که امام عصر(ع) نیز خود را فدای اسلام میکند و همه پیامبران(ع) برای دین خدا جهاد و فداکاری کردند و پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) نیز برای حفظ اسلام در جایگاه «ودیعه الهی»، آن همه زجر دیدند و سختی کشیدند،[۲۳۰] و ایشان حفظ اسلام را در مقطع کنونی به حفظ جمهوری اسلامی میدید[۲۳۱]؛ چنانکه تأکید داشت «الان جمهوری اسلامی یعنی اسلام» و این امانتی بزرگ است که باید آن را حفظ کرد[۲۳۲]؛ از اینرو تهافتی در سخن ایشان نیست که حفظ نظام را در مواردی «یکی از مهمترین واجبات» و گاه «مهمترین واجب» شمردهاست؛ چنانکه ایشان خود بهصراحت در ماههای نخست پیروزی (مهر ۱۳۵۸)، در دیدار گروهی از مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آنان را به دو نوع «مسئولیت کوچک» و «مسئولیت بزرگ» توجه میدهد و مسئولیت کوچک را حفظ کشور، «حفظ نظام» و پیشبرد نهضت با وجود اهمیت آن میشمارد و مسئولیت بزرگ را «حفظ مکتب و چهره اسلام» میداند که اگر هم به فرض، انجام مسئولیت نخست به شکست بینجامد، چهره اسلام با رفتارهای افراد در نظام جمهوری اسلامی آسیب نبیند؛ گرچه شکست بزرگی است، اما در نهایت، پیروزی بهشمار میرود[۲۳۳]؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) در برخی جنگها و امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین و امامحسین(ع) در کربلا شکست خوردند؛ اما مکتب آنان شکست نخورد و از اینرو پیروزی نهایی برای آنان بودهاست. در انقلاب اسلامی و در نظام جمهوری اسلامی نیز شکست واقعی وقتی است که چهره زیبای اسلام و مکتب با رفتارهای ناصواب مسئولان و دستاندرکارانی مانند روحانیان و سپاهیان حفظ نشود،[۲۳۴] و حفظ چهره اسلام در واقع بزرگترین دغدغه امام خمینی بودهاست.
از اینرو، فروکاستن بیانات امام خمینی در تأکید بر حفظ نظام و درجه نخست اهمیت آن، در حد حفظ حکومت و نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و نادیدهگرفتن تأکید ایشان بر «حفظ اسلام» به عنوان «مهمترین» رکن در وظایف دینی و شرعی و حفظ جمهوری اسلامی به عنوان «یکی از» مهمترین واجبات و تفسیر به نگاه استقلالی ایشان به حکومت به عنوان یک واجب نفسی و مقایسه آن با نگاه یکی از شاگردان ایشان، [۲۳۵] امری نادرست و تحریفی آشکار است؛ چنانکه برداشت و القای تفاوت نگاه ایشان با برخی فقهای دیگر[۲۳۶] نیز نادرست است و برخی محققان بر نادرستی این برداشت و نسبت دادن آن به ایشان تأکید کردهاند.[۲۳۷] این در حالی است که فقیه یادشده، شکنجه و تعزیر را نیز در شرایطی برای حفظ نظام مجاز و شواهد تاریخی و روایی چندی برای آن برشمرده است[۲۳۸] و بهرغم عدول از این نگاه در خصوص حفظ نظام اسلامی،[۲۳۹] ارتکاب امر نامشروع برای «حفظ نظم عمومی» از باب تزاحم را مجاز دانستهاست[۲۴۰]؛ چنانکه با وجود تأکید بر حفظ چارچوبهای شرعی در انجام وظایف و مأموریتهای حکومتی و اینکه هدف وسیله را موجه نمیسازد، بر اساس قاعده «تزاحم» اذعان کرده در فرض تلازم، ارتکاب کار «نامشروع» کوچکتر، مانند دروغگفتن یا حتی «خودکشی» برای «حفظ اصل نظام مجتمع اسلامی یا مصالح عمومی امت یا یک واجب مهمتر» مجاز است و این امر بسته به موارد مختلف فرق میکند.[۲۴۱]
آنچه مستند کلی تقدّم حفظ نظام بر سایر احکام، در نگاه این دسته فقهاست، چنانکه امام خمینی نیز بارها یادآور شدهاست، قاعده «تزاحم» و تقدم ملاک «اهم» بر ملاک «مهم» در مقام امتثال دستور شارع، ازجمله تقدم مصلحت جامعه بر مصلحت افراد، هرچند در سطح فردی مانند امامحسین(ع) است[۲۴۲] که امری عقلی و بر پایه اصلی عقلایی است[۲۴۳]؛ چنانکه ایشان در نامه خود به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، برکنارکردن حسینعلی منتظری از قائم مقامی رهبری را با وجود اینکه «حاصل عمر» خود شمرده، وظیفهای شرعی در راستای حفظ نظام و اسلام و مصلحت آن شمرده، تأکید کردهاست دفاع از اسلام و نظام، امری شوخیبردار نیست[۲۴۴]؛ قاعدهای که شارع حکیم نیز تنها بر آن تأکید کردهاست، و چنانکه امام خمینی خاطرنشان کردهاست، با وجود حکم عقل دراینباره جایی برای حکم شارع و تشریع نیست[۲۴۵] و بهفراوانی مورد اذعان و استناد همه فقها در ابواب مختلف فقه میباشد و خاستگاه بسیاری از قواعد دیگر فقهی که به نوعی ذیل «عناوین ثانویه» قرار میگیرد، بهشمار میرود.[۲۴۶]
از سوی دیگر، مصلحت نظام نیز، چنانکه امام خمینی یادآور شدهاست، در راستای مصالح جامعه اسلامی شکل میگیرد و زمامدار (یا نظام اسلامی) میتواند در موضوعات به فراخور مصلحت همه یا بخشی از مسلمانان عمل کند،[۲۴۷] و تقدم مصلحت نظام بر همین اساس تبیین میشود[۲۴۸]؛ از اینرو امام خمینی در پاسخ اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی که اذن حکومتی ایشان را دربارهٔ تصویب برخی قوانین مورد نیاز بر اساس عناوین ثانوی درخواست کرده بود، به مجلس، ازجمله، تصویب آنچه را در حفظ نظام جمهوری اسلامی دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام میشود، پس از تشخیص موضوع از سوی اکثر نمایندگان، با قید موقت بودن اجازه داد[۲۴۹] و در نامه به مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی نیز بر همین امر تأکید ورزید[۲۵۰].
بر این اساس، امام خمینی با وجود تأکید بر مسئولیت خطیر شورای نگهبان در حفظ احکام اسلامی و قانون اساسی، آن نهاد را به این اصل توجه میدهد که با توجه به اهمیت حفظ نظام جمهوری اسلامی، هیچ حکم و امری با آن تزاحم ندارد و برای حفظ آن از هیچ کوششی نباید مضایقه کرد[۲۵۱]؛ چنانکه ایشان در فرمان تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام به این نکته توجه میدهد که مصلحت نظام از امور مهمی است که چه بسا غفلت از آن موجب شکست اسلام میشود و مقاومت در برابر آن ممکن است اسلام اصیل را زیر سؤال ببرد و اسلام آمریکایی مستکبران و متکبران را پیروز گرداند[۲۵۲].[۲۵۳]
حفظ نظامات قانونی
«نظم» به عنوان یک هنجار عام در زندگی فردی و اجتماعی انسان همواره نقش داشتهاست و در وصیت امیرالمؤمنین(ع) به آن فراخوانده شده است[۲۵۴]؛ سخنی که مورد استناد امام خمینی نیز قرار گرفتهاست.[۲۵۵] ایشان که در رفتار فردی از سوی نزدیکان خود انسانی بسیار منظم شناخته و معرفی شده است،[۲۵۶] در زندگی اجتماعی و در رهنمودهای عمومی خود برای سطوح مختلف اجتماعی، همواره بر لزوم نظم و پایبندی به قوانین و مقررات تأکید داشته، حفظ نظم در جامعه را از واجبات الهی شمردهاست[۲۵۷].
این مهم، بهویژه در ماهها و سالهای نخست پیروزی انقلاب که طبیعت آن زمینه بینظمی و قانونگریزی را پیش میآورد، بارها از سوی امام خمینی ازجمله در خصوص نیروهای نظامی و لزوم حفظ انضباط و رعایت سلسلهمراتب محل اهتمام و تأکید قرار گرفتهاست؛ چنانکه ۹ فروردین ۱۳۵۸ در دیدار با گروهی از مردم قم[۲۵۸] و نیز در ۱۱ خرداد همین سال، در دیدار گروهی از کارکنان نیروی هوایی و دریایی،[۲۵۹] بر لزوم تمایز آزادی و حفظ نظم و پرهیز از هرج و مرج و دوری از نادیده گرفتن نظامات اسلامی و ملی و دولتی و قواعد و قوانین موجود تأکید کرده، بیاعتنایی به آنها را سوء استفاده از آزادی شمرده، همه گروهها را در هر جای کشور موظف به رعایت مقررات و حفظ نظامات دانستهاست. ایشان چند روز بعد در ۱۹ خرداد در دیدار گروهی از کارکنان نیروی زمینی و دریایی ارتش نیز با توصیه به لزوم همکاری همه نیروهای نظامی و انتظامی و نیز حمایت مردم در حفظ نظم و امنیت کشور ازجمله در مرزها، بر حفظ نظام و سلسله مراتب نظامی و لزوم اطاعت از فرماندهان و نیز پدری کردن و رعایت احترام نیروها از سوی فرماندهان تأکید کردهاست.[۲۶۰]
در این میان، نگاه و شعار انحرافی برخی جریانهای چپ یا چپزده به عنوان «جامعه بیطبقه توحیدی»، دستاویزی برای برخی دشمنان و به تعبیر امام خمینی «شیاطین»[۲۶۱] شده بود که ازجمله با فریبدادن برخی نیروهای جوان در محیطهای نظامی، لزوم حفظ انضباط نظامی و اطاعت از مافوق و رعایت سلسلهمراتب را به عنوان یک امر مخالف آموزههای اسلامی معرفی کنند و انسجام درونی نیروهای نظامی و انتظامی را از میان ببرند؛ این بود که امام خمینی در ۲ دی ۱۳۵۸ به تفصیل دراینباره سخن گفت و نفی درجات و سلسله مراتب در نیروهای نظامی را که به نام جامعه بیطبقه توحیدی از سوی برخی جوانان ناآگاه و گروههای چپگرا به نام اسلام مطرح میشد، توطئه و برنامهای برای حذف و تضعیف ارتش شمرد و آن را برداشتی غلط از جامعه توحیدی دانست و دربارهٔ آن هشدار داد.[۲۶۲] ایشان چند روز بعد نیز در دیدار گروهی از نیروی شهربانی یزد دوباره با تفصیل بیشتر این موضوع را دنبال کرد و آن را ایجاد هرجومرج به نام جامعه توحیدی خواند و هدف از آن را تحقق سلطه دوباره آمریکا بر ایران شمرد.[۲۶۳] دو روز بعد نیز در دیدار گروهی از کارکنان نیروی هوایی و ژاندارمری با هشداردادن دربارهٔ خطر ازهمپاشیدگی از درون، ایجاد بینظمی را از سوی دشمنان با هدف از میان بردن اتحاد و برادری شمرد و تأکید کرد برادری ازجمله در میان نیروهای مسلح باید بر پایه نظم و انضباط و رعایت سلسلهمراتب در اطاعت شکل گیرد.[۲۶۴]
امام خمینی ویژگی «جامعه توحیدی» را وحدت در مقصد شمرد؛ به این شکل که هر کس در هر جا و هر مسئولیتی که هست، به وظیفه و نظم مقرر مربوط به خود در راستای مقصدی مشترک که حفظ کشور است، عمل کند وگرنه جامعه از وصف توحیدیبودن بیرون میرود و امری بیمعناست که گفته شود جامعه توحیدی «بالا» و «پایین» ندارد و نیازی به افسر و درجهدار نیست و همه سرباز هستند؛ این به معنای خودسری است و «خودسری» و اطاعتنکردن منافی با جامعه توحیدی است.[۲۶۵] ایشان با تأکید بر اینکه هدف واقعی کسانی که به نام جامعه توحیدی در صدد ایجاد بینظمی در نیروهای مسلح هستند، از میان بردن خود توحید است، بینظمی و خودسری را مایه اختلاف و اغتشاش شمرد و خاطرنشان کرد این امر به نیروهای نظامی اختصاص ندارد و همه جامعه نیازمند نظم است، وگرنه جامعه از میان میرود[۲۶۶]؛ چنانکه چند روز پس از شکست کودتای نوژه که به دست عواملی از درون ارتش شکل گرفته بود و زمینهای برای تضعیف ارتش بود، امام خمینی در دیدار فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش، با تأکید دوباره بر لزوم انضباط نظامی و فرمانبری از فرماندهان، پرهیز از تضعیف ارتش را نخست وظیفه خود نظامیان دانست که گرفتار بینظمی و ناهماهنگی نباشند.[۲۶۷] پیداست این امر شامل همه نیروهای نظامی و انتظامی میشد و امام خمینی بر لزوم حفظ نظم و رعایت انتظامات و اطاعت از فرماندهان در میان نیروهای سپاه پاسداران نیز تأکید کرد[۲۶۸]؛ چنانکه ایشان ورود نیروهای نظامی اعم از ارتشی و سپاهی به احزاب و جهات سیاسی را نیز که سخت از آن پرهیز میداد و نامشروع میشمرد، عامل تباهی و از میانرفتن «نظام» در میان آنها میدانست[۲۶۹]. ایشان با توجه به اهمیت حفظ نظم در نیروهای مسلح در ۱۴ دی ۱۳۶۱، در نامهای به رئیس ستاد مشترک و فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش و ژاندارمری و شهربانی اجازه داد با رعایت احتیاط کامل، مقررات انضباطی متخلفان نظامی و انتظامی را اجرا کنند.[۲۷۰]
ضرورت حفظ نظم و پایبندی به مقررات، هرچند در میان نیروهای مسلح اهمیت فراوان دارد، اما امری فراگیر است و شامل همه امور اجتماعی میگردد؛ چنانکه امام خمینی حفظ نظم را خواسته اسلام شمرده، هر آنچه را در پیوند با نظام اجتماعی و نظام دولت و حکومت است امری اسلامی و تخلف از آن را تخلف از اسلام دانستهاست؛ ازجمله لزوم حفظ جنگلها و مقررات رفت و آمد در خیابانها و جادهها.[۲۷۱] ایشان در دیدار با مسئولان قضایی نیز با تأکید بر اینکه امور باید بر پایه نظم باشد و نظم از واجبات الهی است، خواهان پایبندی به نظم در قوه قضاییه ازجمله مقررات استخدامی شد و با تأکید دوباره بر لزوم وجود نظم در کشور، تصدی امور در این قوه یا سایر ادارات بدون پایبندی به نظم را نادرست شمرد[۲۷۲]؛ البته با وجود لزوم نظم و پرهیز از هرج و مرج، باید از زیادهروی در امور و بهکاربستن تشریفاتی که مایه دشواری برای مردم و دسترسینداشتن به مسئولان شود، پرهیز گردد.[۲۷۳].[۲۷۴]
اقدامها برای حفظ و تقویت نظام
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی در ایران، همواره مهمترین دغدغه امام خمینی از یک سو حفظ نظام اسلام و چهره دین به عنوان اولویت اول و حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران، به عنوان اولویت دوم بود و از نخستین روزهای پیروزی تا پایان عمر خود از هر مناسبت و فرصتی برای توجهدادن به جامعه از یک سو و جلوگیری از شکست یا تضعیف آن از سوی دیگر، بهره میبرد. ایشان در حفظ، تثبیت و تقویت نظام جمهوری اسلامی ایران از یک سو به شکلگیری هرچه سریعتر و بهتر ساختار کلی سیاسی نظام، مانند قانون اساسی و نهادها و دستگاههای مختلف آن در سه قوه قانونگذاری و اجرایی و قضایی و گسترش و تقویت و انسجام نیروهای مسلح تأکید داشت و از هیچ هدایت و حمایتی فروگذاری نمیکرد و از سوی دیگر، در رفع موانع و حل مشکلات کشور با تکیه بر اختیارات شرعی و قانونی خود، اقدامات چندی، مانند گسترش اختیارات مجلس شورای اسلامی در حوزه قانونگذاری، تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و بازنگری و تکمیل قانون اساسی صورت داد؛ چنانکه در برابر دشمنان خارجی و توطئهها و سنگاندازی گروههای مختلف وابسته، ازجمله اقدامات و تجاوزات مسلحانه آنها بهویژه جنگ تحمیلی هشتساله رژیم متجاوز عراق با قاطعیت تمام ایستاد و همه توان کشور و جامعه را به مقابله با آنها فراخواند؛ اما ایشان مهمترین و کاراترین نقش مردم در حفظ نظام را حضور فعال و تعهدآمیز آنان در صحنه و یکپارچگی و وحدت میان اقشار مختلف بهویژه همدلی متقابل مسئولان و کارگزاران با یکدیگر از یک سو و با مردم از سوی دیگر، میدانست.
با این حال، امام خمینی به صورت خاص و افزون بر اقدامات اساسی یاد شده، در تأکید بر حفظ نظام و راهکارهای کلی آن به مسائل چندی به فراخور اهمیتی که هر یک دارد، توجه داده، بر برخی از آنها بارها تأکید کردهاست؛ مسائلی مانند مسئولیت مستقیم مردم در حفظ نظام و پاسداری از آن،[۲۷۵] لزوم دخالت قشرهای مختلف بهویژه روحانیان و مراجع تقلید،[۲۷۶] توجه و اهتمام به ایمان و معنویات،[۲۷۷]استقامت در حفظ و همراهی با جمهوری اسلامی،[۲۷۸] مسئولیت ویژه مسئولان نظام به عنوان امانتداران مردم،[۲۷۹] پایبندی به قوانین و مقررات از سوی مردم و مسئولان،[۲۸۰] حفظ وحدت و انسجام ملی و اسلامی، ازجمله میان مسئولان و خدمات متقابل مردم و نظام،[۲۸۱] جلوگیری از نفوذ افراد منحرف و وابسته،[۲۸۲] شرکت گسترده و آگاهانه در انتخابات[۲۸۳] و وظیفهشناسی رسانهها، ازجمله مطبوعات.[۲۸۴].[۲۸۵]
منابع
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۸۷؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۰/۴۶۶.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۶/۸۰۲۵.
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ۱/۱۳۶۲.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۴۴۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۵۷۸.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۱۷/۶۸۹.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۵/۲۰۴۱.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۴۴۳؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۷/۶۸۹.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۵۷۸.
- ↑ طوسی، الامالی، ۷۰۳.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۴۹.
- ↑ اشتراوس، فلسفه سیاسی چیست؟، ۳۸.
- ↑ حلی، علامه، تحریر الاحکام، ۱/۳۲.
- ↑ بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۲/۵؛ موسوی اردبیلی، فقه القضاء، ۱/۱۰۷.
- ↑ حلی، فخرالمحققین، ایضاح الفوائد، ۳/۲۱۷، ۲۵۰ و ۲۹۰.
- ↑ تبریزی، ارشاد الطالب، ۱/۱۳.
- ↑ نجفی، جواهرالکلام، ۲۷/۴۳۴؛ عراقی، شرح تبصرة المتعلمین، ۴/۳۴.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۴/۴۷۳؛ امام خمینی، مکاسب، ۲/۳۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۳۷؛ صدر، اقتصادنا، ۳۵۹.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۵۰.
- ↑ تبریزی، صراط النجاة، ۱/۵۱۷ و ۱۰/۳۲۸.
- ↑ شبیری زنجانی، نکاح، ۱۶/۵۳۴۰.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۴۵۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲۹/۲۲۳.
- ↑ منتظری، دراسات، ۱/۱۵ و ۳/۸۲.
- ↑ مفید، الامالی، ۱۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۲۱.
- ↑ ابنادریس، السرائر، ۲/۴؛ میرزای قمی، جامع الشتات، ۱/۳۷۰.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۲/۸؛ حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۹/۴۸.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۲۷ و ۲۱/۳۵۰؛ مکارم شیرازی، استفتائات، ۳/۵۶۴؛ خرازی، گفتاری در حکم تشریح، ۳۵.
- ↑ سند بحرانی، اسس النظام السیاسی عند الامامیه، ۹–۱۰.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ فراهیدی، العین، ۴/۱۳۹؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۱۵۵.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۹۰.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۱/۱۸۰.
- ↑ حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۹/۳۹۶؛ مراغی، العناوین الفقهیه، ۱/۳۵۹؛ امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۹.
- ↑ فراهیدی، العین، ۱/۲۸۱–۲۸۲؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، توضیح المسائل (محشی)، ۲/۱۰۱۶؛ تبریزی، حاشیه صراط النجاة، ۲/۵۵۹؛ معرفت، تعلیق و تحقیق عن أمهات مسائل القضاء، ۴۱۷.
- ↑ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۶۹۹.
- ↑ الماسی، نظم عمومی در رویکرد حقوقی، ۲؛ غمامی، مطالعه تطبیقی نظم عمومی ۱۳۰.
- ↑ کاتوزیان، مبانی حقوق، ۱۵۸؛ الماسی، نظم عمومی در رویکرد حقوقی، ۶؛ صادقی، مفهوم و اعمال نظم عمومی، ۹۱.
- ↑ منصوریان، بررسی مفهوم نظم عمومی، ۵؛ مدنیان، نظم عمومی در حقوق اساسی ایران، ۳۲–۴۷.
- ↑ جعفری، ترمینولوژی حقوق، ۷۱۷.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ طوسی، تلخیص الشافی، ۱/۶۰–۶۳؛ حلی، علامه، کشف المراد، ۳۶۲.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۵۰۲–۵۰۶.
- ↑ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۳۲۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۴۵.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۲۸–۲۹.
- ↑ هلد، شکلگیری دولت مدرن، ۳۲.
- ↑ کلایمر، آشنایی با علم سیاست، ۱/۳۳–۳۴.
- ↑ افلاطون، دوره کامل آثار افلاطون، ۲/۹۲۸.
- ↑ فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۱۶۸.
- ↑ فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۲۷۳–۲۷۴ و ۲۷۹.
- ↑ فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۵۲–۵۸.
- ↑ فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۱۰۴–۱۰۵.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمیروند؛ کسانی که از تو اجازه میگیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خوا» سوره نور، آیه ۶۲.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
- ↑ «جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و یکدیگر را به راستی پند دادهاند و همدیگر را به شکیبایی اندرز دادهاند» سوره عصر، آیه ۳.
- ↑ «ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید؛ (گوشت) دامها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده میشود، بیآنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بیگمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.
- ↑ «آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند. خداوند ربا را کاستی میدهد و صدقات را افزایش میبخشد و خداوند هیچ ناسپاس بزهکاری را دوست نمیدارد. کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و نماز بر پا داشته و زکات دادهاند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید. و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود. و اگر تنگدست باشد، مهلتی باید تا گشایشی یابد و اگر بدانید صدقه دادن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۲۷۵-۲۸۰.
- ↑ «ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
- ↑ «و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن داراییهای مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۶۱.
- ↑ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت. از چه رو چون آن را شنیدید مردان و زنان مؤمن نیکاندیشی نکردند و نگفتند که این دروغی آشکار است؟ چرا بر آن چهار گواه نیاوردند؟ و چون گواه نیاوردهاند پس آنانند که نزد خداوند دروغگویند. و اگر بخشش و بخشایش خداوند در این جهان و در جهان واپسین بر شما نمیبود برای آنچه که در آن به سخن در آمدید عذابی سترگ به شما میرسید. آنگاه که آن را از زبان هم فرا میگرفتید و چیزی را که به آن دانشی نداشتید دهان به دهان میگفتید و آن را آسان میانگاشتید در حالی که آن نزد خداوند سترگ بود. و چرا چون آن را شنیدید نگفتید: سزیده ما نیست که در این باره چیزی بگوییم، پاکا که تویی، این بهتانی «۶» سترگ است. خداوند به شما پند میدهد که اگر مؤمنید هرگز به (بازگویی) مانند آن باز نگردید.» سوره نور، آیه ۱۱-۱۷.
- ↑ «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ برقی، ۱/۲۵۶.
- ↑ «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمیتوانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «(این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنیها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان دادهاید چیزی بازگیرید -مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود میدهد (و شوهر میستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمیدانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد» سوره طلاق، آیه ۱.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۶۸، ۲۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۴۶، ۲۰۰؛ کلینی، الکافی، ۱/۲۰۰.
- ↑ صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۵۳.
- ↑ مفید، الامالی، ۱۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۳۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۸–۴۵۹؛ کلینی، الکافی، ۵/۳۷؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۳۵۸.
- ↑ صدوق، من لایحضر، ۳/۳۸۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۳۷۴.
- ↑ طوسی، تلخیص الشافی، ۱/۶۰–۶۳؛ حلی، علامه، کشف المراد، ۳۶۲–۳۶۳؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۲۹۷.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۴۱–۴۴۲ و ۵۰۲–۵۰۶؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، ۳۵۹–۳۶۰.
- ↑ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۳۲۸–۳۲۹.
- ↑ سید مرتضی، ۲/۲۹۴؛ بحرانی، الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیه، ۳/۳۴۰.
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۰۹.
- ↑ مظفر، المنطق، ۲۴۲–۲۴۳.
- ↑ مظفر، اصول الفقه، ۲/۲۹۳.
- ↑ خوانساری، جامع المدارک، ۷/۲۴۹.
- ↑ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۳۳۲.
- ↑ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۱۸۲.
- ↑ اصفهانی غروی، الإجاره، ۳۶۹.
- ↑ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۳۳۲.
- ↑ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۳۷.
- ↑ امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۰۱، ۳۴۷ و ۳۶۴–۳۶۷؛ مظفر، اصول الفقه، ۳/۳۳–۳۴.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۷/۴۰۰.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۰/۳۱.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۰/۱۷۳.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۹/۳۸۸ و ۱۱/۷۸.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۳۹۴.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۹/۱۸۷.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۹/۱۳۳.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۱/۲۱۳.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۱/۲۹۵.
- ↑ بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۲/۵ و ۳۷؛ امام خمینی، مکاسب، ۲/۳۰۴–۳۱۰.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۹.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۴؛ ۱۵/۲۵۰ و ۱۹/۱۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۶۵ و ۱۹/۴۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۰۲.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ قزوینی موسوی، ینابیع الأحکام، ۲/۳۷۸–۳۷۹؛ بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۲/۷؛ نایینی، کتاب الصلاة، ۲/۳۷ و ۶۱.
- ↑ بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۲/۵ و ۳۷؛ غروی اصفهانی، الإجاره، ۲۰۹؛ اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیه، ۴۰۷.
- ↑ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی فیما تعم به البلوی (المحشی)، ۵/۱۰۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۵۴؛ امام خمینی، نجاة العباد، ۲۵۵.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۳۰۴–۳۰۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۸۵۱.
- ↑ خمینی، مستند تحریر الوسیله، ۱/۴۳۷.
- ↑ خمینی، مستند تحریر الوسیله، ۱/۴۴۴–۴۴۵.
- ↑ کلانتر، حواشی و شرح کتاب المکاسب، ۵/۵۶.
- ↑ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۱/۳۹۵.
- ↑ آشتیانی، کتاب القضاء، ۱/۱۲۵.
- ↑ درچهای، میزان الفقاهه، ۲۴/۳۸۰.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ جعفری، ترمینولوژی حقوق، ۷۱۷.
- ↑ الماسی، نظم عمومی در رویکرد حقوقی، ۱۶–۱۹.
- ↑ نوین، نظم عمومی در حقوق، ۲۴.
- ↑ جلالی، نظم حقوقی و حقوق مالکیت ادبی و هنری، ۱۳.
- ↑ سنهوری، الوسیط فی شرح القانون المدنی الجدید، ۱/۳۹۹؛ کاتوزیان، حقوق مدنی، ۱/۱۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.
- ↑ کاتوزیان، حقوق مدنی، ۱/۱۶۰–۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۹۷.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ مکارم شیرازی، بحوث فقهیه، ۵۰۵.
- ↑ شفتی، مقالة فی تحقیق اقامة الحدود فی هذه الاعصار، ۱۸۹؛ نایینی، منیة الطالب، ۱/۳۷۹؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۷/۳۲۱.
- ↑ گلپایگانی، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، ۲/۱۵۴.
- ↑ گلپایگانی، الدرّ المنضود فی احکام الحدود؛ آشتیانی، الرسائل، ۲۲۳.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۲۰.
- ↑ خمینی، ثلاث رسائل، ۱۲.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۲/۱۰۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۴۶، ۲۰۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۰۰.
- ↑ صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۴۷، ۲۰۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۳۸۷.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۴/۱۴۹؛ مراغی، العناوین الفقهیه، ۲/۷۳۷.
- ↑ امام خمینی، الاستصحاب، ۲۷۶–۲۷۸؛ امام خمینی، مکاسب؛ ۲/۳۶۰؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۵۴ و ۴/۳۰۹–۳۱۰.
- ↑ امام خمینی، الاستصحاب، ۳۷۳؛ امام خمینی، البیع، ۵/۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، الاستصحاب، ۳۴۸–۳۵۰؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۳۹۵؛ امام خمینی، الخلل، ۴۷۹.
- ↑ رشتی، القضاء، ۱/۵۷.
- ↑ انصاری، المکاسب، ۲/۱۳۸–۱۴۲؛ امام خمینی، الخلل، ۴۷۹–۴۸۲؛ امام خمینی، الاستصحاب، ۳۴۸–۳۵۰؛ امام خمینی، مکاسب، ۱/۴۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۶۶–۲۶۷.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ حلی، علامه، مبادئ الوصول، ۲۴۷.
- ↑ همدانی، مصباح الفقیه، ۸/۲۹–۳۰؛ بلاغی، الرسائل الفقهیه، ۱۴۸–۱۴۹.
- ↑ وحید بهبهانی، مصابیح الظلام، ۱/۴۴۱–۴۴۲.
- ↑ بحرانی، الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیه، ۲/۴۶–۴۷.
- ↑ حلی، فخرالمحققین، ایضاح الفوائد، ۴/۲۹۳؛ آشتیانی، کتاب القضاء، ۱/۴۴.
- ↑ آشتیانی، کتاب القضاء، ۱/۸۰؛ رشتی، القضاء، ۱/۵۵–۵۷.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخویی، ۲۲/۸۶.
- ↑ نجفی، جواهرالکلام، ۴۱/۴۷۹.
- ↑ بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۳/۳۰۸.
- ↑ تبریزی، صراط النجاة، ۶/۳۵۸.
- ↑ بهجت، استفتائات، ۳/۱۸۷.
- ↑ حلی، علامه، تحریر الاحکام، ۱/۳۲.
- ↑ فقعانی، الدر المنضود فی معرفة صیغ النیات و الایقاعات و العقود، ۱.
- ↑ تبریزی، استفتائات جدید، ۱/۵۰۶–۵۰۷.
- ↑ تبریزی، استفتائات جدید، ۱/۲۹۰.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۵۹۰.
- ↑ امام خمینی، معتمد الاصول، ۲/۴۲۶.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۴۱۶.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۴/۴۷۲–۴۷۳.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۱/۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۳/۲۲۲.
- ↑ میرزای قمی، رسائل، ۲/۶۰۸؛ مراغی، العناوین الفقهیه، ۲/۵۸۰–۵۸۲.
- ↑ نایینی، تنبیه الامه، ۳۹–۴۰، ۱۲۵–۱۳۰ و ۱۳۶.
- ↑ امام خمینی، المکاسب، ۲/۳۳۹.
- ↑ بروجردی، تبیان الصلاة، ۱/۹۱–۹۴.
- ↑ نراقی، عوائد الایام ۵۳۶–۵۳۹؛ کاشفالغطاء، حسن، انوار الفقاهه، ۲–۳ و ۱۰۰–۱۰۲؛ منتظری، نظام الحکم، ۱۴۲؛ روحانی، فقه الصادق(ع)، ۱۳/۲۹۶ و ۱۶/۱۷۹.
- ↑ منتظری، دراسات، ۲/۵۴۸.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۸–۶۱۹؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۷–۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۷.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۶۵.
- ↑ خمینی، ثلاث رسائل، ۱۲–۱۳.
- ↑ خمینی، ثلاث رسائل، ۶۶–۶۷.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۲۰–۶۲۳.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۲۱.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۲/۸؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۲/۳۰.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۴۷؛ نجفی، جواهرالکلام، ۲۱/۱۴ و ۴۷–۴۸.
- ↑ کشف الغطاء، ۴/۲۸۷ و ۳۳۲–۳۳۳.
- ↑ حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ۹/۵۸۴.
- ↑ نایینی، تنبیه الامه، ۸۰–۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲۹؛ ۱۷/۳۸۳ و ۲۱/۴۰۳.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۶۱–۴۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۲۸.
- ↑ حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۹/۷۴؛ نجفی، جواهرالکلام، ۲۱/۷۰–۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶۵.
- ↑ عراقی، شرح تبصرة المتعلمین، ۴/۴۰۵.
- ↑ عراقی، شرح تبصرة المتعلمین، ۴/۳۳۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۴۱۵.
- ↑ ولایت فقیه، ۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۹۹ و ۱۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۳۹–۱۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۷۶؛ ۱۱/۱۱۸؛ ۱۴/۱۴۱ و ۱۵/۱۵، ۱۱۲، ۳۶۵، ۳۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۰۸؛ ۹/۴۷۶ و ۱۰/۱۰۶، ۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۸۳؛ ۱۸/۳۷؛ ۱۹/۲۳۷ و ۲۰/۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۶–۱۷؛ ۱۷/۱۰۲ و ۱۸/۲۸۶، ۳۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۱۲، ۱۱۷، ۴۰۴ و ۱۷/۳۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۳۸ و ۱۹/۵۴–۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۱.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۲؛ ۱۵/۱۰۹، ۳۲۶، ۳۸۸؛ ۱۷/۲۸۹؛ ۱۸/۲۸۱، ۴۱۳، ۴۳۸؛ ۱۹/۴۵، ۴۸۶ و ۲۰/۵۶، ۷۸، ۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۳۸؛ ۱۴/۱۷–۱۸ و ۱۷/۴۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۰۶–۱۰۸.
- ↑ کدیور، پایگاه اینترنتی،
- ↑ کدیور، پایگاه اینترنتی،
- ↑ سروش محلاتی، روایتی مخدوش از مبانی فقهی امام خمینی.
- ↑ منتظری، دراسات، ۲/۳۸۵–۳۸۸.
- ↑ منتظری، استفتائات، ۲/۵۰۰.
- ↑ منتظری، استفتائات، ۲/۵۰۰.
- ↑ منتظری، مبانی فقهی، ۴/۳۸۶–۳۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.
- ↑ نوحی، قواعد فقهی در آثار امام خمینی، ۳۱۳–۳۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۵۰.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۲/۱۰۰.
- ↑ مکارم شیرازی، بحوث فقهیه، ۵۰۵–۵۰۶.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۹.
- ↑ نوحی، قواعد فقهی در آثار امام خمینی، ۲۹۶–۳۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۱۱–۳۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۶۴–۴۶۵.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۴.
- ↑ رسولی محلاتی، مصاحبه، ۶۳–۶۴؛ رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ۲/۳–۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۴۵–۴۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۸–۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۷۲–۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۱۶–۴۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۸–۴۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۸۶–۴۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۲–۴۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۴۹–۴۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۱۲–۴۱۳.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۳؛ ۱۰/۴۶۵؛ ۱۴/۷۷؛ ۱۵/۳۸۸–۳۸۹؛ ۱۷/۴۳۵؛ ۱۸/۲۵۵، ۴۱۳ و ۲۰/۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۵–۳۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۹؛ ۱۷/۲۴۴ و ۱۸/۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۱۶ و ۱۹/۱۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۹؛ ۱۳/۵۷؛ ۱۶/۴۴۹؛ ۱۷/۲۶۶ و ۲۱/۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۹۱؛ ۱۸/۱۶؛ ۱۹/۴۵؛ ۲۰/۵۶ و ۲۱/۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳ و ۶–۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۷۷؛ ۱۵/۲۵۰ و ۱۸/۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۷۶ و ۲۰/۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ مرتضوی، سید ضیاء، مقاله «حفظ نظام»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۷۷.