حکومت امام علی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حکومت امام علی(ع))

مقدمه

حکومت امام علی (ع) یا حکومت علوی چیزی جز همان حکومت اسلامی نیست، امّا از آنجا که در طول تاریخ، سلسله‌های خلفا و حکّام و پادشاهان، حکومت خویش را اسلامی می‌پنداشتند، دوران حکومت پنج سالۀ حضرت علی (ع) و شیوۀ حکومتی او در زمینه‌های مختلف به عنوان حکومت علوی الگوی مجسم و قابل ارائه حکومت اسلامی است.

بعد از قتل عثمان و هجوم مردم برای بیعت با امام علی (ع) حضرت به شرطی مسؤولیت حکومت را برعهده گرفت که طبق حکم خدا و سیرۀ پیامبر خدا (ص) و آنچه خودش حق می‌شناسد و عدل می‌داند، رفتار کند[۱].

قلمرو حکومت امیر المؤمنین

پس از قتل عثمان، حکومت اسلامی به حضرت علی(ع) رسید و چون آن حضرت با جنگ‌های داخلی روبه‌رو شد، فتوحات تازه‌ای در عصر وی انجام نگرفت و همان محدودۀ پیشین، قلمرو حکومت حضرت بود، یعنی حجاز، عراق، شام، مصر و ایران. اینها هرکدام یکی از ایالت‌های حکومت آن روزگار محسوب می‌شد. منطقۀ شام به دلیل طغیان و نافرمانی معاویه و بروز جنگ صفین، بیرون از قلمرو فرمانروایی حضرت باقی ماند. حجاز، شامل مکّه، مدینه، طائف، تهامه، یمن، نجد و یمامه می‌شد که در هریک از اینها شهرهای زیادی هم بود. ابو قتادۀ انصاری و قثم بن عباس، والیان مکّه بودند. در مدینه کسانی چون سهل بن حنیف، تمیم بن عروه، ابو ایّوب انصاری، حارث بن ربیع از سوی امام، ولایت داشتند. عبید اللّه بن عباس در یمن حکومت داشت. در مصر هم قیس بن سعد، محمّد بن ابی بکر، مالک اشتر از سوی حضرت علی(ع) به ولایت گماشته شدند (هرچند مالک اشتر در مسیر راه با توطئۀ معاویه کشته شد و به مصر نرسید). در منطقۀ عراق که بصره و کوفه از مهمترین مراکز آن به شمار می‌رفت، عمارة بن شهاب، ابو موسی اشعری، قرظة بن کعب انصاری در کوفه به ولایت منصوب شدند و در بصره نیز عثمان بن حنیف و عبد اللّه بن عباس امارت یافتند. در منطقۀ مدائن نیز که مجموعۀ هفت شهر آباد و نزدیک به هم بود و مرکز آنها تیسفون نام داشت، حذیفة بن یمان و یزید بن قیس ارحبی ولایت داشتند و در بخشی از عراق هم کمیل بن زیاد و مالک اشتر و دیگران امارت داشتند. در منطقۀ وسیع ایران که شامل چند استان همچون اهواز، اصفهان، ری، قزوین، همدان، ماهان، فارس، آذربایجان و سیستان بود، والیانی از سوی حضرت علی(ع) حکومت می‌کردند. بحرین نیز یکی دیگر از محدوده‌های تحت حکومت آن حضرت بود[۲].[۳]

ویژگی‌های حکومت امیرمؤمنان

خدامحوری، قانون‌مداری، احترام به حقوق و رعایت کرامت انسانی، عدالت‌محوری، مهرورزی، مشورت و مشارکت دادن مردم در امور مسلمانان، وفای به عهد و پیمان، شایسته‌سالاری، نظارت دقیق و پایش رفتار والیان، تعلیم و تربیت، و مدارا با مردم از مهم‌ترین ویژگی‌های حکومت امام علی(ع) است[۴].

همان‌گونه که در سخنان آن حضرت آمده، حکومت ایشان در حق میانه‌ترین، در عدل فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده‌ترین حکومت‌ها بود[۵]. آن حضرت حاکمی بود، که دیر به خشم می‌آمد و عذرپذیرترین افراد بود، بر ناتوان رحمت می‌آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد می‌کرد، درشتی مردم او را به تجاوز نمی‌کشاند و ناتوانی آنان او را از حرکت بازنمی‌داشت. دلاور و سلحشور، بخشنده و بلندنظر و بیشتر از دیگران کمک‌کار مردم بود[۶]. مردم را به هیچ طاعتی توصیه نمی‌کرد، مگر پیش از آن خود بدان عمل کرده باشد و از معصیتی باز نمی‌داشت جز آنکه پیش از آنان، آن را ترک نموده باشد[۷]. در هیچ حکومتی بعد از رسول خدا(ص) به اندازه حکومت حضرت علی(ع) اخلاق رعایت نشد[۸]، به طوری که در حکومت آن حضرت مرزی میان اخلاق و سیاست وجود نداشت[۹]. سلوک سیاسی آن حضرت با سلوک معنوی و اخلاقی او پیوند داشت و سیاستش آمیخته با معنویت و اخلاق بود[۱۰].

آن حضرت با مخالفان خود نیز با اخلاق اسلامی رفتار می‌کرد. نسبت به بیت المال مسلمانان حساس بود و اگر کارگزاری به بیت المال دست درازی می‌کرد، به شدت با او برخورد داشت و در اولین فرصت او را عزل می‌کرد[۱۱] و هرگز ظلم والیان را به مردم تحمل نکرد. برای نمونه، “سوده یمانی” از کارگزاری شکایت کرد و امام(ع) در نامه‌ای، ضمن دعوت او به عدالت، دستور داد همین که نامه به دستش رسید، نزد آن حضرت بیاید و آن کارگزار را عزل کرد[۱۲].[۱۳]

اجرای دقیق احکام قرآن و نداشتن کمترین سازش و مسامحه و تساهل در اجرای حق و عدل و مراعات کامل عدالت و پرهیز جدّی از تبعیض و مقابلۀ قاطع با فساد اداری و ستم و فحشاء از ویژگی‌های حکومت آن حضرت بود. حکومت علوی، هم ریشه و خاستگاه الهی و مشروعیّت دینی و مقبولیت مردمی داشت، هم به حقوق مردم و حقوق خدا پای‌بند بود، هم عدالت اجتماعی را در قاطعانه‌ترین صورتش اجرا می‌کرد، هم حدود آزادی‌های مشروع و سالم را پاس می‌داشت و هم با فتنه و بغی و براندازی و توطئه، مبارزه‌ای سرسختانه داشت. روش مالی آن حضرت و حفظ بیت‌المال و جلوگیری از سوء استفاده‌های مالی دقیقا منطبق با حکم قرآن و رضای الهی بود. ازاین‌رو تحمّل «عدل علی» بر خیلی‌ها حتی نزدیکانش دشوار بود. آن حضرت، هرگز سوء رفتار و سوء استفادۀ والیان و کارگزاران حکومتش را با مردم و از موقعیت خویش تحمّل نمی‌کرد و به هیچ قیمتی حاضر نبود در قلمرو حکومتش کمترین ستمی به کوچکترین و ضعیف‌ترین موجود روا شود. قاطعیّت او را در عمل به حکم شرع، همگان می‌دانستند، ازاین‌رو فرصت‌طلبان و دنیاخواهان و امتیازجویان هرگز تمایل به روی کار آمدن او نداشتند.

علی (ع) به مخالفان حکومتش آزادی انتقاد می‌داد ولی توطئه و فتنه را برنمی‌تافت. نمونه‌اش تحمّل حرف‌های خوارج تا وقتی بود که دست به فتنه و توطئه نمی‌زدند. در مرحلۀ فتنه‌انگیزی و محاربه با حکومت حق علوی، به آنان امان نداد و در جنگ نهروان چشم فتنه را درآورد. حکومت در دیدگاه علی (ع) وسیله‌ای برای اقامۀ حق و زدودن باطل و دفع ستم و اجرای عدالت بود و جز با این هدف، کمترین دلبستگی به زمامداری نداشت و آن را حتّی از یک لنگه کفش پاره یا آب بینی بز هم ناچیزتر می‌شمرد.

معیار و مدار حکومت علوی را در منشور حکومتی او که به عهدنامۀ مالک اشتر شهرت یافته است می‌توان دید. آن حضرت، هم «احیای حق» را از هدف‌های حکومت خویش می‌دانست، هم «تأمین سعادت مردم» را، هم «تحقّق عدالت» را، هم «تأمین امنیّت» را، هم «تحقّق وحدت» را، هم «تأمین رفاه عمومی» را، هم «حفظ کرامت انسانی» را، هم «نفی استبداد» را، هم «رابطۀ خوب حکومت و مردم» را. حکومت او حکومت «شایسته‌سالاری» بود. زمامداری را به عنوان یک «تکلیف» عهده‌دار شده بود و از آن هرگز به عنوان میدانی برای بهره‌مندی و ثروت‌اندوزی و قوم و خویش بازی بهره نگرفت. اگر هم با دشمنان در سه جبهۀ ناکثین و قاسطین و مارقین جنگید، نه براساس حفظ قدرت و ریاست، بلکه با پشتوانۀ مکتبی و برای دفاع از حق و سرکوب باطل و نفاق و تجاوز بود. خود نیز شهید راه عدالت شد و جان بر سر ارزش‌ها و آرمان‌هایی که به آنها باور داشت نهاد و توانست موفق‌ترین، درخشان‌ترین و الهی‌ترین شیوۀ زمامداری و مدل حکومت را برای همیشه به جهان و جهانیان عرضه کند.

شناخت ویژگی‌های حکومت علوی و ابعاد آن در زمینه‌های داخلی و خارجی و برخورد با دوست و دشمن و در مسائل مالی، قضایی، اداری، عزل و نصب مسؤولان، اجرای قانون، عدالت اجتماعی، شیوۀ جنگ و تقابل با معارضان و... مباحث مستقلی است که نیازمند مراجعه به مدخل خاص خود دارند. مطالعۀ سیرۀ رفتاری و زندگی آن حضرت در دورۀ خلافت و نیز مطالعۀ سخنان حضرتش در نهج البلاغه، گویاترین شاخص برای معرفی «حکومت علوی» است[۱۴].[۱۵]

اقدامات اصلاحی امیرمؤمنان(ع)

منظور از اصلاحات، اصلاح مفاسد و رفع نابسامانی‌هایی بود که در حکومت خلفای پیشین پدید آمده بود. فتوحات در عصر خلفای سه‌گانه سبب گسترش قلمرو اسلام و سرازیر شدن غنائم به مدینه و در نتیجه ثروت‌اندوزی، دنیامداری و رفاه‌طلبی و دوری جامعه از ارزش‌های الهی شد. از این رو، مهم‌ترین مشکل رویاروی آن حضرت دنیاگرایی، اشرافی‌گری، بدعت‌ها، انحرافات و کارگزاران ناصالح بود.

امام(ع) باور داشت که جاهلیت با شکلی جدید بازگشته است و ناشایستگان مدیریت جامعه را تصاحب کرده و شایستگان عقب مانده‌اند. از این رو، فرمود: کاری می‌کنم که بالارفتگان پایین افتند و پایین ماندگان بالا روند[۱۶] و روند اصلاح و بهبود جامعه را در حوزه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آغاز کرد.

حضرت برای کاهش آسیب‌ها و انحراف‌های اجتماعی و بهسازی تعاملات اجتماعی، به بازگشت به سنت نبوی، اجرا کردن آموزه‌های دینی و اصلاح بینش مسلمانان درباره دنیا و آخرت تأکید داشت و می‌فرمود: من شما را به راه و روش رسول خدا(ص) و جامعه عصر آن حضرت بر می‌گردانم[۱۷]. بدین منظور در صدد تقویت پیوندهای اجتماعی بر اساس خدامحوری و آموزه‌های نبوی[۱۸]، حسن معاشرت، دوری از تفرقه میان مسلمانان[۱۹]، رواج امر به معروف و نهی از منکر[۲۰]، تصحیح فرهنگ عمومی و نیز توسعه آموزش و پرورش بود.

امام(ع) در بعد سیاسی، بدون توجه به زیاده‌خواهی دیگران دست به اقداماتی زد که از مهم‌ترین آنها تغییر ساختار سیاسی[۲۱]، عزل کارگزاران ناشایسته پیشین و به خصوص معاویه[۲۲]، و نصب افراد شایسته[۲۳]، برابری مردم در برابر قانون[۲۴] و انتقال مرکز خلافت از مدینه به کوفه[۲۵] بود. حضرت برخی کارگزاران عثمان را فرا خواند تا اموال به ناحق گرفته را از آنان پس بگیرد و به بیت المال برگرداند که این سبب نگرانی معاویه شد[۲۶]. برخی کارگزاران عثمان نیز با توجه به شناختی که از حضرت داشتند، قبل از برکناری گریختند[۲۷].

حضرت در بعد اقتصادی امتیازها را برداشت و در دادن سهم به خویشان خود بسیار سختگیر بود[۲۸]. بیت المال را به مساوات میان مسلمانان تقسیم کرد، میان غلام و ارباب فرقی نگذاشت[۲۹] و اموال غارت شده بیت المال را بازگرداندند. ایشان هر جمعه بیت المال را تقسیم می‌کرد و آن را شیوه رسول خدا(ص) می‌دانست[۳۰] و خود تا زمانی که می‌توانست از اموال شخص‌اش استفاده کند، از بیت المال استفاده نمی‌کرد[۳۱]. اصلاحات اقتصادی برای زیاده‌خواهان گران آمد و بر تساوی تقسیم بیت المال اعتراض کردند[۳۲]، اما امیرمؤمنان(ع) ضمن بیان خطبه‌ای، این اعتراض و درخواست‌ها را منطبق با قرآن و سنت نبوی ندانست و فرمود: کتاب خدا و سنت رسول(ص) را به خوبی زیر و رو کردم و در آن جز تقوا معیاری برای برتری ندیدم[۳۳]. رفتار عادلانه امام(ع)، سبب شد برخی به شام و نزد معاویه بگریزند[۳۴] و برخی بیعت شکنند و راه مخالفت پیش گیرند[۳۵].

دشواری‌های فراروی حکومت امام علی (ع)

امام علی (ع) پس از ۲۵ سال کناره‌گیری از اداره حکومت اسلامی و رهبری امّت و دولت، به زمامداری رسید. امّت و دولت هردو در مسیرهای منحرفی که حکومت‌های قبلی در این فاصله زمانی ایجاد نموده بودند پیش می‌رفتند و این قضیه در به ضعف کشاندن موضع امام (ع) نسبت به این رخدادها، عاملی مؤثر به شمار می‌آمد. اغلب کسانی که بر ضدّ امام (ع) در خط انحراف قرار داشتند، از سابقه همنشینی با رسول خدا (ص) برخوردار بودند و این خود، از جمله عواملی بود که سبب تأخیر حرکت امام (ع) شد و تعداد زیادی از مسلمانان بدین وسیله فریب خوردند و این قضیه موفقیّت حکومت حضرت و ادامه حکومتش را پیچیده‌تر ساخت.

حکومت امام (ع) با وجود کشمکش‌های داخلی می‌بایست در کوتاه‌ترین وقت ممکن، کارهای بزرگی انجام دهد از جمله اینکه باید نظام طبقاتی میراث خلفاء را، متلاشی می‌ساخت و نیز سازماندهی اداری و بازگرداندن قدرت مرکزی دولت انجام می‌گرفت[۳۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۳۳.
  2. با استفاده از مقالۀ «کارگزاران و موقعیّت جغرافیایی حکومت علی»، ویژه‌نامۀ فصلنامۀ حکومت اسلامی، دفتر دوّم. برای آشنایی با کارگزاران حکومت علوی، از جمله ر.ک: «سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب»، علی اکبر ذاکری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸۹.
  4. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۴۱.
  5. سیدرضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  6. سیدرضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  7. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  8. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۳ و ۳۷.
  9. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۳۱.
  10. بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، ۲۰/۶/۱۳۸۸ (سایت آیت‌الله خامنه ای).
  11. برای آگاهی از برخورد شدید امام و عزل کارگزاران متخلف ر.ک: یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۰۲-۲۰۳؛ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۱ و ۲۱؛ احمدی میانجی، مکاتیب الأئمة(ع)، ج۲، ص۲۸۰.
  12. اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۱۷۴.
  13. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۴۷.
  14. از جملۀ کتاب‌های فارسی ر. ک: عدالت اجتماعی در اسلام، سیّد قطب، آیین کشورداری از دیدگاه امام علی، فاضل لنکرانی، اصول و شیوه‌های حکومت اسلامی در نهج البلاغه بنیاد نهج البلاغه، تجلی امامت ناظم‌زاده، حکمت اصول سیاسی اسلام محمّد تقی جعفری، حکومت در نگاه علی عباس فرحبخش، حکومت عدالتخواهی حضرت علی رسول‌زاده خویی، دولت آفتاب مصطفی دلشاد تهرانی، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب علی اکبر ذاکری، نظامنامۀ حکومت محمّد کاظم محمّد فاضل، بیت المال در نهج البلاغه حسین نوری، دین و دولت در اسلام غلامرضا ظریفیان، راه علی سیّد رضا صدر، سیاست نظامی امام علی اصغر قائدان، سیرۀ علوی محمّد باقر بهبودی، علی از زبان علی جعفر شهیدی، تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب اصغر قائدان، تاریخ ولایت در نیم قرن اوّل حسین ذاکر حسین، امام علی صدای عدالت انسانی جرج جرداق، ویژه‌نامۀ دو جلدی فصلنامۀ حکومت اسلامی، مقالۀ حکومت علوی از نگاه امام خمینی، جواد محدثی در مجله حکومت اسلامی شمارۀ ۱۸ ص۲۶۳، سیاست‌نامۀ امام علی، ری‌شهری ترجمه مهریزی و از کتابهای عربی ر. ک: الامام علی بن ابی طالب و تجربة الحکم حسن الزّین، الامام علی و مشکلة نظام الحکم محمّد طیّ، علی و الحاکمون محمّد الصادقی، دولة الامام علی محسن الموسوی، الراعی و الرعیّه توفیق الفکیکی، علی و نظام الحکم فی الاسلام محمّد باقر الناصری، الأستراتیجیّة العسکریة عند الامام علی محمّد البستانی، دروس سیاسیة من نهج البلاغه محمّد تقی رهبر، فلسفة الحکم عند الامام نوری جعفر، نظریّة الحکم و الاداره فی عهد الامام للأشتر سیّد عبد المحسن فضل اللّه، الأداره و النظام الأداری عند الامام علی محسن باقر الموسوی.
  15. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۳۳.
  16. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
  17. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
  18. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
  19. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  20. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  21. منقری، وقعة صفین، ص۴۸۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۲۰.
  22. احمدی میانجی، مکاتیب الأئمة(ع)، ج۱، ص۵۸.
  23. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷۹.
  24. سیدرضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۵۶.
  25. ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۴۳.
  26. قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۲، ص۸۸.
  27. مفید، الجمل، ص۱۶۶ و ۲۲۸.
  28. ثقفی، الغارات، ص۶۷.
  29. ابن عقده، فضائل امیرالمؤمنین(ع)، ص۹۱.
  30. ثقفی، الغارات، ص۴۸.
  31. اسکافی، المعیار و الموازنه، ص۲۴۲؛ ثقفی، الغارات، ج۱، ص۶۸.
  32. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۸؛ ابن عقده، فضائل امیرالمؤمنین(ع)، ص۹۱.
  33. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۶-۴۰.
  34. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۹۷.
  35. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۴۸.
  36. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲، ص ۲۶.