عصمت پیامبران در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۵۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{اعتقادات شیعه}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = عصمت
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبران
| عنوان مدخل  = [[عصمت پیامبران]]
| عنوان مدخل  = عصمت پیامبران
| مداخل مرتبط = [[عصمت پیامبران در قرآن]] - [[عصمت پیامبران در حدیث]] - [[عصمت پیامبران در کلام اسلامی]] - [[عصمت پیامبران در فلسفه اسلامی]] - [[مقام عصمت]]
| مداخل مرتبط = [[عصمت پیامبران در قرآن]] - [[عصمت پیامبران در حدیث]] - [[عصمت پیامبران در کلام اسلامی]] - [[عصمت پیامبران در معارف و سیره رضوی]] - [[عصمت پیامبران از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
==معناشناسی [[عصمت]]==
[[عصمت]] در لغت به معنای [[پرهیز]]، [[حفظ]] کردن و نگه‌داشتن است و در اصطلاح مقصود از [[عصمت پیامبران]] این است که [[پیامبران]] به وسیلۀ [[قوه]] یا ملکه‌ای که [[خداوند]] در وجوشان نهادینه کرده از صدور هرگونه [[گناه]]، [[خطا]] و اشتباهی مصون هستند<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۲۸.  </ref>.


==عدم تضاد بین [[اختیار]] و [[عصمت پیامبران]]==
'''[[عصمت]]''' در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب [[خدای متعال]] به [[برگزیدگان]] خود و گاه نیز به ملکه‌ای تعبیر شده که به موجب آن، [[انبیاء]] و اوصیای ایشان برغم داشتن [[قدرت]] بر انجام [[گناهان]]، از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]]، [[گناه]]، [[سهو]] و نسیان در تمام مراحل [[زندگی]]، حتی قبل از تصدی منصب، مصون هستند. [[امامیه]] عصمت پیامبران را از ضروری‌ترین شروط اعطای [[مقام نبوت]] می‌دانند. استوارترین دیدگاه در باب «[[منشأ عصمت]]»، «[[علم خاص]]» است که هم با تحلیل [[عقلی]] و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با متون دینی همخوانی دارد. [[متکلمان]] قلمرو عصمت پیامبران را به عصمت زمانی و عصمت متعلق تقسیم کرده و عصمت متعلق را نیز مشتمل بر [[عصمت علمی]] و عملی دانسته‌ و بر این اساس قلمرو عصمت [[معصومان]] را به عصمت از انواع گناهان، خطا، اشتباه و نسیان گسترش داده‌اند. عصمت پیامبران را با براهین عقلی و [[ادله نقلی]] متعددی می‌توان به [[اثبات]] رساند.
برخی [[گمان]] کرده‌اند [[عصمت پیامبران]] با [[اختیار]] آنان منافات دارد، چنانکه عده ای از [[متکلمین]] [[عدلیه]] معتقدند [[عصمت پیامبر]] عبارت است از لطفی که [[خداوند]] در مورد [[بنده]] خود انجام می‌دهد و به واسطۀ آن، [[انسان]] از [[فعل قبیح]] [[امتناع]] می‌‌کند. به [[عقیده]] [[معتزله]]، با توجه به [[لطف خدا]] به [[معصوم]] [[داعی]] بر ترک [[واجب]] و فعل [[معصیت]] در [[پیامبران]] وجود ندارد.


عده ای دیگر از [[متکلمین]] بدون اینکه اشاره ای به نیروی تاثیر گذار [[عصمت]] بکنند، [[عصمت پیامبران]] را فقط [[لطف الهی]] می‌‌دانند<ref>شیخ مفید و سید مرتضی، آدرس؟؟  </ref>؛ همین امر سبب شد برخی قائل شوند که [[عصمت پیامبران]] با [[اختیار]] آنان منافات دارد، زیرا وقتی مصون بودن [[پیامبران]] از هر گناهی و خطایی به سبب ملکه یا قوۀ خدادای باشد می‌‌توان نتیجه گرفت آنان مجبورند در برابر [[گناه]] و [[اشتباه]]، [[معصوم]] یا مصون بمانند چراکه در برابر این ملکه و قوۀ [[الهی]] فرض [[اختیار]]، فرض بی موردی است. این عده بر همین مبنا [[مدح]] کردن [[پیامبران]] برای دوری از گناهانشان را امری [[بیهوده]] و لغو دانسته و معتقدند [[پیامبران]] در [[روز قیامت]] در برابر [[پرهیز]] از گناهانشان مستحق هیچگونه جزای خیری نیستند. ریشه این اشکال به عدم [[تبیین]] درست ملکه و قوۀ [[نفسانی]] است<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۹۰-۹۲. </ref>.
== معناشناسی [[عصمت]] ==
=== معنای لغوی ===
{{اصلی|عصمت در لغت}}
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: {{متن قرآن|وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ}} والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


اما عده ای منظور از ملکۀ [[نفسانی]] را [[علم]] داشتن [[پیامبر]] به تمام موضوعات [[دینی]] از جمله دریافت و [[ابلاغ]] [[کلام]] [[وحی]] می‌‌دانند و دلیلشان بر [[آگاهی]] [[پیامبران]] نسبت به مسائل [[دینی]] که مقدمۀ [[عصمت]] است اینکه اگر [[پیامبران]] نسبت به دریافت و [[ابلاغ وحی]] دچار [[خطا]] و [[اشتباه]] شوند، [[نقض غرض]] و مایۀ [[انحراف]] [[انسان‌ها]] خواهد شد، چراکه معنا ندارد [[خدای حکیم]] راه [[سعادت]] و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] را در [[اختیار]] کسی قرار دهد که اطمینانی برای دریافت و [[ابلاغ وحی]] را در وجود او نمی‌بیند. بنابراین عصمتی که زاییدۀ [[علم]] و [[آگاهی]] باشد نمی‌تواند منافاتی با مقولۀ [[اختیار]] داشته باشد، زیرا [[پیامبر]] باید از اراده‌ای [[قوی]] برخوردار باشد تا در انتقال [[پیام الهی]] تحت تأثیر [[هوای نفس]] و [[شیطان]] قرار نگیرد<ref>انسان‌شناسی، ص ۱۲۸. </ref>. علاوه براین، [[آیات قرآن]] هم [[اختیار]] داشتن [[پیامبران]] در برابر [[گناه]] را [[تأیید]] می‌‌کنند، چنانکه در [[آیات قرآن]] صراحتا آمده است که [[پیامبران]] مانند تمامی [[انسان‌ها]] [[خلق]] شده اند: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ}}<ref>سوره کهف، آیه ۱۱۰</ref>. یعنی تمام قوایی که برای [[انسان‌ها]] از جمله [[اختیار]] وجود دارد برای انجام دادن و یا ندادن [[گناه]] و [[تباهی]]، چنین اختیاری برای [[پیامبران]] هم لحاظ شده است، چنانکه درباره [[حضرت یوسف]] آمده است که ایشان مانند انسان‌های دیگر دارای [[نفس اماره]] برای [[وسوسه]] به [[گناه]] بوده است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۴-۱۳۶. </ref>.
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


==[[عصمت پیامبران]] مرکب از موهبت و اکتساب==
== پیشینه تاریخی ==
باید توجه داشت [[عصمت پیامبران]] مرکب از امر اکتسابی و امر موهبتی است؛ موهبتی است به این [[دلیل]] که [[حکما]] و [[فلاسفه]] [[عصمت پیامبر]] را چنین [[تفسیر]] کردند، ملکه [[عصمت]] محصول صفای [[فطرت]] و [[علم ویژه]] [[پیامبر]] به [[صفات خداوند]] و پیامدهای [[اعمال]] است که هرگز [[میل به گناه]] در او پدیدار نخواهد شد. با توجه به این نگاه بخش موهبتی [[عصمت پیامبران]] یعنی [[علم]] و [[فطرت]] در تعریف [[عصمت پیامبر]] نشان داده می‌‌شود؛ اما بخش دیگر [[عصمت پیامبران]] [[امر]] اکتسابی است، چرا که وقتی [[پیامبران]] با توجه به علمشان، نزدیک به [[گناه]] و [[خطا]] نمی‌شوند، به خاطر امر اکتسابی یعنی [[اراده]] و اختیارشان برای مقابله با [[گناه]] است.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[پیشینه اندیشه عصمت در اسلام به چه زمانی باز می‌گردد؟ (پرسش)| پیشینه اندیشه عصمت در اسلام به چه زمانی باز می‌گردد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|عصمت در تاریخ اسلامی}}
=== پیشینه اعتقاد به عصمت پیامبران قبل از اسلام ===
اندیشه عصمت پیامبران پیش از [[اسلام]] وجود داشته است؛ گرچه در هر [[دینی]] به شکل و قالب خاصی بروز و جلوه داشته است. در [[ادیان]] غیرابراهیمی، بیشتر به عنوان صفت پیش فرضِ [[معلم]] و [[آموزگار]] خلایق قرار گرفتن و راهبری [[مردم]] قرار گرفته است. در [[دین یهود]]، [[عصمت انبیا]] در مقام اخذ و تلقّی و [[ابلاغ وحی]] به شکل [[قطعی]] مطرح شده است؛ اما عصمت آنها در مقام عمل نیز با توجیه موارد خلاف در [[تفاسیر]] [[تورات]] به شکل خاصی مطرح شده است. بیش از همه ادیان و آشکارتر از آنها در [[مسیحیت]]، عصمتِ [[عیسی مسیح]]{{ع}}، عصمت کاتبان انجیل، عصمت کلیسا، عصمت پاپ در مقام [[فتوا]] و اَشکال دیگری از عصمت مطرح بوده و هست<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص۱۸۱.</ref>.


حتی می‌‌توان گفت چنین فرضی تنها مخصوص [[پیامبران]] نیست، زیرا زمانی که انسان‌های عادی به [[عظمت]] [[گناه]] [[علم]] داشته باشند به هیچ وجه سمت آن نخواهد رفت، چنانکه بسیاری از [[انسان‌ها]] از گناهی مثل [[قتل]] و [[کشتار]] دوری می‌‌کنند و حتی خیلی از اوقات به این موضوع [[فکر]] هم نمی‌کنند، [[دلیل]] این [[پرهیز]] از چنین گناهی، [[علم]] داشتن آنها به [[عظمت]] آن است و همین [[علم]] داشت سبب می‌‌شود چنین گناهانی توسط انسان‌های عادی انجام نشود. درواقع [[گناه]] نکردن [[پیامبران]] [[امر]] پیچده ای نیست بلکه [[علم]] آنان به عواقب [[گناه]] سبب دوری آنان از [[گناه]] می‌‌شود که اگر این [[علم]] برای انسان‌های عادی هم بود آنان هم از [[گناه]] دوری می‌‌کردند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۷.   </ref>.
خاورشناسان دیدگاه‌های مختلفی را پیرامون اصل اعتقاد به عصمت و پیشینه آن مطرح کرده‌اند. برخی پیدایش آن را به نیمه نخست [[قرن دوم هجری]] مرتبط دانسته و بر این باورند که این دیدگاه از زمان [[امام صادق]]{{ع}} مطرح شده و سپس توسط [[شاگردان]] آن حضرت و بعدها توسط [[علمای شیعه]] [[ترویج]] یافت<ref>ر.ک: فرقه‌های اسلامی، ص۱۲۸ و ۱۸۳؛ تشیع، ص۹۲ و ۹۳؛ رونالدسون، عقیدة الشیعه.</ref>، برخی معتقدند [[مسلمانان]] آن را از [[زرتشت]] یا [[ایرانیان]] باستان اخذ کرده‌اند<ref>همیلتن کیب اسلام، بررسی تاریخی، ترجمه منوچهر معصومی، ص۱۳۸.</ref>.<ref>مؤلّف کتاب اسلام و بررسی [[تاریخی]] نیز این دیدگاه را پذیرفته است و می‌گوید: «این مطلب مطابق با [[فلسفه]] [[نور]] از حکمت‌های کهن بابلی بود که به موجب آن، [[نور الهی]] در وجود ائمه تجسّم یافته است؛ نوری که از طریق نسل‌های پیاپی به ایشان رسیده است» هیلتون گیب، اسلام بررسی تاریخی.از این جهت هنگامی که اسلام وارد ایران شد و [[ایرانیان]] [[مذهب شیعه]] را پذیرفتند، ایرانیان مصداق [[اعتقادات]] و افسانه‌های خویش را در وجود امامان جستجو و آنان را مّتصف به [[صفات]] [[فوق بشری]] کردند؛ از این‌رو مؤلّف در ادامه می‌گوید: هنوز روشن نیست که با طی چه مراحلی این دو شکل اصلی [[تشیع]] با هم در آمیختند: [[عقیده]] به [[حق]] [[امامت موروثی]] و تشیع حاوی [[عقاید]] سرّی و رمزی؛ اما می‌توان گفت که در قرن‌های سوم و چهارم [[هجری]]، این جریان از قبل [[پیشرفت]] فراوانی کرده بود. با این همه هرچند به طور کلی [[معتقدات]] شیعه از نظر اهل سنت مردود بوده است، تشیع نفوذی [[قوی]] در بخش‌هایی از [[افکار]] و [[اعمال]] اهل سنت داشته است.... سنیان عقیده به نور الهی و معصومیت [[امام]] را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، یعنی [[حضرت محمد]] را نیز مشمول آن نمودند. مرتضی عسکری، عبدالله بن سبا، ج۱.</ref>.<ref>گرایش‌های تفسیری در میان مسلمانان، ص۱۲.</ref> و برخی دیگر تاریخچه آن را به [[صوفیه]] بازمی‌گردانند<ref>رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۲۲۹.</ref>. برخی هم معتقدند [[مسلمانان]] این [[عقیده]] را از [[ادیان]] دیگر همچون [[مسیحیت]]<ref>بعضی از معاصران از قول عده‌ای نقل می‌کنند که عصمت جزو تعالیم دین اسلام نمی‌باشد، بلکه اندیشه عصمت توسط عده‌ای از دانشمندان یهودی که اظهار اسلام می‌کردند وارد حوزه اعتقادات اسلام شده است، یعنی درواقع عصمت، بدعتی است که پس از رحلت پیامبر اکرم{{صل}} دانشمندان یهودی تازه مسلمان شده آن را وارد دین اسلام کرده‌اند یا اینکه عده‌ای از اهل کتاب این عقیده را ترویج کرده‌اند. ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.</ref> گرفته‌اند. برخی دیگر اما آن را از ابداعات عبدالله بن سبا می‌دانند<ref>ابن تیمیه، مجموعه فتاوی شیخ الاسلام، ج۴، ص۵۱۸؛ همو، منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۶؛ ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه.</ref>. اعتقاد به سیاسی بودن عصمت<ref>از بعضی [[اهل سنت]] دیدگاهی نقل شده که می‌کوشد اندیشه [[عصمت]] را سیاسی جلوه دهد و آن اینکه: اندیشه امام [[معصوم]] یک [[اندیشه سیاسی]] محض است و هیچ جنبه [[دینی]] ندارد و ریشه آن تخیل [[شیعه]] می‌باشد. [[شیعیان]] [[آرزو]] داشتند بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} [[خلافت]] را عهده دار شود. بعد از اینکه [[ابوبکر]] متولی امر شد، به خود می‌گفتند که بعد از ابوبکر علی{{ع}} [[خلیفه]] می‌شود، اما [[عمر]] متولی شد. باز می‌گفتند: بعد از عمر علی{{ع}} عهده دار حکومت خواهد شد، اما باز [[عثمان]] خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی{{ع}} خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] از یک سو، [[معاویه]] از سوی دیگر و نیز [[خوارج]] در مقابل او ایستادند تا جایی که به [[شهادت علی]]{{ع}} منتهی شد و خلافت به سرسخت‌ترین [[دشمن]] [[علویان]] یعنی معاویه رسید. شیعه‌ها باز می‌گفتند: معاویه به زودی می‌میرد و خلافت به [[امام حسن]]{{ع}} می‌رسد؛ اما امام حسن{{ع}} قبل از مردن معاویه به [[شهادت]] رسید و با [[مرگ معاویه]] خلافت به پسرش [[یزید]] رسید و [[امام حسین]]{{ع}} نیز موفق نشد حکومت را به دست گیرد و در [[عهد]] [[امویان]] و سپس [[عباسیان]] [[اهل بیت]] در فشار و [[سرکوب]] بسیار شدید قرار داشتند. در این جوّ و محیط بود که شیعه به اوج [[ناامیدی]] و خیبت افتاد و هیچ تکیه گاه و نقطه امیدی برایش باقی نماند. برای جبران این [[واقعیت]] دردناک، اندیشه امام معصوم از طرف شیعه مطرح شد تا بطلان تمام کسانی را که به اهل بیت{{عم}} [[ظلم]] روا داشته‌اند ثابت کنند؛ اما اگر اهل بیت{{عم}} خلافت را بر عهده می‌داشتند، به هیچ وجه اثری از این اندیشه یافت نمی‌شد. محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۸۸. عده‌ای دیگر می‌گویند: «اندیشه عصمت را شیعیان اختراع کرده‌اند تا بدین وسیله موقعیت والای [[امامان]] خویش را در مقابل اهل سنت [[تحکیم]] و تثبیت کنند». احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشعیه، ص۳۲۸؛ حسن حنفی، من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۱۹۲.</ref> و نیز بازگرداندن آن به غلات هم توسط برخی مطرح شده است<ref>ر.ک: حسین مدرسی، مکتب در فرآیند تکامل، ص۱۱ - ۱۴.</ref>.


البته برخی هم قایل شده‌اند [[عصمت]] ترکیبی از عناصر چهارگانه است:
=== اندیشه عصمت [[پیامبران]] در [[اسلام]] ===
#در نفس یا [[بدن]] خاصیت و ملکه‌ای است که [[مانع]] [[گناه]] شود.
ریشه‌های [[اندیشه]] [[عصمت پیامبران]] در [[اسلام]] به [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات اسلامی]] باز می‌گردد. با این حال، [[اختلافات]] بسیاری پیرامون این مسأله، [[ضرورت]] و گستره آن در [[پیامبران]] پیش و پس از تصدی منصب در میان [[پیروان]] [[مذاهب مختلف اسلامی]] به چشم می‌خورد.
# [[علم]] به [[بدی]] و [[زشتی]] [[گناه]] [[مانع]] از [[گناه]] شود.
#این [[علوم]] از طریق [[وحی به معصوم]] می‌رسد.
# [[معصوم]] در ترک اولی یا [[نسیان]]، [[عقاب]] می‌شود. اجتماع این عوامل چهارگانه، [[صدور گناه]] از [[معصوم]] را معدوم و محال می‌‌کند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۴-۱۳۶.  </ref>.


==تقسیم‌بندی [[عصمت پیامبران]]==
==== دیدگاه [[پیروان]] مذاهب اسلامی حول [[عصمت پیامبران]] ====
[[عصمت پیامبر]] در دو حوزه [[عام و خاص]] تقسیم‌بندی شود:
===== [[عصمت]] در اندیشه [[متکلمان]] امامیه =====
# [[عصمت]] عام [[پیامبر]]: یعنی [[عصمت]] از [[ارتکاب گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] در امور فردی و [[اجتماعی]]: در روایتی [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ زیر آنها پاک‌شدگان و معصومند، [[گناه]] نمی‌کنند و راه کج نمی‌روند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمی‌شوند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً}}؛ الخصال، ص ۳۹۹.  </ref>.<ref>انسان‌شناسی، ص ۱۲۹.</ref> درباره این نوع از [[عصمت]] بین [[مذاهب]] مختلف [[اختلاف]] نظر وجود دارد:
متکلمان امامیه عصمت را شرط لازم نبوت دانسته و پیامبران را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع گناه، نسیان، خطا و اشتباه معصوم می‌دانند. گروهی از متکلمان امامی برخی انبیای الهی{{ع}} را از ارتکاب سهو و ترک اولی نیز معصوم دانسته‌اند. به عنوان نمونه به دیدگاه برخی متکلمین اشاره می‌شود
## [[ارتکاب گناهان]] کبیره از سوی [[پیامبران]]، قبل از [[بعثت]] آنان، ممکن است.
##برخی دیگر می‌‌گویند: [[ارتکاب گناهان]] صغیره‌ای که سبب [[نفرت]] [[مردم]] نشود ممکن است چه قبل از [[بعثت]] و چه بعد از آن.
##صدور [[گناه کبیره]] قبل از [[بعثت]] ممکن است و همچنین بعد از [[بعثت]] ارتکاب غیرعمدی [[گناه]] صغیره‌ای که موجب پایین آمدن [[شأن]] [[پیامبران]] نباشد، اشکالی ندارد.
##عده ای مانند [[امامیه]] معتقداند [[انبیاء الهی]] [[عصمت]] مطلق در تمام زمینه‌ها دارند؛ یعنی [[پیامبران]] از ابتدای [[تولد]] تا پایان [[عمر]] از هر نوع گناهی معصومند و در [[ترک گناه]] هم، مجبور و بی‌اختیار نیستند. در بین [[مذاهب]] مختلف عصمتی که مورد [[پذیرش]] تمامی [[مذاهب]] است، [[عصمت پیامبران]] از [[گناهان کبیره]] از جمله [[شرک]]، [[کفر]]، [[کذب]] و [[تحریف]] عمدی پس از [[نبوت]] است. [[امامیه]] و [[معتزله]] معتقدند [[پیامبران]] به صورت سهوی در زمان نبوتشان [[مبتلا]] به [[گناهان کبیره]] نمی‌شوند؛ عده ای از [[معتزله]] و [[اشاعره]]، [[عصمت]] از [[گناهان]] صغیره را حتی به صورت سهوی، پس از [[نبوت]]، برای [[پیامبران]] لازم می‌دانند و چنین [[استدلال]] کرده‌اند: اولاً: در حقیقتِ [[گناه صغیره]] و کبیره اختلافی وجود ندارد، ثانیاً: [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] به تمام [[اعمال]] [[پیامبر]] اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی [[احتجاج]] می‌‌کردند با این حساب چگونه می‌‌شود تمامی [[اعمال]] [[پیامبر]] [[معصومانه]] نباشد؛ اما برخی از [[اشاعره]] و [[معتزله]] [[عصمت از گناه]] را قبل از [[نبوت]] خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم نمی‌دانند<ref>کلام تطبیقی، ص ۹۵-۹۷. </ref>. عده‌ای دیگر قائلند، [[پیامبران]] از هر چیزی که نفرت‌آور باشد، معصومند حتی اگر [[عمل]] [[قبیح]]، عمل خودشان نباشد، مانند [[ظالم]] بودن [[پدر]] و مادرشان. این دیدگاه با دیدگاه [[شیعه]]، در باب [[عصمت]] [[پیامبران الهی]]، هماهنگ است؛ اما برخی دیگر، [[عصمت]] را فقط در هنگام [[تبیین]] و [[ابلاغ وحی]] بر [[مردم]] منحصر کرده‌اند، یعنی در [[مقام]] [[دعوت]] [[مردم]] به [[رسالت]]، صادق باشد و چه به عمد و چه به [[سهو]] و چه از روی [[نسیان]]، [[دروغ]] نگوید، اما در سائر موارد چنین عصمتی برای [[پیامبران]] لازم نیست. همچنین [[عصمت از خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] در انجام [[تکالیف دینی]] و [[اجرای احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، نوع دیگری از [[عصمت]] است که وجودش ضروری است؛ زیرا رسیدن [[پیامبران]] به [[هدف بعثت]]، مستلزم این است که [[پیامبران]] در تمام جهات، مورد [[اطمینان]] و [[اعتماد]] [[مردم]] باشند و اگر این [[اعتماد]] به [[دلیل]] عدم [[عصمت پیامبر]] در یک حوزه از [[مردم]] سلب شود در حوزه‌های دیگر هم [[مردم]] به پیامبرانشان [[اعتماد]] نمی‌کنند و این امر موجب [[نقض]] [[هدف بعثت]] [[انبیاء]] خواهد شد. بنابراین [[پیامبران]] در تمام موارد، اعم از موادی که موجب [[خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] می‌‌شود و همچنین در موارد [[اجرای احکام الهی]] و امور فردی و [[اجتماعی]] که منوط به [[عصمت]] آنان است باید [[معصوم]] باشند<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰  </ref>. اما اینکه عده ای براساس روایتی که می‌‌گوید [[پیامبر]] در نمازش [[سهو]] کرده و بعد دو [[سجده]] به جا آورد، قابل [[پذیرش]] نیست زیرا اولاً [[روایت]] [[ضعف]] سندی دارد و ثانیاً با [[ظاهر قرآن]] و [[روایات]] متعددی که بر مصون بودن [[پیامبر]] از [[سهو]] و [[نسیان]] دلالت دارند، ناسازگار است. ثالثاً، این [[روایت]] با [[دلایل عقلی]] مبنی بر [[عصمت پیامبران]]، [[تعارض]] دارد.
# [[عصمت]] خاص: یعنی [[عصمت از خطا]] و [[فراموشی]] در دریافت و [[ابلاغ وحی]]؛ در این امور [[پیامبر]] باید [[معارف]] را به طور صحیح دریافت و ضبط کند تا بتواند [[احکام الهی]] را در امور فردی و [[اجتماعی]] جاری کند<ref>ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۲۰۱-۲۰۳. </ref>. به اینگونه [[عصمت]]، [[عصمت]] در امور [[وحیانی]] می‌‌گویند. این نوع [[عصمت]] به دو بخش تقسیم می‌‌شود:
## [[عصمت در تلقی وحی]]: یعنی خود [[پیامبر]] باید [[وحی]] را بدون [[خطا]] اخذ کند و این مربوط به [[قوای ادراکی]] [[پیامبر]] است که [[وحی]] را درست متوجه بشود.
## [[عصمت در تبلیغ وحی]]: به زبان [[پیامبر]] مربوط است و باید [[وحی]] را به گونۀ صحیح به دیگران انتقال دهد، این دو مرحله از [[عصمت]]، به خود [[وحی]] و [[عصمت]] [[وحیانی]] [[پیامبران]] مربوط می‌شود<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۸۰؛ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰.  </ref>.


این نوع [[عصمت]] به گفته [[متکلمان]] مقتضای [[معجزه]] است زیرا مقتضای آن، [[راستگو]] بودن [[پیامبر]] در این مدعاست که از جانب [[خداوند]] [[مأمور]] به [[ابلاغ]] [[احکام الهی]] است. خطای [[پیامبر]] در دریافت و یا [[ابلاغ وحی]] سبب ناتمام ماندن [[رسالت]] آنان و [[نقض غرض]] [[هدف بعثت]] خواهد شد<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰. </ref>.
'''[[ابن قبه]]'''


==[[عصمت پیامبران]] از نگاه [[قرآن]]==
[[ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی]]<ref>[[متکلم]] برجسته [[شیعه]] در اواخر [[قرن سوم]] و اوایل [[قرن چهارم]]، در آغاز معتزلی بود و سپس به [[مذهب امامیه]] گروید، وی در [[ری]] می‌زیست و پیش از [[سال ۳۱۹ هجری]] قمری در همان جا از [[دنیا]] رفت. [[ابن ندیم]] و [[نجاشی]] او را از متبحرترین [[متکلمان شیعی]] که منزلتی بزرگ در شیعه داشته است، شمرده و کتاب‌های او را نام برده‌اند. نجاشی و ابن ندیم نام کتاب‌های ابن قبه را به این ترتیب بیان کرده‌اند: کتاب الإنصاف فی الامامة، کتاب المستثبت نقض کتاب أبی القاسم البلخی، کتاب الرد علی الزیدیة، کتاب الرد علی أبی علی الجبائی، المسألة المفردة فی الإمامة؛ ر. ک: محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۲۵؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref> یکی از طرفداران نظریه [[عصمت پیامبر]] و [[امام]] است. وی عصمت را شرط لازم برای [[نبوت]] و [[امامت]] می‌داند<ref>ابن قبه، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۹۵-۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۶۷-۲۶۶.</ref>
با ضمیمه کردن برخی از [[آیات]] به یکدیگر، می‌توان دلالت [[قرآن]] را بر [[عصمت انبیا]] دریافت:
#بر اساس آیۀ {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref> [[شیطان]] در [[بندگان]] [[مخلص]] نمی‌تواند نفوذ کند، از طرفی، [[پیامبران الهی]] با توجه به این [[آیه]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[الهی]] اند: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>، بنابراین ترکیب دو [[آیه]] می‌‌تواند بیانگر [[عصمت پیامبران]] باشد. نکته ای که در این [[آیه]] وجود دارد اینکه منظور از نفوذناپذیری [[پیامبران]] توسط [[شیاطین]] این نیست که آنان ([[شیاطین]]) هیچگونه عملی را برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] انجام نداند، بلکه منظور این است که تمام نقشه‌های [[شیطانی]] برای [[گمراهی]] [[پیامبران]] با توجه به ارادۀ [[قوی]] آنها [[شکست]] خورد<ref>ر.ک:  خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳.</ref>. 
# [[پیامبران الهی]] مشمول [[هدایت]] خاص [[الهی]] بوده‌اند: {{متن قرآن|وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۷ ـ ۸۸</ref> در جای دیگر، به این [[حقیقت]] اشاره می‌کند که مشمولان [[هدایت]] خاص [[الهی]] هیچ‌گاه در معرض [[گمراهی]] و [[ضلالت]] قرار نمی‌گیرند: {{متن قرآن|أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ}}<ref>«آیا خداوند بنده خویش را بسنده نیست؟ و تو را از کسانی  جز او می‌ترسانند و هر کس را خداوند گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده  نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۶  ـ۳۷</ref> از آنجا که [[ارتکاب گناه]] از مصادیق [[گمراهی]] است، این [[آیات]] نیز بیانگر [[عصمت پیامبران]] است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳. </ref>.
#یکی از [[اهداف بعثت پیامبران]] آن است که [[مردم]] از آنان [[پیروی]] کنند: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>. [[اطاعت]] مطلق، شامل [[پیروی]] از [[اعمال]] [[پیامبر]] نیز می‌شود و اگر او [[مرتکب گناه]] شود، لازم می‌آید [[خداوند]] به انجام [[معصیت]] [[فرمان]] داده باشد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳. </ref>.
#آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref> دلالت بر [[عصمت]] [[پیامبران الهی]] می‌‌کند، زیرا ایشان در [[هدایت الهی]] قرار دارند و آیاتی که بی‌قید و شرط به [[اطاعت از پیامبران]] [[الهی]] [[دعوت]] می‌کند دلالت بر [[عصمت پیامبران]] می‌‌کنند. همچنین آیۀ {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>، [[عصمت پیامبر]] بر اثر [[اطاعت]] را نشان می‌‌دهد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳. </ref>.


==[[شبهه]] در رابطه با [[عصمت پیامبران]]==
'''[[شیخ مفید]]'''
در رابطه با [[عصمت پیامبران]] شبهاتی دربارۀ [[عصمت]] برخی از [[انبیاء]] مطرح شده است که به بررسی و پاسخ آنها می‌‌پردازیم:
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت آدم]]: عده‌ای خوردن میوۀ درخت ممنوعه توسط [[حضرت آدم]] را براساس آیۀ {{متن قرآن|وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى}}<ref>«آدم در پروردگار خويش عاصى شد و راه گم كرد.» سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref>‏ [[گناه]] ایشان می‌‌دانند.. منتها باید دانست [[نهی]] [[آدم]] از خوردن میوه، [[نهی]] کراهتی بوده نه [[نهی]] ترحیمی لذا انجام این فعل توسط [[حضرت آدم]] ترک اولی بود نه [[گناه]]. البته باید توجه داشت اعتراف [[حضرت آدم]] به [[ظلم]] کردن دلالت بر [[معصیت]] [[حضرت]] نمی‌شود چراکه [[ظلم]] اعم از [[گناه]] است و به معنای کار غیرعادلانه نیز است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۴.  </ref>. اما اینکه چرا [[نهی]]، تحریمی نبوده است دلایلی برای آن ذکر شده است:
## [[تکلیف]] و [[نهی]] ترحیمی از زمان [[هبوط]] [[آدم]]{{ع}} به [[زمین]] شروع شد، چنانکه آیۀ {{متن قرآن|قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى}}<ref>«فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌گردد و نه در رنج می‌افتد» سوره طه، آیه ۱۲۳.</ref>‏ [[اثبات]] کنندۀ این مطلب است. در این [[آیه]] [[اوامر]] [[مولوی]] از جمله [[نهی]] تحریمی بعد از [[هبوط]] [[حضرت آدم]] شروع شد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۴.  </ref>.
##اگر [[نهی]] فوق، [[نهی]] تحریمی بود، لازم می‌‌آمد در این [[آیه]] به جای واژه "غوی" از واژه "[[غضب]]" استفاده شود.
## [[توبه]] [[آدم]] به معنای [[رجوع]] از [[نهی]] ارشادی خداست، چراکه او به سرعت متوجۀ خطایش شد و به سمت [[خداوند]] [[رجوع]] کرد. علاوه بر این [[پیامبران]]، کوچک‌ترین ترک اولایی را [[گناه]] می‌شمردند گرچه آن فعل از ارتکاب [[ضرر]] [[دنیوی]] حکایت کند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۴. </ref>.
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت ابراهیم]]: سه نوع [[شبهه]] به [[عصمت]] [[حضرت ابراهیم]] وارد شده است.
## [[حضرت ابراهیم]] در جایی به ظاهر اظهار [[بت‌پرستی]] و خورشیدپرستی کرده است، اما روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} پاسخگوی این [[شبهه]] است چراکه ایشان فرمودند: «[[حضرت ابراهیم]]، جمله {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}}<ref>«این پروردگار من است» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref> را در [[مقام]] جست‌وجوی پروردگارش گفته، لذا موجب [[شرک]] او نمی‌شود»<ref>آدرس روایت؟؟؟ </ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۷. </ref>
## [[حضرت ابراهیم]] عامل [[شکستن بت‌ها]] را [[بت]] بزرگ معرفی کرد. به این [[شبهه]] چهار جواب داده شده است:
### [[حضرت ابراهیم]] با این عمل می‌‌خواستند عجز و [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] را به [[مردم]] [[شهر]] نشان دهند که در این امر موفق هم بودند.
### [[حضرت ابراهیم]] ادعای خود مبنی بر شکستن بتها توسط [[بت]] بزرگ را به یک شرط منوط کرد: {{متن قرآن|فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>« اگر سخن مى ‏گويند از آنها بپرسيد» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref> به تعبیر دیگر، [[حضرت]] فرمود اگر [[بت‌ها]] جواب شما را دادند، [[شکستن بت‌ها]] کار [[بت]] بزرگ است.
### [[حضرت]] با این شیوه می‌‌خواستند [[بت‌پرستان]] را در جواب دادن مضطرب کنند، به این بیان که اگر آنان بگویند: [[بت‌ها]] حرف نمی‌زنند  باید ملتزم به عجز و [[ناتوانی]] بتها شوند و از مبانی [[بت‌پرستی]] خود دست بردارند و اگر قائل شوند [[بت‌ها]] حرف می‌‌زنند، سوالشان را از [[بت‌ها]] از جمله [[بت]] بزرگ بپرسند.
### [[دروغ]] در بعض موارد حکمش از [[حرمت]] تبدیل به [[وجوب]] می‌‌شود، مانند جایی که [[دروغ]] سبب [[نجات]] [[جان انسان]] بی‌گناه شود، در این فرض نیز ادعای [[حضرت ابراهیم]] حتی اگر [[دروغ]] هم باشد، چون موجب [[بیداری]] [[فطرت]] [[بت پرستان]] شد هیچگونه حرمتی متوجه سخنش نخواهد شد<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۳-۲۹۶. </ref>.
## [[حضرت ابراهیم]] در پاسخ درخواست [[مردم]] برای [[خروج]] از [[شهر]] گفت من بیمارم «إِنِّی سَقیمٌ» در حالی که [[بیمار]] نبود. سه پاسخ به این [[شبهه]] داده شده است:
###طبق تصریح اهل لغت، واژه سقیم، در ناراحتی‌های [[روحی]] نیز استعمال می‌‌شود.
### [[حضرت ابراهیم]] به گونه ای از [[بیماری]] تب‌ [[مبتلا]] بود که گاهی دچار آن می‌شد.
### [[حضرت]] در [[مقام]] توجیه بوده تا بتواند بعداً [[جان]] و روان [[مردم]] را از [[بت‌پرستی]] [[نجات]] دهد<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۶. </ref>.
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت]] [[یونس]]: [[یونس]]{{ع}} با درخواست [[نفرین]] از [[خداوند]]، منطقه [[مأموریت]] خویش را خودسرانه ترک و در شکم ماهی اعتراف کرد که مرتکب [[ظلم و ستم]] شده است: {{متن قرآن|وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و یونس  را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم  پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.</ref>. در جواب باید گفت اصل درخواست [[عذاب]] و [[نفرین]]، امری معقول، پذیرفتنی و سازگار با [[عصمت]] است، زیرا بعد از [[اتمام حجت]] با [[قوم]] خود و عدم [[پذیرش]] آنان، چنین درخواستی صورت گرفت. بنابراین زمانی که اصل درخواست [[نفرین]]، توسط [[یونس]] جایز شد، منطقی است که ماندن در منطقه [[عذاب]] نیز جایز نباشد<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۶. </ref>. از طرفی [[خشم]] [[حضرت]] [[یونس]]، به خاطر [[دین]] [[خداوند]] بوده است نه به [[دلیل]] [[هوای نفس]] ایشان. اما اینکه [[حضرت]] [[یونس]] به خود نسبت [[ظلم]] داد به این [[دلیل]] بود که متوجه شد می‌توانست با [[تحمل]] اذیت‌ها و ادامۀ [[تبلیغ]]، بهتر از این عمل کرده و مقامش را ارتقا بخشد اما با ترک اولی، به خودش [[ظلم]] کرد.
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت یوسف]]: عده‌ای با [[توسل]] به ظاهر آیۀ {{متن قرآن|وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ  وَ هَمَّ بهَِا لَوْ لَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ}}<ref>«آن زن آهنگ او كرد. و اگر نه برهان پروردگارش را ديده بود، او نيز آهنگ آن زن مى‏ كرد.» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>‏ به [[حضرت یوسف]] نسبت می‌دهند که ایشان قصد [[گناه]] با [[زلیخا]] را داشت. این عده با [[روایات]] مجعولی این مطلب را نیز [[تأیید]] می‌‌کنند. منتها باید دانست این برداشت مخالف [[ظاهر قرآن]] است، چراکه [[حضرت یوسف]] [[برهان]] پروردگارش را مشاهده کرد و به هیچ وجه قصد [[گناه]] نکردن نداشت، قبلا [[گذشت]] که پایۀ اصلی [[عصمت پیامبران]]، [[علم]] آنان به [[حقیقت]] [[گناه]] است و دیدن [[برهان]] [[خداوند]] توسط [[حضرت یوسف]]، یعنی عالم شدن آن [[حضرت]] به [[حقیقت]] [[گناه]]. بنابراین این موضوع نه تنها [[عصمت]] [[حضرت]] را [[انکار]] نمی‌کند بلکه سبب [[اثبات]] [[عصمت]] ایشان نیز می‌‌شود<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۳۰۳ ـ ۳۰۴. </ref>.
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت موسی]]: عده‌ای [[عصمت]] [[حضرت موسی]] را به [[دلیل]] [[قتل]] یکی از قبطیان رد کرده و آن را قبول ندارند. جواب این [[شبهه]] روشن است چراکه [[ظلم]] قبطیان به [[مردم]] [[بنی‌اسرائیل]] در آن زمان برای همه از جمله [[موسی]]{{ع}} آشکار بود. چنانکه عبارت {{متن قرآن|فَاسْتَغَاثَهُ}}<ref>«از وی یاری خواست» سوره قصص، آیه ۱۵.</ref> به معنای کمک خواستن فرد [[مظلوم]]، [[اثبات]] کنندۀ همین مطلب است. بنابراین دخالت [[حضرت موسی]] در این امر کاملا [[عقلی]] و [[شرعی]] بود. از طرفی دیگر ضربه [[حضرت موسی]] برای به [[قتل]] رساندن فرد قبطی نبود بلکه تنها برای [[تنبیه]] او بود که در این صورت چنین قتلی، [[قتل]] خطأیی محسوب شده و منافاتی با [[عصمت]] ندارد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.  </ref>. اما اینکه [[حضرت]] به واسطۀ این عمل گفت: {{متن قرآن|هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ}}<ref>«این از کار شیطان است» سوره قصص، آیه ۱۵.</ref>، منظور عمل خودش نبوده است بلکه «هذا» در این [[آیه]] یا ناظر به [[نزاع]] میان قبطی و آن شخص است و یا به معنای پیامدهای کشتن است و ربطی به کشتن ندارد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.  </ref>.
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت سلیمان]]: عده‌ای درباره [[قضا]] شدن [[نماز]] [[حضرت سلیمان]]، آنگاه که مشغول سان دیدن اسب‌هایش شد ایراد گرفته و عصمتش را زیر سوال بردند؛ در جواب گفته شده این داستان با صفت بارز [[حضرت]] یعنی {{متن قرآن|أَوَّابٌ}}<ref> سوره ص، آیه ۳۰.</ref> (بسیاربازگشت کننده به سمت [[خدا]]) منافات دارد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۲. </ref>.
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت داوود]]: عده‌ای نسبت به [[عصمت]] [[حضرت داوود]] در مورد داستان صاحبان گوسفند، اشکال گرفتند که چرا [[حضرت]] بدون شنیدن سخن هر دو طرفِ دعوا [[حکم]] غیرعادلانه صادر کرد؛ سه جواب به این [[شبهه]] داده شده است:
##این دعوا واقعیت خارجی نداشته و برای [[امتحان]] [[حضرت داوود]]{{ع}} از سوی [[فرشتگان]] طراحی شده بود.
## [[حکم]] [[داوود]]، تعلیقی بوده است نه قطعی، به این بیان که [[حضرت]] در حکمش فرمود اگر چنین باشد که گفتی، برادرت [[ظلم]] کرده است.
##اگر [[حضرت داوود]] دچار [[معصیت]] شده بود نباید مورد تحسین [[خداوند]] قرا می‌‌گرفت در حالی که [[خداوند]] در آیۀ {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref> ایشان را [[ستایش]] می‌‌کند.
# [[شبهه]] [[عصمت]] [[حضرت ایوب]]: عده‌ای درباره مس [[شیطان]] توسط [[حضرت ایوب]] با توجه به [[آیه]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.</ref> [[عصمت]] ایشان را زیر سوال بردند. اما به این [[شبهه]] سه پاسخ داده شده است:
##مراد [[حضرت]] از مس [[شیطان]] این است که [[مردم]] به وسیلۀ [[وسوسه]] [[شیطان]] به ایوب توهین و [[استهزاء]] می‌‌کنند و این موضوع هیچ ربطی به [[عصمت]] [[حضرت]] ندارد.
## [[شیطان]] در [[بدن]] [[پیامبران]] امکان [[تصرف]] دارد و این با [[عصمت]] آنان منافات ندارد.
##تعبیر {{متن قرآن|مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ}} به معنای "مسنی الضر" است و مقصود از [[عذاب]]، رنجی بوده که ایوب از [[مردم]] می‌‌کشید<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.    </ref>.
# [[شبهه]] [[عصمت پیامبر]] خاتم: عده ای براساس آیۀ {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}}<ref>«تا خداوند گناه پیشین و پسین  تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۲.</ref> به [[عصمت پیامبر]] اشکال گرفته‌اند. منتها اشکال به [[عصمت پیامبر]] وارد نیست زیرا [[آیه]] درصدد بیان [[گناه]] [[پیامبر]] نیست، چراکه در [[آیه]] پیشین می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا}}<ref>«بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.</ref> و به فرموده [[امام رضا]]{{ع}}، [[آیه]] از زبان [[مشرکان]] [[مکه]] سخن می‌‌گوید،  یعنی از نظر [[مشرکان]] [[مکه]]، [[پیامبر]] فردی [[گناهکار]] شمرده می‌شد. عده ای دیگر براساس آیۀ {{متن قرآن|وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى}}<ref>«و تو را گم‌گشته  یافت و راه نمود» سوره ضحی، آیه ۷.</ref> می‌‌گویند [[پیامبر]] [[گمراه]] بود، ولی [[خداوند]] ایشان را [[هدایت]] کرد؛ اما باید دانست مراد از «[[ضال]]» در [[آیه]] این است که [[پیامبر]] در میان [[مردم]] ناشناخته بود و [[خداوند]] [[مردم]] را به سوی او [[راهنمایی]] کرد.


در یک جواب کلی گناهانی که در [[آیات]] و [[روایات]] به [[پیامبران]] نسبت داده شده است، از قبیل [[گناه]] کردن انسان‌های عادی نیست، بلکه این [[گناهان]] به این معناست که ارتکاب کارهایی که برای افراد عادی مجاز شناخته شده، از [[انبیا]] مورد توقع نیست و به همین [[دلیل]] آنان در برابر [[خداوند]] اظهار [[قصور]] و [[تقصیر]] می‌کنند. چنانکه برخی خطای [[پیامبران]] را به این نحو توجیه کرده اند: نسبت [[خطا]] به [[راویان]]، آسان‌تر است از نسبت [[خطا]] به [[پیامبران]] است چراکه [[عصمت انبیا]] به [[تواتر]] ثابت شده است. بنابراین اگر ظاهرا خطایی از [[پیامبران]] بیان می‌‌شود یا آن [[خطا]] ترک اولی بوده و یا اینکه [[پیامبران]] با اعتراف به چنین خطایی خواسته‌اند در پیشگاه [[الهی]] [[شکسته نفسی]] کنند تا [[رحمت الهی]] را جلب کنند<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۱۰۱-۱۰۳. </ref>.
[[محمد بن محمد بن نعمان العکبری البغدادی]] متولد سال ۳۳۶ هجری قمری، معروف به شیخ مفید، از متکلمان پرآوازه [[شیعه]] در قرن چهارم و پنجم، به شمار می‌آید<ref>[[ابن ندیم]] (گویا او خود، مرحوم شیخ را دیده است) وی را جلودار [[علم کلام]] و [[رئیس]] [[متکلمان شیعه]] در عصر خود دانسته است. محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۴۷. [[نجاشی]] نیز که یکی از [[شاگردان]] شیخ مفید به شمار می‌رود، کمال استاد خود را در [[علوم]] [[کلام]]، [[فقه]] و [[حدیث]]، بالاتر از آن دانسته است که توصیف‌پذیر باشد. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۹۹.</ref>.


==[[ادله]] [[عصمت پیامبران]]==
نظریات مرحوم شیخ در مسئله [[عصمت]] نه تنها ناظر به عصمت پیامبران است بلکه بر عصمت امامان نیز صدق می‌کند. وی معتقد است:
#{{عربی|لولم یکن النبیّ معصوماً لانتفی الوثوق بقوله، فلا یطاع ولا یقبل أحد منه قولاً ویصیرنصبه عبثاً ولغواً}}؛ "اگر [[پیامبر]] [[معصوم]] نباشد: ۱. [[اطمینان]] به [[گفتار]] او منتفی می‌شود؛ ۲. مورد [[اطاعت]] قرار نمی‌گیرد؛ ۳. و هیچ گفتاری از او مورد قبول واقع نمی‌شود، در این صورت [[نصب]] کردن او به [[پیامبری]] [[بیهوده]] و [[لغو]] خواهد بود".
# عصمت، شرط لازم نبوت و [[امامت]] بوده و امری تفکیک ناپذیر از آن است<ref>مفید محمدبن محمد بن نعمان، وقعة الجمل، ص۷۷.</ref>.
# {{عربی|لو جاز علیه الخطأ خارجاً مع لزوم اتّباعه عقلاً، کان الأمر باتّباعه قبیحاً بحکم العقل، بل یلزم اجتماع الضدین فیه، لوجوب متابعته؛ لأنّه نبیّ مطاع و وجوب مخالفته؛ لأنّه أخطأ}}؛ "اگر [[خطا]] کردن پیامبر در [[افعال]] [[خارجی]] جایز باشد، با اینکه [[تبعیت]] از او عقلا لازم است، در این صورت [[دستور]] به تبعیت از او به [[حکم عقل]] [[قبیح]] است، بلکه لازمه آن [[اجتماع]] ضدین است به [[دلیل]] آنکه از طرفی تبیعت از او [[واجب]] است زیرا او پیامبر است که باید مورد اطاعت قرار بگیرد و از طرفی دیگر [[مخالفت]] با او واجب است زیرا خطا کرده است".
# عصمت [[معصومان]] اعم از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}}، [[لطف]] و موهبتی [[الهی]] است<ref>مفید، محمدبن محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقادات، ص۱۲۸.</ref>.
# {{عربی|لوجاز علی النبیّ الخطأ لاحتاج إلی مَن یسدّده، وذلک المسدِّد إمّا أن یکون معصوماً، فهو المطلوب؛ لأنّه هو النبیّ فی الحقیقة، وإمّا أن لایکون معصوماً، فیحتاج إلی مسدّد آخر، وهلّم جرّاً}}؛ "اگر بر پیامبر خطا کردن جایز باشد در این صورت به کسی احتیاج دارد که او را کمک کند و آن [[پشتیبان]] یا معصوم است که در این صورت مطلوب ماست زیرا او در [[حقیقت]] پیامبر است و یا اینکه آن پشتیبان معصوم نیست که در این صورت احتیاج به پشتیبان دیگری دارد و همین طور ادامه خواهد داشت که امری [[باطل]] است".
# [[عصمت معصوم]]، منافاتی با [[اختیار]] وی در [[گناه]] کردن ندارد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمانف المسائل العکبریة، ص۱۱۵.</ref>.
# {{عربی|إنّ من أغراض النبوّة إقامة العدل ومنع الظلم، فلو صدرت من النبیّ المعصیة لانتفی غرض النبوّة؛ لأنّ المعصیة ظلم}}؛ "همانا از [[اهداف نبوت]] به پا داشتن [[عدل]] و جلوگیری از [[ظلم]] است، پس اگر از پیامبر گناهی صادر شود، در این صورت [[هدف]] از [[نبوت]] منتفی می‌‌شود چراکه [[گناه]] نوعی [[ظلم]] است".
# مفهوم عصمت در آثار [[شیخ مفید]] علاوه بر [[عصمت پیامبر]] و [[امام]] از انواع [[معاصی]] و [[گناهان]]، درباره [[عصمت از اشتباه و فراموشی]] نیز به کار رفته است<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.</ref>.
# {{عربی|إنّ النبیّ أُسوة وقدوة، فلو صدر منه الکذب والمعصیة لاقتدی به الناس وانتفت فائدة البعثة والنبوّة}}؛ "همانا [[پیامبر]] [[الگو]] مقتدای [[مردم]] است؛ لذا اگر از او [[دروغ]] و گناهی صادر شود در این صورت مردم به او [[اقتدا]] می‌‌کنند و نتیجه آن منتفی شدن فایده [[بعثت]] و [[نبوت]] است".
# [[معصوم]]{{ع}}، در همه [[عمر]] خود از [[گناهان کبیره]] معصوم است؛ اما ضرورتاً از [[گناهان صغیره]] [[سهوی]] که موجب [[استخفاف]] او نشود، پیش از [[تصدی منصب امامت]] معصوم نیست<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۲.</ref>.
# {{عربی|النبیّ هادٍ وحافظ للشرع، وحجّة الله علی الخلق، فلو جاز علیه الکذب والخطأ لأدّی ذلک إلی التضلیل، فکان نصبه قبیحاً}}؛ "پیامبر [[هدایت کننده]] و [[حافظ شریعت]] و [[حجت خداوند]] بر مردم است، اگر دروغ و [[خطا]] بر او جایز باشد، در این صورت منجر به [[گمراهی]] می‌‌شود و [[نصب]] او به [[پیامبری]] [[قبیح]] خواهد بود".
# معصوم، از [[اشتباه]] در [[تبیین دین]] و عمل به آن معصوم است<ref>مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.</ref>.
# {{عربی|النبیّ راعٍ لأُمّته، ومسؤول عن رعیته، وصدور الذنب من الراعی أفحش من ذنب الرعیة، فیصیر بذلک أسوء حالاً من رعیته، ولا یلیق للرئاسة الشرعیة علیهم}}؛ "پیامبر چوپان [[امت]] خود است ـ نسبت به امت خویش [[مسئولیت]] دارد ـ و نسبت به امت خود مورد [[سؤال]] قرار می‌‌گیرد و صادر شدن [[گناه]] از چوپان (پیامبر) زشت‌تر است از گناه مردم که در این صورت حال پیامبر بدتر از مردم خود خواهد بود و [[لیاقت]] [[ریاست]] [[شرعی]] بر مردم خویش را ندارد".
 
# {{عربی|النبیّ أمین، والعاصی خائن، ولایؤتمن الخائن}}؛ "پیامبر [[امین]] است و [[گنهکار]] [[خائن]] و خائن مورد [[اعتماد]] قرار نمی‌گیرد".
نکته قابل توجه در سخنان شیخ مفید اینکه مسئله [[عصمت]] [[معصومان]] از [[گناهان]] [[سهوی]] و نیز عصمت تنها [[پیامبر اسلام]] و [[امامان]] و نه مطلق [[پیامبران]]، از [[ترک مستحبات]]، برای نخستین بار از [[زمان]] مرحوم [[شیخ مفید]] و به دست ایشان مطرح شده مفید<ref>محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ۱۰۵-۱۰۴.</ref>، چه اینکه تصریح به امکان [[اشتباه]] [[امام]]، به دلیل نداشتن [[علم الهی]]، دست‌کم در حوزه [[قضاوت]] را که البته به تنقیح مناط در دیگر امور غیردینی نیز قابل سرایت است، نخستین بار ایشان ابراز کرده است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۰۵-۲۷۵.</ref>.
# {{عربی|لوکان النبیّ لایؤمن علیه من الخطأ، أو السهو، أو النسیان، أو العصیان کان اختیاره للنبوّة ترجیحاً للمرجوح علی الراجح؛ إذ فی الأُمّة مَن لایکون کذلک، أو ترجیحاً بلا مرجّح، وهو قبیح}}؛ "اگر پیامبر ایمن از خطا یا [[سهو]] یا [[فراموشی]] یا گناه نباشد در این صورت [[انتخاب]] او برای نبوت و پیامبری [[برتری]] دادن مرجوح (پایین تر) بر راجح (بالاتر) است؛ چراکه در امت کسانی هستند که چنین نباشند و یا اینکه انتخاب او برتری دادن است بدون اینکه دلیلی بر آن وجود داشته باشد و این قبیح است".
 
# {{عربی|لولم یکن النبیّ مأموناً من الخطأ و الکذب، لزم أن یأمر بما لم یوح إله، أو یترک شیئاً ممّا أُوحی إلیه، وهو نقص للغرض، قبیح علی الحکیم تعالی}}؛ "اگر [[پیامبر]] ایمن از [[خطا]] و [[دروغ]] نباشد لازم می‌‌آید به چیزی امر کند که بر او [[وحی]] نشده است و یا اینکه چیزی که بر او وحی شده است را ترک کند که در این صورت [[هدف]] از [[نبوت]] نقض می‌‌شود که این بر [[خداوند حکیم]] [[قبیح]] است".
'''[[سید مرتضی]]'''
 
مرحوم [[سید مرتضی]]، یکی دیگر از [[متکلمان]] بزرگ امامی است که پس از [[شیخ مفید]] به تبیین اندیشه‌های [[امامیه]] پرداخته است. از آنجا که وی هم عصر با معتزلیان بود، غالب مباحث وی نیز ناظر به آراء و اندیشه‌های [[معتزله]] و در [[پاسخ به شبهات]] و اشکالات آنها به [[مذهب تشیع]] بوده است. و با توجه به آنکه از جمله مهمترین مباحث چالشی میان وی با معتزله بحث از [[عصمت امامان]] بوده است لذا دیدگاه‌ها و مباحث سید مرتضی در آثارش در باب [[عصمت]] نیز پیرامون مسأله [[عصمت امام]] و مسائل و موضوعات مرتبط با آن، مطرح شده است. با این حال می‌توان [[اعتقاد به عصمت]] [[انبیا]] و [[لزوم]] آن را نیز با توجه به آراء وی در بحث عصمت امام به دست آورد. به عنوان نمونه به برخی دیدگاه‌های ایشان اشاره می‌شود.
 
سید مرتضی [[عصمت امام]] را از بزرگ‌ترین اصول [[امامت]] وی دانسته و بحث و نظر درباره آن و تعیین دقیق حدودش را لازم می‌شمرد<ref>{{عربی|العصمة في صفات الإمام من أكبر الأصول في الإمامة... فالواجب أن يكون الاشتغال بتصحيحها أكثر}}؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۱۴۵؛ همو، الامالی، تحقیق سیدمحمدبدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۴۵؛ همو، الذریعة إلی اصول الشریعة، تحقیق ابوالقاسم گرجی، ج۲، ص۶۵۰.</ref>. او مانند دیگر [[متکلمان امامیه]]، عصمت را از ذاتیات و شروط لازم برای امام می‌داند: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۰۷. نیز ر.ک: همان، ص۱۲۴؛ همو، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴ و ج۳، ص۲۰ و ۹۰؛ همو، الانتصار، ص۸۱ و ۴۷۷؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰.</ref>.
 
نظریه مرحوم سید در این باره ناشی از نگاه ویژه او به [[منصب امامت]] است؛ بدین معنا که وی وجود [[رئیس]] را برای [[جامعه]] عقلاً امری ضروری دانسته و او را همان امام می‌شمرد و بر این [[باور]] است که چنین رئیسی باید از [[ارتکاب گناهان]] [[معصوم]] باشد<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.
 
سید مرتضی، عصمت را از نظر لغوی به معنای منع کردن می‌داند: {{عربی|"أصل العصمة في وضع اللغة المنع، يقال: عصمت فلانا من السوء إذا منعت من فعله به"}}<ref>{{عربی|"إن العقل يقتضي بوجوب الرئاسة في كل زمان و أن الرئيس لابد من كونه معصوماً مأمونا منه كل فعل قبيح"}}، سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴.</ref>. وی افزون بر تعریف لغوی [[عصمت]]، دست‌کم سه بار به تعریف اصطلاحی آن پرداخته است.
 
بر اساس یکی از این تعاریف، عصمت چیزی است که با وجود آن، اگرچه [[مکلف]] تمکن و [[قدرت]] [[ارتکاب گناه]] را دارد، از [[گناه]] یا ترک [[واجب]] [[امتناع]] می‌کند: {{عربی|"العصمة ما يمنع عنده المكلف من فعل القبيح و الاخلال بالواجب ولولاه لم يمنع من ذلك مع تمكينه في الحالين"}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۷۷.</ref>. مرحوم [[سید مرتضی]] در تعریف دیگری از عصمت، از [[ادبیات]] رایج میان [[متکلمان]] آن [[زمان]] استفاده می‌کند و عصمت را [[لطف خداوند]] به [[بنده]] خود می‌شمرد<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref>.
 
ویژگی‌های مقوله عصمت از دیدگاه ایشان عبارت‌اند از: اختیاری و [[الهی بودن عصمت]]<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref>، تکاملی بودن آن<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۲.</ref>، اختصاص نداشتن به گروهی ویژه<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref> و تشکیکی بودن عصمت. سید مرتضی، عصمت را دارای مراتب تشکیکی می‌داند؛ یعنی کسی که از فعلی [[قبیح]] خودداری می‌کند، از همان عمل، [[معصوم]] به شمار می‌آید؛ ولی نمی‌توان او را معصوم مطلق نامید، بلکه معصوم مضاف است؛ یعنی از همان عمل، معصوم است. اگر کسی بتواند از همه [[گناهان]] خودداری کند، او را معصوم مطلق می‌نامند و از این روست که [[پیامبران]] و [[امامان]] که در دیدگاه [[شیعه امامیه]] از همه گناهان خودداری می‌کنند، معصوم مطلق به شمار می‌آیند<ref>{{عربی|"فإن قيل أ فتقولون فيمن لطف له بما اختار عنده الامتناع من فعل واحد قبيح أنه معصوم قلنا نقول ذلك مضافا و لا نطلقه فنقول إنه معصوم من كذا و لا نطلق... و نطلق في الأنبياء و الأئمة{{عم}} العصمة بلا تقييد لأنهم لا يفعلون شيئا من القبائح"}}؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۶. نیز ر.ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۶۸. گفتنی است در عبارات شیخ مفید نیز نظریاتی به چشم می‌خورد که همین معنا را به طور نسبی به ذهن متبادر می‌کند. ایشان در بحث از اینکه آیا امامان{{عم}} کلام ملایکه را می‌شنوند یا نه، بر این باور است که این کار، نه تنها برای امامان، بلکه برای شیعیان صدیق که از گمراهی معصوم‌اند نیز ممکن است: {{عربی|"أقول بجواز هذا من جهة العقل و أنه ليس بممتنع في الصديقين في الشيعة المعصومين من الضلال و قد جاءت بصحته و كونه للائمة... واضحة الحجة و البرهان"}}؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۹-۷۰.</ref>.
 
از نظر وی [[امام]] ضرورتا از ارتکاب همه [[گناهان صغیره]] و [[کبیره]]<ref>سیدمرتضی، الرسائل، ج۱، ص۴۱۳؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴ و ۷۴.</ref> و نیز اشتباهاتی که در تبیین و عمل به [[دین]]، به [[روی گردانی]] [[مردم]] از او بیانجامد<ref>سید مزتضی، الرسائل، ج۱، ص۱۸.</ref>، قبل و پس از [[تصدی]] [[امامت]]، [[معصوم]] بوده و ضرورتا از [[اشتباه]] و فراموشی و [[سهو]] و نسیان در امور عادی [[زندگی]]<ref>سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۲۱.</ref> و نیز [[ترک مستحبات]] معصوم نیست<ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۶۰؛ همو، همان، ص۲۴.</ref>
 
[[سید مرتضی]] در آثار متعدد خود، از [[براهین عقلی]] و [[نقلی]] بسیاری در [[اثبات عصمت]] [[معصومان]] استناد کرده است<ref>برهان امتناع تسلسل، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، برهان حفظ شریعت، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹، برهان پیشوایی امام، همان، ج۱، ص۳۰۹، از جمله برهان‌های عقلی مورد استناد وی و آیه ابتلا، همان، ج۳، ص۱۴۱، آیه تطهیر، همان، ج۳، ص۱۳۴ و حدیث ثقلین، همان، ص۱۲۲ از جمله ادله نقلی مورد استناد او جهت اثبات عصمت هستند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۸-۳۰۷.</ref>
 
'''[[ابوالصلاح حلبی]]'''
 
[[ابوالصلاح تقی بن نجم بن عبیدالله حلبی]]، معروف به ابوالصلاح حلبی، از جمله متکلمان معروف [[قرن پنجم]] و از [[شاگردان]] سید مرتضی و [[شیخ طوسی]] است. او از متکلمانی است که در زمینه عصمت، به ویژه برهان‌های آن نوآوری‌های زیادی داشته است<ref>ر.ک: گروهی از نویسندگان، معجم طبقات المتکلمین، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref>. وی معتقد است عصمت شرط لازم برای [[نبوت]] و [[امامت]] [[پیامبر]] و [[امام]] است<ref>حلبی ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۲.</ref>.
 
'''[[ابوالفتح کراجکی]]'''
 
ابوالفتح محمد [[کراجکی]] طرابلسی (۴۴۹ ق، لبنان) از جمله [[متکلمان]] معروف [[قرن پنجم هجری]] است. وی مانند بسیاری دیگر از [[متکلمان امامیه]] طرفدار [[عصمت پیامبران]] بوده و در این خصوص [[امامان]] را نیز هم‌شأن [[انبیا]] می‌داند.<ref>کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲.</ref>. بر این اساس هر مرتبه‌ای از [[عصمت]] که برای انبیا[[ثابت]] شود برای امامان نیز ثابت خواهد بود.
 
مرحوم کراجکی در معدود آثار به جای مانده از خود، به طور بسیار گذرا، به یکی از ویژگی‌های عصمت، یعنی اختیاری بودن آن اشاره کرده است: {{عربی|"و انهم معصومون من الخطا و الزلل عصمة اختیار"}}<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰؛ همو، التعجب، ص۱۵.</ref>. وی در این عبارت موجز، مفهوم عصمت را برای [[عصمت از اشتباه]] و [[خطا]] نیز به کار برده است.
 
ایشان در آثار خود در موارد متعددی [[امام]]{{ع}} را از [[گناهان]] [[معصوم]] دانسته است: «امامان{{عم}} در داشتن کمال، [[علم]] و [[عصمت از گناهان]]، مانند [[پیامبران]]{{عم}} هستند»<ref>ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲، ۱۷۳ و ۲۰۴.</ref> <ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰.</ref>.
 
از برهان‌های مرحوم کراجکی در بحث عصمت امام روشن می‌شود که از نظر وی، عصمت، شرط لازم متصدی منصب نبوت و [[امامت]] است. وی ضمن یکی از برهان‌های خود می‌نویسد: «[[امام]]، الگوی [[مردم]] در [[دین]] و دنیاست، و [[پیروی]] از او را [[خداوند]] [[رب العالمین]] [[واجب]] کرده است. پس لازم است [[اشتباه]] و لغزشی بر او ممکن نباشد»<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۵۵ ـ ۳۵۹.</ref>.
 
'''[[شیخ طوسی]]'''
 
در [[اندیشه]] مرحوم شیخ طوسی نه تنها [[پیامبر]] و امام [[معصوم]] هستند بلکه عصمت شرط لازم [[نبوت]] و [[امامت]] آنهاست<ref>طوسی، محمدبن حسن، تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۷۶، همو، الخلاف، ج۲، ص۳۲.</ref>. وی در بیان تعریف اصطلاحی، عصمت را به لطفی [[تفسیر]] نموده که معصوم را به انجام واجب و ترک [[قبیح]] [[دعوت]] می‌کند<ref>طوسی، محمدبن حسن، الاقتصاد، ص۷۷.</ref>. وی اختیاری<ref>طوسی، محمدبن حسن، التبیان، ج۸، ص۳۴۰.</ref> و [[الهی]] بودن<ref>همان، ج۵، ص۴۹۰.</ref> را از ویژگی‌های عصمت دانسته است. از منظر ایشان، امام از همه [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] [[معصوم]] بوده است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۹-۴۳۰. نیز ر.ک: همو، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰.</ref>.
 
نظریه‌ای که برای نخستین بار مرحوم [[شیخ طوسی]] در [[کلام شیعه]] مطرح کرده، این است که وی [[امام]] را نه تنها پیش از [[تصدی منصب امامت]]، که از آغاز [[عمر]] تا پایان معصوم می‌داند<ref>{{عربی|الامام{{ع}} معصوم من اول عمره إلی آخره فی اقواله و افعاله و تروکه...}}؛ محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۸.</ref>. افزون بر آن، مرحوم شیخ طوسی، از کسانی است که [[پیامبر]] و به تبع آن، امام را از [[گناه سهوی]] نیز معصوم دانسته است<ref>{{عربی|"النبی یجب ان یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد وعلی کل حال"}}؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶.</ref>.
 
شیخ طوسی به طور کلی پیامبر و به تبع آن، امام را از هر عملی که موجب رویگردانی و [[نفرت]] [[مردم]] از آنان شود، اگرچه آن عمل [[قبیح]] نباشد معصوم دانسته است<ref>{{عربی|قد لا یقع من الانبیاء والمرسلین و الائمة{{عم}} ما ینفر عن قبول اقوالهم و ان لم یکن ذلک قبیحاً}}؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸.</ref>.
 
وی امام را از [[گناهان]] [[باطنی]] و ظاهری<ref>مرحوم شیخ درباره این دو واژه توضیح نداده است؛ ولی از برهانی که در آینده از وی نقل خواهیم کرد، می‌توان حدس زد که مقصود از گناهان ظاهری، گناهان جوارحی، و مقصود از گناهان باطنی، گناهان جوانحی، مانند حسد و نفاق باشد.</ref> معصوم می‌داند<ref>محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.</ref>. با این توضیح روشن می‌شود که در [[اندیشه]] مرحوم شیخ طوسی، امام به طور ضروری و وجوبی از آغاز عمر تا پایان از [[گناهان]] [[سهوی]] و عمدی [[معصوم]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۶۷.</ref>.
 
==== دیدگاه [[پیروان]] مذاهب اهل سنت حول [[عصمت پیامبران]] ====
مشهور متکمان اهل سنت به اصل [[معصوم]] بودن [[انبیا]]{{ع}} [[باور]] دارند با این حال در گستره عصمت انبیا میان پیروان [[مذاهب]] مختلف اهل سنت، اختلافات بسیاری وجود دارد و به طور کلی هیچ‌یک از [[پیروان]] [[مذاهب اهل سنت]] در بحث [[عصمت]]، قائل به عصمت مطلق [[انبیا]]{{ع}} از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]]، قبل یا بعد از [[نبوت]] نیستند.
 
===== حنفی‌ها و [[ماتریدیه]] =====
کلمات [[ابوحنیفه]] نشان می‌دهد که وی تنها به [[عصمت پیامبران]] از [[ارتکاب گناه]] و خطای عمدی [[معتقد]] بوده است چنانچه در جایی می‌گوید: «[[پیامبران]] از تمام [[گناهان کبیره]] و صغیره و [[کفر]] و [[زشتی‌ها]]، مصون و [[معصوم]] هستند، اگر چه لغزش‌ها و خطاهایی از آنها سر زده است»<ref>قاری، علی بن سلطان محمد، «شرح کتاب الفقه الاکبر»، صص ۱۰۴-۹۹.</ref>. پیروان ابوحنیفه که در [[اعتقادات]] [[ماتریدی]] هستند نیز همین [[عقیده]] را با اختلافاتی اندک در جزئیات آن دارند. به عنوان نمونه سعدالدین [[عمر]] [[تفتازانی]] در شرح خویش بر کتاب «[[عقاید نسفی]]» پیرامون [[عصمت انبیا]] چنین می‌گوید: «به [[اجماع]] [[علما]] پیامبران از ارتکاب عمدی [[کذب]] به ویژه در آن چه که متعلق به امر [[شارع]] است و نیز در [[تبلیغ احکام]] و [[ارشاد]] [[امت]] معصومند، اکثر علما انبیا را از ارتکاب [[سهوی]] کذب نیز معصوم دانسته‌اند، اما در مورد ارتکاب سایر [[گناهان]] تفصیل داده شده و به اجماع علما، پیامبران پیش از [[وحی]] و پس از آن از کفر معصومند. همچنین نزد جمهور علما، انبیا، از گناهان کبیره عمدی معصوم هستند. امّا انجام [[گناه کبیره]] به صورت سهوی و ناخودآگاه را اکثر علما جایز دانسته‌اند. ضمن اینکه انجام عمدی [[گناهان صغیره]] نیز جایز است. اما پیش از وحی دلیلی بر [[امتناع]] صدور گناهان کبیره از انبیا وجود ندارد»<ref>سعدالدین [[مسعود بن عمر تفتازانی]]، «شرح العقائد النسفیة»، ص۱۲۷.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی (مقاله)| اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی]]، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت.</ref>
 
===== مالکی‌ها و [[اشاعره]] =====
[[مالک بن انس]]، [[پیشوا]] و [[فقیه]] [[مذهب مالکی]] است.اکثر پیروان [[مذهب]] [[فقهی]] [[مالکی]]، در [[کلام]]، [[اشعری]] مذهب هستند. نگاهی به آراء و دیدگاه‌های [[اشاعره]] روشن کننده [[اعتقاد]] آنها در باب [[عصمت انبیا]]{{ع}} است. اشاعره در باب عصمت انبیا{{ع}} بر این باورند که خطای [[پیامبران]] از روی [[سهو]] و نسیان اشکالی ندارد و پیش از [[نبوت]]، [[ارتکاب گناه]] [[کبیره]] نیز از آنان جایز است. صاحب کتاب «الحصون الحمیدیة» ضمن تصریح به [[لزوم]] وجود [[عصمت]] در [[انبیا]]{{ع}} به معنای [[طهارت]] ظاهری و [[باطنی]] ایشان از [[معاصی]] و منهیات [[الهی]] و [[رذایل اخلاقی]] چون [[حسد]]، [[کبر]]، [[کذب]] و امثال اینها [[معتقد]] است در مواجهه با روایاتی که توهم [[ارتکاب معاصی]] از انبیا{{ع}} و [[رسل]] را در [[انسان]] ایجاد می‌نمایند، باید به [[تأویل]] یا توجیه آن [[روایات]] روی آورد<ref>الجسر الطرابلسی، حسین بن محمد، «الحصون الحمیدیة للمحافظة علی العقائد الاسلامیة»، ص۴۹.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی (مقاله)| اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی]]، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت.</ref>
 
===== [[شافعی]]‌ها و حنبلی‌ها =====
از جستاری در روایات موجود در منابع معتبر [[اهل‌سنت]] که توسط هواداران نامدار [[مذهب شافعی]] و [[حنبلی]] در ادوار و قرون مختلف نقل شده نیز می‌توان به دیدگاه آنها پیرامون عصمت انبیاء پی برد. ضمن اینکه غالب شافعی‌ها، در [[کلام اشعری]] هستند و بر این اساس همان [[باورها]] و اعتقاداتی را که درباره عصمت انبیا{{ع}} در باب اشاعره مطرح نمودیم، بر [[پیروان]] [[شافعی]] نیز منطبق می‌گردد.
 
به عنوان نمونه، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] شافعی (۲۰۴-۲۶۱ه.ق) با [[اعتماد]] بر روایات نافی انبیا{{ع}} و از جمله [[پیامبراکرم]]{{صل}}، بسیاری از آنها را در صحیح خود نقل نموده است. وجود چنین روایاتی را می‌توان در اثناء متون [[تفسیری]]، [[روایی]] و [[تاریخی]] افرادی چون [[فخر رازی]]، [[جلال الدین سیوطی]]، [[ابن کثیر دمشقی]] و دیگر [[علما]] و بزرگان [[شافعی مذهب]] نیز [[مشاهده]] نمود.
 
علاوه بر شافعی‌ها، حنبلی‌ها نیز که در [[اعتقادات]]، پیرو [[اهل حدیث]] بوده و [[گرایش]] [[افراطی]] زیادی به [[احادیث]] و عمل به آنها دارند، روایات نافی عصمت انبیا{{ع}} را در منابع خود نقل نموده‌اند. روایاتی که حاکی از [[اعتقاد]] حداقلی آنها نسبت به مسأله [[عصمت انبیا]]{{ع}} است. سیری در آراء و [[سیره]] [[احمد بن حنبل]] پیشوای این [[مذهب]] در مواجهه با [[احادیث]] گویای توجه ویژه او به غالب احادیث است. در شرح حال وی آورده‌اند که او بیش از هر روش دیگری به روش [[نقلی]] علاقه داشت و [[عمر]] و [[زندگی]] خویش را نیز به سماع و نقل می‌گذراند و از آنجا که منبعی جز منابع نقلی را قبول نداشت، [[تساهل]] در پذیرش احادیث و نیز قبول [[احادیث ضعیف]] از جمله مبانی وی به شمار می‌رفت<ref>احمد امین، «فجر الاسلام»، ص۲۴۳.</ref>.
 
از دیگر دلایلی که [[اعتماد]] احمد بر احادیث ضعیف و مجعول نافی [[عصمت]] را تقویت می‌کند، مبانی [[حدیث‌گرایی]] وی است. سخن [[عبدالله بن احمد بن حنبل]]، [[شاهد]] این سخن ما است که می‌گوید: پدرم می‌گفت: «حدیث ضعیف نزد من، از رای بهتر است»<ref>محمد بن ابی‌بکر ابن قیم جوزیه، «اعلام الموقعین عن رب العالمین»، ج۱ ص۸۸.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی (مقاله)| اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی]]، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت، شافعی‌ها و حنبلی‌ها.</ref>
 
===== حشویه =====
حشویه نام فرقه‌ای از اهل سنت است که به [[عناد]] و [[دشمنی]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[شهرت]]<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ۴۲ و۴۳ و۱۲۰.</ref> و به [[وجوب پیروی]] از [[بنی‌امیه]]<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۴، ص۱۶۵؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الافصاح فی الامامة، ج ۲، ص۲۳.</ref> [[باور]] دارند.
 
حشویه به هر خبری، هر چند متناقض عمل کرده و به [[ظواهر قرآن]]، هر چند مخالف با [[دلیل قطعی]] نیز [[تمسک]] می‌جویند<ref>معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۷۴.</ref>. از این گذشته در [[تأیید]] [[عقائد]] [[باطل]] خویش به [[جعل حدیث]] روی آورده و آن را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خود می‌دانند<ref>شوشتری، قاضی نورالله، الصوارم المهرقة، ص۱۰۹.</ref>. باور [[پیروان]] این گروه نسبت به مسأله عصمت انبیا را می‌توان از سیری در کلمات علمای این [[فرقه]] در این خصوص، [[مشاهده]] نمود. چه اینکه [[حشویه]] نه تنها صدور اقسام کبائر و صغائر را به صورت مطلق (عمدا یا سهوا، قبل از دوران [[بعثت]] یا پس از آن) از [[انبیا]]{{ع}} روا می‌دانند. بلکه با استناد به برخی [[اخبار]] موهن، صدور [[معاصی]] را نیز از [[انبیاء]]{{عم}} به [[اثبات]] می‌رسانند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۱، ص۹۰؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.</ref>.
 
برخی از [[پیروان]] این فرقه به این مقدار نیز اکتفا نکرده و حتی [[کذب]] در [[شریعت]] را برای انبیا در هر حالی (مخفیانه یا آشکارا) جایز می‌دانند<ref>علم الهدی، سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۱۱.</ref>.
 
[[اعتقاد]] به [[خیانت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} نسبت به [[همسر]] [[عزیز مصر]]، علاقه‌مندی [[حضرت داوود]] به همسر اوریا و بستر‌سازی جهت کشتن شدن اوریا در [[جنگ]] و [[ازدواج]] با همسر وی پس از آن<ref>معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۲.</ref>، اعتقاد به [[کفر]] و [[گمراهی]] [[رسول خدا]]{{صل}} قبل از [[بعثت]] و خطای آن حضرت در [[تبلیغ دین]]<ref> معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۹ و ج ۲۰، ص۳۲ و ج ۷، ص۱۸.</ref> در شمار بخشی از [[اعتقادات]] [[فاسد]] ایشان پیرامون انبیاست که از [[اسرائیلیات]] یا همان اخبار موهن گرفته شده است<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]].</ref>.
 
== منشأ و سرچشمه ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[منشأ عصمت معصومین چیست؟ (پرسش)| منشأ عصمت معصومین چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|منشأ عصمت}}
در اینکه منشأ عصمت چیست و چه عامل یا عواملی موجب می‌شود تا [[معصومان]] در [[مقام]] عمل به [[اختیار]] خود آلودگی‌ها را ترک کنند و از [[خطا]] و نسیان نیز در [[امان]] باشند، دیدگاه‌های مختلفی از سوی [[متکلمان]] [[اسلامی]] مطرح شده است:
# '''[[اجتماع]] چهار عنصر:''' برخی معتقدند اجتماع چهار عنصر موجب پیدایشِ صفت عصمت ([[لطف]] خفی) می‌شود که عبارت‌اند از: وجود خاصیتی در نفس یا [[بدن]] [[معصوم]]؛ [[علم]] و [[یقین]] نسبت به [[زیان‌ها]] و [[مفاسد]] [[معاصی]] و فوائد [[طاعات]]؛ [[وحی]] یا [[الهام]] مستمرّ به معصومان، [[بینش]] ایشان نسبت به [[حقیقت]] [[معاصی]] و [[طاعات]] را موکد و عمیق می‌سازد؛ توجه به اینکه در صورت [[ترک اولی]] و راجح، مورد مواخذه و [[سخت‌گیری]] [[الهی]] قرار خواهد گرفت<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.</ref>.
# '''[[علم خاص]]:''' بسیاری از [[اندیشوران اسلامی]]، [[منشأ عصمت]] را نوعی خاصّ از [[علم]] و [[آگاهی]] می‏دانند<ref>طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.</ref>.
# '''علم و [[اراده]]:''' برخی دیگر [[عصمت]] را معلول علم و اراده [[معصومان]] دانسته‌اند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمدتقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)| آموزش عقاید]]، ص۲۰۵.</ref>.
# '''اراده [[قوی]] و [[حسن انتخاب]]:''' برخی عصمت را زاییده [[اراده قوی]] و حسن انتخاب می‌‌دانند<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[فلسفه وحی و نبوت (کتاب)|فلسفه وحی و نبوت]]، ص۲۱۰.</ref>.
# '''تمامیت [[عقل]]:''' برخی از [[حکمای الهی]]، تامّ و کامل بودن «[[قوّه عقل]]» را ریشه و منبع «عصمت» شمرده‏‌اند<ref>لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه می‏‌نویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّت‌های او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر می‏‌شود تا یکی از قوّت‌های او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.</ref>.
# '''مجموع علل طبیعی، [[انسانی]] و الوهی:''' برخی دیگر هم مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی همچون [[وراثت]]، [[لطف الهی]]، [[تربیت]] [[خانواده]] و... را منشأ عصمت می‌دانند<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۵۰-۵۴.</ref>.
 
== اقسام و گونه‌ها ==
=== عصمت موهبتی و عصمت اکتسابی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟ (پرسش)| آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|عصمت موهبتی|عصمت اکتسابی}}
[[عصمت اکتسابی]] یا اختیاری نوعی از [[عصمت]] است که در آن [[انسان]] با [[اختیار]] و [[اراده]] خود و با [[مبارزه]] با هوای نفسش، از [[گناه]] دوری می‌کند<ref>سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.</ref>. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به‌ واسطه وجود نیرویی که [[خداوند]] در او قرار داده، از گناه اجتناب می‌کند<ref>سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.</ref>.
 
در اینکه عصمت با اکتساب حاصل می‌شود، یا با موهبت [[الهی]]، اختلافی میان متکلمان اسلامی دیده نمی‌شود و به جرأت می‌توان گفت که تمام [[متکلمان]] در این خصوص قائل به [[موهوبی بودن عصمت]] هستند<ref>به عنوان نمونه مرحوم [[شیخ مفید]]، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب [[خدا]] برای کسی که می‌داند آن شخص [[معصوم]] به عصمت خود [[تمسک]] می‌کند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل [[المرتضی]]، ج۳، ص۳۲۶. از نظر [[مرحوم صدوق]] نیز، عصمت [[معصومان]] دو ویژگی عمده دارد: نخست: موهبتی بودن عصمت: مرحوم صدوق به طور مستقیم به این بحث نپرداخته است، اما با توجه به مقدمه ایشان بر کتاب [[فقهی]] خود، [[کتاب المقنع]]، می‌توان گفت که وی بر آن است که [[عصمت امامان]]، امری اکتسابی نیست، بلکه موهبتی الهی است: «[[شهادت]] می‌دهم که [[امامان]]، [[رشد]] یافته، [[هدایت]] شده و معصوم‌اند.... خداوند آنها را از [[لغزش‌ها]] معصوم، و از [[پلیدی]] [[پاک]] کرده و [[رجس]] را از آنها برده است» {{عربی|اشهد ان الائمة الراشدين المهديين المعصومين... عصمهم من الزلل و طهرهم من الدنس و اذهب عنهم الرجس}}؛ ([[محمد بن علی بن حسین]] ([[شیخ صدوق]])، [[المقنع]]، ص۴) دوم: اختیاری بودن عصمت: در هیچ یک از کتب مرحوم صدوق در این باره سخنی نیافتیم؛ اما وی در آثار خود روایاتی را نقل می‌کند که با توجه به مبانی و روش [[روایی]] او، می‌توانند ما را به [[درک]] نظریه‌اش [[راهنمایی]] کنند. روایاتی که [[مرحوم صدوق]] از [[امامان]] [[پاک]]{{عم}} نقل کرده است، بیانگر این حقیقت‌اند که [[معصوم]] با [[اختیار]] خود [[گناه]] نمی‌کند؛ یعنی تا زمانی که معصوم با اختیار خود از [[لطف]] و [[موهبت الهی]] استفاده نکند، نمی‌تواند خود را از گناه برهاند. از این رو، باید گفت که گناه نکردن معصوم، امری جبری و غیراختیاری به شمار نمی‌رود، بلکه از آنجا که استفاده کردن از [[موهبت]] [[عصمت]]، منوط به [[انتخاب]] و اختیار معصوم است، او علی‌رغم داشتن [[قدرت]] [[ارتکاب گناه]]، با اختیار خود و استفاده از عصمت [[خدادادی]]، از آن می‌پرهیزد{{متن حدیث|عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}}}؛ ([[محمد بن علی بن حسین]] ([[شیخ صدوق]])، [[معانی الاخبار]]، ص۱۳۲).</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص۱۱۱؛ [[محمد حسین فاریاب|حسین فاریاب، محمد]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۳۵.</ref>
 
=== عصمت استحقاقی و عصمت تفضلی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا عصمت استحقاقی است یا تفضلی؟ (پرسش)| آیا عصمت استحقاقی است یا تفضلی؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|عصمت استحقاقی|عصمت تفضلی}}
بحث دیگری که میان متکلمان اسلامی مطرح شده این است که آیا عصمت، استحقاقی است یا تفضّلی. این بحث به بحث اختیار در عصمت و مجبور بودن یا نبودن معصوم در [[ارتکاب معاصی]] و عدم ارتکاب آنها بازمی‌گردد. از نظر [[عقل]]، اگر عصمت مستلزم مجبور بودن شخص معصوم در انجام [[طاعات]] و ترک گناهان باشد، در این صورت شخص معصوم مستحق [[ستایش]] و [[مدح]] نخواهد بود؛ چراکه وجود این صفت در او فضیلتی برای وی به شمار نیامده و بنا به فرض مذکور او مجبور به [[ترک گناه]] بوده و اصلا قدرت بر انجام آن را ندارد<ref>[[علامه حلی]]، [[کشف]] المراد، ص۱۸۶؛ [[فاضل مقداد]]، اللوامع الالهیه، ص۲۴۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۱.</ref>. از آنجا که غالب متکلمان اسلامی غیر از [[اشاعره]]، قائل به [[اختیار]] شخص [[معصوم]] هستند، بنابراین [[عصمت]] را امری تفضلی می‌دانند نه استحقاقی<ref>به عنوان نمونه مرحوم [[شیخ مفید]]، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب [[خدا]] برای کسی که می‌داند آن شخص معصوم به عصمت خود [[تمسک]] می‌کند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.
 
== قلمرو و گستره ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[گستره عصمت پیامبران تا چه حدی است؟ (پرسش)| گستره عصمت پیامبران تا چه حدی است؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|گستره عصمت}}
[[گستره عصمت پیامبران]] به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.
=== گستره زمانی ===
در گستره زمانی، عصمت [[پیامبران]] به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت و از [[زمان]] تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود
# '''عصمت پیش از تصدی منصب ([[نبوت]]):''' بحث از [[قلمرو عصمت]] معصومان اعم از [[پیامبران]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و پس از آن تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت پیامبر و امام بوده است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹.</ref>.
# '''عصمت پس از تصدی منصب (نبوت):''' یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، [[ضرورت عصمت پیامبران]] و [[امامان معصوم]] از [[گناه]] پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم{{ع}} مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۲.</ref>. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛ عصمت در [[تفسیر]] و تبیین وحی؛ [[عصمت از اشتباه]]، [[خطا]] و فراموشی در انجام [[تکالیف]] شخصی و [[اجتماعی]] و [[عصمت از گناه]].
 
=== گستره متعلق (ابعاد [[عصمت]]) ===
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که [[پیامبران]]{{ع}} در آنها [[معصوم]] هستند. به بیان دیگر می‌‌توان [[عصمت پیامبران]] را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:
 
==== [[عصمت عملی]] ====
# '''[[عصمت از گناهان]] صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب:''' تمامی متکلمان [[شیعه]] [[پیامبران الهی]] و [[امامان]] اثنی عشر را از انجام کلیه [[گناهان]] صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای [[متکلمان]] [[اهل سنت]] در این بحث اختلافاتی میان اصل [[عصمت پیامبران]] از گناهان قبل از رسیدن به [[مقام نبوت]] و نیز در جواز یا عدم جواز [[ارتکاب گناهان]] صغیره پس از تصدی [[نبوت]]، وجود داشته و در مورد عدم عصمت [[جانشینان پیامبر خاتم]] نیز اتفاق دارند<ref>[[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[عصمت امامان شیعه (مقاله)|عصمت امامان شیعه]]، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۱۹.</ref>.
# '''[[عصمت از سهو]]:''' [[مرحوم صدوق]] به همراه استاد خود [[ابن ولید]]، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از [[اشتباه]] در [[نماز]]<ref>ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref>را [[نفی]] می‌کند. اما پس از او مرحوم [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم می‌داند. متکلمان متأخر غالباً قائل به [[ضرورت عصمت امام]] از اشتباه در ادای [[واجبات]] بوده و به عبارت دیگر [[پیامبران]] و امامان را معصوم از سهو می‌دانند.
# '''[[عصمت از نسیان]]:''' فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[انبیا]]{{ع}} باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.</ref> می‌فهماند که [[رسول]] به‌گونه‌ای [[وحی|وحی الهی]] را دریافت و [[ابلاغ]] می‌کند که [[اشتباه]] و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر رسول در گرفتن [[وحی]]، حفظ وحی و [[تبلیغ]] آن مصونیت نداشته باشد. غرض [[خداوند]] یعنی ابلاغ [[رسالت]] حاصل نمی‌شود.
# '''[[عصمت از ترک اولی]] و [[ترک مستحبات]]:''' مسأله [[عصمت]] از ترک مستحبات و [[ترک اولی]] هر چند با برخی [[روایت‌ها]] قابل [[استنباط]] است اما در منابع [[کلامی]] [[امامیه]] تا [[زمان]] مرحوم [[شیخ مفید]] مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی [[متکلمان]] متأخر، فراهم آورد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۷۰.</ref>
 
==== [[عصمت علمی]] ====
مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا [[پیامبر]] یا امام در نظریاتی که ارائه می‌‌کند، از اشتباه [[معصوم]] است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی پیامبر یا امام با واقع مطابق است؟ این بخش از عصمت نیز می‌‌تواند دارای انواع زیر باشد:
# '''[[عصمت از اشتباه]] در [[تبیین دین]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' از آنجا که جامعه شیعی و نیز [[اندیشمندان مسلمان]]، یکی از [[اهداف]] نصب پیامبر و امام را تبیین دین می‌دانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که پیامبر و امام، ضرورتا از اشتباه در تبیین دین معصوم است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۵.</ref>.
# '''عصمت از اشتباه در نظریات [[علمی]] غیر [[دینی]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' غالب متکلمان امامیه در پنج قرن نخست، به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی نکرده‌اند، لکن از نظریات آنان درباره مسأله [[علم امام]] دست کم می‌توان به لوازم نظریه‌شان در این بخش نیز دست یافت. چه اینکه در میان متکلمان تنها مرحوم [[طبری]] و سدآبادی، علم امام را مطلق دانسته‌اند<ref>ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.</ref>. از این رو می‌توان آنان را بر این [[باور]] دانست که [[امام]] از [[اشتباه]] در نظریات غیر [[دینی]] [[معصوم]] است.
# '''عصمت از اشتباه در امور عادی [[زندگی]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' به نظر می‌رسد تبیین این مسأله در عصر [[امامان معصوم]]{{ع}}، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. در هر حال باید گفت فضای [[حاکم]] بر جامعه شیعی، تا پایان قرن پنجم هجری بر معصوم دانستن [[پیامبر]] و امام از اشتباه در امور عادی [[استوار]] نبوده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۴.</ref>.
 
== امکان و ضرورت ==
{{اصلی|ضرورت عصمت}}
=== امکان عصمت ===
==== [[ادله]] امکان عصمت برای عموم افراد [[بشر]] ====
برخی معاصرین دستیابی به برخی درجات عصمت را برای عموم افراد بشر ممکن دانسته و به ادله‌ای همچون امکان ذاتی<ref>در توضیح این دلیل گفته شده که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و [[امتناع]] آن برای [[انسان]] وجود ندارد لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.</ref> و برخی عمومات [[قرآنی]] دال بر این موضوع، استناد کرده‌اند<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...}}، «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد»... سوره انفال، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}، «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}، «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>.<ref>به عنوان نمونه: [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] می‌فرماید: “انسان می‌تواند با [[ریاضت]] [[شرعی]] و [[تهذیب نفس]]، به [[مقام عصمت]] دست یابد. عصمت، منحصر در [[انبیاء]] و [[امامان]] نیست، البته هر [[پیغمبر]] یا امامی باید [[معصوم]] باشد ولی هر معصومی [[پیامبر]] یا [[امام]] نیست” تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲؛ آیت‌الله [[معرفت]] نیز می‌فرماید: “هر [[انسانی]] اگر خود را از همه [[گناهان]] وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، [[خداوند]] نیز [[قلب سلیم]] شخص را به [[نور]] فروزان خود تابناک می‌فرماید و او را مشمول عنایت خاص خود قرار می‌دهد؛ لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در [[انبیا]] و امامان منحصر سازیم و دلیل این مطلب، آیات و روایات است” تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.</ref>
 
=== [[ضرورت عصمت]] ===
بحث از ضرورت عصمت پس از بحث امکان [[عصمت]] مطرح می‌گردد. هر چند بهره‌مندی از برخی اقسام و درجات مختلف عصمت برای عموم افراد [[بشر]] به تناسب جایگاه هر فرد و تقوای او امری ممکن است اما برخورداری از درجات عالیه آنکه شامل [[عصمت عملی]] و [[علمی]] می‌شود تنها برای [[حجت‌های الهی]] اعم از انبیا و [[امامان معصوم]]{{ع}}، ممکن بلکه امری لازم و ضروری است.
 
=== [[ضرورت عصمت پیامبران]] ===
{{اصلی|ضرورت عصمت پیامبران}}
[[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] [[هدایت]] نوع بشر در [[سایه]] [[دستورات الهی]] است و مقتضای این هدف آن است که پیام‌های خداوند از مرحله صدور تا مرحله وصول به [[مردم]]، از هرگونه [[تحریف]] و دستبرد عمدی و [[سهوی]] مصون باشد و سالم و دست نخورده به دست مردم برسد تا هیچ گونه [[شک]] و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات [[پیامبران]] نباشد، به گونه ای که سخن آنها را سخن [[خدا]]، و تعلیمات آنها را تعلیمات الهی بدانند، تا از [[جان]] و [[دل]] آنها را بپذیرند، و صد درصد در برابر آن [[تسلیم]] باشند، و به آن اعتماد کنند.
 
اگر پیامبران از [[گناه]] و [[خطا]] معصوم نباشند احتمال [[دروغ]] و تحریف [[حقایق]] و خطا و [[اشتباه]]، در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود<ref>ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۷، ص۱۸۵.</ref>. به علاوه در صورت [[معصوم]] نبودن [[پیامبران]] مسأله [[اتمام حجّت]] نیز حاصل نمی‌شود؛ زیرا همیشه بهانه ای در دست مخالفان خواهد بود که عدم [[پیروی]] از تعلیمات پیامبر به خاطر احتمال [[دروغ]] و [[کذب]] و یا [[خطا]] و [[اشتباه]] بوده است.
 
== شرطیت برای نبوت ==
متکلمان اسلامی برای [[پیامبران]] شرایطی را بر شمرده‌اند که دسته‌ای از آنها مورد اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] هستند، مثل مرد بودن، [[حر بودن]]، [[عالم بودن]] به [[امور دینی]]، [[عاقل]] بودن، [[مسلمان]] بودن<ref>{{عربی|أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیة و...}}؛ آمدی، سیف‌الدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص۱۹۱.</ref>. امّا در مقابل برخی از شروط مورد [[اختلاف]] [[فریقین]] هستند. [[امامیه]] برخلاف سایر [[مذاهب]] [[اسلامی]]، [[منصوص بودن]]، عصمت و [[افضلیت]] را از شرایط اساسی در انتصاب پیامبر و امام می‌دانند<ref>{{عربی|یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...}}، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و {{عربی|قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل}}، علامه حلی، باب حادی عشر.</ref>.
 
از جمله آیاتی که از آن بر شرطیت عصمت در پیامبران و امامان استفاده شده، [[آیه]] ابتلای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} است. آنجا که [[خدای متعال]] در پاسخ حضرت ابراهیم{{ع}} که از [[خدا]] خواست تا [[امامت]] را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: [[عهد]] من به [[ظالمان]] نمی‌رسد: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این آیه بر [[عصمت پیامبر]] و [[امام]]{{ع}} در طول [[حیات]] و تمام [[عمر]] دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار [[فسق]] یا [[شرک]] باشد شایستگی [[نبوت]] یا امامت را نخواهد داشت<ref>الميزان، ج ۱، ص۲۷۴.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|امامت]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۹.</ref>
 
=== دیدگاه [[متکلمان]] ===
# '''[[خواجه نصیرالدین طوسی]]''': ایشان علاوه بر یادآوری کمال فهم، هوشمندی و مبرا بودن [[حجت‌های الهی]] از اموری همچون خطا، [[سهو]] و نسیان می‌افزاید: {{عربی|كلما ينفّر عنه من دناءة الآباء وعهر الأمهات و الفظاظة و الغلظة و الأبنة و شبهها و الأكل على الطريق و شبهه}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۲.</ref>؛ ([[پیامبر]] و امام باید) از آنچه که نفرت‌آور است [[منزه]] باشد. به مانند [[پستی]] و [[فرومایگی]] در نَسَب پدری و مادری، بد [[اخلاقی]]، تندخویی، امراض [[روحی]] و جسمی، [[ابتلاء]] به ابنه و مانند آن، و از غذا خوردن در مسیر راه و مواردی از این قبیل پرهیز کند.
# '''[[علامه حلی]]''': ایشان نیز در توصیف معصوم می‌نویسد: {{عربی|إنه لا يجوز أن يقع منه الصغائر و لا الكبائر، لا عمداً و لا سهواً و لا غلطاً في التأويل، و يجب أن يكون منزهاً عن ذلك من أول عمره إلى آخره}}<ref>إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۳.</ref>؛ سر زدن [[گناهان بزرگ]] و کوچک از معصوم جایز نیست، خواه عملی باشد و خواه [[سهوی]].
# '''[[فاضل مقداد]]'''<ref>فاضل مقداد دانشمندی فقیه، اصولی و متکلم بوده است. ایشان کتاب‌هایی در اعتقادات تألیف کرده است که هر چند در محافل و حوزه‌های علمی شهرت چندانی ندارند؛ ولی در زمره کتاب‌های بسیار مهم و ارزشمند محسوب می‌شود.</ref>: ایشان در شرح عبارت [[علامه حلی]] می‌گوید: {{عربی|أصحابنا حكموا بعصمتهم مطلقاً، قبل النبوة و بعدها}}<ref>إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۴.</ref>؛ [[علماء]] [[شیعه]] به [[عصمت پیامبران]] به طور مطلق، چه قبل و چه پس از [[نبوت]] [[حکم]] کرده‌اند. از نظر ایشان، [[پیامبران]] در حوزه‌هایی همچون: [[عقاید]]، [[افعال]]، [[تبلیغ دین]] و امور [[عرفی]] [[عصمت]] دارند. بر این اساس، برخی از عالمان شیعه معتقدند که [[معصوم]] در موضوعات و مصادیق نیز دچار [[اشتباه]] نمی‌شود.
# '''[[مرحوم مجلسی]]''': ایشان به نقل از کتاب «[[عقائد]] [[شیخ صدوق]]» می‌نویسد: «[[عقیده]] ما درباره پیامبران، فرستادگان، [[پیشوایان]] و [[ملائکه]] این است که اینان از هر [[پلیدی]]، پاکند و مرتکب [[گناهان]] کوچک و بزرگ نمی‌شوند».<ref>الإعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.</ref>. [[علامه مجلسی]] تصریح می‌کند که این تعریفی که شیخ صدوق از عصمت به دست داده است، مورد اتفاق تمامی علماء شیعه و از [[ضروریات مذهب امامیه]] است. ایشان می‌نویسد: عصمت به این معنا در [[شأن]] [[اهل‌بیت]]{{عم}}، به [[دلیل اجماع]] و [[روایات]] بسیار ثابت شده است، به طوری که این [[اعتقاد]] در زمره ضروریات مذهب امامیه به شمار می‌رود. علماء شیعه برای [[اثبات عصمت]]، به دلیل‌های عقلی نیز [[استدلال]] می‌کنند<ref>{{عربی|"و بعدها قول أئمتنا{{عم}} بذلك المعلوم لنا قطعاً بإجماع أصحابنا رضوان الله عليهم، مع تأيّده بالنصوص المتظافرة حتى صار ذلك من قبيل الضروريات في مذهب الإمامية. و قد استدل عليه أصحابنا بالدلائل العقلية"}}، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۹۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۵۱.</ref>
 
== ادله اثبات ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران}}
# '''براهین عقلی:''' مهمترین براهین عقلی اثبات عصمت پیامبران که همان [[براهین]] [[اثبات]] [[لزوم]] یا [[ضرورت عصمت]] [[معصومان]] هستند، عبارت‌اند از: [[برهان]] لزوم [[هدایت]] [[بشر]]؛ برهان [[وجوب]] اطاعت از معصوم؛ [[برهان حفظ شریعت]]؛ برهان لزوم اطمینان و [[برهان لطف]]<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲؛ [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۹۲-۲۰۳.</ref>.
# '''[[ادله نقلی]]:'''
## '''ادله قرآنی:''' در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]].</ref>.
## '''ادله روایی:''' در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref> از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «انبیا [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>
 
== شبهات مرتبط ==
{{مدخل وابسته}}
=== نخست: اخذ [[اندیشه]] عصمت در [[اسلام]] از [[ادیان]] ماقبل ===
* [[شبهه]] اول: وجود نداشتن عصمت در [[کتاب و سنت]]
{{اصلی|آیا به عصمت انبیاء و ائمه در کتاب و سنت اشاره شده است؟ (پرسش)}}
* شبهه دوم: اندیشه عصمت برگرفته از [[یهود]] و [[نصاری]]!
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت بدعتی از یهود و نصاری است؟ (پرسش)}}
* شبهه سوم: اندیشه عصمت برگرفته از [[فرهنگ]] [[ایران]] باستان!
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت برگرفته از فرهنگ ایران باستان است؟ (پرسش)}}
* شبهه چهارم: اندیشه عصمت برگرفته از [[فرقه]] متصوفه!
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت برگرفته از فرقه متصوفه است؟ (پرسش)}}
* شبهه پنجم: اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های [[زرتشت]]!
* شبهه ششم: اندیشه عصمت از ابتکارات [[شیعه]]!
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه است؟ (پرسش)}}
=== دوم: شبهات عمومی عصمت ===
شبهه اول: [[جبرگرایی]] در نظریه عصمت
{{اصلی|آیا عصمت معصوم جبری است؟ (پرسش)}}
* شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی [[شریعت]]
{{اصلی|آیا عصمت مستلزم بی‌نیاز شدن از شریعت است؟ (پرسش)}}
* شبهه سوم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت [[انسان]]
* شبهه چهارم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب
{{اصلی|آیا عصمت با اصل ثواب و عقاب منافات دارد؟ (پرسش)}}
* شبهه پنجم: [[غلوآمیز]] بودن نظریه عصمت
{{اصلی|آیا قول به عصمت در انبیا و امامان مستلزم غلو است؟ (پرسش)}}
* شبهه ششم: عصمت و [[تبعیض]]
{{اصلی|آیا عصمت معصوم تبعیض در حق انسان به‌شمار می‌آید؟ (پرسش)}}
* شبهه هفتم: تنافی عصمت با [[خاتمیت]]
{{اصلی|آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)}}
=== سوم: توهم منافات برخی [[آیات]] و [[روایات]] با [[عصمت]] ===
* [[شبهه]] اول: عصمت و [[استغفار]]
{{اصلی| آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟ (پرسش)}}
* شبهه دوم: عصمت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}
{{اصلی|آیا تردید حضرت ابراهیم در ربوبیت الهی بر عدم عصمت اعتقادی دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)}}
{{پایان مدخل وابسته}}
 
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[عصمت علمی پیامبران چند قسم است؟ (پرسش)]]
# [[گستره عصمت پیامبران تا چه حدی است؟ (پرسش)]]
# [[دلایل قرآنی بر گستره عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[مراد از ارتکاب سهوی گناه از سوی انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[عصمت انبیاء از خطا در قضاوت به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[آیا انبیاء تنها از ترک واجبات و انجام محرمات معصوم هستند؟ (پرسش)]]
# [[گستره عصمت پیامبران از دیدگاه اندیشمندان تا چه حد است؟ (پرسش)]]
# [[عصمت پیامبران و امامان از خطا در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[گناه دارای چه مراتبی است و معصومان در کدام مرتبه دارای عصمت هستند؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[عصمت مطلق]]
* [[عصمت مطلق]]
* [[عصمت نسبی]]
* [[عصمت نسبی]]
خط ۱۲۴: خط ۲۹۰:


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}  
{{منابع}}
# [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی ج۲''']]
# [[پرونده:136851.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|'''آموزش عقاید''']]
# [[پرونده:1233456.jpg|22px]] [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|'''آموزش کلام اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:235434.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[فلسفه وحی و نبوت (کتاب)|'''فلسفه وحی و نبوت''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]]، [[بررسی تحلیلی زمینه ها و علل جعل اخبار سخیف در شان رسول خدا با تاکید بر میراث روایی مکتوب اهل سنت (مقاله)|'''بررسی تحلیلی زمینه ها و علل جعل اخبار سخیف در شان رسول خدا با تاکید بر میراث روایی مکتوب اهل سنت''']]، [[پژوهش نامه تاریخ (نشریه)|پژوهش نامه تاریخ]]، تابستان ۱۳۹۹
# [[پرونده:1379710.jpg|22px]] [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|'''اندیشه کلامی عصمت''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:1379718.jpg|22px]] [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|'''عصمت ضرورت و آثار''']]
# [[پرونده:معارف کلامی شیعه.jpg|22px]] [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[عصمت امامان شیعه (مقاله)|'''عصمت امامان شیعه''']]، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|'''امامت''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش]]، [[فرید محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
# [[پرونده:11450.JPG|22px]] [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|'''مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۳۳: خط ۳۱۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
[[رده:عصمت نبی]]
[[رده:عصمت پیامبران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۲

عصمت در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب خدای متعال به برگزیدگان خود و گاه نیز به ملکه‌ای تعبیر شده که به موجب آن، انبیاء و اوصیای ایشان برغم داشتن قدرت بر انجام گناهان، از هر گونه خطا و اشتباه، گناه، سهو و نسیان در تمام مراحل زندگی، حتی قبل از تصدی منصب، مصون هستند. امامیه عصمت پیامبران را از ضروری‌ترین شروط اعطای مقام نبوت می‌دانند. استوارترین دیدگاه در باب «منشأ عصمت»، «علم خاص» است که هم با تحلیل عقلی و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با متون دینی همخوانی دارد. متکلمان قلمرو عصمت پیامبران را به عصمت زمانی و عصمت متعلق تقسیم کرده و عصمت متعلق را نیز مشتمل بر عصمت علمی و عملی دانسته‌ و بر این اساس قلمرو عصمت معصومان را به عصمت از انواع گناهان، خطا، اشتباه و نسیان گسترش داده‌اند. عصمت پیامبران را با براهین عقلی و ادله نقلی متعددی می‌توان به اثبات رساند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

پیشینه تاریخی

پیشینه اعتقاد به عصمت پیامبران قبل از اسلام

اندیشه عصمت پیامبران پیش از اسلام وجود داشته است؛ گرچه در هر دینی به شکل و قالب خاصی بروز و جلوه داشته است. در ادیان غیرابراهیمی، بیشتر به عنوان صفت پیش فرضِ معلم و آموزگار خلایق قرار گرفتن و راهبری مردم قرار گرفته است. در دین یهود، عصمت انبیا در مقام اخذ و تلقّی و ابلاغ وحی به شکل قطعی مطرح شده است؛ اما عصمت آنها در مقام عمل نیز با توجیه موارد خلاف در تفاسیر تورات به شکل خاصی مطرح شده است. بیش از همه ادیان و آشکارتر از آنها در مسیحیت، عصمتِ عیسی مسیح(ع)، عصمت کاتبان انجیل، عصمت کلیسا، عصمت پاپ در مقام فتوا و اَشکال دیگری از عصمت مطرح بوده و هست[۱۱].

خاورشناسان دیدگاه‌های مختلفی را پیرامون اصل اعتقاد به عصمت و پیشینه آن مطرح کرده‌اند. برخی پیدایش آن را به نیمه نخست قرن دوم هجری مرتبط دانسته و بر این باورند که این دیدگاه از زمان امام صادق(ع) مطرح شده و سپس توسط شاگردان آن حضرت و بعدها توسط علمای شیعه ترویج یافت[۱۲]، برخی معتقدند مسلمانان آن را از زرتشت یا ایرانیان باستان اخذ کرده‌اند[۱۳].[۱۴].[۱۵] و برخی دیگر تاریخچه آن را به صوفیه بازمی‌گردانند[۱۶]. برخی هم معتقدند مسلمانان این عقیده را از ادیان دیگر همچون مسیحیت[۱۷] گرفته‌اند. برخی دیگر اما آن را از ابداعات عبدالله بن سبا می‌دانند[۱۸]. اعتقاد به سیاسی بودن عصمت[۱۹] و نیز بازگرداندن آن به غلات هم توسط برخی مطرح شده است[۲۰].

اندیشه عصمت پیامبران در اسلام

ریشه‌های اندیشه عصمت پیامبران در اسلام به آیات قرآن کریم و روایات اسلامی باز می‌گردد. با این حال، اختلافات بسیاری پیرامون این مسأله، ضرورت و گستره آن در پیامبران پیش و پس از تصدی منصب در میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی به چشم می‌خورد.

دیدگاه پیروان مذاهب اسلامی حول عصمت پیامبران

عصمت در اندیشه متکلمان امامیه

متکلمان امامیه عصمت را شرط لازم نبوت دانسته و پیامبران را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع گناه، نسیان، خطا و اشتباه معصوم می‌دانند. گروهی از متکلمان امامی برخی انبیای الهی(ع) را از ارتکاب سهو و ترک اولی نیز معصوم دانسته‌اند. به عنوان نمونه به دیدگاه برخی متکلمین اشاره می‌شود

ابن قبه

ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی[۲۱] یکی از طرفداران نظریه عصمت پیامبر و امام است. وی عصمت را شرط لازم برای نبوت و امامت می‌داند[۲۲].[۲۳]

شیخ مفید

محمد بن محمد بن نعمان العکبری البغدادی متولد سال ۳۳۶ هجری قمری، معروف به شیخ مفید، از متکلمان پرآوازه شیعه در قرن چهارم و پنجم، به شمار می‌آید[۲۴].

نظریات مرحوم شیخ در مسئله عصمت نه تنها ناظر به عصمت پیامبران است بلکه بر عصمت امامان نیز صدق می‌کند. وی معتقد است:

  1. عصمت، شرط لازم نبوت و امامت بوده و امری تفکیک ناپذیر از آن است[۲۵].
  2. عصمت معصومان اعم از پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع)، لطف و موهبتی الهی است[۲۶].
  3. عصمت معصوم، منافاتی با اختیار وی در گناه کردن ندارد[۲۷].
  4. مفهوم عصمت در آثار شیخ مفید علاوه بر عصمت پیامبر و امام از انواع معاصی و گناهان، درباره عصمت از اشتباه و فراموشی نیز به کار رفته است[۲۸].
  5. معصوم(ع)، در همه عمر خود از گناهان کبیره معصوم است؛ اما ضرورتاً از گناهان صغیره سهوی که موجب استخفاف او نشود، پیش از تصدی منصب امامت معصوم نیست[۲۹].
  6. معصوم، از اشتباه در تبیین دین و عمل به آن معصوم است[۳۰].

نکته قابل توجه در سخنان شیخ مفید اینکه مسئله عصمت معصومان از گناهان سهوی و نیز عصمت تنها پیامبر اسلام و امامان و نه مطلق پیامبران، از ترک مستحبات، برای نخستین بار از زمان مرحوم شیخ مفید و به دست ایشان مطرح شده مفید[۳۱]، چه اینکه تصریح به امکان اشتباه امام، به دلیل نداشتن علم الهی، دست‌کم در حوزه قضاوت را که البته به تنقیح مناط در دیگر امور غیردینی نیز قابل سرایت است، نخستین بار ایشان ابراز کرده است[۳۲].

سید مرتضی

مرحوم سید مرتضی، یکی دیگر از متکلمان بزرگ امامی است که پس از شیخ مفید به تبیین اندیشه‌های امامیه پرداخته است. از آنجا که وی هم عصر با معتزلیان بود، غالب مباحث وی نیز ناظر به آراء و اندیشه‌های معتزله و در پاسخ به شبهات و اشکالات آنها به مذهب تشیع بوده است. و با توجه به آنکه از جمله مهمترین مباحث چالشی میان وی با معتزله بحث از عصمت امامان بوده است لذا دیدگاه‌ها و مباحث سید مرتضی در آثارش در باب عصمت نیز پیرامون مسأله عصمت امام و مسائل و موضوعات مرتبط با آن، مطرح شده است. با این حال می‌توان اعتقاد به عصمت انبیا و لزوم آن را نیز با توجه به آراء وی در بحث عصمت امام به دست آورد. به عنوان نمونه به برخی دیدگاه‌های ایشان اشاره می‌شود.

سید مرتضی عصمت امام را از بزرگ‌ترین اصول امامت وی دانسته و بحث و نظر درباره آن و تعیین دقیق حدودش را لازم می‌شمرد[۳۳]. او مانند دیگر متکلمان امامیه، عصمت را از ذاتیات و شروط لازم برای امام می‌داند: «إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً»[۳۴].

نظریه مرحوم سید در این باره ناشی از نگاه ویژه او به منصب امامت است؛ بدین معنا که وی وجود رئیس را برای جامعه عقلاً امری ضروری دانسته و او را همان امام می‌شمرد و بر این باور است که چنین رئیسی باید از ارتکاب گناهان معصوم باشد[۳۵].

سید مرتضی، عصمت را از نظر لغوی به معنای منع کردن می‌داند: "أصل العصمة في وضع اللغة المنع، يقال: عصمت فلانا من السوء إذا منعت من فعله به"[۳۶]. وی افزون بر تعریف لغوی عصمت، دست‌کم سه بار به تعریف اصطلاحی آن پرداخته است.

بر اساس یکی از این تعاریف، عصمت چیزی است که با وجود آن، اگرچه مکلف تمکن و قدرت ارتکاب گناه را دارد، از گناه یا ترک واجب امتناع می‌کند: "العصمة ما يمنع عنده المكلف من فعل القبيح و الاخلال بالواجب ولولاه لم يمنع من ذلك مع تمكينه في الحالين"[۳۷]. مرحوم سید مرتضی در تعریف دیگری از عصمت، از ادبیات رایج میان متکلمان آن زمان استفاده می‌کند و عصمت را لطف خداوند به بنده خود می‌شمرد[۳۸].

ویژگی‌های مقوله عصمت از دیدگاه ایشان عبارت‌اند از: اختیاری و الهی بودن عصمت[۳۹]، تکاملی بودن آن[۴۰]، اختصاص نداشتن به گروهی ویژه[۴۱] و تشکیکی بودن عصمت. سید مرتضی، عصمت را دارای مراتب تشکیکی می‌داند؛ یعنی کسی که از فعلی قبیح خودداری می‌کند، از همان عمل، معصوم به شمار می‌آید؛ ولی نمی‌توان او را معصوم مطلق نامید، بلکه معصوم مضاف است؛ یعنی از همان عمل، معصوم است. اگر کسی بتواند از همه گناهان خودداری کند، او را معصوم مطلق می‌نامند و از این روست که پیامبران و امامان که در دیدگاه شیعه امامیه از همه گناهان خودداری می‌کنند، معصوم مطلق به شمار می‌آیند[۴۲].

از نظر وی امام ضرورتا از ارتکاب همه گناهان صغیره و کبیره[۴۳] و نیز اشتباهاتی که در تبیین و عمل به دین، به روی گردانی مردم از او بیانجامد[۴۴]، قبل و پس از تصدی امامت، معصوم بوده و ضرورتا از اشتباه و فراموشی و سهو و نسیان در امور عادی زندگی[۴۵] و نیز ترک مستحبات معصوم نیست[۴۶]

سید مرتضی در آثار متعدد خود، از براهین عقلی و نقلی بسیاری در اثبات عصمت معصومان استناد کرده است[۴۷].[۴۸]

ابوالصلاح حلبی

ابوالصلاح تقی بن نجم بن عبیدالله حلبی، معروف به ابوالصلاح حلبی، از جمله متکلمان معروف قرن پنجم و از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی است. او از متکلمانی است که در زمینه عصمت، به ویژه برهان‌های آن نوآوری‌های زیادی داشته است[۴۹]. وی معتقد است عصمت شرط لازم برای نبوت و امامت پیامبر و امام است[۵۰].

ابوالفتح کراجکی

ابوالفتح محمد کراجکی طرابلسی (۴۴۹ ق، لبنان) از جمله متکلمان معروف قرن پنجم هجری است. وی مانند بسیاری دیگر از متکلمان امامیه طرفدار عصمت پیامبران بوده و در این خصوص امامان را نیز هم‌شأن انبیا می‌داند.[۵۱]. بر این اساس هر مرتبه‌ای از عصمت که برای انبیاثابت شود برای امامان نیز ثابت خواهد بود.

مرحوم کراجکی در معدود آثار به جای مانده از خود، به طور بسیار گذرا، به یکی از ویژگی‌های عصمت، یعنی اختیاری بودن آن اشاره کرده است: "و انهم معصومون من الخطا و الزلل عصمة اختیار"[۵۲]. وی در این عبارت موجز، مفهوم عصمت را برای عصمت از اشتباه و خطا نیز به کار برده است.

ایشان در آثار خود در موارد متعددی امام(ع) را از گناهان معصوم دانسته است: «امامان(ع) در داشتن کمال، علم و عصمت از گناهان، مانند پیامبران(ع) هستند»[۵۳] [۵۴].

از برهان‌های مرحوم کراجکی در بحث عصمت امام روشن می‌شود که از نظر وی، عصمت، شرط لازم متصدی منصب نبوت و امامت است. وی ضمن یکی از برهان‌های خود می‌نویسد: «امام، الگوی مردم در دین و دنیاست، و پیروی از او را خداوند رب العالمین واجب کرده است. پس لازم است اشتباه و لغزشی بر او ممکن نباشد»[۵۵].[۵۶].

شیخ طوسی

در اندیشه مرحوم شیخ طوسی نه تنها پیامبر و امام معصوم هستند بلکه عصمت شرط لازم نبوت و امامت آنهاست[۵۷]. وی در بیان تعریف اصطلاحی، عصمت را به لطفی تفسیر نموده که معصوم را به انجام واجب و ترک قبیح دعوت می‌کند[۵۸]. وی اختیاری[۵۹] و الهی بودن[۶۰] را از ویژگی‌های عصمت دانسته است. از منظر ایشان، امام از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم بوده است[۶۱].

نظریه‌ای که برای نخستین بار مرحوم شیخ طوسی در کلام شیعه مطرح کرده، این است که وی امام را نه تنها پیش از تصدی منصب امامت، که از آغاز عمر تا پایان معصوم می‌داند[۶۲]. افزون بر آن، مرحوم شیخ طوسی، از کسانی است که پیامبر و به تبع آن، امام را از گناه سهوی نیز معصوم دانسته است[۶۳].

شیخ طوسی به طور کلی پیامبر و به تبع آن، امام را از هر عملی که موجب رویگردانی و نفرت مردم از آنان شود، اگرچه آن عمل قبیح نباشد معصوم دانسته است[۶۴].

وی امام را از گناهان باطنی و ظاهری[۶۵] معصوم می‌داند[۶۶]. با این توضیح روشن می‌شود که در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام به طور ضروری و وجوبی از آغاز عمر تا پایان از گناهان سهوی و عمدی معصوم است[۶۷].

دیدگاه پیروان مذاهب اهل سنت حول عصمت پیامبران

مشهور متکمان اهل سنت به اصل معصوم بودن انبیا(ع) باور دارند با این حال در گستره عصمت انبیا میان پیروان مذاهب مختلف اهل سنت، اختلافات بسیاری وجود دارد و به طور کلی هیچ‌یک از پیروان مذاهب اهل سنت در بحث عصمت، قائل به عصمت مطلق انبیا(ع) از انواع معاصی، خطا، نسیان و اشتباه، قبل یا بعد از نبوت نیستند.

حنفی‌ها و ماتریدیه

کلمات ابوحنیفه نشان می‌دهد که وی تنها به عصمت پیامبران از ارتکاب گناه و خطای عمدی معتقد بوده است چنانچه در جایی می‌گوید: «پیامبران از تمام گناهان کبیره و صغیره و کفر و زشتی‌ها، مصون و معصوم هستند، اگر چه لغزش‌ها و خطاهایی از آنها سر زده است»[۶۸]. پیروان ابوحنیفه که در اعتقادات ماتریدی هستند نیز همین عقیده را با اختلافاتی اندک در جزئیات آن دارند. به عنوان نمونه سعدالدین عمر تفتازانی در شرح خویش بر کتاب «عقاید نسفی» پیرامون عصمت انبیا چنین می‌گوید: «به اجماع علما پیامبران از ارتکاب عمدی کذب به ویژه در آن چه که متعلق به امر شارع است و نیز در تبلیغ احکام و ارشاد امت معصومند، اکثر علما انبیا را از ارتکاب سهوی کذب نیز معصوم دانسته‌اند، اما در مورد ارتکاب سایر گناهان تفصیل داده شده و به اجماع علما، پیامبران پیش از وحی و پس از آن از کفر معصومند. همچنین نزد جمهور علما، انبیا، از گناهان کبیره عمدی معصوم هستند. امّا انجام گناه کبیره به صورت سهوی و ناخودآگاه را اکثر علما جایز دانسته‌اند. ضمن اینکه انجام عمدی گناهان صغیره نیز جایز است. اما پیش از وحی دلیلی بر امتناع صدور گناهان کبیره از انبیا وجود ندارد»[۶۹].[۷۰]

مالکی‌ها و اشاعره

مالک بن انس، پیشوا و فقیه مذهب مالکی است.اکثر پیروان مذهب فقهی مالکی، در کلام، اشعری مذهب هستند. نگاهی به آراء و دیدگاه‌های اشاعره روشن کننده اعتقاد آنها در باب عصمت انبیا(ع) است. اشاعره در باب عصمت انبیا(ع) بر این باورند که خطای پیامبران از روی سهو و نسیان اشکالی ندارد و پیش از نبوت، ارتکاب گناه کبیره نیز از آنان جایز است. صاحب کتاب «الحصون الحمیدیة» ضمن تصریح به لزوم وجود عصمت در انبیا(ع) به معنای طهارت ظاهری و باطنی ایشان از معاصی و منهیات الهی و رذایل اخلاقی چون حسد، کبر، کذب و امثال اینها معتقد است در مواجهه با روایاتی که توهم ارتکاب معاصی از انبیا(ع) و رسل را در انسان ایجاد می‌نمایند، باید به تأویل یا توجیه آن روایات روی آورد[۷۱].[۷۲]

شافعی‌ها و حنبلی‌ها

از جستاری در روایات موجود در منابع معتبر اهل‌سنت که توسط هواداران نامدار مذهب شافعی و حنبلی در ادوار و قرون مختلف نقل شده نیز می‌توان به دیدگاه آنها پیرامون عصمت انبیاء پی برد. ضمن اینکه غالب شافعی‌ها، در کلام اشعری هستند و بر این اساس همان باورها و اعتقاداتی را که درباره عصمت انبیا(ع) در باب اشاعره مطرح نمودیم، بر پیروان شافعی نیز منطبق می‌گردد.

به عنوان نمونه، مسلم بن حجاج نیشابوری شافعی (۲۰۴-۲۶۱ه.ق) با اعتماد بر روایات نافی انبیا(ع) و از جمله پیامبراکرم(ص)، بسیاری از آنها را در صحیح خود نقل نموده است. وجود چنین روایاتی را می‌توان در اثناء متون تفسیری، روایی و تاریخی افرادی چون فخر رازی، جلال الدین سیوطی، ابن کثیر دمشقی و دیگر علما و بزرگان شافعی مذهب نیز مشاهده نمود.

علاوه بر شافعی‌ها، حنبلی‌ها نیز که در اعتقادات، پیرو اهل حدیث بوده و گرایش افراطی زیادی به احادیث و عمل به آنها دارند، روایات نافی عصمت انبیا(ع) را در منابع خود نقل نموده‌اند. روایاتی که حاکی از اعتقاد حداقلی آنها نسبت به مسأله عصمت انبیا(ع) است. سیری در آراء و سیره احمد بن حنبل پیشوای این مذهب در مواجهه با احادیث گویای توجه ویژه او به غالب احادیث است. در شرح حال وی آورده‌اند که او بیش از هر روش دیگری به روش نقلی علاقه داشت و عمر و زندگی خویش را نیز به سماع و نقل می‌گذراند و از آنجا که منبعی جز منابع نقلی را قبول نداشت، تساهل در پذیرش احادیث و نیز قبول احادیث ضعیف از جمله مبانی وی به شمار می‌رفت[۷۳].

از دیگر دلایلی که اعتماد احمد بر احادیث ضعیف و مجعول نافی عصمت را تقویت می‌کند، مبانی حدیث‌گرایی وی است. سخن عبدالله بن احمد بن حنبل، شاهد این سخن ما است که می‌گوید: پدرم می‌گفت: «حدیث ضعیف نزد من، از رای بهتر است»[۷۴].[۷۵]

حشویه

حشویه نام فرقه‌ای از اهل سنت است که به عناد و دشمنی با امیرالمؤمنین(ع) شهرت[۷۶] و به وجوب پیروی از بنی‌امیه[۷۷] باور دارند.

حشویه به هر خبری، هر چند متناقض عمل کرده و به ظواهر قرآن، هر چند مخالف با دلیل قطعی نیز تمسک می‌جویند[۷۸]. از این گذشته در تأیید عقائد باطل خویش به جعل حدیث روی آورده و آن را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خود می‌دانند[۷۹]. باور پیروان این گروه نسبت به مسأله عصمت انبیا را می‌توان از سیری در کلمات علمای این فرقه در این خصوص، مشاهده نمود. چه اینکه حشویه نه تنها صدور اقسام کبائر و صغائر را به صورت مطلق (عمدا یا سهوا، قبل از دوران بعثت یا پس از آن) از انبیا(ع) روا می‌دانند. بلکه با استناد به برخی اخبار موهن، صدور معاصی را نیز از انبیاء(ع) به اثبات می‌رسانند[۸۰].

برخی از پیروان این فرقه به این مقدار نیز اکتفا نکرده و حتی کذب در شریعت را برای انبیا در هر حالی (مخفیانه یا آشکارا) جایز می‌دانند[۸۱].

اعتقاد به خیانت حضرت یوسف(ع) نسبت به همسر عزیز مصر، علاقه‌مندی حضرت داوود به همسر اوریا و بستر‌سازی جهت کشتن شدن اوریا در جنگ و ازدواج با همسر وی پس از آن[۸۲]، اعتقاد به کفر و گمراهی رسول خدا(ص) قبل از بعثت و خطای آن حضرت در تبلیغ دین[۸۳] در شمار بخشی از اعتقادات فاسد ایشان پیرامون انبیاست که از اسرائیلیات یا همان اخبار موهن گرفته شده است[۸۴].

منشأ و سرچشمه

در اینکه منشأ عصمت چیست و چه عامل یا عواملی موجب می‌شود تا معصومان در مقام عمل به اختیار خود آلودگی‌ها را ترک کنند و از خطا و نسیان نیز در امان باشند، دیدگاه‌های مختلفی از سوی متکلمان اسلامی مطرح شده است:

  1. اجتماع چهار عنصر: برخی معتقدند اجتماع چهار عنصر موجب پیدایشِ صفت عصمت (لطف خفی) می‌شود که عبارت‌اند از: وجود خاصیتی در نفس یا بدن معصوم؛ علم و یقین نسبت به زیان‌ها و مفاسد معاصی و فوائد طاعات؛ وحی یا الهام مستمرّ به معصومان، بینش ایشان نسبت به حقیقت معاصی و طاعات را موکد و عمیق می‌سازد؛ توجه به اینکه در صورت ترک اولی و راجح، مورد مواخذه و سخت‌گیری الهی قرار خواهد گرفت[۸۵].
  2. علم خاص: بسیاری از اندیشوران اسلامی، منشأ عصمت را نوعی خاصّ از علم و آگاهی می‏دانند[۸۶].
  3. علم و اراده: برخی دیگر عصمت را معلول علم و اراده معصومان دانسته‌اند[۸۷].
  4. اراده قوی و حسن انتخاب: برخی عصمت را زاییده اراده قوی و حسن انتخاب می‌‌دانند[۸۸].
  5. تمامیت عقل: برخی از حکمای الهی، تامّ و کامل بودن «قوّه عقل» را ریشه و منبع «عصمت» شمرده‏‌اند[۸۹].
  6. مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی: برخی دیگر هم مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی همچون وراثت، لطف الهی، تربیت خانواده و... را منشأ عصمت می‌دانند[۹۰].

اقسام و گونه‌ها

عصمت موهبتی و عصمت اکتسابی

عصمت اکتسابی یا اختیاری نوعی از عصمت است که در آن انسان با اختیار و اراده خود و با مبارزه با هوای نفسش، از گناه دوری می‌کند[۹۱]. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به‌ واسطه وجود نیرویی که خداوند در او قرار داده، از گناه اجتناب می‌کند[۹۲].

در اینکه عصمت با اکتساب حاصل می‌شود، یا با موهبت الهی، اختلافی میان متکلمان اسلامی دیده نمی‌شود و به جرأت می‌توان گفت که تمام متکلمان در این خصوص قائل به موهوبی بودن عصمت هستند[۹۳].[۹۴]

عصمت استحقاقی و عصمت تفضلی

بحث دیگری که میان متکلمان اسلامی مطرح شده این است که آیا عصمت، استحقاقی است یا تفضّلی. این بحث به بحث اختیار در عصمت و مجبور بودن یا نبودن معصوم در ارتکاب معاصی و عدم ارتکاب آنها بازمی‌گردد. از نظر عقل، اگر عصمت مستلزم مجبور بودن شخص معصوم در انجام طاعات و ترک گناهان باشد، در این صورت شخص معصوم مستحق ستایش و مدح نخواهد بود؛ چراکه وجود این صفت در او فضیلتی برای وی به شمار نیامده و بنا به فرض مذکور او مجبور به ترک گناه بوده و اصلا قدرت بر انجام آن را ندارد[۹۵]. از آنجا که غالب متکلمان اسلامی غیر از اشاعره، قائل به اختیار شخص معصوم هستند، بنابراین عصمت را امری تفضلی می‌دانند نه استحقاقی[۹۶].

قلمرو و گستره

گستره عصمت پیامبران به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.

گستره زمانی

در گستره زمانی، عصمت پیامبران به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود

  1. عصمت پیش از تصدی منصب (نبوت): بحث از قلمرو عصمت معصومان اعم از پیامبران و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و پس از آن تا عصر امامان اهل بیت(ع) دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید ائمه در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت پیامبر و امام بوده است[۹۷].
  2. عصمت پس از تصدی منصب (نبوت): یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران و امامان معصوم از گناه پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم(ع) مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است[۹۸]. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛ عصمت در تفسیر و تبیین وحی؛ عصمت از اشتباه، خطا و فراموشی در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی و عصمت از گناه.

گستره متعلق (ابعاد عصمت)

مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که پیامبران(ع) در آنها معصوم هستند. به بیان دیگر می‌‌توان عصمت پیامبران را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:

عصمت عملی

  1. عصمت از گناهان صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب: تمامی متکلمان شیعه پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند[۹۹].
  2. عصمت از سهو: مرحوم صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۱۰۰] و نیز خواب ماندن از نماز[۱۰۱]را نفی می‌کند. اما پس از او مرحوم شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۱۰۲] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم می‌داند. متکلمان متأخر غالباً قائل به ضرورت عصمت امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر پیامبران و امامان را معصوم از سهو می‌دانند.
  3. عصمت از نسیان: فراموش کردن احکام الهی از جانب انبیا(ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ[۱۰۳] می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمی‌شود.
  4. عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات: مسأله عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی هر چند با برخی روایت‌ها قابل استنباط است اما در منابع کلامی امامیه تا زمان مرحوم شیخ مفید مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی متکلمان متأخر، فراهم آورد[۱۰۴].[۱۰۵]

عصمت علمی

مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا پیامبر یا امام در نظریاتی که ارائه می‌‌کند، از اشتباه معصوم است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی پیامبر یا امام با واقع مطابق است؟ این بخش از عصمت نیز می‌‌تواند دارای انواع زیر باشد:

  1. عصمت از اشتباه در تبیین دین پیش یا پس از تصدی منصب: از آنجا که جامعه شیعی و نیز اندیشمندان مسلمان، یکی از اهداف نصب پیامبر و امام را تبیین دین می‌دانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که پیامبر و امام، ضرورتا از اشتباه در تبیین دین معصوم است[۱۰۶].
  2. عصمت از اشتباه در نظریات علمی غیر دینی پیش یا پس از تصدی منصب: غالب متکلمان امامیه در پنج قرن نخست، به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی نکرده‌اند، لکن از نظریات آنان درباره مسأله علم امام دست کم می‌توان به لوازم نظریه‌شان در این بخش نیز دست یافت. چه اینکه در میان متکلمان تنها مرحوم طبری و سدآبادی، علم امام را مطلق دانسته‌اند[۱۰۷]. از این رو می‌توان آنان را بر این باور دانست که امام از اشتباه در نظریات غیر دینی معصوم است.
  3. عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی پیش یا پس از تصدی منصب: به نظر می‌رسد تبیین این مسأله در عصر امامان معصوم(ع)، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. در هر حال باید گفت فضای حاکم بر جامعه شیعی، تا پایان قرن پنجم هجری بر معصوم دانستن پیامبر و امام از اشتباه در امور عادی استوار نبوده است[۱۰۸].

امکان و ضرورت

امکان عصمت

ادله امکان عصمت برای عموم افراد بشر

برخی معاصرین دستیابی به برخی درجات عصمت را برای عموم افراد بشر ممکن دانسته و به ادله‌ای همچون امکان ذاتی[۱۰۹] و برخی عمومات قرآنی دال بر این موضوع، استناد کرده‌اند[۱۱۰].[۱۱۱]

ضرورت عصمت

بحث از ضرورت عصمت پس از بحث امکان عصمت مطرح می‌گردد. هر چند بهره‌مندی از برخی اقسام و درجات مختلف عصمت برای عموم افراد بشر به تناسب جایگاه هر فرد و تقوای او امری ممکن است اما برخورداری از درجات عالیه آنکه شامل عصمت عملی و علمی می‌شود تنها برای حجت‌های الهی اعم از انبیا و امامان معصوم(ع)، ممکن بلکه امری لازم و ضروری است.

ضرورت عصمت پیامبران

هدف از بعثت پیامبران هدایت نوع بشر در سایه دستورات الهی است و مقتضای این هدف آن است که پیام‌های خداوند از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی مصون باشد و سالم و دست نخورده به دست مردم برسد تا هیچ گونه شک و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات پیامبران نباشد، به گونه ای که سخن آنها را سخن خدا، و تعلیمات آنها را تعلیمات الهی بدانند، تا از جان و دل آنها را بپذیرند، و صد درصد در برابر آن تسلیم باشند، و به آن اعتماد کنند.

اگر پیامبران از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحریف حقایق و خطا و اشتباه، در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود[۱۱۲]. به علاوه در صورت معصوم نبودن پیامبران مسأله اتمام حجّت نیز حاصل نمی‌شود؛ زیرا همیشه بهانه ای در دست مخالفان خواهد بود که عدم پیروی از تعلیمات پیامبر به خاطر احتمال دروغ و کذب و یا خطا و اشتباه بوده است.

شرطیت برای نبوت

متکلمان اسلامی برای پیامبران شرایطی را بر شمرده‌اند که دسته‌ای از آنها مورد اتفاق شیعه و سنی هستند، مثل مرد بودن، حر بودن، عالم بودن به امور دینی، عاقل بودن، مسلمان بودن[۱۱۳]. امّا در مقابل برخی از شروط مورد اختلاف فریقین هستند. امامیه برخلاف سایر مذاهب اسلامی، منصوص بودن، عصمت و افضلیت را از شرایط اساسی در انتصاب پیامبر و امام می‌دانند[۱۱۴].

از جمله آیاتی که از آن بر شرطیت عصمت در پیامبران و امامان استفاده شده، آیه ابتلای حضرت ابراهیم(ع) است. آنجا که خدای متعال در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۱۵]. این آیه بر عصمت پیامبر و امام(ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی نبوت یا امامت را نخواهد داشت[۱۱۶].[۱۱۷]

دیدگاه متکلمان

  1. خواجه نصیرالدین طوسی: ایشان علاوه بر یادآوری کمال فهم، هوشمندی و مبرا بودن حجت‌های الهی از اموری همچون خطا، سهو و نسیان می‌افزاید: كلما ينفّر عنه من دناءة الآباء وعهر الأمهات و الفظاظة و الغلظة و الأبنة و شبهها و الأكل على الطريق و شبهه[۱۱۸]؛ (پیامبر و امام باید) از آنچه که نفرت‌آور است منزه باشد. به مانند پستی و فرومایگی در نَسَب پدری و مادری، بد اخلاقی، تندخویی، امراض روحی و جسمی، ابتلاء به ابنه و مانند آن، و از غذا خوردن در مسیر راه و مواردی از این قبیل پرهیز کند.
  2. علامه حلی: ایشان نیز در توصیف معصوم می‌نویسد: إنه لا يجوز أن يقع منه الصغائر و لا الكبائر، لا عمداً و لا سهواً و لا غلطاً في التأويل، و يجب أن يكون منزهاً عن ذلك من أول عمره إلى آخره[۱۱۹]؛ سر زدن گناهان بزرگ و کوچک از معصوم جایز نیست، خواه عملی باشد و خواه سهوی.
  3. فاضل مقداد[۱۲۰]: ایشان در شرح عبارت علامه حلی می‌گوید: أصحابنا حكموا بعصمتهم مطلقاً، قبل النبوة و بعدها[۱۲۱]؛ علماء شیعه به عصمت پیامبران به طور مطلق، چه قبل و چه پس از نبوت حکم کرده‌اند. از نظر ایشان، پیامبران در حوزه‌هایی همچون: عقاید، افعال، تبلیغ دین و امور عرفی عصمت دارند. بر این اساس، برخی از عالمان شیعه معتقدند که معصوم در موضوعات و مصادیق نیز دچار اشتباه نمی‌شود.
  4. مرحوم مجلسی: ایشان به نقل از کتاب «عقائد شیخ صدوق» می‌نویسد: «عقیده ما درباره پیامبران، فرستادگان، پیشوایان و ملائکه این است که اینان از هر پلیدی، پاکند و مرتکب گناهان کوچک و بزرگ نمی‌شوند».[۱۲۲]. علامه مجلسی تصریح می‌کند که این تعریفی که شیخ صدوق از عصمت به دست داده است، مورد اتفاق تمامی علماء شیعه و از ضروریات مذهب امامیه است. ایشان می‌نویسد: عصمت به این معنا در شأن اهل‌بیت(ع)، به دلیل اجماع و روایات بسیار ثابت شده است، به طوری که این اعتقاد در زمره ضروریات مذهب امامیه به شمار می‌رود. علماء شیعه برای اثبات عصمت، به دلیل‌های عقلی نیز استدلال می‌کنند[۱۲۳].[۱۲۴]

ادله اثبات

  1. براهین عقلی: مهمترین براهین عقلی اثبات عصمت پیامبران که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت معصومان هستند، عبارت‌اند از: برهان لزوم هدایت بشر؛ برهان وجوب اطاعت از معصوم؛ برهان حفظ شریعت؛ برهان لزوم اطمینان و برهان لطف[۱۲۵].
  2. ادله نقلی:
    1. ادله قرآنی: در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند[۱۲۶].
    2. ادله روایی: در روایات متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا(ع) تأکید شده است[۱۲۷] از جمله آنها روایتی است از امام باقر(ع) که در آن آمده است: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ چون همگی معصوم و پاک‌اند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»[۱۲۸].[۱۲۹]

شبهات مرتبط

نخست: اخذ اندیشه عصمت در اسلام از ادیان ماقبل

  • شبهه چهارم: اندیشه عصمت برگرفته از فرقه متصوفه!
  • شبهه پنجم: اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشت!
  • شبهه ششم: اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه!

دوم: شبهات عمومی عصمت

شبهه اول: جبرگرایی در نظریه عصمت
  • شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی شریعت
  • شبهه سوم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت انسان
  • شبهه چهارم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب

سوم: توهم منافات برخی آیات و روایات با عصمت

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، فلسفه وحی و نبوت
  3. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
  4. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
  5. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی
  6. محمد هادی فرقانی، بررسی تحلیلی زمینه ها و علل جعل اخبار سخیف در شان رسول خدا با تاکید بر میراث روایی مکتوب اهل سنت، پژوهش نامه تاریخ، تابستان ۱۳۹۹
  7. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت
  8. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
  9. یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان
  10. هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار
  11. فرمانیان، مهدی، عصمت امامان شیعه، معارف کلامی شیعه
  12. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴
  13. هادی اکبری ملک‌آبادی و رقیه یوسفی سوته، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
  14. محمد تقی فیاض‌بخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱
  15. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: ﴿وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص۱۸۱.
  12. ر.ک: فرقه‌های اسلامی، ص۱۲۸ و ۱۸۳؛ تشیع، ص۹۲ و ۹۳؛ رونالدسون، عقیدة الشیعه.
  13. همیلتن کیب اسلام، بررسی تاریخی، ترجمه منوچهر معصومی، ص۱۳۸.
  14. مؤلّف کتاب اسلام و بررسی تاریخی نیز این دیدگاه را پذیرفته است و می‌گوید: «این مطلب مطابق با فلسفه نور از حکمت‌های کهن بابلی بود که به موجب آن، نور الهی در وجود ائمه تجسّم یافته است؛ نوری که از طریق نسل‌های پیاپی به ایشان رسیده است» هیلتون گیب، اسلام بررسی تاریخی.از این جهت هنگامی که اسلام وارد ایران شد و ایرانیان مذهب شیعه را پذیرفتند، ایرانیان مصداق اعتقادات و افسانه‌های خویش را در وجود امامان جستجو و آنان را مّتصف به صفات فوق بشری کردند؛ از این‌رو مؤلّف در ادامه می‌گوید: هنوز روشن نیست که با طی چه مراحلی این دو شکل اصلی تشیع با هم در آمیختند: عقیده به حق امامت موروثی و تشیع حاوی عقاید سرّی و رمزی؛ اما می‌توان گفت که در قرن‌های سوم و چهارم هجری، این جریان از قبل پیشرفت فراوانی کرده بود. با این همه هرچند به طور کلی معتقدات شیعه از نظر اهل سنت مردود بوده است، تشیع نفوذی قوی در بخش‌هایی از افکار و اعمال اهل سنت داشته است.... سنیان عقیده به نور الهی و معصومیت امام را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، یعنی حضرت محمد را نیز مشمول آن نمودند. مرتضی عسکری، عبدالله بن سبا، ج۱.
  15. گرایش‌های تفسیری در میان مسلمانان، ص۱۲.
  16. رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۲۲۹.
  17. بعضی از معاصران از قول عده‌ای نقل می‌کنند که عصمت جزو تعالیم دین اسلام نمی‌باشد، بلکه اندیشه عصمت توسط عده‌ای از دانشمندان یهودی که اظهار اسلام می‌کردند وارد حوزه اعتقادات اسلام شده است، یعنی درواقع عصمت، بدعتی است که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) دانشمندان یهودی تازه مسلمان شده آن را وارد دین اسلام کرده‌اند یا اینکه عده‌ای از اهل کتاب این عقیده را ترویج کرده‌اند. ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.
  18. ابن تیمیه، مجموعه فتاوی شیخ الاسلام، ج۴، ص۵۱۸؛ همو، منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۶؛ ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه.
  19. از بعضی اهل سنت دیدگاهی نقل شده که می‌کوشد اندیشه عصمت را سیاسی جلوه دهد و آن اینکه: اندیشه امام معصوم یک اندیشه سیاسی محض است و هیچ جنبه دینی ندارد و ریشه آن تخیل شیعه می‌باشد. شیعیان آرزو داشتند بعد از رسول خدا(ص) علی(ع) خلافت را عهده دار شود. بعد از اینکه ابوبکر متولی امر شد، به خود می‌گفتند که بعد از ابوبکر علی(ع) خلیفه می‌شود، اما عمر متولی شد. باز می‌گفتند: بعد از عمر علی(ع) عهده دار حکومت خواهد شد، اما باز عثمان خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی(ع) خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و طلحه، زبیر و عایشه از یک سو، معاویه از سوی دیگر و نیز خوارج در مقابل او ایستادند تا جایی که به شهادت علی(ع) منتهی شد و خلافت به سرسخت‌ترین دشمن علویان یعنی معاویه رسید. شیعه‌ها باز می‌گفتند: معاویه به زودی می‌میرد و خلافت به امام حسن(ع) می‌رسد؛ اما امام حسن(ع) قبل از مردن معاویه به شهادت رسید و با مرگ معاویه خلافت به پسرش یزید رسید و امام حسین(ع) نیز موفق نشد حکومت را به دست گیرد و در عهد امویان و سپس عباسیان اهل بیت در فشار و سرکوب بسیار شدید قرار داشتند. در این جوّ و محیط بود که شیعه به اوج ناامیدی و خیبت افتاد و هیچ تکیه گاه و نقطه امیدی برایش باقی نماند. برای جبران این واقعیت دردناک، اندیشه امام معصوم از طرف شیعه مطرح شد تا بطلان تمام کسانی را که به اهل بیت(ع) ظلم روا داشته‌اند ثابت کنند؛ اما اگر اهل بیت(ع) خلافت را بر عهده می‌داشتند، به هیچ وجه اثری از این اندیشه یافت نمی‌شد. محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۸۸. عده‌ای دیگر می‌گویند: «اندیشه عصمت را شیعیان اختراع کرده‌اند تا بدین وسیله موقعیت والای امامان خویش را در مقابل اهل سنت تحکیم و تثبیت کنند». احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشعیه، ص۳۲۸؛ حسن حنفی، من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۱۹۲.
  20. ر.ک: حسین مدرسی، مکتب در فرآیند تکامل، ص۱۱ - ۱۴.
  21. متکلم برجسته شیعه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، در آغاز معتزلی بود و سپس به مذهب امامیه گروید، وی در ری می‌زیست و پیش از سال ۳۱۹ هجری قمری در همان جا از دنیا رفت. ابن ندیم و نجاشی او را از متبحرترین متکلمان شیعی که منزلتی بزرگ در شیعه داشته است، شمرده و کتاب‌های او را نام برده‌اند. نجاشی و ابن ندیم نام کتاب‌های ابن قبه را به این ترتیب بیان کرده‌اند: کتاب الإنصاف فی الامامة، کتاب المستثبت نقض کتاب أبی القاسم البلخی، کتاب الرد علی الزیدیة، کتاب الرد علی أبی علی الجبائی، المسألة المفردة فی الإمامة؛ ر. ک: محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۲۵؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۷۵-۳۷۶.
  22. ابن قبه، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۹۵-۹۴.
  23. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۶۷-۲۶۶.
  24. ابن ندیم (گویا او خود، مرحوم شیخ را دیده است) وی را جلودار علم کلام و رئیس متکلمان شیعه در عصر خود دانسته است. محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۴۷. نجاشی نیز که یکی از شاگردان شیخ مفید به شمار می‌رود، کمال استاد خود را در علوم کلام، فقه و حدیث، بالاتر از آن دانسته است که توصیف‌پذیر باشد. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۹۹.
  25. مفید محمدبن محمد بن نعمان، وقعة الجمل، ص۷۷.
  26. مفید، محمدبن محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقادات، ص۱۲۸.
  27. مفید، محمد بن محمد بن نعمانف المسائل العکبریة، ص۱۱۵.
  28. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.
  29. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۲.
  30. مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.
  31. محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ۱۰۵-۱۰۴.
  32. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۰۵-۲۷۵.
  33. العصمة في صفات الإمام من أكبر الأصول في الإمامة... فالواجب أن يكون الاشتغال بتصحيحها أكثر؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۱۴۵؛ همو، الامالی، تحقیق سیدمحمدبدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۴۵؛ همو، الذریعة إلی اصول الشریعة، تحقیق ابوالقاسم گرجی، ج۲، ص۶۵۰.
  34. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۰۷. نیز ر.ک: همان، ص۱۲۴؛ همو، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴ و ج۳، ص۲۰ و ۹۰؛ همو، الانتصار، ص۸۱ و ۴۷۷؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰.
  35. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۳۲۶.
  36. "إن العقل يقتضي بوجوب الرئاسة في كل زمان و أن الرئيس لابد من كونه معصوماً مأمونا منه كل فعل قبيح"، سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴.
  37. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۷۷.
  38. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
  39. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
  40. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۲.
  41. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
  42. "فإن قيل أ فتقولون فيمن لطف له بما اختار عنده الامتناع من فعل واحد قبيح أنه معصوم قلنا نقول ذلك مضافا و لا نطلقه فنقول إنه معصوم من كذا و لا نطلق... و نطلق في الأنبياء و الأئمة(ع) العصمة بلا تقييد لأنهم لا يفعلون شيئا من القبائح"؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۶. نیز ر.ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۶۸. گفتنی است در عبارات شیخ مفید نیز نظریاتی به چشم می‌خورد که همین معنا را به طور نسبی به ذهن متبادر می‌کند. ایشان در بحث از اینکه آیا امامان(ع) کلام ملایکه را می‌شنوند یا نه، بر این باور است که این کار، نه تنها برای امامان، بلکه برای شیعیان صدیق که از گمراهی معصوم‌اند نیز ممکن است: "أقول بجواز هذا من جهة العقل و أنه ليس بممتنع في الصديقين في الشيعة المعصومين من الضلال و قد جاءت بصحته و كونه للائمة... واضحة الحجة و البرهان"؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۹-۷۰.
  43. سیدمرتضی، الرسائل، ج۱، ص۴۱۳؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴ و ۷۴.
  44. سید مزتضی، الرسائل، ج۱، ص۱۸.
  45. سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۲۱.
  46. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۶۰؛ همو، همان، ص۲۴.
  47. برهان امتناع تسلسل، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، برهان حفظ شریعت، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹، برهان پیشوایی امام، همان، ج۱، ص۳۰۹، از جمله برهان‌های عقلی مورد استناد وی و آیه ابتلا، همان، ج۳، ص۱۴۱، آیه تطهیر، همان، ج۳، ص۱۳۴ و حدیث ثقلین، همان، ص۱۲۲ از جمله ادله نقلی مورد استناد او جهت اثبات عصمت هستند.
  48. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۳۸-۳۰۷.
  49. ر.ک: گروهی از نویسندگان، معجم طبقات المتکلمین، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۷.
  50. حلبی ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۲.
  51. کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲.
  52. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰؛ همو، التعجب، ص۱۵.
  53. ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲، ۱۷۳ و ۲۰۴.
  54. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰.
  55. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.
  56. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۵۵ ـ ۳۵۹.
  57. طوسی، محمدبن حسن، تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۷۶، همو، الخلاف، ج۲، ص۳۲.
  58. طوسی، محمدبن حسن، الاقتصاد، ص۷۷.
  59. طوسی، محمدبن حسن، التبیان، ج۸، ص۳۴۰.
  60. همان، ج۵، ص۴۹۰.
  61. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۹-۴۳۰. نیز ر.ک: همو، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰.
  62. الامام(ع) معصوم من اول عمره إلی آخره فی اقواله و افعاله و تروکه...؛ محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۸.
  63. "النبی یجب ان یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد وعلی کل حال"؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶.
  64. قد لا یقع من الانبیاء والمرسلین و الائمة(ع) ما ینفر عن قبول اقوالهم و ان لم یکن ذلک قبیحاً؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸.
  65. مرحوم شیخ درباره این دو واژه توضیح نداده است؛ ولی از برهانی که در آینده از وی نقل خواهیم کرد، می‌توان حدس زد که مقصود از گناهان ظاهری، گناهان جوارحی، و مقصود از گناهان باطنی، گناهان جوانحی، مانند حسد و نفاق باشد.
  66. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  67. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۶۷.
  68. قاری، علی بن سلطان محمد، «شرح کتاب الفقه الاکبر»، صص ۱۰۴-۹۹.
  69. سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانی، «شرح العقائد النسفیة»، ص۱۲۷.
  70. فرقانی، محمدهادی، اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت.
  71. الجسر الطرابلسی، حسین بن محمد، «الحصون الحمیدیة للمحافظة علی العقائد الاسلامیة»، ص۴۹.
  72. فرقانی، محمدهادی، اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت.
  73. احمد امین، «فجر الاسلام»، ص۲۴۳.
  74. محمد بن ابی‌بکر ابن قیم جوزیه، «اعلام الموقعین عن رب العالمین»، ج۱ ص۸۸.
  75. فرقانی، محمدهادی، اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی، فصل دوم، گفتار دوم: عصمت نبی از منظر اهل سنت، شافعی‌ها و حنبلی‌ها.
  76. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ۴۲ و۴۳ و۱۲۰.
  77. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۴، ص۱۶۵؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الافصاح فی الامامة، ج ۲، ص۲۳.
  78. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۷۴.
  79. شوشتری، قاضی نورالله، الصوارم المهرقة، ص۱۰۹.
  80. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۱، ص۹۰؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.
  81. علم الهدی، سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۱۱.
  82. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۲.
  83. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۹ و ج ۲۰، ص۳۲ و ج ۷، ص۱۸.
  84. فرقانی، محمدهادی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم.
  85. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.
  86. طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.
  87. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۲۰۵.
  88. محمدی ری‌شهری، محمد، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۰.
  89. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه می‏‌نویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّت‌های او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر می‏‌شود تا یکی از قوّت‌های او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.
  90. هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص۵۰-۵۴.
  91. سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
  92. سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
  93. به عنوان نمونه مرحوم شیخ مفید، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب خدا برای کسی که می‌داند آن شخص معصوم به عصمت خود تمسک می‌کند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶. از نظر مرحوم صدوق نیز، عصمت معصومان دو ویژگی عمده دارد: نخست: موهبتی بودن عصمت: مرحوم صدوق به طور مستقیم به این بحث نپرداخته است، اما با توجه به مقدمه ایشان بر کتاب فقهی خود، کتاب المقنع، می‌توان گفت که وی بر آن است که عصمت امامان، امری اکتسابی نیست، بلکه موهبتی الهی است: «شهادت می‌دهم که امامان، رشد یافته، هدایت شده و معصوم‌اند.... خداوند آنها را از لغزش‌ها معصوم، و از پلیدی پاک کرده و رجس را از آنها برده است» اشهد ان الائمة الراشدين المهديين المعصومين... عصمهم من الزلل و طهرهم من الدنس و اذهب عنهم الرجس؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوقالمقنع، ص۴) دوم: اختیاری بودن عصمت: در هیچ یک از کتب مرحوم صدوق در این باره سخنی نیافتیم؛ اما وی در آثار خود روایاتی را نقل می‌کند که با توجه به مبانی و روش روایی او، می‌توانند ما را به درک نظریه‌اش راهنمایی کنند. روایاتی که مرحوم صدوق از امامان پاک(ع) نقل کرده است، بیانگر این حقیقت‌اند که معصوم با اختیار خود گناه نمی‌کند؛ یعنی تا زمانی که معصوم با اختیار خود از لطف و موهبت الهی استفاده نکند، نمی‌تواند خود را از گناه برهاند. از این رو، باید گفت که گناه نکردن معصوم، امری جبری و غیراختیاری به شمار نمی‌رود، بلکه از آنجا که استفاده کردن از موهبت عصمت، منوط به انتخاب و اختیار معصوم است، او علی‌رغم داشتن قدرت ارتکاب گناه، با اختیار خود و استفاده از عصمت خدادادی، از آن می‌پرهیزد«عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوقمعانی الاخبار، ص۱۳۲).
  94. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص۱۱۱؛ حسین فاریاب، محمد، عصمت امام، ص۲۳۵.
  95. علامه حلی، کشف المراد، ص۱۸۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۲۴۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۱.
  96. به عنوان نمونه مرحوم شیخ مفید، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب خدا برای کسی که می‌داند آن شخص معصوم به عصمت خود تمسک می‌کند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.
  97. یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۹.
  98. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۲.
  99. فرمانیان، مهدی، عصمت امامان شیعه، معارف کلامی شیعه، ص۱۹.
  100. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
  101. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
  102. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
  103. «تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.
  104. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.
  105. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۷۰.
  106. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۵.
  107. ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.
  108. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۴.
  109. در توضیح این دلیل گفته شده که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و امتناع آن برای انسان وجود ندارد لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.
  110. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...، «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد»... سوره انفال، آیه ۲۹؛ ﴿فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸؛ ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ، «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  111. به عنوان نمونه: آیت‌الله جوادی آملی می‌فرماید: “انسان می‌تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. عصمت، منحصر در انبیاء و امامان نیست، البته هر پیغمبر یا امامی باید معصوم باشد ولی هر معصومی پیامبر یا امام نیست” تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲؛ آیت‌الله معرفت نیز می‌فرماید: “هر انسانی اگر خود را از همه گناهان وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، خداوند نیز قلب سلیم شخص را به نور فروزان خود تابناک می‌فرماید و او را مشمول عنایت خاص خود قرار می‌دهد؛ لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در انبیا و امامان منحصر سازیم و دلیل این مطلب، آیات و روایات است” تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.
  112. ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۷، ص۱۸۵.
  113. أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیة و...؛ آمدی، سیف‌الدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص۱۹۱.
  114. یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل، علامه حلی، باب حادی عشر.
  115. پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  116. الميزان، ج ۱، ص۲۷۴.
  117. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۹.
  118. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۲.
  119. إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۳.
  120. فاضل مقداد دانشمندی فقیه، اصولی و متکلم بوده است. ایشان کتاب‌هایی در اعتقادات تألیف کرده است که هر چند در محافل و حوزه‌های علمی شهرت چندانی ندارند؛ ولی در زمره کتاب‌های بسیار مهم و ارزشمند محسوب می‌شود.
  121. إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۴.
  122. الإعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.
  123. "و بعدها قول أئمتنا(ع) بذلك المعلوم لنا قطعاً بإجماع أصحابنا رضوان الله عليهم، مع تأيّده بالنصوص المتظافرة حتى صار ذلك من قبيل الضروريات في مذهب الإمامية. و قد استدل عليه أصحابنا بالدلائل العقلية"، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۹۱.
  124. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۵۱.
  125. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۹۲-۲۰۳.
  126. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم.
  127. نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.
  128. صدوق، الخصال، ص۳۹۹.
  129. ر.ک: علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۱۸۰-۱۸۱.