رجعت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{مهدویت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center;...» ایجاد کرد) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۵۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = رجعت | |||
| عنوان مدخل = رجعت | |||
| مداخل مرتبط = [[رجعت در قرآن]] - [[رجعت در حدیث]] - [[رجعت در کلام اسلامی]] - [[رجعت در معارف و سیره رضوی]] - [[رجعت در معارف مهدویت]] | |||
| پرسش مرتبط = رجعت (پرسش) | |||
}} | |||
'''رَجعت''' به معنای بازگشت عبارت است از: بازگشت دو گروه از مردگان، مؤمنین خالص و کافرین خالص پس از ظهور [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} با همان بدنهایی که از [[دنیا]] رفتهاند، تا [[مؤمنان]] از برپایی [[حکومت جهانی]] [[عدل]] شاد شده، به [[فیض]] همراه [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} برسند و [[کافران]] از پستی و حقارت [[ستمگران]] دردمند شده و به برخی مکافاتهای دنیوی کارهای خود برسند. البته معنای اصطلاحی عام رجعت رجوع به [[دنیا]] بعد از موت تا قبل از [[قیامت]] است. | |||
== | == معناشناسی == | ||
== | [[رجعت]] از ریشه «ر ـ ج ـ ع» در لغت به معناى بازگشت است<ref>الصحاح، ج ۳، ص۱۲۱۶؛ المصباح، ج ۱، ص۲۲۰؛ مجمع البحرين، ج ۲، ص۱۵۰، «رجع».</ref> و در اصطلاح کلامى [[شیعه]]، زنده شدن و بازگشت گروهى از [[مؤمنان]] و [[کافران]] به [[دنیا]]، پس از [[قیام]] جهانى مهدى [[موعود]] و پیش از برپایى [[قیامت]] است<ref>اوائل المقالات، ص۷۷ ـ ۷۸؛ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۵؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۳۸. </ref>. [[رجعت]] از [[اشراط الساعه]] (نشانههاى قیامت) و حوادث اجتماعى [[آخرالزمان]] است؛ گرچه با موضوع [[ظهور]] مهدى و قیامت پیوند زمانى دارد، خود پدیدهاى جداست<ref>الالهيات، ج ۴، ص۲۸۹ ـ ۲۹۰. </ref>. از آنجا که در رجعت، دستهاى از [[مردگان]] برانگیخته مىشوند و به دنیا بازمىگردند، از آن به «[[قیامت صغرا]]» نیز تعبیر کردهاند، چنان که از [[رستاخیز]] همه [[انسانها]] به «قیامت کبرا»<ref>رجعت از ديدگاه عقل، ص۱۴. </ref>. معنا کردن رجعت به بازگشت حضرت مهدى پس از [[غیبت]]<ref>لغت نامه، ج ۸، ص۱۱۹۳۴، «رجعت».</ref>، صحیح نیست؛ زیرا همه فرقههاى اسلامى که ظهور آن حضرت را پذیرفتهاند، چه [[معتقد]] به ولادت آن حضرت باشند و یا ولادت را در [[آینده]] بدانند، او را مرده نمىدانند تا ظهورش رجعت به شمار آید. | ||
در [[قرآن کریم]] برخى مشتقات ماده «ر ج ع» در مفهوم بازگشت به [[دنیا]] به کار رفتهاند {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ}}<ref>«هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد میگوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.</ref> نه در معناى اصطلاحى رجعت؛ با این حال بر اساس [[روایات]] ائمه {{عم}} [[آیات]] بسیارى بر رجعتْ [[تفسیر]]، تطبیق یا تأویل شدهاند. شیعه براى اثباتِ امکان و وقوع رجعت به آیات فراوانى استناد کرده که زنده شدن شمارى از امتهاى پیشین را گزارش کرده است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref>. | |||
== ضروری بودن اعتقاد به رجعت == | |||
اعتقاد به رجعت از اختصاصات [[مذهب تشیع]] و از دیدگاه [[شیعیان]] اصل رجعت، قطعى و انکارناپذیر است<ref>الايقاظ، ص۶۳ ـ ۶۸. </ref>، گرچه جزئیات آن به گونه دقیق روشن نیست<ref>تقريرات فلسفه، ص۹۷. </ref>. از نگاه شیخ صدوق، رجعت در نگاه شیعیان قطعاً رخ مىدهد<ref>بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۳۸. </ref>. شیخ مفید نیز [[باور]] رجعت را از ویژگىهاى [[پیروان]] [[خاندان رسالت]] مىداند<ref>المسائل السرويه، ص۳۲؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۳۶. </ref>. [[سید مرتضى]]، ضمن ادعاى [[اجماع]] شیعه بر موضوع رجعت، هرگونه اختلافى را در این باره نفى مىکند<ref>رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۶. </ref>. باور رجعت، چنان به [[مذهب شیعه]] پیوند خورده است که برخى، شیعه را با همین ویژگى شناساندهاند<ref>احقاق الحق، ج ۳، ص۲۱۱. </ref>. | |||
ولى برخى دانشمندان شیعه یادآور شدهاند که اعتقاد به رجعت از ضروریات و حوادث قطعى در دیدگاه [[شیعه]] است؛ نه از [[اصول مذهب]] آن<ref>اصل الشيعة و اصولها، ص۱۰۸؛ الشيعة فى الميزان، ص۵۵؛ عقائد الاماميه، ص۸۴.</ref>. بعضى [[رجعت]] را با [[تکلیف]] ناسازگار دانسته، از اینرو [[روایات رجعت]] را به بازگشت شیوه حکومتى [[ائمه]] {{عم}} [[تأویل]] کردهاند<ref>نک: اوائل المقالات، ص۷۸؛ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۵ـ۱۲۶؛ مجمعالبيان، ج ۷، ص۴۰۶. </ref>؛ همچنین عالمان شیعه وجود برخى روایات ضعیف و باورهاى خرافى را در باره این موضوع گوشزد کردهاند<ref>تقريرات فلسفه، ج ۳، ص۱۹۶ ـ ۱۹۷؛ نمونه، ج ۱۵، ص۵۶۱. </ref>. | |||
== پیشینه مبحث رجعت == | |||
براى موضوع رجعت سه دوره تاریخى مىتوان برشمرد: <ref>ر.ک: رجعت يا حيات دوباره، ص۳۱ ـ ۵۵. </ref> | |||
# دوران پیامبر {{صل}} تا [[شهادت امام سجاد]] در سال ۹۵ قمرى: در این دوره، روایاتى تنها، [[رجعت]] را یاد مىکنند و نقد و ردى بر [[عقیده]] رجعت از این دوره گزارش نشده است. <ref> مختصر بصائر الدرجات، ص۴۰؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۵۴، ۶۰، ۶۷ ـ ۶۹. </ref> براى نخستین بار [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با اشاره به [[آیه]] {{متن قرآن|أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ}}<ref>«جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم» سوره نمل، آیه ۸۲.</ref> از رجعت سخن گفت و [[امام]] على، [[امیرمؤمنان]] {{ع}} را مصداق «[[دابه الارض]]» خواند که به دنیا [[رجعت]] مىکند. <ref>تفسير قمى، ج ۲، ص۱۳۰؛ بحارالانوار، ج ۳۹، ص۳۹؛ ج ۵۳، ص۲۴. </ref> | |||
# از سال ۹۵ قمرى تا [[غیبت صغرا]] به سال ۲۶۰ قمرى: دوره تبیین و توضیح این آموزه است و مخالفان به رد و نقد آن پرداختند و [[امامان معصوم]] با استدلالها و [[تمسک به قرآن]] به [[دفاع]] از آن برخاستند. <ref>مختصر بصائر الدرجات، ص۲۲؛ بحارالانوار، ج ۵، ص۴۰، ۷۰، ۷۲ ـ ۷۳، ۱۱۳ ـ ۱۲۲، ۱۳۰ ـ ۱۳۱. </ref> | |||
# از غیبت صغرا تا کنون: دانشمندان شیعه درباره آن بحث، مطالعه و مناظره کردند و براى دفاع از آن آثارى نوشتند. این دوران را مىتوان دورهاى دانست که [[شیعه]] با ویژگى اعتقاد به رجعت شناخته شده است. <ref>بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۲۳؛ الذريعه، ج ۱، ص۹۳؛ ج ۱۰، ص۱۶۳. </ref> [[اهل سنت]] به رجعت [[اعتقاد]] ندارند و شیعه را به جهت چنین باورى به شدت نکوهش کرده <ref> فجر الاسلام، ص۲۷۶. </ref> و با این [[عقیده]] در حدّ [[ستیز]] با [[کفر]] و [[شرک]] به [[مبارزه]] برخاستهاند؛<ref>عقائد الاماميه، ص۱۱۰. </ref> براى نمونه، مسلم از [[جریر]] گزارش کرده است که [[جابر بن یزید جعفى]] راوى هزاران [[حدیث]] را دیدم؛ ولى روایتى از او ننوشتم؛ زیرا به رجعت [[معتقد]] است. <ref>صحيح مسلم، ج ۱، ص۶۱. </ref> ذهبى نیز پس از بیان توثیقات [[جابر]] از طرد [[روایات]] او به جهت ایمانش به رجعت سخن گفته است. <ref>ميزان الاعتدال، ج ۱، ص۲۸۱ ـ ۲۸۲. </ref> موضوع رجعت در دوران [[ائمه]] {{عم}} و دورههاى پس از آن، همواره در [[مجادلات]] کلامى [[پیروان]] [[اهلبیت]] و اهل سنت مطرح بوده است؛ گفت و گوى [[سید حمیرى]] با قاضى [[بصره]] در حضور [[منصور]]،<ref> بحارالانوار، ج ۱۰، ص۲۳۲؛ ج ۵۳، ص۱۳۰. </ref> [[ابوحنیفه]] با [[مؤمن]] طاق <ref>الاحتجاج، ج ۲، ص۱۴۸. </ref> ـ از شاگردان [[امام صادق]] {{ع}} ـ و گروههایى از [[معتزله]] با [[شیخ مفید]]،<ref>الفصول المختاره، ص۱۵۳. </ref> گویاى این واقعیتاند. | |||
دانشمندان شیعه به تناسب هجمه به موضوع [[رجعت]]، در مباحثات و مناقشات کلامى به [[دفاع]] از حقانیت این [[عقیده]] و پاسخگویى به نقدها و اشکالات پرداختهاند، که دهها رساله و اثر مستقل در [[اثبات]] [[رجعت]] به بار آورده است. <ref>الذريعه، ج ۱، ص۹۲؛ رجعت يا دولت کريمه خاندان وحى، ص۲۰۹. </ref> شنیع شمردن این [[اعتقاد]] از سوى [[اهل سنت]]، همواره براى عالمان شیعه سؤالانگیز بوده است؛ به ویژه که این [[باور]] با [[اصول دین]] کاملاً سازگارى دارد. <ref>عقائد الاماميه، ص۱۱۰. </ref> اهل سنت که به [[مخالفت]] شدید با رجعت پرداختهاند، خود روایاتى درباره زنده شدن [[مردگان]] در [[امت]] اسلامى نقل کرده و آن را [[معجزه]] یا [[کرامت]] شمردهاند. <ref> دلائلالنبوه، ص۲۲۳؛ الخصائص الکبرى، ج ۲، ص۱۱۱ ـ ۱۱۳. </ref> [[ابن ابى الدنیا]] در کتاب مستقلى با عنوان من عاش بعد الموت به زندگى کسانى پرداخته که پس از [[مرگ]] زنده شدهاند. [[ابونعیم اصفهانى]] در دلائل النبوة <ref>دلائل النبوه، ص۲۲۳ ـ ۲۲۵. </ref> و سیوطى در خصائصالکبرى <ref>الخصائص الکبرى، ج ۲، ص۱۱۱ ـ ۱۱۵. </ref> بسیارى از [[معجزات پیامبر]] اکرم صلىاللهعلیهوآله در [[احیاء]] مردگان را یاد کردهاند. بهگفته [[ابن طاووس]]، روایات اهل سنت در اشاره به زنده شدن على {{ع}} پس از [[شهادت]]، فزونتر از روایات شیعه در این زمینه است<ref>سعد السعود، ص۱۳۳. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
== [[حکمت]] رجعت == | |||
حکمت رجعت را در مواردى مىتوان کاوید: | |||
# [[مجازات]] گروهى از [[کافران]] معاند که در رویارویى با [[آیین حق]] سرسختى بسیارى نشان داده و خویش را به جنایاتى بزرگ، همچون [[قتل]] [[انبیا]] و [[اولیا]]، و سدّ [[دین خدا]] و [[گمراه]] ساختن [[مردم]] آلودهاند. از آنجا که اینان در [[دنیا]] به جزاى سزاوار خویش نرسیدهاند، بار دیگر به دنیا مىآیند، تا پیش از فرا رسیدن [[آخرت]]، [[عذاب]] دنیایى را نیز بچشند و به پایینترین مراتب [[کفر]] و [[ذلت]] مىلغزند و به کیفرى که خود را سزاوارش کردهاند، مىرسند،<ref>اوائل المقالات، ص۷۸؛ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۵؛ سفينة البحار، ج ۲، ص۳۵۲. </ref> ازاین رو برخى [[مفسران]] مراد از [[رجعت]] را در [[آیه]] {{متن قرآن|وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ (آنان بیگمان باز میگردند)» سوره انبیاء، آیه ۹۵.</ref>[[رجعت]] اصطلاحى [[شیعه]] دانسته و گفتهاند رجعت شامل کافرانى همانند [[فرعونیان]]، [[عاد]]، [[ثمود]] و [[لوط]] نمىشود که به [[عذاب]] [[استیصال]] (ریشه کن شدن) در [[دنیا]] رسیدهاند؛ زیرا با [[عدالت خدا]] ناسازگار است که یک [[قوم]] را دو بار به چنین عذابى برساند<ref>تفسير صدرالمتألهين، ج ۵، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴؛ نمونه، ج ۱۵، ص۵۶۰. </ref> ولى همتایان اینان که در دنیا به عذاب استیصال نرسیدهاند، رجعت مىکنند و [[کیفر]] مىبینند. | |||
# [[دست]] یافتن [[مؤمنان خالص]] به آن کمال معنوى که در دنیا شایستهاش بودهاند؛ ولى بر اثر موانعى همچون کشته شدن به دست [[کافران]] نتوانستهاند به آن دست یابند؛ یا از آن بهره برند. از این رهگذر، [[رجعت کنندگان]] [[مؤمن]] در ساختن [[حکومت حق]] شرکت مىجویند و [[ثواب]] مىبرند و به آن [[عزت]] مىیابند <ref>رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۵. </ref> و [[کمالات]] بالقوهشان، در رجعت، بالفعل مىگردند. <ref> تسنيم، ج ۵، ص۲۰۸؛ نمونه، ج ۱۵، ص۵۶۱. </ref> | |||
# نمایاندن آیتى [[عظیم]] از [[پروردگار]] و [[رستاخیز]] الهى، تا [[مردمان]] [[روزگار]] رجعت به اوج [[ایمان]] دست یابند و [[شک]] و [[تردیدها]] زدوده شوند. <ref> نمونه، ج ۱۵، ص۵۶۰ ـ ۵۶۱. </ref> برخى از حکماى شیعه نیز درباره [[حکمت]] رجعت به تفصیل سخن گفته؛ از جمله بیان کردهاند که مقام [[خاتمیت پیامبر]] {{صل}} و [[خلافت]] خلفاى آن حضرت {{ع}} تنها از گذر رجعت، کامل تحقق مىپذیرد<ref>مجموعه رسائل و مقالات فلسفى، ص۴ ـ ۱۱. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
== [[ادله رجعت]] == | |||
شیعه [[لزوم]] رجعت را به کتاب، [[سنت]] و [[اجماع]] مستند مىداند؛ ولى همراه [[استدلال]] به [[ادله]] نقلى، از [[عقل]] نیز بهره مىجوید و با استناد به شواهد تاریخىِ وقوع رجعت در امتهاى پیشین و نیز ادله نقلى بازگشت [[روح]] به بدن در [[رستاخیز]] ([[معاد]] جسمانى) [[رجعت]] را از نظر عقلى شدنى دانسته و [[استدلال]] [[منکران]] رجعت، بر استحاله عقلى آن را نادرست مىشمرد. برخى از حکماى [[شیعه]] نیز براى [[اثبات]] رجعت، براهینى آورده و به [[شبههها]] و مسائل آن پاسخ دادهاند؛ مثلاً میرزا [[ابوالحسین رفیعى قزوینى]]، برهانى را با سه مقدمه ترتیب داده و اصل [[رجعت]] را با اصول عقلى و حِکْمى اثبات کرده است<ref>مجموعه رسائل و مقالات فلسفى، ص۴ ـ ۲۱. </ref>. آیتاللّه [[محمد شاه آبادى]] نیز موجز و با اصول عقلى و عرفانى، کیفیت رجعت را باز کرده است<ref> رشحاتالبحار، ص۴۰ ـ ۴۴. </ref>. [[امام خمینى]] هم در درس [[فلسفه]] خویش از [[عقل]] و نقل بر اثبات رجعت بهره گرفته است<ref>تقريرات فلسفه، ص۱۹۷ ـ ۱۹۹. </ref>. | |||
مهمترین دلیل شیعه در اعتقاد به رجعت، [[روایات]] فراوان [[اهل بیت]] {{عم}} است. مجلسى با اشاره به فزونى [[احادیث]] رجعت، [[اعتقاد]] به آن در همه دورهها را مورد [[اجماع]] شیعه دانسته و مىپرسد چگونه مىشود کسى حقانیت اهل بیت را [[باور]] کند؛ ولى در رجعت تردید کند، در حالى که نزدیک به ۲۰۰ [[حدیث]] صریح از [[امامان]] در حد تواتر در دست است و بیش از ۴۰ عالم بزرگ شیعه، مانند [[سلیم بن قیس هلالى]]، [[حسن بن صفار]]، [[على بن ابراهیم]]، [[کلینى]]، [[صدوق]]، [[مفید]]، [[سید مرتضى]] و [[طوسى]] این روایات را در آثار خود گرد آوردهاند. مجلسى در پایان مىنویسد که اگر [[روایات رجعت]] متواتر نباشند، در هیچ مسئلهاى نمىتوان تواتر را ادعا کرد<ref> بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۲۲. </ref> نویسنده کتاب الایقاظ بیش از ۶۰۰ حدیث را در این موضوع گرد آورده<ref>ر.ک: الايقاظ؛ الذريعه، ج ۲، ص۵۰۶. </ref> و روایات رجعت را متواتر دانسته و هرگونه [[تأویل]] و تردید در آنها را ناروا شمرده است. <ref> الايقاظ، ص۶۱ ـ ۶۲. </ref> طبرسى نیز در [[تفسیر]] خود، روایات رجعت را متواتر مىداند<ref>مجمع البيان، ج ۷، ص۴۰۵ ـ ۴۰۶. </ref>. [[رجعت در ادعیه و زیارات]] منقول از [[ائمه]] {{عم}} نیز جایگاه ویژهاى دارد. | |||
[[شیعه]] در موضوع [[رجعت]] به دو دسته از [[آیات قرآن کریم]] [[استدلال]] مىکند: | |||
# آیاتى که از پدید آمدن رجعت در [[امت]] اسلامى و بازگشت گروهى به [[دنیا]] پیش از [[رستاخیز]] یاد مىکنند. | |||
# آیاتى که بیانگر وقوع رجعت و زنده شدن شمارى از [[مردگان]] در امتهاى پیشیناند<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref>. | |||
== دلایل قرآنی رجعت == | |||
ادلۀ متعددی از [[قرآن کریم]] بر وقوع ـ و به طریق اولی بر امکان ـ [[رجعت]] دلالت دارند. البته برای [[اثبات]] [[رجعت]]، کافی است که به ادلۀ [[معاد]] که در [[قرآن]] فراواناند مراجعه شود؛ زیرا ماهیت رجعت و معاد، یکی است و تنها ظرف آنها تفاوت دارد. بنابراین، قابلیت قابل، وجود دارد. در واقع به [[قدرت خدا]] [[کفر]] ورزیده است. بنابراین، استبعادهای جمعی از مخالفان، از بیخبری است و یا از سر [[لجاجت]]<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۸ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۸]]، ص۵۲.</ref>. | |||
=== [[آیه]] ۱۱ [[سوره غافر]] === | |||
{{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ}}<ref> میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کردهایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟؛ سوره غافر، آیه ۱۱.</ref>. این آیه از دو بار مردن و زنده شدن یاد میکند. با توجّه به این که [[مرگ]]، تنها در جایی معنا دارد که پیش از آن [[زندگی]] باشد، نمیتوان برخی [[تفاسیر]] را که مرگ اوّل را مربوط به نبودن قبل از [[خلقت]] معنا کردهاند، پذیرفت. جملۀ {{متن قرآن|أَمَتَّنَا}}، بر این دلالت دارد که گوینده، هویتی دارد و دو مرگ را [[درک]] کرده است، در حالی که پیش از به وجود آمدن، هویتی برای گوینده متصور نیست تا بگوید {{متن قرآن|أَمَتَّنَا}}. پس از بازگشت به زندگی در [[قیامت]] نیز دیگر مرگی نیست. حتی اگر نبود قبل از خلقت را مرگ به [[حساب]] آوریم، اما [[میراندن]] به حساب نمیآید؛ زیرا در میراندن، شرط است که فرد، قبل از مردن، زنده باشد. این آیه، از میراندن[[سخن]] میگوید، نه از مرگ. پس این تفاسیر نمیتواند درست باشد<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۸ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۸]]، ص۵۳.</ref>. سُدّی<ref>اسماعیل ابن عبدالرحمن (م۱۲۷هق) یکی از مفسران قرن دوم است.</ref>، مرگ اول را در [[دنیا]] و زنده شدن اول را در [[قبر]] میداند که در آنجا مورد خطاب قرار میگیرد، سپس میمیرد و مجدداً در قیامت زنده میشود. [[ابن کثیر]] ضمن بیان گفتۀ سدی، نظر [[ابن زید]] را نیز نقل میکند که بر اساس آن، یک [[زندگی]] در [[عالم ذَر]] است و یکی در [[عالم دنیا]] و دو [[مرگ]] نیز در پی هر زندگی است. وی هر دو را رد میکند و میگوید لازمۀ آنها، این است که سه زندگی و مرگ داشته باشند. البتّه [[استدلال]] وی مخدوش است؛ زیرا با این [[حساب]]، سه زندگی و دو مرگ درست شود، نه سه مرگ؛ زیرا پس از آخرین زندگی، یعنی [[حیات اخروی]]، دیگر مرگی در کار نیست. [[فخر رازی]] نیز از جمع زیادی از [[عالمان]] و [[مفسران]] یاد میکند که معتقدند این [[آیه]] بر این دلالت دارد که پس از مرگ و قبل از [[قیامت]]، زندگی دیگری در [[قبر]] وجود دارد که پس از آن دوباره در قبر میمیرد<ref>مفاتیح الغیب: ج۲۷ ص۴۹۴.</ref>. [[تفسیر]] مرگ در قبر، پذیرفتنی نیست؛ زیرا قبر، جایگاه [[مرگ انسان]] است و با خود مرگ، در واقع، [[حیات برزخی]] آغاز میشود، نه این که ابتدا مرده باشد و سپس حیاتی دیگر پیدا کند<ref>حدیث معروف از پیامبر خدا{{صل}} که میفرماید: {{عربی|«متن قرآن|مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُه»}} کسی که بمیرد، قیامتش برپا شده است نیز مؤید این مطلب است. ؛ بحار الأنوار: ج۶۱ ص۷.</ref>. البته خود وی، این تفسیر را نمیپذیرد؛ اما نشان میدهد که از منظر بسیاری از [[مفسران اهل سنت]]، این آیه بر حیاتی دیگر قبل از قیامت دلالت دارد. این، نوعی [[رجعت]] است، هر چند با رجعت [[شیعه]] تفاوت دارد. در مجموع باید پذیرفت که از این آیه، سه زندگی فهمیده میشود. زندگی اول را باید ملاک ساختِ [[هویت انسان]] دانست، که زمینهساز دو مرگ و دو احیای پس از مرگ میشود. در آیه نیز ابتدا دو مرگ و پس از آن، دو [[احیا]] آمده است. بنابراین، تنها باید پذیرش رجعت میتوان دو مرگ را به خوبی تفسیر کرد. این تفسیر از [[امام صادق]]{{ع}} نیز نقل شده است<ref>علی بن ابراهیم دربارۀ سخن خداوند: {{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ}} میگوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: «ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ»؛ تفسیر القمی: ج۲ ص۲۵۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۸ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۸]]، ص۵۲- ۵۴.</ref>. | |||
=== [[آیه]] ۵۱ [[سوره غافر]] === | |||
{{متن قرآن|إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ}}<ref> ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم؛ سوره غافر، آیه ۵۱.</ref>. بسیاری از فرستادگان و اولیای [[خداوند]]، در [[زندگی دنیا]] [[یاری]] نشدند. آنان، یا کشته شدند و یا به اهداف متعالیشان در [[زندگی]] [[دست]] نیافتند؛ اما از سوی دیگر، خداوند، [[وعده]] نموده که آنان را در [[دنیا]] و [[آخرت]] یاری کند. [[مفسران اهل سنت]] در [[تفسیر]] این آیه، راههای مختلفی رفتهاند و تأویلهای گوناگونی ارائه کردهاند. [[فخر رازی]] ناچار شده است برای این که با وجود کشته شدن و [[شکست]] ظاهری [[رسولان]] و [[مؤمنان]]، یاری شدن [[دنیوی]] آنان را درست کند، به هفت [[تأویل]] دست بزند. این هفت تأویل، عبارت اند از: کمک شدن با [[حجت]] و [[استدلال]]، یاری شدن با زنده ماندن نام آنان، [[انتقام]] گرفتن [[خون]] آنان، [[مدح]] و [[ستایش]] [[مردمان]]، [[نورانیت]] و [[یقین]] [[باطنی]] آنان، کوتاه بودن [[دولت باطل]]، محظورات و [[مشکلات]] پیش آمده برای آنان، به دلیل این که موجب افزایش مقام و [[مرتبت]] آنان میگرد<ref>مفتاح الغیب: ج۲۷ ص۵۲۳-۵۲۴. </ref>. غالب مفسران اهل سنت، یک یا چند تأویل از این تأویلات را [[انتخاب]] کردهاند<ref>مانند: [[عبدالکریم خطیب]] در التفسیر القرآنی للقرآن؛ ج۱۲، ص۱۲۴۶، [[بروسوی]] در روح البیان؛ ج، ۸ ص۱۹۴، [[مراغی]] در تفسیر المراغی؛ ج۲۴، ص۸۲، [[مظهری]] در التفسیر المظهری؛ ج۸، ص۲۶۴، [[زحیلی]] در التفسیر المنبر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ ج۲۴، ص۱۴۲، [[حجازی]] در التفسیر الواضح؛ ج۳ ص۳۱۰، [[طنطاوی]] در التفسیر الوسیط؛ ج۱۲، ص۲۹۸، [[سورآبادی]] در تفسیر سورآبادی؛ ج۴ ص۲۲۰۲ [[آل سعدی]] در تفسیر الکریم الرحمن؛ ج۱ ص۸۹۰، [[قرطبی]] در الجامع لأحکام القرآن؛ ج۱۵، ص۳۲۲، [[سیوطی]] در الدّرّ المنثور؛ ج۵، ص۳۵۲ و دیگران.</ref>. برخی نیز تأویلاتی دیگر افزودهاند، از جمله: نگریستن به [[عاقبت]] کار [[جهان]] <ref>روح المعانی؛ ج۲۴ ص۷۶.</ref>، اقتدای [[مردمان]] به سیرۀ آنان<ref>تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان؛ ج۶، ص۴۰.</ref> و کفایت [[نصرت]] غالب [[رسولان]]. چنان که ملاحظه میشود، هیچ یک از این تأویلات، در جایی که [[تفسیر]] درست و مطابق [[ظاهر آیه]] وجود دارد، پذیرفتنی نیستند. افزون بر این، هرگونه تأویلی باید مستند به دلیل و قرینه باشد و این [[مفسّران]]، هیچ دلیلی بر تأویلات یاد شده، اقامه نکردهاند. تنها تفسیر درست بیتأویل، پذیرش [[رجعت]] آنها در [[آخر الزمان]] است که [[روز]] نصرت[[حق]] و از بین رفتن [[باطل]] است. [[آیات]] متعددی با این مضمون وجود دارند که در آنها وعدۀ [[یاری]] [[خداوند]] داده شده یا گفته شده که [[خدا]] و فرستاندگانش [[پیروز]] خواهند بود، که البتّه تنها میتوان به عمومیت آنها استناد کرد و به عنوان شواهد تقویت کنندۀ [[استدلال]] از آنها بهره گرفت.<ref>مانند آیه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ}} و درباره بندگانی که فرستادهایم، از سوی ما از پیش سخن رفته است که آنان یاری شدهاند و بیگمان تنها سپاه ماست که پیروز است؛ سوره صافات، آیه ۱۷۱- ۱۷۳ و نیز آیه: {{متن قرآن|كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي}} خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ سوره مجادله آیه ۲۱.</ref> [[آیه]] مورد بحث، به صراحت یاری رسولان و [[مؤمنان]] را در [[زندگی دنیا]] بیان کرده است و معنای اولیه و روشن یاری، [[پیروزی]] و غلبۀ آنان بر مخالفان است. در [[تفسیر القمی]]، [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} در توضیح آیه آمده است که همین تفسیر را میکند و [[پیروزی]] رسولان و مؤمنان را در رجعت میداند<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۸ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۸]]، ص۵۴- ۵۶.</ref>. | |||
=== آیه ۸۳ [[سوره نمل]] === | |||
{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref> و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند؛ سوره نمل، آیه ۸۳.</ref>. این [[آیه]] دلالت دارد که گروهی از [[کافران]]، [[رجعت]] میکند. [[امام باقر]]{{ع}} در برابر مخالفان رجعت، این آیه را دلیلی بر وقوع [[رجعت]] در [[آینده]] مینماید: {{متن حدیث|قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}}: يُنْكِرُ أَهْلُ الْعِرَاقِ الرَّجْعَةَ قُلْتُ: نَعَمْ قَالَ: أَ مَا يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ}}}}<ref> ابوبصیر گفت: امام باقر{{ع}}پرسید: آیا اهل عراق، رجعت را انکار میکند؟. گفتم: بله. فرمود: آیا قرآن را نخواندهاند که:و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردهاند، محشور میگردانیم.</ref> [[اهل سنت]] این آیه را دلیل بر [[حشر]] در [[قیامت]] گرفتهاند. [[قمی]] در تفسیرش به نقل از [[امام صادق]]{{ع}} به این گروه پاسخ میدهد:{{متن حدیث|أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُه: {{متن قرآن|وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا}}}}<ref>و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم؛ سوره کهف، آیه ۴۷.</ref>.<ref>تفسیر القمی: ج۱ ص۲۴، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۵۱.</ref>. عموم [[مفسران اهل سنت]]، این آیه را مربوط به حشر در قیامت دانستهاند و بدون جواب دادن به اشکال یاد شده به تفاوت میان دو حشر ذکر شده و آیه اشاره نکردهاند<ref>از جمله: [[عبدالکریم]] خطیب در التفسیر القرآن للقرآن؛ ج۱۰، ص۲۹۴، [[مراغی]] در تفسیر المراغی؛ ج۲۰ ص۲۲، [[مظهری]] در التفسیر المظهری؛ ج۷ ص۱۳۵، [[زحیلی]] در التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ ج۲۰ ص۳۶، [[حجازی]] در التفسیر الواضح؛ ج۲ ص۸۰۷، [[طنطاوی]] در التفسیر الوسیط؛ ج۱۰ ص۳۵۹، [[سورآبادی]] در تفسیر سورآبادی؛ ج۳ ص۱۷۹۲، [[آل سعدی]] در تفسیر الکریم الرحمن؛ ج۱ ص۷۲۸، [[قرطبی]] در الجامع لأحکام القرآن؛ ج۱۳ ص۲۳۸؛ [[سیوطی]] در الدرّ المنثور؛ ج۶ ص۳۸۴، [[طبری]] در جامع البیان؛ ج۱۱ ص۷، [[ابن کثیر]] در تفسیر ابن کثیر؛ ج۶ ص۲۲۴، [[ابن ابیحاتم]] در تفسیر القرآن العظیم؛ ج۹ ص۲۹۲۷، [[نیشابوری]] در تفسیر غرائب القرآن؛ ج۵ ص۳۲۲ و دیگران.</ref>. برخی [[تفسیرها]] در بیان تفاوت دو [[حشر]] گفتهاند که حشر عمومی (در آیۀ ۴۷ [[سورۀ کهف]]) برای همه است و حشر در آیۀ مورد بحث، خاص [[کافران]] است که بعد از حشر کلّی اتفاق میافتد و برای [[عذاب]] کردن آنهاست<ref>مانند: [[آلوسی]] در روح المعانی: ج۲۰ ص۲۶.</ref>. اولاً، چنین برداشتی از [[آیه]]، هیچ دلیل و شاهدی ندارد. ثانیاً، آن دیگر حشر نیست؛ زیرا در حشر به معنای لغوی، سه قید وجود دارد: [[برانگیختن]]، جمع کردن و راندن<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ج۲ ص۲۲۴.</ref>، در حالی که کافران، قبل از این از [[قبور]] برانگیخته شدهاند و و دوباره برانگیخته نمیشوند و حشر [[مجدّد]] برایشان بیمعنا است. در حشر به معنای اصطلاحی نیز لازم است که جمع کردن از قبور باشد که با [[تفسیر]] یاد شده، کافران قبلاً [[محشور]] شدهاند و حشر مجدّد آنها تحصیل حاصل و بیمعناست. در این میان، آلوسی به نقل از [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]]، به نظریۀ [[شیعه]] اشاره و آن را رد میکند؛ اما میگوید: نهایت چیزی که از این آیه فهمیده میشود، [[رجعت]] گروهی از کافران است جزئیات [[عقاید شیعه]] در این باره به وسیلۀ این آیه [[اثبات]] نمیشود؛ بلکه تنها اصل [[رجعت]] اثبات میگردد<ref>روح المعانی: ج۲۰ ص۲۶.</ref>. البته آلوسی نگفته که کدام [[مفسر]] [[شیعی]] تلاش کرده تا جزئیات رجعت را با این آیه اثبات کند، افزون بر این که خود وی میگوید: طبرسی نیز تنها اصل رجعت را از آیه استفاده کرده است، نه بیشتر. بنابراین، میتوان گفت: با این آیه اصل رجعت اثبات میشود و جزئیات آن را [[احادیث]] بیان میکنند<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۸ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۸]]، ص۵۷- ۵۹.</ref>. | |||
=== آیه ۹۵ [[سوره انبیاء]] === | |||
{{متن قرآن|وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ}}<ref> و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ سوره انبیاء، آیه ۹۵.</ref>. مضمون [[آیه]] این است که [[رجعت]] برای گروههایی از [[مردم]] جایز، اما برای گروههایی، [[حرام]] است؛ زیرا اگر رجعت بر همه هم حرام باشد، گفته نمیشود که بر هلاک شدگان حرام است و آنان باز نخواهند گشت. از سوی دیگر نمیتوان گفت که این آیه مخصوص [[قیامت]] است؛ زیرا در قیامت، همه باز میگردند تا به [[حساب]] اعمالشان رسیدگی شود، چه هلاکشده و چه غیر هلاکشده. بنابراین، تنها [[تفسیر]] صحیح، این میشود که بپذیریم گروهی از غیر هلاکشدگان، باز خواهند گشت؛ اما هلاکشدگان، بازگشت ندارند. این تفسیر از [[امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref>بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۱۸ ح۱۴۹.</ref>، و از [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} [[روایت]] شده است و این آیه بهترین دلیل بر رجعت است. [[مفسران اهل سنت]]، در تفسیر این آیه چند دسته شدهاند. برخی هلاک و [[رجوع]] را مطابق [[ظاهر آیه]]، مادی و [[جسمانی]] میدانند و دربارۀ این [[پرسش]] که: «اگر رجعت برای هیچ کس واقع نمیشود، [[خدای متعال]] در این آیه [[حکم]] عدم بازگشت را به [[اقوام]] هلاکشده، اختصاص داده است؟» [[سکوت]] کردهاند<ref>مانند [[ابن عباس]]، [[فریابی]]، [[قتاده]]، [[مقاتل]]، [[ابن ابیحاتم]] و [[بیهقی]]؛ روح المعانی: ج ۱۷ ص۹۱، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم: ج۹ ص۲۵۰ و الدر المنثور: ج۵ ص۶۷۲.</ref>. دستۀ دیگر، هلاک و رجوع را [[معنوی]] در نظر گرفتهاند و گفتهاند: مراد، آن است که [[خداوند]]، هلاک برخی را مقدّر کرده است؛ زیرا آنان از [[گناه]] و [[کفر]] خویش باز نمیگردند. اینان مجبور شدهاند: چند [[تأویل]] و چند تقدیر درست کنند که همۀ آنها خلاف ظاهر آیه است<ref>مانند [[زجاج]]، [[ابو عتبه]]، [[مجاهد]]، حسن و [[عکرمه]]؛ روح المعانی: ج۱۷ ص۹۱، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم: ج۹ ص۲۵۰، و الدرالمنثور: ج۵ ص۶۷۲.</ref>. دستۀ سوم، هر دو احتمال را دادهاند <ref>مانند [[آلوسی]] در روح المعانی؛ ج۱۷ ص۹۱، [[سیوطی]] در الدر المنثور؛ ج۵ ص۶۷۲، [[قرطبی]] در الجامع لأحکام القرآن؛ ج۱۱ ص۳۴۱، [[زحیلی]] در تفسیر الوسیط؛ ج۲ ص۱۶۱۵ و التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ ج۱۷ ص۱۳۰ و [[سورآبادی]] در تفسیر سورآبادی؛ ج۳ ص۱۵۸۴.</ref>. [[طبری]] ضمن اشاره به نظر [[امام باقر]]{{ع}} و مسئله [[رجعت]]، احتمال دوم را ترجیح میدهد. [[استدلال]] وی برای ترجیح احتمال دوم، این است که [[خدای متعال]] از کار خودش در قبال کسانی خبر میدهد که از پاسخ مثبت به [[رسولان]] اجتناب کردهاند، نه از هلاک کردن کسانی که [[کفر]] ورزیدهاند یا [[کار نیک]] نکردهاند. این استدلال، مخدوش است؛ زیرا اشکالی ندارد که [[خداوند]]، [[سرنوشت]] کسانی را که با رسولان [[مخالفت]] کردهاند و به آنان کفر ورزیدهاند، بیان کند و بگوید: آنان رجعت نخواهند کرد. افزون بر این، [[تأویل]] طبری که به تبع [[عکرمه]] و دیگران است، خلاف [[ظاهر آیه]] است و دلیلی بر [[ضرورت]] و جواز این تأویل وجود ندارد<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۸ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۸]]، ص۵۹- ۶۱.</ref>. | |||
=== [[آیه]] ۸۱ [[سوره آل عمران]] === | |||
{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref> و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم؛ سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>. این آیه از پیمانی جدی و مؤکد یاد میکند که [[خدا]] از [[پیامبران]] گذشته گرفته و بر اساس آن باید به [[رسول خدا]]{{صل}} [[ایمان]] بیاورند و او را [[یاری]] دهند. خداوند، این [[پیمان]] را با انواع تأکیدها و [[اقرار]] گرفتن و [[شاهد]] گرفتن تشدید میکند. این یاری هنوز به [[طور]] روشن و کامل واقع نشده است و [[انتظار]] میرود در [[رجعت]] اتّفاق افتد و اگر اتّفاق نیفتد، با این همه تأکید و پافشاری بر این [[پیمان]]، سازگار نیست. البته میتوان مصادیق ضعیفتری از [[یاری]] را در نظر گرفت که قبلاً واقع شده باشد. مثلاً به وسیلۀ [[دعوت]] پیروانشان به پذیرش [[پیامبری]] که بعد خواهد آمد<ref>این تأویل از سوی بسیاری از مفسران [[اهل سنت]] ارائه شده است، از جمله [[طبری]] در جامع البیان؛ ج۳ جزء۳ ص۳۳۲)، [[نیشابوری]] در تفسیر غرائب القرآن؛ ج۲ ص۱۹۸، [[آل سعدی]] در تفسیر الکریم الرحمن؛ ج۱ ص۱۴۴، [[ابن ابیحاتم]] در تفسیر القرآن العظیم؛ ج۲ ص۶۹۴ و دیگران.</ref>، یا این که مقصود از انبیایی که از آنها پیمان گرفته شده، خود آنها نباشند، بلکه فرزندانشان باشد. برخی نیز مراد از [[رسول]] را [[پیامبر اسلام]] ندانستهاند و آن را تعمیم دادهاند و گفتهاند: هر [[پیامبر]] جدیدی که آمد، قبلیها باید به او [[ایمان]] بیاورند و یاریاش کنند؛ اما این معانی با ظهور اوّلیۀ [[آیه]] سازگار نیست و تا مجبور، نباشیم نباید به این تأویلات دست بزنیم، افزون بر این که هر تأویلی محتاج قرینه و دلیل است و هیچ دلیلی برای این تأویلات ذکر نشده است. اکثر این [[مفسران]]، قرائتی دیگر را نقل میکنند که به کلی معنا را [[تغییر]] میدهد. آنها به جای لفظ {{متن قرآن|مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ}} از لفظ "[[میثاق]] [[اهل الکتاب]]" استفاده کردهاند تا دیگر نیازی به این تأویلات نباشد؛ ولی هیچ یک آن را ترجیح ندادهاند. [[ابن کثیر]] از [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ابن عباس]] نقل میکند که به نظر آنان این آیه میگوید که اگر پیامبر اسلام{{صل}} [[مبعوث]] شد و آن [[انبیا]] زده باشند، باید به او ایمان آورند و یاریاش کنند<ref>تفسیر ابن کثیر: ج۲ ص۵۶.</ref>. ظاهراً ابن کثیر نمیخواهد رجعت را بپذیرد و زنده بودن دیگر [[پیامبران]] را در [[زمان حیات پیامبر]] [[اسلام]]، امری فرضی در نظر میگیرد؛ اما با روایتی که نقل میکند، این موضوع را روشن میکند که در نظر برخی [[صحابه]] امکان چنین همزمانیای وجود دارد. از طرف دیگر، [[خداوند متعال]] پیمانی بیخاصیت بیمصداق از [[انبیا]] نمیگیرد، آن همچنین [[پیمان]] غلیظ و مستحکمی، این پیمان باید مصداق پیدا کند و مصداق آن، تنها در [[رجعت]] است. حدیثِ یاد شده را تعدادی دیگر از [[مفسران اهل سنت]] نقل کردهاند<ref>مانند [[طبری]] در جامع البیان؛ ج۳ جزء۳ ص۳۳۲، [[ابن ابیحاتم]] در تفسیر القرآن العظیم؛ ج۲ ص۶۹۴، [[سیوطی]] در الدر المنثور؛ ج۲ ص۲۵۲، [[نیشابوری]] در تفسیر غرائب القرآن؛ ج۲ ص۱۹۸ و [[قرطبی]] در الجامع لأحکام القرآن؛ ج۲ ص۱۲۵.</ref>. در [[روایت]] [[تفسیر]] النعمانی از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} برای [[اثبات]] رجعت به چند [[آیۀ قرآن]]، از جمله به این [[آیه]] استناد شده است<ref>ر.ک: بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۱۸.</ref>. این آیه اگر دلیلی [[قاطع]] بر اثبات رجعت نباشد، [[دست]] کم [[تأیید]] آن است<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۸ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی ج۸]]، ص۶۱- ۶۳.</ref>. | |||
== [[رجعت]] در امت اسلامى == | |||
[[آیات]] {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.</ref>، {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.</ref> به روشنى بر رجعت در امت اسلامى دلالت مىکنند. | |||
[[مفسران شیعه]]<ref>تفسير قمى، ج ۲، ص۱۳۱؛ التبيان، ج ۸، ص۱۱۹؛ علم اليقين، ج ۲، ص۱۰۰۳. </ref> و سنى <ref>جامع البيان، ج۰ ۲، ص۱۶ ـ ۲۰؛ الكشاف، ج ۳، ص۳۸۴. </ref> با استناد به روایاتى، خروج «دابه الارض» در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.</ref> را از حوادث پیش از [[قیامت]] و از [[اشراط الساعه]]<ref>الفتن، ص۴۰۲؛ الخرائج والجرائح، ج ۳، ص۱۱۳۵؛ عون المعبود، ج ۱، ص۲۹۰. </ref> مىدانند. [[مفسران]] در باره چیستى «[[دابة الارض]]» و کیفیت خروج و [[سخن گفتن]] آن اقوال گوناگونى دارند. <ref>التبيان، ج ۸، ص۱۱۹؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص۷۲۳؛ تفسير قرطبى، ج ۱۳، ص۲۳۴ ـ ۲۳۷. </ref> در [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.</ref> حادثهاى گزارش شده که در آن برخى از [[انسانها]] زنده مىشوند و از هر امتى گروهى [[محشور]] مىشوند؛ زیرا همه [[مفسران]] لفظ {{متن قرآن| مِنْ}} در {{متن قرآن| مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ}} را براى [[تبعیض]] دانستهاند. <ref>التبيان، ج ۸، ص۱۲۰؛ الكشاف، ج ۳، ص۱۶۱؛ مجمع البيان، ج ۷، ص۴۰۵. </ref> با قرائن موجود در این آیه و آیه پیشین و [[آیات]] پسین مىتوان دریافت که آیه مورد گفت و گو به یکى از حوادث پیش از [[رستاخیز]] اشاره دارد؛ زیرا اولاً در [[قیامت]] همه انسانها محشور مىشوند و هیچ کس را وا نمىگذارند: {{متن قرآن|وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا}}<ref>«و روزی (را یاد کن) که کوهها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.</ref>؛ ثانیا آیه {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.</ref> به خروج «[[دابة الارض]]» پرداخته و به اعتراف همه مفسران پیش از قیامت رخ مىدهد و از [[اشراط الساعه]] به شمار مىآید. <ref>تفسير سمرقندى، ج ۲، ص۵۹۲؛ تفسير ابن زمنين، ج ۳، ص۳۱۲؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص۷۲۲. </ref> ناگزیر وقوع [[حشر]] گروه معیّن به چنین ظرف زمانى ربط دارد. | |||
به دیده علامه طباطبایى، «حشر» در این آیه به معناى زنده کردن و گرد آوردن گروهى از [[انسانها]] پس از [[مرگ]] است؛ زیرا بر اساس [[آیه]] یاد شده از هر امتى گروهى [[محشور]] مىشوند و روشن است که همه [[امتها]] در یک [[زمان]] زنده نیستند، تا «[[حشر]]» به [[اجتماع]] گروهى از انسانهاى زنده [[تفسیر]] شود؛ و ازآنجا که این حشر به [[امت]] اسلامى اختصاص ندارد ـ بلکه براى همه امم است ـ مراد از «[[آیات]]» همه آیاتى است که بر مبدأ و معاد دلالت دارند و اختصاص آنها به آیات قرآنى توجیه ندارد؛ آنگاه [[علامه]] نتیجه مىگیرد که ظاهر این آیه، [[حشر]] و احیاء گروهى از انسانها پیش از [[روز قیامت]] است؛ مؤیدش یاد کرد آیه مورد بحث پس از آیه «[[دابه الارض]]» و پیش از آیه «نفخ صور» {{متن قرآن|وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ}}<ref>«و روزی که در صور دمند، هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است میهراسد، جز کسی که خداوند بخواهد و همگان نزد او با فروتنی میآیند» سوره نمل، آیه ۸۷.</ref> و دیگر آیات [[قیامت]] است، چون ترتیب وقوعى اقتضا مىکند که حشر گروهى از [[مردمان]] پیش از نفخ صور و قیامت باشد، از این رو مراد از حشر در آیه، حشر گروهى براى [[عذاب]] پس از حشر عمومى نیست. <ref>الميزان، ج ۱۵، ص۳۹۶ ـ ۳۹۸. </ref> افزون بر دلالت ظاهر آیه و سیاق، [[روایات]] فراوانى از [[ائمه]] {{عم}} این آیه را به [[رجعت]] تفسیر کردهاند؛ زیرا [[خدا]] در قیامت همه انسانها را برمىانگیزد؛ نه گروهى خاص را. <ref> بحارالانوار، ج ۵۳، ص۵۱؛ نورالثقلين، ج ۴، ص۹۹ ـ ۱۰۱؛ البرهان، ج ۴، ص۲۲۸. </ref> طبرسى در تفسیر خود ذیل همین آیه مىنویسد که بر پایه روایات بسیار فراوان از [[امامان اهل بیت]] {{عم}} خدا هنگام ظهور مهدى {{ع}} گروهى از [[دوستان]] و [[دشمنان]] او را که پیش از [[قیام]] آن حضرت از [[دنیا]] رفتهاند، باز مىگرداند<ref>مجمع البيان، ج ۷، ص۳۶۵ ـ ۳۶۷. </ref>. به [[آیه]] {{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کردهایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.</ref> نیز براى موضوع [[رجعت]] [[استدلال]] شده است. | |||
[[مفسران]] در [[تفسیر]] دو [[مرگ]] و دو زندگى در این آیه احتمالات مختلفى دادهاند: به دیده بسیارى یکى از این دو مرگ و زندگى مربوط به [[قبر]] است؛ به این معنا که [[انسان]] در قبر زنده مىشود تا به سؤالات [[نکیر و منکر]] پاسخ گوید و سپس مىمیرد؛<ref>معانى القرآن، ج ۶، ص۲۰۷؛ مجمع البيان، ج ۸، ص۵۱۶؛ روح المعانى، ج ۲۴، ص۵۲. </ref> برخى هم با یاد کرد زندگى و مرگ برزخى، آیه مذکور را تفسیر کردهاند<ref>الميزان، ج ۱۷، ص۳۱۳؛ اللهيات، ج ۴، ص۲۳۴. </ref>. | |||
بسیارى از [[مفسران اهل سنت]] هم در تفسیر اماته و احیاء نخست، [[آفرینش]] آغازین انسان را به صورت مرده دانسته که سپس به او [[حیات]] بخشیده شده است؛<ref>تفسير سمرقندى، ج ۳، ص۱۹۱؛ تفسير ثعلبى، ج ۸، ص۲۶۸؛ التفسير الكبير، ج ۲۷، ص۴۹۴. </ref> ولى بر اساس روایات اهل بیت {{عم}} این آیه در باره رجعت است،<ref>الصافى، ج ۴، ص۳۳۶. </ref> چنان که به گزارشى، [[امام رضا]] {{ع}} فرمود به [[خدا]] [[سوگند]]! این آیه در مورد رجعت است. <ref> بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۴۴. </ref> براساس [[روایت]] [[امام باقر]] {{ع}} ذیل آیه یاد شده، این آیه تنها در مورد گروههایى است که پس از مرگ رجعت مىکنند و این گفتوگو در [[قیامت]] رخ مىدهد<ref>بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۱۶؛ البرهان، ج ۴، ص۹۳. </ref>. همچنین ذیل آیه {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}}<ref>«و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان میآورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است» سوره نساء، آیه ۱۵۹.</ref> که بر پایه برخى [[تفاسیر]]، از [[ایمان آوردن]] همه [[اهل کتاب]] پیش از [[مرگ]] عیسى {{ع}} خبر مىدهد، برخى [[مفسران]] احتمال دادهاند که در [[آخرالزمان]] همه [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] در قبرهایشان زنده شده و پس از [[نزول]] عیسى {{ع}} از [[آسمان]] و پیش از مرگ او همه [[ایمان]] مىآورند؛ ولى برایشان سودى ندارد<ref>الكشاف، ج ۱، ص۵۸۹؛ ر.ک: الميزان، ج ۵، ص۱۳۶. </ref>. | |||
در روایاتى از [[ائمه]] {{عم}} بیش از دهها [[آیه]] از [[قرآن]] بر [[رجعت]]، [[تفسیر]]، تطبیق یا [[تأویل]] شدهاند که در تفاسیر روایى [[شیعه]]، مانند البرهان و [[نورالثقلین]] و الصافى بیان شدهاند. [[بحارالانوار]] نیز بیشتر این [[آیات]] را گرد آورده است. <ref>بحارالانوار، ج ۵۳، ص۳۹. </ref> عاملى به ۶۴ آیه در موضوع «رجعت» استناد کرده است: {{متن قرآن|يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند و چون بر آنها تاریک گردد وا میمانند. و اگر خداوند میخواست، شنوایی و بیناییهاشان را از میان میبرد؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«چگونه به خداوند کفر میورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را میمیراند، دگرباره زنده میگرداند و سپس به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن| الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«همان کسان که میدانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز میگردند» سوره بقره، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت» سوره بقره، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ}}<ref>«آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.</ref>،{{متن قرآن|أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}}<ref>«آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و در گهواره و در میانسالی (از پیامبری خود) با مردم سخن میگوید و از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«مریم گفت: پروردگارا! چگونه مرا فرزندی تواند بود که بشری به من دست نزده است؟» سوره آل عمران، آیه ۴۷.</ref>، {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.</ref>، {{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>«آنگاه خداوند فرمود: ای عیسی! من بازگیرنده تو و فرابرنده تو سوی خویش و رهاییبخش تو از گروه کافرانم و پیروان تو را تا روز رستخیز بر کافران برتر میگمارم سپس بازگشت شما به سوی من است و در آنچه اختلاف میداشتید میان شما داوری خواهم کرد» سوره آل عمران، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}}<ref>«و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان میآورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است» سوره نساء، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>، {{متن قرآن|مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و گفتند چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ بگو بیگمان خداوند، تواناست که نشانهای فرو فرستد اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره انعام، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ}}<ref>«و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمینلرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟ این، جز آزمون تو نیست که با آن هرکس را بخواهی گمراه میداری و هرکس را بخواهی راهنمایی میفرمایی، تو سرور مایی پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین آمرزندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ}}<ref>«و اگر (هم) برخی از آنچه را که به آنان وعده میکنیم به تو بنمایانیم یا (پیش از آن) جان تو را بستانیم باری، بازگشتشان به سوی ماست آنگاه خداوند بر آنچه انجام میدهند گواه است» سوره یونس، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ}}<ref>«سپس آیا هنگامی که (عذاب) روی داد به آن ایمان میآورید؟ آیا اکنون (ایمان میآورید) با آنکه (از سر ناباوری) بدان شتاب میجستید؟» سوره یونس، آیه ۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}}<ref>«و اگر آنچه در زمین است از آن هر کسی که ستم ورزیده است میبود با آن (رهایی) خویش را باز میخرید و چون عذاب را بنگرند پشیمانی خویش را پنهان میدارند و میان آنان به دادگری داوری میشود و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستادهایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ}}<ref>«و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند (باز ایمان نمیآوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافتهاند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی میکند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود تا وعده خداوند فرا رسد، بیگمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمیورزد» سوره رعد، آیه ۳۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ}}<ref>«و به راستی موسی را با نشانههای خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون بر و روزهای خداوند را به آنان گوشزد کن، بیگمان در آن نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره ابراهیم، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ}}<ref>«و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من میهراسد» سوره ابراهیم، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و سختترین سوگندهاشان را به خداوند خوردند که خداوند کسی را که میمیرد (دیگر) برنمیانگیزد؛ چرا، به وعدهای واجب که بر عهده اوست (بر میانگیزد) امّا بیشتر مردم نمیدانند» سوره نحل، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كَانُوا كَاذِبِينَ}}<ref>«تا بر آنان چیزی را که در آن اختلاف میورزیدند روشن گرداند و تا کافران بدانند که دروغگو بودهاند» سوره نحل، آیه ۳۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا}}<ref>«و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید» سوره اسراء، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا}}<ref>«و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمیانگیزیم که درون خانهها را جست و جو میکنند و (این) وعدهای انجام یافتنی است» سوره اسراء، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا}}<ref>«سپس پیروزی بر آنان را دوباره بهره شما میکنیم و با داراییها و پسران به شما یاری میرسانیم و شمار شما را افزونتر میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراهتر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا}}<ref>«و بدینگونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت: چقدر درنگ داشتهاید؟ گفتند: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتهایم؛ گفتند: پروردگارتان از اندازه درنگی که داشتهاید آگاهتر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزهتر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند» سوره کهف، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا}}<ref>«و در غار خود سیصد سال درنگ داشتند و نه سال بر آن افزودند» سوره کهف، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا}}<ref>«و از تو درباره ذو القرنین میپرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند» سوره کهف، آیه ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا}}<ref>«ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم» سوره کهف، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا}}<ref>«بگو: کسانی که در گمراهی به سر برند، باید که (خداوند) بخشنده به (زمان و مهلت) آنها نیک افزونی دهد تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده دادهاند- یا عذاب یا رستخیز- ببینند و خواهند دانست چه کسی دارای جایگاهی بدتر و سپاهی ناتوانتر است» سوره مریم، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref>«و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ}}<ref>«پس، او را پاسخ گفتیم و گزندی که با وی بود از او زدودیم و خانوادهاش را و با آنها همگون آنان را بدو باز بخشیدیم که بخشایشی از نزد ما و یادکردی برای پرستندگان بود» سوره انبیاء، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ (آنان بیگمان باز میگردند)» سوره انبیاء، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref>، {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.</ref>، {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ}}<ref>«و به آنان در این (سر) زمین توانایی بخشیم و با آنان به فرعون و هامان و سپاه آن دو، چیزی را که از آن میهراسیدند نشان دهیم» سوره قصص، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«و آیا در زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان میزیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان میکردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهانها (ی روشن) برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند» سوره روم، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازهای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند» سوره سجده، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«آیا ندیدهاند که ما آب (باران) را به سرزمین بیگیاه میرانیم آنگاه با آن، کشتی پدید میآوریم که چارپایان آنان و خودشان از آن میخورند؛ پس آیا نمینگرند؟» سوره سجده، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و میگویند: اگر راست میگویید این داوری چه زمان خواهد بود؟» سوره سجده، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و آیا آن کس که آفریننده آسمانها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟» سوره یس، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و هر کس را خداوند در گمراهی گذارد پس از او، دیگر وی را سروری نیست و ستمگران را خواهی دید که چون عذاب را بنگرند میگویند: آیا برای بازگشت راهی هست؟» سوره شوری، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس به روزی چشم بدوز که آسمان دودی آشکار برمیآورد» سوره دخان، آیه ۱۰.</ref>، {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ}}<ref>«روزی که بانگ آسمانی راستین را بشنوند، همان، روز رستخیز است» سوره ق، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ}}<ref>«روزی که زمین از آنان که شتابانند، بشکافد؛ این گردآوردنی است که بر ما آسان است» سوره ق، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ}}<ref>«و روزی شما و آنچه به شما نوید میدهند در آسمان است» سوره ذاریات، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ}}<ref>«پس، سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این (سخن) به همان گونه که سخن میگویید راستین است» سوره ذاریات، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و برای ستمکاران عذابی جز آن خواهد بود اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره طور، آیه ۴۷.</ref>، {{متن قرآن|مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ}}<ref>«در حالی که به سوی فراخواننده شتابانند؛ کافران میگویند: این، روزی دشوار است» سوره قمر، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ}}<ref>«به زودی بینی او را به خاک میمالیم» سوره قلم، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا}}<ref>«بگو: نمیدانم آیا آنچه به شما وعده میدهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز مینهد؟» سوره جن، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند» سوره جن، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}<ref>«جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى}} <ref>«آیا چنین کس توانایی ندارد که مردگان را زنده گرداند؟» سوره قیامه، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ}}<ref>«مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ}}<ref>«(بنگر که خداوند) از چه او را آفریده است» سوره عبس، آیه ۱۸.</ref>، {{متن قرآن|مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ}}<ref>«از نطفهای آفریده و موزونش کرده،» سوره عبس، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ}}<ref>«آنگاه راه را بر او هموار ساخته،» سوره عبس، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ}}<ref>«سپس او را میرانده و در گور نهاده است،» سوره عبس، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ}}<ref>«سرانجام هر گاه بخواهد او را بر میانگیزد» سوره عبس، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ}}<ref>«بیگمان او بر بازگرداندن وی تواناست،» سوره طارق، آیه ۸.</ref>.<ref>ر.ک: الايقاظ، ص۹۱ ـ ۱۱۱. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
== [[رجعت در امتهای پیشین]] == | |||
[[قرآن کریم]] مواردی از بازگشت به [[دنیا]] در امتهای گذشته را گزارش میکند که میتوان دریافت [[رجعت]] و زنده شدن [[مردگان]] در دنیا شدنی و پذیرفته است. مهمترین موارد در پی میآیند<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref>. | |||
=== زنده شدن گروهی از [[بنی اسراییل]] === | |||
{{متن قرآن|وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت» سوره بقره، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۶.</ref> این [[آیات]] در باره ۷۰ تن از [[برگزیدگان]] [[قوم بنی اسرائیل]] است که چون به [[طور سینا]] رفتند و گفتوگوی [[حضرت موسی]] {{ع}} با خدا را مشاهده کردند، [[شرط ایمان]] و [[اقرار]] خود به [[تورات]] را مشاهده [[حسی]] خدا یاد کردند. آنان برخلاف [[نهی]] موسی {{ع}} بر درخواست جاهلانه خود اصرار ورزیدند، تا سرانجام با صاعقهای آسمانی همگی نابود شدند. حضرت موسی {{ع}} بازگشت آنها را از خدا خواست و خدا بر او [[منت]] نهاد و آنان را زنده کرد و همراه حضرت به [[قوم]] خود بازگشتند. <ref>جامع البیان، ج ۱، ص۴۱۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۹۷؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۷۰. </ref> [[مفسران]] از تعبیر «[[بعث]]» پس از «[[موت]]» در جمله {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ}} به روشنی برداشت کردهاند که برانگیخته شدن پس از [[مرگ]] بوده است؛ نه پس از بیهوشی و [[خواب]]،<ref>روضالجنان، ج ۱، ص۲۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۸۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص۳۲۶. </ref> بنابراین [[تفسیر]] بعث به گسترش نسل [[بنی اسرائیل]] و هلاک شوندگان،<ref> المنار، ج ۲، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰. </ref> به ویژه با عنایت به کارکردهای دو واژه بعث و موت در آیات دیگر ـ که به [[معنای زندگی]] پس از مرگ است ـ پذیرفتنی نیست. | |||
بر پایه نقل [[صدوق]]، این [[برگزیدگان]] پس از [[مرگ]] زنده شدند و به خانههای خود بازگشتند، غذا خوردند، [[ازدواج]] کردند، صاحب فرزند شدند و پس از رسیدن اجلشان از [[دنیا]] رفتند. <ref>بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۲۹. </ref> بر اساس گزارشهای دیگری نیز [[زندگی]] این گروه تا رسیدن اجلشان بوده است<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۹۷. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== زنده شدن مقتول [[بنی اسراییل]] === | |||
{{متن قرآن|وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد» سوره بقره، آیه ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref> این داستان درباره [[جوانی]] از [[بنیاسرائیل]] است که بعضی از خویشانش بر او [[حسد]] برده و وی را مخفیانه به [[قتل]] رساندند و جسدش را در محلهای دیگر انداختند و به خونخواهیاش برخاستند و [[اختلاف]] شدیدی پدید آمد؛ سپس برای [[داوری]] به نزد [[موسی]] {{ع}} رفتند و خدا به حضرت [[وحی]] کرد که به [[خویشاوندان]] مقتول [[فرمان]] دهد گاو مادهای را با مشخصات معیّن [[ذبح]] کنند و قسمتی از بدن این گاو را به مقتول بزنند تا زنده گردد و [[قاتل]] خویش را معرفی کند. آنان چنین کردند و مقتول زنده شد و قاتل را شناساند. <ref>جامع البیان، ج ۱، ص۵۱۱؛ الکشاف، ج ۱، ص۱۵۳؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۷۹. </ref> [[قرآن کریم]] پس از نقل این داستان میفرماید که خدا این گونه مردگان را زنده میکند، تا [[قدرت]] انکارناپذیرش بر زنده کردن مردگان و افشای [[اسرار]] در [[قیامت]] را به نمایش گذارد. | |||
در این [[آیه]] نیز [[مفسران]] [[فریقین]] زنده شدن واقعی شخص مقتول را میپذیرند. <ref> تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص۱۴۵؛ التبیان، ج ۱۰، ص۳۰۵؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص۲۷۷. </ref> [[طبری]] جمله {{متن قرآن| كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى}} را احتجاج الهی با مشرکانی میداند که [[رستاخیز]] و [[حیات]] پس از [[مرگ]] را [[تکذیب]] میکردند؛ آنان باید از زنده شدن این شخص مقتول [[عبرت]] گیرند؛ زیرا همان گونه که [[خدا]] او را حیاتی دوباره بخشید، [[مردگان]] دیگر را نیز پس از مرگشان در [[قیامت]] زنده میکند. <ref>جامع البیان، ج ۱، ص۵۱۱؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص۶۰۵. </ref> [[تفسیر المنار]] کوشیده است در دلالت [[آیه]] مورد بحث بر زنده شدن مقتول خدشه کند: او داستان مذکور در آیه را مرتبط با حکمی [[فقهی]] در [[تورات]] میداند که بر اساس آن، هرگاه مقتولی یافت شود و [[قاتل]] آن ناشناخته باشد، برای زدودن [[نزاع]] و جلوگیری از تخاصم میبایست گاوی [[ذبح]] شود و عدهای با مراسم خاص دست خود را روی آن بشویند، تا از [[اتهام]] [[قتل]] تبرئه شوند؛ هرکس از چنین اقدامی سرباز زند، قاتل خوانده میشود و همین حکم فقهی، مانع خونریزیهای پسین است، درنتیجه «حیات» در {{متن قرآن| كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى}} به معنای زندگانی [[معنوی]] و معادل معنای آیه {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا }}<ref>«و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref> یا به معنای [[حفظ]] حیات و نظیر {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref> است و هرگز درباره زنده شدن مردگان نیست. <ref>المنار، ج ۱، ص۳۵۱. </ref> این [[تفسیر]] از آیه نادرست است؛ زیرا جمله {{متن قرآن| كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى}} بر دو چیز دلالت دارد: | |||
# خدا مرده مذکور در آیه را زنده کرد. | |||
# احیای [[آخرت]]، نظیر احیای [[دنیا]] شدنی است و خدا میتواند مردهها را در قیامت زنده کند و حمل معنای احیاء ـ که حیات متعارف و محسوس است ـ بر زندگانی معنوی یا حمل آن بر حفظ حیات محسوس و جلوگیری از هدر دادن آن بر اثر نزاع، نیازمند قرینه است. <ref>تسنیم، ج ۵، ص۲۰۵ ـ ۲۰۶. </ref> افزون بر اینکه با این [[تفسیر]]، بخشهایی از [[آیه]] مانند {{متن قرآن|فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا}}<ref>«گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref> نامفهوم خواهد ماند<ref>رجعت از دیدگاه عقل، ص۲۹. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== زنده شدن هزاران نفر از [[بنی اسراییل]] پس از هلاک === | |||
{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ}}<ref>«آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.</ref> این آیه در مورد گروهی از [[بنی اسرائیل]] است که پس از شیوع [[طاعون]] از بیم مرگ از [[شهر]] خویش گریختند و به سوی سرزمینی دیگر حرکت کردند؛ اما خدا در میانه راه، فراریان را میراند، تا بدانند از [[قضاء]] [[الهی]] نمیتوان گریخت سپس [[پیامبری]] بر اجساد مرده ایشان گذشت و از [[پروردگار]] خواست که بار دیگر آنان را به [[دنیا]] بازگرداند و خدا خواسته او را [[اجابت]] کرد و آنها را [[زندگی]] دوباره بخشید. <ref>جامع البیان، ج ۲، ص۷۹۳؛ الکشاف، ج ۱، ص۲۹۰؛ روض الجنان، ج ۱، ص۳۳۱. </ref> | |||
[[مفسران]] در شمار این گروه و مدت مرگشان یکسان نظر ندارند: سدّی شمار آنها را ۰۰۰ / ۳۰، [[ابن عباس]] ۰۰۰ / ۴۰ و [[عطاء]] ۰۰۰ / ۷۰ گفته است<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص۶۰۴؛ الکشاف، ج ۱، ص۲۹۰؛ روض الجنان، ج ۳، ص۳۳۲.</ref>. برخی با استناد به کلمه «الوف» که جمع کثرت است، عدد آنان را بیش از ۰۰۰ / ۱۰ میداند. <ref>التبیان، ج ۲، ص۲۸۲؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص۶۰۴. </ref> براساس روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} این گروه پس از زنده شدن در خانههای خود [[مسکن]] گزیدند، طعام خوردند، با [[همسران]] خود زندگی کردند و بر اثر [[اجل]] طبیعی از دنیا رفتند. <ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۱۳۰. </ref> [[مفسران شیعه]] <ref>التبیان، ج ۲، ص۲۸۲ ـ ۲۸۳؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۰۵؛ المیزان، ج ۲، ص۲۷۹. </ref> و [[سنی]] <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۳۰۵ ـ ۳۰۶؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۳۱۰. </ref> در احیاء [[مردگان]] نیز که مفاد این [[آیه]] است، [[تردید]] و [[اختلاف]] ندارند؛ ولی برخی [[موت]] و [[حیات]] در آیه را به موت و حیات اجتماعی [[تفسیر]] کرده است. بر پایه این تفسیر، گروه یاد شده در این آیه پس از ترک سرزمین خود به [[خواری]] و بیچارگی درافتادند و [[دشمنان]] بر آنان چیره شدند و همچنان در این حالت ماندند، تا [[خدا]] ایشان را زنده کرد؛ یعنی [[روح]] [[شورش]] و [[قیام]] و [[دفاع از حق]] را در ایشان دمید و آنان به [[حقوق]] [[حق]] خویش دست یازیدند و با [[شوکت]] و [[آزادگی]] زیستند. <ref>المنار، ج ۲، ص۲۵۸ ـ ۲۶۰. </ref> این گونه [[تفسیرها]] با نادیده گرفتن دلالت ظاهر الفاظ با پیش فرض استبعاد زنده شدن مردگان، نیز توجیه مادی [[معجزات]] انجام میگیرند، در نتیجه [[ارزش]] [[علمی]] ندارند. [[علامه طباطبایی]] با ابراز [[شگفتی]] از این گونه برداشتها بر روشنی دلالت کلمه موت و حیات بر [[مرگ]] وزندگی [[حقیقی]] تأکید میکند<ref>المیزان، ج ۲، ص۲۷۹ ـ ۲۸۱. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== زنده شدن [[عزیر]] پس از ۱۰۰ سال === | |||
{{متن قرآن|أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.</ref> این آیه در مورد یکی از [[پیامبران الهی]] است که بیشتر [[مفسران]] او را «عزیر» دانستهاند که در راه [[سفر]] خود از روستایی گذشت و با آثار مرگ و نیستی و خرابی [[خانهها]] و استخوانهای پوسیده روبهرو شد و به یاد [[قیامت]] افتاد؛ در حالی که به [[قدرت خدا]] [[ایمان]] داشت، با [[شگفتی]] از خود پرسید: [[خدا]] چگونه [[مردگان]] این روستای ویران را دوباره [[حیات]] میبخشد و این پیکرهای پراکنده چگونه گرد میآیند و به صورت پیشین برمیگردند؟ خدا او را میراند تا پاسخ خویش را دریافت کند؛ پس از ۱۰۰ سال او را زنده کرد و از وی پرسید: چه مدت در اینجا درنگ کردهای؟ گفت: یک [[روز]] یا نیمروز ـ؛ چراکه هنگام ظهر جانش را ستاندند و پیش از غروب [[آفتاب]] به [[دنیا]] بازگشت ـ [[خداوند]] گفت: بلکه تو ۱۰۰ سال است در اینجا درنگ کردهای و دراین [[زمان]] غذا و نوشیدنیات [[تغییر]] نکرده؛ ولی الاغت را ببین که چگونه استخوانهایش از هم پاشیده است؛ اکنون بنگر که خدا چگونه آن را زنده میسازد ودر برابر دیدگان [[عزیر]] استخوانهای الاغ به یکدیگر وصل شدند و گوشت، آنها را پوشانید<ref>جامعالبیان، ج ۳، ص۴۰ ـ ۶۰؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۳۳۱. </ref>. | |||
واژه لبث که مشتقات آن به شکلهای {{متن قرآن|لَبِثْتَ}} و {{متن قرآن|لَبِثْتُ}} سه بار در [[آیه]] یاد شده آمدهاند، به معنای درنگ قهری بر حالتی خاص است؛ برخلاف «مکث» که درنگی اختیاری است. <ref>التحقیق، ج ۱۰، ص۱۵۶، «لبث».</ref> لبث در [[قرآن کریم]]، گرچه در مواردی به درنگ در حال [[بیداری]] {{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.</ref> و درنگ در حال [[خواب]] مانند داستان [[اصحاب کهف]] {{متن قرآن|وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا}}<ref>«و در غار خود سیصد سال درنگ داشتند و نه سال بر آن افزودند» سوره کهف، آیه ۲۵.</ref> به کار رفته است، در آیه مورد بحث که محور آن چگونگی زنده کردن مردگان است، به معنای درنگ در حال [[مرگ]] است؛ مؤیدش کلماتی چون «انی [[یحیی]]»، «بعد موتها» و «فاماته» هستند. به استناد این صراحت، [[تفسیر]] «[[موت]]» در این آیه به «خواب» و از دست دادن حواس و [[درک]] مانند آنچه نسبت به اصحاب کهف رخ داد، پذیرفتنی نیست؛ زیرا در داستان اصحاب کهف، [[قرآن]] با واژه {{متن قرآن|رُقُودٌ}} (خفتگان) به خواب اصحاب کهف تصریح میکند: {{متن قرآن|وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ}}<ref>«و تو آنان را بیدار میپنداشتی در حالی که آنان خفتهاند» سوره کهف، آیه ۱۸.</ref>، در حالی که بر مردن [[عزیر]] با جمله {{متن قرآن|فَأَمَاتَهُ اللَّهُ}}. افزون بر مباحث پیش گفته، پاسخ به [[پرسش]] عزیر که از چگونگی زنده کردن [[مردگان]] است، اقتضا میکند که [[خدا]] او را بمیراند و زنده کند؛ نه بخواباند و پس از مدتی بیدار کند؛ همچنین [[آیه]] مذکور، افزون بر احیاء مجدد عزیر، [[زندگی]] دوباره الاغ او را نیز گزارش میکند و هرگز نمیتوان پوسیدگی و پاشیدن بدن موجود زنده را به [[خواب]] و انقطاع از جهان مادی [[تفسیر]] کرد<ref>رجعت از دیدگاه عقل، ص۳۵. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی {{ع}} === | |||
{{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref> از مهمترین [[معجزات]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} زنده کردن مردگان بود که این آیه، نیز آیه {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref> به آن تصریح دارند. [[مفسران]] بر پایه [[روایات]] ذیل آیه، داستانهای فراوانی از زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی را گزارش کردهاند: به نقل [[سیوطی]] در تفسیر الجلالین [[عیسی]] {{ع}} [[دوست]] خود عازر را زنده کرد؛ پسر پیرزنی را [[حیات]] دوباره بخشید؛ دختری را از [[مرگ]] به زندگی بازگرداند و این هر سه پس از زنده شدن به حیات خود ادامه دادند و فرزندانی نیز از خود برجای گذاردند؛ همچنین سامبن [[نوح]] را زنده کرد که پس از اندک زمانی از [[دنیا]] رفت. <ref>الکشاف، ج ۱، ص۳۶۵؛ تفسیر جلالین، ج ۱، ص۵۹. </ref> از ظاهر آیه یاد شده، تنها برداشت میشود که حضرت عیسی {{ع}} زنده کردن مردگان را [[وعده]] داده؛ ولی برپایه آیه {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref> این وعده را حضرت عمل کرده است. این [[آیات]] در زنده کردن مردگان به دست عیسی {{ع}} آن چنان صریحاند که همه [[مفسران شیعه]] <ref>التبیان، ج ۴، ص۵۶؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۵۴۴؛ المیزان، ج ۶، ص۲۲۱. </ref> و [[سنی]]<ref> تفسیر بغوی، ج ۲، ص۷۷؛ تفسیر نسفی، ج ۱، ص۳۰۸؛ البحر المحیط، ج ۴، ص۵۶. </ref> بر وقوع این [[معجزه]] ـ یعنی [[احیاء]] اموات به دست [[عیسی]] {{ع}} ـ [[اذعان]] و اعتراف کردهاند. | |||
[[مفسران شیعه]] با بهره گرفتن از [[روایات اهل بیت]] {{عم}} ذیل برخی از [[آیات]] دیگر، از جمله آیات {{متن قرآن|وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ}}<ref>«پس، او را پاسخ گفتیم و گزندی که با وی بود از او زدودیم و خانوادهاش را و با آنها همگون آنان را بدو باز بخشیدیم که بخشایشی از نزد ما و یادکردی برای پرستندگان بود» سوره انبیاء، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ}}<ref>«و چون (داستان آفرینش) پسر مریم را مثال زنند، در دم قوم تو از آن (به ریشخند) بانگ بردارند» سوره زخرف، آیه ۵۷.</ref>، از زنده شدن [[مردگان]] در [[امتهای پیشین]] [[سخن]] گفتهاند. <ref>التبیان، ج ۷، ص۷۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۹۵. </ref> عاملی، در باب ۵ و ۶ از کتاب خود بیش از ۱۰۰ [[روایت]] را گرد آورده است که از وقوع [[رجعت]] در امم، [[انبیاء]] و [[اولیاء]] پیشین گزارش میکند. <ref> الایقاظ، ص۱۱۲. </ref> [[علامه طباطبایی]]، با اشاره به داستانهای [[قرآن]] که از رخداد [[رجعت در امتهای پیشین]] خبر میدهند، به [[آیه]] {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ}}<ref>«آیا گمان میکنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی میگفتند: یاری خداوند کی در میرسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نز» سوره بقره، آیه ۲۱۴.</ref> استناد و [[لزوم]] رجعت در [[امت اسلامی]] را از آن برداشت کرده است؛ زیرا بر اساس آیه یاد شده حوادث پیشینیان بایستی درباره [[مسلمانان]] تکرار شوند. از سوی دیگر بر پایه [[روایات]] منابع شیعه<ref>کمال الدین، ص۵۷۶؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص۳۶۷؛ بحارالانوار، ج ۲۸، ص۱۰. </ref> و سنی،<ref>صحیح مسلم، ج ۸، ص۵۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص۳۲۷؛ کنزالعمال، ج ۱۱، ص۱۳۳. </ref> [[رسول اکرم]] {{صل}} بر رخ دادن بیکم و کاست همه حوادث امتهای گذشته از جمله [[بنی اسرائیل]]، در امت اسلامی خبر داده است. <ref>سعد السعود، ص۱۳۳؛ المیزان، ج ۲، ص۱۰۸. </ref> بر اساس روایتی، هنگامی که [[مأمون عباسی]] از [[امام رضا]] {{ع}} درباره رجعت و دلیل آن پرسید، آن حضرت با [[استدلال]] به [[آیات قرآنی]] که از وقوع رجعت در امتهای پیشین خبر دادهاند و با ملاحظه پیشگویی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که از وقوع رویدادهای امتهای پیشین با کمترین تفاوت خبر داده، نتیجه گرفته است که بیهیچ تردیدی [[رجعت]] [[حق]] است<ref>بحارالانوار، ج ۵۳، ص۵۹. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
== رجعت و چالش ها == | |||
منکران [[رجعت]]، بر [[شیعه]] [[معتقد]] به آن، خرده گرفته و اشکالاتی بر این [[باور]] وارد کردهاند که مهمترین آنها در پی میآیند. | |||
=== بازگشت فعلیت به قوه === | |||
گفتهاند لازمِ رجعت، رجوع نزولی فعل به قوه و به تعبیری، هبوط کامل به ناقص، در نتیجه محال است؛ یعنی دارنده قوه کمالْ هنگامی که کمالش به فعلیت رسید، محال است که دوباره از مرحله فعلیت به قوه باز گردد؛ و [[انسان]] با مردن به تجرد مثالی یا [[عقلی]] میرسد و مجرد مثالی یا عقلی نسبت به موجود مادی محسوس، دارای فعلیت است و زنده شدن [[مجدد]] و تعلق دوباره آن به بدن، همان رجوع از فعل به قوه و از کمال به [[نقص]] است که ممتنع است. <ref>نک: المیزان، ج ۲، ص۱۰۷. </ref> در پاسخ این اشکال گفتهاند گرچه رجوع از فعل به قوه محال است، مرده زنده شده هیچ [[کمال علمی]] یا عملی پیشین خود را از دست نمیدهد، بلکه با داشتن همان مرتبه تجرد مثالی یا عقلی دوباره در مرحله نازل خویش به [[طبیعت]] تعلق میگیرد، تا برخی از کمالهایی به دست آیند که در [[زمان]] [[حیات]] پیشین او تحصیل یا از آن بهرهوری نکرده بود و حیات مجدد برای صعود قوه به فعل است؛ نه مستلزم [[نزول]] فعل به قوه. <ref>تسنیم، ج ۵، ص۲۰۸. </ref> به دیده [[علامه طباطبایی]]، بازگشت [[روح]] به بدن، مایه ابطال اصل تجرد و بازگشت از فعل به قوه نیست، چنان که او پیش از مردن و [[قطع رابطه]] با بدن هم مجرد بود، بنابراین تعلق و [[ارتباط]] دوبارهاش با بدن به [[یقین]] با تجرد او منافاتی ندارد و تنها بر اثر [[مرگ]]، روابطی که ضامن تأثیر و فعل نفس در ماده بود مفقود شد، از این رو پس از آن، [[قدرت]] انجام دادن [[افعال]] مادی را نداشت؛ مانند صنعتگری که ابزار لازم برای کار را از دست بدهد؛ ولی با بازگشت نفس به حال گذشته و تعلق آن به بدن، مجددا قوا و ادوات آن را به کار میاندازد، در نتیجه میتواند حالات و [[ملکات]] خود را به واسطه افعال جدید به مرحلهای بالاتر از مرحله پیشین برساند و [[تکامل]] تازهای یابد، بیاینکه [[سیر]] نزولی و از حال کمال به [[نقص]] و از فعل به قوه عقبگرد کرده باشد<ref>المیزان، ج ۱، ص۲۰۷. </ref>. | |||
در اینجا این اشکال مطرح شده است که اگر [[نفوس]] مجرد با بازگشت به [[دنیا]] [[استعداد]] و قابلیت کامل شدن و [[شکوفا شدن]] داشته باشند، میبایست استعدادهای همه کسانی که پس از [[مرگ]] زنده نمیشوند پوشیده و مقبور شده و برای همیشه از این کمال [[محروم]] مانده باشند و این، همان قسر دائم و محال است. <ref>تسنیم، ج ۵، ص۲۰۹. </ref> در پاسخ گفتهاند: | |||
# کسانی که کمال خود را در دنیا به حدّی از فعلیت رسانده و مردهاند، امکان استکمال دائم در آنان [[پایدار]] نخواهد ماند، بلکه پس از مدتی به فعلیّت محض خواهند رسید و دیگر استعداد کمال ندارند. <ref> المیزان، ج ۱، ص۲۰۸. </ref> قسر مستحیل، یعنی [[خدای حکیم]] نوعی را با استعداد ویژه [[آفریده]] و آن استعداد هرگز در هیچ فردی از افراد آن نوع از قوه به فعل ارتقا نیابد؛ ولی اگر شمار بسیاری از افراد آن نوع به فعلیت رسیدند و برخی از آنها بر اثر تزاحم، [[تنازع]] در بقا و... به مقصد نرسیدند، چنین محرومیتی، قسر ناپایدار است که محال نیست، بلکه لازمِ حرکت جهان مادی است که چارهای جز برخورد و [[محرومیت]] برخی و نموّ و فربهی بعضی دیگر نیست<ref>تسنیم، ج ۵، ص۲۰۹ ـ ۲۱۰. </ref>. | |||
# برخی در جوابی نقضی گفتهاند: بر اساس [[آیات قرآن]] در [[قیامت]] کبرا [[ارواح]] [[انسانها]] به بدنهایشان باز میگردند و [[آدمیان]] زنده میشوند و هر پاسخی که از [[معاد جسمانی]] و بازگشت [[ارواح]] در [[قیامت]] داده شود، در مورد [[رجعت]] نیز یاد میشود<ref>بیان الفرقان، ج ۵، ص۲۵۱ ـ ۲۵۲. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== رجعت، نوعی [[تناسخ]] === | |||
برخی منکران [[رجعت]]، اعتقاد به رجعت را مستلزم پذیرش تناسخ قلمداد کردهاند، در حالی که تناسخ را هیچ یک از [[مذاهب اسلامی]] نپذیرفته است. <ref>الملل والنحل، ج ۶، ص۳۶۵. </ref> در پاسخ این اشکال گفتهاند: رجعت کاملاً با تناسخ فرق دارد و [[شیعه]] بر اساس [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] <ref>بحارالانوار، ج ۴، ص۳۲۰. </ref> در بطلان همه انواع تناسخ هیچ گونه تردیدی ندارد؛ زیرا نظریه تناسخ بر [[انکار]] قیامت [[استوار]] است<ref>الاعتقادات، ص۶۲ ـ ۶۴. </ref> و تناسخیان معتقدند ارواح همه انسانها برای رسیدن به [[پاداش]] یا [[کیفر]]، بار دیگر به [[دنیا]] باز میگردند و در جنین دیگری [[حلول]] میکنند و دیگر مراحل [[تکامل]] را دوباره میپیمایند و این [[روح]] متناسب با عملکرد پیشین خود، دوره نو را با [[شادی]] و [[راحتی]] یا با [[دشواری]] و [[اندوه]] میگذراند. برخی [[معتقدان]] به تناسخ، از حلول[[روح]] در کالبد حیوانات، نباتات و جمادات نیز یاد کردهاند؛ این درحالی است که در رجعت هرگز روح [[رجعت کننده]] به بدن شخص دیگری نمیرود، بلکه به همان [[جسم]] و بدنی باز میگردد که از آن مفارقت کرده است؛<ref>عقائد الامامیه، ص۱۱۱؛ اللهیات، ج ۴، ص۳۱۱؛ الملل والنحل، ج ۶، ص۳۶۵. </ref> همچنین تنها برخی انسانها به دنیا برمیگردند که پس از [[مرگ]] در [[رستاخیز بزرگ]] همراه انسانهای دیگر برانگیخته میشوند. به هر روی، اگر رجعت را تناسخ انگارند، باید [[زنده کردن]] [[مردگان]] به دست [[عیسی]] {{ع}} و... نیز تناسخ باشد؛<ref>عقائد الامامیه، ص۱۱۱. </ref> همچنین تناسخ ـ به خلاف رجعت ـ مستلزم رجوع از فعل به قوه و محال است<ref> المیزان، ج ۱، ص۲۰۹. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== تنافی پذیرش توبه [[رجعت کنندگان]] با [[حکمت الهی]] === | |||
پذیرش توبه [[کافران]] بازگشته به [[دنیا]] برخلاف [[حکمت الهی]] است؛ زیرا دوران [[زندگی]] [[دنیایی]] آنان به سر آمده و [[سرنوشت]] ابدیشان رقم خورده است؛ پذیرفته نشدن توبهشان نیز [[ستم]] به آنهاست؛ زیرا [[وعده الهی]] درباره پذیرش توبهکنندگان عملی نشده است. | |||
در پاسخ این اشکال گفتهاند: | |||
# بر اساس [[روایات]]، چنین اشخاصی که [[قلوب]] [[مسخ]] شده و تاریک دارند، پس از مشاهده [[حقایق]] [[برزخ]] نیز [[توبه]] نمیکنند، چنان که [[قرآن]] در تبیین وضع گروهی از [[مجرمان]] [[جهنمی]] که بازگشت به دنیا را [[آرزو]] دارند، تأکید میکند که اگر آنها به دنیا بازگردند، همچنان به کارهای ناروای خود ادامه میدهند. {{متن قرآن|بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«(چنین نیست) بلکه آنچه از پیش پنهان میداشتند برای آنان آشکار گردید و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز میگردند و بیگمان آنان دروغ پردازند» سوره انعام، آیه ۲۸.</ref> در یاد کرد [[لجاجت]] گروهی دیگر از [[کافران]] میفرماید حتی اگر [[فرشتگان]] بر آنان فرود آیند و [[مردگان]] با آنان سخن بگویند، باز هم [[ایمان]] نمیآورند {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ}}<ref>«و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو میفرستادیم و مردگان با ایشان سخن میگفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد میآوردیم سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی میکنند» سوره انعام، آیه ۱۱۱.</ref> و عدم [[توفیق]] کافران بازگشته برای توبه، همانند [[ابولهب]] است که [[خدا]] او را در زندگی [[نفرین]] کرد. {{متن قرآن|تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ}}<ref>«توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید زودا که در آتشی زبانهدار درآید» سوره مسد، آیه ۱-۳.</ref> | |||
# توبه چنین افرادی پذیرفته نمیشود؛ زیرا توبهای در پیشگاه خدا مقبول است که از روی [[اختیار]] و [[آزادی]] در نشئه دنیا انجام پذیرد؛ نه بر اثر بالا رفتن پردهها و مشاهده [[قهر الهی]]، از همین رو توبه به هنگام [[احتضار]] و دیدن علائم [[عذاب]] پذیرفته نیست {{متن قرآن|إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام میدهند سپس زود توبه میکنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را میپذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و توبه آن کسان که کارهای زشت میکنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، میگوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر میمیرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساختهایم» سوره نساء، آیه ۱۸.</ref> و عدم پذیرش ایمان [[فرعون]] در لحظات پایان زندگی و در حال [[غرق]] شدن به همین دلیل است {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند تا آنگاه که آب از سرش گذشت؛ گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم» سوره یونس، آیه ۹۰.</ref>، {{متن قرآن|آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«آیا اکنون؟ در حالی که پیش از این نافرمانی کردی و از تبهکاران بودی؟» سوره یونس، آیه ۹۱.</ref>، بنابراین توبه [[رجعت]] کنندگانی که در گرداب [[کفر]] و [[گناه]] غوطهور بوده و کیفرها و پاداشهای [[عالم برزخ]] را مشاهده کردهاند، پذیرفته نمیشود. | |||
'''اشکال:''' عدم [[پذیرش توبه]]، یعنی خدا دست آنان را در [[گمراهی]] و گناه بازگذاشته و انگیزهای برای [[ترک گناه]] در آنان ننهاده، پس به گونهای آنان را به [[گناهان]] بیشتر در دنیا وا داشته است. | |||
'''پاسخ:''' گفتهاند این گروه که پیشتر با عذابهای برزخ روبهرو بوده و میدانند که هم اکنون نیز در حال عذاباند، برای [[ترک گناه]] و نیفزودن بر عذابهای پیشین [[انگیزه]] دارند <ref>الفصول المختاره، ص۱۵۵؛ مواقف الشیعه، ج ۱، ص۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ رجعت از دیدگاه عقل، ص۶۴. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== پاسخ منفی به درخواست [[رجعت]] === | |||
از [[آیات]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ}}<ref>«هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد میگوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.</ref> میتوان دریافت که [[خدا]] درخواست بازگشت به [[دنیا]] را [[اجابت]] نمیکند؛ زیرا بر پایه این آیات، [[مشرکان]] و ظالمانی که هنگام [[مرگ]] و [[آگاهی]] از [[آینده]] دردناک خود بازگشت میطلبند، با جواب منفی «کلاًّ» (هرگز) روبهرو میشوند<ref>روح المعانی، ج ۱۱، ص۴۱. </ref>؛ همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ (آنان بیگمان باز میگردند)» سوره انبیاء، آیه ۹۵.</ref> بازگشت [[کافران]] سرزمینهای هلاک شده را [[نفی]] میکند. در پاسخ این اشکال گفتهاند که آیه نخست درباره کسانی است که بازگشت به دنیا و جبران کارهای ناروای خود را درخواست دارند که جواب منفی میگیرند، در حالی که [[معتقدان]] به رجعت، [[هدف]] از بازگشت کافران معاند را چشیدن [[کیفر]] [[دنیایی]] میدانند؛ نه انجام دادن [[عمل صالح]]. <ref>اللهیات، ج ۴، ص۲۹۶. </ref> آیه دوم نیز درباره کسانی است که در دنیا گرفتار [[عذاب الهی]] شدهاند؛ نه همه کافران. [[امام صادق]] {{ع}} ذیل این آیه فرمود: هر شهری که خدا مردمش را با [[عذاب]] نابود کرده است، در رجعت باز نمیگردند<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۴. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== تنافی رجعت با [[تکلیف]] === | |||
رجعت با تکلیف منافات دارد؛ زیرا رجعت کننده عذابها و ثوابهای [[عالم برزخ]] را مشاهده کرده و زمینه تکلیف یعنی [[اختیار]] ازمیان رفته است و [[مکلف]] نبودن [[انسان]] غیر مختار از دیدگاه [[عقل]] و نقل جایز نیست. | |||
در پاسخ این اشکال گفتهاند که دیدن عذابها و ثوابهای برزخی با تکلیف سازگار است و آنان را به انجام دادن [[واجبات]] و ترک [[محرّمات]] وا نمیدارد، چنان که تکلیف با دیدن آیات و [[معجزات]] روشن [[سازگاری]] دارد، بنابراین [[تأویل]] [[روایات رجعت]]، به بازگشت شیوه حکومتی [[اهل بیت]] {{عم}} پذیرفته نیست. افزون بر این، [[روایات]] فراوان باب [[رجعت]] در بازگشت اشخاص صراحت دارند و تأویلپذیر نیستند<ref>رسائل المرتضی، ج ۱، ص۱۲۶. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== آثار سوء === | |||
رجعت و اعلام آن به [[مردم]]، سبب [[تشویق]] آنان به [[گناه]] میشود؛ زیرا به [[امید]] [[توبه]]، در گناه غوطهور میشوند. در پاسخ این اشکال گفته شده در رجعت، برخی به [[دنیا]] باز میگردند نه همگان؛ و همین که هر [[انسانی]] [[بیم]] دارد که شاید برنگردد، به گناه تشویق نمیشود،<ref>التبیان، ج ۱، ص۲۵۵؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص۲۴۲. </ref> چنان که [[عقیده]] به پذیرش توبه و [[شفاعت]]، مایه گناه بیشتر نیست. <ref> رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی، ص۲۰۷. </ref> افزون بر این، [[معتقدان]] به رجعت، برای [[رجعت کنندگان]] دَرِ توبه را بسته میدانند<ref>رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی، ص۲۰۷. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== هماهنگی با [[آیین یهود]] === | |||
برخی با نکوهش شدید [[شیعه]] در باور به رجعت، معتقدند آیین یهود از همین راه در شیعه بروز یافته است. <ref>فجر الاسلام، ص۲۷۰؛ بین الشیعة و اهل السنه، ص۱۶۱. </ref> در پاسخ این اشکال گفتهاند که هماهنگی [[یهود]] با شیعه در این عقیده سبب جلوه کردن یهود در شیعه نیست، چنان که هماهنگی یهود با [[اسلام]] در [[اعتقاد]] به [[عبادت]] خدای یگانه مایه جلوه کردن یهود در اسلام نیست. <ref>اصل الشیعة و اصولها، ص۱۰۸. </ref> برخی دیگر در پاسخ این اشکال گفتهاند از آنجا که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مصدّق [[کتابهای آسمانی]] و [[شرایع]] پیشین است، میتوان گفت [[یهودیت]] و [[نصرانیت]] در بسیاری از [[عقاید]] و [[احکام اسلامی]] جلوه کرده است<ref>عقائد الامامیه، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
=== [[معجزه]] بودن رجعت === | |||
به دیده [[معتزله]]، [[رجعت]] امری [[خارق عادت]] و معجزه است، از اینرو تنها در دوره [[پیامبران]] و به دست آنان رخ میدهد و پس از پیامبر اکرم {{صل}} که [[پیامبر]] دیگری نیست، مجالی برای چنین معجزهای نیست. [[مفسران]] در پاسخ به این اشکال گفتهاند وقوع امور خارق عادت به دست [[اولیاء الهی]] و [[ائمه]] {{عم}} نیز اشکالی ندارد<ref>التبیان، ج ۱، ص۲۵۵؛ ج ۲، ص۲۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۴۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص۱۷۵.</ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref> | |||
== پرسش مستقیم == | |||
{{پرسشهای وابسته}} | {{پرسشهای وابسته}} | ||
* [[چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ (پرسش)]] | |||
{{پایان پرسشهای وابسته}} | |||
* [[ | |||
{{پایان}} | |||
== | == پرسشهای وابسته == | ||
{{پرسمان رجعت}} | |||
== | == منابع == | ||
{{ | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000064.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[رجعت (مقاله)|مقاله «رجعت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳''']] | |||
{{ | # [[پرونده:10119019.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۸ (کتاب)|'''دانشنامهٔ امام مهدی ج۸''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:رجعت]] | |||
[[رده:رجعت | |||
نسخهٔ کنونی تا ۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۴
رَجعت به معنای بازگشت عبارت است از: بازگشت دو گروه از مردگان، مؤمنین خالص و کافرین خالص پس از ظهور حضرت مهدی (ع) با همان بدنهایی که از دنیا رفتهاند، تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد شده، به فیض همراه حضرت مهدی (ع) برسند و کافران از پستی و حقارت ستمگران دردمند شده و به برخی مکافاتهای دنیوی کارهای خود برسند. البته معنای اصطلاحی عام رجعت رجوع به دنیا بعد از موت تا قبل از قیامت است.
معناشناسی
رجعت از ریشه «ر ـ ج ـ ع» در لغت به معناى بازگشت است[۱] و در اصطلاح کلامى شیعه، زنده شدن و بازگشت گروهى از مؤمنان و کافران به دنیا، پس از قیام جهانى مهدى موعود و پیش از برپایى قیامت است[۲]. رجعت از اشراط الساعه (نشانههاى قیامت) و حوادث اجتماعى آخرالزمان است؛ گرچه با موضوع ظهور مهدى و قیامت پیوند زمانى دارد، خود پدیدهاى جداست[۳]. از آنجا که در رجعت، دستهاى از مردگان برانگیخته مىشوند و به دنیا بازمىگردند، از آن به «قیامت صغرا» نیز تعبیر کردهاند، چنان که از رستاخیز همه انسانها به «قیامت کبرا»[۴]. معنا کردن رجعت به بازگشت حضرت مهدى پس از غیبت[۵]، صحیح نیست؛ زیرا همه فرقههاى اسلامى که ظهور آن حضرت را پذیرفتهاند، چه معتقد به ولادت آن حضرت باشند و یا ولادت را در آینده بدانند، او را مرده نمىدانند تا ظهورش رجعت به شمار آید.
در قرآن کریم برخى مشتقات ماده «ر ج ع» در مفهوم بازگشت به دنیا به کار رفتهاند ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ﴾[۶] نه در معناى اصطلاحى رجعت؛ با این حال بر اساس روایات ائمه (ع) آیات بسیارى بر رجعتْ تفسیر، تطبیق یا تأویل شدهاند. شیعه براى اثباتِ امکان و وقوع رجعت به آیات فراوانى استناد کرده که زنده شدن شمارى از امتهاى پیشین را گزارش کرده است[۷].
ضروری بودن اعتقاد به رجعت
اعتقاد به رجعت از اختصاصات مذهب تشیع و از دیدگاه شیعیان اصل رجعت، قطعى و انکارناپذیر است[۸]، گرچه جزئیات آن به گونه دقیق روشن نیست[۹]. از نگاه شیخ صدوق، رجعت در نگاه شیعیان قطعاً رخ مىدهد[۱۰]. شیخ مفید نیز باور رجعت را از ویژگىهاى پیروان خاندان رسالت مىداند[۱۱]. سید مرتضى، ضمن ادعاى اجماع شیعه بر موضوع رجعت، هرگونه اختلافى را در این باره نفى مىکند[۱۲]. باور رجعت، چنان به مذهب شیعه پیوند خورده است که برخى، شیعه را با همین ویژگى شناساندهاند[۱۳].
ولى برخى دانشمندان شیعه یادآور شدهاند که اعتقاد به رجعت از ضروریات و حوادث قطعى در دیدگاه شیعه است؛ نه از اصول مذهب آن[۱۴]. بعضى رجعت را با تکلیف ناسازگار دانسته، از اینرو روایات رجعت را به بازگشت شیوه حکومتى ائمه (ع) تأویل کردهاند[۱۵]؛ همچنین عالمان شیعه وجود برخى روایات ضعیف و باورهاى خرافى را در باره این موضوع گوشزد کردهاند[۱۶].
پیشینه مبحث رجعت
براى موضوع رجعت سه دوره تاریخى مىتوان برشمرد: [۱۷]
- دوران پیامبر (ص) تا شهادت امام سجاد در سال ۹۵ قمرى: در این دوره، روایاتى تنها، رجعت را یاد مىکنند و نقد و ردى بر عقیده رجعت از این دوره گزارش نشده است. [۱۸] براى نخستین بار پیامبر اکرم (ص) با اشاره به آیه ﴿أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ﴾[۱۹] از رجعت سخن گفت و امام على، امیرمؤمنان (ع) را مصداق «دابه الارض» خواند که به دنیا رجعت مىکند. [۲۰]
- از سال ۹۵ قمرى تا غیبت صغرا به سال ۲۶۰ قمرى: دوره تبیین و توضیح این آموزه است و مخالفان به رد و نقد آن پرداختند و امامان معصوم با استدلالها و تمسک به قرآن به دفاع از آن برخاستند. [۲۱]
- از غیبت صغرا تا کنون: دانشمندان شیعه درباره آن بحث، مطالعه و مناظره کردند و براى دفاع از آن آثارى نوشتند. این دوران را مىتوان دورهاى دانست که شیعه با ویژگى اعتقاد به رجعت شناخته شده است. [۲۲] اهل سنت به رجعت اعتقاد ندارند و شیعه را به جهت چنین باورى به شدت نکوهش کرده [۲۳] و با این عقیده در حدّ ستیز با کفر و شرک به مبارزه برخاستهاند؛[۲۴] براى نمونه، مسلم از جریر گزارش کرده است که جابر بن یزید جعفى راوى هزاران حدیث را دیدم؛ ولى روایتى از او ننوشتم؛ زیرا به رجعت معتقد است. [۲۵] ذهبى نیز پس از بیان توثیقات جابر از طرد روایات او به جهت ایمانش به رجعت سخن گفته است. [۲۶] موضوع رجعت در دوران ائمه (ع) و دورههاى پس از آن، همواره در مجادلات کلامى پیروان اهلبیت و اهل سنت مطرح بوده است؛ گفت و گوى سید حمیرى با قاضى بصره در حضور منصور،[۲۷] ابوحنیفه با مؤمن طاق [۲۸] ـ از شاگردان امام صادق (ع) ـ و گروههایى از معتزله با شیخ مفید،[۲۹] گویاى این واقعیتاند.
دانشمندان شیعه به تناسب هجمه به موضوع رجعت، در مباحثات و مناقشات کلامى به دفاع از حقانیت این عقیده و پاسخگویى به نقدها و اشکالات پرداختهاند، که دهها رساله و اثر مستقل در اثبات رجعت به بار آورده است. [۳۰] شنیع شمردن این اعتقاد از سوى اهل سنت، همواره براى عالمان شیعه سؤالانگیز بوده است؛ به ویژه که این باور با اصول دین کاملاً سازگارى دارد. [۳۱] اهل سنت که به مخالفت شدید با رجعت پرداختهاند، خود روایاتى درباره زنده شدن مردگان در امت اسلامى نقل کرده و آن را معجزه یا کرامت شمردهاند. [۳۲] ابن ابى الدنیا در کتاب مستقلى با عنوان من عاش بعد الموت به زندگى کسانى پرداخته که پس از مرگ زنده شدهاند. ابونعیم اصفهانى در دلائل النبوة [۳۳] و سیوطى در خصائصالکبرى [۳۴] بسیارى از معجزات پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در احیاء مردگان را یاد کردهاند. بهگفته ابن طاووس، روایات اهل سنت در اشاره به زنده شدن على (ع) پس از شهادت، فزونتر از روایات شیعه در این زمینه است[۳۵].[۳۶]
حکمت رجعت
حکمت رجعت را در مواردى مىتوان کاوید:
- مجازات گروهى از کافران معاند که در رویارویى با آیین حق سرسختى بسیارى نشان داده و خویش را به جنایاتى بزرگ، همچون قتل انبیا و اولیا، و سدّ دین خدا و گمراه ساختن مردم آلودهاند. از آنجا که اینان در دنیا به جزاى سزاوار خویش نرسیدهاند، بار دیگر به دنیا مىآیند، تا پیش از فرا رسیدن آخرت، عذاب دنیایى را نیز بچشند و به پایینترین مراتب کفر و ذلت مىلغزند و به کیفرى که خود را سزاوارش کردهاند، مىرسند،[۳۷] ازاین رو برخى مفسران مراد از رجعت را در آیه ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾[۳۸]رجعت اصطلاحى شیعه دانسته و گفتهاند رجعت شامل کافرانى همانند فرعونیان، عاد، ثمود و لوط نمىشود که به عذاب استیصال (ریشه کن شدن) در دنیا رسیدهاند؛ زیرا با عدالت خدا ناسازگار است که یک قوم را دو بار به چنین عذابى برساند[۳۹] ولى همتایان اینان که در دنیا به عذاب استیصال نرسیدهاند، رجعت مىکنند و کیفر مىبینند.
- دست یافتن مؤمنان خالص به آن کمال معنوى که در دنیا شایستهاش بودهاند؛ ولى بر اثر موانعى همچون کشته شدن به دست کافران نتوانستهاند به آن دست یابند؛ یا از آن بهره برند. از این رهگذر، رجعت کنندگان مؤمن در ساختن حکومت حق شرکت مىجویند و ثواب مىبرند و به آن عزت مىیابند [۴۰] و کمالات بالقوهشان، در رجعت، بالفعل مىگردند. [۴۱]
- نمایاندن آیتى عظیم از پروردگار و رستاخیز الهى، تا مردمان روزگار رجعت به اوج ایمان دست یابند و شک و تردیدها زدوده شوند. [۴۲] برخى از حکماى شیعه نیز درباره حکمت رجعت به تفصیل سخن گفته؛ از جمله بیان کردهاند که مقام خاتمیت پیامبر (ص) و خلافت خلفاى آن حضرت (ع) تنها از گذر رجعت، کامل تحقق مىپذیرد[۴۳].[۴۴]
ادله رجعت
شیعه لزوم رجعت را به کتاب، سنت و اجماع مستند مىداند؛ ولى همراه استدلال به ادله نقلى، از عقل نیز بهره مىجوید و با استناد به شواهد تاریخىِ وقوع رجعت در امتهاى پیشین و نیز ادله نقلى بازگشت روح به بدن در رستاخیز (معاد جسمانى) رجعت را از نظر عقلى شدنى دانسته و استدلال منکران رجعت، بر استحاله عقلى آن را نادرست مىشمرد. برخى از حکماى شیعه نیز براى اثبات رجعت، براهینى آورده و به شبههها و مسائل آن پاسخ دادهاند؛ مثلاً میرزا ابوالحسین رفیعى قزوینى، برهانى را با سه مقدمه ترتیب داده و اصل رجعت را با اصول عقلى و حِکْمى اثبات کرده است[۴۵]. آیتاللّه محمد شاه آبادى نیز موجز و با اصول عقلى و عرفانى، کیفیت رجعت را باز کرده است[۴۶]. امام خمینى هم در درس فلسفه خویش از عقل و نقل بر اثبات رجعت بهره گرفته است[۴۷].
مهمترین دلیل شیعه در اعتقاد به رجعت، روایات فراوان اهل بیت (ع) است. مجلسى با اشاره به فزونى احادیث رجعت، اعتقاد به آن در همه دورهها را مورد اجماع شیعه دانسته و مىپرسد چگونه مىشود کسى حقانیت اهل بیت را باور کند؛ ولى در رجعت تردید کند، در حالى که نزدیک به ۲۰۰ حدیث صریح از امامان در حد تواتر در دست است و بیش از ۴۰ عالم بزرگ شیعه، مانند سلیم بن قیس هلالى، حسن بن صفار، على بن ابراهیم، کلینى، صدوق، مفید، سید مرتضى و طوسى این روایات را در آثار خود گرد آوردهاند. مجلسى در پایان مىنویسد که اگر روایات رجعت متواتر نباشند، در هیچ مسئلهاى نمىتوان تواتر را ادعا کرد[۴۸] نویسنده کتاب الایقاظ بیش از ۶۰۰ حدیث را در این موضوع گرد آورده[۴۹] و روایات رجعت را متواتر دانسته و هرگونه تأویل و تردید در آنها را ناروا شمرده است. [۵۰] طبرسى نیز در تفسیر خود، روایات رجعت را متواتر مىداند[۵۱]. رجعت در ادعیه و زیارات منقول از ائمه (ع) نیز جایگاه ویژهاى دارد.
شیعه در موضوع رجعت به دو دسته از آیات قرآن کریم استدلال مىکند:
- آیاتى که از پدید آمدن رجعت در امت اسلامى و بازگشت گروهى به دنیا پیش از رستاخیز یاد مىکنند.
- آیاتى که بیانگر وقوع رجعت و زنده شدن شمارى از مردگان در امتهاى پیشیناند[۵۲].
دلایل قرآنی رجعت
ادلۀ متعددی از قرآن کریم بر وقوع ـ و به طریق اولی بر امکان ـ رجعت دلالت دارند. البته برای اثبات رجعت، کافی است که به ادلۀ معاد که در قرآن فراواناند مراجعه شود؛ زیرا ماهیت رجعت و معاد، یکی است و تنها ظرف آنها تفاوت دارد. بنابراین، قابلیت قابل، وجود دارد. در واقع به قدرت خدا کفر ورزیده است. بنابراین، استبعادهای جمعی از مخالفان، از بیخبری است و یا از سر لجاجت[۵۳].
آیه ۱۱ سوره غافر
﴿قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ﴾[۵۴]. این آیه از دو بار مردن و زنده شدن یاد میکند. با توجّه به این که مرگ، تنها در جایی معنا دارد که پیش از آن زندگی باشد، نمیتوان برخی تفاسیر را که مرگ اوّل را مربوط به نبودن قبل از خلقت معنا کردهاند، پذیرفت. جملۀ ﴿أَمَتَّنَا﴾، بر این دلالت دارد که گوینده، هویتی دارد و دو مرگ را درک کرده است، در حالی که پیش از به وجود آمدن، هویتی برای گوینده متصور نیست تا بگوید ﴿أَمَتَّنَا﴾. پس از بازگشت به زندگی در قیامت نیز دیگر مرگی نیست. حتی اگر نبود قبل از خلقت را مرگ به حساب آوریم، اما میراندن به حساب نمیآید؛ زیرا در میراندن، شرط است که فرد، قبل از مردن، زنده باشد. این آیه، از میراندنسخن میگوید، نه از مرگ. پس این تفاسیر نمیتواند درست باشد[۵۵]. سُدّی[۵۶]، مرگ اول را در دنیا و زنده شدن اول را در قبر میداند که در آنجا مورد خطاب قرار میگیرد، سپس میمیرد و مجدداً در قیامت زنده میشود. ابن کثیر ضمن بیان گفتۀ سدی، نظر ابن زید را نیز نقل میکند که بر اساس آن، یک زندگی در عالم ذَر است و یکی در عالم دنیا و دو مرگ نیز در پی هر زندگی است. وی هر دو را رد میکند و میگوید لازمۀ آنها، این است که سه زندگی و مرگ داشته باشند. البتّه استدلال وی مخدوش است؛ زیرا با این حساب، سه زندگی و دو مرگ درست شود، نه سه مرگ؛ زیرا پس از آخرین زندگی، یعنی حیات اخروی، دیگر مرگی در کار نیست. فخر رازی نیز از جمع زیادی از عالمان و مفسران یاد میکند که معتقدند این آیه بر این دلالت دارد که پس از مرگ و قبل از قیامت، زندگی دیگری در قبر وجود دارد که پس از آن دوباره در قبر میمیرد[۵۷]. تفسیر مرگ در قبر، پذیرفتنی نیست؛ زیرا قبر، جایگاه مرگ انسان است و با خود مرگ، در واقع، حیات برزخی آغاز میشود، نه این که ابتدا مرده باشد و سپس حیاتی دیگر پیدا کند[۵۸]. البته خود وی، این تفسیر را نمیپذیرد؛ اما نشان میدهد که از منظر بسیاری از مفسران اهل سنت، این آیه بر حیاتی دیگر قبل از قیامت دلالت دارد. این، نوعی رجعت است، هر چند با رجعت شیعه تفاوت دارد. در مجموع باید پذیرفت که از این آیه، سه زندگی فهمیده میشود. زندگی اول را باید ملاک ساختِ هویت انسان دانست، که زمینهساز دو مرگ و دو احیای پس از مرگ میشود. در آیه نیز ابتدا دو مرگ و پس از آن، دو احیا آمده است. بنابراین، تنها باید پذیرش رجعت میتوان دو مرگ را به خوبی تفسیر کرد. این تفسیر از امام صادق(ع) نیز نقل شده است[۵۹][۶۰].
آیه ۵۱ سوره غافر
﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ﴾[۶۱]. بسیاری از فرستادگان و اولیای خداوند، در زندگی دنیا یاری نشدند. آنان، یا کشته شدند و یا به اهداف متعالیشان در زندگی دست نیافتند؛ اما از سوی دیگر، خداوند، وعده نموده که آنان را در دنیا و آخرت یاری کند. مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه، راههای مختلفی رفتهاند و تأویلهای گوناگونی ارائه کردهاند. فخر رازی ناچار شده است برای این که با وجود کشته شدن و شکست ظاهری رسولان و مؤمنان، یاری شدن دنیوی آنان را درست کند، به هفت تأویل دست بزند. این هفت تأویل، عبارت اند از: کمک شدن با حجت و استدلال، یاری شدن با زنده ماندن نام آنان، انتقام گرفتن خون آنان، مدح و ستایش مردمان، نورانیت و یقین باطنی آنان، کوتاه بودن دولت باطل، محظورات و مشکلات پیش آمده برای آنان، به دلیل این که موجب افزایش مقام و مرتبت آنان میگرد[۶۲]. غالب مفسران اهل سنت، یک یا چند تأویل از این تأویلات را انتخاب کردهاند[۶۳]. برخی نیز تأویلاتی دیگر افزودهاند، از جمله: نگریستن به عاقبت کار جهان [۶۴]، اقتدای مردمان به سیرۀ آنان[۶۵] و کفایت نصرت غالب رسولان. چنان که ملاحظه میشود، هیچ یک از این تأویلات، در جایی که تفسیر درست و مطابق ظاهر آیه وجود دارد، پذیرفتنی نیستند. افزون بر این، هرگونه تأویلی باید مستند به دلیل و قرینه باشد و این مفسّران، هیچ دلیلی بر تأویلات یاد شده، اقامه نکردهاند. تنها تفسیر درست بیتأویل، پذیرش رجعت آنها در آخر الزمان است که روز نصرتحق و از بین رفتن باطل است. آیات متعددی با این مضمون وجود دارند که در آنها وعدۀ یاری خداوند داده شده یا گفته شده که خدا و فرستاندگانش پیروز خواهند بود، که البتّه تنها میتوان به عمومیت آنها استناد کرد و به عنوان شواهد تقویت کنندۀ استدلال از آنها بهره گرفت.[۶۶] آیه مورد بحث، به صراحت یاری رسولان و مؤمنان را در زندگی دنیا بیان کرده است و معنای اولیه و روشن یاری، پیروزی و غلبۀ آنان بر مخالفان است. در تفسیر القمی، حدیثی از امام صادق(ع) در توضیح آیه آمده است که همین تفسیر را میکند و پیروزی رسولان و مؤمنان را در رجعت میداند[۶۷].
آیه ۸۳ سوره نمل
﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾[۶۸]. این آیه دلالت دارد که گروهی از کافران، رجعت میکند. امام باقر(ع) در برابر مخالفان رجعت، این آیه را دلیلی بر وقوع رجعت در آینده مینماید: «قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ(ع): يُنْكِرُ أَهْلُ الْعِرَاقِ الرَّجْعَةَ قُلْتُ: نَعَمْ قَالَ: أَ مَا يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾»[۶۹] اهل سنت این آیه را دلیل بر حشر در قیامت گرفتهاند. قمی در تفسیرش به نقل از امام صادق(ع) به این گروه پاسخ میدهد:«أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُه: ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾»[۷۰].[۷۱]. عموم مفسران اهل سنت، این آیه را مربوط به حشر در قیامت دانستهاند و بدون جواب دادن به اشکال یاد شده به تفاوت میان دو حشر ذکر شده و آیه اشاره نکردهاند[۷۲]. برخی تفسیرها در بیان تفاوت دو حشر گفتهاند که حشر عمومی (در آیۀ ۴۷ سورۀ کهف) برای همه است و حشر در آیۀ مورد بحث، خاص کافران است که بعد از حشر کلّی اتفاق میافتد و برای عذاب کردن آنهاست[۷۳]. اولاً، چنین برداشتی از آیه، هیچ دلیل و شاهدی ندارد. ثانیاً، آن دیگر حشر نیست؛ زیرا در حشر به معنای لغوی، سه قید وجود دارد: برانگیختن، جمع کردن و راندن[۷۴]، در حالی که کافران، قبل از این از قبور برانگیخته شدهاند و و دوباره برانگیخته نمیشوند و حشر مجدّد برایشان بیمعنا است. در حشر به معنای اصطلاحی نیز لازم است که جمع کردن از قبور باشد که با تفسیر یاد شده، کافران قبلاً محشور شدهاند و حشر مجدّد آنها تحصیل حاصل و بیمعناست. در این میان، آلوسی به نقل از طبرسی در مجمع البیان، به نظریۀ شیعه اشاره و آن را رد میکند؛ اما میگوید: نهایت چیزی که از این آیه فهمیده میشود، رجعت گروهی از کافران است جزئیات عقاید شیعه در این باره به وسیلۀ این آیه اثبات نمیشود؛ بلکه تنها اصل رجعت اثبات میگردد[۷۵]. البته آلوسی نگفته که کدام مفسر شیعی تلاش کرده تا جزئیات رجعت را با این آیه اثبات کند، افزون بر این که خود وی میگوید: طبرسی نیز تنها اصل رجعت را از آیه استفاده کرده است، نه بیشتر. بنابراین، میتوان گفت: با این آیه اصل رجعت اثبات میشود و جزئیات آن را احادیث بیان میکنند[۷۶].
آیه ۹۵ سوره انبیاء
﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾[۷۷]. مضمون آیه این است که رجعت برای گروههایی از مردم جایز، اما برای گروههایی، حرام است؛ زیرا اگر رجعت بر همه هم حرام باشد، گفته نمیشود که بر هلاک شدگان حرام است و آنان باز نخواهند گشت. از سوی دیگر نمیتوان گفت که این آیه مخصوص قیامت است؛ زیرا در قیامت، همه باز میگردند تا به حساب اعمالشان رسیدگی شود، چه هلاکشده و چه غیر هلاکشده. بنابراین، تنها تفسیر صحیح، این میشود که بپذیریم گروهی از غیر هلاکشدگان، باز خواهند گشت؛ اما هلاکشدگان، بازگشت ندارند. این تفسیر از امیرمؤمنان(ع)[۷۸]، و از امام باقر و امام صادق(ع) روایت شده است و این آیه بهترین دلیل بر رجعت است. مفسران اهل سنت، در تفسیر این آیه چند دسته شدهاند. برخی هلاک و رجوع را مطابق ظاهر آیه، مادی و جسمانی میدانند و دربارۀ این پرسش که: «اگر رجعت برای هیچ کس واقع نمیشود، خدای متعال در این آیه حکم عدم بازگشت را به اقوام هلاکشده، اختصاص داده است؟» سکوت کردهاند[۷۹]. دستۀ دیگر، هلاک و رجوع را معنوی در نظر گرفتهاند و گفتهاند: مراد، آن است که خداوند، هلاک برخی را مقدّر کرده است؛ زیرا آنان از گناه و کفر خویش باز نمیگردند. اینان مجبور شدهاند: چند تأویل و چند تقدیر درست کنند که همۀ آنها خلاف ظاهر آیه است[۸۰]. دستۀ سوم، هر دو احتمال را دادهاند [۸۱]. طبری ضمن اشاره به نظر امام باقر(ع) و مسئله رجعت، احتمال دوم را ترجیح میدهد. استدلال وی برای ترجیح احتمال دوم، این است که خدای متعال از کار خودش در قبال کسانی خبر میدهد که از پاسخ مثبت به رسولان اجتناب کردهاند، نه از هلاک کردن کسانی که کفر ورزیدهاند یا کار نیک نکردهاند. این استدلال، مخدوش است؛ زیرا اشکالی ندارد که خداوند، سرنوشت کسانی را که با رسولان مخالفت کردهاند و به آنان کفر ورزیدهاند، بیان کند و بگوید: آنان رجعت نخواهند کرد. افزون بر این، تأویل طبری که به تبع عکرمه و دیگران است، خلاف ظاهر آیه است و دلیلی بر ضرورت و جواز این تأویل وجود ندارد[۸۲].
آیه ۸۱ سوره آل عمران
﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۸۳]. این آیه از پیمانی جدی و مؤکد یاد میکند که خدا از پیامبران گذشته گرفته و بر اساس آن باید به رسول خدا(ص) ایمان بیاورند و او را یاری دهند. خداوند، این پیمان را با انواع تأکیدها و اقرار گرفتن و شاهد گرفتن تشدید میکند. این یاری هنوز به طور روشن و کامل واقع نشده است و انتظار میرود در رجعت اتّفاق افتد و اگر اتّفاق نیفتد، با این همه تأکید و پافشاری بر این پیمان، سازگار نیست. البته میتوان مصادیق ضعیفتری از یاری را در نظر گرفت که قبلاً واقع شده باشد. مثلاً به وسیلۀ دعوت پیروانشان به پذیرش پیامبری که بعد خواهد آمد[۸۴]، یا این که مقصود از انبیایی که از آنها پیمان گرفته شده، خود آنها نباشند، بلکه فرزندانشان باشد. برخی نیز مراد از رسول را پیامبر اسلام ندانستهاند و آن را تعمیم دادهاند و گفتهاند: هر پیامبر جدیدی که آمد، قبلیها باید به او ایمان بیاورند و یاریاش کنند؛ اما این معانی با ظهور اوّلیۀ آیه سازگار نیست و تا مجبور، نباشیم نباید به این تأویلات دست بزنیم، افزون بر این که هر تأویلی محتاج قرینه و دلیل است و هیچ دلیلی برای این تأویلات ذکر نشده است. اکثر این مفسران، قرائتی دیگر را نقل میکنند که به کلی معنا را تغییر میدهد. آنها به جای لفظ ﴿مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ﴾ از لفظ "میثاق اهل الکتاب" استفاده کردهاند تا دیگر نیازی به این تأویلات نباشد؛ ولی هیچ یک آن را ترجیح ندادهاند. ابن کثیر از امام علی بن ابی طالب(ع) و ابن عباس نقل میکند که به نظر آنان این آیه میگوید که اگر پیامبر اسلام(ص) مبعوث شد و آن انبیا زده باشند، باید به او ایمان آورند و یاریاش کنند[۸۵]. ظاهراً ابن کثیر نمیخواهد رجعت را بپذیرد و زنده بودن دیگر پیامبران را در زمان حیات پیامبر اسلام، امری فرضی در نظر میگیرد؛ اما با روایتی که نقل میکند، این موضوع را روشن میکند که در نظر برخی صحابه امکان چنین همزمانیای وجود دارد. از طرف دیگر، خداوند متعال پیمانی بیخاصیت بیمصداق از انبیا نمیگیرد، آن همچنین پیمان غلیظ و مستحکمی، این پیمان باید مصداق پیدا کند و مصداق آن، تنها در رجعت است. حدیثِ یاد شده را تعدادی دیگر از مفسران اهل سنت نقل کردهاند[۸۶]. در روایت تفسیر النعمانی از امیر مؤمنان(ع) برای اثبات رجعت به چند آیۀ قرآن، از جمله به این آیه استناد شده است[۸۷]. این آیه اگر دلیلی قاطع بر اثبات رجعت نباشد، دست کم تأیید آن است[۸۸].
رجعت در امت اسلامى
آیات ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ﴾[۸۹]، ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾[۹۰] به روشنى بر رجعت در امت اسلامى دلالت مىکنند.
مفسران شیعه[۹۱] و سنى [۹۲] با استناد به روایاتى، خروج «دابه الارض» در آیه ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ﴾[۹۳] را از حوادث پیش از قیامت و از اشراط الساعه[۹۴] مىدانند. مفسران در باره چیستى «دابة الارض» و کیفیت خروج و سخن گفتن آن اقوال گوناگونى دارند. [۹۵] در آیه ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾[۹۶] حادثهاى گزارش شده که در آن برخى از انسانها زنده مىشوند و از هر امتى گروهى محشور مىشوند؛ زیرا همه مفسران لفظ ﴿ مِنْ﴾ در ﴿ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ﴾ را براى تبعیض دانستهاند. [۹۷] با قرائن موجود در این آیه و آیه پیشین و آیات پسین مىتوان دریافت که آیه مورد گفت و گو به یکى از حوادث پیش از رستاخیز اشاره دارد؛ زیرا اولاً در قیامت همه انسانها محشور مىشوند و هیچ کس را وا نمىگذارند: ﴿وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۹۸]؛ ثانیا آیه ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ﴾[۹۹] به خروج «دابة الارض» پرداخته و به اعتراف همه مفسران پیش از قیامت رخ مىدهد و از اشراط الساعه به شمار مىآید. [۱۰۰] ناگزیر وقوع حشر گروه معیّن به چنین ظرف زمانى ربط دارد.
به دیده علامه طباطبایى، «حشر» در این آیه به معناى زنده کردن و گرد آوردن گروهى از انسانها پس از مرگ است؛ زیرا بر اساس آیه یاد شده از هر امتى گروهى محشور مىشوند و روشن است که همه امتها در یک زمان زنده نیستند، تا «حشر» به اجتماع گروهى از انسانهاى زنده تفسیر شود؛ و ازآنجا که این حشر به امت اسلامى اختصاص ندارد ـ بلکه براى همه امم است ـ مراد از «آیات» همه آیاتى است که بر مبدأ و معاد دلالت دارند و اختصاص آنها به آیات قرآنى توجیه ندارد؛ آنگاه علامه نتیجه مىگیرد که ظاهر این آیه، حشر و احیاء گروهى از انسانها پیش از روز قیامت است؛ مؤیدش یاد کرد آیه مورد بحث پس از آیه «دابه الارض» و پیش از آیه «نفخ صور» ﴿وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ﴾[۱۰۱] و دیگر آیات قیامت است، چون ترتیب وقوعى اقتضا مىکند که حشر گروهى از مردمان پیش از نفخ صور و قیامت باشد، از این رو مراد از حشر در آیه، حشر گروهى براى عذاب پس از حشر عمومى نیست. [۱۰۲] افزون بر دلالت ظاهر آیه و سیاق، روایات فراوانى از ائمه (ع) این آیه را به رجعت تفسیر کردهاند؛ زیرا خدا در قیامت همه انسانها را برمىانگیزد؛ نه گروهى خاص را. [۱۰۳] طبرسى در تفسیر خود ذیل همین آیه مىنویسد که بر پایه روایات بسیار فراوان از امامان اهل بیت (ع) خدا هنگام ظهور مهدى (ع) گروهى از دوستان و دشمنان او را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفتهاند، باز مىگرداند[۱۰۴]. به آیه ﴿قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ﴾[۱۰۵] نیز براى موضوع رجعت استدلال شده است.
مفسران در تفسیر دو مرگ و دو زندگى در این آیه احتمالات مختلفى دادهاند: به دیده بسیارى یکى از این دو مرگ و زندگى مربوط به قبر است؛ به این معنا که انسان در قبر زنده مىشود تا به سؤالات نکیر و منکر پاسخ گوید و سپس مىمیرد؛[۱۰۶] برخى هم با یاد کرد زندگى و مرگ برزخى، آیه مذکور را تفسیر کردهاند[۱۰۷].
بسیارى از مفسران اهل سنت هم در تفسیر اماته و احیاء نخست، آفرینش آغازین انسان را به صورت مرده دانسته که سپس به او حیات بخشیده شده است؛[۱۰۸] ولى بر اساس روایات اهل بیت (ع) این آیه در باره رجعت است،[۱۰۹] چنان که به گزارشى، امام رضا (ع) فرمود به خدا سوگند! این آیه در مورد رجعت است. [۱۱۰] براساس روایت امام باقر (ع) ذیل آیه یاد شده، این آیه تنها در مورد گروههایى است که پس از مرگ رجعت مىکنند و این گفتوگو در قیامت رخ مىدهد[۱۱۱]. همچنین ذیل آیه ﴿وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا﴾[۱۱۲] که بر پایه برخى تفاسیر، از ایمان آوردن همه اهل کتاب پیش از مرگ عیسى (ع) خبر مىدهد، برخى مفسران احتمال دادهاند که در آخرالزمان همه یهودیان و مسیحیان در قبرهایشان زنده شده و پس از نزول عیسى (ع) از آسمان و پیش از مرگ او همه ایمان مىآورند؛ ولى برایشان سودى ندارد[۱۱۳].
در روایاتى از ائمه (ع) بیش از دهها آیه از قرآن بر رجعت، تفسیر، تطبیق یا تأویل شدهاند که در تفاسیر روایى شیعه، مانند البرهان و نورالثقلین و الصافى بیان شدهاند. بحارالانوار نیز بیشتر این آیات را گرد آورده است. [۱۱۴] عاملى به ۶۴ آیه در موضوع «رجعت» استناد کرده است: ﴿يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۱۵]، ﴿كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۱۱۶]، ﴿ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۱۱۷]، ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾[۱۱۸]، ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۱۹]، ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۲۰]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ﴾[۱۲۱]،﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۲۲]، ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۲۳]، ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾[۱۲۴]، ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾[۱۲۵]، ﴿وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۲۶]، ﴿قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۱۲۷]، ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۲۸]، ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۲۹]، ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۱۳۰]، ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۱۳۱]، ﴿وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا﴾[۱۳۲]، ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۳۳]، ﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۱۳۴]، ﴿وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۳۵]، ﴿وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ﴾[۱۳۶]، ﴿وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ﴾[۱۳۷]، ﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ﴾[۱۳۸]، ﴿وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۱۳۹]، ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ﴾[۱۴۰]، ﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۱۴۱]، ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾[۱۴۲]، ﴿وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ﴾[۱۴۳]، ﴿وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۴۴]، ﴿لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كَانُوا كَاذِبِينَ﴾[۱۴۵]، ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا﴾[۱۴۶]، ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا﴾[۱۴۷]، ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا﴾[۱۴۸]، ﴿وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا﴾[۱۴۹]، ﴿وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا﴾[۱۵۰]، ﴿وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا﴾[۱۵۱]، ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا﴾[۱۵۲]، ﴿إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا﴾[۱۵۳]، ﴿قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا﴾[۱۵۴]، ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾[۱۵۵]، ﴿وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۱۵۶]، ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ﴾[۱۵۷]، ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾[۱۵۸]، ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۱۵۹]، ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۱۶۰]، ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ﴾[۱۶۱]، ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾[۱۶۲]، ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۱۶۳]، ﴿وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ﴾[۱۶۴]، ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۱۶۵]، ﴿وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ﴾[۱۶۶]، ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ﴾[۱۶۷]، ﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۶۸]، ﴿أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ﴾[۱۶۹]، ﴿وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ﴾[۱۷۰]، ﴿فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ﴾[۱۷۱]، ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾[۱۷۲]، ﴿يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ﴾[۱۷۳]، ﴿يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ﴾[۱۷۴]، ﴿وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ﴾[۱۷۵]، ﴿فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ﴾[۱۷۶]، ﴿وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۷۷]، ﴿مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ﴾[۱۷۸]، ﴿سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ﴾[۱۷۹]، ﴿قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا﴾[۱۸۰]، ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا﴾[۱۸۱]، ﴿إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا﴾[۱۸۲]، ﴿أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى﴾ [۱۸۳]، ﴿قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ﴾[۱۸۴]، ﴿مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾[۱۸۵]، ﴿مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾[۱۸۶]، ﴿ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ﴾[۱۸۷]، ﴿ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾[۱۸۸]، ﴿ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ﴾[۱۸۹]، ﴿إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ﴾[۱۹۰].[۱۹۱].[۱۹۲]
رجعت در امتهای پیشین
قرآن کریم مواردی از بازگشت به دنیا در امتهای گذشته را گزارش میکند که میتوان دریافت رجعت و زنده شدن مردگان در دنیا شدنی و پذیرفته است. مهمترین موارد در پی میآیند[۱۹۳].
زنده شدن گروهی از بنی اسراییل
﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾[۱۹۴]، ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۹۵] این آیات در باره ۷۰ تن از برگزیدگان قوم بنی اسرائیل است که چون به طور سینا رفتند و گفتوگوی حضرت موسی (ع) با خدا را مشاهده کردند، شرط ایمان و اقرار خود به تورات را مشاهده حسی خدا یاد کردند. آنان برخلاف نهی موسی (ع) بر درخواست جاهلانه خود اصرار ورزیدند، تا سرانجام با صاعقهای آسمانی همگی نابود شدند. حضرت موسی (ع) بازگشت آنها را از خدا خواست و خدا بر او منت نهاد و آنان را زنده کرد و همراه حضرت به قوم خود بازگشتند. [۱۹۶] مفسران از تعبیر «بعث» پس از «موت» در جمله ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ﴾ به روشنی برداشت کردهاند که برانگیخته شدن پس از مرگ بوده است؛ نه پس از بیهوشی و خواب،[۱۹۷] بنابراین تفسیر بعث به گسترش نسل بنی اسرائیل و هلاک شوندگان،[۱۹۸] به ویژه با عنایت به کارکردهای دو واژه بعث و موت در آیات دیگر ـ که به معنای زندگی پس از مرگ است ـ پذیرفتنی نیست.
بر پایه نقل صدوق، این برگزیدگان پس از مرگ زنده شدند و به خانههای خود بازگشتند، غذا خوردند، ازدواج کردند، صاحب فرزند شدند و پس از رسیدن اجلشان از دنیا رفتند. [۱۹۹] بر اساس گزارشهای دیگری نیز زندگی این گروه تا رسیدن اجلشان بوده است[۲۰۰].[۲۰۱]
زنده شدن مقتول بنی اسراییل
﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾[۲۰۲]، ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲۰۳] این داستان درباره جوانی از بنیاسرائیل است که بعضی از خویشانش بر او حسد برده و وی را مخفیانه به قتل رساندند و جسدش را در محلهای دیگر انداختند و به خونخواهیاش برخاستند و اختلاف شدیدی پدید آمد؛ سپس برای داوری به نزد موسی (ع) رفتند و خدا به حضرت وحی کرد که به خویشاوندان مقتول فرمان دهد گاو مادهای را با مشخصات معیّن ذبح کنند و قسمتی از بدن این گاو را به مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خویش را معرفی کند. آنان چنین کردند و مقتول زنده شد و قاتل را شناساند. [۲۰۴] قرآن کریم پس از نقل این داستان میفرماید که خدا این گونه مردگان را زنده میکند، تا قدرت انکارناپذیرش بر زنده کردن مردگان و افشای اسرار در قیامت را به نمایش گذارد.
در این آیه نیز مفسران فریقین زنده شدن واقعی شخص مقتول را میپذیرند. [۲۰۵] طبری جمله ﴿ كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى﴾ را احتجاج الهی با مشرکانی میداند که رستاخیز و حیات پس از مرگ را تکذیب میکردند؛ آنان باید از زنده شدن این شخص مقتول عبرت گیرند؛ زیرا همان گونه که خدا او را حیاتی دوباره بخشید، مردگان دیگر را نیز پس از مرگشان در قیامت زنده میکند. [۲۰۶] تفسیر المنار کوشیده است در دلالت آیه مورد بحث بر زنده شدن مقتول خدشه کند: او داستان مذکور در آیه را مرتبط با حکمی فقهی در تورات میداند که بر اساس آن، هرگاه مقتولی یافت شود و قاتل آن ناشناخته باشد، برای زدودن نزاع و جلوگیری از تخاصم میبایست گاوی ذبح شود و عدهای با مراسم خاص دست خود را روی آن بشویند، تا از اتهام قتل تبرئه شوند؛ هرکس از چنین اقدامی سرباز زند، قاتل خوانده میشود و همین حکم فقهی، مانع خونریزیهای پسین است، درنتیجه «حیات» در ﴿ كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى﴾ به معنای زندگانی معنوی و معادل معنای آیه ﴿وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ﴾[۲۰۷] یا به معنای حفظ حیات و نظیر ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۲۰۸] است و هرگز درباره زنده شدن مردگان نیست. [۲۰۹] این تفسیر از آیه نادرست است؛ زیرا جمله ﴿ كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى﴾ بر دو چیز دلالت دارد:
- خدا مرده مذکور در آیه را زنده کرد.
- احیای آخرت، نظیر احیای دنیا شدنی است و خدا میتواند مردهها را در قیامت زنده کند و حمل معنای احیاء ـ که حیات متعارف و محسوس است ـ بر زندگانی معنوی یا حمل آن بر حفظ حیات محسوس و جلوگیری از هدر دادن آن بر اثر نزاع، نیازمند قرینه است. [۲۱۰] افزون بر اینکه با این تفسیر، بخشهایی از آیه مانند ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا﴾[۲۱۱] نامفهوم خواهد ماند[۲۱۲].[۲۱۳]
زنده شدن هزاران نفر از بنی اسراییل پس از هلاک
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ﴾[۲۱۴] این آیه در مورد گروهی از بنی اسرائیل است که پس از شیوع طاعون از بیم مرگ از شهر خویش گریختند و به سوی سرزمینی دیگر حرکت کردند؛ اما خدا در میانه راه، فراریان را میراند، تا بدانند از قضاء الهی نمیتوان گریخت سپس پیامبری بر اجساد مرده ایشان گذشت و از پروردگار خواست که بار دیگر آنان را به دنیا بازگرداند و خدا خواسته او را اجابت کرد و آنها را زندگی دوباره بخشید. [۲۱۵]
مفسران در شمار این گروه و مدت مرگشان یکسان نظر ندارند: سدّی شمار آنها را ۰۰۰ / ۳۰، ابن عباس ۰۰۰ / ۴۰ و عطاء ۰۰۰ / ۷۰ گفته است[۲۱۶]. برخی با استناد به کلمه «الوف» که جمع کثرت است، عدد آنان را بیش از ۰۰۰ / ۱۰ میداند. [۲۱۷] براساس روایتی از امام باقر (ع) این گروه پس از زنده شدن در خانههای خود مسکن گزیدند، طعام خوردند، با همسران خود زندگی کردند و بر اثر اجل طبیعی از دنیا رفتند. [۲۱۸] مفسران شیعه [۲۱۹] و سنی [۲۲۰] در احیاء مردگان نیز که مفاد این آیه است، تردید و اختلاف ندارند؛ ولی برخی موت و حیات در آیه را به موت و حیات اجتماعی تفسیر کرده است. بر پایه این تفسیر، گروه یاد شده در این آیه پس از ترک سرزمین خود به خواری و بیچارگی درافتادند و دشمنان بر آنان چیره شدند و همچنان در این حالت ماندند، تا خدا ایشان را زنده کرد؛ یعنی روح شورش و قیام و دفاع از حق را در ایشان دمید و آنان به حقوق حق خویش دست یازیدند و با شوکت و آزادگی زیستند. [۲۲۱] این گونه تفسیرها با نادیده گرفتن دلالت ظاهر الفاظ با پیش فرض استبعاد زنده شدن مردگان، نیز توجیه مادی معجزات انجام میگیرند، در نتیجه ارزش علمی ندارند. علامه طباطبایی با ابراز شگفتی از این گونه برداشتها بر روشنی دلالت کلمه موت و حیات بر مرگ وزندگی حقیقی تأکید میکند[۲۲۲].[۲۲۳]
زنده شدن عزیر پس از ۱۰۰ سال
﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۲۴] این آیه در مورد یکی از پیامبران الهی است که بیشتر مفسران او را «عزیر» دانستهاند که در راه سفر خود از روستایی گذشت و با آثار مرگ و نیستی و خرابی خانهها و استخوانهای پوسیده روبهرو شد و به یاد قیامت افتاد؛ در حالی که به قدرت خدا ایمان داشت، با شگفتی از خود پرسید: خدا چگونه مردگان این روستای ویران را دوباره حیات میبخشد و این پیکرهای پراکنده چگونه گرد میآیند و به صورت پیشین برمیگردند؟ خدا او را میراند تا پاسخ خویش را دریافت کند؛ پس از ۱۰۰ سال او را زنده کرد و از وی پرسید: چه مدت در اینجا درنگ کردهای؟ گفت: یک روز یا نیمروز ـ؛ چراکه هنگام ظهر جانش را ستاندند و پیش از غروب آفتاب به دنیا بازگشت ـ خداوند گفت: بلکه تو ۱۰۰ سال است در اینجا درنگ کردهای و دراین زمان غذا و نوشیدنیات تغییر نکرده؛ ولی الاغت را ببین که چگونه استخوانهایش از هم پاشیده است؛ اکنون بنگر که خدا چگونه آن را زنده میسازد ودر برابر دیدگان عزیر استخوانهای الاغ به یکدیگر وصل شدند و گوشت، آنها را پوشانید[۲۲۵].
واژه لبث که مشتقات آن به شکلهای ﴿لَبِثْتَ﴾ و ﴿لَبِثْتُ﴾ سه بار در آیه یاد شده آمدهاند، به معنای درنگ قهری بر حالتی خاص است؛ برخلاف «مکث» که درنگی اختیاری است. [۲۲۶] لبث در قرآن کریم، گرچه در مواردی به درنگ در حال بیداری ﴿قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۲۲۷] و درنگ در حال خواب مانند داستان اصحاب کهف ﴿وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا﴾[۲۲۸] به کار رفته است، در آیه مورد بحث که محور آن چگونگی زنده کردن مردگان است، به معنای درنگ در حال مرگ است؛ مؤیدش کلماتی چون «انی یحیی»، «بعد موتها» و «فاماته» هستند. به استناد این صراحت، تفسیر «موت» در این آیه به «خواب» و از دست دادن حواس و درک مانند آنچه نسبت به اصحاب کهف رخ داد، پذیرفتنی نیست؛ زیرا در داستان اصحاب کهف، قرآن با واژه ﴿رُقُودٌ﴾ (خفتگان) به خواب اصحاب کهف تصریح میکند: ﴿وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ﴾[۲۲۹]، در حالی که بر مردن عزیر با جمله ﴿فَأَمَاتَهُ اللَّهُ﴾. افزون بر مباحث پیش گفته، پاسخ به پرسش عزیر که از چگونگی زنده کردن مردگان است، اقتضا میکند که خدا او را بمیراند و زنده کند؛ نه بخواباند و پس از مدتی بیدار کند؛ همچنین آیه مذکور، افزون بر احیاء مجدد عزیر، زندگی دوباره الاغ او را نیز گزارش میکند و هرگز نمیتوان پوسیدگی و پاشیدن بدن موجود زنده را به خواب و انقطاع از جهان مادی تفسیر کرد[۲۳۰].[۲۳۱]
زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی (ع)
﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۲۳۲] از مهمترین معجزات حضرت عیسی (ع) زنده کردن مردگان بود که این آیه، نیز آیه ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۲۳۳] به آن تصریح دارند. مفسران بر پایه روایات ذیل آیه، داستانهای فراوانی از زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی را گزارش کردهاند: به نقل سیوطی در تفسیر الجلالین عیسی (ع) دوست خود عازر را زنده کرد؛ پسر پیرزنی را حیات دوباره بخشید؛ دختری را از مرگ به زندگی بازگرداند و این هر سه پس از زنده شدن به حیات خود ادامه دادند و فرزندانی نیز از خود برجای گذاردند؛ همچنین سامبن نوح را زنده کرد که پس از اندک زمانی از دنیا رفت. [۲۳۴] از ظاهر آیه یاد شده، تنها برداشت میشود که حضرت عیسی (ع) زنده کردن مردگان را وعده داده؛ ولی برپایه آیه ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۲۳۵] این وعده را حضرت عمل کرده است. این آیات در زنده کردن مردگان به دست عیسی (ع) آن چنان صریحاند که همه مفسران شیعه [۲۳۶] و سنی[۲۳۷] بر وقوع این معجزه ـ یعنی احیاء اموات به دست عیسی (ع) ـ اذعان و اعتراف کردهاند.
مفسران شیعه با بهره گرفتن از روایات اهل بیت (ع) ذیل برخی از آیات دیگر، از جمله آیات ﴿وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۲۳۸]، ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ﴾[۲۳۹]، ﴿وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ﴾[۲۴۰]، از زنده شدن مردگان در امتهای پیشین سخن گفتهاند. [۲۴۱] عاملی، در باب ۵ و ۶ از کتاب خود بیش از ۱۰۰ روایت را گرد آورده است که از وقوع رجعت در امم، انبیاء و اولیاء پیشین گزارش میکند. [۲۴۲] علامه طباطبایی، با اشاره به داستانهای قرآن که از رخداد رجعت در امتهای پیشین خبر میدهند، به آیه ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ﴾[۲۴۳] استناد و لزوم رجعت در امت اسلامی را از آن برداشت کرده است؛ زیرا بر اساس آیه یاد شده حوادث پیشینیان بایستی درباره مسلمانان تکرار شوند. از سوی دیگر بر پایه روایات منابع شیعه[۲۴۴] و سنی،[۲۴۵] رسول اکرم (ص) بر رخ دادن بیکم و کاست همه حوادث امتهای گذشته از جمله بنی اسرائیل، در امت اسلامی خبر داده است. [۲۴۶] بر اساس روایتی، هنگامی که مأمون عباسی از امام رضا (ع) درباره رجعت و دلیل آن پرسید، آن حضرت با استدلال به آیات قرآنی که از وقوع رجعت در امتهای پیشین خبر دادهاند و با ملاحظه پیشگویی پیامبر اکرم (ص) که از وقوع رویدادهای امتهای پیشین با کمترین تفاوت خبر داده، نتیجه گرفته است که بیهیچ تردیدی رجعت حق است[۲۴۷].[۲۴۸]
رجعت و چالش ها
منکران رجعت، بر شیعه معتقد به آن، خرده گرفته و اشکالاتی بر این باور وارد کردهاند که مهمترین آنها در پی میآیند.
بازگشت فعلیت به قوه
گفتهاند لازمِ رجعت، رجوع نزولی فعل به قوه و به تعبیری، هبوط کامل به ناقص، در نتیجه محال است؛ یعنی دارنده قوه کمالْ هنگامی که کمالش به فعلیت رسید، محال است که دوباره از مرحله فعلیت به قوه باز گردد؛ و انسان با مردن به تجرد مثالی یا عقلی میرسد و مجرد مثالی یا عقلی نسبت به موجود مادی محسوس، دارای فعلیت است و زنده شدن مجدد و تعلق دوباره آن به بدن، همان رجوع از فعل به قوه و از کمال به نقص است که ممتنع است. [۲۴۹] در پاسخ این اشکال گفتهاند گرچه رجوع از فعل به قوه محال است، مرده زنده شده هیچ کمال علمی یا عملی پیشین خود را از دست نمیدهد، بلکه با داشتن همان مرتبه تجرد مثالی یا عقلی دوباره در مرحله نازل خویش به طبیعت تعلق میگیرد، تا برخی از کمالهایی به دست آیند که در زمان حیات پیشین او تحصیل یا از آن بهرهوری نکرده بود و حیات مجدد برای صعود قوه به فعل است؛ نه مستلزم نزول فعل به قوه. [۲۵۰] به دیده علامه طباطبایی، بازگشت روح به بدن، مایه ابطال اصل تجرد و بازگشت از فعل به قوه نیست، چنان که او پیش از مردن و قطع رابطه با بدن هم مجرد بود، بنابراین تعلق و ارتباط دوبارهاش با بدن به یقین با تجرد او منافاتی ندارد و تنها بر اثر مرگ، روابطی که ضامن تأثیر و فعل نفس در ماده بود مفقود شد، از این رو پس از آن، قدرت انجام دادن افعال مادی را نداشت؛ مانند صنعتگری که ابزار لازم برای کار را از دست بدهد؛ ولی با بازگشت نفس به حال گذشته و تعلق آن به بدن، مجددا قوا و ادوات آن را به کار میاندازد، در نتیجه میتواند حالات و ملکات خود را به واسطه افعال جدید به مرحلهای بالاتر از مرحله پیشین برساند و تکامل تازهای یابد، بیاینکه سیر نزولی و از حال کمال به نقص و از فعل به قوه عقبگرد کرده باشد[۲۵۱].
در اینجا این اشکال مطرح شده است که اگر نفوس مجرد با بازگشت به دنیا استعداد و قابلیت کامل شدن و شکوفا شدن داشته باشند، میبایست استعدادهای همه کسانی که پس از مرگ زنده نمیشوند پوشیده و مقبور شده و برای همیشه از این کمال محروم مانده باشند و این، همان قسر دائم و محال است. [۲۵۲] در پاسخ گفتهاند:
- کسانی که کمال خود را در دنیا به حدّی از فعلیت رسانده و مردهاند، امکان استکمال دائم در آنان پایدار نخواهد ماند، بلکه پس از مدتی به فعلیّت محض خواهند رسید و دیگر استعداد کمال ندارند. [۲۵۳] قسر مستحیل، یعنی خدای حکیم نوعی را با استعداد ویژه آفریده و آن استعداد هرگز در هیچ فردی از افراد آن نوع از قوه به فعل ارتقا نیابد؛ ولی اگر شمار بسیاری از افراد آن نوع به فعلیت رسیدند و برخی از آنها بر اثر تزاحم، تنازع در بقا و... به مقصد نرسیدند، چنین محرومیتی، قسر ناپایدار است که محال نیست، بلکه لازمِ حرکت جهان مادی است که چارهای جز برخورد و محرومیت برخی و نموّ و فربهی بعضی دیگر نیست[۲۵۴].
- برخی در جوابی نقضی گفتهاند: بر اساس آیات قرآن در قیامت کبرا ارواح انسانها به بدنهایشان باز میگردند و آدمیان زنده میشوند و هر پاسخی که از معاد جسمانی و بازگشت ارواح در قیامت داده شود، در مورد رجعت نیز یاد میشود[۲۵۵].[۲۵۶]
رجعت، نوعی تناسخ
برخی منکران رجعت، اعتقاد به رجعت را مستلزم پذیرش تناسخ قلمداد کردهاند، در حالی که تناسخ را هیچ یک از مذاهب اسلامی نپذیرفته است. [۲۵۷] در پاسخ این اشکال گفتهاند: رجعت کاملاً با تناسخ فرق دارد و شیعه بر اساس ادله عقلی و نقلی [۲۵۸] در بطلان همه انواع تناسخ هیچ گونه تردیدی ندارد؛ زیرا نظریه تناسخ بر انکار قیامت استوار است[۲۵۹] و تناسخیان معتقدند ارواح همه انسانها برای رسیدن به پاداش یا کیفر، بار دیگر به دنیا باز میگردند و در جنین دیگری حلول میکنند و دیگر مراحل تکامل را دوباره میپیمایند و این روح متناسب با عملکرد پیشین خود، دوره نو را با شادی و راحتی یا با دشواری و اندوه میگذراند. برخی معتقدان به تناسخ، از حلولروح در کالبد حیوانات، نباتات و جمادات نیز یاد کردهاند؛ این درحالی است که در رجعت هرگز روح رجعت کننده به بدن شخص دیگری نمیرود، بلکه به همان جسم و بدنی باز میگردد که از آن مفارقت کرده است؛[۲۶۰] همچنین تنها برخی انسانها به دنیا برمیگردند که پس از مرگ در رستاخیز بزرگ همراه انسانهای دیگر برانگیخته میشوند. به هر روی، اگر رجعت را تناسخ انگارند، باید زنده کردن مردگان به دست عیسی (ع) و... نیز تناسخ باشد؛[۲۶۱] همچنین تناسخ ـ به خلاف رجعت ـ مستلزم رجوع از فعل به قوه و محال است[۲۶۲].[۲۶۳]
تنافی پذیرش توبه رجعت کنندگان با حکمت الهی
پذیرش توبه کافران بازگشته به دنیا برخلاف حکمت الهی است؛ زیرا دوران زندگی دنیایی آنان به سر آمده و سرنوشت ابدیشان رقم خورده است؛ پذیرفته نشدن توبهشان نیز ستم به آنهاست؛ زیرا وعده الهی درباره پذیرش توبهکنندگان عملی نشده است.
در پاسخ این اشکال گفتهاند:
- بر اساس روایات، چنین اشخاصی که قلوب مسخ شده و تاریک دارند، پس از مشاهده حقایق برزخ نیز توبه نمیکنند، چنان که قرآن در تبیین وضع گروهی از مجرمان جهنمی که بازگشت به دنیا را آرزو دارند، تأکید میکند که اگر آنها به دنیا بازگردند، همچنان به کارهای ناروای خود ادامه میدهند. ﴿بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۲۶۴] در یاد کرد لجاجت گروهی دیگر از کافران میفرماید حتی اگر فرشتگان بر آنان فرود آیند و مردگان با آنان سخن بگویند، باز هم ایمان نمیآورند ﴿وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ﴾[۲۶۵] و عدم توفیق کافران بازگشته برای توبه، همانند ابولهب است که خدا او را در زندگی نفرین کرد. ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ﴾[۲۶۶]
- توبه چنین افرادی پذیرفته نمیشود؛ زیرا توبهای در پیشگاه خدا مقبول است که از روی اختیار و آزادی در نشئه دنیا انجام پذیرد؛ نه بر اثر بالا رفتن پردهها و مشاهده قهر الهی، از همین رو توبه به هنگام احتضار و دیدن علائم عذاب پذیرفته نیست ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۶۷]، ﴿وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۲۶۸] و عدم پذیرش ایمان فرعون در لحظات پایان زندگی و در حال غرق شدن به همین دلیل است ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾[۲۶۹]، ﴿آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۷۰]، بنابراین توبه رجعت کنندگانی که در گرداب کفر و گناه غوطهور بوده و کیفرها و پاداشهای عالم برزخ را مشاهده کردهاند، پذیرفته نمیشود.
اشکال: عدم پذیرش توبه، یعنی خدا دست آنان را در گمراهی و گناه بازگذاشته و انگیزهای برای ترک گناه در آنان ننهاده، پس به گونهای آنان را به گناهان بیشتر در دنیا وا داشته است.
پاسخ: گفتهاند این گروه که پیشتر با عذابهای برزخ روبهرو بوده و میدانند که هم اکنون نیز در حال عذاباند، برای ترک گناه و نیفزودن بر عذابهای پیشین انگیزه دارند [۲۷۱].[۲۷۲]
پاسخ منفی به درخواست رجعت
از آیات ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ﴾[۲۷۳]، ﴿لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾[۲۷۴] میتوان دریافت که خدا درخواست بازگشت به دنیا را اجابت نمیکند؛ زیرا بر پایه این آیات، مشرکان و ظالمانی که هنگام مرگ و آگاهی از آینده دردناک خود بازگشت میطلبند، با جواب منفی «کلاًّ» (هرگز) روبهرو میشوند[۲۷۵]؛ همچنین آیه ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾[۲۷۶] بازگشت کافران سرزمینهای هلاک شده را نفی میکند. در پاسخ این اشکال گفتهاند که آیه نخست درباره کسانی است که بازگشت به دنیا و جبران کارهای ناروای خود را درخواست دارند که جواب منفی میگیرند، در حالی که معتقدان به رجعت، هدف از بازگشت کافران معاند را چشیدن کیفر دنیایی میدانند؛ نه انجام دادن عمل صالح. [۲۷۷] آیه دوم نیز درباره کسانی است که در دنیا گرفتار عذاب الهی شدهاند؛ نه همه کافران. امام صادق (ع) ذیل این آیه فرمود: هر شهری که خدا مردمش را با عذاب نابود کرده است، در رجعت باز نمیگردند[۲۷۸].[۲۷۹]
تنافی رجعت با تکلیف
رجعت با تکلیف منافات دارد؛ زیرا رجعت کننده عذابها و ثوابهای عالم برزخ را مشاهده کرده و زمینه تکلیف یعنی اختیار ازمیان رفته است و مکلف نبودن انسان غیر مختار از دیدگاه عقل و نقل جایز نیست.
در پاسخ این اشکال گفتهاند که دیدن عذابها و ثوابهای برزخی با تکلیف سازگار است و آنان را به انجام دادن واجبات و ترک محرّمات وا نمیدارد، چنان که تکلیف با دیدن آیات و معجزات روشن سازگاری دارد، بنابراین تأویل روایات رجعت، به بازگشت شیوه حکومتی اهل بیت (ع) پذیرفته نیست. افزون بر این، روایات فراوان باب رجعت در بازگشت اشخاص صراحت دارند و تأویلپذیر نیستند[۲۸۰].[۲۸۱]
آثار سوء
رجعت و اعلام آن به مردم، سبب تشویق آنان به گناه میشود؛ زیرا به امید توبه، در گناه غوطهور میشوند. در پاسخ این اشکال گفته شده در رجعت، برخی به دنیا باز میگردند نه همگان؛ و همین که هر انسانی بیم دارد که شاید برنگردد، به گناه تشویق نمیشود،[۲۸۲] چنان که عقیده به پذیرش توبه و شفاعت، مایه گناه بیشتر نیست. [۲۸۳] افزون بر این، معتقدان به رجعت، برای رجعت کنندگان دَرِ توبه را بسته میدانند[۲۸۴].[۲۸۵]
هماهنگی با آیین یهود
برخی با نکوهش شدید شیعه در باور به رجعت، معتقدند آیین یهود از همین راه در شیعه بروز یافته است. [۲۸۶] در پاسخ این اشکال گفتهاند که هماهنگی یهود با شیعه در این عقیده سبب جلوه کردن یهود در شیعه نیست، چنان که هماهنگی یهود با اسلام در اعتقاد به عبادت خدای یگانه مایه جلوه کردن یهود در اسلام نیست. [۲۸۷] برخی دیگر در پاسخ این اشکال گفتهاند از آنجا که پیامبر اکرم (ص) مصدّق کتابهای آسمانی و شرایع پیشین است، میتوان گفت یهودیت و نصرانیت در بسیاری از عقاید و احکام اسلامی جلوه کرده است[۲۸۸].[۲۸۹]
معجزه بودن رجعت
به دیده معتزله، رجعت امری خارق عادت و معجزه است، از اینرو تنها در دوره پیامبران و به دست آنان رخ میدهد و پس از پیامبر اکرم (ص) که پیامبر دیگری نیست، مجالی برای چنین معجزهای نیست. مفسران در پاسخ به این اشکال گفتهاند وقوع امور خارق عادت به دست اولیاء الهی و ائمه (ع) نیز اشکالی ندارد[۲۹۰].[۲۹۱]
پرسش مستقیم
پرسشهای وابسته
- درباره رجعت چه دیدگاههایی وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به رجعت برگرفته از یهود است؟ (پرسش)
- آیا قول به رجعت مستلزم تناسخ باطل است؟ (پرسش)
- آیا رجعت عمومی و همگانی است؟ (پرسش)
- آیا رجعت پس از ظهور امام مهدی با تکلیف سازگار است؟ (پرسش)
- مراد از رجعت عیسی مسیح چیست و این رجعت در چه زمانی اتفاق خواهد افتاد و این بازگشت چه خصوصیاتی دارد؟ (پرسش)
- رجعت چند مرحله دارد؟ (پرسش)
- آیا رجعت نوعی تناسخ نیست؟ (پرسش)
- اهمیت رجعت به چه اندازه است؟ (پرسش)
- منظور از عذاب ادنی که در قرآن آمده چیست؟ (پرسش)
- آیا اگر کسی چهل روز دعای عهد را بخواند حتما رجعت میکند؟ (پرسش)
- آیا آیات و سوره مؤمنون با مسئله رجعت منافات ندارد؟ (پرسش)
- چه ارتباطی بین ظهور و رجعت امام حسین وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به رجعت از ضروریات دین است؟ (پرسش)
- چگونه رجعت ائمه پس از ظهور امام مهدی انجام میگیرد؟ (پرسش)
- آیهای از قرآن رجوع مرده را به دنیا ممتنع میداند آیا این آیه با مسأله رجعت سازگاری دارد؟ (پرسش)
- آیا پیامبران در زمان رجعت حضور دارند؟ (پرسش)
- رجعت در ادعیه و زیارات چه جایگاهی دارد؟ (پرسش)
- رجعت در روایات چه جایگاهی دارد؟ (پرسش)
- کدام یک از علما در کتابهایشان از رجعت بحث کردهاند؟ (پرسش)
- چه ارتباطی بین رجعت و قیامت وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا قرآن مخالف قول به رجعت است؟ (پرسش)
- چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ (پرسش)
- آیا قرآن به رجعت کسانی به این دنیا اشاره نموده است؟ (پرسش)
- آیا تمام احادیث رجعت از طرق شیعه وارد شده است؟ (پرسش)
- آیا در رجعت مردگان توسط امام مهدی زنده میشوند و آیا این قضیه پشتوانه عقلی روایی قرآنی دارد؟ (پرسش)
- چه تعداد از روایات بر رجعت دلالت دارند؟ (پرسش)
- رجعت در متون دینی چه جایگاهی دارد؟ (پرسش)
- مفهوم رجعت
- پیشینه رجعت
- سابقه اعتقاد به رجعت از چه زمانی است؟ (پرسش)
- آیا برای رجعت نمونهای در تاریخ یافت میشود؟ (پرسش)
- آیا رجعت از ضروریات تشیع است؟ (پرسش)
- چرا متکلمین بحث از رجعت را در علم کلام مطرح میکنند؟ (پرسش)
- فایده رجعت چیست؟ (پرسش)
- هدف از رجعت چیست؟ (پرسش)
- چه آثاری بر اعتقاد به رجعت مترتب است؟ (پرسش)
- فلسفه و فوائد رجعت چه میباشند؟ (پرسش)
- رجعت امامان برای چیست؟ آیا آنان حکومت خواهند کرد؟ (پرسش)
- چه دلیل عقلی بر امکان رجعت میتوان اقامه کرد؟ (پرسش)
- آیا رجعت امکان وقوع دارد؟ (پرسش)
- آیا دلیل عقلی بر ضرورت رجعت وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا رجعت با عقل و فلسفه سازگاری دارد؟ (پرسش)
- آیا دلیل قرآنی بر ضرورت رجعت وجود دارد؟ (پرسش)
- ویژگیهای رجعت چیست؟ (پرسش)
- آیا رجعت جسمانی است؟ (پرسش)
- آیا رجعت اختیاری است؟ (پرسش)
- آیا «رجعت» برای مؤمنان و کافران اختیاری است؟ (پرسش)
- رجعت چه زمانی تحقق پیدا میکند؟ (پرسش)
- رجعتکنندگان چقدر در دنیا باقی میمانند؟ (پرسش)
- آیا زمان رجعت هنگام قیام امام مهدی است؟ (پرسش)
- چه کسانی رجعت میکنند؟ (پرسش)
- چه کسانی هنگام ظهور امام مهدی زنده میشوند؟ (پرسش)
- چه کسانی هنگام ظهور دوباره زنده میشوند و امام مهدی را یاری میکنند؟ (پرسش)
- رجعت کنندگان چند دستهاند؟ (پرسش)
- ویژگی رجعت کنندگان چیست؟ (پرسش)
- اولین رجعت کننده از امامان کیست؟ (پرسش)
- برنامههای امام حسین در رجعت چیست؟ (پرسش)
- برنامههای امام علی در رجعت چه میباشد؟ (پرسش)
- آیا بانوان رجعت میکنند؟ (پرسش)
- چه کسانی در هنگام قیام امام مهدی از قبر خود برانگیخته میشوند؟ (پرسش)
- آیا پس از رحلت امام مهدی اولیاء صالح خدواند حکومت میکنند؟ (پرسش)
- آیا در عصر حکومت اولیای صالح احتمال نافرمانی و شورش وجود دارد؟ (پرسش)
منابع
پانویس
- ↑ الصحاح، ج ۳، ص۱۲۱۶؛ المصباح، ج ۱، ص۲۲۰؛ مجمع البحرين، ج ۲، ص۱۵۰، «رجع».
- ↑ اوائل المقالات، ص۷۷ ـ ۷۸؛ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۵؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۳۸.
- ↑ الالهيات، ج ۴، ص۲۸۹ ـ ۲۹۰.
- ↑ رجعت از ديدگاه عقل، ص۱۴.
- ↑ لغت نامه، ج ۸، ص۱۱۹۳۴، «رجعت».
- ↑ «هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد میگوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ الايقاظ، ص۶۳ ـ ۶۸.
- ↑ تقريرات فلسفه، ص۹۷.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۳۸.
- ↑ المسائل السرويه، ص۳۲؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۳۶.
- ↑ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۶.
- ↑ احقاق الحق، ج ۳، ص۲۱۱.
- ↑ اصل الشيعة و اصولها، ص۱۰۸؛ الشيعة فى الميزان، ص۵۵؛ عقائد الاماميه، ص۸۴.
- ↑ نک: اوائل المقالات، ص۷۸؛ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۵ـ۱۲۶؛ مجمعالبيان، ج ۷، ص۴۰۶.
- ↑ تقريرات فلسفه، ج ۳، ص۱۹۶ ـ ۱۹۷؛ نمونه، ج ۱۵، ص۵۶۱.
- ↑ ر.ک: رجعت يا حيات دوباره، ص۳۱ ـ ۵۵.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات، ص۴۰؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۵۴، ۶۰، ۶۷ ـ ۶۹.
- ↑ «جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم» سوره نمل، آیه ۸۲.
- ↑ تفسير قمى، ج ۲، ص۱۳۰؛ بحارالانوار، ج ۳۹، ص۳۹؛ ج ۵۳، ص۲۴.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات، ص۲۲؛ بحارالانوار، ج ۵، ص۴۰، ۷۰، ۷۲ ـ ۷۳، ۱۱۳ ـ ۱۲۲، ۱۳۰ ـ ۱۳۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۲۳؛ الذريعه، ج ۱، ص۹۳؛ ج ۱۰، ص۱۶۳.
- ↑ فجر الاسلام، ص۲۷۶.
- ↑ عقائد الاماميه، ص۱۱۰.
- ↑ صحيح مسلم، ج ۱، ص۶۱.
- ↑ ميزان الاعتدال، ج ۱، ص۲۸۱ ـ ۲۸۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۰، ص۲۳۲؛ ج ۵۳، ص۱۳۰.
- ↑ الاحتجاج، ج ۲، ص۱۴۸.
- ↑ الفصول المختاره، ص۱۵۳.
- ↑ الذريعه، ج ۱، ص۹۲؛ رجعت يا دولت کريمه خاندان وحى، ص۲۰۹.
- ↑ عقائد الاماميه، ص۱۱۰.
- ↑ دلائلالنبوه، ص۲۲۳؛ الخصائص الکبرى، ج ۲، ص۱۱۱ ـ ۱۱۳.
- ↑ دلائل النبوه، ص۲۲۳ ـ ۲۲۵.
- ↑ الخصائص الکبرى، ج ۲، ص۱۱۱ ـ ۱۱۵.
- ↑ سعد السعود، ص۱۳۳.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ اوائل المقالات، ص۷۸؛ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۵؛ سفينة البحار، ج ۲، ص۳۵۲.
- ↑ «و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ (آنان بیگمان باز میگردند)» سوره انبیاء، آیه ۹۵.
- ↑ تفسير صدرالمتألهين، ج ۵، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴؛ نمونه، ج ۱۵، ص۵۶۰.
- ↑ رسائل المرتضى، ج ۱، ص۱۲۵.
- ↑ تسنيم، ج ۵، ص۲۰۸؛ نمونه، ج ۱۵، ص۵۶۱.
- ↑ نمونه، ج ۱۵، ص۵۶۰ ـ ۵۶۱.
- ↑ مجموعه رسائل و مقالات فلسفى، ص۴ ـ ۱۱.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ مجموعه رسائل و مقالات فلسفى، ص۴ ـ ۲۱.
- ↑ رشحاتالبحار، ص۴۰ ـ ۴۴.
- ↑ تقريرات فلسفه، ص۱۹۷ ـ ۱۹۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۲۲.
- ↑ ر.ک: الايقاظ؛ الذريعه، ج ۲، ص۵۰۶.
- ↑ الايقاظ، ص۶۱ ـ ۶۲.
- ↑ مجمع البيان، ج ۷، ص۴۰۵ ـ ۴۰۶.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۸، ص۵۲.
- ↑ میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کردهایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟؛ سوره غافر، آیه ۱۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۸، ص۵۳.
- ↑ اسماعیل ابن عبدالرحمن (م۱۲۷هق) یکی از مفسران قرن دوم است.
- ↑ مفاتیح الغیب: ج۲۷ ص۴۹۴.
- ↑ حدیث معروف از پیامبر خدا(ص) که میفرماید: «متن قرآن کسی که بمیرد، قیامتش برپا شده است نیز مؤید این مطلب است. ؛ بحار الأنوار: ج۶۱ ص۷.
- ↑ علی بن ابراهیم دربارۀ سخن خداوند: ﴿قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ﴾ میگوید: امام صادق(ع) فرمود: «ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ»؛ تفسیر القمی: ج۲ ص۲۵۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۸، ص۵۲- ۵۴.
- ↑ ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم؛ سوره غافر، آیه ۵۱.
- ↑ مفتاح الغیب: ج۲۷ ص۵۲۳-۵۲۴.
- ↑ مانند: عبدالکریم خطیب در التفسیر القرآنی للقرآن؛ ج۱۲، ص۱۲۴۶، بروسوی در روح البیان؛ ج، ۸ ص۱۹۴، مراغی در تفسیر المراغی؛ ج۲۴، ص۸۲، مظهری در التفسیر المظهری؛ ج۸، ص۲۶۴، زحیلی در التفسیر المنبر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ ج۲۴، ص۱۴۲، حجازی در التفسیر الواضح؛ ج۳ ص۳۱۰، طنطاوی در التفسیر الوسیط؛ ج۱۲، ص۲۹۸، سورآبادی در تفسیر سورآبادی؛ ج۴ ص۲۲۰۲ آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن؛ ج۱ ص۸۹۰، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن؛ ج۱۵، ص۳۲۲، سیوطی در الدّرّ المنثور؛ ج۵، ص۳۵۲ و دیگران.
- ↑ روح المعانی؛ ج۲۴ ص۷۶.
- ↑ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان؛ ج۶، ص۴۰.
- ↑ مانند آیه: ﴿وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾ و درباره بندگانی که فرستادهایم، از سوی ما از پیش سخن رفته است که آنان یاری شدهاند و بیگمان تنها سپاه ماست که پیروز است؛ سوره صافات، آیه ۱۷۱- ۱۷۳ و نیز آیه: ﴿كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي﴾ خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ سوره مجادله آیه ۲۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۸، ص۵۴- ۵۶.
- ↑ و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند؛ سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ ابوبصیر گفت: امام باقر(ع)پرسید: آیا اهل عراق، رجعت را انکار میکند؟. گفتم: بله. فرمود: آیا قرآن را نخواندهاند که:و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردهاند، محشور میگردانیم.
- ↑ و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم؛ سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ تفسیر القمی: ج۱ ص۲۴، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۵۱.
- ↑ از جمله: عبدالکریم خطیب در التفسیر القرآن للقرآن؛ ج۱۰، ص۲۹۴، مراغی در تفسیر المراغی؛ ج۲۰ ص۲۲، مظهری در التفسیر المظهری؛ ج۷ ص۱۳۵، زحیلی در التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ ج۲۰ ص۳۶، حجازی در التفسیر الواضح؛ ج۲ ص۸۰۷، طنطاوی در التفسیر الوسیط؛ ج۱۰ ص۳۵۹، سورآبادی در تفسیر سورآبادی؛ ج۳ ص۱۷۹۲، آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن؛ ج۱ ص۷۲۸، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن؛ ج۱۳ ص۲۳۸؛ سیوطی در الدرّ المنثور؛ ج۶ ص۳۸۴، طبری در جامع البیان؛ ج۱۱ ص۷، ابن کثیر در تفسیر ابن کثیر؛ ج۶ ص۲۲۴، ابن ابیحاتم در تفسیر القرآن العظیم؛ ج۹ ص۲۹۲۷، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن؛ ج۵ ص۳۲۲ و دیگران.
- ↑ مانند: آلوسی در روح المعانی: ج۲۰ ص۲۶.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ج۲ ص۲۲۴.
- ↑ روح المعانی: ج۲۰ ص۲۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۸، ص۵۷- ۵۹.
- ↑ و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ سوره انبیاء، آیه ۹۵.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۱۸ ح۱۴۹.
- ↑ مانند ابن عباس، فریابی، قتاده، مقاتل، ابن ابیحاتم و بیهقی؛ روح المعانی: ج ۱۷ ص۹۱، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم: ج۹ ص۲۵۰ و الدر المنثور: ج۵ ص۶۷۲.
- ↑ مانند زجاج، ابو عتبه، مجاهد، حسن و عکرمه؛ روح المعانی: ج۱۷ ص۹۱، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم: ج۹ ص۲۵۰، و الدرالمنثور: ج۵ ص۶۷۲.
- ↑ مانند آلوسی در روح المعانی؛ ج۱۷ ص۹۱، سیوطی در الدر المنثور؛ ج۵ ص۶۷۲، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن؛ ج۱۱ ص۳۴۱، زحیلی در تفسیر الوسیط؛ ج۲ ص۱۶۱۵ و التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ ج۱۷ ص۱۳۰ و سورآبادی در تفسیر سورآبادی؛ ج۳ ص۱۵۸۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۸، ص۵۹- ۶۱.
- ↑ و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم؛ سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ این تأویل از سوی بسیاری از مفسران اهل سنت ارائه شده است، از جمله طبری در جامع البیان؛ ج۳ جزء۳ ص۳۳۲)، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن؛ ج۲ ص۱۹۸، آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن؛ ج۱ ص۱۴۴، ابن ابیحاتم در تفسیر القرآن العظیم؛ ج۲ ص۶۹۴ و دیگران.
- ↑ تفسیر ابن کثیر: ج۲ ص۵۶.
- ↑ مانند طبری در جامع البیان؛ ج۳ جزء۳ ص۳۳۲، ابن ابیحاتم در تفسیر القرآن العظیم؛ ج۲ ص۶۹۴، سیوطی در الدر المنثور؛ ج۲ ص۲۵۲، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن؛ ج۲ ص۱۹۸ و قرطبی در الجامع لأحکام القرآن؛ ج۲ ص۱۲۵.
- ↑ ر.ک: بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۱۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی ج۸، ص۶۱- ۶۳.
- ↑ «و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ تفسير قمى، ج ۲، ص۱۳۱؛ التبيان، ج ۸، ص۱۱۹؛ علم اليقين، ج ۲، ص۱۰۰۳.
- ↑ جامع البيان، ج۰ ۲، ص۱۶ ـ ۲۰؛ الكشاف، ج ۳، ص۳۸۴.
- ↑ «و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.
- ↑ الفتن، ص۴۰۲؛ الخرائج والجرائح، ج ۳، ص۱۱۳۵؛ عون المعبود، ج ۱، ص۲۹۰.
- ↑ التبيان، ج ۸، ص۱۱۹؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص۷۲۳؛ تفسير قرطبى، ج ۱۳، ص۲۳۴ ـ ۲۳۷.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ التبيان، ج ۸، ص۱۲۰؛ الكشاف، ج ۳، ص۱۶۱؛ مجمع البيان، ج ۷، ص۴۰۵.
- ↑ «و روزی (را یاد کن) که کوهها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمینهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ «و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.
- ↑ تفسير سمرقندى، ج ۲، ص۵۹۲؛ تفسير ابن زمنين، ج ۳، ص۳۱۲؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص۷۲۲.
- ↑ «و روزی که در صور دمند، هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است میهراسد، جز کسی که خداوند بخواهد و همگان نزد او با فروتنی میآیند» سوره نمل، آیه ۸۷.
- ↑ الميزان، ج ۱۵، ص۳۹۶ ـ ۳۹۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۵۱؛ نورالثقلين، ج ۴، ص۹۹ ـ ۱۰۱؛ البرهان، ج ۴، ص۲۲۸.
- ↑ مجمع البيان، ج ۷، ص۳۶۵ ـ ۳۶۷.
- ↑ «میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کردهایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.
- ↑ معانى القرآن، ج ۶، ص۲۰۷؛ مجمع البيان، ج ۸، ص۵۱۶؛ روح المعانى، ج ۲۴، ص۵۲.
- ↑ الميزان، ج ۱۷، ص۳۱۳؛ اللهيات، ج ۴، ص۲۳۴.
- ↑ تفسير سمرقندى، ج ۳، ص۱۹۱؛ تفسير ثعلبى، ج ۸، ص۲۶۸؛ التفسير الكبير، ج ۲۷، ص۴۹۴.
- ↑ الصافى، ج ۴، ص۳۳۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۴۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۱۶؛ البرهان، ج ۴، ص۹۳.
- ↑ «و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان میآورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است» سوره نساء، آیه ۱۵۹.
- ↑ الكشاف، ج ۱، ص۵۸۹؛ ر.ک: الميزان، ج ۵، ص۱۳۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۳۹.
- ↑ «نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند و چون بر آنها تاریک گردد وا میمانند. و اگر خداوند میخواست، شنوایی و بیناییهاشان را از میان میبرد؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.
- ↑ «چگونه به خداوند کفر میورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را میمیراند، دگرباره زنده میگرداند و سپس به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۸.
- ↑ «همان کسان که میدانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز میگردند» سوره بقره، آیه ۴۶.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت» سوره بقره، آیه ۵۵.
- ↑ «باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۶.
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.
- ↑ «و در گهواره و در میانسالی (از پیامبری خود) با مردم سخن میگوید و از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۴۶.
- ↑ «مریم گفت: پروردگارا! چگونه مرا فرزندی تواند بود که بشری به من دست نزده است؟» سوره آل عمران، آیه ۴۷.
- ↑ «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.
- ↑ «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ «آنگاه خداوند فرمود: ای عیسی! من بازگیرنده تو و فرابرنده تو سوی خویش و رهاییبخش تو از گروه کافرانم و پیروان تو را تا روز رستخیز بر کافران برتر میگمارم سپس بازگشت شما به سوی من است و در آنچه اختلاف میداشتید میان شما داوری خواهم کرد» سوره آل عمران، آیه ۵۵.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ «و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان میآورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است» سوره نساء، آیه ۱۵۹.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ «به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
- ↑ «و گفتند چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ بگو بیگمان خداوند، تواناست که نشانهای فرو فرستد اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره انعام، آیه ۳۷.
- ↑ «و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمینلرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟ این، جز آزمون تو نیست که با آن هرکس را بخواهی گمراه میداری و هرکس را بخواهی راهنمایی میفرمایی، تو سرور مایی پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین آمرزندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.
- ↑ «و اگر (هم) برخی از آنچه را که به آنان وعده میکنیم به تو بنمایانیم یا (پیش از آن) جان تو را بستانیم باری، بازگشتشان به سوی ماست آنگاه خداوند بر آنچه انجام میدهند گواه است» سوره یونس، آیه ۴۶.
- ↑ «سپس آیا هنگامی که (عذاب) روی داد به آن ایمان میآورید؟ آیا اکنون (ایمان میآورید) با آنکه (از سر ناباوری) بدان شتاب میجستید؟» سوره یونس، آیه ۵۱.
- ↑ «و اگر آنچه در زمین است از آن هر کسی که ستم ورزیده است میبود با آن (رهایی) خویش را باز میخرید و چون عذاب را بنگرند پشیمانی خویش را پنهان میدارند و میان آنان به دادگری داوری میشود و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۵۴.
- ↑ «پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستادهایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.
- ↑ «و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند (باز ایمان نمیآوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافتهاند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی میکند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود تا وعده خداوند فرا رسد، بیگمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمیورزد» سوره رعد، آیه ۳۱.
- ↑ «و به راستی موسی را با نشانههای خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون بر و روزهای خداوند را به آنان گوشزد کن، بیگمان در آن نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره ابراهیم، آیه ۵.
- ↑ «و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من میهراسد» سوره ابراهیم، آیه ۱۴.
- ↑ «و سختترین سوگندهاشان را به خداوند خوردند که خداوند کسی را که میمیرد (دیگر) برنمیانگیزد؛ چرا، به وعدهای واجب که بر عهده اوست (بر میانگیزد) امّا بیشتر مردم نمیدانند» سوره نحل، آیه ۳۸.
- ↑ «تا بر آنان چیزی را که در آن اختلاف میورزیدند روشن گرداند و تا کافران بدانند که دروغگو بودهاند» سوره نحل، آیه ۳۹.
- ↑ «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید» سوره اسراء، آیه ۴.
- ↑ «و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمیانگیزیم که درون خانهها را جست و جو میکنند و (این) وعدهای انجام یافتنی است» سوره اسراء، آیه ۵.
- ↑ «سپس پیروزی بر آنان را دوباره بهره شما میکنیم و با داراییها و پسران به شما یاری میرسانیم و شمار شما را افزونتر میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۶.
- ↑ «و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراهتر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۲.
- ↑ «و بدینگونه ما آنان را (از خواب) برانگیختیم تا از هم باز پرسند؛ یکی از آنان گفت: چقدر درنگ داشتهاید؟ گفتند: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتهایم؛ گفتند: پروردگارتان از اندازه درنگی که داشتهاید آگاهتر است؛ اکنون از خویش یک تن را با این درهمتان به شهر گسیل دارید که بنگرد کدام خوراک پاکیزهتر است تا برایتان از آن رزقی آورد و باید نرمی کند و کسی را از (بودن) شما نیاگاهاند» سوره کهف، آیه ۱۹.
- ↑ «و در غار خود سیصد سال درنگ داشتند و نه سال بر آن افزودند» سوره کهف، آیه ۲۵.
- ↑ «و از تو درباره ذو القرنین میپرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند» سوره کهف، آیه ۸۳.
- ↑ «ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم» سوره کهف، آیه ۸۴.
- ↑ «بگو: کسانی که در گمراهی به سر برند، باید که (خداوند) بخشنده به (زمان و مهلت) آنها نیک افزونی دهد تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده دادهاند- یا عذاب یا رستخیز- ببینند و خواهند دانست چه کسی دارای جایگاهی بدتر و سپاهی ناتوانتر است» سوره مریم، آیه ۷۵.
- ↑ «و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.
- ↑ «پس، او را پاسخ گفتیم و گزندی که با وی بود از او زدودیم و خانوادهاش را و با آنها همگون آنان را بدو باز بخشیدیم که بخشایشی از نزد ما و یادکردی برای پرستندگان بود» سوره انبیاء، آیه ۸۴.
- ↑ «و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ (آنان بیگمان باز میگردند)» سوره انبیاء، آیه ۹۵.
- ↑ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ «و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «و به آنان در این (سر) زمین توانایی بخشیم و با آنان به فرعون و هامان و سپاه آن دو، چیزی را که از آن میهراسیدند نشان دهیم» سوره قصص، آیه ۶.
- ↑ «و آیا در زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان میزیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان میکردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهانها (ی روشن) برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند» سوره روم، آیه ۹.
- ↑ «و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازهای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند» سوره سجده، آیه ۱۰.
- ↑ «آیا ندیدهاند که ما آب (باران) را به سرزمین بیگیاه میرانیم آنگاه با آن، کشتی پدید میآوریم که چارپایان آنان و خودشان از آن میخورند؛ پس آیا نمینگرند؟» سوره سجده، آیه ۲۷.
- ↑ «و میگویند: اگر راست میگویید این داوری چه زمان خواهد بود؟» سوره سجده، آیه ۲۸.
- ↑ «و آیا آن کس که آفریننده آسمانها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟» سوره یس، آیه ۸۱.
- ↑ «و هر کس را خداوند در گمراهی گذارد پس از او، دیگر وی را سروری نیست و ستمگران را خواهی دید که چون عذاب را بنگرند میگویند: آیا برای بازگشت راهی هست؟» سوره شوری، آیه ۴۴.
- ↑ «پس به روزی چشم بدوز که آسمان دودی آشکار برمیآورد» سوره دخان، آیه ۱۰.
- ↑ «و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
- ↑ «روزی که بانگ آسمانی راستین را بشنوند، همان، روز رستخیز است» سوره ق، آیه ۴۲.
- ↑ «روزی که زمین از آنان که شتابانند، بشکافد؛ این گردآوردنی است که بر ما آسان است» سوره ق، آیه ۴۴.
- ↑ «و روزی شما و آنچه به شما نوید میدهند در آسمان است» سوره ذاریات، آیه ۲۲.
- ↑ «پس، سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این (سخن) به همان گونه که سخن میگویید راستین است» سوره ذاریات، آیه ۲۳.
- ↑ «و برای ستمکاران عذابی جز آن خواهد بود اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره طور، آیه ۴۷.
- ↑ «در حالی که به سوی فراخواننده شتابانند؛ کافران میگویند: این، روزی دشوار است» سوره قمر، آیه ۸.
- ↑ «به زودی بینی او را به خاک میمالیم» سوره قلم، آیه ۱۶.
- ↑ «بگو: نمیدانم آیا آنچه به شما وعده میدهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز مینهد؟» سوره جن، آیه ۲۵.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند» سوره جن، آیه ۲۶.
- ↑ «جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه ۲۷.
- ↑ «آیا چنین کس توانایی ندارد که مردگان را زنده گرداند؟» سوره قیامه، آیه ۴۰.
- ↑ «مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.
- ↑ «(بنگر که خداوند) از چه او را آفریده است» سوره عبس، آیه ۱۸.
- ↑ «از نطفهای آفریده و موزونش کرده،» سوره عبس، آیه ۱۹.
- ↑ «آنگاه راه را بر او هموار ساخته،» سوره عبس، آیه ۲۰.
- ↑ «سپس او را میرانده و در گور نهاده است،» سوره عبس، آیه ۲۱.
- ↑ «سرانجام هر گاه بخواهد او را بر میانگیزد» سوره عبس، آیه ۲۲.
- ↑ «بیگمان او بر بازگرداندن وی تواناست،» سوره طارق، آیه ۸.
- ↑ ر.ک: الايقاظ، ص۹۱ ـ ۱۱۱.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت» سوره بقره، آیه ۵۵.
- ↑ «باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۴۱۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۹۷؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۷۰.
- ↑ روضالجنان، ج ۱، ص۲۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۸۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص۳۲۶.
- ↑ المنار، ج ۲، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۲۹.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۹۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد» سوره بقره، آیه ۷۲.
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۵۱۱؛ الکشاف، ج ۱، ص۱۵۳؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۷۹.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص۱۴۵؛ التبیان، ج ۱۰، ص۳۰۵؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص۲۷۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۵۱۱؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص۶۰۵.
- ↑ «و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
- ↑ المنار، ج ۱، ص۳۵۱.
- ↑ تسنیم، ج ۵، ص۲۰۵ ـ ۲۰۶.
- ↑ «گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ رجعت از دیدگاه عقل، ص۲۹.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص۷۹۳؛ الکشاف، ج ۱، ص۲۹۰؛ روض الجنان، ج ۱، ص۳۳۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۰۴؛ الکشاف، ج ۱، ص۲۹۰؛ روض الجنان، ج ۳، ص۳۳۲.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۲۸۲؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص۶۰۴.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۱۳۰.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۲۸۲ ـ ۲۸۳؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۰۵؛ المیزان، ج ۲، ص۲۷۹.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۳۰۵ ـ ۳۰۶؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۳۱۰.
- ↑ المنار، ج ۲، ص۲۵۸ ـ ۲۶۰.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۲۷۹ ـ ۲۸۱.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ جامعالبیان، ج ۳، ص۴۰ ـ ۶۰؛ الکشاف، ج ۱، ص۳۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۳۳۱.
- ↑ التحقیق، ج ۱۰، ص۱۵۶، «لبث».
- ↑ «بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.
- ↑ «و در غار خود سیصد سال درنگ داشتند و نه سال بر آن افزودند» سوره کهف، آیه ۲۵.
- ↑ «و تو آنان را بیدار میپنداشتی در حالی که آنان خفتهاند» سوره کهف، آیه ۱۸.
- ↑ رجعت از دیدگاه عقل، ص۳۵.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص۳۶۵؛ تفسیر جلالین، ج ۱، ص۵۹.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص۵۶؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص۵۴۴؛ المیزان، ج ۶، ص۲۲۱.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۲، ص۷۷؛ تفسیر نسفی، ج ۱، ص۳۰۸؛ البحر المحیط، ج ۴، ص۵۶.
- ↑ «و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.
- ↑ «پس، او را پاسخ گفتیم و گزندی که با وی بود از او زدودیم و خانوادهاش را و با آنها همگون آنان را بدو باز بخشیدیم که بخشایشی از نزد ما و یادکردی برای پرستندگان بود» سوره انبیاء، آیه ۸۴.
- ↑ «و چون (داستان آفرینش) پسر مریم را مثال زنند، در دم قوم تو از آن (به ریشخند) بانگ بردارند» سوره زخرف، آیه ۵۷.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۷۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۹۵.
- ↑ الایقاظ، ص۱۱۲.
- ↑ «آیا گمان میکنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی میگفتند: یاری خداوند کی در میرسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نز» سوره بقره، آیه ۲۱۴.
- ↑ کمال الدین، ص۵۷۶؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص۳۶۷؛ بحارالانوار، ج ۲۸، ص۱۰.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۸، ص۵۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص۳۲۷؛ کنزالعمال، ج ۱۱، ص۱۳۳.
- ↑ سعد السعود، ص۱۳۳؛ المیزان، ج ۲، ص۱۰۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۳، ص۵۹.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ نک: المیزان، ج ۲، ص۱۰۷.
- ↑ تسنیم، ج ۵، ص۲۰۸.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص۲۰۷.
- ↑ تسنیم، ج ۵، ص۲۰۹.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص۲۰۸.
- ↑ تسنیم، ج ۵، ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.
- ↑ بیان الفرقان، ج ۵، ص۲۵۱ ـ ۲۵۲.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ الملل والنحل، ج ۶، ص۳۶۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴، ص۳۲۰.
- ↑ الاعتقادات، ص۶۲ ـ ۶۴.
- ↑ عقائد الامامیه، ص۱۱۱؛ اللهیات، ج ۴، ص۳۱۱؛ الملل والنحل، ج ۶، ص۳۶۵.
- ↑ عقائد الامامیه، ص۱۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص۲۰۹.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ «(چنین نیست) بلکه آنچه از پیش پنهان میداشتند برای آنان آشکار گردید و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز میگردند و بیگمان آنان دروغ پردازند» سوره انعام، آیه ۲۸.
- ↑ «و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو میفرستادیم و مردگان با ایشان سخن میگفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد میآوردیم سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی میکنند» سوره انعام، آیه ۱۱۱.
- ↑ «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید زودا که در آتشی زبانهدار درآید» سوره مسد، آیه ۱-۳.
- ↑ «(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام میدهند سپس زود توبه میکنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را میپذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.
- ↑ «و توبه آن کسان که کارهای زشت میکنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، میگوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر میمیرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساختهایم» سوره نساء، آیه ۱۸.
- ↑ «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند تا آنگاه که آب از سرش گذشت؛ گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم» سوره یونس، آیه ۹۰.
- ↑ «آیا اکنون؟ در حالی که پیش از این نافرمانی کردی و از تبهکاران بودی؟» سوره یونس، آیه ۹۱.
- ↑ الفصول المختاره، ص۱۵۵؛ مواقف الشیعه، ج ۱، ص۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ رجعت از دیدگاه عقل، ص۶۴.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ «هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد میگوید: پروردگارا! مرا باز گردانید!» سوره مؤمنون، آیه ۹۹.
- ↑ «شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۰.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۱، ص۴۱.
- ↑ «و بر (مردم) شهری که ما نابودشان کردهایم حرام (و محال) است که (در رستخیز) بازنگردند؛ (آنان بیگمان باز میگردند)» سوره انبیاء، آیه ۹۵.
- ↑ اللهیات، ج ۴، ص۲۹۶.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۴.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ رسائل المرتضی، ج ۱، ص۱۲۶.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۲۵۵؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص۲۴۲.
- ↑ رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی، ص۲۰۷.
- ↑ رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی، ص۲۰۷.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ فجر الاسلام، ص۲۷۰؛ بین الشیعة و اهل السنه، ص۱۶۱.
- ↑ اصل الشیعة و اصولها، ص۱۰۸.
- ↑ عقائد الامامیه، ص۱۱۳.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۲۵۵؛ ج ۲، ص۲۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۴۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص۱۷۵.
- ↑ خراسانی، علی، مقاله «رجعت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳.