جهاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = نصرت
| موضوع مرتبط = جهاد
| عنوان مدخل  = جهاد
| عنوان مدخل  = جهاد
| مداخل مرتبط = [[جهاد در لغت]] - [[جهاد در قرآن]] - [[جهاد در حدیث]] - [[جهاد در نهج البلاغه]] - [[جهاد در کلام اسلامی]] - [[جهاد در معارف دعا و زیارات]] - [[جهاد در فقه اسلامی]] - [[جهاد در فقه سیاسی]] - [[جهاد در معارف و سیره علوی]] - [[جهاد در معارف و سیره فاطمی]] - [[جهاد در معارف و سیره حسینی]] - [[جهاد در معارف دعا و زیارات]] - [[جهاد در معارف و سیره سجادی]] - [[جهاد در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[جهاد از دیدگاه اهل سنت]] - [[جهاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[جهاد در لغت]] - [[جهاد در قرآن]] - [[جهاد در حدیث]] - [[جهاد در نهج البلاغه]] - [[جهاد در کلام اسلامی]] - [[جهاد در معارف دعا و زیارات]] - [[جهاد در فقه اسلامی]] - [[جهاد در فقه سیاسی]] - [[جهاد در معارف و سیره معصوم]] - [[جهاد در معارف و سیره علوی]] - [[جهاد در معارف و سیره فاطمی]] - [[جهاد در معارف و سیره حسینی]] - [[جهاد در معارف و سیره سجادی]] - [[جهاد در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[جهاد از دیدگاه اهل سنت]] - [[جهاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== مقدمه ==
«[[جهاد]]» به معنی [[جنگیدن]]<ref>صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۳۷۰؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.</ref>، مصدر باب مفاعله<ref>طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۱.</ref>، برگرفته از ریشه «جهد» به فتح جیم به معنی «[[مشقت]]» یا به ضم جیم به معنی «توان» است<ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۴۶۰؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸.</ref> و در صورت دوم به معنی به‌کارگیری تمام توان در برابر [[دشمن]] است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۸.</ref>. [[جهاد در فقه]] به [[جهاد ابتدایی]] با [[کفّار]] و [[جهاد دفاعی]] در برابر تعرّض دیگران تقسیم شده است و در اصطلاح [[شرعی]]، جهاد ابتدایی [[جنگیدن با کفّار]] یا کسانی که در [[حکم]] کفّار باشند، برای [[برافراشتن کلمه اسلام]] و [[شعائر]] [[ایمانی]]<ref>کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۵؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.</ref> یا مفاهیمی نزدیک به آن<ref>طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.</ref> تعریف شده است. [[دفاع]] نیز برگرفته از ریشه «دفع»، مصدر باب مفاعله و به معنی منع‌کردن و دورکردن است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۴۵؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۸۸.</ref> و در اصطلاح [[فقهی]] و [[حقوقی]] به معنای مقابله با [[هجوم]] و تعرّض دشمن به [[جان]]، [[مال]]، [[آبرو]] و [[کیان مسلمانان]] و [[حمایت]] از آنان است<ref>مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۲۴۵ - ۲۴۶؛ ولیدی، محمدصالح، حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۱۶۱.</ref>.


==[[حکم شرعی]] [[جنگ]] با [[کافران]] و مقابله با تعرّض [[دشمن]]==
گروهی نسبت جهاد و دفاع را [[عام و خاص]] «مِن‌وجه» دانسته‌اند؛ زیرا برخی مصادیق، مانند [[جنگ ابتدایی]] با کفّار صرفاً جهاد است؛ همان‌طور که دفاع از نفس و مال محترم، دفاع است، نه جهاد. از سوی دیگر، به دفع هجوم کفّار، هم دفاع گفته می‌شود و هم جهاد<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۱۷.</ref>. برخی نیز کاربرد واژه جهاد برای دفاع را نادرست دانسته‌اند<ref>شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۵۳.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص۲۰۶.</ref>
«[[جهاد]]» به معنی [[جنگیدن]]<ref>صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۳۷۰؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.</ref>، مصدر باب مفاعله<ref>طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۱.</ref>، برگرفته از ریشه «جهد» به [[فتح]] جیم به معنی «[[مشقت]]» یا به ضم جیم به معنی «توان» است<ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۴۶۰؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸.</ref> و در صورت دوم به معنی به‌کارگیری تمام توان در برابر دشمن است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۸.</ref>. جهاد در [[فقه]] به [[جهاد ابتدایی]] با [[کفّار]] و [[جهاد دفاعی]] در برابر تعرّض دیگران تقسیم شده است و در اصطلاح [[شرعی]]، جهاد ابتدایی جنگیدن با کفّار یا کسانی که در [[حکم]] کفّار باشند، برای برافراشتن کلمه [[اسلام]] و [[شعائر]] [[ایمانی]]<ref>کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۵؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.</ref> یا مفاهیمی نزدیک به آن<ref>طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.</ref> تعریف شده است. [[دفاع]] نیز برگرفته از ریشه «دفع»، مصدر باب مفاعله و به معنی منع‌کردن و دورکردن است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۴۵؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۸۸.</ref> و در اصطلاح [[فقهی]] و [[حقوقی]] به معنای مقابله با [[هجوم]] و تعرّض دشمن به [[جان]]، [[مال]]، [[آبرو]] و کیان [[مسلمانان]] و [[حمایت]] از آنان است<ref>مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۲۴۵ - ۲۴۶؛ ولیدی، محمدصالح، حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۱۶۱.</ref>.


گروهی نسبت جهاد و دفاع را [[عام و خاص]] «مِن‌وجه» دانسته‌اند؛ زیرا برخی مصادیق، مانند جنگ ابتدایی با کفّار صرفاً جهاد است؛ همان‌طور که دفاع از نفس و مال محترم، دفاع است، نه جهاد. از سوی دیگر، به دفع هجوم کفّار، هم دفاع گفته می‌شود و هم جهاد<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۱۷.</ref>. برخی نیز کاربرد واژه [[جهاد]] برای [[دفاع]] را نادرست دانسته‌اند<ref>شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۵۳.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۰۶.</ref>
== پیشینه تاریخی ==
[[جهاد]] و [[دفاع]] و [[احکام]] آن را در برخی [[آیین‌های توحیدی]]، مانند [[یهود]] می‌توان دید. در [[کتاب مقدس]] [[عهد عتیق]]، به مواردی از [[احکام جهاد]]، مانند [[غنایم]] و نوع [[برخورد با اسیران]] اشاره شده است<ref>سفر تثنیه، ب۲۱.</ref>. [[قرآن]] به مواردی از [[جهاد ابتدایی]] در [[زمان]] [[پیامبران پیشین]] {{عم}}، همچون [[جهاد حضرت سلیمان]] {{ع}} با [[بت‌پرستان]]{{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}} <ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بی‌گمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref> اشاره کرده است. [[جهاد دفاعی]] نیز مورد توجه [[انبیای الهی]] {{عم}} بوده است؛ نیز [[قرآن کریم]] از [[تشویق]] [[تورات]] به مطلق جهاد خبر می‌دهد {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}} <ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref> و در میان [[احادیث]] نیز گزارش‌هایی از جهاد دفاعی [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} وجود دارد<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۵۱.</ref>. در [[آیین اسلام]]، احکام جهاد در [[سال اول هجری]] [[تشریع]] شد<ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۷۷.</ref> و [[آیات]] فراوانی به [[لزوم]] [[جهاد]] و [[دفاع]] {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref> «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶</ref>؛ {{متن قرآن|انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.</ref>، [[فضیلت جهاد]] و [[مجاهدان]]{{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ}} <ref>«و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴</ref>؛ {{متن قرآن|فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.</ref> و شرایط و [[احکام]] آن {{متن قرآن|فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} <ref>«چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲-۵.</ref> اشاره کرده است. همچنین در [[منابع روایی شیعه]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۱ - ۵۲؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۱ – ۱۷۶.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۲۰ – ۹۲۳.</ref>، از [[شئون]] مختلف [[جهاد]] و [[دفاع]]، [[روایات]] فراوانی گردآوری شده است.


===پیشینه===
بحث از [[جهاد در آثار فقهی]]، بیشتر زیر عنوان کتاب «جهاد»<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.</ref> و گاه با عنوان کتاب «السیر»<ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۵۱۷.</ref> یا «الجهاد و سیرة الامام {{ع}}»<ref>ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۳.</ref> مطرح شده است، در برخی [[منابع فقهی]] به ویژه متأخر از جمله به دلیل [[احساس]] عدم نیاز، بخش جهاد نیامده است. با این حال، برخی فقهای معاصر به آن پرداخته‌اند<ref>خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۵۹ ۴۰۴.</ref>.
جهاد و دفاع و [[احکام]] آن را در برخی آیین‌های [[توحیدی]]، مانند [[یهود]] می‌توان دید. در [[کتاب مقدس]] [[عهد عتیق]]، به مواردی از [[احکام جهاد]]، مانند [[غنایم]] و نوع برخورد با [[اسیران]] اشاره شده است<ref>سفر تثنیه، ب۲۱.</ref>. [[قرآن]] به مواردی از [[جهاد ابتدایی]] در [[زمان]] [[پیامبران پیشین]]{{عم}}، همچون جهاد [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با [[بت‌پرستان]]<ref>{{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}} «نزد آنان باز گرد (و بگو) بی‌گمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref> اشاره کرده است. [[جهاد دفاعی]] نیز مورد توجه [[انبیای الهی]]{{عم}} بوده است؛ نیز [[قرآن کریم]] از [[تشویق]] [[تورات]] به مطلق جهاد خبر می‌دهد<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}} «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref> و در میان [[احادیث]] نیز گزارش‌هایی از جهاد دفاعی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} وجود دارد<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۵۱.</ref>. در [[آیین اسلام]]، احکام جهاد در [[سال اول هجری]] [[تشریع]] شد<ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۷۷.</ref> و [[آیات]] فراوانی به [[لزوم]] [[جهاد]] و [[دفاع]]<ref>{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}} «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶؛ {{متن قرآن|انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}} «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}} «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}} «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.</ref>، [[فضیلت جهاد]] و [[مجاهدان]]<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ}} «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴؛ {{متن قرآن|فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}} «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.</ref> و شرایط و [[احکام]] آن<ref>{{متن قرآن|فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲-۵.</ref> اشاره کرده است. همچنین در [[منابع روایی شیعه]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۱ - ۵۲؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۱ – ۱۷۶.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۲۰ ۹۲۳.</ref>، از [[شئون]] مختلف [[جهاد]] و [[دفاع]]، [[روایات]] فراوانی گردآوری شده است.


بحث از جهاد در آثار [[فقهی]]، بیشتر زیر عنوان کتاب «جهاد»<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.</ref> و گاه با عنوان کتاب «السیر»<ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۵۱۷.</ref> یا «الجهاد و سیرة الامام{{ع}}»<ref>ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۳.</ref> مطرح شده است، در برخی [[منابع فقهی]] به ویژه متأخر از جمله به دلیل [[احساس]] عدم نیاز، بخش جهاد نیامده است. با این حال، برخی فقهای معاصر به آن پرداخته‌اند<ref>خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۵۹ ۴۰۴.</ref>.
بحث از دفاع در متون [[فقهی]]، مستقل نیست، بلکه غالباً ضمن کتاب جهاد آمده است<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۸؛ محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۷۸؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴ - ۱۹.</ref>. در سده‌های اخیر، با آغاز [[هجوم]] [[استعمارگران]] به [[سرزمین‌های اسلامی]]، [[فقیهان]] توجه ویژه‌ای به خصوص مسئله دفاع کردند و برخی به تفصیل به [[احکام]] آن پرداختند<ref>کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۴۷.</ref> و رساله‌های متعددی تألیف کردند<ref>آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۱، ص۲۹۶ و ج۵، ص۲۹۶ ۲۹۸.</ref>.


بحث از دفاع در متون فقهی، مستقل نیست، بلکه غالباً ضمن کتاب جهاد آمده است<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۸؛ محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۷۸؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴ - ۱۹.</ref>. در سده‌های اخیر، با آغاز [[هجوم]] [[استعمارگران]] به [[سرزمین‌های اسلامی]]، [[فقیهان]] توجه ویژه‌ای به خصوص مسئله دفاع کردند و برخی به تفصیل به [[احکام]] آن پرداختند<ref>کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۴۷.</ref> و رساله‌های متعددی تألیف کردند<ref>آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۱، ص۲۹۶ و ج۵، ص۲۹۶ – ۲۹۸.</ref>.
[[امام خمینی]] از معدود فقیهانی است که در دوران معاصر؛ ذیل بحث [[امر به معروف و نهی از منکر]] کتاب<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.</ref> و نیز در انتهای [[رساله عملیه]] [[فارسی]]، [[احترام]] دفاع را مطرح کرده است<ref>امام خمینی، توضیح المسائل، ص۴۵۶.</ref>. افزون بر این مجموعه، پاسخ‌های ایشان به [[استفتائات]] مردمی، در جریان [[جنگ]] تحمیلی [[عراق]] علیه [[ایران]] نیز بسیاری از احکام و مباحث مرتبط با [[جهاد]] و [[دفاع]] را دربر داشت<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۲ - ۵۱۹؛ ج۳، ص۴۲ – ۵۷.</ref>. [[جهاد دفاعی]] در دیدگاه [[امام خمینی]] با توجه به وقوع [[جنگ]] تحمیلی، تبلور ویژه‌ای یافت؛ ایشان امر دفاع را مقدّم بر بسیاری از امور مهم دیگر، مانند تحصیل می‌دانست<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۵۰۰.</ref> و بر اساس دیدگاه [[تکلیف محوری]]، حتی [[شکست]] در این مسیر را [[پیروزی]] [[واقعی]] می‌شمرد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۰۶ - ۱۰۷</ref>. از آنجا که این جنگ [[تجاوز]] یک [[کشور]] [[مسلمان]] به [[ایران]] [[اسلامی]] بود، سبب طرح مسائلی جدید در این زمینه شد که مورد نیاز [[رزمندگان]] بود<ref>گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۱، ص۵۳۸؛ منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، ج۱، ص۹۴ – ۹۵؛ ج۲، ص۳۲۲؛ همو، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱۰، ص۱۲۱ – ۱۲۵.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص۲۰۶.</ref>


[[امام خمینی]] از معدود فقیهانی است که در دوران معاصر؛ ذیل بحث [[امر به معروف و نهی از منکر]] کتاب<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.</ref> و نیز در انتهای [[رساله عملیه]] [[فارسی]]، [[احترام]] دفاع را مطرح کرده است<ref>امام خمینی، توضیح المسائل، ص۴۵۶.</ref>. افزون بر این مجموعه، پاسخ‌های ایشان به [[استفتائات]] مردمی، در جریان [[جنگ]] تحمیلی [[عراق]] علیه [[ایران]] نیز بسیاری از احکام و مباحث مرتبط با جهاد و دفاع را دربر داشت<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۲ - ۵۱۹؛ ج۳، ص۴۲ – ۵۷.</ref>. [[جهاد دفاعی]] در دیدگاه [[امام خمینی]] با توجه به وقوع [[جنگ]] تحمیلی، تبلور ویژه‌ای یافت؛ ایشان امر [[دفاع]] را مقدّم بر بسیاری از امور مهم دیگر، مانند تحصیل می‌دانست<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۵۰۰.</ref> و بر اساس دیدگاه [[تکلیف محوری]]، حتی [[شکست]] در این مسیر را [[پیروزی]] [[واقعی]] می‌شمرد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۰۶ - ۱۰۷</ref>. از آنجا که این جنگ [[تجاوز]] یک [[کشور]] [[مسلمان]] به [[ایران]] [[اسلامی]] بود، سبب طرح مسائلی جدید در این زمینه شد که مورد نیاز [[رزمندگان]] بود<ref>گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۱، ص۵۳۸؛ منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، ج۱، ص۹۴ – ۹۵؛ ج۲، ص۳۲۲؛ همو، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱۰، ص۱۲۱ – ۱۲۵.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۰۶.</ref>
=== جهاد در ادیان سابق ===
[[جهاد]] با [[عنایت]] به قلمرو گسترده‌اش، در [[ادیان]] سابق نیز دارای پیشینه است<ref>کتاب مقدس، تثنیه، ۲۰/۱۰-۱۷؛ یوشع، ج۸، ص۲۴؛ ۱۰/۲۰؛ لوقا، ۱۲/۴۹ -۵۲؛ متی، ۱۰/۳۴-۳۹.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز حکایت از وجود [[حکم جهاد]] در [[تورات]] و [[انجیل]] داشته {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref> «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref> و به مواردی از [[مبارزه]] [[پیامبران]] با طاغوت‌های [[زمان]] خود اشاره کرده است؛ مانند [[جنگ]] [[حضرت موسی]] با عمالقه {{متن قرآن|يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ * قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ}}<ref> «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید * گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون می‌رویم * دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید * گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچ‌گاه بدان وارد نمی‌شویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۱-۲۴.</ref> در [[شام]] و [[فلسطین]] و [[بیت‌المقدس]] را اشغال کرده بودند<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۴.</ref>. اساساً [[فلسفه بعثت]] [[انبیا]] اقتضا داشته که در فرایند تلاش‌های آنان، عنصر [[مبارزه]] با [[دشمنان]] تعبیه شده باشد؛ زیرا [[وظیفه انبیا]] تنها بیان [[حلال و حرام]] [[الهی]] نبوده است و گزارش برخی [[آیات]] مانند: {{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref> در مورد مبارزه بسیاری از انبیا مؤید این امر است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۱؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۳/۲/۱۳۸۸.</ref>.


==[[فلسفه]] [[جهاد]] و [[دفاع]]==
=== جهاد در شریعت خاتم ===
در [[قرآن]]، اصل در [[روابط]] با [[مشرکان]] و [[اهل کتاب]]، عدم [[مخاصمه]] است<ref>{{متن قرآن|لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}} «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸؛ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}} «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند - و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند - باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.</ref> و [[جنگ]] با آنان در موارد [[تجاوز]] یا ممانعت از قبول [[دعوت به اسلام]] و از میان بردن [[حاکمیت]] [[نظام]] [[کفر]] و [[شرک]] مجاز شده است<ref>{{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ * فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}} «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد * و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است * و اگر دست بازداشتند خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۰-۱۹۳؛ {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ}} «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹؛ {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا}} «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار * مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۵-۷۶.</ref>. [[جهاد]] در [[اسلام]] به منظور دستیابی به [[اهداف الهی]] و [[انسانی]] است و [[کشورگشایی]] و سیطره‌جویی بر [[انسان‌ها]] مطرح نیست و بازگشت آن به [[دفاع مشروع]] مورد تأکید [[اندیشمندان]] است<ref>شهابی، محمود، ادوار فقه، ج۱، ص۱۹۰ – ۱۹۷.</ref>، [[شاهد]] این سخن، [[آیه]] ۳۹ [[سوره حج]] است که [[تشریع]] [[جهاد]] را واکنشی به اقدامات [[ظالمانه]] [[دشمن]] شمرده است<ref>حسنی، هاشم معروف، تاریخ الفقه الجعفری، ص۶۵.</ref>. عنصر مؤثر دیگر در جهاد، اصل [[دفاع]] از [[توحید]] است که بر [[جهاد با مشرکان]] تأکید کرده، [[شرک]] را نکته‌ای غیرقابل [[اغماض]] دانسته و از آن به «[[فتنه]]» تعبیر کرده و آن را خطرناک‌تر از [[قتل]] شمرده است<ref>{{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}} «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref>؛ زیرا موجب به خطر افتادن تمامی آموزه‌های [[ادیان الهی]]، از جمله [[اسلام]] می‌شد. با توجه به این [[فلسفه]]، برخی ماهیت جهاد در اسلام را دفاع از توحید شمرده‌اند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۵۹.</ref>. همچنین در برخی [[آیات]] بر [[مقابله به مثل]] و [[پرهیز]] از [[زیاده‌روی]] در برابر دشمن تأکید شده است<ref>{{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}} «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰؛ {{متن قرآن|إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}} «بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.</ref>. در [[شأن نزول آیه]] [[سوره بقره]] آمده است که با وجود [[پیمان]] [[حدیبیه]] میان [[مسلمانان]] و [[مشرکان]]، به سبب [[بیم]] از [[پیمان‌شکنی]] آنان دستور داده شد که در صورت [[تجاوز]] مشرکان، مسلمانان با آنان مقابله کنند<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۹ – ۵۱۰.</ref> و از آن «[[اصل مقابله به مثل]]» [[اثبات]] می‌شود<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۰.</ref>.
[[پیامبر اسلام]] {{صل}} در مدت حضور خود در [[مکه]] و بعد از [[دعوت علنی]] به [[اسلام]]، با وجود [[انکار]]، [[آزار و اذیت مشرکان]]، [[مأمور]] به [[تحمل]] این وضعیت بوده و به جهت کمی نفرات و امکانات، در [[مقام]] [[نبرد]] با [[کفار]] بر نیآمدند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۴؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۹/۵/۱۳۸۷.</ref>؛ بلکه در این مرحله مأمور به [[خویشتن‌داری]] در مقابل [[اهانت]] کفار بودند {{متن قرآن|وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} <ref>«و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند روی از آنان بگردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸</ref>؛ {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}} <ref>«از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.</ref>. بعد از [[هجرت به مدینه]] و [[تغییر]] شرایط [[مسلمانان]]، جواز [[جهاد]] و مقابله از سوی [[خداوند]]{{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ}} <ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.</ref> در مقابل [[ظلم]] و [[تعدی]] دشمنانی چون [[قریش]] و [[مشرکان]] نازل شد<ref>واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، ص۳۱۹.</ref> و در [[سال دوم هجری]] اولین [[فرمان جهاد]] از سوی خداوند صادر گردید {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}} <ref>«جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶</ref>؛<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۴ - ۲۲۵.</ref>، چنانکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بعد از [[تشریع]] اصل جهاد و متعارف شدن [[جهاد نظامی]]، از عنوان جهاد برای سایر عرصه‌های [[مبارزه]]، از جمله «[[مبارزه با نفس]]» استفاده فرمود<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲.</ref>. [[جهاد با نفس]] بعد از [[پیامبر]] {{صل}} در [[ادبیات اسلامی]] رواج یافت و از جمله در بیانات [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} استفاده شد<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰ (۳۳۷).</ref>.


به [[باور]] [[امام خمینی]]، جنگ‌های [[پیامبران]]{{عم}} و [[امامان]]{{عم}} تنها برای [[حفظ]] [[مکتب]] و [[انسانیت]] درمی‌گرفته<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۵ – ۳۳۶.</ref> و [[حکمت]] [[تشریع]] چنین احکامی به ناچار و مانند برداشتن غده سرطانی از [[بدن انسان]] بوده است؛ از این رو [[اتهام]] غیر رحمانی بودن [[اسلام]] به دلیل وجود چنین [[تشریعی]] ناصواب است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۱.</ref>. ایشان جنگ‌های عالم را به دو دسته طاغوتی و [[توحیدی]] تقسیم کرده و منشأ [[جنگ]] طاغوتی را [[قدرت‌طلبی]] [[ظالمان]] دانسته که [[هدف]] از آن [[استثمار]] توده‌ها و مانند آن بوده است؛ اما هدف نهایی جنگ‌های توحیدی، مانند [[جنگ‌های پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}}، برپایی [[نظام]] [[عدل]]، [[نجات]] [[مستضعفان]] و [[تربیت]] [[انسان‌ها]] بوده است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۰ – ۵۳۱؛ ج۱۳، ص۱۷۳.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۰۷.</ref>
=== جهاد پس از دوران پیامبر اکرم ===
بعد از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} نیز جهاد به لحاظ قوت و [[ضعف]] مسلمانان، فراز و نشیب و ادوار مختلفی را طی نموده است. علی‌رغم اینکه در میان [[عامه]] مسلمانان، جهاد به عنوان [[دستوری]] [[پایدار]] حتی بعد از پیامبر {{صل}} تلقی می‌شد<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸-۱۰.</ref>، اما در میان [[فرقه‌های اسلامی]]، بر اساس خاستگاه [[فکری]] - [[عقیدتی]] دارای احکامی متفاوت بوده است. برخی گروه‌های منتسب به [[اسلام]] مانند «[[قادیانیه]]»، قائل به [[نسخ]] [[حکم جهاد]] شدند<ref>زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۹۴؛ نجار، ۱۴۲۴، ۲۳۴.</ref>؛ ولی در برخی [[فرقه‌های اسلامی]] مانند «[[زیدیه]]»، [[جهاد]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]) از [[اصول دین]] شمرده شده است<ref>رسی، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل القاسم بن ابراهیم الرسی، ج۱، ص۲۴.</ref>. نظر مشهور میان فقهای [[شیعه امامیه]]، اشتراط [[جهاد ابتدایی]] به [[اذن امام]] [[معصوم]] {{عم}} بوده است<ref>سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، ج۱، ص۳۶۸.</ref>؛ از این‌رو در [[دوران غیبت]]، جهاد ابتدایی [[نامشروع]] دانسته شده است<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳؛ عراقی، ضیاءالدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۴.</ref>. البته در عصر حاضر [[شهرت]] یاد شده به سوی تجویز جهاد ابتدایی به [[اذن]] [[فقیه جامع الشرائط]] در حال [[تغییر]] بوده است<ref>ر.ک: همین مقاله، جهاد نظامی (دفاعی و ابتدایی).</ref> اما در [[جهاد دفاعی]] فرقی میان [[دوران حضور]] و [[غیبت]] معصوم نیست<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.</ref> و [[فقیهان]]، اعم از [[شیعه]]<ref>ر.ک: ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.</ref> و [[سنّی]]<ref>ر.ک: ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلی، ج۵، ص۳۴۱؛ نووی، محی‌الدین بن شرف، المجموع شرح المهذب، ج۱۹، ص۲۶۲.</ref> در این باب کتب مفصلی نگاشته‌اند. علاوه بر [[فقه]]، در [[علوم]] دیگر نیز در شرایط و فواید جهاد سخن رفته است<ref>بحرالعلوم، محمدمهدی، رساله سیر و سلوک (منسوب به بحرالعلومص۶۰.</ref>.


==اقسام [[جهاد]]==
در قرون اخیر که به نوعی [[دوران فترت]] [[مسلمانان]] بوده، به تدریج بحث جهاد از متون [[فارسی]] فقه خارج شد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.</ref>، ولی در دوران نزدیک‌تر [[شاهد]] تغییر نگرش [[مسلمین]] در این مسئله و برجسته شدن جهاد و طرح [[مجدد]] آن در سطح [[جهان اسلام]] می‌باشیم. از جمله علت‌های این تغییر رویکرد، آن است که مسلمانان در سایه دگرگونی‌های [[فکری]] - هویتی دنیای جدید، به بازسازی [[عقبه]] [[فرهنگی]]- [[عقیدتی]] خود پرداختند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.</ref>؛ لذا در برابر تلقی ناصواب و بعضاً مغرضانه نسبت به [[جهاد]] و مسائل پیرامون آن، مباحث جدیدی به جهت تنویر [[افکار]] صورت گرفت<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۹ -۲۲۹.</ref>. این فعالیت‌های مصلحانه که به دمیده شدن [[روحیه جهادی]] در [[ملل]] [[اسلامی]] منجر شد، از اسباب شکل‌گیری [[انقلاب اسلامی]] به شمار می‌رود<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.</ref>.
برخی [[فقیهان]] تقسیم چهارگانه‌ای از جهاد به دست داده‌اند که براساس آن جهاد یا با [[کفّار]] و مشرکان است یا با شورشی‌های داخلی ([[بغاة]]). نیز در فرض جهاد با کفّار، جهاد یا به جهت [[دعوت]] آنان به اسلام است یا به سبب [[دفاع]] در مقابل [[هجوم]] آنان و [[حفظ نفس]] و [[مال]] مسلمانان<ref>شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.</ref>. برخی نیز این تقسیم‌بندی را تا پنج دسته رسانده‌اند<ref>کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷ – ۲۸۹.</ref>؛ اما در تقسیم‌بندی معروف، فقیهان با توجه به منشأ جنگ، آن را به دو دسته [[جهاد ابتدایی]] و [[دفاعی]] تقسیم کرده‌اند<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۲۵؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.</ref>. ظاهر عبارات [[امام خمینی]] نیز همسو با این تقسیم‌بندی است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.</ref>. [[جهاد ابتدایی]] به [[نبرد]] [[مسلمانان]] با [[کفّار]] برای [[دعوت]] آنان به [[اسلام]] و [[یکتاپرستی]] و [[عدالت]] و [[جهاد دفاعی]] به نبرد با [[متجاوزان]] و مهاجمان برای [[دفاع]] از حوزه اسلام و سرزمین‌های مسلمانان و [[حفظ جان]] و [[مال]] و حیثیت مسلمانان گفته می‌شود<ref>منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۰۷.</ref>


===جهاد ابتدایی و شرایط آن===
عواملی چون دست‌اندازی دولت‌های [[استعماری]] بر [[سرزمین‌های اسلامی]] و [[تسلط]] [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] آنان، [[مسلمانان]] را واداشت تا با نگاهی [[عبرت‌آموز]] به گذشته خود و یافتن عوامل پیشرفتشان در دوران گذشته، به جهاد به عنوان عاملی اساسی در برون‌رفت از وضعیت موجود بنگرند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱ -۲۱۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۵/۹/۱۳۸۸.</ref>.
[[فقهای اسلام]] در [[وجوب جهاد]]، [[اختلاف]] نظری ندارند، بلکه آن را مانند ضروریات [[اسلامی]] شمرده‌اند<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸؛ سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذب الأحکام، ج۱۵، ص۸۱.</ref> و [[آیات]] متعددی بر [[وجوب]] آن دلالت می‌کند<ref>{{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}} «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ}} «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴؛ {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> و [[وجوب جهاد]] [[وجوب]] کفایی است<ref>طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد، ص۳۱۲؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۱۵.</ref>. برای [[واجب]] شدن [[جهاد]] بر مکلّف، نه شرط ذکر شده است: [[بلوغ]]، [[عقل]]، [[آزادی]]، ذکورت، عدم [[عجز از جهاد]]، زمین‌گیرنبودن، [[بینایی]]، [[سلامت]]، یعنی دچار [[مرضی]] نباشد که موجب عجز از جهاد شود و نیز [[دعوت امام]]{{ع}} یا [[نماینده]] ایشان<ref>ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تبصرة المتعلمین، ص۸۷.</ref>. برخی با حذف و ادغام این شرایط، آنها را به چهار شرط: [[تکلیف]]، ذکورت، [[قدرت]] و [[اذن امام]]{{ع}} یا [[فقیه]] رسانده‌اند<ref>خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۲ - ۳۶۶؛ ایروانی، باقر، دروس تمهیدیة فی الفقه الاستدلالی، ج۱، ص۵۴۷.</ref> و دو شرط اخیر از جمله مهم‌ترین این شرایط محسوب می‌شود.


مشهور [[فقیهان]] اذن امام [[معصوم]]{{ع}} را شرط دانسته‌اند<ref>طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۷، ص۱۳ - ۱۴؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱؛ سبزواری، محمدباقر، کفایة الفقیه، ج۱، ص۳۶۸.</ref>؛ اما به مرور با ابطال [[ادله]] نظریه مشهور از سوی [[فقها]]، کفایت [[اذن]] فقیه در [[زمان غیبت]] تقویت شده است<ref>سبزواری، محمدباقر، کفایة الفقیه، ج۱، ص۳۶۸؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۶؛ منتظری، حسینعلی، نظام الحکم، ص۵۹؛ روحانی، سیدمحمدصادق، فقه الصادق{{ع}}، ج۱۳، ص۳۳ – ۳۶.</ref>. در این میان [[امام خمینی]] در [[عصر غیبت]]، [[فقیهان جامع شرایط]] را در [[مناصب]] [[سیاسی]] و مانند آن [[جانشین]] [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} می‌شمارد؛ اما [[دعوت]] به [[جهاد ابتدایی]] را از محدوده [[اختیارات فقیه]] خارج می‌داند<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۹.</ref>، هرچند در مباحث [[اجتهادی]] بعدی خود قول مشهور را قابل مناقشه دانسته است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.</ref>؛ چنان‌که [[صلح]] نیز در دیدگاه [[فقیهان]] منوط به [[اراده امام]]{{ع}} یا [[نایب]] اوست<ref>محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۱؛ کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۴۶۸.</ref> و در [[دوره غیبت]]، برعهده [[ولی فقیه]] است<ref>کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۳۵۱ و ۳۵۶؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۱۲.</ref>. در [[نظریه]] [[امام خمینی]]، با توجه به پذیرش [[ولایت مطلقه فقیه]] در [[امور اجتماعی]] - سیاسی از سوی ایشان<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.</ref>، [[ولایت]] بر مثل صلح نیز طبق قاعده خواهد بود.
هر چند عصر حاضر [[شاهد]] پیدایش جریان‌های تروریستی ذیل عنوان جهاد اسلامی است که متأسفانه هزینه‌ای سنگین و خسارتی [[عظیم]] را به وجهه [[اسلام]] در [[جهان]] وارد کرده است، با این حال نگرش مثبت انقلاب اسلامی به مسئله جهاد و دوری آن از [[افراط]] و [[تفریط]]، باعث شده است که در دنیای امروز جهاد را فارغ از قرائت‌های خوارج‌مآبانه و تنگ‌نظرانه معرفی کرده و [[روح]] فراگیر جهاد را در جوانب مختلف [[جامعه]] [[ترویج]] نماید؛ زیرا بعد از انقلاب اسلامی در [[ایران]]، با فرهنگ‌سازی‌ای که در امر جهاد و توجه به جوانب آن شد، انقلاب اسلامی ثابت کرد که همین روحیه جهادی چه تأثیرات مثبتی را در [[پیشرفت]] جامعه و خروج آن از [[انحطاط]] و [[عقب‌ماندگی]] می‌تواند داشته باشد.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد - ادرکنی (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]] ص ۴۱۴.</ref>


از دیگر [[شرایط جهاد]]، [[قدرت]] فرد است؛ بدین معنا که افراد [[بیمار]]، لنگ و [[فقیر]] که توان اداره مخارج راه، عیال و [[سلاح]] خود را ندارند و مانند آنان، مکلّف به [[جهاد]] نیستند. فقیهان در [[اثبات]] این شرط به برخی [[آیات قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱؛ {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا}} «بر نابینا و لنگ و بیمار (اگر به جهاد نیایند) گناهی نیست و هر کس از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کند او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است و هر کس روی برتابد او را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۷.</ref> استناد کرده‌اند<ref>عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۳؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۳.</ref>. مردبودن [[مجاهد]] نیز از جمله شرایط [[مورد اتفاق]] فقهاست<ref>عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۱.</ref> که افزون بر ادعای [[اجماع]] بر آن<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷ – ۸.</ref>، به برخی [[روایات]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۹.</ref> نیز استناد کرده‌اند<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷.</ref>. از تفصیل [[امام خمینی]] میان شرایط [[دفاع]] و [[جهاد]] برمی‌آید که افزون بر شرایط عام [[تکلیف]]، اموری مانند مردبودن نیز در [[جهاد ابتدایی]] شرط است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۰۸.</ref>
== [[فلسفه جهاد]] ==


===[[جهاد دفاعی]]===
== جایگاه و اهمیت [[جهاد]] ==
دفاع به دو دسته دفاع جمعی و دفاع شخصی تقسیم شده است. منظور از دفاع جمعی، دفاع از [[سرزمین]] و [[جان]] [[مسلمانان]] است که به آن جهاد دفاعی نیز می‌گویند.<ref>شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.</ref>. دفاع [[واجب کفایی]] است و تا وقتی مدافعان به قدر کفایت نرسند، بر همه [[واجب]] است<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۰؛ امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۳؛ ج۳، ص۴۶.</ref>. امام خمینی موضوع [[لزوم]] دفاع را [[وظیفه]] همه مسلمانان می‌دید<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۵۹ – ۱۶۰.</ref>، براساس این دیدگاه، موضوع [[وجوب دفاع]]، محصور در مرز جغرافیایی [[کشورهای اسلامی]] نخواهد بود؛ چنان‌که برخی فتاوای جهادی در سده‌های اخیر مؤید این مطلب است<ref>ورعی، سید جواد، المبادئ التشریعیة لنظریة الدفاع فی الفقه الاسلامی، مجله فقه أهل البیت{{عم}}، شماره ۳۲، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۷.</ref>.
[[اسلام]] جهاد را به عنوان یکی از [[واجبات]] مهم [[دین]] شمرده است<ref>جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، ج۴، ص۳۱۴؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۳، ص۵۳۸؛ خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. برای [[درک]] اهمیت جهاد کافی است که به ابعاد تببین شده جهاد در [[شریعت اسلام]] توجه شود؛ زیرا اسلام گاه با بیاناتی تشویقی و برانگیزاننده<ref>محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷.</ref> و گاهی با [[تهدید]] در صورت [[ترک جهاد]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴.</ref>، و نیز با بیان آثار [[حقوقی]] جهاد و توابع آن مانند [[لزوم]] [[آمادگی رزمی]] و مهیا نمودن ساز و برگ [[جنگی]] {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}} <ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>، [[حرمت]] [[فرار از جنگ]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ * وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}} <ref>«ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید! * و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۵-۱۶.</ref> و... بر اهمیت [[جهاد]] تأکید کرده است.


برخی دفاع را صرفاً در صورت به خطرافتادن [[دین اسلام]] واجب دانسته‌اند؛ بنابراین اگر استیلای [[کفّار]] بر [[بلاد اسلامی]]، به [[اسلام]] زیانی نرساند، دفاع واجب نخواهد بود<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۷؛ سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذب الأحکام، ج۱۵، ص۱۱۲.</ref> و تعبیراتی، چون به خطر افتادن [[کیان اسلام]] «[[بیضة الاسلام]]» در کلمات [[فقها]] می‌تواند مؤید این مطلب باشد<ref>شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۸۸ – ۳۸۹.</ref>، هرچند در مقابل، برخی «[[بیضة الاسلام]]» را به مجتمع [[اسلام]] [[تفسیر]] کرده‌اند که [[ظهور]] در [[سرزمین اسلامی]] دارد<ref>ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰.</ref>؛ چنان‌که برخی قدما و متأخران به [[وجوب دفاع]] در صورت به خطر افتادن [[سرزمین]] و مانند آن تصریح کرده‌اند<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۸؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۳۳.</ref>. [[امام خمینی]] از سوی دیگر، دامنه موضوع [[دفاع]] را گسترانده و آن را شامل [[مبارزه]] با استیلای [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] [[دشمن]] نیز دانسته است<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱ – ۴۶۲.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۰۸.</ref>
در [[منابع دینی]] جهاد دری از درهای [[بهشت]] معرفی شده که [[خداوند]] برای اولیای خاص خود گشوده است<ref>ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۴۷۴.</ref> و [[مجاهدان]]، به عنوان [[رهبران]] [[اهل بهشت]]، شمرده شده‌اند<ref>محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷.</ref> و بهره [[مجاهد فی سبیل الله]] بهشت بوده و [[پیروزی]] یا [[شکست]]، در این [[وعده]] تأثیری ندارد {{متن قرآن|قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ}} <ref>«بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.</ref>. اثر این نگاه [[توحیدی]]، [[قطعی]] بودن [[پاداش]] برای هرگونه [[مجاهده]] در هر مرحله از حرکت [[جامعه اسلامی]] می‌باشد که [[یأس]]، [[ناامیدی]] و [[سرخوردگی]] را در جامعه اسلامی از بین می‌برد<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۴/۸/۱۳۸۹.</ref>.


==شرایط [[جهاد دفاعی]]==
اهمیت امر جهاد در [[انقلاب اسلامی]] نیز به وضوح مورد تأکید بوده<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲ - ۳۱۳.</ref> و اساساً زیربنای انقلاب اسلامی و [[مشروعیت]] آن در پرتو این موضوع مهم، بوده است که توسط [[امام خمینی]] [[ترویج]] و [[احیا]] شده است و تبلور این نگرش با تأکید بر [[شعار]] عمل به [[تکلیف]]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۴۱۰.</ref> در مقابل دیدگاه «عمل برای پیروزی» پررنگ گردیده است<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۲۹/۶/۱۳۶۹.</ref>؛ چنانکه ریشه [[تاریخی]] این نگاه را در رفتارهای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در برخورد با [[معاویه]] و نیز [[قیام امام حسین]] {{ع}} می‌توان یافت<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۱۸-۲۰.</ref>. در انقلاب اسلامی، بر اساس این [[آرمان]]، [[نگرش مثبت نسبت به آینده]] همواره مورد تأکید بوده است تا فقدان نیرو و امکانات در این راه [[مقدس]]، موجبات [[ضعف]] را فراهم نسازد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۰؛ ج۱۳، ص۹۵.</ref>. مجموعه اشاراتی که در [[انقلاب اسلامی]] نسبت به امر [[جهاد]] شده است، حکایت از اهمیت آن در منظومه [[اندیشه]] [[اسلام]] و [[انقلاب]] دارد؛ لذا جهاد در رأس امور شمرده شده است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲.</ref>؛ زیرا اسلام در [[مقام]] [[نکوهش]] کسانی که [[زندگی]] در این [[دنیا]] و مظاهر آن را بر جهاد ترجیح می‌دهند، آنان را سخت [[تهدید]] کرده {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ}} <ref>«بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و دارایی‌هایی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که می‌پسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوست‌داشتنی‌تر است پس چشم به راه باشید تا خداوند» سوره توبه، آیه ۲۴.</ref> و در بیان موازنه بین مسائل [[دنیوی]] و [[امور معنوی]]، جهاد را در ردیف امور معنوی بعد از [[حب]] [[خدا]] و [[رسول]] آورده است، که نشان دهنده آن است که تنها با جهاد، اصول [[حفظ]] می‌شود و ترک آن عواقب [[ناگواری]] در پی دارد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲.</ref>.
برخی شرط وجوب دفاع را [[قدرت]] ذکر کرده‌اند<ref>شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام، ج۱، ص۴۷۸؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۹۱.</ref>. امام خمینی نیز تنها شرایط [[عامه]] [[تکلیف]] را لازم دانسته و همسو با [[فقیهان]] دیگر<ref>ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۷؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.</ref> تصریح کرده است که حضور یا [[اجازه امام]]{{ع}} یا [[نایب امام]]{{ع}} شرط نیست و بر هر مکلفی [[واجب]] است بدون هیچ قید و شرطی، با هر وسیله‌ای از [[کیان اسلامی]] دفاع کند<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.</ref>؛ بنابراین فرقی میان [[زن]] و مرد نیست<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۸ - ۱۹؛ مغنیه، محمدجواد، فقه الإمام الصادق{{ع}}، ج۲، ص۲۵۵؛ امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۴۳.</ref>. برخی عبارات فقیهان<ref>شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۳.</ref>، از جمله امام خمینی<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹.</ref>، [[ظهور]] در [[وجوب]] [[جهاد دفاعی]] بر غیر بالغ دارد؛ البته همان‌طور که برخی تصریح کرده‌اند، این وجوب متوجه ولیِّ [[کودک]] است تا او را به کار مناسب با او بگمارد<ref>عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۲۳۹.</ref>. گرچه [[اذن امام]] [[معصوم]]{{ع}} و [[نایب]] او در [[دفاع]] شرط نیست<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.</ref>؛ اما [[تدبیر]] دفاع بر عهده ایشان است و بر [[مردم]] نیز [[واجب]] است از آنان [[اطاعت]] کنند<ref>کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۳۳۲ - ۳۳۶؛ فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رساله‌های خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۵۶.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۰۹.</ref>


==مسائل [[جهاد]] و دفاع==
در اندیشه انقلاب اسلامی این [[باور]] وجود داشته است که [[جامعه اسلامی]] باید ضمن [[هوشیاری]]، همواره توان خود را به بالاترین حد ارتقا دهد تا علاوه بر اینکه از ناحیه [[دشمنان]] دچار غافلگیری نشود<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۲۴/۹/۱۳۶۹.</ref>، [[قدرت]] بازدارندگی خود را نسبت به دشمنان حفظ کرده، موجبات دلگرمی حامیان و [[دوستان]] خود را نیز فراهم آورد<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۲۵/۳/۱۳۷۴.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد - ادرکنی (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]] ص ۴۱۶.</ref>
۱. '''نقش [[مصلحت]] در جهاد''': به [[باور]] [[فقیهان]]، در [[جهاد ابتدایی]]، اگر [[دشمن]] [[غالب]] باشد یا مصلحت دیگری اقتضا کند، [[حاکم]] می‌تواند با دشمن [[قرارداد]] [[آتش‌بس]] [[امضا]] کند<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۵.</ref>. این [[حکم]] در جهاد دفاعی نیز کاربرد دارد<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ نووی، یحیی بن شرفی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۹، ص۴۴۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۲.</ref>. با توجه به عبارات فقیهان، عامل اصلی پذیرش یا ردّ آتش‌بس ارزیابی حاکم نسبت به وجود مصلحت و عدم آن است<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۰؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۶۴.</ref>. [[امام خمینی]] نیز در برخی موضع‌گیری‌های خویش، از جمله پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش [[صلح]] صادر کرد، مصلحت را عامل اصلی خواند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۲.</ref>؛


۲. '''[[آمادگی]] و تهیه مقدّمات''': [[قرآن کریم]] ضمن دستور به گردآوری ادوات نظامی و کسب آمادگی‌های لازم، یکی از اهداف این [[فرمان]] را بازدارندگی و ایجاد [[ترس]] در [[دل]] دشمن دانسته است<ref>{{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}} «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>. [[فقیهان]] نیز از این [[آیه]] [[وجوب]] تهیه مقدّمات را برداشت کرده‌اند<ref>منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶؛ مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۱۳۰.</ref> و آن را شامل هر نوع [[آمادگی]] و گردآوری تجهیزات دانسته‌اند<ref>راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۳؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶.</ref>. در [[احادیث]] نیز بر آمادگی و تهیه مقدمات [[دفاع]] تأکید شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴۸ - ۵۱؛ مغربی، قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۴۴.</ref>. تجویز شرط‌بندی در برخی امور، مانند اسب‌دوانی و [[تیراندازی]] نیز به منظور تقویت [[مسلمانان]] و ایجاد آمادگی در امور نظامی شمرده شده است<ref>ابن جنید، محمد بن احمد، مجموعة فتاوی ابن جنید، ص۲۲۹؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۳، ص۱۴۶.</ref>. بر این اساس و با توجه به این ملاک، [[امام خمینی]] و برخی معاصران، موضوع [[سبق و رمایه]] را مختص به اسب و تیراندازی با کمان ندانسته‌اند و [[حکم]] آن را به آلات و وسایل [[جنگی]] جدید نیز توسعه داده‌اند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۲۱؛ ج۲۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۶۰.</ref>.
== اقسام [[جهاد]] ==
برخی [[فقیهان]] تقسیم چهارگانه‌ای از جهاد به دست داده‌اند که براساس آن [[جهاد یا با کفّار]] و [[مشرکان]] است یا با شورشی‌های داخلی ([[بغاة]]). نیز در فرض جهاد با کفّار، جهاد یا به جهت [[دعوت]] آنان به [[اسلام]] است یا به سبب [[دفاع]] در مقابل [[هجوم]] آنان و [[حفظ نفس]] و [[مال]] [[مسلمانان]]<ref>شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.</ref>. برخی نیز این تقسیم‌بندی را تا پنج دسته رسانده‌اند<ref>کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷ – ۲۸۹.</ref>؛ اما در تقسیم‌بندی معروف، فقیهان با توجه به منشأ [[جنگ]]، آن را به دو دسته [[جهاد ابتدایی]] و [[دفاعی]] تقسیم کرده‌اند<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۲۵؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.</ref>. ظاهر عبارات [[امام خمینی]] نیز همسو با این تقسیم‌بندی است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.</ref>. جهاد ابتدایی به [[نبرد]] مسلمانان با کفّار برای دعوت آنان به اسلام و [[یکتاپرستی]] و [[عدالت]] و [[جهاد دفاعی]] به نبرد با [[متجاوزان]] و مهاجمان برای دفاع از حوزه اسلام و سرزمین‌های مسلمانان و [[حفظ جان]] و مال و حیثیت مسلمانان گفته می‌شود<ref>منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.</ref>.<ref>محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد، جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۷.</ref>


امام خمینی در مواضع متعدد، ضمن [[تشویق]] به این امور، حتی در [[زمان]] [[صلح]] و تبیین اهمیت پرداختن به [[آمادگی نظامی]] جهت دفاع<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۲؛ ج۲۱، ص۱۹۵.</ref>، بر این [[راهبرد کلان]] تأکید ورزیده است. اگرچه احتمال [[تجاوز]] [[ضعیف]] باشد، اما به جهت قوت محتمل و اهمیت موضوع، آمادگی [[دفاعی]]، امری لازم<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۰.</ref> و از اهمّ [[واجبات]] شمرده شده است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳.</ref>؛ چنان‌که ایشان [[آموزش نظامی]] برای [[بانوان]] را جایز دانسته و بر مطلوبیت آن تصریح کرده است<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۳۶۱ – ۳۶۲.</ref>؛
=== انواع و قلمرو [[جهاد]] ===
گستره مفهومی جهاد شامل [[جهاد نظامی]] و غیر آن می‌شود<ref>ر.ک: ابتدای مقاله، مفهوم‌شناسی جهاد.</ref>، چنانچه عموم [[ائمه]] {{عم}} به عنوان کسانی خطاب شده‌اند که [[حق]] جهاد را اداء کرده‌اند<ref>صدوق، محمد بن علی، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۲.</ref>؛ حال آنکه اکثر ائمه {{عم}} در جهاد نظامی شرکت نکرده بودند؛ لذا مجاهدت‌های [[سیاسی]] و تلاش‌های [[علمی]] و عملی ائمه‌{{عم}} در مواجهه با [[دشمنان اسلام]]، جهاد شمرده شده است؛ از این‌رو قلمرو جهاد، تعمیم یافته و [[مبارزه با نفس اماره]] و دفع هر موجود شروری مانند [[شیطان]] که به دنبال [[گمراهی]] [[انسان]] است را نیز شامل می‌شود<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۱۱.</ref>. از این روی جهاد صرفاً به معنی [[جنگ]] و [[نبرد مسلحانه]] نیست و شامل هر نوع تلاش و کوششی در قالب [[مبارزه]] برای پیشبرد اهداف [[مقدس]] [[الهی]] در مقابل [[دشمنان]] می‌شود<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۳/۱۳۷۵.</ref>، بنابراین با [[عنایت]] به این معنای گسترده از جهاد، مبارزه در راستای از بین بردن [[جهالت]]، [[فقر]] و... را نیز می‌توان جهاد نامید.


٣. '''سلاح‌های [[کشتار]] جمعی''': [[حکم]] استفاده از این‌گونه سلاح‌ها، به سبب نوظهور بودن، در آثار فقهیان پیشین مطرح نبوده است، هرچند برخی از ایشان در موارد مشابه، مانند آتش‌زدن مناطق [[دشمن]]<ref>طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۲۹۳.</ref> یا ریختن سم در آب و غذای دشمن را ممنوع<ref>ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۷.</ref> و برخی دیگر [[مکروه]]<ref>محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۴۲.</ref> دانسته‌اند. با توجه به این موارد، [[امام خمینی]]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۸۰ و ۲۹۳.</ref> و برخی دیگر<ref>شیرازی، سیدمحمد، فقه العولمة، ص۲۶۸؛ صدر، سیدمحمد، ماوراء الفقه، ج۲، ص۳۸۴ – ۳۸۵.</ref> [[تولید]] و استفاده از [[ابزار جنگی]] کشتار جمعی را جایز نمی‌دانند؛
در [[اندیشه]] [[انقلاب اسلامی]] بر اساس همین وسعت، دائره جهاد، پهنای [[فعالیت‌های جهادی]]؛ أعم از نظامی، [[فرهنگی]]، [[اقتصادی]] و... بوده و تلاش و [[آمادگی]] برای [[حفظ]] [[استقلال]] در همه زمینه‌ها، لازمه [[دفاع]] حداکثری از [[ممالک اسلامی]] بوده و این فعالیت‌ها جهاد شمرده شده است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۰۹؛ ج۱۱، ص۴۲۴ -۴۲۵.</ref>، که با توجه به رویکرد سلطه‌گرانه دشمنان، و [[تعارض]] [[منافع]] آنان با [[پیشرفت]] انقلاب اسلامی، لازم است که انقلاب اسلامی با آنان مقابله نماید؛ لذا [[راهبرد]] اساسی [[انقلاب]] نیز حفظ حالت تدافعی و لوازم آن نسبت به دشمنان تعیین شده است <ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref>. با این گستره مفهومی، جهاد محدود به [[زمان]] خاصی نیست بلکه همواره تداوم دارد.


۴. '''حکم حامیان دشمن''': کشوری که [[زمین]] و فضای خود را در [[اختیار]] دشمن قرار دهد، در صف دشمن قرار می‌گیرد، هرچند با [[مسلمانان]] [[پیمان]] [[همکاری]] داشته باشد؛ چون براساس [[تعالیم قرآن]]<ref>{{متن قرآن|كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ}} «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷؛ {{متن قرآن|وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}} «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.</ref>، [[احترام]] به [[هم‌پیمانان]] تا زمانی است که طرف مقابل از [[تعهد]] خود تخطی نکرده باشد؛ از این رو با عدم [[پایبندی]] وی، [[پیمان]] نیز ملغا می‌شود<ref>عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۳، ص۵۰۹ - ۵۱۰.</ref>. در [[صدر اسلام]]، کمک برخی [[هم‌پیمانان]] به [[دشمن]]، [[نقض پیمان]] محسوب می‌شد و واکنش عملی [[پیامبر]]{{صل}} را در پی داشت<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱ – ۵۵۲.</ref>. برخی نظریات [[فقهی]] نیز در مسیر این دیدگاه ارزیابی می‌شود؛ مانند الغای [[عقد ذمه]] در فرض کمک کردن [[اهل کتاب]] به دشمن<ref>ابن زهره، سید حمزة بن علی، غنیة النزوع، ص۲۰۳.</ref> و جواز کشتن آنان به سبب [[همکاری]] با دشمن<ref>علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۳۷.</ref>؛
رویکرد کلی انقلاب اسلامی در تأکید بر جهاد، [[هدایت]] ظرفیت‌های [[جامعه]] از بعد علمی- عملی و تقویت این ظرفیت‌ها در راستای فعلیت یافتن آن و نهایتاً رسیدن [[جامعه]] به کمال مطلوب در همه ابعاد بوده است<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۸/۲/۱۳۸۹.</ref>. با توجه به این رویکرد عام، مفهوم [[مقدس]] [[جهاد]] را که عمدتاً در [[ذهن]] عموم [[مردم]] و [[خواص]] از آنها، در قالب [[پیکار]] با [[کفار]] به صورت [[قتال]] بود، خارج کرده و به آن جانی تازه بخشید و سبب احیای معانی اصیلی گردید<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۲۸/۵/۱۳۸۶.</ref>.


۵. '''[[دفاع]] استشهادی''': این کار به ویژه اگر دفاع منحصر به آن باشد، به عنوان روشی [[دفاعی]] مطرح است و پیشینه بحث از آن در برخی رساله‌های جهادی مربوط به دوران جنگ‌های [[ایران]] و روس است<ref>فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رساله‌های خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۸۰.</ref>. برخی [[فقیهان]] به استناد اینکه [[دلایل]] [[حرمت]] انتحار و به هلاکت‌انداختن نفس از دفاع استشهادی انصراف دارد، آن را مجاز شمرده‌اند<ref>هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.</ref> و معتقدند فرقی میان [[عملیات استشهادی]] و دیگر اقسام دفاع و [[جهاد]] نیست<ref>فضل‌الله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۴، ص۸۶ و ۹۲ – ۹۳.</ref>. برخی نیز بر این باورند که اگر حرمت [[قتل نفس]]، مزاحم [[واجب]] اهمی، مانند دفاع و [[حفظ دین]] شود، به جهت [[لزوم]] رعایت امر اهمّ، حرمت قتل نفس برداشته می‌شود<ref>منتظری، حسینعلی، مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر، ص۹۱؛ خرازی، سیدمحسن، فی التجسس و التفتیش، مجله فقه أهل البیت{{عم}}، شماره ۱۱ - ۱۲، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۰ - ۱۳۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.</ref>. [[ستایش]] [[امام خمینی]] از دفاع استشهادیِ [[شهید]] حسین فهمیده<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.</ref>، حاکی از [[همراهی]] ایشان با این روش است.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۰۹.</ref>
با توجه به متعلقات جهاد و موارد آن می‌توان اقسام را چنین نام برد که متعلق جهاد، یا نفس است یا غیر آن، در صورت اول، [[جهاد اکبر]] ([[جهاد با نفس]]) خواهد بود و در صورت دوم، [[جهاد اصغر]] می‌باشد. در فرض اخیر یا متعلق آن [[نبرد مسلحانه]] و پیکار نظامی است که همان [[جهاد نظامی]] است که بارزترین مصداق جهاد است و یا غیر آن می‌باشد که شامل عرصه‌های دیگر جهاد مانند [[جهاد علمی]]، [[اقتصادی]] و... می‌شود.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد - ادرکنی (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]] ص ۴۱۹.</ref>


==[[اموال]] و [[غنایم جنگی]]==
=== [[جهاد نظامی]] ===
[[غنیمت]]، اموالی است که با [[قهر و غلبه]] از دشمن گرفته شود<ref>شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۴۰۰.</ref>؛ در غیر این صورت اگر [[مالی]] بدون [[خونریزی]] به دست آید، «فیء» نام دارد<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۶۴؛ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة، ج۹، ص۵۲۷.</ref>. «[[انفال]]» نیز عنوانی اعم از فیء است که افزون بر فیء، [[اموال]] دیگری را هم شامل می‌شود<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۱۶ - ۱۲۰؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۴۷ – ۳۴۸.</ref>؛ هرچند [[غنیمت]] به معنی عام، بر همه این اموال (فیء، انفال و اموالی که با [[قهر و غلبه]] از [[دشمن]] گرفته شده است) گفته می‌شود. از نظر [[شرعی]] نیز همه اموالی که در [[جنگ]] به دست [[مسلمانان]] برسد، احکامی دارد. در [[فقه شیعه]]، اگرجنگ بدون [[اذن امام]]{{ع}} باشد، همه اموال به دست آمده به [[امام]]{{ع}} اختصاص دارد<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۴، ص۲۲۹؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۳، ص۱۱۷.</ref>؛ بنابراین [[احکام]] مورد بحث مربوط به غیر این مورد است. [[غنایم]] غیر منقول ([[اراضی]] و ملحقات آن) دارای اقسامی است<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۵۹ – ۲۶۰.</ref> که هریک [[حکم]] خاص خود را دارد: ١. اگر دشمن از روی رغبت [[مسلمان]] شود، [[مالکیت]] وی بر اموال خود باقی می‌ماند<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۶۰؛ بحرالعلوم، سیدمحمد بن محمدتقی، بلغة الفقیه، ج۱، ص۲۸۲ – ۲۸۳.</ref>؛ ۲. زمین‌هایی که بدون جنگ به دست آمده، داخل در انفال و برای امام [[معصوم]]{{ع}} است<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۵۹؛ بحرالعلوم، سیدمحمد بن محمدتقی، بلغة الفقیه، ج۱، ص۲۸۸؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۴۷.</ref>؛ ۳. زمین‌های مفتوح عنوه ([[اراضی خراجیه]]) که با [[غلبه]] از [[کفّار]] گرفته شده است، اگر در [[زمان]] [[فتح]] آباد بوده باشد، از آنِ مسلمانان است<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۵۷؛ بحرالعلوم، سیدمحمد بن محمدتقی، بلغة الفقیه، ج۱، ص۲۱۱.</ref>، هرچند در اینکه [[ملک]] مسلمانان می‌شود یا تنها [[حق]] اختصاص برای آنان ایجاد می‌شود، [[اختلاف]] نظر وجود دارد<ref>بحرالعلوم، سیدمحمد بن محمدتقی، بلغة الفقیه، ج۱، ص۲۱۳ - ۲۱۴.</ref>؛ ۴. اگرفتح [[زمین]] همراه با [[پیمان]] [[صلح]] باشد، به گونه‌ای که در قبال سکناگزیدن در آن، [[زمین]] [[دشمن]] به [[مسلمانان]] واگذار شود، این زمین [[حکم]] [[اراضی]] مفتوح عنوه را خواهد داشت<ref>بحرالعلوم، سیدمحمد بن محمدتقی، بلغة الفقیه، ج۱، ص۲۸۱؛ یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، حاشیة المکاسب، ج۱، ص۴۶ - ۴۷.</ref>. در [[غنایم]] منقول، نخست مخارج [[جنگ]]، هزینه نگهداری غنایم<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۷۰.</ref> و نیز [[خمس غنایم]] که [[سهم امام]]{{ع}} است<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۵۸؛ بحرالعلوم، سیدمحمد بن محمدتقی، بلغة الفقیه، ج۱، ص۲۲۰؛ امام خمینی، کتاب البیع، ج۳، ص۸۴؛ همو، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۳۱.</ref>، استثنا می‌شود؛ سپس باقیمانده آن میان [[مجاهدان]] تقسیم خواهد شد<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۵۸؛ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۷۰.</ref>؛ البته از نظر [[امام خمینی]]، [[پرداخت خمس]] پس از کسر سایر استثناها خواهد بود<ref>امام خمینی، توضیح المسائل، ص۲۷۸.</ref>.


[[احکام]] ذکرشده درباره غنایمی است که از [[کفّار]] و [[مشرکان]] به دست آمده باشد؛ اما در خصوص غنیمت‌هایی که در [[نبرد]] با [[شورشیان]] [[مسلمان]] ([[بغاة]]) به دست آمده است، اگر خارج از محدوده [[جنگی]] باشد، غنیمت‌گرفتن آن جایز نیست<ref>روحانی، سیدمحمدصادق، فقه الصادق{{ع}}، ج۱۳، ص۱۱۹؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۳، ص۲۹۷.</ref>؛ اما اگر در محدوده مناطق جنگی باشد، بیشتر [[فقیهان]] [[تصرف]] در این [[اموال]] را جایز<ref>محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۰۸؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۴۰۸.</ref> و برخی<ref>سیدمرتضی، علی بن حسین، المسائل الناصریات، ص۴۴۳؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۱۸ – ۱۹.</ref> ممنوع دانسته‌اند. با توجه به ماهیت جنگ تحمیلی [[عراق]] علیه [[ایران]]، که [[دفاع]] در برابر مسلمانان [[باغی]] محسوب می‌شد، امام خمینی اموال خارج از حوزه مناطق جنگی را محترم می‌دانست<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۵۲.</ref> و تنها غنیمت‌گرفتن اموالی را که در [[سیطره]] نیروهای مدافع بود، جایز می‌شمرد<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۵۲.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۱۱.</ref>
==== [[جهاد ابتدایی]] ====


==احکام [[اسیران]]==
==== [[جهاد دفاعی]] ====
چگونگی [[رفتار با اسیران]] در آیاتی از [[قرآن کریم]] ذکر شده<ref>{{متن قرآن|مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}} «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) می‌خواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «ای پیامبر! به اسیرانی که در دست دارید بگو: اگر خداوند در دل‌هایتان خیری ببیند به شما بهتر از آنچه از شما ستانده‌اند خواهد رساند و شما را می‌آمرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انفال، آیه ۷۰؛ {{متن قرآن|فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ}} «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.</ref> و در [[روایات]] نیز درباره [[حقوق]] [[اسیر]] مطالبی آمده است<ref>احمدی میانجی، علی، الأسیر فی الإسلام، ص۲۱۰ – ۲۵۸.</ref>. [[امام خمینی]] در این‌باره مراعات [[اخلاق اسلامی]] با [[اسیران]] را لازم دانسته و از [[اهانت]] به آنان منع کرده است<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۵۱۲ – ۵۱۳.</ref>. 


بنابر دیدگاه مشهور، اگر اسیران [[کفّار]] از خیل [[زنان]] با [[پیران]] باشند، در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار می‌گیرند<ref>شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۴۰۲؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۷۳ – ۳۷۴.</ref> و اگر [[مذکر]] و بالغ باشند و پیش از اتمام [[جنگ]] [[اسیر]] شوند، درصورتی‌که [[مسلمان]] شوند، کشتن آنان ممنوع است<ref>روحانی، سیدمحمدصادق، فقه الصادق{{ع}}، ج۱۳، ص۱۴۲.</ref> و اگر از [[پذیرش اسلام]] سرباز زنند، به [[باور]] برخی [[فقیهان]]، [[تصمیم‌گیری]] درباره آنان به نظر [[امام]]{{ع}} واگذار می‌شود<ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۴، ص۱۹۰.</ref> و اگر پس از اتمام جنگ اسیر شوند، با دریافت فدیه یا بدون دریافت آن [[آزاد]] می‌شوند یا اینکه به عنوان برده در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار می‌گیرند<ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۴، ص۱۹۱؛ فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۶۵؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۷۴.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۱۱.</ref>
===== [[دفاع شخصی]] =====


== جستارهای وابسته ==
=== [[جهاد سیاسی]] ===


== منابع ==
=== [[جهاد اقتصادی]] ===
{{منابع}}
 
#[[پرونده:IM009833.jpg|22px]] [[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۴''']]
=== [[جهاد علمی]] ===
{{پایان منابع}}
 
=== [[جهاد اکبر]] ===
 
== مسائل جهاد و دفاع ==
#'''نقش [[مصلحت]] در جهاد''': به [[باور]] فقیهان، در جهاد ابتدایی، اگر [[دشمن]] غالب باشد یا مصلحت دیگری اقتضا کند، [[حاکم]] می‌تواند با [[دشمن]] [[قرارداد]] [[آتش‌بس]] [[امضا]] کند<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۵.</ref>. این [[حکم]] در [[جهاد دفاعی]] نیز کاربرد دارد<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ نووی، یحیی بن شرفی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۹، ص۴۴۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۲.</ref>. با توجه به عبارات [[فقیهان]]، عامل اصلی پذیرش یا ردّ آتش‌بس ارزیابی حاکم نسبت به وجود [[مصلحت]] و عدم آن است<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۰؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۶۴.</ref>. [[امام خمینی]] نیز در برخی موضع‌گیری‌های خویش، از جمله پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش [[صلح]] صادر کرد، مصلحت را عامل اصلی خواند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۲.</ref>؛
#'''[[آمادگی]] و [[تهیه مقدّمات]]''': [[قرآن کریم]] ضمن دستور به گردآوری ادوات نظامی و کسب آمادگی‌های لازم، یکی از اهداف این [[فرمان]] را بازدارندگی و ایجاد [[ترس]] در [[دل]] دشمن دانسته است{{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}} <ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>. فقیهان نیز از این [[آیه]] [[وجوب]] تهیه مقدّمات را برداشت کرده‌اند<ref>منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶؛ مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۱۳۰.</ref> و آن را شامل هر نوع آمادگی و گردآوری تجهیزات دانسته‌اند<ref>راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۳؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶.</ref>. در [[احادیث]] نیز بر آمادگی و [[تهیه مقدمات]] [[دفاع]] تأکید شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴۸ - ۵۱؛ مغربی، قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۴۴.</ref>. تجویز شرط‌بندی در برخی امور، مانند اسب‌دوانی و [[تیراندازی]] نیز به منظور تقویت [[مسلمانان]] و ایجاد [[آمادگی]] در امور نظامی شمرده شده است<ref>ابن جنید، محمد بن احمد، مجموعة فتاوی ابن جنید، ص۲۲۹؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۳، ص۱۴۶.</ref>. بر این اساس و با توجه به این ملاک، [[امام خمینی]] و برخی معاصران، موضوع [[سبق و رمایه]] را مختص به اسب و تیراندازی با کمان ندانسته‌اند و [[حکم]] آن را به آلات و وسایل [[جنگی]] جدید نیز توسعه داده‌اند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۲۱؛ ج۲۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۶۰.</ref>. امام خمینی در مواضع متعدد، ضمن [[تشویق]] به این امور، حتی در [[زمان]] [[صلح]] و تبیین اهمیت پرداختن به [[آمادگی نظامی]] جهت [[دفاع]]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۲؛ ج۲۱، ص۱۹۵.</ref>، بر این [[راهبرد کلان]] تأکید ورزیده است. اگرچه احتمال [[تجاوز]] [[ضعیف]] باشد، اما به جهت قوت محتمل و اهمیت موضوع، آمادگی [[دفاعی]]، امری لازم<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۰.</ref> و از اهمّ [[واجبات]] شمرده شده است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳.</ref>؛ چنان‌که ایشان [[آموزش نظامی]] برای [[بانوان]] را جایز دانسته و بر مطلوبیت آن تصریح کرده است<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۳۶۱ – ۳۶۲.</ref>؛
#'''[[سلاح‌های کشتار جمعی]]''': حکم استفاده از این‌گونه سلاح‌ها، به سبب نوظهور بودن، در آثار فقهیان پیشین مطرح نبوده است، هرچند برخی از ایشان در موارد مشابه، مانند آتش‌زدن مناطق [[دشمن]]<ref>طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۲۹۳.</ref> یا ریختن سم در آب و غذای دشمن را ممنوع<ref>ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۷.</ref> و برخی دیگر [[مکروه]]<ref>محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۴۲.</ref> دانسته‌اند. با توجه به این موارد، امام خمینی<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۸۰ و ۲۹۳.</ref> و برخی دیگر<ref> شیرازی، سیدمحمد، فقه العولمة، ص۲۶۸؛ صدر، سیدمحمد، ماوراء الفقه، ج۲، ص۳۸۴ – ۳۸۵.</ref> [[تولید]] و استفاده از [[ابزار جنگی]] [[کشتار جمعی]] را جایز نمی‌دانند؛
#'''[[حکم]] [[حامیان دشمن]]''': کشوری که [[زمین]] و فضای خود را در [[اختیار]] [[دشمن]] قرار دهد، در صف دشمن قرار می‌گیرد، هرچند با [[مسلمانان]] [[پیمان]] [[همکاری]] داشته باشد؛ چون براساس [[تعالیم قرآن]] {{متن قرآن|كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ}} <ref>«چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}}<ref> «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.</ref>، [[احترام]] به [[هم‌پیمانان]] تا زمانی است که طرف مقابل از [[تعهد]] خود تخطی نکرده باشد؛ از این رو با عدم [[پایبندی]] وی، پیمان نیز ملغا می‌شود<ref>عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۳، ص۵۰۹ - ۵۱۰.</ref>. در [[صدر اسلام]]، کمک برخی هم‌پیمانان به دشمن، [[نقض پیمان]] محسوب می‌شد و واکنش عملی [[پیامبر]] {{صل}} را در پی داشت<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱ – ۵۵۲.</ref>. برخی نظریات [[فقهی]] نیز در مسیر این دیدگاه ارزیابی می‌شود؛ مانند الغای [[عقد ذمه]] در فرض کمک کردن [[اهل کتاب]] به دشمن<ref>ابن زهره، سید حمزة بن علی، غنیة النزوع، ص۲۰۳.</ref> و جواز کشتن آنان به سبب همکاری با دشمن<ref>علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۳۷.</ref>؛
#'''[[دفاع استشهادی]]''': این کار به ویژه اگر [[دفاع]] منحصر به آن باشد، به عنوان روشی [[دفاعی]] مطرح است و پیشینه بحث از آن در برخی رساله‌های جهادی مربوط به دوران جنگ‌های [[ایران]] و روس است<ref>فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رساله‌های خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۸۰.</ref>. برخی [[فقیهان]] به استناد اینکه [[دلایل]] [[حرمت]] انتحار و به هلاکت‌انداختن نفس از [[دفاع استشهادی]] انصراف دارد، آن را مجاز شمرده‌اند<ref>هاشمی شاهرودی، سید محمود، موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.</ref> و معتقدند فرقی میان [[عملیات استشهادی]] و دیگر اقسام [[دفاع]] و [[جهاد]] نیست<ref>فضل‌الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۴، ص۸۶ و ۹۲ – ۹۳.</ref>. برخی نیز بر این باورند که اگر حرمت [[قتل نفس]]، مزاحم [[واجب]] اهمی، مانند دفاع و [[حفظ دین]] شود، به جهت [[لزوم]] رعایت امر اهمّ، حرمت قتل نفس برداشته می‌شود<ref>منتظری، حسینعلی، مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر، ص۹۱؛ خرازی، سید محسن، فی التجسس و التفتیش، مجله فقه أهل البیت {{عم}}، شماره ۱۱ - ۱۲، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۰ - ۱۳۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.</ref>. [[ستایش]] [[امام خمینی]] از دفاع استشهادیِ [[شهید]] حسین فهمیده<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.</ref>، حاکی از [[همراهی]] ایشان با این روش است.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص۲۰۹.</ref>
 
== [[غنایم جنگی]] ==
 
== احکام [[اسیران]] ==
 
== احکام شهید ==
چنان‌که در [[قرآن کریم]] آمده [[خداوند]] در برابر گذشتن [[انسان]] از [[جان]] و [[مال]] خویش، کامیابی [[عظیم]] وی را تضمین کرده {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}} <ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref> و از مرده نامیدن [[شهدا]] [[نهی]] کرده است {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ}} <ref>«و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.</ref>. [[امام خمینی]] [[شهیدان]] را در پیشگاه [[خداوند]] دارای [[مقام]] خاص می‌دانست<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵.</ref> که [[شاهد]] جلوه [[حق]] خواهند بود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵.</ref>. به نظر امام خمینی و دیگر [[فقیهان]]، کسی که در میدان [[نبرد]] و معرکه [[جنگ]] به [[شهادت]] رسیده باشد، [[غسل]] و [[کفن]] ندارد<ref>مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۸۴؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۶۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۸۹؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۶۶.</ref> و با [[لباس]] رزم خود [[دفن]] می‌شود<ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۱۰؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۱۶۶؛ امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۸۲.</ref>. مسّ [[شهید]] نیز باعث غسل مسّ میّت نمی‌شود<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۳۷؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۶۳.</ref>. امام خمینی کسانی را که در حال [[اشتغال]] به تدارکات یا استراحت در میدان نبرد کشته شوند نیز داخل در معرکه می‌شمرد و [[احکام]] شهدا را در [[حقّ]] ایشان جاری می‌دانست<ref>امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۸۱ – ۸۲.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص۲۱۲.</ref>
 
== مقایسه نگرش [[انقلاب اسلامی]] به [[جهاد]] با سایر نگرش‌ها ==
با وجود [[همسویی]] متفکران [[معتدل]] [[اهل سنت]] با انقلاب اسلامی، نگاه‌ها نسبت به مسئله جهاد مختلف بوده است. در این راستا به دلیل بحران‌هایی که در [[زمان]] حاضر در منطقه [[غرب]] [[آسیا]] خصوصاً، از جانب گروه‌هایی با عنوان [[اسلامی]] پدیدار شده، مقایسه‌ای کوتاه میان دیدگاه نوسلفیان و [[اندیشه]] انقلاب اسلامی خواهیم داشت. البته نوسلفیه معاصر، خود منشعب در طیف‌ها و جریانات مختلفی مانند [[سلفیه]] جهادی «پیرو [[سید قطب]]»، سلفیه [[افراطی]] «دیوبندی» در مناطق [[شبه قاره]] [[هند]]، سلفیه [[اعتدالی]] «اخوان المسلمین» در قاره [[آفریقا]] و سلفیه «وهابی تکفیری» به ویژه در [[عربستان سعودی]] است، که این جریان به‌خاطر وجود خلأ [[فکری]]، خصوصاً در زمینه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و حمایت‌های ویژه [[مالی]] از آن، به سرعت در میان [[جوامع]] اهل سنت گسترش یافت.
 
اساس [[اختلافات]] از لایه‌های [[اعتقادی]] ۔ [[کلامی]] شروع شده و به مسائل [[فقهی]] - [[حقوقی]] و سایر جوانب از جمله مسائل سیاسی- اجتماعی ختم می‌شود. پایه‌های اعتقادی این [[تفکرات]] در نوع رویکردی است که این [[جریان‌ها]] در مسائل کلامی‌ای از قبیل: «[[لزوم]] [[تبعیت]] از [[فهم]] و روش [[صحابه]]، [[تابعان]] و [[محدثان]] [[قرن دوم]] و سوم»، «[[مخالفت]] با تأویل‌های کلامی - [[فلسفی]] در باب [[آیات]] و [[روایات]]»، «[[ایمان]] تام به [[ظواهر نصوص]]»؛ هر چند معنای آنها فهمیده نشود، «تقدیم نقل بر [[عقل]]» و «توسعه مفهوم [[شرک]] و [[کفر]]»<ref>عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۷.</ref> و... دارند. و همچنین عناوینی چون «[[دارالاسلام]]» و «[[دارالکفر]]» مطرح است؛ به طوری که فهم رویکرد این گروه‌ها بدون توجه به تعریف این عناصر ممکن نیست. در مجموع باید گفت که پایه‌های فکری این گروه‌ها دارای [[صبغه]] [[اهل حدیث]] بوده که در روند [[تاریخی]] خود به بازتعریف و توسعه مفاهیم فوق دست زده‌اند. این پیش‌فرض‌ها در [[تفسیر]] [[منابع اسلامی]]، این نتیجه را به دنبال داشته است که [[تفکر]] مزبور شدیداً دچار عقل‌گریزی؛ بلکه [[عقل]] ستیزی گردیده است<ref>سقاف، حسن بن علی، سلفی‌گری وهابی، ترجمه حمیدرضا آژیر، ص۱۲۰.</ref> و این [[اختلافات]] به نوعی به مواجهه با پدیده‌های [[اجتماعی]] - [[سیاسی]] نیز کشیده شده است.
 
اگر در دیدگاه گذشتگان، [[جهاد]] مختص به [[کفار]] یا [[باغیان]] بوده، اما امروزه در دیدگاه اینان، [[جامعه اسلامی]] را نیز شامل شده است؛ زیرا هر گروهی که با آنها نباشد، حتی اگر همکیش باشد، ولی به اردوگاهشان [[مهاجرت]] نکند، [[مسلمان]] نبوده و [[حکم]] کفار را دارد<ref>امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب، ص۹۷؛ میرزایی، علیرضا، «سپاه صحابه و لشکر جھنگوی نماینده افکار افراطی سلفی‌گری»، سراج منیر (فصلنامه)، قم، مؤسسة دارالاعلام لمدرسة اهل البیت {{عم}}، س۳، ش۱۱، ۱۳۹۲ش، ص۱۸۱.</ref>، چراکه در تعریف «[[دارالاسلام]]» بر این عقیده‌اند که منطقه «دارالاسلام»، منطقه‌ای است که [[قوانین اسلامی]] در آن [[حاکم]] باشد و إلا به صرف حضور [[مسلمانان]]، از «[[دارالکفر]]» و «[[دارالحرب]]» بودن خارج نشده<ref>رفعت، سید احمد، النبی المسلح (الرافضون)، ص۴۱-۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.</ref> و مشمول [[حکم جهاد]] می‌شود. به لحاظ ساز و کار جهاد و [[قتال]] نیز صدور [[حکم تکفیر]] در نزد آنان مساوی با جواز هر گونه عملیات جهادی به هر شکل بوده است<ref>عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.</ref>. نتیجه طبیعی چنین تفکری رواج اشکال مختلف [[خشونت]] و [[اعمال]] تروریستی با نام جهاد می‌باشد.
 
نکته مهم دیگر در [[اندیشه]] این گروه‌ها این است که [[جهاد نظامی]] را [[واجب عینی]] می‌دانند<ref>رفعت، سید احمد، النبی المسلح (الرافضون)، ص۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۸۲۱.</ref>؛ از این‌رو [[جهاد]] به [[باور]] آنها نیازمند مجوز از کسی نیست. این رویکرد در [[جهان اسلام]]، با مشخصه جهادگرایی و تکفیرگرایی به صورت آسیبی فراگیر در آمده است.
این [[تفکر]] در [[تقابل]] کامل با [[اندیشه]] [[انقلاب اسلامی]] است و با قطع نظر از لایه‌هایی از [[اختلاف]] همچون تعریف مفاهیمی چون [[شرک]]، [[بدعت]]، [[عبادت]] و... و نیز کیفیت تعامل با [[کتاب و سنت]]، می‌توان گفت که خطرناک‌ترین شاخصه در شاکله [[فکری]] این گروه‌ها از منظر انقلاب اسلامی همان عقل‌ستیزی آنهاست که در سایه آن سایر امور تحت الشعاع قرار می‌گیرد<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۸/۶/۱۳۸۴.</ref>.
 
انقلاب اسلامی بر این باور است که نمی‌توان علیه هیچ [[مسلمانی]] [[حکم تکفیر]] صادر کرد؛ علاوه بر اینکه جهاد علیه [[کفار]] نیز مشروط به شرایط و زمینه‌های ویژه‌ای است. هر نوع [[اقدام]] [[خشونت]] بار علیه بی‌گناهان در امر جهاد ممنوع است<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰.</ref>؛ چنانکه جهاد با وجود اهمیت زیاد، فرعی از مسئله [[ولایت]] بوده و در سایه آن تعریف می‌شود؛ لذا هیچ‌گاه مهمتر از آن نخواهد بود؛ بنابراین قبض و بسط جهاد منوط به [[اذن]] ولایت بوده و بدون آن [[مشروع]] نمی‌باشد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۵۱ -۴۵۲؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۸/۲/۱۳۷۵؛ ۴/۱۱/۱۳۷۸؛ ر.ک: همین مقاله، جهاد نظامی (دفاعی و ابتدایی).</ref>.
 
در [[حقیقت]] این [[تدبیر]] و تشخیص «ولی» واجد شرایط خاص می‌باشد که سمت وسو، به نوع [[مبارزات]] [[مردم]] و تلاش‌های آنان می‌دهد<ref>آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۲۱/۱۱/۱۳۷۷.</ref>. امر ولایت در [[زمان غیبت]] متبلور در [[ولی فقیه]] واجد شرایط خاص است ([[مقام ولایت]] [[فقیه]]) و چون او متولی امور [[عامه]] [[مسلمین]]، از جمله امر جهاد است، تخطی از او به هیچ وجه جایز نمی‌باشد<ref>امام خمینی، ۱۳۷۹، ۳۷۷-۳۷۸.</ref>. از این‌رو اساساً در نگاه انقلاب اسلامی، جهاد امر شخصی و فردی نیست، تا هر کس، هرگونه که خواست با نام جهاد اقدام نماید. این در حالی است که گروه‌های یاد شده [[جهاد نظامی]] را مانند [[نماز]] یک [[واجب عینی]] می‌دانند؛ لذا هر فرد و گروهی باید به هر روشی [[اقدام]] به آن نماید<ref>رفعت، ۱۳۹۱، ۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۸۲۱.</ref>؛ در یک مرور اجمالی، [[جهاد مسلحانه]] از نگاه [[انقلاب اسلامی]] منوط به [[اذن]] [[مجتهد]] جامع الشرایط است که با توجه تام به [[مصالح مسلمانان]] در مقابله با [[کفار]] [[حربی]] و بر اساس [[بصیرت]] و [[نفی خشونت]] (به شکل‌های مختلف آن) می‌تواند انجام پذیرد. به علاوه اینکه در نگاه انقلاب اسلامی - همان‌گونه که گذشت -[[جهاد]] به عرصه‌هایی چون [[جهاد اقتصادی]]، [[علمی]] و [[سیاسی]] نیز تعمیم داده شده است.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد - ادرکنی (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]] ص ۴۳۴.</ref>
 
== [[فرهنگ جهادی]] ==
 
== [[شبهات]] مستشرقین درباره [[جهاد]] ==
یکی از مهمترین نقاطی که [[مستشرقان]] بر آن تمرکز کرده و به شبهات پیرامون آن دامن زده‌اند، مسئله جهاد است<ref> زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۲۱.</ref>. به [[اعتقاد]] برخی صاحب‌نظران این رویکرد مستشرقان در تحقیق مسائل [[اسلامی]] دارای خلل‌های روشی بوده<ref>مرصفی، سعد، المستشرقون و الشئة، ص۹.</ref> که از مهمترین آنها، دخالت دادن برخی پیش‌فرض‌ها است؛ لذا جهت‌گیری آنان در راستای [[اثبات]] غیر [[الهی]] بودن [[دعوت پیامبر]] {{صل}} بوده است<ref>نفیسی، شادی، عقل‌گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۶۰ - ۶۱.</ref>. از این‌رو در تحلیل عوامل گسترش اعجاب‌انگیز اسلام با پررنگ کردن عواملی خارجی، درصدد استناد این امر به پدیده‌هایی غیر از [[مقبولیت]] [[حقیقت اسلام]] بوده‌اند<ref>عطاء، عوض عبدالهادی، الجهاد بین عقیدة المسلمین و شبه المستشرقین، ص۸۵.</ref>، از سوی دیگر، مواجهه برخی محققان [[مسلمان]] با این اشکال‌ها دارای آسیب‌هایی بوده، چنانکه برخی از [[روشنفکران]] غرب‌گرا رویه‌ای منفعلانه در پیش گرفته و در قالب تفسیرهایی [[انحرافی]] از قبیل منحصر بودن [[حکم جهاد]] به [[زمان پیامبر]] {{صل}} و [[ریاضت]] [[نفسانی]] دانستن اصل [[جهاد]] یا خارجی قلمداد کردن جهاد از متن [[دین]]، در صدد [[پاک]] کردن صورت مسئله برآمده‌اند<ref>البهی، محمد، الفکر الاسلامی الحدیث و صلته بالاستعمار الغربی، ص۲۰۵-۲۰۶.</ref>. رویکرد [[انقلاب اسلامی]] تأکید بر [[نفی]] این [[انفعال]]، و بیان [[واقعیت]] جهاد [[اسلامی]] و [[مذمت]] وادادگی در مقابل این اشکال‌ها بوده است<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱/۱۳۷۶؛ ۱۴/۳/۱۳۸۹.</ref>.
 
اساس [[جهاد ابتدایی]] بر [[دعوت به اسلام]] و [[یکتاپرستی]] بوده<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۵/۷/۱۳۷۰.</ref>، بدون آنکه [[هدف]] مستقیم و مباشر آن، [[مسلمان]] کردن اجباری باشد. آنچه در [[تشریع]] جهاد مهم است [[حاکمیت]] دین بوده است و [[گرایش]] به [[اسلام]] به عنوان افق و چشم‌اندازی مهم مورد توجه [[قانون‌گذار]] بوده است<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۵۳.</ref>؛ به عبارتی هدف در جهاد ابتدایی، از میان برداشتن موانع [[پیشرفت]] دین و [[تبلیغ]] آن بوده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۶۲.</ref>. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} <ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> [[اکراه]] در دین را نفی کرده<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۲.</ref> و از اینکه [[پیامبر]] {{صل}} [[مردم]] را به طور قهرآمیز به اسلام در آورد برحذر داشته است{{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}} <ref>«و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>؛ لذا اسلام از چنین اتهاماتی مبرا است<ref>حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۶/۱۳۸۵.</ref>. علاوه براین، اساس گسترش [[امور اعتقادی]]، با [[زور]] امکان‌پذیر نیست<ref>آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱/۱۳۷۶.</ref> و در [[قرآن]] حتی یک [[آیه]] وجود ندارد که به [[اجبار]] در [[تغییر]] [[دین]] [[دعوت]] کند<ref>آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۳۲۱.</ref>. [[شاهد]] این مدعا، [[اقرار]] برخی [[مستشرقان]] درخصوص مسئله [[گسترش اسلام]] است که بر اساس آن، نه تنها اکراهی در [[اسلام]] ساکنان صورت نگرفته، بلکه شواهد نشان می‌دهد حتی کفاری که در برخی برهه‌های [[تاریخی]] بر [[مسلمانان]] [[پیروز]] شده‌اند؛ مانند [[ترکان]] سلجوقی (قرن ۱۱م) و مغولان (قرن ۱۳م) [[آیین]] [[دشمنان]] شکست‌خورده خود یعنی اسلام را پذیرا شده‌اند<ref>آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۲.</ref>.
 
اشکالی نیز به این صورت مطرح شده که [[اصل دین]] موافق [[صلح]] است؛ نه [[تشریع]] [[جنگ]] و [[جهاد]]، ولی آنچه که [[فطرت]] [[سلیم]] به وضوح آن را [[درک]] می‌کند، حسن [[دفع تجاوز]] است و چون [[دین اسلام]] [[دینی]] جامع و خاتم بوده و بر اساس [[فطرت انسانی]] می‌باشد از این‌رو نمی‌تواند نسبت به این امر مهم بی‌تفاوت باشد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۸.</ref>. البته گویا مستشرقان در مقابل [[رفتاری]] که در میان ابناء [[مسیحیت]] و دولت‌هایشان رخ داده و در [[تاریخ]] نیز ثبت شده، خود را به [[فراموشی]] زده‌اند؛ جنگ‌هایی که [[میزان]] [[خشونت]] آن بسیار فراتر از تلفاتی است که در [[جنگ‌های اسلامی]] مطرح بوده است؛ مانند بی‌گناهانی که در جنگ‌های مذهبی بین پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها کشته شدند<ref>شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۰-۶۱.</ref> و یا جنگ‌هایی که در دوره مدرن به راه انداختند و میلیون‌ها [[انسان]] را با [[سلاح‌های کشتار جمعی]] و غیر آن نابود کرده و بسیاری را گرفتار امراض جسمی و [[روحی]] کردند<ref>شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۱.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد - ادرکنی (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]] ص ۴۲۲.</ref>
 
==[[نظام سیاسی]]؛ [[جهاد]]، [[جنگ]] و [[صلح]]==
[[اسلام]] [[دینی]] [[اجتماعی]] و برخوردار از [[مسئولیت‌های اجتماعی]] است؛ لذا در متن [[دستورات]] آن «جهاد» قرار گرفته و جزء یکی از [[فروع]] آن به‌شمار رفته است.
عده‌ای [[حکم جهاد]] در اسلام را [[تحقیر]] کرده و می‌گویند: [[مسیحیت]] این [[افتخار]] را دارد که هیچ اسمی از جنگ در آن نیست، اما ما می‌گوییم اسلام این افتخار را دارد که [[قانون]] «جهاد» دارد. مسیحیت اگر جهاد ندارد چون [[جامعه]]، قانون و [[تشکیلات]] اجتماعی مبتنی بر خود ندارد تا قانون جهاد داشته باشد. هرچه در مسیحیت است مسائل [[اخلاقی]] و مجموعه نصیحت‌ها است که آنها هم جهاد نمی‌خواهد؛ اما اسلام دینی است که خود را [[متعهد]] و موظف به [[تشکیل جامعه]] می‌داند. [[تشکیل کشور]]، [[دولت]] و [[حکومت]] از مهم‌ترین هدف‌های اسلام است پس این [[دین]] نمی‌تواند قانون جهاد نداشته باشد. اسلام برخلاف مسیحیت که دایره‌ای محدود به [[اندرز]] و [[نصیحت]] دارد، دایره و گستره وسیعی دارد که تمام [[شئون زندگی]] [[بشر]] را زیر نظر دارد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۲ و ۲۲۳.</ref>.
 
دنیای مسیحیت یکی از نقاط [[ضعف]] اسلام را جهاد می‌داند و می‌گوید: اسلام دین جنگ است نه دین صلح، درحالی‌که مسیحیت دین صلح است و به‌طور کلی جنگ بد است و صلح خوب، دینی که از طرف [[خدا]] است باید طرفدار صلح باشد نه جنگ. آنان دیروز از زاویه [[اخلاق]] به این اشکال می‌پرداختند و می‌گفتند اگر به طرف راست چهره‌ات زدند طرف چپ را بگیر، امروز [[تغییر]] چهره داده و از زاویۀ [[حقوق]] وارد شده‌اند که جنگ به‌طور کلی برخلاف [[حق]] «[[آزادی]]» است؛ [[آزادی عقیده]]، [[آزادی اراده]]، [[آزادی انتخاب]] [[مذهب]]. هر دو زاویه جواب روشن و واضحی دارد.
البته صلح خوب است. جنگ هم به معنای [[تهاجم]] به دیگران و [[تصرف]] [[زمین]] و [[اموال]] آنها بد است. اما اگر دینی از [[جامعیت]] و ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، [[حقوقی]] و [[عبادی]] برخوردار بود، باید [[فکر]] آن [[روز]] را کرده باشد که اگر پیروانش یا حتی [[مردم]] دیگری - غیر از پیروانش - مورد [[تجاوز]] قرار گرفتند چه باید کرد؟ اینجا است که باید [[قانون]] [[جنگ]] و [[جهاد]] مقرر کند. معلوم و آشکار است که [[صلح]] خوب است اما [[تسلیم]] و [[ذلت]] چطور؟ تسلیم در مقابل [[متجاوز]]، صلح‌دوستی نیست، زیر بار ذلت رفتن است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۷ و ۲۲۸.</ref>.
به علاوه [[قرآن]] به‌طور مطلق دستور جنگ نداده است. [[آیات قرآن]] مربوط به جهاد حداقل در چهار ردیف قابل دسته‌بندی است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۹-۲۳۹.</ref>.
 
۱. آیاتی که به‌صورت مطلق دستور به جنگ داده است؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>.
 
۲. آیاتی که [[جنگیدن]] با دیگران را [[مقید]] کرده به اینکه آنها نیز با [[مسلمانان]] در حال جنگ باشند مانند اینکه فرموده است: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>؛ و {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً}}<ref>«و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.</ref>.
یا اینکه توده‌ای از مسلمانان و غیر مسلمانان را در زیر [[ظلم و ستم]] خود قرار داده و [[آزادی]] آنها را پایمال کرده‌اند؛
{{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>؛
و
{{متن قرآن|لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ}}<ref>«و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.</ref>.
 
۳. آیاتی که تصریح می‌کند [[دعوت]] [[ایمان]] به [[اسلام]] به [[اجبار]] و [[زور]] نیست؛
{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>.
و
{{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.
 
۴. آیاتی که با صراحت طرفداری از «[[صلح]]» را اعلام کرده است. آنجا که بعد از دستور به [[آمادگی]] و تهیه [[توانمندی]] در مقابل [[دشمن]]؛ {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ...}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref> فرموده است:
{{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>.
در جای دیگر فرموده است: اگر اینها از [[جنگ]] [[کناره‌گیری]] کردند و با شما نجنگیدند و اظهار صلح کردند و گفتند ما حاضر به صلح با شماییم [[خدا]] [[اجازه]] نمی‌دهد که بیشتر جلو بروی و با آنها به [[جنگ]] بپردازی<ref>{{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}} «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰؛ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۲۳۸.</ref>. آری! اگر فقط [[آیات]] دسته اول بود که به‌طور مطلق به جنگ و [[جهاد]] دستور داده است ممکن بود بگوییم [[اسلام]] [[دین]] جنگ است؛ اما با توجه به آیات سه دسته بعدی باید مطلق را حمل بر [[مقید]] کرده و نتیجه گرفت: نظر اسلام این نیست که به [[زور]] به [[مردم]] بگوید [[مسلمان]] بشوید و گرنه کشته خواهید شد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۳۵.</ref>.
حتی [[جنگیدن]] با [[کافران]] هم حد و اندازه‌ای دارد که نباید از آن [[تجاوز]] کرد؛
{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref><ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۷۵۲.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]] ص ۶۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
===ماهیت جهاد===
[[اهل]] تحقیق در این اختلافی ندارند که جهاد ماهیت «[[دفاعی]]»<ref>جهاد بر دو قسم است: ابتدایی و دفاعی. از نظر فقه شیعه، جهاد ابتدایی منحصراً زیر نظر پیامبر اکرم{{صل}} و یا امام معصوم{{ع}} صورت می‌گیرد و فقط بر مردان واجب است؛ ولی جهاد دفاعی در همه زمان‌ها و بر مردم اعم از زن و مرد واجب می‌شود.</ref> دارد و هر نوع [[قتال]] و جنگ و جهاد به عنوان تجاوز و در قالب جذب کردن [[مال]] و [[ثروت]] و سایر نیروهای طرف مقابل و به تعبیر دیگر [[استخدام]] نیروهای [[اقتصادی]] یا [[انسانی]] یک [[قوم]] به هیچ وجه از نظر [[اسلام]] روا نیست، بلکه خود نوعی [[ظلم]] است. [[جهاد]] فقط به عنوان «[[دفاع]]» و در واقع [[مبارزه]] با یک نوع [[تجاوز]] می‌تواند [[مشروع]] باشد.
[[جنگی]] که به عنوان دفاع باشد نه تنها بد نیست بسیار هم خوب است و جزء ضرورت‌های [[حیات بشر]] است. [[قرآن]] هم به این مطلب تصریح می‌کند که اگر [[خداوند]] به وسیله بعضی از افراد [[بشر]] مانع بعضی دیگر نشود، خرابی و [[فساد]] همه جا را می‌گیرد<ref>{{متن قرآن|فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}} «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داوود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>، مراکز [[عبادت]] خراب می‌شود. اگر در موقع [[تهاجم]]، طرف مقابل از خود دفاع نکند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}} «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>.
[[دفاع]] فقط به [[دفاع از حقوق]] یک فرد و یک [[ملت]] و یک [[کشور]] محدود نیست، بلکه دفاع از حقوق [[انسانیت]] نیز [[مشروع]] است. مثلاً [[آزادی]] که از [[مقدسات]] به‌شمار می‌آید و مربوط به یک فرد و ملت نیست، اگر مورد [[تهاجم]] قرار گرفت هرچند مربوط به من و ملت من نباشد بلکه در یک گوشه‌ای از [[دنیا]] آزادی مورد تهاجم قرار گرفت، افراد دیگر و ملت‌های دیگر هم می‌توانند به دفاع از او برخیزند و حتی باید این کار را بکنند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۴۲ و ۲۴۳.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]] ص ۶۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
 
# [[پرونده:IM009833.jpg|22px]] [[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۴''']]
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد - ادرکنی (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
# [[پرونده:1100621.jpg|22px]] [[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|'''اسلام‌شناسی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۸۵: خط ۱۵۳:


[[رده:جهاد]]
[[رده:جهاد]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل‌های تلخیص شده]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۳

مقدمه

«جهاد» به معنی جنگیدن[۱]، مصدر باب مفاعله[۲]، برگرفته از ریشه «جهد» به فتح جیم به معنی «مشقت» یا به ضم جیم به معنی «توان» است[۳] و در صورت دوم به معنی به‌کارگیری تمام توان در برابر دشمن است[۴]. جهاد در فقه به جهاد ابتدایی با کفّار و جهاد دفاعی در برابر تعرّض دیگران تقسیم شده است و در اصطلاح شرعی، جهاد ابتدایی جنگیدن با کفّار یا کسانی که در حکم کفّار باشند، برای برافراشتن کلمه اسلام و شعائر ایمانی[۵] یا مفاهیمی نزدیک به آن[۶] تعریف شده است. دفاع نیز برگرفته از ریشه «دفع»، مصدر باب مفاعله و به معنی منع‌کردن و دورکردن است[۷] و در اصطلاح فقهی و حقوقی به معنای مقابله با هجوم و تعرّض دشمن به جان، مال، آبرو و کیان مسلمانان و حمایت از آنان است[۸].

گروهی نسبت جهاد و دفاع را عام و خاص «مِن‌وجه» دانسته‌اند؛ زیرا برخی مصادیق، مانند جنگ ابتدایی با کفّار صرفاً جهاد است؛ همان‌طور که دفاع از نفس و مال محترم، دفاع است، نه جهاد. از سوی دیگر، به دفع هجوم کفّار، هم دفاع گفته می‌شود و هم جهاد[۹]. برخی نیز کاربرد واژه جهاد برای دفاع را نادرست دانسته‌اند[۱۰].[۱۱]

پیشینه تاریخی

جهاد و دفاع و احکام آن را در برخی آیین‌های توحیدی، مانند یهود می‌توان دید. در کتاب مقدس عهد عتیق، به مواردی از احکام جهاد، مانند غنایم و نوع برخورد با اسیران اشاره شده است[۱۲]. قرآن به مواردی از جهاد ابتدایی در زمان پیامبران پیشین (ع)، همچون جهاد حضرت سلیمان (ع) با بت‌پرستان﴿ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ [۱۳] اشاره کرده است. جهاد دفاعی نیز مورد توجه انبیای الهی (ع) بوده است؛ نیز قرآن کریم از تشویق تورات به مطلق جهاد خبر می‌دهد ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۱۴] و در میان احادیث نیز گزارش‌هایی از جهاد دفاعی حضرت ابراهیم (ع) وجود دارد[۱۵]. در آیین اسلام، احکام جهاد در سال اول هجری تشریع شد[۱۶] و آیات فراوانی به لزوم جهاد و دفاع ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۷]؛ ﴿انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۱۸]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۱۹]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۲۰]، فضیلت جهاد و مجاهدان﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ [۲۱]؛ ﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۲۲] و شرایط و احکام آن ﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ [۲۳] اشاره کرده است. همچنین در منابع روایی شیعه[۲۴] و اهل سنت[۲۵]، از شئون مختلف جهاد و دفاع، روایات فراوانی گردآوری شده است.

بحث از جهاد در آثار فقهی، بیشتر زیر عنوان کتاب «جهاد»[۲۶] و گاه با عنوان کتاب «السیر»[۲۷] یا «الجهاد و سیرة الامام (ع)»[۲۸] مطرح شده است، در برخی منابع فقهی به ویژه متأخر از جمله به دلیل احساس عدم نیاز، بخش جهاد نیامده است. با این حال، برخی فقهای معاصر به آن پرداخته‌اند[۲۹].

بحث از دفاع در متون فقهی، مستقل نیست، بلکه غالباً ضمن کتاب جهاد آمده است[۳۰]. در سده‌های اخیر، با آغاز هجوم استعمارگران به سرزمین‌های اسلامی، فقیهان توجه ویژه‌ای به خصوص مسئله دفاع کردند و برخی به تفصیل به احکام آن پرداختند[۳۱] و رساله‌های متعددی تألیف کردند[۳۲].

امام خمینی از معدود فقیهانی است که در دوران معاصر؛ ذیل بحث امر به معروف و نهی از منکر کتاب[۳۳] و نیز در انتهای رساله عملیه فارسی، احترام دفاع را مطرح کرده است[۳۴]. افزون بر این مجموعه، پاسخ‌های ایشان به استفتائات مردمی، در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بسیاری از احکام و مباحث مرتبط با جهاد و دفاع را دربر داشت[۳۵]. جهاد دفاعی در دیدگاه امام خمینی با توجه به وقوع جنگ تحمیلی، تبلور ویژه‌ای یافت؛ ایشان امر دفاع را مقدّم بر بسیاری از امور مهم دیگر، مانند تحصیل می‌دانست[۳۶] و بر اساس دیدگاه تکلیف محوری، حتی شکست در این مسیر را پیروزی واقعی می‌شمرد[۳۷]. از آنجا که این جنگ تجاوز یک کشور مسلمان به ایران اسلامی بود، سبب طرح مسائلی جدید در این زمینه شد که مورد نیاز رزمندگان بود[۳۸].[۳۹]

جهاد در ادیان سابق

جهاد با عنایت به قلمرو گسترده‌اش، در ادیان سابق نیز دارای پیشینه است[۴۰]. قرآن کریم نیز حکایت از وجود حکم جهاد در تورات و انجیل داشته ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۴۱] و به مواردی از مبارزه پیامبران با طاغوت‌های زمان خود اشاره کرده است؛ مانند جنگ حضرت موسی با عمالقه ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ * قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ[۴۲] در شام و فلسطین و بیت‌المقدس را اشغال کرده بودند[۴۳]. اساساً فلسفه بعثت انبیا اقتضا داشته که در فرایند تلاش‌های آنان، عنصر مبارزه با دشمنان تعبیه شده باشد؛ زیرا وظیفه انبیا تنها بیان حلال و حرام الهی نبوده است و گزارش برخی آیات مانند: ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ[۴۴] در مورد مبارزه بسیاری از انبیا مؤید این امر است[۴۵].

جهاد در شریعت خاتم

پیامبر اسلام (ص) در مدت حضور خود در مکه و بعد از دعوت علنی به اسلام، با وجود انکار، آزار و اذیت مشرکان، مأمور به تحمل این وضعیت بوده و به جهت کمی نفرات و امکانات، در مقام نبرد با کفار بر نیآمدند[۴۶]؛ بلکه در این مرحله مأمور به خویشتن‌داری در مقابل اهانت کفار بودند ﴿وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ [۴۷]؛ ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ [۴۸]. بعد از هجرت به مدینه و تغییر شرایط مسلمانان، جواز جهاد و مقابله از سوی خداوند﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ [۴۹] در مقابل ظلم و تعدی دشمنانی چون قریش و مشرکان نازل شد[۵۰] و در سال دوم هجری اولین فرمان جهاد از سوی خداوند صادر گردید ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [۵۱]؛[۵۲]، چنانکه پیامبر اکرم (ص) بعد از تشریع اصل جهاد و متعارف شدن جهاد نظامی، از عنوان جهاد برای سایر عرصه‌های مبارزه، از جمله «مبارزه با نفس» استفاده فرمود[۵۳]. جهاد با نفس بعد از پیامبر (ص) در ادبیات اسلامی رواج یافت و از جمله در بیانات امیرمؤمنان علی (ع) استفاده شد[۵۴].

جهاد پس از دوران پیامبر اکرم

بعد از پیامبر اسلام (ص) نیز جهاد به لحاظ قوت و ضعف مسلمانان، فراز و نشیب و ادوار مختلفی را طی نموده است. علی‌رغم اینکه در میان عامه مسلمانان، جهاد به عنوان دستوری پایدار حتی بعد از پیامبر (ص) تلقی می‌شد[۵۵]، اما در میان فرقه‌های اسلامی، بر اساس خاستگاه فکری - عقیدتی دارای احکامی متفاوت بوده است. برخی گروه‌های منتسب به اسلام مانند «قادیانیه»، قائل به نسخ حکم جهاد شدند[۵۶]؛ ولی در برخی فرقه‌های اسلامی مانند «زیدیه»، جهادامر به معروف و نهی از منکر) از اصول دین شمرده شده است[۵۷]. نظر مشهور میان فقهای شیعه امامیه، اشتراط جهاد ابتدایی به اذن امام معصوم (ع) بوده است[۵۸]؛ از این‌رو در دوران غیبت، جهاد ابتدایی نامشروع دانسته شده است[۵۹]. البته در عصر حاضر شهرت یاد شده به سوی تجویز جهاد ابتدایی به اذن فقیه جامع الشرائط در حال تغییر بوده است[۶۰] اما در جهاد دفاعی فرقی میان دوران حضور و غیبت معصوم نیست[۶۱] و فقیهان، اعم از شیعه[۶۲] و سنّی[۶۳] در این باب کتب مفصلی نگاشته‌اند. علاوه بر فقه، در علوم دیگر نیز در شرایط و فواید جهاد سخن رفته است[۶۴].

در قرون اخیر که به نوعی دوران فترت مسلمانان بوده، به تدریج بحث جهاد از متون فارسی فقه خارج شد[۶۵]، ولی در دوران نزدیک‌تر شاهد تغییر نگرش مسلمین در این مسئله و برجسته شدن جهاد و طرح مجدد آن در سطح جهان اسلام می‌باشیم. از جمله علت‌های این تغییر رویکرد، آن است که مسلمانان در سایه دگرگونی‌های فکری - هویتی دنیای جدید، به بازسازی عقبه فرهنگی- عقیدتی خود پرداختند[۶۶]؛ لذا در برابر تلقی ناصواب و بعضاً مغرضانه نسبت به جهاد و مسائل پیرامون آن، مباحث جدیدی به جهت تنویر افکار صورت گرفت[۶۷]. این فعالیت‌های مصلحانه که به دمیده شدن روحیه جهادی در ملل اسلامی منجر شد، از اسباب شکل‌گیری انقلاب اسلامی به شمار می‌رود[۶۸].

عواملی چون دست‌اندازی دولت‌های استعماری بر سرزمین‌های اسلامی و تسلط سیاسی و فرهنگی آنان، مسلمانان را واداشت تا با نگاهی عبرت‌آموز به گذشته خود و یافتن عوامل پیشرفتشان در دوران گذشته، به جهاد به عنوان عاملی اساسی در برون‌رفت از وضعیت موجود بنگرند[۶۹].

هر چند عصر حاضر شاهد پیدایش جریان‌های تروریستی ذیل عنوان جهاد اسلامی است که متأسفانه هزینه‌ای سنگین و خسارتی عظیم را به وجهه اسلام در جهان وارد کرده است، با این حال نگرش مثبت انقلاب اسلامی به مسئله جهاد و دوری آن از افراط و تفریط، باعث شده است که در دنیای امروز جهاد را فارغ از قرائت‌های خوارج‌مآبانه و تنگ‌نظرانه معرفی کرده و روح فراگیر جهاد را در جوانب مختلف جامعه ترویج نماید؛ زیرا بعد از انقلاب اسلامی در ایران، با فرهنگ‌سازی‌ای که در امر جهاد و توجه به جوانب آن شد، انقلاب اسلامی ثابت کرد که همین روحیه جهادی چه تأثیرات مثبتی را در پیشرفت جامعه و خروج آن از انحطاط و عقب‌ماندگی می‌تواند داشته باشد.[۷۰]

فلسفه جهاد

جایگاه و اهمیت جهاد

اسلام جهاد را به عنوان یکی از واجبات مهم دین شمرده است[۷۱]. برای درک اهمیت جهاد کافی است که به ابعاد تببین شده جهاد در شریعت اسلام توجه شود؛ زیرا اسلام گاه با بیاناتی تشویقی و برانگیزاننده[۷۲] و گاهی با تهدید در صورت ترک جهاد[۷۳]، و نیز با بیان آثار حقوقی جهاد و توابع آن مانند لزوم آمادگی رزمی و مهیا نمودن ساز و برگ جنگی ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ [۷۴]، حرمت فرار از جنگ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ * وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ [۷۵] و... بر اهمیت جهاد تأکید کرده است.

در منابع دینی جهاد دری از درهای بهشت معرفی شده که خداوند برای اولیای خاص خود گشوده است[۷۶] و مجاهدان، به عنوان رهبران اهل بهشت، شمرده شده‌اند[۷۷] و بهره مجاهد فی سبیل الله بهشت بوده و پیروزی یا شکست، در این وعده تأثیری ندارد ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ [۷۸]. اثر این نگاه توحیدی، قطعی بودن پاداش برای هرگونه مجاهده در هر مرحله از حرکت جامعه اسلامی می‌باشد که یأس، ناامیدی و سرخوردگی را در جامعه اسلامی از بین می‌برد[۷۹].

اهمیت امر جهاد در انقلاب اسلامی نیز به وضوح مورد تأکید بوده[۸۰] و اساساً زیربنای انقلاب اسلامی و مشروعیت آن در پرتو این موضوع مهم، بوده است که توسط امام خمینی ترویج و احیا شده است و تبلور این نگرش با تأکید بر شعار عمل به تکلیف[۸۱] در مقابل دیدگاه «عمل برای پیروزی» پررنگ گردیده است[۸۲]؛ چنانکه ریشه تاریخی این نگاه را در رفتارهای امیرالمؤمنین (ع) در برخورد با معاویه و نیز قیام امام حسین (ع) می‌توان یافت[۸۳]. در انقلاب اسلامی، بر اساس این آرمان، نگرش مثبت نسبت به آینده همواره مورد تأکید بوده است تا فقدان نیرو و امکانات در این راه مقدس، موجبات ضعف را فراهم نسازد[۸۴]. مجموعه اشاراتی که در انقلاب اسلامی نسبت به امر جهاد شده است، حکایت از اهمیت آن در منظومه اندیشه اسلام و انقلاب دارد؛ لذا جهاد در رأس امور شمرده شده است[۸۵]؛ زیرا اسلام در مقام نکوهش کسانی که زندگی در این دنیا و مظاهر آن را بر جهاد ترجیح می‌دهند، آنان را سخت تهدید کرده ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ [۸۶] و در بیان موازنه بین مسائل دنیوی و امور معنوی، جهاد را در ردیف امور معنوی بعد از حب خدا و رسول آورده است، که نشان دهنده آن است که تنها با جهاد، اصول حفظ می‌شود و ترک آن عواقب ناگواری در پی دارد[۸۷].

در اندیشه انقلاب اسلامی این باور وجود داشته است که جامعه اسلامی باید ضمن هوشیاری، همواره توان خود را به بالاترین حد ارتقا دهد تا علاوه بر اینکه از ناحیه دشمنان دچار غافلگیری نشود[۸۸]، قدرت بازدارندگی خود را نسبت به دشمنان حفظ کرده، موجبات دلگرمی حامیان و دوستان خود را نیز فراهم آورد[۸۹].[۹۰]

اقسام جهاد

برخی فقیهان تقسیم چهارگانه‌ای از جهاد به دست داده‌اند که براساس آن جهاد یا با کفّار و مشرکان است یا با شورشی‌های داخلی (بغاة). نیز در فرض جهاد با کفّار، جهاد یا به جهت دعوت آنان به اسلام است یا به سبب دفاع در مقابل هجوم آنان و حفظ نفس و مال مسلمانان[۹۱]. برخی نیز این تقسیم‌بندی را تا پنج دسته رسانده‌اند[۹۲]؛ اما در تقسیم‌بندی معروف، فقیهان با توجه به منشأ جنگ، آن را به دو دسته جهاد ابتدایی و دفاعی تقسیم کرده‌اند[۹۳]. ظاهر عبارات امام خمینی نیز همسو با این تقسیم‌بندی است[۹۴]. جهاد ابتدایی به نبرد مسلمانان با کفّار برای دعوت آنان به اسلام و یکتاپرستی و عدالت و جهاد دفاعی به نبرد با متجاوزان و مهاجمان برای دفاع از حوزه اسلام و سرزمین‌های مسلمانان و حفظ جان و مال و حیثیت مسلمانان گفته می‌شود[۹۵].[۹۶]

انواع و قلمرو جهاد

گستره مفهومی جهاد شامل جهاد نظامی و غیر آن می‌شود[۹۷]، چنانچه عموم ائمه (ع) به عنوان کسانی خطاب شده‌اند که حق جهاد را اداء کرده‌اند[۹۸]؛ حال آنکه اکثر ائمه (ع) در جهاد نظامی شرکت نکرده بودند؛ لذا مجاهدت‌های سیاسی و تلاش‌های علمی و عملی ائمه‌(ع) در مواجهه با دشمنان اسلام، جهاد شمرده شده است؛ از این‌رو قلمرو جهاد، تعمیم یافته و مبارزه با نفس اماره و دفع هر موجود شروری مانند شیطان که به دنبال گمراهی انسان است را نیز شامل می‌شود[۹۹]. از این روی جهاد صرفاً به معنی جنگ و نبرد مسلحانه نیست و شامل هر نوع تلاش و کوششی در قالب مبارزه برای پیشبرد اهداف مقدس الهی در مقابل دشمنان می‌شود[۱۰۰]، بنابراین با عنایت به این معنای گسترده از جهاد، مبارزه در راستای از بین بردن جهالت، فقر و... را نیز می‌توان جهاد نامید.

در اندیشه انقلاب اسلامی بر اساس همین وسعت، دائره جهاد، پهنای فعالیت‌های جهادی؛ أعم از نظامی، فرهنگی، اقتصادی و... بوده و تلاش و آمادگی برای حفظ استقلال در همه زمینه‌ها، لازمه دفاع حداکثری از ممالک اسلامی بوده و این فعالیت‌ها جهاد شمرده شده است[۱۰۱]، که با توجه به رویکرد سلطه‌گرانه دشمنان، و تعارض منافع آنان با پیشرفت انقلاب اسلامی، لازم است که انقلاب اسلامی با آنان مقابله نماید؛ لذا راهبرد اساسی انقلاب نیز حفظ حالت تدافعی و لوازم آن نسبت به دشمنان تعیین شده است [۱۰۲]. با این گستره مفهومی، جهاد محدود به زمان خاصی نیست بلکه همواره تداوم دارد.

رویکرد کلی انقلاب اسلامی در تأکید بر جهاد، هدایت ظرفیت‌های جامعه از بعد علمی- عملی و تقویت این ظرفیت‌ها در راستای فعلیت یافتن آن و نهایتاً رسیدن جامعه به کمال مطلوب در همه ابعاد بوده است[۱۰۳]. با توجه به این رویکرد عام، مفهوم مقدس جهاد را که عمدتاً در ذهن عموم مردم و خواص از آنها، در قالب پیکار با کفار به صورت قتال بود، خارج کرده و به آن جانی تازه بخشید و سبب احیای معانی اصیلی گردید[۱۰۴].

با توجه به متعلقات جهاد و موارد آن می‌توان اقسام را چنین نام برد که متعلق جهاد، یا نفس است یا غیر آن، در صورت اول، جهاد اکبر (جهاد با نفس) خواهد بود و در صورت دوم، جهاد اصغر می‌باشد. در فرض اخیر یا متعلق آن نبرد مسلحانه و پیکار نظامی است که همان جهاد نظامی است که بارزترین مصداق جهاد است و یا غیر آن می‌باشد که شامل عرصه‌های دیگر جهاد مانند جهاد علمی، اقتصادی و... می‌شود.[۱۰۵]

جهاد نظامی

جهاد ابتدایی

جهاد دفاعی

دفاع شخصی

جهاد سیاسی

جهاد اقتصادی

جهاد علمی

جهاد اکبر

مسائل جهاد و دفاع

  1. نقش مصلحت در جهاد: به باور فقیهان، در جهاد ابتدایی، اگر دشمن غالب باشد یا مصلحت دیگری اقتضا کند، حاکم می‌تواند با دشمن قرارداد آتش‌بس امضا کند[۱۰۶]. این حکم در جهاد دفاعی نیز کاربرد دارد[۱۰۷]. با توجه به عبارات فقیهان، عامل اصلی پذیرش یا ردّ آتش‌بس ارزیابی حاکم نسبت به وجود مصلحت و عدم آن است[۱۰۸]. امام خمینی نیز در برخی موضع‌گیری‌های خویش، از جمله پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش صلح صادر کرد، مصلحت را عامل اصلی خواند[۱۰۹]؛
  2. آمادگی و تهیه مقدّمات: قرآن کریم ضمن دستور به گردآوری ادوات نظامی و کسب آمادگی‌های لازم، یکی از اهداف این فرمان را بازدارندگی و ایجاد ترس در دل دشمن دانسته است﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ [۱۱۰]. فقیهان نیز از این آیه وجوب تهیه مقدّمات را برداشت کرده‌اند[۱۱۱] و آن را شامل هر نوع آمادگی و گردآوری تجهیزات دانسته‌اند[۱۱۲]. در احادیث نیز بر آمادگی و تهیه مقدمات دفاع تأکید شده است[۱۱۳]. تجویز شرط‌بندی در برخی امور، مانند اسب‌دوانی و تیراندازی نیز به منظور تقویت مسلمانان و ایجاد آمادگی در امور نظامی شمرده شده است[۱۱۴]. بر این اساس و با توجه به این ملاک، امام خمینی و برخی معاصران، موضوع سبق و رمایه را مختص به اسب و تیراندازی با کمان ندانسته‌اند و حکم آن را به آلات و وسایل جنگی جدید نیز توسعه داده‌اند[۱۱۵]. امام خمینی در مواضع متعدد، ضمن تشویق به این امور، حتی در زمان صلح و تبیین اهمیت پرداختن به آمادگی نظامی جهت دفاع[۱۱۶]، بر این راهبرد کلان تأکید ورزیده است. اگرچه احتمال تجاوز ضعیف باشد، اما به جهت قوت محتمل و اهمیت موضوع، آمادگی دفاعی، امری لازم[۱۱۷] و از اهمّ واجبات شمرده شده است[۱۱۸]؛ چنان‌که ایشان آموزش نظامی برای بانوان را جایز دانسته و بر مطلوبیت آن تصریح کرده است[۱۱۹]؛
  3. سلاح‌های کشتار جمعی: حکم استفاده از این‌گونه سلاح‌ها، به سبب نوظهور بودن، در آثار فقهیان پیشین مطرح نبوده است، هرچند برخی از ایشان در موارد مشابه، مانند آتش‌زدن مناطق دشمن[۱۲۰] یا ریختن سم در آب و غذای دشمن را ممنوع[۱۲۱] و برخی دیگر مکروه[۱۲۲] دانسته‌اند. با توجه به این موارد، امام خمینی[۱۲۳] و برخی دیگر[۱۲۴] تولید و استفاده از ابزار جنگی کشتار جمعی را جایز نمی‌دانند؛
  4. حکم حامیان دشمن: کشوری که زمین و فضای خود را در اختیار دشمن قرار دهد، در صف دشمن قرار می‌گیرد، هرچند با مسلمانان پیمان همکاری داشته باشد؛ چون براساس تعالیم قرآن ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ [۱۲۵]؛ ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ[۱۲۶]، احترام به هم‌پیمانان تا زمانی است که طرف مقابل از تعهد خود تخطی نکرده باشد؛ از این رو با عدم پایبندی وی، پیمان نیز ملغا می‌شود[۱۲۷]. در صدر اسلام، کمک برخی هم‌پیمانان به دشمن، نقض پیمان محسوب می‌شد و واکنش عملی پیامبر (ص) را در پی داشت[۱۲۸]. برخی نظریات فقهی نیز در مسیر این دیدگاه ارزیابی می‌شود؛ مانند الغای عقد ذمه در فرض کمک کردن اهل کتاب به دشمن[۱۲۹] و جواز کشتن آنان به سبب همکاری با دشمن[۱۳۰]؛
  5. دفاع استشهادی: این کار به ویژه اگر دفاع منحصر به آن باشد، به عنوان روشی دفاعی مطرح است و پیشینه بحث از آن در برخی رساله‌های جهادی مربوط به دوران جنگ‌های ایران و روس است[۱۳۱]. برخی فقیهان به استناد اینکه دلایل حرمت انتحار و به هلاکت‌انداختن نفس از دفاع استشهادی انصراف دارد، آن را مجاز شمرده‌اند[۱۳۲] و معتقدند فرقی میان عملیات استشهادی و دیگر اقسام دفاع و جهاد نیست[۱۳۳]. برخی نیز بر این باورند که اگر حرمت قتل نفس، مزاحم واجب اهمی، مانند دفاع و حفظ دین شود، به جهت لزوم رعایت امر اهمّ، حرمت قتل نفس برداشته می‌شود[۱۳۴]. ستایش امام خمینی از دفاع استشهادیِ شهید حسین فهمیده[۱۳۵]، حاکی از همراهی ایشان با این روش است.[۱۳۶]

غنایم جنگی

احکام اسیران

احکام شهید

چنان‌که در قرآن کریم آمده خداوند در برابر گذشتن انسان از جان و مال خویش، کامیابی عظیم وی را تضمین کرده ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۱۳۷] و از مرده نامیدن شهدا نهی کرده است ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ [۱۳۸]. امام خمینی شهیدان را در پیشگاه خداوند دارای مقام خاص می‌دانست[۱۳۹] که شاهد جلوه حق خواهند بود[۱۴۰]. به نظر امام خمینی و دیگر فقیهان، کسی که در میدان نبرد و معرکه جنگ به شهادت رسیده باشد، غسل و کفن ندارد[۱۴۱] و با لباس رزم خود دفن می‌شود[۱۴۲]. مسّ شهید نیز باعث غسل مسّ میّت نمی‌شود[۱۴۳]. امام خمینی کسانی را که در حال اشتغال به تدارکات یا استراحت در میدان نبرد کشته شوند نیز داخل در معرکه می‌شمرد و احکام شهدا را در حقّ ایشان جاری می‌دانست[۱۴۴].[۱۴۵]

مقایسه نگرش انقلاب اسلامی به جهاد با سایر نگرش‌ها

با وجود همسویی متفکران معتدل اهل سنت با انقلاب اسلامی، نگاه‌ها نسبت به مسئله جهاد مختلف بوده است. در این راستا به دلیل بحران‌هایی که در زمان حاضر در منطقه غرب آسیا خصوصاً، از جانب گروه‌هایی با عنوان اسلامی پدیدار شده، مقایسه‌ای کوتاه میان دیدگاه نوسلفیان و اندیشه انقلاب اسلامی خواهیم داشت. البته نوسلفیه معاصر، خود منشعب در طیف‌ها و جریانات مختلفی مانند سلفیه جهادی «پیرو سید قطب»، سلفیه افراطی «دیوبندی» در مناطق شبه قاره هند، سلفیه اعتدالی «اخوان المسلمین» در قاره آفریقا و سلفیه «وهابی تکفیری» به ویژه در عربستان سعودی است، که این جریان به‌خاطر وجود خلأ فکری، خصوصاً در زمینه سیاسی و اجتماعی و حمایت‌های ویژه مالی از آن، به سرعت در میان جوامع اهل سنت گسترش یافت.

اساس اختلافات از لایه‌های اعتقادی ۔ کلامی شروع شده و به مسائل فقهی - حقوقی و سایر جوانب از جمله مسائل سیاسی- اجتماعی ختم می‌شود. پایه‌های اعتقادی این تفکرات در نوع رویکردی است که این جریان‌ها در مسائل کلامی‌ای از قبیل: «لزوم تبعیت از فهم و روش صحابه، تابعان و محدثان قرن دوم و سوم»، «مخالفت با تأویل‌های کلامی - فلسفی در باب آیات و روایات»، «ایمان تام به ظواهر نصوص»؛ هر چند معنای آنها فهمیده نشود، «تقدیم نقل بر عقل» و «توسعه مفهوم شرک و کفر»[۱۴۶] و... دارند. و همچنین عناوینی چون «دارالاسلام» و «دارالکفر» مطرح است؛ به طوری که فهم رویکرد این گروه‌ها بدون توجه به تعریف این عناصر ممکن نیست. در مجموع باید گفت که پایه‌های فکری این گروه‌ها دارای صبغه اهل حدیث بوده که در روند تاریخی خود به بازتعریف و توسعه مفاهیم فوق دست زده‌اند. این پیش‌فرض‌ها در تفسیر منابع اسلامی، این نتیجه را به دنبال داشته است که تفکر مزبور شدیداً دچار عقل‌گریزی؛ بلکه عقل ستیزی گردیده است[۱۴۷] و این اختلافات به نوعی به مواجهه با پدیده‌های اجتماعی - سیاسی نیز کشیده شده است.

اگر در دیدگاه گذشتگان، جهاد مختص به کفار یا باغیان بوده، اما امروزه در دیدگاه اینان، جامعه اسلامی را نیز شامل شده است؛ زیرا هر گروهی که با آنها نباشد، حتی اگر همکیش باشد، ولی به اردوگاهشان مهاجرت نکند، مسلمان نبوده و حکم کفار را دارد[۱۴۸]، چراکه در تعریف «دارالاسلام» بر این عقیده‌اند که منطقه «دارالاسلام»، منطقه‌ای است که قوانین اسلامی در آن حاکم باشد و إلا به صرف حضور مسلمانان، از «دارالکفر» و «دارالحرب» بودن خارج نشده[۱۴۹] و مشمول حکم جهاد می‌شود. به لحاظ ساز و کار جهاد و قتال نیز صدور حکم تکفیر در نزد آنان مساوی با جواز هر گونه عملیات جهادی به هر شکل بوده است[۱۵۰]. نتیجه طبیعی چنین تفکری رواج اشکال مختلف خشونت و اعمال تروریستی با نام جهاد می‌باشد.

نکته مهم دیگر در اندیشه این گروه‌ها این است که جهاد نظامی را واجب عینی می‌دانند[۱۵۱]؛ از این‌رو جهاد به باور آنها نیازمند مجوز از کسی نیست. این رویکرد در جهان اسلام، با مشخصه جهادگرایی و تکفیرگرایی به صورت آسیبی فراگیر در آمده است. این تفکر در تقابل کامل با اندیشه انقلاب اسلامی است و با قطع نظر از لایه‌هایی از اختلاف همچون تعریف مفاهیمی چون شرک، بدعت، عبادت و... و نیز کیفیت تعامل با کتاب و سنت، می‌توان گفت که خطرناک‌ترین شاخصه در شاکله فکری این گروه‌ها از منظر انقلاب اسلامی همان عقل‌ستیزی آنهاست که در سایه آن سایر امور تحت الشعاع قرار می‌گیرد[۱۵۲].

انقلاب اسلامی بر این باور است که نمی‌توان علیه هیچ مسلمانی حکم تکفیر صادر کرد؛ علاوه بر اینکه جهاد علیه کفار نیز مشروط به شرایط و زمینه‌های ویژه‌ای است. هر نوع اقدام خشونت بار علیه بی‌گناهان در امر جهاد ممنوع است[۱۵۳]؛ چنانکه جهاد با وجود اهمیت زیاد، فرعی از مسئله ولایت بوده و در سایه آن تعریف می‌شود؛ لذا هیچ‌گاه مهمتر از آن نخواهد بود؛ بنابراین قبض و بسط جهاد منوط به اذن ولایت بوده و بدون آن مشروع نمی‌باشد[۱۵۴].

در حقیقت این تدبیر و تشخیص «ولی» واجد شرایط خاص می‌باشد که سمت وسو، به نوع مبارزات مردم و تلاش‌های آنان می‌دهد[۱۵۵]. امر ولایت در زمان غیبت متبلور در ولی فقیه واجد شرایط خاص است (مقام ولایت فقیه) و چون او متولی امور عامه مسلمین، از جمله امر جهاد است، تخطی از او به هیچ وجه جایز نمی‌باشد[۱۵۶]. از این‌رو اساساً در نگاه انقلاب اسلامی، جهاد امر شخصی و فردی نیست، تا هر کس، هرگونه که خواست با نام جهاد اقدام نماید. این در حالی است که گروه‌های یاد شده جهاد نظامی را مانند نماز یک واجب عینی می‌دانند؛ لذا هر فرد و گروهی باید به هر روشی اقدام به آن نماید[۱۵۷]؛ در یک مرور اجمالی، جهاد مسلحانه از نگاه انقلاب اسلامی منوط به اذن مجتهد جامع الشرایط است که با توجه تام به مصالح مسلمانان در مقابله با کفار حربی و بر اساس بصیرت و نفی خشونت (به شکل‌های مختلف آن) می‌تواند انجام پذیرد. به علاوه اینکه در نگاه انقلاب اسلامی - همان‌گونه که گذشت -جهاد به عرصه‌هایی چون جهاد اقتصادی، علمی و سیاسی نیز تعمیم داده شده است.[۱۵۸]

فرهنگ جهادی

شبهات مستشرقین درباره جهاد

یکی از مهمترین نقاطی که مستشرقان بر آن تمرکز کرده و به شبهات پیرامون آن دامن زده‌اند، مسئله جهاد است[۱۵۹]. به اعتقاد برخی صاحب‌نظران این رویکرد مستشرقان در تحقیق مسائل اسلامی دارای خلل‌های روشی بوده[۱۶۰] که از مهمترین آنها، دخالت دادن برخی پیش‌فرض‌ها است؛ لذا جهت‌گیری آنان در راستای اثبات غیر الهی بودن دعوت پیامبر (ص) بوده است[۱۶۱]. از این‌رو در تحلیل عوامل گسترش اعجاب‌انگیز اسلام با پررنگ کردن عواملی خارجی، درصدد استناد این امر به پدیده‌هایی غیر از مقبولیت حقیقت اسلام بوده‌اند[۱۶۲]، از سوی دیگر، مواجهه برخی محققان مسلمان با این اشکال‌ها دارای آسیب‌هایی بوده، چنانکه برخی از روشنفکران غرب‌گرا رویه‌ای منفعلانه در پیش گرفته و در قالب تفسیرهایی انحرافی از قبیل منحصر بودن حکم جهاد به زمان پیامبر (ص) و ریاضت نفسانی دانستن اصل جهاد یا خارجی قلمداد کردن جهاد از متن دین، در صدد پاک کردن صورت مسئله برآمده‌اند[۱۶۳]. رویکرد انقلاب اسلامی تأکید بر نفی این انفعال، و بیان واقعیت جهاد اسلامی و مذمت وادادگی در مقابل این اشکال‌ها بوده است[۱۶۴].

اساس جهاد ابتدایی بر دعوت به اسلام و یکتاپرستی بوده[۱۶۵]، بدون آنکه هدف مستقیم و مباشر آن، مسلمان کردن اجباری باشد. آنچه در تشریع جهاد مهم است حاکمیت دین بوده است و گرایش به اسلام به عنوان افق و چشم‌اندازی مهم مورد توجه قانون‌گذار بوده است[۱۶۶]؛ به عبارتی هدف در جهاد ابتدایی، از میان برداشتن موانع پیشرفت دین و تبلیغ آن بوده است[۱۶۷]. خداوند در قرآن کریم ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [۱۶۸] اکراه در دین را نفی کرده[۱۶۹] و از اینکه پیامبر (ص) مردم را به طور قهرآمیز به اسلام در آورد برحذر داشته است﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ [۱۷۰]؛ لذا اسلام از چنین اتهاماتی مبرا است[۱۷۱]. علاوه براین، اساس گسترش امور اعتقادی، با زور امکان‌پذیر نیست[۱۷۲] و در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که به اجبار در تغییر دین دعوت کند[۱۷۳]. شاهد این مدعا، اقرار برخی مستشرقان درخصوص مسئله گسترش اسلام است که بر اساس آن، نه تنها اکراهی در اسلام ساکنان صورت نگرفته، بلکه شواهد نشان می‌دهد حتی کفاری که در برخی برهه‌های تاریخی بر مسلمانان پیروز شده‌اند؛ مانند ترکان سلجوقی (قرن ۱۱م) و مغولان (قرن ۱۳م) آیین دشمنان شکست‌خورده خود یعنی اسلام را پذیرا شده‌اند[۱۷۴].

اشکالی نیز به این صورت مطرح شده که اصل دین موافق صلح است؛ نه تشریع جنگ و جهاد، ولی آنچه که فطرت سلیم به وضوح آن را درک می‌کند، حسن دفع تجاوز است و چون دین اسلام دینی جامع و خاتم بوده و بر اساس فطرت انسانی می‌باشد از این‌رو نمی‌تواند نسبت به این امر مهم بی‌تفاوت باشد[۱۷۵]. البته گویا مستشرقان در مقابل رفتاری که در میان ابناء مسیحیت و دولت‌هایشان رخ داده و در تاریخ نیز ثبت شده، خود را به فراموشی زده‌اند؛ جنگ‌هایی که میزان خشونت آن بسیار فراتر از تلفاتی است که در جنگ‌های اسلامی مطرح بوده است؛ مانند بی‌گناهانی که در جنگ‌های مذهبی بین پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها کشته شدند[۱۷۶] و یا جنگ‌هایی که در دوره مدرن به راه انداختند و میلیون‌ها انسان را با سلاح‌های کشتار جمعی و غیر آن نابود کرده و بسیاری را گرفتار امراض جسمی و روحی کردند[۱۷۷].[۱۷۸]

نظام سیاسی؛ جهاد، جنگ و صلح

اسلام دینی اجتماعی و برخوردار از مسئولیت‌های اجتماعی است؛ لذا در متن دستورات آن «جهاد» قرار گرفته و جزء یکی از فروع آن به‌شمار رفته است. عده‌ای حکم جهاد در اسلام را تحقیر کرده و می‌گویند: مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمی از جنگ در آن نیست، اما ما می‌گوییم اسلام این افتخار را دارد که قانون «جهاد» دارد. مسیحیت اگر جهاد ندارد چون جامعه، قانون و تشکیلات اجتماعی مبتنی بر خود ندارد تا قانون جهاد داشته باشد. هرچه در مسیحیت است مسائل اخلاقی و مجموعه نصیحت‌ها است که آنها هم جهاد نمی‌خواهد؛ اما اسلام دینی است که خود را متعهد و موظف به تشکیل جامعه می‌داند. تشکیل کشور، دولت و حکومت از مهم‌ترین هدف‌های اسلام است پس این دین نمی‌تواند قانون جهاد نداشته باشد. اسلام برخلاف مسیحیت که دایره‌ای محدود به اندرز و نصیحت دارد، دایره و گستره وسیعی دارد که تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد[۱۷۹].

دنیای مسیحیت یکی از نقاط ضعف اسلام را جهاد می‌داند و می‌گوید: اسلام دین جنگ است نه دین صلح، درحالی‌که مسیحیت دین صلح است و به‌طور کلی جنگ بد است و صلح خوب، دینی که از طرف خدا است باید طرفدار صلح باشد نه جنگ. آنان دیروز از زاویه اخلاق به این اشکال می‌پرداختند و می‌گفتند اگر به طرف راست چهره‌ات زدند طرف چپ را بگیر، امروز تغییر چهره داده و از زاویۀ حقوق وارد شده‌اند که جنگ به‌طور کلی برخلاف حق «آزادی» است؛ آزادی عقیده، آزادی اراده، آزادی انتخاب مذهب. هر دو زاویه جواب روشن و واضحی دارد. البته صلح خوب است. جنگ هم به معنای تهاجم به دیگران و تصرف زمین و اموال آنها بد است. اما اگر دینی از جامعیت و ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، حقوقی و عبادی برخوردار بود، باید فکر آن روز را کرده باشد که اگر پیروانش یا حتی مردم دیگری - غیر از پیروانش - مورد تجاوز قرار گرفتند چه باید کرد؟ اینجا است که باید قانون جنگ و جهاد مقرر کند. معلوم و آشکار است که صلح خوب است اما تسلیم و ذلت چطور؟ تسلیم در مقابل متجاوز، صلح‌دوستی نیست، زیر بار ذلت رفتن است[۱۸۰]. به علاوه قرآن به‌طور مطلق دستور جنگ نداده است. آیات قرآن مربوط به جهاد حداقل در چهار ردیف قابل دسته‌بندی است[۱۸۱].

۱. آیاتی که به‌صورت مطلق دستور به جنگ داده است؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۸۲].

۲. آیاتی که جنگیدن با دیگران را مقید کرده به اینکه آنها نیز با مسلمانان در حال جنگ باشند مانند اینکه فرموده است: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۸۳]؛ و ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً[۱۸۴]. یا اینکه توده‌ای از مسلمانان و غیر مسلمانان را در زیر ظلم و ستم خود قرار داده و آزادی آنها را پایمال کرده‌اند؛ ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ[۱۸۵]؛ و ﴿لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ[۱۸۶].

۳. آیاتی که تصریح می‌کند دعوت ایمان به اسلام به اجبار و زور نیست؛ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۱۸۷]. و ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۱۸۸].

۴. آیاتی که با صراحت طرفداری از «صلح» را اعلام کرده است. آنجا که بعد از دستور به آمادگی و تهیه توانمندی در مقابل دشمن؛ ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ...[۱۸۹] فرموده است: ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۱۹۰]. در جای دیگر فرموده است: اگر اینها از جنگ کناره‌گیری کردند و با شما نجنگیدند و اظهار صلح کردند و گفتند ما حاضر به صلح با شماییم خدا اجازه نمی‌دهد که بیشتر جلو بروی و با آنها به جنگ بپردازی[۱۹۱]. آری! اگر فقط آیات دسته اول بود که به‌طور مطلق به جنگ و جهاد دستور داده است ممکن بود بگوییم اسلام دین جنگ است؛ اما با توجه به آیات سه دسته بعدی باید مطلق را حمل بر مقید کرده و نتیجه گرفت: نظر اسلام این نیست که به زور به مردم بگوید مسلمان بشوید و گرنه کشته خواهید شد[۱۹۲]. حتی جنگیدن با کافران هم حد و اندازه‌ای دارد که نباید از آن تجاوز کرد؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۹۳][۱۹۴].[۱۹۵]

ماهیت جهاد

اهل تحقیق در این اختلافی ندارند که جهاد ماهیت «دفاعی»[۱۹۶] دارد و هر نوع قتال و جنگ و جهاد به عنوان تجاوز و در قالب جذب کردن مال و ثروت و سایر نیروهای طرف مقابل و به تعبیر دیگر استخدام نیروهای اقتصادی یا انسانی یک قوم به هیچ وجه از نظر اسلام روا نیست، بلکه خود نوعی ظلم است. جهاد فقط به عنوان «دفاع» و در واقع مبارزه با یک نوع تجاوز می‌تواند مشروع باشد. جنگی که به عنوان دفاع باشد نه تنها بد نیست بسیار هم خوب است و جزء ضرورت‌های حیات بشر است. قرآن هم به این مطلب تصریح می‌کند که اگر خداوند به وسیله بعضی از افراد بشر مانع بعضی دیگر نشود، خرابی و فساد همه جا را می‌گیرد[۱۹۷]، مراکز عبادت خراب می‌شود. اگر در موقع تهاجم، طرف مقابل از خود دفاع نکند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود[۱۹۸]. دفاع فقط به دفاع از حقوق یک فرد و یک ملت و یک کشور محدود نیست، بلکه دفاع از حقوق انسانیت نیز مشروع است. مثلاً آزادی که از مقدسات به‌شمار می‌آید و مربوط به یک فرد و ملت نیست، اگر مورد تهاجم قرار گرفت هرچند مربوط به من و ملت من نباشد بلکه در یک گوشه‌ای از دنیا آزادی مورد تهاجم قرار گرفت، افراد دیگر و ملت‌های دیگر هم می‌توانند به دفاع از او برخیزند و حتی باید این کار را بکنند[۱۹۹].[۲۰۰]

منابع

پانویس

  1. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۳۷۰؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.
  2. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۱.
  3. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۴۶۰؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸.
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۸.
  5. کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۵؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.
  6. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  7. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۴۵؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۸۸.
  8. مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۲۴۵ - ۲۴۶؛ ولیدی، محمدصالح، حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۱۶۱.
  9. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۱۷.
  10. شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۵۳.
  11. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۶.
  12. سفر تثنیه، ب۲۱.
  13. «نزد آنان باز گرد (و بگو) بی‌گمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.
  14. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  15. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۵۱.
  16. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۷۷.
  17. «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶
  18. «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱
  19. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳
  20. «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
  21. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴
  22. «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
  23. «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲-۵.
  24. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۱ - ۵۲؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۱ – ۱۷۶.
  25. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۲۰ – ۹۲۳.
  26. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  27. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۵۱۷.
  28. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۳.
  29. خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۵۹ – ۴۰۴.
  30. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۸؛ محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۷۸؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴ - ۱۹.
  31. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۴۷.
  32. آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۱، ص۲۹۶ و ج۵، ص۲۹۶ – ۲۹۸.
  33. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.
  34. امام خمینی، توضیح المسائل، ص۴۵۶.
  35. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۲ - ۵۱۹؛ ج۳، ص۴۲ – ۵۷.
  36. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۵۰۰.
  37. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۰۶ - ۱۰۷
  38. گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۱، ص۵۳۸؛ منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، ج۱، ص۹۴ – ۹۵؛ ج۲، ص۳۲۲؛ همو، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱۰، ص۱۲۱ – ۱۲۵.
  39. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۶.
  40. کتاب مقدس، تثنیه، ۲۰/۱۰-۱۷؛ یوشع، ج۸، ص۲۴؛ ۱۰/۲۰؛ لوقا، ۱۲/۴۹ -۵۲؛ متی، ۱۰/۳۴-۳۹.
  41. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  42. «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید * گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون می‌رویم * دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید * گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچ‌گاه بدان وارد نمی‌شویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۱-۲۴.
  43. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۴.
  44. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  45. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۱؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۳/۲/۱۳۸۸.
  46. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۴؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۹/۵/۱۳۸۷.
  47. «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند روی از آنان بگردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸
  48. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
  49. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
  50. واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، ص۳۱۹.
  51. «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶
  52. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۴ - ۲۲۵.
  53. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲.
  54. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰ (۳۳۷).
  55. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸-۱۰.
  56. زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۹۴؛ نجار، ۱۴۲۴، ۲۳۴.
  57. رسی، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل القاسم بن ابراهیم الرسی، ج۱، ص۲۴.
  58. سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، ج۱، ص۳۶۸.
  59. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳؛ عراقی، ضیاءالدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۴.
  60. ر.ک: همین مقاله، جهاد نظامی (دفاعی و ابتدایی).
  61. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
  62. ر.ک: ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  63. ر.ک: ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلی، ج۵، ص۳۴۱؛ نووی، محی‌الدین بن شرف، المجموع شرح المهذب، ج۱۹، ص۲۶۲.
  64. بحرالعلوم، محمدمهدی، رساله سیر و سلوک (منسوب به بحرالعلوم)، ص۶۰.
  65. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  66. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  67. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۹ -۲۲۹.
  68. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  69. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱ -۲۱۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۵/۹/۱۳۸۸.
  70. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۱۴.
  71. جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، ج۴، ص۳۱۴؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۳، ص۵۳۸؛ خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.
  72. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷.
  73. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴.
  74. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  75. «ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید! * و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۵-۱۶.
  76. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۴۷۴.
  77. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷.
  78. «بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.
  79. آیت الله خامنه‌ای، ۴/۸/۱۳۸۹.
  80. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲ - ۳۱۳.
  81. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۴۱۰.
  82. آیت الله خامنه‌ای، ۲۹/۶/۱۳۶۹.
  83. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۱۸-۲۰.
  84. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۰؛ ج۱۳، ص۹۵.
  85. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲.
  86. «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و دارایی‌هایی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که می‌پسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوست‌داشتنی‌تر است پس چشم به راه باشید تا خداوند» سوره توبه، آیه ۲۴.
  87. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۲.
  88. آیت الله خامنه‌ای، ۲۴/۹/۱۳۶۹.
  89. آیت الله خامنه‌ای، ۲۵/۳/۱۳۷۴.
  90. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۱۶.
  91. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.
  92. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷ – ۲۸۹.
  93. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۲۵؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  94. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  95. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  96. محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد، جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۷.
  97. ر.ک: ابتدای مقاله، مفهوم‌شناسی جهاد.
  98. صدوق، محمد بن علی، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۲.
  99. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۱۱.
  100. آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۳/۱۳۷۵.
  101. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۰۹؛ ج۱۱، ص۴۲۴ -۴۲۵.
  102. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹-۲۴۰.
  103. آیت الله خامنه‌ای، ۸/۲/۱۳۸۹.
  104. آیت الله خامنه‌ای، ۲۸/۵/۱۳۸۶.
  105. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۱۹.
  106. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۵.
  107. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ نووی، یحیی بن شرفی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۹، ص۴۴۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۲.
  108. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۰؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۶۴.
  109. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۲.
  110. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  111. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶؛ مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۱۳۰.
  112. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۳؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶.
  113. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴۸ - ۵۱؛ مغربی، قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۴۴.
  114. ابن جنید، محمد بن احمد، مجموعة فتاوی ابن جنید، ص۲۲۹؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۳، ص۱۴۶.
  115. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۲۱؛ ج۲۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۶۰.
  116. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۲؛ ج۲۱، ص۱۹۵.
  117. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۰.
  118. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳.
  119. امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۳۶۱ – ۳۶۲.
  120. طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۲۹۳.
  121. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۷.
  122. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۴۲.
  123. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۸۰ و ۲۹۳.
  124. شیرازی، سیدمحمد، فقه العولمة، ص۲۶۸؛ صدر، سیدمحمد، ماوراء الفقه، ج۲، ص۳۸۴ – ۳۸۵.
  125. «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷
  126. «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  127. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۳، ص۵۰۹ - ۵۱۰.
  128. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱ – ۵۵۲.
  129. ابن زهره، سید حمزة بن علی، غنیة النزوع، ص۲۰۳.
  130. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۳۷.
  131. فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رساله‌های خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۸۰.
  132. هاشمی شاهرودی، سید محمود، موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
  133. فضل‌الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۴، ص۸۶ و ۹۲ – ۹۳.
  134. منتظری، حسینعلی، مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر، ص۹۱؛ خرازی، سید محسن، فی التجسس و التفتیش، مجله فقه أهل البیت (ع)، شماره ۱۱ - ۱۲، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۰ - ۱۳۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
  135. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.
  136. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۹.
  137. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  138. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  139. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵.
  140. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵.
  141. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۸۴؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۶۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۸۹؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۶۶.
  142. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۱۰؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۱۶۶؛ امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۸۲.
  143. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۳۷؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۶۳.
  144. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۸۱ – ۸۲.
  145. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۱۲.
  146. عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۷.
  147. سقاف، حسن بن علی، سلفی‌گری وهابی، ترجمه حمیدرضا آژیر، ص۱۲۰.
  148. امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب، ص۹۷؛ میرزایی، علیرضا، «سپاه صحابه و لشکر جھنگوی نماینده افکار افراطی سلفی‌گری»، سراج منیر (فصلنامه)، قم، مؤسسة دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، س۳، ش۱۱، ۱۳۹۲ش، ص۱۸۱.
  149. رفعت، سید احمد، النبی المسلح (الرافضون)، ص۴۱-۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.
  150. عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.
  151. رفعت، سید احمد، النبی المسلح (الرافضون)، ص۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۸۲۱.
  152. آیت الله خامنه‌ای، ۸/۶/۱۳۸۴.
  153. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰.
  154. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۵۱ -۴۵۲؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۸/۲/۱۳۷۵؛ ۴/۱۱/۱۳۷۸؛ ر.ک: همین مقاله، جهاد نظامی (دفاعی و ابتدایی).
  155. آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۲۱/۱۱/۱۳۷۷.
  156. امام خمینی، ۱۳۷۹، ۳۷۷-۳۷۸.
  157. رفعت، ۱۳۹۱، ۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۸۲۱.
  158. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۳۴.
  159. زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۲۱.
  160. مرصفی، سعد، المستشرقون و الشئة، ص۹.
  161. نفیسی، شادی، عقل‌گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۶۰ - ۶۱.
  162. عطاء، عوض عبدالهادی، الجهاد بین عقیدة المسلمین و شبه المستشرقین، ص۸۵.
  163. البهی، محمد، الفکر الاسلامی الحدیث و صلته بالاستعمار الغربی، ص۲۰۵-۲۰۶.
  164. آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱/۱۳۷۶؛ ۱۴/۳/۱۳۸۹.
  165. آیت الله خامنه‌ای، ۵/۷/۱۳۷۰.
  166. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۵۳.
  167. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۶۲.
  168. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  169. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۲.
  170. «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
  171. حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۶/۱۳۸۵.
  172. آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱/۱۳۷۶.
  173. آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۳۲۱.
  174. آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۲.
  175. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۸.
  176. شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۰-۶۱.
  177. شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۱.
  178. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۲۲.
  179. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۲ و ۲۲۳.
  180. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۷ و ۲۲۸.
  181. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۲۹-۲۳۹.
  182. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
  183. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  184. «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  185. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  186. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.
  187. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  188. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  189. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  190. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  191. ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰؛ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۲۳۸.
  192. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۳۵.
  193. «که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  194. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۷۵۲.
  195. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۶۴.
  196. جهاد بر دو قسم است: ابتدایی و دفاعی. از نظر فقه شیعه، جهاد ابتدایی منحصراً زیر نظر پیامبر اکرم(ص) و یا امام معصوم(ع) صورت می‌گیرد و فقط بر مردان واجب است؛ ولی جهاد دفاعی در همه زمان‌ها و بر مردم اعم از زن و مرد واجب می‌شود.
  197. ﴿فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داوود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
  198. ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
  199. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۲۴۲ و ۲۴۳.
  200. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۶۸.