ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۵: خط ۱۵:
*بر این اساس، واژه [[مولی]] در [[روایت]] مشهور و [[متواتر]] [[نبوی]]{{صل}} در [[غدیر خم]]: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} که اعلام رسمی [[نصب حضرت علی]]{{ع}} به [[امامت]] و [[جانشینی]] [[بلافصل]] [[رسول خدا]]{{صل}} از سوی خداست، از ریشه "[[ولی]]" و به معنای [[سرپرستی]] است که توضیح بیشتر آن در جای خودش خواهد آمد.
*بر این اساس، واژه [[مولی]] در [[روایت]] مشهور و [[متواتر]] [[نبوی]]{{صل}} در [[غدیر خم]]: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} که اعلام رسمی [[نصب حضرت علی]]{{ع}} به [[امامت]] و [[جانشینی]] [[بلافصل]] [[رسول خدا]]{{صل}} از سوی خداست، از ریشه "[[ولی]]" و به معنای [[سرپرستی]] است که توضیح بیشتر آن در جای خودش خواهد آمد.
*از آنچه در معنای لغوی [[امام]] و ولی و [[قرابت]] معنایی این دو واژه آورده شد، بی‌اعتباری سخن برخی [[مخالفان]] [[شیعه]] [[آشکار]] می‌شود که گفته‌اند، [[مولی]] به لحاظ لغت، ربطی به [[امام]] "مفترض الطاعة" مورد ادعای [[شیعه]] ندارد. این ادعای بدون [[دلیل]] و [[سند]] آنان بود که موجب شد تا [[شیخ مفید]]، رساله‌ای<ref>رسالة فی معنی المولی، شیخ مفید، نسخه خطی، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، مجموعه شماره ۲۴۳.</ref> در ردّ دیدگاه آنها بنویسد و با استناد به سروده‌های [[شاعران]] مُخضرم (شعرایی که دوره [[جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کرده‌اند)، نظیر اخطل، کمیت، [[قیس بن سعد بن عباده]] و [[حسان بن ثابت]]، ثابت کند که معنای ولی در [[حدیث]] یادشده، فقط [[امام]] است<ref>به نقل از امامت‌پژوهی، محمود یزدی مطلق و جمعی دیگر، ج۴۸.</ref><ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۶-۱۷.</ref>.
*از آنچه در معنای لغوی [[امام]] و ولی و [[قرابت]] معنایی این دو واژه آورده شد، بی‌اعتباری سخن برخی [[مخالفان]] [[شیعه]] [[آشکار]] می‌شود که گفته‌اند، [[مولی]] به لحاظ لغت، ربطی به [[امام]] "مفترض الطاعة" مورد ادعای [[شیعه]] ندارد. این ادعای بدون [[دلیل]] و [[سند]] آنان بود که موجب شد تا [[شیخ مفید]]، رساله‌ای<ref>رسالة فی معنی المولی، شیخ مفید، نسخه خطی، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، مجموعه شماره ۲۴۳.</ref> در ردّ دیدگاه آنها بنویسد و با استناد به سروده‌های [[شاعران]] مُخضرم (شعرایی که دوره [[جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کرده‌اند)، نظیر اخطل، کمیت، [[قیس بن سعد بن عباده]] و [[حسان بن ثابت]]، ثابت کند که معنای ولی در [[حدیث]] یادشده، فقط [[امام]] است<ref>به نقل از امامت‌پژوهی، محمود یزدی مطلق و جمعی دیگر، ج۴۸.</ref><ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۶-۱۷.</ref>.
==اصل معنای لغوی==
*اصل معنای این واژه، شدّت [[قرب]] و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است<ref>معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۶، ص۱۴۱.</ref>؛ به گونه‌ای که هیچ حدّ فاصلی میان آنان نباشد<ref>المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی (مؤسسه دارالهجره، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۲، ص۶۷۲.</ref>. از اینجا روشن می‌شود، که سایر معانی در باب ولایت، از قبیل [[دوستی]]، رابطه نَسَبی، [[یاری]] و هم‌کیشی، معنای لازم و استعاری [[قرب]] است.
*اصل معنای این واژه، شدّت [[قرب]] و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است<ref>معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۶، ص۱۴۱.</ref>؛ به گونه‌ای که هیچ حدّ فاصلی میان آنان نباشد<ref>المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی (مؤسسه دارالهجره، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۲، ص۶۷۲.</ref>. از اینجا روشن می‌شود، که سایر معانی در باب ولایت، از قبیل [[دوستی]]، رابطه نَسَبی، [[یاری]] و هم‌کیشی، معنای لازم و استعاری [[قرب]] است.
*بنابراین، سایر معانی که در واژه ولایت گفته شده، با توجّه به معنای اصلی، یعنی شدّت [[قرابت]] و نزدیکی، باید ترجمه شود<ref>مفردات الفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیه، ۱۴۱۲ ه.ق.)، ص۸۸۵.</ref>. هنگامی که این واژه درباره [[روابط]] [[انسانی]] و [[امور اجتماعی]] به کار می‌رود، بیانگر [[تدبیر]] و ولایت [[ولی امر]] بر مولَّی‌علیه خود است. چنان‌که ابن‌اثیر، معنای اصلی ولایت را مقیّد به سه قید می‌نماید که اگر با هم جمع نشوند، معنای ولایت محقّق نمی‌گردد؛ آن سه شرط عبارتنداز: [[تدبیر]]، [[قدرت]] بر [[اعمال]] [[تدبیر]] و فعلیّت آن<ref>النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۵، ص۲۲۷.</ref>. به همین [[دلیل]] است که [[ابن‌منظور]] "[[ولیّ]]" را به معنای مدبّر و [[متصرّف]] درامور عالم می‌داند و می‌گوید: {{عربی|الْوَلِيُّ؛ المُتَوَلِّي لأُمورِ العالَمِ و الخلائق، القائمُ بها، و من أسمائه عزّ و جلّ: الوَالِي‌: و هو مالِكُ الأَشْياءِ جَمِيعها المُتَصَرِّفُ فيها}}<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۱۵، ص۴۰۷.</ref>.
*بنابراین، سایر معانی که در واژه ولایت گفته شده، با توجّه به معنای اصلی، یعنی شدّت [[قرابت]] و نزدیکی، باید ترجمه شود<ref>مفردات الفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیه، ۱۴۱۲ ه.ق.)، ص۸۸۵.</ref>. هنگامی که این واژه درباره [[روابط]] [[انسانی]] و [[امور اجتماعی]] به کار می‌رود، بیانگر [[تدبیر]] و ولایت [[ولی امر]] بر مولَّی‌علیه خود است. چنان‌که ابن‌اثیر، معنای اصلی ولایت را مقیّد به سه قید می‌نماید که اگر با هم جمع نشوند، معنای ولایت محقّق نمی‌گردد؛ آن سه شرط عبارتنداز: [[تدبیر]]، [[قدرت]] بر [[اعمال]] [[تدبیر]] و فعلیّت آن<ref>النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۵، ص۲۲۷.</ref>. به همین [[دلیل]] است که [[ابن‌منظور]] "[[ولیّ]]" را به معنای مدبّر و [[متصرّف]] درامور عالم می‌داند و می‌گوید: {{عربی|الْوَلِيُّ؛ المُتَوَلِّي لأُمورِ العالَمِ و الخلائق، القائمُ بها، و من أسمائه عزّ و جلّ: الوَالِي‌: و هو مالِكُ الأَشْياءِ جَمِيعها المُتَصَرِّفُ فيها}}<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۱۵، ص۴۰۷.</ref>.
*نتیجه آنکه: واژه ولایت، با وجود معانی فراوانی که برای آن ذکر شده، یک معنای اصلی دارد که سایر معانی به آن باز می‌گردد و آن "شدّت [[قرابت]]" میان دوشیء است؛ به گونه‌ای که چیزی میان آن دو حائل نباشد؛ و الا او ولی خواهد بود<ref>المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق)، ج۱۰، صص ۸۸ و ۸۹ و ج۱۳، صص ۳۱۷ و ۳۱۸.</ref>. سایر معانی ولایت، با قرائن دیگر بر آن می‌شود؛ از جمله: [[ولاء]] [[حبّ]]، [[ولاء]] عتق، [[نصرت]]، [[قرابت]]، [[سلطنت]] و [[تدبیر]]<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۵۲.</ref>.
*نتیجه آنکه: واژه ولایت، با وجود معانی فراوانی که برای آن ذکر شده، یک معنای اصلی دارد که سایر معانی به آن باز می‌گردد و آن "شدّت [[قرابت]]" میان دوشیء است؛ به گونه‌ای که چیزی میان آن دو حائل نباشد؛ و الا او ولی خواهد بود<ref>المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق)، ج۱۰، صص ۸۸ و ۸۹ و ج۱۳، صص ۳۱۷ و ۳۱۸.</ref>. سایر معانی ولایت، با قرائن دیگر بر آن می‌شود؛ از جمله: [[ولاء]] [[حبّ]]، [[ولاء]] عتق، [[نصرت]]، [[قرابت]]، [[سلطنت]] و [[تدبیر]]<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۵۲.</ref>.
==[[جایگاه]] ولایت در [[نظام تکوین]]==
==[[جایگاه]] ولایت در [[نظام تکوین]]==
*در [[نظام تکوین]]، چنین [[قربی]]، به [[ارتباط]] وجودی می‌ان علّت و معلول ختم می‌‌شود و چون [[خداوند]] [[خالق]] هستی است و هرگز مخلوق از [[خالق]] خود جدا نیست، بنابراین [[خداوند]] [[ولیّ]] همه موجودات در [[نظام آفرینش]] است و اقرب به آنها نسبت به خودشان است. در [[آیات]] مختلف [[قرآن]]، ضمن اشاره به این [[مقام]]، به [[دلیل]] آن نیز اشاره شده است. در [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]]، [[مقام]] [[مالکیّت]] و فرمان‌روایی [[الهی]]، دیل بر شدّت [[قرابت]] [[پروردگار]] بیان شده: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا}}<ref>«و آنچه در آسمان‌ها و در زمی‌ن است از آن خداوند است و خداوند به هر چیزی، نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۶.</ref>
*در [[نظام تکوین]]، چنین [[قربی]]، به [[ارتباط]] وجودی می‌ان علّت و معلول ختم می‌‌شود و چون [[خداوند]] [[خالق]] هستی است و هرگز مخلوق از [[خالق]] خود جدا نیست، بنابراین [[خداوند]] [[ولیّ]] همه موجودات در [[نظام آفرینش]] است و اقرب به آنها نسبت به خودشان است. در [[آیات]] مختلف [[قرآن]]، ضمن اشاره به این [[مقام]]، به [[دلیل]] آن نیز اشاره شده است. در [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]]، [[مقام]] [[مالکیّت]] و فرمان‌روایی [[الهی]]، دیل بر شدّت [[قرابت]] [[پروردگار]] بیان شده: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا}}<ref>«و آنچه در آسمان‌ها و در زمی‌ن است از آن خداوند است و خداوند به هر چیزی، نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۶.</ref>

نسخهٔ ‏۱۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۴۰

ولایت در لغت به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ از جمله: داشتن حقّ سرپرستی، اولویّت در تصرّف، حکومت، به دست گرفتن کاری، فرماندهی داشتن، دوستی‌کردن، یاری دادن، همبستگی و معانی دیگری. آنچه در کاربردهای مرتبط با امامت و حاکمیت معمولاً از آن اراده می‌شود، نسبت به کسی یا چیزی و نوعی حقّ حاکمیّت و ادارۀ امور است. صاحب این حق را "ولیّ" و "مولی" گویند و طبق این تعریف، لزوم اطاعت از حرف‌ها و اوامر صاحب ولایت نیز روشن است. انواع ولایت‌ها عبارت است از: ولای محبت و قرابت، ولای امامت، ولای زعامت و ولای تصرّف[۱][۲].

معنای لغوی ولایت

ولایت در اصطلاح

اصل معنای لغوی

  • اصل معنای این واژه، شدّت قرب و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است[۷]؛ به گونه‌ای که هیچ حدّ فاصلی میان آنان نباشد[۸]. از اینجا روشن می‌شود، که سایر معانی در باب ولایت، از قبیل دوستی، رابطه نَسَبی، یاری و هم‌کیشی، معنای لازم و استعاری قرب است.
  • بنابراین، سایر معانی که در واژه ولایت گفته شده، با توجّه به معنای اصلی، یعنی شدّت قرابت و نزدیکی، باید ترجمه شود[۹]. هنگامی که این واژه درباره روابط انسانی و امور اجتماعی به کار می‌رود، بیانگر تدبیر و ولایت ولی امر بر مولَّی‌علیه خود است. چنان‌که ابن‌اثیر، معنای اصلی ولایت را مقیّد به سه قید می‌نماید که اگر با هم جمع نشوند، معنای ولایت محقّق نمی‌گردد؛ آن سه شرط عبارتنداز: تدبیر، قدرت بر اعمال تدبیر و فعلیّت آن[۱۰]. به همین دلیل است که ابن‌منظور "ولیّ" را به معنای مدبّر و متصرّف درامور عالم می‌داند و می‌گوید: الْوَلِيُّ؛ المُتَوَلِّي لأُمورِ العالَمِ و الخلائق، القائمُ بها، و من أسمائه عزّ و جلّ: الوَالِي‌: و هو مالِكُ الأَشْياءِ جَمِيعها المُتَصَرِّفُ فيها[۱۱].
  • نتیجه آنکه: واژه ولایت، با وجود معانی فراوانی که برای آن ذکر شده، یک معنای اصلی دارد که سایر معانی به آن باز می‌گردد و آن "شدّت قرابت" میان دوشیء است؛ به گونه‌ای که چیزی میان آن دو حائل نباشد؛ و الا او ولی خواهد بود[۱۲]. سایر معانی ولایت، با قرائن دیگر بر آن می‌شود؛ از جمله: ولاء حبّ، ولاء عتق، نصرت، قرابت، سلطنت و تدبیر[۱۳].

جایگاه ولایت در نظام تکوین

  • در نظام تکوین، چنین قربی، به ارتباط وجودی می‌ان علّت و معلول ختم می‌‌شود و چون خداوند خالق هستی است و هرگز مخلوق از خالق خود جدا نیست، بنابراین خداوند ولیّ همه موجودات در نظام آفرینش است و اقرب به آنها نسبت به خودشان است. در آیات مختلف قرآن، ضمن اشاره به این مقام، به دلیل آن نیز اشاره شده است. در سوره مبارکه نساء، مقام مالکیّت و فرمان‌روایی الهی، دیل بر شدّت قرابت پروردگار بیان شده: ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا[۱۴]
  • در سوره ق به مقام خالقیّت خداوند اشاره شده و اینکه خالق به مخلوق خود از همه موجودات نزدیک‌تر است:﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[۱۵].
  • در یک معنای جامع، خداوند مقام ولایت و احاطه و قرب خود بر انسان را به قدری عالی و کامل اعلان می‌‌فرماید که خالق و صاحب هستی، از خود انسان به او نزدیک‌تر است؛ خداوند با تعبیری لطیف می‌‌فرماید: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ[۱۶].
  • زیرا اگر هستی و حقیقت همه موجودات از خداوند است، هستی‌بخش آنان احاطه بیش‌تری بر آنها از خودشان دارد.
  • نتیجه آنکه: ولایت الهی بر موجودات، قرابت مدبّرانه آنها است و چون اصل در معنای ولایت، شدّت قرابت است و خداوند اقرب و برتر و مقدّم‌تر از همه نزدیکان و دلسوزان به موجودات است، ولایت الهی فوق همه ولایت‌ها بر خلایق می‌‌باشد؛ ﴿هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا[۱۷][۱۸].

مقدمه

ولایت‏ خداوند

  • با توجه به معنای ولایت در لغت و اصطلاح، معنای ولایت‏ خداوند عبارت است از اینکه: خداوند حق سرپرستی بر تمام موجودات و مخلوقات "مدبر علیه و مربوب" خود را داراست و به انحای گوناگون، ربوبیت‏ خود را اعمال می‏‌کند.
  • ولایت ‏به این معنا از شؤون توحید در ربوبیت است؛ چون رب که همان صاحب و مالک مربوب و نیز خالق مربوب، از عدم به وجود است، حق تصرف و تسلط در تمام شؤون آن را داراست و می‏‌تواند ربوبیت‏ خود را به اشکال گونا‏گون اعمال کند. در نتیجه ولایت‏ حقیقی از آن خداست که مالک و خالق حقیقی عالم است.
  • یکی از محققان در این باره می‌‏نویسد: "ان التوحيد في الحاكمية من شؤون التوحيد في الربوبية فان الرب بما انه صاحب المربوب و مالكه و بعبارة ثانية خالقه و موجده من العدم له حق التصرف و التسليط على النفوس و الاموال و ايجاد الحدود تصرفاته..." [۳۱][۳۲].

اقسام ولایت ‏خداوند

  1. به شکل ولایت تکوینی (حقیقی)
  2. به شکل ولایت تشریعی (اعتباری)

ولایت تشریعی خداوند

نقش ولایت در اسلام

ولایت و تولی

مبنا و مشروعیت امور اعتباری

تولّی؛ تنها راه امتثال ولایت الهی

دیدگاه شیعه دربارۀ ولایت

  • از نظر شیعه مسألۀ ولایت از سه جنبه مطرح است که در هر سه، امامت به کار رفته است.
  1. از جنبۀ سیاسی که احق و الیق به خلافت پیغمبر کسی بوده و پیغمبر از جانب خداوند علی(ع) را برای پست و مقام اجتماعی تعیین کرده بود.
  2. در بیان احکام دین بعد از پیغمبر به چه کسانی باید رجوع کرد؟ آن افراد علم خود را از چه طریق کسب کرده‌اند و آیا آنها در بیان احکام معصومند یا نه؟ چنانچه میدانیم اعتقاد شیعه به امامت ائمۀ معصومین(ع) هم جنبۀ اعتقادی دارد و هم عملی.
  3. از جنبۀ معنوی و باطنی از نظر شیعه در هر زمان یک انسان کامل که نفوذ غیبی دارد بر جهان و انسان و ناظر بر ارواح، نفوس و قلوب است و دارای نوعی تسلط تکوینی بر جهان و انسان است همواره وجود دارد و به این اعتبار تام "خلیفه" است[۸۴].
  • ولایت به معنای "سرپرستی" دارای اقسامی است که به اعتبارا "مولی علیه" یعنی کسی که سرپرستی شده بر او، به سه قسم تقسیم می‌شود:
  1. ولایت تکوینی: این نوع از ولایت مربوط به علت و معلول است پس هیچ گاه تخلف بردار نیست و یک رابطۀ حقیقی و واقعی بین آنها برقرار است یعنی معلول همیشه و در همه حال و در همه جا تحت ولایت علت خود است مثل تمام ممکنات به واجب تعالی.
  2. ولایت بر تشریع: این نوع ولایت در محدودۀ جعل و تشریع قانون است که اگر چه این ولایت از طرف خود شارع یا جاعل قانون تخلف‌پذیر نیست ولی از طرف کسی که قانون مجعول اوست قابل تخلف است؛ مثل تمامی قوانینی که خداوند برای هدایت بشر می‌فرستد. این قوانین از طرف انسان قابل طاعت هستند و کذا قابل عصیان. چون که مقتضای مختار بودن انسان است این نوع از ولایت به ولایت تکوینی بر می‌گردد و یک نوع ولایت اعتباری و قرار دادی نیز است.
  3. ولایت تشریعی: ولایت تشریعی ولایتی است که نه تکوینی می‌باشد و نه ولایت بر تشریع، بلکه ولایت و مدیریتی در چارچوب تشریع و قوانین آن. مثل ولایت ائمه[۸۵].

ولایت ذاتی

ولایت خداوند جهان به موجودات عالم که در تمام معانی فراگیرش به حضرت احدیت اختصاص دارد و بر حسب مصلحت و مشیتش، بخشی از آن را برای بندگان با در نظر گرفتن ارزش‌ها و قابلیت‌ها قرار داده است [۹۲][۹۳].

ولایت جعلی

ولایتی است که به جعل الهی به بندگانش عطا گردیده، مانند ولایت مطلقه (تکوینی و تشریعی) که به حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) تفویض شده و هم‌چنین ولایت فقیه و حاکم منصوب از جانب امام در امور مذهبی و اجتماعی[۹۴][۹۵].

ولایت غیر خدا

ولایت خدا

ولایت پیامبر

ولایت پیامبر خاتم

ولایت اهل بیت

ولایت اولی الامر

ولایت امام

ولایت اوصیای انبیا

ولایت فقیه

ولایت حاکم

مصداق‌شناسی ولی

ویژگی‌های ولی

عوامل بهره‌مندی از ولایت الهی

موانع بهره‌مندی از ولایت الهی

آثار بهره‌مندی از ولایت الهی

ولایت در فرهنگ مطهر

امامت و پیشوایی و مقتدایی دینی، به طوری‌که آنچه پیشوا می‌گوید و هر طور عمل می‌کند سند و حجت الهی تلقّی می‌شود، نوعی ولایت است، زیرا نوعی حقّ تسلط و تدبیر و تصرّف در شؤون مردم است[۹۶]. ولایت به معنی حجت زمان که هیچ زمانی خالی از حجت نیست[۹۷]. ولایت، یعنی تسلّط و سرپرستی[۹۸].[۹۹]

ولایت تکوینی

مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل می‌گردد و اثر وصول به مقام قرب - البته در مراحل عالی آن - این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می‌شود. زمین هیچ‌گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست...[۱۰۰].[۱۰۱]

ولایت حاکم

«ولایت حاکم»، یعنی حاکم شرعی در بسیاری از موارد حق ولایت دارد[۱۰۲].[۱۰۳]

ولایت زعامت

ولایت زعامت، یعنی حق رهبری اجتماعی و سیاسی[۱۰۴].[۱۰۵]

ولایت سیاسی و اجتماعی

پیامبر(ص) گذشته از این که مبیّن و مبلّغ احکام بود و گذشته از این که قاضی مسلمین بود، سائس و مدیر اجتماع مسلمین بود، ولیّ امر مسلمین و اختیاردار اجتماع مسلمین بود. همچنانکه قبلاً گفته شد، آیه کریمه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۱۰۶] و همچنین آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۰۷] ناظر به این قسمت است[۱۰۸].[۱۰۹]

ولایت قضایی

پیامبر(ص) ولایت قضایی داشت، یعنی حکمش در اختلافات حقوقی و مخاصمات داخلی نافذ بود: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۱۰].[۱۱۱].[۱۱۲]

ولایت معنوی

حتی امام، حیّ و میّت ندارد. وقتی شما به زیارت امام رضا(ع) می‌روید می‌گویید: «السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏» در حد این است که شما با انسان زنده‌ای در این دنیا روبرو می‌شوید و می‌گویید: «السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏»، همان‌مقدار شما را شهود می‌کند. این همان مسئله ولایت است، ولایت معنوی[۱۱۳].[۱۱۴]

ولی

ولاء، وَلایت (به فتح «واو»)، وِلایت (به کسر «واو»)، ولی، مولی، اولی و امثال اینها همه از ماده «ولی» - و، ل، ی - اشتقاق یافته‌اند. این واژه از پر استعمال‌ترین واژه‌های قرآن کریم است که به صورت‌های مختلفی به‌کار رفته است؛ می‌گویند در ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه همچنان‌که راغب در مفردات‌القرآن گفته است، قرارگرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد؛ یعنی اگر دو چیز آن‌چنان به هم متصل باشند که هیچ‌چیز دیگر در میان آنها نباشد، مادۀ «ولی» استعمال می‌شود. مثلاً اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم، می‌گوییم: زید در صدر مجلس نشسته است وَیَلیهِ عمرو وَیَلی عمراً بَکرٌ یعنی بلافاصله در کنار زید عمرو نشسته است و در کنارعمرو بدون هیچ فاصله‌ای بکر نشسته است. به همین مناسبت طبعاً این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است اعم از قرب مکانی و قرب معنوی، و باز به همین مناسبت در مورد دوستی، یاری، تصدی امر، تسلط و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است؛ چون در همه اینها نوعی مباشرت و اتّصال وجود دارد[۱۱۵].

ولی معنایش دوست نیست، حمایت و سرپرستی است. گاهی «ولی» اسم فاعل است، یعنی سرپرست، و گاهی اسم مفعول است، یعنی سرپرست‌شده. بر وزن فعیل است که در لغت عرب هم فاعل می‌آید و هم به معنی مفعول. ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ[۱۱۶] مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی نسبت به برخی سرپرستی دارند[۱۱۷]. معنی اصلی «ولی» سرپرست است[۱۱۸].

ولی امر مسلمین اجتماع نیازمند به رهبر است. آن‌کس که باید زمام امور اجتماع را به‌دست گیرد و شؤون اجتماعی مردم را اداره کند و مسلّط بر مقدّرات مردم است، ولی امر مسلمین است[۱۱۹].[۱۲۰]

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع ولایت

منابع

پانویس

  1. برای توضیح بیشتر، ر.ک: «ولاءها و ولایت‌ها» از شهید مطهری
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
  3. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  4. رسالة فی معنی المولی، شیخ مفید، نسخه خطی، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، مجموعه شماره ۲۴۳.
  5. به نقل از امامت‌پژوهی، محمود یزدی مطلق و جمعی دیگر، ج۴۸.
  6. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۱۶-۱۷.
  7. معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۶، ص۱۴۱.
  8. المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی (مؤسسه دارالهجره، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۲، ص۶۷۲.
  9. مفردات الفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیه، ۱۴۱۲ ه.ق.)، ص۸۸۵.
  10. النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۵، ص۲۲۷.
  11. لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۱۵، ص۴۰۷.
  12. المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق)، ج۱۰، صص ۸۸ و ۸۹ و ج۱۳، صص ۳۱۷ و ۳۱۸.
  13. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۵۲.
  14. «و آنچه در آسمان‌ها و در زمی‌ن است از آن خداوند است و خداوند به هر چیزی، نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۶.
  15. «و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌‌کند می‌‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.
  16. «و بدانید که خداوند می‌ان آدمی‌ و دل او می‌انجی می‌‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.
  17. «آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.
  18. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۵۳.
  19. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  20. ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه، ج‏۱، ص‏۷۲: انَّ حَقِيقَتَهَا تَرْجِعُ الَىَّ تُوَلِّي الامر وَ التَّصَرُّفِ وَ التَّدْبِيرِ وَ يشتق مِنْهَا لَفْظَ الْوَالِي بِهِ معناي الْحَاكِمِ وَ الامير
  21. ر. ک: حکمت و حکومت مهدی حائری، ص‏۱۷۸.
  22. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  23. تفسیر المیزان، ج‏۶، ص‏۱۲.
  24. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  25. سید مسعود معصومی، نگاه نو به حکومت دینی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص‏۲۳ (تلخیص).
  26. سوره بقره، آیه ۲۵۷، نیز سوره محمّد، آیه ۱۱ دربارۀ مولی و سوره مائده آیه ۵۵ دربارۀ ولایت خدا و رسول و آنانکه در حال رکوع انفاق می‌کنند
  27. سوره احزاب، آیه ۶
  28. سوره احزاب، آیه ۳۶
  29. طرح کلّی اندیشه اسلامی در قرآن، سیدعلی حسینی (خامنه‌ای)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، صفحات ۱۱۱، ۱۱۶، ۱۲۶ (با تلخیص)
  30. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
  31. الالهیات، ج‏۲، ص‏۷۳.
  32. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  33. " الولایة التکوینیة التی تصح له التصرف فی کل شی‏ء و تدبیر امر الخلق بماشاء و کیف شاء"؛ المیزان (عربی)، ج‏۶، ص‏۱۲.
  34. المیزان (عربی)، ج‏۶، ص‏۱۳.
  35. جوادی آملی، ولایت در قرآن، مرکز فرهنگی رجاء، چاپ اول، ۱۳۶۷. ص‏۲۱۵؛ یعنی روح ولایت تکوینی به ولایت‏ بر تکوین و ولایت تشریع به ولایت‏ بر تشریع باز می‏‌گردد.
  36. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  37. آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست؛ سوره شوری، آیه: ۹.
  38. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  39. امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.
  40. سوره بقره، آیه:۱۸۵.
  41. سوره بقره، آیه: ۱۸۷.
  42. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۱.
  43. المیزان، ج‌۶، ص‌۴۸.
  44. المیزان، ص‌۴۹.
  45. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۸۱.
  46. المیزان، ص‌۱۶۷‌ـ‌۲۰۱.
  47. دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  48. صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۹‌ـ‌۱۰؛ صحیح مسلم، ج‌۱، ص‌۴۵.
  49. صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۱۰.
  50. الکافی، ج‌۲، ص‌۳۱.
  51. الکافی، ص‌۱۸.
  52. الکافی، ص‌۱۸.
  53. بحارالانوار، ج‌۶۵، ص‌۳۷۶.
  54. بحارالانوار، ج‌۶۶، ص‌۲.
  55. الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.
  56. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  57. اهل البيت فی الكتاب والسنّه، ص ۳۷۸
  58. «إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ»؛ الغدير، ج ۱ ص ۱۱
  59. کنز العمّال، ج ۱۱ ص ۶۱۱
  60. درباره ولایت تکوینی به بحث مبسوطی در «امام‌شناسی» علامه حسینی طهرانی، ج ۱ مراجعه کنید
  61. از جمله: «الغدیر» ج ۱ ص ۳۶۲، «نفحات الأزهار» (خلاصه عبقات) ج ۱۵ و ۱۶، «موسوعة الإمام علی بن ابی‌طالب»، ج ۲ ص ۱۹۷، «فیض القدیر» (خلاصه عبقات) شیخ عباس قمی
  62. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
  63. «گرداندن رؤیت را به آسمان، می‌بینیم پس رؤیت را به قبله‌ای که می‌پسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
  64. «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.
  65. «حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش!» سوره آل عمران، آیه ۶۰.
  66. «و آن (قرآن) را راستین فرو فرستاده‌ایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نفرستاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.
  67. «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۳-۴.
  68. آداب الصلوة (ط. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۰ ه.ش.)، ص۱۸۱.
  69. «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
  70. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد» سوره حشر، آیه ۷.
  71. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  72. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۶۴-۴۶۸.
  73. «هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمی‌رسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او می‌رسد» سوره حج، آیه ۳۷.
  74. «يَا أَبَا ذَرٍّ، إِذَا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ انْفَتَحَ الْقَلْبُ وَ اسْتَوْسَعَ. قُلْتُ: فَمَا عَلَامَةُ ذَلِكَ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ، وَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ، وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ» (الأمالی (للطوسی) (ط. دارالثقافه، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۵۳۲: مجلس ۱۹).
  75. «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  76. «و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۳.
  77. در زیارت‌نامه سید‌الشهداء(ع) می‌خوانیم: «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ رَأْيِي وَ هَوَايَ- عَلَى التَّسْلِيمِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ‌» (کامل الزیارات (ط. دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ه.ش)، ص۲۱۸) همچنین امیرالمؤمنین(ع) به فردی که ابراز تأسف می‌کرد که برادرش می‌خواست در جنگ جمل در رکاب حضرتش باشد، ولی نتوانست، فرمودند: «قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ فَقَالَ لَهُ(ع) [عَلِيٌّ(ع)] أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ‌] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَانُ‌». «سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ» یعنی روزگار آنان را از ارحام مادرانشان خارج خواهد کرد. (نهج‌البلاغه (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ه.ق)، ص۴۹۵.
  78. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ‌»(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۲، ص۸۴).
  79. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  80. «سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.
  81. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  82. چنان‌که پروردگار می‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد» سوره نور، آیه ۳۹. همچنین رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ‌، وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ، فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‌، وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى» (الأمالی (للطوسی) (ط. دار الثقافه، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۶۱۸: مجلس ۲۹).
  83. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۸۱-۴۸۵.
  84. محمد مقیمی، منشور مقدس ولایت، ص۱۴۶ تا ۱۴۸.
  85. عبد الله جوادی آملی، ولایت فقیه (فقاهت، عدالت)، ص۱۲۲ با تغییر اندکی.
  86. عیون أخبارالرضا(ع)، ج۱، ص۲۸۰، شیخ طوسی، الأمالی، ص۳۶۳.
  87. «وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ عُمُرَهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ مَاتَ وَ لَمْ يَجِئْ بِوَلَايَتِنَا لَأَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ»؛استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۳۰۹.
  88. الکافی، ج۱، ص۱۹۲؛ بصائرالدرجات، ص۱۰۵.
  89. «لَنَا عَلَى النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ حُسْنُ الْجَزَاءِ»؛ غرر الحکم، ص۵۷۲.
  90. شیخ طوسی، الغیبة، ص۱۳۶؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج۱، ص۲۹۳.
  91. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۶۰- ۱۶۳.
  92. احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.
  93. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۴۳.
  94. احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.
  95. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۴۳.
  96. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.
  97. امامت و رهبری، ص۵۶.
  98. امامت و رهبری، ص۶۰.
  99. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۰.
  100. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
  101. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۰.
  102. اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۲۴۶.
  103. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۱.
  104. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.
  105. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۱.
  106. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  107. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  108. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۲.
  109. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۱.
  110. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  111. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۲.
  112. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۱.
  113. امامت و رهبری، ص۸۲.
  114. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۱.
  115. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۵۵.
  116. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  117. تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۷۵.
  118. امامت و رهبری، ص۶۰.
  119. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.
  120. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۲.