سران قاسطین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==معاویة بن ابی سفیان‌==
==[[معاویة بن ابی سفیان‌]]==
[[معاویه]]، بیست سالْ قبل از هجرتْ زاده شد و در [[سال هشتم هجری]] و در زیر برق خیره کننده [[شمشیر]] [[مجاهدان]] [[اسلام]]، با اکراه و [[اجبار]]، [[تسلیم]] [[آیین]] [[محمد]]{{صل}} شد. او و همگِنانش عنوان "طُلَقاء" گرفتند. در زمان [[خلافت عمر]]، به [[ولایت]] [[شام]]، [[منصوب]] شد. او از ابتدای [[حاکمیت]]، برای خود، [[حکومتی]] استبدادی و [[پادشاهی]] پدید آورد و صلای [[استقلال]] سرداد. [[عمر]] بنا به ملاحظاتی با [[معاویه]] کنار می‌آمد. در [[خلافت عثمان]]- که [[حاکمیت]] به سوی تسلط [[امویان]] پیش می‌رفت-، [[معاویه]] همچنان به [[ستمگری‌ها]] و فتنه‌جویی‌های خود ادامه می‌داد و ابعاد جاه‌طلبی و [[خوشگذرانی]] را بدون دغدغه خاطر می‌گسترد. [[حاکمیت]] بیست ساله او با سیاست‌های: در [[جهل]] نگه داشتن و تحمیق [[مردم]]، ایجاد [[رعب]] و [[وحشت]] در [[دل]] [[شهروندان]] و دور نگه‌داشتن [[جامعه]] از [[آگاهی]]، زمینه را برای هر گونه [[اقدام]] به نفع وی در [[شام]]، آماده کرده بود. او از آغاز [[خلافت امام علی]]{{ع}} آهنگ [[مخالفت]] با وی ساز کرد و در تحریک [[طلحه]] و [[زبیر]]، بسیار کوشید و [[جنگ صفین]] را [[علیه ]][[امام علی]]{{ع}} [[رهبری]] کرد.
[[معاویه]]، بیست سالْ قبل از هجرتْ زاده شد و در [[سال هشتم هجری]] و در زیر برق خیره کننده [[شمشیر]] [[مجاهدان]] [[اسلام]]، با اکراه و [[اجبار]]، [[تسلیم]] [[آیین]] [[محمد]]{{صل}} شد. او و همگِنانش عنوان "طُلَقاء" گرفتند. در زمان [[خلافت عمر]]، به [[ولایت]] [[شام]]، [[منصوب]] شد. او از ابتدای [[حاکمیت]]، برای خود، [[حکومتی]] استبدادی و [[پادشاهی]] پدید آورد و صلای [[استقلال]] سرداد. [[عمر]] بنا به ملاحظاتی با [[معاویه]] کنار می‌آمد. در [[خلافت عثمان]]- که [[حاکمیت]] به سوی تسلط [[امویان]] پیش می‌رفت-، [[معاویه]] همچنان به [[ستمگری‌ها]] و فتنه‌جویی‌های خود ادامه می‌داد و ابعاد جاه‌طلبی و [[خوشگذرانی]] را بدون دغدغه خاطر می‌گسترد. [[حاکمیت]] بیست ساله او با سیاست‌های: در [[جهل]] نگه داشتن و تحمیق [[مردم]]، ایجاد [[رعب]] و [[وحشت]] در [[دل]] [[شهروندان]] و دور نگه‌داشتن [[جامعه]] از [[آگاهی]]، زمینه را برای هر گونه [[اقدام]] به نفع وی در [[شام]]، آماده کرده بود. او از آغاز [[خلافت امام علی]]{{ع}} آهنگ [[مخالفت]] با وی ساز کرد و در تحریک [[طلحه]] و [[زبیر]]، بسیار کوشید و [[جنگ صفین]] را [[علیه ]][[امام علی]]{{ع}} [[رهبری]] کرد.
[[معاویه]] پس از جریان حَکمیت، به غارتگری‌ها و هجوم‌های وحشیانه علیه‌ مناطقی که [[حکومت علوی]] را پذیرفته بودند، دامن زد و در [[زمین]]، [[فساد]] بسیاری به بار آورد و آبادانی‌ها و نسل‌ها را به نابودی کشاند. او به سال ۴۱ هجری، با [[نیرنگ]] خاص و جوسازی و غوغاسالاری، [[صلح]] را بر [[امام حسن]]{{ع}} تحمیل کرد و بدین‌سان، با [[غلبه]] بر تمامی [[مخالفان]]، پایه‌های حکومتش را محکم ساخت و پس از آن، آزاررسانی به [[شیعیان]] [[علی]]{{ع}} و طرفداران آن بزرگوار را دامن زد و گسترد، تا بدان‌جا که برای همگنان و همراهان خودش نیز غیر قابل [[تحمل]] بود. داستان رویارویی [[مغیره]] با او و گزارش [[مغیره]] از موضع بس خصمانه وی [[علیه ]][[دین اسلامی]] حنیف، ضمن آن که نشانگر اوج [[پلیدی]] اوست، نشان‌دهنده عمق کینه‌توزی‌اش نیز بود. او در [[سب علی]]{{ع}} بسیار [[افراط]] می‌کرد و چون از او خواستند که دست نگه دارد، گفت: نه، به [[خدا]] [[سوگند]]، [از آن، دست نمی‌کشم‌] تا [[کودکان]] بر آن پرورش یابند و بزرگْ‌سالان بر آن پیر شوند و هیچ گوینده‌ای برایش فضیلتی نگوید<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۴، ص ۵۷.</ref>. گزارش‌هایی که [[ابن ابی الحدید]] به [[نقل]] از کتاب الأحداث مدائنی و دیگر منابع کهن درباره [[فضیلت]] ستیزی [[معاویه]] و فضیلت‌سازی‌اش برای خود و وضع و [[جعل حدیث]] می‌دهد، ما را [[آگاه]] می‌سازد حقیقتْ این است که اینها در راستای [[تفکر]] قیصری و کسرایی و دیگرگون‌سازی آموزه‌های [[دین]] بوده است. [[امامت]] او بر [[نماز]] در [[مدینه]] و نگفتن {{متن قرآن|بسم الله الرحمن الرحیم}} و [[احتجاجات]] [[مهاجران]] و [[انصار]] با او، می‌تواند دلیلی گویا بر این همه به حساب آید.
[[معاویه]] پس از جریان حَکمیت، به غارتگری‌ها و هجوم‌های وحشیانه علیه‌ مناطقی که [[حکومت علوی]] را پذیرفته بودند، دامن زد و در [[زمین]]، [[فساد]] بسیاری به بار آورد و آبادانی‌ها و نسل‌ها را به نابودی کشاند. او به سال ۴۱ هجری، با [[نیرنگ]] خاص و جوسازی و غوغاسالاری، [[صلح]] را بر [[امام حسن]]{{ع}} تحمیل کرد و بدین‌سان، با [[غلبه]] بر تمامی [[مخالفان]]، پایه‌های حکومتش را محکم ساخت و پس از آن، آزاررسانی به [[شیعیان]] [[علی]]{{ع}} و طرفداران آن بزرگوار را دامن زد و گسترد، تا بدان‌جا که برای همگنان و همراهان خودش نیز غیر قابل [[تحمل]] بود. داستان رویارویی [[مغیره]] با او و گزارش [[مغیره]] از موضع بس خصمانه وی [[علیه ]][[دین اسلامی]] حنیف، ضمن آن که نشانگر اوج [[پلیدی]] اوست، نشان‌دهنده عمق کینه‌توزی‌اش نیز بود. او در [[سب علی]]{{ع}} بسیار [[افراط]] می‌کرد و چون از او خواستند که دست نگه دارد، گفت: نه، به [[خدا]] [[سوگند]]، [از آن، دست نمی‌کشم‌] تا [[کودکان]] بر آن پرورش یابند و بزرگْ‌سالان بر آن پیر شوند و هیچ گوینده‌ای برایش فضیلتی نگوید<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۴، ص ۵۷.</ref>. گزارش‌هایی که [[ابن ابی الحدید]] به [[نقل]] از کتاب الأحداث مدائنی و دیگر منابع کهن درباره [[فضیلت]] ستیزی [[معاویه]] و فضیلت‌سازی‌اش برای خود و وضع و [[جعل حدیث]] می‌دهد، ما را [[آگاه]] می‌سازد حقیقتْ این است که اینها در راستای [[تفکر]] قیصری و کسرایی و دیگرگون‌سازی آموزه‌های [[دین]] بوده است. [[امامت]] او بر [[نماز]] در [[مدینه]] و نگفتن {{متن قرآن|بسم الله الرحمن الرحیم}} و [[احتجاجات]] [[مهاجران]] و [[انصار]] با او، می‌تواند دلیلی گویا بر این همه به حساب آید.
خط ۱۵: خط ۱۵:
*[[صحیح مسلم‌ (کتاب)|صحیح مسلم‌]]- به [[نقل]] از [[ابن عباس]]-: من در میان [[کودکان]]، بازی می‌کردم که [[پیامبر خدا]] آمد. من پشت دری [[پنهان]] شدم. آن گاه [[پیامبر خدا]] آمد و دست برشانه من گذاشت و فرمود: "برو و [[معاویه]] را نزد من فرا خوان". من آمدم و گفتم: او [[غذا]] می‌خورد. باز به من فرمود: "برو و [[معاویه]] را نزد من فرا خوان". من [دوباره‌] آمدم و گفتم: او [[غذا]] می‌خورد. آن گاه فرمود: "[[خداوند]]، شکمش را سیر نگرداند!"<ref>صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۰۱۰، ح ۹۶.</ref>.
*[[صحیح مسلم‌ (کتاب)|صحیح مسلم‌]]- به [[نقل]] از [[ابن عباس]]-: من در میان [[کودکان]]، بازی می‌کردم که [[پیامبر خدا]] آمد. من پشت دری [[پنهان]] شدم. آن گاه [[پیامبر خدا]] آمد و دست برشانه من گذاشت و فرمود: "برو و [[معاویه]] را نزد من فرا خوان". من آمدم و گفتم: او [[غذا]] می‌خورد. باز به من فرمود: "برو و [[معاویه]] را نزد من فرا خوان". من [دوباره‌] آمدم و گفتم: او [[غذا]] می‌خورد. آن گاه فرمود: "[[خداوند]]، شکمش را سیر نگرداند!"<ref>صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۰۱۰، ح ۹۶.</ref>.
*[[پیامبر خدا]]{{صل}}: هرگاه [[معاویه]] را بر [[منبر]] من دیدید، او را بکشید<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}: إذا رَأَیتُم مُعاوِیةَ عَلی‌ مِنبَری فَاقتُلوهُ}} (تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۶۳۷ ش ۱۷۰۸).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۴-۳۹۰.</ref>.
*[[پیامبر خدا]]{{صل}}: هرگاه [[معاویه]] را بر [[منبر]] من دیدید، او را بکشید<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}: إذا رَأَیتُم مُعاوِیةَ عَلی‌ مِنبَری فَاقتُلوهُ}} (تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۶۳۷ ش ۱۷۰۸).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۴-۳۹۰.</ref>.
==عمرو بن عاص‌==
==عمرو بن عاص‌==
او سیاستبازی فریبگر، نیرنگبازی چیره‌دست، و شخصیتی چند چهره و شگفت‌انگیز است. او را یکی از چهار فرد [[زیرک]] و هوشمند [[عرب]] دانسته‌اند. او ریشه در [[فحشا]] دارد. مادرش (نابغه)، از بدکاره‌های مشهور بود. چون عمرو در سال ۵۰ [[قبل از هجرت]] به [[دنیا]] آمد، مادرش او را به پنج نفر منسوب می‌دانست و از این میان، عاص را برگزید و بدو ملحقش کرد. بدین ترتیب، عمرو در دامن کسی رشد یافت که [[پیامبر]]{{صل}} را بسیار هجو می‌کرد؛ همان کسی که سوره "کوثر"، او را "ابتر (نسلْ گسیخته)" خواند و [[امام حسن]]{{ع}} از او چنین یاد کرد: وی پست‌ترین آنانِ از جهت نَسَب، و پلیدترین آنها از نظر [[جایگاه]] است<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۶، ص ۲۹۱.</ref>. به روزگاری که [[پیامبر]] در [[مکه]] بود، [[عمرو بن عاص]]، ایشان را بسیار [[آزار]] می‌داد و هجو می‌کرد. [[پیامبر خدا]] در برابر این همه خیره‌سری و هرزه‌درایی، او را نفرین کرد و فرمود: بار خدایا! [[عمرو بن عاص]]، مرا هجو کرده است و تو می‌دانی که من شاعر نیستم. پس در برابر هر بیت شعری که مرا هجو کرده است، بر او نفرین فرست<ref>الإیضاح، ص ۸۴.</ref>. هنگامی که گروهی از [[مسلمانان]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند، [[عمرو بن عاص]]، فرستاده [[قریش]] بود که به دربار [[نجاشی]] رفت تا آنان را بازگردانَد که در این [[مأموریت]]، [[توفیق]] نیافت.
او سیاستبازی فریبگر، نیرنگبازی چیره‌دست، و شخصیتی چند چهره و شگفت‌انگیز است. او را یکی از چهار فرد [[زیرک]] و هوشمند [[عرب]] دانسته‌اند. او ریشه در [[فحشا]] دارد. مادرش (نابغه)، از بدکاره‌های مشهور بود. چون عمرو در سال ۵۰ [[قبل از هجرت]] به [[دنیا]] آمد، مادرش او را به پنج نفر منسوب می‌دانست و از این میان، عاص را برگزید و بدو ملحقش کرد. بدین ترتیب، عمرو در دامن کسی رشد یافت که [[پیامبر]]{{صل}} را بسیار هجو می‌کرد؛ همان کسی که سوره "کوثر"، او را "ابتر (نسلْ گسیخته)" خواند و [[امام حسن]]{{ع}} از او چنین یاد کرد: وی پست‌ترین آنانِ از جهت نَسَب، و پلیدترین آنها از نظر [[جایگاه]] است<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۶، ص ۲۹۱.</ref>. به روزگاری که [[پیامبر]] در [[مکه]] بود، [[عمرو بن عاص]]، ایشان را بسیار [[آزار]] می‌داد و هجو می‌کرد. [[پیامبر خدا]] در برابر این همه خیره‌سری و هرزه‌درایی، او را نفرین کرد و فرمود: بار خدایا! [[عمرو بن عاص]]، مرا هجو کرده است و تو می‌دانی که من شاعر نیستم. پس در برابر هر بیت شعری که مرا هجو کرده است، بر او نفرین فرست<ref>الإیضاح، ص ۸۴.</ref>. هنگامی که گروهی از [[مسلمانان]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند، [[عمرو بن عاص]]، فرستاده [[قریش]] بود که به دربار [[نجاشی]] رفت تا آنان را بازگردانَد که در این [[مأموریت]]، [[توفیق]] نیافت.

نسخهٔ ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۲۵

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام علی(ع) است. "امام علی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معاویة بن ابی سفیان‌

معاویه، بیست سالْ قبل از هجرتْ زاده شد و در سال هشتم هجری و در زیر برق خیره کننده شمشیر مجاهدان اسلام، با اکراه و اجبار، تسلیم آیین محمد(ص) شد. او و همگِنانش عنوان "طُلَقاء" گرفتند. در زمان خلافت عمر، به ولایت شام، منصوب شد. او از ابتدای حاکمیت، برای خود، حکومتی استبدادی و پادشاهی پدید آورد و صلای استقلال سرداد. عمر بنا به ملاحظاتی با معاویه کنار می‌آمد. در خلافت عثمان- که حاکمیت به سوی تسلط امویان پیش می‌رفت-، معاویه همچنان به ستمگری‌ها و فتنه‌جویی‌های خود ادامه می‌داد و ابعاد جاه‌طلبی و خوشگذرانی را بدون دغدغه خاطر می‌گسترد. حاکمیت بیست ساله او با سیاست‌های: در جهل نگه داشتن و تحمیق مردم، ایجاد رعب و وحشت در دل شهروندان و دور نگه‌داشتن جامعه از آگاهی، زمینه را برای هر گونه اقدام به نفع وی در شام، آماده کرده بود. او از آغاز خلافت امام علی(ع) آهنگ مخالفت با وی ساز کرد و در تحریک طلحه و زبیر، بسیار کوشید و جنگ صفین را علیه امام علی(ع) رهبری کرد. معاویه پس از جریان حَکمیت، به غارتگری‌ها و هجوم‌های وحشیانه علیه‌ مناطقی که حکومت علوی را پذیرفته بودند، دامن زد و در زمین، فساد بسیاری به بار آورد و آبادانی‌ها و نسل‌ها را به نابودی کشاند. او به سال ۴۱ هجری، با نیرنگ خاص و جوسازی و غوغاسالاری، صلح را بر امام حسن(ع) تحمیل کرد و بدین‌سان، با غلبه بر تمامی مخالفان، پایه‌های حکومتش را محکم ساخت و پس از آن، آزاررسانی به شیعیان علی(ع) و طرفداران آن بزرگوار را دامن زد و گسترد، تا بدان‌جا که برای همگنان و همراهان خودش نیز غیر قابل تحمل بود. داستان رویارویی مغیره با او و گزارش مغیره از موضع بس خصمانه وی علیه دین اسلامی حنیف، ضمن آن که نشانگر اوج پلیدی اوست، نشان‌دهنده عمق کینه‌توزی‌اش نیز بود. او در سب علی(ع) بسیار افراط می‌کرد و چون از او خواستند که دست نگه دارد، گفت: نه، به خدا سوگند، [از آن، دست نمی‌کشم‌] تا کودکان بر آن پرورش یابند و بزرگْ‌سالان بر آن پیر شوند و هیچ گوینده‌ای برایش فضیلتی نگوید[۱]. گزارش‌هایی که ابن ابی الحدید به نقل از کتاب الأحداث مدائنی و دیگر منابع کهن درباره فضیلت ستیزی معاویه و فضیلت‌سازی‌اش برای خود و وضع و جعل حدیث می‌دهد، ما را آگاه می‌سازد حقیقتْ این است که اینها در راستای تفکر قیصری و کسرایی و دیگرگون‌سازی آموزه‌های دین بوده است. امامت او بر نماز در مدینه و نگفتن ﴿بسم الله الرحمن الرحیم و احتجاجات مهاجران و انصار با او، می‌تواند دلیلی گویا بر این همه به حساب آید. معاویه به هر صورت که بود، جامه خلافت را به تن کرد؛ خلافت بر اساس دینی که او هیچ‌گونه باور استوار قلبی بدان نداشت و جانشینی بر جای کسی که قصد داشت با او و تعالیم او بجنگد. وی از تحریف دین، باکی نداشت و از دگرگون‌سازی معارف حق، تن نمی‌زد. او برای قبضه کردن کارها و استحکام بخشیدن به آنها و سلطه‌جویی و حکمرانی‌اش، هرگونه اقدامی را بر خود، مباح می‌شمرد. معاویه به سال ۶۰ هجری هلاک شد و یزید را به عنوان حاکم جهان اسلام، منصوب کرد. او با این کارش گامی دیگر در جهت وارونه‌سازی معارف دین برداشت که آثار آن کارها در سراسر تاریخ، شُهره است. نفرین و فرمایش پیامبر(ص) درباره معاویه‌

عمرو بن عاص‌

او سیاستبازی فریبگر، نیرنگبازی چیره‌دست، و شخصیتی چند چهره و شگفت‌انگیز است. او را یکی از چهار فرد زیرک و هوشمند عرب دانسته‌اند. او ریشه در فحشا دارد. مادرش (نابغه)، از بدکاره‌های مشهور بود. چون عمرو در سال ۵۰ قبل از هجرت به دنیا آمد، مادرش او را به پنج نفر منسوب می‌دانست و از این میان، عاص را برگزید و بدو ملحقش کرد. بدین ترتیب، عمرو در دامن کسی رشد یافت که پیامبر(ص) را بسیار هجو می‌کرد؛ همان کسی که سوره "کوثر"، او را "ابتر (نسلْ گسیخته)" خواند و امام حسن(ع) از او چنین یاد کرد: وی پست‌ترین آنانِ از جهت نَسَب، و پلیدترین آنها از نظر جایگاه است[۵]. به روزگاری که پیامبر در مکه بود، عمرو بن عاص، ایشان را بسیار آزار می‌داد و هجو می‌کرد. پیامبر خدا در برابر این همه خیره‌سری و هرزه‌درایی، او را نفرین کرد و فرمود: بار خدایا! عمرو بن عاص، مرا هجو کرده است و تو می‌دانی که من شاعر نیستم. پس در برابر هر بیت شعری که مرا هجو کرده است، بر او نفرین فرست[۶]. هنگامی که گروهی از مسلمانان به حبشه هجرت کردند، عمرو بن عاص، فرستاده قریش بود که به دربار نجاشی رفت تا آنان را بازگردانَد که در این مأموریت، توفیق نیافت.

ابن ابی الحدید، در توصیف عمرو بن عاص می‌گوید: عمرو، یکی از کسانی بود که در مکه پیامبر(ص) را آزار می‌داد و به ایشان ناسزا می‌گفت و در راه ایشان سنگ می‌انداخت. پیامبر خدا شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کعبه را طواف می‌نمود و عمرو در راهش سنگ می‌انداخت تا بر زمین بیفتد.... به جهت دشمنی بسیار وی با پیامبر خدا، مردمان مکه او را نزد نجاشی فرستادند تا وی را نسبت به دین جدید (اسلام)، بی‌میل سازد و مهاجران مسلمان را از کشورش بیرون رانَد و اگر بتواند، جعفر بن ابی طالب را به قتل برساند[۷]. او در جنگ‌های متعددی همدوش با مشرکان، علیه مسلمانان جنگید و چون قدرت روز افزون اسلام را دریافت، در سال هشتم هجری و قبل از فتح مکه، اسلام‌ آورد. عمرو با فنون جنگی آشنایی داشت. پیامبر(ص) فرماندهی سپاه را در غزوه ذاتُ السلاسل بدو سپرد، با این که ابو بکر و عمر هم در آن لشکر بودند. او در هنگامه رحلت پیامبر خدا، در پی مأموریتی در عُمان به سر می‌بُرد. عُمَر به او علاقه شگفتی داشت و او را بزرگ می‌داشت و از او تجلیل می‌کرد. وی در زمان عمر، مصر را فتح کرد و از سوی عمر، به حکومت آن دیار، منصوب شد. در زمان عثمان نیز مدتی بر منصب ولایت مصر بود؛ اما عثمان بر اساس سیاست حاکمیت بخشیدن به امویان، عمرو را عزل کرد و عبد الله بن سعد را- که برادر مادری‌اش بود- به جای او گمارد. عمرو از این عزل، اندوهگین گشت و کینه عثمان را به دل گرفت و در شعله‌ور ساختن شورش علیه عثمان، نقش جدی داشت. عمرو بن عاص از یک سو بسیار زیرک و زمان‌شناس بود و از سوی دیگر، دنیاگرا و هواپرست. بدین‌سان، او خوب می‌دانست که با کسانی چون علی(ع) نمی‌توان کنار آمد. از این رو، چون ایشان به خلافت رسید، به سوی معاویه رفت و خود، علت این روی گردانی و رویکرد را دنیا خواهی دانست و به معاویه گفت: آنچه بر سرِ آن، ستیز می‌کنیم، چیزی جز دنیا نیست[۸]. چنین بود که ولایت مصر را شرط همکاری و همراهی با معاویه قرار داد. او در جنگ صِفین، فرمانده لشکر شام، مشاور معاویه و صحنه‌گردان معرکه بود. ابن عاص، سیاه‌دل و تیره‌جان بود و دنیاپرستی، یکسره او را از دیدن حق، ناتوان ساخته بود، در حالی که فضایل علی(ع) را می‌دانست و همیشه بدانها تصریح کرده بود و نیز عمار و شخصیت او را می‌شناخت. او به سخن معجزه‌آسای پیامبر خدا که به عمار فرموده بود: "تو را گروه سرکش خواهد کشت" نیز باور داشت و از سوی دیگر، پستی‌ها و رذالت‌ها و ستمگری‌های معاویه را نیز دریافته بود. او خود نیز در پستی و حقارت، بی‌بدیل بود. در جنگ با علی(ع)، چون مرگ را در چند قدمی خود دید، در برابر امام(ع) کشفِ عورت کرد و با این حیله ننگ‌آور، از مرگ، نجات یافت. او نقشه بر سرِ نیزه کردنِ اوراق قرآن را در اوج جنگ و در هنگامه شکست‌های پی در پی لشکر معاویه، طراحی کرد و لشکر شام را از نابودی و شکست قطعی در صفین رهانْد. او در ماجرای حَکمیت، نمایندگی معاویه را به عهده گرفت و با فریب دادن ابو موسی اشعری، نتیجه حکمیت را به سود معاویه تغییر داد و بدین‌سان، زمینه فتنه‌های دیگری را به وجود آورد.

عمرو عاص، یکی از طراحان چیره‌دستِ سیاست‌های تبلیغی علیه علی(ع) بود و جوسازی‌ها، عوام‌فریبی‌ها و صحنه‌سازی‌های او علیه علی(ع) نشانه‌ای از پستی، زشت‌خویی و فریبگری اوست، که امام علی(ع) در نهج البلاغة (خطبه ۸۴)، اشاره‌ای بلیغ به آن دارد. او در مصر با محمد بن ابی بکر جنگید و با چیره‌گشتن بر او، حاکمیت مصر را به چنگ آورد. عمرو به سال ۴۳ هجری درگذشت و ثروت بسیار و درهم و دینار فراوانی از خود بر جای گذاشت. آورده‌اند که فقط اموال منقول او، هفتاد بار شتر طلا بوده است.

تأسف شدید عمرو به هنگام مرگ‌

  • تاریخ الیعقوبی: وقتی مرگ عمرو فرا رسید، به فرزندش گفت: پدرت دوست داشت در جنگ ذات السلاسل از دنیا می‌رفت. من در کارهایی داخل شدم که نمی‌دانم دلیل و [حجتِ‌] من در آنها نزد خداوند چیست؟ آن گاه به ثروتش نگاه کرد و فراوانی آن را دید و گفت: کاش اینها پِشکل بود! کاش سی سالْ پیش از این، مُرده بودم! دنیای معاویه را آباد کردم و دین خود را تباه ساختم. دنیایم را ترجیح دادم و آخرتم را رها کردم. رشد و کمالم بر من پوشیده مانْد تا مرگم فرا رسید. گویا معاویه را می‌بینم که بر ثروتم چنگ انداخته و پس از من با شما بد رفتاری می‌کند. عمرو، در شب عید فطر سال ۴۳ قمری از دنیا رفت و معاویه، فرزند او عبد الله بن عمرو را به جای او منصوب کرد[۹][۱۰].

جستارهای وابسته

  1. آخرین خطبه امام علی
  2. شهادت آرزوی امام علی
  3. پدر امام علی
  4. از ذو قار تا بصره‌
  5. ازدواج امام علی
  6. امارت امام علی در حدیث
  7. امامت امام علی در حدیث
  8. انواع دانش‌های امام علی
  9. انگیزه‌های دشمنی با امام علی
  10. ایثار امام علی در شب هجرت
  11. بازگشت خورشید برای امام علی
  12. اقدامات امام علی در جنگ بدر
  13. بیعت با امام علی
  14. اقدامات امام علی در جنگ تبوک
  15. ترور امام علی
  16. توطئه برای ترور امام علی
  17. جایگاه علمی امام علی
  18. اقدامات امام علی در جنگ احد
  19. اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
  20. اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
  21. اقدامات امام علی در جنگ حنین
  22. خبر دادن پیامبر از شهادت علی
  23. خلافت امام علی در حدیث
  24. اقدامات امام علی در جنگ خندق
  25. اقدامات امام علی در جنگ خیبر
  26. داوری‌های امام علی
  27. دشمنان امام علی
  28. دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
  29. دلایل تنهایی امام علی
  30. حب امام علی
  31. رویارویی امام علی با ناکثین
  32. زیان‌های دشمنی با امام علی
  33. سیاست‌های اجتماعی امام علی
  34. سیاست‌های اداری امام علی
  35. سیاست‌های اقتصادی امام علی
  36. سیاست‌های امنیتی امام علی
  37. سیاست‌های جنگی امام علی
  38. سیاست‌های حکومتی امام علی
  39. سیاست‌های فرهنگی امام علی
  40. سیاست‌های قضایی امام علی
  41. سیمای امام علی
  42. شکست بت‌ها توسط امام علی
  43. شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
  44. عصمت امام علی در حدیث
  45. علم امام علی در حدیث
  46. امام علی از زبان اهل بیت
  47. امام علی از زبان دشمنانش
  48. امام علی از زبان قرآن
  49. امام علی از زبان همسران پیامبر
  50. امام علی از زبان پیامبر
  51. امام علی از زبان یارانش
  52. امام علی از زبان یاران پیامبر
  53. امام علی از زبان خودش
  54. غلو در دوست داشتن امام علی
  55. اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
  56. فرزندان امام علی
  57. لقب‌های امام علی
  58. مأموریت امام علی
  59. محبوبیت امام علی
  60. محدودیت‌های امام علی در انتخاب کارگزاران
  61. هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
  62. نافرمانی سپاه امام علی
  63. نام‌های امام علی
  64. نسب امام علی
  65. نیرنگ‌های دشمنان امام علی
  66. هدایت امام علی در حدیث
  67. وراثت امام علی در حدیث
  68. وصایت امام علی در حدیث
  69. ولادت امام علی
  70. ولایت امام علی در حدیث
  71. ویژگی‌های اخلاقی امام علی
  72. ویژگی‌های اعتقادی امام علی
  73. ویژگی‌های امام علی
  74. ویژگی‌های جنگی امام علی
  75. ویژگی‌های دشمنان امام علی
  76. ویژگی‌های دوستداران امام علی
  77. ویژگی‌های سیاسی امام علی
  78. ویژگی‌های عملی امام علی
  79. پذیرفته شدن دعاهای امام علی
  80. پرورش امام علی
  81. پس از شهادت امام علی
  82. پیشگویی امام علی
  83. کارگزاران امام علی
  84. کنیه‌های امام علی
  85. کین‌ورزی به امام علی
  86. یاران امام علی
  87. یاری خواستن امام علی از کوفیان‌
  88. یوم‌الدار

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. شرح نهج البلاغة، ج ۴، ص ۵۷.
  2. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۰۱۰، ح ۹۶.
  3. «رسول الله(ص): إذا رَأَیتُم مُعاوِیةَ عَلی‌ مِنبَری فَاقتُلوهُ» (تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۶۳۷ ش ۱۷۰۸).
  4. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۳۸۴-۳۹۰.
  5. شرح نهج البلاغة، ج ۶، ص ۲۹۱.
  6. الإیضاح، ص ۸۴.
  7. شرح نهج البلاغة، ج ۶، ص ۲۸۳.
  8. سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۷۲ ش ۱۵.
  9. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۲.
  10. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۳۸۴-۳۹۰.