ادله انتصاب امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۹: خط ۱۹:


==[[آیه سأل سائل]]==
==[[آیه سأل سائل]]==
*سومین [[آیه]] نازل شده درباره [[غدیر]]، [[آیات]] ابتدایی [[سوره]] معارج است<ref>ر.ک: عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۹، ص۳۴۲؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۸، ص۳۲۳؛ الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج۱، ص۴۶۰؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۶، ص۳۵۸؛ الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ص۷۸؛ امام‌شناسی، ج۷، ص۸۷؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیه، ص۲۱۰؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص۱۹۴؛ غایة المرام و حجه الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام، ج۱، ص۲۷۳؛ المراجعات، ص۴۰۲.</ref>.
 
*[[خداوند]] در این [[سوره]] می‌فرماید:{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ. لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ}}<ref>«خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست که از آن کافران است، بی‌آنکه بازدارنده‌ای داشته باشد» سوره معارج، آیه ۱.</ref>.
*بر پایه [[روایات]]، [[شأن نزول]] این [[آیه]]، [[جریان غدیر]] و اعلام [[ولایت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} است که بسیاری از [[محدّثان]] و مفسّران مشهور [[اهل سنت]] در کتاب‌های خودشان [[نقل]] کرده‌اند. افرادی همچون: [[سفیان‌ بن سعید ثوری]]، [[ابو اسحاق ثعلبی]]، [[حاکم حسکانی]]، [[سبط ابن جوزی]]، [[شیخ]] الاسلام [[حموئی]]، [[نورالدین ابن صبّاغ مالکی]]، [[احمد بن باکثیر مکّی]] و [[شیخ]] [[محمّد عبده]] از جمله آنهاست<ref>ر.ک: جواهر العقدین، ج۱ ص۹۸؛ فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۶، ص۲۱۸؛ الفصول المهمّة فی معرفة الأئمّة، ص۴۳؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۸۲؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱–۳۸۵؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۱۱۷۲، ح۶۶۹.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۵.</ref>.
*طبق آن‌چه در [[روایات]] آمده، گزیده ماجرا چنین است: آن‌گاه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} مسأله [[ولایت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را در [[غدیر]] [[تبیین]] نمودند و [[مردم]] با [[حضرت علی]]{{ع}}[[بیعت]] کردند. خبر آن، در جای جای منطقه و سرزمین‌های مختلف پیچید تا آنان که در این [[حجّ]] با [[رسول خدا]]{{صل}} همراه نبودند نیز، از این خبر [[آگاه]] شدند.
*در همان روزها [[حارث بن نعمان]] با شتر خویش آمد و آن را کنار درِ [[مسجد]] بست و وارد [[مسجد]] شد. [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مسجد]] بود و اصحابش پیرامون ایشان نشسته بودند. آن مرد پیشاپیش [[رسول خدا]]{{صل}} بر دو زانو نشست و عرض کرد: ای [[محمد]]! تو به ما [[فرمان]] دادی که [[گواهی]] بدهیم، خدایی جز [[الله]] نیست و تو [[رسول]] خدایی. ما نیز پذیرفتیم. تو به ما [[فرمان]] دادی که شبانه‌روز پنج [[نماز]] بخوانیم. در [[ماه رمضان]] [[روزه]] بگیریم. به [[حج]] [[خانه خدا]] برویم و [[زکات]] [[مال]] را بپردازیم، ما نیز پذیرفتیم، ولی به این اندازه [[راضی]] نشدی، تا این که دست عموزاده خود را بالا بردی و او را بر [[مردم]] [[برتری]] دادی و گفتی: هر کس من مولای او هستم، [[علی]] نیز مولای اوست. این سخن توست یا سخن [[خداوند]]؟ [[پیامبر خدا]]{{صل}} در حالی که دیدگانش قرمز شده بود فرمود: به خدایی که جز او خدایی نیست. این امر از جانب خداوند است و از سوی من نیست<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّهُ مِنَ اللَّهِ وَ لَيْسَ مِنِّي‌}}.</ref>. این گفته را سه مرتبه تکرار نمود. در این هنگام آن مرد برخاست و می‌گفت: خدایا! اگر آن چه [[محمد]] می‌گوید، [[حق]] است، سنگی از [[آسمان]] بر ما فرو فرست. [[راوی]] می‌گوید: به [[خدا]] [[سوگند]]، هنوز آن مرد به شترش نرسیده بود که [[خداوند]] از [[آسمان]] سنگی را به سوی او پرتاب کرد و بر فرق او اصابت کرد و از دُبُرش رفت. او ناگهان [[جان]] داد و [[خداوند]] متعالی این [[آیه]] را بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل کرد: {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ}}<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۶-۱۲۷.</ref>.
==[[حدیث غدیر]]==
==[[حدیث غدیر]]==
*[[حدیث غدیر]]، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین [[حدیثی]] است که در [[جوامع]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است و هیچ [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} مانند [[حدیث غدیر]] در [[اثبات]] [[ولایت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} جلوه ندارد، به‌گونه‌ای که ۱۱۰ نفر از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}، ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۶۰ نفر از [[عالمان اهل سنت]] نیز، این [[حدیث]] را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.</ref>.
*[[حدیث غدیر]]، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین [[حدیثی]] است که در [[جوامع]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است و هیچ [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} مانند [[حدیث غدیر]] در [[اثبات]] [[ولایت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} جلوه ندارد، به‌گونه‌ای که ۱۱۰ نفر از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}، ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۶۰ نفر از [[عالمان اهل سنت]] نیز، این [[حدیث]] را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۱۸

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "ادله انتصاب امام علی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ادله انتصاب امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

آیه ابلاغ

آیه اکمال

آیه سأل سائل

حدیث غدیر

مکان و زمان صدور حدیث

  • این حدیث، در حجة‌الوداع در سرزمین جحفه (غدیرخم)، که بیابانی میان مکّه و مدینه و محل جداشدن کاروان‌های زیارتی حج به سوی عراق، شام و مدینه است، بیان شده است، در این سفر، که تعلیم مناسک حج پیش از حرکت اعلان عمومی‌شده بود، تعداد شرکت‌کننده‌ها را، ۱۱۴ هزار، ۱۲۰ تا ۱۲۴ هزار و بیشتر، ثبت کرده‌اند[۵].
  • در روز ۱۸ ذی‌الحجه، وسط روز، پیک الهی بر پیامبر(ص) نازل شده و دستور ابلاغ عمومی‌ رسالت را از سوی خداوند به پیامبر(ص) رسانید. در همان سرزمین، با نبود هیچ‌گونه امکاناتی پیامبر(ص) کاروان را باز نگه داشت. همه حاضران از این کار شگفت‌زده شدند. پس از توقف، از جهاز شتران منبری ساخته شد و رسول خدا(ص) بر فراز آن قرار گرفته و خطبه‌ای را ایراد نمودند. این خطبه به گونه‌های مختلف روایت شده است؛ از ده صفحه تا یک جمله.
  • متن این حدیث، چنان تقطیع شده است که در هیچ روایت نبوی پیشینه ندارد. مفصل‌ترین نقل این خطبه، در جلد نخست کتاب احتجاج شیخ طبرسی آمده است که در آن، رسول خدا(ص) مردم را با خطاب "معاشر الناس" ۵۴ بار خطاب کرده است. کوتاه‌ترین متن نیز، در کتب عامه آمده است، که لفظ «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ» را در بر گرفته است. حتی دعای «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ‌» را پس از جمله «مَنْ كُنْتُ» نیاورده‌اند. این تقطیع در فن حدیث، بسیار شگفت‌انگیز است؛ زیرا بسیار روشن است که توقف در آن بیابان، فقط با بیان یک جمله پایان نیافته و دست‌کم، باید حمد و ثنای الهی و مقدمه‌ای کوتاه همراه با مؤخّره‌ای نیز، داشته باشد، ولی تعصب مذهبی سبب شده است که حدیث، این‌چنین پاره‌پاره گردد، در حالی که عامّه، بسیار مقیدند که همه گفته‌های رسول خدا(ص) را نقل نمایند.
  • آنچه در این بررسی به دست می‌آید آن است که، قطعاً متن حدیث غدیر، بسیار بیشتر از یک جمله، ولی گرفتار حذف شده است. البته احتمال بسیاری می‌رود که این حذف، از سانسور فرهنگی در زمان حکومت بنی امیه ناشی باشد که توسط معاویه و سپس خلفا بنی‌مروان، به شدّت اعمال شده است، ولی محل استشهاد نیز، همان جمله باقی مانده است و تقطیع، در استفاده نصب، خللی وارد نمی‌سازد، گرچه جملات حذف شده، خود قرائن روشنی بودند که منظور از "مولا"، امامت و ولایت است[۶].

دلالت حدیث غدیر

۱. از راه اشتراک لفظی مولا
  1. این معنا، با لفظ حدیث سازگار نیست؛ زیرا اگر مردم باید حضرت علی(ع) را دوست داشته باشند، همان‌گونه که رسول خدا(ص) را دوست دارند، باید چنین می‌فرمود: هر کس من را دوست دارد و یاور من است، علی را دوست بدارد و یاور او باشد: من کان مولای فهو مولی علی نه اینکه "هر کسی من دوست او و یاور اویم، علی یاور او است": «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ»[۸].
  2. عدم نیاز به چنین تبلیغی، در چنان مجلسی: وجوب محبت نسبت به امام علی(ع) نه تنها در امامت، بلکه، از اصول اوّلیه‌ای ایمان است که در صدر اسلام بیان شده است و مؤمنان باید یکدیگر را دوست داشته باشند بلکه در صدر اسلام، قوی‌تر از این مسئله نیز، تبلیغ شده بود، به گونه‌ای که قرآن، مؤمنان را برادر یکدیگر معرّفی نموده است، اگر چه ارتباط نسبی نداشته باشند؛ از این رو، موضوع تازه‌ای نبود که به تبلیغ نیاز داشته باشد و یا اگر نیازمند تبلیغ بود، به چنان محفلی، در بیابان گرم و سوزان نیاز نداشت[۹].
  3. اختصاص ندادن وجوب محبت به حضرت علی(ع): اگر مفاد حدیث غدیر، وجوب محبت ایمانی باشد نه ولایی، این محبت هیچ اختصاصی به آن حضرت ندارد، بلکه همه مؤمنان باید یکدیگر را دوست داشته باشند[۱۰].
۲. از راه اشتراک معنوی
  • با تأمل در معانی گوناگون مولا، می‌توان گفت: لفظ مولی مشترک معنوی است؛ بدین‌گونه که مولا برای معنای "اولی"، وضع شده و معانی دیگر، مصداق آن به شمار می‌آیند. مولا، به‌معنای مالک، عید، آزادکننده، آزادشده، دوست، فامیل، همسایه، هم‌پیمان، پسر، عمو، میهمان، شریک، خواهرزاده، ولی، کمک‌کننده، پروردگار، نعمت‌دهنده، نعمت داده‌شده، علاقمند، پیرو و داماد آمده است. با دقّت در هر کدام، به رابطه (قرب ویژه) میان این معانی دست می‌یابیم که به واسطه آن، چگونگی اولویت در آنها یافت می‌شود. مانند اینکه ربّ به مربوب خود اولویت دارد. میهمان اولویتی به میزبان خود دارد که غیر او ندارد، یا دوست نسبت به دوست خود، با آن‌کس که دوست نیست، تفاوت دارد و رابطه ولایت و اولویت خاصی میان آن دو برقرار است[۱۲].
  • علامه امینی معتقدند که کلمه مولا مشترک لفظی نیست؛ زیرا بسیار دور است که واضع لغت، ۲۷ بار این واژه را، جداگانه وضع نموده باشد، به‌ویژه هنگامی‌که می‌بینیم میان همه این معانی قدر جامع است.
  • نتیجه: مولی به معنای اولی و معانی دیگر به قرینه نیاز دارد. چنان‌که در حدیث غدیر همین‌گونه است.
  • اگر این‌قدر جامع را بپذیریم، پاسخ روشن است و اگر احتمال دهیم که مولی مشترک معنوی یا لفظی است، حمل بر مشترک معنوی، اولویت دارد؛ زیرا دیگر به ابطال معانی دیگر نیازی نداریم، بلکه هرگاه این لفظ، بی‌قرینه گفته شود باید آن را به معنای "اولی" بدانیم.
  • علامه امینی می‌گوید: پیش از ما، احتمال اشتراک معنوی را دو شخصیت دیگر مطرح نموده‌اند: ابن بطریق در کتاب العمده و ابن جوزی حنفی در کتاب تذکرة الخواص[۱۳].
۳. دلالت حدیث غدیر، به وسیله قرائن حالیه
۴. دلالت حدیث غدیر بر امامت با توجه به قرائن مقالیه
  • قرینه یکم: صدر حدیث غدیر: پیامبر(ص) در صدر خطبه غدیر فرمود: «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» و سپس به دنبال آن جمله معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ» را بیان کرد. با توجّه به اینکه واژه "مولی" به دنبال کلمه "اولی" قرار گرفته، دانسته می‌شود، ولایت، اولویت است و عبارت «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» در صحیح ابن‌ماجه و "صحیح نسائی" آمده است. ۶۲ نفر از بزرگان اهل سنت، علاوه بر همه عالمان شیعه، آن را روایت نموده‌اند.
  • قرینه دوم: ادامه حدیث غدیر: گفتار رسول خدا(ص) در ادامه حدیث غدیر چنین است: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ‌»، این گفتار را از سه رو می‌توان بر امامت، قرینه دانست:
  1. تأکید فراوان رسول خدا(ص): اگر ولایت در حدیث غدیر، به معنای محبت با نصرت ایمانی باشد، نه ولایی، که در همه مؤمنان است، به این دعاها و نفرین‌های شدید و غلیظ نیاز نبود؛ زیرا امام علی(ع) طبق این فرض، یکی از مؤمنان عادی‌اند و هیچ حق افزون‌تری بر مؤمنان ندارند. پس چه نیازی به این همه تأکید است؟!
  2. از این دعا استفاده می‌شود که حضرت علی(ع) معصوم است؛ زیرا رسول خدا(ص) دوستان او را مطلق دعا و دشمنان او را نفرین کردند. (در همه زمان‌ها و مکان‌ها، بی‌هیچ قید و شرطی) پس معلوم می‌شود، حضرت علی(ع) محور حق است و هیچ‌گاه دچار معصیت نمی‌شود. حال که او معصوم است، باید امام هم باشد؛ زیرا با بودن معصوم، هیچ شخص دیگری شایستگی امامت را ندارد.
  3. همگان قبول دارند که این دعا، بیان‌کننده وظیفه مسلمانان درباره آن حضرت است، در حالی که اگر معنای حدیث، محبت و یاری‌کردن باشد، لازم است که این دعا تکلیف برای حضرت علی(ع) باشد؛ زیرا گفتیم معنای حدیث چنین خواهد بود: هر کس من دوست و یاور او هستم علی نیز دوست و یاور اوست؛ یعنی بر حضرت علی(ع) واجب است، امت را دوست داشته باشد و آنها را یاری نماید. پس باید این دعا یا نفرین، خطاب به حضرت علی(ع) باشد، نه خطاب به مردم. از آنجا که ولایت حضرت علی(ع) پس از شهادتین قرار گرفته، دانسته می‌شود، این ولایت باید امری عظیم و هم‌تراز با وسالت باشد، نه محبتی معمولی، همانند دیگر مؤمنان.
  1. اعراب در جنگ‌های صدر اسلام، از علی(ع) ضربه‌های سنگینی خورده بودند؛ از این رو، برخی درصدد انتقام‌جویی بر آمدند که این مهم در دعای ندبه اشاره شده است: «فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَاداً بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ».
  2. برخی از مردم از سخت‌گیری علی(ع) در امور الهی و اجرای احکام دینی خبر داشتند؛ از این رو، به خاطر ضعف ایمان، دیگران را بر حضرت علی(ع) ترجیح دادند.
  3. قرب و محبوبیت حضرت علی(ع) در نزد پیامبر(ص) حساسیت و حسادت برخی افراد را تحریک کرده بود.
  4. اعراب بر پایه سنت‌های جاهلی، می‌خواستند ریاست در میان قبایل عرب در گردش باشد: «كَرِهُوا أَنْ يَجْمَعُوا لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِكُمْ بَجَحاً بَجَحاً، فَاخْتَارَتْ قُرَيْشٌ لِأَنْفُسِهَا فَأَصَابَتْ وَ وُفِّقَتْ»[۱۹].
  5. کهنسالی در ریاست بر قوم در فرهنگ عرب جاهلی، جایگاه ویژه‌ای داشت.
  6. گروهی از افراد، به خاطر تأویل‌هایی که خلفا از روایات پیامبر(ص) در شأن حضرت علی(ع) داشتند، از همراهی با حضرت علی(ع) سرباز زدند
  7. برخی تطمیع و برخی دیگر تهدید شدند[۲۰].

حدیث منزلت[۲۱]

محور نخست: بررسی سند
محور دوم: بررسی دلالت حدیث
  1. نام‌گذاری فرزندان حضرت علی(ع) به نام‌های فرزندان هارون: در روایتی که در کتاب مستدرک‌ الصحیحین نوشته حاکم نیشابوری آمده است، رسول خدا(ص) سه فرزند پسر حضرت علی(ع) را به نام‌های حسن، حسین و محسن نام‌گذاری نمودند و این نام‌ها مشابه و هم‌معنای نام‌های سه فرزند پسر هارون، "شبر، شبیر و مشبر" است[۳۹].
  2. پیمان برادری حضرت رسول(ص) با حضرت علی(ع): همان‌گونه که حضرت موسی و هارون(ع) برادر بودند، رسول خدا(ص) نیز، با حضرت علی(ع) پیمان برادری بستند. هنگامی‌که پیامبر اکرم(ص) میان مهاجران و انصار پیمان بستند، حضرت علی(ع) را نیز برادر خود خوانده و فرمود: «أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۴۰].
  3. بستن درب منازل صحابه به مسجدالنبی و بازگذاشتن درب خانه علی(ع): یکی از ویژگی‌های حضرت هارون(ع) آن بود که درب خانه ایشان به معبد بنی‌اسرائیل باز می‌شد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان حیات رسول خدا(ص) برای حضرت علی(ع) رخ داد.

آیه ولایت

  1. ولایت در لغت، به معنای سرپرستی و مالک امر بودن است. ابن‌ منظور آورده است: في أَسماء اللَّه تعالى: الْوَلِيُّ هو الناصِرُ، و قيل: الُمَتَوَلِّي لأُمور العالم و الخلائق القائمُ بها[۴۷].
  2. کلمه "ولی"، نخست به خداوند و سپس به پیامبر(ص) اسناد داده شده است. ولایت خداوند و پیامبر(ص)ثابت است و ولایت خدا و رسول الله(ص) به معنای مالک امر بودن است. از سویی ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا بر خداوند و پیامبر عطف شده و حکم معطوف با معطوف‌علیه مشترک است، پس ولایت به معنای مالکیت امر خواهد بود.
  3. اگر ولایت به معنای محبت و نصرت باشد، مستلزم آن است که بسیاری از آیات لغو باشد؛ زیرا در آیات متعددی، "ولی" کنار "نصیر" آمده است.
  4. اگر ولایت به معنای محبت و نصرت باشد، مستلزم اغراء به جهل است؛ زیرا با معانی متعددی که برای ولی آمده، نمی‌توان تشخیص داد کدام معنا را متکلّم اراده کرده است.
  5. ولایت به معنای محبت و نصرت نیست؛ زیرا محبت و نصرت، به خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژه اختصاص نداشته و همه مؤمنان را در برمی‌گیرد.
  6. رابطه میان ولایت با نصرت و محبت، عام و خاص مطلق است. هر کجا واژه ولایت به‌کار رفته نصرت و محبت هم هست، ولی اگر واژه محبت یا نصرت به‌کار رفته باشد، ولایت با آن همراه نیست[۴۸].
  1. واژه ﴿إِنَّمَا در ابتدای آیه، اثبات می‌کند که این نوع ولایت، ولایتی ویژه است و به خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان ویژه اختصاص دارد.
  2. ولایت در آیه، طولی و یک‌سویه[۴۹] است. رابطه میان خدا، رسول(ص) و مؤمنان با امت اسلامی‌ به این معناست که فقط یکی از دو سو (خدا و رسول(ص) و مؤمنان) در دیگری (امت اسلامی) مؤثّرند، عکس آن پذیرفته نیست. پس کسی بر خدا، رسول و اولیای خدا ولایت ندارد.خداوند بالاترین ولایت را بر مردم دارد و ولایت رسول(ص) و جانشینان او به تبع ولایت خداوند و در طول ولایت او، بر مردم ولایت دارند.
  3. اگر ولایت به‌کار رفته در این آیه شریف، همه مؤمنان را در بر گیرد، مستلزم ولایت دو سویه است و چنین ولایتی مستلزم ولایت مؤمنان بر خدا می‌شود که چنین ولایتی پذیرفته نیست[۵۰].
شبهات آیه ولایت
شبهه یکم
  1. این شأن نزول را بسیاری از مفسّران بزرگ اهل سنت نقل نموده‌اند، برخی از کسانی که بر نزول این آیه در حق علی(ع) نقل اجماع و با ادّعای اجماع نموده‌اند، عبارت‌اند از:
    1. قاضی عضدالدین ایجی در کتاب المواقف فی علم الکلام می‌نویسد: و اجمع ائمة التفسیر ان المراد علی[۶۳].
    2. شریف جرجانی در شرح مواقف آورده است: وقد اجمع ائمة التفسیر علی أن المراد به الذین یقیمون الصلاة الی قوله و هم راکعون علی فانه کان فی الصلاة راکعا فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة[۶۴].
    3. سعدالدین تفتازانی نیز در شرح مقاصد می‌نویسد: نزلت باتفاق المفسِّران فی علی بن ابی‌طالب -رضی الله عنه- حین اعطی السائل خاتمه و هو راکع فی صلاته و کلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال[۶۵].
  2. با وجود شواهد و قرائن قطعی که از اهل سنت صادر شده است، چطور ادعا می‌کنند، این آیه در شأن علی(ع) نازل نشده است؟ در حالی که اکثر بزرگان اهل سنت این شأن نزول را پذیرفته‌اند و در کتب خود نیز بیان کرده‌اند.
  3. علّت اینکه علامه حلی در این مسأله ادّعای اجماع نموده‌اند آن است که، درباره شأن نزول این آیه، جز روایت مرسله که درباره ابوبکر است، همه روایات درباره حضرت علی(ع) است و چون آن روایت ضعف سندی دارد، در برابر انبوه روایات دیگر درباره حضرت علی(ع) جایگاهی نداشته و ادّعای اجماع شده است[۶۶].
شبهه دوم
  • در آیه ولایت، لفظ جمع، هفت مرتبه آمده است و حمل آیه بر مفرد –علی(ع)-، مجاز است نه حقیقت، از این‌رو نمی‌توان آیه را بدون قرینه، بر مفرد حمل نمود. فخر رازی می‌نویسد: أنه تعالی ذکر المؤمنین الموصوفین فی هذه الآیة بصیغة الجمع فی سبعة مواضع و هی قوله: متن قرآن و حمل ألفاظ الجمع و إن جاز علی الواحد علی سبیل التعظیم لکنه مجاز لا حقیقة، و الأصل حمل الکلام علی الحقیقة}}}}[۶۷].
  • پاسخ:
  • از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
  1. برخی در پاسخ آورده‌اند در مواردی از قرآن کریم، لفظ جمع آمده و قصد مفرد شده است، مرحوم علامه طباطبایی در المیزان[۶۸] و مرحوم علامه امینی در الغدیر[۶۹] بیست مورد از آیات قرآن کریم را ذکر کرده‌اند که طبق اعتراف اهل سنت، لفظ آیه جمع، ولی مفرد قصد شده است. به دو نمونه اشاره می‌کنیم:
    1. ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ[۷۰] برخی از مفسِّران گفته‌اند: ﴿النَّاسُ در آیه شریفه، نعیم بن الاشجعی[۷۱] است.
    2. ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۷۲]، دیدگاه برخی از مفسّران، بر این است، آیه درباره جابر بن عبدالله انصاری نازل شده و پرسش‌ کننده اوست[۷۳].
  2. روایات شأن نزول، راه حل استفاده از ضمائر جمع است؛ بر فرض که حمل جمع بر مفرد، مجاز باشد، بر این حمل، قراینی وجود دارد و قراین آن، روایات فراوانی است که شأن نزول آیه را، جریان زکات خاتم حضرت بیان کرده است.
  3. کاربرد جمع، برای تشویق مردم به کارهای خیر است. ابوالقاسم جارالله زمخشری حنفی در تفسیر خود می‌گوید: اگر اشکال شود: چگونه درست است، این آیه در شأن علی(ع) باشد و حال آنکه آیه به لفظ جمع وارد شده است؟ در پاسخ می‌گوییم: آیه به لفظ جمع آمده، گرچه مراد از آن فقط یک نفر است -علی(ع)- است و این به خاطر آن است که مردم ترغیب شوند تا مانند چنین کاری انجام دهند و ثواب آن را ببرند [۷۴].
  4. استفاده از الفاظ و ضمایر جمع، برای تعظیم و تفخیم است. مرحوم طبرسی می‌نویسد: اطلاق لفظ جمع، بر امیرمؤمنان(ع)، تفخیم و تعظیم آن حضرت است، چه اینکه اهل لغت جمع را بر مفرد برای تعظیم و احترام اطلاق می‌کنند، و این حقیقت به اندازه‌ای مشهور است که احتیاج به استدلال ندارد[۷۵].
  5. پاسخ دقیق آن است که در این آیه لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافته آن (در زمان نزول) منطبق گردیده و امکان انطباق آن بر دیگر افراد نیز (بر فرض تحقق) محفوظ مانده است. و بین این دو کیفیّت و دو گونه استعمال، فرق بسیار است و آنچه از نظر اهل لغت ناشدنی و نارواست، تنها صورت اوّل است[۷۶]. و به عبارتی دیگر لفظ در مفهوم خود استعمال می‌شود، نه در مصداق خارجی؛ ولی مصداق لفظ جمع، در بیرون گاهی فرد است و گاهی جمع[۷۷].
  6. پاسخ دیگری که از دقت بیشتری برخوردار است این است که، این جمعِ موصولی است و عموم اطلاق علی‌البدل دارد و نشانه این است که ولایت به یک نفر منحصر نمی‌شود. ﴿الَّذِينَ آمَنُوا که جمع است به آحاد اطلاق می‌شود، مصداق ﴿الَّذِينَ آمَنُوا مفرد است؛ ولی مفهومش جمع است. یک روز مصداقش علی(ع) و یک زمان امام حسن(ع) و تا امام زمان ادامه دارد، در این آیه، اطلاق جمع بر افراد، در طول یکدیگر است؛ مانند:اولوالامر که نمی‌شود در یک زمان چند اولوالامر باشد، پس، اولوالامر، آحاد افراد در طول یکدیگر است.
  • در روایاتی از اهل بیت(ع) به‌عنوان مصادیق ﴿الَّذِينَ آمَنُوا در آیه ولایت یاد شده است؛ چنان‌که امام صادق در تفسیر آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ولایت را به احق و اولی بودن در تدبیر امور مسلمانان تفسیر کرده و یادآور شده است، مقصود از ﴿الَّذِينَ آمَنُوا، علی و امامان از ذریه او تا روز قیامت‌اند؛ سپس داستان گدایی فقیر در مسجد پیامبر و انفاق امام علی(ع) به او در حال رکوع را یادآور شده و افزوده است: "هر یک از فرزندان او که به امامت می‌رسد، از چنین ویژگی برخوردارند، یعنی در حال رکوع انفاق می‌کنند"[۷۸]. امام باقر(ع) نیز درباره آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ فرمودند: مراد امامان(ع) است[۷۹][۸۰].
شبهه سوم
  • آنچه از حالات امیرالمؤمنان علی(ع) در نماز نقل شده است آن است که حضرت دارای حضور قلب خاصی بودند به گونه‌ای که از خود بی‌خود می‌شدند، این حالت علی(ع) با این مطلب که در حال نماز صدای سائل را شنیدند و انگشتر خود را به او دادند، منافات دارد، زیرا حالت نخست، مستلزم توجّه تام به پروردگار؛ ولی حالت دوم، موجب توجّه به غیر خداوند است؛ از این‌رو، نمی‌توان مدلول آیه را درباره آن حضرت پذیرفت. فخر رازی می‌نویسد: و هو أن اللائق بعلی(ع) أن یکون مستغرق القلب بذکر الله حال ما یکون فی الصلاة، و الظاهر أن من کان کذلک فإنه لا یتفرغ لاستماع کلام الغیر و لفهمه، و لهذا قال تعالی: ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۸۱] و من کان قلبه مستغرقا فی الفکر کیف یتفرغ لاستماع کلام الغیر[۸۲].
  • پاسخ:
  • از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
  1. بر پایه روایات، پیامبر(ص) نیز گاهی نماز را کوتاه می‌کردند و آن را به سرعت پایان می‌دادند. هنگامی‌ که از ایشان علّت این کار پرسیده شد، فرمودند: "صدای گریه طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در مسجد (در حال نماز) باشد و از گریه او ناراحت شود"[۸۳]. از این‌رو هر قضاوتی نسبت به عملکرد پیامبر شود همان قضاوت نیز درباره عملکرد علی(ع) قابل جریان است.
  2. حالات اولیاء خدا یکسان نبوده، بلکه گوناگون و متغیر است و این تغییر، تابع جذبه‌های گوناگون پرودگار است و هیچ منافاتی ندارد که انسان کاملی نظیر آن حضرت، گاه مستغرق عالم توحید بوده و از حالات بشری دور و گاه در حالت معمولی و عادی باشند، از این‌رو این اختلاف حالات، به اراده و مشیّت پروردگار باز می‌گردد.
  3. توجّه آن حضرت در حین نماز، به کاری بوده، که مطلوب پروردگار است؛ پس این عمل، عبادتی در ضمن عبادت خواهد بود. عظمت روح ایشان چنان بود که می‌توانست در یک زمان دو عبادت را انجام دهد و این با حضور قلب در پیشگاه پروردگار، تنافی نخواهد داشت. چنین افرادی مظهر اسم جمال «يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ»‌اند. به دیگر سخن، "وَلیِّ حق"، در هر شأنی از شئون بندگی، غافل از شئون دیگر نیست. پس اگر بنده خدا در حال نماز مشغول است از شأن دیگر بندگی که ایتاء زکات است غافل نیست.
  4. شنیدن صدای سائل و کمک به او، توجّه به خویشتن نیست، بلکه عین توجّه به خدا است، علی در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و روشن است، بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خداست؛ صدقه پیش از آنکه به دست سائل برسد به دست خدا می‌رسد: ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۸۴]، و حضرت در واقع با خدا در ارتباط بوده است[۸۵].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۱۶.
  2. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.
  3. ر.ک: همان، ص۱۴۵.
  4. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۲۸.
  5. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۲۸.
  6. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۲۹.
  7. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۰.
  8. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۰-۱۳۱.
  9. برخی از اهل سنت گفته‌اند: علت این اجتماع آن بوده که شکایت‌های متعددی از حضرت علی(ع) به گوش رسول خدا(ص) رسیده بود و آن حضرت می‌خواستند علاوه بر پاسخ آن شکایات، جایگاه امام علی(ع) را نیز مشخص نمایند، از این‌رو، چنان مجلسی را تشکیل دادند. در پاسخ گفته می‌شود: شکایت‌های افراد، فقط درباره حضرت علی(ع) شود و از افراد دیگری نیز نزد پیامبر شکایت می‌کردند. چرا رسول خدا(ص) برای آنها چنین محفلی را تشکیل ندادند؟ پس این مسئله، دلیل جایگاه عظیم حضرت علی(ع) میان مؤمنان به شمار می‌آید که هیچ‌کس همانند او نیست. علاوه بر این، اگر پاسخ به شکایات مقصود بود، به چنین خطبه طولانی در جریان غدیر نیاز نبود، بلکه آن حضرت، با یک جمله می‌توانستند، پاسخ دهند. همان‌گونه که در موارد مشابه چنین کردند. این الفاظ، با محتوای بلند خود بسیار فراتر از پاسخ به یک شکایت معمولی است.
  10. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۱.
  11. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۲.
  12. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۲-۱۳۳.
  13. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۳.
  14. ر.ک: الغدیر، ج۲، ص۱۷۴.
  15. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۴.
  16. بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۵۶.
  17. الغدیر، ج۱، ص۶۶۰.
  18. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۴-۱۳۷.
  19. دلائل الصدق، ج۴، ص۲۹۲؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص۵۸.
  20. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۷-۱۳۸.
  21. ر.ک: الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۷۹؛ امام‌شناسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص۱۷۲؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۰۵؛ دلائل الصدق، ج۶، ص۸۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۵؛ عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۳؛ کشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین، ص۲۷۹؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۸۸۳؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۶۴.
  22. مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۲۵.
  23. الغدیر، ج۳، ص۲۰۲-۲۱۵.
  24. غایة‌المرام، ج۲، ص۲۳-۷۳، باب ۲۰.
  25. الکافی، ج۸، ص۱۰۶.
  26. «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰.
  27. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۳۹-۱۴۰.
  28. صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴.
  29. صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.
  30. ان هذا الحدیث صحیح بلا ریب ثبت فی الصحیحین و غیرهما؛ منهاج السنة، ج۷، ص۳۲۰.
  31. مجموعه این موارد چهارده‌گانه در کتاب امام‌شناسی، ج۱۰، علامه سید محمدحسین حسینی تهرانی گردآوری شده است.
  32. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۰.
  33. ر.ک: عبقات‌الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۸۸۸.
  34. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۱-۱۴۲.
  35. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۲.
  36. واژه منزلت، اسم جنس است که به بعد خود اضافه شده است. اسم جنس مضاف: در لغت عرب، عمومیت را می‌رساند. علاوه بر آن، استثناء به‌کار رفته در حدیث، «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» خود دلالت بر عموم دارد؛ زیرا استثنا در جایی صحیح است که پیش از آن، عام باشد؛ ازاین‌رو، می‌توان گفت: صرف‌نظر از اطلاق لفظ منزلت، خود استثنا، عموم منزلت را اثبات می‌نماید.
  37. «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  38. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۳.
  39. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۵، ص۲۱۶.
  40. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۴، ص۱۹۱.
  41. مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.
  42. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۴.
  43. عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱۲، ص۴۸۶؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۹۹؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۴، ص۲۹۷.
  44. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  45. غایة المرام، ص۱۰۸؛ الاحتجاج، ص۱۱۸.
  46. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۵.
  47. لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
  48. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۶.
  49. ارتباط و تأثیر دو گونه است: دوجانبه و یک‌جانبه. اگر تأثیر متقابل و دو جانبه بود، اولی، ولی دومی‌است و دومی‌نیز ولی اوّلی است. مانند: اخوّت و برادری که اگر حسن برادر حسین است، حسین نیز برادر حسن است، ولی اگر تأثیر یک‌جانبه بود، اولی، ولیّ دومی‌است و دومی‌مولّی‌علیه اولی است؛ یعنی دومی‌تحت ولایت اولی قرار دارد؛ مانند ابوّت و بنوّت.
  50. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۶-۱۴۷.
  51. الغدیر، ج۳، ص۱۵۶-۱۶۲.
  52. غایة‌المرام، ص۱۰۳-۱۰۹.
  53. احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹-۴۰۸.
  54. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۲۹۳.
  55. مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۳.
  56. شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۸.
  57. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۷-۱۴۸.
  58. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۳۴.
  59. مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۳۲۰-۳۲۱.
  60. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۹.
  61. منهاج الکرامة فی معرفة الأمامة، تألیف علامه حلّی، یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که در تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است این کتاب تا جایی اهمیت یافت که کسی همچون ابن‌تیمیه را بر آن داشت تا کتاب منهاج السنه را در ردّ آن بنگارد.
  62. قد أجمعوا أنّها نزلت في علي من أعظم الدعاوى الكاذبة; بل أجمع أهل العلم بالنقل على أنّها لم تنزل في علي بخصوصه وأنّ عليا لم يتصدق بخاتمه في الصلاة وأجمع أهل العلم بالحديث على أنّ القصة المروية في ذلك من الكذب الموضوع؛ منهاج السنه، ج۷، ص۱۲.
  63. المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۵.
  64. شرح المواقف، ج۴، ص۳۶۰.
  65. شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.
  66. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۴۹-۱۵۱.
  67. مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴.
  68. المیزان، ج۶، ص۷.
  69. الغدیر، ج۳، ص۱۵۶.
  70. «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
  71. الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۹۷.
  72. «از تو نظر می‌خواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر می‌دهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر می‌رسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث می‌برد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را می‌برند و اگر (میراث‌بران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث می‌برد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان می‌دارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
  73. الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۲۸.
  74. فان قلت کیف صح أن یکون لعلی و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حی به علی لفظ الجمع، وان کان السبب فیه رجلا واحدا لیرغب الناس فی مثل فعله، فینالوا مثل ثوابه؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹.
  75. مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.
  76. المیزان، ج۶، ص۹ ٣.
  77. تفسیر تسنیم، ج۲۳، ص۱۲۵.
  78. «إِنَّمَا يَعْنِي أَوْلَى بِكُمْ أَيْ أَحَقُ بِكُمْ وَ بِأُمُورِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي عَلِيّاً وَ أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ(ع) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۲۸؛ غایة‌المرام، ج۲، ص۱۵.
  79. بحارالأنوار، ج۹، ص۳۵.
  80. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۵۱-۱۵۵.
  81. «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
  82. مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۶.
  83. سنن النبی، ص۲۷۳.
  84. «آیا ندانسته‌اند: خداوند است که از بندگانش توبه را می‌پذیرد و زکات‌ها را دریافت می‌دارد و خداوند است که توبه‌پذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.
  85. مقامی، مهدی،درسنامه امام‌شناسی، ص:۱۵۵-۱۵۷.