آیه تطهیر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '﴿{{متن قرآن| ' به '﴿{{متن قرآن|')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۰ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{ولایت}}
| موضوع مرتبط = آیه تطهیر
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = آیه تطهیر
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[آیه تطهیر]]''' است. "'''[[آیه تطهیر]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[آیه تطهیر در تفسیر و علوم قرآنی]] - [[آیه تطهیر در کلام اسلامی]] - [[آیه تطهیر در معارف و سیره حسینی]] - [[آیه تطهیر در معارف و سیره رضوی]] - [[آیه تطهیر از دیدگاه اهل سنت]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[آیه تطهیر در قرآن]] | [[آیه تطهیر در حدیث]] | [[آیه تطهیر در کلام اسلامی]] | [[آیه تطهیر در عرفان اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[آیه تطهیر (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
'''[[آیه تطهیر]]''' به بخشی از [[آیه]] سی و سوم [[سوره احزاب]] اشاره دارد: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}. در این آیه به [[اراده خداوند]] بر [[پاک]] گردانیدن [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} از [[پلیدی]] ([[رجس]]) تصریح شده است و علمای امامیه برای اثبات [[عصمت امامان]] به آن استناد می‌کنند.
*این آیه که به آیه تطهیر شهرت یافته از دیرزمان توجه دانشمندان مختلف اسلامی‌ را به خود جلب کرده است.
*مفسران، محدثان، متکلمان، مورخان و عالمان لغت هر یک به انگیزه و از نگاهی خاص درباره آیه تطهیر سخن گفته‌اند. در این نوشتار دیدگاه‌های اندیشوران اسلامی‌ را درباره دو مسئله مربوط به آیه بررسی خواهیم کرد: یکی این که مقصود از [[اهل بیت]]{{عم}} در این آیه چه کسانی اند؟ و دیگری این که مقصود از زدودن رجس از [[اهل بیت]]{{عم}} و تطهیر ویژه آنان چیست؟<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>


==مفهوم [[اهل بیت]]==
این [[آیه]] مورد توجه متکلمان اسلامی قرار گرفته است و با توجه به متن آیه و همچنین [[روایات]] [[شأن نزول]] [[اثبات]] می‌‌کنند که مصداق [[اهل بیت]]، فقط [[خمسه طیبه]] هستند؛ همچنین با مفهوم‌شناسی واژه [[رجس]] و بررسی [[اراده]]، بر [[عصمت اهل بیت]] و [[امامت]] آنها [[استدلال]] می‌‌کنند، در حالی‌ که بسیاری از [[اهل سنت]] چنین برداشتی را نپذیرفته و با استفاده از قبل و بعد آیه که دربارۀ [[همسران پیامبر]] {{صل}} است، [[همسران]] را نیز از {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} به شمار آورده‌اند.
*لغت شناسان [[اهل بیت]] را به ساکنان یک خانه معنا کرده‌اند<ref>معجم المقاییس فی اللغه، ص ۹۳؛ لسان العرب، ج۱، ص ۱۸۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۲۳.</ref>. بنابراین، همسر و فرزندان یک مرد [[اهل بیت]] او می‌باشند. [[راغب اصفهانی]] گفته است: معنای [[اهل بیت]] توسعه یافته، قبیله و خویشاوندان یک مرد را نیز شامل می‌شود <ref>المفردات فی غریب القرآن، ص ۲۹.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*بر این اساس، همسر، فرزندان، قبیله و بستگان انسان، [[اهل بیت]] او خواهند بود. در این صورت، اختصاص آن به همسر، یا فرزندان، یا بستگان نیازمند دلیل است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*اصطلاح [[اهل بیت|اهل البیت]] در [[قرآن کریم]] علاوه بر آیه تطهیر، در آیه ۷۳ سوره هود نیز به کار رفته است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ}}﴾}}<ref>  گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است؛ سوره هود، آیه:۷۳.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>
*در آیه ۱۲ سوره قصص نیز این اصطلاح بدون الف و لام "[[اهل بیت]]" به کار رفته است که مربوط به خاندان [[حضرت موسی]]{{ع}} است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ}}﴾}}<ref>و پیش از آن، (پستان) دایگان را از او بازداشتیم؛ (خواهر موسی) گفت: می‌خواهید شما را به خانواده‌ای رهنمون شوم که او را برای شما نگه‌دارند و خیراندیش او باشند؟؛ سوره قصص، آیه:۱۲.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>
==مصداق [[اهل بیت]]==
*درباره این که مقصود از [[اهل بیت|اهل البیت]] در آیه تطهیر چه کسانی‌اند، اقوال زیر ارائه شده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>:
#[[اهل بیت]] کسانی‌اند که [[پیامبر]]{{صل}} آنان را در خانه‌ام سلمه زیر عبای خود گرد‌آورد و در حق آنان دعا کرد؛ یعنی [[امام علی]]، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}}، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}}. این قول مورد اجماع [[شیعه]] است؛ چنان که بسیاری از عالمان [[اهل سنت]] نیز آن را برگزیده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#مقصود، همسران [[پیامبر]]{{صل}} است، عکرمه و مقاتل این قول را برگزیده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#مقصود اهل کساء و همسران [[پیامبر]]{{صل}} است. گروهی از مفسران [[اهل سنت]] چون [[بیضاوی]]، [[فخرالدین رازی]]، [[قرطبی]] و [[ابن کثیر]] این قول را انتخاب کرده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#همه خویشاوندان نَسَبی [[پیامبر]]{{صل}} که صدقه بر آنان حرام گردیده، [[اهل بیت]] او می‌باشند. این قول از [[ثعلبی]] نقل شده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#[[اهل بیت]] [[پیامبر]] کسانی‌اند که در زندگی همراه و ملازم او بودند، بنابراین، همسران، فرزندان، خدمتگزاران و خویشاوندان او را شامل می‌شود، [[محمد مصطفی مراغی]] این تفسیر را برگزیده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#مقصود از بیت خانه کعبه است و همه مسلمانان پرهیزگار [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} می‌باشند؛ چنان که در قرآن آمده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُون ‏‏}}﴾}}<ref>سوره انفال، آیه:۳۴.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>
#مقصود از بیت، مسجدالنبی است و [[اهل بیت]]{{عم}} کسانی اند که [[پیامبر]]{{صل}} آنان را در مسجد ساکن نمود، سپس آنان را از مسجد بیرون کرد، ولی درب خانه‌های آنها را به سوی مسجد نبست <ref>التبیان، ج۸، ص ۳۳۹ـ ۳۴۱؛ مجمع البیان، ج۷ـ ۸، ص ۳۵۶؛ تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰ـ ۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص ۱۶۱ـ ۱۶۳؛ نورالأبصار، ص ۲۲۳ـ ۲۲۶؛ تفسیر المراغی، ج۲۲، ص ۷؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص ۳۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص ۲۰۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۲؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۰ـ ۳۱۲.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*اقوال چهارگانه اخیر چندان مورد توجه مفسران قرار نگرفته است، و مؤیدی از [[قرآن]] یا روایات نیز ندارند. آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُون ‏‏}}﴾}}<ref>سوره انفال، آیه:۳۴.</ref> که به عنوان دلیل قول ششم ذکر شده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>:
#احتمال دارد مرجع ضمیر در کلمه اولیاءه لفظ اللّه باشد نه کلمه البیت الحرام<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#معنای ولی با اهل متفاوت است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#بر فرض که مقصود از اولیای بیت الحرام، [[اهل بیت]] الحرام باشد، دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از البیت در آیه تطهیر، بیت الحرام باشد. اطلاق بیت بر مسجد به طور عام یا بر مسجدالنبی به طور خاص نیز معهود نیست، و بر فرض قبول آن، دلیلی وجود ندارد که مقصود از البیت در آیه تطهیر، مسجدالنبی باشد، علاوه بر این، حاصل این قول چیزی جز قول سوم نخواهد بود، زیرا آنان بودند که درب خانه‌هایشان به سوی مسجد بسته نشد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*سخن مراغی نیز مؤیدی ندارد، گویا وی [[اهل بیت]] در آیه را بر معنای لغوی و عام آن حمل کرده است. افزون بر این که عنوان ملازم پیامبر که وی در تفسیر [[اهل بیت]] به کار برده، مبهم است. اگر مقصود ملازم در دین و آیین باشد، همه مسلمانان را شامل خواهد شد، و اگر مقصود ملازم در امور زندگی باشد به همسران و خدمتگزاران پیامبر اختصاص خواهد داشت و خویشاوندان او را شامل نخواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*قول چهارم نیز مردود است، زیرا در این که صدقه بر خویشاوندان نسبی [[پیامبر]] حرام است، واین که آنان به لحاظ لغوی و عرفی [[اهل بیت]] [[پیامبر]] می‌باشند، سخنی نیست، اما این مطلب دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از [[اهل بیت]] در آیه تطهیر، عموم خویشاوندان [[پیامبر]]{{صل}} باشند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.


==نظریه اختصاص به همسران==
== مقدمه ==
*[[عکرمه]] بر اختصاص آیه تطهیر به همسران [[پیامبر]] اصرار می‌ورزید، تا آنجا که برای مباهله بر آن اعلان آمادگی کرده است<ref>الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۱.</ref>. وی، گاهی این وجه را از [[ابن عباس]] نقل کرده و گاهی نیز بدون نقل از صحابه آن را مطرح نموده است. [[ابن مردویه]] از [[عکرمه]] نقل کرده که وی درباره آیه تطهیر می‌گفت: عقیده شما که مقصود از [[اهل بیت]] در آیه اهل کساء می‌باشند درست نیست، بلکه مقصود همسران پیامبرند <ref>{{عربی|اندازه=120%|" لیس بالذی تذهبون إلیه، انّما هو نساء النبی {{صل}}‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ اسباب النزول، ص ۲۴۰.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>
بخش دوم آیۀ ۳۳ [[سورۀ احزاب]] به "[[آیۀ تطهیر]]" [[شهرت]] یافته است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. این [[آیه]] از دیرزمان توجه دانشمندان مختلف [[اسلامی]] را به خود جلب کرده است. [[مفسران]]، محدثان، [[متکلمان]]، مورخان و [[عالمان]] لغت هر یک به انگیزه و از نگاهی خاص دربارۀ [[آیۀ تطهیر]] [[سخن]] گفته‌اند. یکی اینکه مقصود از [[اهل بیت]] {{ع}} در این [[آیه]] چه کسانی‌اند؟ و دیگری اینکه مقصود از زدودن [[رجس]] از [[اهل بیت]] {{ع}} و تطهیر ویژۀ آنان چیست؟<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۹۰-۱۰۲.</ref>
*در نقد سخن [[عکرمه]] نکات ذیل درخور توجه است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>:
#[[عکرمه]] از نظر عقیده طرفدار خوارج و با [[نجده بن عامر حروری]] هم رأی بود، وی تا آنجا به این عقیده پای بند بود که می‌گفت: دوست می‌داشتم در موسم حج بودم و حربه‌ای می‌داشتم و با آن به حاجیان حمله می‌کردم<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص ۹۳ـ ۹۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#وی که خدمتگزار [[ابن عباس]] بود، پس از وفات او مطالب دروغی را به او نسبت می‌داد، تا آنجا که ضرب المثل شده بود. [[عبداللّه بن عمر]] به خدمتگزار خود می‌گفت: از خدا بترس و آن گونه که [[عکرمه]] به [[ابن عباس]] نسبت دروغ می‌دهد، نسبت دروغ به من نده. [[سعید بن مسیب]] نیز به غلام خود چنین می‌گفت و [[یحیی بن سعید انصاری]] او را کذّاب دانسته است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص ۹۳ـ ۹۶.</ref>. آیا حدیث چنین فردی، آن هم در موضوعی که در آن متهم است، قابل احتجاج و استناد می‌باشد؟<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>
#از عبارت [[عکرمه]] {{عربی|" لیس بالذی تذهبون إلیه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} به دست می‌آید که نزول آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا در میان مسلمانان معروف بوده است، و [[عکرمه]] برای سخن خود دلیلی جز این که آن را به [[ابن عباس]] نسبت داده نقل نکرده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#سخن [[عکرمه]] در اختصاص آیه به همسران [[پیامبر]]{{صل}} با روایات فراوانی که عده‌ای از بزرگان صحابه در نزول آیه در شأن اهل کساء روایت کرده‌اند ناسازگار است<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۳ـ ۴۵۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*از طریق [[سعید بن جبیر]] از [[ابن عباس]] روایت شده که گفته است آیه تطهیر در شأن همسران [[پیامبر]] نازل شده است<ref>اسباب النزول، ص ۲۳۹.</ref>، این حدیث از نظر سند ضعیف است، زیرا در سند آن افرادی هستند که مجهول و متروکند یا قدح شده‌اند. از آن جمله [[صالح بن موسی]] است که او را با اوصافی چون ضعیف الحدیث، منکر الحدیث، متروک الحدیث، یروی المناکیر توصیف کرده‌اند<ref>تهذیب التهذیب، ج۴، ص ۲۸ـ ۲۹.</ref>. همین گونه است [[خصیف بن عبد الرحمان]] که از دیگر رجال سند حدیث استref>تهذیب التهذیب، ج۲، ص ۵۶۱.</ref>. افزون بر این که از [[ابن عباس]] به طریق معتبری روایت شده که [[پیامبر]]{{صل}} به مدت نه ماه هر روز به هنگام نماز، به درب خانه [[امام علی|علی]]{{ع}} می‌آمد و می‌گفت: السلام علیکم ورحمه اللّه وبرکاته اهل البیت، سپس آیه تطهیر را تلاوت می‌کرد<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۱.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*شاهد دیگری که بر نظریه [[عکرمه]] نقل شده روایت [[عروه بن زبیر]] است که گفته است: آیه تطهیر در خانه [[عایشه]] و درباره همسران [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده است<ref>الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۱.</ref>. این روایت نیز قابل استناد نیست، زیرا اولاً، مطابق احادیث بسیاری، آیه تطهیر در خانه‌ [[ام سلمه]] و در شأن اصحاب کساء نازل گردیده است، [[عایشه]] نیز که از راویان حدیث است، آن را همین گونه روایت کرده است. ثانیاً، عروه از دشمنان [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} بوده و آشکارا در نکوهش او سخن می‌گفت. از [[یحیی بن عروه]] نقل شده که: پدرم هرگاه از [[امام علی|علی]]{{ع}} یاد می‌کرد، در نکوهش او سخن می‌گفت<ref>مفاهیم القرآن، ج۵، ص ۳۰۱.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*وجه دیگری که برای نزول آیه تطهیر در شأن همسران [[پیامبر]]{{صل}} گفته شده، سیاق آیات است که نقد آن خواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
==نظریه جمع میان همسران و اهل کساء==
*طـرفداران نظریه سوم "جمع میان اهل کساء و همسـران [[پیامبر]]" بر این که آیه تطهیر شامل اهل کساء می‌شود. به احادیث بسیاری که در این باره از عده‌ای از صحابه نقل شده استناد کرده‌اند، و در شمول آیه به همسران [[پیامبر]]{{صل}} به سیاق آیات استدلال نموده‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص ۱۶۲، تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۲، تفسیر بیضاوی، ج۳، ص ۳۸۲، تفسیر کبیر، ج۲۵، ص ۲۰۹.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*بخش اول این نظریه با دیدگاه نخست که مورد اجماع [[شیعه]] و مورد قبول بسیاری از مفسران [[اهل سنت]] است، هماهنگ می‌باشد، که درباره آن سخن خواهیم گفت. استدلال به سیاق آیات تمام نیست، زیرا ضمایر جمع در آیه تطهیر، جمع مذکر می‌باشد: عنکم، یطهرکم، در حالی که ضمایر قبل و بعد آن که مربوط به همسران [[پیامبر]] است جمع مؤنث می‌باشند: قَرْنَ، بیوتکُنَّ، تَبرّجْنَ، أقِمنَ، آتینَ، أطعنَ، واذکرنَ. تغییر ضمایر جمع مؤنث به جمع مذکر با فرضیه وحدت سیاق، سازگاری ندارد. اگر آیه تطهیر مربوط به همسران [[پیامبر]]{{صل}} بود مناسب این بود که گفته شود: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}﴾}}<ref> و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.</ref><ref>التبیان، ج۸، ص ۳۴۰.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*گفته شده است، مذکر آوردن دو ضمیر {{عربی|﴿{{متن قرآن|عَنكُمُ}}﴾}} و {{عربی|﴿{{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}}﴾}} به خاطر لفظ أهل در کلمه اهل البیت است؛ چنان که در عرف زبان عربی، فردی به دیگری می‌گوید: کیف أهلک؟ و مقصود همسر یا همسران اوست، و او در پاسخ می‌گوید: هُمْ بِخَیر. یعنی به جای ضمیر هُنَّ ضمیر هُمْ را به کار می‌برد؛ چنان که در آیه ۷۳ سوره هود که مخاطب همسر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} است گفته شده است: رحمت اللّه وبرکاته علیکم أهل البیت و علیکنّ نیامده است<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص ۱۶۱ـ ۱۶۲.</ref>.
*نقد وجه دوم آن است که مقصود از اهل البیت در سوره هود فقط همسر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیست، بلکه مقصود ابراهیم و خاندان اوست و مذکر آوردن ضمیر از باب تغلیب مذکر بر مؤنث است، نه به خاطر لفظ اهل، در این صورت می‌توان در آیه تطهیر نیز به همین وجه استناد کرد و گفت: چون [[پیامبر]]{{صل}} [[امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} نیز مقصود بوده است، از باب تغلیب مذکر بر مؤنث، ضمیرهای عنکم و یطهرکم جمع مذکر آورده شده است <ref>تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص ۱۶۳.</ref>، ولی هیچ یک از دو وجه یاد شده <ref>مذکر بودن لفظ اهل و تغلیب مذکر بر مؤنث.</ref> در مورد آیه پذیرفته نیست، زیرا احادیث بسیاری که در شأن نزول آن روایت شده است بر اختصاص آن به اهل کساء دلالت دارند. افزون بر این که از آیه چنان که بیان خواهد شد [[عصمت]] [[اهل بیت]] استفاده می‌شود و همسران [[پیامبر]] فاقد این ویژگی بودند<ref>التبیان، ج۵، ص ۳۴۱.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
==نظریه اختصاص به اهل کساء==
*علاوه بر [[شیعه]] که بر اختصاص آیه تطهیر به اهل کساء اجماع دارند، بسیاری از عالمان [[اهل سنت]] نیز این نظریه را برگزیده‌اند. [[ابوبکر نقاش]] گفته است: اکثر مفسران بر این عقیده‌اند که آیه در شأن [[امام علی|علی]]، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} نازل شده است<ref>جواهر العقدین، ص ۱۹۸؛ غایه المرام، ج۳، ص ۱۷۳.</ref>. [[ابوبکر حضرمی‌]] نیز گفته است: به اعتقاد اکثر علما و مطابق دلایل بسیار، مقصود از [[اهل بیت]]{{عم}} در آیه، [[امام علی|علی]]{{ع}}، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} و دو فرزندان آنان است و اختصاص آیه به آنان از جانب [[پیامبر]]{{صل}} جز به امر خداوند و [[وحی]] الهی نبوده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*بنابراین، سخن نویسنده روح المعانی که اختصاص [[اهل بیت]] به اصحاب کساء از اقوال [[شیعه]] است قابل اعتنا نخواهد بود<ref>غایه المرام، ج۳، ص ۱۷۴.</ref>.[[ابو جعفر طحاوی مصری]]<ref>مشکل الآثار، ج۱،ص ۳۳۲ و ۳۳۹.</ref>، [[ابن صباغ مالکی]]<ref>الفصول المهمه، ص ۲۳.</ref>، [[حافظ گنجی شافعی]]<ref>کفایه الطالب، ص ۵۴.</ref>، [[حاکم نیشابوری]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۴۸.</ref>، [[محب الدین طبری]]<ref>الریاض النضره، ج۴، ص ۱۳۰.</ref>، شیخ [[مؤمن شبلنجی شافعی]]<ref>نورالابصار ص ۲۲۳ـ ۲۲۶.</ref> و [[حافظ سلیمان قندوزی حنفی]]<ref>ینابیع الموده، ج۱، ص ۳۴۹.</ref> آیه تطهیر را مخصوص اصحاب کساء دانسته‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*دلیل این نظریه احادیث بسیاری است که در ارتباط با آیه تطهیر از صحابه [[پیامبر]]{{صل}} نقل شده که بر اختصاص آن به اصحاب کساء دلالت دارد. محدثان [[اهل سنت]] این احادیث را از بیش از چهل طریق از [[ام سلمه]]، [[عایشه]]، [[امام علی|علی بن ابی طالب]]، [[ابو سعید خدری]]، [[عبد‌اللّه بن عباس]]، [[سعد بن ابو وقاص]]، [[ابو حمراء]]، [[واثله بن اسقع]]، [[حکیم بن سعید]]، [[عبداللّه بن جعفر]]، [[ابو هریره]]، [[عمر بن أبی سلمه]]، [[عبداللّه بن وهب بن زمعه]]، [[شهربن حوشب]] و دیگران روایت کرده‌اند<ref>غایه المرام، ج۳، ص ۱۷۳ـ ۲۱۱؛ الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۲ـ ۵۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۳ـ ۴۵۹.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*احادیث مرتبط با آیه تطهیر از سه جهت بر اختصاص آیه به اصحاب کساء و عدم شمول آن نسبت به همسران [[پیامبر]] دلالت می‌کنند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>:
#از احادیثی که از [[ام سلمه]] روایت شده به دست می‌آید که وی بسیار علاقمند بود که با [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی|امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]]، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} داخل در کساء گردد، و چند بار به گونه‌های مختلف این علاقه و خواست قلبی خود را اظهار کرد، ولی [[پیامبر]]{{صل}} از قبول درخواست او امتناع ورزید، و با بیان این مطلب که تو راه خیر را می‌پویی و سرانجامت به خیر خواهد بود، از او دلجویی کرد. پاسخ‌های [[پیامبر]]{{صل}} به این پرسش [[ام سلمه]] که آیا من با شما هستم عبارتند از: {{عربی|" انّک علی خیر، أنت علی مکانت وأنت علی خیر، انّک علی خیر وهؤلاء أهل بیتی، أهل بیتی حق، قومی‌یا تنحی عن أهل بیتی، انّک من أزواج النبی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}، [[ام سلمه]] می‌گوید یک بار دامن عبا را بالا بردم تا در کنار آنان قرار گیرم، ولی [[پیامبر]] عبا را از دستم گرفت و فرمود: {{عربی|" انّک علی خیر‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۱ـ ۱۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص ۵۳۲ـ ۵۳۳؛ اسباب النزول، ص ۲۳۹؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۳۱۴.</ref>. شایان ذکر است که در حدیثی از [[ام سلمه]] آمده است [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ این سؤال [[ام سلمه]] که آیا من از اهل تو نیستم، جواب مثبت داد و به او اجازه داد تا داخل کساء شود<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۲۵۸.</ref>. ولی در این حدیث آمده است که پاسخ مثبت [[پیامبر]]{{صل}} به [[ام سلمه]] و اجازه داخل شدن در کساء، پس از اتمام دعای [[پیامبر]]{{صل}} در حق [[اهل بیت]] خود بود: {{عربی|" اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ أَذْهِبْ‏ عَنْهُمُ‏ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيرا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. بنابراین، مفاد این حدیث آن است که [[ام سلمه]] از آن نظر که همسر [[پیامبر]] است اهل او می‌باشد، ولی در زمره [[اهل بیت]] خاص او که آیه تطهیر در شأن آنان نازل شده است نمی‌باشد<ref>مشکل الآثار، ج۱، ص ۳۳۳.</ref>. گواه این مطلب آن است که آنجا که [[ام سلمه]] می‌پرسد آیا من از [[اهل بیت]]{{عم}} نیستم، [[پیامبر]]{{صل}} به او پاسخ مثبت نمی‌دهد، ولی آنجا که می‌پرسد آیا من از اهل تو نیستم، [[پیامبر]] به او پاسخ مثبت می‌دهد. سخن [[پیامبر]] به [[ام سلمه]] که {{عربی|" أَنْتَ‏ مِنْ‏ أَهْلِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} مانند سخن او است که {{عربی|" أَنْتِ‏ مِنْ‏ أَزْوَاجِ‏ النَّبِي‏{{صل}}‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. [[ام سلمه]] می‌گوید: از [[پیامبر]] پرسیدم آیا من از [[اهل بیت]] هستم؟ [[پیامبر]] فرمود: برای تو نزد خداوند خیر است {{عربی|" انّ لک عند اللّه خیراً‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} و من دوست داشتم که [[پیامبر]] به این سؤال من پاسخ مثبت بدهد، این پاسخ از همه آنها که در شرق و غرب جهان است، بهتر بود{{عربی|" وودت انّه قال نعم، فکان احب إلیّ ممّا تطلع علیه الشمس و تغرب‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>مشکل الآثار، ج۱، ص ۳۳۶.</ref>. در حدیث دیگری از [[ام سلمه]] آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} در دعای خود برای [[اهل بیت]] گفت: {{عربی|" اللَّهُمَ‏ إِلَيْكَ‏ لَا إِلَى‏ النَّارِ أَنَا وَ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} من گفتم: من نیز مشمول این دعا هستم، پیامبر فرمود: آری<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۲۵۵.</ref>. روشن است که این حدیث [[ام سلمه]] با احادیثی که بر اختصاص آیه به اهل کساء دلالت می‌کنند، منافات ندارد، زیرا آنچه در این جا مطرح شده نجات از دوزخ است که [[ام سلمه]] را هم شامل می‌شود، نه نزول آیه تطهیر در حق [[اهل بیت]] که وی مشمول آن نیست<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#[[پیامبر]]{{صل}} پس از آن که [[امام علی|امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]]، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} را زیر کسا قرار داد، دست خود را به آسمان بالا برد و گفت: {{عربی|" اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}، و سپس در حق آنان دعا کرد، در این که آنان از [[اهل بیت]] [[پیامبر]] به معنای عام آن بودند تردیدی نبود تا گفته شود چون این نکته مسلم بود که همسران [[پیامبر]] از [[اهل بیت]] او بودند و آیه تطهیر شامل آنها می‌شود، و از طرفی آن حضرت می‌خواست [[امام علی|علی]]، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} نیز به آن افتخار نایل آیند، تنها آنها را مورد اشاره قرار داد و گفت: {{عربی|"هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۲.</ref>. بنابراین، مقصود از [[اهل بیت]]، معنای خاص آن است؛ معنایی که اذهاب رجس و طهارت خاص از ویژگی‌های آن به شمار می‌رود و فضیلت ویژه‌ای را در بردارد؛ به گونه‌ای که [[ام سلمه]] بسیار مشتاق بود مشمول آن گردد. بنابراین جمله {{عربی|" اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} با توجه به قراین یاد شده بر اختصاص [[اهل بیت]] در آیه تطهیر به اهل کساء دلالت می‌کند. چنان که [[ابو جعفر طحاوی]] پس از نقل جمله مزبور گفته است: مطابق این حدیث مقصود از [[اهل بیت]] در این آیه [[پیامبر|رسول خدا]]، [[امام علی|علی]]، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، [[امام حسین|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} است<ref>فکان فی هذا الحدیث انّ المراد بما فی هذه الآیه هم رسول اللّه {{صل}} وعلی و فاطمه وحسن و حسین{{عم}}؛ مشکل الآثار، ج۱ ص ۳۳۲.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#در احادیث بسیاری آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} پس از نزول آیه تطهیر مدتی طولانی، هرگاه می‌خواست برای نماز به مسجد برود، مقابل خانه [[امام علی|علی]] می‌ایستاد و آنان را با عنوان "اهل البیت" مخاطب قرار می‌داد، به آنان درود می‌فرستاد و به نماز فرا می‌خواند، آن گاه آیه تطهیر را تلاوت می‌کرد، [[انس بن مالک]] مدت این رفتار [[پیامبر]]{{صل}} را شش ماه، [[ابو الحمراء]] هفت یا هشت ماه، و [[ابن عباس]] نُه ماه نقل کرده‌اند<ref>تفسیر طبری، ج۲، ص ۱۱؛ الدر المنثور، ج۶، ص ۵۳۳ـ ۵۳۵.</ref>. این تفاوت ناشی از آن است که هر یک از افراد یاد شده مشاهده خود از رفتار [[پیامبر]]{{صل}} را گزارش کرده است، و نشانه اضطراب در متن احادیث نخواهد بود. اما حتی یک بار هم گزارش نشده است که [[پیامبر]]{{صل}} این کار را در مورد همسران خود انجام داده باشد. این رفتار [[پیامبر]]{{صل}} دلیل روشنی بر اختصاص آیه تطهیر به اهل کساء می‌باشد. [[ابو جعفر طحاوی]] پس از نقل روایت [[انس]] و [[ابوالحمراء]] درباره این که [[پیامبر]]{{صل}} به هنگام نماز نزد خانه [[فاطمه زهرا|زهرا]] می‌ایستاد و می‌گفت:{{عربی|" السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْبَيْت‏،﴿{{متن قرآن|إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ‏ لِيُذْهِبَ‏ عَنْكُمُ‏ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً}}﴾‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} گفته است: این رفتار و گفتار [[پیامبر]]{{صل}} نیز دلیل بر این است که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است<ref>مشکل الآثار، ج۱، ص ۳۳۹.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''اشکال:''' از [[واثله بن اسقع]] که هنگام نزول آیه تطهیر بر [[پیامبر]] در خانه [[ام سلمه]] حضور داشت روایت شده که به [[پیامبر]] گفتم: آیا من از اهل تو می‌باشم؟ [[پیامبر]]{{صل}} پاسخ داد:{{عربی|" وَ أَنْتَ‏ مِنْ‏ أَهْلِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۲.</ref>. هرگاه [[واثله بن اسقع]] از اهل [[پیامبر]] باشد، همسران وی به طریق اولی از [[اهل بیت]] او خواهند بود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''پاسخ:''' در حدیث دیگری که از وی روایت شده جمله مزبور نیامده است، بلکه این جمله آمده است که [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی|علی]]، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} را که داخل عبای او بودند مورد اشاره قرار داد و گفت: {{عربی|" اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}، [[اهل بیت]] احق<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۳.</ref>. این جمله چنان که قبلاً بیان شد بر اختصاص دلالت می‌کند، و از طرفی، آنچه در روایت نخست آمده این است که واثله از اهل [[پیامبر]] است، نه از [[اهل بیت]] او، و اهل همان گونه که بر همسر، فرزندان و خویشاوندان مرد اطلاق می‌شود، بر پیروان او هم اطلاق می‌گردد<ref>المصباح المنیر، ج۱، ص ۳۷.</ref>. بنابراین، می‌توان هر دو روایت را پذیرفت، و اگر این توجیه پذیرفته نشود و سند هر دو روایت صحیح باشد، اعتبار هر دو به دلیل تعارض از بین می‌رود و در هر حال، این روایت نمی‌تواند اعتبار روایات بسیاری را که بر اختصاص [[اهل بیت]] در آیه تطهیر به اصحاب کساء دلالت می‌کند خدشه‌دار سازد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''اشکال:''' جمله {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ‏ لِيُذْهِبَ‏ عَنْكُمُ‏ الرِّجْسَ‏ ‏}}﴾}} بخشی از آیه ۳۳ سوره احزاب است که آغاز آن و نیز آیات قبل از آن و آیه پس از آن مربوط به همسران [[پیامبر]]{{صل}} است، هرگاه جمله مزبور آنان را شامل نشود، موضوعی بی‌ارتباط با همسران [[پیامبر]]{{صل}} میان آیات مربوط به آنان قرار گرفته است که با قواعد فصاحت و بلاغت سازگاری ندارد<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص۲۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''پاسخ:''' طرح بحث درباره یک موضوع در خلال بحث از موضوعی دیگر در عرف اهل فصاحت و بلاغت رایج است و در [[قرآن کریم]] نیز نمونه‌های بسیار دارد<ref>مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۷.</ref>. [[قرآن کریم]] در آیات ۱۶ تا ۱۹ سوره عنکبوت درباره دعوت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از قومش به یکتاپرستی سخن گفته است، سپس در آیه‌های ۲۰ تا ۲۳ موضوع بحث تغییر کرده و به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دستور می‌دهد تا با منکران معاد به احتجاج برخاسته آنان را در این باره ارشاد نماید، بار دیگر به داستان ابراهیم و قوم او بازگشته و عکس العمل قوم او در برابر دعوت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را بیان کرده است. در آیه‎های ۲۳۶ و ۲۳۷ سوره بقره برخی از اقسام طلاق و احکام آن بیان می‌شود، سپس در دو آیه اهمیت نماز و چگونگی اقامه نماز در حالت خوف را بیان می‌کند و بار دیگر به مسئله طلاق پرداخته است. در آیه ۲۸ سوره یوسف، سخن عزیز مصر به زلیخا بیان شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ ‏}}﴾}}<ref> سوره یوسف، آیه:۲۸.</ref>، سپس خطاب از زلیخا به یوسف متوجه گردیده است {{عربی|﴿{{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا‏}}﴾}}<ref> سوره یوسف، آیه:۲۹.</ref> بار دیگر زلیخا مورد خطاب قرار گرفته است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ}}﴾}}<ref> سوره یوسف، آیه:۲۹.</ref> بخش نخست آیه۳۴ سوره نمل و آیه ۳۵ بیانگر سخن بلقیس، ملکه سبا است، و در خلال آن جمله: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَ كَذلِكَ‏ يَفْعَلُون‏‏}}﴾}} قرار گرفته است که کلام خداوند است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ‏‏}}﴾}}<ref> گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدین‌گونه رفتار می‌کنند.و من ارمغانی برای آنان می‌فرستم و می‌نگرم تا فرستادگان چه باز آورند؛ سوره نمل، آیه: ۳۴- ۳۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>
*بحث درباره موضوعی در خلال بحث از موضوعی دیگر از این جهت که مایه تنوع سخن و دلپذیر ساختن آن است، از نظر ادبی از فنون بلاغت به شمار می‌رود، و هرگاه دربردارنده نکته‌ای تربیتی یا پیامی‌ اخلاقی و معنوی نیز باشد، بر فصاحت آن افزوده خواهد شد؛ چنان که نمونه‌های قرآنی این قاعده ویژگی مزبور را دارا می‌باشد، نکته اخلاقی و پیام تربیتی در قرار گرفتن آیه تطهیر که مربوط به [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی|علی]]، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} است در لابلای آیاتی که مربوط به همسران پیامبران می‌باشد، این است که جایگاه والای [[پیامبر]] و خاندان مطهر او را به همسران [[پیامبر]] خاطر نشان سازد، تا در گفتار و رفتار خود به گونه ای باشند که حریم خاندان [[نبوت]] را خدشه دار نسازند<ref>الکلمه الغراء فی تفضیل الزهراء، ص ۲۱.</ref>. مفاد این آیات از قبیل این است که کسی در مقام نصیحت به همسر فردی با فضیلت و پرهیزگار بگوید: باید در رعایت حجاب و عفاف و دیگر شئون اسلامی‌و اخلاقی بیش از زنان دیگر بکوشی، زیرا تو همسر فردی هستی که خداوند می‌خواهد دور از هرگونه نسبت ناروایی پیراسته باشد<ref>دلایل الصدق، ج۲، ص ۱۱۵.</ref>. الگو گرفتن از [[پیامبر]] و دیگر اصحاب کساء که از هرگونه خطا و لغزشی پیراسته‌اند و اسوه‌های کامل تربیت و انسانیت‌اند، می‌تواند پیام دیگر قرار گرفتن آیه تطهیر در خلال آیات مربوط به همسران [[پیامبر]] باشد<ref>مفاهیم القرآن، ج۵، ص ۳۰۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''اشکال:''' در احادیث مربوط به چگونگی صلوات بر [[پیامبر]]{{صل}} آمده است: {{عربی|" اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ‏ عَلَى‏ إِبْرَاهِيمَ‏ وَ آلِ‏ إِبْرَاهِيمَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}، و چون همسران ابراهیم نیز آل او بودند، بنابراین همسران [[پیامبر]]{{صل}} نیز آل او خواهند بود و آیه تطهیر شامل آنان نیز خواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''پاسخ:''' مقصود از آل ابراهیم که در صلوات در ردیف ابراهیم قرار گرفته اند پیامبران ذریه او می‌باشند؛ چنان که در آیه دیگر فرموده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۳۳.</ref> قول راجح میان مفسران این است که مقصود از آل ابراهیم پیامبران از ذریه او "[[حضرت اسحاق]]، [[حضرت یعقوب]]، [[حضرت اسماعیل]] و..." می‌باشد<ref>الکشاف، ج۱، ص ۳۵۴؛ تفسیر کبیر، ج۸، ص ۲۲؛ تفسیر المنار، ج۳، ص ۲۸۸؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص ۲۵۰؛ صفوه التفاسیر، ج۱، ص ۱۹۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص ۴۳۳؛ التبیان، ج۱، ص ۴۴۱.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
==[[عصمت اهل بیت]]==
*تا این جا ثابت گردید که مقصود از [[اهل بیت]] در آیه تطهیر [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی|امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]]، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} می‌باشد. اینک بحث درباره دلالت آیه بر [[عصمت]] [[اهل بیت]] از خطا و گناه است. تبیین این مطلب در گرو دو چیز است: الف: مقصود از رجس در آیه هرگونه انحراف عقیدتی یا رفتاری است. ب: اراده الهی که به زدودن رجس از [[اهل بیت]] تعلق گرفته، اراده تکوینی است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
===مفهوم رجس===
*به گفته [[ابن فارس]]، رجس در اصل بر اختلاط و آمیزش دلالت می‌کند و به معنای شیء پلید نیز از همین ریشه است، زیرا ناخالص است<ref>معجم المقاییس فی اللغه، ص ۴۴۳.</ref>. دیگر لغت‌شناسان نیز رجس را به پلیدی یا شیء پلید معنا کرده‌اند. و بر فعل قبیح، حرام، عذاب، کفر، لعنت، شک و غضب اطلاق می‌شود<ref>المصباح المنیر، ج۱، ص ۲۶۵؛ لسان العرب، ج۶، ص ۱۰۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۳۹۱؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص ۳۳۰.</ref>. [[راغب اصفهانی]]، پس از آن که رجس را به شیء ناپاک معنا کرده گفته است: رجس چهارگونه است: ۱. رجس از نظر طبع؛ ۲. رجس از نظر عقل؛ ۳. رجس از نظر شرع؛ ۴. رجس از جهات سه گانه مزبور. وی، مردار را مصداق نوع چهارم، شراب و قمار را مصداق نوع سوم، و کفر و شرک را مصداق نوع دوم دانسته است<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۸۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*واژه رجس در [[قرآن کریم]] نُه بار به کار رفته و بر بت، شراب، قمار، مردار، خون، گوشت خوک، عذاب، نفاق و کفر اطلاق شده است<ref>سوره حج:۳۰؛ سوره مائده:۹۰؛ سوره انعام:۱۴۰؛ سوره اعراف:۷۱؛ سوره توبه:۹۵ و ۱۲۵.</ref>. وجه مشترک موارد یاد شده پلیدی، ناروایی و ناپسندی است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*در حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است: {{عربی|" أَعُوذُ بِكَ‏ مِنَ‏ الرِّجْسِ‏ النِّجْسِ‏ ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. [[ابن اثیر]] و [[طریحی]] مقصود از رجس در این حدیث را فعل حرام دانسته است<ref>النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص ۲۰۰؛ مجمع البحرین،ج۴، ص ۷۴.</ref>. مفسران، رجس در آیه را به شیطان، شرک، بدی و زشتی، آلودگی و گناه تفسیر کرده‌اند<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰؛ الکشاف، ج۳، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۶؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۲.</ref>. حاصل اقوال لغت‌شناسان و مفسران در معنای رجس آن است که این واژه در آیه مورد بحث هرگونه پلیدی و آلودگی معنوی را، خواه اعتقادی باشد، مانند شرک و کفر، یا اخلاقی باشد، مانند نفاق و حسادت، یا رفتاری باشد، مانند دروغگویی، غیبت، تهمت، دزدی و دیگر کارهای ناروا را شامل می‌شود. بنابراین، خداوند اراده کرده است [[اهل بیت]] را از هرگونه آلودگی اعتقادی، اخلاقی، گفتاری و رفتاری پیراسته سازد. این عمومیت از واژه الرجس به دست می‌آید، زیرا با هیچ گونه تقیید یا تخصیصی همراه نیست<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
===اراده تکوینی===
*هرگاه اراده فاعل مختار به انجام کاری توسط خود او تعلق گیرد آن را اراده تکوینی می‌گویند و هرگاه اراده او به انجام کاری توسط فاعل مختار دیگری تعلق گیرد آن را اراده تشریعی می‌نامند. اراده تشریعی معمولاً در مورد خداوند به کار می‌رود، ولی به معنایی که بیان شد هر فاعل مختاری را شامل می‌شود. اراده تشریعی با امر، دستور یا درخواست همراه است. از اراده تکوینی با نام‌های اراده قدری، کونی و خلقی، و از اراده تشریعی با نام‌های اراده دینی، امری و شرعی نیز یاد شده است<ref>شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۴.</ref>. در احادیث [[اهل بیت]] از اراده تکوینی به عنوان اراده حتمی‌و از اراده تشریعی به عنوان اراده عزمی‌ تعبیر شده است:{{عربی|" إِنَ‏ لِلَّهِ‏ إِرَادَتَيْنِ‏ وَ مَشِيَّتَيْنِ‏ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>التوحید، باب۲، حدیث۱۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*اراده تکوینی، آخرین جزء علت تامه می‌باشد، یعنی هرگاه همه مقدمات تکوینی فعل تحقق یافته باشد و اراده فاعل نیز به آن تعلق بگیرد، تحقق آن فعل حتمی‌و ضروری خواهد بود. البته، اراده تکوینی انسان، چه بسا مغلوب عوامل قاهر و غالب طبیعی و غیر طبیعی قرار می‌گیرد. در این صورت، نتیجه اراده تکوینی او این خواهد بود که قوای فعاله خود را به حرکت درمی‌آورد، هر چند فعل تحقق نمی‌یابد. چنین فرضی درباره خداوند راه ندارد، زیرا خداوند مقهور و مغلوب هیچ چیز نخواهد شد. بدین جهت، هرگاه اراده تکوینی خداوند به انجام کاری تعلق گیرد آن کار قطعاً تحقق خواهد یافت: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}﴾}}<ref> فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه:۸۲ - ۸۳.</ref>. با توجه به نکات و ویژگی‌های موجود در آیه تطهیر و نیز با توجه به اختصاص آیه به اصحاب کساء به دست می‌آید که اراده در این آیه، تکوینی است. بر این اساس، پیراستگی [[اهل بیت]]{{عم}} از هرگونه آلودگی و انحراف اعتقادی و عملی مورد اراده تکوینی خداوند بوده و قطعاً تحقق یافته است، در نتیجه، [[اهل بیت]] "اصحاب کساء" از خطا و گناه معصوم‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''نکته‌هایی که از مطالب یاد شده به دست می‌آیند عبارتند از:'''
#به شهادت بزرگان اهل لغت و ادب عربی، کلمه {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا}}﴾}} بر اختصاص و حصر دلالت می‌کند<ref>القاموس المحیط، ج۴، ص ۱۹۸؛ المطول، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸.</ref>. بر این اساس، مفاد آیه این است که اراده خداوند به زدودن رجس و پلیدی به [[اهل بیت]] اختصاص یافته است و خداوند فقط طهارت آنان از پلیدی را خواسته است. از طرفی اراده تشریعی به طهارت بشر، همگانی است؛ چنان که در فلسفه تشریع وضو، غسل و تیمم فرموده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ  ‏‏}}﴾}}<ref>سوره مائده، آیه:۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#ظاهر آیه و احادیث شأن نزول آن، بیان‌گر مدح و تکریم ویژه [[اهل بیت]] است، در حالی که اراده تشریعی بر مدح و تکریم ویژه‌ای دلالت نمی‌کند و اگر در بردارنده مدح و تکریم باشد، عمومیت دارد. پس اراده در آیه نمی‌تواند به معنای اراده تشریعی باشد<ref>الشافی فی الامامه، ج۳، ص ۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص ۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''گفته شده است:''' همین که در شأن [[اهل بیت]] آیه‌ای خاص نازل شده و این آیه تا قیامت در قرآن تلاوت می‌شود در وجه مدح و تکریم ویژه آنان کافی است، بنابراین، دلالت آیه بر مدح و تکریم ویژه [[اهل بیت]] مستلزم این نیست که اراده در آیه، تکوینی باشد، بلکه مفادش این است که آنان مورد محبت خاص خداوند می‌باشند، و خداوند بیش از دیگران به پاکی و طهارت آنان اعتنا دارد<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.</ref>. حاصل این وجه آن است که حصر و اختصاص در آیه اضافی است، نه حقیقی. مفاد حصر و اختصاص حقیقی در آیه این است که رجس و آلودگی به صورت مطلق از [[اهل بیت]] دور شده و این همان [[عصمت]] است، ولی مفاد حصر اضافی آن است که چه بسا [[اهل بیت]] نیز مانند دیگران مرتکب رجس و گناه گردند، ولی امتیاز آنان در مقایسه با دیگران در آن است که خداوند در مورد پرهیز آنها از گناه اهتمام ویژه‌ای دارد. ولی اصل اولیه در حصر این است که حقیقی باشد و حصر اضافی بر خلاف اصل بوده و دلیل می‌خواهد، چنین دلیلی در دست نیست<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''گفته شده است:''' دعای [[پیامبر]]{{صل}} که زدودن رجس از [[اهل بیت]] و طهارت آنان را از خداوند درخواست کرده است، با اراده تکوینی سازگاری ندارد، زیرا اگر اراده تکوینی خداوند به طهارت [[اهل بیت]] تعلق گرفته بود، آنان قطعاً از آلودگی گناه پاک بودند، و در این صورت درخواست طهارت برای آنان از قبیل درخواست چیزی است که حصول آن قطعی است<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.</ref>. پاسخ این است که ضرورت و وجوب تکوینی در عالم ممکنات بالذات نیست، بلکه بالغیر و وابسته به مشیت تکوینی خداوند است، در این صورت انسان موحد پیوسته باید دعا کند و بقای آنچه را از مواهب الهی دارد درخواست نماید. بدین جهت، دعا کردن در پیشگاه خداوند از برترین عبادت ها به شمار می‌رود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''گفته شده است:''' در مورد کسی که از گناه پاک باشد گفته نمی‌شود می‌خواهم او را از گناه پاک کنم، زیرا مستلزم تحصیل حاصل خواهد بود، بنابراین، بر فرض این که اراده در آیه تکوینی باشد، [[عصمت]] [[اهل بیت]] از گناه را پس از تعلق اراده الهی اثبات خواهد کرد، نه از آغاز آن گونه که [[شیعه]] معتقد است. و اگر [[عصمت]] [[اهل بیت]] از آغاز مقصود بود می‌بایست گفته شود:{{عربی|" انّ اللّه اذهب عنکم الرجس أهل البیت‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*این اشکال در حقیقت متفرع بر دو مطلب است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>:
#اذهاب رجس متوقف بر وقوع آن است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
#فعل مضارع بر زمان حال و استقبال دلالت می‌کند و زمان گذشته را دربرنمی‌گیرد، بنابراین، از آیه، [[عصمت]] [[اهل بیت]] در زمان گذشته استفاده نمی‌شود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*پاسخ این است که اذهاب رجس علاوه بر این که در مورد رفع پلیدی به کار می‌رود، هرگاه زمینه تحقق پلیدی وجود داشته باشد، در مورد دفع و جلوگیری از آن نیز به کار می‌آید. در انسان معصوم نیز زمینه‌های تحقق گناه وجود دارد، زیرا او از نظر غرایز بشری مانند افراد دیگر است. [[حضرت یوسف]]{{ع}} که از [[مقام عصمت]] برخوردار بود گفته است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏‏}}﴾}}<ref> و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.</ref>. در محاوره‌های عمومی‌ نیز چنین تعبیرهایی رایج است، مانند این که فردی در حق دیگری که سالم است دعا کرده، می‌گوید: خداوند هرگونه بیماری را از تو برطرف کند، مقصود این است که بیماری از او دفع شود، زیرا زمینه‌های آن در او وجود دارد. این قاعده در مورد بیماری‌های روحی نیز جاری است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*بنابراین، درخواست اذهاب رجس از سوی [[پیامبر]]{{صل}} برای [[اهل بیت]] مستلزم آلودگی قبلی آنان به رجس نمی‌باشد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*آنچه از ساختار وضعی فعل مضارع به دست می‌آید استمرار فعل است، نه دلالت بر زمان حال یا استقبال؛ زمان حال یا استقبال از قراین به دست می‌آید. بدین جهت فعل مضارع در موارد بسیاری به کار رفته که زمان گذشته را نیز در برمی‌گیرد، مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَاللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ ‏‏}}﴾}}<ref> و خداوند می‌خواهد توبه شما را بپذیرد؛ سوره نساء، آیه:۲۷.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ ‏‏}}﴾}}<ref> خداوند می‌خواهد (احکام خود را) برای شما روشن گرداند و شما را به روش‌های (نیکوی) پیشینیانتان، رهنمون گردد؛ سوره نساء، آیه:۲۶.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}﴾}}<ref> خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد؛ سوره بقره، آیه:۱۵.</ref>، {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> و خداوند، ستمی برای جهانیان نمی‌خواهد؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*فعل مضارع در آیات یاد شده، و نظایر آن<ref>سوره بقره، آیه:۱۸۵؛ سوره نساء، آیه:۶۰، ۲۸۱؛ سوره مائده، آیه:۹؛ سوره قیامت، آیه:۵.</ref> بیانگر قانون کلی است که زمان گذشته، حال و آینده را دربرمی‌گیرد.
*'''اشکال:''' اگر آیه تطهیر بر [[عصمت]] [[اهل بیت]] دلالت کند، آیه: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref> خداوند  می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید؛ سوره مائده، آیه:۶.</ref> نیز بر [[عصمت]] مسلمانانی که در جنگ بدر شرکت داشتند دلالت می‌کند، بلکه دلالت این آیه بر [[عصمت]] این گروه از مسلمانان استوارتر است، زیرا اتمام نعمت الهی بر آنان بدون محفوظ ماندن آنها از شرّ شیطان و گناه حاصل نخواهد شد<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''پاسخ:''' آیه یاد شده مربوط به اصحاب بدر نیست، بلکه مربوط به تشریع وضو، غسل و تیمم است که همه مسلمانان را شامل می‌شود و اراده در آن، تشریعی است، نه تکوینی. آنچه مربوط به اصحاب بدر است، آیه: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ}}﴾}}<ref> یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا می‌پوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو می‌باراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دل‌هایتان را نیرومند سازد و گام‌ها (یتان) را بدان استوار دارد؛ سوره انفال، آیه: ۱۱.</ref>. مقصود از تطهیر در این آیه به گواهی روایات شأن نزول و گفتار مفسران، تطهیر از جنابت است، زیرا مسلمانان شب هنگام که به خواب رفتند "همه یا برخی" جنب شدند، خداوند برای آن که این غم و اندوه را از قلب آنان بزداید، و برای تطهیر از جنابت آب در اختیار داشته باشند، باران را نازل کرد، نزول باران علاوه بر این که آزردگی روحی آنان را برطرف ساخت، و مسلمانان توانستند بدن خود را پاکیزه سازند و نماز بخوانند، فایده دیگری نیز برای آنان داشت، زیرا سرزمینی که مسلمانان در آن اردو زده بودند پوشیده از رمل بود و به دلیل سستی زمین نمی‌توانستند در میدان کارزار مقاومت کنند، با نزول باران، زمین محکم شد و پاهای آنان استوار گردید<ref>تفسیر طبری، ج۹، ص ۲۲۹.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''اشکال:''' [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} به عدم [[عصمت]] خود تصریح کرده و گفته است:"از طرح سخن حق یا مشورت عادلانه دریغ نورزید، زیرا من برتر از این که خطا کنم نیستم، مگر این که خداوند آنچه را که از من نسبت به آن مالک تر است "صیانت از خطا" در درون من القا کند"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" فَلَا تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.
*'''پاسخ:''' مفاد سخن مزبور جز این نیست که [[امام]]{{ع}} بدون لطف و عنایت ویژه خداوند، مصون از خطا نمی‌باشد. این مطلب در مورد همه معصومان صادق است، زیرا معصوم بودن آنان از خطا بالذات نیست، بلکه به عنایت و لطف ویژه الهی است. سخن [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} همانند سخن [[حضرت یوسف]]{{ع}} است که گفته است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏‏}}﴾}}<ref> و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.</ref>. گواه روشن این مطلب آن است که [[امام]]{{ع}} در دیگر سخنان خود [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} را به گونه‌ای معرفی کرده است که آشکارا بر [[عصمت]] آنان از گناه دلالت دارد:"چرا در حیرت و گمراهی هستید، در حالی که عترت [[پیامبر]] شما در بین شما هستند، آنان زمام حق را در دست دارند و نشانه‌های دین و زبان‌های راستی‌اند<ref>{{عربی|اندازه=120%|" كَيْفَ‏ تَعْمَهُونَ‏ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.</ref>. [[ابن ابو الحدید]] دلالت جمله‌های یاد شده بر [[عصمت]] [[پیامبر]]{{صل}} را مسلم گرفته و یادآور شده است: [[ابو محمد متّویه]] در کتاب الکفایه بر [[عصمت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} تصریح کرده و گفته است اگر چه ما [[عصمت]] را برای [[امام]] واجب نمی‌دانیم، ولی نصوص بر [[عصمت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} دلالت دارند، واین، از ویژگی‌های او در میان صحابه [[پیامبر]]{{صل}} به شمار می‌رود<ref>شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۱۱.</ref>.


==منابع==
[[آیه]] با {{متن قرآن|إِنَّمَا}} که به تصریح لغویان، برای [[حصر]] است، آغاز شده و انحصار [[ارادۀ الهی]] به آنان را بیان می‌کند. تقدیم جار و مجرور {{متن قرآن|عَنْكُمُ}} بر مفعولٌ به {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} و نیز [[اعراب]] [[نصب]] {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} که مفید اختصاص است، بر این تأکید می‌افزاید. تعبیر {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}} در پی {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ}} تأکیدی بر [[طهارت]] و [[پاکیزگی]] به دنبال دور شدن پلیدی‌هاست و {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} که مفعول مطلق است نیز تأکیدی دیگر برای [[طهارت]] به شمار می‌رود. ال و لام {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} برای جنس است و هرگونه [[پلیدی]] [[فکری]] و عملی اعمّ از [[شرک]]، [[کفر]]، [[نفاق]] و [[جهل]] و [[گناه]] را در برمی‌گیرد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۹۰-۱۰۲ و [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹؛ [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۲ ـ ۴۲۵.</ref>.
* [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]؛


==پانویس==
== مفهوم‌شناسی اهل‌بیت ==
{{پانویس2}}
{{اصلی|اهل بیت}}
از سخنان لغت‌شناسان [[عرب]] به دست می‌آید کلمه «[[اهل]]» بر نوعی رابطه و پیوند میان یک [[انسان]] با انسان یا چیز دیگری دلالت می‌کند. [[همسر]] یک مرد اهل وی است، چنان که نزدیک‌ترین افراد به او نیز [[اهل]] او هستند. [[امت]] هر [[پیامبری]] اهل او به شمار می‌روند، ساکنان [[خانه]] یا [[شهر]] و آبادی، اهل خانه یا شهر و آبادی‌اند و [[پیروان]] هر [[دین]] و آیینی اهل آن دین و آیین‌اند<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۹۳؛ المصباح المنیر، ج۱، ص۳۷؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۸۶؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۹؛ أقرب الموارد، ج۱، ص۲۳؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۳۱.</ref>.
 
بر این اساس، [[همسر]]، [[فرزندان]]، [[قبیله]] و بستگان [[انسان]]، [[اهل‌بیت]] او خواهند بود. در این صورت، اختصاص آن به همسر یا فرزندان با بستگان [[نیازمند]] [[دلیل]] است.
 
اصطلاح «[[اهل البیت]]» در [[قرآن کریم]] علاوه بر [[آیه تطهیر]]، در [[آیه]] ۷۳ [[سوره هود]] نیز به کار رفته است: {{متن قرآن|قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ}}<ref>«گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.</ref> و نیز در آیه ۱۲ [[سوره قصص]] بدون الف و لام ([[اهل بیت]]) به کار رفته است که مربوط به [[خاندان]] [[حضرت موسی]] {{ع}} است: {{متن قرآن|فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ}}<ref>«(خواهر موسی) گفت: می‌خواهید شما را به خانواده‌ای رهنمون شوم که او را برای شما نگه‌دارند و خیراندیش او باشند؟» سوره قصص، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰.</ref>
 
== [[اهل البیت]] کیستند؟ ==
{{اصلی|مصداق‌شناسی اهل بیت}}
اما درباره اینکه مقصود از [[اهل البیت]] در [[آیه تطهیر]] چه کسانی‌اند، اقوال زیر ارائه شده است:
# [[اهل بیت]] کسانی‌اند که [[پیامبر]] {{صل}} آنان را در خانه [[‌ام سلمه]] زیر عبای خود گرد‌آورد و در [[حق]] آنان [[دعا]] کرد؛ یعنی [[امام علی]]، [[فاطمه]] {{س}}، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{ع}}. این قول مورد [[اجماع]] [[شیعه]] است؛ چنانکه بسیاری از عالمان [[اهل سنت]] نیز آن را برگزیده‌اند.
# مقصود، [[همسران پیامبر]] {{صل}} است، عکرمه و مقاتل این قول را برگزیده‌اند.
# مقصود، [[اهل کساء]] و [[همسران پیامبر]] {{صل}} است. گروهی از [[مفسران اهل سنت]] این قول را [[انتخاب]] کرده‌اند.
# همۀ [[خویشاوندان]] نَسَبی [[پیامبر]] {{صل}} که [[صدقه]] بر آنان [[حرام]] گردیده، [[اهل بیت]] او هستند. این قول از [[ثعلبی]] [[نقل]] شده است.
# [[اهل بیت پیامبر]] کسانی‌اند که در [[زندگی]] همراه و ملازم او بودند، بنابراین، [[همسران]]، [[فرزندان]]، خدمتگزاران و [[خویشاوندان]] او را شامل می‌شود، [[محمد مصطفی]] مراغی این [[تفسیر]] را برگزیده است.
# مقصود از [[بیت]]، خانه، [[کعبه]] است و هم، [[مسلمانان]] [[پرهیزگار]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} هستند؛ چنانکه در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ}}<ref>«سرپرست آن جز پرهیزگاران نیستند» سوره انفال، آیه ۳۴.</ref>.
# مقصود از [[بیت]]، [[مسجدالنبی]] است و [[اهل بیت]] {{ع}} کسانی‌اند که [[پیامبر]] {{صل}} آنان را در [[مسجد]] ساکن نمود، سپس آنان را از [[مسجد]] بیرون کرد، ولی درب خانه‌های آنها را به سوی [[مسجد]] نبست<ref>التبیان، ج۸ ص۳۳۹-۳۴۱؛ مجمع البیان، ج۷-۸ ص۲۵۹؛ تفسیر طبری، ج۲۲، ص۱۰-۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۱-۱۶۳؛ نورالأبصار، ص۲۲۳-۲۲۶؛ تفسیر المراغی، ج۲۲، ص۷؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۳۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۰۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۲؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۰-۳۱۲.</ref>.
 
اقوال چهارگانه اخیر چندان مورد توجه [[مفسران]] قرار نگرفته است، و مؤیدی از [[قرآن]] یا [[روایات]] نیز ندارند. در آیۀ {{متن قرآن|إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ}} احتمال دارد [[مرجع]] ضمیر در کلمه اولیاءه لفظ اللّه باشد نه کلمه البیت الحرام. علاوه بر اینکه معنای "ولی" با "[[اهل]]" متفاوت است. اطلاق [[بیت]] بر [[مسجد]] به طور عام یا بر [[مسجدالنبی]] به طور خاص نیز معهود نیست و بر فرض قبول آن، دلیلی وجود ندارد که مقصود از البیت در [[آیۀ تطهیر]]، [[مسجدالنبی]] باشد، علاوه بر این، حاصل این قول چیزی جز قول سوم نخواهد بود، زیرا آنان بودند که درب خانه‌هایشان به سوی [[مسجد]] بسته نشد.
 
سخن مراغی نیز مؤیدی ندارد، گویا وی [[اهل بیت]] در [[آیه]] را بر معنای لغوی و عام آن حمل کرده است. افزون بر اینکه عنوان ملازم [[پیامبر]] که وی در [[تفسیر]] [[اهل بیت]] به کار برده مبهم است. اگر مقصود ملازم در [[دین]] و [[آیین]] باشد، همۀ [[مسلمانان]] را شامل خواهد شد، و اگر مقصود ملازم در امور [[زندگی]] باشد به [[همسران]] و خدمتگزاران [[پیامبر]] اختصاص خواهد داشت و [[خویشاوندان]] او را شامل نخواهد شد.
 
قول چهارم نیز مردود است، زیرا در اینکه [[صدقه]] بر [[خویشاوندان]] نسبی [[پیامبر]] [[حرام]] است و اینکه آنان به لحاظ لغوی و عرفی [[اهل بیت پیامبر]] هستند سخنی نیست، اما این مطلب [[دلیل]] بر این نخواهد بود که مقصود از [[اهل بیت]] در [[آیه تطهیر]]، عموم [[خویشاوندان پیامبر]] {{صل}} باشند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۹۰-۱۰۲ و [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۷.</ref>.
 
=== بررسی سه نظریه دیگر ===
در ذیل سه قول باقی مانده بررسی می‌‌شود تا قول [[برتر]] مشخص گردد:
==== نظریه اختصاص به [[همسران]] ====
[[عکرمه]] بر اختصاص [[آیۀ تطهیر]] به [[همسران پیامبر]] [[اصرار]] می‌ورزید<ref>الدرالمنثور، ج۶، ص۵۳۱.</ref>، تا آنجا که برای [[مباهله]] بر آن [[اعلان]] [[آمادگی]] کرده است. وی، گاهی این وجه را از [[ابن عباس]] [[نقل]] کرده و گاهی نیز بدون [[نقل]] از [[صحابه]] آن را مطرح نموده است. [[ابن مردویه]] از [[عکرمه]] [[نقل]] کرده وی دربارۀ [[آیه تطهیر]] می‌گفت: عقیدۀ شما که مقصود از [[اهل بیت]] در [[آیه]] [[اهل کساء]] هستند درست نیست، بلکه مقصود [[همسران]] پیامبرند<ref>اسباب النزول، ص۲۴۰.</ref>.
 
در نقد سخن [[عکرمه]] نکات ذیل درخور توجه است:
# [[عکرمه]] از نظر [[عقیده]] طرفدار [[خوارج]] و با [[نجدة بن عامر حروری]] هم‌رأی بود، وی تا آنجا به این [[عقیده]] پای بند بود که می‌گفت: [[دوست]] می‌داشتم در موسم [[حج]] بودم و حربه‌ای می‌داشتم و با آن به [[حاجیان]] حمله می‌کردم<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۹۳-۹۶.</ref>. وی که خدمتگزار [[ابن عباس]] بود، پس از [[وفات]] او مطالب دروغی را به او نسبت می‌داد، تا آنجا که ضرب المثل شده بود. [[عبداللّه بن عمر]] به خدمتگزار خود می‌گفت: از [[خدا]] بترس و آن گونه که عکرمه به [[ابن عباس]] نسبت [[دروغ]] می‌دهد، نسبت [[دروغ]] به من نده. [[سعید بن مسیب]] نیز به [[غلام]] خود چنین می‌گفت و [[یحیی بن سعید انصاری]] او را [[کذّاب]] دانسته است. آیا [[حدیث]] چنین فردی، آن هم در موضوعی که در آن متهم است، قابل [[احتجاج]] و استناد است؟
# از عبارت [[عکرمه]] {{عربی|"ليس بالذي تذهبون إليه‏"}} به دست می‌آید [[نزول]] [[آیۀ تطهیر]] در [[شأن]] [[اصحاب کسا]] در میان [[مسلمانان]] معروف بوده است و [[عکرمه]] برای سخن خود دلیلی جز اینکه آن را به [[ابن عباس]] نسبت داده [[نقل]] نکرده است. افزون بر اینکه سخن [[عکرمه]] در اختصاص [[آیه]] به [[همسران پیامبر]] {{صل}} با [[روایات]] فراوانی که عده‌ای از بزرگان [[صحابه]] در [[نزول]] [[آیه]] در [[شأن]] [[اهل کساء]] [[روایت]] کرده‌اند ناسازگار است<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۳-۴۵۸.</ref>.
# از طریق [[سعید بن جبیر]] از [[ابن عباس]] [[روایت]] شده که گفته است [[آیۀ تطهیر]] در [[شأن]] [[همسران پیامبر]] نازل شده است<ref>اسباب النزول، ص۲۳۹.</ref>، این [[حدیث]] از نظر [[سند ضعیف]] است، زیرا در سند آن افرادی هستند که مجهول و متروکند یا قدح شده‌اند. از آن جمله [[صالح بن موسی]] است که او را با اوصافی چون ضعیف الحدیث، منکر الحدیث، [[متروک الحدیث]]، یروی المناکیر توصیف کرده‌اند<ref>تهذیب التهذیب، ج۴، ص۲۸-۲۹.</ref>. همین گونه است [[خصیف بن عبد الرحمان]] که از دیگر [[رجال]] [[سند حدیث]] است<ref>تهذیب التهذیب، ج۲، ص۵۶۱.</ref>. افزون بر اینکه از [[ابن عباس]] به طریق معتبری [[روایت]] شده که [[پیامبر]] {{صل}} به مدت نُه ماه هر روز به هنگام [[نماز]]، به درب [[خانه علی]] {{ع}} می‌آمد و می‌گفت: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَهْلَ الْبَيْتِ}}، سپس [[آیه تطهیر]] را [[تلاوت]] می‌کرد<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص۱۱.</ref>.
# [[شاهد]] دیگری که بر نظریۀ [[عکرمه]] [[نقل]] شده [[روایت]] [[عروة بن زبیر]] است که گفته است: [[آیه تطهیر]] در [[خانه]] [[عایشه]] و درباره [[همسران پیامبر]] {{صل}} نازل شده است<ref>الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۱.</ref>. این [[روایت]] نیز قابل استناد نیست، زیرا اولاً مطابق [[احادیث]] بسیاری، [[آیه تطهیر]] در خانه‌ [[ام سلمه]] و در [[شأن]] [[اصحاب کساء]] نازل گردیده است، [[عایشه]] نیز که از [[راویان حدیث]] است، آن را همین گونه [[روایت]] کرده است؛ ثانیاً، عروه از [[دشمنان]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} بوده و آشکارا در [[نکوهش]] او سخن می‌گفت<ref>شرح نهج‌البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۳، ص۱۲؛ مفاهیم القرآن، ج۵، ص۳۰۱.</ref>. از یحیی بن عروه [[نقل]] شده: پدرم هرگاه از [[علی]] {{ع}} یاد می‌کرد، در [[نکوهش]] او سخن می‌گفت<ref>شرح نهج‌البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۳، ص۵۵.</ref>.
# وجه دیگری که برای [[نزول]] [[آیه تطهیر]] در [[شأن]] [[همسران پیامبر]] {{صل}} گفته شده، سیاق [[آیات]] است که نقد آن خواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۹۰-۱۰۲؛ [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۲.</ref>.
 
==== نظریه جمع میان [[همسران]] و [[اهل کساء]] ====
طرفداران نظریۀ "جمع میان [[اهل کساء]] و [[همسران پیامبر]]" بر اینکه [[آیۀ تطهیر]] شامل [[اهل کساء]] می‌شود به [[احادیث]] بسیاری که در این باره از عده‌ای از [[صحابه]] [[نقل]] شده استناد کرده‌اند و در شمول [[آیه]] به [[همسران پیامبر]] {{صل}} به سیاق [[آیات]] [[استدلال]] نموده‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۹۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۳۸۲؛ تفسیر کبیر، ج۲۰، ص۲۰۹؛ فتح القدیر، ج۴، ص۲۸۱.</ref>، زیرا [[آیات]] پیش از [[آیۀ تطهیر]] و آیۀ پس از آن، به [[همسران پیامبر]] {{صل}} مربوط است؛ در عین حال، ضمیر {{متن قرآن|عَنكُمُ}} نشان می‌دهد تعدادی از مردان نیز در [[اهل بیت]] داخل‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۹۰-۱۰۲؛ [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۲ - ۴۲۵.</ref>.
 
بخش اول این نظریه با دیدگاه نخست که مورد [[اجماع]] [[شیعه]] و مورد قبول بسیاری از [[مفسران اهل سنت]] است، هماهنگ است، لکن [[استدلال]] به سیاق [[آیات]] تمام نیست، زیرا ضمایر جمع در [[آیۀ تطهیر]]، جمع مذکر است: {{متن قرآن|عَنكُمُ}}، {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}}، در حالی که ضمایر قبل و بعد آن، که مربوط به [[همسران پیامبر]] است جمع مؤنث هستند: {{متن قرآن|قَرْنَ}}، {{متن قرآن|بُيُوتِكُنَّ}}، {{متن قرآن|تَبَرَّجْنَ}}، {{متن قرآن|أَقِمْنَ}}، {{متن قرآن|آتِينَ}}، {{متن قرآن|أَطِعْنَ}}، {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ}}. [[تغییر]] ضمایر جمع مؤنث به جمع مذکر با فرضیۀ [[وحدت]] سیاق، سازگاری ندارد<ref>التبیان، ج۸، ص۳۴۰.</ref>.
 
گفته شده است، مذکر آوردن دو ضمیر {{متن قرآن|عَنكُمُ}} و {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}} به خاطر لفظ [[أهل]] در کلمه [[اهل البیت]] است؛ چنانکه در عرف زبان [[عربی]]، فردی به دیگری می‌گوید: کیف أهلک؟ و مقصود [[همسر]] یا [[همسران]] اوست و او در پاسخ می‌گوید: هُمْ بِخَیر. یعنی به جای ضمیر هُنَّ ضمیر هُمْ را به کار می‌برد؛ چنانکه در [[آیه]] ۷۳ [[سوره]] [[هود]] که مخاطب [[همسر]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} است گفته شده است: {{عربی|رحمت اللّه و برکاته علیکم أهل البیت و علیکنّ}} نیامده است<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref>.
 
در پاسخ گفته شده است، مقصود از [[اهل البیت]] در سورۀ [[هود]] فقط [[همسر]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} نیست، بلکه مقصود [[ابراهیم]] و [[خاندان]] اوست و مذکر آوردن ضمیر از باب تغلیب مذکر بر مؤنث است، نه به خاطر لفظ [[اهل]]، در این صورت می‌توان در [[آیه تطهیر]] نیز به همین وجه استناد کرد و گفت: چون [[پیامبر]] {{صل}} [[امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{ع}} نیز مقصود بوده است، از باب تغلیب مذکر بر مؤنث، ضمیرهای عنکم و یطهرکم جمع مذکر آورده شده است، ولی هیچ یک از دو وجه یاد شده در مورد [[آیه]] پذیرفته نیست، زیرا [[احادیث]] بسیاری که در [[شأن نزول]] آن [[روایت]] شده است بر اختصاص آن به [[اهل کساء]] دلالت دارند. افزون بر اینکه از [[آیه]] چنانکه بیان خواهد شد [[عصمت اهل بیت]] استفاده می‌شود و [[همسران پیامبر]] فاقد این ویژگی بودند.
 
مضافاً با توجّه به اینکه انطباق ترتیب [[نزول]] با ترتیب کنونی [[قرآن]] محرز نیست، واقع شدن یک [[آیه]] به دنبال آیۀ قبل، موجب انعقاد سیاق نمی‌شود؛ [[تأمّل]] در [[آیه]] نشان می‌دهد سیاق [[آیۀ تطهیر]] با سیاق [[آیات]] قبل و بعدِ آن، دو سیاق است؛ زیرا [[تغییر]] ضمایر از جمع مؤنّث مخاطب که در مجموع ۲۲ ضمیر است به جمع مذکر مخاطب، نشان دهندۀ [[تغییر]] سیاق است؛ گذشته از اینکه [[آیۀ تطهیر]]، [[شأن]] نزولی مستقل از [[آیات]] مربوط به [[همسران]] حضرت دارد؛ همچنین سیاق مربوط به [[آیات]] [[همسران پیامبر]]، سیاقی همراه با [[تکلیف]] و [[عتاب]] است و هیچ‌گونه ستایشی در آن نیست؛ در حالی که سیاق [[آیۀ تطهیر]]، سیاق [[تمجید]] و امتنان است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۹۰-۱۰۲؛ [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۲ – ۴۲۵؛ [[محمود اباذری|اباذری، محمود]]، [[ادعیه و زیارات مهدوی (کتاب)|ادعیه و زیارات مهدوی]]، ص ۹۲-۹۳.</ref>.
 
ما هیچ دلیلی نداریم که جمله {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ}} همراه این [[آیات]] نازل شده؛ بلکه از [[روایات]] استفاده می‌شود این بخش جداگانه فرود آمده؛ ولی هنگام [[گردآوری قرآن]] در کنار هم قرار داده شده است؛ حتّی در یک [[روایت]] هم نیامده این [[آیه]]، در ضمن [[آیات]] [[زنان پیامبر]] {{صل}} نازل شده است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۲ ـ ۴۲۵؛ [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۴.</ref>.
 
==== نظریه اختصاص به [[اهل کساء]] ====
علاوه بر [[شیعه]] که بر اختصاص [[آیۀ تطهیر]] به [[اهل کساء]] [[اجماع]] دارند، بسیاری از [[عالمان اهل سنت]] نیز این نظریه را برگزیده‌اند. "ابوبکر نقاش"<ref>جواهر العقدین، ص۱۹۸؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۷۳.</ref> گفته است: اکثر [[مفسران]] بر این عقیده‌اند که [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} نازل شده است. "ابوبکر حضرمی"‌ نیز گفته است: به [[اعتقاد]] اکثر [[علما]] و مطابق [[دلایل]] بسیار، مقصود از [[اهل بیت]] {{ع}} در [[آیه]]، [[علی]] {{ع}}، [[فاطمه]] {{س}} و دو [[فرزندان]] آنان است و اختصاص [[آیه]] به آنان از جانب [[پیامبر]] {{صل}} جز به امر [[خداوند]] و [[وحی الهی]] نبوده است<ref>غایة المرام، ج۳، ص۱۷۴.</ref>. بنابراین، [[سخن]] نویسندۀ [[روح المعانی]] که اختصاص [[اهل بیت]] به [[اصحاب کساء]] از اقوال [[شیعه]] است قابل اعتنا نخواهد بود. [[ابوجعفر طحاوی مصری]]<ref>مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۲ و ۳۳۹.</ref>، [[ابن صباغ مالکی]]<ref>الفصول المهمه، ص۲۳.</ref>، [[حافظ گنجی شافعی]]<ref>کفایة الطالب، ص۵۴.</ref>، [[حاکم نیشابوری]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۸.</ref>، [[محب الدین طبری]]<ref>الریاض النضره، ج۴، ص۱۳۰.</ref>، شیخ [[مؤمن شبلنجی شافعی]]<ref>نورالأبصار، ص۲۲۳-۲۲۶.</ref> و [[حافظ سلیمان قندوزی حنفی]]<ref>ینابیع الموده، ج۱، ص۳۴۹.</ref>، [[آیه تطهیر]] را مخصوص [[اصحاب کساء]] دانسته‌اند.
 
[[دلیل]] این [[نظریه]] [[احادیث]] بسیاری است که در [[ارتباط]] با [[آیه تطهیر]] از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] شده و بر اختصاص آن به [[اصحاب کساء]] دلالت دارد. [[محدثان]] [[اهل سنت]] این [[احادیث]] را از بیش از چهل طریق از [[ام سلمه]]، [[عایشه]]، [[علی بن ابی طالب]]، [[ابو سعید خدری]]، [[عبد‌اللّه بن عباس]]، [[سعد بن ابی وقاص]]، ابو حمراء، [[واثله بن اسقع]]، [[حکیم بن سعید]]، [[عبداللّه بن جعفر]]، [[ابو هریره]]، [[عمر بن أبی سلمه]]، عبداللّه بن وهب بن زمعه، شهربن حوشب و دیگران [[روایت]] کرده‌اند<ref>غایة المرام، ج۳، ص۱۷۳-۲۱۱؛ الدر المنثور، ج۶، ص۵۳۲-۵۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۳-۴۵۹.</ref>.
 
[[احادیث]] مرتبط با [[آیه تطهیر]] از سه جهت بر اختصاص [[آیه]] به [[اصحاب کساء]] و عدم شمول آن نسبت به [[همسران پیامبر]] دلالت می‌کنند:
# از احادیثی که از [[ام سلمه]] [[روایت]] شده به دست می‌آید وی بسیار علاقمند بود با [[پیامبر]] {{صل}}، [[امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} داخل در کساء گردد و چند بار به گونه‌های مختلف این علاقه و خواست [[قلبی]] خود را اظهار کرد، ولی [[پیامبر]] {{صل}} از قبول درخواست او [[امتناع]] ورزید و با بیان این مطلب که تو راه خیر را می‌پویی و سرانجامت به خیر خواهد بود، از او [[دلجویی]] کرد. پاسخ‌های [[پیامبر]] {{صل}} به این [[پرسش]] [[ام سلمه]] که آیا من با شما هستم عبارت‌اند از: {{متن حدیث|انّک علی خیر}}، {{متن حدیث|أنت علی مکانت}} و {{متن حدیث|أنت علی خیر}}، {{متن حدیث|انّک علی خیر وهؤلاء أهل بیتی}}، {{متن حدیث|أهل بیتی حق}}، {{متن حدیث|انّک من أزواج النبی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص۱۲-۱۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۵۳۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۴-۴۵۵؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۷۳-۲۱۱.</ref>. [[ام سلمه]] می‌گوید یک بار دامن [[عبا]] را بالا بردم تا در کنار آنان قرار گیرم، ولی [[پیامبر]] [[عبا]] را از دستم گرفت و فرمود: {{متن حدیث|انّک علی خیر‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۱ـ ۱۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص ۵۳۲ـ ۵۳۳؛ اسباب النزول، ص ۲۳۹؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۳.</ref>. شایان ذکر است در [[حدیثی]] از [[ام سلمه]] آمده است [[پیامبر]] {{صل}} در پاسخ این سؤال [[ام سلمه]] که آیا من از [[اهل]] تو نیستم، جواب مثبت داد و به او اجازه داد تا داخل کساء شود<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص۲۰۸، ح۲۶۴۲۹. {{متن حدیث|قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ... قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ؟ قَالَ: «بَلَى، فَادْخُلِي فِي الْكِسَاءِ»؛ قَالَتْ: فَدَخَلْتُ فِي الْكِسَاءِ بَعْدَمَا قَضَى دُعَاءَهُ لِابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ وَابْنَيْهِ، وَابْنَتِهِ فَاطِمَةَ}}.</ref>، ولی در این [[حدیث]] آمده است پاسخ مثبت [[پیامبر]] {{صل}} به [[ام سلمه]] و اجازه داخل شدن در کساء پس از اتمام دعای [[پیامبر]] {{صل}} در [[حق اهل بیت]] خود بود: {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَیْتِی‏ أَذْهِبْ‏ عَنْهُمُ‏ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیرا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}. بنابراین، مفاد [[حدیث]] آن است که [[ام سلمه]] از آن نظر که [[همسر پیامبر]] است [[اهل]] اوست، ولی در زمرۀ [[اهل بیت]] خاص او که [[آیه تطهیر]] در [[شأن]] آنان نازل شده است نیست<ref>مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۳. {{عربی|فكان ذلك مما قد يجوز أن يكون أراد به أنها من أهله، لأنها من أزواجه، و زوجه أهله، لا أنها من أهل الآية المتلوة في هذا الباب}}.</ref>. در [[حدیثی]] از [[ام سلمه]] آمده است [[پیامبر]] {{صل}} در دعای خود برای [[اهل بیت]] گفت: {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ إِلَیْکَ‏ لَا إِلَی‏ النَّارِ أَنَا وَ أَهْلُ‏ بَیْتِی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}، گفتم: من نیز مشمول این [[دعا]] هستم، [[پیامبر]] فرمود: آری<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۲۵۵.</ref>. روشن است این [[حدیث]] [[ام سلمه]] با احادیثی که بر اختصاص [[آیه]] به [[اهل کساء]] دلالت می‌کنند، منافات ندارد، زیرا آنچه در اینجا مطرح شده [[نجات]] از [[دوزخ]] است که [[ام سلمه]] را هم شامل می‌شود، نه [[نزول]] [[آیه تطهیر]] در [[حق اهل بیت]] که وی مشمول آن نیست.
# [[پیامبر]] {{صل}} پس از آنکه [[امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} را زیر [[کسا]] قرار داد، دست خود را به [[آسمان]] بالا برد و گفت: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ وَ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ أَحَقُّ}}<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۳، ح۱۶۹۲۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۹، ح۴۷۰۶.</ref> و سپس در [[حق]] آنان [[دعا]] کرد، در اینکه آنان از [[اهل بیت پیامبر]] به معنای عام آن بودند تردیدی نبود تا گفته شود چون این نکته مسلّم بود که [[همسران پیامبر]] از [[اهل بیت]] او بودند و [[آیه تطهیر]] شامل آنها می‌شود و از طرفی آن حضرت می‌خواست [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} نیز به آن [[افتخار]] نایل آیند، تنها آنها را مورد اشاره قرار داد و گفت: {{متن حدیث|هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَیْتِی}}<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۲.</ref>. بنابراین، مقصود از [[اهل بیت]]، معنای خاص آن است؛ معنایی که [[اذهاب رجس]] و [[طهارت]] خاص از ویژگی‌های آن به شمار می‌رود و [[فضیلت]] ویژه‌ای را در بردارد؛ به گونه‌ای که [[ام سلمه]] بسیار [[مشتاق]] بود مشمول آن گردد. بنابراین جمله {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَیْتِی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}} با توجه به قراین یاد شده بر اختصاص [[اهل بیت]] در [[آیه تطهیر]] به [[اهل کساء]] دلالت می‌کند. چنانکه [[ابو جعفر طحاوی]] پس از [[نقل]] جمله مزبور گفته است: مطابق این [[حدیث]] مقصود از [[اهل بیت]] در این [[آیه]] [[رسول خدا]]، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} است.
# در [[احادیث]] بسیاری آمده است [[پیامبر]] {{صل}} پس از نزول [[آیۀ تطهیر]] مدتی طولانی، هرگاه می‌خواست برای [[نماز]] به [[مسجد]] برود، مقابل [[خانه علی]] می‌ایستاد و آنان را با عنوان {{متن حدیث|أَهْلَ الْبَيْتِ}} مخاطب قرار می‌داد، به آنان [[درود]] می‌فرستاد و به [[نماز]] فرامی‌خواند، آنگاه [[آیۀ تطهیر]] را [[تلاوت]] می‌کرد، [[انس بن مالک]] مدت این [[رفتار پیامبر]] {{صل}} را شش ماه، [[ابو الحمراء]] هفت یا هشت ماه، و [[ابن عباس]] نُه ماه [[نقل]] کرده‌اند<ref>تفسیر طبری، ج۲، ص۱۱؛ الدر المنثور، ج۶، ص۵۳۳-۵۳۵.</ref>. این تفاوت ناشی از آن است که هر یک از افراد یاد شده [[مشاهده]] خود از [[رفتار پیامبر]] {{صل}} را گزارش کرده است و نشانۀ [[اضطراب]] در [[متن احادیث]] نخواهد بود. اما حتی یک بار هم گزارش نشده است که [[پیامبر]] {{صل}} این کار را در مورد [[همسران]] خود انجام داده باشد. این [[رفتار پیامبر]] {{صل}} [[دلیل]] روشنی بر اختصاص [[آیه تطهیر]] به [[اهل کساء]] است. [[ابو جعفر]] [[طحاوی]] پس از [[نقل روایت]] [[انس]] و [[ابوالحمراء]] درباره اینکه [[پیامبر]] {{صل}} به هنگام [[نماز]] نزد [[خانه]] [[زهرا]] می‌ایستاد و می‌گفت: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الْبَیْت‏ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ‏ لِیُذْهِبَ‏ عَنْکُمُ‏ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً}} گفته است: این [[رفتار]] و [[گفتار پیامبر]] {{صل}} نیز [[دلیل]] بر این است که [[آیه تطهیر]] در مورد آنان نازل شده است<ref>مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۹.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۹۰-۱۰۲؛ [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۶-۳۳.</ref>
 
== اراده تکوینی [[خداوند]] بر [[طهارت]] [[اهل بیت]] ==
[[آیۀ تطهیر]]، از جمله آیاتی است که مجادله‌های [[کلامی]] فراوانی را به همراه داشته است؛ زیرا [[شیعه]] با استناد به متن [[آیه]] و نیز [[روایات]] [[شأن نزول]]، بر [[امامت]] و [[عصمت اهل بیت]] {{ع}} و نیز اختصاص [[اهل بیت]] {{ع}} به‌ خمسۀ [[طیبه]] استدلال‌ کرده؛ در حالی‌ که بسیاری از [[اهل سنت]] چنین برداشتی را نپذیرفته و با استفاده از قبل و بعد [[آیه]] که دربارۀ [[همسران پیامبر]] {{صل}} است، [[همسران]] را نیز از {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} به شمار آورده‌اند. برای تبیین و [[تفسیر]] [[آیه]]، در ابتدا باید معنای [[ارادۀ الهی]] {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ}} مشخّص و در مرحلۀ بعد، مقصود از {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} روشن شود.
 
[[ارادۀ الهی]]، یا [[تکوینی]] است، یعنی در پی آن، متعلّق [[اراده]] الزاماً محقّق می‌شود، مانند اینکه [[خداوند]] [[اراده]] کرد [[آتش]] بر [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} سرد و بی‌ضرر شود و ‌این [[اراده]] بی‌درنگ محقّق شد: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref> و یا [[اراده تشریعی]] است، یعنی [[اراده]] با وقوع مقصود ملازم نیست؛ مانند [[اراده]] و خواست [[خداوند]] در انجام [[واجبات]] و [[پرهیز از محرمات]] که ممکن است در موارد فراوانی محقّق نشود. [[اراده]] در این [[آیه]] [[تکوینی]] است نه [[تشریعی]]؛ یعنی [[خداوند]] [[اراده]] کرده [[اهل بیت پیامبر]] از هرگونه [[پلیدی]] دور باشند و آنان را [[پاک]] و [[پاکیزه]] قرار داده است و در پی این [[اراده]]، دوری از آلودگی‌ها و صفت [[طهارت]] برای آنان تحقّق یافته است؛ زیرا ارادۀ [[تشریعی]] [[خداوند]] مبنی بر دور بودن از پلیدی‌ها و [[پاکیزگی]] [[انسان‌ها]] با انجام [[تکالیف]]، به [[اهل بیت پیامبر]] اختصاص ندارد؛ بلکه [[خداوند]] [[اراده]] کرده است همۀ [[انسان‌ها]] از پلیدی‌ها برحذر و به [[طهارت]] و [[پاکیزگی]] متّصف باشند؛ چنانکه در [[دستور]] به [[غسل]] و [[وضو]] می‌فرماید: [[خداوند]] به این وسیله می‌خواهد شما [[مسلمانان]] را [[پاک]] کند: {{متن قرآن|مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ}}<ref>«خدا نمى‏ خواهد شما در رنج افتيد، بلكه مى‏ خواهد كه شما را پاكيزه سازد» سوره مائده، آیه ۶.</ref>.
 
قرینۀ دیگری که ارادۀ [[تکوینی]] در [[آیه]] را نشان می‌دهد، این است که به استناد [[روایات]] فراوانی که در [[شأن نزول]] خواهد آمد، این [[آیه]] در منقبت و [[ستایش]] [[اهل بیت]] است و اگر [[اراده]] صرفاً [[تشریعی]] باشد، دیگر منقبتی نخواهد بود؛ زیرا این [[اراده]] برای همه وجود دارد؛ البتّه ارادۀ [[تکوینی]]، با [[جبر]] ملازم نیست؛ زیرا ارادۀ [[تکوینی]] [[خدا]] بر آنچه در عالم تحقّق یافته است و می‌یابد تعلّق می‌گیرد؛ چه از مسیر [[انتخاب]] فاعل مختار و چه از طریق فاعل‌های جبری و طبیعی و [[اهل بیت]] {{ع}} به [[دلیل]] [[شایستگی]] ذاتی و اکتسابی در عین [[قدرت]] و [[اختیار]] برای [[گناه]] کردن به [[اختیار]] خودشان [[گناه]] نمی‌کنند<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۲ - ۴۲۵.</ref>.
 
== دلالت [[آیه]] ==
=== نخست: دلالت بر [[عصمت اهل بیت]] ===
در آیه تطهیر می‌خوانیم [[خدا]] چنین [[اراده]] کرده است و می‌کند که از شما [[اهل بیت]] [[پلیدی]] را زایل کند؛ [[پاک]] و منزه‌تان بدارد {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}، شما را به نوع خاصی تطهیر و [[پاکیزه]] کند. تطهیری که خدا ذکر کرده و آن تطهیر عرفی و طبی نیست که منظور این باشد که [[بیماری‌ها]] را از شما زایل کرده و میکروب‌ها را از [[بدن]] شما بیرون می‌کند. البته اینها هم مصداق تطهیر هستند، ولی مسلم تطهیری که این [[آیه]] بیان می‌کند، در درجه اول، از آن چیزهایی است که خود [[قرآن]] آنها را [[رجس]] می‌داند. رجس در قرآن یعنی هر چه که قرآن از آن [[نهی]] می‌کند؛ هر چه که [[گناه]] شمرده می‌شود؛ می‌خواهد [[گناه اعتقادی]] باشد یا گناه [[اخلاقی]] و یا [[گناه عملی]]. اینها رجس و پلیدی است.
 
این است که می‌گویند مفاد این آیه، [[عصمت اهل بیت]] یعنی منزه بودن آنها از هر نوع [[آلودگی]] است<ref>مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج۴، ص۹۱۳.</ref>. با [[اثبات]] طهارت و [[عصمت اهل بیت]] {{عم}}، نتایج مهمی در بحث [[امامت]] و [[ولایت]] قابل [[استنباط]] است. از جمله آنکه اهل بیت {{عم}} [[اسوه]] و مبین [[احکام الهی]] و معیار تفصیل [[حق]] از [[باطل]] محسوب می‌گردند. چنین فضیلتی ایجاب می‌نماید که [[مقام ولایت الهی]] به [[اذن خداوند]] متعین در آنان باشد.
 
آیه شریفه در صدد تبیین مقامی فوق [[عصمت]] متعارف است که در [[ادله عقلی]] برای [[مقام پیامبر]] و [[امام]] ثابت می‌گردد؛ با این توضیح که [[خداوند]] با [[حصر]] طهارت و [[تبرّی]] از انواع [[رجس]] درباره [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}}، [[مقام امامت]] آنان را ثابت می‌نماید. بنابراین، [[حد وسط]] در [[برهان]]، طهارت و [[برائت]] از رجس در این ذوات [[مقدس]] است. صورت منطقی [[قیاس]] به این ترتیب است:
# اهل بیت مذکور در آیه، از همه انواع رجس مبرّی هستند.
# کسی که مبری از همه انواع رجس است، [[معصوم]] و [[مطهر]] به [[طهارت الهی]] است.
 
در نتیجه: اهل بیت در آیه، معصوم به [[عصمت الهی]] هستند.
 
با استفاده از نتیجه حاصله، قیاس دیگری را با حد وسط قراردادن [[عصمت امام]] تشکیل می‌دهیم:
# امام [[مفترض الطاعه]]، معصوم به عصمت الهی است.
#(بنا بر نتیجه قیاس اول) خصیصه معصومیت به عصمت الهی منحصر در [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} است.
نتیجه آنکه: [[امام]] [[مفترض الطاعه]]، منحصر در [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} می‌باشد.
 
در [[نصوص]] [[روایی]]، مراد از اهل بیت پیامبر {{صل}} در [[آیه شریفه]]، منحصر در [[ائمه هدی]] {{عم}} معرفی شده است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۸۵ و ۱۰۹.</ref>.
 
==== [[اثبات]] [[عصمت]] سایر [[ائمه]] {{عم}} ====
با توجه به چند نکته از آیه می توان [[عصمت]] سایر [[ائمه]] {{عم}} را [[اثبات]] کرد:
# [[حصر]] در [[آیه]] اضافی است نه [[حقیقی]]: [[حصر]] اضافی نسبت به عده‌ای خاص است و [[حصر]] مطلق نیست. در مورد [[آیه تطهیر]]، [[حصر]] به لحاظ [[همسران]] و دیگران است؛ یعنی [[پنج تن]] ـ نه [[همسران]] ـ مشمول [[آیه]] تطهیرند و این منافات ندارد با اینکه افرادی از قبیل همین [[پنج تن]]، مشمول [[آیه]] تطهیر باشند؛ همان‌گونه که [[پیامبر]] کلمه [[اهل بیت]] را در [[حدیث ثقلین]] به طور عموم به کار برده است.
# در زمان [[نزول]] [[آیه]]، از [[چهارده معصوم]]، همین [[پنج تن]] بیشتر نبودند و [[پیامبر]] [[کسا]] را روی خود و آنان انداخته بود که [[آیه]] نازل شد و طبیعتاً خطاب به آنان بود، اگرچه منافاتی ندارد شامل افرادی مثل آنان نیز بشود؛ خصوصاً آنکه [[حکم]] در [[آیه]] بر عنوان [[اهل بیت]] آمده است. از آنجا که در هر زمان [[نیاز به امام معصوم]] است، لذا افراد دیگری نیز مشمول [[آیه]] تطهیرند که همانند این پنج نفرند.
# [[روایات]] فراوانی از [[طرق شیعه]] و [[سنی]] از [[پیامبر]] وارد شده که [[امامان]] بعد از من، دوازده نفرند<ref>ر.ک: الکافی، ج۱، ص۵۳۲-۵۳۴؛ صحیح بخاری، مجلد، جزء ۷ تا ۹، کتاب الأحکام، باب ۱۱۴۸، ح۲۰۳۴، ص۷۲۹؛ ر.ک: صحیح مسلم، کتب الإماره، ۳۳، باب ۱، ج۶، جزء ۱۲، ح۶/۲۰۲، ص۱۹۹.</ref> و از آنجا که [[امام]] باید دارای [[عصمت]] باشد پس سایر [[امامان]] نیز [[معصوم]] هستند.
# برای [[اثبات عصمت]] سایر [[امامان]]، [[اثبات عصمت]] یکی از آنان کافی است؛ زیرا به طور قطع هریک از [[امامان]] بر [[امام]] بعد خود [[وصیت]] کرده و او را [[امام]] [[معصوم]] بعد از خود معرفی کرده است<ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۲ (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۲]]، ص۷۹ و ۸۰.</ref>.
 
=== دوم: دلالت بر [[نصب امام]] و [[امامت]] [[امامان]] از [[اهل بیت]] {{عم}} ===
اما دلالت این [[آیه]] بر [[امامت]] [[اهل بیت]] {{عم}} چگونه است؟ مفاد [[آیه]] این است که [[عصمت]] [[شرط امامت]] است و از طرفی [[عصمت]] هم جز از جانب [[خدا]] معلوم نمى‌شود و دلیلی هم بر [[عصمت]] کسی وجود ندارد، مگر [[اهل بیت]] {{عم}} که [[آیه تطهیر]] به وضوح دالّ بر [[عصمت]] ایشان است و در نتیجه بر [[امامت]] ایشان نیز دلالت مى‌کند.
 
این مطلب، افزون بر سخنی است که در ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> گفته شد و آن اینکه امر به [[اطاعت از رسول]] و اولی الامر با یک کلمه و یک صیغه {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} آمده است<ref>در این آیه امر به اطاعت از خدا {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ}} امری مستقل است و امر به اطاعت از رسول و اولی الامر با تکرار دوباره فعل و با یک امر واحد بیان شده است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}.</ref> به این معنا، همان وجوبی که برای [[اطاعت از رسول]] ثابت است برای اولی الامر نیز ثابت است. از طرفی [[اطاعت از رسول]]، به طور مطلق [[واجب]] شده است و به تصریح [[قرآن کریم]]، هیچ حد و قیدی ندارد: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«آن ‌چه را رسول خدا براى شما آورده، بگیرید [و اجرا کنید]، و از آن‌چه نهى کرده، خوددارى نمایید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«پس آنان که فرمان او را مخالفت مى‌‌کنند، باید بترسند از اینکه فتنه‌اى دامنشان را بگیرد، یا عذابى دردناک به آنها برسد» سوره نور، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> و [[آیات]] بسیار دیگری که نشان مى‌دهد هر آنچه [[رسول خدا]] {{صل}} مى‌گوید [[وحی]] بوده و [[اطاعت]] از آن بر هر مؤمنی [[واجب]] است؛ زیرا او {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‌‌گوید، آن‌چه مى‌‌گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. پس "از [[رسول]] [[اطاعت]] کنید" یعنی، به طور مطلق در هر مسئله کوچک و بزرگی و در هر امری از او [[اطاعت]] کنید. چنین اطاعتی ممکن نیست برای کسی [[واجب]] شود جز برای [[معصوم]]، که هیچ [[گناه]] و خطایی در وجود [[مطهر]] او راه ندارد. بنابراین [[آیه]]: "اطاعت کنید [[پیامبر خدا]] و [[اولو الأمر]] را" دالّ بر این است که اولی الامر باید [[معصوم]] و از هرگونه [[پلیدی]] [[پاک]] باشد. از سوی دیگر، دلیلی بر [[عصمت]] کسی غیر از [[اهل بیت]] {{عم}} وجود ندارد و [[آیه تطهیر]] هم بر [[عصمت]] و [[طهارت]] آنها از هر گونه [[پلیدی]] دلالت دارد. پس شکی باقی نمى‌ماند که ایشان، همان اولی الامری هستند که [[خدا]]، [[اطاعت]] از آنان را [[واجب]] و از [[مخالفت]] با آنان [[نهی]] کرده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۸۴-۸۷</ref>.
 
=== سوم: دلالت بر [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی اهل بیت]] ===
لازمه تطهیر و [[طهارت]] [[اهل بیت]] از هر گونه [[رجس]] و [[آلودگی]]، [[عصمت]] آنان از هر گونه [[گناه]] و [[خطا]] است و آن نیز [[حجیت]] و [[لزوم اطاعت]] مطلق از آنان را ثابت می‌‌کند؛ چراکه در گفتار و فعل آن بزرگوار [[خطا]] و [[معصیت]] مطابق [[آیه شریفه]] [[نفی]] شده است. از این [[آیه]] [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] [[امامان]] ثابت می‌‌شود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۳ - ۲۲۲.</ref>.
 
== پاسخ به چند اشکال ==
=== از اهل بیت بودن "واثلة بن اسقع ===
اشکال: از [[واثلة بن اسقع]] که هنگام [[نزول]] [[آیه تطهیر]] بر [[پیامبر]] در [[خانه]] [[ام سلمه]] حضور داشت [[روایت]] شده به [[پیامبر]] گفتم: آیا من از [[اهل]] تو هستم؟ [[پیامبر]] {{صل}} پاسخ داد:{{متن حدیث|وَ أَنْتَ‏ مِنْ‏ أَهْلِی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۲.</ref>. هرگاه [[واثله بن اسقع]] از [[اهل پیامبر]] باشد، [[همسران]] وی به طریق اولی از [[اهل بیت]] او خواهند بود.
 
'''پاسخ:''' در [[حدیث]] دیگری که از وی [[روایت]] شده جمله مزبور نیامده است، بلکه این جمله آمده است، [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{ع}} را که داخل عبای او بودند مورد اشاره قرار داد و گفت: {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَیْتِی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏، اهل بیتی احق}}<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۳.</ref>. این جمله چنانکه قبلاً بیان شد بر اختصاص دلالت می‌کند و از طرفی آنچه در [[روایت]] نخست آمده این است که واثله از [[اهل پیامبر]] است، نه از [[اهل بیت]] او و [[اهل]] همان‌گونه که بر [[همسر]]، [[فرزندان]] و [[خویشاوندان]] مرد اطلاق می‌شود، بر [[پیروان]] او هم اطلاق می‌گردد<ref>المصباح المنیر، ج۱، ص ۳۷.</ref>. بنابراین، می‌توان هر دو [[روایت]] را پذیرفت و اگر این توجیه پذیرفته نشود و [[سند]] هر دو [[روایت]] صحیح باشد، اعتبار هر دو به [[دلیل]] [[تعارض]] از بین می‌رود و در هر حال، این [[روایت]] نمی‌تواند اعتبار [[روایات]] بسیاری را که بر اختصاص [[اهل بیت]] در [[آیه تطهیر]] به [[اصحاب کساء]] دلالت می‌کند خدشه‌دار سازد.
 
=== ابتدا و انتهای آیه درباره همسران پیامبر است ===
اشکال: جمله {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ}}‏ بخشی از آیۀ ۳۳ [[سورۀ احزاب]] است که آغاز آن و نیز [[آیات]] قبل از آن و [[آیه]] پس از آن مربوط به [[همسران پیامبر]] {{صل}} است، هرگاه جمله مزبور آنان را شامل نشود، موضوعی بی‌ارتباط با [[همسران پیامبر]] {{صل}} میان [[آیات]] مربوط به آنان قرار گرفته است که با قواعد [[فصاحت]] و [[بلاغت]] [[سازگاری]] ندارد<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص۲۵.</ref>.
 
'''پاسخ:''' طرح بحث درباره یک موضوع در خلال بحث از موضوعی دیگر در عرف [[اهل]] [[فصاحت]] و [[بلاغت]] رایج است و در [[قرآن کریم]] نیز نمونه‌های بسیار دارد<ref>{{عربی|و متى قيل إن صدر الآيه و ما بعدها في الأزواج، فالقول فيه إن هذا لا ينكره من عرف عادة الفصحاء في كلامهم، فانهم يذهبون من خطاب إلی غيره و يعودن إليه، و القرآن من ذلك مملوء و كذلك كلام العرب و أشعارهم}}، مجمع البیان، ج۷-۸، ص۳۰۷.</ref>. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] ۱۶ تا ۱۹ [[سورۀ عنکبوت]] دربارۀ [[دعوت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} از قومش به [[یکتاپرستی]] [[سخن]] گفته است، سپس در آیه‌های ۲۰ تا ۲۳ موضوع بحث [[تغییر]] کرده و به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[دستور]] می‌دهد تا با [[منکران]] [[معاد]] به [[احتجاج]] برخاسته آنان را در این باره [[ارشاد]] نماید، بار دیگر به داستان [[ابراهیم]] و [[قوم]] او بازگشته و عکس‌العمل [[قوم]] او در برابر [[دعوت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را بیان کرده است. در آیه‎های ۲۳۶ و ۲۳۷ [[سوره بقره]] برخی از اقسام [[طلاق]] و [[احکام]] آن بیان می‌شود، سپس در دو [[آیه]] اهمیت [[نماز]] و چگونگی [[اقامه نماز]] در حالت [[خوف]] را بیان می‌کند و بار دیگر به مسئله [[طلاق]] پرداخته است.
 
بحث دربارۀ موضوعی در خلال بحث از موضوعی دیگر از این جهت که مایۀ تنوع سخن و دلپذیر ساختن آن است، از نظر ادبی از [[فنون]] [[بلاغت]] به شمار می‌رود، و هرگاه دربردارنده نکته‌ای [[تربیتی]] یا پیامی‌ [[اخلاقی]] و [[معنوی]] نیز باشد، بر [[فصاحت]] آن افزوده خواهد شد؛ چنانکه نمونه‌های [[قرآنی]] این قاعده ویژگی مزبور را داراست. نکتۀ [[اخلاقی]] و [[پیام]] [[تربیتی]] در قرار گرفتن [[آیۀ تطهیر]] که مربوط به [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[امام حسن]] و [[حسین]] {{ع}} است در لابلای آیاتی که مربوط به [[همسران]] [[پیامبران]] است، این است که [[جایگاه]] والای [[پیامبر]] و [[خاندان]] [[مطهر]] او را به [[همسران پیامبر]] خاطر نشان سازد، تا در گفتار و [[رفتار]] خود به گونه ای باشند که [[حریم]] [[خاندان]] [[نبوت]] را خدشه [[دار]] نسازند. مفاد [[آیات]] از قبیل این است که کسی در [[مقام]] [[نصیحت]] به [[همسر]] فردی با [[فضیلت]] و [[پرهیزگار]] بگوید: باید در رعایت [[حجاب]] و [[عفاف]] و دیگر [[شئون]] [[اسلامی]] و [[اخلاقی]] بیش از [[زنان]] دیگر بکوشی، زیرا تو [[همسر]] فردی هستی که [[خداوند]] می‌خواهد دور از هرگونه نسبت ناروایی پیراسته باشد. [[الگو]] گرفتن از [[پیامبر]] و دیگر [[اصحاب کساء]] که از هرگونه [[خطا]] و لغزشی پیراسته‌اند و اسوه‌های کامل [[تربیت]] و انسانیت‌اند، می‌تواند [[پیام]] دیگر قرار گرفتن [[آیۀ تطهیر]] در خلال [[آیات]] مربوط به [[همسران پیامبر]] باشد.
 
=== همسران [[پیامبر خاتم]] مانند همسران [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} از آل هستند ===
اشکال: در [[احادیث]] مربوط به چگونگی [[صلوات]] بر [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَی‏ إِبْرَاهِیمَ‏ وَ آلِ‏ إِبْرَاهِیمَ‏}}‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏، و چون [[همسران]] [[ابراهیم]] نیز [[آل]] او بودند، بنابراین [[همسران پیامبر]] {{صل}} نیز [[آل]] او خواهند بود و [[آیه تطهیر]] شامل آنان نیز خواهد شد.
 
'''پاسخ:''' مقصود از [[آل]] [[ابراهیم]] که در [[صلوات]] در ردیف [[ابراهیم]] قرار گرفته‌اند [[پیامبران]] [[ذریه]] او هستند؛ چنانکه در آیۀ دیگر فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ}}<ref>خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه۳۳.</ref> قول راجح میان [[مفسران]] این است که مقصود از [[آل]] [[ابراهیم]] [[پیامبران]] از [[ذریه]] او "[[حضرت اسحاق]]، [[حضرت یعقوب]]، [[حضرت اسماعیل]] و..." است<ref>الکشاف، ج۱، ص۳۵۴؛ تفسیر کبیر، ج۸، ص۲۲؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۲۲۸؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۵۰؛ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۱۹۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۳، التبیان، ج۱، ص۴۴۱.</ref>. اینکه آل ابراهیم و [[آل عمران]]، در ردیف [[آدم]] و [[نوح]] {{عم}} واقع شده‌اند، [[گواه]] این مدعاست<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۹۰-۱۰۲؛ [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۶-۳۳.</ref>.
 
=== ضمائر مذکر در [[آیه]]، از باب تغلیب مذکر بر مؤنث است ===
برخی از [[مفسران]] [[اهل سنت]] در پاسخ به این [[پرسش]] که اگر مقصود در [[آیه]] تطهیر، [[همسران پیامبر]] است، چرا ضمائر بخشی از [[آیه]] با بخش دیگر آن متفاوت است، دست به دامن تغلیب مذکر بر مؤنث شده‌اند<ref>{{عربی|والذی یظهر من الآیة أنها عامة فی جمیع أهل البیت من الأزواج و غیرهم. و إنما قال: }} {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}} {{عربی|لان رسول الله و علیا و حسنا و حسینا کان فیهم، و إذا أجتمع المذکر و المؤنث غلب المذکر}}؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۸۳.</ref>.
 
[[ابن‌عاشور]] آورده است: {{عربی|و إنما جیء بالضمیرین بصیغة جمع المذکر علی طریقة التغلیب لاعتبار النبیء صلّی الله علیه و سلم فی هذا الخطاب لأنه رب کل بیت من بیوتهن و هو حاضر هذا الخطاب إذ هو مبلغه}}<ref>التحریر و التنویر، ج۲۱، ص۲۴۶. کاربرد ضمیر جمع مذکر در آیه به خاطر غلبه دادن مذکر بر مؤنث است؛ زیرا یکی از مخاطبان آیه وجود پیامبر است.</ref>.
 
[[ثعلبی]] آورده است: {{عربی|و اختلفوا فی المعنی بقوله سبحانه أهل البیت فقال قوم: عنی به أزواج النبی {{صل}} خاصة، و إنما ذکر الخطاب لأن [[رسول الله]] کان فیهم و إذا اجتمع المذکّر والمؤنّث غلب المذکّر}}<ref>الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸ ص۳۵: مذکر آمدن ضمایر در [[آیه]] تطهیر به خاطر حضور رسول خدا در دایره مخاطبان است و هنگامی که مذکر و مؤنث اجتماع کنند مذکر بر مؤنث غلبه داده می‌شود.</ref>.
 
'''پاسخ:'''
# تغلیب در جایی درست است که بدانیم همه افراد، مشمول [[حکم]] متکلّم‌اند و مذکّر یا مؤنث آوردن فعل یا ضمیر برای او یکسان است، ولی اگر بر خصوصیت داشتن یکی از دو طرف و حتّی احتمال آن قرینه‌ای باشد، تغلیب درست نیست<ref>ادب فنای مقربان، ج۵، ص۱۲۲.</ref>.
# هیچ‌یک از [[زنان پیامبر]] ادّعا نکرده‌اند شامل [[آیه تطهیر]] می‌شوند، بلکه خلاف آن [[نقل]] شده است: {{عربی|عن أمّ سلمة رضی الله عنها قالت: أنّ هذه الآية نزلت في بيتی}} {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} قالت: و أنا جالسة على باب البيت فقلت: يا [[رسول]] اللَّه أ لست من [[أهل]] البيت قال: إنّك إلى خير، أنت من أزواج النبي {{صل}}. قالت: و في البيت [[رسول]] اللَّه {{صل}} و عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين رضي اللَّه عنهم}}<ref>تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۳، ص۴۹۳؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ معانی القرآن للجصاص، ج۵، ص۳۴۸؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۲، ص۱۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۴۵؛ مناقب علی بن أبی طالب، ح۴۷۸، شواهد التنزیل، ج۲ ص۸۷؛ سبل الهدی و الرشاد للصالحی الشامی، ج۱۱، ص۱۲. ام‌سلمه که میگوید پس از نزول [[آیه]] تطهیر، من جلو رفته و از حضرت پرسیدم آیا من هم عضو اهل بیت هستم؟ حضرت پاسخ داد تو آدم خوبی هستی و از همسران پیامبر هستی.</ref>.
 
در روایتی که [[سیوطی]] و [[طبرانی]] و [[احمد بن حنبل]] [[نقل]] کرده‌اند، آمده است: {{عربی|عَن أم سَلمَة رَضِي الله عَنْهَا أَن رَسُول الله {{صل}} قَالَ لفاطمة رَضِي [[الله]] عَنْهَا ائْتِنِي بزوجك وابنيه فَجَاءَت بهم فالقى رَسُول [[الله]] {{صل}} كسَاء فدكيا ثمَّ وضع يَده عَلَيْهِم ثمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ [[أهل]] مُحَمَّد وَ فِي لفظ [[آل]] مُحَمَّد فَاجْعَلْ صلواتك وبركاتك على [[آل]] مُحَمَّد كَمَا جَعلتهَا على [[آل]] إِبْرَاهِيم إِنَّك حميد مجيد قَالَت أم سَلمَة رَضِي [[الله]] عَنْهَا: فَرفعت الكساء لأدخل مَعَهم فَجَذَبَهُ من يَدي وَقَالَ إِنَّك على خير}}<ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۸؛ مسند احمد ج۶، ص۳۲۳، المعجم الکبیر للطبرانی، ج۳، ص۵۳؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۷۷-۷۹.</ref>
 
=== معنای لغوی [[اهل‌بیت]]، [[همسران پیامبر]] {{صل}} را در بر می‌گیرد ===
برخی بر این باورند که معنای لغوی {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} در [[آیه تطهیر]]، [[همسران پیامبر]] را در برمی‌گیرد. [[آلوسی]] می‌نویسد: "آنچه از ظاهر [[آیه]] به دست می‌آید آن است که مراد از [[بیت]] در {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}}، [[بیت]] گِلین و چویین است نه [[بیت]] [[خویشاوندی]] و نسبی، و مقصود [[خانه]] مسکونی [[پیامبر]] است نه [[مسجد]] [[نبوی]]"<ref>{{عربی|و الظاهر أن المراد به بيت الطين و الخشب لا بيت القرابة و النسب و هو بيت السكنی لا المسجد النبوي كما قیل، و حينئذ فالمراد بأهله نساؤه {{صل}} المطهرات للقرائن الدالة على ذلك من الآيات السابقة و اللاحقة مع أنه عليه الصلاة و السلام ليس له بيت يسکنه سوی سكناهن، و روی ذلك غیر واحد، أخرج ابن أبی حاتم و ابن عساکر من طریق عكرمة عن ابن عباس رضی الله تعالی عنهما نزلت {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ}} إلخ فی نساء النبی خاصة}}؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۴.</ref>.
 
[[ابن‌ عاشور]] نیز آورده است: "الف و لام در {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} معرفه است و مقصود از آن [[خانه پیامبر]] است و تعداد خانه‌های [[پیامبر]] نیز زیاد است پس [[بیت]] در [[آیه]]، شامل تک تک خانه‌های [[پیامبر]] می‌شود؛ زیرا [[پیامبر]] صاحب تمام خانه‌هاست"<ref>{{عربی|و التعريف في البيت تعريف العهد وهو بيت النبيء و بيوت النبي عليه الصلاة و السلام كثيرة فالمراد بالبيت هنا بيت كل واحدة من أزواج النبيء وكل بيت من تلك البيوت أهله النبيء و زوجه صاحبة ذلك}}؛ التحریر و التنویر، ج۲۱، ص۲۴۶.</ref>.
 
همچنین [[ابی‌السعود]] نیز می‌نویسد: [[آیه]] دلالت می‌کند که [[همسران]] [[رسول اکرم]] {{صل}} داخل در {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}}‌اند و اگر روایتی دلالت کند که [[همسران]] آن حضرت از [[آیه]] بیرون‌اند، نمی‌توان به آن استناد و تمسک کرد<ref>تفسیر أبی السعود، ج۴، ص۳۲۰.</ref>.
 
'''پاسخ:'''
در نقد این [[شبهه]] می‌توان، چند پاسخ داد:
# ترکیب {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} در کاربرد لغوی (اعم از معنای [[حقیقی]] و مجازی) مطلق است و می‌تواند بسیاری از وابستگان از جمله [[همسران]] او را در برگیرد. کاربردهای [[قرآنی]] نیز [[مؤیّد]] آن است، ولی بحث لغوی برای به دست آوردن مراد [[متکلّم]]، ناکافی است؛ زیرا در هر کاربردی، [[متکلّم]] [[حق]] دارد معنای لغوی را گسترش دهد یا مضیّق کند و با تکیه بر قرینه بگوید "فلان [[طایفه]] مراد من نیستند، اگرچه در محدوده دلالت لغت‌اند" یا "فلان [[طایفه]] مقصود من‌اند، هر چند معنای لغوی آنها را در بر نمی‌گیرد"؛ چنان‌که درباره [[پسر نوح]] {{ع}}، [[همسر]] او و [[همسر]] [[لوط]] {{ع}} چنین شده است<ref>ادب فنای مقربان، ج۵، ص۵۹.</ref>. بر این پایه، ممکن است، در [[خانه]] سنگی و گِلی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} کسانی باشند که [[اهل‌بیت]] سنگی او به شمار آیند، ولی سنخیت لازم را با "بیت‌النبوه" نداشته باشند و [[اهل]] آن [[بیت]] به شمار نیایند؛ چنان‌که خود آن حضرت در پاسخ [[پرسش]] [[ام‌ سلمه]] از "[[اهل البیت]]" بودن خود، وی را تنها از [[همسران]] [[شایسته]] [[پیغمبر]] دانست (نه [[اهل البیت]])<ref>مضمون این روایت را بیشتر مفسّران شیعه و سنّی نقل کرده‌اند؛ برای نمونه الدر المنثور، جص ۶۰۴؛ جامع البیان، ج۱۴، ج۲۲، ص۱۲ – ۱۴؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۱.</ref>، با آنکه [[ام‌ سلمه]] [[انسان]] صالحی بود و در [[خانه]] آن حضرت [[زندگی]] می‌کرد و از [[اهل بیت]] خشتی و سنگی او بود، ولی در این کوی، شایستگی‌های ویژه لازم است<ref>ادب فنای مقربان، ج۵، ص۵۷.</ref>.
# می‌پذیریم که اصطلاح {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} حقیقتاً یا مجازاً [[همسر]] [[انسان]] را نیز در بر می‌گیرد، چنان که در [[قرآن کریم]] بر [[همسر]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} اطلاق شده است، ولی بر پایه برخی قرائن، [[آیه]] تطهیر، دایره‌ای بسیار محدودتر از معنای لغوی دارد و [[همسران پیامبر]] را در برنمی‌گیرد و شاید همین شمول لغوی سبب شد، [[رسول اکرم]] {{صل}} تلاش کردند با سخنان و کارهای خود که به برخی از آنها اشاره شد، دایره شمول [[آیه]] را مشخص کرده، بفهمانند کدام یک از دو معنا، مقصود [[خدای متعال]] است.
# اگر [[همسران پیامبر]] از {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} باشند، باید پذیرفت که معاذالله [[پیامبر]] {{صل}} به جای [[تفسیر]] و [[تبیین قرآن]] با آن بازی کرده است؛ زیرا میان مصداقی با مصداق دیگر بی‌جهت فرق گذاشته است؛ در حالی که برخی از مصادیق را از بیرون منزل نزد خود فرا می‌خوانند، به برخی دیگر با آنکه صاحب‌خانه بودند، [[فرمان]] دور شدن دادند و [[حسرت]] یک "آری" را بر دلشان گذاردند<ref>ادب فنای مقربان، ج۵، ص۲.</ref>.
# [[قرآن کریم]] با [[سرزنش]] عموی [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، [[مرگ]] و نابودی را با شدیدترین تعبیر نثار وی کرده: {{متن قرآن|تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ}}<ref>«توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.</ref> و [[فرزند]] [[نوح]] را عملی غیر [[صالح]] شمرده و اساساً "[[اهل]]" [[نوح]] بودن او را [[نفی]] کرده است: {{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}<ref>«فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است» سوره هود، آیه ۴۶.</ref> چنان که [[همسر]] [[نوح]] {{ع}} و [[همسر]] [[لوط]] {{ع}} را مَثَل و الگوی [[کافران]] و [[خائن]] به [[بیت]] [[نبوّت]] دانسته و آنها را [[اهل]] [[آتش]] خوانده است: {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ}}<ref>«خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.</ref> روشن است که چنین کسانی نمی‌توانند [[اهل‌بیت]] [[پیامبران]] به شمار آیند، هرچند [[خویشاوند]] یا [[فرزند]] یا [[همسر]] آنان باشند<ref>ادب فنای مقربان، ج۵، ص۷۹.</ref>. بر این پایه، [[امام صادق]] {{ع}} نیز می‌فرماید: {{متن حدیث|قَالَ الصَّادِقُ {{ع}}: وَلَايَتِي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ وِلَادَتِي مِنْهُ لِأَنَّ وَلَايَتِي لَهُ فَرْضٌ وَ وِلَادَتِي مِنْهُ فَضْلٌ}}<ref>بحار الأنوار، ج۳۹، ص۲۹۹. ولایت علی بن ابی طالب {{ع}} برایم محبوب‌تر از ولادت من از اوست؛ چون ولادت از امیرمؤمنان {{ع}} فضیلت است و ولایت او فریضه.</ref>.
# [[زنان]] [[پیامبر گرامی اسلام]] متعدد بودند و در خانه‌های مختلف [[زندگی]] می‌کردند؛ از این‌رو، در [[آیه]] سی و ‌دوّم آمده است: {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ}} اگر آنان مصداق [[آیه]] تطهیر باشند باید جمله ([[اهل]] البیوت) می‌آمد، نه {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}}.
# [[پرسش]] امّ‌سلمه از [[پیامبر]] {{صل}} که آیا او هم از [[اهل‌بیت]] است یا اینکه از [[پیامبر]] خواست تا او را هم از [[اهل بیت]] قرار دهد، [[مؤیّد]] عدم [[صدق]] این عبارت بر [[زنان پیامبر]] است و گرنه [[شک]] و [[پرسش]] و یا درخواست [[ام‌سلمه]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[بیهوده]] بود<ref>اهل بیت در آیه تطهیر، ص۳۵.</ref>.
# بر پایه گفتارهای [[اهل‌ سنت]]، [[همسر]] یک مرد از [[اهل‌بیت]] آن به شمار نمی‌آید. [[آلوسی]] می‌نویسد: "و روایاتی که دلالت دارد بر داخل بودن [[علی]]، [[فاطمه]] و [[فرزندان]] این دو در زیر [[عبا]] و همچنین روایتی که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "اینها [[اهل بیت]] من هستند" و در [[حق]] آنها [[دعا]] کرده است و روایاتی که [[ام‌ سلمه]] را جزء [[اهل‌ بیت]] ندانسته است، بیش از حد شمارش است و کلمه [[بیت]] به هر معنایی باشد، این [[آیه]] مخصوص [[اهل‌بیت]] است و مراد از این [[آیه]]، کسانی هستند که در زیر عباء بودند و [[زنان پیامبر]] {{صل}} شامل [[آیه]] تطهیر نمی‌شوند"<ref>{{عربی|و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی تعالی عنهم تحت الکساء، و قوله علیه الصلاة و السلام اللّهم هؤلاء أهل بیتی و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی، و هی مخصصة لعموم أهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه}}؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵. </ref> و در جایی دیگر می‌نویسد: "[[زنان پیامبر]] به هیچ وجه داخل [[اهل‌بیت]] که یکی از [[ثقلین]] هستند، نمی‌شوند"<ref>{{عربی|أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم أحد الثقلین}}؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۲، ص۱۶.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۷۲-۷۷.</ref>
 
== نتایج آیه تطهیر ==
نتایج [[آیه تطهیر]] عبارت است از:
# [[اثبات عصمت اهل بیت|اثبات عصمت]] [[پنج تن]] و دیگر [[امامان از اهل بیت پیامبر]] {{ع}}؛
# [[اثبات امامت امام علی]] {{ع}} و شایستگی انحصاری‌اش برای [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} به [[دلیل]] برخورداری از [[عصمت]]؛
# استمرار مقام امامت در [[اهل البیت]] {{ع}}؛
# حجیت احادیث اهل بیت {{ع}}؛
# حجیت فعل و تقریر امامان اهل بیت و لزوم حضور معصوم {{ع}} در همه دوره‌ها<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۹۰ ـ ۱۰۵.</ref>.
 
==شبهه وهابیان در آیه تطهیر==
وهابیان ادعا می‌کنند: [[شیعه]]، [[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> را منحصراً شامل [[امامان]] خود از [[اهل بیت]]{{عم}} می‌داند، در حالی که این [[آیه]] در خلال [[آیات]] مربوط به [[همسر]]{{صل}} [[پیامبر]] واقع شده است. [[سیاق آیات]] و ظاهر آن بیانگر آن است که آیه تطهیر در [[حق]] [[زنان پیامبر]]{{صل}} نازل شده است، البته پیامبر{{صل}} [[حکم]] آن را [[توسعه]] داده تا شامل، [[فاطمه]]{{س}}، علی{{ع}} و [[حسنین]]{{عم}} هم بشود.
 
===پاسخ===
گفتنی‌ها درباره آیه تطهیر بسیار است. علمای بزرگ در [[پاسخ به شبهه]] فوق تحقیقات گسترده‌ای انجام داده‌اند که در این جا به ذکر چند نکته اکتفا می‌شود:
 
'''نکته نخست''': چرا افرادی چون [[شنقیطی]] - از [[مفسران]] [[سلفی]] - این همه [[اصرار]] دارند که آیه تطهیر را شامل حال زنان پیامبر{{صل}} بدانند؟
شنقیطی با این که تصریح می‌کند [[روایات صحیحه]] دلالت دارد که این آیه درباره [[پنج تن]] [[آل کساء]] است، می‌گوید این آیه به حکم [[سیاق]]، زنان پیامبر{{صل}} را هم شامل می‌شود<ref>اضواء البیان، ج۶، ص۲۳۷.</ref>.
 
مگر در آیه تطهیر چه خبر است که حتماً باید بر خلاف روایات صحیحه، زنان پیامبر{{صل}} در آن سهیم باشند؟ پاسخش یک کلمه بیشتر نیست و آن اینکه همه بر این باورند که آیه تطهیر شامل هر شخصی شود معنایش آن است که آن شخص از [[مقام عصمت]] برخوردار است.
رمز و [[راز]] این همه پافشاری و تحکم، همین است. آنان حتی اگر به روی خود هم نیاورند و صراحتاً به زبان، اعتراف نکنند، عملاً می‌گویند: از آیه تطهیر بوی [[عصمت]] استشمام می‌شود. همین است که اصرار دارند زنان پیامبر{{صل}} را نیز برخوردار از این آیه کنند.
روشن است تمام واژه‌های به کار رفته در آیه تطهیر [[گواهی]] می‌دهد که این یک [[فضیلت]] استثنایی است:
# واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} که بر انحصار چنین فضیلت برای گروهی خاص دلالت دارد.
# واژه {{متن قرآن|يُرِيدُ}} که بر [[اراده تکوینی]] دلالت دارد؛ اراده‌ای که هرگز [[تخلف]] پذیر نیست؛ زیرا اگر [[اراده تشریعی]] بود دیگر کلمه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} بی‌معنی بود.
# واژه {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ}} که خبر از ریشه کن کردن آلودگی‌ها دارد.
# واژه {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} که با توجه به الف و لام، شامل هر نوع [[آلودگی]] ظاهری و [[باطنی]] می‌شود.
# واژه {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} که با توجه به اینکه [[منصوب]] به اختصاص است دلالت می‌کند این [[فضیلت]] تنها مخصوص این گروه است.
# و در نهایت به کار بردن مفعول مطلق در [[آیه]]، با تعبیر به {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} که نشان می‌دهد [[درک]] این [[طهارت]] از [[قدرت]] فهم [[بشر]] خارج است.
 
همه قرائن نشان می‌دهد که آیه درصدد بیان فضیلتی [[عظیم]] و بزرگ است که [[خداوند]] آن را با لحن [[امتنان]] آمیز به [[پیامبر]]{{صل}} و گروهی از [[اهل]] بیتش اختصاص داده است. روشن است اگر در میان [[امت پیامبر]]{{صل}} کسانی باشند که از چنین موهبتی سترگ برخوردار باشند، دیگر جایی برای عرض اندام دیگران باقی نخواهد ماند!!
این است که [[اصرار]] دارند تا حداقل به کمک [[سیاق]] و عداد [[آیات]]، [[زنان پیامبر]]{{صل}} را نیز در این آیه سهیم کنند!!
 
'''نکته دوم''': قواعدی چون «سیاق» و «[[ظواهر]]» زمانی حجت‌اند که نصی در مقابل آن نباشد؛ ولی اگر نصی در مقابل باشد [[بدیهی]] است که تمسک به امثال این [[قواعد]]، [[ارزش]] [[علمی]] و عملی ندارد.
 
از [[نصوص]] آیات استفاده می‌شود که [[آیه تطهیر]] شامل زنان پیامبر{{صل}} نمی‌شود؛ زیرا - چنان که گذشت - حداقل چیزی که از آیه تطهیر استفاده می‌شود این است که صاحبان آن، به اراده تکوینی [[الهی]]، دارای [[مقام عصمت]] بوده، از هر [[رجس]] و [[پلیدی]] دور هستند، در حالی که از آیات دیگر [[قرآن]]، مثل آنچه در [[سوره تحریم]] آمده، استفاده می‌شود برخی از زنان پیامبر{{صل}} دچار [[نافرمانی]] و [[انحراف]] شدند. قرآن در این زمینه در خطاب به برخی از [[همسران پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ}}<ref>«اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است)؛ چراکه به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.</ref>.
 
تمام [[مفسران]] - اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] - بر این نکته متفق‌اند که این [[آیه]] درباره [[حفصه]] و [[عایشه]] نازل شده است<ref>ر.ک: جامع البیان، ج۲۸، ص۱۰۴؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۸۸؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۱۸۴؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص۲۴۲.</ref>.
 
به علاوه در آیه بعد نیز مجدداً [[خداوند]] تصریح می‌کند که میان [[زنان]] [[امت]]، زنانی هستند که از این [[زنان پیامبر]]{{صل}} از حیث [[ایمان]] و [[تقوا]]... برترند. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ}}<ref>«بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزه‌گیر باشند» سوره تحریم، آیه ۵.</ref>.
 
از این آیه استفاده می‌شود که زنان پیامبر جزو بهترین‌ها نیستند، در حالی که اگر [[آیه تطهیر]] شامل آنان می‌شد باید آنها جزو بهترین‌ها باشند. حال سؤال این است چگونه ممکن است آیه تطهیر شامل کسانی شود که به [[گواهی]] خداوند، قلبشان [[منحرف]] شده و جزو [[بهترین زنان]] هم نیستند؟! با این حساب، اگر از [[روایات]] و [[تاریخ]] هم بگذریم، همین [[آیات]] به روشنی [[شهادت]] می‌دهند که آیه تطهیر شامل زنان پیامبر{{صل}} نمی‌شود.
 
'''نکته سوم''': اگر بگوییم [[سیاق]] و عداد آیات نشان می‌دهد آیه تطهیر شامل زنان پیامبر می‌شود، در آن صورت تناقض بین صدر و ذیل آیات را چه کنیم؟! توضیح آن‌که، چنان که در نکته نخست گذشت، بی‌تردید آیه تطهیر، بر [[عصمت]] دلالت می‌کند. حال اگر این آیه شامل حال زنان پیامبر{{صل}} شود معنایش این است که آنها با [[اراده تکوینی]] [[الهی]]، برخوردار از [[مقام]] عصمت‌اند؛ در صورتی که اگر واقعاً [[آیه تطهیر]] درصدد [[اثبات]] چنین مقامی برای [[زنان پیامبر]]{{صل}} باشد، پس چرا در چند [[آیه]] پیش‌تر در خطابی صریح به آنان فرمود: {{متن قرآن|يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا}}<ref>«ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد و این (کار) بر خداوند آسان است» سوره احزاب، آیه ۳۰.</ref>.
 
آیا [[خداوند]] از یک طرف زنان پیامبر{{صل}} را به عذابی دو برابر در صورت [[عصیان]] [[تهدید]] می‌کند و از طرف دیگر به فاصله تنها سه آیه، خبر می‌دهد که آنان با اراده تکوینی برخوردار از مقام عصمت‌اند؟! آیا همین تناقض، نشان نمی‌دهد که آیه تطهیر شامل حال زنان پیامبر نمی‌شود؟!
به عبارت گویاتر، آیه تطهیر از کسانی سخن می‌گوید که برخوردار از مقام عصمت‌اند؛ ولی [[آیات]] قبل، از کسانی سخن می‌گوید که می‌توانند حتی فواحشی آشکار مرتکب شوند! با این بیان، چگونه می‌توان مخاطبان این دو آیه را، یک گروه دانست؟!
 
'''نکته چهارم''': قرینه دیگری که به خوبی نشان می‌دهد آیه تطهیر شامل حال زنان پیامبر{{صل}} نمی‌شود «[[تغییر]] [[ادبیات گفتاری]]» در این آیات است. توضیح این که درست است آیه تطهیر در خلال آیات مربوط به [[همسران پیامبر]]{{صل}} آمده، ولی در تمام آیات قبل و بعد آن، از [[افعال]] و ضمائر جمع مؤنث استفاده شده، ولی در آیه تطهیر دو بار از ضمیر جمع [[مذکر]] که استفاده شده است. گذشته از این، لحن [[کلام]] نیز در آیه تطهیر نسبت به آیات قبل و بعدش تغییر کرده است؛ زیرا لحن کلام در آیاتی که متوجه زنان پیامبر{{صل}} است تهدید آمیز است؛ ولی لحن کلام در آیه تطهیر آمیخته به [[لطف]] و [[امتنان]] است و این تغایر در [[ادبیات]] گفتار و لحن کلام نشان می‌دهد مخاطبان این آیات، دو گروه متغایر و جداگانه‌اند.
 
'''نکته پنجم''': بسیاری از دانشمدان [[اهل سنت]] در [[شأن نزول آیه]] تطهیر گفته‌اند که این [[آیه]] در خصوص [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[فاطمه زهرا]]{{س}}، علی{{ع}} و [[حسنین]]{{عم}} نازل شده است. اینان از [[صحابه]] و [[تابعان]] [[روایات]] بسیاری را نقل می‌کنند که بیانگر آن است [[آیه تطهیر]] در [[شأن]] همین [[پنج تن]] نازل شده است. این روایات در منابع و [[مصادر اهل سنت]] بسیار زیاد است. تنها [[جلال الدین سیوطی]] هجده [[روایت]] در این باره در [[الدر المنثور]] نقل کرده که پنج [[حدیث]] آن از [[ام سلمه]] و سه حدیث از [[ابوسعید خدری]] است<ref>الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸ و ۱۹۹.</ref>. مسلم نیز در کتاب [[فضائل اهل البیت]]، برخی از این [[احادیث]] را نقل کرده است<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰. </ref>. [[ابن جریر طبری]] نیز در تفسیرش بیش از پانزده روایت آورده که بیانگر آن است که این آیه در خصوص پنج تن [[آل]] [[کسا]] نازل شده است<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۵ و ۶.</ref>.
 
جالب‌تر آن‌که در منابع اهل سنت در چند روایت آمده است که نشان می‌دهد برخی از [[همسران پیامبر]]{{صل}} (چون [[عایشه]] و ام سلمه) از [[پیامبر]] تقاضا کردند تا داخل [[کساء]] قرار گیرند و این آیه شامل حال آنها شود؛ ولی پیامبر{{صل}} به [[صراحت]] تقاضای آنها را رد کرده است<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۶ و ۷؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۲ – ۴۴.</ref>.
 
از این روایات به خوبی استفاده می‌شود که حتی همسران پیامبر{{صل}} نسبت به خودشان چنین گمانی نداشتند که این آیه شامل آنها شود!! برابر روایت وقتی ام سلمه تقاضای شرکت در تحت کسا برای شمول آیه تطهیر داشت، پیامبر{{صل}} در پاسخش فرمود: {{متن حدیث|إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ}}؛ «تو جایگاه خود را داری»<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۶۰ و ۳۶۱، ح۳۹۶۳؛ مسند احمد، ج۶، ص۲۹۲ و ۲۹۳: {{متن حدیث|حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أُمَّ سَلَمَةَ تَذْكُرُ أَنَّ النَّبِيَّ{{صل}} كَانَ فِي بَيْتِهَا فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ بِبُرْمَةٍ فِيهَا حَرِيرَةٌ فَدَخَلَتْ بِهَا إِلَيْهِ فَقَالَ لَهَا ادْعِي زَوْجَكِ وَ ابْنَيْكِ! قَالَتْ فَجَاءَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَجَلَسُوا يَأْكُلُونَ مِنْ تِلْكَ الْحَرِيرَةِ وَ هُوَ وَ هُمْ عَلَى مَنَامٍ لَهُ عَلَى دُكَّانٍ تَحْتَهُ كِسَاءٌ خَيْبَرِيٌّ قَالَتْ وَ أَنَا فِي الْحُجْرَةِ أُصَلِّي فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْآيَةَ {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} قَالَتْ فَأَخَذَ فَضْلَ الْكِسَاءِ فَغَشَّاهُمْ بِهِ ثُمَّ أَخْرَجَ يَدَهُ وَ أَوْمَى بِهَا إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خَاصَّتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً قَالَتْ فَأَدْخَلْتُ رَأْسِي الْبَيْتَ وَ قُلْتُ وَ أَنَا مَعَكُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ}} در روایتی دیگرام [[سلمه]] می‌گوید: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} قَالَ لِفَاطِمَةَ ايتِينِي بِزَوْجِكِ وَ ابْنَيْكِ فَجَاءَتْ بِهِمْ فَأَلْقَى عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}كِسَاءً كَانَ تَحْتِي خَيْبَرِيًّا أَصَبْنَاهُ مِنْ خَيْبَرَ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ آلُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا جَعَلْتَهَا عَلَى إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَذَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مِنْ يَدَيَّ وَ قَالَ: إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ}}؛ خیر ([[کنز العمال]]، ج۱۳، ص۶۴۵، ح۳۷۶۲۹).</ref>؛ یعنی این [[مقام]] شامل حال تو نیست.
همچنین آن‌گاه که [[عایشه]] چنین تقاضایی کرد [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|تَنَحَّيْ فَإِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ}}؛ «دور شو! تو جای خود را داری»<ref>الکشف و البیان عن [[تفسیر القرآن]]، ج۸، ص۴۳: {{متن حدیث|عَنْ بَنِي الْحَارِثِ بْنِ تَيْمِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أُمِّي عَلَى عَائِشَةَ فَسَأَلَتْهَا أُمِّي: قَالَتْ: أَ رَأَيْتِ خُرُوجَكِ يَوْمَ الْجَمَلِ‌؟ قَالَتْ: إِنَّهُ كَانَ قَدَراً مِنَ اللَّهِ فَسَأَلَتْهَا عَنْ عَلِيٍّ فَقَالَتْ: تَسْأَلِينِي عَنْ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ زَوْجِ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ، لَقَدْ رَأَيْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} بِثَوْبٍ عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ حَامَّتِي- فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً. فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَنَا مِنْ أَهْلِكَ قَالَ: تَنَحَّيْ فَإِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ}}.</ref>.
 
جالب‌تر آن‌که [[پیامبر]]{{صل}} برای این که عملاً نشان دهد، واژه «[[اهل البیت]]» یک اصطلاح خاص [[نبوی]] است و شامل [[زنان]] و [[همسران]] نمی‌شود، [[اهل بیت]] [[طاهرین]] را زیر یک [[کسا]] جمع کرد و این [[آیه]] را در [[حق]] آنان قرائت نمود<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰: {{متن حدیث|قَالَتْ عَائِشَةُ: خَرَجَ النَّبِيُّ{{صل}} غَدَاةً وَ عَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ- ثُمَّ قَالَ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}}}</ref>. پیامبر{{صل}} به این وسیله، مصداق «اهل بیت» را تبیین عملی کرد تا کسی دچار [[اشتباه]] در تطبیق نشود.
جالب‌تر آن‌که برابر برخی از [[روایات اهل سنت]]، از شش ماه<ref>شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۸ - ۲۳؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۶۵.</ref> تا نه ماه<ref>تنبیه الغافلین، ص۱۱۰؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۹.</ref> و حتی در برخی از نقل‌ها تا هجده ماه<ref>طبقات المحدثین، ج۴، ص۱۴۹؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۳۶.</ref>، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[نزول]] [[آیه تطهیر]] در وقت [[نماز صبح]] صفوف [[جماعت]] را می‌شکافت و به در [[خانه]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} می‌رفت و صدا می‌زد: {{متن حدیث|الصَّلَاةَ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ‌}} و در برخی از [[روایات]] آمده است که آن حضرت می‌فرمود: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ‌}}<ref>شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۷۴.</ref>. اینها نشان می‌دهد پیامبر{{صل}} می‌خواست با این کارش واژه «اهل البیت» را که در آیه تطهیر آمده است، [[تفسیر]] کند. آن هم [[تفسیری]] عملی و عینی، تا هیچ‌کس در تطبیق آن دچار اشتباه نشود.
 
اینکه [[شیعه]] آیه تطهیر را مخصوص اهل بیت [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} می‌داند برای آن است که هم قرائن داخلیه [[آیات]] بر آن دلالت دارد و هم قرائن خارجیه؛ همان‌گونه که [[روایات]]، [[تاریخ]] و نوع عملکرد [[همسران پیامبر]]{{صل}}، بیانگر همین نکته است؛ بنابراین نمی‌توان با وجود [[دلایل]] لفظی از [[آیات]] و [[روایات صحیحه]]، به سراغ دلایل لُبّی، چون [[سیاق]] رفت<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]]، ص ۳۱۵-۳۲۲</ref>.
 
== [[شبهات]] فیصل نور درباره [[آیه تطهیر]] ==
فیصل نور در باب سوم کتاب الامامة و النص به بررسی [[آیات]] و روایاتی پرداخته است که [[شیعیان]] برای [[اثبات امامت علی]]{{ع}} به آنها استناد می‌کنند. از مهم‌ترین این آیات، آیه تطهیر است. فیصل نور ذیل [[آیه شریفه]] می‌گوید: «[[شیعه]] [[معتقد]] است که این [[آیه]] درباره [[اهل]] [[عبا]] نازل شده و بیانگر [[معصوم]] بودن آنهاست»<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۵.</ref>. او سپس با دلایلی، دلالت آیه بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} را رد می‌کند و در ضمن یکی از [[دلایل]]، مصداق «[[اهل البیت]]» را اعم از [[پنج تن]] و [[همسران پیامبر]]{{صل}} می‌داند. در این فصل، ابتدا دلایل فیصل نور تحلیل و نقد می‌شود و در پایان، معنای [[رجس]] از نظر او مورد بررسی قرار می‌گیرد.
 
===دلایل عدم دلالت آیه تطهیر بر عصمت [[امامان]]{{عم}}===
====[[تشریعی]] بودن [[اراده]] در آیه تطهیر====
فیصل نور قائل است که آیه تطهیر مانند آیات ذیل است:
# {{متن قرآن|مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref>.
# {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ}}<ref>«خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>.
# {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«خداوند می‌خواهد (احکام خود را) برای شما روشن گرداند و شما را به روش‌های (نیکوی) پیشینیانتان، رهنمون گردد و توبه شما را بپذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۶.</ref>.
# {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ}}<ref>«خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند» سوره نساء، آیه ۲۸.</ref>.
 
فیصل نور می‌گوید: [[اراده]] و [[خواست خداوند]] در این [[آیات]]، اراده و خواستی [[تشریعی]] است که متضمن [[رضایت]] و [[محبت]] اوست. [[خداوند]] اراده‌های مذکور در آیات را برای [[مؤمنان]] [[تشریع]] و به آنها دستور فرموده است تا آنها را انجام دهند و آن، به این معنا نیست که خداوند این‌گونه خواست‌ها و [[اراده‌ها]] را [[خلق]] کرده و مقدر فرموده است و حتماً و بدون تردید صورت می‌پذیرند<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۶.</ref>.
 
فیصل نور برای تشریعی بودن اراده در [[آیه تطهیر]]، چنین [[استدلال]] می‌کند: [[پیامبر]] بعد از [[نزول]]، این [[آیه]] فرمود: «خداوندا! اینها [[اهل بیت]] من هستند؛ [[پلیدی]] را از آنها دور کن و آنها را کاملاً [[پاک]] گردان»<ref>برای نمونه ر.ک: ابن حیون، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار{{عم}}، ج۲، ص۳۳۹؛ صدوق، الأمالی، ص۴۷۳؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۰۲.</ref>. پیامبر در این [[دعا]] از خداوند [[طلب]] کرد که پلیدی را از اهل بیت دور کند و آنها را پاک نماید. اگر در این آیه، خداوند به ما خبر می‌داد که پلیدی را از آنها دور کرده و آنها را پاک گردانیده است، دیگر احتیاجی به [[دعای پیامبر]] نبود که درخواست کند تا خداوند پلیدی را از آنها دور کند و آنها را پاک گرداند<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۶.</ref>.
 
او در [[تأیید]] و تأکید ادعایش، [[روایت]] دیگری را بیان می‌کند و آن اینکه پیامبر{{صل}} پس از نزول این آیه فرمود: «خداوندا! من و [[اهل]] بیتم را به سوی خودت نه به سوی [[آتش جهنم]] بازگردان»<ref>برای نمونه ر.ک: طوسی، الأمالی، ص۵۵۲؛ ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۱۲۵؛ دیلمی، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج۲، ص۲۶۲؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۱، ص۳۳۸ و ۳۸۱.</ref>. وی بر آن است که اگر در اینجا مفهوم [[پلیدی]] محقق می‌بود و آن‌گونه که [[شیعه]] از [[آیه]] فهمیده‌اند، تحقق می‌یافت، در اینجا [[دعای پیامبر]]{{صل}} بیجا بود<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۶.</ref>. او از این سخنان نتیجه می‌گیرد که [[اراده]] در آیه، [[تشریعی]] است و در این آیه، هیچ‌گونه دلالتی بر [[عصمت]] و [[امامت]] وجود ندارد.
 
فیصل نور بعد از ثابت کردن [[اراده تشریعی]] (البته به [[گمان]] خود)، می‌گوید: اگر این آیه مفید عصمت بود، می‌بایست تمام [[صحابه]]، به خصوص آنهایی که در [[غزوه بدر]] حضور داشتند، همگی [[معصوم]] می‌بودند؛ زیرا [[خداوند]] در مورد آنها می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ}}<ref>«ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند» سوره مائده، آیه ۶.</ref>. او در ادامه می‌گوید: «بلکه این آیه بیشتر مفید عصمت صحابه است؛ زیرا آیه این‌گونه ختم می‌شود: {{متن قرآن|وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ}}؛ «زیرا یقیناً بدون [[حفظ]] از [[معاصی]] و [[گناه]] و حفظ از [[شر]] [[شیطان]]، [[اتمام نعمت]] بر آنها تصور نمی‌شود»<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۶.</ref>.
 
'''بررسی''': این بخش از سخنان فیصل نور، خود شامل سه [[شبهه]] است که البته این [[شبهات]] جدید نیستند؛ بلکه قبلاً افرادی مانند [[ابن تیمیه]]<ref>ابن تیمیه حرانی، منهاج السنة النبویة، ج۳، ص۱۷ و ج۴، ص۲۱ - ۲۲.</ref> و محمود شکری<ref>قزوینی، الآلوسی و التشیع، ص۴۱۳ - ۴۱۴.</ref> [[آلوسی]] آنها را مطرح کرده‌اند. در اینجا هر یک از شبهات به صورت جداگانه بررسی می‌شود:
 
'''شبهه اول''': فیصل نور، [[آیه تطهیر]] را مانند [[آیات]] دیگری دانسته که در آن آیات، [[اراده خداوند]]، اراده‌ای تشریعی و متضمن [[محبت]] و [[رضایت خداوند]] درباره چیز اراده شده است.
 
'''جواب''': گفته شد<ref>ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مراد از اراده».</ref> که [[اراده تکوینی]] خداوند به معنای اراده [[آفرینش]] چیزی یا کسی است؛ اما اراده تشریعی، به معنای [[فرمان]] و [[دستورهای الهی]] و به تعبیر دیگر، همان [[واجبات]] و [[محرمات]] است. بر این اساس، آیه ششم [[سوره مائده]] در مورد سبب [[تشریع احکام]] [[وضو]]، [[غسل]] و [[تیمم]] است. در [[آیه]] ۱۸۵ [[سوره بقره]]، [[هدف]] از [[تشریع قانون]] [[روزه]] و استثنای این [[حکم]] درباره مسافران و [[بیماران]] مشخص شده است. در آیه بیست و ششم [[سوره نساء]] نیز [[خداوند]] بعد از تشریع احکام مربوط به [[ازدواج]] می‌فرماید که این [[احکام]]، به خاطر [[مصالح]] و [[منافع]] [[بندگان]] است. همچنین آیه بیست و هشتم سوره نساء در مورد سبب [[تشریع]] [[متعه]] و ترخیص [[نکاح]] کنیزان است.
 
بر اساس این مطالب، روشن شد که [[اراده]] در [[آیات]] چهارگانه، [[اراده تشریعی]] است؛ زیرا در همه موارد، متعلق اراده، تکالیفی است که [[خدا]] از بندگانش خواسته است و این احکام، در مورد همه [[مکلفان]] عمومیت دارد؛ اما [[اراده الهی]] در [[آیه تطهیر]]، از نوع [[اراده تکوینی]] است؛ زیرا آیه با «إنما» آمده و «إنما»، مفید [[حصر]] است<ref>تفتازانی، المطول، ص۳۹۰.</ref>؛ از این رو، اراده الهی به [[تطهیر اهل بیت]]{{عم}} اختصاص یافته است؛ در حالی که اگر [[اراده خدا]] به [[تطهیر]] و [[اذهاب رجس]]، از نوع اراده تشریعی بود، تخصیص آن به [[اهل بیت]]{{عم}} وجهی نداشت. ضمن اینکه مقتضای [[آیه شریفه]] و همچنین [[روایات شیعه]] و [[سنی]] در باب [[شأن نزول آیه]]، همگی متضمن [[مدح]] و [[تعظیم]] و اختصاص تطهیر به اهل بیت{{عم}} است. این در حالی است که در اراده تشریعی، هیچ‌گونه فضیلتی میان مکلفان وجود ندارد<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۶۰؛ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۲۷.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] نیز در رد [[تشریعی]] بودن اراده در آیه تطهیر می‌فرماید: «اراده تشریعی، منشأ [[تکالیف دینی]] برای همه [[مکلفین]] است و این، اصلاً با تعابیر آیه سازگار نیست»<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۳.</ref>.
 
با توجه به این نکات، بطلان ادعای فیصل نور واضح می‌شود؛ زیرا تعلق اراده الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت{{عم}} در آیه شریفه، از باب تعلق [[اراده خداوند]] به انجام [[تکالیف شرعی]] توسط همه مکلفان نیست.
 
'''[[شبهه]] دوم''': فیصل نور برای [[تأیید]] دیدگاهش مبنی بر [[تشریعی]] بودن [[اراده]] در [[آیه تطهیر]]، به [[دعای پیامبر]]{{صل}} برای [[اهل بیت]]{{عم}} [[تمسک]] کرده، می‌گوید: اینکه [[پیامبر]]{{صل}} بعد از [[نزول آیه]] فرمود: «خدایا! اینها اهل بیت من هستند؛ [[پلیدی]] را از آنها دور کن و آنها را کاملاً [[پاک]] گردان» و نیز فرمود: «خدایا! من و [[اهل]] بیتم را به سوی خودت نه به سوی [[آتش جهنم]] بازگردان»، چنین دعاهایی با استفاده [[عصمت]] از [[آیه]] منافات دارد؛ زیرا چنین دعاهایی برای [[معصوم]]، تحصیل حاصل است.
 
'''جواب''':
# اگرچه اراده حتمی [[خدای متعال]] به دوری اهل بیت{{عم}} از [[گناه]] تعلق گرفته است؛ اما این مسئله باعث [[جبر]] و [[سلب اختیار]] از آن بزرگواران نمی‌شود؛ بلکه اهل بیت{{عم}} نیز در هر لحظه، ممکن است با سلب [[عنایت خداوند]]، مانند سایر [[مردم]] به گناه، [[خطا]]، [[عصیان]] و [[نسیان]] [[مبتلا]] شوند؛ از این رو، دعای پیامبر{{صل}} می‌تواند برای بقا و استمرار [[طهارت]] و [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} در پرتو [[عنایت ویژه]] و اراده حتمی [[خداوند]] باشد؛ چنان که همه [[مؤمنان]]، حتی [[پیامبر عظیم الشأن]]{{صل}}، دست‌کم روزی ده بار آیه {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ}}<ref>«راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.</ref> را در [[نماز]] قرائت می‌فرمایند و با تکرار آن در پیشگاه خدای متعال، بقا و استمرار خود بر [[صراط مستقیم]] را از [[آفریدگار]] [[مهربان]] درخواست می‌کنند و این درخواست، با اینکه بر [[راه مستقیم]] باشند و بر راه مستقیم بودن پیامبر حتمی باشد، منافات ندارد<ref>بابایی، پرسمان عصمت، ص۶۸ – ۶۹.</ref>.
# [[هدایت]]، [[اذهاب رجس]]، [[تطهیر]]، [[غفران]] و امثال آن، مراتب و درجاتی دارد که از ابتدایی‌ترین مرحله شروع می‌شود و تا بی‌نهایت ادامه دارد. اگر مراتب نازله و اولیه این امور (هدایت، اذهاب رجس و...) با عصمت ناسازگار باشد، مراتب عالیه آن سازگار است؛ چنانکه در مقابل اینها [[کفر]]، [[شرک]]، جحد و [[انکار]]، [[طغیان]]، [[معصیت]] و امثال آن نیز دارای مراتب و درکات است؛ از این رو، [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و سایر [[معصومین]]{{عم}} و [[هدایت]] شدگان نیز با وجود دستیابی به مراحل عالیه هدایت، مرتبه عالی‌تر را [[طلب]] می‌کردند. در بقیه امور یعنی [[تطهیر]]، [[اذهاب رجس]] و... نیز این‌گونه است<ref>جوادی آملی، تجلی ولایت در آیه تطهیر، ص۱۲۰ - ۱۲۱.</ref>.
# طبق ظاهر برخی [[روایات]] در [[منابع اهل سنت]]، این بخش از [[آیه]] بعد از [[دعای پیامبر]]{{صل}} نازل شده است: {{متن حدیث|... ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً}}. {{عربی|فنزلت هذه الآية حين اجتمعوا على البساط...}}<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۷؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۶۷.</ref>. به این ترتیب، ابتدا [[پیامبر]]{{صل}} در دعایش از [[خداوند]] خواست که هر نوع [[پلیدی]] را از [[اهل بیت]]{{عم}} دور کند و آنها را کاملاً تطهیر سازد و خداوند با [[نزول]] این آیه، از [[استجابت]] دعای پیامبر{{صل}} خبر داد؛ از این رو، تحصیل حاصل پیش نمی‌آید.
 
بنابراین، دعای پیامبر اکرم{{صل}} برای اهل بیت{{عم}}، چه قبل از نزول [[آیه تطهیر]] و چه بعد از نزول آن، با [[عصمت]] آنها منافاتی نخواهد داشت.
 
'''[[شبهه]] سوم''': فیصل نور با استناد به آیه ششم [[سوره مائده]] می‌گوید: اگر آیه تطهیر بر عصمت دلالت داشته باشد، باید تمام [[صحابه]]، به خصوص آنهایی که در [[غزوه بدر]] حضور داشتند، همگی [[معصوم]] می‌بودند؛ زیرا شبیه همان تعبیری که درباره اهل بیت آمده، در [[حق]] [[اهل]] [[بدر]] نیز رسیده است: {{متن قرآن|وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ}}<ref>«ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند» سوره مائده، آیه ۶.</ref>.
 
'''جواب''': [[قیاس]] در این مورد، مع الفارق است؛ زیرا گفته شد<ref>در بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مراد از اراده».</ref> که تصریح آیه تطهیر به [[انحصار]] با ذکر واژه «إنما»، تعیین متعلق [[اراده]] به صورت اختصاص ([[اهل البیت]])، تأکیدات موجود در آیه و همچنین روایات رسیده در باب [[شأن نزول آیه]]، همگی بیانگر آن است که فضیلتی اختصاصی در کار است و این مطلب با [[اراده تشریعی]] در آیه ششم [[سوره مائده]] که شامل همه [[مسلمانان]] تا [[روز قیامت]] می‌شود، منافات دارد.
 
[[شاهد]] بر [[تشریعی]] بودن [[آیه]] ششم سوره مائده این است که عبارت {{متن قرآن|وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ}} در پایان [[آیه وضو]]، [[غسل]] و [[تیمم]] آمده است. آیه چنین است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref>.
در این [[آیه کریمه]]، بعد از اینکه [[خداوند]] [[حکم]] [[وضو]]، غسل و تیمم را تشریح می‌کند، می‌فرماید [[هدف]] از [[تشریع]] این [[احکام]]، [[طهارت معنوی]] و [[اتمام نعمت]] بر شماست. [[علامه طباطبایی]] درباره تفاوت جمله {{متن قرآن|لِيُطَهِّرَكُمْ}} و {{متن قرآن|وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ}} می‌گوید:
 
جمله اول، [[غایت]] تشریح طهارت‌های سه‌گانه به [[تنهایی]] را بیان می‌کند؛ چون [[پاک]] شدن، نتیجه این سه دستور است؛ ولی جمله دوم نتیجه تشریع همه احکام را بیان می‌کند که سه دستور مزبور، تنها سهم خود را از آن دارند؛ یعنی از میان همه احکام، سه حکم و از میان همه نعمت‌های [[دینی]]، سه نعمت‌اند. پس در [[حقیقت]]، دو نتیجه نامبرده یکی خصوصی است و دیگری عمومی.
 
بنابراین، معنای [[آیه]] چنین می‌شود: [[خدای تعالی]] نمی‌خواهد بدون جهت بار شما را سنگین کند؛ بلکه می‌خواهد با [[جعل]] طهارت‌های سه‌گانه، دو کار کرده باشد: اول اینکه برای شما [[پاکیزگی]] را که خاصیت خصوص این سه دستور است، حاصل کرده باشد. دوم اینکه [[نعمت]] عمومی‌اش را که همان نعمت [[دین]] است، با تشریح این سه [[حکم]] تتمیم کرده باشد. شاید شما خدای را بر نعمتش [[شکر]] کنید و خدای تعالی شما را [[خالص]] برای خود بسازد<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳۱.</ref>.
 
چنان که ملاحظه شد، منظور از [[طهارت]]، طهارت از [[حدث]] است که از ناحیه [[وضو]] یا [[غسل]] یا [[تیمم]] به وجود می‌آید و با طهارت [[تکوینی]] مطلق در [[آیه تطهیر]] ارتباطی ندارد. همچنین روشن شد که منظور از [[اتمام نعمت]]، تتمیم نعمت دین با [[تشریع احکام]] سه‌گانه است بر این اساس، اینکه فیصل نور می‌گوید: «این آیه، بیشتر مفید [[عصمت]] [[صحابه]] است؛ زیرا آیه این‌گونه ختم می‌شود: {{متن قرآن|وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ}}؛ و یقیناً اتمام نعمت بر آنها، بدون [[حفظ]] از [[معاصی]] و [[گناه]] و حفظ از [[شر]] [[شیطان]] تصور نمی‌شود»، ادعایی کاملاً بی‌ربط و [[باطل]] است. علاوه بر این، [[خداوند]] درباره [[مسلمانان]] حاضر در [[غزوه بدر]] می‌گوید: {{متن قرآن|لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ}}<ref>«تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید» سوره انفال، آیه ۱۱.</ref>.
 
در این [[آیه شریفه]] نیز منظور از [[پلیدی]] شیطان، جنابتی است که در [[جنگ بدر]] بر مسلمانان عارض شد و آنها در اثر غسل با آب [[باران]] از حدث جنابت [[پاک]] شدند<ref>برای نمونه: ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۴، ص۲۲۵؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج۳، ص۵۲.</ref>؛ بنابراین، طهارت در این آیه نیز ارتباطی با طهارت مطلق در آیه تطهیر ندارد<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۶۱-۷۰</ref>.
 
==== [[همسران پیامبر]]{{صل}} و [[اهل کسا]]، [[مصادیق اهل بیت]]{{عم}} ====
دومین دلیلی که فیصل نور برای [[اثبات]] ادعایش مبنی بر عدم [[دلالت آیه تطهیر بر عصمت]] می‌آورد، این است که مراد از [[اهل بیت]] در [[آیه]]، [[همسران پیامبر]]{{صل}} و علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین{{عم}} هستند. او برای [[اثبات]] دیدگاهش به قرائنی [[تمسک]] کرده است که عبارت‌اند:
 
یکم) '''قرینه اول: [[سیاق]] در [[آیات]]''': از نظر فیصل نور از قرائنی که نشان می‌دهد اهل بیت، علاوه بر [[اهل]] [[عبا]]، همسران پیامبر{{صل}} را نیز شامل می‌شود، [[سیاق آیات]] است. توضیح مطلب اینکه خطاب در همه آیات قبل و بعد از [[آیه تطهیر]] به [[همسران]] [[پاک]] [[رسول الله]]{{صل}} است و تمام [[امرونهی]] و [[وعد]] و وعیدهای ذکر شده در این آیات متوجه آنهاست<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.</ref>.
 
فیصل نور در ادامه، [[اختلاف]] ضمایر آیه تطهیر با ضمایر آیات قبل و بعد را بر اساس مسئله تغلیب بر طرف می‌کند. او بعد از ذکر آیات ۲۸ - ۳۴ [[سوره احزاب]] می‌گوید: خطاب در همه این آیات، به [[زنان پیامبر]]{{صل}} است؛ اما پس از آنکه روشن شد در این خطاب، منفعتی وجود دارد که شامل ازواج [[پیامبر]]{{صل}} و غیر آنها از اهل بیت می‌شود، کلمه «[[تطهیر]]» به لفظ [[مذکر]] ذکر شد؛ زیرا هرگاه مذکر و مؤنث جمع شوند، مذکر غالب می‌شود؛ چراکه اگر به مذکر ذکر شود، شامل همه اهل بیت می‌شود و علی، فاطمه، حسن و حسین{{عم}} به اهل بیت شایسته‌تر هستند؛ از این رو، پیامبر{{صل}} آنها را به دعای خود اختصاص داد.
 
و آنچه در بعضی از [[روایات]] آمده است که پیامبر{{صل}} پس از [[نزول]] این آیه فرمود: خدایا! اینها (علی، فاطمه، حسن و حسین) شایسته‌تر و سزاوارتر هستند که [[پلیدی]] را از آنها دور کنی، ادعای ما را [[تأیید]] می‌کند که اهل عبا، شایسته‌تر هستند به اینکه پلیدی از آنها دور گردد<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.</ref>. بنابراین، فیصل نور به قرینه سیاق آیات، نتیجه می‌گیرد که آیه تطهیر، همسران پیامبر{{صل}} را نیز شامل می‌شود.
 
'''بررسی''':
# وحدت سیاق در جایی صحیح است که بدانیم [[متکلم]] در صدد بیان یک مطلب است یا دست‌کم به خلاف آن [[علم]] نداشته باشیم و ندانیم که [[متکلم]] درصدد بیان بیش از یک مطلب است یا نه؛ اما در جایی که قرینه داریم متکلم درصدد بیان چند مطلب است، ادعای [[وحدت سیاق]]، بدون [[شاهد]] خواهد بود<ref>جوادی آملی، تجلی ولایت در آیه تطهیر، ص۶۹.</ref>. [[آیه تطهیر]] از نوع اخیر است؛ زیرا قرائنی در [[آیه شریفه]] وجود دارد که می‌توان احراز کرد متکلم به دنبال یک موضوع نبوده است:
## قرینه اول: لحن [[آیات]] مربوط به [[زنان پیامبر]]{{صل}} با [[انذار]] و [[عتاب]] و [[تهدید]] همراه است؛ مانند: {{متن قرآن|فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ}}<ref>«ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد» سوره احزاب، آیه ۳۰.</ref> و {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[حال]] آنکه آیه تطهیر با [[مدح]] و تعریف [[اهل بیت]]{{عم}} همراه است. این مطلب نشان می‌دهد که اساساً موضوع آیه تطهیر با آیات قبل و بعد، متفاوت است.
## قرینه دوم: از روایاتی که قبلاً در باب [[شأن نزول آیه]] [[تطهیر]] ذکر شد<ref>ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مصداق‌شناسی اهل البیت».</ref>، روشن می‌شود که [[آیه]] [[نزول]] مستقلی دارد؛ چنان که آیات مربوط به [[همسران پیامبر]]{{صل}} نیز [[شأن نزول]] مستقل دیگری دارد؛ زیرا این دسته از آیات، به این مناسبت نازل شد که همسران پیامبر{{صل}} یا برخی از آنها از [[زندگی مادی]] خود [[راضی]] نبودند و از حضرت درخواست کرده بودند تا آنها را از [[زینت]] زندگی مادی بهره‌مند سازد<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۰۵.</ref>. با توجه به این نکات به دست می‌آید که [[سیاق]] آیه تطهیر با [[سیاق آیات]] قبل و بعد از آن کاملاً مجزاست.
# بر فرض اعتبار سیاق در اینجا، [[سیاق]] در نهایت بر ظهور [[آیه تطهیر]] در [[همسران پیامبر]]{{صل}} دلالت دارد و این ظهور هرگز نمی‌تواند با [[روایات صحیح]] و [[متواتر]] در [[نزول آیه]] در [[حق]] [[پنج تن]] از [[اهل بیت]]{{عم}} که [[نص]] است، مقابله کند؛ زیرا در اصول به [[اثبات]] رسیده که نص [[روایی]] بر [[ظاهر قرآن]] مقدم است<ref>انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۵۸.</ref>.
# در [[آیات]] مربوط به [[زنان پیامبر]]{{صل}} از ضمایر مؤنث استفاده شده است؛ در حالی که در آیه تطهیر ضمایر [[مذکر]] به کار رفته است؛ مانند: {{متن قرآن|عَنْكُمْ}} و {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}} و اینکه فیصل نور، مذکر آوردن ضمیر جمع را از باب تغلیب دانست، مشکلی را برطرف نمی‌کند؛ زیرا: اولاً؛ هنگامی می‌توان تغلیب را پذیرفت که محرز شود هیچ یک از دو طرف در نظر گوینده خصوصیتی ندارد و او در شمول [[حکم]]، همگان را [[اراده]] کرده است و از سوی دیگر، قرینه‌ای هم بر خلاف آن وجود نداشته باشد؛ اما در مسئله مورد بحث، نه فقط برای ما محرز نشده که او خواهان شمول حکم است؛ بلکه قرائن و شواهدی مبنی بر تمایز بین دو طرف در دست داریم<ref>عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، ص۶۳.</ref>. در باب [[شأن نزول آیه]] [[تطهیر]] روشن شد که روایات صحیح و متواتری در [[مصادر شیعه]] و [[سنی]] وجود دارد که اهل بیت{{عم}} را در [[اصحاب کسا]] منحصر کرده و بیشتر آن [[روایات]]، ناظر به خروج همسران پیامبر{{صل}} از دایره شمول اهل بیت{{عم}} است<ref>ذیل بررسی «حدیث ام‌سلمه» نیز به برخی از این روایات اشاره خواهد شد.</ref>. البته روایات مخالفی نیز در این زمینه وجود دارد که از حیث تعداد و سند، به هیچ وجه با روایات متواتر و صحیح السند قابل مقایسه نیست<ref>ذیل «قرینه سوم» چند مورد از این روایات بررسی خواهد شد.</ref>. ثانیاً؛ خطاب زنان پیامبر{{صل}} سرشار از [[سرزنش]]، [[عتاب]] و [[تهدید]] است؛ اما خطاب اهل بیت{{عم}} آراسته به انواع [[مهربانی]] و [[مبالغه]] در [[اکرام]] است. پس با دقت نظر، تباین کامل بین این [[آیه]] و [[آیات]] پیش و پس از آن بر کسی پوشیده نمی‌ماند<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۳۵.</ref>.
 
البته روشن است که بحث ما در اینجا تغلیب درباره [[زنان پیامبر]]{{صل}} و انضمام و عدم انضمام آنان به [[اصحاب]] کساست؛ اما [[غلبه]] [[مذکر]] بر مؤنث درباره خود [[آل عبا]] که [[فاطمه]]{{س}} هم میان آنان است، آن‌گونه که [[روایات متواتر]] به آن تصریح کرده‌اند، اشکالی ندارد<ref>عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، ص۶۴.</ref>.
 
دوم) '''قرینه دوم: لغت [[عرب]]''': از نظر فیصل نور، در لغت عرب شایع و مشهور است که [[همسر]]، جزء [[اهل بیت]] شمرده می‌شود؛ چنان که هنگام احوال‌پرسی گفته می‌شود: {{عربی|كيف أهلك}}؛ یعنی همسرت چطور است و او در جواب می‌گوید: «الحمد لله خوب هستند»<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.</ref>.
 
'''بررسی''':
# گفته شد که عده‌ای از [[اهل لغت]] مانند [[زبیدی]]، به کار بردن [[اهل]] برای همسر مرد را از باب مجاز می‌دانند، مگر اینکه قرینه‌ای وجود داشته باشد<ref>ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل مفهوم‌شناسی واژه «اهل».</ref>؛ چنان که در مورد شخصی که در پاسخ دوستش که از او می‌پرسد: {{عربی|كيف أهلك}}، می‌گوید: {{عربی|هم بخير}}، چنین است؛ زیرا در اینجا قرینه‌ای دال بر تعیین مراد وجود دارد.
# ادعای فیصل نور این است که همسر مرد از اهل بیت اوست؛ اما مثالی که می‌زند، ناظر به واژه اهل است نه اهل بیت؛ در حالی که میان «اهل الرجل» و «[[اهل البیت]]» او تفاوت وجود دارد. [[شاهد]] بر این مطلب، آنکه در بعضی [[روایات]]، [[ام‌سلمه]] از [[پیامبر]]{{صل}} می‌پرسد: {{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ‌}} و آن حضرت در پاسخ می‌فرمایند: {{متن حدیث|إنك أهلي خير و هؤلاء أهل بيتي}}<ref>نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۵۱؛ همچنین ر.ک: طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۷.</ref>. روشن است که پیامبر{{صل}}، ام‌سلمه را از اهل خود قرار دادند، نه از اهل بیت خویش؛ بنابراین، حتی اگر اطلاق اهل بر همسر صحیح باشد، لازم نمی‌آید اطلاق [[اهل بیت]] نیز بر [[همسر]]، صحیح باشد.
# صحت یا عدم صحت استعمال واژه «اهل بیت» برای [[زنان پیامبر]]{{صل}} برای ما مهم نیست. آنچه اهمیت دارد، این است که مشخص شود منظور از این لفظ در خصوص [[آیه تطهیر]] چیست که گفتیم [[رسول اکرم]]{{صل}} که از هرکس به اهداف و [[معانی قرآن]] آگاه‌تر است، مصادیق «[[اهل البیت]]» را مشخص فرموده است. [[پیامبر]]{{صل}} توضیح داده است که منظور، خصوص [[اهل کسا]] هستند و تصریح کرده است که دیگران و خصوصاً همسرانش، از دایره شمول آن خارج‌اند. پیامبر{{صل}} [[تأیید]] کرده است که [[همسران]] از [[اهل]] اویند و نه از اهل بیتش<ref>عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، ص۱۲۵.</ref>.
 
سوم) '''قرینه سوم: [[روایات شیعه]]''': [[حدیث]] [[ام‌سلمه]]، فیصل نور می‌گوید: در برخی [[روایات]] مربوط به آیه تطهیر در نزد [[شیعه]] آمده که ام‌سلمه، [[راوی حدیث]]، جزء آن کسانی بوده که پیامبر{{صل}} با عبای مبارکش به همراه آن چند نفر دیگر از او [[تجلیل]] کرده است. ام‌سلمه به پیامبر{{صل}} گفت: «آیا من از اهل تو نیستم»؟ پیامبر{{صل}} فرمود: «بله». ام‌سلمه گفت: «پس من را داخل اهل [[عبا]] کن»<ref>برای نمونه: ر.ک: کوفی تفسیر فرات الکوفی، ص۳۳۵؛ ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۳۶؛ ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۱۲۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۲۱ و ج۴۵، ص۱۹۹.</ref>.
 
در [[روایت]] دیگری آمده است که پیامبر{{صل}} فرمود: «خدایا! من و اهل بیتم را به سوی خودت ([[بهشت]] خودت) نه به سوی [[آتش جهنم]] برگردان». ام‌سلمه گوید: «گفتم: ای [[پیامبر خدا]]! آیا من همراه شما هستم»؟ پیامبر{{صل}} فرمود: «و تو نیز»<ref>طوسی، الامالی، ص۱۳۶، مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۷، ص۴۰؛ بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج۱۱، ص۱۷۶.</ref>. بنابراین، این دو روایت نشان می‌دهند که اهل بیت، عام‌تر از آن انحصاری است که شیعه ادعا کرده‌اند<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۹ - ۳۱۰.</ref>.
 
'''بررسی'''
# این روایات اندک با [[احادیث]] و [[روایات متواتر]] و صحیح، مخالف و معارض است؛ زیرا [[روایات]] متواتری در تبیین [[مصداق اهل بیت]]{{عم}}، در منابع [[فریقین]] دیده می‌شود که [[پیامبر]]{{صل}} بعد از معرفی [[اهل بیت]] خود، در جواب [[ام‌سلمه]] که می‌پرسد: آیا من از اهل بیت شما نیستم، با عبارات گوناگونی به او پاسخ منفی می‌دهد و اهل بیت بودن او را [[نفی]] می‌کند؛ از جمله: {{متن حدیث|إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ}}<ref>برای نمونه ر.ک: ترمذی، الجامع الصحیح سنن الترمذی، ج۵، ص۶۹۹؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۲ و ج۲۳، ص۲۴۹؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۹۸ و ۱۱۳؛ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۲، ص۲۲۹ و ۲۶۲؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۳۴۴ و ۳۴۸.</ref>؛ «تو بر خیر هستی»، {{متن حدیث|إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ، إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ}}<ref>برای نمونه: ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۲۸؛ شامی، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۲۵۷؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۸؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۱.</ref>؛ «تو بر خیر هستی؛ تو بر خیر هستی»، {{متن حدیث|إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ، إِنَّكِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ‌}}<ref>برای نمونه: ر.ک: طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۷؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۸۶؛ حلی، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین{{ع}}، ص۳؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>؛ «تو بر خیر هستی، تو از [[همسران]] [[پیامبری]]» یا {{متن حدیث|أَنْتِ عَلَى مَكَانِكِ وَ أَنْتِ إِلَى خَيْرٍ}}<ref>برای نمونه ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۲۰؛ طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۹۲ و ۱۱۹؛ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۲، ص۳۱۱؛ دروزة، التفسیر الحدیث، ج۷، ص۱۶۲ و ۳۷۹.</ref>؛ «تو بر [[مکانت]] و [[منزلت]] خود هستی، تو بر خیر هستی». حتی در برخی روایات، این چنین نقل شده است که ام‌سلمه می‌گوید: {{متن حدیث|فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَذَبَهُ مِنْ يَدِي فَقَالَ: إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ}}<ref>حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۱۵؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>؛ «من [[عبا]] را بلند کردم تا با آنها داخل شوم؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} آن را از دست من کشید و فرمود: تو بر خیر هستی». همچنین در [[روایت]] دیگری پیامبر{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|أنت من صالح نسائي فلو كان قال: نعم كان أحب إلى مما تطلع عليه الشمس}}<ref>حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۳۳؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۱۶.</ref>؛ «تو از [[نیکان]] [[زنان]] من هستی. اگر می‌گفت: آری، برای من دوست‌داشتنی‌تر از همه آن چیزهایی بود که [[خورشید]] بر آنها طلوع می‌کند».
بنابراین، [[روایات]] اندکی که در آنها [[ام‌سلمه]]، [[اهل]] یا [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} به شمار آمده در مقابل این [[روایات متواتر]] و صحیح، غیر قابل پذیرش است و نمی‌توان به آنها استناد کرد.
# [[حدیث]] ام‌سلمه همانند [[گفتار پیامبر]]{{صل}} درباره [[سلمان]] است که فرمود: «سلمان از ما [[اهل بیت]] است»؛ یعنی سلمان از حیث [[ایمان]] به ما و [[متابعت]] از دستورهای ما گویا از ما اهل بیت است<ref>رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج۲، ص۷۱.</ref>. [[طحاوی]]، از [[امامان]] [[فقه]] و [[حدیث اهل سنت]] نیز در [[تأیید]] این ادعا می‌گوید: ممکن است پاسخ مثبت پیامبر{{صل}}، به این معنا باشد که تو به خاطر [[پیروی]] از آیینم از اهل من به شمار می‌آیی؛ چنان‌که در داستان [[حضرت نوح]]{{ع}} فرزند او از اهل بودن خارج شد و به نوح{{ع}} گفته شد: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}<ref>«فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.</ref>. پس همان [[طور]] که امکان دارد پسر نسبی [[پیامبر خدا]] به دلیل [[تبعیت]] نکردن او از [[دین]] پدر، از اهل بودن خارج شود، جایز است افراد غیرنسبی نیز به دلیل پیروی آنها از [[آیین]] پیامبر در اهل او داخل شوند<ref>طحاوی، بیان مشکل الآثار، ج۲، ص۱۷۰.</ref>.
# بر فرض که حدیث دوم [[ام‌سلمه]] صحیح باشد، جواب [[پیامبر]]{{صل}} به او که فرمود: {{متن حدیث|وَ أَنْتِ‌}}؛ «و تو نیز»، نشان می‌دهد که پیامبر{{صل}}، ام‌سلمه را فقط در [[دعا]] داخل کرده است نه در [[اهل بیت]] و مدلول [[آیه]].
#چنان که بیان شد،<ref>ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مصداق‌شناسی اهل البیت».</ref> [[اهل]] و اهل بیت، علاوه بر معنای لغوی و [[عرفی]] که بر [[زنان]] و [[فرزندان]] شخص اطلاق می‌شود، دارای معنای اصطلاحی و [[شرعی]] نیز هست. بدون تردید، منظور از اهل بیت در [[آیه تطهیر]] و [[دعای پیامبر]]{{صل}}، معنای اصطلاحی و شرعی آن است؛ اما در روایاتی که ام‌سلمه، اهل یا [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} به شمار آمده، معنای لغوی آن مدنظر است و آن [[روایات]]، به این معناست که ام‌سلمه، [[همسر پیامبر]]{{صل}} و اهل بیتِ سکونت اوست؛ چنان‌که [[طحاوی]] درباره این‌گونه [[احادیث]] می‌گوید: «ممکن است مقصود پیامبر{{صل}} این باشد که ام‌سلمه، از اهل آن حضرت یعنی از [[همسران]] اوست و همسران او، اهل وی هستند»<ref>طحاوی، بیان مشکل الآثار، ج۲، ص۱۶۶.</ref>.
# با دقت در عبارت پایانی [[حدیث]] اول ام‌سلمه که فیصل نور آن را ذکر نکرده است، روشن می‌شود که ام‌سلمه بعد از دعای آن حضرت، زیر [[کسا]] وارد شده است؛ زیرا ام‌سلمه می‌گوید: {{متن حدیث|قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ قَالَ بَلَى فَأَدْخَلَنِي فِي الْكِسَاءِ بَعْدَ مَا مَضَى دُعَاؤُهُ لِابْنِ عَمِّهِ وَ ابْنَيْهِ وَ ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ{{س}}}}<ref>کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۳۳۵؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۱۲.</ref>؛ «گفتم: ای [[رسول خدا]]! آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمود: آری. سپس آن حضرت بعد از تمام شدن دعای خود درباره پسرعمویش و پسران او و دخترش [[فاطمه]]{{س}} مرا زیر کسا داخل کرد».
 
بنابراین، بعد از اینکه پیامبر{{صل}}، اهل بیت خود را با عبارت {{متن حدیث|اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً}} معرفی کرد، ام‌سلمه وارد کسا شده است و چه بسا این عبارت پایانی حدیث، اشاره باشد به اینکه پیامبر{{صل}}، ام‌سلمه را در آنچه [[خداوند]] به [[اهل بیت]] اختصاص داده است، [[شریک]] نساخت؛ بلکه با در نظر گرفتن موقعیت و [[شخصیت]] [[ام‌سلمه]]، خواست عنایتی در [[حق]] او کرده باشد. البته روشن است که در این صورت، پاسخ مثبت [[پیامبر]]{{صل}} به ام‌سلمه، بر استعمال لغوی و [[عرفی]] [[اهل]] مبتنی است.
 
'''[[حدیث]] [[واثله بن اسقع]]''': گفته شد که فیصل نور [[انحصار اهل بیت]] به [[اهل کسا]] را قبول ندارد؛ بلکه اهل بیت را اعم از [[همسران پیامبر]]{{صل}} و اهل کسا می‌داند. از دیگر [[دلایل]] او برای [[اثبات]] این ادعا [[روایت]] واثله بن اسقع است. [[واثله]]، که خود [[راوی حدیث]] کساست، پس از ذکر حدیث و [[قول پیامبر]]{{صل}} که فرمود: «خدایا! اینها به اهل بیت شایسته‌تر هستند»، می‌گوید: «در حالی که در گوشه‌ای از [[منزل]] قرار داشتم، گفتم: ای [[رسول خدا]]! من از اهل تو هستم؟ پیامبر{{صل}} فرمود: تو از اهل من هستی. این امیدوارکننده‌ترین عمل من است»<ref>ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۳۴؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۳.</ref>.
 
فیصل نور بعد از ذکر روایت واثله می‌گوید: [[تعجب]] اینجاست که واثله بن اسقع که در [[سال نهم هجری]]، در حالی که پیامبر{{صل}} خودش را برای [[جنگ تبوک]] آماده می‌کرد، [[مسلمان]] شد، جزء اهل بیت است؛ اما [[امهات المؤمنین]] ([[رضی]] [[الله]] عنهن) جزء اهل بیت نیستند<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۰.</ref>. از این سخن فیصل نور [[استنباط]] می‌شود که وقتی واثله از [[اهل پیامبر]]{{صل}} باشد، [[زنان پیامبر]]{{صل}} به طریق اولی جزء اهل آن حضرت خواهند بود.
 
'''بررسی''':
# در سند این روایت، شخصی به نام [[شداد]] [[ابوعمار]] وجود دارد. شداد، [[غلام]] [[معاویة بن ابی‌سفیان]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۲۲۶؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۲۷۹.</ref>، از [[دشمنان اهل بیت]]{{عم}} بوده است. در روایتی، خود شداد نقل می‌کند: «بر واثله وارد شدم؛ در حالی که نزد او گروهی بودند که از علی{{ع}} یاد کردند و او را [[دشنام]] دادند. من نیز با آنها علی{{ع}} را دشنام دادم. زمانی که آنها رفتند، [[واثله]] به من گفت: تو هم به این [[مرد]] (علی) [[فحش]] دادی؟ گفتم: دیدم که اینان علی{{ع}} را [[دشنام]] می‌دهند، من نیز چنین کردم.»..<ref>برای نمونه ر.ک: ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۳۱ و ۴۱؛ ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۱۲۳؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۶۵ - ۳۶۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۱.</ref>. بنابراین، [[سند روایت]] واثله به دلیل [[شداد]]، [[ضعیف]] و از اعتبار ساقط است.
# این [[روایت]] با [[روایات متواتر]] و صحیحی که [[اهل بیت]] را منحصر در [[پنج تن آل عبا]] می‌دانند، در [[تعارض]] است. حتی این روایت با روایت دیگری از خود واثله نیز همخوانی ندارد؛ زیرا در آن روایت که صحیح‌تر و مشهورتر است، گفته واثله و پاسخ [[پیامبر]]{{صل}} نیامده است<ref>سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹.</ref>. بعید نیست که خود واثله، قسمت پایانی را به [[حدیث]] اضافه کرده باشد؛ زیرا او در [[مدح]] خود و معاویه، احادیثی را [[جعل]] کرده است؛ مثلاً او در روایتی افراد [[امین]] نزد [[خدا]] را سه نفر معرفی کرده است: خودش، [[جبرئیل]] و معاویه!<ref>{{عربی|الأمناء عند الله ثلاثة: أنا و جبريل و معاوية}}؛ (همو، اللآلیء المصنوعه، ج۱، ص۳۸۱).</ref>.
# بر فرض [[صحت سند]] و با صرف نظر از اشکالات یاد شده، باید گفت که دخول واثله در [[اهل پیامبر]]{{صل}} مبنی بر نوعی مجازگویی است؛ از این رو، [[اولویت]] لازم نمی‌آید<ref>مظفر، دلائل الصدق، ج۴، ص۳۷۶.</ref>. [[بیهقی]] درباره حدیث واثله گفته است: {{عربی|و كأنه جعل واثلة في حكم اهل، تشبيهاً بمن يستحق هذا الإسم لا تحقيقا}}<ref>بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۵۲.</ref>. گویا واثله در این حدیث، از باب [[تشبیه]] به [[اهل]] آن حضرت، در [[حکم]] اهل قرار گرفته است؛ نه اینکه واقعاً [[مصداق اهل بیت]]{{عم}} باشد.
 
[[طحاوی]] نیز در ادامه سخنی که قبلاً در تحلیل حدیث [[ام‌سلمه]] بیان شد، می‌گوید: واثله از ام‌سلمه به پیامبر{{صل}} دورتر است؛ زیرا واثله، مردی از [[بنی لیث]] بود و از [[قریش]] محسوب نمی‌شد؛ ولی [[ام‌سلمه]] از قریش بود. در عین [[حال]]، می‌بینیم که آن حضرت به [[واثله]] می‌گوید: تو از [[اهل]] من هستی؛ و این به آن معناست که تو به خاطر [[پیروی]] از [[دین]] و [[ایمانی]] که به من داری در زمره ما هستی<ref>طحاوی، بیان مشکل الآثار، ج۲، ص۱۷۰.</ref>.
 
'''[[احتجاج علی]]{{ع}} با [[ابوبکر]]''': طبق [[روایات]] [[شیعی]]، هنگامی که [[حضرت علی]]{{ع}} برای ابوبکر [[استدلال]] می‌کرد، به او فرمود: {{متن حدیث|فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَ لِي وَ لِأَهْلِي وَ وُلْدِي آيَةُ التَّطْهِيرِ مِنَ الرِّجْسِ أَمْ لَكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِكَ}}<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۷.</ref>؛ «ای ابوبکر! تو را به [[خدا]] قسم آیا [[آیه تطهیر]] از [[پلیدی]]، درباره من و [[خانواده]] من و فرزندانم نازل شده است یا درباره تو و خانواده‌ات»؟
 
فیصل نور می‌گوید: «ما به وضوح می‌دانیم که مقصود علی{{ع}} به کلمه «أهلی»، [[فاطمه زهرا]]{{س}} است؛ یعنی [[همسر]]، جزئی از [[اهل بیت]] مرد است»<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۰.</ref>؛ بنابراین، [[روایت]] فوق، شاهدی است بر دخول [[همسران]] در اهل بیت مرد.
 
'''بررسی''': رد این دلیل، همانند پاسخی است که در قسمت «لغت [[عرب]]» بیان شد و ما در اینجا اجمالاً به آن نکات اشاره می‌کنیم:
# از نظر برخی لغویون مانند [[زبیدی]]، استعمال واژه «اهل» برای همسر مرد، مجاز است و با وجود قرینه، مانعی برای [[اراده]] معنای مجازی وجود ندارد.
# ادعای فیصل نور با تنظیر او تطابق ندارد؛ زیرا او ادعا می‌کند که همسر مرد از اهل بیت اوست؛ اما مثالش ناظر به واژه اهل است؛ در حالی که بین این دو استعمال، تفاوت وجود دارد.
# آنچه در اینجا محل [[نزاع]] است، مصداق واژه «اهل بیت» در آیه تطهیر است و [[پیامبر]]{{صل}} که یگانه راه [[شناسایی]] [[مصادیق اهل بیت]] است، در موارد متعدد تصریح کرده‌اند که اهل بیت، خصوص [[پنج تن]] [[آل]] عباست.
 
چهارم) '''قرینه چهارم: [[آیات قرآن]]''': فیصل نور [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]] را که در آنها واژه‌های [[اهل البیت]]، اهل و آل به کار رفته‌اند، ذکر می‌کند<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۰-۳۱۳.</ref>. برای نمونه، به ذکر چند مورد بسنده می‌شود:
# {{متن قرآن|قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ}}<ref>«گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.</ref>. فیصل نور می‌گوید: «به [[اجماع]] [[علما]]، مخاطب در [[آیه]] فوق، [[ساره]] [[همسر]] ابراهیم{{ع}} است و این نشان می‌دهد که همسر از [[اهل بیت]] است»<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.</ref>.
# {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا}}<ref>«پس چون موسی زمان (قرارداد) را به سر آورد و خانواده‌اش را (با خود) برد از سوی طور آتشی دید، به خانواده‌اش گفت: (اینجا) بمانید! من آتش دیدم شاید از آن برایتان خبری یا فروزه‌ای از آتش بیاورم باشد که گرم شوید» سوره قصص، آیه ۲۹.</ref>. فیصل نور می‌گوید: «مخاطب در اینجا نیز همسر [[موسی]]{{ع}} است»<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.</ref>.
# {{متن قرآن|إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ}}<ref>«بجز خاندان لوط، که ما بی‌گمان همه آنان را رهایی می‌بخشیم * مگر همسرش را که معیّن کرده‌ایم او از بازماندگان (در عذاب) باشد» سوره حجر، آیه ۵۹-۶۰.</ref>. فیصل نور بعد از ذکر [[آیات]] می‌گوید: «این آیات، با صراحت به ما می‌فهمانند که [[همسران]]، داخل اهل بیت هستند؛ مثلاً [[همسران پیامبر]]{{صل}} در [[آل]] [[بیت]] ایشان داخل می‌شوند و.»..<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۳.</ref>.
 
'''بررسی''':
# [[نزاع]] ما با فیصل نور بر سر واژه «[[اهل البیت]]» است؛ اما در همه آیاتی که او به عنوان نظایر آورده، به جز یک مورد که در آن، واژه «اهل البیت» به کار رفته، در بقیه آیات از [[اهل]] و آل استفاده شده است و چنان که گفته شد، کاربرد «اهل البیت» با «اهل»، متفاوت است.
# در مورد واژه اهل البیت نیز اشاره شد<ref>ذیل واژه «اهل بیت».</ref> که همسران پیامبر{{صل}} به معنای لغوی و [[عرفی]]، جزء [[اهل البیت]] به شمار می‌آیند؛ اما آنچه در اینجا محل [[نزاع]] است، این است که آیا در [[آیه تطهیر]]، اهل البیت به معنای عرفی و لغوی است که [[همسران پیامبر]]{{صل}} را نیز در بر بگیرد یا به معنای اصطلاحی [[شرعی]] است و منظور از آن، خصوص افرادی است که در [[روایات]] نقل شده از [[پیامبر]]{{صل}} معرفی شده‌اند؟ ما ثابت کردیم که اهل البیت در [[آیه شریفه]]، به معنای اصطلاحی شرعی است که فقط [[اهل کسا]] را شامل می‌شود<ref>ذیل مصداق «اهل بیت».</ref>.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۷۰-۸۵</ref>
 
==== عدم دلالت آیه تطهیر بر عصمت سایر [[ائمه]]{{عم}} ====
از نظر فیصل نور، از دیگر [[دلایل]] عدم دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]]، این است که آیه تطهیر در صورت اختصاص به [[پنج تن آل عبا]]، سایر [[امامان دوازده‌گانه]] از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} را شامل نمی‌شود. او در این باره می‌گوید «نُه نفر از ائمه از این عصمت خارج می‌شوند؛ زیرا آیه شامل آنها نمی‌شود و درمیان همه ائمه، فقط به علی، حسن و حسین اختصاص دارد»<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۸.</ref>.
 
'''بررسی''':
# اگر از آیه شریفه، عصمت نُه نفر از ائمه{{عم}} قابل [[اثبات]] نباشد، لازمه‌اش این نیست که این آیه بر عصمت [[پنج تن]] که شامل سه [[امام]] می‌شود، دلالت ندارد. ما [[عصمت امیرالمؤمنین]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} را از آیه تطهیر اثبات می‌کنیم و پس از آن، عصمت سایر ائمه{{عم}} را به گفتار این سه امام [[معصوم]] مستند می‌کنیم.
# در [[زمان]] [[نزول آیه]]، فقط پنج تن از [[چهارده معصوم]]{{عم}} حضور داشتند؛ از این رو، پیامبر{{صل}} [[کسا]] را روی خود و آنان انداخت و آیه نازل شد که طبیعتاً خطاب متوجه آنان بود؛ اما این مطلب دلالت نمی‌کند بر اینکه عنوان «اهل البیت» به افراد موجود در آن زمان منحصر بوده است؛ بلکه از برخی روایات مانند [[حدیث ثقلین]] استفاده می‌شود که «اهل البیت»، اعم از [[خمسه طیبه]] و سایر ائمه{{عم}} است. در حدیث ثقلین که [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به صورت [[متواتر]] آن را نقل کرده‌اند، [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ الْأَرْضِ إِلَى السَّمَاءِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا}}<ref>ترمذی، الجامع الصحیح سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۳.</ref>. «من چیزی در میان شما می‌گذارم که اگر به آن [[تمسک]] کنید، هرگز بعد از من [[گمراه]] نمی‌شوید. یکی از آن دو، بزرگ‌تر از دیگری است: [[کتاب خدا]] ریسمان کشیده شده از [[آسمان]] به سوی [[زمین]] و [دیگری] [[عترت]] و [[اهل]] بیتم که این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا آنکه بر [[حوض کوثر]] بر من وارد می‌شوند. پس بنگرید که چگونه بعد از من، با آن دو [[رفتار]] می‌کنید».
 
بنابراین، طبق [[حدیث ثقلین]]، عنوان «[[اهل البیت]]» به افراد موجود در [[زمان]] [[نزول]] منحصر نیست؛ بلکه تا [[قیامت]] استمرار دارد؛ به ویژه آنکه با وصف {{متن حدیث|لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}، بر این استمرار تأکید شده است؛ به این ترتیب، ادعای [[شیعه]] که تمام [[ائمه]]{{عم}} را جزء [[اهل بیت]] می‌داند، [[اثبات]] می‌شود<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۸۵</ref>.
 
====عدم صلاحیت [[حضرت زهرا]]{{س}} برای [[امامت]]، به دلیل [[زن]] بودن====
فیصل نور می‌گوید: آنچه در این [[آیه]] به علی، حسن و حسین اختصاص دارد- البته به [[گمان]] شیعه - برای [[فاطمه زهرا]]{{س}} هم ثابت شده است؛ اما خصایص امامت برای [[زنان]] ثابت نیست. اگر در این آیه، دلیلی برای [[عصمت]] داشته باشد، پس هر کسی که چنین صفاتی را داشته باشد که در آیه ذکر شده است، [[شایستگی امامت]] را دارد. حضرت زهرا{{س}} هم از چنین [[شایستگی]] و اعتباری برخوردار بود و این نشان می‌دهد که مقصود آیه، امامت و عصمت نیست<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۸.</ref>.
 
'''بررسی''':
# کسانی که به [[آیه تطهیر]] بر عصمت [[پنج تن آل عبا]] [[استدلال]] کردند، ادعا نکرده‌اند که هرکس [[معصوم]] است، [[امام]] نیز هست یا این آیه بر عصمت هرکس دلالت کند، بر [[امامت]] او نیز دلالت می‌کند تا اشکال شود که [[حضرت زهرا]]{{س}} مشمول دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] است و از آنجا که [[زن]] است، نمی‌تواند [[امام]] باشد<ref>بابایی، پرسمان عصمت، ص۱۲۷.</ref>؛ بنابراین، بین عصمت و امامت تلازمی وجود ندارد و کسی به این مطلب قائل نشده است که فقط امام باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا ۱۲۴ هزار [[پیامبر]]، همگی معصوم بودند؛ اما همگی امام نبودند. آنچه مورد [[تأیید]] است، این است که هر امامی حتماً باید معصوم باشد.
# [[آیه تطهیر]] به [[تنهایی]] امامت را [[اثبات]] نمی‌کند؛ بلکه به ضمیمه برخی مقدمات دیگر، بر امامت دلالت دارد و صورت [[استدلال]] به آیه، برحسب [[اختلاف]] مقدماتی که به آن ضمیمه می‌شود، مختلف است. از مقدماتی که در [[استدلال بر امامت]] به آیه ضمیمه می‌شود، [[ادعای امامت]] از جانب آنان است و نتیجه استدلال، این است که هر یک از افراد [[اهل بیت]] که ادعای امامت کرده باشد، این آیه دلیل بر [[صدق]] ادعای او در خصوص امامت و تمام مدعاهای اوست و از آنجا که [[حضرت فاطمه]]{{س}} ادعای امامت نکرده است، مشمول این استدلال نیست تا اشکال فوق پیش آید<ref>ر.ک: بابایی، پرسمان عصمت، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۸۷</ref>
 
====[[طهارت]]، مستلزم ثبوت [[پلیدی]] سابق====
فیصل نور قائل است زدودن پلیدی، مستلزم آن است که ابتدا پلیدی باشد تا [[خداوند]] آن را از بین ببرد و این، با [[اعتقاد شیعه]] به عصمت [[اهل]] بیت‌{{عم}} از ابتدای عمر سازگاری ندارد<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۸.</ref>؛ بنابراین، آیه بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} دلالتی ندارد.
 
'''بررسی''': برای پاسخ به این [[شبهه]]، لازم است ابتدا واژه «یذهب» را در لغت [[عرب]] بررسی کنیم. «یذهب»، فعل مضارع باب [[افعال]]، از ریشه «ذهب» است. «ذهب» در لغت، به معنای رفتن<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۳۲.</ref>، [[راه رفتن]] روی [[زمین]] و عبور کردن<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۳۹۳.</ref> آمده است. هرگاه ذهب به باب افعال برود، به معنای ازاله است: {{عربی|أذهبه غيره: أزاله}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۳۹۳؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱، ص۵۰۵.</ref>. با جست‌وجو در کتب لغت، با کاربردهای مختلفی از واژه ازاله روبه‌رو می‌شویم. برای نمونه، ابن فارس درباره ریشه «زول» می‌نویسد: {{عربی|الزاء و الواو و اللام أصل واحد يدل على تنحي الشيء عن مكانه}}<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۳۸.</ref>. برای روشن شدن واژه «تنحی»، وقتی به ریشه «ن حو» [[رجوع]] می‌کنیم، به واژه‌های «صرف» و «[[عدول]]» می‌رسیم: {{عربی|نحوت بصري اليه: صرفت. و أنحيت عنه بصري أي عدلته}}<ref>جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۰۳.</ref>؛ «نگاهم را به سوی او برگرداندم و نگاهم را از او برداشتم».
 
تا اینجا روشن شد که اذهاب به معنای ازاله است و ازاله نیز با واژه‌های «تنحی»، «صرف» و «عدول» منطبق است که همه این کاربردها بیانگر معنای رفع است. رفع یعنی از بین بردن بعد از ثبوت شیء؛ به این صورت که چیزی آورده شود تا شیء را زائل کند. این در حالی است که علاوه بر این کاربردها، ازاله در مورد دفع هم به کار رفته است. ابن منظور ذیل واژه دفع می‌نویسد: {{عربی|الدفع: الإزالة بقوة}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۸۷.</ref>. «دفع یعنی بازگرداندن با قوت»؛ بنابراین، اذهاب (یا ازاله) در نگاه لغوی، علاوه بر رفع، گنجایش معنای دفعی را نیز دارد؛ البته به هر نوع ازاله‌ای دفع نمی‌گویند؛ بلکه ازاله‌ای متضمن معنای دفع است که در نقطه اوج و قوت باشد؛ یعنی قبل از ثبوت شیء، چیزی آورده شود تا از ابتدا جلوی شیء گرفته شود.
 
در مورد [[آیه تطهیر]]، شواهد درونی و بیرونی، بیانگر [[اذهاب رجس]] در تمام حوزه‌ها و در تمام زمان‌هاست و این، همان ازاله فراگیر و همیشگی و در نقطه قوت است که به معنای دفع به کار رفته است. از مهم‌ترین قرائن درونی [[آیه]] - چنان که بیان شد<ref>ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «آیه تطهیر».</ref> - اطلاق [[اراده تکوینی]]، «انما»، «ال» جنس در «[[الرجس]]» و تأکید در [[تطهیر]] است که نشان می‌دهد [[خداوند]] بر اساس [[اراده]] مطلق و [[تخلف]] ناپذیرش، هر گونه [[پلیدی]] را از خصوص [[اهل بیت]]{{ع}} [[پاک]] کرده است.
 
قرائن خارجی نیز مؤید معنای دفعی [[اذهاب رجس]] است. از شواهد بیرونی، آن است که بر اساس دلالت متون [[روایی]] و دیدگاه [[عالمان]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مفاد [[آیه]] داخل است. آیا می‌توان گفت در [[پیامبر]]{{صل}} هم پلیدی وجود دارد؟! حتی ممکن نیست در این آیه، اذهاب رجس (از بین بردن پلیدی) یک بار به معنای دفع از پیامبر{{صل}} و بار دیگر به معنای رفع از اهل بیت{{عم}} باشد؛ زیرا این به معنای استعمال لفظ مشترک در چند معنا، بدون داشتن جامع بین آنهاست<ref>عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، ص۱۴۱.</ref> و طبق نظر مشهور اصولیون، استعمال لفظ در بیش از یک معنا عقلاً جایز نیست<ref>خراسانی، کفایة الاصول، ص۳۶.</ref>.
 
بنابراین، [[اراده تکوینی]] اطلاقی در [[آیه تطهیر]] و شواهد دیگر درونی و بیرونی نشان می‌دهند که اذهاب رجس، نه فقط از [[آینده]] است؛ بلکه درباره گذشته هم بوده است؛ یعنی اهل بیت{{عم}} در اصل پاک و [[معصوم]] بوده‌اند و [[گناه]] و رجسی مرتکب نشده‌اند تا [[خداوند متعال]] بخواهد با برداشتن آن [[پلیدی‌ها]]، اذهاب رجس کرده باشد و این اذهاب فراگیر و همیشگی، همان دفع است<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۸۸</ref>.
 
===معنای [[رجس]]===
فیصل نور قبل از بیان [[روایات]] دال بر عدم [[عصمت ائمه]]{{عم}}، به بررسی معنای رجس می‌پردازد. چنان که گفته شد<ref>ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مراد از رجس».</ref>، از [[دلایل]] استفاده [[عصمت]] از [[آیه شریفه تطهیر]]، دقت در واژه «[[الرجس]]» است. فیصل نور با توجه به این مطلب می‌گوید: «[[شیعه]] چنین می‌پندارند که [[نفی]] کردن پلیدی در آیه تطهیر، دلیلی برای گفته‌هایشان در مورد [[عصمت امامان]] است»<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۵.</ref>.
 
او برای رد این [[پندار]]، ابتدا معنای رجس را در [[آیات]] بررسی می‌کند. او می‌گوید: کلمه «الرجس» در [[قرآن]] در مواضع متعددی به کار رفته است:
# {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>.
# {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref>.
# {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ}}<ref>«بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>.
# {{متن قرآن|قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ}}<ref>«گفت: بی‌گمان عذاب و خشمی از (سوی) پروردگارتان برای شما رقم خورده است آیا در نام‌هایی که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کرده‌اید- (و) خداوند هیچ برهانی بر (تأیید) آنها نفرستاده است- با من چالش می‌ورزید؟ پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز با شم» سوره اعراف، آیه ۷۱.</ref>.
# {{متن قرآن|سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی می‌افزاید و آنان کافر خواهند مرد» سوره توبه، آیه ۱۲۵.</ref>.
# {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>.
# {{متن قرآن|ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ}}<ref>«چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.</ref>.
 
فیصل نور بعد از ذکر تمام موارد کاربرد واژه [[رجس]] در [[قرآن]]، نتیجه می‌گیرد که در هیچ یک از [[آیات]]، دلیلی بر حمل مفهوم کلمه «[[الرجس]]» بر [[عصمت]] وجود ندارد؛ آن چنان که [[شیعه]] در [[آیه تطهیر]] ادعا می‌کنند<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۵.</ref>.
 
فیصل نور بعد از اینکه معنای رجس را از منظر قرآن بررسی می‌کند، روایاتی را از منابع [[شیعی]] در [[تأیید]] ادعایش می‌آورد. او در این باره می‌گوید: روایاتی که شیعه در این مورد از [[ائمه]] نقل کرده‌اند، مؤید گفته‌هایمان است؛ از جمله قول [[امام صادق]]{{ع}} در مورد آیه تطهیر که گفته: کلمه «الرجس»، همان [[شک]] است<ref>صدوق، معانی الأخبار، ص۱۳۸؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۰۸؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۲۷۳؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص۳۷۸.</ref> و [[امام باقر]]{{ع}} گفته: رجس، همان شک است، به [[خدا]] در خدایمان تردید نمی‌کنیم<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۸۸؛ همو، الوافی، ج۲، ص۲۷۱؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۱۳؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۳، ص۲۴۸؛ عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۲۷۴؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص۳۷۹.</ref> و در روایتی: در دینمان<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۱۲؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۲۷۷؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص۳۸۳.</ref> و در دیگری: در [[خداوند]] به [[حق]] و دینش<ref>طوسی، الأمالی، ص۵۶۲؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۵۴؛ همو، حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار{{عم}}، ج۲، ص۷۲؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰، ص۱۳۹.</ref>، هرگز تردید نمی‌کنیم.
 
همچنین [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[آیه]] {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref> گفته: آن [[شک]] است<ref>عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۳۷۷؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۸؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۹، ص۱۲۸؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۷۶۷.</ref> و<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۵ – ۳۱۶.</ref>.
 
بنابراین، فیصل نور با استفاده از [[آیات قرآن]] و همچنین [[روایات]] [[شیعی]] ثابت می‌کند که منظور از [[اذهاب رجس]]، آن عصمتی که [[شیعه]] در مورد [[امامان]] خود می‌پندارند، نیست.
 
'''بررسی''': در اینجا از آنجا که فیصل نور برای رد نظریه شیعه، از [[آیات]] و روایات استفاده کرده است، ما نیز در همین راستا به بررسی معنای [[رجس]] در آیات و روایات می‌پردازیم.
 
آیات: واژه رجس در هشت [[سوره]] [[قرآن کریم]]، ده مرتبه در موارد متعدد و مختلف به کار رفته است. این موارد عبارت‌اند از: رجس به معنای شراب و قمار<ref>مائده، آیه ۹۰.</ref>، [[بت‌ها]]<ref>مائده، آیه ۹۰؛ حج، آیه ۳۰.</ref>، مردار، [[خون]] و گوشت خوک<ref>انعام، آیه ۱۴۵.</ref>، [[شک و تردید]]<ref>یونس، آیه ۱۰۰.</ref>، [[ضلالت]] و [[کفر]]<ref>انعام، آیه ۱۲۵؛ توبه، آیه ۱۲۵.</ref>، [[عذاب]]<ref>اعراف، آیه ۷۱.</ref> و [[منافقان]]<ref>توبه، آیه ۹۵.</ref>؛ بنابراین، [[قرآن کریم]] این واژه را علاوه بر [[پلیدی]] و آلودگی‌های ظاهری مانند شراب، مردار، [[خون]] و گوشت خوک، درباره پلیدی‌های [[معنوی]] مانند [[شک]]، ضلالت، کفر و [[نفاق]] نیز به کار برده است.
 
با تأمل در این معانی و مصداق‌ها روشن می‌شود که لفظ [[رجس]] برای تک تک این معانی، جداگانه وضع نشده است تا هر یک از این معانی، معنایی مستقل برای رجس باشد و لفظ رجس برای آنها مشترک لفظی باشد؛ بلکه برای یک معنای جامع و مشترک (مثلاً پلیدی) وضع شده و معانی دیگر از مصداق‌های آن معنای جامع و مشترک است. بر این اساس، هرگاه کلمه رجس به کار رود و قرینه‌ای دال بر [[اراده]] مصداق خاصی از معنایش نباشد، در معنای مطلق ظهور پیدا می‌کند و از آن استفاده می‌شود که همه مصداق‌های معنا مراد گوینده است؛ زیرا اگر مصداق خاصی مرادش بود، باید کلامش را [[مقید]] می‌کرد و با قرینه‌ای که بر آن مصداق خاص دلالت کند، می‌آورد<ref>بابایی، پرسمان عصمت، ص۴۱.</ref>.
 
از سوی دیگر، گفته شد که در [[آیه تطهیر]]، «ال» در «[[الرجس]]»، «ال» جنس است؛ بنابراین، اینکه [[خداوند متعال]] اراده کرد تا از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}}، رجس را دور کند، مقصود [[نفی]] [[طبیعت]] و ماهیت رجس با تمام مراتب و درجات آن است. در نتیجه، با توجه به این نکته ادبی و نبود قرینه‌ای که دال بر اراده مصداق خاصی از معنای رجس باشد، روشن می‌شود که [[خداوند]] تمام مصادیق پلیدی و [[ناپاکی]] اعم از پلیدی [[اعتقادی]]، [[فکری]]، [[رفتاری]] و [[اخلاقی]] را از [[اهل بیت]]{{عم}} دور کرده است و این معنایی که از واژه رجس در آیه تطهیر دریافت شد، همان تعریف [[عصمت]] است که با عبارت {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} مورد تأکید قرار گرفته است؛ در حالی که اگر خداوند گونه خاصی از رجس را [[اراده]] کرده بود، این تأکید و [[عنایت]] معنا نداشت.
 
[[روایات]]: همان [[طور]] که فیصل نور ادعا کرد، در روایاتی متعدد با بیان‌های متفاوت، «[[الرجس]]» در [[آیه تطهیر]]، به [[شک]] [[تفسیر]] شده است. باید توجه داشت که این روایات، با تفسیر «الرجس» به مطلق [[پلیدی]] و دلالت [[آیه]] بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} منافات ندارد؛ زیرا:
 
اولاً؛ ممکن است حمل شک بر [[رجس]]، از باب [[مبالغه]] در سببیت باشد؛ زیرا شک در وجود [[پروردگار]] علت هرگونه پلیدی و [[گناه]] در [[انسان]] است و با از بین رفتن شک، [[انسان‌ها]] از هر گناه و کار [[زشتی]] مصون می‌مانند. [[مولی]] [[محمد صالح مازندرانی]]، شارح [[کتاب شریف کافی]]، در این باره می‌نویسد: {{عربی|قوله (و الرجس هو الشك) و الرجس مسبب عن الشك في الله و الحمل للمبالغة في السببية حتى كان السبب صار نفس المسبب كما أن الحصر كذلك أيضاً}}<ref>مازندرانی، شرح الکافی، ج۶، ص۱۰۳.</ref>. حضرت فرمودند: «رجس همان شک است» و رجس، معلول شک در [[خداوند]] است و حمل (شک بر رجس)، به خاطر مبالغه در سببیت است؛ تاجایی که سبب (شک)، خود مسبب (رجس) گردیده است؛ همان طور که [[حصر]] نیز این چنین است.
 
ثانیاً؛ ممکن است تفسیر رجس به شک، از این حیث باشد که هر چیزی که شامل شک در [[دین]] و [[احکام]] و [[شرایع الهی]] شود، رجس و پلیدی است. طبق این تفسیر، [[اهل بیت]]{{عم}} هیچ‌گونه شک و حیرتی در امور دین ندارند یا ممکن است شک در [[رب]] که در برخی روایات آمده است، کنایه از [[معصیت]] باشد؛ زیرا هرکس به درجه [[یقین]] به [[خدا]] و [[روز قیامت]] برسد، از او گناه و زشتی سر نمی‌زند<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۳، ص۲۴۸.</ref>.
 
ثالثاً با توجه به قرائن و نکاتی که در ادامه می‌آید، روشن می‌شود که مقصود روایات، این نیست که مراد از «الرجس» در این آیه، فقط شک در [[وجود خدا]] یا شک در دین باشد؛ بلکه مقصود تأکید بر شمول [[رجس]] به [[شک]] و دلالت [[آیه]] بر [[پاکی]] [[اهل بیت]]{{عم}} از شک در [[وجود خدا]] و شک در [[دین]] است و با شمول دلالت آیه بر پاکی از مصادیق دیگر [[پلیدی]] از قبیل [[نفاق]]، [[بخل]]، [[حسد]]، [[کینه]] و سایر [[صفات رذیله]] و [[افکار]] و [[عقاید]] [[باطل]] و [[اعمال]] و [[رفتار]] [[زشت]]، منافات ندارد:
 
نکته اول: چنان که بیان شد<ref>ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مراد از رجس».</ref>، آوردن رجس با الف و لام که ظهور در جنس بودن دارد و واقع شدن آن در [[سیاق]] فعل {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ}} که در معنای فعل [[نفی]] است، موجب شده است که اطلاق و شمول رجس درباره جمیع مصادیق تقویت شود و عبارت {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ}}، ظهور [[قوی]] در معنای دور کردن مطلق پلیدی از اهل بیت{{عم}} داشته باشد و عطف فعل {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}، که بر [[طهارت]] کامل اهل بیت{{عم}} دلالت دارد، آن ظهور را تقویت کرده و به مرتبه‌ای رسانده که تخصیص آن، به خصوص شک در [[رب]] یا شک در دین مستهجن و نامناسب با [[فصاحت]] است و به اصطلاح، اطلاق آن آبی از تقیید شده است.
 
نکته دوم: لحن آیه، لحن [[تکریم]] و تشریف است و آیه در [[مقام]] بیان [[کرامت]] و [[فضیلت]] اختصاصی برای اهل بیت{{عم}} است و مناسب با این لحن و مقام، دوری و پاکی اهل بیت{{عم}} از مطلق پلیدی است؛ وگرنه خیلی از [[مؤمنان]] با اهل بیت، در پاکی از شک در رب یا شک در دین، مشترک‌اند<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۹۱.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:13681032.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|'''امامت اهل بیت''']]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:13681136.jpg|22px]] [[محمود اباذری|اباذری، محمود]]، [[ادعیه و زیارات مهدوی (کتاب)|''' ادعیه و زیارات مهدوی''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶''']]
# [[پرونده:136891.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۲ (کتاب)|'''شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۲''']]
# [[پرونده:136871.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|'''ولایت و امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت - قدردان قراملکی (کتاب)|'''امامت''']]
# [[پرونده:IM010573.jpg|22px]] [[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|'''پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه''']]
# [[پرونده:IM010732.jpg|22px]] [[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه]]
[[رده:آیه تطهیر]]
[[رده:آیه تطهیر]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۱

آیه تطهیر به بخشی از آیه سی و سوم سوره احزاب اشاره دارد: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا. در این آیه به اراده خداوند بر پاک گردانیدن اهل بیت پیامبر (ص) از پلیدی (رجس) تصریح شده است و علمای امامیه برای اثبات عصمت امامان به آن استناد می‌کنند.

این آیه مورد توجه متکلمان اسلامی قرار گرفته است و با توجه به متن آیه و همچنین روایات شأن نزول اثبات می‌‌کنند که مصداق اهل بیت، فقط خمسه طیبه هستند؛ همچنین با مفهوم‌شناسی واژه رجس و بررسی اراده، بر عصمت اهل بیت و امامت آنها استدلال می‌‌کنند، در حالی‌ که بسیاری از اهل سنت چنین برداشتی را نپذیرفته و با استفاده از قبل و بعد آیه که دربارۀ همسران پیامبر (ص) است، همسران را نیز از ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ به شمار آورده‌اند.

مقدمه

بخش دوم آیۀ ۳۳ سورۀ احزاب به "آیۀ تطهیر" شهرت یافته است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱]. این آیه از دیرزمان توجه دانشمندان مختلف اسلامی را به خود جلب کرده است. مفسران، محدثان، متکلمان، مورخان و عالمان لغت هر یک به انگیزه و از نگاهی خاص دربارۀ آیۀ تطهیر سخن گفته‌اند. یکی اینکه مقصود از اهل بیت (ع) در این آیه چه کسانی‌اند؟ و دیگری اینکه مقصود از زدودن رجس از اهل بیت (ع) و تطهیر ویژۀ آنان چیست؟[۲]

آیه با ﴿إِنَّمَا که به تصریح لغویان، برای حصر است، آغاز شده و انحصار ارادۀ الهی به آنان را بیان می‌کند. تقدیم جار و مجرور ﴿عَنْكُمُ بر مفعولٌ به ﴿الرِّجْسَ و نیز اعراب نصب ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ که مفید اختصاص است، بر این تأکید می‌افزاید. تعبیر ﴿يُطَهِّرَكُمْ در پی ﴿لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ تأکیدی بر طهارت و پاکیزگی به دنبال دور شدن پلیدی‌هاست و ﴿تَطْهِيرًا که مفعول مطلق است نیز تأکیدی دیگر برای طهارت به شمار می‌رود. ال و لام ﴿الرِّجْسَ برای جنس است و هرگونه پلیدی فکری و عملی اعمّ از شرک، کفر، نفاق و جهل و گناه را در برمی‌گیرد[۳].

مفهوم‌شناسی اهل‌بیت

از سخنان لغت‌شناسان عرب به دست می‌آید کلمه «اهل» بر نوعی رابطه و پیوند میان یک انسان با انسان یا چیز دیگری دلالت می‌کند. همسر یک مرد اهل وی است، چنان که نزدیک‌ترین افراد به او نیز اهل او هستند. امت هر پیامبری اهل او به شمار می‌روند، ساکنان خانه یا شهر و آبادی، اهل خانه یا شهر و آبادی‌اند و پیروان هر دین و آیینی اهل آن دین و آیین‌اند[۴].

بر این اساس، همسر، فرزندان، قبیله و بستگان انسان، اهل‌بیت او خواهند بود. در این صورت، اختصاص آن به همسر یا فرزندان با بستگان نیازمند دلیل است.

اصطلاح «اهل البیت» در قرآن کریم علاوه بر آیه تطهیر، در آیه ۷۳ سوره هود نیز به کار رفته است: ﴿قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ[۵] و نیز در آیه ۱۲ سوره قصص بدون الف و لام (اهل بیت) به کار رفته است که مربوط به خاندان حضرت موسی (ع) است: ﴿فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ[۶].[۷]

اهل البیت کیستند؟

اما درباره اینکه مقصود از اهل البیت در آیه تطهیر چه کسانی‌اند، اقوال زیر ارائه شده است:

  1. اهل بیت کسانی‌اند که پیامبر (ص) آنان را در خانه ‌ام سلمه زیر عبای خود گرد‌آورد و در حق آنان دعا کرد؛ یعنی امام علی، فاطمه (س)، امام حسن و امام حسین (ع). این قول مورد اجماع شیعه است؛ چنانکه بسیاری از عالمان اهل سنت نیز آن را برگزیده‌اند.
  2. مقصود، همسران پیامبر (ص) است، عکرمه و مقاتل این قول را برگزیده‌اند.
  3. مقصود، اهل کساء و همسران پیامبر (ص) است. گروهی از مفسران اهل سنت این قول را انتخاب کرده‌اند.
  4. همۀ خویشاوندان نَسَبی پیامبر (ص) که صدقه بر آنان حرام گردیده، اهل بیت او هستند. این قول از ثعلبی نقل شده است.
  5. اهل بیت پیامبر کسانی‌اند که در زندگی همراه و ملازم او بودند، بنابراین، همسران، فرزندان، خدمتگزاران و خویشاوندان او را شامل می‌شود، محمد مصطفی مراغی این تفسیر را برگزیده است.
  6. مقصود از بیت، خانه، کعبه است و هم، مسلمانان پرهیزگار اهل بیت پیامبر(ص) هستند؛ چنانکه در قرآن آمده است: ﴿إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ[۸].
  7. مقصود از بیت، مسجدالنبی است و اهل بیت (ع) کسانی‌اند که پیامبر (ص) آنان را در مسجد ساکن نمود، سپس آنان را از مسجد بیرون کرد، ولی درب خانه‌های آنها را به سوی مسجد نبست[۹].

اقوال چهارگانه اخیر چندان مورد توجه مفسران قرار نگرفته است، و مؤیدی از قرآن یا روایات نیز ندارند. در آیۀ ﴿إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ احتمال دارد مرجع ضمیر در کلمه اولیاءه لفظ اللّه باشد نه کلمه البیت الحرام. علاوه بر اینکه معنای "ولی" با "اهل" متفاوت است. اطلاق بیت بر مسجد به طور عام یا بر مسجدالنبی به طور خاص نیز معهود نیست و بر فرض قبول آن، دلیلی وجود ندارد که مقصود از البیت در آیۀ تطهیر، مسجدالنبی باشد، علاوه بر این، حاصل این قول چیزی جز قول سوم نخواهد بود، زیرا آنان بودند که درب خانه‌هایشان به سوی مسجد بسته نشد.

سخن مراغی نیز مؤیدی ندارد، گویا وی اهل بیت در آیه را بر معنای لغوی و عام آن حمل کرده است. افزون بر اینکه عنوان ملازم پیامبر که وی در تفسیر اهل بیت به کار برده مبهم است. اگر مقصود ملازم در دین و آیین باشد، همۀ مسلمانان را شامل خواهد شد، و اگر مقصود ملازم در امور زندگی باشد به همسران و خدمتگزاران پیامبر اختصاص خواهد داشت و خویشاوندان او را شامل نخواهد شد.

قول چهارم نیز مردود است، زیرا در اینکه صدقه بر خویشاوندان نسبی پیامبر حرام است و اینکه آنان به لحاظ لغوی و عرفی اهل بیت پیامبر هستند سخنی نیست، اما این مطلب دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از اهل بیت در آیه تطهیر، عموم خویشاوندان پیامبر (ص) باشند[۱۰].

بررسی سه نظریه دیگر

در ذیل سه قول باقی مانده بررسی می‌‌شود تا قول برتر مشخص گردد:

نظریه اختصاص به همسران

عکرمه بر اختصاص آیۀ تطهیر به همسران پیامبر اصرار می‌ورزید[۱۱]، تا آنجا که برای مباهله بر آن اعلان آمادگی کرده است. وی، گاهی این وجه را از ابن عباس نقل کرده و گاهی نیز بدون نقل از صحابه آن را مطرح نموده است. ابن مردویه از عکرمه نقل کرده وی دربارۀ آیه تطهیر می‌گفت: عقیدۀ شما که مقصود از اهل بیت در آیه اهل کساء هستند درست نیست، بلکه مقصود همسران پیامبرند[۱۲].

در نقد سخن عکرمه نکات ذیل درخور توجه است:

  1. عکرمه از نظر عقیده طرفدار خوارج و با نجدة بن عامر حروری هم‌رأی بود، وی تا آنجا به این عقیده پای بند بود که می‌گفت: دوست می‌داشتم در موسم حج بودم و حربه‌ای می‌داشتم و با آن به حاجیان حمله می‌کردم[۱۳]. وی که خدمتگزار ابن عباس بود، پس از وفات او مطالب دروغی را به او نسبت می‌داد، تا آنجا که ضرب المثل شده بود. عبداللّه بن عمر به خدمتگزار خود می‌گفت: از خدا بترس و آن گونه که عکرمه به ابن عباس نسبت دروغ می‌دهد، نسبت دروغ به من نده. سعید بن مسیب نیز به غلام خود چنین می‌گفت و یحیی بن سعید انصاری او را کذّاب دانسته است. آیا حدیث چنین فردی، آن هم در موضوعی که در آن متهم است، قابل احتجاج و استناد است؟
  2. از عبارت عکرمه "ليس بالذي تذهبون إليه‏" به دست می‌آید نزول آیۀ تطهیر در شأن اصحاب کسا در میان مسلمانان معروف بوده است و عکرمه برای سخن خود دلیلی جز اینکه آن را به ابن عباس نسبت داده نقل نکرده است. افزون بر اینکه سخن عکرمه در اختصاص آیه به همسران پیامبر (ص) با روایات فراوانی که عده‌ای از بزرگان صحابه در نزول آیه در شأن اهل کساء روایت کرده‌اند ناسازگار است[۱۴].
  3. از طریق سعید بن جبیر از ابن عباس روایت شده که گفته است آیۀ تطهیر در شأن همسران پیامبر نازل شده است[۱۵]، این حدیث از نظر سند ضعیف است، زیرا در سند آن افرادی هستند که مجهول و متروکند یا قدح شده‌اند. از آن جمله صالح بن موسی است که او را با اوصافی چون ضعیف الحدیث، منکر الحدیث، متروک الحدیث، یروی المناکیر توصیف کرده‌اند[۱۶]. همین گونه است خصیف بن عبد الرحمان که از دیگر رجال سند حدیث است[۱۷]. افزون بر اینکه از ابن عباس به طریق معتبری روایت شده که پیامبر (ص) به مدت نُه ماه هر روز به هنگام نماز، به درب خانه علی (ع) می‌آمد و می‌گفت: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَهْلَ الْبَيْتِ»، سپس آیه تطهیر را تلاوت می‌کرد[۱۸].
  4. شاهد دیگری که بر نظریۀ عکرمه نقل شده روایت عروة بن زبیر است که گفته است: آیه تطهیر در خانه عایشه و درباره همسران پیامبر (ص) نازل شده است[۱۹]. این روایت نیز قابل استناد نیست، زیرا اولاً مطابق احادیث بسیاری، آیه تطهیر در خانه‌ ام سلمه و در شأن اصحاب کساء نازل گردیده است، عایشه نیز که از راویان حدیث است، آن را همین گونه روایت کرده است؛ ثانیاً، عروه از دشمنان امیرمؤمنان (ع) بوده و آشکارا در نکوهش او سخن می‌گفت[۲۰]. از یحیی بن عروه نقل شده: پدرم هرگاه از علی (ع) یاد می‌کرد، در نکوهش او سخن می‌گفت[۲۱].
  5. وجه دیگری که برای نزول آیه تطهیر در شأن همسران پیامبر (ص) گفته شده، سیاق آیات است که نقد آن خواهد آمد[۲۲].

نظریه جمع میان همسران و اهل کساء

طرفداران نظریۀ "جمع میان اهل کساء و همسران پیامبر" بر اینکه آیۀ تطهیر شامل اهل کساء می‌شود به احادیث بسیاری که در این باره از عده‌ای از صحابه نقل شده استناد کرده‌اند و در شمول آیه به همسران پیامبر (ص) به سیاق آیات استدلال نموده‌اند[۲۳]، زیرا آیات پیش از آیۀ تطهیر و آیۀ پس از آن، به همسران پیامبر (ص) مربوط است؛ در عین حال، ضمیر ﴿عَنكُمُ نشان می‌دهد تعدادی از مردان نیز در اهل بیت داخل‌اند[۲۴].

بخش اول این نظریه با دیدگاه نخست که مورد اجماع شیعه و مورد قبول بسیاری از مفسران اهل سنت است، هماهنگ است، لکن استدلال به سیاق آیات تمام نیست، زیرا ضمایر جمع در آیۀ تطهیر، جمع مذکر است: ﴿عَنكُمُ، ﴿يُطَهِّرَكُمْ، در حالی که ضمایر قبل و بعد آن، که مربوط به همسران پیامبر است جمع مؤنث هستند: ﴿قَرْنَ، ﴿بُيُوتِكُنَّ، ﴿تَبَرَّجْنَ، ﴿أَقِمْنَ، ﴿آتِينَ، ﴿أَطِعْنَ، ﴿وَاذْكُرْنَ. تغییر ضمایر جمع مؤنث به جمع مذکر با فرضیۀ وحدت سیاق، سازگاری ندارد[۲۵].

گفته شده است، مذکر آوردن دو ضمیر ﴿عَنكُمُ و ﴿يُطَهِّرَكُمْ به خاطر لفظ أهل در کلمه اهل البیت است؛ چنانکه در عرف زبان عربی، فردی به دیگری می‌گوید: کیف أهلک؟ و مقصود همسر یا همسران اوست و او در پاسخ می‌گوید: هُمْ بِخَیر. یعنی به جای ضمیر هُنَّ ضمیر هُمْ را به کار می‌برد؛ چنانکه در آیه ۷۳ سوره هود که مخاطب همسر حضرت ابراهیم (ع) است گفته شده است: رحمت اللّه و برکاته علیکم أهل البیت و علیکنّ نیامده است[۲۶].

در پاسخ گفته شده است، مقصود از اهل البیت در سورۀ هود فقط همسر حضرت ابراهیم (ع) نیست، بلکه مقصود ابراهیم و خاندان اوست و مذکر آوردن ضمیر از باب تغلیب مذکر بر مؤنث است، نه به خاطر لفظ اهل، در این صورت می‌توان در آیه تطهیر نیز به همین وجه استناد کرد و گفت: چون پیامبر (ص) امام علی، امام حسن و امام حسین (ع) نیز مقصود بوده است، از باب تغلیب مذکر بر مؤنث، ضمیرهای عنکم و یطهرکم جمع مذکر آورده شده است، ولی هیچ یک از دو وجه یاد شده در مورد آیه پذیرفته نیست، زیرا احادیث بسیاری که در شأن نزول آن روایت شده است بر اختصاص آن به اهل کساء دلالت دارند. افزون بر اینکه از آیه چنانکه بیان خواهد شد عصمت اهل بیت استفاده می‌شود و همسران پیامبر فاقد این ویژگی بودند.

مضافاً با توجّه به اینکه انطباق ترتیب نزول با ترتیب کنونی قرآن محرز نیست، واقع شدن یک آیه به دنبال آیۀ قبل، موجب انعقاد سیاق نمی‌شود؛ تأمّل در آیه نشان می‌دهد سیاق آیۀ تطهیر با سیاق آیات قبل و بعدِ آن، دو سیاق است؛ زیرا تغییر ضمایر از جمع مؤنّث مخاطب که در مجموع ۲۲ ضمیر است به جمع مذکر مخاطب، نشان دهندۀ تغییر سیاق است؛ گذشته از اینکه آیۀ تطهیر، شأن نزولی مستقل از آیات مربوط به همسران حضرت دارد؛ همچنین سیاق مربوط به آیات همسران پیامبر، سیاقی همراه با تکلیف و عتاب است و هیچ‌گونه ستایشی در آن نیست؛ در حالی که سیاق آیۀ تطهیر، سیاق تمجید و امتنان است[۲۷].

ما هیچ دلیلی نداریم که جمله ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ همراه این آیات نازل شده؛ بلکه از روایات استفاده می‌شود این بخش جداگانه فرود آمده؛ ولی هنگام گردآوری قرآن در کنار هم قرار داده شده است؛ حتّی در یک روایت هم نیامده این آیه، در ضمن آیات زنان پیامبر (ص) نازل شده است[۲۸].

نظریه اختصاص به اهل کساء

علاوه بر شیعه که بر اختصاص آیۀ تطهیر به اهل کساء اجماع دارند، بسیاری از عالمان اهل سنت نیز این نظریه را برگزیده‌اند. "ابوبکر نقاش"[۲۹] گفته است: اکثر مفسران بر این عقیده‌اند که آیه در شأن علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) نازل شده است. "ابوبکر حضرمی"‌ نیز گفته است: به اعتقاد اکثر علما و مطابق دلایل بسیار، مقصود از اهل بیت (ع) در آیه، علی (ع)، فاطمه (س) و دو فرزندان آنان است و اختصاص آیه به آنان از جانب پیامبر (ص) جز به امر خداوند و وحی الهی نبوده است[۳۰]. بنابراین، سخن نویسندۀ روح المعانی که اختصاص اهل بیت به اصحاب کساء از اقوال شیعه است قابل اعتنا نخواهد بود. ابوجعفر طحاوی مصری[۳۱]، ابن صباغ مالکی[۳۲]، حافظ گنجی شافعی[۳۳]، حاکم نیشابوری[۳۴]، محب الدین طبری[۳۵]، شیخ مؤمن شبلنجی شافعی[۳۶] و حافظ سلیمان قندوزی حنفی[۳۷]، آیه تطهیر را مخصوص اصحاب کساء دانسته‌اند.

دلیل این نظریه احادیث بسیاری است که در ارتباط با آیه تطهیر از صحابه پیامبر (ص) نقل شده و بر اختصاص آن به اصحاب کساء دلالت دارد. محدثان اهل سنت این احادیث را از بیش از چهل طریق از ام سلمه، عایشه، علی بن ابی طالب، ابو سعید خدری، عبد‌اللّه بن عباس، سعد بن ابی وقاص، ابو حمراء، واثله بن اسقع، حکیم بن سعید، عبداللّه بن جعفر، ابو هریره، عمر بن أبی سلمه، عبداللّه بن وهب بن زمعه، شهربن حوشب و دیگران روایت کرده‌اند[۳۸].

احادیث مرتبط با آیه تطهیر از سه جهت بر اختصاص آیه به اصحاب کساء و عدم شمول آن نسبت به همسران پیامبر دلالت می‌کنند:

  1. از احادیثی که از ام سلمه روایت شده به دست می‌آید وی بسیار علاقمند بود با پیامبر (ص)، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین (ع) داخل در کساء گردد و چند بار به گونه‌های مختلف این علاقه و خواست قلبی خود را اظهار کرد، ولی پیامبر (ص) از قبول درخواست او امتناع ورزید و با بیان این مطلب که تو راه خیر را می‌پویی و سرانجامت به خیر خواهد بود، از او دلجویی کرد. پاسخ‌های پیامبر (ص) به این پرسش ام سلمه که آیا من با شما هستم عبارت‌اند از: «انّک علی خیر»، «أنت علی مکانت» و «أنت علی خیر»، «انّک علی خیر وهؤلاء أهل بیتی»، «أهل بیتی حق»، «انّک من أزواج النبی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»[۳۹]. ام سلمه می‌گوید یک بار دامن عبا را بالا بردم تا در کنار آنان قرار گیرم، ولی پیامبر عبا را از دستم گرفت و فرمود: «انّک علی خیر‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»[۴۰]. شایان ذکر است در حدیثی از ام سلمه آمده است پیامبر (ص) در پاسخ این سؤال ام سلمه که آیا من از اهل تو نیستم، جواب مثبت داد و به او اجازه داد تا داخل کساء شود[۴۱]، ولی در این حدیث آمده است پاسخ مثبت پیامبر (ص) به ام سلمه و اجازه داخل شدن در کساء پس از اتمام دعای پیامبر (ص) در حق اهل بیت خود بود: «اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَیْتِی‏ أَذْهِبْ‏ عَنْهُمُ‏ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیرا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏». بنابراین، مفاد حدیث آن است که ام سلمه از آن نظر که همسر پیامبر است اهل اوست، ولی در زمرۀ اهل بیت خاص او که آیه تطهیر در شأن آنان نازل شده است نیست[۴۲]. در حدیثی از ام سلمه آمده است پیامبر (ص) در دعای خود برای اهل بیت گفت: «اللَّهُمَ‏ إِلَیْکَ‏ لَا إِلَی‏ النَّارِ أَنَا وَ أَهْلُ‏ بَیْتِی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»، گفتم: من نیز مشمول این دعا هستم، پیامبر فرمود: آری[۴۳]. روشن است این حدیث ام سلمه با احادیثی که بر اختصاص آیه به اهل کساء دلالت می‌کنند، منافات ندارد، زیرا آنچه در اینجا مطرح شده نجات از دوزخ است که ام سلمه را هم شامل می‌شود، نه نزول آیه تطهیر در حق اهل بیت که وی مشمول آن نیست.
  2. پیامبر (ص) پس از آنکه امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین (ع) را زیر کسا قرار داد، دست خود را به آسمان بالا برد و گفت: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ وَ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ أَحَقُّ»[۴۴] و سپس در حق آنان دعا کرد، در اینکه آنان از اهل بیت پیامبر به معنای عام آن بودند تردیدی نبود تا گفته شود چون این نکته مسلّم بود که همسران پیامبر از اهل بیت او بودند و آیه تطهیر شامل آنها می‌شود و از طرفی آن حضرت می‌خواست علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) نیز به آن افتخار نایل آیند، تنها آنها را مورد اشاره قرار داد و گفت: «هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَیْتِی»[۴۵]. بنابراین، مقصود از اهل بیت، معنای خاص آن است؛ معنایی که اذهاب رجس و طهارت خاص از ویژگی‌های آن به شمار می‌رود و فضیلت ویژه‌ای را در بردارد؛ به گونه‌ای که ام سلمه بسیار مشتاق بود مشمول آن گردد. بنابراین جمله «اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَیْتِی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏» با توجه به قراین یاد شده بر اختصاص اهل بیت در آیه تطهیر به اهل کساء دلالت می‌کند. چنانکه ابو جعفر طحاوی پس از نقل جمله مزبور گفته است: مطابق این حدیث مقصود از اهل بیت در این آیه رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) است.
  3. در احادیث بسیاری آمده است پیامبر (ص) پس از نزول آیۀ تطهیر مدتی طولانی، هرگاه می‌خواست برای نماز به مسجد برود، مقابل خانه علی می‌ایستاد و آنان را با عنوان «أَهْلَ الْبَيْتِ» مخاطب قرار می‌داد، به آنان درود می‌فرستاد و به نماز فرامی‌خواند، آنگاه آیۀ تطهیر را تلاوت می‌کرد، انس بن مالک مدت این رفتار پیامبر (ص) را شش ماه، ابو الحمراء هفت یا هشت ماه، و ابن عباس نُه ماه نقل کرده‌اند[۴۶]. این تفاوت ناشی از آن است که هر یک از افراد یاد شده مشاهده خود از رفتار پیامبر (ص) را گزارش کرده است و نشانۀ اضطراب در متن احادیث نخواهد بود. اما حتی یک بار هم گزارش نشده است که پیامبر (ص) این کار را در مورد همسران خود انجام داده باشد. این رفتار پیامبر (ص) دلیل روشنی بر اختصاص آیه تطهیر به اهل کساء است. ابو جعفر طحاوی پس از نقل روایت انس و ابوالحمراء درباره اینکه پیامبر (ص) به هنگام نماز نزد خانه زهرا می‌ایستاد و می‌گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الْبَیْت‏ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ‏ لِیُذْهِبَ‏ عَنْکُمُ‏ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» گفته است: این رفتار و گفتار پیامبر (ص) نیز دلیل بر این است که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است[۴۷].[۴۸]

اراده تکوینی خداوند بر طهارت اهل بیت

آیۀ تطهیر، از جمله آیاتی است که مجادله‌های کلامی فراوانی را به همراه داشته است؛ زیرا شیعه با استناد به متن آیه و نیز روایات شأن نزول، بر امامت و عصمت اهل بیت (ع) و نیز اختصاص اهل بیت (ع) به‌ خمسۀ طیبه استدلال‌ کرده؛ در حالی‌ که بسیاری از اهل سنت چنین برداشتی را نپذیرفته و با استفاده از قبل و بعد آیه که دربارۀ همسران پیامبر (ص) است، همسران را نیز از ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ به شمار آورده‌اند. برای تبیین و تفسیر آیه، در ابتدا باید معنای ارادۀ الهی ﴿يُرِيدُ اللَّهُ مشخّص و در مرحلۀ بعد، مقصود از ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ روشن شود.

ارادۀ الهی، یا تکوینی است، یعنی در پی آن، متعلّق اراده الزاماً محقّق می‌شود، مانند اینکه خداوند اراده کرد آتش بر حضرت ابراهیم (ع) سرد و بی‌ضرر شود و ‌این اراده بی‌درنگ محقّق شد: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۴۹] و یا اراده تشریعی است، یعنی اراده با وقوع مقصود ملازم نیست؛ مانند اراده و خواست خداوند در انجام واجبات و پرهیز از محرمات که ممکن است در موارد فراوانی محقّق نشود. اراده در این آیه تکوینی است نه تشریعی؛ یعنی خداوند اراده کرده اهل بیت پیامبر از هرگونه پلیدی دور باشند و آنان را پاک و پاکیزه قرار داده است و در پی این اراده، دوری از آلودگی‌ها و صفت طهارت برای آنان تحقّق یافته است؛ زیرا ارادۀ تشریعی خداوند مبنی بر دور بودن از پلیدی‌ها و پاکیزگی انسان‌ها با انجام تکالیف، به اهل بیت پیامبر اختصاص ندارد؛ بلکه خداوند اراده کرده است همۀ انسان‌ها از پلیدی‌ها برحذر و به طهارت و پاکیزگی متّصف باشند؛ چنانکه در دستور به غسل و وضو می‌فرماید: خداوند به این وسیله می‌خواهد شما مسلمانان را پاک کند: ﴿مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ[۵۰].

قرینۀ دیگری که ارادۀ تکوینی در آیه را نشان می‌دهد، این است که به استناد روایات فراوانی که در شأن نزول خواهد آمد، این آیه در منقبت و ستایش اهل بیت است و اگر اراده صرفاً تشریعی باشد، دیگر منقبتی نخواهد بود؛ زیرا این اراده برای همه وجود دارد؛ البتّه ارادۀ تکوینی، با جبر ملازم نیست؛ زیرا ارادۀ تکوینی خدا بر آنچه در عالم تحقّق یافته است و می‌یابد تعلّق می‌گیرد؛ چه از مسیر انتخاب فاعل مختار و چه از طریق فاعل‌های جبری و طبیعی و اهل بیت (ع) به دلیل شایستگی ذاتی و اکتسابی در عین قدرت و اختیار برای گناه کردن به اختیار خودشان گناه نمی‌کنند[۵۱].

دلالت آیه

نخست: دلالت بر عصمت اهل بیت

در آیه تطهیر می‌خوانیم خدا چنین اراده کرده است و می‌کند که از شما اهل بیت پلیدی را زایل کند؛ پاک و منزه‌تان بدارد ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا، شما را به نوع خاصی تطهیر و پاکیزه کند. تطهیری که خدا ذکر کرده و آن تطهیر عرفی و طبی نیست که منظور این باشد که بیماری‌ها را از شما زایل کرده و میکروب‌ها را از بدن شما بیرون می‌کند. البته اینها هم مصداق تطهیر هستند، ولی مسلم تطهیری که این آیه بیان می‌کند، در درجه اول، از آن چیزهایی است که خود قرآن آنها را رجس می‌داند. رجس در قرآن یعنی هر چه که قرآن از آن نهی می‌کند؛ هر چه که گناه شمرده می‌شود؛ می‌خواهد گناه اعتقادی باشد یا گناه اخلاقی و یا گناه عملی. اینها رجس و پلیدی است.

این است که می‌گویند مفاد این آیه، عصمت اهل بیت یعنی منزه بودن آنها از هر نوع آلودگی است[۵۲]. با اثبات طهارت و عصمت اهل بیت (ع)، نتایج مهمی در بحث امامت و ولایت قابل استنباط است. از جمله آنکه اهل بیت (ع) اسوه و مبین احکام الهی و معیار تفصیل حق از باطل محسوب می‌گردند. چنین فضیلتی ایجاب می‌نماید که مقام ولایت الهی به اذن خداوند متعین در آنان باشد.

آیه شریفه در صدد تبیین مقامی فوق عصمت متعارف است که در ادله عقلی برای مقام پیامبر و امام ثابت می‌گردد؛ با این توضیح که خداوند با حصر طهارت و تبرّی از انواع رجس درباره اهل بیت پیامبر (ص)، مقام امامت آنان را ثابت می‌نماید. بنابراین، حد وسط در برهان، طهارت و برائت از رجس در این ذوات مقدس است. صورت منطقی قیاس به این ترتیب است:

  1. اهل بیت مذکور در آیه، از همه انواع رجس مبرّی هستند.
  2. کسی که مبری از همه انواع رجس است، معصوم و مطهر به طهارت الهی است.

در نتیجه: اهل بیت در آیه، معصوم به عصمت الهی هستند.

با استفاده از نتیجه حاصله، قیاس دیگری را با حد وسط قراردادن عصمت امام تشکیل می‌دهیم:

  1. امام مفترض الطاعه، معصوم به عصمت الهی است.
  2. (بنا بر نتیجه قیاس اول) خصیصه معصومیت به عصمت الهی منحصر در اهل بیت پیامبر (ص) است.

نتیجه آنکه: امام مفترض الطاعه، منحصر در اهل بیت پیامبر (ص) می‌باشد.

در نصوص روایی، مراد از اهل بیت پیامبر (ص) در آیه شریفه، منحصر در ائمه هدی (ع) معرفی شده است[۵۳].

اثبات عصمت سایر ائمه (ع)

با توجه به چند نکته از آیه می توان عصمت سایر ائمه (ع) را اثبات کرد:

  1. حصر در آیه اضافی است نه حقیقی: حصر اضافی نسبت به عده‌ای خاص است و حصر مطلق نیست. در مورد آیه تطهیر، حصر به لحاظ همسران و دیگران است؛ یعنی پنج تن ـ نه همسران ـ مشمول آیه تطهیرند و این منافات ندارد با اینکه افرادی از قبیل همین پنج تن، مشمول آیه تطهیر باشند؛ همان‌گونه که پیامبر کلمه اهل بیت را در حدیث ثقلین به طور عموم به کار برده است.
  2. در زمان نزول آیه، از چهارده معصوم، همین پنج تن بیشتر نبودند و پیامبر کسا را روی خود و آنان انداخته بود که آیه نازل شد و طبیعتاً خطاب به آنان بود، اگرچه منافاتی ندارد شامل افرادی مثل آنان نیز بشود؛ خصوصاً آنکه حکم در آیه بر عنوان اهل بیت آمده است. از آنجا که در هر زمان نیاز به امام معصوم است، لذا افراد دیگری نیز مشمول آیه تطهیرند که همانند این پنج نفرند.
  3. روایات فراوانی از طرق شیعه و سنی از پیامبر وارد شده که امامان بعد از من، دوازده نفرند[۵۴] و از آنجا که امام باید دارای عصمت باشد پس سایر امامان نیز معصوم هستند.
  4. برای اثبات عصمت سایر امامان، اثبات عصمت یکی از آنان کافی است؛ زیرا به طور قطع هریک از امامان بر امام بعد خود وصیت کرده و او را امام معصوم بعد از خود معرفی کرده است[۵۵].

دوم: دلالت بر نصب امام و امامت امامان از اهل بیت (ع)

اما دلالت این آیه بر امامت اهل بیت (ع) چگونه است؟ مفاد آیه این است که عصمت شرط امامت است و از طرفی عصمت هم جز از جانب خدا معلوم نمى‌شود و دلیلی هم بر عصمت کسی وجود ندارد، مگر اهل بیت (ع) که آیه تطهیر به وضوح دالّ بر عصمت ایشان است و در نتیجه بر امامت ایشان نیز دلالت مى‌کند.

این مطلب، افزون بر سخنی است که در ذیل آیه: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵۶] گفته شد و آن اینکه امر به اطاعت از رسول و اولی الامر با یک کلمه و یک صیغه ﴿أَطِيعُوا آمده است[۵۷] به این معنا، همان وجوبی که برای اطاعت از رسول ثابت است برای اولی الامر نیز ثابت است. از طرفی اطاعت از رسول، به طور مطلق واجب شده است و به تصریح قرآن کریم، هیچ حد و قیدی ندارد: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۵۸]، ﴿فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۵۹]، ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۶۰] و آیات بسیار دیگری که نشان مى‌دهد هر آنچه رسول خدا (ص) مى‌گوید وحی بوده و اطاعت از آن بر هر مؤمنی واجب است؛ زیرا او ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۶۱]. پس "از رسول اطاعت کنید" یعنی، به طور مطلق در هر مسئله کوچک و بزرگی و در هر امری از او اطاعت کنید. چنین اطاعتی ممکن نیست برای کسی واجب شود جز برای معصوم، که هیچ گناه و خطایی در وجود مطهر او راه ندارد. بنابراین آیه: "اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را" دالّ بر این است که اولی الامر باید معصوم و از هرگونه پلیدی پاک باشد. از سوی دیگر، دلیلی بر عصمت کسی غیر از اهل بیت (ع) وجود ندارد و آیه تطهیر هم بر عصمت و طهارت آنها از هر گونه پلیدی دلالت دارد. پس شکی باقی نمى‌ماند که ایشان، همان اولی الامری هستند که خدا، اطاعت از آنان را واجب و از مخالفت با آنان نهی کرده است[۶۲].

سوم: دلالت بر مرجعیت علمی و دینی اهل بیت

لازمه تطهیر و طهارت اهل بیت از هر گونه رجس و آلودگی، عصمت آنان از هر گونه گناه و خطا است و آن نیز حجیت و لزوم اطاعت مطلق از آنان را ثابت می‌‌کند؛ چراکه در گفتار و فعل آن بزرگوار خطا و معصیت مطابق آیه شریفه نفی شده است. از این آیه مرجعیت علمی و دینی امامان ثابت می‌‌شود[۶۳].

پاسخ به چند اشکال

از اهل بیت بودن "واثلة بن اسقع

اشکال: از واثلة بن اسقع که هنگام نزول آیه تطهیر بر پیامبر در خانه ام سلمه حضور داشت روایت شده به پیامبر گفتم: آیا من از اهل تو هستم؟ پیامبر (ص) پاسخ داد:«وَ أَنْتَ‏ مِنْ‏ أَهْلِی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»[۶۴]. هرگاه واثله بن اسقع از اهل پیامبر باشد، همسران وی به طریق اولی از اهل بیت او خواهند بود.

پاسخ: در حدیث دیگری که از وی روایت شده جمله مزبور نیامده است، بلکه این جمله آمده است، پیامبر (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) را که داخل عبای او بودند مورد اشاره قرار داد و گفت: «اللَّهُمَ‏ هَؤُلَاءِ أَهْلُ‏ بَیْتِی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏، اهل بیتی احق»[۶۵]. این جمله چنانکه قبلاً بیان شد بر اختصاص دلالت می‌کند و از طرفی آنچه در روایت نخست آمده این است که واثله از اهل پیامبر است، نه از اهل بیت او و اهل همان‌گونه که بر همسر، فرزندان و خویشاوندان مرد اطلاق می‌شود، بر پیروان او هم اطلاق می‌گردد[۶۶]. بنابراین، می‌توان هر دو روایت را پذیرفت و اگر این توجیه پذیرفته نشود و سند هر دو روایت صحیح باشد، اعتبار هر دو به دلیل تعارض از بین می‌رود و در هر حال، این روایت نمی‌تواند اعتبار روایات بسیاری را که بر اختصاص اهل بیت در آیه تطهیر به اصحاب کساء دلالت می‌کند خدشه‌دار سازد.

ابتدا و انتهای آیه درباره همسران پیامبر است

اشکال: جمله ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ‏ بخشی از آیۀ ۳۳ سورۀ احزاب است که آغاز آن و نیز آیات قبل از آن و آیه پس از آن مربوط به همسران پیامبر (ص) است، هرگاه جمله مزبور آنان را شامل نشود، موضوعی بی‌ارتباط با همسران پیامبر (ص) میان آیات مربوط به آنان قرار گرفته است که با قواعد فصاحت و بلاغت سازگاری ندارد[۶۷].

پاسخ: طرح بحث درباره یک موضوع در خلال بحث از موضوعی دیگر در عرف اهل فصاحت و بلاغت رایج است و در قرآن کریم نیز نمونه‌های بسیار دارد[۶۸]. قرآن کریم در آیات ۱۶ تا ۱۹ سورۀ عنکبوت دربارۀ دعوت حضرت ابراهیم (ع) از قومش به یکتاپرستی سخن گفته است، سپس در آیه‌های ۲۰ تا ۲۳ موضوع بحث تغییر کرده و به پیامبر اسلام (ص) دستور می‌دهد تا با منکران معاد به احتجاج برخاسته آنان را در این باره ارشاد نماید، بار دیگر به داستان ابراهیم و قوم او بازگشته و عکس‌العمل قوم او در برابر دعوت حضرت ابراهیم (ع) را بیان کرده است. در آیه‎های ۲۳۶ و ۲۳۷ سوره بقره برخی از اقسام طلاق و احکام آن بیان می‌شود، سپس در دو آیه اهمیت نماز و چگونگی اقامه نماز در حالت خوف را بیان می‌کند و بار دیگر به مسئله طلاق پرداخته است.

بحث دربارۀ موضوعی در خلال بحث از موضوعی دیگر از این جهت که مایۀ تنوع سخن و دلپذیر ساختن آن است، از نظر ادبی از فنون بلاغت به شمار می‌رود، و هرگاه دربردارنده نکته‌ای تربیتی یا پیامی‌ اخلاقی و معنوی نیز باشد، بر فصاحت آن افزوده خواهد شد؛ چنانکه نمونه‌های قرآنی این قاعده ویژگی مزبور را داراست. نکتۀ اخلاقی و پیام تربیتی در قرار گرفتن آیۀ تطهیر که مربوط به پیامبر (ص)، علی، فاطمه، امام حسن و حسین (ع) است در لابلای آیاتی که مربوط به همسران پیامبران است، این است که جایگاه والای پیامبر و خاندان مطهر او را به همسران پیامبر خاطر نشان سازد، تا در گفتار و رفتار خود به گونه ای باشند که حریم خاندان نبوت را خدشه دار نسازند. مفاد آیات از قبیل این است که کسی در مقام نصیحت به همسر فردی با فضیلت و پرهیزگار بگوید: باید در رعایت حجاب و عفاف و دیگر شئون اسلامی و اخلاقی بیش از زنان دیگر بکوشی، زیرا تو همسر فردی هستی که خداوند می‌خواهد دور از هرگونه نسبت ناروایی پیراسته باشد. الگو گرفتن از پیامبر و دیگر اصحاب کساء که از هرگونه خطا و لغزشی پیراسته‌اند و اسوه‌های کامل تربیت و انسانیت‌اند، می‌تواند پیام دیگر قرار گرفتن آیۀ تطهیر در خلال آیات مربوط به همسران پیامبر باشد.

همسران پیامبر خاتم مانند همسران حضرت ابراهیم (ع) از آل هستند

اشکال: در احادیث مربوط به چگونگی صلوات بر پیامبر (ص) آمده است: «اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَی‏ إِبْرَاهِیمَ‏ وَ آلِ‏ إِبْرَاهِیمَ‏»‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏، و چون همسران ابراهیم نیز آل او بودند، بنابراین همسران پیامبر (ص) نیز آل او خواهند بود و آیه تطهیر شامل آنان نیز خواهد شد.

پاسخ: مقصود از آل ابراهیم که در صلوات در ردیف ابراهیم قرار گرفته‌اند پیامبران ذریه او هستند؛ چنانکه در آیۀ دیگر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ»[۶۹] قول راجح میان مفسران این است که مقصود از آل ابراهیم پیامبران از ذریه او "حضرت اسحاق، حضرت یعقوب، حضرت اسماعیل و..." است[۷۰]. اینکه آل ابراهیم و آل عمران، در ردیف آدم و نوح (ع) واقع شده‌اند، گواه این مدعاست[۷۱].

ضمائر مذکر در آیه، از باب تغلیب مذکر بر مؤنث است

برخی از مفسران اهل سنت در پاسخ به این پرسش که اگر مقصود در آیه تطهیر، همسران پیامبر است، چرا ضمائر بخشی از آیه با بخش دیگر آن متفاوت است، دست به دامن تغلیب مذکر بر مؤنث شده‌اند[۷۲].

ابن‌عاشور آورده است: و إنما جیء بالضمیرین بصیغة جمع المذکر علی طریقة التغلیب لاعتبار النبیء صلّی الله علیه و سلم فی هذا الخطاب لأنه رب کل بیت من بیوتهن و هو حاضر هذا الخطاب إذ هو مبلغه[۷۳].

ثعلبی آورده است: و اختلفوا فی المعنی بقوله سبحانه أهل البیت فقال قوم: عنی به أزواج النبی (ص) خاصة، و إنما ذکر الخطاب لأن رسول الله کان فیهم و إذا اجتمع المذکّر والمؤنّث غلب المذکّر[۷۴].

پاسخ:

  1. تغلیب در جایی درست است که بدانیم همه افراد، مشمول حکم متکلّم‌اند و مذکّر یا مؤنث آوردن فعل یا ضمیر برای او یکسان است، ولی اگر بر خصوصیت داشتن یکی از دو طرف و حتّی احتمال آن قرینه‌ای باشد، تغلیب درست نیست[۷۵].
  2. هیچ‌یک از زنان پیامبر ادّعا نکرده‌اند شامل آیه تطهیر می‌شوند، بلکه خلاف آن نقل شده است: عن أمّ سلمة رضی الله عنها قالت: أنّ هذه الآية نزلت في بيتی ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا قالت: و أنا جالسة على باب البيت فقلت: يا رسول اللَّه أ لست من أهل البيت قال: إنّك إلى خير، أنت من أزواج النبي (ص). قالت: و في البيت رسول اللَّه (ص) و عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين رضي اللَّه عنهم}}[۷۶].

در روایتی که سیوطی و طبرانی و احمد بن حنبل نقل کرده‌اند، آمده است: عَن أم سَلمَة رَضِي الله عَنْهَا أَن رَسُول الله (ص) قَالَ لفاطمة رَضِي الله عَنْهَا ائْتِنِي بزوجك وابنيه فَجَاءَت بهم فالقى رَسُول الله (ص) كسَاء فدكيا ثمَّ وضع يَده عَلَيْهِم ثمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أهل مُحَمَّد وَ فِي لفظ آل مُحَمَّد فَاجْعَلْ صلواتك وبركاتك على آل مُحَمَّد كَمَا جَعلتهَا على آل إِبْرَاهِيم إِنَّك حميد مجيد قَالَت أم سَلمَة رَضِي الله عَنْهَا: فَرفعت الكساء لأدخل مَعَهم فَجَذَبَهُ من يَدي وَقَالَ إِنَّك على خير[۷۷].[۷۸]

معنای لغوی اهل‌بیت، همسران پیامبر (ص) را در بر می‌گیرد

برخی بر این باورند که معنای لغوی ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ در آیه تطهیر، همسران پیامبر را در برمی‌گیرد. آلوسی می‌نویسد: "آنچه از ظاهر آیه به دست می‌آید آن است که مراد از بیت در ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ، بیت گِلین و چویین است نه بیت خویشاوندی و نسبی، و مقصود خانه مسکونی پیامبر است نه مسجد نبوی"[۷۹].

ابن‌ عاشور نیز آورده است: "الف و لام در ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ معرفه است و مقصود از آن خانه پیامبر است و تعداد خانه‌های پیامبر نیز زیاد است پس بیت در آیه، شامل تک تک خانه‌های پیامبر می‌شود؛ زیرا پیامبر صاحب تمام خانه‌هاست"[۸۰].

همچنین ابی‌السعود نیز می‌نویسد: آیه دلالت می‌کند که همسران رسول اکرم (ص) داخل در ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ‌اند و اگر روایتی دلالت کند که همسران آن حضرت از آیه بیرون‌اند، نمی‌توان به آن استناد و تمسک کرد[۸۱].

پاسخ: در نقد این شبهه می‌توان، چند پاسخ داد:

  1. ترکیب ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ در کاربرد لغوی (اعم از معنای حقیقی و مجازی) مطلق است و می‌تواند بسیاری از وابستگان از جمله همسران او را در برگیرد. کاربردهای قرآنی نیز مؤیّد آن است، ولی بحث لغوی برای به دست آوردن مراد متکلّم، ناکافی است؛ زیرا در هر کاربردی، متکلّم حق دارد معنای لغوی را گسترش دهد یا مضیّق کند و با تکیه بر قرینه بگوید "فلان طایفه مراد من نیستند، اگرچه در محدوده دلالت لغت‌اند" یا "فلان طایفه مقصود من‌اند، هر چند معنای لغوی آنها را در بر نمی‌گیرد"؛ چنان‌که درباره پسر نوح (ع)، همسر او و همسر لوط (ع) چنین شده است[۸۲]. بر این پایه، ممکن است، در خانه سنگی و گِلی پیامبر اکرم (ص) کسانی باشند که اهل‌بیت سنگی او به شمار آیند، ولی سنخیت لازم را با "بیت‌النبوه" نداشته باشند و اهل آن بیت به شمار نیایند؛ چنان‌که خود آن حضرت در پاسخ پرسش ام‌ سلمه از "اهل البیت" بودن خود، وی را تنها از همسران شایسته پیغمبر دانست (نه اهل البیت)[۸۳]، با آنکه ام‌ سلمه انسان صالحی بود و در خانه آن حضرت زندگی می‌کرد و از اهل بیت خشتی و سنگی او بود، ولی در این کوی، شایستگی‌های ویژه لازم است[۸۴].
  2. می‌پذیریم که اصطلاح ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ حقیقتاً یا مجازاً همسر انسان را نیز در بر می‌گیرد، چنان که در قرآن کریم بر همسر حضرت ابراهیم (ع) اطلاق شده است، ولی بر پایه برخی قرائن، آیه تطهیر، دایره‌ای بسیار محدودتر از معنای لغوی دارد و همسران پیامبر را در برنمی‌گیرد و شاید همین شمول لغوی سبب شد، رسول اکرم (ص) تلاش کردند با سخنان و کارهای خود که به برخی از آنها اشاره شد، دایره شمول آیه را مشخص کرده، بفهمانند کدام یک از دو معنا، مقصود خدای متعال است.
  3. اگر همسران پیامبر از ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ باشند، باید پذیرفت که معاذالله پیامبر (ص) به جای تفسیر و تبیین قرآن با آن بازی کرده است؛ زیرا میان مصداقی با مصداق دیگر بی‌جهت فرق گذاشته است؛ در حالی که برخی از مصادیق را از بیرون منزل نزد خود فرا می‌خوانند، به برخی دیگر با آنکه صاحب‌خانه بودند، فرمان دور شدن دادند و حسرت یک "آری" را بر دلشان گذاردند[۸۵].
  4. قرآن کریم با سرزنش عموی پیامبر اکرم (ص)، مرگ و نابودی را با شدیدترین تعبیر نثار وی کرده: ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ[۸۶] و فرزند نوح را عملی غیر صالح شمرده و اساساً "اهل" نوح بودن او را نفی کرده است: ﴿قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ[۸۷] چنان که همسر نوح (ع) و همسر لوط (ع) را مَثَل و الگوی کافران و خائن به بیت نبوّت دانسته و آنها را اهل آتش خوانده است: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ[۸۸] روشن است که چنین کسانی نمی‌توانند اهل‌بیت پیامبران به شمار آیند، هرچند خویشاوند یا فرزند یا همسر آنان باشند[۸۹]. بر این پایه، امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: «قَالَ الصَّادِقُ (ع): وَلَايَتِي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ وِلَادَتِي مِنْهُ لِأَنَّ وَلَايَتِي لَهُ فَرْضٌ وَ وِلَادَتِي مِنْهُ فَضْلٌ»[۹۰].
  5. زنان پیامبر گرامی اسلام متعدد بودند و در خانه‌های مختلف زندگی می‌کردند؛ از این‌رو، در آیه سی و ‌دوّم آمده است: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ اگر آنان مصداق آیه تطهیر باشند باید جمله (اهل البیوت) می‌آمد، نه ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ.
  6. پرسش امّ‌سلمه از پیامبر (ص) که آیا او هم از اهل‌بیت است یا اینکه از پیامبر خواست تا او را هم از اهل بیت قرار دهد، مؤیّد عدم صدق این عبارت بر زنان پیامبر است و گرنه شک و پرسش و یا درخواست ام‌سلمه از پیامبر (ص) بیهوده بود[۹۱].
  7. بر پایه گفتارهای اهل‌ سنت، همسر یک مرد از اهل‌بیت آن به شمار نمی‌آید. آلوسی می‌نویسد: "و روایاتی که دلالت دارد بر داخل بودن علی، فاطمه و فرزندان این دو در زیر عبا و همچنین روایتی که پیامبر (ص) فرمود: "اینها اهل بیت من هستند" و در حق آنها دعا کرده است و روایاتی که ام‌ سلمه را جزء اهل‌ بیت ندانسته است، بیش از حد شمارش است و کلمه بیت به هر معنایی باشد، این آیه مخصوص اهل‌بیت است و مراد از این آیه، کسانی هستند که در زیر عباء بودند و زنان پیامبر (ص) شامل آیه تطهیر نمی‌شوند"[۹۲] و در جایی دیگر می‌نویسد: "زنان پیامبر به هیچ وجه داخل اهل‌بیت که یکی از ثقلین هستند، نمی‌شوند"[۹۳].[۹۴]

نتایج آیه تطهیر

نتایج آیه تطهیر عبارت است از:

  1. اثبات عصمت پنج تن و دیگر امامان از اهل بیت پیامبر (ع)؛
  2. اثبات امامت امام علی (ع) و شایستگی انحصاری‌اش برای جانشینی پیامبر (ص) به دلیل برخورداری از عصمت؛
  3. استمرار مقام امامت در اهل البیت (ع)؛
  4. حجیت احادیث اهل بیت (ع)؛
  5. حجیت فعل و تقریر امامان اهل بیت و لزوم حضور معصوم (ع) در همه دوره‌ها[۹۵].

شبهه وهابیان در آیه تطهیر

وهابیان ادعا می‌کنند: شیعه، آیه تطهیر: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۹۶] را منحصراً شامل امامان خود از اهل بیت(ع) می‌داند، در حالی که این آیه در خلال آیات مربوط به همسر(ص) پیامبر واقع شده است. سیاق آیات و ظاهر آن بیانگر آن است که آیه تطهیر در حق زنان پیامبر(ص) نازل شده است، البته پیامبر(ص) حکم آن را توسعه داده تا شامل، فاطمه(س)، علی(ع) و حسنین(ع) هم بشود.

پاسخ

گفتنی‌ها درباره آیه تطهیر بسیار است. علمای بزرگ در پاسخ به شبهه فوق تحقیقات گسترده‌ای انجام داده‌اند که در این جا به ذکر چند نکته اکتفا می‌شود:

نکته نخست: چرا افرادی چون شنقیطی - از مفسران سلفی - این همه اصرار دارند که آیه تطهیر را شامل حال زنان پیامبر(ص) بدانند؟ شنقیطی با این که تصریح می‌کند روایات صحیحه دلالت دارد که این آیه درباره پنج تن آل کساء است، می‌گوید این آیه به حکم سیاق، زنان پیامبر(ص) را هم شامل می‌شود[۹۷].

مگر در آیه تطهیر چه خبر است که حتماً باید بر خلاف روایات صحیحه، زنان پیامبر(ص) در آن سهیم باشند؟ پاسخش یک کلمه بیشتر نیست و آن اینکه همه بر این باورند که آیه تطهیر شامل هر شخصی شود معنایش آن است که آن شخص از مقام عصمت برخوردار است. رمز و راز این همه پافشاری و تحکم، همین است. آنان حتی اگر به روی خود هم نیاورند و صراحتاً به زبان، اعتراف نکنند، عملاً می‌گویند: از آیه تطهیر بوی عصمت استشمام می‌شود. همین است که اصرار دارند زنان پیامبر(ص) را نیز برخوردار از این آیه کنند. روشن است تمام واژه‌های به کار رفته در آیه تطهیر گواهی می‌دهد که این یک فضیلت استثنایی است:

  1. واژه ﴿إِنَّمَا که بر انحصار چنین فضیلت برای گروهی خاص دلالت دارد.
  2. واژه ﴿يُرِيدُ که بر اراده تکوینی دلالت دارد؛ اراده‌ای که هرگز تخلف پذیر نیست؛ زیرا اگر اراده تشریعی بود دیگر کلمه ﴿إِنَّمَا بی‌معنی بود.
  3. واژه ﴿لِيُذْهِبَ که خبر از ریشه کن کردن آلودگی‌ها دارد.
  4. واژه ﴿الرِّجْسَ که با توجه به الف و لام، شامل هر نوع آلودگی ظاهری و باطنی می‌شود.
  5. واژه ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ که با توجه به اینکه منصوب به اختصاص است دلالت می‌کند این فضیلت تنها مخصوص این گروه است.
  6. و در نهایت به کار بردن مفعول مطلق در آیه، با تعبیر به ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا که نشان می‌دهد درک این طهارت از قدرت فهم بشر خارج است.

همه قرائن نشان می‌دهد که آیه درصدد بیان فضیلتی عظیم و بزرگ است که خداوند آن را با لحن امتنان آمیز به پیامبر(ص) و گروهی از اهل بیتش اختصاص داده است. روشن است اگر در میان امت پیامبر(ص) کسانی باشند که از چنین موهبتی سترگ برخوردار باشند، دیگر جایی برای عرض اندام دیگران باقی نخواهد ماند!! این است که اصرار دارند تا حداقل به کمک سیاق و عداد آیات، زنان پیامبر(ص) را نیز در این آیه سهیم کنند!!

نکته دوم: قواعدی چون «سیاق» و «ظواهر» زمانی حجت‌اند که نصی در مقابل آن نباشد؛ ولی اگر نصی در مقابل باشد بدیهی است که تمسک به امثال این قواعد، ارزش علمی و عملی ندارد.

از نصوص آیات استفاده می‌شود که آیه تطهیر شامل زنان پیامبر(ص) نمی‌شود؛ زیرا - چنان که گذشت - حداقل چیزی که از آیه تطهیر استفاده می‌شود این است که صاحبان آن، به اراده تکوینی الهی، دارای مقام عصمت بوده، از هر رجس و پلیدی دور هستند، در حالی که از آیات دیگر قرآن، مثل آنچه در سوره تحریم آمده، استفاده می‌شود برخی از زنان پیامبر(ص) دچار نافرمانی و انحراف شدند. قرآن در این زمینه در خطاب به برخی از همسران پیامبر(ص) می‌فرماید: ﴿إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ[۹۸].

تمام مفسران - اعم از شیعه و سنی - بر این نکته متفق‌اند که این آیه درباره حفصه و عایشه نازل شده است[۹۹].

به علاوه در آیه بعد نیز مجدداً خداوند تصریح می‌کند که میان زنان امت، زنانی هستند که از این زنان پیامبر(ص) از حیث ایمان و تقوا... برترند. قرآن می‌فرماید: ﴿عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ[۱۰۰].

از این آیه استفاده می‌شود که زنان پیامبر جزو بهترین‌ها نیستند، در حالی که اگر آیه تطهیر شامل آنان می‌شد باید آنها جزو بهترین‌ها باشند. حال سؤال این است چگونه ممکن است آیه تطهیر شامل کسانی شود که به گواهی خداوند، قلبشان منحرف شده و جزو بهترین زنان هم نیستند؟! با این حساب، اگر از روایات و تاریخ هم بگذریم، همین آیات به روشنی شهادت می‌دهند که آیه تطهیر شامل زنان پیامبر(ص) نمی‌شود.

نکته سوم: اگر بگوییم سیاق و عداد آیات نشان می‌دهد آیه تطهیر شامل زنان پیامبر می‌شود، در آن صورت تناقض بین صدر و ذیل آیات را چه کنیم؟! توضیح آن‌که، چنان که در نکته نخست گذشت، بی‌تردید آیه تطهیر، بر عصمت دلالت می‌کند. حال اگر این آیه شامل حال زنان پیامبر(ص) شود معنایش این است که آنها با اراده تکوینی الهی، برخوردار از مقام عصمت‌اند؛ در صورتی که اگر واقعاً آیه تطهیر درصدد اثبات چنین مقامی برای زنان پیامبر(ص) باشد، پس چرا در چند آیه پیش‌تر در خطابی صریح به آنان فرمود: ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا[۱۰۱].

آیا خداوند از یک طرف زنان پیامبر(ص) را به عذابی دو برابر در صورت عصیان تهدید می‌کند و از طرف دیگر به فاصله تنها سه آیه، خبر می‌دهد که آنان با اراده تکوینی برخوردار از مقام عصمت‌اند؟! آیا همین تناقض، نشان نمی‌دهد که آیه تطهیر شامل حال زنان پیامبر نمی‌شود؟! به عبارت گویاتر، آیه تطهیر از کسانی سخن می‌گوید که برخوردار از مقام عصمت‌اند؛ ولی آیات قبل، از کسانی سخن می‌گوید که می‌توانند حتی فواحشی آشکار مرتکب شوند! با این بیان، چگونه می‌توان مخاطبان این دو آیه را، یک گروه دانست؟!

نکته چهارم: قرینه دیگری که به خوبی نشان می‌دهد آیه تطهیر شامل حال زنان پیامبر(ص) نمی‌شود «تغییر ادبیات گفتاری» در این آیات است. توضیح این که درست است آیه تطهیر در خلال آیات مربوط به همسران پیامبر(ص) آمده، ولی در تمام آیات قبل و بعد آن، از افعال و ضمائر جمع مؤنث استفاده شده، ولی در آیه تطهیر دو بار از ضمیر جمع مذکر که استفاده شده است. گذشته از این، لحن کلام نیز در آیه تطهیر نسبت به آیات قبل و بعدش تغییر کرده است؛ زیرا لحن کلام در آیاتی که متوجه زنان پیامبر(ص) است تهدید آمیز است؛ ولی لحن کلام در آیه تطهیر آمیخته به لطف و امتنان است و این تغایر در ادبیات گفتار و لحن کلام نشان می‌دهد مخاطبان این آیات، دو گروه متغایر و جداگانه‌اند.

نکته پنجم: بسیاری از دانشمدان اهل سنت در شأن نزول آیه تطهیر گفته‌اند که این آیه در خصوص پیامبر اکرم(ص)، فاطمه زهرا(س)، علی(ع) و حسنین(ع) نازل شده است. اینان از صحابه و تابعان روایات بسیاری را نقل می‌کنند که بیانگر آن است آیه تطهیر در شأن همین پنج تن نازل شده است. این روایات در منابع و مصادر اهل سنت بسیار زیاد است. تنها جلال الدین سیوطی هجده روایت در این باره در الدر المنثور نقل کرده که پنج حدیث آن از ام سلمه و سه حدیث از ابوسعید خدری است[۱۰۲]. مسلم نیز در کتاب فضائل اهل البیت، برخی از این احادیث را نقل کرده است[۱۰۳]. ابن جریر طبری نیز در تفسیرش بیش از پانزده روایت آورده که بیانگر آن است که این آیه در خصوص پنج تن آل کسا نازل شده است[۱۰۴].

جالب‌تر آن‌که در منابع اهل سنت در چند روایت آمده است که نشان می‌دهد برخی از همسران پیامبر(ص) (چون عایشه و ام سلمه) از پیامبر تقاضا کردند تا داخل کساء قرار گیرند و این آیه شامل حال آنها شود؛ ولی پیامبر(ص) به صراحت تقاضای آنها را رد کرده است[۱۰۵].

از این روایات به خوبی استفاده می‌شود که حتی همسران پیامبر(ص) نسبت به خودشان چنین گمانی نداشتند که این آیه شامل آنها شود!! برابر روایت وقتی ام سلمه تقاضای شرکت در تحت کسا برای شمول آیه تطهیر داشت، پیامبر(ص) در پاسخش فرمود: «إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ»؛ «تو جایگاه خود را داری»[۱۰۶]؛ یعنی این مقام شامل حال تو نیست. همچنین آن‌گاه که عایشه چنین تقاضایی کرد پیامبر(ص) فرمود: «تَنَحَّيْ فَإِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ»؛ «دور شو! تو جای خود را داری»[۱۰۷].

جالب‌تر آن‌که پیامبر(ص) برای این که عملاً نشان دهد، واژه «اهل البیت» یک اصطلاح خاص نبوی است و شامل زنان و همسران نمی‌شود، اهل بیت طاهرین را زیر یک کسا جمع کرد و این آیه را در حق آنان قرائت نمود[۱۰۸]. پیامبر(ص) به این وسیله، مصداق «اهل بیت» را تبیین عملی کرد تا کسی دچار اشتباه در تطبیق نشود. جالب‌تر آن‌که برابر برخی از روایات اهل سنت، از شش ماه[۱۰۹] تا نه ماه[۱۱۰] و حتی در برخی از نقل‌ها تا هجده ماه[۱۱۱]، پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آیه تطهیر در وقت نماز صبح صفوف جماعت را می‌شکافت و به در خانه امیرمؤمنان علی(ع) و فاطمه زهرا(س) می‌رفت و صدا می‌زد: «الصَّلَاةَ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ‌» و در برخی از روایات آمده است که آن حضرت می‌فرمود: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ‌»[۱۱۲]. اینها نشان می‌دهد پیامبر(ص) می‌خواست با این کارش واژه «اهل البیت» را که در آیه تطهیر آمده است، تفسیر کند. آن هم تفسیری عملی و عینی، تا هیچ‌کس در تطبیق آن دچار اشتباه نشود.

اینکه شیعه آیه تطهیر را مخصوص اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می‌داند برای آن است که هم قرائن داخلیه آیات بر آن دلالت دارد و هم قرائن خارجیه؛ همان‌گونه که روایات، تاریخ و نوع عملکرد همسران پیامبر(ص)، بیانگر همین نکته است؛ بنابراین نمی‌توان با وجود دلایل لفظی از آیات و روایات صحیحه، به سراغ دلایل لُبّی، چون سیاق رفت[۱۱۳].

شبهات فیصل نور درباره آیه تطهیر

فیصل نور در باب سوم کتاب الامامة و النص به بررسی آیات و روایاتی پرداخته است که شیعیان برای اثبات امامت علی(ع) به آنها استناد می‌کنند. از مهم‌ترین این آیات، آیه تطهیر است. فیصل نور ذیل آیه شریفه می‌گوید: «شیعه معتقد است که این آیه درباره اهل عبا نازل شده و بیانگر معصوم بودن آنهاست»[۱۱۴]. او سپس با دلایلی، دلالت آیه بر عصمت اهل بیت(ع) را رد می‌کند و در ضمن یکی از دلایل، مصداق «اهل البیت» را اعم از پنج تن و همسران پیامبر(ص) می‌داند. در این فصل، ابتدا دلایل فیصل نور تحلیل و نقد می‌شود و در پایان، معنای رجس از نظر او مورد بررسی قرار می‌گیرد.

دلایل عدم دلالت آیه تطهیر بر عصمت امامان(ع)

تشریعی بودن اراده در آیه تطهیر

فیصل نور قائل است که آیه تطهیر مانند آیات ذیل است:

  1. ﴿مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۱۵].
  2. ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ[۱۱۶].
  3. ﴿يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۱۷].
  4. ﴿يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ[۱۱۸].

فیصل نور می‌گوید: اراده و خواست خداوند در این آیات، اراده و خواستی تشریعی است که متضمن رضایت و محبت اوست. خداوند اراده‌های مذکور در آیات را برای مؤمنان تشریع و به آنها دستور فرموده است تا آنها را انجام دهند و آن، به این معنا نیست که خداوند این‌گونه خواست‌ها و اراده‌ها را خلق کرده و مقدر فرموده است و حتماً و بدون تردید صورت می‌پذیرند[۱۱۹].

فیصل نور برای تشریعی بودن اراده در آیه تطهیر، چنین استدلال می‌کند: پیامبر بعد از نزول، این آیه فرمود: «خداوندا! اینها اهل بیت من هستند؛ پلیدی را از آنها دور کن و آنها را کاملاً پاک گردان»[۱۲۰]. پیامبر در این دعا از خداوند طلب کرد که پلیدی را از اهل بیت دور کند و آنها را پاک نماید. اگر در این آیه، خداوند به ما خبر می‌داد که پلیدی را از آنها دور کرده و آنها را پاک گردانیده است، دیگر احتیاجی به دعای پیامبر نبود که درخواست کند تا خداوند پلیدی را از آنها دور کند و آنها را پاک گرداند[۱۲۱].

او در تأیید و تأکید ادعایش، روایت دیگری را بیان می‌کند و آن اینکه پیامبر(ص) پس از نزول این آیه فرمود: «خداوندا! من و اهل بیتم را به سوی خودت نه به سوی آتش جهنم بازگردان»[۱۲۲]. وی بر آن است که اگر در اینجا مفهوم پلیدی محقق می‌بود و آن‌گونه که شیعه از آیه فهمیده‌اند، تحقق می‌یافت، در اینجا دعای پیامبر(ص) بیجا بود[۱۲۳]. او از این سخنان نتیجه می‌گیرد که اراده در آیه، تشریعی است و در این آیه، هیچ‌گونه دلالتی بر عصمت و امامت وجود ندارد.

فیصل نور بعد از ثابت کردن اراده تشریعی (البته به گمان خود)، می‌گوید: اگر این آیه مفید عصمت بود، می‌بایست تمام صحابه، به خصوص آنهایی که در غزوه بدر حضور داشتند، همگی معصوم می‌بودند؛ زیرا خداوند در مورد آنها می‌فرماید: ﴿وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ[۱۲۴]. او در ادامه می‌گوید: «بلکه این آیه بیشتر مفید عصمت صحابه است؛ زیرا آیه این‌گونه ختم می‌شود: ﴿وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ؛ «زیرا یقیناً بدون حفظ از معاصی و گناه و حفظ از شر شیطان، اتمام نعمت بر آنها تصور نمی‌شود»[۱۲۵].

بررسی: این بخش از سخنان فیصل نور، خود شامل سه شبهه است که البته این شبهات جدید نیستند؛ بلکه قبلاً افرادی مانند ابن تیمیه[۱۲۶] و محمود شکری[۱۲۷] آلوسی آنها را مطرح کرده‌اند. در اینجا هر یک از شبهات به صورت جداگانه بررسی می‌شود:

شبهه اول: فیصل نور، آیه تطهیر را مانند آیات دیگری دانسته که در آن آیات، اراده خداوند، اراده‌ای تشریعی و متضمن محبت و رضایت خداوند درباره چیز اراده شده است.

جواب: گفته شد[۱۲۸] که اراده تکوینی خداوند به معنای اراده آفرینش چیزی یا کسی است؛ اما اراده تشریعی، به معنای فرمان و دستورهای الهی و به تعبیر دیگر، همان واجبات و محرمات است. بر این اساس، آیه ششم سوره مائده در مورد سبب تشریع احکام وضو، غسل و تیمم است. در آیه ۱۸۵ سوره بقره، هدف از تشریع قانون روزه و استثنای این حکم درباره مسافران و بیماران مشخص شده است. در آیه بیست و ششم سوره نساء نیز خداوند بعد از تشریع احکام مربوط به ازدواج می‌فرماید که این احکام، به خاطر مصالح و منافع بندگان است. همچنین آیه بیست و هشتم سوره نساء در مورد سبب تشریع متعه و ترخیص نکاح کنیزان است.

بر اساس این مطالب، روشن شد که اراده در آیات چهارگانه، اراده تشریعی است؛ زیرا در همه موارد، متعلق اراده، تکالیفی است که خدا از بندگانش خواسته است و این احکام، در مورد همه مکلفان عمومیت دارد؛ اما اراده الهی در آیه تطهیر، از نوع اراده تکوینی است؛ زیرا آیه با «إنما» آمده و «إنما»، مفید حصر است[۱۲۹]؛ از این رو، اراده الهی به تطهیر اهل بیت(ع) اختصاص یافته است؛ در حالی که اگر اراده خدا به تطهیر و اذهاب رجس، از نوع اراده تشریعی بود، تخصیص آن به اهل بیت(ع) وجهی نداشت. ضمن اینکه مقتضای آیه شریفه و همچنین روایات شیعه و سنی در باب شأن نزول آیه، همگی متضمن مدح و تعظیم و اختصاص تطهیر به اهل بیت(ع) است. این در حالی است که در اراده تشریعی، هیچ‌گونه فضیلتی میان مکلفان وجود ندارد[۱۳۰]. علامه طباطبایی نیز در رد تشریعی بودن اراده در آیه تطهیر می‌فرماید: «اراده تشریعی، منشأ تکالیف دینی برای همه مکلفین است و این، اصلاً با تعابیر آیه سازگار نیست»[۱۳۱].

با توجه به این نکات، بطلان ادعای فیصل نور واضح می‌شود؛ زیرا تعلق اراده الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت(ع) در آیه شریفه، از باب تعلق اراده خداوند به انجام تکالیف شرعی توسط همه مکلفان نیست.

شبهه دوم: فیصل نور برای تأیید دیدگاهش مبنی بر تشریعی بودن اراده در آیه تطهیر، به دعای پیامبر(ص) برای اهل بیت(ع) تمسک کرده، می‌گوید: اینکه پیامبر(ص) بعد از نزول آیه فرمود: «خدایا! اینها اهل بیت من هستند؛ پلیدی را از آنها دور کن و آنها را کاملاً پاک گردان» و نیز فرمود: «خدایا! من و اهل بیتم را به سوی خودت نه به سوی آتش جهنم بازگردان»، چنین دعاهایی با استفاده عصمت از آیه منافات دارد؛ زیرا چنین دعاهایی برای معصوم، تحصیل حاصل است.

جواب:

  1. اگرچه اراده حتمی خدای متعال به دوری اهل بیت(ع) از گناه تعلق گرفته است؛ اما این مسئله باعث جبر و سلب اختیار از آن بزرگواران نمی‌شود؛ بلکه اهل بیت(ع) نیز در هر لحظه، ممکن است با سلب عنایت خداوند، مانند سایر مردم به گناه، خطا، عصیان و نسیان مبتلا شوند؛ از این رو، دعای پیامبر(ص) می‌تواند برای بقا و استمرار طهارت و عصمت اهل بیت(ع) در پرتو عنایت ویژه و اراده حتمی خداوند باشد؛ چنان که همه مؤمنان، حتی پیامبر عظیم الشأن(ص)، دست‌کم روزی ده بار آیه ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ[۱۳۲] را در نماز قرائت می‌فرمایند و با تکرار آن در پیشگاه خدای متعال، بقا و استمرار خود بر صراط مستقیم را از آفریدگار مهربان درخواست می‌کنند و این درخواست، با اینکه بر راه مستقیم باشند و بر راه مستقیم بودن پیامبر حتمی باشد، منافات ندارد[۱۳۳].
  2. هدایت، اذهاب رجس، تطهیر، غفران و امثال آن، مراتب و درجاتی دارد که از ابتدایی‌ترین مرحله شروع می‌شود و تا بی‌نهایت ادامه دارد. اگر مراتب نازله و اولیه این امور (هدایت، اذهاب رجس و...) با عصمت ناسازگار باشد، مراتب عالیه آن سازگار است؛ چنانکه در مقابل اینها کفر، شرک، جحد و انکار، طغیان، معصیت و امثال آن نیز دارای مراتب و درکات است؛ از این رو، پیغمبر اکرم(ص) و سایر معصومین(ع) و هدایت شدگان نیز با وجود دستیابی به مراحل عالیه هدایت، مرتبه عالی‌تر را طلب می‌کردند. در بقیه امور یعنی تطهیر، اذهاب رجس و... نیز این‌گونه است[۱۳۴].
  3. طبق ظاهر برخی روایات در منابع اهل سنت، این بخش از آیه بعد از دعای پیامبر(ص) نازل شده است: «... ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً». فنزلت هذه الآية حين اجتمعوا على البساط...[۱۳۵]. به این ترتیب، ابتدا پیامبر(ص) در دعایش از خداوند خواست که هر نوع پلیدی را از اهل بیت(ع) دور کند و آنها را کاملاً تطهیر سازد و خداوند با نزول این آیه، از استجابت دعای پیامبر(ص) خبر داد؛ از این رو، تحصیل حاصل پیش نمی‌آید.

بنابراین، دعای پیامبر اکرم(ص) برای اهل بیت(ع)، چه قبل از نزول آیه تطهیر و چه بعد از نزول آن، با عصمت آنها منافاتی نخواهد داشت.

شبهه سوم: فیصل نور با استناد به آیه ششم سوره مائده می‌گوید: اگر آیه تطهیر بر عصمت دلالت داشته باشد، باید تمام صحابه، به خصوص آنهایی که در غزوه بدر حضور داشتند، همگی معصوم می‌بودند؛ زیرا شبیه همان تعبیری که درباره اهل بیت آمده، در حق اهل بدر نیز رسیده است: ﴿وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ[۱۳۶].

جواب: قیاس در این مورد، مع الفارق است؛ زیرا گفته شد[۱۳۷] که تصریح آیه تطهیر به انحصار با ذکر واژه «إنما»، تعیین متعلق اراده به صورت اختصاص (اهل البیت)، تأکیدات موجود در آیه و همچنین روایات رسیده در باب شأن نزول آیه، همگی بیانگر آن است که فضیلتی اختصاصی در کار است و این مطلب با اراده تشریعی در آیه ششم سوره مائده که شامل همه مسلمانان تا روز قیامت می‌شود، منافات دارد.

شاهد بر تشریعی بودن آیه ششم سوره مائده این است که عبارت ﴿وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ در پایان آیه وضو، غسل و تیمم آمده است. آیه چنین است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۳۸]. در این آیه کریمه، بعد از اینکه خداوند حکم وضو، غسل و تیمم را تشریح می‌کند، می‌فرماید هدف از تشریع این احکام، طهارت معنوی و اتمام نعمت بر شماست. علامه طباطبایی درباره تفاوت جمله ﴿لِيُطَهِّرَكُمْ و ﴿وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ می‌گوید:

جمله اول، غایت تشریح طهارت‌های سه‌گانه به تنهایی را بیان می‌کند؛ چون پاک شدن، نتیجه این سه دستور است؛ ولی جمله دوم نتیجه تشریع همه احکام را بیان می‌کند که سه دستور مزبور، تنها سهم خود را از آن دارند؛ یعنی از میان همه احکام، سه حکم و از میان همه نعمت‌های دینی، سه نعمت‌اند. پس در حقیقت، دو نتیجه نامبرده یکی خصوصی است و دیگری عمومی.

بنابراین، معنای آیه چنین می‌شود: خدای تعالی نمی‌خواهد بدون جهت بار شما را سنگین کند؛ بلکه می‌خواهد با جعل طهارت‌های سه‌گانه، دو کار کرده باشد: اول اینکه برای شما پاکیزگی را که خاصیت خصوص این سه دستور است، حاصل کرده باشد. دوم اینکه نعمت عمومی‌اش را که همان نعمت دین است، با تشریح این سه حکم تتمیم کرده باشد. شاید شما خدای را بر نعمتش شکر کنید و خدای تعالی شما را خالص برای خود بسازد[۱۳۹].

چنان که ملاحظه شد، منظور از طهارت، طهارت از حدث است که از ناحیه وضو یا غسل یا تیمم به وجود می‌آید و با طهارت تکوینی مطلق در آیه تطهیر ارتباطی ندارد. همچنین روشن شد که منظور از اتمام نعمت، تتمیم نعمت دین با تشریع احکام سه‌گانه است بر این اساس، اینکه فیصل نور می‌گوید: «این آیه، بیشتر مفید عصمت صحابه است؛ زیرا آیه این‌گونه ختم می‌شود: ﴿وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ؛ و یقیناً اتمام نعمت بر آنها، بدون حفظ از معاصی و گناه و حفظ از شر شیطان تصور نمی‌شود»، ادعایی کاملاً بی‌ربط و باطل است. علاوه بر این، خداوند درباره مسلمانان حاضر در غزوه بدر می‌گوید: ﴿لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ[۱۴۰].

در این آیه شریفه نیز منظور از پلیدی شیطان، جنابتی است که در جنگ بدر بر مسلمانان عارض شد و آنها در اثر غسل با آب باران از حدث جنابت پاک شدند[۱۴۱]؛ بنابراین، طهارت در این آیه نیز ارتباطی با طهارت مطلق در آیه تطهیر ندارد[۱۴۲].

همسران پیامبر(ص) و اهل کسا، مصادیق اهل بیت(ع)

دومین دلیلی که فیصل نور برای اثبات ادعایش مبنی بر عدم دلالت آیه تطهیر بر عصمت می‌آورد، این است که مراد از اهل بیت در آیه، همسران پیامبر(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) هستند. او برای اثبات دیدگاهش به قرائنی تمسک کرده است که عبارت‌اند:

یکم) قرینه اول: سیاق در آیات: از نظر فیصل نور از قرائنی که نشان می‌دهد اهل بیت، علاوه بر اهل عبا، همسران پیامبر(ص) را نیز شامل می‌شود، سیاق آیات است. توضیح مطلب اینکه خطاب در همه آیات قبل و بعد از آیه تطهیر به همسران پاک رسول الله(ص) است و تمام امرونهی و وعد و وعیدهای ذکر شده در این آیات متوجه آنهاست[۱۴۳].

فیصل نور در ادامه، اختلاف ضمایر آیه تطهیر با ضمایر آیات قبل و بعد را بر اساس مسئله تغلیب بر طرف می‌کند. او بعد از ذکر آیات ۲۸ - ۳۴ سوره احزاب می‌گوید: خطاب در همه این آیات، به زنان پیامبر(ص) است؛ اما پس از آنکه روشن شد در این خطاب، منفعتی وجود دارد که شامل ازواج پیامبر(ص) و غیر آنها از اهل بیت می‌شود، کلمه «تطهیر» به لفظ مذکر ذکر شد؛ زیرا هرگاه مذکر و مؤنث جمع شوند، مذکر غالب می‌شود؛ چراکه اگر به مذکر ذکر شود، شامل همه اهل بیت می‌شود و علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) به اهل بیت شایسته‌تر هستند؛ از این رو، پیامبر(ص) آنها را به دعای خود اختصاص داد.

و آنچه در بعضی از روایات آمده است که پیامبر(ص) پس از نزول این آیه فرمود: خدایا! اینها (علی، فاطمه، حسن و حسین) شایسته‌تر و سزاوارتر هستند که پلیدی را از آنها دور کنی، ادعای ما را تأیید می‌کند که اهل عبا، شایسته‌تر هستند به اینکه پلیدی از آنها دور گردد[۱۴۴]. بنابراین، فیصل نور به قرینه سیاق آیات، نتیجه می‌گیرد که آیه تطهیر، همسران پیامبر(ص) را نیز شامل می‌شود.

بررسی:

  1. وحدت سیاق در جایی صحیح است که بدانیم متکلم در صدد بیان یک مطلب است یا دست‌کم به خلاف آن علم نداشته باشیم و ندانیم که متکلم درصدد بیان بیش از یک مطلب است یا نه؛ اما در جایی که قرینه داریم متکلم درصدد بیان چند مطلب است، ادعای وحدت سیاق، بدون شاهد خواهد بود[۱۴۵]. آیه تطهیر از نوع اخیر است؛ زیرا قرائنی در آیه شریفه وجود دارد که می‌توان احراز کرد متکلم به دنبال یک موضوع نبوده است:
    1. قرینه اول: لحن آیات مربوط به زنان پیامبر(ص) با انذار و عتاب و تهدید همراه است؛ مانند: ﴿فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ[۱۴۶]؛ ﴿يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ[۱۴۷] و ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ[۱۴۸] و حال آنکه آیه تطهیر با مدح و تعریف اهل بیت(ع) همراه است. این مطلب نشان می‌دهد که اساساً موضوع آیه تطهیر با آیات قبل و بعد، متفاوت است.
    2. قرینه دوم: از روایاتی که قبلاً در باب شأن نزول آیه تطهیر ذکر شد[۱۴۹]، روشن می‌شود که آیه نزول مستقلی دارد؛ چنان که آیات مربوط به همسران پیامبر(ص) نیز شأن نزول مستقل دیگری دارد؛ زیرا این دسته از آیات، به این مناسبت نازل شد که همسران پیامبر(ص) یا برخی از آنها از زندگی مادی خود راضی نبودند و از حضرت درخواست کرده بودند تا آنها را از زینت زندگی مادی بهره‌مند سازد[۱۵۰]. با توجه به این نکات به دست می‌آید که سیاق آیه تطهیر با سیاق آیات قبل و بعد از آن کاملاً مجزاست.
  2. بر فرض اعتبار سیاق در اینجا، سیاق در نهایت بر ظهور آیه تطهیر در همسران پیامبر(ص) دلالت دارد و این ظهور هرگز نمی‌تواند با روایات صحیح و متواتر در نزول آیه در حق پنج تن از اهل بیت(ع) که نص است، مقابله کند؛ زیرا در اصول به اثبات رسیده که نص روایی بر ظاهر قرآن مقدم است[۱۵۱].
  3. در آیات مربوط به زنان پیامبر(ص) از ضمایر مؤنث استفاده شده است؛ در حالی که در آیه تطهیر ضمایر مذکر به کار رفته است؛ مانند: ﴿عَنْكُمْ و ﴿يُطَهِّرَكُمْ و اینکه فیصل نور، مذکر آوردن ضمیر جمع را از باب تغلیب دانست، مشکلی را برطرف نمی‌کند؛ زیرا: اولاً؛ هنگامی می‌توان تغلیب را پذیرفت که محرز شود هیچ یک از دو طرف در نظر گوینده خصوصیتی ندارد و او در شمول حکم، همگان را اراده کرده است و از سوی دیگر، قرینه‌ای هم بر خلاف آن وجود نداشته باشد؛ اما در مسئله مورد بحث، نه فقط برای ما محرز نشده که او خواهان شمول حکم است؛ بلکه قرائن و شواهدی مبنی بر تمایز بین دو طرف در دست داریم[۱۵۲]. در باب شأن نزول آیه تطهیر روشن شد که روایات صحیح و متواتری در مصادر شیعه و سنی وجود دارد که اهل بیت(ع) را در اصحاب کسا منحصر کرده و بیشتر آن روایات، ناظر به خروج همسران پیامبر(ص) از دایره شمول اهل بیت(ع) است[۱۵۳]. البته روایات مخالفی نیز در این زمینه وجود دارد که از حیث تعداد و سند، به هیچ وجه با روایات متواتر و صحیح السند قابل مقایسه نیست[۱۵۴]. ثانیاً؛ خطاب زنان پیامبر(ص) سرشار از سرزنش، عتاب و تهدید است؛ اما خطاب اهل بیت(ع) آراسته به انواع مهربانی و مبالغه در اکرام است. پس با دقت نظر، تباین کامل بین این آیه و آیات پیش و پس از آن بر کسی پوشیده نمی‌ماند[۱۵۵].

البته روشن است که بحث ما در اینجا تغلیب درباره زنان پیامبر(ص) و انضمام و عدم انضمام آنان به اصحاب کساست؛ اما غلبه مذکر بر مؤنث درباره خود آل عبا که فاطمه(س) هم میان آنان است، آن‌گونه که روایات متواتر به آن تصریح کرده‌اند، اشکالی ندارد[۱۵۶].

دوم) قرینه دوم: لغت عرب: از نظر فیصل نور، در لغت عرب شایع و مشهور است که همسر، جزء اهل بیت شمرده می‌شود؛ چنان که هنگام احوال‌پرسی گفته می‌شود: كيف أهلك؛ یعنی همسرت چطور است و او در جواب می‌گوید: «الحمد لله خوب هستند»[۱۵۷].

بررسی:

  1. گفته شد که عده‌ای از اهل لغت مانند زبیدی، به کار بردن اهل برای همسر مرد را از باب مجاز می‌دانند، مگر اینکه قرینه‌ای وجود داشته باشد[۱۵۸]؛ چنان که در مورد شخصی که در پاسخ دوستش که از او می‌پرسد: كيف أهلك، می‌گوید: هم بخير، چنین است؛ زیرا در اینجا قرینه‌ای دال بر تعیین مراد وجود دارد.
  2. ادعای فیصل نور این است که همسر مرد از اهل بیت اوست؛ اما مثالی که می‌زند، ناظر به واژه اهل است نه اهل بیت؛ در حالی که میان «اهل الرجل» و «اهل البیت» او تفاوت وجود دارد. شاهد بر این مطلب، آنکه در بعضی روایات، ام‌سلمه از پیامبر(ص) می‌پرسد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ‌» و آن حضرت در پاسخ می‌فرمایند: «إنك أهلي خير و هؤلاء أهل بيتي»[۱۵۹]. روشن است که پیامبر(ص)، ام‌سلمه را از اهل خود قرار دادند، نه از اهل بیت خویش؛ بنابراین، حتی اگر اطلاق اهل بر همسر صحیح باشد، لازم نمی‌آید اطلاق اهل بیت نیز بر همسر، صحیح باشد.
  3. صحت یا عدم صحت استعمال واژه «اهل بیت» برای زنان پیامبر(ص) برای ما مهم نیست. آنچه اهمیت دارد، این است که مشخص شود منظور از این لفظ در خصوص آیه تطهیر چیست که گفتیم رسول اکرم(ص) که از هرکس به اهداف و معانی قرآن آگاه‌تر است، مصادیق «اهل البیت» را مشخص فرموده است. پیامبر(ص) توضیح داده است که منظور، خصوص اهل کسا هستند و تصریح کرده است که دیگران و خصوصاً همسرانش، از دایره شمول آن خارج‌اند. پیامبر(ص) تأیید کرده است که همسران از اهل اویند و نه از اهل بیتش[۱۶۰].

سوم) قرینه سوم: روایات شیعه: حدیث ام‌سلمه، فیصل نور می‌گوید: در برخی روایات مربوط به آیه تطهیر در نزد شیعه آمده که ام‌سلمه، راوی حدیث، جزء آن کسانی بوده که پیامبر(ص) با عبای مبارکش به همراه آن چند نفر دیگر از او تجلیل کرده است. ام‌سلمه به پیامبر(ص) گفت: «آیا من از اهل تو نیستم»؟ پیامبر(ص) فرمود: «بله». ام‌سلمه گفت: «پس من را داخل اهل عبا کن»[۱۶۱].

در روایت دیگری آمده است که پیامبر(ص) فرمود: «خدایا! من و اهل بیتم را به سوی خودت (بهشت خودت) نه به سوی آتش جهنم برگردان». ام‌سلمه گوید: «گفتم: ای پیامبر خدا! آیا من همراه شما هستم»؟ پیامبر(ص) فرمود: «و تو نیز»[۱۶۲]. بنابراین، این دو روایت نشان می‌دهند که اهل بیت، عام‌تر از آن انحصاری است که شیعه ادعا کرده‌اند[۱۶۳].

بررسی

  1. این روایات اندک با احادیث و روایات متواتر و صحیح، مخالف و معارض است؛ زیرا روایات متواتری در تبیین مصداق اهل بیت(ع)، در منابع فریقین دیده می‌شود که پیامبر(ص) بعد از معرفی اهل بیت خود، در جواب ام‌سلمه که می‌پرسد: آیا من از اهل بیت شما نیستم، با عبارات گوناگونی به او پاسخ منفی می‌دهد و اهل بیت بودن او را نفی می‌کند؛ از جمله: «إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ»[۱۶۴]؛ «تو بر خیر هستی»، «إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ، إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ»[۱۶۵]؛ «تو بر خیر هستی؛ تو بر خیر هستی»، «إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ، إِنَّكِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ‌»[۱۶۶]؛ «تو بر خیر هستی، تو از همسران پیامبری» یا «أَنْتِ عَلَى مَكَانِكِ وَ أَنْتِ إِلَى خَيْرٍ»[۱۶۷]؛ «تو بر مکانت و منزلت خود هستی، تو بر خیر هستی». حتی در برخی روایات، این چنین نقل شده است که ام‌سلمه می‌گوید: «فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَذَبَهُ مِنْ يَدِي فَقَالَ: إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ»[۱۶۸]؛ «من عبا را بلند کردم تا با آنها داخل شوم؛ اما پیامبر(ص) آن را از دست من کشید و فرمود: تو بر خیر هستی». همچنین در روایت دیگری پیامبر(ص) فرمودند: «أنت من صالح نسائي فلو كان قال: نعم كان أحب إلى مما تطلع عليه الشمس»[۱۶۹]؛ «تو از نیکان زنان من هستی. اگر می‌گفت: آری، برای من دوست‌داشتنی‌تر از همه آن چیزهایی بود که خورشید بر آنها طلوع می‌کند».

بنابراین، روایات اندکی که در آنها ام‌سلمه، اهل یا اهل بیت پیامبر(ص) به شمار آمده در مقابل این روایات متواتر و صحیح، غیر قابل پذیرش است و نمی‌توان به آنها استناد کرد.

  1. حدیث ام‌سلمه همانند گفتار پیامبر(ص) درباره سلمان است که فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است»؛ یعنی سلمان از حیث ایمان به ما و متابعت از دستورهای ما گویا از ما اهل بیت است[۱۷۰]. طحاوی، از امامان فقه و حدیث اهل سنت نیز در تأیید این ادعا می‌گوید: ممکن است پاسخ مثبت پیامبر(ص)، به این معنا باشد که تو به خاطر پیروی از آیینم از اهل من به شمار می‌آیی؛ چنان‌که در داستان حضرت نوح(ع) فرزند او از اهل بودن خارج شد و به نوح(ع) گفته شد: ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ[۱۷۱]. پس همان طور که امکان دارد پسر نسبی پیامبر خدا به دلیل تبعیت نکردن او از دین پدر، از اهل بودن خارج شود، جایز است افراد غیرنسبی نیز به دلیل پیروی آنها از آیین پیامبر در اهل او داخل شوند[۱۷۲].
  2. بر فرض که حدیث دوم ام‌سلمه صحیح باشد، جواب پیامبر(ص) به او که فرمود: «وَ أَنْتِ‌»؛ «و تو نیز»، نشان می‌دهد که پیامبر(ص)، ام‌سلمه را فقط در دعا داخل کرده است نه در اهل بیت و مدلول آیه.
  3. چنان که بیان شد،[۱۷۳] اهل و اهل بیت، علاوه بر معنای لغوی و عرفی که بر زنان و فرزندان شخص اطلاق می‌شود، دارای معنای اصطلاحی و شرعی نیز هست. بدون تردید، منظور از اهل بیت در آیه تطهیر و دعای پیامبر(ص)، معنای اصطلاحی و شرعی آن است؛ اما در روایاتی که ام‌سلمه، اهل یا اهل بیت پیامبر(ص) به شمار آمده، معنای لغوی آن مدنظر است و آن روایات، به این معناست که ام‌سلمه، همسر پیامبر(ص) و اهل بیتِ سکونت اوست؛ چنان‌که طحاوی درباره این‌گونه احادیث می‌گوید: «ممکن است مقصود پیامبر(ص) این باشد که ام‌سلمه، از اهل آن حضرت یعنی از همسران اوست و همسران او، اهل وی هستند»[۱۷۴].
  4. با دقت در عبارت پایانی حدیث اول ام‌سلمه که فیصل نور آن را ذکر نکرده است، روشن می‌شود که ام‌سلمه بعد از دعای آن حضرت، زیر کسا وارد شده است؛ زیرا ام‌سلمه می‌گوید: «قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ قَالَ بَلَى فَأَدْخَلَنِي فِي الْكِسَاءِ بَعْدَ مَا مَضَى دُعَاؤُهُ لِابْنِ عَمِّهِ وَ ابْنَيْهِ وَ ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ(س)»[۱۷۵]؛ «گفتم: ای رسول خدا! آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمود: آری. سپس آن حضرت بعد از تمام شدن دعای خود درباره پسرعمویش و پسران او و دخترش فاطمه(س) مرا زیر کسا داخل کرد».

بنابراین، بعد از اینکه پیامبر(ص)، اهل بیت خود را با عبارت «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً» معرفی کرد، ام‌سلمه وارد کسا شده است و چه بسا این عبارت پایانی حدیث، اشاره باشد به اینکه پیامبر(ص)، ام‌سلمه را در آنچه خداوند به اهل بیت اختصاص داده است، شریک نساخت؛ بلکه با در نظر گرفتن موقعیت و شخصیت ام‌سلمه، خواست عنایتی در حق او کرده باشد. البته روشن است که در این صورت، پاسخ مثبت پیامبر(ص) به ام‌سلمه، بر استعمال لغوی و عرفی اهل مبتنی است.

حدیث واثله بن اسقع: گفته شد که فیصل نور انحصار اهل بیت به اهل کسا را قبول ندارد؛ بلکه اهل بیت را اعم از همسران پیامبر(ص) و اهل کسا می‌داند. از دیگر دلایل او برای اثبات این ادعا روایت واثله بن اسقع است. واثله، که خود راوی حدیث کساست، پس از ذکر حدیث و قول پیامبر(ص) که فرمود: «خدایا! اینها به اهل بیت شایسته‌تر هستند»، می‌گوید: «در حالی که در گوشه‌ای از منزل قرار داشتم، گفتم: ای رسول خدا! من از اهل تو هستم؟ پیامبر(ص) فرمود: تو از اهل من هستی. این امیدوارکننده‌ترین عمل من است»[۱۷۶].

فیصل نور بعد از ذکر روایت واثله می‌گوید: تعجب اینجاست که واثله بن اسقع که در سال نهم هجری، در حالی که پیامبر(ص) خودش را برای جنگ تبوک آماده می‌کرد، مسلمان شد، جزء اهل بیت است؛ اما امهات المؤمنین (رضی الله عنهن) جزء اهل بیت نیستند[۱۷۷]. از این سخن فیصل نور استنباط می‌شود که وقتی واثله از اهل پیامبر(ص) باشد، زنان پیامبر(ص) به طریق اولی جزء اهل آن حضرت خواهند بود.

بررسی:

  1. در سند این روایت، شخصی به نام شداد ابوعمار وجود دارد. شداد، غلام معاویة بن ابی‌سفیان[۱۷۸]، از دشمنان اهل بیت(ع) بوده است. در روایتی، خود شداد نقل می‌کند: «بر واثله وارد شدم؛ در حالی که نزد او گروهی بودند که از علی(ع) یاد کردند و او را دشنام دادند. من نیز با آنها علی(ع) را دشنام دادم. زمانی که آنها رفتند، واثله به من گفت: تو هم به این مرد (علی) فحش دادی؟ گفتم: دیدم که اینان علی(ع) را دشنام می‌دهند، من نیز چنین کردم.»..[۱۷۹]. بنابراین، سند روایت واثله به دلیل شداد، ضعیف و از اعتبار ساقط است.
  2. این روایت با روایات متواتر و صحیحی که اهل بیت را منحصر در پنج تن آل عبا می‌دانند، در تعارض است. حتی این روایت با روایت دیگری از خود واثله نیز همخوانی ندارد؛ زیرا در آن روایت که صحیح‌تر و مشهورتر است، گفته واثله و پاسخ پیامبر(ص) نیامده است[۱۸۰]. بعید نیست که خود واثله، قسمت پایانی را به حدیث اضافه کرده باشد؛ زیرا او در مدح خود و معاویه، احادیثی را جعل کرده است؛ مثلاً او در روایتی افراد امین نزد خدا را سه نفر معرفی کرده است: خودش، جبرئیل و معاویه![۱۸۱].
  3. بر فرض صحت سند و با صرف نظر از اشکالات یاد شده، باید گفت که دخول واثله در اهل پیامبر(ص) مبنی بر نوعی مجازگویی است؛ از این رو، اولویت لازم نمی‌آید[۱۸۲]. بیهقی درباره حدیث واثله گفته است: و كأنه جعل واثلة في حكم اهل، تشبيهاً بمن يستحق هذا الإسم لا تحقيقا[۱۸۳]. گویا واثله در این حدیث، از باب تشبیه به اهل آن حضرت، در حکم اهل قرار گرفته است؛ نه اینکه واقعاً مصداق اهل بیت(ع) باشد.

طحاوی نیز در ادامه سخنی که قبلاً در تحلیل حدیث ام‌سلمه بیان شد، می‌گوید: واثله از ام‌سلمه به پیامبر(ص) دورتر است؛ زیرا واثله، مردی از بنی لیث بود و از قریش محسوب نمی‌شد؛ ولی ام‌سلمه از قریش بود. در عین حال، می‌بینیم که آن حضرت به واثله می‌گوید: تو از اهل من هستی؛ و این به آن معناست که تو به خاطر پیروی از دین و ایمانی که به من داری در زمره ما هستی[۱۸۴].

احتجاج علی(ع) با ابوبکر: طبق روایات شیعی، هنگامی که حضرت علی(ع) برای ابوبکر استدلال می‌کرد، به او فرمود: «فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَ لِي وَ لِأَهْلِي وَ وُلْدِي آيَةُ التَّطْهِيرِ مِنَ الرِّجْسِ أَمْ لَكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِكَ»[۱۸۵]؛ «ای ابوبکر! تو را به خدا قسم آیا آیه تطهیر از پلیدی، درباره من و خانواده من و فرزندانم نازل شده است یا درباره تو و خانواده‌ات»؟

فیصل نور می‌گوید: «ما به وضوح می‌دانیم که مقصود علی(ع) به کلمه «أهلی»، فاطمه زهرا(س) است؛ یعنی همسر، جزئی از اهل بیت مرد است»[۱۸۶]؛ بنابراین، روایت فوق، شاهدی است بر دخول همسران در اهل بیت مرد.

بررسی: رد این دلیل، همانند پاسخی است که در قسمت «لغت عرب» بیان شد و ما در اینجا اجمالاً به آن نکات اشاره می‌کنیم:

  1. از نظر برخی لغویون مانند زبیدی، استعمال واژه «اهل» برای همسر مرد، مجاز است و با وجود قرینه، مانعی برای اراده معنای مجازی وجود ندارد.
  2. ادعای فیصل نور با تنظیر او تطابق ندارد؛ زیرا او ادعا می‌کند که همسر مرد از اهل بیت اوست؛ اما مثالش ناظر به واژه اهل است؛ در حالی که بین این دو استعمال، تفاوت وجود دارد.
  3. آنچه در اینجا محل نزاع است، مصداق واژه «اهل بیت» در آیه تطهیر است و پیامبر(ص) که یگانه راه شناسایی مصادیق اهل بیت است، در موارد متعدد تصریح کرده‌اند که اهل بیت، خصوص پنج تن آل عباست.

چهارم) قرینه چهارم: آیات قرآن: فیصل نور آیات بسیاری از قرآن را که در آنها واژه‌های اهل البیت، اهل و آل به کار رفته‌اند، ذکر می‌کند[۱۸۷]. برای نمونه، به ذکر چند مورد بسنده می‌شود:

  1. ﴿قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ[۱۸۸]. فیصل نور می‌گوید: «به اجماع علما، مخاطب در آیه فوق، ساره همسر ابراهیم(ع) است و این نشان می‌دهد که همسر از اهل بیت است»[۱۸۹].
  2. ﴿فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا[۱۹۰]. فیصل نور می‌گوید: «مخاطب در اینجا نیز همسر موسی(ع) است»[۱۹۱].
  3. ﴿إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ[۱۹۲]. فیصل نور بعد از ذکر آیات می‌گوید: «این آیات، با صراحت به ما می‌فهمانند که همسران، داخل اهل بیت هستند؛ مثلاً همسران پیامبر(ص) در آل بیت ایشان داخل می‌شوند و.»..[۱۹۳].

بررسی:

  1. نزاع ما با فیصل نور بر سر واژه «اهل البیت» است؛ اما در همه آیاتی که او به عنوان نظایر آورده، به جز یک مورد که در آن، واژه «اهل البیت» به کار رفته، در بقیه آیات از اهل و آل استفاده شده است و چنان که گفته شد، کاربرد «اهل البیت» با «اهل»، متفاوت است.
  2. در مورد واژه اهل البیت نیز اشاره شد[۱۹۴] که همسران پیامبر(ص) به معنای لغوی و عرفی، جزء اهل البیت به شمار می‌آیند؛ اما آنچه در اینجا محل نزاع است، این است که آیا در آیه تطهیر، اهل البیت به معنای عرفی و لغوی است که همسران پیامبر(ص) را نیز در بر بگیرد یا به معنای اصطلاحی شرعی است و منظور از آن، خصوص افرادی است که در روایات نقل شده از پیامبر(ص) معرفی شده‌اند؟ ما ثابت کردیم که اهل البیت در آیه شریفه، به معنای اصطلاحی شرعی است که فقط اهل کسا را شامل می‌شود[۱۹۵].[۱۹۶]

عدم دلالت آیه تطهیر بر عصمت سایر ائمه(ع)

از نظر فیصل نور، از دیگر دلایل عدم دلالت آیه بر عصمت، این است که آیه تطهیر در صورت اختصاص به پنج تن آل عبا، سایر امامان دوازده‌گانه از اهل بیت پیامبر(ص) را شامل نمی‌شود. او در این باره می‌گوید «نُه نفر از ائمه از این عصمت خارج می‌شوند؛ زیرا آیه شامل آنها نمی‌شود و درمیان همه ائمه، فقط به علی، حسن و حسین اختصاص دارد»[۱۹۷].

بررسی:

  1. اگر از آیه شریفه، عصمت نُه نفر از ائمه(ع) قابل اثبات نباشد، لازمه‌اش این نیست که این آیه بر عصمت پنج تن که شامل سه امام می‌شود، دلالت ندارد. ما عصمت امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین(ع) را از آیه تطهیر اثبات می‌کنیم و پس از آن، عصمت سایر ائمه(ع) را به گفتار این سه امام معصوم مستند می‌کنیم.
  2. در زمان نزول آیه، فقط پنج تن از چهارده معصوم(ع) حضور داشتند؛ از این رو، پیامبر(ص) کسا را روی خود و آنان انداخت و آیه نازل شد که طبیعتاً خطاب متوجه آنان بود؛ اما این مطلب دلالت نمی‌کند بر اینکه عنوان «اهل البیت» به افراد موجود در آن زمان منحصر بوده است؛ بلکه از برخی روایات مانند حدیث ثقلین استفاده می‌شود که «اهل البیت»، اعم از خمسه طیبه و سایر ائمه(ع) است. در حدیث ثقلین که شیعه و اهل سنت به صورت متواتر آن را نقل کرده‌اند، پیامبر(ص) می‌فرماید: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ الْأَرْضِ إِلَى السَّمَاءِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»[۱۹۸]. «من چیزی در میان شما می‌گذارم که اگر به آن تمسک کنید، هرگز بعد از من گمراه نمی‌شوید. یکی از آن دو، بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب خدا ریسمان کشیده شده از آسمان به سوی زمین و [دیگری] عترت و اهل بیتم که این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا آنکه بر حوض کوثر بر من وارد می‌شوند. پس بنگرید که چگونه بعد از من، با آن دو رفتار می‌کنید».

بنابراین، طبق حدیث ثقلین، عنوان «اهل البیت» به افراد موجود در زمان نزول منحصر نیست؛ بلکه تا قیامت استمرار دارد؛ به ویژه آنکه با وصف «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»، بر این استمرار تأکید شده است؛ به این ترتیب، ادعای شیعه که تمام ائمه(ع) را جزء اهل بیت می‌داند، اثبات می‌شود[۱۹۹].

عدم صلاحیت حضرت زهرا(س) برای امامت، به دلیل زن بودن

فیصل نور می‌گوید: آنچه در این آیه به علی، حسن و حسین اختصاص دارد- البته به گمان شیعه - برای فاطمه زهرا(س) هم ثابت شده است؛ اما خصایص امامت برای زنان ثابت نیست. اگر در این آیه، دلیلی برای عصمت داشته باشد، پس هر کسی که چنین صفاتی را داشته باشد که در آیه ذکر شده است، شایستگی امامت را دارد. حضرت زهرا(س) هم از چنین شایستگی و اعتباری برخوردار بود و این نشان می‌دهد که مقصود آیه، امامت و عصمت نیست[۲۰۰].

بررسی:

  1. کسانی که به آیه تطهیر بر عصمت پنج تن آل عبا استدلال کردند، ادعا نکرده‌اند که هرکس معصوم است، امام نیز هست یا این آیه بر عصمت هرکس دلالت کند، بر امامت او نیز دلالت می‌کند تا اشکال شود که حضرت زهرا(س) مشمول دلالت آیه بر عصمت است و از آنجا که زن است، نمی‌تواند امام باشد[۲۰۱]؛ بنابراین، بین عصمت و امامت تلازمی وجود ندارد و کسی به این مطلب قائل نشده است که فقط امام باید معصوم باشد؛ زیرا ۱۲۴ هزار پیامبر، همگی معصوم بودند؛ اما همگی امام نبودند. آنچه مورد تأیید است، این است که هر امامی حتماً باید معصوم باشد.
  2. آیه تطهیر به تنهایی امامت را اثبات نمی‌کند؛ بلکه به ضمیمه برخی مقدمات دیگر، بر امامت دلالت دارد و صورت استدلال به آیه، برحسب اختلاف مقدماتی که به آن ضمیمه می‌شود، مختلف است. از مقدماتی که در استدلال بر امامت به آیه ضمیمه می‌شود، ادعای امامت از جانب آنان است و نتیجه استدلال، این است که هر یک از افراد اهل بیت که ادعای امامت کرده باشد، این آیه دلیل بر صدق ادعای او در خصوص امامت و تمام مدعاهای اوست و از آنجا که حضرت فاطمه(س) ادعای امامت نکرده است، مشمول این استدلال نیست تا اشکال فوق پیش آید[۲۰۲].[۲۰۳]

طهارت، مستلزم ثبوت پلیدی سابق

فیصل نور قائل است زدودن پلیدی، مستلزم آن است که ابتدا پلیدی باشد تا خداوند آن را از بین ببرد و این، با اعتقاد شیعه به عصمت اهل بیت‌(ع) از ابتدای عمر سازگاری ندارد[۲۰۴]؛ بنابراین، آیه بر عصمت اهل بیت(ع) دلالتی ندارد.

بررسی: برای پاسخ به این شبهه، لازم است ابتدا واژه «یذهب» را در لغت عرب بررسی کنیم. «یذهب»، فعل مضارع باب افعال، از ریشه «ذهب» است. «ذهب» در لغت، به معنای رفتن[۲۰۵]، راه رفتن روی زمین و عبور کردن[۲۰۶] آمده است. هرگاه ذهب به باب افعال برود، به معنای ازاله است: أذهبه غيره: أزاله[۲۰۷]. با جست‌وجو در کتب لغت، با کاربردهای مختلفی از واژه ازاله روبه‌رو می‌شویم. برای نمونه، ابن فارس درباره ریشه «زول» می‌نویسد: الزاء و الواو و اللام أصل واحد يدل على تنحي الشيء عن مكانه[۲۰۸]. برای روشن شدن واژه «تنحی»، وقتی به ریشه «ن حو» رجوع می‌کنیم، به واژه‌های «صرف» و «عدول» می‌رسیم: نحوت بصري اليه: صرفت. و أنحيت عنه بصري أي عدلته[۲۰۹]؛ «نگاهم را به سوی او برگرداندم و نگاهم را از او برداشتم».

تا اینجا روشن شد که اذهاب به معنای ازاله است و ازاله نیز با واژه‌های «تنحی»، «صرف» و «عدول» منطبق است که همه این کاربردها بیانگر معنای رفع است. رفع یعنی از بین بردن بعد از ثبوت شیء؛ به این صورت که چیزی آورده شود تا شیء را زائل کند. این در حالی است که علاوه بر این کاربردها، ازاله در مورد دفع هم به کار رفته است. ابن منظور ذیل واژه دفع می‌نویسد: الدفع: الإزالة بقوة[۲۱۰]. «دفع یعنی بازگرداندن با قوت»؛ بنابراین، اذهاب (یا ازاله) در نگاه لغوی، علاوه بر رفع، گنجایش معنای دفعی را نیز دارد؛ البته به هر نوع ازاله‌ای دفع نمی‌گویند؛ بلکه ازاله‌ای متضمن معنای دفع است که در نقطه اوج و قوت باشد؛ یعنی قبل از ثبوت شیء، چیزی آورده شود تا از ابتدا جلوی شیء گرفته شود.

در مورد آیه تطهیر، شواهد درونی و بیرونی، بیانگر اذهاب رجس در تمام حوزه‌ها و در تمام زمان‌هاست و این، همان ازاله فراگیر و همیشگی و در نقطه قوت است که به معنای دفع به کار رفته است. از مهم‌ترین قرائن درونی آیه - چنان که بیان شد[۲۱۱] - اطلاق اراده تکوینی، «انما»، «ال» جنس در «الرجس» و تأکید در تطهیر است که نشان می‌دهد خداوند بر اساس اراده مطلق و تخلف ناپذیرش، هر گونه پلیدی را از خصوص اهل بیت(ع) پاک کرده است.

قرائن خارجی نیز مؤید معنای دفعی اذهاب رجس است. از شواهد بیرونی، آن است که بر اساس دلالت متون روایی و دیدگاه عالمان، پیامبر اکرم(ص) در مفاد آیه داخل است. آیا می‌توان گفت در پیامبر(ص) هم پلیدی وجود دارد؟! حتی ممکن نیست در این آیه، اذهاب رجس (از بین بردن پلیدی) یک بار به معنای دفع از پیامبر(ص) و بار دیگر به معنای رفع از اهل بیت(ع) باشد؛ زیرا این به معنای استعمال لفظ مشترک در چند معنا، بدون داشتن جامع بین آنهاست[۲۱۲] و طبق نظر مشهور اصولیون، استعمال لفظ در بیش از یک معنا عقلاً جایز نیست[۲۱۳].

بنابراین، اراده تکوینی اطلاقی در آیه تطهیر و شواهد دیگر درونی و بیرونی نشان می‌دهند که اذهاب رجس، نه فقط از آینده است؛ بلکه درباره گذشته هم بوده است؛ یعنی اهل بیت(ع) در اصل پاک و معصوم بوده‌اند و گناه و رجسی مرتکب نشده‌اند تا خداوند متعال بخواهد با برداشتن آن پلیدی‌ها، اذهاب رجس کرده باشد و این اذهاب فراگیر و همیشگی، همان دفع است[۲۱۴].

معنای رجس

فیصل نور قبل از بیان روایات دال بر عدم عصمت ائمه(ع)، به بررسی معنای رجس می‌پردازد. چنان که گفته شد[۲۱۵]، از دلایل استفاده عصمت از آیه شریفه تطهیر، دقت در واژه «الرجس» است. فیصل نور با توجه به این مطلب می‌گوید: «شیعه چنین می‌پندارند که نفی کردن پلیدی در آیه تطهیر، دلیلی برای گفته‌هایشان در مورد عصمت امامان است»[۲۱۶].

او برای رد این پندار، ابتدا معنای رجس را در آیات بررسی می‌کند. او می‌گوید: کلمه «الرجس» در قرآن در مواضع متعددی به کار رفته است:

  1. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۲۱۷].
  2. ﴿كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۲۱۸].
  3. ﴿قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ[۲۱۹].
  4. ﴿قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ[۲۲۰].
  5. ﴿سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۲۲۱].
  6. ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ[۲۲۲].
  7. ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۲۲۳].
  8. ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۲۲۴].

فیصل نور بعد از ذکر تمام موارد کاربرد واژه رجس در قرآن، نتیجه می‌گیرد که در هیچ یک از آیات، دلیلی بر حمل مفهوم کلمه «الرجس» بر عصمت وجود ندارد؛ آن چنان که شیعه در آیه تطهیر ادعا می‌کنند[۲۲۵].

فیصل نور بعد از اینکه معنای رجس را از منظر قرآن بررسی می‌کند، روایاتی را از منابع شیعی در تأیید ادعایش می‌آورد. او در این باره می‌گوید: روایاتی که شیعه در این مورد از ائمه نقل کرده‌اند، مؤید گفته‌هایمان است؛ از جمله قول امام صادق(ع) در مورد آیه تطهیر که گفته: کلمه «الرجس»، همان شک است[۲۲۶] و امام باقر(ع) گفته: رجس، همان شک است، به خدا در خدایمان تردید نمی‌کنیم[۲۲۷] و در روایتی: در دینمان[۲۲۸] و در دیگری: در خداوند به حق و دینش[۲۲۹]، هرگز تردید نمی‌کنیم.

همچنین امام صادق(ع) درباره آیه ﴿كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۲۳۰] گفته: آن شک است[۲۳۱] و[۲۳۲].

بنابراین، فیصل نور با استفاده از آیات قرآن و همچنین روایات شیعی ثابت می‌کند که منظور از اذهاب رجس، آن عصمتی که شیعه در مورد امامان خود می‌پندارند، نیست.

بررسی: در اینجا از آنجا که فیصل نور برای رد نظریه شیعه، از آیات و روایات استفاده کرده است، ما نیز در همین راستا به بررسی معنای رجس در آیات و روایات می‌پردازیم.

آیات: واژه رجس در هشت سوره قرآن کریم، ده مرتبه در موارد متعدد و مختلف به کار رفته است. این موارد عبارت‌اند از: رجس به معنای شراب و قمار[۲۳۳]، بت‌ها[۲۳۴]، مردار، خون و گوشت خوک[۲۳۵]، شک و تردید[۲۳۶]، ضلالت و کفر[۲۳۷]، عذاب[۲۳۸] و منافقان[۲۳۹]؛ بنابراین، قرآن کریم این واژه را علاوه بر پلیدی و آلودگی‌های ظاهری مانند شراب، مردار، خون و گوشت خوک، درباره پلیدی‌های معنوی مانند شک، ضلالت، کفر و نفاق نیز به کار برده است.

با تأمل در این معانی و مصداق‌ها روشن می‌شود که لفظ رجس برای تک تک این معانی، جداگانه وضع نشده است تا هر یک از این معانی، معنایی مستقل برای رجس باشد و لفظ رجس برای آنها مشترک لفظی باشد؛ بلکه برای یک معنای جامع و مشترک (مثلاً پلیدی) وضع شده و معانی دیگر از مصداق‌های آن معنای جامع و مشترک است. بر این اساس، هرگاه کلمه رجس به کار رود و قرینه‌ای دال بر اراده مصداق خاصی از معنایش نباشد، در معنای مطلق ظهور پیدا می‌کند و از آن استفاده می‌شود که همه مصداق‌های معنا مراد گوینده است؛ زیرا اگر مصداق خاصی مرادش بود، باید کلامش را مقید می‌کرد و با قرینه‌ای که بر آن مصداق خاص دلالت کند، می‌آورد[۲۴۰].

از سوی دیگر، گفته شد که در آیه تطهیر، «ال» در «الرجس»، «ال» جنس است؛ بنابراین، اینکه خداوند متعال اراده کرد تا از اهل بیت پیامبر(ص)، رجس را دور کند، مقصود نفی طبیعت و ماهیت رجس با تمام مراتب و درجات آن است. در نتیجه، با توجه به این نکته ادبی و نبود قرینه‌ای که دال بر اراده مصداق خاصی از معنای رجس باشد، روشن می‌شود که خداوند تمام مصادیق پلیدی و ناپاکی اعم از پلیدی اعتقادی، فکری، رفتاری و اخلاقی را از اهل بیت(ع) دور کرده است و این معنایی که از واژه رجس در آیه تطهیر دریافت شد، همان تعریف عصمت است که با عبارت ﴿يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا مورد تأکید قرار گرفته است؛ در حالی که اگر خداوند گونه خاصی از رجس را اراده کرده بود، این تأکید و عنایت معنا نداشت.

روایات: همان طور که فیصل نور ادعا کرد، در روایاتی متعدد با بیان‌های متفاوت، «الرجس» در آیه تطهیر، به شک تفسیر شده است. باید توجه داشت که این روایات، با تفسیر «الرجس» به مطلق پلیدی و دلالت آیه بر عصمت اهل بیت(ع) منافات ندارد؛ زیرا:

اولاً؛ ممکن است حمل شک بر رجس، از باب مبالغه در سببیت باشد؛ زیرا شک در وجود پروردگار علت هرگونه پلیدی و گناه در انسان است و با از بین رفتن شک، انسان‌ها از هر گناه و کار زشتی مصون می‌مانند. مولی محمد صالح مازندرانی، شارح کتاب شریف کافی، در این باره می‌نویسد: قوله (و الرجس هو الشك) و الرجس مسبب عن الشك في الله و الحمل للمبالغة في السببية حتى كان السبب صار نفس المسبب كما أن الحصر كذلك أيضاً[۲۴۱]. حضرت فرمودند: «رجس همان شک است» و رجس، معلول شک در خداوند است و حمل (شک بر رجس)، به خاطر مبالغه در سببیت است؛ تاجایی که سبب (شک)، خود مسبب (رجس) گردیده است؛ همان طور که حصر نیز این چنین است.

ثانیاً؛ ممکن است تفسیر رجس به شک، از این حیث باشد که هر چیزی که شامل شک در دین و احکام و شرایع الهی شود، رجس و پلیدی است. طبق این تفسیر، اهل بیت(ع) هیچ‌گونه شک و حیرتی در امور دین ندارند یا ممکن است شک در رب که در برخی روایات آمده است، کنایه از معصیت باشد؛ زیرا هرکس به درجه یقین به خدا و روز قیامت برسد، از او گناه و زشتی سر نمی‌زند[۲۴۲].

ثالثاً با توجه به قرائن و نکاتی که در ادامه می‌آید، روشن می‌شود که مقصود روایات، این نیست که مراد از «الرجس» در این آیه، فقط شک در وجود خدا یا شک در دین باشد؛ بلکه مقصود تأکید بر شمول رجس به شک و دلالت آیه بر پاکی اهل بیت(ع) از شک در وجود خدا و شک در دین است و با شمول دلالت آیه بر پاکی از مصادیق دیگر پلیدی از قبیل نفاق، بخل، حسد، کینه و سایر صفات رذیله و افکار و عقاید باطل و اعمال و رفتار زشت، منافات ندارد:

نکته اول: چنان که بیان شد[۲۴۳]، آوردن رجس با الف و لام که ظهور در جنس بودن دارد و واقع شدن آن در سیاق فعل ﴿لِيُذْهِبَ که در معنای فعل نفی است، موجب شده است که اطلاق و شمول رجس درباره جمیع مصادیق تقویت شود و عبارت ﴿لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ، ظهور قوی در معنای دور کردن مطلق پلیدی از اهل بیت(ع) داشته باشد و عطف فعل ﴿يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا، که بر طهارت کامل اهل بیت(ع) دلالت دارد، آن ظهور را تقویت کرده و به مرتبه‌ای رسانده که تخصیص آن، به خصوص شک در رب یا شک در دین مستهجن و نامناسب با فصاحت است و به اصطلاح، اطلاق آن آبی از تقیید شده است.

نکته دوم: لحن آیه، لحن تکریم و تشریف است و آیه در مقام بیان کرامت و فضیلت اختصاصی برای اهل بیت(ع) است و مناسب با این لحن و مقام، دوری و پاکی اهل بیت(ع) از مطلق پلیدی است؛ وگرنه خیلی از مؤمنان با اهل بیت، در پاکی از شک در رب یا شک در دین، مشترک‌اند[۲۴۴].

منابع

پانویس

  1. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲ و امامت اهل بیت، ص ۱۹؛ خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ ـ ۴۲۵.
  4. معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۹۳؛ المصباح المنیر، ج۱، ص۳۷؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۸۶؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۹؛ أقرب الموارد، ج۱، ص۲۳؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۳۱.
  5. «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.
  6. «(خواهر موسی) گفت: می‌خواهید شما را به خانواده‌ای رهنمون شوم که او را برای شما نگه‌دارند و خیراندیش او باشند؟» سوره قصص، آیه ۱۲.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۰.
  8. «سرپرست آن جز پرهیزگاران نیستند» سوره انفال، آیه ۳۴.
  9. التبیان، ج۸ ص۳۳۹-۳۴۱؛ مجمع البیان، ج۷-۸ ص۲۵۹؛ تفسیر طبری، ج۲۲، ص۱۰-۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۱-۱۶۳؛ نورالأبصار، ص۲۲۳-۲۲۶؛ تفسیر المراغی، ج۲۲، ص۷؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۳۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۰۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۲؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۰-۳۱۲.
  10. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲ و امامت اهل بیت، ص ۲۰؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۷.
  11. الدرالمنثور، ج۶، ص۵۳۱.
  12. اسباب النزول، ص۲۴۰.
  13. میزان الاعتدال، ج۳، ص۹۳-۹۶.
  14. تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۳-۴۵۸.
  15. اسباب النزول، ص۲۳۹.
  16. تهذیب التهذیب، ج۴، ص۲۸-۲۹.
  17. تهذیب التهذیب، ج۲، ص۵۶۱.
  18. تفسیر طبری، ج۲۲، ص۱۱.
  19. الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۱.
  20. شرح نهج‌البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۳، ص۱۲؛ مفاهیم القرآن، ج۵، ص۳۰۱.
  21. شرح نهج‌البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۳، ص۵۵.
  22. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲؛ امامت اهل بیت، ص ۲۲.
  23. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۹۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۳۸۲؛ تفسیر کبیر، ج۲۰، ص۲۰۹؛ فتح القدیر، ج۴، ص۲۸۱.
  24. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲؛ خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ - ۴۲۵.
  25. التبیان، ج۸، ص۳۴۰.
  26. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۱-۱۶۲.
  27. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲؛ خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ – ۴۲۵؛ اباذری، محمود، ادعیه و زیارات مهدوی، ص ۹۲-۹۳.
  28. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ ـ ۴۲۵؛ امامت اهل بیت، ص ۲۴.
  29. جواهر العقدین، ص۱۹۸؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۷۳.
  30. غایة المرام، ج۳، ص۱۷۴.
  31. مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۲ و ۳۳۹.
  32. الفصول المهمه، ص۲۳.
  33. کفایة الطالب، ص۵۴.
  34. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۸.
  35. الریاض النضره، ج۴، ص۱۳۰.
  36. نورالأبصار، ص۲۲۳-۲۲۶.
  37. ینابیع الموده، ج۱، ص۳۴۹.
  38. غایة المرام، ج۳، ص۱۷۳-۲۱۱؛ الدر المنثور، ج۶، ص۵۳۲-۵۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۳-۴۵۹.
  39. تفسیر طبری، ج۲۲، ص۱۲-۱۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۵۳۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۴-۴۵۵؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۷۳-۲۱۱.
  40. تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۱ـ ۱۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص ۵۳۲ـ ۵۳۳؛ اسباب النزول، ص ۲۳۹؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۳.
  41. مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص۲۰۸، ح۲۶۴۲۹. «قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ... قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ؟ قَالَ: «بَلَى، فَادْخُلِي فِي الْكِسَاءِ»؛ قَالَتْ: فَدَخَلْتُ فِي الْكِسَاءِ بَعْدَمَا قَضَى دُعَاءَهُ لِابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ وَابْنَيْهِ، وَابْنَتِهِ فَاطِمَةَ».
  42. مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۳. فكان ذلك مما قد يجوز أن يكون أراد به أنها من أهله، لأنها من أزواجه، و زوجه أهله، لا أنها من أهل الآية المتلوة في هذا الباب.
  43. مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۲۵۵.
  44. مسند احمد بن حنبل، ج۱۳، ح۱۶۹۲۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۹، ح۴۷۰۶.
  45. روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۲.
  46. تفسیر طبری، ج۲، ص۱۱؛ الدر المنثور، ج۶، ص۵۳۳-۵۳۵.
  47. مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۹.
  48. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲؛ امامت اهل بیت، ص ۲۶-۳۳.
  49. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  50. «خدا نمى‏ خواهد شما در رنج افتيد، بلكه مى‏ خواهد كه شما را پاكيزه سازد» سوره مائده، آیه ۶.
  51. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ - ۴۲۵.
  52. مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج۴، ص۹۱۳.
  53. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۸۵ و ۱۰۹.
  54. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۵۳۲-۵۳۴؛ صحیح بخاری، مجلد، جزء ۷ تا ۹، کتاب الأحکام، باب ۱۱۴۸، ح۲۰۳۴، ص۷۲۹؛ ر.ک: صحیح مسلم، کتب الإماره، ۳۳، باب ۱، ج۶، جزء ۱۲، ح۶/۲۰۲، ص۱۹۹.
  55. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۲، ص۷۹ و ۸۰.
  56. «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را» سوره نساء، آیه ۵۹.
  57. در این آیه امر به اطاعت از خدا ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ امری مستقل است و امر به اطاعت از رسول و اولی الامر با تکرار دوباره فعل و با یک امر واحد بیان شده است: ﴿أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.
  58. «آن ‌چه را رسول خدا براى شما آورده، بگیرید [و اجرا کنید]، و از آن‌چه نهى کرده، خوددارى نمایید» سوره حشر، آیه ۷.
  59. «پس آنان که فرمان او را مخالفت مى‌‌کنند، باید بترسند از اینکه فتنه‌اى دامنشان را بگیرد، یا عذابى دردناک به آنها برسد» سوره نور، آیه ۶۳.
  60. «هر که از پیامبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
  61. «هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‌‌گوید، آن‌چه مى‌‌گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  62. اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص ۸۴-۸۷
  63. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
  64. تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۲.
  65. تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۳.
  66. المصباح المنیر، ج۱، ص ۳۷.
  67. روح المعانی، ج۲۲، ص۲۵.
  68. و متى قيل إن صدر الآيه و ما بعدها في الأزواج، فالقول فيه إن هذا لا ينكره من عرف عادة الفصحاء في كلامهم، فانهم يذهبون من خطاب إلی غيره و يعودن إليه، و القرآن من ذلك مملوء و كذلك كلام العرب و أشعارهم، مجمع البیان، ج۷-۸، ص۳۰۷.
  69. خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه۳۳.
  70. الکشاف، ج۱، ص۳۵۴؛ تفسیر کبیر، ج۸، ص۲۲؛ تفسیر المنار، ج۳، ص۲۲۸؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۵۰؛ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۱۹۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۳، التبیان، ج۱، ص۴۴۱.
  71. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲؛ امامت اهل بیت، ص ۲۶-۳۳.
  72. والذی یظهر من الآیة أنها عامة فی جمیع أهل البیت من الأزواج و غیرهم. و إنما قال: ﴿يُطَهِّرَكُمْ لان رسول الله و علیا و حسنا و حسینا کان فیهم، و إذا أجتمع المذکر و المؤنث غلب المذکر؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۸۳.
  73. التحریر و التنویر، ج۲۱، ص۲۴۶. کاربرد ضمیر جمع مذکر در آیه به خاطر غلبه دادن مذکر بر مؤنث است؛ زیرا یکی از مخاطبان آیه وجود پیامبر است.
  74. الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸ ص۳۵: مذکر آمدن ضمایر در آیه تطهیر به خاطر حضور رسول خدا در دایره مخاطبان است و هنگامی که مذکر و مؤنث اجتماع کنند مذکر بر مؤنث غلبه داده می‌شود.
  75. ادب فنای مقربان، ج۵، ص۱۲۲.
  76. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۳، ص۴۹۳؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ معانی القرآن للجصاص، ج۵، ص۳۴۸؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۲، ص۱۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۴۵؛ مناقب علی بن أبی طالب، ح۴۷۸، شواهد التنزیل، ج۲ ص۸۷؛ سبل الهدی و الرشاد للصالحی الشامی، ج۱۱، ص۱۲. ام‌سلمه که میگوید پس از نزول آیه تطهیر، من جلو رفته و از حضرت پرسیدم آیا من هم عضو اهل بیت هستم؟ حضرت پاسخ داد تو آدم خوبی هستی و از همسران پیامبر هستی.
  77. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۸؛ مسند احمد ج۶، ص۳۲۳، المعجم الکبیر للطبرانی، ج۳، ص۵۳؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵.
  78. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۷۷-۷۹.
  79. و الظاهر أن المراد به بيت الطين و الخشب لا بيت القرابة و النسب و هو بيت السكنی لا المسجد النبوي كما قیل، و حينئذ فالمراد بأهله نساؤه (ص) المطهرات للقرائن الدالة على ذلك من الآيات السابقة و اللاحقة مع أنه عليه الصلاة و السلام ليس له بيت يسکنه سوی سكناهن، و روی ذلك غیر واحد، أخرج ابن أبی حاتم و ابن عساکر من طریق عكرمة عن ابن عباس رضی الله تعالی عنهما نزلت ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ إلخ فی نساء النبی خاصة؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۴.
  80. و التعريف في البيت تعريف العهد وهو بيت النبيء و بيوت النبي عليه الصلاة و السلام كثيرة فالمراد بالبيت هنا بيت كل واحدة من أزواج النبيء وكل بيت من تلك البيوت أهله النبيء و زوجه صاحبة ذلك؛ التحریر و التنویر، ج۲۱، ص۲۴۶.
  81. تفسیر أبی السعود، ج۴، ص۳۲۰.
  82. ادب فنای مقربان، ج۵، ص۵۹.
  83. مضمون این روایت را بیشتر مفسّران شیعه و سنّی نقل کرده‌اند؛ برای نمونه الدر المنثور، جص ۶۰۴؛ جامع البیان، ج۱۴، ج۲۲، ص۱۲ – ۱۴؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۱.
  84. ادب فنای مقربان، ج۵، ص۵۷.
  85. ادب فنای مقربان، ج۵، ص۲.
  86. «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.
  87. «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است» سوره هود، آیه ۴۶.
  88. «خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.
  89. ادب فنای مقربان، ج۵، ص۷۹.
  90. بحار الأنوار، ج۳۹، ص۲۹۹. ولایت علی بن ابی طالب (ع) برایم محبوب‌تر از ولادت من از اوست؛ چون ولادت از امیرمؤمنان (ع) فضیلت است و ولایت او فریضه.
  91. اهل بیت در آیه تطهیر، ص۳۵.
  92. و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی تعالی عنهم تحت الکساء، و قوله علیه الصلاة و السلام اللّهم هؤلاء أهل بیتی و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی، و هی مخصصة لعموم أهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵.
  93. أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم أحد الثقلین؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۲، ص۱۶.
  94. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۷۲-۷۷.
  95. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۰ ـ ۱۰۵.
  96. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  97. اضواء البیان، ج۶، ص۲۳۷.
  98. «اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است)؛ چراکه به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.
  99. ر.ک: جامع البیان، ج۲۸، ص۱۰۴؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۸۸؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۱۸۴؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص۲۴۲.
  100. «بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزه‌گیر باشند» سوره تحریم، آیه ۵.
  101. «ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد و این (کار) بر خداوند آسان است» سوره احزاب، آیه ۳۰.
  102. الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸ و ۱۹۹.
  103. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰.
  104. جامع البیان، ج۲۲، ص۵ و ۶.
  105. جامع البیان، ج۲۲، ص۶ و ۷؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۲ – ۴۴.
  106. جامع البیان، ج۲۲، ص۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۶۰ و ۳۶۱، ح۳۹۶۳؛ مسند احمد، ج۶، ص۲۹۲ و ۲۹۳: «حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أُمَّ سَلَمَةَ تَذْكُرُ أَنَّ النَّبِيَّ(ص) كَانَ فِي بَيْتِهَا فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ بِبُرْمَةٍ فِيهَا حَرِيرَةٌ فَدَخَلَتْ بِهَا إِلَيْهِ فَقَالَ لَهَا ادْعِي زَوْجَكِ وَ ابْنَيْكِ! قَالَتْ فَجَاءَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَجَلَسُوا يَأْكُلُونَ مِنْ تِلْكَ الْحَرِيرَةِ وَ هُوَ وَ هُمْ عَلَى مَنَامٍ لَهُ عَلَى دُكَّانٍ تَحْتَهُ كِسَاءٌ خَيْبَرِيٌّ قَالَتْ وَ أَنَا فِي الْحُجْرَةِ أُصَلِّي فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْآيَةَ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا قَالَتْ فَأَخَذَ فَضْلَ الْكِسَاءِ فَغَشَّاهُمْ بِهِ ثُمَّ أَخْرَجَ يَدَهُ وَ أَوْمَى بِهَا إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خَاصَّتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً قَالَتْ فَأَدْخَلْتُ رَأْسِي الْبَيْتَ وَ قُلْتُ وَ أَنَا مَعَكُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ» در روایتی دیگرام سلمه می‌گوید: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ لِفَاطِمَةَ ايتِينِي بِزَوْجِكِ وَ ابْنَيْكِ فَجَاءَتْ بِهِمْ فَأَلْقَى عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص)كِسَاءً كَانَ تَحْتِي خَيْبَرِيًّا أَصَبْنَاهُ مِنْ خَيْبَرَ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ آلُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا جَعَلْتَهَا عَلَى إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَذَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ يَدَيَّ وَ قَالَ: إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ»؛ خیر (کنز العمال، ج۱۳، ص۶۴۵، ح۳۷۶۲۹).
  107. الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۳: «عَنْ بَنِي الْحَارِثِ بْنِ تَيْمِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أُمِّي عَلَى عَائِشَةَ فَسَأَلَتْهَا أُمِّي: قَالَتْ: أَ رَأَيْتِ خُرُوجَكِ يَوْمَ الْجَمَلِ‌؟ قَالَتْ: إِنَّهُ كَانَ قَدَراً مِنَ اللَّهِ فَسَأَلَتْهَا عَنْ عَلِيٍّ فَقَالَتْ: تَسْأَلِينِي عَنْ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ زَوْجِ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ، لَقَدْ رَأَيْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِثَوْبٍ عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ حَامَّتِي- فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً. فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَنَا مِنْ أَهْلِكَ قَالَ: تَنَحَّيْ فَإِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ».
  108. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰: «قَالَتْ عَائِشَةُ: خَرَجَ النَّبِيُّ(ص) غَدَاةً وَ عَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ- ثُمَّ قَالَ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»
  109. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۸ - ۲۳؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۶۵.
  110. تنبیه الغافلین، ص۱۱۰؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۹.
  111. طبقات المحدثین، ج۴، ص۱۴۹؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۳۶.
  112. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۷۴.
  113. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه، ص ۳۱۵-۳۲۲
  114. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۵.
  115. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  116. «خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  117. «خداوند می‌خواهد (احکام خود را) برای شما روشن گرداند و شما را به روش‌های (نیکوی) پیشینیانتان، رهنمون گردد و توبه شما را بپذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۶.
  118. «خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند» سوره نساء، آیه ۲۸.
  119. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۶.
  120. برای نمونه ر.ک: ابن حیون، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص۳۳۹؛ صدوق، الأمالی، ص۴۷۳؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۰۲.
  121. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۶.
  122. برای نمونه ر.ک: طوسی، الأمالی، ص۵۵۲؛ ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۱۲۵؛ دیلمی، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج۲، ص۲۶۲؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۱، ص۳۳۸ و ۳۸۱.
  123. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۶.
  124. «ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند» سوره مائده، آیه ۶.
  125. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۶.
  126. ابن تیمیه حرانی، منهاج السنة النبویة، ج۳، ص۱۷ و ج۴، ص۲۱ - ۲۲.
  127. قزوینی، الآلوسی و التشیع، ص۴۱۳ - ۴۱۴.
  128. ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مراد از اراده».
  129. تفتازانی، المطول، ص۳۹۰.
  130. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۶۰؛ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۲۷.
  131. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۳.
  132. «راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.
  133. بابایی، پرسمان عصمت، ص۶۸ – ۶۹.
  134. جوادی آملی، تجلی ولایت در آیه تطهیر، ص۱۲۰ - ۱۲۱.
  135. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۷؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۶۷.
  136. «ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند» سوره مائده، آیه ۶.
  137. در بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مراد از اراده».
  138. «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  139. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳۱.
  140. «تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید» سوره انفال، آیه ۱۱.
  141. برای نمونه: ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۴، ص۲۲۵؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج۳، ص۵۲.
  142. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص ۶۱-۷۰
  143. فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.
  144. فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.
  145. جوادی آملی، تجلی ولایت در آیه تطهیر، ص۶۹.
  146. «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
  147. «ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد» سوره احزاب، آیه ۳۰.
  148. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  149. ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مصداق‌شناسی اهل البیت».
  150. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۰۵.
  151. انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص۵۸.
  152. عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، ص۶۳.
  153. ذیل بررسی «حدیث ام‌سلمه» نیز به برخی از این روایات اشاره خواهد شد.
  154. ذیل «قرینه سوم» چند مورد از این روایات بررسی خواهد شد.
  155. مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۳۵.
  156. عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، ص۶۴.
  157. فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.
  158. ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل مفهوم‌شناسی واژه «اهل».
  159. نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۵۱؛ همچنین ر.ک: طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۷.
  160. عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، ص۱۲۵.
  161. برای نمونه: ر.ک: کوفی تفسیر فرات الکوفی، ص۳۳۵؛ ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۳۶؛ ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۱۲۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۲۱ و ج۴۵، ص۱۹۹.
  162. طوسی، الامالی، ص۱۳۶، مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۷، ص۴۰؛ بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج۱۱، ص۱۷۶.
  163. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۹ - ۳۱۰.
  164. برای نمونه ر.ک: ترمذی، الجامع الصحیح سنن الترمذی، ج۵، ص۶۹۹؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۲ و ج۲۳، ص۲۴۹؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۹۸ و ۱۱۳؛ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۲، ص۲۲۹ و ۲۶۲؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۳۴۴ و ۳۴۸.
  165. برای نمونه: ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۲۸؛ شامی، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۲۵۷؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۸؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۱.
  166. برای نمونه: ر.ک: طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۷؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۸۶؛ حلی، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین(ع)، ص۳؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۸.
  167. برای نمونه ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۲۰؛ طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۹۲ و ۱۱۹؛ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۲، ص۳۱۱؛ دروزة، التفسیر الحدیث، ج۷، ص۱۶۲ و ۳۷۹.
  168. حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۱۵؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۸.
  169. حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۳۳؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۱۶.
  170. رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج۲، ص۷۱.
  171. «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.
  172. طحاوی، بیان مشکل الآثار، ج۲، ص۱۷۰.
  173. ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مصداق‌شناسی اهل البیت».
  174. طحاوی، بیان مشکل الآثار، ج۲، ص۱۶۶.
  175. کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۳۳۵؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۱۱۲.
  176. ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۳۴؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۳.
  177. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۰.
  178. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۲۲۶؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۲۷۹.
  179. برای نمونه ر.ک: ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۳۱ و ۴۱؛ ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۱۲۳؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۶۵ - ۳۶۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۱.
  180. سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹.
  181. الأمناء عند الله ثلاثة: أنا و جبريل و معاوية؛ (همو، اللآلیء المصنوعه، ج۱، ص۳۸۱).
  182. مظفر، دلائل الصدق، ج۴، ص۳۷۶.
  183. بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۵۲.
  184. طحاوی، بیان مشکل الآثار، ج۲، ص۱۷۰.
  185. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۷.
  186. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۰.
  187. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۰-۳۱۳.
  188. «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.
  189. فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.
  190. «پس چون موسی زمان (قرارداد) را به سر آورد و خانواده‌اش را (با خود) برد از سوی طور آتشی دید، به خانواده‌اش گفت: (اینجا) بمانید! من آتش دیدم شاید از آن برایتان خبری یا فروزه‌ای از آتش بیاورم باشد که گرم شوید» سوره قصص، آیه ۲۹.
  191. فیصل نور، الامامة و النص، ص٣٠٧.
  192. «بجز خاندان لوط، که ما بی‌گمان همه آنان را رهایی می‌بخشیم * مگر همسرش را که معیّن کرده‌ایم او از بازماندگان (در عذاب) باشد» سوره حجر، آیه ۵۹-۶۰.
  193. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۳.
  194. ذیل واژه «اهل بیت».
  195. ذیل مصداق «اهل بیت».
  196. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص ۷۰-۸۵
  197. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۸.
  198. ترمذی، الجامع الصحیح سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۳.
  199. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص ۸۵
  200. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۸.
  201. بابایی، پرسمان عصمت، ص۱۲۷.
  202. ر.ک: بابایی، پرسمان عصمت، ص۱۲۸.
  203. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص ۸۷
  204. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۰۸.
  205. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۳۲.
  206. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۳۹۳.
  207. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۳۹۳؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱، ص۵۰۵.
  208. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۳۸.
  209. جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۰۳.
  210. ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۸۷.
  211. ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «آیه تطهیر».
  212. عاملی، اهل بیت در آیه تطهیر، ص۱۴۱.
  213. خراسانی، کفایة الاصول، ص۳۶.
  214. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص ۸۸
  215. ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مراد از رجس».
  216. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۵.
  217. «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.
  218. «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
  219. «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.
  220. «گفت: بی‌گمان عذاب و خشمی از (سوی) پروردگارتان برای شما رقم خورده است آیا در نام‌هایی که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کرده‌اید- (و) خداوند هیچ برهانی بر (تأیید) آنها نفرستاده است- با من چالش می‌ورزید؟ پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز با شم» سوره اعراف، آیه ۷۱.
  221. «هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵.
  222. «و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی می‌افزاید و آنان کافر خواهند مرد» سوره توبه، آیه ۱۲۵.
  223. «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
  224. «چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  225. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۵.
  226. صدوق، معانی الأخبار، ص۱۳۸؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۰۸؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۲۷۳؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص۳۷۸.
  227. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۸۸؛ همو، الوافی، ج۲، ص۲۷۱؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۱۳؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۳، ص۲۴۸؛ عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۲۷۴؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص۳۷۹.
  228. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۵، ص۲۱۲؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۲۷۷؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص۳۸۳.
  229. طوسی، الأمالی، ص۵۶۲؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۵۴؛ همو، حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار(ع)، ج۲، ص۷۲؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰، ص۱۳۹.
  230. «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
  231. عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۳۷۷؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۸؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۹، ص۱۲۸؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۷۶۷.
  232. فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۱۵ – ۳۱۶.
  233. مائده، آیه ۹۰.
  234. مائده، آیه ۹۰؛ حج، آیه ۳۰.
  235. انعام، آیه ۱۴۵.
  236. یونس، آیه ۱۰۰.
  237. انعام، آیه ۱۲۵؛ توبه، آیه ۱۲۵.
  238. اعراف، آیه ۷۱.
  239. توبه، آیه ۹۵.
  240. بابایی، پرسمان عصمت، ص۴۱.
  241. مازندرانی، شرح الکافی، ج۶، ص۱۰۳.
  242. مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۳، ص۲۴۸.
  243. ر.ک: بخش اول همین فصل، ذیل عنوان «مراد از رجس».
  244. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص ۹۱.