تفسیر مأثور از اهل بیت: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۴: | ||
نمونههایی دیگر از تفسیر مأثور ایشان را در مصادر یاد شده در پاورقی بنگرید<ref>ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۰۷، ح۸ (تفسیر {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}) و ص۱۲۷، ح۹ (تفسیر آیات ۱ و ۲ سوره بقره) و ص۱۳۱، ح۱۱ (تفسیر آیه ۳ سوره بقره) و ص۱۶۳، ح۱ (تفسیر آیات ۳۰-۳۳ سوره بقره).</ref>. | نمونههایی دیگر از تفسیر مأثور ایشان را در مصادر یاد شده در پاورقی بنگرید<ref>ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۰۷، ح۸ (تفسیر {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}) و ص۱۲۷، ح۹ (تفسیر آیات ۱ و ۲ سوره بقره) و ص۱۳۱، ح۱۱ (تفسیر آیه ۳ سوره بقره) و ص۱۶۳، ح۱ (تفسیر آیات ۳۰-۳۳ سوره بقره).</ref>. | ||
== تفسیر مأثور از | == [[تفسیر مأثور از امام زمان]] == | ||
امام زمان [[حضرت حجة بن الحسن المهدی]]{{س}} بنابر نقل مشهور در سال ۲۵۵ ه.ق متولد شده و در سال ۲۶۰ ه.ق [[پدر]] بزرگوارشان از [[دنیا]] رفته است. اگرچه از سال ۲۶۰ ه.ق [[غیبت]] آن حضرت آغاز شده و پیش از آن نیز همۀ افراد آن حضرت را نمیدیدهاند، جمعی از [[شیعیان]] [[خالص]] در [[زمان]] [[حیات]] پدر بزرگوارشان او را در اوان [[کودکی]] دیده<ref>ر.ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۴-۴۷۸ (باب ۴۳ {{عربی|باب ذکر من شاهد القائم{{ع}} و رآه و کلّمه}}).</ref> و گاهی پرسشهای [[کلامی]]، [[فقهی]] و [[تفسیری]] مطرح کردهاند و پاسخ آنها را از آن بزرگوار شنیدهاند. | [[امام زمان]] [[حضرت حجة بن الحسن المهدی]]{{س}} بنابر نقل مشهور در سال ۲۵۵ ه.ق متولد شده و در سال ۲۶۰ ه.ق [[پدر]] بزرگوارشان از [[دنیا]] رفته است. اگرچه از سال ۲۶۰ ه.ق [[غیبت]] آن حضرت آغاز شده و پیش از آن نیز همۀ افراد آن حضرت را نمیدیدهاند، جمعی از [[شیعیان]] [[خالص]] در [[زمان]] [[حیات]] پدر بزرگوارشان او را در اوان [[کودکی]] دیده<ref>ر.ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۴-۴۷۸ (باب ۴۳ {{عربی|باب ذکر من شاهد القائم{{ع}} و رآه و کلّمه}}).</ref> و گاهی پرسشهای [[کلامی]]، [[فقهی]] و [[تفسیری]] مطرح کردهاند و پاسخ آنها را از آن بزرگوار شنیدهاند. | ||
برحسب روایتی که [[صدوق]] در [[کمال الدین]] آورده است<ref>ر.ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۵۴ و ۴۶۵. این روایت را طبرسی در الاحتجاج، ج۲، ص۲۶۸-۲۷۷ نیز با اندکی تفاوت آورده است.</ref>، یکی از افرادی که به محضر آن بزرگوار شرفیاب شده و پرسشهایی را مطرح کرده است و پاسخ آنها را از آن حضرت شنیده، [[سعد بن عبد الله]] [[اشعری]] [[قمی]] است. در اینجا برخی از آن [[پرسشها]] را که به [[تفسیر]] و [[تأویل آیات]] مربوط است، بهعنوان نمونهای از تفسیرهای [[مأثور]]، از آن [[حضرت]] ذکر مینماییم. | برحسب روایتی که [[صدوق]] در [[کمال الدین]] آورده است<ref>ر.ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۵۴ و ۴۶۵. این روایت را طبرسی در الاحتجاج، ج۲، ص۲۶۸-۲۷۷ نیز با اندکی تفاوت آورده است.</ref>، یکی از افرادی که به محضر آن بزرگوار شرفیاب شده و پرسشهایی را مطرح کرده است و پاسخ آنها را از آن حضرت شنیده، [[سعد بن عبد الله]] [[اشعری]] [[قمی]] است. در اینجا برخی از آن [[پرسشها]] را که به [[تفسیر]] و [[تأویل آیات]] مربوط است، بهعنوان نمونهای از تفسیرهای [[مأثور]]، از آن [[حضرت]] ذکر مینماییم. |
نسخهٔ ۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۶
مقدمه
با تتبع در کتابهای تفسیری و روایی، به تفسیرهای فراوانی که از امامان معصوم(ع) نقل شده است، دست مییابیم. گرچه از برخی امامان به حسب اقتضای زمان تفسیرهای بیشتری نقل شده و از برخی کمتر[۱]، ولی با توجه به اینکه از همۀ دوازده امام کموبیش تفسیرهایی نقل شده است، میتوان تفسیرهای مأثور (نقل شده) از آنان را نیز یکی دیگر از شواهد مفسر بودن آنان دانست. اینک نمونهای از تفسیرهای مأثور هریک از امامان معصوم را بهعنوان شاهدی بر مفسر بودن آن امام یادآور میشویم.
تفسیر مأثور از امام علی
صدوق با سند متصل حدیثی را از امام حسن عسکری(ع) در تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ آورده که در ضمن آن نقل شده است: مردی از علی بن الحسین(ع) معنای ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ را پرسید. آن حضرت فرمود: پدرم از برادرش حسن روایت کرد که مردی در محضر امیر مؤمنان برخاست و عرض کرد: ای امیر مؤمنان، مرا از معنای ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[۲]آگاه کن؟ امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «إِنَّ قَوْلَكَ اللَّهُ أَعْظَمُ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الِاسْمُ الَّذِي لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسَمَّى بِهِ غَيْرُ اللَّهِ وَ لَمْ يَتَسَمَّ بِهِ مَخْلُوقٌ فَقَالَ الرَّجُلُ فَمَا تَفْسِيرُ قَوْلِهِ اللَّهُ قَالَ هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ كُلُّ مَخْلُوقٍ عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ جَمِيعِ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ تَقَطُّعِ الْأَسْبَابِ مِنْ كُلِّ مَنْ سِوَاهُ وَ ذَلِكَ أَنَّ كُلَّ مُتَرَئِّسٍ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا وَ مُتَعَظِّمٍ فِيهَا وَ إِنْ عَظُمَ غِنَاؤُهُ وَ طُغْيَانُهُ وَ كَثُرَتْ حَوَائِجُ مَنْ دُونَهُ إِلَيْهِ فَإِنَّهُمْ سَيَحْتَاجُونَ حَوَائِجَ لَا يَقْدِرُ عَلَيْهَا هَذَا الْمُتَعَاظِمُ وَ كَذَلِكَ هَذَا الْمُتَعَاظِمُ يَحْتَاجُ حَوَائِجَ لَا يَقْدِرُ عَلَيْهَا فَيَنْقَطِعُ إِلَى اللَّهِ عِنْدَ ضَرُورَتِهِ وَ فَاقَتِهِ حَتَّى إِذَا كَفَى هَمَّهُ عَادَ إِلَى شِرْكِهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: ﴿قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ﴾[۳] فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِعِبَادِهِ أَيُّهَا الْفُقَرَاءُ إِلَى رَحْمَتِي إِنِّي قَدْ أَلْزَمْتُكُمُ الْحَاجَةَ إِلَيَّ فِي كُلِّ حَالٍ وَ ذِلَّةَ الْعُبُودِيَّةِ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَإِلَيَّ فَافْزَعُوا فِي كُلِّ أَمْرٍ تَأْخُذُونَ فِيهِ وَ تَرْجُونَ تَمَامَهُ وَ بُلُوغَ غَايَتِهِ فَإِنِّي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أُعْطِيَكُمْ لَمْ يَقْدِرْ غَيْرِي عَلَى مَنْعِكُمْ وَ إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَمْنَعَكُمْ لَمْ يَقْدِرْ غَيْرِي عَلَى إِعْطَائِكُمْ فَأَنَا أَحَقُّ مَنْ سُئِلَ وَ أَوْلَى مَنْ تُضُرِّعَ إِلَيْهِ فَقُولُوا عِنْدَ افْتِتَاحِ كُلِّ أَمْرٍ صَغِيرٍ أَوْ عَظِيمٍ- ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾؛ أَيْ أَسْتَعِينُ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ بِاللَّهِ الَّذِي لَا يَحِقُّ الْعِبَادَةُ لِغَيْرِهِ الْمُغِيثِ إِذَا اسْتُغِيثَ الْمُجِيبِ إِذَا دُعِيَ الرَّحْمَنِ الَّذِي يَرْحَمُ بِبَسْطِ الرِّزْقِ عَلَيْنَا الرَّحِيمِ بِنَا فِي أَدْيَانِنَا وَ دُنْيَانَا وَ آخِرَتِنَا خَفَّفَ عَلَيْنَا الدِّينَ وَ جَعَلَهُ سَهْلًا خَفِيفاً وَ هُوَ يَرْحَمُنَا بِتَمَيُّزِنَا»[۴]؛
همانا سخن تو که میگویی «الله»، بزرگترین نام از نامهای خدای عزّ و جلّ است و آن نامی است که جز خدا سزاوار نیست که با آن نام برده شود و هیچ مخلوقی به آن نامگذاری نشده است. آن مرد گفت: پس تفسیر قول او که فرموده است «الله» چیست؟ فرمود: او کسی است که هر مخلوقی وقتی در نیازها و سختیها امیدش از هرکسی جز او قطع و دستش از هر سببی جز او کوتاه میشود، به سوی او روی میآورد و به او پناه میبرد؛ زیرا هرکس در این دنیا ریاست پذیرفته و خود را بزرگ تصور کرده، هرچند بینیازی و سرکشیاش بزرگ و نیازهای افراد به او زیاد باشد، برای افراد و خود او نیازهایی پیش خواهد آمد که برای رفع آن قدرت ندارد و در وقت ضرورت و بیچارگیاش، از غیر خدا بریده و به خدا روی میآورد، تا وقتی که گرفتاری و اندوهش برطرف شد، به شرکش برمیگردد. آیا نشنیدهای که خدای عز و جل میفرماید: «بگو به نظر شما آیا اگر عذاب خدا بر شما وارد شود، یا روز قیامت شما را دریابد، آیا جز او را میخوانید پاسخ دهید اگر راست میگویید؟! بلکه تنها او را میخوانید؛ پس اگر بخواهد، آنچه را برای رفع آن دعا میکردید، برطرف میکند و آنچه را شریک قرار میدادید، فراموش میکنید». پس خدای عزّ و جلّ به بندگانش فرموده است: ای نیازمندان به رحمتم، همانا نیاز به خود را در هرحالتی و ذلّت بندگی را در هر وقتی ملازم شما کردهام؛ پس در هر کاری که وارد میشوید و تمام شدن و رسیدن به انتهای آن را امید دارید، به من پناه آورید؛ زیرا اگر من بخواهم به شما عطا کنم، هیچکس غیر از من بر منع آن از شما قدرت ندارد و اگر بخواهم از شما منع کنم، هیچکس جز من بر اعطای آن به شما قدرت ندارد؛ پس من شایستهترین کسی هستم که باید از او سؤال شود و اولیترین کسی هستم که باید به درگاه او تضرّع شود؛ پس در وقت شروع هر کار کوچک و بزرگی بگویید:
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾؛ یعنی کمک میطلبم بر این کار از خدایی که عبادت برای غیر او شایسته نیست؛ کسی که وقتی به او استغاثه و از او کمک خواسته شود، به فریاد میرسد و وقتی خوانده شود، اجابت میکند؛ بخشندهای که با گستردن روزی به ما رحم میکند؛ در دین، دنیا و آخرتمان نسبت به ما مهربان است؛ دین را بر ما سبک کرده و آن را آسان و سبک قرار داده و با جدا کردن ما از دشمنانش، به ما رحم میکند».
در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) نیز در پایان حدیثی دال بر کراهت ترک ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ در کارها، آمده است: عبد الله بن یحیی عرض کرد: یا امیر المؤمنین، تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ چیست؟ امیر المؤمنین علی(ع) فرمود:
« إنَّ الْعَبْدَ إذا اَرادَ اَنْ يَقْرَأَ أَوْ يَعْمَلَ عَمَلاً فَيَقُولُ: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾؛ أي بِهذَا الاِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ ، فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ »[۵]؛ همانا بنده وقتی که بخواهد [نوشتهای را] قرائت کند یا عملی را انجام دهد، میگوید: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾؛ یعنی با این نام این عمل را انجام میدهم؛ پس هر عملی را که انجام میدهد؛ اگر با ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ آغاز کند، حتما آن عمل برکت داده خواهد شد».
در تفسیر ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۶] نیز سخن مفصّلی از آن حضرت نقل شده که به ذکر آدرس آن اکتفا میشود [۷].
برخی دیگر از تفسیر و تأویلهای آن حضرت را در مصادر زیر بنگرید[۸].
تفسیر مأثور از امام حسن
امینالاسلام طبرسی گفته است: «رُوِيَ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَإِذَا رَجُلٌ يُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ الله(ص) قَالَ فَسَأَلْتُهُ عَنِ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ[۹] فَقَالَ نَعَمْ الشَّاهِدُ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ الْمَشْهُودُ يَوْمُ عَرَفَةَ فَجُزْتُهُ إِلَى آخَرَ يُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ نَعَمْ أَمَّا الشَّاهِدُ فَيَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ أَمَّا الْمَشْهُودُ فَيَوْمُ النَّحْرِ فَجُزْتُهُمَا إِلَى غُلَامٍ كَانَ وَجْهُهُ الدِّينَارَ وَ هُوَ يُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنْ ﴿شَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ﴾[۱۰] فَقَالَ نَعَمْ أَمَّا الشَّاهِدُ فَمُحَمَّدٌ(ص) وَ أَمَّا الْمَشْهُودُ فَيَوْمُ الْقِيَامَةِ أَ مَا سَمِعْتَهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾[۱۱] وَ قَالَ ﴿ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ﴾[۱۲] فَسَأَلْتُ عَنِ الْأَوَّلِ فَقَالُوا ابْنُ عَبَّاسٍ وَ سَأَلْتُ عَنِ الثَّانِي فَقَالُوا ابْنُ عُمَرَ وَ سَأَلْتُ عَنِ الثَّالِثِ فَقَالُوا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)»[۱۳]؛
از این روایت دو نکته استفاده میشود:
- پس از رسول خدا(ص) در عصر امام علی(ع) و امام حسن(ع) قرآن تفسیر میشده است و برخی پرسشگر و برخی پاسخگوی مطالب تفسیر بودهاند.
- امام حسن(ع) آیات قرآن را با استناد به آیات دیگر تفسیر میکرده است.
ابن ابی الحدید ضمن گزارش مناظره مجلس معاویه، سخنی را از امام حسن(ع) نقل کرده که در بین آن سبب و شأن نزول آیات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۱۴]، ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ﴾[۱۵] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾[۱۶] بیان شده است[۱۷].
همچنین در سخن دیگری که ابن ابی الحدید از آن حضرت نقل کرده، ارتباط آیات ﴿وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ﴾[۱۸] و ﴿لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾[۱۹] را با حکومت بنی امیّه بیان فرموده است[۲۰].
ترمذی در تفسیر سوره قدر از آن حضرت نقل کرده که فرمود: «فَإِنَّ النَّبِيَّ(ص) أَرَى بَنِي أُمَيَّةَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَسَاءَهُ ذَلِكَ فَنَزَلَتْ»: ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ﴾[۲۱] {{عربی|"يا محمّد یعني نهراً في الجنّة و نزلت: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾[۲۲] «يَمْلِكُهَا بَنُو أُمَيَّةَ، يَا مُحَمَّدُ»[۲۳]؛
پیامبر(ص) خواب دید که بنی امیّه بر روی منبرش نشستهاند؛ پس آن منظره او را ناراحت کرد، به دنبال آن سوره ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ﴾نازل شد، خطاب به پیامبر است که ای محمّد و منظور از کوثر نهری در بهشت است و سوره ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾ نازل شد؛ [یعنی] ای محمّد، شب قدر بهتر از هزار ماهی است که بنی امیّه در آن فرمانروایی میکنند».
ضمن خطبهای که روایت کردهاند پس از صلح تحمیلی با معاویه بیان فرموده است، به بخشی از آیات فضائل امیر مؤمنان علی(ع) و سایر اهل بیت پیامبر(ع) مانند آیه مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ [۲۴]، آیه تطهیر ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ [۲۵]، آیه ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ﴾[۲۶]، آیه ﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ﴾[۲۷] و جز اینها اشاره کرده و نکاتی را که روشنگر معنا و مقصود آن آیات میباشد، بیان فرموده است[۲۸].
در خطبهای که گفتهاند پس از شهادت امیر مؤمنان علی(ع) ایراد فرمودهاند، خود را از اهل بیت، آیه تطهیر و از قربای آیه ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا﴾[۲۹] معرفی و اقتراف حسنه در این آیه را به مودّت اهل بیت پیامبر(ع) تفسیر کرده [۳۰] که میتوان گفت این تفسیر با استفاده از سیاق انجام گرفته است.
تفسیر مأثور از امام حسین
صدوق در تفسیر ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۳۱] از امام باقر(ع) و او از پدرش امام زین العابدین(ع) و او از پدرش امام حسین(ع) روایت کرده است که فرمود: «الصَّمَدُ الَّذِي لَا جَوْفَ لَهُ وَ الصَّمَدُ الَّذِي قَدِ انْتَهَى سُؤْدَدُهُ وَ الصَّمَدُ الَّذِي لَا يَأْكُلُ وَ لَا يَشْرَبُ وَ الصَّمَدُ الَّذِي لَا يَنَامُ وَ الصَّمَدُ الدَّائِمُ الَّذِي لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ»[۳۲]؛
صمد کسی است که میان تهی نیست، و صمد کسی است که آقاییاش به نهایت رسیده، و صمد کسی است که نمیخورد و نمیآشامد، و صمد کسی است که نمیخوابد، و صمد آن [هستی] دائمی است که همیشه بوده و خواهد بود».
همچنین روایت کرده است که اهل بصره به حسین بن علی(ع) نامه نوشته و معنای «الصّمد» را از آن حضرت پرسیدند، امام(ع) در پاسخ به آنان نوشت:
«أَمَّا بَعْدُ فَلَا تَخُوضُوا فِي الْقُرْآنِ وَ لَا تُجَادِلُوا فِيهِ وَ لَا تَتَكَلَّمُوا فِيهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ» ﴿اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ﴾[۳۳] ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد ﴿لَمْ يَلِدْ﴾ «لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ شَيْءٌ كَثِيفٌ كَالْوَلَدِ وَ سَائِرِ الْأَشْيَاءِ الْكَثِيفَةِ الَّتِي تَخْرُجُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ لَا شَيْءٌ لَطِيفٌ كَالنَّفْسِ وَ لَا يَتَشَعَّبُ مِنْهُ الْبَدَوَاتُ كَالسِّنَةِ وَ النَّوْمِ وَ الْخَطْرَةِ وَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْبَهْجَةِ وَ الضَّحِكِ وَ الْبُكَاءِ وَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ الرَّغْبَةِ وَ السَّأْمَةِ وَ الْجُوعِ وَ الشِّبَعِ تَعَالَى أَنْ يَخْرُجَ مِنْهُ شَيْءٌ وَ أَنْ يَتَوَلَّدَ مِنْهُ شَيْءٌ كَثِيفٌ أَوْ لَطِيفٌ»- ﴿وَلَمْ يُولَدْ﴾ «لَمْ يَتَوَلَّدْ مِنْ شَيْءٍ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ شَيْءٍ كَمَا يَخْرُجُ الْأَشْيَاءُ الْكَثِيفَةُ مِنْ عَنَاصِرِهَا كَالشَّيْءِ مِنَ الشَّيْءِ وَ الدَّابَّةِ مِنَ الدَّابَّةِ وَ النَّبَاتِ مِنَ الْأَرْضِ وَ الْمَاءِ مِنَ الْيَنَابِيعِ وَ الثِّمَارِ مِنَ الْأَشْجَارِ وَ لَا كَمَا يَخْرُجُ الْأَشْيَاءُ اللَّطِيفَةُ مِنْ مَرَاكِزِهَا كَالْبَصَرِ مِنَ الْعَيْنِ وَ السَّمْعِ مِنَ الْأُذُنِ وَ الشَّمِّ مِنَ الْأَنْفِ وَ الذَّوْقِ مِنَ الْفَمِ وَ الْكَلَامِ مِنَ اللِّسَانِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ التَّمَيُّزِ مِنَ الْقَلْبِ وَ كَالنَّارِ مِنَ الْحَجَرِ لَا بَلْ هُوَ» ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ «الَّذِي لَا مِنْ شَيْءٍ وَ لَا فِي شَيْءٍ وَ لَا عَلَى شَيْءٍ مُبْدِعُ الْأَشْيَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْيَاءِ بِقُدْرَتِهِ يَتَلَاشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِيَّتِهِ وَ يَبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ فَذَلِكُمُ» ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ «الَّذِي» ﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ﴾، ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ﴾[۳۴] ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۳۵]؛
به نام خداوند بخشاینده مهربان؛ اما بعد درباره قرآن غرق در گفتگو نشوید و در آن جدال نکنید و بدون علم دربارۀ آن سخن نگویید؛ تحقیقاً از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: هرکسی در تفسیر قرآن بدون علم سخن بگوید، ناگزیر جایگاهی از آتش برای او خواهد بود و بهراستی خدای سبحان خود ﴿الصَّمَدُ﴾ را تفسیر کرده، فرموده است: ﴿اللَّهُ﴾ یکتاست. ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ است؛ سپس آن را تفسیر کرده و گفته است: «نزاده [کسی از او متولد نشده] است و زاییده نشده (از کسی تولّد نیافته) است و هیچکسی برای او همتا نبوده است». نزاده [یعنی] نه چیزی جرمدار مانند فرزند و سایر چیزهای جرمدار که از مخلوقها خارج میشوند، از او خارج شده و نه چیز لطیف مانند روح، و پدیدههایی مانند چرت، خواب، خیال و تصور، غم و اندوه، خوشحالی و سرور، خنده و گریه، ترس و امید، میل و خستگی، گرسنگی و سیری بر او عارض نمیشود و برتر است از اینکه چیزی از او بیرون آید و چیز جرمدار یا لطیفی از او متولد شود، و زاییده نشده است؛ یعنی از چیزی تولد نیافته است، نه آنگونه که چیزهای جرمدار از عنصرهایشان بیرون میآیند؛ مانند بیرون آمدن چیزی از چیز، جنبنده از جنبنده، گیاه از زمین و آب از چشمهها و میوهها از درختان از چیزی بیرون آمده است و نه آنگونه که چیزهای لطیف از مرکزهایشان بیرون میآیند؛ مانند پدید آمدن دیدن از چشم، شنیدن از گوش، بوییدن از بینی، چشیدن از دهان، سخن گفتن از زبان و شناختن و تمییز دادن از قلب و آتش از سنگ خیر، بلکه او خدای صمدی است که نه از چیزی است و نه در چیزی است و نه بر چیزی است: پدیدآورندۀ چیزها و آفریدگار آنها و ایجادکنندۀ چیزها به قدرت خویش است. با خواست او آنچه برای نیست شدن آفریده شده، متلاشی میشود و با علم او آنچه برای باقیماندن آفریده شده، باقی میماند. او خدای صمدی است که نزاده و زاییده نشده است؛ دانای پنهان و آشکار، بزرگ و بلندمرتبه است و هیچکس برای او همتا نبوده است».
در تفسیر ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۳۶] نیز از امام باقر(ع) از پدرش امام سجاد(ع) از امام حسین(ع) روایت کرده که فرمود: وقتی این آیه ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾ نازل شد، ابو بکر و عمر برخاستند و گفتند: ای رسول خدا، این امام مبین تورات است؟ فرمود: نه. گفتند: انجیل است؟ فرمود: نه. گفتند: قرآن است؟ فرمود: نه. پس امیرالمؤمنین وارد شد، رسول خدا(ص) فرمود: آن، این است؛ بهراستی این، آن امامی است که خدا دانش هرچیزی را در آن گرد آورده است[۳۷].
نمونههایی دیگر از تفسیرهای مأثور از آن حضرت را در منابعی که در پاورقی آمده است، بنگرید[۳۸]؛ همچنین برخی استنادها و توجه دادنهای وی به آیات را که در منابع یادشده در پاورقی آمده[۳۹]، چون به نحوی روشنگر معنا یا مصداق آیات است، میتوان از نمونههای دیگر تفسیر مأثور از وی به شمار آورد.
تفسیر مأثور از امام علی بن الحسین
صدوق در باب إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَفْعَلُ بِعِبَادِهِ إِلَّا الْأَصْلَحَ لَهُمْ با سند متصل از امام علی بن الحسین(ع) روایت کرده که در تفسیر قول خدای عزّ و جل ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا﴾[۴۰] فرمود:
«جَعَلَهَا مُلَائِمَةً لِطَبَائِعِكُمْ مُوَافِقَةً لِأَجْسَادِكُمْ لَمْ يَجْعَلْهَا شَدِيدَةَ الْحَمْيِ وَ الْحَرَارَةِ فَتُحْرِقَكُمْ وَ لَا شَدِيدَةَ الْبَرْدِ فَتُجْمِدَكُمْ وَ لَا شَدِيدَةَ طِيبِ الرِّيحِ فَتَصْدَعَ هَامَاتِكُمْ وَ لَا شَدِيدَةَ النَّتْنِ فَتُعْطِبَكُمْ وَ لَا شَدِيدَةَ اللِّينِ كَالْمَاءِ فَتُغْرِقَكُمْ وَ لَا شَدِيدَةَ الصَّلَابَةِ فَتَمْتَنِعَ عَلَيْكُمْ فِي دُورِكُمْ وَ أَبْنِيَتِكُمْ وَ قُبُورِ مَوْتَاكُمْ وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ فِيهَا مِنَ الْمَتَانَةِ مَا تَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ تَتَمَاسَكُونَ وَ تَتَمَاسَكُ عَلَيْهَا أَبْدَانُكُمْ وَ بُنْيَانُكُمْ وَ جَعَلَ فِيهَا مَا تَنْقَادُ بِهِ لِدُورِكُمْ وَ قُبُورِكُمْ وَ كَثِيرٍ مِنْ مَنَافِعِكُمْ فَلِذَلِكَ جَعَلَ الْأَرْضَ فِرَاشاً لَكُمْ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَالسَّمَاءَ بِنَاءً﴾[۴۱] أَيْ سَقْفاً مِنْ فَوْقِكُمْ مَحْفُوظاً يُدِيرُ فِيهَا شَمْسَهَا وَ قَمَرَهَا وَ نُجُومَهَا لِمَنَافِعِكُمْ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً﴾[۴۲] يَعْنِي الْمَطَرَ نَزَلَهُ مِنَ الْعُلَى لِيَبْلُغَ قُلَلَ جِبَالِكُمْ وَ تِلَالِكُمْ وَ هِضَابِكُمْ وَ أَوْهَادِكُمْ ثُمَّ فَرَّقَهُ رَذَاذاً وَ وَابِلًا وَ هَطْلًا وَ طَلًّا لِتَنْشَفَهُ أَرَضُوكُمْ وَ لَمْ يَجْعَلْ ذَلِكَ الْمَطَرَ نَازِلًا عَلَيْكُمْ قِطْعَةً وَاحِدَةً فَيُفْسِدَ أَرَضِيكُمْ وَ أَشْجَارَكُمْ وَ زُرُوعَكُمْ وَ ثِمَارَكُمْ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا﴾[۴۳] أَيْ أَشْبَاهاً وَ أَمْثَالًا مِنَ الْأَصْنَامِ الَّتِي لَا تَعْقِلُ وَ لَا تَسْمَعُ وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ- ﴿أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۴۴]أَنَّهَا لَا تَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ مِنْ هَذِهِ النِّعَمِ الْجَلِيلَةِ الَّتِي أَنْعَمَهَا عَلَيْكُمْ رَبُّكُمْ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»[۴۵]؛
زمین را مناسب طبع شما و موافق بدنهایتان قرار داد؛ آن را داغ و سوزان قرار نداد تا شما را بسوزاند و زیاد سرد نیافرید تا شما را منجمد کند؛ نه بوی تند خوش برای آن قرار داد که سرهایتان را به درد آورد و نه با بوی بسیار بد آفرید که شما را هلاک کند؛ نه بسیار نرم مانند آب قرار داد که شما را غرق کند؛ نه بسیار محکم آفرید که [حفر آن] برای [ساختن] خانهها و ساختمانها و قبرهای مردگانتان ناممکن شود، بلکه خدای عز و جل در آن متانتی قرار داد که از آن بهرهمند شوید و به آن بپیوندید و بدنها و ساختمانهای شما بر روی آن استوار بماند و آن را بهگونهای نرم آفرید که برای [ساختن و کندن] قبرها و بسیاری از منافع شما، رام و مناسب باشد؛ پس بدین جهت زمین را بستری برای شما قرار داد؛ سپس خدای عز و جل فرموده است: ﴿وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا﴾[۴۶] و آسمان را بنایی قرار داد». یعنی (آن را) در بالای سر شما سقفی محفوظ قرار داد تا خورشید، ماه و ستارگان آن، برای منافع شما در آن بچرخند، سپس خدای عز و جل فرموده است: ﴿وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً﴾[۴۷] یعنی باران را از بالا فرو فرستاد تا به قلۀ کوهها، تپهها، بلندیها و پستیها برسد، و آن را به صورت نمنم و تند و مداوم و نرم و خفیف پراکنده کرد تا زمینهای شما آن را به نحو مناسب جذب کند و آن باران را به صورت یک قطعه، فروبارندۀ بر شما قرار نداد تا زمینها، درختان، زراعتها و میوههایتان را تباه نکند؛ سپس خدای عزّ و جل فرموده است: ﴿فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا﴾[۴۸]. یعنی شبیههایی و از بتها که درک نمیکنند، نمیشنوند، نمیبینند و بر چیزی قدرت ندارند [برای خدا قرار ندهید] و حال آنکه میدانید آنها بر چیزی از این نعمتهای بزرگی که پروردگار تبارک و تعالی به شما عطا فرموده است، توانایی ندارند».
تفسیرهای دیگری را که از آن حضرت درباره آیات ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ...﴾[۴۹]، ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا...﴾[۵۰] ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ...﴾[۵۱] و ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ...﴾[۵۲] نقل کردهاند، در مصادر یادشده در پاورقی بنگرید[۵۳].
تفسیر مأثور از امام باقر
از امام محمد باقر(ع) مطالب فراوانی در تفسیر و تأویل آیات، در کتابهای روایی و تفسیر نقل شده که مجال ذکر همه آنها نیست؛ ازاینرو، برخی را بیان کرده و به برخی با ذکر آدرس اشاره میکنیم.
شیخ کلینی با سند معتبر از زراره نقل کرده است که به ابو جعفر (امام محمد باقر)(ع) عرض کردم: آیا به من خبر نمیدهید از کجا دانستهاید و فرمودهاید در وضو مسح به قسمتی از سر و قسمتی از پاها است؟ آن حضرت خندید و فرمود:
«يَا زُرَارَةُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ نَزَلَ بِهِ الْكِتَابُ مِنَ اللَّهِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ﴾[۵۴] فَعَرَفْنَا أَنَّ الْوَجْهَ كُلَّهُ يَنْبَغِي أَنْ يُغْسَلَ ثُمَّ قَالَ- ﴿وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ﴾[۵۵] ثُمَّ فَصَّلَ بَيْنَ الْكَلَامِ فَقَالَ ﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ﴾[۵۶] فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ- ﴿بِرُءُوسِكُمْ﴾ أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ لِمَكَانِ الْبَاءِ ثُمَّ وَصَلَ الرِّجْلَيْنِ بِالرَّأْسِ كَمَا وَصَلَ الْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ فَقَالَ ﴿وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾[۵۷] فَعَرَفْنَا حِينَ وَصَلَهَا بِالرَّأْسِ أَنَّ الْمَسْحَ عَلَى بَعْضِهَا ثُمَّ فَسَّرَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ صلِلنَّاسِ فَضَيَّعُوهُ»[۵۸]؛
ای زراره آن را رسول خدا(ص) فرموده است و کتاب (قرآن) آن را از جانب خدا نازل کرده است، برای اینکه خدای عزّ و جل میفرماید: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ﴾ صورتهایتان را بشویید. پس دانستیم که همۀ صورت باید شسته شود؛ سپس فرموده است: ﴿وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ﴾ و دستهایتان را تا آرنج بشویید بعد بین کلام فرق گذاشت و فرمود: ﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ﴾ پس وقتی فرمود: ﴿بِرُءُوسِكُمْ﴾ به لحاظ وجود «باء» دانستیم که مسح به قسمتی از سر کافی است؛ سپس همانگونه که دستها را به صورت وصل کرده است، پاها را به سر وصل کرد و فرمود: ﴿وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ پس وقتی پاها را به سر وصل نمود، دانستیم که مسح بر قسمتی از پاها کافی است سپس رسول خدا [نیز] آن را برای مردم تفسیر کرد، ولی آن را ضایع کردند».
صدوق از زراره و محمد بن مسلم روایت کرده است که ابو جعفر (امام محمد باقر)(ع) با استناد به آیه ﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ...﴾[۵۹] فرمودند: قصر خواندن نماز در سفر مانند وجوب تمام خواندن در وطن، واجب است. به آن حضرت گفتیم: خدای عز و جل فرموده است: ﴿فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ﴾ بر شما گناهی نیست نفرموده است قصر به جا آورید، پس چگونه میفرمایید قصر خواندن نماز را در سفر مانند تمام خواندن در وطن واجب کرده است. فرمود: آیا خدای عزّ و جل نفرموده است: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾[۶۰] آیا نمیبینید با اینکه خدا با تعبیر ﴿لَا جُنَاحَ عَلَيْهِ﴾[۶۱] طواف آن دو (سعی بین صفا و مروه) را بیان کرده است طواف آن دو [سعی بین صفا و مروه واجب حتمی است؛ زیرا خدای عزّ و جلّ آن را در کتابش ذکر فرموده و پیامبرش آن را به جا آورده است؛ قصر خواندن نماز در سفر نیز چیزی است که پیامبر(ص) آن را انجام داده و خدای متعال در کتابش ذکر فرموده است»[۶۲].
در این حدیث، امام(ع) با استناد به آیۀ دیگری از قرآن منافات نداشتن تعبیر ﴿لَا جُنَاحَ﴾را با وجوب قصر بودن نماز در سفر تبیین کرده است.
در تأویل آیه ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾[۶۳] از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «يُحْيِيهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَائِمِ بَعْدَ مَوْتِهَا يَعْنِي بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّتٌ»[۶۴]؛ خدای عزّ و جل به وسیلۀ حضرت قائم(ع) زمین را بعد از مردنش زنده میکند؛ مقصود از مرگ زمین، کفر اهل آن میباشد و کافر، مرده است».
تفسیرهای دیگر ایشان را از آیات ﴿وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۶۵] ﴿يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ...﴾[۶۶]؛ ﴿ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾[۶۷]؛ ﴿فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ﴾[۶۸]؛ ﴿أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ...﴾[۶۹]؛ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ﴾[۷۰]؛ ﴿وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا...﴾[۷۱]؛ ﴿...وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ﴾[۷۲] در مصادر بیان شده در پاورقی[۷۳] بنگرید.
تفسیر مأثور از امام صادق
از امام جعفر صادق(ع) بیش از امامان دیگر مطالب تفسیری نقل شده است. ضمن روایتی که شیخ مفید با سند معتبر از عباس بن عمرو فقیمی[۷۴] نقل کرده، آمده است: ابو عبد الله جعفر بن محمد(ع) در مسجد الحرام قرآن را برای مردم تفسیر میکرد [۷۵]. هم تفسیر ظاهر قرآن از آن حضرت نقل شده و هم بیان باطن و رموز حروف قرآن؛ برای مثال:
کلینی با سند صحیح[۷۶] از ابن ابی یعفور روایت کرده است که درباره قول خدای عزّ و جل ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾[۷۷] از امام صادق(ع) سؤال کردم، گفتم: معنای ﴿الْأَوَّلُ﴾ را میدانیم ولی تفسیر ﴿وَالْآخِرُ﴾ را برای ما بیان فرمایید. فرمود:
«إِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ إِلَّا يَبِيدُ أَوْ يَتَغَيَّرُ أَوْ يَدْخُلُهُ التَّغَيُّرُ وَ الزَّوَالُ أَوْ يَنْتَقِلُ مِنْ لَوْنٍ إِلَى لَوْنٍ وَ مِنْ هَيْئَةٍ إِلَى هَيْئَةٍ وَ مِنْ صِفَةٍ إِلَى صِفَةٍ وَ مِنْ زِيَادَةٍ إِلَى نُقْصَانٍ وَ مِنْ نُقْصَانٍ إِلَى زِيَادَةٍ إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ فَإِنَّهُ لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ بِحَالَةٍ وَاحِدَةٍ هُوَ الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْآخِرُ عَلَى مَا لَمْ يَزَلْ وَ لَا تَخْتَلِفُ عَلَيْهِ الصِّفَاتُ وَ الْأَسْمَاءُ كَمَا تَخْتَلِفُ عَلَى غَيْرِهِ مِثْلُ الْإِنْسَانِ الَّذِي يَكُونُ تُرَاباً مَرَّةً وَ مَرَّةً لَحْماً وَ دَماً وَ مَرَّةً رُفَاتاً وَ رَمِيماً وَ كَالْبُسْرِ الَّذِي يَكُونُ مَرَّةً بَلَحاً وَ مَرَّةً بُسْراً وَ مَرَّةً رُطَباً وَ مَرَّةً تَمْراً فَتَتَبَدَّلُ عَلَيْهِ الْأَسْمَاءُ وَ الصِّفَاتُ وَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِخِلَافِ ذَلِكَ»؛[۷۸]
هرچیز جز پروردگار جهانیان نابود میشود، یا تغییر میکند، یا دگرگونی و نابودی از خارج بر او وارد میشود و از رنگی به رنگی و از شکلی به شکلی و از صفتی به صفتی و از زیادی به نقصان و از نقصان به زیادی انتقال مییابد؛ تنها او است که پیوسته به یک حالت بوده و خواهد بود. او اوّل یعنی پیش از هر چیز است و او آخر است بر آنچه پیوسته بوده و خواهد بود. صفات و اسماء آنگونه که بر غیر او مختلف میشود، بر او مختلف نمیشود؛ برای مثال انسان گاهی خاک و گاهی گوشت و خون و گاهی استخوان پوسیده و نرم شده است و غورۀ خرما گاهی «بلخ» و گاهی «بسر» و گاهی خرمای تازه و گاهی خرمای خشک میباشد و اسماء و صفات بر آن تغییر میکند، ولی خدای عزّ و جلّ برخلاف آن است».
کلینی با سند صحیح[۷۹] از سماعه روایت کرده است که درباره قول خدای عز و جل ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ﴾[۸۰] از امام صادق(ع) سؤال کردم، فرمود: «مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً عَلَى دِينِهِ فَذَلِكَ الْمُتَعَمِّدُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا﴾[۸۱] قُلْتُ فَالرَّجُلُ يَقَعُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الرَّجُلِ شَيْءٌ فَيَضْرِبُهُ بِسَيْفِهِ فَيَقْتُلُهُ قَالَ لَيْسَ ذَلِكَ الْمُتَعَمِّدَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»[۸۲]؛
هرکس مؤمنی را به خاطر دینش بکشد، او همان قاتل عمدی است که خدای عز و جل فرموده است: و عذابی بزرگ برایش مهیا کرده است. عرض کردم: پس کسی که بین او و بین شخص دیگر درگیری پیش میآید و او را با شمشیرش میزند و میکشد چطور؟ فرمود: او آن قاتل عمدی که خدا فرموده، نیست».
از عبد الله بن سنان روایت کرده است[۸۳] که تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ را از آن حضرت پرسیدم، فرمود: «الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِيمُ مَجْدُ اللَّهِ»[۸۴]؛
برخی تفسیر و تأویلهای دیگر آن بزرگوار را در مورد آیات ﴿...فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ...﴾[۸۵]، ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ﴾[۸۶]، ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ...﴾[۸۷]، ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ﴾[۸۸]، ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۸۹]، ﴿...وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ﴾[۹۰]، ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ﴾[۹۱]، ﴿أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ﴾[۹۲]، ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا...﴾[۹۳]، ﴿مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ...﴾[۹۴]، ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا...﴾[۹۵]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا...﴾[۹۶]، ﴿...وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ...﴾[۹۷]، ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا...﴾[۹۸]، ﴿وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ...﴾[۹۹]، ﴿...إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۱۰۰]، ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ...﴾[۱۰۱]، ﴿فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾[۱۰۲] به ترتیب در مصادر یادشده در پاورقی بنگرید[۱۰۳].
تفسیر مأثور از امام کاظم
صدوق با سند صحیح از محمد بن ابی عمیر روایت کرده است که شنیدم موسی بن جعفر(ع) میفرمود:
«لَا يُخَلِّدُ اللَّهُ فِي النَّارِ إِلَّا أَهْلَ الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الشِّرْكِ وَ مَنِ اجْتَنَبَ الْكَبَائِرَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يُسْأَلْ عَنِ الصَّغَائِرِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا﴾[۱۰۴]»[۱۰۵]؛ «خدا جز اهل کفر و انکار، و اهل ضلالت و شرک را همیشه در آتش قرار نمیدهد، و هرکس از مؤمنان که از گناهان بزرگ اجتناب کند، از گناهان کوچک از او سؤال نمیشود؛ زیرا خدای تبارک و تعالی فرموده است: اگر از بزرگهای آنچه از آن نهی شدهاید، دوری کنید، بدیهای شما را از شما میزداییم و شما را در جایگاهی گرامی وارد میکنیم».
در این حدیث، امام(ع) به صراحت به تفسیر آیه نپرداخته است، ولی از مطلبی که با استناد به آیه بیان فرموده، تفسیر «سیئات» به دست میآید؛ زیرا معلوم میشود که منظور از سیئات، گناهان کوچک است.
در حدیث دیگری که عیّاشی دربارۀ این آیه از آن حضرت نقل کرده است، گناهان بزرگ به گناهانی که خدا وعده آتش بر آن داده، تفسیر و اطلاق تکفیر سیئات، به ایمان مقیّد شده است؛ زیرا فرموده است: «مَنِ اجْتَنَبَ مَا وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ إِذَا كَانَ مُؤْمِناً كَفَّرَ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ»[۱۰۶]؛
در حدیثی دیگر، کلمه «ماء» در آیۀ ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾[۱۰۷]به وجود امام تفسیر و تأویل شده است؛ زیرا روایت شده که امام در پاسخ سؤال از تأویل این آیه، فرموده: «إِذَا فَقَدْتُمْ إِمَامَكُمْ فَلَمْ تَرَوْهُ، فَمَا ذَا تَصْنَعُونَ»[۱۰۸]؛
در حدیثی دیگر آمده است: هارون عباسی به آن حضرت گفت: چرا شیعیانتان را از اینکه به شما میگویند: «یابن رسول الله» باز نمیدارید و حال آنکه شما فرزندان علی(ع) هستید و فاطمه(س) فقط ظرف است و فرزند به پدر منسوب میباشد نه مادر. حضرت در پاسخ آیه ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۰۹] را تلاوت کرد و فرمود: همانطور که حضرت عیسی از طریق حضرت مریم به ذریّۀ انبیا ملحق شده، ما نیز از طریق مادرمان فاطمه(س) به ذریّه پیامبر(ص) ملحق میشویم.
افزون بر آن، به آیه مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...﴾[۱۱۰] نیز استدلال کرده و فرمودند: در وقت مباهله به اجماع امت کسی جز علی و فاطمه و حسن و حسین همراه پیامبر نبودهاند؛ پس تأویل ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ حسن و حسین است».[۱۱۱].
اینگونه استفادههای وی از آیات را نیز میتوان بخشی دیگر از تفسیرهای وی به شمار آورد؛ زیرا دلالت آیات بر نکات مورد استفادۀ وی بر افراد عادی پنهان بوده و پس از بیان حضرت، آشکار شده است.
برخی دیگر از تفسیر و تأویلهای مأثور از آن حضرت را دربارۀ آیات ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ...﴾[۱۱۲] و ﴿وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً﴾[۱۱۳] در مصادر ذکرشده در پاورقی[۱۱۴] بنگرید.
تفسیر مأثور از امام رضا
صدوق با سند خویش از ابراهیم بن ابی محمود روایت کرده که معنای قول خدای عز و جل: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ﴾[۱۱۵] را از ابو الحسن الرضا(ع) پرسیدم. فرمود: «الْخَتْمُ هُوَ الطَّبْعُ عَلَى قُلُوبِ الْكُفَّارِ عُقُوبَةً عَلَى كُفْرِهِمْ كَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۱۶]»[۱۱۷]؛ «ختم» مهر زدن بر دلهای کافران است و آن کیفری بر کفر آنان میباشد؛ همانگونه که خدای عزّ و جل فرموده است: «بلکه خدا به سزای کفرشان بر دلهایشان مهر زده و در اثر آن، جز اندکی ایمان نمیآورند».
در این حدیث، امام معنای ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ﴾ را تفسیر کرده و آیهای دیگر را شاهد آن قرار داده و به اصطلاح، تفسیر قرآن به قرآن ارائه کرده است.
از حسن بن فضال نیز روایت شده است که معنای ﴿اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ﴾[۱۱۸] را از امام رضا(ع) پرسیدم، فرمود: « انَّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَسْتَهْزِئُ وَ لَكِنْ يجازيهم جَزاءُ الِاسْتِهْزَاءُ »[۱۱۹]؛«بهراستی خدای تبارک و تعالی مسخره نمیکند، ولی آنان را به سزای مسخره کردنی که از آنان سر زده است مجازات مینماید».
در این آیه، از این جهت که استهزا قبیح است و کار قبیح از خدا صادر نمیشود، ابهام وجود دارد و امام(ع) با این بیان ابهام را برطرف کرده است.
همچنین از وی[۱۲۰] روایت است که تفسیر ﴿وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا﴾[۱۲۱] را از آن حضرت پرسیدم، فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُوصَفُ بِالْمَجِيءِ وَ الذَّهَابِ تَعَالَى عَنِ الِانْتِقَالِ إِنَّمَا يَعْنِي بِذَلِكَ ﴿وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا﴾[۱۲۲]»[۱۲۳]؛ البته خدای سبحان به آمدن و رفتن وصف نمیشود؛ از انتقال و جابهجایی برتر است. بدون تردید مقصود از آن «و فرمان پروردگارت بیاید و فرشتگان صف در صف بیایند» است».
در این حدیث، امام(ع) به قرینه اینکه خدای متعال از انتقال و جابهجایی منزه است، ﴿وَجَاءَ رَبُّكَ﴾ را به «فرمان پروردگارت بیاید» تفسیر کرده و به اصطلاح، آن را مجاز عقلی دانسته است.
برخی دیگر از تفسیرهای مأثور آن حضرت را در مصادر یادشده در پاورقی بنگرید[۱۲۴].
تفسیر مأثور از امام جواد
صدوق و شیخ طوسی هریک با سندی مخصوص به خود از حضرت عبد العظیم حسنی روایت کردهاند که گفت: معنای ﴿مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ﴾[۱۲۵] را از ابو جعفر محمد بن علی الرضا(ع) پرسیدم، فرمود: «مَا ذُبِحَ لِصَنَمٍ أَوْ وَثَنٍ أَوْ شَجَرٍ حَرَّمَ اللَّهُ ذَلِكَ كَمَا حَرَّمَ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ﴾[۱۲۶] أَنْ يَأْكُلَ الْمَيْتَةَ»[۱۲۷]؛ آن چیزی است که برای معبودهای باطل مانند صنم یا وثن یا درخت ذبح شود، خدا آن را مانند مردار، خون و گوشت خوک حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر شود، درصورتیکه باغی ستمکار و عادی متجاوز نباشد، بر او گناهی نیست که مردار بخورد».
گفتم: ای پسر رسول خدا، چه زمانی برای مضطرّ خوردن مردار حلال میشود؟
فرمود: «حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) سُئِلَ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا نَكُونُ بِأَرْضٍ فَتُصِيبُنَا الْمَخْمَصَةُ فَمَتَى تَحِلُّ لَنَا الْمَيْتَةُ قَالَ مَا لَمْ تَصْطَبِحُوا أَوْ تَغْتَبِقُوا أَوْ تَحْتَفُوا بَقْلًا فَشَأْنَكُمْ بِهَذَا»؛ پدرم از پدرش و او از پدرانش روایت کرد که این مطلب از رسول خدا(ص) سؤال شد؛ به آن حضرت گفته شد: ای رسول خدا گاه میشود که ما در سرزمینی هستیم و گرسنگی بر ما عارض میشود، چه زمانی مردار برای ما حلال میشود، فرمود: «وقتی صبح یا شب چیزی نخوردید یا به اندکی سبزی نیز دست نیافتید، در خوردن آن مجازید». گفتم: ای پسر رسول خدا، معنای ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ﴾[۱۲۸] چیست؟
فرمود: «الْعَادِي السَّارِقُ وَ الْبَاغِي الَّذِي يَبْغِي الصَّيْدَ بَطَراً أَوْ لَهْواً لَا لِيَعُودَ بِهِ عَلَى عِيَالِهِ لَيْسَ لَهُمَا أَنْ يَأْكُلَا الْمَيْتَةَ إِذَا اضْطُرَّا هِيَ حَرَامٌ عَلَيْهِمَا فِي حَالِ الِاضْطِرَارِ كَمَا هِيَ حَرَامٌ عَلَيْهِمَا فِي حَالِ الِاخْتِيَارِ...»؛
عادی دزد است و باغی کسی است که برای خوشگذرانی یا سرگرمی، نه برای تأمین خوراک خانوادهاش، به شکار میرود، برای این دو درحالیکه ناچار شوند [نیز] جایز نیست مردار بخورند. مردار بر آن دو در حال اضطرار نیز مانند حال اختیار حرام است».
برحسب این روایت امام جواد(ع) قسمتهایی از آیه ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۲۹] را تفسیر کرده است؛ برخی قسمتها را با استناد به روایتی از رسول خدا(ص) و برخی را بدون استناد به روایت. همچنین روایت کردهاند که در زمان معتصم عباسی شخصی به دزدی اقرار کرد، خواستند حد سرقت را بر او جاری کنند، برخی فقها گفتند باید دست او از مچ بریده شود.
برخی گفتند باید از آرنج قطع شود، معتصم از امام جواد(ع) میپرسد، حضرت میفرماید: باید از مفصل بیخ انگشتان بریده و کف دست رها شود. معتصم دلیل آن را جویا میشود. میفرماید: سخن رسول خدا - بر او و آلش سلام باد - که فرموده است سجده بر هفت عضو است: صورت، دو کف دست، دو زانو و دو نوک انگشت پا؛ زیرا اگر دست از مچ یا آرنج بریده شود، دستی که با آن سجده کند، برایش باقی نمیماند و خدای تبارک و تعالی نیز فرموده است: ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا﴾[۱۳۰] و مقصود از محل سجدهها هفت عضوی است که با آن سجده میکند و چیزیکه از آن خدا است، نباید بریده شود».[۱۳۱].
این روایت نیز گویای آن است که امام جواد(ع) آیه ﴿السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَ﴾[۱۳۲]را با استناد به آیهای از قرآن و سخنی از رسول خدا(ص) تفسیر کرده است.
در مورد خمس نیز روایت شده است که حضرت نامهای به علی بن مهزیار نوشتند و در ضمن آن فرمودند: «فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۳۳] وَ الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَهِيَ الْغَنِيمَةُ يَغْنَمُهَا الْمَرْءُ وَ الْفَائِدَةُ يُفِيدُهَا وَ الْجَائِزَةُ مِنَ الْإِنْسَانِ لِلْإِنْسَانِ الَّتِي لَهَا خَطَرٌ...»[۱۳۴]؛
در این فراز از روایت عبارت ﴿أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ﴾ در آیه خمس را تفسیر کرده و آن را به مطلق غنیمت، فایده و جایزه ارزشمندی که انسان به دست میآورد، تعمیم داده است. برای آگاهی از نمونههایی دیگر از تفسیر وی، به مصادر ذکر شده در پاورقی مراجعه نمایید[۱۳۵].
تفسیر مأثور از امام هادی
روایت کردهاند که یحیی بن اکثم به وسیلۀ نامه مسائلی را از موسی - فرزند امام جواد(ع) رسید. یکی از آن مسائل این بود که در آیه ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ﴾[۱۳۶] مخاطب چه کسی است؟ اگر مخاطب آن پیامبر(ص) بوده، آن حضرت در آنچه خدا بر او نازل کرده، شک نداشته است و اگر مخاطب غیر آن حضرت بوده، لازم است قرآن بر غیر آن حضرت نازل شده باشد. موسی این مسئله را از برادرش امام هادی(ع) پرسید، حضرت فرمود:
«فَإِنَّ الْمُخَاطَبَ بِذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ لَمْ يَكُنْ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ قَالَتِ الْجَهَلَةُ كَيْفَ لَا يَبْعَثُ إِلَيْنَا نَبِيّاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِنَّهُ لَمْ يُفَرِّقْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ غَيْرِهِ فِي الِاسْتِغْنَاءِ عَنِ الْمَأْكَلِ وَ الْمَشْرَبِ وَ الْمَشْيِ فِي الْأَسْوَاقِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِيِّهِ(ص) ﴿فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ﴾[۱۳۷] بِمَحْضَرٍ مِنَ الْجَهَلَةِ هَلْ يَبْعَثُ اللَّهُ رَسُولًا قَبْلَكَ إِلَّا وَ هُوَ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ وَ لَكَ بِهِمْ أُسْوَةٌ وَ إِنَّمَا قَالَ ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ﴾ وَ لَمْ يَقُلْ وَ لَكِنْ لِيَتَّبِعَهُمْ كَمَا قَالَ لَهُ(ص) ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۱۳۸] وَ لَوْ قَالَ تَعَالَوْا نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ لَمْ يَكُونُوا يُجِيبُونَ لِلْمُبَاهَلَةِ وَ قَدْ عَرَفَ أَنَّ نَبِيَّهُ(ص) مُؤَدِّي عَنْهُ رِسَالَتَهُ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَ كَذَلِكَ عَرَفَ النَّبِيُّ(ص) أَنَّهُ صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ وَ لَكِنْ أَحَبَّ أَنْ يُنْصِفَ مِنْ نَفْسِهِ»[۱۳۹]؛
بیتردید مخاطب آن رسول خدا(ص) است و در آنچه خدای عزّ و جلّ نازل کرده، شک نداشته است، ولی نادانها گفته بودند: چگونه است که خدای متعال پیامبری را از فرشتگان به سوی ما مبعوث نمیکند؟ بهراستی خدا بین او حضرت محمد(ص) و غیر او در بینیازی از خوردنی و نوشیدنی و راه رفتن در بازارها فرقی قرار نداده است! در اثر این گفتۀ نادانان، خدای عزّ و جلّ به پیامبرش وحی کرد که در حضور آنها از کسانی که کتاب آسمانی پیش از تو را قرائت میکنند، بپرس که آیا خدا پیش از تو جز پیامبری را که غذا میخورده و در بازار راه میرفته، مبعوث کرده است؟ تو نیز مانند آنان هستی و اینکه خدا فرموده است: «اگر در شک بودی» و حال آنکه پیامبر(ص) در شک نبوده است، فقط برای رعایت انصاف با آنان بوده است، همانگونه که در دعوت مسیحیان به مباهله خدا به آنان فرموده است: بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، خودهایمان و خودهایتان را فراخوانیم، سپس به درگاه خدا تضرّع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم و اگر فرموده بود: بیایید تضرّع کنیم و لعنت خدا را بر شما قرار دهیم، مسیحیان مباهله را نمیپذیرفتند. خدا به قطع میدانست پیامبرش اداکننده رسالت او است و از دروغگویان نیست ولی برای انصاف و اینکه مسیحیان مباهله را بپذیرند، در دستور مباهله چنین فرمود؛ همچنین پیامبر(ص) نیز آگاه بود که در آنچه میگوید، راستگو است [و هیچ شکی نداشته، ولی خدا دوست داشته است که [پیامبر(ص)] نسبت به خود انصاف بورزد [و خود را به جای آنان فرض کند و ازاینرو، با تعبیر ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ...﴾ به آن حضرت خطاب کرده است]».
این پاسخ را ازاینرو که سؤال و ابهامی را که برای بعضی در آیۀ یادشده بوده، برطرف کرده است، میتوان نمونهای از تفسیرهای مأثور از امام هادی(ع) به شمار آورد و از آنجا که در توضیح پاسخ، به آیهای دیگر از قرآن تنظیر کرده، میتوان آن را نوعی تفسیر قرآن به قرآن دانست.
در مورد آیه ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۴۰] از آن حضرت نقل شده که فرمود:«وَ نَحْنُ الْكَلِمَاتُ الَّتِي لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُنَا وَ لَا تُسْتَقْصَى»[۱۴۱]؛ و ما آن کلمات هستیم که فضائل ما درک نمیشود و در تحقیق و شمارش نمیتوان به پایان آن رسید».
این سخن را نیز میتوان نمونهای از تأویلهای مأثور آن حضرت به شمار آورد.
بخشی دیگر از تفسیرهای مأثور آن بزرگوار مطالبی است که در پاسخ مسائل کلامی و فقهی مشکل با استناد و استفادۀ نکتههای دقیق از آیات از آن حضرت نقل شده است؛ زیرا در ضمن پاسخها، دلالت آیات بر نکتههایی که پیش از بیان آن حضرت معلوم نبوده، آشکار شده است؛ برای مثال، گفتهاند در زمان متوکل مردی مسیحی را که با زنی مسلمان زنا کرده بود، به نزد متوکل آوردند. خواست بر او حد جاری کند، اسلام آورد. یحیی بن اکثم گفت: ایمان آنچه را که پیش از آن بوده است، محو میکند. یعنی نباید بر او حد جاری شود برخی گفتند: سه حد بر او زده میشود. متوکل به امام علی بن محمد نقیّ(ع) نامه نوشت و حکم این مورد را از آن حضرت پرسید. حضرت نامه را که خواندند، در پاسخ نوشتند: آن شخص زده میشود تا بمیرد. فقها آن را انکار کردند.
متوکل به آن حضرت نامه نوشت و دلیل آن حکم را جویا شد. حضرت فرمود: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ﴾[۱۴۲].
پس به فرمان متوکل آن مرد مسیحی را زدند تا مرد[۱۴۳].
براساس این روایت، امام(ع) آیه را دلیل قرار داده بر اینکه اسلام آوردن آن مرد مسیحی در وقت اجرای حد موجب برداشته شدن حد از وی نمیشود. دلالت آیه بر این مطلب قبل از استدلال امام مورد توجه افراد نبوده است، ولی بعد از استدلال امام، افراد به آن توجه کرده و با اندکی تدبّر دلالت آن را فهمیدند. نمونههای دیگر را در منابع مذکور در پاورقی دنبال کنید[۱۴۴].
تفسیر مأثور از امام حسن عسکری
صدوق با سند متصل از امام حسن عسکری(ع) در تفسیر ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾[۱۴۵] چنین روایت کرده است:
«أَدِمِ لَنَا تَوْفِيقَكَ الَّذِي بِهِ أَطَعْنَاكَ فِي مَاضِي أَيَّامِنَا- حَتَّى نُطِيعَكَ كَذَلِكَ فِي مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِنَا وَ ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ هُوَ صِرَاطَانِ: صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا، وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ فِي الدُّنْيَا فَهُوَ مَا قَصُرَ عَنِ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِيرِ وَ اسْتَقَامَ فَلَمْ يَعْدِلْ إِلَى شَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ وَ أَمَّا الطَّرِيقُ الْآخَرُ فَهُوَ طَرِيقُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْجَنَّةِ الَّذِي هُوَ مُسْتَقِيمٌ لَا يَعْدِلُونَ عَنِ الْجَنَّةِ إِلَى النَّارِ وَ لَا إِلَى غَيْرِ النَّارِ سِوَى الْجَنَّةِ»[۱۴۶]؛
خدایا توفیقت را که در روزهای گذشته عمرمان با آن تو را اطاعت کردهایم، برای ما ادامه بده تا همچنان در آینده عمرمان تو را اطاعت کنیم، و صراط مستقیم دو راه است: راهی در دنیا و راهی در آخرت، اما راه مستقیم در دنیا چیزی است که از غلوّ قاصر و از تقصیر برتر و مستقیم است بهگونهای که به هیچ باطلی عدول ندارد و اما راه دیگر، راه مؤمنان به بهشت است که آن مستقیم است و از بهشت به هیچ سمت دیگری، چه آتش و چه غیر آتش، برنمیگردد».
در این روایت، افزون بر اینکه معنای صراط مستقیم و دنیوی و اخروی بودن آن تبیین شده، پاسخ این سؤال که چگونه افراد به حق راهیافته و در صراط مستقیم قرار گرفته، هدایت به راه مستقیم را درخواست میکنند نیز آمده و از این جهت نیز رفع ابهام شده است.
همچنین در تفسیر ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾[۱۴۷] از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:
«أَيْ قُولُوا اهْدِنَا صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِالتَّوْفِيقِ لِدِينِكَ وَ طَاعَتِكَ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۱۴۸]»[۱۴۹]؛
«یعنی بگویید ما را به راه کسانی که به آنان نعمت توفیق دین و اطاعتت را عطا کردهای، هدایت فرما و آنان کسانی هستند که خدای عزّ و جل درباره آنان فرموده است: "هرکس خدا و پیامبر را اطاعت کند، آنان با کسانی که خدا به آنان نعمت داده است، مانند پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان میباشند و آنان رفیق نیکویی هستند"».
در این روایت نیز:
- معنای نعمت و اینکه منظور از آن نعمت معنوی میباشد، بیان شده است[۱۵۰].
- با استناد به آیۀ دیگری از قرآن اشخاصی که خدا به آنان نعمت داده است، معرفی شدهاند و ازاینرو میتوان گفت تفسیر قرآن به قرآن به این معنا که در تفسیر آیات از آیات دیگر قرآن کمک گرفته شود، در تفسیر مأثور از امامان معصوم(ع) نیز دیده میشود.
در آغاز تفسیر منسوب به آن حضرت نیز از ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن علی بن محمد بن سیار نقل شده که حضرت به مدت هفت سال برای ما تفسیر میفرمود و هرروز به مقداری که نشاط داشتیم، جزئی از آن را مینوشتیم[۱۵۱].
نمونههایی دیگر از تفسیر مأثور ایشان را در مصادر یاد شده در پاورقی بنگرید[۱۵۲].
تفسیر مأثور از امام زمان
امام زمان حضرت حجة بن الحسن المهدی(س) بنابر نقل مشهور در سال ۲۵۵ ه.ق متولد شده و در سال ۲۶۰ ه.ق پدر بزرگوارشان از دنیا رفته است. اگرچه از سال ۲۶۰ ه.ق غیبت آن حضرت آغاز شده و پیش از آن نیز همۀ افراد آن حضرت را نمیدیدهاند، جمعی از شیعیان خالص در زمان حیات پدر بزرگوارشان او را در اوان کودکی دیده[۱۵۳] و گاهی پرسشهای کلامی، فقهی و تفسیری مطرح کردهاند و پاسخ آنها را از آن بزرگوار شنیدهاند.
برحسب روایتی که صدوق در کمال الدین آورده است[۱۵۴]، یکی از افرادی که به محضر آن بزرگوار شرفیاب شده و پرسشهایی را مطرح کرده است و پاسخ آنها را از آن حضرت شنیده، سعد بن عبد الله اشعری قمی است. در اینجا برخی از آن پرسشها را که به تفسیر و تأویل آیات مربوط است، بهعنوان نمونهای از تفسیرهای مأثور، از آن حضرت ذکر مینماییم.
یکی از آن پرسشها، سؤال از فاحشه مبینهای است که در آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ...﴾[۱۵۵] آمده است. سعد میگوید: عرض کردم: آن فاحشه مبیّنهای که هرگاه زن آن را مرتکب شود، برای شوهرش جایز میشود او را در ایّام عدّهاش از خانهاش بیرون کند، چیست؟
فرمود: «الْفَاحِشَةُ الْمُبَيِّنَةُ هِيَ السَّحْقُ دُونَ الزِّنَاءِ فَإِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا زَنَتْ وَ أُقِيمَ عَلَيْهَا الْحَدُّ لَيْسَ لِمَنْ أَرَادَهَا أَنْ يَمْتَنِعَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ التَّزَوُّجِ بِهَا لِأَجْلِ الْحَدِّ وَ إِذَا سَحَقَتْ وَجَبَ عَلَيْهَا الرَّجْمُ وَ الرَّجْمُ خِزْيٌ وَ مَنْ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ بِرَجْمِهِ فَقَدْ أَخْزَاهُ وَ مَنْ أَخْزَاهُ فَقَدْ أَبْعَدَهُ وَ مَنْ أَبْعَدَهُ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقْرَبَهُ»[۱۵۶]؛
آن فاحشه مبیّنه خصوص مساحقه است نه زنا؛ زیرا آن زن وقتی زنا کند و حد بر او جاری شود، برای کسی که او را بخواهد روا نیست که بعد از آن به خاطر حدّ از ازدواج با او امتناع کند؛ اما وقتی مساحقه کند، رجم سنگباران شدن بر او واجب میشود و رجم رسوایی است، و کسی که خدا به رجم او فرمان دهد، او را رسوا کرده است و کسی که خدا رسوایش کرده، تحقیقاً او را از خود دور کرده و کسی را که خدا دور کند، برای هیچکس روا نیست که به او نزدیک شود».
سعد در پرسش بعدی میگوید: گفتم: ای پسر رسول خدا، از فرمان خدا به پیامبرش موسی(ع) که فرموده است: ﴿فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى﴾[۱۵۷] مرا با خبر کن که منظور از آن چیست؛ زیرا فقهای شیعه و سنی میپندارند که نعلین حضرت موسی(ع) از پوست مردار بوده است. فرمود: «مَنْ قَالَ ذَلِكَ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى مُوسَى وَ اسْتَجْهَلَهُ فِي نُبُوَّتِهِ لِأَنَّهُ مَا خَلَا الْأَمْرُ فِيهَا مِنْ خَطِيئَتَيْنِ إِمَّا أَنْ تَكُونَ صَلَاةُ مُوسَى فِيهِمَا جَائِزَةً أَوْ غَيْرَ جَائِزَةٍ فَإِنْ كَانَتْ صَلَاتُهُ جَائِزَةً جَازَ لَهُ لُبْسُهُمَا فِي تِلْكَ الْبُقْعَةِ وَ إِنْ كَانَتْ مُقَدَّسَةً مُطَهَّرَةً فَلَيْسَتْ بِأَقْدَسَ وَ أَطْهَرَ مِنَ الصَّلَاةِ وَ إِنْ كَانَتْ صَلَاتُهُ غَيْرَ جَائِزَةٍ فِيهِمَا فَقَدْ أَوْجَبَ عَلَى مُوسَى أَنَّهُ لَمْ يَعْرِفِ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ وَ مَا عَلِمَ مَا تَجُوزُ فِيهِ الصَّلَاةُ وَ مَا لَمْ تَجُزْ وَ هَذَا كُفْرٌ»[۱۵۸]؛
هرکس آن را بگوید، تحقیقاً بر موسی دروغ بسته و او را در نبوتش جاهل تصور کرده است؛ زیرا این گفته از دو خطا خارج نیست؛ یا نماز خواندن حضرت موسی در آن نعلین جایز بوده یا جایز نبوده است، اگر جایز بوده، پوشیدن آن در آن مکان نیز مانعی نداشته است؛ زیرا هرچند آن مکان مقدّس و مطهّر باشد، از نماز مقدستر و پاکیزهتر نیست، و اگر نماز در آن جایز نبوده است، لازم میآید موسی(ع) حلال را از حرام تشخیص نداده و ندانسته که نماز در چهچیز جایز است و در چهچیز جایز نیست و این کفر است».
گفتم: ای مولای من، مرا از تأویل آن آگاه کن؟ فرمود: «إِنَّ مُوسَى نَاجَى رَبَّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ فَقَالَ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ أَخْلَصْتُ لَكَ الْمَحَبَّةَ مِنِّي وَ غَسَلْتُ قَلْبِي عَمَّنْ سِوَاكَ وَ كَانَ شَدِيدَ الْحُبِّ لِأَهْلِهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ﴾ أَيْ انْزِعْ حُبَّ أَهْلِكَ مِنْ قَلْبِكَ إِنْ كَانَتْ مَحَبَّتُكَ لِي خَالِصَةً وَ قَلْبَكَ مِنَ الْمَيْلِ إِلَى مَنْ سِوَايَ مَغْسُولاً»[۱۵۹]؛
همانا موسی در آن وادی مقدس با پروردگارش مناجات کرد و گفت: پروردگارا، محبتم را برای تو خالص کردهام و دلم را از غیر تو شستهام. - و حال آنکه سخت دوستدار خانوادهاش بود - ازاینرو، خدای متعال فرمود: ﴿فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ﴾ «یعنی اگر محبّتت به من خالص و دلت از میل به غیر من پاک است، دوستی خانوادهات را از دلت بیرون کن».
در سؤال بعدی میگوید: گفتم: ای پسر رسول خدا، مرا از تأویل ﴿كهيعص﴾[۱۶۰] آگاه کن؟
فرمود: «هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ(ص) وَ ذَلِكَ أَنَّ زَكَرِيَّا سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ فَعَلَّمَهُ إِيَّاهَا فَكَانَ زَكَرِيَّا إِذَا ذَكَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ سُرِّيَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ يَا إِلَهِي مَا بَالِي إِذَا ذَكَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّيْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِي وَ إِذَا ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ تَدْمَعُ عَيْنِي وَ تَثُورُ زَفْرَتِي فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ وَ قَالَ ﴿كهيعص﴾ فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ وَ َ الصَّادُ صَبْرُهُ»[۱۶۱]؛
این حروف از خبرهای غیبی است که خدا بندهاش زکریا را بر آن آگاه کرده؛ سپس آن را برای حضرت محمد(ص) حکایت فرموده است و آن، این است که زکریّا از پروردگارش درخواست کرد نامهای پنج تن را به او بیاموزد؛ پس جبرئیل بر او فرود آمد و نام آنان را به او آموخت؛ پس از آن وقتی زکریّا(ع) محمد، علی، فاطمه و حسن(ع) را یاد میکرد، اندوه و گرفتاریاش برطرف میشد و زمانی که حسین(ع) را یاد میکرد، گریه گلویش را میگرفت و بریدگی نفس بر او عارض میشد. روزی گفت: خدایا، مرا چه میشود که وقتی چهار تن از آنان را یاد میکنم، با نامهای آنان از اندوههایم تسلّی مییابم و وقتی حسین(ع) را یاد میکنم، اشکم جاری و آه از نهادم بلند میشود؟ پس خدای متعال او را از داستان امام حسین(ع) آگاه کرد و فرمود: ﴿كهيعص﴾«کاف» به نام کربلا، و «هاء» به هلاکت، یعنی شهادت و مصیبتهای سخت خاندان آن حضرت، و «یاء» به یزید، ظلمکننده به آن حضرت، و «عین» به عطش و تشنگی آن حضرت، و «صاد» به صبر آن حضرت اشاره دارد».
ناگفته نماند که این روایت در احتجاج مرسل و بدون سند است[۱۶۲] و در کمال الدین گرچه با سند ذکر شده است، سند آن در اثر اشتمال بر افرادی که وثاقت آنان نامعلوم است[۱۶۳]، اعتبار ندارد و مفاد بعضی قسمتهای آن نیز با روایات دیگر معارضه دارد. در این روایت «فاحشه مبینه» به مساحقه تفسیر و زنا بودن آن نفی شده و حال آنکه در برخی روایات به زنا تفسیر شده است[۱۶۴]. حد مساحقه در این روایت «رجم» بیان شده و در برخی روایات تازیانه گفته شده است[۱۶۵] و بیشتر فقها به صد تازیانه فتوا دادهاند[۱۶۶]؛ البته شیخ طوسی و برخی دیگر بین مساحقهکنندۀ شوهردار و بیشوهر تفصیل دادهاند؛ کیفر بیشوهر را صد تازیانه و کیفر شوهردار را «رجم» دانستهاند[۱۶۷]. ممکن است این روایت به مساحقهکنندۀ شوهردار نظر داشته باشد و در هرصورت، چون احتمال واقعیت این روایت منتفی نیست، ذکر آن به عنوان تفسیر مأثور از آن حضرت مانعی ندارد.
با توجه به این دو دسته روایات که نمونهای از آنها در اینجا بیان شد، تردیدی نمیماند که همۀ دوازده امام مفسر قرآن کریم بودهاند و میتوان آنان را نیز از مفسران عصر حضور به شمار آورد.[۱۶۸]
منابع
پانویس
- ↑ این نکته در بحث تطورات کمّی تعلیمات تفسیری امامان معصوم(ع) با تفصیل بیشتر بیان میشود (علی اکبر بابایی، تاریخ تفسیر قرآن، ص۴۲۹-۴۳۱).
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
- ↑ «بگو مرا آگاه سازید، چنانچه عذاب خداوند، یا رستخیز شما را دریابد، اگر راست میگویید آیا جز خداوند را میخوانید؟ (نه) بلکه تنها او را میخوانید و او اگر بخواهد رنج و بلای شما را از میان برمیدارد و (در آن حال) آنچه را شریک (خداوند) میدانید فراموش میکنید» سوره انعام، آیه ۴۰-۴۱.
- ↑ صدوق، التوحید، ص۲۳۱ و ۲۳۲، ح۵.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۰۹، آخر ح۱۱.
- ↑ «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۷، ح۱۸.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۲۲، ح۳۹، ص۱۶۲، ح۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۰، ح۲۱؛ ج۵، ص۱۷۴؛ ج۱۰، ص۶۰، ح۴؛ ج۵۱، ص۵۷، ح۴۸؛ ج۵۳، ص۶۰، ح۴۸ و ص۸۱، ح۸۶؛ ج۹۲، ص۱۰۵.
- ↑ مورد سؤال شاهد و مشهود در آیه ۳ سوره بروج (و شاهد و مشهود) است.
- ↑ «و به گواهیدهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام میکشیم)» سوره بروج، آیه ۳.
- ↑ «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.
- ↑ «به راستی در این، نشانهای است برای کسی که از عذاب جهان واپسین بیم دارد؛ آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است» سوره هود، آیه ۱۰۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، جزء ۱۰، ص۴۶۶ و ۴۶۷.
- ↑ «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۸۷.
- ↑ «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کردهاید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
- ↑ ر.ک: ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۸۹ و ۲۹۲.
- ↑ « خوابی که ما به تو نمایاندیم و درخت لعنت شده در قرآن را جز برای آزمون مردم قرار ندادیم» سوره اسراء، آیه ۶۰.
- ↑ «شب قدر از هزار ماه بهتر است» سوره قدر، آیه ۳.
- ↑ ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۶.
- ↑ «ما به تو «کوثر» دادیم» سوره کوثر، آیه ۱.
- ↑ «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم* و تو چه میدانی شب قدر چیست؟* شب قدر از هزار ماه بهتر است» سوره قدر، آیه ۱-۵.
- ↑ ترمذی، الجامع الصحیح، ج۵، ص۴۴۴ و ۴۴۵ (کتاب تفسیر القرآن باب «و من سورة القدر») ح۳۳۵۰.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست» سوره هود، آیه ۱۷.
- ↑ «آیا آب دادن به حاجیان و آبادسازی مسجد الحرام را همگون کار آن کس قرار دادهاید که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده و در راه خداوند جهاد کرده است؟» سوره توبه، آیه ۱۹.
- ↑ ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۳۸-۱۴۱.
- ↑ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ ر.ک: مفید، الارشاد، ص۳۴۸ و ۳۴۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۸۹، ح۴۸۰۲.
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ صدوق، التوحید، ص۹۰ (باب تفسیر ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ الی آخرها، ح۳).
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است * خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ «(خداوند) دانای نهان و آشکار، بزرگ والاست» سوره رعد، آیه ۹.
- ↑ صدوق، التوحید، ص۹۱.
- ↑ «ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۸۶ (تفسیر آیات اول سوره یس، ح۱۷).
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۱۳ (بیان معنای ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱) و ج۷۸، ص۱۱۸، ح۱۱ (بیان معنای ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾ [«و نعمت پروردگارت را باز گوی!» سوره ضحی، آیه ۱۱]) و ص۱۱۷، ح۷ (بیان معنای استدراج که در آیات ۱۸۰ سوره اعراف و ۴۴ سوره قلم آمده است) و ج۱۱، ص۱۵۰، ح۲۵ (بیان علت مأمور شدن ملائکه برای سجده بر آدم(ع) که در آیه ۳۴ سوره بقره آمده است)؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۲۲۰ (تفسیر آیۀ ۶ سوره احزاب ح۱۵).
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۹، ح۱۷ (توجه دادن به مصداق برتر آیه ﴿وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا﴾ [«و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲]) و ج۴۴، ص۲۰۵، ح۱ (استناد به آیات ۵۹ و ۸۳ سوره نساء) و ج۱۷، ص۳۱، ح۱۳ (استناد به آیات ۵۳ سوره احزاب، ۲ و ۳ سوره حجرات) و ج۴۵، ص۸۱، ح۶ (استناد به آیه ۹۶ سوره اعراف).
- ↑ «آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «و آسمان را سرپناهی ساخت» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «و از آسمان، آبی فرو فرستاد» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ صدوق، التوحید، ص۴۰۴.
- ↑ «و به آسمان و آنکه آن را بنا کرد،» سوره شمس، آیه ۵.
- ↑ «و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.
- ↑ «و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید» سوره بقره، آیه ۲۳.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ «روزی که (این) زمین زمینی دیگر گردد و آسمانها نیز و (همگان) نزد خداوند یگانه دادفرما پدیدار شوند» سوره ابراهیم، آیه ۴۸.
- ↑ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص۱۳۹ و ۲۰۰؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۰ و ۳۱؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱ و ۱۵۴-۱۵۶ و ۱۶۶-۱۶۷؛ ج۲، ص۲۳۶، ح۵۲.
- ↑ «چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ «و بخشی از سرتان را مسح کنید» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ «و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ کلینی، فروع الکافی، ج۳، ص۳۰، باب مسح الرأس و القدمین، ح۴.
- ↑ «و چون به سفر میروید اگر میهراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بیگمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۵، ح۶، نساء، ذیل آیه ۱۰۱. سند این روایت صحیح است؛ زیرا روایت را صدوق با سند خویش به زراره و محمد بن مسلم نقل کرده و سند صدوق به زراره صحیح است (ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۲۴۶-۲۴۷).
- ↑ «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور میکند» سوره حدید، آیه ۱۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۵۱، ص۵۴، ح۳۷.
- ↑ «و کسانی که چون (کار) ناشایستهای میکنند یا به خویش ستم روا میدارند خداوند را به یاد میآورند و از گناهان خود آمرزش میخواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را میآمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کردهاند دانسته پافشاری نمیکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.
- ↑ «روزی که چهرههایی سپید و چهرههایی سیاه میگردد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.
- ↑ «سپس باید آلایشهای خود را بپیرایند و نذرهاشان را بجای آورند و خانه دیرین (کعبه) را طواف کنند» سوره حج، آیه ۲۹.
- ↑ «که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند» سوره فرقان، آیه ۷۰.
- ↑ «پس آیا در آفرینش نخستین وامانده بودیم؟ نه، بلکه آنان از آفرینش تازه در تردیدند» سوره ق، آیه ۱۵.
- ↑ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بیگمان خداوند از آنچه میکنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.
- ↑ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده میفرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست میداشتید که آن دسته بیجنگافزار از آن شما گردد اما خداوند میخواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه ۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۳۲، ح۴۰ و ج۸، ص۲۴، ح۱۸ و ج۷، ص۲۶۱، ح۱۲ و ج۸، ص۳۷۴-۳۷۵، ح۲ و ج۲۴، ص۱۷۸-۱۷۹، ح۱۰ و ج۵۲، ص۳۷۸، ح۱۸۱؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۵، ح۶ و ۷؛ حویزی، نور الثقلین، ج۳، ص۴۹۳.
- ↑ سند تا فقیمی معتبر است اما خود فقیمی توثیق ندارد و مجهول است.
- ↑ ر.ک: مفید، الارشاد، ص۵۴۵.
- ↑ علامه مجلسی نیز سند این روایت را صحیح معرفی کرده است (مرآة العقول، ج۲، ص۴۰).
- ↑ «او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۶۹ (باب معانی الاسماء، و اشتقاقها، ح۵).
- ↑ رجال سند بعد از عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا احمد بن محمد بن خالد، عثمان بن عیسی و سماعه است که هم در بین «عدّة من اصحابنا» افراد ثقه وجود دارد و هم افراد بعد از آن بدون تردید ثقه و مورد اعتمادند (ر.ک: تجلیل، معجم الثقات، ص۱۱، رقم ۱۴، ص۶۲، رقم ۴۰۲، ص۷۸، رقم ۵۱۹، ص۳۸۷).
- ↑ «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.
- ↑ «و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.
- ↑ کلینی، فروع الکافی، ج۷، ص۱۷۵ (کتاب الدیات. باب ان من قتل مؤمنا علیه دینه...، ح۱).
- ↑ علامه مجلسی سند این حدیث را ضعیف معرفی کرده است (مرآة العقول، ج۲، ص۳۷).
- ↑ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۶۸ (کتاب التوحید، باب معانی الاسماء و اشتقاقها، ح۱).
- ↑ «چهار پرنده برگزین» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
- ↑ «بیگمان بازگشتشان به جانب ماست * سپس حساب آنان (نیز) با ماست» سوره غاشیه، آیه ۲۵-۲۶.
- ↑ «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
- ↑ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «و چه بسا شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و (اینک خانههایی) فرو ریختهاند و (بسا) چاههایی فرو نهاده و کاخهایی بلند (که به جا ماندهاند!)» سوره حج، آیه ۴۵.
- ↑ «چه شما را به دوزخ درآورد؟» سوره مدثر، آیه ۴۲.
- ↑ «بلکه در کاری پای فشردند، ما نیز پا میفشاریم» سوره زخرف، آیه ۷۹.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ «هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمیدهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از» سوره مجادله، آیه ۷.
- ↑ «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دستهای از آنان را که نشانههای ما را دروغ میشمردند گرد میآوریم و آنگاه آنان را به هم میپیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ «بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.
- ↑ «و به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند نوید ده که بوستانهایی خواهند داشت که جویبارهایی از بن آنها روان است. هرگاه میوهای از آن بوستانها روزی آنان گردد، میگویند این همان است که از پیش روزی ما شده بود و همانند آن برای آنان آورده میشود و آنها در آن همسرانی پاکیزه دارند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
- ↑ «این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن میگوید، ما آنچه میکردید باز مینوشتیم» سوره جاثیه، آیه ۲۹.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ «حجّ (در) ماههای شناختهای (انجامپذیر) است پس کسی که در آن ماهها حجّ میگزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست و هر کار نیکی کنید خداوند بدان داناست؛ و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۷.
- ↑ به ترتیب ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۲، ص۶۳، ح۹، و ج۲۴، ص۲۷۲، ح۵۲ و ج۲۴، ص۱۰۳، ح۱۰، و ج۲۴، ص۷، ح۱۹، و ج۲۴، ص۳۶۵ و ۳۶۶، ح۹۲؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۶، ح۴؛ و ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳، ح۱ و ص۱۵۷، ح۶ و ص۱۶۴، ح۲ و ص۱۶۸، ح۱۰ و ص۴۲۰، ح۲؛ حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۲۲۶ (ح ۹۲ سوره واقعه)؛ کلینی، فروع الکافی، ج۴، ص۴۲۹ (کتاب الحج، باب ۱۴۲، ح۸)؛ حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۸۲، ح۱۴.
- ↑ «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۳۸ (نساء، ۱۱۲).
- ↑ صدوق، التوحید، ص۴۰۷ (باب الامر و النهی و الوعد و الوعید، ح۶).
- ↑ «بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان میآورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۰۰، ح۲ و ج۵۱، ص۱۵۱، ح۵.
- ↑ «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۲۲، ۱۲۳ و ۱۲۸ و ج۹۶، ص۲۴۱.
- ↑ «بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کاملکننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.
- ↑ «آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بیهیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش میورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
- ↑ ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳۶، ح۵۹، ج۵۱، ص۱۵۰، ح۲.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ «بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآورند» سوره نساء، آیه ۱۵۵.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۳۴، ح۱؛ حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۳۳، ح۱۶.
- ↑ «خداوند است که آنها را به ریشخند میگیرد و آنان را در سرکشیشان در حالی که سرگشتهاند فرو میگذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۶، ح۵.
- ↑ در سند این روایت حسن بن علی بن فضّال است ولی ظاهراً حسن بن فضال و حسن بن علی بن فضّال یک شخص باشد که گاهی با ذکر نام پدر آورده میشود و گاهی با حذف آن (ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۷۹، رقم ۳۰۵۱).
- ↑ «و (امر) پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف فرا رسند،» سوره فجر، آیه ۲۲.
- ↑ «و (امر) پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف فرا رسند،» سوره فجر، آیه ۲۲.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۸۲، ح۱۲.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۰۶ و ۱۰۷، ح۷ (تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾)، ص۱۱۷، ح۱۹ (تفسیر سوره حمد)؛ ص۱۴۸، ح۴ (تفسیر ﴿وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ﴾ [«و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند» سوره بقره، آیه ۱۷])؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۲، ص۱۰۱، ح۵۸ (تفسیر سوره لیل و ذکر سبب نزول آن)، ج۲۴، ص۱۰۰، ح۱ (تأویل ﴿إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾ [«اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان میآورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰]) ج۲۵، ص۲۲۰، ح۲۰ (تفسیر ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾ [«سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم» سوره فاطر، آیه ۳۲])؛ ج۵۰، ص۱۴، ح۲۶ (تفسیر ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ﴾ [«و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) میگزد» سوره فرقان، آیه ۲۷]).
- ↑ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ «پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۱۶ و ۲۱۷، ح۱۰۰۷ (باب الصید و الذبائح، ح۹۷)؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۸۳ (کتاب الصید و الذبائح، ح۳۵۴، باب الذبائح و الاطعمة، ح۸۹).
- ↑ «پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ «و اینکه سجدهگاهها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
- ↑ ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۰.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۳۵۰.
- ↑ عطاردی، مسند الامام الجواد ابی جعفر محمد بن علی الرضا(ع)، ص۱۵۳-۱۵۸، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۸۶ (تفسیر آیه ۱۰۸ سوره یوسف): بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶-۷ (تفسیر آیه ۲ سوره جمعه، ح۱ و ۲)، ص۱۷۲ (تفسیر آیات ۳۱-۴۰ سوره قیامت، ح۳)، ص۲۷۰ (تفسیر آیات ۱-۱۱ سوره غاشیه، ح۸)، ص۳۰۳ (تفسیر آیات ۱-۴ سوره لیل، ح۲)، ص۳۲۸ (تفسیر سوره قدر، ح۲).
- ↑ «پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستادهایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.
- ↑ «شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس» سوره یونس، آیه ۹۴.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۵۴، ذیل آیه ۹۴ یونس، ح۲.
- ↑ «و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانهای است» سوره لقمان، آیه ۲۷.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۳۱ و ۴۳۵.
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده * و چون عذاب ما را دیدند گفتند: به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به آنچه شریک (خداوند) میپنداشتیم کافریم» سوره غافر، آیه ۸۴.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۳۷.
- ↑ ر.ک: ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۳۴ (تعیین مال کثیر مورد نذر از آیه ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ﴾ [«بیگمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است» سوره توبه، آیه ۲۵]) ص۴۳۵-۴۳۶ (پاسخ سؤالهایی که در مورد آیات ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ﴾ [«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم» سوره نمل، آیه ۴۰]، ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا﴾ [«و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند» سوره یوسف، آیه ۱۰۰]، ﴿أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا﴾ [«یا به آنان پسران و دختران را با هم میدهد» سوره شوری، آیه ۵۰] مطرح کردهاند)؛ تحف العقول، ص۵۴۳-۵۴۵ (ردّ جبر به استناد آیات ﴿وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا﴾ [«و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیورزد» سوره کهف، آیه ۴۹]، ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ [«بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴]، ﴿بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ [«نه چنین است، آنانکه گناهی انجام دهند و گناهشان آنان را فرا گیرد، دمساز آتشند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۸۱]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾ [«آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰])، ص۵۴۸ (رد تفویض به استناد آیات ۷ زمر، ۱۰۲ آل عمران و...)، عطاردی، مسند الامام الهادی ابی الحسن علی بن محمد(ع)، ص۱۶۷-۱۷۴ بنگرید.
- ↑ «راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ص۳۳ (باب معنی الصراط، ح۴).
- ↑ «راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ص۳۶ (باب معنی الصراط، ح۹).
- ↑ در ادامه حدیث نیز این نکته با صراحت بیشتر بیان شده است (ر.ک: صدوق، معانی الاخبار، ص۳۶).
- ↑ ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری(ع)، ص۷-۹.
- ↑ ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۰۷، ح۸ (تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾) و ص۱۲۷، ح۹ (تفسیر آیات ۱ و ۲ سوره بقره) و ص۱۳۱، ح۱۱ (تفسیر آیه ۳ سوره بقره) و ص۱۶۳، ح۱ (تفسیر آیات ۳۰-۳۳ سوره بقره).
- ↑ ر.ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۳۴-۴۷۸ (باب ۴۳ باب ذکر من شاهد القائم(ع) و رآه و کلّمه).
- ↑ ر.ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۵۴ و ۴۶۵. این روایت را طبرسی در الاحتجاج، ج۲، ص۲۶۸-۲۷۷ نیز با اندکی تفاوت آورده است.
- ↑ «ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمیدانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد» سوره طلاق، آیه ۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۵۹-۴۶۰.
- ↑ «بیگمان این منم پروردگار تو، پایپوشهای خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی» سوره طه، آیه ۱۲.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۶۰.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۶۰.
- ↑ «کاف،ها، یا، عین، صاد» سوره مریم، آیه ۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۶۱.
- ↑ ر.ک: طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۶۸.
- ↑ ر.ک: صدوق، کمال الدین، ص۴۵۴، ح۲۱.
- ↑ ر.ک: حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۴۴۰، ح۳.
- ↑ ر.ک: حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۴۲۵.
- ↑ شهید ثانی در مسالک فرموده است: هو المشهور بین الاصحاب ذهب الیه المفید و المرتضی و ابو الصلاح و ابن ادریس و المتأخرون؛ (مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۱۳) و نیز ر.ک: حلّی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۵۳۷؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۸۸؛ مفید، المقنعة، ص۷۸۷-۷۸۸؛ سیّد مرتضی، الانتصار، ص۵۱۳؛ ابو الصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص۴۰۹.
- ↑ طوسی، النهایة، ص۷۰۶؛ قاضی ابن البرّاج، المهذب، ج۲، ص۵۳۱؛ خویی، مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۲۴۷-۲۴۸.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۸-۸۴.
جستارهای وابسته
- تفاسیر تابعین تابعین
- تفاسیر تک نگار
- تفاسیر عصر جدید
- تفاسیر عصر کهن
- تفاسیر لغوی
- تفسیر اجتهادی
- تفسیر اجمالی قرآن
- تفسیر اِعراب
- تفسیر قرآن به مقتضای عقل
- تفسیر باطنی
- تفسیر مالکیه
- تفسیر روایی
- تفسیر مسلسل
- تفسیر قرآن به کلام صحابه
- تفسیر قرآن با قول تابعی
- تفسیر قرآن با قرآن
- تفسیر عهد نبوت
- تفسیر عهد رسالت
- تفسیر عهد صحابه
- تفسیر غریب قرآن
- تفسیر عقلی
- تفسیر پلورالیستی قرآن
- تفسیر تبیینی قرآن
- تفسیر تحلیلی
- تفسیر بلاغی
- تفسیر تدبری قرآن
- تفسیر تمسکی قرآن
- تفسیر عصر تابعین
- تفسیر در عصر تدوین
- تفسیر عصر پیامبر خاتم
- تفسیر درایی
- تفسیر زبدة البیان
- تفسیر سکولاریستی قرآن
- تفسیر سیستمی
- تفسیر عبدالله بن عباس
- تفسیر قرآن به قرآن
- تفسیر لفظی قرآن
- تفسیر لیبرالیستی قرآن
- تفسیر مأثور
- تفسیر معتزله
- تفسیر مجمل به مبین
- تفسیر مطلق به مقید
- تفسیر معتزلیان جدید
- تفسیر معنا
- تفسیر معنوی قرآن
- تفسیر نو اعتزالی
- تفسیر وجوه قرآن
- تفسیر ترتیبی
- تفسیر مزجی
- تفسیر موضوعی
- تفسیر اهل بیت
- تفسیر پیامبر خاتم
- تفسیر تابعین
- تفسیر عامه
- تفسیر عصر نهضت
- تفسیر توحیدی
- تفسیر دوران نهضتهای اصلاحی
- تفسیر صحابه
- تفسیر عصر جدید
- تفسیر باطن قرآن
- تفسیر ظاهر قرآن
- تفسیر اهلسنت
- تفسیر باطنیه
- تفسیر ماتریدیه
- تفسیر خوارج
- تفسیر شیعه
- تفسیر متصوفه
- تفسیر اجتماعی
- تفسیر اخلاقی
- تفسیر ادبی
- تفسیر اشاری
- تفسیر به رأی
- تفسیر بیانی
- تفسیر زیدیه
- تفسیر شافعیه
- تفسیر پوزیتیویستی
- تفسیر تاریخی
- تفسیر تربیتی
- تفسیر رمزی
- تفسیر عرفانی
- تفسیر علمی
- تفسیر فقهی
- تفسیر فیضی
- تفسیر فلسفی
- تفسیر کلامی
- تفسیر نقلی
- آداب تفسیر قرآن
- آراء تفسیری
- اسرائیلیات در تفسیر
- اقطاب اسرائیلیات
- اقطاب وضّاعین
- اولین مدون تفسیر
- تأویل قرآن
- تدوین تفسیر قرآن
- تفاسیر قرآن
- تفسیر پذیری قرآن
- تفسیر نگاری
- تنزیل قرآن
- توقیفیت تفسیر قرآن
- جری و تطبیق
- روایات تفسیری
- روشهای تفسیری
- سیاق عام
- شرافت تفسیر قرآن
- طرق تفسیری
- غرایب تفسیر
- فضیلت تفسیر قرآن
- قواعد تفسیر
- مبادی تفسیر
- مدارس تفسیر قرآن
- مراتب تفسیر
- مراحل تفسیر
- مصادر نقلی تفسیر
- مفسران
- مقدمات تفسیر
- مکاتب تفسیری
- منابع تفسیر
- تأویل قرآن