مساوات: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
(←پانویس) |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
[[رده:سیره پیامبر خاتم]] | [[رده:سیره پیامبر خاتم]] | ||
[[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]] | [[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]] | ||
[[رده:فضایل اخلاقی]] | [[رده:فضایل اخلاقی]] |
نسخهٔ ۲۰ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۴۶
مساوات به معنای یکسانی و برابری بدین معناست که همه افراد جامعه از نظر حقوق اجتماعی برابر هستند و میان آنان از نظر نژاد، طبقات و جنسیت در حقوق اجتماعی و عمومی فرقی نیست. از نظر اسلام تفاوتی میان انسانها وجود ندارد مگر به تقوا (البته مراد تفاوتهای طبیعی نیست). این مساوات میتواند در امور اجتماعی باشد، یا مساوات در برابر قانون و نیز در تحصیل علم و... .
معناشناسی
واژه مساوات، در لغت، به معنای استواری و میانهروی[۱].[۲] و در اصطلاح، بدین معناست که همه افراد جامعه از نظر حقوق اجتماعی برابر هستند و میان آنان از نظر نژاد، طبقات و جنسیت در حقوق اجتماعی و عمومی فرقی نیست[۳].[۴]
اهمیت مساوات در اسلام
اسلام دین "مساوات" و عدم تبعیض است و قرآن کریم، خلقت انسانها را همگون و ریشۀ همۀ آنها را از یک پدر و مادر دانسته[۵] و تفاوتهای صوری را امری خارج از کرامت مشترک انسانی و تنها راه کسب امتیاز را تقوا و فضیلت میداند. دستور آغازین پیامبر (ص) بر عدم افتخار قومی، قبیلهای، نژادی، عربی، عجمی و مانند آن بود[۶]
در منطق قرآن کریم، نه سفید را بر سیاه مزیتی است و نه عرب را بر عجم؛ نه زمامداران بر شهروندان برتری دارند و نه حاکمان بر مردمان. همه انسانها بیهیچ امتیازی در جامعه برابرند و از حقوق عمومی و اجتماعی یکسان بهرهمندند، چنان که در سخن بلند و پیامآور مساوات، حضرت ختمی مرتبت آمده است: «مردمان چون دندانههای شانه مساویاند»[۷].
متون اسلامی، مسأله برابری و مساوات را در ابعاد گوناگونی مطرح نموده است؛ از جمله برابری در نژاد[۸]، برابری در بهرههای اجتماعی و عمومی[۹]، برابری در برابر قانون[۱۰]، برابری در تعمیم حقوق و وظایف[۱۱] و برابری و یکسان بودن در حقطلبی[۱۲].[۱۳]
خاستگاه مساوات
بر اساس آموزههای قرآنی و اسلامی، اصل مساوات در تمام امور زندگی و حکومتی باید اجرا شود. پیامبر خاتم (ص) این امر را در تمام امور حکومت مدینه برقرار ساخت و سعی کرد با همگان، یکسان رفتار شود و هیچگونه فرقی بین آنان نباشد. آن حضرت تمام افراد جامعه اسلامی را مانند دندانههای شانه با هم برابر و مساوی میدانست و معتقد بود، انسانها هیچ برتری بر یکدیگر جز به خاطر تقوا ندارند: «النَّاسُ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ»[۱۴]؛ مردم چون دندانههای شانه مساویاند.
این روش در جکومت امیرالمؤمنین (ع) و سیره آن بزرگوار هم جاری بود. ایستادگی بر رعایت مساوات در تقسیم سرانه بیتالمال از ویژگیهای امیرمؤمنان علی (ع) بود و به بیان فقیه بزرگ شیعه، شیخ محمد حسن نجفی، نصوص فراوانی حاکی از آن است که علی (ع) سرانه بیتالمال را به مساوات میان مردم تقسیم میکرد و رعایت عدالت در این مورد از صفات ویژه آن حضرت به شمار آمده است[۱۵]. عبایة بن ربعی[۱۶] از امیرمؤمنان علی (ع) روایت کرده است که فرمود: «أُحَاجُّ النَّاسَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِسَبْعٍ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْقَسْمِ بِالسَّوِيَّةِ وَ الْعَدْلِ فِي الرَّعِيَّةِ وَ إِقَامِ الْحُدُودِ»[۱۷]»[۱۸]
مساوات در سیره پیامبر خاتم (ص)
رسول اکرم (ص) علاوه بر بیان خطبهها و سخنانی درباره مساوات، در رفتار خود نیز این مساوات را رعایت میکرد تا الگویی برای تمام مسلمانان باشد. پایبندی ایشان به رعایت مساوات به حدی بود که حتی در نگاه کردن به اصحاب و یارانش نیز آن را عملی میساخت. مجالس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد و در حلقه اصحابش چنان مینشست که هیچ برتری میان وی و یارانش وجود نداشته باشد؛ چنان که از ابوذر نقل شده است: "رسول خدا (ص) به گونهای در حلقه اصحابش مینشست که اگر فرد بیگانهای به مجلس وارد میشد، نمیدانست پیامبر (ص) کیست تا اینکه میپرسید"[۱۹].
آن حضرت در مقام پیامبر خدا (ص) بالاترین درجه و مقام را داشت؛ اما مانند همگان میزیست، بر زمین مینشست، روی زمین غذا میخورد، با بردگان همغذا میشد، مانند دیگران نیازمندیهای خانهاش را از بازار میخرید و به خانه میبرد و به هر کس میرسید، بدون توجه به کوچکی یا بزرگی و یا توانگری و فقر او به او سلام و با توانگر و فقیر مصافحه میکرد[۲۰].
پیامبر (ص) در مناسبتهای گوناگون دوره رسالت خود کوشید تا به روشهای گوناگون، مردم را با مساوات آشنا سازد و در واقع، با عملکرد خود میکوشید تا این اصل مهم را در جامعه اسلامی آن روز، نهادینه و تمام فضیلتها و برتریهای بیاساس را نابود و همگان را به رعایت مساوات و برابری در تمامی امور اجتماعی وادار کند[۲۱].
برخی از اقسام مساوات
مساوات در زندگی اجتماعی انسانها دارای اقسامی است که برخی از آنها عبارتاند از:
مساوات اجتماعی سیاسی و اقتصادی
مساوات اجتماعی، آن است که در یک جامعه، میان انسانها از نظر نژاد، طبقه و حقوق اجتماعی، هیچ اختلافی نباشد و همه افراد از حقوق اجتماعی برابر بهرهمند باشند و همگان یکسان دیده شوند. پیامبر (ص) برای از میان برداشتن بسیاری از رسوم جاهلی و برتریجوییهای نادرست و اختلافات طبقاتی برجایمانده میان اعراب مسلمان اقدامهای عملی زیادی در این باره انجام داد تا بر همگان روشن سازد که همه از نظر اجتماعی مساویاند و فقیران و بردگان با بزرگان و ثروتمندان فرقی ندارند و همه با هم برابراند.
تساوی همگان در برخورداری از حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در گفتار و سیره پیشوایان معصوم موج میزند. رسول خدا در بیانی ماندگار که همواره در تاریخ مورد استناد زمامداران عدالتپیشه بوده، فرمودند: "ای مردم! پروردگار شما یکی و پدرتان هم یکی است. همگی از آدم و آدم نیز از خاک آفریده شده است. تحقیقاً گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست و هیچ عربی بر غیرعرب برتری ندراد جز به تقوا"[۲۲].
امام صادق (ع) در برابر این پندار که تقوا ملاک بهرهمندی بیشتر از امکانات عمومی است، میفرماید: “پیروان اسلام، فرزندان اسلاماند. میان آنان در پرداخت بیتالمال، مساوات را رعایت میکنم و فضائل آنان مربوط به رابطه آنان با خدا است. من مانند فرزندان یک شخص، با آنان رفتار میکنم”[۲۳].[۲۴].
مساوات در برابر قانون
قانونی که از سوی خداوند یا پیامبر اکرم (ص) و زمامدار جامعه وضع و اجرا میشود، شامل همه افراد میشود و هیچ کس، حتی خود پیامبر از آن مستثنا نیست. این امر به معنای تساوی همه در برابر قانون است و از افتخارات اسلام و از عوامل رشد و گسترش آن در جهان بهشمار میآید[۲۵].
از نمونههای بارز مساوات در سیره رسول الله (ص) برابری همگان در اجرای قانون بود. پیامبر اکرم (ص) در اجرای قانون، جز به حق را توجه نمیکرد و اجازه هیچ گونه تخطی از آن را به کسی نمیداد و حفظ آن را از عوامل حفظ سلامت جامعه و حکومت و عدول از آن را مایه تباهی جامعه و هلاکت میدانست؛ به همین سبب، دیگران بهشدت از تبعیض در اجرای قانون منع میکرد و میفرمود: "بنی اسرائیل، تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره زیردستان اجرا میکردند و بزرگان را معاف میداشتند"[۲۶]؛ بنابراین، رسول خاتم (ص) اجازه نمیداد، هیچکس خود را فراتر از قانون بداند و چیزی سبب زیر پاگذاشتن قانون شود[۲۷].
مساوات در تقسیم بیتالمال
اموال و امکانات عمومی هر کشوری به شهروندانش تعلق دارد. همگان در بهرهبرداری از این امکانات از حق یکسان برخوردارند. نمیتوان افرادی را به بهانههای مختلف بر دیگران ترجیح داد. سیره پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) در این زمینه کاملاً گویای چنین حقی برای شهروندان است.
حضرت رسول اکرم (ص) درباره حقوق مسلمانان تفاوتی قائل نمیشد و عرب و غیر عرب و سفید و سیاه و توانگر و ناتوان فرقی نمیگذاشت؛ بلکه در دادن حق و حقوق آنان، همگان را به یک دید مینگریست و بیت المال را به طور مساوی بین آنان تقسیم میکرد؛ چنانکه در تقسیم غنایم جنگ بدر، هیچ امتیازی برای فرد خاصی قائل نشد و آنها را به طور مساوی میان مسلمانان تقسیم کرد[۲۸].[۲۹]
امام علی (ع) در یکی از نامههایش به کارگزار خویش مینویسد: آگاه باشید! حقّ شما بر من است که چیزی ـ جز راز جنگ ـ را از شما نپوشانم، و کاری را جز در حکم (شرع) بیرایزنی با شما انجام ندهم، و پرداختن حق را از موقع آن به تأخیر نیفکنم، و تا آن را نرسانم وقفهای در آن روا ندانم، و همه شما را در حقّ برابر شمارم؛ چون چنین کردم نعمت خدا به شما روا میگردد[۳۰].[۳۱]
مساوات در تحصیل علم
از مصادیق دیگر و مهم و اساسی مساوات، فراهم بودن امکان تحصیل و تعلیم و تربیت برای همه است؛ یعنی در یک جامعه، هر فردی بدون توجه به طبقهای خاص، فقط در سایه شایستگی و استعداد خود بتواند در راه تحصیل قدم بردارد و با تلاش خود به مراحل کمال برسد. بر اساس همین ویژگیهای عصر پیامبر (ص) است که آن حضرت میفرماید: "طلب و فراگیری علم و دانش بر [نوع] مسلمانان واجب است"[۳۲].
در اسلام، به هیچکس اجازه داده نشده است که افراد را در فراگیری دانش بر مبنای ثروت و مکنت طبقهبندی کند و هیچ گونه تبعیض در تعلیم و تربیت و امکانات آن در سیره نبوی پذیرفته نیست. این حرکت همگانی و اعلام مساوات در تحصیل علم در اوضاع و احوالی عینیت مییافت که دیدگاههای طبقاتی بهشدت بر جامعه آن روز، حاکم و دانش، خاص توانگران و قدرتمندان بود و محرومان و ناتوانان در کنار سایر محرومیتهای اجتماعی از علم آموزی نیز محروم بودند؛ ولی در مدینه، شهر پیامبر (ص) از این تبعیضها، به ویژه محروم کردن افراد از فراگیری دانش خبری نبود[۳۳].
مساوات در تصدی امور و انجام دادن مسئولیتها
از نمونههای دیگر مساوات برابری در واگذاری مشاغل بر اساس شایستگی است. پیامبر اکرم (ص) در ابتدای ورود خود به مدینه، مسئولیتها را تقسیم کرد؛ به گونهای که همه، به ترتیب برای جهاد میرفتند و آن حضرت در این باره فرموده بود: «و إِنَّ كُلَّ غَازِيَةٍ غَزَتْ يَعْقُبُ بَعضُهَا بَعْضاً»[۳۴]؛ همه گروههای مسلمان، به ترتیب به جنگ میروند (و جنگ، به یک گروه، دو مرتبه پشت سر هم تحمیل نخواهد شد)". آن حضرت برای تعیین فرمانده در جنگها، تنها به شایستگی، توانایی و تدبیر افراد توجه میکرد و به سن، حسب و نسب بیتوجه بود؛ همانگونه که در جنگ موته زید بن حارثه از فرماندهان جنگ بود[۳۵].[۳۶]
پرسش مستقیم
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۳۶ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۹، ص ۵۴۸؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۳۹.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۵۳.
- ↑ مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی «منطق عملی»، ج ۲، ص ۵۰.
- ↑ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۴؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۶۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست میکنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بیگمان خداوند چشم بر شما دارد» سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ «النَّاسُ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ»؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰۰؛ تاریخ بغداد، ج۷، ص۵۷؛ کنزالعمال، ج۹، ص۳۸؛ و نیز ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۹؛ تحف العقول، ص۲۷۴؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۱۴۵؛ المبسوط، ج۵، ص۲۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۴۷۸، ج۱۰، ص۳۶۳؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۲۰۴؛ البیان و التعریف، ج۲، ص۱۴.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست میکنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بیگمان خداوند چشم بر شما دارد» سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ وسایل الشیعه، ج۱۱، ص۸۰.
- ↑ شرایع الاسلام، ج۲، ص۱۹۸؛ ترمینولوژی حقوق، ص۶۴۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۹.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۶۶؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲ ص ۴۶۳-۴۶۸.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۰۰؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۶۵؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ق، ج ۱، ص ۱۷۴ و شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۷۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۶.
- ↑ عبایة بن ربعی اسدی از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی (ع) و از اصحاب امام حسن (ع) بوده است. ر. ک: رجال الکشی، ص۱۱۴، ۱۱۵، ۲۲۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۲۵۳.
- ↑ «روز قیامت با هفت دلیل با مردم احتجاج خواهم کرد: برپا داشتن نماز و پرداختن زکات و امر به معروف و نهی از منکر و تقسیم سرانه بیتالمال به مساوات و رعایت عدالت میان مردم و اجرای حدود». الخصال، ج۲، ص۳۶۳؛ بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۰۶.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲ ص ۴۷۹-۵۳۳؛ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۵.
- ↑ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَجْلِسُ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَصْحَابِهِ فَيَجِيءُ الْغَرِيبُ فَلَا يَدْرِي أَيُّهُمْ هُوَ حَتَّى يَسْأَلَ؛ ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲؛ ابن حجر، فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۶؛ اسحاق بن راهویه، مسندابن راهویه، ج۱، ص۲۰۹ و النسائی، السنن الکبری، ج۳، ص۴۴۲.
- ↑ برگرفته از کتابهای ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص ۱۹۶؛ حسن دیلمی، ارشاد القلوب ج ۱، ص ۱۱۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵. ص ۵۴.
- ↑ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۸.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ كُلُّكُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ وَ لَيْسَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَى»؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۶، ص۳۵۰.
- ↑ حکیمی، محمدرضا، الحیاة، ج۶، ص۳۷۲.
- ↑ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۹-۱۲۰؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲، ص ۵۰۱؛ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۶۲.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۶۲.
- ↑ «إِنَّمَا هَلَكَ بَنُو إِسْرَائِيلَ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يُقِيمُونَ الْحُدُودَ عَلَى الْوَضِيعِ دُونَ الشَّرِيفِ»؛ دعائم الاسلام ج ۲، ص ۴۴۲ و مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۸.
- ↑ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ تاریخ الطبری، ص ۴۵۷ - ۴۵۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۳۰۷ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۶۴۱ - ۶۴۲.
- ↑ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۲.
- ↑ «فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلَّا يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلَّا فِي حَرْبٍ وَ لَا أَطْوِيَ دُونَكُمْ أَمْراً إِلَّا فِي حُكْمٍ وَ لَا أُؤَخِّرَ لَكُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ وَ لَا أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ وَ أَنْ تَكُونُوا عِنْدِي فِي الْحَقِّ سَوَاءً فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ النِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ الطَّاعَةُ وَ أَلَّا تَنْكُصُوا عَنْ دَعْوَةٍ وَ لَا تُفَرِّطُوا فِي صَلَاحٍ وَ أَنْ تَخُوضُوا الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ» (نهجالبلاغه، نامه ۵۰).
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۸.
- ↑ «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِ مُسْلِمٍ»؛ الکافی، ج۱، ص۳۰؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۸۱ و ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۶۵.
- ↑ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۶۸؛ الکافی، ج۵، ص۳۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۴۱؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۲۱؛ السیرة النبویه (ابن هشام)، ج ۱، ص ۵۰۳ و عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷.
- ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۱؛ السیرة النبویة (ابن هشام)، ج ۲، ص ۳۷۳؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۶ و تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۶۵.
- ↑ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۳-۱۲۴.