جنگ در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث جنگ است. "جنگ" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

جنگ به معنای پیکار، کارزار، ستیزه[۱] و در اصطلاح به معنای تبدیل شدن کشمکش دایمی بین کشورها به ستیزه‌ای خشونت بار و خونین[۲] است. مقصود ما از جنگ، مطلق پیکار و درگیری خشونت‌بار بین دو گروه است و چنانچه یکی از این دو گروه، خداپرست و هدفش مقدّس باشد، پیکارش جهاد است که در جایگاه خود بحث می‌شود. در این مدخل از واژه «حرب»، «قتال» و مشتقّات آنها استفاده شده است[۳].

مقدمه

جنگ در لغت به معنای جدال، کارزار، ستیز و پیکار است [۴] و غالباً بر درگیری و نزاع میان دو گروه اطلاق می‌شود که هریک سعی در مغلوب ساختن و از بین بردن دیگری دارد. [۵] این دو گروه گاه دو خانواده یا دو قبیله یا پیروان دو مذهب یا چند ملت‌اند. [۶]

به نظر برخی جنگ عبارت است از درگیری مسلحانه میان دو کشور یا بیشتر به سبب عوامل سیاسی، اقتصادی یا اختلافات درباره تملک برخی سرزمین‌ها. [۷] برخی برآن‌اند که در جنگ ۴ ویژگی باید باشد:

  1. دست‌کم دو گروه متخاصم وجود داشته باشند.
  2. حداقل یکی از آنها نیروی مسلح به کار بَرَد.
  3. منازعه و برخورد طولانی‌مدت میان آنان جریان داشته باشد.
  4. هردو گروه، سازمان‌یافته باشند. [۸]

جنگ گاه با ابزاری جز سلاح جنگی صورت می‌گیرد که بر حسب ماهیت آن به انواع جنگ روانی، جنگ تبلیغاتی، جنگ اقتصادی و جز اینها... قسمت می‌گردد. [۹] جهاد نیز نوعی کارزار با دشمن است؛ ولی صرفا به درگیری با کافران [۱۰] یا بر هر کوشش و مبارزه با جان و مال در راه خدا و برای تحقق اهداف الهی اطلاق می‌گردد. [۱۱]

در قرآن کریم از جنگ با واژه‌ها و تعبیرهایی گوناگون یاد شده است؛ از جمله:

  1. «حرب» که بیشتر موارد کاربرد آن در قرآن به معنای جنگ است؛ مانند: ﴿كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ[۱۲]، ﴿فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۱۳]، ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۱۴].[۱۵]؛ همچنین گاهی درباره جنگ با خداوند به کار رفته است؛ مانند ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ[۱۶]، ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۷]، ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۸].
  2. «قتال» که به معنای از میان بردن حیات و کشتن یکدیگر است [۱۹] و با مشتقات آن در قرآن فراوان به کار رفته و در برخی آیات مراد از آن جنگ است؛ مانند ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا[۲۰]، ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ[۲۱]
  3. «بأس»، به معنای عذاب، مشقت و جنگ [۲۲] که در آیات متعدد به معنای جنگ آمده است؛ مانند ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۲۳]، ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا[۲۴].[۲۵]
  4. «لقاء» به معنای روبه‌رو شدن و برخورد دو شی یا دو فرد یا گروه؛ مانند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۲۶]، ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۲۷][۲۸].

همچنین در برخی آیات با تعابیری از جنگاوران و جنگجویان یاد شده است؛ مانند ﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ[۲۹]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۳۰] و نیز گاه از ابزار و اسلحه جنگی یاد شده است؛ مانند سلاح: ﴿وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا[۳۱]، اسبان جنگی: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ[۳۲]، زره جنگی: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ[۳۳] و پایگاه جنگی: ﴿وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۴] در آیاتی دیگر به برخی فعالیت‌های جنگی اشاره شده است؛ مانند تهیه ادوات و تجهیز نیروی جنگی: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ[۳۵]، شمشیر زدن: ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۳۶]، تیراندازی: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۷]، محاصره کردن: ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۸] و در کمین دشمن نشستن: ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ در این آیات به اقسام جنگ، پیشینه و موارد جنگ در امت‌های پیشین و امت اسلامی، آثار و پیامدهای جنگ، زمینه‌های پدید آمدن جنگ، شیوه‌ها و آداب جنگ و برخی احکام فقهی آن پرداخته شده است.

اقسام جنگ

جنگ به لحاظ چگونگی ابزار و شیوه جنگی به جنگ نظامی و غیر نظامی قسمت می‌شود. جنگ نظامی آن است که دو طرف درگیر از سلاح‌‌های نظامی و جنگی استفاده می‌کنند و بیشتر آیات قرآنیِ مربوط به جنگ به این نوع از جنگ اشاره دارند؛ مانند «قـتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّارِ» (توبه / ۹، ۱۲۳)، «فَضَربَ الرِّقابِ حَتّی اِذا اَثخَنتُموهُم». (محمّد / ۴۷، ۴) جنگ غیر نظامی نیز آن است که در آن از ابزار و ادوات نظامی برای مغلوب کردن دشمن استفاده نمی‌شود؛ مانند جنگ روانی که مراد از آن، فعالیت‌هایی در طول جنگ یا پیش یا پس از آن است که با هدف درهم شکستن اراده مقاومت در دشمن و تضعیف روحیه او صورت می‌گیرد [۳۹]؛ همچنین جنگ اقتصادی که در آن به هدف غلبه بر دشمن به تحریم یا محاصره اقتصادی اقدام می‌شود [۴۰] و نیز جنگ تبلیغاتی یا هجوم فرهنگی که با ابزار تبلیغات و فرهنگ و ترویج شبهات، دشمن تضعیف می‌شود. [۴۱] گفته‌اند که آیه ۲۱۷ بقره / ۲ که از جنگ پیوسته کافران با مسلمانان برای تغییر دادن دین آنان سخن به میان آورده: «و لایَزالونَ یُقـتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطـعوا»، افزون بر جنگ نظامی شامل روش‌های جنگ غیر نظامی نیز می‌گردد. [۴۲] همچنین جنگ از جهت انگیزه و اهداف آن به جنگ مشروع (مباح) و نامشروع (حرام) قسمت می‌شود. [۴۳]جنگ مشروع آن است که با اهداف مشروع صورت گیرد مانند خونخواهی و تنبیه متجاوز [۴۴] و با شرایط خاصی واجب است؛ مانند جنگ با مشرکان و کافرانِ محارب: «قـتِلوا المُشرِکینَ کافَّةً» (توبه / ۹، ۳۶؛ نیز توبه / ۹، ۱۲۳) یا با کسانی که با ما وارد جنگ می‌شوند (حجّ / ۲۲، ۳۹)، جنگ برای حمایت از مظلومان (انفال / ۸، ۷۲)، جنگ با باغیان و سرکشان در برابر حکومت اسلامی: «فَقـتِلوا الَّتی تَبغی» (حجرات / ۴۹، ۹) و نیز جنگ با محاربان و فساد کنندگان در زمین. (مائده / ۵، ۳۳) جنگ نامشروع جنگی است که برای دستیابی به اهداف مادی و به انگیزه‌های دنیوی مانند قدرت‌طلبی و انتقام صورت گیرد. [۴۵] آیات ۸۴ - ۸۵ بقره / ۲ که از پیمان خداوند از بنی‌اسرائیل مبنی بر ترک جنگ با یکدیگر سخن به میان آورده و آنان را به سبب جنگ با یکدیگر به شدت مذمت کرده‌اند، بر این موضوع دلالت دارند: «واِذ اَخَذنا میثـقَکُم لاتَسفِکونَ دِماءَکُم ولا تُخرِجونَ اَنفُسَکُم مِن دِیـرِکُم... * ثُمَّ اَنتُم هــؤُلاءِ تَقتُلونَ اَنفُسَکُم وتُخرِجونَ فَریقـًا مِنکُم مِن دِیـرِهِم تَظـهَرونَ عَلَیهِم بِالاِثمِ والعُدونِ... وهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم... فَما جَزاءُ مَن یَفعَلُ ذلِکَ مِنکُم اِلاّ خِزیٌ فِی الحَیوةِ الدُّنیا ویَومَ القِیـمَةِ یُرَدُّونَ اِلی اَشَدِّ العَذابِ». آیه ۹ حجرات / ۴۹ هم به مسلمانان فرمان داده که در صورت بروز جنگ میان مسلمانان آنان را به صلح وا دارند: «واِن طَـائفَتانِ مِنَ‌المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما». از آیه ۳۳ مائده / ۵ می‌توان دریافت که جنگ به هدف مخالفت با خدا و پیامبر الهی و رواج دادن فساد در زمین حرام است.

جنگ با کافران همپیمان با مسلمانان نیز جایز نیست: «اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم مِنَ المُشرِکینَ ثُمَّ لَم‌یَنقُصوکُم شیـ ٔ ًا ولَم یُظـهِروا عَلَیکُم اَحَدًا فَاَتِمّوا اِلَیهِم عَهدَهُم اِلی مُدَّتِهِم». (توبه / ۹، ۴؛ نیز توبه / ۹، ۷) جنگ کردن در مکان‌هایی خاص نیز حرام به شمار رفته است؛ از جمله در منطقه حرم مکّی حتی با کافران: «ولا تُقـتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ». (بقره / ۲، ۱۹۱) [۴۶] البته اگر دشمن در این مکان با مسلمانان بجنگد مقابله با آنان جایز خواهد بود: «فَاِن قـتَلوکُم فَاقتُلوهُم کَذلِکَ جَزاءُ الکـفِرین». (بقره / ۲، ۱۹۱) [۴۷] البته برخی فقها برآن‌اند که این آیه با آیات دیگر از جمله آیه ۳۹ انفال / ۸: «وقـتِلوهُم حَتّی لا تَکونَ فِتنَةٌ.».. یا آیه ۵ توبه / ۹: «فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم» نسخ شده است؛[۴۸] همچنین در ماه‌های حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم) جنگ حرام است [۴۹] (مائده / ۵، ۲؛ توبه / ۹، ۵، ۳۶)؛ اما در صورتی که دشمن در این ماه‌ها جنگ را آغاز کند جنگ با او جایز خواهد بود: «اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ والحُرُمـتُ قِصاصٌ». (بقره / ۲، ۱۹۴) [۵۰] برخی از فقهای اهل سنت برآن‌اند که حرمت جنگ در ماه‌های حرام با نزول آیات قتال مانند آیه «فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم» (توبه / ۹، ۵) نسخ شده است، از این‌رو، جنگ ابتدایی نیز در این ماه‌ها جایز است. [۵۱] آیه ۷۶ نساء / ۴ می‌تواند به دو نوع جنگ مباح و حرام اشاره داشته باشد: «اَلَّذینَ ءامَنوا یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ والَّذینَ کَفَروا یُقـتِلونَ فی سَبیلِ الطّـغوتِ». (نیز ر. ک: آل‌عمران / ۳، ۱۳) [۵۲] در برخی آیات قرآن از جنگ با خدا یاد شده است؛ از جمله آیه ۳۳ مائده / ۵ که از محاربه* برخی انسان‌ها با خدا و فرستاده او یاد کرده و کیفر چنین جنگی را کشته شدن و تبعید دانسته است: «اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی‌الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا... اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ». برخی مراد از جنگ با خدا را در این آیه، مخالفت با اوامر الهی و هتک حریم خداوند دانسته‌اند. [۵۳] برخی دیگر، مراد از آن را جنگ با اولیای الهی شمرده‌اند [۵۴] که به سبب مقام والای آنان نزد خداوند، جنگ با خداوند به شمار رفته است. [۵۵] در آیه‌ای دیگر، رباخواری اعلان جنگ با خدا و رسول شمرده شده است: «فَاِن لَم تَفعَلوا فَأذَنوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ». (بقره / ۲، ۲۷۹) برخی مراد از جنگ را در این آیه دشمنی و مخالفت با دستورات خدا و رسول دانسته [۵۶] و تعبیر آیه را نوعی مبالغه در تهدید * شمرده‌اند؛[۵۷] ولی برخی مراد از آن را جنگ حقیقی دانسته و بر آن‌اند که این آیه به پیامبر و مسلمانان اجازه جنگ با رباخواران را داده است. [۵۸] البته به نظر برخی این حکم مربوط به رباخوارانی است که ربا * را حلال بشمارند [۵۹] چنان‌که در برخی احادیث نیز کشتن چنین افرادی جایز شمرده شده است. [۶۰] برخی نیز اصرار بر رباخواری را مصداق آیه دانسته‌اند. [۶۱] در این مقاله عمدتا به جنگ نظامی و به اختصار به جنگ روانی پرداخته می‌شود.

پیشینه جنگ

جنگ و نزاع در میان افراد و اقوام بشر و دیگر موجودات پیشینه‌ای طولانی دارد؛ به گونه‌ای که بر اساس برخی آیات، سابقه آن حتی به پیش از خلقت بشر باز می‌گردد. از جمله این آیات آیه ۳۰ بقره / ۲ است که به موجب آن فرشتگان درباره لیاقت انسان برای خلافت الهی به سبب جنگ و خونریزی او در زمین اظهار تردید کردند: «و اِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلکَةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً قالوا اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها و یَسفِکُ الدِّماءَ». برخی مراد آیه را خونریزی‌های آدمیان دانسته‌اند که خداوند قبلاً ملائکه را از آن آگاه کرده بود؛[۶۲] اما بسیاری برآن‌اند که آیه به خونریزی‌های جنیان پیش از خلقت بشر در روی زمین اشاره دارد. [۶۳] این تفسیر در احادیث هم آمده است. [۶۴] افزون بر این، پس از خلقت در میان انسان‌ها نیز جنگ‌های فراوانی رخ داده که گاهی بر حق و برای تحقق اهداف الهی بوده است: «وکَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قـتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ» (آل‌عمران / ۳، ۱۴۶) و گاهی باطل و برای تحقق اهداف نفسانی: «والَّذینَ کَفَروا یُقـتِلونَ فی سَبیلِ الطّـغوتِ». (نساء / ۴، ۷۶)

جنگ در امت‌های پیشین

از جمله مصادیق جنگ در امت‌های گذشته ماجرای یأجوج و مأجوج است که به قتل و غارت افراد در سرزمین‌های دیگر می‌پرداختند. [۶۵] گروهی از مردم برای پیشگیری از رویارویی با آنان،[۶۶] از ذوالقرنین خواستند که راه ورود آنان به سرزمینشان را مسدود کند: «قالوا یـذَا القَرنَینِ اِنَّ یَأجوجَ ومَأجوجَ مُفسِدونَ فِی الاَرضِ فَهَل نَجعَلُ لَکَ خَرجـًا عَلی اَن تَجعَلَ بَینَنا و بَینَهُم سَدّا». (کهف / ۱۸، ۹۴) (یأجوج و مأجوج) لشکرکشی فرعون برای جنگ با حضرت موسی و پیروانش در آیات متعدد مطرح شده است: «فَاَتبَعَهُم فِرعَونُ بِجُنودِهِ» (طه / ۲۰، ۷۸؛ نیز یونس / ۱۰، ۹۰)؛ ولی فرعون و لشکریانش قبل از دستیابی به موسی و بروز جنگ دچار عذاب الهی شده، در دریا غرق شدند: «فَاَخَذنـهُ و جُنودَهُ فَنَبَذنـهُم فِی الیَمِّ». (قصص / ۲۸، ۴۰؛ طه / ۲۰، ۷۸؛ ذاریات / ۵۱، ۴۰) حضرت موسی و یارانش پس از نجات از فرعون و عبور از نیل، مأمور به جنگ با عمالقه [۶۷] برای پس گرفتن سرزمین مقدس شدند: «یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُم ولا تَرتَدّواعَلی اَدبارِکُم». (مائده / ۵، ۲۱) در منابع تفسیری، این سرزمین مقدس شامل دمشق، فلسطین، اردن، شام، طور یا اریحا [۶۸] و شمار لشکریان حضرت موسی در این جنگ حدود ۶۰۰۰۰۰ نفر ذکر شده که تنها ۴۰۰۰۰ به آن حضرت وفادار ماندند. (مائده / ۵، ۲۲) [۶۹] متمردان به آن حضرت گفتند که تو و خدایت بروید و بجنگید: «فَاذهَب اَنتَ و رَبُّکَ فَقتِلاَ اِنّا ههُنا قعِدونَ». (مائده / ۵، ۲۴) در آیات ۲۴۶ ـ ۲۵۰ بقره / ۲ نیز از سرگذشت گروهی از آوارگان بنی‌اسرائیل یاد شده که برای جنگ با غاصبان سرزمین خود از پیامبرشان فرمانده خواستند: «اَلَم تَرَ اِلَی المَلاَءِ مِن بَنی اِسرءیلَ مِن بَعدِ موسی اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکـًا نُقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ... و قَد اُخرِجنا مِن دِیـرِنا واَبناءنا». (بقره / ۲، ۲۴۶) مفسران نام این پیامبر را یوشع، شمعون یا اشموئیل [۷۰] و غاصب سرزمین بنی‌اسرائیل را جالوت [۷۱] دانسته‌اند. پس از تعیین فرمانده، بیشتر افراد از کارزار با جالوت خودداری کردند (بقره / ۲، ۲۴۶ ـ ۲۴۷)؛ ولی اقلیت مانده با پایداری بر جالوت پیروز شدند و جالوت به دست داود کشته شد: «فَهَزَموهُم بِاِذنِ اللّهِ و قَتَلَ داوودُ جالوتَ». (بقره / ۲، ۲۵۱) (جالوت، طالوت) در آیه ۳۳ نمل / ۲۷ از آمادگی اشراف قوم سبأ برای جنگ با حضرت سلیمان یاد شده است: «قالوا نَحنُ اولوا قُوَّةٍ واولوا بَأسٍ شَدیدٍ والاَمرُ اِلَیکِ فَانظُری ماذا تَأمُرین»؛ ولی ملکه سبأ با این استدلال که جنگ با پادشاهان مایه ویرانی‌هایی فراوان می‌شود، از جنگ با آن حضرت امتناع کرد (نمل / ۲۷، ۳۴) و با فرستادن هدیه‌ای برای سلیمان، منتظر عکس‌العمل او و در صدد ارزیابی قدرت و مُکنت او بر آمد (نمل / ۲۷، ۳۵) [۷۲]؛ ولی حضرت سلیمان با ارسال نامه‌ای آنان را به جنگی سخت تهدید کرد: «فَلَنَأتِیَنَّهُم بِجُنودٍ لا قِبَلَ لَهُم بِها». (نمل / ۲۷، ۳۷) در آیاتی دیگر از فساد بنی‌اسرائیل در دو مرحله و مبتلا شدن آنان به دو جنگ بزرگ یاد شده است: «وقَضَینا اِلی بَنی اِسرءیلَ فِی الکِتـبِ لَتُفسِدُنَّ فِی‌الاَرضِ مَرَّتَینِ... * فَاِذا جاءَ وَعدُ اُولهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا اولی بَأسٍ شَدیدٍ فَجاسوا خِلـلَ الدّیارِ... * ثُمَّ رَدَدنا لَکُمُ الکَرَّةَ عَلَیهِم... *... فَاِذا جاءَ وَعدُ الأخِرَةِ لِیَسوءوا وُجوهَکُم ولِیَد خُلُوا المَسجِدَ کَما دَخَلوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ ولِیُتَبِّروا ما عَلَوا تَتبیرا». (اسراء / ۱۷، ۴ - ۷) مفسران درباره این دو جنگ آرای متفاوتی دارند؛ برخی نخستین جنگ را جنگ بنی‌اسرائیل با سابور پادشاه ایران و دومین جنگ را با بخت النصر دانسته‌اند که در دو مرحله صورت گرفت. [۷۳] عده‌ای دیگر جنگ نخست را با بخت النصر پادشاه بابل و دومین جنگ را با اسپانیوس قیصر روم دانسته‌اند که در پی جنگ دوم، بیت‌المقدس ویران شد و بسیاری از بنی‌اسرائیل کشته شدند. [۷۴] شماری جنگ اول را رانده شدن یهود از جزیره‌العرب به دست پیامبر اکرم(ص) و جنگ دوم را جنگ دوم جهانی و اخراج یهودیان از آلمان دانسته‌اند. [۷۵] احتمال دیگر آن است که مراد از جنگ نخست هجوم مسلمانان به یهود و آزادسازی بخشی از بیت‌المقدس به دست اعراب است و جنگ دوم که در آینده واقع خواهد شد، جنگی است که در پی آن سرزمین فلسطین از یهودیان پاک می‌شود. [۷۶] در آیه ۸۵ بقره / ۲ از جنگ شماری از بنی‌اسرائیل با یکدیگر پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) یاد شده که به بیرون راندن همکیشان از سرزمین خود یا به اسیر گرفتن یکدیگر انجامید: «ثُمَّ اَنتُم هــؤُلاءِ تَقتُلونَ اَنفُسَکُم و تُخرِجونَ فَریقـًا مِنکُم مِن دِیـرِهِم تَظـهَرونَ عَلَیهِم بِالاِثمِ والعُدونِ واِن یَأتوکُم اُسـری تُفـادوهُم». در تفسیر این آیه گفته‌اند که هریک از دو گروه یهود بنی‌قریظه و بنی‌نضیر با یکی از طوایف مشرکان مدینه همپیمان بودند [۷۷] یا این دو گروه همپیمان یکی از طوایف مشرک و یهود بنی قینقاع همپیمان طایفه‌ای دیگر بودند. [۷۸] گاهی این قبایل یهودی با یکدیگر می‌جنگیدند [۷۹] و گاهی یهودیان با مشرکان به جنگ می‌پرداختند و به خود وعده پیروز شدن بر آنان را با آمدن پیامبر جدید می‌دادند: «و کانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا». (بقره / ۲، ۸۹) [۸۰] مراد از کافران را در این آیه تُبّع و فرزندانش [۸۱] یا قبیله غطفان [۸۲] یا اوس و خزرج [۸۳] دانسته‌اند.

جنگ در عصر جاهلیت

میان اعراب جاهلی نیز جنگ بسیار رایج بود [۸۴] و گاه به آن افتخار می‌کردند. [۸۵] رواج جنگ میان اعراب جاهلی از آیه ۶۷ عنکبوت / ۲۹ استفاده می‌شود که از وجود ناامنی و جنگ در اطراف مکه [۸۶] و امن بودن این شهر یاد کرده است: «اَوَلَم یَرَوا اَنّا جَعَلنا حَرَمـًاءامِنـًا ویُتَخَطَّفُ النّاسُ مِن حَولِهِم». از جمله جنگ‌های اعراب جاهلی که قرآن صریحا به آن اشاره کرده، جنگ میان قبایل اوس * و خزرج است: «واذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم... و کُنتُم عَلی شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنقَذَکُم مِنها». (آل عمران / ۳، ۱۰۳؛ نیز انفال / ۸، ۶۳) [۸۷] برخی از وقوع ۱۳ جنگ میان این دو قبیله در مدت ۱۲۰ سال،[۸۸] گزارش داده‌اند، با این همه، آنان به تبعیت از آیین ابراهیم(ع) جنگ در ماه‌های حرام را روا نمی‌دانستند، چنان که این نکته را از ظاهر آیه ۲۱۷ بقره / ۲ نیز می‌توان دریافت: «یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ و صَدٌّ عَن سَبیلِ اللّه»[۸۹]؛ زیرا پرسش از حرمت جنگ در این ماه‌ها را کافران مطرح کرده‌اند. [۹۰] کفار با آغاز شدن ماه‌های حرام ابزار جنگ را کنار می‌نهادند؛[۹۱] ولی گاه که منفعت آنان در جنگیدن در این ماه‌ها بود، ماه‌های حرام را تغییر می‌دادند که قرآن کریم آنان را به جهت این عمل به شدت نکوهیده است: «اِنَّمَا النَّسِی‌ءُ زیادَةٌ فِی الکُفرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَروا یُحِلّونَهُ عامـًا و یُحَرِّمونَهُ عامـًا لِیواطِ ٔ ا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلّوا ماحَرَّمَ اللّهُ». (توبه / ۹، ۳۷) [۹۲] سوره فیل درباره هجوم لشکر ابرهه به مکه برای جنگ با مکیان و تخریب کعبه نازل شده است: «اَلَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِاَصحـبِ الفیل». (فیل/ ۱۰۵، ۱) گزارش شده که ابرهه با سپاهی ۶۰۰۰۰ نفره عازم مکه شد [۹۳] و مکیان چون توان رویارویی با وی را نداشتند، به کوه‌ها پناه بردند؛[۹۴] ولی خداوند با فرستادن گروه‌هایی از پرندگان آنان را نابود ساخت. مورخان زمان این رخداد را ۴۰ سال پیش از بعثت و در سال تولد پیامبراکرم(ص) دانسته‌اند. [۹۵] در آیاتی دیگر به وقوع دو جنگ میان امپراتوری ایران و روم اشاره و پیروزی ایرانیان در جنگ نخست و شکست آنان در جنگ دوم پیش بینی شده است: «غُلِبَتِ الرّوم * فی اَدنَی الاَرضِ وهُم مِن بَعدِ غَلَبِهِم سَیَغلِبون *... وَعدَ اللّهِ لایُخلِفُ اللّهُ وَعدَهُ.»... (روم / ۳۰، ۲ ـ ۳، ۶) مراد از «اَدنَی الاَرضِ» را منطقه شام [۹۶] یا نزدیک‌ترین سرزمین روم به جزیره‌العرب شمرده‌اند. [۹۷]شکست ایرانیان در جنگ دوم موجب شادمانی مؤمنان شد: «وهُم مِن بَعدِ غَلَبِهِم سَیَغلِبون * فی بِضعِ سِنینَ... و یَومَئذٍ یَفرَحُ المُؤمِنون». (روم / ۳۰، ۳ - ۴)

جنگ‌های پس از اسلام

پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، جنگ‌های متعددی میان مسلمانان با قریش و دیگر معاندان رخ‌داد که آغازگر بیشتر آنها دشمنان اسلام بودند و نبرد مسلمانان، دفاعی بود. [۹۸] به جنگ‌هایی که در آنها پیامبر(ص) جنگاوران را همراهی می‌کرد، غَزْوه [۹۹] و به مأموریت‌هایی که در آنها گروهی به فرماندهی شخصی از جانب پیامبر اکرم(ص) برای جنگ با دشمن اعزام می‌شدند سَریّه گفته می‌شد. [۱۰۰] کمترین تعداد افراد سریه را ۵ و بیشترین آنها را ۴۰۰ نفر دانسته‌اند. [۱۰۱] برخی تعداد غزوه‌ها را ۱۸، ۱۹، ۲۷ [۱۰۲] تا و تعداد سریه‌ها را ۴۷ تا شمرده‌اند [۱۰۳] و برخی دیگر غزوه‌ها را ۲۶ و سریه‌ها را ۳۶ و برخی حدود ۷۰ مورد دانسته‌اند. [۱۰۴] نخستین سریه‌ای که در قرآن ذکر شده سریه* عبدالله بن جَحْش است که وی همراه ۸ نفر از مهاجران برای کسب آگاهی از وضع قریش به جنوب مکه اعزام شدند و پس از روبه‌رو شدن با قافله‌ای از مشرکان، وارد جنگ شده، فرمانده آنان را کشتند و دو نفر را اسیر کردند. پس از این حادثه که در ماه حرام صورت گرفت، مشرکان مسلمانان را مذمت کردند و در نتیجه، آیه ۲۱۷ بقره / ۲ نازل شد و ضمن نکوهش این کار، کفر و بیرون راندن مسلمانان را از دیار خود بدتر از آن برشمرد: «قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وصَدٌّ عَن سَبیلِ اللّهِ و کُفرٌ بِهِ والمَسجِدِ الحَرامِ و اِخرَاجُ اَهلِهِ مِنهُ اَکبَرُ عِندَ اللّهِ والفِتنَةُ اَکبَرُ مِنَ القَتلِ»[۱۰۵]. از مهم‌ترین جنگ‌های مسلمانان با کفار قریش، جنگ بدر است که در سال دوم هجری در منطقه‌ای به همین نام رخ داد. [۱۰۶] شمار سپاه دشمن در این جنگ ۹۵۰ تا ۱۰۰۰ نفر [۱۰۷] و مسلمان ۳۱۳ تا ۳۱۹ نفر ذکر شده است. [۱۰۸] با وجود این، مسلمانان با نصرت الهی در این جنگ پیروز شدند: «لَقَد نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدرٍ». (آل عمران / ۳، ۱۲۳) در این جنگ ۱۴ نفر از مسلمانانشهید و از کفار، ۷۰ نفر کشته و ۷۰ نفر اسیر شدند. [۱۰۹] پس از جنگ بدر، یهود بنی‌قینقاع با آزار دادن زنی مسلمان و کشتن مردی مسلمان، پیمان خود را با مسلمانان شکستند،[۱۱۰] از این رو، آیه ۵۸ انفال / ۸ نازل و پیامبر به شکستن پیمان خود با این گروه مأمور شد: «و اِمّا تَخافَنَّ مِن قَومٍ خِیانَةً فَانبِذ اِلَیهِم عَلی سَواءٍ»[۱۱۱]. بر پایه برخی نقل‌ها، آیه ۱۲ آل‌عمران / ۳ که از شکست کافران در جنگ خبر داده، در این باره نازل شده است. [۱۱۲] پس از محاصره قلعه بنی‌قینقاع از جانب پیامبر(ص)، یهودیان آنجا تسلیم شدند و با انعقاد قراردادی مدینه را ترک کردند. [۱۱۳] جنگ احد کارزار دیگری بود که قریش یک سال پس از جنگ بدر (سال سوم هجری) [۱۱۴] با هدف گرفتن انتقام از شکست بدر بر مسلمانان تحمیل کردند. [۱۱۵] شمار لشکریان قریش در این جنگ ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ [۱۱۶] و تعداد لشکر اسلام ۷۰۰ نفر [۱۱۷] نقل شده است. با تدبیر پیامبر درباره آرایش جنگی مسلمانان، آنان ابتدا پیروز شدند؛[۱۱۸] ولی بر اثر نافرمانی و غفلت شماری از آنان، مسلمانانشکست خوردند: «حَتّی اِذا فَشِلتُم و تَنـزَعتُم فِی‌الاَمرِ و عَصَیتُم مِن بَعدِ ما اَرکُم ما تُحِبّونَ». (آل عمران / ۳، ۱۵۲) [۱۱۹] در این جنگ حدود ۷۰ [۱۲۰] یا ۷۵ [۱۲۱] یا ۸۱ [۱۲۲] نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند و از لشکر دشمن تنها ۱۸ نفر کشته شدند. [۱۲۳] پس از رهسپار شدن لشکر قریش به سوی مکه، آنان درصدد بازگشت به مدینه و نابود کردن مسلمانان برآمدند که آیه ۱۰۴ نساء / ۴ نازل شد و مسلمانان را به تعقیب دشمن فراخواند: «ولا تَهِنوا فِی ابتِغاءِ القَومِ.».. [۱۲۴]. پیامبراکرم(ص) همراه با مجاهدان در تعقیب دشمن تا منطقه حمراء الاسد پیش رفت و مشرکان چون عزمِ استوار مسلمانان را دیدند، از جنگ منصرف شده، به مکه بازگشتند. [۱۲۵] در همین سال [۱۲۶] سریه ذات الرجیع رخ داد. هنگامی که پیامبر اکرم(ص) ۶یا ۱۰ نفر از مسلمانان را به فرماندهی مرثد برای تبلیغ اسلام در میان قبایل عضد و قاره اعزام کرد، شماری از مشرکان با محاصره این افراد قصد دستگیریِ آنان و تحویل دادنشان به مشرکان مکه را داشتند که به مقاومت آن مسلمانان و وقوع جنگ و شهادت برخی از آنان انجامید. [۱۲۷] به گزارشی، آیه ۲۰۷ بقره / ۲: «و مِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ» در باره شهدای این سریه نازل شد؛[۱۲۸] لیکن روایات فراوانی از شیعه و سنی نزول این آیه را درباره واقعه «لیلة الفراش» و خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر پیامبر در آن حادثه می‌دانند. [۱۲۹] مدتی پس از جنگ احد [۱۳۰] یا جنگ بدر [۱۳۱] که یهودیان بنی‌نضیر به پیمان‌شکنی و توطئه‌چینی برای ترور پیامبر [۱۳۲] مبادرت کردند، مسلمانان دژ آنان را محاصره کردند و آنان مجبور به ترک سرزمین خود شدند. (حشر / ۵۹، ۲) در این جنگ اموال و املاک بنی‌نضیر بدون خونریزی به دست لشکر اسلام افتاد. (حشر / ۵۹، ۶) غزوه دیگر، ذات‌الرقاع (یا غزوه نجد یا محاربه) [۱۳۳] است که در سال چهارم،[۱۳۴] پنجم یا هفتم هجری [۱۳۵] و به هدف مقابله با قبایل بنی‌ثعلبه و بنی‌غطفان صورت گرفت که برای تهاجم به مدینه گرد آمده بودند؛ ولی قبایل مذکور گریختند و با مسلمانان روبه‌رو نشدند و پیامبر و لشکر اسلام با غنایم بسیار به مدینه بازگشتند. [۱۳۶] آیه ۱۰۲ نساء / ۴ در این غزوه نازل شد و پیامبر و مسلمانان را به مراقبت از خود در برابر حمله غافلگیرانه دشمن مأمور کرد: «ودَّ الَّذینَ کَفَروا لَوتَغفُلونَ عَن اَسلِحَتِکُم واَمتِعَتِکُم فَیَمیلونَ عَلَیکُم مَیلَةً واحِدَةً». (ذات‌الرقاع / غزوه) [۱۳۷] غزوه بنی‌المصطلق یا مُرَیْسیع از دیگر جنگ‌های مسلمانان بود که در سال پنجم [۱۳۸] یا ششم هجری [۱۳۹] به هدف سرکوبی قبیله بنی‌المصطلق که خود را آماده هجوم به مدینه کرده بودند رخ داد. [۱۴۰] این جنگ با کشته شدن شماری از مردان بنی‌المصطلق و اسارت زنان و فرزندان آنان و دستیابی به غنایم بسیار پایان یافت. [۱۴۱] به نظر مفسران، سوره منافقون در این جنگ نازل شده است. [۱۴۲] برخی مفسران آیه ۱۱۱ آل عمران / ۳ را خبر غیبی قرآن دانسته‌اند؛ زیرا در آن از فرار کافران در صورت جنگ با مسلمانان سخن به میان آمده [۱۴۳] که از جمله همین قبیله بوده است.

دیگر غزوه بزرگ مسلمانان که در سال پنجم [۱۴۴] یا چهارم [۱۴۵] هجری رخ داد، جنگ احزاب یا خندق [۱۴۶] بود. در این جنگ چندین قبیله از مشرکان با اتحاد با یهودیان بنی‌قریظه و بنی‌نضیر [۱۴۷] از چند سو مدینه را محاصره کردند: «اِذ جاءَتکُم جُنودٌ... * مِن فَوقِکُم و مِن اَسفَلَ مِنکُم». (احزاب / ۳۳، ۹ ـ ۱۰) تعداد نیروهای دشمن در این جنگ ۱۰۰۰۰ تا ۲۴۰۰۰ [۱۴۸] و شمار مسلمانان ۷۰۰ [۱۴۹] تا ۳۰۰۰ نفر [۱۵۰] گزارش شده است. با این همه، به امداد الهی و ابتکار مسلمانان در حفر خندق و کشته شدن شماری از لشکریان قریش، از جمله عمروبن عبدود، دشمن شکست خورد. [۱۵۱] چند روز پس از جنگ خندق، پیامبر(ص) قلعهبنی‌قریظه را به سبب پیمان‌شکنی آنها و پشتیبانی آنان از لشکر قریش محاصره کرد. [۱۵۲] یهودیان پس از ۲۵ یا ۳۰ روز مقاومت، تسلیم شدند [۱۵۳] و برپایه حکمیت سعد بن معاذ که خود نیز آن را پذیرفته بودند، مردان آنان کشته و زنانشان اسیر شدند و اموال و سرزمینشان به تصرف مسلمانان درآمد. آیات ۵۶ - ۵۸ انفال / ۸ و ۲۶ - ۲۷ احزاب / ۳۳ درباره این جنگ است.

در سال ششم هجری [۱۵۴] پیامبر همراه با ۱۴۰۰ تن از مسلمانان به قصد انجام مناسک عمره از مدینه به سوی مکه حرکت کردند؛ ولی لشکر قریش در منطقه حدیبیه مانع ادامه حرکت آنان شدند. در این مکان بیعت رضوان صورت گرفت که به موجب آن مسلمانان با پیامبراکرم(ص) پیمان بستند که تا پای جان به او وفادار بمانند. این رخداد به انعقاد صلح حدیبیه میان مسلمانان و مشرکان مکه انجامید. به نظر برخی مفسران، آیه نخست سوره فتح / ۴۸ که از فتح آشکار سخن به میان آورده: «اِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحـًا مُبینـا» و نیز آیات ۱۰ و ۱۸ - ۱۹ این سوره درباره همین رخداد است. [۱۵۵] پس از صلح حدیبیه، در سال هفتم هجری غزوه خیبر رخ داد. [۱۵۶] در این جنگ پیامبراکرم(ص) همراه با سپاهیان اسلام قلعه‌های یهود در منطقه خیبر را محاصره و پس از چند مرحله جنگ، دژهای آنان را تصرف کردند [۱۵۷] و غنایم فراوانی نصیب مسلمانان شد. [۱۵۸] برخی مفسران وعده الهی درباره پیروزی نزدیک در آیه ۱۸ فتح / ۴۸: «فتحا قریبا» و نیز به دست آوردن غنایم بسیار در آیات ۱۹ ـ ۲۰ فتح / ۴۸: «مَغانِمُ کَثیرَةٌ» را مربوط به غزوه خیبر دانسته‌اند؛[۱۵۹] همچنین مراد از فتح آشکار در آیه نخست سوره فتح / ۴۸: «فَتحـًا مُبینـا» برپایه برخی گزارش‌ها، فتح خیبر است. [۱۶۰]جنگ مهم دیگر میان مسلمانان و قریش، ماجرای فتح مکه است که در سال هشتم هجری رخ داد. [۱۶۱] سبب بروز این جنگ کشته شدن شماری از همپیمانان مسلمانان به دست قریش و نقض عهدنامه حدیبیه بود. [۱۶۲] فتح مکه پس از مقاومتی اندک از سوی مشرکان صورت گرفت که به کشته شدن ۲۳ یا ۲۴ نفر از قریش و ۴ نفر از هذیل انجامید. [۱۶۳] برخی مراد از «فتح» را در آیه ۱۰ حدید / ۵۷ [۱۶۴] و نیز آیه ۱ نصر / ۱۱۰ [۱۶۵] و ۱۸ فتح / ۴۸ [۱۶۶] فتح مکه دانسته‌اند. شمار سپاهیان اسلام در این جنگ ۱۰۰۰۰ نفر ذکر شده است. [۱۶۷] در پی فتح مکه قبایل هوازن و ثقیف برای تهاجم به مسلمانان در منطقه حنین گرد آمدند؛ ولی پیش از اقدام جنگی آنان، پیامبر اکرم با ۱۲۰۰۰ نیرو به سوی آنان حرکت کرد. [۱۶۸] در ابتدا سپاه مشرکان با استفاده از تاریکی شب مسلمانان را غافلگیر کرده، شکست دادند: «و یَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم... ثُمَّ ولَّیتُم مُدبِرین» (توبه / ۹، ۲۵) [۱۶۹]؛ اما با امداد الهی و تدبیر رسول خدا(ص) مسلمانان در ادامه نبرد پیروز شدند و دشمن شکست خورد. (توبه / ۹، ۲۶) [۱۷۰] در این نبرد، غنایم و اسیران فراوانی نصیب مسلمانان شد.

جنگ دیگر، سریه ذات‌السلاسل است که در سال هشتم هجری واقع شد [۱۷۱] و هدف از آن، رویارویی با گروهی از مشرکان بود که با گرد آمدن در منطقه ذات‌السلاسل قصد حمله به مدینه را داشتند. بر پایه برخی احادیث، در این سریه پیامبر(ص) ابتدا گروهی از مسلمانان را به فرماندهی عمرو بن عاص و سپس عده‌ای دیگر را به فرماندهی ابوبکر و عمربن خطاب بدین منظور فرستاد [۱۷۲] بر طبق احادیثی دیگر پس از حاصل نشدن نتیجه مطلوب از اقدامات پیشین، پیامبر گروهی را به فرماندهی علی بن ابی‌طالب(ع) فرستاد و آنان با یورش به کفار در صبحگاهان دشمن را شکست دادند. [۱۷۳] بنابر احادیث، سوره عادیات / ۱۰۰ درباره این سریه نازل شده است: «والعـادِیـتِ ضَبحـا * فَالمورِیـتِ قَدحـا * فَالمُغیرتِ صُبحـا... * فَوَسَطنَ بِهِ جَمعـا»[۱۷۴]. آخرین غزوه پیامبر(ص) غزوه تبوک در سال نهم هجری بود [۱۷۵] که سبب وقوع آن را آماده شدن رومیان برای حمله به سرزمین‌های اسلامی [۱۷۶] ذکر کرده‌اند. شمار مسلمانان در این جنگ ۳۰۰۰۰ نفر بود [۱۷۷] که پس از ۲۰ روز توقف در شام و بدون وقوع جنگ به مدینه بازگشتند. [۱۷۸] آیات متعددی در قرآن از جمله آیه ۱۲۳ توبه / ۹ که مسلمانان را به جنگ با کافران فرمان داده [۱۷۹] و آیه ۴۱ این سوره که از عزیمت به میدان نبرد به صورت فردی و گروهی یاد کرده [۱۸۰] درباره این جنگ نازل شده‌اند.

پس از وفات پیامبراکرم(ص) نیز جنگ‌هایی میان مسلمانان از یک سو و سرکشان و ملت‌های دیگر از جمله مرتدان، ممانعت کنندگان از ادای زکات، امپراتوری‌های روم و فارس از سوی دیگر واقع شد. برخی مفسران نزول آیه ۱۶ فتح / ۴۸ را که به در پیش بودن جنگ با اقوام قدرتمند وعده داده، درباره همین جنگ‌ها دانسته‌اند: «قُل لِلمُخَلَّفینَ مِنَ‌الاَعرابِ سَتُدعَونَ اِلی قَومٍ اولی بَأسٍ شَدیدٍ تُقـتِلونَهُم اَو یُسلِمونَ»[۱۸۱].

آثار و پیامدهای جنگ

جنگ پیامدهای مادی و معنویِ متعددی دارد که بسیاری از این آثار، مخرب و به زیان بشر و شماری دیگر خیر و به سود بشر است. [۱۸۲] به سبب وجود آثار زیانبار برای جنگ، طبع انسانی اصولاً جنگ را کاری ناپسند و نامقبول می‌شمارد و انسان‌ها از آن دوری می‌جویند: «کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ و هُوَ کُرهٌ لَکُم». (بقره / ۲، ۲۱۶) [۱۸۳] در آیه‌ای دیگر، جنگ در ردیف عذاب‌های الهی شمرده شده است: «قُل هُوَ القادِرُ عَلی اَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذابـًا مِن فَوقِکُم اَو مِن تَحتِ اَرجُلِکُم اَو یَلبِسَکُم شِیَعـًا ویُذیقَ بَعضَکُم بَأسَ بعض». (انعام / ۶، ۶۵) [۱۸۴] در قرآن به برخی از آثار منفی جنگ توجه شده است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: ۱. اضطراب و ترس: «و «لَنَبلُوَنَّکُم بِشَی‌ءٍ مِنَ‌الخَوف» (بقره / ۲، ۱۵۵؛ نیز توبه / ۹، ۱۳، ۲۵؛ احزاب / ۳۳، ۱۹)، ۲. غم و اندوه: «... فَاَثـبَکُم غَمـًّا بِغَمٍّ.».. (آل‌عمران / ۳، ۱۵۳)، ۳. گرسنگی: «ولَنَبلُوَنَّکُم بِشَی‌ءٍ مِنَ الخَوفِ والجوعِ» (بقره / ۲، ۱۵۵...)، ۴. سختی و مشقت: «... مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاءُ.».. (بقره / ۲، ۲۱۴؛ توبه / ۹، ۴۲)، ۵. جراحت‌های بدنی: «اِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ» (آل‌عمران / ۳، ۱۴۰؛ نیز آیه ۱۷۲)، ۶. از دست دادن مال و جان: «ونَقصٍ مِنَ الاَمولِ والاَنفُسِ» (بقره / ۲، ۱۵۵)، ۷. ویران شدن خانه‌ها: «یُخرِبونَ بُیوتَهُم بِاَیدیهِم و اَیدِی المُؤمِنینَ» (حشر / ۵۹، ۲)، ۸. آوارگی از وطن: «هُوَ الَّذی اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن دیـرِهِم.».. (حشر / ۵۹، ۲)، ۹. خواریِ انسان‌ها: «وجَعَلوا اَعِزَّةَ اَهلِها اَذِلَّةً» (نمل / ۲۷، ۳۴)، ۱۰. اسیر شدن به دست دشمن: «واِن یَأتوکُم اُسـری تُفـدوهُم (بقره / ۲، ۸۵؛ نیز بقره / ۲، ۲۴۶؛ محمّد / ۴۷، ۴)، ۱۱. شکست خوردن از دشمن: «غُلِبَتِ الرّوم * فی اَدنَی الاَرضِ» (روم / ۳۰، ۱ - ۲)، ۱۲. خواری در دنیا و آخرت (در جنگ‌های باطل): «ثُمَّ اَنتُم هــؤُلاءِ تَقتُلونَ اَنفُسَکُم وتُخرِجونَ فَریقـًا مِنکُم مِن دِیـرِهِم... مَن یَفعَلُ ذلِکَ مِنکُم اِلاّ خِزیٌ فِی الحَیوةِ الدُّنیا و یَومَ القِیـمَةِ یُرَدُّونَ اِلی اَشَدِّ العَذابِ». (بقره / ۲، ۸۵) همچنین در قرآن آثار مثبت بسیار دنیوی یا اخروی برای جنگ ذکر شده که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: ۱. تحصیل غنایم جنگی: «مَغانِمَ کَثیرَةً تَأخُذونَها» (فتح / ۴۸، ۲۰؛ نیز ۱۵؛ انفال / ۸، ۴۱)، ۲. گرفتن فدیه از دشمن مغلوب: «فَاِمّا مَنّا بَعدُ واِمّا فِداءً» (محمّد / ۴۷، ۴)، ۳. آزادسازی سرزمین و اسرا از دست دشمن (بقره / ۲، ۲۴۶)، ۴. برطرف کردن تباهی از روی زمین: «ولَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الاَرضُ» (بقره / ۲، ۲۵۱)، ۵. حفظ مظاهر و شعائر دینی: «ولَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَومِعُ وبِیَعٌ وصَلَوتٌ ومَسـجِدُ یُذکَرُ فِیهَا اسمُ اللّهِ کَثیرًا» (حجّ / ۲۲، ۴۰)، ۶. متمایز شدن یاوران حقیقی خداوند از دیگران: «ولِیَعلَمَ اللّهُ مَن یَنصُرُهُ و رُسُلَهُ بِالغَیبِ» (حدید / ۵۷، ۲۵) و مؤمنان واقعی از منافقان: «ولَیَعلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا ولَیَعلَمَنَّ المُنـفِقین» (عنکبوت / ۲۹، ۱۱) و صابران از غیرصابران: «ویَعلَمَ الصّـبِرین» (آل‌عمران / ۳، ۱۴۲) امتحان مردم: «لِیَبلوا بَعضَکُم بِبَعضٍ» (محمّد / ۴۷، ۴)، ۷. پیروزی بر دشمن: «فَاِذا دَخَلتُموهُ فَاِنَّکُم غـلِبونَ» (مائده / ۵، ۲۳؛ نیز روم / ۳۰، ۳ - ۴)، ۸. برخوردار شدن از پاداش اخروی: «اَلَّذینَ استَجابوا لِلّهِ والرَّسولِ... اَجرٌ عَظیم». (آل‌عمران / ۳، ۱۷۲)

عوامل و زمینه‌های جنگ

از دیدگاه قرآن کریم، جنگ عوامل و زمینه‌های متعددی دارد که پاره‌ای از آنها، عوامل مستقیم و شماری دیگر عوامل غیر مستقیم‌اند. برخی از زمینه‌ها و عوامل جنگ عبارت‌اند از:

تزیین و وسوسه شیطان

شیطان که دشمن انسان است (بقره / ۲، ۱۶۸) همواره درصدد ایجاد کینه و دشمنی میان انسان‌هاست: «اِنَّما یُریدُ الشَّیطـانُ اَن یوقِعَ بَینَکُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ» (مائده / ۵، ۹۱) و آنان را به سوی نزاع و جنگ با یکدیگر سوق می‌دهد، چنان‌که به تعبیر قرآن کریم، در جنگ بدر کارهای ناپسند قریشیان را نزد آنان زینت داد و با این تلقین که شما پیروز خواهید شد آنان را به جنگ با مسلمانان وا داشت: «واِذ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطـنُ اَعمــلَهُم وقالَ لا غالِبَ لَکُمُ الیَومَ مِنَ النّاسِ واِنّی جارٌ لَکُم» (انفال / ۸، ۴۸)، [۱۸۵] از این رو در آیه ۲۰۸ بقره / ۲ انسان‌ها به صلح و دوستی فرا خوانده شده و از پیروی از گام‌های شیطان منع شده‌اند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا ادخُلوافِی السِّلمِ کافَّةً ولا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ».

دنیاطلبی

به دست آوردن مال و جاه در دنیا، از دیگر زمینه‌های بروز جنگ به شمار می‌رود، چنان‌که بسیاری از جنگ‌های اعراب جاهلی با این هدف صورت می‌گرفت. [۱۸۶] برخی از مسلمانان نیز گاه به همین انگیزه به ستیزه‌جویی با دیگران می‌پرداختند که قرآن این کار را مطرود شمرده است: «ولاتَقولوا لِمَن اَلقی اِلَیکُمُ السَّلـمَ لَستَ مُؤمِنـًا تَبتَغونَ عَرَضَ الحَیوةِ الدُّنیا». (نساء / ۴، ۹۴) [۱۸۷]

اختلافات عقیدتی و گروهی

اختلافات مذهبی و دینی از جمله زمینه‌های بروز جنگ‌اند: «ولـکِنِ اختَلَفوا... ولَو شاءَ اللّهُ مَا اقتَتَلوا» (بقره / ۲، ۲۵۳) [۱۸۸]؛ زیرا هر گروه درصدد آن است که دیگران را پیرو عقاید و دیدگاه‌های خود سازد و در این مسیر گاه به جنگ متوسل می‌شود: «ولا یَزالونَ یُقـتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطـعوا». (بقره / ۲، ۲۱۷) یهودیان نیز به همین سبب همواره در صدد جنگ با مسلمانان بودند. (مائده / ۵، ۶۴) گاه جنگ میان دو گروه به سبب اختلافات گروهی و قبیله‌ای بوده است؛ مانند جنگ‌های طولانی میان دو قبیله اوس و خزرج[۱۸۹] که در آیه ۱۰۳ آل عمران / ۳ به آنها اشاره شده است.

اطلاعات نادرست

گاه یک خبر دروغ سبب بروز جنگی بزرگ می‌گردد، از این رو قرآن به مسلمانان فرمان داده تا درباره خبرهایی که فاسقان می‌دهند، به بررسی و تحقیق بپردازند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن جاءَکُم فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنوا اَن تُصیبوا قَومـًا بِجَهــلَةٍ فَتُصبِحوا عَلی ما فَعَلتُم نـدِمینَ». (حجرات / ۴۹، ۶) این آیه درباره ولید بن عقبه نازل شده که بدون دلیل مستند اخباری را درباره قبیله بنی‌مصطلق برای پیامبر(ص) آورد که بر اساس آنها، آن حضرت تصمیم گرفت با آنان بجنگد. [۱۹۰] در آیه‌ای دیگر نیز به مسلمانان توصیه شده که اطلاعات مربوط به جنگ را تنها به پیامبر و افراد مسئول گزارش دهند. (نساء / ۴، ۸۳)

پیمان شکنی

نقض عهد از اسباب شایع بروز جنگ میان دو گروه است، چنان‌که بسیاری از جنگ‌های مسلمانان صدر اسلام بر اثر پیمان‌شکنی یهود یا قریش رخ دادند (همین مقاله، پیشینه جنگ)، حتی آیات ۱۲ ـ ۱۳ توبه / ۹ به صراحت مسلمانان را به جنگ و قتال با عهدشکنان فرا خوانده‌اند: «فَقـتِلوا اَمَّةَ الکُفرِ اِنَّهُم لا اَیمـنَ لَهُم... * اَلا تُقـتِلون قَومـًا نَکَثوا اَیمـنَهُم و هَمّوا بِاِخراجِ الرَّسولِ» که مراد از پیمانشکنان را بیشتر مفسران، کفار قریش عهدشکن دانسته‌اند. [۱۹۱]

گناه و فساد

گناه و فساد موجب می‌شود که خداوند انسان را به بلاهای گوناگون از جمله نزاع و جنگ مبتلا سازد: «قُل هُوَ القادِرُ عَلی اَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذابـًا مِن فَوقِکُم اَو مِن تَحتِ اَرجُلِکُم اَو یَلبِسَکُم شِیَعـًا ویُذیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعضٍ». (انعام / ۶، ۶۵) [۱۹۲] در آیه ۱۱۲ نحل / ۱۶ نیز کفران نعمت‌های الهی از سوی انسان‌ها موجب دچار شدن آنان به برخی بلاها از جمله گرسنگی و وحشت به شمار رفته است: «وضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَریَةً کانَت ءامِنَةً مُطمَنَّةً... فَکَفَرَت بِاَنعُمِ اللّهِ فَاَذقَهَا اللّهُ لِباسَ الجوعِ والخَوفِ بِما کانوا یَصنَعون» که مراد از «لِباسَ الخَوفِ» در آیه گرفتار شدن این افراد به جنگ شمرده شده است. [۱۹۳] در آیات ۴ ـ ۷ اسراء / ۱۷ از فساد بنی‌اسرائیل در روی زمین و برپایی دو جنگ بزرگ بر ضد آنان سخن به میان آمده است. مفسران مراد از فساد بنی‌اسرائیل را در این آیات، ظلم، غصب اموال دیگران، کشتن پیامبران و ریختن خون بی‌گناهان دانسته [۱۹۴] و این جنگ‌ها را عقوبت الهی در برابر این گناهان شمرده‌اند. [۱۹۵]

راهبردها و مقتضیات جنگ

ادارهجنگ و ستیز با دشمن به راهبردها و شیوه‌های خاص جنگی نیاز دارد. در قرآن کریم به این راهبردها و ضروریات به گونه صریح یا ضمنی اشاره شده است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

تأمین نیرو و هزینه و جنگ افزار

نخستین لازمه هر جنگ، تأمین هزینه و وسایل آن است: «واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ... وما تُنفِقوا مِن شَی‌ءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ اِلَیکُم». (انفال / ۸، ۶۰) مراد از «قُوَّة» در آیه، نیروهای جنگی و هزینه و ادوات مورد نیاز جنگ است [۱۹۶] که امتناع از تأمین هزینه جنگ، موجب غلبه دشمن و شکست مسلمانان می‌شود: «واَنفِقوا فی سَبیلِ‌اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ». (بقره / ۲، ۱۹۵) [۱۹۷] آیاتی که مسلمانان را به جهاد با اموال فراخوانده‌اند (مانند آیات ۲۰ و ۴۱ توبه / ۹) نیز بر این نکته دلالت دارند، حتی می‌توان با استناد به این آیات گفت در صورت ناتوانی حکومت، یکایک مسلمانان وظیفه دارند که هزینه جنگ را تأمین کنند.

در برخی احادیث «قُوَّه» به شمشیر و سپر تفسیر شده [۱۹۸] که از جمله ابزار جنگی‌اند، برخی مفسران نیز مراد از آن را هر نوع جنگ‌افزار متناسب با مقتضیات زمان دانسته‌اند. [۱۹۹] مراد از «رِباطِ الخَیلِ» اسبان جنگی است [۲۰۰] که در صدر اسلام از وسائل بسیار ضروری برای حمل و نقل نیروها و تجهیزات جنگی به شمار می‌رفت. در آیه ۲۵ حدید / ۵۷ نیز یکی از منافع آهن کاربرد آن برای جنگ در راه خدا به شمار رفته است: «و اَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ و مَنـفِعُ لِلنّاسِ ولِیَعلَمَ اللّهُ مَن یَنصُرُهُ ورُسُلَهُ بِالغَیبِ»[۲۰۱]، چنان‌که بنابر آیات ۱۰ - ۱۱ سبا / ۳۴ حضرت داود(ع) مأمور شد تا زره‌هایی را از آهن برای جنگ و دفاع بسازد.

آموزش جنگاوران

نیروی آموزش‌دیده و کارآزموده از دیگر ضروریات هر جنگ است. برخی مفسران یکی از مصادیق «قُوَّة» در آیه ۶۰ انفال / ۸ را آموزش نیروهای جنگی دانسته‌اند. [۲۰۲] در احادیث هم «قُوَّة» به آموزش تیراندازی * تفسیر شده است. [۲۰۳] افزون بر این، قرآن کریم در آیه ۷۱ نساء / ۴ مسلمانان را به آمادگی و هشیاری پیش از حرکت به سوی دشمن فرمان داده است: «خُذوا حِذرَکُم فَانفِروا ثُباتٍ اَوِ انفِروا جَمیعا». به نظر برخی، از جمله مصادیق این هشیاری، تعلیم نیروهای نظامی و آمادگی آنها برای جنگ است. [۲۰۴] برخی با استناد به این آیات گفته‌اند: برای مقابله با دشمن تأسیس مکان‌های آموزشی،[۲۰۵] تهیه سلاح‌های پیشرفته و آموزش علوم مرتبط با دانش‌های نظامی مانند ریاضیات و جغرافیا [۲۰۶] لازم است.

نشان دادن اقتدار جنگی به دشمن

قرآن غرض از آماده‌سازی و تهیه ابزار نظامی را ترساندن دشمنان دانسته است: «تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وعَدُوَّکُم وءاخَرینَ مِن دُونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللّهُ یَعلَمُهُم». (انفال / ۸، ۶۰) ترساندن دشمن هنگامی تحقق می‌یابد که قدرت و توان جنگی به دشمن نشان داده شود، چنان‌که پیامبر اکرم(ص) در عمرة القضاء با نمایان کردن بازوی راست خود به مسلمانان نیز فرمان داد تا با برهنه کردن بازوی راست، قدرت خود را به دشمن نشان داده تا در دل دشمن هراس افکنند. [۲۰۷] لشکریان اسلام پیش از فتح مکه نیز مأمور شدند تا در برابر فرمانده دشمن با تمام تجهیزات نظامی رژه بروند. [۲۰۸] برخی از مفسران یکی از مصادیق استحکام و «غلظت» را در آیه ۱۲۳ توبه / ۹: «ولیَجِدوا فیکُم غِلظَةً» نمایش دادن قدرت نظامیِ خود به دشمن دانسته‌اند. [۲۰۹]

فرماندهی جنگ

تعیین فرمانده برای جنگاوران از ضروریات هر جنگ است، از این رو، بنی‌اسرائیل چون درصدد جنگ با دشمنانشان برآمدند، از پیامبر خود فرمانده خواستند: «قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکـًا نُقـتِلْ». (بقره / ۲، ۲۴۶) خداوند نیز طالوت را برای فرماندهی آنان برگزید که هم علم و هم توان بدنی داشت: «اِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوتَ مَلِکـًا... وزادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ والجِسمِ». (بقره / ۲، ۲۴۷) برخی از آیه استنباط کرده‌اند که فرمانده شایسته باید دارای دو ویژگی دانش کافی و توان بدنی باشد،[۲۱۰] حتی گفته‌اند که از تقدم ذکری دانش بر توان بدنی در آیه مهم‌تر بودن آن استفاده می‌شود. [۲۱۱] برخی مراد از «الجِسمِ» را شجاعت و قدرت روحی دانسته‌اند. [۲۱۲]

گردآوری اطلاعات از دشمن

از دیگر امور لازم در جنگ، اطلاع یابی از وضع دشمن است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا ضَرَبتُم فی سَبیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنوا... فَتَبَیَّنوا اِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرا». (نساء / ۴، ۹۴) این آیه هرچند در باره تشخیص دادن مؤمن از کافر [۲۱۳] و دوست از دشمن نازل شده، تعبیر آن: «فَتَبَیَّنوا» مطلق است و می‌توان آن را شامل همه امور مرتبط با جنگ شمرد. [۲۱۴] برخی در تفسیر آیه ۷۱ نساء / ۴ که بر آمادگی و هشیاری پیش از حرکت به سوی دشمن اصرار دارد، بر ضرورت تجسس از وضع دشمن پیش از حرکت تأکید کرده‌اند. [۲۱۵] در سیره پیامبر(ص) نیز استفاده مکرر از افراد خودی برای تجسس از وضع دشمن گزارش شده است. [۲۱۶]

نگاهبانی از اطلاعات و اسرار خودی

در جنگ باید اسرار نظامی از دشمن پوشیده بماند، از این‌رو قرآن کریم در آیه ۲۷ انفال / ۸ مسلمانان را از خیانت به خدا و رسول که در واقع خیانت به امانات خویش است منع کرده است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَخونُوا اللّهَ والرَّسولَ وتَخونوا اَمـنـتِکُم». این آیه درباره ابولبابه [۲۱۷] یا یکی از منافقان [۲۱۸] نازل شد که اخبار امنیتی و اسرار جنگی مسلمانان را به دشمن گزارش دادند؛ همچنین پیش از فتح مکه یکی از مسلمانان با نوشتن نامه‌ای قصد افشای حمله مسلمانان به مکه را داشت که پیامبر(ص) با نزول آیه ۱ ممتحنه / ۶۰ از آن آگاه [۲۱۹] و با فرستادن چند نفر مانع از رسیدن نامه به مشرکان شد. [۲۲۰] در آیه ۸۳ نساء / ۴ نیز مسلمانان مأمور شده‌اند تا در صورت اطلاع یافتن از اسرار و اخبار خاص، از افشای آنها خودداری کنند و تنها آنها را به پیامبر یا افراد مسئول گزارش دهند. افزون بر این، نیروهای خودی باید مراقب جاسوسان نفوذی دشمن نیز باشند: «لَو خَرَجوا فیکُم ما زادوکُم اِلاّ خَبالاً ولاََوضَعوا خِلــلَکُم یَبغونَکُمُ الفِتنَةَ و فیکُم سَمّـعونَ لَهُم». (توبه / ۹، ۴۷)

سرعت عمل و کابرد اصل غافلگیری

از دیگر الزامات جنگ، ضرورت سرعت عمل و غافلگیر کردن دشمن پیش از هرگونه تصمیم‌گیریِ اوست، چنان‌که در سریه ذات السلاسل، مسلمانان آن‌چنان سریع بر دشمن تاختند که صبحگاهان آنان را محاصره کرده، به سرعت آنان را شکست دادند: «والعـدِیـتِ ضَبحـا * فَالمورِیـتِ قَدحـا * فَالمُغیرتِ صُبحـا * فَاَثَرنَ بِهِ نَقعـا * فَوَسَطنَ بِهِ جَمعـا». (عادیات / ۱۰۰، ۱ ـ ۵) تعابیر این آیات مانند اسبان دونده، جرقه‌های برخاسته از برخورد سم اسبان با سنگ، هجوم‌آورندگان در سپیده‌دم و گرد و غباری که به هر سو پراکنده شد، کنایه از سرعت عمل آنان و غافلگیر کردن دشمن است. این سرعت عمل هم تلفات را به حداقل می‌رساند و هم نبرد را کوتاه می‌کند. [۲۲۱]

آرامش روحی جنگاوران

از جمله عوامل مهم پیروزی یا شکست در جنگ‌ها، چگونگی روحیه مبارزان و آرامش یا اضطراب حاکم بر فرمانده جنگ است. این نکته را می‌توان از آیات متعددی دریافت که از فرو فرستادن آرامش بر پیامبر و مؤمنان در هنگام جنگ یاد کرده‌اند؛ مانند «اَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسولِهِ وعَلَی المُؤمِنین» (توبه / ۹، ۲۶؛ نیز بقره / ۲، ۲۴۸)؛ نیز آیاتی که از اطمینان و استواریِ قلب جنگجویان سخن گفته‌اند (آل عمران / ۳، ۱۲۶؛ انفال / ۸، ۱۰ - ۱۱) یا بر ایجاد رعب و وحشت در قلب دشمن دلالت دارند. (انفال / ۸، ۱۲) از جمله امور مؤثر در آرامش و تقویت روحیه نیروهای خودی و تضعیف روحیه دشمن عبارت‌اند از ذکر موارد ضعف دشمن (آل‌عمران / ۳، ۱۴۰)، یادآوری امتیازات خود به دشمن: «تَرجونَ مِنَ اللّهِ ما لایَرجونَ» (نساء / ۴، ۱۰۴)، کم جلوه دادن تعداد و توان نیروهای دشمن و زیاد نشان دادن نیروهای خودی (انفال / ۸، ۴۳ ـ ۴۴)، تهدید دشمن به نبردی دشوار (نمل / ۲۷، ۳۷)، القای شکست به نیروهای دشمن (آل‌عمران / ۳، ۱۲)، جوان نشان دادن نیروهای خودی به دشمن که این امر از احادیثی استفاده می‌شود که «قُوَّه» در آیه ۶۰ انفال / ۸ را به خضاب کردن ریش جنگجویان تفسیر کرده‌اند. [۲۲۲]

گزینش رزمندگان لایق و شایسته

ملاکِ پیروزی و موفقیت در جنگ، پر شمار بودن جنگجویان نیست و چه بسا که لشکر پر شمار شکست می‌خورد: «ولَن تُغنِیَ عَنکُم فِئَتُکُم شیـ ٔ ًا و لَو کَثُرَت» (انفال / ۸، ۱۹) و در برابر، نیروی کم‌شمار بر آن پیروز می‌گردد: «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً» (بقره / ۲، ۲۴۹)، بلکه آنچه مهم است وجود نیروهای شایسته با اوصاف و ویژگی‌های اساسی چون ایمان به خدا، داشتن اراده قوی و استقامت در برابر دشمن است، چنان‌که در آیه ۱۴۶ آل عمران / ۳ این خصلت‌ها برای جنگاوران ستوده شده‌اند: «فَما وهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللّهِ وما ضَعُفوا و مَا استَکانوا». گاه ۲۰ نفر از چنین نیروهایی بر ۲۰۰ نفر یا ۱۰۰ نفر از آنها بر ۱۰۰۰ نفر از نیروهای دشمن پیروز می‌شوند: «اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صـبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَینِ و اِن یَکُن مِنکُم مِائَةٌ یَغلِبوا اَلفـًا». (انفال / ۸، ۶۵) به موجب آیه ۲۴۹ بقره / ۲، طالوت با آزمودن نیروی استقامت و بردباری در لشکریان خود، رزمندگانی شایسته برگزید: «فَلَمّا فَصَلَ طالوتُ بِالجُنودِ قالَ اِنَّ اللّهَ مُبتَلیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی ومَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنِّی اِلاّ مَنِ اغتَرَفَ غُرفَةَ بِیَدِهِ».(بقره / ۲، ۲۴۹) راهبرد دیگر در زمینه گزینش نیروی جنگی، معاف کردن بیماران و ناتوانان از حضور در جنگ است. (توبه / ۹، ۹۱)

پاکسازی افراد مردد و منافق

در هر جنگ، نیروهایی مفید به شمار می‌روند که به اهداف و آرمان‌های نبرد اعتقاد داشته باشند و در غیر این صورت، حضور آنان در میان لشکریان به زیان جنگ خواهد بود: «فَاِن رَجَعَکَ اللّهُ اِلی طَـافَةٍ مِنهُم فَاستَـ ٔ َنوکَ لِلخُروجِ فَقُل لَن تَخرُجوا مَعِیَ اَبَدًا و لَن تُقـتِلوا مَعِیَ عَدُوًّا اِنَّکُم رَضیتُم بِالقُعودِ اَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقعُدوا مَعَ الخـلِفین». (توبه / ۹، ۸۳؛ نیز توبه / ۹، ۴۶) این آیات درباره منافقان صدر اسلام نازل شده‌اند [۲۲۳] که هیچ اعتقادی به خدا و پیامبر و اهداف جنگ‌های مسلمانان نداشتند. [۲۲۴] به تعبیر قرآن کریم، منافقان و سست ایمانان هیچ‌گاه با میل و اراده خود در جنگ شرکت نمی‌کنند (توبه / ۹، ۸۱) و اگر در جنگ حضور یابند، جز زمانی اندک با دشمن نخواهند جنگید: «ما قـتَلوا اِلاّ قَلیلاً». (احزاب / ۳۳، ۲۰) آنان در دشواری‌ها و ناملایمات صبر و استقامت ندارند (توبه / ۹، ۸۱)، به فتنه‌گری در میان جنگجویان می‌پردازند (توبه / ۹، ۴۷)، در مواقع حساس جنگ را رها کرده، می‌گریزند (احزاب / ۳۳، ۱۳)، دیگران را نیز به فرار از جنگ ترغیب می‌کنند (احزاب / ۳۳، ۱۳، ۱۸) و به هر طریقی به دشمن می‌پیوندند. (احزاب / ۳۳، ۱۴ـ۱۵)

هوشیاری و مراقبت از خود، تجهیزات جنگی و مواد غذایی

خداوند در آیه ۱۰۲ نساء / ۴ مسلمانان را به هشیاری و مراقبت از خود و نیز تجهیزات جنگی در هنگام نماز و گماردن نگهبان در سفرهای جنگی مأمور می‌کند: «واِذَا کُنتَ فیهِم فَاَقَمتَ لَهُمُ الصَّلوةَ فَلتَقُم طَـائفَةٌ مِنهُم مَعَکَ و لیَأخُذوا اَسلِحَتَهُم فَاِذا سَجَدوا فَلیَکونوا مِن وَرائکُم... ولیَأخُذوا حِذرَهُم واَسلِحَتَهُم». علت این امر، جلوگیری از هجوم ناگهانی دشمن در هنگام غافل شدن نیروهای خودی از ابزار جنگی و مواد غذایی است: «ودَّ الَّذینَ کَفَروا لَوتَغفُلونَ عَن اَسلِحَتِکُم واَمتِعَتِکُم فَیَمیلونَ عَلَیکُم مَیلَةً واحِدَةً». (نساء / ۴، ۱۰۲) [۲۲۵] آیه ۷۱ نساء / ۴ که لزوم مراقبت و هشیاری را قبل از حرکت نیروها به سوی دشمن گوشزد کرده نیز می‌تواند بر موضوع مورد بحث دلالت داشته باشد. در برخی احادیث نیز مسلمانان به همراه داشتن اسلحه به طور دائمی [۲۲۶] و نیز گماردن نگهبان بر قله کوه‌ها و تپه‌ها برای جلوگیری از نفوذ دشمن توصیه شده‌اند. [۲۲۷]

آغاز کردن نبرد از دشمنان نزدیک تر

لازم است نبرد را از دشمنان نزدیک آغاز کرد: «قـتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّارِ» (توبه / ۹، ۱۲۳)؛ زیرا آنان خطر بیشتری دارند و اطلاعات نیروهای خودی از امکانات آنان بیشتر است و جنگ با آنان نیز هزینه کمتری در بردارد. [۲۲۸] افزون بر این، پرداختن به دشمنان دوردست، فرصت هجوم به سرزمین خودی را برای دشمن نزدیک فراهم می‌کند،[۲۲۹] مگر آنکه دشمن دورتر خطرناک‌تر و جنگ با آنان اولویت داشته باشد. [۲۳۰]

قاطعیت و صلابت در جنگ

شرط موفقیت در جنگ، رویارویی قاطعانه و شدید با دشمن است: «ولیَجِدوا فیکُم غِلظَةً». (توبه / ۹، ۱۲۳) [۲۳۱] یکی از اهداف چنین برخوردی آن است که حامیان دشمن، عبرت بگیرند و از دشمنی با مسلمانان یا حمله به آنان دست بردارند: «فَاِمّا تَثقَفَنَّهُم فِی الحَربِ فَشَرِّد بِهِم مَن خَلفَهُم لَعَلَّهُم یَذَّکَّرون». (انفال / ۸، ۵۷). [۲۳۲]

هدف قراردادن نقاط حساس و مرکزیت دشمن

از دیگر رویه‌های موفق جنگی، هدف قرار دادن نقاط حساس افراد و مراکز دشمن است، از این‌رو در آیه ۱۲ انفال / ۸ مسلمانان مأمور شده‌اند که در نبرد با دشمن ضربه‌های خود را بر نقاط حساس همچون سر و دست او وارد سازند: «فَاضرِبوا فَوقَ الاَعناقِ واضرِبوا مِنهُم کُلَّ بَنان». (انفال / ۸، ۱۲) برخی مراد از «بَنان» را دست و پاهای دشمن دانسته‌اند تا دشمن با از دست دادن آنها زمینگیر شود و قادر به تحرک و حمل سلاح نباشد. [۲۳۳] برخی گفته‌اند که مراد، ضربه به سرهای پیادگان دشمن و دست و پاهای سواران است. [۲۳۴] در آیه‌ای دیگر از هجوم لشکر اسلام به قلب سپاه دشمن و پراکنده کردن آنان سخن به میان آمده است: «فَوَسَطنَ بِهِ جَمعـا». (عادیات / ۱۰۰، ۵) [۲۳۵] از امور مؤثر در شکست دشمن، کشتن فرماندهان و پیشوایان آنهاست. در آیه ۲۵۱ بقره / ۲ از شکست سپاه کفر بر اثر نابودیِ فرمانده آنان جالوت به دست داود یاد شده است: «فَهَزَموهُم بِاِذنِ اللّهِ وقَتَلَ داوودُ جالوتَ». به تصریح مفسران، پس از کشته شدن جالوت ترس بر افراد سپاه او حاکم شد و به سرعت شکست خوردند. [۲۳۶]

کاربرد تاکتیک‌های نظامی

برای پیروزی بر دشمن یا پیشگیری از شکست، به‌کارگیری تاکتیک‌های خاص نظامی ضروری است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

محاصره کردن

در برخی موارد، محاصره دشمن ضروری است: «واحصُروهُم». (توبه / ۹، ۵) برخی مفسران مراد از تعبیر «فَوَسَطنَ بِهِ جَمعـا» را در آیه ۵ عادیات / ۱۰۰ محاصره کردن دشمن دانسته‌اند. [۲۳۷] لشکریان اسلام با این شیوه، یهودیان بنی‌قریظه را از دژهای خود بیرون کشیده، آنان را به تسلیم وادار کردند. (احزاب / ۳۳، ۲۶) [۲۳۸] گاه دشمنان اسلام نیز از این راهبرد استفاده کرده‌اند؛ مانند محاصره مدینه در جنگ خندق: «اِذ جاءوکُم مِن فَوقِکُم ومِن اَسفَلَ مِنکُم». (احزاب / ۳۳، ۱۰) [۲۳۹]

کمین کردن

«واقعُدوا لَهُم کُلَّ مَرصَدٍ».(توبه / ۹، ۵)

عقب نشینی تاکتیکی

اصل مهم جنگی، پیشروی به سوی دشمن و پرهیز از پشت کردن به او و فرار است: «اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا زَحفـًا فَلا تُوَلّوهُمُ الاَدبار» (انفال / ۸، ۱۵)، گرچه در پاره‌ای موارد، عقب‌نشینی ضرورت می‌یابد؛ مثلاً هنگامی که لشکریان در صدد یافتن مکان مناسبی برای جنگ یا پیوستن به گروهی دیگر باشند: «ومَن یُوَلِّهِم یَومَئذٍ دُبُرَهُ اِلاّ مُتَحَرِّفـًا لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزًا اِلی فِئَةٍ». (انفال / ۸، ۱۶) [۲۴۰] برخی مراد از «مُتَحَرِّفـًا لِقِتالٍ» را فرار از دشمن برای فریب دادن وی و حمله مجدد دانسته‌اند. [۲۴۱]

استقرار در مکان مناسب

قرآن در آیه ۱۲۱ آل عمران / ۳ از گزینش مکان مناسب برای کارزار با دشمن در جنگ احد از سوی پیامبر(ص) یاد کرده است: «اِذ غَدَوتَ مِن اَهلِکَ تُبَوِّئُ المُؤمِنینَ مَقـعِدَ لِلقِتالِ»[۲۴۲]. به سبب کمتر بودن شمار سپاهیان مسلمان در برابر لشکر قریش، پیامبر(ص) آنان را در مکانی پشت به کوه احد جای داد و با گماردن تیراندازانی به فرماندهی عبداللّه‌بن جبیر در تپه‌ای در سمت چپ سپاه اسلام، راه ورود دشمن از پشت را هم بست؛[۲۴۳] همچنین آیه ۱۱ انفال / ۸ که از نزول باران برای تثبیت شن‌های روان در قرارگاه لشکر اسلام یاد کرده [۲۴۴] بر اهمیتِ نقش مکان مناسب در پیروزی در جنگ دلالت دارد.

خودداری از اسیرگیری زود هنگام

قبل از پایان جنگ و حصول پیروزی کامل نباید از دشمن اسیر گرفت: «ما کانَ لِنَبِیٍّ اَن یَکونَ لَهُ اَسری حَتّی یُثخِنَ فِی الاَرضِ». (انفال / ۸، ۶۷) برخی مفسران مراد از «اثخان» را کشتن افراد بسیاری از دشمن [۲۴۵] و برخی دیگر استقرار حکومت اسلامی [۲۴۶] و شماری دیگر، استقرار در عرصه نبرد و پیروز شدن بر دشمن [۲۴۷] دانسته‌اند. اسیرگیری زودهنگام از دشمنان، پیش از تسلط کامل بر آنان توان نیروهای خودی را کاهش داده، ممکن است موجب شکست شود. [۲۴۸]

تشویق و تنبیه جنگجویان

دیگر راهبرد مهم جنگی تشویق افراد شرکت کننده در جنگ است تا موجب تشویق دیگران برای مشارکت در جنگ شود. این راهبرد، شیوه‌های مختلفی دارد؛ از جمله برخورد خوب فرمانده با جنگجویان (آل‌عمران / ۳، ۱۵۹)، مشورت با آنان در امور جنگ (آل‌عمران / ۳، ۱۵۹)، برتری دادن آنان بر کسانی که در جنگ شرکت نکرده‌اند (نساء / ۴، ۹۵؛ توبه / ۹، ۱۹) و حتی ترجیح کسانی که سابقه بیشتری در نبرد دارند بر آنان که سابقه کمتری دارند.(حدید / ۵۷، ۱۰) در برابر، آنها که از شرکت کردن در جنگ تخلف کنند، سزاوار تنبیه و مجازات هستند که این راهبرد هم شیوه‌های گوناگونی دارد؛ مانند أ. قطع ارتباط مردم با آنان، چنان‌که متخلفان از جنگ تبوک این گونه تنبیه شدند؛ به گونه‌ای که سه نفر از آنان به ناچار مدینه را ترک کردند: «و عَلَی الثَّلـثَةِ الَّذینَ خُلِّفوا حَتّی اِذا ضاقَت عَلَیهِمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت وضاقَت عَلَیهِم اَنفُسُهُم وظَنّوا اَن لا مَلجَاَ مِنَ اللّهِ اِلاّ اِلَیهِ». (توبه / ۹، ۱۱۸) [۲۴۹]؛ ب. محروم کردن آنان از غنایم جنگی، چنان که این تنبیه درباره برخی متخلفان در صدر اسلام اعمال شد: «سَیَقولُ المُخَلَّفونَ اِذَا انطَـلَقتُم اِلی مَغانِمَ لِتَأخُذوها ذَرونا نَتَّبِعکُم... قُل لَن تَتَّبِعونا». (فتح / ۴۸، ۱۵) [۲۵۰] با این همه، در مواردی که جنگجویان بر اثر خطا یا فشار زیاد دشمن از فعالیت جنگی کناره‌گیرند، می‌توان آنان را عفو کرد، چنان که خداوند خطای فراریان جنگ احد را بخشید: «اِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطـنُ بِبَعضِ ما کَسَبوا ولَقَد عَفَا اللّهُ عَنهُم اِنَّ اللّهَ غَفورٌ حَلیم» (آل‌عمران / ۳، ۱۵۵) [۲۵۱] و به پیامبرش هم فرمان داد تا از خطای آنان در گذرد: «فَاعفُ عَنهُم واستَغفِر لَهُم». (آل عمران / ۳، ۱۵۹)

پرهیز از تفرقه در جنگ

از دیگر عوامل پیروزی بر دشمن از نگاه قرآن کریم اتحاد جنگجویان است که در آیه ۳۶ توبه / ۹ مسلمانان به آن فرا خوانده شده‌اند: «قـتِلوا المُشرِکینَ کافَّةً»[۲۵۲]. اختلاف و نزاع جنگجویان با یکدیگر سبب از میان رفتن شوکت و قدرت آنان و حتی موجب شکست می‌شود،[۲۵۳] چنان که شکست لشکر اسلام در احد از همین عامل ناشی شد: «و لَقَد صَدَقَکُمُ اللّهُ وعدَهُ اِذ تَحُسّونَهُم بِاِذنِهِ حَتّی اِذا فَشِلتُم و تَنـزَعتُم فِی الاَمرِ... مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا ومِنکُم مَن یُریدُ الأخِرَة». (آل عمران / ۳، ۱۵۲) آیه درباره اختلاف تیراندازان درجنگ احد نازل شد که پس از شکست اولیه مشرکان، درباره لزوم باقی ماندن در محل مأموریت با یکدیگر به اختلاف برخاستند و بخشی از آنان مکان یادشده را ترک کردند که به شکست مسلمانان انجامید. [۲۵۴]

استمداد از خداوند

پیروزی در جنگ تنها به عوامل مادی و انسانی آن بستگی ندارد، بلکه از جمله عوامل اساسی در دستیابی به موفقیت در جنگ، اراده خداست، از این رو جنگاوران به یاد خدا در هنگام جنگ توصیه شده‌اند: «اِذا لَقیتُم فِئَةً فَاثبُتوا واذکُروا اللّهَ کَثیرًا» (انفال / ۸، ۴۵) و نیز آنکه از او صبر و ثبات قدم و غلبه بر دشمن را بخواهند: «و لَمّا بَرَزوا لِجالوتَ و جُنودِهِ قالوا رَبَّنا اَفرِغ عَلَینا صَبرًا وثَبِّت اَقدامَنا وانصُرنا عَلَی القَومِ الکـفِرین * فَهَزَموهُم بِاِذنِ اللّهِ». (بقره / ۲، ۲۵۰ - ۲۵۱؛ نیز آل عمران / ۳، ۱۴۷) در این صورت از امداد * غیبی خداوند بهره‌مند خواهند شد، چنان‌که در جنگ بدر خداوند با فرستادن ۳۰۰۰ فرشته به دعای پیامبر(ص) پاسخ داد: «ولَقَد نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدرٍ... *... یُمِدَّکُم رَبُّکُم بِثَلـثَةِ ءالـفٍ مِّنَ المَلسسکَةِ مُنزَلین» (آل‌عمران / ۳، ۱۲۳ - ۱۲۴) و با بسیار نمایاندن شمار مسلمانان در چشم دشمن: «یَرَونَهُم مِثلَیهِم رَأیَ العَین» (آل عمران / ۳، ۱۳) و اندک نشان دادن دشمن در چشم مسلمانان: «واِذ یُریکُموهُم اِذِ التَقَیتُم فی اَعیُنِکُم قَلیلاً» (انفال / ۸، ۴۴) به تقویت روحیه مسلمانان و ایجاد هراس در دل دشمن پرداخت. در جنگ احزاب هم سپاه اسلام با باد و جنگاورانی نادیدنی [۲۵۵] یاری شدند. (احزاب / ۳۳، ۹) در جنگ حنین نزول باد یا ملائکه الهی به آرامش جنگجویان مسلمان انجامید. (توبه / ۹، ۲۵ - ۲۶) [۲۵۶] در جنگ‌های دیگر هم خداوند با فرو فرستادن باران (انفال / ۸، ۱۱)، ایجاد هراس در نیروهای دشمن (آل عمران / ۳، ۱۵۱؛ انفال / ۸، ۱۲؛ احزاب / ۳۳، ۲۶؛ حشر / ۵۹، ۲) و تقویت دل‌های مؤمنان (انفال / ۸، ۱۱) آنان را یاری کرد.

احکام جنگ

جنگ، حتی جنگ مجاز احکام خاصی دارد که طرفین باید آنها را رعایت کنند. قرآن در آیه ۱۹۰ بقره / ۲ مسلمانان را از تعدی و تجاوز از حدود الهی در جنگ بازداشته است: «و قـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم ولا تَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ المُعتَدین». برخی مراد از تعدی را کشتن اطفال، زنان و پیران دانسته‌اند که با جنگجویان وارد جنگ نشده‌اند. [۲۵۷] این مطلب در احادیث شیعه [۲۵۸] و اهل سنت [۲۵۹] نیز ذکر شده است. افزون بر این، روایات از کشتن مجروحان و فراریان منع کرده‌اند،[۲۶۰] مگر اینکه پس از مجروح شدن یا فرار، دوباره به جنگ با مسلمانان بپردازند که در این صورت در برخی روایات کشتن آنان جایز شمرده شده است؛[۲۶۱] همچنین پس از جنگ و پیروزی بر دشمن کشتن اسیران جایز نیست: «فَضَربَ الرِّقابِ حَتّی اِذا اَثخَنتُموهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ». (محمّد / ۴۷، ۴) [۲۶۲] احادیث هم بر این مطلب دلالت دارند. [۲۶۳] افزون بر این در احادیث از خیانت در جنگ، مُثْله کردن کشته‌ها، قطع کردن درختان، سوزاندن درختان و مزارع و کشتن حیوانات نهی شده است. [۲۶۴] البته در موارد ضرورت، این امور تجویز شده‌اند، چنان‌که مسلمانان در جنگ با بنی‌نضیر درختان آنان را به اذن خداوند قطع کردند: «ما قَطَعتُم مِن لینَةٍ اَو تَرَکتُموها قامَةً عَلی اُصولِها فَبِاِذنِ اللّهِ ولِیُخزِیَ الفـسِقین». (حشر / ۵۹، ۵) [۲۶۵] در صورت تمایل دشمن به آتش * بس، پذیرش آن از سوی مسلمانان جایز است: «واِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها». (انفال / ۸، ۶۱) البته پذیرش آتش بس شرایطی دارد که در صورت فراهم بودن آنها آتش‌بس جایز می‌گردد [۲۶۶]

شیوه‌های جنگ روانی

جنگ روانی که گاه جنگ تبلیغاتی [۲۶۷] یا جنگ سرد [۲۶۸] نامیده می‌شود، مجموعه‌ای از فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است [۲۶۹] که هنگام جنگ یا پیش از آن [۲۷۰] برای درهم شکستن اراده دشمن [۲۷۱] و تضعیف روحیه او [۲۷۲] صورت می‌گیرد؛ به تعبیر دیگر، جنگ روانی تحمیل اراده یک طرف نزاع برطرف مقابل با هدف سیطره یافتن بر اوست یا تغییر سلوک و افکار که برای رسیدن به این هدف از انواع وسائل تبلیغاتی، صاحبان فکر و قلم، اهل سیاست و افراد با نفوذ بهره برده می‌شود. [۲۷۳] جنگ روانی به مراتب دشوارتر [۲۷۴] و مؤثرتر از جنگ‌های نظامی است [۲۷۵] و به قرون اخیر اختصاص ندارد، بلکه در دوران‌های دور و میان ملل پیشین نیز متداول بوده است. [۲۷۶] جنگ روانی شیوه‌ها و گونه‌های مختلفی دارد که برخی از آنها در مکتب انبیا مجاز و بیشتر آنها باطل و نارواست که تنها از سوی دشمنان دین و اسلام به کار گرفته شده است. از جمله این روش‌ها که در قرآن کریم به آنها اشاره شده، عبارت‌اند از:

توهین و افترا

مانند ساحر یا دیوانه خواندن پیامبران از سوی کافران: «کَذلِکَ ما اَتَی الَّذینَ مِن قَبلِهِم مِن رَسولٍ اِلاّ قالوا ساحِرٌ اَو مَجنون». (ذاریات / ۵۱، ۵۲) [۲۷۷] قرآن در آیات متعدد به مردود دانستن این اتهامات پرداخته است: «اَو لَم یَتَفَکَّروا ما بِصاحِبِهِم مِن جِنَّةٍ». (اعراف / ۷، ۱۸۴؛ نیز سبأ / ۳۴، ۴۶؛ تکویر / ۸۱، ۲۲) گاهی پیامبران خود به رد این اتهام‌ها می‌پرداختند: «قالَ یـقَومِ لَیسَ بی‌سَفاهَةٌ ولـکِنّی رَسولٌ مِن رَبِّ العــلَمین». (اعراف / ۷، ۶۷) نمونه دیگر جنگ روانی، متهم ساختن همسر پیامبر(ص) به ارتکاب اعمال ناشایست از سوی منافقان است: «اِنَّ الَّذینَ جاءو بِالاِفکِ عُصبَةٌ مِنکُم» (نور / ۲۴، ۱۱) که قرآن ضمن تهدید افترا زنندگان در این آیه، مسلمانان را توبیخ کرده که چرا با شنیدن این اتهام، آن را دروغ نشمرده‌اند: «لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا وقالوا هـذا اِفکٌ مُبین». (نور / ۲۴، ۱۲) سپس با تأکید بسیار، آنان را از ترویج و نشر این گونه ادعاها برحذر داشته است: «ولَولا اِذ سَمِعتُمُوهُ قُلتُم ما یَکُونُ لَنا اَن نَتَکَلَّمَ بِهـذا سُبحـنَکَ هـذا بُهتـنٌ عَظیم». (نور / ۲۴، ۱۶) [۲۷۸]

شایعه پراکنی

دیگر شیوه متداول در جنگ روانی، ترویج شایعات است؛[۲۷۹] مانند شایعه کشته شدن پیامبر اکرم(ص) در جنگ احد از سوی مشرکان [۲۸۰] که در آیه ۱۴۴ آل‌عمران / ۳ بدان اشاره شده و مسلمانان از اثرپذیری از این جنگ روانی برحذر داشته شده‌اند: «و ما مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقـبِکُم و مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شیـ ٔ ًا». منافقانِ مدینه نیز با نشر شایعاتی مانند کشته شدن یا اسارت * پیامبر(ص) در جنگ [۲۸۱] یا شکست خوردن لشکر اسلام یا گردآمدن مشرکان برای حمله به مدینه به جنگ روانی می‌پرداختند. [۲۸۲] پیامبر(ص) برای رویارویی با این کارها آنان را به تبعید، اسارت و حتی کشته شدن تهدید کرد: «لـَن لَم یَنتَهِ المُنـفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ والمُرجِفونَ فِی المَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلا * مَلعونینَ اَینَماثُقِفوا اُخِذوا و قُتِّلوا تَقتیلا». (احزاب / ۳۳، ۶۰ - ۶۱) در آیه ۸۳ نساء / ۴ نیز مسلمانان برای رویارویی با جنگ روانیِ دشمنان مأمور شده‌اند تا در صورت دستیابی به اطلاعات ویژه امنیتی، تنها آنها را به پیامبراکرم(ص) یا اشخاص مسئول گزارش دهند: «واِذَا جاءَهُم اَمرٌ مِنَ الاَمنِ اَوِ الخَوفِ اَذاعوا بِهِ ولَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسولِ و اِلی اُولِی الاَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَستَنـبِطونَهُ مِنهُم».

تهدید به حمله

روش دیگر جنگ روانی تهدید کردن دشمنان به حمله و نابود کردن آنان است، چنان‌که حضرت سلیمان(ع) با تمسک به این شیوه، ملکه سبأ را به تسلیم واداشت: «فَلَنَأتِیَنَّهُم بِجُنودٍ لا قِبَلَ لَهُم بِها و لَنُخرِجَنَّهُم مِنها اَذِلَّةً و هُم صـغِرون». (نمل / ۲۷، ۳۷) کفار قریش هم پس از جنگ احد گرد هم آمدند و با فرستادن شخص یا اشخاصی به سوی مسلمانان اطلاع دادند که قصد حمله مجدد به آنان برای نابود کردن ایشان را دارند: «قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم» (آل عمران / ۳، ۱۷۳) [۲۸۳]؛ ولی مسلمانان با توکل بر خدا، از اثرپذیری از این جنگ روانی به دور ماندند و حتی برای رویارویی با لشکر قریش راسخ‌تر شدند: «فَزادَهُم ایمـنـًا و قالوا حَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَکیل». (آل‌عمران / ۳، ۱۷۳)

حیله و تزویر

حیله و تزویر یکی از روش‌های ایجاد جنگ روانی ضدّ دشمن است؛ مثلاً گروهی از عالمان یهود تصمیم گرفتند اسلام را به ظاهر بپذیرند و سپس به دین خود بازگردند تا مسلمانان را از اسلام منصرف کنند: «وقالَت طَـافَةٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون» (آل عمران / ۳، ۷۲) [۲۸۴] که قرآن نیت واقعی این تزویرکنندگان را افشا کرده: «ودَّت طَـافَةٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ لَویُضِلّونَکُم» (آل‌عمران / ۳، ۶۹) و مسلمانان را از پیروی آنان برحذر داشته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتـبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمـنِکُم کـفِرین». (آل عمران / ۳، ۱۰۰)

اعلام و تبلیغ پیروزی خود و شکست دشمن

از جمله نمونه‌های قرآنی این شیوه، ادعای ساحران زمان فرعون مبنی بر پیروزی آنها بر حضرت موسی(ع) است: «قالوا بِعِزَّةِ فِرعَونَ اِنّا لَنَحنُ الغــلِبون». (شعراء / ۲۶، ۴۴) پیامبر اکرم(ص) نیز پیش از جنگ با یهود بنی‌قینقاع برای ایجاد رعب در آنان، به همین شیوه رفتار کرد و لشکر اسلام را در جنگ با آنان پیروز حتمی قلمداد کرد: «قُل لِلَّذینَ کَفَروا سَتُغلَبونَ و تُحشَرونَ اِلی جَهَنَّم». (آل عمران / ۳، ۱۲) [۲۸۵]

جلب افکار عمومی

روش دیگر جنگ روانی جلب نگرش عامه مردم به سود خود است، چنان که مشرکان پس از اقدام مسلمانان به جنگ در ماه‌های حرام ادعا کردند که محمد(ص) و یارانش برخلاف سیره پیشینیان خود برای ماه‌های حرام حرمتی قائل نیستند[۲۸۶]. با نزول آیه ۲۱۷ بقره / ۲ در پاسخ به این جنگ روانی، کارهای ناپسند مشرکان مانند کفر به خداوند، ایجاد مانع در راه خدا و بیرون راندن پیامبر و مؤمنان از وطن خود بدتر از هتک حرمت ماه‌های حرام به شمار رفت: «قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ و صَدٌّ عَن سَبیلِ اللّهِ و کُفرٌ بِهِ والمَسجِدِ الحَرامِ و اِخرَاجُ اَهلِهِ مِنهُ اَکبَرُ عِندَ اللّهِ والفِتنَةُ اَکبَرُ مِنَ القَتل».





جنگ در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

هر چند در قرآن کریم اصل بر صلح و تعامل و همزیستی است و جنگ در شرایط خاص بر مؤمنان تحمیل می‌شود، و آیاتی که به موضوع قتال اشاره دارد، بسیار و بیانگر دوران سخت و شکننده تلاش دشمنان بر علیه مسلمانان و مخالفت با تبلیغ پیامبر بوده است که نمی‌خواستند و نمی‌گذاشتند تا او همانند خودشان عقاید خود را بیان کند، و مانع آزادی بیان بوده‌اند، قهرا مسائل و موضوعات مختلفی در باره جنگ در خطاب به مؤمنبن به عنوان نیروی مجری پیامبر مطرح می‌شود و حتی آنجا که از او در باره اصل موضوع، قلمرو، دلایل روی آوردن آن پرسش می‌کردند، باز این مؤمنان هستند، که مخاطب قرار می‌گیرند و این دسته از آیات که با واژه «قتل» و «قتال» آمده و با موضوع جهاد قرابت خاصی دارد، رابطه رهبری پیامبر را با این دسته از موضوعات روشن می‌کند. از سوی دیگر چون قتال و جنگ عملی جمعی است، هم پرسش‌ها و هم مخاطب به صورت جمع است و اگر آثاری این جنگ برجای می‌گذارد، برای جامعه است. این مباحث در چند بخش تقسیم می‌شود.

فلسفه و دلایل قتال

  1. ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ[۲۸۷]
  2. ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۲۸۸]
  3. ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۲۸۹]
  4. ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۹۰]
  5. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۲۹۱]

فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم جلد ۱،(صفحه ۴۲۰)

  1. ﴿لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۹۲]

نکات:

  1. فلسفه اذن قتال به پیامبر به این است که چون آنان ستم می‌کنند، به صورت عمل متقابل و از باب مقابله به مثل اجازه قتال به پیامبر داده شده است. ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا[۲۹۳] در آیه بعدی می‌گوید: باآنهایی که با شما می‌جنگ بجنگید: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ[۲۹۴]
  2. درجنگ رعایت حدود ومقررات باید بشود وتجاوز وظلم ممنوع است ﴿وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۲۹۵]
  3. فلسفه جنگ آزادی بخشی و نجات انسان‌های مورد ستم از دست ظالمان ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ[۲۹۶]
  4. ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ[۲۹۷] فرمان پیشبرد جهاد است از حدود دشمنان جنگجو تا هر جا و هر زمان که فتنه‌ای درگیرد و مانع پیشرفت رسالت و دعوت اسلام شود و مردم را در شرک و حاکمیت غیر خدا و عقاید و عادات جاهلیت نگهدارد، اینگونه فتنه باید از میان خلق برداشته شود تا از هر مسئولیت و تعهدی جز در برابر خدا آزاد شوند و بتوانند با آزادی و اراده مستقل پذیرای آئین و حاکمیت او گردند: ﴿وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ[۲۹۸]».. پس این فرمان قاتلوا که در دو مرحله نفی و اثبات است: ﴿لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ[۲۹۹] فرمان جهاد با شرک و کفری نیست که در مرتبه عقیده و فکر باشد و از آن تجاوز نکند. ﴿فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۳۰۰]. کلمه: ﴿فَلَا عُدْوَانَ[۳۰۱]».... تفریع و تعلیل برای جواب شرط مقدر است. حصر عدوان بر ظالمین دلالت بر این دارد که تا مشرکین دست بستم باز نکرده و در حد عقیده ایستاده‌اند آزادند: پس اگر باز ایستادند شما هم باز ایستید چون عدوان جز بر ستمکاران روا نیست.
  5. رابطه با کسانی که با مسلمانان نمی‌جنگندبراساس نیکی وقسط باید باشد «ل﴿ا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ[۳۰۲].
  6. بادشمنان امت اسلامی که با پیامبر ومسلمانان می‌جنگند و برای اخراج پیامبر و مسلمانان هم پیمان شدند نباید دوستی وهم پیمانی کرد: ﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ[۳۰۳]

قلمرو جنگ

منظور آن دسته از آیاتی است که محدوده جنگی را که تجویز شده معین می‌کند و به پیامبر وظایف را نشان می‌دهد، تا مؤمنان بدانند که اگر جنگ در شرایط خاصی تحدید شده، رعایت مقررات آن هم الزامی است. این قلمرو گاهی تاریخی و گاه جغرافیایی و گاه انسانی است.

  1. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ[۳۰۴]
  2. ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۰۵]
  3. ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا[۳۰۶] این آیه هرچند صورت فردی دارد، اما شامل قتل در میدان کارزار هم می‌شود که کاملا مواظب باشید و زیاده روی نکنید و بدانید که اگر کسی مظلوم کشته شود، شما بازخواست می‌شوید و حق خانواده مقتول در جای خود باقی است و از جمله: ﴿فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا[۳۰۷] که استفاده می‌شود بسا در میدان جنگ زمینه زیاده روی وجود پیدا می‌کند و این اشخاص هستند که کدام باید مواظبت کنند.
  4. ﴿سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا[۳۰۸]
  5. ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ[۳۰۹]
  6. ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۳۱۰]
  7. ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۳۱۱]
  8. ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ[۳۱۲]
  9. ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۳۱۳]

اوصاف کسانی که با آنان قتال می‌شود

منظور آن دسته از آیاتی است که خصوصیاتجنگجویان با پیامبر را بیان می‌کند، مانند نقض عهد، خیانت، تفریق بین مؤمنین ضربه زدن از درون مسلمانان.

  1. ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ[۳۱۴]
  2. ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَا يُعْجِزُونَ)[۳۱۵]
  3. ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۳۱۶]
  4. ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ[۳۱۷]
  5. ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۳۱۸]
  6. ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۳۱۹]
  7. ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۲۰]
  8. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۳۲۱]
  9. ﴿وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۲۲]
  10. ﴿فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا[۳۲۳]
  11. ﴿وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ * فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۲۴]
  12. ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۳۲۵]

انواع آثار و پاداش‌های قتال در کنار پیامبر

  1. ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا[۳۲۶]
  2. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ[۳۲۷]
  3. ﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ[۳۲۸]
  4. ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ[۳۲۹]
  5. ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۳۳۰]
  6. ﴿وَأَنْزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا[۳۳۱] این آیه که گفته شده در اشاره به عمل بنی قریظه نازل شده و در اثر خیانت و پیمان شکنی مکرر فرمان رسید که از قلعه خود بیرون رانده شوند و در اثر خیانتی که کرده بودند، ترس آنها را فراگرفته بود و عده‌ای کشته و عده‌ای اسیر شدند، مشخص است که جنبه مذهبی نداشت، بلکه به دلیل عهدشکنی آنان بوده است.
  7. ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۳۳۲]
  8. ﴿ لا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ[۳۳۳]
  9. ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ[۳۳۴]

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مورد توجه واقع شده است:

  1. پرسش مکرر مردم از پیامبر، در باره حکم جنگ در ماه‌های حرام ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ[۳۳۵] و اعلام حرمت آغاز جنگ در ماه‌های حرام و از گناهان بزرگ و کفر به خداوند: ﴿قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ[۳۳۶]... ﴿وَكُفْرٌ بِهِ[۳۳۷]
  2. شکستن مکرر پیمان‌های نظامی از سوی کافران و یهودیان: ﴿الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ[۳۳۸]»... ۳ - تهدید شدن مشرکان حق ناپذیر به جنگ، از سوی پیامبر: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ[۳۳۹][۳۴۰]
  3. ایجاد پایگاه برای جنگ با خدا و رسول هدف منافقان از ساختن مسجد ضرار: ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا[۳۴۱] ﴿وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ[۳۴۲].
  4. وعده خداوند به پیامبر مبنی بر پشتیبانی از آن حضرت در صلح با دشمن: ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۳۴۳][۳۴۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه دهخدا، ج ۵، ص ۶۹۱۸ «جنگ».
  2. فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطّلاعات و مدارک علمی ایران، ص ۴۵۵.
  3. فرهنگ قرآن، واژه «جنگ».
  4. لغت نامه، ج ۵، ص۷۸۷۸، «جنگ».
  5. الموسوعة العربیه، ج ۹، ص۱۶۲.
  6. موسوعة المورد، ج ۱، ص۴۲۳.
  7. موسوعة المورد، ج ۱، ص۴۲۳.
  8. جنگ و صلح، ص۶.
  9. موسوعة المورد، ج ۱، ص۴۲۳؛ فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۴۸.
  10. مواهب الجلیل، ج ۴، ص۵۳۵ - ۵۳۶؛ الثمر الدانی، ص۴۱۱؛ معجم لغة الفقهاء، ص۱۶۸.
  11. ر. ک: ریاض المسائل، ج ۷، ص۴۴۱؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص۳.
  12. «هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند» سوره مائده، آیه ۶۴.
  13. «پس چون در جنگ بر آنان دست یافتی با (تار و مار کردن) آنها، کسانی را که در پس ایشانند پراکنده ساز! باشد که در یاد گیرند» سوره انفال، آیه ۵۷.
  14. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  15. لسان العرب، ج ۱، ص۳۰۲؛ تاج العروس، ج ۱، ص۴۰۹، «حرب».
  16. «از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
  17. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  18. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  19. لسان العرب، ج ۱۱، ص۵۴۷؛ التحقیق، ج ۹، ص۱۹۳، «قتل».
  20. «مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
  21. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  22. العین، ج ۷، ص۳۱۶؛ الصحاح، ج ۳، ص۹۰۶؛ لسان العرب، ج ۶، ص۲۰، «بأس».
  23. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  24. «بی‌گمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب می‌شناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش می‌گویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمی‌کنند؛» سوره احزاب، آیه ۱۸.
  25. جامع البیان، ج ۲، ص۱۳۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۸۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص۴۹.
  26. «ای مؤمنان! چون با دسته‌ای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره انفال، آیه ۴۵.
  27. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  28. مفردات، ص۴۵۳؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص۲۶۰، «لقی».
  29. «و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری می‌آزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که می‌دانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
  30. «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما می‌ماندند نمی‌مردند یا کشته نمی‌شدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دل‌هایشان کند؛ و این خداوند است که زنده می‌گرداند و می‌میراند و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
  31. «و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند و جنگ‌افزارهایشان را (نیز) با خود بردارند و چون به سجده روند (و رکعت دیگر را فرادی تمام کنند) باید پس شما بایستند و پس از آن دسته دیگری که نماز نخوانده‌اند با تو نماز بگزارند و (اینان نیز) باید آمادگی (خود را حفظ کنند) و جنگ‌افزارهای خودشان را با خود بردارند؛ کافران دوست می‌دارند که شما از جنگ‌افزارها و بار و بنه خویش غفلت ورزید و آنان با یک تاخت بر شما بتازند؛ و اگر از باران در سختی باشید با بیمار شوید، گناهی بر شما نیست که جنگ‌افزارها را با خود برندارید و (به هر روی) آمادگی‌تان را حفظ کنید؛ خداوند برای کافران عذابی خواری‌آفرین آماده کرده است» سوره نساء، آیه ۱۰۲.
  32. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  33. «و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟» سوره انبیاء، آیه ۸۰.
  34. «و به یادآور که پگاهان از خانواده‌ات جدا شدی در حالی که مؤمنان را در سنگرها برای پیکار (احد) جای می‌دادی و خداوند شنوای داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۱.
  35. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  36. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  37. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
  38. «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
  39. موسوعة المورد، ج ۱، ص۴۲۴؛ فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۴۸.
  40. فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۳۳؛ فرهنگ بزرگ سخن، ج ۳، ص۲۲۰۰، «جنگ».
  41. ر.ک: اسالیب الغزو الفکری، ص۱۰ - ۲۳۸؛ اضواء البیان، ج ۷، ص۳۷۸؛ موسوعة الامام علی، ج ۶، ص۵ - ۳۷.
  42. الفرقان، ج ۳، ص۲۷۸ـ ۲۷۹؛ من وحی القرآن، ج ۴، ص۲۰۵ـ ۲۰۹.
  43. جنگ و صلح، ص۱۵.
  44. جنگ و صلح، ص۱۵.
  45. جنگ در اسلام، ص۱۳۳ - ۱۳۴.
  46. المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۳؛ المحلی، ج ۱۰، ص۴۹۶؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۹.
  47. المغنی، ج ۱۰، ص۲۳۸؛ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۱۱۴.
  48. ر. ک: المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۳؛ کشاف القناع، ج ۶، ص۱۱۳.
  49. قواعد الاحکام، ج ۱، ص۴۷۹؛ ایضاح الفوائد، ج ۱، ص۳۵۲؛ جامع المقاصد، ج ۳، ص۳۷۳.
  50. کفایة الاحکام، ج ۱، ص۳۶۹؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۹.
  51. المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص۲۶؛ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۱۰۰؛ کشاف القناع، ج ۳، ص۴۰.
  52. نمونه، ج ۴، ص۱۱ - ۱۲.
  53. احکام القرآن، جصاص، ج ۲، ص۵۰۸.
  54. احکام القرآن، جصاص، ج ۲، ص۵۰۸؛ التبیان، ج ۳، ص۵۰۴؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۶۵.
  55. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص۳۲۰؛ روح المعانی، ج ۶، ص۱۱۸ ـ ۱۱۹.
  56. مجمع‌البیان، ج ۲، ص۲۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۳۶۳ - ۳۶۴.
  57. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۰۷؛ البحر المحیط، ج ۲، ص۳۵۲.
  58. جامع البیان، ج ۳، ص۱۴۸؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۲۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۳۶۳.
  59. احکام القرآن، جصاص، ج ۱، ص۵۷۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۲۱۱.
  60. الکافی، ج ۵، ص۱۴۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۲۵؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۸، ص۱۳۵.
  61. جامع البیان، ج ۳، ص۱۴۸.
  62. مجمع البیان، ج ۱، ص۱۴۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۷۴ - ۷۵.
  63. مجمع البیان، ج ۱، ص۱۴۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۷۴؛ الدر المنثور، ج ۱، ص۴۴ - ۴۵.
  64. دعائم الاسلام، ج ۱، ص۲۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۳۲۴.
  65. مجمع البیان، ج ۶، ص۳۸۷؛ روح المعانی، ج ۱۶، ص۳۹؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص۳۶۳.
  66. مجمع‌البیان، ج ۶، ص۳۸۷ - ۳۸۸؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۳۸۷.
  67. مجمع‌البیان، ج ۱، ص۲۲۵؛ المیزان، ج ۸، ص۲۹۳.
  68. جامع البیان، ج ۶، ص۲۳۴؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۲، ص۵۰۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۰۸.
  69. الصافی، ج ۲، ص۲۶.
  70. جامع‌البیان، ج ۲، ص۸۰۶؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۱۴۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۲۴۳.
  71. جامع‌البیان، ج ۲، ص۸۱۰.
  72. المیزان، ج ۱۵، ص۳۶۱.
  73. مجمع‌البیان، ج ۶، ص۲۲۱؛ جامع‌البیان، ج ۱۵، ص۲۹.
  74. المیزان، ج ۱۳، ص۴۴؛ نمونه، ج ۱۲، ص۲۸.
  75. فی ظلال القرآن، ج ۴، ص۲۲۱۴.
  76. نمونه، ج ۱۲، ص۳۰.
  77. جامع‌البیان، ج ۱، ص۵۶۰ - ۵۶۱؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص۲۹۱؛ زاد المسیر، ج ۱، ص۸۵.
  78. التبیان، ج ۱، ص۳۳۶؛ جامع البیان، ج ۱، ص۵۵۹.
  79. نمونه، ج ۱، ص۳۳۱.
  80. التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۱۸۰؛ المیزان، ج ۱، ص۲۲۲.
  81. نور الثقلین، ج ۱، ص۱۰۱ - ۱۰۲.
  82. اسباب النزول، ص۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص۲۷؛ الصافی، ج ۱، ص۱۶۰.
  83. جامع البیان، ج ۱، ص۵۷۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص۱۸۰.
  84. ر. ک: المحبر، ص۷؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۳۶ - ۳۷؛ الکامل، ج ۱، ص۵۰۲.
  85. نمونه، ج ۲۴، ص۱۰۸؛ آثار الحرب، ص۵۴.
  86. جامع‌البیان، ج ۲۰، ص۱۱۶؛ الصافی، ج ۴، ص۱۲۳؛ المیزان، ج ۱۶، ص۱۵۰.
  87. جامع البیان، ج ۴، ص۵۰؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۳۵۷.
  88. جامع البیان، ج ۴، ص۴۶؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۳۵۷؛ ر. ک: الکامل، ج ۱، ص۶۵۸ ـ ۶۸۰.
  89. التبیان، ج ۲، ص۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۷۴؛ روح المعانی، ج ۲، ص۱۰۸.
  90. التفسیر الکبیر، ج ۶، ص۳۱.
  91. جامع البیان، ج ۲، ص۴۷۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۷۴.
  92. جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۶۷ - ۱۶۸؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص۵۳.
  93. تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص۱۹۳؛ البحر المحیط، ج ۸، ص۵۱۱.
  94. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۴۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص۱۸۹ - ۱۹۰؛ امتاع الاسماع، ج ۴، ص۷۷.
  95. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۱، ص۲۰۳؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۱، ص۲۰۷؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۲، ص۲۴۳.
  96. تفسیر قمی، ج ۲، ص۱۵۲؛ نور الثقلین، ج ۴، ص۱۷۰.
  97. التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص۹۵؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص۳۲۶؛ الکامل، ج ۱، ص۴۷۹.
  98. الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص۱۳.
  99. امتاع الاسماع، ج ۸، ص۳۳۰؛ فقه‌الغزوات، ص۱۹.
  100. فقه الغزوات، ص۲۱؛ غزوات الرسول، ص۴۲۹؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۴، ص۳۳۱.
  101. فقه الغزوات، ص۲۰؛ امتاع الاسماع، ج ۹، ص۲۲۳.
  102. المصنف، ج ۵، ص۲۹۵؛ الطبقات، ج ۲، ص۵؛ فتح الباری، ج ۸، ص۱۱۶.
  103. الطبقات، ج ۲، ص۵ - ۶.
  104. قصص‌الانبیاء، راوندی، ص۳۳۶؛ فتح‌الباری، ج ۸، ص۱۱۶.
  105. تفسیر قمی، ج ۱، ص۷۱ - ۷۲؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۷۴ - ۷۵؛ بحارالانوار، ج ۵۶، ص۱۶.
  106. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۴۵؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۴ - ۱۵.
  107. المغازی، ج ۱، ص۳۹؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۴۵.
  108. سنن‌الترمذی، ج ۳، ص۷۷؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۳۸۱؛ فتح الباری، ج ۷، ص۲۲.
  109. ر.ک: المغازی، ج ۱، ص۱۴۵ـ ۱۵۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۶۹.
  110. الکامل، ج ۲، ص۱۳۸؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص۱۴۵ - ۱۴۷.
  111. تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۷۳؛ سبل الهدی، ج ۴، ص۱۷۹.
  112. تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۷۳؛ سبل الهدی، ج ۴، ص۱۷۹؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص۵۹.
  113. تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۷۳؛ الطبقات، ج ۲، ص۲۸.
  114. تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۸۷؛ المغازی، ج ۱، ص۱۹۹؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص۷۵.
  115. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۴۷؛ سبل الهدی، ج ۴، ص۱۸۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص۷۵.
  116. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص۵۸۷ - ۵۸۸؛ الطبقات، ج ۲، ص۳۷؛ اعلام‌الوری، ج ۱، ص۱۷۶.
  117. اعلام الوری، ج ۱، ص۱۷۶؛ قصص الانبیاء، ص۳۳۸.
  118. المغازی، ج ۱، ص۲۲۴، ۲۲۹ - ۲۳۰؛ الطبقات، ج ۲، ص۴۱ - ۴۲.
  119. الطبقات، ج ۲، ص۴۱ - ۴۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۳۷۷ - ۳۷۹؛ الروض الانف، ج ۵،ص ۴۳۹ - ۴۴۰.
  120. صحیح البخاری، ج ۵، ص۳۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص۴۰۰؛ بحار الانوار، ج ۱۰۸، ص۲۷۹.
  121. فتح الباری، ج ۷، ص۲۸۸؛ غزوات الرسول، ص۱۵۱.
  122. شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص۵۲؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص۱۴۳.
  123. جامع البیان، ج ۴، ص۱۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۱۹۸؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص۲۸۳.
  124. التبیان، ج ۳، ص۳۱۴؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۴۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۷۴.
  125. مجمع البیان، ج ۲، ص۴۴۷ - ۴۴۸؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص۵۶ - ۵۷؛ غزوات الرسول، ص۱۵۹.
  126. الطبقات، ج ۲، ص۵۵؛ سبل الهدی، ج ۶، ص۳۹.
  127. امتاع الاسماع، ج ۱، ص۱۸۵؛ غزوات الرسول، ص۴۵۶ - ۴۵۷.
  128. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۲۱؛ روح المعانی، ج ۲، ص۹۶؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۷، ص۱۹۷.
  129. المیزان، ج ۲، ص۱۰۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۲، ص۱۲۶.
  130. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۴، ص۱۰۲۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۴۰۴؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص۱۴۵.
  131. البدایة والنهایه، ج ۴، ص۸۵ - ۸۶؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۷، ص۲۶۹.
  132. التبیان، ج ۹، ص۵۵۹؛ الدر المنثور، ج ۶، ص۱۸۹.
  133. سبل الهدی، ج ۵، ص۱۸۵؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۲، ص۴۶۲.
  134. السیره‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص۶۹۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۸، ص۲۷۴.
  135. تاریخ طبری، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۸، ص۲۷۵.
  136. البدایة و النهایه، ابن هشام، ج ۴، ص۹۴ - ۹۶؛ شیوه فرماندهی پیامبر، ص۱۹۳ - ۱۹۴.
  137. تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۶۸؛ الدر المنثور، ج ۲، ص۲۱۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۲۲۷ - ۲۲۸.
  138. مجمع‌البیان، ج ۲، ص۳۸۴؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص۲۹۶؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص۲۵۸.
  139. تاریخ طبری، ج ۲، ص۲۵۴؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص۱۷۸.
  140. تاریخ طبری، ج ۲، ص۲۶۰؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص۱۷۸.
  141. الکامل، ج ۲، ص۱۹۲؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص۱۷۸.
  142. تفسیر قمی، ج ۲، ص۳۶۸؛ المحرر الوجیز، ج ۵، ص۳۱۱؛ زاد المسیر، ج ۸، ص۲۶.
  143. مجمع البیان، ج ۲، ص۳۶۵؛ روض الجنان، ج ۵، ص۱۶؛ فتح القدیر، ج ۱، ص۳۷۲.
  144. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص۱۸۰؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۹، ص۳۲.
  145. اعلام الوری، ص۵۹۹؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص۲۹۶؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص۲۹۶.
  146. المغازی، ج ۲، ص۴۴۰ - ۴۴۱؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص۲۶۲.
  147. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۵۲؛ المغازی، ج ۲، ص۴۵۷ - ۴۵۸؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص۶۲۸.
  148. الطبقات، ج ۲، ص۶۶؛ التنبیه والاشراف، ص۲۱۶.
  149. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۵۰؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص۲۱۹.
  150. الطبقات، ج ۲، ص۶۶ - ۶۷؛ سبل الهدی، ج ۴، ص۳۷۱.
  151. الکامل، ج ۲، ص۱۸۱ - ۱۸۲؛ اعیان‌الشیعه، ج ۱، ص۲۶۳.
  152. الطبقات، ج ۲، ص۷۴ - ۷۵؛ السیره‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص۷۱۵ - ۷۱۶.
  153. المحبر، ص۱۱۳؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص۷۱۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۲۴۶.
  154. البدایة والنهایه، ج ۴، ص۱۸۸؛ المیزان، ج ۱۸، ص۲۵۱.
  155. جامع البیان، ج ۲۶، ص۸۹؛ المیزان، ج ۱۸، ص۲۵۱ - ۲۵۲.
  156. تاریخ طبری، ج ۲، ص۲۹۷ - ۲۹۸؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص۴۰۳.
  157. الکامل، ج ۲، ص۲۱۶ - ۲۱۷؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص۲۷۰.
  158. تاریخ طبری، ج ۲، ص۳۰۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۲۰۴.
  159. التبیان، ج ۹، ص۳۲۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۲۷۸؛ الصافی، ج ۵، ص۴۲.
  160. مجمع البیان، ج ۹، ص۱۸۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص۴۰.
  161. المحبّر، ص۱۱۵؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص۴۵ - ۴۶.
  162. فتوح‌البلدان، ج ۱، ص۴۱ - ۴۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۵۸؛ حدیث القرآن، ج ۲، ص۵۵۹.
  163. الطبقات، ج ۲، ص۱۳۶؛ فتوح البلدان، ج ۱، ص۴۴.
  164. جامع البیان، ج ۲۷، ص۲۸۶؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۳۸۶.
  165. جامع البیان، ج ۳۰، ص۴۳۲؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۶۶؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص۲۷۴.
  166. المیزان، ج ۱۸، ص۲۸۵.
  167. تاریخ طبری، ج ۲، ص۳۴۰.
  168. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۴، ص۸۸۹ - ۸۹۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۲، ص۴۵ - ۴۶.
  169. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۴، ص۸۹۳ - ۸۹۴؛ اعلام الوری، ج ۱، ص۲۳۲.
  170. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۴، ص۸۹۶ - ۸۹۸.
  171. الطبقات، ج ۲، ص۱۳۱؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص۲۸۶.
  172. الکامل، ج ۲، ص۲۳۲؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص۳۱۱.
  173. تفسیر فرات الکوفی، ص۵۹۱ - ۵۹۲؛ مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص۴۲۲؛ بحارالانوار، ج ۲۱، ص۶۶.
  174. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۲۲؛ الخرائج والجرائح، ج ۱، ص۱۶۷ - ۱۶۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص۳۴۵، ۳۴۷.
  175. المحبّر، ص۱۱۶؛ الکامل، ج ۲، ص۳۰۳؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص۲۹۷؛ ج ۵، ص۵.
  176. الکامل، ج ۲، ص۲۷۷؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص۴۷.
  177. البدایة والنهایه، ج ۵، ص۱۰؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص۵۱؛ سبل‌الهدی، ج ۵، ص۴۶۴.
  178. الطبقات، ج ۲، ص۱۶۸؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص۱۱۹؛ سبل الهدی، ج ۵، ص۴۶۳ - ۴۶۴.
  179. جامع البیان، ج ۱۱، ص۹۵؛ زاد المسیر، ج ۳، ص۳۵۲.
  180. تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۹۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۲۷۳.
  181. جامع البیان، ج ۲۶، ص۱۰۷؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص۱۹۳؛ المیزان، ج ۱۸، ص۲۸۱.
  182. جامع البیان، ج ۲، ص۴۷۰؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۷۲.
  183. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۳۹؛ المیزان، ج ۲، ص۱۶۴؛ نمونه، ج ۲، ص۱۰۶.
  184. نمونه، ج ۲۱، ص۴۰۹.
  185. جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۵؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۴۷۷.
  186. آثار الحرب، ص۵۳.
  187. مجمع البیان، ج ۳، ص۱۶۳؛ نورالثقلین، ج ۱، ص۵۳۵.
  188. المیزان، ج ۲، ص۳۰۹.
  189. نمونه، ج ۳، ص۲۵.
  190. جامع البیان، ج ۲۶، ص۱۶۱ - ۱۶۲؛ التبیان، ج ۹، ص۳۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۳۱۱.
  191. جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۱۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۲۲.
  192. نمونه، ج ۵، ص۲۸۲ - ۲۸۵.
  193. مجمع‌البیان، ج ۶، ص۲۰۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۱۹۴.
  194. مجمع البیان، ج ۶، ص۲۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۱۵۵.
  195. جامع‌البیان، ج ۱۵، ص۲۸؛ المیزان، ج ۱۳، ص۳۹ - ۴۰.
  196. مجمع البیان، ج ۴، ص۴۸۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص۱۸۵؛ المیزان، ج ۹، ص۱۱۴.
  197. جامع البیان، ج ۲، ص۲۷۳؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۳۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص۱۴۸ - ۱۴۹.
  198. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۶۶؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۱۹۲؛ بحارالانوار، ج ۶۱، ص۱۵۸.
  199. فقه القرآن، ج ۱، ص۳۳۳؛ المنار، ج ۱۰، ص۶۱ـ ۶۳؛ تفسیر مراغی، ج ۱۰، ص۲۴ ـ ۲۵.
  200. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص۱۸۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۱۱۸.
  201. جامع البیان، ج ۲۷، ص۳۰۷؛ المیزان، ج ۱۹، ص۱۷۲.
  202. پیام قرآن، ج ۱۰، ص۳۴۸؛ المنار، ج ۵، ص۲۵۱.
  203. الکافی، ج ۵، ص۴۹ - ۵۰؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۱۹۲.
  204. پیام قرآن، ج ۱۰، ص۳۴۸؛ المیزان، ج ۹، ص۱۱۵.
  205. تفسیر مراغی، ج ۵، ص۸۸.
  206. المنار، ج ۵، ص۲۵۱.
  207. المغازی، ج ۲، ص۷۳۵ - ۷۳۶؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص۸۲۷ - ۸۲۸؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص۴۲۹ - ۴۳۰.
  208. المغازی، ج ۲، ص۸۱۸؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۴، ص۸۶۳.
  209. نمونه، ج ۸، ص۱۹۷.
  210. التفسیر الکبیر، ج ۶، ص۱۸۶؛ اضواء البیان، ج ۱، ص۲۸؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص۳۲۱.
  211. التفسیر الکبیر، ج ۶، ص۱۸۶.
  212. البحر المحیط، ج ۲، ص۲۶۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص۳۲۱.
  213. جامع البیان، ج ۵، ص۳۰۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۶۴.
  214. تفسیر غریب القرآن، ص۵۳۳؛ الفرقان، ج ۷، ص۲۵۷ - ۲۵۸؛ راهنما، ج ۳، ص۵۲۳.
  215. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۱، ص۵۸۱؛ المنار، ج ۵، ص۲۵۰؛ المنیر، ج ۵، ص۱۵۱.
  216. ر.ک: شیوه فرماندهی پیامبر، ص۱۰۰ - ۲۰۰؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۶، ص۵۸۲ - ۵۸۵، «تجسس».
  217. اسباب النزول، ص۱۵۷؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۴۵۵؛ زاد المسیر، ج ۳، ص۲۳۴.
  218. جامع البیان، ج ۹، ص۲۹۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۴۵۵.
  219. تفسیر قمی، ج ۲، ص۳۶۱؛ جامع البیان، ج ۲۸، ص۷۴؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص۵۸۲.
  220. تفسیر قمی، ج ۲، ص۳۶۱؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص۱۳۵.
  221. نمونه، ج ۲۷، ص۲۴۶، ۲۵۵ ـ ۲۵۶.
  222. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۱۲۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲، ص۸۹.
  223. تفسیر مقاتل، ج ۲، ص۶۳؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۹۹؛ الاصفی، ج ۱، ص۴۸۲ - ۴۸۳.
  224. تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص۱۸۵۶ - ۱۸۵۷؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۶۰؛ التبیان، ج ۵، ص۲۷۱.
  225. جامع‌البیان، ج ۵، ص۳۵۱؛ روح المعانی، ج ۵، ص۱۳۶.
  226. دعائم‌الاسلام، ج ۱، ص۳۷۱؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۳، ص۱۲۱.
  227. نهج‌البلاغه، ص۱۲ - ۱۳، نامه ۱۱؛ نهج‌السعاده، ج ۴، ص۲۳۷.
  228. نمونه، ج ۸، ص۱۹۶ ـ ۱۹۷.
  229. المغنی، ج ۱۰، ص۳۷۲ - ۳۷۳؛ منتهی‌المطلب، ج ۲، ص۹۰۷.
  230. تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص۴۰۵؛ مسالک الافهام، ج ۳، ص۲۲.
  231. جامع‌البیان، ج ۱۱، ص۹۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۴۵؛ الصافی، ج ۲، ص۳۹۰.
  232. مجمع‌البیان، ج ۴، ص۴۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
  233. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۳۷۹؛ المیزان، ج ۹، ص۲۲.
  234. نمونه، ج ۷، ص۱۰۸.
  235. نمونه، ج ۷، ص۱۰۸.
  236. جامع‌البیان، ج ۲، ص۸۴۴؛ التبیان، ج ۲، ص۳۰۰.
  237. الصافی، ج ۵، ص۳۶۰؛ نمونه، ج ۲۷، ص۲۴۶.
  238. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص۷۲۹ - ۷۳۰؛ کشف الغمه، ج ۱، ص۱۹۹.
  239. تفسیر قمی، ج ۲، ص۱۷۶؛ التسهیل، ج ۳، ص۱۳۳.
  240. مجمع‌البیان، ج ۴، ص۴۴۴؛ المیزان، ج ۹، ص۳۷.
  241. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص۱۳۷؛ تفسیر غریب القرآن، ص۳۸۷.
  242. الصافی، ج ۱، ص۳۷۴.
  243. تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص۴۰۸ - ۴۰۹؛ تفسیر ثعالبی، ج ۲، ص۱۰۰.
  244. احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص۶۱ - ۶۲؛ التبیان، ج ۵، ص۸۶.
  245. روح المعانی، ج ۱۰، ص۳۳؛ التحریر والتنویر، ج ۹، ص۱۶۱.
  246. المیزان، ج ۹، ص۱۳۴.
  247. الفرقان، ج ۱۲، ص۲۹۲؛ التحریر والتنویر، ج ۹، ص۱۶۱؛ نمونه، ج ۷، ص۲۴۳ - ۲۴۴.
  248. نمونه، ج ۷، ص۲۴۳ - ۲۴۴.
  249. التبیان، ج ۵، ص۳۱۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۳۷.
  250. جامع البیان، ج ۲۶، ص۱۰۴ - ۱۰۵؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۱۹۱.
  251. التبیان، ج ۳، ص۲۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۵۰؛ الصافی، ج ۱، ص۳۹۴.
  252. جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۵۱.
  253. جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۰؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۴۷۶.
  254. الصافی، ج ۱، ص۳۹۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص۱۰۳.
  255. جامع البیان، ج ۲۱، ص۱۵۳؛ التبیان، ج ۸، ص۳۲۰.
  256. مجمع‌البیان، ج ۵، ص۳۱ ـ ۳۲؛ الصافی، ج ۲، ص۳۳۰ - ۳۳۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۳۵۶.
  257. فقه القرآن، ج ۱، ص۳۳۰ - ۳۳۱؛ المغنی، ج ۱۰، ص۵۴؛ زبدة البیان، ص۳۰۶ - ۳۰۷.
  258. الکافی، ج ۵، ص۲۷ - ۲۹؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص۳۶۹.
  259. مسند الشامیین، ج ۲، ص۳۹۱؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۲۰۵؛ کنزالعمال، ج ۵، ص۶۸۹ - ۶۹۰.
  260. الکافی، ج ۵، ص۳۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۹۲.
  261. الکافی، ج ۵، ص۳۳؛ تهذیب، ج ۶، ص۱۴۴؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۷۴.
  262. جامع البیان، ج ۲۶، ص۵۵؛ الجامع للشرایع، ص۲۳۸؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۲۳.
  263. الکافی، ج ۵، ص۳۲؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۲۹؛ جامع الاحادیث، ج ۱۳، ص۱۷۵.
  264. الکافی، ج ۵، ص۲۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۵۹.
  265. جامع‌البیان، ج ۲۸، ص۴۴؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص۴۲۴ ـ ۴۲۵؛ اسباب النزول، ص۲۷۹ ـ ۲۸۰.
  266. تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۳۵۳؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص۲۹۳.
  267. الاعداد المعنوی، ص۱۵۲ ـ ۱۵۷؛ موسوعة الامام علی علیه ‌السلام، ج ۶، ص۳۷.
  268. فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۴۸؛ الاعداد المعنوی، ص۱۵۶.
  269. فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۴۸.
  270. الموسوعة العربیه، ج ۹، ص۲۶۲.
  271. فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۴۸.
  272. موسوعة المورد، ج ۱، ص۴۲۴.
  273. الاعداد المعنوی، ص۱۵۶.
  274. فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۴۸.
  275. الصحیح من سیرة النبی، ج ۸، ص۱۸۲؛ الاعداد المعنوی، ص۱۵۲.
  276. الاعداد المعنوی، ص۱۵۱.
  277. الصحیح من سیرة النبی، ج ۳، ص۱۳۶.
  278. الاعداد المعنوی، ص۱۶۹؛ نمونه، ج ۱۴، ص۴۰۷.
  279. نمونه، ج ۱۴، ص۴۰۷.
  280. التبیان، ج ۳، ص۶؛ جامع البیان، ج ۴، ص۱۴۷ - ۱۴۹؛ الاعداد المعنوی، ص۱۷۰.
  281. تفسیر قمی، ج ۲، ص۱۹۶ - ۱۹۷؛ الصافی، ج ۴، ص۲۰۴.
  282. احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص۴۸۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص۱۸۲.
  283. تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص۸۱۸؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۴۴۸ - ۴۵۰؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص۱۰۱ - ۱۰۲.
  284. مجمع البیان، ج ۲، ص۳۲۰.
  285. احکام القرآن، جصاص، ج ۲، ص۸؛ التبیان، ج ۲، ص۴۰۶؛ جامع البیان، ج ۳، ص۲۶۱ - ۲۶۲.
  286. فقه القرآن، ج ۱، ص۳۳۶؛ الاعداد المعنوی، ص۱۷۰ - ۱۷۱.
  287. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
  288. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  289. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  290. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  291. «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
  292. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد * خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۸-۹.
  293. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
  294. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  295. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  296. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  297. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  298. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  299. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  300. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  301. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  302. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  303. «خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹.
  304. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  305. «و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
  306. «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  307. «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  308. «دسته دیگری خواهید یافت که می‌خواهند هم از شما و هم از قوم خود در امان باشند؛ هر بار به سوی (چاه) فتنه بازگردانده شوند در آن سرنگون می‌گردند؛ پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکش» سوره نساء، آیه ۹۱.
  309. «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
  310. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  311. «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  312. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست * و اگر بخواهند تو را فریب دهند بی‌گمان خداوند تو را بسنده است؛ هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد» سوره انفال، آیه ۶۱-۶۲.
  313. «بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند» سوره توبه، آیه ۳۶.
  314. «و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹.
  315. «بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را می‌شکنند و پرهیزگاری نمی‌ورزند پس چون در جنگ بر آنان دست یافتی با (تار و مار کردن) آنها، کسانی را که در پس ایشانند پراکنده ساز! باشد که در یاد گیرند و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد و کافران هرگز نپندارند که پیش افتاده‌اند بی‌گمان آنان (ما را) به ستوه نمی‌آورند» سوره انفال، آیه ۵۵-۵۹.
  316. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان در» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  317. «و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
  318. «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با» سوره بقره، آیه ۸۵.
  319. «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶.
  320. «و در راه خداوند جنگ کنید و بدانید که خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۴.
  321. «آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  322. «و به یادآور که پگاهان از خانواده‌ات جدا شدی در حالی که مؤمنان را در سنگرها برای پیکار (احد) جای می‌دادی و خداوند شنوای داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۱.
  323. «در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکرده‌اند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.
  324. «و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است * پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۶-۱۷.
  325. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  326. «مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
  327. «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۵.
  328. «با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دل‌های گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۴.
  329. «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  330. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  331. «و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید» سوره احزاب، آیه ۲۶.
  332. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گر» سوره محمد، آیه ۴.
  333. «همگی با شما جنگ نمی‌کنند جز در آبادی‌هایی که بارو دارد یا از پس دیوارها (ی دژ)، جنگشان میان خودشان سخت است؛ تو آنان را همراه هم می‌یابی اما دل‌هاشان از هم جداست و این بدان روست که گروهی نابخردند» سوره حشر، آیه ۱۴.
  334. «بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
  335. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  336. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  337. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  338. «همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را می‌شکنند و پرهیزگاری نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۵۶.
  339. «و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹.
  340. منظور از ﴿آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ «و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹. بنا بر آن چه که مجمع البیان آورده اعلام جنگ است - ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲. أی أعرضوا و لم یسلموا ﴿فَقُلْ آذَنْتُكُمْ «و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰۹. أی أعلمتکم بالحرب «عَلیٰ سَوٰاءٍ» أی إیذانا علی سواء إعلاما نستوی نحن و أنتم فی علمه لا استیذانا به دونکم لتتأهبوا لما یراد بکم ". (مجمع البیان ج ۷ ص ۱۰۸ - هر چند با توجه به مکی بودن سوره این احتمال بعید دانسته شده است
  341. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان در» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  342. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان در» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  343. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  344. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۱۹-۴۲۵.