جهاد در قرآن
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ 17 بهمن ۱۴۰۰ توسط کاربر:Msadeq برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
مقدمه
تفاوت این مدخل با مدخل جنگ این است که جهاد مفهومی قرآنی دارد و توسعه مصداقی در آن ایجاد شده تا اعم از حرب و قتال تفسیر شود که فقط بُعد نظامی است، ولی هزینه کردن مالی برای پیروزی دعوت توحید ﴿جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ﴾[۱]. و تلاش در مسیر حق: ﴿جَاهَدُوا فِينَا﴾[۲] و ایستادگی در مقابل نفس و یا مخالفان دعوت هم در فرهنگ قرآن جهاد گفته میشود: ﴿وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[۳] هر چند برخی از آیات و مباحث جهاد با قتل میتواند مشترک باشد، زیرا جهاد تلاش برای اسلام است: ﴿وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ﴾[۴] و قتال جنگیدن با کسانی استکه در برابر اسلام و حیات مسلمانان ایستادگی میکنند. به همین دلیل دارای ارزش و پاداش خاص و دارای آثار دیگر است: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۵].[۶]
واژهشناسی جهاد
واژه «جِهاد» از ریشه «ج ـ ه ـ د» به معنای رنج و مشقت، به نهایت چیزی رسیدن، تلاش، طاقت و توان و مبالغه در کار گرفته شده است. [۷] در اصطلاح متون دینی، جهاد به جنگ با دشمن کافر [۸] یا کارزار در راه خدا با جان و مال و دیگر راهها با هدف اعتلا و گسترش اسلام یا دفاع از آن [۹] گفته میشود.
جهاد افزون بر مبارزه با دشمن بیرونی، بر مبارزه با شیطان یا نفس اماره نیز اطلاق میشود،[۱۰] بر این اساس، جهاد بر دو قسم است: [۱۱] جهاد ظاهری (جهاد با کافران) یا جهاد اصغر [۱۲] و جهاد باطنی (مبارزه با نفس) یا جهاد اکبر. [۱۳]
برخی تنها جنگ با کافران را مصداق جهاد شمردهاند؛[۱۴] اما فقهای امامی و برخی از فقهای اهل سنت [۱۵] مبارزه با معاندان مسلمان مانند باغیان [۱۶] را نیز جهاد دانستهاند؛ همچنین برخی جهاد را اعم از جهاد ابتدایی و نیز دفاع در برابر هجوم دشمنان [۱۷] دانستهاند، هرچند برخی جهاد ابتدایی را کاملترین مصداق جهاد به شمار آوردهاند[۱۸].[۱۹]
جهاد در قرآن کریم
جهاد در قرآن کریم با تعابیری گوناگون مطرح شده است؛ از جمله:
- «جهد» و مشتقات آنکه بسیار در قرآن به کار رفته و در برخی آیات مراد از آن جهاد اصطلاحی است؛ مانند: «وجِهادٍ فی سَبیلِهِ» (توبه / ۹، ۲۴)، «وتُجـاهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِکُم واَنفُسِکُم» (صفّ / ۶۱، ۱۱)، «وجـاهِدوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ». (حجّ / ۲۲، ۷۸)
- «قتال» و مشتقات آنکه در برخی از موارد، به معنای جهاد در راه خداست؛ مانند «کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قـتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ» (آل عمران / ۳، ۱۴۶)، «کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ» (بقره / ۲، ۲۱۶)، «فَقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ» (نساء / ۴، ۸۴)؛ همچنین قرآن با تعبیرهای دیگری از جهاد سخن به میان آورده است؛ مانند: «اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا زَحفـًا» (انفال / ۸، ۱۵)، «فَاِمّا تَثقَفَنَّهُم فِی الحَربِ» (انفال / ۸، ۵۷)، «هاجَروا فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلوا». (حجّ / ۲۲، ۵۸)
در این آیات و آیات دیگر به موضوعاتی چون اقسام جهاد، جهاد در شرایع پیشین و همچنین مشروعیت، حکمت، اهمیت، آثار و احکام فقهی جهاد پرداخته شده است.[۲۰]
گستره و اقسام جهاد
در متون و منابع اسلامی، جهاد در راه خدا از جهات مختلف قسمت شده است: ۱. گونههای جهاد از جهت نوع دشمن جهاد از جهت نوع دشمن به جهاد با دشمن ظاهری و جهاد با دشمن باطنی قسمت میشود. [۲۱] ا. جهاد با دشمن ظاهری مراد از دشمن ظاهری کافران و دیگر کسانی است که به دشمنی با اسلام یا مسلمانان میپردازند و بیشتر آیات جهاد در قرآن به این نوع اختصاص دارد. ب. جهاد با دشمن باطنی جهاد با دشمن باطنی را میتوان بر دو قسم دانست: یک. جهاد با نفس نفس بزرگترین دشمن انسان [۲۲] و به تعبیر قرآن، فرمان دهنده به بدی است: «اِنَّ النَّفسَ لاََمّارَةٌ بِالسّوءِ» (یوسف / ۱۲، ۵۳) و در روایات از مبارزه با آن به جهاد اکبر،[۲۳] برترین [۲۴] و عظیمترین [۲۵]جهاد تعبیر شده است. دو. جهاد با شیطان شیطان دشمن انسانهاست: «اِنَّ الشَّیطـنَ لَکُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذوهُ عَدُوًّا» (فاطر / ۳۵، ۶) و برخی آیات که به مطلق جهاد فرمان داده مانند «و وجـهِدوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ» (حجّ / ۲۲، ۷۸) و «وجـهِدوا فی سَبیلِهِ» (مائده / ۵، ۳۵) شامل مبارزه با شیطان نیز میشوند ۱. [۲۶] ۲. اقسام جهاد از جهت نوع ابزار آن جهاد از جهت نوع ابزار و وسیلهای که با آن مبارزه صورت میگیرد، در احادیث [۲۷] و منابع دیگر [۲۸] سه قسم شده است: ا. جهاد با جان در جهاد با جان، جهاد کننده با حضور در عرصه جنگ با دشمن جان خود را در معرض خطر قرار میدهد. عمده آیات به این نوع از جهاد مربوطاند؛ مانند «اِنفِروا خِفافـًا وثِقالاً وجـهِدوا بِاَمولِکُم واَنفُسِکُم». (توبه / ۹، ۴۱؛ نیز ۸۸؛ صفّ / ۶۱، ۱۱ و...) ب. جهاد با مال جهاد با مال عبارت است از تأمین هزینههای مالی جهاد؛ مانند تأمین هزینه ابزار جنگی و نیز نیازهای جهادگران و خانوادههای آنان: «و جـهِدوا بِاَمولِکُم... فی سَبیلِ اللّهِ». (توبه / ۹، ۴۱؛ نیز آیات ۴۴، ۸۱، ۸۸؛ صفّ / ۶۱، ۱۱ و...) [۲۹] فقها به استناد این آیات، تأمین هزینههای جهاد را تا حد توان افراد بر آنان واجب شمردهاند. [۳۰] جهاد مالی به تأمین هزینههای جنگ اختصاص ندارد، بلکه تأمین دیگر نیازمندیهای اسلام و مسلمانان را نیز در برمیگیرد. (انفاق) ج. جهاد با زبان و قلم جهاد با زبان و قلم عبارت است از اقامه حجت و برهان در برابر دشمنان اسلام و فراخواندن آنان به دین؛[۳۱] مانند دعوت کافران به اسلام پیش از آغاز جهاد. [۳۲] برخی مراد آیه ۷۳ توبه / ۹ را که به جهاد با منافقان فرمان داده: «جـهِدِ... المُنـفِقین» جهاد با زبان دانستهاند. [۳۳] جهاد با زبان و قلم مفهومی عامتر از دعوت دشمنان به دین دارد و شامل هرگونه تبلیغ و نشر معارف دین میشود. (نیز امر به معروف و نهی از منکر) ۳. اقسام جهاد با توجه به جبهه مقابل جهاد از جهت دشمنان و جبهه مقابل بر چند گونه است: ا. جهاد با مشرکان آیاتی از قرآن مسلمانان را به این جهاد فرا خواندهاند: «قـتِلوا المُشرِکینَ کافَّةً کَما یُقـتِلونَکُم کافَّةً». (توبه / ۹، ۳۶؛ نیز ۵) ب. جهاد با کافران کافران کسانیاند که اسلام را نپذیرفته یا منکر اصول یا ضروریات اسلام باشند و به کافر اصلی و غیر اصلی و نیز کافر حربی و غیر حربی و انواعی دیگر قسمت شدهاند. [۳۴] مراد از کفار در اینجا کافران اصلی و حربی است و بیشتر آیات جهاد درباره این نوع جهادند؛ مانند «قـتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّارِ». (توبه / ۹، ۱۲۳؛ فرقان/ ۲۵، ۵۲ و...) ج. جهاد با اهل کتاب مراد از اهل کتاب، پیروان ادیان الهی به جز مسلمانان است. [۳۵] در آیه ۲ حشر / ۵۹ از جهاد با بنینضیر از قبایل یهود یاد شده است: «هُوَ الَّذی اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن دیـرِهِم»[۳۶]. در آیه ۲۶ احزاب / ۳۳ نیز جهاد با یهود بنی قریظه آمده است: «واَنزَلَ الَّذینَ ظـهَروهُم مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن صَیاصیهِم وقَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَریقـًا». (احزاب / ۳۳، ۲۶) [۳۷] در آیه ۲۹ توبه / ۹ نیز به طور مطلق مسلمانان به جهاد با اهل کتاب تا پذیرش جزیه از سوی آنان فراخوانده شدهاند: «قـتِلُوا الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ ولا بِالیَومِ الأخِرِ ولا یُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و لایَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ حَتّی یُعطوا الجِزیَةَ». برخی بر آناند که با توجه به ذکر برخی قیود در آیه مانند ایمان نداشتن به خدا و روز جزا، حرام نشمردن محرّمات و عدم پذیرش آیین حق، تنها جهاد با کسانی از اهل کتاب تشریع شده که دارای این ویژگیها باشند؛[۳۸] اما بسیاری دیگر گفتهاند که با توجه به تحریف شرایع الهی پیشین، مراد، جهاد با همه آنان است. [۳۹] برخی حکم آیه را مخصوص صدر اسلام و شرایط خاص اهل کتاب پیمان شکن آن عصر دانستهاند. [۴۰] لازم به ذکر است، برای جهاد با اهل کتاب شرایط خاصی در فقه مطرح شده است. د. جهاد با منافقان منافقان کسانیاند که به ظاهر اسلام را پذیرفتهاند؛ ولی در باطن، آن را باور ندارند. [۴۱] در برخی آیات از جهاد با منافقانسخن رفته است؛ مانند «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ جـهِدِ الکُفّارَ والمُنـفِقینَ واغلُظ عَلَیهِم ومَأوهُم جَهَنَّمُ وبِئسَ المَصیر». (توبه / ۹، ۷۳؛ تحریم / ۶۶، ۹) از آنجا که به ظاهر پیامبر(ص) با منافقان نجنگیده، در تفسیر آیه مذکور آرای مختلفی مطرح شده است؛ از جمله اینکه بر اساس برخی قرائتها (جاهد الکفار بالمنافقین) آن حضرت مأمور شد که به کمک منافقان حاضر در لشکر اسلام، با کافران جهاد کند. [۴۲] برخی گفتهاند که مراد، جهاد زبانی با موعظه و تهدید است [۴۳] و برخی مراد از آن را اقامه کردن حدود الهی درباره منافقان دانستهاند. [۴۴] رأی دیگر این است که مراد از جهاد با منافقان در این آیه سفارش رسول خدا(ص) به امام علی(ع) مبنی بر جهاد با ناکثین و قاسطین و مارقین است [۴۵] و بسیاری برآناند که مراد آیه جهاد به معنای لغوی آن یعنی هرگونه تلاش در رویارویی با منافقان است، اعم از رویگردانی از آنها، موعظه زبانی، تبعید یا جنگ نظامی. [۴۶] ه. جهاد با باغیان باغی کسی است که به سرکشی در برابر امام معصوم و حکومت اسلامی و جنگ با آن بپردازد. [۴۷] افزون بر آیات عام جهاد،[۴۸] برخی آیات به جهاد با باغیان در صورت دست نکشیدن از طغیان فرمان دادهاند: «... فَقـتِلوا الَّتی تَبغی حَتّی تَفیءَ اِلی اَمرِ اللّهِ». (حجرات / ۴۹، ۹) جواز یا وجوب جهاد با باغیان در فقه مشروط به شرایط خاصی است. (بَغْی *) ۴. گونههای جهاد از جهت ماهیت و هدف آن ا. جهاد دفاعی جهاد گاهی صرفا جنبه دفاعی دارد؛ یعنی تنها برای دفاع از سرزمین، جان، آبرو و اموال مسلمانان در برابر هجوم معاندان صورت میگیرد. [۴۹] این نوع جهاد را جهاد دفاعی یا تدافعی مینامند که در برخی آیات مطرح شده است: «وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم... * فَاِن قـتَلوکُم فَاقتُلوهُم». (بقره / ۲، ۱۹۰ - ۱۹۱) ب. جهاد ابتدایی جهاد ابتدایی جنگی است که با هدف دعوت مشرکان و کافران به اسلام و توحید یا اجرای عدالت صورت میگیرد و برخی آیات به این نوع از جهاد اشاره دارند؛ مانند «کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وهُوَ کُرهٌ لَکُم». (بقره / ۲، ۲۱۶؛ نیز ۱۹۳) [۵۰]
جهاد در شرایع پیشین
جهاد در راه خدا در شرایع پیشین وجود داشته است و بسیاری از پیامبران الهی و پیروان آنان در راه خدا و برای تحقق اهداف الهی با دشمنان دین جنگیدهاند. در احادیث، حضرت ابراهیم(ع) نخستین جهادگر در راه خدا به شمار رفته [۵۱] و در روایاتی دیگر حضرت ابراهیم، داود، موسی(ع) و پیامبر اکرم(ص) پیامبران صاحب شمشیر خوانده شدهاند. [۵۲] در تورات در موارد گوناگون مجاهدتهای برخی پیامبران بنیاسرائیل مانند حضرت موسی(ع) و یوشع(ع) مطرح شده است. [۵۳]جهاد در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز مشروع بوده است. در انجیل تعبیرهایی آمده که مؤید این نکتهاند؛[۵۴] از جمله توصیه آن حضرت به پیروانش درباره تهیه شمشیر برای خود. [۵۵] گفتهاند که آن حضرت در پایان حیات دنیوی خویش آماده جهاد با دشمنان شد؛ ولی حواریان، آن حضرت را رها کردند. [۵۶] در برابر، نقل شده که در انجیل توصیههای فراوانی درباره صلح، دوستی، محبت و پرهیز از جنگ و نزاع آمده [۵۷] که برپایه آن، برخی مسیحیت را دین صلح و دوستی و مخالف با جنگ و جهاد خواندهاند. [۵۸] با وجود این، سنت آگوستین کشیش مشهور، در قرن چهارم میلادی جنگ عادلانه * را امری مشروع به شمار آورد. [۵۹] بعدها مسیحیان با الهام از این نظریه، با عنوانِ جنگهای صلیبی و مقدس به جنگ با ملل دیگر روی آوردند و از این راه به رواج مسیحیت پراختند. [۶۰] در آیین زردشت نیز جنگ با دشمنان آیین مزدا و پرستندگان دیوها مشروع به شمار رفته است. [۶۱] پادشاهان ایران باستان که پیرو این آیین بودند نیز در عمل همواره با یونانیان به جنگ میپرداختند. [۶۲] در آیات متعدد قرآن از مشروعیت جهاد در شرایع پیشین سخن به میان آمده است؛ از جمله در آیه ۱۴۶ آلعمران / ۳ از جهاد مؤمنان بسیاری همراه با پیامبران عصر خود یاد شده است: «وکَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قـتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ» و در آیه ۱۱۱ توبه / ۹ نیز جهاد در راه خدا در تورات و انجیل امری مقدس و کشته شدن در آن، معامله با خداوند به شمار رفته است: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم و اَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقـًّا فِی التَّورةِ والاِنجیلِ والقُرءانِ»؛ همچنین مشروعیت جهاد در راه خدا از آیه ۶۷ انفال / ۸ برمیآید که پیامبران الهی را از گرفتن اسیر تا پیش از پیروزی کامل نهی کرده است. [۶۳] در آیاتی دیگر برخی مصادیق جهاد در امتهای انبیای پیشین ذکر شدهاند؛ از جمله در آیات ۲۱ ـ ۲۲ مائده / ۵ فرمان حضرت موسی(ع) به پیروانش مبنی بر جهاد با جباران برای آزادسازی سرزمین مقدس نقل شده است: «یـاقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُم ولا تَرتَدّوا عَلی اَدبارِکُم... * قالوا یـموسی اِنَّ فیها قَومـًا جَبّارینَ». مفسران مراد از این سرزمین را بیت المقدس، دمشق، فلسطین، اردن، شام، طور یا اریحا دانستهاند. [۶۴] در آیات ۲۴۶ - ۲۵۱ بقره / ۲ سرگذشت گروهی از آوارگان بنی اسرائیل مطرح شده که برای جهاد در راه خدا از پیامبر آن عصر فرمانده خواستند و پس از تعیین طالوت به فرماندهی، آنان بر دشمنان خود پیروز شدند: «...اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکـًا نُقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ... فَهَزَموهُم بِاِذنِ اللّهِ.»... حضرت سلیمان(ع) نیز لشکری بینظیر از جنیان، انسانها و پرندگان داشت: «وحُشِرَ لِسُلَیمـنَ جُنُودُهُ مِنَ الجِنِّ والاِنسِ والطَّیرِ فَهُم یوزَعون» (نمل / ۲۷، ۱۷) که از آنها در راه جهاد با دشمنان خدا بهره میگرفت؛ از جمله وی ملکه سبا را به خداپرستی فراخواند و از بتپرستی برحذر داشت و او را به جنگی بیسابقه و بیرون راندن از سرزمین خود تهدید کرد: «فَلَنَأتِیَنَّهُم بِجُنودٍ لا قِبَلَ لَهُم بِها ولَنُخرِجَنَّهُم مِنها اَذِلَّةً وهُم صـغِرون». (نمل / ۲۷، ۳۷) برخی مفاد این آیه را دلیل بر مشروعیت جهاد ابتدایی در شریعت حضرت سلیمان دانستهاند؛ زیرا ملکه سبأ قصد جنگ با حضرت سلیمان نداشته و تهدیدی برای حکومت او به شمار نمیرفته است. [۶۵]
اهمیت جهاد در اسلام
جایگاه جهاد در نگاه قرآن کریم رفیع و ارجمند است و در آیاتی پرشمار، مسلمانان به آن مأمور شدهاند: «وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ» (بقره / ۲، ۱۹۰، ۲۱۶، ۲۴۴ و...) و به مجاهدان در راه خدا وعده پاداشی بزرگ داده شده است (همین مقاله، انگیزه و آثار شرکت در جهاد) و ترک کنندگان آن به شدت نکوهش و به عذاب الهی تهدید شدهاند. (همین مقاله، عوامل و پیامدهای تخلف از جهاد) در آیهای دیگر، جهاد با اموال و جانها از اوصاف پیامبر(ص) و پیروانش به شمار رفته است: «و لـکِنِ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ جـهَدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم». (توبه / ۹، ۸۸) در قرآن جهادگران با عناوینی چون مؤمن (حجرات / ۴۹، ۱۵)، راستگو (حجرات / ۴۹، ۱۵)، نیکوکار (آل عمران / ۳، ۱۴۶، ۱۴۸؛ توبه / ۹، ۱۲۰؛ عنکبوت / ۲۹، ۶۹) و پرهیزگار (بقره / ۲، ۱۷۷) وصف شده و جهاد مؤمنان در راه خدا به منزله تجارت با خداوند (توبه / ۹، ۱۱۱) و این تجارت همواره سودمند به شمار رفته است. (نساء / ۴، ۷۴) خداوند در آیاتی به جهادگران، مرکبهای آنان و نفسهای مرکبها و نیز غبار برآمده از دویدن این مرکبها سوگند یاد کرده است. (عادیات / ۱۰۰، ۱ـ ۴) [۶۶] جهاد مایه حیات انسانها دانسته و بدان ترغیب شده است: «استَجیبوا لِلّهِ ولِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم». (انفال / ۸، ۲۴) جهاد از بسیاری از کارهای نیک مانند سیراب کردن حاجیان یا آباد کردن خانه خدا برتر به شمار رفته است: «اَجَعَلتُم سِقایَةَ الحاجِّ وعِمارَةَ المَسجِدِ الحَرامِ کَمَن... جـهَدَ فی سَبیلِ اللّهِ لا یَستَوونَ» (توبه / ۹، ۱۹) و مقام مجاهدان راه خدا برتر از کسانی دانسته شده که در جهاد شرکت نمیکنند: «فَضَّلَ اللّهُ المُجـهِدینَ عَلَی القـعِدینَ... * دَرَجـتٍ مِنهُ». (نساء / ۴، ۹۵ - ۹۶) در احادیث نیز جهاد دارای جایگاه و ارزش بالایی به شمار رفته و از جمله یکی از درهای بهشت،[۶۷] لباس تقوا و سپر محکم خداوند،[۶۸] از ارکان اسلام،[۶۹] از برترین [۷۰] و محبوبترین [۷۱] و شریفترین اعمال [۷۲]
پس از اسلام آوردن خوانده شده است. مجاهدان در راه خدا پیشروان بهشت [۷۳] و بهترین [۷۴] و بخشندهترین انسانها [۷۵] هستند که خداوند در برابر فرشتگان به آنان مباهات میکند [۷۶] و ثواب بیشماری در آخرت نصیب آنان میشود. [۷۷]
مراحل تشریع جهاد در اسلام
اسلام نیز همانند شرایع پیشین جهاد را امری مشروع شمرده است. مشروعیت این عمل در اسلام از آیاتی پرشمار استفاده میشود؛ مانند ۲۱۶ بقره / ۲ که جهاد را بر همگان واجب شمرده [۷۸] و نیز آیاتی که مسلمانان را به جهاد و جنگ در راه خدا فرمان داده است. (مانند ۷۴ نساء / ۴، ۳۵ مائده / ۵، ۴۱ و ۸۶ توبه / ۹ و ۷۸ حجّ / ۲۲.
در صدر اسلام * مسلمانان مکه در برابر مشرکان و آزارهای آنان مأمور به خویشتنداری شدند: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ قیلَ لَهُم کُفّوا اَیدِیَکُم واَقیموا الصَّلوةَ وءاتُوا الزَّکوةَ». (نساء / ۴، ۷۷) [۷۹] شأن نزول آیه را درخواست گروهی از مسلمانان از پیامبر(ص) برای جنگ با مشرکان به سبب آزارهای آنان ذکر کردهاند. [۸۰] در آیاتی دیگر نیز پیامبر اکرم و مسلمانان به صبر و حتی درگذشتن از خطای کافران و نیکی کردن به آنان مأمور شدند. (طور / ۵۲، ۴۸؛ حجر / ۱۵، ۹۴؛ زخرف / ۴۳، ۸۹؛ جاثیه / ۴۵، ۱۴؛ مؤمنون / ۲۳، ۹۶) [۸۱]حکمت این توصیه را کم شمار بودن مسلمانان و ناتوانی آنان بر جهاد نظامی [۸۲] و نیز ضرورت خودسازی مسلمانان به هدف زمینهسازی برای جهاد نظامی [۸۳] ذکر کردهاند. البته آیات دیگری در برخی سورههای مکی از جهاد با مشرکان و شکست آنان سخن گفتهاند؛ مانند «وءاخَرونَ یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ». (مزمّل / ۷۳، ۲۰؛ نیز قمر / ۵۴، ۴۵) برخی از مفسران با این استدلال که در این آیات از زکات سخن به میان آمده که هنوز در مکه تشریع نشده بود،[۸۴] این آیات را مدنی شمردهاند؛ ولی شماری دیگر مراد این آیات را آمادهسازی مسلمانان برای جهاد در آینده (در مدینه) دانستهاند. [۸۵] تشریعجهاد در اسلام به تدریج و در چند مرحله صورت گرفت که عمدهترین این مراحل عبارتند از:
مباح شدن جهاد
پس از آزارهای طاقتفرسای مشرکان به مسلمانان و درخواست مکرر آنان از پیامبر برای جهاد، در آیات ۳۹ ـ ۴۰ حجّ / ۲۲ جهاد با مشرکان مباح به شمار رفت: «اُذِنَ لِلَّذینَ یُقـتَلونَ بِاَنَّهُم ظُـلِموا واِنَّ اللّهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر * اَلَّذینَ اُخرِجوا مِن دِیـرِهِم بِغَیرِ حَقٍّ»[۸۶]. این آیات هنگام هجرت و ورود پیامبر(ص) به مدینه نازل شد. [۸۷] بسیاری از مفسران،[۸۸] بر اساس احادیث منقول،[۸۹] این آیه را نخستین آیه تجویز جهاد دانستهاند. تعبیر «اذن» در آیه و نیز بشارت به پیروزی مسلمانان در آینده مؤید این نکتهاند؛[۹۰] اما برخی دیگر آیات ۱۹۰ و ۱۹۱ بقره / ۲ یا ۱۱۱ توبه / ۹ را نخستین آیات اباحه جهاد شمردهاند. [۹۱]
تشریع جهاد دفاعی
در مرحله بعد جهاد دفاعی در برابر کسانی که با مسلمانان وارد جنگ میشوند واجب شد: «وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم ولا تَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ المُعتَدین * واقتُلوهُم حَیثُ ثَقِفتُموهُم واَخرِجوهُم مِن حَیثُ اَخرَجوکُم». (بقره / ۲، ۱۹۰ ـ ۱۹۱) [۹۲] برخی مفسران، این آیات را نخستین آیات مربوط به وجوب جهاد در مدینه دانستهاند. [۹۳]
تجویز جهاد ابتدایی
سپس مسلمانان اجازه یافتند برای نابود کردن شرک و دعوت دیگران به اسلام با مشرکان بجنگند. برخی فقها آیات متعددی را دالّ بر این امر دانستهاند؛[۹۴] مانند «کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وهُوَ کُرهٌ لَکُم.»... (بقره / ۲، ۲۱۶) البته درباره مراد از جهاد و قتال در آیات جهاد و نیز درباره جواز جهاد ابتدایی فقها آرای مختلفی دارند. (همین مقاله، احکام جهاد، جهاد ابتدایی) در پی نزول آیات مذکور مسلمانان در جهادهای متعددی شرکت کردند که قرآنکریم در آیات متعدد به برخی از این جنگها و رخدادهای آنها اشاره کرده است.
حکمتهای تشریع جهاد
تشریع جهاد در اسلام و وجود آیات متعدد درباره جایگاه و اهمیت آن و نیز وقوع جنگهای متعدد در صدر اسلام میان مسلمانان و دشمنان آنها، بسیاری از جاهلان و معاندان را بر آن داشته که به ناحق اسلام و مسلمانان را به خشونت و جنگطلبی متهم کرده، بگویند که اسلام با تشریع جهاد از سیره پیامبران الهی که تنها برپایه دعوت و هدایت انسانها به راه حق استوار بود بیرون رفته [۹۵] یا اسلامدین جنگ و خشونت * است [۹۶] یا ترویج اسلام با شمشیر بوده و اسلامدین کشتار و تخریب است. [۹۷] در پاسخ به این شبهات باید گفت:
اولاً حکم جهاد، ویژه اسلام نیست، بلکه این تکلیف در دیگر شرایع الهی مانند یهودیت و مسیحیت نیز بوده است. (همین مقاله، جهاد در شرایع پیشین) ثانیا در اسلام جهاد، واپسین مرحله تحقق یافتن اهداف الهی به شمار میرود و مسلمانان در مرحله نخست مأمورند که با حکمت و گفتار نیک و جدال نیکو دشمنان اسلام را به دین خدا فراخوانند: «اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وجـدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ» (نحل / ۱۶، ۱۲۵)؛ همچنین باید از روش مبارزه منفی و کنارهگیری از کافران بهره گیرند: «ولا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَـلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وما لَکُم مِن دونِ اللّهِ مِن اَولِیاءَ» (هود / ۱۱، ۱۱۳)، «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وعَدُوَّکُم اَولِیاءَ تُلقونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّةِ وقَد کَفَروا بِما جاءَکُم مِنَ الحَقِّ» (ممتحنه / ۶۰، ۱) و جهاد با دشمنان آخرین راه حل است. [۹۸] ثالثا هدف از تشریع جهاد، ترویج اسلام از راه اجبار، اکراه و تحمیل عقیده بر دیگران نیست؛ زیرا از یک سو اعتقاد به دین امری قلبی است و تنها از راه رضایت باطنی و اختیار امکانپذیر است: «لا اِکراهَ فِی الدِّینِ» (بقره / ۲، ۲۵۶)، «ولَو شاءَ رَبُّکَ لاََمَنَ مَن فِیالاَرضِ کُلُّهُم جَمیعـًا اَفَاَنتَ تُکرِهُ النّاسَ حَتّی یَکونوا مُؤمِنین». (یونس / ۱۰، ۹۹) قرآن نیز، تسلط و جباریت پیامبر بر انسانها را نفی کرده: «لَستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِر» (غاشیه / ۸۸، ۲۲)، «و ما اَنتَ عَلَیهِم بوکیل» (انعام / ۶، ۱۰۷؛ زمر / ۳۹، ۵۸)، «و ما اَنتَ علیهم بِجَبّارٍ» (ق / ۵۰، ۴۵) و تنها وظیفه پیامبر اکرم(ص) را در این باره، ابلاغ دین خدا دانسته است: «ماعَلَی الرَّسولِ اِلاَّالبَلـغُ» (مائده / ۵، ۹۹؛ نیز نحل / ۱۶، ۳۵، ۸۳؛ نور / ۲۴، ۵۴) رابعا جهاد در اسلام جنگی با اهداف مقدس بر پایه عدالت و تحقق مصالح و حکمتهای الهی است، چنانکه در قرآن این نوع جنگ، پیکار در راه خدا خوانده شده است: «اَلَّذینَ ءامَنوا یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ» (نساء / ۴، ۷۶)، «فَقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ» (نساء / ۴، ۸۴)، «انفِروا فی سَبیلِ اللّهِ» (توبه / ۹، ۳۸)، «وجـهِدوا بِاَمولِکُم و اَنفُسِکُم فی سَبیلِ اللّهِ». (توبه / ۹، ۴۱) مهمترین حکمتهای تشریع جهاد از دیدگاه قرآن عبارتاند از:
دفاع و دفع تجاوز دشمن
یکی از اهداف تشریع جهاد در اسلام دفاع از اسلام و مسلمانان و رویارویی با هجوم دشمن است: «وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم... * فَاِن قـتَلوکُم فَاقتُلوهُم کَذلِکَ جَزاءُ الکـفِرین» (بقره / ۲، ۱۹۰ ـ ۱۹۱) و بیشتر جنگهای رخ داده در صدر اسلام میان مسلمانان و غیر مسلمانان، و حتی به نظر برخی[۹۹] همه آنها، دفاعی بوده است.
یاری ستمدیدگان و نجات اسیران
از جمله اهداف جهاد در اسلام کمک به ستمدیدگان و آزادسازی آنان از چنگال ظالمان است: «وما لَکُم لا تُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ والمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والوِلدنِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اَخرِجنا مِن هـذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ اَهلُها.»... (نساء / ۴، ۷۵) این آیه درباره مسلمانان مکه نازل شد که برای رهایی خود از آزار مشرکان درخواست کمک داشتند [۱۰۰]
حفظ اماکن عبادی
از دیگر اهداف و آثار جهاد حفظ کلیساها، مساجد و دیگر معابد موحدان و بقای توحید و خداپرستی است: «ولَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَومِعُ وبِیَعٌ وصَلَوتٌ ومَسـجِدُ یُذکَرُ فِیهَا اسمُ اللّهِ». (حجّ / ۲۲، ۴۰) [۱۰۱]از آیه بعد هم میتوان دریافت که هدف نهایی جهاد اقامه دین و تقویت ارتباط با خداست: «اَلَّذینَ اِن مَکَّنّـهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّکوةَ واَمَروا بِالمَعروفِ ونَهَوا عَنِ المُنکَرِ». (حجّ / ۲۲، ۴۱) [۱۰۲]
پیشگیری و رفع ظلم و فساد
جهاد مانع گسترش ظلم و فساد بر روی زمین است: «ولَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الاَرضُ». (بقره / ۲، ۲۵۱) [۱۰۳] در آیه ۹ حجرات / ۴۹ مسلمانان مأمور شدهاند که برای رفع ظلم و طغیان با طغیانگران بجنگند: «فَاِن بَغَت اِحدهُما عَلَی الاُخری فَقـتِلوا الَّتی تَبغی حَتّی تَفیءَ اِلی اَمرِ اللّهِ».
(حجرات / ۴۹، ۹) مبارزه با عوامل فساد به انسان اختصاص ندارد، بلکه حتی حیوانات و گیاهان نیز برای ادامه بقای خود با مظاهر فساد و نابودی مبارزه میکنند. [۱۰۴]
اعتلای دین حق و رفع شرک
در صورتی که بر سر راه دعوت به دین الهی موانعی باشد و رفع آن موانع از طرق مسالمتآمیز ممکن نباشد، مؤمنان باید برای رفع فتنه و برپا داشتن دین حق و هدایت انسانها جهاد کنند: «وقـتِلوهُم حَتّی لاتَکونَ فِتنَةٌ ویَکونَ الدِّینُ لِلّهِ». (بقره / ۲، ۱۹۳؛ انفال / ۸، ۳۹) برخی مراد از فتنه را در این آیات تجاوز گری کافران و تلاش برای باز گرداندن مسلمانان از دین حق دانستهاند؛[۱۰۵] اما بیشتر مفسران [۱۰۶] به تبع احادیث [۱۰۷] مراد از آن را شرک و بتپرستی شمردهاند. در آیاتی دیگر نیز قرآن اقامه دین حق الهی [۱۰۸] و محو کفر و باطل را از اهداف جهاد در راه خدا ذکر کرده است: «ویُریدُ اللّهُ اَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمـتِهِ ویَقطَعَ دابِرَ الکـفِرین * لِیُحِقَّ الحَقَّ ویُبطِـلَ البـطِـلَ ولَو کَرِهَ المُجرِمون». (انفال / ۸، ۷ - ۸) هدف از اینگونه جهاد، تحمیل عقیده نیست، بلکه غرض اصلی، از میان برداشتن موانع دعوت دیگران به سوی دین و فراهمکردن زمینه انتخاب از جانب آنان پس از دعوت است. [۱۰۹]
امتحان مردم
از جمله مهمترین اغراض تشریع تکالیف الهی مانند جهاد در راه خدا، آزمودن مؤمنان است: «فَاِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا فَضَربَ الرِّقابِ... و لَو یَشاءُ اللّهُ لاَنتَصَرَ مِنهُم ولـکِن لِیَبلوا بَعضَکُم بِبَعضٍ» (محمّد / ۴۷، ۴؛ نیز بقره / ۲، ۱۵۵؛ آل عمران / ۳، ۱۸۶) تا مؤمنان واقعی از اهل نفاق باز شناخته شوند: «ولِیَعلَمَ اّلمُؤمِنِین ولِیَعلَمَ الَّذینَ نافَقوا». (آل عمران / ۳، ۱۶۵ - ۱۶۶؛ نیز توبه / ۹، ۴۳؛ عنکبوت / ۲۹، ۱۱) به تصریح قرآن کریم مؤمنان واقعی در موقعیتهای دشوار بر عهدی که با خدا و رسول بستهاند وفادار میمانند: «ولَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هـذا ما وعَدَنَا اللّهُ ورَسولُهُ وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ.»... (احزاب / ۳۳، ۲۲) در برابر، منافقان در چنین موقعیتهایی ماهیت واقعی خود را آشکار میکنند: «واِذ یَقولُ المُنـفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ ما وعَدَنَا اللّهُ و رَسولُهُ اِلاّ غُرُورا». (احزاب / ۳۳، ۱۲) جهاد، مایه تمایز صف مجاهدان و صابران واقعی از دیگران میگردد: «و لَنَبلُوَنَّکُم حَتّی نَعلَمَ المُجـهِدینَ مِنکُم والصّـبِرینَ ونَبلوا اَخبارَکُم». (محمّد / ۴۷، ۳۱؛ آلعمران / ۳، ۱۴۲؛ توبه / ۹، ۱۶؛ حدید / ۵۷، ۲۵) در امتهای پیشین نیز جهاد، میدان آزمایش موحدان و معیار شناخت مؤمنان واقعی از غیرواقعی بوده است، چنانکه بسیاری از بنیاسرائیل هنگامی که جهاد بر آنان واجب شد از ادای این تکلیف الهی سر باز زدند (بقره / ۲، ۲۴۶) و بیشتر شرکت کنندگان در جهاد نیز در رویارویی با دشواریهای جهاد از ادامه دادن آن سر باز زدند و در این امتحان دشوار بازنده شدند. (بقره / ۲، ۲۴۹)
انگیزهها و اسباب شرکت در جهاد
از دیدگاه قرآن کریم، اسباب متعدد اخروی یا دنیوی زمینه شرکت افراد در جهاد را فراهم میکنند یا انگیزه اقدام به جهادند؛ از جمله: ا. ایمان ایمان به خداوند و معاد از عمدهترین انگیزهها و اسباب جهاد در راه خداست: «اَلَّذینَ ءامَنوا یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ والَّذینَ کَفَروا یُقـتِلونَ فی سَبیلِ الطّـغوتِ». (نساء / ۴، ۷۶) مؤمنان از شرکت در جهاد خودداری نکرده، برای عدم شرکت در آن از پیامبر اجازه نمیگیرند: «لا یَستَـ ٔ ِنُکَ الَّذینَ یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ اَن یُجـهِدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم واللّهُ عَلیمٌ بِالمُتَّقین». (توبه / ۹، ۴۴؛ نیز انفال / ۸، ۷۲؛ توبه / ۹، ۲۰، ۳۸، ۴۱، ۸۸) ب. خدا دوستی در آیه ۵۴ مائده / ۵ از جمله ویژگیهای دوستداران خدا که خداوند نیز آنان را دوست دارد، جهاد در راه خدا شناسانده شده است: «فَسَوفَ یَأتِی اللّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم ویُحِبّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الکـفِرینَ یُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ». (مائده / ۵، ۵۴) ج. تقوا شرکت در جهاد از ویژگیهای پرهیزگاران است. آیه ۴۴ توبه / ۹ که جهادگران را با تقوا شمرده، بدین نکته اشعار دارد که تقوا سبب و انگیزه مهم جهاد است: «اَن یُجـهِدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم واللّهُ عَلیمٌ بِالمُتَّقین»؛ همچنین در آیات ۱۱۸ ـ ۱۱۹ توبه / ۹ و آیه ۷۷ نساء / ۴ پس از اشاره به تخلف شماری از مسلمانان از ادای تکلیف جهاد، آنان به تقوا فراخوانده شدهاند. د. خداترسی بنابر آیه ۲۳ مائده / ۵، دو نفر از یاران موسی(ع)، که به خداترسی وصف شدهاند از فرمان آن حضرت در زمینه جهاد با ستمگران پیروی کرده و دیگران را نیز به پیروی از این فرمان ترغیب کردند: «قَالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یَخافونَ اَنعَمَ اللّهُ عَلَیهِمَا ادخُلوا عَلَیهِمُ البابَ فَاِذا دَخَلتُموهُ فَاِنَّکُم غـلِبونَ». (مائده / ۵، ۲۳) مفسران نام این دو نفر را یوشع بن نون و کالب بن یوفنا ذکر کردهاند [۱۱۰] ه. آوارگی و ستمدیدگی از دیگر انگیزههای شرکت مؤمنان در جهاد، اشغال سرزمین آنها از جانب دشمنان و اسارت * فرزندان آنهاست، چنان که گروهی از موحدان بنیاسرائیل به همین سبب درخواست جهاد کردند: «اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکـًا نُقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ... وما لَنا اَلاَّ نُقـتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ وقَد اُخرِجنا مِن دِیـرِنا واَبناءنا». (بقره / ۲، ۲۴۶) [۱۱۱] پس از درخواست مکرر مسلمانان رانده شده از مکه از پیامبر(ص) برای جهاد، آیات ۳۹ - ۴۰ حجّ / ۲۲ نازل شد و جهاد با ستمگران را مباح شمرد. [۱۱۲] و. به دست آوردن اموال انگیزه برخی افراد از شرکت در جهاد، دستیابی به مال دنیاست: «سَیَقولُ المُخَلَّفونَ اِذَا انطَـلَقتُم اِلی مَغانِمَ لِتَأخُذوها ذَرونا نَتَّبِعکُم یُریدونَ اَن یُبَدِّلوا کَلـمَ اللّهِ». (فتح / ۴۸، ۱۵) این آیه درباره کسانی نازل شد که برای تحصیل غنایم جنگی از پیامبر اکرم(ص) شرکت در غزوه خیبر را درخواست کردند. [۱۱۳] از آیه ۴۲ توبه / ۹ نیز میتوان دریافت که انگیزه برخی افراد از شرکت در جهاد همین امر است: «لَو کانَ عَرَضـًا قَریبـًا وسَفَرًا قاصِدًا لاَتَّبَعوکَ». (نیز نساء / ۴، ۷۲ ـ ۷۳) در آیه ۱۵۲ آل عمران / ۳ نیز دنیاطلبی برخی از مجاهدان سبب شکست آنان در جهاد شمرده شده است: «حَتّی اِذا فَشِلتُم وتَنـزَعتُم فِی الاَمرِ وعَصَیتُم مِن بَعدِ ما اَرکُم ما تُحِبّونَ مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا». (آلعمران / ۳، ۱۵۲)
آثار و برکات شرکت در جهاد
جهاد در راه خدا آثار و برکات دنیوی و اُخروی پرشماری دارد که قرآن کریم به برخی از آنها اشاره کرده است؛ از جمله: ا. امنیت جامعه اسلامی از جمله برکات جهاد در راه خدا امن شدن جامعه اسلامی از تجاوز و ظلم دشمنان اسلام است: «حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَسَی اللّهُ اَن یَکُفَّ بَأسَ الَّذینَ کَفَروا» (نساء / ۴، ۸۴؛ نیز فتح / ۴۸، ۲۰، ۲۴)؛ همچنین، فراهم کردن ابزار و ادوات نظامی و آمادگی دائمی مسلمانان برای جهاد، مایه هراس دشمن و مانع تجاوز به مسلمانان و ناامن کردن جامعه اسلامی به شمار آمده است. (انفال / ۸، ۶۰) ب. به دست آوردن غنایم و اموال از دیگر دستاوردهای جهاد، دستیابی جهادگران به غنایم جنگی است: «ومَغانِمَ کَثیرَةً یَأخُذونَها... * وعَدَکُمُ اللّهُ مَغانِمَ کَثیرَةً تَأخُذونَها» (فتح / ۴۸، ۱۹ ـ ۲۰) که قرآن استفاده از این غنایم را برای مسلمانان مباح شمرده است: «فَکُلوا مِمّا غَنِمتُم حَلـلاً طَیِّبـًا». (انفال / ۸، ۶۹) غنایم افزون بر اموال منقول، شامل املاک نیز میشود: «واَورَثَکُم اَرضَهُم ودیـرَهُم واَمولَهُم واَرضـًا لَم تَطَـ ٔها». (احزاب / ۳۳، ۲۷) به تصریح آیه ۴۱ انفال / ۸ چهار پنجم غنایمی که جهادگران به دست میآورند به آنها تعلق دارد و یک پنجم آن در اختیار حاکم اسلامی قرار میگیرد تا برای رفع نیازهای حکومت اسلامی و نیز رفع نیازهای نیازمندان از جمله یتیمان، مساکین و در راه ماندگان از آن استفاده شود: «واعلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَیءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ ولِلرَّسولِ ولِذِی القُربی والیَتـمی والمَسـکینِ وابنِ السَّبیلِ». (انفال / ۸، ۴۱؛ نیز حشر / ۵۹، ۷ ـ ۸) لازم به ذکر است که وجوب پرداخت خمس ارباح مکاسب نیز از این آیه استفاده شده است. ج. غلبه و پیروزی مؤمنان از دیگر آثار جهاد، خواری ستمگران و غلبه مؤمنان بر آنان است که مایه شفای قلوب ستمدیدگان و برطرف شدن خشم و ناراحتی آنان میگردد: «قـتِلوهُم یُعَذِّبهُمُ اللّهُ بِاَیدیکُم ویُخزِهِم ویَنصُرکُم عَلَیهِم ویَشفِ صُدورَ قَومٍ مُؤمِنین * و یُذهِب غَیظَ قُلوبِهِم». (توبه / ۹، ۱۴ ـ ۱۵) به نظر شماری از مفسران این آیه درباره مؤمنان بنیخزاعه نازل شد که از سوی مشرکان آزار دیده بودند و مسلمانان مأمور جهاد با آنان شدند [۱۱۴]. د. تصفیه و خالص شدن دلهای مؤمنان جهاد و دشواریهای آن سبب رها شدن جهادگران از علایق دنیوی و گناهان میگردد و آزمونی برای آنهاست: «ولا تَهِنوا ولا تَحزَنوا واَنتُمُ الاَعلَونَ... * و لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا» (آلعمران / ۳، ۱۳۹، ۱۴۱)، «ولِیُمَحِّصَ ما فی قُلوبِکُم». (آلعمران / ۳، ۱۵۴) «تمحیص» به معنای پاکی و تصفیه دل انسان از کدورتهای گناه [۱۱۵] است که در پی ابتلا به گرفتاریها حاصل میشود. [۱۱۶] ه. بصیرت در دین و هدایت الهی بصیرت در دین از دیگر آثار جهاد به شمار میرود: «ولَو اَنَّهُم فَعَلوا ما یوعَظونَ بِهِ لَکانَ خَیرًا لَهُم واَشَدَّ تَثبیتـا». (نساء / ۴، ۶۶) «تثبیت» به معنای ثبات قدم در ایمان [۱۱۷] و کنایه از بصیرت دینی است؛ زیرا بصیرت در دین موجب ثبات قدم در آن میشود؛[۱۱۸] همچنین جهاد مایه هدایت شدن جهادگران به راه خدا خوانده شده است: «والَّذینَ جـهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا». (عنکبوت / ۲۹، ۶۹) مراد از هدایت در آیه، به نظر برخی رهنمون شدن به هدایت خاص الهی یعنی رسیدن به مقامات بالای معنوی است. [۱۱۹] برخی نیز مراد از هدایت را در آیه رساندن فرد به ثواب الهی و بهشت دانستهاند. [۱۲۰] و. بخشودگی گناهان خداوند گناهان جهادگران در راه خدا را میپوشاند: «فَالَّذینَ هاجَروا واُخرِجوامِن دِیـرِهِم واوذوا فی سَبیلی وقـتَلوا وقُتِلوا لاَُکَفِّرَنَّ عَنهُم سَیِّـ ٔ تِهِم». (آل عمران / ۳، ۱۹۵) به گفته برخی، سیئات در قرآن کریم به معنای گناهان صغیره است و بنابراین، جهادگران از گناهان کبیره اجتناب یا توبه میکنند و خداوند هم از گناهان صغیره آنان چشمپوشی میکند. [۱۲۱] آیات دیگری از قرآن بیانگر بخشش مطلق گناهان جهادگراناند: «تُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِکُم واَنفُسِکُم... * یَغفِرلَکُم ذُنوبَکُم». (صفّ / ۶۱، ۱۱ - ۱۲؛ نیز بقره / ۲، ۲۱۸؛ نساء / ۴، ۹۶؛ انفال / ۸، ۷۴؛ نحل / ۱۶، ۱۱۰) ز. رحمت الهی جهادگران به رحمت الهی امیدوارند: «اِنَّ الَّذینَ... جـهَدوا فی سَبیلِ اللّهِ اُولکَ یَرجونَ رَحمَتَ اللّهِ». (بقره / ۲، ۲۱۸) خداوند هم رحمت ویژه خود را به آنان بشارت داده است: «یُبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحمَةٍ مِنهُ» (توبه / ۹، ۲۱)، «اِنَّهُ بِهِم رَءوفٌ رَحیم». (توبه / ۹، ۱۱۷؛ نیز نحل / ۱۶، ۱۱۰) ح. نجات و رستگاری جهاد در راه خدا موجب رستگاری است: «وجـهِدوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُم تُفلِحون» (مائده / ۵، ۳۵؛ نیز توبه / ۹، ۸۸)، «واُولئکَ هُمُ الفازون» (توبه / ۹، ۲۰)، بلکه رستگاری بزرگ و پیروزی واقعی نصیب جهادگران میشود: «وذلِکَهُوَ الفَوزُ العَظیم». (توبه / ۹، ۱۱۱؛ صفّ / ۶۱، ۱۱) برخی مفسران مراد از فوز را نجات از گناه یا نجات از آتش دوزخ یا رسیدن به ثواب الهی و درجات عالی دانستهاند. [۱۲۲] جهادگران در واقع با خداوند معامله میکنند و در نتیجه به بالاترین سود دست مییابند. [۱۲۳] ط. دستیابی به مقام شهادت به فرموده قرآن «شهداء» (شهیدان) از میان مؤمنان خواهند بود: «ولِیَعلَمَ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا ویَتَّخِذَ مِنکُم شُهَداءَ». (آل عمران / ۳، ۱۴۰) بسیاری از مفسران مراد از کلمه «شهداء» را در آیه، کشته شدگان در راه جهاد دانسته [۱۲۴] و از اینرو گفتهاند که مسلمانان پس از جنگ بدر، آرزوی وقوع جهادی دیگر و نایل شدن به مقام شهادت * داشتند که واقع شدن جنگ احد آرزوی آنان را برآورده کرد و این آیه نازل شد؛[۱۲۵] اما به نظر برخی دیگر مراد از واژه شهداء، گواهان بر اعمال دیگر بندگان است. [۱۲۶] ی. پاداش اخروی به تصریح قرآن کریم، هرگونه سختی مانند تشنگی یا گرسنگی که جهادگران متحمل شوند و حتی هر گامی که بردارند یا هر ضربهای که از جانب دشمن دریافت کنند، به عنوان کار شایسته (عمل صالح) ثبت شده و پاداش آن داده میشود: «لا یُصیبُهُم ظَمَأٌ ولا نَصَبٌ ولا مَخمَصَةٌ فی سَبیلِ اللّهِ ولایَطَـ ٔ نَ مَوطِئـًا یَغیظُ الکُفّارَ ولا یَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلاً اِلاّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صــلِحٌ اِنَّ اللّهَ لایُضیعُ اَجرَ المُحسِنین» (توبه / ۹، ۱۲۰)؛ همچنین هر مال اندک که در این راه هزینه شود، مشمول پاداش الهی است. (توبه / ۹، ۱۲۱) آیات مذکور درباره جنگ تبوک نازل شد که چون بدون کار زار با دشمن به پایان رسید برخی آن را جهادی بیفایده میدانستند؛ ولی با نزول این آیات، همه کارهای جهادگران موجب پاداش به شمار رفت. [۱۲۷] در قرآن این پاداش، «پاداشی نیک» (فتح / ۴۸، ۱۶) و «اجری بزرگ» (توبه / ۹، ۲۲) خوانده شده و البته پاداش کسانی که در اوضاع دشوار جهاد کنند، بزرگتر به شمار رفته است: «اُولئکَ اَعظَمُ دَرَجَةً». (حدید / ۵۷، ۱۰) قرآن مصادیق پاداش الهیجهاد را نیز بیان کرده است؛ از جمله بهشت جاویدان و بستانهایی دارای نعمتهای پایدار: «وجَنّـتٍ لَهُم فیها نَعیمٌ مُقیم» (توبه / ۹، ۲۱ - ۲۲، ۱۱۱؛ آل عمران / ۳، ۱۴۲؛ حجّ / ۲۲، ۵۹)، باغهایی که نهرهای بهشتی از زیر آنهاروان است (آلعمران / ۳، ۱۹۵؛ صفّ / ۶۱، ۱۲)، روزی نیک (حجّ / ۲۲، ۵۵)، روزی کریمانه (انفال / ۸، ۷۴) و مسکنهای پاک در بهشت جاودان (صفّ / ۶۱، ۱۲؛ نیز توبه / ۹، ۲۲)؛ ولی برترین پاداش، رضوان و خشنودی خداست: «یُبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحمَةٍ مِنهُ و رِضونٍ» (توبه / ۹، ۲۱)، «ورِضونٌ مِنَ اللّهِ اَکبَرُ». (توبه / ۹، ۷۲)
زمینهها و عوامل تخلف از جهاد
کسانی که از شرکت در جهاد تخلف میکنند یا پس از شرکت در جنگ، آن را رها میکنند، برای توجیه کار خود بهانههایی میآورند؛ مانند اینکه اصلاً جنگ و جهادی واقع نخواهد شد: «لَو نَعلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعنـکُم» (آلعمران / ۳، ۱۶۷)، توانایی جنگ با دشمن را نداریم: «لا طاقَةَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ» (بقره / ۲، ۲۴۹)، «لَوِ استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَکُم» (توبه / ۹، ۴۲)، چرا مرگ ما را تا زمان مقرر آن به تأخیر نینداختی که آن سرآمدی نزدیک است؟ «لَولا اَخَّرتَنا اِلی اَجَلٍ قَریبٍ» (نساء / ۴، ۷۷)، اکنون هوا گرم و برای جنگ و جهاد نامناسب است: «وقالوا لاتَنفِروا فِی الحَرِّ» (توبه / ۹، ۸۱)، اموال و خانواده ما مانع جهادند: «شَغَلَتنا اَمولُنا واَهلونا» (فتح / ۴۸، ۱۱)، کسی نیست که از خانههای ما محافظت کند: «اِنَّ بُیوتَنا عَورَةٌ» (احزاب / ۳۳، ۱۳) و شرکت در جهاد موجب فتنه و گناه ما میشود: «ومِنهُم مَن یَقولُ ائذَن لی ولا تَفتِنّی». (توبه / ۹، ۴۹) آیه اخیر درباره متخلفان در جنگ تبوک نازل شد که میگفتند: اگر با رومیان جهاد کنیم، به سبب بیحجاب بودن زنان آنها دچار گناه و فساد میشویم؛[۱۲۸] ولی قرآن کریم این بهانهها را نادرست، دروغ و مخالف با قصد باطنی آنان شمرده: «یَقولونَ بِاَلسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلوبِهِم» (فتح / ۴۸، ۱۱)، «واللّهُ یَعلَمُ اِنَّهُم لَکـذِبون» (توبه / ۹، ۴۲) و اسباب و عوامل اصلی تخلف یا فرار از جهاد را امور دیگر دانسته است. این امور عبارتاند از: ا. ترس متخلفان در جهاد با دشمنان خدا، به همان اندازه که از خدا میترسند یا بیش از آن، از دشمن میترسند و حکم جهاد را نمیپذیرند: «فَلَمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ اِذا فَریقٌ مِنهُم یَخشَونَ النّاسَ کَخَشیَةِ اللّهِ اَو اَشَدَّ خَشیَةً وقالوا رَبَّنا لِمَ کَتَبتَ عَلَینَا القِتالَ» (نساء / ۴، ۷۷) و گاه ترسی شدید از جهاد بر این منافقان غالب میشود: «فَاِذا اُنزِلَت سورَةٌ مُحکَمَةٌ وذُکِرَ فیهَا القِتالُ رَاَیتَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ یَنظُرونَ اِلَیکَ نَظَرَ المَغشیِّ عَلَیهِ مِنَ المَوتِ». (محمّد / ۴۷، ۲۰؛ نیز احزاب / ۳۳، ۱۰؛ بقره / ۲، ۲۴۹؛ آل عمران / ۳، ۱۷۵؛ مائده / ۵، ۲۰ـ ۲۴؛ انفال / ۸، ۵ ـ ۶؛ توبه / ۹، ۱۳) ب. سست ایمانی و نفاق عامل مهم دیگر تخلف از جهاد، ایمان نداشتن به خدا و پیامبر یا شک و تردید است، چنانکه منافقان به همین سبب از پیامبر برای شرکت نکردن در جهاد اجازه میخواستند: «اِنَّما یَستَـ ٔ ِنُکَ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ وارتابَت قُلوبُهُم فَهُم فی رَیبِهِم یَتَرَدَّدون». (توبه / ۹، ۴۵) گاه آنان جز زمانی اندک به جهاد نمیپرداختند: «ما قـتَلوا اِلاّ قَلیلا» (احزاب / ۳۳، ۲۰) یا جهاد را ترک کرده، میگریختند. (احزاب / ۳۳، ۱۳) منافقان افزون بر آنکه خود از جهاد تخلف کرده یا میگریختند، دیگران را نیز به این کار راغب میکردند: «قَد یَعلَمُ اللّهُ المُعَوِّقینَ مِنکُم والقالینَ لاِِخونِهِم هَلُمَّ اِلَینا ولا یَأتونَ البَأسَ اِلاّ قَلیلا». (احزاب / ۳۳، ۱۸؛ نیز ۱۳) ج. دلبستگی به دنیا زمینه دیگر تخلف از جهاد، دنیاطلبی است: «ما لَکُم اِذا قیلَ لَکُمُ انفِروا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلتُم اِلَی الاَرضِ اَرَضیتُم بِالحَیوةِ الدُّنیا». (توبه / ۹، ۳۸؛ نیز نساء / ۴، ۷۷) این دلبستگی به دنیا گاه به سبب علاقه به زنده ماندن است: «قُل لَن یَنفَعَکُمُ الفِرارُ اِن فَرَرتُم مِنَ المَوتِ اَوِ القَتلِ واِذًا لاّ تُمَتَّعونَ اِلاّ قَلیلا» (احزاب / ۳۳، ۱۶) و گاه به جهت دلبستگی به اموال دنیا، چنانکه ثروتمندان به همین سبب از پیامبر(ص) برای جهاد نکردن اجازه میگرفتند: «استَـ ٔ َنَکَ اولوا الطَّولِ مِنهُم وقالوا ذَرنا نَکُن مَعَ القـعِدین». (توبه / ۹، ۸۶؛ نیز ۹۳) گاه نیز دلبستگی به دیگر مظاهر دنیا مانند علاقه به خانواده از جمله پدر و مادر، فرزندان، برادران، همسر و خویشاوندان دیگر یا علاقه به کار و تجارت و مسکن مانع جهاد میشوند: «قُل اِن کانَ ءاباؤُکُم واَبناؤُکُم واِخونُکُم واَزوجُکُم وعَشیرَتُکُم واَمولٌ اقتَرَفتُموها وتِجـرَةٌ تَخشَونَکَسادَها ومَسـکِنُ تَرضَونَها اَحَبَّ اِلَیکُم مِنَ... جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصوا حَتّی یَأتِیَ اللّهُ بِاَمرِهِ». (توبه / ۹، ۲۴؛ نیز توبه / ۹، ۵۵؛ فتح / ۴۸، ۱۱) د. تنبلی و سست همتی گاه تنبلی و ضعف همت سبب امتناع از شرکت در جهاد میگردد: «واِنَّ مِنکُم لَمَن لَیُبَطِّئَنَّ فَاِن اَصـبَتکُم مُصیبَةٌ قَالَ قَد اَنعَمَ اللّهُ عَلَیَّ اِذ لَم اَکُن مَعَهُم شَهیدا». (نساء / ۴، ۷۲) مراد از «لَیُبَطِّئَنَّ» سستی کردن یا واداشتن دیگران به سستی و تنبلی است. [۱۲۹] چنین افرادی در جهادِ آسان و پرغنیمت شرکت میکنند؛ اما در جنگ پر زحمت و دشوار شرکت نمیکنند: «لَو کانَ عَرَضـًا قَریبـًا وسَفَرًا قاصِدًا لاَتَّبَعوکَ ولـکِن بَعُدَت عَلَیهِمُ الشُّقَّةُ». (توبه / ۹، ۴۲) آیه درباره جنگ تبوک نازل شد که در منطقه شام رخ داد که بسیار از مدینه دور بود [۱۳۰] و از اینرو، دشوارترین جهاد مسلمانان خوانده شد. [۱۳۱] ه. بیماردلی و گناهکاری دیگر عامل مهم تخلف از جهاد، بیماردلی و آلودگی به گناه است: «اِذ یَقولُ المُنـفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ ما وعَدَنَا اللّهُ ورَسولُهُ اِلاّ غُرُورا * واِذ قالَت طَـائفَةٌ مِنهُم یـاَهلَ یَثرِبَ لا مُقامَ لَکُم فارجِعوا ویَستَـ ٔ ِنُ فَریقٌ مِنهُمُ النَّبیَّ». (احزاب / ۳۳، ۱۲ - ۱۳) برخی مراد از بیمار دلی: «فی قُلوبِهِم مَرَضٌ» را نفاق در دین دانستهاند؛[۱۳۲] اما برخی دیگر با این استدلال که ذکر بیماردلی در کنار نفاق، نشان مترادف نبودن آن دو است، مراد از عبارت یادشده را شک و تردید حاکم بر ادراک فرد شمرده [۱۳۳] و بسیاری مراد از آن را گناهکاری و ضعف ایمان دانستهاند؛[۱۳۴] همچنین در آیه ۱۵۵ آلعمران / ۳ یکی از اسباب فرار برخی مسلمانان در جنگ احد، لغزشها و گناهان آنان به شمار رفته است: «اِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطـنُ بِبَعضِ ما کَسَبوا». از جمله این گناهان را نافرمانی از دستور پیامبر(ص) [۱۳۵] شمردهاند.
پیامدهای تخلف از جهاد
تخلف یا فرار از جهاد پیامدهای دنیوی و اخروی متعددی دارد که آثار آن، گاه افزون بر متخلفان بر دیگران نیز تحمیل میشود که عمدهترین آنها از نگاه قرآن کریم عبارتاند از: ا. غلبه کفر و هلاکت یکی از پیامدهای رها کردن جهاد، نابودی افراد یا جامعه است: «وسَیَحلِفونَ بِاللّهِ لَوِ استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَکُم یُهلِکونَ اَنفُسَهُم». (توبه / ۹، ۴۲) برخی مراد از هلاکت را هلاکت اخروی به سبب عذاب الهی دانستهاند. [۱۳۶] گاه این هلاکت، دنیوی و ناشی از غلبه دشمن است، چنانکه در آیه ۱۹۵ بقره / ۲ عدم تأمین هزینه جهاد سبب هلاکت افراد خوانده شده است: «واَنفِقوافی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ». کافران که بیشترشان فاسقاند، در صورت غلبه بر مسلمانان، هیچ عهد و پیمانی را درباره آنان رعایت نخواهند کرد: «کَیفَ واِن یَظهَروا عَلَیکُم لا یَرقُبوا فیکُم اِلاّ ولا ذِمَّةً... واَکثَرُهُم فـسِقون... * لایَرقُبونَ فی مُؤمِنٍ اِلاّ ولا ذِمَّةً واُولکَ هُمُ المُعتَدون». (توبه / ۹، ۸، ۱۰) [۱۳۷] ب. کیفرهای دنیوی جرم تخلف از جهاد در قرآن از مصادیق ظُلم (بقره / ۲، ۲۴۶؛ توبه / ۹، ۴۷) و فسق (مائده / ۵، ۲۶؛ توبه / ۹، ۲۴، ۹۶) به شمار رفته است؛ همچنین این جرم گاه موجب کیفر دنیوی تخلف کنندگان میشود: «اِلاّ تَنفِروا یُعَذِّبکُم عَذابـًا اَلیمـًا» (توبه / ۹، ۳۹) عذاب در آیه را شامل عذابهای دنیوی و اخروی دانستهاند،[۱۳۸] چنانکه بنیاسرائیل پس از نافرمانی در برابر تکلیف جهاد، دچار ۴۰ سال سرگردانی در بیابانها شدند: «قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً یَتیهونَ فِی الاَرضِ». (مائده / ۵، ۲۶) [۱۳۹] در صدر اسلام نیز متخلفان از جهاد مجازات میشدند. از جمله این کیفرها محروم کردن متخلفان از حضور در حدیبیه از مشارکت در جنگ خیبر و دستیابی به غنایم این جنگ بود: «سَیَقولُ المُخَلَّفونَ اِذَا انطَـلَقتُم اِلی مَغانِمَ لِتَأخُذوها ذَرونا نَتَّبِعکُم... قُل لَن تَتَّبِعونا» (فتح / ۴۸، ۱۵) [۱۴۰]؛ همچنین پیامبر اکرم(ص) مسلمانان را از مراوده و سخن گفتن با ۱۸ نفر از متخلفان جنگ تبوک منع کرد و آیه ۹۵ توبه / ۹ در این باره نازل شد: «سَیَحلِفونَ بِاللّهِ لَکُم اِذَا انقَلَبتُم اِلَیهِم لِتُعرِضوا عَنهُم». (توبه / ۹، ۹۵) [۱۴۱] سپس سه نفر از این متخلفان از کار خود پشیمان شدند و برای توبه به بیابانها رفتند و آیه ۱۱۸ توبه / ۹ نازل و توبه آنان پذیرفته شد: «وعَلَی الثَّلـثَةِ الَّذینَ خُلِّفوا حَتّی اِذا ضاقَت عَلَیهِمُ الاَرضُ... ثُمَّ تابَ عَلَیهِم»[۱۴۲]. ج. محرومیت از برکات دنیوی و اخروی تخلفکنندگان از جهاد، در دنیا و آخرت زیانکارند: «و لاتَرتَدّوا عَلی اَدبارِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین». (مائده / ۵، ۲۱) [۱۴۳] این زیانکاری بدان سبب است که از بسیاری از برکات دنیوی و اخروی جهاد محروم میشوند؛ از جمله همنشینی با پیامبر خدا: «قالَ رَبِّ اِنّی لااَملِکُ اِلاّ نَفسی واَخی فَافرُق بَینَنا وبَینَ القَومِ الفـسِقین» (مائده / ۵، ۲۵)، خشنودی خداوند: «فَاِن تَرضَوا عَنهُم فَاِنَّ اللّهَ لا یَرضی عَنِ القَومِ الفـسِقین» (توبه / ۹، ۹۶)، رحمت خداوند: «اُولکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ» (محمّد / ۴۷، ۲۳) و هدایت الهی: «واللّهُ لایَهدِی القَومَ الفـسِقین» (توبه / ۹، ۲۴)؛ همچنین گوش و چشم آنان بسته میشود: «فَاَصَمَّهُم واَعمی اَبصـارَهُم» (محمّد / ۴۷، ۲۳) و خداوند بر قلبهای آنان مهر میزند: «رَضوا بِاَن یَکونوا مَعَ الخَوالِفِ...* و طُبِعَ عَلی قُلوبِهِم فَهُم لا یَفقَهون». (توبه / ۹، ۸۷، ۹۳) د. کیفر اخروی هرچند تخلف کنندگان از جهاد مدت کوتاهی در دنیا در آسایش میمانند؛ اما در آخرت بر سرنوشت شوم خود میگریند: «فَرِحَ المُخَلَّفونَ بِمَقعَدِهِم خِلـفَ رَسولِ اللّهِ... * فَلیَضحَکوا قَلیلاً ولیَبکوا کَثیرًا جَزاءً بِما کانوا یَکسِبون». (توبه / ۹، ۸۱ ـ ۸۲) [۱۴۴] برخی این گریه را ناشی از عذاب آنان در قیامت دانستهاند؛[۱۴۵] عذابی که در آیه ۲۴ توبه / ۹ تخلف کنندگان از جهاد، به آن تهدید شدهاند؛[۱۴۶] ولی شماری دیگر مراد از آن را گریه کردن آنان در دنیا برای آینده شوم خود و مجازات اخروی ذکر کردهاند. [۱۴۷] در آیاتی دیگر، تخلف کنندگان از جهاد دچار آتش دوزخ و عذابی دردناک شمرده شدهاند: «ومَأواهُم جَهَنَّمُ» (توبه / ۹، ۹۵)، «اِلاّ تَنفِروا یُعَذِّبکُم عَذابـًا اَلیمـًا». (توبه / ۹، ۳۹؛ نیز فتح / ۴۸، ۱۶)
پیروزی و شکست در جهاد
جهاد در راه خدا از کارهایی است که فرجام آن همواره پیروزی است و در واقع شکست و خسران در آن راه ندارد: «جـهِدوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُم تُفلِحون». (مائده / ۵، ۳۵؛ نیز انفال / ۸، ۴۵؛ توبه / ۹، ۲۰، ۸۸، ۱۱۱) جهادگران چه در جنگ با دشمن کشته شوند و چه بر او غلبه کنند، از پاداش عظیم الهی برخوردارند: «و من یُقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ فَیُقتَل اَو یَغلِب فَسَوفَ نُؤتیهِ اَجرًا عَظیما». (نساء / ۴، ۷۴؛ نیز توبه / ۹، ۵۲) با این همه، عوامل پیروزی ظاهری مسلمانان بر دشمنان خود در قرآن مورد توجه قرار گرفتهاند؛ از جمله ایمان استوار و اراده قوی، استمداد از خداوند (بقره / ۲، ۲۵۰ - ۲۵۱)، فراهم کردن تجهیزات نظامی مناسب (انفال / ۸، ۶۰)، آموزش نیروها (نساء / ۴، ۷۱)، آرامش روحی (توبه / ۹، ۲۶)، پیروی از فرماندهان، استفاده از تاکتیکهای مختلف نظامی (توبه / ۹، ۵)، اتحاد و پرهیز از اختلاف و نزاع (آل عمران / ۳، ۱۵۲) و مقاومت و پرهیز از کاهلی.
احکام و آداب جهاد
جهاد در راه خدا دارای احکام فقهی متعدد و نیز آدابی است که بسیاری از آنها مستند قرآنی دارند؛ از جمله:
جهاد دفاعی و ابتدایی
به نظر همه فقها، دفاع از جان، مال، آبروی مسلمانان در برابر تهاجم دشمن امری مشروع است [۱۴۸] که آیات بسیاری را دال بر آن دانستهاند؛[۱۴۹] از جمله آیاتی که مسلمانان را به مقابله با تهاجم دشمنان فراخواندهاند؛ مانند «و قـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم... *... فَاِن قـتَلوکُم فَاقتُلوهُم.».. (بقره / ۲، ۱۹۰ ـ ۱۹۱)، «فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم» (بقره / ۲، ۱۹۴) و نیز آیاتی که دفاع در برابر تجاوزگری را تجویز کردهاند؛ مانند: «لَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الاَرضُ». (بقره / ۲، ۲۵۱؛ نیز حجّ / ۲۲، ۳۹ ـ ۴۰) بنابر روایتی، امام صادق(ع) آیه ۳۹ حجّ / ۲۲ را دال بر جواز دفاع در برابر دشمن در هر زمان دانسته است. [۱۵۰] افزون بر ادله نقلی، عقل نیز دفاع از خود در برابر هجوم بیگانگان را امری مشروع میشمارد. [۱۵۱] به نظر فقهای شیعه، در جهاد دفاعی اجازه امام معصوم شرط نیست؛[۱۵۲] ولی بهتر است جهاد، در هر عصر با راهنمایی و فرمان پیشوایی عادل صورت گیرد [۱۵۳] و اگر پیشوای عادل نباشد، به نظر برخی با رهبری پیشوای ظالم نیز جایز است. [۱۵۴] فقها درباره مشروعیت جهاد ابتدایی در اسلام اختلاف نظر دارند؛ بیشتر فقهای شیعه و اهل سنت آن را مشروع میدانند. [۱۵۵] آیات متعددی دیدگاه موافقان وجوب جهاد ابتدایی را تأیید میکنند؛[۱۵۶] از جمله آیاتی که جهاد را بر مسلمانان واجب ساخته: «کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ» (بقره / ۲، ۲۱۶)، آیاتی که هدف جهاد را رفع فتنه دانسته است: «و قـتِلوهُم حَتّی لاتَکونَ فِتنَةٌ» (بقره / ۲، ۱۹۳) و آیاتی که مسلمانان را به جهاد با کافران و منافقان و سخت گرفتن بر آنان فرمان داده است. (توبه / ۹، ۷۳؛ تحریم / ۶۶، ۹؛ نیز توبه / ۹، ۵، ۲۹، ۴۱، ۱۱۱، ۱۲۳؛ محمّد / ۴۷، ۴) به نظر برخی پیروان این دیدگاه، تعلیل موجود در این آیات برای وجوب جهاد مانند برطرف شدن فتنه: «حَتّی لاتَکونَ فِتنَةٌ» (بقره / ۲، ۱۹۳) و جلوگیری از تجاوز کافران: «عَسَی اللّهُ اَن یَکُفَّ بَأسَ الَّذینَ کَفَروا» (نساء / ۴، ۸۴) عاماند و تا رفع کفر و فتنه باید وجوب آن را برقرار دانست. به علاوه تعابیری مانند «قاتِلوا» و «جاهِدوا» که به گونه مطلق به جهاد فرمان دادهاند، مانند «قـتِلوا المُشرِکینَ کافَّةً» (توبه / ۹، ۳۶) همه گونههای جهاد را شامل میشوند؛[۱۵۷] همچنین به احادیث هم استناد شده است؛ از جمله این حدیث منقول از پیامبر اکرم(ص) که من مأمور به جهاد با کافران هستم تا آنگاه که توحید را بپذیرند. [۱۵۸] برخی با پذیرش مشروعیت جهاد ابتدایی، اساسا ماهیت آن را دفاعی دانستهاند که برای دفاع از حق و توحید در برابر شرک و باطل و دعوت کافران به دین حق و فطری تشریع شده است. [۱۵۹] در برابر، برخی مشروعیت جهاد ابتدایی را نپذیرفتهاند. به نظر آنها آیاتی که به طور مطلق بر جهاد در راه خدا دلالت دارند (از جمله آیات ۲۱۶ بقره / ۲، ۷۴ و ۷۶ نساء / ۴، ۲۹ و ۱۱۱ توبه / ۹) با آیاتی که جهاد را به هجوم دشمن مقید کرده (از جمله آیات ۱۹۱ ـ ۱۹۳ بقره / ۲ و ۳۹ - ۴۰ حجّ / ۲۲) تخصیص خورده است، از اینرو جهاد تنها در برابر هجوم دشمن و برای دفاع از اسلام و مسلمانان مشروع است. [۱۶۰] به نظر اینان همه جنگهای صدر اسلام نیز دفاعی بودهاند. [۱۶۱] به نظر برخی از پیروان این دیدگاه، در روابط میان مسلمانان و کافران، اصل بر مصالحه است نه جنگ و نزاع، مگر اینکه به جان و مال مسلمانان تعرض کنند که در این صورت جهاد جایز است. [۱۶۲] مستند این نظر را آیاتی دانستهاند که مسلمانان را به صلح و دوستی با کافران فرا خوانده است؛ مانند «واِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها» (انفال / ۸، ۶۱)، «لا یَنهـکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقـتِلوکُم فِی الدّینِ ولَم یُخرِجوکُم مِن دیـرِکُم اَن تَبَرّوهُم وتُقسِطوا اِلَیهِم». (ممتحنه / ۶۰، ۸؛ نیز بقره / ۲، ۲۰۸؛ نساء / ۴، ۱۲۸) [۱۶۳]
وجوب جهاد
فقها درباره وجوب جهاد دفاعی در برابر هجوم دشمن به اسلام و مسلمانان اتفاقنظر دارند؛[۱۶۴] زمانی که دشمن به مسلمانان هجوم آورد و اسلام یا مسلمانان در خطر باشند. [۱۶۵] در این مورد حتی بر زنان، بیماران، نابینایان، لنگها و دیگران، جهاد واجب عینی است. [۱۶۶] دلیل این امر به نظر برخی آیه ۴۱ توبه / ۹ است؛ با این استدلال که واژههای «خِفافـًا وثِقالاً» همه مسلمانان اعم از پیر و جوان، توانگر و فقیر، سواره و پیاده و دیگر افراد را دربرمیگیرند؛[۱۶۷] اما درباره وجوب جهاد ابتدایی اختلاف نظر وجود دارد؛ بیشتر فقها آن را نیز واجب شمردهاند. [۱۶۸] برای وجوب جهاد به طور کلی، به برخی آیات استناد شده است؛[۱۶۹] از جمله آیه ۲۱۶ بقره / ۲ که جهاد را بر همه مسلمانان واجب شمرده است: «کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ»، آیاتی که به جهاد در برابر متجاوزان یا جهاد در راه خدا به طور مطلق فرمان داده است؛ مانند «قـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم» (بقره / ۲، ۱۹۰)، «قـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ اَوِ ادفَعوا» (آل عمران / ۳، ۱۶۷؛ نیز بقره / ۲، ۲۴۴؛ توبه / ۹، ۱۲، ۲۹، ۳۶، ۱۲۳)، «جـهِدوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ» (حجّ / ۲۲، ۷۸، «اِنفِروا خِفافـًا وثِقالاً» (توبه / ۹، ۴۱) و آیاتی که ترک کنندگان جهاد را وعده عذاب داده است؛ مانند «اِلاّ تَنفِروا یُعَذِّبکُم عَذابـًا اَلیمـًا». (توبه / ۹، ۳۹) به احادیث هم استناد شده است؛[۱۷۰] اما معدودی از فقها جهاد را مستحب دانستهاند. [۱۷۱] شماری از فقهایی که به وجوب جهاد ابتدایی قائلاند، آن را واجب عینی دانستهاند،[۱۷۲] زیرا قرآن در آیه ۴۱ توبه / ۹ همگان را به جهاد در راه خدا فرا خوانده: «اِنفِروا خِفافـًا» و در آیه ۳۹ توبه / ۹ تارکان جهاد را وعده عذاب دردناک داده است. [۱۷۳] برخی برای عینی بودن جهاد به آیه ۲۱۶ بقره / ۲ که جهاد را بر همگان واجب دانسته [۱۷۴] و عدهای دیگر به آیه ۱۲۲ توبه / ۹ [۱۷۵] استناد جستهاند. به احادیث هم استناد شده است. [۱۷۶] رأی دیگر آن است که جهاد تنها بر صحابیان یعنی مسلمانان صدر اسلام واجب عینی بوده است؛ زیرا خطاب آیات جهاد به آنهاست [۱۷۷] و برخی تنها انصار را مخاطب این حکم شمردهاند، از آن رو که آنان با پیامبر درباره جهاد در راه خدابیعت کردند. [۱۷۸] اما بیشتر فقهای شیعه [۱۷۹] و اهل سنت [۱۸۰]جهاد را واجب کفایی دانستهاند. از جمله مستندات این دیدگاه، آیه ۹۵ نساء / ۴ است که وعده پاداش خداوند را هم به جهادگران و هم به کسانی داده که در جهاد شرکت نکردهاند: «فَضَّلَ اللّهُ المُجـهِدینَ بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم عَلَی القـعِدینَ دَرَجَةً وکُلاًّ وعَدَ اللّهُ الحُسنی»[۱۸۱]؛ با این استدلال که اگر جهاد واجب عینی بود ترک کنندگان جهاد، سزاوار پاداش نبودند؛ همچنین به آیه ۱۲۲ توبه / ۹ که از کوچ کردن برخی از مسلمانان برای آموزش دین و ارشاد مردم به جای رفتن به جهاد یاد کرده، استناد شده است: «وما کانَ المُؤمِنونَ لِیَنفِروا کافَّةً فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طَـافَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّینِ ولِیُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم»؛ همچنین به آیه ۷۱ نساء / ۴: «فَانفِروا ثُباتٍ اَوِ انفِروا جَمیعا» استناد کردهاند [۱۸۲][۱۸۳] افزون بر این، آیات نفی حرج (مانند ۷۸ حجّ / ۲۲) نیز مؤید کفایی بودن جهاد است؛ زیرا عینی بودن جهاد موجب عسر و حرج میگردد. [۱۸۴] به علاوه، تعابیر برخی احادیث [۱۸۵] و نیز سیره پیامبر اکرم(ص) که در برخی جنگها شماری از مسلمانان به جای رفتن به جهاد در مدینه میماندند [۱۸۶] بر کفایی بودن جهاد دلالت دارند. با این همه، به نظر موافقان کفایی بودن وجوب جهاد، در پارهای موارد، جهاد واجب عینی به شمار میرود؛ از جمله:
أ. برای شرکتکنندگان در جهاد، ادامه دادن آن واجب عینی است و آنان حق ترک کردن صحنه جهاد را ندارند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا لَقیتُم فِئَةً فَاثبُتوا» (انفال / ۸، ۴۵)، «اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا زَحفـًا فَلا تُوَلّوهُمُ الاَدبار». (انفال / ۸، ۱۵) [۱۸۷] ب. هرگاه حاکم اسلامی افراد خاصی را به جهاد فرمان دهد. مستند این حکم را آیه ۱۲۰ توبه / ۹ دانستهاند که سرپیچی کنندگان از فرمان پیامبر(ص) درباره جهاد را نکوهیده است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا ما لَکُم اِذا قیلَ لَکُمُ انفِروا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلتُم اِلَی الاَرضِ» (توبه / ۹، ۳۸) [۱۸۸]؛ همچنین به حدیثی از پیامبر اکرم(ص) استناد شده است. [۱۸۹] افزون بر این، در پارهای موارد دیگر هم جهاد، واجب عینی میشود. [۱۹۰]
شرایط وجوب جهاد ابتدایی
واجب شدن جهاد ابتدایی به شرایط خاصی وابسته است و کسانی که یکی از این شرایط را نداشته باشند از شرکت کردن در جهاد معافاند. عمدهترین این شرایط عبارتاند از: ا. اسلام بسیاری از فقها یکی از شرایط وجوب جهاد را مسلمان بودن دانستهاند. [۱۹۱] از جمله مستندات آنها، آیاتی است که در آنها «مؤمنان» به جهاد مأمور شدهاند؛[۱۹۲] مانند «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قـتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّارِ». (توبه / ۹، ۱۲۳) در برابر، بیشتر فقهای شیعه، اسلام را شرط ندانسته و کافران را نیز به احکام اسلام از جمله جهاد مکلف دانستهاند. [۱۹۳] ب. بلوغ و عقل دو شرط مهم دیگر وجوب، بلوغ و عقلاند،[۱۹۴] از اینرو اطفال و دیوانگان به جهاد مکلف نیستند. این دو شرط افزون بر ادله عام ثبوت تکلیف، از آیه ۹۵ توبه / ۹ که «ضعفاء» را از جهاد معاف دانسته استفاده میشوند: «لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ... حَرَجٌ» (توبه / ۹، ۹۱)؛ زیرا طفل، ضعف بدنی و دیوانه، ضعف عقلی دارد. [۱۹۵] احادیث هم بر شرط بودن بلوغ و عقل دلالت دارند. [۱۹۶] ج. حریت بر این اساس جهاد از بردگان ساقط است. [۱۹۷] برخی از جمله مستندات این شرط را آیاتی دانستهاند که مؤمنان را به جهاد با جان و مال فرمان داده است؛ مانند «وتُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِکُم واَنفُسِکُم» (صفّ / ۶۱، ۱۱)؛ زیرا برده نه مالک جان خود است، نه مالی دارد که با آن جهاد کند. [۱۹۸] برخی این شرط را از آیه ۹۱ توبه / ۹ که جهاد را از عهده فقرا ساقط دانسته، استفاده کردهاند [۱۹۹] برخی نیز شرط حریت را لازم ندانستهاند. [۲۰۰] د. ذکوریت بر اساس این شرط، وجوب جهاد از زنان ساقط است. [۲۰۱]) بسیاری از مفسران، زنان را از مصادیق «الخالِفین» در آیه ۸۳ توبه / ۹ [۲۰۲] و «الضُعَفاء» در آیه ۹۱ توبه / ۹ [۲۰۳] دانستهاند که جهاد از آنان ساقط شده است. برخی این شرط را از آیه «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَلَی القِتالِ» (انفال / ۸، ۶۵) استفاده کردهاند؛ با این استدلال که واژه «المُؤمِنینَ» تنها مردان را دربرمیگیرد؛[۲۰۴] همچنین نقل شده که آیه ۳۲ نساء / ۴: «لا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعضَکُم عَلی بَعضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا ولِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ» و نیز آیه ۳۵ احزاب / ۳۳: «اِنَّ المُسلِمینَ والمُسلِمـتِ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً» پس از پرسش زنان درباره شرکت نکردنشان در جهاد نازل شد [۲۰۵] و دیگر اعمال و عبادات زنان را دارای پاداشی معادل جهاد دانست. در این باره به سیره پیامبر(ص) [۲۰۶] و برخی روایات [۲۰۷] نیز استناد شده است. با این همه، هرچند جهاد بر زنان واجب نیست، شرکت در جهاد و کمک به جهادگران برای آنان جایز است،[۲۰۸] چنانکه در جنگهای صدر اسلام زنان برای درمان مجروحان و کارهایی دیگر در جنگها شرکت میکردند. [۲۰۹] ه. توانایی بدنی شرط دیگر وجوب جهاد ابتدایی، توان بدنی است،[۲۱۰] از اینرو جهاد ابتدایی بر ناتوانان و بیماران واجب نیست: «لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ ولا عَلَی المَرضی... حَرَجٌ». (توبه / ۹، ۹۱) مفسران از جمله مصادیق «الضُّعَفاءِ» را در آیه، افراد زمینگیر [۲۱۱] و پیران [۲۱۲] دانستهاند؛ همچنین نابینایان و افراد لنگ به سبب ناتوانی، از شرکت در جهاد معافاند: «لَیسَ عَلَی الاَعمی حَرَجٌ ولا عَلَی الاَعرَجِ حَرَجٌ». (فتح / ۴۸، ۱۷) البته بیماری خفیف و نیز معلولیتی که مانع حمل سلاح نشود از اسباب سقوط تکلیف نیستند. [۲۱۳] شرط توانایی بدنی برای وجوب جهاد را میتوان از آیات نفی حرج در دین نیز استفاده کرد؛[۲۱۴] همچنین نابینایان، بیماران یا پیران از مصادیق «الخالِفین» در آیات ۸۳ و ۸۷ توبه / ۹ [۲۱۵] و «القاعِدین» در آیات ۴۶ و ۸۶ توبه / ۹ به شمار رفتهاند که از جهاد ابتدایی معاف شدهاند. و. توانایی مالی از جمله شرایط وجوب جهاد توانایی مالی است، از اینرو جهاد بر عهده کسانی نیست که از تأمین هزینه خانواده و مخارج سفر و خرید سلاح ناتواناند: «ولا عَلَی الَّذینَ لایَجِدونَ ما یُنفِقونَ حَرَجٌ» (توبه / ۹، ۹۱) [۲۱۶]؛ همچنین هرگاه حکومت توانایی فرستادن مجاهدان را به صحنه نبرد نداشته باشد جهاد از آنان ساقط است: «ولا عَلَی الَّذینَ اِذا ما اَتَوکَ لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا اَجِدُ ما اَحمِلُکُم عَلَیهِ». (توبه / ۹، ۹۲) با وجود این، معذور بودن اینان مشروط به آن است که در پشت جبهه برای خدا و پیامبر خیرخواهی کنند: «اِذا نَصَحوا لِلّهِ ورَسولِهِ» (توبه / ۹، ۹۱)؛ بدین معنا که به خدا ایمان داشته باشند و از خدا و پیامبرش پیروی کنند [۲۱۷] و از خیانت به مسلمانان بپرهیزند و همچون منافقان در پی فساد و نشر شایعات نباشند. [۲۱۸] برخی گفتهاند: مراد آیه آن است که هرچند اینان از کار نظامی عاجزند، باید با بهرهگیری از سلاح زبان به ترغیب دیگران به جهاد و تقویت روحیه جهادگران و تضعیف روحیه دشمن بپردازند [۲۱۹] که در این صورت گناهکار نیستند: «ما عَلَی المُحسِنینَ مِن سَبیلٍ واللّهُ غَفورٌ رَحیم» (توبه / ۹، ۹۱) و پاداشی معادل پاداش مجاهدان نیز دارند (نساء / ۴، ۹۵) [۲۲۰]، چنانکه در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است. [۲۲۱] ز. حضور امام عادل یکی از شرایط جهاد ابتدایی به نظر بسیاری از فقهای امامی، حضور امام معصوم یا فرد منصوب از سوی اوست. [۲۲۲] بر اساس این نظر، وجوب جهاد ابتدایی در عصر غیبت از ذمه همگان ساقط است؛ اما برخی فقها اجازه امام معصوم را در عصر غیبت شرط ندانسته و برآناند که اجازه نایب عام امام معصوم نیز موجب مشروعیت و وجوب جهاد است؛ زیرا در غیر این صورت، جهاد که از ارکان اسلام به شمار میرود تعطیل خواهد شد. [۲۲۳] به نظر برخی از اینان، مراد از امام عادل در تعابیر احادیث، مفهومی متقابل با امام فاجر است و مراد، صرفا امام معصوم نیست. [۲۲۴] افزون بر این، آیات قرآن جهاد را با اهداف مهمی چون دفاع از مظلومان، دفع فتنه و فساد و دعوت انسانها به توحید مشروع دانسته که به زمانی خاص منحصر نبوده، شامل عصر غیبت نیز میشوند. [۲۲۵]
وجوب دعوت کافران به اسلام
قبل از آغاز جهاد باید کافران را به اسلام فراخواند. [۲۲۶] در اینباره فقها به آیات متعددی استناد کردهاند؛ از جمله آیاتی که در آن کیفر الهی پیش از ارسال رسولان و آگاه شدن افراد از پیام الهی منتفی دانسته شده است؛[۲۲۷] مانند «و ما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتّی نَبعَثَ رَسولا». (اسراء / ۱۷، ۱۵؛ نیز طه / ۲۰، ۳۲) برخی آیه ۱۶ فتح / ۴۸: «سَتُدعَونَ اِلی قَومٍ اولی بَأسٍ شَدیدٍ تُقـتِلونَهُم اَو یُسلِمونَ» را دال بر وجوب دعوت دانستهاند. [۲۲۸] برخی نیز با استناد به آیه ۱۲۵ نحل / ۱۶ که در آن پیامبر به دعوت کافران به اسلام با گفتار نیک مأمور شده، برآناند که باید کافران را با حکمت و موعظه نیکو و جدال احسن و با رعایت استعداد و فهم مخاطب به اسلام فرا خواند: «اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وجـدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَن.».. [۲۲۹]. در این باره به احادیث متعدد نیز استناد شده است؛[۲۳۰] اما نظر دیگر این است که دعوت مطلقا واجب نیست و برخی نیز دعوت را تنها درباره کافرانی لازم دانستهاند که پیام اسلام، پیشتر به آنان نرسیده است. [۲۳۱] هنگام دعوت، اگر فرد یا گروهی از کافران قانع نشوند و خواستار مهلتی بیشتر برای تحقیق درباره اسلام گردند باید مهلت داده شوند. (توبه / ۹، ۹) (أمان)
حرمت جهاد در حرم
در محدوده حرم مکه جهاد حرام است: «لا تُقـتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ». (بقره / ۲، ۱۹۱) [۲۳۲] تعبیر مسجد الحرام در آیه شامل همه منطقه حرم میشود. [۲۳۳] البته اگر کافران در این منطقه با مسلمانان وارد جنگ شوند، مقابله با آنان رواست: «فَاِن قـتَلوکُم فَاقتُلوهُم» (بقره / ۲، ۱۹۱) [۲۳۴]؛ ولی برخی برآناند که این آیه با آیات تجویز جهاد به گونه مطلق مانند «وقـتِلوهُم حَتّی لاتَکونَ فِتنَةٌ» (بقره / ۲، ۱۹۳)، [۲۳۵] «فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم» (توبه / ۹، ۵) [۲۳۶] و نیز برخی احادیث نسخ شده است،[۲۳۷] از اینرو جهاد ابتدایی با کافران در حرم جایز است؛ ولی در پاسخ گفتهاند که سیاق دو آیه ۱۹۱ و ۱۹۳ بقره / ۲ نشان میدهد که این دو با هم نازل شدهاند. [۲۳۸] افزون بر این، آیه ۱۹۳ بقره / ۲ عام و آیه ۱۹۱ خاص است و عام با خاص تعارضی ندارد تا ناسخ آن باشد. [۲۳۹] احادیث مذکور هم بر نسخ دلالتی ندارند و به علاوه، خبر واحد نمیتواند ناسخ آیه باشد. [۲۴۰]
حرمت جهاد در ماههای حرام
جهاد در ماههای حرام * (رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم) جایز نیست: «یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وصَدٌّ عَن سَبیلِ اللّهِ». (بقره / ۲، ۲۱۷؛ نیز مائده / ۵، ۲؛ توبه / ۹، ۵، ۳۶) [۲۴۱] به نظر مشهور فقهای امامی حرمت جهاد تنها در مورد کافرانی است که برای این ماهها حرمتی قائلاند و در غیر این صورت، جهاد جایز است؛[۲۴۲] همچنین در صورتی که کافران در این ماهها به مسلمانان حمله کنند، مقابله با آنان جایز است: «اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ والحُرُمـتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم». (بقره / ۲، ۱۹۴) [۲۴۳] برخی به استناد این آیه بر آناند که جهاد ابتدایی در این ماهها با کافرانی که در ماه حرام با مسلمانان وارد جنگ شدهاند با هدف قصاص جایز است؛ بدین صورت که اگر کافران در یکی از ماههای حرام به مسلمانان حمله کردند، مسلمانان مجازند در یکی دیگر از این ماهها در همان سال یا سال بعد با کافران جهاد کنند. [۲۴۴] در برابر، بسیاری از فقهای اهل سنت برآناند که حرمت جهاد در ماه حرام با آیات قتال به گونه مطلق از جمله آیات ۱۹۳ بقره / ۲ و بخشی از آیه ۵ توبه / ۹: «فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم» و نیز سنّت پیامبر(ص) که در ماه حرام با مشرکان طائف به جهاد پرداخت نسخ شده است؛[۲۴۵] اما بسیاری از جمله علمای امامی ناسخ بودن آیات مذکور را نپذیرفته [۲۴۶] و گفتهاند که آیاتی که ناسخ بودن آنها ادعا شده، مطلقاند و آیات حرمت جنگ در ماه حرام مقید است و مطلق با مقید تعارضی ندارد تا ناسخ آن باشد. افزون بر این، آیه ۵ توبه / ۹ حکم جهاد با مشرکان را به سپری شدن ماه حرام مشروط کرده است: «فَاِذَا انسَلَخَ الاَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم»، از اینرو نمیتواند ناسخ این حکم باشد؛[۲۴۷] همچنین غزوه طائف در واقع ادامه غزوه هوازن بود که مشرکان خود شروع کننده آن بودند. [۲۴۸] دیدگاه مزبور با احادیثی که جهاد در این ماهها را حرام میدانند [۲۴۹] نیز ناسازگار است.
لزوم پایداری و استقامت در جهاد
از دیگر تکالیف جهادگران، وجوب استقامت در برابر دشمنان است. آیه ۲۵۰ بقره / ۲ از درخواست گروهی از جهادگران امتهای پیشین از خداوند مبنی بر اعطای صبر * و استقامت به آنان در برابر دشمن یاد کرده است: «رَبَّنا اَفرِغ عَلَینا صَبرًا وثَبِّت اَقدامَنا» و در آیهای دیگر، خداوند جهادگران را به سبب ثبات قدم و استقامت ستوده است: «وکَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قـتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللّهِ وما ضَعُفوا ومَااستَکانوا واللّهُ یُحِبُّ الصّـبِرین». (آلعمران / ۳، ۱۴۶) در آیاتی متعدد مسلمانان به این امر مأمور شدهاند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا لَقیتُم فِئَةً فَاثبُتوا». (انفال / ۸، ۴۵؛ نیز نساء / ۴، ۱۰۴) تعبیر «فَاثبُتوا» در آیه مذکور بر وجوب دلالت دارد. [۲۵۰] جهادگران ابتدا با نزول آیه ۶۵ انفال / ۸، مکلف شدند که در برابر کافرانی که شمار آنها ۱۰ برابر مؤمنان است، استقامت * کنند: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَلَی القِتالِ اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صـبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَینِ واِن یَکُن مِنکُم مِائَةٌ یَغلِبوا اَلفـًا مِنَ الَّذینَ کَفَروا». (انفال / ۸، ۶۵) سپس در آیه ۶۶ انفال / ۸ مسلمانان مکلف به استقامت در برابر دشمنی با تعداد دو برابر خود شدند: «اَلـ ٔ نَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُم وعَلِمَ اَنَّ فیکُم ضَعفـًا فَاِن یَکُن مِنکُم مِائَةٌ صَابِرَةٌ یَغلِبوا مِائَتَینِ واِن یَکُن مِنکُم اَلفٌ یَغلِبوا اَلفَینِ». (انفال / ۸، ۶۶) برخی از مفسران آیه دوم را ناسخ آیه نخست میدانند،[۲۵۱] چنانکه این نکته در برخی احادیث نیز مطرح شده است،[۲۵۲] از اینرو برخی از فقها پایداری جهادگران در برابر کافرانی با تعداد دو برابر آنها را واجب شمردهاند؛ [۲۵۳] اما اگر شمار آنها بیش از دو برابر باشد، آن را واجب ندانستهاند. [۲۵۴] البته در فرض دوم اگر احتمال شکست * نباشد، ایستادگی مستحب خواهد بود [۲۵۵] و در موارد یقین یا گمان قوی داشتن به شکست خود به استناد آیه «ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ» (بقره / ۲، ۱۹۵) پرهیز از رویارویی با دشمن واجب است. [۲۵۶] در برابر، شماری از فقها منسوخ شدن آیه نخست را نپذیرفته و گفتهاند که جهادگران در عمل کردن به مفاد هریک از دو آیه مخیرند. [۲۵۷] برخی دیگر حکم آیه نخست را مربوط به جهادگرانی دانستهاند که از ایمان و ارادهای قوی برخوردارند [۲۵۸] و برخی از فقها حکم آیه نخست را استحبابی و حکم آیه نخست را وجوبی شمردهاند. [۲۵۹] اقوال دیگری نیز مطرح شدهاند. [۲۶۰]
حرمت تخلف و فرار از جهاد
تخلف و نیز فرار از جهاد در همه شرایع الهی حرام است؛ حضرت موسی(ع) شماری از پیروانش را که از جهاد در راه خدا امتناع کردند، زیانکار: «و لاتَرتَدّوا عَلی اَدبارِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین» (مائده / ۵، ۲۱) و فاسق دانست: «فَافرُق بَینَنا وبَینَ القَومِ الفـسِقین» (مائده / ۵، ۲۵ - ۲۶)؛ همچنین حرمت تخلف از جهاد در شرایع پیشین را از آیه ۲۴۶ بقره / ۲ که تخلف کنندگان را ظالم شمرده میتوان دریافت: «وَاللّهُ عَلیم بالظالِمینَ». در شریعت اسلام افزون بر آیات فوق آیات دیگری نیز مستند حرمت تخلف از جهاد قرار گرفتهاند؛ از جمله آیاتی که متخلفان از جهاد را بیایمان شمرده (توبه / ۹، ۴۵) یا آنان را مذمت کردهاند (توبه / ۹، ۳۸، ۸۱، ۸۶ - ۸۷، ۹۳ - ۹۴)؛ همچنین آیاتی که عاقبت متخلفان را دوزخ یا عذاب اخروی دانستهاند، دال بر این حکماند: «اِلاّ تَنفِروا یُعَذِّبکُم عَذابـًا اَلیمـًا» (توبه / ۹، ۳۹، ۲۴؛ توبه / ۹، ۸۱، ۹۴ - ۹۵)؛ همچنین فرار کردن از عرصه جنگ پس از شرکت در جهاد حرام است: «اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا زَحفـًا فَلا تُوَلّوهُمُ الاَدبار». (انفال / ۸، ۱۵) [۲۶۱] این حکم را از آیه ۱۶ انفال / ۸ که فرار از جهاد را موجب دچار شدن به غضب الهی دانسته و نیز آیات ۲۵ و ۲۷ توبه / ۹ که از بخشش گناه فراریان یاد کرده نیز میتوان استفاده کرد، چنانکه در احادیث، فرار از جهاد، گناه کبیره خوانده شده است؛[۲۶۲] همچنین در احادیث، حکمت تشریع این حرمت، گستاخ شدن دشمن نسبت به مسلمانان، اسارت و شکست و کشته شدن مسلمانان، وهن و سستی دین و مخدوش شدن رسالت پیامبران الهی و امامان ذکر شده است. [۲۶۳] البته در صورتی که پشت کردن به دشمن تاکتیکی برای یافتن مکان مناسب یا پیوستن به گروهی دیگر از جهادگران برای ادامه جهاد باشد، جایز شمرده شده است: «ومَن یُوَلِّهِم یَومَذٍ دُبُرَهُ اِلاّ مُتَحَرِّفـًا لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزًا اِلی فِئَةٍ». (انفال / ۸، ۱۶) [۲۶۴]
لزوم رعایت حدود الهی
قرآن کریم از جمله ویژگیهای جهادگران در راه خدا را توبه کردن، پرستش و حمد و سپاس خداوند، رکوع و سجود، امر به معروف و نهی از منکر و رعایت حدود الهی ذکر کرده است: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم... یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ... * اَلتـّبُونَ العـبِدونَ الحـمِدونَ السـّحونَالرّاکِعونَ السّـجِدونَ الأمِرونَ بِالمَعروفِ والنّاهونَ عَنِ المُنکَرِ والحـفِظونَ لِحُدودِ اللّهِ». (توبه / ۹، ۱۱۱ - ۱۱۲) در آیهای دیگر نیز جهادگران به تقوا مأمور: «واتَّقوا اللّهَ واعلَموا اَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقین» (بقره / ۲، ۱۹۴؛ نیز توبه / ۹، ۱۲۳) و از تعدی کردن در جهاد منع شدهاند: «و قـتِلوا فی سَبیلِاللّهِ... و لاتَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ المُعتَدین». (بقره / ۲، ۱۹۰) فقیهان مراد از تعدی در جهاد را کشتن اطفال، زنان و پیران دانستهاند،[۲۶۵] چنانکه احادیث هم بر این نکته تصریح کرده [۲۶۶] و به علاوه، کشتن مجروحان و فراریان را نیز جایز ندانستهاند،[۲۶۷] مگر در صورتی که پس از مجروح شدن یا فرار، برای ادامه نبرد به دیگر جنگجویان دشمن ملحق شوند. [۲۶۸]
گزارش شده که حضرت علی(ع) در جنگ جمل مجروحان و فراریان را رها میکرد؛ ولی در جنگ صفین آنان را میکشت؛[۲۶۹] همچنین پس از پیروزی بر دشمنان و اسیر کردن آنان، کشتن آنها جایز نیست: «فَضَربَ الرِّقابِ حَتّی اِذا اَثخَنتُموهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ فَاِمّا مَنّا بَعدُ واِمّا فِداءً». (محمّد / ۴۷، ۴) [۲۷۰] این نکته در احادیث نیز مطرح شده است؛[۲۷۱] همچنین در احادیث [۲۷۲] از مُثْله کردن کشتههای دشمن مگر در صورت مقابله به مثل نهی شده است. البته توصیه قرآن، پرهیز مؤمنان از مقابله به مثل است: «واِن عاقَبتُم فَعاقِبوا بِمِثلِ ما عوقِبتُم ولـَن صَبَرتُم لَهُوَ خَیرٌ لِلصّـبِرین». (نحل / ۱۶، ۱۲۶) به گفته برخی این آیه درباره تصمیم پیامبراکرم(ص) به مثله کردن کشتههای دشمن در برابر مثله کردن شهیدان مسلمان از سوی آنان نازل شد و آن حضرت پس از نزول آیه، صبر پیشه کرد. [۲۷۳] به نظر فقها، به استناد احادیث،[۲۷۴] کشتن حیوانات، قطع و سوزاندن درختان و مزارع نیز، جز در موارد ضرورت، جایز نیست. [۲۷۵] از جمله ادله جواز این کار در مواقع ضرورت، سیره پیامبر در جهاد با بنینضیر بود که جنگجویان به فرمان الهی درختان آنان را قطع کردند: «ما قَطَعتُم مِن لینَةٍ اَو تَرَکتُموها قامَةً عَلی اُصولِها فَبِاِذنِ اللّهِ ولِیُخزِیَ الفـسِقین» (حشر / ۵۹، ۵) [۲۷۶]؛ همچنین در صورت ضرورت، ویران کردن خانههای دشمن جایز است. مستند این حکم را برخی آیه «یُخرِبونَ بُیوتَهُم بِاَیدیهِم واَیدِی المُؤمِنینَ» (حشر / ۵۹، ۲) دانستهاند [۲۷۷] که درباره تخریب خانههای یهودیان بنینضیر در جنگ مسلمانان با آنان نازل شد. [۲۷۸] برخی فقها به استناد قاعده اولویت گفتهاند که با حرمت نداشتن جان کافران محارب، به طریق اولی اموال آنان نیز حرمتی ندارد. [۲۷۹]
لزوم رعایت اخلاص و جلب رضایت الهی
جهاد باید تنها برای جلب رضایت الهی صورت گیرد. تعبیر از جهاد با عنوان مبارزه در راه خدا در آیات متعدد بیانگر این نکته است: «وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ». (بقره / ۲، ۱۹۰؛ نیز ۱۵۴، ۲۶۴؛ آل عمران / ۳، ۱۳، ۹۵ و.».. [۲۸۰] در آیهای دیگر مؤمنان مأمور شدهاند تا حق جهاد را به جای آورند: «وجـهِدوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ». (حجّ / ۲۲، ۷۸) به نظر برخی مفسران مراد از «حَقَّ جِهادِهِ» انجام دادن جهاد صرفا به قصد رضایت خداست [۲۸۱] و اضافه شدن کلمه جهاد به ضمیری که به نام مبارک اللّهبازمیگردد، برای تأکید بر اخلاص در این کار است. [۲۸۲] از برخی آیات دیگر نیز برمیآید که کسب رضایت الهی، غرض اصلی از جهاد با جان و مال به شمار میرود: «ومِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ» (بقره / ۲، ۲۰۷)، «و مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ» (بقره / ۲، ۲۶۵؛ نیز ممتحنه / ۶۰، ۱)، بر این اساس، قرآن در آیاتی دیگر، جهادگران را از ریا کردن در این عمل منع کرده است: «ولا تَکونوا کَالَّذینَ خَرَجوا مِن دِیـرِهِم... ورِئاءَ النّاسِ» (انفال / ۸، ۴۷)؛ همچنین از پرداختن به دیگر اغراض دنیوی از جمله به دست آوردن مال دنیا و غنایم نیز منع شده است. (نساء / ۴، ۹۴؛ نیز آلعمران / ۳، ۱۵۲)
=استغفار و استمداد از خداوند
از جمله آداب جهاد، یاد خداوند، استغفار از گناهان و استمداد از اوست، چنانکه قرآن این امر را یکی از ویژگیهای جهادگران در امتهای پیشین برشمرده است: «وکَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قـتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ... وما کانَ قَولَهُم اِلاّ اَن قالوا رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا واِسرَافَنا فی اَمرِنا... وانصُرنا عَلَی القَومِ الکـفِرین». (آلعمران / ۳، ۱۴۶ - ۱۴۷؛ نیز بقره / ۲، ۲۴۹) مسلمانان جهادگر نیز به ذکر الهی مأمور شدهاند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا لَقیتُم فِئَةً... واذکُروا اللّهَ کَثیرًا لَعَلَّکُم تُفلِحون» (انفال / ۸، ۴۵)، از اینرو پیامبراکرم(ص) و مؤمنان همواره پیروزی بر کافران را از درگاه الهی طلب میکردند: «وارحَمنا اَنتَ مَولنا فانصُرنا عَلَی القَومِ الکـفِرین». (بقره / ۲، ۲۸۶؛ نیز انفال / ۸، ۹) در احادیث نیز اذکار گوناگونی از پیامبراکرم(ص) و حضرات ائمه(ع) در هنگام رویارویی با دشمن نقل شدهاند؛ از جمله التزام به ذکر «اللهم لک الحمد و إلیک المشتکی و أنت المستعان» در جنگ احد [۲۸۳] و ذکر «اللهم منزل الکتاب... اهزم الأحزاب و ذللّهم وزلزلهم» در جنگ احزاب از جانب رسول اکرم [۲۸۴] و التزام حضرت علی(ع) به ذکر «اللهم أنت عصمتی و ناصری و صانعی، اللهم بک أصول و بک أُقاتل» هنگام رویارویی با دشمن. [۲۸۵] به علاوه، در منابع حدیثی ادعیه و اذکار متعدد دیگری از معصومان(ع) در مورد جهاد نقل شده است. [۲۸۶] خداوند، اجابت خواست جهادگران را تضمین فرموده است: «اِذ تَستَغیثونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم» (انفال / ۸، ۹)، چنانکه پیامبر(ص) و دیگر جهادگران صدر اسلام با روشهای گوناگون از یاری خداوند برخوردار بودند؛ از جمله با امداد فرشتگان خداوند (توبه / ۹، ۲۶؛ احزاب / ۳۳، ۹؛ آلعمران / ۳، ۱۲۴ - ۱۲۵؛ انفال / ۸، ۹)، نزول باران (انفال / ۸، ۱۱)، وزش باد (احزاب / ۳۳، ۹)، نزول آرامش بر قلوب مؤمنان (توبه / ۹، ۲۶، ۴۰؛ فتح / ۴۸، ۴، ۱۸، ۲۶)، القای رعب و وحشت در دل دشمنان (انفال / ۸، ۱۲؛ احزاب / ۳۳، ۲۱؛ حشر / ۵۹، ۲)، اندک جلوه دادن دشمن در چشم جهادگران (انفال / ۸، ۴۳ و ۴۴) و پرشمار نشان دادن جهادگران در چشم دشمن. (آل عمران / ۳، ۱۳)
توکل بر خداوند
امکانات و نیروهای جنگی هرچند نقشی مهم در کارزار با دشمن دارند، عامل اساسیِ غلبه بر دشمن و پیروزی به شمار نمیروند: «ولَن تُغنِیَ عَنکُم فِئَتُکُم شیـ ٔ ًا ولَو کَثُرَت» (انفال / ۸، ۱۹)، حتی گاه اتکا به تواناییهای ظاهری ممکن است موجب شکست گردد، چنانکه این امر در جنگ حنین از اسباب شکست مسلمانان شمرده شده است: «ویَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شیـ ٔ ًا وضاقَت عَلَیکُمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ ولَّیتُم مُدبِرین». (توبه / ۹، ۲۵) در واقع عامل اساسیِ غلبه بر دشمن، اراده الهی است که سبب پیروزیِ گروهی اندک بر سپاهی بزرگ میگردد: «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِاِذنِ اللّهِ» (بقره / ۲، ۲۴۹)، از اینرو جهادگران در رویارویی با دشمن باید بر خداوند توکل کنند، چنانکه سفارش برخی مؤمنان در سپاه حضرت موسی(ع) به دیگر جهادگران همین بود: «قَالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یَخافونَ اَنعَمَ اللّهُ... وعَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلوا اِن کُنتُم مُؤمِنین» (مائده / ۵، ۲۳) و خداوند به پیامبر اکرم(ص) نیز همین را توصیه فرموده است: «فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلین» (آلعمران / ۳، ۱۵۹)؛ همچنین توکل بر خدا از ویژگیهای جهادگران به شمار رفته است. (آل عمران / ۳، ۱۲۲، ۱۷۳؛ توبه / ۹، ۱۵۱)
شرایط خاتمه یافتن جهاد
جهاد در برخی موارد به طور موقت یا دایمی پایان میپذیرد؛ از جمله: ۱. امان خواستن دشمن در صورتی که هنگام جهاد با کافران، فرد یا افرادی از آنان درخواست متارکه جنگ را برای تحقیق درباره اسلام کنند، مسلمانان باید از جنگ دست بردارند و به آنان امان دهند و پس از تحقیق نیز به سلامت آنان را به جایگاه خود باز گردانند: «واِن اَحَدٌ مِنَ المُشرِکینَ استَجارَکَ فَاَجِرهُ حَتّی یَسمَعَ کَلـمَ اللّهِ ثُمَّ اَبلِغهُ مَأمَنَهُ ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ لایَعلَمون». (توبه / ۹، ۶) اعطای امان به دشمنان دارای شرایط و احکام خاصی است که در منابع فقهی مطرح شده و با تحقق یافتن امان، جهاد با مستأمنان پایان مییابد. ۲. قرارداد صلح از دیگر موارد پایان یافتن جهاد، انعقاد قرارداد ترک مخاصمه میان مسلمانان و دشمنان آنهاست. این قرارداد گاه موقت است و گاه دائمی: ا. قرارداد موقت از جمله مصادیق قرارداد موقت، قرارداد آتش بس است که به موجب آن با توافق دو طرف متخاصم، برای مدتی محدود از جنگ خودداری میشود. [۲۸۷] این قرارداد گاه بدون شرط و گاه با شرایطی همراه است؛ مانند پرداخت مال و تبادل اسیران. [۲۸۸] آیات متعددی به مشروعیت این قرار داد اشاره دارند؛[۲۸۹] مانند آیات ۱ - ۲ توبه / ۹: «بَراءَةٌ مِنَ اللّهِ و رَسولِهِ اِلَی الَّذینَ عـهَدتُم مِنَ المُشرِکین * فَسیحوا فِی الاَرضِ اَربَعَةَ اَشهُرٍ» و نیز آیه ۶۱ انفال / ۸: «واِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها». با انعقاد این قرارداد و رعایت شدن آن از سوی دشمن، مسلمانان باید تا پایان مدت مقرّر از جنگیدن بپرهیزند: «فَاَتِمّوا اِلَیهِم عَهدَهُم اِلی مُدَّتِهِم». (توبه / ۹، ۴؛ نیز توبه / ۹، ۷) (آتش بس *) ب. قرارداد دایم گاه قرارداد میان مسلمانان و کافران، دائمی است. این قرارداد اشکال گوناگونی دارد و از جمله آنها عقد ذمه یعنی قراردادی است که میان مسلمانان و اهل * کتاب بسته میشود [۲۹۰] و به موجب آن اهل ذمّه ملزم به پرداخت جزیه و رعایت اموری دیگر میشوند و در برابر، نزاع مسلمانان با آنان خاتمه یافته، حکومت اسلامی موظف است از مال و جان و دیگر حقوق آنان حراست کند. [۲۹۱] در آیه ۲۹ توبه / ۹ به خاتمه یافتن جهاد در صورت انعقاد عقد ذمه اشاره شده است: «قـتِلُوا الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ... مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ حَتّی یُعطوا الجِزیَةَ عَن یَدٍ وهُم صـاغِرون». (اهل ذمّه، جزیه) گاهی قرارداد دائم ترک مخاصمه میان دو گروه مسلمان است که یکی از آنها باغی به شمار میرود. در صورت انصراف باغیان از تجاوزگری و طغیان، جهاد با آنها پایان مییابد و با آنان قرارداد صلح * دائمی برقرار میشود: «فَاِن بَغَت اِحدهُما عَلَی الاُخری فَقـتِلوا الَّتی تَبغی حَتّی تَفیءَ اِلی اَمرِ اللّهِ فَاِن فاءَت فَاَصلِحوا بَینَهُما بِالعَدلِ». (حجرات / ۴۹، ۹) (بغی *) ۳. اسلام دست برداشتن مشرکان و بتپرستان از کفر و شرک خود و پذیرش اسلام نیز موجب پایان یافتن جهاد است: «فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم... فَاِن تَابوا واَقَاموا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّکوةَ فَخَلّوا سَبیلَهُم». (توبه / ۹، ۵؛ نیز بقره / ۲، ۱۹۲) [۲۹۲] آنان پس از اسلام آوردن، در شمار برادران دینی مسلمانان قرار میگیرند و از همه حقوق آنان برخوردار میشوند: «فَاِن تَابوا واَقاموا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّکوةَ فَاِخونُکُم فِی الدِّینِ». (توبه / ۹، ۱۱) این نکته را از آیاتی که مسلمانان را به جهاد تا رفع فتنه فرمان داده نیز میتوان دریافت: «وقـتِلوهُم حَتّی لاتَکونَ فِتنَةٌ» (بقره / ۲، ۱۹۳؛ انفال / ۸، ۳۹)؛ با این استدلال که مراد از فتنه شرک و بتپرستی است،[۲۹۳] چنانکه احادیث هم بر آن دلالت دارند. [۲۹۴] با پذیرش ظاهری اسلام از سوی کافران، جنگ با آنان حرام است و احراز ایمان قلبی آنان لازم نیست: «و لاتَقولوا لِمَن اَلقی اِلَیکُمُ السَّلـمَ لَستَ مُؤمِنـًا». (نساء / ۴، ۹۴) این آیه درباره برخی مسلمانان نازل شد که به گمان دروغین بودن اسلام آوردن یکی از کافران، وی را کشتند و در این آیه، نکوهش شدند. [۲۹۵] سیره پیامبراکرم(ص) نیز آن بود که با منافقان به رغم ظاهری بودن اسلامشان، همانند مسلمانان واقعی رفتار میکرد.[۲۹۶]
نخستین فرمان جهاد در قرآن
نخستین فرمان جهاد، با آیه ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾[۲۹۷]، در سال دوم هجری صادر شده است. برخی، آیه ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۲۹۸]، و برخی دیگر، آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۲۹۹] را نخستین فرمان جهاد میدانند[۳۰۰].
ارزش جهاد
- ﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا * دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۳۰۱]
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۳۰۲]
- ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۳۰۳]
عوامل جهاد پیامبر
آن دسته از عواملی است که نشان میدهد جهاد پیامبر جنبه اجبارگرایانه برای ایمان آوردن نبوده و یا از روشهای غیر انسانی استفاده نشده است. دستور به جهاد در بستری چون اذیت و آزار مسلمانان و محاصره پیامبر و مسائلی از این قبیل بوده است.
- ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾[۳۰۴]
- ﴿وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا﴾[۳۰۵]
- ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۳۰۶]
- ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۳۰۷]
پیامبر رهبر اسوه و فرمانده جهاد
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾[۳۰۸]
- ﴿يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِنْ يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُمْ مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا * لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کٰانَ یرْجُوا اللٰهَ وَ الْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکرَ اللٰهَ کثِیراً﴾[۳۰۹]
- ﴿وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ * إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۳۱۰]
- ﴿عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ * لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ * إِنمٰا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[۳۱۱]
- ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۳۱۲]
- ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾[۳۱۳]
- ﴿لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۳۱۴]
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۳۱۵]
نکات:
- لزوم پیروی از فرامین و رهنمودهای پیامبر اسلام و فرماندهان اسلامی در عرصه جهاد: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾[۳۱۶].
- پیامبر الگوی نیکودر جهاد بادشمنان دعوت اعلام شده است: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۳۱۷].
- حضور رهبری جامعه اسلامی، محمد در عرصه جهاد: «وَ الرسُولُ یدْعُوکمْ فِی أُخْرٰاکمْ» به هنگام تفرقه وتنازع و ترس و فرار عدهای سست عنصر از میدان جنگ: ﴿حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ﴾[۳۱۸]... ﴿إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ﴾[۳۱۹].
- زمام امور جهاد و اجازه حضور در آن و یا معافیت از آن در عصر بعثت در اختیار پیامبر و از شئون رهبری او: ﴿عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ﴾[۳۲۰].
- حفظ جان پیامبر (رهبری جهاد) در عرصه جهاد، وظیفه همه مجاهدان و مقدم بر حفظ جان خود آنان: ﴿وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ﴾[۳۲۱].
- مؤمنان صدر اسلام، حامیان شایسته و کار آمد برای پیامبر در عرصههای جهاد: ﴿فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾[۳۲۲].
- همراهی صحابه با پیامبر در امر جهاد: ﴿لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾[۳۲۳].
چگونگی مدیریت جنگی وآسیبشناسی نیروهای جهادی
- ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ} * فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۳۲۴]
- ﴿وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ * وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَاعِدِينَ * رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ﴾[۳۲۵]
- ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۳۲۶]
- ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ﴾[۳۲۷]
- ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۳۲۸]
- ﴿فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ﴾[۳۲۹]
- ﴿وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۳۳۰]
- ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۳۳۱]
- ﴿وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا﴾[۳۳۲]
- ﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۳۳۳]
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾[۳۳۴]
- ﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۳۳۵]
- ﴿وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لَا تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۳۳۶]
- ﴿قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۳۳۷]
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۳۳۸]
- ﴿فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا﴾[۳۳۹]
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۳۴۰]
- ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾[۳۴۱]
- ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ﴾[۳۴۲]
- ﴿وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا﴾[۳۴۳]
- ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا * فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا﴾[۳۴۴]
نتیجه: در آیات فوق این محورها در باره پیامبر و مدیریت جهاد و آسیبشناسی نیروهای جهادی از سوی خداوند مطرح گردیده است:
- تهدید مشرکان صدر اسلام به جهاد، از سوی خداوند و رسولش: ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾[۳۴۵].
- تلاش برخی از اغنیابرای شرکت نکردن در جهاد با اذن خواهی از پیامبر: ﴿اسْتَأْذَنَكَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ ﴾[۳۴۶]
- ثروتمندان رویگردان از جهاد مورد نکوهش و تحقیر خداوند واقع شدهاند: ﴿وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا﴾[۳۴۷].
- پیامبر مأمور افشای چهره منافقان جهاد گریز و اعلام عدم حضور قطعی آنان در امر جهاد: ﴿فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا﴾[۳۴۸].
- گرمی هوا: ﴿وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ﴾[۳۴۹] و بیحفاظ بودن خانه ها: ﴿يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا﴾[۳۵۰]. بهانه منافقان برای تخلف از جهاد و دستاویزی برای باز داشتن مؤمنان از جنگ[۳۵۱].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ « با مال جهاد کردهاند» سوره انفال، آیه ۷۲.
- ↑ سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
- ↑ «و هر کس بکوشد تنها برای خویش میکوشد، بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره عنکبوت، آیه ۶.
- ↑ « در راه خداوند جهاد کرده است؟ (هرگز این دو) نزد خداوند برابر نیستند » سوره توبه، آیه ۱۹.
- ↑ «و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۲۷-۴۳۲.
- ↑ العین، ج ۳، ص۳۸۶؛ مفردات، ص۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۳، ص۱۳۳، «جهد».
- ↑ معجم لغة الفقهاء، ص۱۶۸؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۹۸.
- ↑ الدرالمختار، ج ۴، ص۲۹۵؛ ریاض المسائل، ج ۷، ص۴۴۰؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص۴۱۱.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص۶۶۴.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۱۲؛ کنز العمال، ج ۴، ص۴۳۰؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۵۹۸.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۱۲؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۶۱؛ کنز العمال، ج ۴، ص۴۳۰.
- ↑ کشاف القناع، ج ۳، ص۳۵؛ معجم لغة الفقهاء، ص۱۶۸.
- ↑ شرایع الاسلام، ج ۱، ص۲۳۴؛ تحریر الاحکام، ج ۲، ص۱۳۷؛ سبل السلام، ج ۴، ص۴۱.
- ↑ سلسلة الینابیع، ج ۲۳، ص۱۰۱؛ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۱۰؛ المحلی، ج ۱۱، ص۳۰۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۸ ـ ۱۹؛ المیزان، ج ۲، ص۶۶؛ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۱۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۶.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «جهاد»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «جهاد»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰.
- ↑ مصطلحات الفقه، ص۱۹۱؛ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۱۰؛ بحار الانوار، ج ۶۵، ص۳۷۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۷، ص۳۶؛ معجم لغة الفقهاء، ص۱۶۸.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۱۲؛ الامالی، صدوق، ص۵۵۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۶۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۶۳؛ الامالی، صدوق، ص۵۵۳.
- ↑ الامثل، ج ۷، ص۱۸۴؛ الفتوحات، ج ۱، ص۴۶۷.
- ↑ الصافی، ج ۳، ص۳۹۱؛ روح المعانی، ج ۱۷، ص۲۱۳؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص۳۷۰.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص۱۲۴؛ سنن ابی داود، ج ۱، ص۵۶۲؛ میزان الحکمه، ج ۱، ص۴۴۷.
- ↑ سبل السلام، ج ۴، ص۴۱؛ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۱۱.
- ↑ احکام القرآن، ج ۳، ص۱۵۳؛ اضواء البیان، ج ۸، ص۱۱۲؛ تفسیر قاسمی، ج ۸، ص۲۲۰ - ۲۲۱.
- ↑ احکام القرآن، ج ۳، ص۱۵۱؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۷.
- ↑ سبل السلام، ج ۴، ص۴۱؛ فیض القدیر، ج ۲، ص۴۹۰.
- ↑ سبل السلام، ج ۴، ص۴۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۳۵.
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص۳۴۳؛ القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج ۱۵، ص۳۲۹.
- ↑ ر. ک: القاموس الفقهی، ص۳۱۶؛ دائرهالمعارف تشیع، ج ۲، ص۶۱۶.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۵۵۸؛ جامع البیان، ج ۲۸، ص۳۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۱، ص۱۸۰؛ التبیان، ج ۸، ص۳۳۲؛ الصافی، ج ۴، ص۱۸۲.
- ↑ الفقه، ج ۴۸، ص۲۹.
- ↑ روح البیان، ج ۳، ص۴۱۲؛ المیزان، ج ۹، ص۲۳۹ ـ ۲۴۲؛ المنیر، ج ۱۰، ص۱۷۴ ـ ۱۷۵.
- ↑ الکاشف، ج ۴، ص۳۲.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص۳۳۹؛ الامثل، ج ۶، ص۱۲۶.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص۵۲؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۸۸ ـ ۸۹.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۲۰۴؛ الامثل، ج ۶، ص۱۲۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۳۴؛ التبیان، ج ۱۰، ص۵۲.
- ↑ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۴۲؛ الامالی، طوسی، ص۳۶۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۳۳؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۸۸؛ المیزان، ج ۹، ص۳۳۹.
- ↑ مصطلحات الفقه، ص۱۰۱؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۵۴۷۸ ـ ۵۴۷۹.
- ↑ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۱۷، ۱۱۰.
- ↑ نظام الحکم فی الاسلام، ص۵۹؛ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۹ ـ ۱۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۴؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۴۵.
- ↑ تهذیب، ج ۶، ص۱۷۰؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۴۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۹.
- ↑ الخصال، ص۲۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۳؛ نور الثقلین، ج ۱، ص۲۵۲.
- ↑ الکتاب المقدس، تکوین، ۳۴: ۲۵ - ۲۹؛ سفر اعداد، ۲۵: ۱۶؛ یوشع: ۱۰؛ اول سموئیل، ۱۷: ۴۵ - ۴۷؛ نیز ۲۳: ۶ و المزامیر: ۱۸: ۳۵ - ۴۱.
- ↑ الکتاب المقدس، لوقا ۱۲: ۴۹.
- ↑ الکتاب المقدس، لوقا ۲۲: ۳۷.
- ↑ الفرقان، ج ۱۱، ص۳۱۱ ـ ۳۱۲.
- ↑ آثار الحرب، ص۴۵ - ۴۸.
- ↑ مجموعه آثار مطهری، ج ۲۰، ص۲۲۲ - ۲۲۳، «جهاد».
- ↑ آثار الحرب، ص۴۷.
- ↑ آثار الحرب، ص۵۰ - ۵۱.
- ↑ اسلام و حقوق بین الملل، ج ۲، ص۳۶۴.
- ↑ تاریخ ملل شرق و یونان، ص۲۳۱.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص۱۳۸؛ المنار، ج ۱۰، ص۸۳ ـ ۸۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۶، ص۲۳۳ - ۲۳۴؛ احکام القرآن، ج ۲، ص۵۰۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۰۸.
- ↑ جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۰۳ ـ ۱۰۴.
- ↑ نمونه، ج ۲۷، ص۲۴۶ ـ ۲۴۷.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص۳۱۶، ۳۲۶.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۴؛ تهذیب، ج ۶، ص۱۲۳.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۵۰؛ الخصال، ص۲۳۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۶.
- ↑ الامالی، مفید، ص۹۹؛ کنزالعمال، ج ۱۵، ص۹۵۰.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص۱۶۳؛ الخصال، ص۵۲۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۹.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۳۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۹۴؛ بحار الانوار، ج ۳۳، ص۴۴۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۸، ص۱۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۷، ۱۸.
- ↑ شرح الاخبار، ج ۱، ص۳۲۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۷.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص۳۴۳؛ کنز العمال، ج ۱۰، ص۱۵۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۸.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۰؛ بحار الانوار، ج ۹۷، ص۱۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۲.
- ↑ المهذب، ج ۱، ص۲۹۲؛ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۵؛ المغنی، ج ۱۰، ص۳۶۴.
- ↑ الجهاد، آصفی، ص۱۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص۱۳۳؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۲۱۲؛ جامعالبیان، ج ۵، ص۲۳۳.
- ↑ حاشیة رد المحتار، ج ۴، ص۲۹۸؛ فقه السنه، ج ۲، ص۶۲۰.
- ↑ روائع البیان، ج ۱، ص۲۲۹.
- ↑ روائع البیان، ج ۱، ص۲۲۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۱۷۱؛ ر. ک: المیزان، ج ۲۰، ص۷۴.
- ↑ البدایة و النهایه، ج ۶، ص۷۶؛ الاتقان، ج ۱، ص۱۰۷؛ التمهید، ج ۱، ص۲۲۲.
- ↑ اسباب النزول، ص۲۰۸؛ جامع البیان، ج ۱۷، ص۲۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۶۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص۳۲۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۱۵۶؛ نور الثقلین، ج ۳، ص۵۰۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص۲۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۶۷ ـ ۶۸؛ المیزان، ج ۱۴، ص۳۸۲.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۳۲۰ ـ ۳۲۱؛ نورالثقلین، ج ۳، ص۵۰۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص۳۸۳.
- ↑ احکام القرآن، ج ۱، ص۳۱۲؛ المیزان، ج ۱۴، ص۳۸۳.
- ↑ حاشیة رد المحتار، ج ۴، ص۲۹۸؛ الجهاد، آصفی، ص۱۹.
- ↑ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۲۹ ـ ۳۳۰؛ الامثل، ج ۲، ص۱۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۳۷ - ۳۸؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص۴؛ الجهاد، آصفی، ص۱۹.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۶۷.
- ↑ حقایق الاسلام، ص۱۶۶.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج ۴، ص۳۱۳.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص۱۶۱؛ المؤتمرات الثلاثه، ص۱۴۰.
- ↑ المنار، ج ۲، ص۲۱۵؛ الرحلة المدرسیه، ج ۱، ص۸۴؛ جهاد در اسلام، ص۳۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۵، ص۲۳۱؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۳۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص۱۸۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص۲۲۹؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۱۵۲؛ الصافی، ج ۳، ص۳۸۱.
- ↑ الجهاد فی الاسلام، ص۲۴۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص۱۵۲؛ المیزان، ج ۲، ص۲۹۵؛ الامثل، ج ۲، ص۲۱۵.
- ↑ نمونه، ج ۴، ص۸۰ ـ ۸۱.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱؛ المیزان، ج ۹، ص۷۵.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص۳۴۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۳۱.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص۲۰۲؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص۳۲۱.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص۲۲۵.
- ↑ الامثل، ج ۲، ص۲۴؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶؛ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۴۷ـ ۳۴۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ الصافی، ج ۲، ص۲۵؛ جامع البیان، ج ۶، ص۲۴۰.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص۸۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۱۳۷ ـ ۱۳۸؛ جامع البیان، ج ۲، ص۸۱۰.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۳۲۰ ـ ۳۲۱؛ جامع البیان، ج ۱۷، ص۲۲۶.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص۳۲۵؛ جامع البیان، ج ۲۶، ص۱۰۴؛ زاد المسیر، ج ۷، ص۱۶۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص۲۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۸۷.
- ↑ مفردات، ص۴۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۱۸.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۲۱۹ ـ ۲۲۰.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص۵۳۹؛ فتح القدیر، ج ۱، ص۴۸۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ التحریر و التنویر، ج ۳، ص۱۱۴.
- ↑ شرح اصول کافی، ج ۹، ص۱۳۴؛ ج ۱۰، ص۳۴۷؛ المیزان، ج ۱، ص۳۵؛ روح المعانی، ج ۱، ص۹۱.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص۲۲۶؛ زبدة البیان، ص۳۵۵.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص۸۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص۲۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۴؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۲۵.
- ↑ الامثل، ج ۶، ص۲۲۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۴، ص۱۴۱؛ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۵۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۴، ص۱۴۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۱۷؛ زاد المسیر، ج ۲، ص۳۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۱۷؛ المیزان، ج ۴، ص۲۸ - ۲۹.
- ↑ کنز العرفان، ج ۱، ص۳۴۹ ـ ۳۵۰؛ المیزان، ج ۹، ص۴۰۳.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۹۱؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۹۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۶۶.
- ↑ مفردات، ص۵۲، «بطؤ»؛ زاد المسیر، ج ۲، ص۱۵۱ ـ ۱۵۲؛ الصافی، ج ۱، ص۴۶۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۸۲؛ التبیان، ج ۵، ص۲۲۵.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۹۰؛ نور الثقلین، ج ۲، ص۲۲۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۶، ص۷۱؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۱۷۱؛ الامثل، ج ۱۶، ص۳۷۴.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص۳۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۱۳۹، ۱۸۱؛ فتح القدیر، ج ۴، ص۳۰۵.
- ↑ الصافی، ج ۱، ص۳۹۴.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱۰، ص۱۸۲؛ التسهیل، ج ۲، ص۷۶؛ البحر المحیط، ج ۴، ص۱۰۴.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۶۴.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص۲۷۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۱۳؛ جامع البیان، ج ۱، ص۴۲۳.
- ↑ جامعالبیان، ج ۲۶، ص۱۰۶؛ التبیان، ج ۹، ص۳۲۲ ـ ۳۲۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۰۶؛ الدر المنثور، ج ۳، ص۲۶۸؛ الامثل، ج ۶، ص۱۷۰.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۳۱۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۳۴.
- ↑ جامعالبیان، ج ۴، ص۱۶۳؛ ج ۶، ص۲۳۶؛ الصافی، ج ۲، ص۲۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص۹۹؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۵۷؛ المیزان، ج ۹، ص۳۵۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۵۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۵۰؛ الدر المنثور، ج ۳، ص۲۶۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص۹۹.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۳، ص۶۶؛ الامثل، ج ۶، ص۱۴۷.
- ↑ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۴۴ - ۳۴۵؛ الجهاد، فضل الله، ص۴۱۳.
- ↑ الجهاد، آصفی، ص۳۲؛ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۴۴ - ۳۴۵.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۱۷؛ تهذیب، ج ۶، ص۱۳۲؛ نور الثقلین، ج ۳، ص۵۰۴.
- ↑ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص۱۲۱.
- ↑ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۵۴.
- ↑ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۵۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۴ - ۱۶؛ تحریر الوسیله، ج ۱، ص۴۸۵.
- ↑ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۴۴ - ۳۴۵؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۴۵؛ الجهاد، فضل الله، ص۴۱۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۴؛ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۴۵ ـ ۵۸۴۶.
- ↑ الجهاد، آصفی، ص۳۲ ـ ۳۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۱۵۴؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۶۲؛ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۴۳ ـ ۳۴۴.
- ↑ تفسیر جامع، ج ۶، ص۳۴۷ و ۳۴۹؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص۱۱۵ - ۱۱۶.
- ↑ جهاد در اسلام، ص۲۰ ـ ۳۵.
- ↑ جهاد در اسلام، ص۳۴؛ المنار، ج ۲، ص۲۱۵.
- ↑ العلاقات الدولیة فی الاسلام، ج ۴، ص۱۱۶ ـ ۱۲۶؛ علوم سیاسی، ش ۳۴، ص۵۸، «جنگ و صلح از دیدگاه قرآن».
- ↑ علوم سیاسی، ش ۳۴، ص۵۹ ـ ۶۰، «جنگ و صلح از دیدگاه قرآن».
- ↑ الجهاد، فضل الله، ص۴۱۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۹؛ کشاف القناع، ج ۳، ص۴۹؛ سلسلة الینابیع، ج ۳۱، ص۷۴.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۸ ـ ۱۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۱۵۰.
- ↑ شرح الازهار، ج ۴، ص۵۲۶؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۱۱۱؛ ج ۳۱، ص۷۱.
- ↑ الام، ج ۴، ص۱۷۰؛ المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۲؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۱۱۱.
- ↑ المهذب، ج ۱، ص۲۹۲؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۳، ص۳۷.
- ↑ المجموع، ج ۱۹، ص۲۶۸.
- ↑ الخلاف، ج ۵، ص۵۱۷؛ ر. ک: تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۳۸.
- ↑ مغنی المحتاج، ج ۴، ص۲۰۹؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۹.
- ↑ مسالک الافهام، کاظمی، ج ۲، ص۳۰۸.
- ↑ ر. ک: کنز العرفان، ج ۱، ص۳۴۸ـ ۳۵۰.
- ↑ الخلاف، ج ۵، ص۵۱۷.
- ↑ سبل الهدی، ج ۵، ص۴۸۰؛ ر. ک: کنزالعرفان، ج ۱، ص۳۴۲.
- ↑ عمدة القاری، ج ۱۸، ص۵۵؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص۲۰۹؛ روح المعانی، ج ۱۱، ص۱۷.
- ↑ الخلاف، ج ۵، ص۵۱۷.
- ↑ المجموع، ج ۱۹، ص۲۶۹؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۴۸.
- ↑ الخلاف، ج ۵، ص۵۱۷؛ بدائع الصنائع، ۰۰ج ۷، ص۹۸؛ اضواء البیان، ج ۱، ص۲۶۴.
- ↑ احکام القرآن، ج ۳، ص۱۵۰؛ اعانة الطالبین، ج ۴، ص۲۰۶.
- ↑ احکام القرآن، ج ۳، ص۱۵۰؛ تفسیر سمعانی، ج ۱، ص۴۴۶.
- ↑ جهاد، نوری، ص۱۷۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۵.
- ↑ کشاف القناع، ج ۳، ص۳۵؛ جهاد، نوری، ص۱۷۴.
- ↑ منتهی المطلب، ج ۲، ص۹۰۰؛ کشاف القناع، ج ۳، ص۴۰؛ فقه السنه، ج ۲، ص۶۲۲ ـ ۶۶۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۹؛ منتهی المطلب، ج ۲، ص۹۰۰؛ فقه السنه، ج ۲، ص۶۲۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۸؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۵۰.
- ↑ منتهی المطلب، ج ۲، ص۹۰۰؛ الجهاد، فضل الله، ص۱۳۱.
- ↑ منتهی المطلب، ج ۲، ص۸۹۹؛ الاقناع، ج ۲، ص۲۱۱.
- ↑ الاقناع، ج ۲، ص۲۱۱.
- ↑ تحریر الاحکام، ج ۲، ص۱۳۱؛ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۱۲.
- ↑ تحریر الاحکام، ج ۲، ص۱۳۰؛ الاقناع، ج ۲، ص۲۱۱؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۲۷۳.
- ↑ الاقناع، ج ۲، ص۲۱۱؛ التحفة السنیه، ص۱۹۸.
- ↑ منتهی المطلب، ج ۲، ص۸۹۹؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۷۸.
- ↑ تحریرالاحکام، ج ۲، ص۱۳۱؛ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۳۸۳؛ المغنی، ج ۱۰، ص۳۶۶.
- ↑ الاقناع، ج ۲، ص۲۱۱.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۳۸۳؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۵؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۷۸.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۳۸۴؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۲.
- ↑ المغنی، ج ۱۰، ص۳۶۶.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۲۷۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۹۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۲۱۷ ـ ۲۱۸.
- ↑ تفسیر قاسمی، ج ۸، ص۲۹۲.
- ↑ الاقناع، ج ۲، ص۲۱۱.
- ↑ اسباب النزول، ص۹۹؛ التبیان، ج ۳، ص۱۸۳ ـ ۱۸۴؛ الدر المنثور، ج ۲، ص۱۴۹.
- ↑ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۲۵؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۷؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۲؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۵۱.
- ↑ المدونة الکبری، ج ۲، ص۵؛ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۱۳؛ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۲۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۶، ص۳۵۸؛ الجهاد فی سبیل الله، ص۱۰۸.
- ↑ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۹۸؛ الروضة البهیه، ج ۲، ص۳۸۲.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۲۷۸؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۰۴.
- ↑ زاد المسیر، ج ۳، ص۳۲۹؛ الصافی، ج ۲، ص۳۶۷.
- ↑ الاقناع، ج ۲، ص۲۱۱؛ تذکرهالفقهاء، ج ۹، ص۱۱ - ۱۲.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص۱۹.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۲۷۸؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۹۹؛ روح المعانی، ج ۱۰، ص۱۵۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۹؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۷۹؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۳.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۱۶۵؛ الصافی، ج ۲، ص۳۶۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۶۰؛ المیزان، ج ۹، ص۳۶۲.
- ↑ الامثل، ج ۶، ص۱۶۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۳، ص۳۶۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص۱۰۳، ۱۸۲؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص۲۱۳؛ بحار الانوار، ج ۲۱، ص۲۴۸.
- ↑ النهایه، ص۲۹۰؛ الوسیله، ص۱۹۹؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۱.
- ↑ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۴ ـ ۳۶۶؛ الجهاد، فضلاللّه، ص۱۳۳.
- ↑ جهاد در اسلام، ص۶۴ - ۶۵؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص۱۱۹.
- ↑ فقه اهل بیت، ش ۵۳، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰، «جهاد ابتدائی در عصر غیبت».
- ↑ المدونة الکبری، ج ۲، ص۲؛ بدایة المجتهد، ج ۱، ص۳۱۰؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۵۱.
- ↑ المجموع، ج ۱۹، ص۲۸۵؛ المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص۶؛ بدایة المجتهد، ج ۱، ص۳۱۰.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۵۳؛ الجهاد، فضلاللّه، ص۲۴۲.
- ↑ تفسیر شاهی، ج ۲، ص۹۰؛ تبصرة الفقهاء، ج ۱، ص۳۴۳؛ ادوار فقه، ج ۲، ص۹۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۵۱؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۵۳ ـ ۵۸۵۴؛ الجهاد، فضلاللّه، ص۲۴۳.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۵۳؛ الجهاد، فضلاللّه، ص۲۴۲.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۳؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۹؛ منتهی المطلب، ج ۲، ص۸۹۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص۳۰؛ کشاف القناع، ج ۶، ص۱۱۳.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۱۶۷؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۱۱۷ ـ ۱۱۸.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص۲۶۲؛ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۹؛ کشاف القناع، ج ۶، ص۱۱۳
- ↑ البیان، ص۳۰۳.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۵۹ ـ ۶۰.
- ↑ فتح القدیر، ج ۱، ص۱۹۱؛ البیان، ص۳۰۳.
- ↑ البیان، ص۳۰۳.
- ↑ قواعد الاحکام، ج ۱، ص۴۷۹؛ مجمع الفائده، ج ۷، ص۴۵۱.
- ↑ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۳۸؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص۳۲ ـ ۳۳.
- ↑ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۸.
- ↑ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۶۸.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص۲۶؛ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۱۰۰؛ کشاف القناع، ج ۳، ص۴۰.
- ↑ فقه القرآن، ج ۱، ص۳۳۸؛ البیان، ص۳۰۲؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۱۱۸.
- ↑ البیان، ص۳۰۶.
- ↑ کشاف القناع، ج ۳، ص۴۰.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص۳۴۵؛ مجمعالزوائد، ج ۶، ص۶۶؛ البیان، ص۳۰۵.
- ↑ کشف الرموز، ج ۱، ص۴۲۴؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص۲۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص۴۹۱؛ بحوث فی تاریخ القرآن، ص۲۲۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۸۵؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص۱۷۶؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۳، ص۱۷۰.
- ↑ المغنی، ج ۱۰، ص۵۵۱؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۷۰.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۳۸۹؛ کشاف القناع، ج ۳، ص۵۱.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۳۹۰؛ مسالک الافهام، شهید، ج ۳، ص۲۴؛ المجموع، ج ۱۹، ص۲۹۱.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۳۸۹؛ نیل الاوطار، ج ۸، ص۸۰؛ سلسلة الینابیع، ج ۳۱، ص۷۹.
- ↑ بحوث فی تاریخ القرآن، ص۳۲۹.
- ↑ الامثل، ج ۵، ص۴۸۵ ـ ۴۹۱.
- ↑ البیان، ص۳۵۴ ـ ۳۵۵.
- ↑ تبصرة الفقهاء، ج ۱، ص۳۴۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۹؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۷۰.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۲۷۷؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص۳۷۰؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۷۱.
- ↑ علل الشرایع، ج ۲، ص۴۸۱؛ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص۹۹؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص۵۶۵.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۱۰؛ المهذب، ج ۱، ص۳۰۴؛ المجموع، ج ۱۹، ص۲۹۱.
- ↑ بدایة المجتهد، ج ۱، ص۳۰۸؛ زبدة البیان، ص۳۰۶ ـ ۳۰۷؛ سلسلة الینابیع، ج ۹، ص۱۱۳.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۲۷؛ تهذیب، ج ۶، ص۱۳۸؛ جامع البیان، ج ۲، ص۲۵۹.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۳۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۹۲.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۳۳؛ تهذیب، ج ۶، ص۱۴۴؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۷۴.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۵۱؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۳۲۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص۲۲۵؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص۳۷۴.
- ↑ نورالثقلین، ج ۵، ص۲۹.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۲۷؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص۱۴۰.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۲۳؛ جامع البیان، ج ۱۴، ص۲۵۳؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۲۱۰.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۲۸.
- ↑ ر. ک: الام، ج ۴، ص۲۷۳؛ ج ۷، ص۳۷۶؛ فتح الوهاب، ج ۲، ص۳۰۱؛ فقه الصادق علیه السلام، ج ۱۳، ص۱۰۱.
- ↑ اسباب النزول، ص۲۷۹ - ۲۸۰؛ جامع البیان، ج ۲۸، ص۴۴؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص۴۲۴ - ۴۲۵.
- ↑ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۱۰۰؛ منتهی المطلب، ج ۲، ص۹۰۹؛ فتح الوهاب، ج ۲، ص۳۰۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۸، ص۳۹؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۴۲۴.
- ↑ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۱۰۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۸، ص۷۳؛ التبیان، ج ۹، ص۵۷۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص۲۹۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص۱۷۲؛ المیزان، ج ۱۴، ص۴۱۱ ـ ۴۱۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص۱۴۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۰۸؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۳، ص۱۳۹.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۵، ص۴۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۱۰؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص۲۰۹.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۰۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۳، ص۱۳۹.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۰۶ - ۱۱۲؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۳، ص۱۳۴ - ۱۴۰.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۵۱؛ فتح الوهاب، ج ۲، ص۳۱۸؛ سلسلة الینابیع، ج ۳۱، ص۱۲۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۲۹۲.
- ↑ منتهی المطلب، ج ۲، ص۹۷۳؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۲۹۷؛ المجموع، ج ۱۹، ص۴۳۹.
- ↑ مصطلحات الفقه، ص۲۶۴.
- ↑ معجم لغة الفقهاء، ص۲۱۴؛ الفقه الاسلامی، ج ۸، ص۵۸۷۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۱۲؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۲۱؛ نور الثقلین، ج ۲، ص۱۸۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص۲۶۴؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۳۱؛ المیزان، ج ۲، ص۶۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۱، ص۱۱، ۱۰۲؛ مسند احمد، ج ۱، ص۱۱، ۱۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص۲۰۶.
- ↑ اسباب النزول، ص۱۱۵؛ التبیان، ج ۳، ص۲۹۸؛ نور الثقلین، ج ۱، ص۵۳۵.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «جهاد»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴.
- ↑ «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری * به پایگاههایی و آمرزش و بخشایشی از سوی خویش و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۹۵-۹۶.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ «آیا پنداشتهاید که به خود واگذاشته میشوید در حالی که هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کردهاند و جز خداوند و پیامبرش و مؤمنان همرازی نگزیدهاند معلوم نداشته است؟! و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره توبه، آیه ۱۶.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ «و چون مؤمنان دستهها (ی مشرک) را دیدند گفتند: این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده دادهاند و خداوند و فرستاده او راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود» سوره احزاب، آیه ۲۲.
- ↑ «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۴.
- ↑ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ «ای مؤمنان! چون با دستهای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید * و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ «گمان میکنند که دستهها (ی مشرک) هنوز نرفتهاند و اگر آن دستهها باز آیند، اینان آرزو میکنند کاش میان تازیهای بیاباننشین، بیاباننشینی میکردند و خبرهای شما را (از این و آن) میپرسیدند و اگر در میان شما میبودند جز اندکی کارزار نمیکردند * بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۰-۲۱.
- ↑ «و به راستی خداوند به وعده خود وفا کرد که (در جنگ احد) به اذن وی آنان را از میان برداشتید؛ تا اینکه سست شدید و در کار (خود) به کشمکش افتادید و پس از آنکه آنچه را دوست میداشتید به شما نمایاند سرکشی کردید؛ برخی از شما این جهان را و برخی جهان واپسین را می* یاد کنید هنگامی را که (در احد) به بالا میگریختید و به کسی (جز خود) توجهی نمیکردید و پیامبر شما را از پی فرا میخواند آنگاه (خداوند) شما را با اندوهی از پی اندوهی کیفر داد تا بر آنچه از دست دادید یا بر سرتان آمد اندوه مخورید و خداوند از آنچه انجام می» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲-۱۵۳.
- ↑ «خداوند از تو در گذراد! چرا پیشتر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟ * آنان که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند برای جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمیگیرند و خداوند به (حال) پرهیزگاران داناست * تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) میخواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپردهاند و در تردید خود سرگردانند» سوره توبه، آیه ۴۳-۴۵.
- ↑ «مردم مدینه و تازیان بیاباننشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جانهای خودشان را از جان او دوستتر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمیرسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمینه» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و اگر بخواهند تو را فریب دهند بیگمان خداوند تو را بسنده است؛ هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد» سوره انفال، آیه ۶۲.
- ↑ «اما پیامبر و کسانی که با وی ایمان آوردهاند با مال و جان جهاد کردهاند و آنانند که نیکیها از آن آنهاست و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۸۸.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «و به راستی خداوند به وعده خود وفا کرد که (در جنگ احد) به اذن وی آنان را از میان برداشتید؛ تا اینکه سست شدید و در کار (خود) به کشمکش افتادید و پس از آنکه آنچه را دوست میداشتید به شما نمایاند سرکشی کردید؛ برخی از شما این جهان را و برخی جهان واپسین را می» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.
- ↑ «یاد کنید هنگامی را که (در احد) به بالا میگریختید و به کسی (جز خود) توجهی نمیکردید و پیامبر شما را از پی فرا میخواند آنگاه (خداوند) شما را با اندوهی از پی اندوهی کیفر داد تا بر آنچه از دست دادید یا بر سرتان آمد اندوه مخورید و خداوند از آنچه انجام می» سوره آل عمران، آیه ۱۵۳.
- ↑ «خداوند از تو در گذراد! چرا پیشتر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟» سوره توبه، آیه ۴۳.
- ↑ «مردم مدینه و تازیان بیاباننشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جانهای خودشان را از جان او دوستتر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمیرسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمینه» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و اگر بخواهند تو را فریب دهند بیگمان خداوند تو را بسنده است؛ هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد» سوره انفال، آیه ۶۲.
- ↑ «اما پیامبر و کسانی که با وی ایمان آوردهاند با مال و جان جهاد کردهاند و آنانند که نیکیها از آن آنهاست و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۸۸.
- ↑ «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمیتوانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد * و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۳-۵.
- ↑ «و داراییها و فرزندانشان تو را به شگفتی نیندازد، جز این نیست که خداوند میخواهد در این جهان آنان را با آنها به عذاب افکند و جانشان در حالی که کافرند (از تن) بیرون رود * و چون سورهای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه میگیرند و میگویند: بگذار تا ما با خانهنشینان بمانیم * راضی شدهاند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) باشند و بر دلهایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمییابند» سوره توبه، آیه ۸۵-۸۷.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) میخواهند؛ به این خشنودند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دلهای آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمیدانند» سوره توبه، آیه ۹۳.
- ↑ «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمیدارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
- ↑ «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کنارهگیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.
- ↑ «و اگر خداوند تو را نزد دستهای از آنان باز گرداند و آنها از تو اجازه بیرون آمدن (با تو را) خواستند بگو: هرگز، هیچگاه با من بیرون نخواهید آمد و همراه من با دشمنی جنگ نخواهید کرد؛ نخست بار شما خود کنارهجویی (از جهاد) را پسندیدید بنابراین با واپسماندگان» سوره توبه، آیه ۸۳.
- ↑ «عذرآوران از تازیان بیاباننشین آمدند تا به آنان اجازه (ی جهاد) داده شود و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانهنشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید» سوره توبه، آیه ۹۰.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمیروند؛ کسانی که از تو اجازه میگیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خوا» سوره نور، آیه ۶۲.
- ↑ «و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
- ↑ «کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیدهاند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.
- ↑ «ای مؤمنان! چون با دستهای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید * و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷.
- ↑ «و سختترین سوگندهای خود را به خداوند خوردند که اگر به آنان فرمان دهی بیگمان (برای جهاد) بیرون خواهند رفت؛ بگو: سوگند مخورید! فرمان بردنی شایسته (بهتر است)، به راستی خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نور، آیه ۵۳.
- ↑ «به جهادگریزان از تازیهای بادیهنشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیشتر روی برتافتید شما» سوره فتح، آیه ۱۶.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «پس، از کافران فرمان نبر و به (حکم) آن (قرآن) با آنان به جهادی بزرگ برخیز» سوره فرقان، آیه ۵۲.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «اگر خیری به تو رسد ناخشنود میشوند و اگر بلایی به تو رسد میگویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو میگردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.
- ↑ «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند» سوره توبه، آیه ۸۱.
- ↑ «و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید * در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۳-۸۴.
- ↑ «و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
- ↑ «و چون سورهای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه میگیرند و میگویند: بگذار تا ما با خانهنشینان بمانیم» سوره توبه، آیه ۸۶.
- ↑ «و داراییها و فرزندانشان تو را به شگفتی نیندازد، جز این نیست که خداوند میخواهد در این جهان آنان را با آنها به عذاب افکند و جانشان در حالی که کافرند (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۸۵.
- ↑ «و اگر خداوند تو را نزد دستهای از آنان باز گرداند و آنها از تو اجازه بیرون آمدن (با تو را) خواستند بگو: هرگز، هیچگاه با من بیرون نخواهید آمد و همراه من با دشمنی جنگ نخواهید کرد؛ نخست بار شما خود کنارهجویی (از جهاد) را پسندیدید بنابراین با واپسماندگان» سوره توبه، آیه ۸۳.
- ↑ «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند» سوره توبه، آیه ۸۱.
- ↑ «و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۲۷-۴۳۲.