مدیریت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = مدیریت | عنوان مدخل = مدیریت | مداخل مرتبط = مدیریت در قرآن - مدیریت در نهج البلاغه - مدیریت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی | پرسش مرتبط = }} ==تعریف مدیریت== برای مدیریت تعاریف بسیاری از سوی صاحب نظران...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = مدیریت | | موضوع مرتبط = مدیریت | ||
| عنوان مدخل = مدیریت | | عنوان مدخل = مدیریت | ||
| مداخل مرتبط = [[مدیریت در قرآن]] - [[مدیریت در نهج البلاغه]] - [[مدیریت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[مدیریت در قرآن]] - [[مدیریت در فقه سیاسی]] - [[مدیریت در نهج البلاغه]] - [[مدیریت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[مدیریت در معارف و سیره علوی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==تعریف [[مدیریت]]== | == معرفی اجمالی == | ||
برای مدیریت تعاریف بسیاری از سوی [[ | «[[مدیریت]]» به معنای [[توانایی]] و [[شایستگی]] اداره جایی برای رسیدن به هدفهای مورد نظر است.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۶۸۳۱.</ref> و در اصطلاح رایج، آن را [[علم]] و [[هنر]] [[هماهنگی]] کوششها و تلاشهای اعضای [[سازمان]] و استفاده از منابع برای رسیدن به اهداف معین دانستهاند.<ref>الوانی، مدیریت عمومی، ۹.</ref> در گذشته از این مفهوم به «[[تدبیر]]» به معنای اندیشهکردن در [[عاقبت]] کار و «[[تولّی]]» به معنای سرپرستیکردن یاد شدهاست؛<ref>زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۲۰/۳۱۰–۳۱۱.</ref> همچنین مدیریت دانشی با موضوع، ساختار، مفاهیم و نظریههای مشخص است که موضوعی اصلی در بررسی نگاه [[امام خمینی]] نیست. | ||
مدیریت دارای سه سطح [[اداره امور]] [[سیاسی]] (مدیریت سیاسی)، اداره امور عمومی (مدیریت دولتی) و مدیریت خصوصی است. این سه سطح در تعامل با یکدیگر [[جامعه]] را مدیریت میکنند، اما هر یک کارکرد متفاوتی دارند؛ بر این اساس، خط مشیگذاری عمومی برای اداره امور [[کشور]]، به عهده مدیریت سیاسی و اجرای این خط مشیها بر عهده مدیریت دولتی است. مدیریت دولتی همچنین حلقه پیوند مدیریت سیاسی با بخش خصوصی و بهطور کلی جامعه است.<ref>داناییفرد، چالشهای مدیریت دولتی در ایران، ۱–۲.</ref>.<ref>[[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== پیشینه == | |||
مدیریت پیشینهای به درازای [[حیات اجتماعی]] [[بشر]] دارد و نخستین اندیشههای [[مدیریتی]] از زمانی شکل گرفت که [[انسانها]] [[زندگی اجتماعی]] خود را در قالب گروههای [[اجتماعی]] سامان دادند و [[تصمیم]] گرفتند به هدفهای گروهی دست پیدا کنند.<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۷.</ref> بهتدریج [[اندیشه]] مدیریت، [[ذهن]] متفکران اجتماعی را به خود مشغول کرد و از [[افلاطون]] تا [[ارسطو]] و [[فارابی]] و [[ابنسینا]] و [[خواجه نظامالملک]] در خصوص [[ضرورت]] مدیریت و شیوههای [[اداره جامعه]] ایدهپردازی کردند.<ref>تقوی دامغانی، نگرشی بر مدیریت اسلامی، ۲۸–۴۰.</ref> | |||
پس از [[انقلاب]] صنعتی و گذر از [[تولید]] سنتی، فردریک تیلور پدر مدیریت [[علمی]]، نخستین گامها را برای نظریهپردازی علم مدیریت برداشت.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۷۲۵.</ref> او با تکیه بر روشهای [[علمی]]، [[کارگران]] را همچون ماشین میدانست که برای افزایش بازدهی آنان باید از طریق [[نظارت]] دقیق و جبران هزینههای [[اقتصادی]] [[اقدام]] کرد.<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۹؛ ساروخانی، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ۶۶۳.</ref> پس از آن نظریههای مختلفی در [[علم]] [[مدیریت]] پدید آمد<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۲۰–۲۳.</ref> که باعث [[تحول]] عمیق در این عرصه شد. نظریه دیگر را که به [[تئوری]] [[روابط انسانی]] [[شهرت]] دارد، التون مییو ارائه کرد. این نظریه [[اثبات]] کرد نباید با کارگران مانند ماشین برخورد کرد، بلکه باید به [[نیازهای انسانی]]، [[روحی]] و [[روانی]] آنان توجه کرد تا [[تولید]] و بهرهوری بیشتر شود.<ref>نبوی، مدیریت اسلامی، ۲۵.</ref> آخرین نظریه دراینباره نظریه نگرش «سیستمی» است که امروزه بیشتر به آن توجه میشود و بر اساس آن، [[سازمان]] به صورت یک [[نظام]] و پیکر واحد در نظر گرفته میشود که دربارهٔ مسائل و برنامههای آن باید از ابعاد مختلف و در [[ارتباط]] با دیگر اجزای [[جامعه]] [[تصمیمگیری]] کرد.<ref>دفت، تئوری و طراحی سازمان، ۱/۲۲–۲۷.</ref> در [[ایران]] نخستین اندیشههای مدیریت را باید در [[اندیشه]] متفکرانی چون [[فارابی]]، ابنسینا و خواجهنظامالملک جستجو کرد. فارابی [[مدینه فاضله]] را [[کاملترین]] شکل جامعه میدانست که در آن [[مردم]] برای رسیدن به [[سعادت]]، در امور مختلف با همدیگر [[همکاری]] و [[تعاون]] دارند و [[رهبری]] [[شایسته]] که بر انجام [[وظایف]] اعضا نظارت دارد، آن را اداره میکند.<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۱۲–۱۲۶.</ref> خواجهنظامالملک نیز به دلیل حضور در دربار ملکشاه سلجوقی در نقش [[وزارت]]، دارای تجربهای [[قوی]] در مدیریت بود و در کتاب مشهور [[سیر الملوک]] به بیان وظایف مدیران، شیوههای [[گزینش]] مأموران، نظارت [[مدیر]]، [[روابط]] [[رهبر]] و مردم و مانند آن پرداختهاست.<ref>خواجهنظامالملک، سیر الملوک (سیاستنامه)، ۱۲–۱۸۶.</ref> | |||
افزون بر این، در [[حکمت اسلامی]] در بخش [[حکمت عملی]]، بر مباحث مدیریت [[امور جامعه]] در قالب [[تدبیر]] [[خانواده]] و [[سیاست]] مُدن ([[شهرها]]) تأکید شدهاست.<ref>ابنسینا، الهیات دانشنامه علائی، ۲–۳؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۲–۳.</ref> در [[فقه اسلامی]] نیز با بیان [[قواعد]] و [[احکام]] [[اداره جامعه]]، [[روابط]] با [[بیگانگان]] در حوزه [[مدیریت]] [[سیاسی]]، [[حقوق]] و [[وظایف]] [[مکلفان]]، [[وجوب عدل]] و [[احسان]] در [[روابط اجتماعی]]، [[احکام]] و قواعد [[اقتصادی]] و [[عبادی]]، به [[مدیریت جامعه]] در ابعاد مختلف آن توجه ویژه شدهاست.<ref>بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۱/۱۸۷، ۲۱۱ و ۲۴۹.</ref> [[امام خمینی]] که بیشتر [[احکام اسلام]] را سیاسی و [[اجتماعی]] میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.</ref> [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[دینی]] [[جامعه]] را [[بدیهی]] و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را نخستین [[سرپرست]] [[جامعه اسلامی]] میشمرد که از مدیریت جامعه پس از خود نیز [[غافل]] نبودهاست.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۹–۲۱.</ref> ایشان بحث مدیریت و [[رهبری دینی]] جامعه را در [[کتاب البیع]] و سلسله مباحث [[ولایت فقیه]] و همچنین سخنرانیها و نوشتههای خود در طول دوران [[مبارزه]] و [[تشکیل حکومت]] مطرح کرده است.<ref>[[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== جایگاه مدیریت == | |||
نخستین [[مدیران جامعه]] چنانکه [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} اشاره کردهاست، [[پیامبران الهی]]{{ع}} بودهاند که از طرف [[خداوند]] برای شکوفا کردن درون مایههای [[عقل]] بشری و [[نجات]] [[انسانها]] از [[گمراهی]] فرستاده شدند.<ref>نهج البلاغه، خ۱، ۱۵.</ref> در منابع و متون [[اسلامی]]، موضوع مدیریت، یکی از [[شئون]] اساسی جامعه معرفی و به آن توجه ویژهای شدهاست. در [[آیات قرآن کریم]]، [[آفرینش]] و [[تدبیر امور جهان]] به خداوند نسبت داده شده {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ}}<ref>«بگو چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میرساند یا کیست که بر گوش و دیدگان (شما) چیرگی دارد و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد و چه کسی امر (آفرینش) را کارسازی میکند؟ خواهند گفت: خداوند؛ بگو پس آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۳۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز میپوشاند -که آن را شتابان میجوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.</ref> و نیز به فرشتگانی که [[تدبیر]] [[نظام آفرینش]] را بر عهده دارند، [[سوگند]] یاد شده است {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا}}<ref>«آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.</ref> همچنین اشاره به [[انتخاب]] [[هارون]]{{ع}} به [[جانشینی]] [[حضرت موسی]]{{ع}} {{متن قرآن|وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref> و برتر دانستن [[پیامبر خاتم]]{{صل}} به عنوان [[مدیر]] جامعه اسلامی بر دیگر [[مسلمانان]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا }}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> و [[دستور خداوند]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای معرفی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای جانشینی {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> <ref>قمی، تفسیر القمی، ۱/۱۷۱–۱۷۵.</ref> دلالت بر اهمیت مدیریت و سرپرستی جامعه در پیشبرد امر [[دین]] و دنیای انسانها دارد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳–۱۱۵.</ref> | |||
بنابر [[آموزههای قرآن]]، [[امانت]] در معنایی عام که شامل [[رهبری]] و [[مدیریت]] هم میشود باید به کسانی که [[شایستگی]] آن را دارند، سپرده شود {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> <ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۴/۳۸۵.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} نیز از نداشتن مدیریت و [[تدبیر]] صحیح در امور برای [[امت]] خود ابراز [[نگرانی]] کردهاست.<ref>احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۳۹.</ref> [[امام علی]]{{ع}} ضمن امانت دانستن آن،<ref>نهج البلاغه، ن۵، ۳۷۹.</ref> در بیان اصل نیاز [[جامعه]] به [[رهبری]] و مدیریت، بر [[ضرورت]] وجود [[حاکم]] و [[مدیر]] ـ [[نیکوکار]] یا [[بدکار]] ـ برای [[اداره جامعه]] تأکید کرده است.<ref>نهجالبلاغه، خ۴۰، ۶۱.</ref> امامصادق{{ع}} ساماندهی [[امور دنیا]] و [[آخرت]] هر جامعهای را وابسته به وجود عالم [[پرهیزگار]]، حاکم و مدیر [[خیرخواه]] و [[پزشک]] [[توانمند]] دانستهاست که بدون آنان جامعه دچار [[سقوط]] و [[شکست]] خواهد شد.<ref>ابنشعبه، تحف العقول، ۳۲۱.</ref> [[امام رضا]]{{ع}} نیز بقای [[جوامع]] را در گرو وجود حاکمانی دانسته که امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] را تدبیر کنند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۲۳/۳۲.</ref> | |||
به صورت خاص، بزرگترین و [[برترین]] منشور [[حکومتداری]] و [[مدیریتی]] [[اسلام]]، در قالب [[نامه]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به [[مالک اشتر]] ارائه شدهاست. در این نامه علاوه بر یادآوری [[وظایف]] و مسئولیتهای [[کارگزاران]] و مدیران، بر ضرورتِ داشتنِ برنامه برای انجام صحیح امور، [[شناسایی]] افراد لایق و [[متعهد]] برای سپردن [[کارها]] به آنان، بهکارگماریِ درست افراد در جای مناسب و مطابق توان و شایستگی آنان، یادآوری وظایف و مسئولیتهای آنان در قبال مردم، [[نظارت]] بهموقع و درست بر انجام [[وظایف کارگزاران]] و کارکنان و [[آمادگی]] در برابر [[حمله]] [[دشمنان]] تأکید شدهاست.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۲–۴۵۶.</ref>.<ref>[[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== ارزیابی مدیریت مدرن == | |||
[[هدف]] [[مدیریت اسلامی]] از نظر [[امام خمینی]]، فراهم آوردن زمینههای پیوند میان [[خلق]] و [[خالق]] و [[هدایت]] [[انسان]] به سوی تعالی و [[سعادت]] است؛ زیرا از نظر ایشان، از یک سو، حقیقتِ [[علم]]، مجرّد از ماده است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵.</ref> و از سوی دیگر، [[انسان]] میخواهد به [[حق]] مطلق برسد تا فانی در [[خدا]] شود؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۳.</ref> بنابراین [[مدیریت]] در جایگاه یک [[دانش]] یا [[اندیشه]]، نمیتواند تنها به ساماندادن [[امور مادی]] [[انسان]] بپردازد، بلکه باید زمینههای [[رشد]] و [[کمال معنوی]] [[انسانها]] را برای پیوستن به [[حق]] مطلق فراهم سازد و به اصلاحِ رابطه [[انسان]] و [[خدا]] [[همت]] گمارد. بر این اساس، از نگاه [[امام خمینی]] مشکل اصلی مکتبهای [[مدیریتی]] و [[حکومتی]] امروز آن است که تنها به بعد مادی [[حیات آدمی]] توجه میکنند و از توجه به دیگر ابعاد وجودی او ازجمله توجه به [[معنویات]] و رشد و [[تربیت]] انسان که [[هدف اصلی بعثت]] [[انبیای الهی]]{{ع}} است، [[غفلت]] میورزند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۱۹–۲۲۰؛ ۴/۱۷۷ و ۷/۱۸۹–۱۹۱، ۴۱۴.</ref> از اینرو برخلاف مکتبهای [[غربی]] که به [[اداره جامعه]] همانند اداره کارخانه مینگرند و تنها به ظاهر [[عالم طبیعت]] و بعد مادی وجود انسان توجه میکنند،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۱۰ و ۸/۱۰۸.</ref> اصلیترین ویژگی نگرش مدیریتی امام خمینی، توجه به معنویات و [[ارزشهای الهی]] و [[جلب رضایت الهی]] در مدیریت است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۸–۹ و ۲۰/۳۴۱.</ref>.<ref>[[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== مدیریت کارآمد و شاخصهای آن == | |||
امام خمینی موضوع اساسی در مدیریت [[کشور]] را توجه و [[خدمت]] به [[محرومان]] و [[حفظ منافع]] آنان و گسترش مشارکت عمومی [[مستضعفان]] در تمامی عرصههای [[جامعه]] و [[پرهیز]] از [[تجملگرایی]] و دوری از زرق و برق [[دنیا]] میدانست؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰–۳۴۲.</ref> زیرا توجه به طبقات [[ضعیف]] و [[مستضعف]] و خدمت به آنان برای [[رضایت خداوند]]، [[برترین]] [[عبادت]] و محل کار آنان [[عبادتگاه]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۳۲.</ref> از نظر ایشان [[میزان]] در سنجش مدیریت، خدمت است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۵.</ref> و مدیران باید با اتکا به [[قدرت خداوند]]، برای [[قطع وابستگی به بیگانگان]] تلاش کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۸۲.</ref> بر این اساس ویژگیهای [[مدیر]] و [[مسئول]] عبارت است از: فعال، خدمتگزار و فهیمبودن و برخورداری از [[شایستگی]]، کار برای خدا، [[تعهد به اسلام]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۹۴ و ۱۹/۳۶۷–۳۶۸.</ref>[[شجاعت]] در حل مسائل و [[مشکلات]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۵۱.</ref> دارای سابقه [[اسلامی]] و [[مؤمن]] به [[انقلاب]] و ارزشهای انقلابی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۵ و ۱۴/۲۴۳، ۳۲۳.</ref> [[سادهزیستی]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۲۲–۱۲۳.</ref> [[احساس]] تعلق به [[کشور]] و [[مردم]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲۱.</ref> توجه به [[تخصص]] و [[تعهد]] در بهکارگیری [[نیروی انسانی]] مورد نیاز دستگاهها،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.</ref> [[عزتمندی]] و نداشتن [[ترس]] در برابر [[بیگانگان]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰.</ref> و بیتوجهی به [[مقام]] و موقعیت [[دنیا]].<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۱.</ref>.<ref>[[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== [[نقد]] [[مدیریت]] و مدیران در [[رژیم پهلوی]] == | |||
به [[باور]] [[امام خمینی]] مدیریت در رژیم پهلوی کارآمد نبود و مدیران و [[کارگزاران]] اصلی این [[رژیم]] به سبب تعلق به طبقه اعیان و اشراف نمیتوانستند از وضعیت قشر [[ضعیف]] [[جامعه]] اطلاع پیدا کنند و میان آنان و مردم، شکاف عمیق وجود داشت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۴۲–۴۴۴ و ۱۸/۲۷.</ref> به همین دلیل [[شناخت]] و احساس درد [[محرومان]] برای آنان معنا نداشت و برای رسیدگی به امور مردم و ایجاد تسهیلات و [[رفاه]] برای آنان بهویژه طبقه [[محروم]]، چارهاندیشی نمیکردند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۷–۲۸.</ref> و در مقابل، از [[قدرت]] [[مدیریت خود]] برای [[غارت]] و [[چپاول]] [[بیتالمال]] و صرف آن در جهت هوا و هوسهای خود و خانوادههای خود بهره میبردند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۲۱.</ref> آنان به [[رأی]] و نظر مردم بیتوجه بودند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۳ و ۴/۲۰۵–۲۰۷.</ref> و در جهت [[وابستگی]] هرچه بیشتر کشور به بیگانگان<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۶۹، ۱۳۳ و ۱۳/۴۹۹.</ref> و رواج [[فساد]] در جامعه بهویژه میان [[جوانان]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۵؛ ۱۱/۴۲۹ و ۱۲/۲۶.</ref> گام برمیداشتند.<ref>محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم، مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== [[آسیبشناسی]] مدیریت == | |||
در کنار خدمات و مزایایی که مدیریت برای اداره و بهبود [[نظام جامعه]] ایفا میکند، از برخی آسیبها و مشکلات آن نیز نباید [[غافل]] بود. برخی از مهمترین آسیبهای [[مدیریت]] در [[نظام اسلامی]] از نگاه [[امام خمینی]] از این قرار است: | |||
# '''نپذیرفتن [[مسئولیت]]:''' از نگاه امام خمینی نپذیرفتن مسئولیت با وجود [[لیاقت]] و [[شایستگی]]، به منزله پشتکردن به [[خدا]] و [[خلق]] خداست، مگر اینکه افرادی همتراز یا بهتر در [[جامعه]] وجود داشته باشند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.</ref> از اینرو، شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیتهای مهم در حالیکه فرد توان مدیریت و [[تدبیر]] [[امور جامعه]] را دارد، موجب میشود تا افراد با [[توانایی]] و [[تعهد]] کمتر در مسئولیتهای سنگین به کار گماشته شوند و [[بدیهی]] است خسارت این نوع [[مسئولیتها]] برای جامعه غیرقابل جبران خواهد بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.</ref> | |||
# '''[[ضعف]] [[فکر]] و عمل:''' یکی از آسیبهای مهم مدیریت، رخنه کردن ضعف در [[اندیشه]] و عمل مدیران و [[کارگزاران]] است. امام خمینی [[معتقد]] بود اگر از این ناحیه، ضرری به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] وارد شود، گناهی [[عظیم]] شمرده میشود و [[عذاب]] دردناک [[الهی]] را به دنبال خواهد داشت و چنین مدیرانی باید بدون جوسازی و [[مقاومت]]، کنار بروند و جای خود را به افراد [[شایسته]] بدهند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.</ref> | |||
# '''دخالت [[خواستهها]] و [[منافع شخصی]]:''' از نگاه امام خمینی مدیران در [[انتخاب]] همکاران خود باید به تعهد و توان [[خدمت به مردم]] توجه کنند، نه به [[دوستی]] و آشنایی و سفارشهای بیمنطق که این امر موجب ناکامی در [[خدمت]] به [[کشور]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.</ref> و بیتوجهی به لیاقتها و [[شایستگیها]] در واگذاری پستها و انتخاب همکاران، کاری [[شیطانی]] است و با معیارهای [[اسلامی]] سازگاری ندارد؛ زیرا در اسلام، تعهد و توان خدمت و اداره کشور، شرط واگذاری مسئولیت است و [[تأمین منافع]] اشخاص و گروهها موضوعیت ندارد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۷–۳۶۸.</ref> | |||
# '''فاصله گرفتن از [[مردم]]:''' از نظر امام خمینی رابطه میان [[حکومت]] و [[ملت]] در نظام اسلامی بر اساس [[محبت]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۳۳.</ref> و بدون [[همراهی]] ملت، [[دولت]] نمیتواند هیچ کاری انجام دهد؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۷.</ref> از اینرو ایشان فاصلهگرفتن از [[مردم]] را باعث راندن [[مسئولان]] و مدیران میدانست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۵۲–۴۵۳.</ref> و بر [[ضرورت]] [[قدردانی]] از مردم و توجه به [[مشکلات]] آنان و ایجاد رابطه دوسویه مردم و مسئولان توصیه میکرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۲.</ref> | |||
# '''[[قوانین]] [[دست]] و پاگیر [[اداری]]:''' اگرچه قوانین و ضوابط سازمانی برای آسان کردن امور و تعریف مجرای درست برای انجام [[کارها]] وضع میشوند، این قوانین و مقررات نباید تبدیل به ابزاری برای [[سستی]] در انجام [[وظایف]] و نادیده گرفتن [[حقوق مردم]] شوند. [[امام خمینی]] ابراز [[نگرانی]] میکرد که مجریان [[ناصالح]]، بر خلاف مقررات یا با کاغذبازی و پیچوخمهایی که به آن [[عادت]] کردهاند، قوانین پیشرفته و مفید را دگرگون کنند یا عمداً اسباب نگرانی و [[نارضایتی مردم]] را فراهم کنند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۶.</ref> یا به بهانههای غیر منطقی و مقررات غیر ضروری، انجام امور مهم و ضروری را به تأخیر بیندازند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۵–۲۰۶.</ref>.<ref>[[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== [[مدیریت]] [[روحانیت]] == | |||
جایگاه ممتاز روحانیت در [[هدایت]] و [[رشد معنوی]] [[جامعه]] ایجاب میکند تا به جنبه الگویی و سرمشقبودن آنان برای دیگران، با حساسیت بیشتری نگریسته شود؛ چنانکه امام خمینی نیز اشاره کردهاست، برخلاف دیدگاه کسانی که روحانیت را از دخالت در [[سیاست]] و مدیریت [[کشور]] برحذر میداشتند و جوهر [[دین]] و [[دینداری]] را مغایر با سیاست میدانستند،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۷۷–۱۷۸ و ۱۳/۱۱–۱۲.</ref> از نگاه ایشان، ورود روحانیت در مسائل [[سیاسی]] موجب میشود تا [[قدرت]] و توان روحانیت [[اسلام]] که [[نگهبانان]] شریعتاند، در اداره کشور به نمایش گذاشته شود؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۶.</ref> از اینرو ایشان بر این [[باور]] بود که روحانیت علاوه بر [[فراست]]، [[زیرکی]]، [[زهد]]، [[تقوا]] و [[وظیفه]] هدایت جامعه، باید [[مدیر]] و [[مدبّر]] نیز باشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref> | |||
دیدگاه امام خمینی دربارهٔ حضور روحانیت در سمتهای اجرایی، با پیش و آغاز [[پیروزی انقلاب اسلامی]] تا حدودی متفاوت بود و ایشان در گذشته [[معتقد]] بود [[روحانیت]] در [[نظام جمهوری اسلامی]] هیچ [[منصب حکومتی]] را اشغال نخواهد کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۷۲ و ۴۸۲.</ref> و آنان نقش [[هدایت]] مجریان امور را ایفا خواهند کرد؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰ و ۵/۳۸۶.</ref> زیرا [[وظیفه]] [[روحانیون]] [[ارشاد]] [[دولتها]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۷۲.</ref> و [[نظارت]] بر [[قوانین]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۸۲.</ref> است. ایشان حتی دربارهٔ خود اعلام کرد بنای دخالت مستقیم در امور را نداشته و با [[تأسیس حکومت]] به هدایت و ارشاد آن خواهد پرداخت<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۲۲ و ۱۳۷.</ref> عزیمت [[امام خمینی]] به [[شهر قم]] (۱۰/۱۲/۱۳۵۷) کمتر از یک ماه پس از ورود به [[کشور]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۷.</ref> سپردن [[دولت]] موقت به [[مهدی]] بازرگان و وزرای غیر [[روحانی]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۴ و ۶/۲۱۳.</ref> [[مخالفت]] جدی با [[ریاست جمهوری]] [[روحانیان]]<ref>مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۴۲۴.</ref> و در نهایت ریاست جمهوری [[سید ابوالحسن بنی صدر]]<ref>انقلاب اسلامی، روزنامه، ۱.</ref> و [[حمایت]] اولیه ایشان از وی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۵ و ۱۳/۹۴، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۴۱.</ref> نشان از [[پایبندی]] ایشان به این [[سیاست]] در اوائل [[انقلاب]] دارد؛ اما [[تجربه]] دولت موقت و عملکرد بنیصدر و [[عزل]] او از ریاست جمهوری و مجموعه قضایای دو سال نخست [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، نگاه ایشان را [[تغییر]] داد. | |||
امام خمینی با [[اذعان]] به اینکه از [[زمان]] اقامت در [[نجف]] بر این [[اعتقاد]] بوده که روحانیون در [[مناصب]] اجرایی قرار نگیرند، آن را مشروط به آن دانست که افراد متعهدی باشند که بتوانند [[کارها]] را بر اساس [[موازین اسلامی]] اداره کنند ولی در زمانی که افراد [[متعهد]] نباشند، یا نتوانند یا نخواهند بر اساس موازین اسلامی عمل کنند، روحانیون نباید خود را کنار بکشند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۳.</ref> ایشان با تأکید بر اینکه هر کس بفهمد [[اشتباه]] کردهاست باید به اشتباه خود اعتراف و از آن بر گردد، به اشتباه خود در این نظر [[اقرار]] کردهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۱.</ref> ایشان با تصریح به اینکه روحانیون نباید موضع قبلی ایشان را دایمی تلقی کنند، خاطرنشان کرد که پیش از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] [[فکر]] میکردهاست از میان غیر [[روحانیون]] افراد متدینی هستند که بتوانند [[کشور]] را آن گونه که [[خدا]] میخواهد و بر اساس اهدافی که [[مردم]] برای آن [[شهید]] دادهاند، اداره کنند اما در [[تجربه]] اداره کشور به این نتیجه رسیدهاست که [[اشتباه]] میکرده و اگر روحانیون کنار بکشند، کشور به حلقوم [[آمریکا]] و شوروی میافتد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۵۰.</ref> از نظر ایشان برخی افراد با اینکه [[متدین]] و خوب بودهاند، نتوانستهاند اهداف مورد نظر ایشان را که [[استقلال کشور]] بودهاست پیگیری کنند، چنانکه برخی نیز خود را به عنوان افراد خوب جا زده و [[مناصب]] [[حکومتی]] را اشغال کردهاند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۵۰.</ref> در عین حال ایشان ابراز داشت، اینبار هم اصراری بر نظر خود ندارد و هر وقت به این نتیجه برسد که از غیر روحانیون کسانی میتوانند کشور را آن گونه که [[خداوند تعالی]] [[راضی]] است، اداره کنند، روحانیون به [[شغل]] اصلی خود که [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] و [[نظارت]] بر امور است بر میگردند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۵۰.</ref> البته ایشان تأکید داشت اکنون که [[حکومت اسلامی]] در قالب [[نظام جمهوری اسلامی]]، ظهور و بروز پیدا کردهاست و با [[مدیریت]] [[روحانیت]] اداره میشود، [[روحانیان]] باید به رعایت [[شئون]] [[اسلامی]] و [[حفظ]] و [[مراقبت]] از خود توجه بیشتری کنند و متوجه باشند که هر گونه [[غفلت]] و بیتوجهی، منجر به صدمه واردشدن به حیثیت و موقعیت [[اسلام]] خواهد شد که غیرقابل جبران است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۷۵.</ref>.<ref>[[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== مدیریت [[امام خمینی]] == | |||
[[سیره عملی امام]] خمینی در مدیریت در دوره [[رهبری]] خود، [[گواه]] روشنی بر توان ایشان در مدیریت امور کشور بودهاست: | |||
# '''مدیریت در [[رفتار]]:''' برای مدیریت، دستکم پنج [[وظیفه]] اصلی بیان شده است: | |||
##[[برنامهریزی]]: ترسیم [[آینده]] [[سازمان]]، [[پیشبینی]] امکانات مورد نیاز و تعیین راههای تحقق اهداف؛<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۷۷.</ref> | |||
##[[سازماندهی]]: تعیین صریح [[وظایف]] و [[اختیارات]] و برقراری [[هماهنگی]] میان [[مشاغل]] مختلف در [[سازمان]]<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۷۹.</ref> | |||
##بهکارگماری [[نیروی انسانی]]: [[شناخت]] و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز بر اساس ساخت سازمان؛ | |||
##[[رهبری]]: [[برانگیختن]] و [[هدایت]] افراد برای پیشبرد و تحقق اهداف سازمان<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۸۱.</ref> | |||
##[[نظارت]]: سنجش و [[اصلاح]] عملکرد به منظور [[اطمینان]] از تحقق درست اهداف پیشبینی شده<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۸۲.</ref> با ملاحظه [[رفتار]] و [[اندیشه]] [[امام خمینی]] در زمینه [[مدیریت]]، میتوان به این [[واقعیت]] پی برد که ایشان با وظایف مدیریت بهخوبی آشنا بود و همزمان با رعایت همه آنها، همه توان خود را به کار میگرفت. داشتن برنامه و [[هدف]] در [[کارها]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۱–۱۲۲، ۱۲۹ و ۲۱/۹۱، ۱۵۸.</ref> [[خدمت]] به [[ملت]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۵.</ref> و [[محرومان]] [[جامعه]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۲۲</ref> نیازشناسی و اولویتگذاری،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۹–۱۵۱ و ۲۱/۲۳۳.</ref> [[سازماندهی]] و [[ایجاد تشکیلات]] مناسب،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۸۵، ۳۶۴–۳۶۵ و ۱۲/۱۶۴.</ref> [[انتخاب]] افراد [[شایسته]] برای واگذاری پستهای مهم،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۷۱؛ ۱۰/۵۲۴ و ۱۶/۳۷۱، ۴۷۵.</ref> تقسیم وظایف و جلوگیری از دخالت دستگاهها در حوزه [[مأموریت]] یکدیگر،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۶۲، ۱۳۵ و ۱۵/۲۶۹.</ref> واگذاری اختیارات و دخالتنکردن در امور دستگاههای اجرایی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۵، ۲۶۳؛ ۱۴/۷۵ و ۲۱/۶۴.</ref> و در نهایت نظارت دقیق بر انجام وظایف [[مسئولان]] و دستگاهها و افراد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۲۱؛ ۱۰/۳۱۱؛ ۱۲/۴۳۹–۴۴۰ و ۱۵/۴۳۶.</ref> شواهد روشنی بر اِشراف امام خمینی بر وظایف مدیریت و بهکارگیری بههنگام آنهاست. | |||
# '''[[احساس]] [[دَین]] به [[مردم]]:''' امام خمینی از ابراز [[احساسات مردم]] و [[جوانان]] نه تنها گرفتار [[غرور]] و [[خودپسندی]] نمیشد، بلکه [[تکلیف]] خود را زیادتر میدید و آن را برای خود و دیگر مسئولان [[نظام]] به منزله نعمتی میدانست که نمیتوان از عهده [[شکر]] آن برآمد؛ از اینرو [[معتقد]] بود مدیران و مسئولان، موقعیت و [[منزلت]] خود را مدیون مردماند و همه باید در ادای دَین خود به مردم تلاش کنند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۴–۵۵.</ref> به همین جهت برخی از تحلیلگران معتقدند از عوامل [[موفقیت]] [[امام خمینی]] در [[رهبری جامعه]]، [[محبت]] و علاقه [[قلبی]] و متقابل میان ایشان و [[مردم]] بود.<ref>عابدی جعفری، رهبری و مدیریت امام خمینی، ۷ و ۳۳.</ref> | |||
# [[مشورت]] در امور: امام خمینی برای [[اصلاح امور]] [[کشور]]، [[مسئولان]] را به مشورت در [[کارها]] توصیه میکرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۰ و ۲۱/۶۴.</ref> خود ایشان هم در موضوعات مهم با مسئولان کشوری و لشکری و حتی در [[نوشتن]] [[نامهها]] و [[مکاتبات]] [[اداری]] پیش از انتشار، با اطرافیان بهویژه اعضای دفتر مشورت میکرد و از نظرهای اصلاحی [[خبرگان]] و کارشناسان بهره میگرفت و آنان را به تذکردادن به خودش [[تشویق]] میکرد؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۶–۵۱۷ و ۲۰/۴۴۲–۴۴۳.</ref> به همین جهت ایشان پیش از آنکه یک «[[مدیر]]» باشد، در نقش یک «[[رهبر]]» ظاهر شد.<ref>عابدی جعفری، رهبری و مدیریت امام خمینی، ۳۱–۳۲.</ref> | |||
# '''نکوداشت مدیران [[شایسته]]:''' امام خمینی در کنار [[تذکر]] و [[سختگیری]] بر مدیران در یادآوری [[وظایف]] خطیر آنان و تأکید بر انجام صحیح آن، به همان نسبت در دوره [[رهبری]] خود از برخی مدیران به دلیل [[لیاقت]]، [[تعهد]]، تدین،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۸–۵۱۹ و ۲۱/۲۰، ۱۴۲.</ref> صلاحیت [[اخلاقی]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۶.</ref> [[حسن تدبیر]]، کفایت، [[وثاقت]]، [[امانت]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۷۱.</ref> و مانند آن به [[نیکی]] یاد کرد و آنان را به دلیل برخورداری از این [[خصلتهای پسندیده]] ستود. | |||
# '''تبدیل [[تهدیدها]] به [[فرصت]]:''' از ویژگیهای [[مدیریتی]] امام خمینی باید به تصمیمگیریهای مهم ایشان در شرایط خاص همچون [[تسخیر]] لانه [[جاسوسی]] [[آمریکا]] به دست [[دانشجویان]] پیرو خط [[امام]]، [[شهادت]] [[یاران]] نزدیک به دست افراد و گروههای مخالف و [[منحرف]] در آغاز [[انقلاب]] و [[تصمیم]] بهموقع ایشان در پایاندادن به [[جنگ]] تحمیلی اشاره کرد که [[تصمیمگیری]] بههنگامِ ایشان در شرایط [[بحرانی]]، توانست تهدیدهای جدی برای کشور را به فرصت تبدیل کند<ref>عابدی جعفری، رهبری و مدیریت امام خمینی، ۳۶–۴۰.</ref>.<ref>[[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.</ref> | |||
== تعریف [[مدیریت]] == | |||
برای مدیریت تعاریف بسیاری از سوی [[صاحبنظران]] مطرح شده است در یکی از آنها، مدیریت، مجموعهای از فعالیتها (شامل [[برنامهریزی]]، [[تصمیمگیری]]، [[سازماندهی]]، [[رهبری]] و کنترل) بر روی منابع سازمانی ([[انسانی]]، [[مالی]]، فیزیکی و اطلاعات) با [[هدف]] دستیابی به مقاصد [[سازمان]] به شیوه کارا و اثر بخش، تعریف شده است<ref>Griffin، Ricky. W '' Managenent '' P.۵.</ref>. در تعریف دیگری فرآیند برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل استفاده از منابع به منظور انجام اهداف عملکردی مدیریت شناخته شده است<ref>Schermerhorn، John R '' Managenent '' P.۲۰.</ref>. برخی نیز مدیریت را [[هنر]] انجام دادن [[کارها]] به وسیله دیگران<ref>Stoner، James & Edward Freeman '' Managenent '' P.۶.</ref> میدانند. | |||
با استفاده از تعاریف ارائه شده میتوان تعریف نسبتاً جامع زیر را ارائه داد: مدیریت [[دانش]] و هنر بهکارگیری منابع سازمانی (انسانی، مالی، فیزیکی و اطلاعاتی) برای دستیابی به [[اهداف]] سازمان به شیوه مطلوب میباشد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۲.</ref> | با استفاده از تعاریف ارائه شده میتوان تعریف نسبتاً جامع زیر را ارائه داد: مدیریت [[دانش]] و هنر بهکارگیری منابع سازمانی (انسانی، مالی، فیزیکی و اطلاعاتی) برای دستیابی به [[اهداف]] سازمان به شیوه مطلوب میباشد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۲.</ref> | ||
==تعریف مدیریت [[اسلامی]]== | == تعریف مدیریت [[اسلامی]] == | ||
دستیابی به تعریف مدیریت اسلامی نیاز به تحقیق جدی دارد و پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته هنوز در تعریف مدیریت اسلامی به قدر مشترکی منتهی نشدهاند. بنابراین ادعای ارائه تعریف شاید قدری سادهاندیشی باشد ولی در عین حال میتوان با افزودن دو قید به تعریف مدیریت، برداشت تعریفگونهای از مدیریت اسلامی را به شرح زیر ارائه کرد: [[شیوه]] بهکارگیری منابع انسانی و امکانات مادی، برگرفته از [[آموزههای اسلامی]] برای نیل به اهدافی که متأثر از [[نظام ارزشی اسلام]] است<ref>پیروز و همکاران، مدیریت در اسلام، ص۱۱.</ref>. | دستیابی به تعریف مدیریت اسلامی نیاز به تحقیق جدی دارد و پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته هنوز در تعریف مدیریت اسلامی به قدر مشترکی منتهی نشدهاند. بنابراین ادعای ارائه تعریف شاید قدری سادهاندیشی باشد ولی در عین حال میتوان با افزودن دو قید به تعریف مدیریت، برداشت تعریفگونهای از مدیریت اسلامی را به شرح زیر ارائه کرد: [[شیوه]] بهکارگیری منابع انسانی و امکانات مادی، برگرفته از [[آموزههای اسلامی]] برای نیل به اهدافی که متأثر از [[نظام ارزشی اسلام]] است<ref>پیروز و همکاران، مدیریت در اسلام، ص۱۱.</ref>. | ||
بهکارگیری منابع انسانی باید مبتنی بر آموزههای اسلامی باشد. برای مثال [[اسلام]] میگوید قبل از بهکارگیری [[انسان]] و [[اجیر]] کردن وی، اجرتش را مشخص نمایید. یا آنکه قبل از آنکه عرق کارگر خشک شود مزدش را بپردازید یا در پرداخت [[حقوق]] به اجیر، کوتاهی و تعلل نکنید؛ به او [[ظلم]] نکنید؛ مورد [[بیاحترامی]] قرار ندهید؛ کرامتش را [[حفظ]] نمایید؛ با او کریمانه [[رفتار]] کنید و... | بهکارگیری منابع انسانی باید مبتنی بر آموزههای اسلامی باشد. برای مثال [[اسلام]] میگوید قبل از بهکارگیری [[انسان]] و [[اجیر]] کردن وی، اجرتش را مشخص نمایید. یا آنکه قبل از آنکه عرق کارگر خشک شود مزدش را بپردازید یا در پرداخت [[حقوق]] به اجیر، کوتاهی و تعلل نکنید؛ به او [[ظلم]] نکنید؛ مورد [[بیاحترامی]] قرار ندهید؛ کرامتش را [[حفظ]] نمایید؛ با او کریمانه [[رفتار]] کنید و... | ||
خط ۱۸: | خط ۷۲: | ||
همچنین [[اسلام]] اجازه نمیدهد [[مدیریت]] [[انسانها]] با [[هدف]] رسیدن به امری [[نامشروع]] و [[ضد ارزش]] باشد. اسلام [[تولید]] شراب یا پرورش خوک را جایز نمیداند و در یک عبارت اهداف [[ضد]] ارزشی در مدیریت [[اسلامی]]، جایگاه ندارد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۲.</ref> | همچنین [[اسلام]] اجازه نمیدهد [[مدیریت]] [[انسانها]] با [[هدف]] رسیدن به امری [[نامشروع]] و [[ضد ارزش]] باشد. اسلام [[تولید]] شراب یا پرورش خوک را جایز نمیداند و در یک عبارت اهداف [[ضد]] ارزشی در مدیریت [[اسلامی]]، جایگاه ندارد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۲.</ref> | ||
==[[جایگاه ولایت فقیه]] در مدیریت [[امام]]== | == [[جایگاه ولایت فقیه]] در مدیریت [[امام]] == | ||
پیش از آنکه بحث از مدیریت [[امام خمینی]] مطرح شود باید جایگاه ولایت فقیه و [[اعتقاد]] به آن را در [[اطاعتپذیری]] [[پیروان]] مورد توجه قرار داد. [[اندیشمندان]] [[شیعی]] بر این باورند که در [[عصر غیبت]]، مدیریت و [[رهبری جامعه]] بر عهده [[فقهای عادل]] و [[آگاه به زمان]] است و چنانچه فقیهی جامعالشرایط به امر [[حکومت]] و مدیریت [[اقدام]] نمود بر فقهای دیگر است که از وی [[پیروی]] نموده و [[مردم]] را به پیروی از ایشان [[ترغیب]] سازند. خاطر نشان میگردد که امام خمینی فقیهی جامعالشرایط برای [[رهبری]] بودند که به [[حکم]] ادای [[تکلیف الهی]] بر انجام این مهم اقدام نموده و مدیریت و رهبری جامعه را بر عهده گرفتند. | پیش از آنکه بحث از مدیریت [[امام خمینی]] مطرح شود باید جایگاه ولایت فقیه و [[اعتقاد]] به آن را در [[اطاعتپذیری]] [[پیروان]] مورد توجه قرار داد. [[اندیشمندان]] [[شیعی]] بر این باورند که در [[عصر غیبت]]، مدیریت و [[رهبری جامعه]] بر عهده [[فقهای عادل]] و [[آگاه به زمان]] است و چنانچه فقیهی جامعالشرایط به امر [[حکومت]] و مدیریت [[اقدام]] نمود بر فقهای دیگر است که از وی [[پیروی]] نموده و [[مردم]] را به پیروی از ایشان [[ترغیب]] سازند. خاطر نشان میگردد که امام خمینی فقیهی جامعالشرایط برای [[رهبری]] بودند که به [[حکم]] ادای [[تکلیف الهی]] بر انجام این مهم اقدام نموده و مدیریت و رهبری جامعه را بر عهده گرفتند. | ||
بیشک [[اطاعت]] مردم از [[رهبر]] فرزانه [[انقلاب]] نمیتواند بیپشتوانه [[دینی]] باشد. مردم به دلیل آنکه امام خمینی [[مرجع تقلید]] دینی آنهاست و دارای [[ولایت]] فقیهانه است که اطاعت از او شرعاً لازم است، از او پیروی میکردند. بنابراین نمیتوان از عنصر اساسی ولایت در مدیریت و [[رهبری امام]] [[غفلت]] کرد و آن را در مدیریت امام، نادیده انگاشت؛ بلکه شاید بتوان عنصر اصلی در [[توفیق]] امام [[عزیز]] را، [[ولایتپذیری]] مردم و [[فرمانبری]] آنان دانست که آن هم به دلیل [[دینداری]] آنان است، [[اطاعت از امام]] خمینی با دینداری مردم عجین شده بود. آنها پیرو امام بودند زیرا امام را در کسوت [[رسول خدا]]{{صل}} و [[نائب عام]] [[امام زمان]]{{ع}} میدیدند. | بیشک [[اطاعت]] مردم از [[رهبر]] فرزانه [[انقلاب]] نمیتواند بیپشتوانه [[دینی]] باشد. مردم به دلیل آنکه امام خمینی [[مرجع تقلید]] دینی آنهاست و دارای [[ولایت]] فقیهانه است که اطاعت از او شرعاً لازم است، از او پیروی میکردند. بنابراین نمیتوان از عنصر اساسی ولایت در مدیریت و [[رهبری امام]] [[غفلت]] کرد و آن را در مدیریت امام، نادیده انگاشت؛ بلکه شاید بتوان عنصر اصلی در [[توفیق]] امام [[عزیز]] را، [[ولایتپذیری]] مردم و [[فرمانبری]] آنان دانست که آن هم به دلیل [[دینداری]] آنان است، [[اطاعت از امام]] خمینی با دینداری مردم عجین شده بود. آنها پیرو امام بودند زیرا امام را در کسوت [[رسول خدا]] {{صل}} و [[نائب عام]] [[امام زمان]] {{ع}} میدیدند. | ||
چنین رهبری در [[منصب]] [[ولیفقیه]] در هیچ یک از قرون گذشته نظیر ندارد و [[تاریخ شیعه]] غیر از [[دوران پیامبر]] و دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]] و مدت کوتاهی از [[امام مجتبی]]{{ع}}، [[فرمانده]] کل قوای [[عارف]] و [[حکیم]] و [[عاشق]] و [[الهی]] در [[دنیا]] سراغ ندارد، در هیچ جای دنیا، و نه در گذشته، [[نیروی نظامی]] سراغ نداریم که تحت [[فرماندهی]] [[انسانی]] [[معنوی]] و الهی و عارف و دارای رقیقترین [[احساسات]] بشری و در عین حال با [[قاطعیت]] و صلابتی که هیچ فرماندهی در دنیا از آن برخوردار نیست، به [[حراست]] و [[دفاع]] از [[ناموس]] و [[حیات]] شرافتمندانه [[ملت]] در مقابل [[تجاوزگران]] بپردازد. [[شور]] و حال [[سلحشوری]] و رزمندگی، [[شوق]] به [[جهاد]] و [[استقامت]] [[رزمندگان]] و [[فتوحات]] عظیمی که در [[نبرد با دشمنان]] [[اسلام]] به دست آوردهاند، بیشتر مرهون تأثیرات معجزهگون [[شخصیت معنوی]] | چنین رهبری در [[منصب]] [[ولیفقیه]] در هیچ یک از قرون گذشته نظیر ندارد و [[تاریخ شیعه]] غیر از [[دوران پیامبر]] و دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]] و مدت کوتاهی از [[امام مجتبی]] {{ع}}، [[فرمانده]] کل قوای [[عارف]] و [[حکیم]] و [[عاشق]] و [[الهی]] در [[دنیا]] سراغ ندارد، در هیچ جای دنیا، و نه در گذشته، [[نیروی نظامی]] سراغ نداریم که تحت [[فرماندهی]] [[انسانی]] [[معنوی]] و الهی و عارف و دارای رقیقترین [[احساسات]] بشری و در عین حال با [[قاطعیت]] و صلابتی که هیچ فرماندهی در دنیا از آن برخوردار نیست، به [[حراست]] و [[دفاع]] از [[ناموس]] و [[حیات]] شرافتمندانه [[ملت]] در مقابل [[تجاوزگران]] بپردازد. [[شور]] و حال [[سلحشوری]] و رزمندگی، [[شوق]] به [[جهاد]] و [[استقامت]] [[رزمندگان]] و [[فتوحات]] عظیمی که در [[نبرد با دشمنان]] [[اسلام]] به دست آوردهاند، بیشتر مرهون تأثیرات معجزهگون [[شخصیت معنوی]] حضرت امام در [[رهبری]] ایشان به ویژه هنگام [[دفاع مقدس]] است. | ||
با [[پیروزی انقلاب اسلامی]] و [[تشکیل حکومت]] [[جمهوری اسلامی]] برای نخستین بار [[نظریه ولایت فقیه]] عینیت یافت و [[امام خمینی]] بر مبنای اصل [[ولایت فقیه]] به [[اعمال]] [[ولایت]] پرداختند. ایشان در آستانه [[پیروزی انقلاب]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به هنگام تشکیل شورای [[انقلاب]] به این [[حق]] [[شرعی]] خود تصریح کرده و اعلام میکند که به موجب حق شرعی و بر اساس [[اعتماد]] [[اکثریت]] [[قاطع]] [[مردم ایران]] که نسبت به ایشان ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف ملت، شورای [[انقلاب اسلامی]] مرکب از افراد با صلاحیت و [[مسلمان]] [[متعهد]] و مورد [[وثوق]] موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۴۲۶.</ref>. | با [[پیروزی انقلاب اسلامی]] و [[تشکیل حکومت]] [[جمهوری اسلامی]] برای نخستین بار [[نظریه ولایت فقیه]] عینیت یافت و [[امام خمینی]] بر مبنای اصل [[ولایت فقیه]] به [[اعمال]] [[ولایت]] پرداختند. ایشان در آستانه [[پیروزی انقلاب]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به هنگام تشکیل شورای [[انقلاب]] به این [[حق]] [[شرعی]] خود تصریح کرده و اعلام میکند که به موجب حق شرعی و بر اساس [[اعتماد]] [[اکثریت]] [[قاطع]] [[مردم ایران]] که نسبت به ایشان ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف ملت، شورای [[انقلاب اسلامی]] مرکب از افراد با صلاحیت و [[مسلمان]] [[متعهد]] و مورد [[وثوق]] موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۴۲۶.</ref>. | ||
اگرچه پس از انقلاب، [[مقام ولایت]] [[فقیه]] رسماً بر عهده امام قرار گرفت، اما حضرت امام از مدتها قبل دارای چنین جایگاهی بود. ایشان از نخستین روزهایی که به طور خودجوش [[پرچم هدایت]] و رهبری [[امّت]] را به دوش گرفت و قدم در میدان [[مبارزه با طاغوت]] نهاد و [[محبوب]] [[دلها]] شد و هرچه در این راه جلوتر میرفت راه [[نفوذ]] در دلها را بیشتر میپیمود و حتی در سالهای [[تبعید]] و دوری از [[وطن]] به گونهای [[معجزه]] آسا، [[اختیار]] میلیونها [[دل]] را در دست داشت و آنها را [[رهبری]] میکرد با [[پیام]] او [[مردم]] به خیابانها میریختند و تظاهرات میلیونی تشکیل میدادند و با یک [[سخنرانی]] با اعلامیه او، چنان بر [[ضد]] [[طاغوت]] [[بسیج]] میشدند که پایههای حکومتش میلرزید. | اگرچه پس از انقلاب، [[مقام ولایت]] [[فقیه]] رسماً بر عهده امام قرار گرفت، اما حضرت امام از مدتها قبل دارای چنین جایگاهی بود. ایشان از نخستین روزهایی که به طور خودجوش [[پرچم هدایت]] و رهبری [[امّت]] را به دوش گرفت و قدم در میدان [[مبارزه با طاغوت]] نهاد و [[محبوب]] [[دلها]] شد و هرچه در این راه جلوتر میرفت راه [[نفوذ]] در دلها را بیشتر میپیمود و حتی در سالهای [[تبعید]] و دوری از [[وطن]] به گونهای [[معجزه]] آسا، [[اختیار]] میلیونها [[دل]] را در دست داشت و آنها را [[رهبری]] میکرد با [[پیام]] او [[مردم]] به خیابانها میریختند و تظاهرات میلیونی تشکیل میدادند و با یک [[سخنرانی]] با اعلامیه او، چنان بر [[ضد]] [[طاغوت]] [[بسیج]] میشدند که پایههای حکومتش میلرزید. | ||
[[رهبری امام خمینی]] دو جهت دارد که یکی در باب [[حکومت]] و مربوط به [[علم | [[رهبری امام خمینی]] دو جهت دارد که یکی در باب [[حکومت]] و مربوط به [[علم سیاست]] میشود و آن نحوه و [[شکل حکومت]] و مباحث مربوط به [[قدرت]] است اما جهت دیگر، نحوه اداره [[نظام اسلامی]] است که تنظیم کننده [[ارتباطات]] ایشان با مردم و نیز [[قوای سهگانه]] و [[مسئولان]] و [[کارگزاران]] [[نظام]] میباشد و این مقوله، [[صبغه]] [[مدیریتی]] داشته و در حوزه [[مدیریت]]، قابل بحث و بررسی است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۴.</ref> | ||
==مبانی نظری مدیریت== | == مبانی نظری مدیریت == | ||
[[مبانی فکری]] و نظری هر اندیشمندی که بیان کننده نحوه نگرش او به [[جهان]] و مسائل آن است ریشه و اساس اندیشههای او را در حوزههای گوناگون [[معرفتی]] میسازد؛ چه، اندیشههای معرفتی، برآمده از نوع [[آگاهی]] و نگرش [[اندیشمند]] به جهان و مسائل آن است. | [[مبانی فکری]] و نظری هر اندیشمندی که بیان کننده نحوه نگرش او به [[جهان]] و مسائل آن است ریشه و اساس اندیشههای او را در حوزههای گوناگون [[معرفتی]] میسازد؛ چه، اندیشههای معرفتی، برآمده از نوع [[آگاهی]] و نگرش [[اندیشمند]] به جهان و مسائل آن است. | ||
به بیانی، روش [[اندیشه]] این است که پژوهشگر در ابتدا باید یک سلسله معلومات را برای خود به عنوان پایگاه اندیشه در نظر بگیرد<ref>نصری، عبدالله، نظریه شناخت در فلسفه اسلامی، ص۲۲.</ref> که میتوان از آن به مبانی فکری یاد کرد. این مبانی، زیرساختهای [[فکری]] او برای معرفتی خاص مثل مدیریت شمرده میشوند. | به بیانی، روش [[اندیشه]] این است که پژوهشگر در ابتدا باید یک سلسله معلومات را برای خود به عنوان پایگاه اندیشه در نظر بگیرد<ref>نصری، عبدالله، نظریه شناخت در فلسفه اسلامی، ص۲۲.</ref> که میتوان از آن به مبانی فکری یاد کرد. این مبانی، زیرساختهای [[فکری]] او برای معرفتی خاص مثل مدیریت شمرده میشوند. | ||
هر اندیشهای که به حوزه معرفتی خاصی چون سیاست، [[اقتصاد]]، [[دفاع]]، | هر اندیشهای که به حوزه معرفتی خاصی چون سیاست، [[اقتصاد]]، [[دفاع]]، [[اجتماعیات]]، [[تعلیم و تربیت]] و جز آن، بهویژه [[اندیشهها]] و فلسفههای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، بر یک [[شناخت]] و [[جهانبینی]] یا جهاننگری [[استوار]] است؛ بیانگر نوع برداشت، [[تفسیر]] و نوع تحلیلی است که یک [[انسان]] درباره هستی، جهان، انسان، [[جامعه]] و [[تاریخ]] دارد. | ||
بر همین اساس تنوّع در اندیشههای معرفتی خاص به تنوّع در جهانبینیها برمیگردد و [[شناختها]] و جهانبینیها برای این اندیشهها، [[حُکم]] طبقه زیرین و زیربنا را دارند. اکنون با این برداشت، مبانی مدیریتی [[امام خمینی]] را در چند محور [[معرفتشناسی]]، [[جهانشناسی]]، [[انسانشناسی]]، [[مردمشناسی]]، به اختصار مورد بررسی قرار میدهیم. | بر همین اساس تنوّع در اندیشههای معرفتی خاص به تنوّع در جهانبینیها برمیگردد و [[شناختها]] و جهانبینیها برای این اندیشهها، [[حُکم]] طبقه زیرین و زیربنا را دارند. اکنون با این برداشت، مبانی مدیریتی [[امام خمینی]] را در چند محور [[معرفتشناسی]]، [[جهانشناسی]]، [[انسانشناسی]]، [[مردمشناسی]]، به اختصار مورد بررسی قرار میدهیم. | ||
===مبانی معرفتشناسی=== | === مبانی معرفتشناسی === | ||
از نظر | از نظر حضرت امام راههای دستیابی و [[شناخت]] [[حقیقت]] چیست؟ در نگرش [[امام خمینی]]، [[قلب]] و [[عقل]] به عنوان منابع شناخت مطرح شده است. از منظر او همچون سایر [[عالمان]] [[مسلمان]]، عقل [[ادراک]] میکند و قلب به مدرَکات آن [[ایمان]] میآورد. از منظر ایشان این معانی را که [[انسان]] به عقلش ادراک کرده، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش [[آگاه]] بشود و آن مطلب را بیابد<ref>صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۲.</ref>. | ||
امام خمینی [[فطرت انسانی]] را نیز بنیان شناخت و لذا توجه دهنده انسان به سوی [[کمال مطلق]] میداند<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۵.</ref>. تجربه که در اصل، برآیند ترکیب عقل و [[حس]] میباشد، مورد توجه امام خمینی بوده و از آن به عنوان یکی از منابع شناخت و [[آگاهی]]، نام برده شده است. اشاره به تجربه در سالهای طولانی زندگانی و در امور مختلف بشری و تجربه مکرر در ابطال پیشبینیهای صورت گرفته، از آن جمله است<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۷۰.</ref>. او بهویژه از تجربههای [[تاریخی]]، به عنوان یکی از منابع مهم شناخت استفاده نموده و مسائل گوناگون را به وسیله آن، در گستره [[تاریخ]] مورد تحلیل قرار میدهد. این در حالی است که امام خمینی به یک منبع شناخت دیگر که منبع بیرونی و در عین حال منبع [[یقینی]] شناخت برای انسان به شمار میرود قائل است؛ زیرا منابع شناخت درونی انسان را، به [[تنهایی]] کافی نمیداند و به نقصان [[ادراک انسان]] با اتکای صرف به این سه سه منبع، [[اذعان]] دارد. به عنوان مثال به عدم امکان شناخت چیستی رابطه هستی با [[حق]] اشاره میکند و [[عقل انسان]] را از [[درک]] ماورای [[طبیعت]] و بسیاری از امور دیگر نظیر [[روح]] و... عاجز میداند. این منبع اساسی همان [[وحی]] است که به وسیله [[انبیاء]] از جانب [[خداوند]] برای [[انسانها]] فرستاده میشود و [[آرمان]] اصلی آن ایجاد [[معرفت]] برای [[بشر]] بهویژه شناخت [[حق تعالی]] و سایر حوزههایی است که [[عقل]] [[بشر]] بدون ارجاع به [[وحی]] امکان دسترسی به آنها را ندارد. از دیدگاه که | امام خمینی [[فطرت انسانی]] را نیز بنیان شناخت و لذا توجه دهنده انسان به سوی [[کمال مطلق]] میداند<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۵.</ref>. تجربه که در اصل، برآیند ترکیب عقل و [[حس]] میباشد، مورد توجه امام خمینی بوده و از آن به عنوان یکی از منابع شناخت و [[آگاهی]]، نام برده شده است. اشاره به تجربه در سالهای طولانی زندگانی و در امور مختلف بشری و تجربه مکرر در ابطال پیشبینیهای صورت گرفته، از آن جمله است<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۷۰.</ref>. او بهویژه از تجربههای [[تاریخی]]، به عنوان یکی از منابع مهم شناخت استفاده نموده و مسائل گوناگون را به وسیله آن، در گستره [[تاریخ]] مورد تحلیل قرار میدهد. این در حالی است که امام خمینی به یک منبع شناخت دیگر که منبع بیرونی و در عین حال منبع [[یقینی]] شناخت برای انسان به شمار میرود قائل است؛ زیرا منابع شناخت درونی انسان را، به [[تنهایی]] کافی نمیداند و به نقصان [[ادراک انسان]] با اتکای صرف به این سه سه منبع، [[اذعان]] دارد. به عنوان مثال به عدم امکان شناخت چیستی رابطه هستی با [[حق]] اشاره میکند و [[عقل انسان]] را از [[درک]] ماورای [[طبیعت]] و بسیاری از امور دیگر نظیر [[روح]] و... عاجز میداند. این منبع اساسی همان [[وحی]] است که به وسیله [[انبیاء]] از جانب [[خداوند]] برای [[انسانها]] فرستاده میشود و [[آرمان]] اصلی آن ایجاد [[معرفت]] برای [[بشر]] بهویژه شناخت [[حق تعالی]] و سایر حوزههایی است که [[عقل]] [[بشر]] بدون ارجاع به [[وحی]] امکان دسترسی به آنها را ندارد. از دیدگاه که حضرت امام، [[اسلام]] والاترین و [[جامعترین دین]] [[الهی]] مبتنی بر وحی است که برای [[انسان]] برنامه دارد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>. | ||
از دید [[امام خمینی]] بخشی از فرآیند [[معرفتی]] [[ارتباط]] متقابل و مکمل عقل و وحی، پس از عصر [[نبوت]] و [[امامت]]، [[اجتهاد]] یا [[تفقه در دین]] میباشد که بخشی از آن مربوط به [[عبادات]] است و بخشی نیز مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات است<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۳.</ref>. آنچه از تأثیر مبانی [[معرفتشناسی]] در [[مدیریت]] امام میتوان برداشت کرد این است که ایشان بر اساس [[درک]] و [[شناختی]] که از منبع وحی (کتاب و [[سنّت]]) داشته و با اتکاء بر داشتههای [[عقلانی]] خویش، مدیریت کرده است و قطعاً تجربههای [[تاریخی]] نیز در این میان بیتأثیر نبوده است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۷.</ref> | از دید [[امام خمینی]] بخشی از فرآیند [[معرفتی]] [[ارتباط]] متقابل و مکمل عقل و وحی، پس از عصر [[نبوت]] و [[امامت]]، [[اجتهاد]] یا [[تفقه در دین]] میباشد که بخشی از آن مربوط به [[عبادات]] است و بخشی نیز مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات است<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۳.</ref>. آنچه از تأثیر مبانی [[معرفتشناسی]] در [[مدیریت]] امام میتوان برداشت کرد این است که ایشان بر اساس [[درک]] و [[شناختی]] که از منبع وحی (کتاب و [[سنّت]]) داشته و با اتکاء بر داشتههای [[عقلانی]] خویش، مدیریت کرده است و قطعاً تجربههای [[تاریخی]] نیز در این میان بیتأثیر نبوده است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۷.</ref> | ||
===مبانی [[هستیشناسی]]=== | === مبانی [[هستیشناسی]] === | ||
[[جهانشناسی]] از دیدگاه امام را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: | [[جهانشناسی]] از دیدگاه امام را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: | ||
هستی دارای دو بُعد کلی است که عبارتاند از: [[غیب و شهود]]؛ محسوس و معقول؛ [[طبیعت]] و ماورای طبیعت<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref>. | هستی دارای دو بُعد کلی است که عبارتاند از: [[غیب و شهود]]؛ محسوس و معقول؛ [[طبیعت]] و ماورای طبیعت<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۱۰۲: | ||
[[جهان]]، [[مظهر]] [[جمال]] خداوند و جلوه حق تعالی است. تار و پود هستی بر محور [[رحمت]] و [[بخشایش]] و [[مهربانی]] [[استوار]] است و خداوند [[رحمان]] است و [[رحیم]]؛ رحمت و صفات جمالیه حضرتش، بر دیگر صفات جلالیه، چون [[قهار]] و... پیشی دارد<ref>امام خمینی، آداب الصلوة، به اهتمام سید احمد فهری، ص۲۳۶.</ref>. | [[جهان]]، [[مظهر]] [[جمال]] خداوند و جلوه حق تعالی است. تار و پود هستی بر محور [[رحمت]] و [[بخشایش]] و [[مهربانی]] [[استوار]] است و خداوند [[رحمان]] است و [[رحیم]]؛ رحمت و صفات جمالیه حضرتش، بر دیگر صفات جلالیه، چون [[قهار]] و... پیشی دارد<ref>امام خمینی، آداب الصلوة، به اهتمام سید احمد فهری، ص۲۳۶.</ref>. | ||
[[هدف از خلقت]] تمام [[عالم هستی]] «[[انسان]]» و [[هدف از بعثت]] [[انبیاء]]{{ع}} تحقق [[سعادت]] و [[کمال انسان]] از طریق [[اطاعت]] از [[دستورات الهی]] و طی نمودن آزمایشهای متعدد [[الهی]] در این [[جهان]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۴۳۷ - ۴۳۸.</ref>. | [[هدف از خلقت]] تمام [[عالم هستی]] «[[انسان]]» و [[هدف از بعثت]] [[انبیاء]] {{ع}} تحقق [[سعادت]] و [[کمال انسان]] از طریق [[اطاعت]] از [[دستورات الهی]] و طی نمودن آزمایشهای متعدد [[الهی]] در این [[جهان]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۴۳۷ - ۴۳۸.</ref>. | ||
در [[جهانشناسی]] [[امام]]، [[حکومت]] وسیلهای در جهت رسیدن به اهداف والای الهی و [[انسانی]] است. ایشان حکومت را ابزاری در جهت [[تربیت]] و [[ظهور]] [[حقیقت اسلام]] میدانند و هرگز حکومت و [[مدیریت]] را وسیلهای در جهت رسیدن به [[منافع مادی]] و [[ظلم و ستم]] و [[استثمار]] [[مردم]] نمیداند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵.</ref>. | در [[جهانشناسی]] [[امام]]، [[حکومت]] وسیلهای در جهت رسیدن به اهداف والای الهی و [[انسانی]] است. ایشان حکومت را ابزاری در جهت [[تربیت]] و [[ظهور]] [[حقیقت اسلام]] میدانند و هرگز حکومت و [[مدیریت]] را وسیلهای در جهت رسیدن به [[منافع مادی]] و [[ظلم و ستم]] و [[استثمار]] [[مردم]] نمیداند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵.</ref>. | ||
از دیدگاه امام، حکومت و [[رهبری]] نه تنها آقایی و [[سلطه]] نیست؛ بلکه [[برادری]]<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۷۴.</ref> و [[ایثار]] است. [[رهبر]] کسی است که [[فداکار]] باشد<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.</ref>. | از دیدگاه امام، حکومت و [[رهبری]] نه تنها آقایی و [[سلطه]] نیست؛ بلکه [[برادری]]<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۷۴.</ref> و [[ایثار]] است. [[رهبر]] کسی است که [[فداکار]] باشد<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.</ref>. | ||
خط ۵۸: | خط ۱۱۲: | ||
نگرش ابزاری به [[رهبری]] و آن را معادل [[برادری]] و [[ایثار]] دانستن، مدیران و [[رهبران]] [[مسلمان]] را به اتخاذ چنین نگرشی در [[برخورد با مردم]] تحریک میکند و به رهبران، این [[حقیقت]] را گوشزد میکند که [[مسئولیت]] و [[ریاست]] خود را به عنوان یک امتیاز [[اجتماعی]] و سکویی برای ارتقا قرار ندهند؛ بلکه آن را عرصهای برای [[خدمتگزاری]]، ایثار و برادری نسبت به [[مردم]] دانسته، تمام [[همّت]] خویش را مصروف [[خدمت به مردم]] نمایند.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۸.</ref> | نگرش ابزاری به [[رهبری]] و آن را معادل [[برادری]] و [[ایثار]] دانستن، مدیران و [[رهبران]] [[مسلمان]] را به اتخاذ چنین نگرشی در [[برخورد با مردم]] تحریک میکند و به رهبران، این [[حقیقت]] را گوشزد میکند که [[مسئولیت]] و [[ریاست]] خود را به عنوان یک امتیاز [[اجتماعی]] و سکویی برای ارتقا قرار ندهند؛ بلکه آن را عرصهای برای [[خدمتگزاری]]، ایثار و برادری نسبت به [[مردم]] دانسته، تمام [[همّت]] خویش را مصروف [[خدمت به مردم]] نمایند.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۸.</ref> | ||
===مبانی [[انسانشناسی]]=== | === مبانی [[انسانشناسی]] === | ||
[[قرآن کریم]] انسان را دوگونه معرفی کرده است. در دستهای از [[آیات]]، با احصاء ویژگیهای مثبت، انسان را [[مدح]] و [[ستایش]] کرده و او را ستوده است امّا در آیاتی دیگر، با شمردن ویژگیهای منفی، انسان را مذمّت کرده و او را [[نکوهش]] کرده است. در جمع میان این دو دسته از آیات، نظریات گوناگونی ارائه شده است که در این جا مجالی برای طرح آنها وجود ندارد. پاسخ اصلی در این باب آن است که ویژگیهای مثبت احصاء شده در [[قرآن]] مربوط به [[روح]] و حقیقت [[آدمی]] است؛ اما ویژگیهای منفی مربوط به [[طبیعت]] اوست و به دلیل آنکه، [[حقیقت انسان]] به روح است. انسان به [[بصیرت]]، بصیرت [[قلبی]]، انسان است آنکه باقی میماند [[روح انسان]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۲.</ref>. بنابراین ویژگیهای مثبت در انسان اصالت مییابد و در اصل، انسان با آنها معرفی میشود؛ همان ویژگیهایی که او را دارای [[کرامت]] ذاتی میگرداند. اما همین انسان در صورتی که به حال خود رها شود و [[تزکیه نفس]] هم در کار نباشد به سوی [[لئامت]] خواهد رفت و آنگاه، تقبیح و [[توبیخ]] او جنبه منطقی پیدا میکند. از این رو، لئامت، فقط اکتسابی است اما کرامت که با ویژگیهای مثبت در انسان متبلور میشود، تنها به کرامت ذاتی و [[تکوینی]] محدود نمیشود؛ بلکه کرامت اکتسابی نیز برای [[انسانها]]، در سایه [[تقوی]] و [[تزکیه نفس]] حاصل میآید. از دیدگاه [[امام]]، [[انسان]] دارای ویژگیهایی است که میتواند او را به کمال مطلوب برساند. او موجودی دو بُعدی<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>، کمالخواه<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۹.</ref> و [[آزادیخواه]]<ref>شرح اربعین حدیث، ص۱۸۷.</ref> است که میتواند با [[اختیار]] خود مراتب کمال و صعود را طی نماید و احیاناً با [[سوء]] اختیار خویش، زمینه [[سقوط]] خود را نیز فراهم سازد. از این رو، اعطاء این ویژگیها به انسان، نوعی [[تکریم]] از سوی [[خداوند]] تلقی میشود؛ چراکه از میان همه موجودات هستی، فقط انسان است که واجد این ویژگیهاست و میتواند [[سیر]] بینهایت در قوس صعودی یا نزولی داشته باشد و این امر، او را از دیگر موجودات، ممتاز میگرداند ضمن آنکه خداوند، انسان را برای کمال و [[سعادت]] [[آفریده]] است و هرگز [[اراده]] اصلی او به [[شقاوت]] [[انسانها]] تعلق نگرفته است. چنین موجودی دارای [[کرامت]] ذاتی و مستحق تکریم است. از دیدگاه [[امام خمینی]] انسان یک موجود عجیبی است، که در جمیع طبقات موجودات و [[مخلوقات]] [[باریتعالی]] هیچ موجودی مثل او نیست. اعجوبهای است که از او، یک موجود [[الهی]] [[ملکوتی]] ساخته میشود و یک موجود [[جهنمی]] [[شیطانی]] هم ساخته میشود. اما موجودات دیگر چنین نیستند<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۵.</ref>. انسانها علاوه بر ویژگیهای ذاتی، میتوانند ویژگیهایی را نیز کسب کنند. ویژگیهای اکتسابی بر این مبنای مهم [[استوار]] است که انسان میتواند برای [[زندگی]] و رفتارهای فردی و [[اجتماعی]] خود، [[تصمیم]] بگیرد و عمل کند. انسان دو راه در پیش رو دارد؛ [[صراط مستقیم]] و صراطهای غیر مستقیم. انسان میتواند موجودی الهی و ملکوتی و یا موجودی شیطانی و جهنمی شود. [[راه مستقیم]] یکی بیش نیست؛ اما راههای غیر مستقیم فراوان است. «[[تربیت]]» عاملی است که به انسان کمک میکند در [[راه خدا]] و صراط مستقیم حرکت کند. استعدادهای انسان و قابلیتش برای تربیت نامحدود است؛ بر خلاف حیوانات که استعدادها و قابلیتهای محدودی دارند. [[ادراکات]] حیوانات بسیار محدود است اما [[ادراکات]] و قابلیت [[انسان]] برای [[تربیت]] تقریباً باید گفت غیر متناهی است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵.</ref>. انسان میتواند با حرکت در مسیر صحیح و از طریق [[تزکیه]] و [[تهذیب نفس]] به بالاترین [[مقامات]] برسد ولی در صورت [[انحراف]]، از [[پستترین]] موجودات، [[پستتر]] میگردد. در طرف کمال به بالاترین [[مقام]] موجودات میرسد؛ و اگر انحراف داشته باشد از پستترین موجودات پستتر میگردد. انسان به ازای طی هریک از این دو مسیر در زندگانی، به دو گروه یعنی انسان [[الهی]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۲.</ref>، [[انسان کامل]]<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۹.</ref>، یا عصاره همه موجودات، انسان [[مؤمن]] (دارای [[ایمان]])<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>، [[مؤمن واقعی]]<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>، انسان فضیلتدار<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴.</ref>انسان با [[فضیلت]]<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۳.</ref>، مهذب<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۵.</ref>، مستقل، انسان خدمتگزار<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵۱۷.</ref>، انسان [[در محضر خدا]]<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>انسان [[متعهد]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵.</ref>، انسان [[قرآنی]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵۰۳.</ref>، انسان [[عادل]]<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۱۷.</ref> و غیره از یک سو و انسان مادی<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.</ref>، ناقص<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.</ref> و [[بیایمان]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۱۶۶.</ref>، [[وحشی]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۸۱.</ref>، [[فاسد]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۰ - ۳۰۱.</ref>، انسان بد<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.</ref>، انسان وابسته<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۵۳.</ref>، انسان طاغوتی<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۴.</ref>، [[غافل]]<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۶۱.</ref>، لاانسان<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۶۲.</ref> و [[حیوانی]] به صورت انسان<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۷.</ref> و... از دیگر سو، تقسیم خواهند شد. گروه اول به تناسب به فعلیت رساندن استعدادهای [[فطری]] الهی خود، مصداق [[خلیفةالله]] و انسان کامل و عصاره وجود و گروه دوم، مصداق [[پیروان]] [[شیطان]] میگردند، به طور کلی از دید او انسان مثل سایر موجودات نیست. از این نقطه اول [[طبیعت]] تا آن آخری که یک موجود الهی میشود، مراتب انسان است و انسان یک موجود جامع است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۸.</ref>. | [[قرآن کریم]] انسان را دوگونه معرفی کرده است. در دستهای از [[آیات]]، با احصاء ویژگیهای مثبت، انسان را [[مدح]] و [[ستایش]] کرده و او را ستوده است امّا در آیاتی دیگر، با شمردن ویژگیهای منفی، انسان را مذمّت کرده و او را [[نکوهش]] کرده است. در جمع میان این دو دسته از آیات، نظریات گوناگونی ارائه شده است که در این جا مجالی برای طرح آنها وجود ندارد. پاسخ اصلی در این باب آن است که ویژگیهای مثبت احصاء شده در [[قرآن]] مربوط به [[روح]] و حقیقت [[آدمی]] است؛ اما ویژگیهای منفی مربوط به [[طبیعت]] اوست و به دلیل آنکه، [[حقیقت انسان]] به روح است. انسان به [[بصیرت]]، بصیرت [[قلبی]]، انسان است آنکه باقی میماند [[روح انسان]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۲.</ref>. بنابراین ویژگیهای مثبت در انسان اصالت مییابد و در اصل، انسان با آنها معرفی میشود؛ همان ویژگیهایی که او را دارای [[کرامت]] ذاتی میگرداند. اما همین انسان در صورتی که به حال خود رها شود و [[تزکیه نفس]] هم در کار نباشد به سوی [[لئامت]] خواهد رفت و آنگاه، تقبیح و [[توبیخ]] او جنبه منطقی پیدا میکند. از این رو، لئامت، فقط اکتسابی است اما کرامت که با ویژگیهای مثبت در انسان متبلور میشود، تنها به کرامت ذاتی و [[تکوینی]] محدود نمیشود؛ بلکه کرامت اکتسابی نیز برای [[انسانها]]، در سایه [[تقوی]] و [[تزکیه نفس]] حاصل میآید. از دیدگاه [[امام]]، [[انسان]] دارای ویژگیهایی است که میتواند او را به کمال مطلوب برساند. او موجودی دو بُعدی<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>، کمالخواه<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۹.</ref> و [[آزادیخواه]]<ref>شرح اربعین حدیث، ص۱۸۷.</ref> است که میتواند با [[اختیار]] خود مراتب کمال و صعود را طی نماید و احیاناً با [[سوء]] اختیار خویش، زمینه [[سقوط]] خود را نیز فراهم سازد. از این رو، اعطاء این ویژگیها به انسان، نوعی [[تکریم]] از سوی [[خداوند]] تلقی میشود؛ چراکه از میان همه موجودات هستی، فقط انسان است که واجد این ویژگیهاست و میتواند [[سیر]] بینهایت در قوس صعودی یا نزولی داشته باشد و این امر، او را از دیگر موجودات، ممتاز میگرداند ضمن آنکه خداوند، انسان را برای کمال و [[سعادت]] [[آفریده]] است و هرگز [[اراده]] اصلی او به [[شقاوت]] [[انسانها]] تعلق نگرفته است. چنین موجودی دارای [[کرامت]] ذاتی و مستحق تکریم است. از دیدگاه [[امام خمینی]] انسان یک موجود عجیبی است، که در جمیع طبقات موجودات و [[مخلوقات]] [[باریتعالی]] هیچ موجودی مثل او نیست. اعجوبهای است که از او، یک موجود [[الهی]] [[ملکوتی]] ساخته میشود و یک موجود [[جهنمی]] [[شیطانی]] هم ساخته میشود. اما موجودات دیگر چنین نیستند<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۵.</ref>. انسانها علاوه بر ویژگیهای ذاتی، میتوانند ویژگیهایی را نیز کسب کنند. ویژگیهای اکتسابی بر این مبنای مهم [[استوار]] است که انسان میتواند برای [[زندگی]] و رفتارهای فردی و [[اجتماعی]] خود، [[تصمیم]] بگیرد و عمل کند. انسان دو راه در پیش رو دارد؛ [[صراط مستقیم]] و صراطهای غیر مستقیم. انسان میتواند موجودی الهی و ملکوتی و یا موجودی شیطانی و جهنمی شود. [[راه مستقیم]] یکی بیش نیست؛ اما راههای غیر مستقیم فراوان است. «[[تربیت]]» عاملی است که به انسان کمک میکند در [[راه خدا]] و صراط مستقیم حرکت کند. استعدادهای انسان و قابلیتش برای تربیت نامحدود است؛ بر خلاف حیوانات که استعدادها و قابلیتهای محدودی دارند. [[ادراکات]] حیوانات بسیار محدود است اما [[ادراکات]] و قابلیت [[انسان]] برای [[تربیت]] تقریباً باید گفت غیر متناهی است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵.</ref>. انسان میتواند با حرکت در مسیر صحیح و از طریق [[تزکیه]] و [[تهذیب نفس]] به بالاترین [[مقامات]] برسد ولی در صورت [[انحراف]]، از [[پستترین]] موجودات، [[پستتر]] میگردد. در طرف کمال به بالاترین [[مقام]] موجودات میرسد؛ و اگر انحراف داشته باشد از پستترین موجودات پستتر میگردد. انسان به ازای طی هریک از این دو مسیر در زندگانی، به دو گروه یعنی انسان [[الهی]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۲.</ref>، [[انسان کامل]]<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۹.</ref>، یا عصاره همه موجودات، انسان [[مؤمن]] (دارای [[ایمان]])<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>، [[مؤمن واقعی]]<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>، انسان فضیلتدار<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴.</ref>انسان با [[فضیلت]]<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۳.</ref>، مهذب<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۵.</ref>، مستقل، انسان خدمتگزار<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵۱۷.</ref>، انسان [[در محضر خدا]]<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>انسان [[متعهد]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵.</ref>، انسان [[قرآنی]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵۰۳.</ref>، انسان [[عادل]]<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۱۷.</ref> و غیره از یک سو و انسان مادی<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.</ref>، ناقص<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.</ref> و [[بیایمان]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۱۶۶.</ref>، [[وحشی]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۸۱.</ref>، [[فاسد]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۰ - ۳۰۱.</ref>، انسان بد<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.</ref>، انسان وابسته<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۵۳.</ref>، انسان طاغوتی<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۴.</ref>، [[غافل]]<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۶۱.</ref>، لاانسان<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۶۲.</ref> و [[حیوانی]] به صورت انسان<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۷.</ref> و... از دیگر سو، تقسیم خواهند شد. گروه اول به تناسب به فعلیت رساندن استعدادهای [[فطری]] الهی خود، مصداق [[خلیفةالله]] و انسان کامل و عصاره وجود و گروه دوم، مصداق [[پیروان]] [[شیطان]] میگردند، به طور کلی از دید او انسان مثل سایر موجودات نیست. از این نقطه اول [[طبیعت]] تا آن آخری که یک موجود الهی میشود، مراتب انسان است و انسان یک موجود جامع است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۸.</ref>. | ||
خط ۶۹: | خط ۱۲۳: | ||
با توجه به [[کرامت]] ذاتی [[انسانها]]، اصل اولی در [[مدیریت]] چنین موجودی نمیتواند شدّت عمل و [[سختگیری]] توأم با اِعمال [[خشونت]] باشد؛ بلکه لازم است از اصل [[رأفت]] و [[نرمش]] و [[مدارا]] برای [[رشد]] و [[هدایت]] سازمانی او استفاده کرد این مطلب هنگامی مُبرهن میگردد که برای [[انسان]]، دو نوع [[گرایش]] مثبت و منفی قائل باشیم که بر اساس آن انسان میتواند موجودی فراتر و یا [[فروتر]] گردد. انسان بین اوج و حضیض نمیتواند تنها با نرمش و مدارا مواجه شود و نه میتواند فقط در چنبره خشونت و شدّت عمل واقع گردد، بلکه نوسان میان این دو طیف ضروری است؛ منتهی به دلیل آنکه اصالت در انسان [[روح]] است و ویژگیهای مثبت و گرایشهای عالی مربوط به این بخش از وجود [[آدمی]] است بنابراین کرامت ذاتی انسان بر [[دنائت]] او ترجیح دارد. همین امر باعث میگردد اصل در برخورد با چنین موجودی بر کرامت و [[رحمت]] و به بیانی روشنتر، نرمش و مدارا قرار گیرد، همانگونه که [[خدای متعال]] در راهبری انسانها از [[تبشیر]] و هم [[انذار]] استفاده میکند که البته رحمت او بر غضبش مقدم است و همانگونه که [[سیره انبیاء]] و [[اولیاء]] نیز چنین بوده و آنان هرگز گوهر وجودی انسان را [[تحقیر]] نکردهاند بلکه با کرامت با او برخورد نمودهاند، بنابراین اصل در [[رهبری]] انسانها بر [[حفظ]] [[کرامت انسان]] است که در مجموع شامل مدارا، نرمش، [[حلم]] و [[چشمپوشی]] و در نهایت [[رفتار]] کریمانه است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۴۰.</ref> | با توجه به [[کرامت]] ذاتی [[انسانها]]، اصل اولی در [[مدیریت]] چنین موجودی نمیتواند شدّت عمل و [[سختگیری]] توأم با اِعمال [[خشونت]] باشد؛ بلکه لازم است از اصل [[رأفت]] و [[نرمش]] و [[مدارا]] برای [[رشد]] و [[هدایت]] سازمانی او استفاده کرد این مطلب هنگامی مُبرهن میگردد که برای [[انسان]]، دو نوع [[گرایش]] مثبت و منفی قائل باشیم که بر اساس آن انسان میتواند موجودی فراتر و یا [[فروتر]] گردد. انسان بین اوج و حضیض نمیتواند تنها با نرمش و مدارا مواجه شود و نه میتواند فقط در چنبره خشونت و شدّت عمل واقع گردد، بلکه نوسان میان این دو طیف ضروری است؛ منتهی به دلیل آنکه اصالت در انسان [[روح]] است و ویژگیهای مثبت و گرایشهای عالی مربوط به این بخش از وجود [[آدمی]] است بنابراین کرامت ذاتی انسان بر [[دنائت]] او ترجیح دارد. همین امر باعث میگردد اصل در برخورد با چنین موجودی بر کرامت و [[رحمت]] و به بیانی روشنتر، نرمش و مدارا قرار گیرد، همانگونه که [[خدای متعال]] در راهبری انسانها از [[تبشیر]] و هم [[انذار]] استفاده میکند که البته رحمت او بر غضبش مقدم است و همانگونه که [[سیره انبیاء]] و [[اولیاء]] نیز چنین بوده و آنان هرگز گوهر وجودی انسان را [[تحقیر]] نکردهاند بلکه با کرامت با او برخورد نمودهاند، بنابراین اصل در [[رهبری]] انسانها بر [[حفظ]] [[کرامت انسان]] است که در مجموع شامل مدارا، نرمش، [[حلم]] و [[چشمپوشی]] و در نهایت [[رفتار]] کریمانه است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۴۰.</ref> | ||
===مبانی [[جامعهشناسی]]=== | === مبانی [[جامعهشناسی]] === | ||
به طور خلاصه، در خصوص دیدگاه [[امام]] نسبت به [[مردم]]، موارد زیر را میتوان مطرح کرد: | به طور خلاصه، در خصوص دیدگاه [[امام]] نسبت به [[مردم]]، موارد زیر را میتوان مطرح کرد: | ||
# [[امام خمینی]] برای [[جامعه]] و مردم حقیقتی جدای از تک تک افراد قائل است و جامعه را دارای اصالت میداند<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۹؛ ج۸، ص۵۳۲.</ref>. | # [[امام خمینی]] برای [[جامعه]] و مردم حقیقتی جدای از تک تک افراد قائل است و جامعه را دارای اصالت میداند<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۹؛ ج۸، ص۵۳۲.</ref>. | ||
#جامعهای از نظر امام دارای [[قداست]] و [[ارزش]] است که بر پایه [[جهانبینی]] و [[ارزشهای اسلامی]] [[استوار]] باشد نه هر [[جامعه]] و ملیتی ([[ملیگرایی]])<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۹۶.</ref>. | # جامعهای از نظر امام دارای [[قداست]] و [[ارزش]] است که بر پایه [[جهانبینی]] و [[ارزشهای اسلامی]] [[استوار]] باشد نه هر [[جامعه]] و ملیتی ([[ملیگرایی]])<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۹۶.</ref>. | ||
#از نگاه [[امام]]، [[ملت]] بزرگوار [[ایران]] به دلیل [[قیام]] برای [[نهضت اسلامی]] و تلاش در به ثمر رساندن، [[حفظ]] و تداوم آن، حقاً چهره منور [[تاریخ]] بزرگ [[اسلام]] در [[زمان]] معاصرند<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۲۷.</ref>. | # از نگاه [[امام]]، [[ملت]] بزرگوار [[ایران]] به دلیل [[قیام]] برای [[نهضت اسلامی]] و تلاش در به ثمر رساندن، [[حفظ]] و تداوم آن، حقاً چهره منور [[تاریخ]] بزرگ [[اسلام]] در [[زمان]] معاصرند<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۲۷.</ref>. | ||
#از دیدگاه امام، صاحبان [[انقلاب]]، [[مستضعفان]] و پابرهنگانی هستند که قشر [[عظیم]] [[مردم]] را تشکیل داده و [[انقلاب اسلامی]]، مدیون [[فداکاری]] و [[ازخودگذشتگی]] آنان است<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۲۷.</ref>. | # از دیدگاه امام، صاحبان [[انقلاب]]، [[مستضعفان]] و پابرهنگانی هستند که قشر [[عظیم]] [[مردم]] را تشکیل داده و [[انقلاب اسلامی]]، مدیون [[فداکاری]] و [[ازخودگذشتگی]] آنان است<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۲۷.</ref>. | ||
# [[جامعهشناسی اسلامی]] نیز بر [[نظریه]] [[مدیریت]] [[امام خمینی]] تأثیرگذار است. | # [[جامعهشناسی اسلامی]] نیز بر [[نظریه]] [[مدیریت]] [[امام خمینی]] تأثیرگذار است. | ||
اکنون که تا حدی با نظر امام در مورد مفهوم [[ملّت]] و [[جایگاه مردم]] و اهمیت آنها آشنا شدیم، باید متذکر شویم که امام با داشتن چنین مفروضاتی از ملّت [[اسلامی]]، [[افتخار]] خود را در [[رهبری]] مردمی و [[خدمتگزاری]] به آنان دانسته و مردمیبودن [[مسئولان]] و مدیران را ضمانتی برای تداوم حرکت و نهضت اسلامی به حساب میآورد. این مفروضات، امام ار بر آن داشت که فرضیۀ [[مردمی بودن]] [[رهبر]] و مدیران را ارائه دهد<ref>صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۲۶.</ref> و [[درک]] خدمتگزاری مدیران از سوی مردم، مهمترین [[استراتژی]] در [[ثبات]] [[سیاسی]] و توسعۀ [[کشور]] تلقی گردد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۴۵.</ref> | اکنون که تا حدی با نظر امام در مورد مفهوم [[ملّت]] و [[جایگاه مردم]] و اهمیت آنها آشنا شدیم، باید متذکر شویم که امام با داشتن چنین مفروضاتی از ملّت [[اسلامی]]، [[افتخار]] خود را در [[رهبری]] مردمی و [[خدمتگزاری]] به آنان دانسته و مردمیبودن [[مسئولان]] و مدیران را ضمانتی برای تداوم حرکت و نهضت اسلامی به حساب میآورد. این مفروضات، امام ار بر آن داشت که فرضیۀ [[مردمی بودن]] [[رهبر]] و مدیران را ارائه دهد<ref>صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۲۶.</ref> و [[درک]] خدمتگزاری مدیران از سوی مردم، مهمترین [[استراتژی]] در [[ثبات]] [[سیاسی]] و توسعۀ [[کشور]] تلقی گردد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۴۵.</ref> | ||
==تعریف [[مدیریت]]== | |||
مدیریت به «[[دانش]] و [[هنر]] بهکارگیری منابع سازمانی ([[انسانی]]، [[مالی]]، فیزیکی و اطلاعاتی) برای دستیابی به اهداف [[سازمان]] به شیوه مطلوب» تعریف شده است<ref>آقا پیروز، علی و دیگران، مدیریت در اسلام، زیر نظر دکتر مهدی الوانی، ص۳.</ref>. فعالیتهای اصلی مدیریت شامل [[برنامهریزی]]، [[تصمیمگیری]]، [[سازماندهی]]، [[رهبری]] و کنترل است. یکی از مهمترین مسائل در [[علم]] مدیریت، ارزشهای [[حاکم]] بر [[نظام مدیریتی]] است. همه نظریههای [[مدیریتی]]، مبتنی بر نظامهایی ارزشی هستند که با [[تغییر]] این نظامهای ارزشی، روشهای مدیریتی نیز تفاوت خواهد کرد. | |||
رهبری و [[هدایت]] در سازمان فرایندی است که ضمن آن مدیریت سازمان میکوشد تا با ایجاد [[انگیزه]] و [[ارتباط]] موثر انجام [[وظایف]] خود را در تحقق اهداف سازمانی تسهیل و کارکنان را از روی میل و علاقه به انجام وظایفشان [[ترغیب]] نماید. مهمترین نکته در نظرات [[مقام معظم رهبری]]، جهت دادن و [[نفوذ]] بر اعضای سازمان است<ref>الوانی، مهدی، مدیریت عمومی، ص۱۴۱ – ۱۴۲.</ref>. | |||
تصمیمسازی و تصمیمگیری، از مهمترین مراحل و ارکان [[نظام مدیریت]] است، به طوری که برخی صاحبنظران آن را مترادف مدیریت خواندهاند، به این بیان که کانون اصلی مدیریت را تصمیمگیری تشکیل میدهد و انجام وظایفی چون برنامهریزی، سازماندهی و یا کنترل در واقع کاری جز تصمیمگیری درباره نحوه و چگونگی انجام این فعالیتها نیست. به عبارت دیگر کلیه وظایف مدیریت در قالب نوعی از [[تصمیم]] برای حل مشکل از [[قوه]] به فعل در میآید و در این مرحله است که دانش مدیریت به صورت فن ظاهر میشود<ref>قلیپور، رحمت الله، تصمیمگیری سازمانی و خط مشیگذاری عمومی، ص۲.</ref>. | |||
برنامهریزی در دانش مدیریت به «تعیین [[هدفها]] و [[پیشبینی]] راهها و امکانات لازم برای دستیابی به آن اهداف» تعریف شده است<ref>آقا پیروز، علی و دیگران، مدیریت در اسلام، زیر نظر دکتر مهدی الوانی، ص۱۶.</ref>. | |||
کنترل و [[نظارت]] عبارت است از فعالیتی [[منظم]] که ضمن آن نتایج مورد [[انتظار]] در قالب استانداردهای انجام عملیات معین میشوند، [[سیستم]] دریافت اطلاعات طراحی میشود، عملیات پیشبینی شده و انجام شده با هم مقایسه میشوند، [[اختلافات]] و [[انحرافات]] [[مشاهده]] شده ارزیابی و [[میزان]] اهمیت آنها مشخص میشود و سرانجام [[اصلاحات]] لازم برای تحقق [[هدفها]] و مأموریتهای [[سازمان]] انجام میگیرند. | |||
ارزشیابی عبارت است از: «سنجش نسبی عملکرد فرد در رابطه با نحوه انجام کار مشخص در یک دوره زمانی معین، در مقایسه با استاندارد انجام کار و همچنین تعیین [[استعداد]] و ظرفیتهای بالقوه فرد به منظور [[برنامهریزی]] در جهت به فعلیت در آوردن آنها، از مهمترین نتایج ارزیابی عملکرد میتوان از تعیین بهرهوری، [[کارآمدی]] و کارآیی نام برد<ref>دعائی، حبیب الله، مدیریت منابع انسانی، ص۱۷۷.</ref>. | |||
موضوع [[علم]] [[مدیریت]]، «سازمان» است. اجزای تشکیل دهنده سازمان عبارتاند از: «[[انسان]]» و «مواد». «مدیریت منابع [[انسانی]]» را [[شناسایی]]، [[انتخاب]]، [[استخدام]]، [[تربیت]] و پرورش [[نیروی انسانی]] به منظور دستیابی به اهداف سازمان» تعریف کردهاند. [[وظیفه]] این مدیریت، رعایت [[نظام]] [[شایستگی]]، در استخدام، پرورش و [[حفظ]] نیروی کار [[شایسته]] است که با حداکثر کارآیی و [[صرفهجویی]]، هدفهای سازمان را تحقق بخشد. مدیریت منابع انسانی، جایگاه مهمی در مکاتب [[مدیریتی]] کسب کرده است. در این مدیریت، آنچه باید اداره شود، [[انسانها]] هستند که رکن اصلی هر سازمان به شمار میروند. نظریه [[اسلام]] در اینباره، «نظریه [[رشد]]» است که شامل انسان و مواد، هر دو میشود؛ یعنی رشد انسانی و سازمانی را با هم در نظر میگیرد. این نظریه را نخستین بار، استاد [[شهید مطهری]] در بیش از یک دهه پیش از [[انقلاب]]، در دو [[سخنرانی]] و مقاله «مدیریت و [[رهبری]]» و «رشد» عرضه کرد و با این کار، پیشقراول بحث مدیریت [[اسلامی]] و عرضه کننده نظریه رشد در مدیریت اسلامی برای آن شد<ref>قوامی، صمصام الدین، مدیریت از منظر کتاب و سنت، ص۹۲.</ref>. | |||
رشد از دیدگاه استاد شهید مطهری یعنی اینکه انسان شایستگی و [[لیاقت]] اداره و نگهداری و بهرهبرداری یکی از سرمایهها و امکانات مادی و یا [[معنوی]] که به او سپرده میشود را داشته باشد، یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی [[زندگی]] که [[حکم]] یک [[شأن]] و وسیلهای را دارد، [[شایستگی]] اداره و نگهداری و بهرهبرداری از آن را داشته باشد، چنین شخصی در آن کار و در آن شأن «[[رشید]]» است<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. [[نظریه]] [[مدیریت]] [[اسلامی]] [[رشد]]، بر قواعدی [[استوار]] است که وجه تمایز آن را با نظریات مدیریت [[غربی]] آشکار میسازد: | |||
صرف [[پیشرفت]] و افزایش [[تولید]] و اثربخشی سازمانی، علامت رشد نیست. لازمه مدیریت رشید، توجه ویژه به ابعاد وجودی انسانهای سازمانی است و هرگونه بیتوجهی به [[کرامت]] و [[شخصیت]] آنان [[ضد]] رشد است و مدیریت و [[رهبری]] نامطلوب را نشان میدهد. | |||
مدیریت رشید، [[مدیریتی]] است که رشد مادی و [[معنوی]] [[انسان]] را همراه با یکدیگر ارائه کند و تأمین هر یک به [[تنهایی]]، نشانه رشد نیست<ref>قوامی، صمصام الدین، مدیریت از منظر کتاب و سنت، ص۹۴ – ۹۵.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[نظام مدیریت اسلامی - نظرزاده (مقاله)|مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]] ص ۷۰۷.</ref> | |||
==جایگاه مدیریت در منظومه [[فکری]] [[مقام معظم رهبری]]== | |||
مقام معظم رهبری، مدیریت را دانشی برای اداره [[جوامع بشری]] میداند که روشهای مختلفی در آن [[ابداع]] شده است و در هر جامعهای متناسب با [[ارزشها]] و نیازهای آن باید بومی گردد. ایشان در فرازی از سخنان خود، [[اندیشمندان]] [[کشور]] را اینگونه مورد خطاب قرار میدهند: «اندیشمندان ما، [[دانشجویان]] ما، آیندهسازان ما، [[ناتوانی]] شیوههای مدیریت کشورهای غربی را ببینند و ناتوانی آنها را در اداره این مهمترین بخش مدیریتشان، یعنی [[اقتصاد]] را ببینند، [[فرهنگ]] به جای خود، [[آداب]] [[انسانی]] به جای خود،... در همه این موارد، [[تمدن]] غربی [[امتحان]] [[بدی]] پس داده است – و آنگاه [[ملت]] ما، مسئولین ما، [[جوانان]] ما بالخصوص،... و بر اساس این [[تأمل]] کنند که برای مدیریت کشور، برای روشهای گوناگون اداره این ملت بزرگ، به [[فکر]] نسخههای خودی، به فکر نسخههای بومی باشید. این ایجاب میکند به [[اسلام]] توجه دقیقتری کنید»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم مریوان، ۲۶/۲/۱۳۸۸.</ref>. | |||
همه [[ادیان آسمانی]] و [[انبیاء الهی]] [[مأموریت]] داشتهاند که [[قواعد]] و ارزشهای [[حاکم]] بر [[تدبیر]]، [[برنامهریزی]] و [[اداره امور]] [[جامعه]] را از [[طریق وحی]] [[الهی]] به [[انسانها]] برسانند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام، به مناسبت «عید غدیر»، سال ۱۳۷۵.</ref> و با [[تشکیل حکومت دینی]]، [[رهبری الهی]] را به [[امت]] خود بچشانند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، سال ۱۳۸۰.</ref>، در این دوران که از دیدگاه [[شیعه]]، عصر [[غیبت امام زمان]]{{ع}} است، [[تدبیر امور جهان]] در [[حقیقت]]، به دست آن حضرت است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و طلاب ایرانی و خارجی در صحن «مدرسه فیضیه قم»، سال ۱۳۷۴.</ref>، چنین [[حکومتی]] از [[حقانیت]] و [[مشروعیت الهی]] برخوردار است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم، سال ۱۳۸۷.</ref>. [[نظام اسلامی]] که مبتنی بر [[ولایت فقیه]] و در استمرار [[ولایت ائمه معصومین]]{{عم}} بنیان گذارده شده است، در همه مراتب منتخب [[مردم]] بوده و از [[مقبولیت]] بالایی برخوردار است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، به مناسبت عید سعید فطر، سال ۱۳۶۹.</ref>. [[مقام معظم رهبری]] در [[اسلام]] بر اساس [[نظام ولایی]]، تدبیر [[امور جامعه]] و مردم را بر اساس [[عطوفت]] و [[رحمت]] بر عهده دارد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت ائمه جمعه سراسر کشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان، سال ۱۳۶۸.</ref>، و موظف است [[نظام مدیریتی]] کارآمد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم استان چهار محال و بختیاری و خواهران بسیجی شهرهای اصفهان، یزد، فومن و گروهی از طلاب پاکستانی، سال ۱۳۶۸.</ref> و ساز و کار لازم برای [[تمشیت امور]]، رفع موانع و [[گرهگشایی]] از زندگانی مردم<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس جمهور، مسئولان و کارگزاران نظام، سال ۱۳۸۶.</ref> و [[پیشرفت مادی]] و تأمین نیازهای بشری<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با رئیس جمهور و هیأت وزیران، به مناسبت هفته دولت، سال ۱۳۷۵.</ref> مبتنی بر [[عقلانیت]] و [[عدالت]]، در کنار [[حاکمیت]] فضای [[معنوی]] را فراهم سازد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، سال ۱۳۸۳.</ref>. | |||
[[مقام معظم رهبری]] بر اساس مبانی [[مدیریت]] [[اسلامی]]، [[رشد]]، [[هدایت]] و [[تربیت]] [[انسانها]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در «مانور بزرگ ولایت»، سال ۱۳۷۵.</ref> را از [[تکالیف الهی]] [[رهبران]] و [[مدیران جامعه]] دانسته و [[شکوفایی استعدادها]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با خانوادههای معظم شهدا و جانبازان شهرهای خوی، بندر گناوه و استانهای مازندران و آذربایجان غربی، گروههایی از دانشجویان، جمعی از مهاجران جنگ تحمیلی، کشاورزان و مسئولان هیأتهای هفت نفره واگذاری زمین، سال ۱۳۶۹.</ref> و [[نوآوری]] در [[شئون]] مختلف [[جامعه]] و [[حکومت]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، سال ۱۳۸۷.</ref> را همواره مورد تأکید قرار داده است. | |||
تمرکز در مدیریت و [[قاطعیت]] و [[شجاعت]] در [[اجرای قوانین]] و [[احکام اسلامی]] از شاخصههای یک [[نظام مدیریتی]] مطلوب از منظر مقام معظم رهبری است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، سال ۱۳۸۵.</ref>. از آنجا که مدیران و [[دولتمردان]] جامعه، امانتداران [[اموال عمومی]] و [[بیتالمال]] میباشند، مدیریت صحیح و دقیق [[منابع مالی]]، طبیعی و [[انسانی]] و جلوگیری از تضییع [[اموال]] و [[ثروت]] عمومی از مهمترین [[وظایف]] نظام مدیریتی در [[جامعه اسلامی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با وزیر و مسئولان جهاد سازندگی در هفته منابع طبیعی، سال ۱۳۷۷.</ref>. | |||
[[قانونمداری]]، عدم [[تخلف]] از برنامههای مصوب<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم تنفیذ حکم دوره دوم ریاست جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی»، سال ۱۳۷۲.</ref>، رعایت سلسله مراتب و [[نیت]] [[خالص]] برای [[خدمتگذاری]] از شروط [[سلامت]] و [[مشروعیت]] مدیران و نظام مدیریتی از دیدگاه [[رهبر معظم انقلاب]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، مصاحبه معظمله پس از رأیگیری «انتخابات ریاست جمهوری»، سال ۱۳۷۶.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[نظام مدیریت اسلامی - نظرزاده (مقاله)|مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]] ص ۷۱۰.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:IM009912.jpg|22px]] [[محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم]]، [[مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»]]،[[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۹''']] | |||
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']] | # [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']] | ||
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[نظام مدیریت اسلامی - نظرزاده (مقاله)|مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۸۸: | خط ۱۶۶: | ||
[[رده:مدیریت]] | [[رده:مدیریت]] | ||
[[رده: | [[رده:مدخلهای در انتظار تلخیص]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۴
معرفی اجمالی
«مدیریت» به معنای توانایی و شایستگی اداره جایی برای رسیدن به هدفهای مورد نظر است.[۱] و در اصطلاح رایج، آن را علم و هنر هماهنگی کوششها و تلاشهای اعضای سازمان و استفاده از منابع برای رسیدن به اهداف معین دانستهاند.[۲] در گذشته از این مفهوم به «تدبیر» به معنای اندیشهکردن در عاقبت کار و «تولّی» به معنای سرپرستیکردن یاد شدهاست؛[۳] همچنین مدیریت دانشی با موضوع، ساختار، مفاهیم و نظریههای مشخص است که موضوعی اصلی در بررسی نگاه امام خمینی نیست. مدیریت دارای سه سطح اداره امور سیاسی (مدیریت سیاسی)، اداره امور عمومی (مدیریت دولتی) و مدیریت خصوصی است. این سه سطح در تعامل با یکدیگر جامعه را مدیریت میکنند، اما هر یک کارکرد متفاوتی دارند؛ بر این اساس، خط مشیگذاری عمومی برای اداره امور کشور، به عهده مدیریت سیاسی و اجرای این خط مشیها بر عهده مدیریت دولتی است. مدیریت دولتی همچنین حلقه پیوند مدیریت سیاسی با بخش خصوصی و بهطور کلی جامعه است.[۴].[۵]
پیشینه
مدیریت پیشینهای به درازای حیات اجتماعی بشر دارد و نخستین اندیشههای مدیریتی از زمانی شکل گرفت که انسانها زندگی اجتماعی خود را در قالب گروههای اجتماعی سامان دادند و تصمیم گرفتند به هدفهای گروهی دست پیدا کنند.[۶] بهتدریج اندیشه مدیریت، ذهن متفکران اجتماعی را به خود مشغول کرد و از افلاطون تا ارسطو و فارابی و ابنسینا و خواجه نظامالملک در خصوص ضرورت مدیریت و شیوههای اداره جامعه ایدهپردازی کردند.[۷]
پس از انقلاب صنعتی و گذر از تولید سنتی، فردریک تیلور پدر مدیریت علمی، نخستین گامها را برای نظریهپردازی علم مدیریت برداشت.[۸] او با تکیه بر روشهای علمی، کارگران را همچون ماشین میدانست که برای افزایش بازدهی آنان باید از طریق نظارت دقیق و جبران هزینههای اقتصادی اقدام کرد.[۹] پس از آن نظریههای مختلفی در علم مدیریت پدید آمد[۱۰] که باعث تحول عمیق در این عرصه شد. نظریه دیگر را که به تئوری روابط انسانی شهرت دارد، التون مییو ارائه کرد. این نظریه اثبات کرد نباید با کارگران مانند ماشین برخورد کرد، بلکه باید به نیازهای انسانی، روحی و روانی آنان توجه کرد تا تولید و بهرهوری بیشتر شود.[۱۱] آخرین نظریه دراینباره نظریه نگرش «سیستمی» است که امروزه بیشتر به آن توجه میشود و بر اساس آن، سازمان به صورت یک نظام و پیکر واحد در نظر گرفته میشود که دربارهٔ مسائل و برنامههای آن باید از ابعاد مختلف و در ارتباط با دیگر اجزای جامعه تصمیمگیری کرد.[۱۲] در ایران نخستین اندیشههای مدیریت را باید در اندیشه متفکرانی چون فارابی، ابنسینا و خواجهنظامالملک جستجو کرد. فارابی مدینه فاضله را کاملترین شکل جامعه میدانست که در آن مردم برای رسیدن به سعادت، در امور مختلف با همدیگر همکاری و تعاون دارند و رهبری شایسته که بر انجام وظایف اعضا نظارت دارد، آن را اداره میکند.[۱۳] خواجهنظامالملک نیز به دلیل حضور در دربار ملکشاه سلجوقی در نقش وزارت، دارای تجربهای قوی در مدیریت بود و در کتاب مشهور سیر الملوک به بیان وظایف مدیران، شیوههای گزینش مأموران، نظارت مدیر، روابط رهبر و مردم و مانند آن پرداختهاست.[۱۴]
افزون بر این، در حکمت اسلامی در بخش حکمت عملی، بر مباحث مدیریت امور جامعه در قالب تدبیر خانواده و سیاست مُدن (شهرها) تأکید شدهاست.[۱۵] در فقه اسلامی نیز با بیان قواعد و احکام اداره جامعه، روابط با بیگانگان در حوزه مدیریت سیاسی، حقوق و وظایف مکلفان، وجوب عدل و احسان در روابط اجتماعی، احکام و قواعد اقتصادی و عبادی، به مدیریت جامعه در ابعاد مختلف آن توجه ویژه شدهاست.[۱۶] امام خمینی که بیشتر احکام اسلام را سیاسی و اجتماعی میدانست،[۱۷] ولایت و سرپرستی دینی جامعه را بدیهی و پیامبر اسلام(ص) را نخستین سرپرست جامعه اسلامی میشمرد که از مدیریت جامعه پس از خود نیز غافل نبودهاست.[۱۸] ایشان بحث مدیریت و رهبری دینی جامعه را در کتاب البیع و سلسله مباحث ولایت فقیه و همچنین سخنرانیها و نوشتههای خود در طول دوران مبارزه و تشکیل حکومت مطرح کرده است.[۱۹]
جایگاه مدیریت
نخستین مدیران جامعه چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره کردهاست، پیامبران الهی(ع) بودهاند که از طرف خداوند برای شکوفا کردن درون مایههای عقل بشری و نجات انسانها از گمراهی فرستاده شدند.[۲۰] در منابع و متون اسلامی، موضوع مدیریت، یکی از شئون اساسی جامعه معرفی و به آن توجه ویژهای شدهاست. در آیات قرآن کریم، آفرینش و تدبیر امور جهان به خداوند نسبت داده شده ﴿قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾[۲۱]، ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۲] و نیز به فرشتگانی که تدبیر نظام آفرینش را بر عهده دارند، سوگند یاد شده است ﴿فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا﴾[۲۳] همچنین اشاره به انتخاب هارون(ع) به جانشینی حضرت موسی(ع) ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۴] و برتر دانستن پیامبر خاتم(ص) به عنوان مدیر جامعه اسلامی بر دیگر مسلمانان ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴾[۲۵] و دستور خداوند به پیامبر اکرم(ص) برای معرفی امیرالمؤمنین(ع) برای جانشینی ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۲۶] [۲۷] دلالت بر اهمیت مدیریت و سرپرستی جامعه در پیشبرد امر دین و دنیای انسانها دارد.[۲۸]
بنابر آموزههای قرآن، امانت در معنایی عام که شامل رهبری و مدیریت هم میشود باید به کسانی که شایستگی آن را دارند، سپرده شود ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[۲۹] [۳۰] رسول خدا(ص) نیز از نداشتن مدیریت و تدبیر صحیح در امور برای امت خود ابراز نگرانی کردهاست.[۳۱] امام علی(ع) ضمن امانت دانستن آن،[۳۲] در بیان اصل نیاز جامعه به رهبری و مدیریت، بر ضرورت وجود حاکم و مدیر ـ نیکوکار یا بدکار ـ برای اداره جامعه تأکید کرده است.[۳۳] امامصادق(ع) ساماندهی امور دنیا و آخرت هر جامعهای را وابسته به وجود عالم پرهیزگار، حاکم و مدیر خیرخواه و پزشک توانمند دانستهاست که بدون آنان جامعه دچار سقوط و شکست خواهد شد.[۳۴] امام رضا(ع) نیز بقای جوامع را در گرو وجود حاکمانی دانسته که امور دین و دنیای مردم را تدبیر کنند.[۳۵]
به صورت خاص، بزرگترین و برترین منشور حکومتداری و مدیریتی اسلام، در قالب نامه امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک اشتر ارائه شدهاست. در این نامه علاوه بر یادآوری وظایف و مسئولیتهای کارگزاران و مدیران، بر ضرورتِ داشتنِ برنامه برای انجام صحیح امور، شناسایی افراد لایق و متعهد برای سپردن کارها به آنان، بهکارگماریِ درست افراد در جای مناسب و مطابق توان و شایستگی آنان، یادآوری وظایف و مسئولیتهای آنان در قبال مردم، نظارت بهموقع و درست بر انجام وظایف کارگزاران و کارکنان و آمادگی در برابر حمله دشمنان تأکید شدهاست.[۳۶].[۳۷]
ارزیابی مدیریت مدرن
هدف مدیریت اسلامی از نظر امام خمینی، فراهم آوردن زمینههای پیوند میان خلق و خالق و هدایت انسان به سوی تعالی و سعادت است؛ زیرا از نظر ایشان، از یک سو، حقیقتِ علم، مجرّد از ماده است[۳۸] و از سوی دیگر، انسان میخواهد به حق مطلق برسد تا فانی در خدا شود؛[۳۹] بنابراین مدیریت در جایگاه یک دانش یا اندیشه، نمیتواند تنها به ساماندادن امور مادی انسان بپردازد، بلکه باید زمینههای رشد و کمال معنوی انسانها را برای پیوستن به حق مطلق فراهم سازد و به اصلاحِ رابطه انسان و خدا همت گمارد. بر این اساس، از نگاه امام خمینی مشکل اصلی مکتبهای مدیریتی و حکومتی امروز آن است که تنها به بعد مادی حیات آدمی توجه میکنند و از توجه به دیگر ابعاد وجودی او ازجمله توجه به معنویات و رشد و تربیت انسان که هدف اصلی بعثت انبیای الهی(ع) است، غفلت میورزند؛[۴۰] از اینرو برخلاف مکتبهای غربی که به اداره جامعه همانند اداره کارخانه مینگرند و تنها به ظاهر عالم طبیعت و بعد مادی وجود انسان توجه میکنند،[۴۱] اصلیترین ویژگی نگرش مدیریتی امام خمینی، توجه به معنویات و ارزشهای الهی و جلب رضایت الهی در مدیریت است.[۴۲].[۴۳]
مدیریت کارآمد و شاخصهای آن
امام خمینی موضوع اساسی در مدیریت کشور را توجه و خدمت به محرومان و حفظ منافع آنان و گسترش مشارکت عمومی مستضعفان در تمامی عرصههای جامعه و پرهیز از تجملگرایی و دوری از زرق و برق دنیا میدانست؛[۴۴] زیرا توجه به طبقات ضعیف و مستضعف و خدمت به آنان برای رضایت خداوند، برترین عبادت و محل کار آنان عبادتگاه است[۴۵] از نظر ایشان میزان در سنجش مدیریت، خدمت است[۴۶] و مدیران باید با اتکا به قدرت خداوند، برای قطع وابستگی به بیگانگان تلاش کنند.[۴۷] بر این اساس ویژگیهای مدیر و مسئول عبارت است از: فعال، خدمتگزار و فهیمبودن و برخورداری از شایستگی، کار برای خدا، تعهد به اسلام،[۴۸]شجاعت در حل مسائل و مشکلات،[۴۹] دارای سابقه اسلامی و مؤمن به انقلاب و ارزشهای انقلابی[۵۰] سادهزیستی[۵۱] احساس تعلق به کشور و مردم،[۵۲] توجه به تخصص و تعهد در بهکارگیری نیروی انسانی مورد نیاز دستگاهها،[۵۳] عزتمندی و نداشتن ترس در برابر بیگانگان[۵۴] و بیتوجهی به مقام و موقعیت دنیا.[۵۵].[۵۶]
نقد مدیریت و مدیران در رژیم پهلوی
به باور امام خمینی مدیریت در رژیم پهلوی کارآمد نبود و مدیران و کارگزاران اصلی این رژیم به سبب تعلق به طبقه اعیان و اشراف نمیتوانستند از وضعیت قشر ضعیف جامعه اطلاع پیدا کنند و میان آنان و مردم، شکاف عمیق وجود داشت؛[۵۷] به همین دلیل شناخت و احساس درد محرومان برای آنان معنا نداشت و برای رسیدگی به امور مردم و ایجاد تسهیلات و رفاه برای آنان بهویژه طبقه محروم، چارهاندیشی نمیکردند[۵۸] و در مقابل، از قدرت مدیریت خود برای غارت و چپاول بیتالمال و صرف آن در جهت هوا و هوسهای خود و خانوادههای خود بهره میبردند.[۵۹] آنان به رأی و نظر مردم بیتوجه بودند[۶۰] و در جهت وابستگی هرچه بیشتر کشور به بیگانگان[۶۱] و رواج فساد در جامعه بهویژه میان جوانان[۶۲] گام برمیداشتند.[۶۳]
آسیبشناسی مدیریت
در کنار خدمات و مزایایی که مدیریت برای اداره و بهبود نظام جامعه ایفا میکند، از برخی آسیبها و مشکلات آن نیز نباید غافل بود. برخی از مهمترین آسیبهای مدیریت در نظام اسلامی از نگاه امام خمینی از این قرار است:
- نپذیرفتن مسئولیت: از نگاه امام خمینی نپذیرفتن مسئولیت با وجود لیاقت و شایستگی، به منزله پشتکردن به خدا و خلق خداست، مگر اینکه افرادی همتراز یا بهتر در جامعه وجود داشته باشند؛[۶۴] از اینرو، شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیتهای مهم در حالیکه فرد توان مدیریت و تدبیر امور جامعه را دارد، موجب میشود تا افراد با توانایی و تعهد کمتر در مسئولیتهای سنگین به کار گماشته شوند و بدیهی است خسارت این نوع مسئولیتها برای جامعه غیرقابل جبران خواهد بود.[۶۵]
- ضعف فکر و عمل: یکی از آسیبهای مهم مدیریت، رخنه کردن ضعف در اندیشه و عمل مدیران و کارگزاران است. امام خمینی معتقد بود اگر از این ناحیه، ضرری به اسلام و مسلمانان وارد شود، گناهی عظیم شمرده میشود و عذاب دردناک الهی را به دنبال خواهد داشت و چنین مدیرانی باید بدون جوسازی و مقاومت، کنار بروند و جای خود را به افراد شایسته بدهند.[۶۶]
- دخالت خواستهها و منافع شخصی: از نگاه امام خمینی مدیران در انتخاب همکاران خود باید به تعهد و توان خدمت به مردم توجه کنند، نه به دوستی و آشنایی و سفارشهای بیمنطق که این امر موجب ناکامی در خدمت به کشور است[۶۷] و بیتوجهی به لیاقتها و شایستگیها در واگذاری پستها و انتخاب همکاران، کاری شیطانی است و با معیارهای اسلامی سازگاری ندارد؛ زیرا در اسلام، تعهد و توان خدمت و اداره کشور، شرط واگذاری مسئولیت است و تأمین منافع اشخاص و گروهها موضوعیت ندارد.[۶۸]
- فاصله گرفتن از مردم: از نظر امام خمینی رابطه میان حکومت و ملت در نظام اسلامی بر اساس محبت است[۶۹] و بدون همراهی ملت، دولت نمیتواند هیچ کاری انجام دهد؛[۷۰] از اینرو ایشان فاصلهگرفتن از مردم را باعث راندن مسئولان و مدیران میدانست[۷۱] و بر ضرورت قدردانی از مردم و توجه به مشکلات آنان و ایجاد رابطه دوسویه مردم و مسئولان توصیه میکرد.[۷۲]
- قوانین دست و پاگیر اداری: اگرچه قوانین و ضوابط سازمانی برای آسان کردن امور و تعریف مجرای درست برای انجام کارها وضع میشوند، این قوانین و مقررات نباید تبدیل به ابزاری برای سستی در انجام وظایف و نادیده گرفتن حقوق مردم شوند. امام خمینی ابراز نگرانی میکرد که مجریان ناصالح، بر خلاف مقررات یا با کاغذبازی و پیچوخمهایی که به آن عادت کردهاند، قوانین پیشرفته و مفید را دگرگون کنند یا عمداً اسباب نگرانی و نارضایتی مردم را فراهم کنند[۷۳] یا به بهانههای غیر منطقی و مقررات غیر ضروری، انجام امور مهم و ضروری را به تأخیر بیندازند.[۷۴].[۷۵]
مدیریت روحانیت
جایگاه ممتاز روحانیت در هدایت و رشد معنوی جامعه ایجاب میکند تا به جنبه الگویی و سرمشقبودن آنان برای دیگران، با حساسیت بیشتری نگریسته شود؛ چنانکه امام خمینی نیز اشاره کردهاست، برخلاف دیدگاه کسانی که روحانیت را از دخالت در سیاست و مدیریت کشور برحذر میداشتند و جوهر دین و دینداری را مغایر با سیاست میدانستند،[۷۶] از نگاه ایشان، ورود روحانیت در مسائل سیاسی موجب میشود تا قدرت و توان روحانیت اسلام که نگهبانان شریعتاند، در اداره کشور به نمایش گذاشته شود؛[۷۷] از اینرو ایشان بر این باور بود که روحانیت علاوه بر فراست، زیرکی، زهد، تقوا و وظیفه هدایت جامعه، باید مدیر و مدبّر نیز باشد.[۷۸]
دیدگاه امام خمینی دربارهٔ حضور روحانیت در سمتهای اجرایی، با پیش و آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا حدودی متفاوت بود و ایشان در گذشته معتقد بود روحانیت در نظام جمهوری اسلامی هیچ منصب حکومتی را اشغال نخواهد کرد[۷۹] و آنان نقش هدایت مجریان امور را ایفا خواهند کرد؛[۸۰] زیرا وظیفه روحانیون ارشاد دولتها[۸۱] و نظارت بر قوانین[۸۲] است. ایشان حتی دربارهٔ خود اعلام کرد بنای دخالت مستقیم در امور را نداشته و با تأسیس حکومت به هدایت و ارشاد آن خواهد پرداخت[۸۳] عزیمت امام خمینی به شهر قم (۱۰/۱۲/۱۳۵۷) کمتر از یک ماه پس از ورود به کشور،[۸۴] سپردن دولت موقت به مهدی بازرگان و وزرای غیر روحانی،[۸۵] مخالفت جدی با ریاست جمهوری روحانیان[۸۶] و در نهایت ریاست جمهوری سید ابوالحسن بنی صدر[۸۷] و حمایت اولیه ایشان از وی[۸۸] نشان از پایبندی ایشان به این سیاست در اوائل انقلاب دارد؛ اما تجربه دولت موقت و عملکرد بنیصدر و عزل او از ریاست جمهوری و مجموعه قضایای دو سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی، نگاه ایشان را تغییر داد.
امام خمینی با اذعان به اینکه از زمان اقامت در نجف بر این اعتقاد بوده که روحانیون در مناصب اجرایی قرار نگیرند، آن را مشروط به آن دانست که افراد متعهدی باشند که بتوانند کارها را بر اساس موازین اسلامی اداره کنند ولی در زمانی که افراد متعهد نباشند، یا نتوانند یا نخواهند بر اساس موازین اسلامی عمل کنند، روحانیون نباید خود را کنار بکشند.[۸۹] ایشان با تأکید بر اینکه هر کس بفهمد اشتباه کردهاست باید به اشتباه خود اعتراف و از آن بر گردد، به اشتباه خود در این نظر اقرار کردهاست.[۹۰] ایشان با تصریح به اینکه روحانیون نباید موضع قبلی ایشان را دایمی تلقی کنند، خاطرنشان کرد که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی فکر میکردهاست از میان غیر روحانیون افراد متدینی هستند که بتوانند کشور را آن گونه که خدا میخواهد و بر اساس اهدافی که مردم برای آن شهید دادهاند، اداره کنند اما در تجربه اداره کشور به این نتیجه رسیدهاست که اشتباه میکرده و اگر روحانیون کنار بکشند، کشور به حلقوم آمریکا و شوروی میافتد.[۹۱] از نظر ایشان برخی افراد با اینکه متدین و خوب بودهاند، نتوانستهاند اهداف مورد نظر ایشان را که استقلال کشور بودهاست پیگیری کنند، چنانکه برخی نیز خود را به عنوان افراد خوب جا زده و مناصب حکومتی را اشغال کردهاند.[۹۲] در عین حال ایشان ابراز داشت، اینبار هم اصراری بر نظر خود ندارد و هر وقت به این نتیجه برسد که از غیر روحانیون کسانی میتوانند کشور را آن گونه که خداوند تعالی راضی است، اداره کنند، روحانیون به شغل اصلی خود که ارشاد و هدایت مردم و نظارت بر امور است بر میگردند.[۹۳] البته ایشان تأکید داشت اکنون که حکومت اسلامی در قالب نظام جمهوری اسلامی، ظهور و بروز پیدا کردهاست و با مدیریت روحانیت اداره میشود، روحانیان باید به رعایت شئون اسلامی و حفظ و مراقبت از خود توجه بیشتری کنند و متوجه باشند که هر گونه غفلت و بیتوجهی، منجر به صدمه واردشدن به حیثیت و موقعیت اسلام خواهد شد که غیرقابل جبران است.[۹۴].[۹۵]
مدیریت امام خمینی
سیره عملی امام خمینی در مدیریت در دوره رهبری خود، گواه روشنی بر توان ایشان در مدیریت امور کشور بودهاست:
- مدیریت در رفتار: برای مدیریت، دستکم پنج وظیفه اصلی بیان شده است:
- برنامهریزی: ترسیم آینده سازمان، پیشبینی امکانات مورد نیاز و تعیین راههای تحقق اهداف؛[۹۶]
- سازماندهی: تعیین صریح وظایف و اختیارات و برقراری هماهنگی میان مشاغل مختلف در سازمان[۹۷]
- بهکارگماری نیروی انسانی: شناخت و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز بر اساس ساخت سازمان؛
- رهبری: برانگیختن و هدایت افراد برای پیشبرد و تحقق اهداف سازمان[۹۸]
- نظارت: سنجش و اصلاح عملکرد به منظور اطمینان از تحقق درست اهداف پیشبینی شده[۹۹] با ملاحظه رفتار و اندیشه امام خمینی در زمینه مدیریت، میتوان به این واقعیت پی برد که ایشان با وظایف مدیریت بهخوبی آشنا بود و همزمان با رعایت همه آنها، همه توان خود را به کار میگرفت. داشتن برنامه و هدف در کارها[۱۰۰] خدمت به ملت[۱۰۱] و محرومان جامعه،[۱۰۲] نیازشناسی و اولویتگذاری،[۱۰۳] سازماندهی و ایجاد تشکیلات مناسب،[۱۰۴] انتخاب افراد شایسته برای واگذاری پستهای مهم،[۱۰۵] تقسیم وظایف و جلوگیری از دخالت دستگاهها در حوزه مأموریت یکدیگر،[۱۰۶] واگذاری اختیارات و دخالتنکردن در امور دستگاههای اجرایی[۱۰۷] و در نهایت نظارت دقیق بر انجام وظایف مسئولان و دستگاهها و افراد[۱۰۸] شواهد روشنی بر اِشراف امام خمینی بر وظایف مدیریت و بهکارگیری بههنگام آنهاست.
- احساس دَین به مردم: امام خمینی از ابراز احساسات مردم و جوانان نه تنها گرفتار غرور و خودپسندی نمیشد، بلکه تکلیف خود را زیادتر میدید و آن را برای خود و دیگر مسئولان نظام به منزله نعمتی میدانست که نمیتوان از عهده شکر آن برآمد؛ از اینرو معتقد بود مدیران و مسئولان، موقعیت و منزلت خود را مدیون مردماند و همه باید در ادای دَین خود به مردم تلاش کنند؛[۱۰۹] به همین جهت برخی از تحلیلگران معتقدند از عوامل موفقیت امام خمینی در رهبری جامعه، محبت و علاقه قلبی و متقابل میان ایشان و مردم بود.[۱۱۰]
- مشورت در امور: امام خمینی برای اصلاح امور کشور، مسئولان را به مشورت در کارها توصیه میکرد.[۱۱۱] خود ایشان هم در موضوعات مهم با مسئولان کشوری و لشکری و حتی در نوشتن نامهها و مکاتبات اداری پیش از انتشار، با اطرافیان بهویژه اعضای دفتر مشورت میکرد و از نظرهای اصلاحی خبرگان و کارشناسان بهره میگرفت و آنان را به تذکردادن به خودش تشویق میکرد؛[۱۱۲] به همین جهت ایشان پیش از آنکه یک «مدیر» باشد، در نقش یک «رهبر» ظاهر شد.[۱۱۳]
- نکوداشت مدیران شایسته: امام خمینی در کنار تذکر و سختگیری بر مدیران در یادآوری وظایف خطیر آنان و تأکید بر انجام صحیح آن، به همان نسبت در دوره رهبری خود از برخی مدیران به دلیل لیاقت، تعهد، تدین،[۱۱۴] صلاحیت اخلاقی،[۱۱۵] حسن تدبیر، کفایت، وثاقت، امانت[۱۱۶] و مانند آن به نیکی یاد کرد و آنان را به دلیل برخورداری از این خصلتهای پسندیده ستود.
- تبدیل تهدیدها به فرصت: از ویژگیهای مدیریتی امام خمینی باید به تصمیمگیریهای مهم ایشان در شرایط خاص همچون تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام، شهادت یاران نزدیک به دست افراد و گروههای مخالف و منحرف در آغاز انقلاب و تصمیم بهموقع ایشان در پایاندادن به جنگ تحمیلی اشاره کرد که تصمیمگیری بههنگامِ ایشان در شرایط بحرانی، توانست تهدیدهای جدی برای کشور را به فرصت تبدیل کند[۱۱۷].[۱۱۸]
تعریف مدیریت
برای مدیریت تعاریف بسیاری از سوی صاحبنظران مطرح شده است در یکی از آنها، مدیریت، مجموعهای از فعالیتها (شامل برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، رهبری و کنترل) بر روی منابع سازمانی (انسانی، مالی، فیزیکی و اطلاعات) با هدف دستیابی به مقاصد سازمان به شیوه کارا و اثر بخش، تعریف شده است[۱۱۹]. در تعریف دیگری فرآیند برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل استفاده از منابع به منظور انجام اهداف عملکردی مدیریت شناخته شده است[۱۲۰]. برخی نیز مدیریت را هنر انجام دادن کارها به وسیله دیگران[۱۲۱] میدانند. با استفاده از تعاریف ارائه شده میتوان تعریف نسبتاً جامع زیر را ارائه داد: مدیریت دانش و هنر بهکارگیری منابع سازمانی (انسانی، مالی، فیزیکی و اطلاعاتی) برای دستیابی به اهداف سازمان به شیوه مطلوب میباشد.[۱۲۲]
تعریف مدیریت اسلامی
دستیابی به تعریف مدیریت اسلامی نیاز به تحقیق جدی دارد و پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته هنوز در تعریف مدیریت اسلامی به قدر مشترکی منتهی نشدهاند. بنابراین ادعای ارائه تعریف شاید قدری سادهاندیشی باشد ولی در عین حال میتوان با افزودن دو قید به تعریف مدیریت، برداشت تعریفگونهای از مدیریت اسلامی را به شرح زیر ارائه کرد: شیوه بهکارگیری منابع انسانی و امکانات مادی، برگرفته از آموزههای اسلامی برای نیل به اهدافی که متأثر از نظام ارزشی اسلام است[۱۲۳]. بهکارگیری منابع انسانی باید مبتنی بر آموزههای اسلامی باشد. برای مثال اسلام میگوید قبل از بهکارگیری انسان و اجیر کردن وی، اجرتش را مشخص نمایید. یا آنکه قبل از آنکه عرق کارگر خشک شود مزدش را بپردازید یا در پرداخت حقوق به اجیر، کوتاهی و تعلل نکنید؛ به او ظلم نکنید؛ مورد بیاحترامی قرار ندهید؛ کرامتش را حفظ نمایید؛ با او کریمانه رفتار کنید و...
همچنین در بهکارگیری منابع مادی، اسلام اجازه اسراف و تبذیر در فضای سازمان را نمیدهد؛ اجازه استفاده شخصی از اموال عمومی را صادر نمیکند؛ صرف بودجه غیرمعمول برای تزئین و دکوراسیون اتاق مدیران را مجاز نمیشمارد و... همچنین اسلام اجازه نمیدهد مدیریت انسانها با هدف رسیدن به امری نامشروع و ضد ارزش باشد. اسلام تولید شراب یا پرورش خوک را جایز نمیداند و در یک عبارت اهداف ضد ارزشی در مدیریت اسلامی، جایگاه ندارد.[۱۲۴]
جایگاه ولایت فقیه در مدیریت امام
پیش از آنکه بحث از مدیریت امام خمینی مطرح شود باید جایگاه ولایت فقیه و اعتقاد به آن را در اطاعتپذیری پیروان مورد توجه قرار داد. اندیشمندان شیعی بر این باورند که در عصر غیبت، مدیریت و رهبری جامعه بر عهده فقهای عادل و آگاه به زمان است و چنانچه فقیهی جامعالشرایط به امر حکومت و مدیریت اقدام نمود بر فقهای دیگر است که از وی پیروی نموده و مردم را به پیروی از ایشان ترغیب سازند. خاطر نشان میگردد که امام خمینی فقیهی جامعالشرایط برای رهبری بودند که به حکم ادای تکلیف الهی بر انجام این مهم اقدام نموده و مدیریت و رهبری جامعه را بر عهده گرفتند. بیشک اطاعت مردم از رهبر فرزانه انقلاب نمیتواند بیپشتوانه دینی باشد. مردم به دلیل آنکه امام خمینی مرجع تقلید دینی آنهاست و دارای ولایت فقیهانه است که اطاعت از او شرعاً لازم است، از او پیروی میکردند. بنابراین نمیتوان از عنصر اساسی ولایت در مدیریت و رهبری امام غفلت کرد و آن را در مدیریت امام، نادیده انگاشت؛ بلکه شاید بتوان عنصر اصلی در توفیق امام عزیز را، ولایتپذیری مردم و فرمانبری آنان دانست که آن هم به دلیل دینداری آنان است، اطاعت از امام خمینی با دینداری مردم عجین شده بود. آنها پیرو امام بودند زیرا امام را در کسوت رسول خدا (ص) و نائب عام امام زمان (ع) میدیدند.
چنین رهبری در منصب ولیفقیه در هیچ یک از قرون گذشته نظیر ندارد و تاریخ شیعه غیر از دوران پیامبر و دوران خلافت امیرالمؤمنین و مدت کوتاهی از امام مجتبی (ع)، فرمانده کل قوای عارف و حکیم و عاشق و الهی در دنیا سراغ ندارد، در هیچ جای دنیا، و نه در گذشته، نیروی نظامی سراغ نداریم که تحت فرماندهی انسانی معنوی و الهی و عارف و دارای رقیقترین احساسات بشری و در عین حال با قاطعیت و صلابتی که هیچ فرماندهی در دنیا از آن برخوردار نیست، به حراست و دفاع از ناموس و حیات شرافتمندانه ملت در مقابل تجاوزگران بپردازد. شور و حال سلحشوری و رزمندگی، شوق به جهاد و استقامت رزمندگان و فتوحات عظیمی که در نبرد با دشمنان اسلام به دست آوردهاند، بیشتر مرهون تأثیرات معجزهگون شخصیت معنوی حضرت امام در رهبری ایشان به ویژه هنگام دفاع مقدس است. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی برای نخستین بار نظریه ولایت فقیه عینیت یافت و امام خمینی بر مبنای اصل ولایت فقیه به اعمال ولایت پرداختند. ایشان در آستانه پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به هنگام تشکیل شورای انقلاب به این حق شرعی خود تصریح کرده و اعلام میکند که به موجب حق شرعی و بر اساس اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به ایشان ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف ملت، شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد[۱۲۵].
اگرچه پس از انقلاب، مقام ولایت فقیه رسماً بر عهده امام قرار گرفت، اما حضرت امام از مدتها قبل دارای چنین جایگاهی بود. ایشان از نخستین روزهایی که به طور خودجوش پرچم هدایت و رهبری امّت را به دوش گرفت و قدم در میدان مبارزه با طاغوت نهاد و محبوب دلها شد و هرچه در این راه جلوتر میرفت راه نفوذ در دلها را بیشتر میپیمود و حتی در سالهای تبعید و دوری از وطن به گونهای معجزه آسا، اختیار میلیونها دل را در دست داشت و آنها را رهبری میکرد با پیام او مردم به خیابانها میریختند و تظاهرات میلیونی تشکیل میدادند و با یک سخنرانی با اعلامیه او، چنان بر ضد طاغوت بسیج میشدند که پایههای حکومتش میلرزید. رهبری امام خمینی دو جهت دارد که یکی در باب حکومت و مربوط به علم سیاست میشود و آن نحوه و شکل حکومت و مباحث مربوط به قدرت است اما جهت دیگر، نحوه اداره نظام اسلامی است که تنظیم کننده ارتباطات ایشان با مردم و نیز قوای سهگانه و مسئولان و کارگزاران نظام میباشد و این مقوله، صبغه مدیریتی داشته و در حوزه مدیریت، قابل بحث و بررسی است.[۱۲۶]
مبانی نظری مدیریت
مبانی فکری و نظری هر اندیشمندی که بیان کننده نحوه نگرش او به جهان و مسائل آن است ریشه و اساس اندیشههای او را در حوزههای گوناگون معرفتی میسازد؛ چه، اندیشههای معرفتی، برآمده از نوع آگاهی و نگرش اندیشمند به جهان و مسائل آن است. به بیانی، روش اندیشه این است که پژوهشگر در ابتدا باید یک سلسله معلومات را برای خود به عنوان پایگاه اندیشه در نظر بگیرد[۱۲۷] که میتوان از آن به مبانی فکری یاد کرد. این مبانی، زیرساختهای فکری او برای معرفتی خاص مثل مدیریت شمرده میشوند. هر اندیشهای که به حوزه معرفتی خاصی چون سیاست، اقتصاد، دفاع، اجتماعیات، تعلیم و تربیت و جز آن، بهویژه اندیشهها و فلسفههای سیاسی و اجتماعی، بر یک شناخت و جهانبینی یا جهاننگری استوار است؛ بیانگر نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی است که یک انسان درباره هستی، جهان، انسان، جامعه و تاریخ دارد. بر همین اساس تنوّع در اندیشههای معرفتی خاص به تنوّع در جهانبینیها برمیگردد و شناختها و جهانبینیها برای این اندیشهها، حُکم طبقه زیرین و زیربنا را دارند. اکنون با این برداشت، مبانی مدیریتی امام خمینی را در چند محور معرفتشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی، مردمشناسی، به اختصار مورد بررسی قرار میدهیم.
مبانی معرفتشناسی
از نظر حضرت امام راههای دستیابی و شناخت حقیقت چیست؟ در نگرش امام خمینی، قلب و عقل به عنوان منابع شناخت مطرح شده است. از منظر او همچون سایر عالمان مسلمان، عقل ادراک میکند و قلب به مدرَکات آن ایمان میآورد. از منظر ایشان این معانی را که انسان به عقلش ادراک کرده، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود و آن مطلب را بیابد[۱۲۸]. امام خمینی فطرت انسانی را نیز بنیان شناخت و لذا توجه دهنده انسان به سوی کمال مطلق میداند[۱۲۹]. تجربه که در اصل، برآیند ترکیب عقل و حس میباشد، مورد توجه امام خمینی بوده و از آن به عنوان یکی از منابع شناخت و آگاهی، نام برده شده است. اشاره به تجربه در سالهای طولانی زندگانی و در امور مختلف بشری و تجربه مکرر در ابطال پیشبینیهای صورت گرفته، از آن جمله است[۱۳۰]. او بهویژه از تجربههای تاریخی، به عنوان یکی از منابع مهم شناخت استفاده نموده و مسائل گوناگون را به وسیله آن، در گستره تاریخ مورد تحلیل قرار میدهد. این در حالی است که امام خمینی به یک منبع شناخت دیگر که منبع بیرونی و در عین حال منبع یقینی شناخت برای انسان به شمار میرود قائل است؛ زیرا منابع شناخت درونی انسان را، به تنهایی کافی نمیداند و به نقصان ادراک انسان با اتکای صرف به این سه سه منبع، اذعان دارد. به عنوان مثال به عدم امکان شناخت چیستی رابطه هستی با حق اشاره میکند و عقل انسان را از درک ماورای طبیعت و بسیاری از امور دیگر نظیر روح و... عاجز میداند. این منبع اساسی همان وحی است که به وسیله انبیاء از جانب خداوند برای انسانها فرستاده میشود و آرمان اصلی آن ایجاد معرفت برای بشر بهویژه شناخت حق تعالی و سایر حوزههایی است که عقل بشر بدون ارجاع به وحی امکان دسترسی به آنها را ندارد. از دیدگاه که حضرت امام، اسلام والاترین و جامعترین دین الهی مبتنی بر وحی است که برای انسان برنامه دارد[۱۳۱].
از دید امام خمینی بخشی از فرآیند معرفتی ارتباط متقابل و مکمل عقل و وحی، پس از عصر نبوت و امامت، اجتهاد یا تفقه در دین میباشد که بخشی از آن مربوط به عبادات است و بخشی نیز مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات است[۱۳۲]. آنچه از تأثیر مبانی معرفتشناسی در مدیریت امام میتوان برداشت کرد این است که ایشان بر اساس درک و شناختی که از منبع وحی (کتاب و سنّت) داشته و با اتکاء بر داشتههای عقلانی خویش، مدیریت کرده است و قطعاً تجربههای تاریخی نیز در این میان بیتأثیر نبوده است.[۱۳۳]
مبانی هستیشناسی
جهانشناسی از دیدگاه امام را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: هستی دارای دو بُعد کلی است که عبارتاند از: غیب و شهود؛ محسوس و معقول؛ طبیعت و ماورای طبیعت[۱۳۴]. تمام جهان هستی و عالم وجود، مخلوق خداوند بوده و از یک وجود یگانهای که همان ذات باریتعالی است، سرچشمه میگیرد[۱۳۵]. همۀ هستی، موجودات ممکنی هستند که نه تنها وجود خود را مدیون اویند؛ بلکه در تمام زمینهها در فقر مطلق نسبت به ذات خداوند به سر میبرند (یعنی عین فقر و نیازند)[۱۳۶]. دنیا و عالم محسوس جزء بسیار ناچیزی از این جهان هستی و عالم وجود میباشد که نسبت به عالم ماوراء طبیعی هیچ قدر محسوسی ندارد[۱۳۷]. جهان، مظهر جمال خداوند و جلوه حق تعالی است. تار و پود هستی بر محور رحمت و بخشایش و مهربانی استوار است و خداوند رحمان است و رحیم؛ رحمت و صفات جمالیه حضرتش، بر دیگر صفات جلالیه، چون قهار و... پیشی دارد[۱۳۸].
هدف از خلقت تمام عالم هستی «انسان» و هدف از بعثت انبیاء (ع) تحقق سعادت و کمال انسان از طریق اطاعت از دستورات الهی و طی نمودن آزمایشهای متعدد الهی در این جهان است[۱۳۹]. در جهانشناسی امام، حکومت وسیلهای در جهت رسیدن به اهداف والای الهی و انسانی است. ایشان حکومت را ابزاری در جهت تربیت و ظهور حقیقت اسلام میدانند و هرگز حکومت و مدیریت را وسیلهای در جهت رسیدن به منافع مادی و ظلم و ستم و استثمار مردم نمیداند[۱۴۰]. از دیدگاه امام، حکومت و رهبری نه تنها آقایی و سلطه نیست؛ بلکه برادری[۱۴۱] و ایثار است. رهبر کسی است که فداکار باشد[۱۴۲].
در نگرش امام، رهبری و حکومت یعنی خدمتگزاری و رهبر به عنوان خادم در نظر گرفته شده است[۱۴۳]. هستیشناسی پیش گفته بر نظریه مدیریت امام خمینی، تأثیر بهسزایی دارد که به شرح ذیل بیان میگردد: با چنین نگرشی به عالم هستی به صورت طبیعی مدیران، قدرتطلب نخواهند بود. رهبر در مقام رهبری و ریاست اوّلاً برای پُست و مقام خود، ارزشی قائل نبوده و ریاست در نظر او بر چند نفر در مقایسه با عظمت هستی بسیار ناچیز است و همین امر از غرور و نخوت که آفت ریاست است پیشگیری مینماید و رهبر را در نقش رهبری از خودبزرگبینی و تکبّر بر دیگران مصون میگرداند. با چنین نگرشی، رهبر خود را نسبت به دیگران ممتاز تلقی نمیکند. این نگرش به عالم هستی که به طفیل انسان آفریده شده است، رهبر را متنبّه میسازد که با زیردستان خود که انسان و آفریده خداوند هستند، همچون بَرده و موجودات بیمقدار رفتار نکند، سَبُعانه با آنها برخورد ننماید، از آنها برای ارتقای مقام خود استفاده نکند و جایگاه و حرمت آنان را پاس بدارد. سوء رفتار و بیاحترامی نسبت به آنان را مجاز نداند؛ زیرا خداوند، کل هستی را به هدف انسان و سعادت او آفریده است. نگرش ابزاری به رهبری و آن را معادل برادری و ایثار دانستن، مدیران و رهبران مسلمان را به اتخاذ چنین نگرشی در برخورد با مردم تحریک میکند و به رهبران، این حقیقت را گوشزد میکند که مسئولیت و ریاست خود را به عنوان یک امتیاز اجتماعی و سکویی برای ارتقا قرار ندهند؛ بلکه آن را عرصهای برای خدمتگزاری، ایثار و برادری نسبت به مردم دانسته، تمام همّت خویش را مصروف خدمت به مردم نمایند.[۱۴۴]
مبانی انسانشناسی
قرآن کریم انسان را دوگونه معرفی کرده است. در دستهای از آیات، با احصاء ویژگیهای مثبت، انسان را مدح و ستایش کرده و او را ستوده است امّا در آیاتی دیگر، با شمردن ویژگیهای منفی، انسان را مذمّت کرده و او را نکوهش کرده است. در جمع میان این دو دسته از آیات، نظریات گوناگونی ارائه شده است که در این جا مجالی برای طرح آنها وجود ندارد. پاسخ اصلی در این باب آن است که ویژگیهای مثبت احصاء شده در قرآن مربوط به روح و حقیقت آدمی است؛ اما ویژگیهای منفی مربوط به طبیعت اوست و به دلیل آنکه، حقیقت انسان به روح است. انسان به بصیرت، بصیرت قلبی، انسان است آنکه باقی میماند روح انسان است[۱۴۵]. بنابراین ویژگیهای مثبت در انسان اصالت مییابد و در اصل، انسان با آنها معرفی میشود؛ همان ویژگیهایی که او را دارای کرامت ذاتی میگرداند. اما همین انسان در صورتی که به حال خود رها شود و تزکیه نفس هم در کار نباشد به سوی لئامت خواهد رفت و آنگاه، تقبیح و توبیخ او جنبه منطقی پیدا میکند. از این رو، لئامت، فقط اکتسابی است اما کرامت که با ویژگیهای مثبت در انسان متبلور میشود، تنها به کرامت ذاتی و تکوینی محدود نمیشود؛ بلکه کرامت اکتسابی نیز برای انسانها، در سایه تقوی و تزکیه نفس حاصل میآید. از دیدگاه امام، انسان دارای ویژگیهایی است که میتواند او را به کمال مطلوب برساند. او موجودی دو بُعدی[۱۴۶]، کمالخواه[۱۴۷] و آزادیخواه[۱۴۸] است که میتواند با اختیار خود مراتب کمال و صعود را طی نماید و احیاناً با سوء اختیار خویش، زمینه سقوط خود را نیز فراهم سازد. از این رو، اعطاء این ویژگیها به انسان، نوعی تکریم از سوی خداوند تلقی میشود؛ چراکه از میان همه موجودات هستی، فقط انسان است که واجد این ویژگیهاست و میتواند سیر بینهایت در قوس صعودی یا نزولی داشته باشد و این امر، او را از دیگر موجودات، ممتاز میگرداند ضمن آنکه خداوند، انسان را برای کمال و سعادت آفریده است و هرگز اراده اصلی او به شقاوت انسانها تعلق نگرفته است. چنین موجودی دارای کرامت ذاتی و مستحق تکریم است. از دیدگاه امام خمینی انسان یک موجود عجیبی است، که در جمیع طبقات موجودات و مخلوقات باریتعالی هیچ موجودی مثل او نیست. اعجوبهای است که از او، یک موجود الهی ملکوتی ساخته میشود و یک موجود جهنمی شیطانی هم ساخته میشود. اما موجودات دیگر چنین نیستند[۱۴۹]. انسانها علاوه بر ویژگیهای ذاتی، میتوانند ویژگیهایی را نیز کسب کنند. ویژگیهای اکتسابی بر این مبنای مهم استوار است که انسان میتواند برای زندگی و رفتارهای فردی و اجتماعی خود، تصمیم بگیرد و عمل کند. انسان دو راه در پیش رو دارد؛ صراط مستقیم و صراطهای غیر مستقیم. انسان میتواند موجودی الهی و ملکوتی و یا موجودی شیطانی و جهنمی شود. راه مستقیم یکی بیش نیست؛ اما راههای غیر مستقیم فراوان است. «تربیت» عاملی است که به انسان کمک میکند در راه خدا و صراط مستقیم حرکت کند. استعدادهای انسان و قابلیتش برای تربیت نامحدود است؛ بر خلاف حیوانات که استعدادها و قابلیتهای محدودی دارند. ادراکات حیوانات بسیار محدود است اما ادراکات و قابلیت انسان برای تربیت تقریباً باید گفت غیر متناهی است[۱۵۰]. انسان میتواند با حرکت در مسیر صحیح و از طریق تزکیه و تهذیب نفس به بالاترین مقامات برسد ولی در صورت انحراف، از پستترین موجودات، پستتر میگردد. در طرف کمال به بالاترین مقام موجودات میرسد؛ و اگر انحراف داشته باشد از پستترین موجودات پستتر میگردد. انسان به ازای طی هریک از این دو مسیر در زندگانی، به دو گروه یعنی انسان الهی[۱۵۱]، انسان کامل[۱۵۲]، یا عصاره همه موجودات، انسان مؤمن (دارای ایمان)[۱۵۳]، مؤمن واقعی[۱۵۴]، انسان فضیلتدار[۱۵۵]انسان با فضیلت[۱۵۶]، مهذب[۱۵۷]، مستقل، انسان خدمتگزار[۱۵۸]، انسان در محضر خدا[۱۵۹]انسان متعهد[۱۶۰]، انسان قرآنی[۱۶۱]، انسان عادل[۱۶۲] و غیره از یک سو و انسان مادی[۱۶۳]، ناقص[۱۶۴] و بیایمان[۱۶۵]، وحشی[۱۶۶]، فاسد[۱۶۷]، انسان بد[۱۶۸]، انسان وابسته[۱۶۹]، انسان طاغوتی[۱۷۰]، غافل[۱۷۱]، لاانسان[۱۷۲] و حیوانی به صورت انسان[۱۷۳] و... از دیگر سو، تقسیم خواهند شد. گروه اول به تناسب به فعلیت رساندن استعدادهای فطری الهی خود، مصداق خلیفةالله و انسان کامل و عصاره وجود و گروه دوم، مصداق پیروان شیطان میگردند، به طور کلی از دید او انسان مثل سایر موجودات نیست. از این نقطه اول طبیعت تا آن آخری که یک موجود الهی میشود، مراتب انسان است و انسان یک موجود جامع است[۱۷۴].
انسانشناسی اسلامی بر نظریه مدیریت و رهبری از دیدگاه امام خمینی به شرح ذیل تأثیر میگذارد. به دلیل وجود عنصر اختیار در انسان و نیز آزادیخواهی او، استفاده از شیوههای آمرانه و استبدادی یا دیکتاتورمآبانه در سبک رهبری، مخالف طبع فطری انسانهاست و نمیتوان در رفتارهای رهبر با پیروان، اصل را بر سبکهای دیکتاتوری و آمرانه قرار داد و اختیار و آزادی افراد را مضیق کرد. فطرت تنفّر از نقص که روی دیگر سکه فطرت کمالطلبی انسان است. موجب تنفر از ظلم و بیعدالتی در وجود انسان است؛ بنابراین هرگونه ظلم، بیعدالتی و تبعیض در سازمان با فطرت انسانی در تنافی بوده و اِعمال آن از سوی مدیران، موجب بیانگیزگی کارکنان و در نهایت، ضرر رساندن به سازمان خواهد بود. به دلیل آنکه انسان دارای دو جنبه مثبت و منفی است و با توجه به دیدگاه امام که ویژگیهای منفی را برای انسانهای تزکیه نشده میداند؛ جهتگیری اخلاقی و تربیتی مدیران به منظور رشد و ارتقاء انسانی افراد سازمانی، ضروری خواهد بود تا هماهنگ با هدف آفرینش انسان که نیل به تکامل است، سازمان نیز ایفای نقش نماید و فضای سازمان به گونهای نباشد که موجب تباهی و فساد کارکنان و در نتیجه موجب سقوط انسانیت و وصول به مراتب پَست حیوانی گردد. از این رو رهبران و مدیران سازمانها باید ضمن توجه به مأموریتهای سازمان، زمینه رشد کارکنان را در ابعاد معنوی و مادی فراهم ساخته و به جنبههای مادی و معنوی کارکنان توجه داشته باشند.
با توجه به اینکه عالم هستی برای تکامل انسانها آفریده شده و انسان عصاره هستی و دارای شرافت و کرامت ذاتی است که باید از استعدادهای خود برای نیل به سعادت بهرهمند شود، چنین انسانی نمیتواند همچون ابزاری در دست سرمایهداران برای افزایش سودآوری باشد. بر این اساس، نگاه استثماری به انسان ممنوع است. بنابراین تئوریهای رفتارگرایی در سبک رهبری که بر مبنای کارمداری و کارمندمداری است، از اساس، مورد پذیرش اسلام نیست زیرا هر دو طیف (مکتب کلاسیک و نئوکلاسیک) در هدف افزایش سود آوری و نگاه ابزاری به انسان مشترک هستند و این نگاه ابزاری با معارف اسلامی و انسانشناسی اسلام، سازگاری ندارد.
با توجه به کرامت ذاتی انسانها، اصل اولی در مدیریت چنین موجودی نمیتواند شدّت عمل و سختگیری توأم با اِعمال خشونت باشد؛ بلکه لازم است از اصل رأفت و نرمش و مدارا برای رشد و هدایت سازمانی او استفاده کرد این مطلب هنگامی مُبرهن میگردد که برای انسان، دو نوع گرایش مثبت و منفی قائل باشیم که بر اساس آن انسان میتواند موجودی فراتر و یا فروتر گردد. انسان بین اوج و حضیض نمیتواند تنها با نرمش و مدارا مواجه شود و نه میتواند فقط در چنبره خشونت و شدّت عمل واقع گردد، بلکه نوسان میان این دو طیف ضروری است؛ منتهی به دلیل آنکه اصالت در انسان روح است و ویژگیهای مثبت و گرایشهای عالی مربوط به این بخش از وجود آدمی است بنابراین کرامت ذاتی انسان بر دنائت او ترجیح دارد. همین امر باعث میگردد اصل در برخورد با چنین موجودی بر کرامت و رحمت و به بیانی روشنتر، نرمش و مدارا قرار گیرد، همانگونه که خدای متعال در راهبری انسانها از تبشیر و هم انذار استفاده میکند که البته رحمت او بر غضبش مقدم است و همانگونه که سیره انبیاء و اولیاء نیز چنین بوده و آنان هرگز گوهر وجودی انسان را تحقیر نکردهاند بلکه با کرامت با او برخورد نمودهاند، بنابراین اصل در رهبری انسانها بر حفظ کرامت انسان است که در مجموع شامل مدارا، نرمش، حلم و چشمپوشی و در نهایت رفتار کریمانه است.[۱۷۵]
مبانی جامعهشناسی
به طور خلاصه، در خصوص دیدگاه امام نسبت به مردم، موارد زیر را میتوان مطرح کرد:
- امام خمینی برای جامعه و مردم حقیقتی جدای از تک تک افراد قائل است و جامعه را دارای اصالت میداند[۱۷۶].
- جامعهای از نظر امام دارای قداست و ارزش است که بر پایه جهانبینی و ارزشهای اسلامی استوار باشد نه هر جامعه و ملیتی (ملیگرایی)[۱۷۷].
- از نگاه امام، ملت بزرگوار ایران به دلیل قیام برای نهضت اسلامی و تلاش در به ثمر رساندن، حفظ و تداوم آن، حقاً چهره منور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند[۱۷۸].
- از دیدگاه امام، صاحبان انقلاب، مستضعفان و پابرهنگانی هستند که قشر عظیم مردم را تشکیل داده و انقلاب اسلامی، مدیون فداکاری و ازخودگذشتگی آنان است[۱۷۹].
- جامعهشناسی اسلامی نیز بر نظریه مدیریت امام خمینی تأثیرگذار است.
اکنون که تا حدی با نظر امام در مورد مفهوم ملّت و جایگاه مردم و اهمیت آنها آشنا شدیم، باید متذکر شویم که امام با داشتن چنین مفروضاتی از ملّت اسلامی، افتخار خود را در رهبری مردمی و خدمتگزاری به آنان دانسته و مردمیبودن مسئولان و مدیران را ضمانتی برای تداوم حرکت و نهضت اسلامی به حساب میآورد. این مفروضات، امام ار بر آن داشت که فرضیۀ مردمی بودن رهبر و مدیران را ارائه دهد[۱۸۰] و درک خدمتگزاری مدیران از سوی مردم، مهمترین استراتژی در ثبات سیاسی و توسعۀ کشور تلقی گردد.[۱۸۱]
تعریف مدیریت
مدیریت به «دانش و هنر بهکارگیری منابع سازمانی (انسانی، مالی، فیزیکی و اطلاعاتی) برای دستیابی به اهداف سازمان به شیوه مطلوب» تعریف شده است[۱۸۲]. فعالیتهای اصلی مدیریت شامل برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، رهبری و کنترل است. یکی از مهمترین مسائل در علم مدیریت، ارزشهای حاکم بر نظام مدیریتی است. همه نظریههای مدیریتی، مبتنی بر نظامهایی ارزشی هستند که با تغییر این نظامهای ارزشی، روشهای مدیریتی نیز تفاوت خواهد کرد. رهبری و هدایت در سازمان فرایندی است که ضمن آن مدیریت سازمان میکوشد تا با ایجاد انگیزه و ارتباط موثر انجام وظایف خود را در تحقق اهداف سازمانی تسهیل و کارکنان را از روی میل و علاقه به انجام وظایفشان ترغیب نماید. مهمترین نکته در نظرات مقام معظم رهبری، جهت دادن و نفوذ بر اعضای سازمان است[۱۸۳].
تصمیمسازی و تصمیمگیری، از مهمترین مراحل و ارکان نظام مدیریت است، به طوری که برخی صاحبنظران آن را مترادف مدیریت خواندهاند، به این بیان که کانون اصلی مدیریت را تصمیمگیری تشکیل میدهد و انجام وظایفی چون برنامهریزی، سازماندهی و یا کنترل در واقع کاری جز تصمیمگیری درباره نحوه و چگونگی انجام این فعالیتها نیست. به عبارت دیگر کلیه وظایف مدیریت در قالب نوعی از تصمیم برای حل مشکل از قوه به فعل در میآید و در این مرحله است که دانش مدیریت به صورت فن ظاهر میشود[۱۸۴]. برنامهریزی در دانش مدیریت به «تعیین هدفها و پیشبینی راهها و امکانات لازم برای دستیابی به آن اهداف» تعریف شده است[۱۸۵]. کنترل و نظارت عبارت است از فعالیتی منظم که ضمن آن نتایج مورد انتظار در قالب استانداردهای انجام عملیات معین میشوند، سیستم دریافت اطلاعات طراحی میشود، عملیات پیشبینی شده و انجام شده با هم مقایسه میشوند، اختلافات و انحرافات مشاهده شده ارزیابی و میزان اهمیت آنها مشخص میشود و سرانجام اصلاحات لازم برای تحقق هدفها و مأموریتهای سازمان انجام میگیرند. ارزشیابی عبارت است از: «سنجش نسبی عملکرد فرد در رابطه با نحوه انجام کار مشخص در یک دوره زمانی معین، در مقایسه با استاندارد انجام کار و همچنین تعیین استعداد و ظرفیتهای بالقوه فرد به منظور برنامهریزی در جهت به فعلیت در آوردن آنها، از مهمترین نتایج ارزیابی عملکرد میتوان از تعیین بهرهوری، کارآمدی و کارآیی نام برد[۱۸۶].
موضوع علم مدیریت، «سازمان» است. اجزای تشکیل دهنده سازمان عبارتاند از: «انسان» و «مواد». «مدیریت منابع انسانی» را شناسایی، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروی انسانی به منظور دستیابی به اهداف سازمان» تعریف کردهاند. وظیفه این مدیریت، رعایت نظام شایستگی، در استخدام، پرورش و حفظ نیروی کار شایسته است که با حداکثر کارآیی و صرفهجویی، هدفهای سازمان را تحقق بخشد. مدیریت منابع انسانی، جایگاه مهمی در مکاتب مدیریتی کسب کرده است. در این مدیریت، آنچه باید اداره شود، انسانها هستند که رکن اصلی هر سازمان به شمار میروند. نظریه اسلام در اینباره، «نظریه رشد» است که شامل انسان و مواد، هر دو میشود؛ یعنی رشد انسانی و سازمانی را با هم در نظر میگیرد. این نظریه را نخستین بار، استاد شهید مطهری در بیش از یک دهه پیش از انقلاب، در دو سخنرانی و مقاله «مدیریت و رهبری» و «رشد» عرضه کرد و با این کار، پیشقراول بحث مدیریت اسلامی و عرضه کننده نظریه رشد در مدیریت اسلامی برای آن شد[۱۸۷]. رشد از دیدگاه استاد شهید مطهری یعنی اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهرهبرداری یکی از سرمایهها و امکانات مادی و یا معنوی که به او سپرده میشود را داشته باشد، یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن و وسیلهای را دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهرهبرداری از آن را داشته باشد، چنین شخصی در آن کار و در آن شأن «رشید» است[۱۸۸]. نظریه مدیریت اسلامی رشد، بر قواعدی استوار است که وجه تمایز آن را با نظریات مدیریت غربی آشکار میسازد: صرف پیشرفت و افزایش تولید و اثربخشی سازمانی، علامت رشد نیست. لازمه مدیریت رشید، توجه ویژه به ابعاد وجودی انسانهای سازمانی است و هرگونه بیتوجهی به کرامت و شخصیت آنان ضد رشد است و مدیریت و رهبری نامطلوب را نشان میدهد. مدیریت رشید، مدیریتی است که رشد مادی و معنوی انسان را همراه با یکدیگر ارائه کند و تأمین هر یک به تنهایی، نشانه رشد نیست[۱۸۹].[۱۹۰]
جایگاه مدیریت در منظومه فکری مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری، مدیریت را دانشی برای اداره جوامع بشری میداند که روشهای مختلفی در آن ابداع شده است و در هر جامعهای متناسب با ارزشها و نیازهای آن باید بومی گردد. ایشان در فرازی از سخنان خود، اندیشمندان کشور را اینگونه مورد خطاب قرار میدهند: «اندیشمندان ما، دانشجویان ما، آیندهسازان ما، ناتوانی شیوههای مدیریت کشورهای غربی را ببینند و ناتوانی آنها را در اداره این مهمترین بخش مدیریتشان، یعنی اقتصاد را ببینند، فرهنگ به جای خود، آداب انسانی به جای خود،... در همه این موارد، تمدن غربی امتحان بدی پس داده است – و آنگاه ملت ما، مسئولین ما، جوانان ما بالخصوص،... و بر اساس این تأمل کنند که برای مدیریت کشور، برای روشهای گوناگون اداره این ملت بزرگ، به فکر نسخههای خودی، به فکر نسخههای بومی باشید. این ایجاب میکند به اسلام توجه دقیقتری کنید»[۱۹۱]. همه ادیان آسمانی و انبیاء الهی مأموریت داشتهاند که قواعد و ارزشهای حاکم بر تدبیر، برنامهریزی و اداره امور جامعه را از طریق وحی الهی به انسانها برسانند[۱۹۲] و با تشکیل حکومت دینی، رهبری الهی را به امت خود بچشانند[۱۹۳]، در این دوران که از دیدگاه شیعه، عصر غیبت امام زمان(ع) است، تدبیر امور جهان در حقیقت، به دست آن حضرت است[۱۹۴]، چنین حکومتی از حقانیت و مشروعیت الهی برخوردار است[۱۹۵]. نظام اسلامی که مبتنی بر ولایت فقیه و در استمرار ولایت ائمه معصومین(ع) بنیان گذارده شده است، در همه مراتب منتخب مردم بوده و از مقبولیت بالایی برخوردار است[۱۹۶]. مقام معظم رهبری در اسلام بر اساس نظام ولایی، تدبیر امور جامعه و مردم را بر اساس عطوفت و رحمت بر عهده دارد[۱۹۷]، و موظف است نظام مدیریتی کارآمد[۱۹۸] و ساز و کار لازم برای تمشیت امور، رفع موانع و گرهگشایی از زندگانی مردم[۱۹۹] و پیشرفت مادی و تأمین نیازهای بشری[۲۰۰] مبتنی بر عقلانیت و عدالت، در کنار حاکمیت فضای معنوی را فراهم سازد[۲۰۱].
مقام معظم رهبری بر اساس مبانی مدیریت اسلامی، رشد، هدایت و تربیت انسانها[۲۰۲] را از تکالیف الهی رهبران و مدیران جامعه دانسته و شکوفایی استعدادها[۲۰۳] و نوآوری در شئون مختلف جامعه و حکومت[۲۰۴] را همواره مورد تأکید قرار داده است. تمرکز در مدیریت و قاطعیت و شجاعت در اجرای قوانین و احکام اسلامی از شاخصههای یک نظام مدیریتی مطلوب از منظر مقام معظم رهبری است[۲۰۵]. از آنجا که مدیران و دولتمردان جامعه، امانتداران اموال عمومی و بیتالمال میباشند، مدیریت صحیح و دقیق منابع مالی، طبیعی و انسانی و جلوگیری از تضییع اموال و ثروت عمومی از مهمترین وظایف نظام مدیریتی در جامعه اسلامی است[۲۰۶]. قانونمداری، عدم تخلف از برنامههای مصوب[۲۰۷]، رعایت سلسله مراتب و نیت خالص برای خدمتگذاری از شروط سلامت و مشروعیت مدیران و نظام مدیریتی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب است[۲۰۸].[۲۰۹]
منابع
پانویس
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۶۸۳۱.
- ↑ الوانی، مدیریت عمومی، ۹.
- ↑ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۲۰/۳۱۰–۳۱۱.
- ↑ داناییفرد، چالشهای مدیریت دولتی در ایران، ۱–۲.
- ↑ کریمی، محمد کاظم، مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۷.
- ↑ تقوی دامغانی، نگرشی بر مدیریت اسلامی، ۲۸–۴۰.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۷۲۵.
- ↑ کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۹؛ ساروخانی، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ۶۶۳.
- ↑ کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۲۰–۲۳.
- ↑ نبوی، مدیریت اسلامی، ۲۵.
- ↑ دفت، تئوری و طراحی سازمان، ۱/۲۲–۲۷.
- ↑ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۱۲–۱۲۶.
- ↑ خواجهنظامالملک، سیر الملوک (سیاستنامه)، ۱۲–۱۸۶.
- ↑ ابنسینا، الهیات دانشنامه علائی، ۲–۳؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۲–۳.
- ↑ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۱/۱۸۷، ۲۱۱ و ۲۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۹–۲۱.
- ↑ کریمی، محمد کاظم، مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱، ۱۵.
- ↑ «بگو چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میرساند یا کیست که بر گوش و دیدگان (شما) چیرگی دارد و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد و چه کسی امر (آفرینش) را کارسازی میکند؟ خواهند گفت: خداوند؛ بگو پس آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۳۱.
- ↑ «به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز میپوشاند -که آن را شتابان میجوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
- ↑ «آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.
- ↑ «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱/۱۷۱–۱۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳–۱۱۵.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۴/۳۸۵.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۳۹.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵، ۳۷۹.
- ↑ نهجالبلاغه، خ۴۰، ۶۱.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۳۲۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲۳/۳۲.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۲–۴۵۶.
- ↑ کریمی، محمد کاظم، مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۱۹–۲۲۰؛ ۴/۱۷۷ و ۷/۱۸۹–۱۹۱، ۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۱۰ و ۸/۱۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۸–۹ و ۲۰/۳۴۱.
- ↑ کریمی، محمد کاظم، مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰–۳۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۹۴ و ۱۹/۳۶۷–۳۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۵ و ۱۴/۲۴۳، ۳۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۱.
- ↑ کریمی، محمد کاظم، مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۴۲–۴۴۴ و ۱۸/۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۷–۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۳ و ۴/۲۰۵–۲۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۶۹، ۱۳۳ و ۱۳/۴۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۵؛ ۱۱/۴۲۹ و ۱۲/۲۶.
- ↑ محمد کاظم کریمی|کریمی، محمد کاظم، مدیریت (مقاله)|مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۶۷–۳۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۵۲–۴۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۵–۲۰۶.
- ↑ کریمی، محمد کاظم، مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۷۷–۱۷۸ و ۱۳/۱۱–۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۷۲ و ۴۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰ و ۵/۳۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۲۲ و ۱۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۴ و ۶/۲۱۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۴۲۴.
- ↑ انقلاب اسلامی، روزنامه، ۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۵ و ۱۳/۹۴، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۷۵.
- ↑ کریمی، محمد کاظم، مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۷۷.
- ↑ کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۷۹.
- ↑ کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۸۱.
- ↑ کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۱–۱۲۲، ۱۲۹ و ۲۱/۹۱، ۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۲۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۹–۱۵۱ و ۲۱/۲۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۸۵، ۳۶۴–۳۶۵ و ۱۲/۱۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۷۱؛ ۱۰/۵۲۴ و ۱۶/۳۷۱، ۴۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۶۲، ۱۳۵ و ۱۵/۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۵، ۲۶۳؛ ۱۴/۷۵ و ۲۱/۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۲۱؛ ۱۰/۳۱۱؛ ۱۲/۴۳۹–۴۴۰ و ۱۵/۴۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۴–۵۵.
- ↑ عابدی جعفری، رهبری و مدیریت امام خمینی، ۷ و ۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۰ و ۲۱/۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۶–۵۱۷ و ۲۰/۴۴۲–۴۴۳.
- ↑ عابدی جعفری، رهبری و مدیریت امام خمینی، ۳۱–۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۸–۵۱۹ و ۲۱/۲۰، ۱۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۷۱.
- ↑ عابدی جعفری، رهبری و مدیریت امام خمینی، ۳۶–۴۰.
- ↑ کریمی، محمد کاظم، مقاله «مدیریت»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۱۸۵ - ۱۹۲.
- ↑ Griffin، Ricky. W Managenent P.۵.
- ↑ Schermerhorn، John R Managenent P.۲۰.
- ↑ Stoner، James & Edward Freeman Managenent P.۶.
- ↑ آقاپیروز، علی، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۳۲.
- ↑ پیروز و همکاران، مدیریت در اسلام، ص۱۱.
- ↑ آقاپیروز، علی، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۳۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۴۲۶.
- ↑ آقاپیروز، علی، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۳۴.
- ↑ نصری، عبدالله، نظریه شناخت در فلسفه اسلامی، ص۲۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۷۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۴۳.
- ↑ آقاپیروز، علی، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۳۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲.
- ↑ تفسیر سوره حمد، ص۹۸ – ۱۰۴.
- ↑ حائری، مهدی، هرم هستی، ص۲۱۷.
- ↑ چهل حدیث، ص۸۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلوة، به اهتمام سید احمد فهری، ص۲۳۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۴۳۷ - ۴۳۸.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۷۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۵۲.
- ↑ آقاپیروز، علی، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۳۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۹.
- ↑ شرح اربعین حدیث، ص۱۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۴۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۵۱۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۰۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۵۰۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۹، ص۱۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۱۶۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۸۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۰ - ۳۰۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۵۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۶۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۶۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۸.
- ↑ آقاپیروز، علی، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۴۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۹؛ ج۸، ص۵۳۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۹۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۲۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۳۲۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۲۶.
- ↑ آقاپیروز، علی، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۵۴۵.
- ↑ آقا پیروز، علی و دیگران، مدیریت در اسلام، زیر نظر دکتر مهدی الوانی، ص۳.
- ↑ الوانی، مهدی، مدیریت عمومی، ص۱۴۱ – ۱۴۲.
- ↑ قلیپور، رحمت الله، تصمیمگیری سازمانی و خط مشیگذاری عمومی، ص۲.
- ↑ آقا پیروز، علی و دیگران، مدیریت در اسلام، زیر نظر دکتر مهدی الوانی، ص۱۶.
- ↑ دعائی، حبیب الله، مدیریت منابع انسانی، ص۱۷۷.
- ↑ قوامی، صمصام الدین، مدیریت از منظر کتاب و سنت، ص۹۲.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ قوامی، صمصام الدین، مدیریت از منظر کتاب و سنت، ص۹۴ – ۹۵.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۷۰۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم مریوان، ۲۶/۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام، به مناسبت «عید غدیر»، سال ۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، سال ۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و طلاب ایرانی و خارجی در صحن «مدرسه فیضیه قم»، سال ۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم، سال ۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، به مناسبت عید سعید فطر، سال ۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت ائمه جمعه سراسر کشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان، سال ۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم استان چهار محال و بختیاری و خواهران بسیجی شهرهای اصفهان، یزد، فومن و گروهی از طلاب پاکستانی، سال ۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس جمهور، مسئولان و کارگزاران نظام، سال ۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با رئیس جمهور و هیأت وزیران، به مناسبت هفته دولت، سال ۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، سال ۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در «مانور بزرگ ولایت»، سال ۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با خانوادههای معظم شهدا و جانبازان شهرهای خوی، بندر گناوه و استانهای مازندران و آذربایجان غربی، گروههایی از دانشجویان، جمعی از مهاجران جنگ تحمیلی، کشاورزان و مسئولان هیأتهای هفت نفره واگذاری زمین، سال ۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، سال ۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، سال ۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با وزیر و مسئولان جهاد سازندگی در هفته منابع طبیعی، سال ۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم تنفیذ حکم دوره دوم ریاست جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی»، سال ۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، مصاحبه معظمله پس از رأیگیری «انتخابات ریاست جمهوری»، سال ۱۳۷۶.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، مقاله «نظام مدیریت اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۷۱۰.