ظلم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۹۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ظلم در لغت]] - [[ظلم در قرآن]] - [[ظلم در حدیث]] - [[ظلم در نهج البلاغه]] - [[ظلم در اخلاق اسلامی]] - [[ظلم در فقه اسلامی]] - [[ظلم در معارف مهدویت]] - [[ظلم در فقه سیاسی]] - [[ظلم در معارف دعا و زیارات]] - [[نفی ظلم در معارف و سیره سجادی]] - [[نفی ظلم در معارف و سیره نبوی]] - [[ظلم در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[ظلم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ظلم در لغت]] | [[ظلم در قرآن]] | [[ظلم در حدیث]] | [[ظلم در نهج البلاغه]] | [[ظلم در معارف دعا و زیارات]] | [[ظلم در کلام اسلامی]] | [[ظلم در اخلاق اسلامی]] | [[ظلم در معارف مهدویت]]| [[ظلم در فقه سیاسی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ظلم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''[[ظُلم]]''' به معنای [[ستم]]، [[از حد گذشتن]]، [[به حق کسی تجاوز کردن]]. [[ستم]] گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه [[بدی]] می‌کند و [[مرتکب گناه]] می‌شود‌‌، به خودش [[ستم]] کرده است، چون [[حق]] خود را در راه [[پاک]] زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در [[قرآن]]، [[شرک]] به [[خدا]] هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. [[ظلم و جور]]، از بزرگ‌ترین [[گناهان]] است و [[کیفر]] آن در همین [[دنیا]] هم دامنگیر [[ظالم]] می‌‌شود و در [[آخرت]] هم، [[دوزخ]] سوزان [[کیفر]] [[ستمگران]] است. همچنان که [[پرهیز]] از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و [[ظلم‌پذیری]] ([[انظلام]]) هم [[ناپسند]] است. [[مبارزه]] با ظلم و [[ظالم]] یک [[وظیفه]] است و [[همکاری]] با [[ستمگر]] هم مشارکت در ظلم است و [[گناه]] دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید [[اسلام]] [[ناپسند]] است، چون حیوانات هم [[حقوقی]] دارند که باید مراعات گردد. واژه‌های دیگری همچون: [[جور]]، [[بغی]]، [[عدوان]]، [[اعتداء]]، [[حیف]] و... همین معنی را دارند.
'''ظُلم''' به معنای [[ستم]]، [[از حد گذشتن]]، [[به حق کسی تجاوز کردن]]. [[ستم]] گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه بدی می‌کند و [[مرتکب گناه]] می‌شود‌‌، به خودش [[ستم]] کرده است، چون [[حق]] خود را در راه [[پاک]] زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در [[قرآن]]، [[شرک]] به [[خدا]] هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. [[ظلم و جور]]، از بزرگ‌ترین [[گناهان]] است و [[کیفر]] آن در همین [[دنیا]] هم دامنگیر [[ظالم]] می‌‌شود و در [[آخرت]] هم، [[دوزخ]] سوزان [[کیفر]] [[ستمگران]] است. همچنان که پرهیز از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و [[ظلم‌پذیری]] ([[انظلام]]) هم ناپسند است. [[مبارزه]] با ظلم و [[ظالم]] یک [[وظیفه]] است و [[همکاری]] با [[ستمگر]] هم مشارکت در ظلم است و [[گناه]] دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید [[اسلام]] ناپسند است، چون حیوانات هم حقوقی دارند که باید مراعات گردد. واژه‌های دیگری همچون: [[جور]]، [[بغی]]، [[عدوان]]، [[اعتداء]]، حیف و... همین معنی را دارند.


==مفهوم‌شناسی ظلم==
== معناشناسی ==
===معنای لغوی ظلم===
=== معنای لغوی ===
*ظلم اسم مصدر ظَلَم، در لغت به سه معنی استعمال شده است:
ظلم اسم مصدر ظَلَم، در لغت به سه معنی استعمال شده است:
#قراردادن چیزی در غیر جای مناسب خودش<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ فیومی، مصباح المنیر، ص۳۸۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref>؛ از این باب است که [[عرب]] می‌گوید هرکس به پدرش شبیه باشد ظلم نکرده است؛ یعنی شباهت را در غیر موضعش قرار نداده است<ref>بغدادی، خزانة الادب، ج۴، ص۱۱۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.</ref>؛ و می‌گوید آن کس که گرگ بچراند، ظلم کرده است؛ یعنی رعایت و [[چوپانی]] را در غیر جای مناسبش قرار داده است<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸؛ جوهری صحاح اللغة، ج۵، ص۱۹۹۷.</ref>. در مقابلِ ظلم به این معنی، [[عدل]] به معنی نهادن هر چیزی در جای مناسب خود قرار دارد...
# قراردادن چیزی در غیر جای مناسب خودش<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ فیومی، مصباح المنیر، ص۳۸۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref>؛ از این باب است که [[عرب]] می‌گوید هرکس به پدرش شبیه باشد ظلم نکرده است؛ یعنی شباهت را در غیر موضعش قرار نداده است<ref>بغدادی، خزانة الادب، ج۴، ص۱۱۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.</ref>؛ و می‌گوید آن کس که گرگ بچراند، ظلم کرده است؛ یعنی رعایت و [[چوپانی]] را در غیر جای مناسبش قرار داده است<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸؛ جوهری صحاح اللغة، ج۵، ص۱۹۹۷.</ref>. در مقابلِ ظلم به این معنی، [[عدل]] به معنی نهادن هر چیزی در جای مناسب خود قرار دارد...
#[[تجاوز]] از حد<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.</ref>؛ به این معنی است که [[قرآن کریم]] [[گناهان]] را ظلم می‌نامد چون [[گناه]] [[تجاوز]] از حد الاهی است و از این باب است که هرکس بدون [[انحراف]] به [[چپ و راست]] در راهی پیش رود، [[عرب]] درباره او می‌گوید ظلم نکرده است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref>. و باز از همین باب است که برخی کتب لغت<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۱۶۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۷.</ref> [[تصرف]] در [[ملک]] و [[حق]] دیگری را ظلم نامیده‌اند.
# [[تجاوز]] از حد<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.</ref>؛ به این معنی است که [[قرآن کریم]] [[گناهان]] را ظلم می‌نامد چون [[گناه]] [[تجاوز]] از حد الاهی است و از این باب است که هرکس بدون [[انحراف]] به [[چپ و راست]] در راهی پیش رود، [[عرب]] درباره او می‌گوید ظلم نکرده است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref>. و باز از همین باب است که برخی کتب لغت<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۱۶۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۷.</ref> [[تصرف]] در [[ملک]] و [[حق]] دیگری را ظلم نامیده‌اند.
#کم‌کردن<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.</ref>؛ ظلم به این معنی در [[قرآن کریم]] به کار رفته است. می‌فرماید: {{متن قرآن|كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا}}<ref>«هر دو باغستان میوه خویش را می‌آورد و از آن چیزی کم نمی‌نهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم» سوره کهف، آیه ۳۳.</ref>. صاحب معجم مقائیس تنها معنی اول را برای ظلم ذکر کرده است<ref>ابن‌فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.</ref> و ظاهر این اکتفا، این است که معانی دیگر، معنی اصلی این واژه نیستند، بلکه از معانی مجازی آن یا از [[فروع]] معنی اولند. ...در صورتی که واژه ظلم در [[آیه]] یا روایتی همراه با قرینه‌ای آمده باشد، [[بدیهی]] است که معنی آن، با توجه به قرینه همراهش [[تعیین]] می‌شود؛ ولی در صورتی که بدون قرینه به کار رود، بر شایع‌ترین معنی خود که همان ظلم [[رفتاری]] است حمل می‌شود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص94، 95.</ref>
# کم‌ کردن<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.</ref>؛ ظلم به این معنی در [[قرآن کریم]] به کار رفته است. می‌فرماید: {{متن قرآن|كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا}}<ref>«هر دو باغستان میوه خویش را می‌آورد و از آن چیزی کم نمی‌نهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم» سوره کهف، آیه ۳۳.</ref>. صاحب معجم مقائیس تنها معنی اول را برای ظلم ذکر کرده است<ref>ابن‌فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.</ref> و ظاهر این اکتفا، این است که معانی دیگر، معنی اصلی این واژه نیستند، بلکه از معانی مجازی آن یا از [[فروع]] معنی اولند. ...در صورتی که واژه ظلم در [[آیه]] یا روایتی همراه با قرینه‌ای آمده باشد، [[بدیهی]] است که معنی آن، با توجه به قرینه همراهش [[تعیین]] می‌شود؛ ولی در صورتی که بدون قرینه به کار رود، بر شایع‌ترین معنی خود که همان ظلم [[رفتاری]] است حمل می‌شود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص94، 95.</ref>


===معنای اصطلاحی ظلم===
=== معنای اصطلاحی ===
* ظلم یا [[جور]] و [[بیداد]] از [[افعال]] نکوهیده و نقطه مقابل [[عدل]] ([[عدالت]]) است. بر مبنای تعریفی که [[امام علی]]{{ع}} از واژه [[عدل]] ارائه می‌دهد<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹</ref>، ظلم به معنای قرار دادن شیء در غیر [[جایگاه]] خود معنا می‌یابد و آن‌گاه که [[آدمی]] از مصدر [[حق]] خارج شود، به‌سمت [[باطل]]‌گراییده و فعل ظالمانه اتفاق افتاده است. شخص [[ظلم‌کننده]] را [[ظالم]] یا [[ستمگر]] گویند. در تعبیر [[قرآن]]، واژه "[[ظلوم]]" به‌معنای بسیار [[ظلم‌کننده]] نیز دیده می‌شود<ref>{{متن قرآن|وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ }}؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۴ و {{متن قرآن| إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا }}؛ سوره احزاب، آیه ۷۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۲۹.</ref>.
ظلم یا [[جور]] و [[بیداد]] از [[افعال]] نکوهیده و نقطه مقابل [[عدل]] ([[عدالت]]) است. بر مبنای تعریفی که [[امام علی]] {{ع}} از واژه [[عدل]] ارائه می‌دهد<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴٣٧</ref>، ظلم به معنای قرار دادن شیء در غیر [[جایگاه]] خود معنا می‌یابد و آن‌گاه که [[آدمی]] از مصدر [[حق]] خارج شود، به‌سمت [[باطل]]‌گراییده و فعل ظالمانه اتفاق افتاده است. شخص [[ظلم‌کننده]] را [[ظالم]] یا [[ستمگر]] گویند. در تعبیر [[قرآن]]، واژه "[[ظلوم]]" به‌معنای بسیار [[ظلم‌کننده]] نیز دیده می‌شود {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد ؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>
* [[قرآن کریم]] به [[رذیلت]] ظلم توجه داشته و این معنا را در مفاهیمی چند مطرح کرده و [[ظالمان]] و [[ستمگران]] را مورد [[نکوهش]] قرار داده است. میدان معنایی ظلم در [[قرآن کریم]] عبارت است از:
#'''[[ستم]] کردن:''' راه [[نکوهش]] تنها بر کسانی است که به [[مردم]] [[ستم]] می‌کنند و در [روی] [[زمین]] به ناحق سر برمی‌دارند. آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت<ref>{{متن قرآن| إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ }}؛ سوره شوری، آیه ۴۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
#'''[[تجاوز]] از [[حدود الهی]] و بر اساس [[فرمان خدا]] [[حکم]] نکردن:''' و [[اهل انجیل]] باید به آنچه [[خدا]] در آن نازل کرده [[داوری]] کنند و کسانی که به آنچه [[خدا]] نازل کرده [[حکم]] نکنند، آنان خود، نافرمان‌اند<ref>{{متن قرآن| وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ }}؛سوره مائده، آیه ۴۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
#'''[[انحراف]] از [[عدل]] و [[دادگری]]:''' در [[حقیقت]]، [[خدا]] به [[دادگری]] و [[نیکوکاری]] و [[بخشش]] به [[خویشاوندان]] [[فرمان]] می‌دهد و از کار [[زشت]] و [[ناپسند]] و [[ستم]] بازمی‌دارد. به شما [[اندرز]] می‌دهد، باشد که [[پند]] گیرید<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ }}؛ سوره نحل، آیه ۹۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
#'''[[شرک]] ورزیدن نسبت به [[خداوند]]:''' و [یاد کن] هنگامی را که [[لقمان]] به پسر خویش (در حالی که وی او را [[اندرز]] می‌داد) گفت: "ای پسرک من، به [[خدا]] [[شرک]] میاور که به [[راستی]] [[شرک]]، ستمی بزرگ است"<ref>{{متن قرآن| وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ }}؛ سوره لقمان، آیه ۱۳</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
*هم‌چنین در فرازهایی چند [[ظالمان]] را [[نکوهش]] کرده و آنها را به [[عذاب الهی]] [[وعده]] داده است: کسانی که [[ستم]] کرده‌اند به‌زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت<ref>{{متن قرآن| إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ }}؛ سوره شعراء،آیه ۲۲۷</ref>؛ {{متن قرآن|وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ}}؛<ref> سوره ابراهیم، آیه۴۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
* ظلم و [[ظالم]] در [[روایات]] و [[احادیث اهل بیت]]{{عم}} نیز مطرح شده و مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نکوهش]] و دوری گزینی خود از [[ستم]] بر دیگران می‌فرماید: به خد [[سوگند]]، اگر در خارستان همه [[شب]] سر بر بالین خار نهم و از [[رنج]] و درد بیدار مانم و دست و پا در زنجیر کشیده شوم، خوش‌تر از آنم که فردیا [[قیامت]] [[خدا]] و رسولش را شرمسارانه بینم که برخی از [[بندگان]] را مورد [[ستم]] قرار داده و چیزی از [[مال]] [[دنیا]] را از آنان [[غصب]] کرده باشم. چگونه دست ظلم به روی کسی دراز کنم به خاطر تنی که به‌سرعت به [[خاک]] نابودی بازگردد و ماندنش در [[گور]] به درازا کشد<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟}}؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٢٤</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
*در منظر [[امام]]، ظلم از طرف کسی که بر دیگران [[تسلط]] دارد، ناپسندیده‌تر است. از این‌رو بدترین [[فرمانروایان]] را [[فرمانروایی]] می‌داند که به [[ملت]] خویش [[ستم]] کند<ref>{{متن حدیث|شرّ الأمراء من ظلم‏ رعيّته}}؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵</ref>. [[ستم]] قاضیان را [[نکوهش]] می‌کند و آن را بُرنده‌ترین رشته [[اجتماع]] بیان می‌دارد<ref>{{متن حدیث|أقطع شيى‏ء ظلم القضاة}}؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳</ref>. از [[پادشاه]] [[ستمگر]] نیز با عنوان یاریگر [[دشمن]] خویش یاد می‌کند<ref>{{متن حدیث|من ظلم‏ رعيّته نصر أضداده}}؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.


===تفاوت [[ظلم و جور]]===
[[قرآن کریم]] به [[رذیلت]] ظلم توجه داشته و این معنا را در مفاهیمی چند مطرح کرده و [[ظالمان]] و [[ستمگران]] را مورد [[نکوهش]] قرار داده است. میدان معنایی ظلم در [[قرآن کریم]] عبارت است از:
*بین [[ظلم و جور]] تفاوت مختصری ذکر کرده‌اند و آن اینکه [[جور]]، [[انحراف]] از [[حکم]] است؛ مثلاً در روش یک [[سلطان]] می‌گویند [[حاکم]] در [[حکم]] خود "[[جور]]" نمود و [[سلطان]] در روشش؛ یعنی هنگامی که از [[حکم]] واقعی [[انحراف]] داشته باشد. ولی امکان دارد که در مفهوم ظلم، لزوماً [[انحراف]] از [[حکم]] وجود نداشته باشد و ابتدائاً صورت گیرد، چه از [[سلطان]] یا [[حاکم]] یا غیر آنها باشد. اصل ظلم، نقصان و کم گذاشتن [[حق]] است و [[جور]] عدول و باز گشتن از [[حق]] است<ref>ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۲-۳۵۳.</ref>.
# '''[[ستم]] کردن:''' راه [[نکوهش]] تنها بر کسانی است که به [[مردم]] [[ستم]] می‌کنند و در [روی] [[زمین]] به ناحق سر برمی‌دارند. آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref>
* ظلم با همه اقسامش از [[گناهان کبیره]] و موجب ویرانی [[دین]] و دنیای [[ظالم]]، و سبب دخول در [[عذاب]] [[جهنم]] است.
# '''[[تجاوز]] از [[حدود الهی]] و بر اساس [[فرمان خدا]] [[حکم]] نکردن:''' و [[اهل انجیل]] باید به آنچه [[خدا]] در آن نازل کرده [[داوری]] کنند و کسانی که به آنچه [[خدا]] نازل کرده [[حکم]] نکنند، آنان خود، نافرمان‌اند{{متن قرآن|وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.</ref>
*اقسام ظلم عبارتند از:
# '''[[انحراف]] از [[عدل]] و [[دادگری]]:''' در [[حقیقت]]، [[خدا]] به [[دادگری]] و [[نیکوکاری]] و [[بخشش]] به [[خویشاوندان]] [[فرمان]] می‌دهد و از کار [[زشت]] و ناپسند و [[ستم]] بازمی‌دارد. به شما [[اندرز]] می‌دهد، باشد که [[پند]] گیرید {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>
# '''[[شرک]] ورزیدن نسبت به [[خداوند]]:''' و [یاد کن] هنگامی را که [[لقمان]] به پسر خویش (در حالی که وی او را [[اندرز]] می‌داد) گفت: "ای پسرک من، به [[خدا]] [[شرک]] میاور که به [[راستی]] [[شرک]]، ستمی بزرگ است"{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>
 
هم‌چنین در فرازهایی چند [[ظالمان]] را [[نکوهش]] کرده و آنها را به [[عذاب الهی]] [[وعده]] داده است: کسانی که [[ستم]] کرده‌اند به‌زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}}<ref>«جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد می‌ستانند  و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشم‌ها در آن خیره می‌گردد پس می‌افکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>
 
ظلم و [[ظالم]] در [[روایات]] و [[احادیث اهل بیت]] {{عم}} نیز مطرح شده و مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است. [[امام علی]] {{ع}} در [[نکوهش]] و دوری گزینی خود از [[ستم]] بر دیگران می‌فرماید: به خد [[سوگند]]، اگر در خارستان همه [[شب]] سر بر بالین خار نهم و از [[رنج]] و درد بیدار مانم و دست و پا در زنجیر کشیده شوم، خوش‌تر از آنم که فردیا [[قیامت]] [[خدا]] و رسولش را شرمسارانه بینم که برخی از [[بندگان]] را مورد [[ستم]] قرار داده و چیزی از [[مال]] [[دنیا]] را از آنان [[غصب]] کرده باشم. چگونه دست ظلم به روی کسی دراز کنم به خاطر تنی که به‌سرعت به [[خاک]] نابودی بازگردد و ماندنش در [[گور]] به درازا کشد<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟}}؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٢٤</ref>
 
در منظر [[امام]]، ظلم از طرف کسی که بر دیگران [[تسلط]] دارد، ناپسندیده‌تر است. از این‌رو بدترین [[فرمانروایان]] را [[فرمانروایی]] می‌داند که به [[ملت]] خویش [[ستم]] کند<ref>{{متن حدیث|شَرُّ اَلْأُمَرَاءِ مَنْ ظَلَمَ رَعِيَّتَهُ}}؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵</ref>. [[ستم]] قاضیان را [[نکوهش]] می‌کند و آن را بُرنده‌ترین رشته [[اجتماع]] بیان می‌دارد<ref>{{متن حدیث|أقطع شيى‏ء ظلم القضاة}}؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳</ref>. از [[پادشاه]] [[ستمگر]] نیز با عنوان یاریگر [[دشمن]] خویش یاد می‌کند<ref>{{متن حدیث|من ظلم‏ رعيّته نصر أضداده}}؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>
 
=== تفاوت [[ظلم و جور]] ===
بین [[ظلم و جور]] تفاوت مختصری ذکر کرده‌اند و آن اینکه [[جور]]، [[انحراف]] از [[حکم]] است؛ مثلاً در روش یک [[سلطان]] می‌گویند [[حاکم]] در [[حکم]] خود "[[جور]]" نمود و [[سلطان]] در روشش؛ یعنی هنگامی که از [[حکم]] واقعی [[انحراف]] داشته باشد. ولی امکان دارد که در مفهوم ظلم، لزوماً [[انحراف]] از [[حکم]] وجود نداشته باشد و ابتدائاً صورت گیرد، چه از [[سلطان]] یا [[حاکم]] یا غیر آنها باشد. اصل ظلم، نقصان و کم گذاشتن [[حق]] است و [[جور]] عدول و باز گشتن از [[حق]] است<ref>ر. ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۲-۳۵۳.</ref>.
 
ظلم با همه اقسامش از [[گناهان کبیره]] و موجب ویرانی [[دین]] و دنیای [[ظالم]]، و سبب دخول در [[عذاب]] [[جهنم]] است.
 
اقسام ظلم عبارتند از:
# ظلم به [[خدا]]، یعنی [[شرک]]
# ظلم به [[خدا]]، یعنی [[شرک]]
# ظلم به [[مردم]]، یعنی [[تجاوز]] به [[حقوق]] دیگران.
# ظلم به [[مردم]]، یعنی [[تجاوز]] به [[حقوق]] دیگران.
# ظلم به نفس، یعنی [[معصیت]]، زیرا آثار [[معصیت]] دامن‌گیر خود [[ظالم]] است<ref>حبیب الله طاهری، اخلاق اسلامی، ص۲۷۱.</ref>.
# ظلم به نفس، یعنی [[معصیت]]، زیرا آثار [[معصیت]] دامن‌گیر خود [[ظالم]] است<ref>حبیب الله طاهری، اخلاق اسلامی، ص۲۷۱.</ref>.
* [[اسلام]] با [[ظالم]] بودن، ظلم پذیری و ظلم به [[دشمنان]] [[مخالف]] است.
*به واسطه اهمیت مفهوم "[[عدالت]]" [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] و غربی تعاریف متفاوتی از آن به دست داده‌اند.
* [[حضرت علی]]{{ع}} در پاسخ به این [[پرسش]] که [[عدل]]، [[برتر]] است یا [[بخشش]] می‌فرمایند: "... [[عدالت]] [[کارها]] را بدانجا می‌نهد که باید، و [[بخشش]] آن را از جایش برون نماید..."<ref>نهج البلاغه، ترجمه جعفر، شهیدی، کلمات قصار ۴۳۷، ص۴۴۰.</ref>.
*براساس این تعریف از [[حضرت علی]]{{ع}} [[عدالت]] شامل [[انسان]] و [[طبیعت]] می‌شود.
* [[ارسطو]] نیز [[عدالت]] را چنین تعریف می‌کند: "[[رفتار]] برابر با برابرها و [[رفتار]] نابرابر با نابرابرها". دیوید راس در [[تئوری]] [[عدالت]] خود، اصل تفاوت را می‌پذیرد.
*از طرفی، [[عدالت]] دارای اقسامی است، از جمله: [[عدالت فردی]]، [[عدالت اجتماعی]]، [[عدالت توزیعی]]، [[عدالت کیفری]]، [[عدالت مکافاتی]]، [[عدالت حقوقی]]<ref>احمد شلبی می‌نویسد: «دکتر ادموند بورک می‌گوید: «قانون اسلامی درباره همه یکسان است و فرقی بین شاه تاج‌دار و مستخدم فقیر نیست و این شیوه اسلامی، برای بشر تازگی دارد». احمد شلبی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه سید محمود اسداللهی، ص۲۵۲.</ref>، [[عدالت طبیعی]] یا رویه‌ای<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۳.</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۴.</ref>.


===ارتباط ظلم با سایر مفاهیم===
[[اسلام]] با [[ظالم]] بودن، ظلم پذیری و ظلم به [[دشمنان]] [[مخالف]] است.
 
به واسطه اهمیت مفهوم "[[عدالت]]" [[اندیشمندان مسلمان]] و غربی تعاریف متفاوتی از آن به دست داده‌اند.
 
[[حضرت علی]] {{ع}} در پاسخ به این [[پرسش]] که [[عدل]]، [[برتر]] است یا [[بخشش]] می‌فرمایند: "... [[عدالت]] [[کارها]] را بدانجا می‌نهد که باید، و [[بخشش]] آن را از جایش برون نماید..."<ref>نهج البلاغه، ترجمه جعفر، شهیدی، کلمات قصار ۴۳۷، ص۴۴۰.</ref>.
 
براساس این تعریف از [[حضرت علی]] {{ع}} [[عدالت]] شامل [[انسان]] و [[طبیعت]] می‌شود.
 
[[ارسطو]] نیز [[عدالت]] را چنین تعریف می‌کند: "[[رفتار]] برابر با برابرها و [[رفتار]] نابرابر با نابرابرها". دیوید راس در [[تئوری]] [[عدالت]] خود، اصل تفاوت را می‌پذیرد.
 
از طرفی، [[عدالت]] دارای اقسامی است، از جمله: [[عدالت فردی]]، [[عدالت اجتماعی]]، [[عدالت توزیعی]]، [[عدالت کیفری]]، [[عدالت مکافاتی]]، [[عدالت حقوقی]]<ref>احمد شلبی می‌نویسد: «دکتر ادموند بورک می‌گوید: «قانون اسلامی درباره همه یکسان است و فرقی بین شاه تاج‌دار و مستخدم فقیر نیست و این شیوه اسلامی، برای بشر تازگی دارد». احمد شلبی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه سید محمود اسداللهی، ص۲۵۲.</ref>، [[عدالت طبیعی]] یا رویه‌ای<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۳ - 354.</ref>
 
=== ارتباط ظلم با سایر مفاهیم ===
==== [[حکومت]] و ظلم ====
==== [[حکومت]] و ظلم ====
====[[عدالت]] و ظلم====
==== [[عدالت]] و ظلم ====
====[[ایمان]] و ظلم====
==== [[ایمان]] و ظلم ====
*[[قرآن کریم]] [[شرک]] را [[ظلم عظیم]] نامیده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴؛ صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۷۴.</ref>. [[شرک]] در مقابل [[ایمان]] است؛ بنابراین، ظلم، همانند [[شرک]] با [[ایمان]] نسبت معکوس دارد؛ به این معنی که هر چه [[ایمان]] قوی‌تر باشد، [[انسان]] از [[ستم]] دورتر است و هرچه به [[ستم]] نزدیک‌تر باشد، ایمانش ضعیف‌تر. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>.
[[قرآن کریم]] [[شرک]] را [[ظلم عظیم]] نامیده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴؛ صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۷۴.</ref>. [[شرک]] در مقابل [[ایمان]] است؛ بنابراین، ظلم، همانند [[شرک]] با [[ایمان]] نسبت معکوس دارد؛ به این معنی که هر چه [[ایمان]] قوی‌تر باشد، [[انسان]] از [[ستم]] دورتر است و هرچه به [[ستم]] نزدیک‌تر باشد، ایمانش ضعیف‌تر. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>.
*ظلم در این [[آیه کریمه]] همه اقسام و مراتب خود را شامل می‌شود<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۰.</ref>. به همین [[دلیل]] در [[روایات]] به معانی گوناگون که همه از مصداق‌های ظلم‌اند، [[تفسیر]] شده است: از جمله: [[شک]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۶۶.</ref>، [[ناامیدی از رحمت خدا]]<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۶۶.</ref>، [[ضلالت]] و [[گمراهی]]<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۶۶.</ref> و قبول [[ولایت]] کسانی که [[منصوب]] [[خداوند متعال]] نیستند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ص۳۱۴.</ref>، نتیجه آنکه هریک از [[مراتب ایمان]] با مرتبه‌ای از ظلم مقابله دارد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج154-156.</ref>.
*'''[[مراتب ایمان]] و ظلم'''
#مرتبه اول [[ایمان]] و ظلم: کسی که [[ایمان]] می‌آورد و می‌پذیرد که [[جهان آفرینش]] با همه اجرای و ارکان خود صانعی دارد که همه موجودات [[جهان]] و از جمله خود [[انسان]] [[آفریده]] و تحت [[ربوبیت]] او هستند، در مرتبه اول قرار دارد. در مقابل این مرتبه [[ایمان]]، ظلم به معنی [[شرک]] و دوگانه پرستی قرار دارد. کسانی که [[گمان]] می‌کنند غیر [[خدا]] کسی یا چیزی دیگر در [[جهان]] تأثیری مستقل دارد به این معنی ستمکارند.
#مرتبه دوم [[ایمان]] و ظلم: وقتی که اینان در [[جان انسان]] ریشه‌دار شود و به [[اوامر]] الاهی گردن بگذارد، به مرتبه بالاتری از [[ایمان]] [[دست]] یافته است، در این مرتبه، ظلم به معنی ارتکاب کبائر است. کسی که [[گناه]] کبیره‌ای انجام می‌دهد [[ایمان]] خویش را به ظلم [[آلوده]] است.
#مرتبه سوم [[ایمان]] و ظلم: در مرتبه سوم که [[ایمان]] قوی‌تر و ریشه‌دارتر می‌شود و [[انسان]] از ارتکاب به کبائر [[رهایی]] می‌یابد، ایمانش در مقابل مرتبه‌ای دیگر از ظلم قرار می‌گیرد. در این مرتبه اگر کسی [[گناهان]] صغیره انجام دهد یا در مرتبه‌ای بالاتر، [[مستحبات]] را ترک کند و مکروهات را به جا آورد، [[ایمان]] خویش را با ظلم آمیخته است.
#مرتبه چهارم [[ایمان]] و ظلم: در این مرتبه ظلم به معنی [[غوطه]] خوردن در مباحات است. کسی که مراحل مختلف [[ایمان]] را پشت‌سر می‌گذارد به طوری که هیچ حرامی از او سر نمی‌زند و حتی [[احکام]] غیرالزامی [[خدا]] یعنی [[مستحبات]] و مکروهات را نیز مراعات می‌کند، [[لطافت]] ایمانش حتی با توجه بیش از نیاز به مباحات خراش بر می‌دارد و در این صورت است که می‌گوییم ایمانش را به ظلم آمیخته است.
#مرتبه پنجم [[ایمان]] و ظلم: یکی دیگر از مراتب ظلم که با مرتبه‌ای عالی از [[ایمان]] مقابله می‌کند، اتصاف به [[اخلاق ناپسند]] و بی‌توجهی به [[تهذیب نفس]] است. کسی که در این مرتبه قرار می‌گیرد اگر لحظه‌ای از نفس خویش [[غافل]] شود و فراموش کند که باید پیوسته با بدی‌های آن [[مبارزه]] کند و به [[زینت]] [[اخلاق]] نیکش بیاراید، دچار [[ستم]] شده و ایمانش را به ظلم آمیخته است.
#مرتبه ششم [[ایمان]] و ظلم: در مرتبه‌ای بسیار عالی از [[ایمان]] که [[انسان]]، [[محبوب]] [[حقیقی]] خود را یافته و سوار بر مرکب [[شوق]] به سوی مقصد اعلی می‌تازد، هر چیزی که اندکی از مهرش [[غافل]] کند یا از شوقش بکاهد، برای او ظلم است<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۱.</ref>.
*بنابر آنچه گذشت، ظلم در همه مراتب خود در مقابل [[ایمان]] قرار دارد به هر [[میزان]] که ظلم در وجود [[آدمی]] [[رشد]] کند، [[ایمان]] [[ضعیف]] شود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج154-156.</ref>.


====[[امامت]] و ظلم ====
ظلم در این [[آیه کریمه]] همه اقسام و مراتب خود را شامل می‌شود<ref>ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۰.</ref>. به همین [[دلیل]] در [[روایات]] به معانی گوناگون که همه از مصداق‌های ظلم‌اند، [[تفسیر]] شده است: از جمله: [[شک]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۶۶.</ref>، [[ناامیدی از رحمت خدا]]<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۶۶.</ref>، [[ضلالت]] و [[گمراهی]]<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۶۶.</ref> و قبول [[ولایت]] کسانی که [[منصوب]] [[خداوند متعال]] نیستند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ص۳۱۴.</ref>، نتیجه آنکه هریک از [[مراتب ایمان]] با مرتبه‌ای از ظلم مقابله دارد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج154-156.</ref>.
====[[ولایت ظالمان]] ====


====[[آرامش]] و [[امنیت]] و ظلم ====
'''[[مراتب ایمان]] و ظلم'''
# مرتبه اول [[ایمان]] و ظلم: کسی که [[ایمان]] می‌آورد و می‌پذیرد که [[جهان آفرینش]] با همه اجرای و ارکان خود صانعی دارد که همه موجودات [[جهان]] و از جمله خود [[انسان]] [[آفریده]] و تحت [[ربوبیت]] او هستند، در مرتبه اول قرار دارد. در مقابل این مرتبه [[ایمان]]، ظلم به معنی [[شرک]] و دوگانه پرستی قرار دارد. کسانی که [[گمان]] می‌کنند غیر [[خدا]] کسی یا چیزی دیگر در [[جهان]] تأثیری مستقل دارد به این معنی ستمکارند.
# مرتبه دوم [[ایمان]] و ظلم: وقتی که اینان در [[جان انسان]] ریشه‌دار شود و به [[اوامر]] الاهی گردن بگذارد، به مرتبه بالاتری از [[ایمان]] [[دست]] یافته است، در این مرتبه، ظلم به معنی ارتکاب کبائر است. کسی که [[گناه]] کبیره‌ای انجام می‌دهد [[ایمان]] خویش را به ظلم [[آلوده]] است.
# مرتبه سوم [[ایمان]] و ظلم: در مرتبه سوم که [[ایمان]] قوی‌تر و ریشه‌دارتر می‌شود و [[انسان]] از ارتکاب به کبائر [[رهایی]] می‌یابد، ایمانش در مقابل مرتبه‌ای دیگر از ظلم قرار می‌گیرد. در این مرتبه اگر کسی [[گناهان]] صغیره انجام دهد یا در مرتبه‌ای بالاتر، [[مستحبات]] را ترک کند و مکروهات را به جا آورد، [[ایمان]] خویش را با ظلم آمیخته است.
# مرتبه چهارم [[ایمان]] و ظلم: در این مرتبه ظلم به معنی [[غوطه]] خوردن در مباحات است. کسی که مراحل مختلف [[ایمان]] را پشت‌سر می‌گذارد به طوری که هیچ حرامی از او سر نمی‌زند و حتی [[احکام]] غیرالزامی [[خدا]] یعنی [[مستحبات]] و مکروهات را نیز مراعات می‌کند، [[لطافت]] ایمانش حتی با توجه بیش از نیاز به مباحات خراش بر می‌دارد و در این صورت است که می‌گوییم ایمانش را به ظلم آمیخته است.
# مرتبه پنجم [[ایمان]] و ظلم: یکی دیگر از مراتب ظلم که با مرتبه‌ای عالی از [[ایمان]] مقابله می‌کند، اتصاف به [[اخلاق ناپسند]] و بی‌توجهی به [[تهذیب نفس]] است. کسی که در این مرتبه قرار می‌گیرد اگر لحظه‌ای از نفس خویش [[غافل]] شود و فراموش کند که باید پیوسته با بدی‌های آن [[مبارزه]] کند و به [[زینت]] [[اخلاق]] نیکش بیاراید، دچار [[ستم]] شده و ایمانش را به ظلم آمیخته است.
# مرتبه ششم [[ایمان]] و ظلم: در مرتبه‌ای بسیار عالی از [[ایمان]] که [[انسان]]، [[محبوب]] [[حقیقی]] خود را یافته و سوار بر مرکب [[شوق]] به سوی مقصد اعلی می‌تازد، هر چیزی که اندکی از مهرش [[غافل]] کند یا از شوقش بکاهد، برای او ظلم است<ref>ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۱.</ref>.


====[[آبادانی]] و ظلم ====
بنابر آنچه گذشت، ظلم در همه مراتب خود در مقابل [[ایمان]] قرار دارد به هر [[میزان]] که ظلم در وجود [[آدمی]] [[رشد]] کند، [[ایمان]] [[ضعیف]] شود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج154-156.</ref>.
 
==== [[امامت]] و ظلم ====
==== [[ولایت ظالمان]] ====
 
==== [[آرامش]] و [[امنیت]] و ظلم ====
 
==== [[آبادانی]] و ظلم ====
==== [[مهدویت]] و ظلم ====
==== [[مهدویت]] و ظلم ====
====[[سیاست]] و ظلم====
==== [[سیاست]] و ظلم ====


==گستره و مصداق‌های ظلم==
== گستره و مصداق‌های ظلم ==
=== ظلم به ارزش ها===
=== [[ظلم به خدا]] ===
* ظلم به حق و حقیقت
=== [[ظلم به ارزش‌ها]] ===
* ظلم به دانش
=== [[ظلم به خود]] ===
=== ظلم به خدا===
=== [[ظلم به دیگران]] ===
با توجه به [[قدرت]] مطلق [[الهی]] ({{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>) کسی توان ظلم به او را ندارد؛ بنابراین [[انسانی]] که [[ضعیف]] است ({{متن قرآن|خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا}}<ref>«آدمی را ناتوان آفریده‌اند» سوره نساء، آیه ۲۸.</ref>) در جایگاهی نیست که بتواند به [[خداوند]]، ظلم کند. [[شأن]] و [[عظمت]] الهی، بالاتر از این است که به او ظلم شود.
=== [[ظلم به طبیعت]] ===
{{متن حدیث|عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}}: قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا می‌داشتند» سوره بقره، آیه ۵۷.</ref>، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۶.</ref>. [[زراره]] از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید از این [[آیه]] که "آنها به ما [[ستم]] نکردند؛ بلکه به خود ستم می‌نمودند"، [[حضرت]] فرمودند: [[خدا]] از آن بزرگ‌تر و بزرگوارتر و اس[[تورات]]ر است که [[مظلوم]] شود و کسی بر او [[ظلم و ستم]] نماید<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.


====ظلم به [[حجج الهی]] ظلم غیر مستقیم به [[خداوند]]====
== دست‌اندرکاران ظلم ==
بنابراین ظلم مستقیم [[انسان]] به خداوند، محال است و انسان نمی‌تواند ظلمی در [[حق]] ذات [[باری‌تعالی]] انجام دهد ({{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ}})<ref>{{متن حدیث|عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ ‏سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ...}} (کلینی، أصول الکافی، ج۱، ص۱۴۶)؛ زراره گوید: از امام باقر{{ع}} درباره قول خدای عزوجل: "به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم کردند" پرسیدم، حضرت فرمودند: همانا خدای تعالی بزرگ‌تر و عزیزتر و جلیل‌تر و والاتر است که به او ستم شود.</ref> ولی ظلم غیر مستقیم انسان به خداوند امکان دارد؛ زیرا [[خدا]]، برخی از امور را [[ظلم به خود]] معرفی کرده است؛ برای مثال [[انبیا]] و حجج الهی را [[خلیفه]]<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> خود در بین [[مردم]] قرار داده است تا مردم را [[هدایت]] کنند و به سوی [[بندگی]] [[الهی]] [[دعوت]] نمایند<ref>{{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ}} «و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی می‌کنند؛ و از گروه‌ها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار می‌کند؛ بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا می‌خوانم و بازگشت من به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۶.</ref>. آنان نزدیک‌ترین افراد به [[خداوند]] ({{متن حدیث|قَرَنَ أُمَنَاءَهُ عَلَى خَلْقِهِ بِنَفْسِهِ}}) بوده که منزلشان به [[مردم]] شناسانده شده ({{متن حدیث|وَ عَرَّفَ الْخَلِيقَةَ جَلَالَةَ قَدْرِهِمْ عِنْدَهُ}}) و [[اطاعت]] از اوامرشان [[واجب]] شمرده شده است<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي}} «و بی‌گمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شده‌اید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید» سوره طه، آیه ۹۰.</ref>. بنابراین ظلم به آنان [[ظلم به خداوند]] محسوب می‌شود ({{متن حدیث|أَنَّ ظُلْمَهُمْ ظُلْمُهُ}}). {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}}:...وَ أَمَّا قَوْلُهُ {{متن قرآن|وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}} فَهُوَ تَبَارَكَ اسْمُهُ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَظْلِمَ وَ لَكِنْ قَرَنَ أُمَنَاءَهُ عَلَى خَلْقِهِ بِنَفْسِهِ وَ عَرَّفَ الْخَلِيقَةَ جَلَالَةَ قَدْرِهِمْ عِنْدَهُ وَ أَنَّ ظُلْمَهُمْ ظُلْمُهُ بِقَوْلِهِ {{متن قرآن|وَمَا ظَلَمُونَا...}}}}<ref>طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} فرمودند:...و امّا [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}} و [[خداوند تبارک و تعالی]]، منزّه است از اینکه مورد ظلم واقع شود و [[پروردگار]]، [[والیان]] خود بر [[خلق]] را مقرون به خود ساخته و به [[مردم]]، جلالت [[قدر]] ایشان را شناسانده و اینکه ظلم به ایشان، ظلم به او است، به این فراز که {{متن قرآن|وَمَا ظَلَمُونَا...}}<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.
=== نخست: [[ظالم]] ===
====ظلم به ذمۀ [[الهی]] ظلم غیر مستقیم به [[خدا]]====
با توجه به تعریف ظلم، [[ظالم]] به شخصی اطلاق می‌شود که از دایره [[حق]] و [[حدود الهی]] خارج شود و در [[ارتباطات]] چهارگانه ([[خدا]]، خود، دیگران، [[طبیعت]]) برخلاف مقتضای [[فطری]]، [[عقلی]] و [[شرعی]] [[رفتار]] کرده باشد. {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref><ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.
همچنین [[ستم]] ({{متن حدیث|فَمَنْ ظَلَمَهُ}}) به کسانی که در [[ذمّه]] و [[پناه]] [[خداوند]] قرار دارند ({{متن حدیث|فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ}})، [[ظلم به خداوند]] محسوب می‌شود ({{متن حدیث|فَإِنَّمَا يَظْلِمُ اللَّهَ}})؛ حتی تخم پرندگانی که در لانه‌اند، در پناه الهی قرار دارند ({{متن حدیث|إِنَّ الْفَرْخَ فِي وَكْرِهَا فِي ذِمَّةِ اللَّهِ مَا لَمْ تَطِرْ}})<ref>{{متن حدیث|عَنِ الْأَفْلَحِ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ{{ع}} عَنِ الْعُصْفُورِ يُفْرِخُ فِي الدَّارِ هَلْ يُؤْخَذُ فِرَاخُهُ؟ فَقَالَ: لَا إِنَّ الْفَرْخَ فِي وَكْرِهَا فِي ذِمَّةِ اللَّهِ مَا لَمْ تَطِرْ}} (طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۰)؛ افلح می‌گوید: از امام سجاد{{ع}} درباره پرنده‌ای که در خانه لانه‌ای درست کرده و تخم‌گذاری نموده است سؤال شد که آیا می‌شود جوجه‌های آن را برداشت؟ که حضرت فرمودند: نه همانا جوجه‌ای که در لانه است در پناه و ذمه خداوند است؛ مادامی که توان پرواز داشته باشد.</ref> و نمی‌توان به آنها دست‌درازی نمود؛ زیرا این عمل، ظلم به خداوند شمرده می‌شود. {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فِي جَمَاعَةٍ فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ فَمَنْ ظَلَمَهُ فَإِنَّمَا يَظْلِمُ اللَّهَ وَ مَنْ حَقَّرَهُ فَإِنَّمَا يُحَقِّرُ <ref>در برخی نسخ به جای "یحقره" "یخفره" به معنای نقض عهد الهی ذکر شده است؛ چنان‌که در برخی روایات مشابه نیز ماده "خفر" نقل شده است.</ref> اللَّهَ}}<ref>برقی، المحاسن، ج۱، ص۵۲.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: هر کس [[نماز صبح]] و [[نماز]] عشا را به [[جماعت]] گزارد، در [[ذمّه]] و [[امان]] [[خداوند عزّ و جلّ]] قرار گیرد و هر کس بر چنین شخصی [[ستم]] روا دارد، همانا [[خداوند]] را مورد ستم قرار داده و هر که او را کوچک و [[خوار]] شمرد، خداوند عزّ و جلّ را کوچک شمرده است<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.
====مجبور دانستن [[انسان]] ظلم غیر مستقیم به [[خدا]]====
برخی، [[مردم]] را در ارتکاب به [[گناهان]]، مجبور فرض می‌کنند ({{متن حدیث|رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ أَجْبَرَ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي}}) و [[تکلیف]] خداوند برای [[بشر]] را، تکلیفی می‌دانند که بشر [[طاقت]] انجام آن را ندارد ({{متن حدیث|كَلَّفَهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَ}}) و انجام [[تکالیف واجب]] [[الهی]] و اجتناب از گناهان برای بشر، ممکن نیست. این افراد در [[حقیقت]] به خدا ظلم نموده‌اند و خداوند را در این [[حکم]] (تکلیف بمالایطاق و [[اجبار]] به [[معاصی]]) [[ظالم]] می‌دانند. {{متن حدیث|قَالَ الصَّادِقُ{{ع}}: النَّاسُ فِي الْقُدْرَةِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ مُفَوَّضٌ إِلَيْهِ فَقَدْ وَهَّنَ اللَّهَ فِي سُلْطَانِهِ فَهُوَ هَالِكٌ وَ رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ أَجْبَرَ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي وَ كَلَّفَهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَ فَقَدْ ظَلَمَ اللَّهَ فِي حُكْمِهِ<ref>در برخی نسخ نیز "ظَلَمَ‌" با تشدید "ظَلَّمَ‌" نقل شده است که به معنای "نسبت ظلم دادن به خدا در این حکمش" خواهد بود.</ref> فَهُوَ هَالِكٌ وَ رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ كَلَّفَ الْعِبَادَ مَا يُطِيقُونَهُ وَ لَمْ يُكَلِّفْهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَهُ فَإِذَا أَحْسَنَ حَمِدَ اللَّهَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فَهَذَا مُسْلِمٌ بَالِغٌ}}<ref>ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۷۱.</ref>.


[[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: مردم درباره [[قدرت]] ([[جبر و اختیار]]) سه دسته‌اند: شخصی که [[فکر]] می‌کند کار به وی واگذار گردیده است. وی با این [[عقیده]]، خدا را در قدرتش [[سست]] و [[ناتوان]] قلمداد می‌کند. چنین شخصی، هلاک می‌گردد. فردی [[گمان]] می‌کند خداوند، [[بندگان]] را بر گناهان مجبور ساخته است و چیزهایی که توانش را ندارد، به او تکلیف نموده است. وی درباره [[فرمان]] دادن خداوند ستم نموده و این‌گونه مردی هلاک گردد.
==== ظالم [[متجاوز]] به [[حقوق الهی]] ====
دیگری [[معتقد]] است که خدا بندگان را بر اساس [[تحمّل]] و طاقتشان [[تکلیف]] کرده، نه به امور طاقت‌فرسا و تحمّل‌ناپذیر، پس هر گاه [[نیکو]] باشند [[سپاس]] [[خدا]] گزارند و چون بد شوند از خدا [[طلب]] [[آمرزش]] کنند، این [[فرد]]؛ [[مسلمان]] [[رشد]] یافته است<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.
در [[حقیقت]]، ظالم کسی است که مستقیماً در ارتباطاتی که [[خداوند]] برای آنها حدود و حقوقی [[تعیین]] نموده است {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ}}، از آن حدود [[تجاوز]] نماید {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ}}. چنین شخصی در نهایت به خویشتن ظلم کرده است {{متن قرآن|فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ‌}}.
{{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا}}<ref>«اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بی‌گمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمی‌دانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد» سوره طلاق، آیه ۱.</ref>.


* ظلم به آیات خدا
'''ظالم به معنای [[عام و خاص]]''': نکته مهم: چنان‌که در تعریف ظلم گذشت، چنین صفات و عناوینی مانند ظالم، [[فاسق]]، [[کافر]]، [[مؤمن]]، قانت، [[شاکر]] و... اگر به صرف نسبت دادن فعل آنها [حدوثاً] به شخصی باشد، ظالم به معنای عام است و حکمی دارد؛ ولی اگر این عناوین به عنوان نام یا صفت شخصی [ثبوتاً] مطرح شود که یا به طور مستمر، مرتکب [[معاصی]] شود و یا معاصی [[کبیره]] خاصی را انجام دهد، ظالم به معنای خاص است و حکمی دیگر خواهد داشت. در عرف به کسی که یک بار [[قنوت]] انجام داده یا [[شکر]] کرده، قانت یا شاکر گفته نمی‌شود و یا به تازه‌مسلمان، مؤمن گفته نمی‌شود. همچنین به کسی هم که یک بار ظلم کرده یا فسقی مرتکب شده است، ظالم و فاسق گفته نمی‌شود و اگر هم گفته شود، فاسق یا ظالم و [[کافر]] مطلق گفته نمی‌شود؛ بلکه فقط در محور و موضوعِ آن عمل؛ [[فسق]]، ظلم و یا [[کفر]] دارد. بنابراین در بیشتر [[آیات الهی]] و [[روایات]] که از [[عقاب]] سخت [[دنیوی]] و [[اخروی]] و پیامدهای سنگین ظلم بحث می‌شود، [[ظالم]] به معنای خاص، منظور است؛ یعنی افرادی که به طور مستمر با [[اساس دین]] به مقابله برخاسته‌اند یا [[حکام]] ظالمی که هم مانع [[اجرای احکام]] الهی‌اند و هم به [[حقوق مردم]] [[ستم]] می‌کنند و کسانی که در اغلب [[رفتار]] و کردارشان [[حق الناس]] را رعایت نمی‌کنند. بارزترین [[انسان]] ظالم کسی است که در اعتقاداتش برای [[خداوند]]، [[شریک]] قائل شود {{متن حدیث|الظَّالِمُ مَنْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ}} و همچنین [[بت‌ها]] را بپرستد و در مقاب آنها [[کرنش]] نماید {{متن حدیث|ذَبَحَ لِلْأَصْنَامِ}} که این رفتار، [[شرک عملی]] محسوب می‌شود که بزرگترین ظلم نیز [[شرک به خداوند]] است {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. {{متن حدیث|قَالَ الباقِرُ {{ع}}: الظَّالِمُ مَنْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ وَ ذَبَحَ لِلْأَصْنَامِ}}<ref>کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۶۴۳.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}}: ظالم، شخصی است که برای [[خدا]] شریک سازد و برای بت‌ها [[قربانی]] کند<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.
ظلم به پیامبران
* ظلم به پیامبر خاتم
* ظلم به اهل بیت


=== ظلم به خود===
==== نشانه‌ها و ویژگی های ظالمان ([[ظلمه]]) ====
===ظلم به دیگران===
در [[روایات]] برای [[ظالم]] چهار نشانه آمده است. [[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَمَّا عَلَامَةُ الظَّالِمِ فَأَرْبَعَةٌ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ}}<ref>حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۲۱.</ref>؛ [[ظالم]] چهار نشانه دارد با [[نافرمانی]] به مافوق خود [[ستم]] می‌کند، زیردستان را با [[قهر]] و [[غلبه]] مالک می‌شود، با [[حق]] [[دشمنی]] می‌کند و به ظلم کمک می‌کند.
* ظلم به صالحان
===== نخست: [[نافرمانی از فرادستان]] =====
* ظلم به مسلمانان
اولین نشانه [[ظالم]] این است که از فرادستان یعنی آنان که [[حق]] [[طاعت]] بر او دارند، [[فرمان]] نمی‌برد. از جمله افراد فرادست که طاعتشان بر [[انسان]] [[واجب]] است، می‌توان [[خدا]] و [[رسول]] {{صل}}، [[ائمه]] [[دین]]، [[پدر]] و [[مادر]]، [[معلم]] و [[عالمان]] [[وارسته]] [[دین]] را نام برد.
* ظلم به بى گناهان
===== دوم: [[زورگویی به زیردستان]] =====
* ظلم به غافلان
نشانه دیگر [[ظالم]] [[زورگویی]] به زیردستان است که مراعات حالشان بر [[انسان]] لازم است. مثل [[زورگویی]] [[حاکم]] به [[رعیت]]، [[پدر]] به [[فرزند]]، شوهر به [[همسر]]، [[معلم]] به [[شاگردان]]، کارفرما به [[کارگزار]] و....
* ظلم به شریک
===== سوم: [[دشمنی با حق]] =====
===ظلم به طبیعت===
[[حق]] در این عنوان هر موضع، [[سخن]]، [[اعتقاد]] و [[عمل]] [[درستی]] را شامل می‌شود. کسی که با سخن [[درستی]] [[مخالفت]] می‌ورزد، [[اعتقاد]] صحیحی را رد می‌کند، [[عمل]] [[درستی]] را [[نکوهش]] می‌کند و در مجموع [[تسلیم]] [[حق]] نمی‌شود، [[ظالم]] است. [[احساس]] [[نفرت]] از [[مردمان]] [[نیک]] و [[درستکار]] در این مجموعه جا می‌گیرد و از سنت‌های الاهی است که چنین ظالمی را به وسیله [[ظالم]] دیگری [[خوار]] کند و همو را که از [[گردن نهادن]] به [[حق]] ابا می‌کرد، به [[پیروی]] ذلت‌بار [[باطل]] گرفتار کند. چنان که [[عبدالله بن عمر]] که از [[بیعت]] با [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} سر باز زد و از [[یاری امام]] [[حسین]] {{ع}} بازنشست، به [[ذلت]]، [[دست]] [[بیعت]] بر پای [[حجاج]] مالید<ref>ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۲۴؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۶۳.</ref> و در زمان محاصره [[مکه]]، هم پشت سر [[حجاج]] [[نماز]] می‌خواند و هم پشت سر [[عبدالله]] بن زیبر<ref>محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۱۹۶.</ref> و در ایام [[منی]] که [[ابن زبیر]] [[نماز]] دو رکعتی می‌خواند و [[حجاج]] [[نماز]] چهار رکعتی به هر دو [[اقتدا]] کرد<ref>ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج۴، ص۳۴۰.</ref>.
* ظلم به محیط زیست
===== چهارم: [[یاری ستمکاران]] =====
* ظلم به حیوانات
آخرین [[نشانه]] [[ستمکاری]] که در [[حدیث شریف]] [[نبوی]] آمده، [[یاری]] [[ستمکاران]] است که با عبارت {{متن حدیث|يُظْهِرُ الظُّلْمَ}} و طبق بعضی از نسخه‌ها {{متن حدیث|يُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.</ref> به آن اشاره شده است. ما پیش از این درباره [[یاری]] [[ستمکاران]] بحث کرده‌ایم. در اینجا این نکته را اضافه می‌کنیم که [[یاری]] [[ستمکاران]] عنوان عامی است که طبق [[احادیث]] رسیده دایره‌ای بسیار وسیع دارد، چنان که بسیاری از مصداق‌های آن در عرف و لغت، [[یاری]] نامیده نمی‌شوند، ولی از نظر [[پیشوایان دین]] [[یاری]] [[ستمکار]] محسوب می‌شوند تا آنجا که [[امام صادق]] {{ع}} در [[تفسیر آیه]] شریفه {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> می‌فرماید منظور، کسی است که به درگاه سلطانی می‌رود و [[دوست]] دارد که [[سلطان]] آن‌قدر زنده بماند که دست در جیب کرده چیزی به او دهد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۸.</ref>. در روایتی از [[صفوان بن مهران]] شتربان آمده است: روزی [[خدمت]] [[امام کاظم]] {{ع}} رسیدم، فرمود: ای صفوان همه کارهای تو خوب و زیباست، جز یک چیز. گفتم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمود: اینکه به [[هارون]] شتر کرایه می‌دهی. عرض کردم: به [[خدا]] قسم برای سرک [[سرکشی]] و [[خوشگذرانی]] یا شکار و سرگرمی اجاره نداده‌ام من برای [[حج]] به او شتر اجاره می‌دهم و خودم نیز با او نمی‌روم، بلکه یکی از غلامانم را با او می‌فرستم. فرمود: آیا پیش آمده که قدری از کرایه شترانت به وقت بازگشت موکول شود؟ گفتم: آری فدایت شوم. فرمود: آیا [[دوست]] داری زنده بماند تا کرایه تو را بدهد؟ گفتم: آری. فرمود: هرکس بقای آنها را [[دوست]] داشته باشد از آنهاست، و هرکس از آنها شمرده شود وارد [[آتش]] می‌شود. من پس از آن همه شترانم را فروختم. [[هارون]] باخبر شد مرا احضار کرد و گفت شنیده‌ام همه شترانت را فروخته‌ای. گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم من پیر شده‌ام و [[غلامان]] هم خوب کار نمی‌کنند. گفت: چنین نیست من می‌دانم چه کسی این کار را به تو توصیه کرد. این کار را به سفارش [[موسی بن جعفر]] کردی. گفتم من با [[موسی بن جعفر]] چه کار دارم. گفت بگذریم به [[خدا]] اگر به خاطر سابقه خوبت نبود تو را می‌کشتم<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، ص۱۸۲.</ref>. یکی دیگر از مصداق‌های [[یاری]] [[ستمکاران]]، [[رضایت]] و [[خشنودی]] از ظلم است. کسی که به ظلم [[راضی]] باشد، [[شریک]] [[ظالم]] است. [[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ آخَرُ رَضِيَ بِالْمَغْرِبِ كَانَ كَمَنْ قَتَلَهُ وَ اشْتَرَكَ فِي دَمِهِ}}<ref>محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۱.</ref>؛ اگر مردی در [[مشرق]] کشته شود و یکی در [[مغرب]] به [[قتل]] او [[راضی]] باشد همانند [[قاتل]] و در [[خون]] او [[شریک]] است.
* ظلم به گیاهان و درختان
از دیدگاه [[مکتب اهل بیت]]، به [[حکومت‌ها]] و حاکمانی که [[منصب رهبری]] و [[خلافت]] را که خاصّ [[ائمه اهل بیت]] {{عم}} است، [[غصب]] کردند و به [[خاندان پیامبر]] و شیعیانشان [[ستم]] روا داشتند، [[خلفای اموی]] و [[عباسی]] و دودمان‌های [[ظالم]] دیگر گفته می‌شود. سفارش [[امامان]]، دوری گزیدن از دربارهای [[ظالمان]] و مبارزۀ منفی با خلفای [[جور]] بود. داستان [[نهی]] [[امام کاظم]] {{ع}} نسبت به [[صفوان جمّال]] برای کرایه دادن شترانش به [[هارون الرشید]]، حتّی برای [[سفر]] [[حج]] که مشهور است یک نمونه از آن است.<ref>حیاة الامام موسی بن جعفر، ج ۲ ص ۲۶۶، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۱</ref> دیدگاه عدالت‌خواهانۀ [[تشیّع]]، با [[حکومت جور]] سر ناسازگاری داشته و هرگونه [[همکاری]] با آن را [[حرام]] می‌داند. در کتاب‌های [[فقهی]]، عناوینی چون: [[حکومت جور]]، [[حاکم جائر]]، [[ظلمه]]، اعوان الظّلمه و ابوابی چون "[[حرمت]] مسؤولیت‌پذیری از سوی [[حکومت ظالم]]" دیده می‌شود.<ref>مکاسب شیخ انصاری، باب «حرمة الولایة من قبل الجائر»، «المکاسب المحرّمه» امام خمینی، ج ۲ ص ۱۰۵</ref> مردی از [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: کسانی از [[شیعه]] وارد دستگاه [[حکومتی]] می‌شوند، برای آنان کار می‌کنند و [[هوادار]] آنان می‌شوند. [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|"لیس هم من الشّیعة، و لکنّهم من أولئک"}}<ref>«آنان شیعه نیستند، بلکه از همانانند!» وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۸. ر. ک: «باب تحریم معونة الظالمین»، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۲۷</ref> این دیدگاه از آنجا سرچشمه می‌گیرد که [[حکومت]] و [[خلافت]]، باید در تداوم [[رسالت]] و در مسیر "[[ولایت]] [[اللّه]]" باشد و مجری [[احکام الهی]] گردد. [[مشروعیّت]] چنین [[حکومتی]] با [[نصّ]] خاص یا به [[نیابت]] عامّ است. از دیدگاه [[ائمه]]، حتّی منصب‌هایی چون [[امامت جمعه]] و [[نماز عید]]، خاصّ برگزیدگان و [[خلفای الهی]] است که دیگران با [[قهر]] و [[غلبه]] آن را تصرّف کرده و [[حکم خدا]] را [[تغییر]] داده و [[کتاب الهی]] و فرائض [[دین]] را پشت‌سر انداخته‌اند. [[امام سجاد]] {{ع}} از این ظلم یاد می‌کند و [[دشمنان]] [[اهل بیت]] را [[لعنت]] می‌کند.<ref>صحیفۀ سجّادیه، دعای ۴۸</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۷۶.</ref>


== دست‌اندرکاران ظلم==
'''شاخصه و ویژگی‌هایی که ریشه در [[معصیت]] [[خالق]] دارند''':
===نخست: [[ظالم]]===
====نشانه‌ها و ویژگی های ظالمان ([[ظلمه]])====
* از دیدگاه [[مکتب اهل بیت]]، به [[حکومت‌ها]] و حاکمانی که [[منصب]] [[رهبری]] و [[خلافت]] را که خاصّ [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} است، [[غصب]] کردند و به [[خاندان پیامبر]] و شیعیانشان [[ستم]] روا داشتند، خلفای [[اموی]] و [[عباسی]] و دودمان‌های [[ظالم]] دیگر گفته می‌شود. سفارش [[امامان]]، دوری گزیدن از دربارهای [[ظالمان]] و مبارزۀ منفی با خلفای [[جور]] بود. داستان [[نهی]] [[امام کاظم]]{{ع}} نسبت به [[صفوان جمّال]] برای کرایه دادن شترانش به [[هارون الرشید]]، حتّی برای [[سفر]] [[حج]] که مشهور است یک نمونه از آن است.<ref>حیاة الامام موسی بن جعفر، ج ۲ ص ۲۶۶، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۱</ref> دیدگاه عدالت‌خواهانۀ [[تشیّع]]، با [[حکومت جور]] سر ناسازگاری داشته و هرگونه [[همکاری]] با آن را [[حرام]] می‌داند. در کتاب‌های [[فقهی]]، عناوینی چون: [[حکومت جور]]، [[حاکم جائر]]، [[ظلمه]]، اعوان الظّلمه و ابوابی چون "[[حرمت]] مسؤولیت‌پذیری از سوی [[حکومت ظالم]]" دیده می‌شود.<ref>مکاسب شیخ انصاری، باب «حرمة الولایة من قبل الجائر»، «المکاسب المحرّمه» امام خمینی، ج ۲ ص ۱۰۵</ref> مردی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: کسانی از [[شیعه]] وارد دستگاه [[حکومتی]] می‌شوند، برای آنان کار می‌کنند و [[هوادار]] آنان می‌شوند. [[حضرت]] فرمود: {{عربی|"لیس هم من الشّیعة، و لکنّهم من أولئک"}}<ref>«آنان شیعه نیستند، بلکه از همانانند!» وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۸. ر. ک: «باب تحریم معونة الظالمین»، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۲۷</ref> این دیدگاه از آنجا سرچشمه می‌گیرد که [[حکومت]] و [[خلافت]]، باید در تداوم [[رسالت]] و در مسیر "[[ولایت]] [[اللّه]]" باشد و مجری [[احکام الهی]] گردد. [[مشروعیّت]] چنین [[حکومتی]] با [[نصّ]] خاص یا به [[نیابت]] عامّ است. از دیدگاه [[ائمه]]، حتّی منصب‌هایی چون [[امامت]] [[جمعه]] و [[نماز عید]]، خاصّ برگزیدگان و [[خلفای الهی]] است که دیگران با [[قهر]] و [[غلبه]] آن را تصرّف کرده و [[حکم خدا]] را [[تغییر]] داده و [[کتاب الهی]] و فرائض [[دین]] را پشت‌سر انداخته‌اند. [[امام سجاد]]{{ع}} از این ظلم یاد می‌کند و [[دشمنان]] [[اهل بیت]] را [[لعنت]] می‌کند.<ref>صحیفۀ سجّادیه، دعای ۴۸</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۷۶.</ref>.
*'''شاخصه و ویژگی‌هایی که ریشه در [[معصیت]] [[خالق]] دارند''':
# [[کفرپیشگی]] و [[ظلم‌گرایی]]
# [[کفرپیشگی]] و [[ظلم‌گرایی]]
# [[انکار آیات]] و [[انبیای الهی]] و [[جلوگیری از دعوت انبیا]] در [[مسیر حق]]
# [[انکار آیات]] و [[انبیای الهی]] و [[جلوگیری از دعوت انبیا]] در [[مسیر حق]]
# [[عدم اجرای قوانین الهی]] و [[نقض احکام]]
# [[عدم اجرای قوانین الهی]] و [[نقض احکام]]
# [[مبارزه با آموزه‌های وحیانی]]
# [[مبارزه با آموزه‌های وحیانی]]
*'''شاخصه و ویژگی‌هایی که موجب تضییع [[حقوق]] دیگران می‌‌شود''':
 
'''شاخصه و ویژگی‌هایی که موجب تضییع [[حقوق]] دیگران می‌‌شود''':
# [[بی عدالتی اقتصادی]]
# [[بی عدالتی اقتصادی]]
# [[استکبار]] و [[به استضعاف کشیدن]] دیگران
# [[استکبار]] و [[به استضعاف کشیدن]] دیگران
خط ۱۱۷: خط ۱۱۶:
# [[حاکمیت ظالم]]
# [[حاکمیت ظالم]]


===دوم: [[یاری کنندگان ظالم]]===
=== دوم: [[یاری کنندگان ظالم]] ===
* [[بی تفاوتی نسبت به ظلم]]
* [[سکوت بر ظلم]]
* [[دفاع از ظلم]]
* [[همکاری با حاکم جائر]]


===سوم: [[رضایت دهندگان به ظلم]]===
=== سوم: [[رضایت دهندگان به ظلم]] ===
* [[رضایت به دولت ظالم]] و [[حاکمیت طاغوت]]
[[رضایت به دولت ظالم]] و [[حاکمیت طاغوت]]
===چهارم: [[پذیرنده ظلم]]===
* [[ظلم‌پذیری]]


== موجبات و عوامل زمینه‌ساز ظلم (عوامل [[عملکرد ظالمانه]])==
=== چهارم: [[پذیرنده ظلم]] ===
* [[امام علی]]{{ع}} به [[تبیین]] و آسیب‌شناسی [[گرایش]] [[انسان‌ها]] به این [[رذیلت اخلاقی]] پرداخته‌اند. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: [[منافع]] مادی که [[انسان‌ها]] را بر [[یاری]] [[باطل]] و ظلم به [[اهل حق]] [[ترغیب]] می‌کند<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۴</ref>؛ [[نافرمانی]] [[خدا]] و [[سستی]] در آن<ref>{{متن حدیث|إحذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الأعوان على طاعة اللّه}}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵ و ۶۶۲</ref>؛ [[طغیان]] [[آدمی]]، گذشتن از حد و میل به [[تجاوز]] به [[حقوق]] دیگران<ref>غررالحکم، ۲ / ۷۴۲</ref>؛ [[فراموشی]] [[مرگ]] و [[معاد]]<ref>{{متن حدیث|إن عزم على التّوبة سوّفها و أصرّ على الحوبة إن عوفي ظنّ أن قد تاب إن ابتلي ظنّ و ارتاب إن مرض أخلص و أناب إن صحّ نسي و عاد و اجترى على مظالم العباد إن أمن افتتن لاهيا بالعاجلة فنسي الأخرة و غفل عن المعاد}}؛ غررالحکم، ۲ / ۸۵۲</ref>؛ [[قدرت]] و نیروی نظامی<ref>نک: نهج البلاغه، نامه ۶۰</ref>؛ [[فراموشی]] [[تعالیم]] [[دین]] و [[دنیاطلبی]]<ref>نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰</ref>. [[امام علی]]{{ع}} هنگام [[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]] به او چنین فرمود: ای [[ابوذر]]، به‌راستی تو برای [[خدا]] به [[خشم]] [[آمدی]]، پس به همو [[امید]] دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان [[بیمناکی]]. اینک [[دنیایی]] را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به سوی [[خدا]] رو بگذار<ref>{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۱- ۵۳۲.</ref>.
[[ظلم‌پذیری]]


==سطوح و مراتب ظلم==
== موجبات و عوامل زمینه‌ساز ظلم (عوامل [[عملکرد ظالمانه]]) ==
=== ظلم فردی===
[[امام علی]] {{ع}} به [[تبیین]] و آسیب‌شناسی [[گرایش]] [[انسان‌ها]] به این [[رذیلت اخلاقی]] پرداخته‌اند. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: [[منافع]] مادی که [[انسان‌ها]] را بر [[یاری]] [[باطل]] و ظلم به [[اهل حق]] [[ترغیب]] می‌کند<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۴</ref>؛ [[نافرمانی]] [[خدا]] و [[سستی]] در آن<ref>{{متن حدیث|اِحْذَرْ مَنَازِلَ اَلْغَفْلَةِ وَ اَلْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ اَلْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ }}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵ و ۶۶۲</ref>؛ [[طغیان]] [[آدمی]]، گذشتن از حد و میل به [[تجاوز]] به [[حقوق]] دیگران<ref>غررالحکم، ۲ / ۷۴۲</ref>؛ [[فراموشی]] [[مرگ]] و [[معاد]]<ref>{{متن حدیث|إِنْ عَزَمَ عَلَى اَلتَّوْبَةِ سَوَّفَهَا وَ أَصَرَّ عَلَى اَلْحَوْبَةِ إِنْ عُوفِيَ ظَنَّ أَنْ قَدْ تَابَ إِنِ اُبْتُلِيَ ظَنَّ وَ اِرْتَابَ إِنْ مَرِضَ أَخْلَصَ وَ أَنَابَ إِنْ صَحَّ نَسِيَ وَ عَادَ وَ اِجْتَرَى عَلَى مَظَالِمِ اَلْعِبَادِ إِنْ أَمِنَ اُفْتُتِنَ لاَهِياً بِالْعَاجِلَةِ فَنَسِيَ اَلْآخِرَةَ وَ غَفَلَ عَنِ اَلْمَعَادِ}}؛ غررالحکم، ۲ / ۸۵۲</ref>؛ [[قدرت]] و نیروی نظامی<ref>نک: نهج البلاغه، نامه ۶۰</ref>؛ [[فراموشی]] [[تعالیم دین]] و [[دنیاطلبی]]<ref>نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰</ref>. [[امام علی]] {{ع}} هنگام [[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]] به او چنین فرمود: ای [[ابوذر]]، به‌راستی تو برای [[خدا]] به [[خشم]] [[آمدی]]، پس به همو [[امید]] دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان [[بیمناکی]]. اینک [[دنیایی]] را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به سوی [[خدا]] رو بگذار<ref>{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۱- ۵۳۲.</ref>
=== ظلم اجتماعى===


==ابعاد ظلم==
== سطوح و مراتب ظلم ==
===[[ظلم فکری]]===
=== ظلم فردی ===
===[[ظلم فرهنگی]]===
=== ظلم اجتماعى ===
===[[ظلم اقتصادی]]===
ظلم به سه اعتبار دارای درجات و مراتب است: نخست به اعتبار خود ظلم؛ دیگر به اعتبار [[ظالم]]؛ و سوم به اعتبار [[مظلوم]]. گفتنی است که مراتب ظلم به اعتبار [[مظلوم]] در [[روایات]]، واضح‌تر و مفصل‌تر مطرح شده است.
===[[ظلم سیاسی]]===
===[[ظلم قضایی]]===
===[[ظلم اداری]]===


==انواع ظلم==  
=== مراتب ظلم به اعتبار ظلم ===
ظلم را به اعتبارات مختلف می‌توان تقسیم کرد. ما در این نوشته به سه اعتبار ظلم را تقسیم می‌کنیم.
حقوقی را که [[ستمکاران]] با [[اعمال]] ظالمانه خود ضایع می‌کنند، دارای ارزش‌های متفاوتی هستند، مرزهایی که در اثر ظلم شکسته می‌شوند، از نظر [[احترام]] در یک ردیف نیستند، بنابراین میتوان گفت ظلم به این اعتبار دارای مراتب بی‌شماری است. پیش از این به آیاتی از [[قرآن کریم]] اشاره کردیم که از بزرگی برخی از [[مظالم]] [[سخن]] می‌گفتند؛ از جمله: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ}}<ref>«و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.</ref>. مفاد [[آیات]] دیگر نیز این است که بزرگ‌ترین مرتبه ظلم از حیث [[ارزش]] عمل، [[شرک]] به خداست، چون [[حق]] مولویت [[خدا]] بر [[بندگان]] بزرگ‌ترین [[حق]] است؛ ولی تعداد مراتب آن قابل شمارش نیست، چون ظلم با این نظر به تعداد مراتب [[حقوق]] ضایع شده، دارای مراتب است.
 
=== مراتب ظلم به اعتبار [[ظالم]] ===
[[میزان]] تأثیر [[انسان]] در تحقق ظلم متفاوت است؛ گاهی [[انسان]] خود [[ستم]] می‌کند، گاهی به [[ستمکار]] کمک می‌کند و گاهی با آنکه می‌تواند مانع ظلم شود، [[سکوت]] می‌کند. [[علی]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَةٌ}}<ref>صدوق، خصال، ص۱۰۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۱۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۳۳، این حدیث را از امام صادق {{ع}} نقل کرده است.</ref>؛ کسی که [[ستم]] می‌کند، کسی که او را در [[ستم]] [[یاری]] می‌کند و کسی که به آن [[ستم]] [[راضی]] است، هر سه در [[ستم]] شرکند. به نظر می‌رسد ترتیبی که [[حضرت]] در ذکر این سه گروه مراعات کرده است، به مراتب و درجات آنها در [[ستمکاری]] اشعار دارد؛ بنابراین ظلم به اعتبار [[ظالم]] دارای سه مرتبه است:
==== نخست: [[رضایت به ظلم]] ====
پایین‌ترین مرتبه ظلم آن است که [[انسان]] خود [[ستم]] نمی‌کند، به [[ستمکار]] هم کمک نمی‌کند، ولی در [[دل]]، به ظلمی که روا می‌شود [[راضی]] است. [[قرآن کریم]] کسانی را که به ظلم [[رضایت]] میدهند [[ظالم]] می‌داند، حتی اگر با مباشران ظلم فاصله زمانی و مکانی فراوانی داشته باشند.
 
==== دوم: [[یاری ستمکاران]] ====
دومین مرتبه ظلم به اعتبار [[ظالم]] این است که [[انسان]] علاوه بر [[رضایت]] [[قلبی]] در عمل به [[ستمکار]] [[یاری]] برساند، [[یاری]] [[ستمکاران]]، عنوانی است که در [[روایات معصومین]] [[نهی]] و [[نکوهش]] شده است. [[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ... أَعَانَ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.</ref>؛ کسی که... ظالمی را در ظلمش [[یاری]] می‌کنند، با آنکه می‌داند او [[ستمگر]] است، از [[اسلام]] خارج می‌شود و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ}}<ref>قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۷۴.</ref>؛ کسی که ظالمی را [[یاری]] کند، [[خدا]] همان [[ظالم]] را بر او مسلط می‌کند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|من اعان ظالما علی ظلمة جاء یوم القیامة و علی جبهته مکتوب آیس من رحمة الله}}<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۸۴.</ref>؛ کسی که ظالمی را در ظلمش [[یاری]] کند [[روز قیامت]] در حالی می‌آید که بر پیشانی‌اش نوشته شده: [[ناامید]] از [[رحمت خدا]]. و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ لَهُمْ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةً احْشُرُوهُ مَعَهُمْ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.</ref>؛ [[روز قیامت]] یک منادی ندا سر می‌دهد [[ستمکاران]] کجایند، [[یاران]] [[ستمکاران]] کجایند، آنان که دواتی برایشان لیقه کردند، سر کیسه‌ای را با نخ بستند یا مدادی برایشان تراشیدند همه را با ایشان [[محشور]] کنید. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|شَرُّ النَّاسِ مَنْ يُعِينُ عَلَى الْمَظْلُومِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۴.</ref>؛بدترین [[مردمان]] کسی است که [[ظالم]] را بر ضد [[مظلوم]] [[یاری]] می‌کند. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى مَظْلُومٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَلَيْهِ سَاخِطاً حَتَّى يَنْزِعَ مِنْ مَعُونَتِهِ}}<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۸۵، اسلامیه، ۱۱، ص۴۴۶.</ref>؛ کسی که ظالمی را بر ضد مظلومی [[یاری]] می‌کند، پیوسته [[خداوند متعال]] بر او [[خشمگین]] است، تا دست از [[یاری]] او بردارد. [[امام رضا]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ ظَالِماً فَهُوَ عَادِلٌ}}<ref>صدوق، خصال.</ref>؛ کسی که ظالمی را [[یاری]] کند [[ظالم]] است و کسی که [[ظالم]] را کمک نکند [[عادل]] است. روایاتی که در این باره رسیده، فراوان است. ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم و یادآور می‌شویم این همه [[اصرار]] بر [[نهی]] و [[نکوهش]] [[یاری]] [[ستمکاران]] [[بهترین]] نشانه بر [[زشتی]] و شناعت [[ستم]] است. رذیله‌ای که [[یاری]] در [[راه]] آن به این حد [[زشت]] و نکوهیده است، خود بسیار زشت‌تر و ناپسندتر است.
==== سوم: [[یاری نکردن به مظلوم]] ====
همان‌طور که [[کمک به ظالم]] [[ستمکاری]] است، [[کمک به مظلومان]] از [[نشانه‌های عدالت]] در وجود [[انسان]] است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلُومِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۳.</ref>؛ [[بهترین]] [[عدالت]]، کمک کردن به [[مظلوم]] است. [[دشمنی]] و مقابله با [[ظالم]] و [[یاری]] [[مظلوم]] یکی از آموزه‌های اکید [[دین مقدس اسلام]] است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در سفارش به دو [[فرزند]] گرامی‌اش [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً}}<ref>شریف رضی، نهج‌البلاغه، با شرح محمد عبده، ۳/۷۶.</ref>؛ [[دشمن]] [[ظالم]] و [[یاور]] [[مظلوم]] باشید. [[یاری]] [[مظلوم]] تکلیفی است [[واجب]] که [[قصور]] و کوتاهی در انجام آن، جز با [[توبه]] و [[انابه]] به درگاه [[حق تعالی]] جبران نمی‌شود. [[امام سجاد]] {{ع}} در ضمن دعایی عرض می‌کند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ}}<ref>صحیفه سجادیه، تحقیق سید محمدباقر موحد ابطحی، ص۱۸۷؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۳۸۹.</ref>؛ [[الهی]] اگر در حضور من بر کسی ستمی رفته و من یاری‌اش نکرده‌ام از تو پوزش می‌خواهم. به همین [[دلیل]] ترک این [[تکلیف]] موجب [[عقاب]] و [[التزام]] به آن در خور [[پاداش]] است. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَخْذُلُ أَخَاهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۹؛ حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۶۷.</ref>؛ هر مؤمنی، برادرش را بی‌یاور بگذارد، در حالی که میتواند یاری‌اش کند، [[خداوند]] او را در [[دنیا]] و [[آخرت]] بی‌یاور می‌گذارد. [[یاری]] [[مظلوم]] [[عبادت]] مقبولی است که چون [[جهاد]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[پاداش]] فراوان دارد. [[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِباً}}<ref>ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۵۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۹.</ref>؛ هرکس [[حق]] مظلومی را از [[ظالم]] بگیرد، در [[بهشت]] هم‌صحبت من خواهد بود. و می‌فرماید: [[خداوند متعال]] به [[داود]] [[پیامبر]] {{صل}} فرموده است: هرکس مظلومی را [[یاری]] کند یا در [[راه]] [[دادخواهی]] با او قدم بردارد، [[خداوند]] در [[روز قیامت]] که همه قدم‌ها می‌لغزد، قدم‌هایش را [[استوار]] می‌کند<ref>جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الدر المنثور؛ ج۲، ص۲۵۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۷۲.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید:[[یاری]] یک [[مظلوم]] از یک ماه [[روزه]] و [[اعتکاف]] در [[مسجد الحرام]] بهتر است<ref>حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۴۷؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۱۳.</ref>.


===تقسیم ظلم به اعتبار نیروی عامل===
==== چهارم: [[مباشرت ظلم]] ====
به این اعتبار ظلم را به دو قسم تقسیم می‌کنند چون گاهی نیروی عامل ظلم از قوای درونی است که ظلم [[نفسانی]] را پدید می‌آورد و گاهی از جوارح بیرونی است که ظلم [[رفتاری]] را پدید می‌آورد.
ظلمی که [[انسان]] خود مرتکب آن می‌شود بالاترین مرتبة ظلم است. از آنجا که در سراسر این نوشتار از این مرتبه ظلم سخن می‌گوییم، در اینجا از بحث درباره آن صرف‌نظر می‌کنیم.
#ظلم درونی: این قسم ظلم از کمبود و عدم بهره‌مندی صحیح از نیروی [[عقل]] پدید می‌آید. از مصداق‌های این قسم به چند نمونه اشاره می‌کنیم.
#ظلم در [[توحید ذاتی]]: کسی که نتواند با نیروی [[عقل]] خود [[خدا]] را بشناسد، چنان‌که اصلاً خدایی را نپرستد یا غیر [[خدا]] را به جای [[خدا]] یا در کنار [[خدا]] بپرستد، ظلم کرده است؛ چون مرتبه [[الوهیت]] [[جایگاه]] خداست و چنین کسی [[خدا]] را از آن مرتبه خارج کرده، غیر [[خدا]] را در آن مرتبه نهاده است و این هر دو مصداق ظلم است.
#ظلم در [[توحید افعالی]]: تنها مؤثر در هستی [[خداوند متعال]] است و جز او هیچ‌چیز و هیچ‌کس به طور مستقل هیچ تأثیری در هستی ندارد. [[اعتقاد]] به اینکه جز [[خدا]] کسی یا چیزی می‌تواند تأثیری داشته باشد ظلم است، چون غیر [[خدا]] را در مرتبه خدایی که جای او نیست قرار می‌دهد.
#ظلم در [[توحید عبادی]]: [[پرستش]] [[شایسته]] ذات [[اقدس]] خداست. [[عبادت]] جز برای [[خدا]] ظلم است چون غیر [[خدا]] را در مرتبه معبودی می‌نهد؛ بنابراین [[شرک]] با همه شاخه و شعبه‌های خود مصداق ظلم است چنان‌که [[کفر]] نیز ظلم محسوب می‌شود. به همین [[دلیل]] [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref>.
#ظلم در [[ایمان]]: [[گرایش]] به [[خدا]] و [[رسول]] باید [[حقیقی]] و با [[عقد]] [[قلبی]] باشد. کسی که [[اظهار ایمان]] کند و قلبش از [[ایمان]] تهی است، ظلم کرده است، چون [[ایمان]] را در جای مناسب خود قرار نداده است. به همین [[دلیل]] [[قرآن کریم]] [[نفاق]] را ظلم نامیده، درباره [[منافقین]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
#ظلم در [[گمان]]: [[گمان]] بد به [[اهل]] [[ایمان]] در شرایطی که [[جامعه]] [[مقهور]] [[فساد]] و ناراستی نیست ظلم است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: در زمانی که [[صلاح]] و [[راستی]] بر [[جامعه]] [[حاکم]] است گمان بد به کسی که سابقه [[بدی]] ندارد و [[گناه]] آشکاری نکرده است، ظلم است<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده؛ ۴ / ۲۷؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۲۷۸.</ref>.
#ظلم در [[محبت]]: [[قلب]] [[مؤمن]] محل [[حکومت]] خداست. از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۹.</ref>؛ [[قلب]] [[مؤمن]] تخت [[پادشاهی]] خداست. به همین [[دلیل]]، [[انسان]] به طور [[فطری]] [[دل]] در گرو [[محبت خدا]] دارد و [[حق]] نیز همین است، چون ذات [[اقدس]] او جمیل مطلق است؛ بنابراین، کسی که [[دل]] به غیر او می‌سپارد هم جای [[خدا]] یعنی قلبش را به دیگری داده و هم با وجود زیبای مطلق به دیگران سرگرم شده است؛ پس از دو نظر [[ستم]] روا داشته است.
#ظلم بیرونی: ظلم بیرونی همان ظلمی است که با اعضا و جوارح [[بدن]] صورت می‌گیرد. هرگاه [[انسان]] گناهی [[جوارحی]] انجام دهد [[ستم]] کرده است، چون به جای [[طاعت]] [[عصیان]] نهاده است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>


===تقسیم ظلم به اعتبار [[مظلوم]] ===
=== مراتب ظلم به اعتبار [[مظلوم]] ===
به اعتبار [[مظلوم]]، ظلم را می‌توان به دو قسم تقسیم کرد: [[ظلم به خود]] و [[ظلم به دیگران]].
طبق تعابیری که در [[روایات]] وارد شده، ظلم به اعتبار [[مظلوم]] دارای پنج مرتبه است [[حقیقت]] این است که نمی‌توان ترتیب واقعی بین برخی از این مراتب را به آسانی پیدا کرد و لذا ما بدون آنکه [[معتقد]] باشیم درجات [[قبح ظلم]] به این ترتیب است،، آنها را نام می‌بریم:
#[[ظلم به خود]]: در [[منطق]] [[قرآن کریم]] هر [[پندار]]، [[رفتار]] و گفتاری که با حرکت کمالی [[انسان]] در [[تعارض]] باشد ظلم به تفس (خویشتن) نامیده می‌شود؛ بنابراین هرگونه [[تعدی]] به حدود الاهی و گذر از مرزهای [[انسانیت]] که در [[شریعت]] [[گناه]]، [[معصیت]] و [[خطا]] نامیده می‌شود، مصداق ظلم به خویش است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بی‌گمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.</ref> با این توضیح، ظلم به خویش عبارت است از [[غفلت]] از [[تربیت]] و [[تزکیه نفس]] [[انسانی]]، رهاگذاشتن خود در پیگیری خواست‌های شهوی و [[شیطانی]]، اتلاف سرمایه‌های [[حیات]]، عدم بهره‌برداری صحیح از [[سرمایه]] [[عمر]] و [[غفلت]] از شکوفاسازی استعدادها. بنابراین هر ظلمی یا فقط به خود [[انسان]] متوجه است مثل اقسام ظلم درونی و برخی از انواع [[گناهان]] که بین [[انسان]] و خداست یا پیش از آنکه متوجه دیگری باشد، خود [[ظالم]] را [[هدف]] می‌گیرد. [[ظالم]] حتی در آنجا که به دیگران [[ستم]] می‌کند، در [[حقیقت]] به خود [[ستم]] کرده است. برای نمونه، [[قرآن کریم]] وقتی به مردان [[دستور]] می‌دهد که [[زنان]] را پس از عده [[طلاق]] [[آزار]] ندهند و به [[حقوق]] ایشان [[تعدی]] نکنند، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. به همین [[دلیل]] می‌توان گفت [[ظلم به خویشتن]] هرچند در ظاهر یک قسم از اقسام [[ستم]] است، همه [[ظلم‌ها]] را شامل می‌شود و هم از این روست که [[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی به آن پرداخته و مصداق‌های زیادی برای آن نام برده است<ref>برای نمونه، {{متن قرآن|مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}} «داستان آنچه در زندگی این جهان می‌بخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم می‌ورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ}} «و کسانی که چون (کار) ناشایسته‌ای می‌کنند یا به خویش ستم روا می‌دارند خداوند را به یاد می‌آورند و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را می‌آمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کرده‌اند دانسته پافشاری نمی‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵؛ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}} «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴؛ {{متن قرآن|هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}} «آیا (کافران) جز این چشم دارند که فرشتگان بر آنان درآیند یا فرمان پروردگارت در رسد؟ پیشینیان ایشان هم همین‌گونه رفتار کردند و خداوند به آنان ستم نورزید بلکه آنان خود به خویش ستم روا می‌داشتند» سوره نحل، آیه ۳۳؛ {{متن قرآن|وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}} «و هرچه را پیش‌تر برای تو بازگفتیم بر یهودیان حرام کردیم و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم می‌ورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸. </ref>. و باز به همین [[دلیل]] است که [[مأموریت انبیا]] در وهله اول [[مبارزه با ظلم]] به خویشتن است؛ چون اگر [[انسان]] از [[ستم]] به خود نپرهیزد از [[ستم]] به دیگران هم [[پروا]] نمی‌کند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. [[مبارزه]] با [[شرک]]، [[کفر]]، [[نفاق]] و همه [[گناهان]]، [[مبارزه با ظلم]] به خویش است.
==== نخست: [[ظلم به مردمان توانا]] ====
#[[ظلم به دیگران]]: [[ظلم به دیگران]] دارای دو قسم است: [[ظلم به خدا]]؛ و ظلم به [[بندگان خدا]].
ظلم به هر عنوانی و در هر نسبتی [[قبیح]] و [[زشت]] و [[ناپسند]] است؛ ولی در صورتی که [[مظلوم]] از [[ظالم]] قوی‌تر باشد و بتواند از خود [[دفاع]] کند ظلم از حداقل [[زشتی]] برخوردار است و هم از این رو آن را در رتبه اول قرار دادیم.
##[[ظلم به خدا]]: ظلم به [[خدا]] عبارت است از کوتاهی در انجام [[وظایف]] [[بندگی]] و [[ادای حقوق]] پروردگاری؛ بنابراین می‌توان گفت هر ظلمی که اتفاق می‌افتد ظلم به خداست چون [[حقوق]] مولویت او تضییع شده و بنده‌اش به جای [[بندگی]]، گردن فرازی کرده است؛ البته نباید [[باور]] داشت که [[حضرت]] [[پروردگار]] نیز همانند [[بندگان]] از این [[ستم‌ها]] تأثیری می‌پذیرد و [[بنده]] [[سرکش]] [[ظالم]] با [[گردن‌کشی]] و [[تمرّد]] زیانی به آن ذات [[اقدس]] می‌رساند، که او [[بی‌نیاز]] از همگان است. گر جمله کائنات [[کافر]] گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد<ref>این [[شعر]] که به صورت مثل در زبان همگان می‌چرخد، برگرفته از یکی از رباعیات بابا [[افضل]] کاشانی است که به این صورت در [[دیوان]] اشعار او [[ثبت]] شده است:
==== دوم: [[ظلم به مردمان ناتوان]] ====
‌ای ذات تو بر کل ممالک شده [[فرد]] *** سر بر خط [[فرمان]] تو دارد [[زن]] و مرد گر جمله کاینات [[کافر]] گردند *** بر دامن کبریات ننشیند گرد</ref> بزرگ‌‌ترین ظلم نسبت به [[ساحت]] [[اقدس]] الاهی، [[شرک]] آوردن و [[کفر]] ورزیدن است. کسی که [[خداوند متعال]] را [[انکار]] می‌کند ([[کافر]])، بر [[خدا]] [[ستم]] کرده است که [[نور]] وجود او را که همه کائنات از آن روشن شده و در پرتو او [[خودنمایی]] می‌کنند، نادیده گرفته است و بر خویشتن [[ستم]] کرده است که خود را از بهره‌های [[ایمان]] و [[پرستش]] [[محروم]] کرده است. آن‌که چیزی را [[شریک]] [[خدا]] می‌کند ([[مشرک]])، بر [[خدا]] [[ستم]] کرده که موجود [[نیازمند]] محدودی را در ردیف او نشانده است و بر خود [[ستم]] کرده است که گوهر [[انسانی]] خویش را تا حد [[پرستش]] در مقابل موجودی چون خود یا [[پست‌تر]] از خود فرود آورده است. [[کافر]] و [[مشرک]] هر دو بر [[جامعه انسانی]] [[ستم]] می‌کنند که با آرا و [[مذاهب]] گونه‌گون و بی‌اصالت، [[تفرقه]] و تشتت به بار می‌آورند. [[قرآن کریم]] [[شرک]] را ظلمی بزرگ و [[مشرک]] را ظالم‌ترین [[ستمکاران]] شمرده است و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.</ref>. سؤالی که در این [[آیه کریمه]] مطرح شده (چه کسی ستمکارتر است؟) از نوع استفهام تقریری است که به طور مؤکد بر ثبوت نسبت خود دلالت می‌کند؛ بنابراین معنی [[حقیقی]] [[آیه]] این است که این‌گونه افراد ستمکارترین [[انسان‌ها]] هستند.
چنان‌چه [[انسان]] به کسی ظلم کند که از او ضعیف‌تر است، [[عقل]]، چنین ظلمی را از مرتبه اول زشت‌تر میداند. [[علی]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ}}<ref>شریف رضی، خصائص الائمه، ص۱۱۷؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۷۹؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۷.</ref>؛ [[ستم]] کردن به کسی که [[ضعیف]] است، زشت‌ترین ظلم‌هاست. و می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا تَبْسُطَنَ يَدَكَ عَلَى مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى دَفْعِهَا عَنْهُ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۲؛ آمدی، غررالحکم، ص۳۴۴.</ref>؛ دستت را بر کسی که توان دفع آن را ندارد، بلند نکن.
##ظلم به [[بندگان خدا]]: [[ستم]] بر [[بندگان خدا]] عبارت است از [[تعدی]] به حدود و [[حقوق انسان‌ها]]. هرکس دارای حقی است که [[محروم]] کردن او از آن [[حق]]، [[ستم]] به اوست؛ بنابراین، تعدّی به [[مال]]، [[جان]] و آبروی دیگران، [[ستم]] است. خودداری از [[پرداخت حقوق مالی]] مثل [[دینی]] که از کسی گرفته‌ای، پرداخت [[زکات]] که [[حق]] فقراست، پرداخت [[خمس]] که [[حق]] [[سادات]] است، عدم رسیدگی به [[ضعیفان]]، [[یتیمان]] و درماندگان [[جامعه]]، کوتاهی از [[آموزش]] و [[تربیت]] کسانی که [[انسان]] [[مسئولیت]] آنها را بر عهده دارد، همگی ظلم به انسان‌هاست. ظلم به دیگران هم در مقیاس فردی ممکن است هم در مقیاس [[اجتماعی]]، یکی از مصداق‌های بارز ظلم [[اجتماعی]] که [[قرآن کریم]] به صراحت از آن نام برده، آواره کردن [[بندگان خدا]] از [[شهر]] و دیار خویش است. [[قرآن کریم]] به چنین کسانی اجازه داده است از خود [[دفاع]] کنند و به ایشان [[وعده]] [[نصرت]] و [[یاری]] داده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۰.</ref>.


===تقسیم ظلم به اعتبار اثر===
==== سوم: [[ظلم به کسانی که تسلیم‌اند]] ====
آثاری که از [[ستم]] به جا می‎ماند، با توجه به نوع و [[میزان]] [[ستم]] متفاوت است. تفاوت آثار [[ستم]] از زوایای مختلف قابل بررسی است. یکی از این زوایا که در [[روایات]] به آن توجه شده، موضع [[خداوند متعال]] در برابر [[ستمگر]] است. بدون [[شک]] [[انسان]] [[ستمکار]] با [[ستم]] کردن، [[دشمنی]] [[خدا]] را بر می‎انگیزد و خود را در مقابل پروردگارش قرار می‎دهد، ولی [[خداوند متعال]] در [[مقام]] کیفردهی با همه [[ستمکاران]] یک شیوه ندارد؛ چون [[ستمکار]] گاهی [[حق]] [[خدا]] و خویش را تضییع می‌کند و گاهی [[حق دیگران]] را. [[امام باقر]]{{ع}} با توجه به این تفاوت می‎فرماید: {{متن حدیث|الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَدَعُهُ اللَّهُ}}؛
اگر [[انسان]] به کسی ظلم کند که [[مطیع]] اوست، چنین ظلمی از مراتب قبلی بدتر است. [[علی]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|ظُلْمُ الْمُسْتَسْلِمِ أَعْظَمُ الْجُرْمِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳۴.</ref>؛ [[ستم]] به کسی که [[مطیع]] و منقاد است بزرگ‌ترین [[جرم]] است. کسانی که تحت تکفل [[انسان]] قرار دارند زیر دست [[انسان]] هستند، اگر [[انسان]] به این‌گونه افراد مثل [[همسر]]، [[فرزند]]، [[برادر]] کوچک‌تر و کارگر ظلم کند. بزرگ‌ترین [[ظلم‌ها]] را مرتکب شده است. برخی افراد به ملاحظاتی [[تسلیم]] [[انسان]] میشوند مثل بزرگ‌تری که به واسطه [[انصاف]] [[تسلیم]] کوچک‌تر باشد، مردی که [[تسلیم]] [[زن]] باشد و مواردی از این دست. [[تجاوز به حقوق]] چنین فردی از مواردی که تاکنون گفته شد زشت‌تر و قبیح‌تر می‌باشد. در [[روایت]] نیز چنین ظلمی بدترین [[ظلم‌ها]] شمرده شده است. {{متن حدیث|أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ ظَلَمَ مَنْ أَنْصَفَهُ}}<ref>آمدی، غرر الحکم، ص۴۵۵؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۶.</ref>؛ ظالم‌ترین [[مردم]] کسی است که [[ستم]] کند به کسی که با او [[انصاف]] کرده است.
*ظلم بر سه قسم است: قسمی که [[خدا]] می‎بخشد، قسمی که [[خدا]] نمی‌بخشد و قسمی که [[خدا]] دست برنمی‌دارد.
==== چهارم: [[ستم به گرامیان]] ====
#[[شرک]]، ظلمی است که بخشیده نمی‌شود [[امام باقر]]{{ع}} در ادامه سخن پیشین می‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را نمی‌بخشد [[شرک]] است. [[قرآن کریم]] در دو [[آیه]] جداگانه می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. بنابراین اگر [[مشرک]] بدون [[توبه]] از [[دنیا]] برود، قابل [[بخشش]] نیست<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص105.</ref>.
مرتبه دیگر [[ستمکاری]]، [[ستم]] کردن به [[مردمان]] گرامی است. کسانی که به خاطر [[پرهیز]] و [[پروا]]، [[علم]] و [[دانش]]، سابقه در [[دین]]، پیشگامی در [[جهاد]] یا انتساب به [[خاندان رسول خدا]] {{صل}} و... در نظر [[مردم]] احترامی دارند. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}می‌فرماید: {{متن حدیث|مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْكِرَامِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷۲.</ref>؛ یکی از فاحش‌ترین مصادیق ظلم، ظلم به [[مردمان]] محترم است.
#[[امام باقر]]{{ع}} در ادامه سخن سابق می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را می‌بخشد ظلمی است که [[انسان]] در رابطه با [[خدا]] (انجام [[طاعات]] و [[ترک گناهان]]) به خویش روا می‌دارد. بنابراین، گناهانی که با [[حقوق]] [[مردمان]] در [[ارتباط]] نباشند [[امید]] [[بخشش]] بیشتری دارند؛ چون این دسته [[گناهان]] با [[اعمال نیک]] جبران می‌شوند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید:{{متن قرآن|إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ}}<ref>«بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>. علاوه بر این فرمود: {{متن قرآن|وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>.
==== پنجم: [[ظلم به مردمان بی‌یاور]] ====
#ظلمی که رها نمی‌شود: ستمی که [[انسان]] در [[حق دیگران]] روا می‎دارد، برای [[مظلوم]] حقی ایجاد می‌کند که [[خداوند متعال]] به اقتضای [[حکمت]] و [[رحمت]]، بدون [[رضایت]] صاحب [[حق]] از آن نمی‌گذرد و [[توبه]] [[ظالم]] را نمی‌پذیرد. [[امام باقر]]{{ع}} در ادامه سخن سابق می‎فرماید: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَدَعُهُ فَالْمُدَايَنَةُ بَيْنَ الْعِبَادِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۰.</ref>؛ ظلمی که [[خداوند]] از آن دست برنمی‌دارد ظلمی است که در [[قضاوت]] بین [[مردم]] ثابت می‌شود. نکته جالب در این سخن [[شریف]] اینکه در این قسم از ظلم که به [[حقوق انسان‌ها]] مربوط می‌شود سلباً و ایجاباً سخن از [[مغفرت]] و [[بخشش]] نیست؛ گویی [[خداوند متعال]] بخشیدن و نبخشیدن [[حقوق]] دیگران را خارج از [[شئون]] خود شمرده و در [[مقام]] [[حاکم]]، [[شأن]] خود را پیگیری آن می‌داند و لذا [[امام باقر]]{{ع}} به جای "نمی‌بخشد"، می‌فرماید [[خداوند]] این‌گونه ظلم را رها نمی‌کند.
بالاترین مرتبه ظلم، ظلم به کسی است که جز [[خدا]] [[یاوری]] نمی‌جوید. [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: پدرم به هنگام [[وفات]] مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرم به تو چیزی را [[وصیت]] می‌کنم که پدرم به هنگام [[وفات]] به من، و پدرش به هنگام [[وفات]] به او [[وصیت]] کرد: {{متن حدیث|يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.</ref>؛ پسرم بپرهیز از [[ستم]] بر کسی در برابر تو [[یاوری]] جز [[خدا]] نمی‌یابد. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَا مِنْ مَظْلِمَةٍ أَشَدَّ مِنْ مَظْلِمَةٍ لَايَجِدُ صَاحِبُهَا عَلَيْهَا عَوْناً إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.</ref>؛ شدیدتر از ظلمی که مظلومش در برابر آن جز [[خدا]] [[یاوری]] نیابد، هیچ ظلمی نیست. [[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن حدیث|اشْتَدَّ غَضَبِي عَلَى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرِي}}<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)؛ ج۱۶، ص۵۱؛ صدوق، امالی، ص۴۰۵.</ref>؛ من سخت غضبناکم از کسی که [[ستم]] می‌کند بر آنکه جز من [[یاوری]] نمی‌یابد.


* [[امام علی]]{{ع}} در [[تبیین]] میدان معنایی ظلم، آن را بر سه گونه می‌داند: بدان ظلم بر سه گونه‌ است: ستمی که بخشوده نشود؛ و ستمی که به این زودی رهایش نکنند؛ و سه دیگر، ستمی که آن را ببخشایند و دیگر به حساب نیاورند. اما ظلمی که بخشوده نشود، [[شرک]] به [[خداوند]] است که فرمود: "[[خداوند]] هرگز [[شرک]] به آستانش را نبخشد." و اما ظلمی که آمرزیده شود [[ستم]] [[بنده]] به خویش در پاره‌ای از لغزش‌هاست. و اما ظلمی که به این زودی‌ها رهایش نکنند، ظلم [[بندگان]] به یکدیگر است؛ و "[[قصاص]]" در مورد سوم شدید است و از قبیل زخم تیغ و ضرب تازیانه نیست، بلکه اینها در برابر آن بسیار کم و کوچک است<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ، فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} از [[شرک به خداوند]]، به‌عنوان گناهی نابخشودنی و بزرگ‌ترین [[ظلم به خویشتن]] یاد کرده‌ است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص100-107.</ref>
== انواع ظلم ==  
===ظلم غیر قابل بخشش از سوی خدا===
ظلم را به اعتبارات مختلف می‌توان تقسیم کرد. ما در این نوشته به سه اعتبار ظلم را تقسیم می‌کنیم.
*[[شرک]]، ظلمی است که بخشیده نمی‌شود. [[امام باقر]]{{ع}} در ادامه سخن پیشین می‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را نمی‌بخشد [[شرک]] است. [[قرآن کریم]] در دو [[آیه]] جداگانه می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. بنابراین اگر [[مشرک]] بدون [[توبه]] از [[دنیا]] برود، قابل [[بخشش]] نیست<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص105.</ref>.


===ظلم مورد بخشش خداوند===
=== تقسیم ظلم به اعتبار نیروی عامل ===
*[[امام باقر]]{{ع}} در ادامه سخن سابق می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را می‌بخشد ظلمی است که [[انسان]] در رابطه با [[خدا]] (انجام [[طاعات]] و [[ترک گناهان]]) به خویش روا می‌دارد. بنابراین، گناهانی که با [[حقوق]] [[مردمان]] در [[ارتباط]] نباشند [[امید]] [[بخشش]] بیشتری دارند؛ چون این دسته [[گناهان]] با [[اعمال نیک]] جبران می‌شوند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید:{{متن قرآن|إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ}}<ref>«بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>. علاوه بر این فرمود: {{متن قرآن|وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص106.</ref>
به این اعتبار ظلم را به دو قسم تقسیم می‌کنند چون گاهی نیروی عامل ظلم از قوای درونی است که ظلم [[نفسانی]] را پدید می‌آورد و گاهی از جوارح بیرونی است که ظلم [[رفتاری]] را پدید می‌آورد.
# ظلم درونی: این قسم ظلم از کمبود و عدم بهره‌مندی صحیح از نیروی [[عقل]] پدید می‌آید. از مصداق‌های این قسم به چند نمونه اشاره می‌کنیم.
# ظلم در [[توحید ذاتی]]: کسی که نتواند با نیروی [[عقل]] خود [[خدا]] را بشناسد، چنان‌که اصلاً خدایی را نپرستد یا غیر [[خدا]] را به جای [[خدا]] یا در کنار [[خدا]] بپرستد، ظلم کرده است؛ چون مرتبه [[الوهیت]] [[جایگاه]] خداست و چنین کسی [[خدا]] را از آن مرتبه خارج کرده، غیر [[خدا]] را در آن مرتبه نهاده است و این هر دو مصداق ظلم است.
# ظلم در [[توحید افعالی]]: تنها مؤثر در هستی [[خداوند متعال]] است و جز او هیچ‌چیز و هیچ‌کس به طور مستقل هیچ تأثیری در هستی ندارد. [[اعتقاد]] به اینکه جز [[خدا]] کسی یا چیزی می‌تواند تأثیری داشته باشد ظلم است، چون غیر [[خدا]] را در مرتبه خدایی که جای او نیست قرار می‌دهد.
# ظلم در [[توحید عبادی]]: [[پرستش]] [[شایسته]] ذات [[اقدس]] خداست. [[عبادت]] جز برای [[خدا]] ظلم است چون غیر [[خدا]] را در مرتبه معبودی می‌نهد؛ بنابراین [[شرک]] با همه شاخه و شعبه‌های خود مصداق ظلم است چنان‌که [[کفر]] نیز ظلم محسوب می‌شود. به همین [[دلیل]] [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref>.
# ظلم در [[ایمان]]: [[گرایش]] به [[خدا]] و [[رسول]] باید [[حقیقی]] و با [[عقد]] [[قلبی]] باشد. کسی که [[اظهار ایمان]] کند و قلبش از [[ایمان]] تهی است، ظلم کرده است، چون [[ایمان]] را در جای مناسب خود قرار نداده است. به همین [[دلیل]] [[قرآن کریم]] [[نفاق]] را ظلم نامیده، درباره [[منافقین]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
# ظلم در [[گمان]]: [[گمان]] بد به [[اهل]] [[ایمان]] در شرایطی که [[جامعه]] [[مقهور]] [[فساد]] و ناراستی نیست ظلم است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرماید: در زمانی که [[صلاح]] و [[راستی]] بر [[جامعه]] [[حاکم]] است گمان بد به کسی که سابقه [[بدی]] ندارد و [[گناه]] آشکاری نکرده است، ظلم است<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده؛ ۴ / ۲۷؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۲۷۸.</ref>.
# ظلم در [[محبت]]: [[قلب]] [[مؤمن]] محل [[حکومت]] خداست. از [[رسول خدا]] {{صل}} [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۹.</ref>؛ [[قلب]] [[مؤمن]] تخت [[پادشاهی]] خداست. به همین [[دلیل]]، [[انسان]] به طور [[فطری]] [[دل]] در گرو [[محبت خدا]] دارد و [[حق]] نیز همین است، چون ذات [[اقدس]] او جمیل مطلق است؛ بنابراین، کسی که [[دل]] به غیر او می‌سپارد هم جای [[خدا]] یعنی قلبش را به دیگری داده و هم با وجود زیبای مطلق به دیگران سرگرم شده است؛ پس از دو نظر [[ستم]] روا داشته است.
# ظلم بیرونی: ظلم بیرونی همان ظلمی است که با اعضا و جوارح [[بدن]] صورت می‌گیرد. هرگاه [[انسان]] گناهی [[جوارحی]] انجام دهد [[ستم]] کرده است، چون به جای [[طاعت]] [[عصیان]] نهاده است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>


===ظلم مورد بازخواست خدا===
=== تقسیم ظلم به اعتبار [[مظلوم]] ===
===ظلم جوارحی===
==== نخست: [[ظلم به خدا]] ====
===ظلم جوانحی===
==== دوم: [[ظلم به خود]] ====
==== سوم: [[ظلم به دیگران]] ====


=== ظلم آگاهانه===
=== تقسیم ظلم به اعتبار اثر ===
=== ظلم ناآگاهانه===
آثاری که از [[ستم]] به جا می‎ماند، با توجه به نوع و [[میزان]] [[ستم]] متفاوت است. تفاوت آثار [[ستم]] از زوایای مختلف قابل بررسی است. یکی از این زوایا که در [[روایات]] به آن توجه شده، موضع [[خداوند متعال]] در برابر [[ستمگر]] است. بدون [[شک]] [[انسان]] [[ستمکار]] با [[ستم]] کردن، [[دشمنی]] [[خدا]] را بر می‎انگیزد و خود را در مقابل پروردگارش قرار می‎دهد، ولی [[خداوند متعال]] در [[مقام]] کیفردهی با همه [[ستمکاران]] یک شیوه ندارد؛ چون [[ستمکار]] گاهی [[حق]] [[خدا]] و خویش را تضییع می‌کند و گاهی [[حق دیگران]] را. [[امام باقر]] {{ع}} با توجه به این تفاوت می‌‎فرماید: {{متن حدیث|الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَدَعُهُ اللَّهُ}}؛
=== ظلم در پاداش===
=== ظلم در جنگ===
=== ظلم در قضاوت===
=== ظلم در قیامت===
=== ظلم در کیفر===


==مراتب ظلم==
ظلم بر سه قسم است: قسمی که [[خدا]] می‌‎بخشد، قسمی که [[خدا]] نمی‌بخشد و قسمی که [[خدا]] دست برنمی‌دارد.
*ظلم به به سه اعتبار دارای درجات و مراتب است: نخست به اعتبار خود ظلم؛ دیگر به اعتبار [[ظالم]]؛ و سوم به اعتبار [[مظلوم]]. گفتنی است که مراتب ظلم به اعتبار [[مظلوم]] در [[روایات]]، واضح‌تر و مفصل‌تر مطرح شده است.
# [[شرک]]، ظلمی است که بخشیده نمی‌شود [[امام باقر]] {{ع}} در ادامه سخن پیشین می‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را نمی‌بخشد [[شرک]] است. [[قرآن کریم]] در دو [[آیه]] جداگانه می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. بنابراین اگر [[مشرک]] بدون [[توبه]] از [[دنیا]] برود، قابل [[بخشش]] نیست<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص105.</ref>.
# [[امام باقر]] {{ع}} در ادامه سخن سابق می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را می‌بخشد ظلمی است که [[انسان]] در رابطه با [[خدا]] (انجام [[طاعات]] و [[ترک گناهان]]) به خویش روا می‌دارد. بنابراین، گناهانی که با [[حقوق]] [[مردمان]] در [[ارتباط]] نباشند [[امید]] [[بخشش]] بیشتری دارند؛ چون این دسته [[گناهان]] با [[اعمال نیک]] جبران می‌شوند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید:{{متن قرآن|إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ}}<ref>«بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>. علاوه بر این فرمود: {{متن قرآن|وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>.
# ظلمی که رها نمی‌شود: ستمی که [[انسان]] در [[حق دیگران]] روا می‎دارد، برای [[مظلوم]] حقی ایجاد می‌کند که [[خداوند متعال]] به اقتضای [[حکمت]] و [[رحمت]]، بدون [[رضایت]] صاحب [[حق]] از آن نمی‌گذرد و [[توبه]] [[ظالم]] را نمی‌پذیرد. [[امام باقر]] {{ع}} در ادامه سخن سابق می‌‎فرماید: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَدَعُهُ فَالْمُدَايَنَةُ بَيْنَ الْعِبَادِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۰.</ref>؛ ظلمی که [[خداوند]] از آن دست برنمی‌دارد ظلمی است که در [[قضاوت]] بین [[مردم]] ثابت می‌شود. نکته جالب در این سخن [[شریف]] اینکه در این قسم از ظلم که به [[حقوق انسان‌ها]] مربوط می‌شود سلباً و ایجاباً سخن از [[مغفرت]] و [[بخشش]] نیست؛ گویی [[خداوند متعال]] بخشیدن و نبخشیدن [[حقوق]] دیگران را خارج از [[شئون]] خود شمرده و در [[مقام]] [[حاکم]]، [[شأن]] خود را پیگیری آن می‌داند و لذا [[امام باقر]] {{ع}} به جای "نمی‌بخشد"، می‌فرماید [[خداوند]] این‌گونه ظلم را رها نمی‌کند.


===مراتب ظلم به اعتبار ظلم===
[[امام علی]] {{ع}} در [[تبیین]] میدان معنایی ظلم، آن را بر سه گونه می‌داند: بدان ظلم بر سه گونه‌ است: ستمی که بخشوده نشود؛ و ستمی که به این زودی رهایش نکنند؛ و سه دیگر، ستمی که آن را ببخشایند و دیگر به حساب نیاورند. اما ظلمی که بخشوده نشود، [[شرک]] به [[خداوند]] است که فرمود: "[[خداوند]] هرگز [[شرک]] به آستانش را نبخشد." و اما ظلمی که آمرزیده شود [[ستم]] [[بنده]] به خویش در پاره‌ای از لغزش‌هاست. و اما ظلمی که به این زودی‌ها رهایش نکنند، ظلم [[بندگان]] به یکدیگر است؛ و "[[قصاص]]" در مورد سوم شدید است و از قبیل زخم تیغ و ضرب تازیانه نیست، بلکه اینها در برابر آن بسیار کم و کوچک است<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ، فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷٦</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.</ref>
[[حقوقی]] را که [[ستمکاران]] با [[اعمال]] ظالمانه خود ضایع می‌کنند، دارای ارزش‌های متفاوتی هستند، مرزهایی که در اثر ظلم شکسته می‌شوند، از نظر [[احترام]] در یک ردیف نیستند، بنابراین میتوان گفت ظلم به این اعتبار دارای مراتب بی‌شماری است. پیش از این به آیاتی از [[قرآن کریم]] اشاره کردیم که از [[بزرگی]] برخی از [[مظالم]] [[سخن]] می‌گفتند؛ از جمله: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ}}<ref>«و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.</ref>. مفاد [[آیات]] دیگر نیز این است که بزرگ‌ترین مرتبه ظلم از حیث [[ارزش]] عمل، [[شرک]] به خداست، چون [[حق]] مولویت [[خدا]] بر [[بندگان]] بزرگ‌ترین [[حق]] است؛ ولی تعداد مراتب آن قابل شمارش نیست، چون ظلم با این نظر به تعداد مراتب [[حقوق]] ضایع شده، دارای مراتب است.


===مراتب ظلم به اعتبار [[ظالم]]===
[[امام علی]] {{ع}} از [[شرک به خداوند]]، به‌عنوان گناهی نابخشودنی و بزرگ‌ترین [[ظلم به خویشتن]] یاد کرده‌ است<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص100-107.</ref>
[[میزان]] تأثیر [[انسان]] در تحقق ظلم متفاوت است؛ گاهی [[انسان]] خود [[ستم]] می‌کند، گاهی به [[ستمکار]] کمک می‌کند و گاهی با آنکه می‌تواند مانع ظلم شود، [[سکوت]] می‌کند. [[علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَةٌ}}<ref>صدوق، خصال، ص۱۰۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۱۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۳۳، این حدیث را از امام صادق{{ع}} نقل کرده است.</ref>؛ کسی که [[ستم]] می‌کند، کسی که او را در [[ستم]] [[یاری]] می‌کند و کسی که به آن [[ستم]] [[راضی]] است، هر سه در [[ستم]] شرکند. به نظر می‌رسد ترتیبی که [[حضرت]] در ذکر این سه گروه مراعات کرده است، به مراتب و درجات آنها در [[ستمکاری]] اشعار دارد؛ بنابراین ظلم به اعتبار [[ظالم]] دارای سه مرتبه است:
#'''[[رضایت به ظلم]]''': پایین‌ترین مرتبه ظلم آن است که [[انسان]] خود [[ستم]] نمی‌کند، به [[ستمکار]] هم کمک نمی‌کند، ولی در [[دل]]، به ظلمی که روا می‌شود [[راضی]] است. [[قرآن کریم]] کسانی را که به ظلم [[رضایت]] میدهند [[ظالم]] می‌داند، حتی اگر با مباشران ظلم فاصله زمانی و مکانی فراوانی داشته باشند.
# '''[[یاری ستمکاران]]''': دومین مرتبه ظلم به اعتبار [[ظالم]] این است که [[انسان]] علاوه بر [[رضایت]] [[قلبی]] در عمل به [[ستمکار]] [[یاری]] برساند، [[یاری]] [[ستمکاران]]، عنوانی است که در [[روایات معصومین]] [[نهی]] و [[نکوهش]] شده است. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ... أَعَانَ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.</ref>؛ کسی که... ظالمی را در ظلمش [[یاری]] می‌کنند، با آنکه می‌داند او [[ستمگر]] است، از [[اسلام]] خارج می‌شود و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ}}<ref>قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۷۴.</ref>؛ کسی که ظالمی را [[یاری]] کند، [[خدا]] همان [[ظالم]] را بر او مسلط می‌کند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|من اعان ظالما علی ظلمة جاء یوم القیامة و علی جبهته مکتوب آیس من رحمة الله}}<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۸۴.</ref>؛ کسی که ظالمی را در ظلمش [[یاری]] کند [[روز قیامت]] در حالی می‌آید که بر پیشانی‌اش نوشته شده: [[ناامید]] از [[رحمت خدا]]. و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ لَهُمْ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةً احْشُرُوهُ مَعَهُمْ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.</ref>؛ [[روز قیامت]] یک منادی ندا سر می‌دهد [[ستمکاران]] کجایند، [[یاران]] [[ستمکاران]] کجایند، آنان که دواتی برایشان لیقه کردند، سر کیسه‌ای را با نخ بستند یا مدادی برایشان تراشیدند همه را با ایشان [[محشور]] کنید. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|شَرُّ النَّاسِ مَنْ يُعِينُ عَلَى الْمَظْلُومِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۴.</ref>؛بدترین [[مردمان]] کسی است که [[ظالم]] را بر ضد [[مظلوم]] [[یاری]] می‌کند. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى مَظْلُومٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَلَيْهِ سَاخِطاً حَتَّى يَنْزِعَ مِنْ مَعُونَتِهِ}}<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۸۵، اسلامیه، ۱۱، ص۴۴۶.</ref>؛ کسی که ظالمی را بر ضد مظلومی [[یاری]] می‌کند، پیوسته [[خداوند متعال]] بر او [[خشمگین]] است، تا دست از [[یاری]] او بردارد. [[امام رضا]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ ظَالِماً فَهُوَ عَادِلٌ}}<ref>صدوق، خصال.</ref>؛ کسی که ظالمی را [[یاری]] کند [[ظالم]] است و کسی که [[ظالم]] را کمک نکند [[عادل]] است. روایاتی که در این باره رسیده، فراوان است. ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم و یادآور می‌شویم این همه [[اصرار]] بر [[نهی]] و [[نکوهش]] [[یاری]] [[ستمکاران]] [[بهترین]] نشانه بر [[زشتی]] و شناعت [[ستم]] است. رذیله‌ای که [[یاری]] در [[راه]] آن به این حد [[زشت]] و نکوهیده است، خود بسیار زشت‌تر و ناپسندتر است.
#'''[[یاری نکردن به مظلوم]]''': همان‌طور که [[کمک به ظالم]] [[ستمکاری]] است، کمک به [[مظلومان]] از [[نشانه‌های عدالت]] در وجود [[انسان]] است.[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلُومِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۳.</ref>؛ [[بهترین]] [[عدالت]]، کمک کردن به [[مظلوم]] است. [[دشمنی]] و مقابله با [[ظالم]] و [[یاری]] [[مظلوم]] یکی از آموزه‌های اکید [[دین مقدس اسلام]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در سفارش به دو [[فرزند]] گرامی‌اش [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً}}<ref>شریف رضی، نهج‌البلاغه، با شرح محمد عبده، ۳/۷۶.</ref>؛ [[دشمن]] [[ظالم]] و [[یاور]] [[مظلوم]] باشید. [[یاری]] [[مظلوم]] تکلیفی است [[واجب]] که [[قصور]] و کوتاهی در انجام آن، جز با [[توبه]] و [[انابه]] به درگاه [[حق تعالی]] جبران نمی‌شود. [[امام سجاد]]{{ع}} در ضمن دعایی عرض می‌کند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ}}<ref>صحیفه سجادیه، تحقیق سید محمدباقر موحد ابطحی، ص۱۸۷؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۳۸۹.</ref>؛ [[الهی]] اگر در حضور من بر کسی ستمی رفته و من یاری‌اش نکرده‌ام از تو پوزش می‌خواهم. به همین [[دلیل]] ترک این [[تکلیف]] موجب [[عقاب]] و [[التزام]] به آن در خور [[پاداش]] است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَخْذُلُ أَخَاهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۹؛ حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۶۷.</ref>؛ هر مؤمنی، برادرش را بی‌یاور بگذارد، در حالی که میتواند یاری‌اش کند، [[خداوند]] او را در [[دنیا]] و [[آخرت]] بی‌یاور می‌گذارد. [[یاری]] [[مظلوم]] [[عبادت]] مقبولی است که چون [[جهاد]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[پاداش]] فراوان دارد. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِباً}}<ref>ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۵۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۹.</ref>؛ هرکس [[حق]] مظلومی را از [[ظالم]] بگیرد، در [[بهشت]] هم‌صحبت من خواهد بود. و می‌فرماید: [[خداوند متعال]] به [[داود]] [[پیامبر]]{{صل}} فرموده است: هرکس مظلومی را [[یاری]] کند یا در [[راه]] [[دادخواهی]] با او قدم بردارد، [[خداوند]] در [[روز قیامت]] که همه قدم‌ها می‌لغزد، قدم‌هایش را [[استوار]] می‌کند<ref>جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الدر المنثور؛ ج۲، ص۲۵۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۷۲.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید:[[یاری]] یک [[مظلوم]] از یک ماه [[روزه]] و [[اعتکاف]] در [[مسجد الحرام]] بهتر است<ref>حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۴۷؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۱۳.</ref>.
# '''مباشرت ظلم''': ظلمی که [[انسان]] خود مرتکب آن می‌شود بالاترین مرتبة ظلم است. از آنجا که در سراسر این نوشتار از این مرتبه ظلم سخن می‌گوییم، در اینجا از بحث درباره آن صرف‌نظر می‌کنیم.
* '''مراتب ظلم به اعتبار [[مظلوم]]''': طبق تعابیری که در [[روایات]] وارد شده، ظلم به اعتبار [[مظلوم]] دارای پنج مرتبه است [[حقیقت]] این است که نمی‌توان ترتیب واقعی بین برخی از این مراتب را به آسانی پیدا کرد و لذا ما بدون آنکه [[معتقد]] باشیم درجات [[قبح ظلم]] به این ترتیب است،، آنها را نام می‌بریم.
#'''ظلم به [[مردمان]] توانا''': ظلم به هر عنوانی و در هر نسبتی [[قبیح]] و [[زشت]] و [[ناپسند]] است؛ ولی در صورتی که [[مظلوم]] از [[ظالم]] قوی‌تر باشد و بتواند از خود [[دفاع]] کند ظلم از حداقل [[زشتی]] برخوردار است و هم از این رو آن را در رتبه اول قرار دادیم.
#ظلم به [[مردمان]] [[ناتوان]]: چنان‌چه [[انسان]] به کسی ظلم کند که از او ضعیف‌تر است، [[عقل]]، چنین ظلمی را از مرتبه اول زشت‌تر میداند. [[علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ}}<ref>شریف رضی، خصائص الائمه، ص۱۱۷؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۷۹؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۷.</ref>؛ [[ستم]] کردن به کسی که [[ضعیف]] است، زشت‌ترین ظلم‌هاست. و می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا تَبْسُطَنَ يَدَكَ عَلَى مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى دَفْعِهَا عَنْهُ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۲؛ آمدی، غررالحکم، ص۳۴۴.</ref>؛ دستت را بر کسی که توان دفع آن را ندارد، بلند نکن.
#'''ظلم به کسانی که تسلیم‌اند''': اگر [[انسان]] به کسی ظلم کند که [[مطیع]] اوست، چنین ظلمی از مراتب قبلی بدتر است. [[علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|ظُلْمُ الْمُسْتَسْلِمِ أَعْظَمُ الْجُرْمِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳۴.</ref>؛ [[ستم]] به کسی که [[مطیع]] و منقاد است بزرگ‌ترین [[جرم]] است. کسانی که تحت تکفل [[انسان]] قرار دارند زیر دست [[انسان]] هستند، اگر [[انسان]] به این‌گونه افراد مثل [[همسر]]، [[فرزند]]، [[برادر]] کوچک‌تر و کارگر ظلم کند. بزرگ‌ترین [[ظلم‌ها]] را مرتکب شده است. برخی افراد به ملاحظاتی [[تسلیم]] [[انسان]] میشوند مثل بزرگ‌تری که به واسطه [[انصاف]] [[تسلیم]] کوچک‌تر باشد، مردی که [[تسلیم]] [[زن]] باشد و مواردی از این دست. [[تجاوز به حقوق]] چنین فردی از مواردی که تاکنون گفته شد زشت‌تر و قبیح‌تر می‌باشد. در [[روایت]] نیز چنین ظلمی بدترین [[ظلم‌ها]] شمرده شده است. {{متن حدیث|أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ ظَلَمَ مَنْ أَنْصَفَهُ}}<ref>آمدی، غرر الحکم، ص۴۵۵؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۶.</ref>؛ ظالم‌ترین [[مردم]] کسی است که [[ستم]] کند به کسی که با او [[انصاف]] کرده است.
#'''[[ستم]] به گرامیان''': مرتبه دیگر [[ستمکاری]]، [[ستم]] کردن به [[مردمان]] گرامی است. کسانی که به خاطر [[پرهیز]] و [[پروا]]، [[علم]] و [[دانش]]، سابقه در [[دین]]، پیشگامی در [[جهاد]] یا انتساب به [[خاندان رسول خدا]]{{صل}} و... در نظر [[مردم]] احترامی دارند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}می‌فرماید: {{متن حدیث|مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْكِرَامِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷۲.</ref>؛ یکی از فاحش‌ترین مصادیق ظلم، ظلم به [[مردمان]] محترم است.
#ظلم به [[مردمان]] بی‌یاور: بالاترین مرتبه ظلم، ظلم به کسی است که جز [[خدا]] [[یاوری]] نمی‌جوید. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: پدرم به هنگام [[وفات]] مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرم به تو چیزی را [[وصیت]] می‌کنم که پدرم به هنگام [[وفات]] به من، و پدرش به هنگام [[وفات]] به او [[وصیت]] کرد: {{متن حدیث|يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.</ref>؛ پسرم بپرهیز از [[ستم]] بر کسی در برابر تو [[یاوری]] جز [[خدا]] نمی‌یابد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَا مِنْ مَظْلِمَةٍ أَشَدَّ مِنْ مَظْلِمَةٍ لَايَجِدُ صَاحِبُهَا عَلَيْهَا عَوْناً إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.</ref>؛ شدیدتر از ظلمی که مظلومش در برابر آن جز [[خدا]] [[یاوری]] نیابد، هیچ ظلمی نیست. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن حدیث|اشْتَدَّ غَضَبِي عَلَى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرِي}}<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)؛ ج۱۶، ص۵۱؛ صدوق، امالی، ص۴۰۵.</ref>؛ من سخت غضبناکم از کسی که [[ستم]] می‌کند بر آنکه جز من [[یاوری]] نمی‌یابد.
==ریشه‌های ظلم==
*عواملی که [[انسان]] را به ظلم وامی‌دارند گاهی از درون نفس برمی خیزند و گاهی تحت تأثیر [[وسوسه‌های شیطان]] به نفس منتقل می‌شوند. نیروهای درونی ما در صورتی که از خط [[اعتدال]] خارج شده، به [[افراط]] یا [[تفریط]] روند هر کدام ممکن است زمینه‌های پیدایش ظلم را سبب شوند؛ بنابراین ریشه‌های ظلم یا [[نفسانی]] است یا [[شیطانی]]. عوامل [[نفسانی]] هم یا [[عقلانی]] است، یا شهوانی یا وابسته به [[قوه]] غضبیة. ما در این بخش برخی از این ریشه‌ها را نام می‌بریم.
*'''ریشه‌های [[عقلانی]] ظلم''': هرگونه [[افراط و تفریط]] در کار بست [[قوه عاقله]] می‌تواند عامل و منشأی برای ظلم باشد. ما در این گفتار به دو منشأ [[عقلانی]] ظلم می‌پردازیم.
#[[جهل]]: یکی از عوامل [[عقلانی]] ظلم، [[جهل و نادانی]] است. [[جهل]] به معنی نا [[آگاهی]]، بیشتر محصول کوتاهی، [[قصور]] و [[سستی]][[انسان]] است. [[انسان]] با [[فطرت]] الاهی خود خوب و بد را تشخیص می‌دهد، ولی برای دستیابی به [[زندگی پاکیزه]] [[انسانی]] باید به [[شریعت]] روی آورد و به [[احکام شریعت]] عمل کند، پس باید از آموزه‌ها و دیدگاه‌های [[شریعت اسلام]] باخبر باشد و برای کسب این [[آگاهی]] تلاش لازم است. در غیر این صورت [[فطرت]] الاهی [[انسان]] نیز در زیر لایه‌هایی از [[امیال]]، [[تنبلی]] و کسالت، [[غفلت]] و امثال آن [[توانایی]] تشخیص را از دست می‌دهد و [[انسان]] تبدیل به [[کوری]] می‌شود که حتی از [[کوری]] خود نیز با خبر نیست. [[کوری]] که مفهوم چشم را نشناسد، حتی از [[کوری]] خود [[رنج]] نمی‌برد، پس هرگز در صدد کسب [[موقعیت]] بهتری نیست. چنین [[انسانی]] ممکن است به هر کاری دست بزند و حتی نداند خود آورده است.
#[[غفلت]]: دیگر از عوامل ظلم، [[غفلت]] است؛ [[غفلت]] و بی‌توجهی به اینکه [[انسان]] آفریدگاری دارد که برای او تکلیفی مقرر کرده و بر کارهایش ناظر است؛ [[غفلت]] از اینکه [[انسان]] قیامتی دارد که جز با تلاش و کوشش نمی‌تواند در آنجا [[خوشبخت]] و [[سعادتمند]] باشد؛ [[غفلت]] از اینکه [[زندگی دنیا]] سخت ناپایدار است و [[انسان]] چون مسافری به سرعت از آن عبور می‌کند؛ [[غفلت]] از اینکه [[انسان]] [[دشمنی]] سرسخت به نام [[شیطان]] دارد که بسیار موذی و خطرناک است و از هر فرصتی برای پورش به [[جان]] او بهره می‌گیرد و هر لحظه ممکن است تمام سرمایه‌های [[معنوی]] [[انسان]] را به یغما برد؛ و [[غفلت]] از هر چیزی که به نوعی با [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]] رابطه دارد. [[غفلت]] در هر بابی می‌تواند نوعی [[ظلم و ستم]] را به بار آورد و [[انسان]] را وارد زمره [[ستمکاران]] کند. از منظر [[قرآن کریم]]، [[غفلت]] نه تنها سرچشمه ظلم، بلکه منشأ بسیاری از گرفتاری‌های [[معنوی]] [[انسان]] و در نهایت باعث [[شقاوت]] و بدعاقبتی می‌شود. می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>. مهم‌ترین کارکرد [[غفلت]] این است که [[انسان]] تأثیر کارهای خود را ارزیابی نمی‌کند و گذشتن [[فرصت‌ها]] را متوجه نمی‌شود. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«و آن وعده راستین نزدیک شود و ناگاه دیدگان کافران خیره گردد (و بگویند:) وای بر ما که از این (امر) در ناآگاهی به سر می‌بردیم بلکه ستمکاره بودیم» سوره انبیاء، آیه ۹۷.</ref>...
*'''ریشه‌های ظلم در حوزه [[غضب]]''': [[قوه غضبیه]] نیز در حالت [[افراط و تفریط]] موجب انواعی از ظلم می‌شود. ما به دو نمونه از زمینه‌سازی‌های [[قوه غضبیه]] برای ظلم می‌پردازیم.
#[[خشم]]: [[افراط]] در [[اعمال]] [[غضب]] که در [[فارسی]] از آن به [[خشم]] تعبیر می‌شود، در صورتی که مهار نشود موجب [[ستم]] به دیگران می‌شود. [[انسان]] [[خشمگین]] به هیچ اصلی پایبند نیست. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا أَدَبَ مَعَ غَضَبٍ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۱.</ref>؛ با [[غضب]] هیچ ادبی باقی نمی‌ماند. به همین [[دلیل]] [[انسان]] در حال [[خشم]] می‌تواند حتی مرتکب [[قتل نفس]] بشود. [[تجاوز به حقوق دیگران]] با دست و زبان یکی از پیامدهای رایج [[خشم]] است. به همین [[دلیل]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در توصیف [[شیعیان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} دارد که عبارت دیگری از [[مؤمن حقیقی]] است، می‌فرماید: {{متن حدیث|الَّذِينَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ يَظْلِمُوا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۳۷؛ صدوق، خصال، ص۳۹۷.</ref>؛ آنان که چون [[غضب]] کنند [[ستم]] نمی‌کنند.
#[[عداوت]] و [[کینه‌جویی]]: یکی از مناشی مهم [[ظلم به دیگران]] [[عداوت]] و [[کینه‌جویی]] است. [[عداوت]] بر دو قسم است: قسم اول را حقد و [[کینه]] می‌نامند و آن عبارت است از [[پنهان]] کردن [[عداوت]] در [[دل]]. [[کینه]] ثمرة [[غضب]] است وقتی که [[انسان]] بر کسی [[غضب]] کند و نتواند [[غضب]] خود را [[اعمال]] کند و از او [[انتقام]] بگیرد، ناچار [[غضب]] خویش را فرو می‌برد و [[کینه]] به وجود می‌آید و قسم دوم را [[عداوت]] می‌نامند. [[عداوت]] ثمره قسم اول است وقتی که [[کینه]] [[قوت]] می‌یابد و [[خزانه]] [[دل]] از مخفی کردن آن [[ناتوان]] می‌شود. [[انسان]] نمی‌تواند آن را [[پنهان]] کند در این صورت است که شخص [[دشمنی]] خود را اظهار می‌دارد و با [[اعمال]] خود آن را بروز می‌دهد. [[عداوت]] و [[کینه‌توزی]] علاوه بر اینکه خود از [[صفات]] [[مهلکه]] و [[اخلاق]] رذیله‌اند، منشأ صفات [[پلیدی]] چون [[دروغ]]، [[بهتان]]، [[غیبت]]، [[شماتت]]، [[آزار]] و [[اذیت]] دیگران، [[استهزا]] و حتی [[قتل نفس]] نیز می‌شوند و این صفت خود به [[تنهایی]] برای [[انسان]] رنج‌آور می‌باشد و [[انسان]] را از [[مهربانی]] و [[فروتنی]] و [[هم‌نشینی]] با غیر و حتی از انجام [[وظایف]] و مسئولیت‌هایی که بر عهده دارد، منع می‌کند و [[انسان]] را از رسیدن به درجات عالیه [[معنوی]] و [[قرب الهی]] باز می‌دارد؛ از این رو، [[اخبار]] و [[احادیث]] بسیاری در خصوص مذمّت [[عداوت]] و [[دشمنی]] وارد شده است. [[حضرت پیامبر]] اکرم{{صل}} می‌فرماید: هروقت [[جبرئیل]] نزد من می‌آمد، می‌گفت: ای [[محمد]] از [[عداوت]] و [[دشمنی]] با [[مردم]] بپرهیز<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۰۱.</ref>. و می‌فرماید: [[جبرئیل]] درباره هیچ چیز به اندازه [[پرهیز]] از دشتنی به من سفارش نکرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۰۲.</ref>.
*'''ریشه‌های شهوانی ظلم''': هنگامی که [[امیال نفسانی]] مهار خود را از دست نیروی عاقله رها کرده و [[سرکشی]] و [[طغیان]] آغاز می‌کنند، [[انسان]] به رغم [[آگاهی]] و توجه به [[ارزش]] منفی صفات و رفتارهای [[ناپسند]] به آنها تن می‌دهد و خود را به هر رذیله‌ای می‌آلاید؛ چراکه نفس در چنین شرایطی در [[سلطه]] کامل [[شهوت]] قرار می‌گیرد، بنابراین، برای [[مبارزه]] ریشه‌ای با ظلم در این حوزه باید عوامل و راه‌های [[طغیان]] [[شهوت]] را بشناسیم و هرگونه [[راه]] [[سرکشی]] را بر آن ببندیم. ...
*'''ریشه‌های [[شیطانی]] ظلم''': یکی دیگر از عوامل ظلم وسوسه‌های [[شیطانی]] است. به تصریح [[قرآن کریم]] [[شیطان]] [[دشمن]] آشکار [[انسان]] است<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸؛ {{متن قرآن|وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره انعام، آیه ۱۴۲؛ {{متن قرآن|فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاه‌هایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگ‌های بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵؛ {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰؛ {{متن قرآن|وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}} «و مبادا شیطان شما را (از راه راست) باز دارد که او دشمن آشکار شماست» سوره زخرف، آیه ۶۲.</ref>، که [[سوگند]] یاد کرده است [[راه]] راست را بر [[انسان]] بسته و از تمام جهات بر او یورش برد تا گمراهش کند<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}} «گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان می‌نشینم * آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.</ref>. [[شیطان]] هر چند بسیار موذی و وسوسه‌گر، ولی [[دشمنی]] [[ضعیف]] است<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا}} «مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref> که اگر [[انسان]] به وسوسه‌های او [[دل]] نسپارد و به دنبال او [[راه]] نیفتد، او هیچ سلطه‌ای بر [[آدمی]] ندارد<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref>، ولی از آنجا که [[راه]] و رسم تحریک و [[وسوسه]] را می‌داند [[امیال نفسانی]] [[انسان]] را تحریک می‌کند و مطابق با آنها واهمه [[بشر]] را به کار می‌گیرد و از آن پس خود [[انسان]] است که بر وفق مراد او عمل می‌کند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص118-123.</ref>.


==شیوه‌های ظلم==
=== ظلم غیر قابل بخشش از سوی خدا ===
[[شرک]]، ظلمی است که بخشیده نمی‌شود. [[امام باقر]] {{ع}} در ادامه سخن پیشین می‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را نمی‌بخشد [[شرک]] است. [[قرآن کریم]] در دو [[آیه]] جداگانه می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. بنابراین اگر [[مشرک]] بدون [[توبه]] از [[دنیا]] برود، قابل [[بخشش]] نیست<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص105.</ref>.


==بدترین ظلم‌ها و ظالم‌ها==
=== ظلم مورد بخشش خداوند ===
==راهکارها و ابزارهای ظلم==
[[امام باقر]]{{ع}} در ادامه سخن سابق می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را می‌بخشد ظلمی است که [[انسان]] در رابطه با [[خدا]] (انجام [[طاعات]] و [[ترک گناهان]]) به خویش روا می‌دارد. بنابراین، گناهانی که با [[حقوق]] [[مردمان]] در [[ارتباط]] نباشند [[امید]] [[بخشش]] بیشتری دارند؛ چون این دسته [[گناهان]] با [[اعمال نیک]] جبران می‌شوند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید:{{متن قرآن|إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ}}<ref>«بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>. علاوه بر این فرمود: {{متن قرآن|وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص106.</ref>
== اصرار بر ظلم==
==موانع ظلم==
== اجتناب از ظلم==
===پیش‌گیری و درمان پدیده ظلم===
*نفس [[انسانی]] به طور طبیعی و برخلاف [[فطرت]] الاهی متمایل به [[تجاوز]] و [[تعدی]] و گذر از مرزهای [[حقوقی]] [[اجتماعی]] است. به همین [[دلیل]] ترک [[ستم]]، و [[اصلاح]] نفس محتاج جهادی پیگیر است. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۶.</ref>؛ [[برترین]] [[جهاد]] این است که [[انسان]] به جایی برسد که [[تصمیم]] ظلم بر کسی را نداشته باشد.
*برای درمان این [[بیماری]] [[اخلاقی]] دو [[راه]] [[علمی]] و عملی پیشنهاد شده است:
*'''[[راه]] [[علمی]] درمان ظلم''':
#'''[[تفکر]] در آثار ظلم''': آثار ظلم را پیش از این برشمردیم. منظور از این راهکار این است که [[انسان]] به یاد داشته باشد که ظلم چه آثاری در پی دارد، توجه داشته باشد که [[ستم]] بر دیگران [[نعمت‌ها]] را [[تغییر]] می‌دهد، [[انتقام]] الاهی را بر می‌انگیزد، پیوندها را می‌گسلد، عمرها را کوتاه و [[خانه‌ها]] را ویران می‌کند، [[تباهی]] و [[ذلت]] را برای [[فرزندان]] و نسل‌های [[آینده]] به ارمغان می‌آورد و مهم‌تر از همه در [[قیامت]] [[عذاب]] [[ابدی]] را نصیب [[ظالم]] می‌کند.
#'''مطالعه حالات گذشتگان''': [[تاریخ]] [[بشر]] سرشار است از سرگذشت ستم‌پیشگان و [[اهل]] [[عدالت]]. مطالعه این سرگذشت‌ها که از نابودی [[اقوام]] و افراد [[ستمکار]] و کامیابی عدالت‌ورزان پرده برمی دارد، [[انسان]] را در [[راه]] [[عدالت‌ورزی]] و [[پرهیز]] از [[ستم]] [[استوار]] می‌کند.
#'''توجه به دست [[برتر]]''': توجه به آثار، هرچند برای [[پیشگیری]] و درمان ظلم بسیار مؤثر است، ولی درمان قطعی نیست. به همین [[دلیل]] در [[روایات]]، توجه به دست [[برتر]] [[خداوند]] به عنوان مجری و ضامن [[انتقام]] از [[ظالم]] به عنوان راهکاری مؤثر و قطعی پیشنهاد شده است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|اذْكُرْ عِنْدَ الظُّلْمِ عَدْلَ اللَّهِ فِيكَ وَ عِنْدَ الْقُدْرَةِ قُدْرَةَ اللَّهِ عَلَيْكَ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۳.</ref>؛ هنگامی که میخواهی دست به [[ستم]] بگشایی به یاد بیاور که [[خدا]] با [[عدالت]] با تو [[رفتار]] خواهد کرد و هنگامی که قدرتی داری به یاد آور که [[خداوند]] نیز بر تو [[قدرت]] دارد. این سخن [[شریف]] دو باب از [[تفکر]] را در پیش روی [[انسان]] باز می‌کند: نخست [[تفکر]] در [[عدالت]] الاهی که موجب می‌شود ستمِ هیچ [[ستمکاری]] بی‌پاسخ نماند. [[امیرالمؤمنین]] می‌فرماید: هر کس [[شمشیر]] ظلم برکشد، با همان [[شمشیر]] کشته می‌شود هر کس چاهی برای برادرش بکند، خود در آن میافتد، هرکس پرده [[اسرار]] برادرش را پاره کند، [[عیوب]] و زشتی‌های خانه‌اش برملا می‌شود<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۳.</ref>. این بازخوردها که [[حضرت]] نام میبرد همه بازتاب [[عدل]] الاهی است که در [[جهان آفرینش]] به صورت [[قانون]] قطعی [[اجرا]] می‌شود؛ بنابراین اگر کسی به این [[سنت]] تغییرناپذیر توجه داشته و بداند که چوب ظلم‌ورزی بر سر خودش فرود میآید، [[دست]] از [[ستم]] بر میدارد. باب دوم، [[تفکر]] در [[قدرت]] خداست. [[انسان]] به طور طبیعی وقتی دست به [[ستم]] می‌گشاید که بداند کسی [[برتر]] از او نیست که پاسخ کردارش را بدهد. به همین [[دلیل]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: در آن هنگام که با [[احساس]] [[قدرت]] و [[برتری]] به سوی [[ستم]] پیش میروی، به یاد بیاور که دست [[قدرت خدا]] بالای سرت قرار دارد<ref>طوسی، امالی، ص۳۰۳.</ref>. این توجه باعث می‌شود که پای [[انسان]] در مسیر [[ستم]] بلرزد و دست از [[ستمکاری]] بردارد.
*'''راه‌های عملی درمان ظلم''': راه‌ها عملی درمان [[ستمکاری]] به دو شاهراه عمده بر میگردد: نخست [[تزکیه]] و [[تهذیب نفس]] و دیگر تحکیم پایه‌های [[ایمان]]. برای [[تزکیه نفس]] باید قوای [[نفسانی]] را به حالت [[اعتدال]] آوریم تا نه تنها [[بدی‌ها]] از [[ساحت]] وجود ما رخت بربندد، بلکه میل به [[بدی]] هم در نفس نماند و برای تحکیم پایه‌های [[ایمان]] باید به راهکارهایی که [[شریعت]] پیش روی ما نهاده است، عمل کنیم.
#'''[[تهذیب نفس]]''': درباره راهکارهای [[تهذیب نفس]] و [[معتدل]] ساختن قوای [[نفسانی]] در جای مناسب خود به تفصیل سخن گفته‌ایم؛ در اینجا به ذکر یک نکته در این باره اکتفا میکنیم. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ}}<ref>«پس چون (از کار) آسودی (به دعا) بکوش» سوره انشراح، آیه ۷.</ref>. در این [[آیه شریفه]] دو مفهوم به کار رفته است یکی فراغت و دیگری کوشیدن. در این باره که متعلق فراغت و کوشش چیست وجوه بسیاری گفته شده. مفاد برخی از آنها این است که چون از طاعتی فارغ شدی به [[طاعت]] دیگری روی آور<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۳۷۳؛ حسن بن فضل طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۰۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۲، ص۳۱۳ و ۳۳۵؛ سید علی‌خان کبیر مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۴، ص۸۶.</ref>. از این [[آیه کریمه]] استفاده می‌شود که در [[راه کمال]] سه چیز لازم است: فعالیت، پیگیری و [[استقامت]] و توجه. کسی که این سه عنصر را فراهم کند حتماً به [[هدف]] میرسد. اگر کسی در کاری [[پیروز]] نشد باید بدانیم فعالیت نداشته، اگر فعالیت و تلاش کرده، ممکن است استمرار و [[استقامت]] نداشته است و اگر این عنصر را نیز فراهم کرده بدون [[شک]] بی‌توجهی کرده است. در غیر این صورت با هر استعداد و توانی و با وجود همه موانع، [[پیروزی]] حتمی است. از جمله کسانی که با وجود موانع در [[راه کمال]] به [[پیروی]] رسیده‌اند، جناب [[میثم تمار]] نمونه خوبی است. پیرمردی که فقط چهار سال در [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود، ولی به جایی رسید که از [[اصحاب]] سرّ [[حضرت]] شد. مردی که حتی سواد [[خواندن و نوشتن]] هم نداشت از نظر وجودی چنان وسعتی پیدا کرد و به چنان مرتبه رفیعی رسید که توانست سرّ [[ولایت]] را [[تحمل]] کند. هنگامی که [[ابن زیاد]] دستگیرش کرد، فرمود: مولایم [[علی]] به من فرموده است که تو مرا دار می‌زنی و زبانم را می‌بری. ابن‌زیاد گفت: من دارت می‌زنم، ولی زبانت را نمی‌برم تا [[دروغ]] مولایت آشکار شود. او را بر درخت خرمایی به دار کشیدند. [[میثم]] بر سر دار چون خطیبی بر [[منبر]] [[سخن]] به [[فضایل امیرالمؤمنین]] گشود، فرمود: [[مردم]] من از تمام وقایع [[تاریخ]] [[آفرینش]] با خبرم، این [[علم]] را مولایم [[علی]] به من آموخته است. [[مردم]] در اطراف درخت جمع می‌شدند و به سخنان [[میثم]] گوش می‌کردند کار به جایی رسید که [[ابن زیاد]] از [[ترس]] [[شورش]] [[مردم]] [[دستور]] داد زبانش را نیز بریدند. بعد از چند روز کسی به پای دار آمد، خطاب به جناب [[میثم]] گفت: من تو را می‌شناسم از همه [[عبادات]] و خدماتت باخبرم، ولی برای خوش‌آمد ابن‌زیاد تو را می‌کشم. آن‌گاه با حربه‌ای که در دست داشت پهلوی او را شکافت و او را به [[شهادت]] رسانید. شما این دو نفر را مقایسه کنید یکی به خاطر فعالیت پیگیر و توجه به خویش به [[مقام]] سرّ [[ولایت]] می‌رسد، یکی به [[دلیل]] [[تنبلی]] و بی‌توجهی [[قاتل]] [[میثم]] می‌شود. [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۹.</ref>؛ از [[تنبلی]] و [[افسردگی]] بپرهیز که از بهره [[دنیا]] و [[آخرت]] محرومت می‌کنند. از نظر [[اسلام]] [[انسان]] [[درستکار]] موفق کسی است که هم برای اهداف [[دنیوی]] تلاش کند و هم برای اهداف [[اخروی]]. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}}<ref>«و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۶، ص۳۴۰.</ref>؛ مبغوض‌ترین آفریدگان نزد [[خدا]] کسانی‌اند که در [[شب]] چون مردار می‌خوابند و روز را به [[بطالت]] می‌گذرانند. بنابر آنچه گذشت، یکی از شرایط [[پیروزی]] و دستیابی به [[هدف]]، تلاش و فعالیت است. شرط دیگری که از آن یاد کردیم پیگیری و [[مداومت]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ}}؛ کار اندکی که با [[مداومت]] صورت گیرد بهتر است از کار زیادی که [[انسان]] را خسته و ملول کند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|قَلِيلٌ يَدُومُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مُنْقَطِعٍ}}<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، ۴/۱۰۳.</ref>؛ کمی که ادامه یابد بهتر است از زیادی که بریده شود.
*[[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۷۰.</ref>؛ محبوب‌ترین [[عبادات]] نزد [[خدا]] عبادتی است که [[بنده]] آن را مستمر انجام دهد اگرچه کم باشد. فایده اصلی [[عبادت]] تأثیری است که بر [[نفس انسان]] می‌گذارد و می‌دانیم که اثرگذاری به [[پیوستگی]] و استمرار منوط است. قطره‌ای که پیوسته می‌چکد، سنگ را سوراخ می‌کند، ولی رودی که یک‌باره بریزد بی‌آنکه بر سنگ اثری کند، [[راه]] خود را در پیش می‌گیرد. شرط سوم [[پیروزی]] توجه است. مهم‌ترین عامل [[سقوط]]، [[غفلت]] و بی‌توجهی است. [[انسان]] پیوسته در خطر برخورد با مانع و لغزیدن به سرازیری است. با توجه است که می‌توان [[راه]] خود را از میان موانع و در گردنه‌های سنگلاخی از بین ورطه‌های هولناک پیدا کرد و به [[سلامت]] در [[منزل]] نشست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۲.</ref>. خلاصه سخن آنکه برای درمان [[ستمکاری]] باید قوای [[نفسانی]] را به حالت [[اعتدال]] آورد و برای رسیدن به این [[هدف]] باید با توجه و پیگیری تلاش کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص141-145.</ref>.


* [[امام]]{{ع}} راه‌هایی را فراروی [[انسان‌ها]] قرار می‌دهد که با تقویت و به‌کارگیری آنها، [[انسان‌ها]] از [[ستمگری]] بازمی‌استند. از جمله: تقویت [[ایمان به خدا]] و [[روز رستاخیز]]<ref>نک: {{متن حدیث|لا يؤمن‏ بالمعاد من لم يتحرّج عن ظلم‏ العباد}}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵، ۶۶۲ و ۸۵۲</ref>؛ به یاد آوردن [[قدرت]] [[خداوند]] در برابر قدرت‌نمایی‌های [[انسان‌ها]] در عرصه‌های مختلف [[اجتماع]] و یادکرد [[قدرت]] لایزال [[الهی]] در [[کیفر]] و [[مجازات]] [[خطاکاران]]<ref>{{متن حدیث|أذكر عند الظّلم عدل اللّه فيك و عند القدرة قدرة اللّه عليك}}؛ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹</ref>؛ توجه به [[پاداش]] [[رفتار عادلانه]] نزد [[پروردگار]] و اینکه [[پاداش]] [[عدالت]] چندان بزرگ است که بهانه‌ای برای ظلم و [[تباهی]] باقی نمی‌گذارد<ref>{{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا كُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ كَثِيرٌ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ، لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱</ref>؛ [[شناخت حق]] و [[یاری]] و عمل به آن، چنان‌که فرمود: خدای [[رحمت]] کند کسی را که [[حق]] را بشناسد و آن را [[یاری]] کند یا ظلم و تجاوزی را ببیند و با آن بستیزد و همواره [[اهل حق]] را [[یاور]] و طرفدار باشد<ref>{{متن حدیث|رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٥</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۱.</ref>.
=== ظلم مورد بازخواست خدا ===
*از نگاه آن [[حضرت]]، [[انسان]] باید همواره خود را ملاک و معیار سنجش قرار دهد: فرزندم، در [[روابط اجتماعی]] و [[حقوقی]] متقابل، "خویشتن خویش" را معیار سنجش قرار ده و با دیگران چنان باش که [[انتظار]] داری با تو باشند. پس آنچه را برای دیگران می‌پسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود [[ناپسند]] می‌بینی برای آنان نیز مپسند و همان گونه که ظلم را به خود روا نمی‌داری، هرگز دست [[ستم]] [بر دیگری] مگشا<ref>{{متن حدیث|یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۱.</ref>.
=== ظلم جوارحی ===
=== ظلم جوانحی ===


=== استعاذه از ظلم===
=== ظلم آگاهانه ===
=== استغفار از ظلم===
=== ظلم ناآگاهانه ===
=== توبه از ظلم===
=== ظلم در پاداش ===
*ظلم به هر صورت و از هر نوعی، [[معصیت]] خداست و [[نیازمند]] [[توبه]] و [[استغفار]]؛ ولی همه اقسام ظلم در یک ردیف و رتبه نیستند بعضی به رابطه [[بنده]] با [[خدا]] مربوط است و برخی علاوه بر این، به [[حقوق مردم]] نیز تعلق دارند. بر این مبناست که هر قسم، توبه‌ای با خود دارد. کسی که در انجام [[وظایف]] [[بندگی]] و [[ادای حقوق]] مولویت [[پروردگار]] کوتاهی می‌کند، [[ستمکار]] است و باید [[توبه]] کند و برای [[توبه]] جز [[استغفار]] از [[حضرت]] [[پروردگار]] به چیزی محتاج نیست. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۹؛ صدوق، امالی، ص۳۹۹.</ref>؛ هیچ وسیله‌ای کارسازتر از [[توبه]] نیست. و [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۴۳۵.</ref>؛ کسی که از [[گناه]] [[توبه]] می‌کند، به سان کسی است که اصلاً [[گناه]] نکرده است. و [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۸؛ صدوق، امالی، ص۵۷۸.</ref>؛ گناهی که بر آن [[اصرار]] می‌شود صغیره نیست و گناهی که از آن [[توبه]] می‌شود کبیره نیست. این همه در صورتی است که به [[حقوق انسان]] [[تعدی]] نکرده باشد وگرنه علاوه بر عرض پوزش به درگاه الاهی باید صاحب [[حق]] را نیز [[راضی]] کند<ref>ر.ک: سید محمد سعید حکیم، مصباح المنهاج، ص۳۲۲.</ref>. در روایتی است که پیرمردی به [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد من از زمان [[حجاج]] تا امروز همیشه [[والی]] بوده‌ام<ref>حجاج در سال ۵۷ متولی امور کوفه شده و امام باقر{{ع}} در سال ۹۲ به امامت رسیده است.</ref>، آیا برای من [[راه]] بازگشتی هست؟ فرمود: تا زمانی که [[حق]] همه صاحبان [[حق]] را به ایشان نداده‌ای، توبه‌ات پذیرفته نیست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. به تناسب این بحث به داستانی لطیف و عبرت‌آموز که مرحوم [[کلینی]] در کافی [[روایت]] کرده است توجه می‌کنیم.
=== ظلم در جنگ ===
*[[علی بن ابی‌حمزه]] از [[یاران امام صادق]]{{ع}} گفته است: [[دوستی]] داشتم که از [[بنی‌امیه]] بود، به من گفت از [[امام صادق]]{{ع}} برایم وقت ملاقاتی بگیر، من از [[حضرت]] اجازه خواستم، اجازه فرموده [[مرد]] [[اموی]] آمد، نشست، [[سلام]] کرد و گفت: فدایت شوم من در [[دیوان]] این [[قوم]] کار کرده و [[مال]] فراوانی به دست آورده‌ام که در کسب آن هیچ دقت نکرده‌ام. [[حضرت]] فرمود: اگر [[بنی‌امیه]] کسی را نمی‌یافتند که برایشان بنویسد، [[مالیات]] جمع کند، برای آنها بجنگد و در اجتماعاتشان شرکت کند، [[حق]] ما را نمی‌گرفتند. اگر [[مردم]] آنها را با هر چه داشتند رها می‌کردند، آنها جز آنچه در دست داشتند به چیزی دیگر دست نمی‌یافتند. [[دوست]] من گفت فدایت شوم آیا برای من [[راه]] گریزی هست؟ فرمود: اگر بگویم انجام می‌دهی؟ عرض کرد: آری انجام می‌دهم: فرمود: هر چه را از [[دیوان]] [[بنی‌امیه]] به دست آورده‌ای رها کن، هر [[مالی]] که صاحبش را می‌شناسی به او برگردان و آنچه را نمی‌شناسی [[صدقه]] بده، در عوض من [[بهشت]] را برای تو تضمین می‌کنم. او مدت زیادی سر به زیر انداخت، سپس گفت انجام می‌دهم، فدایت شوم. با هم به [[کوفه]] بازگشتیم. او هر چه داشت حتی لباس‌های تنش را به [[دستور امام]] صادق{{ع}} رها کرد. من پولی جمع کردم و برایش مقداری [[لباس]] خریدم و با [[خرج]] گذرانی برایش فرستادم. چند ماهی بیش نگذشت که [[بیمار]] شد، در [[بیماری]] ما به عیادتش می‌رفتیم. یک بار وقتی که در حال [[احتضار]] بود، چشمانش را گشود و گفت: ای [[علی]]! [[امامت]] به وعده‌ای که داده بود [[وفا]] کرد. این را گفت و از [[دنیا]] رفت و ما او را [[دفن]] کردیم. پس از آن [[خدمت]] [[امام صادق]]{{ع}} رسیدم. وقتی مرا دید فرمود ای [[علی]]! ما به [[وعده]] خود برای دوستت [[وفا]] کردیم. گفتم درست است فدایت شوم. او هم وقت مرگش همین را گفت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۶.</ref>.
=== ظلم در قضاوت ===
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: بدانید که ظلم بر سه قسم است: ظلمی که بخشیده نمی‌شود، ظلمی که پیگیری نمی‌شود و ظلمی که بخشیده می‌شود و پیگیری نمی‌شود. ظلمی که بخشیده نمی‌شود [[شرک]] به خداست. که [[خدای سبحان]] درباره آن می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. ظلمی که بخشیده می‌شود ستمی است که [[انسان]] با انجام [[گناهان]] بر خود روا می‌دارد؛ ظلمی که پیگیری و بازخواست می‌شود، ظلم [[انسان‌ها]] به یکدیگر است، [[قصاص]] و تلافی در [[آخرت]] دشوار است، چنین نیست که زخمی با چاقو یا ضربه‌ای با تازیانه بزنند، بلکه به گونه‌ای است که اینها همه در مقایسه با آن کوچک به نظر می‌آیند<ref>شریف رضی، نهج‌البلاغه، با شرح محمد عبده، ۲ / ص۹۵؛ فیض‌الاسلام، ص۵۷۵؛ مضمون این تقسیم پیش از این از امام باقر{{ع}} نقل شد (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.</ref>.
=== ظلم در قیامت ===
*بنابر آنچه گذشت، عنصر اساسی در [[توبه]] از ظلم، جبران [[حق]] [[مظلوم]] است، کسی که به [[ستم]] [[مالی]] را به دست آورده باید به صاحبش برگرداند، آن‌که ظالمانه با [[غیبت]] و [[تهمت]] آبروی دیگران را در مخاطره انداخته است، باید آنها را [[راضی]] کند، کسی که به ناحق ضربه‌ای زده، جسمی را رنجور کرده، استخوانی را شکسته، پوستی را کبود کرده، یا خونی را ریخته، باید صاحب [[حق]] را [[راضی]] کند اگر چه با [[تحمل]] [[قصاص]] باشد وگرنه توبه‌اش پذیرفته نیست؛ [[ضرورت]] جبران [[حق]] [[مظلوم]] چنان روشن است که [[رسول خدا]]{{صل}} بدون تأکید بر این [[ضرورت]] برای زمانی که [[مظلوم]] در دسترس نیست، راهکاری پیشنهاد فرموده است. آن [[حضرت]] می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ ظَلَمَ أَحَداً فَفَاتَهُ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَهُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴.</ref>؛ کسی که به دیگری ظلم می‌کند و او را از دست می‌دهد (یعنی برای [[طلب حلالیت]] به او دسترسی ندارد) برای او [[استغفار]] کند، زیرا این [[استغفار]] از [[کفاره]] [[ستم]] اوست. از نحوه گویش این [[حدیث شریف]] استفاده می‌شود [[ضرورت]] جبران [[حق]] [[مظلوم]] از نظر آن [[حضرت]] و شنوندگان، امری [[مسلم]] و واضح بوده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص152-155.</ref>.
=== ظلم در کیفر ===


== [[نفی ظلم]] ([[دفع ظلم|دفع]] و [[رفع ظلم]])==
== [[ریشه‌های ظلم]] ==
===نخست: [[عدم پذیرش ظلم]] ([[ظلم‌ناپذیری]])===
===دوم: [[مبارزه با ظلم]] ([[ظلم‌ستیزی]])===


===سوم: [[کمک به مظلوم]] و [[دفاع از مظلوم|دفاع از او]]===
== شیوه‌های ظلم ==


== اقرار به ظلم==
== بدترین ظلم‌ها و ظالم‌ها ==
== تنزیه از ظلم==
== راهکارها و ابزارهای ظلم ==
== حکم ظلم==
== اصرار بر ظلم ==
== صبر بر ظلم==
== موانع ظلم ==
== نجات از ظلم==
== [[اجتناب از ظلم]] ==
==سرانجام ظلم==
=== [[استعاذه از ظلم]] ===
* [[امام]]{{ع}} برای [[آگاهی]] [[مردم]] و دور کردن آنها از انجام [[رذیلت]] ظلم به برخی از آثار ظلم در [[زندگی]] و [[عاقبت]] آن اشاره کرده‌اند. از جمله: یادکرد روزگار [[سختی]] که بر [[ظالم]] فرو خواهد آمد<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۴۷</ref>؛ کیفرداد [[خداوند]] بر [[ستمگران]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۳۱۹</ref>؛ ظلم به‌مثابه [[نافرمانی]] [[خداوند]]، [[گناه]] فرد است و [[ظالم]] مستحق [[کیفر]] خواهد شد<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۵</ref>؛ [[تباهی]] [[آخرت]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۵</ref>؛ ظلم به‌مثابه [[دشمنی با خداوند]] که باعث [[استحقاق]] [[کیفر الهی]] می‌شود<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۶و ۶۶۲</ref>؛ [[بدبختی]] در [[آخرت]]<ref>{{متن حدیث|الظلم عنوان الشقاء في الآخرة}}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶</ref>؛ [[ستم]] عامل [[تباهی]] و سرافکندگی فرد می‌شود<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۷ و ۶۲۰</ref>؛ [[ستم]] عامل [[رنج]] و گرفتاری و از بین برنده [[نعمت]] و [[آسایش]] فرد خواهد شد<ref>{{متن حدیث|بالظلم تزول النعم و تجلب النقم}}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷</ref>؛ [[ظالم]]، خود نیز [[اسیر]] [[ستم]] می‌شود<ref>غررالحکم، ۲ / ۶۱۳</ref>؛ کار [[ستمگر]] آشفته می‌شود<ref>{{متن حدیث|من ركب محجّة الظّلم كرهت أيّامه}}؛ غررالحکم، ۲ / ۶۱۵</ref>. از این‌رو [[امام علی]]{{ع}} در آخرین وصیت‌های [[حیات]] خود و در بستر [[شهادت]]، ضمن سفارش‌هایی خطاب به فرزندانش می‌فرماید: شما را به [[تقوای الهی]] [[وصیت]] کنم و آن‌که... [[دشمن]] [[ظالم]] و [[یار]] [[مظلوم]] باشید<ref>{{متن حدیث|وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۲.</ref>.
=== [[استغفار از ظلم]] ===
==آثار و پیامدهای ظلم (عواقب و خطرات ظلم)==
=== [[توبه از ظلم]] ===
*ظلم بر [[زندگی دنیوی]] و [[اخروی]] [[انسان]] تأثیرگذار است. کسی که [[ستم]] می‌کند، هم در [[دنیا]] به عواقب آن گرفتار می‌شود، هم در [[آخرت]]. [[قرآن کریم]] به صراحت پاره‌ای از گرفتاری‌های مادی و [[معنوی]] [[جوامع انسانی]] را به ظلم و رفتارهای ظالمانه مستند می‌کند؛ از جمله درباره [[یهودیان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا * وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز می‌داشتند چیزهای پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم * و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن دارایی‌های مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۶۰-۱۶۱.</ref>. این [[آیه کریمه]] خود ظلم و سه [[رفتار]] ظالمانه یعنی بستن [[راه هدایت]] به روی [[انسان‌ها]]، رباخواری و [[غصب]] و [[تصرف]] ناحق در [[اموال]] [[مردم]] را به عنوان منشأ صدور [[احکام]] سخت برای [[قوم یهود]] معرفی کرده است. رسیدگی به همه آثار ظلم، خود محتاج تألیف مستقلی است؛ ولی ما تلاش میکنیم مهم‌ترین آنها را از زبان [[روایات]] نام ببریم.
*'''آثار [[دنیوی]] ظلم''': پیش از طرح آثار [[دنیوی]] ظلم، توجه به چند نکته مفید است:
*با آنکه می‌دانیم [[سنت]] [[خداوند متعال]] در [[مجازات]] [[گناهکاران]]، این نیست که هم در [[دنیا]] [[عذاب]] کند و هم در [[آخرت]]، [[ظالم]] را در هر دو سرا [[عذاب]] می‌کند. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|ما من ذنب أجدر أن يعجّل اللَّه تعالى لصاحبه العقوبة في الدّنيا مع ما يدّخر له في الآخرة مثل البغی و قطيعة الرّحم}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۳.</ref>؛ هیچ گناهی از ظلم و [[قطع رحم]]، سزاوارتر نیست که [[خداوند متعال]] علاوه بر [[عذاب اخروی]] در [[مجازات]] صاحبش در [[دنیا]] شتاب کند.
*در بین همه [[گناهان]] ظلم دارای سریع‌ترین عقویت است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با بیان‌های مختلف از سرعت و شتاب بازخوردهای ظلم در [[دنیا]] خبر داده است؛ از جمله می‌فرماید: {{متن حدیث|الْبَغْيُ أَعْجَلُ شَيْءٍ عُقُوبَةً}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۲۲۲ و ۳۲۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.</ref>؛ [[عقوبت]] ظلم با شتاب‌ترین چیزهاست. و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ بَغَى عُجِّلَتْ هَلَكَتُهُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۷۴.</ref>؛ هرکس [[ستم]] کند هلاکش به شتاب می‌آید. و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ أَعْجَلَ الْعُقُوبَةِ عُقُوبَةُ الْبَغْيِ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۴۸۸.</ref>؛ با شتاب‌ترین [[عقوبت]]، [[عقوبت]] ظلم است. و می‌فرماید: {{متن حدیث|أَعْجَلُ شَيْءٍ صَرْعَةُ الْبَغْيِ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۳۸۵.</ref>؛ ظلم سریع‌تر از هر چیز [[انسان]] را به [[زمین]] می‌زند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ الْبَغْيَ فَإِنَّهُ يُعَجِّلُ الصَّرْعَةَ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۹۴.</ref>؛ از ظلم بپرهیز؛ زیرا ظلم به سرعت [[انسان]] را به [[زمین]] می‌زند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ الْبَغْيَ فَإِنَ الْبَاغِيَ يُعَجَّلُ لَهُ النَّقِمَةُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۱۳.</ref>؛ از ظلم بپرهیز؛ زیرا [[خداوند]] به سرعت از [[ظالم]] [[انتقام]] می‌گیرد. بنابراین، حتی در مواردی که [[خداوند متعال]] به [[ظالمان]] مهلت می‌دهد، آن مهلت نیز در [[حقیقت]] [[عذاب]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|ظُلَامَةُ الْمَظْلُومِينَ يُمْهِلُهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ لَا يُهْمِلُهَا}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۳۳.</ref>؛ [[خدا]]، گرفتن [[حق]] [[مظلومان]] را به تأخیر می‌اندازد، ولی رها نمی‌کند.
*آثار [[دنیوی]] ظلم خود دو گونه‌اند: برخی از آنها تنها [[زندگی دنیوی]] را تحت تأثیر قرار می‌دهند و برخی دیگر علاوه بر اینکه [[زندگی دنیا]] را قرین ناکامی و نامرادی می‌کنند، مقدمه [[عذاب اخروی]] هم هستند. اکنون برخی از آثار [[دنیوی]] ظلم را نام می‌بریم.
#'''دگرگونی احوال''': یکی از آثار ظلم که [[پیشوایان معصوم]]، به خصوص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر آن تأکید فراوان کرده‌اند، دگرگونی حال ستم‌پیشگان است، به این معنی که ظلم موجب می‌شود نعمت‌هایی را که [[خداوند متعال]] بر آنها ارزانی کرده از دست داده، به نقمت و [[عذاب]] گرفتار شوند. استفاده از واژه نقست در [[احادیث]] این باب، به این [[حقیقت]] اشاره دارد که این دگرگونی، [[انتقام]] الاهی است که گریبان [[ظالم]] راگرفته است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لِلظَّالِمِ انْتِقَامٌ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۷.</ref>؛ [[ظالم]] انتقامی دارد. دیگر آن‌که تکرار و تأکید [[معصومان]] بر این نکته نشان می‌دهد تأثیر ظلم بر دگرگونی حال [[ظالم]]، بسیار فاحش و سریع است.[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْبَغْيُ يَسْلُبُ النِّعْمَةَ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۱۰۳.</ref>؛ ظلم [[نعمت]] را می‌گیرد. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الظُّلْمُ يَطْرُدُ النِّعَمَ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۱۸۶.</ref>؛ ظلم [[نعمت‌ها]] را دور می‌کند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|بِالظُّلْمِ تَزُولُ النِّعَمُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۳، ص۲۰۹.</ref>؛ با ظلم [[نعمت‌ها]] زدوده می‌شوند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|دَوَامُ الظُّلْمِ يَسْلُبُ النِّعَمَ وَ يَجْلِبُ النِّقَمَ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۲۱.</ref>؛ ادامه یافتن ظلم، [[نعمت‌ها]] را می‌گیرد و [[عذاب]] الاهی را می‌آورد. و می‌فرماید: {{متن حدیث|كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ سَلَبَهَا ظُلْمٌ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۵۴۷.</ref>؛ چه بسیار نعمت‌هایی که ظلم آنها را گرفته است و می‌فرماید: {{متن حدیث|كَفَى بِالظُّلْمِ طَارِداً لِلنِّعْمَةِ وَ جَالِباً لِلنَّقِمَةِ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۵۸۳.</ref>؛ برای دور کردن [[نعمت]] و آوردن [[عذاب]] الاهی، ظلم کافی است. و می‌فرماید: {{متن حدیث|لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى زَوَالِ نِعْمَةٍ وَ تَعْجِيلِ نَقِمَةٍ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۸۹.</ref>؛ هیچ چیز به اندازه ظلم به زدودن [[نعمت]] و شتاب [[عذاب]] الاهی نمی‌انجامد. و می‌فرماید: {{متن حدیث|اتَّقُوا الْبَغْيَ فَإِنَّهُ يَجْلِبُ النِّقَمَ وَ يَسْلُبُ النِّعَمَ وَ يُوجِبُ الْغِيَرَ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۵۰.</ref>؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا ظلم [[عذاب]] الاهی را جلب و [[نعمت]] را [[سلب]] می‌کند و موجب دگرگونی می‌شود. و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَا أَقْرَبَ النَّقِمَةَ مِنَ الظَّلُومَ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۶، ص۴۶.</ref>؛ [[عذاب]] [[انتقام]] چقدر به [[ستم‌پیشه]] نزدیک است! علاوه بر این بیان‌های روشن که ما بخشی از آنها را آوردیم، در [[احادیث]]، به نمونه‌ها و مصداق‌های دیگری هم اشاره شده است؛ از جمله [[امیرالمؤمنین {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الظُّلْمُ يُدَمِّرُ الدِّيَارَ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۲۶۷.</ref>؛ ظلم [[شهرها]] را ویران می‌کند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِيَّاكَ وَ الظُّلْمَ فَمَنْ ظَلَمَ كَرُهَتْ أَيَّامُهُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۸۹؛ ج۵، ص۳۵۸.</ref>؛ از ظلم بپرهیز که هرکس ظلم کند، روزگارش ناخوشایند می‌شود. و می‌فرماید: {{متن حدیث|من ظلم فسد امره}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۵۴.</ref>؛ هرکس ظلم کند کارهایش [[فاسد]] می‌شود.
#'''کوتاهی [[عمر]]''': یکی از آثار ظلم در [[دنیا]]، کوتاه شدن [[عمر]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ ظَلَمَ قَصَمَ عُمُرَهُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۹۳ و ۳۴۸.</ref>؛ کسی که [[ستم]] کند، شیشه عمرش شکسته می‌شود. و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ جَارَ قَصُرَ عُمُرُهُ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.</ref>؛ کسی که [[جور]] و [[ستم]] کند عمرش کوتاه می‌شود. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الْبَغْيُ يَصْرَعُ الرِّجَالَ وَ يُدْنِي الْآجَالَ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۳۸۷.</ref>؛ ظلم مردها را می‌افکند و اجل‌ها را نزدیک می‌کند.
#'''[[مرگ]] بد''': از [[روایات]] این باب استفاده می‌شود که [[ظالم]] نه تنها عمرش کوتاه می‌شود، بلکه مرگش نیز به صورت [[کیفر]] و [[مجازات]] تحقق پیدا می‌کند، چنان‌که به عنوان [[زمین]] خوردن و [[هلاکت]] از آن یاد می‌شود. این سخن به این معنی است که [[مرگ]] [[ظالم]] مقدمه [[گرفتاری]] به [[عذاب اخروی]] است که در [[آینده]] از آن یاد خواهیم کرد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الظُّلْمُ يُرْدِي صَاحِبَهُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۳۴۷.</ref>؛ ظلم صاحب خود را بر [[زمین]] [[هلاکت]] میکوبد. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الظُّلْمُ فِي الدُّنْيَا بَوَارٌ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۳۱.</ref>؛ ظلم در [[دنیا]] موجب [[هلاکت]] است. و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ ظَلَمَ أَوْبَقَهُ ظُلْمُهُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۷۶.</ref>؛ هرکس [[ستم]] کند، ستمش او را هلاک می‌کند. و می‌فرماید:{{متن حدیث|رَاكِبُ الظُّلْمِ يُدْرِكُهُ الْبَوَارُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۸۵؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۰.</ref>؛ آن کس که مرتکب ظلم شود هلاک او را می‌گیرد. و می‌فرماید: {{متن حدیث|رَاكِبُ الظُّلْمِ يَكْبُو بِهِ مَرَاكِبُهُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۸۵.</ref>؛ مرکب ظلم سوار خود را به [[زمین]] می‌زند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|ظُلْمُ الْمَرْءِ يُوبِقُهُ وَ يَصْرَعُهُ}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۲۸۰.</ref>؛ [[ستم]]، [[انسان]] را هلاک می‌کند و بر [[زمین]] میزند. استفاده از واژه‌هایی مثل ارداء، بوار، ایباق، صرعة و... که همگی بر [[هلاکت]]، [[ذلت]]، افتادگی و زمین‌خوردگی دلالت دارند حاکی از آن است که [[مرگ]] [[ظالم]] همراه با نکبت، [[ذلت]] و [[خواری]] خواهد بود.
#'''فراوانی [[دشمنان]]''': [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|من کثرت تعدیه کثرت اعادیه}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۷۱.</ref>؛ هرکس [[زیاد]] [[تجاوز]] کند دشمنانش زیاد می‌شود. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الْمُتَعَدِّي كَثِيرُ الْأَضْدَادِ وَ الْأَعْدَاءِ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۱۴۲.</ref>؛ [[متجاوز]] [[دشمنان]] فراوان دارد. و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ ظَلَمَ رَعِيَّتَهُ نَصَرَ أَضْدَادَهُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۶۸.</ref>؛ هرکس به زیردستان خود [[ستم]] کند به [[دشمنان]] خود کمک کرده است. به همین [[دلیل]] است که [[ظالم]] در [[حقیقت]] به خود بد می‌کند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|من سل سیف الظلم عمد فی رأسه}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۳۴۳.</ref>؛ هرکس [[شمشیر]] ظلم برکشد بر خودش فرود می‌آید. و به همین [[دلیل]] است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَشْفَقَ عَلَى نَفْسِهِ لَمْ يَظْلِمْ غَيْرَهُ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۳۱.</ref>؛ هرکس برای خود [[دل]] می‌سوزاند به دیگران [[ستم]] نمی‌کند.
# '''بریدن پیوندها''': با آنکه بعضی، وجود پیوند و رابطه را فرصتی برای [[بی‌اعتنایی]] و تضییع [[حقوق]] می‌دانند و [[فکر]] می‌کنند لازم نیست نسبت به [[ادای حقوق]] [[دوستان]] و [[نزدیکان]] خود پایبند باشیم، از آثار ظلم بریدن پیوند است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا تُضِيعَنَ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ}}<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، ۳/۵۴.</ref>؛ با [[تکیه]] بر رابطه برادری [[حق]] برادرت را ضایع نکن چون کسی که تو حقش را ضایع می‌کنی [[برادر]] تو نیست. از این [[کلام]] [[شریف]] استفاده می‌شود پیوندها در سایه [[عدالت]] محکم می‌شوند و با [[ستم]] بریده. به همین [[دلیل]] است که [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۷۰.</ref>؛ هیچ عبادتی [[برتر]] از [[ادای حق مؤمن]] نیست.
#'''زوال [[قدرت]] و [[سقوط]] [[حکومت]]''': از ویژگی‌های ظلم این است که [[قدرت]] و [[سلطه]] و [[حکومت]] را از [[انسان]] می‌گیرد که گفته‌اند: {{متن حدیث|الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۳۳۱.</ref>؛ [[حکومت]] با [[کفر]] باقی می‌ماند، ولی با ظلم باقی نمی‌ماند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|فِي احْتِقَابِ الْمَظَالِمِ زَوَالُ الْقُدْرَةِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۴۰۷.</ref>؛ کسی که بار [[مظالم]] را بر دوش بگیرد قدرتش می‌رود. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الْقُدْرَةُ يُزِيلُهَا الْعُدْوَانُ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۱۶.</ref>؛ ظلم [[قدرت]] را می‌زداید. و می‌فرماید: {{متن حدیث|آفَةُ الِاقْتِدَارِ الْبَغْيُ وَ الْعُتُوُّ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳، ص۱۱۳.</ref>؛ آفتِ [[اقتدار]]، ظلم و [[سرکشی]] است. و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ سَلَ سَيْفَ الْعُدْوَانِ سُلِبَ عِزَّ السُّلْطَانِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۵، ص۳۷۳.</ref>؛ کسی که [[شمشیر]] [[ستم]] برکشد [[عزت]] [[سلطنت]] را از او می‌گیرند.
#'''[[گرفتاری]] [[فرزندان]]''': یکی از ویژگی‌های ظلم این است که آثار آن به خود [[ظالم]] اختصاص ندارد، بلکه [[فرزندان]] و حتی نسل‌های[[آینده]] او را گرفتار می‌کند. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ ظَلَمَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَنْ يَظْلِمُهُ أَوْ عَلى عَقِبِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۲.</ref>؛ هرکس [[ستم]] کند، [[خداوند متعال]] کسی را بر او مسلط می‌کند که بر خودش یا بر دنباله‌اش ([[فرزندان]] و نسل‌های بعد) [[ستم]] کند. و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي وُلْدِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۲.</ref>؛ کسی که [[ستم]] کند، [[خداوند متعال]] او را [[کیفر]] می‌دهد یا [[کیفر]] جانی یا [[کیفر]] [[مالی]] یا در مورد فرزندانش. این ویژگی، در ظلم به [[یتیمان]] بروز بیشتری دارد. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ}}<ref>«و کسانی که برای فرزندان ناتوانی که پس از خود بر جای می‌نهند بیم دارند (درباره یتیمان دیگران) نیز باید بیم داشته باشند» سوره نساء، آیه ۹.</ref>. [[علی بن ابراهیم]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] نوشته است کسی که [[صالح]] و [[نیکوکار]] باشد [[خداوند]] [[فرزندان]] او را [[حفظ]] می‌کند و هرکه بر [[یتیمان]] ظلم کند، [[خداوند]] فرزندانش را به خودش را می‌گذارد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۳۲.</ref>. به همین [[دلیل]] امیرالمؤمنبن{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|من ظلم یتیما حق اولاده}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۷۹؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.</ref>؛ کسی که به [[یتیمی]] [[ستم]] کند در [[حق]] فرزندانش پدری نکرده است.
#'''نابودی [[روح]]''': یکی از آثار ظلم این است که [[روح آدمی]] را در [[دنیا]] نابود کرده او را به صف حیوانات و بلکه [[پست‌تر]] از آن می‌برد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا الْعُدْوَانُ عَلَى غَيْرِهَا}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ح۱۴۹.</ref>؛ درنده‌ها همتشان [[تجاوز]] به دیگران است. کسی که [[ستم]] می‌کند یعنی مرز [[حقوق]] هم‌نوعان خود را می‌شکند، از نظر [[معنوی]] و [[ارزش]] وجودی با حیوانات درنده تفاوتی ندارد، جز اینکه حیوانات بدون [[عقل]] و تحت [[حکومت]] [[غریزه]] [[تجاوز]] می‌کنند و [[انسان]]، با وجود [[عقل]] دست به [[تجاوز]] میزند. می‌دانیم که [[عقل]]، [[پیامبر باطنی]] است و [[انسان]] را از [[بدی‌ها]] باز میدارد؛ بنابراین، کسی که دست به [[ستم]] می‌گشاید باید به تدریج، این [[رسول باطنی]] را از موضع [[ارشاد]] و [[خیرخواهی]] به زیر آورد و با نفس و [[غریزه]] حیوانی خود همراه کند. به همین [[دلیل]]، ظلم [[روح انسانی]] را به تدریج نابود می‌کند. [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ قُلُوبَكُمْ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۳.</ref>؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا ظلم [[قلوب]] شما را [[تخریب]] می‌کند. [[قلب]]، در این سخن [[شریف]] عبارت دیگری از [[عقل]] یا [[روح]] الاهی [[انسان]] است؛ به همین [[دلیل]]، دعای [[ظالم]] [[مستجاب]] نمی‌شود<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۷۰.</ref>؛ چرا که [[راه]] ارتباطی [[انسان]] به [[ملأ اعلی]] [[روح]] الاهی اوست و [[ظالم]] با ظلم آن را تباه کرده است.
#'''[[انتقام]] [[مظلوم]]''': بدون [[شک]] ظلم بدون پاسخ نمی‌ماند و [[ظالم]] [[کیفر]] [[اعمال]] خویش را می‌چشد؛ ولی از برخی [[روایات]] استفاده می‌شود که این [[کیفر]] را از دست [[مظلوم]] خواهد گرفت. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ}}<ref>شریف رضی، نهج‌البلاغه؛ ۴ / ۵۳؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۶.</ref>؛ روزی که [[مظلوم]] بر [[ظالم]] مسلط شود سخت‌تر است از روزی که [[ظالم]] بر [[مظلوم]] مسلط است. این اشاره ممکن است به [[انتقام]] [[دنیوی]] یا [[اخروی]] باشد؛ چراکه در بعضی از [[روایات]] روز [[انتقام]]، روز [[عدل]] نامیده شده است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ}}<ref>شریف رضی، نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، ۴/۸۰.</ref>؛ روز [[عدالت]] بر [[ظالم]] سخت‌تر است از روز [[ستم]] بر [[مظلوم]].
*'''آثار [[اخروی]] ظلم''': ظلم از زمانی که رخ می‌دهد، [[غضب]] [[خداوند متعال]] را به همراه دارد؛ به همین [[دلیل]] می‌توان گفت تبعاتی هم که در [[دنیا]] گریبان [[ظالم]] را می‌گیرد رنگ و بوی [[عذاب اخروی]] دارد، ولی تمام آنچه در [[دنیا]] بر [[ظالم]] می‌گذرد، حتی در مقایسه با یکی از پیامدهای [[اخروی]] قابل ذکر نیست، ما برخی از پیامدهای [[اخروی]] ظلم را که در [[روایات]] آمده نام می‌بریم.
# '''تبدیل و انتقال [[حسنات]]''': یکی از آثار [[اخروی]] ظلم این است که [[حسنات]] [[ظالم]] را به پرونده [[مظلوم]] منتقل می‌کند و در صورتی که کار [[نیکی]] در پرونده‌اش نباشد، کارهای بد [[مظلوم]] در پرونده او [[ثبت]] می‌شود، علاوه بر این، [[خداوند متعال]] [[کارهای نیک]] [[ظالم]] را به عنوان [[کار نیک]] نمی‌پذیرد. [[امام باقر]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرده است: کسی که به ناحق [[مال]] [[مسلمانی]] را می‌گیرد [[خداوند]] پیوسته از او روی‌گردان است و کارهای خیر او را نمی‌پسندد و در پرونده حسناتش [[ثبت]] نمی‌کند تا زمانی که [[توبه]] کند و [[مال]] را به صاحبش برگرداند<ref>صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۷۳.</ref>. این سخن [[شریف]] دلالت می‌کند که [[حسنات]] پس از ظلم در [[حقیقت]] [[حسنه]] نیستند؛ چراکه [[خداوند متعال]] [[عادل]] است و نمی‌توان [[باور]] کرد، [[کار نیک]] کسی را ندیده بگیرد که خود می‌فرماید: {{متن قرآن|أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى}}<ref>«که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. پس باید بپذیریم که [[کار نیک]] [[ظالم]] در [[حقیقت]] [[کار نیک]] نیست، اگرچه کسوت [[کار نیک]] بر آن بپوشند؛ بنابراین [[ظالم]] پس از [[ارتکاب ظلم]]، بدون [[توبه]] به انجام [[کار نیک]] موفق نمی‌شود. کارهای [[نیکی]] را هم که پیش از انجام داده به خاطر ظلم از دست می‌دهد. در روایتی، [[رسول خدا]]{{صل}} به اصحابش فرمود: شما می‌دانید مفلس کیست؟ گفتند ای [[رسول خدا]]{{صل}} ما به کسی مفلس می‌گوییم که نه وجه نقدی دارد و نه کالایی. او مفلس نیست، مفلس کسی است که [[روز قیامت]] با حسناتی به اندازه کوهها به [[محشر]] می‌آید؛ ولی به یکی ظلم کرده و آبروی دیگری را برده، پس، از [[حسنات]] او بر می‌دارند و به آنها می‌دهند و اگر با حسناتش تسویه نشود از بدی‌های آنها برمی‌دارند و برعهده او می‌گذارند و سپس او را در [[آتش]] می‌افکنند<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۰۳؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۳۶.</ref>. همچنین فرمود: هرکس به برادرش ستمی کرده است امروز از او حلالی بگیرد پیش از آنکه از حسناتش بگیرند، آنجا [[دینار]] و درهمی نیست، اگر عمل صالحی داشته باشد به اندازه ستمش از او می‌گیرند؛ وگرنه [[گناهان]] [[مظلوم]] را بر عهده‌اش می‌گذارند<ref>طبرانی، المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۲۶.</ref>.
#'''[[تاریکی]] [[قیامت]]''': یکی دیگر از آثار [[اخروی]] ظلم [[تاریکی]] [[قیامت]] است. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُمَاتُ يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۲.</ref>؛ از [[ستم]] بپرهیزید که [[ستم]] [[ظلمات]] [[روز قیامت]] است. [[علامه مجلسی]] در معنی [[ظلمات]] که در این [[حدیث شریف]] آمده دو احتمال داده است: نخست اینکه منظور از [[ظلمات]] تاریکی‌های [[حقیقی]] باشد، در توضیح این احتمال نوشته است: اعمالی که ما انجام می‌دهیم موجب پیدایش هیئت‌های [[نفسانی]] [[نورانی]] یا ظلمانی می‌شوند. این هیئات [[نفسانی]] پیوسته با [[انسان]] همراهند؛ ولی در [[قیامت]] که روز آشکار شدن [[اسرار]] است، آشکار می‌شوند. کسی که ظلم می‌کند در همین [[دنیا]] نیز وجود [[تاریکی]] دارد که تاریکی‌اش آشکار نیست، اما در [[قیامت]] این [[تاریکی]] آشکار می‌شود و در حالی که [[اهل]] [[ایمان]] با [[نور]] وجود خویش [[راه]] می‌جویند و پیش می‌روند، [[ظالم]] [[غرق]] در [[تاریکی]] می‌شود و دوم اینکه کلمه [[ظلمات]] به طور مجازی به معنی [[شدائد]] و [[سختی‌ها]] به کار رفته باشد، برای [[اثبات]] صحت این احتمال به این [[آیه قرآن]] [[استدلال]] کرده است که می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ}}<ref>«بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟» سوره انعام، آیه ۶۳.</ref><ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۳۰.</ref>. [[شیخ طوسی]] کلمه [[ظلمات]] را در این [[آیه مبارکه]] به [[شدائد]] [[تفسیر]] کرده است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ص۱۶۱.</ref>.
# [[عذاب]] الاهی: ظلم به معنی عام که شامل هرگونه [[نافرمانی]] می‌شود، مستحق [[کیفر]] الاهی است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ}}<ref>«سپس به ستمکاران می‌گویند: عذاب جاودانه را بچشید! آیا جز برای کاری که انجام می‌دادید کیفر می‌بینید؟» سوره یونس، آیه ۵۲.</ref>. و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ}}<ref>«و امروز کسی از شما برای دیگری اختیار سود و زیانی ندارد و ما به ستمکاران می‌گوییم: عذاب آتشی را که دروغ می‌شمردید بچشید» سوره سبأ، آیه ۴۲.</ref>. ولی ظلم به معنی خاص که [[تجاوز]] و [[تعدی به حقوق دیگران]] است، عذابی سخت‌تر خواهد داشت. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}}<ref>«و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.</ref>. و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref>. این [[آیه کریمه]] به صراحت به [[ظالمان]] [[وعده]] [[عذاب]] دردناک داده و [[آیه]] پیش هم اگرچه به [[عذاب]] خاصی اشاره نکرده، چنان به رسایی و روشنی [[تهدید]] کرده است که از همه آیاتی که نام [[آتش]] و [[عذاب]] را به میان آورده‌اند، رساتر و تهدیدآمیزتر است. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|سَيَعْلَمُ الظَّالِمُونَ حَظَّ مَنْ نَقَصُوا إِنَّ الظَّالِمَ يَنْتَظِرُ اللَّعْنَ وَ الْعِقَابَ وَ الْمَظْلُومَ يَنْتَظِرُ النَّصْرَ وَ الثَّوَابَ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.</ref>؛ [[ستمکاران]] به زودی می‌دانند که نصیب چه کسی را کم کرده‌اند؛ چون [[ظالم]] [[منتظر]] [[لعنت]] آن و [[عذاب]] است و [[مظلوم]] [[چشم به راه]] [[یاری]] و [[ثواب]]. [[یاری]] [[مظلوم]] که در این [[حدیث شریف]] به آن اشاره شده در [[حقیقت]] همان [[عذاب]] [[ظالم]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الظُّلْمُ وَخِيمُ الْعَاقِبَةِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۰.</ref>؛ ظلم [[عاقبت]] وخیمی دارد. و می‌فرماید: هیهات که [[ظالم]] از [[عذاب]] دردناک و حمله سترگ [[خدا]] [[نجات]] یابد<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۱؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۱۲.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: کسی که [[حق]] مؤمنی را ندهد، [[خداوند]] پانصد سال او را بر روی پا نگه می‌دارد تا از عرقش رودها جاری شود، آنگاه یک منادی از جانب [[خدا]] ندا می‌دهد. این همان ظالمی است که [[حق مؤمن]] را نمی‌داد و نسبت به او [[فرمان]] [[آتش]] می‌دهند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۲۹۶.</ref>. در [[تفسیر امام حسن عسکری]] در [[تفسیر آیه]] کریمه {{متن قرآن|فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ}}<ref>«و اگر چنین نکردید- که هرگز نمی‌توانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.</ref> بپرهیزید از آتشی که گیرانه آن [[آدمیان]] و سنگ‌هاست» آمده است: ای [[شیعیان]] ما [[پروا]] کنید، مبادا هیزم چنین آتشی باشید. اگر [[خدا]] را [[باور]] دارید با خودداری از [[ستم]] بر [[مؤمنان]] از این [[آتش]] بپرهیزید. هر مؤمنی بر [[شیعه]] هم [[عقیده]] خود [[ستم]] کند، [[خدا]] در آن [[آتش]] غل و زنجیرش را سنگین می‌کند. و جز با [[شفاعت]] ما آزادش نمی‌کند و ما نیز تا برادرش از او [[راضی]] نشود نزد [[خدا]] شفاعتش نمی‌کنیم. اگر او ببخشد [[شفاعت]] می‌کنیم، وگرنه ماندنش در [[آتش]] طولانی خواهد شد<ref>تفسیر امام حسن عسکری، ص۲۰۴؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۱.</ref>.
*'''آثار مشترک بین [[دنیا]] و [[آخرت]] (دعای [[مظلوم]])''': در ذیل این عنوان تأثیر دعای [[مظلوم]] را بررسی می‌کنیم که در [[دنیا]] و [[آخرت]] گریبان [[ظالم]] را می‌گیرد. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ يَسْأَلُ اللَّهَ تعالی حقه و ان الله تعالی لم یمنع ذا حق حقه}}<ref>احمد بن عبدالله طبرسی، ذخائر العقبی، ص۹۵.</ref>؛ از دعای [[مظلوم]] بپرهیزید، زیرا او از [[خدای تعالی]] حقش را می‌خواهد و [[خداوند متعال]] هیچ حق‌داری را از حقش [[محروم]] نمی‌کند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ يَسْأَلُ اللَّهَ حَقَّهُ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ حَقّاً إِلَّا أَجَابَ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۸۸.</ref>؛ از دعای [[مظلوم]] بپرهیزید، زیرا او از [[خدای تعالی]] حقش را می‌خواهد و [[خدا]] بزرگوار‌تر از آن است که کسی حقش را بخواهد و پاسخ او را ندهد. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|اتّقوا دعوة المظلوم فانّها تحمل على الغمام و تفتح لها أبواب السماء، یقول الله و عزتی و جلالی لانصرنک و لو بعد حین}}<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۴۵.</ref>؛ از دعای [[مظلوم]] بپرهیزید، زیرا دعای [[مظلوم]] بر مرکب [[ابر]] می‌رود و درهای [[آسمان]] به رویش گشوده می‌شود. [[خداوند]] می‌فرماید: قسم به [[عزت]] و جلالم حتماً یاری‌ات می‌کنم اگرچه مدتی هم بگذرد. و می‌فرماید: {{متن حدیث|اتّقوا دعوة المظلوم فإنّها تصعد إلى السّماء كأنّها شرارة}}<ref>جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۸؛ شعرانی، العهود المحمدیه، ص۷۹۲.</ref>؛ از دعای [[مظلوم]] بترسید، زیرا دعای [[مظلوم]] چون شعله [[آتش]] به [[آسمان]] می‌رود. و می‌فرماید: {{متن حدیث|اتقوا دعوة المظلوم و ان کان کافرا فانه لیس دونه حجاب}}<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۵۳.</ref>؛ از دعای [[مظلوم]] بترسید حتی اگر [[کافر]] باشد، زیرا دعای [[مظلوم]] [تا رسیدن به [[خدا]]] هیچ مانعی بر سر [[راه]] ندارد. و می‌فرماید: {{متن حدیث|دعوة المظلوم مستجابة و ان کان من فاجر}}<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۷، ص۱۳۰.</ref>؛ دعای [[مظلوم]] [[مستجاب]] است اگر چه از [[مظلوم]] [[فاجر]] باشد. [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَنْفَذُ السِّهَامِ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۲، ص۳۹۵.</ref>؛ تیزترین تیرها دعای [[مظلوم]] است. یکی از [[مواعظ]] [[خداوند متعال]] به [[حضرت عیسی]] این بود که از دعای [[مظلوم]] بر [[حذر]] باش چون من با خود [[عهد]] کرده‌ام که برای قبولش دری از [[آسمان]] به رویش بگشایم و پاسخش دهم اگرچه زمانی هم بگذرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۱۳۴.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ تَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۳، ص۵۰۹.</ref>؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا دعای [[مظلوم]] به [[آسمان]] می‌رسد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: دعای [[مظلوم]] تا [[عرش خدا]] هیچ مانعی ندارد<ref>صدوق، امالی، ص۱۷۱؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۲۶.</ref>. و می‌فرماید: فاصله بین [[زمین]] و [[آسمان]] به اندازه دعای [[مظلوم]] است<ref>صدوق، خصال، ص۴۴۱؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۲۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص123-139.</ref>.


===اثرات ظلم===
== [[نفی ظلم]] ([[دفع ظلم|دفع]] و [[رفع ظلم]]) ==
# تأثیر بر [[سرنوشت انسان‌ها]]
=== نخست: [[عدم پذیرش ظلم]] ([[ظلم‌ناپذیری]]) ===
# [[فروپاشی]] و [[هلاکت جوامع بشری]]
=== دوم: [[مبارزه با ظلم]] ([[ظلم‌ستیزی]]) ===
# [[تسلط ظالمان بر جامعه|تسلط]] و [[چیرگی ظالمان بر جامعه]]
# رواج [[بی عدالتی]]
# از بین رفتن [[ارزشهای الهی]] و [[ارزشهای انسانی|انسانی]] حاکم بر [[جامعه]]
# [[ناامنی]] و [[عدم آرامش]] ([[عدم امنیت]] در [[جامعه]])
# [[نارضایتی]] و عدم [[لذت از زندگی]]
# [[اختلاف]] و [[تفرقه]]
# [[بدعت]] و [[تحریف حقایق دینی]]
# [[ذلت]] و [[خواری]]
# دچارشدن به [[عذاب‌های دنیوی]] ([[عذاب]] [[استیصال]]، گرفتار [[غم]] و [[اندوه]] شدن)
# [[زوال نعمت]]
===آسیب‌های ظلم===
[[سیره]] و روش ظلم، زشت‌ترین شیوه‌ها است ({{متن حدیث|أَقْبَحُ السَّيْرِ الظُّلْمُ}})<ref>لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۱۸، ح۲۶۳۲.</ref> که باعث [[رستگار نشدن]] ({{متن قرآن|لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«بی‌گمان ستمگران رستگار نخواهند شد» سوره انعام، آیه ۲۱.</ref>) [[انسان]] شده و [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]] در ترک یا مرتکب شدن آن است و ظلم موجب [[تاریکی]] [[قبر]] و [[قیامت]] [[انسان]] می‌شود ({{متن حدیث|فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}})<ref>رسول خدا{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}} (کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۳۳۲، ح۱۱)؛ از ستمگری بپرهیزید که مایه تاریکیِ روز رستاخیز است.</ref>. همچنین ظلم باعث ویرانی آبادی‌ها ({{متن حدیث|الظُّلْمُ يُدَمِّرُ الدِّيَارَ}})<ref>تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۵۶.</ref> و [[قطع]] شدن نسل‌ها ({{متن قرآن|فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref>) می‌شود؛ حتّی هرگونه [[گرایش]] به ظلم، [[قبیح]] و [[ناپسند]] شمرده شده و [[وعده]] [[آتش]] داده شده است ({{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید  که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>).
در [[حقیقت]] [[زندگی]] با [[ستم]]، [[مرگ]] و نابودی تلقی شده ({{متن حدیث|الْجَوْرُ مَمْحَاةٌ}})<ref>{{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}}: الْعَدْلُ حَيَاةٌ الْجَوْرُ مَمْحَاةٌ}} (نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۳۱۸)؛ عدالت زندگی است و ظلم و ستم، مرگ است.</ref> و برعکس، ظلم نکردن باعث [[سعادت انسان]] می‌شود. کسی که صبح کند و [[نیت]] ظلم در سر نداشته باشد ({{متن حدیث|مَنْ أَصْبَحَ لَا يَنْوِي ظُلْمَ أَحَدٍ}})، [[خداوند]] گناهانش را می‌آمرزد ({{متن حدیث|غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا أَذْنَبَ ذَلِكَ الْيَوْمَ}})<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: مَنْ أَصْبَحَ لَا يَنْوِي ظُلْمَ أَحَدٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا أَذْنَبَ ذَلِكَ الْيَوْمَ مَا لَمْ يَسْفِكْ دَماً أَوْ يَأْكُلْ مَالَ يَتِيمٍ حَرَاماً}} (کلینی، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج۲، ص۳۳۱)؛ حضرت امام صادق{{ع}} فرمودند: هر که صبح کند و در دل قصد ستم کردن به کسی را نکند خداوند هر گناهی که آن روز کرده بیامرزد مادامی که خونی نریزد و مال یتیمی را به حرام (و ناحق) نخورد.</ref>؛ ازاین‌رو پرداختن به مباحث مربوط به ظلم، ضروری است<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.


==نشانه‌های [[ظالم]]==
=== سوم: [[کمک به مظلوم]] و [[دفاع از مظلوم|دفاع از او]] ===
*در [[روایات]] برای [[ظالم]] چهار نشانه آمده است. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَمَّا عَلَامَةُ الظَّالِمِ فَأَرْبَعَةٌ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ}}<ref>حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۲۱.</ref>؛ [[ظالم]] چهار نشانه دارد با [[نافرمانی]] به مافوق خود [[ستم]] می‌کند، زیردستان را با [[قهر]] و [[غلبه]] مالک می‌شود، با [[حق]] [[دشمنی]] می‌کند و به ظلم کمک می‌کند.
#[[نافرمانی]] فرادستان: اولین نشانه [[ظالم]] این است که از فرادستان یعنی آنان که [[حق]] [[طاعت]] بر او دارند، [[فرمان]] نمی‌برد. از جمله افراد فرادست که طاعتشان بر [[انسان]] [[واجب]] است، می‌توان [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}}، [[ائمه]] [[دین]]، [[پدر]] و [[مادر]]، [[معلم]] و [[عالمان]] [[وارسته]] [[دین]] را نام برد.
#[[زورگویی]] به زیردستان: نشانه دیگر [[ظالم]] [[زورگویی]] به زیردستان است که مراعات حالشان بر [[انسان]] لازم است. مثل [[زورگویی]] [[حاکم]] به [[رعیت]]، [[پدر]] به [[فرزند]]، شوهر به [[همسر]]، [[معلم]] به [[شاگردان]]، کارفرما به [[کارگزار]] و....
#[[دشمنی با حق]]: [[حق]] در این عنوان هر موضع، [[سخن]]، [[اعتقاد]] و [[عمل]] [[درستی]] را شامل می‌شود. کسی که با سخن [[درستی]] [[مخالفت]] می‌ورزد، [[اعتقاد]] صحیحی را رد می‌کند، [[عمل]] [[درستی]] را [[نکوهش]] می‌کند و در مجموع [[تسلیم]] [[حق]] نمی‌شود، [[ظالم]] است. [[احساس]] [[نفرت]] از [[مردمان]] [[نیک]] و [[درستکار]] در این مجموعه جا می‌گیرد و از سنت‌های الاهی است که چنین ظالمی را به وسیله [[ظالم]] دیگری [[خوار]] کند و همو را که از [[گردن نهادن]] به [[حق]] ابا می‌کرد، به [[پیروی]] ذلت‌بار [[باطل]] گرفتار کند. چنان که [[عبدالله بن عمر]] که از [[بیعت]] با [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} سر باز زد و از [[یاری امام]] [[حسین]]{{ع}} بازنشست، به [[ذلت]]، [[دست]] [[بیعت]] بر پای [[حجاج]] مالید<ref>ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۲۴؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۶۳.</ref> و در زمان محاصره [[مکه]]، هم پشت سر [[حجاج]] [[نماز]] می‌خواند و هم پشت سر [[عبدالله]] بن زیبر<ref>محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۱۹۶.</ref> و در ایام [[منی]] که [[ابن زبیر]] [[نماز]] دو رکعتی می‌خواند و [[حجاج]] [[نماز]] چهار رکعتی به هر دو [[اقتدا]] کرد<ref>ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج۴، ص۳۴۰.</ref>.
#[[یاری]] [[ستمکاران]]: آخرین [[نشانه]] [[ستمکاری]] که در [[حدیث شریف]] [[نبوی]] آمده، [[یاری]] [[ستمکاران]] است که با عبارت {{متن حدیث|يُظْهِرُ الظُّلْمَ}} و طبق بعضی از نسخه‌ها {{متن حدیث|يُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.</ref> به آن اشاره شده است. ما پیش از این درباره [[یاری]] [[ستمکاران]] بحث کرده‌ایم. در اینجا این نکته را اضافه می‌کنیم که [[یاری]] [[ستمکاران]] عنوان عامی است که طبق [[احادیث]] رسیده دایره‌ای بسیار وسیع دارد، چنان که بسیاری از مصداق‌های آن در عرف و لغت، [[یاری]] نامیده نمی‌شوند، ولی از نظر [[پیشوایان دین]] [[یاری]] [[ستمکار]] محسوب می‌شوند تا آنجا که [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] شریفه {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> می‌فرماید منظور، کسی است که به درگاه سلطانی می‌رود و [[دوست]] دارد که [[سلطان]] آن‌قدر زنده بماند که دست در جیب کرده چیزی به او دهد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۸.</ref>. در روایتی از [[صفوان بن مهران]] شتربان آمده است: روزی [[خدمت]] [[امام کاظم]]{{ع}} رسیدم، فرمود: ای صفوان همه کارهای تو خوب و زیباست، جز یک چیز. گفتم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمود: اینکه به [[هارون]] شتر کرایه می‌دهی. عرض کردم: به [[خدا]] قسم برای سرک [[سرکشی]] و [[خوشگذرانی]] یا شکار و سرگرمی اجاره نداده‌ام من برای [[حج]] به او شتر اجاره می‌دهم و خودم نیز با او نمی‌روم، بلکه یکی از غلامانم را با او می‌فرستم. فرمود: آیا پیش آمده که قدری از کرایه شترانت به وقت بازگشت موکول شود؟ گفتم: آری فدایت شوم. فرمود: آیا [[دوست]] داری زنده بماند تا کرایه تو را بدهد؟ گفتم: آری. فرمود: هرکس بقای آنها را [[دوست]] داشته باشد از آنهاست، و هرکس از آنها شمرده شود وارد [[آتش]] می‌شود. من پس از آن همه شترانم را فروختم. [[هارون]] باخبر شد مرا احضار کرد و گفت شنیده‌ام همه شترانت را فروخته‌ای. گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم من پیر شده‌ام و [[غلامان]] هم خوب کار نمی‌کنند. گفت: چنین نیست من می‌دانم چه کسی این کار را به تو توصیه کرد. این کار را به سفارش [[موسی بن جعفر]] کردی. گفتم من با [[موسی بن جعفر]] چه کار دارم. گفت بگذریم به [[خدا]] اگر به خاطر سابقه خوبت نبود تو را می‌کشتم<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، ص۱۸۲.</ref>. یکی دیگر از مصداق‌های [[یاری]] [[ستمکاران]]، [[رضایت]] و [[خشنودی]] از ظلم است. کسی که به ظلم [[راضی]] باشد، [[شریک]] [[ظالم]] است. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ آخَرُ رَضِيَ بِالْمَغْرِبِ كَانَ كَمَنْ قَتَلَهُ وَ اشْتَرَكَ فِي دَمِهِ}}<ref>محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۱.</ref>؛ اگر مردی در [[مشرق]] کشته شود و یکی در [[مغرب]] به [[قتل]] او [[راضی]] باشد همانند [[قاتل]] و در [[خون]] او [[شریک]] است.


== پرسش‌های وابسته ==
== اقرار به ظلم ==
== تنزیه از ظلم ==
== حکم ظلم ==
== صبر بر ظلم ==
== نجات از ظلم ==
== سرانجام ظلم ==
[[امام]] {{ع}} برای [[آگاهی]] [[مردم]] و دور کردن آنها از انجام [[رذیلت]] ظلم به برخی از آثار ظلم در [[زندگی]] و [[عاقبت]] آن اشاره کرده‌اند. از جمله: یادکرد روزگار [[سختی]] که بر [[ظالم]] فرو خواهد آمد <ref>غررالحکم، ۱ / ۱۴۷</ref>؛ کیفرداد [[خداوند]] بر [[ستمگران]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۳۱۹</ref>؛ ظلم به‌مثابه [[نافرمانی]] [[خداوند]]، [[گناه]] فرد است و [[ظالم]] مستحق [[کیفر]] خواهد شد<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۵</ref>؛ [[تباهی]] [[آخرت]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۵</ref>؛ ظلم به‌مثابه [[دشمنی با خداوند]] که باعث [[استحقاق]] [[کیفر الهی]] می‌شود<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۶و ۶۶۲</ref>؛ [[بدبختی]] در [[آخرت]]<ref>{{متن حدیث|الظلم عنوان الشقاء في الآخرة}}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶</ref>؛ [[ستم]] عامل [[تباهی]] و سرافکندگی فرد می‌شود<ref>غررالحکم، ۲ / ۴۷۷ و ۶۲۰</ref>؛ [[ستم]] عامل [[رنج]] و گرفتاری و از بین برنده [[نعمت]] و [[آسایش]] فرد خواهد شد<ref>{{متن حدیث|بالظلم تزول النعم و تجلب النقم}}؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷</ref>؛ [[ظالم]]، خود نیز [[اسیر]] [[ستم]] می‌شود<ref> غررالحکم، ۲ / ۶۱۳</ref>؛ کار [[ستمگر]] آشفته می‌شود<ref>{{متن حدیث|من ركب محجّة الظّلم كرهت أيّامه}}؛ غررالحکم، ۲ / ۶۱۵</ref>. از این‌رو [[امام علی]] {{ع}} در آخرین وصیت‌های [[حیات]] خود و در بستر [[شهادت]]، ضمن سفارش‌هایی خطاب به فرزندانش می‌فرماید: شما را به [[تقوای الهی]] [[وصیت]] کنم و آن‌که... [[دشمن]] [[ظالم]] و [[یار]] [[مظلوم]] باشید<ref>{{متن حدیث|وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۲.</ref>.
== [[آثار ظلم]] ==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[مظالم]]
* [[مظالم]]
* [[مظالم عباد]]
* [[مظالم عباد]]
خط ۳۱۷: خط ۲۴۶:
* [[قیام مسلحانه]]
* [[قیام مسلحانه]]
* [[عدالت]] ([[عدل]])
* [[عدالت]] ([[عدل]])
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
{{منابع}}
* [[پرونده:1379218.jpg|22px]] [[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|'''مکارم اخلاق در صحیفه''']]
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1379218.jpg|22px]] [[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|'''مکارم اخلاق در صحیفه''']]
* [[پرونده:1100254.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج14''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1100254.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱۴''']]
{{پایان منابع}}


{{سعادت}}
== پانویس ==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:ظلم]]
[[رده:ظلم]]
[[رده:رذایل اخلاقی]]
[[رده:رذایل اخلاقی]]
[[رده:مدخل اخلاقی نهج البلاغه]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
{{مفاهیم اخلاقی}}
{{فضیلت}}
{{عدالت}}
{{ارزش‌های اجتماعی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۴

ظُلم به معنای ستم، از حد گذشتن، به حق کسی تجاوز کردن. ستم گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه بدی می‌کند و مرتکب گناه می‌شود‌‌، به خودش ستم کرده است، چون حق خود را در راه پاک زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در قرآن، شرک به خدا هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۱]. ظلم و جور، از بزرگ‌ترین گناهان است و کیفر آن در همین دنیا هم دامنگیر ظالم می‌‌شود و در آخرت هم، دوزخ سوزان کیفر ستمگران است. همچنان که پرهیز از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و ظلم‌پذیری (انظلام) هم ناپسند است. مبارزه با ظلم و ظالم یک وظیفه است و همکاری با ستمگر هم مشارکت در ظلم است و گناه دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید اسلام ناپسند است، چون حیوانات هم حقوقی دارند که باید مراعات گردد. واژه‌های دیگری همچون: جور، بغی، عدوان، اعتداء، حیف و... همین معنی را دارند.

معناشناسی

معنای لغوی

ظلم اسم مصدر ظَلَم، در لغت به سه معنی استعمال شده است:

  1. قراردادن چیزی در غیر جای مناسب خودش[۲]؛ از این باب است که عرب می‌گوید هرکس به پدرش شبیه باشد ظلم نکرده است؛ یعنی شباهت را در غیر موضعش قرار نداده است[۳]؛ و می‌گوید آن کس که گرگ بچراند، ظلم کرده است؛ یعنی رعایت و چوپانی را در غیر جای مناسبش قرار داده است[۴]. در مقابلِ ظلم به این معنی، عدل به معنی نهادن هر چیزی در جای مناسب خود قرار دارد...
  2. تجاوز از حد[۵]؛ به این معنی است که قرآن کریم گناهان را ظلم می‌نامد چون گناه تجاوز از حد الاهی است و از این باب است که هرکس بدون انحراف به چپ و راست در راهی پیش رود، عرب درباره او می‌گوید ظلم نکرده است[۶]. و باز از همین باب است که برخی کتب لغت[۷] تصرف در ملک و حق دیگری را ظلم نامیده‌اند.
  3. کم‌ کردن[۸]؛ ظلم به این معنی در قرآن کریم به کار رفته است. می‌فرماید: ﴿كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا[۹]. صاحب معجم مقائیس تنها معنی اول را برای ظلم ذکر کرده است[۱۰] و ظاهر این اکتفا، این است که معانی دیگر، معنی اصلی این واژه نیستند، بلکه از معانی مجازی آن یا از فروع معنی اولند. ...در صورتی که واژه ظلم در آیه یا روایتی همراه با قرینه‌ای آمده باشد، بدیهی است که معنی آن، با توجه به قرینه همراهش تعیین می‌شود؛ ولی در صورتی که بدون قرینه به کار رود، بر شایع‌ترین معنی خود که همان ظلم رفتاری است حمل می‌شود[۱۱]

معنای اصطلاحی

ظلم یا جور و بیداد از افعال نکوهیده و نقطه مقابل عدل (عدالت) است. بر مبنای تعریفی که امام علی (ع) از واژه عدل ارائه می‌دهد[۱۲]، ظلم به معنای قرار دادن شیء در غیر جایگاه خود معنا می‌یابد و آن‌گاه که آدمی از مصدر حق خارج شود، به‌سمت باطل‌گراییده و فعل ظالمانه اتفاق افتاده است. شخص ظلم‌کننده را ظالم یا ستمگر گویند. در تعبیر قرآن، واژه "ظلوم" به‌معنای بسیار ظلم‌کننده نیز دیده می‌شود ﴿وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۱۳] و ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۱۴]

قرآن کریم به رذیلت ظلم توجه داشته و این معنا را در مفاهیمی چند مطرح کرده و ظالمان و ستمگران را مورد نکوهش قرار داده است. میدان معنایی ظلم در قرآن کریم عبارت است از:

  1. ستم کردن: راه نکوهش تنها بر کسانی است که به مردم ستم می‌کنند و در [روی] زمین به ناحق سر برمی‌دارند. آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۵]
  2. تجاوز از حدود الهی و بر اساس فرمان خدا حکم نکردن: و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود، نافرمان‌اند﴿وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۶]
  3. انحراف از عدل و دادگری: در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم بازمی‌دارد. به شما اندرز می‌دهد، باشد که پند گیرید ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۷]
  4. شرک ورزیدن نسبت به خداوند: و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش (در حالی که وی او را اندرز می‌داد) گفت: "ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک، ستمی بزرگ است"﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۱۸]

هم‌چنین در فرازهایی چند ظالمان را نکوهش کرده و آنها را به عذاب الهی وعده داده است: کسانی که ستم کرده‌اند به‌زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[۱۹]، ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ[۲۰]

ظلم و ظالم در روایات و احادیث اهل بیت (ع) نیز مطرح شده و مورد نکوهش قرار گرفته است. امام علی (ع) در نکوهش و دوری گزینی خود از ستم بر دیگران می‌فرماید: به خد سوگند، اگر در خارستان همه شب سر بر بالین خار نهم و از رنج و درد بیدار مانم و دست و پا در زنجیر کشیده شوم، خوش‌تر از آنم که فردیا قیامت خدا و رسولش را شرمسارانه بینم که برخی از بندگان را مورد ستم قرار داده و چیزی از مال دنیا را از آنان غصب کرده باشم. چگونه دست ظلم به روی کسی دراز کنم به خاطر تنی که به‌سرعت به خاک نابودی بازگردد و ماندنش در گور به درازا کشد[۲۱]

در منظر امام، ظلم از طرف کسی که بر دیگران تسلط دارد، ناپسندیده‌تر است. از این‌رو بدترین فرمانروایان را فرمانروایی می‌داند که به ملت خویش ستم کند[۲۲]. ستم قاضیان را نکوهش می‌کند و آن را بُرنده‌ترین رشته اجتماع بیان می‌دارد[۲۳]. از پادشاه ستمگر نیز با عنوان یاریگر دشمن خویش یاد می‌کند[۲۴].[۲۵]

تفاوت ظلم و جور

بین ظلم و جور تفاوت مختصری ذکر کرده‌اند و آن اینکه جور، انحراف از حکم است؛ مثلاً در روش یک سلطان می‌گویند حاکم در حکم خود "جور" نمود و سلطان در روشش؛ یعنی هنگامی که از حکم واقعی انحراف داشته باشد. ولی امکان دارد که در مفهوم ظلم، لزوماً انحراف از حکم وجود نداشته باشد و ابتدائاً صورت گیرد، چه از سلطان یا حاکم یا غیر آنها باشد. اصل ظلم، نقصان و کم گذاشتن حق است و جور عدول و باز گشتن از حق است[۲۶][۲۷].

ظلم با همه اقسامش از گناهان کبیره و موجب ویرانی دین و دنیای ظالم، و سبب دخول در عذاب جهنم است.

اقسام ظلم عبارتند از:

  1. ظلم به خدا، یعنی شرک
  2. ظلم به مردم، یعنی تجاوز به حقوق دیگران.
  3. ظلم به نفس، یعنی معصیت، زیرا آثار معصیت دامن‌گیر خود ظالم است[۲۸].

اسلام با ظالم بودن، ظلم پذیری و ظلم به دشمنان مخالف است.

به واسطه اهمیت مفهوم "عدالت" اندیشمندان مسلمان و غربی تعاریف متفاوتی از آن به دست داده‌اند.

حضرت علی (ع) در پاسخ به این پرسش که عدل، برتر است یا بخشش می‌فرمایند: "... عدالت کارها را بدانجا می‌نهد که باید، و بخشش آن را از جایش برون نماید..."[۲۹].

براساس این تعریف از حضرت علی (ع) عدالت شامل انسان و طبیعت می‌شود.

ارسطو نیز عدالت را چنین تعریف می‌کند: "رفتار برابر با برابرها و رفتار نابرابر با نابرابرها". دیوید راس در تئوری عدالت خود، اصل تفاوت را می‌پذیرد.

از طرفی، عدالت دارای اقسامی است، از جمله: عدالت فردی، عدالت اجتماعی، عدالت توزیعی، عدالت کیفری، عدالت مکافاتی، عدالت حقوقی[۳۰]، عدالت طبیعی یا رویه‌ای[۳۱]

ارتباط ظلم با سایر مفاهیم

حکومت و ظلم

عدالت و ظلم

ایمان و ظلم

قرآن کریم شرک را ظلم عظیم نامیده است[۳۲]. شرک در مقابل ایمان است؛ بنابراین، ظلم، همانند شرک با ایمان نسبت معکوس دارد؛ به این معنی که هر چه ایمان قوی‌تر باشد، انسان از ستم دورتر است و هرچه به ستم نزدیک‌تر باشد، ایمانش ضعیف‌تر. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ[۳۳].

ظلم در این آیه کریمه همه اقسام و مراتب خود را شامل می‌شود[۳۴]. به همین دلیل در روایات به معانی گوناگون که همه از مصداق‌های ظلم‌اند، تفسیر شده است: از جمله: شک[۳۵]، ناامیدی از رحمت خدا[۳۶]، ضلالت و گمراهی[۳۷] و قبول ولایت کسانی که منصوب خداوند متعال نیستند[۳۸]، نتیجه آنکه هریک از مراتب ایمان با مرتبه‌ای از ظلم مقابله دارد[۳۹].

مراتب ایمان و ظلم

  1. مرتبه اول ایمان و ظلم: کسی که ایمان می‌آورد و می‌پذیرد که جهان آفرینش با همه اجرای و ارکان خود صانعی دارد که همه موجودات جهان و از جمله خود انسان آفریده و تحت ربوبیت او هستند، در مرتبه اول قرار دارد. در مقابل این مرتبه ایمان، ظلم به معنی شرک و دوگانه پرستی قرار دارد. کسانی که گمان می‌کنند غیر خدا کسی یا چیزی دیگر در جهان تأثیری مستقل دارد به این معنی ستمکارند.
  2. مرتبه دوم ایمان و ظلم: وقتی که اینان در جان انسان ریشه‌دار شود و به اوامر الاهی گردن بگذارد، به مرتبه بالاتری از ایمان دست یافته است، در این مرتبه، ظلم به معنی ارتکاب کبائر است. کسی که گناه کبیره‌ای انجام می‌دهد ایمان خویش را به ظلم آلوده است.
  3. مرتبه سوم ایمان و ظلم: در مرتبه سوم که ایمان قوی‌تر و ریشه‌دارتر می‌شود و انسان از ارتکاب به کبائر رهایی می‌یابد، ایمانش در مقابل مرتبه‌ای دیگر از ظلم قرار می‌گیرد. در این مرتبه اگر کسی گناهان صغیره انجام دهد یا در مرتبه‌ای بالاتر، مستحبات را ترک کند و مکروهات را به جا آورد، ایمان خویش را با ظلم آمیخته است.
  4. مرتبه چهارم ایمان و ظلم: در این مرتبه ظلم به معنی غوطه خوردن در مباحات است. کسی که مراحل مختلف ایمان را پشت‌سر می‌گذارد به طوری که هیچ حرامی از او سر نمی‌زند و حتی احکام غیرالزامی خدا یعنی مستحبات و مکروهات را نیز مراعات می‌کند، لطافت ایمانش حتی با توجه بیش از نیاز به مباحات خراش بر می‌دارد و در این صورت است که می‌گوییم ایمانش را به ظلم آمیخته است.
  5. مرتبه پنجم ایمان و ظلم: یکی دیگر از مراتب ظلم که با مرتبه‌ای عالی از ایمان مقابله می‌کند، اتصاف به اخلاق ناپسند و بی‌توجهی به تهذیب نفس است. کسی که در این مرتبه قرار می‌گیرد اگر لحظه‌ای از نفس خویش غافل شود و فراموش کند که باید پیوسته با بدی‌های آن مبارزه کند و به زینت اخلاق نیکش بیاراید، دچار ستم شده و ایمانش را به ظلم آمیخته است.
  6. مرتبه ششم ایمان و ظلم: در مرتبه‌ای بسیار عالی از ایمان که انسان، محبوب حقیقی خود را یافته و سوار بر مرکب شوق به سوی مقصد اعلی می‌تازد، هر چیزی که اندکی از مهرش غافل کند یا از شوقش بکاهد، برای او ظلم است[۴۰].

بنابر آنچه گذشت، ظلم در همه مراتب خود در مقابل ایمان قرار دارد به هر میزان که ظلم در وجود آدمی رشد کند، ایمان ضعیف شود[۴۱].

امامت و ظلم

ولایت ظالمان

آرامش و امنیت و ظلم

آبادانی و ظلم

مهدویت و ظلم

سیاست و ظلم

گستره و مصداق‌های ظلم

ظلم به خدا

ظلم به ارزش‌ها

ظلم به خود

ظلم به دیگران

ظلم به طبیعت

دست‌اندرکاران ظلم

نخست: ظالم

با توجه به تعریف ظلم، ظالم به شخصی اطلاق می‌شود که از دایره حق و حدود الهی خارج شود و در ارتباطات چهارگانه (خدا، خود، دیگران، طبیعت) برخلاف مقتضای فطری، عقلی و شرعی رفتار کرده باشد. ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۲][۴۳].

ظالم متجاوز به حقوق الهی

در حقیقت، ظالم کسی است که مستقیماً در ارتباطاتی که خداوند برای آنها حدود و حقوقی تعیین نموده است ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ، از آن حدود تجاوز نماید ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ. چنین شخصی در نهایت به خویشتن ظلم کرده است ﴿فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ‌. ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا[۴۴].

ظالم به معنای عام و خاص: نکته مهم: چنان‌که در تعریف ظلم گذشت، چنین صفات و عناوینی مانند ظالم، فاسق، کافر، مؤمن، قانت، شاکر و... اگر به صرف نسبت دادن فعل آنها [حدوثاً] به شخصی باشد، ظالم به معنای عام است و حکمی دارد؛ ولی اگر این عناوین به عنوان نام یا صفت شخصی [ثبوتاً] مطرح شود که یا به طور مستمر، مرتکب معاصی شود و یا معاصی کبیره خاصی را انجام دهد، ظالم به معنای خاص است و حکمی دیگر خواهد داشت. در عرف به کسی که یک بار قنوت انجام داده یا شکر کرده، قانت یا شاکر گفته نمی‌شود و یا به تازه‌مسلمان، مؤمن گفته نمی‌شود. همچنین به کسی هم که یک بار ظلم کرده یا فسقی مرتکب شده است، ظالم و فاسق گفته نمی‌شود و اگر هم گفته شود، فاسق یا ظالم و کافر مطلق گفته نمی‌شود؛ بلکه فقط در محور و موضوعِ آن عمل؛ فسق، ظلم و یا کفر دارد. بنابراین در بیشتر آیات الهی و روایات که از عقاب سخت دنیوی و اخروی و پیامدهای سنگین ظلم بحث می‌شود، ظالم به معنای خاص، منظور است؛ یعنی افرادی که به طور مستمر با اساس دین به مقابله برخاسته‌اند یا حکام ظالمی که هم مانع اجرای احکام الهی‌اند و هم به حقوق مردم ستم می‌کنند و کسانی که در اغلب رفتار و کردارشان حق الناس را رعایت نمی‌کنند. بارزترین انسان ظالم کسی است که در اعتقاداتش برای خداوند، شریک قائل شود «الظَّالِمُ مَنْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ» و همچنین بت‌ها را بپرستد و در مقاب آنها کرنش نماید «ذَبَحَ لِلْأَصْنَامِ» که این رفتار، شرک عملی محسوب می‌شود که بزرگترین ظلم نیز شرک به خداوند است ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۴۵]. «قَالَ الباقِرُ (ع): الظَّالِمُ مَنْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ وَ ذَبَحَ لِلْأَصْنَامِ»[۴۶]. امام باقر (ع): ظالم، شخصی است که برای خدا شریک سازد و برای بت‌ها قربانی کند[۴۷].

نشانه‌ها و ویژگی های ظالمان (ظلمه)

در روایات برای ظالم چهار نشانه آمده است. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «أَمَّا عَلَامَةُ الظَّالِمِ فَأَرْبَعَةٌ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ»[۴۸]؛ ظالم چهار نشانه دارد با نافرمانی به مافوق خود ستم می‌کند، زیردستان را با قهر و غلبه مالک می‌شود، با حق دشمنی می‌کند و به ظلم کمک می‌کند.

نخست: نافرمانی از فرادستان

اولین نشانه ظالم این است که از فرادستان یعنی آنان که حق طاعت بر او دارند، فرمان نمی‌برد. از جمله افراد فرادست که طاعتشان بر انسان واجب است، می‌توان خدا و رسول (ص)، ائمه دین، پدر و مادر، معلم و عالمان وارسته دین را نام برد.

دوم: زورگویی به زیردستان

نشانه دیگر ظالم زورگویی به زیردستان است که مراعات حالشان بر انسان لازم است. مثل زورگویی حاکم به رعیت، پدر به فرزند، شوهر به همسر، معلم به شاگردان، کارفرما به کارگزار و....

سوم: دشمنی با حق

حق در این عنوان هر موضع، سخن، اعتقاد و عمل درستی را شامل می‌شود. کسی که با سخن درستی مخالفت می‌ورزد، اعتقاد صحیحی را رد می‌کند، عمل درستی را نکوهش می‌کند و در مجموع تسلیم حق نمی‌شود، ظالم است. احساس نفرت از مردمان نیک و درستکار در این مجموعه جا می‌گیرد و از سنت‌های الاهی است که چنین ظالمی را به وسیله ظالم دیگری خوار کند و همو را که از گردن نهادن به حق ابا می‌کرد، به پیروی ذلت‌بار باطل گرفتار کند. چنان که عبدالله بن عمر که از بیعت با علی بن ابی‌طالب (ع) سر باز زد و از یاری امام حسین (ع) بازنشست، به ذلت، دست بیعت بر پای حجاج مالید[۴۹] و در زمان محاصره مکه، هم پشت سر حجاج نماز می‌خواند و هم پشت سر عبدالله بن زیبر[۵۰] و در ایام منی که ابن زبیر نماز دو رکعتی می‌خواند و حجاج نماز چهار رکعتی به هر دو اقتدا کرد[۵۱].

چهارم: یاری ستمکاران

آخرین نشانه ستمکاری که در حدیث شریف نبوی آمده، یاری ستمکاران است که با عبارت «يُظْهِرُ الظُّلْمَ» و طبق بعضی از نسخه‌ها «يُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ»[۵۲] به آن اشاره شده است. ما پیش از این درباره یاری ستمکاران بحث کرده‌ایم. در اینجا این نکته را اضافه می‌کنیم که یاری ستمکاران عنوان عامی است که طبق احادیث رسیده دایره‌ای بسیار وسیع دارد، چنان که بسیاری از مصداق‌های آن در عرف و لغت، یاری نامیده نمی‌شوند، ولی از نظر پیشوایان دین یاری ستمکار محسوب می‌شوند تا آنجا که امام صادق (ع) در تفسیر آیه شریفه ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ[۵۳] می‌فرماید منظور، کسی است که به درگاه سلطانی می‌رود و دوست دارد که سلطان آن‌قدر زنده بماند که دست در جیب کرده چیزی به او دهد[۵۴]. در روایتی از صفوان بن مهران شتربان آمده است: روزی خدمت امام کاظم (ع) رسیدم، فرمود: ای صفوان همه کارهای تو خوب و زیباست، جز یک چیز. گفتم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمود: اینکه به هارون شتر کرایه می‌دهی. عرض کردم: به خدا قسم برای سرک سرکشی و خوشگذرانی یا شکار و سرگرمی اجاره نداده‌ام من برای حج به او شتر اجاره می‌دهم و خودم نیز با او نمی‌روم، بلکه یکی از غلامانم را با او می‌فرستم. فرمود: آیا پیش آمده که قدری از کرایه شترانت به وقت بازگشت موکول شود؟ گفتم: آری فدایت شوم. فرمود: آیا دوست داری زنده بماند تا کرایه تو را بدهد؟ گفتم: آری. فرمود: هرکس بقای آنها را دوست داشته باشد از آنهاست، و هرکس از آنها شمرده شود وارد آتش می‌شود. من پس از آن همه شترانم را فروختم. هارون باخبر شد مرا احضار کرد و گفت شنیده‌ام همه شترانت را فروخته‌ای. گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم من پیر شده‌ام و غلامان هم خوب کار نمی‌کنند. گفت: چنین نیست من می‌دانم چه کسی این کار را به تو توصیه کرد. این کار را به سفارش موسی بن جعفر کردی. گفتم من با موسی بن جعفر چه کار دارم. گفت بگذریم به خدا اگر به خاطر سابقه خوبت نبود تو را می‌کشتم[۵۵]. یکی دیگر از مصداق‌های یاری ستمکاران، رضایت و خشنودی از ظلم است. کسی که به ظلم راضی باشد، شریک ظالم است. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ آخَرُ رَضِيَ بِالْمَغْرِبِ كَانَ كَمَنْ قَتَلَهُ وَ اشْتَرَكَ فِي دَمِهِ»[۵۶]؛ اگر مردی در مشرق کشته شود و یکی در مغرب به قتل او راضی باشد همانند قاتل و در خون او شریک است.

از دیدگاه مکتب اهل بیت، به حکومت‌ها و حاکمانی که منصب رهبری و خلافت را که خاصّ ائمه اهل بیت (ع) است، غصب کردند و به خاندان پیامبر و شیعیانشان ستم روا داشتند، خلفای اموی و عباسی و دودمان‌های ظالم دیگر گفته می‌شود. سفارش امامان، دوری گزیدن از دربارهای ظالمان و مبارزۀ منفی با خلفای جور بود. داستان نهی امام کاظم (ع) نسبت به صفوان جمّال برای کرایه دادن شترانش به هارون الرشید، حتّی برای سفر حج که مشهور است یک نمونه از آن است.[۵۷] دیدگاه عدالت‌خواهانۀ تشیّع، با حکومت جور سر ناسازگاری داشته و هرگونه همکاری با آن را حرام می‌داند. در کتاب‌های فقهی، عناوینی چون: حکومت جور، حاکم جائر، ظلمه، اعوان الظّلمه و ابوابی چون "حرمت مسؤولیت‌پذیری از سوی حکومت ظالم" دیده می‌شود.[۵۸] مردی از امام صادق (ع) پرسید: کسانی از شیعه وارد دستگاه حکومتی می‌شوند، برای آنان کار می‌کنند و هوادار آنان می‌شوند. حضرت فرمود: «"لیس هم من الشّیعة، و لکنّهم من أولئک"»[۵۹] این دیدگاه از آنجا سرچشمه می‌گیرد که حکومت و خلافت، باید در تداوم رسالت و در مسیر "ولایت اللّه" باشد و مجری احکام الهی گردد. مشروعیّت چنین حکومتی با نصّ خاص یا به نیابت عامّ است. از دیدگاه ائمه، حتّی منصب‌هایی چون امامت جمعه و نماز عید، خاصّ برگزیدگان و خلفای الهی است که دیگران با قهر و غلبه آن را تصرّف کرده و حکم خدا را تغییر داده و کتاب الهی و فرائض دین را پشت‌سر انداخته‌اند. امام سجاد (ع) از این ظلم یاد می‌کند و دشمنان اهل بیت را لعنت می‌کند.[۶۰].[۶۱]

شاخصه و ویژگی‌هایی که ریشه در معصیت خالق دارند:

  1. کفرپیشگی و ظلم‌گرایی
  2. انکار آیات و انبیای الهی و جلوگیری از دعوت انبیا در مسیر حق
  3. عدم اجرای قوانین الهی و نقض احکام
  4. مبارزه با آموزه‌های وحیانی

شاخصه و ویژگی‌هایی که موجب تضییع حقوق دیگران می‌‌شود:

  1. بی عدالتی اقتصادی
  2. استکبار و به استضعاف کشیدن دیگران
  3. فسق و فجور (ارتکاب جرم)
  4. حاکمیت ظالم

دوم: یاری کنندگان ظالم

سوم: رضایت دهندگان به ظلم

رضایت به دولت ظالم و حاکمیت طاغوت

چهارم: پذیرنده ظلم

ظلم‌پذیری

موجبات و عوامل زمینه‌ساز ظلم (عوامل عملکرد ظالمانه)

امام علی (ع) به تبیین و آسیب‌شناسی گرایش انسان‌ها به این رذیلت اخلاقی پرداخته‌اند. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: منافع مادی که انسان‌ها را بر یاری باطل و ظلم به اهل حق ترغیب می‌کند[۶۲]؛ نافرمانی خدا و سستی در آن[۶۳]؛ طغیان آدمی، گذشتن از حد و میل به تجاوز به حقوق دیگران[۶۴]؛ فراموشی مرگ و معاد[۶۵]؛ قدرت و نیروی نظامی[۶۶]؛ فراموشی تعالیم دین و دنیاطلبی[۶۷]. امام علی (ع) هنگام تبعید ابوذر به ربذه به او چنین فرمود: ای ابوذر، به‌راستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به همو امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به سوی خدا رو بگذار[۶۸].[۶۹]

سطوح و مراتب ظلم

ظلم فردی

ظلم اجتماعى

ظلم به سه اعتبار دارای درجات و مراتب است: نخست به اعتبار خود ظلم؛ دیگر به اعتبار ظالم؛ و سوم به اعتبار مظلوم. گفتنی است که مراتب ظلم به اعتبار مظلوم در روایات، واضح‌تر و مفصل‌تر مطرح شده است.

مراتب ظلم به اعتبار ظلم

حقوقی را که ستمکاران با اعمال ظالمانه خود ضایع می‌کنند، دارای ارزش‌های متفاوتی هستند، مرزهایی که در اثر ظلم شکسته می‌شوند، از نظر احترام در یک ردیف نیستند، بنابراین میتوان گفت ظلم به این اعتبار دارای مراتب بی‌شماری است. پیش از این به آیاتی از قرآن کریم اشاره کردیم که از بزرگی برخی از مظالم سخن می‌گفتند؛ از جمله: ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۷۰]. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ[۷۱]. مفاد آیات دیگر نیز این است که بزرگ‌ترین مرتبه ظلم از حیث ارزش عمل، شرک به خداست، چون حق مولویت خدا بر بندگان بزرگ‌ترین حق است؛ ولی تعداد مراتب آن قابل شمارش نیست، چون ظلم با این نظر به تعداد مراتب حقوق ضایع شده، دارای مراتب است.

مراتب ظلم به اعتبار ظالم

میزان تأثیر انسان در تحقق ظلم متفاوت است؛ گاهی انسان خود ستم می‌کند، گاهی به ستمکار کمک می‌کند و گاهی با آنکه می‌تواند مانع ظلم شود، سکوت می‌کند. علی (ع) می‌فرماید: «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَةٌ»[۷۲]؛ کسی که ستم می‌کند، کسی که او را در ستم یاری می‌کند و کسی که به آن ستم راضی است، هر سه در ستم شرکند. به نظر می‌رسد ترتیبی که حضرت در ذکر این سه گروه مراعات کرده است، به مراتب و درجات آنها در ستمکاری اشعار دارد؛ بنابراین ظلم به اعتبار ظالم دارای سه مرتبه است:

نخست: رضایت به ظلم

پایین‌ترین مرتبه ظلم آن است که انسان خود ستم نمی‌کند، به ستمکار هم کمک نمی‌کند، ولی در دل، به ظلمی که روا می‌شود راضی است. قرآن کریم کسانی را که به ظلم رضایت میدهند ظالم می‌داند، حتی اگر با مباشران ظلم فاصله زمانی و مکانی فراوانی داشته باشند.

دوم: یاری ستمکاران

دومین مرتبه ظلم به اعتبار ظالم این است که انسان علاوه بر رضایت قلبی در عمل به ستمکار یاری برساند، یاری ستمکاران، عنوانی است که در روایات معصومین نهی و نکوهش شده است. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «مَنْ... أَعَانَ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ»[۷۳]؛ کسی که... ظالمی را در ظلمش یاری می‌کنند، با آنکه می‌داند او ستمگر است، از اسلام خارج می‌شود و می‌فرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ»[۷۴]؛ کسی که ظالمی را یاری کند، خدا همان ظالم را بر او مسلط می‌کند. و می‌فرماید: «من اعان ظالما علی ظلمة جاء یوم القیامة و علی جبهته مکتوب آیس من رحمة الله»[۷۵]؛ کسی که ظالمی را در ظلمش یاری کند روز قیامت در حالی می‌آید که بر پیشانی‌اش نوشته شده: ناامید از رحمت خدا. و می‌فرماید: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ لَهُمْ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةً احْشُرُوهُ مَعَهُمْ»[۷۶]؛ روز قیامت یک منادی ندا سر می‌دهد ستمکاران کجایند، یاران ستمکاران کجایند، آنان که دواتی برایشان لیقه کردند، سر کیسه‌ای را با نخ بستند یا مدادی برایشان تراشیدند همه را با ایشان محشور کنید. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ يُعِينُ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۷۷]؛بدترین مردمان کسی است که ظالم را بر ضد مظلوم یاری می‌کند. امام صادق (ع) می‌فرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى مَظْلُومٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَلَيْهِ سَاخِطاً حَتَّى يَنْزِعَ مِنْ مَعُونَتِهِ»[۷۸]؛ کسی که ظالمی را بر ضد مظلومی یاری می‌کند، پیوسته خداوند متعال بر او خشمگین است، تا دست از یاری او بردارد. امام رضا (ع) می‌فرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ ظَالِماً فَهُوَ عَادِلٌ»[۷۹]؛ کسی که ظالمی را یاری کند ظالم است و کسی که ظالم را کمک نکند عادل است. روایاتی که در این باره رسیده، فراوان است. ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم و یادآور می‌شویم این همه اصرار بر نهی و نکوهش یاری ستمکاران بهترین نشانه بر زشتی و شناعت ستم است. رذیله‌ای که یاری در راه آن به این حد زشت و نکوهیده است، خود بسیار زشت‌تر و ناپسندتر است.

سوم: یاری نکردن به مظلوم

همان‌طور که کمک به ظالم ستمکاری است، کمک به مظلومان از نشانه‌های عدالت در وجود انسان است. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «أَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلُومِ»[۸۰]؛ بهترین عدالت، کمک کردن به مظلوم است. دشمنی و مقابله با ظالم و یاری مظلوم یکی از آموزه‌های اکید دین مقدس اسلام است. امیرالمؤمنین (ع) در سفارش به دو فرزند گرامی‌اش امام حسن و امام حسین (ع) می‌فرماید: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[۸۱]؛ دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. یاری مظلوم تکلیفی است واجب که قصور و کوتاهی در انجام آن، جز با توبه و انابه به درگاه حق تعالی جبران نمی‌شود. امام سجاد (ع) در ضمن دعایی عرض می‌کند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ»[۸۲]؛ الهی اگر در حضور من بر کسی ستمی رفته و من یاری‌اش نکرده‌ام از تو پوزش می‌خواهم. به همین دلیل ترک این تکلیف موجب عقاب و التزام به آن در خور پاداش است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَخْذُلُ أَخَاهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۸۳]؛ هر مؤمنی، برادرش را بی‌یاور بگذارد، در حالی که میتواند یاری‌اش کند، خداوند او را در دنیا و آخرت بی‌یاور می‌گذارد. یاری مظلوم عبادت مقبولی است که چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر پاداش فراوان دارد. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِباً»[۸۴]؛ هرکس حق مظلومی را از ظالم بگیرد، در بهشت هم‌صحبت من خواهد بود. و می‌فرماید: خداوند متعال به داود پیامبر (ص) فرموده است: هرکس مظلومی را یاری کند یا در راه دادخواهی با او قدم بردارد، خداوند در روز قیامت که همه قدم‌ها می‌لغزد، قدم‌هایش را استوار می‌کند[۸۵]. امام صادق (ع) می‌فرماید:یاری یک مظلوم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجد الحرام بهتر است[۸۶].

چهارم: مباشرت ظلم

ظلمی که انسان خود مرتکب آن می‌شود بالاترین مرتبة ظلم است. از آنجا که در سراسر این نوشتار از این مرتبه ظلم سخن می‌گوییم، در اینجا از بحث درباره آن صرف‌نظر می‌کنیم.

مراتب ظلم به اعتبار مظلوم

طبق تعابیری که در روایات وارد شده، ظلم به اعتبار مظلوم دارای پنج مرتبه است حقیقت این است که نمی‌توان ترتیب واقعی بین برخی از این مراتب را به آسانی پیدا کرد و لذا ما بدون آنکه معتقد باشیم درجات قبح ظلم به این ترتیب است،، آنها را نام می‌بریم:

نخست: ظلم به مردمان توانا

ظلم به هر عنوانی و در هر نسبتی قبیح و زشت و ناپسند است؛ ولی در صورتی که مظلوم از ظالم قوی‌تر باشد و بتواند از خود دفاع کند ظلم از حداقل زشتی برخوردار است و هم از این رو آن را در رتبه اول قرار دادیم.

دوم: ظلم به مردمان ناتوان

چنان‌چه انسان به کسی ظلم کند که از او ضعیف‌تر است، عقل، چنین ظلمی را از مرتبه اول زشت‌تر میداند. علی (ع) می‌فرماید: «ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ»[۸۷]؛ ستم کردن به کسی که ضعیف است، زشت‌ترین ظلم‌هاست. و می‌فرماید: «لَا تَبْسُطَنَ يَدَكَ عَلَى مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى دَفْعِهَا عَنْهُ»[۸۸]؛ دستت را بر کسی که توان دفع آن را ندارد، بلند نکن.

سوم: ظلم به کسانی که تسلیم‌اند

اگر انسان به کسی ظلم کند که مطیع اوست، چنین ظلمی از مراتب قبلی بدتر است. علی (ع) می‌فرماید: «ظُلْمُ الْمُسْتَسْلِمِ أَعْظَمُ الْجُرْمِ»[۸۹]؛ ستم به کسی که مطیع و منقاد است بزرگ‌ترین جرم است. کسانی که تحت تکفل انسان قرار دارند زیر دست انسان هستند، اگر انسان به این‌گونه افراد مثل همسر، فرزند، برادر کوچک‌تر و کارگر ظلم کند. بزرگ‌ترین ظلم‌ها را مرتکب شده است. برخی افراد به ملاحظاتی تسلیم انسان میشوند مثل بزرگ‌تری که به واسطه انصاف تسلیم کوچک‌تر باشد، مردی که تسلیم زن باشد و مواردی از این دست. تجاوز به حقوق چنین فردی از مواردی که تاکنون گفته شد زشت‌تر و قبیح‌تر می‌باشد. در روایت نیز چنین ظلمی بدترین ظلم‌ها شمرده شده است. «أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ ظَلَمَ مَنْ أَنْصَفَهُ»[۹۰]؛ ظالم‌ترین مردم کسی است که ستم کند به کسی که با او انصاف کرده است.

چهارم: ستم به گرامیان

مرتبه دیگر ستمکاری، ستم کردن به مردمان گرامی است. کسانی که به خاطر پرهیز و پروا، علم و دانش، سابقه در دین، پیشگامی در جهاد یا انتساب به خاندان رسول خدا (ص) و... در نظر مردم احترامی دارند. امیرالمؤمنین (ع)می‌فرماید: «مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْكِرَامِ»[۹۱]؛ یکی از فاحش‌ترین مصادیق ظلم، ظلم به مردمان محترم است.

پنجم: ظلم به مردمان بی‌یاور

بالاترین مرتبه ظلم، ظلم به کسی است که جز خدا یاوری نمی‌جوید. امام باقر (ع) می‌فرماید: پدرم به هنگام وفات مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرم به تو چیزی را وصیت می‌کنم که پدرم به هنگام وفات به من، و پدرش به هنگام وفات به او وصیت کرد: «يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»[۹۲]؛ پسرم بپرهیز از ستم بر کسی در برابر تو یاوری جز خدا نمی‌یابد. امام صادق (ع) می‌فرماید: «مَا مِنْ مَظْلِمَةٍ أَشَدَّ مِنْ مَظْلِمَةٍ لَايَجِدُ صَاحِبُهَا عَلَيْهَا عَوْناً إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»[۹۳]؛ شدیدتر از ظلمی که مظلومش در برابر آن جز خدا یاوری نیابد، هیچ ظلمی نیست. رسول خدا (ص) می‌فرماید: خداوند متعال می‌فرماید: «اشْتَدَّ غَضَبِي عَلَى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرِي»[۹۴]؛ من سخت غضبناکم از کسی که ستم می‌کند بر آنکه جز من یاوری نمی‌یابد.

انواع ظلم

ظلم را به اعتبارات مختلف می‌توان تقسیم کرد. ما در این نوشته به سه اعتبار ظلم را تقسیم می‌کنیم.

تقسیم ظلم به اعتبار نیروی عامل

به این اعتبار ظلم را به دو قسم تقسیم می‌کنند چون گاهی نیروی عامل ظلم از قوای درونی است که ظلم نفسانی را پدید می‌آورد و گاهی از جوارح بیرونی است که ظلم رفتاری را پدید می‌آورد.

  1. ظلم درونی: این قسم ظلم از کمبود و عدم بهره‌مندی صحیح از نیروی عقل پدید می‌آید. از مصداق‌های این قسم به چند نمونه اشاره می‌کنیم.
  2. ظلم در توحید ذاتی: کسی که نتواند با نیروی عقل خود خدا را بشناسد، چنان‌که اصلاً خدایی را نپرستد یا غیر خدا را به جای خدا یا در کنار خدا بپرستد، ظلم کرده است؛ چون مرتبه الوهیت جایگاه خداست و چنین کسی خدا را از آن مرتبه خارج کرده، غیر خدا را در آن مرتبه نهاده است و این هر دو مصداق ظلم است.
  3. ظلم در توحید افعالی: تنها مؤثر در هستی خداوند متعال است و جز او هیچ‌چیز و هیچ‌کس به طور مستقل هیچ تأثیری در هستی ندارد. اعتقاد به اینکه جز خدا کسی یا چیزی می‌تواند تأثیری داشته باشد ظلم است، چون غیر خدا را در مرتبه خدایی که جای او نیست قرار می‌دهد.
  4. ظلم در توحید عبادی: پرستش شایسته ذات اقدس خداست. عبادت جز برای خدا ظلم است چون غیر خدا را در مرتبه معبودی می‌نهد؛ بنابراین شرک با همه شاخه و شعبه‌های خود مصداق ظلم است چنان‌که کفر نیز ظلم محسوب می‌شود. به همین دلیل قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۹۵]. و می‌فرماید: ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۹۶].
  5. ظلم در ایمان: گرایش به خدا و رسول باید حقیقی و با عقد قلبی باشد. کسی که اظهار ایمان کند و قلبش از ایمان تهی است، ظلم کرده است، چون ایمان را در جای مناسب خود قرار نداده است. به همین دلیل قرآن کریم نفاق را ظلم نامیده، درباره منافقین می‌فرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۹۷].
  6. ظلم در گمان: گمان بد به اهل ایمان در شرایطی که جامعه مقهور فساد و ناراستی نیست ظلم است. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: در زمانی که صلاح و راستی بر جامعه حاکم است گمان بد به کسی که سابقه بدی ندارد و گناه آشکاری نکرده است، ظلم است[۹۸].
  7. ظلم در محبت: قلب مؤمن محل حکومت خداست. از رسول خدا (ص) روایت شده است: «أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[۹۹]؛ قلب مؤمن تخت پادشاهی خداست. به همین دلیل، انسان به طور فطری دل در گرو محبت خدا دارد و حق نیز همین است، چون ذات اقدس او جمیل مطلق است؛ بنابراین، کسی که دل به غیر او می‌سپارد هم جای خدا یعنی قلبش را به دیگری داده و هم با وجود زیبای مطلق به دیگران سرگرم شده است؛ پس از دو نظر ستم روا داشته است.
  8. ظلم بیرونی: ظلم بیرونی همان ظلمی است که با اعضا و جوارح بدن صورت می‌گیرد. هرگاه انسان گناهی جوارحی انجام دهد ستم کرده است، چون به جای طاعت عصیان نهاده است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۰۰]

تقسیم ظلم به اعتبار مظلوم

نخست: ظلم به خدا

دوم: ظلم به خود

سوم: ظلم به دیگران

تقسیم ظلم به اعتبار اثر

آثاری که از ستم به جا می‎ماند، با توجه به نوع و میزان ستم متفاوت است. تفاوت آثار ستم از زوایای مختلف قابل بررسی است. یکی از این زوایا که در روایات به آن توجه شده، موضع خداوند متعال در برابر ستمگر است. بدون شک انسان ستمکار با ستم کردن، دشمنی خدا را بر می‎انگیزد و خود را در مقابل پروردگارش قرار می‎دهد، ولی خداوند متعال در مقام کیفردهی با همه ستمکاران یک شیوه ندارد؛ چون ستمکار گاهی حق خدا و خویش را تضییع می‌کند و گاهی حق دیگران را. امام باقر (ع) با توجه به این تفاوت می‌‎فرماید: «الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَدَعُهُ اللَّهُ»؛

ظلم بر سه قسم است: قسمی که خدا می‌‎بخشد، قسمی که خدا نمی‌بخشد و قسمی که خدا دست برنمی‌دارد.

  1. شرک، ظلمی است که بخشیده نمی‌شود امام باقر (ع) در ادامه سخن پیشین می‌فرماید: «فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ»؛ ظلمی که خدا آن را نمی‌بخشد شرک است. قرآن کریم در دو آیه جداگانه می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ[۱۰۱]. بنابراین اگر مشرک بدون توبه از دنیا برود، قابل بخشش نیست[۱۰۲].
  2. امام باقر (ع) در ادامه سخن سابق می‌فرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ»؛ ظلمی که خدا آن را می‌بخشد ظلمی است که انسان در رابطه با خدا (انجام طاعات و ترک گناهان) به خویش روا می‌دارد. بنابراین، گناهانی که با حقوق مردمان در ارتباط نباشند امید بخشش بیشتری دارند؛ چون این دسته گناهان با اعمال نیک جبران می‌شوند. قرآن کریم می‌فرماید:﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ[۱۰۳]. علاوه بر این فرمود: ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ[۱۰۴].
  3. ظلمی که رها نمی‌شود: ستمی که انسان در حق دیگران روا می‎دارد، برای مظلوم حقی ایجاد می‌کند که خداوند متعال به اقتضای حکمت و رحمت، بدون رضایت صاحب حق از آن نمی‌گذرد و توبه ظالم را نمی‌پذیرد. امام باقر (ع) در ادامه سخن سابق می‌‎فرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَدَعُهُ فَالْمُدَايَنَةُ بَيْنَ الْعِبَادِ»[۱۰۵]؛ ظلمی که خداوند از آن دست برنمی‌دارد ظلمی است که در قضاوت بین مردم ثابت می‌شود. نکته جالب در این سخن شریف اینکه در این قسم از ظلم که به حقوق انسان‌ها مربوط می‌شود سلباً و ایجاباً سخن از مغفرت و بخشش نیست؛ گویی خداوند متعال بخشیدن و نبخشیدن حقوق دیگران را خارج از شئون خود شمرده و در مقام حاکم، شأن خود را پیگیری آن می‌داند و لذا امام باقر (ع) به جای "نمی‌بخشد"، می‌فرماید خداوند این‌گونه ظلم را رها نمی‌کند.

امام علی (ع) در تبیین میدان معنایی ظلم، آن را بر سه گونه می‌داند: بدان ظلم بر سه گونه‌ است: ستمی که بخشوده نشود؛ و ستمی که به این زودی رهایش نکنند؛ و سه دیگر، ستمی که آن را ببخشایند و دیگر به حساب نیاورند. اما ظلمی که بخشوده نشود، شرک به خداوند است که فرمود: "خداوند هرگز شرک به آستانش را نبخشد." و اما ظلمی که آمرزیده شود ستم بنده به خویش در پاره‌ای از لغزش‌هاست. و اما ظلمی که به این زودی‌ها رهایش نکنند، ظلم بندگان به یکدیگر است؛ و "قصاص" در مورد سوم شدید است و از قبیل زخم تیغ و ضرب تازیانه نیست، بلکه اینها در برابر آن بسیار کم و کوچک است[۱۰۶].[۱۰۷]

امام علی (ع) از شرک به خداوند، به‌عنوان گناهی نابخشودنی و بزرگ‌ترین ظلم به خویشتن یاد کرده‌ است[۱۰۸][۱۰۹]

ظلم غیر قابل بخشش از سوی خدا

شرک، ظلمی است که بخشیده نمی‌شود. امام باقر (ع) در ادامه سخن پیشین می‌فرماید: «فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ»؛ ظلمی که خدا آن را نمی‌بخشد شرک است. قرآن کریم در دو آیه جداگانه می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ[۱۱۰]. بنابراین اگر مشرک بدون توبه از دنیا برود، قابل بخشش نیست[۱۱۱].

ظلم مورد بخشش خداوند

امام باقر(ع) در ادامه سخن سابق می‌فرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ»؛ ظلمی که خدا آن را می‌بخشد ظلمی است که انسان در رابطه با خدا (انجام طاعات و ترک گناهان) به خویش روا می‌دارد. بنابراین، گناهانی که با حقوق مردمان در ارتباط نباشند امید بخشش بیشتری دارند؛ چون این دسته گناهان با اعمال نیک جبران می‌شوند. قرآن کریم می‌فرماید:﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ[۱۱۲]. علاوه بر این فرمود: ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ[۱۱۳][۱۱۴]

ظلم مورد بازخواست خدا

ظلم جوارحی

ظلم جوانحی

ظلم آگاهانه

ظلم ناآگاهانه

ظلم در پاداش

ظلم در جنگ

ظلم در قضاوت

ظلم در قیامت

ظلم در کیفر

ریشه‌های ظلم

شیوه‌های ظلم

بدترین ظلم‌ها و ظالم‌ها

راهکارها و ابزارهای ظلم

اصرار بر ظلم

موانع ظلم

اجتناب از ظلم

استعاذه از ظلم

استغفار از ظلم

توبه از ظلم

نفی ظلم (دفع و رفع ظلم)

نخست: عدم پذیرش ظلم (ظلم‌ناپذیری)

دوم: مبارزه با ظلم (ظلم‌ستیزی)

سوم: کمک به مظلوم و دفاع از او

اقرار به ظلم

تنزیه از ظلم

حکم ظلم

صبر بر ظلم

نجات از ظلم

سرانجام ظلم

امام (ع) برای آگاهی مردم و دور کردن آنها از انجام رذیلت ظلم به برخی از آثار ظلم در زندگی و عاقبت آن اشاره کرده‌اند. از جمله: یادکرد روزگار سختی که بر ظالم فرو خواهد آمد [۱۱۵]؛ کیفرداد خداوند بر ستمگران[۱۱۶]؛ ظلم به‌مثابه نافرمانی خداوند، گناه فرد است و ظالم مستحق کیفر خواهد شد[۱۱۷]؛ تباهی آخرت[۱۱۸]؛ ظلم به‌مثابه دشمنی با خداوند که باعث استحقاق کیفر الهی می‌شود[۱۱۹]؛ بدبختی در آخرت[۱۲۰]؛ ستم عامل تباهی و سرافکندگی فرد می‌شود[۱۲۱]؛ ستم عامل رنج و گرفتاری و از بین برنده نعمت و آسایش فرد خواهد شد[۱۲۲]؛ ظالم، خود نیز اسیر ستم می‌شود[۱۲۳]؛ کار ستمگر آشفته می‌شود[۱۲۴]. از این‌رو امام علی (ع) در آخرین وصیت‌های حیات خود و در بستر شهادت، ضمن سفارش‌هایی خطاب به فرزندانش می‌فرماید: شما را به تقوای الهی وصیت کنم و آن‌که... دشمن ظالم و یار مظلوم باشید[۱۲۵][۱۲۶].

آثار ظلم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.
  2. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ فیومی، مصباح المنیر، ص۳۸۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
  3. بغدادی، خزانة الادب، ج۴، ص۱۱۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
  4. زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸؛ جوهری صحاح اللغة، ج۵، ص۱۹۹۷.
  5. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
  6. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
  7. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۱۶۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۷.
  8. زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
  9. «هر دو باغستان میوه خویش را می‌آورد و از آن چیزی کم نمی‌نهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم» سوره کهف، آیه ۳۳.
  10. ابن‌فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.
  11. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص94، 95.
  12. «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴٣٧
  13. «و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد ؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  14. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  15. «ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
  16. «و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.
  17. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  18. «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  19. «جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد می‌ستانند و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
  20. «و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشم‌ها در آن خیره می‌گردد پس می‌افکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.
  21. «وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٢٤
  22. «شَرُّ اَلْأُمَرَاءِ مَنْ ظَلَمَ رَعِيَّتَهُ»؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵
  23. «أقطع شيى‏ء ظلم القضاة»؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳
  24. «من ظلم‏ رعيّته نصر أضداده»؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸
  25. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
  26. ر. ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
  27. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲-۳۵۳.
  28. حبیب الله طاهری، اخلاق اسلامی، ص۲۷۱.
  29. نهج البلاغه، ترجمه جعفر، شهیدی، کلمات قصار ۴۳۷، ص۴۴۰.
  30. احمد شلبی می‌نویسد: «دکتر ادموند بورک می‌گوید: «قانون اسلامی درباره همه یکسان است و فرقی بین شاه تاج‌دار و مستخدم فقیر نیست و این شیوه اسلامی، برای بشر تازگی دارد». احمد شلبی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه سید محمود اسداللهی، ص۲۵۲.
  31. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۳ - 354.
  32. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴؛ صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۷۴.
  33. «آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.
  34. ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۰.
  35. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۶۶.
  36. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۶۶.
  37. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۶۶.
  38. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ص۳۱۴.
  39. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج154-156.
  40. ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۱.
  41. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج154-156.
  42. «اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  43. آزادی، علی رضا، ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات
  44. «اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بی‌گمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمی‌دانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد» سوره طلاق، آیه ۱.
  45. «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  46. کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۶۴۳.
  47. آزادی، علی رضا، ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات
  48. حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۲۱.
  49. ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۲۴؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۶۳.
  50. محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۱۹۶.
  51. ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج۴، ص۳۴۰.
  52. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.
  53. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  54. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۸.
  55. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، ص۱۸۲.
  56. محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۱.
  57. حیاة الامام موسی بن جعفر، ج ۲ ص ۲۶۶، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۱
  58. مکاسب شیخ انصاری، باب «حرمة الولایة من قبل الجائر»، «المکاسب المحرّمه» امام خمینی، ج ۲ ص ۱۰۵
  59. «آنان شیعه نیستند، بلکه از همانانند!» وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۸. ر. ک: «باب تحریم معونة الظالمین»، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۲۷
  60. صحیفۀ سجّادیه، دعای ۴۸
  61. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۷۶.
  62. غررالحکم، ۲ / ۴۷۴
  63. «اِحْذَرْ مَنَازِلَ اَلْغَفْلَةِ وَ اَلْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ اَلْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ »؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵ و ۶۶۲
  64. غررالحکم، ۲ / ۷۴۲
  65. «إِنْ عَزَمَ عَلَى اَلتَّوْبَةِ سَوَّفَهَا وَ أَصَرَّ عَلَى اَلْحَوْبَةِ إِنْ عُوفِيَ ظَنَّ أَنْ قَدْ تَابَ إِنِ اُبْتُلِيَ ظَنَّ وَ اِرْتَابَ إِنْ مَرِضَ أَخْلَصَ وَ أَنَابَ إِنْ صَحَّ نَسِيَ وَ عَادَ وَ اِجْتَرَى عَلَى مَظَالِمِ اَلْعِبَادِ إِنْ أَمِنَ اُفْتُتِنَ لاَهِياً بِالْعَاجِلَةِ فَنَسِيَ اَلْآخِرَةَ وَ غَفَلَ عَنِ اَلْمَعَادِ»؛ غررالحکم، ۲ / ۸۵۲
  66. نک: نهج البلاغه، نامه ۶۰
  67. نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
  68. «يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
  69. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱- ۵۳۲.
  70. «پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  71. «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
  72. صدوق، خصال، ص۱۰۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۱۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۳۳، این حدیث را از امام صادق (ع) نقل کرده است.
  73. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.
  74. قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۷۴.
  75. متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۸۴.
  76. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.
  77. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۴.
  78. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۸۵، اسلامیه، ۱۱، ص۴۴۶.
  79. صدوق، خصال.
  80. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۳.
  81. شریف رضی، نهج‌البلاغه، با شرح محمد عبده، ۳/۷۶.
  82. صحیفه سجادیه، تحقیق سید محمدباقر موحد ابطحی، ص۱۸۷؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۳۸۹.
  83. احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۹؛ حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۶۷.
  84. ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۵۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۹.
  85. جلال‌الدین عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، الدر المنثور؛ ج۲، ص۲۵۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۷۲.
  86. حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۴۷؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۱۳.
  87. شریف رضی، خصائص الائمه، ص۱۱۷؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۷۹؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۷.
  88. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۲؛ آمدی، غررالحکم، ص۳۴۴.
  89. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳۴.
  90. آمدی، غرر الحکم، ص۴۵۵؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۶.
  91. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷۲.
  92. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.
  93. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.
  94. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)؛ ج۱۶، ص۵۱؛ صدوق، امالی، ص۴۰۵.
  95. «که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  96. «و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  97. «و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  98. شریف رضی، نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده؛ ۴ / ۲۷؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۲۷۸.
  99. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۹.
  100. «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  101. «بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
  102. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص105.
  103. «بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
  104. «و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.
  105. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۰.
  106. «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ، فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷٦
  107. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
  108. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
  109. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص100-107.
  110. «بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
  111. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص105.
  112. «بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
  113. «و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.
  114. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص106.
  115. غررالحکم، ۱ / ۱۴۷
  116. غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
  117. غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
  118. غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
  119. غررالحکم، ۲ / ۴۷۶و ۶۶۲
  120. «الظلم عنوان الشقاء في الآخرة»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶
  121. غررالحکم، ۲ / ۴۷۷ و ۶۲۰
  122. «بالظلم تزول النعم و تجلب النقم»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷
  123. غررالحکم، ۲ / ۶۱۳
  124. «من ركب محجّة الظّلم كرهت أيّامه»؛ غررالحکم، ۲ / ۶۱۵
  125. «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷
  126. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۲.