امانت در قرآن
واژهشناسی لغوی
- امانت ضد خیانت است[۲]. و از "ا ـ م ـ ن" به معنای آرامش، سکون و بر طرف شدن خوف و اضطراب[۳] گرفته شده و به معنای تأمین امنیت حقی از حقوق به وسیله عهد، وصیت و مانند آن[۴] یا به معنای حالتی است که انسان را به حفظ حقوق دیگران برانگیخته و او را از تضییع یا تصرف در آن باز میدارد[۵]. این واژه بر اعیان نیز اطلاق شده و به مالی که در نزد دیگری به امانت سپرده شود امانت[۶] و به شخص مورد اعتماد که امانت به او سپرده میشود "امین"[۷]گویند[۸].
- امانت دو قسم است[۹]:
- امانت مالکی و آن در موردی است که مالی با اذن مالک در اختیار غیر قرار گیرد و سبب آن یا عقدی است که امانت موضوع اصلی آن است؛ مانند ودیعه یا عقدی است که امانت در ضمن آن مطرح است؛ مانند اجاره، عاریه، مضاربه و مانند آن[۱۰][۱۱].
- امانت شرعی و آن مالی است که به اذن شارع در اختیار غیر مالک قرار میگیرد و او شرعاً مکلف به حفظ آن است؛ مانند اینکه باد لباس کسی را در خانه غیر مالکش بیندازد[۱۲].
- ودیعه نیز به معنای امانت است؛ لکن تفاوت آن با امانت در این است که امانت عام بوده و به مواردی که مالی با قصد یا بدون قصد در اختیار دیگری قرار میگیرد اطلاق میشود؛ اما ودیعه خاص است و تنها امانتهایی را که با قصد و انشا در اختیار کسی قرار داده شود شامل است[۱۳]، افزون بر این، ودیعه عقدی است که نیاز به ایجاب و قبول دارد و در متعاقدین شرایط عامه تکلیف شرط است[۱۴]، برخلاف امانت که در همه موارد آن این امور لازم نیست.
امانت در قرآن
- این موضوع در قرآن با واژههای مختلفی آمده است؛ مانند:
- "امانت" که ۶ بار استعمال شده ﴿وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴾ [۱۵].
- "امین" که ۱۲ بار بهکار رفته ﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنَاْ لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ ﴾ [۱۶]
- "حَفیظ" یک بار ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﴾ [۱۷]،
- "حافظون" دو بار ﴿أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴾ [۱۸]؛ ﴿فَلَمَّا رَجَعُوا إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴾[۱۹]،
- "حافِظات للغَیب" یک بار ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَالَّلاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾[۲۰]
- و افعال "امن" و مشتقات آن ۶ بار ﴿وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴾ [۲۱]؛ ﴿قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴾[۲۲]؛ ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴾[۲۳] بهکار رفته است[۲۴].
اهمیت و جایگاه امانت
- امانتداری از ویژگیهای اخلاقی و صفات پسندیده و در میان همه اقوام و ملتها از اهمیت ویژهای برخوردار است و عموم انسانها با هر عقیده و مذهبی امانتداری را ارج نهاده و شخص امانتدار را میستایند. در شریعت اسلام نیز امانت از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است و قرآن کریم در آیات متعدد مسلمانان را به توجه و حفظ امانت دیگران سفارش کرده است؛ از جمله در آیه ۵۸ سوره نساء خداوند با تأکید به همگان فرمان میدهد که امانتها را به اهل آن باز گردانند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ﴾[۲۵].
- اهل امانت اختصاص به مؤمن ندارد، بلکه فاسق را نیز دربرمیگیرد، چنانکه پیامبر فرمود: امانت را به صاحبش بازگردانید، هرچند فاسق باشد[۲۶]. امام صادق(ع) نیز فرمود: اگر قاتل امام علی(ع) امانتی به من بسپارد آن را به وی باز خواهم گرداند[۲۷]. و نیز امام سجاد(ع) فرمود: اگر قاتل پدرم حسین بن علی(ع) شمشیری که با آن پدرم را به شهادت رسانده در نزد امانت گذارد به او بازخواهم گرداند[۲۸].
- در شأن نزول آیه فوق نیز نقل شده که پیامبر اکرم(ص) پس از فتح مکه کلید کعبه را که از عثمان بن طلحه کافر به امانت ستانده بود به وی بازگرداند[۲۹].
- قرآن در آیاتی دیگر از فرشته وحی به عنوان فرشتهای امانتدار یاد میکند: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ ﴾[۳۰]. و در آیات متعدد دیگری نیز قرآن از انبیای الهی، به عنوان فرستادگانی امین یاد کرده است: ﴿إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴾[۳۱] که این امر حکایت از اهمیت امانت در نزد خداوند و رسولان او و نیز ملتهای گذشته دارد؛ همچنین قرآن یکی از ویژگیهای مؤمنان راستین را امانتداری آنان دانسته است: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴾[۳۲] و در آیهای دیگر امانتداری را مصداق تقوا و وفا به عهد برمیشمارد: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴾[۳۳].
- در روایات اسلامی نیز بر نقش و اهمیت امانت تأکید فراوانی شده است؛ در روایتی امانت عامل استواری و نظام امت[۳۴] و در حدیثی دیگر ### 313### در امانت با بیدینی یکسان شمرده شده است[۳۵] در موردی دیگر امام صادق(ع) معیار شخصیت و ایمان فرد را امانتداری او دانسته است؛ نه فراوانی رکوع و سجود وی[۳۶][۳۷].
انواع امانت
امانتهای الهی
- قرآن در آیات متعدد از امانتهایی که خداوند در اختیار بشر نهاده سخن به میان آورده است. خداوند در آیه ۷۲ سوره احزاب میفرماید: ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم؛ ولی آنها از پذیرش آن امتناع کردند؛ ولی انسان آن را بر دوش کشید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا ﴾[۳۹].
- مراد از امانت خدا در این آیه به نظر برخی ولایت الهی، دین حق، واجبات و محرمات خدا، اطاعت از خدا، نماز و روزه [۴۰] است. برخی نیز مقصود از آن را عقل یا جمله «ْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» دانسته و عدهای گفتهاند: مراد اعضای بدن انسان است که خداوند به عنوان امانت در اختیار انسان نهاده است و انسان باید آنها را در راهی که خدا دستور داده بهکار گیرد[۴۱].
- در روایات اهل بیت(ع) امانت در آیه فوق بیشتر به ولایت، ولایت امیرمؤمنان(ع)، ولایت تمامیائمه(ع) و امامت [۴۲]تفسیر شده است[۴۳].
- در مورد عرضه امانت بر آسمانها و زمین و علت امتناع آنها و پذیرش انسان نیز اقوال گوناگونی در میان مفسران مطرح است. برخی گفتهاند: مقصود عرضه امانت بر اهل آسمان و زمین است، زیرا آسمان و زمین جماد بوده و جماد تکلیفی ندارد[۴۴]. برخی در تأیید این نظریه گفتهاند: خودداری آسمان و زمین از حمل امانت به معنای عدم وجود استعداد پذیرش امانت در آسمان و زمین بوده است[۴۵]. عدهای دیگر برآناند که امانت بر خود آسمان و زمین عرضه گردیده و جهت امتناع ضعف و ناتوانی آسمان و زمین و کوچک شمردن خود از پذیرش آن بوده است؛ اما انسان آن را پذیرفت؛ ولی حق این امانت را ادا نکرد، به همین جهت خداوند وی را ظالم و جاهل شمرد: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا ﴾[۴۶][۴۷]. قول دیگر این است که "عقل" در تقدیر باشد، بر این اساس معنای آیه این خواهد بود که اگر آسمان و زمین عاقل بودند به جهت عظمت امانتهای الهی و ترس از کوتاهی در انجام آن از پذیرش این امانتها امتناع میکردند؛ ولی انسان با ظلم به خویشتن و جهل از واقعیت امر ترسی به خود راه نداد و این امانت را پذیرفت[۴۸].
- قرآن در آیاتی دیگر فرشته وحی را در آوردن قرآن به امانتداری متصف کرده است: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ ﴾[۴۹] یا پیامبران خود را به عنوان فرستادهای امین به مردم معرفی کردهاند: ﴿إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴾[۵۰]از این آیات به دست میآید که قرآن و کتب آسمانی و شرایع الهی از دیگر امانتهای خداوند است که برای ابلاغ آن به مردم به جبرئیل و انبیای الهی سپرده شده است[۵۱].
- در آیه ۲۷ سوره انفال نیز قرآن مسلمانان را از خیانت به خدا برحذر داشته است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ ﴾[۵۲]با توجه به شأن نزول آیه که مورد افشای اسرار از سوی ابولبابه است[۵۳]اسرار مسلمانان میتواند مصداق بارز امانت خدا در این آیه باشد. برخی نیز مقصود از خیانت در امانت خدا را ترک واجبات دانسته[۵۴] و بعضی دیگر گفتهاند: مراد غنایم جنگی است که در دست مسلمانان بوده یا مقصود همه تکالیف الهی است[۵۵][۵۶].
- اموالی که در اختیار انسان قرار دارد از دیگر امانتهای الهی است، بر همین اساس قرآن از این اموال به مال خدا یاد کرده و به مسلمانان توصیه کرده که با آن، به بردگان در راه آزادی خویش کمک کنند: ﴿وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ ﴾[۵۷] و در آیهای دیگر همه انسانها را جانشینان خدا در این اموال دانسته و به آنان سفارش میکند که از این اموال در راه او انفاق کنند: ﴿وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ﴾[۵۸]، ازاینرو انسان باید این اموال را در راهی صرف کند که صاحب اصلی آن اجازه داده است، چنانکه امام زین العابدین(ع) فرمود: وقتی مال از آن خداست آن را جز در راه خدا مصرف نکن[۵۹][۶۰].
امانتهای مردم
- بخش دیگر امانتهایی است که انسانها به یکدیگر میسپارند: ﴿فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا ﴾ [۶۱] و امانتگذار در این قسم گاه پیامبر(ص)، امام(ع) و حاکم اسلامی و گاه مردم عادیاند. در آیه ۲۷ سوره انفال قرآن مسلمانان را از خیانت به پیامبر(ص) و امانتهای خود برحذر داشته است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾[۶۲]. که به نظر مفسران مقصود از امانتهای پیامبر(ص)، اسرار آن حضرت است که در نزد مسلمانان قرار داشت[۶۳]. برخی نیز مراد از آن را سنت پیامبر(ص) و... یا اوامر و نواهی آن حضرت[۶۴] دانستهاند.
- به نظر برخی مراد از امانت پیامبر(ص) غنایم جنگی است که آن حضرت در دست مسلمانان قرار داده که قرآن به مسلمانان فرمان میدهد که قبل از قسمت در آن خیانت نکنن[۶۵] و مقصود از امانت مردم: ﴿أَمَانَاتِكُمْ﴾ اموال و اسراری است که افراد در نزد یکدیگر به امانت میگذارند[۶۶]. برخی نیز گفتهاند: مراد از امانت مردم در این آیه اعمال و عباداتی است که خدا و رسول در اختیار مردم گذاشتهاند که در حقیقت همان امانتهای خداست[۶۷].
- در آیه ۷۵ سوره آلعمران نیز از اموال و پول فراوان یا اندک به عنوان امانت مردم یاد شده و اهل کتاب در نگهداری این امانتها به دو دسته امین و غیر امین تقسیم شدهاند: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴾[۶۸] مقصود از این دو گروه به نظر برخی، یهودیان هستند که برخی از آنان امانتدار و گروهی دیگر خائن به امانات بودند[۶۹]؛ اما قول دیگر این است که مراد از امانتداران مسیحیان و مقصود از غیر امانتداران یهودیان هستند که خیانت در امانت غیر همکیشان خود را جایز شمرده و این عمل را به خداوند نسبت میدادند[۷۰] قول دیگر این است که امانتداران یهودیانی هستند که اسلام آوردهاند و خیانتکاران کسانی هستند که به شریعت خود مانده و طبق عقیده خود نسبت به امانت غیر یهود احساس مسئولیتی ندارند[۷۱][۷۲].
- امانت مردم گاه میتواند یک انسان باشد، چنانکه برادران یوسف از آن جهت که پدرشان آنان را امین بر یوسف نمیدانست وی را سرزنش کردند: ﴿قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ﴾[۷۳] و با معرفی خود به وصف امانتداری خواستار به همراه بردن یوسف شدند: ﴿أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴾[۷۴]؛ ولی پس از به همراه بردن یوسف به عهد خود در حفظ او وفا نکردند، ازاینرو وقتی آنان برای بار دیگر بنیامین را برای همراهی خود از پدر طلب کردند آن حضرت آنان را به سبب خیانت پیشین امین بر وی ندانست: ﴿قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ ﴾[۷۵] و از آنان وثیقهای اطمینان آور خواست و پس از گرفتن وثیقه، بنیامین را به آنان سپرد.
- گاه نیز امانت انسانها، مسئولیتها و مقامهای دنیوی است، بر همین اساس دختران شعیب به پدر پیشنهاد کردند که برای برعهده گرفتن چوپانی و دیگر کارهای آنان موسی را به اجیری بگیرد، زیرا او مسئولیتپذیر و امانتدار است: ﴿قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الأَمِينُ ﴾[۷۶] حضرت یوسف(ع) نیز بدان جهت که خود را در احراز مسئولیتها امانتدار میدانست به عزیز مصر پیشنهاد کرد که مسئولیت خزانهداری وی را بر عهده گیرد: ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﴾[۷۷] و نیز آنگاه که سلیمان اراده کرد مأموریت آوردن تخت بلقیس را به یکی از مأموران خود بسپارد یکی از جنیان با این استدلال که فردی قوی و امانتدار است برای پذیرش این مسئولیت پیشگام گردید: ﴿وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴾[۷۸]؛ همچنین از دیگر امانتهای بشری حفظ اسرار خانوادگی است که زن و شوهر باید به آن ملتزم باشند، از اینرو قرآن یکی از اوصاف زنان شایسته و مؤمن را رازداری آنان برشمرده است: ﴿فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ﴾[۷۹][۸۰].
احکام امانت
- وجوب حفظ و بازگرداندن امانت: [۸۱]: قرآن در آیه ۵۸ سوره نساء انسانها را به ردّ امانت به صاحبانشان فرمان داده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ﴾[۸۲] و در آیهای دیگر میگوید: اگر برخی از شما چیزی را به امانت نزد شما سپرد امانت گیرنده باید آن را به صاحبش باز گرداند: ﴿وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴾ [۸۳] آیات فوق افزون بر دلالت بر وجوب ردّ امانت، بر حفظ و عدم وارد کردن نقص و عیبی به آن[۸۴] از باب مقدمه واجب نیز دلالت دارد، زیرا تا امانت حفظ نشود بازگرداندن آن ممکن نیست[۸۵]؛ همچنین آیات فوق عام بوده و همه امانتها اعم از مادی و معنوی و تمام افراد اعم از مسلمان یا کافر و نیکوکار یا فاسق را شامل است و روایات اسلامی نیز بر ادای امانت به صاحب آن هرچند فاسق یا قاتل اهل بیت(ع) باشد، تأکید کرده است[۸۶][۸۷].
- حرمت خیانت در امانت: [۸۸]خیانت در امانت دیگران به هر صورتی حرام است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾[۸۹] جمله ﴿وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ﴾ عطف به جملات پیشین بوده و مقصود ﴿وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ﴾ است؛ یعنی در امانتهای خدا و رسول و نیز امانتهای خودتان خیانت نورزید[۹۰] قول دیگر این است که "لا" در تقدیر نبوده و این جمله جواب جمله ﴿لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ﴾ است و معنای آیه چنین میشود که به امانتهای خدا و رسول او خیانت نورزید که در این صورت در امانتهای خودتان خیانت ورزیدهاید[۹۱]، زیرا امانت خدا و رسول که همان اسرار پیامبر باشد امانت مسلمانان نیز شمرده میشود. قرآن در آیه ۷۵ سوره آلعمران نیز خیانت گروهی از اهل کتاب "یهود" در امانتهای غیر همکیشان خود را طرح و آنان را بدین جهت نکوهش کرده است: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴾[۹۲] از مذمت یهود از سوی خدا به سبب این عمل آنان برمیآید که خیانت در امانت از دیدگاه شرایع الهی عملی ناروا و ناپسند است[۹۳].
- عدم ضمان امین: [۹۴] اگر امانت بدون تفریط و تعدی تلف یا نقصی بر آن وارد شود امانت گیرنده ضامن نیست: ﴿مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ ﴾[۹۵][۹۶]؛ اما در صورت تعدی یا کوتاهی، شخص ضامن است[۹۷]. برخی با استناد به آیه فوق گفتهاند: ضامن نبودن امین تنها در امانتهایی است که امانتگیرنده نسبت به صاحب امانت محسن و نیکوکار شمرده میشود؛ اما در امانتهایی که وی به نفع خودش در امانت تصرف میکند، مانند عاریه یا اجاره، شخص محسن شمرده نشده و ضامن خواهد بود[۹۸][۹۹].
- تقاص از امانت: [۱۰۰] بدهکاری که از دادن حق دیگری امتناع میورزد و مالی در نزد صاحب حق به امانت گذارده آیا صاحب حق میتواند حق خویش را از امانت تقاص کند یا نه؟ برخی از فقیهان با استناد به آیه ۱۲۶ سوره نحل که مقابله به مثل را جایز شمرده: ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرِينَ ﴾[۱۰۱] این عمل را جایز شمردهاند[۱۰۲]اما بسیاری از فقیهان امامیه[۱۰۳] و اهل سنت[۱۰۴] آن را ممنوع میدانند. در روایات پرشماری از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این عمل خیانت در امانت شمرده شده و مسلمانان از ارتکاب آن منع گردیدهاند[۱۰۵][۱۰۶].
آثار و ثمرات امانتداری
- اعتماد دیگران: [۱۰۷] امانتداری عامل جلب اعتماد دیگران و سپردن کارها و مسئولیتها به شخص امین است، بر همین اساس دختران شعیب یکی از علل گزینش موسی برای عهدهداری کارهای آنان را امانتداری او برشمردند: ﴿قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الأَمِينُ ﴾[۱۰۸] حضرت یوسف(ع) نیز هنگام پذیرش مسئولیت خزانهداری عزیز مصر امانتداری خویش را مطرح کرد و بدین جهت خود را شایسته پذیرش این مسئولیت دانست: ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﴾ [۱۰۹]، چنانکه مأمور آوردن تخت بلقیس نیز امانتداری خود را دلیل بر شایستگی خود برای انجام این مسئولیت برشمرد: ﴿قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴾[۱۱۰] از این آیه فهمیده میشود که امانتداری از ملاکهای سپردن مسئولیتها در نزد سلیمان بوده است[۱۱۱].
- محبت الهی: [۱۱۲] قرآن در آیات ۷۵ سوره آلعمران از امانتداری برخی از اهل کتاب یاد کرده سپس آن دسته از کسانی را که امانتدار بوده و به عهد خود وفا میکنند جزو پرهیزکاران و محبوب خداوند برشمرده است: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴾[۱۱۳][۱۱۴].
- فلاح و رستگاری: [۱۱۵] مؤمنان امانتدار و پایبند به عهد خود با دیگران رستگارند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴾[۱۱۶][۱۱۷].
- پاداش دنیوی و اخروی: [۱۱۸] امانتداران هم در دنیا و هم در آخرت از پاداش الهی برخوردارند. از جمله پاداشهای دنیوی میتواند همان اعتماد دیگران و سپردن امور به دست آنان باشد، چنانکه قرآن از امانتداری یوسف و سپردن امور به آن حضرت و بهرهمندی وی از نعمتهای دنیوی سخن به میان آورده و در ادامه آن را پاداش نیکوکاران دانسته است: ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﴾ [۱۱۹] سپس قرآن پاداش اخروی این افراد را وراثت بهشت و جاویدان بودن در آن دانسته است که بسیار بهتر و بالاتر از پاداش دنیوی است: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾[۱۲۰][۱۲۱].
تنظیم آیات امانت به ترتیب مصحفیشان
- ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾[۱۲۲].
- ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[۱۲۳][۱۲۴]
امانت در تفاسیر
شیخ طوسی در تبیان فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾، فرموده: بنا بر آنکه این اشیاء جماد هستند و تکلیف بر آنها صحیح نیست، در باب آن اقوالی گفته شده: یکی آنکه مراد، ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾ و اهل الجبال است، و دیگر آنکه در معنا، عظمتِ شأن امانت و بزرگیِ حقّ آن را میرساند و اینکه در بزرگی منزلت اگر بر کوهها، آسمانها و زمین، با عظمتی که آنها دارند، عرضه میشد و امر آن، به آنها تعلیم میشد، البتّه از پذیرفتن آن خوف داشتند. و فی قوله: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾، فرموده: یعنی انسان به واسطه ارتکاب گناهان نسبت به خود، بسیار ستمکار و بسیار جاهل است به جایگاه امانت و کیفری که با ارتکاب گناهان استحقاق آن را مییابد. ابنعباس گفته است: معنای امانت، طاعت برای خدای متعال است و آن را امانت گفتهاند، چون طاعت قابل سپردن به بنده است در حالی که او در قبول یا در ردّ بر آن مختار است[۱۲۵]. و فی قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...﴾، فرموده: در معنای آن سه قول بیان شده: قول اول که از ابن عباس و دیگران نقل شده و بر آن از ابی جعفر، امام باقر(ع)، و ابی عبدالله، امام صادق(ع)، نیز روایت آمده، این است که هر چیزی که سپرده میشود، رد نمودن آن (به صاحبش) لازم است. قول دوم که از زید بن مسلم و دیگران نقل شده، آن است که مراد از امانت، وُلَاةَ الْأَمْرِ هستند و این قول از ابی جعفر و ابی عبدالله(ع) نیز روایت شده و فرمودند: خدای متعال به هر یک از ائمه(ع) امر فرمود که امر را به امام بعد از خود تسلیم کنند، و بدین ترتیب، این وجه داخل در قول اول میشود؛ زیرا آن (امر امامت) از جمله چیزهایی است که خدای تعالی آن را به امانت داده است، و به همین جهت ابوجعفر، امام صادق(ع) فرمود: «إن اداء الصلوة و الزكاة و الصّوم و الحج من الأمانة، و يكون الأمر للآمر باداء الأمانة من الغنائم و الصدقات و غير ذلك مما يتعلق به حق الرعية»، و قول سوم سخنی است که ابن جریح در شأن نزول آیه گفته است: آیه درباره عثمان بن طلحه نازل شده و او کلیددار خانه کعبه بود که چون مکه فتح گردید، خدای متعال به پیامبرش امر فرمود که کلیدهای خانه کعبه را به او باز گرداند[۱۲۶].
طبرسی در مجمع البیان فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾، فرموده: در معنای امانت اختلاف نمودند، پس بعضی گفتهاند که امانت آن چیزهایی است که خدای متعال به طاعت آن امر فرموده و از معصیت آن نهی نموده، و گفتهاند: امانت، همان احکام و واجباتی است که خدای متعال آن را بر بندگانش واجب نموده است، و این قول هم از ابن عباس و دیگران نقل شده که گفتهاند: آن، امانت مردم و وفای به عقود است[۱۲۷]. و زمخشری در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ فرموده: مراد از امانت، طاعت است؛ زیرا آن (طاعت) لازمه وجود است؛ همانگونه که امانت لازمه ادا است، پس امر آن را بزرگ و شأن آن را عظیم نمود، و در آن دو وجه است: یکی اینکه این اجرام عظیم، آسمانها، زمین و کوهها، اطاعت امر خدای عزّ و علا کردهاند و همانند آنها، جمادات و اشکال مختلف، اطاعت او را کردهاند، اما انسان آنچنان که حال اوست که صحت بر طاعات داشته و سزاوار طاعات اوامر و نواهی او باشد؛ زیرا او حیوانی عاقل و صالح برای تکلیف است، اما او اینچنین نبوده است. دوم آنکه آنچه را به انسان تکلیف نموده، عظمت آن و سنگینیاش، چون بر بزرگترین مخلوق از اجرام که خدا آن را خلق کرده، رسید، آنها با وجود قوّت و شدّتی که داشتند، از حمل آن اعراض کردند و از آن سر باز زدند و ترسیدند، و انسان با وجود ضعف قدرت و سستی نیرو، آن را پذیرفت و بر خود حمل کرد[۱۲۸].
همچنین فی قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾، خطاب آن عام است برای هر کس و در هر امانتی، و گفتهاند: آن در مورد عثمان بن طلحة بن عبدالدار که کلید دار خانه کعبه بود، نازل شد، و گفتهاند: خطاب آن برای حاکمان است به ادای امانات و حکم به عدل[۱۲۹]. شُبّر در تفسیرش فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾، در معنای امانت فرموده: آن طاعتی است که رستگار شدن بستگی به آن دارد، پس ادای آن واجب است؛ همچنانکه ادای امانت واجب است، و قوله: ﴿عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا﴾، آن، به جهت عظمت امانت است، به گونهای که اگر به این استخوانها عرضه میشد و برای آنها شعور و آگاهی بود، از پذیرفتن آن خودداری میکردند، و قوله: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا﴾؛ یعنی نسبت به خود بسیار ستمکار است؛ چون آن را ادا ننموده، و قوله: ﴿جَهُولًا﴾؛ یعنی نادان بود به عظمت شأن آن امانت، و یا این که مراد از امانت آنچه است که نسبت به طاعت طبیعی و اختیاری عمومیت دارد[۱۳۰].
همینطور فی قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...﴾، گفته: برای هر مکلف و هر نوع امانت عمومیت دارد و از ائمه معصومین(ع) روایت است که به هر یک از ائمه امر شد که “امر” را به امام بعد از خود تسلیم نماید، و قوله: ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾؛ یعنی: به انصاف و مساوات حکومت کنید، و قوله: ﴿كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾؛ یعنی سمیع به گفتارهای شما، بصیر به کارهایتان[۱۳۱]. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ...﴾، فرموده: مراد از امانت، ولایت الهی است، و مراد از عرضه آن به این اشیاء (زمین، آسمان و کوهها) اعتبار و اهمیت امانت است در مقایسه با این اشیا، و مراد از حمل آن امانت و سرباز زدن از پذیرشش، وجود استعداد آن امانت و نیز صلاحیت تلبّس به آن امانت و عدم صلاحیت تلبّس به آن است، و این، معنای قابل قبولی است؛ زیرا منطبق بر آیه است که آسمانها، زمین و کوهها بنابر آنچه از عظمت، شدت و قوت که در آنهاست، معذلک فاقد آن استعدادیاند که امانت الهی در آن حاصل گردد، و مراد از سرباز زدن آنها از حمل آن امانت و خوف و بیمداشتن از آن، همین است و امانت مذکور در آیه که همان ولایت الهیه و کمال صفت عبودیت است، به واسطه علم به خدای متعال و عمل صالح که همان عدل است، حاصل گردد و توصیف به این دو صفت، علم و عدل، موضوعی در برابر جهل و ظلم هست: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾. پس انسان در حدّ خودش و بر حسب طبیعتش، ظلوم و جهول بوده و این، مصحّحِ حمل امانت الهیه بر او گردیده است[۱۳۲].
همچنین فی قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ...﴾، فرموده: مراد از امانات، عمومیت امانت است؛ اعم از امانت مالی و غیر آن از معنویات، مانند: علوم و معارف حقهای که حق آن این است که حاملان آن، آنها را به اهلش از مردم برسانند، و آنچه به معنای ادای امانات و عدالت در حکم است، بنا بر آنچه سیاق آیه بدان قضاوت دارد، و از ظاهر لفظ امانت و حکم عدول نمیشود، و متبادر در مرحله تشریع از مضمون آیه، وجوب رد امانت مالی به صاحب آن، عدل قاضی و عدالت آن کسی است که در مورد قضاوت شرعی حکم میکند[۱۳۳]. در تفسیر نمونه فی قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ...﴾، ضمن بیان اقوال مفسرین در مقصود از امانت، و بعد از تحلیلی که از استعداد فوقالعاده انسان، در پاسخی جامع آورده: امانت الهی، همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود آمیخته با اراده و اختیار، رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.
بعد با تعبیر دیگر از این امانت یاد کرده و فرموده: امانت الهی همان تعهد و قبول مسئولیت است. در خصوص روایات در این باب آورده: اما اینکه در روایات متعددی که از طرق اهل بیت(ع) رسیده، این امانت الهی به قبول ولایت امیرمؤمنان، علی(ع) و فرزندش تفسیر شده، به خاطر آن است که ولایت پیامبران و امامان، شعاعی نیرومند از آن ولایت کلیه الهیه است و رسیدن به مقام عبودیت و طی طریق تکامل جز با قبول ولایت اولیاء الله امکانپذیر نیست[۱۳۴].
همچنین در تفسیر قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾، فرموده: این دو قانون مهم اسلامی: حفظ امانت و عدالت در حکومت، زیربنای یک جامعه سالم انسانی است و هیچ جامعهای، خواه مادی یا الهی، بدون اجرای این دو اصل سامان نمییابد. اصل اول میگوید: اموال، ثروتها، پستها، مسئولیتهای سرمایههای انسانی، فرهنگها و میراثهای تاریخی همه امانتهای الهی است که به دست افراد مختلف در اجتماع سپرده میشود، و همه موظفند که در حفظ این امانات و تسلیمکردن آن به صاحبان اصلی آن بکوشند، و به هیچوجه در این امانتها خیانت نشود. از طرفی، همیشه در اجتماعات، برخوردها، تضادها و اصطکاک منافع وجود دارد که باید با حکومت عادلانه حل و فصل شود تا هرگونه تبعیض و امتیاز نابجا و ظلم و ستم از جامعه برچیده شود. همانطور که در بالا گفته شد، امانت منحصر به اموالی که مردم به یکدیگر میسپارند، نیست، بلکه دانشمندان نیز در جامعه امانتدارانی هستند که موظفند حقایق را کتمان نکنند، حتی فرزندان انسان، امانتهای الهی هستند که اگر در تعلیم و تربیت آنان کوتاهی شود، خیانت در امانت شده، و از آن بالاتر، وجود و هستی خود انسان و تمام نیروهایی که خدا به او داده است، امانت پروردگارند که انسان موظف است در حفظ آنها بکوشد؛ در حفظ سلامت جسم، سلامت روح، نیروی سرشار جوانی و فکر و اندیشه کوتاهی نکند، و لذا نمیتواند دست به انتحار و یا ضرر به خویشتن بزند، حتی از بعضی از احادیث اسلامی استفاده میشود که علوم، اسرار و ودایع امامت که هر امامی باید به امام بعد بسپارد، در آیه فوق داخل است. قابل توجه این که در آیه فوق، “مسأله ادای امانت” بر “عدالت” مقدّم داشته شده. این موضوع شاید به خاطر آن است که مسأله عدالت در داوری، همیشه در برابر خیانت لازم میشود؛ زیرا اصل و اساس این است که همه مردم امین باشند، ولی اگر فرد یا افرادی از این اصل منحرف شدند، نوبت به عدالت میرسد که آنها را به وظیفه خود آشنا سازند[۱۳۵].
جویباری در تفسیر بصائر قوله تعالی: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾ را با استناد به آیه ۵۷ سوره مؤمن: ﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۳۶]، و آیات ۲۷، ۲۸ سوره نازعات: ﴿أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا * رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا﴾[۱۳۷]، تفسیر فرموده: ما امامت و خلافت کبری و ولایت الهیه را که دین حق به وسیله آن از لحاظ علم و عمل به کمال میرسد، بر آسمانها، زمین و کوهها با آن بزرگی جرم، عظمت نقل و شدتشان، عرضه نمودیم.
همینطور قوله: ﴿فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾ را با استناد به آیات ۲ تا ۵ سوره شوری: ﴿كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ... * تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ﴾[۱۳۸]، و ۲۱ سوره حشر: ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ﴾[۱۳۹]، و ۳۱ سوره رعد: ﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ﴾[۱۴۰]، به زبان عربی تفسیر نموده که ترجمه آن چنین است: پس به واسطه فقدان استعداد حمل و عدم صلاحیت و لیاقت برای آن، از حمل آن امانت خودداری نمودند و از آن ترسیدند. پس خودداری آنها از حمل آن امانت، به سبب عدم مقتضی در آنها بود نه به جهت سرپیچیشان؛ پس خودداری آنها، از لحاظ تکوین و به سبب عدم استعداد برای حمل امانت بود؛ پس قضیه سالبه منتفی به انتفای موضوع خود است. (به عبارتی) اعلان این مطلب است که: انسان آمادگی و استعداد حمل امانت را دارد که آن، کمال دین حق و به کمالرسیدن اجتماع بشری و سعادت در دو دنیاست، و هر چه ماسوای او باشد، در وسعت او نخواهد بود. از این مطلب چنین بر میآید که کرامت و شرف این انسان، او را لایق چنین امانتی نموده است، مانند شرافت وجود بر عدم؛ به اینکه ما سوای او نسبت به این امر، مانند اعداماند، و انسان همچون وجود، لایق آن است؛ همانطور که انسان کلی، نسبت به غیرش امین است. این امانت یکی از دو چیز ثقیل است که پیامبر خدا(ص) آنها را بر ما گذاشت که (اینک ما) ناگریز به حفظ و ادای حق آن و رد نمودنش به اهلش هستیم، و فی قوله تعالی: ﴿وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ﴾ هم فرموده: و حمل این امانت، با آن سنگینی و عظمت، توسط انسان، با وجود کوچکی جثه و ضعف جسمیاش، به واسطه استعداد و صلاحیت او برای حمل این امانت است و اینکه او حق امانت را به وجه آن ادا مینماید، و لکن او خیانت کرد، و آن را از صاحبش غصب نمود و آن را به کسی که استحقاق آن را داشت و لایقش بود، رد نکرد: ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾، ﴿ظَلُومًا﴾، بر صاحب امانت به غضب، و بر نفس خودش به عذاب، و بر جامعه بشری به سد شدن در به کمالرسیدن دینی آنان و به سعادت دو دنیا نایلشدن ایشان، ﴿جَهُولًا﴾ به مکان موقعیت امانت، پس حمل کرده آن را در حالیکه لایقش نبود. بنابراین وصف به ظلم و جهل، لایق کسی است که به امانت خیانت کرد و در حق آن کوتاهی نمود، نه کسی که آن را بر خود حمل نمود و امانتداری کرد و حق آن را ادا نمود[۱۴۱][۱۴۲]
امانت در تفاسیر روایی
سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان، ابنجمعه عروسی در تفسیر نورالثقلین و رستگار جویباری در تفسیر بصائر فی قوله تعالی: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾، روایاتی را از عیون الأخبار الرضا، معانی الاخبار، اصول کافی، الاحتجاج طبرسی، عوالی اللئالی، تهذیب الاحکام، بصائر الدرجات و تفسیر علی ابن ابراهیم ذکر نمودهاند که ما در اینجا تنها به نقل عین کلام معصوم(ع) و ترجمه فارسی آن میپردازیم:
- فی عیون الأخبار الرضا با اسنادش تا حسین بن خالد، و او این چنین گوید: از ابی الحسن، علی بن موسی الرضا(ع)، فی قوله عزو جل: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا...﴾، سؤال نمودم، پس آن حضرت فرمود: «الْأَمَانَةُ الْوَلَايَةُ مَنِ ادَّعَاهَا بِغَيْرِ حَقٍّ كَفَرَ»[۱۴۳].
- در کتاب معانیالاخبار با اسنادش تا مفضل بن عمر، و او گوید که ابی عبدالله، امام صادق(ع)، فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَيْ عَامٍ فَجَعَلَ أَعْلَاهَا وَ أَشْرَفَهَا أَرْوَاحَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ صفَعَرَضَهَا عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَغَشِيَهَا نُورُهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِلسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ هَؤُلَاءِ أَحِبَّائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجِي عَلَى خَلْقِي وَ أَئِمَّةُ بَرِيَّتِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْهُمْ وَ لِمَنْ تَوَلَّاهُمْ خَلَقْتُ جَنَّتِي وَ لِمَنْ خَالَفَهُمْ وَ عَادَاهُمْ خَلَقْتُ نَارِي فَمَنِ ادَّعَى مَنْزِلَتَهُمْ مِنِّي وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ عَظَمَتِي عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ وَ جَعَلْتُهُ مَعَ الْمُشْرِكِينَ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنْ نَارِي وَ مَنْ أَقَرَّ بِوَلَايَتِهِمْ وَ لَمْ يَدَّعِ مَنْزِلَتَهُمْ مِنِّي وَ مَكَانَهُمْ مِنْ عَظَمَتِي جَعَلْتُهُ مَعَهُمْ فِي رَوْضَاتِ جَنَّاتِي وَ كَانَ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ عِنْدِي وَ أَبَحْتُهُمْ كَرَامَتِي وَ أَحْلَلْتُهُمْ جِوَارِي- وَ شَفَّعْتُهُمْ فِي الْمُذْنِبِينَ مِنْ عِبَادِي وَ إِمَائِي فَوَلَايَتُهُمْ أَمَانَةٌ عِنْدَ خَلْقِي»: خدای تبارک و تعالی ارواح را دو هزار سال پیش از اجساد، آفرید، پس عالیترین و شریفترین آنها را محمد، علی، حسن، حسین و ائمه(ع) قرار داد. بعد آنان را بر آسمانها، زمین و کوهها عرضه نمود و بعد با نور ایشان، آنها را پوشاند. پس خدای تبارک و تعالی به آسمانها، زمین و کوهها فرمود: اینان دوستان من، اولیای من و حجّتهای من بر خلق من و پیشوایان بدون عیب از جانب من هستند. خلقی را محبوبتر از آنان نزد خود نیافریدم. بهشت من برای آنان و برای کسی است که از آنان فرمانبرداری کند، و جهنم من برای کسی است که با آنان دشمنی و مخالفت نماید. پس هر که ادعای منزلت آنان را در نزد من بکند و ادعای موقعیت آنان از جانب عظمت من را بنماید، آن چنان عذابی به او میچشانم که احدی از جهانیان را اینچنین عذاب نکردهام و او را همراه با مشرکان در پایینترین درکه آتش جهنم قرار میدهم، و کسی که اقرار به ولایت آنان نماید و ادعای منزلت و موقعیت آنان را از عظمت من نداشته باشد، او را در روضات بهشت خود قرار میدهم. در آن جنّات، برای آنان است، هر آنچه از نزد من بخواهند، و کرامت خود را بر آنان مباح کنم و آنان را نزد خود فرود آورم و ایشان را شفیع گنهکاران از بندگانم گردانم، پس ولایت آنان، امانت است نزد خلق من. «فَأَيُّكُمْ يَحْمِلُهَا بِأَثْقَالِهَا وَ يَدَّعِيهَا لِنَفْسِهِ دُونَ خِيَرَتِي؟ فَأَبَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنِ ادِّعَاءِ مَنْزِلَتِهَا وَ تَمَنِّي مَحَلِّهَا مِنْ عَظَمَةِ رَبِّهَا»: پس کدامین از شما آن امانت را با آن سنگینیاش تحمل کرده و آن را برای نفس خودش ادعا میکند؟ پس آسمانها، زمین و کوهها از حمل آن سر باز زدند و ترسیدند از اینکه منزلت آن امانت را ادعا کنند و موقعیت آن را از عظمت پروردگارشان تمنّا بنمایند. «فَلَمَّا أَسْكَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ الْجَنَّةَ قَالَ لَهُمَا ﴿كُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ﴾[۱۴۴]؛ يَعْنِي شَجَرَةَ الْحِنْطَةِ، ﴿فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۱۴۵]، فَنَظَرَا إِلَى مَنْزِلَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ فَوَجَدَاهَا أَشْرَفَ مَنَازِلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالا يَا رَبَّنَا لِمَنْ هَذِهِ الْمَنْزِلَةُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ارْفَعَا رُءُوسَكُمَا إِلَى سَاقِ عَرْشِي فَرَفَعَا رُءُوسَهُمَا فَوَجَدَا اسْمَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ صمَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِنُورٍ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالا يَا رَبَّنَا مَا أَكْرَمَ أَهْلَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةِ عَلَيْكَ وَ مَا أَحَبَّهُمْ إِلَيْكَ وَ مَا أَشْرَفَهُمْ لَدَيْكَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لَوْ لَا هُمْ مَا خَلَقْتُكُمَا هَؤُلَاءِ خَزَنَةُ عِلْمِي وَ أُمَنَائِي عَلَى سِرِّي إِيَّاكُمَا أَنْ تَنْظُرَا إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ الْحَسَدِ وَ تَتَمَنَّيَا مَنْزِلَتَهُمْ عِنْدِي وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ كَرَامَتِي فَتَدْخُلَا بِذَلِكَ فِي نَهْيِي وَ عِصْيَانِي ﴿فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ »: پس همین که خدای عزوجل آدم و همسرش را در بهشت ساکن گردانید، به آن دو گفت: ﴿كُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ﴾؛ یعنی به گیاه گندم، ﴿فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ بعد آن دو به منزلت محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و ائمه پس از آنان نظر افکندند، بعد آن را در مشرفترین منازل اهل بهشت یافتند، پس آن دو گفتند: پروردگارا! این منزلت برای کیست؟ پس خدای جل جلاله فرمود: سرتان را بالا گرفته و به ساق عرش بنگرید. آنان سرشان را بالا نمودند، در آنجا نامهای مبارک محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و ائمه(ع) را که با نوری از نور خدای جبار جل جلاله نوشته شده بود، دیدند. پس آن دو گفتند: پروردگارا! چقدر اهل این منزلت بر تو گرامیاند و چقدر آنان در نزد تو محبوبند و چقدر آنان در پیشگاه تو باشرافت هستند؟ پس خدای جل جلاله فرمود: اگر آنان نبودند، شما را خلق نمیکردم ایشان گنجینه علم من و امینان بر سرّ منند. شما نخواهید که با دیده حسادت به آنان بنگرید و منزلت آنان را نزد من و موقعیت آنان از کرامتم را تمنّا کنید که در این صورت داخل در نهی و نافرمانی من خواهید بود و از شمار ستمکاران میشوید. «قَالا رَبَّنَا وَ مَنِ الظَّالِمُونَ قَالَ الْمُدَّعُونَ لِمَنْزِلَتِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍ قَالا رَبَّنَا فَأَرِنَا مَنَازِلَ ظَالِمِيهِمْ فِي نَارِكَ حَتَّى نَرَاهَا كَمَا رَأَيْنَا مَنْزِلَتَهُمْ فِي جَنَّتِكَ فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى النَّارَ فَأَبْرَزَتْ جَمِيعَ مَا فِيهَا مِنْ أَلْوَانِ النَّكَالِ وَ الْعَذَابِ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مَكَانُ الظَّالِمِينَ لَهُمْ الْمُدَّعِينَ لِمَنْزِلَتِهِمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنْهَا كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَ ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ﴾[۱۴۶] بُدِّلُوا سِوَاهَا ﴿لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[۱۴۷] - يَا آدَمُ وَ يَا حَوَّاءُ لَا تَنْظُرَا إِلَى أَنْوَارِي وَ حُجَجِي بِعَيْنِ الْحَسَدِ فَأُهْبِطُكُمَا عَنْ جِوَارِي وَ أُحِلُّ بِكُمَا هَوَانِي- ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ * وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ * فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ﴾[۱۴۸] وَ حَمَلَهُمَا عَلَى تَمَنِّي مَنْزِلَتِهِمْ فَنَظَرَا إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ الْحَسَدِ فَخُذِلَا حَتَّى أَكَلَا مِنْ شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ فَعَادَ مَكَانَ مَا أَكَلَا شَعِيراً فَأَصْلُ الْحِنْطَةِ كُلِّهَا مِمَّا لَمْ يَأْكُلَاهُ وَ أَصْلُ الشَّعِيرِ كُلِّهِ مِمَّا عَادَ مَكَانَ مَا أَكَلَاهُ فَلَمَّا أَكَلَا مِنَ الشَّجَرَةِ طَارَ الْحُلِيُّ وَ الْحُلَلُ عَنْ أَجْسَادِهِمَا وَ بَقِيَا عُرْيَانَيْنِ ﴿وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ * قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۱۴۹] قَالَ اهْبِطَا مِنْ جِوَارِي فَلَا يُجَاوِرُنِي فِي جَنَّتِي مَنْ يَعْصِينِي فَهَبَطَا مَوْكُولَيْنِ إِلَى أَنْفُسِهِمَا فِي طَلَبِ الْمَعَاشِ»[۱۵۰] «فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمَا جَاءَهُمَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ لَهُمَا إِنَّكُمَا إِنَّمَا ظَلَمْتُمَا أَنْفُسَكُمَا بِتَمَنِّي مَنْزِلَةِ مَنْ فُضِّلَ عَلَيْكُمَا فَجَزَاؤُكُمَا مَا قَدْ عُوقِبْتُمَا بِهِ مِنَ الْهُبُوطِ مِنْ جِوَارِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَرْضِهِ فَسَلَا رَبَّكُمَا بِحَقِّ الْأَسْمَاءِ الَّتِي رَأَيْتُمُوهَا عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ حَتَّى يَتُوبَ عَلَيْكُمَا فَقَالا اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْأَكْرَمِينَ عَلَيْكَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ(ع)إِلَّا تُبْتَ عَلَيْنَا وَ رَحِمْتَنَا فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ فَلَمْ يَزَلْ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ بَعْدَ ذَلِكَ يَحْفَظُونَ هَذِهِ الْأَمَانَةَ وَ يُخْبِرُونَ بِهَا أَوْصِيَاءَهُمْ وَ الْمُخْلَصِينَ مِنْ أُمَمِهِمْ فَيَأْبَوْنَ حَمْلَهَا وَ يُشْفِقُونَ مِنِ ادِّعَائِهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ الَّذِي قَدْ عُرِفَ فَأَصْلُ كُلِّ ظُلْمٍ مِنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾ »[۱۵۱].
- در کتاب معانی الاخبار با اسنادش تا ابابصیر و او چنین گوید: از ابی عبدالله، امام صادق(ع)، درباره قول الله عزو جل: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ...﴾، پرسیدم و آن بزرگوار فرمود: «الْأَمَانَةُ الْوَلَايَةُ وَ الْإِنْسَانُ أَبُو الشُّرُورِ الْمُنَافِقُ»[۱۵۲].
- در اصول کافی با اسنادش از اسحاق بن عمار، و او از ابی عبدالله امام صادق(ع)، درباره قول الله عزو جل: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ...﴾، روایت کرده که آن بزرگوار فرمود: «هِيَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع)»[۱۵۳].
- و با اسنادش تا برید عجلی، و او گوید که از ابوجعفر، امام باقر(ع)، درباره این گفته خدای عزو جل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾، سؤال نمودم و آن بزرگوار فرمود: «إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾ الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ»: ما قصد شدهایم، اینگونه که هر امامی به امام بعد از خود کتاب، علم و سلاح را بسپارد و چون میان مردم حکم کنید، به آن عدلی که از دست شما بر میآید، حکم کنید[۱۵۴].
- و با اسنادش از احمد بن عمر، و او گوید درباره قول الله عزو جل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾، از امام رضا(ع) سؤال نمودم و آن بزرگوار فرمود: «هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدِ يُؤَدِّي الْأَمَانَةَ إِلَى الْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا يَخُصُّ بِهَا غَيْرَهُ وَ لَا يَزْوِيهَا عَنْهُ»: آنان امامان از آل محمد(ص) هستند؛ اینکه امام “امامت” را به امام بعد از خودشان بسپارد و آن را به غیر او مختص نگرداند و از امام بعد از خود آن را منع نکند[۱۵۵].
- و با اسنادش تا معلی بن خنیس، و او گوید که از اباعبدالله، امام صادق(ع)، درباره سخن خدای الله عزوجل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾، سؤال نمودم؟ آن بزرگوار فرمود: «أَمَرَ اللَّهُ الْإِمَامَ الْأَوَّلَ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ كُلَّ شَيْءٍ عِنْدَهُ»: خدای متعال به امام اول امر فرمود که هر چه را نزد اوست، به امامی که بعد از اوست، تحویل دهد[۱۵۶].
- و زراره و محمد بن مسلم از ابی جعفر، امام باقر، و ابی عبدالله امام صادق(ع)، روایت کنند که آن دو بزرگوار فرمودند: «الْإِمَامُ يُعْرَفُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ: إِنَّهُ أَوْلَى النَّاسِ بِالَّذِي كَانَ قَبْلَهُ، وَ أَنَّهُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)، وَ عِنْدَهُ الْوَصِيَّةُ، و هي التي قال الله في كتابه: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾، وَ قَالَ: أَنَّ السِّلَاحَ فِينَا بِمَنْزِلَةِ التَّابُوتِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ يَدُورُ الْمُلْكُ حَيْثُ دَارَ السِّلَاحُ كَمَا كَانَ يَدُورُ حَيْثُ دَارَ التَّابُوتُ»[۱۵۷].
- و ابن شهر آشوب گوید که امام صادق(ع) درباره گفته الله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾، فرمود: «يؤدي الإمام إلى إمام عند وفاته»[۱۵۸].
- و شیخ در تهذیب با اسنادش تا معلی بن خنیس، و او از ابی عبدالله، امام صادق(ع)، روایت کرده که بر آن بزرگوار، فرموده خدای عزو جل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾، را تلاوت نمودم، آن بزرگوار فرمود: «عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَدْفَعَ مَا عِنْدَهُ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ وَ أُمِرَتِ الْأَئِمَّةُ بِالْعَدْلِ وَ أُمِروا النَّاسُ أَنْ يَتَّبِعُوهُمْ»: بر امام است که آنچه نزد اوست، به امام بعد از خودش تحویل دهد، و به امامان دستور داده شد که به عدالت عمل کنند، و به مردم فرمان دادند که از آنان متابعت و پیروی نمایند[۱۵۹].
- ابن جمعه عروسی از کتاب معانی الاخبار با اسنادش تا یونس بن عبدالرحمن، و او گوید که: از موسی بن جعفر(ع) درباره قول خدای عزو جل: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «هَذِهِ مُخَاطَبَةٌ لَنَا خَاصَّةً أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كُلَّ إِمَامٍ مِنَّا أَنْ يُؤَدِّيَ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ وَ يُوصِيَ إِلَيْهِ ثُمَّ هِيَ جَارِيَةٌ فِي سَائِرِ الْأَمَانَاتِ- وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ لِأَصْحَابِهِ عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْهِ»: این خطاب خاصّ ماست که خدای تبارک و تعالی به هر امامی از ما، امر فرموده که وصیتی را که به او شده است، به امامی که بعد از اوست، تحویل نماید. پس از آن، (خطاب) در امانات دیگر نیز جاری و ساری است و پدرم از پدرش این حدیث را برای من فرمود که علی بن حسین(ع) به یارانش چنین فرمود: بر شما باد به رد نمودن امانت، که اگر قاتل حسین بن علی(ع) آن شمشیری را که با آن او را به قتل رسانیده، نزد من به امانت میگذاشت، البته که من آن (امانت) را به او برمیگردانیدم[۱۶۰].
- در مقدمه کتاب مرآة الانوار (مقدمه تفسیر برهان) در شرح لغوی امانت، خلاصه بعضی روایات را ذکر نموده است که ما در اینجا عیناً آن را نقل کرده و بعد به ترجمه آن میپردازیم: «و قد ورد فی الزیارات و غیرها من الروایات الکثیرة التی مضی بعضها فی المقدمات السابقة و یأتی بعضها ایضا: أن النبی و الأئمه امناء اللّه، و أن کلا منهم امین اللّه فی ارضه و علی خلقه و علی دینه و علی کتابه و علی وحیه و علی علمه، علی اختلاف الروایات، ولا شک أنهم الأمناء علی جمیع الأمور؛ کما هو مقتضی منصب الامامة و الخلافة، و لهذا ورد غیر مرة کما فی تفسیر فرات بن ابراهیم و غیره: أن النبی مکرراً قال، حتی فی مرضه: أن علیا امینی علی امتی، و فی بعض: انا و هذا؛ یعنی علیا، امینا هذه الأمة و ابواها و راعیاها، و فی الکافی عن الرضا: قال فی حدیث له: أن الامام امین الله فی خلقه، الخبر، و یؤید هذا ما فی تفسیر فرات بن ابراهیم عن الصادق قال: إن الله جعل الأئمه مستودعاً لسره»، و فی بعض الروایات: استودعکم اللّه امر خلقه، و سیأتی فی ترجمة البلد و فی سورة التین ما یدل علی تأویل البلد الامین بالنبی و کذا بالأئمة، و صحته علی کلا معنیی الامین؛ اعنی ما ذکرها هنا و ما تقدم فی الأمن، ظاهرة؛ لان کلامهم امن لمن التجأ الیه، و مأمون به فی جمیع الأمور، کما حققناه آنفاً، و کذا حال تأویل ما سیأتی ایضاً فی قوله تعالی فی سورة الدخان: ﴿مَقَامٍ أَمِينٍ﴾[۱۶۱] و غیره مما ورد فی القران مأوّلا بالأئمة او ولایتهم و نحو ذلک مقیدا بقید الامین، و ربما یخص بعض المواضع باحد المعنیین، فلاتغفل، و اما الامانة، فقد ورد تأویلها بهم(ع) و بولایتهم و امامتهم، فلکل موضع ما یناسبه، ففی بعض الأخبار: «أن الأئمة الأمانة المستودعة، و أن الله استودعهم اولیائه المؤمنین فی ارضه»، و فی بعض الزیارات: «اشهد انکم الامانة المحفوظة»، و الظاهر ان المراد وجوب مراعاتهم و موالاتهم و اطاعتهم و ترک ما لایرضیهم؛ کما ورد فی حدیث الثقلین المشهور بین العامة و الخاصة، و فی بعض الزیارات: «انتم امانات النبوة»؛ ای امانة من النبی، و فی تفسیر فرات عن الباقر قال: «نحن الامانة التی عرضت علی السموات و الارض و الجبال». أقول: لعل مراده ولایتهم؛ کما مر فی الفصل الرابع من المقالة الثانیة من المقدمة الأولی، ما یدل علی أن الأمانة التی عرضت علی الخلق، امانة علی و ولایته، و قد مر فی الانسان ایضاً ما یدل علی ذلک صریحاً، و سیأتی بعض الأخبار عن تفسیر الآیة، و فی تفسیر فرات عن الشعبی قول الله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾، قال: اقولها ولا اخاف الا اللّه و هی ولایة علی، و فی کتاب سعدالسعود، رأیت فی تفسیر عن الباقر فی هذه الایة، أنه قال: «هذه الایة فی امر الولایة؛ أن تسلم الی آل محمد »، و فی روایات عدیدة: «أن هذه الأمانة امر الله تعالی الامام الاول ان یوصلها الی الامام الذی بعده و ان لایزویها عنه». اقول: سیاتی فی الخیانة ما یدل علی أن کل انسان مأمون علی ما افترض الله علیه، ولا شک ان اصل الفرائض و اعظمها ولایة الأئمة و امامتهم، فلذا أوّلت الایة بها، و هکذا حال تأویل کثیر من الایات، فلاتغفل، و ما بمعناه کمن امن و الذین آمنوا و امثالها[۱۶۲]. و در زیارات و غیر آن از روایات بسیاری که بعضی آنها را در مقدمات قبلی بیان نمودیم و بعضی آنها نیز خواهد آمد، وارد شده که: “پیامبر(ص) و امامان، امانتداران خدای متعال هستند، و همه آنان، امین خدای عزّ و جل در زمین او و بر خلق او، بر دین او، بر کتاب او، بر وحی او و بر علم او، بنا بر اختلاف روایات، هستند، و هیچ شکی نیست که آنان امانتداران بر همه امورند”؛ همچنانکه چنین چیزی اقتضای منصب امامت و خلافت است و به همین جهت بیش از یک بار وارد شده است؛ چنانکه در تفسیر فرات بن ابراهیم و غیر آن آمده که پیامبر(ص) مکرراً حتی در حال بیماریاش فرمود: “همانا، علی، امین من بر امتم است”، و در برخی دیگر از روایات آمده: “من و این شخص؛ یعنی علی، امنای این امت بوده و هر دوی ما، پدران و اولیای نعمت آنیم”. در کتاب کافی از امام رضا(ع) در حدیثی آمده که ایشان فرمود: “همانا امام(ع) امین خدای تعالی در خلق اوست، الخبر، و در تأیید این حدیث، در تفسیر فرات بن ابراهیم از امام صادق(ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود: “همانا، خدای عزو جل ائمه را ودیعهدار سرّ خودش قرار داد”، و در بعضی از روایات است که “حق تعالی امر خلقش را به شما ودیعه داد”، و در ترجمه سوره بلد و سوره تین به زودی خواهد آمد. تأویل بلد امین، چیزی است که بر پیامبر(ص) و نیز بر ائمه(ع) دلالت دارد و نیز صحت آن به معنای امینبودن هر دو چیزی است که آن را در آنجا ذکر نمودند و آنچه ظاهراً در “امن” متقدّم است؛ زیرا کلام آنان امن است برای کسیکه به آن پناه ببرد و در جمیع امور مورد امنیت است همچنان که عن قریب محقق گشت، و همچنین است حال تأویل آنچه به زودی در فرموده خدای متعال در سوره دخان: ﴿فِي مَقَامٍ أَمِينٍ﴾، خواهد آمد و غیر آن از آنچه در قرآن کریم وارد گردیده و به ائمه یا به ولایت آنان تأویل میگردد و نحو آنکه مقیّد به قید امین است، و چهبسا در برخی از جاها به یکی از دو معنا اختصاص دارد، بنابراین غفلت نکن. و اما مسأله امانت، به آنان (ائمه(ع)) و به ولایت و به امامت آنان تأویل میگردد، و در هر موضعی بدانچه که مناسب با آن موضع است، تأویل میگردد، پس در بعضی اخبار، ائمه ودیعهدار امانتند و خدای متعال ولایت بر مؤمنان در روی زمینش را به آنان ودیعه داده است، و در برخی از زیارات چنین آمده که: «اشهد انکم الامانة المحفوظة» که ظاهراً مراد از آن، وجوب مراعات ولایت، اطاعت آنان و ترک آنچه مورد ناخشنودی ایشان است، باشد. همچنین در حدیث ثقلین که مشهور بین عامه و خاصه است، و نیز در برخی از زیارات وارد شده است که: «انتم امانات النبوة»: شما اماناتی از پیامبر(ص) هستید، و در تفسیر فرات از امام باقر(ع) منقول است که ایشان فرمود: «نحن الأمانة التی عرضت علی السموات و الارض و الجبال». من اینطور میگویم که شاید مراد آن بزرگوار(ع)، ولایت آنان است؛ چنانکه در فصل چهارم از مقاله دوم از مقدمه اولی گذشت آنچه دلالت دارد بر اینکه امانتی که بر خلق عرضه شده، امانت علی(ع) و ولایت اوست، و نیز در (سوره انسان) گذشت آنچه صریحاً بر آن دلالت دارد، و به زودی در برخی از اخبار تفسیر آیه خواهد آمد، و در تفسیر فرات از شعبی درباره قول خدای تعالی: «إن الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلی أهلها»، نقل نموده که: من آن را میگویم و از کسی به جز خدای تعالی ترس و باکی ندارم و آن “ولایت علی(ع)” است، و در کتاب سعد السعود در تفسیری از امام باقر(ع) درباره این آیه دیدم که آن بزرگوار فرمود: «هذه الایة فی امر الولایة؛ أن تسلم الی ال محمد(ص)»: این آیه درباره مسأله ولایت است که به آل محمد(ص) تسلیم گردد، و در روایات بسیاری است که: «ان هذه الأمانة امر الله تعالی الامام الاول أن یوصلها الی الامام الذی بعده و ان لا یزویها عنه»: این امانت، فرمان خدای متعال به امام اول است که آن را به امام بعد از خود برساند و آن را از او فروگزاری نکند. من میگویم، در بحث خیانت خواهد آمد آنچه دلالت دارد بر این که هر انسانی امانتدار است نسبت به آنچه که خدای تعالی بر او واجب گردانیده، و هیچ شکی نیست که اصل واجبات و اعظم آنها، ولایت ائمه و امامت آنهاست. بنابراین آیه به آنان تأویل شده است، و همچنین است حال و کیفیت تأویل بسیاری از آیات، پس غافل مباش! و آنچه به معنای آن است، مانند: ﴿مَنْ آمَنَ﴾، ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ و امثال آنها[۱۶۳].
- ابنجریر، ابنمنذر، ابن ابیحاتم، ابنانباری در کتاب اضداد درباره قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ...﴾، از ابنعباس اخراج نمودند که او گفت: الأمانة و الفرایض، عرضها الله علی السموات و الارض و الجبال، ان ادوها، أثابهم، و أن ضیعوها، عذبهم، فکرهوا ذلک و. اشفقوا من غیر معصیة و لکن تعظیما لدین الله أن لا یقوموا، ثم عرضها علی آدم، فقبلها بما فیها، و هو قوله: ﴿وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾؛ یعنی: غرا بامرالله: امانت، واجبات است که خدا آن را بر آسمانها، زمین و کوهها عرضه نمود که اگر آنها را ادا کنند، به آنان پاداش میدهد، و اگر آنها را تضییع کنند، آنان را عذاب میکند، پس آن را ناخوش داشتند و بدون نافرمانی، از آن ترسیدند، و لکن به جهت تعظیم نسبت به دین خدا، آن را برپانکردند. سپس آن را بر آدم عرضه نمود، پس به واسطه آنچه در آن بود، آن را پذیرفت، و آن است قوله: ﴿وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾؛ یعنی نسبت به امر خدا فریفته و غفلتزده گردید[۱۶۴].
- ابنجریر از طریق عوفی درباره قوله: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ...﴾ از ابنعباس اخراج نمود که گفت: انه لم يرخص لموسر ولا لمعسر؛ یعنی البته، نه توانگر و نه تنگدست، هیچکدام آزاد و رها نیستند[۱۶۵][۱۶۶]
تدبّر در آیات امانت
﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۱۶۷].
- تدبّر در آیه: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾.
- این کدامین امانت الهی است که آسمانها، زمین و کوهها از حمل آن سر باز زدند و ترسیدند، اما انسان آن را حمل نمود؟ در پاسخ با استناد به آیات کریمه میگوییم: این امانت، قوای دراکه آدمی؛ یعنی ادراک، بینش و عقل است که به واسطه سمع و بصر و فؤاد حاصل میگردد و این واسطهها مسئول حفظ این امانت الهی هستند: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾[۱۶۸]. ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۶۹].
- حفظ این امانت در بهکارگیری قوای دراکه و تحقق آن به صورت تفکر و تعقل بر روی آیات الهی است:
- تفکر:
- ﴿وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۷۰].
- ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ * يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۷۱].
- ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۷۲].
- ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۷۳].
- ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۷۴].
- ﴿اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۷۵].
- تعقّل:
- ﴿وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۷۶].
- ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۷۷].
- ﴿وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ * وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۷۸].
- ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۷۹].
- ﴿وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۸۰].
- ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۱].
- کسانی که با بهکارگرفتن واسطههای قوای دراکه در جهت تفکر و تعقل روی آیات الهی، شکر این امانت را به جا آورند، کم هستند و بسیاری از آنان، ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾اند:
- ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾[۱۸۲].
- ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾[۱۸۳].
- ﴿قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾[۱۸۴].
- و آنان که امکانات برایشان فراهم بوده و شنوایی، بینایی و فهم داشتند، اما به سبب انکار آیات الهی، شنوایی، بینایی و فهم آنان، آنها را بینیازشان نکرده و به همان چیزی که مسخره میکردند، گرفتار شدند: ﴿وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۱۸۵].
- کسانی که قوای دراکه را که همان چشم، گوش و دل است، در آیات الهی به کار نمیگیرند، در غفلت به سر برده و اهل جهنم هستند. آنان کسانی هستند که قلب دارند، امّا با آن در آیات الهی تفقّه نمیکنند؛ چشم دارند، اما آیات الهی را با آن نمیبینند؛ گوش دارند، اما ندای آیات الهی را با آن نمیشنوند. غفلت آنان در بهکارگیری دل، گوش و چشم خویش در فهم و درک آیات الهی، سبب شده که خدای متعال بر دلها، و گوشها و چشمهای آنان، مهر نهد. آنها هم چون چهار پایان بلکه بیشتر از آنان در ضلالتند. غافلان همان آنان هستند و جهنم را بسیاری از اینان پر کردهاند:
- ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۱۸۶].
- ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۱۸۷].
- آنان که ندای آیات الهی را نمیشنوند یا درباره آن آیات تعقل نمیکنند، همچون چهارپایانند، بلکه بیشتر از آنان در راه ضلالتند. پنداری که بیشتر آنان ندای آیات الهی را میشنوند یا بر روی آن تعقل میکنند، اما اینچنین نیست. آنان برای تعقّلنمودن بر روی آیات الهی، دل دارند، یا برای شنیدن ندای آیات الهی، گوش دارند، اما با اینکه چشمهای آنان آیات الهی را مشاهده میکند، دلهای آنان در سینههایشان برای تعقّلنمودن نابیناست:
- ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾[۱۸۸].
- ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۱۸۹].
- بتهای جامد که ساخته و پرداخته دست انسان هستند و نه پایی برای راهرفتن دارند، نه دستی برای گرفتن، و نه چشمی برای دیدن، و نه گوشی برای شنیدن، پس چگونه میتوانند انسان را یاری کنند؟، بلکه این خدای متعال است که هر که را بخواهد با یارینمودن تأیید میکند، و این نصرت الهی آیهای است که خردمندان و صاحبان بصیرت آن را برأیالعین دیده و از آن عبرت میگیرند:
- ﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ﴾[۱۹۰].
- ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۱۹۱].
- تدبّر درباره آیه: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[۱۹۲].
- بین ردّ امانت و حکم به عدل رابطه وجود دارد؛ چون ردّ امانت، اجرای اصل عدالت است؛ زیرا در شیئی را که انسان قبول کرده که به او سپرده شود تا از آن محافظت نماید، موازنه وقتی جاری است که آن شیء را در زمان تعیینشده به صاحبش برگرداند. بنابراین اگر در عمل این موازنه انجام پذیرد، عدالت جاری شده، و اگر موازنه انجام نشود، خیانت است. در ردّ بعضی امانتها باید شاهد گرفت؛ مثل رد نمودن مال یتیم به او در زمانی که به حدّ رشد میرسد، البته، در ردّ امانت، دو طرف مباشر هستند و قضاوت بین دو طرف امانتدهنده و امانتگیرنده صورت میگیرد و هر دو حفظ امانت و رد کردن آن به صاحبش را عادلانه میدانند:
- ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[۱۹۳].
- ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱۹۴].
- حکم به عدل نیز اجرای اصل عدالت است؛ زیرا در قضاوت بین افعالی که از مردم یا دو طرف دعوا سر زده، از لحاظ عقلی موازنه به عمل میآید، و اگر موازنه بین فعل مردم و حکم قاضی به عمل آید، عدالت است، و اگر بین فعل مردم و حکم قاضی موازنه نباشد، قاضی هم در حکم، و هم در حفظ امانت، خیانت کرده است؛ زیرا وقتی حکم به عدل شود، هم عدالت جاری شده، و هم قاضی امانت را که همان استعداد عادلانه قضاوتکردن است، را در خود حفظ نموده است، و زمانی که حکم به عدل نشود، قاضی هم در حفظ امانت (استعداد عادلانه قضاوتکردن) و هم در حکم به عدل، خیانت کرده است، و حکم به عدل، عموماً در قالب الفاظ قاضی بیان میشود و موازنه در عادل هم عقلانی بوده و به صورت ذهنی در ذهن قاضی انجام میگردد: ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾.
- عامل اساسی عدول از حکم به عدل، پیروی از هوا و هوس است:
- ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾[۱۹۵].
- ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾[۱۹۶].
- در اهمیت حکم به عدل: در بیان این اهمیت، همین بس که سبب نزول کتاب خدا، حکم از روی آن، یعنی حکم به حق یا حکم به عدل بین مردم است:
- ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۹۷]
- ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾[۱۹۸].
- حکم به حق و یا حکم به عدل که عبارت است از حکمنمودن به آنچه خدای متعال نازل فرموده است: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۱۹۹].
- و آنان که به آنچه خدای تعالی نازل فرموده، حکم نمیکنند، کافر، ظالم و فاسقند:
- و حکم به عدل، امر خدای متعال است و عدالتپیشگان محبوب اویند: ﴿وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۲۰۳][۲۰۴]
امانت در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل
در جهانبینی توحیدی، خداوند خالق عالَم و در نتیجه، مالکِ علیالاطلاق هستی است و مُلک و مِلک جهان از آن او است و سایر موجودات اگر مالک چیزی هستند، مالکیّتی اعتباری و موقت دارند که در نهایت به صاحب اصلی آن باز میگردد. ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۲۰۵]. بر این اساس، همه عالَم امانت الهی است که در اختیار موجودات قرار داده شده است. نتیجه آنکه، اگر خداوند در میان همه امانتها، در آیه امانت سخن از امانتی والا به میان میآورد که حمل آن را به همه موجودات ارضی و سماوی عرضه داشت و همگی از تحمّل آن اظهار عجز نمودند و تنها این انسان بود که زیر بار حمل آن رفت، این بیانگر استعداد والای انسان در میان خلایق است؛ چنانکه فرمود: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾[۲۰۶].
در این آیه شریفه، ظرافتهای فراوانی وجود دارد که در بخش قرآنی کتاب اشاره خواهد شد. آنچه در این برهان قابل توجّه است این است که اِبا و امتناع موجودات از حمل امانت، از سر اشفاق بود و نه استکبار؛ چه، ایشان نگران حفظ نکردن حریم این امانت ارزشمند الهی بودند و از سر ضعف و فقدان استعداد تحمّل آن، از قبول این امانت عذر آوردند: ﴿فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾. بنابراین، اولاً، الف و لام در ﴿الْأَمَانَةَ﴾، بیانگر تفخیم و تعریف آن است و به مطلق هر امانت الهی اشاره ندارد؛ بلکه امری عظیم و با ارزش مراد است که با تدبّر در آیه و روایات باب، میتوان به جزئیّات آن پی برد. ثانیاً، اِبای خلایق از حمل آن امانت، مصداق اشفاق و از سر محبّت به امانت بود. ثالثاً، حمل چنین امانت مهمی توسط جنس انسان، بیانگر ارزش و کرامت ذاتی او در مقایسه با سایر خلاق است؛ که میباید در عمل به حمل صحیح همین امانت به اثبات رسد.
بر اساس آنچه گذشت، میتوان به نکاتی درباره “امینالله” دست یافت:
نکته اول: شرافت و ارزش کلیّه امور در جهانبینی توحیدی، به ارزشهای وجودی و معنوی باز میگردد. در نتیجه، امانت الهی که به انسان داده شد، از نظر وجودی و معنوی آن، در بالاترین مقام هستی قرار دارد.
نکته دوم: امانت الهی امری مجرّد است که به سبب شدّت عظمت، حتّی ملائکه الهی هم توان حمل آن را نداشتند.
نکته سوم: رابطه امین و امانت در مجرّدات، رابطه حامل و محمول و ظرف و مظروف است که با دقت عقلی، به رابطه جوهر با عَرَض، و به بیان دقیقتر، به رابطه صورت با ماده خود باز میگردد. در محلّ خود ثابت شده است که قوام عَرَض به جوهر، و قوام صورت به ماده خود است. در عین حال، کمال نهایی ماده، وابسته به وضعیت صورتِ ماده است (چنانکه کمال جنس به فصل است)؛ مثلاً در انسان، قوام صورت نطقیّه به ماده حیوانیّت انسان است؛ همان طور که در تعریف انسان گفته شده: الانسان حیوان ناطق و در عین حال، کمال انسان به قوّه نطق او است. به این ترتیب، در مسئله مورد بحث نیز اولاً، امین، ظرف حمل امانت الهی است؛ ثانیاً، همان طورکه قوام امانت (مظروف) به امین (ظرف) است، کمال امین در میزان تحمل امانت است و از نظر عقلی نیز، کمال انسانی به نفس ناطقه، یعنی قوه عقل و ادراک کلیّات است. در فرهنگ قرآن نیز، هرچند همه انسانها استعداد حمل امانت را دارند، ولی کمال انسانی به میزان فعلیّت بخشیدن به این استعداد است. به همین علت، خداوند در ادامه آیه ۷۲ سوره احزاب که سخن از حمل امانت الهی توسط انسان است، میفرماید: ﴿لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۲۰۷].
در این آیه، اگر لام جارّه در ﴿لِيُعَذِّبَ﴾”لام تعلیل” باشد، هدف از عرضه امانت را نشان میدهد؛ یعنی مراد از این ابتلای الهی، تفکیک منافق و مشرک از مؤمن است. اما اگر “لام غایت و عاقبت” باشد، آیه مذکور این گونه معنا میشود که نتیجه عرضه امانت در دنیا، تمییز مؤمن از مشرک و منافق است و دوگروه اخیر در حمل امانت خیانت کردند و استعداد انسانی خود را تدسیس نمودند و مؤمنین، با تحقق بخشیدن به استعدادی که خداوند در حمل امانت به آنان عنایت کرده بود، ایمان و انسانیّت خود را اظهار نمودند. از آنجا که رجوع الهی به بندگان ذومراتب است، از این آیه شریفه میتوان برداشت نمود که مراتب ایمان و کفر افراد نیز، به تناسب صداقت و یا خیانت در حمل امانت، رقم میخورد.[۲۰۸]
امانت در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل
انسان؛ حامل مقام خلافت الهی
اعطای امانت خلافت اللّهی به انسان، قبل از خلقت مادی او انجام گرفت: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۲۰۹].
در تبیین این مقام اشاره شد که خلیفه کسی است که نازل منزله مستخلفٌ عنه است؛ لذا در میان اسمای الهی، آن اسمی میتواند واجد چنین مقامی باشد که نزدیکترین و شریفترین اسم به پروردگار باشد؛ چنانکه همین معنا در واژه ولیّالله نیز وجود دارد و شرح آن ذیل آیه ولایت[۲۱۰] ذکر شد.[۲۱۱]
انسان؛ حامل معرفت به همه اسمای الهی
خداوند مقام تعلیم همه اسمای خود را به انسان اعطا فرمود و او در میان اسمای الهی، از مقام شریف معلمی بر ملائک و سایر خلایق برخوردار گردید: }}متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۲۱۲]
به این ترتیب که اولاً، خداوند مستقیماً همه اسمای خود را به انسان تعلیم داد و انسان نیز به دلیل مقام خلافتاللّهی و سِعِۀ وجودی خود، همه آن را بیکم و کاست فراگرفت. ثانیاً، از آنجا که انسان متعلّم بیواسطه اسما از پروردگار شد، معلم ملائکه و سایر مخلوقات از سوی خداوند گردید. امّا ملائکه هرگز نتوانستند همه اسما را به طور کامل فراگیرند و خود از حمل آن اظهار عجز نمودند[۲۱۳]. به همین دلیل، مقام خلافتاللّهی انسان بر ملائک و سایر موجودات ثابت شد. به تعبیری دیگر، همه اسما در انسان به ودیعه نهاده شد تا معلم سایر موجودات در ارائه اسما گردد. هرچند در این میان، تنها اولیای الهی(ع) بودند که توانستند مظهر همه اسما باشند و در نتیجه، از همه جهت وجهالله برای سایر موجودات گردند. اما حمل گروه خاصی از انسانها، بیانگر استعداد حمل همه اسما در انسان است.
به این ترتیب، از آنجا که کلّ عالم مظهر همه اسمای الهی است[۲۱۴] و همچنین همه اسما یک جا به انسان کامل به امانت داده شد، معلوم میگردد که این امانت همان اسم اعظمی است که در عین وحدت، جامع همه اسمای الهی است.[۲۱۵]
انسان؛ حامل نفخه الهی
یکی دیگر از کرامتهایی که خداوند برای انسان در قبال سایر مخلوقات بیان میدارد، مقام منفوخ بودن به روح الهی در بدو خلقت مادّی است: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾[۲۱۶] طبق این آیه شریفه، بعد از آنکه روح الهی در انسان به ودیعه نهاده شد و او منفوخ به نفخة ربّانی گردید، به ملائک فرمان رسید که بر آدم سجده کنند و در نتیجه، سجده ملائک به مقام نفخه الهی در انسان بود. در حقیقت، آنان خضوع در قبال امانت الهی در انسان نمودند؛ و الا انسان جدای از نفخه الهی گِل متعفّنی است که پستتر از بسیاری از خلایق است.[۲۱۷]
انسان؛ حامل میثاق ازلی و مقام شهود ربّانی
مسئله معرفت به توحید امری نیست که اختصاص به انسان داشته باشد؛ بلکه هر یک از موجودات -در حدّ سعه وجودی خود- معرفت به پروردگار دارند. به همین دلیل است که خداوند همه خلایق را تسبیحگوی خود معرفی مینماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا﴾[۲۱۸].
ولی نکته اینجاست که هر یک از مخلوقات، بنابر حدّ معرفتی خود، تسبیح و تحمید الهی را مینماید. برای انسان نیز طرق مختلفی در معرفت به توحید وجود دارد: ﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ﴾[۲۱۹]. در این میان، خداوند راهی در شناخت توحید برای او قرار داد که همان معرفتالنفس است؛ راهی که اشرف و اکمل طرق الیالله میباشد. مبنای این روش درمقام شهود ازلی است که خداوند بدون حجاب، حقیقت انسانی را به او ارائه نمود و انسان در آیینه معرفتالنفس، به معرفتالرب نائل آمد و اذعان به ربوبیّت خدای خود نمود: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا﴾[۲۲۰].
در بیان علوّ مقام و منزلت این امانت الهی همین قدر بس که خداوند بعد از اعطای آن، با تأکید و هشدار فرمود: «مبادا حقّ این امانت و نعمت الهی را به جای نیاورید و در قیامت در غفلت از این امانت بزرگ، بهانههای واهی بیاورید: ﴿أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ * أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ﴾[۲۲۱][۲۲۲]
انسان؛ حامل فطرت الهیِ منطبق بر دین توحید
هرچند خداوند همه موجودات را بر فطرت توحید آفرید وهمگی تکویناً توجّه به خداوند دارند و او را تسبیح میگویند، ولی مرتبه معرفت انسان در میان آنها به حدّی رفیع است که خداوند تنها درباره او سخن از فطرت الهی میگوید و میفرماید: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۲۳].
اگر دین اسلام و قرآن جلوۀ کامل توحید و تبیین مقام ولایتاللّهی است[۲۲۴]، این ودیعه تنها در انسان به امانت نهاده شد و لذا تسبیح و تحمید کامل نیز تنها از انسان بر میآید و سایر موجودات باید شاگردی انسان کامل را در چگونگی تسبیح الهی بنمایند: «قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص):... ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَسَبَّحْنَا وَ سَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ هَلَّلْنَا وَ هَلَّلَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَبَّرْنَا وَ كَبَّرَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ تَعْلِيمِي وَ تَعْلِيمِ عَلِيٍّ»[۲۲۵][۲۲۶]
نتیجهگیری پیرامون امانت الهی در قرآن
همه موجودات در حدّ ظرفیت هستی خود حامل ودایع الهیاند؛ زیرا مخلوق ذاتاً و وصفاً از خود هیچ سرمایهای ندارد و هر آنچه دارد امانت الهی است. بر این اساس و با توجّه به تعابیر گوناگونی که درباره امانت الهی به انسان در قرآن آمده و طیّ فرازهای قبل ذکر شد، میتوان چنین نتیجه گرفت که اگر همه عالم جلوه اسمای الهی است، انسان در میان اسما - به دلیل جامعیتی که دارد- این استعداد را یافت که با نفخة ربّانی، ظرفیت حمل همه اسما و رسیدن به مقام خلافتاللّهی را پیدا کند. درنتیجه، جوهره و فطرت او در مقامی قرار گرفت که اگر به درستی تربیت شود، قادر است از طریق معرفتالنفس به «مقام محمود» نائل گردد؛ مقامی که سرسلسله ممکنات و طریق اراده الهی و منشأ همه رحمتهای عام و خاصّ پروردگار بر مخلوقات است. در این مقام، او در جایگاهی قرار میگیرد که همه مجاری ادراکی و تحریکیاش جلوۀ علم و اراده خداوند میشود و خداوند ولایت او را به طور کامل بر عهده میگیرد و «عبد مخلَص» پروردگار میشود.
عرضه امانت به همه موجودات و حمل آن تنها توسّط انسان، بدان معناست که همه ابنای بشر با پذیرش حمل امانت، استعداد آن را دارند که با تربیت صحیح دینی و پیروی دقیق از اولیای الهی(ع)، این مقام را در عمل و نظر ابراز نمایند و در نتیجه، در مراتب ایمان به مقام مخلَصین برسند؛ مقامی که خداوند خود ولایت و تدبیر امور آنان را بر عهده گیرد؛ مقامی که اصطلاحاً ولایت الهی و مقام اسلام و ایمان اعظم نامیده شده است[۲۲۷]. این مقام موهبتی الهی است و هرچند خداوند استعداد نیل به آن را در همه انسانها به ودیعه نهاده، ولی کمال آن تنها در عدّه معدودی از اولیای الهی(ع) ظاهر میشود و دیگران میباید با هدایت آنان در این طریق سیر نمایند: ﴿إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ﴾[۲۲۸][۲۲۹][۲۳۰]
منابع
پانویس
- ↑ عبداللهی، حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۲۳، «امن»؛ لغتنامه، ج ۲، ص ۲۸۴۱.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۰، «امن».
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۵۴.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۸، ص ۲۰۳.
- ↑ مفردات، ص ۹۰؛ التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۰، «امن».
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۲۲۳؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ الروضةالبهیه، ج۴، ص۲۳۵ ـ ۲۳۶؛ کنزالعرفان، ج۲، ص ۷۶؛ مصطلحات الفقه، ص ۸۷.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ الروضةالبهيه، ج۴، ص۲۳۶؛ كنزالعرفان، ج۲، ص۷۶.
- ↑ التعريفات، ص ۳۲۵.
- ↑ مصطلحات الفقه، ص ۵۵۵.
- ↑ و اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بیگمان او را دل، بزهکار است و خداوند به آنچه انجام میدهید داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۳.
- ↑ پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم؛ سوره اعراف، آیه: ۶۸.
- ↑ یوسف گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم؛ سوره یوسف، آیه: ۵۵.
- ↑ فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود؛ سوره یوسف، آیه: ۱۲.
- ↑ و چون کالای خود را گشودند دریافتند که سرمایهشان را به آنان بازگرداندهاند گفتند: ای پدر! (بیش از این) چه میخواهیم؟ این سرمایه ماست که به ما باز گرداندهاند و (بگذار برویم) برای خانواده خود غلّه بیاوریم و برادرمان را نگه میداریم و یک بار شتر هم میافزاییم، این (که آوردهایم) پیمانهای اندک است؛ سوره یوسف، آیه: ۶۵.
- ↑ مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) میدارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاهها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است؛ سوره نساء، آیه: ۳۴.
- ↑ و اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بیگمان او را دل، بزهکار است و خداوند به آنچه انجام میدهید داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۳.
- ↑ گفت: آیا شما را بر او جز همانگونه امین میتوانم داشت که پیش از این بر برادرش امین داشته بودم؟ پس خداوند بهترین نگهبان و او بخشایندهترین بخشایندگان است؛ سوره یوسف، آیه: ۶۴.
- ↑ و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه: ۵۸.
- ↑ تحف العقول، ص ۱۷۵؛ مستدرك الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۱؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۵۷۲.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۱۳۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۰.
- ↑ الامالی، ص ۳۱۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۷۶.
- ↑ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۰۱؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۹۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۶۶.
- ↑ که روح الامین آن را فرود آورده است؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳.
- ↑ من برای شما پیامبری امینم؛ سوره شعراء، آیه: ۱۰۷.
- ↑ و آنان که سپردههای نزد خویش و پیمان خود را پاس میدارند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۸.
- ↑ و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند چرا، (بازخواست خواهند شد ولی) آن کس که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری ورزد (بداند) بیگمان خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵ - ۷۶.
- ↑ وسائلالشیعه، ج۱۹، ص۶۸؛ الاختصاص، ص ۲۲۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۶۶ـ۶۹؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص۵۸۴ ـ ۵۸۵؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۳؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۵۲.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمیآن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است؛ سوره احزاب، آیه: ۷۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۶۶ـ۶۹؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص۵۸۴ ـ ۵۸۵؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۳؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۵۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۳؛ البرهان، ج ۴، ص۴۹۹ ـ ۵۰۲؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳ ـ ۳۱۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸،ص ۵۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۳۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۴۹.
- ↑ بیگمان او ستمکارهای نادان است؛ سوره احزاب، آیه: ۷۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۳۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۵۸۶.
- ↑ که روح الامین آن را فرود آورده است؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳.
- ↑ من برای شما پیامبری امینم؛ سوره شعراء، آیه: ۱۰۷.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند خیانت نکنید؛ سوره انفال، آیه: ۲۷.
- ↑ جامعالبیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۲ـ۲۹۳؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۸۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۲۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند؛ سوره نور، آیه: ۳۳.
- ↑ و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ سوره حدید، آیه: ۷.
- ↑ تحف العقول، ص ۲۶۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۶۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ و اگر بدون گرو یکی از شما دیگری را بر دارایی خود امین دانست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۳.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید؛ سوره انفال، آیه: ۲۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۵۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۴ـ ۲۹۵؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۸۲۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۵۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۴ ـ ۲۹۵؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۸۲۴.
- ↑ و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
- ↑ جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۳۰؛ المنیر، ج ۳، ص ۲۶۶.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص ۳۷۵؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۷۷؛ فقه القرآن، ج ۲، ص ۶۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۲۶۲.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمیداری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟؛ سوره یوسف، آیه: ۱۱.
- ↑ فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود؛ سوره یوسف، آیه: ۱۲.
- ↑ گفت: آیا شما را بر او جز همانگونه امین میتوانم داشت که پیش از این بر برادرش امین داشته بودم؟؛ سوره یوسف، آیه: ۶۴.
- ↑ یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است؛ سوره قصص، آیه: ۲۶.
- ↑ یوسف گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم؛ سوره یوسف، آیه: ۵۵.
- ↑ و من در این کار بسی توانمند درستکارم؛ سوره نمل، آیه: ۳۹.
- ↑ سوره نساء، آیه: ۳۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه: ۵۸.
- ↑ و اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بیگمان او را دل، بزهکار است و خداوند به آنچه انجام میدهید داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۸۶؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۷۶؛ فقهالصادق(ع)، ج ۱۵، ص ۱۲۷؛ ج ۱۹، ص ۳۱۸.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۲۷، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۶۳۶؛ ج ۵، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۸۸؛ وسائلالشیعه، ج ۱۹، ص ۷۱ ـ ۷۶.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید؛ سوره انفال، آیه: ۲۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵؛ التحریر والتنویر، ج۹، ص ۳۲۴؛ المیزان، ج ۹، ص ۵۴.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۵، ص۴۷۵؛ المیزان، ج۹، ص ۵۵.
- ↑ و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ بر نیکوکاران ایرادی نیست؛ سوره توبه، آیه: ۹۱.
- ↑ القواعد الفقهیه، ج ۲، ص ۱۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۷، ص ۲۸.
- ↑ القواعد الفقهیه، ج ۲، ص ۱۲.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ و اگر کیفر میکنید مانند آنچه خود کیفر شدهاید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۶.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۵، ص ۳۰؛ التحریر والتنویر، ج ۵، ص ۹۲؛ المنیر، ج ۱۴، ص ۲۷۳.
- ↑ الخلاف، ج۶، ص۳۵۵ـ۳۵۶؛ مختلفالشیعه، ج ۵، ص ۳۰.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۵، ص۹۲؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۷۴؛ المغنی، ج ۱۲، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۰.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۴۸؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۲ ـ ۱۵؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۴۲۳؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۴۹۷.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است؛ سوره قصص، آیه: ۲۶.
- ↑ یوسف گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم؛ سوره یوسف، آیه: ۵۵.
- ↑ دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم؛ سوره نمل، آیه: ۳۹.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ بیگمان مؤمنان رستگارند. همانان که در نماز خویش فروتنند. و آنان که از یاوه رویگردانند. و آنان که دهنده زکاتند و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند. پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند. و آنان که سپردههای نزد خویش و پیمان خود را پاس میدارند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱ - ۸.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ یوسف گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم؛ سوره یوسف، آیه: ۵۵.
- ↑ و آنان که سپردههای نزد خود و پیمان خویش را پاس میدارند؛ سوره معارج، آیه: ۳۲.
- ↑ عبداللهی،حمیده، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.
- ↑ «ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۸۵.
- ↑ تبیان، ج۸، ص۳۳۳.
- ↑ تبیان، ج۳، ص۲۳۴؛ مجمع البیان، ج۳، ص۶۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۳۷۳.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۲۷۶-۲۷۷.
- ↑ کشاف، ج۱، ص۵۳۵.
- ↑ تفسیر شبر، ص۸۸۱.
- ↑ تفسیر شبر، ص۲۰۳.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۳۷۱-۳۷۲.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۴۰۲-۴۰۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۴۵۳-۴۵۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۳۱-۴۳۲.
- ↑ «به یقین آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره غافر، آیه ۵۷.
- ↑ «آیا آفرینش شما سختتر است یا آسمان که آن را بنا نهاد؟ * بام آن را برافراخت و آن را سامان بخشید» سوره نازعات، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ «بدینگونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بودهاند وحی میکند» سوره شوری، آیه ۳-۵
- ↑ «اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده میدیدی و این مثلها را برای مردم میزنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.
- ↑ «و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد» سوره رعد، آیه ۳۱.
- ↑ بصائر، ج۳۲، ص۳۲۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۸۸-۱۹۵.
- ↑ برهان، ص۸۶۵؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۰؛ بصائر، ج۳۲، ص۳۸۲.
- ↑ «و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید» سوره بقره، آیه ۳۵.
- ↑ «که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
- ↑ «هرگاه که پوست تنشان بریان گردد بر آنان پوستهایی تازه جایگزین میگردانیم» سوره نساء، آیه ۵۶.
- ↑ «تا عذاب را بچشند» سوره نساء، آیه ۵۶.
- ↑ «پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید * و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم * پس آنان را با فریب فرو لغزاند» سوره اعراف، آیه ۲۰-۲۲.
- ↑ «پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی * گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بیگمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ آن دو گفتند: پروردگارا! و ستمکاران چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان که بدون حق مدّعی منزلت آنان هستند. آن دو گفتند: پروردگارا! پس منزلت ستمکارانی را که به آنان ستم روا داشتند را در آتش جهنمت به ما نشان بده تا ما آن را مشاهده کنیم؛ همانطور که منزلت آنان را در بهشت به ما نشان دادی. پس خدای تبارک و تعالی امر به آتش فرمود، پس همه آنچه از انواع عقوبت و عذاب در آن بود، ظاهر گردید، و خدای عز و جل فرمود: مکان ستمکارانی که مدعی منزلت آنان هستند، در پایینترین درجه آن آتش است؛ هر زمانی که بخواهند از آن خارج گردند، به آن بازگردانده شوند، و هر زمان پوست آنان کباب شود، آن را به پوستی غیر آن تبدیل میکنیم تا عذاب را بچشند. ای آدم و ای حوا! با دیده حسد به نورها و حجتهای من نظر نیفکنید که در اینصورت شما را از جوار خودم فرود آورم و شما را در ذلت و خواری غوطهور نمایم، ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ * وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ * فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ﴾، و حمل نمود آن دو را بر درخواست و تمنای منزلت آنان. پس آن دو با دیده حسد به آنان نظر افکندند، پس ذلیل و خوار شدند تا آنکه از آن درخت گندم خوردند. پس مکان آنچه خوردند، جو رویید. پس ریشه گندم از چیزهایی بود که آنان میخوردند و ریشه جو، همهاش، چیزهایی بود که به جای آنچه آنان میخوردند، بر میگشت. پس چون از آن گیاه خوردند، زینتها و زیورهایشان از جسم آنان پرید و لخت و عریان ماندند، ﴿وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾. آن دو گفتند: ﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾. خداوند گفت: پس از آنجا که نافرمانی من نمودید، مجاور من در بهشت نمانید، پس آن دو فرود آمدند در حالیکه معاششان به خودشان موکول شده بود
- ↑ پس چون خدای عزوجل اراده فرمود که توبه آن دو را بپذیرد، جبرئیل(ع) بر آنان فرو آمد و فرمود: شما دو نفر با تمنّای منزلت کسی که برتر از شماست، بر خودتان ستم نمودید، پس سزای شما در عقوبت همان نزولتان از جوار رحمت خدای عزوجل به زمین او بود، پس از پروردگار خود به حقّ اسمایی که بر ساق عرش دیدید، بخواهید که توبه شما را بپذیرد، پس آن دو گفتند: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْأَكْرَمِينَ عَلَيْكَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ(ع) إِلَّا تُبْتَ عَلَيْنَا وَ رَحِمْتَنَا». پس خدا توبه بر آنها را پذیرفت که او بسیار توبهپذیر و مهربان است. از اینرو بعد از آن، همواره پیامبران الهی این امانت را حفظ نموده و اوصیایشان و مخلصین از امتشان را بدان خبر دادند. پس آنان از حمل آن سرباز زده و از ادعای آن میترسیدند و آن را انسانی حمل نمود که تا روز قیامت به این اصل شناخته شده که هر ظلمی از ناحیه او نشأت میگیرد و این است سخن خدای عزوجل: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾نورالثقلین، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۱، ح۲۵۹؛ برهان، ص۸۶۵؛ بصائر، ج۳۲، ص۳۸۲-۳۸۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۲، ح۲۶۰؛ برهان، ص۸۶۵؛ بصائر، ج۳۲، ص۳۸۲.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۲، ح۲۶۱؛ برهان، ص۸۶۵.
- ↑ برهان، ص۳۳۴.
- ↑ برهان، ص۳۳۴؛ نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۶، ح۳۲۰، به نقل از محمد بن فضیل.
- ↑ برهان، ص۲۳۴؛ نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۶، ح۳۲۱.
- ↑ برهان، ص۲۳۴.
- ↑ برهان، ص۲۳۴.
- ↑ برهان، ص۲۳۴.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۵، ح۳۱۸.
- ↑ «پرهیزگاران در جایگاهی امنند» سوره دخان، آیه ۵۱.
- ↑ مقدمه کتاب مرآة الانوار، ص۵۸-۵۹.
- ↑ مقدمه کتاب مرآة الانوار، ص۵۸-۵۹.
- ↑ در المنثور، ج۵، ص۲۲۴-۲۲۵.
- ↑ در المنثور، ج۲، ص۱۷۵.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۹۵-۲۰۶.
- ↑ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
- ↑ «و اوست که زمین را گسترد و در آن کوهها و رودهایی نهاد و از هر میوه در آن جفتی دوگانه برآورد؛ شب را با روز فرا میپوشد، بیگمان در آن (کار) نشانههایی برای گروهی است که میاندیشند» سوره رعد، آیه ۳.
- ↑ «اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) میچرانید از آن است * با آن (آب) برایتان کشت و زیتون و خرما بن و انگورها (ی گوناگون) و از همه میوهها میرویاند؛ بیگمان در این برای گروهی که میاندیشند نشانهای است» سوره نحل، آیه ۱۰-۱۱.
- ↑ «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین! * سپس از (گل) همه میوهها بخور و راههای هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگهای گوناگون برمیآید که در آن برای مردم درمانی است، بیگمان در این، نشانهای است برای گروهی که میاندیشند» سوره نحل، آیه ۶۸-۶۹.
- ↑ «و از نشانههای او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
- ↑ «خداوند، جانها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن میگیرد و آن را که مرگش را رقم زده است نگاه میدارد و دیگری را تا زمانی معیّن رها میکند؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره زمر، آیه ۴۲.
- ↑ «خداوند، همان است که دریا را برای شما رام کرد تا کشتیها در آن به فرمان وی روان گردند و تا شما از بخشش وی (روزی) به دست آورید و باشد که سپاس گزارید * و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۲-۱۳.
- ↑ «و در زمین پارههایی کنار هم و باغسارهایی از انگور است و (نیز) کشت (هایی گوناگون) و خرما بنان همریشه و ناهمریشه که (همه) از یک آب آبیاری میشوند و برخی را بر برخی دیگر در بر و بار برتری میدهیم؛ بیگمان در آن (ها) برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره رعد، آیه ۴.
- ↑ «و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.
- ↑ «و به یقین در چارپایان برای شما پندی (نهفته) است؛ از آنچه در شکم دارند از میان سرگین و خون، شیری ناب به شما مینوشانیم که گوارای نوشندگان است * و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید، به راستی در این (کار) نشانهای است برای گروهی که خرد میورزند» سوره نحل، آیه ۶۶-۶۷.
- ↑ «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانههای خویش بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمّههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا آن خانهای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانهای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدینگونه خداوند آیات را برای شما روشن میدارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
- ↑ «و در پیاپی آمدن شب و روز و در بارانی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن آن بدان زنده میدارد و در گرداندن بادها نشانههایی است برای گروهی که خرد میورزند» سوره جاثیه، آیه ۵.
- ↑ «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور میکند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.
- ↑ «و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دلها را پدید آورد (اما) اندک سپاس مینهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.
- ↑ «سپس او را باندام برآورد و از روح خویش در او دمید و برایتان گوش و چشمان و دلها را پدیدار کرد، (امّا) اندک سپاس میگزارید» سوره سجده، آیه ۹.
- ↑ «بگو اوست که شما را آفرید و برای شما گوش و دیدگان و دلها را پدید آورد امّا اندکی، سپاس میگزارید» سوره ملک، آیه ۲۳.
- ↑ «و به راستی ما به آنان در چیزهایی توانمندی دادیم که به شما در آنها توانمندی ندادهایم و برای آنان گوش و دیدگان و دلهایی نهادیم، اما گوش و دیدگان و دلهای آنان هیچ به کارشان نیامد زیرا آیات خداوند را انکار میکردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنها را فرا گرفت» سوره احقاف، آیه ۲۶.
- ↑ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ «آنان کسانی هستند که خداوند بر دلها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند» سوره نحل، آیه ۱۰۸.
- ↑ «آیا گمان میکنی که بیشتر آنان میشنوند یا خرد میورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ «آیا پاهایی دارند که با آن راه روند یا دستهایی که با آن (چیزی یا کسی را) به خشم برانند یا دیدگانی که بدان بنگرند یا گوشهایی که با آن بشنوند؛ بگو: شریکانتان را (که برای خداوند میتراشید) بخوانید؛ سپس درباره من چارهاندیشی کنید و مرا (هیچ) مهلت ندهید!» سوره اعراف، آیه ۱۹۵.
- ↑ «به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانهای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ میکردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم میدیدند (و میهراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی میکند؛ بیگمان در این امر پندی برای اهل بینش است» سوره آل عمران، آیه ۱۳.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بیگمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۹.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
- ↑ «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.
- ↑ «و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۰۶-۲۱۳.
- ↑ «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداوند است و کارها به سوی خداوند بازگردانده میشود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۹.
- ↑ «ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ «تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب فرماید و از مردان و زنان مؤمن درگذرد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۷۳.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۰۳.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ ر.ک: برهان اول از این مجموعه.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص۴۳۸.
- ↑ {{«و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای * فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۱-۳۳.
- ↑ «وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْءٍ» (جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع (ط، دارالرضی، ۱۳۳۰ هـ.ق.).
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص۴۳۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۸-۲۹.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص۴۳۹.
- ↑ «آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی میستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی میستاید اما شما ستایش آنان را در نمییابید؛ بیگمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
- ↑ «و هر کس را قبلهای است که روی بدان میکند، باری، در کارهای نیک از یکدیگر پیشی گیرید» سوره بقره، آیه ۱۴۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم * یا بگویید: پدران ما بیگمان پیش از این شرک میورزیدند و ما فرزندانی از پس ایشان بودیم؛ آیا ما را به (کیفر) آنچه تباهاندیشان کردهاند، نابود میفرمایی؟» سوره اعراف، آیه ۱۷۲-۱۷۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص۴۴۰.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «قَالَ الصَّادِقُ(ع): لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُونَ» (عوالی اللیالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة (ط. دارسیدالشهداء(ع) للنشر، ۱۴۰۵ه.ق.)، ج۴، ص۱۱۶).
- ↑ إرشاد القلوب إلی الصواب (اللدیلمی) (ط. الشریف الرضی، ۱۴۱۲ه.ق.)، ج۲، ص۴۰۵.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص۴۴۱.
- ↑ رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم.
- ↑ «بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی میکند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.
- ↑ «عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ» (الکافی (ط. دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ه.ق.)، ج۲، ص۳۵۲).
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص۴۴۱.