آیه تبلیغ از دیدگاه اهل سنت

شأن نزول آیه

علمای اهل سنت، شان نزول‌های مختلفی را برای این آیه بیان کرده‌اند:

ولایت حضرت علی (ع) در غدیر

مفسّران، محدّثان و مورّخان شیعه همگی بدون هیچ گونه تردیدی، آیه تبلیغ را با واقعه «غدیر»، مرتبط دانسته‌ و محتوای پیام آن را ولایت و امامت امام علی(ع) بیان کرده‌اند. به عنوان نمونه علامه امینی از 30 منبع حدیثی و تفسیری اهل سنّت، همچون «کتاب الولایه» از ابن جریر طبری، تفسیر الثعلبی، کتاب ما نزل من القرآن فی علی از ابو نعیم اصفهانی، أسباب النزول واحدی و...، ارتباط این آیه را با جریان غدیر، نقل کرده است. [۱] گر چه ممکن است بعضی از آنها این ارتباط و آنچه را نقل کرده‌اند، قبول نداشته باشند.

سیوطی از مفسّران اهل سنّت، از ابو سعید خُدری روایت می‌‌کند که گفت: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۲]، روز غدیر خم، در باره علی بن ابی طالب(ع)، نازل شد. وی همچنین از ابن مسعود، روایت کرده که گفت: «ما در زمان پیامبر خدا(ص) این آیه را این گونه قرائت و فهم می‌‌کردیم: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۳] أنَّ علیّاً مولی المؤمنین ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۴]. [۵].[۶].

راویان احادیث شان نزول آیه درباره امام علی (ع)

علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل تسنن بر این باورند که سوره مائده، آخرین سوره نازل شده از قرآن است خصوصاً آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ... و معتقدند که این آیه در روز ۱۸ ذی حجه پس از تمام شدن اعمال حجة الوداع در «غدیر خم» و قبل از این که پیامبر، امام علی را به عنوان خلیفه خود معرفی کند، نازل شده است و شأن نزول این آیه را، جانشینی حضرت علی و نصب آن حضرت از سوی رسول خدا، دانسته‌اند که ما در این جا برخی از علمای اهل سنت را نام می‌بریم:

  1. حافظ ابو نعیم در کتاب نزول القرآن.
  2. علی بن احمد واحدی در کتاب اسباب نزول القرآن، ص۱۵۰
  3. امام ابو اسحاق ثعلبی در تفسیر کبیر.
  4. حاکم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، ج۱، ص۱۸۷.
  5. جلال الدین سیوطی در کتاب الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۱۷
  6. فخر رازی در تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۵۰
  7. محمد عبده در تفسیر المنار ج۲، ص۸۶ و ج۶، ص۴۶۳.
  8. ابن عساکر شافعی در کتاب تاریخ دمشق، ج۲، ص۸۶.
  9. محمد بن علی بن محمد شوکانی در فتح القدیر ج۲، ص۶۰
  10. محمد بن طلحه شافعی در مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج۱، ص۴۴
  11. ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه ص۲۵
  12. قندوزی حنفی در ینابیع الموده ص۱۲۰
  13. شهرستانی در الملل و النحل ج۱، ص۱۶۳
  14. ابن جریر طبری در الولایه
  15. ابن سعید سجستانی در کتاب الولایه.
  16. محمود بن احمد عینی در عمدة القاری، ج۸، ص۵۸۴
  17. عبدالوهاب نجاری در تفسیر القرآن.
  18. آلوسی در روح المعانی ج۲، ص۳۸۴
  19. ابراهیم بن محمد جوینی در فرائد السمطین، ج۱، ص۱۸۵
  20. سید صدیق حسن خان در فتح البیان فی مقاصد القرآن ج۳، ص۶۳[۷] و آیات در این باب بسیار است که برای اختصار از نقل آنها خودداری می‌کنیم[۸].

با این حال برخی از علمای اهل سنت در صدد توجیه دیگری برای آیه برآمده‌اند تا ربطی به مسألۀ غدیر نداشته و از مؤيّدات ولایت امیرالمؤمنین(ع)، به حساب نیاید اینک این توجیهات را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم.

نزول آیه در قضیه محافظت پیامبر در مدینه

اهل سنت بر اساس برخی از روایات می‌گویند: پیش از نزول این آیه از پیامبر محافظت می‌شد ولی پس از نزول آن و تضمین خداوند بر حفظ جان ایشان عذر نگهبانان را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را حفظ خواهد کرد.».

پاسخ:

  1. اولاً این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد بلکه در آنها تنها استناد پیامبر خدا(ص) را به بخشی از این آیه نشان می‌دهد و چون در متن برخی از روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیهٔ رسول خدا(ص) در مدینه بوده است احتمال دارد در فاصله غدیر خم تا وفات پیامبر خدا باشد.
  2. ثانياً: اساساً مفسّران اهل سنت این روایات را غریب دانسته و بر این قول متفقند که چون آیۀ مذکور مدنی و در اواخر بعثت نازل شده است با حراست ابو طالب در مکه پیوندی ندارد. [۹].
  3. ثالثاً قول به اینکه آیه فوق دو بار یکی در اوائل بعثت و دیگری در مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد نمی‌تواند مشکلی را حل کند؛ زیرا بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر(ص) باشد ولی نیازی به نگهبانی رسول خدا، در مدینه توسط یارانش نخواهد بود.

نزول آیه در قضیه حراست در مکه

سیوطی از ابن عباس نقل می‌کند که از رسول خدا(ص) سؤال شد کدام آیه بر شما گران آمد؟ حضرت فرمود: در ایام موسم حج در منا بودم و مشرکان عرب و سایر مردم در آنجا بودند؛جبرئیل بر من نازل شد و گفت ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۱۰].... من برخاستم و ندا دادم ای مردم چه کسی مرا یاری می‌کند تا پیام پروردگارم را برسانم و برای او بهشت باشد؟ ای مردم! بگویید: {لا اله الا الله و من رسول خدایم تا رستگار شده و نجات یابید و به بهشت روید. پس هیچ کس از مرد وزن و کودک نبود جز آنکه مرا با خاک و سنگ هدف قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند: دروغگو است... تا اینکه عموی ایشان آمد و آن حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند». [۱۱].

پاسخ:

این حدیث از موضوعات و جعلیات بنی العباس بوده تا در برابر علویان فضیلتی بسازند زیرا:

  1. اولا: آیه مذکور به اتفاق شیعه و سنی در اوائل بعثت در مکه نازل نشده است و تکرار نزول هم وجهی ندارد.
  2. ثانیا: این حدیث، خبر واحد است و با تمام احادیثی که مخالف با این مضمون است، منافات دارد.

نزول آیه در جنگ با بنی انمار

ابن ابی‌حاتم به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید در جنگ پیامبر خدا(ص) با بنی انمار، حضرت بر سر چاهی نشستند. مردی به نام وارث یا غورث بن حارث از بنی نجار قصد کشتن حضرت را کرد. وی نزد پیامبر آمد و گفت شمشیرت را بده تا ببویم. حضرت آن را به وی داد، آنگاه از دستش لیز خورده و افتاد. پیامبر به او فرمود: خداوند بین تو و آنچه می‌خواستی انجام دهی، مانع شد. آنگاه این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۱۲].[۱۳].

پاسخ:

  1. اوّلاً: ابن کثیر بعد از نقل این حدیث می‌گوید: «حدیث جابر بدین صورت غریب است. [۱۴].
  2. ثانیاً: در نقل این داستان اختلاف است؛ زیرا ابوهریره آن را به نحو دیگری نقل می‌‌کند.[۱۵] و اختلاف در نقل، سبب وهن روایت است.

نزول آیه درباره رجم و قصاص

برخی از اهل سنت در شأن نزول آیه می‌گویند: «خداوند به پیامبرش دستور داد تا آنچه را که درباره حکم رجم و قصاص بر وی نازل شده اعلان کند. در واقع ایــن اعلان برخوردی در برابر موضع یهود بود که می‌خواستند به نحوی از حکم رجم زنای محصنه و قصاص که در تورات آمده است، فرار کنند. از این رو افرادی را نزد رسول خدا(ص) فرستادند تا از ایشان دربارۀ این دو موضوع سؤال کنند،جبرئیل نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد». [۱۶]. ایشان بر این باورند که آیات ۴۱ تا ۴۳ که پیش از آیه مورد بحث در همین سوره مائده است در این باره است.

پاسخ:

  1. اوّلاً: این قول بدون دلیل و مخالف با اقوال تمام صحابه است.
  2. ثانیاً: متن این آیات در رد این قول کافی است، چون یهود در زمان نزول این سوره در اواخر بعثت تار و مار شده و سر جایشان نشسته بودند و در موقعیتی قرار نداشتند که بتوانند به حضرت زیانی برسانند تا خداوند وعدۀ حفظ به آن حضرت دهد.

نزول آیه درباره مکر یهود

اولین کسی که آیه تبلیغ را در قضیه مکر یهود تفسیر کرد، مقاتل بن سلیمان است. [۱۷] و پس از وی طبری و بغوی و محمد بن ابی بکر رازی این قول و تفسیر را اختیار کرده‌اند. [۱۸]. فخر رازی نیز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آیه مورد بحث، همین قول را برگزیده و تنها دلیل آن را نیز سیاق یا تناسب آیات قبل و بعد دانسته که جملگی دربارهٔ یهودیان است. [۱۹].

پاسخ:

  1. اولاً: سوره مائده آخرین سوره‌ای است که بر پیامبر در حجة الوداع نازل شده است و در آن موقع یهود شوکتی نداشته‌اند تا پیامبر از آنها خوف داشته باشد و احتیاج به محافظت و عصمت و نگهبانی از آنها داشته باشد.
  2. ثانياً: قرآن موجود بر اساس ترتیب نزول آن نبوده تا بتوان به سیاق آیات آن بر ظهور یک معنا تمسک کرد.
  3. ثالثاً: سیاق بر فرض ظهور داشتن قرینۀ مقامی است و در برابر نص روایات و قرینه‌های دیگر، ظهوری نخواهد داشت.
  4. رابعاً: بنا بر گفته فخر رازی، حکمی که خداوند دربارهٔ یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران تمام شد که موجب تأخیر در ابلاغ آن از سوی رسول خدا(ص) گردید، این بود:﴿ْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ[۲۰]. در حالی که قرآن پیش از این آیه در آیه ۶۴ همین سوره خطاب تندتری به يهود دارد: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا[۲۱].
  5. خامساً: وجود این آیه در بین آیات یهود، ممکن است اشاره به این نکته باشد که منافقانی که پیامبر(ص) از آنها خوف داشت، به منزلهٔ یهود و از سنخ آنان در کفر

و ضلالتند. [۲۲].

احتمالات دیگر در شان نزول آیه

اهل سنت اقوالی دیگر به صورت احتمال در مورد نزول این آیه ذکر کرده‌اند که به نظر ما ضعیف و از واقعیت دور است و نیازی به طرح و نقد گسترده آنها نیست؛ زیرا افزون بر آنکه دلیلی از روایات و قرینه‌ای از آیات برای آنها ندارند، خود به خود بطلان آنها با توجه به سبک و سیاق آیه مورد بحث و جایگاه سوره مائده و نزول آن در اواخر بعثت روشن می‌شود، به ویژه اگر به شأن و ویژگی‌های رسول خدا(ص) که در قرآن ذکر شده - و پیش از آن در بررسی دیدگاه شیعه گذشت- دقت کنیم. این اقوال عبارت‌اند از:

  1. هنگامی که آیه تخییر نازل شد و در آن خداوند فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا[۲۳]. پیامبر آیه را برای آنان عرضه نکرد؛ زیرا می‌ترسید آنان حیات دنیا را انتخاب کنند[۲۴].
  2. این آیه درباره زینب همسر زید - پسرخوانده پیامبر خدا - نازل شده است که داستان آن در سوره احزاب آمده است[۲۵].
  3. آیه در مورد جهاد و پیکار در راه خدا نازل شده چون منافقان از پیکار در راه خدا ناخشنود بودند و پیامبر اکرم(ص) نیز برخی اوقات از تشویق به جهاد امساک می‌کرد[۲۶].
  4. هنگامی که آیه شریفه: ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ[۲۷] نازل شد، رسول خدا(ص) از عیب‌جویی معبودهای مشرکان چشم پوشید، ولی پس از نزول آیه مورد بحث آن را پنهان نکرد و به عیب‌جویی معبودهای آنان پرداخت. خدا هم وعده به حفظ حضرت داده بود[۲۸].
  5. آیه درباره حقوق مسلمانان نازل شد؛ آنگاه که پیامبر خدا(ص) در حجة الوداع شرایع و مناسک را اعلان کردند، فرمودند: «آیا رساندم؟» گفتند: آری، و حضرت فرمود: «خدایا، گواه باش»[۲۹].
  6. خداوند پیامبرش را به شتاب در رساندن پیامی که برایشان نازل شده، امر می‌کند؛ از این رو هر چند حضرت تصمیم داشت هر آنچه بر ایشان نازل شده را برساند، لیکن برخی پیام‌ها را به تأخیر انداخت؛ زیرا بر خویش می‌ترسید. ادامه آیه این احتمال را تقویت می‌کند[۳۰] که می‌فرماید: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۳۱].
  7. برخی دیگر می‌گویند: چون مکه فتح شد و اسلام گسترش یافت، خداوند به حضرت(ص) دستور داد هر آنچه را برای او فرستاده شده، آشکار و بی‌پرده بدون هیچ ترس و خویشتن‌داری، ابلاغ کند که اگر به این صورت ابلاغ نکند، رسالت پروردگارش را نرسانده است[۳۲]، و یا آیه خطاب به حضرت می‌گوید: آنچه بر تو نازل شد، بدون ترس از هیچ کس برسان و اگر با ترس تبلیغ کنی، گویی که تمام رسالت پروردگارت را نرسانده‌ای[۳۳]. ابن انباری می‌گوید: «پیامبر برخی آیات قرآن را زمانی که در مکه بود، آشکارا ابلاغ کرد و برخی را به خاطر ترس از هجوم مشرکان تنها با یارانشان در میان گذاشت، ولی پس از آنکه خداوند اسلام را با مؤمنان عزیز کرد، به حضرت دستور داد هر چه بر تو نازل شده، آشکار کن»[۳۴].

جمع بندی اقوال

این اقوال و نظایر آن چیزی جز استنباط‌ها و به عبارت درست‌تر استحسان‌های این افراد نیست و شواهدی آن را همراهی نمی‌کند و با دشوارهای جدی روبه‌رو است؛ برای نمونه آنچه این انباری می‌گوید با متن آیه ناسازگار است؛ زیرا در شرایطی که پس از فتح مکه و یا فتوحات دیگر، اسلام عزیز شد و گسترش یافت، ابلاغ پیام‌هایی که پنهان مانده بودند، به تهدید و تضمین نیاز نداشت و لازم نبود که خداوند بفرماید: ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۳۵] و چنین ضمانت کند: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۳۶]. از سوی دیگر، توطئه مشرکان برای قتل حضرت در لیلة المبیت در مکه صورت گرفت؛ بنابراین حضرت بر خود نترسیده و ابلاغ پیام خدا را پنهان نکرده است و افزون بر آن، باید پس از نزول این آیه، آیاتی در همین سوره یا سوره توبه که پس از این سوره نازل شده، به چشم بخورد که درباره مشرکان باشد، آن هم با سبک و سیاقی که احتمال نزول آنها در اوایل بعثت معقول بوده ولی ابلاغ آنها به تأخیر افتاده باشد تا در این آیه به ابلاغ آنها حکم شود.[۳۷].

روایات در مصادر اهل سنت

روایات اهل سنت در این باره دو گروه‌اند؛ برخی در بیان مورد نزول آیه درباره امام علی (ع) و روز غدیر صراحت دارند و برخی صراحت ندارند که با قرائن و شواهد می‌توان برخی از آنها را با گروه اول یکسان دانست. در برخی از این روایات، آیه تبلیغ با آیه اکمال پیوند خورده است. دانشمندان اهل سنت به نقل از صحابه و تابعین روایاتی متعدد را از گروه اول ذکر کرده‌اند. در این میان، تعداد قابل ملاحظه‌ای روایت از صحابه به چشم می‌خورد که از جمله آنان می‌توان به این افراد اشاره کرد:

زید بن ارقم

ابن جریر طبری (م. ۳۱۰ق) در کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر[۳۸] که هم‌اکنون مفقود است، به نقل از زید بن ارقم می‌نویسد: لما نزل النبي بغدير خم في رجوعه من حجة الوداع... خطب خطبة بالغة ثم قال: إن الله تعالى أنزل إلي: ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...[۳۹]. پیامبر (ص) پس از بازگشت از حجة الوداع، در غدیر خم فرود آمدند... [و] خطبه‌ای غرا خواندند و سپس فرمودند: خداوند بلند مرتبه بر من چنین نازل کرد: «آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده، برسان»[۴۰].[۴۱]

ابوسعید خدری

ابن ابی‌حاتم رازی (م. ۳۲۷ق) به نقل از پدر خود از ابوسعید خدری چنین می‌آورد: نزلت هذه الآية ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۴۲] في علي بن أبي طالب[۴۳].

این آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۴۴] درباره علی بن ابی طالب نازل شده است».

ابن مردویه[۴۵] (م. ۴۱۰ق)، ابونعیم اصفهانی[۴۶] (م. ۴۳۰ق)، واحدی نیشابوری[۴۷] (م. ۴۶۸ق)، حاکم حسکانی[۴۸] (از دانشمندان قرن پنجمابن عساکر[۴۹] (م. ۵۷۱ق) و نظام الدین قمی نیشابوری[۵۰] هر یک با سند خود از ابوسعید خدری این حدیث را نقل کرده‌اند[۵۱].

عبدالله بن عباس

ابو عبدالله محاملی (م. ۳۲۰ق) در کتاب امالی خود به نقل از ابن عباس می‌نویسد: ... حتى إذا كان رسول الله (ص) بغدير خم أنزل الله: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۵۲] فقام مناد فنادى الصلاة جامعة[۵۳]؛ تا آنکه رسول خدا (ص) در غدیر خم آمدند، خداوند چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شده برسان.»... پس منادی صدا زد: مردم! گرد هم آیید...».

ابوبکر فارسی شیرازی[۵۴] (م. ۴۰۷ یا ۴۱۱ق) و ابن مردویه[۵۵] (م. ۴۱۰ق)، ابواسحاق ثعلبی[۵۶] (م. ۴۲۷ق)، ابوسعید سجستانی[۵۷] (م. ۴۷۷ق)، حاکم حسکانی[۵۸] (از دانشمندان قرن پنجم) با چند سند و عزالدین الرسعنی[۵۹] (م. ۶۶۱ق) نیز از ابن عباس این حدیث را نقل کرده‌اند[۶۰].

عبدالله بن مسعود

ابن مردویه (م. ۴۱۰ق) به نقل از عبدالله بن مسعود چنین می‌آورد: «كُنَّا نَقْرَأُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص) ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...[۶۱] أَنَّ عَلِيّاً مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...[۶۲]»[۶۳]؛ ما در عهد رسول خدا (ص) این آیه را چنین قرائت می‌کردیم: «ای رسول، آنچه بر تو از پروردگارت نازل شده - به اینکه علی مولای مؤمنان است - برسان و اگر چنین نکنی، رسالت پروردگارت را نرسانده‌ای.»...[۶۴].

جابر بن عبدالله الانصاری

حاکم حسکانی - از دانشمندان قرن پنجم - به نقل از ابن عباس و جابر بن عبدالله می‌گوید: أمر الله محمداً أن ينصب عليا للناس ليخبرهم بولايته فتخوف رسول الله (ص) أن يقولوا حابي ابن عمه و أن يطعنوا في ذلك عليه، فأوحى الله إليه: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ... فقام رسول الله بولايته يوم غدير خم[۶۵]؛ خداوند به پیامبرش محمد (ص) دستور داد علی (ع) را برای مردم منصوب کرده، آنان را از ولایتش آگاه کند؛ پس رسول خدا (ص) نگران بودند که مردم بگویند وی این مقام را از سوی خود به پسر عمویش بخشید و در این باره طعنه زنند؛ پس خداوند به ایشان وحی کرد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شده، برسان.»... پس رسول خدا (ص) به اعلان ولایت علی (ع) در روز غدیر اقدام فرمود[۶۶].

ابوهریره

حاکم حسکانی مذکور به نقل از ابوهریره نیز آن را بدین‌گونه آورده است: فأنزل الله عزوجل ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...[۶۷] فی علی بن أبی طالب ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...[۶۸][۶۹].

خداوند - عز وجل - چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه بر تو از پروردگارت درباره علی بن ابی طالب (ع) نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالت پروردگارت را نرسانده‌ای». ابواسحاق جوینی حموئی (م. ۷۳۰ق) نیز از سه استاد خود از ابوهریره این حدیث را نقل کرده است[۷۰].[۷۱]

عبدالله بن ابی اوفی أسلمی

حاکم حسکانی با سندی دیگر از عبدالله بن ابی اوفی أسلمی می‌نویسد: سمعت رسول الله (ص) يقول يوم غدير خم و تلا هذه الآية ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ... ثم قال: ألا من كنت مولاه فعلي مولاه... ؟[۷۲]؛ از رسول خدا (ص) در روز غدیرخم شنیدم که این آیه را تلاوت کرد: ای رسول، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان.».. سپس پیامبر فرمود: آگاه باشید! هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است[۷۳].

براء بن عازب انصاری

فخر رازی (م. ۶۰۶ق) پس از آنکه اقوال گوناگون را در تفسیر آیه مذکور ذکر می‌کند، در دهمین وجه می‌نویسد: نزلت الآية في فضل علي و لما نزلت هذه الآية أخذ بيده و قال: «من كنت مولاه فعلي مولاه... اللهم وال من والاه... و هو قول ابن عباس و البراء بن عازب و محمد بن علي[۷۴]؛ این آیه در فضل علی (ع) نازل شده و چون این آیه نازل شد پیامبر خدا (ص)دست علی (ع) را گرفتند و فرمودند: «هر کس من مولای اویم، پس علی مولای او است.... خدایا! هر کس او را دوست دارد، دوست دار.».. و این قول ابن عباس، براء بن عازب و محمد بن علی (امام باقر (ع)) است».

سید علی همدانی[۷۵] (م. ۷۸۶ق) و سید عبدالوهاب بخاری[۷۶] (م. ۹۳۲ق) نیز از براء بن عازب همین مضمون را آورده‌اند.

از تابعین نیز آنان که نزول آیه را درباره امام علی (ع) و روز غدیر می‌دانند، عبارت‌اند از:

۱. ابوجعفر امام باقر (ع): ابواسحاق ثعلبی (م. ۴۲۷ق) از امام باقر (ع) درباره معنای آیه چنین نقل می‌کند: إن معناها: ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ في فضل علي فلما نزلت اخذ رسول الله (ص) بيد علي فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه[۷۷]؛ معنای آیه این است: آنچه از پروردگارت درباره فضل علی (ع) بر تو نازل شده برسان، پس رسول خدا (ص) دست علی (ع) را گرفتند و فرمودند: هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است».

حاکم حسکانی نیز به نقل از امام باقر (ع) چنین می‌آورد: «فَقَالَ [جبرئیل]: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَى وَلِيِّهِمْ- عَلَى مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَيْهِ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ حَجِّهِمْ- لِيَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي قَرِيبُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ وَ فِيهِمْ تَنَافُسٌ وَ فَخْرٌ، وَ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ وَتَرَهُ وَلِيُّهُمْ[۷۸] وَ إِنِّي أَخَافُ- فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۷۹] يُرِيدُ فَمَا بَلَّغْتَهَا تَامَّةً... فَلَمَّا ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالْعِصْمَةِ وَ خَوَّفَهُ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ...»[۸۰]؛ جبرئیل به پیامبر خدا (ص) عرض کرد: خداوند به تو دستور می‌دهد امت خود را در مورد پیشوایشان [پس از خود] راهنمایی کنی، همان‌گونه که آنان را نسبت به نماز و زکات و روزه و حجشان راهنمایی کرده‌ای، تا حجت بر آنان در تمام این امور تمام شود. پس رسول خدا (ص) فرمود: پروردگارا! قوم من به عصر جاهلیت نزدیک‌اند [هنوز در آنها اندیشه‌های جاهلی زنده است] برای رسیدن به ریاست تلاش می‌کنند و فخر می‌فروشند. هیچ کدام از آنان نیست جز آنکه ولی‌شان امام علی (ع) دوست و یار او را کشته است و من نگرانم! پس خداوند چنین نازل کرد: ای رسول، آنچه بر تو نازل شده، برسان، اگر نرسانی رسالت پروردگارت را انجام نداده‌ای»؛ یعنی رسالت پروردگارت را به طور کامل و تمام به انجام نرسانده‌ای... پس چون خداوند، حفظ پیامبرش را تضمین کرد... پیامبر (ص) دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: ای مردم! هر کس من مولای اویم، پس علی مولای او است».

چنان که پیش‌تر گذشت، فخر رازی نیز همین مضمون را از امام باقر (ع) نقل کرده است[۸۱]. بدرالدین عینی (م. ۸۵۵ق) همان معنایی را که ثعلبی نقل کرده، آورده[۸۲]، و احمد بن محمد الطبری - معروف به خلیلی - نیز از امام باقر (ع) این مضمون را نقل کرده است[۸۳]. ابوالفتح نطنزی (م. حدود ۵۵۰ق) نیز با سند خود به نقل از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) همین قول را آورده است[۸۴].

٢. ابوعبدالله امام صادق (ع): ابی‌بکر محمد بن ابی الثلج به نقل از امام صادق (ع) چنین می‌آورد: «أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ‌(ص): ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فی علی ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ...»[۸۵]؛ خداوند تبارک و تعالی بر پیامبر خود چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه از پروردگار تو، درباره علی (ع) نازل شده، برسان و اگر انجام ندهی...».

۳. عطیة بن سعد العوفی: حافظ ابونعیم اصفهانی (م. ۴۳۰ق) از قول عطیه عوفی می‌نویسد: نزلت هذه الآية على رسول الله في علي يوم غدير خم[۸۶]؛ «این آیه بر رسول خدا (ص) درباره علی روز غدیر خم نازل شده است».

۴. زید بن علی: در کتاب تفسیر غریب القرآن منسوب به زید بن علی آمده است: «این آیه تنها درباره علی بن ابی طالب (ع) نازل شده است»[۸۷]. ابن مردویه (م. ۴۱۰ق) نیز از زید بن علی چنین نقل می‌کند: لما جاء جبرئيل بأمر الولاية ضاق النبي بذلك ذرعاً و قال: «قومي حديثوا عهد بجاهلية» فنزلت[۸۸]؛ چون جبرائیل امر ولایت را آورد، پیامبر احساس دلتنگی کردند و فرمودند: «قوم من تازه، روی به اسلام آورده‌اند و به عصر جاهلی نزدیک‌اند [و ممکن است اعلان ولایت امام علی (ع) را با معیارهای عصر جاهلی بسنجند و رسالت را تکذیب کنند] پس آیه عصمت تبلیغ نازل شد».

۵. ابوحمزه ثمالی: ابن مردویه از ابوحمزه چنین می‌آورد: «قَالَ: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ نَزَلَتْ فِي شَأْنِ الْوَلَايَةِ»[۸۹]؛ آیه «ای رسول، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان» در شأن ولایت نازل شده است».

دسته دوم از این روایات که در مورد نزول این آیه درباره امام علی (ع) می‌باشد، غیر صریح از این افراد (از صحابه و تابعین) نقل شده است:

۱. عبدالله بن عباس: حدیثی از طریق عبدالله بن صالح از معاویه از علی بن ابی طلحة از ابن عباس بدین‌گونه نقل شده است: قوله ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ... يعني إن كتمت آية مما أنزل اليك من ربك لم تبلغ رسالتي[۹۰]؛ تفسیر آیه مذکور بدین شرح است: اگر تو [ای پیامبر] آیه‌ای از آیاتی که پروردگارت بر تو نازل کرده، کتمان کنی، رسالت من را انجام نداده‌ای».

این قول ابن عباس تنها از یک طریق نقل شده، بر فرض صحت صدور در صدد تفسیر آیه است نه بیان مورد نزول آیه؛ بنابراین، با روایات دیگر از جمله روایاتی که از خود ابن عباس نقل شد (که مورد نزول آیه را درباره امام علی (ع) و روز غدیر می‌دانست) منافاتی ندارد و قابل جمع است؛ زیرا ابلاغ ولایت امام علی (ع) یکی از مصادیق این برداشت از آیه به شمار می‌آید.

٢. مجاهد بن جبر: از قول مجاهد با سند مقطوع درباره این آیه چنین نقل شده است: لما نزلت ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ... قال: یا رب، إنما أنا واحد کیف أصنع لیجتمع علی الناس؟ فنزلت ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۹۱]؛ چون آیه «آنچه بر تو نازل شده، برسان...) نازل شد، پیامبر (ص) فرمود: پروردگار من، همانا من تنهایم اگر مردم بر علیه من شورش کنند، چه کنم؟ پس چنین نازل شد: اگر انجام ندهی، رسالت پروردگارت را انجام نداده‌ای».

هر چند تعبیر أنا واحد؛ «من تنهایم» با اوایل بعثت پیامبر خدا (ص) سازگار است، لکن ۔ چنان که پیش از این ملاحظه شد- چون این آیه در سوره مائده در اواخر بعثت بر پیامبر خدا (ص) نازل شده و کسی در این تردید نکرده است؛ از این‌رو، شاید تعبیر «من تنهایم» برای مبالغه به کار رفته باشد. این مطلب با بررسی سیره تبلیغی پیامبر خدا (ص) که به تفصیل بحث شد، قابل درک خواهد بود؛ بنابراین، در اینجا نیز احساس دل‌نگرانی پیامبر خدا (ص) بر اساس نصوص متعددی که گذشت، در مورد ابلاغ ولایت امام علی (ع) است.

٣. حسن بصری: سیوطی (م. ۹۱۱ق) در این باره می‌نویسد: أخرج أبو الشيخ عن الحسن أن رسول الله (ص) قال: «إن الله بعثني برسالة فضقت بها ذرعا و عرفت أن الناس مكذبي فوعدني لأبلغن أو ليعذبني» فأنزل: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...[۹۲]؛ ابوالشیخ از قول حسن بصری می‌نویسد: پیامبر خدا (ص) فرمود: خداوند من را به رسالتی برانگیخت و من از آن دلتنگ شدم و دانستم مردم من را تکذیب می‌کنند، پس خداوند من را تهدید کرد که یا آن را برسانم و یا من را عذاب خواهد کرد و چنین نازل کرد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شده، برسان...».

ثعلبی[۹۳] و واحدی نیشابوری[۹۴] نیز این حدیث را به طور مرسل از حسن بصری نقل کرده‌اند. با توجه به مفاد روایاتی دیگر که پیش از ملاحظه کردید، آنچه رسول خدا (ص) را دل‌نگران کرده بود، ابلاغ ولایت امام علی (ع) بود که احتمال تکذیب مردم را در پی داشت (و این آیه در همین باره نازل شد)، بنابراین پیام این روایت نیز می‌تواند همسان با روایات پیشین باشد.

برخی مفسران و متکلمان شیعه[۹۵] در تأیید نزول آیه مورد بحث درباره ولایت امام علی (ع)، به شأن نزول آیات اول و دوم سوره معارج تمسک کرده‌اند. بخشی از روایاتی که درباره شأن نزول این آیات وارد شده، به طور خلاصه چنین است: «اعلان ولایت امام علی (ع) در روز غدیر به حارث بن نعمان فهری رسید. وی سوار بر مرکب شد و رسول خدا (ص) را در أبطح ملاقات کرد. پس از آنکه به پیامبر گفت: تو ما را به توحید و نماز و روزه و حج دعوت کردی و ما پذیرفتیم، هم‌اکنون به ما می‌گویی «هر کس من مولای اویم پس علی مولای او است.»... آیا این امر از خود تو است یا از ناحیه خدا؟ حضرت فرمود: از ناحیه خدا... وی که خشمگین شده بود گفت: خدایا! اگر آنچه محمد (ص) می‌گوید راست باشد، پس بر ما سنگی از آسمان فرود آر... و بر ناقه خود سوار شد؛ همین که اندکی دور شد، سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و او را از پای درآورد و در پی آن آیات ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ[۹۶] نازل شد»[۹۷].

هر چند روایاتی درباره این جریان در مصادر فریقین یافت می‌شود، لکن قلت طرق و اضطراب در متن آنها، از اعتبار این روایات می‌کاهد؛ از این‌رو، علامه طباطبایی روایات این حادثه را آحاد می‌داند و می‌گوید: «قرینه قطعی، این روایات را همراهی نمی‌کند؛ از این‌رو، نمی‌توان به آنها در تفسیر آیه تبلیغ استناد کرد»[۹۸].

آنان که این حادثه را با سند نقل کرده‌اند، جملگی به نقل از سفیان بن عیینة از امام صادق (ع) است[۹۹]. حاکم حسکانی نیز به سه سند دیگر از امام باقر (ع)[۱۰۰]، حذیفة بن یمان[۱۰۱] و ابوهریره[۱۰۲] آن را آورده است.

در برخی نصوص به جای حارث بن نعمان، جابر بن نضر بن حارث[۱۰۳] و در برخی، نعمان بن المنذر الفهری[۱۰۴] نقل شده و درباره محل حادثه و انگیزه آن نیز اختلاف در نقل به چشم می‌خورد. طبق روایت کلینی از ابی بصیر (و وی با سند مقطوع) در جلسه‌ای که رسول خدا (ص) در میان برخی اصحاب خود در مدینه حضور داشته‌اند، حارث بن عمرو فهری در آنجا درباره مناقب امام علی (ع) از زبان رسول خدا (ص) خشمگین شده، بر خود نفرین می‌کند و همین که از مدینه بیرون می‌رود، گرفتار عذاب شده و در پی آن آیات ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ بر پیامبر خدا (ص) نازل می‌شود[۱۰۵]. بر همین اساس، در برخی از این احادیث در مورد این آیات چنین وارد شده است: ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ «بِوِلَايَةِ عَلِيٍّ‌» ﴿لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ[۱۰۶]؛

روشن است این احادیث در مقام تأویل آیه‌اند نه آنکه شأن نزول آیه را بیان کرده باشند؛ یعنی همان‌گونه که معاندان رسالت، پس از آنکه حقانیت توحید و رسالت برای آنان کشف شود، اگر بر آنان نفرین شود یا درخواست عذاب کنند[۱۰۷]، عذاب خدا در دنیا یا آخرت دامن‌گیر آنان خواهد شد، درباره ولایت امام علی (ع) نیز به همان معیار، گرفتار عذاب خواهند شد. به هر حال باید بررسی بیشتری درباره این حادثه و پیوند آن با آیات سوره معارج صورت گیرد[۱۰۸].[۱۰۹]

بررسی دیدگاه‌های اهل سنت

اهل سنت (بر خلاف شیعه) درباره تفسیر این آیه همداستان نیستند. جمهور آنان بر این باورند که این آیه مورد نزول خاصی ندارد. خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد هرچه بر ایشان نازل می‌کند، ابلاغ کرده، از هیچ چیزی احساس ترس و خطر ننماید و خداوند وعده داده ایشان را در برابر خطرها حفظ نماید. برخی از اهل سنت به این اجمال درباره این آیه بسنده نکرده، در پی شناسایی مورد نزول آیه اقوالی را ذکر می‌کنند. این دیدگاه‌ها به دو دسته کلی تقسیم می‌شود؛ برخی از آنها به استناد روایاتی است که در مصادر آنان در این باره رسیده و برخی استنباط شخصی مفسران است. دسته اول عبارت‌اند از:

نزول آیه درباره امام علی(ع)

بنابراین دیدگاه، خداوند به پیامبرش دستور داده فضیلت و یا ولایت امام علی(ع) را برای همگان آشکار سازد؛ از این رو رسول خدا(ص) پس از این دستور درباره علی بن ابی طالب(ع) فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ، فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ‌، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ». این قول همان قول شیعه است و در مصادر اهل سنت احادیثی متعدد از صحابه و تابعین به چشم می‌خورد که پیش از این ملاحظه شد. در منابع اهل سنت در مورد شأن نزول آیه به اندازه این مورد روایت نرسیده است. مفسران اهل سنت چه آنان که متعرض این قول شده و چه آنان که آن را مسکوت گذاشته‌اند، در صدد رد و اشکال کردن یا انکار اصل این مسئله یعنی ارتباط آیه مذکور با امام علی(ع) نیز بر نیامده‌اند؛ برای نمونه فخر رازی این قول را به عنوان یکی از احتمال‌ها در مورد نزول آیه، آورده و با آنکه روش او همواره نقد و رد است، در این باره (مانند سایر احتمال‌های دیگر) نقدی ندارد[۱۱۰].[۱۱۱].

نزول آیه در مورد حراست پیامبر خدا(ص)

اهل سنت بر اساس روایاتی متعدد که در صحیحین و کتاب‌های روایی دیگر نقل شده، می‌گویند پیامبر خدا(ص) پیش از نزول این آیه از ناحیه اصحاب خود حراست می‌شد، ولی پس از نزول آن و تضمین خداوند در مورد حفظ جان ایشان، پیامبر عذر نگهبانان را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را حفظ خواهد کرد». این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد، بلکه در آنها تنها استناد پیامبر خدا(ص) را به بخشی از این آیه نشان می‌دهد و چون در متن برخی روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیه رسول خدا(ص) در مدینه بوده است، احتمال دارد در فاصله غدیرخم تا وفات پیامبر خدا(ص) باشد. در این باره توضیح بیشتری ارائه خواهیم کرد. در این میان، احادیثی دیگر به چشم می‌خورد که از حراست ابوطالب - عموی پیامبر - خبر می‌دهد و در آنها آمده که پیامبر خدا(ص) پس از نزول این آیه به عموی خود خبر می‌دهند، نیازی به نگهبانی نیست. اساساً مفسران اهل سنت این روایات را غریب دانسته و بر این قول متفق‌اند که چون آیه مذکور مدنی و در اواخر بعثت نازل شده است، با حراست ابوطالب در مکه پیوندی نداشته و ناسازگار است. برخی دیگر در حل این معضل می‌گویند: این آیه دو بار، یک‌بار در مکه در اوایل بعثت و بار دیگر در مدینه در اواخر بعثت، نازل شده است[۱۱۲]، لیکن این پاسخ مشکلی را حل نمی‌کند؛ زیرا بر فرضی که این آیه در اوایل بعثت نازل شده باشد، در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر خدا(ص) در اوایل بعثت مطرح است و نیازی به نگهبانی رسول خدا(ص) در مدینه توسط یارانشان نخواهد بود تا دوباره حضرت آنان را ترخیص کنند و بگویند خداوند من را حفظ خواهد کرد؛ البته حراست ابوطالب از رسول خدا(ص) مسئله‌ای غیر قابل انکار است[۱۱۳]، ولی نزول آیه در این باره قابل اثبات نیست.

در برخی مصادر اهل سنت روایتی دیگر از قول ابن عباس به چشم می‌خورد که در آن از رسول خدا(ص) پرسیده‌اند: «کدام آیه بر شما گران آمد، حضرت فرمود: در ایام موسم در منا بودم و مشرکان عرب و سایر مردم در آنجا بودند، جبرائیل بر من نازل شد و گفت: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۱۱۴] من برخاستم و ندا دادم. ای مردم، چه کسی من را یاری می‌کند تا پیام پروردگارم را برسانم و برای او بهشت باشد؟ ای مردم، بگویید ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و من رسول خدایم تا رستگار شده، نجات یابید و به بهشت روید؛ پس هیچ کس از مرد و زن و کودک نبود جز آنکه من را با خاک و سنگ هدف قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند، دروغگو است... پس عباس عموی ایشان آمد و حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند»[۱۱۵]. اعمش می‌گوید: به همین دلیل بنی العباس افتخار می‌کنند و می‌گویند: این آیه که می‌فرماید: ﴿إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[۱۱۶] درباره بنی العباس نازل شده است؛ زیرا پیامبر(ص) می‌خواستند ابوطالب هدایت شود، ولی خداوند عباس را هدایت کرد.

آثار وضع و جعل در این حدیث به خوبی نمایان و ساخته و پرداخته افرادی است که می‌خواهند برای بنی العباس در برابر علویان فضیلتی بسازند؛ زیرا: اولاً: آیه مذکور به اتفاق فریقین در اوایل بعثت در مکه نازل نشده است، و تکرار نزول نیز همان محذور قبلی را خواهد داشت. ثانیاً: این حدیث خبری واحد و مخالف با تمام احادیثی است که در آنها حضرت دستور می‌دهند، نگهبانان به خاطر وعده و تضمین صریح خداوند بر حفظ ایشان، نگهبانی را ترک کنند؛ ولی در این روایت بر حفظ و نگهبانی عباس تأکید می‌ورزد. ثالثاً: اگر بر فرض، عباس حضرت را از دست مشرکان نجات داده باشد، دلیل به ایمان وی به اسلام نیست. وی در اوایل بعثت به پیامبر ایمان نیاورده و در جنگ بدر در صف مشرکان بوده است[۱۱۷]. دسته دیگری از این روایات به مورد نزول آیه اشاره دارد. این روایات تنها از دو نفر صحابی یعنی جابر بن عبدالله و ابوهریره نقل شده است.

ابن ابی‌حاتم به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: «در جنگ پیامبر خدا(ص) با بنی‌أنمار، حضرت بر سر چاهی نشستند، پس مردی به نام «وارث» یا «غورث بن الحارث» از بنی‌نجار قصد کشتن حضرت را کرد... وی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: شمشیرت را بده تا بو کنم، پس حضرت آن را به وی دادنده آنگاه دستش لرزید و شمشیر افتاد. حضرت به او فرمود: خداوند بین تو و آنچه می‌خواستی انجام دهی، مانع شد؛ آنگاه این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...[۱۱۸]. این داستان را به این شکل تنها ابن ابی‌حاتم نقل کرده است؛ از این رو، ابن کثیر در تحلیل این ماجرا می‌گوید: «حدیث جابر بدین صورت غریب می‌نماید»[۱۱۹].

ابن حبان و ابن مردویه به نقل از ابوهریره همین داستان را به صورتی دیگر نقل کرده‌اند. در این نقل ابوهریره می‌گوید: «پیامبر اکرم(ص) در یکی از سفرها برای استراحت در زیر سایه درختی نشستند و شمشیر خود را بر درخت آویزان کردند. مردی - که گفته می‌شود غورث بن حرث بوده- با استفاده از فرصت، شمشیر حضرت را برداشت و با اشاره به پیامبر خدا(ص) گفت: ای محمد! چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ حضرت فرمود: خداوند مانع این کار تو خواهد شد، شمشیر را بیانداز! پس انداخت؛ آنگاه چنین نازل شد: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۱۲۰][۱۲۱]. همین مضمون از محمد بن کعب القرظی از تابعین نیز نقل شده است[۱۲۲].

اولاً: اختلاف در نقل این داستان که گفتیم تنها از دو نفر صحابی نقل شده، از اعتبار آن می‌کاهد. ثانیاً: این داستان با متن آیه ناسازگار است که در آن، ضمانت بر حفظ پیامبر خدا(ص) به خاطر ابلاغ پیام‌های خدا به طور عام (آن‌گونه که جمهور اهل سنت بر آن‌اند) و یا پیامی خاص (آن‌گونه که شیعیان بر آن متفق‌اند) می‌باشد. حضور پیامبر خدا(ص) در جنگ و استفاده یکی از دانشمندان از فرصت به مسئله تبلیغ احکام خدا ارتباطی ندارد. افزون بر آن، توطئه برای قتل پیامبر خدا(ص) پیش از این توسط مشرکان در لیلة المبیت در مکه و نیز از سوی منافقان در هنگام بازگشت از جنگ تبوک صورت گرفت؛ بنابراین این توطئه تازگی نداشته تا بر اثر آن در اواخر بعثت (با توجه به زمان نزول آیه) خداوند طبق آیه مذکور ضمانت خود را بر حفظ پیامبر(ص) اعلان کند. ثالثاً: این جریان با تمام روایاتی که از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده، منافات دارد؛ زیرا در آنها نگرانی حضرت رسول اکرم(ص) به خاطر تبلیغ دستوری بود که بر ایشان نازل شده بود. احتمال دارد پیامبر خدا(ص) که سر تا پای وجودشان را باور به خدا فراگرفته و توکل بی‌مانندی به خدا داشته‌اند، در برخورد با آن مرد بدون آنکه کوچک‌ترین هراسی به خود راه دهند، فرموده باشند: «خداوند من را حفظ خواهد کرد» و خداوند هم در تأیید این اندیشه تعبیر ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ را نازل کرده باشد. این تعبیر (که ممکن است وحی غیر قرآنی بوده باشد) چون با بخشی از آیه تبلیغ در الفاظ همسان است، موجب شده تا دیگران چنین پندارند که تمام آیه تبلیغ درباره این ماجرا نازل شده است. شاهد این مطلب دقت در متن گزارش‌هایی است که در این باره رسیده است و به جز در یک حدیث از ابن ابی‌حاتم (که بنا به قول ابن کثیر حدیثی غریب است)، در تمام آنها تنها عبارت «فَأَنْزَلَ اللَّهُ ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» به چشم می‌خورد. مفسران اهل سنت به دلیل همین ضعف‌ها در این روایات، در مقام تفسیر این آیه و بیان نزول آن به این داستان اکتفا نکرده، در جستجوی مورد نزول آیه و آنچه پیامبر اکرم(ص) مأمور به تبلیغ آن شدند، بر آمده‌اند. این موارد مبتنی بر استنباط‌های اهل سنت بدون استناد به روایات است که با عنوان دسته دوم بدین شرح مورد بررسی قرار می‌گیرند.[۱۲۳].

مورد نزول درباره حکم رجم و قصاص

برخی دانشمندان اهل سنت می‌گویند: خداوند به پیامبرش دستور داد آنچه را درباره حکم رجم و قصاص بر وی نازل شده، اعلان کند. در واقع این اعلان برخوردی در برابر موضع یهود بود[۱۲۴] که می‌خواستند به گونه‌ای از حکم رجم زنای محصنه که در کتاب تورات بوده سر باز زنند؛ از این رو، افرادی را نزد رسول خدا(ص) فرستادند تا از ایشان حکم زنای محصنه را جویا شوند و به خود گفتند: اگر به شلاق دستور داد، بپذیرید و اگر به رجم امر کرد، زیر بار نروید. چون از حضرت حکم را پرسیدند، جبرائیل بر ایشان نازل شد و حکم آن را از ناحیه خدا، رجم اعلان کرد و حضرت هم حکم خدا را گفتند.... همین ماجرا را درباره قصاص نیز گفته‌اند. برخی از یهودیان می‌خواستند از حکم قصاص که در تورات آمده، فرار کنند، برای این کار نزد رسول خدا(ص) آمدند و ایشان نیز به قصاص حکم کردند.... این افراد از اهل سنت می‌گویند: آیات ۴۱ تا ۴۳ که پیش از آیه مورد بحث در همین سوره قرار دارند، در این باره است. قرآن می‌فرماید: ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ *سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ* وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ[۱۲۵]. این قول بدون دلیل و مخالف با اقوال تمام صحابه و متن این آیات در رد آن کافی است؛ زیرا بیان حکم خدا درباره رجم و قصاص که در تورات آمده، پیش از آیه مورد بحث در آیات ۴۵ تا ۵۰ مطرح شده است. یهود هم در زمان نزول این سوره در اواخر بعثت، تار و مار شده، سر جایشان نشسته، در موقعیتی نبودند که بخواهند به حضرت زیانی بزنند تا خداوند وعده به حفظ ایشان دهد.[۱۲۶].

نزول آیه درباره عیب‌جویی یهود

احتمال دیگری که در مورد نزول آیه مورد بحث مطرح شده، آن است که رسول خدا(ص) تا پیش از نزول این آیه از یهود عیب‌جویی نمی‌کرد و خیانت‌ها و لغزش‌های آنان را بر ملا نمی‌ساخت، هر چند یهودیان از عیب‌جویی نسبت به مسلمانان و استهزای اسلام کوتاهی نمی‌کردند، اما پس از نزول این آیه پیامبر خدا(ص) سکوت را شکست و فضایح یهود و نصارا را برملا کرد. مقاتل بن سلیمان (م. ۱۵۰ق) نخستین کسی است که این قول را طرح کرده و آن را مدلل ساخته است. وی می‌گوید: «پیامبر خدا(ص) یهود را بارها به اسلام فراخواند، اما آنان مسخره می‌کردند و می‌گفتند: أتريد يا محمد أن نتخذك حنانا، كما اتخذت النصارى عيسى ابن مريم حنانا؛ آیا تو می‌خواهی، تو را محبوب و مورد علاقه خود قرار دهیم؛ همان‌گونه که نصارا عیسی بن مریم را محبوب و معشوق خود قرار دادند؟!» پس چون پیامبر چنین دیدند، ساکت شدند؛ آنگاه خداوند پیامبر را واداشت تا باز هم آنان را به سوی خدا فراخواند و تکذیب و استهزای آنان، مانع از ادامه کار نشود و چنین نازل کرد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۱۲۷]؛ یعنی خداوند تو را از یهود حفظ می‌کند تا تو را نکشند؛ پس چون این آیه نازل شد، پیامبر از قتل و ترس ایمنی یافت و فرمود: باکی بر من نیست که چه کسی من را خوار کند و چه کسی من را یاری کند؛ زیرا حضرت پیش از این می‌ترسید یهودیان، ایشان را فریب دهند و به قتل رسانند»[۱۲۸].

پس از وی، طبری[۱۲۹] (م. ۳۰۳ق)، بغوی[۱۳۰] (م. ۵۱۶ق) و محمد بن ابی بکر رازی[۱۳۱] (م. ۶۶۰ق) نیز همین قول را اختیار کرده‌اند، و فخر رازی نیز پس از ارایه احتمال‌های گوناگون در مورد نزول آیه مورد بحث، همین قول را برگزیده است، و تنها دلیل این افراد سیاق یا تناسب آیات قبل و بعد از این آیه می‌باشد که همه درباره یهودیان است؛ برای نمونه فخر رازی می‌نویسد: «سزاوارتر است که بگوییم خداوند تعالی پیامبر را از مکر یهود و نصارا، ایمنی و به ایشان دستور داد بدون هراس از ایشان تبلیغ خود را آشکار سازد؛ زیرا آیات زیادی پیش از این آیه و پس از آن درباره یهود و نصاراست و ممکن نیست این آیه بدون ارتباط با آنها در بینشان قرار گیرد...؛ از این رو، خداوند به پیامبرش دستور داد این سخن را که برای اهل کتاب به شدت گران تمام می‌شود، ابلاغ کند و بگوید: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا...[۱۳۲]

فخر رازی روایتی را از حسن بصری بدین صورت نقل می‌کند تا تأییدی بر این قول به شمار آید: إن الله بعثني برسالته فضقت بها ذرعا و عرفت أن الناس يكذبوني و اليهود و النصارى و قريش يخوفوني فلما أنزل الله هذه الآية زال الخوف بالكلية؛ «خداوند من را برای رسالت خود برانگیخت. من از این مأموریت دلتنگ بودم و می‌دانستم مردم مرا تکذیب و یهود و نصارا و قریش من را تهدید می‌کنند؛ پس چون این آیه نازل شد، تمام ترس‌ها و دل نگرانی‌ها از میان رفت». سخن فخر رازی و به پیروی از وی محمد رشید رضا[۱۳۳] برخلاف ادعای‌های او با ضعف‌های جدی روبه‌رو است و تنها نقطه قوت کلام او وحدت سیاق و تناسب آیه مورد بحث با آیات قبل و بعد آن می‌باشد که موجب دلالت سیاق می‌شود و به آیه ظهوری خاص می‌بخشد، لیکن:

اولاً: سیاق در صورتی قرینه قرار می‌گیرد که پیوستگی در نزول این با آیات قبل و بعد احراز شده باشد؛ اما هیچ دلیلی بر این نیست. افزون بر آن، سیاق در صورتی اعتبار دارد که قرینه‌ای روشن‌تر برخلاف آن نباشد، اما روایات و قراین دیگر برخلاف این سیاق وجود دارد.

ثانیاً: فخر رازی اذعان دارد آیه مورد بحث در غایت تهدید و وعید است[۱۳۴]؛ از این رو جای این پرسش از رازی هست که بپرسیم: چگونه ممکن است در زمان نزول سوره مائده که پس از در هم شکستن شوکت یهود در جنگ‌های خیبر و... است و یهودیان که پس از آن، تن به ترک وطن یا جزیه داده‌اند و تحت سیطره اسلام سرجایشان نشسته‌اند، با این اوصاف، پیامبر باز هم از ایشان هراس داشته باشد و از اظهار حکم خدا بترسد و خداوند هم پیامبرش را در این باره تهدید کند؟! آیا پیش از این، یهودیان پیامبر خدا(ص) را تکذیب نکرده بودند تا هم‌اکنون حضرت از این تکذیب بهراسند؟!

ثالثاً: بنا به گفته فخر رازی حکمی که خداوند درباره یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران تمام می‌شد که موجب تأخیر در ابلاغ آن از سوی رسول خدا(ص) گردید، این بود: «ای اهل کتاب، شما بر هیچ چیز نیستید تا آنکه.».. در حالی که قرآن پیش از این آیه در آیه ۶۴ همین سوره خطاب به یهود می‌فرماید: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ[۱۳۵].

فخر رازی اذعان می‌کند بخشی از آیه‌ای که تبلیغش بر یهود گران می‌آمد (آیه ۶۸) در این آیه (آیه ۶۴) وجود دارد؛ یعنی بخشی که می‌فرماید: ﴿...وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا و در آن آیه (آیه ۶۸) تنها تکرار صورت گرفته که برای تأکید می‌باشد؛ بنابراین از نظر فخر رازی اصل ابلاغ این آیه موجب دلهره و نگرانی برای رسول خدا(ص) نبود، لیکن در تکرار تبلیغ آن دلهره و ترس داشته‌اند، آیا این سخن معقول است؟! جز آنکه فخر رازی به صدر آیه استناد کند و بگوید تنها ابلاغ این بخش از آیه که می‌فرماید: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ[۱۳۶] موجب دل‌نگرانی و هراس رسول خدا(ص) بوده است؛ یعنی در برابر ده‌ها آیه که پیش از آیات این سوره خطاب به اهل کتاب است؛ مانند آیات ذیل از سوره آل عمران: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ * قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا...[۱۳۷].

و یا در همین سوره مائده فرمود: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ[۱۳۸]. و مانند این آیات که کم نیستند. در برابر اینها تنها مسئله‌ای که درباره اهل کتاب می‌توانست دل‌نگرانی برای پیامبر(ص) ایجاد کند، همین بود که حضرت به آنان از جانب خدا بگوید: «شما بر چیزی نیستید جز آنکه تورات و انجیل و آنچه را از ناحیه پروردگارتان بر شما نازل شده است، را برپا کنید». آیا می‌توان پذیرفت این مسئله آن قدر برای اهل کتاب گران بوده که موجب پرهیز رسول خدا(ص) از گفتن آن می‌شده است؟! به نظر می‌رسد اگر فخر رازی متوجه سخن خود بود و به لوازم آن می‌اندیشید، چنین سخنی نمی‌گفت.

رابعاً: روایتی که فخر رازی از حسن بصری نقل می‌کند، در هیچ یک از منابع فریقین بدین صورت که او نقل کرده، نیامده است. تمام کسانی که این حدیث را نقل کرده‌اند، بدین صورت آورده‌اند: إن رسول الله قال إن الله بعثني بالرسالة - أو برسالته - فضقت بها ذرعا و عرفت أن الناس مكذبي فأوعدني فيها لابلغها أو ليعذبني؛ خداوند من را برای رسالت خود برانگیخت، من از این مأموریت دلتنگ بودم و می‌دانستم مردم مرا تکذیب می‌کنند، پس خداوند من را تهدید کرد آن را تبلیغ کنم یا من را عذاب خواهد کرد»[۱۳۹].

در متن این روایت – همان‌گونه که ملاحظه می‌کنید- برخلاف ادعای فخر رازی سخن از یهود و نصارا نیست، و اساساً در تمام احادیثی که اهل سنت درباره نزول این آیه ذکر کرده‌اند (چه درست و چه نادرست) سخنی از یهود و نصارا در میان نیست. در پایان، این نکته قابل ذکر است که فخر رازی، محمد رشید رضا و دیگران که به سیاق این آیات تمسک کرده‌اند، ناگزیر از تمام روایاتی که درباره مورد نزول این آیه نقل شده (مانند مورد نزول آیه درباره امام علی، ماجرای جنگ بنی أنمار، حراست نبی مکرم اسلام(ص) و...) چشم پوشیده‌اند و سیاق را بر روایات ترجیح داده‌اند؛ زیرا می‌دانند هیچ کدام از این موارد نقل شده در روایات، با اعلان فضایح یهود و نصارا (که از سیاق آیه به دست می‌آید) تناسبی ندارد. اما یکی از از وهابیان به دلیل آنکه تنها وجهه همتشان بر نقد دیدگاه شیعه است، می‌نویسد: «سبب نزول آیه که درباره حراست پیامبر خدا(ص) و نیز سبب دیگری که به طور صریح زمان نزول آیه را درباره ماجرای جنگ بنی‌انمار در سال سوم هجرت می‌داند، قول شیعه را (درباره سبب نزول آیه پیرامون امام علی(ع)) به کلی تکذیب و ابطال می‌کند».

سپس به سیاق آیات تمسک می‌جوید و چنین ادامه می‌دهد: «سیاق این آیات نیز که در درباره اهل کتاب است، قول شیعه را ابطال می‌نماید...؛ بنابراین مفاد آیه هیچ ارتباطی با [[[امام]]] علی(ع) ندارد تا حداقل آن را از مناقب وی به حساب آوریم، چه رسد به اینکه آن را از دلایل امامت او بدانیم». جمع بین موارد نزول با سیاق آیه چیزی جز جهل و یا تجاهل آشکار نیست.[۱۴۰].

منابع

پانویس

  1. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج1، ص214-223
  2. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه 67.
  3. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه 67.
  4. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه 67.
  5. سیوطی، الدرّ المنثور: ج۲ ص۲۹۸.
  6. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۵۰.
  7. برای اطلاع بیشتر درباره شأن نزول این آیه شریفه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ... ر.ک: ناظم‌زاده قمی، الفصول المائه، ج۲، و نیز کتاب حیاة امیرالمؤمنین (ع) من طرق اهل السنة.
  8. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۴۹.
  9. تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.
  10. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان..». سوره مائده، آیه 67.
  11. سیوطی، الدر المنثور، ج3، ص17؛ آلوسی، روح المعانی، ج4، ص290؛ فتح القدیر، ج2، ص61.
  12. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  13. ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴
  14. تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.
  15. سیوطی، درالمنثور، ج۳، ص۱۱۹؛ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹
  16. بدرالدین عینی، عمدة القارى، ج۱۸، ص۲۰۶؛ بغوی، تفسیر معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۴۸
  17. تفسير مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۹۱ و ۴۹۲
  18. طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ بغوی، تفسير معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ رازی، تفسير اسألة القرآن المجيد و اجوبتها، ص۷۴
  19. رازی، مفاتيح الغيب، ج ۱۲، ص۵۰.
  20. «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید، بر حق نیستید..». سوره مائده، آیه 68.
  21. «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد..». سوره مائده، آیه 64.
  22. علی اصغر رضوانی، امامت در قرآن، ص258-262.
  23. «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
  24. ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹؛ عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶.
  25. ر.ک: بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۲؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۲۴۲؛ عینی عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶.
  26. بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۲.
  27. «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند» سوره انعام، آیه ۱۰۸.
  28. ابن عباس، تنویر المقباس، ص۹۸ و نیز ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹.
  29. عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶؛ ثعلبی نیز احتمال‌های مذکور را درباره آیه نقل کرده است (الکشف و البیان، ج۴، ص۹۱).
  30. رازی، محمد بن ابی بکر، تفسیر اسئلة القرآن المجید و اجوبتها، ص۷۴.
  31. «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  32. ابن قتیبه، کتاب المسائل والاجوبة، ص۲۲۲.
  33. بغوی، معالم التنزیل (تفسیر بغوی)، ج۲، ص۵۲ و نیز، ر.ک: تفسیر نسفی، ج۱، ص۲۹۳؛ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۲۰۸؛ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۱، ص۲۱۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۸ و ابن قتیبه، کتاب المسائل و الاجودة. ص۲۲۲.
  34. به نقل از: واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۲۰۸؛ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۱، ص۲۱۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۸.
  35. «و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.
  36. «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  37. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۵۳
  38. ذهبی در تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۰، رقم ۷۲۸؛ ابن کثیر در البدایة و النهایة، ج۶ (جزء ۱۱) ص۱۴۶ از این کتاب یاد کرده‌اند.
  39. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان.».. سوره مائده، آیه ۶۷.
  40. به نقل از بیاضی (م. ۸۷۷)، الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۰۱ و نیز، امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۴؛ ابن طاووس نیز از کتاب نورالهدی، تألیف حسن بن ابی طاهر احمد جاوابی (که نزد ابن طاووس بوده) چنین نقل می‌کند: ابوالمفضل محمد بن عبدالله الشيباني قال: أخبرنا ابوجعفر محمد بن جرير طبري... عن زيد بن ارقم: لما نزل النبي بغدير خم... ر.ک: ابن طاووس، الیقین، ص۵۷۸، باب ۲۹. باز قاسم بن ابراهیم الرسی از پیشوایان زیدیه در قرن سوم با سند خود از زید بن ارقم همین مضمون را آورده است (ر.ک: الرسی، الکامل المنیر، ص۸۴).
  41. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۳.
  42. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  43. رازی، ابن ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۲، ح۶۶۰۹ و به نقل از وی، سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷. سیوطی آن را از قول ابن ابی‌حاتم چنین نقل کرده است: نزلت هذه الآية على رسول الله (ص) يوم غدير خم في علي بن ابي طالب (ع) و نیز ر.ک: نیشابوری، غرائب القرآن (حاشیة تفسیر طبری)، ج۶، ص۱۹۴.
  44. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  45. ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۳۹، ح۳۴۵ (گردآورنده کتاب ابن مردویه - مناقب علی بن ابی طالب و ما نزل من القرآن فی علی - روایات این کتاب را از مصادر گوناگون جمع‌آوری کرده است، از جمله این روایت را به نقل از سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷ آورده است. شایان ذکر است که ابوبکر احمد بن موسی ابن مردویه اصفهان در نگاه رجال شناسان با اوصافی بی‌مانند توصیه شده است مانند شمس الدین محمد ذهبی (م. ۷۴۸ق) که به نقل از ابوبکر ذکوانی اصفهان درباره وی می‌نویسد: «وی بزرگ‌تر از آن است که به شخصیت، دانش، سیره و فضل او راه پیدا کنیم و در وثاقت و کثرت حدیث، مشهورتر از آن است که حدیثش را توصیف نماییم. خود ذهبی نیز از وی با عنوان الحافظ المجود العلامة... و كان من فرسان الحديث فهماً يقظاً متقناً... یاد می‌کند» (ر.ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۳۰۸-۳۱۰، رقم ۱۸۸)؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰ و آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۱۷۲.
  46. ابونعیم اصفهانی، النور المشتعل، ص۸۶، ح۱۶.
  47. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۲۰۴، ح۴۰۳ و به نقل از وی، ر.ک: نصیبی شافعی، مطالب السؤول، ص۸۰؛ عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶؛ ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۱، ص۲۴۵ و قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱۹، باب ۳۹.
  48. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۰، ح۲۴۴.
  49. ابن عساکر، ترجمة الامام علی من تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۱۵، ح۵۸۸ و ص۸۶، ح۵۸۹ و به نقل از وی: ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۷ و شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰.
  50. نیشابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۶، ص۱۹۴.
  51. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۳.
  52. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  53. این حدیث در امالی محاملی به روایت ابن یحیی البیع به صورت ناقص از عبدالله بن ابی لیلی انصاری، نقل شده است (محاملی، امالی، ص۱۶۲، ح۱۳۳)؛ علامه امینی به نقل از شیخ ابراهیم و صابی در کتاب الاکتفاء از محاملی این حدیث را از ابن عباس به طور کامل نقل کرده است (امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۶).
  54. امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۶ به نقل از کتاب شیرازی «ما نزل من القرآن فی امیر المؤمنین» حاکم حسکانی به این کتاب سند داشته و از آن زیاد نقل می‌کند.
  55. ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰، ح۳۴۹ به نقل از اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۸.
  56. ثعلبی، الکشف و البیان، ج۴، ص۹۲ و به نقل از وی: ابن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۵۲، ح۲۳۴.
  57. سجستانی، به نقل از ابن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۲۱، ح۱۸۴ و ۱۸۵.
  58. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۹، ح۲۴۰ و ص۲۵۱، ح۲۴۵ و ص۲۵۵، ح۲۴۹ و ح۲۵۰ به نقل از وی؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۴؛ فخر رازی و آلوسی نیز به «ابن عباس» این نسبت را داده‌اند، ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹-۵۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۸۲ و ابن طاووس هم مضمون این حدیث را از محمد بن اسحاق بن ابراهیم و نیز مسعود بن ناصر سجستانی نقل کرده است، ر.ک: ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۲-۱۴۳ باز در تفسیر الحبری (حسین بن حکم حبری م. ۲۸۶ق) به نقل از ابن عباس این حدیث نقل شده است. ر.ک: تفسیر الحبری، ص۲۶۲، ح۲۴ و یحیی بن حسین شجری هم از طریق حبری آن را نقل کرده است، ر.ک: ابن شجری (م ۴۷۹ق)، کتاب الامالی (معروف به الاعمالی الخمیسیة)، ج۱، ص۱۴۵.
  59. الرسعنی الحنبلی، به نقل از: اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۲۵.
  60. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۴.
  61. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  62. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  63. ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۳۹، ح۳۴۶ به نقل از: سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۷؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۸۲؛ اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۹ و حلی، کشف الیقین، ص۳۸۰، ح۳۶۱. شایان ذکر است تعبیر كنا نقرأ كذا: «چنین قرائت می‌کردیم» به معنای چنین تفسیر می‌کردیم و تعلیم می‌دادیم است. برای توضیح بیشتر، ر.ک: نجارزادگان (محمدی)، سلامة القرآن من التحریف، ص۵۶ - ۵۴».
  64. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۵.
  65. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۵، ح۲۴۹.
  66. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۵.
  67. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان.».. سوره مائده، آیه ۶۷.
  68. «و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.
  69. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۹، ح۲۴۴.
  70. حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۵۸، ح۱۲۰.
  71. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۶.
  72. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۲، ح۲۴۷.
  73. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۶.
  74. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹-۵۰؛ ثعلبی نیز بخشی از این حدیث را نقل کرده است (ثعلبی، الکشف و البیان، ج۴، ص۹۲).
  75. به نقل از: قندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۲۴۹، ح۶۹۹، مرحوم میرحامد حسین هندی در کتاب عبقات الانوار به شرح حال سید علی همدانی به نقل از عبدالرحمن بن احمد الجامی و دیگران پرداخته است (ر.ک: هندی، عبقات الانوار، ج۱۰، ص۳۳۴).
  76. به نقل از: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۳۵. درباره شرح حال سید عبدالوهاب بخاری (ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۲۸۴).
  77. ثعلبی، الکشف والبیان، ج۴، ص۹۲ و به نقل از روی قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱۹، باب ۳۹.
  78. در خطبه مشهور زهرای مرضیه (س) نیز به این نکته اشاره شده که از امام علی (ع) به خاطر شمشیر برنده‌اش و یورش سهمگین و خشم الهی‌اش... انتقام گرفته و وی را از حق خود محروم کردند (ر.ک: ابن ابی طیفور، بلاغات النساء، ص۳۲).
  79. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.
  80. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۴، ح۲۴۸؛ محمد بن سلیمان کوفی - از دانشمندان قرن چهارم - که زیدی مذهب است، با سند‌های متعدد مضمون این حدیث را نقل کرده است (ر.ک: کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص۱۶۳، ح۷۸ و ص۲۰۱، ح۱۰۱ و ج۲، ص۲۲۶، ح۸۶۶ و ص۲۲۸، ح۸۶۸ و ص۲۷۰، ح۹۰۸).
  81. فخر رازی، مفاتیح الغیب. ج۱۲، ص۴۹-۵۰.
  82. عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶.
  83. به نقل از ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۹، باب ۱۲۷.
  84. نطنزی، خصائص العلویة علی جمیع البریة، به نقل از: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۳۰.
  85. به نقل از ابن طاووس، الیقین، ص۲۱۲، باب ۵۸، از کتاب التنزیل تألیف ابو بکر محمد بن ابی الثلج، در تفسیر الحبری نیز این حدیث با سند وی نقل شده است (ر.ک: الحبری، تفسیر الحبری، ص۲۸۵، ح۴۱).
  86. ابونعیم اصفهانی، النور المشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فی علی، ص۸۶، ح۱۶؛ یحیی بن الحسن - معروف به ابن بطریق (م. ۶۰۰ق) - و علامه حلی (م. ۷۲۶ق) این حدیث را به نقل از ابونعیم نقل کرده‌اند (ر.ک: حلی، کتاب خصائص الوحی المبین، ص۵۳، ح۲۱؛ حلی. منهاج الکرامة، ص۱۱۷).
  87. زید بن علی، تفسیر غریب القرآن، ص۱۸۳.
  88. ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰، ح۲۴۸ به نقل از اربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۱۷.
  89. ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۴۰؛ به نقل از: شیرازی ایجی، احمد، توضیح الدلائل، مخطوط، ورق ۱۵۷.
  90. طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ رازی، ابن ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۲.
  91. طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ رازی، ابن ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۲؛ و نیز ر.ک: تفسیر سفیان ثوری، ص۱۰۴۱، ح۲۵۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷. در سند این حدیث در تمام مصادر آن فردی مجهول از مجاهد ابن حدیث را نقل کرده است.
  92. سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۶.
  93. ثعلبی، الکشف والبیان، ج۴، ص۹۷.
  94. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۲۰۴، ح۴۰۲.
  95. طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۲.
  96. «خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست * که از آن کافران است، بی‌آنکه بازدارنده‌ای داشته باشد * از سوی خداوند دارنده پایگاه‌ها (ی بلند)» سوره معارج، آیه ۱-۳.
  97. طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۲؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱، ح۱۰۳۰ و ۱۰۳۱ و مصادری دیگر که پس از این ملاحظه خواهید کرد.
  98. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۷.
  99. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱، ح۱۰۳۰، ۱۰۳۱ و به نقل از وی، طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰ و نیز ر.ک: ابن ماهمیار، به نقل از: بحرانی، البرهان، ج۴، ص۳۸۲؛ ثعلبی، الکشف والبیان، ج۱۰، ص۳۵.
  100. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۲، ح۱۰۳۲.
  101. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۳-۳۸۴، ح۱۰۳۳. بر اساس بررسی علامه امینی، سند این حدیث از نظر خود اهل سنت صحیح و تمام رجال آن ثقات می‌باشند (ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۳).
  102. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۵، ح۱۰۳۴.
  103. امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۰، به نقل از غریب القرآن ابوعبید هروی، علامه امینی می‌گوید: «کراجکی این شخص را به نام حسین بن محمد خارقی، معرفی کرده است».
  104. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۴، ح۱۰۳۳.
  105. کلینی، الکافی، ج۸، ص۵۷ - ۵۸، ح۱۸. حلبی نیز در سیره خود از حضور این شخص در مسجد مدینه خبر می‌دهد، ر.ک: حلبی، السیرة الحلبیة، ج۳، ص۲۷۴ به نقل از امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۷۳ و همین طور سبط ابن جوزی (ر.ک: تذکرة الخواص، ص۳۰). برخی نیز از قتل وی در بطحای مکه خبر می‌دهند (ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۲، ح۱۰۳۲)؛ شاید برخورد حارث بن عمرو فهری با پیامبر خدا (ص) در مدینه بود، ولی پس ارتداد و خروج از مدینه در بطحای مکه گرفتار عذاب می‌شود.
  106. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۲۲، ح۴۷. علامه مجلسی پس از آنکه سند این حدیث را ضعیف می‌شمرده، این روایات را از باب تأویل آیه دانسته است (مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۶۱).
  107. مانند نفرین پیامبر خدا (ص) درباره قریش که فرمود: «خدایا آنان را به قحطی هفت ساله مانند قحطی زمان یوسف گرفتار کن» و آنان هشت سال گرفتار گرسنگی و قحطی شدند، به گونه‌ای که لاشه‌ها را می‌خوردند». ر.ک: صحیح مسلم، ج۵، ص۳۴۲، ح۳۹ «کتاب القیامة و الجنة و النار» و نیز، ر.ک: صحیح بخاری، ج۴، ص۱۷۳، ح۴۴۱۶.
  108. برای توضیح بیشتر، ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۶۰-۴۷۱.
  109. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۳۶-۱۴۳.
  110. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۹-۵۰ و نیز ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۲۸۷.
  111. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۴۳
  112. مانند: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹.
  113. ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹
  114. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  115. سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۷؛ شوکانی، فتح الغدیر، ج۲، ص۶۱؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹۰.
  116. «بی‌گمان تو هر کس را که دوست داری راهنمایی نمی‌توانی کرد امّا خداوند هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و او به رهیافتگان داناتر است» سوره قصص، آیه ۵۶.
  117. ر.ک: ابن حجر، الاصابة، ج۳، ص۶۳۱، رقم ۴۵۱۰.
  118. رازی، ابن ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴. گفته شد این نبرد، جنگ ذات الرقاع بوده که در سال چهارم هجری اتفاق افتاده است.
  119. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹.
  120. «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  121. سیوطی، اسباب النزول، ص۱۵۲؛ همو، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۹ و نیز ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹.
  122. سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۹، و نیز ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۸.
  123. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۴۴
  124. ر.ک: بغری، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۱؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۴۸ و جوزی، به نقل از: عینی، عمدة القاری، ج۱۸، ص۲۰۶.
  125. «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامده‌اند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش می‌کنند؛ (به همدیگر) می‌گویند اگر به شما این (حکمی که ما می‌خواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچ‌گاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند *گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمی‌توانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد* چگونه تو را به داوری می‌گیرند در حالی که تورات نزد آنهاست که در آن حکم خداوند (آمده) است! سپس، بعد از آن، روی می‌گردانند و آنان مؤمن نیستند» سوره مائده، آیه ۴۱-۴۳.
  126. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۴۸
  127. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  128. تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲.
  129. طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷.
  130. بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۱.
  131. رازی، محمد بن ابی بکر، تفسیر اسئلة القرآن المجید و اجوبتها، ص۷۴.
  132. «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید؛ و بی‌گمان آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید پس بر گروه کافران اندوه مخور» سوره مائده، آیه ۶۸.
  133. رشید رضا نیز به این سیاق تمسک کرده و به عنوان احتمال، آیه را در باره تبلیغ یهودیان می‌داند و در جای دیگر می‌گوید: «محتمل است آیه مذکور در اوایل بعثت نازل شده باشد، لیکن آیه در سیاق تبلیغ اهل کتاب قرار داده شد تا نشان دهد پیامبر(ص) در معرض اذیت و آزار آنان بوده است؟!».
  134. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۵۰.
  135. «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد و بی‌گمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینه‌جویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی می‌کوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
  136. «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید؛ و بی‌گمان آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید پس بر گروه کافران اندوه مخور» سوره مائده، آیه ۶۸.
  137. «بگو: ای اهل کتاب! چرا به آیات خداوند کفر می‌ورزید در حالی که خداوند به آنچه می‌کنید گواه است * بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز می‌دارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ می‌خواهید و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست» سوره آل عمران، آیه ۹۸-۹۹.
  138. «بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما می‌ستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۹.
  139. ر.ک: حمیدی، مسند، ج۲، ص۳۹۰؛ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۳، ص۲۰۸؛ همو، اسباب النزول، ص۱۵۰؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۵۱؛ سیوطی، اسباب النزول، ص۱۰۹؛ همو، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷؛ شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰.
  140. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۴۹