توحید: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۴۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۱ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
*'''توحید:''' اعتقاد به یکتایی و یگانگی خدا، اقرار به خالقیت و ربوبیت مطلق و انحصاری او، پرستش و ستایش خالصانه و دور از شرک وی.
{{اعتقادات شیعه}}
*واژه "توحید" مصدر باب تفعیل از ریشه "و ـ ح ـ د" و در لغت به معنای یکی ساختن چیزی و حکم به یکتایی آن<ref>المنجد، ص ۸۹۰؛ التعریفات، ص ۹۶، «التوحید».</ref> و در اصطلاح، خدا را به ربوبیت شناختن و به وحدانیتش اقرار داشتن و اضداد و امثال را از او نفی کردن است<ref>التعریفات، ص ۹۶.</ref>. عارفان توحید را اصل علوم، سرّ معارف، مایه دین، بنای مسلمانی و فارق دوست از دشمن می دانند و هر طاعتی را بدون توحید، بی‌ارزش و سرانجام آن را تاریکی می شمارند<ref>کشف الاسرار، ج ۲، ص ۵۰۶.</ref>. انسان با توحید، به بالاترین مرتبه کمال می‌رسد و درجات موحّدان در قرب و بعد، کمال و نقص، فضیلت و رذیلت و شرافت و خسّت، به تفاوت مراتب توحید است<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۵۴.</ref>، بنابراین مدار سعادت و شقاوت انسان، توحید و شرک است. ارواح موحدان در اوج اند و گناهان عارضی نمی‌تواند آن ها را به حضیضی فرو کشاند که ارواح مشرکان گرفتار آن‌اند. روح مشرک با توجه به عبادت و خضوعی که برای غیر خدا دارد ـ به رغم اعمال نیکش ـ پست و تاریک است و نمی‌تواند با اعمال خویش به مرتبه ارواح موحدان دست یابد، همان گونه که ارواح موحدان ـ به رغم گناهانی که گاه از آنان سر می‌زند ـ عزیز و بلندمرتبه است و خیرشان بر شر غلبه دارد و گناهان، آنان را احاطه نکرده و تاریکی حاصل از گناه سراسر وجودشان را نمی‌پوشاند<ref>المنار، ج ۵، ص ۱۴۹.</ref>.
{{مدخل مرتبط
*احادیث نیز توحید را در جایگاهی بس رفیع قرار داده است، از باب نمونه تأکید کرده: هیچ بنده‌ای نیست کلمه {{عربی|اندازه=150%|" لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏‏‏‏"}} را بر زبان جاری سازد و گناهانش همانند برگ درختان نریزد<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۸ - ۳۰.</ref>، هرکس بمیرد و چیزی را شریک خدا نساخته باشد، به بهشت می رود؛ نیکوکار باشد یا بدکار<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۸ - ۳۰.</ref>، خداوند پیکر موحّدان را بر آتش حرام ساخته است<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۸ - ۳۰.</ref>، چیزی در ثواب و پاداش الهی به پایه شهادت به توحید نمی‌رسد<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۸ - ۳۰.</ref>، اگر موجودات آسمان‌ها و زمین در یک کفّه ترازو جای گیرند و کلمه {{عربی|اندازه=150%|" لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏‏‏‏"}} در کفه دیگر، کلمه {{عربی|اندازه=150%|" لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏‏‏‏"}} سنگین‌تر است<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۸ - ۳۰.</ref>، هرکس کلمه {{عربی|اندازه=150%|" لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏‏‏‏"}} را با اخلاص ادا کند، به بهشت می‌رود و اخلاص به این است که توحید او را از محرّمات الهی باز دارد<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۸ - ۳۰.</ref>.
| موضوع مرتبط = اصول دین
*دانشمندان ابتدا توحید را به دو قسم نظری و عملی و سپس توحید نظری را به سه قسم ذاتی، صفاتی و افعالی قسمت کرده‌اند<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۳، «توحید در قرآن»؛ مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۹۹ - ۱۰۴، «جهان بینی توحیدی».</ref>. برخی نیز در یک تقسیم، توحید را شامل ۴ قسم ذاتی، صفاتی، افعالی و عبادی دانسته‌اند<ref>صفات الله عندالمسلمین، ص ۳۷.</ref>. در توحید ذاتی گاه نظر به واحدیت خدا، یعنی یگانگی و شریک نداشتن<ref>شرح منظومه، سبزواری، ص ۱۴۸.</ref>، و گاه نظر به احدیت او، یعنی یکتایی و بساطت و جزء نداشتن است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۱۵۵.</ref> که از آن در صورت نخست به "توحید واحدی" و در صورت دوم به "توحید أحدی" تعبیر می‌کنند<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۱۱.</ref>در توحید واحدی گاه نظر به وحدت عددی است که مستلزم محدودیت و تقابل خداوند با دیگر موجودات است ـ همان گونه که عموم متکلمان و خصوص حکیمان مشّائی تصوّر کرده‌اند ـ و گاه نظر به وحدت حقیقی "صمدی" است که با هر محدودیتی در تعارض و مستلزم احاطه وجودی خداوند بر همه کثرات و موجودات است، همان گونه که عموم عارفان و خصوص حکیمان صدرایی تصویر کرده‌اند.
| عنوان مدخل  =  
*توحید صفاتی این است که صفات اثبات شده برای خدا، کثرت بردار نیست؛ بدین معنی که علم و قدرت و حیات و دیگر صفات خدا همه عبارت از ذات است<ref> المیزان، ج ۱، ص ۳۹۴.</ref>
| مداخل مرتبط = [[توحید در لغت]] - [[توحید در قرآن]] - [[توحید در حدیث]] - [[توحید در نهج البلاغه]] - [[توحید در کلام اسلامی]] - [[توحید در اخلاق اسلامی]] - [[توحید در معارف دعا و زیارات]] - [[توحید در معارف و سیره علوی]] - [[توحید در معارف و سیره فاطمی]] - [[توحید در معارف و سیره سجادی]] - [[توحید در معارف و سیره امام کاظم]] - [[توحید در معارف و سیره امام جواد]] - [[توحید در فقه اسلامی]] - [[توحید در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
*توحید افعالی نیز این است که عالم با همه دقایق و تفصیلاتش، اعم از أفعالی که مستقیم به خدا منسوب‌اند و أفعال و تأثیرات و حرکاتی که به طور معمول به دیگران نسبت داده می‌شوند، در حقیقت از خدا و اراده او صادر شده‌اند و بنابر قول مشهورِ {{عربی|اندازه=150%|" لا مؤثّر في‏ الوجود إلّا اللّه‏‏‏‏‏"}} در دایره هستی کسی جز خدا اثرگذار نیست<ref>مصطلحات التصوف، ص ۲۲۷ - ۲۲۹؛ جامع الاسرار، ص ۱۱۴؛ التوحید، دیباجی، ص ۱۱۵.</ref> که خود به صورت‌های گوناگون تجلّی می‌یابد و عمده آن‌ها عبارت‌اند از ۱. توحید در خالقیت؛ ۲. توحید در مالکیت؛ ۳. توحید در حاکمیت؛ ۴. توحید در ربوبیت؛ ۵. توحید در ولایت؛ ۶. توحید در رازقیت؛ ۷. توحید در شفاعت.
| پرسش مرتبط  =  
*مراد از توحید عملی یا عبادی این است که انسان تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهت حرکت و آرمان خویش کند و هر مطاع و جهت و قبله و آرمان دیگر را کنار نهد و در یک کلمه، توحید عملی، یگانه پرستی و یگانه شدن است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۴ - ۱۰۶.</ref> بنابر قولی، مراد از توحید عملی آن است که همه اعمال انسان برای برخورداری از ثواب الهی و به یاد روز جزا باشد<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۶۲.</ref>
}}
*برخی، جلوه‌های توحید عملی را در سه مرتبه متجلّی دانسته اند: ۱. توحید در عبادت؛ ۲. توحید در حمد؛ ۳. توحید در دعا<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۵۱۶ - ۵۴۹، «توحید در قرآن».</ref>.
*در آثار عرفانی نیز برای توحید انواع و مراتبی آمده است<ref>الفتوحات المکیه، ج ۵، ص ۱۲۱ - ۱۲۷؛ التجلیات الالهیه، ص ۳۵۳ - ۳۵۵ ، ۳۸۸.</ref> که شمار آن‌ها به بیش از ۳۰ مرتبه می‌رسد<ref> شرح اصطلاحات تصوف، ص ۲۸۲ - ۲۹۰.</ref>. بیشتر این مراتب فقط در عبارت با هم متفاوت‌اند و به یکدیگر باز می‌گردند؛ ولی به گونه خلاصه می‌توان گفت: عارفان به ۴ نوع توحید معتقدند: ۱. توحید منافقان که فقط اقرار زبانی به کلمه {{عربی|اندازه=150%|" لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏‏‏‏"}} است؛ ۲. توحید عام که اقرار به زبان و دل است؛ ۳. توحید خاص که با کشف و شهود همراه است؛ ۴. توحید أخص که عبارت از فنای موحّد است<ref>احیاء العلوم، ج ۵، ص ۱۵۸؛ شرح اصطلاحات تصوف، ص ۲۹۴.</ref> و خود، سه صورت فعلی، صفاتی و ذاتی دارد. عارف در توحید فعلی، همه افعال را در فعل خدا و در توحید صفاتی همه صفات را در صفات وی و در توحید ذاتی جمیع ذوات را در ذات او متلاشی و فانی می‌بیند<ref> کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۵۲۹.</ref>، چنان که برخی از آن‌ها گفته‌اند: توحید در لغت یکی کردن و در شریعت یکی گفتن و در طریقت یکی دانستن و در حقیقت یکی دیدن است <ref>کشف الحقایق، ص ۱۴۹.</ref>.
*عارفان توحید را به دو قسمت کلّی تر تقسیم کرده‌اند: نخست، توحید الوهی است که توحید ظاهری و شرعی است و [[انبیا]] و رسل مأمور تبلیغ آن‌اند. دوم، توحید وجودی است که توحید حقیقی با نفی وجودهای مقید و اثبات وجود مطلق و مشاهده وجود واحد و نفی وجودهای کثیر است. این توحید از آن اولیای خداست و آنان مأمور تبلیغ آن‌اند<ref>شرح اصطلاحات تصوف، ص ۲۹۴ - ۲۹۵.</ref> البته [[انبیا]] و رسل از آن رو که دارای هر دو بعد [[ولایت]] و رسالت یا [[نبوت]]اند، انسان‌های معمولی را با توجه به مقام رسالت و [[نبوت]] به توحید ظاهری و الوهی راه می‌نمایند و خواص را با عنایت به مقام ولایت خویش به توحید حقیقی و وجودی دعوت می‌کنند.
*[[قرآن کریم]] هرچند کلمه "توحید" را به کار نبرده است، از آنجا که کتاب هدایت است{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref> روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به  رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۵.</ref> و انسان‌ها را به استوارترین طریقه، یعنی کلمه توحید، [[ایمان]] به خدا و پیامبران و اطاعت از او<ref>التبیان، ج ۶، ص ۴۵۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۲۲۵؛ مقتنیات الدرر، ج ۶، ص ۲۲۳.</ref> هدایت می‌کند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا }}﴾}}<ref> بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می‌دهند مژده می‌دهد که پاداشی بزرگ دارند؛ سوره اسراء، آیه: ۹.</ref> در جای جای آن به نوعی سخن از اثبات توحید و نفی شرک است تا حدّی که برخی غرض نهایی عموم آیات [[قرآن]] را اثبات توحید دانسته‌اند<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۵۴.</ref>، زیرا اصل اعتقاد به وجود خدای خالق آسمان‌ها و زمین امری بدیهی<ref>المیزان، ج ۱، ص ۳۹۳.</ref> و فطری<ref>التوحید صدوق، ص ۳۳۱؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۱۸۸؛ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۵ - ۲۶، «توحید در قرآن».</ref> است و به اثبات نیازی ندارد، از این رو عنایت ویژه [[قرآن]] به اثبات صفات خدا<ref>المیزان، ج ۱، ص ۳۹۵.</ref> و در رأس آن‌ها بارزترین صفت<ref> الالهیات، ج ۲، ص ۱۱.</ref>، یعنی وحدت، معطوف است.
*[[قرآن]] در آیات بسیاری به بیان ابعاد مختلف توحید پرداخته است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از توحید ذاتی به معنای یگانگی، واحد بودن وثانی نداشتن{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}﴾}}<ref> اگر خداوند می‌خواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه می‌آفریند هر چه می‌خواست برمی‌گزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست؛ سوره زمر، آیه: ۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}﴾}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه: ۱۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}﴾}}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}﴾}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه:۷۳.</ref>، توحید ذاتی به معنای أحدیت، یکتایی، بساطت و جزء نداشتن{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ }}﴾}}<ref> بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه:۱.</ref>، توحید صفاتی{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}﴾}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه: ۱۱.</ref>، توحید افعالی با همه جلوه‌هایش یعنی توحید در خالقیت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}}﴾}}<ref> و اوست آن کس که آسمان‌ها و زمین را به درستی آفرید و روزی که فرماید: باش! بی‌درنگ خواهد بود، گفتار او راستین است و روزی که در «صور» دمند فرمانفرمایی از آن اوست؛ دانای نهان و آشکار است و او فرزانه آگاه است؛ سوره انعام، آیه:۷۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ }}﴾}}<ref> این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۲.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ }}﴾}}<ref> بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه: ۱۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ}}﴾}}<ref> ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید؛ آیا آفریننده‌ای جز خداوند هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) باز گردانده می‌شوید؟؛ سوره فاطر، آیه: ۳.</ref>، توحید در ربوبیت{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  }}﴾}}<ref>  سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را آن بخشنده  بخشاینده؛ سوره توحید، آیه: ۱- ۲.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلاَ تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}﴾}}<ref>  بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمی‌کند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمی‌دارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند؛ سوره انعام، آیه:۱۶۴.</ref>؛{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را؛ سوره صافات، آیه: ۱۸۲.</ref>، توحید در حاکمیت{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}﴾}}<ref> یا بگویید: اگر کتاب (آسمانی) بر ما فرو فرستاده شده بود ما از آنان رهیافته‌تر می‌بودیم؛ به راستی برهانی از پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی به شما رسیده است؛ اکنون ستمگرتر از آن کس که آیات خداوند را دروغ شمارد و از آنها روی گرداند کیست؟ به زودی کسانی را که از آیات ما رو می‌گردانند برای آنکه رو می‌گرداندند به عذابی سخت کیفر می‌دهیم؛ سوره انعام، آیه: ۵۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ }}﴾}}<ref> شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره یوسف، آیه: ۴۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَقَالَ يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ }}﴾}}<ref> و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند؛ سوره یوسف، آیه: ۶۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَهُوَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الأُولَى وَالآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}﴾}}<ref> و اوست خداوند، هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در جهان نخستین و بازپسین و فرمان او راست و به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره قصص، آیه: ۷۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}﴾}}<ref> و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره قصص، آیه:۸۸.</ref>، توحید در مالکیت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ }}﴾}}<ref> آیا ندانسته‌ای فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاء اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُم بِذُنُوبِكُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}﴾}}<ref> و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم؛ بگو: پس چرا شما را برای گناهانتان عذاب می‌کند؟ خیر، شما نیز بشری هستید از همان کسان که آفریده است، هر که را بخواهد می‌بخشاید و هر که را بخواهد عذاب می‌کند و فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان آنهاست از آن خداوند است و بازگشت (همگان) به سوی اوست؛ سوره مائده، آیه: ۱۸.</ref>؛{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ }}﴾}}<ref> بی‌گمان فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است؛ زنده می‌گرداند و می‌میراند و شما در برابر خداوند یار و یاوری ندارید؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۶.</ref>، توحید در رازقیت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ }}﴾}}<ref> بگو چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند یا کیست که بر گوش و دیدگان (شما) چیرگی دارد و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد و چه کسی امر (آفرینش) را کارسازی می‌کند؟ خواهند گفت: خداوند؛ بگو پس آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟؛ سوره یونس، آیه:۳۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ }}﴾}}<ref> و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه  و ودیعه‌گاه  او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است ؛ سوره هود، آیه: ۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ }}﴾}}<ref> یا آن کسی که آفرینش را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند و کسی که از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ بگو: اگر راست می‌گویید برهانتان را بیاورید؛ سوره نمل، آیه: ۶۴.</ref>، توحید در [[ولایت]]{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ }}﴾}}<ref> آیا ندانسته‌ای فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ }}﴾}}<ref> و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند؛ سوره انعام، آیه:۵۱.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ}}﴾}}<ref> و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود؛ اینان کسانی هستند که برای کارهایی که کرده‌اند نومید و نابود گردیده‌اند؛ آنان را برای کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره انعام، آیه:۷۰.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ }}﴾}}<ref> و شما نه در زمین و نه در آسمان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستید و در برابر خداوند هیچ یار و یاوری ندارید؛ سوره عنکبوت، آیه:۲۲.</ref> و توحید در شفاعت{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ }}﴾}}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ }}﴾}}<ref> و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند؛ سوره انعام، آیه: ۵۱.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ }}﴾}}<ref> و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود؛ اینان کسانی هستند که برای کارهایی که کرده‌اند نومید و نابود گردیده‌اند؛ آنان را برای کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره انعام، آیه:۷۰.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ }}﴾}}<ref> آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۸.</ref>، توحید عملی با صورت ها و وجوهش یعنی توحید در عبادت{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ  الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}﴾}}<ref> به نام خداوند بخشنده بخشاینده سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را.آن بخشنده  بخشاینده مالک  روز پاداش و کیفر تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم؛ سوره فاتحه، آیه: ۱- ۵.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ}}﴾}}<ref> و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۸۳.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ }}﴾}}<ref> بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاعْبُدُواْ اللَّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا }}﴾}}<ref> خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد؛ سوره نساء، آیه: ۳۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ}}﴾}}<ref> بگو: من از پرستیدن کسانی که شما به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید باز داشته شده‌ام؛ بگو: از خواسته‌های (نفسانی) شما پیروی نمی‌کنم که در آن صورت به راستی گمراه گردیده‌ام و از رهیافتگان نخواهم بود؛ سوره انعام، آیه: ۵۶.</ref>، توحید در حمد{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> و سپاس خداوند راست، پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین، پروردگار جهانیان؛ سوره جاثیه، آیه: ۳۶.</ref>، توحید در دعا{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَنفَعُكَ وَلاَ يَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِّنَ الظَّالِمِينَ}}﴾}}<ref> و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی می‌رساند و نه زیانی، اگر چنین کنی آنگاه بی‌گمان از ستمگرانی؛ سوره یونس، آیه: ۱۰۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ }}﴾}}<ref> از شب می‌کاهد و بر روز می‌افزاید و از روز می‌کاهد و بر شب می‌افزاید و خورشید و ماه را رام کرده است، هر یک تا زمانی معیّن روان است، این است خداوند پروردگار شما که فرمانفرمایی، او راست و کسانی را که به جای او (به پرستش) می‌خوانید سر مویی اختیار ندارند؛ سوره فاطر، آیه: ۱۳.</ref> توحید در استعانت{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ  الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}﴾}}<ref> به نام خداوند بخشنده بخشاینده سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را.آن بخشنده  بخشاینده مالک  روز پاداش و کیفر تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم؛ سوره فاتحه، آیه: ۱- ۵.</ref> و توحید در اطاعت{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذا؛ سوره انعام، آیه: ۱۲۱.</ref> و کسانی که به حقانیت توحید شهادت داده‌اند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}﴾}}<ref> خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۸.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.</ref> و رهاوردهای توحید{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا رَّجُلا فِيهِ شُرَكَاء مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> خداوند به مردی (برده) مثل می‌زند که چند ارباب ناسازگار در (مالکیت) او شریکند و مردی (برده) که فرمانبر یک تن است؛ آیا این دو در مثل برابرند؟ سپاس خداوند را، امّا بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره زمر، آیه:۲۹.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ }}﴾}}<ref> ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟؛ سوره یوسف، آیه: ۳۹.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ }}﴾}}<ref> پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است؛ سوره توبه، آیه:۱۲۹.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره تغابن، آیه:۱۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ }}﴾}}<ref> آنانند که پاداششان برای شکیبی که ورزیده‌اند دو بار به آنان داده می‌شود و بدی را با نیکی دور می‌سازند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم می‌بخشند؛ سوره قصص، آیه: ۵۴.</ref>.


==توحید ذات==
'''توحید'''، [[اعتقاد]] به [[یگانگی خداوند]] و [[ستایش]] خالصانه و دور از [[شرک]] است و اوّلین و مهم‌ترین اصل [[اعتقادی]] و زیربنای نظام اعتقادی و ارزشی [[اسلام]] است که بدون فهم درست آن، شناختن صفات [[خداوند متعال]] ممکن نیست. توحید دارای اقسامی است: [[توحید ذاتی]]؛ [[توحید صفاتی]]؛ [[توحید افعالی]]؛ [[توحید عبادی]] و ... . از آثار [[موحّد]] بودن، [[تقوی]] و [[اطاعت الهی]]؛ [[رهایی]] از پریشانی و تشویش؛ [[توکل]] و [[اعتماد به خدا]]؛ [[صبر]]، [[رضا]] و [[تسلیم]] و دفع و رفع بدی‌ها را می‌توان نام برد.
*توحید ذاتی دارای دو بعد است: یکی واحدیت و یگانگی "نفی کثرت برون ذاتی" و دیگری أحدیت و یکتایی "نفی کثرت درون ذاتی".
===واحدیت و یگانگی===
*گفتنی است در بحث از واحدیت دو مطلب مورد نظر است: نخست نفی مثل و نظیر برای خداوند و اثبات یگانگی او و دیگری نفی وحدت عددی و اثبات وحدت حقیقی برای وی:
#'''نفی مثل و نظیر و اثبات چگونگی:''' [[قرآن کریم]] در پیام‌های توحیدی‌اش بر این نکته تأکید کرده است که خداوند ذاتی بی‌مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}﴾}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه: ۱۱.</ref> و یگانه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}﴾}}<ref> اگر خداوند می‌خواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه می‌آفریند هر چه می‌خواست برمی‌گزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست؛ سوره زمر، آیه:۴.</ref> است و کسی همپایه و نظیر او نیست:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}﴾}}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۴.</ref> این اعتقاد در وضوح و روشنی به پایه‌ای است که حتّی در عصر جاهلیت کسی بر خلاف آن نمی‌اندیشید و نمی‌پنداشت که در عالم هستی دو یا چند ذات واجب الوجود غنی بالذات وجود دارد<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۵۷۸ .</ref>. با این همه، [[قرآن]] برای تأکید، روشن‌گری‌هایی دارد و عالمان مسلمان نیز با روش‌ها و مشرب‌های گوناگون در تبیین و اثبات آن کوشیده‌اند. از جمله آن‌ها بیان به تقریب جامعی است که با تکیه بر استحاله اجتماع نقیضین و لزوم بساطت، بی‌نیازی، محدود نبودن و نظیر نداشتن واجب می‌توان آن را چنین تنظیم کرد: در صورت وجود خدایان متعدد لازم است آن‌ها دو جهت "ما به الاشتراک" و "ما به الا متیاز" داشته باشند، زیرا از سویی همه واجب‌اند و از این نظر با هم شریک و از سویی دیگر با هم فرق دارند و بدین رو از هم ممتاز. این دو جهت به ۴ صورت تصوّرپذیر است: یا هر دو خارج از ذات آن هاست یا در ذات، یا "ما به الاشتراک" ذاتی و "مابه الامتیاز" خارج یا "ما به الامتیاز" ذاتی و "مابه الاشتراک" خارج از ذات است. صورت نخست را با اندک توجهی می توان باطل دانست، زیرا ذوات مفروض با توجه به اینکه ما به الاشتراک آن ها خارج از ذات است، نباید در هویت ذات خویش هیچ اشتراکی داشته باشند و با در نظر گرفتن اینکه ما به الامتیاز نیز خارج از ذات آن هاست، باید در هویت ذات با هم مشترک باشند و لازمه این دو اعتبار، اجتماع نقیضین است. صورت دوم نیز بدین رو که مستلزم ترکب ذات واجب از دو جهت "مابه الاشتراک" و "مابه الامتیاز" است، باطل است، زیرا لازمه ترکب، نیازمندی است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴.</ref> و فقر و نیاز با غنای ذاتی واجب سازگار نیست:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> و هر کس بکوشد تنها برای خویش می‌کوشد، بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است؛ سوره عنکبوت، آیه:۶.</ref>، از این رو، [[قرآن]] ذات واجب تعالی را "اَحَد" می‌خواند که به معنای بسیط است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ }}﴾}}<ref> بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه:۱.</ref> و چون أحد است، واحد و یگانه است<ref>همان، ج ۳۲، ص ۱۸۰.</ref>. صورت سوم نیز باطل است، زیرا لازمه آن این است که ذوات واجب در یک نوع مندرج و فقط در عوارض از هم ممتاز باشند، در حالی که خداوند اوّلاً از ماهیت نوعی منزه است و ثانیا بر فرض که به نحوی بتوان برایش ماهیتی نوعی فرض کرد، به اقتضای {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}﴾}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه:۱۱.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ }}﴾}}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۴.</ref> ماهیتی منحصر به فرد و بی‌نظیر است. صورت چهارم که [[ابن کمونه]] آن را تصویر کرده<ref>شرح منظومه، سبزواری، ص ۱۴۹.</ref> و برخی دفع آن را بسیار سخت شمرده‌اند، نیز بطلانش واضح است، زیرا امتیاز چند ذات بسیط متباین، فرع بر محدودیت آن هاست، در حالی که خداوند به هیچ حدّی محدود نیست، بلکه او به همه چیز محیط است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ}}﴾}}<ref> آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است؛ سوره فصلت، آیه:۵۴.</ref><ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ الالهیات، ج ۲، ص ۱۴ - ۱۷.</ref>. برخی از صرف الوجود بودن واجب تعالی برای استدلال سود جسته و چون صرف هر چیزی تعدّد بردار نیست، واجب الوجود بالذات را واحد، بی‌نظیر و فارغ از هرگونه تعدّد و تکثرّ دانسته‌اند<ref>ر ک: تقویم الایمان، ص ۲۶۶؛ الالهیات، ص ۱۸ - ۲۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۱، ص ۶۲.</ref>.
#'''نفی وحدت عددی و اثبات وحدت حقیقی:''' تردیدی نیست که [[قرآن کریم]] با بیان‌های گوناگون انسان‌ها را به واحدیت و یگانه بودن خدا فراخوانده است و نیز همه کسانی که به این دعوت پاسخ مثبت داده‌اند به آن معترف‌اند؛ ولی محققان متعمّق در معارف، معتقدند درک و تصور حقیقت توحید از مشکل‌ترین مسائل است و افق آن از سطح فهم افراد عامی و مسائل متعارف بسیار برتر است و بی‌شک عقل‌هایی که خود از نظر حدّت و کندی و استقامت و انحراف متفاوت‌اند در فهم چنین مسئله‌ای دچار اختلاف می‌گردند. برخی که فهم آنها معمولی است، واحد بودن خداوند را در حد وحدت عددی "در مقابل کثرت عددی" تلقّی می‌کنند و به اقتضای آن اعتقاد به تعدّد خدایان را نفی کرده و فقط به یک خدا می‌گروند. این برداشت گرچه در مقایسه با گرایش به خدایان متعدّد دفاع پذیر است؛ ولی وحدت عددی که بدون فرض محدودیت تصوّر نمی‌پذیرد، مقبول قرآن نیست، زیرا از دید این کتاب خداوند "واحد قهّار" و از هرگونه محدودیت پیراسته و منزّه است، عدم به هیچ وجه به او راه ندارد، حقّی است که بطلان بر او عروض نمی‌یابد، زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد، دانایی است که جهل به او رخنه نمی‌کند و قادری است که عجز بر او غالب نمی‌آید. بنابراین، خدا از هر کمالی محض و خالص آن را داراست و برای تصور بهتر این حقیقت، لازم است امری متناهی را با امری نامتناهی مقایسه کنیم و در این صورت خواهیم دید امر نامتناهی بر امر متناهی محیط است؛ به گونه‌ای که امر متناهی نمی‌تواند آن را از کمالات مفروض باز دارد، بلکه غیر متناهی است که بر متناهی غلبه دارد و مقوّم آن است. این گونه شناخت از عموم آیات مربوط به صفات خداوند که مفید معنای حصر است برمی‌آید؛ مانند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى }}﴾}}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نام‌های نیکوتر از آن اوست؛ سوره طه، آیه:۸.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ}}﴾}}<ref> در آن روز، خداوند جزای راستین آنان را بی‌کم و کاست می‌دهد و خواهند دانست که خداوند همان حقّ آشکار است؛ سوره نور، آیه: ۲۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ }}﴾}}<ref> خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست؛ سوره روم، آیه: ۵۴.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ }}﴾}}<ref> و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است و اینکه خداوند سخت‌کیفر است؛ سوره بقره، آیه:۱۶۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}﴾}}<ref> آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید؛ فرمانفرمایی از آن اوست و سپاس، او راست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره تغابن، آیه: ۱.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}﴾}}<ref> گفتار آنان تو را اندوهگین نگرداند که عزّت یکسره از آن خداوند است، او شنوای داناست؛ سوره یونس، آیه:۶۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}﴾}}<ref> حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!؛ سوره بقره، آیه:۱۴۷.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}﴾}}<ref> ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است؛ سوره فاطر، آیه: ۱۵.</ref>.
*بنابر آیات مذکور، هر کمالی بالاصالة از آن خداست و دیگران را در آن نصیبی نیست، مگر آنکه وی آن را بدون انعزال و جدایی به آن‌ها بخشیده باشد، براین اساس هر چیز که در مقابل خدا فرض شود تا در کمالی شریک او باشد، خود و کمالش هر دو بدو باز می‌گردند و فقط خداست که مالک همه چیز است و غیر او باطل است و حتی مالک خویش نیست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلا حَيَاةً وَلا نُشُورًا}}﴾}}<ref> و به جای او خدایانی را برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند و اختیار هیچ سود و زیانی برای خویش و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختنی را ندارند؛ سوره فرقان، آیه:۳.</ref> این همان معنایی از وحدت است که وحدت عددی را از خداوند نفی می‌کند، زیرا اگر او مانند دیگر موجوادت واحد به وحدت عددی و محدود و منعزل الذات از اغیار بود و بر آن‌ها احاطه وجودی نداشت، عقل می‌توانست نظیرش را فرض کند؛ خواه تحققش در خارج جایز باشد یا نباشد. پس خدا واحدی است که به هیچ حدّی محدود نمی‌گردد تا ورای آن برایش مصداق دیگری فرض شود و این معنا نیز از آیات سوره اخلاص استفاده می‌گردد{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}﴾}}<ref> بگو او  خداوند یگانه است.خداوند صمد  است.نه زاده است و نه او را زاده‌اند.و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۱ - ۴.</ref> در این سوره کلمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَحَدٌ }}﴾}} امکان فرض عدد را از خدا نفی می‌کند و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الصَّمَدُ}}﴾}} که به معنای حقیقتی توپر است، هر گونه فقدان، خلوّ و نقصان را از او دور می سازد، چنان که عبارت‌های {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَمْ يَلِدْ }}﴾}}، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَمْ يُولَدْ }}﴾}} و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}﴾}} اوصافی را رد می‌کنند که به گونه‌ای مستلزم محدودیت و انعزال اند و سرّ منزّه بودن خدا از وصف کردن انسان‌های عادی: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}﴾}}<ref> پاکا که خداوند است از وصفی که می‌کنند.مگر (از وصف) بندگان ناب خداوند؛ سوره صافات، آیه: ۱۵۹- ۱۶۰.</ref> به همین سبب است که چنین وصفی مستلزم محدودیت<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰ - ۹۱.</ref> و تقید است، در حالی که او از هر گونه محدودیت و تقید مبرّاست، از این رو وحدتی که نصارا بدان قائل‌اند و بر اساس آن خدا را سومین اُقنوم "ذات، شخص، اصل" از اقانیم سه گانه "اقانیم سه گانه" می‌دانند، باطل است و کسانی که درباره خداوند چنین اعتقادی داشته باشند کافرند و در صورتی که از آن بازنایستند از عذاب دردناک الهی در امان نیستند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}﴾}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه: ۷۳.</ref>، از این رو [[قرآن]] به آن‌ها توصیه می‌کند از این عقیده بازایستند که این به نفعشان است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}﴾}}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید  که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه:۱۷۱.</ref>، بنابراین راز بطلان اعتقاد به تثلیث آن است که طبق این عقیده باید وحدت خداوند را وحدت عددی و او را به عنوان سومین فرد دانست که از دو فرد دیگر منعزل وجداست، در حالی که وحدت خدا وحدت حقیقی است نه عددی و با چنین وحدتی جایی برای غیر نمی‌ماند و هرچه به عنوان غیر فرض شود، به او باز می‌گردد، از این رو برخی آیاتی که خدا را به صفت وحدت وصف می‌کنند، پس از آن او را به صفت قهّاریت می‌ستایند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ }}﴾}}<ref> و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه: ۱۶.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ}}﴾}}<ref> روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما؛ سوره غافر، آیه:۱۶.</ref> تا نشان دهند وحدت خدا مجالی برای "فرض" شخص دوم نمی‌گذارد که مثل او باشد، چه رسد به اینکه آن شخص "ثبوت" داشته باشد<ref>المیزان، ج ۶ ، ص ۹۰.</ref>.
*[[قرآن کریم]] وحدت خداوند را به گونه‌ای بیان کرده است که خود به خود وحدت عددی نفی و وحدت حقیقی صمدی ثابت می‌گردد؛ ولی از آنجا که این کتاب در فضای شرک و بت پرستی نازل شده و یگانه پرستی را ترویج می‌کند، گمان شده است که مراد از یگانه پرستی قرآنی، اعتقاد به وحدت عددی خداوند است و توحید قرآنی، که همان توحید فطری و اعتقاد به خدای واحد غیر محدود و محیط بر همه کثرات است، در حجاب غفلت مانده و به دست فراموشی سپرده شده است، تا این پایه که حکیمانی چون [[بوعلی سینا]] و همچنین عموم متکلمان که عمده احتجاجاتشان برگرفته از [[قرآن]] است، از آن فاصله گرفته و بر توحید عددی پای فشرده‌اند، در حالی که [[قرآن]] در تبیین و تعلیم توحید صمدی گام نخست را برداشته و مفسّران و متکفّلان علوم قرآنی بوده‌اند که در این بحث مهم اهمال کرده و آن را پی‌نگرفته‌اند.
*البته در سخنان [[امام علی]]{{ع}} مطالبی مطرح شده که راه تأمل در این موضوع را باز کرده و حجاب‌ها را کنار زده و فیلسوفان مسلمان در فهم و بیان توحید یاد شده از آن بهره گرفته‌اند، چنان که می‌فرماید: شناخت خدا در حقیقت اقرار به وحدانیت اوست و حقیقت اقرار به وحدانیت، ممتاز دانستن وی از مخلوقات است و حکم این امتیاز آن است که صفات خدا را از صفات خلق جدا بدانیم؛ نه آنکه او را از آن‌ها منعزل و بریده فرض کنیم<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۵۳.</ref>. این سخن در پی بیان این نکته است که وحدت خداوند عددی نیست، زیرا آن حضرت تصریح می‌فرماید: معرفت او عین توحید است؛ یعنی اثبات وجود خدا عین اثبات وحدت اوست و اگر وحدت او عددی بود، می‌بایست زاید بر ذات بوده و ذات به خودی خود وافی به وحدت نباشد. تأکید [[امام علی]]{{ع}} بر اینکه توحید نباید به منعزل دانستن خدا از مخلوقات بینجامد، به گونه صریح نفی توحید عددی و اثبات توحید حقیقی، قرآنی و صمدی است. همان [[امام]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده است که توحید آن است که ظاهر خدا را در باطنش و باطن او را در ظاهرش بجوییم. ظاهر خدا موصوفی است که با چشم دیده نمی‌شود و باطن او موجودی است که پوشیده نیست، بلکه او را در هر مکانی می‌توان جست و هیچ جایی حتّی برای لحظه‌ای از او خالی نیست. خدا حاضری است که محدود نیست و غایبی است که مفقود نیست<ref> بحارالانوار، ج۴، ص ۲۶۴.</ref>. این گفتار نیز درصدد نفی وحدت عددی خداوند است، زیرا وحدت او مبتنی بر عدم محدودیت و عدم محدودیت موجب عدم بریدگی ظاهر از باطن و باطن از ظاهر است، چنان که تفاوت ظاهر و باطن در بریدگی و جدایی آن‌ها از یکدیگر با فرض محدودیت است و چون محدودیت از میان برود، ظاهر و باطن با هم می‌آمیزند و متّحد می‌گردند.
*بنابر روایتی، روز جنگ جمل مردی از [[امام علی|امیرمؤمنان]] پرسید؟ آیا خدا واحد است؟ حضرت فرمود: این سخن که خدا واحد است، بر ۴ وجه است که دو وجه آن جایز نیست و دو وجه دیگر ثابت است؛ اما آن دو وجه که جایز نیست، یکی آن است که بگوییم خدا به همان معنا که در اعداد مطرح است، واحد است، زیرا کسی که دوم ندارد، در باب اعداد داخل نیست. دوم آنکه گفته شود خدا یکی از جنس مردم است. این نیز از آن رو که مستلزم تشبیه خدا به مخلوقات است جایز نیست؛ اما آن دو وجه که ثابت است، اول آنکه خدا بی نظیر است و دوم آنکه بسیط است و به هیچ روی تجزیه برنمی دارد<ref>التوحید، صدوق، ص ۸۳.</ref>.
*در این روایت وحدت عددی و وحدت نوعی خداوند نفی، و بی‌نظیری "واحدیت" و بساطت "احدیت" ثابت شده است. افزون بر این در سخنانی که از دیگر [[امامان]]{{عم}} نقل شده است به گونه صریح و بارها عبارت {{عربی|اندازه=150%|" إنّه واحد لا بالعدد‏‏‏‏‏"}} به چشم می‌خورد. این تعبیر با این سخن [[امام سجاد]]{{ع}} که فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" لَكَ‏ يَا إِلَهِي‏ وَحْدَانِيَّةُ الْعَدَد‏‏‏‏‏"}} ناسازگار نیست، زیرا مراد آن حضرت این است که وحدانیت عدد ملک خداست نه اینکه او به آن متصف است<ref>الصحیفة السجادیه، دعاء ۷۴؛ ر.</ref> ک: المیزان، ج ۱، ص ۴۰۸.</ref>، چنان که معنای {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}﴾}}<ref> آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و او فرازمند سترگ است؛ سوره شوری، آیه: ۴.</ref> این است که آنچه در آسمان‌ها و زمین است، ملک خداوند است نه اینکه او به آن‌ها متصف است.
*گفتنی است میان آیه ۷۳ سوره مائده که وحدت عددی را نفی می کند و آیه ۷ سوره مجادله که تصریح می‌کند هیچ نجوایی میان سه یا پنج نفر نیست مگر آنکه خداوند چهارمین یا ششمین آن‌هاست، تنافی نیست<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۸۴.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه: ۷.</ref>؛ زیرا گرچه ظاهر این آیه در ابتدا موهم وحدت عددی خداوند است، در ادامه بر احاطه وجودی<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۰۶، «توحید در قرآن».</ref> خدای متعالی تأکید شده و از معیت او با هر نجواکننده ای سخن رفته است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه:۷.</ref>، چنان که آیه ۴ سوره حدید نیز بر معیت خدا با همگان پای فشرده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ }}﴾}}<ref> هر جا باشید او با شماست؛ سوره حدید، آیه:۴.</ref> و این در حقیقت نفی وحدت عددی و اثبات وحدت حقیقی خداوند است<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۶.</ref>؛ همچنین احاطه قیومی حق تعالی را بر موجودات به نحوی که وحدت عددی نفی شود، می توان از آیه ۳ سوره حدید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست؛ سوره حدید، آیه: ۳.</ref> و نیز آیه ۲ سوره اخلاص {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ الصَّمَدُ}}﴾}}<ref> خداوند صمد است؛ سوره اخلاص، آیه:۲.</ref> استفاده کرد، زیرا بنابر آیه نخست، خداوند با قدرت کامل خویش بر همه موجودات و از هر جهتی احاطه دارد و اوست که پیش یا پس از هر چیزی که به عنوان نخستین یا واپسین موجود فرض شود موجود است و نیز از هر موجودی که تحت عنوان آشکار یا پنهان یاد شود، آشکارتر و در همان حال پنهان تر است، پس اوست که به گونه مطلق آغاز و انجام و آشکار و پنهان است. البته آغاز و انجام بودن خدا زمانی و آشکار و پنهان بودنش مکانی نیست و گرنه او بر زمان و مکان مقدم و از هر دو منزّه نبود، بر این اساس ۴ اسم "اول"، "آخر"، "ظاهر" و "باطن" از فروع اسم "محیط" و این اسم نیز بر مطلق بودن قدرت خداوند متفرع است<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۴۵.</ref>.
*برخی معتقدند که این ۴ نام به احاطه وجود و علم و شعاع‌های نوری رحمت حق تعالی بر تمام موجودات اشاره دارند و همه آن‌ها را مشمول فیض منبسط و رحمت رحمانی معرفی می‌کنند و این خود بدین معنا است که وجود ممکنات به تمام جهات از شئون وجود واجب تعالی است<ref>مخزن العرفان، ج ۱۳، ص ۱۱۸.</ref>.
*برخی اولیت و آخریت موجود در آیه را به اولیت و آخریت در ادراک معنا کرده و معتقدند که آنچه در ابتدای ادراک ظاهر می‌گردد و در انتها پس از تأمل در مدرکات و تمییز آن‌ها وجدان می‌شود، چیزی جز وجود نیست و از طرفی حقیقت حق تعالی نیز "صِرف" وجود است، بنابراین، اول و آخر مدرَکات، خداوند است و بدین روی در ادامه آیه بر ظاهر و باطن بودن او نیز تأکید شده است که ظاهریت با توجه به ابتدا و باطنیت با عنایت به انتهاست<ref>بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref>. در بیانی دیگر گفته شده است: ممکن است مراد از این آیه اشاره به توحید اهل معرفت باشد که بعضی به طریق حال و بعضی به طریق مقام، آن را دریافته اند و با تجلی حق به اسم "واحد" یا "احد" مشاهده می‌کنند که در دار هستی جز یک حقیقت موجود نیست و باقی هرچه از علت و معلول، ظاهر و باطن، اول و آخر و ... تصور شوند، اموری‌اند که نفوس محجوب آن‌ها را اعتبار می‌کنند و گرنه آن‌ها با توجه به ذات خویش معدوم‌اند و از تحقق و حقانیت بهره‌ای ندارند. البته کسانی که دارای چنان حال و مقامی نیستند، نباید به بیان این گونه معانی دهان باز کنند<ref>بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref>.
*دلالت آیه ۲ سوره اخلاص نیز بر احاطه قیومی خدای متعالی بر موجودات بدین صورت است: خداوند با توجه به اطلاق "صمد" بر او در آیه مزبور، حقیقتی مُصْمَت و غیر مجوَّف "توپر" است و به هیچ وجه نیستی به او راه ندارد و نمی‌توان موضعی را از او خالی فرض کرد، بنابراین خداوندِ صمد، بر همه چیز محیط است و در عین اینکه به زمان و مکانی محدود نگشته و در معرض آفات و تغیرات نیست، هیچ زمان و مکانی از او تهی نیست<ref>البصائر، ج ۶۰، ص ۴۴۵.</ref> و جایی برای غیر باقی نمی‌گذارد. این معنا همان است که در برابر توحید عددی از آن به "توحید صمدی" یاد می‌کنند<ref>شرح منظومه، حسن زاده، ج ۲، ص ۱۱۶، ۲۶۴.</ref>. در روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} آمده است که آن حضرت در پاسخ کسی که از توحید پرسیده بود فرمود: خدای عزوجّل می‌دانست در آخرالزمان مردمانی اهل تعمق می‌آیند و از این رو {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ }}﴾}}<ref> بگو او خداوند یگانه است.خداوند صمد است؛ سوره اخلاص، آیه:۱- ۲.</ref> و آیات نخست سوره حدید را نازل کرد. کسی که بیش از این طلب کند، هلاک می‌شود<ref>التوحید، صدوق، ص ۲۸۳ - ۲۸۴.</ref> این روایت به نحوی از پیوند دو آیه مزبور در خصوص دلالت بر نفی توحید عددی و اثبات توحید صمدی سخن می‌گوید.
*از آیات دیگری نیز می‌توان نفی وحدت عددی را دریافت؛ مانند آیه ۳۵ سوره نور {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه: ۳۵.</ref> که تأکید می‌کند خدای متعالی نور محض است و چون هر گونه ظهوری در پرتو نور حاصل می‌شود، همه چیز زیر پوشش خداست<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۴ - ۳۵، ۲۰۴، «توحید در قرآن».</ref> و آیه ۱۱۵ سوره بقره: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه:۱۱۵.</ref> که مفاد آن، احاطه کامل خدا بر باطن و ظاهر همه هستی است و تصریح می‌کند که به هر جهت توجّه شود، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَجْهُ اللَّهِ}}﴾}} است، زیرا سعه وجودی خداوند مانند علم او گسترده است و همه چیز را فرا می‌گیرد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۱۹۱.</ref> و همچنین آیه ۵۳ سوره فصّلت{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ }}﴾}}<ref> به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه:۵۳.</ref> که بر مشهود بودن<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۴۰۵.</ref> پروردگار بر فراز هر چیزی تأکید می‌کند.


===واحدیت و یکتایی===
== جایگاه و اهمیت توحید ==
*[[قرآن کریم]] در آیاتی به توحید أحدی، یعنی یکتایی ذات خدا و نفی هر گونه ترکیب و تقسیم از او پرداخته است، از آن جمله در نخستین آیه سوره اخلاص، خدا را "أحد" خوانده است. واژه "أحد" مانند "واحد" از ریشه "وـ ح ـ د" گرفته شده جز آنکه "أحد" وصف چیزی است که در ذهن و خارج کثرت نمی پذیرد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸۷.</ref>، بنابراین مراد از احدیت خدا آن است که ذات الهی از هر گونه ترکیبی مبرّاست، زیرا هر مرکبی به اجزای خویش که غیر اویند، محتاج است و موجود محتاج، ممکن الوجود است نه واجب الوجود<ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۱۸۰.</ref>. احدیت واجب الوجود با نفی ماهیت مصطلح تأمین می‌شود، زیرا هر گونه تقسیم یا ترکیب، متفرع بر ترکیب از وجود و ماهیت است و چون خداوند از ماهیتْ منزّه و صِرف هستی است، نه ترکیب از عناصر و اجزای سابق در او راه دارد و نه تقسیم به ابعاض و اجزای لاحق و نه تکثیر به واسطه فصول و اعراض<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۴.</ref>.
توحید، اوّلین و مهم‌ترین اصل [[اعتقادی]] و زیربنای نظام اعتقادی و ارزشی [[اسلام]] و نخستین [[دعوت]] همۀ [[پیامبران الهی]] بوده است. پایه همه [[ادیان آسمانی]] بر توحید بوده و [[شعار]] توحید {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> است. به [[یکتاپرستان]] "[[موحّد]]" گفته می‌شود. [[قرآن]] به موضوع توحید اهمیتی ویژه داده و نام یکی از [[سوره‌های قرآن]] توحید هست<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۹۹.</ref>.
* برخی که مراد از آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ }}﴾}}<ref> بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه.</ref> را اثبات بساطت ذات خداوند و نفی هر گونه ترکیب از او دانسته‌اند، معتقدند اگر مقصود، اثبات یگانگی ذات خداست نه بساطت، تکرار لازم می آید، زیرا در ادامه سوره، آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ }}﴾}}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۴.</ref> آمده است که مراد از آن نیز اثبات یگانگی خدا و نفی شبیه و نظیر از اوست و از این رو باید صدر سوره را اشاره به بساطت و یکتایی خدا و ذیل آن را تأکید بر یگانگی و بی‌نظیری دانست<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۰ - ۳۱.</ref>.
*از آیاتی که می‌توان بساطت و یکتایی خدا را از آن‌ها استنباط کرد، آیه ۱۱ سوره شوری است که درصدد نفی مماثلت و مشابهت از خداست. به گفته‌ای آیه مزبور در حقیقت بیانی جامع برای همه اوصاف سلبی خداوند ـ از جمله نفی ترکیب ـ است<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref>. وقتی به هر موجودی به نحوی ترکیب راه یابد و خدا در مقایسه با آن‌ها بی‌نظیر باشد، او باید بسیط باشد وگرنه برایش نظیری خواهد بود. برخی با تکیه بر اینکه خدا قیوم یعنی قائم به خود و قوامبخش ممکنات است{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}﴾}}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار  نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref> توحید احدی و بساطت او را ثابت کرده‌اند، چون ترکب به هر صورتی که فرض شود، فرع بر احتیاج است و احتیاج با قیومیت سازگار نیست<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۸۹.</ref>، چنان که برخی دیگر با توجه به صمدیت خدا بر مطلب یاد شده تأکید کرده‌اند، زیرا "صمد" را به غیر مجوّف "توپر" و غیر مجوّف بودن را به بساطت وجودی معنا کرده‌اند<ref>محزن العرفان، ج ۱۵، ص ۳۵۶.</ref> آیه ۳۵ سوره نور نیز بساطت خداوند را به نحوی گوشزد می‌کند، زیرا تصریح می‌کند که خداوند نور آسمان‌ها و زمین است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه: ۳۵.</ref> و نور، حقیقت بسیطی است که به خودی خود ظاهر و ظاهرکننده غیر است<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۳۴۸.</ref>.
*بنابر روایات، [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} وحدت به معنای صرافت و بساطت را تأیید کرده و خداوند را "أحدی المعنی" و بسیط محض دانسته است که نه قسمت خارجی دارد و نه قسمت وهمی و عقلی<ref>التوحید، صدوق، ص ۸۴.</ref> و همان گونه که در خارج دارای هیچ جزئی ـ اعم از وصف و موصوف، عرض و معروض، حالّ و محلّ، مادّه و صورت و مانند آن ـ نیست، در عقل و وهم نیز جزئی مانند جنس و فصل "یا ماهیت و وجود" ندارد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۳.</ref>


==توحید صفات==
توحید در لغت به معنای یکی ساختن چیزی و [[حکم]] به یکتایی آن<ref>المنجد، ص ۸۹۰؛ التعریفات، ص ۹۶، «التوحید».</ref> و در اصطلاح، [[خدا]] را به [[ربوبیت]] شناختن و به وحدانیتش [[اقرار]] داشتن و اضداد و امثال را از او [[نفی]] کردن است<ref>التعریفات، ص ۹۶.</ref>. [[انسان]] با توحید، به بالاترین مرتبه کمال می‌رسد و مدار [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]]، توحید و [[شرک]] است<ref>ر.ک: [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ ـ ۱۱۵.</ref>.
*[[قرآن کریم]] از یک سو خداوند را به صفات کمال و جمال متّصف می‌داند؛ مانند حیات: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| هُوَ الْحَيُّ }}﴾}}، علم: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> از تو نظر می‌خواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر می‌دهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر می‌رسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث می‌برد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را می‌برند و اگر (میراث‌بران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث می‌برد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان می‌دارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه:۱۷۶.</ref>، قدرت:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}﴾}}<ref> بزرگوار است آنکه پادشاهی در کف اوست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره ملک، آیه:۱.</ref> و سمع و بصر:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَّا خَلْقُكُمْ وَلا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}﴾}}<ref> آفرینش و برانگیختن شما (همگی) جز همانند (آفرینش) یک تن نیست؛ بی‌گمان خداوند شنوایی بیناست؛ سوره لقمان، آیه: ۲۸.</ref> و بدین ترتیب قول معتزله به نفی صفات و نیابت ذات از صفات<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۳ - ۳۴.</ref> باطل می‌گردد و از سوی دیگر بر بساطت و نیز غنا تأکید می‌کند و بدین سان اعتقاد اشاعره به زیادت صفات بر ذات و تعدّد قدما<ref>شرح المواقف، ج ۸، ص ۴۴ - ۴۵.</ref> نفی می‌شود.
*وجه بطلان عقیده معتزله این است که اعتقاد مزبور مستلزم خلوّ ذات واجب از اوصاف کمال است که این خود مستلزم نقص است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۵.</ref>، در حالی که خداوند از هر نقصی مبرّاست و راز نفی نظریه اشاعره آن است که قول آنان مستلزم ترکب واجب تعالی از ذات و صفتِ زاید بر ذات، اعتقاد به قدمای ثمانیه و احتیاج خداوند به امری خارج از ذات است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۷ - ۳۹؛ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵ - ۳۰۶، «توحید در قرآن».</ref> که این لوازم با توحید و غنای واجب منافات دارد.
*برخلاف معتزله و اشاعره، متکلمان و دانشمندان [[شیعه]] معتقدند که گرچه صفات خدا از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایر و نیز با ذات حق مغایرند، از جهت مصداق، هر یک عین دیگری است و همه عین ذات‌اند<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref> چون اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر لازمه محدودیت وجود است و برای وجودِ نامحدود همان گونه که دومی تصورپذیر نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصوّر نیست. توحید صفاتی مانند توحید ذاتی از اصول معارف اسلامی و عالی‌ترین و پر اوج‌ترین اندیشه بشری است که به خصوص در مکتب شیعی تبلور یافته است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۱، «جهان بینی توحیدی».</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} در نخستین خطبه [[نهج البلاغه]] ابتدا از صفات نامحدود خدا یاد می کند و سپس می فرماید: اخلاص کامل عبارت از نفی صفات از خداست، زیرا هر صفتی گواهی می دهد که او چیزی غیر از موصوف است و هر موصوفی گواهی می دهد که ذات او غیر صفت است و هرکس خدا را با صفتی وصف کند، ذات او را مقارن چیزی کرده و هرکس خدا را مقارن چیزی کند، او را دوگانه پنداشته و کسی که خدا را دوگانه فرض کند، او را دارای اجزاء دانسته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. مراد از صفتِ منفی، صفتِ زاید بر ذات و مقصود از صفتِ ثابت صفتی است که عین ذات و نامحدود به نامحدودیت ذات است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۲، «جهانبینی توحیدی».</ref>.
*[[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} درباره آنان که معتقدند خداوند همواره عالم است با علمِ زاید، قادر است با قدرتِ زاید و حی و قدیم و سمیع و بصیر است با حیات، قِدَم، سمع و بصر زاید می‌فرماید: هرکس درباره صفات خدا چنین گوید، خدایان متعددی را با خدا معبود خود کرده و از ولایت ما بهره ای ندارد و خدا همیشه ذاتا دانا، توانا، زنده، قدیم، شنوا و بیناست و از آنچه مشرکان و اهل تشبیه می‌گویند مبرّا و بسیار برتر است<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۴۰.</ref>.
*بنابر روایتی از [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}}، خداوند همواره پروردگار بوده و هنگامی که هیچ معلوم و مسموع و مبصَر و مقدوری نبود، دانایی، شنوایی، بینایی و توانایی ذاتی او بود<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۳۹.</ref> و در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که خداوند با همان که می‌بیند، می‌شنود و با همان که می‌شنود، می‌بیند <ref>التوحید، صدوق، ص ۱۴۴.</ref> "و آن چیزی جز ذات او نیست"<ref>المیزان، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref>
*با تکیه بر آیات [[قرآن]] می‌توان برای توحید صفات معنای دیگری را نیز استنباط کرد و آن عبارت از حصر اوصاف کمال در ذات حق تعالی و نفی آنها از غیر است؛ بدین صورت که بگوییم: فقط اوست که حی، عالم، قادر، سمیع و بصیر است و آنچه از این صفات در غیر مشاهده می‌شود، در حقیقت تجلّی اوصاف خداست و همه آن ها فانی در اوصاف اویند و این معنا از ویژگی‌های بحث های قرآنی است که نظیر آن را در مباحث فلسفی و کلامی نمی‌توان یافت<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۲۹.</ref>. البته در عرفان نظری ردّ پایی از این بحث را می‌توان یافت که آن نیز در [[قرآن]] "کشف تامّ محمدی{{صل}}" ریشه دارد، در هر صورت، لسان برخی از آیات مربوط به صفات الهی لسان حصر است؛ مانند آیه ۶۵ سوره غافر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب می‌دارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را؛ سوره غافر، آیه: ۶۵.</ref> که مفید حصر حیات در خداست<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۳۴۶.</ref> و معنایش این است که زنده واقعی فقط خداست و دیگران بهره‌ای از این حیات ندارند؛ نه اینکه دیگران واقعا حیات دارند ولی به گونه موقّت و در آینده حیات خود را از دست می‌دهند و تنها او زنده می‌ماند<ref> تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۱۷، «توحید در قرآن».</ref>، بنابراین، معنای دقیق‌تر آیه ۳۰ سوره زمر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ}}﴾}}<ref> بی‌گمان تو خواهی مرد و آنان نیز می‌میرند؛ سوره زمر، آیه:۳۰.</ref> این است که هم اکنون نه توحیات واقعی داری و نه دیگران، چون حقیقت حیات از آن خداست و همه آیینه‌دار حیات واقعی خدایند و تنها اوست که به نحو مطلق حی است<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۱۷، «توحید در قرآن».</ref>. در [[قرآن کریم]] آیات دیگری هستند که افزون بر تصریح به برخی از اسما و صفات الهی زبانشان زبان حصر یا ظاهر در حصر است؛ مانند آیات ۸۳ و ۱۰۰ سوره یوسف {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ }}﴾}}<ref> اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه:۸۳.</ref> که افزون بر یادکرد دو صفت علم و حکمت الهی، مفید آن اند که فقط خداوند دانا و حکیم است و آیه ۱۱ سوره شوری{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}﴾}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه:۱۱.</ref> که ضمن تصریح به سمیع و بصیر بودن خدا بر حصر نیز دلالت دارد و گویای این است که تنها خداست که شنوا و بیناست و دیگران مظهر سمیع و بصیرند، و آیه ۱۶۵ سوره بقره{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ }}﴾}}<ref> و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است و اینکه خداوند سخت‌کیفر است؛ سوره بقره، آیه: ۱۶۵.</ref> که همه قدرت را از آن خدا دانسته، به نحوی اشاره می‌کند که قدرت به گونه انحصاری از خداست و برای دیگران هیچ سهمی از قدرت ـ نه در طول و نه در عرض قدرت الهی ـ وجود ندارد جز آنکه آن‌ها تنها مظهر و آیت قدرت خدای سبحان‌اند؛ همچنین‌اند آیات ۱۰ سوره فاطر{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ}}﴾}}<ref> هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است؛ سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد و آنان که نیرنگ‌های بد می‌بازند عذابی سخت خواهند داشت و نیرنگ آنان خود از میان خواهد رفت؛ سوره فاطر، آیه: ۱۰.</ref> و ۱۳۹ سوره نساء{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا }}﴾}}<ref> همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست می‌گزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان می‌جویند با آنکه بی‌گمان عزّت همه از آن خداوند است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۹.</ref> که همه عزّت را از آن خدا دانسته‌اند و دلالت می‌کنند که عزّت خدا حقیقی و اصیل و عزّت دیگران مجازی و اعتباری است، زیرا حصر عزّت در خدا و بی کرانگی آن، جایی برای عزّت حقیقی و مستقل غیر نمی‌گذارد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۲۹ - ۳۷۳.</ref>.


===توحید افعال===
[[احادیث]] نیز توحید را در جایگاهی بس رفیع قرار داده‌اند که چیزی در [[ثواب]] و [[پاداش الهی]] به پایه شهادت به توحید نمی‌رسد<ref>التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.</ref> و هرکس کلمه {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏‏‏‏}} را با [[اخلاص]] ادا کند، به [[بهشت]] می‌رود<ref>التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمودند: «[[خداوند]] به وسیلۀ توحید، بدن‌های [[امّت]] مرا بر جهنّم [[حرام]] گردانید»<ref>{{متن حدیث|فِی خَبَرِ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ وَ أَوْصَافِهِ {{صل}}:... فَبِالتَّوْحِیدِ حَرَّمَ أَجْسَادَ أُمَّتِی عَلَی النَّارِ}}؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۳.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} نیز فرمود: «[[خداوند]] می‌فرماید: کلمه {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} دژ [[استوار]] من است و هر کس به دژ من [[پناه]] آورد، از [[عذاب]] من‌ ایمن است»<ref>{{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی}}؛ التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]]، ص ۳۴۰-۳۴۱؛ [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید][[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۹۹ ـ ۲۰۰.</ref>
*بنابر آیات قرآن سراسر جهان فعل و مخلوق خداست: «اللّهُ خــلِقُ کلِّ شَی ءٍ» (رعد/۱۳، ۱۶) و همه امور، حرکت ها، تأثیر و تأثّرها و سلسله اسباب و علل به ذات او می انجامند[۸۶]: «واَنَّ اِلی رَبِّک المُنتَهی» (نجم/۵۳،۴۲) و همه موجودات در وجود، صفات و افعال خویش به خدا وابسته اند:[۸۷] «اَلا لَهُ الخَلقُ والاَمرُ» (اعراف / ۷، ۵۴) و مالک چیزی ـ حتّی ذات خویش ـ نیستند.[۸۸] فقط خداست که خزاین همه چیز از آن اوست و هموست که ذات و آثار اشیا را به آن ها تملیک می کند[۸۹]: «وهُوَ عَلی کلِّ شَی ءٍ وکیل * لَهُ مَقالیدُ السَّمـوتِ والاَرضِ» (زمر/۳۹،۶۲ ـ ۶۳) و در همان حال هیچ موجودی به خود وانهاده و مُفَوَّض نیست، زیرا اعتقاد به تفویض یک موجود ـ اعمّ از انسان و غیر انسان ـ مستلزم اعتقاد به شریک بودن آن موجود با خدا در فاعلیت به نحو استقلال است و استقلال در فاعلیت مستلزم استقلال در ذات و با توحید ذاتی منافی است[۹۰]؛ همچنین بنابر برخی آیات، توحید خالص این است که خداوند با اراده ازلی خویش ـ که از تأثیر حوادث منزّه است ـ آنچه را بخواهد انجام می دهد و همه مخلوقات مسخّر اراده و تدبیر او و در برابر سنّت و تقدیر الهی خاضع اند و
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۸۷
احدی برای خود و نیز دیگران مالک چیزی نیست، جز آنچه خدا در محدوده نظام اسباب و مسببات مقرّر کرده است.[۹۱] آیات یاد شده تأکید می کنند که همه کارها به دست خداست:«قُل اِنَّ الاَمرَ کلَّهُ لِلّه» (آل عمران/۳،۱۵۴) و اوست که آسمان ها و زمین را حفظ می کند: «اِنَّ اللّهَ یمسِک السَّمـوتِ والاَرضَ اَن تَزولا» (فاطر/۳۵، ۴۱) و پرندگان را در آسمان نگاه می دارد: «اَلَم یرَوا اِلَی الطَّیرِ مُسَخَّرتٍ فی جَوِّ السَّـماءِ ما یمسِکهُنَّ اِلاَّ اللّه» (نحل/۱۶، ۷۹) و عامل خنده (شادی) و گریه (غم)، فقر و غنا و حیات و مرگ انسان هاست: «و اَنَّهُ هُوَ اَضحَک واَبکی * و اَنَّهُ هُوَ اَماتَ و اَحیا * ... واَنَّهُ هُوَ اَغنی و اَقنی» (نجم/۵۳، ۴۳ - ۴۸) و خداوند است که باران را از ابر فرو می ریزد: «اَفَرَءَیتُمُ الماءَ الَّذی تَشرَبون * ءَاَنتُم اَنزَلتُموهُ مِنَ المُزنِ اَم نَحنُ المُنزِلون» (واقعه/۵۶، ۶۸ - ۶۹) و گیاهان را می رویاند: «اَفَرَءَیتُم ما تَحرُثون * ءَاَنتُم تَزرَعونَهُ اَم نَحنُ الزّ ارِعون» (واقعه/۵۶، ۶۳ - ۶۴) و مشیت همه بر مشیت او متوقف است: «وما تَشاءونَ اِلاّ اَن یشاءَ اللّهُ رَبُّ العــلَمین» (تکویر/۸۱،۲۹حتّی خاتم و والاترین رسولان صلی الله علیه و آله برای خود و دیگران مالک نفع و ضرری نیست، مگر آنکه خدا بخواهد: «قُل لا اَملِک لِنَفسی نَفعـًا ولا ضَرًّا اِلاّ ما شاءَ اللّه» (اعراف/۷، ۱۸۸)،«قُل اِنّی لااَملِک لَکم ضَرًّا ولا رَشَدا» (جنّ/۷۲،۲۱) و او را در آمرزش و عذاب مشرکان و کارهای عالم و امر ولایت[۹۲] اختیاری نیست: «لَیسَ لَک مِنَ الاَمرِ شَی ءٌ» (آل عمران/۳،۱۲۸) و نمی تواند به طور دلخواه کسی را هدایت کند، بلکه خداست که هرکس را بخواهد هدایت می کند: «اِنَّک لا تَهدی مَن اَحبَبتَ ولـکنَّ اللّهَ یهدی مَن یشاءُ» (قصص/۲۸،۵۶) و در آخرت نیز شفاعت از آن خداوند است:«قُل لِلَّهِ الشَّفـعَةُ جَمیعـًا» (زمر/۳۹،۴۴) و کسی بی اذن او نمی تواند از کسی شفاعت کند: «مَن ذَا الَّذی یشفَعُ عِندَهُ اِلاّ بِاِذنِه». (بقره/۲،۲۵۵)
این گونه از توحید را، که از آن با «توحید افعالی» یاد می شود[۹۳می توان با تکیه بر قیومیت خدا: «اللّهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ الحَی القَیومُ» (بقره/۲، ۲۵۵) نیز استنباط کرد، زیرا «قیوم» صیغه مبالغه است و بر کمالِ استقلال خداوند در ایجاد و تقویم برحسب عدد و شدّت دلالت می کند، بنابراین اگر در عالم وجود فاعلی جز خداوند فرض شود ـ خواه تامّ و مستقلّ باشد یا ناقص و شریک در فاعلیت ـ این فرض مستلزم قصور و نیز ضعفِ خدا در فاعلیت «قیومیت» است، زیرا اگر فاعل مفروض تام و مستقل باشد، لازم می آید برخی موجودات از دایره صنع و ایجاد خدا بیرون روند و قدرت او
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۸۸
شامل آن ها نشود و این خود نقص در عدد مقدورات اوست که با کمالِ قیومیت خدا بر حسب عدد منافات دارد و اگر ناقص و شریک خدا در فاعلیت فرض گردد، لازم می آید که قدرت خداوند با وجود شریک، شدید و بدون آن ضعیف باشد و این با کمال قیومیت خدا بر حسب شدّت سازگار نیست.[۹۴] برخی حکیمان برترین طبقه علوم را در سه علم توحید ذات، توحید صفات و توحید افعال مختص دانسته و در عین اینکه علم ذات را والاتر از علم صفات و علم صفات را برتر از علم افعال به شمار آورده اند[۹۵معتقدند که بیشتر متکلمان (اصحاب ابوالحسن اشعری) به توحید ذات دست یافته؛ ولی از نیل به توحید صفات و افعال بازمانده اند و جمهور فلاسفه گرچه به توحید ذات و صفات رسیده اند، از آنجا که به وسایط مؤثّر موجِب، قائل اند توحید افعال را انکار کرده اند. البتّه فیلسوفان محقّق که معتقدند وسایط فقط نقش اِعدادی دارند نه ایجادی، به توحید افعالی نیز دست یافته اند و در عالم چیزی جز خدا را فاعل حقیقی نمی دانند.[۹۶]
ترتیب مراتب توحید را می توان از آیه ۲۵۵ بقره/۲ به دست آورد، زیرا «اللّه » به توحید ذات و «لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ» به توحید صفات و «الحَی القَیومُ» به توحید افعال اشاره دارد. نظیر این ترتیب را در آیه ۱۶۳ بقره/۲: «واِلـهُکم اِلـهٌ واحِدٌ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمـنُ الرَّحیم» نیز می توان دید، زیرا «واِلـهُکم اِلـهٌ واحِد» با توحید ذات و «لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ» با توحید صفات و «الرَّحمـنُ الرَّحیم» با توحید افعال سازگار است.[۹۷] این ترتیب، ترتیب نفس الامری و با لحاظ مقام ثبوت است؛ ولی ترتیب عبادی و با لحاظ مقام اثبات عکس آن است، زیرا سالک از توحید افعال به توحید صفات و از توحید صفات به توحید ذات و در نهایت به مقام عندیت صعود می کند، چنان که رسول اللّه صلی الله علیه و آله ابتدا با ملاحظه توحید افعال می گوید: «أعوذ بعفوک من عقابک» و سپس با توجه به توحید صفات می گوید: «وأعوذ برضاک من سخطک» و سپس با اشاره به توحید ذات می افزاید: «وأعوذ بک منک» و بدین سان از طبقه ای به طبقه دیگر صعود می کند و در نهایت به عجز و قصور خویش اعتراف کرده، می گوید: «لا أُحصی ثنائا علیک أنت کما أثنیت علی نفسک» ، زیرا احدی را نرسد که به کنه ذات احدیت راه یابد.[۹۸]


جلوه های توحید افعالی:
== اقسام و مراتب توحید ==
دانشمندان با توجّه به آیات قرآن برای توحید افعالی جلوه ها و شاخه های گوناگون و متعددی برشمرده اند که مهم ترین آن ها به شرح زیرند:
توحید دارای مراتبی است که ملاحظه تمام مراتب آن، توحید کامل است و [[موحد]] کامل کسی است که به همه مراتب آن، [[اعتقاد]] داشته باشد. تقسیماتی که برای توحید شده عبارت است از:  
# [[توحید ذاتی]]: یعنی تمام موجودات، وجودشان از [[خداوند]] است، لذا برخی، [[توحید ذاتی]] را همان معنای عبارت [[شریف]] {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} دانسته‌اند. در [[توحید ذاتی]] گاه نظر به [[یگانگی]] و شریک نداشتن [[خداوند]] است و گاه نظر به احدیت اوست، یعنی یکتایی و بساطت و جزء نداشتن<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۱؛ [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ – ۱۱۵؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]]، ص ۲۱۹.</ref>.
# [[توحید صفاتی]]: یعنی [[صفات خدا]]، عین ذات اوست بدین معنی که [[علم]] و [[قدرت]] و [[حیات]] و دیگر [[صفات خدا]] همه عبارت از ذات است و [[صفات]] [[اثبات]] شده برای [[خدا]]، [[کثرت]] بردار نیست<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۲۰؛ [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ – ۱۱۵؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]]، ص ۲۱۹.</ref>.
# [[توحید افعالی]]: یعنی هیچ چیزی به جز از [[خدا]] در عالم وجود مؤثّر نیست، عالم با همه دقایق و تفصیلاتش، اعم از أفعالی که مستقیم به [[خدا]] منسوب‌اند و أفعال و تأثیراتی که به دیگران نسبت داده می‌شوند، در [[حقیقت]] از [[خدا]] و [[اراده]] او صادر شده‌اند که خود به صورت‌های گوناگون تجلّی می‌یابد و عمده آنها عبارت‌اند از: [[توحید در خالقیت]]؛ [[توحید در مالکیت]]؛ [[توحید در حاکمیت]]؛ [[توحید در ربوبیت]]؛ [[توحید در ولایت]]؛ [[توحید در رازقیت]]؛ [[توحید در شفاعت]]<ref>ر.ک: [[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص ۳۲۹ تا ۳۶۹؛ [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]]، ص ۳۲۱.</ref>.
# [[توحید عبادی]]: یعنی هیچ موجودی جز [[خداوند]]، [[شایستگی]] پرستیده شدن را ندارد. این سخن همان معنی عبارت {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} است که [[انسان]] تنها [[خدا]] را شایستۀ [[پرستش]] می‌‌داند<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۲۰؛ [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۹۹-۲۰۰.</ref>.


۱. توحید خالقیت:
== [[توحید در قرآن]] ==
قرآن کریم در آیات متعدّدی خدا را خالق: «هُوَ اللّهُ الخــلِقُ ...»
واژه "توحید" و مشتقات آن در [[قرآن]] به کار نرفته است. [[قرآن]] از [[یگانگی خدا]] با تعابیری نظیر {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}<ref>«و خدای شما خدایی یگانه است» سوره بقره، آیه ۱۶۳.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ}}<ref>سوره انعام، آیه ۱۹.</ref> یاد کرده است. [[قرآن کریم]] از آنجا که [[کتاب هدایت]] است و [[انسان‌ها]] را به استوارترین طریقه، یعنی کلمه توحید، [[ایمان به خدا]] و [[پیامبران]] و [[اطاعت]] از او [[هدایت]] می‌کند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}«بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد» سوره اسراء، آیه ۹.</ref>، در جای جای آن به نوعی سخن از [[اثبات]] توحید و [[نفی]] [[شرک]] است تا حدّی که برخی غرض نهایی عموم [[آیات قرآن]] را [[اثبات]] توحید دانسته‌اند، زیرا اصل [[اعتقاد]] به وجود خدای [[خالق]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] امری بدیهی و [[فطری]] است و به نیازی به [[اثبات]] ندارد، از این رو [[عنایت]] ویژۀ [[قرآن]] به [[اثبات]] [[صفات خدا]] و در رأس آنها بارزترین صفت یعنی [[وحدت]]، معطوف است<ref>ر.ک: [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ – ۱۱۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۹۹.</ref>.
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۸۹
(حشر/۵۹،۲۴)، آفریدگار همه چیز: «لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ خــلِقُ کلِّ شَی ءٍ» (انعام/۶، ۱۰۲؛ زمر/۳۹، ۶۲؛ مؤمن/۴۰، ۶۲؛ رعد/۱۳، ۱۶)، خالق آسمان ها و زمین:«ولـَئِن سَاَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّمـوتِ والاَرضَ ... لَیقولُنَّ اللّهُ ...» (عنکبوت/۲۹، ۶۱) و آفریننده انسان ها و اعمال آن ها[۹۹]:«واللّهُ خَلَقَکم وما تَعمَلون» (صافّات/۳۷، ۹۶) معرّفی می کند و با اینکه در برخی آیات به نحوی از خالق بودن غیر خدا، البته به اذن وی سخن می گوید: «واِذ تَخلُقُ مِنَ الطّینِ کهَیـٔةِ الطَّیرِ بِاِذنی» (مائده/۵،۱۱۰) و با توجّه به همین معنا از خداوند در کنار دیگر آفرینندگان به عنوان بهترین آفریننده یاد می کند: «فَتَبارَک اللّهُ اَحسَنُ الخــلِقین» (مؤمنون/۲۳، ۱۴)، با صراحت خالقیت را از غیر خدا سلب می کند: «هَل مِن خــلِقٍ غَیرُ اللّهِ». (فاطر/۳۵،۳)
حاصل مجموع این آیات آن است که آفرینش حقیقی در انحصار خداست و دیگران با توجه به ذات خویش، از خود هیچ ندارند و نمی توانند خالق چیزی باشند و اگر جلوه هایی از خالقیت در آن ها دیده می شود از این روست که آن ها مظهر اسم «خالق» خدا شده اند و به اذن اوست که آفرینش، آن هم به گونه محدود به دست آن ها محقّق می شود. به گفته برخی، مفاد آیاتی که گاه با جمله اسمیه و گاه با جمله فعلیه به نحو موجبه کلّیه آفرینش اشیا را به خدا اسناد می دهند، مانند آیه ۶۲ زمر/۳۹ و آیه ۲ فرقان/۲۵ عامّ است و هرگز تخصیص پذیر نیست ـ و این خود به نوعی بیان حصر خالقیت در خداست ـ زیرا محال است چیزی در جهان هستی موجود باشد و آفریده حق تعالی نباشد، چون مستلزم خروج آن از حدّ امکان و ورود به محدوده واجب و بر اساس توحید واجب الوجود بطلان آن واضح است. به بیانی دیگر اگر چیزی ممکن الوجود باشد و مخلوق خدا نباشد، یا از روی تصادف پدید آمده است که چنین پنداری باطل است یا به خالق دیگری وابسته است که این با توحید سازگار نیست، بنابراین هر پدیده ممکنی قطعا سبب دارد و سبب آن تنها خداست.[۱۰۰] برخی دیگر گفته اند: چون ثابت شود که خداوند خالق برخی اشیاست، واجب است بپذیریم که او خالق همه ممکنات است، زیرا ملاک نیاز مخلوق به خالق امکان اوست که همه ممکنات در آن با هم شریک اند و بر اساس آن همه به یک موجد معین و مشخصی نیازمندند و او کسی نیست جز خدایی که خالقیت او نسبت به برخی موجودات مقبول است، بنابراین همان خدایی که خالق برخی موجودات است، آفریدگار همه ممکنات نیز هست.[۱۰۱]
مراد از توحید افعالی و حصر خالقیت در خداوند، نفی نظام علّی و معلولی و انکار تأثیر و
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۰
تأثّر در مجموعه هستی به گونه مطلق آن گونه که اشاعره پنداشته اند[۱۰۲] نیست، بلکه مقصود این است که تنها خداوند است که در عالم به گونه مستقل و اصیل، خالق و اثرگذار است و هرتأثیر دیگری در خالقیت به اذن و تسبیب اوست.[۱۰۳] با توجّه به این معنا بطلان عقیده مفوّضة روشن می شود که می گویند: افعال انسان به خود او واگذار شده و او در خلق و ایجاد افعال خویش مستقل است و هیچ گونه وابستگی و ارتباطی به خداوند ندارد و نیز ثنویة که خلق خیرات را به «یزدان» و ایجاد شرور را به «أهرمن» نسبت می دهند.[۱۰۴]


۲. توحید مالکیت:
[[قرآن]] در [[آیات]] بسیاری به بیان ابعاد مختلف توحید پرداخته است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
بنابر آیات قرآن کریم خداوند مالک حقیقی زمین: «اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ ...» (اعراف/۷، ۱۲۸)، غیب آسمان ها و زمین: «ولِلّهِ غَیبُ السَّمـوتِ والاَرضِ» (نحل/۱۶، ۷۷)، آخرت و دنیا: «فَلِلّهِ الأخِرَةُ والاولی» (نجم/۵۳، ۲۵) و جنود و موجودات آسمان ها و زمین: «ولِلّهِ جُنودُ السَّمـوتِ والاَرضِ...» (فتح/۴۸،۷)، «لِلَّهِ ما فِی السَّمـوتِ وما فِی الاَرضِ» (بقره/۲، ۲۸۴؛ آل عمران/۳، ۱۰۹، ۱۲۹) است.
# [[توحید ذاتی]]، به معنای [[یگانگی خداوند]]: {{متن قرآن|سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست» سوره زمر، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref>«و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.</ref>.
این گونه مالکیت، که در برابر مالکیت اعتباری و قراردادی است، در خالقیت ریشه دارد.[۱۰۵] وقتی بر مبنای توحید خالقیت در عالم هستی جز خدا خالقی نبود، طبعا نیز کسی جز او نمی تواند مالک چیزی باشد. قرآن حتی مالکیت انسان را نسبت به سمع و بصرش که از مصادیق مالکیت حقیقی شمرده می شود از آن خود او نمی داند، بلکه به تلویح آن را به خداوند نسبت می دهد:«قُل مَن یرزُقُکم مِنَ السَّماءِ والاَرضِ اَمَّن یملِک السَّمعَ والاَبصـرَ». (یونس/۱۰، ۳۱) انسان چنان ضعیف است که حتی هنگام مرگ یارای بستن چشم خود را ندارد.[۱۰۶] قرآن، هرکسی را جز خدا حتی مالک پوست نازک هسته خرمایی هم نمی داند:«والَّذینَ تَدعونَ مِن دونِهِ ما یملِکونَ مِن قِطمیر» (فاطر/۳۵،۱۳) و به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می دهد تا به مشرکان بگوید که آیا جز خدا را می پرستید که مالک سود و زیانی برای شما نیست: «قُل اَتَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ ما لا یملِک لَکم ضَرًّا و لانَفعـًا». (مائده/۵، ۷۶) این آیه درباره کسانی نازل شده است که حضرت مسیح علیه السلام را خدا می پنداشتند و او را به امید جلب سود و دفع زیان می پرستیدند. قرآن کریم با آوردن کلمه «ما» به جای «مَن» در عبارت «ما لا یملِک لَکم...» حضرت مسیح را، که دارای عقل و شعور است، با دیگر معبودهایی که فاقد عقل و شعورند، در اینکه مالک چیزی نیست، یکی دانسته و به طور کلی اعلام فرموده است که هرچه جز خدا پرستیده شود هر چند صاحب عقل و شعور باشد مالک سود و
# [[توحید صفاتی]]: {{متن قرآن|لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref>.
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۱
# [[توحید افعالی]] با همه جلوه‌هایش یعنی:
زیانی نیست. افزون بر این، غیر خدا گرچه عاقل و باشعور باشد مالک عقل و شعور خود نیست؛ همان گونه که مالک هیچ یک از شئون وجودی خویش نیست[۱۰۷]، از این رو، خداوند به پیامبر خویش فرمان می دهد تا به مردم بگوید که او مالک هیچ سود و زیانی برای خود نیست، مگر آنکه خدا بخواهد: «قُل لا اَملِک لِنَفسی ضَرًّا ولا نَفعـًا اِلاّ ما شاءَ اللّهُ» (یونس/۱۰، ۴۹) و نیز اعلام کند که او برای دیگران مالک هیچ زیان و هدایتی نیست. «قُل اِنّی لااَملِک لَکم ضَرًّا ولا رَشَدا». (جن/۷۲،۲۱)
## [[توحید در خالقیت]]: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ}}<ref>«و اوست آن کس که آسمان‌ها و زمین را به درستی آفرید» سوره انعام، آیه ۷۳.</ref>؛
به گفته ای سرّ اینکه خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده است تا تصریح کند مالک چیزی نیست، دو امر است: نخست آنکه پیامبر بر اثر سعه وجودی و کمال شهودی، این حقیقت توحیدی را در دنیا می بیند و به گونه جدّی آن را باور دارد؛ امّا دیگران در قیامت که روز ظهور همه حقایق توحیدی است، بدین حقیقت راه می یابند. دوم آنکه پیروان متعصب و دوستانِ جاهل، پیامبر را از مقام عبودیت به مقام الوهیت بالا نبرند، زیرا خطر دوستان جاهل و افراطی در سدّ راه انبیا علیهم السلام از خطر دشمنان لجوج و تفریطی کمتر نیست.[۱۰۸]
## [[توحید در ربوبیت]]: قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ؛
## [[توحید در حاکمیت]]: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>؛
## [[توحید در مالکیت]]: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«از آن خداست فرمانروايى آسمان‌ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست و بازگشت همه به اوست». سوره مائده، آیه ۱۸.</ref>؛
## [[توحید در رازقیت]]: {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعه‌گاه او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.</ref>؛
## [[توحید در ولایت]]: {{متن قرآن|أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«آیا ندانسته‌ای فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.</ref>؛
## [[توحید در شفاعت]]: {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ}}<ref>«کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>.
# [[توحید عملی]] با صورت‌ها و وجوهش یعنی:
## [[توحید در عبادت]]: {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref>؛
## [[توحید در حمد]]: {{متن قرآن|فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و سپاس خداوند راست، پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین، پروردگار جهانیان» سوره جاثیه، آیه ۳۶.</ref>.
## [[توحید در دعا]]: {{متن قرآن|وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی می‌رساند و نه زیانی» سوره یونس، آیه ۱۰۶.</ref>.
## [[توحید در استعانت]]: {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref>.
## [[توحید در اطاعت]]: {{متن قرآن|وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref>«و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ ـ ۱۱۵.</ref>


۳. توحید حاکمیت:
== [[فطری]] بودن توحید ==
قرآن کریم افزون بر اینکه خداوند را به عنوان فرمانروا و حاکم منزه از هر عیب و نقصی معرفی می کند: «هُوَ اللّهُ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ المَلِک القُدّوسُ» (حشر/۵۹، ۲۳) با صراحت فرمانروایی و حاکمیت آسمان ها و زمین و موجودات میان آن ها را به صورت حصر به او اختصاص می دهد:«ولِلّهِ مُلک السَّمـوتِ والاَرضِ وما بَینَهُما» (مائده/۵، ۱۷ - ۱۸، ۱۲۰) و او را از شریک در فرمانروایی مبرّا می خواند:«ولَم یکن لَهُ شَریک فِی المُلک» (اسراء/۱۷، ۱۱۱)؛ همچنین برخی آیات خدا را مالک فرمانروایی معرفی می کنند که فرمانروایی را به هرکس بخواهد می بخشد یا از هرکس بخواهد بازپس می گیرد: «قُلِ اللَّهُمَّ مــلِک المُلک تُؤتی المُلک مَن تَشاءُ وتَنزِعُ المُلک مِمَّن تَشاءُ» (آل عمران/۳، ۲۶)، چنان که در آیه ۱ مُلک/۶۷ مطلق مُلک و فرمانروایی را به دست او می سپارد:«تَبـرَک الَّذی بِیدِهِ المُلک ...». خدای سبحان هم مالک است و هم مَلِک و مالکیت حقیقی او از مُلک تکوینی اش منفک نیست، برخلاف مالک و مَلِک اعتباری که ممکن است از یکدیگر جدا باشند؛ همانند کسی که مالِک مالی است؛ ولی بر اثر دور افتادن از آن و عدم امکان تصرف، نسبت به آن مَلک نیست.[۱۰۹]
توحید ریشه در [[فطرت انسان‌ها]] دارد. [[اعتقاد]] یا [[رفتار]] غیرتوحیدی نشانۀ [[انحراف]] از [[فطرت]] و ناشی از عوامل [[روانی]]، محیطی، جغرافیایی و [[تاریخی]] است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌‌فرمایند: هر طفلی برپایه [[فطرت]] و به همراه آن به [[دنیا]] می‌‌آید، یعنی برپایه [[شناخت خداوند]] به اینکه [[خداوند]] [[خالق]] اوست؛ آیۀ {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.</ref> نیز اشاره به همین مطلب دارد<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی عَلَی الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ فَذَلِکَ قَوْلُهُ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ}}؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} نیز درباره آیۀ {{متن قرآن|فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> فرمودند: «منظور از این [[فطرت]]، توحید است»<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ! فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا قَالَ: التَّوْحِیدُ}}؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی ج۱]]، ص ۳۴۱-۳۴۲؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۱۸.</ref>
بنابر آموزه حاکمیت مطلق و انحصاری خدا، مطلق حکم اعم از تکوینی و تشریعی فقط از آن اوست: «اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ» (انعام/۶،۵۷؛ یوسف/۱۲، ۴۰، ۶۷)، «لَهُ الحُکمُ واِلَیهِ تُرجَعون»
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۲
(قصص/۲۸،۷۰، ۸۸) و دیگران را در این امر نصیبی جز به اذن و فرمان او نیست. اوست که قوانین را در نظام تکوین و تشریع مقرّر می کند و هموست که اجازه حکومت و اجرا می دهد و به کار قضات و حاکمان مشروعیت می بخشد و آن ها نیز باید طبق قانون الهی حکم کنند: «و اَنِ احکم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ....» (مائده/۵، ۴۹) و گرنه کافر: «ومَن لَم یحکم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولـئِک هُمُ الکـفِرون» (مائده/۵،۴۴ظالم: «ومَن لَم یحکم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولـئِک هُمُ الظّــلِمون»(مائده/۵،۴۵) و فاسق اند: «ومَن لَم یحکم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولـئِک هُمُ الفـسِقون». (مائده/۵،۴۷)


۴. توحید ربوبیت:
== رهاوردهای توحید ==
ربوبیت، پروراندن و پیش بردن گام به گام شی ء به سوی کمال است[۱۱۰] و بدون سلطه تکوینی و مالکیت حقیقی که در خالقیت ریشه دارند تحقق نمی یابد، از این رو کسی «رَبّ» موجودات است که آفریننده و مالک حقیقی و حاکم بر آن هاست و او جز خدای خالق، مالک و حاکم نیست.[۱۱۱]
توحید خاستگاه همۀ [[فضایل]] و رهاوردهای مثبت [[علمی]] و عملی است، توحید عدلی است [[عظیم]] که بر پایه آن [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[رفتار]] [[جامعه انسانی]] سامان می‌یابد. [[قرآن کریم]] [[حقیقت توحید]] را به درختی [[پاک]] [[تمثیل]] کرده است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد. به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴ ـ۲۵.</ref>.  
قرآن کریم، نظر به همین حقیقت، ربوبیت را به خالقیت پیوند داده و پروردگار (ربّ) انسان ها را خالق آن ها خوانده است:«یـاَیهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّکمُ الَّذی خَلَقَکم والَّذینَ مِن قَبلِکم» (بقره/۲،۲۱) و بدین سان با حدّ وسط قرار دادن خالقیت انحصاری خدا، بر توحید ربوبی او استدلال کرده است، چنان که در آیه ۵۴ اعراف/۷ با اشاره به وحدت خالق، بر وحدت تدبیر تأکید کرده است: «اَلا لَهُ الخَلقُ والاَمرُ تَبارَک اللّهُ رَبُّ العــلَمین» ، زیرا«لَهُ الخَلقُ» به توحید در خالقیت و «و له الاَمرُ» به توحید در تدبیر اشاره دارد که نوعی حاکمیت است.[۱۱۲]
در بیانی دیگر، بدون واسطه قرار دادن خالقیت می توان استدلال کرد که ربوبیت نحوه ای از خالقیت است، زیرا ربّ کسی است که با اعطای کمال به چیزی، آن را می پروراند و اعطای کمال، امری وجودی و نوعی خلق است، پس بازگشت ربوبیت به خالقیت است و توحید خالقیت مستلزم توحید ربوبیت است، چنان که در آیه ۳ یونس/۱۰ آمده است: «اِنَّ رَبَّکمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّمـوتِ والاَرضَ».[۱۱۳]
خداوند در آیه ۳۶ جاثیه/۴۵ با تکرار کلمه «رَبّ» و اضافه آن به «السَموات»، «الاَرض» و «العالَمین» بر ربوبیت عام و شامل الهی نسبت به آسمان ها و زمین و عوالم گذشته و آینده و همه موجودات اعم از مجرد و مادّی تأکید کرده است[۱۱۴]: «فَلِلَّهِ الحَمدُ رَبِّ السَّمـوتِ ورَبِّ الاَرضِ رَبِّ العــلَمین» و در آیه ۱۶۴ بقره/۲ تصریح می کند که در آفرینش آسمان ها و زمین، آمد و شد شب و روز، جریان کشتی ها در دریا به سود انسان ها،
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۳
احیای زمین و جنبندگان زمینی با آب باران و جابه جایی بادها و ابرهای مسخّر میان آسمان و زمین نشانه هایی است بر وحدانیت خدای مدبّر آن ها[۱۱۵]: «اِنَّ فی خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفِ الَّیلِ والنَّهارِ والفُلک الَّتی تَجری فِی البَحرِ بِما ینفَعُ النّاسَ وما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماءٍ فَاَحیا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها وبَثَّ فیها مِن کلِّ دابَّةٍ وتَصریفِ الرِّیـحِ والسَّحابِ المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ والاَرضِ لَأیـتٍ لِقَومٍ یعقِلون» (بقره/۲،۱۶۴)؛ همچنین در آیه های ۱۶۲ - ۱۶۴ انعام/۶ به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان می دهد تا به مشرکان بگوید که نماز، عبادات، زندگی و مرگ من برای خدایی است که پروردگار (ربّ) عالمیان است و شریکی برای او در ربوبیت نیست: «قُل اِنَّ صَلاتی ونُسُکی ومَحیای ومَماتی لِلّهِ رَبِّ العــلَمین * لاشَریک لَهُ...» و تصریح کند: آیا غیر از خدا پروردگاری بجویم، در حالی که او پروردگار همه چیز است: «قُل اَغَیرَ اللّهِ اَبغی رَبـًّا و هُوَ رَبُّ کلِّ شَی ءٍ».
استدلال موجود در این آیه را به دو وجه می توان تقریر کرد:
أ. مشرکان (بت پرستان، ستاره پرستان، دوگانه پرستان و کسانی که مسیح را پسر خدا و فرشتگان را دختران او می دانند) اقرار دارند که خدا آفریننده همه چیز است و از طرفی عقل هیچ گاه نمی پذیرد مربوب، مخلوق و عبد، شریک رب، خالق و مولا باشد، بنابراین، اعتقاد به ربوبیت غیر خدا باطل است.
ب. موجود یا واجب است یا ممکن و از طرفی واجب، یگانه و بی شریک است، بنابراین ماسوای واجب تعالی ممکن است و ممکن بدون تکیه بر واجب نمی تواند خالق و رب چیزی باشد، پس خداست که پروردگار همه چیز است و غیر او لیاقت ربوبیت ندارد.[۱۱۶]
از استدلال های قرآن بر توحید ربوبی استدلالی است که شقوقی دارد که در دو آیه به آن ها اشاره شده است: «لَو کانَ فیهِما ءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا فَسُبحـنَ اللّهِ رَبِّ العَرشِ عَمّا یصِفون» (انبیاء/۲۱،۲۲)، «وما کانَ مَعَهُ مِن اِلـهٍ اِذًا لَذَهَبَ کلُّ اِلـهٍ بِما خَلَقَ ولَعَلا بَعضُهُم عَلی بَعضٍ سُبحـنَ اللّهِ عَمّا یصِفون». (مؤمنون/۲۳، ۹۱) با توجه به دو آیه یاد شده که از «ربّ» به «اله» تعبیر کرده اند، اگر ربّ و مدبّر عالم متعدّد باشد، یا هر یک از آن ها مستقلاّنه مدبّر کل عالم یا بخشی از آن است یا یکی از آن ها برتری یافته و بر بقیه حاکم است. صورت نخست با توجه به تعدّد مدبّر و اختلاف ذاتی آن ها مستلزم تعدّد تدبیر و در نتیجه بروز فساد در عالم است که عبارت «لَفَسَدتا» در آیه نخست به آن اشاره کرده است. صورت دوم مقتضی انقطاع و عدم انسجام مجموعه هستی است و این خلاف مشهود است و
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۴
عبارت «اِذًا لَذَهَبَ کلُّ اِلـهٍ بِما خَلَق» در آیه دوم بدان اشاره دارد. صورت سوم موجب این است که ربّ حقیقی یکی باشد و بقیه تحت حکم او درآیند که عبارت «لَعَلا بَعضُهُم عَلی بَعضٍ» در همین آیه اشاره به آن است.[۱۱۷] این استدلال که در آثار کلامی و تفسیری به صورت های گوناگون تقریر شده[۱۱۸]، به برهان «تمانع» یا «تغالب»[۱۱۹] شهرت یافته است. (برهان تمانع)
برخی مفسران ذیل آیه ۱۰۲ انعام/۶ برهان توحید إله (رب) را به سه وجه تقریر کرده اند: ۱. در آفرینش و تدبیر عالم وجود یک صانع کافی است که به همه معلومات عالم و بر تمام مقدورات قادر است و اگر در کنار او صانع و إله دیگری باشد، نمی توان آن را به حدّی محدود ساخت، از این رو یا باید به وجود خدایان نامتناهی تن داد که باطل است یا به تعداد معینی بسنده کرد که این نیز باطل است، زیرا هیچ عددی نسبت به سایر اعداد اولویت ندارد، بنابراین چاره ای نیست جز آنکه به توحید إله عالم اقرار کرد.
۲. اگر با وجود إله (ربّ) قادر و عالم مطلق، إله دیگری فرض شود، یا در تدبیر موجودات عالم دخالت دارد یا ندارد. اگر دخالت دارد، فعل او مانع فعل و مقدور إله اوّل و در نهایت مستلزم عجز وی است و اگر دخالت ندارد، وجود او ناقص و معطّل است و برای إله بودن صلاحیت ندارد.
۳. اگر با وجود إله و ربّی که در صفات إلهیت کامل است، إله دیگری موجود باشد، یا در اتصاف به جمیع صفات کمال با إله اوّل شریک است یا نیست. در صورت دوم ناقص است و شایسته الهیت نیست و در صورت نخست باید به وسیله امری از إله اوّل ممتاز باشد که این امر یا از صفات کمال است یا نیست. صورت اوّل مستلزم آن است که إله دوم در تمام صفات کمال با إله اوّل شریک نباشد و این خلاف فرض است و صورت دوم موجب این است که إله دوم به صفتی که از اوصاف کمال نیست متّصف باشد و این نقص است و با إله بودن سازگار نیست.[۱۲۰]
توحید إله (رب) را می توان از آیاتی چون «و هُوَ عَلی کلِّ شَی ءٍ قَدیر» (ملک/۶۷،۱) نیز دریافت که بر مطلق بودن قدرت خداوند نسبت به همه اشیا تأکید دارند؛ بدین تقریر: اگر با خداوند که بر همه چیز قادر است، إله و ربّ دیگری فرض شود، در صورتی که او بر ایجاد چیزی قادر نباشد، برای إله بودن لیاقت ندارد و چنانچه قادر باشد، از آنجا که بر مقدور او عنوان «شی ء» صادق است و نیز خداوند بر هر شیئی قادر است، باید آن مقدور در دایره قدرت هر دو إله قرار گیرد و این محال است، زیرا فرض استقلال هر یک از دو إله، مستلزم این است که مقدور مفروض در عین نیاز
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۵
به هر دو از هر دو بی نیاز باشد.[۱۲۱]
در احادیث نیز به توحید ربوبی توجّه شده است؛ از جمله از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند: همین که مخلوقات را منظّم و فلک (مجموعه سیارات و ثوابت) را جاری و شب و روز و خورشید و ماه را در حال آمد و شد و همه را متلائم با یکدیگر درمی یابیم بی آنکه در تدبیر و اداره آن ها فساد و نقصی باشد، دلیل است بر اینکه مدبّر همه موجودات یک حقیقت است.[۱۲۲]
همان حضرت در پاسخ به هشام که از دلیل توحید (ربوبی) پرسید، با اشاره به آیه ۲۲ انبیاء/۲۱، یکپارچگی و پیوستگی تدبیر و بی نقص بودن صنع را دلیل بر وحدت ربّ و اله عالم دانست[۱۲۳]، از این رو عالمان مسلمان معمولاً برای اثبات توحید ربوبی بر وحدت و یکپارچگی نظام عالم تکیه کرده اند.[۱۲۴]
توحید ربوبی با اعتقاد به وجود فرشتگانی که تدبیر امر موجودات را بر عهده دارند: «فَالمُدَبِّرتِ اَمرا» (نازعات/۷۹، ۵) در تعارض نیست، زیرا معنای توحید ربوبی این نیست که خداوند بدون هیچ واسطه، به طور مستقیم و مباشر امور جهان را تدبیر می کند، بلکه بدین معناست که غیر از خدا کسی نیست که مستقلاّنه تدبیر جهان را سامان بخشد و اگر دیگران بهره ای از تدبیر دارند، همه به خداوند وابسته و تابع اراده اویند. در حقیقت، آن ها وسایطی هستند که خدا از مجرای وجود ایشان امر جهان را تدبیر می کند، چنان که برخی با توجه به آیات قرآن کریم از جمله آیات ۱ - ۵ نازعات/۷۹ فرشتگان را وسایطی دانسته اند که فوق اسباب مادّی عالم، میان اشیا و ذات مقدّس ربوبی قرار دارند و به اذن او تدبیر امور نشئه دنیا و مراحل بعد را بر عهده دارند. آنها در واقع کارگزاران خداوندند و امر او را اجرا می کنند: «بَل عِبادٌ مُکرَمون * لا یسبِقونَهُ بِالقَولِ وهُم بِاَمرِهِ یعمَلون» (انبیاء/۲۱، ۲۶ - ۲۷) و «یخافونَ رَبَّهُم مِن فَوقِهِم ویفعَلونَ ما یؤمَرون». (نحل/۱۶،۵۰) این مطلب با استناد حوادث به اسباب مباشر و قریبِ مادّی آنها منافاتی ندارد. همان گونه که با استناد آنها به سبب نخست و یگانه و ممتازشان ـ یعنی خداوند ـ در تعارض نیست؛ چون سلسله اسباب، طولی است نه عرضی تا تأثیرگذاری مجموع آنها موجب تعارض باشد.[۱۲۵]
قرآن کریم افزون بر اینکه به گونه عام، تدبیر و ربوبیت موجودات عالم را به خداوند نسبت می دهد، در آیاتی به صورت جزئی و خاص، اموری را نیز که در تدبیر زندگی همه موجودات زنده، یا زندگی عموم جنبندگان یا خصوص حیات طیبه انسان ها دخالت به سزایی دارند، به او نسبت می دهد و دخالت مستقلانه غیر را نفی می کند؛
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۶
مانند آیاتی که هدایت عمومی اشیا را در کنار آفرینش آن ها کار خدا می دانند: «قالَ رَبُّنَا الَّذی اَعطی کلَّ شَی ءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدی» (طه/۲۰،۵۰) یا هدایت انسان را حتی از پیامبر صلی الله علیه و آله سلب می کنند و مشیت حکیمانه خداوند را در آن مؤثّر می دانند: «اِنَّک لا تَهدی مَن اَحبَبتَ ولـکنَّ اللّهَ یهدی مَن یشاءُ» (قصص/۲۸، ۵۶) یا آیاتی که تصریح می کنند رزق هر جنبنده ای در زمین تنها بر خداست: «وما مِن دابَّةٍ فِی الاَرضِ اِلاّ عَلَی اللّهِ رِزقُها» (هود/۱۱، ۶) و فقط اوست که رازق است: «اِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ» (ذاریات/۵۱، ۵۸) و غیر او را نمی رسد که بیافریند و از آسمان و زمین روزی دهد: «هَل مِن خــلِقٍ غَیرُ اللّهِ یرزُقُکم مِنَ السَّماءِ والاَرضِ» (فاطر/۳۵،۳؛ یونس/۱۰،۳۱؛ سباء/۳۴،۲۴) یا آیاتی که تأکید می کنند جز خدا کسی نیست که به گونه مستقل متکفّل امور ولایت، شفاعت، حمایت و یاری انسان ها باشد: «و ما لَکم مِن دونِ اللّهِ مِن ولی ولا نَصیر» (شوری/۴۲،۳۱)، «ما لَکم مِن دونِهِ مِن ولی و لاشَفیعٍ»(سجده/۳۲، ۴)،«لَیسَ لَهُم مِن دُونِهِ ولِی ولا شَفیعٌ» (انعام/۶، ۵۱) و بی اذن او شفاعت سودی ندارد: «ولاتَنفَعُ الشَّفـعَةُ عِندَهُ اِلاّ لِمَن اَذِنَ لَهُ». (سباء/۳۴، ۲۳)


توحید عبادی (عملی):
توحید چون فهمیده شود در اعماق [[قلب]] ریشه می‌‌گیرد و شاخه‌های خویش را به صورت [[فضایل]] خُلقی و [[اعمال صالح]] می‌‌گستراند و [[زندگی فردی]]، [[خانوادگی]] و [[اجتماعی]] [[انسان]] را [[انتظام]] بخشیده، در نهایت به [[سعادت ابدی]] می‌انجامد<ref>ر.ک: [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید][[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
توحید عبادی یا عملی، لازمه توحید ذات، صفات و افعال است و هرکس بپذیرد که جز خدا و نه موجودی که واجب الوجود بالذات و متصف به اوصاف کمال ذاتی و فعلی باشد، در دایره وجود نیست و هرچه جز اوست در همه جهات ممکن و محتاج است، به گونه فطری پرستش را ویژه او خواهد دانست و کسی جز ذات پاک لایزالش را لایق پرستش نمی داند. عبادت، که همان اظهار خضوع و خشوع و نهایت تواضع و تذلّل است، جز برای آفریدگار مدبّر مهربان روا نیست، بنابراین اعراض از پرستش خدا و پرستیدن غیر، زشت و قبیح است[۱۲۶]، از این رو قرآن کریم پس از آنکه بر وجود إله قادر، مختار، حکیم و رحیم اقامه حجت کرده، فساد قول مشرکان را روشن می سازد، اعلام می دارد که این است خدا، پروردگار شما، هیچ معبودی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است، پس او را بپرستید و از پرستش غیر اجتناب ورزید[۱۲۷]: «ذلِکمُ اللّهُ رَبُّکم لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ خــلِقُ کلِّ شَی ءٍ فَاعبُدوهُ وهُوَ عَلی کلِّ شَی ءٍ وکیل».(انعام/۶،۱۰۲)
ابراهیم علیه السلام نیز پس از مشاهده افول کوکب، ماه و خورشید، از افول کنندگان روی برتافت: «فَلَمّا اَفَلَ قالَ لا اُحِبُّ الاَفِلین» (انعام/۶،۷۶) و گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نمی کرد، قطعا از گمراهان بودم: «فَلَمّا اَفَلَ قالَ لـَئِن لَم یهدِنی رَبّی لاََکونَنَّ مِنَ القَومِ الضّالّین» (انعام/۶،۷۷) و به قوم خود گفت: من از آنچه او را شریک خداوند
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۷
می دانید بیزارم: «فَلَمّا اَفَلَت قالَ یـقَومِ اِنّی بَرِی ءٌ مِمّا تُشرِکون» (انعام/۶،۷۸) و روی (دل) خود را حقگرایانه به سوی حقیقتی کردم که آسمان ها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم: «اِنّی وجَّهتُ وجهِی لِلَّذی فَطَرَ السَّمـوتِ والاَرضَ حَنیفـًا وما اَنا مِنَ المُشرِکین». (انعام/۶،۷۹)
با این همه، بیشتر لجاجت ها، مخالفت ها و انحراف ها در همین قسم از توحید صورت گرفته و بسیاری کسان به معبودهای دروغین روی آورده اند، از این رو[۱۲۸] سرفصل دعوت پیامبران، مسئله توحید عبادی و درگیری های آنان با طاغوتیان و مشرکان، بیشتر در این مسئله بوده است[۱۲۹چنان که فرعون که می گفت: من جز خود برای شما خدایی نمی شناسم: «ما عَلِمتُ لَکم مِن اِلـهٍ غَیری» (قصص/۲۸،۳۸) یا من بلندمرتبه ترین پروردگار شمایم: «اَنا رَبُّکمُ الاَعلی» (نازعات/۷۹،۲۴) مراد وی این بود که معبود مردم شود و به بهانه تدبیر امور مردم، آنان را زیر سلطه خویش نگاه دارد نه آنکه خویش را به واقع واجب الوجود و خالق جهان بشمارد.
سامری نیز که با اشاره به گوساله دست ساز خود می گفت: این خدای شما و خدای موسی است: «هـذا اِلـهُکم و اِلـهُ موسی» (طه/۲۰،۸۸) در پی آن بود که معبودی برای مردم بسازد نه آنکه به واقع گوساله را واجب الوجود یا خالق عالم بداند و نیز کسانی که بتان برساخته خود را «خدایان» می نامیدند: «اَجَعَلَ الألِهَةَ اِلـهـًا واحِدًا» (ص/۳۸،۵) یا هوای خویش را خدای خود می گرفتند: «اَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلـهَهُ هَوه» (فرقان/۲۵،۴۳؛ جاثیه/۴۵،۲۳) باور نداشتند که بتان یا هوای نفس، خالق آسمان ها و زمین اند، بلکه آنان نمی خواستند در برابر خدایی که او را «آفریدگار» می دانستند: «و لـَئِن سَاَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّمـوتِ والاَرضَ لَیقولُنَّ اللّه» (لقمان/۳۱،۲۵؛ زمر/۳۹،۳۸؛ زخرف/۴۳، ۹، ۸۷) سر تسلیم فرود آورند و به درگاه او سجده کنند، بنابراین، چنان که قرآن تصریح می کند، هدف اساسی بعثت، دعوت به عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت است[۱۳۰]: «ولَقَد بَعَثنا فی کلِّ اُمَّةٍ رَسولاً اَنِ اعبُدُوا اللّهَ واجتَنِبُوا الطّـغوت».(نحل/۱۶،۳۶) پیش از حضرت محمد صلی الله علیه و آله هیچ رسولی نیامد مگر آنکه خدا بدو وحی کرد که معبودی جز من نیست که سزاوار پرستش باشد، پس همه مرا بپرستید: «وما اَرسَلنا مِن قَبلِک مِن رَسولٍ اِلاّ نوحی اِلَیهِ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا فَاعبُدون» (انبیاء/۲۱،۲۵)؛ چنان که سخن پیامبرانی چون نوح، هود، صالح و شعیب با قومشان این بود که (تنها) خدا را بپرستید که برای شما جز او معبودی نیست: «یـقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکم مِن اِلـهٍ غَیرُه» (اعراف/۷،۵۹، ۶۵، ۷۳، ۸۵؛
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۸
هود/۱۱،۵۰، ۶۱، ۸۴).
آیه ۳۶ نحل/۱۶ در حقیقت پاسخ کسانی است که برای توجیه بت پرستی خود می گفتند: خدا خواسته است که ما بت بپرستیم و او به عمل ما راضی است. خداوند پاسخ می دهد: ما در هر امتی، رسولی برانگیختیم تا مردم را به عبادت خدای یگانه بخواند و از پرستش طاغوت نهی کند.[۱۳۱] به گفته برخی مفسران با توجه به مضارع بودن فعل «نوحی» در آیه ۲۵ انبیاء/۲۱، که نشان استمرار است، توحید در عبادت پیوسته به هر پیامبری گوشزد می شده و همه پیامبران در طول دعوت خود مأمور ابلاغ آن بوده اند و به این ترتیب مسئله مزبور به عنوان یک اصل بنیادی در طول تاریخ انبیا پیوسته در میان بوده است.[۱۳۲] حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر اولواالعزم، با توجه به رواج پرستش بت های متعدد میان مردم، از آغاز دعوت، پیامی جز توحید در عبادت و کنار نهادن بتان نداشت و چون اصرار بت پرستان را بر کار خود دید، آنان را از عذاب الهی ترساند:«اِنّی اَخافُ عَلَیکم عَذابَ یومٍ عَظیم». (اعراف/۷،۵۹)
پس از نوح علیه السلام دومین پیامبر اولواالعزم، حضرت ابراهیم علیه السلام که قومش گرفتار انواع شرک در عبادت شده بودند و با تعصب بر آن اصرار می ورزیدند، در برابر بت پرستی قیام و دعوت به توحید را ابتدا از آزر آغاز کرد[۱۳۳]و از روی ملاطفت به او گفت: پدر جان! چرا چیزی را می پرستی که نه می شنود و نه می بیند و نه نیازی را از تو برمی آورد: «یـاَبَتِ لِمَ تَعبُدُ ما لا یسمَعُ ولا یبصِرُ ولا یغنی عَنک شیـٔا». (مریم/۱۹،۴۲) پدرم! به راستی مرا از دانش، حقایقی به دست آمده است که تو را از آن نصیبی نیست. از من پیروی کن تا تو را به راهی درست هدایت کنم: «یـاَبَتِ اِنّی قَد جاءَنی مِنَ العِلمِ ما لَم یأتِک فَاتَّبِعنی اَهدِک صِراطـًا سَویـًّا». (مریم/۱۹،۴۳) ای پدر! شیطان را مپرست که او در برابر خدای رحمن عصیانگر است: «یـاَبَتِ لاتَعبُدِ الشَّیطـنَ اِنَّ الشَّیطـنَ کانَ لِلرَّحمـنِ عَصیـّا». (مریم/۱۹،۴۴) پدر جان! می ترسم از جانب خدای رحمان تو را عذابی در رسد و تو یار و دوست دار شیطان باشی:«یـاَبَتِ اِنّی اَخافُ اَن یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحمـنِ فَتَکونَ لِلشَّیطـنِ ولیـّا». (مریم/۱۹،۴۵) ابراهیم علیه السلام به دیگر بت*پرستان گفت: آیا جز خدا چیزی را می پرستید که هیچ سود و زیانی برایتان ندارد: «اَفَتَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ ما لا ینفَعُکم شیـًٔا ولا یضُرُّکم». (انبیاء/۲۱،۶۶) خدا را بپرستید و تنها از او پروا کنید؛ این برای شما بهتر است اگر بدانید: «اعبُدُوا اللّهَ واتَّقوهُ ذلِکم خَیرٌ لَکم اِن کنتُم تَعلَمون». (عنکبوت/۲۹،۱۶) آنچه جز خدا می پرستید، معبودهایی دروغین اند که اختیار روزی شما را ندارند. روزی را نزد خدا بجویید و فقط او را بپرستید و سپاسگزارش باشید:
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۹۹
«اِنَّما تَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ اَوثـنـًا وتَخلُقونَ اِفکـًا اِنَّ الَّذینَ تَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ لایملِکونَ لَکم رِزقـًا فَابتَغوا عِندَ اللّهِ الرِّزقَ واعبُدوهُ واشکروا لَهُ اِلَیهِ تُرجَعون» (عنکبوت/۲۹،۱۷) آیا چیزی را که خود تراشیده اید می پرستید، در حالی که خداوند شما را و نیز از مجرای اراده شما اعمالتان را آفریده است[۱۳۴]: «اَتَعبُدونَ ما تَنحِتون * واللّهُ خَلَقَکم وما تَعمَلون». (صافّات/۳۷، ۹۵ - ۹۶) برخی مفسران در توضیح این آیه گفته اند: بت پرستان و بتان در مخلوق بودن با هم شریک اند. حال چگونه رواست که مخلوقی خدای مخلوقی دیگر شود و چرا آنان بتان را بپرستند و بتان آنان را نپرستند؟[۱۳۵] برخی دیگر گفته اند: چوب و سنگ پیش از تراشیده شدن معبود انسان نیستند و پس از تراشیده شدن نیز تنها فرقشان پدیدار شدن آثار انسان در آن هاست؛ حال چگونه آثار عمل انسان، چوب و سنگ را معبود او می کند؟[۱۳۶]
پس از حضرت ابراهیم علیه السلام سومین پیامبر اولواالعزم حضرت موسی علیه السلام مأموریت یافت تا در برابر فرعون قیام کند که دعوی خدایی داشت (نازعات/۷۹،۲۴) و بنی اسرائیل را بنده خود ساخته بود: «وتِلک نِعمَةٌ تَمُنُّها عَلَی اَن عَبَّدتَ بَنی اِسرءیل» (شعراء/۲۶،۲۲) و به عنوان رسول پروردگار عالمیان آزادی بنی اسرائیل را از او بخواهد: «وقالَ موسی یـفِرعَونُ اِنّی رَسولٌ مِن رَبِّ العــلَمین * ... فَاَرسِل مَعِی بَنی اِسرءیل». (اعراف/۷،۱۰۴ - ۱۰۵) او همچنین هنگامی که بنی اسرائیل پس از نجات از فرعون و لشکریانش و برخورد با قومی بت پرست، از او معبودی همانند بتان آن قوم از او خواستند، آنان را جاهل خواند و گفت: آیا معبودی جز خدا برایتان بخواهم، در حالی که او شما را بر عالمیان برتری داد و از فرعونیان نجات بخشید: «و جـوَزنا بِبَنی اِسرءیلَ البَحرَ فَاَتَوا عَلی قَومٍ یعکفونَ عَلی اَصنامٍ لَهُم قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًا کما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکم قَومٌ تَجهَلون * ... قالَ اَغَیرَ اللّهِ اَبغیکم اِلـهـًا وهُوَ فَضَّلَکم عَلَی العــلَمین» (اعراف/۷،۱۳۸ - ۱۴۰) و نیز هنگامی که بنی اسرائیل در غیبت وی با نیرنگ سامری به گوساله پرستی روی آوردند، خشمناک و اندوهگین به سوی آن ها بازگشت و گفت: برایم بد جانشینی بودید! آیا بر فرمان پروردگارتان پیشی گرفتید؟ آن گاه الواح را افکند و سر برادرش (هارون) را گرفت و او را به طرف خود کشید: «ولَمّا رَجَعَ موسی اِلی قَومِهِ غَضبـنَ اَسِفـًا قالَ بِئسَما خَلَفتُمونی مِن بَعدی اَعَجِلتُم اَمرَ رَبِّکم واَلقَی الاَلواحَ واَخَذَ بِرَأسِ اَخیهِ یجُرُّهُ اِلَیهِ» (اعراف/۷،۱۵۰) و سرانجام به سامری گفت: به معبودت بنگر که پیوسته ملازمش بودی. او را قطعاً می سوزانیم و خاکسترش را به دریا فرو
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۰
می پاشیم. معبود شما تنها آن خدایی است که جز او معبودی نیست: «وانظُر اِلی اِلـهِک الَّذی ظَـلتَ عَلَیهِ عاکفـًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الیمِّ نَسفـا * اِنَّما اِلـهُکمُ اَللّهُ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ...». (طه/۲۰،۹۷ - ۹۸)
قرآن کریم چون از عیسی علیه السلام ، چهارمین پیامبر اولواالعزم سخن می گوید، گفت و گوی او با خدا را در قیامت حکایت می کند که خداوند[۱۳۷] برای روشن شدن حقیقت برای دیگران[۱۳۸به ویژه کسانی که آن حضرت و مادرش را می پرستیدند[۱۳۹]، به ایشان می فرماید: آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را بپرستید؟ عیسی علیه السلام خداوند را تنزیه می کند و بیان می دارد که او را نرسد چنین سخن باطلی بر زبان آورَد: «و اِذ قالَ اللّهُ یـعیسَی ابنَ مَریمَ ءَاَنتَ قُلتَ لِلنّاسِ اتَّخِذونی واُمِّی اِلـهَینِ مِن دونِ اللّهِ قالَ سُبحـنَک ما یکونُ لِی اَن اَقولَ ما لَیسَ لی بِحَقٍّ» (مائده/۵،۱۱۶)؛ آن گاه تأکید می کند که او همان را گفته است که خدا فرمانش داده است و آن جز پرستش پروردگار یکتا و یگانه همگان نیست: «ما قُلتُ لَهُم اِلاّ ما اَمَرتَنی بِهِ اَنِ اعبُدوااللّهَ رَبّی و رَبَّکم» (مائده/۵،۱۱۷)؛ ولی با این همه، انحراف از توحید عبادی به نصارا و یهود راه یافت و نصارا راهبان و مسیح را و یهودیان أحبار را به عنوان «ارباب» برگزیدند، در حالی که همه آن ها مأمور بودند فقط خدای واحد را بپرستند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبـنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ والمَسیحَ ابنَ مَریمَ وما اُمِروا اِلاّ لِیعبُدوا اِلـهـًا واحِدًا لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ سُبحـنَهُ عَمّا یشرِکون». (توبه/۹،۳۱). البته یهود و نصارا هیچ گاه به گونه رسمی أحبار و راهبان را نپرستیدند؛ ولی بی قید و شرط از آنان فرمان می بردند[۱۴۰] و در برابر تحریف ها و بدعت هایشان تسلیم بودند و قرآن کریم این گونه پیروی را گونه ای «پرستش» می شمارد، چنان که در روایات سوگند یاد شده که آنان (یهود و نصارا) برای پیشوایان خود روزه نگرفتند و نماز نگزاردند؛ ولی آن ها حرامی را بر پیروان خود حلال کردند و حلالی را حرام و آنان نیز پیروی کردند و بدون آنکه خود متوجه باشند آن ها را پرستیدند[۱۴۱].
آخرین پیامبر اولواالعزم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز مأموریت یافت تا اعلام کند که من از پرستش غیر خدا نهی شده ام:«قُل اِنّی نُهیتُ اَن اَعبُدَ الَّذینَ تَدعونَ مِن دونِ اللّه» (انعام/۶،۵۶) و پای بفشارد که بت پرستی در هواهای نفسانی ریشه دارد:[۱۴۲] «قُل لا اَتَّبِعُ اَهواءَکم قَد ضَلَلتُ اِذًا و ما اَنَا مِنَ المُهتَدین». (انعام/۶،۵۶) در سوره کافرون/۱۰۹ نیز وظیفه می یابد به کافران بت پرست، با تأکید و
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۱
پیوسته بگوید نه من بتان شما را می پرستم و نه شما خدای یگانه مرا؛ دین شما از آنِ شما و دین من، از آن من: «قُل یـاَیهَا الکـفِرون * لا اَعبُدُ ما تَعبُدون * لا اَنتُم عـبِدونَ ما اَعبُد * و لا اَنا عابِدٌ ما عَبَدتُم * و لا اَنتُم عـبِدونَ ما اَعبُد * لَکم دینُکم ولِی دین». (کافرون/۱۰۹،۱ ـ ۶) او اهل کتاب را به دستور خدا فرا خوانده تا به اصلی گردن نهند که میان وی و آنان مشترک است: جز خدای یکتا را نپرستند و چیزی را با او شریک نسازند: «قُل یـاَهلَ الکتـبِ تَعالَوا اِلی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وبَینَکم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ و لانُشرِک بِهِ شیـًٔا ولا یتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (آل عمران/۳،۶۴) این آیه مانند دیگر آیات مربوط گواه است بر اینکه توحید در عبادت مانند توحید ربوبی، اصلی است مقبول همه پیامبران و مکتب های الهی.[۱۴۳]
چنان که از آیه ۴۵ زخرف/۴۳ برمی آید، خداوند عبودیت و پرستش غیر خود را هرگز در هیچ امّت و دینی روا نشمرده است، زیرا آیه فرمان می دهد تا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای اطمینان خاطر کفار[۱۴۴] اخبار و احوال پیامبران پیشین را پی گیرد و بجوید که آیا در تعالیم آن ها شاهدی هست بر اینکه خداوند پرستش غیر را روا دانسته است: «وسـٔل مَن اَرسَلنا مِن قَبلِک مِن رُسُلِنا اَجَعَلنا مِن دونِ الرَّحمـنِ ءالِهَةً یعبَدون». استفهام در این آیه، انکاری است؛ با این مفاد که همه انبیای الهی پرستش غیر خدا را قاطعانه محکوم کرده اند، چنان که آیه ای دیگر به صراحت حکم کرده است که کسی جز او مورد پرستش قرار نگیرد: «وقَضی رَبُّک اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیاه». (اسراء/۱۷،۲۳)
بدین سان، خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله در مخالفت با بت پرستی سنت ماندگار انبیا را احیا کرده است و بت پرستان و مشرکان بودند که راهی خلاف این سنت برگزیده بودند.[۱۴۵]


جلوه های توحید عبادی:
مهم‌ترین آثار [[توحید در قرآن]] عبارت‌اند از:
از منظر قرآن کریم، توحید عبادی تا در اعمال و رفتار ظهور نیابد و خود را در مرحله عمل به صورت ها و جلوه های مناسب نشان ندهد نمی توان ادعای آن را از کسی پذیرفت، از این رو برخی گفته اند: توحید این گونه نیست که مانند معادلات ریاضی صِرف، در حدّ فکر خلاصه شود که موطنش عقل است، بلکه فکری است که در مشاعر، کردار و رفتار انسان تجلی می یابد و تمام زندگی او را می پوشاند.[۱۴۶] توحید کلمه پاکیزه ای است که به سوی خدا بالا می رود؛ ولی عامل بالا برنده آن عمل صالح است: «اِلَیهِ یصعَدُ الکلِمُ الطَّیبُ والعَمَلُ الصّــلِحُ یرفَعُه». (فاطر/۳۵،۱۰) مراد از «کلمات پاکیزه» در این آیه اعتقادات صحیح، از جمله توحید است که تا در عمل تجلّی نیابد به درجه قبولی نمی رسد.[۱۴۷] مهم ترین
# [[تقوی]] و [[اطاعت الهی]]: [[نظام توحیدی]] ما را مکلّف می‌کند نه فقط در [[عبادات]] خویش تنها [[خداوند]] را [[پرستش]] کنیم، بلکه در [[اطاعت]] هم تنها از او [[اطاعت]] کنیم و از هر اطاعتی جز [[اطاعت]] او بپرهیزیم. [[نظام توحیدی]] از ما [[تقوا]] می‌طلبد؛ تقوایی که محصول [[شناخت]] [[ذات خداوند]] است<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۲۰.</ref>.
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۲
# [[رهایی]] از [[پریشانی]] و تشویش: [[انسان]] [[موحّد]] مانند کسی است که [[تسلیم]] [[فرمان]] یک نفر است که [[مهربان]] بوده، وی را به [[تکالیف]] طاقت‌فرسا وانمی دارد و [[مشرک]] مانند شخصی است که ارباب گوناگونی دارد که همه مخالف یکدیگرند و هر یک از آنها او را به کارهای سخت می‌گمارد: {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند به مردی (برده) مثل می‌زند که چند ارباب ناسازگار در (مالکیت) او شریکند و مردی (برده) که فرمانبر یک تن است؛ آیا این دو در مثل برابرند؟ سپاس خداوند را، امّا بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره زمر، آیه ۲۹.</ref>.
جلوه های توحید عبادی، که آیات قرآن بر آنها تأکید کرده اند، عبارت اند از:
# [[توکل]] و [[اعتماد به خدا]]: از لوازم و آثار [[توحید افعالی]]، [[توکل]] است زیرا وقتی [[انسان]] [[یقین]] کند [[تدبیر امور]] و حوادث [[جهان]] به ارادۀ [[پروردگار]] است و هیچ موجودی در [[شئون]] و آثار خود مستقل نیست، زمام امور خویش را به دست [[خدا]] می‌سپرد و در عین جدّیت و تلاش، بر [[خدا]] [[توکل]] و [[اعتماد]] می‌کند. از این رو [[خداوند]] به [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref>.
# [[صبر]]، [[رضا]] و [[تسلیم]]: بر اساس [[توحید افعالی]] هیچ مصیبتی رخ نمی‌دهد مگر به [[اذن]] [[خدا]]: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref> و [[پروردگار]] [[قلب]] [[مؤمن]] را [[هدایت]] و هنگام ورود [[مصیبت‌ها]] و بروز [[ناملایمات]]، به او [[صبر]] می‌دهد تا [[بی‌تابی]] نکند و به [[قضای الهی]] [[رضا]] ‌دهد چون [[ایمان]] دارد که [[خدای حکیم]]، بی‌مصلحت حادثه‌ای را پدید نمی‌آورد.
# دفع و رفع بدی‌ها: توحید حسنه‌ای است که همه بدی‌ها و پلیدی‌ها را دفع می‌کند، زیرا اساس کژی‌های [[اخلاقی]] و [[رفتاری]] [[انسان]] [[ظلمت]] [[شرک]] است که با [[نور]] توحید از صحنه [[زندگی]] محو می‌گردد<ref>ر.ک: [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹]]، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.


۱. اطاعت از دستورهای خدا:
== جستارهای وابسته ==
پیروی از دستورهای خدا در حقیقت عبادت پروردگار است، چنان که اطاعت از شیطان، عبادت اوست و پیروی از هوا و هوس، خودپرستی است[۱۴۸]: «اَفَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلـهَهُ هَوه». (جاثیه/۴۵،۲۳) اطاعت از دستورهای معبود، شعار عبودیت است که باید در شئون زندگی ظاهر شود[۱۴۹]، زیرا مراد از عبودیت اعتقاد به اصول توحید و قیام به ادای وظایف الهی است.[۱۵۰] به گفته ای، اطاعت عین عبادت است و چون پرستش غیر خدا صحیح نیست، اطاعت غیر او نیز روا نیست مگر به فرمان خدا.[۱۵۱] قرآن کریم در آیه ۵۹ نساء/۴ به مؤمنان فرمان می دهد از خدا و رسول و صاحبان امر ولایت اطاعت کنند: «یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِی الاَمر». از آنجا که اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولی الامر به دستور خداست، خود گونه ای اطاعت از خداست: «مَن یطِعِ الرَّسولَ فَقَد اَطاعَ اللّه». (نساء/۴،۸۰)
{{مدخل وابسته}}
برخی مفسران توحید را به رهایی انسان از قید بندگی هرچه جز خداست معنا کرده و بر اساس آن اطاعت و خضوع مطلق را برای کسی جز خدا روا ندانسته و معتقدند که اطاعت از حاکمان و متصدیان امور در حقیقت اطاعت از شرع است، نه خصوص آن ها و از این رو اگر آنان بر اساس شریعت رفتار کنند، موحدان یاریشان می کنند و اگر از آن منحرف گردند، به یاری امّت آنان را به مسیر شریعت باز می گردانند.[۱۵۲] این سخن گرچه به جای خود درست است، هیچ گاه موجب نمی شود که موحّدان از کسانی پیروی کنند که اصل تصدّی و حاکمیت آنان پایه شرعی و عقلی ندارد.
* [[ذات الهی]]
مفسران ذیل آیه ۱۲۱ انعام/۶ که اطاعت از اولیای شیطان (مشرکان) را شرک دانسته: «اِن اَطَعتُموهُم اِنَّکم لَمُشرِکون» آورده اند که اطاعت به معنای قبول فرمان و به گردن نهادن قید عبودیت است[۱۵۳] و هر کس در دین خود از غیر خدا پیروی کند، مشرک است.[۱۵۴]
* [[صفات الهی]]
* [[توحید الوهی]]
* [[توحید حقیقی]]
* [[توحید در توکل]]
* [[توحید در طلب]]
* [[توحید در مالکیت]]
* [[توحید در محبت]]
* [[توحید صرف]]
* [[توحید فطری]]
* [[توحید کامل]]
* [[توحید وهابیت]]
* [[توحید عملی]]
* [[توحید نظری]]
* [[توحید افعالی]]
* [[توحید ذاتی]]
* [[توحید صفاتی]]
* [[توحید عبادی]]
* [[ادله توحید]]
* [[استشفاع به خالق]]
* [[استشفاع به مخلوق]]
* [[استغاثه به خدا]]
* [[استغاثه به غیر خدا]]
* [[اعتقاد به توحید]]
* [[آلهه جماد]]
* [[آلهه حی]]
* [[ایمان به خدا]]
* [[امر الهی]]
* [[تثلیث]]
* [[تنزه الهی از اتحاد با غیر]]
* [[توسل به مخلوق]]
* [[توسل به مقام انسان صالح]]
* [[توسل عمر به مقام عموی پیامبر]]
* [[حقیت اجماع انبیا بر توحید]]
* [[حقیقت شرک]]
* [[درجات توحید]]
* [[دستور عثمان به توسل به پیامبر]]
* [[دعای خدا]]
* [[دعای غیر خدا]]
* [[شرک]]
* [[عقاید فرعی]]
* [[فنای در توحید]]
* [[کمال توحید]]
* اهمیت توحید
* [[انواع توحید]]
*آثار کلمه توحید
* [[توحید ذاتی]]
* [[توحید عملی]]:
* [[توحید در عبادت]]
* [[توحید افعالی]]:
# [[توحید در حاکمیت]]
# توحید در [[برکت]]
# [[توحید در ربوبیت]]
# [[توحید در خالقیت]]
* [[وظیفه]] ما نسبت به توحید
*گروه [[موحدان]]
{{پایان مدخل وابسته}}


۲. تنها برای خدا سجده کردن:
== منابع ==
کسانی که فقط خدا را معبود خویش می دانند، در برابر موجوداتی چون خورشید و ماه که با همه عظمت و حشمتشان در وجود و بقا به اراده خدا وابسته اند و از خود هیچ ندارند و مطیع و فرمانبر اویند سجده و اظهار ذلت و خضوع و کرنش نمی کنند. خشوع و خضوع ویژه خدایی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است: «و مِن ءایـتِهِ الَّیلُ والنَّهارُ والشَّمسُ والقَمَرُ لا تَسجُدوا لِلشَّمسِ ولا لِلقَمَرِ
{{منابع}}
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۳
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید - رمضانی (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹''']]
واسجُدوا لِلّهِ الَّذی خَلَقَهُنَّ اِن کنتُم اِیاهُ تَعبُدون» (فصّلت/۴۱،۳۷) مشرکان گمان می کردند که با سجده برای این ها نزد خدا قرب و منزلت می یابند و خدا برای تنبه می فرماید: اگر غرض شما از این سجده نزدیکی به حق و عبادت اوست، این کار را نکنید، بلکه مرا سجده کنید که آفریننده و پروردگار آن هایم.[۱۵۵] جمله «اِن کنتُم اِیاهُ تَعبُدون» اشاره دارد که اگر می خواهید خدا را عبادت کنید، غیر را کنار نهید و کسی را در عبادت او شریک نسازید، زیرا عبادت خدا با عبادت غیر جمع نمی شود.[۱۵۶]
# [[پرونده:11424.jpg|22px]] [[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|'''توحید و حکومت دینی''']]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]
برخی با توجه به تأویل و معنای باطنی، «شمس» و «قمر» را پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشین یا جانشینان او علیهم السلام یا عقل و نفس اعم از جزئی و کلی و نیز هر معلّم و متعلّمی دانسته و سپس ناروایی سجده بر همه آن ها را از آیه مزبور استنباط کرده اند.[۱۵۷]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
{{پایان منابع}}


۳. شکرگزاری در برابر نعمت ها:
== پانویس ==
کسی که فقط خدا را عبادت می کند، نمی تواند نعمت هایی را که خداوند به او ارزانی داشته به طور دلخواه به کار گرفته، رضایت یا کراهت خدا را در به کارگیری آن ها در نظر نداشته باشد، بلکه چنین کسی باید در برابر نعمت های الهی شکر گزارده و از آن ها در راهی بهره جوید که سزاوار است و رضای خدا در آن است: «یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا کلوا مِن طَیبـتِ ما رَزَقنـکم واشکروا لِلّهِ اِن کنتُم اِیاهُ تَعبُدون». (بقره/۲،۱۷۲) بنابر روایتی، کمترین چیزی که خداوند در برابر نعمت ها از بندگان خویش می خواهد این است که نعمت را در معصیت به کار نگیرند و این نکته ای است که باید مورد توجه صاحبان جاه و ثروت باشد و امکاناتی را که در اختیارشان قرار گرفته در راه کبر، طغیان و لذت های نامشروع صرف نکنند.[۱۵۸] بنابر روایتی دیگر، شکر نعمت این است که از حرام اجتناب شود.[۱۵۹] برخی مفسران نیز تأکید کرده اند که بندگی خدا جز به حقیقت شکر یعنی صرف نعمت ها در آنچه مورد رضای خداست، تمام نمی گردد[۱۶۰] و تنها شکر زبانی کافی نیست.[۱۶۱] برخی ذیل آیه ۱۱۴ نحل/۱۶ که مانند آیه ۱۷۲ بقره/۲ توحید عبادی را به شکرگزاری در برابر نعمت ها پیوند داده است: «فَکلوا مِمّا رَزَقَکمُ اللّهُ حَلـلاً طَیبـًا واشکروا نِعمَتَ اللّهِ اِن کنتُم اِیاهُ تَعبُدون»عبادت را دارای انواع بسیاری دانسته اند؛ از جمله آنکه آدمی هنگام استفاده از نعمت ها خدا را یاد کند و با شکر زبانی و این احساس که نعمت ها از خداست و نیز با ممارست عملی، در محقق ساختن هدف بزرگی که در پس نعمت است، حق سپاسگزاری را به جای
{{پانویس}}
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۴
آورد. بدین سان، شکرگزاری با پرستش پیوند می خورد، چنان که کفران قولی و عملی در برابر نعمت ها به کفرورزی ارتباط می یابد.[۱۶۲]


۴. دعا و مناجات:
{{اصول دین}}
دعا و راز و نیاز و مناجات با خدای متعالی و همواره نام و یاد او را در زبان و دل جاری و حاضر ساختن، از جلوه های مهم عبادت بلکه مغز عبادت است: «الدعاءُ مخّ العبادة»[۱۶۳]و ترک آن عین استکبار از عبادت و موجب دخول در جهنّم است: «وقالَ رَبُّکمُ اُدعونی اَستَجِب لَکم اِنَّ الَّذینَ یستَکبِرونَ عَن عِبادَتی سَیدخُلونَ جَهَنَّمَ داخِرین» (غافر/۴۰،۶۰)، بنابراین انسان خداپرست هیچ گاه از این تکلیف، که تجلیگاه توحید عبادی است، غفلت نمی ورزد و با ترک دعا، یا دعا کردن به درگاه غیر خدا خود را به استکبار و شرک* نمی آلاید، از این رو قرآن کریم در دسته ای از آیات افزون بر تأکید بر اصل دعا به عنوان عبادت (غافر/۴۰،۶۰) از دعا کردن به غیر پیشگاه حق و خواندن غیر خدا نهی کرده و آن را از مصادیق ظلم دانسته است:«و لا تَدعُ مِن دونِ اللّهِ ما لا ینفَعُک و لایضُرُّک فَاِن فَعَلتَ فَاِنَّک اِذًا مِنَ الظّــلِمین» (یونس/۱۰،۱۰۶) و کسانی را که به جای خدا موجوداتی را می خوانند که از دعایشان غافل اند و تا قیامت پاسخ آنان را نمی دهند، گمراه ترین کسان شمرده است:«ومَن اَضَلُّ مِمَّن یدعوا مِن دونِ اللّهِ مَن لا یستَجیبُ لَهُ اِلی یومِ القِیـمَةِ و هُم عَن دُعائِهِم غـفِلون» (احقاف/۴۶،۵) و نیز تصریح می کند که در قیامت خوانده شدگان با این عبادت کنندگان دشمن اند و عبادت آنان را انکار می کنند: «و اِذا حُشِرَ النّاسُ کانوا لَهُم اَعداءً وکانوا بِعِبادَتِهِم کـفِرین». (احقاف/۴۶،۶) در برخی آیات سرّ عدم استجابت دعا از جانب معبودهای دروغین، نشنیدن آن ها بیان شده است: «اِن تَدعوهُم لا یسمَعوا دُعاءَکم» (فاطر/۳۵،۱۴) ـ اگر نشنیدن کنایه از اجابت نکردن نباشد ـ و در برخی دیگر تأکید شده که بر فرض شنیدن، کاری از آن ها ساخته نیست (یونس/۱۰،۱۰۶)، زیرا مالک چیزی نیستند. (فاطر/۳۵،۱۳)[۱۶۴]
{{فضایل اخلاقی}}
{{شیعه-افقی}}


۵. حمد و ستایش در برابر اوصاف کمال:
[[رده:اصول دین اسلام]]
کسانی که با هدایت الهی، همه موجودات را مخلوق خدا (زمر/۳۹،۶۲) و همه نعمت ها را از او می دانند: «و ما بِکم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللّه» (نحل/۱۶،۵۳) و به ربوبیت مطلق خدا که شامل آسمان ها، زمین و عالمیان است (جاثیه/۴۵،۳۶) اعتراف دارند، به طور فطری او را می ستایند و ستایش را که بنابر برخی روایات برترین دعاست[۱۶۵]، ویژه خداوند می دانند و کنار ستایش او، غیر را نمی ستایند: «فَلِلَّهِ الحَمدُ رَبِّ السَّمـوتِ ورَبِّ الاَرضِ رَبِّ العــلَمین».(جاثیه/۴۵،۳۶) تقدیم «فَلِلّهِ» در این آیه بر «الحَمدُ» بر حصر دلالت
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۵
دارد[۱۶۶] و گویای این است که فقط خدا سزاوار ستایش است، چنان که الف و لام «الحَمدُ» در «اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العــلَمین» (فاتحه/۱، ۲) از نوع جنس یا استغراق است و بر اینکه جنس حمد یا همه حمدها از آن خداست دلالت می کند[۱۶۷]، بنابراین کسی جز او شایسته ستایش نیست.[۱۶۸]
ممکن است از ظاهر برخی دعاها برآید که حمد غیر خدا رواست، ولی حمد خدا بهتر است: «فربّی أحمد شیءٍ عندی و أحقّ بحمدی»[۱۶۹]؛ لیکن با توجه به ادله توحید حمد، باید از ظاهر افعل تفضیل صرف نظر کرد و آن را افعل تعیین دانست، زیرا حمد سایر نیکوکاران در حقیقت ظهور حمد الهی است و خیر آن ها مظهر فیض خدا و آیت احسان الهی است.[۱۷۰]
 
۶. تنها از خدا کمک خواستن:
در آیه ۵ حمد/۱ بندگان مؤمن با هدایت خدا و بر زبان آوردنِ «اِیاک نَعبُد» عبادت و بندگی خالصانه خویش را در پیشگاه الهی ابراز می دارند و بی درنگ می گویند: «و اِیاک نَستَعین» و بر اینکه فقط از خدا یاری می جویند، پای می فشارند و بدین سان، استعانت از غیر را نفی می کنند. این خود گویای آن است که عبادت و استعانت ملازم یکدیگر، بلکه به اعتباری عین هم اند.[۱۷۱] بندگی و پرستش خالصانه و دور از شرک اقتضا دارد که مؤمنان در رفع نیازها و برآوردن حاجات زندگی و حیات طیبه انسانی فقط از معبود خویش یاری بخواهند که خالق همه چیز (انعام/۶،۱۰۲) و ربّ عالمیان است (حمد/۱،۲) و با رحمت فراگیر خویش همه موجودات را بهره مند می سازد و با رحمت ویژه، بندگان خود را به کمال مطلوب می رساند: «اَلرَّحمـنِ الرَّحیم» (حمد/۱،۳) شرک در استعانت، در حقیقت، مستلزم شرک در عبادت است[۱۷۲]؛ اما این سخن بدان معنا نیست که موحدان باید از تمسّک به اسباب ظاهری چشم پوشند، بلکه به این معناست که هیچ گاه از یاد نبرند که یاریگر راستین و آن که همه اسباب به تقدیر و خواست او سامان یافته و تأثیر آن ها به اذن اوست، خدای متعالی است[۱۷۳] و بدانند که نصر و یاری همواره از جانب اوست: «و مَا النَّصرُ اِلاّ مِن عِندِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیم» (انفال/۸،۱۰) و به اذن خداست که گروهی کوچک بر گروهی بزرگ پیروز می شوند: «کم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کثیرَةً بِاِذنِ اللّه». (بقره/۲،۲۴۹) قرآن کریم درباره پیروزی مسلمانان بر مشرکان در غزوه بدر به پیامبر یادآوری می کند که تو آنان را نکشتی، بلکه
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۶
خدا کشت و چون به سوی آنان سنگ انداختی، تو نبودی، بلکه خدا بود: «فَلَم تَقتُلوهُم و لـکنَّ اللّهَ قَتَلَهُم و مارَمَیتَ اِذ رَمَیتَ ولـکنَّ اللّهَ رَمی». (انفال/۸،۱۷)
رسول خدا صلی الله علیه و آله به فضل بن عباس فرمود: هرگاه خواستی از کسی یاری بجویی از خدا بجوی که اگر همه مخلوقات گرد هم آیند نمی توانند چیزی را که او برایت مقدر کرده از تو برگردانند، چنان که نخواهند توانست چیزی را که مقدّر نیست به تو برسد، به سویت گسیل دارند.[۱۷۴]
 
رهاوردهای توحید:
توحید خاستگاه همه فضایل و رهآوردهای مثبت علمی و عملی و شرک، ریشه همه رذایل، فسادها و تباهی هاست و همان گونه که شرک، ظلمی بس بزرگ است: «اِنَّ الشِّرک لَظُـلمٌ عَظیم» (لقمان/۳۱،۱۳) و بنیان خوبی و فضیلت را ویران می کند، توحید عدلی است عظیم که بر پایه آن عقاید، اخلاق و رفتار جامعه انسانی سامان می یابند.[۱۷۵] قرآن کریم در آیات ۲۴ - ۲۵ ابراهیم/۱۴ از باب تشبیه معقول به محسوس[۱۷۶]، حقیقت توحید را به درختی پاک مانند کرده است که ریشه آن به ژرفای زمین رفته و ساقه و شاخه هایش سر به فلک کشیده و هر دم میوه ای مناسب می دهد و آدمیان را بهره مند می سازد: «اَلَم تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وفَرعُها فِی السَّماء * تُؤتی اُکلَها کلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها ویضرِبُ اللّهُ الاَمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یتَذَکرون». توحید نیز حقیقت خلل ناپذیری است که چون درک شود در اعماق قلب ریشه می دواند و شاخه های خویش را به صورت فضایل خُلقی و اعمال صالح می گستراند و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسان را انتظام بخشیده، در نهایت به سعادت ابدی وی می انجامد، زیرا صورت علمی و اعتقادی و عملی هیچ دانش و فنی مانند اعتقاد به اصول توحید و ایمان نیست که حقیقتی ثابت و پرثمر داشته باشد و رایحه اش در جامعه اسلامی و جهان انتشار یابد.[۱۷۷] اعتقاد به ارکان توحید والاترین کمال و فضیلت از کمالات و فضایل نفسانی و درخشان ترین صفات اکتسابی است و انسان را با ساحت کبریایی آشنا می سازد و او را با پروردگار و عظمت و کبریایی او پیوند می دهد و در نتیجه صفات آدمی به صفات قدس ربوبی تشبّه می یابند.[۱۷۸]
رهاوردهای توحید همواره و برای همگان یکسان نیستند و با توجّه به انواع و مراتب توحید و
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۷
استعداد موحّدان، گوناگون می گردند و هرکس به قدر مرتبه و استعداد خویش از برکات آن ها بهره مند می شود. قرآن کریم به بسیاری از این رهاوردها اشاره کرده است که مهم ترین آن ها عبارت اند از:
 
۱. رهایی از پریشانی و تشویش:
بنابر آموزه های قرآنی، انسان موحّد مانند کسی است که تسلیم فرمان یک نفر است که مهربان بوده، وی را به تکالیف طاقتفرسا وانمی دارد و مشرک مانند شخصی است که ارباب گوناگونی دارد که همه مخالف یکدیگرند و هر یک از آن ها او را به کارهای سخت می گمارد: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشـکسونَ ورَجُلاً سَلَمـًا لِرَجُلٍ هَل یستَویان». (زمر/۳۹، ۲۹) بی شک حال این دو نفر یکسان نیست، چون کسی که ارباب گوناگون بدخلق و ناسازگار دارد همواره درمانده و متحیر است و هرگز نمی تواند خواسته های آن ها را برآورد، برخلاف کسی که گوش به فرمان یک نفر است و در پی جلب رضایت اوست و کارهای او را به بهترین وجه انجام داده، از عهده همه وظایف برمی آید. روی توجّه موحدان به پروردگار یگانه است و تنها در برابر اوامر و نواهی او خاضع اند و راه آنان روشن و خاطرشان آسوده است و تکلیف و وظیفه خویش را می دانند و از عهده اش برمی آیند؛ ولی مشرکان تحت تدبیر و فرمانروایی چند فرمانروایند که هر یک چیزی طلب می کند و مشرکان میان دستورهای ضد و نقیض متحیرند و نمی دانند به کدام یک روی آورند و فرمان چه کسی را اطاعت کنند، و حاجت خویش را از که بخواهند[۱۷۹] و از این رو همواره در عذاب و رنج اند.[۱۸۰] حضرت یوسف علیه السلام به دو رفیق زندانی خود در مقام اندرز گفت: ای دوستان همبند! آیا خدایان پراکنده بهترند: یا خداوند یکتای پیروز: «یـصـحِبَی السِّجنِ ءَاَربابٌ مُتَفَرِّقونَ خَیرٌ اَمِ اللّهُ الواحِدُ القَهّار».(یوسف/۱۲،۳۹)
البته برخی مفسران بازگشت آیه ۲۹ زمر/۳۹ را در مقام دقت به آیه ۲۲ انبیاء/۲۱: «لَو کانَ فیهِما ءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا» دانسته و آن را برهانی بر نفی تعدد ارباب و آلهه شمرده اند.[۱۸۱] برخی دیگر آیه مزبور را با آیات ۲۴ ص/۳۸، ۲۲ انبیاء/۲۱ و ۹۱ مؤمنون/۲۳ که به ترتیب بر تعدّی و ستم شرکا به یکدیگر، فساد مترتب بر تعدّد خدایان و چیره شدن بعضی از آنان بر بعضی دیگر دلالت دارند، مرتبط دیده و با توجه به نمود اجتماعی توحید و شرک، آیات یاد شده را نموداری از اوضاع اجتماعی و سیاسی ممالکی دانسته اند که تحت نفوذ قدرت های سلطه گری هستند که در برده ساختن دیگران از یکدیگر پیشی می گیرند. این گونه ممالک برای خلاصی از وضعیت یادشده جز بازگشت به توحید و عبودیت خدا و نافرمانی در
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۸
برابر قدرت های شیطانی ندارند، زیرا جامعه ای که تحت رهبری شخصیتی الهی است و به اذن خدا، بدون دخالت شهوات و فشارها و مصلحت اندیشی ها اداره می شود، در مسیری مشخص، با حریت تمام پیش رفته، با مشکل تعدّد فرمانروایان و اختلافات ویرانگر روبه رو نمی شود و همواره از هواهای شیطانی و طمع ورزی حکام در امان است[۱۸۲]؛ به بیان دیگر صراط مستقیم توحید در وجود انسان های کامل (پیامبران و اولیای معصوم علیهم السلام ) تجسّم می یابد و جوامع انسانی نیز با پذیرش ولایت آنان، از تحیر، گمراهی، ظلم، تجاوز و شقاوت می رهند و به سعادت ابدی می رسند، از این رو مؤمنان موظّف اند در هر یک از نمازهای پنج گانه دوبار از خداوند بخواهند آنان را به راه مستقیم توحید، عدل و ولایت[۱۸۳] که از راه غضب شده گان و گمراهان جداست هدایت کرده، به مقصد نهایی واصل کند:«اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم * صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضوبِ عَلَیهِم ولاَ الضّالّین». (حمد/۱، ۶ - ۷)
 
۲. توکل و اعتماد به خدا:
هنگامی که اسباب ظاهری به موحدان پشت می کند و همه درها را بر روی خویش روی بسته می بینند، امید خود را از دست نمی دهند و به خدای یگانه اعتماد می کنند که بر همه موجودات و سراسر هستی (عرش) سلطه دارد، از این رو خداوند به پیامبر خویش می فرماید: اگر آنان (منافقان)[۱۸۴] روی گرداندند، نگران مباش و بگو: خداوند مرا کفایت می کند، هیچ معبودی جز او نیست. بر او توکل می کنم که صاحب عرش بزرگ است: «فَاِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِی اللّهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکلتُ وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیم». (توبه/۹،۱۲۹)
توکل از لوازم و آثار توحید افعالی است[۱۸۵]، زیرا وقتی انسان یقین کند که تدبیر امور و حوادث جهان به اراده پروردگار است و هیچ موجودی در شئون و آثار خود مستقل نیست، زمام امور خویش را به دست خدا می سپرد و در عین جدّیت و تلاش، بر نیروی غیبی اعتماد می کند و صلاح خود را از پروردگار می خواهد.[۱۸۶]
 
۳. صبر، رضا و تسلیم:
بر اساس توحید افعالی هیچ مصیبتی رخ نمی دهد مگر به اذن خدا. قرآن کریم در آیه ۱۱ تغابن/۶۴ به این حقیقت تصریح و سپس تأکید می کند که هرکس به خدا ایمان دارد، خداوند قلب او را هدایت می کند: «ما اَصابَ مِن مُصیبَةٍ اِلاّ بِاِذنِ اللّه و مَن یؤمِن بِاللّهِ یهدِ قَلبَه». این مژده ای است به اهل ایمان که هرکس به اصول توحید به ویژه توحید افعالی معتقد باشد پروردگار قلب او را هدایت می کند و هنگام ورود مصیبت ها و بروز ناملایمات، به او
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۰۹
صبر می دهد.[۱۸۷] وقتی انسان ایمان می آورد که مصائب به اذن خدایند و درمی یابد که صلاح او در چیزی است که برایش پیش می آید، در پیشآمدهای ناگوار بی تابی نمی کند و به قضای الهی رضا می دهد و خدا نیز او را به مقام رضا و تسلیم راه می نماید.[۱۸۸]
در وجه نزول آیه یاد شده آورده اند که برخی کافران مکه اسلام نمی آوردند، چون می دانستند که اگر مسلمان شوند ناچارند مانند دیگر مسلمانان به حبشه هجرت کنند و در این صورت، اگر زن و فرزند خود را در مکه رها کنند، بی سرپرست می مانند و اگر آن ها را با خود ببرند، به سختی های غربت دچار می شوند. در این فضا خداوند آیه یاد شده را نازل کرد.[۱۸۹]
برخی گفته اند: مراد از هدایتِ قلب در آیه آن است که هنگام حوادث ناگوار دل انسان موحّد در پرتو توحید به این حقیقت می رسد که هر حرکت و سکونی و هر فاعل وقابلی در سایه اذن و مشیت الهی است و بی علم و مشیت خدا، فاعل یا قابلی نیست و علم ومشیت الهی خطا نمی کند و قضایش رد نمی شود و توجه به این حقیقت قلب را آرامش می بخشد. مؤمن در این حال یقین دارد که اسباب ظاهری در پدید آوردن حوادث، مستقل نیستند و زمام اختیار آن ها به دست خدایی حکیم است که بی مصلحت حادثه ای را پدید نمی آورد.[۱۹۰]
 
۴. دفع و رفع بدی ها:
توحید حسنه ای است که همه بدی ها و پلیدی ها را دفع می کند و اگر بدی و پلیدی فرصت بروز یابد، با وجود توحید از میان می رود، زیرا اساس کژی های اخلاقی و رفتاری انسان ظلمت شرک است که با نور توحید از صحنه زندگی محو می گردد. قرآن کریم گروهی از اهل کتاب را که به اسلام گرویدند، می ستاید و می فرماید: اینان بدی را با نیکی دفع می کنند:«یدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیئَة». (قصص/۲۸،۵۴) شماری از مفسران «حسنه» را در این آیه به توحید و «سیئه» را به شرک تفسیر کرده[۱۹۱] و برخی افزوده اند همان گونه که اسلام پلیدی های گذشته را جبران می کند، توحید شرک را محو می کند[۱۹۲] و با محو شرک اساس بدی ها برچیده می شود. گروهی دیگر از مفسران «حسنه» و «سیئه» را به مطلق نیکی و بدی معنا کرده و در بیان آیه یادشده گفته اند: اینان با نیکی ها، بدی ها را دفع می کنند؛ یعنی با گفتار نیکو، سخنان زشت را و با معروف، منکر را و با حلم جهل جاهلان را و با محبت، کینه توزی را و با پیوند، قطع رابطه را دفع می کنند.[۱۹۳]
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۱۰
همچنین برخی درباره ۹۶ مؤمنون/۲۳: «اِدفَع بِالَّتی هِی اَحسَنُ السَّیئَة» گفته اند که مراد از عبارت«الَّتی هِی اَحسَن» کلمه توحید و مقصود از «السَّیئَة» شرک است و پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور شد تا به وسیله توحید، شرک مشرکان را دفع کند[۱۹۴]، گرچه تصریح شده است که لفظ «سیئه» شامل همه بدی هاست و دفع آن به اختلاف موارد مختلف است؛ برای مثال، دفع شرک و بت پرستی به ادلّه توحید و دفع سخن جاهلان به پند و اندرز و دفع منکرات به اشاعه معروف و دفع ناملایمات به حلم و بردباری و دفع اخلاق رذیله به مکارم حمیده و دفع ناهنجاری ها و ستم ها به عفو و چشم پوشی است.[۱۹۵]
 
گواهان توحید:
براساس برخی از آیات قرآن، توحید حقیقتی است که افزون بر وضوح و برهانی بودن آن، مورد گواهی کسانی واقع شده است که شهادت آنان پذیرفته می شود:
 
۱. خداوند:
اعتبار شهادت هرکس به میزان علم، حفظ، عدالت و صداقتِ اوست. هرقدر شاهد از این فضایل بهره بیشتری داشته باشد. شهادت او اطمینان آورتر است، بنابراین اگر کسی که بر توحید گواهی می دهد، خودِ خداوند باشد که مبدأ همه موجودات و کمالات است و این فضایل را به طور مطلق و نامحدود داراست، شهادت او برترین شهادت و اطمینان آورترین گواهی است، چنان که در آیه ۱۸ آل عمران/۳ خداوند در حالی که بر عدل و داد خویش تأکید می کند، گواهی می دهد که جز او خدایی نیست: «شَهِدَ اللّهُ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ ... قائما بِالقِسطِ ...». در این آیه، عدل الهی به عنوان حقیقتی روشن و بی نیاز از اثبات مطرح شده که خود شاهد بر خویش است و نیز بر راستی و درستی شهادت خداوند به توحید گواهی می دهد. مراد از گواهی خدا در آیه مزبور گواهی قولی[۱۹۶] است نه فعلی، چنان که برخی پنداشته اند[۱۹۷]، گرچه آن نیز با توجه به اینکه مجموعه عالم فعل خداست و با نظام هماهنگ خود شاهد یکتایی اوست، در جای خود سخن صحیح و قابل توجّهی است؛ ولی در آیه سخن از گواهی قولی خدا بر توحید است که برخی در آن تردید کرده و گفته اند: حمل این شهادت بر شهادت قولی مستلزم آن است که مسئله توحید را که عقلی و برهانی است، به نقل مستند سازیم. علاوه آنکه این امر بر صحیح بودن وحی و وحیانی بودن قرآن متوقّف است، در حالی که وحیانی بودن قرآن بر توحید مبتنی است و این مستلزم دور و باطل است، بر این اساس برخی دیگر تأکید کرده اند که مراد از شهادت در آیه یادشده، امری استعاری و مجازی است؛ بدین معنا که دلالت نظام یکپارچه آفرینش بر وحدت صانع به منزله آن است که خداوند خود سخن بگوید و از وحدانیت خویش خبر دهد.
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۱۱
در پاسخ اینان باید گفت اوّلاً صرف نقلی بودن امری دلیل بر قطعی و برهانی نبودن آن نیست، زیرا گاه دلیل نقلی، همانند عقل یا بیشتر از آن مفید علم و یقین است، چنان که خبر متواتر همین گونه است که مردم آن را از دلیل عقلی معتبرتر می دانند، هرچند دلیل عقلی از مقدمات قطعی تشکیل شده و مفید یقین باشد، بنابراین اگر فرض شود شاهد، کسی چون خداوند است که به گواهی برهان، دروغ از او محال است، شهادتش همان یقینی را نتیجه می دهد که برهان عقلی. ثانیا روی سخن در آیه با مشرکانی است که خدا را به عنوان خالق عالم پذیرفته بودند و اصنام و ارباب اصنام را به عنوان شفیع و واسطه بین او و خلق می پرستیدند: «ما نَعبُدُهُم اِلاّ لِیقَرِّبونا اِلَی اللّهِ زُلفی». (زمر/۳۹،۳) حال اگر خداوند که عادل است و به آنچه در آسمان ها و زمین است آگاه بوده، چیزی بر او مخفی نیست، گواهی دهد که او برای خویش شریک و واسطه ای قرار نداده که به جای وی یا در کنار او پرستیده شود، این گواهی ادعای آنان را مبنی بر وجود شریک یا واسطه بین خدا و خلق باطل می سازد.
استدلالی که با توجه به آیه یاد شده در ذهن سامان می یابد،بدین قرار است: اگر در عالم، اربابی وجود می داشت که در آفرینش و تدبیر شریک خدا باشند، قطعا خداوند از آن ها خبر داشت و بر حقانیتشان گواهی می داد؛ ولی او شهادت می دهد که شریکی ندارد و خدایی جز او نیست.[۱۹۸]
برخی ذیل آیه یاد شده شهادت خدا به توحید را به سه قسم قولی، فعلی و ذاتی تقسیم کرده ند. در این نظریه، آنچه در قرآن و دیگر کتب آسمانی به زبان پیامبران درباره توحید و یگانگی ذات الهی آمده است، «شهادت قولی» است و وجود مخلوقات که با آن نظم و ویژگی ها بر وحدانیت خدا دلالت می کند «شهادت فعلی» است. این نظر گاه درباره شهادت ذاتی بر توحید می گوید: واجب چنین نیست که مانند دیگر موجودات ماهیت و وجودی زاید بر خود داشته باشد، بلکه او وجود بَحْت و صِرف الوجود است و در صرف وجود به هیچ وجه دوگانگی راه نمی یابد، زیرا آنچه در مقابل وجود است، یا عدم است یا ماهیت که هیچ یک مابه ازای خارجی ندارند، پس واجب با ذات خود بر وحدت خویش دلالت می کند.[۱۹۹] برخی شهادت خدا بر وحدانیت خود را، «حکم به توحید» معنا کرده[۲۰۰] و برخی دیگر حقیقت آن را «علم به توحید» دانسته اند.[۲۰۱]
 
۲. فرشتگان:
فرشتگان موجودات با شعور و درّاکی هستند که به سبب قرب به مقام ربوبی و انکشاف حقایق بر ایشان[۲۰۲]، معبود بودن و عدالت
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۱۲
خدا را درک می کنند[۲۰۳] و یکسره به حمد و تسبیح او مشغول اند: «والمَلـئکةُ یسَبِّحونَ بِحَمدِ رَبِّهِم». (شوری/۴۲،۵) آن ها با مشاهده عجایب و قدرت خدا[۲۰۴] به وحدانیت و یگانگی اش گواهی می دهند: «شَهِدَ اللّهُ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ والمَلئکةُ ...» (آل عمران/۳،۱۸) و این گواهی معتبر است، زیرا فرشتگان بندگان محترم خدایند و هرچه می کنند، به امر اوست: «بَل عِبادٌ مُکرَمون * لا یسبِقونَهُ بِالقَولِ وهُم بِاَمرِهِ یعمَلون». (انبیاء/۲۱،۲۷ و ۲۸) به گفته ای شهادت فرشتگان بر توحید امری است پنهان که خداوند از آن پرده برداشته و اگر اِخبار او نبود انسان ها به آن راهی نداشتند.[۲۰۵] گواهی فرشتگان بر توحید افزون بر اینکه قولی است، عملی نیز هست، زیرا آن ها او را می پرستند و در برابر معبود دیگری سر تعظیم فرود نمی آورند.[۲۰۶] برخی این شهادت را اقرار معنا کرده و آن را نسبت به قومی، ذاتی و نسبت به قومی دیگر فعلی و نسبت به قوم سوم قولی دانسته اند.[۲۰۷] برخی دیگر معتقدند از آن رو که فرشتگان در عوالم آسمان ها و زمین حضور دارند، آگاهی آن ها بر مصنوعات الهی و بدایع صنع او از همه موجودات بیشتر است و بدیهی است که شهادت آن ها در مقایسه با شهادت دیگران به واقع نزدیک تر است و از این رو خداوند پس از گواهی خود بر توحید، از خصوص شهادت آن ها با صراحت یاد کرده است.[۲۰۸]
 
۳. صاحبان علم:
صاحبان علم با حجّت های روشن و برهان های قطعی[۲۰۹] و آشنایی با شگفتی های جهان آفرینش[۲۱۰] به توحید پی برده، بر یگانگی و وحدانیت پروردگار عالم گواهی می دهند: «شَهِدَ اللّهُ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ والمَلئکةُ واُولوا العِلمِ قائما بِالقِسطِ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ العَزیزُ الحَکیم». (آل عمران/۳،۱۸) تقارن شهادت صاحبان علم با شهادت خدا و گواهی فرشتگان در این آیه، بر عظمت و شرافت آنان دلالت دارد و از درجه بالای آن ها در کمال حکایت می کند.[۲۱۱] مصداق کامل «صاحبان علم»، پیامبران و اوصیای آنان و اولیای معصوم علیهم السلام است[۲۱۲] که خداوند معرفت خویش را به گونه کامل بدانان ارزانی داشته است. برخی گفته اند: تنها این بزرگواران هستند که شایسته عنوان«اُولواالعِلمِ» در آیه یاد شده اند، زیرا آنان اند که بنیاد دانش و خداپرستی را در جهان پی ریخته اند؛ ولی علم و معرفت دیگر عالمان درباره توحید و قرآن، اکتسابی و مقرون به اموری خطاپذیر یا آغشته به جهل است[۲۱۳]؛ امّا این
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۱۱۳
سخن را نمی توان پذیرفت، زیرا کلمه «اُولواالعِلمِ» قید و شرطی ندارد و ثانیاً غیر از انبیا و اوصیای الهی، عالمان بسیاری با ادلّه و برهان های شایان اعتماد (برهان صدّیقین، برهان نظم، برهان تمانع و برهان محبتمدخل های مربوط) به توحید علم یافته اند[۲۱۴] و بر اساس آن ها بر حقانیت توحید گواهی می دهند، با این حال، می توان پذیرفت که مراد از علم در عبارت «اُولواالعِلمِ» ، علم توحید و علوم دینی است نه هر گونه علمی، زیرا آیه درصدد بیان یکتایی خداست.[۲۱۵]
گفتنی است که در این آیه جمله «لا اِله اِلاّ هُوَ» تکرار شده است. این تکرار چنان که در برخی روایات آمده[۲۱۶]، برای آن است که در آغاز آیه شهادت خداوند و فرشتگان و صاحبان علم به توحید گزارش شده و در پایان آیه تعلیم داده شده است که هرکس این گواهی را درمی یابد، لازم است با آن گواهان همصدا گردد و بر وحدت و یگانگی معبود گواهی دهد.[۲۱۷] برخی سرّ تکرار را تأکید و بیان اهتمام قرآن به توحید دانسته اند.[۲۱۸]
نقل است که دو عالم مسیحی از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: مهم ترین شهادت در کتاب خدا کدام شهادت و چگونه شهادتی است؟ در این حال آیه یاد شده نازل شد[۲۱۹] و از آن پس همواره در کانون توجه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و آن حضرت بارها در مواقع مختلف آیه را بر زبان می آورد[۲۲۰]؛ از جمله آنکه زبیر بن عوام گوید: شب عرفه در خدمت رسول اللّه صلی الله علیه و آله بودم و شنیدم آن حضرت این آیه را به صورت مکرّر تلاوت می کرد.[۲۲۱] برخی صاحب نظران که فقط انبیا و اوصیا علیهم السلام را مصداق «اُولوا العِلمِ» می دانند و معتقدند که اهل توحید به لسان قال و جمیع موجودات به لسان حال بر حقانیت توحید شهادت می دهند، در بیان ادله نظریه خویش گفته اند: اولاً شهادت خدا و فرشتگان و انبیا و اوصیا به واسطه عصمت آنان، در معرض شبهه و اشکال نیست، برخلاف شهادت غیر معصوم که در معرض شک و تردید است. ثانیا شهادت غیر آنان از آنان اخذ شده و فرع بر آن است و ثالثا گویی قرآن فرموده است: توحید مسئله ای است که چنین شاهدان معصومی دارد و ازاین رو احدی نباید آن را ردّ کند، همان گونه که در برابر کسی که منکر مطلبی است، دلیل می آورند که این مطلب را فلان عالم یا متدین گواهی داده است و از این رو نباید کسی آن را انکار کند.[۲۲۲]
 
 
 
________________________________________
 
==مقدمه==
*توحید از ارکان [[اصول اعتقادی]] است، به گونه‏‌ای که در میان تمامی [[صفات الهی]]، تنها توحید در زمره [[اصول دین]] قرار گرفته است<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*توحید همچنین از مباحث مهم کلامی است، به طوری که به [[علم کلام]]، "[[علم التوحید]]" گفته‏‌اند . البته توحید دارای مراتبی است که ملاحظه تمام مراتب آن، [[توحید کامل]] است و [[موحد کامل]] نیز کسی است که به همه مراتب آن، اعتقاد داشته باشد. چنین توحیدی است که می‌‏تواند بستر [[نظام سیاسی]] قرار گیرد؛ زیرا کسانی که به [[توحید کامل]] معتقد شدند این [[اعتقاد]] را در تمام جنبه‌‏های زندگی، از جمله [[نظام سیاسی]] آن، باید بروز دهند؛ به این معنا که [[نظام]] اداره کننده جهان را [[نظام واحد]] بدانند؛ همچنانکه به مقتضای [[برهان عقلی]]، [[کمال انسان]] در این است که از کسی [[اطاعت]] کند که بر [[حقیقت انسان]] و [[حقیقت جهان|جهان]] و ارتباط متقابل [[انسان]] و [[جهان]] آگاه است (منظور از [[جهان]]، اعم از [[عالم طبیعت]] است) و او کسی نیست جز [[خدا]]، پس قهراً [[ولایت]] منحصر به او خواهد شد؛ یعنی تنها [[ولی حقیقی انسان]] خداست<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*بنابراین، توحید تنها یک [[عقیده]] و [[اندیشه]] خنثی نیست که تأثیری در حوزه [[رفتار]] و [[کردار]] [[انسان|انسانی]] نداشته باشد و در رابطه با سایر اندیشه‏‌ها و تئوری‏های وی قرار گیرد و گسسته از [[نظامات اجتماعی]] و [[نظام سیاسی|سیاسی]] و [[ارزشهای اخلاقی]] او باشد، بلکه توحید از یک سو، [[نظام ارزشی]] [[انسان موحد]] را پدید می ‏آورد ([[اخلاق]]) و از سوی دیگر تنظیم کننده [[مناسبات اجتماعی]]، [[حقوق|حقوقی]] و [[سیاست|سیاسی]] اوست، بدین ترتیب مقوله [[سیاست]] نیز یکی از ساحت‏ هایی است که [[اندیشه]] توحید نسبت ‏به آن تأثیرگذار است؛ یعنی [[اندیشه توحیدی]] در سه حوزه [[معرفت]]، [[اخلاق]] و [[سیاست]] دخالت می‌‏کند<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
 
==مراتب توحید ==
*توحید به معنای یکتا و یگانه دانستن یا اعتقاد به یکتایی و یگانگی خداست که توحید به این معنا دارای مراتبی است و توحید کامل؛ یعنی یکتا دانستن خداوند و تمام مراتب آن، بنابراین<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>:
توحید سه قسم است<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>:
#ذاتی؛
#صفاتی؛
#افعالی.
*و توحید افعالی نیز به سه قسم کلی تقسیم می‌‏گردد<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>:
#[[توحید در خالقیت]]؛
#[[توحید در ربوبیت]]؛
#[[توحید در مالکیت]].
*'''[[توحید در ربوبیت]]''' نیز دارای فروع و شؤون مختلف است که عبارتند از<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>:
*[[توحید در حاکمیت]] ([[توحید در ولایت|ولایت]])، [[توحید در تشریع]]، [[توحید در اطاعت]]، [[توحید در عبادت]]، [[توحید در استعانت]]، [[توحید در محبت]]، [[توحید در مغفرت]] و [[توحید در شفاعت|شفاعت]] و [[توحید در خوف و رجاء]]<ref>ر . ک سبحانی، جعفر، الالهیات، ج‏۲، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، چاپ سوم، قم، ۱۴۱۱، ص‏۱۰۵.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*نکته‌‏ای که باید در مورد این تقسیم، به خصوص در مورد فروع و اقسام [[ربوبیت]] مورد توجه قرار گیرد، این است که تفاوت اقسام و فروع مذکور با یکدیگر و با مقسم خود، از باب تفاوت در حیثیات است؛ یعنی این تفاوت‏ها از حیث مفهوم است نه مصداق، چون مصداق تمام این توحیدها یکی است که همان خداوند خالق و رب است؛ یعنی خداوند خالق و رب، [[ربوبیت‏]] خود را از حیثیات متفاوت اعمال می‏کند چون بعد از خلق عالم، تدبیر و اداره آن مطرح است و [[ربوبیت ‏خدا]] هم همین تدبیر کامل است اما برای اعمال تدبیر عالم، ساز و کارهای ویژه و متفاوتی نیاز است که فروع و شؤون مختلف [[ربوبیت]] در همین راستا معنا پیدا می‏کند<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*[[صدر المتالهین]] در رد این ادعا، که "مفهومات مختلفه از مصداق و ذات و احد انتزاع نمی‌‏شود" آورده است: "{{عربی|اندازه=۱۵۰%|" ان مجرد تعدد المفهومات لا یوجب ان یکون حقیقة کل منها و نحو وجوده غیر حقیقة الآخر و وجوده الا بدلیل آخر غیر تعدد المفهوم، و اختلافه یوجب ان یکون ذات کل واحد منها غیر ذات الآخر‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}"<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، دار احیاء التراث العربی، بیروت: چاپ چهارم، ۱۴۱۰، ج ۱، ص ۱۷۵ .</ref>.
*بنابراین، [[ربوبیت ‏خداوند]] به اعتبار حالات مختلف تدبیر شوندگان، به اقسام گوناگون تقسیم می‌‏گردد که همه آنها، از لوازم [[ربوبیت]] است<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۴۲

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

توحید، اعتقاد به یگانگی خداوند و ستایش خالصانه و دور از شرک است و اوّلین و مهم‌ترین اصل اعتقادی و زیربنای نظام اعتقادی و ارزشی اسلام است که بدون فهم درست آن، شناختن صفات خداوند متعال ممکن نیست. توحید دارای اقسامی است: توحید ذاتی؛ توحید صفاتی؛ توحید افعالی؛ توحید عبادی و ... . از آثار موحّد بودن، تقوی و اطاعت الهی؛ رهایی از پریشانی و تشویش؛ توکل و اعتماد به خدا؛ صبر، رضا و تسلیم و دفع و رفع بدی‌ها را می‌توان نام برد.

جایگاه و اهمیت توحید

توحید، اوّلین و مهم‌ترین اصل اعتقادی و زیربنای نظام اعتقادی و ارزشی اسلام و نخستین دعوت همۀ پیامبران الهی بوده است. پایه همه ادیان آسمانی بر توحید بوده و شعار توحید ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۱] است. به یکتاپرستان "موحّد" گفته می‌شود. قرآن به موضوع توحید اهمیتی ویژه داده و نام یکی از سوره‌های قرآن توحید هست[۲].

توحید در لغت به معنای یکی ساختن چیزی و حکم به یکتایی آن[۳] و در اصطلاح، خدا را به ربوبیت شناختن و به وحدانیتش اقرار داشتن و اضداد و امثال را از او نفی کردن است[۴]. انسان با توحید، به بالاترین مرتبه کمال می‌رسد و مدار سعادت و شقاوت انسان، توحید و شرک است[۵].

احادیث نیز توحید را در جایگاهی بس رفیع قرار داده‌اند که چیزی در ثواب و پاداش الهی به پایه شهادت به توحید نمی‌رسد[۶] و هرکس کلمه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏‏‏‏ را با اخلاص ادا کند، به بهشت می‌رود[۷]. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «خداوند به وسیلۀ توحید، بدن‌های امّت مرا بر جهنّم حرام گردانید»[۸]. امام رضا (ع) نیز فرمود: «خداوند می‌فرماید: کلمه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دژ استوار من است و هر کس به دژ من پناه آورد، از عذاب من‌ ایمن است»[۹].[۱۰]

اقسام و مراتب توحید

توحید دارای مراتبی است که ملاحظه تمام مراتب آن، توحید کامل است و موحد کامل کسی است که به همه مراتب آن، اعتقاد داشته باشد. تقسیماتی که برای توحید شده عبارت است از:

  1. توحید ذاتی: یعنی تمام موجودات، وجودشان از خداوند است، لذا برخی، توحید ذاتی را همان معنای عبارت شریف ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دانسته‌اند. در توحید ذاتی گاه نظر به یگانگی و شریک نداشتن خداوند است و گاه نظر به احدیت اوست، یعنی یکتایی و بساطت و جزء نداشتن[۱۱].
  2. توحید صفاتی: یعنی صفات خدا، عین ذات اوست بدین معنی که علم و قدرت و حیات و دیگر صفات خدا همه عبارت از ذات است و صفات اثبات شده برای خدا، کثرت بردار نیست[۱۲].
  3. توحید افعالی: یعنی هیچ چیزی به جز از خدا در عالم وجود مؤثّر نیست، عالم با همه دقایق و تفصیلاتش، اعم از أفعالی که مستقیم به خدا منسوب‌اند و أفعال و تأثیراتی که به دیگران نسبت داده می‌شوند، در حقیقت از خدا و اراده او صادر شده‌اند که خود به صورت‌های گوناگون تجلّی می‌یابد و عمده آنها عبارت‌اند از: توحید در خالقیت؛ توحید در مالکیت؛ توحید در حاکمیت؛ توحید در ربوبیت؛ توحید در ولایت؛ توحید در رازقیت؛ توحید در شفاعت[۱۳].
  4. توحید عبادی: یعنی هیچ موجودی جز خداوند، شایستگی پرستیده شدن را ندارد. این سخن همان معنی عبارت ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ است که انسان تنها خدا را شایستۀ پرستش می‌‌داند[۱۴].

توحید در قرآن

واژه "توحید" و مشتقات آن در قرآن به کار نرفته است. قرآن از یگانگی خدا با تعابیری نظیر ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۱۵]، ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ[۱۶] و ﴿إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ[۱۷] یاد کرده است. قرآن کریم از آنجا که کتاب هدایت است و انسان‌ها را به استوارترین طریقه، یعنی کلمه توحید، ایمان به خدا و پیامبران و اطاعت از او هدایت می‌کند[۱۸]، در جای جای آن به نوعی سخن از اثبات توحید و نفی شرک است تا حدّی که برخی غرض نهایی عموم آیات قرآن را اثبات توحید دانسته‌اند، زیرا اصل اعتقاد به وجود خدای خالق آسمان‌ها و زمین امری بدیهی و فطری است و به نیازی به اثبات ندارد، از این رو عنایت ویژۀ قرآن به اثبات صفات خدا و در رأس آنها بارزترین صفت یعنی وحدت، معطوف است[۱۹].

قرآن در آیات بسیاری به بیان ابعاد مختلف توحید پرداخته است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

  1. توحید ذاتی، به معنای یگانگی خداوند: ﴿سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۲۰]؛ ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۲۱]؛ ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۲۲].
  2. توحید صفاتی: ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۲۳].
  3. توحید افعالی با همه جلوه‌هایش یعنی:
    1. توحید در خالقیت: ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ[۲۴]؛
    2. توحید در ربوبیت: قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ؛
    3. توحید در حاکمیت: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۲۵]؛
    4. توحید در مالکیت: ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۲۶]؛
    5. توحید در رازقیت: ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۲۷]؛
    6. توحید در ولایت: ﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۲۸]؛
    7. توحید در شفاعت: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۲۹].
  4. توحید عملی با صورت‌ها و وجوهش یعنی:
    1. توحید در عبادت: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۳۰]؛
    2. توحید در حمد: ﴿فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۱].
    3. توحید در دعا: ﴿وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ[۳۲].
    4. توحید در استعانت: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۳۳].
    5. توحید در اطاعت: ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ[۳۴].[۳۵]

فطری بودن توحید

توحید ریشه در فطرت انسان‌ها دارد. اعتقاد یا رفتار غیرتوحیدی نشانۀ انحراف از فطرت و ناشی از عوامل روانی، محیطی، جغرافیایی و تاریخی است. پیامبر اکرم (ص) می‌‌فرمایند: هر طفلی برپایه فطرت و به همراه آن به دنیا می‌‌آید، یعنی برپایه شناخت خداوند به اینکه خداوند خالق اوست؛ آیۀ ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ[۳۶] نیز اشاره به همین مطلب دارد[۳۷]. امام صادق (ع) نیز درباره آیۀ ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا[۳۸] فرمودند: «منظور از این فطرت، توحید است»[۳۹].[۴۰]

رهاوردهای توحید

توحید خاستگاه همۀ فضایل و رهاوردهای مثبت علمی و عملی است، توحید عدلی است عظیم که بر پایه آن عقاید، اخلاق و رفتار جامعه انسانی سامان می‌یابد. قرآن کریم حقیقت توحید را به درختی پاک تمثیل کرده است: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۴۱].

توحید چون فهمیده شود در اعماق قلب ریشه می‌‌گیرد و شاخه‌های خویش را به صورت فضایل خُلقی و اعمال صالح می‌‌گستراند و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسان را انتظام بخشیده، در نهایت به سعادت ابدی می‌انجامد[۴۲].

مهم‌ترین آثار توحید در قرآن عبارت‌اند از:

  1. تقوی و اطاعت الهی: نظام توحیدی ما را مکلّف می‌کند نه فقط در عبادات خویش تنها خداوند را پرستش کنیم، بلکه در اطاعت هم تنها از او اطاعت کنیم و از هر اطاعتی جز اطاعت او بپرهیزیم. نظام توحیدی از ما تقوا می‌طلبد؛ تقوایی که محصول شناخت ذات خداوند است[۴۳].
  2. رهایی از پریشانی و تشویش: انسان موحّد مانند کسی است که تسلیم فرمان یک نفر است که مهربان بوده، وی را به تکالیف طاقت‌فرسا وانمی دارد و مشرک مانند شخصی است که ارباب گوناگونی دارد که همه مخالف یکدیگرند و هر یک از آنها او را به کارهای سخت می‌گمارد: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۴۴].
  3. توکل و اعتماد به خدا: از لوازم و آثار توحید افعالی، توکل است زیرا وقتی انسان یقین کند تدبیر امور و حوادث جهان به ارادۀ پروردگار است و هیچ موجودی در شئون و آثار خود مستقل نیست، زمام امور خویش را به دست خدا می‌سپرد و در عین جدّیت و تلاش، بر خدا توکل و اعتماد می‌کند. از این رو خداوند به پیامبر (ص) می‌فرماید: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ[۴۵].
  4. صبر، رضا و تسلیم: بر اساس توحید افعالی هیچ مصیبتی رخ نمی‌دهد مگر به اذن خدا: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ[۴۶] و پروردگار قلب مؤمن را هدایت و هنگام ورود مصیبت‌ها و بروز ناملایمات، به او صبر می‌دهد تا بی‌تابی نکند و به قضای الهی رضا ‌دهد چون ایمان دارد که خدای حکیم، بی‌مصلحت حادثه‌ای را پدید نمی‌آورد.
  5. دفع و رفع بدی‌ها: توحید حسنه‌ای است که همه بدی‌ها و پلیدی‌ها را دفع می‌کند، زیرا اساس کژی‌های اخلاقی و رفتاری انسان ظلمت شرک است که با نور توحید از صحنه زندگی محو می‌گردد[۴۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  2. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹.
  3. المنجد، ص ۸۹۰؛ التعریفات، ص ۹۶، «التوحید».
  4. التعریفات، ص ۹۶.
  5. ر.ک: رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵.
  6. التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.
  7. التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.
  8. «فِی خَبَرِ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ وَ أَوْصَافِهِ (ص):... فَبِالتَّوْحِیدِ حَرَّمَ أَجْسَادَ أُمَّتِی عَلَی النَّارِ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۳.
  9. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»؛ التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.
  10. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۱؛ رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹ ـ ۲۰۰.
  11. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۱؛ رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ – ۱۱۵؛ دین‌پرور، سید حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱، ص ۲۱۹.
  12. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۰؛ رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ – ۱۱۵؛ دین‌پرور، سید حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱، ص ۲۱۹.
  13. ر.ک: شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص ۳۲۹ تا ۳۶۹؛ رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱، ص ۳۲۱.
  14. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۰؛ رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹-۲۰۰.
  15. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  16. «و خدای شما خدایی یگانه است» سوره بقره، آیه ۱۶۳.
  17. سوره انعام، آیه ۱۹.
  18. ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ«بی‌گمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون می‌گردد» سوره اسراء، آیه ۹.
  19. ر.ک: رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ – ۱۱۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹.
  20. «پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست» سوره زمر، آیه ۴.
  21. «چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  22. «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
  23. «چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  24. «و اوست آن کس که آسمان‌ها و زمین را به درستی آفرید» سوره انعام، آیه ۷۳.
  25. «داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
  26. «از آن خداست فرمانروايى آسمان‌ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست و بازگشت همه به اوست». سوره مائده، آیه ۱۸.
  27. «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعه‌گاه او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.
  28. «آیا ندانسته‌ای فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.
  29. «کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  30. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  31. «و سپاس خداوند راست، پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین، پروردگار جهانیان» سوره جاثیه، آیه ۳۶.
  32. «و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی می‌رساند و نه زیانی» سوره یونس، آیه ۱۰۶.
  33. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  34. «و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  35. ر.ک: رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵.
  36. «و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.
  37. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی عَلَی الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ فَذَلِکَ قَوْلُهُ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
  38. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.
  39. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ! فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا قَالَ: التَّوْحِیدُ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۷.
  40. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱، ص ۳۴۱-۳۴۲؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۱۸.
  41. «آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد. به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴ ـ۲۵.
  42. ر.ک: رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
  43. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۲۰.
  44. «خداوند به مردی (برده) مثل می‌زند که چند ارباب ناسازگار در (مالکیت) او شریکند و مردی (برده) که فرمانبر یک تن است؛ آیا این دو در مثل برابرند؟ سپاس خداوند را، امّا بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره زمر، آیه ۲۹.
  45. «پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.
  46. «هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند» سوره تغابن، آیه ۱۱.
  47. ر.ک: رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.