جهاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

«جهاد» به معنی جنگیدن[۱]، مصدر باب مفاعله[۲]، برگرفته از ریشه «جهد» به فتح جیم به معنی «مشقت» یا به ضم جیم به معنی «توان» است[۳] و در صورت دوم به معنی به‌کارگیری تمام توان در برابر دشمن است[۴]. جهاد در فقه به جهاد ابتدایی با کفّار و جهاد دفاعی در برابر تعرّض دیگران تقسیم شده است و در اصطلاح شرعی، جهاد ابتدایی جنگیدن با کفّار یا کسانی که در حکم کفّار باشند، برای برافراشتن کلمه اسلام و شعائر ایمانی[۵] یا مفاهیمی نزدیک به آن[۶] تعریف شده است. دفاع نیز برگرفته از ریشه «دفع»، مصدر باب مفاعله و به معنی منع‌کردن و دورکردن است[۷] و در اصطلاح فقهی و حقوقی به معنای مقابله با هجوم و تعرّض دشمن به جان، مال، آبرو و کیان مسلمانان و حمایت از آنان است[۸].

گروهی نسبت جهاد و دفاع را عام و خاص «مِن‌وجه» دانسته‌اند؛ زیرا برخی مصادیق، مانند جنگ ابتدایی با کفّار صرفاً جهاد است؛ همان‌طور که دفاع از نفس و مال محترم، دفاع است، نه جهاد. از سوی دیگر، به دفع هجوم کفّار، هم دفاع گفته می‌شود و هم جهاد[۹]. برخی نیز کاربرد واژه جهاد برای دفاع را نادرست دانسته‌اند[۱۰].[۱۱]

پیشینه

جهاد و دفاع و احکام آن را در برخی آیین‌های توحیدی، مانند یهود می‌توان دید. در کتاب مقدس عهد عتیق، به مواردی از احکام جهاد، مانند غنایم و نوع برخورد با اسیران اشاره شده است[۱۲]. قرآن به مواردی از جهاد ابتدایی در زمان پیامبران پیشین(ع)، همچون جهاد حضرت سلیمان(ع) با بت‌پرستان[۱۳] اشاره کرده است. جهاد دفاعی نیز مورد توجه انبیای الهی(ع) بوده است؛ نیز قرآن کریم از تشویق تورات به مطلق جهاد خبر می‌دهد[۱۴] و در میان احادیث نیز گزارش‌هایی از جهاد دفاعی حضرت ابراهیم(ع) وجود دارد[۱۵]. در آیین اسلام، احکام جهاد در سال اول هجری تشریع شد[۱۶] و آیات فراوانی به لزوم جهاد و دفاع[۱۷]، فضیلت جهاد و مجاهدان[۱۸] و شرایط و احکام آن[۱۹] اشاره کرده است. همچنین در منابع روایی شیعه[۲۰] و اهل سنت[۲۱]، از شئون مختلف جهاد و دفاع، روایات فراوانی گردآوری شده است.

بحث از جهاد در آثار فقهی، بیشتر زیر عنوان کتاب «جهاد»[۲۲] و گاه با عنوان کتاب «السیر»[۲۳] یا «الجهاد و سیرة الامام(ع)»[۲۴] مطرح شده است، در برخی منابع فقهی به ویژه متأخر از جمله به دلیل احساس عدم نیاز، بخش جهاد نیامده است. با این حال، برخی فقهای معاصر به آن پرداخته‌اند[۲۵].

بحث از دفاع در متون فقهی، مستقل نیست، بلکه غالباً ضمن کتاب جهاد آمده است[۲۶]. در سده‌های اخیر، با آغاز هجوم استعمارگران به سرزمین‌های اسلامی، فقیهان توجه ویژه‌ای به خصوص مسئله دفاع کردند و برخی به تفصیل به احکام آن پرداختند[۲۷] و رساله‌های متعددی تألیف کردند[۲۸].

امام خمینی از معدود فقیهانی است که در دوران معاصر؛ ذیل بحث امر به معروف و نهی از منکر کتاب[۲۹] و نیز در انتهای رساله عملیه فارسی، احترام دفاع را مطرح کرده است[۳۰]. افزون بر این مجموعه، پاسخ‌های ایشان به استفتائات مردمی، در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بسیاری از احکام و مباحث مرتبط با جهاد و دفاع را دربر داشت[۳۱]. جهاد دفاعی در دیدگاه امام خمینی با توجه به وقوع جنگ تحمیلی، تبلور ویژه‌ای یافت؛ ایشان امر دفاع را مقدّم بر بسیاری از امور مهم دیگر، مانند تحصیل می‌دانست[۳۲] و بر اساس دیدگاه تکلیف محوری، حتی شکست در این مسیر را پیروزی واقعی می‌شمرد[۳۳]. از آنجا که این جنگ تجاوز یک کشور مسلمان به ایران اسلامی بود، سبب طرح مسائلی جدید در این زمینه شد که مورد نیاز رزمندگان بود[۳۴].[۳۵]

فلسفه جهاد و دفاع

در قرآن، اصل در روابط با مشرکان و اهل کتاب، عدم مخاصمه است[۳۶] و جنگ با آنان در موارد تجاوز یا ممانعت از قبول دعوت به اسلام و از میان بردن حاکمیت نظام کفر و شرک مجاز شده است[۳۷]. جهاد در اسلام به منظور دستیابی به اهداف الهی و انسانی است و کشورگشایی و سیطره‌جویی بر انسان‌ها مطرح نیست و بازگشت آن به دفاع مشروع مورد تأکید اندیشمندان است[۳۸]، شاهد این سخن، آیه ۳۹ سوره حج است که تشریع جهاد را واکنشی به اقدامات ظالمانه دشمن شمرده است[۳۹]. عنصر مؤثر دیگر در جهاد، اصل دفاع از توحید است که بر جهاد با مشرکان تأکید کرده، شرک را نکته‌ای غیرقابل اغماض دانسته و از آن به «فتنه» تعبیر کرده و آن را خطرناک‌تر از قتل شمرده است[۴۰]؛ زیرا موجب به خطر افتادن تمامی آموزه‌های ادیان الهی، از جمله اسلام می‌شد. با توجه به این فلسفه، برخی ماهیت جهاد در اسلام را دفاع از توحید شمرده‌اند[۴۱]. همچنین در برخی آیات بر مقابله به مثل و پرهیز از زیاده‌روی در برابر دشمن تأکید شده است[۴۲]. در شأن نزول آیه سوره بقره آمده است که با وجود پیمان حدیبیه میان مسلمانان و مشرکان، به سبب بیم از پیمان‌شکنی آنان دستور داده شد که در صورت تجاوز مشرکان، مسلمانان با آنان مقابله کنند[۴۳] و از آن «اصل مقابله به مثل» اثبات می‌شود[۴۴].

به باور امام خمینی، جنگ‌های پیامبران(ع) و امامان(ع) تنها برای حفظ مکتب و انسانیت درمی‌گرفته[۴۵] و حکمت تشریع چنین احکامی به ناچار و مانند برداشتن غده سرطانی از بدن انسان بوده است؛ از این رو اتهام غیر رحمانی بودن اسلام به دلیل وجود چنین تشریعی ناصواب است[۴۶]. ایشان جنگ‌های عالم را به دو دسته طاغوتی و توحیدی تقسیم کرده و منشأ جنگ طاغوتی را قدرت‌طلبی ظالمان دانسته که هدف از آن استثمار توده‌ها و مانند آن بوده است؛ اما هدف نهایی جنگ‌های توحیدی، مانند جنگ‌های پیامبر اکرم(ص)، برپایی نظام عدل، نجات مستضعفان و تربیت انسان‌ها بوده است[۴۷].[۴۸]

اقسام جهاد

در اندیشه انقلاب اسلامی بر اساس همین وسعت، دائره جهاد، پهنای فعالیت‌های جهادی؛ أعم از نظامی، فرهنگی، اقتصادی و... بوده و تلاش و آمادگی برای حفظ استقلال در همه زمینه‌ها، لازمه دفاع حداکثری از ممالک اسلامی بوده و این فعالیت‌ها جهاد شمرده شده است[۵۹]، که با توجه به رویکرد سلطه‌گرانه دشمنان، و تعارض منافع آنان با پیشرفت انقلاب اسلامی، لازم است که انقلاب اسلامی با آنان مقابله نماید؛ لذا راهبرد اساسی انقلاب نیز حفظ حالت تدافعی و لوازم آن نسبت به دشمنان تعیین شده است[۶۰]. با این گستره مفهومی، جهاد محدود به زمان خاصی نیست بلکه همواره تداوم دارد.

رویکرد کلی انقلاب اسلامی در تأکید بر جهاد، هدایت ظرفیت‌های جامعه از بعد علمی- عملی و تقویت این ظرفیت‌ها در راستای فعلیت یافتن آن و نهایتاً رسیدن جامعه به کمال مطلوب در همه ابعاد بوده است[۶۱]. با توجه به این رویکرد عام، مفهوم مقدس جهاد را که عمدتاً در ذهن عموم مردم و خواص از آنها، در قالب پیکار با کفار به صورت قتال بود، خارج کرده و به آن جانی تازه بخشید و سبب احیای معانی اصیلی گردید[۶۲].

با توجه به متعلقات جهاد و موارد آن می‌توان اقسام را چنین نام برد که متعلق جهاد، یا نفس است یا غیر آن، در صورت اول، جهاد اکبر (جهاد با نفس) خواهد بود و در صورت دوم، جهاد اصغر می‌باشد. در فرض اخیر یا متعلق آن نبرد مسلحانه و پیکار نظامی است که همان جهاد نظامی است که بارزترین مصداق جهاد است و یا غیر آن می‌باشد که شامل عرصه‌های دیگر جهاد مانند جهاد علمی، اقتصادی و... می‌شود.[۶۳]

جهاد ابتدایی

جهاد دفاعی

مسائل جهاد و دفاع

۱. نقش مصلحت در جهاد: به باور فقیهان، در جهاد ابتدایی، اگر دشمن غالب باشد یا مصلحت دیگری اقتضا کند، حاکم می‌تواند با دشمن قرارداد آتش‌بس امضا کند[۶۴]. این حکم در جهاد دفاعی نیز کاربرد دارد[۶۵]. با توجه به عبارات فقیهان، عامل اصلی پذیرش یا ردّ آتش‌بس ارزیابی حاکم نسبت به وجود مصلحت و عدم آن است[۶۶]. امام خمینی نیز در برخی موضع‌گیری‌های خویش، از جمله پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش صلح صادر کرد، مصلحت را عامل اصلی خواند[۶۷]؛

۲. آمادگی و تهیه مقدّمات: قرآن کریم ضمن دستور به گردآوری ادوات نظامی و کسب آمادگی‌های لازم، یکی از اهداف این فرمان را بازدارندگی و ایجاد ترس در دل دشمن دانسته است[۶۸]. فقیهان نیز از این آیه وجوب تهیه مقدّمات را برداشت کرده‌اند[۶۹] و آن را شامل هر نوع آمادگی و گردآوری تجهیزات دانسته‌اند[۷۰]. در احادیث نیز بر آمادگی و تهیه مقدمات دفاع تأکید شده است[۷۱]. تجویز شرط‌بندی در برخی امور، مانند اسب‌دوانی و تیراندازی نیز به منظور تقویت مسلمانان و ایجاد آمادگی در امور نظامی شمرده شده است[۷۲]. بر این اساس و با توجه به این ملاک، امام خمینی و برخی معاصران، موضوع سبق و رمایه را مختص به اسب و تیراندازی با کمان ندانسته‌اند و حکم آن را به آلات و وسایل جنگی جدید نیز توسعه داده‌اند[۷۳].

امام خمینی در مواضع متعدد، ضمن تشویق به این امور، حتی در زمان صلح و تبیین اهمیت پرداختن به آمادگی نظامی جهت دفاع[۷۴]، بر این راهبرد کلان تأکید ورزیده است. اگرچه احتمال تجاوز ضعیف باشد، اما به جهت قوت محتمل و اهمیت موضوع، آمادگی دفاعی، امری لازم[۷۵] و از اهمّ واجبات شمرده شده است[۷۶]؛ چنان‌که ایشان آموزش نظامی برای بانوان را جایز دانسته و بر مطلوبیت آن تصریح کرده است[۷۷]؛

٣. سلاح‌های کشتار جمعی: حکم استفاده از این‌گونه سلاح‌ها، به سبب نوظهور بودن، در آثار فقهیان پیشین مطرح نبوده است، هرچند برخی از ایشان در موارد مشابه، مانند آتش‌زدن مناطق دشمن[۷۸] یا ریختن سم در آب و غذای دشمن را ممنوع[۷۹] و برخی دیگر مکروه[۸۰] دانسته‌اند. با توجه به این موارد، امام خمینی[۸۱] و برخی دیگر[۸۲] تولید و استفاده از ابزار جنگی کشتار جمعی را جایز نمی‌دانند؛

۴. حکم حامیان دشمن: کشوری که زمین و فضای خود را در اختیار دشمن قرار دهد، در صف دشمن قرار می‌گیرد، هرچند با مسلمانان پیمان همکاری داشته باشد؛ چون براساس تعالیم قرآن[۸۳]، احترام به هم‌پیمانان تا زمانی است که طرف مقابل از تعهد خود تخطی نکرده باشد؛ از این رو با عدم پایبندی وی، پیمان نیز ملغا می‌شود[۸۴]. در صدر اسلام، کمک برخی هم‌پیمانان به دشمن، نقض پیمان محسوب می‌شد و واکنش عملی پیامبر(ص) را در پی داشت[۸۵]. برخی نظریات فقهی نیز در مسیر این دیدگاه ارزیابی می‌شود؛ مانند الغای عقد ذمه در فرض کمک کردن اهل کتاب به دشمن[۸۶] و جواز کشتن آنان به سبب همکاری با دشمن[۸۷]؛

۵. دفاع استشهادی: این کار به ویژه اگر دفاع منحصر به آن باشد، به عنوان روشی دفاعی مطرح است و پیشینه بحث از آن در برخی رساله‌های جهادی مربوط به دوران جنگ‌های ایران و روس است[۸۸]. برخی فقیهان به استناد اینکه دلایل حرمت انتحار و به هلاکت‌انداختن نفس از دفاع استشهادی انصراف دارد، آن را مجاز شمرده‌اند[۸۹] و معتقدند فرقی میان عملیات استشهادی و دیگر اقسام دفاع و جهاد نیست[۹۰]. برخی نیز بر این باورند که اگر حرمت قتل نفس، مزاحم واجب اهمی، مانند دفاع و حفظ دین شود، به جهت لزوم رعایت امر اهمّ، حرمت قتل نفس برداشته می‌شود[۹۱]. ستایش امام خمینی از دفاع استشهادیِ شهید حسین فهمیده[۹۲]، حاکی از همراهی ایشان با این روش است.[۹۳]

غنایم جنگی

احکام اسیران

احکام شهید

چنان‌که در قرآن کریم آمده خداوند در برابر گذشتن انسان از جان و مال خویش، کامیابی عظیم وی را تضمین کرده[۹۴] و از مرده نامیدن شهدا نهی کرده است[۹۵]. امام خمینی شهیدان را در پیشگاه خداوند دارای مقام خاص می‌دانست[۹۶] که شاهد جلوه حق خواهند بود[۹۷]. به نظر امام خمینی و دیگر فقیهان، کسی که در میدان نبرد و معرکه جنگ به شهادت رسیده باشد، غسل و کفن ندارد[۹۸] و با لباس رزم خود دفن می‌شود[۹۹]. مسّ شهید نیز باعث غسل مسّ میّت نمی‌شود[۱۰۰]. امام خمینی کسانی را که در حال اشتغال به تدارکات یا استراحت در میدان نبرد کشته شوند نیز داخل در معرکه می‌شمرد و احکام شهدا را در حقّ ایشان جاری می‌دانست[۱۰۱].[۱۰۲]

دفاع شخصی

جهاد اکبر

جهاد سیاسی

اهمیت جهاد

جهاد اقتصادی

جهاد علمی

جهاد در اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی

جهاد با عنایت به قلمرو گسترده‌اش، در ادیان سابق نیز دارای پیشینه است[۱۰۳]. قرآن کریم نیز حکایت از وجود حکم جهاد در تورات و انجیل داشته[۱۰۴] و به مواردی از مبارزه پیامبران با طاغوت‌های زمان خود اشاره کرده است؛ مانند جنگ حضرت موسی با عمالقه[۱۰۵] در شام و فلسطین و بیت‌المقدس را اشغال کرده بودند[۱۰۶]. اساساً فلسفه بعثت انبیا اقتضا داشته که در فرایند تلاش‌های آنان، عنصر مبارزه با دشمنان تعبیه شده باشد؛ زیرا وظیفه انبیا تنها بیان حلال و حرام الهی نبوده است و گزارش برخی آیات مانند: ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ[۱۰۷] در مورد مبارزه بسیاری از انبیا مؤید این امر است[۱۰۸].

پیامبر اسلام(ص) در مدت حضور خود در مکه و بعد از دعوت علنی به اسلام، با وجود انکار، آزار و اذیت مشرکان، مأمور به تحمل این وضعیت بوده و به جهت کمی نفرات و امکانات، در مقام نبرد با کفار بر نیآمدند[۱۰۹]؛ بلکه در این مرحله مأمور به خویشتن‌داری در مقابل اهانت کفار بودند[۱۱۰]. بعد از هجرت به مدینه و تغییر شرایط مسلمانان، جواز جهاد و مقابله از سوی خداوند[۱۱۱] در مقابل ظلم و تعدی دشمنانی چون قریش و مشرکان نازل شد[۱۱۲] و در سال دوم هجری اولین فرمان جهاد از سوی خداوند صادر گردید[۱۱۳]، چنانکه پیامبر اکرم(ص) بعد از تشریع اصل جهاد و متعارف شدن جهاد نظامی، از عنوان جهاد برای سایر عرصه‌های مبارزه، از جمله «مبارزه با نفس» استفاده فرمود[۱۱۴]. جهاد با نفس بعد از پیامبر(ص) در ادبیات اسلامی رواج یافت و از جمله در بیانات امیرمؤمنان علی(ع) استفاده شد[۱۱۵].

بعد از پیامبر اسلام(ص) نیز جهاد به لحاظ قوت و ضعف مسلمانان، فراز و نشیب و ادوار مختلفی را طی نموده است. علی‌رغم اینکه در میان عامه مسلمانان، جهاد به عنوان دستوری پایدار حتی بعد از پیامبر(ص) تلقی می‌شد[۱۱۶]، اما در میان فرقه‌های اسلامی، بر اساس خاستگاه فکری - عقیدتی دارای احکامی متفاوت بوده است. برخی گروه‌های منتسب به اسلام مانند «قادیانیه»، قائل به نسخ حکم جهاد شدند[۱۱۷]؛ ولی در برخی فرقه‌های اسلامی مانند «زیدیه»، جهادامر به معروف و نهی از منکر) از اصول دین شمرده شده است[۱۱۸]. نظر مشهور میان فقهای شیعه امامیه، اشتراط جهاد ابتدایی به اذن امام معصوم(ع) بوده است[۱۱۹]؛ از این‌رو در دوران غیبت، جهاد ابتدایی نامشروع دانسته شده است[۱۲۰]. البته در عصر حاضر شهرت یاد شده به سوی تجویز جهاد ابتدایی به اذن فقیه جامع الشرائط در حال تغییر بوده است[۱۲۱] اما در جهاد دفاعی فرقی میان دوران حضور و غیبت معصوم نیست[۱۲۲] و فقیهان، اعم از شیعه[۱۲۳] و سنّی[۱۲۴] در این باب کتب مفصلی نگاشته‌اند. علاوه بر فقه، در علوم دیگر نیز در شرایط و فواید جهاد سخن رفته است[۱۲۵]. در قرون اخیر که به نوعی دوران فترت مسلمانان بوده، به تدریج بحث جهاد از متون فارسی فقه خارج شد[۱۲۶]، ولی در دوران نزدیک‌تر شاهد تغییر نگرش مسلمین در این مسئله و برجسته شدن جهاد و طرح مجدد آن در سطح جهان اسلام می‌باشیم. از جمله علت‌های این تغییر رویکرد، آن است که مسلمانان در سایه دگرگونی‌های فکری - هویتی دنیای جدید، به بازسازی عقبه فرهنگی- عقیدتی خود پرداختند[۱۲۷]؛ لذا در برابر تلقی ناصواب و بعضاً مغرضانه نسبت به جهاد و مسائل پیرامون آن، مباحث جدیدی به جهت تنویر افکار صورت گرفت[۱۲۸]. این فعالیت‌های مصلحانه که به دمیده شدن روحیه جهادی در ملل اسلامی منجر شد، از اسباب شکل‌گیری انقلاب اسلامی به شمار می‌رود[۱۲۹].

عواملی چون دست‌اندازی دولت‌های استعماری بر سرزمین‌های اسلامی و تسلط سیاسی و فرهنگی آنان، مسلمانان را واداشت تا با نگاهی عبرت‌آموز به گذشته خود و یافتن عوامل پیشرفتشان در دوران گذشته، به جهاد به عنوان عاملی اساسی در برون‌رفت از وضعیت موجود بنگرند[۱۳۰].

هر چند عصر حاضر شاهد پیدایش جریان‌های تروریستی ذیل عنوان جهاد اسلامی است که متأسفانه هزینه‌ای سنگین و خسارتی عظیم را به وجهه اسلام در جهان وارد کرده است، با این حال نگرش مثبت انقلاب اسلامی به مسئله جهاد و دوری آن از افراط و تفریط، باعث شده است که در دنیای امروز جهاد را فارغ از قرائت‌های خوارج‌مآبانه و تنگ‌نظرانه معرفی کرده و روح فراگیر جهاد را در جوانب مختلف جامعه ترویج نماید؛ زیرا بعد از انقلاب اسلامی در ایران، با فرهنگ‌سازی‌ای که در امر جهاد و توجه به جوانب آن شد، انقلاب اسلامی ثابت کرد که همین روحیه جهادی چه تأثیرات مثبتی را در پیشرفت جامعه و خروج آن از انحطاط و عقب‌ماندگی می‌تواند داشته باشد.[۱۳۱]

مقایسه نگرش انقلاب اسلامی به جهاد با سایر نگرش‌ها

با وجود همسویی متفکران معتدل اهل سنت با انقلاب اسلامی، نگاه‌ها نسبت به مسئله جهاد مختلف بوده است. در این راستا به دلیل بحران‌هایی که در زمان حاضر در منطقه غرب آسیا خصوصاً، از جانب گروه‌هایی با عنوان اسلامی پدیدار شده، مقایسه‌ای کوتاه میان دیدگاه نوسلفیان و اندیشه انقلاب اسلامی خواهیم داشت. البته نوسلفیه معاصر، خود منشعب در طیف‌ها و جریانات مختلفی مانند سلفیه جهادی «پیرو سید قطب»، سلفیه افراطی «دیوبندی» در مناطق شبه قاره هند، سلفیه اعتدالی «اخوان المسلمین» در قاره آفریقا و سلفیه «وهابی تکفیری» به ویژه در عربستان سعودی است، که این جریان به‌خاطر وجود خلأ فکری، خصوصاً در زمینه سیاسی و اجتماعی و حمایت‌های ویژه مالی از آن، به سرعت در میان جوامع اهل سنت گسترش یافت.

اساس اختلافات از لایه‌های اعتقادی ۔ کلامی شروع شده و به مسائل فقهی - حقوقی و سایر جوانب از جمله مسائل سیاسی- اجتماعی ختم می‌شود. پایه‌های اعتقادی این تفکرات در نوع رویکردی است که این جریان‌ها در مسائل کلامی‌ای از قبیل: «لزوم تبعیت از فهم و روش صحابه، تابعان و محدثان قرن دوم و سوم»، «مخالفت با تأویل‌های کلامی - فلسفی در باب آیات و روایات»، «ایمان تام به ظواهر نصوص»؛ هر چند معنای آنها فهمیده نشود، «تقدیم نقل بر عقل» و «توسعه مفهوم شرک و کفر»[۱۳۲] و... دارند. و همچنین عناوینی چون «دارالاسلام» و «دارالکفر» مطرح است؛ به طوری که فهم رویکرد این گروه‌ها بدون توجه به تعریف این عناصر ممکن نیست. در مجموع باید گفت که پایه‌های فکری این گروه‌ها دارای صبغه اهل حدیث بوده که در روند تاریخی خود به بازتعریف و توسعه مفاهیم فوق دست زده‌اند. این پیش فرض‌ها در تفسیر منابع اسلامی، این نتیجه را به دنبال داشته است که تفکر مزبور شدیداً دچار عقل‌گریزی؛ بلکه عقل ستیزی گردیده است[۱۳۳] و این اختلافات به نوعی به مواجهه با پدیده‌های اجتماعی - سیاسی نیز کشیده شده است.

اگر در دیدگاه گذشتگان، جهاد مختص به کفار یا باغیان بوده، اما امروزه در دیدگاه اینان، جامعه اسلامی را نیز شامل شده است؛ زیرا هر گروهی که با آنها نباشد، حتی اگر همکیش باشد، ولی به اردوگاهشان مهاجرت نکند، مسلمان نبوده و حکم کفار را دارد[۱۳۴]،؛ چراکه در تعریف «دارالاسلام» بر این عقیده‌اند که منطقه «دارالاسلام»، منطقه‌ای است که قوانین اسلامی در آن حاکم باشد و إلا به صرف حضور مسلمانان، از «دارالکفر» و «دارالحرب» بودن خارج نشده[۱۳۵] و مشمول حکم جهاد می‌شود. به لحاظ ساز و کار جهاد و قتال نیز صدور حکم تکفیر در نزد آنان مساوی با جواز هر گونه عملیات جهادی به هر شکل بوده است[۱۳۶]. نتیجه طبیعی چنین تفکری رواج اشکال مختلف خشونت و اعمال تروریستی با نام جهاد می‌باشد.

نکته مهم دیگر در اندیشه این گروه‌ها این است که جهاد نظامی را واجب عینی می‌دانند[۱۳۷]؛ از این‌رو جهاد به باور آنها نیازمند مجوز از کسی نیست. این رویکرد در جهان اسلام، با مشخصه جهادگرایی و تکفیرگرایی به صورت آسیبی فراگیر در آمده است. این تفکر در تقابل کامل با اندیشه انقلاب اسلامی است و با قطع نظر از لایه‌هایی از اختلاف همچون تعریف مفاهیمی چون شرک، بدعت، عبادت و... و نیز کیفیت تعامل با کتاب و سنت، می‌توان گفت که خطرناک‌ترین شاخصه در شاکله فکری این گروه‌ها از منظر انقلاب اسلامی همان عقل‌ستیزی آنهاست که در سایه آن سایر امور تحت الشعاع قرار می‌گیرد[۱۳۸].

انقلاب اسلامی بر این باور است که نمی‌توان علیه هیچ مسلمانی حکم تکفیر صادر کرد؛ علاوه بر اینکه جهاد علیه کفار نیز مشروط به شرایط و زمینه‌های ویژه‌ای است. هر نوع اقدام خشونت بار علیه بی‌گناهان در امر جهاد ممنوع است[۱۳۹]؛ چنانکه جهاد با وجود اهمیت زیاد، فرعی از مسئله ولایت بوده و در سایه آن تعریف می‌شود؛ لذا هیچ‌گاه مهمتر از آن نخواهد بود؛ بنابراین قبض و بسط جهاد منوط به اذن ولایت بوده و بدون آن مشروع نمی‌باشد[۱۴۰].

در حقیقت این تدبیر و تشخیص «ولی» واجد شرایط خاص می‌باشد که سمت وسو، به نوع مبارزات مردم و تلاش‌های آنان می‌دهد[۱۴۱]. امر ولایت در زمان غیبت متبلور در ولی فقیه واجد شرایط خاص است (مقام ولایت فقیه) و چون او متولی امور عامه مسلمین، از جمله امر جهاد است، تخطی از او به هیچ وجه جایز نمی‌باشد[۱۴۲]. از این‌رو اساساً در نگاه انقلاب اسلامی، جهاد امر شخصی و فردی نیست، تا هر کس، هرگونه که خواست با نام جهاد اقدام نماید. این در حالی است که گروه‌های یادشده جهاد نظامی را مانند نماز یک واجب عینی می‌دانند؛ لذا هر فرد و گروهی باید به هر روشی اقدام به آن نماید[۱۴۳]؛ در یک مرور اجمالی، جهاد مسلحانه از نگاه انقلاب اسلامی منوط به اذن مجتهد جامع الشرایط است که با توجه تام به مصالح مسلمانان در مقابله با کفار حربی و بر اساس بصیرت و نفی خشونت (به شکل‌های مختلف آن) می‌تواند انجام پذیرد. به علاوه اینکه در نگاه انقلاب اسلامی - همان‌گونه که گذشت -جهاد به عرصه‌هایی چون جهاد اقتصادی، علمی و سیاسی نیز تعمیم داده شده است.[۱۴۴]

فرهنگ جهادی

تأثیر متقابل فرهنگ جهادی و انقلاب اسلامی

فرهنگ جهادی قلمروی اساسی دارد به طوری که در میان توده مردم، نخبگان و کارگزاران، بروز داشته و به عنوان مثال در بین کارگزاران تبلور آن در مدیریت جهادی است.

تحلیل و بررسی عوامل شکل‌گیری انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که از مهمترین این عوامل، تأثیرپذیری انقلاب اسلامی، از فرهنگ جهادی ناشی از قیام عاشورا بوده است. فرهنگ جهادی یعنی ارزش جهاد و شهادت در منظر جامعه که موجب شکل گیری، پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی شد؛ چنانکه رویداد انقلاب اسلامی نیز در احیاء و گسترش فرهنگ جهادی در داخل ایران و سطح جهان اسلام مؤثر بوده است. امام خمینی به عنوان رهبر این حرکت عظیم در مناسبت‌های مختلف با خاطرنشان کردن حماسه کربلا و یادآوری و تحلیل ماه محرم به عنوان ماه پیروزی خون بر شمشیر به دنبال احیای این فرهنگ در میان مردم بوده است[۱۴۵].

عاشورا به عنوان نماد برجسته فرهنگ جهادی در میان عامه مردم، بسیار تأثیرگذار بود، وشاهد آن، شعارهایی است که بر حسینی بودن نهضت و تبعیت رهبران آن از امام حسین عل تأکید داشت[۱۴۶].

فرهنگ جهادی حالت تسلیم و رکود را در میان مردم نسبت به سیستم ظالم و مفاسد آن از بین می‌برد. حرکت اصلاحی از جانب نخبگان و مصلحان اسلامی از حدود صد سال قبل باعث شد فرهنگ جهادی، احیا شده و به بدنه جامعه اسلامی، تزریق گردد و میوه این شجره طیبه از بین رفتن حالت بی‌تفاوتی در مقابل نظام‌های ظالم و فاسد بود[۱۴۷]‌. زنده شدن روحیه تهاجم و اعتراض بر ظالم و مفاسد آن، هم‌راستای تعالیم اسلامی ای چون امر به معروف و نهی از منکر بود که زمینه‌ساز جهش روحی مردم و استحکام فرهنگ جهادی در میان آنان شد[۱۴۸]. از مظاهر این فرهنگ، احساس وظیفه علما است که خداوند از ایشان تعهد گرفته است در مقابل بهره‌مندی ظالمانه ستمگران و گرسنگی جانکاه ستمدیدگان سکوت ننمایند[۱۴۹].

بعد از انقلاب اسلامی تأثیرات فرهنگ جهادی ابعاد دیگری به خود گرفت. شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی صدام علیه انقلاب اسلامی، همزمان با حصر اقتصادی آمریکا نسبت به ایران، به وجود آمدن گروه‌های نفاق و ترور مسئولان و نخبگان و مردم عادی و... گونه‌های جدیدی از فتنه‌گری‌ها و موانعی بود که اوضاع داخلی و نظام نوپا را دچار مشکلات کرد؛ ولی در مقابل، فداکاری و جان‌فشانی و پشتیبانی مالی مردم از جبهه‌ها در هشت سال دفاع مقدس، و همیاری آنان در رفع این موانع و تحمل و ایستادگی در برابر حصر اقتصادی، و همکاری برای مقابله با فتنه‌گری منافقان و سایر جلوه‌های مقاومت و همیاری، همه از برکات فرهنگ جهادی و رشد و تعمیق آن در میان مردم بوده است.

از آثار این فرهنگ، فعلیت یافتن استعدادهای فردی و اجتماعی بود که ابعاد مثبت آن در سطح جامعه پدیدار گشت و موجب تقویت خودباوری و تحقق شعار «ما می‌توانیم» در مرحله عمل شد[۱۵۰] و انقلاب اسلامی در تحول و چرخشی درونی از حالت انفعالی به غرب خارج گردید، که از جمله نمادهای این امر، نامه امام خمینی به گورباچف بود که ضمن پیش‌بینی شکست کمونیسم و بیان عجز تفکر مادی در تأمین نیازهای بشری، او را به اسلام دعوت کرد[۱۵۱]. نماد دیگر این امر نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکای شمالی در بهمن سال ۱۳۹۳ می‌باشد.

در تأثیری متقابل، انقلاب اسلامی نیز خود موجب تحول و پیشرفت در فرهنگ جهادی گردید، این فرهنگ که به عنوان سرمایه‌ای عظیم برای انقلاب محسوب می‌شد، در کشاکش انقلاب اسلامی، به شکوفایی و باروری در دیگر ابعاد رسید مانند شکوفا شدن مدیریت جهادی، که نگاه مدیران را متحول ساخت؛ به طوری که مدیران، مسئولیت را به عنوان امتیاز تلقی نکرده؛ بلکه فرصتی برای خدمت می‌انگاشتند. سخن معروف شهید بهشتی که «ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت» شاهدی گویا بر این مدعا است.

علاوه بر این پیوسته ولی فقیه با نظارت خود بر نظام جمهوری اسلامی، نسیم این فرهنگ را در این سازه عظیم می‌دمید[۱۵۲]. تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر این تحول، تمهیدی بود که با نوعی ساختارسازی به طور کلان گسترش یافت. عرصه‌هایی چون جهاد سازندگی، بسیج مستضعفین، بدنه هدایت‌گر مقاومت هشت سال جنگ تحمیلی، نهضت سواد آموزی و... از جمله این موارد بودند. ایجاد چنین فضایی، تفکر مبتنی بر فرهنگ جهادی را در ابعاد حیات جامعه ظاهر ساخت[۱۵۳]. بررسی هر یک از این نهادهای نوپا که بعد از انقلاب پدیدار گشت خود مجال دیگری می‌طلبد؛ اما اشاره‌وار از این ساحت عبور می‌کنیم که مدیریت جبهه مقاومت در هشت سال دفاع مقدس، با وجود نبود تجربه و زیرساخت‌های لازم و فقدان نیروی انسانی کارآزموده در مواجهه با این هجمه سنگین، که نهایتاً با محکومیت متجاوز، بدون از دست دادن سرزمین پایان یافت، بدون مدیریت جهادی امکان‌پذیر نبود؛ بنابراین فرهنگ جهادی با متأثر شدن از انقلاب اسلامی در بعد مدیریت جهادی، در قالب نهادهای مزبور رشد کرد و در ادامه، همین نهادها به استمرار انقلاب اسلامی کمک شایانی کردند.

شاخصه مهم مدیریت جهادی جدای از تعهد و تخصص که لازمه آن است، خدمتگزاری خالصانه می‌باشد[۱۵۴]. چون در حقیقت فلسفه اجرایی همه سیاست‌ها در فرهنگ جهادی، خدمت خالصانه به مردم به ویژه محرومان و مستمندان است. از این‌رو در فرهنگ جهادی، کار کردن، ادای وظیفه صرف نیست؛ بلکه جهادگر آن را به مثابه رسالتی برای خود می‌داند. از ویژگی‌های مدیریت جهادی آن است که در عین پرهیز از تخریب و خودداری از امور خلاف مصلحت اسلام و انقلاب، موجب پیشبرد امور همراه با روحیه اخوت اسلامی، فداکاری، و آرمان‌گرایی می‌شود[۱۵۵] و در عین پرهیز از درگیر شدن به سیستم بوروکراتیک، مسئولیت‌پذیری و دلسوزی برای افراد جامعه را به دنبال دارد[۱۵۶]. رواج این فرهنگ به نوبه خود قدرت نرمی را در حوزه نفوذ انقلاب اسلامی ایجاد کرد تا عاملی بازدارنده و پشتوانه‌ای عظیم در بسیج نیروها در راستای اهداف انقلاب اسلامی باشد.

شعاع رویداد انقلاب اسلامی و تأثیرات آن در داخل ایران محصور نشد؛ بلکه آفاق جغرافیایی جهان اسلام را درنوردید و موجب ترویج فرهنگ جهادی در میان مسلمانان گردید؛ لذا روحیه جهادی در میان مسلمانان تقویت شد. انقلاب برخاسته از اسلام بود؛ ولی اسلام مختص گروه خاصی نبود که در درون ایران محصور بماند؛ ازاین رو الگو گرفتن از آن برای کشورهای اسلامی امری طبیعی بود[۱۵۷]. به تدریج پیام انقلاب اسلامی مبنی بر لزوم مبارزه فراگیر ملت‌ها و دولت‌ها با استعمار و بی‌عدالتی، فرهنگ جهادی را به سایر کشورها صادر کرد[۱۵۸]. تبلور فرهنگ جهادی که انقلاب بر آن تأکید داشت در قالب روحیه استقلال‌طلبی، نفی تسلط دیگران بر مسلمین، تدبیر امور خویش و باور نیروهای بومی بود که از ابتدا در قالب شعار «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» اعلان شد. فرهنگ جهادی به دور از افراط‌گر‌هایی در قالب «پان‌ایسم‌ها» و «حرکت‌های ملی‌گرایانه»، خود مسیری برای جریان‌های بزرگی در جهان اسلام شد، که موجب شد در راستای این عقیده حرکت کرده و به فکر رهایی از استعمار شرق و غرب به تکاپو بیفتند[۱۵۹]. مسئله فلسطین که پیش از انقلاب اسلامی به روزمرگی مبتلا شده بود، در اثر گسترش فرهنگ جهادی ناشی از انقلاب اسلامی، بستر خیزش عمومی آزادی‌خواهان را در حمایت از حقوق فلسطینیان و محکومیت اسرائیل فراهم ساخت[۱۶۰]. به برکت چنین رویکردی مبارزات ملت‌ها برای مقابله با انواع تبعیض‌ها و ظلم‌ها احیا شد[۱۶۱]. به اعتقاد برخی محققان، حمله شوروی سابق به افغانستان برای جلوگیری از جوانه زدن انقلابی همچون انقلاب اسلامی ایران، در افغانستان بود[۱۶۲]. از دیگر نتایج گسترش این روحیه در خارج از مرزهای ایران، بیداری اسلامی و خیزش امت اسلامی را در سرزمین‌های مختلف از جمله بحرین و یمن می‌توان نام برد.

به لحاظ اجتماعی نیز نقش انقلاب اسلامی در تقویت فرهنگ جهادی به معنای عام آن - یعنی فداکاری و تلاش در راه خدا جهت برداشتن موانع درونی و بیرونی تحقق ارزش‌های اسلامی۔ شگرف بوده است و حتی نگرش مسلمانان در اروپا و آمریکا را نسبت به اسلام و وظایف خود متحول ساخت. مثلاً تا قبل از انقلاب اسلامی داشتن حجاب و انجام برخی دیگر از وظایف اسلامی برای این دسته از مسلمانان امری متروک شمرده می‌شد، اما پس از انقلاب اسلامی، این وظایف در بین مسلمانان احیا شد و به دلیل تقویت اعتماد به نفس اسلامی، اعتقاد و گرایش به حقایق و احکام اسلامی فزونی یافت[۱۶۳].[۱۶۴]

منابع

پانویس

  1. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۳۷۰؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.
  2. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۱.
  3. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۴۶۰؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸.
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۸.
  5. کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۵؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.
  6. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  7. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۴۵؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۸۸.
  8. مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۲۴۵ - ۲۴۶؛ ولیدی، محمدصالح، حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۱۶۱.
  9. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۱۷.
  10. شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۵۳.
  11. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۶.
  12. سفر تثنیه، ب۲۱.
  13. ﴿ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ «نزد آنان باز گرد (و بگو) بی‌گمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.
  14. ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  15. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۵۱.
  16. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۷۷.
  17. ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶؛ ﴿انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
  18. ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴؛ ﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
  19. ﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲-۵.
  20. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۱ - ۵۲؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۱ – ۱۷۶.
  21. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۲۰ – ۹۲۳.
  22. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  23. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۵۱۷.
  24. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۳.
  25. خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۵۹ – ۴۰۴.
  26. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۸؛ محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۷۸؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴ - ۱۹.
  27. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۴۷.
  28. آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۱، ص۲۹۶ و ج۵، ص۲۹۶ – ۲۹۸.
  29. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.
  30. امام خمینی، توضیح المسائل، ص۴۵۶.
  31. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۲ - ۵۱۹؛ ج۳، ص۴۲ – ۵۷.
  32. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۵۰۰.
  33. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۰۶ - ۱۰۷
  34. گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۱، ص۵۳۸؛ منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، ج۱، ص۹۴ – ۹۵؛ ج۲، ص۳۲۲؛ همو، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱۰، ص۱۲۱ – ۱۲۵.
  35. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۶.
  36. ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند - و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند - باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  37. ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ * فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد * و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است * و اگر دست بازداشتند خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۰-۱۹۳؛ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹؛ ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار * مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۵-۷۶.
  38. شهابی، محمود، ادوار فقه، ج۱، ص۱۹۰ – ۱۹۷.
  39. حسنی، هاشم معروف، تاریخ الفقه الجعفری، ص۶۵.
  40. ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  41. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۵۹.
  42. ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰؛ ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  43. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۹ – ۵۱۰.
  44. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۰.
  45. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۵ – ۳۳۶.
  46. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۱.
  47. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۰ – ۵۳۱؛ ج۱۳، ص۱۷۳.
  48. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۷.
  49. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.
  50. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷ – ۲۸۹.
  51. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۲۵؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  52. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  53. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  54. محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد، جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۷.
  55. ر.ک: ابتدای مقاله، مفهوم‌شناسی جهاد.
  56. صدوق، محمد بن علی، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۲.
  57. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۱۱.
  58. آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۳/۱۳۷۵.
  59. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۰۹؛ ج۱۱، ص۴۲۴ -۴۲۵.
  60. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹-۲۴۰.
  61. آیت الله خامنه‌ای، ۸/۲/۱۳۸۹.
  62. آیت الله خامنه‌ای، ۲۸/۵/۱۳۸۶.
  63. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۱۹.
  64. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۵.
  65. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ نووی، یحیی بن شرفی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۹، ص۴۴۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۲.
  66. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۰؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۶۴.
  67. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۲.
  68. ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  69. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶؛ مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۱۳۰.
  70. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۳؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶.
  71. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴۸ - ۵۱؛ مغربی، قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۴۴.
  72. ابن جنید، محمد بن احمد، مجموعة فتاوی ابن جنید، ص۲۲۹؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۳، ص۱۴۶.
  73. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۲۱؛ ج۲۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۶۰.
  74. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۲؛ ج۲۱، ص۱۹۵.
  75. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۰.
  76. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳.
  77. امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۳۶۱ – ۳۶۲.
  78. طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۲۹۳.
  79. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۷.
  80. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۴۲.
  81. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۸۰ و ۲۹۳.
  82. شیرازی، سیدمحمد، فقه العولمة، ص۲۶۸؛ صدر، سیدمحمد، ماوراء الفقه، ج۲، ص۳۸۴ – ۳۸۵.
  83. ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷؛ ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  84. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۳، ص۵۰۹ - ۵۱۰.
  85. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱ – ۵۵۲.
  86. ابن زهره، سید حمزة بن علی، غنیة النزوع، ص۲۰۳.
  87. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۳۷.
  88. فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رساله‌های خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۸۰.
  89. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
  90. فضل‌الله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۴، ص۸۶ و ۹۲ – ۹۳.
  91. منتظری، حسینعلی، مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر، ص۹۱؛ خرازی، سیدمحسن، فی التجسس و التفتیش، مجله فقه أهل البیت(ع)، شماره ۱۱ - ۱۲، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۰ - ۱۳۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
  92. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.
  93. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۰۹.
  94. ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  95. ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  96. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵.
  97. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵.
  98. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۸۴؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۶۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۸۹؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۶۶.
  99. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۱۰؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۱۶۶؛ امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۸۲.
  100. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۳۷؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۶۳.
  101. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۸۱ – ۸۲.
  102. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۱۲.
  103. کتاب مقدس، تثنیه، ۲۰/۱۰-۱۷؛ یوشع، ج۸، ص۲۴؛ ۱۰/۲۰؛ لوقا، ۱۲/۴۹ -۵۲؛ متی، ۱۰/۳۴-۳۹.
  104. ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  105. ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ * قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید * گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون می‌رویم * دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید * گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچ‌گاه بدان وارد نمی‌شویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۱-۲۴.
  106. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۴.
  107. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  108. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۱؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۳/۲/۱۳۸۸.
  109. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۴؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۹/۵/۱۳۸۷.
  110. ﴿وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند روی از آنان بگردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸؛ ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
  111. ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
  112. واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، ص۳۱۹.
  113. ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۴ - ۲۲۵.
  114. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲.
  115. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰ (۳۳۷).
  116. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸-۱۰.
  117. زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۹۴؛ نجار، ۱۴۲۴، ۲۳۴.
  118. رسی، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل القاسم بن ابراهیم الرسی، ج۱، ص۲۴.
  119. سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، ج۱، ص۳۶۸.
  120. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳؛ عراقی، ضیاءالدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۴.
  121. ر.ک: همین مقاله، جهاد نظامی (دفاعی و ابتدایی).
  122. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
  123. ر.ک: ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  124. ر.ک: ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلی، ج۵، ص۳۴۱؛ نووی، محی‌الدین بن شرف، المجموع شرح المهذب، ج۱۹، ص۲۶۲.
  125. بحرالعلوم، محمدمهدی، رساله سیر و سلوک (منسوب به بحرالعلوم)، ص۶۰.
  126. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  127. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  128. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۹ -۲۲۹.
  129. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  130. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱ -۲۱۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۵/۹/۱۳۸۸.
  131. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۱۴.
  132. عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۷.
  133. سقاف، حسن بن علی، سلفی‌گری وهابی، ترجمه حمیدرضا آژیر، ص۱۲۰.
  134. امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب، ص۹۷؛ میرزایی، علیرضا، «سپاه صحابه و لشکر جھنگوی نماینده افکار افراطی سلفی‌گری»، سراج منیر (فصلنامه)، قم، مؤسسة دارالاعلام لمدرسة اهل البیت(ع)، س۳، ش۱۱، ۱۳۹۲ش، ص۱۸۱.
  135. رفعت، سید احمد، النبی المسلح (الرافضون)، ص۴۱-۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.
  136. عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.
  137. رفعت، سید احمد، النبی المسلح (الرافضون)، ص۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۸۲۱.
  138. آیت الله خامنه‌ای، ۸/۶/۱۳۸۴.
  139. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰.
  140. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۵۱ -۴۵۲؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۸/۲/۱۳۷۵؛ ۴/۱۱/۱۳۷۸؛ ر.ک: همین مقاله، جهاد نظامی (دفاعی و ابتدایی).
  141. آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۲۱/۱۱/۱۳۷۷.
  142. امام خمینی، ۱۳۷۹، ۳۷۷-۳۷۸.
  143. رفعت، ۱۳۹۱، ۴۲؛ ر.ک: عدالت‌نژاد، سعید؛ نظام‌الدینی، سید حسین، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه‌ها»، تاریخ و تمدن اسلامی (فصلنامه)، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، س۷، ش۱۳، ۱۳۹۰ش، ص۸۲۱.
  144. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۳۴.
  145. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۴۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۱۸/۱۱/۱۳۶۹.
  146. فلاحی، مرضیه، «عاشورا؛ عقبه فکری انقلاب‌های جهانی»، فرهنگ پویا (فصلنامه)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ش۱۳، ۱۳۸۸ش، ص۵۷.
  147. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  148. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱.
  149. امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص۵۵.
  150. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۱۰/۱۳۸۴.
  151. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۰.
  152. آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۳/۱۳۷۵.
  153. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۱۰/۱۳۸۲.
  154. آیت الله خامنه‌ای، ۸/۱/۱۳۹۰.
  155. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۱۰/۱۳۸۲.
  156. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۱۰/۱۳۸۲.
  157. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۲۱.
  158. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۸.
  159. منتظمی، علی، پی آوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ص۵۶.
  160. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۸؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۷/۵/۱۳۵۹؛ ۱۴/۳/۱۳۷۰؛ ۱۵/۱/۱۳۷۱؛ ۹/۷/۱۳۹۰.
  161. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۷۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۲/۱۳۸۸.
  162. هوبر، احمد، «بحثی پیرامون دستاوردهای انقلاب اسلامی در دنیای امروز»، رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی (فصلنامه)، تهران، وزارت آموزش و پرورش، ش۱۱، ۱۳۶۹ش، ص۳۱.
  163. هوبر، احمد، «بحثی پیرامون دستاوردهای انقلاب اسلامی در دنیای امروز»، رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی (فصلنامه)، تهران، وزارت آموزش و پرورش، ش۱۱، ۱۳۶۹ش، ص۳۰.
  164. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۴۰.