ریشههای اختیاری عصمت چیست؟ (پرسش)
ریشههای اختیاری عصمت چیست؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت |
مدخل اصلی | منشأ عصمت |
مدخل وابسته | عصمت در کلام اسلامی |
تعداد پاسخ | ۷ پاسخ |
ریشههای اختیاری عصمت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
در مورد منشأ یا همان موجبات عصمت دیدگاههای مختلفی از سوی متکلمان اسلامی مطرح شده است.
اسباب چهارگانه
قائلان این دیدگاه[۱] «عصمت» را منافی با اختیار معصوم نسبت به انجام معاصی نمیدانند و خود بر چند طایفهاند[۲]، برخی معتقدند: عصمت عبارت است از عنایت ویژه و پنهانی که خداوند، پیامبر و امام را از آن بهرهمند مینماید و در زیر سایه این لطف در نفوس ایشان، انگیزه ترک طاعت و فعل معصیت از میان میرود، لذا هیچگاه مرتکب معصیت نمیشوند چون داعی بر آن ندارند. از منظر ایشان، اجتماع چهار عنصر (سبب) موجب پیدایشِ صفت عصمت (لطف خفی) میشود:
- در نفس یا بدن مطهر معصوم، خاصیتی (عاملی/ عنصری) وجود دارد که اقتضا میکند ملکه مانع از فجور در او پدید آید.
- علم و یقین نسبت به زیانها و مفاسد معاصی و فوائد طاعات در او حاصل است.
- وحی یا الهام مستمرّ به معصومان، بینش ایشان نسبت به حقیقت معاصی و طاعات را موکد و عمیق میسازد.
- توجه به اینکه در صورت ترک اولی و راجح، مورد مواخذه و سختگیری الهی قرار خواهد گرفت؛ به عبارت دیگر معصوم توجه به این امر دارد که: خداوند هیچ گونه اغماض و اهمالی در ترک اولی، درباره آنها روا نمیدارد[۳].[۴]
برخی این اسباب چهارگانه را به گونهای دیگر مطرح کرده و گفتهاند: متکلمان متقدم نیل به مقام عصمت را مرهون عوامل چهارگانه ذیل میدانند[۵]:
- وجود ملکه مانع معصیت و داعی عفت؛
- علم و آگاهی از کیفر و محافظت گناه و منافع طاعت؛
- تأکید علم توسط وحی و یا الهام؛
- تهدیدهای الهی برای استمرار عصمت و مؤاخذههای دنیوی در ترک اولیها.
هر چند دو سبب اول میتواند در مردم عادی ـ البته با تفاوت شدت و ضعف ـ تحقق یابد و در صورت قوت دو سبب فوق شخص واجد آن به مقدار زیاد متصف به عصمت خواهد شد، اما وحی و الهام به معنای خاص آن (وحی قلبی) و همچنین تهدیدهای الهی عصمت را به کمال نهائی میرساند، لکن آن با لطف و فضل الهی برای انسانهای معدودی مانند انبیاء و امامان و امثال حضرت زهرا (س) و مریم شامل میشود[۶].
علم ویژه
بسیاری از اندیشوران اسلامی، به ویژه در عصر کنونی علت و منشأ عصمت را نوعی خاصّ از علم و آگاهی میدانند[۷]؛ به این بیان که وجود علم قطعی و تام نسبت به خدای متعال و صفات جمال و جلال او و یا علم تامّ نسبت به حقیقت معاصی و طاعات در نفس معصومان، موجب پیدایش صفت عصمت در ایشان میگردد. هر چند اصل این دیدگاه کم و بیش در آثار کهن کلامی مطرح شده است[۸]. اما در سدههای پیشین، توضیح و تبیینی روشن درباره کیفیت این علم و روند تاثیر این علم در پیدایش قوه عصمت، مطرح نشده است؛ از این رو اندیشوران متاخر در باب منشأ بودن «علم»، روشن، دقیق و مفصلتر وارد شدهاند[۹].[۱۰]
علم و اراده
برخی از اندیشمندان معاصر، عصمت را معلول علم و اراده معصومان دانستهاند[۱۱]. بیان ایشان چنین است: "هر قدر انسان حقایق را بهتر بشناسد و نسبت به آنها آگاهی و توجه بیشتر و زندهتر و پایدارتری داشته باشد و نیز اراده نیرومندی بر مهار کردن تمایلات و هیجانات درونیش داشته باشد، حسن انتخاب بیشتری خواهد داشت و از لغزشها و کج رویها بیشتر در امان خواهد بود"[۱۲]. برخی نویسندگان معاصر نیز همین قول را تقویت کرده و پذیرفتهاند[۱۳].[۱۴]
اراده و انتخاب
برخی عصمت را زاییده اراده قوی و حسن انتخاب میدانند. از نظر آنان عصمت پدیدهای است کاملا ارادی و اختیاری و اراده انسان در پیدایش این ویژگی نقش تعیین کنندهای دارد و در انحصار افراد معدودی نیست، بلکه همه انسانها میتوانند این ویژگی را در خود ایجاد کنند. به باور ایشان تقوا و عصمت از یک ریشهاند. تقوا به معنای پرهیز از گناه نیست، بلکه به معنای ملکهای است که موجب مصونیت انسان از ابتلا به گناه میشود. تقوا و عدالت نیز مرتبه ای از عصمت است و عصمت مطلقه عبارت است از شدت ملکه تقوا و عدالت. عامل اصلی و ریشه واقعی ملکه عصمت، اراده و انتخاب انسان است[۱۵].
تمامیّت عقل
برخی از حکمای الهی، تامّ و کامل بودن «قوّه عقل» را ریشه و منبع «عصمت» شمردهاند[۱۶]. برخی از معاصرین نیز بر همین عقیدهاند[۱۷].[۱۸]
روح القدس
در برخی از روایات از روح القدس به عنوان منبع علم معصومان و به عبارت دیگر منشأ عصمت نام برده شده است. با این حال در اینکه مصداق روح القدس و مراد از آن چیست و به چه کسانی اختصاص دارد، لسان روایات مختلف است. در برخى روايات منقول از ائمه، روح القدس، فرشتهای بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل معرفی شده که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص)، همراه آن حضرت بوده و به او خبر مى داده و پس از پيامبر، همراه امامان معصوم(ع) شده و آنان را تسديد و توفيق مى بخشده است[۱۹]. بنا به روايت برخى علماى شيعى از ائمه، روح القدس از زمانى كه بر رسول اكرم(ص) نازل شده، به آسمان برنگشته و همواره با امامان بوده و اكنون نيز با امام دوازدهم(ع)، همراه است[۲۰]. بر اساس این روایات، میتوان روحالقدس را مؤید ارواح دیگر و پایه عصمت معصومین دانست[۲۱].
در پارهاى ديگر، اما روح القدس نه تنها به پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم(ع) اختصاص نیافته بلکه يكى از پنج روحى دانسته شده كه در انبيا و اوصيا وجود داشته و آنان با روح القدس به آنچه تحت عرش تا زير خاک است، علم پيدا مىكردند و روح القدس، بر خلاف چهار روح ديگر، دچار خواب و غفلت و آفت نگشته و عارى از كبر، لهو و لعب است[۲۲].[۲۳]
با توجه به آنچه گفته شد به نظر میرسد بازگشت روح القدس به همان علم خاص یا ویژهای است که متکلمان آن را به عنوان یکی از عوامل موجب عصمت ذکر کردهاند.
شعور و آگاهی
از منظر برخی از اندیشوران[۲۴] خاستگاه عصمت علم و آگاهی خاص معصومان از نتایج و عواقب افعال زیبا و زشت است، علم به اینکه ارتکاب عمل زیبا و نیکو نتیجه قطعی خوبی برای انسان و ارتکاب گناه و معصیت نتیجه دردناک و سوئی را به همراه خواهد داشت، این علم داعی و موجب حصول مصونیت و عصمت میشود.
علامه طباطبایی در تقریر آن یادآور میشود که مقصود از علم و شعور شخص معصوم، علم عادی نیست،؛ چراکه موجب عصمت غالبی و نه دایمی میشود. وی در توضیح مراد خود از علم اضافه میکنند که حقیقت علم معصوم برای ما مجهول است: فهذا العلم من غیر سنخ سائر العلوم و الادراکات المتعارضة التی تقبل الإکتساب و التعلم... لا ذوق لنا فی هذا النحو من العلم و الشعور[۲۵]. علامه در ادامه تأکید میکند که عاصم همان علم ناشناخته معصوم است و آن را بر آیات و روایاتی تطبیق میکند که در آنها از اعطای «روح» و «روح القدس» بر معصوم سخن رفته است[۲۶].
لکن به نظر میرسد آنچه خداوند بر شخص معصوم عنایت میکند و علامه نیز آن را میپذیرد، فراتر از علم ولو علم خاص است، علم تنها مانند آئینه، شأن ارائه و کاشفیت دارد. اما اینکه آن اعطای الهی چیست که موجب عصمت میشود، میتواند ملکه وحی و تهدیدهای الهی باشد که در نظریه پیشین اشاره شد.
به عنوان تأیید مدعا میتوان به نمونههایی از قرآن اشاره کرد که با وجود علم و آگاهی از واقعیتها تسلیم و منقاد آنها نشدند، مانند بلعم باعورا، فرعون و شناخت اهل کتاب که علم آنان به خداوند و نبوت پیامبر اسلام (ص) موجب تصدیق آن نشده است.
نکته آخر اینکه در صورت پذیرفتن نقش و تأثیر انحصاری علم در عصمت پیامبران، لازم میآید که عبادت و تقوای آنان برای وصول به ثواب یا برحذر ماندن از عقاب باشد که آن در شأن معصومان نیست[۲۷].[۲۸]
حب و عشق
آیتالله سبحانی یکی از عوامل عصمت و شاید یگانه عامل مورد قبول ایشان در پیدایش عصمت را حب و عشق الهی میداند. البته باید قبول کنیم این عشق، بدون مقدمه حاصل نمیشود و هیچ حبی به تنهایی منشأ اجتناب از گناه نیست، بلکه محتاج به انتخاب مسیر و اراده و عزم بر اطاعت و ترک گناه است. اگر این عشق و محبت الهی اکتسابی نباشد هیچ فخری برای معصوم نیست و اگر اکتسابی باشد به مقدماتی احتیاج دارد که آن مقدمه، معرفت و انتخاب و اراده است[۲۹].
مجموع علل طبیعی، انسانی و الهی
پیدایش و پایداری عصمت را نمیتوان فقط به یک یا دو عامل نسبت داد، بلکه مجموعهای از عوامل گوناگون طبیعی و انسانی و الهی در این زمینه نقش میآفرینند؛ به دیگر سخن، از آنجا که عوامل گوناگونی در شکلگیری شخصیت انسان دخیل است، عصمت را نیز نمیتوان فقط رهآورد عوامل طبیعی چون وراثت و تأثیر محیط خانوادگی و اجتماعی دانست، چنانکه نمیتوان زمینههای پیدایش آن را در علم و اراده و استعداد انسان معصوم محدود کرد یا اینکه آن را صرفاً معلول لطف و فضل الهی خواند[۳۰]؛ زیرا نگاه انحصارگرایانه در هر یک از عوامل سهگانه موجب میشود نقش عوامل دیگر نادیده گرفته شده و این نظریه دچار چالش شود. بنابراین، زمینههای مهم پیدایش عصمت را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
وراثت
بسیاری از ویژگیهای روحی ـ روانی و خلق و خوی پدر و مادر همانند ویژگیها وصفات ظاهری و جسمانی آنان از راه وراثت و در قالب ژنها به فرزندانشان منتقل میشود. یافتههای علمی و نیز برخی آیات و روایات اسلامی هم مؤید این مطلب است[۳۱]. وراثت نقش قابل توجهی در فراهم کردن زمینه و بستر مناسب برای شکلگیری نوع خاصی از شخصیت و رویکردهای رفتاری و اخلاقی ایفا میکند؛ بر همین اساس، داشتن پدر و مادر و نیاکان شایسته، برگزیده و پایبند به ارزشها و فضایل اخلاقی و الهی از زمینههای نخست لازم برای شکلگیری شخصیت انسان معصوم و پیدایش عصمت در اوست[۳۲].
تربیت خانواده
امروزه، بیش از پیش روشن شده است که خانواده بیشترین تأثیر را در تربیت و شکلگیری شخصیت انسان دارد. اگرچه در جوامع مدرن و غیرسنتی نهادها و مؤلفههای گوناگون اجتماعی از قبیل آموزش و پرورش، رسانهها، گروه همسالان، آموزگاران و غیر آن در تعلیم و تربیت انسان دخیل هستند، ولی نقش اساسی از آن خانواده است. روانشناسان رشد بر این باورند که پایه شخصیت کودک و نوجوان در خانواده شکل میگیرد و تا پایان عمر کم و بیش افکار و عقاید و رفتار او را تحتالشعاع قرار میدهد. در این میان، تأثیر پدر و مادر بیش از اعضای دیگر خانواده است. نقش تربیتی خانواده، به ویژه پدر و مادر، در آموزههای اسلامی نیز تأیید شده است. نهی از ازدواج با انسانهای کافر و فاسق و فاجر و شرابخوار... هرچند امتیازاتی چون زیبایی و ثروت داشته باشند، از جمله بر این اساس قابل ارزیابی و تحلیل است[۳۳]. با توجه به آنچه گفته شد، تولد و رشد و نموّ یک انسان در خانوادهای با ایمان و خداپرست و در دامن پدر و مادری وارسته، پایبند به ارزشها و فضایل انسانی و اخلاق الهی و دارای کمالات روحی و معنوی، عامل دیگری است که زمینه و بستر مناسب را برای پیدایش عصمت در انسانهای معصوم فراهم میآورد. اعتقاد به لزوم موحد و مؤمن بودن پدران و نیاکان انبیای الهی در آموزههای اسلامی، به ویژه در احادیث و عقاید شیعی در این مورد و نیز تأثیر وراثت در شکلگیری شخصیت انسان، قابل تحلیل و تبیین است. البته، نباید از این نکته مهم غافل شد که نقش وراثت و خانواده فقط در حد اقتضا و فراهم آوردن بستر مناسب برای رشد و نمو فضایل اخلاقی در انسان معصوم است و هرگز اراده و اختیار او یا تأثیر عوامل دیگر را منتفی نمیکند[۳۴].
گزینش ارادی و اختیاری
هنگامی که رفتارهای اساسی انسان معصوم که متأثر از عامل وراثت و محیط خانواده است و بسیاری از افکار و عقاید، احساسات و عواطف او شکل میگیرد و زندگی او را هدایت میکند، وی با وجود عقاید، عواطف و رفتارهای معارض در محیط اجتماعی خویش با اراده قوی خود بر نوع درست و الهی آن پای میفشارد و زندگی کردن بر اساس آنها را برمیگزیند. زندگی خودش را با ارادهای قوی و انتخاب صحیح رقم میزند، هدایتها، امدادها و الطاف الهی در شکل محسوس و ویژهای شروع و شامل حال او میشود[۳۵].
لطف و امداد الهی
آیات و روایات اسلامی نشان میدهد که امدادها، الطاف و هدایت خداوند با شیوههای گوناگون و از همان آغاز تولد و حتی پیش از آن شامل حال انسانهای معصوم میشود. خداوند که به همه چیز در گذشته و آینده جهان هستی دانای مطلق است، پیش از آفرینش انسانها و از راه علم به ذات و صفات خود که انسانها مظهر آناند و نیز علم پیشین الهی به خوبی میداند که برخی انسانها شایستگی و قابلیت تکوینی و اکتسابی برای امامت و رهبری دیگران را دارند و بر اساس اراده آزاد و گزینش اختیاری خویش در مسیر درست خداوند قدم میگذارند. برای همین، آنها را برگزیده و توجه و عنایت ویژه خود را از همان آغاز به آنها معطوف میسازند[۳۶].
آشکارترین شکل لطف و تفضل الهی که ارتباط تنگاتنگی با پیدایش عصمت دارد، دادن آگاهی و بینش درست، عمیق و گسترده در حوزههای خداشناسی، انسانشناسی، معادشناسی، تاریخ ادیان و اقوام و جهان، به ویژه درباره پیامدهای مثبت و منفی عقاید، عواطف و اعمال و کردارهای ریز و درشت در دنیا و آخرت است. این آگاهی و بینش از راه وحی، روح القدس، الهام، رؤیا و غیر آن با وساطت یا بدون وساطت فرشته الهی داده میشود. چنین درک و دانش و بینش عمیق و گستردهای، شکوفایی عقل و خرد، تنظیم امیال و غرایز، جهت دادن به احساسات و عواطف و رفتارها به سمت و سویی خاص، ایجاد امیال و گرایشهای خاص، رغبت و نفرت و بالأخره پرهیز آگاهانه و آزادانه و مصونیت اختیاری را در پی دارد. بر اساس این دانش و بینش، عشق عمیق به خداوند و گردن نهادن به فرمان او حتی تا پای جان و همچنین درک حضور خداوند شکل میگیرد. تأثیر این علم به قدری قوی و شدید است که حقایق را به دیده دل، موجود و محقق میتوان دید. آیات و نشانهها و براهین الهی، انذارها و تبشیرها و وعدهها و وعیدها نیز جلوه دیگری از الطاف خداوند است که به تقویت موارد یاد شده میپردازد[۳۷].[۳۸]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. ابراهیم صفرزاده؛ |
---|
2. بهروز مینایی؛ |
---|
3. حجت الاسلام و المسلمین دکتر قدردان قراملکی؛ |
---|
4. حجت الاسلام و المسلمین جعفر انواری؛ |
---|
5. حجت الاسلام و المسلمین علی ربانی گلپایگانی؛ |
---|
6. خانم فاطمه محقق؛ |
---|
7. احمد حسین شریفی؛ |
---|
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ برای نمونه: رازی، فخرالدین، المحصل، ص۵۲۲؛ سیوری، فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۲۴۴.
- ↑ حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.
- ↑ حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی؛ واعظ حسینی، مقاله «منشأ عصمت»، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰.
- ↑ ر.ک: تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۸؛ مناهج الیقین فی اصول الدین، ص۲۷۹.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، ص۲۳ ـ ۲۶.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۱؛ سیوری، فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۲۴۴.
- ↑ برای نمونه ن.ک: طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۴؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج ۳، ص۱۵۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی؛ واعظ حسینی، مقاله «منشأ عصمت»، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۷؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۱۴-۱۱۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۲۰۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۱۹.
- ↑ حسن یوسفیان؛ احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۵۹-۵۱؛ ربانی گلپایگانی؛ واعظ حسینی، مقاله «منشأ عصمت»، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۴۰.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۸ -۲۱۰؛ ربانی گلپایگانی؛ واعظ حسینی، مقاله «منشأ عصمت»، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۱۴-۱۱۹.
- ↑ لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه مینویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّتهای او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر میشود تا یکی از قوّتهای او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۶-۲۳۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی؛ واعظ حسینی، مقاله «منشأ عصمت»، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۴۷؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۱۴-۱۱۹.
- ↑ كلينى، محمدبن یعقوب، کافی، ج۱، ص۶۸۱ـ۶۸۳؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۴۷ـ۴۸ و ۶۰ـ۶۱
- ↑ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۶۰ـ۶۱؛ جوادى آملى، عبدالله، ج۵، ص۴۷۰ـ۴۷۱.
- ↑ ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۵، ص۱۷-۱۵
- ↑ كلينى، محدبن یعقوب، کافی، ج۱، ص۶۷۷ـ۶۸۱؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۵۴ـ۵۵ و۵۷ـ۵۸
- ↑ محقق، فاطمه، عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن، ص84.
- ↑ ر.ک: مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۱۷۴؛ محمدحسین حسینی طهرانی، امامشناسی، ج۱، ص۸۰؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۵۹؛ محمدهادی معرفت، تنزیه انبیاء، ص۱۹.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۷۹ و نیز: ج۲، ص۱۳۸؛ ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۸۰.
- ↑ التحقیق یقتضی أن لا تکون العصمة لأجل الطمع فی السعادة و الخوف من المعصیة لأن ذلک یقتضی أن لا تکون العصمة مقتضی طبع صاحبهما بل تکون بالتکلف (تلخیص المحصل، ص۳۶۹).
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۱۴-۱۱۹.
- ↑ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، پژوهشها و پاسخهای مذهبی، ج۱، ص۱۷۰ ـ ۱۶۵؛ محمد ریشهری، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.
- ↑ سوره اعراف، آیه۵۸ را اشاره به این موضوع دانستهاند: ﴿وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا﴾ «و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون میآید و از آن (سرزمین) که ناپاک است جز به سختی و کندی (گیاهی) بیرون نمیآید» سوره اعراف، آیه ۵۸. پیامبر اسلام(ص) هم با تأکید بر دقت در گزینش همسر میفرماید: «انظر إلى ما تضع نطفتك فإن العرق دساس». ابن سلامة، مسند الشهاب، ج۱، ص۲۷۰. رسول الله(ص): «تَخَيَّرُوا لِنُطَفِكُمْ فإن الأبناء تشبه الأخوال»، جواهری، جواهر الکلام، ج۲۹، ص۳۷. حضرت علی(ع) پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا(ع) هنگامی که خواست، همسری انتخاب کند به برادرش عقیل که نسب شناس عرب بود، فرمود: «اطلب لي امرأة ولدتها شجعان العرب حتى تلد لي ولدا شجاعا، فوقع الاختيار على أم البنين الكلابية و ولدت العباس بن علي(ع) و إخوته»؛ «زنی را برای من از زاده شجاعان عرب انتخاب کن تا برای من پسران شجاعی بزاید، از اینرو، ام البنین کلابیه(از خاندانی شجاع) انتخاب شد و حضرت عباس(ع) و برادرانش را زائید». ابینصر البخاری، سرالسلسلة العلویة، ص۸۸.
- ↑ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۵؛ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۵۰-۵۴؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۱۴-۱۱۹.
- ↑ پیامبر اسلام(ص) از ازدواج با دختر زیبایی که در خانوادهای بد بزرگ شده باشد، نهی میکند: «إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ: الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ»، وسائل الشیعة، کتاب نکاح، ب ۱۳، از ابواب استحباب اختیار الزوجة الکریمة، ح۴، ج۱۴، و نیز میفرماید: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ»، بحارالانوار، ج۵۸، ص۱۸۷. امام حسین(ع) در پاسخ به درخواست بیعت با یزید و دلیل ذلت ناپذیری خویش میفرماید: «ألا و إن الدعي بن الدعي قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة يأبى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و بطون طهرت»، ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین(ع)، ص۳۱۹.
- ↑ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۵؛ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۵۰-۵۴.
- ↑ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۵؛ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۵۰-۵۴.
- ↑ ر.ک: مصنفات شیخ مفید، ج۵، ص۱۲۸؛ شیخ مفید، الافصاح فی الأمامه، ص۲۵. مضامین یاد شده تا حدود زیادی در روایتی منسوب به امام صادق(ع) آمده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ أُنَاساً طَهَّرَ مِيلَادَهُمْ وَ طَيَّبَ أَبْدَانَهُمْ وَ حَفِظَهُمْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ أَخْرَجَ مِنْهُمُ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ فَهُمْ أَزْكَى فُرُوعِ آدَمَ فَعَلَ ذَلِكَ لِأَمْرٍ اسْتَحَقُّوهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْهُمْ حِينَ ذَرَأَهُمْ أَنَّهُمْ يُطِيعُونَهُ وَ يَعْبُدُونَهُ وَ لَا يُشْرِكُونَ بِهِ شَيْئاً فَهَؤُلَاءِ بِالطَّاعَةِ نَالُوا مِنَ اللَّهِ الْكَرَامَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الرَّفِيعَةَ عِنْدَهُ»، بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۷۰؛ همان، ج۱۷، ص۹۴؛ مفاتیح الجنان، دعای ندبه، ص۵۳۲.
- ↑ درباره بخشی از مباحث یاد شده ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۸ ارشاد الطالبین، ص۳۱۰؛ تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ کشف المراد، ص، ۳۶۵؛ علامه حلی، مناهج الیقین فی أصول الدین، ص۲۷۹؛ رسالة التقریب، ش۲، ص۱۴۱؛ محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج۲، ص۸۲ و ۱۳۸؛ ج۵، ص۷۹؛ ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۵؛ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۵۰-۵۴.
- ↑ محمد محمدی ریشهری، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۴.
- ↑ «بِالتَّقْوَى قُرِنَتِ الْعِصْمَةُ»؛ میزان الحکمة، ج۳، ص۱۹۹۷.
- ↑ «التَّصَبُّرُ عَلَى الْمَكْرُوهِ يَعْصِمُ الْقَلْبَ»؛ میزان الحکمة، ج۳، ص۱۹۹۷.
- ↑ «و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم.».. سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
- ↑ محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۱۲۱-۱۲۵.
- ↑ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۲؛ بدایة المعارف، ج۱، ص۲۵۹.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۷۸-۸۰؛ ج۱۱، ص۱۵۸-۱۶۳.
- ↑ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، پرسشها و پاسخهای مذهبی، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۹؛ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۱-۲۱۲؛ پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۵.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۵۸-۱۵۹.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۰۴-۱۰۷.
- ↑ ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، «جزوه راه و راهنماشناسی»، ص۶۷۳.
- ↑ ر.ک: احمدحسین شریفی و حسن یوسفیان، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۷۱.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۴۰.
- ↑ ر.ک: تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۸؛ مناهج الیقین فی اصول الدین، ص۲۷۹.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، ص۲۳ ـ ۲۶.
- ↑ ر.ک: مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۱۷۴؛ محمدحسین حسینی طهرانی، امامشناسی، ج۱، ص۸۰؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۵۹؛ محمدهادی معرفت، تنزیه انبیاء، ص۱۹.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۷۹ و نیز: ج۲، ص۱۳۸؛ ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۸۰.
- ↑ التحقیق یقتضی أن لا تکون العصمة لأجل الطمع فی السعادة و الخوف من المعصیة لأن ذلک یقتضی أن لا تکون العصمة مقتضی طبع صاحبهما بل تکون بالتکلف (تلخیص المحصل، ص۳۶۹).
- ↑ روایت ذیل حضرت علی ناظر به آن است: إن قوما عبدوا اللّه رغبة فتلک عبادة التجار و أن قوما عبدوا اللّه رهبة فتلک عبادة العبید و أن قوما عبدوا اللّه شکرا فتلک عبادة الاحرار (نهج البلاغه، حکمت شماره ۲۲۹).
- ↑ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۲.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، ص۲۳ ـ ۲۶.
- ↑ ر.ک: محمد ریشهری، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۸.
- ↑ مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۱۱۹ و نیز: جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳، ص۲۹۷.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، ص۲۳ ـ ۲۶.
- ↑ «و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست» سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ یک دیدگاه حقیقت «روح» القاء شده به پیامبر را خارج از ذات پیامبر تفسیر میکند. (ر.ک: المیزان، ج۱۳، ص۱۹۵؛ ج۱۹، ص۱۹۷؛ ج۲۰، ص۱۷۳) دیدگاه دوم آن را شأن و مرتبهای از نفس کامل پیامبر توصیف میکند. (ر.ک: تعلیقات ملاصالح مازندرانی بر اصول کافی، ج۵، ص۶۵ و ۶۶؛ مرآة العقول، ج۳، ص۱۶۶).
- ↑ الکافی، کتاب الحجه، باب الروح، حدیث اول، ص۲۷۳.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، ص۲۳ ـ ۲۶.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.
- ↑ مقداد بن عبدالله فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، تحقیق مجمع الفکر الاسلامی، ص۱۷۰.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۷۸.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹.
- ↑ روح الله خمینی، چهل حدیث، ص۵۵۲.
- ↑ عبدالله شبر، حق الیقین، ص۹۰.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار (وحی و نبوت)، ج۲، ص۱۶۰.
- ↑ ر.ک: محمدتقی مصباح، آموزش عقاید (مشکات)، ج۲۹، ص۲۳۷؛ همو، معارف قرآن: راه و راهنماشناسی، ص۳۰۳.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۹؛ ر.ک: علی ربانی و کریم واعظ حسینی، «منشأ عصمت»، فصلنامه کلام اسلامی، ش۹۰، تابستان ۱۳۹۳.
- ↑ ر.ک: کمال حیدری، العصمة، ص۱۳۸.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ «و به آنان از کار (شریعت) برهانهایی (روشن) بخشیدیم پس، اختلاف نورزیدند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی میان خود؛ بیگمان پروردگارت روز رستخیز میان آنان در آنچه اختلاف میورزیدند داوری خواهد کرد» سوره جاثیه، آیه ۱۷.
- ↑ «سپس روز رستخیز آنان را خوار میگرداند و میفرماید: آن شریکهای من که برای آنان (با پیامبران) مخالفت میکردید کجایند؟ و اهل دانش میگویند: بیگمان امروز خواری و عذاب برای کافران است» سوره نحل، آیه ۲۷.
- ↑ «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۷.
- ↑ برای نمونه: رازی، ۱۴۱۱: ۵۲۲؛ سیوری، ۱۳۹۶: ۲۴۴
- ↑ حلی، ۱۴۱۳: ۳۶۵
- ↑ همان: ۳۶۵
- ↑ ن.ک: طوسی، ۱۴۰۵: ۳۶۹؛ سیوری، ۱۴۰۵: ۳۰۲
- ↑ سبزواری، بیتا: ۴۷۶
- ↑ ن.ک: ری شهری، ۱۳۷۵: ۲۱۰؛ شریفی، ۱۳۸۸: ۵۱
- ↑ سیوری، ۱۴۰۵: ۳۰۲
- ↑ طباطبائی، همان، ۲: ۱۳۹؛ همان، ۱۱: ۱۶۳؛ مطهری، همان، ۲: ۱۶۰؛ سبحانی، ۱۴۱۲، ۳: ۱۵۹
- ↑ جرجانی، همان، ۸: ۲۸۱؛ سیوری، همان: ۲۴۴
- ↑ برای نمونه ن.ک. طباطبائی، همان، ۲: ۱۳۴؛ مطهری، همان، ۲: ۱۵۹؛ سبحانی، همان، ۳: ۱۵۸
- ↑ طباطبائی، همان، ۲: ۱۳۹
- ↑ ن.ک: طباطبائی، بیتا[الف]: مرحله۱۲، فصل ۱۳
- ↑ همو، بیتا، ۲: ۱۳۸
- ↑ «و اگر فضل خدا و رحمتش از تو دستگیرى نمىکرد، چیزى نمانده بود که طایفهاى از کفار تو را گمراه کنند هر چند که جز خودشان را گمراه نمىکنند و خردلى به تو ضرر نمىزنند، چون خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرده و چیزهایى به تو آموخته که نه مىدانستى و نه مىتوانستى بدانى و فضل خدا بر تو بزرگ بود».، سوره نساء، آیه ۱۱۳
- ↑ همان، ۱۱: ۱۲۹
- ↑ برای نمونه: ن.ک: طبرسی، ۱۳۷۲، ۵: ۳۴۴؛ آلوسی، ۱۴۱۵، ۶: ۴۰۵
- ↑ طباطبائی، همان، ۱۱: ۳۱-۳۲
- ↑ کلینی، بیتا، ۱: ۱۷۳
- ↑ سوره شوری، آیه ۵۲
- ↑ طباطبائی، همان، ۵: ۸۰
- ↑ ربانی گلپایگانی، ۱۳۸۲: ۳۷۰
- ↑ «خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد». سوره انعام، آیه ۱۲۴
- ↑ طباطبائی، همان، ۵: ۸۰
- ↑ سوره انعام، آیات ۸۷-۸۸
- ↑ سوره مائده، آیه ۶۷
- ↑ همان: ۱۱: ۱۶۳-۱۶۴
- ↑ سبحانی، همان، ۳: ۱۶۱؛ جوادی آملی، ۱۳۹۰: ۱۹۸
- ↑ ن.ک. سبحانی، همان، ۳: ۱۶۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث: ۵۵۲
- ↑ همان، ۱۱: ۱۲۹
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۱۳
- ↑ همان، ۵: ۷۹-۸۰
- ↑ حلی، ۱۴۱۳: ۳۶۵؛ سیوری، ۱۳۹۶: ۲۴۴؛ سبزواری، بیتا: ۴۷۶
- ↑ سبحانی، همان، ۳: ۱۵۹
- ↑ همان: ۱۶۲
- ↑ همان، ۵: ۷۸
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۲۲
- ↑ سوره مجادله، آیه ۲۲
- ↑ همان، ۱۱: ۱۵۸-۱۶۳
- ↑ همان، ۲: ۱۳۹
- ↑ سوره مطففین، آیات ۲۱-۱۸
- ↑ سوره تکاثر، آیات۶-۵
- ↑ همان، ۱۱: ۱۶۱
- ↑ ن.ک. بقره: ۱۲۰، آلعمران: ۶۱، رعد: ۳۷، تکاثر: ۶
- ↑ همان، ۲: ۱۳۸
- ↑ سبحانی، ۱۳۶۶، ۵: ۱۸
- ↑ همان
- ↑ ریشهری، همان: ۲۰۳
- ↑ همان
- ↑ سبحانی، همان، ۵: ۱۸
- ↑ کلینی، همان، ۱: ۲۷۲
- ↑ همان، ۱۱: ۱۶۱
- ↑ همان، ۲: ۱۲۹
- ↑ همان
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید: ۲۰۵
- ↑ همان
- ↑ همو، راهنماشناسی: ۱۱۹
- ↑ ن.ک. شریفی، همان: ۵۱-۵۹
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۷۵
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۴۶
- ↑ سوره نمل، آیه ۱۴
- ↑ همان: ۵۳-۵۴
- ↑ طباطبائی، بیتا، ۲: ۱۳۹
- ↑ همان، ۵: ۷۹
- ↑ همان، ۱۱: ۱۶۳
- ↑ شریفی، همان: ۵۸-۶۷
- ↑ همان
- ↑ ریشهری، همان: ۲۱۰
- ↑ همان: ۲۱۰-۲۱۸
- ↑ سبحانی، بیتا: ۲۹
- ↑ ری شهری، همان: ۲۱۱
- ↑ همان: ۲۱۰
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۲: ۴۳۶
- ↑ حلی، ۱۴۰۹: ۱۱۵، ۱۱۹؛ لاهیجی، همان: ۱۲۸؛ جوادی آملی، ۱۳۸۶، ۴: ۲۲۹
- ↑ نراقی، ۱۳۶۹: ۹۴
- ↑ سوره نجم، آیات ۱۱-۱۷
- ↑ جوادی آملی، همان، ۴: ۲۲۶-۲۳۱
- ↑ همو، پیامبر رحمت: ۶۵-۷۰
- ↑ شریفی، همان: ۵۶
- ↑ سبزواری، همان: ۳۸۷
- ↑ بهاءالدینی، ۱۳۸۱: ۲۲۴
- ↑ همان: ۲۲۹
- ↑ همان: ۴۲۵ و ۲۴۶
- ↑ همان: ۱۸۶ و ۲۴۹
- ↑ همو، سلوک معنوی: ۸۶
- ↑ ربانی گلپایگانی؛ واعظ حسینی، مقاله «منشأ عصمت»، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰، ص87-50.
- ↑ الگو:متن عربی. سعدالدین، تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۱۶۰
- ↑ «العصمة ان لا یخلق الله تعالی الذنب فی العبد مع بقاء قدرته و اختیاره».نجم الدین ابی حفص عمر بن محمد نسفی، شرح عقاید نسفیه، ص۱۸۵، شرح: سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی، ط آستانه
- ↑ ابوالحسن اشعری در کتاب «مقالات الاسلامیین» عقاید اصحاب حدیث و اهل سنت را به گونه ای بیان کرده که با توجه به آن از تفسیر عصمت، به صورتی که تفتازانی انجام داده جای شگفتی نخواهد ماند. الگو:متن عربی. أبی الحسن الأشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۱، تحقیق: هلموت ریتر، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چ۳، بیتا
- ↑ شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۱۵۹
- ↑ ر.ک: المیزان، ج ۲، صص ۷۸، ۸۲، ۱۳۹.
- ↑ علی بن محمد اللیثی الواسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۷۱، تحقیق: حسین الحسینی البیرجندی، قم: دار الحدیث، چ اول، ۱۳۷۶ش
- ↑ الگو:متن عربی. ر.ک: المیزان، ج ۵، ص۷۴-۷۳
- ↑ سوره التکاثر، آیات ۶- ۵
- ↑ وحی و نبوت در قرآن، ص۲۳۹
- ↑ الگو:متن عربی. اللوامع الالهیهْ فی مباحث الکلامیهًْ، ص۲۴۴
- ↑ آعبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، سیره رسول اکرم(ص))، ص۵
- ↑ «کسانی که به آنان کتاب آسمانی داده ایم پیامبر را همچون فرزندان خود میشناسند ولی جمعی از آنان حق را آگاهانه کتمان میکنند». سوره بقره، آیه ۱۴۶
- ↑ «هنگامی که آیات روشنی بخش ما به سراغ آنها آمد، گفتند: «این سحری است آشکار!»؛ و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! آنها به پیامبری موسی یقین داشتند امابه سبب ستم و تکبر او را انکار میکردند». سوره نمل، آیات ۱۴- ۱۳.
- ↑ «و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد»! سوره اعراف، آیه ۱۷۵.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص۳۳۲.
- ↑ ر.ک: صحیفه عصمت، ص۴۹.
- ↑ با توجه به آیات مطرح شده میتوان به مهمترین عامل در عصمت پی برد و آن پاک بودن از صفات رذیله و هوای نفسانی است. امام باقر(ع) در ادامه بیان قضیه بلعم باعورا میفرماید: «الاصل فی ذلک بلعم، ثم ضربه الله مثلاً لکلّ مؤثر هواه علی هدی الله من اهل القبلة» مهمترین مؤلفه ای که در آیه تطهیر به آن اشاره شده، همین حقیقت است و به همین دلیل خدای متعال در قرآن کریم اهمیت تزکیه نفس از صفات رذیله را در سوره شمس بعد از ۱۱ قسم بیان کرده است؛ زیرا پایه و اساس هر گناه و خطایی صفات رذیله است. (محقق کتاب)
- ↑ ر.ک: علی ربانی گلپایگانی (عصمت امام از دیدگاه خرد)، مجله انتظار، ش ۱۲-۱۱، ص۷۷
- ↑ بحارالأنوار، ج ۶۷، ص۱۸۶، بیروت. (محقق کتاب)
- ↑ ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص۵۹.
- ↑ ر.ک: گوهر مراد، ص۳۷۹؛ مولی محمد مهدی نراقی، انیس الموحدین، تصحیح: قاضی طباطبایی، بیجا: انتشارات الزهراء، ۱۳۶۳ش، ب ۳، ف ۲، ص۹۹.
- ↑ ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص۵۹-۶۰
- ↑ استاد محمد محمدی ری شهری، فلسفه وحی و نبوت، (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶)، ص۲۱۸-۲۱۹
- ↑ ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۱
- ↑ سوره شوری، آیه ۵۲
- ↑ «فقال(ع): خلق من خلق الله» ملا محمد صالح المازندرانی، شرح أصول الکافی، ج ۶، ص۶۲
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص۲۷۳، کتاب الحجهْ باب «الروح التی یسدد الله به الأئمه(ع)»، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، طهران: دار الکتب الإسلامیه، چ ۵، ۱۳۶۳
- ↑ «منذ أنزل الله عزوجل ذلک الروح علی محمدصلی الله علیه وآله ما صعد إلی السماء وإنه لفینا». همان
- ↑ «عَنْ أبِی بَصِیرٍ قال: سَأَلْتُ أبَا عَبْدِاللهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾ قَالَ: خَلْقٌ أعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللهِ(ص) وَهُوَ مَعَ الأئِمَّةِ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَکُوتِ». الکافی، ج۱، ص۲۷۳
- ↑ مولی محمد صالح المازندرانی، شرح أصول الکافی، ج ۶، ص۷۶. «وَ هُوَ مَعَ الأئِمَّةِ یُسَدِّدُهُمْ وَ لَیْسَ کُلُّ مَا طُلِبَ وُجِدَ». کأنه قیل کون هذا الخلق مع أحد أمر عظیم یوجب رفعة محله ونظر جمیع الأنبیاء فی عروجه إلی المقامات العالیة فلم لم یکن معهم؟ فأجاب بأنه لیس کل ما طلب وجد، لأن وجوده مشروط بشروط وهو بلوغ الطالب غایة الکمالات البشریة التی لا غایة فوقها والبالغ إلیها هو محمد(ص) وأوصیاؤه الطاهرون}}. مولی محمد صالح المازندرانی، شرح أصول الکافی، ج۶، ص۷۶؛ الکافی، ج۱، ص۲۷۳
- ↑ «عَنْ أبِی حَمْزَهْ قَالَ: «سَألْتُ أبَا عَبْدِاللهِ(ع) عَنِ الْعِلْمِ أم هُوَ عِلْمٌ یَتَعَلَّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ أفْوَاهِ الرِّجَالِ أمْ فی الْکِتَابِ عِنْدَکُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَعْلَمُونَ مِنْهُ قَالَ الأمْرُ أعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ وَ أوْجَبُ أمَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ﴾ ثُمَّ قَالَ أیَّ شَیْءٍ یَقُولُ أصْحَابُکُمْ فِی هَذِهِ الآیَةِ أَم یُقِرُّونَ أنَّهُ کَانَ فِی حَالٍ لا یَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لا الاِیمَانُ فَقُلْتُ لا أدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا یَقُولُونَ فَقَالَ لِی بَلَی قَدْ کَانَ فِی حَالٍ لا یَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لا الاِیمَانُ حَتَّی بَعَثَ اللهُ تَعَالَی الرُّوحَ الَّتِی ذُکِرَ فِی الْکِتَابِ فَلَمَّا أوْحَاهَا إِلَیْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ وَهِیَ الرُّوحُ الَّتِی یُعْطِیهَا اللهُ تَعَالَی مَنْ شَاءَ فَإِذَا أعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ». همان، ص۲۷۴
- ↑ «عن سعد الاسکاف قال: «أتَی رَجُلٌ أمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یَسْألُهُ عَنِ الرُّوحِ ألَیْسَ هُوَ جَبْرَئِیلَ فَقَالَ لَهُ أمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) جَبْرَئِیلُ(ع) مِنَ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحُ غَیْرُ جَبْرَئِیلَ فَکَرَّرَ ذَلِکَ عَلَی الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ لَقَدْ قُلْتَ عَظِیماً مِنَ الْقَوْلِ مَا أحَدٌ یَزْعُمُ أنَّ الرُّوحَ غَیْرُ جَبْرَئِیلَ فَقَالَ لَهُ أمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) إِنَّکَ ضَالٌّ تَرْوِی عَنْ أهْلِ الضَّلالِ یَقُولُ اللهُ تَعَالَی لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله أتی أمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ وَ الرُّوحُ غَیْرُ الْمَلائِکَةِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ»». الکافی، ج۱، ص۲۷۴؛ نحل، آیات ۱-۲
- ↑ همان، باب ذکر الارواح التی فی الأئمه(ع)، ص۲۷۱
- ↑ سوره واقعه، آیات ۱۱- ۱۰
- ↑ ««عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ قَالَ أبُو عَبْدِ اللهِ(ع) یَا جَابِرُ إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ ثَلاثَةَ أصْنَافٍ... فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللهِ(ع) وَ خَاصَّةُ اللهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِیهِمْ خَمْسَةَ أرْوَاحٍ أیَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الأَشْیَاءَ وَ أیَّدَهُمْ بِرُوحِ الایمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أیَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَی طَاعَةِ اللهِ وَ أیَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَرِهُوا مَعْصِیَتَهُ وَ جَعَلَ فِیهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِی بِهِ یَذْهَبُ النَّاسُ وَ یَجِیئُونَ وَ جَعَلَ فی الْمُؤْمِنِینَ وَ أصْحَابِ الْمَیْمَنَةِ رُوحَ الاِیمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللهَ وَجَعَلَ فِیهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَی طَاعَةِ اللهِ وَ جَعَلَ فِیهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللهِ وَ جَعَلَ فِیهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِی بِهِ یَذْهَبُ النَّاسُ وَ یَجِیئُونَ». الکافی، ج ۱، ص۲۷۲
- ↑ تعلیقات بر اصول کافی، ملا صالح، ص۱۳۶ ط سنگی؛ ملا محمد صالح المازندرانی، شرح أصول الکافی، ج ۴، ص۱۱۹، تحقیق و تعلیق: المیرزا أبو الحسن الشعرانی/ ضبط وتصحیح: السید علی عاشور، بیروت: دار إحیاء التراث العربی للطباعهْ والنشر والتوزیع، چ۱، ۱۴۲۱)
- ↑ ««یا جابر! إن فی الانبیاء والاوصیاء خمسة أرواح: روح القدس و روح الایمان و روح الحیاة و روح القوة و روح الشهوة، فبروح القدس یا جابر عرفوا ما تحت العرش إلی ما تحت الثری، ثم قال: یا جابر إن هذه الاربعة أرواح یصیبها الحدثان إلا روح القدس فإنها لا تلهو ولا تلعب» الکافی، ج ۱، ص۲۷۲
- ↑ ر.ک: السید جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیرهْ النبی الاعظم(ص)، ج ۵، ص۱۹۲، بیروت: دار الهادی، چ ۴، ۱۴۱۵ق؛ محمد تقی مصباح یزدی، اصول عقاید۲ (راهنماشناسی)، ص۱۵۹ و ۱۶۴، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه، چ ۱، ۱۳۶۷ش
- ↑ ر.ک: همان، ص۱۲۸-۱۱۵؛ و نیز ر. ک: خواجه نصیر الدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ مقداد بن عبدالله سیوری، ارشاد الطالبیین الی نهج المسترشدین، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۱؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ جعفر سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب والسنه و العقل، ج۳، ص۱۶۲-۱۵۹؛ مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۱۷۵- ۱۷۴، تهران: صدرا، چ ۱۰، ۱۳۶۸ ش.
- ↑ ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۱-۶۳
- ↑ در روایتی از هشام بن حکم مطلب قابل توجهی بیان شده است که در آن پاک بودن امام از صفات رذیله را دلیل عصمت از گناه بیان میکند. «عن محمد بن أبی عمیر قال: ما سمعت ولا استفدت من هشام بن الحکم فی طول صحبتی له شیئا أحسن من هذا الکلام فی عصمة الامام، فانی سألته یوما عن الامام أهو معصوم؟ فقال: نعم، فقلت: فما صفة العصمة فیه؟ وبأی شئ یعرف؟ فقال: إن جمیع الذنوب [لها] أربعة أوجه لا خامس لها: الحرص والحسد والغضب والشهوة فهذه منفیة عنه، لا یجوز أن یکون حریصا علی هذه الدنیا وهی تحت خاتمه لأنه خازن المسلمین فعلی ماذا یحرص، ولا یجوز أن یکون حسودا لان الانسان إنما یحسد من فوقه ولیس فوقه أحد فکیف یحسد من هو دونه، ولا یجوز أن یغضب لشئ من أمور الدنیا إلا أن یکون غضبه لله عز وجل، فان الله عز وجل قد فرض علیه إقامة الحدود وأن لا تأخذه فی الله لومة لائم ولا رأفة فی دینه حتی یقیم حدود الله عز وجل ولا یجوز له أن یتبع الشهوات ویؤثر الدنیا علی الآخرة لان الله عز وجل حبب إلیه الآخرة کما حبب إلینا الدنیا فهو ینظر إلی الآخرة کما ننظر إلی الدنیا، فهل رأیت أحدا ترک وجها حسنا لوجه قبیح وطعاما طیبا لطعام مُر، وثوبا لینا لثوب خشن، ونعمة دائمة باقیة لدنیا زائلة فانیة» الخصال، الشیخ الصدوق، ص۲۱۵، ح ۳۶، منشورات جماعهًْ المدرسین، قم (محقق کتاب)
- ↑ محقق، فاطمه، عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن، ص ۸۴ ال ۱۰۷.
- ↑ تلخیص المحصّل، ص۳۶۹؛ همچنین ر.ک: ارشاد الطالبین، ص۳۰۱-۳۰۲؛ رسالة التقریب، ش۲، ص۱۴۱.
- ↑ تلخیص المحصّل، ص۳۶۹.
- ↑ کشف المراد، ص۳۶۵.
- ↑ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص۲۵۹؛ امامشناسی، ج۱، ص۸۰؛ شهید مطهری، امامت و رهبری، ص۱۷۴ - ۱۷۵؛ الالهیات، ج٣، ص۱۵۹-۱۶۲؛ تنزیه الانبیاء، ص۱۹-۲۱.
- ↑ برای آشنایی اجمالی با آرای حکمای یونان در مورد علم و آگاهی ر.ک: فلسفه اخلاق، ص۱۰۹.
- ↑ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۹-۲۱۰.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص۱۵۹- ۱۶۲.
- ↑ «و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد» سوره اعراف، آیه ۱۷۵.
- ↑ «او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.
- ↑ «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند» سوره نمل، آیه ۱۴.
- ↑ فلسفه اخلاق، ص۱۱۵.
- ↑ چنانکه امیر بیان، علی (ع) میفرمایند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ» (نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹، ص۱۱۹۲)؛ گروهی خدا را از روی رغبت [به ثواب و بهشت] بندگی میکنند و این عبادت بازرگانان است، و گروهی به خاطر ترس [از عذاب]، که این عبادت غلامان است، و گروهی خدا را به خاطر سپاسگذاری عبادت میکنند که این عبادت آزادگان است.
- ↑ تلخیص المحصّل، ص۳۶۹.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص۱۶۲؛ مجله مکتب انقلاب، ش۷، ص۴-۵؛ و همچنین ر.ک: بدایة المعارف الالهیه، ج۱، ص۲۵۹.
- ↑ گوهر مراد، ص۳۷۹؛ و همچنین ر.ک: انیس الموحدین، ب ۳، ف ۲.
- ↑ امامشناسی، ج۱، ص۷۹.
- ↑ فلسفه اخلاق، ص۴۸.
- ↑ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۸-۲۱۹.
- ↑ ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۳، ص۲۹۷-۳۰۲.
- ↑ ر.ک: راهنماشناسی، ص۱۱۵-۱۲۸.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۱۹.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۴۹-۶۰.
- ↑ پرسشها و پاسخهای مذهبی، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۹.
- ↑ فلسفه و وحی نبوت، ص۲۱۲.
- ↑ درباره عدم تنافی عدل الهی با تفاوت استعدادها و راز اختلاف ظرفیتها، ر.ک: عدل الهی، ص۱۱۶-۱۲۵؛ توحید، ص۳۲۵-۳۲۷.
- ↑ فلسفه وحی و نبوت، ص۱۱۴.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۲۱؛ همچنین ر.ک: امامشناسی، ج۱، ص۱۱۴.
- ↑ نظیر این بیان از کلمات بزرگانی مانند شیخ مفید و سید مرتضی، استفاده میشود: رک: بحارالانوار، ج۱۷، ص۹۴؛ مصنفات الشیخ المفید، ج۵، (تصحیح الاعتقاد) ص۱۲۸-۱۲۹؛ ج۸ (الافصاحفی الامامة) ص۲۵؛ الالهیات، ج۳، ص۱۷۶-۱۷۷؛ مقالات الاسلامیین ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ مفاتیح الجنان، دعای ندبه، ص۷۰۴.
- ↑ در بحث از ادله عصمت روشن خواهیم کرد که واژه مخلص در قرآن، تقریباً مرادف با معصوم است.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۷۰.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۶۰-۶۶.