بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حکمت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حکمت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==لغتشناسی== | ==لغتشناسی== | ||
"[[حکمت]]" وزنِ نوعی (فِعلَة) از ریشه [[حُکم]] است | "[[حکمت]]" وزنِ نوعی (فِعلَة) از ریشه [[حُکم]] است<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۰؛ التحقیق، ج ۱، ص ۲۶۵، "حکم".</ref>؛ حُکم در لغت به معنای مطلق منع<ref> مقاییساللغه، ج۲، ص۹۱؛ المصباح، ص۱۴۵، "حکم".</ref> یا منع به [[هدف]] [[اصلاح]]<ref> مفردات، ص ۲۴۸؛ الکلیات، ص ۳۸۰، "حکم".</ref> است و به افساری که اسب را از [[سرکشی]] باز میدارد حَکمه میگویند<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۹۱؛ النهایه، ج ۱، ص ۴۲۰، "حکم".</ref>. [[حکمت]] به معنای [[علم]] به حقایق اشیا و عمل به مقتضای آن است<ref> تاج العروس، ج ۱۶، ص ۱۶۱، "حکم".</ref>، از این رو حکمت را به [[علمی]] (نظری) و عملی بخش کردهاند<ref>تاج العروس، ج ۱۶، ص ۱۶۱، "حکم".</ref> و وجه نامگذاری حکمت این است که دارندهاش را از [[نادانی]] و [[کارها]] و [[اخلاق ناپسند]] باز میدارد<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۹۱؛ المصباح، ص ۱۴۵؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۵۵۳ - ۵۵۶، "حکم".</ref>. | ||
واژه حکمت بیشتر در معلومات [[عقلی]] صادق به کار میرود که بطلان و [[کذب]] در آنها [[راه]] ندارند | واژه حکمت بیشتر در معلومات [[عقلی]] صادق به کار میرود که بطلان و [[کذب]] در آنها [[راه]] ندارند<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۹۵.</ref>. برخی، معانی دیگری مانند [[عدل]] و نهادن شیء در [[جایگاه]] آن، [[دلیل]]، درست و محکم بودن و [[حلم]] را نیز برای حکمت یاد کردهاند<ref>المعجم الوسیط، ص ۱۹۰؛ الکلیات، ص ۳۸۲؛ المنجد، ص ۱۴۶، "حکم".</ref> که میتوان آنها را از مصادیق یا لوازم معنای حکمت دانست. بعضی از واژهشناسان، واژگان حکمت و [[حکیم]] در [[زبان عربی]] را متأثر از [[زبان]] آرامی دانستهاند<ref>واژههای دخیل، ص ۱۸۱، "حکم".</ref>. | ||
حکمت در دانشهای گوناگونی مانند [[فلسفه]]، [[عرفان]] و [[اخلاق]] کاربرد دارد: در اصطلاح فلسفه، حکمت بر صناعتی نظری اطلاق میشود که با آن، حقایق پدیدهها آنگونه که در واقع و نفسالامر هستند شناخته میشوند و با آن، معلومات نظری کسب و [[ملکات]] [[فاضل]] به دست میآیند، تا نفس با آنها کامل و جهانی عقلی شود که مشابه عالم [[عینی]] باشد و در پرتو آن [[استعداد]] [[سعادت]] نهایی یابد | حکمت در دانشهای گوناگونی مانند [[فلسفه]]، [[عرفان]] و [[اخلاق]] کاربرد دارد: در اصطلاح فلسفه، حکمت بر صناعتی نظری اطلاق میشود که با آن، حقایق پدیدهها آنگونه که در واقع و نفسالامر هستند شناخته میشوند و با آن، معلومات نظری کسب و [[ملکات]] [[فاضل]] به دست میآیند، تا نفس با آنها کامل و جهانی عقلی شود که مشابه عالم [[عینی]] باشد و در پرتو آن [[استعداد]] [[سعادت]] نهایی یابد<ref> شرح الهدایة الاثیریه، ص ۶.</ref>. بر این اساس، برخی آن را با ارزشترین [[علم]] نسبت به با ارزشترین معلوم، صحیحترین و متقنترین [[شناخت]] و علم به اسباب نخستین هستی تعریف کردهاند<ref>الشفاء، ص ۱۵.</ref>. بعضی آن را شبیه شدن به [[خدا]] به اندازه توان بشری دانستهاند<ref> اسفار، ج ۳، ص ۵۱۴؛ مفاتیح الغیب، ص ۳۵۷.</ref>. | ||
[[فیلسوفان]] تعریفهای دیگری نیز برای [[حکمت]] | [[فیلسوفان]] تعریفهای دیگری نیز برای [[حکمت]] ارائه کردهاند<ref>الجمع بین رأیی الحکیمین، ص ۱۴ - ۱۵، ۳۶ - ۳۷؛ التحصیل، ص ۲۶۵؛ شرح عیون الحکمه، ج ۲، ص ۳.</ref>. در این اصطلاح، [[حکمت]] را به لحاظ متعلق آن، به نظری و عملی قسمت کردهاند: [[حکمت نظری]] را علم به احوال اشیاء و موجوداتی دانستهاند که وجودشان در [[اختیار]] [[بشر]] نیست و آن را به طبیعی، ریاضی و [[الهی]] بخش کردهاند و [[حکمت عملی]] را علم به احوال و اشیایی دانستهاند که وجودشان در محدوده توان بشر است و آن را نیز به سه [[قسم]] [[تهذیب اخلاق]]، [[تدبیر]] [[منزل]] و [[سیاست]] مدن قسمت کردهاند<ref> شرح الهدایة الاثیریه، ص ۶ - ۷.</ref>؛ همچنین به دیده روش، حکمت را به حکمت مشایی، اشراقی و متعالیه بخش کردهاند<ref>مجموعه آثار، شهید مطهری، ج ۶، ص ۳۰.</ref>. | ||
در اصطلاح [[عرفان]]، حکمت از منازل [[سلوک]] و به این معناست که سالک هر چیزی را با [[استواری]] در جای خود نهد. در این اصطلاح، حکمت سه [[درجه]] دارد | در اصطلاح [[عرفان]]، حکمت از منازل [[سلوک]] و به این معناست که سالک هر چیزی را با [[استواری]] در جای خود نهد. در این اصطلاح، حکمت سه [[درجه]] دارد<ref> منازل السائرین، ص ۳۹۸ - ۳۹۹.</ref>. برخی در تعریف آن گفتهاند: حکمت، علم به حقایق اشیا و اوصاف، [[خواص]] و [[احکام]] آنها و [[ارتباط]] اسباب با مسببات و [[اسرار]] هماهنگی میان موجودات و عمل به مقتضای این [[دانش]] است<ref>اصطلاحات الصوفیه، ص ۶۱.</ref>. | ||
در اصطلاح [[اخلاق]]، حکمت از اصول [[فضائل اخلاقی]] و به معنای [[تهذیب]] نیروی نظری و [[حفظ]] آن از [[افراط و تفریط]] است، به گونهای که از بهکارگیری [[قوه]] نظری در غیر [[واجب]] یا بیش از مقدار واجب ([[جربزه]]) [[پرهیز]] کند و از تعطیل [[فکر]] (بُلْه) نیز اجتناب ورزد | در اصطلاح [[اخلاق]]، حکمت از اصول [[فضائل اخلاقی]] و به معنای [[تهذیب]] نیروی نظری و [[حفظ]] آن از [[افراط و تفریط]] است، به گونهای که از بهکارگیری [[قوه]] نظری در غیر [[واجب]] یا بیش از مقدار واجب ([[جربزه]]) [[پرهیز]] کند و از تعطیل [[فکر]] (بُلْه) نیز اجتناب ورزد<ref> اخلاق ناصری، ص ۱۰۸ - ۱۱۱؛ جامعالسعادات، ج ۱، ص ۸۰ ـ ۸۱.</ref>. | ||
واژه [[حکمت]] در [[قرآن کریم]] ۲۰ بار به کار رفته و در این [[آیات]]، به موضوعاتی مانند [[تعلیم]] و اعطای حکمت از سوی [[خدا]] [[آموزش]] حکمت به دست [[پیامبران]]{{عم}} و یاد کرد حکمت از ابزار [[دعوت]] به [[راه خدا]] پرداخته شده است. | واژه [[حکمت]] در [[قرآن کریم]] ۲۰ بار به کار رفته و در این [[آیات]]، به موضوعاتی مانند [[تعلیم]] و اعطای حکمت از سوی [[خدا]] [[آموزش]] حکمت به دست [[پیامبران]]{{عم}} و یاد کرد حکمت از ابزار [[دعوت]] به [[راه خدا]] پرداخته شده است. | ||
در آیاتی نیز واژه [[حکم]] به کار رفته که میتواند مراد از آن حکمت | در آیاتی نیز واژه [[حکم]] به کار رفته که میتواند مراد از آن حکمت است: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>؛ همچنین واژه [[حکیم]] در آیات بسیاری از [[اسماء]] [[الهی]] (حکیم) و در چند [[آیه]] صفت [[قرآن]] (قرآن) یاد شده است<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[حکمت (مقاله)|مقاله «حکمت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>. | ||
==[[حقیقت]] حکمت== | ==[[حقیقت]] حکمت== | ||
قرآن کریم پس از یاد کرد از [[انفاق]] با همه علل و اسباب آن و پس از ذکر اثر مثبت آن در حقیقت [[حیات انسانی]]، این بیان را از مصادیق حکمت دانسته است {{متن قرآن|مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأَذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>«داستان (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه بر آورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند برای هر که بخواهد (آن را) چند برابر میگرداند و خداوند نعمتگستری داناست. آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند و از پی آنچه بخشیدهاند منّتی نمینهند و آزاری نمیدهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند. گفتاری شایسته و گذشت بهتر است از صدقهای که از پی آن آزاری باشد و خداوند بینیازی بردبار است. ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بیرویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام میدهند هیچ (بهره) نمیتوانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند.و داستان (بخشش) کسانی که داراییهای خود را در جست و جوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان میبخشند، همچون باغساری بر پشتهوارهای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوههایش را دوچندان کند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. آیا کسی از شما دوست میدارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانهها را برای شما روشن میدارد باشد که شما بیندیشید. ای مؤمنان! از دستاوردهای پاکیزه خود و آنچه ما از زمین برای شما بر میآوریم ببخشید و بر آن نباشید که از نامرغوبهای آنها ببخشید در حالی که خود نیز آنها را جز با چشمپوشی نسبت به آنها نمیستاندید؛ و بدانید که خداوند بینیازی ستوده است. شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست. به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۱-۲۶۹.</ref> و از آن چنین برداشت میشود که حکمت بر آن دسته از قضایای صادقی اطلاق میشود که به شکلی [[سعادت انسان]] را در بر میگیرند؛ مانند [[معارف الهی]] وابسته به [[مبدأ و معاد]] و آن دسته از حقایق عالم طبیعی که با سعادت انسان ربط دارند؛ همچون حقایق [[فطری]] که اساس تشریعیات دینیاند | قرآن کریم پس از یاد کرد از [[انفاق]] با همه علل و اسباب آن و پس از ذکر اثر مثبت آن در حقیقت [[حیات انسانی]]، این بیان را از مصادیق حکمت دانسته است: {{متن قرآن|مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأَذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«داستان (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه بر آورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند برای هر که بخواهد (آن را) چند برابر میگرداند و خداوند نعمتگستری داناست. آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند و از پی آنچه بخشیدهاند منّتی نمینهند و آزاری نمیدهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند. گفتاری شایسته و گذشت بهتر است از صدقهای که از پی آن آزاری باشد و خداوند بینیازی بردبار است. ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بیرویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام میدهند هیچ (بهره) نمیتوانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند.و داستان (بخشش) کسانی که داراییهای خود را در جست و جوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان میبخشند، همچون باغساری بر پشتهوارهای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوههایش را دوچندان کند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. آیا کسی از شما دوست میدارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانهها را برای شما روشن میدارد باشد که شما بیندیشید. ای مؤمنان! از دستاوردهای پاکیزه خود و آنچه ما از زمین برای شما بر میآوریم ببخشید و بر آن نباشید که از نامرغوبهای آنها ببخشید در حالی که خود نیز آنها را جز با چشمپوشی نسبت به آنها نمیستاندید؛ و بدانید که خداوند بینیازی ستوده است. شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست. به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۱-۲۶۹.</ref> و از آن چنین برداشت میشود که حکمت بر آن دسته از قضایای صادقی اطلاق میشود که به شکلی [[سعادت انسان]] را در بر میگیرند؛ مانند [[معارف الهی]] وابسته به [[مبدأ و معاد]] و آن دسته از حقایق عالم طبیعی که با سعادت انسان ربط دارند؛ همچون حقایق [[فطری]] که اساس تشریعیات دینیاند<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۹۵.</ref>. | ||
[[حکمت]]، سبب [[شکرگزاری]] برای خدا نیز دانسته شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.</ref>.<ref> التفسیر المظهری، ج ۷، ص ۲۶۱.</ref> حقیقت [[شکر]]، نهادن [[نعمتها]] در [[جایگاه]] [[شایسته]] آنهاست و انجام دادن این امر به گونهای شایسته، درگرو [[شناخت]] مُنعم و نعمتهایش و [[معرفت]] به چگونگی گذاشتن آنها در جایگاهشان است، بنابراین لازمۀ اعطای حکمت، [[دستور]] به شکرگزاری است<ref> المیزان، ج ۱۶، ص ۲۱۵.</ref>. | |||
برخی گفتهاند: [[تفسیر]] اعطای حکمت به [[برانگیختن]] بر [[شکر]] در آیه یاد شده، اشاره دارد که حکمت [[حقیقی]]، عمل و [[عبادت]] و شکرگزاری است<ref> الکشاف، ج ۳، ص ۴۹۳؛ جوامعالجامع، ج ۳، ص ۲۷۹.</ref>. برخی از قرآن پژوهان، حکمت را به معنای رسیدن به [[حق]] با [[علم]] و [[عقل]] دانسته و گفتهاند: [[حکمت]] در [[خدای سبحان]] به معنای [[شناخت]] اشیاء و ایجاد آنها در کمال [[استواری]] و در [[انسان]] به معنای شناخت پدیدهها و انجامدادن نیکیهاست<ref>مفردات، ص ۲۴۹، "حکم".</ref>. برخی نیز [[حقیقت]] [[حکمت]] را نوری دانستهاند که از [[خدای حکیم]] سرچشمه و در [[جان]] جای میگیرد که نتیجهاش علم به حقایق اشیاء و عمل به مقتضای آن است<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۳ـ۱۶۶.</ref> و به گفته بعضی، دانشی که سبب یا مقدمه استواری آراء و [[عقاید]] و [[ثبات]] [[خویهای پسندیده]] و تنظیم آنها شود، حکمت نام دارد<ref> پرتوی از قرآن، ج ۱، ص ۳۰۸.</ref>. همچنین بسیاری از [[مفسران]]، حکمت را به [[درستی]] در گفتار و [[رفتار]] [[تفسیر]] کردهاند<ref> به عنوان نمونه ر. ک: جامع البیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۰۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۷۴.</ref>. | |||
البته مفسران در معنای حکمت، آراء بسیاری دارند که بیشتر ذکرِ مصداق اراده شده در آیهای خاصاند؛ مانند [[قرآن]] و شناخت اموری چون [[ناسخ و منسوخ]] و [[محکم و متشابه]] آن، [[نبوت]]، علم و [[فقه]]، [[ورع]] در [[دین الهی]]، [[خشیت از خدا]]، علم و عمل، [[تفکر]] در [[امر الهی]] و [[پیروی]] از آن، [[آمرزش]]، نوری که با آن [[وسواس]] از [[الهام]] تمییز داده میشود، آنچه مایه [[آرامش روح]] شود، [[صلاح]] [[دین]] و [[اصلاح]] [[دنیا]]، [[علم لدنّی]]، تجرید سرّ برای ورود الهام، [[سنت]]، [[حلال و حرام]] و [[موعظه]]<ref>برای نمونه ر.ک: جامع البیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ البحرالمحیط، ج ۲، ص ۶۸۳ - ۶۸۴؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۳۹۴؛ ج ۲، ص ۱۹۴، ۲۹۸؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۳۲۴.</ref>. همه این معانی به یکدیگر نزدیکاند و حکمت در [[حکم]] جنس آنها و دربرگیرنده تمام آنهاست<ref> البحر المحیط، ج ۲، ص ۶۸۴؛ نمونه، ج ۲، ص ۳۴۰ـ۳۴۱؛ جامع البیان، ج ۳، ص ۱۲۵.</ref>. موارد کاربرد حکمت در قرآن نیز این مطلب را [[تأیید]] میکنند<ref> ر.ک: مواهب الرحمن، ج ۴، ص ۳۲۳ـ۳۲۴.</ref>. | |||
برخی، [[حکمت]] را [[علم به احکام]] [[الهی]] دانستهاند که تنها از [[راه]] بیان [[پیامبر]]{{صل}} در دسترس است و [[عقل انسان]] برای دستیابی به آن راهی ندارد<ref>جامع البیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ التبیان، ج ۱، ص ۴۶۷.</ref>؛ ولی بعضی این نظریه را رد کرده و در دیدگاهی کاملاً [[مخالف]] آن معتقدند [[حکمت]]، آن دسته از معارفیاند که با [[عقل]] دستیافتنی باشند. طرفدار دیدگاه دوم برای [[اثبات]] مدّعای خود به ادلهای چنگ زده و گفته است: [[خدا]] به [[لقمان]]{{ع}} حکمت [[عطا]] کرد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.</ref> و لقمان{{ع}} پیامبر نبود تا به او [[وحی]] شود، بلکه [[علم]] وی از روی [[برهان]] و [[دلیل عقل]] بود؛ نیز خدا حکمت را تنها به برخی میدهد: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>، در حالی که [[حفظ]] [[ظاهر احکام]] [[شرعی]] به گروهی ویژه اختصاص ندارد و خدا [[دستور]] میدهد که با حکمت [[انسانها]] را به سوی او بخوانند: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref> و [[کافر]] را تنها با [[دلیل عقلی]] میتوان به [[دین]] فرا خواند نه با [[تعبد شرعی]]. | |||
همچنین بر اساس آیاتی [[خدای سبحان]] به [[پیامبران]]، هم کتاب آموخته است و هم حکمت {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref> و... و عطف حکمت بر کتاب در [[آیات]] یاد شده | همچنین بر اساس آیاتی [[خدای سبحان]] به [[پیامبران]]، هم کتاب آموخته است و هم حکمت: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref> و... و عطف حکمت بر کتاب در [[آیات]] یاد شده نشان میدهد حکمت همان کتاب نیست، بنابراین مراد از کتاب و حکمت، [[علوم]] منقول و معقول است. افزون بر این، در روایتی حکمت گمشده [[مؤمن]] دانسته شده است که هرجا آن را یافت فرا میگیرد<ref> الکافی، ج ۸، ص ۱۶۷؛ سنن الترمذی، ج ۴، ص ۱۵۵.</ref> و چه بسا آن را از [[انسان]] [[گمراهی]] بیاموزد و این، دلیلی روشن است که حکمت، [[احکام]] تعبدی [[شرع]] نیست، زیرا آنها را تنها باید از [[اصحاب]] وحی فرا گرفت<ref>نثر طوبی، ص ۱۹۰ - ۱۹۲.</ref>. به نظر میرسد هر دو نظریه، ناتمام باشند، بلکه حکمتْ عام است و آنچه را [[عقل]] به [[تنهایی]] [[درک]] میکند، نیز آنچه را [[شرع]] بیان میکند، هر دو را دربرمیگیرد. | ||
[[حکمت]] با [[معرفت]] تفاوت دارد، زیرا معرفتْ ادراکی بیلحاظِ عمل است، در حالی که در معنای حکمت، عمل نهفته است، از این رو آن را به نظری و عملی قسمت کردهاند<ref> شرح فصوص الحکم، حسن زاده، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[حکمت (مقاله)|مقاله «حکمت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | [[حکمت]] با [[معرفت]] تفاوت دارد، زیرا معرفتْ ادراکی بیلحاظِ عمل است، در حالی که در معنای حکمت، عمل نهفته است، از این رو آن را به نظری و عملی قسمت کردهاند<ref> شرح فصوص الحکم، حسن زاده، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[حکمت (مقاله)|مقاله «حکمت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==اقسام حکمت== | ==اقسام حکمت== | ||
حکمت یا نظری است یا عملی و بنابر [[تبیین]] برخی از [[مفسران]] نمیتواند خارج از این دو قسم باشد، زیرا حکمت کمال [[انسان]] است که تنها در دو چیز است: شناختن [[حق]]؛ شناختن خیر برای عمل به آن. بازگشت اوّلی به [[علم]] و [[ادراک]] [[مطابق با واقع]] و بازگشت دومی به فعل عادلانه است و کمال این دو امر در [[انسانها]]، مرتبه [[نبوت]] و [[ولایت]] است، ازاینرو در آیاتی از [[حکمت نظری]] و عملی [[پیامبران]] [[سخن]] به میان آمده، چنانکه در آیهای [[وظیفه]] پیامبران [[دعوت به توحید]] (حکمت نظری) و [[تقوا]] ([[حکمت عملی]]) دانسته شده {{متن قرآن|يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ}}<ref>«فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲.</ref>؛ | حکمت یا نظری است یا عملی و بنابر [[تبیین]] برخی از [[مفسران]] نمیتواند خارج از این دو قسم باشد، زیرا حکمت کمال [[انسان]] است که تنها در دو چیز است: شناختن [[حق]]؛ شناختن خیر برای عمل به آن. بازگشت اوّلی به [[علم]] و [[ادراک]] [[مطابق با واقع]] و بازگشت دومی به فعل عادلانه است و کمال این دو امر در [[انسانها]]، مرتبه [[نبوت]] و [[ولایت]] است، ازاینرو در آیاتی از [[حکمت نظری]] و عملی [[پیامبران]] [[سخن]] به میان آمده، چنانکه در آیهای [[وظیفه]] پیامبران [[دعوت به توحید]] (حکمت نظری) و [[تقوا]] ([[حکمت عملی]]) دانسته شده است: {{متن قرآن|يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ}}<ref>«فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲.</ref>؛ همچنین [[ابراهیم]]{{ع}} از [[خدا]] [[حُکم]] (حکمت نظری) و [[پیوستن]] به [[صالحان]] (حکمت عملی) را خواسته {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا! به من حکمتی ارزانی دار و مرا به شایستگان بپیوند» سوره شعراء، آیه ۸۳.</ref> و [[خدای سبحان]] خطاب به [[موسی]]{{ع}} پس از بیان [[توحید]] (حکمت نظری) به او [[فرمان]] داده است تا تنها خدا را بپرستد (حکمت عملی): {{متن قرآن|إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي}}<ref>«بیگمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴.</ref> و [[عیسی]]{{ع}} پس از اشاره به [[بندگی]] خویش و گرفتن [[انجیل]] از خدا (حکمت نظری) سفارش خود به [[نماز]] و [[زکات]] (حکمت عملی) را یادآور میشود: {{متن قرآن|وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا}}<ref>«و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۱.</ref> و خدا به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرماید: بدان که خدایی جز اللّه نیست (حکمت نظری) و برای گناهت [[آمرزش]] بخواه (حکمت عملی): {{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ}}<ref>«پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۷۲ - ۷۳؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۴ - ۱۶۵.</ref> | ||
در آیاتی نیز مجموعهای از [[معارف عقلی]]، [[مواعظ]] و مسائل [[اخلاقی]] و [[احکام فقهی]] و [[حقوقی]] از مصادیق [[حکمت]] دانسته شدهاند؛ مانند [[یکتاپرستی]]، [[نیکی به پدر و مادر]]، پرداخت [[حق]] [[خویشاوند]] و [[فقیر]] و در [[راه]] مانده، [[پرهیز]] از [[اسراف]] و [[بخل]]، دوری از کشتن ناحق و [[زنا]]، پرهیز از [[تصرف]] ناحق در [[مال یتیم]]، [[وفا به عهد]]، پر کردن پیمانه و بهرهگیری از ترازوی درست در معاملات، پرهیز از [[پیروی]] غیر [[علم]] و دوری از [[تکبر]]: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلاً وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِندَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا}}<ref>«و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بیگمان او نسبت به توبهکاران، آمرزنده است. و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز. که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است. و اگر در جست و جوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری (روزی چند) از آنان روی میگردانی با آنان سخن به نرمی گو. و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی. بیگمان پروردگارت روزی را برای هر که بخواهد میگسترد و (یا) تنگ میدارد که او به (حال) بندگانش آگاه بیناست. و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است. و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است. و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است. و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید. و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است. و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید. و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را میتوانی شکافت و نه به بلندای کوهها میتوانی رسید. زشتی همه اینها نزد پروردگارت ناپسند است. این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۲۳-۳۹.</ref>.<ref> تسنیم، ج ۷، ص ۹۴.</ref> | |||
همچنین به گفته برخی، [[وصایای لقمان]]{{ع}} به فرزندش که او را از [[شرک]] [[نهی]] و سپس [[معاد]] را [[یادآوری]] و پس از آن وی را به [[نماز]]، [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]، [[صبر بر مصیبت]]، دوری از [[تکبّر]] و [[میانهروی]] در [[رفتار]] و گفتار [[امر]] کرد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است. و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است.و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمیدانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز میگردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید میآگاهانم. پسرکم! بیگمان اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد در دل تخته سنگی یا در آسمانها یا در زمین، خداوند آن را میآورد که خداوند نازکبین داناییست.پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بیگمان این از کارهایی است که آهنگ آن میکنند. و روی خود را از مردم مگردان و بر زمین خرامان گام برمدار که خداوند هیچ خود پسند خویشتنستایی را دوست نمیدارد.و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۳-۱۹.</ref>، اصول [[حکمت نظری]] و عملی را در بردارد<ref> نثر طوبی، ص ۱۹۰.</ref>؛ همچنین تعبیر [[ایمان]] و [[عمل صالح]] که فراوان و در [[آیات]] بسیاری به کار رفته است، میتواند اشاره به [[غایت]] حکمت نظری و تمامیت [[حکمت عملی]] باشد<ref>اسفار، ج ۱، ص ۲۱.</ref>. | |||
برخی با [[تأمل]] در کاربرد واژه حکمت در [[قرآن کریم]] و [[احادیث]]، [[حکمت]] را مقدّمات [[علمی]]، عملی و [[روحی]] برای رسیدن به [[هدف]] نهایی [[انسان]] دانسته و آن را به سه قسم نظری، عملی و [[حقیقی]] بخش کردهاند. در این دیدگاه، حکمت نظری که شامل همه [[معارف]] [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی میشود، مقدمهای علمی برای رسیدن به هدف یاد شده و آموختنی و یاد دادنی و از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]]{{عم}} [[آموزش]] همین حکمت است {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> | برخی با [[تأمل]] در کاربرد واژه حکمت در [[قرآن کریم]] و [[احادیث]]، [[حکمت]] را مقدّمات [[علمی]]، عملی و [[روحی]] برای رسیدن به [[هدف]] نهایی [[انسان]] دانسته و آن را به سه قسم نظری، عملی و [[حقیقی]] بخش کردهاند. در این دیدگاه، حکمت نظری که شامل همه [[معارف]] [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی میشود، مقدمهای علمی برای رسیدن به هدف یاد شده و آموختنی و یاد دادنی و از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]]{{عم}} [[آموزش]] همین حکمت است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> و حکمت عملی، مقدمهای عملی برای رسیدن به [[مقام]] [[انسان کامل]] است، از این رو به همه اعمالی که انسان را به [[کمال مطلق]] نزدیک میکنند حکمت اطلاق میشود و [[حکمت]] [[حقیقی]]، نوری [[معنوی]] است که دارای آثار [[علم حقیقی]] مانند [[خشیت الهی]]: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ}}<ref>«و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگهای گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref> است. این حکمت را [[خدا]] به [[انسانی]] میدهد که دو حکمت پیشین را به دست آورده است. بر اساس این نظریه، [[حکمت نظری]]، مقدمه [[حکمت عملی]] و حکمت عملی، مقدمه حکمت حقیقی است<ref>العلم والحکمه، ص ۸۲ - ۸۴.</ref>. | ||
برخی از [[مفسران]] نیز با رویکردی [[عرفانی]]، [[حکمت الهی]] را غیر از حکمت معمولی ـ یعنی معقولات ـ دانسته و گفتهاند: حکمت الهی با [[براهین عقلی]] و [[نقلی]] [[درک]] شدنی نیست، بلکه این حکمت از مواهب [[الهی]] است که هنگام تجلّی صفات احدیّ، به قلبهای [[پیامبران]] و [[اولیاء]]{{عم}} وارد میشود | برخی از [[مفسران]] نیز با رویکردی [[عرفانی]]، [[حکمت الهی]] را غیر از حکمت معمولی ـ یعنی معقولات ـ دانسته و گفتهاند: حکمت الهی با [[براهین عقلی]] و [[نقلی]] [[درک]] شدنی نیست، بلکه این حکمت از مواهب [[الهی]] است که هنگام تجلّی صفات احدیّ، به قلبهای [[پیامبران]] و [[اولیاء]]{{عم}} وارد میشود<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۴، ص ۲۷۲؛ روح البیان، ج ۱، ص ۵۲۷ - ۵۲۸.</ref>. برخی از [[عارفان]] با ذکر شاهدی [[قرآنی]]، [[حکمت]] را به "منطوق بها" (بیان شده) و "مسکوت عنها" (پوشیده) بخش کردهاند، زیرا [[مصلحت]] گاه در اظهار حکمت است؛ مانند [[احکام شرعی]] که بیان شدهاند و گاه در پوشیده ماندن آن است؛ نظیر [[اسرار الهی]] که خدا آنها را از اغیار پوشانده است<ref>شرح فصوص الحکم، آشتیانی، ص ۱۰۸۴، ۱۰۸۵؛ نیز. ر. ک: اصطلاحات الصوفیه، ص ۶۱، ۶۲؛ التعریفات، ص ۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[حکمت (مقاله)|مقاله «حکمت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==اهمیت و [[عظمت]] حکمت== | ==اهمیت و [[عظمت]] حکمت== | ||
حکمت در | حکمت در فرهنگ اسلامی جایگاهی ویژه و عظمت و شرافتی خاص دارد<ref>رک: اسرار الآیات، ص ۱۹ - ۲۰؛ المنار، ج ۱۱، ص ۲۴۹؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۹ - ۲۷۲.</ref>، تا آنجا که [[قرآن کریم]] که خود [[کتاب هدایت]] و [[سعادت]] انسانهاست، کتاب حکمت دانسته شده و در چند [[آیه]] از آن با [[وصف]] [[حکیم]] یاد شده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ}}<ref>«آن را که بر تو فرا میخوانیم از آیات و (قرآن) یادآور حکمتآموز است» سوره آل عمران، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ}}<ref>«الف، لام، را؛ این آیات کتاب حکیم است» سوره یونس، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ}}<ref>«سوگند به قرآن حکیم» سوره یس، آیه ۲.</ref> و در آیهای [[قرآن]] حکمت بالغه نامیده شده است: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}<ref>«پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمیآید» سوره قمر، آیه ۵.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۱۸؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۱۱؛ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۳۵۰.</ref> مراد حکمتی است کامل که از [[ناحیه]] خودش و اثرش کمبودی نداشته باشد<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۶۲؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۵۷.</ref>. | ||
همچنین در آیاتی [[دین الهی]] از آن رو که بر [[فطرت]] [[استوار]] است، [[حق]] نامیده شده: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref> و به همین جهت نیز [[قرآن کریم]] [[هدایت کننده]] به سوی [[حق]] معرفی شده است: {{متن قرآن|قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«گفتند: ای قوم ! ما (آیات) کتابی را شنیدیم که پس از موسی فرو فرستاده شده است، آنچه را (از کتابهای آسمانی) که پیش از آن بوده است راست میشمارد، به سوی حق و به راهی راست راهنمایی میکند» سوره احقاف، آیه ۳۰.</ref> و حق چیزی نیست، جز [[اعتقادی]] که واقع با آن مطابق و [[رشد]] لازمِ آن باشد و این همان [[حکمت]] یعنی اعتقادی است که [[کذب]] و ضرر در آن [[راه]] ندارد<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۲۷۱.</ref>. افزون بر این، [[قرآن مجید]] به شکلهای گوناگونی حکمت را ستوده است، چنانکه بر اساس آیهای [[خدا]] حکمت را به هرکس بخواهد میدهد و به هر که حکمت داده شود، به او خیر بسیار [[عطا]] شده است و جز [[خردمندان]] کسی [[پند]] نمیگیرد: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref> این [[آیه]] به وجوهی بر اهمیت و [[عظمت]] حکمت دلالت دارد: | |||
#ذکر حکمت در [[سیاق]] [[فضل]] خدایی که [[واسع]] و علیم است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ يُؤْتِي الْحِكْمَةَ}}؛ | |||
#اشاره به اینکه خدا حکمت را به هرکس بخواهد میدهد، که [[بندگان]] ویژه [[الهی]] مراد است، بنابراین هر کسی نمیتواند به آن برسد مگر با [[عنایت خدا]]؛ | |||
#[[حصر]] پایان آیه که براساس آن، تنها انسانهای متذکری به حکمت دست مییابند که دارای [[عقل]] خالی از شوائب اوهام و مادیات هستند؛ | |||
#اطلاق خیر کثیر بر حکمت<ref> مواهب الرحمن، ج ۴، ص ۳۲۷ - ۳۲۸.</ref>. | |||
[[قرآن]] در حالی حکمت را خیر بسیار دانسته که در آیاتی، کالای [[دنیا]]: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا}}<ref>«آیا به (حال و روز) کسانی ننگریستهای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دستهای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی بر شما ستم نخواهد رفت» سوره نساء، آیه ۷۷.</ref> و [[علم اعطایی]] به انسانهای معمولی: {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref> را کم و ناچیز به شمار آورده است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۱۷۹؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۷؛ تسنیم، ج ۷، ص ۹۳.</ref>. | |||
از دیگر [[ادله]] اهمیت و [[عظمت]] [[حکمت]] این است که [[قرآن کریم]] پس از ذکر بسیاری از [[پیامبران بزرگ الهی]]{{عم}} ـ یعنی [[ابراهیم]]، [[اسحاق]]، [[یعقوب]]، [[نوح]]، [[داود]]، [[سلیمان]]، ایوب، [[یوسف]]، [[موسی]]، [[هارون]]، [[زکریا]]، [[یحیی]]، [[عیسی]]، [[الیاس]]، [[اسماعیل]]، یسع، [[یونس]] و [[لوط]]{{عم}}، در [[مقام]] بیان نعمتهای ویژهای که [[خدا]] به آنان [[عطا]] فرموده، از اعطای [[حُکم]] به آنان سخن به میان آورده است: {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست. و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۳-۸۹.</ref> [[مفسران]]، [[حکم]] را حکمت یا مقام [[قضا]] دانستهاند<ref>زبدة التفاسیر، ج ۲، ص ۴۲۵؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۳۷؛ روح المعانی، ج ۷، ص ۳۱۳.</ref>. در آیاتی دیگر نیز از اعطای حکمت به برخی از [[پیامبران]] مانند عیسی{{ع}}: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.</ref>؛ {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>، داود{{ع}}: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref>، یوسف{{ع}}: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>.<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۴۵۴.</ref> و یحیی{{ع}}: {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref>«ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.</ref>.<ref> الکشاف، ج ۳، ص ۷.</ref> به عنوان یکی از [[نعمتهای الهی]] یاد شده و در آیهای با اشاره به دادن حکمت به [[لقمان]]{{ع}} بر اساس احتمالی در [[تفسیر آیه]] از او خواسته شده است در برابر این [[نعمت الهی]] [[شکرگزار]] باشد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۸۰؛ روح البیان، ج ۷، ص ۸۸ - ۸۹؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۱۶۱.</ref> | |||
علاوه بر این، ابراهیم{{ع}} از خدا خواست تا از [[نسل]] وی امّتی [[تسلیم]] در برابر خدا قرار داده و در میان آنان [[پیامبری]] برانگیزد که یکی از کارهایش [[آموزش]] حکمت به آنان باشد: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref> و خدا فرستادن چنین پیامبری را منّتی [[الهی]] و نعمتی بزرگ برای [[مسلمانان]] به شمار آورد: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref> و از آنان خواست تا در برابر چنین نعمتی [[خدا]] را یاد کنند و [[شکرگزار]] او باشند: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱-۱۵۲.</ref>. در آیهای نیز به بندگانی ویژه اشاره دارد که خدا از [[فضل]] خویش به آنان بخشیده است و دیگران به این امر [[حسادت]] میورزند و سپس بیان میدارد که خدا به [[آل ابراهیم]]، کتاب و [[حکمت]] و سلطنتی [[عظیم]] [[عنایت]] کرده است: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>. برپایه [[روایات شیعه]]، این [[بندگان]]، [[اهل بیت]]{{عم}} هستند و مراد از حکمت، [[فهم]] و قضاست<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۸؛ البرهان، ج ۲، ص ۹۴؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۹۱.</ref>. برخی از [[مفسران]] نیز آل ابراهیم را [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهلبیت]]{{عم}} دانسته و حکمت را به [[رسالت]] و [[امامت]] [[تفسیر]] کردهاند<ref>آلاء الرحمن، ج ۲، ص ۴۶۱.</ref>. | |||
در آیاتی دیگر، خدا پس از آنکه [[زنان پیامبر]]{{صل}} را به آرام گرفتن در [[خانه]]، [[خواندن نماز]]، پرداخت [[زکات]] و [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] او [[فرمان]] میدهد، از آنان میخواهد آنچه از [[آیات الهی]] و حکمت را که در خانههایشان [[تلاوت]] میشود یادآور شوند: {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا }}<ref>«و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان و از آیات خداوند و حکمت آنچه را که در خانههای شما خوانده میشود یاد کنید، بیگمان خداوند نازکبین آگاهی است» سوره احزاب، آیه ۳۳-۳۴.</ref> همچنین [[قرآن کریم]] [[حکمت]] را کنار [[موعظه]] [[نیکو]] و [[جدال احسن]] و پیش از آن دو از ابزار [[دعوت پیامبر]]{{صل}} به سوی خدا دانسته است که نشانه اهمیت ویژه حکمت و اثر آشکار آن در [[هدایت]] انسانهاست: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. حکمت در این [[آیه]] همان [[برهان]] در اصطلاح [[منطق]] است<ref> المیزان، ج ۱۲، ص ۳۷۱.</ref> که اساسیترین و ارزشمندترین وسیله [[تبلیغ دین]]<ref>راهنما، ج ۹، ص ۵۸۷.</ref> و سبب به حرکت در آوردن [[اندیشه]] [[انسانها]] و بیدار ساختن عقلهای خفته<ref> نمونه، ج ۱۱، ص ۴۵۵.</ref> است، گرچه برخی آن را به معانی دیگری مانند [[وحی]]، [[قرآن]]، [[سنت]] و [[نبوت]] دانستهاند<ref>جامعالبیان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۶۱۳؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۵۰۶.</ref>. | |||
از آیاتی نیز که بر [[وجوب]] [[تفکر]] و به دست آوردن [[حکمت]] دلالت دارند میتوان اهمیت حکمت را برداشت کرد؛ مانند: {{متن قرآن|قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«آیا در گستره آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریستهاند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان میآورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۵.</ref> و {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ}}<ref>«آیا در نیافتهاند که چگونه خداوند آفریدن (آفریدگان) را میآغازد و سپس آن را باز میگرداند؛ بیگمان این، بر خداوند آسان است» سوره عنکبوت، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو روی زمین گردش کنید و بنگرید چگونه آفریدن (آفریدگان) را آغاز میکند سپس خداوند آفرینش جهان واپسین را پدید میآورد، بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره عنکبوت، آیه ۲۰.</ref>.<ref>اسرار الآیات، ص ۲۰ - ۲۱.</ref> | |||
در [[روایات]] نیز از حکمت با [[عظمت]] بسیار یاد شده و آمده است که [[خدا]] به هیچ بندهای نعمتی بزرگتر از حکمت نداده<ref> بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۱۶.</ref> و [[مقام]] [[حکیم]]، نزدیک به [[مقام پیامبر]]{{صل}} دانسته<ref>کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۱۱۷.</ref> و به [[نورانی]] کردن [[قلب]] با حکمت سفارش شده است<ref>نهجالبلاغه، نامه ۳۱.</ref>. در روایات بسیاری، اوصاف دیگری نیز برای حکمت یاد شده است که همگی بیانگر عظمت و آثار پربار آناند<ref>العلم والحکمه، ص ۸۷ - ۹۲.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[حکمت (مقاله)|مقاله «حکمت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | |||
==[[افاضه]] کننده حکمت== | ==[[افاضه]] کننده حکمت== | ||
افاضه کننده حکمت با معلّم آن فرق دارد، زیرا [[آموزگار]] [[حکمت]]، کسی است که نفس [[شاگرد]] را آماده گرفتن حکمت میکند؛ ولی افاضه کننده حکمت کسی است که آن را در نفس پدید میآورد و از [[قوه]] به فعل خارج میکند و او تنها خدای متعال | افاضه کننده حکمت با معلّم آن فرق دارد، زیرا [[آموزگار]] [[حکمت]]، کسی است که نفس [[شاگرد]] را آماده گرفتن حکمت میکند؛ ولی افاضه کننده حکمت کسی است که آن را در نفس پدید میآورد و از [[قوه]] به فعل خارج میکند و او تنها خدای متعال است<ref>ر.ک: تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۵ - ۱۶۶.</ref>، از این رو [[تعلیم]] حکمت، هم به خدا: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref> و هم به [[پیامبر]]{{صل}}: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> نسبت یافته؛ لیکن افاضه و اعطای حکمت تنها به خدا اسناد داده شده است: {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>، {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ}}<ref>«خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم:» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref>. [[برهان عقلی]] نیز این مطلب را [[ثابت]] میکند، چون [[حکمت]] پدیدهای در [[نفس انسان]] است که از بیرون به آن وارد میشود، بنابراین تحقق حکمت در نفس به مؤثری بیرون از نفس [[نیازمند]] است که بالفعل علیم، [[حکیم]] و [[عاقل]] باشد، زیرا اگر آن مؤثر بالقوه باشد، خود نیازمند مؤثر دیگری است که او را از [[قوه]] به فعل آورد و برپایه بطلان دور و [[تسلسل]]، روشن میشود که [[افاضه]] کننده حکمت، تنها [[ذات الهی]] است که فعلیت محض و کاملاً از شائبه امکان و زوال پیراسته است. | ||
بر این اساس، [[حکمت]] نوری است که [[خدا]] بر [[قلب]] هر که بخواهد افاضه میکند:{{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این، بخشش خداوند است، به هر که خواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>.<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۶ - ۱۶۷.</ref> و چون خدا حکیم است و حکیم کار گزاف نمیکند، حکمت را نیز [[بیهوده]] به کسی نمیدهد، بلکه تنها کسانی از این [[موهبت]] برخوردار میشوند که [[شایستگی]] برخورداری از آن را داشته و زمینههای دریافت حکمت را در خود پدید آورده باشند، چنانکه در [[آیه]] {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref> پس از این سخن که خدا حکمت را به هر که بخواهد میدهد: {{متن قرآن|وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }} و از آن برداشت میشود که به دست آوردن حکمت بر [[تذکر]] و تذکر بر [[عقل]] وابسته است، بنابراین کسی که عقل ندارد حکمت نیز نخواهد | بر این اساس، [[حکمت]] نوری است که [[خدا]] بر [[قلب]] هر که بخواهد افاضه میکند:{{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این، بخشش خداوند است، به هر که خواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>.<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۶۶ - ۱۶۷.</ref> و چون خدا حکیم است و حکیم کار گزاف نمیکند، حکمت را نیز [[بیهوده]] به کسی نمیدهد، بلکه تنها کسانی از این [[موهبت]] برخوردار میشوند که [[شایستگی]] برخورداری از آن را داشته و زمینههای دریافت حکمت را در خود پدید آورده باشند، چنانکه در [[آیه]] {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref> پس از این سخن که خدا حکمت را به هر که بخواهد میدهد: {{متن قرآن|وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} و از آن برداشت میشود که به دست آوردن حکمت بر [[تذکر]] و تذکر بر [[عقل]] وابسته است، بنابراین کسی که عقل ندارد حکمت نیز نخواهد داشت<ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۹۶؛ التحریر والتنویر، ج ۳، ص ۶۴.</ref>؛ همچنین برای اعطای حکمت به لقمان{{ع}}: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.</ref> اسباب فراوانی یاد شده است؛ مانند [[تفکر]] بسیار، [[یقین]] [[نیکو]]، [[دوستی با خدا]]، [[امانتداری]]، [[راستگویی]]، [[سکوت]]، [[ورع]]<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۸۰، ۸۴؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۱۹۶.</ref>. | ||
در [[روایات]] بسیاری نیز اموری چون [[اخلاص]]، [[خشیت الهی]]، [[دوست داشتن]] [[اهل بیت]]{{عم}}، [[زهد]]، [[روزه]]، [[تواضع]] و [[دعا]] از اسباب [[حکمت]] و اموری چون [[هوای نفس]]، [[دنیا دوستی]]، [[نفاق]]، [[تکبر]]، [[طمع]] و [[پرخوری]] از موانع حکمت دانسته شده است<ref>العلم والحکمه، ص ۱۴۶ - ۱۷۶.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[حکمت (مقاله)|مقاله «حکمت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | در [[روایات]] بسیاری نیز اموری چون [[اخلاص]]، [[خشیت الهی]]، [[دوست داشتن]] [[اهل بیت]]{{عم}}، [[زهد]]، [[روزه]]، [[تواضع]] و [[دعا]] از اسباب [[حکمت]] و اموری چون [[هوای نفس]]، [[دنیا دوستی]]، [[نفاق]]، [[تکبر]]، [[طمع]] و [[پرخوری]] از موانع حکمت دانسته شده است<ref>العلم والحکمه، ص ۱۴۶ - ۱۷۶.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[حکمت (مقاله)|مقاله «حکمت»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
خط ۹۵: | خط ۹۳: | ||
#{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۰.</ref> | #{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۰.</ref> | ||
==حکمت در | ==حکمت در تفاسیر اجتهادی== | ||
===تفسیر تبیان=== | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>، فرموده: در معنای {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، دو قول است: یکی، مراد از کتاب، خط [[کتابت]] است، و دیگری، کُتُب است. پس این معنا به طریق جنس بوده و {{متن قرآن|التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فصل آن است، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[علم]] به آنچه در آن کتابهاست<ref>تبیان، ج۴، ص۵۵.</ref>. | #شیخ طایفه، [[علی بن حسن طوسی]] در [[تفسیر تبیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: "مراد از کتاب، بنا بر قول ابنزید و اکثر از [[مفسرین]]، [[قرآن]] است، و معنای حکمت در اینجا، [[سنّت]] است، و در معنای آن، [[قتاده]] گفته است: [[معرفت به دین]] است و [[انس بن مالک]] گفته است: آن، [[فقه]] است در [[تأویل]]، و ابنزید گفته است: آن، علم به احکامی است که علم به آن را به جز از قبل [[پیامبران]]{{عم}}، نتوان [[درک]] نمود، و گروهی گفتهاند: آن، سخن دوّمی است، و مثل اینکه آن، [[وصف]] [[تنزیل]] باشد، به این که آن، کتاب است، و اینکه آن، حکمت است، و اینکه آن، [[آیات]] است، و بعضی هم گفتهاند: حکمت چیزی است که [[خدای تعالی]]، آن را در [[دل]] قرار میدهد تا آن را [[نورانی]] بگرداند؛ همانگونه که چشم را نورانی نموده و چشم بدان وسیله [[ادراک]] میکند، و همه اینها نیکوست"<ref>تبیان، ج۱، ص۴۶۷.</ref>. | ||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>، فرموده: "در معنای {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، دو قول است: یکی، مراد از کتاب، خط [[کتابت]] است، و دیگری، کُتُب است. پس این معنا به طریق جنس بوده و {{متن قرآن|التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فصل آن است، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[علم]] به آنچه در آن کتابهاست"<ref>تبیان، ج۴، ص۵۵.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: [[خدای تعالی]] پیامبرش، [[حضرت محمد]]{{صل}} | #همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: "[[خدای تعالی]] پیامبرش، [[حضرت محمد]]{{صل}} را امر میکند به اینکه بندههای مکلفش را با حکمت [[دعوت]] نماید و آنان را به کارهای نیکویی دعوت نماید که آن [[کارها]]، [[راه]] ورود در [[استحقاق مدح]] و [[پاداش نیک]] را بر آنان بگشاید، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، عبارت است از [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]] و [[صلاح]] و [[فساد]] و به آن حکمت گفته شده؛ چون مانع از فساد است و مانع میگردد از آنچه سزاوار نیست که آن را برگزینند، و فرق بین حکمت و [[عقل]]، در این است که [[عاقل]] پیوند دهنده است به آنچه مانع از فساد است، و [[حکیم]]، [[عارف]] است به آنچه مانع از فساد است و حکمت، مشترک بین معرفت و عقل مستقیم است؛ زیرا هر یک از آن دو، مانع از فساد بوده و عاری از آن هست و {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}} باز داشتن از [[قبیح]] است بر وجه [[ترغیب]] در ترک آن و بیرغبت کردن در انجامش، و در آن، نرمکردن دلهاست با آنچه موجب [[خشوع دل]] گردد، و گفتهاند: حکمت، [[نبوّت]]، و [[موعظه]] [[قرآن]] است"<ref>تبیان، ج۶، ص۴۴۰.</ref>. | ||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: یعنی آنچه را به تو ای [[محمد]]{{صل}}! یاد آوری کردیم و بر تو [[وحی]] نمودیم، از جمله آن، چیزهایی است که پروردگارت از حکمت به سوی تو وحی نمود؛ یعنی آن، دلایلی که به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو و به معرفت [[واجب]] از چیزهای غیر [[واجب]]، منجر میگردد، و آن، همهاش، [[مبیّن]] [[قرآن]] است؛ پس آن، [[حکمت بالغه]] است<ref>تبیان، ج۶، ص۴۷۹.</ref>. | #همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: "یعنی آنچه را به تو ای [[محمد]]{{صل}}! یاد آوری کردیم و بر تو [[وحی]] نمودیم، از جمله آن، چیزهایی است که پروردگارت از حکمت به سوی تو وحی نمود؛ یعنی آن، دلایلی که به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو و به معرفت [[واجب]] از چیزهای غیر [[واجب]]، منجر میگردد، و آن، همهاش، [[مبیّن]] [[قرآن]] است؛ پس آن، [[حکمت بالغه]] است"<ref>تبیان، ج۶، ص۴۷۹.</ref>. | ||
#فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}} هم فرموده: "آن، حکمتی که [[خدای تعالی]] به [[لقمان]] اعطا فرمود، آن، [[معرفت]] به [[توحید]] خدای تعالی و [[نفی]] [[شرک]] از او بوده، و آنچه بعد از این، [[تفسیر]] میکنیم و آن، اینکه امر نموده به او تا [[سپاس]] و [[شکر]] خدای تعالی را بر نعمتی که به او [[عطا]] نموده، به جا آورد"<ref>تبیان، ج۸، ص۲۴۷.</ref>. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}} هم فرموده: آن، حکمتی که [[خدای تعالی]] به [[لقمان]] اعطا فرمود، آن، [[معرفت]] به [[توحید]] خدای تعالی و [[نفی]] [[شرک]] از او بوده، و آنچه بعد از این، [[تفسیر]] | #نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: خدای تعالی از حال [[عیسی]]{{ع}} به هنگامی که او را به [[پیامبری]] [[مبعوث]] نمود، خبر داده: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ}}؛ یعنی با [[معجزات]]، و [[قتاده]] گفته است: یعنی با [[انجیل]] آمده است. {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به آنان گفت به سوی شما با حکمت آمدهام؛ یعنی با چیزی که هر که از [[بندگان]] به آن عمل کند، [[نجات]] یابد، و هر که با آن [[مخالفت]] کند، هلاک گردد"<ref>تبیان، ج۹، ص۲۱۰.</ref>. | ||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: خدای تعالی از حال [[عیسی]]{{ع}} به هنگامی که او را به [[پیامبری]] [[مبعوث]] نمود، خبر داده: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ}}؛ یعنی با [[معجزات]]، و [[قتاده]] گفته است: یعنی با [[انجیل]] آمده است. {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به آنان گفت به سوی شما با حکمت آمدهام؛ یعنی با چیزی که هر که از [[بندگان]] به آن عمل کند، [[نجات]] یابد، و هر که با آن [[مخالفت]] کند، هلاک گردد<ref>تبیان، ج۹، ص۲۱۰.</ref>. | #همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: "معنای آن، نهایت [[راه راست]]، [[غایت]] در منع و غایت در زجر [[کفار]] است"<ref>تبیان، ج۹، ص۴۴۲.</ref>. | ||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: "{{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را از آلودگیهای شرک [[پاک]] کرده و به سوی [[ایمان]] [[هدایت]] میکند، پس آنان را پاک و [[پاکیزه]] میگرداند و البته، آنان را اینچنین میگرداند به واسطه اینکه آنان را به [[طاعت]] خدای تعالی که در آن [[اجابت]] است، [[دعوت]] نماید؛ زیرا اگر آنان را دعوت کند و آنان اجابت نکنند، گفته نمیشد: {{عربی|انّه زَكّاهم}}. {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، قتاده گفته است؛ یعنی قرآن و [[سنت]] را به آنان [[تعلیم]] میدهد، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، شامل [[کتاب و سنت]]، و هر آنچه خدای تعالی آن را [[اراده]] کند، میباشد. پس البته، حکمت، آن [[علمی]] است که بر اساس آن عمل میگردد در آنچه از امر [[دنیا]] و [[دین]] که از آن ترسیده میشود و یا [[دوست]] داشته میشود"<ref>تبیان، ج۱۰، ص۴.</ref>. | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: معنای آن، نهایت [[راه راست]]، [[غایت]] در منع و غایت در زجر [[کفار]] است<ref>تبیان، ج۹، ص۴۴۲.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را از آلودگیهای شرک [[پاک]] کرده و به سوی [[ایمان]] [[هدایت]] میکند، پس آنان را پاک و [[پاکیزه]] | |||
===تفسیر مجمع البیان=== | |||
فی | #شیخ [[ابیعلی فضل بن حسن طبرسی]] در [[تفسیر]] [[مجمعالبیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: "{{متن قرآن|الکتاب}}؛ یعنی [[قرآن]] و ذکر {{متن قرآن|يَتْلُو}} و {{متن قرآن|عَلَيْهِمْ}} در [[آیه]] تکرار شمرده نمیشود؛ زیرا اوّلی را اختصاص به [[تلاوت]] داد تا بدانند آن [[معجزه]] بوده و بر [[صدق]] گفتار و [[نبوت]] [[پیامبر]]{{صل}} دلالت میکند و دومی را اختصاص به [[تعلیم]] داد تا آنچه را که متضمّن آن است، از [[توحید]] و ادلّه توحید و آنچه مشتمل بر آن است از [[احکام]] شریعتش، بشناسند و قوله: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}را [[قتاده]] گفته است: در اینجا [[سنت]] است و [[مالک بن انس]] گفته است: [[معرفت به دین]] و [[فقه]] است در [[تأویل]]، و ابنزید گفته است: آن، [[علم]] به احکامی است که علم آن را به جز از قِبَل [[پیامبران]] نتوان [[درک]] نمود و گفتهاند: آن، صفت کتاب است؛ مثل اینکه توصیف کند آن را به اینکه: آن، کتاب است و آن [[آیات]] است و گفتهاند: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، چیزی است که [[خدای تعالی]] آن را در [[دل]] قرار میدهد تا آن را [[نورانی]] کند؛ همچنان که چشم را نورانی میکند. پس چشم ادراک میکند و گفتهاند: آن [[پندها]] و [[نصایح]] قرآن و [[حرام]] و [[حلال]] آن است، و همه این معانی نیکوست: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را [[مطیع]] [[مخلص]] قرار میدهد، و [[ابنعباس]] فرموده: {{عربی|زکّاء}}، عبارت است از [[طاعت]] و [[اخلاص]] برای [[خدای سبحان]] و ابنجریح گفته است: یعنی آنان را از [[شرک]] [[پاک]] کرده و [[خالص]] میگرداند:<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۱.</ref>. | ||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن| | #نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|َيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: "ابنجریح گفته است: مراد از کتاب، [[کتابت]] است که خدای تعالی نُه جزء از خط را به [[عیسی]]{{ع}} اعطا نمود، و به دیگر [[مردم]] یک جزء آن را و گفتهاند: مراد از آن، بعض کتب به جز [[تورات]] و [[انجیل]] است، مثل [[زبور]] و غیر آنکه [[خدای تعالی]] آنها را بر پیامبرانش نازل نمود و این قول ابیعلی جبایی است، و این قول، سزاوارتر است: {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}، را [[ابنعباس]] گفته است؛ یعنی [[فقه]] و [[علم]] [[حلال و حرام]]؛ همچنان که از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده که فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيتُ الْقُرْآنَ وَ مِثْلَيْهِ}}؛ یعنی به من [[قرآن]] و دو همانند آن اعطا شده که گفتهاند: مراد از آن، [[سنن]] است، و گفتهاند: مراد از آن، جمیع آنچه از [[اصول دین]] است که به او [[تعلیم]] گردیده<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۴۴۵.</ref>. | ||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، "فرمود: در [[تفسیر عیاشی]] از [[ابیصباح کنانی]] است که [[ابو عبد الله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، فرمود: مراد از {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، [[نبوت]]، و مراد از حکمت، [[فهم]] و [[قضا]] است، و مراد از {{متن قرآن|مُلْكًا عَظِيمًا}}، [[واجبالاطاعه]] بودن است"<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۱.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: "{{متن قرآن|الْكِتَابَ}} را گفتهاند: [[کتابت]]؛ یعنی خط، است و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی علم و [[شریعت]] و گفتهاند: مراد از کتاب، کتب است. پس در این صورت، {{متن قرآن|الْكِتَابَ}} اسم جنس بوده و فصل آن، به ذکر تورات و انجیل است"<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۲.</ref>. | |||
#فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}} هم فرموده: "یعنی به [[دین]] او [[دعوت]] کن؛ زیرا آن، طریق رضای اوست، {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به وسیله قرآن، و قرآن، حکمت نامیده شده؛ زیرا آن، متضمن امر به [[نیکی]]، و [[نهی]] از [[قبیح]] است و اصل حکمت، منع است و از آن جمله است، حکمة اللجام و به آن، حکمت گفته شده؛ چون به منزله مانع از [[فساد]] بوده و چیزی است که [[اختیار]] نمودن آن سزاوار نباشد و گفتهاند: حکمت، عبارت است از [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]] و [[صلاح]] و [[فساد]]؛ زیرا با [[معرفت]] به اینها، منع از فساد و استعمال [[صداقت]] و [[راستی]] در [[افعال]] و اقوال واقع میشود: {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}؛ یعنی انصرافدادن از [[قبیح]] است با ایجاد رغبت در ترک آن و [[پارسایی]] در انجامش و در این معنا نرمکردن [[دلها]]ست؛ به طوریکه موجب [[خشوع]] گردد، و [[ابنعباس]] فرموده: حکمت، [[نبوت]] بوده و {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، [[پندها]] و [[نصایح]] [[قرآن]] است"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: "یعنی آن چیزهایی از [[اوامر و نواهی]] که قبلاً بیان شد، از آن چیزهایی است که [[پروردگار]] تو ای [[محمد]]{{صل}}! به تو [[وحی]] نموده: {{متن قرآن|مِنَ الْحِكْمَةِ}}؛ یعنی منجر به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو است"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۴۱۶.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: "یعنی به [[لقمان]] [[عقل]] و [[علم]] و عمل و بهکار بردنش در امور را اعطا نمودیم و درباره لقمان [[اختلاف]] کردهاند؛ ابنعباس، [[مجاهد]]، [[قتاده]] و اکثر [[مفسرین]] گفتهاند که او [[حکیم]] بود و [[پیامبر]] نبود و ابنعمر از پیامبر{{صل}} [[نقل]] میکند که پیامبر{{صل}} میفرمود: لقمان، پیامبر نبود، و لکن [[بنده]] کثیر التّفکر و حَسَنالیقین بود که [[خدا]] را [[دوست]] میداشت و خدا هم او را دوست داشت، و [[خدای تعالی]] با حکمتدادن به او، بر او منّت نهاد"<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۵.</ref>. | |||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}، فرموده: "یعنی [[شکر]] خدای تعالی را بهجا آورید که شما را در خانههایی قرار داد که در آن، قرآن و [[سنت]] [[تلاوت]] میشود"<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۳۵۷.</ref>. | |||
#فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ}} هم فرموده: "یعنی [[ملک]] او را با نگهبانان، [[لشکریان]]، [[هیبت]] و [[کثرت]] عِدّه و عُدّه تقویت نمودیم، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[نبوّت]] و گفتهاند: [[راه]] درست و صواب در امور است و گفتهاند: آن، [[علم]] به [[خدای تعالی]] و [[ادیان]] است"<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۴۶۹.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: "[[عطا]] گفته: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به [[نبوّت]]، و گفتهاند: یعنی به علم به [[توحید]] [[عدل]] و ادیان"<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۵۴.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: "یعنی [[قرآن]]، حکمت تامهای است که [[غایت]] و نهایت را رسانده است"<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۷.</ref>. | |||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: "{{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، قرآن است و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}} [[شرایع]] است و گفتهاند: حکمت کتاب، [[سنت]] و هر آنچه را که خدای تعالی [[اراده]] نموده، شامل میگردد. پس البته، حکمت، آن [[علمی]] است که بر اساس آن عمل میشود، در آنچه از امور [[دین]] و [[دنیا]] که [[انتخاب]] شود یا اجتناب گردد"<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۸۴.</ref>. | |||
===تفسیر کشاف=== | |||
#[[ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی]]، در [[تفسیر کشاف]]، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: "{{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ}}: میخواند بر آنان و میرساند به آنان آنچه را که به او [[وحی]] میشود از [[دلایل]] وحدانیتت و [[صدق]] [[پیامبران]] تو، {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ}}: قرآن را، {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}: [[شریعت]] و [[بیان احکام]] را، {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}: و آنان را از [[شرک]] و سایر [[پلیدیها]] [[پاک]] میکند"<ref>کشاف، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، فرموده: "{{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا}}، برای آنان [[الزام]] است به آنچه شناختند از اعطای [[خدا]] کتاب و حکمت را. {{متن قرآن|آلَ إِبْرَاهِيمَ}}: آن کسانی که پیشینیان [[محمد]]{{صل}} هستند"<ref>کشاف، ج۱، ص۵۳۴.</ref>. | |||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: "{{متن قرآن|وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، مخصوص به ذکر شدهاند از آن چیزهایی که کتاب و حکمت شامل آن میشدهاند؛ زیرا مراد از آن دو، جنس کتاب و حکمت است و گفتهاند: کتاب، خط بوده و حکمت، [[کلام]] حکیمانه صواب است"<ref>کشاف، ج۱، ص۶۵۳.</ref> | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ}}: به سوی، [[اسلام]]، {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}، با گفتار حکمتآمیز صحیح، و آن، [[دلیل]] روشنگر [[حق]] است که زایلکننده [[شبهه]] است: {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}} و آن چیزی است که بر آنان مخفی نیست از این که تو آنان را به وسیله آن [[نصیحت]] میکنی و قصد چیزی را داری که [[منفعت]] آنان در آن است، و جایز است که مراد از آن، [[قرآن]] باشد؛ یعنی آنان را با کتابی که حکمت و نصیحت نیکوست، [[دعوت]] کن"<ref>کشاف، ج۲، ص۴۳۵.</ref>. | |||
#و فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}} هم فرموده: "{{متن قرآن|ذَلِكَ}} اشاره است به آنچه مقدّم آمده، و آن را حکمت نامید؛ چون آن، [[کلامی]] محکم است که در آن، وجهی برای [[راه]] ورود [[فساد]] نیست"<ref>کشاف، ج۲، ص۴۵۰.</ref>. | |||
#فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: "از [[ابنعباس]] است که [[لقمان]]، [[پیامبر]] و [[پادشاه]] نبود؛ اما او چوپان سیاهی بود، پس [[خدا]] [[آزادی]] را روزی او کرد و به قول و وصیتش [[راضی]] گردید، پس امر او را در قرآن قصه نمود تا به [[وصیت]] او [[تمسک]] جویند، و گفتهاند: او بین [[نبوّت]] و حکمت مختار گردید، پس او حکمت را [[اختیار]] کرد"<ref>کشاف، ج۳، ص۲۳۱.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ}}: او را [[قوّت]] دادیم، {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، [[زبور]] و [[علم]] [[شرایع]] است، و گفتهاند: هر کلامی که موافق با حق باشد، آن، حکمت است"<ref>کشاف، ج۳، ص۳۶۵.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی [[انجیل]] و شرایع"<ref>کشاف، ج۳، ص۴۹۵.</ref>. | |||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: "قرآن و [[سنّت]]"<ref>کشاف، ج۴، ص۱۰۲.</ref>. | |||
===تفسیر شبّر=== | |||
#مولیالاجل، [[سید عبدالله ابن محمد رضا حسینی]] معروف به شُبَّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: "{{متن قرآن|الکتاب}}؛ یعنی قرآن و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[معارف]] و [[احکام]]، و {{متن قرآن|يُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را از [[پلیدی]] [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[اعمال]]، [[پاک]] و [[طاهر]] میکند"<ref>تفسیر شبر، ص۵۲.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: "{{متن قرآن|الْكِتَابَ}}؛ یعنی [[کتابت]] یا جنس کتب نازل شده و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی حکمت، و [[تورات]] و [[انجیل]] را به لحاظ [[فضل]] آن دو، اختصاصاً ذکر فرمود"<ref>تفسیر شبر، ص۱۳۴.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[نبوّت]]، [[فهم]] و [[قضا]]، قوله: {{متن قرآن|مُلْكًا عَظِيمًا}} را فرموده: آن، واجبالطاعه بودن، یا [[پادشاهی]] [[یوسف]]، [[داوود]] و [[سلیمان]] است، پس چگونه به [[آل ابراهیم]] [[اقرار]] داشته و در [[آل محمد]]{{صل}} [[انکار]] میکنند و حال آنکه آنان از اسلاف آل ابراهیم{{ع}} هستند"<ref>تفسیر شبر، ص۵۸۴.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}؛ یعنی [[کلام]] محکمی که در آن، هیچ ورودی برای [[فساد]] نیست"<ref>تفسیر شبر، ص۵۹۳.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: "[[لقمان]] پسر باعور، خواهرزاده یا خالهزاده [[ایّوب]]، است و [[عمر]] او به [[زمان]] داوود میرسد و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، شامل [[عقل]]، [[علم]] و عمل به آن میشود و در گفتار به کار میآید"<ref>تفسیر شبر، ص۸۵۳.</ref>. | |||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی از [[قرآن]] که جامع بینالأمرین است"<ref>تفسیر شبر، ص۸۷۲.</ref>. | |||
#فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}} هم فرموده: "{{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی نبوّت و بهکار آوردن آن در امور، {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}؛ یعنی سخن واضح و روشنی که بدون پرده، دال بر مقصود باشد، یا [[حکم]] با [[اقامه دلیل]] و [[سوگند]]"<ref>تفسیر شبر، ص۹۳۲.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی با نبوّت و انجیل"<ref>تفسیر شبر، ص۱۰۰۴.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: "یعنی کاملهای که به نهایت رسیده"<ref>تفسیر شبر، ص۱۰۷۳.</ref>. | |||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: "{{متن قرآن|و یزکیهم}}؛ یعنی آنان را از [[آلودگی]] [[کفر]] و [[گناهان]] پاک میکند. {{متن قرآن|و یعلمهم الکتاب}}؛ یعنی [[قرآن]]، {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[ادیان]] و [[شرایع]]"<ref>تفسیر شبر، ص۱۱۲۰.</ref>. | |||
===تفسیر المیزان=== | |||
#استاد [[علامه]] [[سید محمدحسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: "[[لام]] در {{متن قرآن|الْكِتَابَ}} و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، برای جنس بوده و {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، همان [[وحی]] است که برطرفکننده [[اختلافات]] [[مردم]] است و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، عبارت از [[معرفت]] سودمندی است که وابسته به [[اعتقاد]] یا عمل است"<ref>المیزان، ج۳، ص۲۱۴.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: "چنانکه در مفردات آمده، حکمت به دریافت [[حق]] به وسیله [[علم]]، [[عقل]] و [[موعظه]] [[تفسیر]] شده، و موعظه هم چنان که [[خلیل]] بیان کرده، به [[یادآوری]] و [[تذکّر]] دادن به خیر و نیکویی به گونهای که سبب رقّت [[قلب]] گردد، تفسیر گشته است و از [[تأمّل]] در این معانی چنین بر میآید که: {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، آن [[حجّت]] و برهانی است که از آن، حق نتیجه میگردد؛ به طوریکه هیچ [[شک]]، ابهام و ضعفی در آن نباشد، و موعظه، بیانی است که بدان نفس، ملایم شود و [[دل]] برای آنچه به [[صلاح]] شنونده است، نرم گردد"<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۹۸.</ref>. | |||
#فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}} هم فرموده: "در [[آیه]]، اطلاق {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، بر [[احکام]] فرعیه است، و ممکن است مشتمل باشد بر مصالحی که به طور [[اجمال]] از [[کلام]] سابق استفاده میشود"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۰۲.</ref>. | |||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: "بنا بر آنچه از موارد استعمال حکمت استفاده میشود، آن، معرفت علمیه سودمند بوده، و [[حد وسط]] و [[اعتدال]] بین [[جهل]] و جُربزه است، و قوله: {{متن قرآن|أَنِ اشْكُرْ لِي}}<ref>«که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار» سوره لقمان، آیه ۱۴.</ref> را گفتهاند، آن به تقدیر قول است؛ یعنی: {{عربی|و قلنا ان اشکر لی}} و ظاهر این است که تفسیر اعطای حکمت، بدون تقدیر قول است و آن این است که [[حقیقت]] [[شکر]]؛ عبارت است از قرار دادن [[نعمت]] در جای خودش آنچنان که بر آن جایگاه سزاوار است؛ به گونهای که اشاره به اعطای نعمتدهنده باشد، و وقوع چنین امری آنطوری که [[حقّ]] آن باشد، موقوف است بر [[معرفت]] انعامشده، [[شناخت]] نعمت آنکه هست و کیفیت قرار دادن آن نعمت در جای خودش به گونهای که آن انعام را حکایت کند. پس اعطای حکمت، [[شکر]] بر آن را بر میانگیزد، و لذا اعطای حکمت با امر به شکر، ملازمه دارد"<ref>المیزان، ج۱۶، ص۲۲۶.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}} در اصل، بنای نوعی از [[حکم]] است، و مراد از آن، [[معارف]] حقه [[یقینی]] است که [[انسان]] را سود بخشد و او را به کمال رساند، و گفتهاند: مراد از آن، [[نبوّت]] است، و گفتهاند: مراد [[زبور]] و [[علم]] [[شرایع]] است، و غیر از این را هم گفتهاند که وجهی ندارد، و {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، تفکیک [[کلام]] حاصل از گفتگوی فردی با دیگری و تمیز حقّ آن از باطلش است، و منطبق میباشد بر [[قضا]] و [[داوری]] بین دو [[خصم]] در مورد اختلافشان"<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۰۰.</ref>. | |||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به وسیله [[معارف الهیه]] از [[عقاید حقه]] و [[اخلاق فاضله]]"<ref>المیزان، ج۱۸، ص۱۲۵.</ref>. | |||
#فی قولی تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}} هم فرموده: "حکمة، کلمه حقی است که با آن [[منفعت]] حاصل میگردد، و [[بلوغ]]، وصول چیزی است به نهایت آن، و در اینجا کنایهای است از تمام و کاملبودن شیء. پس حکمة بالغه، آن حکمت تام و کاملی است که هیچگونه نقصی از حیث نفس و از حیث اثرش، در آن نیست"<ref>المیزان، ج۱۹، ص۶۳.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: "[[تزکیه]] از باب تفعیل، از [[زکات]] است، به معنای نموّ صالحی که ملازم خیر و [[برکت]] است. پس تزکیه برای آنان، [[رشد دادن]] ایشان است، به رشدی [[صالح]]؛ به اینکه اخلاق فاضله و [[اعمال صالحه]] را در آنان عودت دهد تا بدین وسیله در انسانیتشان کامل گردند و بدان وسیله، حال آنها در [[دنیا]] و [[آخرت]] مستقیم گردد؛ [[خوشبخت]] [[زندگی]] کنند و [[سعادتمند]] بمیرند، و “تعلیم کتاب”، بیان الفاظ [[آیات]] آن و [[تفسیر]] آنچه از آن مشکل است، میباشد، و در مقابل آن، “تعلیم حکمت” است، و آن، [[معارف]] حقیقیه است که [[قرآن]] دربردارنده آن است، و تعبیر قرآن گاهی به آیات، و گاهی به کتاب، دلالت بر این دارد که هر یک از این عناوین، نعمتی است که باید آن را منّت داشت"<ref>المیزان، ج۱۹، ص۳۰۶.</ref>. | |||
===تفسیر بصائر=== | |||
#استاد محقّق، [[یعسوب الدین رستگار جویباری]] در تفسیر بصائر، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}}، فرموده: "{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}} و آن، [[نعمت]] الهیه و خیر کثیری است که با آن [[پیامبران خدا]] و [[رسولان]] و اولیایش با آن آراسته میگردند و خدای جلّ و [[علا]] در [[شأن]] آن و در جلالت منزلتش میفرماید: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} و فرمود: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ... * يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد * به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۳۱ و ۲۶۹.</ref>. | |||
#نیز فی قوله: {{متن قرآن|أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}} هم فرموده: "گفتیم به او، بر آنچه از حکمت که [[خدای تعالی]] به تو اعطا نموده، [[شکر]] او را به جای آور"<ref>بصائر، ج۳۱، ص۱۳۸–۱۳۹.</ref>. | |||
#همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: "[[آیه کریمه]] دلالت بر این دارد که حکمت از مواهب خدای تعالی است که تنها به وسیله تلاش و [[کوشش]] حاصل نگردد، بلکه حصول آن به واسطه [[مشیّت]] ربّانیّه باشد و لاغیر و به همین جهت [[یادآوری]] فرمود که آن از [[فضل]] [[خدای تعالی]] است فی قوله جلّ و [[علا]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>، بعد از قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}. بنابراین، حکمتی که از آن گاهی به [[قرآن]] و گاهی به [[نور]] در [[قرآن کریم]] و به [[عقل]] بسیط نزد [[حکما]]، تعبیر میشود، آن از فضل خدای جلّ وعلا و کمال ذات اوست که آن را به هر که از [[خواص]] [[بندگان]] و محبوبینش [[اختیار]] نماید و برگزیند، اعطا کند"<ref>بصائر، ج۳۶، ص۹۹۵–۹۹۶.</ref>. | |||
#همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: "آنچه از [[اخبار]] بر آنان آمده، [[حکمت بالغه]] است در [[هدایت]] و [[راهنمایی]] به طریق [[حق]] برای کسانیکه [[تعقل]] میکنند، و آن به این جهت است که حکمت بالغه عبارت است از حکمت تامه کاملهای که از حیث نفس و از حیث اثرش، هیچ نقصی در آن نیست"<ref>بصائر، ج۴۲، ص۳۵۹.</ref>. | |||
===تفسیر نمونه=== | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، درباره حکمت، چنین [[تفسیر]] فرموده: در | #در [[تفسیر نمونه]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، زیر عنوان: “هدف [[بعثت]] پیامبران” فرموده: "در [[آیات]] فوق پس از آنکه [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] تقاضای [[ظهور]] [[پیامبر اسلام]] را میکنند، سه [[هدف]] برای بعثت او بیان میدارند: نخست، [[تلاوت آیات]] [[خدا]] بر [[مردم]]، این جمله، اشاره به بیدار ساختن [[اندیشهها]] در پرتو آیات گیرا، جذاب و کوبندهای است که از مجرای [[وحی]] بر [[قلب]] [[پیامبر]]{{صل}} نازل میشود و او به وسیله آن، [[ارواح]] خفته را بیدار میکند. {{متن قرآن|يَتْلُوا}} از ماده “تلاوت”، در لغت به معنای پیدر پیآوردن چیزی است، و هنگامی که عباراتی را پشت سر هم و روی [[نظام]] صحیحی بخوانند، [[عرب]] از آن، تعبیر به [[تلاوت]] میکند. بنابراین، تلاوت [[منظم]] و پیدر پی، مقدمهای است برای [[بیداری]] و ایجاد [[آمادگی]] برای [[تعلیم و تربیت]] سپس [[تعلیم کتاب و حکمت]] را [[هدف]] دوم میشمرد؛ چرا که تا [[آگاهی]] حاصل نشود، [[تربیت]] که مرحله سوم است صورت نمیگیرد. تفاوت “کتاب” و حکمت ممکن است در این جهت باشد که “کتاب” اشاره به [[کتب آسمانی]] است، و اما حکمت، [[علوم]] و [[دانشها]]، و [[اسرار]]، علل و نتایج [[احکام]] است که از طرف [[پیامبر]] [[تعلیم]] میشود. بعد آخرین هدف را که مسأله “تزکیه” است، بیان میدارد. “تزکیه” در لغت هم به معنای نمو دادن، و هم به معنای [[پاکسازی]] آمده است و به این ترتیب، [[تکامل]] وجود [[انسان]] در جنبههای “علمی” و “عملی”، به عنوان هدف نهایی [[بعثت پیامبر]] معرفی شده است"<ref>تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۵۷.</ref>. | ||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: "در [[آیة]] فوق، [[خداوند]] اشاره به [[مأموریت]] [[حضرت مسیح]] کرده و نخست میفرماید: [[خدا]] او را کتاب و [[دانش]] آموخت: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} و بعد اشاره به مصداق این کتاب و حکمت نموده، میگوید: [[تورات]] و [[انجیل]] را به او آموختیم: {{متن قرآن|وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}. سپس اشاره به مأموریت او برای [[هدایت]] [[جمعیت]] [[منحرف]] [[بنیاسرائیل]] که در آن [[زمان]] گرفتار انواع [[خرافات]]، آلودگیها و [[اختلافات]] شده بودند، کرده و میگوید: {{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ}}"<ref>تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۱۹.</ref>. | |||
و در بحث نکتهها زیر عنوان: “گوشهای از حکمت لقمان” چنین فرموده: | #همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، زیر عنوان: “ده [[دستور]] مهم [[اخلاقی]] در مقابله با مخالفان” [[تفسیر]] فرموده: | ||
بعضی از [[مفسران]] در اینجا به تناسب اندرزهای لقمان که در [[آیات]] این [[سوره]] منعکس است، قسمتهایی از سخنان حکمتآمیز این [[مرد]] [[الهی]] را بازگو کردهاند که ما فشردهای از آن را در اینجا میآوریم: | ##نخست میگوید: به وسیله حکمت به سوی [[راه]] پروردگارت [[دعوت]] کن: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}. حکمت، به معنای [[علم]] و دانش و [[منطق]] و [[استدلال]] است، و در اصل، به معنای منع آمده، و از آنجا که علم و دانش، و منطق و استدلال، مانع از [[فساد]] و [[انحراف]] است، به آن حکمت گفتهشده، و به هر حال، نخستین گام در دعوت به سوی [[حق]]، استفاده از [[منطق]] صحیح و [[استدلال]] حساب شده است، و به تعبیر دیگر، دستانداختن در درون [[فکر]] و [[اندیشه]] [[مردم]] و به حرکت درآوردن آن و بیدارساختن عقلهای خفته، نخستین گام محسوب میشود. | ||
# لقمان به فرزندش چنین میگفت: {{عربی|یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر؛ فاجعل سفینتک فیها الایمان باللّه، و اجعل شراعها التوکّل علی اللّه، و اجعل زادک فیها تقوی الله؛ فان نجوت، فبرحمة اللّه، و آن هلکت، فبذنوبک}}: “پسرم! [[دنیا]] دریای ژرف و عمیقی است که [[خلق]] بسیاری در آن [[غرق]] شدهاند؛ تو کشتی خود را در این دریا، [[ایمان به خدا]] قرار داده، بادبان آن را [[توکل بر خدا]]، زاد و توشهات را در آن، [[تقوای الهی]]؛ اگر از این دریا [[رهایی]] یابی، به [[برکت]] [[رحمت خدا]] است، و اگر هلاک شوی، به خاطر [[گناهان]] تو است”. همین مطلب در [[کتاب کافی]]، ضمن [[سخنان امام کاظم]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]]، به صورت کاملتری از [[لقمان حکیم]] [[نقل]] شده است: {{عربی|یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوی اللّه و حشوها الایمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر}}: “پسرم! [[دنیا]] دریای عمیقی است که گروه بسیاری در آن [[غرق]] شدند؛ کشتی تو در این دریا باید تقوای الهی باشد، و زاد و توشهات، [[ایمان]]، و بادبان این کشتی، [[توکل]]، و ناخدای آن، [[عقل]]، و راهنمای آن، [[علم]]، و سکّان آن، [[صبر]] است”. | ##و به وسیله اندرزهای [[نیکو]]: {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، و این، دو مین گام در طریق [[دعوت]] به [[راه خدا]] است؛ یعنی استفادهکردن از [[عواطف]] [[انسانها]]؛ چرا که [[موعظه]] و [[اندرز]]، بیشتر جنبه [[عاطفی]] دارد که با تحریک آن میتوان تودههای [[عظیم]] مردم را به طرف [[حق]] متوجه ساخت، و در [[حقیقت]]، حکمت، از “بُعد عقلی” وجود [[انسان]] استفاده میکند و موعظه [[حسنه]]، از “بُعد عاطفی”، و مقیّد ساختن “موعظه”، به “حسنه”، شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر میافتد که خالی از هرگونه [[خشونت]]، [[برتریجویی]]، [[تحقیر]] طرف مقابل، تحریک [[حس]] [[لجاجت]] او و مانند آن بوده باشد. چه بسیارند اندرزهایی که اثر معکوسی میگذارند، به خاطر آنکه مثلاً در حضور دیگران و توأم با تحقیر انجام گرفته، و یا از آن، استشمام برتریجویی گوینده شده است؛ بنابراین، موعظه، هنگامی اثر عمیق خود را میبخشد که “حسنه” باشد و به صورت [[زیبایی]] پیاده شود<ref>تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۵۵–۴۵۶.</ref>. | ||
#در گفتار دیگری به فرزندش، در [[آداب]] [[مسافرت]] چنین میگوید: پسرم! هنگامی که مسافرت میکنی، [[اسلحه]]، [[لباس]]، [[خیمه]]، وسیله [[نوشیدن آب]]، وسایل دوختن، و داروهای ضروری را که هم خود و هم همراهانت از آن استفاده میتوانید بکنید، بردار؛ با همسفران در همه چیز، جز در [[معصیت الهی]]، [[همراهی]] کن. پسرم! هنگامی که با جمعی مسافرت کردی، در کارهایت با آنها [[مشورت]] کن، در صورت آنها [[تبسم]] نما؛ در مورد زاد و توشهای که داری، سخاوتمند باش، و هنگامی که تو را صدا زنند، پاسخ گو، و اگر از تو کمک بخواهند، آنها را [[یاری]] کن؛ تا میتوانی، [[سکوت]] [[اختیار]] کن؛ [[نماز]] بخوان؛ در مرکب و آب و [[غذا]] که داری، سخاوتمند باش؛ اگر از تو [[گواهی]] بطلبند، گواهی ده؛ اگر از تو مشورتی بخواهند، برای به دستآوردن نظر صایب، [[کوشش]] کن، و بدون [[اندیشه]] و [[تأمل]] کافی، پاسخ مگو، و تمام نیروی تفکرت را برای جواب مشورت، به کارگیر که هر کس در پاسخ مشورت، خالصترین نظر خود را اظهار نکند، [[خداوند]] [[نعمت]] تشخیص و [[اندیشه]] را از او میگیرد؛ هنگامی که ببینی همراهان تو [[راه]] میروند و تلاش میکنند، با آنها به تلاش برخیز. [[دستور]] کسی را که از تو بزرگتر است، بشنو؛ اگر از تو تقاضای مشروعی دارند، همیشه جواب مثبت بده و هرگز “نه” نگوی؛ زیرا گفتنِ نه، نشانه عجز و [[ناتوانی]]، و سبب ملامت است، و هرگز [[نماز]] را از اول وقت تأخیر نینداز و این [[دین]] خود را فوراً ادا کن؛ با [[جماعت]] نماز بگزار، هر چند در سختترین حالات باشی؛ اگر میتوانی، از هر غذایی که میخواهی بخوری، قبلاً مقداری از آن را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کن؛ [[کتاب الهی]] [[تلاوت]] کن، و [[ذکر خدا]] را فراموش منما. | #همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، اینچنین [[تفسیر]] فرموده: "اینها از امور حکمتآمیزی است که پروردگارت به تو [[وحی]] فرستاده است، و تعبیر به حکمت، اشاره به این است که این [[احکام]] آسمانی در عین اینکه از [[وحی الهی]] سرچشمه میگیرد، با ترازوی [[عقل]] نیز کاملاً قابل سنجش و قابل [[درک]] است. چه کسی میتواند [[زشتی]] [[شرک]]، یا [[قتل نفس]]، یا [[آزار پدر و مادر]] و همچنین [[قبح]] [[زنا]]، [[کبر]] و [[غرور]]، [[ظلم]] به [[یتیمان]]، عواقب شوم [[پیمانشکنی]] و مانند آن را [[انکار]] کند، و به تعبیر دیگر، این احکام، هم از طریق حکمت [[عقلی]] [[اثبات]] شده است، و هم از طریق وحی الهی، و اصول همه [[احکام الهی]] چنین است، هر چند جزئیات آن را در بسیاری از اوقات با چراغ کمفروغ [[عقل]] نمیتوان تشخیص داد، و تنها در پرتو نورافکن نیرومند [[وحی]] باید [[درک]] کرد"<ref>تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۲۵.</ref>. | ||
#این داستان نیز از [[لقمان]] معروف است: در آن هنگام که به صورت بردهای برای آقایش کار میکرد، روزی به او گفت: گوسفندی برای من [[ذبح]] کن و دو عضو که [[بهترین]] اعضای آن است، برای من بیاور، و او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و [[دل]] آن را برای وی آورد. چند [[روز]] دیگر، همین دستور را به او داد، منتها گفت: دو عضو که بدترین اعضای آن است، برای من بیاور. لقمان بار دیگر، گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد. او [[تعجب]] کرد و از این ماجرا سؤال کرد. لقمان در پاسخ گفت: [[قلب]] و زبان، اگر [[پاک]] باشند، از هر چیز بهترند، و اگر [[ناپاک]] شوند، از همه چیز، خبیثتر و بدترند. | #همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، درباره حکمت، چنین [[تفسیر]] فرموده: "در اینکه حکمت چیست؟ باید گفت: برای حکمت معانی فراوانی ذکر کردهاند، مانند: “شناخت [[اسرار]] [[جهان]] هستی”، “آگاهی از حقایق قرآن”، “رسیدن به [[حق]] از نظر گفتار و عمل”، “معرفت و [[شناسایی]] خداوند”، اما همه این معانی را میتوان یکجا جمع کرده و در تفسیر حکمت چنین گفت: حکمتی که [[قرآن]] از آن سخن میگوید و [[خداوند]] به [[لقمان]] [[عطا]] فرموده بود، “مجموعهای از [[معرفت]] و [[علم]] و [[اخلاق]] [[پاک]] و [[تقوا]] و [[نور]] هدایت” بوده است. در [[حدیثی]] از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} میخوانیم که در تفسیر این [[آیه]] برای [[هشام بن حکم]] فرموده: مراد از حکمت، [[فهم]] و عقل است، و در [[حدیث]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} میخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ}}: “حکمت این است که لقمان نسبت به امام و [[رهبر الهی]] عصر خود، [[آگاهی]] داشت”. روشن است هر یک از اینها یکی از شاخههای مفهوم وسیع حکمت محسوب میشود و با هم منافاتی ندارند. | ||
#و در بحث نکتهها زیر عنوان: “گوشهای از حکمت لقمان” چنین فرموده: بعضی از [[مفسران]] در اینجا به تناسب اندرزهای لقمان که در [[آیات]] این [[سوره]] منعکس است، قسمتهایی از سخنان حکمتآمیز این [[مرد]] [[الهی]] را بازگو کردهاند که ما فشردهای از آن را در اینجا میآوریم: | |||
این گفتار را با [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} پایان میدهیم. فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]، حکمتی که به لقمان از سوی [[پروردگار]] [[عنایت]] شده بود، به خاطر نسبت، [[مال]]، [[جمال]]، و [[جسم]] او نبود، بلکه او مردی بود که در انجام [[فرمان خدا]]، [[قوی]] و نیرومند بود؛ از [[گناه]] و [[شبهات]] اجتناب میکرد؛ ساکت و خاموش بود؛ با دقت مینگریست؛ بسیار [[فکر]] میکرد؛ تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) [[روز]] نخوابید، و در مجالس (به رسم [[مستکبران]])، تکیه نمیکرد، و رعایت [[آداب]] را کاملاً مینمود؛ آب دهن نمیافکند؛ با چیزی [[بازی]] نمیکرد، و هرگز در حال نامناسبی دیده نمیشد؛ و هیچگاه دو نفر را در حال [[نزاع]] ندید، مگر اینکه آنها را با هم [[صلح]] داد، و اگر سخن خوبی از کسی میشنید، حتما مأخذ آن سخن را و [[تفسیر]] آن را سؤال میکرد؛ با [[فقیهان]] و [[عالمان]] بسیار نشست و برخاست داشت... به سراغ علومی میرفت که بتواند به وسیله آن بر [[هوای نفس]] چیره شود؛ نفس خود را با نیروی [[فکر]] و [[اندیشه]] و [[عبرت]] مداوا مینمود، و تنها سراغ کاری میرفت که به سود ([[دین]] یا دنیای او بود؛ در اموری که به او [[ارتباط]] نداشت، هرگز دخالت نمیکرد، و از این رو، [[خداوند]] حکمت را به او ارزانی داشت<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۶-۳۷ و ۴۶–۴۹.</ref>. | ## لقمان به فرزندش چنین میگفت: {{عربی|یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر؛ فاجعل سفینتک فیها الایمان باللّه، و اجعل شراعها التوکّل علی اللّه، و اجعل زادک فیها تقوی الله؛ فان نجوت، فبرحمة اللّه، و آن هلکت، فبذنوبک}}: “پسرم! [[دنیا]] دریای ژرف و عمیقی است که [[خلق]] بسیاری در آن [[غرق]] شدهاند؛ تو کشتی خود را در این دریا، [[ایمان به خدا]] قرار داده، بادبان آن را [[توکل بر خدا]]، زاد و توشهات را در آن، [[تقوای الهی]]؛ اگر از این دریا [[رهایی]] یابی، به [[برکت]] [[رحمت خدا]] است، و اگر هلاک شوی، به خاطر [[گناهان]] تو است”. همین مطلب در [[کتاب کافی]]، ضمن [[سخنان امام کاظم]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]]، به صورت کاملتری از [[لقمان حکیم]] [[نقل]] شده است: {{عربی|یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوی اللّه و حشوها الایمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر}}: “پسرم! [[دنیا]] دریای عمیقی است که گروه بسیاری در آن [[غرق]] شدند؛ کشتی تو در این دریا باید تقوای الهی باشد، و زاد و توشهات، [[ایمان]]، و بادبان این کشتی، [[توکل]]، و ناخدای آن، [[عقل]]، و راهنمای آن، [[علم]]، و سکّان آن، [[صبر]] است”. | ||
##در گفتار دیگری به فرزندش، در [[آداب]] [[مسافرت]] چنین میگوید: پسرم! هنگامی که مسافرت میکنی، [[اسلحه]]، [[لباس]]، [[خیمه]]، وسیله [[نوشیدن آب]]، وسایل دوختن، و داروهای ضروری را که هم خود و هم همراهانت از آن استفاده میتوانید بکنید، بردار؛ با همسفران در همه چیز، جز در [[معصیت الهی]]، [[همراهی]] کن. پسرم! هنگامی که با جمعی مسافرت کردی، در کارهایت با آنها [[مشورت]] کن، در صورت آنها [[تبسم]] نما؛ در مورد زاد و توشهای که داری، سخاوتمند باش، و هنگامی که تو را صدا زنند، پاسخ گو، و اگر از تو کمک بخواهند، آنها را [[یاری]] کن؛ تا میتوانی، [[سکوت]] [[اختیار]] کن؛ [[نماز]] بخوان؛ در مرکب و آب و [[غذا]] که داری، سخاوتمند باش؛ اگر از تو [[گواهی]] بطلبند، گواهی ده؛ اگر از تو مشورتی بخواهند، برای به دستآوردن نظر صایب، [[کوشش]] کن، و بدون [[اندیشه]] و [[تأمل]] کافی، پاسخ مگو، و تمام نیروی تفکرت را برای جواب مشورت، به کارگیر که هر کس در پاسخ مشورت، خالصترین نظر خود را اظهار نکند، [[خداوند]] [[نعمت]] تشخیص و [[اندیشه]] را از او میگیرد؛ هنگامی که ببینی همراهان تو [[راه]] میروند و تلاش میکنند، با آنها به تلاش برخیز. [[دستور]] کسی را که از تو بزرگتر است، بشنو؛ اگر از تو تقاضای مشروعی دارند، همیشه جواب مثبت بده و هرگز “نه” نگوی؛ زیرا گفتنِ نه، نشانه عجز و [[ناتوانی]]، و سبب ملامت است، و هرگز [[نماز]] را از اول وقت تأخیر نینداز و این [[دین]] خود را فوراً ادا کن؛ با [[جماعت]] نماز بگزار، هر چند در سختترین حالات باشی؛ اگر میتوانی، از هر غذایی که میخواهی بخوری، قبلاً مقداری از آن را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کن؛ [[کتاب الهی]] [[تلاوت]] کن، و [[ذکر خدا]] را فراموش منما. | |||
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}} هم فرموده: در این که میان “آیات الله” و حکمت چه فرقی است؟ بعضی از [[مفسران]] گفتهاند: هر دو اشاره به [[قرآن]] است، منتها تعبیر به “آیات”، جنبه [[اعجاز]] آن را بیان میکند، و تعبیر به حکمت، محتوای عمیق و دانشی را که در آن نهفته است، باز میگوید. بعضی دیگر گفتهاند: [[آیات]] [[الله]]، اشاره به [[آیات قرآن]] است، و حکمت، اشاره به [[سنت پیامبر]] ا و اندرزهای حکیمانه او. گرچه هر دو تفسیر، مناسب [[مقام]] و الفاظ [[آیه]] است، اما تفسیر اوّل، نزدیکتر به نظر میرسد؛ چرا که تعبیر به [[تلاوت]]، با [[آیات الهی]] مناسبتر است. به علاوه، در آیات متعددی از قرآن، تعبیر “نزول” در مورد آیات و حکمت، هر دو، آمده است، مانند: آیه ۲۳۱ بقره: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ}}<ref>«و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. شبیه همین تعبیر در [[آیه]] ۱۱۳ [[سوره نساء]] نیز آمده است. | 3#این داستان نیز از [[لقمان]] معروف است: در آن هنگام که به صورت بردهای برای آقایش کار میکرد، روزی به او گفت: گوسفندی برای من [[ذبح]] کن و دو عضو که [[بهترین]] اعضای آن است، برای من بیاور، و او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و [[دل]] آن را برای وی آورد. چند [[روز]] دیگر، همین دستور را به او داد، منتها گفت: دو عضو که بدترین اعضای آن است، برای من بیاور. لقمان بار دیگر، گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد. او [[تعجب]] کرد و از این ماجرا سؤال کرد. لقمان در پاسخ گفت: [[قلب]] و زبان، اگر [[پاک]] باشند، از هر چیز بهترند، و اگر [[ناپاک]] شوند، از همه چیز، خبیثتر و بدترند. این گفتار را با [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} پایان میدهیم. فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]، حکمتی که به لقمان از سوی [[پروردگار]] [[عنایت]] شده بود، به خاطر نسبت، [[مال]]، [[جمال]]، و [[جسم]] او نبود، بلکه او مردی بود که در انجام [[فرمان خدا]]، [[قوی]] و نیرومند بود؛ از [[گناه]] و [[شبهات]] اجتناب میکرد؛ ساکت و خاموش بود؛ با دقت مینگریست؛ بسیار [[فکر]] میکرد؛ تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) [[روز]] نخوابید، و در مجالس (به رسم [[مستکبران]])، تکیه نمیکرد، و رعایت [[آداب]] را کاملاً مینمود؛ آب دهن نمیافکند؛ با چیزی [[بازی]] نمیکرد، و هرگز در حال نامناسبی دیده نمیشد؛ و هیچگاه دو نفر را در حال [[نزاع]] ندید، مگر اینکه آنها را با هم [[صلح]] داد، و اگر سخن خوبی از کسی میشنید، حتما مأخذ آن سخن را و [[تفسیر]] آن را سؤال میکرد؛ با [[فقیهان]] و [[عالمان]] بسیار نشست و برخاست داشت... به سراغ علومی میرفت که بتواند به وسیله آن بر [[هوای نفس]] چیره شود؛ نفس خود را با نیروی [[فکر]] و [[اندیشه]] و [[عبرت]] مداوا مینمود، و تنها سراغ کاری میرفت که به سود ([[دین]] یا دنیای او بود؛ در اموری که به او [[ارتباط]] نداشت، هرگز دخالت نمیکرد، و از این رو، [[خداوند]] حکمت را به او ارزانی داشت<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۶-۳۷ و ۴۶–۴۹.</ref>. | ||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: و به او؛ یعنی [[داوود]] [[نبی]]{{ع}}، حکمت و [[علم]] و [[دانش]] دادیم: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ}}؛ همان حکمتی که [[قرآن]] درباره آن میگوید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>. | #فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}} هم فرموده: در این که میان “آیات الله” و حکمت چه فرقی است؟ بعضی از [[مفسران]] گفتهاند: هر دو اشاره به [[قرآن]] است، منتها تعبیر به “آیات”، جنبه [[اعجاز]] آن را بیان میکند، و تعبیر به حکمت، محتوای عمیق و دانشی را که در آن نهفته است، باز میگوید. بعضی دیگر گفتهاند: [[آیات]] [[الله]]، اشاره به [[آیات قرآن]] است، و حکمت، اشاره به [[سنت پیامبر]] ا و اندرزهای حکیمانه او. گرچه هر دو تفسیر، مناسب [[مقام]] و الفاظ [[آیه]] است، اما تفسیر اوّل، نزدیکتر به نظر میرسد؛ چرا که تعبیر به [[تلاوت]]، با [[آیات الهی]] مناسبتر است. به علاوه، در آیات متعددی از قرآن، تعبیر “نزول” در مورد آیات و حکمت، هر دو، آمده است، مانند: آیه ۲۳۱ بقره: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ}}<ref>«و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. شبیه همین تعبیر در [[آیه]] ۱۱۳ [[سوره نساء]] نیز آمده است. | ||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: و به او؛ یعنی [[داوود]] [[نبی]]{{ع}}، حکمت و [[علم]] و [[دانش]] دادیم: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ}}؛ همان حکمتی که [[قرآن]] درباره آن میگوید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>. حکمت، گاه جنبه [[علمی]] دارد، که از آن، تعبیر به “معارف عالیه” میشود، و گاه جنبه عملی، که از آن، تعبیر به “اخلاق و عمل صالح” میگردد، و داوود از همه اینها بهره وافر داشت. آخرین [[نعمت]] بزرگ [[خدا]] بر داوود، این بود که میفرماید: و ما به او علم [[قضا]] و [[داوری]] صحیح و عادلانه دادیم: {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}. تعبیر از داوری، به “فصل الخطاب”، به خاطر آن است که {{متن قرآن|الْخِطَابِ}}، همان گفتگوهای طرفین [[نزاع]] است، و {{متن قرآن|فَصْلَ}}، به معنای [[قطع]] و جدایی است، و میدانیم، گفتگوهای صاحبان نزاع، هنگامی قطع خواهد شد که داوری صحیح بین آنها بشود؛ لذا این تعبیر به معنای [[قضاوت عادلانه]] آمده است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۴۰.</ref>. | |||
حکمت، گاه جنبه [[علمی]] دارد، که از آن، تعبیر به “معارف عالیه” میشود، و گاه جنبه عملی، که از آن، تعبیر به “اخلاق و عمل صالح” میگردد، و داوود از همه اینها بهره وافر داشت. آخرین [[نعمت]] بزرگ [[خدا]] بر داوود، این بود که میفرماید: و ما به او علم [[قضا]] و [[داوری]] صحیح و عادلانه دادیم: {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}. تعبیر از داوری، به “فصل الخطاب”، به خاطر آن است که {{متن قرآن|الْخِطَابِ}}، همان گفتگوهای طرفین [[نزاع]] است، و {{متن قرآن|فَصْلَ}}، به معنای [[قطع]] و جدایی است، و میدانیم، گفتگوهای صاحبان نزاع، هنگامی قطع خواهد شد که داوری صحیح بین آنها بشود؛ لذا این تعبیر به معنای [[قضاوت عادلانه]] آمده است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۴۰.</ref>. | #همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ}}، [[تفسیر]] فرموده: هنگامی که [[عیسی]]{{ع}} با در دست داشتن بیّنات ([[معجزات]] و [[آیات الهی]]) آمد، گفت: من برای شما حکمت آوردهام و آمدهام تا بعض اموری را که در آن پیوسته [[اختلاف]] دارید، برای شما تبیین کنم. به این ترتیب، [[سرمایه]] عیسی{{ع}}، {{متن قرآن|بَيِّنَاتِ}}؛ یعنی آیات الهی و معجزات، بود که از یک سو، [[حقّانیت]] او را تبیین میکرد، و از سوی دیگر، حقایق مربوط به [[مبدأ و معاد]] و نیازهای [[زندگی]] [[بشر]] را. در این عبارت، [[حضرت مسیح]] محتوای [[دعوت]] خود را حکمت توصیف میکند، و میدانیم، ریشه اصلی حکمت، به معنای “جلوگیریکردن از چیزی به منظور [[اصلاح]] آن” است، و سپس به تمام [[عقاید]] [[حق]] و برنامههای صحیح [[زندگی]] که [[انسان]] را از هرگونه [[انحراف]] در [[ایمان]] و عمل باز میدارد و به [[تهذیب نفس]] و [[اخلاق]] او میپردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب، حکمت، در اینجا معنای وسیعی دارد که هم حکمت [[علمی]] را میگیرد، و هم [[حکمت عملی]] را. این حکمت، علاوه بر اینها [[هدف]] دیگری نیز به دنبال دارد، و آن، برطرف ساختن اختلافاتی است که وجود آنها [[نظام جامعه]] را به هم میریزد، و [[مردم]] را سرگردان و بیچاره میکند، و لذا [[حضرت مسیح]]{{ع}} در متن سخنانش روی این مسأله تکیه مینماید<ref>تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۱۰۳.</ref>. | ||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ}}، [[تفسیر]] فرموده: هنگامی که [[عیسی]]{{ع}} با در دست داشتن بیّنات ([[معجزات]] و [[آیات الهی]]) آمد، گفت: من برای شما حکمت آوردهام و آمدهام تا بعض اموری را که در آن پیوسته [[اختلاف]] دارید، برای شما تبیین کنم. به این ترتیب، [[سرمایه]] عیسی{{ع}}، {{متن قرآن|بَيِّنَاتِ}}؛ یعنی آیات الهی و معجزات، بود که از یک سو، [[حقّانیت]] او را تبیین میکرد، و از سوی دیگر، حقایق مربوط به [[مبدأ و معاد]] و نیازهای [[زندگی]] [[بشر]] را. در این عبارت، [[حضرت مسیح]] محتوای [[دعوت]] خود را حکمت توصیف میکند، و میدانیم، ریشه اصلی حکمت، به معنای “جلوگیریکردن از چیزی به منظور [[اصلاح]] آن” است، و سپس به تمام [[عقاید]] [[حق]] و برنامههای صحیح [[زندگی]] که [[انسان]] را از هرگونه [[انحراف]] در [[ایمان]] و عمل باز میدارد و به [[تهذیب نفس]] و [[اخلاق]] او میپردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب، حکمت، در اینجا معنای وسیعی دارد که هم حکمت [[علمی]] را میگیرد، و هم [[حکمت عملی]] را. این حکمت، علاوه بر اینها [[هدف]] دیگری نیز به دنبال دارد، و آن، برطرف ساختن اختلافاتی است که وجود آنها [[نظام جامعه]] را به هم میریزد، و [[مردم]] را سرگردان و بیچاره میکند، و لذا [[حضرت مسیح]]{{ع}} در متن سخنانش روی این مسأله تکیه مینماید<ref>تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۱۰۳.</ref>. | #همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}، فرموده: این [[آیات]]، [[حکمت بالغه الهی]] است، و اندرزهایی است عمیق و رسا، اما این [[اندرزها]]، برای این افراد لجوج مفید نیست، و به حال آنها سودی ندارند<ref>تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۱.</ref>. | ||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: فرق میان “کتاب” و “حکمت” ممکن است این باشد که اوّلی اشاره به [[قرآن]]، و دوّمی به [[سخنان پیامبر]]{{صل}} و تعلیمات اوست که “سنّت” نام دارد، و نیز ممکن است “کتاب” اشاره به اصل [[دستورات اسلام]] باشد و حکمت اشاره به [[فلسفه]] و [[اسرار]] آن. این نکته نیز قابل توجه است که حکمت در اصل به معنای منعکردن به قصد اصلاح است، و لجام مَرکب را از این جهت حکمت گویند که او را منع و مهار کرده و در مسیر صحیح قرار میدهد؛ بنابراین، مفهوم آن، [[دلایل عقلی]] است، و اینجا روشن میشود که ذکر کتاب و حکمت پشتسر یکدیگر، میتواند اشاره به دو سرچشمه بزرگ [[شناخت]]؛ یعنی “وحی” و “عقل”، بوده باشد، یا به تعبیر دیگر، [[احکام]] آسمانی و تعلیمات [[اسلام]] در عین اینکه از [[وحی الهی]] سرچشمه میگیرد، با ترازوی [[عقل]] قابل سنجش و [[درک]] میباشد (منظور کلیات [[احکام]] است)<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۰۷–۱۰۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۵-۶۵۵.</ref> | |||
همچنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}، فرموده: این [[آیات]]، [[حکمت بالغه الهی]] است، و اندرزهایی است عمیق و رسا، اما این [[اندرزها]]، برای این افراد لجوج مفید نیست، و به حال آنها سودی ندارند<ref>تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۱.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: فرق میان “کتاب” و “حکمت” ممکن است این باشد که اوّلی اشاره به [[قرآن]]، و دوّمی به [[سخنان پیامبر]]{{صل}} و تعلیمات اوست که “سنّت” نام دارد، و نیز ممکن است “کتاب” اشاره به اصل [[دستورات اسلام]] باشد و حکمت اشاره به [[فلسفه]] و [[اسرار]] آن. این نکته نیز قابل توجه است که حکمت در اصل به معنای منعکردن به قصد اصلاح است، و لجام مَرکب را از این جهت حکمت گویند که او را منع و مهار کرده و در مسیر صحیح قرار میدهد؛ بنابراین، مفهوم آن، [[دلایل عقلی]] است، و اینجا روشن میشود که ذکر کتاب و حکمت پشتسر یکدیگر، میتواند اشاره به دو سرچشمه بزرگ [[شناخت]]؛ یعنی “وحی” و “عقل”، بوده باشد، یا به تعبیر دیگر، [[احکام]] آسمانی و تعلیمات [[اسلام]] در عین اینکه از [[وحی الهی]] سرچشمه میگیرد، با ترازوی [[عقل]] قابل سنجش و [[درک]] میباشد (منظور کلیات [[احکام]] است)<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۰۷–۱۰۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۵-۶۵۵.</ref> | |||
==حکمت در [[تفاسیر]] [[روایی]]== | ==حکمت در [[تفاسیر]] [[روایی]]== | ||
[[علامه]] شیخ [[عبد علی بنجمعه عروسی]] در [[تفسیر نورالثقلین]]، و [[سید هاشم بحرانی]] که در [[تفسیر برهان]]، و علامه [[شیخ جلالالدین سیوطی]] در [[تفسیر]] | #[[علامه]] شیخ [[عبد علی بنجمعه عروسی]] در [[تفسیر نورالثقلین]]، و [[سید هاشم بحرانی]] که در [[تفسیر برهان]]، و علامه [[شیخ جلالالدین سیوطی]] در [[تفسیر]] الدرالمنثور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ربنا و آبعث فیهم رسولا منهم}}<ref>بقره /۱۲۹.</ref>، روایاتی را [[نقل]] نمودهاند، از جمله: | ||
#در تفسیر [[علی ابن ابراهیم]] فی قوله: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ}}، گفته شده: البته، مقصود از آن، فرزند [[اسماعیل]]{{ع}} است، و به همین جهت، [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرموده: {{متن حدیث|أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ{{ع}}}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۱۳۰، ح۳۸۱.</ref>. | ##در تفسیر [[علی ابن ابراهیم]] فی قوله: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ}}، گفته شده: البته، مقصود از آن، فرزند [[اسماعیل]]{{ع}} است، و به همین جهت، [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرموده: {{متن حدیث|أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ{{ع}}}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۱۳۰، ح۳۸۱.</ref>. | ||
# [[عبد بن حمید]] و ابنجریر از [[قتاده]] درباره قوله: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، [[اخراج]] نمودند که او گفت: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}} {{عربی|السنة}}. گفت: {{عربی|ففعل ذلک بهم، فبعث فیهم رسولا منهم؛ یعرفون اسمه و نسبه؛ یخرجهم من الظلمات الی النور، و یهدیهم إلی صراط مستقیم}}<ref> | ## [[عبد بن حمید]] و ابنجریر از [[قتاده]] درباره قوله: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، [[اخراج]] نمودند که او گفت: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}} {{عربی|السنة}}. گفت: {{عربی|ففعل ذلک بهم، فبعث فیهم رسولا منهم؛ یعرفون اسمه و نسبه؛ یخرجهم من الظلمات الی النور، و یهدیهم إلی صراط مستقیم}}<ref>الدرالمنثور، ج۱، ص۱۳۹.</ref>. | ||
#نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، روایاتی را نقل نمودهاند. از جمله: | |||
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، روایاتی را نقل نمودهاند. از جمله: | ## [[محمد بن یحیی]] با اسنادش تا [[حسین بن مختار]] و از بعض اصحابنا، از [[ابی جعفر]]، [[امام باقر]]{{ع}} فی قول [[الله]]: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} نقل کند که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الطَّاعَةَ الْمَفْرُوضَةَ}}؛ یعنی آنان [[واجبالاطاعه]] میباشند<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۰، ح۳۰۰؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ||
# [[محمد بن یحیی]] با اسنادش تا [[حسین بن مختار]] و از بعض اصحابنا، از [[ابی جعفر]]، [[امام باقر]]{{ع}} فی قول [[الله]]: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} نقل کند که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الطَّاعَةَ الْمَفْرُوضَةَ}}؛ یعنی آنان [[واجبالاطاعه]] میباشند<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۰، ح۳۰۰؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ## [[احمد بن محمد]] با اسنادش تا [[ابی صباح کنانی]]، و او گوید، [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}} }}؛ یعنی ما قومی هستیم که [[خدای تعالی]] اطا عتمان را [[واجب]] نمود؛ [[انفال]] برای ما است و [[مال]] [[خالص]] و [[بیآلایش]] برای ما است، و ما هستیم [[راسخان در علم]]، و ما هستیم آن کسانی که مورد [[حسادت]] واقع شدهاند، کسانی که [[خداوند متعال]] درباره آنان فرمود: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۱؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ||
# [[احمد بن محمد]] با اسنادش تا [[ابی صباح کنانی]]، و او گوید، [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}} }}؛ یعنی ما قومی هستیم که [[خدای تعالی]] اطا عتمان را [[واجب]] نمود؛ [[انفال]] برای ما است و [[مال]] [[خالص]] و [[بیآلایش]] برای ما است، و ما هستیم [[راسخان در علم]]، و ما هستیم آن کسانی که مورد [[حسادت]] واقع شدهاند، کسانی که [[خداوند متعال]] درباره آنان فرمود: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۱؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ##از عدهای از [[اصحاب]] ما، از [[احمد بن محمد]] با اسنادش تا [[محمد بن فضیل]]، از [[ابوالحسن]]{{ع}} فی قول [[الله]] تبارک و تعالی: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}} [[نقل]] است که آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ}}؛ یعنی ما هستیم آن کسانی که مورد [[حسادت]] واقع شدهایم<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۲؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ||
#از عدهای از [[اصحاب]] ما، از [[احمد بن محمد]] با اسنادش تا [[محمد بن فضیل]]، از [[ابوالحسن]]{{ع}} فی قول [[الله]] تبارک و تعالی: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}} [[نقل]] است که آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ}}؛ یعنی ما هستیم آن کسانی که مورد [[حسادت]] واقع شدهایم<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۲؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ## [[محمد بن یحیی]] با اسنادش تا [[حمران بن اعین]]، و او گوید که به [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، گفتم: قول الله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ}}، پس آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|النُّبُوَّةُ}}. گفتم: {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}، آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ}}. گفتم: {{متن قرآن وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الطَّاعَةُ}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۳؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ||
# [[محمد بن یحیی]] با اسنادش تا [[حمران بن اعین]]، و او گوید که به [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، گفتم: قول الله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ}}، پس آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|النُّبُوَّةُ}}. گفتم: {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}، آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ}}. گفتم: {{متن قرآن وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الطَّاعَةُ}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۳؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ## [[حسین بن محمد]] با اسنادش تا ابیصباح، و او گوید که ابی عبدالله، امام صادق{{ع}} درباره قول [[خدای عزوجل]]: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}، سؤال نمودم، پس آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|يَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ}}؛ یعنی ای اباصباح! به [[خدا]] [[سوگند]]! ما هستیم آن مردمی که مورد حسادت واقع شدهایم<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۴.</ref>. | ||
# [[حسین بن محمد]] با اسنادش تا ابیصباح، و او گوید که ابی عبدالله، امام صادق{{ع}} درباره قول [[خدای عزوجل]]: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}، سؤال نمودم، پس آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|يَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ}}؛ یعنی ای اباصباح! به [[خدا]] [[سوگند]]! ما هستیم آن مردمی که مورد حسادت واقع شدهایم<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۴.</ref>. | ## [[علی بن ابراهیم]] با اسنادش تا [[ابی جعفر]] أحول، و او از ابی عبدالله، امام صادق{{ع}}، نقل کند که به آن بزرگوار گفتم: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ}}. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|النُّبُوَّةُ}}. گفتم: {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}} آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ}} گفتم: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ}}<ref>برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ||
# [[علی بن ابراهیم]] با اسنادش تا [[ابی جعفر]] أحول، و او از ابی عبدالله، امام صادق{{ع}}، نقل کند که به آن بزرگوار گفتم: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ}}. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|النُّبُوَّةُ}}. گفتم: {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}} آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ}} گفتم: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ}}<ref>برهان، ص۲۳۲.</ref>. | ##ابنجریر و [[ابن ابیحاتم]]، از طریق عوفی، از [[ابنعباس]] [[اخراج]] نمودند که او گفت: {{عربی|قال اهل الکتاب: زعم محمد انه اوتی ما اوتی فی تواضع، و له تسع نسوة و لیس همه الا النکاح، فای ملک افضل من هذا؟ فانزل اللّه هذا الایة}}: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ... مُلْكًا عَظِيمًا}}؛ یعنی [[ملک]] [[سلیمان]]؛ یعنی [[اهل کتاب]] گفتند: [[محمد]] را [[گمان]] بر این است که همه آنچه در [[تواضع]] داده شده، به او داده شده، و این در حالی است که برای او نُه [[زن]] است و هَمِّ او چیزی جز [[نکاح]] نیست، و چه پادشاهیای [[برتر]] از این؟ پس [[خدا]] این [[آیه]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ... مُلْكًا عَظِيمًا}}؛ یعنی [[ملک]] [[سلیمان]]<ref>الدرالمنثور، ج۲، ص۱۷۳.</ref>. | ||
#ابنجریر و [[ابن ابیحاتم]]، از طریق عوفی، از [[ابنعباس]] [[اخراج]] نمودند که او گفت: {{عربی|قال اهل الکتاب: زعم محمد انه اوتی ما اوتی فی تواضع، و له تسع نسوة و لیس همه الا النکاح، فای ملک افضل من هذا؟ فانزل اللّه هذا الایة}}: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ... مُلْكًا عَظِيمًا}}؛ یعنی [[ملک]] [[سلیمان]]؛ یعنی [[اهل کتاب]] گفتند: [[محمد]] را [[گمان]] بر این است که همه آنچه در [[تواضع]] داده شده، به او داده شده، و این در حالی است که برای او نُه [[زن]] است و هَمِّ او چیزی جز [[نکاح]] نیست، و چه پادشاهیای [[برتر]] از این؟ پس [[خدا]] این [[آیه]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ... مُلْكًا عَظِيمًا}}؛ یعنی [[ملک]] [[سلیمان]]<ref> | #همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، روایاتی را [[نقل]] نمودهاند، از جمله: | ||
##[[علی بن ابراهیم]] فرموده: {{متن قرآن|مِنَ الْحِكْمَةِ}}؛ یعنی [[قرآن]] و آنچه از اخبارکه در آن است<ref>برهان، ص۶۰۶.</ref>. | |||
همینطور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، روایاتی را [[نقل]] نمودهاند، از جمله: | ##ابنجریر، از [[ابنعباس]] را [[اخراج]] نمود که او گفت: {{عربی|ان التوراة فی خمس عشرة آیة من بنی اسرائیل}}، پس از آن {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ}}، را [[تلاوت]] نمود<ref>الدرالمنثور، ج۴، ص۱۸۲.</ref>. | ||
# [[علی بن ابراهیم]] فرموده: {{متن قرآن|مِنَ الْحِكْمَةِ}}؛ یعنی [[قرآن]] و آنچه از اخبارکه در آن است<ref>برهان، ص۶۰۶.</ref>. | #نیز فی قوله تعالی {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله: | ||
#ابنجریر، از [[ابنعباس]] را [[اخراج]] نمود که او گفت: {{عربی|ان التوراة فی خمس عشرة آیة من بنی اسرائیل}}، پس از آن {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ}}، را [[تلاوت]] نمود<ref> | ##در کتاب [[اصول کافی]] با اسنادش تا [[هشام بن حکم]]، و او گوید که [[ابوالحسن]]، [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، به من فرمود: {{متن حدیث|يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}} قَالَ الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ}}؛ یعنی ای [[هشام]]! البته، [[خدای تعالی]] فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: [[فهم]] و [[عقل]] را<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۱۹۵، ح۱۷؛ برهان، ص۸۱۸.</ref>. | ||
##در [[تفسیر]] [[علی ابن ابراهیم]] با اسنادش تا [[علی بن نضر]]، و او از [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، نقل کند که گفتم: فدایت گردم، درباره قوله: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، چه میفرمایی؟ آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ}}؛ یعنی به او [[معرفت]] و [[شناخت امام]] زمانش اعطا گردید<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۱۹۶، ح۱۸.</ref>. | |||
نیز فی قوله تعالی {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله: | ## [[عبدالله]] در زوائدش، از [[عبدالوهاب بن بخت ملکی]] اخراج نمود که او گفت: {{عربی|قال لقمان{{ع}} لابنه: یا بنی؟ جالس العلماء و زاحمهم برکبتیک؛ فان [[الله]] لیحیی القلوب المیتة بنورالحکمه؛ کما [[یحیی]] الأرض المیتة بوابل السماء}}؛ یعنی [[لقمان]]{{ع}} به فرزندش گفت: ای فرزند عزیزم! با [[دانشمندان]] [[همنشینی]] کن و با دو زانو نشستن در محضرشان، به آنها [[زحمت]] بده؛ البته، [[خدا]] محققاً دلهای مرده را به [[نور]] حکمت زنده میکند؛ همچنان که [[زمین مرده]] را با بارانی که از [[آسمان]] فرو میآورد، زنده میگرداند<ref>الدر المنثور، ج۵، ص۱۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۵۵.</ref> | ||
#در کتاب [[اصول کافی]] با اسنادش تا [[هشام بن حکم]]، و او گوید که [[ابوالحسن]]، [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، به من فرمود: {{متن حدیث|يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}} قَالَ الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ}}؛ یعنی ای [[هشام]]! البته، [[خدای تعالی]] فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: [[فهم]] و [[عقل]] را<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۱۹۵، ح۱۷؛ برهان، ص۸۱۸.</ref>. | |||
#در [[تفسیر]] [[علی ابن ابراهیم]] با اسنادش تا [[علی بن نضر]]، و او از [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، نقل کند که گفتم: فدایت گردم، درباره قوله: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، چه میفرمایی؟ آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ}}؛ یعنی به او [[معرفت]] و [[شناخت امام]] زمانش اعطا گردید<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۱۹۶، ح۱۸.</ref>. | |||
# [[عبدالله]] در زوائدش، از [[عبدالوهاب بن بخت ملکی]] اخراج نمود که او گفت: {{عربی|قال لقمان{{ع}} لابنه: یا بنی؟ جالس العلماء و زاحمهم برکبتیک؛ فان [[الله]] لیحیی القلوب المیتة بنورالحکمه؛ کما [[یحیی]] الأرض المیتة بوابل السماء}}؛ یعنی [[لقمان]]{{ع}} به فرزندش گفت: ای فرزند عزیزم! با [[دانشمندان]] [[همنشینی]] کن و با دو زانو نشستن در محضرشان، به آنها [[زحمت]] بده؛ البته، [[خدا]] محققاً دلهای مرده را به [[نور]] حکمت زنده میکند؛ همچنان که [[زمین مرده]] را با بارانی که از [[آسمان]] فرو میآورد، زنده میگرداند<ref> | |||
==[[تدبّر]] در [[آیات]] حکمت== | ==[[تدبّر]] در [[آیات]] حکمت== | ||
قوله تعالی: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.</ref>. | قوله تعالی: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.</ref>. در یک بررسی اجمالی از آیات [[دوازدهگانه]] حکمت ملاحظه میکنیم: | ||
در یک بررسی اجمالی از آیات [[دوازدهگانه]] حکمت ملاحظه میکنیم: | #حکمت، از جمله [[خواستهها]] و دعاهای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} است که از پروردگارش درخواست میکند تا آن را به ذریهاش اعطا فرماید: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}. | ||
#مصادیق [[استجابت]] این [[دعا]] را در اعطای حکمت به [[پیامبران]]، از [[ذریه]] حضرت ابراهیم{{ع}}؛ یعنی [[حضرت عیسی]]{{ع}} فی قوله: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، قوله: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، و قوله: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، و [[حضرت محمد]]{{صل}} فی قوله: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، و قوله: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، و قوله: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، و قوله: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}، و قوله: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، و قوله: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، و [[حضرت داوود]]{{ع}} فی قوله: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، مینگریم، و از این [[دوازده]] مورد، تنها یک مورد به غیر [[نبی]] یعنی به [[لقمان]]، از جانب [[خدای حکیم]] به او حکمت اعطا شده، و در اعطای این خیر کثیر، به او امر شده که [[شکر]] [[خدای تعالی]] را به جا آورد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}}. | |||
#اگرچه لفظ حکمت در آیات دوازدهگانه مذکور مشترک لفظی است؛ اما در مفهوم و در معنا با هم تفاوت دارند. لذا ما این تفاوت در معنا و مفهوم را با [[استعانت]] از [[پروردگار]] لطیف و [[حکیم]]، زیر عنوان: “معانی و مفاهیم حکمت”، بررسی و تحقیق میکنیم.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۵۸.</ref> | |||
==معانی و مفاهیم حکمت به ترتیب [[آیات]] [[مصحف]]== | ==معانی و مفاهیم حکمت به ترتیب [[آیات]] [[مصحف]]== | ||
===معنا و مفهوم اوّل حکمت=== | ===معنا و مفهوم اوّل حکمت=== | ||
یکی از معانی و مفاهیم حکمت، خیر کثیری است که از جانب [[خدای تعالی]] بر [[پیامبران الهی]] نازل | یکی از معانی و مفاهیم حکمت، خیر کثیری است که از جانب [[خدای تعالی]] بر [[پیامبران الهی]] نازل میگردد و با آن، [[بعثت]] حاصل میشود و در پرتو نورانیتش، آیات [[وحی]] [[تلاوت]] گردیده و کتاب خدای تعالی [[تعلیم]] داده میشود: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}. | ||
حکمت خیر کثیری است که خدای تعالی بر [[پیامبر]] نازل میکند: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref> | |||
حکمت خیر کثیری است که خدای تعالی بر [[پیامبر]] نازل میکند: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref> و {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۰.</ref> | |||
===معنا و مفهوم دوّم حکمت=== | ===معنا و مفهوم دوّم حکمت=== | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۱۲: | ||
===معنا و مفهوم سوم حکمت=== | ===معنا و مفهوم سوم حکمت=== | ||
یکی از معانی و مفاهیم حکمت، اعطای [[فضل]] و [[رحمت الهی]] به پیامبر{{صل}} و [[آل]] او{{عم}} این است که سبب حصول [[فهم]] حقایق امور و [[قضا]] در آنان شده، و اعطای این فضل و [[رحمت]] به آنها، مورد [[حسادت]] [[دشمنان]] است: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}. | یکی از معانی و مفاهیم حکمت، اعطای [[فضل]] و [[رحمت الهی]] به پیامبر{{صل}} و [[آل]] او{{عم}} این است که سبب حصول [[فهم]] حقایق امور و [[قضا]] در آنان شده، و اعطای این فضل و [[رحمت]] به آنها، مورد [[حسادت]] [[دشمنان]] است: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}. | ||
خدای تعالی هر که را بخواهد، به او حکمت اعطا میکند، و به هر که حکمت اعطا کند، خیر کثیری را به او اعطا نموده است: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>. | خدای تعالی هر که را بخواهد، به او حکمت اعطا میکند، و به هر که حکمت اعطا کند، خیر کثیری را به او اعطا نموده است: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>. | ||
اعطای [[فضل]] و [[رحمت]] [[خدای تعالی]] باید [[شادمانی]] و [[فرح]] آورد (نه این که [[حسادت]] را برانگیزد): {{متن قرآن|قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی | اعطای [[فضل]] و [[رحمت]] [[خدای تعالی]] باید [[شادمانی]] و [[فرح]] آورد (نه این که [[حسادت]] را برانگیزد): {{متن قرآن|قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی ـ آری، به آن ـ باید شاد گردند، این از آنچه فراهم میآورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.</ref>. | ||
در [[روایت]] [[حمران بن اعین]] و [[ابی جعفر أحول]] از [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}} | |||
در [[روایت]] [[حمران بن اعین]] و [[ابی جعفر أحول]] از [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}} میخوانیم که در [[تفسیر]] قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ}}، آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|النُّبُوَّةُ}} و در تفسیر قوله تعالی: {{متن قرآن|و الحکمة}}، هم آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ}}<ref>نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱، ح۳۰۳؛ برهان، ص۲۳۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۰.</ref> | |||
===معنا و مفهوم چهارم حکمت=== | ===معنا و مفهوم چهارم حکمت=== | ||
یکی از معانی و مفاهیم حکمت، [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]]، و در [[فساد]] و [[صلاح]] است که طریق حصول و دستیابی به آن، [[قرآن کریم]] است. بنابراین، قرآن کریم یکی از معانی و مفاهیم حکمت است: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به وسیله [[قرآن]] به [[راه]] پروردگارت [[دعوت]] کن؛ راه [[پروردگار]]، همان [[دینی]] است که مورد رضای او است و [[دعوت به دین]] مورد رضای او، به وسیله قرآن حاصل میشود، و این قرآن به [[پیامبر]]{{صل}} [[وحی]] شده تا [[مردم]] را به وسیله آن، [[انذار]] کند، و البته، این قرآن، آن کسی را که راستتر و ثابتقدمتر باشد، [[هدایت]] میکند: {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>، و {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}<ref>«بیگمان این قرآن به آیین اس[[تورات]]ر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۱.</ref> | یکی از معانی و مفاهیم حکمت، [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]]، و در [[فساد]] و [[صلاح]] است که طریق حصول و دستیابی به آن، [[قرآن کریم]] است. بنابراین، قرآن کریم یکی از معانی و مفاهیم حکمت است: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به وسیله [[قرآن]] به [[راه]] پروردگارت [[دعوت]] کن؛ راه [[پروردگار]]، همان [[دینی]] است که مورد رضای او است و [[دعوت به دین]] مورد رضای او، به وسیله قرآن حاصل میشود، و این قرآن به [[پیامبر]]{{صل}} [[وحی]] شده تا [[مردم]] را به وسیله آن، [[انذار]] کند، و البته، این قرآن، آن کسی را که راستتر و ثابتقدمتر باشد، [[هدایت]] میکند: {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>، و {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}<ref>«بیگمان این قرآن به آیین اس[[تورات]]ر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۱.</ref> | ||
===معنا و مفهوم پنجم حکمت=== | ===معنا و مفهوم پنجم حکمت=== | ||
یکی از معانی و مفاهیم حکمت، [[معرفت]] به [[معارف قرآن]] که مشتمل بر مناهی است، میباشد. این مناهی نزد [[پروردگار]]، کریه بوده و عمل به آنها، [[سیئه]] محسوب میشود: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}. | یکی از معانی و مفاهیم حکمت، [[معرفت]] به [[معارف قرآن]] که مشتمل بر مناهی است، میباشد. این مناهی نزد [[پروردگار]]، کریه بوده و عمل به آنها، [[سیئه]] محسوب میشود: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}. در [[آیات]] قبل از [[آیه]] فوق (آیات ۳۱ تا ۳۷ [[سوره اسراء]] به جز یک آیه) که بیان مناهی [[الهی]] است، و بعد از آنها، در آیه ۳۸ که به سیئهبودن آن مناهی و به کراهتشان نزد پروردگار تصریح دارد، دلالت بر این معنا و مفهوم هست، و {{متن قرآن|ذَلِكَ}} در آیه مورد [[تدبّر]]، اشاره به آن مناهی است: {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا * وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا * وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا * وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا * وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا * وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا * وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا * كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا * ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا}}<ref>«و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است * و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است * و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است * و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید * و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است * و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید * و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را میتوانی شکافت و نه به بلندای کوهها میتوانی رسید * زشتی همه اینها نزد پروردگارت ناپسند است * این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۱-۳۹.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۱.</ref> | ||
در [[آیات]] قبل از [[آیه]] فوق (آیات ۳۱ تا ۳۷ [[سوره اسراء]] به جز یک آیه) که بیان مناهی [[الهی]] است، و بعد از آنها، در آیه ۳۸ که به سیئهبودن آن مناهی و به کراهتشان نزد پروردگار تصریح دارد، دلالت بر این معنا و مفهوم هست، و {{متن قرآن|ذَلِكَ}} در آیه مورد [[تدبّر]]، اشاره به آن مناهی است: {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا * وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا * وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا * وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا * وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا * وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا * وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا * كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا * ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا}}<ref>«و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است * و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است * و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است * و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید * و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است * و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید * و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را میتوانی شکافت و نه به بلندای کوهها میتوانی رسید * زشتی همه اینها نزد پروردگارت ناپسند است * این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۱-۳۹.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۱.</ref> | |||
===معنا و مفهوم ششم حکمت=== | ===معنا و مفهوم ششم حکمت=== | ||
یکی از معانی و مفاهیم حکمت، برخورداری از [[عقل]] و [[علم]] است، به طوری که کاربرد آن در [[معرفت]] به [[توحید]] [[خدای تعالی]]، [[معرفت به امام زمان]] و [[شکر]] و [[سپاس]] مُنعم بر اعطای این نِعَم باشد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}. | یکی از معانی و مفاهیم حکمت، برخورداری از [[عقل]] و [[علم]] است، به طوری که کاربرد آن در [[معرفت]] به [[توحید]] [[خدای تعالی]]، [[معرفت به امام زمان]] و [[شکر]] و [[سپاس]] مُنعم بر اعطای این نِعَم باشد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}. | ||
#نخست [[آیات]]: در بهکار بستن [[تعقل]] و [[اندیشه]] در نشانههای توحید خدای تعالی: | |||
#در روی [[زمین]]، باغهایی از انگور، درختان خرما، و انواع درختانی که اصل آنها از یک درخت است، و یا از یک درخت نیست، میروید، اما میوه آنها برخی بر برخی دیگر در خوردن [[فضیلت]] دارد؛ اگرچه همه آنها با یک آب آبیاری شده، و این نباتات برای [[اهل]] عقل و اندیشه، آیات و نشانههایی از توحید [[خدای متعال]] است: {{متن قرآن|وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و در زمین پارههایی کنار هم و باغسارهایی از انگور است و (نیز) کشت (هایی گوناگون) و خرما بنان همریشه و ناهمریشه که (همه) از یک آب آبیاری میشوند و برخی را بر برخی دیگر در بر و بار برتری میدهیم؛ بیگمان در آن (ها) برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره رعد، آیه ۴.</ref>. | ##در روی [[زمین]]، باغهایی از انگور، درختان خرما، و انواع درختانی که اصل آنها از یک درخت است، و یا از یک درخت نیست، میروید، اما میوه آنها برخی بر برخی دیگر در خوردن [[فضیلت]] دارد؛ اگرچه همه آنها با یک آب آبیاری شده، و این نباتات برای [[اهل]] عقل و اندیشه، آیات و نشانههایی از توحید [[خدای متعال]] است: {{متن قرآن|وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و در زمین پارههایی کنار هم و باغسارهایی از انگور است و (نیز) کشت (هایی گوناگون) و خرما بنان همریشه و ناهمریشه که (همه) از یک آب آبیاری میشوند و برخی را بر برخی دیگر در بر و بار برتری میدهیم؛ بیگمان در آن (ها) برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره رعد، آیه ۴.</ref>. | ||
#این که شب و [[روز]]، [[خورشید]]، ماه، [[ستارگان]] که به امر [[خدای متعال]] برای شما [[انسانها]] مسخّر شدهاند، برای [[اهل]] [[عقل]] و [[اندیشه]]، نشانههایی است از [[توحید]] خدای متعال: {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.</ref>. | ##این که شب و [[روز]]، [[خورشید]]، ماه، [[ستارگان]] که به امر [[خدای متعال]] برای شما [[انسانها]] مسخّر شدهاند، برای [[اهل]] [[عقل]] و [[اندیشه]]، نشانههایی است از [[توحید]] خدای متعال: {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.</ref>. | ||
#اینکه از میوه خرما و انگور، شیره گرفته و روزی نیکویی را از آن تأمین میکنند، برای اهل عقل و اندیشه، نشانهای از توحید خدای متعال است: {{متن قرآن|وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید، به راستی در این (کار) نشانهای است برای گروهی که خرد میورزند» سوره نحل، آیه ۶۷.</ref>. | ##اینکه از میوه خرما و انگور، شیره گرفته و روزی نیکویی را از آن تأمین میکنند، برای اهل عقل و اندیشه، نشانهای از توحید خدای متعال است: {{متن قرآن|وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید، به راستی در این (کار) نشانهای است برای گروهی که خرد میورزند» سوره نحل، آیه ۶۷.</ref>. | ||
#این [[اختلاف]] شب و روز، و این [[نزول]] [[باران]] که به وسیله آن، [[زمین]] بعد از مردنش با روییدن نباتات در آن، زنده میشود، و این وزش بادها (که [[منافع]] حیاتی دارد)، همه، برای اهل عقل و اندیشه، [[آیات]] و نشانههایی از توحید [[خدای تعالی]] است: {{متن قرآن|وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و در پیاپی آمدن شب و روز و در بارانی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن آن بدان زنده میدارد و در گرداندن بادها نشانههایی است برای گروهی که خرد میورزند» سوره جاثیه، آیه ۵.</ref>. | ##این [[اختلاف]] شب و روز، و این [[نزول]] [[باران]] که به وسیله آن، [[زمین]] بعد از مردنش با روییدن نباتات در آن، زنده میشود، و این وزش بادها (که [[منافع]] حیاتی دارد)، همه، برای اهل عقل و اندیشه، [[آیات]] و نشانههایی از توحید [[خدای تعالی]] است: {{متن قرآن|وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و در پیاپی آمدن شب و روز و در بارانی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن آن بدان زنده میدارد و در گرداندن بادها نشانههایی است برای گروهی که خرد میورزند» سوره جاثیه، آیه ۵.</ref>. | ||
#دوم: [[روایات]] | |||
#در [[اصول کافی]] به [[روایت]] [[هشام بن حکم]] میخوانیم که [[حضرت]] [[امام]] [[ابو الحسن]]، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در [[تفسیر]]: “الحکمة” فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، خطاب به [[هشام]] فرموده: {{متن حدیث|الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ}}؛ یعنی آن، [[فهم]] و [[عقل]] است<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۱۹۵، ح۱۷؛ برهان، ص۸۱۸.</ref>. | ##در [[اصول کافی]] به [[روایت]] [[هشام بن حکم]] میخوانیم که [[حضرت]] [[امام]] [[ابو الحسن]]، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در [[تفسیر]]: “الحکمة” فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، خطاب به [[هشام]] فرموده: {{متن حدیث|الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ}}؛ یعنی آن، [[فهم]] و [[عقل]] است<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۱۹۵، ح۱۷؛ برهان، ص۸۱۸.</ref>. | ||
#در تفسیر [[علی]] ابن [[ابراهیم]] میخوانیم که علی بن [[نضر]] از حضرت [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، در تفسیر: “الحکمة” فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، [[نقل]] میکند که آن بزرگوار، در پاسخ به سؤال او فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ}}؛ یعنی به او [[معرفت امام]] زمانش اعطا گردیده<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۱۹۶، ح۱۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۲.</ref> | ##در تفسیر [[علی]] ابن [[ابراهیم]] میخوانیم که علی بن [[نضر]] از حضرت [[ابی عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، در تفسیر: “الحکمة” فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، [[نقل]] میکند که آن بزرگوار، در پاسخ به سؤال او فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ}}؛ یعنی به او [[معرفت امام]] زمانش اعطا گردیده<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۱۹۶، ح۱۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۲.</ref> | ||
===معنا و مفهوم هفتم حکمت=== | ===معنا و مفهوم هفتم حکمت=== | ||
یکی از معانی و مفاهیم حکمت، [[سنت]] و [[علم]] به آن چیزهایی است که عمل به آنها مورد [[اراده]] و [[محبوبیت]] [[خدای تعالی]] است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا}}؛ یعنی با [[دعا]] و [[تضرع]] به سوی خدای تعالی و با [[تفکر]] در [[آیات]] [[خدای متعال]]. از [[قرآن]] مُنَزّل که در خانههای شما، قرائت | یکی از معانی و مفاهیم حکمت، [[سنت]] و [[علم]] به آن چیزهایی است که عمل به آنها مورد [[اراده]] و [[محبوبیت]] [[خدای تعالی]] است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا}}؛ یعنی با [[دعا]] و [[تضرع]] به سوی خدای تعالی و با [[تفکر]] در [[آیات]] [[خدای متعال]]. از [[قرآن]] مُنَزّل که در خانههای شما، قرائت میشود و در آنچه [[سنت پیامبر]]{{صل}} و عمل به محتوای قرآن است، (خدای تعالی را با صفاتش) متذکّر باشید. البته، خدای تعالی (در [[تدبیر]] خلقش و در رسانیدن [[منافع]] [[دینی]] و [[دنیوی]] به آنان)، بسیار با [[لطف]] و بسیار نسبت به آنچه [[صلاح]] و یا در جهت [[فساد]] آنان است)، عالم و [[آگاه]] است: قوله تعالی {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا}}<ref>«آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیلاند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده میشد سجدهکنان و گریان به خاک میافتادند» سوره مریم، آیه ۵۸.</ref>. | ||
قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ}}<ref>«و چون قرآن خوانده شود بدان گوش فرا دهید و خاموش بمانید باشد که بر شما بخشایش آورند * و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بیبانگ بلند در گفتار، سپیدهدمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۴-۲۰۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۴.</ref> | قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ}}<ref>«و چون قرآن خوانده شود بدان گوش فرا دهید و خاموش بمانید باشد که بر شما بخشایش آورند * و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بیبانگ بلند در گفتار، سپیدهدمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۴-۲۰۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۴.</ref> | ||
===معنا و مفهوم هشتم حکمت=== | ===معنا و مفهوم هشتم حکمت=== | ||
یکی از معانی و مفاهیم حکمت، آن خیر کثیری است که صرفاً از جانب [[خدای تعالی]] به هر بندهای که او سبحانه بخواهد، اعطا میشود، و آن در [[اعطای نبوت]] حاصل میگردد: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}؛ یعنی پایههای [[نظام]] [[حکومت]] او ([[حضرت داوود]] [[نبی]]{{ع}}) را محکم کرده و به او [[نبوت]] اعطا نمودیم (تا هم [[معارف]] عالی را دریابد و هم با [[اخلاق]] و [[عمل صالح]] باشد)؛ همچنین به او [[ملکه]] [[قضاوت]] و حکمنمودن در تمییز [[حق]] از [[باطل]]، اعطا کردیم. در آیاتی از سورههای [[مبارکه]] بقره و [[جمعه]] میخوانیم که: [[داوود]]، [[جالوت]] را به [[قتل]] رسانید و خدای تعالی [[پادشاهی]] و حکمت را به او اعطا فرمود و از آنچه میخواست، به او آموخت. خدای تعالی به هر که بخواهد، حکمت اعطا کند، و به هر کس حکمت اعطا کند، خیر کثیری به او اعطا شده است. آن از [[فضل]] خدای تعالی است که هر که را بخواهد، به او اعطا میکند، و [[خدای متعال]] صاحب فضل [[عظیم]] است: {{متن قرآن|وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>، {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۵.</ref> | یکی از معانی و مفاهیم حکمت، آن خیر کثیری است که صرفاً از جانب [[خدای تعالی]] به هر بندهای که او سبحانه بخواهد، اعطا میشود، و آن در [[اعطای نبوت]] حاصل میگردد: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}؛ یعنی پایههای [[نظام]] [[حکومت]] او ([[حضرت داوود]] [[نبی]]{{ع}}) را محکم کرده و به او [[نبوت]] اعطا نمودیم (تا هم [[معارف]] عالی را دریابد و هم با [[اخلاق]] و [[عمل صالح]] باشد)؛ همچنین به او [[ملکه]] [[قضاوت]] و حکمنمودن در تمییز [[حق]] از [[باطل]]، اعطا کردیم. در آیاتی از سورههای [[مبارکه]] بقره و [[جمعه]] میخوانیم که: [[داوود]]، [[جالوت]] را به [[قتل]] رسانید و خدای تعالی [[پادشاهی]] و حکمت را به او اعطا فرمود و از آنچه میخواست، به او آموخت. خدای تعالی به هر که بخواهد، حکمت اعطا کند، و به هر کس حکمت اعطا کند، خیر کثیری به او اعطا شده است. آن از [[فضل]] خدای تعالی است که هر که را بخواهد، به او اعطا میکند، و [[خدای متعال]] صاحب فضل [[عظیم]] است: {{متن قرآن|وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>، {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۵.</ref> | ||
خط ۲۷۳: | خط ۲۵۲: | ||
#{{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. | #{{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. | ||
#قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ * وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و از پی آنان عیسی بن مریم را فرستادیم در حالی که تورات پیش از خود را راست میشمرد و به او انجیل دادیم که در آن رهنمود و روشنایی بود و تورات پیش از خود را راست میشمرد و رهنمود و پند برای پرهیزگاران بود * و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۶-۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۵.</ref> | #قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ * وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و از پی آنان عیسی بن مریم را فرستادیم در حالی که تورات پیش از خود را راست میشمرد و به او انجیل دادیم که در آن رهنمود و روشنایی بود و تورات پیش از خود را راست میشمرد و رهنمود و پند برای پرهیزگاران بود * و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۶-۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۵.</ref> | ||
===معنا و مفهوم دهم حکمت=== | ===معنا و مفهوم دهم حکمت=== | ||
یکی از معانی و مفاهیم حکمت، [[آیات الهی]] است که هم از لحاظ نفس، و هم از لحاظ [[ظهور]]، هیچ [[عیب]] و نقصی در آنها نیست، و رؤیتشان توأم با [[تعقل]] در آنها، منشأ ایجاد حکمت در [[بندگان]] است: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}؛ یعنی آیات الهی، کامل و تام است، اما انذارها آنان را سودی ندهند و بینیازشان نکند. | یکی از معانی و مفاهیم حکمت، [[آیات الهی]] است که هم از لحاظ نفس، و هم از لحاظ [[ظهور]]، هیچ [[عیب]] و نقصی در آنها نیست، و رؤیتشان توأم با [[تعقل]] در آنها، منشأ ایجاد حکمت در [[بندگان]] است: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}؛ یعنی آیات الهی، کامل و تام است، اما انذارها آنان را سودی ندهند و بینیازشان نکند. | ||
خط ۲۸۹: | خط ۲۶۹: | ||
#{{متن قرآن|إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«تو تنها کسانی را که در نهان از پروردگارشان میهراسند و نماز را بپا میدارند هشدار میدهی» سوره فاطر، آیه ۱۸.</ref>. | #{{متن قرآن|إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«تو تنها کسانی را که در نهان از پروردگارشان میهراسند و نماز را بپا میدارند هشدار میدهی» سوره فاطر، آیه ۱۸.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ}}<ref>«خداوند از ایشان خرسند است و آنان از او خرسندند، این از آن کسی است که از پروردگار خویش بیم کند» سوره بینه، آیه ۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۸.</ref> | #{{متن قرآن|رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ}}<ref>«خداوند از ایشان خرسند است و آنان از او خرسندند، این از آن کسی است که از پروردگار خویش بیم کند» سوره بینه، آیه ۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۶۸.</ref> | ||
==حکمت و [[پیامبرخاتم]] {{صل}}== | |||
حکمت دستیابی به [[حق]] به وسیله [[علم]] و [[عقل]] است و هنگامیکه به [[خدا]] نسبت داده شود، به معنای [[شناخت]] اشیا و ایجاد آنها در نهایت [[استواری]] است<ref>{{عربی|و الحِکمَةُ: إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحکمة من الله تعالی: معرفة الأشیاء و إیجادها علی غایة الإحکام، و من الإنسان: معرفة الموجودات و فعل الخیرات. و هذا هو الذی وصف به لقمان فی قوله عز و جل: وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِکمَةَ لقمان}}. (۱۲]، مفردات راغب ص ۱۲۷</ref> و در این مدخل منظور آیاتی است که [[خداوند]] به [[پیامبر]] [[تعلیم]] حکمت فرموده و یا [[خداوند]] یکی از ویژگیهای [[رسالت پیامبر]] را [[تعلیم]] حکمت به [[مردم]] ذکر نموده است، یا وقتی به [[پیامبر]] [[دعوت]] [[مردم]] را میخواهد یاد آوری میکند که این [[تعلیم]] او باید با حکمت، یعنی [[دلیل]] محکم و [[استوار]] باشد. | |||
#{{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref> | |||
#{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> | |||
#{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتن» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref> | |||
#{{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِک وَ یعَلمُهُمُ الْکتٰابَ وَ الْحِکمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۸-۱۲۹.</ref> | |||
#{{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ * فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد * پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۱-۱۵۲.</ref> | |||
#{{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref> | |||
#{{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref> | |||
#{{متن قرآن|إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامیکه کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>؛ {{متن قرآن|الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«تازیان بیاباننشین کفرگراتر و نفاقگراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.</ref> | |||
#{{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}<ref>«این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۹.</ref> | |||
===نکات=== | |||
در [[آیات]] یاد شده این موضوعات مطرح شده است: | |||
# [[منت]] گذاشتن [[خداوند]] بر [[مؤمنان]] و امیین با [[بعثت پیامبر]] و فراگیری حکمت از سوی [[مردم]] عصر [[بعثت]] از [[پیامبر]] سبب [[هدایت]] و رهایی آنان از [[گمراهی]]: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref> | |||
#اعطای حکمت به [[انبیا]] از جانب [[خداوند]] مستلزم [[ایمان]] آنان به [[پیامبر]] و [[امداد]] به آن [[حضرت]] است: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتن» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref> | |||
# [[تعلیم]] حکمت توسط [[پیامبر]] به [[مردم]]، زمینهای برای [[تزکیه]] و پاکسازی آنان از آلودگیها: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ یزَکیهِمْ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> | |||
# [[تعلیم]] حکمت به [[مردم]] توسط [[پیامبر]] نعمتی [[الهی]] و مقتضای [[سپاس]] و [[شکر]] [[خداوند]]: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>... {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>.... {{متن قرآن|فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ}}<ref>«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.</ref> | |||
#برخورداری [[پیامبر]] از حکمت نازل شده خداوندی، مایه [[مصونیت]] وی از [[ضلالت]] و [[گمراهی]]: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ... وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref> | |||
# [[پیامبر]] [[مأمور]] به [[دعوت]] بر اساس حکمت: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. | |||
#رهایی [[پیامبر اکرم]] از [[توطئه]] [[کافران]] [[مکه]]، جلوهای از حکمت و [[عزت]] [[خداوند]]: {{متن قرآن|فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا}}<ref>«اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامیکه کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>.... {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref>. | |||
#نازل شدن حدود و [[احکام الهی]] بر [[رسول اکرم]] برخاسته از [[حکمت الهی]]: {{متن قرآن|حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«تازیان بیاباننشین کفرگراتر و نفاقگراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۴۶۵.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |