حقوق بشر در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

حق در لغت، مقابل باطل و به معنای واجب، ثابت، محکم و تردید ناپذیر،[۱] و مطابقت و موافقت[۲] به کار می‌رود. برخی از واژه‌پژوهان معاصر، آن را در برابر باطل و گمراهی دانسته و نوعی ثبوت به همراه مطابقت با واقع را وجه مشترک همه معانی یاد شده می‌داند. به گفته وی همه کاربردهای قرآنی این واژه یا مشتقات آن، مصداقی از همین معنایند ﴿وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۳]، ﴿فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ[۴]، ﴿فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ[۵].[۶]بشر نیز بر زن و مرد و مفرد و جمع اطلاق می‌شود. [۷] مفهوم نو از حق در رهیافت حقوق بشر با مفهوم حق در قرآن متفاوت است. اصطلاح " Human Rights " اصطلاحی نوپدید در عرف حقوق امروزی است که در زبان عربی به «حقوق الانسان» و در فارسی به «حقوق بشر» ترجمه شده است. این ترکیب، برگرفته از دو واژه " Human " به معنای انسان و " rights " به معنای حقوق است. [۸]حق در عرف حقوقی، امتیاز و نفعی متعلق به شخص است که قاعده حقوقی هر کشور در مقام اجرای عدالت از آن حمایت می‌کند و به او در تصرف در موضوع حق و منع دیگران از تجاوز به آن توان می‌دهد. [۹]

واژه حق در قرون وسطا تنها به معنای امتیاز داشتن کسی نسبت به چیزی یا کسی به کار می‌رفت و به تدریج پس از رنسانس معنای گسترده‌تری یافت. در قرن ۱۷ و ۱۸ جان لاک و ژان ژاک روسو بر نظریه حقوق طبیعی تأکید کردند: [۱۰] براساس این نظریه، هر انسانی از بدو تولد دارای آزادی‌هایی است که طبیعت آنها را به او بخشیده است. حیات انسانی، آزادی، مالکیت و مانند آنها در نظریه حقوق طبیعی با عنوان حق زندگی، حق آزادی و حق مالکیت یاد شد. بدین ترتیب، واژه حق در کاربرد جدیدش برخی از آزادی‌هایی را نیز دربرگرفت که حقوق طبیعی خوانده می‌شدند و افزون بر معنای "امتیاز داشتن"، معنای "آزاد بودن" یا "مباح بودن" را نیز شامل شد. برخلاف معنای نخست واژه حق، حقوق طبیعی انتقال ناپذیرند؛ یعنی نه خود فرد می‌تواند این حقوق را از خود سلب کند و نه هیچ نهاد دولتی یا غیر دولتی می‌تواند او را از دستیابی به این حقوق محروم کند؛[۱۱] اما در قرآن حق به معنای "آزاد بودن" هرگز به کار نرفته است. در برخی از آیات نیز حق بر "حکم تکلیفی الزام‌آور" دلالت می‌کند؛ مانند: ﴿وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ[۱۲].[۱۳] و ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ [۱۴].[۱۵]، از این رو به هیچ رو نمی‌توان آن را به معنای حق طبیعی پنداشت.[۱۶]

تاریخچه و مبانی رهیافت حقوق بشر

مورّخان، ریشه اندیشه‌های حقوق بشری را به فیلسوفان رواقی در یونان باستان باز می‌گردانند،[۱۷] چنان‌که مطالعه درباره حقوق انسان در میراث اسلامی نیز بی‌سابقه نیست. از آنجا که مبنای حق در حقوق اسلامی خداست، حقوق انسان نیز نقطه مقابل تکالیفی است که او انسان‌ها را به انجام دادنشان در زندگی وا داشته است. بر همین اساس، مهم‌ترین وظیفه انسان عبودیت خداست که از راه ادای "حق الله" و "حق‌الناس" بدان عمل می‌شود. از مهم‌ترین آثاری که در آن بر پایه قرآن، این حقوق فهرست شده‌اند، رساله حقوق امام سجاد (ع) است. در این رساله، وظایف شرعی که بر عهده مسلمان است، از آن جهت که حقوقی را برای دیگران ثابت می‌کند، به عنوان حق ذکر شده‌اند. از سوی دیگر، اندیشه‌های حقوق بشری را در آثار اندیشمندان مسلمان نیز می‌توان پی گرفت. این اندیشه‌ها که با عنوان عدالت و سیاست مُدُن تدوین شده‌اند و در آثار بسیاری از حکیمان مسلمان، مانند فارابی[۱۸]،غزالی[۱۹]، ابن خلدون [۲۰]، ابن سینا [۲۱] و خواجه نصیرالدین طوسی [۲۲] وجود دارند، عموما با الهام از فیلسوفان یونانی همچون ارسطو وافلاطون به رشته تحریر درآمده‌اند و بیشتر مبنای فلسفی دارند تا دینی.

بحث حقوق بشر از قرن‌های ۱۷ و ۱۸ با صبغه حقوقی در اروپا و آمریکا پی گرفته شد و تا پایان قرن ۱۸ میلادی شماری بیانیه و اعلامیه نوشته شد که در آنها حق آزادی بیان، مذهب، مطبوعات و اجتماعات، حق مالکیت، حق حیات و حق مقاومت در برابر زور را حقوق نخستین هریک از شهروندان یاد شدند. مهم‌ترین آنها اعلامیه حقوق انگلستان ۱۶۸۹، اعلامیه‌های حقوق منضم به قوانین اساسی ایالات متحده آمریکا ۱۷۷۶، اعلامیه حقوق بشر و اتباع فرانسه ۱۷۸۹، دو فقره اصلاحیه قانون اساسی ایالات متحده آمریکا ۱۷۹۱، اعلامیه حقوق مندرج در قانون اساسی فرانسه ۱۷۹۳ و اعلامیه حقوق و تکالیف مندرج در قانون اساسی فرانسه ۱۷۹۵ بودند.

این بیانیه‌ها پیرو مسائل اجتماعی و تحولات سیاسی نوشته شدند که در اروپا به وقوع پیوستند، از این رو مسائلی که در آنها یاد شدند، به نوعی در جهت محدود ساختن قدرت پادشاه و کلیسا در برابر مردم و نهادهای مدنی نوپا بودند. پس از استقلال آمریکا نیز کسانی که از اروپا به این قاره نو مهاجرت کرده بودند، با نگارش منشور آزادی و سپس مقدمه‌ای بر قانون اساسی ایالات متحده کوشیدند تا مانع تکرار رخدادهای ناگواری شوند که از قدرت بی‌حد و حصر حکومت‌های اروپایی به وقوع پیوسته بودند؛[۲۳] اما آنچه سبب شد تا سرانجام، سندی با عنوان "اعلامیه جهانی حقوق بشر" به تصویب نزدیک به همه دولت‌های جهان برسد، وقوع دو جنگ جهانی در دهه‌های آغازین قرن ۲۰ بود. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد تأسیس شد و سرانجام، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ میلادی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بی‌هیچ رأی مخالفی به تصویب رسید. [۲۴] مقدمه این اعلامیه، ضمن تأکید بر کرامت انسان، آزادی، صلح و عدالت، دربردارنده تعهد دولت‌ها بر رعایت مؤثر حقوق بشر و گسترش اجرای آن است. خلاصه، مفاد اعلامیه بر مساوات میان انسان‌ها در بهره‌مندی از حقوق و آزادی‌های انسانی بی در نظر گرفتن نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقیده، ملیت، ثروت و [محل] ولادت تأکید ورزیده است. [۲۵]

مسئله اصلی در تصویب و نگارش این اعلامیه، پایان دادن به درگیری‌ها و مناقشاتی بود که زندگی عادی انسان‌ها را ناممکن ساخته و آرامش نسبی زندگی را از میان برده بود و در واقع، هیچ مبنای مشخص فکری به عنوان اساس حقوق بشر، پیشاپیش مد نظر نگارندگان قرار نداشت و "هدف نگارندگان اعلامیه، تأمین این ۵ آرمان اساسی در زندگیبشر بود: آزادی؛ عدالت؛ نظم؛ امنیت؛ رفاه".[۲۶] تصویب این اعلامیه و اعلامیه‌های دیگری که ضمانت اجرایی داشتند، مقارن با تحولاتی در حوزه اندیشه بود. رشد اومانیسم و فردیتگرایی در اندیشه غربی سبب شد تا برخی از دولت‌ها حقوق بشر را تنها زاییده اندیشه‌های غربی بدانند، در نتیجه نگاه خوشبینانه‌ای به آن نداشته باشند. [۲۷] یکی از انتقادهای مهم به حقوق بشر این است که تفاوت واقعی انسان‌ها با یکدیگر را نادیده گرفته و با توجه به اندیشه جهانی شدن، امپریالیسم فرهنگی را به بار می‌آورد. این مسئله مایه تسلط کشورهای غربی بر گفتمان حقوق بشر شده است،[۲۸] از این‌رو تا امروز که نزدیک ۶۰ سال از تصویب این اعلامیه می‌گذرد، بحث درباره چگونگی اجرای مفاد حقوق بشر ادامه دارد.

برای ایجاد وفاق بین المللی در هنگام تصویب اعلامیه، نظریات حداقلی در نظر گرفته شد. بر این اساس، کمیسیون حقوق بشر به مبانی فلسفی حقوق بشر توجهی نشان نداد و بیش از آنکه مبانی دینداران یا لائیک‌ها لحاظ شود، نگاهی عمل‌گرایانه به مفاد اعلامیه بر کل آن حاکم بود، از این رو سعی شد تا نظر خاص دین یا گروه خاصی چیره نشود و فارغ از توافقی بر سر ارزش‌ها و باورهای بنیادین، وفاق بر سر هنجارها و قواعد عملی به وجود آید؛[۲۹] اما از سوی دیگر، این مسئله سبب شد تا پیروان برخی از ادیان به دلیل تعارض بعضی مفاد اعلامیه با احکام دینی خود و تعارض اصول دین با مبانی سکولاریستی که با نگاهی غیر دینی ـ نه ضد دینی ـ حقوق بشر را مدون ساخته بود، به چالش برسند. [۳۰] این چالش به بحث‌های دامنه‌داری میان فقیهان و اندیشمندان مسلمان انجامید، تا سرانجام دست به کار تدوین اعلامیه‌هایی شدند که در آنها قرآن و شریعت اسلام معیار حقوق بشر قرار گرفت. گذشته از آنکه تدوین حقوق بشر با دیدگاهی خاص ـ اعم از دینی یا غیر دینی ـ شاید کاری مغایر با اهداف عملگرایانه حقوق بشری پنداشته شود؛ اما نگارش اعلامیه‌های حقوق بشر اسلامی را می‌توان تلاشی برای عملی ساختن ایده‌های حقوق بشر بر اساس قرآن دانست. این تلاش به صدور بیش از ۷ اعلامیه (یا طرح اعلامیه) مربوط به حقوق بشر اسلامی انجامید که مهم‌ترین آنها اعلامیه قاهره است که در سال ۱۹۹۰ میلادی در اجلاس وزرای امور خارجه سازمان کنفرانس اسلامی به تصویب رسید. اعلامیه‌های دیگری نیز از سوی شورای اسلامی اروپا (۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ لندن)، اجلاس کویت (۱۹۸۰ کویت) و سازمان کنفرانس اسلامی (۱۹۷۹ مکه) و (۱۹۸۱ طائف) صادر شده است. [۳۱]

اعلامیه حقوق بشر اسلامی، ضمن تأکید بر کرامت ذاتی انسان، در نخستین ماده‌اش خود انسان‌ها را تنها در تحمل تکلیف مساوی دانسته و هیچ به تساوی در برخورداری از حقوق تصریحی ندارد. ماده ۲۴ آن نیز همه حقوق و آزادی‌های مذکور در این سند را در گرو مطابقت با احکام شریعت اسلامی دانسته است. چون برخی از احکام فقهی اسلام صراحتا با مفاد حقوق بشر در تغایر یا تعارض‌اند، اعلامیه حقوق بشر اسلامی نیز به صورتی تقریبا مبهم بدان‌ها پرداخته است؛ مانند مسئله تغییر دین که در ماده ۱۰ این سند بدان اشاره شده؛ اما تصریح روشنی در مورد مشخص ساختن جواز تغییر دین مسلمان یا اجبار دیگران به اسلام از این ماده به دست نمی‌آید؛ نیز نظیر عدم تبیین منشأ قدرت حکومت که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، مردم‌اند؛ اما در اعلامیه قاهره حکومت، امانتی است که به حاکم یا هیئت حاکمه سپرده شده و نباید در آن خیانت روا داشت؛ ولی مشخص نشده که این امانت را چه کس یا کسانی واگذارده‌اند.

در شمار ویژگی‌های دیگر این اعلامیه می‌توان به ممنوعیت صریح برده‌داری در ماده ۱۱، به رسمیت شناختن حق مالکیت ادبی و معنوی در ماده ۲۷، اذعان به برابری زن و مرد در حیثیت انسانی در ماده۶، مبارزه با استعمار و حق ستیز با آن در ماده ۱۱، فراهم آوردن محیط معنوی و دینی در ماده ۱۷، تصریح به حقوق کودکان در ماده ۷ و حقوق بشر دوستانه به هنگام جنگ در ماده ۳ اشاره کرد. [۳۲] با این همه، بحث در مورد سازگاری حقوق بشر با قرآن و اسلام نیز ارائه راه حل‌های گوناگون از سوی متفکران و اندیشمندان مسلمان برای برطرف ساختن چالش موجود میان حقوق بشر و اسلام همچنان ادامه دارد. نگاه‌های نو به تفسیر متون مقدس در سال‌های اخیر، نیز برداشته شدن فاصله‌های جغرافیایی بر اثر ارتباطات نوین بشری به مطالعاتی وسیع‌تر و تحقیقاتی پردامنه در جهت بررسی رابطه اسلام و قرآن با حقوق بشر انجامیده است. [۳۳].[۳۴]

قرآن و مبانی حقوق بشر

در حوزه اندیشه اسلامی، در واکنش به اعلامیه حقوق بشر، برخی دیدگاه‌های موافق و مخالف پدید آمدند که در میان دو سر این جریان نیز طیف‌های میانی هستند.

دیدگاه ناسازگاری قرآن و مبانی حقوق بشر

این دیدگاه، از حقوق بشر از جهت ناسازگاری مبانی‌اش با قرآن انتقاد کرده و آیاتی از قرآن را شاهد مدعای خود برشمرده است. این تعارض از اصل به تدوین و باورمندی به چنین حقوقی از سوی انسان‌ها بازمی‌گردد. از دیدگاه این متفکران، قرآن برای جهان و انسان پیوند تکوینی اصیلی معتقد است ﴿وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا[۳۵] که برای تدوین حقوق بشر نیز باید به این رابطه توجه کرد، وگرنه براساس عرف و قرارداد نمی‌توان حقوق بشر را به درستی تشخیص داد، هر چند انسان‌ها گمان کنند که در تدوین این حقوق موفق بوده‌اند. ﴿الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۳۶] نتیجه بی‌اعتنایی به رابطه میان انسان و جهان، روی‌گردانی از دین حق است که از دیدگاه قرآن چیزی جز سفاهت نیست ﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ[۳۷]، چنان‌که برخی روایات در زمینه عقل نیز مؤیدند: «اَلْعَقْلُ؛ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ »[۳۸] بر پایه عکس نقیض این سخن، آنچه با آن خدا پرستش نشود، به راستی عقل نیست و از همین رو است که قرآن کسانی را که از دین ابراهیم (ع) روی گرداندند، نادان و سفیه می‌شمرد. [۳۹] بر این اساس، کار قانونگذاری و تعیین حقوق تنها از آنِ خدا است[۴۰]، زیرا اوست که هیچ کوچک و بزرگی از وی پنهان نیست: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۴۱] و فراموشی در او راه ندارد: ﴿ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا[۴۲] خدا با دو منبع فطرت و وحی، حقوق انسان را پایه ریزی کرده است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۴۳]؛ امّا منبع وحی ارجمندتر از فطرت است، به همین دلیل پیامبر (ص) قبل از دریافت وحی از پیش خود و از روی هوس سخن نمی‌گوید: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى[۴۴] بر همین پایه و به دلیل آنکه تنها خدا شناخت کاملی از رابطه اصیل جهان و انسان دارد، نیز با توجه به اینکه قرآن ولایت الهی را همه جانبه می‌داند، حکم تنها از آنِ خداست و بشر اصالتاً در قانونگذاری حق ندارد: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۴۵] و بی‌اعتنایی به قوانین الهی نیز نتیجه‌ای جز ناکامی و گمراهی نخواهد داشت ﴿لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ[۴۶].[۴۷] شاید بتوان مهم‌ترین ویژگی این دیدگاه را که براساس آن با تدوین حقوق بشر از جانب انسان‌ها مخالفت شده است، این نکته دانست که عقل به معنای دانش و خرد اکتسابی گسسته از آیین الهی، سفاهت و نادانی است و در حقیقت، عقل نیست، از این‌رو نمی‌توان در شناخت هیچ مسئله‌ای به دارندگان چنین عقلی چشم دوخت؛ به ویژه در شناخت منابع حقوق بشر که امری اعتقادی است. [۴۸] این دیدگاه، کاستی‌های بنیادین دیگری برای حقوق بشر مدرن برمی‌شمرد: نادیده گرفتن فطرت انسان؛ غفلت از پیوند انسان با خدا. [۴۹]

دیدگاه دیگری در نقد مبانی حقوق بشر از اعتراضات یاد شده پا را فراتر نهاده و معتقد است نگرشی که در آن خدا نادیده انگاشته شود، دیدگاهی الحادی است و اگر با چنین رویکردی، حقوقی برای بشر تدوین شود، بر «پوزیتویسم حقوقی» استوار است. [۵۰] مطابق دیده این گروه، از آنجا که خدا ریشه همه حقوق است، اگر او نادیده گرفته شود، هیچ حقی برای هیچ کس ثابت نمی‌شود. [۵۱] پیروان این دیدگاه معتقدندکه تدوین حقوق بشر بر پایه حقوق طبیعی است [۵۲] و ضمن اشکالاتی که به حقوق طبیعی وارد است، اعلامیه حقوق بشر نیز تناقضاتی دارد؛ از جمله در این اعلامیه بر "کرامت انسان" فراوان تأکید شده و بر همین اساس مثلاً مجازات "موهن، خشونت آمیز و ظالمانه" مطلقاً ممنوع اعلام شده است، درحالی‌ که برای این کرامت هیچ مرزی بازگو نشده است. قرآن به کرامت انسان معتقد است: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۵۳]؛ اما همین انسان که خدا به او کرامت بخشیده، اگر آیات او را فراموش کند، از چارپایان پست‌تر و بهره‌اش دوزخ است: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۵۴]؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ[۵۵] و بدترین جنبندگان: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۵۶] به این ترتیب، قرآن برای انسان کرامتی تکوینی باور دارد؛ اما در اعلامیه حقوق بشر نادیده گرفته شده که انسان به جهت داشتن همین کرامت وظایف سنگینی دارد که عدم انجام دادن آنها او را از انسانیت فرو می‌اندازد. [۵۷] در این دیدگاه، کرامت انسانی و مرز آن، اساس تعیین حدود آزادی و انواع مجازات‌های کیفری است[۵۸].[۵۹]

دیدگاه سازگاری قرآن و مبانی حقوق بشر

برخی دیگر از متفکران که ریشه حقوق بشر را حقوق طبیعی می‌دانند، تعارضی میان کلیت حقوق مندرج در اعلامیه حقوق بشر و مبانی اسلام نمی‌بینند و از آنجا که اعلامیه بر مقام ذاتی انسان تکیه دارد، آن را در جهت آموزه‌های قرآنی درباره انسان قلمداد می‌کنند. براین اساس، معتقدند که این اعلامیه را نه غربیان بلکه می‌‌بایست مسلمانان صادر می‌کردند که به کرامت ذاتی انسان اعتقاد داشته و او را از مظاهر الوهیت دانسته‌اند: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۶۰]؛ سرشت وی را متمایل به نیکی‌ها: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۶۱] و آن را معتدل‌ترین و کامل‌ترین سرشت‌ها می‌دانند: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ[۶۲] در این دیدگاه، اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه حقوق و پیش از کاوش فیلسوفانه و بررسی انطباق آن با اصول دین، با تصمیم‌های سیاسی نمی‌توان به رد یا پذیرش آن اقدام کرد. [۶۳] در مورد همین دیدگاه برخی معتقدند که حقوق اساسی و بنیادین انسان، رهاورد ضرورت‌ها و مقتضیات خاص اجتماعی نیستند، بلکه حقوقی فطری‌اند و ریشه در قانونگذاری یا اراده حکومت ندارند، از این رو دیدگاه شریعت نیز درباره این حقوق، ارشادی است. [۶۴] دیدگاه دیگری در پی رفع تعارض میان مبنای حق در اسلام و مبانی حقوق بشر مدرن، معتقد است حق "آزاد بودن در انتخاب" را بر اساس مبانی اسلامی نمی‌توان از هیچ انسانی گرفت، زیرا سلب چنین حقی با اصل ایمان، عدالت و اختیار در انتخاب راه هدایت، منافات دارد. با کاوش در آیات قرآن روشن می‌شود که دو مفهوم "حق بودن" و "حق داشتن" با یکدیگر متفاوت‌اند، از این رو با آنکه اسلام حق است و طریق هدایت، هیچ کس حق ندارد تا دیگری را به پذیرش آن وا دارد.

بر اساس این دیدگاه، فهم برخی از آیات قرآن، تنها از این راه شدنی است که بگوییم قرآن که طریق هدایت را سفارش می‌کند و بر حق می‌داند، برای انسان‌ها حق انتخاب معتقد است و هیچ انسانی را به پذیرش راه حق وا نمی‌دارد: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۵]، ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۶۶]، ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۶۷]، ﴿ فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ [۶۸]؛ پذیرش چنین حقی از سوی قرآن، بدین معناست که انسان به جهت کرامت انسانی‌اش در انتخاب مذهب، عقیده و روش زندگی آزاد است و خدا به او حق داده است که سعادت را به خواست خود برگزیند؛ یا از پذیرش آن خودداری ورزد. این دیدگاه در برخی از نسخه‌های خود با تحلیلی وجودشناختی از ایمان، آزادی را عنصر جدایی ناپذیر آن می‌داند و معتقد است نفی آزادی به ویژه آزادی اجتماعی، نه تنها با آموزه‌های قرآن سازگاری ندارد، به نابودی ایمان می‌انجامد. [۶۹] مفسری، سازگار با همین دیدگاه در تفسیر آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۷۰] معتقد است چون اصول، اهداف و احکام اسلام برای رشد یافتگان از هر جهت بیان شده و در همین آیه کامل و جامع نمودار گشته، دیگر جایی برای اکراه نیست. [۷۱] بعضی نیز در مورد باطل بودن ایمان شخص مکره، اجماع علمای مسلمانان را ادعا کرده و سخن برخی اروپاییان درباره این مطلب که اسلام مردم را به زور اسلحه مؤمن ساخته، افترایی کذب خوانده‌اند. [۷۲] برخی تفسیرهای اجتماعی قرآن نیز گرچه کمتر به مبانی حقوق بشر پرداخته‌اند، از مسائل آن بحث کرده‌اند که این، خود نشانه پذیرش اصل مسئله از سوی آنان است[۷۳].[۷۴]

سنجش مفاد اعلامیه حقوق بشر با قرآن

گذشته از سازگاری یا ناسازگاری مبانی حقوق بشر با اندیشه‌های حقوقی اسلام، بسیاری معتقدند در این اعلامیه، مسئله مهم، سازگاری یا ناسازگاری مفاد آن با قوانین اسلامی است، زیرا آنچه به لحاظ عملی در جهان اهمیت دارد، رعایت حقوق بشر است نه توجیه مبانی آن،[۷۵] از این رو برخی از فقیهان و اندیشمندان مسلمان به بررسی تطبیقی مفاد اعلامیه با احکام اسلام پرداخته‌اند و در این میان، برخی علیرغم ظاهر زیبا و خوشنمای مواد اعلامیه حقوق بشر آن را با تعالیم اسلام ناسازگار دانسته و یکی از ادله آن را تفسیر متفاوت تنظیم کنندگان آن از مفاهیمی همچون آزادی، امنیت عمومی، رفاه، آموزش و پرورش و... با تفسیر این مفاهیم در اسلام دانسته‌اند. [۷۶] از سوی دیگر قدرت‌های حاکم در جهان امروز را ـ که با استناد به همین مواد حقوقی توانسته‌اند بر جهان تسلط پیدا کنند ـ افرادی ناشایسته اعتماد و دارای دیدگاه‌های صهیونیستی دانسته که گفته قرآن درباره اسلاف یهودی آنان، مبنی بر عدم اعتماد به آنان حتی در حفظ یک امانت کم بها، بر ایشان نیز صادق است ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۷۷]؛ چه رسد به حفظ امانت جهانی،[۷۸] در مقابل، بعضی مفسران نیز شواهدی تا اندازه‌ای فراوان در اثبات سازگاری نسبی مفاد حقوق بشر با قرآن گرد آورده‌اند. [۷۹] گرچه سنجش تطبیقی مفاد حقوق بشر با یکایک آیات قرآن به شکل کامل آسان نیست، بحث‌های دامنه‌داری که در موافقت و مخالفت سازگاری این مفاد با قرآن درگرفته‌اند، به خودی خود نشانگر ضرورت بحث از چنین سنجشی هستند. آیاتی که در ادامه بررسی می‌شوند برپایه رابطه محتوای این آیات با یکی از مفاد حقوق بشر انتخاب شده‌اند؛ مفادی که می‌توان آنها را مهم‌ترین موارد چالش برانگیز اعلامیه جهانی حقوق بشر با قرآن برشمرد.[۸۰]

حق حیات

برخی فقیهان این حق را که در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت ذکر شده، به جهت اطلاقش، مغایر با شریعت اسلام تشخیص داده‌اند. براین‌اساس، مطابق دو آیه از آیات قرآن، سوء استفاده از حق حیات سبب می‌شود، شرعا این حق از انسان گرفته شود:﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۸۱]، ﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ[۸۲]؛ البته چنین فرمان‌هایی به سبب نقض پیمان‌ها و قراردادهاست: ﴿لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ[۸۳].[۸۴] نادیده گرفتن حق حیات، تنها در مسئله جهاد نیست، بلکه اگر زندگی کسی با حیات اجتماع در تعارض باشد، باز این حق از او ستانده می‌شود؛ مانند ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۸۵].[۸۶] بعضی از مفسران در تفسیر آیه ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ[۸۷] و آیات دیگر قتل و قصاص، یادآور شده‌اند که دلیل یکسان دانستن قتل نفس با کشتن همه مردم در این آیه، افزون بر تأثیرات مخرّب اجتماعی و پیدایی عداوت در جامعه [۸۸] این است که هر انسانی به خودی خود حق حیات دارد و قتل هر کس در حکم تجاوز به حقی است که همه نفوس در آن مشترک‌اند. ارزش ذاتی این حق و حرمت آن سبب شده‌است تا حکم قصاص برای جلوگیری از خونریزی بیشتر جعل شود، تا حیات انسانی از قتل مصون بماند. [۸۹] تأکید اسلام بر حفظ جان تا اندازه‌ای است که در تفسیر ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا[۹۰].[۹۱] گفته شده در دَوَران امر میان ترک واجب یا ارتکاب حرام و حفظ جان مؤمن، شریعت اسلام به جواز ترک واجب یا ارتکاب حرام برای حفظ این مصلحت حکم می‌کند. [۹۲] ابن‌عباس در روایتی از پیامبر (ص) می‌گوید قاتلی که عمدی قتل کرده، توبه ندارد. [۹۳] افزون بر این، مفسران به آیات دیگری در این زمینه استناد کرده‌اند ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ[۹۴]، ﴿وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۹۵]، ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا[۹۶].[۹۷].[۹۸]

حق آزادی

حق آزادی، ضمن آنکه روح حاکم بر اعلامیه حقوق بشر است، در مواد یکم، دوم، سوم و چهارم نیز بدان تصریح شده است. از مسائل این حق، آزادی عقیده است که در ماده ۱۸ و ۱۹ اعلامیه ذکر و بر آزادی دین و ابراز عقاید نیز تأکید شده است؛ اما بعضی از مفسران معتقدند که قرآن آزادی عقیده را تشریع نکرده است، زیرا این تناقضی آشکار است که از یک سو مردم به راه توحید و نفی شرک فراخوانده شوند و از سوی دیگر به آنها به نپذیرفتن راه هدایت اجازه داده شود. [۹۹] به سخن دیگر، حصول عقیده ـ که همان درک تصدیقی است که در ذهن حاصل می‌شود ـ عملی اختیاری نیست تا بتوان برخی را از آن منع و برخی را در آن آزاد گذاشت و آنچه در مورد عقیده، تکلیف‌بردار است، لوازم عملی آن است؛ مثل دعوت به یک عقیده یا ردّ یک عقیده که آزادی در این موارد تابع قانون حاکم در هر جامعه است، بنابراین آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۱۰۰] تنها در مقام اثبات این مطلب است که واداشتن افراد به "اعتقاد به دین" صحیح نیست، چون اعتقاد اکراه بردار نیست. [۱۰۱] جمله ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۱۰۲] نیز تحلیلی بر این حقیقت است که چون حقایق دین با بیانات الهی و سنت نبوی کاملاً روشن است، معلوم است که رشد در پیروی دین و غیّ در ترک آن است، بنابراین اکراه در دین معنا ندارد. [۱۰۳] به گفته برخی، از این آیه در زمینه آزادی عقیده آزادی تکوینی برداشت می‌شود نه تشریعی؛ یعنی قوانین حاکم بر آفرینش انسان به گونه‌ای است که می‌تواند موحد یا ملحد باشد؛ اما از جهت تشریع و قانون الهی مجاز به پذیرش الحاد نیست، همان‌گونه که انسان از نظر تکوین در خوردن سم آزاد است؛ ولی از نظر تشریعحق ندارد حیات خود را به خطر اندازد. [۱۰۴] بعضی از باورمندان این دیدگاه، ضمن تأکید بر اینکه مرز آزادی در اسلام "قرب الی الله" است و هر چیزی که انسان را "از خدا باز دارد" ضد ارزش و ممنوع است، تنها پرسش برای فهم مسائل دینی را مجاز می‌دانند و به استناد آیه ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۱۰۵] سؤال و بحث علمی را جایز می‌شمرند، اگر بحث‌ها تنها در محافل علمی و نزد کسانی انجام گیرد که توانایی پاسخ به «شبهات» دینی را دارند، و گرنه جایز نیست. [۱۰۶]

در برابر، برخی معتقدند قرآن حق آزادی عقیده و بیان را برای کسانی که مخاطب آن هستند به رسمیت شناخته و نگاه حقوقی به این گونه حقی که قرآن برای انسان معتقد است، نتیجه‌اش این است که دولت اسلامی به عنوان طرف تعهد و تکلیف در همه حق‌ها، در این مورد نیز باید حق آزادی عقیده را به کسانی که آنها را بر حق نمی‌داند، بدهد. [۱۰۷] در همین جهت، بعضی از مفسران ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۱۰۸] را یک "قاعده کبروی" از قوانین اسلام و "رکنی عظیم" از ارکان سیاسی اسلام برشمرده‌اند و با استناد به آیه ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ [۱۰۹] معتقدند که می‌توان با اعتماد بر ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۱۱۰] صراط مستقیم ایمان را بی‌فتنه و جنگ به همگان نشان داد، از این رو جهاد، جوهر دین و مطلوب ذاتی آن نیست، بلکه تنها بر اثر ضرورت امور سیاسی واجب می‌شود. [۱۱۱] برخی از کسانی که معتقدند دین اسلام حق آزادی عقیده را به رسمیت شناخته، چنین استدلال می‌کنند که اسلام دینی تبلیغی است و دیگران را به ارتداد از دین خود و گرویدن به اسلام فرا می‌خواند. اگر اسلام به شکل کلی، حق آزادی عقیده را به رسمیت نشناخته باشد، تعارض پیش می‌آید، بنابراین پیشاپیش، این امکان را شدنی گرفته که هرکس می‌شود بر اساس مسیر فکری‌اش راهی غیر از راه حق را برگزیند. [۱۱۲] در تأیید این مدعا افزون بر آیات پیشین، می‌توان به آیات دیگری نیز استناد کرد ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۱۱۳]، ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۱۴]، ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ[۱۱۵]، ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۱۱۶]، ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا[۱۱۷]، ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۱۱۸]

در موضوع رهایی از بردگی نیز که در بحث آزادی یاد می‌شود، همان مفسران که معتقدند از میان سه سبب اساسی بردگی، یعنی جنگ با کافران حربی، غلبه و گرفتن به زور و ولایت، اسلام دو سبب اخیر را رد کرد و آنها را مجوز برده‌داری ندانست؛ اما سبب نخست را پایدار گذاشت، زیرا کافر حربی که با خدا و پیامبرش می‌ستیزد و جز نابودی انسانیت و حرث و نسل هدف ندارد، از مزایای انسانی برخوردار نیست و باید او را به هر شکل که می‌شود، هر چند سلب آزادی، دفع کرد. [۱۱۹] برده‌داری به استناد برخی از آیات قرآن مشروع است. این آیات، ضمن به رسمیت شناختن برده‌داری، برای آن قوانینی یاد می‌کنند؛ مانند آیات ازدواج بردگان: ﴿وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۲۰] و قصاص درباره آنان: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۲۱] بعضی از صاحب‌نظران معتقدند اسلام فراوان در جهت لغو تدریجی برده‌داری سعی داشته و با وضع قوانین خاص، این سنت از میان مسلمانان رخت بربسته است؛ از جمله این قوانین، کفّاره قسم: ﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۲۲]، کفاره قتل غیر عمد: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [۱۲۳] و کفاره ظهار است: ﴿وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۱۲۴] که در آنها آزاد کردن بنده، یکی یا بخشی از کفّارات است.

اسلام از یک سو با تأکید بر کرامت ذاتی انسان ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۱۲۵] و ذاتی نبودن بردگی و از سوی دیگر با وضع قوانین ویژه، تمهیداتی را برای نابودی برده‌داری فراهم ساخت. [۱۲۶] در این جهت، یکی از مفسران در تفسیر ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۱۲۷] معتقد است همه، در اصل آفرینش و مواهب آن از یک گوهرند و اختلاف در رنگ و نژاد نباید خاستگاه تبعیض باشد. نفی اتخاذ ارباب، سرباز زدن از تحمیل عارضه اجتماعی و نظام غیر طبیعی ارباب‌یابی است. [۱۲۸] آیات دیگری را نیز در تأیید این اندیشه می‌توان یافت؛ مانند ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ[۱۲۹]، ﴿وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۱۳۰] و ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۳۱].[۱۳۲]

حق تساوی بهره مندی از حقوق

مواد دوم، هفتم و دهم اعلامیه حقوق بشر از یک سو همه انسان‌ها را دارای حق بهره‌مندی از حقوق مندرج در اعلامیه می‌داند و از سوی دیگر بر اعمال قانون برای همه انسان‌ها بی هیچ‌گونه تبعیضی تأکید می‌کند. مسلماً تساوی همه در برخورداری از حقوق، با فقه اسلامی، نیز بعضی از آیات قرآن ناسازگار است. باورمندان به این ناسازگاری که به استناد ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱۳۳]؛ نیز ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۱۳۴] معتقدند قرآن، حکم تشریع را در انحصار خدا می‌داند،[۱۳۵] تساوی در بهره‌مندی از حقوق را نیز برپایه همین استناد نمی‌پذیرند، از این‌رو با توجه به مسائلی مانند تفاوت حر و عبد، تفاوت زن و مرد و تفاوت مسلمان و نامسلمان در دیه، قصاص، مالکیت و میراث معتقدند هرچند قرآن در مورد مسائلی مانند ارث چنین فرموده است: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا[۱۳۶].[۱۳۷] هرگز به تساوی در وزن و ارزش اجتماعی و حقوق مجعول معتقد نیست: ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۱۳۸]، بلکه همه افراد جامعه را تنها در برابر قانون مساوی می‌داند و این مساوات فقط از حیث اجرای قانون است؛ نه برخورداری از حقوق. [۱۳۹]

برخی از مفسران اهل سنت به بررسی حکمت احکامی پرداخته‌اند که در آنها عدم تساوی بهره‌مندی از حقوق هست و چه بسا درپی آن بوده‌اند که احکامی مانند مسئله ارث را در ارتباط با شرایط اجتماعی روزگار نزول قرآن تفسیر کنند. ایشان معتقدند که حکمت نصف بودن دیه زن نسبت به مرد، به منفعتی بازمی‌گردد که خانواده با فقدان مرد از دست می‌دهد. این منفعت بیشتر از سودی است که با فقدان زن از دست می‌رود. در ارث نیز دلیل تفاوت همین مسئله است که مردان اداره‌کنندگان اقتصادی خانواده‌ها هستند، بنابراین سهم بیشتری از ارث به آنان می‌رسد. این مفسران، ضمن آنکه روایات دیه را مختلف و متعارض می‌خوانند، در نتیجه معتقدند که فقها در این مسئله اختلاف دارند، سرانجام در تفسیر آیه دیه ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [۱۴۰] نتیجه می‌گیرند که طبق آیات قرآن، امر دیه موکول به عرف و تراضی طرفین است؛[۱۴۱]

نیز آیه قصاص ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۴۲] را بیانگر گونه‌ای تساوی در اِعمال قانون میان همه طبقات اجتماعی می‌دانند و معتقدند که اِعمال قصاص برای انسان آزاد و برده، نیز زنان می‌نمایاند قرآن به هیچ طبقه اجتماعی در مصونیت از مجازات اذن نمی‌دهد. [۱۴۳] بر پایه آیات دیگری نیز مرد و زن در پیشگاه خدا یکسان‌اند و تنها عامل برتری‌شان در اعمال نیک است: ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۱۴۴].[۱۴۵] بعضی مفسران، عدم تساوی در بهره‌مندی حقوق را عادلانه شمرده‌اند، زیرا براساس واقعیات زندگی، مردان "متصرف و مولّد و مدبّر" و سرپرست و مدیر زندگی زن هستند؛ اما زن از جهت ساختمان جسمی و روحی و تعهد زندگی داخلی و حمل و وضع، نمی‌تواند مولد و متعهد زندگی دیگران باشد، از این‌رو چون زندگی مصرفی زنان را مردان باید تأمین کنند، حق دارایی و ارث آنان نصف مردان است. با در نظر گرفتن مسئولیت‌های مالی مردان در قبال خانواده، دارایی مستقیم و نامستقیم زنان، مساوی یا بیش از مردان می‌شود. [۱۴۶] در واقع، به نظر این مفسران، اسلام با وضع احکام ارث و دیه مالکیت را برای زنان به رسمیت شناخت و حقوق آنان را استیفا کرد[۱۴۷].[۱۴۸]

حق حمایت قانون و اقامه دعوا

مواد ۷ و ۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر در بردارنده حق حمایت از قانون و اقامه دعوا در مراجع صالح است. هرچند قرآن همواره پیروان خود را به گذشت سفارش می‌کند، در آیه ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۴۹] حق یاری جستن را برای ستمدیده به رسمیت می‌شمرد. برخی با استناد به این آیه گفته‌اند که ستمدیده حق دارد از خود به هر شکل که می‌تواند دفاع کند و کسی نمی‌تواند مانعش شود[۱۵۰].[۱۵۱]

حق مصونیت حیثیت، آبرو و حریم خصوصی افراد

در ماده ۱۲ اعلامیه حقوق بشر، این حق آمده است. بعضی از مفسران ذیل آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۱۵۲] با یادآوری این مطلب که قرآن پرهیز از سوءظن و دخالت خودسرانه در حریم خصوصی مردم را سفارش می‌کند، معتقدند که این موضوع در اسلام از موضوعات مهم تشریع شده و فراتر از توصیه‌ای اخلاقی، مسئله‌ای شرعی و از اصلی‌ترین مبادی در نظام اجتماعی اسلام است. [۱۵۳] آیات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۵۴]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۵۵] و ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[۱۵۶] به نمونه‌های دیگری از همین حق اشاره دارند.[۱۵۷]

حق مالکیت

ماده ۱۷ اعلامیه حقوق بشر، حق مالکیت را برای همگان به رسمیت می‌شناسد. به دیده برخی مفسران، هر چند در پاره‌ای از احکام، قرآن به عدم تساوی حکم کرده، در موضوع مالکیت براساس آیه ﴿وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۱۵۸] میان زنان و مردان تفاوتی نمی‌گذارد و هرکس مالک دسترنج خود است، به گونه‌ای که دیگری حق ندارد به آن تجاوز کند.[۱۵۹] در زمینه به رسمیت شناختن حق مالکیت، به شکل کلی نیز استناد به آیاتی مانند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا[۱۶۰] شدنی است.

به آیات دیگری نیز می‌توان برای مفاد حقوق بشر استناد کرد: به ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا[۱۶۱]، ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ[۱۶۲]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۶۳] در اشاره به حقوق کودک، به ﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۱۶۴] درباره حق مشارکت آزاد در امور داخلی کشور،[۱۶۵] به ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۱۶۶] در مورد حق پناهجویی،[۱۶۷] به ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۱۶۸]، ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا[۱۶۹]، ﴿ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۱۷۰] در زمینه آزادی عقیده[۱۷۱].[۱۷۲]

حقوق اثباتی و حقوق طبیعی انسان

انسان فراتر از جنبه مادی، دارای جنبه‌های دیگری از جمله معنوی است. از این‌رو، نمی‌توان به انسان به‌عنوان یک موجود مادی صرف نگریست و تنها حقوقی را برای جنبه بشری بودن او وضع کرد یا پذیرفت، بلکه باید همه ابعاد انسان را شناخت و حقوق همه جنبه‌هایش را پذیرفت و برای اجرا و تحقق آن تلاش کرد؛ بنابراین باید گفت حقوق انسانی تفکیک‌ناپذیر است. از نظر آموزه‌های قرآن، حقوق بشر را می‌توان به دو دسته اصلی حقوق تکوینی و حقوق تشریعی تقسیم کرد. حقوق تکوینی همان حقوق انسانی است که هر انسانی به سبب انسان بودن دارا است و نیازی به تشریع و وضع قانونی از سوی هیچ مرجعی نیست؛ زیرا خدا به‌عنوان خالق هستی از جمله انسان‌ها، برای هر آفریده‌ای در چارچوب عدالت ساختاری و سنت‌ها و قوانین حاکم بر هستی، حقوقی را ثابت دانسته است که به هیچ‌وجه نمی‌توان از آن خارج شد؛ چراکه این حقوق ثابت مطابق با واقع و امتیازی است که هر موجود در نظام هستی از آن برخوردار است. به‌عنوان نمونه کرامت انسانی به دو دسته کرامت اکتسابی و غیراکتسابی تقسیم می‌شود؛ زیرا نوعی از کرامت برای همه بشریت حتی در جنبه مادی آن نسبت به دیگر آفریده‌ها ثابت است؛ از این‌رو، هیچ موجود مادی دیگر در سطح کرامتی انسان نخواهد بود؛ لذا خدا می‌فرماید: و به راستى ما فرزندان آدم را کرامت بخشیده و گرامى داشتيم؛ و آنان را در خشكى و دريا بر مركب‌ها نشانديم؛ و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده‌هاى خود برترى آشكار داديم.[۱۷۳] همین کرامت غیراکتسابی موجب شده تا انسان، دیگر موجودت هستی را به تسخیر خود درآورد؛ زیرا خداوند با این کرامت او را بر همه آنها به‌عنوان خلیفه عمومی خویش برتری بخشیده و سلطه و قدرت انسان را در قالب تسخیر به نمایش گذاشته است. تسخير آن است که هر کاری را برابر خواسته‌هایی انجام دهد که هماهنگ با اوست. پس انسان، با کرامت طبیعی و الهی خویش، از دیگر آفریده‌ها در راستای نیازهای خویش بهره‌برداری می‌کند. این تسخیر نه‌تنها در سطح آفریده‌های زمینی بلکه در آفریده‌های آسمانی است؛ چنان‌که خدا می‌فرماید: سَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَ مَا فِي الأرْضِ؛ هرآنچه در آسمان و هرآنچه در زمین است برای شما مسخر شده است.[۱۷۴]

اما انسان افزون بر این حقوق طبیعی، دارای حقوق اکتسابی است که در قالب تشریع برای او اثبات شده و انسان سزاوار آن است. البته از آنجا که همواره قوانین و حقوق تشریعی مطابق قوانین وحقوق تکوینی است[۱۷۵] به‌طور طبیعی هرگز بیرون از عدالت و ساختار آن نیست. حقوق اکتسابی با تلاش و کوشش فردی یا جمعی به دست می‌آید، چنان‌که کرامت اکتسابی این‌گونه است: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۱۷۶] در این آیه بیان شده که کرامت اکتسابی انسان که موجب برتری از دیگر هم‌نوعان می‌شود، تقوای الهی است. از آنجا که تقوای الهی دارای مراتب گوناگون است، هرکسی در مراتب سه‌گانه کلی تقوای الهی از عام و خاص و اخص، بیشتر کوشش و تلاش کند، از مرتبه عالی‌تر و برتر کرامت در میان همنوعان خود برخوردار می‌شود. با دقت در آیه به دست می‌آید که این برتری در میان همنوعان تنها در سایه تقوای الهی به دست می‌آید؛ در حالی که کرامت و برتری تکوینی نیازی به چنین عواملی نداشته است؛ از طرفی برتری تکوینی تنها در میان انسان‌ها نیست، بلکه نسبت به همه موجودات هستی است. پس حقوق تکوینی یا حقوق طبیعی‌، امتیاز و قدرتی است که به کسی یا نوعی از آفریده‌ها داده شده است. این حقوق طبیعی در چارچوب حکمت و عدالت الهی و در راستای اهداف آفرینش است. بنابراین، کسی نمی‌تواند آن را سلب کند حتی اگر آن سلب‌کننده خود شخص باشد. بنابراین، گذشت و عفو از چنین حقوق طبیعی معنا و مفهومی ندارد و کسی نمی‌تواند بگوید من از حقوق طبیعی انسانی خود چون حق حیات گذشته‌ام.

البته باید توجه داشت که حقوق طبیعی می‌تواند در قالب حقوق تشریعی نیز مورد امضا و تأیید و تاکید قرار گیرد؛ ولی این بدان معنا نیست که این حق به‌خاطر قانونگذاری برای انسان، اثبات شده است؛ بلکه حقوق طبیعی، ذاتی و غیرانفکاک برای انسان است. اما حقوق تشریعی آن دسته از حقوقی است که قانونگذار حقیقی یعنی خدا تشریع می‌کند؛ زیرا براساس آموزه‌های قرآن کسی جز خدا حتی پیامبر(ص) حق تشریع را ندارد. کسی می‌تواند قانونی را وضع کند که ولایت ملکی داشته باشد و تنها آفریدگار و پروردگار هستی است که چنین حق ولایت برای او ثابت است.[۱۷۷] اگر در آموزه‌های اسلام از پیامبر اکرم(ص) به‌عنوان شارع یاد می‌شود، به اعتبار ولایتی است که برای ایشان از سوی خدا ثابت شده است.[۱۷۸] پس ولایت تشریعی پیامبر(ص) ولایت طولی و در مظهریت است، نه در عرض ولایت تشریعی الهی.[۱۷۹] بر این اساس، اگر سخن از قانونگذاری کسانی دیگر باشد، یا قانونگذاری باطل و از مصادیق طاغوتی است[۱۸۰]، یا آنکه مراد از آن وضع مقررات برای اجرا و اقامه قوانین الهی است.

با توجه به آنچه بیان شد، معلوم می‌شود که حقوق انسان شامل همه این حقوق تکوینی و تشریعی است. از نظر قرآن، افراد انسانی در اجتماع بر اثر روابط و مناسبات خود يك رشته اختيارات و امتيازاتی را به دست مى‌آورند كه مجموعه آن را حقوق اجتماعی انسان مى‌نامند. این حقوق که در قالب قراردادهای اجتماعی در چارچوب عدالت و قوانین و سنت‌های حاکم بر جهان و جان و جامعه است، مشتمل بر اختيارات مدنى، اجتماعى، سياسى و همه مزايا و سلطه‌هايى است كه از قانون ناشى مى‌شود. بنابراین، اگر تفاوتی میان حقوق انسان از منظر قرآن با گفتمان‌های دیگر از جمله گفتمان اومانیستی غربی وجود دارد، به مبانی حقوق بازمی‌گردد؛ زیرا نگاه قرآن به هستی و جایگاه انسان با نگرش غربی اومانیستی به سبب همان فرق هستی‌شناختی و انسان‌شناختی در بسیاری از موارد در تضاد و تقابل است. از این‌رو با همه اشتراکات ظاهری در الفاظ حقوق بشری، در محتوا و مفاهیم آن تفاوت ماهوی وجود دارد. به‌عنوان نمونه، وقتی در فرهنگ و اصطلاح قرآنی از حق آزادی انسان سخن گفته می‌شود، از نظر مفهومی غیرآزادی به معنای فجور و بی‌بندوباری است که در فرهنگ غربی مطرح است. از نظر قرآن، انسان موجودی آزاد و دارای حق اختیار و انتخاب است؛ زیرا اراده موجب می‌شود تا در هر کاری به اختیار دست به انتخاب بزند و قدرت فعل و ترک فعل را دارا است و کسی نمی‌تواند او را مجبور به انتخاب یکی از دو گزینه کند. اما این قدرت در انجام یا ترک هر کاری محدود به صیانت از قوانین و سنت‌های حاکم بر جان و جهان و جامعه است؛ زیرا هر انتخابی از سوی انسان برای خود و دیگران می‌تواند آثار مثبت یا منفی به‌دنبال داشته باشد [۱۸۱]؛ چنان‌که بسیاری از انتخاب‌های انسان در قالب کفر و کفران و نادرستی در بهره‌برداری از مواهب الهی موجب فساد در زمین و محیط‌زیست شده است که از نظر قرآن غیرقابل قبول است.[۱۸۲].[۱۸۳].

ویژگی‌ها و اصول حقوق انسان در قرآن

در آیات قرآن به مسائل حقوق انسان به‌ویژه حقوق اقتصادی توجهی خاص شده است. از نظر قرآن، حقوق انسانی دارای ویژگی‌هایی است که باید مدنظر قرار گیرد که از جمله آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. تساوی حقوق انسان‌ها: همه انسان‌ها از هر نژاد و رنگ و جنس و مذهبی از حقوق مساوی برخوردارند؛ زیرا همه انسان‌ها از یک حقیقت و جنس بوده و از نظر خلقت برابر و از نظر حقوق اولیه و ابتدایی مساوی هستند.[۱۸۴] بنابراین کسی نمی‌تواند با نگاهی تبعیض‌آمیز با انسان‌ها در حوزه‌های اجتماعی [۱۸۵]‌، قضایی و داوری[۱۸۶]، اقتصادی[۱۸۷] عمل کند؛ تساوی زن و مرد در مالکیت و بهره‌مندی از تلاش و کوشش خویش یا بهره‌مندی از ارث براساس موازین تقسیم ارث[۱۸۸] از جمله این حقوق اقتصادی است.

۲. احترام به حقوق انسان: بر همگان است تا نسبت به حقوق انسان‌ها احترام بگذارند و اجازه ندارند تا به حقوق دیگران تعرض کرده و ظلم و تعدی روا داشته و حقوق آنان را نادیده گیرند.[۱۸۹]

۳. ضامن اجرایی رعایت حقوق دیگران: انسان‌ها باید همان‌طوری که به مراعات از حقوق خویش و مطالبه‌گری نسبت به آن می‌پردازند نسبت به حقوق دیگران نیز اصول شرعی و قانونی را مراعات کنند. زمانی چنین روحیه و رویه‌ای در انسان ایجاد می‌شود که انسان از خدا و قیامت بترسد. از همین‌رو اعتقاد به حسابرسى دقيق خداوند[۱۹۰] و توجه به کیفر الهی[۱۹۱]، پشتوانه رعايت حقوق انسان‌ها است. به سخن دیگر، پلیس و دستگاه قضایی و حاکمان به تنهایی نمی‌توانند تأمین‌کننده این امر باشند، بلکه ضامن حقیقی، همان اعتقادات و باورهای افراد جامعه است که برترین نگهبان و پاسبان رفتار آدمی است. از نظر قرآن، تقوای الهی یا همان واهمه قدسی مهم‌ترین ضامن اجرایی در حفظ و مراعات حقوق دیگران است[۱۹۲] و بر نیکوکاران است تا به این امر اقدام کنند [۱۹۳] و حتی نسبت به دشمنان کینه‌توز اصل حقوق انسانی را مدنظر قرار داده و مراعات کنند.[۱۹۴] البته آموزش و پرورش و به‌ویژه تحریک عواطف انسانی می‌تواند نقش بسزایی را به‌عنوان ضامن اجرایی داشته باشد؛ از همین‌رو، تحريك عواطف، از روش‌هاى قرآن براى ترغيب به رعايت حقوق انسان‌هاى ديگر است.[۱۹۵]

۴. مجازات تضییع‌کننده حقوق: نه‌تنها باید حقوق انسان‌ها مراعات و مورد احترام باشد، بلکه هرگونه تضییع حقوق دیگران دربردارنده مجازات دنیوی و اخروی است. بر همین اساس تجاوز به حقوق دیگران از جمله حقوق اقتصادی چون ارث، نکوهیده[۱۹۶] و سزاوار پیگیرد و مجازات قانونی است.[۱۹۷] از نظر قرآن یکی از رفتارهای فسادانگیز و مفسدانه در اجتماع، تضییع حقوق و مزایای انسان‌ها [۱۹۸] است؛ البته در رفتارهای اجتماعی به‌ویژه مشارکت‌های اقتصادی شرایط برای نادیده گرفتن و تضییع حقوق دیگران فراهم‌تر است.[۱۹۹] بنابراین لازم است تا انسان تقوای الهی پیشه گیرد و مواظب باشد کاری نکند که مجازات دنیوی و اخروی به‌دنبال داشته باشد.

۵. صیانت از حقوق انسانی: همگان موظف هستند تا حقوق دیگران را مراعات کنند؛ چنان‌که بر افراد است تا خود در این راه پیشگام بوده و حقوق خود را مطالبه کرده و اجازه ندهند تا دیگران حقوق‌شان را تضییع کنند.[۲۰۰] البته صیانت و حفاظت از حقوق انسانی به‌عنوان یک وظیفه قانونی و رسمی برعهده نهاد قضایی اجتماع و قاضیان و حاکمان است. از همین‌رو خدا نقش بسزایی را برای حاكمان و قاضيان در حفظ حقوق انسان‌ها در جامعه بیان می‌کند و از آنان می‌خواهد به این وظیفه و تکلیف شرعی و قانونی خود اقدام کنند. [۲۰۱] برای صیانت از حقوق باید افراد از شیوه‌های معمول و معقول بهره گیرند که از جمله آنها تنظیم اسناد مالی و شاهد گرفتن بر آن است.[۲۰۲]

۶. حدود حقوق انسان‌ها: تعیین حدود و ثغور حقوق انسان برعهده شارع مقدس است و دیگران در این امر ولایتی ندارند. از همین‌رو خدا احكام شرعى را تعيين‌كننده حدود حقوق انسان‌ها و معرفی کرده است.[۲۰۳]

۷. دفاع از حقوق انسان: هرکسی باید به دفاع از حقوق انسانی خویش قیام کرده[۲۰۴] و از قضات و حاکمان عادل برای آن بهره برد.[۲۰۵] در این میان گاه لازم است تا انسان‌ها هرگز دست از مبارزه و مقابله با متجاوزان به حقوق برندارند و به سخن دیگر، قوامین بالقسط[۲۰۶] باشند؛ چراکه قيام مداوم، عليه تضييع‌كنندگان حقوق انسان‌ها، راهى براى دفاع از آن است.[۲۰۷]

۸. عدالت مالی: باید در امور مالی قسط مراعات‌ شده و مؤمنان در این امر باید قوامین بالقسط باشند [۲۰۸]؛ چراکه هرگونه تعرّض به حقوق مالى مردم، از مصاديق فساد در زمين است [۲۰۹]؛ بنابراین لزوم مراعات قسط و عدل، در حقوق مالى از واجبات امت و امام است.

۹. عفو از حقوق اکتسابی: انسان‌ها می‌توانند از حقوق اکتسابی خود بگذرند و نسبت به آن عفو و گذشت داشته باشند؛ اما نسبت به حقوق طبیعی و تکوینی چنین اختیاری ندارند؛ چنان‌که نمی‌توانند از حق حیات خویش بگذرند و یا خود را برده سازند و آزادی حقوقی خود را سلب کنند. از نظر قرآن عفو از حق مالی می‌تواند انسان را به تقوای احسانی و اکرامی که درجات بالای تقوای الهی است برساند.[۲۱۰] کسانی به سلب حقوق دیگران اقدام کرده و ظلم و تعدی روا می‌دارند که به خدا و قیامت کافر هستند.[۲۱۱].[۲۱۲].

حقوق اقتصادی انسان

از نظر قرآن برای انسان و اجتماع انسانی حقوق تکوینی و تشریعی معینی است که باید آنها را شناخت و برای حفاظت و صیانت از آن تلاش کرد و اجازه نداد کسی خلاف آن عمل کند. از این‌رو خدا می‌فرماید: به‌راستى ما پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به عدالت و سهم‌خواهی قیام کرده و به انصاف برخيزند؛ و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است پديد آورديم تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‌‏كند. آرى خدا نيرومندِ شكست‌ناپذير است.[۲۱۳] در این آیه خدا در تبیین فلسفه بعثت به این نکته توجه می‌دهد که خدا رسولان و پیامبرانش را برای آشنایی مردم با قوانین مکتوب و موازین عدالت فرستاده است تا مردم ضمن آشنایی با این قوانین و سنت‌های الهی حاکم بر هستی در قالب تکوین و تشریع، خواهان سهمیه خویش از حقوق تکوینی و تشریعی شوند. این بدان معناست که خدا آموزه‌های وحیانی از آدم(ع) تا خاتم(ص) را برای آشنایی مردم با حقوق طبیعی و تشریعی فرستاده است تا با رهبری پیامبران حقوق خویش را مطالبه کنند و حتی در این راه از شمشیر آهنین برای احقاق خویش بهره برند.

براساس تعالیم قرآن از حقوق اقتصادی انسان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. حق ارث: یکی از حقوق اقتصادی افراد، انتقال اموال باقی‌مانده از میت به نزدیکان نسبی و سببی براساس طبقات سه‌گانه ارث است.[۲۱۴] در آیات قرآن و احکام روایی و فقهی به شکل کامل قوانین و چگونگی تقسیم و بهره‌مندی از اموال میت و ترکه او بیان شده است. از نظر قرآن، کسی نمی‌تواند برخلاف این حق تشریعی عمل کند و صاحبان حق را از آن محروم کند؛ چنان‌که در جاهلیت اموال یتیمان را می‌خوردند و حقوق آنان را تضییع می‌کردند.[۲۱۵] البته برخی از امور قابل ارث نیست که در جاهلیت به‌عنوان ماترک مطرح بود، مثلاً در جاهلیت همسر میت به‌عنوان ارثيه و ماترك ميّت مطرح بود.[۲۱۶] یا آنکه زنان میت را از حق ارث محروم می‌کردند که امری نادرست بود.[۲۱۷]
  2. حق تغذیه: از حقوق اقتصادی هر انسانی، حق تغذیه است. گرسنگان و بينوايان، داراى حق تغذيه از اموال توانمندان است.[۲۱۸] بر این اساس، بر مسلمانان و نظام ولایی اسلامی است تا به هر شکلی از نیازمندان دستگیری کند. تأمین امنیت غذایی مردم از وظایف امت و دولت است و هیچ‌یک نمی‌تواند از این تکلیف ‌شانه خالی کند؛ زیرا از حقوق طبیعی و تکوینی و تشریعی هر انسانی است تا از تغذیه مناسب برخوردار شود. ایجاد مراکزی برای تأمین نیازهای تغذیه با استفاده از اموال عمومی و انفال واجب و لازم است؛ خدا به کسانی که به این تکلیف عمل نکنند، وعده عذاب داده است، باید دانست که این حق ثابت برای نیازمندان، همه متمکنان از امت و دولت را موظف می‌کند به این تکلیف عمل کنند و امنیت غذایی آنان را فراهم آورند.
  3. حق حضانت: حضانت از کودک دارای ابعادی است که بخشی از آن به حوزه عمل اقتصادی مربوط است. از حقوق کودک حضانت فراگیر و شامل از جمله تأمین امنیت غذایی او است که برعهده والدین به‌ویژه پدر و جدِ پدری است. همچنین والدین از این حق ولایی طبیعی برخوردارند که خود عهده‌دار حضانت کودک خود باشند و کسی نمی‌تواند این حق را از آنان سلب کند. از همین‌رو قرآن، حق حضانت كودك را برای پدر و مادر ثابت می‌داند.[۲۱۹] بر این اساس تأمین غذا و پوشاک کودک و مادر شیرده برعهده پدر است و این وظیفه پس از مرگ شوهر به وارثان منتقل می‌شود.
  4. حق مهریه: از حقوق اقتصادی زنان حق مهریه است. بر شوهر و صاحبان ولایت است که مهریه زنان را چنان‌که در قرآن و روایات آمده بپردازند و آن را تضییع نکنند. از نظر قرآن، حتی در ازدواج موقت نیز این حق در قالب اجرت برای زنان ثابت است.[۲۲۰]
  5. حق آوارگان: از حقوق آوارگان تأمین نیازهای اقتصادی آنان از سوی امت و امام و نظام ولایی سیاسی است.[۲۲۱] براساس این آیات، آواره‌شدگان بناحق از وطن، به سبب اخراج و تبعيد، مستحقّ استفاده از اموال عمومی خواهند بود و یکی از مصارف اموال عمومی، مخارج آوارگان است.
  6. حق در راه ماندگان: همچنین کسانی که در سفر از پرداخت هزینه‌های بازگشت خویش عاجز هستند، مستحق استفاده از اموال عمومی هستند.[۲۲۲]
  7. حق استفاده از طبیعت: هر انسانی از این حق تکوینی و تشریعی برخوردار است که از طبیعت و مواهب آن بهره‌مند شود.[۲۲۳] بنابراین ثروت‌ها و منابع طبیعی نباید منحصر در دست افرادی باشد و قدرت و ثروت نمی‌تواند عامل باشد که دیگران از حق طبیعی خود محروم شوند.[۲۲۴]
  8. حق تجارت: حق آزادى تجارت، براى مرد و زن امری ثابت است[۲۲۵] و انسان‌ها تنها از طریق مشروع می‌بایست به تجارت بپردازند؛ زیرا كسب‌هاى نامشروع، مخالف حقوق انسان‌ها و تجاوز به آن است؛ چنان‌که کسب ربوی و یا کاهش و افزایش پیمانه در راستای کم‌فروشی و گران‌فروشی و گزاف‌فروشی به‌عنوان ضدحقوق انسانی در عمل اقتصادی مطرح و ممنوع شده است.[۲۲۶]
  9. مالکیت: هر انسانى، داراى حق ملكيت مشروع است[۲۲۷] و مالكيت انسان بر دام‌ها (شتر، گاو و گوسفند) و بهره‌بردارى از آنها، از حقوق پذيرفته‌شده در اسلام بوده[۲۲۸] و هر شخصى، از حق قرارداد در محدوده مالكيت خويش برخوردار است[۲۲۹] و از همین‌رو، امكان انفكاك حق مالكيت از حق تصرف ثابت شده است.[۲۳۰] به این معنا که گاه مثلا ثبوت حق مالكيت، براى افراد نابالغ مطرح است[۲۳۱] اما این حق مالکیت به معنای حق تصرف نیست.
  10. حق مسکن: از مهم‌ترین حقوق اقتصادی انسان می‌توان به حق مسکن در کنار حق تغذیه اشاره کرد که تأمین‌کننده دو جنبه امنیت غذایی و آسایشی اوست. از نظر قرآن هرکسی به‌طور طبیعی از حق مسکن همچون حق تغذیه برخوردار است و در صورت ناتوانی باید از سوی امت و امام تأمین شود.[۲۳۲] این حق به‌ویژه برای مستحقان انفال و بیت‌المال ثابت است و باید دولت از اموال عمومی به این امر اقدام کند.[۲۳۳]
  11. حق دولت از اهل ذمه: در برابر تأمین امنیت اهل کتاب به‌عنوان شهروندان امت اسلام، حقی برای دولت اسلام به‌عنوان حق مالی ثابت است که برعهده آنان خواهد بود.[۲۳۴]
  12. حق اقتصادی بدهکاران: بدهكاران، داراى حقى از سهم زكات، براى اداى بدهى خود هستند. بنابراین، دولت و امت باید این حق را ادا کنند.[۲۳۵]
  13. حق بردگان: بردگان، داراى حقى از زكات، براى آزادسازى آنان هستند[۲۳۶] و بر امت و امام حفظ حقوق اجتماعى و اقتصادى بردگان لازم و ضروری است.[۲۳۷]
  14. حقوق دوستان: دوستان دارای حقوقی از جمله حقوق اقتصادی هستند که شامل استفاده از خوراكي‌هاى موجود در منازل دوستان، بدون اذن آنان است.[۲۳۸]
  15. حق خویشان: افزون بر حقوق خویشان از ارث‌، همچنین آنان در استفاده از خوراكي‌هاى موجود در منازل خویشان، بدون اذن آنان مجاز هستند.
  16. حق طلبکار: همان‌طوری که برای بدهکار حقی است برای طلبکار نیز حقی است که از جمله حقوق اقتصادی او، تنظيم اسناد بدهى بدهكار به نفع طلبکار است.[۲۳۹]
  17. حق فرزندی: از حقوق فرزندی غیر ارث، بهره‌مندی از حق تأمین غذا و پوشاک و مسکن است.[۲۴۰]
  18. حق کارگزاران زکات: كارگزاران زكات، داراى حقى از زكات هستند.[۲۴۱] به نظر می‌رسد که كارگزاران حكومت و ارائه‌كنندگان خدمات به جامعه اسلامى داراى استحقاق دريافت اجرت در قبال عمل خويش براساس همین آیه هستند.
  19. حقوق سائلان و محرومان: سائلان و محرومان در هر مالی که در دست مردم است، حقی دارند و باید از سوی دارندگان به این افراد داده شود.[۲۴۲]
  20. حقوق مستضعفان: مستضعفان جامعه دارای حقوق خاص خویش از جمله حقوق اقتصادی هستند که باید از سوی مردم و اولیای امور تأمین شود.[۲۴۳].[۲۴۴].

حقوق بشر

حق تعالی کسی جز خداوند تبارک و تعالی نیست که خاستگاه هر حقی است که در هستی تحقق می‌‌یابد. از نظر قرآن، انسان به طور فطری گرایش به حق داشته و از باطل گریزش دارد؛ اما وقتی که فطرت دفن و دسیسه شده و تغییر یابد، گرایش‌ها وارونه می‌‌شود؛ زیرا شخص در این حالت توانایی و قدرت شناختی خود را از دست می‌‌دهد و به سبب عدم درک و شناخت حق، به سمت باطل کشیده می‌‌شود. این گونه است که علیه حق به ستیز می‌‌نشیند و حق خواهان و حق جویان را به تمسخر می‌‌گیرد یا علیه آنان اقداماتی را انجام می‌‌دهد که می‌‌تواند به نوعی عذاب و شکنجه باشد. در این شرایط است که صبر بر حق لازم می‌‌شود تا انسان حق را تحت شکنجه و عذاب حمایت کند. از همین روست که خدا از بر دو امر «حق و صبر» سفارش می‌‌دهد تا این گونه از خسران و زیان ابدی رهایی و نجات یابد.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، صبر بر حق هر چند که کاری سخت و دشوار است، ولی بسیار با اهمیت و اساسی است. اما پرسش این است که صبر بر حق را چگونه می‌‌توان تحقق بخشید و چه راه‌ها و روش‌هایی برای تحقق آن است؟ استعانت به صبر در راستای صیانت از حق چگونه امکان پذیر است؟ نویسنده با مراجعه به آموزه‌های وحیانی قرآن، به این پرسش‌ها پاسخ داده است. با هم این مطلب را از نظر می‌‌گذرانیم.[۲۴۵].

حق تعالی خاستگاه حقایق

از نظر قرآن، حق تعالی تنها حق ثابت در هستی است، و غیر از حق تعالی و شئونات و مظاهرش چیزی جز باطل نیست. از همین روست که خدا در قرآن بیان می‌‌کند: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه علی کل شی شهید؛ به تحقیق نشانه‌های خود را در کرانه‌ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان دهیم تا برای روشن شود که حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت با ظاهر کردن آیات بر هر چیزی مشهود است؟[۲۴۶]

به سخن دیگر، هر چیزی در هستی است، شئونات و مظاهر حق تعالی است، و غیر حق تعالی چیزی نیست؛ اما آن چیزی که ما آن را به عنوان «باطل» می‌‌شناسیم، چیزی جز «توهم» نیست؛ یعنی اسمی بی‌مسمی است که هیچ «سلطان» برای وجودش نیست؛ زیرا غیر خدا کسی نیست تا در برابر خدا قرار گیرد. از این روست که آن را باطل می‌‌نامند.[۲۴۷] از همین روست که وقتی به هستی می‌‌نگریم، تنها حق تعالی را می‌‌بینیم؛ زیرا غیر از خدا هیچ چیز نیست تا مشهود باشد، بلکه هر چیزی که مشهود است و حقیقت دارد، همان حق تعالی و مظاهر و شئونات اوست.[۲۴۸]

بنابراین، وقتی از حق در برابر باطل سخن می‌‌گویم، در حقیقت سخن از حق تعالی است که در برابرش چیزی جز «عدم» نیست که هیچ است. پس باطل چیزی نیست تا بدان اشاره کرد، بلکه توهم و تخیلی است که در برخی از افراد انسانی و جنّی شکل می‌‌گیرد که توانایی‌های خاصی دارند؛ زیرا توهم و تخیل پایین‌ترین سطوح عقلانیت است که به سبب فقدان نور کامل و تمام در فکر و ذهن انسان و جن شکل می‌‌گیرد. بنابراین، اگر عقل انسانی به تمام و کمال رسیده و شخص به رشد تمام دست یافته باشد، دیگر جایی برای باطل در ذهن و فکر او نیست؛ زیرا عاقل رشید جز به علم و سلطان چیزی را نمی‌پذیرد و نسبت به هر چیزی ظنی و ریبی توقف می‌‌کند تا پس از تحقق علم، موضع‌گیری خودش را داشته باشد[۲۴۹]؛ زیرا ظن هرگز انسان را به حق نمی‌رساند و «غنا» را موجب نمی‌شود؛ بلکه هماره هم چنان نیاز و فقر در فهم وگرایش باقی خواهد بود.[۲۵۰]

اگر بخواهیم برای فهم توده مردم مثالی از حق و باطل بزنیم، که البته مثال است و نه تمام حقیقت، این که گفته شود داستان حق و باطل مانند آب و کف روی آب است؛ زیرا حباب‌های روی آب چیزی جز تظاهری از آب نیست که خودنمایی می‌‌کند و هیچ اصالتی ندارد، بلکه به سبب وابستگی به آب و تحرکات شدید آن شکل گرفته است[۲۵۱] یا در مثالی دیگر می‌‌توانیم نسبت حق و باطل را چیزی شبیه آب و سراب بدانیم که در بیابان شکل می‌‌گیرد. از همین روست که خدا اعمال کافران را «سراب» می‌‌داند که کافران آن را آن آب می‌‌بییند و توهم می‌‌زنند؛ در حالی که وقتی به آن می‌‌رسند چیزی را نمی‌یابند که «وجود» داشته باشد؛ بلکه آن چیزی که «وجود» دارد و شخص آن را می‌‌یابد تنها خدا است که در آنجا به انتظار مواخذه کافران نشسته است.[۲۵۲]

در حقیقت از نظر قرآن، حق تعالی خاستگاه هر حقی است. از همین رو، از قرآن خدا در هر چیزی مشهود است و هر چیزی وجودش چیزی جز نشانه بودن نیست؛ زیرا از نظر قرآن هر چیزی «آیتی» از آیات و نشانه ای از نشانه‌های اوست[۲۵۳]، و آن چه که انسان به عنوان «باطل» از آن یاد می‌‌کند، حقیقتی ندارد، و باطل، اصلا «چیز» نیست، بلکه توهم و تخیل انسان‌های بیماردل است که «بصیرت» ندارند تا حقیقت را ببیند، بلکه در بیابان از شدت تشنگی و عدم دست یابی به آب حقیقت، «هیچ» را آب می‌‌بینند و به دنبال آن می‌‌روند و در نهایت به پوچی می‌‌رسند.[۲۵۴]

خدا در آیات بسیاری از قرآن، خود را خاستگاه حق دانسته است و هر چیزی را در هستی از مظاهر و شئونات حق تعالی شمرده است.[۲۵۵] از این رو، تعابیری چون «الحق من ربک» در قرآن بسیار آمده است تا این حقیقت آشکار شود که خدا فقط خاستگاه هر حقی چه در آیات تدوین و چه در آیات تکوین و چه در درون و چه در برون است.[۲۵۶].[۲۵۷].

گرایش فطری انسان به حقایق

از نظر قرآن، انسان دارای فطرت الهی است که توانایی شناختی و گرایشی خاصی به او می‌‌دهد تا در مسیر هدایت قرار گرفته و به تمامیت کمالی بایسته و شایسته خویش برسد؛ البته همه موجودات ازاین هدایت فطری و حجت باطنی تکوینی برخوردار هستند و اختصاصی به انسان ندارد، ولی سطح این توانایی در انسان بسیار عالی‌تر و برتر از هر مخلوق دیگری است؛ زیرا انسان برای خلافت الهی انتخاب و گزینش شده است؛ بنابراین، برای آنکه بتواند دیگر مخلوقات هستی را بر اساس «تسخیر» مدیریت کرده و در مقام مظهریت در خلافت الهی، پروردگاری و ربوبیت کند، لازم است تا در چنین سطح عالی از شناخت و گرایش قرار گیرد که سطح عالی‌تری برای مخلوقات نیست.[۲۵۸]؛ ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰؛ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، نفس انسانی در مرتبه قلب و فؤاد از این توانایی فطری برخوردار است تا ضمن شناخت حق از باطل و مصادیق آنها، به حق و مصادیق آن گرایش یافته و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد؛ بنابراین، به طور فطری عدالت، صداقت، امانت، ایمان، شکر، و مانند آنها را می‌‌شناسد و از اضداد آنها یعنی ظلم و دروغ و خیانت و کفر و کفران و مانند آنها گریزش دارد.

البته باید توجه داشت که اضداد حق، که همان باطل است، چیزی جز امر «عدم» نیست که تظاهر به «وجود» می‌‌کند و خود را در تظاهری «آب» نشان می‌‌دهد که در حقیقت «سراب» است که در حالت توهم شکل می‌‌گیرد. پس وقتی ما از ظلم سخن به میان می‌‌آوریم می‌‌بایست نسبت میان آنها در سطح نقیضین بدانیم؛ زیرا مراد از اضدادی چون ظلم و کذب و خیانت در برابر عدالت و صداقت و امانت، چیزی جز «لا عدل» و «لا صدق» و «لاامانت» نیست. در حقیقت آن چه اضداد حق می‌‌دانیم، همان نقیض آنها است و گویی می‌‌بایست گفت نسبت میان آنها همان «لاوجود» در برابر «وجود» است؛ از همین روست که وقتی کافران دنبال «سراب» می‌‌روند، چیزی را نمی‌یابند و وجدان تحقق نمی‌یابد؛ زیرا باطل اصلا «وجود» ندارد و «لاوجود» است و آن چیزی که در هستی «وجود» دارد و انسان آن را به عنوان «وجدان» می‌‌یابد و از وجودش آگاه می‌‌شود، همان وجود خدا است که وجود حقیقی است.[۲۵۹]

بنابراین، از نظر قرآن، انسان به سبب سلامت فطرت و نفس و قلب سالم و سلیم، حقیقت را می‌‌شناسد و بدان گرایش دارد و باطل را به عنوان عدم حقانیت نمی‌پذیرد و از آن گریزش دارد؛ زیرا آن را توهم و تخیل می‌‌شمارد که «سلطان» برای وجود و حقانیت آن نیست.

البته از نظر قرآن، نفس وقتی از حالت استوا و اعتدال ذاتی و فطری و تکوینی خویش خارج شود و تغییر یابد و در حقیقت به تعبیر قرآنی، دفن و دسیسه و طبع و ختم شود، دیگر نمی‌تواند کارکردهای فطری خودش را داشته باشد. این گونه است که دچار عدم شناخت و گرایش وارونه می‌‌شود؛ زیرا دیگر تفقه و تعقل ندارد.[۲۶۰].[۲۶۱].

صبر بر حق در شرایط عذاب

«صبر» میوه تلخ گیاهی در بیابان است که دارای مصارف دارویی و درمانی است. مرگ صبر، کشتن شخص با عذاب و شکنجه سخت و تلخ و دردناک است که در اسلام از آن نهی شده است؛ زیرا اگر کسی را بخواهند بکشند او را خلاص کنند نه آنکه او را با شکنجه و عذاب چنان بیازارند که از مرگ به سراغ بیاید.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، انسانی از خسران و زیان ابدی رها خواهد شد که در عصر کوتاه زندگی دنیوی در زمین بتواند به چهار عمل اصلی ایمان به خدا و عمل صالح بپردازد و دیگران را به حق و صبر دعوت کند.[۲۶۲]

مراد از این صبر آن است که انسان سختی‌ها را برای احقاق حق تحمل کرده و دیگران را به آن توصیه کند؛ زیرا آن چه اصالت دارد، شناخت حق و استقامت بر آن است؛ زیرا این گونه انسان در مسیر کمالی قرار می‌‌گیرد که برای آن خلق شده است. صبر و شکیبایی زمانی لازم است که فشار درونی یا بیرونی بسیار سنگین و سخت و دشوار باشد. در این شرایط هر چند که شخص فشار سهمگینی را بر خود احساس می‌‌کند، اما آستانه تحمل آن بالا است و به جزع و فزع نمی‌افتد و واکنش‌های تند عصبی و غیر متعادل از او صادر نمی‌شود؛ البته این بدان معنا نیست که هیچ بروز و ظهوری در جسم و بدن شخص نداشته باشد، بلکه ممکن است در همان هنگامه صبر، آهی داشته باشد و اشکی از دیدگان فرو ریزد یا چهره درهم شود و بشاشت خود را از دست دهد؛ اما با این همه گفتار یا کرداری یا رفتاری نخواهد داشت که بیانگر خروج از اعتدال و تعادل و استوا باشد.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، هنگامی که انسان در دنیا زندگی می‌‌کند، با انواع ابتلائات و مصیبت‌ها و فتنه‌ها مواجه می‌‌شود که بر اساس سنت الهی است.[۲۶۳] بنابراین، اگر صبر ورزد و جزو صابرین باشد از آثار صبر برخوردار می‌‌شود.[۲۶۴] البته بهترین حالت صبر همان «صبر جمیل»[۲۶۵] است که زیباترین صبر نیز است که پیامبران بدان آراسته هستند و معصومان(ع) بر این باورند که در ابتلائات ومصیبت‌ها «ما رایت الا جمیلا».

از نظر قرآن، مؤمنان افزون بر ابتلائات و مصیبت‌ها که به حکم سنت ابتلاء عارض می‌‌شود، در مسیر دعوت به حق و عمل به آنکه همان آموزه‌های وحیانی اسلام است، گرفتار اذیت و آزارهای دیگران می‌‌شوند که صبر بر آن لازم و ضروری است. در حقیقت صبر بر اذیت در راه حق امری ضروری و لازم است و خدا مردم را بدان توصیه و سفارش می‌‌کند. از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، انسان در طول زندگی به سه دسته مسائل مواجه است که صبر بر آن لازم است: صبر در اطاعت و انجام تکالیف الهی، صبر در مصیبت‌ها، و صبر در هنگامه مواجه معصیت و عدم خروج از تعادل و گرفتار شدن به آن.

از نظر قرآن، مؤمنان در زندگی خویش می‌‌بایست به «صبر» به عنوان یک عامل مهم برای صیانت از حق‌گرایی خویش توجه کرده و به آن استعانت جویند.[۲۶۶]

از آثار بهره‌مندی از صبر این خواهد بود که «معیت» خدا را با خود خواهیم داشت و خدا در شرایط سخت به امداد و یاری صابر می‌‌آید و او را در مشکلات به سلامت عبور می‌‌دهد.

از آن جایی که صبر در زندگی نقش اساسی برای عبور از همه مشکلاتی دارد که شخص با آن مواجه می‌‌شود، سفارش و توصیه دیگران به آن جزو یکی از وظایف و تکالیف اصلی مؤمنان دانسته شده است.[۲۶۷]

خدا در قرآن بارها پیامبر(ص) را فرمان می‌‌دهد تا بر اساس وحی عمل کرده و تابع آن باشد و تا زمان به نتیجه رسیدن یا حکم و حکومت الهی بر صبر به عنوان مهم‌ترین عامل استعانت جوید؛ زیرا صبر از مصادیق احسان است.[۲۶۸] این صبر می‌‌بایست برای خدا و به خدا باشد؛ یعنی قصد آن باشد تا برای خدا صبر ورزد و دیگر آنکه تکیه گاه خویش را در صبر خدا قرار دهد نه به توانایی خویش.[۲۶۹] در چنین شرایطی است که خدا «معیت» داشته و صابر را به عنوان متقی و محسن یاری می‌‌رساند.[۲۷۰]

از نظر قرآن، از مهم‌ترین ویژگی پیامبران اولوا العزم همین ویژگی صبر است که در رسالت خویش به نمایش گذاشته و هرگز میدان را برای دشمن خالی نگذاشته و در هر شرایطی سختی را تحمل کرده و ماموریت خویش را به پایان رساندند و تحت تاثیر امور دنیوی یا شرایط سخت عقب نشینی نکردند و همه مصیبت‌ها را تحمل کردند. البته مؤمنان نیز می‌‌بایست هم چون آنان صبر ورزند و این گونه عمل و زندگی کنند؛ زیرا صبر ورزی از مصادیق اصلی «عزم الامور» [۲۷۱] و رسیدن به مقام اولوالعزم وصاحبان عزم است که هرگز در مقام عمل جز رسیدن به مقصود در مقصد اندیشه ای دیگر ندارند و تحت تاثیر اذیت و افکار و اقوال دیگر از راه حق کوتاه نمی‌آیند و افراط و تفریط نمی‌کنند.[۲۷۲]

از نظر قرآن، صبر برای حق و به حق در برابر باطل می‌‌تواند جلوی هر ضرری را بگیرد که از سوی دیگران متوجه اهل حق است؛ زیرا خدا مکر و کید دشمنان را به خودشان باز می‌‌گرداند و به یاری مؤمنان صابر می‌‌شتابد.[۲۷۳]

پس از نظر قرآن، صبر در حق و بر حق و با حق و به حق می‌‌تواند مهم‌ترین وظیفه وتکلیف باشد که انسان را در شرایط دنیا از مشکلات و مصیبت و اذیت و ابتلاء عبور می‌‌دهد و بستر امداد الهی را در دنیا فراهم می‌‌آورد و حزن و خوف را بر می‌‌دارد؛ از این روست که صبر را به عنوان «خیر» معرفی می‌‌کند.[۲۷۴]

به هر حال، از نظر قرآن، صبر بر حق امری است که می‌‌بایست مؤمن به عنوان یک اصل بپذیرد وبه دیگران توصیه و سفارش کند و در این راه صبر ورزی تنها تکیه گاه و توکل و اعتمادش به خدا باشد؛ چنان که خدا به پیامبرش می‌‌فرماید: و اصبر و ما صبرک الا بالله؛ و صبر کن و شکیبایی ورز و صبر تو جز به خدا نیست.[۲۷۵].[۲۷۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۱، «حق».
  2. مفردات، ص ۲۴۶، «حق».
  3. «و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.
  4. «دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.
  5. «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.
  6. التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲.
  7. العین، ج ۶، ص ۲۵۹؛ لسان‌العرب، ج ۴، ص ۶۰؛ مجمع‌البحرین، ج ۳، ص ۲۲۲، «بشر».
  8. .Oxford Dictionary of Law, p۷۳۲.
  9. فلسفه حقوق، ج ۳، ص ۴۲۰ - ۴۲۱.
  10. نک: حقوق طبیعی و تاریخ، ص ۲۲۰ - ۳۰۵.
  11. ترمینولوژی حقوق، ص ۲۳۱، ۲۳۶ - ۲۳۷.
  12. «و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.
  13. مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۲۳۵.
  14. «بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.
  15. الکشاف، ج۳، ص ۴۸۱؛ المیزان ج ۱۶، ص ۱۸۵.
  16. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  17. نک: حقوق بشر، ابوسعیدی، ص ۹۱ - ۱۲۰.
  18. نک: اندیشه‌های اهل مدینه فاضله، ص ۲۲۵ - ۲۳۰.
  19. نک: معیار العمل، ص ۲۳۴.
  20. نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴ - ۵۶، ۲۹۲ - ۲۹۵.
  21. نک: الشفا، ص ۴۴۷ - ۴۵۵، «الهیات».
  22. نک: اخلاق ناصری، ص ۲۳۷ - ۲۴۲.
  23. نک: آمریکا چگونه آمریکا شد، ص ۱۲۳ - ۱۴۷.
  24. حقایق اساسی درباره سازمان ملل متحد، ص ۲۵۴؛ حقوق بشر و حمایت بین المللی از آن، ص ۱۱ - ۱۷.
  25. اعلامیه جهانی حقوق بشر، ص ۹۰-۹۶.
  26. حق، حکم و تکلیف، ص ۲۱۴.
  27. برای مطالعه بیشتر ر. ک: حقوق بشر، فریمن، ص ۹۸.
  28. حقوق بشر، فریمن، ص ۱۳۷ - ۱۳۸.
  29. Nonsense Upon Stilts: Bentham, Burke and Marx on the Rights of Man, P. ۱۵۱ , ۱۶۶ - ۲۰۹.
  30. حقوق بشر، فریمن، ص ۵۷.
  31. نظام بین المللی حقوق بشر، ص ۳۳۳ ـ ۳۴۴.
  32. نظام بین المللی حقوق بشر، ص ۴۴۵ - ۴۵۳.
  33. فلسفه حقوق بشر، نظریه حقوقی اسلام، مجموعه مقالات همایش بین المللی حقوق بشر.
  34. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  35. «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.
  36. «آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
  37. «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.
  38. الکافی، ج ۱، ص ۱۱؛ بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۱۶.
  39. فلسفه حقوق بشر، ص ۹۶.
  40. فلسفه حقوق بشر، ص ۱۰۲ - ۱۰۶.
  41. «و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد؛ بگو: چرا، سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است» سوره سبأ، آیه ۳.
  42. «پروردگارت فراموشکار نیست» سوره مریم، آیه ۶۴.
  43. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  44. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  45. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  46. «دعوت راستین، او راست و کسانی که جز او را (به پرستش) می‌خوانند (آنها) به آنان هیچ پاسخی نمی‌دهند مگر چونان کسی که دو کف خود را به سوی آب می‌گشاید تا (آب) به دهانش برسد در حالی که نمی‌رسد؛ فراخوان کافران جز در گمراهی نیست» سوره رعد، آیه ۱۴.
  47. فلسفه حقوق بشر، ص ۸۹ - ۱۲۵.
  48. فلسفه حقوق بشر، ص ۹۶ - ۹۷.
  49. فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۶.
  50. نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۱۰۱ - ۱۰۲.
  51. نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۱۲۲.
  52. نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۶.
  53. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  54. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  55. «بی‌گمان خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به بهشت‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار می‌شوند و همچون چارپایان می‌خورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست» سوره محمد، آیه ۱۲.
  56. «بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند» سوره انفال، آیه ۵۵.
  57. نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۸۳ - ۲۸۹.
  58. برای تفصیل مطلب رک به: همان، ص ۳۰۱ ـ ۴۰۰.
  59. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  60. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  61. «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
  62. «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم» سوره تین، آیه ۴.
  63. مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۱۴۰ - ۱۵۳، «نظام حقوق زن در اسلام».
  64. رساله حقوق، ص ۱۵.
  65. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  66. «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
  67. «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
  68. «پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
  69. نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص ۱۹۹ - ۳۱۱؛ حق، حکم و تکلیف، ص ۲۸۸ - ۳۰۳.
  70. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  71. پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۲۰۶.
  72. المنار، ج ۱۱، ص ۴۸۴.
  73. برای نمونه نک: المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۱۷؛ مواهب الرحمن، ج ۱۰، ص ۳۷۴ - ۳۷۵؛ ج ۱۱، ص ۱۸۱.
  74. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  75. نک: ناقد، ش ۳، ص ۳۷ - ۴۰، «نظریه‌های حقوق بشر».
  76. فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۰.
  77. «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
  78. فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۱، ۲۶۷ - ۲۷۱.
  79. برای نمونه نک: پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۱۷۶ - ۱۷۷.
  80. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  81. «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  82. «با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دل‌های گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۴.
  83. «درباره هیچ مؤمنی نه پیوندی را پاس می‌دارند و نه پیمانی را و آنانند که تجاوزگرند» سوره توبه، آیه ۱۰.
  84. نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۱.
  85. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  86. نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۵.
  87. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.
  88. المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶.
  89. فی ظلال القرآن، ج۲، ص ۸۷۷؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶.
  90. «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.
  91. فلسفه حقوق بشر، ص ۱۸۴.
  92. ذکری، ج ۴، ص ۶؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص ۵۴۳؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۴۰۱.
  93. سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۰۷؛ جامع البیان، ج ۵، ص ۱۳۷؛ السنن الکبری، ج ۸، ص ۱۶.
  94. «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانه‌هاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی می‌دهید» سوره بقره، آیه ۸۴.
  95. «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  96. «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  97. برای نمونه نک: التحریر والتنویر، ج ۱، ص ۵۶۷؛ من وحی القرآن، ج ۴، ص ۸۶ - ۸۷؛ ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۸.
  98. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  99. المیزان، ج۴، ص ۱۱۷.
  100. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  101. المیزان، ج ۴، ص ۱۱۷.
  102. «رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  103. المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳.
  104. پلورالیسم دینی از منظر قرآن، ص ۳۱۷-۳۱۸.
  105. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  106. نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.
  107. حق، حکم و تکلیف، ص ۲۹۴.
  108. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  109. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  110. «رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  111. المنار، ج ۳، ص ۳۹ ـ ۴۰.
  112. حق، حکم و تکلیف، ص ۲۹۶.
  113. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که:جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  114. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  115. «و اگر اهل کتاب ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند از گناهان آنان در می‌گذشتیم و آنان را به بوستان‌های پرنعمت در می‌آوردیم» سوره مائده، آیه ۶۵.
  116. «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
  117. «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان می‌رسند که (گرمای آن) چهره‌ها را بریان می‌کند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.
  118. «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستاده‌اند ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
  119. المیزان، ج ۶، ص ۳۴۴ ـ ۳۴۶.
  120. «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
  121. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  122. «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمی‌کند اما از سوگندهایی که آگاهانه خورده‌اید باز می‌پرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود می‌دهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچ‌یک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌گرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
  123. «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
  124. «و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۳.
  125. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  126. تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر، ص ۴۴۳ - ۴۴۸.
  127. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  128. پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۱۷۶ - ۱۷۷.
  129. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  130. «و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانی‌تان به کفر فرمان می‌دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۸۰.
  131. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  132. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  133. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  134. «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
  135. معنویت تشیع، ص ۱۱۶ - ۱۱۷.
  136. «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای می‌نهند، بهره‌ای معیّن است؛ و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای می‌نهند؛ بهره‌ای معیّن است؛ چه کم باشد و چه زیاد» سوره نساء، آیه ۷.
  137. معنویت تشیع، ص ۱۳۰.
  138. «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارث‌بر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیم‌ها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که می‌کند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمی‌یابید کدام‌یک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضه‌ای است از سوی خداوند بی‌گمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
  139. معنویت تشیع، ص ۱۲۸.
  140. «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
  141. المنار، ج ۵، ص ۳۳۶.
  142. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  143. المنار، ج ۲، ص ۱۲۶.
  144. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  145. المنار، ج ۴، ص ۳۰۵ - ۳۰۶.
  146. پرتوی از قرآن، ج ۶، ص ۳۲؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۹۷.
  147. فی ظلال القرآن، ج۱، ص ۵۷۶، ۵۸۶ - ۵۸۸.
  148. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  149. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  150. رساله حقوق، ص ۸۸.
  151. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  152. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  153. فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۳۴۶.
  154. «ای مؤمنان! به خانه‌هایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه) ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
  155. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  156. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
  157. علی مهجور|مهجور، علی، حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  158. «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
  159. من وحی القرآن، ج ۷، ص ۲۱۹.
  160. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  161. «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ بی‌گمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.
  162. «به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.
  163. «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
  164. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
  165. احکام القرآن، ج ۲، ص ۳۳۰؛ الفرقان، ج ۲۶، ص ۲۲۱ - ۲۲۲.
  166. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  167. روض الجنان، ج ۹، ص ۱۷۷.
  168. «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  169. «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان می‌رسند که (گرمای آن) چهره‌ها را بریان می‌کند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.
  170. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  171. المیزان، ج ۲۰، ص ۱۲۳؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۳۲۱؛ ج ۱۹، ص ۳۱۹.
  172. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  173. ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  174. ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  175. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  176. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  177. ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ * وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند * و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷؛ ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ «بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
  178. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  179. ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد * و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۳۲ و ۱۳۲؛ ﴿ا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  180. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا «آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
  181. ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳؛ ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  182. ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ «خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را می‌میراند پس از آن زنده می‌گرداند؛ آیا از شریک‌هایی که (برای خداوند) قائلید کسی هست که چیزی از این کارها را انجام دهد؟ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه برای وی شریک می‌آورند» سوره روم، آیه ۴۰.
  183. منصوری، خلیل، حقوق انسان در قرآن.
  184. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  185. قصص، آیه ۸۳
  186. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  187. ﴿وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
  188. ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا * وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارث‌بر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیم‌ها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که می‌کند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمی‌یابید کدام‌یک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضه‌ای است از سوی خداوند بی‌گمان خداوند دانایی حکیم است * و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۱ و ۳۲.
  189. ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
  190. ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  191. ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا «و کسانی که برای فرزندان ناتوانی که پس از خود بر جای می‌نهند بیم دارند (درباره یتیمان دیگران) نیز باید بیم داشته باشند بنابراین از خداوند پروا کنند و استوار سخن گویند» سوره نساء، آیه ۹.
  192. بقره، آیات ۲۳۳ و ۲۴۱ و ۲۸۲
  193. بقره، آیه ۲۳۶
  194. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
  195. ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا «و کسانی که برای فرزندان ناتوانی که پس از خود بر جای می‌نهند بیم دارند (درباره یتیمان دیگران) نیز باید بیم داشته باشند بنابراین از خداوند پروا کنند و استوار سخن گویند» سوره نساء، آیه ۹.
  196. ﴿وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا «و میراث (خود و یتیمان) را یکجا می‌خورید،» سوره فجر، آیه ۱۹.
  197. ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
  198. بقره، آیه ۶۰
  199. ﴿قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داوود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار» سوره ص، آیه ۲۴.
  200. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  201. ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  202. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  203. بقره، آیات ۱۸۷ و ۲۲۹ و ۲۳۰
  204. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  205. بقره، آیه ۱۸۸
  206. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
  207. ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
  208. مائده، آیه ۸
  209. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵؛ ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
  210. بقره، آیات ۲۳۷ و ۱۷۸؛ نساء، آیات ۴ و۱۲۸
  211. ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  212. منصوری، خلیل، حقوق انسان در قرآن.
  213. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  214. نساء، آیات ۷ تا ۱۲ و ۱۹ و ۳۳ و ۱۷۶؛ الرّوضه‌البهيّه، ج۸‌، ص۱۱
  215. ﴿لَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا «نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمی‌دارید، * و بر خوراک دادن به بینوا، یکدیگر را برنمی‌انگیزید، * و میراث (خود و یتیمان) را یکجا می‌خورید،» سوره فجر، آیه ۱۷-۱۹.
  216. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمی‌پسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
  217. ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای می‌نهند، بهره‌ای معیّن است؛ و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای می‌نهند؛ بهره‌ای معیّن است؛ چه کم باشد و چه زیاد» سوره نساء، آیه ۷.
  218. حاقه، آیه ۳۴؛ مدثر، آیه ۴۴؛ ﴿وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ «و بر خوراک دادن به بینوا، یکدیگر را برنمی‌انگیزید،» سوره فجر، آیه ۱۸؛ بلد، آیات ۱۴ تا ۱۸
  219. بقره، آیات ۲۳۲ و ۲۳۳؛ طلاق، آیه ۶
  220. نساء، آیات ۲۴ و ۲۵
  221. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ * لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است * (بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۷-۸.
  222. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ * لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است * (بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۷-۸.
  223. بقره، آیات ۲۲ و ۲۹؛ اعراف، آیات ۱۰ و ۳۲
  224. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  225. ﴿وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
  226. بقره، آیات ۱۸۸ و ۲۷۵ و ۲۷۸؛ آل‌عمران، آیه ۱۳۰؛ مطففین، آیات ۱ تا ۳؛ ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا «و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن دارایی‌های مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۶۱.
  227. بقره، آیات ۱۸۸ و ۲۶۱و ۲۷۴ و ۲۷۹؛ ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا «و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
  228. ﴿مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ «برای بهره‌وری شما و چارپایان شما،» سوره نازعات، آیه ۳۳.
  229. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.
  230. ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶؛ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
  231. نساء، آیات ۲ و ۶؛ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
  232. بقره، آیات ۸۴ و ۲۴۶؛ حج، آیه ۴۰
  233. حشر، آیات ۷ و ۸
  234. آل‌عمران، آیات ۱۱۰ تا ۱۱۲؛ ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  235. ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  236. توبه، آیه ۶۰
  237. نساء، آیات ۲۵ و ۳۶
  238. ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند» سوره توبه، آیه ۶۱.
  239. بقره، آیه ۲۸۲
  240. نساء، آیات ۹ و ۱۱؛ بقره، آیه ۲۳۳؛ طلاق، آیه ۶
  241. توبه، آیه ۶۰
  242. معارج، آیات ۲۴ و ۲۵؛ ذاریات، آیه ۱۹
  243. ﴿وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا «از تو درباره زنان نظر می‌خواهند، بگو خداوند برای شما درباره آنان و (نیز درباره) آنچه برای شما در این کتاب خوانده می‌شود نظر می‌دهد (از جمله) درباره دختران یتیمی که مقرّری ایشان را نمی‌پردازید و به ازدواج با آنها رغبت دارید و (نیز) درباره کودکان ناتوان شمرده شده (که حقوق آنان را بپردازید) و اینکه برای یتیمان به دادگری برخیزید و هر خیری انجام دهید خداوند به آن داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۷.
  244. منصوری، خلیل، حقوق انسان در قرآن.
  245. منصوری، خلیل، صبر بر حق از نظر قرآن.
  246. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  247. ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  248. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  249. ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰؛ ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  250. ﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا «و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.
  251. ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.
  252. ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.
  253. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  254. ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.
  255. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  256. بقره، آیات ۲۶ و ۹۱ و ۱۴۴ و ۱۴۷؛ ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ «حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش!» سوره آل عمران، آیه ۶۰؛ ﴿وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
  257. منصوری، خلیل، صبر بر حق از نظر قرآن.
  258. ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰؛ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ * وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید * و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای * فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟ * و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۰ - ۳۴.
  259. ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.
  260. شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۷ تا ۱۸؛ اعراف، آیه ۱۷۹؛ رعد، آیه ۱۱؛ انفال، آیه ۵۳
  261. منصوری، خلیل، صبر بر حق از نظر قرآن.
  262. ﴿وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ «سوگند به روزگار، * که آدمی در زیانمندی است * جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱- ۳.
  263. ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ «هر کسی (مزه) مرگ را می‌چشد و شما را با بد و نیک می‌آزماییم و به سوی ما بازگردانده می‌شوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵؛ ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) * بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷؛ ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ «آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ * و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲-۳؛ ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ «هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.
  264. ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) * بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷
  265. ﴿وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ * قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست * (یعقوب) گفت: (نه چنین است) بلکه هوای نفستان کاری را در چشمتان آراست پس (کار من) شکیبی نیکو (خواهد بود)، باشد که خداوند همه آنان را به نزد من باز آورد، اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۸ و ۸۳؛ معارج، آیه ۵
  266. ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ * وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است * و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۴۵ و ۱۳۵.
  267. ﴿ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ «آنگاه، از کسانی خواهد بود که ایمان آورده‌اند و یکدیگر را به شکیبایی و یکدیگر را به مهرورزی سفارش می‌کنند» سوره بلد، آیه ۱۷.
  268. ﴿وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ «و از آنچه به تو وحی می‌گردد پیروی کن و شکیبایی پیشه ساز تا خداوند داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یونس، آیه ۱۰۹؛ ﴿وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «و شکیبایی ورز که خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره هود، آیه ۱۱۵.
  269. ﴿وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ «و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷؛ ﴿قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
  270. نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ انفال، آیه ۴۶
  271. آل عمران، آیه ۱۸۶؛ شوری، آیه ۴۳؛ احقاف، آیه ۳۵
  272. کهف، آیه ۲۸؛ لقمان، آیه ۱۷؛ ص، آیه ۱۷؛ طور، آیه ۴۸؛ مزمل، آیه ۱۰؛ آل عمران، آیه ۲۰۰
  273. ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ * بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است * چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰ و ۱۲۵؛ ﴿وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ «و چون با جالوت و سپاه وی رویاروی شدند گفتند: پروردگارا! ما را از شکیب، سرشار کن و گام‌های ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز گردان» سوره بقره، آیه ۲۵۰.
  274. ﴿وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
  275. ﴿وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ «و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷.
  276. منصوری، خلیل، صبر بر حق از نظر قرآن.