نیابت عام امام مهدی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۴:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

نیابت عام مقامی است که به وسیله ائمه (ع) به‌ویژه امام زمان (ع) در دوران غیبت کبری به فقیهی که دارای برخی از شرایط‍‌ گفته شده در روایات باشد تفویض شده است.

مقدمه

پس از پایان دوران غیبت صغری و نیابت خاص و با آغاز غیبت کبری هدایت شیعیان با عنوان نیابت عام از سوی حضرت مهدی(ع)‏ شکل گرفت؛ به این صورت که امام، ضابطه‏‌ای کلّی و صفات و مشخصاتی عام به دست داد که در هر زمان، فرد شاخصی که آن ضابطه ـ از هرجهت و در همه ابعاد ـ بر او صدق کند، نایب امام شناخته شود و به نیابت از او در امر دین و دنیا، سرپرست جامعه باشد؛ سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفتش حرام خواهد بود. به عبارت دیگر، نیابت عامه مقامی است که به وسیله ائمه (ع) به‌ویژه امام زمان (ع) به فقیه واجد شرایط‍‌ تفویض شده است[۱].

روایات و نیابت عام

در این باره چندین روایاتی نقل شده است؛ از جمله:

  1. اسحاق بن یعقوب، درباره تکلیف شیعیان در غیبت کبری از امام مهدی(ع) پرسید و توقیع ذیل در پاسخ او صادر شد: "... و اما در پیش‌آمدهایی که برای شما رخ می‏دهد، باید به راویان اخبار ما ـ دانشمندان علوم دینی ـ رجوع کنید؛ ایشان حجّت من بر شما هستند و من، حجّت خدا بر آنانم[۲]. این روایت، از روشن‏‌ترین روایات در بیان ولایت عام است. بیشتر افرادی که به این روایت تمسک کرده‏‌اند، بیشتر به فقره دوم آن، «فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي‏ عَلَيْكُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَيْهِم‏‏» توجه داشته‏‌اند[۳].
  2. امام عسکری(ع) از پدر بزرگوارش نقل کرده است که فرمود: "اگر نبود دانشمندانی که پس از غیبت قائم شما، به سوی او دعوت می‌‏کنند و به سوی او رهنمون می‌‏شوند و از دین او دفاع می‌‏کنند و بندگان ناتوان را از دام‏‌های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می‌‏دهند، کسی باقی نمی‌‏ماند، مگر اینکه از دین خدا بازمی‏‌گشت؛ ولی این دانشمندان، زمام دل ضعیفان را به دست می‏‌گیرند؛ همان‏گونه که ملوان‌‏ها، زمام کشتی را به دست می‏‌گیرند و سرنشین‏‌های کشتی را از خطر مرگ نگه می‌‏دارند. این‏ها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.
  3. امام حسن عسکری(ع) درباره فقیهان راستین، ویژگی‏‌های آن‏ها و مسؤولیت جامعه برابر آن‏ها، فرموده است: "و اما هریک از فقیهان که بر نفس خود مسلّط باشد و دین خود را حفظ کند، با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است از او تقلید کنند"[۴].
  4. مرحوم شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی روایتی را که به "مقبوله عمر بن حنظله" معروف است، از امام صادق(ع) به مضمون ذیل نقل کرده‏‌اند: "هرکدام از شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما صاحب‏ نظر باشد و احکام ما را بداند، او را به حکومت برگزینند که من او را بر شما حاکم قرار دادم"[۵].

به راستی همین نایبان عام حضرت مهدی(ع)‏ هستند که در طول غیبت کبری، دین مقدس اسلام را از انحراف نگه داشته‌‏اند، مسایل مورد نیاز را برای مسلمانان بیان کرده‌‏اند و دل‏های شیعیان را بر اساس باورهای درست، استوار ساخته‏‌اند. تمام موفقیت‌‏های گوناگون، با مجاهدت و تلاش خستگی‌‏ناپذیر محدثان و فقیهان شیعه ـ از اواخر غیبت صغری تا به امروز ـ بوده و حیات، شادابی و پویایی تشیع را کرده است.

یکی از دانشوران معاصر، درباره چگونگی نیابت عام و بروز اندیشه ولایت فقیه چنین نوشته است: "شیعیان، تا زمانی که امیدی به تشکیل حکومت نداشتند، به طور ارتکازی و با الهام گرفتن از امثال روایات" عمر بن حنظله" و" ابو خدیجه" و "توقیع صادر از ناحیه مقدسه"، نیازهای روزمره خو را با رجوع به فقهای بلاد برطرف می‌کردند و درواقع، فقهای واجد شرایط را "نواب عام حضرت مهدی(ع)" می‌شمردند (در برابر "نواب خاص" در زمان غیبت صغری)؛ ولی از هنگامی که بعضی از حکام شیعه اقتداری یافتند، مسأله ولایت فقیه در زمان غیبت کبری به صورت جدی‌تری مطرح شد و با گسترش این مباحث در میان توده‌ها، حکام و سلاطین شیعه برای مشروع جلوه دادن حکومتشان کوشیدند موافقت فقهای بزرگ را به دست آورند و حتی گاهی رسما از آنان اجازه می‌گرفتند و متقابلا فقها هم این فرصت‌ها را برای نشر معارف اسلامی و ترویج مذهب تشیع مغتنم می‌شمردند؛ ولی ظاهرا در هیچ عصری، هیچ سلطانی حاضر به تحویل دادن قدرت به فقیه واجد شرایط نبوده؛ چنان‌که هیچ فقیهی هم امیدی به دست یافتن به چنین قدرتی نداشته است و در واقع با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود که عملا ولایت فقیه به معنای واقعی کلمه تحقق یافت و نیاز به بررسی‌های دقیق درباره مبانی و فروع آن آشکار گشت[۶].[۷]

پرسش مستقیم

  1. نیابت چند نوع می‌باشد؟ (پرسش)
  2. مقصود از نیابت عامه در عصر غیبت کبری چیست؟ (پرسش)
  3. چرا امام مهدی در زمان غیبت کبرا نایب خاص ندارد؟ (پرسش)
  4. به چه کسانی نایبان عام گویند؟ (پرسش)
  5. نیابت عام به چه معناست و روایات در این‏ باره چه می‏‌گوید؟ (پرسش)
  6. نایبان عام امام مهدی در عصر غیبت چه وظیفه‌ای دارند؟ (پرسش)
  7. چگونه می‌‏توانید ثابت کنید که ولی فقیه نایب و جانشین امام مهدی رهبر و ولی جامعه اسلامی است؟ (پرسش)
  8. از کجا معلوم می‌‏شود که مهدی در عصر غیبت کبری واقعا وجود خارجی دارد و صرفا یک فرضیه نیست؟ (پرسش)
  9. آیا حقیقت مفهوم دین اسلام همین است که توسط مراجع دینی برداشت می‌‏شود؟ (پرسش)
  10. در زمان غیبت علما در تبیین حقیقت شریعت چقدر موفق بوده‏‌اند؟ (پرسش)
  11. فقهای دین بر چه اساسی در زمان غیبت کبرا بر دیگران ولایت دارند؟ (پرسش)
  12. آیا نواب عام امام مهدی در زمان غیبت کبرا با آن حضرت ارتباط دارند؟ (پرسش)
  13. چرا امام خمینی را نایب امام مهدی نامیده‌اند؟ عشق و دلدادگی امام خمینی برخاسته از چه بود؟ مهم‌ترین ویژگی‌های ایشان را بنویسید؟ (پرسش)
  14. آیا درست است که آیت‌الله خامنه‌‏ای نایب امام مهدی هستند؟ مدرک و منابع اطلاعات شما در این زمینه چیست؟ (پرسش)
  15. کدام گروه از افراد جامعه مصداق نایب عام هستند و وظیفه سرپرستی بر دوش آنان گذاشته شده است؟ (پرسش)
  16. آیا پیروی کردن از نائب امام مهدی (ولی فقیه) واجب است؟ (پرسش)
  17. عقیده اهل سنت در رابطه با «ولایت فقیه» چیست؟ (پرسش)

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۶ ـ ۴۵۸ و درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۳۸-۲۴۱؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۴۹؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۵۸۹.
  2. «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ‏‏»، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰، ح ۲۴۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۸۳، ح ۴.
  3. «لَوْ لَا مَنْ‏ يَبْقَى‏ بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ‏ مِنَ‏ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ‏ إِلَيْهِ‏ وَ الدَّالِّينَ‏ عَلَيْهِ‏ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ السَّفِينَةَ سُكَّانُهَا لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»، طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸ و ج ۲، ص ۴۵۵؛ لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۲۲۳.
  4. «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ‏ حَافِظاً لِدِينِهِ‏ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ»، شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۳۱، ح ۳۳۴۰۱.
  5. «مَنْ‏ كَانَ‏ مِنْكُمْ‏ مِمَّنْ‏ قَدْ رَوَى‏ حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي‏ حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ‏ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ‏ حَكَماً فَإِنِّي‏ قَدْ جَعَلْتُهُ‏ عَلَيْكُمْ‏ حَاكِما»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۶، ص ۲۱۸، ح ۶.
  6. مصباح یزدی، محمد تقی، فصلنامه حکومت اسلامی، ش ۱، مقاله اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها.
  7. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۶ ـ ۴۵۸ و درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۳۸-۲۴۱؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۴۹.