بحث:تربیت فرزند در معارف و سیره معصوم

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

روش‌های تربیتی پیش از تولد

نقش و اهمیت توارث در تربیت

مؤلفان بهداشت روانی دوران پیش از تولد را از دو جنبه ژنتیک یا ارثی و محیطی کانون توجه قرار داده‌اند[۱]. محیط رَحِم و خصوصیات ژنتیک پدر و مادر نقش اساسی در تربیت فرزند و انتقال خصایص جسمانی، روحی و اخلاقی او دارند؛ بنابراین وراثت یکی از عوامل اساسی و مؤثر بر رشد و شخصیت کودک است. بخشی از کلمات اولیای دین تأثیر وراثت را با کلمه «عِرق» خاطر نشان کرده است. عرق، به معنای اصل و بن هر چیز از جمله اصل مردم است[۲]. عرق، در فرزند تأثیر بسیار دارد و خصوصیات فرزند جز از عرق پدر یا عرق مادر نیست[۳]. به علاوه، شباهت فرزند به خویشان مادر یا پدر به واسطه عرق است[۴]. بر این اساس، عرق در این متون مفهومی مشابه با نقش وراثت و ژن‌ها دارد. همچنین در کلمات اولیای دین «نصاب»[۵] به معنای نژاد و نسب و «حجز صالح»[۶] به معنای دامن، به تأثیر وراثت اشاره دارد. در همه موارد یاد شده، اولیای دین افراد را به اهمیت نقش وراثت در فرزند آگاه می‌کنند. بنابر روایات ذکر شده، اولین وظیفه والدین در تربیت کودک خویش، اصلاح نفس خویشتن است امام علی(ع) در بیانی جامع می‌فرمایند: اگر می‌خواهیم افراد دیگر از جمله فرزندانمان را درست تربیت کنیم، ابتدا باید از تربیت و اصلاح خود شروع کنیم: «کسی که خود را در مقام پیشوایی و امام مردم قرار می‌دهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد به تعلیم خویش پردازد و باید تأدیب کردن او به عملش پیش از تأدیب کردن به زبانش باشد. کسی که معلم و ادب کننده خویش است به احترام سزاوارتر از کسی است که آموزگار و تربیت کننده مردم است»[۷].

مصونیت فرزندان از خطرات و محفوظ ماندن آنها از آفات جسمی و روحی در گروی اصلاح پدران و مادران است. اگر پدران دارای صلاحیت اخلاقی و رستگار باشند، تأثیر مستقیمی در تربیت فرزند خواهند داشت و آنها را از سقوط در ورطه مهالک اخلاقی حفظ می‌کند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «‌إِنَّ اللَّهَ لَيُصْلِحُ بِصَلَاحِ الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِهِ»؛ «خداوند با صالح و نیک بودن یک مؤمن، رستگاری و سعادت فرزند او و فرزندان فرزند او را هم تأمین می‌کند»[۸]. و در حدیث دیگری می‌فرمایند: «يُحْفَظُ الْأَطْفَالُ بِأَعْمَالِ آبَائِهِمْ»؛ «با عمل صالح پدران، فرزندان از لغزش حفظ می‌شوند»[۹]. در قرآن کریم، تاثیرگذاری عمل صالح پدر را در سرنوشت فرزندان این‌گونه می‌یابیم که حضرت موسی و خضر(ع) دو پیامبر الهی، مأمور بازسازی دیواری خراب می‌شوند که متعلق به دو یتیمی است که پدری مؤمن و نیکوکار داشته‌اند: ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ[۱۰]. از مجموع این آیات و روایات روشن می‌شود که والدین اصل و ریشه‌اند و در شکل‌گیری و تکون جسمی و روحی فرزندان نقش مستقیم دارند. اگر پدر و مادر شایستگی جسمانی و اخلاقی داشته باشند، به طور طبیعی فرزند آنها نیز با استعداد و قابلیت‌های غیر قابل انکار روحی متولد خواهد شد.

انتخاب مادری صالح و یا پدری شایسته برای فرزندان یکی دیگر از وظایف والدین و حقوق فرزندان است؛ یعنی اینکه انسان افزون بر اینکه وظیفه دارد برای خود همسری مناسب اختیار کند باید صلاحیت و توانایی همسر خود در ایفای نقش پدری یا مادری را مورد توجه قرار دهد. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «فرزند سه حق بر گردن پدرش دارد: مادر خوبی برایش انتخاب کند؛ نام نیکویی بر او نهد و در تربیت او بکوشد»[۱۱]. از این رو در تعالیم اسلام تأکید بسیاری بر انتخاب همسری هماهنگ و هم‌کفو و سالم از لحاظ جسمی و روحی و باورهای دینی و ایمانی می‌شود که بخشی از تأکیدات به منظور فراهم آوردن زمینه مناسب برای پرورش فرزندان سالم از ابعاد مختلف روانی، اخلاقی و دینی است. امیرمؤمنان علی(ع) که خود به این امر توجه داشته‌اند و بدان عمل نموده‌اند درباره تأثیرپذیری و شباهت ظاهری امام حسن و امام حسین(ع) به پیامبر زیبائی‌ها‌(ع) می‌فرمایند: «هر کس می‌خواهد به سیمای پیامبر خدا(ص) از سر تا گردن نگاه کند به حسن بنگرد و هرکس می‌خواهد از گردن تا پای وی نگاه کند به حسین بنگرد. آن دو شباهت به وی را تقسیم کرده‌اند»[۱۲]. همچنین پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) امیر مؤمنان علی(ع) به برادرش عقیل که در نسب‌شناسی معروف بود و خانواده‌ها و قبائل را خوب می‌شناخت فرمود: می‌خواهم بانویی برای من پیدا کنی و از او خواستگاری نمایی که از خاندان شجاع و پرتوان و شیردل باشد. عقیل عرض کرد: چنین زنی را برای چه می‌خواهی؟ علی فرمود: برای اینکه دارای فرزند شجاع و دلیر گردد. عقیل گفت: چنین زنی در میان قبیله بنی کلاب وجود دارد او فاطمه (ام البنین) است که در عرب غیر از تو کسی پیدا نمی‌شود که شجاعت این خاندان را داشته باشد که نتیجه این ازدواج چهار فرزند رشید و شجاعی است که در حادثه کربلا جان خود را فدای امام زمان خویش کردند[۱۳].

همچنین از ازدواج با خویشاوندان نزدیک نهی شده است تا مانع از ایجاد فرزند و نسلی ضعیف و بیمار شود پیامبر خدا(ص) فرمود: «اغْتَرِبُوا لَا تُضْوُوا»؛ «لَا تَنْكِحُوا القَرَابَةَ القَرِيبَة فَإِنَّ الوَلَد يُخْلَقُ ضَاوِيّاً»[۱۴]؛ «کودک، نه تنها میراث‌دار خصوصیات ظاهری و جسمی پدر و مادر است، بلکه ویژگی‌های روحی و باطنی آنان نیز به فرزند منتقل می‌گردد امام علی(ع) می‌فرمایند: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ كَرَمِ الْأَعْرَاقِ‌»؛ «خوش اخلاقی دلیل کرامت ریشه‌هاست»[۱۵]. از این رو در آیات و روایات آموزه‌ها و هشدارهایی برای ازدواج دیده می‌شود برای نمونه ازدواج با فرد دارای بهره هوشی پایین نهی شده است. امام صادق(ع) از قول رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «‌إِيَّاكُمْ وَ تَزَوُّجَ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا ضَيَاعٌ وَ وُلْدُهَا ضِبَاعٌ»[۱۶]؛ «از ازدواج با زن احمق بپرهیز؛ زیرا همن ی با او تباهی است و فرزندانش کفتارصفت هستند».

همچنین از ازدواج با فرد شراب‌خوار و بداخلاق و غیره نهی شده است و در صورت ازدواج با این افراد توصیه شده است که به دنبال تولید نسلی از آنها نباشید؛ زیرا فرزندان سالمی نخواهند داشت: «وَ إِيَّاكَ أَنْ تُزَوِّجَ شَارِبَ الْخَمْرِ»[۱۷]. «به این ترتیب باید در انتخاب همسر، تأثیرات وراثتی افراد بررسی و اگر در فرد یا نزدیکان او مشکلات اخلاقی و روانی و جسمی وجود دارد، در گزینش فرد تردید و حتی او را برنگزیند. از این روست که امام(ع) می‌فرمایند: «فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِيعَيْنِ‌»[۱۸]؛ «گویا برادر همسر، در هم خوابگی حضور دارد». اشاره به تشابه وراثتی خواهر و برادر و تأثیرگذاری آنان در خصوصیات جسمی و روحی نسل آینده است پیامبر خدا(ص) نیز بر این امر تأکید می‌کنند و از ازدواج با زنان به خاطر زیبایی و یا ثروت آنها نهی می‌کنند و از سوی دیگر بر اهمیت خانواده همسر و توجه به آن در انتخاب همسر مناسب سفارش فرموده‌اند: «از سبزه‌ای که در مزبله می‌روید، پرهیز کنید. سؤال کردند: ای رسول خدا سبزه مزبله چیست؟ فرمودند: زن زیبارویی که محل ولادت و تربیت او نامناسب بوده است»[۱۹]. دلیل این است هر چند از جهت ظاهری زیباست، ولی تربیت و ویژگی‌های اخلاقی که مهم‌تر است از طریق وراثت و محیط خانوادگی به او منتقل شده است. هنگامی که محمد بن حنفیه در کشاکش جنگ جمل و در مواجه با نیزه‌ها و تیرها توقف کرد، امیرالمؤمنین علی(ع) به سوی او آمد و با غلاف شمشیر به او زد و فرمود: «أدركك عرق من أمك»[۲۰]. آموزه‌های دیگری نیز در روایات و آیات وجود دارد و به انتخاب همسری دیندار توصیه می‌فرمایند. بررسی این مجموعه از کلمات اولیای دین و تعالیم اسلام نشان می‌دهد که برای ایجاد نسلی سالم و نیز ارتقای توانایی‌های چنین نسلی توجه به عوامل ارثی و خصوصیات پدر و مادر نقش مهمی دارد که می‌تواند روند تربیت صحیح فرزندان را تسهیل کند.[۲۱].

نقش عمل جنسی و انعقاد نطفه در تربیت

یکی دیگر از وظایفی که در تربیت کودک، پیش از تولد بر عهده پدر و مادر است، نحوه صحیح عمل جنسی و انعقاد نطفه است که بر سلامت جسم و روح کودک تأثیر می‌گذارد. تعالیم اسلام پس از تأکید بر وراثت، به نحوه تزویج و انعقاد نطفه می‌پردازند. مرحله انعقاد نطفه در واقع حد فاصلی میان عوامل وراثتی و عوامل محیطی است. اگر مراد از وراثت، تأثیرات ژن‌ها بر ویژگی‌های روانی فرزند باشد و محیط همه عوامل تأثیر گذار پس از انعقاد نطفه را در برگیرد، زمان انعقاد نطفه حد فاصل این دو عامل است؛ هر چند وضعیت روانی زوجین در این زمان را می‌توان جز عوامل محیطی دانست[۲۲]. به هر حال، تعالیم اسلام زمان، مکان، نحوه عمل جنسی و حالات روانی زوجین را در هنگام نزدیکی، در خصوصیات روانی، اخلاقی و دینی فرزندان پدید آمده مؤثر می‌داند. در اینجا توصیه‌های اولیای دین در این موارد را در قالب توصیه‌های پیشگیرانه بیان می‌کنیم و نیز توصیه‌های ارتقا دهنده، که زمینه فعلیت یافتن توانایی‌ها را فراهم می‌کنند، به اجمال مرور خواهیم کرد:

  1. زمان انعقاد نطفه: یکی از خصوصیت مهمی که در آمیزش کانون توجه دین قرار گرفته است، زمان آمیزش جنسی است که می‌تواند آثار مثبت و یا منفی فراوانی را بر روی والدین، فرزندان و حتی جامعه داشته باشد[۲۳].
  2. مکان انعقاد نطفه: افزون بر زمان، اهل بیت(ع) در مورد مکان آمیزش هم به علت پیامدهایی که دارد، بی‌تفاوت نبوده‌اند و برای پیشگیری از آسیب‌های آن بر کودک سفارش‌هایی را بیان فرموده‌اند[۲۴].
  3. رفتار و حالات زوجین: در مورد وضعیت رفتاری و روانی زوجین هنگام عمل جنسی و تأثیر آن بر فرزند پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان بیاناتی دارند که به ذکر نمونه‌هایی از آنها می‌پردازیم[۲۵]:

پدر و مادر نباید به واسطه هوس‌های خود - آگاهانه یا ناآگاهانه - برای فرزندانشان مشکلات و تبعات جبران‌ناپذیری ایجاد کنند و رعایت این امور، حقی از فرزند بر عهده پدر و مادر است. البته هر یک از این روایات با خصوصیات خاصی که دارند باید در مقام خود به تحلیل و بررسی هرچه بیشتر کشیده شود و به جاست علاوه بر عمل به این دستورات، در فهم حقایق و نکات علمی آن هم تلاش و اهتمام شود.

نکته آخر اینکه تمام موارد مذکور در روایات زمینه غالب و اقتضایی دارد و مناسبت‌های شخصی هم لازم است تا چنین زمینه و آثاری در آمیزش فراهم گردد و در رسیدن به آثار مثبت و یا منفی این روایات عوامل دیگر نیز مؤثر است و البته گاه قانون طبیعی و سنت آفرینش استثنائاتی نیز دارد[۲۶]. توصیه‌های دیگری هنگام عمل جنسی بیان شده که به نحوی در نسل آینده اثر مثبت دارد. شروع عمل با نام خداوند و درخواست از خداوند برای پدید آمدن فرزند سالم از لحاظ جسمانی، روانی، دینی، زمینه‌هایی برای ایجاد فرزندی با توانایی‌های بیشتر است. یکی از اصحاب امام صادق(ع) می‌گوید: در خدمت امام نشسته بودم. حضرت درباره مشارکت شیطان در بسته شدن نطفه و سختی و دشواری آن به گونه‌ای سخن گفت که مرا به هراس انداخت. گفتم: جانم به فدایت! راه فرار از مشارکت شیطان در نطفه چیست؟ حضرت فرمودند: «هرگاه خواستی آمیزش کنی، بگو: به نام خداوند بخشاینده مهربانی که جز او خدایی نیست؛ خدایی که پدید آورنده آسمان‌ها و زمین است. خدایا! اگر در این شب از من جانشینی مقرر کردی، برای شیطان در آن سهم و نصیب و بهره‌ای قرار مده و او را با ایمان و اخلاص و پاک شده از شیطان و پلیدی او قرارده؛ همانا احسان‌های تو نیکو و بلند است»[۲۷]. علاوه بر رعایت مطالب مذکور، نقش دعا نیز بی‌مثال است. در مجموع، بررسی توصیه‌های یادشده نشان می‌دهد که تعالیم اسلام، نقش مهمی برای زمان و مکان عمل جنسی و وضعیت روانی زوجین در آن حالت، در پیشگیری از نابهنجاری‌های نسل آینده و ارتقای توانایی‌های آن، قائل است.[۲۸].

روش‌های تربیتی پس از تولد

کودکی و تربیت

محبت

هرچند انسان در تمام مراحل دوران زندگی به محبت و رحمت دارد، اما در دوران کودکی این نیاز شدید‌تر است و تأثیر بیشتری در تربیت کودک خواهد داشت. روان‌شناسان، مهم‌ترین نیاز کودک را نیاز به محبت و امنیت عاطفی می‌دانند، چرا که احساس امنیت و دریافت محبت، زیربنای شخصیت کودک و زمینه‌ساز توانایی او برای واکنش به محبت و ابراز آن به دیگران است[۲۹]. از این رو پیشوایان دین بدان توجه داده‌اند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: حضرت موسی(ع) از خداوند پرسید: «يَا رَبِّ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَكَ‌»؛ «پروردگارا، برترین اعمال نزد تو کدام است»؟ فرمود: «حُبُّ الْأَطْفَالِ فَإِنِّي فَطَرْتُهُمْ عَلَى تَوْحِيدِي»؛ «دوست داشتن کودکان که من آنان را بر فطرت توحید آفریده‌ام»[۳۰]. محبت به کودک زمینه بارش رحمت الهی را بر والدین آماده می‌کند، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَيَرْحَمُ الْعَبْدَ؛ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ‌»[۳۱]؛ «بی‌گمان خداوند به خاطر شدت محبت انسان به فرزندش، بدو رحمت کند». دوستی و محبت باید به طریقی ابراز و اظهار شود؛ زیرا ممکن است کسی به فرزندش علاقه‌مند باشد، اما هیچ نوع ظهور و بروزی نداشته باشد. در واقع به طور طبیعی آثاری که بر محبت به فرزند نهفته است، بر این محبت پنهانی مترتب نخواهد بود.

الف) بوسیدن: امام صادق(ع) بوسیدن کودک را یکی از این نمونه‌های بیرونی و ابراز محبت به فرزندان می‌داند که جنبه عبادی دارد و ثمره اخروی بر آن مترتب است: «هرکس فرزندش را ببوسد، خدای عزوجل در نامه عملش حسنه‌ای ثبت کند و هر که فرزندش را شاد کند، خداوند او را در روز قیامت شاد نماید»[۳۲].

پیامبر اکرم(ص) بر این امر تأکید می‌کردند و بر زیادی آن سفارش می‌فرمودند: «فرزندان خود را زیاد ببوسید که با هر بوسیدن برایتان در بهشت مقام و مرتبتی فراهم می‌شود»[۳۳]. همچنین سیره ایشان(ص) بر ابراز محبت به کودکان استوار بود، سیره‌نویسان درباره آن حضرت چنین نقل کرده‌اند: «وَ كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا أَصْبَحَ مَسَحَ عَلَى رُءُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ»؛ «هر روز صبح بر سر فرزندان خود و فرزندان، فرزندان خود دست محبت می‌کشید»[۳۴]. امام صادق(ع) نیز فرمودند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُكْثِرُ تَقْبِيلَ فَاطِمَةَ(س)»[۳۵]؛ «رسول خدا(ص) فاطمه(س) را بسیار می‌بوسید».

ب) بازی: از مصادیق مهم نشان دادن محبت، که نیاز جدی فرزندان به ویژه در دوران کودکی نیز هست، بازی آنان است[۳۶]، خاصه هم بازی و هم زبان شدن پدر و مادر با آنها[۳۷] تأثیر بهتری در تربیت می‌گذارد. رسول خدا(ص) با همه گرفتاری‌هایشان، با کودکان بازی می‌کردند و برای آنان وقت می‌گذاشتند. از جابر بن عبدالله انصاری چنین نقل شده است: «وارد شدم و دیدم که حسن و حسین(ع) بر پشت آن حضرت سوارند (و پیامبر برای آنان زانو زده و خم شده است) و می‌فرماید: «چه شتر خوبی دارید؛ و چه باروسواران خوبی هستید شما»[۳۸].

البته بازی، خود ارزشمند است و می‌تواند روشی برای آموزش و تربیت و بارور کردن استعدادهای نهفته و حتی درمان بیماری‌های جسمی و روانی کودک باشد. در این بازی‌ها هم زبان و هم بازی شدن والدین با کودک تأثیر بسزایی در رشد روحیات و توانایی‌های مثبت کودک دارد.

امام زین العابدین(ع) نقل می‌کنند: روزی پیامبر به امام حسن و حسین(ع) فرمود: «هم اکنون، برخیزید و کشتی بگیرید». آن دو از جا برخاستند تا کشتی بگیرند. فاطمه(س) که برای کاری از خانه خارج شده بود، وارد شد و شنید که پیامبر(ص) می‌گوید: «دوباره، ای حسن! حسین را محکم بگیر و به زمین بزن». از این رو به پدر گفت: شگفتا ای پدر! این را بر آن دیگری تحریک می‌کنی؟ پیامبر(ص) به او فرمود: «دختر عزیزم! آیا خشنود نیستی از اینکه من بگویم: «ای حسن! حسین را محکم بگیر و به زمین بزن»، در حالی که دوست من جبرئیل می‌گوید: «ای حسین! حسن را محکم بگیر و به زمین بزن؟» حضرت زهرا(س) نیز با فرزندانشان هم‌بازی می‌شدند و در ضمن بازی، مطالب مهمی را به ایشان آموزش می‌دادند: «وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تُرَقِّصُ ابْنَهَا حَسَناً(ع) وَ تَقُولُ‌: أَشْبِهْ أَبَاكَ يَا حَسَنُ *** وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ‌ وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ *** وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَنِ وَ قَالَتْ لِلْحُسَيْنِ(ع)‌ أَنْتَ شَبِيهٌ بِأَبِي *** لَسْتَ شَبِيهاً بِعَلِيٍّ‌»[۳۹]؛ «حضرت فاطمه زهراء(س) امام حسن(ع) را بالا می‌انداخت و می‌فرمود: ای حسن! تو به پدرت شباهت داشته باش و ریسمان را از حق بازکن و خدای ذوالمنن را پرستش کن، و بغض و کینه را دوست مدار. نیز حضرت امام حسین(ع) را بالا می‌انداخت و می‌فرمود: تو شبیه به پدرم رسول خدا(ص) می‌باشی و به علی(ع) شباهتی نداری».

ج) احترام و تکریم: یکی دیگر از نمونه‌های لطیف و زیبا در محبت به فرزندان، احترام و تکریم آنان است. رسول خدا(ص) فرمودند: «أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ‌»[۴۰]؛ «فرزندان خود را گرامی بدارید و آنان را نیکو تربیت کنید». گرامی داشتن فرزندان را می‌توان در قالب سلام کردن، احترام به بازی کودکان، تشویق کردن آنها و عدم تنبیه نمایان کرد. در خبری آمده است: پیامبر خدا(ص) نشسته بودند که حسن و حسین(ع) که کودکانی بیش نبودند به طرف آن حضرت آمدند. پیامبر(ص) با دیدن آنها ایستاد و چون آنان به کندی حرکت می‌کردند، حضرت به استقبال آنها رفت و آن دو را بر دوش خود سوار کرد و فرمود: «نِعْمَ الْمَطِيُّ مَطِيُّكُمَا- وَ نِعْمَ الرَّاكِبَانِ أَنْتُمَا، وَ أَبُوكُمَا خَيْرٌ مِنْكُمَا»[۴۱]؛ «مرکب شما چه مرکب خوبی است و شما چه خوب سوارانی هستید و پدرتان از شما هم بهتر است».

د) هدیه دادن: از جمله مصادیق محبت به فرزندان در راه و رسم نبوی و علوی، هدیه دادن به آنان است که فرزندان به چنین روابطی و هدایایی متناسب با سن و سال، و با توجه به اوضاع و احوالشان نیازمندند. نقل شده است: پیامبر(ص) در حالی که گردن‌بندی از مهره‌های یمنی همراه داشت، به خانه آمد و فرمود: این گردن‌بند را به مهربان‌ترین شما خواهم داد. آنان پنداشتند که آن را به عایشه دختر ابوبکر خواهد داد. پیامبر(ص)، اُمامه دختر ابوالعاص را که نوه‌اش از زینب بود فراخواند و به دست خویش آن را برگردن او آویخت و اندک چرکی را که چشم اُمامه بود با دست خود پاک ساخت[۴۲]. در نگاه معصومین(ع)، هدیه دادن به فرزندان عملی آخرتی شمرده شده و از این رو بر آن تأکید شده است، چنان که از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمودند: «هر کس وارد بازار شود و هدیه‌ای بخرد و آن را برای خانواده‌اش ببرد مانند کسی است که صدقه‌ای را برای گروهی نیازمند می‌برد؛ و باید پیش از پسران از دختران آغاز کند. بی‌گمان هر کس دختری را شاد کند، گویا برده‌ای از فرزندان اسماعیل(ع) را آزاد کرده است، و هر کس چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خداوند گریسته است، و هر کس از ترس خداوند بگرید، خداوند او را وارد بهشت‌های پر نعمت کند»[۴۳].

از مظاهر محبت و علاقه امام صادق(ع) به فرزندش امام کاظم(ع) این بود که قطعه زمینی را که به بهای ۲۶۰۰۰ دینار خریده بود، به ایشان هدیه داد[۴۴].

ﻫ) خطاب نیکو: یکی دیگر از موارد محبت و احترام و بزرگداشت فرزندان صدا زدن آنان با اوصاف و القاب زیباست. پیام‌آور نیکی‌ها و اهل بیت پاکش از این روش به خوبی در ارتباط‌های کلامی با فرزندانشان استفاده می‌کردند. از قول اصحاب نقل شده است: «پیامبر خدا(ص) با دخترخوانده‌اش زینب، دختر ام‌سلمه، بازی می‌کرد و پی در پی می‌فرمود: «ای زینب کوچولو، ای زینب کوچولو»[۴۵] و در جای دیگر نقل کرده‌اند: نزد پیامبر(ص) بودیم که حسین بن علی(ع) وارد شد. پیامبر او را گرفت و بوسید و دستانش را گرفته و پایش را روی پای خود گذاشته و فرمود: «حَبَقَّةٌ حَبَقَّةٌ تَرَقَ عَيْنَ بَقَّةٍ»؛ «کوچولو، ای کوچولو! بالا بیا، چشم کوچولو» و دهان خود را بر دهان او گذاشت و گفت: بارالها! من او را دوست دارم. پس او را و کسی که او را دوست دارد، دوست بدار»[۴۶]. این الفاظ نشان دهنده هم‌بازی شدن ایشان و استفاده از کلمات زیبا و مناسب در روبه‌رو شدن با کودکان است. حضرت زهرا(س) که از طرف رسول خدا(ص) با جملاتی سرشار از محبت مانند: «فِدَاهَا أَبُوهَا»[۴۷] و «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»[۴۸] می‌شدند، فرزندان خویش را نیز به زیبایی «قُرَّةُ عَيْنِي وَ رَيْحَانَتِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي»[۴۹] می‌خواندند.

و) سلام کردن: یکی دیگر از روش‌های تکریم و محبت به فرزندان، سلام کردن به آنان است که نشان دهنده تواضع و احترام به شخصیت کودکان است، چنان که پیامبر خدا(ص) این‌گونه بودند و می‌فرمودند: «پنج چیز را ترک نمی‌کنم: خوردن طعام، نشسته بر روی زمین با بردگان، و سوار شدن بر حمار با پالان، و دوشیدن شیر بز با دست‌های خود، و پوشیدن لباس پشمینه، و سلام کردن بر کودکان، که پس از من سنت گردد»[۵۰].

در محبت به کودک و ابراز آن باید به دو نکته مهم دقت کرد تا آسیبی متوجه والدین و فرزندان نگردد:

نکته اول) در روابط عاطفی والدین، افزون بر کمبود عواطف مثبت، محبت افراطی و عدم ثبات عاطفی نیز به بهداشت روانی کودک آسیب می‌زند. وابستگی، کاهش اعتماد به نفس، افزایش اضطراب، بروز حسادت از عوارض این شیوه‌های عاطفی است[۵۱]. امام باقر(ع) در مورد رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در محبت والدین نسبت به کودک فرمودند: «شر الآباء من دعاه البر إلى الافراط، و شر الأبناء من دعاه التقصير إلى العقوق»[۵۲]؛ «بدترین پدران کسانی‌اند که نیکی کردن، آنان را به زیاده‌روی بکشاند و بدترین فرزندان، کسانی هستند که کوتاهی کردن، آنان را به نافرمانی و آزردن والدین وا دارد». همان طور که پیش‌تر گفته شد، می‌توان مرز محبت به فرزند را تا جایی دانست که به ترک حق الله و حق الناسی نینجامد، چنان‌که پیام‌آور عدل و مهربانی به یکی از اصحابش گوشزد فرمودند: «لَا تَحْمِلَنَّكَ الشَّفَقَةُ عَلَى أَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ عَلَى الدُّخُولِ فِي الْمَعَاصِي وَ الْحَرَامِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ[۵۳]»[۵۴]. «دلسوزی نسبت به خانواده و فرزندانت، نباید تو را به نافرمانی‌های از خدا و حرام وادار سازد؛ چراکه خداوند متعال می‌فرماید: قیامت روی است که نه مال سود می‌دهد و نه فرزندان؛ مگر کسی که با دلی سالم نزد خدا آید».

نکته دوم) اگر پدر و مادری چند فرزند دارند، در اظهار محبت و علاقه به فرزندان خود باید عدالت را رعایت کنند؛ حتی در بوسیدن، که خداوند نیز این رعایت عدالت را دوست دارد. رسول خدا(ص) فرمودند: «خداوند متعال دوست دارد که میان فرزندان خود یکسان عمل کنید؛ حتی در بوسیدن آنها»[۵۵]

می‌دانیم که رعایت نکردن مساوات در اظهار و ابراز محبت به کودکان می‌تواند آثار مخربی را در پی داشته باشد. البته در این میان نیکی به دختران، به خاطر عواطف و احساسات بیشتر، اولویت دارد. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «میان اولاد خود در هدیه دادن به مساوات عمل کنید و اگر من خواستم یکی را برتری دهم، دختران را برتری می‌دادم»[۵۶].[۵۷].

نوجوانی و تربیت

یکی از آداب بسیار مهم و مؤثر در تربیت فرزند، توجه به زمان مناسب برای برنامه‌های تربیتی است. در سخنی از امام صادق(ع) به این مهم اشاره شده است، آنجا که فرمودند: «الْغُلَامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنِينَ وَ يَتَعَلَّمُ الْكِتَابَ سَبْعَ سِنِينَ...»؛ «پسر باید هفت سال بازی کند و هفت سال سواد بیاموزد.»..[۵۸]. آموزش خواندن و نوشتن، کنایه از آموزش‌های مختلف مورد نیاز فرزند است که شروع رسمی آن از ۷ سالگی و نوجوانی است که بخشی بر عهده مدرسه و بخشی بر عهده پدر و مادر و بخشی بر عهده جامعه است که هر سه در این کار دخیل هستند. امام حسن(ع) نیز به فراگیری علوم توسط فرزندان خود و برادرزادگانش تأکید داشت و خطاب به ایشان می‌فرمود: «إِنَّكُمْ صِغَارُ قَوْمٍ وَ يُوشِكُ أَنْ تَكُونُوا كِبَارَ قَوْمٍ آخَرِينَ فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ أَنْ يَحْفَظَهُ فَلْيَكْتُبْهُ وَ لْيَضَعْهُ فِي بَيْتِهِ»[۵۹]؛ «شما اکنون نونهالان جامعه هستید و امید است در آینده نزدیک از بزرگان جامعه شوید، پس علم بیاموزید و هرکس می‌تواند آن را حفظ کند و بنویسد و در منزل قرار دهد». تعلیم و تربیت در تمام دوران زندگی لازم و راهگشاست و انسان بدان نیازمند است، ولی بهترین زمان یادگیری و آموزش و تأثیر و بهره‌مندی از آن در تربیت کودک، دوران نوجوانی است. امیر مؤمنان در این باره می‌فرمایند: «الْعِلْمُ فِي الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَرِ»[۶۰]؛ «علم‌آموزی در کودکی مانند نقشی است که بر روی سنگ کنده شود». که والدین در برابر انجام صحیح آن اجر می‌برند و در صورت سهل‌انگاری دچار کیفر خواهند شد. در سیره و روش امیر مؤمنان(ع) توجه به این دوران و اهمیت آموزش در نوجوانی به خوبی نمایان است، آنجا که خطاب به فرزندش می‌نویسد: «قطعاً دل جوان همانند زمین خالی است، هر بذری در آن ریخته شود، می‌پذیرد؛ بنابراین پیش از آنکه دلت سخت شود و مغزت گرفتار گردد، اقدام به ادب‌آموزی تو کردم»[۶۱].[۶۲].

این آموزش‌ها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

آموزش معارف و احکام دینی

در باب آموزش کودک و نوجوان در موضوعات مختلف مرتبط با معارف دین، امیرمؤمنان روش و اولویت‌های خاص خود را در آموزش به فرزندان این‌گونه بیان می‌فرمایند: «رأیم بر این شد که ابتدا کتاب خدا و تأویلش را به تو بیاموزم، و قوانین و احکام اسلام و حلال و حرامش را به تو تعلیم دهم، و به غیر آن توجه ننمایم»[۶۳].

همچنین از قرآن کریم و سفارشات لقمان حکیم به فرزندش که الگویی راهگشا برای دانستن راه و موضوعات شایان توجه و مهم در عرصه تربیت کودک و نوجوان است، این ویژگی‌ها به خوبی قابل برداشت است. هنگامی که لقمان مورد عنایت خدا قرار گرفت و خداوند حکمتش را به او آموخت ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ...[۶۴] در مقام شکر، فرزندش را مخاطب قرار داد و به شاخص‌هایی مهم، در جنبه‌های گوناگون زندگی موعظه کرد. ما نیز به اندازه وسع این مجموعه به این مواعظ می‌پردازیم:

یکم: یکتاپرستی: نخستین آموزش و سفارش تربیتی لقمان به فرزندش، آموزه‌هایی اعتقادی است که قرآن آن را این چنین نقل می‌کند: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۶۵]. امام سجاد(ع) نیز در بیان حق فرزند نسبت به والدین فرمودند: «وَ الدَّلَالَةِ إِلَى رَبِّهِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُ عَلَى طَاعَتِهِ»[۶۶]؛ «و راهنمایی و شناساندن پروردگارش و یاری کردن فرزند در اطاعت و پیروی از خداوند». پیام‌آور یکتاپرستی به پیروان خویش چنین سفارش می‌کنند: «إذا أفصح أولادكم فعلموهم ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثم لا تبالوا متى مالوا، وإذا اثغروا فمروهم بالصلاة»؛ «هر گاه کودکانتان زبان گشودند، ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ را به آنان بیاموزید. سپس باکی نداشته باشید که چه وقت می‌میرند و هرگاه دندان شیری آنها افتاد، آنان را به نماز امر کنید».

امام صادق(ع) در حدیثی راهگشا برای والدین درباره چگونگی و زمان‌بندی و ثمرات آموزش معارف و اصول دین به فرزندان می‌فرمایند: «وقتی پسربچه به سن سه سالگی رسید به او می‌گویند: بگو: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ - تا هفت مرتبه - بعد او را به حال خود می‌گذارند تا سه سال و هفت ماه و بیست روز از سن او بگذرد، آن‌گاه به او می‌گویند: بگو ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ تا هفت بار، و بعد دیگر کاری به او ندارد تا چهار سالش تمام شود، آن‌گاه به او می‌گویند: هفت بار بگو: «صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» و بعد او را به حال خود می‌گذارند تا پنج سالش تمام شود، آن‌گاه از او می‌پرسند: دست راست و دست چپ کدام است؟ وقتی آنها را شناخت روی او را متوجه قبله می‌سازند و به او می‌گویند: سجده کن، و رهایش می‌کنند تا هفت سالش تمام شود. وقتی هفت ساله شد، به او می‌گویند: صورت و دست‌هایت را بشوی، و وقتی دست و روی خود را شست، به او می‌گویند: نماز بخوان، و بعد او را رها می‌کنند تا نه سالش تمام شود، و چون به سن کامل نه سالگی رسید آداب و ترتیب وضوی کامل و صحیح را به او می‌آموزند و از او می‌خواهند، و در صورت سرپیچی او را می‌زنند، و نیز او را دستور می‌دهند که نماز بخواند در صورتی که سرپیچی کرد او را تنبیه بدنی می‌کنند، و چون وضو و نماز را آموخت، خداوند عز وجل او و پدر و مادرش را مورد بخشش و عفو از گناهان قرار می‌دهد، إن شاء الله»[۶۷].

دوم. سپاس‌گزاری و نیکی به والدین: دومین اصل مهمی که والدین باید به فرزند بیاموزند، یادآوری زحمات والدین و شکرگزاری از والدین و نعمات پروردگار است که پدر و مادر یکی از آن نعمت‌ها هستند. امام سجاد، زین العابدین(ع) با اشاره به اینکه چون فرزند نمی‌تواند نیکی پدر و مادر را درباره خود پاداش دهد؛ از این رو پاداش ایشان را از خداوند متعال خواسته و می‌فرماید: «خداوندا! آن دو را پاداش ده، که مرا پرورده‌اند و از ثواب بهره‌مند گردان که مرا گرامی داشته‌اند و حق ایشان نگه دار، که مرا در خودی محافظت کرده‌اند»[۶۸].

خداوند در سوره لقمان می‌فرماید: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ[۶۹]. پدر و مادر در رشد و تربیت کودک متحمل رنج و مشقت فراوان می‌شوند و کودک باید از ابتدا بیاموزد که هرکس به او احسان و خدمتی کرد، باید صاحب احسان را ارج و احترام کند. مهم‌ترین رابطه‌ای که ممکن است بین دو انسان تحقق پیدا کند، رابطه فرزند با پدر و مادر است که نمایان‌گر وابستگی وجود فرزند به وجود والدین اوست. در اینجا نمی‌توان رابطه متقابل را ملاک ارزیابی افعال و رفتار آنها با یکدیگر قرار داد؛ زیرا هیچ‌گاه فرزند قادر نیست بر پدر و مادر خود تأثیری داشته باشد؛ مانند تأثیری که پدر و مادر در پیدایش فرزند خود دارند. وجود فرزند، بستگی به وجود والدین خود دارد، ولی وجود پدر و مادر هیچ وابستگی به وجود فرزندشان ندارد. بنابراین رابطه فرزند با پدر و مادر خود را نمی‌توان بر اساس قاعده عدل و قسط ارزش‌یابی کرد؛ زیرا اساس عدل و قسط بر این است که دو نفر یا بیشتر، با هم روابط متقابل، و در نتیجه، حقوق و تکالیف متقابل داشته باشند. هر جا حق و تکلیف متقابلی مطرح باشد، یک نوع تأثیر و تأثر متقابل نیز وجود دارد، اما تأثیری که پدر و مادر در به وجود آمدن فرزند خود دارند، به هیچ وجه برای فرزند نسبت به پدر و مادر خویش جبران‌پذیر نیست. به همین دلیل خداوند در قرآن کریم، پیوسته احسان به پدر و مادر را توصیه می‌کند و آن را ملاک ارزش، در رابطه فرزند با والدین قرار می‌دهد در هیچ آیه‌ای نداریم که فرزند باید با پدر و مادر خود به عدالت رفتار کند؛ زیرا چنان که اشاره شد تحقق عدالت در رابطه فرزند با والدین، ممکن نیست.

در آیه‌های بسیاری از قرآن به فرزندان توصیه شده است که به پدر و مادر خود احسان کنند که حق پدر و مادر بر فرزند، چنان بزرگ است که همانندی در دیگر افراد جامعه ندارد. البته ممکن است پدر و مادر غیر از حق پدری و مادری، حقوق دیگری نیز بر فرزند پیدا کنند که در افراد دیگر جامعه، همانند داشته باشد. اما اصل حقوق پدری و مادری، در جایی دیگر یافت نمی‌شود؛ از این رو وظایف و تکالیف فرزند نسبت به پدر و مادر در جایی دیگر نظیر ندارد[۷۰]. حقوق والدین بر فرزندان و وظایف فرزندان نسبت به والدین و احسان به آنها از مسائلی است که در قرآن کریم و کلام معصومین(ع) بر آن تأکید بسیاری شده است و تعبیرات جالبی دارد که اهمیت آن را به خوبی روشن می‌سازد، تا آنجا که در چهار آیه از قرآن کریم، پس از توحید قرار گرفته است و هیچ چیزی در بیان خداوند، این‌گونه مؤکد نبوده است:

  1. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا[۷۱].
  2. ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا...[۷۲].
  3. ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا...[۷۳].
  4. ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا...[۷۴].

از این تعابیر، مکرر استفاده می‌شود که میان پرستش خدا و احسان به والدین ارتباطی عمیق و پیوندی محکم برقرار است. بی‌گمان بزرگ‌ترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه نخست از ناحیه خداست و در مجرای قانون‌مندی الهی به پدر و مادر ارتباط می‌یابد و فرزند بخشی از وجود والدین است و سستی در ادای حقوق آنان و ترک وظایف فرزندی نسبت به ایشان، هم دوش و همتای شرک به خداست[۷۵]. در سیره معصومین(ع) نیز احترام به والدین در شیوه‌های متفاوت نمایان است. در روایات آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَتَتْهُ أُخْتٌ لَهُ مِنَ الرَّضَاعَةِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهَا سُرَّ بِهَا وَ بَسَطَ مِلْحَفَتَهُ لَهَا فَأَجْلَسَهَا عَلَيْهَا ثُمَّ أَقْبَلَ يُحَدِّثُهَا وَ يَضْحَكُ فِي وَجْهِهَا ثُمَّ قَامَتْ وَ ذَهَبَتْ وَ جَاءَ أَخُوهَا فَلَمْ يَصْنَعْ بِهِ مَا صَنَعَ بِهَا فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَنَعْتَ بِأُخْتِهِ مَا لَمْ تَصْنَعْ بِهِ وَ هُوَ رَجُلٌ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ أَبَرَّ بِوَالِدَيْهَا مِنْهُ»[۷۶]؛ آیات گذشته، از مطلق احسان سخن گفته و احسان خاصی را مطرح نکرده است. بنابراین هر نوع احسانی را شامل می‌شوند؛ اما در آیه‌ها و روایات متعدد دیگر، احسان خاصی را می‌بینیم و مصادیق آن را مشاهده می‌کنیم که می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد:

  1. احسان در روابط کلامی: در روابط کلامی، باید لحن و آهنگ صدای فرزندان در مقابل والدین آرام و پایین‌تر[۷۷] از آنها و در عین حال مهربانانه باشد. هرگونه آزار و پرخاشگری لفظی نسبت به والدین نامناسب اعلام شده است، حتی قرآن به فرزندان توصیه می‌کند که «اُفٍّ» به آنها نگویید[۷۸] و با آنها با احترام و بزرگوارانه صحبت کنید[۷۹]. همچنین دستور داده شده است که آنها را با نامشان صدا نکنند[۸۰]، بلکه با کلماتی مانند مادر و پدر آنها را خطاب نمایند و افزون بر اینکه خود فرزند نباید با والدین با بدی صحبت کند، باید نیکو سخن بگوید و به گونه‌ای عمل کند که زمینه اهانت کلامی به والدین فراهم نشود[۸۱]. همچنین فرزند باید همواره آنان را مشمول دعای خود کند[۸۲] و طلب مغفرت برای آنان در زمان حیات و ممات بنماید[۸۳].
  2. احسان در روابط غیر کلامی: قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ[۸۴].

بنابر آیه مذکور شایسته است که شخص، از ثلث مال خود نیز چیزی افزون بر حق الارث، برای والدین قرار دهد که نوعی احسان مالی به والدین و شاهد بر اهمیت حق آنان است. خداوند در آیه‌ای دیگر نیز می‌فرماید: ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ[۸۵].

در این آیه، پیش از همه، نام پدرومادر را به میان می‌آید که اگر نیازی داشته باشند، بر همه مقدم هستند. در روابط غیر کلامی نیز، مهم‌ترین رفتار، فروتنی در برابر والدین است. قرآن با استعاره‌ای زیبا افراد را به نهایت فروتنی در برابر والدین دعوت می‌کند: ﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ[۸۶]. به همین جهت مناسب نیست فرزند جلوتر از والدین راه برود[۸۷]، پیش از آنان بنشیند[۸۸] و به آنها تکیه دهد[۸۹]. نگاه فرزند به والدین نباید خیره[۹۰] و تند و از سر خشم باشد؛ هرچند به او ستم کرده باشند[۹۱] که در این صورت نمازش قبول نیست. در مقابل اگر، والدین را از روی دوستی نگاه کند، عمل او عبادت محسوب می‌شود[۹۲] و در این حالت، درهای رحمت الهی گشوده می‌شود[۹۳]. بوسیدن والدین نیز عبادت به حساب می‌آید[۹۴]. معمولاً هر چه والدین به پیری نزدیک می‌شوند، به مشکلات و بیماری‌های روز افزونی دچار می‌شوند؛ از این رو بر رسیدگی به والدین در دوران پیری تأکید شده است[۹۵] تا جایی که پیش از اظهار نیاز از سوی والدین، فرزندان باید به دنبال رفع نیازهای آنان باشند[۹۶] و در صورت عدم توانایی مالی و جسمی، پرداخت دین و وفای به نذرهای آنان از حقوق ایشان است[۹۷]. فرزندان همچنین باید در هر حال شکرگزار و مطیع و خیرخواه پدر و مادر باشند[۹۸].

نکات پنج‌گانه در پایان بحث به نکاتی اشاره می‌شود که از خلال بحث نیز روشن می‌شود، اما در عین حال به دلیل اهمیت آنها را متذکر می‌شویم.

۱. وظایف فرزندان نسبت به والدین تقدس دارد؛ به گونه‌ای که رسول خدا(ص) می‌فرماید: «رِضَى الرَّبِ فِي رِضَى الْوَالِدَيْنِ وَ سَخَطُ الرَّبِ فِي سَخَطِ الْوَالِدَيْنِ‌»[۹۹]؛ «رضایت خداند بر سایه رضایت والدین و خشم و ناخشنودی پروردگار در اثر نارضایتی والدین است».

۲. گستردگی وظایف فرزندان، نسبت به والدین در همه زندگی تا پایان عمر و حتی پس از مرگ آنها ادامه دارد؛ لذا رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «آقای نیکوکاران در روز قیامت مردی است که بعد از درگذشت پدر و مادر خود به آنان نیکی کند»[۱۰۰].

حضرت در مورد مصادیق نیکی کردن به والدین بعد از فوت آنها فرمودند: «آری، دعا کردن برای آنها و آمرزش خواستن برایشان و اجرا کردن وصیت‌هایشان و صله رحم کردن و احترام گذاشتن به خویشان آنها و به دوستان آنها»[۱۰۱]. امام هادی(ع) به متوکل فرمود: «وَ اللَّهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَحُجُّ عَنْ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ عَنْ أَبِ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص) حَتَّى مَضَى وَ وَصَّى الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(ع) بِمِثْلِ ذَلِكَ وَ كُلُّ إِمَامٍ مِنَّا يَفْعَلُ ذَلِكَ»[۱۰۲]؛ «به خدا سوگند امیر مؤمنان در زمان حیاتش به جای پدر و مادرش و به نیابت از پدر پیامبر خدا، حج انجام می‌داد و به امام حسن و امام حسین(ع) نیز همین‌گونه وصیت کرد و هر امامی از ما همین سیره را ادامه می‌دهد».

زنده نگاه داشتن یاد و خاطره و راه و رسم و اهداف صحیح والدین نیز از مصادیق احسان و سپاسگزاری و حق‌شناسی از ایشان است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «زین العابدین بر پدرش چهل سال گریست و در این مدت روزها را روزه داشت و شب‌ها به عبادت بر پا بوده هنگام افطار که می‌رسید خدمتگزارش غذا و آب حضرت را می‌آورد و در مقابلش می‌گذاشت و عرض می‌کرد: آقا بفرمایید میل کنید. می‌فرمود: «فرزند رسول خدا گرسنه کشته شد؛ فرزند رسول خدا تشنه کشته شد». آن قدر این جمله‌ها را تکرار می‌کرد و می‌گریست تا غذایش از آب دیدگانش‌تر می‌شد و آب آشامیدنی حضرت با اشکش می‌آمیخت. حال آن حضرت چنین بود تا به خدای عزوجل پیوست»[۱۰۳].

۳. این وظایف برای فرزندان بدون قید و شرط است، به گونه‌ای که اگر والدین از لحاظ دینی گمراه باشند، یا حقوق فرزند را رعایت نکنند، باز هم مسئولیت فرزندان، نسبت به آنها ساقط نمی‌شود و عذر فرزندان در این باره پذیرفته نمی‌شود[۱۰۴]. قرآن در این مورد می‌فرماید: ﴿وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا...[۱۰۵]. امام باقر(ع) نیز در این باب فرمودند: «سه چیز است که خداوند عزوجل درباره آنها به هیچ کس اجازه مخالفت نداده است؛ برگرداندن امانت به صاحبش نیک باشد یا بد، وفای به عهد با نیک و بد و نیکی به پدر و مادر نیک باشند یابد»[۱۰۶].

۴. در آیات متعددی خداوند متعال، اطاعت والدین و احسان به آنها را بعد از توحید ذکر می‌فرماید؛ یعنی این‌گونه به نظر می‌رسد که در پیشگاه الهی، مهم‌تر از همه مسائل، توجه به توحید و یگانگی ذات اقدس پروردگار و بعد از آن، حرمت گذاشتن به والدین است. اما همین والدین با همه ارج و قربی که دارند، اگر بخواهند در حریم الهی وارد شوند و فرزند خود را به شرک سفارش کنند یا او را به ترک واجب یا ارتکاب حرامی وادار نمایند، اطاعت‌پذیری مفهومی ندارد: ﴿وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا...[۱۰۷]. با اینکه در معصیت خالق، نباید از مخلوق اطاعت کرد، ولی با این همه فرزندان اجازه ندارند در مصاحبت و سلوک با پدر و مادر، از مسیر معروف و پسندیده خارج شوند[۱۰۸].

۵. قرآن کریم ضمن تأکید بر بزرگی حق والدین و لزوم جبران آن، زحمت‌های طاقت‌فرسا و جبران‌ناپذیر مادر را گوشزد می‌کند: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ[۱۰۹].

همچنین خداوند در سوره احقاف می‌فرماید: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا...[۱۱۰]. در این آیات نخست در مورد پدر و مادر، سفارش می‌کند، اما جمله‌های بعد، همگی یادآوری حق مادر و زحمت‌هایی است که در دوران باداری، شیردهی و پرورش فرزند می‌کشد. درد و رنج‌های مادر در راه پرورش فرزند، هم محسوس‌تر و ملموس‌تر است و هم در مقایسه با زحمات پدر اهمیت بیشتری دارد و به همین دلیل در روایات نیز حق مادر، بیش و پیش از حق پدر تعیین شده است. امام سجاد(ع) در مورد ویژگی و برتری مادر و زحمات خاص او وحق او بر فرزند می‌فرمایند: «حَقُّ أُمِّكَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَعْطَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا يُعْطِي أَحَدٌ أَحَداً»؛ «باید بدانی که مادر، تو را در جایی نگهداری کرد که هیچ کس دیگر، کسی را در آنجا نگه نمی‌دارد. و از شیره جانش به تو غذا داد که کسی به دیگری نمی‌دهد».

و چنین ادامه می‌دهد: «و از تو با همه وجودش از گوش و چشم و دست و پا و موی و پوست، با شادمانی و سرور، نگهبانی و نگهداری کرده، ناملایمات، غم و اندوه و نگرانی‌ها را تحمل می‌کند و شادان و خرم است که تو را سیر نماید و خود گرسنه بماند؛ تو را بپوشاند و خود برهنه باشد؛ تو را سیراب کند و خود تشنه بماند، خود در آفتاب باشد و بر تو سایه افکند؛ با تحمل مشقت، آرامش و تنعم تو را فراهم آورد و با پذیرش رنج بی‌خوابی، تو را از لذت خواب بهره‌مند سازد؛ شکمش ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سینه‌اش چشمه جوشانی برای رفع عطش تو و جانش فدای تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذیرا گشته است. پس باید به پاس این همه محبت و زحمت، شکرگزار او باشی، و هرگز نمی‌توانی، مگر خدایت یاری کند»[۱۱۱].

در مورد عجز انسان از شکرگزاری در برابر زحمات ما در روایتی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که شخصی خدمت حضرت(ص) عرض کرد: «ای رسول خدا! حق پدر چیست؟ حضرت فرمودند: مادامی که زنده است او را اطاعت کنی و مطیع او باشی. بعد عرض کرد: حق مادر چیست؟ فرمودند: اگر انسان به اندازه ریگ‌های بیابان و قطرات باران روزگاران، در مقابل مادر بایستد و او را اطاعت کند، به اندازه یک روز دوران حمل، حق او را ادا نکرده است»[۱۱۲].

در حدیث دیگری آمده است: مردی مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته بود و طواف مشغول بود، در همین هنگام خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: هل أدیت حقها؛ «آیا حق مادرم را این‌گونه ادا کرده‌ام؟» پیامبر(ص) در جواب فرمودند: لا و لا بزفره واحدة؛ «نه، حتی یک نفس و ناله او را جبران نکردی»[۱۱۳]. بنابراین مسئولیت فرزندان نسبت به مادر بیشتر است؛ چراکه مادر منزلت و مرتبه‌ای بلند نزد پروردگار متعال دارد. رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «اگر مشغول خواندن نماز مستحبی هستی و پدرت تو را صدا می‌زند، حق نداری نمازت را قطع کنی، اما اگر مادرت تو را صدا می‌زند، موظفی نماز مستحبی را شکسته و او را اجابت کنی»[۱۱۴]. و در نیکی کردن به پدر و مادر این مادر است که سهم بیشتری را باید دریافت کند و بر پدر مقدم است؛ از این رو امام باقر(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ لِلْأُمِ ثُلُثَيِ الْبِرِّ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَ»[۱۱۵]؛ «دو قسمت نیکی به مادر اختصاص دارد و یک قسمت به پدر». امام باقر(ع) رفتار امام سجاد زینت عبادت کنندگان(ع) را با مادرش این‌گونه بیان می‌کنند: پدرم امتناع داشت از اینکه با مادرش هم‌غذا شود به ایشان گفته شد: «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلرَّحِمِ فَكَيْفَ لَا تُؤَاكِلُ أُمَّكَ‌»[۱۱۶]؛ «ای فرزند رسول خدا! شما نیک رفتار‌تر از همه مردم و از همه بیشتر صله رحم می‌کنید، پس چگونه است که با مادرتان هم غذا نمی‌شوید؟» حضرت فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ يَدِي إِلَى مَا سَبَقَتْ عَيْنُهَا إِلَيْهِ‌»؛ «من دوست ندارم که دستم به سوی چیزی برود که چشم مادرم سوی آن رفته است».

سوم: توجه دادن به مرگ و معاد: کودک از آغاز باید بداند که اساس آفرینش او بیهوده نبوده و بر حکمت و رمزورازی استوار است و هر کاری در این عالم انجام دهد حتی اگر بسیار کوچک باشد و مخفی، در قیامت همان کوچک و ناچیز در مقابل چشمش، ظاهر و مجسم خواهد شد: ﴿...ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ[۱۱۷].

چهارم: آموزش واجبات و سفارش به نماز و روزه: بعد از اینکه لقمان اصول اعتقادی فرزند را به او می‌آموزد، به هدایت رفتاری و اعمالی او از نظر شخصی و اجتماعی توجه می‌کند و می‌فرماید: ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ...[۱۱۸]. بر این اساس، وظیفه والدین است که فرزند را با عبادت و نماز که ساده‌ترین وسیله پیوند انسان با خالق است، انس دهند و شیرینی انس و گفت‌وگو با خدا را به او بچشانند و یادآوری کنند که کم‌ترین وظیفه بنده در پیشگاه پروردگارش، خضوع و تذلل است که خود مصداق شکرگزاری از خداوند می‌باشد و همین مسئله در امور مهم زندگی، مأمن و وسیله نجات انسان است. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «هرگاه فرزندانتان هفت ساله شدند، نماز را به آنان یاد دهید و هرگاه به ده سالگی رسیدند، به خاطر ترک نماز آنها را تنبیه کنید و بسترهایشان را از هم جدا سازید»[۱۱۹]. امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «ما اهل بیت(ع) کودکان خود را به خواندن تسبیح حضرت زهرا(س) دستور می‌دهیم؛ همان‌گونه که به نماز خواندن دستور می‌دهیم»[۱۲۰].

پنجم: امر به معروف و نهی از منکر: در این آیه قرآن، لقمان به فرزدنش می‌آموزد که افزون بر اینکه روابط بین او و خداوند باید درست باشد، باید در او انگیزه خیرخواهی عمومی بیدار باشد و به مسئولیتش نسبت به اجتماع و سرنوشت سایر انسان‌ها توجه کند و در برابر اتفاق‌هایی که پیرامون او رخ می‌دهد، بی‌اعتنا نباشد، بلکه باید عکس‌العمل مناسب نشان دهد. ﴿...وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ...[۱۲۱].

ششم: صبر بر مصائب: یکی دیگر از اصولی که در آیات کریمه قرآن، از زبان لقمان حکیم به عنوان یک شاخصه ارزشمند در تعلیم و تربیت فرزند مطرح شده است و والدین باید فرزند را با آن آشنا کنند، صبر بر سختی‌ها و گرفتاری‌های زندگی انسان در این دنیا است: ﴿...وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[۱۲۲]. کودک و نوجوان باید بداند در طول زندگی، با شرایط بسیار متغیر و گوناگون برخورد خواهد کرد. برای او هم سرور و شادمانی پیش خواهد آمد و هم شرایط سخت و دشوار. نوجوان باید بیاموزد در مقابل مشکلات زندگی، خود را نبازد و از صحنه اجتماع نگریزد و گوشه انزوا اختیار نکند و به عکس‌العمل نامناسب نشان ندهد و آلوده نشود. امام سجاد(ع) نیز فرزندش را به صبر و تسلیم نشدن در برابر ناملایمات فرا می‌خواند: «پسرکم! بر ناگواری‌ها شکیبایی ورزو به حقوق دیگران دست‌درازی مکن و درخواست برادرت را به چیزی که ضرر آن برای تو بیشتر از منفعت آن است اجابت مکن»[۱۲۳].

هفتم: معاشرت با مردم بدون غرور و تکبر: لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت و ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعی است یاد می‌کند ﴿وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ[۱۲۴] که یکی تکبر و بی‌اعتنایی، و دیگر غرور و خودپسندی است که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمی از توهم و پندار و خود برتربینی فرو می‌برند و رابطه‌اش را از دیگران قطع می‌کنند. مخصوصاً با توجه به ریشه لغوی «صعر» روشن می‌شود که این‌گونه صفات یک نوع بیماری روانی و اخلاقی هستند؛ نوعی انحراف در تشخیص و تفکر، وگرنه انسان سالم از نظر روح و روان هرگز گرفتار این‌گونه پندارها و تخیلات نمی‌شود.

ناگفته پیداست که منظور «لقمان»، تنها مسأله روی‌گرداندن از مردم و یا راه رفتن مغرورانه نیست، بلکه منظور، مبارزه با تمام مظاهر تکبر و غرور است، اما از آنجا که این‌گونه صفات قبل از هر چیز خود را در حرکات عادی و روزانه نشان می‌دهد، انگشت روی این مظاهر خاص گذاشته است[۱۲۵]. تکبر، هم توهین به مردم است، هم زمینه‌ساز رشد کدورت‌های جدید و هم تحریک کننده کینه‌های درونی قدیم، از همین روست که خداوند چنین شخصی را دوست ندارد و هر آنچه در این کره خاکی است زبان به نفرین و لعنت او باز می‌کند. در حدیثی از رسول خدا(ص) و بنده او که در برابر کودکان نیز فروتن بود، می‌خوانیم: «هر کس با تکبر در زمین راه رود، زمین و هر موجودی که زیر آن و روی آن است، او را لعنت می‌کنند»[۱۲۶].

در این آیه، لقمان به فرزندش می‌گوید: در زمین متکبرانه راه نرو ﴿وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا، همچنان که در سوره فرقان، اولین نشانه بندگان خوب خدا، حرکت متواضعانه آنهاست: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا...[۱۲۷] امیر مؤمنان علی(ع) به امام حسن(ع) چگونگی برخورد با مردم را این‌گونه سفارش و یادآوری می‌کند: «پسرم! خود را میزان بین خود و دیگران قرار بده، بنابراین آنچه برای خود دوست داری برای دیگران هم دوست بدار؛ و هرچه برای خود نمی‌خواهی، برای دیگران هم مخواه؛ به کسی ستم مکن چنان که دوست داری به تو ستم نشود؛ و نیکی کن، چنان که علاقه داری به تو نیکی شود؛ آنچه را از غیر خود زشت می‌دانی از خود نیز زشت بدان؛ از مردم برای خود آن را راضی باش که از خود برای آنان راضی هستی؛ هر آنچه را نمی‌دانی مگو؛ اگر چه دانسته‌هایت اندک است، و آنچه را دوست نداری درباره تو بگویند تو هم درباره دیگران مگوی. آگاه باش که خود پسندی ضدّ صواب و آفت خردهاست»[۱۲۸].

هشتم: میانه‌روی در امور: اعتدال و میانه‌روی یک توصیه همیشگی و همگانی در همه امور زندگی است؛ از امور شخصی گرفته تا امور عبادی و اقتصادی. نه انسان باید آن قدر تند برود که در راه بماند و نه آنچنان سستی کند که زمان بگذرد و مطلوب بگریزد. والدین باید شاخصه مهم اعتدال در رفتار و منش را نیز به فرزند بیاموزند که راه آموزش هم استفاده از علاقه‌مندی‌های فرزندان است. در سوره لقمان می‌خوانیم: ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ[۱۲۹]. لقمان به فرزندش می‌گوید: در حرکتت میانه‌رو باش؛ در راه رفتن نه سرعت به خرج بده و نه کند حرکت کن؛ سخن که می‌گویی، صدایت را به فریاد بلند نکن که همگی این توصیه‌ها کنایه از میانه‌روی در تمام امور زندگی باشد.[۱۳۰].

جوانی و تربیت

جوانان، بخش مهمی از افراد جامعه‌اند که نزد دوستان و دشمنان هر ملت جایگاه و اهمیتی ویژه دارند؛ زیرا این قشر، به ویژه متخصصان و شایستگان آنان، عامل تحولات بزرگ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک کشورند. به همین دلیل دشمنان برای جلوگیری از پیشرفت ملت‌ها، نخست به سراغ جوانان می‌روند تا با ایجاد سرگرمی‌های فریبنده، آنان را از رشد و تعالی و سلامت جسمی و روانی بازدارند و زمینه سلطه بر آنان را فراهم کنند؛ از این رو بر همگان لازم است با ادراک درست جایگاه جوان و حساسیت‌ها و نیازهای آنان برای رشد معنوی و علمی و بالندگی یاریشان کنند تا از این راه، سلامت و رشد جامعه خود را فراهم سازند و این عبادتی بزرگ است[۱۳۱]. در این دوره حساس که جوانان در اوج قدرت جسمی و فکری و شور و نشاط و هیجان ایام جوانی[۱۳۲] به سر می‌برند، والدین برای استفاده بهینه و جلوگیری از هدر رفتن این سرمایه وظایفی بر عهده دارند؛ از جمله:

مشورت

اولین وظیفه والدین نسبت به فرزندانشان که جنبه تربیتی نیز دارد و نوعی محبت و احترام و تکریم فرزند نیز به حساب می‌آید و در دوران جوانی جلوه بهتری پیدا می‌کند و طرفین نیز بدان نیاز بیشتری دارند، مشورت کردن با جوان است. این مشورت می‌تواند هم مربوط به مسائل شخصی جوان باشد و هم در ارتباط با دیگر افراد خانواده و اجتماع. چنان که خداوند به پیام‌آور عفو و غفران الهی که مأمور به مشورت شده بود فرمود ﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۳۳]. با توجه به نزول این آیه، پیامبر(ص) با حضرت زهرا(س) در مورد ازدواج ایشان مشورت کردند، همچنان که حضرت ابراهیم(ع) نیز در جریان قربانی کردن اسماعیل(ع) که با او مشورت کردند: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۱۳۴].

در امور غیر فردی و اجتماع نیز جوان باید طرف مشورت باشد. امیر مؤمنان بدان سفارش و دلیل آن را نیز بیان کرده‌اند: «هرگاه به مشورت نیازمند شدی نخست از مشورت با جوانان آغاز کن؛ زیرا ذهن آنان تیزتر و حدس آنان سریع‌تر است. سپس مسئله را به سالمندان و ریش‌سفیدان واگذار تا در آن نقادی کنند و بهترین را برگزینند که تجربه آنان بیشتر است»[۱۳۵].[۱۳۶].

شغل

دومین مسئله مهم و تأثیرگذار در تربیت جوان، شغل و اشتغال اوست که والدین وظیفه دارند زمینه‌های انتخاب شغل مناسب را برای فرزند جوانشان فراهم کنند، چنان که پیامبر خدا(ص) در سفارشی به امیرمؤمنان آن را از حقوق فرزندان دانسته‌اند، آنجا که می‌فرمایند: «يَا عَلِيُّ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ يُحْسِنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ يَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً»[۱۳۷] که می‌تواند اشاره به قرار دادن او در شغل و موقعیت اجتماعی مناسب و نیکو باشد. پیامبر خدا(ص) انتخاب شغل والدین را برترین انتخاب برای شغل آینده می‌دانند که می‌تواند بر اساس علاقه جوان و نیاز جامعه کانون توجه جدی و اولیه او قرار بگیرد، ایشان(ص) می‌فرمایند: «برترین شغل، شغل پدر و مادر و برترین خدمت، خدمت به ایشان و برترین صدقه، پرداخت نفقه و نیازمندی‌های آنان و برترین خواب، خوابیدن در کنار آنان است»[۱۳۸]. حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: شخصی خدمت پیامبر صرسید و گفت: یا رسول الله من فرزندم را خواندن و نوشتن و یا قرآن آموختم اکنون به کدام شغلش بگمارم. فرمود: «رحمت خدا بر پدرت، او را به کار بگمار اما مواظب باش که همکار این پنج کس نشود سیاء، صائغ، قصاب، حناط، نحاس، پرسیدم: سیاء کیست؟ فرمود: آن [کس] که کار او کفن‌فروشی است، چون همواره انتظار مردن امت مرا دارد، و من یک طفل نوزاد امتم را از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد بیشتر دوست دارم. و اما صائغ (یعنی زرگر)، که کارش مغبون کردن امت من است، (زیرا هنگام خرید، مزد ساخت کم می‌کند و هنگام فروش می‌افزاید) و اما قصاب، آنقدر حیوان می‌کشد که به کلی رحمت از دلش بیرون می‌رود. و اما حناط (یعنی گندم فروش)، ارزاق مردم را احتکار می‌کند و نزد من اگر بنده‌ای خداوند را ملاقات کند (مرگش فرا رسد)، در حالی که دزد باشد بهتر است از اینکه بمیرد و چهل روز ارزاق عمومی را احتکار کرده باشد. و اما نخاس (یعنی برده فروش)، از این جهت است که جبرئیل(ع) نزد من آمد و گفت: ای محمد! به راستی که شریرترین و فساد کننده‌ترین مردم از امت تو، کسانی هستند که انسان خرید و فروش می‌کنند»[۱۳۹].

در روایتی مشابه از صادق آل محمد(ع) پرسیده شد که برای فرزند چه شغلی انتخاب شود. ایشان از پنج شغل حلال به دلیل تأثیر بر روحیات لطیف انسانی و امکان افتادن در دام وسوسه‌های شیطانی، نهی کردند و فرمودند: «هرگاه فرزندت را از پنج شغل دور نگه داشتی، پس هر کجا که خواستی او را بگماری، به صرافی نسپار،؛ چراکه صراف از ربا سالم نمی‌ماند. و او را به کفن فروش نسپار،؛ چراکه از شیوع وبا خوشحال می‌شود و او را به مواد خوراکی فروش نسپار؛ زیرا از احتکار سالم نمی‌ماند و او را به کسی که زیاد حیوانات را ذبح می‌کند، نسپار،؛ چراکه مهربانی از وی سلب می‌شود و او را به برده‌فروش نسپار،؛ چراکه پیامبر اکرم(ص) فرمود: بدترین مردم، انسان فروش است»[۱۴۰]. این مشاغل و مانند آن آثار وضعی منفی دارند و زمینه افتادن در حرام و فساد در آنها بیشتر است؛ از این رو باید صاحبان این مشاغل بر علم و تقوای الهی در رفتار و افکارشان بیش از دیگر حرفه‌ها بیفزایند.

بزرگان دین، همواره به جوانان توجه ویژه‌ای داشته‌اند و انجام مسئولیت‌های مهم و حساس اجتماعی را به آنان واگذار می‌کرده‌اند؛ از جمله:

الف) نخستین نماینده پیامبر: «مصعب بن عمیر»، جوانی نورسته، نزد پدر و مادرش در رفاه بود و او را گرامی می‌داشتند و بر دیگر فرزندان خود برتری می‌دادند. وی از مکه خارج نشده بود. پس چون اسلام آورد پدر و مادرش به وی جفا کردند و با رسول خدا(ص) در شعب ابی طالب در محاصره بود، چهره‌اش دگرگون شد و سختی بر او فشار آورد. در همین روزها اسعد بن زراره و ذکوان بن قیس برای عمره رجبیه به مکه آمدند و نزد پیامبر(ص) مسلمان شدند و از آن حضرت خواستند تا نماینده‌ای به مدینه بفرستند و اسلام را به آنان بیاموزد. پیامبر(ص) به مصعب -که قرآن را بسیار فرا گرفته بود - فرمان داد به همراه اسعد از مکه خارج گردد (و به مدینه مهاجرت کند). او نیز رفت و جوانان زیادی را به اسلام دعوت کرد[۱۴۱].

ب) نخستین فرماندار مکه: پیامبر خدا(ص) بعد از فتح مکه از میان تمام بزرگان مکه و مدینه جوان هجده ساله‌ای به نام «عتاب بن اسید» را به عنوان امیر برای همسایگان خانه خدا برگزید و در حمایت از این جوان در کاری چنین بزرگ نکته‌ای کلیدی برای هدایت افکار مردم فرمودند: «کسی در نافرمانی از او، به کمی سنش استدلال نکند؛ زیرا بزرگ‌تر شایسته نیست؛ بلکه شایسته‌تر بزرگ‌تر است و او در دوستی ما و دوستی با دوستان ما و دشمنی با دشمنان ما بزرگ‌تر است؛ از این رو او را بر شما امیرو رئیس قرار دادیم»[۱۴۲].

ج) فرمانده نبرد با رومیان: پیامبر خدا(ص) در آخرین روزهای زندگی پر خیر و برکتشان فرمان آماده شدن سپاهیان اسلام را برای رویارویی با لشکر روم به فرماندهی جوانی به نام اسامة بن زید که کمتر از بیست سال سن داشت داشت را صادر کرد[۱۴۳].[۱۴۴].

ازدواج

یکی از ویژگی‌ها و نیازهای طبیعی انسان که در دوران نوجوانی و جوانی بروز و ظهور بیشتری می‌یابد و توجه بیشتر والدین را نیاز دارد، غریزه جنسی است. بدون شک غریزه جنسی که بر اساس حکمت الهی در وجود تمام انسان‌ها نهاده شده است، عامل بسیار مهمی در کامیابی و لذت بردن از زندگی و شادکامی افراد بشر است. از سوی دیگر این نیرو می‌تواند آثار مخرب و زیانباری نیز داشته باشد. آنچه در طول زندگی انسان، خاصه دوره نوجوانی و جوانی اهمیت دارد چگونگی کنار آمدن، کنترل و مهار غریزه جنسی و بهره‌گیری صحیح از آن است؛ لذا کنترل و مهار این نیرو و پیشگیری از بروز زود هنگام آن در دوران کودکی[۱۴۵] و آشنا ساختن نوجوان با جنبه جنسی خویش و ارائه شیوه‌هایی برای مهار این نیاز تا فراهم آمدن زمان ارضای آن[۱۴۶] و آماده کردن جوان برای هدایت صحیح غریزه جنسی و در اختیار قرار دادن اطلاعات و تجربیات خود در این زمینه و فراهم نمودن مقدمات ازدواج جوان از وظایف والدین به شما می‌آید؛ از این رو پیامبر رحمت(ص) ازدواج فرزند را یکی از حقوقی می‌داند که بر عهده والدین است: «مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ ثَلَاثَةٌ يُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتَابَةَ وَ يُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغَ»[۱۴۷]؛ «از جمله حقوق فرزند بر پدر سه چیز است: اسم خوب بر او نهد، سواد به او بیاموزد و هرگاه به سن بلوغ رسید، او را همسر دهد». و در صورتی که شرایط ازدواج جوان وجود داشته باشد و والدین در این امر کوتاهی کنند گناهان فرزند در این زمینه بر عهده والدین است.

پیامبر خدا(ص) فرمودند: «من بلغ ولده النكاح و عنده ما ينكحه فلم ينكحه ثم أحدث حدثا فالإثم عليه»[۱۴۸]؛ «هر که فرزندش به سن ازدواج برسد و توانایی مالی داشته باشد که او را همسر دهد و ندهد و از فرزند خطایی سرزند، گناهش بر گردن اوست». عدم تحریک غریزه جنسی والدین با رفتار و گفتار، آموزش و توجه دادن و تشویق به پاکدامنی قبل از ازدواج و آموزش مهارت‌های زندگی و معرفی شاخص‌های همسر مناسب و فراهم کردن مقدمات ازدواج فرزند جوان، از لوازم توجه به غریزه جنسی و تربیت صحیح فرزندان است که بر عهده والدین است.[۱۴۹].

نکات سه‌گانه

در پایان باید به سه نکته و اصل اساسی در تربیت فرزندان اشاره کرد:

۱. بستر آموزش و تربیت فرزند که باید در تمام مراحل زندگی انسان نیز وجود داشته باشد، باید بر پایه محبت و پیروی از پیامبر(ص) و معصومین(ع) و آشنایی با قرائت قرآن و مفاهیم آن باشد که خود می‌تواند امر تربیت را آسان‌تر کند و بر کیفیت آن بیفزاید. از سوی دیگر ارائه روش‌های متنوع و الگوهای گوناگون و متفاوت در شرایط مختلف نیز باید بر اساس محبت و نشان دادن انسان‌های کامل باشد؛ از این رو پیامبر اکرم(ص) بزرگ مربی بشریت فرمودند: «ادّبوا اولادكم على ثلث خصال حبّ نبيّكم و حبّ اهل بيته و تلاوة القرآن»[۱۵۰]؛ «فرزندان را بر سه ویژگی تربیت کنید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت(ع) او و قرآن خواندن».

۲. از امور دیگری که در تعلیم و تربیت فرزند باید بدان توجه کرد، مسئله زمان و مکان است. پدر و مادر باید بدانند که فرزندشان برای زندگی در میان نسل دیگری آماده می‌شود؛ بنابراین در انتخاب روش‌ها و ابزارهای لازم جهت آموزش و تربیت و آداب و رسومی که کودک می‌آموزد، باید وسواس و دقت کافی به خرج دهند، به عبارتی دیگر آداب و سنن و روش‌ها و ابزارهای آموزشی و تربیتی حاکم بر زمان والدین با روش‌های متداول آینده و یا زمان یادگیری کودک متفاوت است و آنچه تغییرپذیر نیست، اصول آموزشی و تربیتی است که در مورد همه انسان‌ها، در هر جا و هر زمانی که زندگی کنند ثابت و با پرجاست؛ برای مثال دروغ، ظلم، بی‌سوادی، هرزگی و بی‌قیدی همیشه و در همه جا زشت و ناپسندیده است و صداقت، وفاداری، پایبندی به قول و قرار و عدالت همیشه زیبا و پسندیده است.

امیرالمؤمنین علی(ع) در سفارشی به والدین به این نکته توجه داده‌اند: «لا تقسروا أولادكم على آدابكم فإنهم مخلوقون لزمان غير زمانكم»[۱۵۱]؛ «فرزندانتان را با اخلاق و آداب خود تربیت نکنید؛ زیرا آنان برای زندگی در زمانی غیر از زمان شما خلق شده‌اند».

۳. فرزندان همیشه نیازمند حمایت، مراقبت و راهنمایی‌های والدین هستند. پدر و مادر نیز نباید فرزندان خود را از این الطاف و دعای خیرشان محروم کنند. با این حال باید بدانند که اوج این توجه و حمایت و مراقبت تا دوران جوانی فرزند است و از آن به بعد و زمانی که شخصیت کودک با هر خصوصیتی شکل گرفت، تغییر آن سخت و دشوار خواهد بود؛ از این رو سنگینی مسئولیت آموزش و تربیت فرزند از این پس برداشته می‌شود و والدین در صورت به ثمر رسیدن زحماتشان مأجور هستند و در صورت تلاش و عدم به بار نشستن کوشش‌هایشان نزد پروردگار معذور خواهند بود. پدر امت و پیام‌آور خوبی‌ها، رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «فرزند هفت سال آقا و سیّد (پدر و مادر) است، هفت سال خدمتکارو فرمانبردار (پدر و مادر) است و هفت سال دستیار و مشاور (پدر و مادر) است. اگر تا بیست و یک سالگی از کمکی که به او کرده‌ای راضی بودی (و تربیت نتیجه داد) که خوب و گرنه به شانه او بزن (و دیگر به حال خود رهایش کن) و تو درباره او نزد خداوند معذوری»[۱۵۲].[۱۵۳].

پانویس

  1. محمد رضا سالاری فروهمکاران، بهداشت روانی.
  2. دهخدا، لغت نامه، واژه «عرق».
  3. «فَإِنَّهُ وَلَدُكَ وَ لَمْ يَأْتِكَ إِلَّا مِنْ عِرْقٍ مِنْكَ أَوْ عِرْقٍ مِنْهَا»؛ (الجعفریات، ص۹۰).
  4. «فَإِنْ وَقَعَتْ عَلَى عِرْقٍ مِنْ عُرُوقِ الْأَعْمَامِ أَشْبَهَ الْوَلَدُ أَعْمَامَهُ وَ إِنْ وَقَعَتْ عَلَى عِرْقٍ مِنْ عُرُوقِ الْأَخْوَالِ أَشْبَهَ الرَّجُلُ أَخْوَالَهُ»؛ (کمال الدین، ج۱، ص۳۱۳).
  5. «انظُر فِي أَيِّ نِصابٍ تَضَعُ ولَدَكَ»؛ (کنز العمال، ص۸۵۵).
  6. «تَزَوَّجُوا فِي الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ»؛ (مکارم الأخلاق، ص۱۹۷).
  7. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‌»؛ نهج البلاغه، حکمت ۷۳.
  8. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۸۸، ح۶۵؛ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۵۳، ح۱۱.
  9. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۳۷، ح۶۳؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۲۳۶، ح۱.
  10. «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
  11. «تَجِبُ لِلْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ اخْتِيَارُهُ لِوَالِدَتِهِ وَ تَحْسِينُ اسْمِهِ وَ الْمُبَالَغَةُ فِي تَأْدِيبِهِ»؛ تحف العقول، ص٣٢٢.
  12. «من أراد أن ينظر إلى وجه رسول الله من راسه إلى عنقه فلينظر إلى الحسن و من أراد أن ينظر إلى ما لدن عنقه إلى رجله فلينظر إلى الحسين، اقتسماه» کنز العمال، ج۱۳، ص۶۵۹، ح۳۷۶۷۴؛ منتهی الأمال، ج۱، ص۲۳۸.
  13. المجازات النبویة؛ ص۱۰۰؛ با غریبه ازدواج کنید تا فرزند ضعیف نیاورید.
  14. المحجة البیضاء ج۳، ص۹۴؛ با خویشان نزدیک ازدواج نکنید؛ چراکه فرزند ضعیف پدید می‌آید.
  15. عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۸.
  16. نوادر الراوندی، ص۱۳؛ بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۲۳۷، ح۳۵.
  17. الفقه الرضا، ص۲۸۰.
  18. الکافی، ج۵، ص۳۳۲، ح۲.
  19. «أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ»؛ الکافی، ج۵، ص۳۳۲، ح۴.
  20. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴۳؛ بحار، ج۴۲، ص۹۸.
  21. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۰۳
  22. بهداشت روانی، ص۳۰۶.
  23. الفقیه، ج۳، ص۵۵۱، ح۴۸۹۹؛ الکافی، ج۵، ص۴۹۹.
  24. الفقیه، ج۴، ص۳، ح۴۹۶۸.
  25. الفقیه، ج۳، ص۵۵۱، ح۴۸۹۹، ج۳، ص۴۰۴، ح۴۴۱۲؛ الکافی، ج۵، ص۵۳۹، ح۵.
  26. زن مظلوم همیشه تاریخ، ص۲۶۴ - ۲۵۷.
  27. «إِذَا أَرَدْتَ الْجِمَاعَ فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ اللَّهُمَّ إِنْ قَضَيْتَ مِنِّي فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ خَلِيفَةً فَلَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ شِرْكاً وَ لَا نَصِيباً وَ لَا حَظّاً وَ اجْعَلْهُ مُؤْمِناً مُخْلِصاً مُصَفًّى مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رِجْزِهِ جَلَّ ثَنَاؤُكَ»؛ الکافی، ج۳، ص۵۰۳، ح۴.
  28. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۰۷
  29. شهیدی، اصول و مبانی بهداشت روانی، ص۶۴.
  30. المحاسن، ج۱، ص۲۹۳، ح۴۵۳.
  31. الکافی، ج۶، ص۵۰، ح۵.
  32. «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ الکافی، ج۶، ص۴۹، ح۱.
  33. «أَكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِكُمْ فَإِنَ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ»؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۹.
  34. عدة الداعی، ص۸۹.
  35. تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۵.
  36. امام صادق فرمودند: «الْغُلَامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنِينَ»؛ «او را آزاد بگذارید تا هفت سال بازی کند» (الکافی، ج۶، ص۴۷، ح۳).
  37. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «مَنْ كَانَ عِنْدَهُ صَبِّيٌّ فَلْيَتَصَابَ لَهُ‌». «هر کس کودکی دارد، باید با او کودکانه رفتار کند». (الفقیه، ج۳، ص۴۸۳، ح۴۷۰۷).
  38. «دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ(ص) وَ هُوَ يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يَقُولُ نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُكُمَا وَ نِعْمَ الْحَمْلَانِ أَنْتُمَا»؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۰۴.
  39. المناقب، ج۳، ص۳۸۸؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۸۶.
  40. مکارم الأخلاق، ص۲۲۲؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۵۴، ح۱۱.
  41. مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۳۸۸.
  42. الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳۳؛ الاصابه، ج۴، ص۲۳۰ - ۲۳۱ و اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۷۴.
  43. «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ كَانَ كَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَى قَوْمٍ مَحَاوِيجَ وَ لْيَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّكُورِ فَإِنَّ مَنْ فَرَّحَ ابْنَةً فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ مُؤْمِنَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَيْنِ ابْنٍ فَكَأَنَّمَا بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ اللَّهُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ»؛ الأمالی للصدوق، ص۵۷۷؛ وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۵۱۴.
  44. «وَ كَانَ أَبُوهُ يُحِبُّهُ وَ يَمِيلُ إِلَيْهِ‌، وَ وَهَبَ الْيُسَيْرِيَةَ لَهُ تَفَضُّلًا، وَ كَانَ شِرَاهَا بِسِتَّةٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ»؛ (دلائل الإمامة؛ ص٣۵٩).
  45. کنز العمال، ج۷، ص۱۴۰، ح۱۸۴۰۳؛ حکمت نامه کودک، ص۲۵۰.
  46. کفایة الاثر، ص۸۱؛ مناقب، ج۱، ص۱۴۸.
  47. المناقب، ج۳، ص۳۴۳.
  48. وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۶۷.
  49. کامل الزیارات، ص۶۷؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۳۸.
  50. «خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ الْأَكْلُ عَلَى الْحَضِيضِ مَعَ الْعَبِيدِ وَ رُكُوبِيَ الْحِمَارَ مُؤْكَفاً وَ حَلْبِيَ الْعَنْزَ بِيَدِي وَ لُبْسُ الصُّوفِ وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي»؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ح۸۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶۲.
  51. اصول و مبانی بهداشت روانی، ص۶۴ - ۶۵؛ مصباح، روان‌شناسی رشد، ص۴۷۳ - ۴۸۴؛ به نقل از: بهداشت روانی، ص۳۱۳.
  52. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۰.
  53. «روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند * جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.
  54. مکارم الأخلاق، ص۲۵۷؛ بحار الأنوار، ج۷۴، ص۱۰۹.
  55. «إنّ اللَّه تعالى يحبّ أن تعدلوا بين أولادكم حتّى في القبل‌»؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۵.
  56. «سووا بين أولادكم في العطية، فلو كنت مفضلا أحدا لفضلت الاناث»؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۴.
  57. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۲۶-۲۳۳
  58. الکافی، ج۶، ص۴۷، ح۳.
  59. منیة المرید، ص۳۴۹؛ بحار الأنوار، ج۲، ص۱۵۲.
  60. کنز الفوائد، ج۱، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۱، ص۲۲۴.
  61. «إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْ‌ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ»؛ نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص۳۹۳.
  62. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۳۳
  63. «وَ أَنْ أَبْتَدِئَكَ بِتَعْلِيمِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِيلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْكَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أُجَاوِزُ ذَلِكَ بِكَ إِلَى غَيْرِهِ»؛ نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص۳۹۴.
  64. «و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بی‌نیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
  65. «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  66. تحف العقول، ص۲۶۳.
  67. «‌إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِينَ يُقَالُ لَهُ قُلْ ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ ثَلَاثُ سِنِينَ وَ سَبْعَةُ أَشْهُرٍ وَ عِشْرُونَ يَوْماً فَيُقَالَ لَهُ قُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ أَرْبَعُ سِنِينَ ثُمَّ يُقَالَ لَهُ قُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ- صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ- ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ خَمْسُ سِنِينَ ثُمَّ يُقَالَ لَهُ أَيُّهُمَا يَمِينُكَ وَ أَيُّهُمَا شِمَالُكَ فَإِذَا عَرَفَ ذَلِكَ حُوِّلَ وَجْهُهُ إِلَى الْقِبْلَةِ وَ يُقَالُ لَهُ اسْجُدْ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ قِيلَ لَهُ اغْسِلْ وَجْهَكَ وَ كَفَّيْكَ فَإِذَا غَسَلَهُمَا قِيلَ لَهُ صَلِّ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ تِسْعُ سِنِينَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ عُلِّمَ الْوُضُوءَ وَ ضُرِبَ عَلَيْهِ وَ أُمِرَ بِالصَّلَاةِ وَ ضُرِبَ عَلَيْهَا فَإِذَا تَعَلَّمَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ لِوَالِدَيْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۰، ح۴۵۳۲۸.
  68. «اللَّهُمَّ اشْكُرْ لَهُمَا تَرْبِيَتِي‌، وَ أَثِبْهُمَا عَلَى تَكْرِمَتِي، وَ احْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنِّي فِي صِغَرِي»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۱؛ الصحیفة السجادیة، ص۱۱۶.
  69. «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است» سوره لقمان، آیه ۱۴.
  70. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۵۶ - ۵۷.
  71. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  72. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  73. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  74. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  75. تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۷۹.
  76. الکافی، ج۲، ص۱۶۱.
  77. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «لَا تَمْلَأْ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا إِلَّا بِرَحْمَةٍ وَ رِقَّةٍ، وَ لَا تَرْفَعْ صَوْتَكَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا، وَ لَا يَدَكَ فَوْقَ أَيْدِيهِمَا، وَ لَا تَقَدَّمْ قُدَّامَهُمَا». «دیدگان خود را از نگاه به پدر و مادر آکنده مساز، مگر از مهربانی و نرمی نسبت به آنان و صدای خود را بالاتر از صدای آن دو مبر، و دست خود را بالای دست آن دو قرار مده، جلوتر از آنان حرکت مکن». (الکافی، ج۲، ص۱۵۷، ح۱).
  78. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿...فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا... «...به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن.».. سوره اسراء، آیه ۲۳.
  79. ﴿...وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا «... و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  80. پیامبر خدا(ص) در پاسخ به سؤال از حق پدر بر فرزندش فرمودند: «لَا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ‌». «او را به اسم صدا نزند». (الکافی، ج۲، ص۱۵۸، ح۵).
  81. و در ادامه فرمودند: «وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَهُ‌»؛ «و برایش دشنام نخرد» (الکافی، ج۲، ص۱۵۸، ح۵).
  82. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿...وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا «و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۴.
  83. قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱؛ و همچنین از زبان حضرت نوح(ع) می‌فرماید: ﴿رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ... «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و هر که را به خانه من با ایمان درآید و مردان و زنان مؤمن را بیامرز» سوره نوح، آیه ۲۸.
  84. «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.
  85. «از تو می‌پرسند: چه چیزی را ببخشند؟ بگو هر دارایی که می‌بخشید (بهتر است) به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه مانده باشد و هر نیکی بجای آورید خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۱۵.
  86. «و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۴.
  87. در روایتی از امام موسی بن جعفر(ع) به نقل شده است که فرمودند: «سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ(ص) مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ قَالَ لَا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ لَا يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا يَسْتَسِبُ لَهُ‌»؛ «کسی از رسول خدا(ص) سؤال کرد که حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمودند: او را به اسم صدا نزد، جلوتر از او راه نرود، پیش از او ننشیند و برایش دشنام نخرد». (الکافی، ج۲، ص۱۵۸، ح۵).
  88. الکافی، ج۲، ص۱۵۸.
  89. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ أَبِي نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ يَمْشِي وَ الِابْنُ مُتَّكِئٌ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ قَالَ فَمَا كَلَّمَهُ أَبِي(ع) مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا». روزی پدرم - امام سجاد(ع) - پدر و پسری را در حال حرکت دیدند که پسر سرش را به کتف پدر تکیه داده بود. تا زمانی که پدرم، زنده بود، به خاطر خشمی که از این عمل بی‌ادبانه او پیدا کردند، با این پسر سخن نگفتند». (الکافی، ج۲، ص۳۴۹، ح۸).
  90. امام صادق(ع) فرمودند: «لَا تَمْلَأْ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا»؛ «دیدگان خود را از نگاه به پدر و مادر آکنده مساز». (الکافی، ج۲، ص۱۵۷، ح۱).
  91. همچنین فرمودند: «مَنْ نَظَرَ إِلَى وَالِدَيْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ»؛ «کسی که به پدر و مادرش با خشم نگاه کند، خدا نماز او را نخواهد پذیرفت، اگرچه پدر و مادر در حق وی ظلم هر کرده باشند». (الکافی، ج۲، ص۳۴۹، ح۵).
  92. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَيْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ»؛ «نگاه پرمهر و محبت به پدر و مادر عبادت است». (امالی طوسی، ص۴۵۴).
  93. «يُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ بِالرَّحْمَةِ فِي أَرْبَعِ مَوَاضِعَ عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فِي وَجْهِ الْوَالِدَيْنِ وَ عِنْدَ فَتْحِ بَابِ الْكَعْبَةِ وَ عِنْدَ النِّكَاحِ»؛ «درهای آسمان برحمت در چهار موضع نزد آمدن باران و نزد نظر کردن فرزند بر روی پدر و مادر و نزد گشادن در کعبه و نزد نکاح باز می‌شود». (جامع الاخبار، ص۱۰۱).
  94. «قُبْلَةُ الْوَالِدَيْنِ عِبَادَةٌ»؛ «بوسیدن والدین عبادت است». (مکارم الأخلاق، ص۲۲۰).
  95. ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! * و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۳-۲۴.
  96. امام صادق(ع) فرمودند: «الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ»؛ «نیکی کردن این است که با آنان خوشرفتاری کنی و اجازه ندهی که مجبور شوند آن چه را نیاز دارند اظهار کنند و از تو بخواهند، اگرچه بی‌نیاز باشند بلکه بیش از آنکه اظهار نیاز کنند آن را برطرف ساز». (الکافی، ج۲، ص۱۵۷، ح۱).
  97. امام صادق(ع) فرمودند: «مِنْ حَقِّ الْوَالِدَيْنِ عَلَى وَلَدِهِمَا أَنْ يَقْضِيَ دُيُونَهُمَا وَ يُوفِيَ نُذُورَهُمَا»؛ (مشکاة الانوار، ص۱۶۳؛ بحار الأنوار، ج۷۹، ص۶۵).
  98. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «وَ يَجِبُ لِلْوَالِدَيْنِ عَلَى الْوَلَدِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ شُكْرُهُمَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ طَاعَتُهُمَا فِيمَا يَأْمُرَانِهِ وَ يَنْهَيَانِهِ عَنْهُ فِي غَيْرِ مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَ نَصِيحَتُهُمَا فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ»؛ «پدر و مادر را بر فرزند سه حق واجب است: سپاسگزاری از ایشان در هر حال، اطاعت از آنان در هر چه به امر فرمایند یا او را نهی کنند که معصیت خدا نباشد، و خیرخواهی برای آنان در نهان و آشکار». (تحف العقول، ص۳۲۲).
  99. مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۴، ح۵.
  100. «سَيِّدُ الْأَبْرَارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ بَرَّ وَالِدَيْهِ بَعْدَ فَوْتِهِمَا»؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۸۶، ح۱۰۱.
  101. «نَعَمْ الصَّلَاةُ عَلَيْهِمَا وَ الِاسْتِغْفَارُ لَهُمَا وَ الْوَفَاءُ بِعَهْدِهِمَا وَ إِكْرَامُ صَدِيقِهِمَا وَ صِلَةُ رَحِمِهِمَا»؛ مستدرک، ج۲، ص۱۱۴، ح۹.
  102. مستدرک، ج۲، ص۱۱۵، ح۱۲.
  103. «إِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ(ع) بَكَى عَلَى أَبِيهِ أَرْبَعِينَ سَنَةً صَائِماً نَهَارَهُ وَ قَائِماً لَيْلَهُ فَإِذَا حَضَرَ الْإِفْطَارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَيَضَعُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقُولُ كُلْ يَا مَوْلَايَ فَيَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ع) جَائِعاً قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ع) عَطْشَاناً فَلَا يَزَالُ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَبْكِي حَتَّى يَبْتَلَّ طَعَامُهُ مِنْ دُمُوعِهِ ثُمَّ يُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ اللهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۰۹.
  104. نظام خانواده در اسلام، با اضافه و تغییر.
  105. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۵.
  106. «ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ‌»؛ الکافی، ج۲، ص۱۶۲، ح۱۵.
  107. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۵.
  108. سیری در رساله حقوق امام سجاد(ع)، ج۲، ص۲۱۳ - ۲۱۲ (با اندکی تغییر).
  109. «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است» سوره لقمان، آیه ۱۴.
  110. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  111. «وَ أَنَّهَا وَقَتْكَ بِسَمْعِهَا وَ بَصَرِهَا وَ يَدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِيعِ جَوَارِحِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِكَ فَرِحَةً مُوَابِلَةً مُحْتَمِلَةً لِمَا فِيهِ مَكْرُوهُهَا وَ أَلَمُهَا وَ ثِقْلُهَا وَ غَمُّهَا حَتَّى دَفَعَتْهَا عَنْكَ يَدُ الْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْكَ إِلَى الْأَرْضِ فَرَضِيَتْ أَنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِيَ وَ تَكْسُوَكَ وَ تَعْرَى وَ تُرْوِيَكَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّكَ وَ تَضْحَى وَ تُنَعِّمَكَ بِبُؤْسِهَا وَ تُلَذِّذَكَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِهَا وَ كَانَ بَطْنُهَا لَكَ وِعَاءً وَ حَجْرُهَا لَكَ حِوَاءً وَ ثَدْيُهَا لَكَ سِقَاءً وَ نَفْسُهَا لَكَ وِقَاءً تُبَاشِرُ حَرَّ الدُّنْيَا وَ بَرْدَهَا لَكَ وَ دُونَكَ فَتَشْكُرُهَا عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ»؛ تحف العقول، ص۲۶۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۶۰.
  112. «يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الْوَالِدِ قَالَ أَنْ تُطِيعَهُ مَا عَاشَ فَقِيلَ وَ مَا حَقُّ الْوَالِدَةِ فَقَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَوْ أَنَّهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ قَطْرِ الْمَطَرِ أَيَّامَ الدُّنْيَا قَامَ بَيْنَ يَدَيْهَا مَا عَدَلَ ذَلِكَ يَوْمَ حَمَلَتْهُ فِي بَطْنِهَا»؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۶۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۰۳، ح۱۹.
  113. تفسیر فی ظلال، ج۴، ح۲۲۲۲.
  114. «إِذَا كُنْتَ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ فَإِنْ دَعَاكَ وَالِدُكَ فَلَا تَقْطَعْهَا وَ إِنْ دَعَتْكَ وَالِدَتُكَ فَاقْطَعْهَا»؛ مستدرک، ج۱۵، ص۱۸۱، ح۴.
  115. امالی صدوق، ص۵۱۱.
  116. الخصال، ج۲، ص۵۱۷؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۶۱.
  117. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم * پسرکم! بی‌گمان اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد در دل تخته سنگی یا در آسمان‌ها یا در زمین، خداوند آن را می‌آورد که خداوند نازک‌بین دانایی‌ست» سوره لقمان، آیه ۱۵-۱۶.
  118. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  119. «مُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا بَلَغُوا سَبْعاً وَ اضْرِبُوهُمْ عَلَيْهَا إِذَا بَلَغُوا تِسْعاً وَ فَرِّقُوا بَيْنَهُمْ فِي الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا عَشْراً»؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۵۲، ح۸.
  120. «يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ(س) كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ»؛ الکافی، ج۳، ص۳۴۳.
  121. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  122. «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  123. «يَا بُنَيَّ اصْبِرْ عَلَى النَّوَائِبِ وَ لَا تَتَعَرَّضْ لِلْحُقُوقِ وَ لَا تُجِبْ أَخَاكَ إِلَى الْأَمْرِ الَّذِي مَضَرَّتُهُ عَلَيْكَ أَكْثَرُ مِنْ مَنْفَعَتِهِ لَهُ»؛ المناقب، ج۴، ص۱۶۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۶۳.
  124. «و روی خود را از مردم مگردان و بر زمین خرامان گام برمدار که خداوند هیچ خود پسند خویشتن‌ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره لقمان، آیه ۱۸.
  125. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۵۵.
  126. «مَنْ مَشَى عَلَى الْأَرْضِ اخْتِيَالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا»؛ ثواب الاعمال، ص۲۷۵؛ بحارالأنوار، ج۷۳، ص۳۰۳، ح۸.
  127. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  128. «يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ»؛ نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص۳۹۷.
  129. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  130. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۳۵-۲۵۳
  131. جوادی آملی، مفاتیح الحیاة، ص۳۹۰.
  132. ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ «خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست» سوره روم، آیه ۵۴.
  133. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  134. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  135. «إذا احتجت إلى المشورة في أمر قد طرأ عليك فاستبده ببداية الشبان فإنهم أحد أذهانا و أسرع حدسا ثم رده بعد ذلك إلى رأي الكهول و الشيوخ ليستعقبوه و يحسنوا الاختيار له فإن تجربتهم أكثر»؛ شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۳۳۷.
  136. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۵
  137. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۱.
  138. «أَفْضَلُ الْكَسْبِ كَسْبُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَفْضَلُ الْخِدْمَةِ خِدْمَتُهُمَا وَ أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ عَلَيْهِمَا وَ أَفْضَلُ النَّوْمِ بِجَنْبِهِمَا»؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۵، ص۲۰۱.
  139. «وَ لَا تُسْلِمْهُ فِي خَمْسٍ لَا تُسْلِمْهُ سَيَّاءً وَ لَا صَائِغاً وَ لَا قَصَّاباً وَ لَا حَنَّاطاً وَ لَا نَخَّاساً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا السَّيَّاءُ قَالَ الَّذِي يَبِيعُ الْأَكْفَانَ وَ يَتَمَنَّى مَوْتَ أُمَّتِي وَ لَلْمَوْلُودُ مِنْ أُمَّتِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ أَمَّا الصَّائِغُ فَإِنَّهُ يُعَالِجُ غَبْنَ أُمَّتِي وَ أَمَّا الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِهِ وَ أَمَّا الْحَنَّاطُ فَإِنَّهُ يَحْتَكِرُ الطَّعَامَ عَلَى أُمَّتِي وَ لَأَنْ يَلْقَى اللَّهَ الْعَبْدُ سَارِقاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَلْقَاهُ قَدِ احْتَكَرَ طَعَاماً أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ أَمَّا النَّخَّاسُ فَإِنَّهُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ(ع) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ شَرَّ أُمَّتِكَ الَّذِينَ يَبِيعُونَ النَّاسَ‌»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۸.
  140. «إِذَا عَدَلْتَهُ عَنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ فَضَعْهُ حَيْثُ شِئْتَ لَا تُسْلِمْهُ صَيْرَفِيّاً فَإِنَّ الصَّيْرَفِيَّ لَا يَسْلَمُ مِنَ الرِّبَا وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الْأَكْفَانِ فَإِنَّ صَاحِبَ الْأَكْفَانِ يَسُرُّهُ الْوَبَاءُ إِذَا كَانَ وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ لَا يَسْلَمُ مِنَ الِاحْتِكَارِ وَ لَا تُسْلِمْهُ جَزَّاراً فَإِنَّ الْجَزَّارَ تُسْلَبُ مِنْهُ الرَّحْمَةُ وَ لَا تُسْلِمْهُ نَخَّاساً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ النَّاسَ»؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۴.
  141. اعلام الوری باعلام الهدی، ص۵۷.
  142. «وَ لَا يَحْتَجُّ مُحْتَجٌّ مِنْكُمْ فِي مُخَالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ، فَلَيْسَ الْأَكْبَرُ هُوَ الْأَفْضَلَ بَلِ الْأَفْضَلُ هُوَ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ الْأَكْبَرُ فِي مُوَالاتِنَا- وَ مُوَالاةِ أَوْلِيَائِنَا، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِنَا فَلِذَلِكَ جَعَلْنَاهُ الْأَمِيرَ لَكُمْ وَ الرَّئِيسَ عَلَيْكُمْ»؛ تفسیر الإمام العسکری، ص۵۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۲۱، ح۲۰.
  143. بحار الأنوار، ج۳۰، ص۴۲۸.
  144. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۶
  145. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ... «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در می‌آورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست.».. سوره نور، آیه ۵۸؛ پیامبر اکرم(ص): «الصَّبِيُّ وَ الصَّبِيُّ وَ الصَّبِيُّ وَ الصَّبِيَّةُ وَ الصَّبِيَّةُ وَ الصَّبِيَّةُ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمْ فِي الْمَضَاجِعِ لِعَشْرِ سِنِينَ»؛ «بستر پسر را با پسر و پسر را با دختر و دختر را با دختر به سن ده سالگی که رسیدند از یک دیگر جدا سازید». (من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۳۶)؛ امام صادق: «إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ سِتَّ سِنِينَ فَلَا تُقَبِّلْهَا وَ الْغُلَامُ لَا تُقَبِّلْهُ الْمَرْأَةُ إِذَا جَاوَزَ سَبْعَ سِنِينَ»؛ «وقتی دختر به سن شش سالگی رسید، دیگر نامحرم حق ندارد او را ببوسد و هرگاه پسر هفت ساله شد زنی را نبوسد» (من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۳۷). امیر المؤمنین علی(ع): «مُبَاشَرَةُ الْمَرْأَةِ ابْنَتَهَا إِذَا بَلَغَتْ سِتَّ سِنِينَ شُعْبَةٌ مِنَ الزِّنَا»؛ «مادر نسبت به دختر شش ساله‌اش باید رعایت کند و در محدوده آلت تناسلی او دست نبرد و اگر چنین کند، نوعی زنا محسوب می‌شود (من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۳۶). امام باقر(ع): «إِيَّاكَ وَ الْجِمَاعَ حَيْثُ يَرَاكَ صَبِيٌّ يُحْسِنُ أَنْ يَصِفَ حَالَكَ». «انجام عمل زناشویی در مقابل طفلی که قادر بر درک زیبایی و زشتی مسائل است، ممنوع است». (وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۳۴؛ طب الائمه، ص۱۳۳).
  146. ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ... «و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد.».. سوره نور، آیه ۳۳؛ ﴿...وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ... «... و پاکدامنی پیشه کردن (و پوشش داشتن) برای آنان بهتر است.».. سوره نور، آیه ۶۰.
  147. روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۹؛ مکارم الأخلاق، ص۲۲۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۶۶.
  148. کنز العمال، ح۴۵۳۳۷؛ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۱۰۴، ح۲۲۷۴۲.
  149. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۵۹
  150. کنز العمال، ح۴۵۴۱۱؛ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۱۰۴، ح۲۲۷۴۸.
  151. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۷، ح۱۰۲.
  152. «الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ رَضِيتَ أَخْلَاقَهُ لِإِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ إِلَّا فَاضْرِبْ عَلَى جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى»؛ کنز العمال، ح۴۵۳۳۸؛ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۱۰۶، ح۲۲۷۶۱.
  153. ولی‌زاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۲۶۱
بازگشت به صفحهٔ «تربیت فرزند در معارف و سیره معصوم».