آثار امام سجاد در معارف و سیره سجادی
مقدمه
تاریخ به یاد ندارد که ائمه اطهار(ع) نزد کسی درس خوانده یا جز آنچه از طریق پدران بزرگوار خود از پیامبر اکرم(ص) به ارث بردهاند نزد شخصیت علمی دیگری شاگردی کرده باشند. دانشهای سرشار و معارف درخشان، آنان را در تاریخ ممتاز کرده و تنها قسمتی از آنچه از ایشان در محیط زندگی به ظهور رسیده برای ما نقل گردیده است. تاریخنویسان بر این نکته اتفاقنظر دارند که ائمه اطهار(ع) از داناترین مردم بوده و در بیشتر عرصههای دانش گوی سبقت از دیگران ربوده بودند. امامت و رهبری راستین اسلامی که داعیه رهبری امت اسلام بلکه جهان بشریت را دارد نیاز به هدایتی الهی و ماورایی داشته که احاطه امام را به هر دانشی که به دایره عمل و مسئولیتش مربوط میشود طلب میکند، ائمه(ع) نیز عملا این حقیقت را اثبات کردهاند و تاریخ به روشنی این موضوع را برای ما ثبت کرده است، این احاطه علمی ائمه(ع)، دشمنی جریانات مخالف با خط اهل بیت(ع) را بر میانگیخت، مخصوصا در رابطه با خلفا که ائمه(ع) را رقبا و دشمنان خود میدانستند آنهم رقبایی که هیچ رقیبی از نظر علمی و عملی تاب مقاومت در برابر آنها را ندارد و این انگیزهای بود تا در موارد متعدد و دورانهای مختلف ائمه(ع) را به بوته امتحانات علمی اندازند که همه این امتحانها در تاریخ اسلام ثبت شده و منابع معتبر تاریخی آنها را نقل کردهاند و پیروزی همیشگی ائمه(ع) در این امتحانات جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که آن بزرگواران سزاوارترین اشخاص برای رهبری الهی امت بودند؛ چراکه مرجعیت علمی خود را در زمینههای مختلف به روشنی برای همه مردم و کسانی که برای آگاهی از میزان دانش آنان دست به امتحان آنها میزدند به اثبات رسانده بودند.
در روایات شریف آمده است که مؤمن با نور خدا میبیند که مضمون آیه شریف: وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ[۱] پس آنچه که شیعه امامیه به آن معتقد است بعید به نظر نمیرسد که به امامانشان از جانب خدا الهام میشود و خداوند دانش را به آنها القا کرده و پیامبر اکرم(ص) دانش، ادب و کمال خود را برای آنان به میراث نهاده، و آنان اهل بیت(ع) وحی و رسالت بوده و برای به ارث بردن علم و کمال ربانی که در وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) تبلور یافته بود از هرکس دیگری سزاوارتر میباشند و هم آنانند که پیامبر اکرم که به نص قرآن مجید: وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۲] به فرمان خدا برای تصدی مسئولیت مهم و عظیم رهبری جامعه تعیینشان فرموده است. نگاهی به تعداد دانشمندانی که نزد ائمه(ع) شاگردی کردهاند و مقداری از معارف آن بزرگواران را روایت نمودهاند بهترین شاهد بر گستردگی علوم و برتری دانش آنها بر سایر کسانی است که به دانش و خرد معروف شدهاند.
روایات نقلشده از امام سجاد(ع) را میتوان از لحاظ به چند دسته تقسیم کرد: قرآن، حدیث، فقه، اخلاق، سیره، تاریخ و عقاید به اضافه معارفی که در لابلای دعاها، وصیتها، و مباحثاتی که با دانشمندان در روانشناسی، جامعهشناسی، علوم تربیتی، عرفان، مدیریت، اقتصاد و دیگر رشتههای علوم طبیعی و علوم انسانی انجام دادهاند آمده است. ما در اینجا مختصری از آنچه تاریخ، از دانش و معارف آن حضرت ثبت کرده است میآوریم.[۳].
در گستره قرآن کریم
قرآن وحی خالص خداوندی، معجزه جاودان سرور پیامبران، قانون خاتم. پیامبران و اقیانوس موّاج هردانش و معرفتی است، پیامبر اکرم(ص) درباره قرآن فرموده است: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»؛ در میان شما دو چیز گرانبها و ارزشمند بهجای میگذارم که یکی از آن دو برتر از دیگری است: کتاب خدا که ریسمانی است از آسمان به زمین آویخته و خاندانم که اهل بیت من هستند و این دو از هم جدایی نخواهند داشت تا بر سر حوض بر من وارد شوند پس ببینید که پس از من چگونه از این دو امانت نگهداری میکنید[۴]. امام سجاد(ع) همچون پدران بزرگوار خود به شکل جالبتوجهی عاشق و دلباخته قرآن کریم و علوم آن بود و این دلدادگی در برنامه روزانه و دعاهای آن حضرت و اهمیت دادن ایشان به خواندن، تدبر، تفسیر، آموزش و عمل به قرآن چنان آشکار است که جای هیچ شبههای در این حقیقت بهجا نمیگذارد که آن حضرت قرآن ناطق و تجسم عینی تمام آیات درخشان قرآن، این معجزه جاوید خداوندی بودند.
حال فقراتی از دعای آن حضرت در ختم قرآن را به آنچه درباره اهمیت دادن آن حضرت به قرآن گفتیم ضمیمه میکنیم تا نهایت اهمیت امام(ع) به قرآن بیش از پیش آشکار شود: خدایا مرا یاری نمودی تا تلاوت کتابت را بهپایان برسانم، همان کتابی که آن را چون نوری برای ما فروفرستادی و آن را بر هر مکتب دیگری که پیش از آن فرو فرستادی چیره ساخته بر هر حدیث دیگری که بیان داشتهای برتری بخشیدهای، کتابی که آن را معیار ساختی و حلال و حرامت را به وسیله آن جدا کردهای و قرآنی که احکام شریعت خود را به آن آشکار ساختهای، کتابی که آن را برای بندگانت تفصیل و تشریح فرمودهای و وحیی که بر پیغمبرت محمد(ص) فرو فرستادهای، آن را نوری قرار دادهای تا ما در پرتو پیروی از آن در تاریکیهای نادانی و گمراهی راه را از بیراهه بازشناسیم و شفایی برای آنکس که از سر صدق به آن گوش فرادهد، ترازوی عدالتی که زبانهاش جز به درستی نگراید و نور هدایتی که تابش برهانش از برابر دید بینندگان خاموش نگردد، پرچم نجاتی که هرکس آهنگ رسیدن به سنت آن را داشته باشد گمراه نشود و هرکه به دستآویز عصمتش درآویزد دست نابودی به او نرسد، خدایا حال که ما را بر تلاوت آن یاری نمودی و لکنت زبان ما را با عبارات نیکوی آن باز کردی، ما را از کسانی قرار ده که آن را آنچنان که شایسته است نگاه میدارند، و با اعتقاد به تسلیم در برابر آیات محکم آن تو را بندگی میکنند و خود را ناچار از اقرار به آیات متشابه و بینات روشن آن میدانند، خداوندا تو این کتاب را سربسته بر پیامبرت محمد(ص) فرو فرستادی و علم تفصیلی شگفتیهای آن را به او الهام کردی و آن علم را به میراث به ما رساندی و بدین ترتیب ما را بر کسانی که چنین علمی به کتاب تو ندارند برتری بخشیدی و نیروی فهم حقایق و عمل به آن را به ما عطا کردی تا با این افتخار ما را بالاتر از آنان که تاب قیام به حق آن را ندارند قرار دهی پس ای خدا همچنان که دلهای ما را حامل قرآن ساختی و از سر رحمت فضیلت و شرافت آن را بر ما شناساندی بر محمد که همواره با قرآن با مردم صحبت میکرد و خاندانش که خزانهداران حقیقت قرآنند درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که اعتراف دارند این قرآن از جانب تو است تا هیچگاه در تصدیق آن شکی به دل راه ندهیم و فکر انحراف از راه مستقیم آن در خاطرمان نیاید[۵]. قرآن معجزه بزرگ اسلام است و فرزند خاندان نبوت در این فراز از دعا به قسمتی از معارف نورانی آن اشاره نموده است که به توضیح بعضی از نکتههای آن میپردازیم:
- خداوند متعال قرآن را بهعنوان نوری فرو فرستاده تا راهنمای گمراهان و مرشد سرگشتگان بوده هدف نهایی خلقت را به بندگان خدا بنمایاند.
- خداوند متعال قرآن شریف را حاکم بر همه کتابهای آسمانی پیشین که بر پیامبران خود نازل کرده قرار داده است و این حقیقت را بر ما آشکار کرده که کتابهای آسمانی پیشین دستخوش تحریف و تبدیل منحرفان و مدعیان گمراه شدهاند.
- خداوند متعال داستانهای پیامبران را که در قرآن فرو فرستاده بر سایر داستانهایی که حالات پیامبران در آنها آمده برتری داده و خود قرآن حالات آنان را برای عبرتآموزی به صورت موضوعی و فراگیر بیان کرده است.
- چون قرآن کریم قانون اساسی زندگی است معیار شناخت حلال از حرام بوده، احکام شریعت را بیان داشته و همه آنچه بشر بدان محتاج است به تفصیل بیان کرده و در بیانش هیچ پیچیدگی و اشکالی نیست.
- خداوند متعال همچنانکه قرآن را در دل تاریکیهای گمراهی نور هدایت قرار داده آن را شفای بیماریهای نفسانی انسان ساخته است البته برای کسانی که به آن ایمان آورده و آن را تصدیق نمایند.
- قرآن مجید ترازوی عدالت است و ذرهای انحراف از حق یا تبعیت از هوا در آن نیست و هرکس در آن آویزد و به آن پناهنده شود به راه مستقیمی افتاده که هیچ انحرافی در او نبوده و از نابودی نجات یافته است.
- امام(ع) از خداوند توفیق رعایت حق قرآن، تسلیم در برابر محکمات و اقرار به متشابهات آن را خواسته است.
- خداوند متعال فهم شگفتیهای قرآن کریم را به پیامبر اکرم(ص) عنایت فرموده و تفسیر آن را به پیامبرش آموخته است و نیز ائمه هدی(ع) را بزرگ داشته که عترت پیامبرند و خداوند مقامشان را بالا برده و آنان را خزانهداران علم پیامبر و آموزگاران معارف قرآن قرار داده است.[۶].
تفسیر امام زین العابدین(ع)
امام سجاد(ع) از درخشانترین مفسران قرآن کریم بوده و دانشمندان علم تفسیر بر بسیاری از نکات تفسیری شگفتانگیز آن حضرت گواهی داده و اعتراف دارند. تاریخنویسان نوشتهاند آن حضرت مکتب تفسیری خاص به خود داشته و فرزند شهیدش زید و فرزند دیگرش امام محمد باقر(ع) که زیاد بن منذر جارودی رهبر معنوی فرقه جارودیه از ایشان روایت کرده است مکتب تفسیری امام سجاد را از او گرفتهاند. حال به ذکر بعضی از نمونههای تفسیر امام سجاد(ع) میپردازیم:
۱. امام محمد باقر(ع) از پدرش امام سجاد(ع) در تفسیر آیه کریمه الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا[۷] روایت کرده است که خداوند متعال زمین را با طبیعت و جسم شما سازگار کرد نهچندان گرم که شما را بسوزاند و نهچندان سرد که به حال انجماد درآیید، نه چندان خوشبو که هوش از سرتان برود و نهچندان متعفن که از گند آن هلاک شوید، نهچندان نرم که چون آب در آن غرق گردید و نهچندان سفت و محکم که نتوانید در آن ساختوساز نموده یا مردگانتان را دفن کنید؛ بلکه خداوند سبحان در زمین به قدری سفتی و ارتفاع قرار داد که از آن بهرهمند شده، بدن و خانههای خود را بر آن بنهید و در روی زمین چیزهایی آفرید که در خانهها، قبرها و بسیاری از موارد دیگر مورد استفاده شما میباشد، بنابراین زمین را چون فرشی برای شما گسترده است.
سپس خداوند عز و جل فرموده است: وَالسَّمَاءَ بِنَاءً[۸] یعنی آسمان را چون سقفی بالای سر شما قرار داد که آفتاب و ماه و ستارگانش برای سودرسانی به شما در گردشاند وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً[۹] یعنی باران را از بالا میفرستد تا از قله کوهها و تپهها تا زمینهای پست همه از آن بهرهمند شوند و آن را هم به انواع مختلف چون باران نمنم درازمدت، باران معمولی و رگبار تند سیلآسا تقسیم کرد تا زمینهایتان آب را کاملا به خود جذب کند و آب باران را به یکباره بر شما فرو نریخت تا زمین و درخت و زراعت و میوههایتان را نابود سازد. سپس خداوند متعال فرمود: فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ[۱۰] یعنی منشأ تمام روزیهای شما زمین است فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا[۱۱] یعنی برای خداوند مثل و شبیه از قبیل بتهایی که تعقل، بینایی، شنوایی و قدرت انجام کاری ندارند قرار ندهید وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ در حالیکه خود میدانید که آنها قدرت دادن هیچ یک از نعمتهای بزرگی را که خداوند به شما ارزانی داشته ندارند.
این قطعه زرین از کلام امام سجاد(ع) دربردارنده شگفتانگیزترین و محکمترین دلایل توحید خداوند بوده، تصویر کامل و روشنی از خلقت زمین به دست میدهد، که خداوند متعال چگونه زمین را چنین شگفتآور، نه زیاد سفت و نه زیاد نرم آفریده تا زندگی بشر بر روی آن آسان شود و بتواند از خیرات و ثمرات بیشمار آن بهره جوید. پس زمین با همه شگفتیهایش چون کوهها، دشتها معادن، دریاها، رودها و... از بزرگترین و محکمترین دلایل وجود خالق بزرگ و حکیم است. امام(ع) در بخش دیگری از اینروایت، بر عظمت خداوند متعال به خلقت آسمان و آنچه در آسمان است مانند خورشید و ماه و ستارگان استدلال فرمودهاند که زمین از نور آنها نیرو ذخیره میکند.
تابش نور خورشید اثر گستردهای در حیات گیاهان، و نور ماه هم در جزر و مد دریاها مؤثر است نور سایر ستارگان هم به همین ترتیب در حیاتبخشی به موجودات زنده زمین اعم از حیوان و گیاه تأثیر بسزایی دارند و این پدیدههای کیهانی در قرن حاضر توسط بشر کشف شدهاند، اما امام سجاد(ع) در کلام خود به تمام آنها اشاره نموده است و به راستی آن حضرت و پدران و فرزندانش اولین طلایهداران دانش و پیشگامانی بودند که پرچم دانش را برافراشته و در شکلگیری تمدن بشری نقش داشتهاند. دربخش دیگری از اینروایت امام(ع) تصویر متفاوتی از باران ارائه کرده که ریزش آن به صورتی برنامهریزی شده و مرتب در زمانهای خاص با هدف زنده کردن زمین و رویش گیاهان و به دست آمدن محصولات بوده و اگرمیزان آبی که در مدت بارشها به زمین میرسد به یکباره نازل میشد زندگی را در روی زمین نابود میکرد. پس از اقامه این دلایل آشکار بر وجود خالق حکیم، بندگان خدا را به عبادت، یکتاپرستی و ترک بتپرستی که باعث انحطاط فکری و عدم بیداری انسان میشود دعوت کرده است چراکه این بتها نه سود و زیانی داشته، نه توانایی اداره جهان هستی یا تغییر اوضاع آن را دارند.
۲. آیه مبارک: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً[۱۲] را با این کلام شریف تفسیر کرده است که سلم همان قبول ولایت امیر المؤمنین(ع) است[۱۳]. شکی نیست که ولایت امیر المؤمنین(ع) که دروازه شهر علم پیامبر است مایه سلامت حقیقی است که مردم در سایه آن امنیت، آسایش و ثبات پیدا میکنند، و اگر مسلمانان پس از وفات پیامبر عظیمالشأن اسلام به این ولایت گردن نهاده بودند در زندگی سیاسی و اجتماعی خود دچار بحران نمیگردیدند.
۳. امام صادق(ع) از جدش امام زین العابدین(ع) روایت کرده است که در تفسیر آیه کریمه يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ[۱۴] فرمودهاند: من از جانب پروردگارم ضمانت میکنم که صدقه پیش از آنکه در دست بنده نیازمند خدا قرار بگیرد در دست خدا قرار میگیرد. و همواره میفرمود: برای بالا بردن هرعمل به سوی عالم بالا فرشتهای گماشته شده است مگر برای صدقه که مستقیم در دست خداوند متعال قرار میگیرد[۱۵].
۴. مردی از امام سجاد(ع) پرسید مراد از «حقّ معلوم» در آیه شریف وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ[۱۶] چیست؟ در پاسخ فرمود: مراد از این حق اموالی غیر از زکات و صدقات واجب است که از اموال خود خارج کنند. مرد پرسید: آن مال را به چه مصرفی برسانند؟ امام فرمودند: با آن مال صلهرحم کرده، ناتوانی را یاری رسانده باری از دوش او بردارد یا برادران دینی خود را در مصیبتها یاری کند. مرد مبهوت از دانش امام(ع) به راه خود رفت و میگفت: خدا داناتر است که رسالت خود را در چه کسانی قرار دهد[۱۷].
۵. امام سجاد(ع) آیه کریمه: فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ[۱۸] را چنین تفسیر کردهاند که مراد از صرفنظر کردن به خوبی این است که بدون سرزنش از خطای دیگران درگذری[۱۹].[۲۰].
امام سجاد(ع) در گستره حدیث شریف
حدیث در میان علوم اسلامی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است، بخش عمدهای از فقه اسلام بر آن پایهگذاری شده و احادیث هستند که توضیح و تفصیل احکام شرعی موجود در قرآن را به صورتی دستهبندی شده و فراگیر ارائه کرده و انواع آن را از وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه بیان داشته، جزئیات آنها را از قبیل اجزاء، شرایط و موانع روشن میکنند همچنین بعضی از عمومات آن را تخصیص و بعضی از مطلقات آن را تقیید میکند، بهعلاوه به بیان آداب سلوک و قواعد اخلاقی پرداخته برنامه صحیح زندگی که ساختار شخصیتی انسان و خوشبختی او را تأمین میکند به او میآموزند. امام زین العابدین(ع) از بزرگترین و مهمترین راویان عصر تابعین محسوب میشدند[۲۱]، گذشته از اینکه به اعتقاد شیعه امامیه خود آن حضرت یکی از معادن بیان معارف و احکام الهی بودند؛ چراکه احادیث ائمه(ع) همان احادیث پیغمبر است و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) فرموده: رسول خدا به من هزار باب از دانش آموخت که از هرباب آن هزار باب بر من گشوده گشت[۲۲].
تاریخ هم این کلام امیر(ع) را با نقل روایاتی از دانش و شناخت آن حضرت اثبات میکند چه آنکه صحابه نیز به برتری و مرجعیت علمی علی(ع) و ائمه معصومین(ع) که همه از فرزندان او هستند اعتراف دارند، البته پس از آنکه خداوند آنها را دروازههای هدایت و کشتی نجات نامیده و پیامبر درباره آنان فرموده است: «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمِثْلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»؛ اهل بیت من کشتی نوح را مانند، هرکس بر آن سوار شد نجات یافته و هرکس از آن بازماند غرق گردید[۲۳] در این مطلب جای تعجب نیست.
در بعضی از روایاتی که از امام زین العابدین(ع) به دست ما رسیده است به این مطلب تصریح شده که اینروایت منقول از رسول خدا(ص)، جدش امیر المؤمنین(ع) و طبیعتا پدرش امام حسین(ع) است. بزرگان علم حدیث به نحو قابل توجهی به احادیث امام سجاد بهعنوان طلایهدار علمی عصر تابعین اهمیت میدادهاند، و اگر مکتب علمی و کوششهای بابرکت فرهنگی آن حضرت نبود، در زمانهای که تساهل و بیتوجهی در آن از حد گذشته، شهوات رایج گشته بود و جامعه اسلامی میرفت تا به دوران جاهلیت بازگردد تمام آثار دین محو و نابود گشته بود.[۲۴].
امام سجاد(ع) در گستره عقائد و کلام
امام(ع) در زمینه پاسخگویی به شبهات اعتقادی پیچیده، یگانه دوران خویش بود، خصوصا سؤالاتی که از سوی جریانات فکری وارداتی یا جعلی و به قصد متزلزل کردن کیان اعتقادی خالص اسلام به امت القا میگردید، شبهاتی چون مباحث قضاوقدر و جبر و اختیار که هسته اولیه آنها در زمان امیر المؤمنین(ع) شکل گرفته شروع به رشد و انتشار نمود و به صورت یک پدیده فکری درآمد که نیاز به بیداری و درمان داشت. امام(ع) در این شرایط چنان در پهنه علمی جلوه کرد که به اسطوانهای بدل گردید که سرانگشت اشاره همگان به سوی او بوده و همه مسلمانان به او اعتماد داشتند تا جایی که زهری میگوید: تاکنون کسی را از بنیهاشم فقیهتر، و بافضیلتتر از علی بن الحسین نیافتم. خلفای بنی امیه هم که هرگز نباید به فضیلت کسی که در سلطنت با آنها کشمکش دارد اعتراف کنند، به فضیلت و برتری امام اعتراف کردهاند تا آنجا که عبد الملک بن مروان به امام زین العابدین عرض کرده است: خداوند به تو آن قدر از دانش و دین و پرهیزکاری عطا فرموده که قبل از تو به هیچکس چنین عنایتی نفرموده است، عمر بن عبد العزیز هم او را با دو صفت (سراج الدنیا و جمال الاسلام) چراغ دنیا و زیبایی اسلام توصیف کرده است. از جمله روایاتی که درباره قضاوقدر از آن حضرت آمده این است که مردی از آن حضرت سؤال کرد: خداوند مرا فدای تو کند آیا مردم به سبب اعمال خود به مصائب گرفتار میشوند یا به واسطه قضاوقدر؟
امام(ع) در پاسخ او فرمودند: تقدیر الهی و عمل انسان به روح و جسم آدم مانند، روح بدون جسم هیچ حسی نداشته و جسم بدون روح حرکتی ندارد، اما چون با هم میآمیزند نیرو گرفته و به کار میافتند، عمل و تقدیر هم اینچنین هستند، اگر تقدیر بر عمل انسان حاکم نباشد فرقی میان خالق و مخلوق نخواهد بود و تقدیر الهی بدل به چیزی نامحسوس میگردد و اگر عمل انسان موافق با تقدیر نباشد به وقوع نخواهد پیوست و به منصه ظهور نخواهد رسید، این دو با یکدیگر همراه هستند و در این بین خداوند بندگان صالح خود را یاری میکند. سپس فرمودند: بدانید که ستمکارترین مردم کسی است که ستم را از خود دادگری ببیند اما عدل و داد کسی را که خداوند هدایتش کرده ستمگری پندارد، بدانید که هربنده خدا چهار چشم دارد دو چشم که با آن به امور دنیا نظر میافکند و دو چشم دیگر که با آن به امور اخروی خویش مینگرد پس اگر خداوند برای کسی خیر بخواهد چشمان دلش را گشوده و ناهنجاریهایش را به او مینمایاند و اگر جز این بخواهد قلب او را به حال خود وا میگذارد.
سپس روی خود را به سمت مردی که درباره قدر سؤال کرده بود برگردانده و فرمودند: این از همین دسته است، این از همین دسته است[۲۵]. آن حضرت در بیان استحاله توصیف خدای تعالی به محدودیت که از صفات ممکنات است فرمودهاند: خدا به محدودیت توصیف نمیشود، و چگونه ممکن است چیزی را که حدی ندارد بهگونهای توصیف کرد که آن را محدود کند در حالیکه چشمها از دیدنش ناتوان، اما او چشمها را میبیند و او دقیق و آگاه است[۲۶].[۲۷].
تصریح امام زین العابدین(ع) بر امامان بعد از خود و مژده آمدن مهدی(ع)
- امام زین العابدین(ع) در حدیثی طولانی از جابر بن عبد الله انصاری روایت فرموده است که در بخشی از آن پیامبر اکرم(ص) به فرزندزاده خود حسین(ع) اشاره فرموده و به جابر گفتند: و از نسل این فرزندم در آخر الزمان مردی بهپا خواهد خواست که زمین را همانگونه که پر از ستم و بیداد گشته از عدلوداد آکنده خواهد ساخت[۲۸].
- و باز درباره مهدی(ع) فرموده است: در زمان قیام قائم(ع) خداوند اسلام را بر تمام ادیان پیروز خواهد کرد[۲۹].
- و فرمود: چون قائم قیام نماید خداوند بیماری را از هرمؤمن بیماری دور کرده نیرویش را به او بازمیگرداند[۳۰].
- امام سجاد(ع) فرمودند: «در قائم آل محمد(ص) سنتهایی از پیامبران است: طول عمر آدم و نوح، ولادت مخفیانه و دوریگزیدن از مردم پس از ولادت ابراهیم، ترس و غیبت موسی، اختلاف مردم دربارهاش چون عیسی، گشایش بعد از سختی ایوب و قیام کردن با شمشیر همانند محمد(ص)»[۳۱].
- آن حضرت درباره مخفی بودن ولادت حضرت مهدی فرمودند: ولادت قائم ما از مردم پوشیده میماند تا آنجا که بعضی میگویند او هنوز به دنیا نیامده و علت این امر این است که به هنگام قیام بیعت هیچکس بر گردنش نباشد[۳۲].
- از ابو حمزه ثمالی از ابو خالد کابلی روایت شده که گوید: روزی بر مولایم زین العابدین علی بن الحسین وارد شده و عرضه داشتم ای فرزند رسول خدا(ص) مرا از تعداد کسانی که خداوند پیروی آنان را واجب کرده است آگاه کن، فرمودند: ای ابا کنکر اولی الامری که خداوند آنان را پیشوایان مردم قرار داده و پیروی از آنها را بر مردم واجب ساخته است امیر المؤمنین علی بن ابی طالب است و سپس این امر به ما واگذار شده.
سپس آن حضرت سکوت فرمودند. من به ایشان عرض کردم آقای من، برای ما از امیر المؤمنین(ع) روایت شده که فرمود: «لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ»؛ زمین هیچگاه از حجت خدا بر بندگان خالی نمیماند. پس حجت خدا و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: پس از من پسرم محمد امام و حجت بر شما است که نامش در تورات (باقر) و شکافنده دانشها است و پس از محمد پسرش جعفر که نامش در نزد آسمانیان (صادق) است. به محضرش عرضه داشتم: آقای من چگونه است که او (صادق) لقب گرفته، در حالیکه همه شما صادق و راستگو هستید؟
فرمود: پدرم از پدرش از رسول خدا روایت کرده که فرمود: «چون فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب چشم به جهان بگشاید او را صادق نام نهید که پنجمین فرزند از نسل او نیز نامش جعفر خواهد بود که در برابر خداوند به خود جرأت داده و به دروغ ادعای امامت خواهد کرد، او در نزد خدا «جعفر کذاب» (دروغگو) است که بر خدا افترا بندد و مدعی مقامی شود که صلاحیت آن را ندارد، با پدر خود مخالفت و بر برادر خود حسادت ورزد، اوست که در زمان غیبت ولی خدا اسرار خدا را آشکار خواهد کرد. سپس امام علی بن الحسین(ع) گریه شدیدی کردند و فرمودند: گوئیا جعفر کذاب را میبینم که ستمگر زمان خود را به بازرسی از کار ولی خدا و امام غایب به امر خدا تحریک میکند تا به این وسیله سرپرستی منزل پدرش را به دست گیرد، در حالیکه از متولد شدن ولی خدا آگاه نیست و چون احتمال ولادتش را میدهد به پیدا کردن و کشته شدن او مشتاق است به این طمع که میراث پدرش را به ناحق غصب کند. ابو خالد گوید: به آن حضرت عرض کردم که: یا بن رسول اللّه آیا چنین چیزی امکان دارد؟ فرمود: به خدا سوگند آری، این مطلب در صحیفهای که در آن بلاها و سختیهایی که پس از رسول خدا(ص) بر ما اهل بیت وارد خواهد شد نوشته شده است. ابو خالد گوید: عرضه داشتم: یا ابن رسول اللّه پس از آن چه روی میدهد؟
فرمودند: سپس غیبت ولی خدا و دوازدهمین وصی از اوصیاء رسول خدا و ائمه بعد از رسول ادامه مییابد، ای ابو خالد مردم زمان غیبت او که معتقد به امامت و منتظر ظهورش باشند از همه اهل زمان ما برترند؛ زیرا خدای تعالی به آنان چنان عقل و فهم و شناختی داده که غیبت برای آن به منزله مشاهده است، خداوند در آن زمان آن را به منزله مجاهدانی که در رکاب پیامبر اکرم(ص) شمشیر میزدند قرار میدهد، آنان به راستی مخلص بوده و شیعیان واقعی ما میباشند که در پنهان و آشکار مردم را به سوی دین خدا میخوانند. و فرمود: «انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ»؛ انتظار فرج خود برترین فرج است[۳۳].[۳۴].
امام سجاد(ع) در گستره فقه و احکام شرعی
حلقه درسی که امام(ع) تأسیس فرمودند حلقهای انباشته از انواع معرفت اسلامی بود و امام(ع) از علوم خود و پدران پاکش بر دانشجویان افاضه نموده به نخبگان آن فقه و استنباط احکام شرعی را میآموخت، تعداد زیادی از فقیهان مسلمان از این حلقه درس فارغ التحصیل شدهاند. امام(ع) از این راه توانست بخش عمدهای از قرّاء و حاملان کتاب و سنّت را به خود جذب کند تا آنجا که سعید بن المسیب گفته است: تا علی بن الحسین(ع) از مکه خارج نمیشد، قرّاء از آن شهر خارج نمیشدند و هنگامی که ما با او از شهر خارج شدیم هزار سوار او را همراهی میکرد. مفهوم فعلی علم فقه علم به احکام مکلفان در پرتو منابع شرعی است و امام سجاد(ع) در زمان خود تنها مرجع برای ارائه تفاصیل احکام شرعی، آموختن روش استنباط آن از منابع اسلامی به دیگران و آن حضرت یگانه مربی فقیهان مدینه و حوزه درس آن حضرت سرآغازی برای تأسیس مدارس فقهی دیگری بود که بعدها تشکیل شد. زهری درباره امام سجاد چنین میگوید: کسی را از خاندان هاشم برتر و فقیهتر از زین العابدین ندیدهام[۳۵]. و شافعی او را فقیهترین اهل مدینه دانسته است.
مورّخان روایت کردهاند که زهری به فضل و فقاهت امام علی ابن الحسین(ع) اعتراف داشته و امام سجاد(ع) از جمله کسانی بوده که زهری در مسائل مهم احکام شرعی به او مراجعه میکرده است، روایت شده که زهری در خواب دید که دستش خضاب شده است، امام سجاد خوابش را اینگونه تعبیر فرمودند که به زودی دست تو از روی خطا به خون آلوده میشود و زهری در آن وقت عامل بنی امیه بود، روزی مجرمی را مجازات میکرد و مجرم در حال مجازات مرد، زهری نگران شد و از ترس خدا از شهر گریزان شد و در غاری به عبادت پرداخت، زمانی که امام(ع) آهنگ سفر حجّ خانه خدا کردند در مسیر از در غاری که زهری در آن بود عبور فرمودند، کسی به ایشان عرض کرد: آیا با زهری کاری ندارید؟ حضرت پاسخ مثبت داد و به غار زهری داخل شده او را ترسان و وحشتزده، ناامید از رحمت خدا دید و به او فرمود: من از ناامیدیت از رحمت خدا بر تو بیش از گناهی که مرتکب شدهای ترس دارم، خونبهای او را به خانوادهاش بپرداز (اشاره به آیه ۹۲ سوره نساء[۳۶] است) و آهنگ خانواده و درس و بحث دینی خود کن.
زهری بسیار خوشحال شد و به آن حضرت عرض کرد: آقای من گره از کار فرو بستهام گشودی، به یقین چون خدا رسالت خود را در خاندانی که خود میخواهد قرار میدهد از هرکس آگاهتر است[۳۷]. و روایت شده که زهری با جمعی از فقها بر امام زین العابدین(ع) وارد گردید امام از مسئلهای که مورد بحث میان آنان بود جویا شد، زهری عرض کرد: بحث ما در رابطه با روزه بود و نظر من و دوستانم بر این قرار گرفت که جز روزه ماه رمضان روزه واجب دیگری نداریم. امام(ع) از کمی معلومات آنان درباره شریعت و احکام دین ابراز تأسف فرمودند و آنگاه اقسام روزه را اینچنین برای آنان شرح دادند: مسئله چنانکه شما گفتید نیست، روزه بر چهل گونه است که ده نوع آن مثل روزه ماه رمضان واجب است، ده نوع آن حرام، چهارده نوع اختیاری است که مکلف اگر خواست میگیرد و اگر نخواست افطار میکند، سه نوع روزه اذن، روزه اباحه، روزه سفر، و بالاخره روزه مرض.
زهری و بقیه فقها از وسعت علم امام(ع) و احاطه آن حضرت به احکام دین ماتومبهوت شدند، زهری از ایشان درخواست کرد تا این چهل نوع را برای آنها شرح دهد، و امام(ع) فرمودند: اما انواع واجب روزه یکی روزه ماه مبارک رمضان است، دیگر روزه دو ماه پیاپی برای کسی که یک روز از روزه ماه رمضان را عمدا افطار کرده باشد، دیگر روزه دو ماه پیاپی در قتل غیر عمد برای کسی که توان آزاد کردن بنده نداشته باشد، خداوند متعال میفرماید: (و هر کس مؤمنی را به اشتباه کشت، باید بنده مؤمنی را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت کند... تا آنجا که میفرماید: و هرکس [بنده] نیافت، باید دو ماه پیاپی- بهعنوان توبهای از جانب خدا- روزه بدارد)[۳۸].
دیگر از روزههای واجب، دو ماه روزه پیاپی در کفاره ظهار[۳۹] است برای کسی که توان آزاد کردن بنده نداشته باشد، خداوند متعال میفرماید: (و کسانی که زنانشان را ظهار میکنند، سپس از آنچه گفتهاند پشیمان میشوند، بر ایشان [فرض] است که پیش از آنکه با یکدیگر همخوابگی کنند، بندهای را آزاد گردانند. این [حکمی] است که بدان پند داده میشوید، و خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است و آنکس که [بر آزاد کردن بنده] دسترسی ندارد، باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپی روزه بدارد)[۴۰].
دیگر سه روز روزه در کفاره قسم است که خداوند میفرماید: (... و کسی که [هیچیک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد. این است کفاره سوگندهای شما وقتی که سوگند خوردید)[۴۱].
تمام این انواع که برشمردم روزه آن پشت سر هم است و جدا نیست. دیگر از انواع روزه واجب روزه ناراحتی تراشیدن سر است، خداوند متعال میفرماید: (و هرکس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیای داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفاره [آن، باید] روزهای بدارد، یا صدقهای دهد، یا قربانیی بکند)[۴۲] و کسی که موضوع این حکم است مخیر است که یکی از این سه عمل را انجام دهد.
و دیگر از روزههای واجب روزه بدل قربانی حج تمتع است که خدای تعالی فرموده: (پس هرکس از [اعمال] عمره به حجّ پرداخت، [باید] آنچه از قربانی میسر است [قربانی کند]، و آنکس که [قربانی] نیافت [باید] در هنگام حجّ، سه روز روزه [بدارد]؛ و چون برگشتید هفت [روز دیگر روزه بدارید]؛ این ده [روز] تمام است)[۴۳].
و دیگر روزه مجازات صید در حال احرام است که خدای تعالی فرموده: (و هرکس از شما عمدا آن را بکشد، باید نظیر آنچه کشته است از چهارپایان کفارهای بدهد، که [نظیر بودن] آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند، و به صورت قربانی به کعبه برسد. یا به کفاره [آن] مستمندان را خوراک بدهد، یا معادلش روزه بگیرد)[۴۴][۴۵].
سپس امام سجاد(ع) فرمودند: ای زهری آیا میدانی که چگونه میتوان تعداد روزه را معادل کفاره حساب کرد؟ زهری گفت: نمیدانم، امام(ع) فرمودند: ابتدا قیمت صید را مشخص میکند سپس آن مبلغ را به گندم محاسبه کرده و هرمیزان از گندم به دست آمد به صاع (واحدی در وزن به میزان سه کیلوگرم) تبدیل کرده و به تعداد هر نصف صاعی یک روز روزه میگیرد. و روزه نذر و اعتکاف هم واجب است[۴۶]. و اما ایامی که روزه در آن حرام است یکی روز عید فطر است، دیگری عید قربان و بعد سه روزی که ایام تشریق نامیده میشود که روزهای یازده، دوازده و سیزده ذی الحجة یعنی سه روز پس از قربانی، و روزه روز شک که ما هم به آن فرمان یافتهایم و هم از آن بازداشته شدهایم، فرمان یافتیم تا آن روز را به نیت شعبان روزه بگیریم و بازداشته شدیم از اینکه در روزی که مردم در آن شک دارند کسی به تنهایی روزه بگیرد.
در اینجا زهری رو به امام(ع) کرد و گفت: جانم فدای تو اگر هیچیک از روزهای ماه شعبان را روزه نگرفته باشد چه کند؟ فرمودند: شب شک را بهعنوان روزه مستحب ماه شعبان روزه بگیرد، اگر فردای آن شب در واقع ماه رمضان بود بهعنوان روزه ماه رمضانش حساب میشود و اگر آخر ماه شعبان بود زیانی متوجه او نشده است. زهری بر امام(ع) اشکال کرد که: روزه مستحب چگونه میتواند جای روزه واجب را بگیرد؟ امام(ع) در جواب او فرمودند: اگر کسی در حالیکه نمیداند در ماه رمضان است روزه مستحبی بگیرد و سپس بفهمد که در ماه رمضان بوده آن روزه برای او کافی است زیرا وجوب بر آن روز واقع شده است. پس امام(ع) حدیث خود را در بیان اقسام روزه از سرگرفت و فرمود: و روزه وصال (که در آن روزوشب را با هم روزه میگیرند) حرام است، روزه سکوت (که در آن از حرف زدن امساک میشود) حرام است روزهای که برای نذر معصیت باشد و روزه تمام عمر حرام است.
اما روزههایی که مکلف در انجام دادن یا ندادن آن اختیار دارد، روزه روز جمعه، پنجشنبه و دوشنبه، روزه ایام البیض که روزهای سیزده، چهارده و پانزدهم هر ماه است و روزه شش روز از ماه شعبان بعد از ماه رمضان، روز عرفه و روز عاشورا که در هر کدام از این موارد مکلف آزاد است که روزه بگیرد یا افطار کند. اما روزه اذن آن است که منوط به اجازه شخص ثالثی باشد مثل روزه مستحبی برای زن که منوط به اجازه شوهر است یا بنده که منوط به اجازه مولا و میهمان که منوط به اجازه میزبان است؛ چراکه پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «هرکس به میهمانی بر گروهی فرود آید بدون اجازه آن روزه نگیرد». اما روزه تأدیب مانند روزه کودک مراهق (که هنوز به سن تکلیف نرسیده اما خوب و بد را تشخیص میدهد) که به جهت تمرین و آمادگی روزه میگیرد، یا امساک مسافری که قبل از رسیدن به وطن چیزی خورده است پس از رسیدن به وطن از خوردن و آشامیدن بقیه روز به جهت حفظ احترام ماه رمضان. اما روزه اباحه آن است که کسی به صورت غیر عمد مرتکب یکی از مفطرات شود که در اینصورت خداوند روزه آن روز را به او بخشیده و از او قبول میکند. اما درباره روزه مسافر و مریض، فقهای عامه اختلاف کردهاند برخی گفتهاند: باید روزه بگیرد و عدهای معتقد به حرمت روزه بر او هستند، بعضی هم آنان را در گرفتن یا نگرفتن روزه مخیر دانستهاند، اما ما چنین میگوییم در حال سفر یا مرض روزه واجب نیست و اگر مسافر یا مریض روزه بگیرد باید دوباره آن را قضا کند، چون خداوند تعالی فرموده است: (هرکس از شما بیمار یا در سفر باشد، [به همان شماره] تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بدارد][۴۷].
بدین ترتیب این بحث فقهی که امام(ع) در برابر فقیهان و دانشمندان ارائه فرمودند و کاشف از گستردگی قلمرو احاطه آن حضرت به احکام شرع و فروع فقهی بود بهپایان رسید، ایشان در این بحث فروع و شاخههای متعددی برای روزه بیان فرمودند که سایر دانشمندان از آنها غفلت کرده بودند لازم به تذکر است که فقهای امامیه در مقام فتوی به احکام روزه به اینروایت استناد کردهاند.[۴۸].
واقعیتهای علمی در دعاهای امام سجاد(ع)
علیرغم اینکه دعاهای صحیفه سجادیه مسئولیت مهم تربیت انسان و رشد دادن به حرکتهای فردی و اجتماعی او را بر عهده دارد، در عینحال دربردارنده بعضی از مسائل علمی است که از احاطه و والایی مقام علمی آن حضرت خبر میدهد، همانگونه که خطبههای امیر المؤمنین(ع) یا دعای عرفه امام حسین(ع) نیز دربردارنده بخش گستردهای از دانشهای طبیعی مربوط به ترکیب بدن انسان، چگونگی آفرینش انسان و سایر موجودات آسمانی و زمینی است. امام سجاد(ع) در یکی از دعاهای خود میفرمایند: خدایا، پاک و منزّهی که وزن آسمانها را میدانی، پاک و منزهی که وزن زمین را میدانی، پاک و منزّهی که وزن خورشید و ماه را میدانی، پاک و منزّهی که وزن نور و تاریکی را میدانی، پاک و منزّهی که وزن سایه و هوا را میدانی[۴۹]. این عبارتها در دورهای بیان شده که امثال این مفاهیم در محافل علمی آن روز دنیای اسلام مطرح نبوده است.
امام سجاد(ع) به امکان آلوده شدن آب و غذا به میکروب نیز در دعا اشاره فرمودهاند: بارالها آبهای آنها را به وبا و غذاهایشان را به بیماریها بیامیز[۵۰]. در بسیاری از دعاهای آن حضرت اشارههای روشنی به چنین مسائل علمی وجود دارد.[۵۱].
امام سجاد(ع) در عرصه ادبیات
امام سجاد(ع) در عرصه هنر و ادبیات نیز به دستآورد بزرگی دست یافته که از نظر کمّی پس از امام علی(ع) در درجه دوّم، و از نظر کیفی دارای ویژگیهای خاص به خود بوده و در صدر آن ویژگیها، ادبیات دعایی آن حضرت است که امام در آن ظرافتهای هنری و فکری منحصربهفردی را به کار برده است. امام(ع) در ادبیات خاص خود به نقد اوضاع انحرافی و ساختن شخصیت اسلامی فرد و جامعه پرداخته به نحوی که میتوان گفت ادبیات آن حضرت تجسم حرکت اسلامی در برابر ادبیات دنیاگرایانهای است که به همراه سایر انحرافات حکومت سیر انحرافی خود را آغاز نموده و به سوی ادبیاتی فاسد، تاریک و منحرف سرازیر شده بود. در صحیفه کامل سجادیه از اصمعی نقلشده است که گفت: شبی دور کعبه طواف میکردم که به جوانی ظریف چهره برخوردم که گیسوانی آویخته داشت و به پرده کعبه چنگ انداخته میگفت: همه چشمها به خواب ناز فرورفتهاند، ستارگان آسمان افول کردهاند، تو نیز پادشاه زنده برپا دارندهای، پادشاهان دروازه کاخهای خود را بسته و بر آن نگهبان گماردهاند اما درهای رحمت تو بر هرگدایی باز است، آمدهام تا نظر رحمتی بر من اندازی.
پس این اشعار را خواند: «ای آنکه دعای بیچارگان را در دل تاریک شب اجابت میکنی، ای آنکه برطرف کننده اندوه، بلا و بیماری هستی، همه میهمانانت در اطراف خانهات به خواب رفتهاند، امّا ای قیوم توای که به تنهایی بیداری، خداوندا من تو را میخوانم چنانکه خود فرمانم دادهای، پس به حق خانه و حریمت به گریهام رحم کن، اگر گنهکار امید به بخشایشت نداشته باشد، پس کیست که باران نعمت بر گنهکاران ببارد»[۵۲]. اصمعی گوید: آن جوان را تعقیب کردم و دیدم زین العابدین(ع) است. چنین روایتی از طاووس یمانی هم روایت شده است که گفت: در دل شب مردی را آویخته به پرده کعبه یافتم که میگفت: «ای آنکه در هرنیاز تو تنها امید منی، شکایت بیچارگیام را پیش تو آوردهام شکایتم را بشنو، امیدم، تو مشکلگشای منی، گناهانم را ببخش و حاجتم را برآور، توشهام در این دل شب ناچیز است که مرا به مقصد نخواهد رساند، بر کمی توشه بگریم یا از دوری مقصد بنالم، اعمال زشت و ناپسندی به درگاهت آوردهام، و در میان خلایق کسی را به مانند خود زشتکار نمییابم، ای نهایت آرزوی من آیا مرا به آتش میسوزانی، پس امید و بیم من از تو چه خواهد شد؟[۵۳]. طاووس گوید: چون خوب دقت کردم دیدم علی بن الحسین(ع) است. از دیگر نمونههای ادبیات شعری آن حضرت این اشعار است که احمد فهمی محمّد در کتاب امام زین العابدین در نقش و جایگاه اهل بیت(ع) نقل کرده است: «ماییم که پیشگامان حوض کوثریم و مردم را از آن میرانیم یا سیراب میکنیم، هیچ کس بدون ما به سعادت نمیرسد و کسی که توشهاش دوستی و محبت ما باشد ناامید نخواهد شد، هرکه ما را خوشحال کند از ما به خوشنودی خواهد رسید، امّا هرکه ما را بیازارد تولدش نامطلوب، و میعادگاه ما با کسانی که حق ما را غصب کردهاند روز قیامت است»[۵۴].[۵۵].
احتجاجهای امام زین العابدین(ع)
فن احتجاج و مناظره علمی فن بسیار بزرگی است و برای کسب مهارت و غلبه کردن بر خصم محتاج توانایی علمی، احاطه، دقت و شایستگی ادبی است.
ائمه اطهار(ع) در فن احتجاج و مناظره برجسته بوده و از این طریق توانسته بودند بر حریفان خود غلبه کرده و شایستگی علمی خود را به اثبات برسانند بهگونهای که هیچ شکی در اینکه آنان از جانب خداوند متعال یاری میشدهاند باقی نمیماند. چنانکه یکی از دشمنان آنها در توصیفشان گفته است: آنان خاندانی هستند که از پستان دانش شیر نوشیدهاند. علامه طبرسی تعدادی از احتجاجهای چهارده معصوم (پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س)، و دوازده امام(ع)) را در کتاب خود به نام «الاحتجاج» جمع کرده است و ما اکنون به بعضی از این مباحثات اشاره میکنیم:
۱. مردی از اهل بصره، به نزد علی بن الحسین(ع) آمده و گفت: ای علی بن الحسین جدّت علی بن ابی طالب مؤمنان را کشته است، در این هنگام ناگهان چشمان امام زین العابدین پر از اشک شد و چندان اشک ریخت که مشت ایشان پر از اشک شد و حضرت آن را بر زمین ریخته فرمودند: ای برادر بصری، نه، به خدا سوگند چنین نیست. به خداوند سوگند که علی(ع) نه هیچ مؤمنی را کشته است و نه هیچ مسلمانی، مردم تظاهر به اسلام میکردند امّا در واقع مسلمان نبودند، آنان کفر خود را پنهان کرده و تظاهر به اسلام میکردند، هنگامی که برای اظهار کفر کمککارانی یافتند کفر باطنی خود را اظهار کردند. و... صاحبة الجدب و... میدانند که اصحاب جمل، صفین و نهروان توسط پیامبر اکرم(ص) لعن شدهاند و دروغگویان زیان دیدند. در این هنگام پیرمردی کوفی به آن حضرت گفت: ای علی بن الحسین جدت میگفت: برادران ما بر ما ستم کردند [[[اهل]] فتنه را برادر خطاب فرمود].
امام سجاد(ع) فرمودند: آیا کتاب خدا را نخواندهای (؛ و به سوی عاد، برادرشان هود را [فرستادیم]) پس قوم عاد مثل خود او بودند که خداوند هود و ایمانآورندگان را نجات داده و بقیه را با بادی سهمگین ویران کرد[۵۶].
۲. از ابو حمزه ثمالی نقل است که گفت: روزی قاضیای از قاضیان کوفه بر امام سجاد(ع) داخل شد و عرضه داشت: فدایت گردم، مرا از مفهوم این کلام خداوند آگاه کن: وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ[۵۷].
حضرت فرمود: «مردم پیش از شما درباره آن چه میگفتند؟» عرض کرد: میگفتند که آن مکه است. حضرت فرمودند: «آیا شهری دیدهای که دزدی در آن بیش از مکه باشد؟» آن مرد عرض کرد: پس مراد از قریه در این آیه چیست؟ حضرت فرمود: «مراد تنها مردم آن قریه هستند».
ابو حمزه عرض کرد آیا در جای دیگری از کتاب خدا از مردم به قریه تعبیر شده است؟ حضرت فرمودند: «آیا این کلام خدا را نشنیدهای که: وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ[۵۸] و وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا[۵۹] و وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا[۶۰] و آیات دیگری را نیز با همین مضمون تلاوت فرمود. آن مرد قاضی عرض کرد: قربانت شوم، حال که معلوم شد مراد مردم هستند، اشخاص موردنظر آیه چه کسانی هستند؟ امام فرمود: «ما همان اشخاص هستیم». پس فرمود: «نشنیدهای که خداوند در همین آیه میفرماید: (در این [راه]ها، شبان و روزان آسودهخاطر بگردید)، «آمنین» یعنی: در امان و آسودهخاطر از انحراف».[۶۱]
۳. از امام زین العابدین(ع) روایت شده که روزی در منی با حسن بصری برخورد کرد که در حال موعظه کردن مردم بود، ایستاد و گفت: «دست نگه دار، از تو سؤالی دارم، آیا اگر فردا مرگ تو فرارسد. از حالتی که هماکنون داری بین خود و خدا راضی هستی؟» گفت: نه حضرت فرمود: آیا هیچ به این فکر کردهای که از این حالت که آن را دوست نداری به حال دیگری درآیی که آن را میپسندی؟» حسن مدّتی سر به زیر انداخت و سپس گفت: اگر بگویم آری سخن راستی نگفتهام. امام فرمود: «آیا امیدوار هستی که بعد از محمّد پیامبری بیاید که تو با او سابقهای داشته باشی [از اصحابش باشی]؟» گفت: نه.
فرمود: «آیا امیدوار هستی از خانهای که در آن هستی [[[دنیا]]] به خانه دیگری [آخرت] منتقل شوی و برای رسیدن به آن تلاشی کنی؟» گفت: نه. فرمود: «آیا کسی را که مختصر عقلی داشته باشد دیدهای که به این مقدار برای خود رضایت داشته باشد؟ تو در حالی هستی که آن را دوست نداری و به صورت جدی به فکر تغییر حال خود هم نیستی، بعد از محمّد امید پیامبر دیگری و خانهای غیر از خانهای که در آن زندگی میکنی که برای رسیدن به آن به فعالیت بپردازی نداری و با این وصف مردم را موعظه میکنی؟» چون امام(ع) او را ترک کرد حسن بصری پرسید: این شخص که بود؟ گفتند: علی بن الحسین. گفت: از خاندان علم!، پس از این ماجرا دیگر کسی ندید که حسن بصری مردم را موعظه کند[۶۲].
۴. ابو حمزه ثمالی از امام سجاد(ع) روایت کرده به مردی از قریش چنین فرمود: «زمانی که خداوند توبه آدم و حوا را پذیرفت، آدم با حوا آمیزش کرد و تا قبل از این قضیه هرگز چنین کاری نکرده بود، آدم برای خانه خدا و اطراف آن احترام زیادی قائل بود؛ لذا به هنگام آمیزش با حوا از آن محدوده خارج میگردید و در منطقه حل مبادرت به این کار میکرد و برای بازگشت به منطقه حرم ابتدا هردو غسل میکردند و سپس به محدوده خانه خدا داخل میشدند. حضرت چنین ادامه دادند که: «از آدم و حوا بیست پسر و بیست دختر متولد شدند.
اولین بار که حوا وضع حمل کرد یک پسر و یک دختر به دنیا آورد به نامهای «هابیل» و «اقلیما» و دوّمین بار وضع حمل یک پسر و یک دختر به نامهای «قابیل» و «لوزا» به دنیا آورد که این دختر (لوزا) زیباترین دختر آدم بود. وقتی این چهار به سن رشد رسیدند، آدم ترسید که فتنهای روی دهد؛ لذا آنها را خواست و گفت: ای هابیل میخواهم لوزا را به ازدواج تو درآورم و ای قابیل میخواهم اقلیما را به ازدواج تو درآورم. قابیل گفت: من این کار را نمیپذیرم آیا من با خواهر زشتروی هابیل ازدواج کنم و هابیل با خواهر زیبای من ازدواج کند؟ آدم گفت: قرعه میکشیم و هرکدام از این خواهران به نام هرکدام از این برادران درآمد با او ازدواج کند، قرعه لوزا به نام هابیل و اقلیما به نام قابیل درآمد و به همین ترتیب ازدواج کردند پس از آن ازدواج کردن با خواهر از طرف خدا تحریم شد». مرد قریشی گفت: آیا هابیل و قابیل از آن دو خواهر صاحب فرزند هم شدند؟ حضرت فرمودند: «آری» مرد گفت: این همان کاری است که مجوسیان هماکنون انجام میدهند. امام(ع) فرمودند: «مجوسیان پس از حرام شدن این کار توسط خداوند متعال مبادرت به چنین عملی مینمایند» سپس فرمودند: «این مسئله [ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر] قابل انکار نیست، همه این مسائل مطابق با شریعت بوده است، آیا خداوند همسر آدم را از خود او نیافرید و سپس ازدواج با او را بر آدم جایز فرمود؟ این شریعتی از شرایع الهی بود و بعد از آن، امر به تحریم نازل گردید»[۶۳].
۵. از امام ابو جعفر باقر(ع) روایت شده است که پس از شهادت امام حسین(ع) محمد بن حنفیه به دنبال امام سجاد(ع) فرستاد و چون با آن حضرت خلوت کرد گفت: ای برادرزاده، میدانی که پیامبر اکرم وصیت و امامت را بعد از خود برای علی بن ابی طالب، پس از او برای حسن و پس از او برای حسین قرار داده است اکنون پدرت بدون اینکه درباره وصی پس از خود چیزی بگوید کشته شده و بر او نماز گزاردهاند، من هم عموی تو و برادر پدرت بوده و از نظر سنوسال و سابقه بر تو که جوان نورستهای هستی برتری دارم، پس در امر وصیت و امامت با من مخالفت و کشمکش مکن.
امام سجاد(ع) در پاسخ به او فرمودند: «از خدا بپرهیز و ادعای چیزی را نکن که در آن حقی نداری، من تو را پند میدهم تا از نادآنان نباشی، عمو جان، پدرم قبل از رفتن به عراق مرا وصی خود قرار داد و ساعتی پیش از شهادت نیز با من عهد امامت بست، اینک این شمشیر رسول خدا است که در نزد من است پس خود را در معرض این امر قرار نده که من برای تو از کوتاهی عمر و نابسامانی احوال بیم دارم، خداوند متعال وصیت و امامت را تنها در نسل حسین(ع) خواسته و بس و اگر تو میخواهی این حقیقت را باور کنی برخیز تا با هم نزد حجر الاسود رفته آن را به داوری در اینباره بخوانیم». امام باقر(ع) فرماید: «این مناظره در مکه روی داد و آن با هم نزد حجر الاسود رفتند، امام سجاد(ع) به محمد حنفیه فرمود: «ابتدا شما آغاز به نیایش به درگاه خداوند متعال کنید و از او بخواهید تا این سنگ را به نفع شما به سخن درآورد، سپس از سنگ سؤال کنید»، محمد شروع به نیایش کرد و از خدا خواست تا حجر الاسود را در تأیید او به زبان آورد، آنگاه از سنگ خواست تا امامتش را تأیید کند اما حجر پاسخی به او نداد. امام سجاد به او فرمودند: «عمو جان، اگر تو وصی و امام بودی جوابت را میداد».
محمد حنفیه رو به امام سجاد(ع) کرده عرضه داشت: برادرزاده، حال تو دعا کن، امام سجاد(ع) دعا کردند و پس از دعا فرمودند: تو را به حق آنکه میثاق پیامبران، اوصیا و همه مردم را در تو نهاد از تو میخواهم تا با زبانی عربی و آشکار خبر دهی که وصی و امام پس از حسین بن علی کیست؟» حجر الاسود در جای خویش به ارتعاش درآمد، گویا که میخواهد از جا کنده شود و خداوند آن را به زبان عربی آشکار به سخن آورد که: خداوندا همانا که وصیت و امامت پس از حسین بن علی بن ابی طالب به علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و فرزند فاطمه دختر رسول خدا(ص) میرسد»، محمد در حالیکه رو از امام سجاد(ع) برگردانده بود بازگشت[۶۴]. و از امام صادق جعفر بن محمد(ع) از پدرش از جدش علی بن الحسین(ع) نقل شده که فرمود: ما پیشوایان مسلمانان، حجتهای خداوند بر جهانیان، سروران اهل تقوی، و سرکرده گروه سپیدپیشانیان نورانی [گروهی از بهترین ساکنان بهشت] و مولای مؤمنان هستیم، ما چون ستارگان که باعث امنیت آسمان هستند باعث امنیت زمین میباشیم، و آنانیم که به واسطه ما خداوند آسمان را از فروافتادن بر روی زمین- مگر آن زمان که خود اراده کند- و زمین را از لرزانیدن اهلش نگاه میدارد، به واسطه ما است که باران میبارد، رحمت منتشر شده، برکات زمین از آن خارج میشود و اگر یکی از ما در زمین نباشد، اهل خود را فرو میبرد. سپس فرمود: از روزی که خداوند آدم را آفرید زمین از حجت خالی نبوده است که یا آشکار و شناختهشده بوده و یا مخفی و ناشناس، و تا روز قیامت نیز از حجت خالی نخواهد ماند چراکه در غیر اینصورت خداوند پرستش نخواهد شد».[۶۵].
از میان پندها و حکمتهای درخشان امام(ع)
دانستید که امام زین العابدین(ع) هیچگاه مدینه جدش را ترک نکرد و همواره در آن به پاسداری از مرزهای اعتقادی و تربیت فکری و اخلاقی امت مشغول بود، آن حضرت هرجمعه مردم را موعظه میکرد و آنان را از دنیا و حیلهها و دامهای آنکه بسیاری از مردم آن زمان در آن گرفتار بودند بر حذر میداشت، از جمله سخنانی در اینباره از ایشان نقل شده این کلمات است[۶۶]:
- خداوند توطئه ستمکاران، تجاوز حسودان و سختگیری زورگویان را از ما و شما باز دارد، ای مؤمنان مبادا که سرکشان و پیروان آنکه اهل رغبت به دنیا و دلداده آن هستند شما را فریفته و از راه حق بازگردانند، هم آنان که فریبخورده دنیایند و به نشخوار پوسته خشکیده آنکه تا فردا نپاید، رو آوردهاند، از آنچه که خدا از آن بیمتان داده برحذر باشید و درباره آنچه خداوند از آن دورتان کرده پارسایی پیشه کنید، بدانچه در این دنیا است چونان کسی که آن را جایگاه ابدی و دایمی خود پنداشته اعتماد نکنید، به خدا سوگند که دنیا با خودآراییها، گذر روزگاران، دگرگونی و انقلاب، عبرتها و بازیگریهایش دلیل محکمی بر ناپسندی خود میباشد، همین دنیا است که گمنامان پست را بلندآوازه کرده و شرافتمندان را خوار و ناچیز میدارد و در رستاخیز مردمانی را به کام دوزخ میاندازد، و همینقدر برای عبرتگیری، امتحان و بازداشتن شخص آگاه از دنیا کافی است.
- وصیت به تقوی و نیایش به درگاه خداوند متعال و برحذر داشتن مردم از یاری ستمگران: از خدا بپرهیزید و به اصلاح خویشتن، اطاعت خدا و اطاعت از پیشوای خویش رو آورید شاید کسی از تقصیر دیروزش در راه خدا و ضایع کردن حق خدا پشیمان شده باشد، از خدا آمرزش جسته و به درگاهش توبه کنید زیرا که او توبهپذیر بوده و از بدکرداریها درمیگذرد و به هرچه میکنید آگاه است، از همنشینی گنهکاران، یاری ستمگران و همسایگی فاسقان بپرهیزید، از فتنه آنان برحذر بوده و از آستانشان دوری کنید.
- دوستی با اولیای خدا: بدانید، هرکه با اولیای خدا مخالفت کند، دینی غیر از دین خدا را انتخاب کند و با تکیه بر نظر خود در برابر فرمان ولی خدا خودسری پیشه سازد، در آتشی افتد که شعله میکشد و بدنهای بیروحی را که تیرهبختی بر آن چیره گشته در کام خود فرومیکشد، آنان مردگانی هستند که حرارت آتش را درنیابند، ای صاحبدلان عبرت گیرید و خدا را سپاس گزارید که شما را هدایت کرده است، بدانید که هرگز قدرت خروج از دایره قدرت خدا بهجای دیگری را ندارید، خداوند حتما شاهد و ناظر کارهای شما است و به سوی او بازمیگردید، از پند سود برده و خود را با آداب نیکان تربیت کنید.
- نشانه پارسایان در دنیا و مشتاقان آخرت، ترک هرمعاشر و دوستی است که با هدف آن هماهنگی ندارد، بدانید که هرکه برای به دست آوردن پاداش آخرت تلاش مینماید، به خوشی زودهنگام دنیا بیرغبت و برای مرگ آماده است و پیش از فرارسیدن مرگ که کس را از آن گریزی نیست در فکر کار برای آخرت و تهیه مقدمات سفر است که خداوند متعال فرموده: تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، میگوید: «پروردگارا، مرا بازگردانید * شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکی انجام دهم[۶۷] پس هرکدام از شما باید که خود را همان کسی بداند که پس از مرگ به این دنیا بازگردانیده شده و از کوتاهی خود در ذخیره کردن کارهای خوب برای روز مبادا پشیمان است.
- بندگان خدا بدانید، هرکس از شبیخون بیم دارد از بستر گرم خواب دل کنده و از خواب خوش چشمپوشی کرده و از هراس پیروزی اهل دنیا بر خود از برخی خوردنیها و نوشیدنیها صرفنظر مینماید، وای بر تو باد ای پسر آدم از شبیخون خداوند عزت و به قهر گرفتن دردناک و شبیخون او بر گنهکاران با مرگهای ناگهانی در شبها و روزها، این همان حمله غافلگیرکنندهای است که هیچ نجاتی در آن قابل تصور نبوده و هیچ پناه و گریزی از آن وجود ندارد، ای مؤمنان همچون پرهیزکاران از شبیخون خدا بترسید زیرا خدا میفرماید: (این برای کسی است که از ایستادن [در محشر به هنگام حساب] در پیشگاه من بترسد و از تهدیدم بیم داشته باشد)[۶۸] از خوشی، غرور و بدیهای دنیا بترسید و همواره به یاد سرانجام و کیفر علاقهمندی به آن باشید که زرقوبرق دنیا مایه فریب و دوستی دنیا خود گناهی بزرگ است.
- بندگان خدا از خدا بپرهیزید و به آنچه برایش آفریده شدهاید بیندیشید و به آن عمل کنید؛ چراکه خداوند شما را بیهوده نیافریده و به حال خود وانگذاشته است، بلکه خود را به شما شناسانده، پیامآور خود را به سوی شما فرستاده و کتاب خود را بر شما نازل کرده که بیان حلال و حرام و دلایل و امثالش در آن است، پس از خدا بپرهیزید که اینگونه با شما احتجاج کرده است: (آیا دو چشمش ندادهایم؟* و زبانی و دو لب* و هردو راه [[[خیر و شر]]] را بدو نمودیم)[۶۹] این حجت خدا است بر شما پس تا میتوانید از خدا پروا کنید زیرا هیچتوانی جز از ناحیه خدا نبوده و بر کسی جز او توکلی نیست، و درود خدا بر پیامبرش محمد و آل او باد.
- به راستی که دنیا به شما پشت کرده و آخرت رو به سوی شما میآید، هرکدام از این دو فرزندانی دارند، پس شما پسر آخرت باشید نه دنیا، به دنیا زهد ورزید و به آخرت روکنید؛ زیرا پارسایان زمین را فرش زندگی، خاک را بستر خواب، کلوخ زمین را ناز بالش خواب و آب را عطر خود ساختهاند، و تنها به قدر معاش خود از دنیا برمیگیرند، بدانید، هرکس شیفته بهشت است به کارهای خوب گرایش دارد و از شهوات خودداری میکند و هرکه از آتش دوزخ بیمناک است از گناهان خود باز میگردد و هرکس در دنیا پارسایی پیشه کند مصیبت دنیا بر او آسان میگردد و آن را ناگوار نمیداند، خداوند متعال بندگانی دارد که دلهایشان در گرو پاداش آخرت است، گویا آنان به چشم خویش بهشتیان را در نعمتهای جاویدان، و دوزخیان را در حال عذاب میبینند، همانانند که مردم از شر آنها در امان هستند، دلهایشان اندوهگین، جانهایشان پاک و خواستههایشان ناچیز است، آنان روزهای کوتاهی را به بردباری میگذرانند که آسایش درازمدت آخرت را در پی دارد، چون شب فرا میرسد در حالیکه اشک چشمشان بر گونههایشان جاری است و تضرع به درگاه او از تمام وجودشان میجوشد، بهپا میخیزند و برای رهایی از آتش دوزخ تلاش میکنند، و چون روز برآید فرزانگان دانشمند و نیکوکاران پرهیزکارند، از لاغری به تیر کمان مانند که شدت عبادت از ترس خدا چنین لاغرشان ساخته است، هرکه آنان را ببیند بیمارشان پندارد در حالیکه آنان هیچ بیماری ندارند، یا اینکه در سلامت عقل آن تردید میکنند در حالیکه نیروی فکری آنان به شدت مشغول یاد آتش دوزخ و عذابهای آن است.[۷۰].
پرتوی از کلمات درخشان امام سجاد(ع)[۷۱]
- «الْخَيْرُ كُلُّهُ صِيَانَةُ الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ»؛ «تمام نیکویی انسان حفاظت از خویش است».
- «الرِّضَى بِمَكْرُوهِ الْقَضَاءِ أَرْفَعُ دَرَجَاتِ الْيَقِينِ»؛ «رضایت به آن دسته از مقدرات الهی ناگوار الهی بالاترین درجات یقین است.
- «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا»؛ «هرکه خود را ارجمند دارد دنیا را پست انگارد.
- «مَنْ قَنِعَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ»؛ «هرکس به نصیب و قسمت خود که خدا برایش مقدر کرده راضی باشد از بینیازترین مردم است.
- «لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَى، وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ»؛ «کاری که با تقوی همراه باشد ناچیز نیست، کاری که پذیرفته درگاه خداوند شود چرا ناچیز باشد؟
- به امام عرض شد: باارزشترین مردم کیست؟ فرمود: «کسی که دنیا را مایه ارزش خود نداند».
- مردی در محضر امام سجاد(ع) گفت: خداوندا مرا از همه خلق خود بینیاز گردان، امام(ع) فرمودند: این نحو دعا صحیح نیست و همواره مردم به یکدیگر نیازمند هستند، بگو خداوندا مرا از بدان خلقت بینیاز گردان.
- «اتَّقُوا الْكَذِبَ، الصَّغِيرَ مِنْهُ، وَ الْكَبِيرَ، فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ، فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَأَ عَلَى الْكَبِيرِ»؛ «از دروغ بپرهیزید، کوچک باشد یا بزرگ، جدی یا شوخی چراکه اگر کسی دروغ کوچکی بگوید بر دروغ بزرگتر دلیر میشود».
- «كَفَى بِنَصْرِ اللَّهِ لَكَ أَنْ تَرَى عَدُوَّكَ يَعْمَلُ بِمَعَاصِي اللَّهِ فِيكَ»؛ هرگاه دیدی دست دشمنت در دشمنی با تو به گناه آلوده گشته است بدانکه خداوند یاریت نموده است. مردی به آن حضرت عرض کرد: پارسایی چیست؟ فرمود: پارسایی ده قسمت است که بالاترین درجه آن پایینترین درجه ورع است و بالاترین درجه ورع پایینترین درجه یقین است، بالاترین درجه یقین پایینترین درجه رضا است و معنای پارسایی در این آیه از قرآن مجید بیان شده است: (تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانی نکنید)[۷۲].
- «طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَيَاةِ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَيَاءِ وَ اسْتِخْفَافٌ بِالْوَقَارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِرُ وَ قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوَائِجِ مِنَ النَّاسِ هُوَ الْغِنَى الْحَاضِرُ»؛ دست نیاز به سوی مردم دراز کردن موجب خواری، نابودکننده حیا، کمکننده وقار و عین فقر است و در مقابل، کم خواهش کردن از مردم عین بینیازی است.
- محبوبترین شما در پیشگاه خدا خوبکردارترین شما و بزرگوارترین شما در نزد وی کسی است که شیفتگیاش به آنچه در نزد خدا است بیشتر باشد، هرکه ترسش از خدا بیشتر باشد امید نجاتش از عذاب خدا بیشتر، هرکه خوشاخلاقتر باشد به خدا نزدیکتر و هرکه بر خانواده خود بیشتر گشادهدستی کند خداوند از او راضیتر است، و همانا که گرامیترین شما در نزد پروردگار پرهیزکارترین شما است.
- آن حضرت به یکی از پسرانش فرمود: پسر عزیزم، با پنج دسته همنشینی و همکلامی مکن و با آنان همسفر مشو، از همنشینی با دروغگو بپرهیز که سراب را ماند، دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برایت دور مینمایاند، از همنشینی با فاسق و بدکار بپرهیز که تو را به لقمهای یا به کمتر از آن میفروشد، از همنشینی با بخیل بپرهیز که تو را در اوج نیاز تنها میگذارد، با احمق همنشین مشو که به قصد سود رساندن، به تو ضرر میرساند، و با کسی که قطع رحم کرده است و با فامیل خود ارتباط ندارد همنشین مشو که من او را در قرآن لعنتشده یافتم.
- «إِنَّ الْمَعْرِفَةَ وَ كَمَالَ دِينِ الْمُسْلِمِ تَرْكُهُ الْكَلَامَ فِيمَا لَا يَعْنِيهِ وَ قِلَّةُ مِرَائِهِ وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ وَ حُسْنُ خُلُقِهِ»؛ نهایت شناخت و کمال دیانت یک مسلمان به ترک سخن بیهوده، کم جدل کردن، بردباری و خوشاخلاقی است.
- «ابْنَ آدَمَ، إِنَّكَ لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ، وَ مَا كَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ، وَ مَا كَانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعَاراً، وَ الْحَذَرُ لَكَ دِثَاراً، ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ، فَأَعِدَّ لَهُ جَوَاباً»؛ ای آدمیزاده، مادام که از درون خود را پند دهی، از خود حساب کشی، ترس از خدا را روانداز و حذر را زیرانداز خودسازی پیوسته رو به خوبی داری، ای آدمیزاده، تو خواهی مرد و پس از مرگ دوباره زنده خواهی شد و در پیشگاه خداوند متعال برای سؤال و جواب بهپا داشته خواهی شد، پس برای آن روز جوابی مهیا کن.
- «لَا حَسَبَ لِقُرَشِيٍّ وَ لَا لِعَرَبِيٍّ إِلَّا بِتَوَاضُعٍ، وَ لَا كَرَمَ إِلَّا بِتَقْوَى، وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِيَّةٍ، وَ لَا عِبَادَةَ إِلَّا بِالتَّفَقُّهِ، أَلَا وَ إِنَّ أَبْغَضَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ مَنْ يَقْتَدِي بِسُنَّةِ إِمَامٍ وَ لَا يَقْتَدِي بِأَعْمَالِهِ»؛ قریشی بر غیر قریشی شرافت و برتری جز به واسطه فروتنی ندارد، بزرگواری جز تقوی نیست، عملی بدون نیت درست نیست، عبادت بدون علم دین ارزشی ندارد و منفورترین بندگان در نزد خدا کسی است که ادعای پیروی از امامی را داشته باشد و از دستورات او تبعیت نکند.
- «الْمُؤْمِنُ مِنْ دُعَائِهِ عَلَى ثَلَاثٍ: إِمَّا أَنْ يُدَّخَرَ لَهُ، وَ إِمَّا أَنْ يُعَجَّلَ لَهُ، وَ إِمَّا أَنْ يُدْفَعَ عَنْهُ بَلَاءٌ يُرِيدُ أَنْ يُصِيبَهُ»؛ مؤمن آن است که دعایش یکی از سه چیز را برایش در بر دارد: یا برایش ذخیره آخرت شود [اگر در دنیا برآورده نشود] یا در دنیا برآورده شود و یا بلایی را که میباید بر سرش بیاید از او دور میکند.
- «إِنَّ الْمُنَافِقَ يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ وَ لَا يَأْتِي إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ اعْتَرَضَ وَ إِذَا رَكَعَ رَبَضَ وَ إِذَا سَجَدَ نَقَرَ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الْعَشَاءُ وَ لَمْ يَصُمْ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ النَّوْمُ وَ لَمْ يَسْهَرْ وَ الْمُؤْمِنُ خَلَطَ عَمَلَهُ بِحِلْمِهِ يَجْلِسُ لِيَعْلَمَ وَ يُنْصِتُ لِيَسْلَمَ لَا يُحَدِّثُ بِالْأَمَانَةِ الْأَصْدِقَاءَ وَ لَا يَكْتُمُ الشَّهَادَةَ لِلْبُعَدَاءِ وَ لَا يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْحَقِّ رِئَاءً وَ لَا يَتْرُكُهُ حَيَاءً إِنْ زُكِّيَ خَافَ مِمَّا يَقُولُونَ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَا لَا يَعْلَمُونَ وَ لَا يَضُرُّهُ جَهْلُ مَنْ جَهِلَهُ»؛ منافق آن است که چون دیگران را از کاری بازمیدارد خود همان کار را انجام میدهد و چون دیگران را به کاری فرمان میدهد خود آن را بهجا نمیآورد چون رکوع کند چون چارپایی است که زانو زده و چون سجده کند چون مرغی است که بر زمین منقار میکوبد، روز را در حالیکه روزه ندارد به امید خوردن شام به غروب میرساند و شب را در حالیکه تمام هدفش خواب است شبزندهداری نکرده به صبح میرساند، اما مؤمن دانایی را با بردباری آمیخته، نشستنش برای یادگیری و سکوتش مایه سلامت است، سخن امانت را با دوستان نیز نمیگوید و شهادت را حتی برای بیگانگان کتمان نمیکند، کار درست را نه از روی ریا انجام میدهد و نه از روی خجالت ترک میکند، اگر در میان مردم ستوده شود از آنچه دربارهاش میگویند هراسان میشود و از خدا برای گناهانی که مردم از آن آگاه نیستند طلب آمرزش میکند و نادانی هیچ نادانی به او آسیب نمیرساند.
- «كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِحُسْنِ السَّتْرِ عَلَيْهِ»؛ چهبسا کسی که به تعریف و تمجید دیگران فریفته شد و چه بسیار کسی که به پردهپوشی زیبای خداوند غره گردید؟
- «رُبَّ مَغْرُورٍ مَفْتُونٍ يُصْبِحُ لَاهِياً ضَاحِكاً، يَأْكُلُ وَ يَشْرَبُ وَ هُوَ لَا يَدْرِي لَعَلَّهُ قَدْ سَبَقَتْ لَهُ مِنَ اللَّهِ سَخَطَةٌ يَصْلَى بِهَا نَارَ جَهَنَّمَ»؛ بسا فریبخوردهای که غافل و خندان است، میخورد و مینوشد و نمیداند که شاید خشمی از خدا بر سرش آید که به آتش دوزخش اندازد.
- «إِنَّ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِ الْإِنْفَاقَ عَلَى قَدْرِ الْإِقْتَارِ، وَ التَّوَسُّعَ عَلَى قَدْرِ التَّوَسُّعِ، وَ إِنْصَافَ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ، وَ ابْتِدَاءَهُ إِيَّاهُمْ بِالسَّلَامِ»؛ انفاق در هنگام تنگدستی، سخاوتمندی در هنگام فراخی، حق را به مردم دادن و سلام کردن به مردم از اخلاق مؤمنان است.
- «ثَلَاثٌ مُنْجِيَاتٌ لِلْمُؤْمِنِ: كَفُّ لِسَانِهِ عَنِ النَّاسِ وَ اغْتِيَابِهِمْ، وَ إِشْغَالُهُ نَفْسَهُ بِمَا يَنْفَعُهُ لِآخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ، وَ طُولُ بُكَائِهِ عَلَى خَطِيئَتِهِ»؛ سه چیز باعث نجات مؤمن است: دم فروبستن از بدگویی و غیبت مردم، وادار کردن خود به کارهایی که سود آخرتی داشته باشد و گریه طولانی بر گناهان.
- «نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْمَحَبَّةِ لَهُ عِبَادَةٌ»؛ نگاه محبتآمیز مؤمن به برادر مؤمن و محبت کردنش به او عبادت است.
- «ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ كَانَ فِي كَنَفِ اللَّهِ، وَ أَظَلَّهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ظِلِّ عَرْشِهِ، وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْيَوْمِ الْأَكْبَرِ: مَنْ أَعْطَى النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ سَائِلُهُمْ لِنَفْسِهِ، وَ رَجُلٌ لَمْ يُقَدِّمْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ قَدَّمَهَا أَوْ فِي مَعْصِيَتِهِ، وَ رَجُلٌ لَمْ يَعِبْ أَخَاهُ بِعَيْبٍ حَتَّى يَتْرُكَ ذَلِكَ الْعَيْبَ مِنْ نَفْسِهِ، وَ كَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِعَيْبِهِ لِنَفْسِهِ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ»؛ سه چیز است که در هرمؤمنی باشد در پناه خدا بوده و در روز قیامت در سایه عرش است و خداوند از هراس بزرگ آسودهاش دارد، کسی که همان قدر به مردم میدهد که توقع گرفتن آن را از آنان دارد، مردی که دست به کاری نزند یا گامی به پیش یا پس ننهد مگر اینکه معلوم کند این کار را در طاعت خدا انجام میدهد یا در نافرمانی خدا و مردی که برادرش را در کاری سرزنش نکند مگر اینکه آن عیب را در خود اصلاح کرده باشد و برای مرد بس است که به عیب خود پرداخته و از عیب مردم چشم پوشد.
- «مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ وَ مَا [مِنْ] شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ»؛ پس از خداشناسی چیزی نزد خدا محبوبتر از عفت شکم و عفت جنسی نبوده و در پیشگاهش چیزی دوستداشتنیتر از این نیست که از او چیزی بخواهند.
- «افْعَلِ الْخَيْرَ إِلَى كُلِّ مَنْ طَلَبَهُ مِنْكَ، فَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِهِ فَقَدْ أَصَبْتَ مَوْضِعَهُ، وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ بِأَهْلٍ كُنْتَ أَنْتَ أَهْلَهُ، وَ إِنْ شَتَمَكَ رَجُلٌ عَنْ يَمِينِكَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلَى يَسَارِكَ وَ اعْتَذَرَ إِلَيْكَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ»؛ هرکه از تو کار خیری خواست اجابتش کن اگر سزاوار آن باشد کار بجایی کردی و اگر سزاوار آن نباشد تو خود سزاوار آنی و اگر مردی در سمت راستت ایستاده بود و دشنامت داد و به سمت چپت رفت و از تو پوزش خواست از او درگذر.
- «مَجَالِسُ الصَّالِحِينَ دَاعِيَةٌ إِلَى الصَّلَاحِ، وَ آدَابُ الْعُلَمَاءِ زِيَادَةٌ فِي الْعَقْلِ، وَ طَاعَةُ وُلَاةِ الْأَمْرِ تَمَامُ الْعِزِّ، وَ اسْتِنْمَاءُ الْمَالِ تَمَامُ الْمُرُوَّةِ، وَ إِرْشَادُ الْمُسْتَشِيرِ قَضَاءٌ لِحَقِّ النِّعْمَةِ، وَ كَفُّ الْأَذَى مِنْ كَمَالِ الْعَقْلِ وَ فِيهِ رَاحَةٌ لِلْبَدَنِ عَاجِلًا وَ آجِلًا»؛ مجالس نیکان، کسان را به نیکی میخواند، آداب دانشمندان موجب فزونی خرد، اطاعت از ولی امر نهایت عزت، استفاده کردن از مال نهایت مردانگی، راهنمایی کردن مشورتخواه بهجای آوردن حق نعمت و خودداری کردن از آزار کمال خرد و مایه راحت تن در دنیا و آخرت است.
- امام علی بن الحسین(ع) آیه: وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا[۷۳] را قرائت میکرد میفرمود: پاک است آن خدایی که به کسی معرفت نعمتهایش را نبخشید مگر به اعتراف بر عدم معرفت آن، همچنانکه به کسی شناخت ذات خود را نداد مگر در همین حد که بفهمد قادر به درک آن ذات نیست پس خداوند متعال از اعتراف عارفان به کوتاهی آنان در شناختن ذاتش قدردانی کرده و همان اعتراف به ناتوانی را شکر به حساب آورده است، چنانکه علم دانشمندان به اینکه از درک او ناتوانند را ایمان محسوب داشته است؛ چراکه او خود به میزان ظرفیت و توان بندگان آگاه است. منزه است خدایی که اعتراف به نعمت را ستایش خود دانسته و منزه باد آنکه اقرار به درماندگی از شکرش را سپاسگزاری به حساب میآورد.[۷۴].
منابع
پانویس
- ↑ «و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۰۷.
- ↑ درباره اسناد و مصادر این حدیث شریف و متواتر در نزد فریقین به شماره ۴ تا ۹ مجله رسالة الثقلین، و حدیث الثقلین، چاپ دار التقریب بین المذاهب الإسلامیة، مصر: ۹ مراجعه کنید.
- ↑ صحیفه سجادیه بخشی از دعای آن حضرت در ختم القرآن، ص۴۲.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۰۹.
- ↑ «آنکه زمین را برای شما بستر ساخت» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «و آسمان را سرپناهی ساخت» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «و از آسمان، آبی فرو فرستاد» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
- ↑ تفسیر برهان، ج۱، ص۱۲۹.
- ↑ «خداوند است که از بندگانش توبه را میپذیرد و زکاتها را دریافت میدارد» سوره توبه، آیه ۱۰۴.
- ↑ تفسیر برهان، ج۱، ص۴۴۱؛ تفسیر صافی، ج۲، ص۳۷۲- ۳۷۳.
- ↑ «و آنان که در داراییهایشان حقی معین است * برای پرسنده(ی مستمند) و بیبهره» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.
- ↑ لآلئ الأخبار، ج۳، ص۳؛ وسائل الشیعة، ج۶، ص۶۹.
- ↑ «پس (از آنان) با گذشتی نیکو درگذر» سوره حجر، آیه ۸۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۱۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۱۲.
- ↑ اطلاق عنوان راوی بر امام با مبانی فکری شیعه ناسازگار است و این نکته از سطرهای بعدی نیز استفاده میشود. (مصحح).
- ↑ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۷۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۲، ص۱۱۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۱۷.
- ↑ شیخ صدوق، توحید، ص۳۶۶- ۳۶۷.
- ↑ حیاة الإمام زین العابدین، ص۳۰۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۱۸.
- ↑ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج۳، ص۱۹۰.
- ↑ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج۳، ص۱۹۱.
- ↑ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج۳، ص۱۹۳.
- ↑ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج۳، ص۱۹۴.
- ↑ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج۳، ص۱۹۴.
- ↑ احتجاج، ج۲، ص۴۸- ۵۰، احتجاجات امام علی بن الحسین(ع).
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۲۰.
- ↑ به شرح حال امام زین العابدین(ع) از تاریخ دمشق، تحقیق محمد باقر محمودی، ص۲۷ رجوع کنید.
- ↑ وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن بردهای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانوادهاش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن بردهای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانوادهاش و آزاد کردن بردهای مؤمن (لازم است) و آن کس که (بردهای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبهای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۱۶؛ بحار الأنوار، ج۴۶، ص۷.
- ↑ وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن بردهای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانوادهاش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن بردهای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانوادهاش و آزاد کردن بردهای مؤمن (لازم است) و آن کس که (بردهای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبهای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
- ↑ ظهار نوعی متارکه با همسر است که مرد با تشبیه همسرش به مادر خود او را بر خود حرام میکند که این کار در شریعت اسلام منسوخ شده و عمل به آن کفاره دارد.
- ↑ وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ * فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ «و آنان که زنان خود را ظهار میکنند سپس به آنچه گفتهاند باز میگردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بندهای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده میشوید و خداوند به آنچه میکنید آگاه است * و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره مجادله، آیه ۳-۴.
- ↑ لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند اما از سوگندهایی که آگاهانه خوردهاید باز میپرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود میدهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچیک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میگرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
- ↑ وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست میدارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمیکند و خداوند به آنچه میکنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
- ↑ وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع میپردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانوادهاش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
- ↑ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ «ای مؤمنان! شکار را در حالی که در احرام هستید نکشید و هر کسی به عمد آن را بکشد، کیفرش چهارپایی است همگون آنچه کشته است، چنانکه دو (گواه) دادگر از خودتان بر (همگونی) آن (با شکار) حکم کنند، قربانییی که به (قربانگاه) کعبه برسد؛ یا کفّارهای است برابر با اطعام مستمندان یا همچند آن (شصت روز) روزه تا کیفر کار خود را بچشد؛ خداوند از گذشته در گذشت ولی هر که (به شکار کردن) برگردد خداوند از وی انتقام خواهد گرفت و خداوند پیروزمندی دادستاننده است» سوره مائده، آیه ۹۵.
- ↑ شیخ مفید، مقنعة، ص۳۶۳.
- ↑ روزه روز سوم اعتکاف بعد از گرفتن روزه دو روز اول واجب است و به واسطه نذر و امثال آن هم واجب میشود.
- ↑ فروع کافی، ج۱، ص۱۸۵؛ خصال، ص۵۰۱- ۵۰۴؛ تفسیر قمی، ص۱۷۲- ۱۷۵؛ مقنعة، ص۵۸؛ تهذیب، ج۱، ص۴۳۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۲۴.
- ↑ دعای ۵۱ از صحیفه دوم که شیخ حرّ عاملی آن را جمعآوری کرده است.
- ↑ صحیفه سجادیه، دعای مرزداران.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۳۰.
- ↑ «يَا مَنْ يُجِيبُ دُعَاءَ الْمُضْطَرِّ فِي الظُّلَمِ *** يَا كَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْبَلْوَى مَعَ السَّقَمِ قَدْ نَامَ وَفْدُكَ حَوْلَ الْبَيْتِ وَ انْتَبَهُوا *** يَدْعُو وَ عَيْنُكَ يَا قَيُّومُ لَمْ تَنَمْ هَبْ لِي بِجُودِكَ فَضْلَ الْعَفْوِ عَنْ جُرْمِي *** يَا مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ الْخَلْقُ فِي الْحَرَمِ إِنْ كَانَ عَفْوُكَ لَا يَلْقَاهُ ذُو سَرَفٍ *** فَمَنْ يَجُودُ عَلَى الْعَاصِينَ بِالنِّعَمِ»
- ↑ «ألا يا أيها المأمول في كلّ حاجة *** شكوت إليك الضرّ فاسمع شكايتي ألا يا رجائي أنت كاشف كربتي *** فهب لي ذنوبي كلّها واقض حاجتي فزادى قليل لا أراه مبلّغي *** أللزاد أبكي أم لبعد مسافتي أتيت بأعمال قباح ردية *** فما في الورى خلق جنى كجنايتي أتحرقني في النار يا غاية المنى *** فأين رجائي منك، أين مخافتي؟»
- ↑ «لَنَحْنُ عَلَى الْحَوْضِ رُوَّادُهُ *** نَذُودُ وَ نَسْقِي وُرَّادَهُ وَ مَا فَازَ مَنْ فَازَ إِلَّا بِنَا *** وَ مَا خَابَ مَنْ حُبُّنَا زَادُهُ وَ مَنْ سَرَّنَا نَالَ مِنَّا السُّرُورَ *** وَ مَنْ سَاءَنَا سَاءَ مِيلَادُهُ وَ مَنْ كَانَ غَاصِبَنَا حَقَّنَا **** فَيَوْمُ الْقِيَامَةِ مِيعَادُهُ»
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۳۱.
- ↑ شیخ طبرسی، احتجاج، احتجاجات امام زین العابدین(ع).
- ↑ «و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۸.
- ↑ «و چه بسیار (مردم) شهری که از فرمان پروردگار خویش و پیامبران وی سرپیچیدند» سوره طلاق، آیه ۸.
- ↑ «و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم» سوره کهف، آیه ۵۹.
- ↑ «و از (مردم) شهری که در آن بودیم و از کاروانیانی که با آنها (به اینجا) روی آوردهایم بپرس» سوره یوسف، آیه ۸۲.
- ↑ شیخ طبرسی، احتجاج، احتجاجات امام سجاد(ع).
- ↑ شیخ طبرسی، احتجاج، احتجاجات امام سجاد(ع).
- ↑ شیخ طبرسی، احتجاج، احتجاجات امام سجاد(ع).
- ↑ شیخ طبرسی، احتجاج، احتجاجات امام سجاد(ع).
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۳۳.
- ↑ ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص۱۸۲- ۱۸۴، چاپ مؤسسه اعلمی- بیروت.
- ↑ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ «هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد میگوید: پروردگارا! مرا باز گردانید! * شاید من در آنچه وا نهادهام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۹۹-۱۰۰.
- ↑ وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ «و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من میهراسد» سوره ابراهیم، آیه ۱۴.
- ↑ أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ * وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ «آیا برای او دو چشم نیافریدهایم * و زبان و دو لب؟ * و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟» سوره بلد، آیه ۸-۱۰.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۴۰.
- ↑ تمام روایاتی که تحت این عنوان نقل کردهایم از تحف العقول، ص۲۰۰- ۲۰۵ میباشد.
- ↑ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ «تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۳.
- ↑ «و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمیتوانید شمار کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۶، ص ۲۴۴.