دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ (پرسش)
دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | اثبات عصمت امام |
مدخل اصلی | ضرورت عصمت امام - اثبات عصمت امام در کلام اسلامی |
مدخل وابسته | عصمت امام |
تعداد پاسخ | ۱۰ پاسخ |
دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
متکلمان امامی براهین عقلی متعددی را در اثبات عصمت امامان اقامه کردهاند از جمله:
نخست: برهان لزوم هدایت بشر
ارتباط تنگاتنگ بین هدایت و عصمت باعث شده است تا عصمت برای هادی لازم و واجب باشد تا جایی که هادی اگر معصوم نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد[۱].
از طرفی هدایت، امری است که در امام و نبی مشترک است یعنی همان وظیفه هدایت پیامبر به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای جانشین او (امام) هم متعین است؛ لذا شاید بتوان گفت یکی از فلسفههای عصمت در امام هم همان ایجاد اعتماد مردم به الگو و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به معارف دین از بین میرود[۲].
دوم: برهان امتناع تسلسل
یکی از دلایل وجوب عصمت امام، بطلان تسلسل است. تقریر این برهان به این صورت است که: دلیل نیاز مردم به وجود و نصب امام از جانب خداوند، خطاپذیری مردم است. حال اگر خود امام، معصوم از خطا و معصیت نباشد، خود نیاز به وجود امام دیگری دارد و آن امام نیز نیاز به وجود امام دیگر و... که منجر به تسلسل میشود و تسلسل از دیدگاه عقلا باطل است.
به عبارت دیگر، فلسفه وجوب نصب امام، جایز الخطا بودن مردم است و اگر این ملازمه درباره امام نیز ثابت باشد، واجب است که براى او نیز امام دیگرى باشد که در نتیجه یا منجر به تسلسل خواهد شد یا به امامی منتهی میشود که خطا برای او جایز نباشد؛ پس او اما اصلی خواهد بود[۳].[۴]
سوم: برهان حفظ شریعت
از جمله برهانهای عقلی اثبات عصمت امامان (ع)، برهان معروف حفظ شریعت است. برهان حفظ شریعت را میتوان از جمله براهین بسیار معروف متکلمان دانست، که غالب متکلمان امامیه[۵] و حتی اسماعیلیه[۶] به آن استدلال کردهاند و حتی برخی از اهل سنت نیز آنجا که در صدد معرفی دلایل شیعه بر عصمت امام بودهاند، همین دلیل را بیان کردهاند[۷].[۸]
بر اساس تقریر سیدمرتضی، این برهان را میتوان در سه مرحله ارائه کرد:
- نخست آنکه شریعت، به حافظ نیاز دارد. سید مینویسد: «همانا شریعت پیامبر ما ابدی و غیر قابل نسخ است... و لازم است حافظی داشته باشد؛ زیرا رها کردن آن بدون حافظ، اهمال درباره آن و نیز تکلیف کردن پیروانش به چیزی خارج از طاقت آنهاست»[۹]،
- مرحله دوم آنکه حافظ شریعت باید معصوم باشد؛ زیرا اگر نباشد، شریعت حفظ نخواهد شد. سیدمرتضی در تبیین ملازمه میان ارکان استدلال خود چنین توضیح میدهد که اگر حافظ شریعت معصوم نباشد، ممکن است در شریعت تغییر و تبدیل ایجاد کند، و این امر، در واقع سبب محفوظ نماندن شریعت خواهد شد؛ زیرا در این صورت، تفاوتی میان بود و نبود حافظ شریعت نخواهد بود[۱۰].
- مرحله سوم استدلال سید، تأکید بر این است که حافظ شریعت، لزوماً امام است: «هنگامی که ثابت شد حافظ باید معصوم باشد، محال است شریعت به دست امت حفظ شود؛ در حالی که امت معصوم نیست، و همانگونه که ممکن است تک تک آنها اشتباه کنند، در جمع آنان نیز همین امکان هست، و هنگامی که حافظ شریعت بودن امت، باطل شد، لازم است امام حافظ آن باشد[۱۱].[۱۲]
چهارم: برهان نقض غرض در ارسال انبیا
دلیلی که تقریباً همه متکلمان شیعه بدان تمسک کردهاند این است که: امامت یعنی استمرار وظایف نبوت و امام یعنی جانشین و خلیفه پیامبر در همه شؤون نبوت، جز در مسأله تلقی وحی به معنای اصطلاحی آن. چنین انسانی باید در مقام تبیین و توضیح احکام الهی و سنت نبوی، از هر گونه انحراف عمدی و سهوی معصوم باشد[۱۳] و الا نقض غرض پیش آمده، هدف تشریع احکام و برانگیختن انبیا تحقق نخواهد یافت. بنابراین، همان ادلهای که عصمت انبیا را اثبات مینمودند، بر عصمت امام نیز صحه میگذارند[۱۴].
پنجم: برهان لطف
چنانکه وجود پیامبران و امام لطف است، عصمت آنها نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا پیامبران و امامان غیر معصوم، از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فتن در امر دین و دنیا شود مصون نیستند و این لامحاله منافی لطف است. ایضاً غرض از نصب پیامبران و امامان، حصول اطاعت و انقیاد است و هرگاه معصوم نباشند و خطا و معصیت بر آنها روا باشد، اطاعتشان واجب نیست، بلکه مخالفتشان واجب بوده و این مناقض لطف و غرض امامت است[۱۵].[۱۶]
ششم: برهان نفی احتجاج به غیر معصوم
این برهان نیز مانند برهان گذشته، یک پیش فرض دارد: امام کسی است که خداوند بتواند با او برای مردم احتجاج کند. هشام در پاسخ ضرار بن عمرو که از دلیل لزوم عصمت امام از گناهان پرسیده بود، برهان خود را با توجه به این مقدمه، این گونه تقریر میکند: اگر امام از گناه معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از دین را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمیتواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند[۱۷]. کیفیت استدلال هشام، گویای این مطلب است که وی با این برهان در پی اثبات عصمت امام از همه گناهان ـ پس از تصدی منصب امامت ـ است[۱۸].[۱۹]
هفتم: برهان اضطرار به امام
هشام بن حکم در مناظره خود با ضرار که منکر ضرورت وجود امام در جامعه بود، برای ضرورت وجود امام پس از رسول خدا (ص) دلیلی میآورد که ضمن آن، ضرورت عصمت امام نیز ثابت میشود.
دلیل ضرورت وجود امام، پس از رسول خدا (ص)، از نظر هشام بن حکم بدین تقریر است: وضعیت مردم پس از رسول خدا (ص) از سه حال خارج نیست: یا اینکه خداوند، آنها را بدون تکلیف رها کرده است؛ یا اینکه مردم پس از رسول خدا (ص) تبدیل به علما و دانشمندانی در حد و اندازه رسول خدا (ص) - در شناخت احکام دین - شده باشند؛ به گونهای که همگی در راه حق باشند و اختلافی پیش نیاید؛ یا اینکه رسول خدا (ص) فردی را که عاری از هرگونه اشتباه و گناه است، با عنوان راهنمایشان معرفی کرده باشد؛ کسی که مردم به او نیاز دارند؛ ولی او به مردم نیازی ندارد.
از آنجا که فرضهای اول و دوم اشتباه است، تنها فرض سوم باقی میماند که همان مطلوب است: فبقي الوجه الثالث: و هو أنّه لابدّ لهم من علم يقيمه الرسول لهم و لا يحيف معصوم من الذنوب مبرأ من الخطایا يحتاج إليه و لا يحتاج إلى أحد[۲۰]. در واقع، این برهان، ضرورت وجود امام معصوم را ثابت میکند؛ به گونهای که اگر امام معصوم نباشد، بود و نبود او تفاوتی نخواهد داشت[۲۱].[۲۲]
هشتم: برهان وجوب اطاعت از معصوم
اگر از پیامبر خاتم(ص) خطا سرزند، مخالفت و انکار او واجب خواهد بود و این با دستور خداوند بر اطاعت از او مغایرت دارد: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ﴾[۲۳].[۲۴].[۲۵]
نهم: برهان لزوم اطمینان
ائمه(ع) میخواهند رضا و سخط ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند[۲۶]. به عبارت دیگر بدون شک امامان قبل از هر چیز باید اعتماد عموم را جلب کنند، به طوری که در گفته آنها احتمال دروغ و اشتباه داده نشود؛ در غیر این صورت، مقامِ رهبری آنها متزلزل خواهد شد. چرا که اگر ائمه معصوم نباشند، بهانهجویان به عذر اینکه آنها اشتباه میکنند، از آنان روی برمیتابند و حقیقتطلبان نیز به خاطر تزلزل نسبت به محتوای دعوت آنها، از پذیرفتن دعوتشان خودداری خواهند کرد و یا لااقل نمیتوانند با دلگرمی آن را پذیرا شوند. این دلیل که میتوان آن را "دلیل اعتماد" نیز نام نهاد، یکی از مهمترین دلایل عقلی ضرورت عصمت ائمه(ع) است. چگونه ممکن است خداوند فرمان دهد که از انسانی بیقید و شرط اطاعت شود، در حالی که این انسان ممکن است خطا کند و یا مرتکب گناهی گردد. اگر مردم از او اطاعت کنند که پیروی از خطا و گناه است و اگر نکنند، جایگاه رهبری او متزلزل میگردد، بهویژه آنکه مقام رهبری امامان با دیگران کاملاً متفاوت است؛ زیرا مردم تمام اعتقاد و برنامه خود را از آنها میگیرند[۲۷].[۲۸]
دهم: برهان پیشوایی امام
امام، پیشوای مردم است و مردم موظفاند با پیروی از او و با توجه به عملش، اعمال خود را انجام دهند. چنین کسی باید لزوماً معصوم باشد؛ وگرنه اگر به عصمت نیاز نباشد، هرکسی، از جمله یهود و نصارا نیز میتوانستند امام ما باشند: و لانه امام و الامام من يفعل الشيء لاجله و الا كانت اليهود و النصارى ائمة لنا و يستحيل التعبد باتباع غير المعصوم لقبحه[۲۹].[۳۰]
یازدهم: برهان تلازم امامت و عصمت
این برهان را شیخ مفید بر عصمت امام اقامه نموده است. ایشان در این برهان در صدد اثبات این مطلب است که اساساً خود امام بودن، مقتضی عصمت است؛ بدین معنا که امام بودن، بدون عصمت قابل تصور نیست: و الامامة تدل على عصمة صاحبها...[۳۱]؛ بر این اساس شاید بتوان در تقریر این برهان از دیدگاه شیخ چنین گفت : «امامان اسوههای دیناند و معنای ائتمام، همان اقتداست و ثابت شده است که حقیقت اقتدا، پیروی از مقتدی در رفتار و گفتار اوست، از آن جهت که او حجت است»...[۳۲].
بنابراین عبارت، امام اسوه ما در دین است و باید از رفتار و گفتارش در دین پیروی شود. از این رو، امام، لزوماً باید در آنچه میگوید و انجام میدهد، معصوم باشد. به دیگر بیان، کسی شأنیت اسوه بودن را دارد که خود مرتکب عصیان و خطا نشود[۳۳].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. شریفی؛ |
---|
۲. صفرزاده؛ |
---|
۳. علیپور وحید؛ |
---|
4. فاریاب؛ |
---|
5. سلیمانیان؛ |
---|
6. خاتمی؛ |
---|
7. محمدی؛ |
---|
8. فیاضبخش؛ |
---|
9. اکبری ملکآبادی؛ |
---|
10. خسروپناه؛ |
---|
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه میکند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بیخطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا به امام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علیاکبر واعظ موسوی، علی(ع) میزان حق، ص۱۰۱.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۹۲، تحقیق و تصحیح: حسن حسن زاده آملی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم، ۱۴۱۷هـ.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص۳۱۹ - ۳۶۴.
- ↑ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، مناهج الیقین، ص۲۹۸؛ همو، نهج الحق، تعلیق عین الله حسین ارموی، ص۱۶۴؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ج۱، ص۱۷۸؛ فاضل مقداد سیوری حلی، الناضح یوم الحشر شرح باب حادی عشر، ص۱۸۳.
- ↑ احمد حمیدالدین کرمانی، المصابیح فی اثبات الامامة، ص۹۶-۹۹.
- ↑ احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۷.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۸؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۰.
- ↑ عبارت مرحوم سید را میتوان در قالب یک قیاس استثنایی اینگونه تقریر کرد: اگر شریعت نیاز به حافظ نداشته باشد، موجب کوتاهی در امر آن و تکلیف مؤمنان به مالایطاق خواهد شد؛ کوتاهی در امر شریعت و تکلیف مؤمنان به مالایطاق جایز نیست؛ پس شریعت نیاز به حافظ دارد (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).
- ↑ و ليس يخلو أن يكون الحافظ معصوما أو غير معصوم، فإن لم يكن معصوما لم يؤمن من تغييره و تبديله، و في جواز ذلك عليه – و هو الحافظ لها- رجوع إلى أنها غير محفوظة في الحقيقة، لأنه لا فرق بين أن تحفظ بمن جائز عليه التغيير والتبديل والزلل والخطأ وبين أن لا تحفظ جملة؛ (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).
- ↑ به دیگر بیان، میتوان گفت: حافظ شریعت یا امت است یا امام؛ اما امت حافظ شریعت نیست؛ زیرا امت معصوم نیست؛ پس حافظ شریعت امام است (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۸.
- ↑ البته کسانی که دلیل عقلی برای اثبات عصمت انبیا از گناهان و نیز از خطا و نسیان را تمام و بیاشکال میدانند، در اینجا نیز این دلیل را به موارد مذکور تعمیم میدهند. ولی به هر حال، قدر متیقن این است که با این دلیل، عصمت ائمه (ع) از گناه و خطا در مقام تبیین و تفسیر وحی الهی و سنت نبوی به اثبات میرسد.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۷۴-۲۸۱.
- ↑ سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۳۵-۱۵۲.
- ↑ إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...، محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۱۹۷-۲۰۱.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۹۲.
- ↑ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۵-۳۶۶.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۹۲.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۱۹۷-۲۰۱.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۰.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.
- ↑ کشف المراد، ص۳۴۹؛ پنجاه درس اصول عقاید، پیامبرشناسی، درس سوم.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۳۵-۱۵۲.
- ↑ حسن بن یوسف بن مطهر محلی (علامه حلی)، انوارالملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۹۹.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۳۴.
- ↑ فمن ذلك أن الأئمة قدوة في الدين و أن معنى الائتمام هو الاقتداء و قد ثبت أن حقيقة الاقتداء هو الاتباع للمقتدى به فيما فعل و قال من حيث كان حجة فيه دون الاتباع لقيام الأدلة على صواب ما فعل و قال...؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۹۲.
- ↑ البته کسانی که دلیل عقلی برای اثبات عصمت انبیا از گناهان و نیز از خطا و نسیان را تمام و بیاشکال میدانند، در اینجا نیز این دلیل را به موارد مذکور تعمیم میدهند. ولی به هر حال، قدر متیقن این است که با این دلیل، عصمت ائمه (ع) از گناه و خطا در مقام تبیین و تفسیر وحی الهی و سنت نبوی به اثبات میرسد.
- ↑ ر.ک: الالهیات، ج۴، ص۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۲۳۵، ص۲۶۶.
- ↑ «هیچ جامعهای بدون داشتن یک رهبر و حاکم نمیتواند به حیات خویش ادامه دهد». نهجالبلاغه، خطبه ۴۰.
- ↑ شهید مطهری، امامت و رهبری، ص۵۲-۵۱.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ مرحوم علامه امینی نام شانزده نفر از بزرگان اهلسنت را که تصریح به این مسأله دارند، ذکر نموده است. رک: الغدیر، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۷؛ همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۰۸-۲۵۳.
- ↑ «[آیا] آنچه خدا فرستاد دینی است کاسته، و خدا در کامل ساختن آن از ایشان یاری خواسته؟... یا دینی که خدا فرستاده تمام بوده و پیامبر (ص) در رساندن آن کوتاهی نموده؟» نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۸، ص۲۰.
- ↑ ک: بحارالانوار، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۷۴-۲۸۱.
- ↑ تنزیه الانبیاء، ص۴-۶؛ منشور جاوید، ج۵، ص۳۹-۴۰.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۷، ص۱۸۵-۱۸۶؛ کشف المراد، ص۱۵۵؛ بدایة المعارف، ص۲۵۹.
- ↑ پیام قرآن، ج۷، ص۱۸۵-۱۸۶.
- ↑ دلائل الصدق، ج۲، ص۸؛ کشف المراد، ص۱۸۴؛ رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۲۴؛ شیخ مفید، الجمل، ص۳۰؛ محقق حلی، المسلک فی اصول دین، ص۱۹۸ و ۳۰۸؛ النکت الاعتقادیه، ص۴۰؛ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۸؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۷-۱۷۸.
- ↑ ر.ک: النکت الاعتقادیة، ص۴۰؛ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۸؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۷-۱۷۸؛ شریف مرتضی، الشافی فی الامامه، ج۱، ص۳۶؛ رسائل المرتضی، ج۱، ص۳۲۴؛ کشف المراد، ص۱۰۸؛ الجمل، ص۳۰.
- ↑ گوهر مراد، ص۳۰۱.
- ↑ بدایة المعارف، ص۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ ابن سینا، کتاب شفاء، مقاله اول، فصل ۸.
- ↑ ابن سینا، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۳۰.
- ↑ صدر المتأهلین شیرازی، اسفار، ج۹، ص۳۰۰.
- ↑ «و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند» سوره حجر، آیه ۳۰.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد... * فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید» سوره بقره، آیه ۳۱-۳۳.
- ↑ اسفار، ج۹، ص۳۰۰.
- ↑ «او، آغاز و انجام است» سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ «به انسان آنچه نمیدانست آموخت» سوره علق، آیه ۵.
- ↑ «و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
- ↑ «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۱، ص۶.
- ↑ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۳۱-۳۳.
- ↑ «و خداوند را نامهای نیکوتر است» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
- ↑ ر.ک: الألفین، ص۳۱؛ رسائل الشهید الثانی، ج۲، ص۱۵۴؛ امالی المرتضی، ج۲، ص۱۳۵؛ الفصول المختاره، ص۱۱۳؛ الشافی فی الامامة، ج۱، ص۳۶-۳۷ و ۱۶۲؛ میلانی، الأمامه، ص۴۵ و ۱۵۸؛ اعلام الوری، ص۱۵۶؛ الغیبة، ص۱۰۰.
- ↑ فخر رازی، المطالب العالیة، ج۸، ص۳۰.
- ↑ هر آنچه را که خداوند به آن امر کرده به جهت این است که عقل، آن را حسن میداند و دارای مصلحت است و هر آنچه که خداوند از آن نهی کرده، به جهت این است که از نظر عقل دارای قبح و مفسده است، شرح تجوید، ص۳۸۸؛ ربانی گلپایگانی، قواعد کلامی، ص۳۳.
- ↑ ر.ک: کشف المراد، ص۱۸؛ دلائل الصدق، ج۱، ص۴۲۷؛ ج۲، ص۹؛ تنزیه الانبیاء، ص۵-۶؛ بدایة المعارف، ص۲۶۱؛ شرح تجرید (تحقیق زنجانی)، ص۳۹۱.
- ↑ کشف المراد، ص۱۵۷-۱۵۸.
- ↑ کشف المراد، ص۱۹۴-۱۹۵.
- ↑ کشف المراد، ص۱۵۷؛ الالهیات، ج۳، ص۶۹.
- ↑ مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ص۸۲-۸۳.
- ↑ کشف المراد، ص۱۹۴-۱۹۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۱۷۵؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۷۵؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۱۳۸؛ علامه امینی، الغدیر، ج۳، ص۱۲۶؛ سیره حلبی، ج۳، ص۴۴؛ تاریخ ابن عساکر، ج۱، ص۱۵۶؛ ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ ر.ک: الالفین، ص۷۶ و ۴۲۷.
- ↑ راه و راهنماشناسی، ج۴، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۳۵-۱۵۲.
- ↑ تجرید الاعتقاد، ص۲۲۲؛ أنیس الموحدین، ص۱۳۹؛ اسرار الحکم، ص۵۱۳.
- ↑ تجرید الاعتقاد، ص۲۲۲؛ أنیس الموحدین، ص۱۳۹؛ امامتپژوهی، ص۱۵۸؛ زندگانی چهارده معصوم (ع)، ص۲۳۲.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ تجرید الاعتقاد، ص۲۲۲؛ أنیس الموحدین، ص۱۴۰؛ إمامتپژوهی، ص۱۵۸.
- ↑ حق الیقین، ص۴۰.
- ↑ تجرید الاعتقاد، ص۲۲۲.
- ↑ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۰.
- ↑ توجه به این نکته لازم است که نامگذاری این برهانها به دست نگارنده و با توجه به محتوا و هدف مستدل به آن بوده، و چنین اصطلاحاتی در آن زمان رایج نبوده است.
- ↑ «إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً لَمْ يُؤْمَنْ أَنْ يَدْخُلَ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ غَيْرُهُ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَحْتَاجَ إِلَى مَنْ يُقِيمُ عَلَيْهِ الْحَدَّ كَمَا يُقِيمُهُ عَلَى غَيْرِهِ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، ح۱). گفتنی است برخی محققان نیز در مقام تبیین دلیل لزوم عصمت امام، از نظر شیعه، همین دلیل را مطرح کردهاند (ر.ک: علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲۵).
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۲۴. نیز ر.ک: همان، ج۲، ص۲۹۴؛ ج۳، ص۲۰؛ همو، جمل العلم و العمل، ص۴۲؛ همو، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، ۲۹۶-۲۹۵، ۳۱۹-۳۲۰؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۶.
- ↑ فاما الذي يدل على وجوب العصمة له من طريق العقل فهو انا قد بينا وجوب حاجة الامة الى الامام و وجدنا هذه الحاجة تثبت عند جواز الغلط عليهم و انتفاء العصمة عنهم لما بيناه من لزومها لكل من كان بهذه الصفة و ينتفي بانتفاء جواز الغلط بدلالة انهم لو كانوا باجمعهم معصومين لا يجوز الخطاء عليهم لما احتاجوا الى امام يكون لطفا لهم في ارتفاع الخطاء وكذلك لما كان الانبياء معصومين لم يحتاجوا إلى الروساء و الائمة فثبت ان جهة الحاجة هي جواز الخطاء؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۴۳۰).
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۴.
- ↑ أن الإمام إنما احتيج إليه لجهة معلومة و هي أن يكون المكلفون عند وجوده أبعد من فعل القبيح و أقرب من فعل الواجب على ما دللنا عليه في غير موضع فلو جازت عليه الكبائر لكانت علة الحاجة إليه ثابتة فيه؛ (سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۲۲. نیز ر.ک: همو، جمال العلم و العمل، ص۴۱).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۶.
- ↑ الرئاسة واجبة في حكمته تعالى على كل مكلف يجوز منه إيثار القبيح، لكونها لطفا في فعل الواجب والتقريب إليه و ترك القبيح أو التبعيد منه، بدليل عموم العلم للعقلاء بكون من هذه حالة عند وجود الرئيس المنبسط اليد الشديد التدبير القوي الرهبة إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و كونهم عند فقده أو ضعفه بخلاف ذلك؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۴۴).
- ↑ عبارت «اخلال در عدالت خدا»، تعبیری است که در دیگر تقریرها نبود؛ اگرچه دیگر تقریرها نیز با توجه به فلسفه نیاز به امام، چنین عبارتی را در ضمن خود مفروض داشت.
- ↑ و هذا اللطف لا يتم إلا بوجود رئيس أو رؤساء لا يد على أيديهم ترجع إليه أو إليهم الرئاسات و لا يكون كذلك إلا بكونه معصوما لأنا قد بينا وجوب استصلاح كل مكلف غير معصوم بالرئاسة، فاقتضي ذلك وجوب رجوع الرئاسات إلى رئيس معصوم و إلا اقتضي وجود ما لا يتناها من الرؤساء أو الاخلال بالواجب في عدله تعالى و كلاهما فاسد؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۵۰. نیز ر.ک: همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۸۸).
- ↑ العلم بوجوب الحاجة إلى رئيس لا ينفصل من العلم بوجه الحاجة، لأنا إنما علمنا حاجة المكلفين إلى رئيس من حيث وجدناه لطفا في فعل الواجب و اجتناب القبيح، و هذا لا يتقدر إلا في من ليس بمعصوم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۲.
- ↑ فهو أن علة الحاجة إلیه أن یکون لطفا للرعیة فی الصلاح لیصدها عن ارتکاب القبائح و الفساد و یردها الی فعل الواجب و السداد؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱).
- ↑ فانه متی جاز منه القبیح و فعل غیر الجمیل کان فقیراً محتاجاً إلی وجود امام متقدم علیه و یمنعه مما هو جائز منه و یأخذ علی یدیه و یکون الکلام فی امامته کالکلام فیه حتی یؤدی ذلک الی المحال من وجود ائمة لا یتناهون أو الی الواجب من وجود امام معصوم فعلم أن علة الحاجة إلیه غیر موجودة فیه؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱).
- ↑ فإن قال الخصم فیلزمک علی هذه الطریقة ان تقولوا أن طاعة أمیرالمؤمنین (ع) کانت مفترضة علی الأمة فی حیرة رسول الله (ص) قیل له کذلک تقول ولکن بشرط غیبته و اما عند حضور (ص) و اله فانه لا یجوز أن تکون الطاعة واجیة الا له و هذا حکم الخلیفة فی المتعارف و العادة؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۷۸).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۸.
- ↑ الذي دلنا على الحاجة في وجوب الرئاسة هو أن الفساد تقل عند وجوده وانبساط سلطانه و تكثر الصلاح؛ (محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۸۹).
- ↑ فلو كان الامام غير معصوم لكانت علة الحاجة فيه قائمة و احتاج إلى إمام آخر و الكلام في إمامته كالكلام فيه، فيؤدي إلى إيجاب أئمة لا نهاية لهم أو الانتهاء إلى معصوم و هو المراد؛ (محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۱۶. نیز ر.ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۹؛ همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۸۹).
- ↑ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
- ↑ انما نستدل بهذه الطريقة على ان يجب ان يكون مأمونا منه ما يقطع على ان الامام لطف فيه من الافعال الظاهرة فاما عصمته في الباطن و قيل حال الامامة فيعلم بدليل آخر؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۸۴.
- ↑ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶.
- ↑ و لان الامة مختلفة في الاحكام فلابد من حجة يقطع اختلافهم و يظهر لنا منه العلم؛ (حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶).
- ↑ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۹۷.
- ↑ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۳۶۵-۳۶۶.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۱۹۷-۲۰۱.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۳۴.
- ↑ فمن ذلك أن الأئمة قدوة في الدين و أن معنى الائتمام هو الاقتداء و قد ثبت أن حقيقة الاقتداء هو الاتباع للمقتدى به فيما فعل و قال من حيث كان حجة فيه دون الاتباع لقيام الأدلة على صواب ما فعل و قال...؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، وقعة الجمل، ص۷۴).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۹۲.
- ↑ ان الامام معصوم من العصيان مأمون عليه السهو و النسيان، لفساد الخلق بسياسة من يقارف الآثام و يسهو عن الحق في الاحكام و يضل عن الصواب؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۵).
- ↑ بر خواننده گرامی پوشیده نیست که مقدمات این برهان، هر دو از برهان ضرورت امامت گرفته شده است.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۹۳.
- ↑ «و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
- ↑ .معانی الأخبار، ص۱۳۲؛ بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۹۴: «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ».
- ↑ بحارالأنوار، ج۶۹، ص۱۴۹.
- ↑ توحید صدوق، ص۲۷۳.
- ↑ علل الشرایع، ص۲۰۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۶۷.
- ↑ بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۰۰، باب ۸
- ↑ خصال، ص۱۰۱؛ علل الشرائع، ص۷۹؛ معانی الأخبار، ص۱۳۳؛ أمالی، ص۳۷۵؛ بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۹۲.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۴۰۹.
- ↑ بحارالأنوار، ج۹، ص۱۵۹.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۹۲.
- ↑ الأمالی، ص۵۰۵.
- ↑ خاتمی سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲؛ ص ۱۴۷.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۳۹.
- ↑ امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه میکند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بیخطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا به امام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علیاکبر واعظ موسوی، علی(ع) میزان حق، ص۱۰۱
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
- ↑ سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.
- ↑ انه یجب أن یکون الإمام معصوما، و یدل علیه وجهان: (احدهما) لولم یکن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لکن اللازم باطل فالملزوم کذلک. بیان الملازمة: انه لولم یکن معصوما فبتقدیر صدور المعصیه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به علیها و یثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یکن ملطوفا له، و هو باطل علی ما مر، و یکون الکلام فی ذلک الأمام کالکلام فیه، و یلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر، بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.
- ↑ ابنمیثم بحرانی در اثبات عصمت امام چنین موضعی اتخاذ نموده است: از آنجا که امام طریق وصول عباد به رحمت رحیمیّه پروردگار است، او میباید منزّه از همه آلودگیها باشد. در غیر این صورت، امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم معصوم نباشد، تسلسل لازم میآید که باطل است. در نتیجه، امامت بر امّت میباید به شخصی معصوم ختم شود. عبارت ابنمیثم بحرانی چنین است: انه يجب أن يكون الإمام معصوما، و يدل عليه وجهان: (احدهما) لولم يكن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لكن اللازم باطل فالملزوم كذلك. بيان الملازمة: انه لولم يكن معصوما فبتقدير صدور المعصيه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به عليها و يثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یكن ملطوفا له، و هو باطل على ما مر، و يكون الكلام في ذلك الأمام كالكلام فيه، و يلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر، قواعد المرام فی علم الکلام (ط. مکتبه آیهالله المرعشی النجفی، ۱۴۰۶ه.ق)، ص۱۷۸.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۹۲، تحقیق و تصحیح: حسن حسن زاده آملی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم، ۱۴۱۷هـ.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص۳۱۹ - ۳۶۴.