امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
}}
}}
'''امامت''' به معنای [[رهبری]] و [[ولایت امر]] است. امامت، [[منصب]] و مقامی که از سوی [[خداوند]] به بعضی انسان‌های [[پاک]] و [[دانا]] و [[شایسته]] داده می‌شود که [[مردم]] را به [[راه خدا]] [[هدایت]] کنند. در [[اسلام]]، برای تداوم [[مسؤولیت]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} در بُعد [[حکومتی]] و [[دینی]]، امامت و [[وصایت]] قرار داده شده تا [[مردم]] پس از [[پیامبر]]، از [[امام]] تبعیّت کنند و [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امامان]] پس از خویش را با نام و مشخصات [[تعیین]] کرده است. امامت یکی از [[اصول اعتقادی]] [[شیعه]] است و از سوی [[خدا]] و پیامبر{{صل}} است نه به [[انتخاب مردم]]. [[علم]] و [[عصمت]] از جمله شرایط آن است و [[امام]]، [[حق]] [[ولایت]] بر [[مردم]] دارد و [[حجت الهی]] بر همگان است. [[پذیرش]] امامتِ امامانِ [[معصوم]] [[واجب]] است و [[نشانه]] [[اطاعت از خدا]] و پیامبر است و هر کس بدون [[عقیده]] و [[ایمان به امامت]] امامِ [[معصوم]] بمیرد، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است. [[امام رضا]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ}} امامت، [[جانشینی]] خدا و [[جانشینی پیامبر]] است<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. روشن است کسی که به جای خدا و [[رسول]] بر [[مردم]] [[حکومت]] می‌کند، باید پاک و [[عادل]] و [[شبیه]] پیامبر در [[کمالات]] و [[فضایل]] باشد. به [[پیروان]] این [[عقیده]]، [[امامیه]] و [[شیعه]] گفته می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۳۲.</ref>.
'''امامت''' به معنای [[رهبری]] و [[ولایت امر]] است. امامت، [[منصب]] و مقامی که از سوی [[خداوند]] به بعضی انسان‌های [[پاک]] و [[دانا]] و [[شایسته]] داده می‌شود که [[مردم]] را به [[راه خدا]] [[هدایت]] کنند. در [[اسلام]]، برای تداوم [[مسؤولیت]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} در بُعد [[حکومتی]] و [[دینی]]، امامت و [[وصایت]] قرار داده شده تا [[مردم]] پس از [[پیامبر]]، از [[امام]] تبعیّت کنند و [[رسول خدا]] {{صل}} و [[امامان]] پس از خویش را با نام و مشخصات [[تعیین]] کرده است. امامت یکی از [[اصول اعتقادی]] [[شیعه]] است و از سوی [[خدا]] و پیامبر {{صل}} است نه به [[انتخاب مردم]]. [[علم]] و [[عصمت]] از جمله شرایط آن است و [[امام]]، [[حق]] [[ولایت]] بر [[مردم]] دارد و [[حجت الهی]] بر همگان است. [[پذیرش]] امامتِ امامانِ [[معصوم]] [[واجب]] است و [[نشانه]] [[اطاعت از خدا]] و پیامبر است و هر کس بدون [[عقیده]] و [[ایمان به امامت]] امامِ [[معصوم]] بمیرد، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است. [[امام رضا]] {{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ}} امامت، [[جانشینی]] خدا و [[جانشینی پیامبر]] است<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. روشن است کسی که به جای خدا و [[رسول]] بر [[مردم]] [[حکومت]] می‌کند، باید پاک و [[عادل]] و [[شبیه]] پیامبر در [[کمالات]] و [[فضایل]] باشد. به [[پیروان]] این [[عقیده]]، [[امامیه]] و [[شیعه]] گفته می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۳۲.</ref>.
[[پرونده:V0010.webm|بندانگشتی|285px|left]]
[[پرونده:V0010.webm|بندانگشتی|285px|left]]


==معناشناسی امام و امامت==
== معناشناسی امام و امامت ==
===معنای لغوی===
=== معنای لغوی ===


===معنای اصطلاحی===
=== معنای اصطلاحی ===
مراد از "امامت" و "ولایت"، "[[ولایت امر]]" است؛ به این معنا که اینکه [[فرمان]] [[دست]] چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ [[نزاع‌ها]]، چه داخل و چه بیرون از [[جامعه اسلامی]]، به این است که چه کسی [[دستور]] بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از [[طاغوت‌ها]] و سردم‌داران [[استکبار جهانی]] ادعا می‌کند که باید [[فرمان]] [[دست]] من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس [[جنگ‌ها]] و کشمکش‌های این [[مستکبران]] با رقبای خود در [[دنیا]] همین است که زیر بار [[فرمان]] آنان نمی‌روند. بنابراین، [[نزاع]] و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع [[دینی]] [[اسلام]] از آن به "[[ولایت امر]]" تعبیر شده است. "امامت" همان "[[ولایت امر]]" است؛ یعنی چه کسی باید صاحب [[دستور]] باشد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
مراد از "امامت" و "ولایت"، "[[ولایت امر]]" است؛ به این معنا که اینکه [[فرمان]] [[دست]] چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ [[نزاع‌ها]]، چه داخل و چه بیرون از [[جامعه اسلامی]]، به این است که چه کسی [[دستور]] بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از [[طاغوت‌ها]] و سردم‌داران [[استکبار جهانی]] ادعا می‌کند که باید [[فرمان]] [[دست]] من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس [[جنگ‌ها]] و کشمکش‌های این [[مستکبران]] با رقبای خود در [[دنیا]] همین است که زیر بار [[فرمان]] آنان نمی‌روند. بنابراین، [[نزاع]] و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع [[دینی]] [[اسلام]] از آن به "[[ولایت امر]]" تعبیر شده است. "امامت" همان "[[ولایت امر]]" است؛ یعنی چه کسی باید صاحب [[دستور]] باشد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>


====اصطلاح امامت در قرآن====
==== اصطلاح امامت در قرآن ====
{{اصلی|امامت در قرآن}}
{{اصلی|امامت در قرآن}}
لفظ "امامت" در [[قرآن]] به‌کار نرفته؛ ولی واژه "امام{{ع}}" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز [[آیات]] متعدد دیگر به موضوع امامت [[ارتباط]] دارد. آیات مربوط گاهی به [[پیشوایی]] بر [[حق]] [[بالاصاله]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> و گاهی به پیشوایی به حق به نحو [[جانشینی]]: {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref> و گاهی به [[پیشوایی]] [[باطل]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref> و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر [[حق و باطل]]: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} <ref> روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> اشاره دارد<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
لفظ "امامت" در [[قرآن]] به‌کار نرفته؛ ولی واژه "امام {{ع}}" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز [[آیات]] متعدد دیگر به موضوع امامت [[ارتباط]] دارد. آیات مربوط گاهی به [[پیشوایی]] بر [[حق]] [[بالاصاله]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> و گاهی به پیشوایی به حق به نحو [[جانشینی]]: {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref> و گاهی به [[پیشوایی]] [[باطل]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref> و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر [[حق و باطل]]: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} <ref> روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> اشاره دارد<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.


افزون بر آیاتی که واژه [[امام]]{{ع}} یا [[اولی‌الامر]] در آن به‌کار رفته است [[آیات]] فراوانی با امامت و [[رهبری]] پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم [[هدایت]] آمده {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} <ref> و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} <ref> بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.</ref>، آیه‌ای که [[مؤمنان]] را به [[همراهی]] با [[صادقان]] فرا می‌خواند {{متن قرآن|الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}} <ref> مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند؛ سوره توبه، آیه: ۶۷.</ref>، [[آیه ولایت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} <ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.</ref>، آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در [[زمین]] [[قدرت]] داده شود [[نماز]] را برپا می‌دارند، [[زکات]] می‌دهند و [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کنند {{متن قرآن|الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ}} <ref> همان کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است؛ سوره حج، آیه: ۴۱.</ref> و آیاتی که در آن از اعطای [[مُلک]] به برخی سخن به میان آمده است. {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا }} <ref> آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم؛ سوره نساء، آیه: ۵۳ - ۵۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ }} <ref> و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی هم به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و نیروی تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>
افزون بر آیاتی که واژه [[امام]] {{ع}} یا [[اولی‌الامر]] در آن به‌کار رفته است [[آیات]] فراوانی با امامت و [[رهبری]] پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم [[هدایت]] آمده {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} <ref> و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} <ref> بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.</ref>، آیه‌ای که [[مؤمنان]] را به [[همراهی]] با [[صادقان]] فرا می‌خواند {{متن قرآن|الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}} <ref> مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند؛ سوره توبه، آیه: ۶۷.</ref>، [[آیه ولایت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} <ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.</ref>، آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در [[زمین]] [[قدرت]] داده شود [[نماز]] را برپا می‌دارند، [[زکات]] می‌دهند و [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کنند {{متن قرآن|الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ}} <ref> همان کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است؛ سوره حج، آیه: ۴۱.</ref> و آیاتی که در آن از اعطای [[مُلک]] به برخی سخن به میان آمده است. {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا }} <ref> آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم؛ سوره نساء، آیه: ۵۳ - ۵۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ }} <ref> و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی هم به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و نیروی تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>


در [[روایات]] فراوانی نیز، مصادیق یا [[تأویل]] آیاتی از [[قرآن]]، مانند: {{متن قرآن|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }} <ref> پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه: ۸.</ref><ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۴۱.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}} <ref> بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.</ref><ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.</ref> و {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} <ref> و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند؛ سوره قصص، آیه: ۵۱.</ref><ref> الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص ۵۱۵.</ref> [[امامان]]{{عم}} دانسته شده‌اند<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
در [[روایات]] فراوانی نیز، مصادیق یا [[تأویل]] آیاتی از [[قرآن]]، مانند: {{متن قرآن|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }} <ref> پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه: ۸.</ref><ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۴۱.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}} <ref> بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.</ref><ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.</ref> و {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} <ref> و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند؛ سوره قصص، آیه: ۵۱.</ref><ref> الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص ۵۱۵.</ref> [[امامان]] {{عم}} دانسته شده‌اند<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.


در [[قرآن]] و [[احادیث اسلامی]]، کلمه "[[امام]]"، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد [[پیروی]] واقع شود اعم از [[انسان]] و غیر [[انسان]]، مانند: {{متن قرآن|وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}} <ref> و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.</ref> [[حق]] مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref> و [[باطل]] مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ }} <ref> و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref>؛ ولی غالبا این واژه به [[پیشوایان]] [[حق]] و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه [[انسانیت]] صعود کرده‌اند، اطلاق می‌گردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «[[امامان]] [[آتش]]»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ [[انحطاط]] [[انسان]]، در مقابل نقطه اوج [[تکامل]] اوست. به هر حال، [[آیات]] و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت [[امامان]] [[حق]] دارند<ref>[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.]</ref>
در [[قرآن]] و [[احادیث اسلامی]]، کلمه "[[امام]]"، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد [[پیروی]] واقع شود اعم از [[انسان]] و غیر [[انسان]]، مانند: {{متن قرآن|وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}} <ref> و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.</ref> [[حق]] مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref> و [[باطل]] مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ }} <ref> و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref>؛ ولی غالبا این واژه به [[پیشوایان]] [[حق]] و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه [[انسانیت]] صعود کرده‌اند، اطلاق می‌گردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «[[امامان]] [[آتش]]»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ [[انحطاط]] [[انسان]]، در مقابل نقطه اوج [[تکامل]] اوست. به هر حال، [[آیات]] و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت [[امامان]] [[حق]] دارند<ref>[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.]</ref>


[[خدای سبحان]] در [[آیات]] متعددی به موضوع امامت اشاره و برای [[امام]] ویژگی‌هایی آورده است. این ویژگی‌ها در [[تعریف امامت]]، تأثیر بسزایی دارد.
[[خدای سبحان]] در [[آیات]] متعددی به موضوع امامت اشاره و برای [[امام]] ویژگی‌هایی آورده است. این ویژگی‌ها در [[تعریف امامت]]، تأثیر بسزایی دارد.


نمونه‌های زیر، برخی از مهم‌ترین [[آیات]] است:
نمونه‌های زیر، برخی از مهم‌ترین [[آیات]] است:
#{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.</ref>.


بر پایه [[آیات]] یاد شده، چند ویژگی برای امامت دست‌یافتنی است:
بر پایه [[آیات]] یاد شده، چند ویژگی برای امامت دست‌یافتنی است:
# امامت به [[جعل]] [[الهی]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ}}، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ}}، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ}}.
# امامت به [[جعل]] [[الهی]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ}}، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ}}، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ}}.  
# [[گستره امامت]] [[امام]]، [[مردم]] است: {{متن قرآن|جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ}}.
# [[گستره امامت]] [[امام]]، [[مردم]] است: {{متن قرآن|جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ}}.
# امامت، [[عهد الهی]] است: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي}}.
# امامت، [[عهد الهی]] است: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي}}.
# امامت به [[ظالمان]] نمی‌رسد: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}.
# امامت به [[ظالمان]] نمی‌رسد: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}.
# [[امام]]، دارای [[هدایت تکوینی]] یا [[هدایت به امر]] است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}.
# [[امام]]، دارای [[هدایت تکوینی]] یا [[هدایت به امر]] است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}.  
# [[هدایت به امر]]، دو مقدمه دارد: کمال علمی‌ یا [[یقین]]: {{متن قرآن|وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}؛ کمال عملی یا [[صبر]]: {{متن قرآن|لَمَّا صَبَرُوا}}<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۲۲-۲۳.</ref>.
# [[هدایت به امر]]، دو مقدمه دارد: کمال علمی‌ یا [[یقین]]: {{متن قرآن|وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}؛ کمال عملی یا [[صبر]]: {{متن قرآن|لَمَّا صَبَرُوا}}<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۲۲-۲۳.</ref>.


===روابط مفهومی امامت با واژگان همسو===
=== روابط مفهومی امامت با واژگان همسو ===
====رابطه با [[نبوت]] و [[رسالت]]====
==== رابطه با [[نبوت]] و [[رسالت]] ====
در [[قرآن کریم]] هر چهار کلمه [[خلیفه]]، [[امام]]، [[نبوت]] و [[رسالت]] یا مشتقات آن، استعمال شده است که [[آیات]] دارای کلمه [[خلیفه]] در ذیل عنوان مفهوم [[خلیفه]] در [[قرآن]] مطرح شد.
در [[قرآن کریم]] هر چهار کلمه [[خلیفه]]، [[امام]]، [[نبوت]] و [[رسالت]] یا مشتقات آن، استعمال شده است که [[آیات]] دارای کلمه [[خلیفه]] در ذیل عنوان مفهوم [[خلیفه]] در [[قرآن]] مطرح شد.


اما کلمه [[امام]]، در [[قرآن مجید]]، بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:
اما کلمه [[امام]]، در [[قرآن مجید]]، بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:
#مصادیق غیر بشری، مانند [[لوح محفوظ‍‌]]: {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>
# مصادیق غیر بشری، مانند [[لوح محفوظ‍‌]]: {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>
# [[کتاب آسمانی]]: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref>.
# [[کتاب آسمانی]]: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref>.


خط ۵۱: خط ۵۱:
# [[امام باطل]]: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
# [[امام باطل]]: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.


امّا [[امامت]] در اصطلاح [[دینی]] به دو صورت [[عام و خاص]] است که در معنای عام، شامل [[نبوت]] و [[رسالت]] به عنوان [[مقتدا]] و [[اسوه]] می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] است{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. یا [[مقام]] ویژه‌ای است که از طرف [[خدای سبحان]] به اوصایای [[پیامبران]]{{عم}}، [[عنایت]] می‌شود.
امّا [[امامت]] در اصطلاح [[دینی]] به دو صورت [[عام و خاص]] است که در معنای عام، شامل [[نبوت]] و [[رسالت]] به عنوان [[مقتدا]] و [[اسوه]] می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] است{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. یا [[مقام]] ویژه‌ای است که از طرف [[خدای سبحان]] به اوصایای [[پیامبران]] {{عم}}، [[عنایت]] می‌شود.


اما کلمه [[نبوت]]، ۵ بار {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}}<ref> «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}} <ref>«و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ}}<ref>«و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.</ref> در [[قرآن]] استعمال شده و در اصل و ریشه آن، [[اختلاف]] است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده<ref>تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.</ref> و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای [[رفعت]] و بلندی [[مقام]]، مشتق شده است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.</ref>؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> دو گونه می‌شود؛ ای [[پیامبر]]! در کتاب [[قرآن]] از [[موسی]] یاد کن که او [[بنده]] [[مخلَص]] و فرستاده [[حق]] و پیام‌آور برای خَلق بود.
اما کلمه [[نبوت]]، ۵ بار {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}}<ref> «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}} <ref>«و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ}}<ref>«و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.</ref> در [[قرآن]] استعمال شده و در اصل و ریشه آن، [[اختلاف]] است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده<ref>تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.</ref> و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای [[رفعت]] و بلندی [[مقام]]، مشتق شده است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.</ref>؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> دو گونه می‌شود؛ ای [[پیامبر]]! در کتاب [[قرآن]] از [[موسی]] یاد کن که او [[بنده]] [[مخلَص]] و فرستاده [[حق]] و پیام‌آور برای خَلق بود.
خط ۵۹: خط ۵۹:
اما کلمه [[رسالت]] فقط‍ یک بار{{متن قرآن|فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ}}<ref> «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.</ref> و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در [[قرآن مجید]] استعمال شده است؛ و معنای [[رسالت]] این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۵۶-۵۸.</ref>.
اما کلمه [[رسالت]] فقط‍ یک بار{{متن قرآن|فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ}}<ref> «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.</ref> و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در [[قرآن مجید]] استعمال شده است؛ و معنای [[رسالت]] این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۵۶-۵۸.</ref>.


====رابطه با [[خلافت]]====
==== رابطه با [[خلافت]] ====


=====[[نظام امامت]] و [[نظام خلافت]]=====
===== [[نظام امامت]] و [[نظام خلافت]] =====


====رابطه با [[حجت الهی]]====
==== رابطه با [[حجت الهی]] ====


====رابطه با [[ولایت]]====
==== رابطه با [[ولایت]] ====


====رابطه با [[وصایت]]====
==== رابطه با [[وصایت]] ====


====رابطه با [[امارت]] ([[ملک]])====
==== رابطه با [[امارت]] ([[ملک]]) ====


====رابطه با [[وزارت]]====
==== رابطه با [[وزارت]] ====


====رابطه با [[قیمومیت]]====
==== رابطه با [[قیمومیت]] ====


===حقیقت امامت===
=== حقیقت امامت ===
==ضرورت امامت==
== ضرورت امامت ==
{{اصلی|ضرورت امامت|استمرار امامت}}
{{اصلی|ضرورت امامت|استمرار امامت}}


وجود [[امام]]{{ع}} در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به سوی کمال و [[برقراری نظم]] در [[جامعه]] [[ضرورت]] دارد<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} <ref> تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.</ref> [[روایات تفسیری]] این [[آیه]] نیز این [[حقیقت]] را [[تأیید]] می‌کند که امامی زنده تا [[روز قیامت]] در میان [[انسان‌ها]] حضور دارد<ref>الکافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین براساس روایاتی درباره [[سوره قدر]]، در [[شب قدر]] هر سال تا [[روز قیامت]]، [[فرشتگان]] بر [[امام]]{{ع}} آن زمان نازل می‌شوند و این [[سوره]] [[دلیل]] روشنی بر [[وجود امام]]{{ع}} در همه زمانهاست <ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
وجود [[امام]] {{ع}} در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به سوی کمال و [[برقراری نظم]] در [[جامعه]] [[ضرورت]] دارد<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} <ref> تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.</ref> [[روایات تفسیری]] این [[آیه]] نیز این [[حقیقت]] را [[تأیید]] می‌کند که امامی زنده تا [[روز قیامت]] در میان [[انسان‌ها]] حضور دارد<ref>الکافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین براساس روایاتی درباره [[سوره قدر]]، در [[شب قدر]] هر سال تا [[روز قیامت]]، [[فرشتگان]] بر [[امام]] {{ع}} آن زمان نازل می‌شوند و این [[سوره]] [[دلیل]] روشنی بر [[وجود امام]] {{ع}} در همه زمانهاست <ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.


===[[ادله ضرورت وجود امام]] ===
=== [[ادله ضرورت وجود امام]] ===


===[[جایگاه امامت]]===
=== [[جایگاه امامت]] ===


===[[اصل اعتقادی بودن امامت]] ===
=== [[اصل اعتقادی بودن امامت]] ===
{{اصلی|اصل دین بودن امامت}}
{{اصلی|اصل دین بودن امامت}}


===[[فرع فقهی بودن امامت]] ===
=== [[فرع فقهی بودن امامت]] ===


===[[جایگاه امامت در نظام معارف دینی]]===
=== [[جایگاه امامت در نظام معارف دینی]] ===


===[[جایگاه امامت در نظام اعتقادی اسلام]]===
=== [[جایگاه امامت در نظام اعتقادی اسلام]] ===


===[[جایگاه امامت در نظام فرهنگی اسلام]]===
=== [[جایگاه امامت در نظام فرهنگی اسلام]] ===


===[[جایگاه امامت در نظام اخلاقی اسلام]]===
=== [[جایگاه امامت در نظام اخلاقی اسلام]] ===


===[[جایگاه امامت در نظام سیاسی اسلام]]===
=== [[جایگاه امامت در نظام سیاسی اسلام]] ===


===[[جایگاه امامت در نظام اقتصادی اسلام]]===
=== [[جایگاه امامت در نظام اقتصادی اسلام]] ===


===[[اهمیت بحث امامت]]===
=== [[اهمیت بحث امامت]] ===


===اهمیت امامت در [[قیامت]]===
=== اهمیت امامت در [[قیامت]] ===


==[[غایت امامت]] (چرایی امامت) ==
== [[غایت امامت]] (چرایی امامت) ==
{{اصلی|چرایی امامت}}
{{اصلی|چرایی امامت}}


خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
# [[حکمت امامت]]: به معنای بیان اهداف و [[راهبردهای کلان]] [[الهی]] ([[چرایی فعل خدا در جعل امامت]])، شمردن [[شؤون]] ([[جایگاه ها]] و [[مقامات]]) و همچنین تشریح [[وظایف]] ([[رسالت ها]] و [[مأموریت ها]]) و [[کارکردهای امام]] و [[کارکردهای امامت|نظام امامت]] ([[فواید امامت|فواید]] و [[منافع مترتب بر جعل امامت|منافع مترتب بر جعل]] و [[منافع مترتب بر پیاده‌سازی امامت|پیاده‌سازی امامت]]).
# [[حکمت امامت]]: به معنای بیان اهداف و [[راهبردهای کلان]] [[الهی]] ([[چرایی فعل خدا در جعل امامت]])، شمردن [[شؤون]] ([[جایگاه ها]] و [[مقامات]]) و همچنین تشریح [[وظایف]] ([[رسالت ها]] و [[مأموریت ها]]) و [[کارکردهای امام]] و [[کارکردهای امامت|نظام امامت]] ([[فواید امامت|فواید]] و [[منافع مترتب بر جعل امامت|منافع مترتب بر جعل]] و [[منافع مترتب بر پیاده‌سازی امامت|پیاده‌سازی امامت]]).


در [[روایات]] از امامت، به عنوان [[غایت خلقت]] تعبیر شده است؛ به گونه‌ای که اگر لحظه‌ای [[زمین]] از [[امام]] خالی باشد، بر اهلش [[خشم]] خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد <ref>{{متن حدیث|لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.</ref>. از این [[روایت]] و نظایر آن به دست می‌آید که [[سرنوشت]] [[زندگی]] [[انسان]] و سایر جانداران در [[زمین]] به [[وجود امام]] بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در [[زمین]] [[حیات]] وجود داشته، [[امام]] نیز بوده است و تا هنگامی‌ که [[زندگی]] جریان دارد، [[امام]] نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، [[امام]] در [[نظام خلقت]] نقش علیت دارد. علیت [[امام]] در [[نظام طبیعت]] و در سطحی فراتر در [[نظام خلقت]]، به دو گونه فاعلی و غایی امکان پذیر است؛ یعنی [[وجود امام]] در سلسله علل فاعلی و غایی [[جهان]] قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله [[خداوند متعال]] است. بدین جهت است که درباره [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} آمده است: "بقای [[دنیا]] به بقای [[امام عصر]]{{ع}} است، و به یُمن و [[برکت]] او موجودات روزی داده می‌شوند و به واسطه وجود او [[زمین]] و [[آسمان]] پابرجاست"<ref>{{متن حدیث| الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء‏}}؛ دعای عدیله.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
در [[روایات]] از امامت، به عنوان [[غایت خلقت]] تعبیر شده است؛ به گونه‌ای که اگر لحظه‌ای [[زمین]] از [[امام]] خالی باشد، بر اهلش [[خشم]] خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد <ref>{{متن حدیث|لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.</ref>. از این [[روایت]] و نظایر آن به دست می‌آید که [[سرنوشت]] [[زندگی]] [[انسان]] و سایر جانداران در [[زمین]] به [[وجود امام]] بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در [[زمین]] [[حیات]] وجود داشته، [[امام]] نیز بوده است و تا هنگامی‌ که [[زندگی]] جریان دارد، [[امام]] نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، [[امام]] در [[نظام خلقت]] نقش علیت دارد. علیت [[امام]] در [[نظام طبیعت]] و در سطحی فراتر در [[نظام خلقت]]، به دو گونه فاعلی و غایی امکان پذیر است؛ یعنی [[وجود امام]] در سلسله علل فاعلی و غایی [[جهان]] قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله [[خداوند متعال]] است. بدین جهت است که درباره [[امام مهدی|امام عصر]] {{ع}} آمده است: "بقای [[دنیا]] به بقای [[امام عصر]] {{ع}} است، و به یُمن و [[برکت]] او موجودات روزی داده می‌شوند و به واسطه وجود او [[زمین]] و [[آسمان]] پابرجاست"<ref>{{متن حدیث| الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء‏}}؛ دعای عدیله.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>


[[صدرالمتألهین]] در شرح این گونه [[احادیث]] گفته است: [[خداوند سبحان]] موجودات را با تفاوت درجات و مراتبی که از نظر [[برتری]] و [[پست]] تری دارند آفرید. پایین‌ترین مرتبه موجودات مواد عنصری [[زمین]] است که دورترین فاصله را از [[لطافت]] وجودی دارد، اما قابلیت تحول و [[تکامل]] وجودی را دارد. [[اراده]] حکیمانه [[خداوند]] اقتضا کرده است که این مواد عنصری، مسیر [[تکامل]] را طی کرده و به غایات وجودی خود "مرتبه بالاتر وجود" برسند. بر این اساس، در مسیر [[تکامل]] موجودات که از طریق علت غایی تحقق می‌یابد هر موجودی که مرتبه بالاتر دارد علت غایی موجود پایین‌تر است. بدین ترتیب، [[زمین]] را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای [[انسان]]، و از آنجا که در میان افراد [[انسان]] نیز مراتب کمال و [[نقص]] وجود دارد، [[کامل‌ترین انسان]] را [[غایت]] وجود انسان‌های دیگر قرار داد که در [[حقیقت]] [[غایت]] همه موجوداتی است که در مرتبه پایین‌تر از [[انسان]] قرار دارند. او همان [[انسان کامل]] است که در مرتبه امامت است، او [[جانشین]] [[خداوند]] در [[زمین]] است و چون وجود چیزی بدون [[غایت]] آن محال است، وجود [[جهان]] بدون [[وجود امام]] ناممکن خواهد بود<ref>شرح اصول کافی، ص۴۶۲.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
[[صدرالمتألهین]] در شرح این گونه [[احادیث]] گفته است: [[خداوند سبحان]] موجودات را با تفاوت درجات و مراتبی که از نظر [[برتری]] و [[پست]] تری دارند آفرید. پایین‌ترین مرتبه موجودات مواد عنصری [[زمین]] است که دورترین فاصله را از [[لطافت]] وجودی دارد، اما قابلیت تحول و [[تکامل]] وجودی را دارد. [[اراده]] حکیمانه [[خداوند]] اقتضا کرده است که این مواد عنصری، مسیر [[تکامل]] را طی کرده و به غایات وجودی خود "مرتبه بالاتر وجود" برسند. بر این اساس، در مسیر [[تکامل]] موجودات که از طریق علت غایی تحقق می‌یابد هر موجودی که مرتبه بالاتر دارد علت غایی موجود پایین‌تر است. بدین ترتیب، [[زمین]] را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای [[انسان]]، و از آنجا که در میان افراد [[انسان]] نیز مراتب کمال و [[نقص]] وجود دارد، [[کامل‌ترین انسان]] را [[غایت]] وجود انسان‌های دیگر قرار داد که در [[حقیقت]] [[غایت]] همه موجوداتی است که در مرتبه پایین‌تر از [[انسان]] قرار دارند. او همان [[انسان کامل]] است که در مرتبه امامت است، او [[جانشین]] [[خداوند]] در [[زمین]] است و چون وجود چیزی بدون [[غایت]] آن محال است، وجود [[جهان]] بدون [[وجود امام]] ناممکن خواهد بود<ref>شرح اصول کافی، ص۴۶۲.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>


==قلمرو امامت==
== قلمرو امامت ==


===[[امامت شأنی]]===
=== [[امامت شأنی]] ===


===[[امامت فعلی]]===
=== [[امامت فعلی]] ===


===[[امامت صامت]]===
=== [[امامت صامت]] ===


===[[امامت ناطق]]===
=== [[امامت ناطق]] ===


==[[ابعاد امامت]]==
== [[ابعاد امامت]] ==
==[[اثبات امامت]]==
== [[اثبات امامت]] ==


==[[شرایط امامت]] ([[بایستگی‌های امام]])==
== [[شرایط امامت]] ([[بایستگی‌های امام]]) ==


====[[نصب الهی امام]] ([[اصطفاء]])====
==== [[نصب الهی امام]] ([[اصطفاء]]) ====


====[[علم ویژه الهی]] ([[علم لدنی]])====
==== [[علم ویژه الهی]] ([[علم لدنی]]) ====
[[امامان]]{{عم}} [[حق]] که [[مسئولیت]] خطیر [[هدایت]] [[مردم]] به [[سعادت]] و کمال و [[مدیریت جوامع انسانی]] را بر عهده دارند، باید از [[دانش]] گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این [[مسئولیت]] را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است [[علم]] آنان از [[خطا]] و [[شک]] مصون باشد، تا [[مردم]] بتوانند به آنان [[اعتماد]] کنند و [[هدایت]] ایشان را پذیرفته و تحت [[حاکمیت]] آنان به اهداف مادی و [[معنوی]] خود برسند، ازاین‌رو [[خداوند]] [[طالوت]] را با [[برتری در دانش]] و نیروی جسمانی برای [[حاکمیت]] بر [[بنی‌اسرائیل]] برگزید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}} <ref> خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref> و نیز [[اولواالامر]] را [[مرجع]] [[علمی]] [[مسلمانان]] در تشخیص [[حق و باطل]] و [[صدق]] و [[کذب]] معرفی کرد و به آنان [[فرمان]] داد تا در هنگام دریافت گزارشها به [[اولواالامر]] به عنوان صاحبان [[آگاهی]] و [[قدرت]] تشخیص مراجعه کنند تا با [[استنباط]] [[حق]] و [[صدق]]، آنان را [[آگاه]] سازند: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}} <ref> و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> مقصود از [[اولواالامر]] در این [[آیه]] همان کسانی هستند که در [[آیه]] ۵۹ [[سوره]] [[نساء]] به آنان اشاره شده و [[حکم]] ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ [[اطاعت]] مانند [[پیامبر|رسول خداست]]{{صل}} <ref>الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. و مصادیق آن بر اساس [[روایات]]، [[امامان]]اند{{عم}}<ref>روض‌الجنان،ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref> با توجه به اینکه [[آیه]]، [[اولواالامر]] را [[آگاه]] به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که [[علم]] آنان آمیخته به [[جهل]] و [[شک]] و [[خطا]] نیست و این در مورد غیر [[معصومان]] [[صدق]] نمی‌کند، افزون بر این از ذیل [[آیه]] فهمیده می‌شود که وجود [[اولواالامر]] نوعی [[فضل]] و [[رحمت الهی]] است که اطاعتشان [[مردم]] را از [[پیروی]] [[شیطان]] باز می‌دارد: {{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}} <ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> و تنها [[پیروی]] از [[معصومان]] می‌تواند [[انسان]] را از [[گمراهی]] و [[پیروی]] [[شیطان]] به طور قطع باز دارد، زیرا غیر [[معصوم]] ممکن است خود گرفتار [[لغزش]] و [[خطا]] شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. از دیگر آیاتی که [[علم امام]]{{ع}} از آن استفاده می‌شود [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> و {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}} <ref> و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.</ref> است که براساس آن باید [[انسان‌ها]] اموری را که نمی‌دانند از [[اهل ذکر]] بپرسند. گرچه مضمون [[آیه]] عام و [[ارشاد]] به اصلی عقلایی یعنی [[وجوب]] [[رجوع]] [[جاهل]] به [[اهل خبره]] است <ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.</ref>؛ ولی [[کامل‌ترین]] مصداق «[[اهل ذکر]]» [[امامان]]{{عم}} هستند <ref>الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.</ref>، چنان‌که در [[روایات]] فراوانی نیز آمده است که مقصود از [[اهل ذکر]] [[ائمه‌]]اند{{عم}} <ref>روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.</ref> در [[آیات]] دیگری نیز با تعبیراتی نظیر [[راسخان در علم]]: {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}} <ref> و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref><ref>الكافى،ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.</ref>، کسی که [[علم کتاب]] نزد اوست: {{متن قرآن|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} <ref> و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref><ref>مجمع‌البيان، ج ۶، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.</ref> و کسانی که به آنان [[علم]] داده شده: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} <ref> اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.</ref> به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها [[امامان]]{{عم}} هستند. شایان ذکر است که بر پایه [[روایات]] فراوانی از [[امامان]]{{عم}} آنان به [[غیب]] و همه علومی که در [[اختیار]] [[فرشتگان]]، [[پیامبران]] و [[رسولان]] قرار گرفته عالم‌اند <ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.</ref> و [[علم]] آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند: [[تحدیث]] و [[الهام]]، [[وراثت]] از [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} پیش از خود، [[جفر]] و [[جامعه]]، [[مصحف فاطمه]]{{س}} و [[صحیفه امیرمؤمنان]]، [[امام علی]]{{ع}} <ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
[[امامان]] {{عم}} [[حق]] که [[مسئولیت]] خطیر [[هدایت]] [[مردم]] به [[سعادت]] و کمال و [[مدیریت جوامع انسانی]] را بر عهده دارند، باید از [[دانش]] گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این [[مسئولیت]] را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است [[علم]] آنان از [[خطا]] و [[شک]] مصون باشد، تا [[مردم]] بتوانند به آنان [[اعتماد]] کنند و [[هدایت]] ایشان را پذیرفته و تحت [[حاکمیت]] آنان به اهداف مادی و [[معنوی]] خود برسند، ازاین‌رو [[خداوند]] [[طالوت]] را با [[برتری در دانش]] و نیروی جسمانی برای [[حاکمیت]] بر [[بنی‌اسرائیل]] برگزید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}} <ref> خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref> و نیز [[اولواالامر]] را [[مرجع]] [[علمی]] [[مسلمانان]] در تشخیص [[حق و باطل]] و [[صدق]] و [[کذب]] معرفی کرد و به آنان [[فرمان]] داد تا در هنگام دریافت گزارشها به [[اولواالامر]] به عنوان صاحبان [[آگاهی]] و [[قدرت]] تشخیص مراجعه کنند تا با [[استنباط]] [[حق]] و [[صدق]]، آنان را [[آگاه]] سازند: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}} <ref> و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> مقصود از [[اولواالامر]] در این [[آیه]] همان کسانی هستند که در [[آیه]] ۵۹ [[سوره]] [[نساء]] به آنان اشاره شده و [[حکم]] ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ [[اطاعت]] مانند [[پیامبر|رسول خداست]] {{صل}} <ref>الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. و مصادیق آن بر اساس [[روایات]]، [[امامان]]اند {{عم}}<ref>روض‌الجنان، ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref> با توجه به اینکه [[آیه]]، [[اولواالامر]] را [[آگاه]] به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که [[علم]] آنان آمیخته به [[جهل]] و [[شک]] و [[خطا]] نیست و این در مورد غیر [[معصومان]] [[صدق]] نمی‌کند، افزون بر این از ذیل [[آیه]] فهمیده می‌شود که وجود [[اولواالامر]] نوعی [[فضل]] و [[رحمت الهی]] است که اطاعتشان [[مردم]] را از [[پیروی]] [[شیطان]] باز می‌دارد: {{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}} <ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> و تنها [[پیروی]] از [[معصومان]] می‌تواند [[انسان]] را از [[گمراهی]] و [[پیروی]] [[شیطان]] به طور قطع باز دارد، زیرا غیر [[معصوم]] ممکن است خود گرفتار [[لغزش]] و [[خطا]] شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. از دیگر آیاتی که [[علم امام]] {{ع}} از آن استفاده می‌شود [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> و {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}} <ref> و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.</ref> است که براساس آن باید [[انسان‌ها]] اموری را که نمی‌دانند از [[اهل ذکر]] بپرسند. گرچه مضمون [[آیه]] عام و [[ارشاد]] به اصلی عقلایی یعنی [[وجوب]] [[رجوع]] [[جاهل]] به [[اهل خبره]] است <ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.</ref>؛ ولی [[کامل‌ترین]] مصداق «[[اهل ذکر]]» [[امامان]] {{عم}} هستند <ref>الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.</ref>، چنان‌که در [[روایات]] فراوانی نیز آمده است که مقصود از [[اهل ذکر]] [[ائمه‌]]اند {{عم}} <ref>روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.</ref> در [[آیات]] دیگری نیز با تعبیراتی نظیر [[راسخان در علم]]: {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}} <ref> و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref><ref>الكافى، ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.</ref>، کسی که [[علم کتاب]] نزد اوست: {{متن قرآن|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} <ref> و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref><ref>مجمع‌البيان، ج ۶، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.</ref> و کسانی که به آنان [[علم]] داده شده: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} <ref> اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.</ref> به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها [[امامان]] {{عم}} هستند. شایان ذکر است که بر پایه [[روایات]] فراوانی از [[امامان]] {{عم}} آنان به [[غیب]] و همه علومی که در [[اختیار]] [[فرشتگان]]، [[پیامبران]] و [[رسولان]] قرار گرفته عالم‌اند <ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.</ref> و [[علم]] آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند: [[تحدیث]] و [[الهام]]، [[وراثت]] از [[پیامبر|پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}} پیش از خود، [[جفر]] و [[جامعه]]، [[مصحف فاطمه]] {{س}} و [[صحیفه امیرمؤمنان]]، [[امام علی]] {{ع}} <ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.


====[[عصمت]]====
==== [[عصمت]] ====
بر اساس آموزه‌های [[قرآن]]، [[امام]]{{ع}} دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها [[عصمت]] است<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. [[خدای سبحان]] در پاسخ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که از [[خدا]] خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: [[عهد]] من به [[ظالمان]] نمی‌رسد: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }} <ref> پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> [[مفسران]] با استناد به این [[آیه]] [[عصمت]] را برای [[امام]]{{ع}} لازم می‌دانند و [[لزوم]] [[عصمت]] را این‌گونه تبیین می‌کنند که [[امام]]{{ع}} [[مقتدا]] و [[رهبری]] است که اقتدای به او [[واجب]] است و اگر [[امام]]{{ع}} [[معصیت]] کند بر [[آدمیان]] نیز از باب [[لزوم اطاعت]] از [[امام]]{{ع}}، [[معصیت]] [[واجب]] خواهد بود و این امر محال است، زیرا [[معصیت]] [[ممنوع]] است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو [[عصمت]] در [[امامان]]{{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref> ناگفته نماند که [[آیه]] بر [[عصمت امام]]{{ع}} در طول [[حیات]] و تمام [[عمر]] دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از [[عمر]] خود گرفتار [[فسق]] یا [[شرک]] باشد [[شایستگی]] [[مقام امامت]] را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. نیز [[خداوند]] در {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> از [[مؤمنان]] می‌خواهد، [[تقوای الهی]] را پیشه ساخته و به طور مطلق <ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با [[صادقان]] باشند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> بی‌تردید لازمه [[همراهی]] مطلق با آنان، [[عصمت]] آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. همچنین در {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>، [[اطاعت]] از [[اولواالامر]] در ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[اطاعت]] [[پیامبر]]{{صل}} در ردیف [[اطاعت]] [[خدای متعال]] قرار گرفته است و چون [[اطاعت خدا]] به صورت مطلق [[واجب]] است بنابراین، [[اطاعت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولواالامر]] نیز به طور مطلق [[واجب]] است و لازمه [[وجوب]] اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است <ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref> دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] چنان واضح و روشن است که برخی از [[اهل سنت]] نیز نتوانسته‌اند آن را [[انکار]] کنند، گرچه مصداق [[اولواالامر]] در نظر آنان، [[اهل حلّ و عقد]] از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط [[اجتماع]] ـ [[خطا]] نمی‌کنند <ref>التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵، ص ۲۰۳.</ref>؛ ولی چون [[اهل حل و عقد]] کسانی‌اند که ممکن است مرتکب [[خطا]] بشوند از [[عصمت]] بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد [[آیه]] [[اهل حل و عقد]] باشد<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
بر اساس آموزه‌های [[قرآن]]، [[امام]] {{ع}} دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها [[عصمت]] است<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. [[خدای سبحان]] در پاسخ [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} که از [[خدا]] خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: [[عهد]] من به [[ظالمان]] نمی‌رسد: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }} <ref> پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> [[مفسران]] با استناد به این [[آیه]] [[عصمت]] را برای [[امام]] {{ع}} لازم می‌دانند و [[لزوم]] [[عصمت]] را این‌گونه تبیین می‌کنند که [[امام]] {{ع}} [[مقتدا]] و [[رهبری]] است که اقتدای به او [[واجب]] است و اگر [[امام]] {{ع}} [[معصیت]] کند بر [[آدمیان]] نیز از باب [[لزوم اطاعت]] از [[امام]] {{ع}}، [[معصیت]] [[واجب]] خواهد بود و این امر محال است، زیرا [[معصیت]] [[ممنوع]] است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو [[عصمت]] در [[امامان]] {{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref> ناگفته نماند که [[آیه]] بر [[عصمت امام]] {{ع}} در طول [[حیات]] و تمام [[عمر]] دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از [[عمر]] خود گرفتار [[فسق]] یا [[شرک]] باشد [[شایستگی]] [[مقام امامت]] را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. نیز [[خداوند]] در {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> از [[مؤمنان]] می‌خواهد، [[تقوای الهی]] را پیشه ساخته و به طور مطلق <ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با [[صادقان]] باشند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> بی‌تردید لازمه [[همراهی]] مطلق با آنان، [[عصمت]] آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. همچنین در {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>، [[اطاعت]] از [[اولواالامر]] در ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} در ردیف [[اطاعت]] [[خدای متعال]] قرار گرفته است و چون [[اطاعت خدا]] به صورت مطلق [[واجب]] است بنابراین، [[اطاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[اولواالامر]] نیز به طور مطلق [[واجب]] است و لازمه [[وجوب]] اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است <ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref> دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] چنان واضح و روشن است که برخی از [[اهل سنت]] نیز نتوانسته‌اند آن را [[انکار]] کنند، گرچه مصداق [[اولواالامر]] در نظر آنان، [[اهل حلّ و عقد]] از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط [[اجتماع]] ـ [[خطا]] نمی‌کنند <ref>التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵، ص ۲۰۳.</ref>؛ ولی چون [[اهل حل و عقد]] کسانی‌اند که ممکن است مرتکب [[خطا]] بشوند از [[عصمت]] بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد [[آیه]] [[اهل حل و عقد]] باشد<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.


====[[افضلیت]]====
==== [[افضلیت]] ====


==[[تعیین امام]]==
== [[تعیین امام]] ==


===[[راه‌های تعیین امام]]===
=== [[راه‌های تعیین امام]] ===


===دیدگاه [[شیعه]]===
=== دیدگاه [[شیعه]] ===


====[[نصب یا جعل الهی امام]]====
==== [[نصب یا جعل الهی امام]] ====


===دیدگاه [[اهل سنت]]===
=== دیدگاه [[اهل سنت]] ===


====[[انتخاب امام]]====
==== [[انتخاب امام]] ====


=====نظریه [[شوری]]=====
===== نظریه [[شوری]] =====


=====نظریه [[بیعت]]=====
===== نظریه [[بیعت]] =====


====نظریه [[غلبه]] و [[استیلا]]====
==== نظریه [[غلبه]] و [[استیلا]] ====


==[[شئون امام]] ([[مناصب امام]])==
== [[شئون امام]] ([[مناصب امام]]) ==


===[[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی]]===
=== [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی]] ===
[[نقل دین]]
[[نقل دین]]


خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
[[تبیین معارف دینی]]
[[تبیین معارف دینی]]


===[[ولایت باطنی]]===
=== [[ولایت باطنی]] ===


==[[وظایف امام]]==
== [[وظایف امام]] ==


===[[رهبری اجتماع]] ([[ولایت امر]])===
=== [[رهبری اجتماع]] ([[ولایت امر]]) ===


==[[حقوق امام]] ([[وظایف امت در برابر امام]])==
== [[حقوق امام]] ([[وظایف امت در برابر امام]]) ==


===[[تقدیم امام|حق تقدیم]] ([[افضلیت امام|افضلیت]])===
=== [[تقدیم امام|حق تقدیم]] ([[افضلیت امام|افضلیت]]) ===
===[[وصایت امام|حق وصایت]]===
=== [[وصایت امام|حق وصایت]] ===
===[[امامت امام|حق امامت]] و [[ولایت امام|ولایت]]===
=== [[امامت امام|حق امامت]] و [[ولایت امام|ولایت]] ===
وظیفه [[سلم بودن برای امام]] و [[جنگ با دشمنان امام|جنگ با دشمنان او]]  
وظیفه [[سلم بودن برای امام]] و [[جنگ با دشمنان امام|جنگ با دشمنان او]]  


===[[تولی امام|حق تولی]]===
=== [[تولی امام|حق تولی]] ===
وظیفه [[تولی امام]] ([[پذیرش ولایت امام|پذیرش ولایت او]])  
وظیفه [[تولی امام]] ([[پذیرش ولایت امام|پذیرش ولایت او]])  


وظیفه [[تبری از دشمن امام]] ([[بیزاری از دشمنان امام|بیزاری از دشمنان او]])
وظیفه [[تبری از دشمن امام]] ([[بیزاری از دشمنان امام|بیزاری از دشمنان او]])


===[[معرفت امام|حق معرفت]] ([[شناخت امام]])===
=== [[معرفت امام|حق معرفت]] ([[شناخت امام]]) ===
وظیفه [[شناخت شخصیت امام|شناخت شخصیت]] و [[شناخت جایگاه امام|جایگاه امام]]
وظیفه [[شناخت شخصیت امام|شناخت شخصیت]] و [[شناخت جایگاه امام|جایگاه امام]]


خط ۱۹۴: خط ۱۹۴:
وظیفه [[شناخت سیره امام|شناخت سیره]] و [[شناخت معارف امام|معارف امام]]
وظیفه [[شناخت سیره امام|شناخت سیره]] و [[شناخت معارف امام|معارف امام]]


===[[ایمان به امام|حق ایمان]]===
=== [[ایمان به امام|حق ایمان]] ===
وظیفه [[ایمان به امام]] و [[کفر به دشمنان امام|کفر به دشمنان او]]
وظیفه [[ایمان به امام]] و [[کفر به دشمنان امام|کفر به دشمنان او]]


===[[محبّت به امام|حق محبت]] و [[مودت به امام|مودت]]===
=== [[محبّت به امام|حق محبت]] و [[مودت به امام|مودت]] ===
وظیفه [[محبّت به امام]] و [[بغض به دشمنان امام|بغض به دشمنان او]]
وظیفه [[محبّت به امام]] و [[بغض به دشمنان امام|بغض به دشمنان او]]


وظیفه [[مودّت امام]] و [[عداوت با دشمنان امام|عداوت با دشمنان او]]
وظیفه [[مودّت امام]] و [[عداوت با دشمنان امام|عداوت با دشمنان او]]


===[[نصح امام|حق نصح]]===
=== [[نصح امام|حق نصح]] ===
وظیفه [[خیرخواهی برای امام]] ([[نصح برای امام]])
وظیفه [[خیرخواهی برای امام]] ([[نصح برای امام]])


===[[سلام به امام|حق سلام]]===
=== [[سلام به امام|حق سلام]] ===


===[[صلوات بر امام|حق صلوات]]===
=== [[صلوات بر امام|حق صلوات]] ===
وظیفه [[صلوات بر امام]] و [[لعن بر دشمنان امام|لعن بر دشمنان او]]
وظیفه [[صلوات بر امام]] و [[لعن بر دشمنان امام|لعن بر دشمنان او]]


===[[تمسک به امام|حق تمسک و اعتصام]]===
=== [[تمسک به امام|حق تمسک و اعتصام]] ===
وظیفه [[تمسک به امام|تمسّک]] و [[اعتصام به امام]]
وظیفه [[تمسک به امام|تمسّک]] و [[اعتصام به امام]]


===[[تبعیت از امام|حق تبعیت]]===
=== [[تبعیت از امام|حق تبعیت]] ===
وظیفه [[تبعیت از امام]] ([[معیت با امام]])
وظیفه [[تبعیت از امام]] ([[معیت با امام]])


====[[اطاعت امام|حق اطاعت]]====
==== [[اطاعت امام|حق اطاعت]] ====
وظیفه [[اطاعت امام]]
وظیفه [[اطاعت امام]]


====[[نصرت امام|حق نصرت]]====
==== [[نصرت امام|حق نصرت]] ====
وظیفه [[نصرت امام]]
وظیفه [[نصرت امام]]


====[[وفاداری به امام|حق وفاداری]]====
==== [[وفاداری به امام|حق وفاداری]] ====
وظیفه [[وفاداری در بیعت با امام]]
وظیفه [[وفاداری در بیعت با امام]]


===[[حق مالی امام|حقوق مالی]]===
=== [[حق مالی امام|حقوق مالی]] ===
وظیفه [[پرداخت حقوق مالی امام]]
وظیفه [[پرداخت حقوق مالی امام]]
# [[حق انفال]]
# [[حق انفال]]
خط ۲۳۱: خط ۲۳۱:
# [[حق خمس]]
# [[حق خمس]]


===[[زیارت امام|حق زیارت]]===
=== [[زیارت امام|حق زیارت]] ===
وظیفه [[دیدار با امام|دیدار]] و [[زیارت امام]]
وظیفه [[دیدار با امام|دیدار]] و [[زیارت امام]]


===[[اسوه بودن امام|حق اسوه بودن]]===
=== [[اسوه بودن امام|حق اسوه بودن]] ===
وظیفه [[تأسی به امام|تأسی]] و [[اقتدا به امام]]
وظیفه [[تأسی به امام|تأسی]] و [[اقتدا به امام]]


===[[مرجعیت علمی امام|حق مرجعیت علمی]]===
=== [[مرجعیت علمی امام|حق مرجعیت علمی]] ===
وظیفه [[اخذ علم از امام]]
وظیفه [[اخذ علم از امام]]


خط ۲۴۴: خط ۲۴۴:
وظیفه [[عرضه باورها بر امام]]
وظیفه [[عرضه باورها بر امام]]


===[[توسل به امام|حق توسل]]===
=== [[توسل به امام|حق توسل]] ===
وظیفه [[توسل به امام|توسل]] و [[تبرک به امام]]
وظیفه [[توسل به امام|توسل]] و [[تبرک به امام]]


===[[دعا برای امام|حق دعا]]===
=== [[دعا برای امام|حق دعا]] ===


===[[یادکرد امام|حق ذکر]]===
=== [[یادکرد امام|حق ذکر]] ===
وظیفه [[احیای امر امامت]]
وظیفه [[احیای امر امامت]]


وظیفه [[حفظ و نشر میراث امام]]
وظیفه [[حفظ و نشر میراث امام]]


===[[ترفيع بیت امام|حق ترفیع بیوت]]===
=== [[ترفيع بیت امام|حق ترفیع بیوت]] ===


===[[تکریم امام|حق تکریم]]===
=== [[تکریم امام|حق تکریم]] ===


===[[صله رحم امام|حق صله رحم]]===
=== [[صله رحم امام|حق صله رحم]] ===


===[[تشکر از امام|حق شکرگزاری]]===
=== [[تشکر از امام|حق شکرگزاری]] ===


===[[انتظار امام|حق انتظار]]===
=== [[انتظار امام|حق انتظار]] ===
وظیفه [[انتظار فرج محمد و آل محمد]]
وظیفه [[انتظار فرج محمد و آل محمد]]


===[[حفظ اسرار امام]]===
=== [[حفظ اسرار امام]] ===


==آثار و کارکردهای امامت==
== آثار و کارکردهای امامت ==
{{اصلی|کارکردهای امامت}}
{{اصلی|کارکردهای امامت}}


==[[مصادیق امام]]==
== [[مصادیق امام]] ==


=== [[امامان از پیامبران الهی]] ===
=== [[امامان از پیامبران الهی]] ===
خط ۲۹۰: خط ۲۹۰:
# [[امامت امام مهدى]]
# [[امامت امام مهدى]]


==تاریخ امامان (دوران‌های امامت)==
== تاریخ امامان (دوران‌های امامت) ==
# دوره [[حضور امام|حضور]]؛
# دوره [[حضور امام|حضور]]؛
# دوره [[غیبت]]؛
# دوره [[غیبت]]؛
خط ۲۹۶: خط ۲۹۶:
# دوره [[رجعت]]
# دوره [[رجعت]]


===سال‌شمار امامت [[امامان دوازده‌گانه]]===
=== سال‌شمار امامت [[امامان دوازده‌گانه]] ===


===[[امامت در کودکی]]===
=== [[امامت در کودکی]] ===


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۱۸

امامت به معنای رهبری و ولایت امر است. امامت، منصب و مقامی که از سوی خداوند به بعضی انسان‌های پاک و دانا و شایسته داده می‌شود که مردم را به راه خدا هدایت کنند. در اسلام، برای تداوم مسؤولیت پیامبر خدا (ص) در بُعد حکومتی و دینی، امامت و وصایت قرار داده شده تا مردم پس از پیامبر، از امام تبعیّت کنند و رسول خدا (ص) و امامان پس از خویش را با نام و مشخصات تعیین کرده است. امامت یکی از اصول اعتقادی شیعه است و از سوی خدا و پیامبر (ص) است نه به انتخاب مردم. علم و عصمت از جمله شرایط آن است و امام، حق ولایت بر مردم دارد و حجت الهی بر همگان است. پذیرش امامتِ امامانِ معصوم واجب است و نشانه اطاعت از خدا و پیامبر است و هر کس بدون عقیده و ایمان به امامت امامِ معصوم بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است. امام رضا (ع) می‌‌فرماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ» امامت، جانشینی خدا و جانشینی پیامبر است[۱]. روشن است کسی که به جای خدا و رسول بر مردم حکومت می‌کند، باید پاک و عادل و شبیه پیامبر در کمالات و فضایل باشد. به پیروان این عقیده، امامیه و شیعه گفته می‌شود[۲].

معناشناسی امام و امامت

معنای لغوی

معنای اصطلاحی

مراد از "امامت" و "ولایت"، "ولایت امر" است؛ به این معنا که اینکه فرمان دست چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ نزاع‌ها، چه داخل و چه بیرون از جامعه اسلامی، به این است که چه کسی دستور بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از طاغوت‌ها و سردم‌داران استکبار جهانی ادعا می‌کند که باید فرمان دست من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس جنگ‌ها و کشمکش‌های این مستکبران با رقبای خود در دنیا همین است که زیر بار فرمان آنان نمی‌روند. بنابراین، نزاع و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع دینی اسلام از آن به "ولایت امر" تعبیر شده است. "امامت" همان "ولایت امر" است؛ یعنی چه کسی باید صاحب دستور باشد[۳]

اصطلاح امامت در قرآن

لفظ "امامت" در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی واژه "امام (ع)" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۴]، وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۵] و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی: وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۶] و گاهی به پیشوایی باطل: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۷] و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [۸] اشاره دارد[۹].

افزون بر آیاتی که واژه امام (ع) یا اولی‌الامر در آن به‌کار رفته است آیات فراوانی با امامت و رهبری پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم هدایت آمده وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۱۰]؛ قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [۱۱]، آیه‌ای که مؤمنان را به همراهی با صادقان فرا می‌خواند الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [۱۲]، آیه ولایت إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [۱۳]، آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را برپا می‌دارند، زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ [۱۴] و آیاتی که در آن از اعطای مُلک به برخی سخن به میان آمده است. أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا [۱۵]؛ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [۱۶][۱۷]

در روایات فراوانی نیز، مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ [۱۸][۱۹]، يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۲۰][۲۱] و وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ [۲۲][۲۳] امامان (ع) دانسته شده‌اند[۲۴].

در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه "امام"، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً [۲۵] حق مانند: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۲۶] و باطل مانند: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۲۷]؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کرده‌اند، اطلاق می‌گردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست. به هر حال، آیات و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت امامان حق دارند[۲۸]

خدای سبحان در آیات متعددی به موضوع امامت اشاره و برای امام ویژگی‌هایی آورده است. این ویژگی‌ها در تعریف امامت، تأثیر بسزایی دارد.

نمونه‌های زیر، برخی از مهم‌ترین آیات است:

  1. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۹].
  2. وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۳۰].
  3. وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۳۱].

بر پایه آیات یاد شده، چند ویژگی برای امامت دست‌یافتنی است:

  1. امامت به جعل الهی است: إِنِّي جَاعِلُكَ، وَجَعَلْنَاهُمْ، وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ.
  2. گستره امامت امام، مردم است: جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ.
  3. امامت، عهد الهی است: لَا يَنَالُ عَهْدِي.
  4. امامت به ظالمان نمی‌رسد: لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.
  5. امام، دارای هدایت تکوینی یا هدایت به امر است: يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا.
  6. هدایت به امر، دو مقدمه دارد: کمال علمی‌ یا یقین: وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ؛ کمال عملی یا صبر: لَمَّا صَبَرُوا[۳۲].

روابط مفهومی امامت با واژگان همسو

رابطه با نبوت و رسالت

در قرآن کریم هر چهار کلمه خلیفه، امام، نبوت و رسالت یا مشتقات آن، استعمال شده است که آیات دارای کلمه خلیفه در ذیل عنوان مفهوم خلیفه در قرآن مطرح شد.

اما کلمه امام، در قرآن مجید، بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۳۳]
  2. کتاب آسمانی: وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۳۴].

مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. امام حق: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۳۵]
  2. امام باطل: فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۳۶] و وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۳۷].

امّا امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت استوَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۸]. یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران (ع)، عنایت می‌شود.

اما کلمه نبوت، ۵ بار مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۳۹]؛ أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۴۰]؛ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۴۱]؛ وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ [۴۲]؛ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۴۳] در قرآن استعمال شده و در اصل و ریشه آن، اختلاف است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده[۴۴] و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای رفعت و بلندی مقام، مشتق شده است[۴۵]؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه آیه شریفه وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۴۶] دو گونه می‌شود؛ ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده حق و پیام‌آور برای خَلق بود.

ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده‌ای والامقام بود.

اما کلمه رسالت فقط‍ یک بارفَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ[۴۷] و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در قرآن مجید استعمال شده است؛ و معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۴۸].

رابطه با خلافت

نظام امامت و نظام خلافت

رابطه با حجت الهی

رابطه با ولایت

رابطه با وصایت

رابطه با امارت (ملک)

رابطه با وزارت

رابطه با قیمومیت

حقیقت امامت

ضرورت امامت

وجود امام (ع) در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسان‌ها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد[۴۹]: إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۵۰] روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسان‌ها حضور دارد[۵۱]؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام (ع) آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام (ع) در همه زمانهاست [۵۲][۵۳].

ادله ضرورت وجود امام

جایگاه امامت

اصل اعتقادی بودن امامت

فرع فقهی بودن امامت

جایگاه امامت در نظام معارف دینی

جایگاه امامت در نظام اعتقادی اسلام

جایگاه امامت در نظام فرهنگی اسلام

جایگاه امامت در نظام اخلاقی اسلام

جایگاه امامت در نظام سیاسی اسلام

جایگاه امامت در نظام اقتصادی اسلام

اهمیت بحث امامت

اهمیت امامت در قیامت

غایت امامت (چرایی امامت)

چرایی امامت در دو سطح قابل بررسی است:

  1. غایت امامت: والاترین و نهایی ترین هدف الهی از تعیین امام (رسیدن بشر به مقام خلافت الهی که در خود امام با تربیت الهی صورت می‌گیرد و در غیر امام با تربیت امام و تبعیت از او حاصل می‌گردد)؛
  2. حکمت امامت: به معنای بیان اهداف و راهبردهای کلان الهی (چرایی فعل خدا در جعل امامت)، شمردن شؤون (جایگاه ها و مقامات) و همچنین تشریح وظایف (رسالت ها و مأموریت ها) و کارکردهای امام و نظام امامت (فواید و منافع مترتب بر جعل و پیاده‌سازی امامت).

در روایات از امامت، به عنوان غایت خلقت تعبیر شده است؛ به گونه‌ای که اگر لحظه‌ای زمین از امام خالی باشد، بر اهلش خشم خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد [۵۴]. از این روایت و نظایر آن به دست می‌آید که سرنوشت زندگی انسان و سایر جانداران در زمین به وجود امام بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در زمین حیات وجود داشته، امام نیز بوده است و تا هنگامی‌ که زندگی جریان دارد، امام نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، امام در نظام خلقت نقش علیت دارد. علیت امام در نظام طبیعت و در سطحی فراتر در نظام خلقت، به دو گونه فاعلی و غایی امکان پذیر است؛ یعنی وجود امام در سلسله علل فاعلی و غایی جهان قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله خداوند متعال است. بدین جهت است که درباره امام عصر (ع) آمده است: "بقای دنیا به بقای امام عصر (ع) است، و به یُمن و برکت او موجودات روزی داده می‌شوند و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجاست"[۵۵][۵۶]

صدرالمتألهین در شرح این گونه احادیث گفته است: خداوند سبحان موجودات را با تفاوت درجات و مراتبی که از نظر برتری و پست تری دارند آفرید. پایین‌ترین مرتبه موجودات مواد عنصری زمین است که دورترین فاصله را از لطافت وجودی دارد، اما قابلیت تحول و تکامل وجودی را دارد. اراده حکیمانه خداوند اقتضا کرده است که این مواد عنصری، مسیر تکامل را طی کرده و به غایات وجودی خود "مرتبه بالاتر وجود" برسند. بر این اساس، در مسیر تکامل موجودات که از طریق علت غایی تحقق می‌یابد هر موجودی که مرتبه بالاتر دارد علت غایی موجود پایین‌تر است. بدین ترتیب، زمین را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای انسان، و از آنجا که در میان افراد انسان نیز مراتب کمال و نقص وجود دارد، کامل‌ترین انسان را غایت وجود انسان‌های دیگر قرار داد که در حقیقت غایت همه موجوداتی است که در مرتبه پایین‌تر از انسان قرار دارند. او همان انسان کامل است که در مرتبه امامت است، او جانشین خداوند در زمین است و چون وجود چیزی بدون غایت آن محال است، وجود جهان بدون وجود امام ناممکن خواهد بود[۵۷][۵۸]

قلمرو امامت

امامت شأنی

امامت فعلی

امامت صامت

امامت ناطق

ابعاد امامت

اثبات امامت

شرایط امامت (بایستگی‌های امام)

نصب الهی امام (اصطفاء)

علم ویژه الهی (علم لدنی)

امامان (ع) حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاین‌رو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنی‌اسرائیل برگزید: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ [۵۹] و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ [۶۰] مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند رسول خداست (ص) [۶۱][۶۲]. و مصادیق آن بر اساس روایات، اماماناند (ع)[۶۳] با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمی‌کند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده می‌شود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز می‌دارد: وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً [۶۴] و تنها پیروی از معصومان می‌تواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود[۶۵][۶۶]. از دیگر آیاتی که علم امام (ع) از آن استفاده می‌شود آیه وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۶۷] و وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۶۸] است که براساس آن باید انسان‌ها اموری را که نمی‌دانند از اهل ذکر بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است [۶۹]؛ ولی کامل‌ترین مصداق «اهل ذکر» امامان (ع) هستند [۷۰]، چنان‌که در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از اهل ذکر ائمه‌اند (ع) [۷۱] در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم: وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۷۲][۷۳]، کسی که علم کتاب نزد اوست: وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۷۴][۷۵] و کسانی که به آنان علم داده شده: بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ [۷۶][۷۷] به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها امامان (ع) هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از امامان (ع) آنان به غیب و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالم‌اند [۷۸] و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند: تحدیث و الهام، وراثت از پیامبر اکرم (ص) و امام (ع) پیش از خود، جفر و جامعه، مصحف فاطمه (س) و صحیفه امیرمؤمنان، امام علی (ع) [۷۹][۸۰].

عصمت

بر اساس آموزه‌های قرآن، امام (ع) دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها عصمت است[۸۱]. خدای سبحان در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۸۲] مفسران با استناد به این آیه عصمت را برای امام (ع) لازم می‌دانند و لزوم عصمت را این‌گونه تبیین می‌کنند که امام (ع) مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام (ع) معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام (ع)، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو عصمت در امامان (ع) لازم است تا این محذور پیش نیاید[۸۳] ناگفته نماند که آیه بر عصمت امام (ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت [۸۴][۸۵]. نیز خداوند در يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۸۶] از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق [۸۷] با صادقان باشند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۸۸] بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۸۹][۹۰]. همچنین در يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۹۱]، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت پیامبر (ص) و اطاعت پیامبر (ص) در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر (ص) و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است [۹۲] دلالت آیه بر عصمت چنان واضح و روشن است که برخی از اهل سنت نیز نتوانسته‌اند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمی‌کنند [۹۳]؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانی‌اند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از عصمت بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد[۹۴][۹۵].

افضلیت

تعیین امام

راه‌های تعیین امام

دیدگاه شیعه

نصب یا جعل الهی امام

دیدگاه اهل سنت

انتخاب امام

نظریه شوری
نظریه بیعت

نظریه غلبه و استیلا

شئون امام (مناصب امام)

مرجعیت علمی و مرجعیت دینی

نقل دین

حفظ دین

تبیین معارف دینی

ولایت باطنی

وظایف امام

رهبری اجتماع (ولایت امر)

حقوق امام (وظایف امت در برابر امام)

حق تقدیم (افضلیت)

حق وصایت

حق امامت و ولایت

وظیفه سلم بودن برای امام و جنگ با دشمنان او

حق تولی

وظیفه تولی امام (پذیرش ولایت او)

وظیفه تبری از دشمن امام (بیزاری از دشمنان او)

حق معرفت (شناخت امام)

وظیفه شناخت شخصیت و جایگاه امام

وظیفه شناخت حقوق امام

وظیفه شناخت سیره و معارف امام

حق ایمان

وظیفه ایمان به امام و کفر به دشمنان او

حق محبت و مودت

وظیفه محبّت به امام و بغض به دشمنان او

وظیفه مودّت امام و عداوت با دشمنان او

حق نصح

وظیفه خیرخواهی برای امام (نصح برای امام)

حق سلام

حق صلوات

وظیفه صلوات بر امام و لعن بر دشمنان او

حق تمسک و اعتصام

وظیفه تمسّک و اعتصام به امام

حق تبعیت

وظیفه تبعیت از امام (معیت با امام)

حق اطاعت

وظیفه اطاعت امام

حق نصرت

وظیفه نصرت امام

حق وفاداری

وظیفه وفاداری در بیعت با امام

حقوق مالی

وظیفه پرداخت حقوق مالی امام

  1. حق انفال
  2. حق فیء
  3. حق خمس

حق زیارت

وظیفه دیدار و زیارت امام

حق اسوه بودن

وظیفه تأسی و اقتدا به امام

حق مرجعیت علمی

وظیفه اخذ علم از امام

وظیفه ارجاع امور به امام

وظیفه عرضه باورها بر امام

حق توسل

وظیفه توسل و تبرک به امام

حق دعا

حق ذکر

وظیفه احیای امر امامت

وظیفه حفظ و نشر میراث امام

حق ترفیع بیوت

حق تکریم

حق صله رحم

حق شکرگزاری

حق انتظار

وظیفه انتظار فرج محمد و آل محمد

حفظ اسرار امام

آثار و کارکردهای امامت

مصادیق امام

امامان از پیامبران الهی

امامت پیامبر خاتم (امامت کبری)

امامان از اهل بیت پیامبر خاتم

  1. امامت امام على
  2. امامت امام حسن مجتبى
  3. امامت امام حسين
  4. امامت امام سجاد
  5. امامت امام باقر
  6. امامت امام صادق
  7. امامت امام كاظم
  8. امامت امام رضا
  9. امامت امام جواد
  10. امامت امام هادى
  11. امامت امام حسن عسکری
  12. امامت امام مهدى

تاریخ امامان (دوران‌های امامت)

  1. دوره حضور؛
  2. دوره غیبت؛
  3. دوره ظهور؛
  4. دوره رجعت

سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه

امامت در کودکی

جستارهای وابسته

  1. هدایت
  2. ولایت (ولایت تکوینی؛ ولایت تشریعی؛ ولایت امر)
  3. خلافت
  4. شهادت
  5. ملک
  6. حکم
  7. وراثت (وراثت زمین؛ وراثت کتاب)
  8. حجت
  9. تمکین فی الارض
  10. امت وسط
  11. اصطفا
  12. اجتبا
  13. امامت در قرآن
  14. آیات امامت
  15. امامت در حدیث
  16. امامت در کلام اسلامی
  17. امامت در فلسفه اسلامی
  18. امامت در عرفان اسلامی
  19. امامت از دیدگاه برون‌دینی
  20. امامت امامان دوازده‌گانه
  21. شؤون امام
  22. صفات امام
  23. راه تعیین امام
  24. امامان دوازده‌گانه
  25. آیات امامت
  26. اثبات امامت
  27. احکام امامت
  28. اختلاف در امامت
  29. اطاعت اولوالامر
  30. اعلان امامت علی
  31. امامت ائمه ضلال
  32. امامت بعد از نبی اکرم
  33. امامت به بیعت
  34. امامت به شوکت
  35. امامت به نص
  36. امامت تشریعی
  37. امامت تکوینی
  38. امامت جاهل
  39. امامت خاصه
  40. امامت خلفا
  41. امامت دو برادر
  42. امامت ذریه ابراهیم
  43. امامت رسول الله
  44. امامت زنان
  45. امامت صغری
  46. امامت صغیر
  47. امامت ظالم
  48. امامت عالم
  49. امامت عامه
  50. امامت غیر قرشی
  51. امامت غیر معصوم
  52. امامت فاضل
  53. امامت قرشی
  54. امامت مطلقه
  55. امامت مفضول
  56. امامت واحد
  57. امامت کبری
  58. انحلال امامت
  59. انقطاع امامت
  60. اولوا الامر
  61. اولی به امامت
  62. ایمان به امامت
  63. تعلیم غیبی به غیر نبی
  64. ختم رهبری
  65. خروج امام از امامت
  66. دعای ابراهیم
  67. دعوی امامت
  68. دفاع از امامت
  69. دلایل امامت
  70. روح قدسی
  71. علم امامت
  72. علم به آغاز امامت
  73. عهد الهی
  74. قبح امامت
  75. لطف امامت
  76. مدعی امامت
  77. مقام امامت
  78. ملاک امامت
  79. موروثی بودن امامت
  80. نشانه امامت
  81. نص بر امامت
  82. نص نبی بر خلافت
  83. نفی امامت
  84. نور امامت
  85. ودائع امامت
  86. وصیت به امامت

منابع

پانویس

  1. اصول کافی، ج۱، ص۲۰۰.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۲.
  3. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  4. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  5. برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  6. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  7. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  8. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
  9. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  10. و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۳.
  11. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.
  12. مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند؛ سوره توبه، آیه: ۶۷.
  13. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  14. همان کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است؛ سوره حج، آیه: ۴۱.
  15. آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم؛ سوره نساء، آیه: ۵۳ - ۵۴.
  16. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی هم به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و نیروی تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  17. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  18. پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه: ۸.
  19. نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۴۱.
  20. بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.
  21. نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.
  22. و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند؛ سوره قصص، آیه: ۵۱.
  23. الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص ۵۱۵.
  24. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  25. و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.
  26. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  27. و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  28. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.
  29. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  30. «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
  31. «و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.
  32. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۲۲-۲۳.
  33. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  34. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.
  35. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  36. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  37. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  38. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  39. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  40. «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.
  41. «و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.
  42. «و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶
  43. «و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.
  44. تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.
  45. مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.
  46. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  47. «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.
  48. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۶-۵۸.
  49. المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.
  50. تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.
  51. الکافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
  52. نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲.
  53. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  54. «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.
  55. « الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء‏»؛ دعای عدیله.
  56. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  57. شرح اصول کافی، ص۴۶۲.
  58. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  59. خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  60. و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  61. الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.
  62. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  63. روض‌الجنان، ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.
  64. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  65. الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.
  66. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  67. و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.
  68. و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.
  69. الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.
  70. الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.
  71. روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.
  72. و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  73. الكافى، ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.
  74. و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  75. مجمع‌البيان، ج ۶، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.
  76. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  77. الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.
  78. الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.
  79. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.
  80. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  81. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  82. پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  83. التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.
  84. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
  85. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  86. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  87. المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.
  88. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  89. التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.
  90. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  91. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  92. الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.
  93. التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵، ص ۲۰۳.
  94. الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.
  95. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.