حدیث غدیر در حدیث
مقدمه
پیامبر خدا(ص) از آغازین روزهای ابلاغ پیام رسالت، بر امام و پیشوای پس از خود نیز تأکید ورزید و بارها در جاهای مختلف، در مدت ۲۳ سال رسالت، با تعبیرهای مختلف و گفتارهای گوناگون، «حق» را آشکار نمود و پیشوای پس از خود را با ویژگیهای والا به گونهای معین و مشخص پیش دیدهها نهاد و این حقگزاریها و ابلاغ حق و نشان دادن آینده پیشوایی، در واپسین حج پیامبر خدا(ص) (حجة الوداع) به اوج رسید و با فرمان الهی، ولایت «ابلاغ» شد و بدینسان، این حج، «حجة البلاغ»[۱] نام گرفت.
پیامبر خدا(ص) سال دهم هجرت آهنگ حج کرد و مردمان را از این قصد، آگاه نمود. بدینسان، کسان بسیاری برای حجگزاری راهی مکه شدند تا با پیامبر خدا(ص) حج گزارند و مناسک حج را از آن بزرگوار بیاموزند. پیامبر(ص) با مسلمانان حج گزارد و به سوی مدینه حرکت کرد. روز هجدهم ذیحجه، پیامبر(ص) که کسان بسیاری پیشتر از او و قافلههای بسیاری نیز پس از وی حرکت میکردند، به سرزمینی با نام «غدیر خم»، در وادی «جحفه» (محل جدا شدن راه اهل مدینه و مصریها و...) رسید. آفتاب اوج گرفته بود و بیامان بر زمین حرارت میریخت.
پیامبر(ص) به فرمان الهی فرمان داد که سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. حرارت نیم روز، مردمان را میآزرد. لباسها و مرکبها سایهبان شده بودند. پیامبر(ص) بر انبوهی از جهاز شتران فراز رفت و خطبه آغاز کرد. خدای را سپاس گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، پرده برگرفت و از آنان خواست که درباره چگونگی رسالتگزاری وی، گواهی دهند. مردمان یکسر فریاد برآوردند: «گواهی میدهیم که تو ابلاغ کردی و خیرخواهی و مجاهده نمودی. پس خدا به تو جزای خیر دهاد»!
آنگاه برای آمادهسازی مردمان برای شنیدن پیام آخرین، بارها از صداقت خویش در ابلاغ و از «ثقلین» سخن گفت و جایگاه والای خود را در میان امت، برنمود و بر اولویت خود بر آنان گواهی خواست که پاسخهای بلند و یکصدا شنید. آنگاه، دست علی(ع) را گرفت و فراز آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؛ «هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست». پیامبر(ص) سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان ولایت علی(ع) و دوستداران و یاوران او دعا کرد. بدینسان، پیامبر خدا(ص) در داوم دوام روشنگریها و اعلام حقها، با تدبیر و آگاهی فراوان و در میان دهها هزار انسان به حج آمده از اقالیم قبله، «ولایت و خلافت علی(ع)» را رقم زد و «حق خلافت» و «خلافت حق» را نشان داد.
آن روز هیچکس در این حقیقت که پیامبر(ص) با این عبارتها، علی(ع) را به ولایت و امامت، منصوب کرد، تردیدی روا نداشت. اگر کسانی گرانجانی کردند، به سبب محتوا و مفاد پیام نبود. آنان بر اثر تیرهجانی در اینباره که آیا آن حرکت «وحیانی» است، سخن میگفتند.
به هر روی، کسان بسیاری نزد علی(ع) شتافتند و امامت و ولایت وی را تهنیت گفتند. بدینسان روشن است که در آن روزگاران، این حقیقت، تردیدپذیر نبود. چنانکه عمر بن خطاب به علی(ع) گفت: «مبارکت باد ای پسر ابوطالب! امروز ولیّ هر مؤمن شدی»[۲].[۳]
غدیر در احادیث
روایات شیعی
- امام علی (ع) فرمودند: "روز غدیر خُم، پیامبر خدا مرا با عمامهای (دستاری)[۴] سیاه که دنباله آن روی شانهام قرار داشت، مُعمم کرد"[۵].
- امام زین العابدین (ع) فرمودند: "پیامبر خدا با عمامه "سَحاب" خود، علی بن ابی طالب (ع) را مُعمم کرد و آن را از جلو و پشت سر، فرو هشت. سپس فرمود: "رو کن". پس رو کرد. سپس فرمود: "برگرد". او برگشت. پس گفت: "فرشتگان، این گونه نزد من آمدند" و سپس فرمود: "هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هرکه را دوستش میدارد، دوست و هرکه را دشمنش میدارد، دشمن بدار! هر کس یاری میدهد، یاری ده و هر کس او را وا مینهد، وا بنه!"[۶].
- امام علی (ع) فرمودند: "پیامبر خدا به قصد حَجة الوداع بیرون آمد. سپس در بازگشت، به غدیر خم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت [و بالا برد]، تا آنجا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه فرمود: "هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!". پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق میشود. خداوند عز و جل در آن روز، نازل کرد: "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم"[۷]. پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار ـ که یادش بلند باد ـ است"[۸].[۹]
دو نمونه دیگر از نقل شیعه در مورد حدیث غدیر عبارت است از:
- «عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ خَمْساً أَخَذُوا أَرْبَعاً وَ تَرَكُوا وَاحِداً... ثُمَّ نَزَلَتِ الْوَلَايَةُ وَ إِنَّمَا أَتَاهُ ذَلِكَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ بِعَرَفَةَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾[۱۰] وَ كَانَ كَمَالُ الدِّينِ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَقَالَ عِنْدَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أُمَّتِي حَدِيثُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ وَ مَتَى أَخْبَرْتُهُمْ بِهَذَا فِي ابْنِ عَمِّي يَقُولُ قَائِلٌ وَ يَقُولُ قَائِلٌ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْطِقَ بِهِ لِسَانِي فَأَتَتْنِي عَزِيمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَتْلَةً أَوْعَدَنِي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ أَنْ يُعَذِّبَنِي فَنَزَلَتْ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۱] فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِيَدِ عَلِيٍّ (ع) فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ نَبِيٌّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مِمَّنْ كَانَ قَبْلِي إِلَّا وَ قَدْ عَمَّرَهُ اللَّهُ ثُمَّ دَعَاهُ فَأَجَابَهُ فَأَوْشَكَ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ وَ أَنَا مَسْئُولٌ وَ أَنْتُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا ذَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ فَقَالُوا نَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ أَدَّيْتَ مَا عَلَيْكَ فَجَزَاكَ اللَّهُ أَفْضَلَ جَزَاءِ الْمُرْسَلِينَ فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ هَذَا وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ»[۱۲].
- «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) أَنَّهُ قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنَ الْمَدِينَةِ وَ قَدْ بَلَّغَ جَمِيعَ الشَّرَائِعِ قَوْمَهُ غَيْرَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ (ع) فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنِّي لَمْ أَقْبِضْ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِي وَ لَا رَسُولًا مِنْ رُسُلِي إِلَّا بَعْدَ إِكْمَالِ دِينِي وَ تَأْكِيدِ حُجَّتِي وَ قَدْ بَقِيَ عَلَيْكَ مِنْ ذَاكَ فَرِيضَتَانِ مِمَّا تَحْتَاجُ أَنْ تُبَلِّغَهُمَا قَوْمَكَ فَرِيضَةُ الْحَجِّ وَ فَرِيضَةُ الْوَلَايَةِ وَ الْخِلَافَةِ مِنْ بَعْدِكَ فَإِنِّي لَمْ أُخَلِّ أَرْضِي مِنْ حُجَّةٍ وَ لَنْ أُخَلِّيَهَا أَبَداً فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يَأْمُرُكَ أَنْ تُبَلِّغَ قَوْمَكَ الْحَجَّ وَ تَحُجَّ وَ يَحُجَّ مَعَكَ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا مِنْ أَهْلِ الْحَضَرِ وَ الْأَطْرَافِ وَ الْأَعْرَابِ وَ تُعَلِّمَهُمْ مِنْ مَعَالِمِ حَجِّهِمْ مِثْلَ مَا عَلَّمْتَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ تُوقِفَهُمْ مِنْ ذَلِكَ عَلَى مِثَالِ الَّذِي أَوْقَفْتَهُمْ عَلَيْهِ مِنْ جَمِيعِ مَا بَلَّغْتَهُمْ مِنَ الشَّرَائِعِ...».
امام باقر (ع) پیرامون واقعه غدیر میفرمایند: پیامبر خدا (ص) از مدینه حج گزارد؛ در حالی که پیش از آن، همه فرامین دینی جز حج و ولایت را به امتش ابلاغ کرده بود. پس جبرئیل به نزد حضرتش آمد و گفت: ای محمد (ص)! خداوند -که نامش بزرگ باد- به تو سلام میرساند و میگوید: «من هیچ یک از پیامبران و فرستادگانم (ع) را جز پس از تکمیل دین و استوار کردن حجتم، قبض روح نکردهام و از این دین، دو فریضه به عهده تو مانده که نیاز است به قومت برسانی؛ فریضۀ حج و فریضه ولایت و خلافت پس از خودت؛ چراکه من زمینم را از حجت، تھی ننهادم و هرگز آن را تهی نمینهم». خداوند - که ستایشش شکوهمند باد- به تو فرمان میدهد که حج را به قومت ابلاغ کنی و خود، حج بگزاری و نیز هرکس از شهرنشینان و اطراف و اکناف و بادیهنشینان که میتوانند، با تو حج بگزارند. دانستنیهای حج را به آنان بیاموز، همچنان که نماز و زکات و روزهشان را به آنان آموختی و همانگونه که آنان را از همه آیینها و فریضهها آگاه کردی، از آن هم آگاهشان کن. «فَنَادَى مُنَادِي رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي النَّاسِ أَلَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ يُرِيدُ الْحَجَّ وَ أَنْ يُعَلِّمَكُمْ مِنْ ذَلِكَ مِثْلَ الَّذِي عَلَّمَكُمْ مِنْ شَرَائِعِ دِينِكُمْ وَ يُوقِفَكُمْ مِنْ ذَاكَ عَلَى مَا أَوْقَفَكُمْ عَلَيْهِ مِنْ غَيْرِهِ فَخَرَجَ (ص) وَ خَرَجَ مَعَهُ النَّاسُ وَ أَصْغَوْا إِلَيْهِ لِيَنْظُرُوا مَا يَصْنَعُ فَيَصْنَعُوا مِثْلَهُ فَحَجَّ بِهِمْ وَ بَلَّغَ مَنْ حَجَّ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْأَعْرَابِ سَبْعِينَ أَلْفَ إِنْسَانٍ أَوْ يَزِيدُونَ عَلَى نَحْوِ عَدَدِ أَصْحَابِ مُوسَى السَّبْعِينَ أَلْفَ...».
منادی پیامبر خدا (ص) در میان مردم، ندا داد: هان! پیامبر خدا (ص) آهنگ حج دارد؛ تا همان گونه که آیینهای دینتان را به شما آموخته، آن را هم به شما بیاموزد و همان گونه که شما را از احکام دیگر آگاه کرده بود، از آن هم آگاهتان کند. پیامبر (ص) از مدینه حرکت کرد و مردم هم با او حرکت کردند و به او توجه داشتند تا ببینند او چه میکند تا آنها هم همان کنند. پیامبر (ص) با آنان حج گزارد. حاجیان همراه پیامبر خدا (ص) از اهل مدینه و اطراف و بادیه نشینان، هفتاد هزار نفر یا بیشتر بودند؛ همانند اصحاب موسی (ع) که هفتاد هزار تن بودند... «فَلَمَّا وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ (ع) عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّهُ قَدْ دَنَا أَجَلُكَ وَ مُدَّتُكَ وَ أَنَا مُسْتَقْدِمُكَ عَلَى مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا عَنْهُ مَحِيصٌ فَاعْهَدْ عَهْدَكَ وَ قَدِّمْ وَصِيَّتَكَ- وَ اعْمِدْ إِلَى مَا عِنْدَكَ مِنَ الْعِلْمِ وَ مِيرَاثِ عُلُومِ الْأَنْبِيَاءِ مِنْ قَبْلِكَ وَ السِّلَاحِ وَ التَّابُوتِ وَ جَمِيعِ مَا عِنْدَكَ مِنْ آيَاتِ الْأَنْبِيَاءِ فَسَلِّمْهُ إِلَى وَصِيِّكَ وَ خَلِيفَتِكَ مِنْ بَعْدِكَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةِ عَلَى خَلْقِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع)...».
پس چون در موقف[۱۳] وقوف کرد، جبرئیل از سوی خدای عزوجل به نزدش آمد و گفت: ای محمد (ص) خدای عزوجل به تو سلام میرساند و میگوید: «اجلت فرا رسیده و مدتت پایان یافته است و به زودی تو را به جایی خواهم برد که چاره و گریزی از آن نیست. پس سفارشت را بکن و وصیتت را جلو انداز و آنچه را از علم و میراث علمی پیامبران پیشینت (ع) و سلاح وصندوق و همه آیات پیامبران (ع) که نزد توست، گرد آرو به وصی و جانشین پس از خودت، یعنی حجت رسای من بر خلقم، علی بن ابی طالب (ع)، بسپار.
«فَأَقِمْهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَ جَدِّدْ عَهْدَهُ وَ مِيثَاقَهُ وَ بَيْعَتَهُ وَ ذَكِّرْهُمْ مَا أَخَذْتُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْعَتِي وَ مِيثَاقِيَ الَّذِي وَاثَقْتُهُمْ وَ عَهْدِيَ الَّذِي عَهِدْتُ إِلَيْهِمْ مِنْ وَلَايَةِ وَلِيِّي وَ مَوْلَاهُمْ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَإِنِّي لَمْ أَقْبِضْ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِكْمَالِ دِينِي وَ حُجَّتِي وَ إِتْمَامِ نِعْمَتِي بِوَلَايَةِ أَوْلِيَائِي وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِي وَ ذَلِكَ كَمَالُ تَوْحِيدِي وَ دِينِي وَ إِتْمَامُ نِعْمَتِي عَلَى خَلْقِي بِاتِّبَاعِ وَلِيِّي وَ طَاعَتِهِ...»، پس او را رهبر مردم معرفی و عهد و پیمان و بیعتش را تجدید کن و هر آنچه از بیعت و پیمان من که با آنان بستهای و هر تعهدی که به من دادهاند، به آنان یادآوری کن؛ از جمله ولایت ولی من و مولای آنان و مولای هر مرد و زن با ایمان، علی بن ابی طالب (ع) را؛ چراکه من هیچیک از پیامبران (ع) را قبض روح نکردم، جز آنکه دین و حجتم را با ولایت اولیایم و دشمنی دشمنانم به کمال رساندم و نعمتم را کامل کردم. این است کمال توحید و آیین من و تکمیل شدن نعمت من بر خلقم، با پیروی از ولی من و اطاعت از او.
«وَ ذَلِكَ أَنِّي لَا أَتْرُكُ أَرْضِي بِغَيْرِ وَلِيٍّ وَ لَا قَيِّمٍ لِيَكُونَ حُجَّةً لِي عَلَى خَلْقِي فَ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۱۴] بِوَلَايَةِ وَلِيِّي وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَلِيٍّ عَبْدِي وَ وَصِيِّ نَبِيِّي وَ الْخَلِيفَةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةِ عَلَى خَلْقِي»، زیرا من هرگز زمینم را از حجت و قیم بر مردم خالی نمیگذارم و امروز دین شما را کامل و نعمتم را با تعیین ولیم تمام کردم و چنین اسلام و دینی را از شما در دنیا و آخرت میپذیرم. علی (ع) بنده من و وصی نبی من و خلیفه او بعد از او است و حجت بالغه من بر مخلوقاتم است.
«مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ بِطَاعَةِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّي وَ مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ مَعَ طَاعَةِ مُحَمَّدٍ بِطَاعَتِي مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي»، اطاعت از او با اطاعت از پیامبرم محمد (ص) و اطاعت از او و محمد (ص)، با اطاعت از من همراه است. هرکس از او اطاعت کند، از من اطاعت کرده و هرکس از او سرپیچد، از من سرپیچی کرده است. او را نشان میان خود و خلقم کردهام... .
«جَعَلْتُهُ عَلَماً بَيْنِي وَ بَيْنَ خَلْقِي مَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ أَشْرَكَ بَيْعَتَهُ كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ لَقِيَنِي بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَقِيَنِي بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ فَأَقِمْ يَا مُحَمَّدُ عَلِيّاً عَلَماً وَ خُذْ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ وَ جَدِّدْ عَهْدِي وَ مِيثَاقِي لَهُمُ الَّذِي وَاثَقْتُهُمْ عَلَيْهِ فَإِنِّي قَابِضُكَ إِلَيَّ وَ مُسْتَقْدِمُكَ عَلَيَّ»، او را شاخصی در ایمان، میان خود و خلقم قرار دادم؛ پس هر کس او را به امامت بپذیرد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و کسی که در بیعت با او دیگری را شریک قرار دهد مشرک است و کسی که با ولایت او مرا ملاقات کند به بهشت داخل کنم و دشمنش را به جهنم وارد نمایم.
پس ای محمد (ص)، برخیز و علی (ع) را به ولایت اعلام کن و از آنان بر این امر بیعت بگیر و عهد و میثاق ازلیام را با آنها تجدید کن که به زودی به نزد من خواهی آمد. «فَخَشِيَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ قَوْمِهِ وَ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ أَنْ يَتَفَرَّقُوا وَ يَرْجِعُوا إِلَى الْجَاهِلِيَّةِ لِمَا عَرَفَ مِنْ عَدَاوَتِهِمْ وَ لِمَا يَنْطَوِي عَلَيْهِ أَنْفُسُهُمْ لِعَلِيٍّ مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ وَ سَأَلَ جَبْرَئِيلَ أَنْ يَسْأَلَ رَبَّهُ الْعِصْمَةَ مِنَ النَّاسِ وَ انْتَظَرَ أَنْ يَأْتِيَهُ جَبْرَئِيلُ بِالْعِصْمَةِ مِنَ النَّاسِ عَنِ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ».
پس رسول خدا (ص) از منافقان از امتش میترسید؛ زیرا شدت عداوت و حسادت آنان را نسبت به علی (ع) میدانست و میترسید که مبادا با اعلان ولایت علی (ع) مخالفت کرده و به جاهلیت اولیه خود بازگردند و اصل دین از دست برود و لذا از جبرائیل درخواست کرد که خداوند دینش را از گزند آنان حفظ کند و منتظر بود تا جبرائیل خبر چنین ضمانت الهی را برای او بیاورد. «فَأَخَّرَ ذَلِكَ إِلَى أَنْ بَلَغَ مَسْجِدَ الْخَيْفِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ (ع) فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ فَأَمَرَهُ بِأَنْ يَعْهَدَ عَهْدَهُ وَ يُقِيمَ عَلِيّاً عَلَماً لِلنَّاسِ يَهْتَدُونَ بِهِ وَ لَمْ يَأْتِهِ بِالْعِصْمَةِ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ بِالَّذِي أَرَادَ حَتَّى بَلَغَ كُرَاعَ الْغَمِيمِ بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ وَ أَمَرَهُ بِالَّذِي أَتَاهُ فِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ وَ لَمْ يَأْتِهِ بِالْعِصْمَةِ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِنِّي أَخْشَى قَوْمِي أَنْ يُكَذِّبُونِي وَ لَا يَقْبَلُوا قَوْلِي فِي عَلِيٍّ (ع) فَرَحَلَ». پیامبر (ص) این امر را به تأخیر انداخت تا به مسجد خیف رسیدند. پس جبرائیل نازل شد و امر الهی بر بیعت را بر رسول خدا (ص) آورد، ولی عهد حفظ دین را از سوی خداوند نیاورد: تا منزل غمیم بین مکه و مدینه و مجدداً در آنجا جبرائیل فرمان الهی را ابلاغ کرد و حضرتش نگرانی خود را تکرار کرد و باز هم اعلان نفرمود.
«فَلَمَّا بَلَغَ غَدِيرَ خُمٍ قَبْلَ الْجُحْفَةِ بِثَلَاثَةِ أَمْيَالٍ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ (ع) عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مَضَتْ مِنَ النَّهَارِ بِالزَّجْرِ وَ الِانْتِهَارِ وَ الْعِصْمَةِ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ- ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۱۵] فِي عَلِيٍّ ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۱۶] وَ كَانَ أَوَائِلُهُمْ قَرِيبٌ مِنَ الْجُحْفَةِ فَأَمَرَ بِأَنْ يُرَدَّ مَنْ تَقَدَّمَ مِنْهُمْ وَ يُحْبَسَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ لِيُقِيمَ عَلِيّاً عَلَماً لِلنَّاسِ وَ يُبَلِّغَهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِي عَلِيٍّ وَ أَخْبَرَهُ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَصَمَهُ مِنَ النَّاسِ».
چون پیامبر (ص) به غدیر خم در سه میلی جحفه رسید، جبرئیل، پنج ساعت گذشته از روز، نزدش آمد و او را از محفوظ ماندن دینش از گزند مردم اطمینان داد و گفت: ای محمد! خدای عزوجل به تو سلام میرساند و درباره علی (ع) میگوید: «ای پیامبر (ص) آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزاردهای و خداوند، دین تو را از گزند مردم حفظ میکند». جلوی جمعیت به نزدیک جحفه رسیده بود که پیامبر (ص) فرمان داد که هر که جلو رفته، باز گردد و منتظر کسانی بماند که عقب ماندهاند، تا علی (ع) را برای مردم به عنوان «رهبر» معرفی نماید و آنچه را خدای متعال درباره علی (ع) نازل کرده بود، به آنان برساند؛ زیرا جبرئیل به پیامبر (ص) خبر داد که خدای عزو جل او را از آزار مردم، حفظ کرده است.
«فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ مَا جَاءَتْهُ الْعِصْمَةُ مُنَادِياً يُنَادِي فِي النَّاسِ بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً[۱۷]... فَقَالَ... قَدْ أَعْلَمَنِي أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أَنْزَلَ إِلَيَّ فَمَا بَلَّغْتُ رِسَالَتَهُ وَ قَدْ ضَمِنَ لِي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْعِصْمَةَ وَ هُوَ اللَّهُ الْكَافِي الْكَرِيمُ فَأَوْحَى إِلَيَّ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۱۸] فِي عَلِيٍّ يَعْنِي فِي الْخِلَافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۱۹]»
هنگامی که رسول خدا (ص) از سلامت دینش به ضمانت الهی مطمئن شد، اعلان الصلاه جامعه فرمود (که در پیشامدهای مهمچنین میکرد) ایشان صبر کرد تا همگی جمع شوند و سپس منبری برای او از جهاز شتر ساختند و حضرت بر آن بالا رفت و علی (ع) را نیز در کنار خود قرار داد و آیه تبلیغ را تلاوت فرمود.
«مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا قَصَّرْتُ فِي تَبْلِيغِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَيَّ وَ أَنَا مُبَيِّنٌ لَكُمْ سَبَبَ نُزُولِ هَذِهِ الْآيَةِ إِنَّ جَبْرَئِيلَ (ع) هَبَطَ إِلَيَّ مِرَاراً ثَلَاثاً يَأْمُرُنِي[۲۰]... ثُمَّ تَلَا (ص)- ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۲۱] فِي عَلِيٍّ ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۲۲] فَاعْلَمُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إِمَاماً مُفْتَرَضاً طَاعَتُهُ عَلَى الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ عَلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ وَ عَلَى الْبَادِي وَ الْحَاضِرِ وَ عَلَى الْأَعْجَمِيِّ وَ الْعَرَبِيِّ وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ وَ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ وَ عَلَى الْأَبْيَضِ وَ الْأَسْوَدِ وَ عَلَى كُلِّ مُوَحِّدٍ مَاضٍ حُكْمُهُ جَائِزٍ قَوْلُهُ نَافِذٍ أَمْرُهُ مَلْعُونٌ مَنْ خَالَفَهُ مَرْحُومٌ مَنْ تَبِعَهُ مُؤْمِنٌ مَنْ صَدَّقَهُ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطَاعَ لَهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ آخِرُ مَقَامٍ أَقُومُهُ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ فَاسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ انْقَادُوا لِأَمْرِ رَبِّكُمْ».
سپس حضرت فرمودند: «ای مردم، من هرگز در تبلیغ آنچه خداوند امر فرمود کوتاهی نکردم تا امر الهی آمد و سه بار جبرائیل آن امر الهی را نازل کرد، تا آیه تبلیغ را آورد». سپس حضرت در بیانات مبسوطی، با استشهاد به آیات قرآن، فضائل امیرالمؤمنین (ع) را بیان فرمودند و سپس آیه تبلیغ را تلاوت نموده و فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلَاكُمْ وَ إِلَهُكُمْ ثُمَّ مِنْ دُونِهِ مُحَمَّدٌ (ص) وَلِيُّكُمُ الْقَائِمُ الْمُخَاطِبُ لَكُمْ ثُمَّ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إِمَامُكُمْ بِأَمْرِ رَبِّكُمْ ثُمَّ الْإِمَامَةُ فِي ذُرِّيَّتِي مِنْ وُلْدِهِ إِلَى يَوْمِ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ».
خداوند مولا و پروردگار شما است و بعد از او محمد (ص) رسولش مولا و سرپرست شما است و بعد از او علی (ع) به امر الهی ولی و سرپرست و امام شما است و بعد از او امامت در ذریه من از فرزندان او است تا قیامت که خداوند را ملاقات کنید.
نکته مهم در این بخش از بیانات حضرتش، در یک ردیف قرار دادن امر ولایت الهی با ولایت خود و امیرالمؤمنین علی (ع) است؛ تا روشن شود که همان مقام ولایت و گستره نفوذ امر الهی که درباره خداوند و رسول خدا (ص) است، برای امیرالمؤمنین (ع) نیز جاری است. بر این اساس، حمل معنای ولایت بر نصرت و یا دوستی در آیه تبلیغ و حدیث غدیر جایی ندارد.
سپس حضرت با بیانی صریح و به دفعات مکرر به مقام امامت حضرت علی (ع) و فرزندانشان با عبارات گوناگون میپردازند که در ادامه گوشهای از آن را بیان مینماییم: «مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آيَاتِهِ وَ انْظُرُوا إِلَى مُحْكَمَاتِهِ وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَوَاجِرَهُ وَ لَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) أَخِي وَ وَصِيِّي وَ مُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهَا عَلَيَّ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي هُمُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكُلُّ وَاحِدٍ مُنْبِئٌ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِقٌ لَهُ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ هُمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُكَمَاؤُهُ فِي أَرْضِهِ أَلَا وَ قَدْ أَدَّيْتُ أَلَا وَ قَدْ بَلَّغْتُ أَلَا وَ قَدْ أَسْمَعْتُ أَلَا وَ قَدْ أَوْضَحْتُ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَا إِنَّهُ لَيْس أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرَ أَخِي هَذَا وَ لَا تَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدِي لِأَحَدٍ غَيْرِهِ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى عَضُدِهِ فَرَفَعَهُ وَ كَانَ مُنْذُ أَوَّلِ مَا صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) شَالَ عَلِيّاً حَتَّى صَارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ثُمَّ قَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِيٌّ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَاعِي عِلْمِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي وَ عَلَى تَفْسِيرِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدَّاعِي إِلَيْهِ ِ وَ الْعَامِلُ بِمَا يَرْضَاهُ وَ الْمُحَارِبُ لِأَعْدَائِهِ وَ الْمُوَالِي عَلَى طَاعَتِهِ وَ النَّاهِي عَنْ مَعْصِيَتِهِ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْإِمَامُ الْهَادِي وَ قَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ بِأَمْرِ اللَّهِ».
ای مردم، در قرآن تدبر کنید و محکمات آن را از متشابهاتش تفکیک نمایید و به خدا قسم، بعد از من احدی جز علی (ع) نمیتواند آنها را برای شما بیان کند. ایشان سپس بازوی علی (ع) را گرفته و بلند کرد تا به آنجا که پای حضرت به زانوی رسول خدا (ص) رسید. پس پیامبر (ص) با صدای بلند فرمود: ای مردم، این علی (ع) است که برادرم و وصیم وصاحب علمم و جانشین من برامتم میباشد و هادی و دعوت کننده و مفسر و مبین کتاب الهی است و عامل مرضی رضای خداوند به کتاب او است و قاتل ناکثین (یعنی پیمانشکنان در جنگ جمل) و قاسطین (یعنی ظالمان به خود و امت در جنگ صفین به سرکردگی معاویه) و مارقین (یعنی خارج شدگان از دین خدا) در جنگ با خوارج نهروانی است».
سپس حضرت فرمود: «أَقُولُ وَ ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ بِأَمْرِ رَبِّي أَقُولُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ الْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَ اغْضَبْ عَلَى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ...»[۲۳].[۲۴]
احتجاج به حدیث غدیر
- امیر مؤمنان پس از وفات پیامبر خدا (ص) و انتخاب ابو بکر فرمود: "ای گروه مهاجر و انصار! خدا را [در نظر بگیرید]، خدا را [در نظر بگیرید]! عهد پیامبرتان را درباره من از یاد مبرید و قدرت محمد (ص) را از خانه او و از درون منزلش به بیرون و به سوی خانههایتان و به درون منازلتان مبَرید و خاندانش را از حق و جایگاهشان در میان مردم، باز مدارید. به خدا سوگند ـ ای جماعت! ـ، خداوند مقدر کرد و حکم راند و پیامبرش میدانست و شما هم میدانید که ما اهل بیت، از شما به این امر، سزاوارتریم. آیا قاری کتاب خدا و فقیه در دین خدا و نیرومند در کار مردم، در میان شماست؟ به خدا سوگند، چنین کسی در میان ماست و نه شما. پس، از هوا و هوس، پیروی مکنید، که از حقْ دورتر میشوید و سابقه خود را با بدی اکنونتان تباه میسازید". پس، بشیر بن سعد انصاری ـ که زمینه را برای ابو بکر آماده کرده بود ـ و نیز گروهی از انصار، گفتند: ای ابو الحسن! اگر انصار، این سخنت را پیش از بیعتشان با ابو بکر میشنیدند، حتی دو نفر هم درباره تو اختلاف نمیکردند. علی (ع) فرمود: "ای جماعت! آیا شایسته بود که من، پیامبر خدا را کفننکرده رها کنم و برای ستیز بر سر قدرت و جانشینیاش بیرون بیایم؟! به خدا سوگند، من هیچ گمان نداشتم که کسی برای آن، گردن افرازد و بر سرِ آن با ما اهل بیت بستیزد و آنچه را شما روا شمردید، روا بدارد و نمیدیدم که پیامبر خدا روز غدیر خم، حجتی برای کسی و سخنی برای گویندهای باقی گذاشته باشد"[۲۵].
- فاطمه (س) ـ چون از فَدَک باز داشته شد، با انصار گفتگو کرد و آنها گفتند: ای دختر محمد! اگر این سخنت را پیش از بیعتمان با ابو بکر شنیده بودیم، هیچ کس را همسنگ علی قرار نمیدادیم ـ: آیا پدرم در روز غدیر خم، عذری برای کسی باقی نهاد؟![۲۶] فاطمه (س): آیا گفته پیامبر خدا در روز غدیر خم را فراموش کردید که گفت: "هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست؟!"[۲۷].[۲۸]
روایات اهل سنت
- بَراء بن عازب میگوید: "ما با پیامبر خدا در سفر بودیم که در غدیر خم توقف کردیم و در میان ما ندای نماز جماعت داده شد و برای پیامبر خدا زیر دو درخت، روفته شد. پس، نماز ظهر را خواند و دست علی (ع) را گرفت و فرمود: "آیا نمیدانید که اختیار من نسبت به مؤمنان از خود آنها بیشتر است؟". گفتند: چرا. فرمود: "آیا نمیدانید که اختیار من نسبت به هر مؤمنی از خود او بیشتر است؟". گفتند: چرا. پس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: "هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! دوستش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!". پس از آن، عمر، او را دیدار کرد و گفت: ای پسر ابو طالب، مبارکت باد! تو مولای هر مرد و زن باایمان شدی[۲۹]
- ابو سعید خُدْری از عبد الله بن شریک، از سهم بن حصین اسدی نقل میکند: "من و عبد الله بن علقمه که روزگاری از دشنامگویان به علی (ع) بود، به مکه وارد شدیم. به او گفتم: آیا میخواهی با ابو سعید خدری دیداری تازه کنیم؟ گفت: آری. پس نزد او رفتیم. عبد الله بن علقمه گفت: آیا فضیلتی درباره علی (ع) شنیدهای؟ گفت: آری. چون برایت نقل کردم، آن را از مهاجران و انصار و قریش هم بپرس. پیامبر خدا، روز غدیر خم برخاست و بیان رسایی کرد و فرمود: "ای مردم! آیا اختیار من به مؤمنان، از خود آنها بیشتر نیست؟". گفتند: چرا. سه بار این سخن را تکرار کرد و آن گاه فرمود: "ای علی! نزدیک بیا". پس، پیامبر خدا دو دست او را بالا برد ـ تا آنجا که به سفیدی زیر بغلشان نگریستم ـ و سه بار فرمود: "هر که من مولای اویم، علی مولای اوست". عبد الله بن علقمه گفت: تو خودت این را از پیامبر خدا شنیدی؟ ابو سعید گفت: آری، و به گوشها و سینهاش اشاره کرد و گفت: دو گوشم آن را شنید و دلم آن را حفظ کرد. عبد الله بن شریک میگوید: عبد الله بن علقمه و سهم بن حصین به نزد ما آمدند. چون نماز ظهر را خواندیم، عبد الله بن علقمه برخاست و سه بار گفت: من به درگاه خدا از دشنام دادن به علی توبه میکنم و از او آمرزش میطلبم"[۳۰].
- جابر بن عبد الله به نقل از عبد الله بن محمد بن عقیل گفته است: "نزد جابر در خانهاش بودم و علی بن حسین و محمد بن حنفیه و ابو جعفر هم بودند. مردی از اهالی عراق، در آمد و گفت: تو را به خدا سوگند میدهم جز آنچه را از پیامبر خدا شنیده و دیدهای، برایم مگویی! جابر گفت: ما در جحفه در غدیر خم بودیم و مردم فراوانی از قبیلههای جُهَینه، مُزَینه و غِفار نیز آنجا بودند. پس پیامبر خدا از خیمه یا سراپردهای بیرون آمد و سه بار با دستش اشاره کرد و دست علی (ع) را گرفت و فرمود: "هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست"[۳۱].
- زید بن ارقم گفت: "با پیامبر خدا آمدیم تا به غدیر خم رسیدیم. پس فرمان داد زیر درختانی را بِروبند. آن روز، روزی بود که از آن گرمتر ندیده بودیم. وی پس از حمد و ثنای الهی فرمود: "ای مردم! هیچ پیامبری مبعوث نشد، جز آنکه نصف عمر پیامبر قبلیاش زیست؛ و نزدیک است که من، دعوت حق را اجابت کنم. چیزی را در میان شما برجای مینهم که پس از آن، هیچ گاه گمراه نشوید: کتاب خدای عز و جل". سپس برخاست و دست علی را گرفت و فرمود: "ای مردم! چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟". گفتند: خدا و پیامبرش داناترند. فرمود: "هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست"[۳۲].
- ابوطُفَیل نقل میکند: علی (ع) مردم را در رُحبه[۳۳] گردآورد. سپس به آنان فرمود: "من، هر مرد مسلمانی را که شنیده است پیامبر خدا در روز غدیر خم چه گفته، سوگند میدهم که برخیزد". سی نفر از مردم[۳۴] برخاستند و گواهی دادند که پیامبر خدا دست او را گرفت و به مردم فرمود: "آیا میدانید من به مؤمنان، از خود آنها سزاوارترم؟". گفتند: آری، ای پیامبر خدا! فرمود: "هر که من مولای اویم، این مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار". بیرون آمدم و در دلم تردیدی بود. زید بن ارقم را دیدم و به او گفتم: من شنیدم علی، چنین و چنان میگوید. گفت: برای چه انکار میکنی؟ من خود شنیدم که پیامبر خدا آن را در حق او میگوید[۳۵].
- از مهاجر بن عمیرة یا عمیرة بن مهاجر نقل شده است که گفت: شنیدم علی (ع) بر منبر، مردم را سوگند میدهد که چه کس شنیده است پیامبر خدا بگوید: "هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست". پس دوازده مرد برخاستند و گفتند: شنیدیم که پیامبر خدا آن را میگوید[۳۶].[۳۷]
حدیث غدیر در نقل محدثان و مورخان
نقلهای بسیار محدثان و مورخان اسلامی بیانگر این است که پیامبر (ص) هنگام بازگشت از سفر حجةالوداع به مدینه در غدیر خم که نزدیکی جحفه بود توقف و برای مردم سخنرانی کرد. آن حضرت در آن سخنرانی، مطالب بسیاری را در زمینه مسائل دینی بیان کرد و ولایت امیرالمؤمنین (ع) با تأکید ویژهای اعلام فرمود. به همین جهت در نقلهای مربوط به واقعه غدیر آنچه بیش از هر سخن دیگر پیامبر (ص) مورد توجه محدثان و مورخان واقع شده است، مسئله ولایت امیرالمؤمنین (ع) است، تا آنجا که عدهای از آنان تنها به نقل این مسئله اکتفا کرده و دیگر سخنان پیامبر اکرم (ص) را که قبل و بعد از اعلام ولایت علی (ع) بیان شده است، نقل نکردهاند. بنابراین حدیث غدیر در آثار محدثان و مورخان اسلامی از نظر کوتاهی و بلندی، و اختصار و تفصیل، متفاوت نقل شده است. در اینجا گونههایی از این نقلها را بازگو میکنیم[۳۸].
کوتاهترین نقل
کوتاهترین نقل حدیث غدیر به جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» بسنده کرده است؛ این عبارت در همه آثار اسلامی که به واقعه غدیر توجه شده است - اعم از کتابهای حدیث، تاریخ، تفسیر و کلام - نقل شده است. در متواتر بودن این بخش از حدیث غدیر، مجال تردید وجود ندارد، چنانکه بسیاری از محدثان بر آن تصریح کردهاند[۳۹].[۴۰]
گزارش دوم
گزارش دوم حدیث غدیر از دو بخش تشکیل شده است: بخش اول، جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» و بخش دوم جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ- وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». اکثر نقلهای حدیث غدیر این گونهاند، چنانکه تواتر آن نیز مورد قبول شماری از عالمان اهلسنت است و شماری از آنان نیز صحت آن را پذیرفتهاند[۴۱].[۴۲]
گزارش سوم
در بسیاری از گزارشهای حدیث غدیر، قبل از بیان آنچه در گزارشهای اول و دوم نقل شده، جمله «ألست اولی بالمؤمنین من انفسهم» یا جمله «ألست اولی بکم من أنفسکم»، یا عبارتهای مشابه آن بیان شده است که مفاد آنها این است که پیامبر اکرم (ص) بر مؤمنان ولایت دارد.
از آنجا که گزارشهایی که دربردارنده این جمله است بسیار است در متواتر بودن آن نمیتوان تردید کرد. در احتجاج امیرالمؤمنین (ع) در رحبه کوفه، سی نفر از صحابه - که دوازده نفر آنان صحابی بدری بودند- شهادت دادند حدیث غدیر را از پیامبر شنیدهاند. در شهادت آنان جمله «ألست اولی بالمؤمنین من انفسهم» نیز آمده است.
گروهی از صحابه و تابعین این واقعه را گزارش کردهاند که علامه امینی نام هیجده نفر از آنان را با گزارشهایشان نقل کرده است[۴۳]. در اینجا به نقل ابوالطفیل بسنده میکنیم: احمد بن حنبل با سند معتبر از ابوالطفیل نقل کرد که علی (ع) مردم را در رحبه کوفه جمع کرد و به آنان گفت: “هر کس که واقعه غدیر را دیده و شنیده است به خدا سوگند میدهم که به آن شهادت دهد. در این هنگام سی نفر برخاستند و گواهی دادند”. سپس میافزاید ابونعیم گفته است که افراد بسیاری برخاستند و شهادت دادند که پیامبر (ص) در حالی که دست علی (ع) را گرفته بود، خطاب به مردم گفت: “آیا میدانید که من بر مؤمنان از خود آنان برترم؟ ” گفتند: “آری، ای رسول خدا”. پیامبر گفت: “هر کس که من مولای او هستم، این (علی (ع)) مولای اوست. خدایا! هر کس او را دوست میدارد، دوست بدار، و هر کس او را دشمن میدارد، دشمن بدار”[۴۴].
در نقلهای احتجاج امیرالمؤمنین (ع) به حدیث غدیر در رحبه کوفه، شمار گواهان مختلف گزارش شده است. دوازده نفر، شانزده نفر، هفده نفر، هجده نفر و سی نفر، افراد بسیاری در این گزارشها آمده است.
منشأ این اختلاف ـ همانگونه که علامه امینی گفته است ـ ناشی از این بوده که هر یک از راویان کسانی را که شناخته یا مورد توجه او بوده، یا در کنار او قرار داشته نقل کرده و یا عواملی از این قبیل بوده است[۴۵].
علامه امینی پس از نقل روایات مربوط به احتجاج امیرالمؤمنین (ع) در رحبه کوفه نام ۲۴ نفر از صحابه را ذکر کرده است که بر حدیث غدیر شهادت دادند.
علاوه بر احادیث پیشین در روایات بسیار دیگری نیز که از صحابه پیامبر (ص) درباره حدیث غدیر نقل شده، جمله «ألست اولی بالمؤمنین من انفسهم» یا جملههای مشابه آن آمده است. از باب مثال، مطلب یاد شده در روایاتی از براء بن عازب، بریده اسلمی، جابر بن عبدالله انصاری، حبّه عُرنی، حذیفه بن اسید غفاری، حذیفه بن یمان، زید بن ارقم، سعد بن ابیوقاص، ابوسعید خدری، عامر بن لیلی و عبدالله بن عباس، بیان شده است[۴۶].[۴۷]
گزارش چهارم
در گزارشهای دیگری از واقعه غدیر و سخنرانی پیامبر اکرم (ص) در آن مناسبت، نکات دیگری نیز در مقدمه سخنرانی پیامبر (ص) گزارش شده است که در فهم معنا و مدلول حدیث غدیر موثر است. این نکات عبارتاند از:
- مورد سؤال قرار گرفتن پیامبر (ص) و همه مسلمانان درباره وظایفشان[۴۸]؛
- تجدید ایمان مؤمنان نسبت به توحید، نبوت و معاد[۴۹].
- خبر دادن از رحلت قریب الوقوع خود[۵۰]؛
- بر جای گذاشتن دو چیز مهم و گرانبها، یعنی قرآن و عترت و اینکه آن دو از یکدیگر جداییناپذیرند، و مردم باید مراقب رفتار خود با آن دو باشند؛ زیرا اگر به آن دو تمسک جویند، گمراه نخواهد شد[۵۱].
نکات یاد شده در احادیث بسیاری که از طریق شیعه و اهلسنت درباره حدیث غدیر آمده، بیان شده است که از آن جمله میتوان به احادیثی اشاره کرد که از امیرالمؤمنین (ع)، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، حذیفه بن اسید و عامر بن لیلی روایت شده است[۵۲].
گزارش پنجم
در برخی گزارشهای معتبری که از واقعه غدیر و سخنرانی پیامبر (ص) شده، آمده است که پس از اعلام ولایت امیرالمؤمنین (ع) آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[۵۳] نازل شد. در این هنگام پیامبر اکرم (ص)، به عنوان اظهار سپاسگزاری از خداوند بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت خداوند از رسالت پیامبر (ص) و ولایت علی (ع) پس از او، تکبیر گفت.
مطلب یاد شده از مسائل قطعی در روایات شیعه است. علاوه بر عالمان شیعه، بسیاری از عالمان تفسیر و حدیث اهل سنت نیز نزول آیه اکمال دین را درباره واقعه غدیر نقل کردهاند، چنان که تکبیر گفتن پیامبر و اظهار شکرگزاری از اعلام ولایت امیرالمؤمنین (ع) را از ابوسعید خدری گزارش کردهاند.
ابو جعفر طبری، حافظ ابنمردویه اصفهانی، ابونعیم اصفهانی، خطیب بغدادی، حافظ ابوسعید سجستانی، حافظ ابوالقاسم حسکانی، حافظ ابن عساکر شافعی، خطیب خوارزمی و شیخ الاسلام حمویی حنفی از راویان حدیث مزبوراند[۵۴].[۵۵]
گزارش ششم، روایت سلیم بن قیس هلالی
ابواسحاق حموینی از سلیم بن قیس[۵۶] نقل کرده است که امیرالمؤمنین (ع) روزی در دوران خلافت عثمان در مسجد پیامبر (ص) با عدهای از مسلمانان درباره ولایت خود سخن گفت و با آنان احتجاج کرد. ایشان آیاتی از قرآن کریم مانند آیه اولی الامر[۵۷] و آیه “ولایت”[۵۸] را قرائت کردند. سپس خطاب به حاضران گفتند که آیا میدانید وقتی این آیات نازل شد، مردم از پیامبر (ص) پرسیدند: “آیا ولایت در این آیه عموم مؤمنان را شامل میشود یا به بعضی از آنان اختصاص دارد؟ خداوند به پیامبر (ص) دستور داد تا همانگونه که نماز، زکات و حج را برای مردم تفسیر و تبیین کرده است، مسئله ولایت را نیز با اعلام ولایت من در غدیر خم تفسیر و تبیین کند.
پیامبر (ص) برای مردم خطبه خواند و به آنان گفت: “ای مردم! خداوند مرا به انجام کاری دستور داده است که برایم بسیار دشوار است و فکر میکنم اگر آن را اعلام کنم مرا تکذیب خواهند کرد، ولی خداوند بر انجام آن تأکید کرده و باید آن را تحقق ببخشم”. سپس به آنان فرمود: “آیا میدانید که خدا مولای من و من مولای مؤمنان هستم، و من بر مؤمنان از خودشان برترم؟ ” آنان گفتند: “آری، یا رسول الله!” پیامبر (ص) فرمود: “هر کس که من مولای اویم، علی (ع) مولای او است. خدایا! هر کس او را دوست میدارد دوست بدار و هر کس او را دشمن میدارد دشمن بدار”.
سلمان بر پای خاست و گفت: “ای رسول خدا! ولایت علی (ع) چگونه است؟ ” پیامبر (ص) فرمود: “ولایتی همانند ولایت من، هر کس که من بر او از خودش برترم، علی نیز بر او برتر است. در این هنگام آیه اکمال دین نازل شد. پیامبر (ص) تکبیر گفت و بر اکمال دین با ولایت علی (ع) خدا را سپاس گفت. ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: “ای رسول خدا! آیا این آیات به علی اختصاص دارد؟ ”
پیامبر (ص) فرمود: “آری، این آیات، مخصوص او و اوصیای من تا روز قیامت است”. آنان گفتند: “ای رسول خدا! آنها را برای ما معرفی کن”. پیامبر (ص) فرمود: “آنان عبارتاند از: علی (ع) که برادر، وصی و جانشین من و ولی هر مؤمنی پس از من است و پس از او فرزندم حسن (ع) و سپس فرزندم حسین (ع)، و پس از او نه تن از فرزندان حسین (ع)، یکی از پس دیگری میباشند. قرآن با آنان و آنان با قرآناند و از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض نزد من میآیند”.
حاضران در مسجد، سخنان علی (ع) را تأیید کردند و گفتند: “ما بر آنچه گفتی شهادت میدهیم”. زید بن ارقم، براء بن عازب، سلمان، مقداد و عمار از جمله آنان بودند[۵۹].[۶۰]
بلندترین گزارش
بلندترین گزارش حدیث غدیر را احمد بن ابیطالب طبرسی[۶۱] و فتال نیشابوری[۶۲] از امام محمد باقر (ع) روایت کردهاند. علامه مجلسی در بحارالانوار[۶۳] و سید هاشم بحرانی در غایه المرام[۶۴] از احتجاج طبرسی آن را نقل کردهاند. راوی حدیث از امام باقر (ع) علقمه بن محمد حضرمی است. امام باقر (ع) قبل از نقل خطبه غدیر که پیامبر (ص) ایراد کرده است به اختصار درباره سفر حجه الوداع پیامبر (ص) و دستور خداوند سبحان به او درباره اعلان ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) توضیح داده است. خلاصه توضیحات امام باقر (ع) چنین است:
پیامبر (ص) قبل از سفر حجه الوداع همه احکام الهی غیر از حج و ولایت را ابلاغ کرده بود. در این هنگام جبرئیل (ع) از سوی خداوند بر پیامبر (ص) نازل شد و دستور خداوند را درباره لزوم ابلاغ این دو فریضه الهی به او رساند. طبق این دستور، پیامبر مأمور شد که مردم را به حج فراخواند تا هم احکام حج را برای آنان بیان و هم ولایت امیرالمؤمنین (ع) را به آنان ابلاغ کند.
رسول اکرم (ص) دستور داد تا به مردم اعلان کنند که برای سفر حج آماده شوند. در نتیجه، بیش از هفتاد هزار نفر از مردم مدینه و اطراف مدینه و مناطق دیگر برای انجام فریضه حج عازم مکه شدند. هنگامی که پیامبر (ص) به موقف (سرزمین مکه) رسید جبرئیل از سوی خداوند نزد او آمد و گفت: خدا به تو سلام میرساند و میگوید مرگ تو نزدیک است. باید جانشین خود را معرفی کنی و همه علوم و آنچه از آثار پیامبران که نزد تو است را به او بسپاری؛ او علی بن ابیطالب (ع) است، او را به مردم معرفی کن و عهد و میثاق من درباره ولایت او بر هر مرد و زن با ایمانی را به آنان یادآوری کن، زیرا من هیچ پیامبری را از مردم نگرفتم، مگر پس از آنکه دین خود را کامل و نعمت خود را با ولایت اولیای خود تمام کردم، چون کمال توحید و دین من و اتمام نعمت من بر خلق خود به پیروی و اطاعت از ولی من است، و من هیچگاه زمین را از ولی و رهبری که حجت من بر مردم باشد رها نمیکنم.
بنابراین، امروز دین خود را با ولایت ولی خود و مولای هر مرد و زن با ایمانی یعنی علی (ع) کامل کردم که بنده من و وصی و جانشین پیامبر من و حجت بالغه من بر خلقم است و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از اسلام به عنوان دین از شما راضی هستم. اطاعت از او با اطاعت از من و پیامبر همراه است. هر کس وی را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هر کس بر او عصیان ورزد بر من عصیان ورزیده است. وی را نشانهای میان خود و خلقم قرار دادم، هر کس او را بشناسد (به ولایت وی معتقد باشد) مؤمن و هر کس او را انکار کند کافر است. هر کس با ولایت او مرا ملاقات کند وارد بهشت خواهد شد و هر کس با عداوت وی مرا ملاقات کند داخل دوزخ خواهد شد. پس ای محمد (ص) علی (ع) را به عنوان نشانه حق معرفی کن و از آنان برایش بیعت بگیر و عهد و میثاق من از آنان را تجدید کن.
پیامبر (ص) در این باره نگران بود که قوم او گرفتار شقاق و پراکندگی شوند و به جاهلیت باز گردند، زیرا از عداوت و بغض آنان به علی (ع) آگاه بود. بدین سبب از جبرئیل خواست که مصونیت (دین و آیین) وی را از خدا بخواهد، و منتظر ماند تا جبرئیل، پاسخ درخواستش را از سوی خدا بیاورد، پس اعلام ولایت علی (ع) را به تأخیر انداخت تا به مسجد خیف رسید. در آنجا جبرئیل (ع) بر او نازل شد و بار دیگر فرمان خدا را درباره معرفی علی (ع) به عنوان نشانه هدایت به مردم به وی ابلاغ کرد، ولی وعدهای را درباره حفظ وی نیاورد. پیامبر (ص) نیز انجام آن مأموریت را به تأخیر انداخت تا به منطقه کراع الغمیم (بین مکه و مدینه) رسید. بار دیگر جبرئیل (ع) نزد وی آمد و امر الهی را به او ابلاغ کرد، اما وعده حفظ را نیاورد.
پیامبر (ص) نگرانی خود را درباره ابلاغ این مأموریت به جبرئیل (ع) اظهار کرد و از آن منطقه کوچ کرد تا به غدیر خم رسید. در آن هنگام که پنج ساعت از روز گذشته بود، جبرئیل (ع) بر آن حضرت نازل شد و این بار وعده مصونیت الهی را برای او آورد و آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۶۵] را بر وی تلاوت کرد. پیامبر (ص) دستور داد تا کاروان بایستد، و کسانی که جلوتر رفته بودند بازگردند، و کسانی که عقبتر بودند برسند و دستور داد تا منادی، مردم را به نماز جماعت فراخواند و نیز دستور داد تا زیر چند درخت را جارو کردند و منبری از سنگ برایش آماده کرده آنگاه بر بالای آن سنگها رفت و خطبه خود را ایراد کرد[۶۶].
محورهای خطبه غدیر
محور اصلی خطبه غدیر مسئله ولایت و امامت است، ولی مضامین دیگری نیز دارد که عبارتاند از:
خداشناسی
پیامبر (ص) خطبه غدیر را با حمد و ستایش خداوند آغاز کرد، و درباره صفات جمال و جلال خداوند سخن گفت. توحید و یگانگی خداوند، علم گسترده و فراگیر الهی، قدرت، قوت و غلبه بر هر چیز، آفریدگاری، رحمت واسعه، نعمتهای بیشمار، بینیازی از غیر، بیهمتایی، اتقان صنع، قدوسیت و پیراستگی از نواقص، تفضل بر موجودات، عدل در افعال، برخی از صفات جمال و جلال خداوند است که در فراز اول خطبه غدیر بیان شده است.
فرایض الهی
پیامبر (ص) در لابهلای خطبه غدیر، مردم را به رعایت فرایض الهی توصیه کرده است. نماز، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر از جمله فرایض الهی است که در این خطبه مورد توصیه و تأکید پیامبر (ص) قرار گرفتهاند. ای مردم! آنگونه که خداوند به شما دستور داده است نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید، اگر با گذشت زمان، مطلبی را ندانستید یا فراموش کردید، علی (ع) که ولی شماست برای شما بیان خواهد کرد. ای مردم! حج خانه خدا را انجام دهید، هر مؤمنی که آن را به جای آورد خداوند، گناهان گذشتهاش را میآمرزد و او پس از حج اعمالش را از نو آغاز میکند. حج را با کمال دیانت و آگاهی به جای آورید و از مشاهد جز با توبه و ترک گناهان بازنگردید. نماز را برپا داشته و زکات را بپردازید و امر به معروف و نهی از منکر کنید. این سخنِ مرا به کسانی که در این جا نیستند برسانید و آنان را به قبول آن امر و از مخالفت با آن نهی کنید.
یاد مرگ و قیامت
از آنجا که یاد مرگ و قیامت و حساب و پاداش و عقاب در آخرت، نقش مؤثری در توجه و التزام انسان به دستوراهای الهی دارد، پیامبر (ص) در فرازی از خطبه خود، مردم را به مرگ و معاد توجه داده و فرموده است: “ای مردم! تقوا پیشه باشید، از قیامت برحذر باشید، چنانکه خدا فرموده است: ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ﴾[۶۷] به یاد مرگ، حساب، میزان، محاسبه در پیشگاه پروردگار جهانیان و پاداش و کیفر باشید. هر کس کار نیکی انجام دهد پاداش داده میشود و هر کس گناهی انجام دهد، بهرهای در بهشت ندارد.
فضایل امیرالمؤمنین (ع)
در فرازهای مختلف این خطبه از فضایل امیرالمؤمنین (ع) سخن به میان آمده و برتری او بر دیگران مورد تأکید پیامبر (ص) قرار گرفته است. در فرازی از خطبه غدیر در این باره چنین آمده است: “ای مردم! این علی بیش از شما مرا یاری کرده و نزدیکتر و گرامیترین افراد نزد من است. خدا و من از او راضی هستیم و آیهای درباره رضایت خدا از مؤمنان و در ستایش آنان نازل نشده است مگر اینکه علی (ع) مشمول آن است. ذریه هر پیامبری از صلب او است و ذریه من از صلب علی است. او یاور دین خدا و مدافع رسول خدا، تقی، نقی، هادی و مهدی است. در فراز دیگری، برتری علمی امیرالمؤمنین (ع) را بیان کرده است: “ای مردم! هیچ علمی نیست، مگر اینکه خداوند، آن را به من عطا کرده است و من آن علوم را به علی - که امام مبین است – آموختهام. او هدایتگر به حق و عامل به آن است، از باطل نهی میکند و با آن میستیزد و در این راه از سرزنش کسی باکی ندارد”. در فراز دیگری، از پیشتازی امیرالمؤمنین (ع) در ایمان و ایثار سخن به میان آمده است: “او نخستین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و جان خود را فدای رسول خدا کرد، و نخستین مردی است که با پیامبر به عبادت خدا پرداخت”. بیان فضایل و برتری علی (ع) بدان علت است که نصب او به امامت و جانشینی پیامبر (ص) صرفاً جنبه تعبدی ندارد و مقتضای عقل و فطرت آدمی است، زیرا تقدیم مفضول بر افضل از نظر عقل قبیح است.
قرآن و عترت
در فرازی از خطبه غدیر از ثقل اصغر و اکبر سخن به میان آمده است: “ای مردم! علی (ع) و پاکان از فرزندان من ثقل اصغر و قرآن، ثقل اکبر است. آن دو از یکدیگر خبر میدهند و موافق یکدیگرند و از هم جدا نخواهند شد تا نزد حوض بر من وارد شوند. آنان امنای خدا در میان خلق و حکمای الهی در زمیناند”.
سبب نزول آیه تبلیغ
پیامبر (ص) در فراز دوم خطبه غدیر یادآور شد که خداوند به او وحی کرده است و اگر آنچه را بر او نازل شده ابلاغ نکند، رسالت الهی را ابلاغ نکرده، و خداوند ضمانت کرده است که او را در ابلاغ این رسالت ویژه حفظ خواهد کرد، آنگاه آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۶۸] را تلاوت کرد. سپس سبب نزول آن را بیان کرد و فرمود: “سبب نزول این آیه آن است که جبرئیل (ع) سه بار از سوی خداوند بر من نازل شد و از من خواست که علی بن ابیطالب (ع) را به عنوان وصی و جانشین و امام پس از خود معرفی کنم، زیرا نسبت او به من مانند نسبت هارون (ع) به موسی (ع) است، مگر اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود. او ولی شما پس از خدا و رسول خداست و آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۶۹] در شأن او نازل شده است. علی بن ابی طالب (ع) کسی است که نماز خواند و در حال رکوع زکات داد. من از جبرئیل خواستم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مطلب به شما معاف دارد، زیرا من از کمی متقیان و کثرت منافقان آگاهم؛ آنان کسانیاند که بسیار مرا آزار دادند تا اینکه خداوند آیه ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ﴾[۷۰] را درباره آنها نازل کرد و اگر بخواهم آنها را با نامهایشان معرفی میکنم، ولی من این کار را نخواهم کرد. خداوند، این درخواست را از من نپذیرفت و از من خواست که آنچه را بر من نازل شده ابلاغ کنم و آیه تبلیغ بیانگر همین مطلب است”.
اعلام امامت علی (ع)
ای مردم! بدانید که خدا علی بن ابیطالب (ع) را ولی و امام مفترض الطاعه بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی میکنند، و بر غایب و حاضر، و عرب و عجم، و حرّ و مملوک، و کوچک و بزرگ و سپید و سیاه قرار داده است. گفتار او روا، حکمش گذرا، و دستورش نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون، و هر کس از او پیروی کند مرحوم خواهد بود. ای مردم! شنوا و مطیع امر پروردگار باشید، زیرا خداوند، و پس از او رسولش ولی شما است، و پس از من علی ولی و امام شما به امر پروردگارتان است، و پس از او امامت تا روز قیامت در ذریه من از فرزندان علی (ع) خواهد بود. ای مردم! در قرآن تدبر کنید و آیات آن را بفهمید، به محکماتش بنگرید و از متشابهاتش پیروی نکنید، سوگند به خدا، احکام بازدارنده قرآن را بیان نمیکند و تفسیرش را روشن نمیسازد، مگر کسی که من دستش را گرفته و بالابردهام و به شما میگویم که هر کس من مولای او هستم او مولای اوست، و او علی بن ابیطالب (ع) برادر و وصی من است، ولایت او از سوی خدا بر من نازل شده است. آگاه باشید که من رسالت الهی را ادا و ابلاغ کردم و آن را به گوش شما رساندم و آشکار کردم. آگاه باشید که آنچه گفتم را خدا فرموده و من از سوی او به شما گفتم. آگاه باشید که امیرالمؤمنین کسی غیر از این برادرم (علی (ع)) نیست و رهبری بر مؤمنان پس از من برای کسی غیر از او روا نیست. و من به دستور پروردگارم میگویم: “خدایا! هر کس علی (ع) را دوست دارد دوست بدار و هر کس او را دشمن دارد، دشمن دارد و هر کس او را انکار کند از رحمت خود دور کن، و هر کس که حق او را انکار کند مورد غضب خود قرار بده. ای مردم! خداوند دین خود را با امامت علی (ع) کامل کرده است. پس هر کس به او و به جانشینانش از فرزندان من تا روز قیامت که از صلب او هستند اقتدا نکند، اعمال نیکش حبط شده و اهل دوزخ خواهد بود.
امامت، صراط مستقیم هدایت
پیامبر (ص) در فرازی از خطبه غدیر فرموده است: “من همان صراط مستقیمی هستم که پیروی از آن بر شما واجب شده است و پس از من علی و سپس امامان هدایت از فرزندان من که از صلب علی هستند، صراط مستقیماند”. آنگاه سوره حمد را تلاوت کرد و فرمود: “درباره من و علی و امامان از ذریه من (ع) نازل شده است، (یعنی صراط مستقیم که در این سوره مطرح شده پیامبر و علی و امامان از ذریه او هستند.) علی و امامان از ذریه او (ع) اولیای خدایند که ترس و اندوهی متوجه آنان نیست و آنان حزب خدایند که رستگار و غالباند، و دشمنان علی (ع)، اهل شقاق و برادران شیطاناند که سخنان نادرست را به یکدیگر القا میکنند، و دوستان علی و امامان از ذریه او (ع) مؤمنان راستیناند، آنان همان کسانیاند که خداوند در وصف آنان فرموده است: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾[۷۱]؛ اولیای آنان کسانیاند که خداوند در وصف آنان فرموده است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۷۲]؛ اولیای آنان کسانیاند که داخل بهشت خواهند شد و فرشتگان به گرمی از آنان استقبال خواهند کرد و به آنان خوشآمد خواهند گفت و دشمنان آنان اهل دوزخاند.
امامت و کمال دین
پیامبر (ص) در فرازی از خطبه غدیر به کامل شدن دین با امامت اشاره کرده و فرموده است: “خدایا! تو بر من (این مطالب را) نازل کردی که امامت پس از من از آن علی (ع) است و هنگامی که من آن را برای مردم بیان کنم و او را به امامت نصب کنم دین مسلمانان کامل شده و نعمت تو بر آنان تمام شده و از اسلام به عنوان دین برای آنان راضی هستی، و نیز فرمودهای هر کس غیر از اسلام دینی را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود[۷۳]. خدایا! شاهد باش که من این دستور را به آنان ابلاغ کردم. ای مردم! خداوند، دین شما را فقط با امامت علی (ع) کامل کرده است، پس کسی که به او و به امامان از فرزندان او تا روز قیامت اقتدا نکند، کارهای نیکش حبط شده و در دوزخ جاویدان خواهد بود”.
استمرار امامت تا قیامت
همچنین پیامبر (ص) در خطبه غدیر علاوه بر اعلام امامت امیرالمؤمنین (ع)، استمرار امامت را در ذریه او تا روز قیامت بیان کرده است. در فرازی از آن خطبه فرموده است: “ای مردم! قرآن برای شما بیان میکند که امامان پس از امیرالمؤمنین (ع) فرزندان اویند و من توضیح دادم که آنان فرزندان من و اویند (یعنی فرزندان فاطمه زهرا (س) هستند) آنجا که فرموده است: ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ﴾[۷۴][۷۵]؛ خداوند امامت را (که از عالیترین درجه هدایت برخوردار است و دیگران را هدایت میکند) در ذریه ابراهیم (ع) قرار داد”. پیش از این، سخن پیامبر (ص) را درباره همراهی و هماهنگی قرآن و عترت تا روز قیامت بازگو کردیم. آن فراز نیز در حقیقت، بیانگر امامت عترت پیامبر (ص) است، و عترت پیامبر عبارتاند از: علی (ع) و فرزندان معصوم او که فرزندان پیامبرند. رسول خدا (ص) در فراز دیگری فرموده است: “ای مردم! پس از من، علی، ولی و امام شما به امر پروردگارتان است، سپس امامت تا روز قیامت در ذریه من از فرزندان او خواهد بود”. آن حضرت در فرازی دیگر بر امامت حضرت مهدی (ع) که آخرین امام و جانشین پیامبر است، تصریح و تأکید کرده است: “آگاه باشید که آخرین امام مهدی (ع) است، او بر اساس دین ظاهر میشود و از ستمگران انتقام میگیرد، دژهای (کفر و ستم) را فتح کرده، ویران میسازد و خونخواه اولیای خداوند و یاور دین خداست. او صاحبان فضیلت و جهالت را در جایگاهشان قرار میدهد. وی برگزیده خدا و وارث همه علوم است. او رشید و استوار است. وی آخرین حجت خداست، کسی بر او غالب نخواهد شد. او ولی خدا در زمین و داور الهی در خلق خدا و امین سرّ و آشکار خداوند است”.
پیشوایان دوزخ
پیامبر (ص) در فرازی از خطبه غدیر درباره امامانی سخن گفته است که به جای هدایت مردم به بهشت، آنان به دوزخ فرا میخوانند: “ای مردم! پس از من پیشوایانی خواهند بود که به دوزخ دعوت میکنند و روز قیامت، یاری نخواهند شد. ای مردم! خدا و من از آنان بیزاریم. ای مردم! آنان و یاوران و پیروانشان در پایینترین طبقه دوزخ خواهد بود”.
گرفتن بیعت بر امامت
پیامبر (ص) در پایان خطبه از مردم خواست تا به امامت امیرالمؤمنین (ع) اقرار کنند و آنان نیز گفتند: ““ما شنیدینم همه آنچه را که تو از سوی پروردگارمان درباره امامت علی (ع) و فرزندان او ابلاغ کردی و به آن راضی هستیم و از آن اطاعت میکنیم، با تو بر این مطلب با جان و زبان و دست خود بیعت میکنیم، بر آن زندگی میکنیم و میمیریم و تردید نمیکنیم، و از عهد و پیمان خود بر نمیگردیم و از خدا و تو و امیرالمؤمنین و امامان ذریهاش اطاعت میکنیم”. آنگاه از مردم خواست که به علی (ع) در مقام امیرالمؤمنین سلام بدهند و با او در جایگاه امام مسلمانان پس از پیامبر بیعت کنند. سپس فرمود: “هر کس از خدا و رسول خدا و علی و امامانی که یادآور شدم اطاعت کند به فوز عظیمی خواهد رسید، و پیشتازان به بیعت با او رستگاران در بهشت خواهند بود”. امام باقر (ع) فرموده است که مردم، پیامبر را ندا کرده، گفتند: “امر خدا و رسول خدا را شنیدیم و با قلب و زبان و دستانمان از آن اطاعت میکنیم”. آنگاه بر پیامبر (ص) و علی (ع) ازدحام کردند و با دستان خود با آنان بیعت کردند. ابوبکر و عمر از نخستین کسانی بودند که بیعت کردند، و پس از آن دیگر مهاجران و انصار و سایر کسانی که در آنجا بودند بیعت کردند. این کار سه روز طول کشید، و هر گروهی که بیعت میکردند، پیامبر (ص) میفرمود: “ستایش مخصوص خداست که ما را بر همه جهانیان برتری داد”[۷۶].
سند حدیث
حدیث غدیر، از بلندآوازهترین احادیث نبوی است و بسیاری از محدثان و عالمان، بر استواری، بلکه تواتر آن گواهی دادهاند[۷۷]. ابن کثیر میگوید: «حدیث «هر که من مولای اویم، پس علی(ع) مولای اوست»، چنان به تواتر نقل شده که به یقین آن را پیامبر(ص) گفته است»[۷۸]. ذهبی گفته است: حدیث «هر که من مولای اویم، پس علی(ع) مولای اوست»، از متواترات است و قطعی است که پیامبر(ص) آن را فرموده و کسان و گروههای بسیاری با طریقهای صحیح و حسن و ضعیف و مردود، آن را نقل کردهاند که من آنها را میآورم...[۷۹].
سخن گفتن از سند حدیث و استواری گزارش آن در منابع حدیثی، سخنی زاید است. از اینرو، تنها گفتار تنی چند از محدثان آورده و بحث در بخش دیگری از این حدیث دنبال میشود: حاکم نیشابوری، حدیث غدیر را نقل کرده و پس از آن، نوشته است: «این حدیث مطابق شرط شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است؛ اما این دو آن را نقل نکردهاند»[۸۰]. نیز در جای دیگری پس از نقل آن نوشته است: «سند این حدیث صحیح است و آن دو نقلش نکردهاند»[۸۱].
ترمذی پس از نقل این حدیث در السنن نوشته است: «این حدیث، نیکو و صحیح است»[۸۲]. ذهبی نیز نوشته است: «این حدیث قطعی و تردیدناپذیر است». وی در ذیل شرح حال ابن جریر طبری نوشته است: چون به ابن جریر خبر رسید که ابن ابیداوود به حدیث غدیر خم ایرادی گرفته است، کتاب الفضائل را نوشت و در «صحیح» بودن سند حدیث، سخن راند. من یک جلد از طرق حدیث ابن جریر را دیدم و از کار او و فراوانی طرق این حدیث، به شگفتی آمدم[۸۳].
ابن حجر میگوید: و اما حدیث «هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست» را ترمذی و نسایی نقل کردهاند و آن، جدّاً طرق فراوانی دارد. ابن عقده آنها را در کتابی مستقل گرد آورده است و بسیاری از اسناد آن صحیح و نیکوست[۸۴].
ابن عساکر نیز بارها در اثر عظیمش، از این حدیث یاد کرده و تنها در یکجا، نود طریق آن را یاد کرده است[۸۵]. یادکرد بسیاری دیگر از محدثان و مفسران و عالمان در اینباره چنین است. باری، اگر کسی یا کسانی در صدور حدیث یا چگونگی نقل آن تردید روا دارند، بیگمان از سر استکبار و رویارویی با حق، چنین میکنند، نه چیز دیگر[۸۶].
دلالت حدیث
جمله «هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست» سرپرستی، تولیت امور، امامت و پیشوایی را میرساند. روشن است که واژه «مولا» بار معنایی گستردهای دارد[۸۷]؛ اما از معانی مختلف آن، جز آنچه یاد شد، در اینجا مقصود نیست.
واژه «مولا» در ادبیات عرب: با استناد به متون کهن ادبی، لغوی و تفسیری، از معانی روشن «مولا»، سرپرست، شایستهتر برای تصرف در امور و اولی در زعامت و ولایت است. برخی از کاربردهای کلمه مولا بدین شرح گزارش میشود: ابو عبیده مَعمَر بن مثنّی در تفسیر کلمه «مولاکم» در آیه پانزدهم سوره حدید ﴿مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۸۸]، نوشته است به شما سزاوارتر است»[۸۹].
او این تفسیر را با شعری از ادب جاهلی استوار و به شعری از لبید، صاحب یکی از معلقات سبع استشهاد کرده است: فغدت كلا الفرجين تحسب أنه مولى المخافة خلفها و أمامها ماده گاو وحشی چنان بترسد که پندارد صاحب سگان شکاری، هم در پیش روی اویند و هم در پس او. شارحان معلقات سبع، در این بیت، «مولی» را به معنای «اختیاردار» و «صاحب» گرفتهاند و شعر را بر این اساس معنا کردهاند[۹۰]. ابوزکریا یحیی بن زیاد بن عبدالله، معروف به فرّاء، ادیب و مفسر بزرگ کوفی، در تفسیر همین آیه نوشته است: «او مولای شماست»، یعنی به شما سزاوارتر است[۹۱]. محمد بن سائب کلبی، مؤلف، مفسر و تبارشناس بزرگ، در تفسیر آیه ۵۱ سوره توبه ﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۹۲]، نوشته است: أولى بنا من أنفسنا في الموت و الحياة[۹۳]؛ «خدا اختیارش در زندگی و مرگ ما، از خودمان بیشتر است».
چنانکه گذشت، آمدن مولا به معنای «سرپرست» و «متولی امور» نیز از روشنترین کاربردهای واژه «مولا» است و بسیاری از لغتشناسان و مفسران بدان تصریح کردهاند؛ ابو العباس محمد بن یزید، معروف به مُبرَّد، در تفسیر آیه یازدهم سوره محمد: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا﴾[۹۴]؛ «آن بدان سبب است که خداوند مولای مؤمنان است»، مینویسد: ولی و مولا یک معنا دارند یعنی کسی که به خلقش سزاوار و متولّی امور آنان است»[۹۵].
فرّاء نیز نوشته است: «ولی و مولا در کلام عرب، یک معنا دارند»[۹۶]. راغب اصفهانی نوشته است: «ولایت سرپرستی امر است. ولی و مولا هر دو در این معنا به کار میروند و هریک، هم به معنای فاعلی (مُوالی) و هم به معنای مفعولی (مُوالی) به کار میروند[۹۷].
ابوالحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری، مفسر و ادیب بزرگ قرن پنجم، در تفسیر آیه ۶۲ سوره انعام: ﴿ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ﴾[۹۸]، چنین مینویسد: «یعنی کسی که سرپرستی امورشان را به عهده دارد»[۹۹]. عالمانی که بر این حقیقت تأکید کردهاند، بسیارند؛ چنانکه ادیب و مفسر بزرگ معتزلی، جار الله زمخشری در تفسیر آیه ۲۸۶ سوره بقره: ﴿أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا﴾[۱۰۰]، مینویسد: «سرور مایی و ما بندگان توییم؛ یا یاور مایی یا سرپرست امور مایی»[۱۰۱]. ابن اثیر نیز در اثر بزرگ و ارجمند خود «النهایة» که به شرح واژههای دشواریاب احادیث نبوی پرداخته، در تفسیر واژه «مولا» نوشته است: واژه «مولا» در حدیث فراوان آمده است و آن اسمی است که در معانی فراوان به کار میرود... و هر کس که سرپرستی امری را به عهده گیرد یا بدان قیام کند، مولا و ولی آن میشود... و مولا در این حدیث در این معناست: «هر زنی که بدون اجازه مولایش ازدواج کند، ازدواجش باطل است» و در نقل دیگر از این روایت «ولیّش» (به معنای متولّی امرش) آمده است[۱۰۲].
بنابراین «اولویت» در «امور» و «سرپرستی امور» و «سیادت» و «ریاست» و «زعامت»، در کلمه «مولا» مندرج و معنای «مولا» با «ولی»، همسان است. این دو مطلب، حقایقی شناخته شدهاند. ادیبان، عالمان و مفسران بزرگی بر این حقیقت تأکید ورزیدهاند[۱۰۳]. از اینرو، تردیدی نیست که پیامبر خدا(ص) در آن هنگامه شگفت، عظیم و جاودانه، با آن جمله سرنوشتساز، هیچ چیزی را جز «ولایت»، «امامت» و «زعامت» علی(ع) رقم نزد. ساماندهی آن اجتماع شکوهمند، فقط برای آن بود که مردمان بار دیگر، بسی گویاتر، رساتر و کارآمدتر، در گسترهای بس عظیم، پیام ولایت علوی را بشنوند و فردا و فرداها، کسانی همی نگویند که ندانستیم، نفهمیدیم، نشنیدیم و.... از همین روی، پیامبر(ص) بارها اقرار گرفت و در پایان، با صدایی بس رسا فریاد زد: «هان! حاضر به غایب برساند»[۱۰۴].
تفسیر «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»
رسول خدا(ص) قبل از ابلاغ ولایت امام علی (ع) فرمود: «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»؛ «آیا من از خود شما به شما سزاوارتر نیستم»؟ و مسلمانان پذیرفتند. سپس پیامبر(ص) همین ولایت را برای امام علی(ع) ثابت کرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؛ «پس هر کس من مولای اویم، علی(ع) نیز مولای اوست».
جمله «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»؛ در حدیث غدیر وجود دارد و از دید سند، این روایات تصحیح شدهاند؛ چنانکه در بررسی حدیث بیان شد[۱۰۵].
جمله «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ» از دید اهل سنت همان اولویت و ولایتی را ثابت میکند که خداوند در آیه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[۱۰۶]، برای رسول خدا(ص) جعل فرموده است و مسلمانان موظفند که از او در همه کارها اطاعت کنند.
طبری مینویسد: «خداوند پیامبر(ص) را سزاوارتر از مؤمنان بر جانشان دانسته و او را شایستهتر میداند تا آنچه لازم میداند در حق آنان انجام دهد»[۱۰۷]. ابن کثیر نیز مینویسد: «خداوند مهربانی و دلسوزی رسولش را درباره امتش میداند و لذا او را سزاوارتر از خود آنان میداند و فرمان او را در حق آنان مقدّم دانسته است»[۱۰۸].
بغوی به تصریح میگوید: «فرمان رسول خدا(ص) بر افراد امت از فرمان بعضی از آنان نسبت به دیگری نافذتر و اطاعتش بر همگان واجب است». ابن عباس و عطاء گفتهاند: «معنای آیه این است که چون رسول خدا(ص) آنان را به کاری فرا خواند و نفس آنان به چیزی دیگر، پس اطاعت رسول بر آنان واجب و مقدم است.»..[۱۰۹].
قاضی عیاض در تفسیر آیه مینویسد: «مفسران اولویت رسول خدا(ص) را در نفوذ فرمانش مانند اطاعت برده از اربابش دانستهاند»[۱۱۰]. ابن جوزی مینویسد: «این سخن خداوند که فرموده است: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾، به معنای سزاوارتر است؛ یعنی رسول خدا(ص) هرگونه که بخواهد میتواند، درباره آنان فرمان دهد.»..[۱۱۱].
از دید مفسران اهل سنت، اولویت در این آیه، به معنای ولایت و سرپرستی است که خداوند آن را برای پیامبر(ص) قرار داده است تا در همه امور و اداره زندگی مسلمانان، ولایتش را به کار گیرد و پیروی و اطاعت وی را بر همه مسلمانان واجب کرده است. پیامبر(ص) در خطبه غدیر همین حقیقت را برای مردم بیان فرمود و بر اثبات آن از مردم اقرار گرفت؛ سپس همان ولایت را برای امام علی(ع) نیز جعل کرد[۱۱۲].
ابلاغ امامت علی(ع) به فرمان خدا
رسول خدا(ص) بعد از پایان یافتن حجة الوداع، در راه بازگشت به مدینه، این پیام الهی را دریافت کرد: ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند[۱۱۳].
این آیه تصریح میکند که ابلاغ امامت علی(ع)، از فرمانهای خداوند و تابع تشریع الهی است و به اندازهای مهم است که اگر انجام نپذیرد گویی همه وظایف و رسالت پیامبر(ص) به سرانجام نرسیده است. روایاتی که درباره شأن نزول این آیه نازل شدهاند ثابت میکنند که آیه قبل از غدیر و درباره تشریع و ابلاغ ولایت امام علی(ع) نازل شده است:
۱. ابی حاتم از ابوسعید خدری نقل میکند: «این آیه در شأن علی بن ابیطالب(ع) نازل شده است»[۱۱۴]. وی در مقدمه تفسیر خود همه روایات را در تفسیر آیات، صحیحترین روایتها دانسته و گفته است: صحیحترین اخبار را از جهت سند و متن انتخاب کردم؛ پس اگر از رسول خدا(ص) سخنی در تفسیر دیدم و صحابه نیز سخنی داشتهاند،سخن رسول را ترجیح دادم و اگر از صحابه سخنی در تفسیر نقل کردم، صحیحترین آن را از جهت رتبه و درجه نقل کردم و نام موافقان آن را با حذف سند آوردهام[۱۱۵].
ابن تیمیه، تفسیر ابن ابیحاتم را از تفاسیری میداند که روایات آن در تفسیر، معتمد است و آنان را زبان راستگوی اسلام میداند: پیشوایان مفسران که تفسیرشان را با سندهای شناختهشده نوشتهاند، مانند ابن جریح، سعید بن ابیعروه، عبد الرزاق، عبد بن حمید، احمد، اسحاق، بقی بن مخلد، ابن جریر طبری، محمد بن اسلم، طوسی ابن ابیحاتم و ابوبکر بن منذر و غیر آنان از دانشمندان و بزرگانی که زبان راستگوی اسلام بودند و محتوای تفاسیرشان مورد اعتماد است...[۱۱۶].
۲. حسکانی مینویسد: خداوند در حدیث معراج به پیامبرش فرمود: من پیامبری مبعوث نمیکنم؛ مگر آنکه جانشینی برای وی قرار میدهم و تو ای رسول من جانشین تو علی(ع) است». ابن عباس میگوید: رسول خدا به زمین بازگشت، ولی از ذکر این قضیه به دلیل اینکه مردم به تازگی از جاهلیت فاصله گرفته بودند، ملاحظه داشت تا آنکه شش روز گذشت. آیه نازل شد که تو شاید برخی از آنچه را بر تو نازل میشود ترک کنی و ابلاغ نکنی. رسول خدا(ص) صبر کرد تا اینکه روز هجدهم فرا رسید. خداوند این آیه را نازل فرمود: «ای رسول! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است ابلاغ کن». رسول خدا(ص) به بلال دستور داد تا به همه مردم ابلاغ کند که فردا همه در غدیر خم جمع شوند. رسول خدا(ص) و مردم همه به طرف غدیر خم حرکت کردند. در این سرزمین خطاب به مردم فرمود: «ای مردم! خداوند به من مأموریتی داده است که از ابلاغ آن بیم دارم؛ چراکه میترسم مرا متهم کنید و آن را نپذیرید تا آنجا که خداوند مرا سرزنش و تهدید فرموده است. سپس دست علی(ع) را گرفت و بلند کرد؛ به گونهای که سفیدی زیر بغل او دیده میشد. آنگاه فرمود: «ای مردم! خدا مولای من است و من مولای شما هستم؛ پس هر کس من مولای اویم علی(ع) مولای اوست. خداوندا! دوست بدار آنکه علی(ع) را بر ولایتش دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد و یاری کن آنکه او را یاری نماید و ذلیل فرما آنکه ذلت او را بخواهد». سپس این آیه نازل شد: «امروز دین شما را کامل نمودم»[۱۱۷].
۳. ثعلبی نیز از عبدالله بن عباس نقل میکند: ابن عباس گفته است آیهبلاغ درباره علی(ع) نازل شده است. رسول خدا(ص) مأمور شد تا آن را به مردم ابلاغ کند.دست علی(ع) را گرفت و فرمود: «هر کس من مولا و پیشوای او هستم، علی(ع) مولای اوست. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد»[۱۱۸].
۴. واحدی میگوید: «ابوسعید خدری گفته است: این آیه ابلاغ، در غدیر خم و درباره علی(ع) نازل شده است»[۱۱۹].
۵. ابن عساکر از ابیسعید خدری نقل میکند: أخبرنا ابو بكر وجيه بن طاهر عن أبو حامد الأزهري عن أبو محمد المخلدي عن أبو بكر محمد بن حمدون عن محمد بن إبراهيم الحلواني عن الحسن بن حماد سجادة عن علي بن عابس عن الأعمش و أبي الجحاف عن عطية عن أبي سعيد الخدري قال نزلت هذه الآية ﴿أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ على رسول الله(ص) يوم غدير خم في علي بن أبي طالب. از ابوسعید خدری نقل شده است که گفت: «آیهبلاغ در غدیر خم درباره علی(ع) بر رسول خدا(ص) نازل شد»[۱۲۰].[۱۲۱]
بررسی سند روایت ابن عساکر
- أبوبکر وجیه بن طاهر (۵۴۱ ه. ق): ذهبی با عنوان استاد، دانشمند عادل و از خاندان عدالت، او را یاد کرده است[۱۲۲].
- ابوحامد الأزهری (۴۶۳ ه. ق)؛ ذهبی او را «العدل المسند الصدوق» خوانده است[۱۲۳].
- ابو محمد المخلدی (۳۸۷) ه. ق)؛ ذهبی او را امام راستگو، استاد و معتمد خوانده است[۱۲۴].
- ابوبکر محمد بن حمدون خالد (۳۲۰ ه. ق)؛ ذهبی میگوید: «حافظ بزرگ و یکی از استوانهها بوده است»[۱۲۵]. حاکم نیز او را از معتمدان دانسته است[۱۲۶].
- محمد بن ابراهیم الحلوانی؛ ذهبی میگوید: «خطیب او را توثیق کرده است»[۱۲۷]. ابن جوزی میگوید: «... او ثقه است»[۱۲۸].
- حسن بن حماد سجادة (۲۴۱) ه. ق)؛ ذهبی میگوید: «حسن بن حماد ثقه است»[۱۲۹]. عسقلانی: «حسن بن حماد صدوق است»[۱۳۰].
- سلیمان الأعمش؛ از رُوات بخاری و مسلم است و در وثاقت وی تردیدی نیست.
- ابی الحجاف ذهبی میگوید: «احمد و یحیی او را توثیق کردهاند و ابوحاتم گفته است: او صلاحیت نقل روایت را دارد»[۱۳۱].
- عطیة العوفی؛ ابن حجر عسقلانی میگوید: «عطیه معتمد است و احادیث شایستهای دارد»[۱۳۲]. ترمذی درباره سند که عطیه عوفی در آن هست، میگوید: هذا حديث حَسَن صَحِيحٌ؛ «این حدیثی حسن و صحیح است»[۱۳۳]. عجلی میگوید: عطية العوفي، كوفي تابعي ثقة...؛ «عطیه عوفی، کوفی، از تابعان و ثقه است.»..[۱۳۴].
بنابراین سند روایت صحیح و همه روات آن موثقند[۱۳۵].
غدیر اکمال دین و اتمام نعمت
پس از اینکه رسول خدا(ص) امام علی(ع) را در غدیر خم به مقام ولایت منصوب فرمود، دین و نعمت و مجموعه حقوق الهی به کمال رسید. پیامبر(ص)، جانشینش را شناساند و پس از این، آیه شریفه نازل شد[۱۳۶]: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را آیین شما پذیرفتم»[۱۳۷]. نصب امام و ابلاغ پیامبر(ص) درباره امامت در این آیه، به واقع اکمال دین و اتمام نعمت خوانده شده است و این ویژگی با جایگاه ولایت میسازد؛ نه اعلام محبت و دوستی. خطیب بغدادی به نقل از ابوهریره مینویسد: أنبأنا عبدالله بن علي بن محمد بن بشران أنبأنا علي بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر - حبشون بن موسى بن أيوب الخلال حدثنا علي بن سعيد الرملي حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي عن بن شوذب عن مطر الوراق عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: مَنْ صَامَ يَوْمَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ صِيَامَ سِتِّينَ شَهْراً، وَ هُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ، لَمَّا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَقَالَ: أَ لَسْتُ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ، قَالُوا: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخْ بَخْ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ!! فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[۱۳۸].
کسی که هجدهم ذیحجه روزه بگیرد، برای او پاداش شصت ماه روزه نوشته میشود و آن روز غدیر خم است؛ روزی که رسول خدا(ص) دست علی(ع) را گرفت و فرمود: «آیا من رهبر مؤمنان نیستم»؟ گفتند: «بلی ای رسول خدا!» فرمود: «هر کس من مولای اویم علی مولای اوست». عمر گفت: «تبریک! تبریک! ای پسر ابو طالب! تو اکنون مولای من و مولای هر مسلمانی؛ سپس این آیه نازل شد: «امروز دین شما را کامل کردم»[۱۳۹].[۱۴۰]
سند روایت خطیب
- عبدالله بن علی بن محمد بن بشران؛ خطیب بغدادی گفته است: كتبت عنه و كان سماعه صحيحا[۱۴۱]، «از عبدالله آن روایاتی را نوشتهام و شنیدههای او صحیح بود».
- علی بن عمر الحافظ؛ علی بن عمر، همان دارقطنی معروف است و صاحب «سنن ذهبی» میگوید: «دار قطنی راستگو، معتمد و دارای اعتقادی صحیح بوده است»[۱۴۲].
- ابونصر حبشون بن موسی؛ خطیب میگوید: و كان ثقة يسكن باب البصرة[۱۴۳]؛ «حبشون معتمد و در باب البصره ساکن بود».
- علی بن سعید الرملی؛ ذهبی میگوید:... من در او ایرادی نمیبینم و کسی را هم ندیدهام که درباره او سخنی گفته باشد. او کارهایش خوب بود، ولی با اینکه ثقه است، صاحبان کتب سته از وی روایت نقل نکردهاند[۱۴۴].
- ضمرة بن ربیعة القرشی؛ احمد میگوید: «ضمرة بن ربیعة از روات موثق و معتمد و انسانی صالح است»[۱۴۵]. عبد الله بن شوذب؛ عسقلانی میگوید: «انسانی راستگو و اهل عبادت است»[۱۴۶].
مطر الوراق؛ ذهبی میگوید: «مطر وراق پیشوای زاهد و راستگو بوده است[۱۴۷]. مطر وراق از رجال مسلم و روایاتش نیکوست»[۱۴۸]. شهر بن حوشب. ذهبی درباره او میگوید: «شهر بن حوشب مشکلی ندارد و حدیثش نیکو و کارش استوار بود»[۱۴۹].[۱۵۰]
استدلال به حدیث غدیر
۱. امام علی(ع)، در رحبه کوفه برای رد سخن کسانی که امامت وی را نمیپذیرفتند، اصحاب را گرد آورد و حدیث غدیر را به آنها یادآوری کرد. این ماجرا با روایت صحیح نقل شده است؛ چنان که احمد بن حنبل میگوید: امام علی(ع) مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود: «شما را به خدا سوگند! هر مرد مسلمانی که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنی را که در آن روز از رسول خدا(ص) شنیده است، از جا برخیزد و شهادت دهد». سی تن از مردم برای اقامه شهادت به پا خاستند. ابونعیم گفته است که افراد بسیاری شهادت دادند و اعلام کردند، آن هنگام که رسول خدا(ص) دست امام علی(ع) را به دست مبارک خود گرفت، به مردم فرمود: «آیا میدانید که من شایستهتر به مؤمنان از خود آنهایم»؟ همه فرمایش رسول خدا(ص) را تصدیق کردند. رسول خدا(ص) فرمود: هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. پروردگارا! دوست علی را دوست بدار و دشمن علی(ع) را دشمن بدار. ابوطفیل گفت: «از میان جمع بیرون رفتم و ناخشنود بودم و در بازگشت از اجتماع مردم، به دیدار زید بن ارقم رفتم و به او گفتم از علی(ع) چنین و چنان شنیدم و ناخشنود شدم». زید گفت: «آنچه را شنیدی انکار مکن؛ زیرا آنچه را تو امروز شنیدهای، من از رسول خدا(ص) شنیدهام»[۱۵۱].
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: این روایت را احمد نقل کرده است و راویان آن، راویان صحیح بخاریاند؛ جز فطر بن خلیفه که او نیز معتمد است[۱۵۲]. البانی میگوید: سند این روایت بنا بر شرط بخاری صحیح است»[۱۵۳].
حاکم نیشابوری مینویسد: رفاعة بن ایاس الضبی از جدش نقل میکند که در جنگ جمل حاضر بود. علی(ع) در پیامی به طلحه خواست که با او دیدار کند. پس از آمدن طلحه، به وی فرمود: «تو را به خدا سوگند! آیا از رسول خدا(ص) نشنیدی که فرمود: کسی که من مولای اویم، علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را»؟ گفت «آری» فرمود: «پس چرا با من میجنگی»؟ گفت: «آن را فراموش کردهام»[۱۵۴]. این حدیث آشکارا میگوید که جنگ جمل بر سر مسئله رهبری به پا شد و احتجاج امام علی(ع) با طلحه و دیگران به حدیث غدیر، به ابلاغ پیامبر(ص) درباره امامت وی مستند بود که او هم به آن اعتراف کرده است.
۲. استدلال حضرت زهرا(س) به حدیث غدیر نیز بر اثر اختلاف امت درباره امامت صورت پذیرفت؛ نه برای اثبات محبت و دوستی مسلمانان با یکدیگر. حضرت در اینباره فرمود: آیا فراموش کردهاید فرمایش رسول خدا(ص) را در غدیر خم که فرمود: «کسی که من مولای اویم، علی(ع) مولای اوست؟ نیز این فرمایش رسول خدا(ص) را که به علی(ع) فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسایی»؟ بر این دو حدیث اتفاق و اجماع کردهاند.
جزری همین روایت را با سندی دیگر نقل کرده است[۱۵۵]. وی در مقدمه کتابش درباره روایات منقول در این کتاب میگوید: احادیث موجود در این کتاب همه مسند و متواتر و صحیحند که بر مناقب و فضایل شیر همیشه پیروز و درهم کوبنده لشکرها، مظهر عجایب، امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(ع) دلالت میکنند. آنها را با احادیث مسلسل و پیدرپی و روایات پیوسته و با سند اعلی و صحیح و از قرآن و همراهیهای او و معجزاتی که پیروان ولایت به آن اعتماد دارند، گردآوری کردهام. به امید اینکه خداوند متعال ما را بر ولایت او ثابتقدم بدارد و ما را به او نزدیک فرماید[۱۵۶].
بسیاری از علمای اهل سنت قبل از ابن تیمیه، حدیث غدیر را با این جمله: «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» نقل کرده[۱۵۷] و برای آن عنوان و باب جداگانهای قرار دادهاند که به چند نمونه از آنها اشاره میشود: ابوطُفَیل: علی(ع) فرمود: هر کسی را که روز غدیر خم سخنان رسول خدا(ص) را آنگاه که ایستاده بود؛ شنیده است سوگند میدهم که آنچه شنیده شهادت دهد. گروهی در مجلس برخواسته و شهادت دادند که شنیدند که پیامبر(ص) میفرمود: «ای مسلمانان آیا نمیدانید که من [به حکم قرآن از مؤمنین به خودشان سزاوارتر و مقدّم هستم». مسلمانان گفتند: آری ای رسول خدا(ص)! پیامبر(ص) فرمود: «هر که من مولای اویم، این [علی(ع)] مولای اوست. بار خدایا دوست بدار هر کس که علی(ع) را دوست دارد و دشمن بدار هر کس را که، دشمن اوست». ابوطفیل میگوید: از مجلس علی خارج شدم و این سخنان پیامبر(ص) بر من گران آمده بود. بعد از آن زید بن ارقم را دیدم و ماجرا را برای او باز گفتم و او گفت «ما از رسول خدا(ص) شنیدیم که آن را درباره علی(ع) میفرمود» [۱۵۸].
ابوبکر آجری درباره ذکر دعای پیامبر گرامی اسلام(ص) برای دوستداران و دشمنان میگوید: ... زید بن ارقم گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ هَذَا مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»[۱۵۹] و علمای بعد از زمان ابن تیمیه نیز حدیث مولایت را نقل[۱۶۰] و به تواتر «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» و صحیح بودن یا قوی بودن سند یا صحیح و حسن بودن روایات دیگرش، اعتراف کردهاند[۱۶۱].
بررسی عبارت «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» در حدیث غدیر
جمله «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» به نام حدیث موالات یاد میشود که در حدیث غدیر بررسی شد. اما برخی از علمای اهل سنت شبهاتی درباره این عبارت مطرح کردهاند و وجود «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» را در حدیث غدیر منکر شدهاند. بنابراین ناگزیر جداگانه سند و دلالت این جمله بررسی میشود.
این کلام پیامبر(ص) که فرمود: «خدایا دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن دارد هر که با او دشمنی کند به این دلالت میکند که رسول خدا(ص) به ابلاغ فرمان الهی میپردازد. این فرمان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است؛ چنانکه پذیرفتن و نپذیرفتن آن را در حکم پذیرفتن یا نپذیرفتن توحید دانسته و منکرش را به خداوند واگذارده است.
بنابراین پیامبر(ص) در خطبه غدیر با این جمله «هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست»، امر دوستی را اعلان، یا کدورت را رفع نمیکرده، بلکه به ابلاغ امر مهم الهی میپرداخته است که قبول آن با اصل توحید پیوند دارد. از این رو، کسانی که اصل امامت را برنمیتابند، همچون ابن تیمیه، در این حدیث شبهه کرده و حتی انکار و تکذیبش کردهاند[۱۶۲].[۱۶۳]
سند حدیث
جمله «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» از طریقهای فراوان نقل شده است که علمای رجال، سند آن را معتبر و صحیح دانستهاند؛ برای نمونه ابن حجر هیثمی میگوید: «حدیث چهارم که پیامبر اکرم آن را روز غدیر فرمود: «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...»، این حدیث را سی صحابه از پیامبر، روایت کردهاند»[۱۶۴]. عجلونی نیز گفته است: حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ...» را طبرانی و احمد بن حنبل و ضیاء از زید ابن ارقم و علی(ع) و سی تن از صحابه لفظ «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» روایت کردهاند؛ پس حدیث، یا متواتر یا مشهور است[۱۶۵].
همچنین زیلعی، از بیش از ده نفر از صحابه نام میبرد و میگوید: شمار دیگری را نیز از صحابه دیدهام که آن را نقل کردهاند. زمخشری گفته است: ذکر این حدیث به انگیزه دعای پیامبر(ص) درباره علی(ع) صورت پذیرفت که فرمود: «اللَّهُمَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ». من (زیعلی) میگویم این حدیث پیامبر(ص) از زید بن أرقم و براء بن عازب، سعد بن أبیوقاص، طلحة بن عبید الله و ابیسعید الخدری و ابی هریرة و انس بن مالک و ابن عمر و جریر بن عبد الله بجلی و جابر بن عبد الله و حذیفة بن اسید غفاری و حبشی بن جنادة، روایت شده است... و در الموالات حافظ ابن عقده، جماعت دیگری را از صحابه یافتم که ابن عقده این حدیث را از آنان نقل کرده است[۱۶۶].
ابن عبد البر نیز شماری را از صحابه نام میبرد که این جمله را از رسول خدا(ص) شنیده و نقل کردهاند: بریده و ابوهریره و جابر و براء بن عازب و زید بن ارقم هریک از پیامبر(ص) روایت کردهاند که پیامبر(ص) روز غدیر فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»[۱۶۷].
تلمسانی نیز شماری از صحابه رسول خدا(ص) را برمیشمرد که این روایت را از او شنیده و نقل کردهاند. بریدة بن الحصیب و أبوهریره و براء بن عازب و زید بن ارقم و جابر بن عبد الله انصاری، هر یک از پیامبر(ص) روایت کردهاند که روز غدیر خم فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...»[۱۶۸]. آیا میتوان پنداشت که همه این صحابه دروغگو بودهاند؟
ابن کثیر پس از نقل حدیث از ابوطفیل از زید بن ارقم، نقل میکند که زید گفته است: «استاد ما ذهبی گفت: این حدیث صحیحی است»[۱۶۹].
آلوسی نیز گفته است: از ذهبی نقل کردهاند که گفت: عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» متواتر است و یقین دارم که رسول الله(ص) آن را فرموده است، اما «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ»، (دنباله حدیث) افزوده قوی الاسنادی است»[۱۷۰].
ابن کثیر بعد از نقل روایت میگوید: «همچنین این حدیث را شعبه از ابواسحاق، روایت کرده است و این سندی، نیکوست»[۱۷۱]. هیثمی بعد از نقل حدیث مولاه میگوید: «این حدیث را بزار، نقل کرده است که همه راویانش صحیحند؛ جز فطر بن خلیفه که او هم موثق است»[۱۷۲]. هیثمی ذیل حدیث ابویعلی و طبرانی میگوید: «این حدیث را ابویعلی روایت کرده و تمامی راویان آن توثیق شدهاند»[۱۷۳]. طبرانی این حدیث را روایت و رجال آن را توثیق کرده است[۱۷۴]. هیثمی مینویسد: پیامبر(ص) فرمود: «هر که من مولای اویم، این (علی) مولای اوست. بار خدایا دوست بدار هر کس که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر کس را که دشمن اوست». این حدیث است و چنان که گذشت سی نفر از صحابه آن را از پیامبراکرم(ص) روایت کردهاند[۱۷۵].
البانی بعد از نقل حدیث مولاه از زید که پنج طریق دارد در جمعبندی این حدیث میگوید: این حدیث طرق فراوان دیگری نیز دارد که هیثمی بسیاری از آنها را گرد آورده است و من هم به قدر مقدور، آوردم. احادیثی که اگر کسی آنها را ببیند و دربارهشان تحقیق کند، به یقین خواهد دانست که اسناد آنها صحیح است؛ زیرا به واقع فراوانند و ابن عقده درباره این حدیث کتاب مستقلی نوشته و همه طرق آن را گرد آورده است و حافظ ابن حجر درباره آنها گفته است: برخی از آنها صحیح و شماری از آنها حسنند بنابراین هر دو جزء این حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» صحیحند؛ بلکه جزء اول آن («مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ») از پیامبر(ص)، متواتر نقل شده است. این دعوی برای کسی که در اسناد و طرق این حدیث، جست و جو کند، روشن میشود و این مقدار که من ذکر کردم، کافی است[۱۷۶].
وی در جای دیگر میگوید: حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» صحیح است. به طرق و شواهدش که در این کتاب بسیارند، نگاه کن. اولین آنها، و به روایت ابوطفیل با این مضمون است پیامبر از حجة الوداع برمیگشتند و به غدیر خم رسیدند. اصحاب حضرت برای ایشان از تنه درختان سکویی ساختند. حضرت بالای آن رفتند و فرمودند: زمان رحلت من نزدیک شده است. من شما را ترک خواهم کرد و دو چیز پرارزش میان شما میگذارم که یکی از دیگری برتر است: کتاب خدای عزوجل و عترتم، اهل بیتم. دقت کنید بعد از من با این دو چه خواهید کرد. این دو هرگز از هم جدایی ندارند تا سرانجام در کنار حوض کوثر، نزد من آیند. سپس پیامبر اکرم(ص) فرموند: «خداوند عزوجل مولای من و من مولای هر مؤمنیام». سپس دست علی(ع) را گرفتند و فرمودند: «هر کس که من مولای اویم، این (علی) مولای اوست. بار خدایا دوست بدار هر که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد». این حدیث، صحیح است[۱۷۷].[۱۷۸]
پرسمان حدیث غدیر و آیه اکمال دین
نازل نشدن آیه درباره ابلاغ ولایت علی(ع)
ابن تیمیه گفته است: «شما ادعا میکنید که میتوانید امامت امام علی(ع) را با [استناد به] قرآن ثابت کنید؛ اما ظاهر قرآن هرگز بر ادعای شما دلالت نمیکند؛ زیرا خداوند فرموده است: «آنچه را خداوند بر تو نازل کرده است ابلاغ کن و این جمله عام است و همه فرستادههای پروردگار را بر پیامبرش دربر میگیرد و بر امر معینی دلالت نمیکند. بنابراین ادعای شما که میگویید: پیامبر امامت علی را تبلیغ کرده یا به تبلیغ آن مأمور بوده است با استناد به آیات قرآن به تنهایی نمیتوان ثابت کرد؛ زیرا این آیه بر چیز معیّنی دلالت نمیکند. اگر بخواهید این دعوی را به کمک سنت ثابت کنید، با سنت ثابت میشود، نه با قرآن. پس اگر کسی ادعا کند آیهای در قرآن هست که پیامبر را فرمان میدهد درباره امامت علی(ع) تبلیغ کنید، به واقع به قرآن دروغ و افترا بسته است. بنابراین قرآن چه به صورت عام و چه به صورت خاص، هرگز بر این مطلب دلالت نمیکند»[۱۷۹].[۱۸۰]
بررسی و نقد
۱. گفته شد که آیه بلاغ درباره ابلاغ امامت امام علی(ع) نازل شده است؛ برای نمونه ابن عساکر از ابی سعید خدری نقل میکند: آیه بلاغ در غدیر خم درباره علی(ع) بر رسول خدا(ص) نازل شد[۱۸۱]. روایت هم سبب نزول آیه را بیان کرده است. سبب نزول آیه هم در فهم و تفسیر آیات قرآن بسیار تأثیر میگذارد.
زرکشی میگوید: آگاهی از معنای آیه از فواید شأن نزول است. قُشیری گفته است: بیان سبب نزول آیه، راهی قوی در فهم معنای قرآن است و این چیزی است که با آگاهی از قرائن نهفته در قضایا، برای صحابه حاصل آمده است[۱۸۲].
خود ابن تیمیه گفته است: «شناخت سبب نزول، به فهمیدن معنای آیه کمک میکند؛ زیرا شناخت سبب، زمینه را برای آگاهی از مسبَّب فراهم میکند»[۱۸۳].
۲. اگر استدلال به آیات قرآن به کمک احادیث، افترا بستن به قرآن باشد، ابن تیمیه چنین کرده است؛ برای نمونه او درباره فضائل خلیفه اول استدلال میکند: فضیلت همراهی در غار، به نص قرآن روشن است؛ زیرا خداوند فرموده: «در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود میگفت: غم مخور! خدا با ماست». رسول خدا(ص) خبر داده است که خدا با او و با همراهش است؛ چنان که خداوند به موسی و هارون فرمود: من با شمایم (همه چیز را) میشنوم و میبینم[۱۸۴].[۱۸۵]
چرا دشمنان ناامید نشدند؟
اشرف عثمانی گفته است اگر آیه چهارم سوره مائده بر نصب دلالت میکرد، دشمنان میبایست ناامید میشدند. او در اینباره مینویسد: «ادعای امامت علی(ع) دروغ است؛ زیرا اگر امامت علی(ع) روز غدیر ثابت شده بود، احدی از صحابه نمیتوانست آن را انکار کند؛ زیرا خداوند دینش را حفظ میکند»[۱۸۶].
پاسخ: روز غدیر روز ابلاغ انتصاب الهی به واسطه رسول خدا(ص) بود و خداوند این روز را روز اکمال دین و اتمام نعمت خوانده است[۱۸۷]. اهل سنت دو معنا برای اکمال دین آوردهاند؛ چنانکه ماوردی گفته است: در اینکه خداوند دینش را کامل کرده است، دو نظر وجود دارد:
- اکمال دین با اکمال احکام و حلال و حرام الهی محقق شد. بنابراین بعد از این آیه دیگر هیچ حکم حلال و حرامی نازل نشد. این دیدگاه ابن عباس است.
- اکمال دین با پایان یافتن نسخ در اسلام بعد از این زمان محقق شد، اما احکام شرعی [پایان نیافت و] همواره بر رسول خدا(ص) نازل میشد تا اینکه از دنیا رفت. این دیدگاه ابن قتیبه است[۱۸۸].
با توجه به این دو معنا پاسخ اشکال عثمانی این است:
- اگر مقصود از اکمال دین کامل کردن شریعت اسلامی یا پایان نسخ باشد، دیدگاه اهل سنت نیز درست نیست؛ زیرا کفّار مأیوس نشدهاند و آشکارا در درازنای تاریخ از هر فرصتی برای از میان بردن اسلام و آسیب رساندن به آن استفاده کردهاند.
- مقصود از ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ کافرانی است که در براندازی دین و نظام اسلامی میکوشند نه مسلمان و صحابه.
- مقصود از مأیوس شدن کفّار، مأیوس شدن از نابودی و انقراض اساس اسلام و بازگشت مسلمانان به شرک و بتپرستی است و مفسران فریقین بر این، اتفاق کردهاند.
شیخ طوسی مینویسد: «... معنای «یئس» این است که طمع آنان از دین شما (بازگشت شما به شرک) قطع شد و همین تفسیر ما، دیدگاه ابن عباس و سدی و عطاست»[۱۸۹].
ابن کثیر مینویسد: مقصود از ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ﴾ بنابر نقل علی بن طلحه از ابن عباس این است که کافران از بازگشت شما به دینشان مأیوس شدند. این تفسیر از عطارد بن ابیرباح و سدی و مقاتل بن حیان نیز نقل شده است[۱۹۰].
قرطبی مینویسد: «امروز کافران از دین شما مأیوس شدند؛ یعنی از اینکه به دین آنان بازگردید، مأیوس شدند»[۱۹۱]. ماوردی میگوید «درباره اینکه کافران از چه چیزی مأیوس شدند، دو دیدگاه عرضه کردهاند: ۱. از ارتداد شما ناامید شدند؛ ۲. از توان و قدرت یافتن بر نابودی اسلام مأیوس شدند»[۱۹۲].
از رسول خدا(ص) به این مضمون روایت شده است: «دیگر شیطان از بتپرستی ساکنان جزیرةالعرب ناامید گشته است و به کمتر از آن امیدوار است.».. و دانشمندان اهل سنت این حدیث را به آیه اکمال مرتبط دانستهاند؛ چنانکه ابن کثیر مینویسد: «.... به همین معنی حدیثی ثابت در صحیح به شماره ۲۸۱۲ از رسول خدا(ص) وارد شده است که فرمود: «به راستی که شیطان از اینکه نمازگزاران او را در جزیرةالعرب پرستش کنند، مأیوس گشت ولی از فریب شما مأیوس نشده است»[۱۹۳]. همچنین این حدیث را بسیاری از اهل سنت نقل کرده و آن را صحیح دانستهاند.
حاکم نیشابوری درباره سند حدیث پیامبر(ص) که فرمود «شیطان از پرستش بتها در جزیرة العرب مأیوس شد و در آینده نزدیک به کمتر از آن، یعنی اعمالی که آن را کوچک میشمارید، راضی و خرسند خواهد شد»، میگوید: «این حدیث از دید سندی صحیح است، اما بخاری و مسلم آن را نیاوردهاند»[۱۹۴].
هیثمی پس از نقل این حدیث درباره سند آن مینویسد: ... رواه البزاز و رجاله رجال الصحيح[۱۹۵]؛ «این حدیث را بزاز نقل کرده است و همه روایان آن صحیحند»[۱۹۶].
آیا جمله «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» حدیث است؟
ابن تیمیه میگوید: حدیث موالات را ترمذی و احمد بن حنبل روایت کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست». اما افزوده کلام پیامبر(ص): «خدایا دوست بدار هر که او را دوست میدارد و دشمن بدار هرکه با او دشمنی کند». بیگمان، دروغی است که آن را به پیامبر(ص) نسبت دادهاند»[۱۹۷]. عبدالوهاب نیز گفته است: و اما الزيادة فليست في الحديث... و لا ريب أنها كذب[۱۹۸]؛ «بیش از «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» در حدیث نیامده است و بیگمان آن افزوده از حدیث نیست».
ادعای ابن تیمیه و ابن وهاب را درباره دروغ شمردن جمله: «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...»، بسیاری از علمای اهل سنت نقد و رد و به صحت حدیث حکم کردهاند:
- ابن حجر هیثمی مینویسد:... و کلام کسانی که جمله: «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» را جعلی دانستهاند، مردود است. بیگمان آن [افزوده] از طرقی رسیده که ذهبی طرق بسیاری را از آن تصحیح کرده است[۱۹۹].
- ملا علی قاری مینویسد:... و سخن کسانی که جمله «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» را جعلی دانستهاند، پذیرفتنی نیست. به درستی که این افزوده از طرقی وارد شده است که ذهبی طرق بسیاری را از آن تصحیح کرده است[۲۰۰].
- برهان الدین حلبی میگوید:... و سخن کسانی که جمله «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» را جعلی دانستهاند، مردود است. بیگمان این افزوده از طرقی وارد شده است که ذهبی طرق بسیاری را از آن تصحیح کرده است[۲۰۱].
- البانی بعد از ذکر اسناد و طرق فراوان حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» مینویسد: خلاصه کلام این است که هر دو جزء این حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» و «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» صحیح است؛ بلکه جزء اول آن «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» از پیامبر(ص) متواتر رسیده است و کسی که در اسناد و طرق این حدیث جستوجو کند، این دعوی را تصدیق میکند و این مقدار که من ذکر کردم، کافی است.
او پس از این مطلب، علت بررسی اسناد این احادیث را بیان میکند: اکنون که اسناد و طرق این حدیث را شناختی، باید بگویم: انگیزه من از نوشتن این مطالب درباره این حدیث و بیان صحت آن این است که دیدم شیخ الاسلام ابن تیمیه، جزء اول آن «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» را ضعیف شمرده و گمان کرده است جزء دوم آن «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» راست نیست. از دید من، سرچشمه این ادعای او، زیادهروی بر اثر شتابزدگیاش در تضعیف احادیث، پیش از جمع کردن اسناد و طرق حدیث و دقت و تأمل در آنهاست[۲۰۲].[۲۰۳]
منابع
پانویس
- ↑ السیرة النبویة لابن هشام، ج۲، ص۶۰۶. «ابن اسحاق میگوید: فكانت حجة البلاغ و حجة الوداع، و ذلك أن رسول الله(ص) لم يحج بعدها....
- ↑ تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۹.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۸۰.
- ↑ عربها، وقتی کسی را برای حکمرانی برمیگزیدند، به عنوان تاج، عمامه بر سرش میگذاشتند؛ چنان که درحدیثی از پیامبر (ص) آمده است: «عمامهها، تاجهای عرباند».
- ↑ «الإمام علی (ع): عَممَنی رَسولُ اللهِ (ص) یومَ غَدیرِ خُم بِعِمامَةٍ سَوداءَ، طَرَفُها عَلی مَنکبی»؛ الإصابة، ج ۴، ص ۲۳ ش ۴۵۸۴.
- ↑ «الإمام زین العابدین (ع): إن رَسولَ اللهِ عَممَ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ عِمامَتَهُ السحابَةَ وأرخاها مِن بَینِ یدَیهِ ومِن خَلفِهِ، ثُم قالَ: أقبِل فَأَقبَلَ، ثُم قالَ: أدبِر فَأَدبَرَ. فَقالَ: هکذا جائَتنِی المَلائِکةُ، ثُم قالَ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ» (نظم درر السمطین، ص ۱۱۲).
- ↑ مائده، آیه ۳.
- ↑ «الإمام علی (ع): خَرَجَ رَسولُ اللهِ (ص) إلی حِجةِ الوَداعِ، ثُم صارَ إلی غَدیرِ خُم، فَأَمَرَ فَاصلِحَ لَهُ شِبهُ المِنبَرِ، ثُم عَلاهُ وأخَذَ بِعَضُدی حَتی رُئِی بَیاضُ إبطَیهِ، رافِعاً صَوتَهُ قائِلًا فی مَحفِلِهِ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ. فَکانَت عَلی وِلایتی وِلایةُ اللهِ، وعَلی عَداوَتی عَداوَةُ اللهِ. وأنزَلَ اللهُ عز و جل فی ذلِک الیومِ: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً» فَکانَت وِلایتی کمالَ الدینِ، ورِضَی الرب جَل ذِکرُهُ»؛ الکافی، ج ۸، ص ۲۷، ح ۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۴۴-۱۶۲.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیة، ۱۴۰۷ ﻫ.ق)، ج۱، ص۲۹۱.
- ↑ موقف (توقفگاه)، در اصطلاح فقهی به «عرفات» و یا «مشعر الحرام» گفته میشود.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ادامه روایت به این ترتیب است: «فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ مَا جَاءَتْهُ الْعِصْمَةُ مُنَادِياً يُنَادِي فِي النَّاسِ بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ يُرَدُّ مَنْ تَقَدَّمَ مِنْهُمْ وَ يُحْبَسُ مَنْ تَأَخَّرَ وَ تَنَحَّى عَنْ يَمِينِ الطَّرِيقِ إِلَى جَنْبِ مَسْجِدِ الْغَدِيرِ أَمَرَهُ بِذَلِكَ جَبْرَئِيلُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ فِي الْمَوْضِعِ سَلَمَاتٌ فَأَمَرَ رَسُول اللَّهِ (ص) أَنْ يُقَمَّ مَا تَحْتَهُنَ وَ يُنْصَبَ لَهُ حِجَارَةٌ كَهَيْئَةِ الْمِنْبَرِ لِيُشْرِفَ عَلَى النَّاسِ فَتَرَاجَعَ النَّاسُ وَ احْتُبِسَ أَوَاخِرُهُمْ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ لَا يَزَالُونَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَوْقَ تِلْكَ الْأَحْجَارِ ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أَثْنَى عَلَيْهِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا فِي تَوَحُّدِهِ وَ دَنَا فِي تَفَرُّدِهِ...».
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده * ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ادامه بیانات حضرت (ص) به این ترتیب است: «عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَامُ أَنْ أَقُومَ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (ع) أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيَّ بِذَلِكَ آيَةً مِنْ كِتَابِهِ- ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ هُوَ رَاكِعٌ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ حَالٍ وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ أَنْ يَسْتَعْفِيَ لِي عَنْ تَبْلِيغِ ذَلِكَ إِلَيْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِي بِقِلَّةِ الْمُتَّقِينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنَافِقِينَ وَ إِدْغَالِ الْآثِمِينَ وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِينَ بِالْإِسْلَامِ الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ بِأَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ وَ كَثْرَةِ ِ أَذَاهُمْ لِي فِي غَيْرِ مَرَّةٍ حَتَّى سَمَّوْنِي أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّي كَذَلِكَ لِكَثْرَةِ مُلَازَمَتِهِ إِيَّايَ وَ إِقْبَالِي عَلَيْهِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذَلِكَ قُرْآناً- ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ﴾ عَلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ أُذُنٌ- ﴿خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّيَ بِأَسْمَائِهِمْ لَسَمَّيْتُ- وَ أَنْ أُومِيَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيَانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَ أَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ فِي أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ وَ كُلَّ ذَلِكَ لَا يَرْضَى اللَّهُ مِنِّي إِلَّا أَنْ أُبَلِّغَ مَا أَنْزَلَ إِلَيَّ».
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ادامه بیانات حضرت به این ترتیب است: «لَا حَلَالَ إِلَّا مَا أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ لَا حَرَامَ إِلَّا مَا حَرَّمَهُ اللَّهُ عَرَّفَنِي الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ أَنَا أَفْضَيْتُ لِمَا عَلَّمَنِي رَبِّي مِنْ كِتَابِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ إِلَيْهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ أَحْصَاهُ اللَّهُ فِيَّ وَ كُلُّ عِلْمٍ عَلِمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ فِي إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُبِينُ مَعَاشِرَ النَّاسِ لَا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لَا تَنْفِرُوا مِنْهُ وَ لَا تَسْتَكْبِرُوا [وَ لَا تَسْتَنْكِفُوا] مِنْ وَلَايَتِهِ فَهُوَ الَّذِي ﴿يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ﴾ وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يُزْهِقُ الْبَاطِلَ وَ يَنْهَى عَنْهُ وَ لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ ثُمَّ إِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ هُوَ الَّذِي فَدَى رَسُولَهُ بِنَفْسِهِ- وَ هُوَ الَّذِي كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَا أَحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجَالِ غَيْرُهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ إِمَامٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَنْ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى أَحَدٍ أَنْكَرَ وَلَايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ حَتْماً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَفْعَلَ ذَلِكَ بِمَنْ خَالَفَ أَمْرَهُ فِيهِ وَ أَنْ يُعَذِّبَهُ عَذَاباً شَدِيداً نُكْراً أَبَدَ الْآبَادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ فَاحْذَرُوا أَنْ تُخَالِفُوهُ فَتَصْلَوْا نَاراً ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾ أَيُّهَا النَّاسُ بِي وَ اللَّهِ بُشِّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْحُجَّةُ عَلَى جَمِيعِ الْمَخْلُوقِينَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَمَنْ شَكَّ فِي ذَلِكَ فَهُوَ كَافِرٌ كُفْرَ [الْجَاهِلِيَّةِ] الْأُولَى وَ مَنْ شَكَّ فِي شَيْءٍ مِنْ قَوْلِي هَذَا فَقَدْ شَكَّ فِي الْكُلِّ مِنْهُ وَ الشَّاكُّ فِي ذَلِكَ فَلَهُ النَّارُ مَعَاشِرَ النَّاسِ حَبَانِي اللَّهُ بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَيَّ وَ إِحْسَاناً مِنْهُ إِلَيَّ وَ ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ﴾ مِنِّي أَبَدَ الْآبِدِينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِينَ عَلَى كُلِّ حَالٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدِي مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى بِنَا أَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِيَ الْخَلْقُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ قَوْلِي هَذَا وَ لَمْ يُوَافِقْهُ أَلَا إِنَّ جَبْرَئِيلَ خَبَّرَنِي عَنِ اللَّهِ تَعَالَى بِذَلِكَ وَ يَقُولُ مَنْ عَادَى عَلِيّاً وَ لَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتِي وَ غَضَبِي- فَ﴿لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ﴾ أَنْ تُخَالِفُوهُ ﴿فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُوا السُّوءَ بِمَا صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾؛ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِي ذَكَرَ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ تَعَالَى- ﴿أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ﴾ مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آيَاتِهِ وَ انْظُرُوا إِلَى مُحْكَمَاتِهِ وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَوَاجِرَهُ وَ لَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) أَخِي وَ وَصِيِّي وَ مُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهَا عَلَيَّ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي هُمُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكُلُّ وَاحِدٍ مُنْبِئٌ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِقٌ لَهُ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ هُمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُكَمَاؤُهُ فِي أَرْضِهِ أَلَا وَ قَدْ أَدَّيْتُ أَلَا وَ قَدْ بَلَّغْتُ أَلَا وَ قَدْ أَسْمَعْتُ أَلَا وَ قَدْ أَوْضَحْتُ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَا إِنَّهُ لَيْسَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرَ أَخِي هَذَا وَ لَا تَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدِي لِأَحَدٍ غَيْرِهِ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى عَضُدِهِ فَرَفَعَهُ وَ كَانَ مُنْذُ أَوَّلِ مَا صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) شَالَ عَلِيّاً حَتَّى صَارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ثُمَّ قَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِيٌّ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَاعِي عِلْمِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي وَ عَلَى تَفْسِيرِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدَّاعِي إِلَيْهِ وَ الْعَامِلُ بِمَا يَرْضَاهُ وَ الْمُحَارِبُ لِأَعْدَائِهِ وَ الْمُوَالِي عَلَى طَاعَتِهِ وَ النَّاهِي عَنْ مَعْصِيَتِهِ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْإِمَامُ الْهَادِي وَ قَاتِلُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ بِأَمْرِ اللَّهِ أَقُولُ وَ ﴿مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ﴾ بِأَمْرِ رَبِّي أَقُولُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ الْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَ اغْضَبْ عَلَى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ عَلَيَّ أَنَّ الْإِمَامَةَ بَعْدِي لِعَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تِبْيَانِي ذَلِكَ وَ نَصْبِي إِيَّاهُ بِمَا أَكْمَلْتَ لِعِبَادِكَ مِنْ دِينِهِمْ وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِكَ وَ رَضِيتَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً فَقُلْتَ ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً أَنِّي قَدْ بَلَّغْتُ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّمَا أَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِينَكُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ مِنْ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ وَ فِي ﴿النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ ﴿لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ﴾ مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِيٌّ أَنْصَرُكُمْ لِي وَ أَحَقُّكُمْ بِي وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَيَّ وَ أَعَزُّكُمْ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِيَانِ وَ مَا نَزَلَتْ آيَةُ رِضًى إِلَّا فِيهِ وَ مَا خَاطَبَ اللَّهُ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ إِلَّا بَدَأَ بِهِ وَ لَا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِي الْقُرْآنِ إِلَّا فِيهِ وَ لَا شَهِدَ بِالْجَنَّةِ فِي ﴿هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ﴾ إِلَّا لَهُ وَ لَا أَنْزَلَهَا فِي سِوَاهُ وَ لَا مَدَحَ بِهَا غَيْرَهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ هُوَ نَاصِرُ دِينِ اللَّهِ وَ الْمُجَادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ وَ بَنُوهُ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ مَعَاشِرَ النَّاسِ ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ إِبْلِيسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ تَزِلَّ أَقْدَامُكُمْ فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ لِخَطِيئَةٍ وَاحِدَةٍ وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُبْغِضُ عَلِيّاً إِلَّا شَقِيٌّ وَ لَا يَتَوَالَى عَلِيّاً إِلَّا تَقِيٌّ وَ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ وَ فِي عَلِيٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ وَ الْعَصْرِ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾ إِلَى آخِرِهَا مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسَالَتِي ﴿وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾ مَعَاشِرَ النَّاسِ ﴿اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ﴿مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا﴾ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّةٌ ﴿يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ﴾ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ وَ أَنَا بَرِيئَانِ مِنْهُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُمْ وَ أَنْصَارُهُمْ وَ أَتْبَاعُهُمْ وَ أَشْيَاعُهُمْ ﴿فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾ وَ لَبِئْسَ ﴿مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ﴾ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي أَدَعُهَا إِمَامَةً وَ وِرَاثَةً فِي عَقِبِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ قَدْ بَلَّغْتُ مَا أُمِرْتُ بِتَبْلِيغِهِ حُجَّةً عَلَى كُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ يَشْهَدْ وُلِدَ أَوْ لَمْ يُولَدْ فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ سَيَجْعَلُونَهَا مُلْكاً وَ اغْتِصَاباً أَلَا لَعَنَ اللَّهُ الْغَاصِبِينَ وَ الْمُغْتَصِبِينَ... مَعَاشِرَ النَّاسِ... وَ هَذَا عَلِيٌّ إِمَامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ وَ هُوَ مَوَاعِيدُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يُصَدِّقُ مَا وَعَدَهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ ﴿أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ﴾ وَ اللَّهُ لَقَدْ أَهْلَكَ الْأَوَّلِينَ وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ * ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ * كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ * وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ﴾ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَنِي وَ نَهَانِي وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ فَعَلِمَ الْأَمْرَ وَ النَّهْيَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلَمُوا وَ أَطِيعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا وَ صَيِّرُوا إِلَى مُرَادِهِ وَ لَا تَتَفَرَّقُ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِيلِهِ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ الَّذِي أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ يَهْدُونَ إِلَى الْحَقِ ﴿وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾ ثُمَّ قَرَأَ- ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ إِلَى آخِرِهَا وَ قَالَ فِيَّ نَزَلَتْ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إِيَّاهُمْ خُصَّتْ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ ﴿اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ أَلَا ﴿إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾ أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِيٍّ هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الْحَادُّونَ وَ هُمُ الْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ الشَّيَاطِينِ الَّذِينَ ﴿يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا﴾...» (الإحتجاج علی أهل اللجاج (ط. مرتضی، ۱۴۰۳ﻫ.ق). ج۱، ص۵۸).
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص ۱۸۳-۱۹۴.
- ↑ الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸۳، ح ۳۶.
- ↑ «فاطمة (س) بنت رسول الله (ص)- لَما مُنِعَت فَدَک وخاطَبَتِ الأَنصارَ، فَقالوا: یا بِنتَ مُحَمدٍ، لَو سَمِعنا هذَا الکلامَ مِنک قَبلَ بَیعَتِنا لِأَبی بَکرٍ ما عَدَلنا بِعَلِی أحَداً، فَقالَت-: وهَل تَرَک أبی یومَ غَدیرِ خُم لِأَحَدٍ عُذراً؟»؛ الخصال، ص ۱۷۳.
- ↑ «عنها (س): أنَسیتُم قَولَ رَسولِ اللهِ (ص) یومَ غَدیرِ خُم: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ؟»؛ جامع الأحادیث، قمی، ص ۲۷۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۴۴-۱۶۲.
- ↑ مسند ابنحنبل، ج ۶، ص ۴۰۱، ح ۱۸۵۰۶.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۲۸.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج ۸، ص ۳۳۴ ش ۸۶.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۱۳، ح ۶۲۷۲.
- ↑ رُحبه یا رَحبه، روستایی روبهروی قادسیه و به فاصله یک روز راه پیاده از کوفه است و رُحبة خُنَیس نیز ناممحلهای در کوفه است. به صحن و حیاط مسجد و خانه و دارالإماره هم رحبه گفته میشود (معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۳).
- ↑ ابو نعیم میگوید: «عده فراوانی از مردم».
- ↑ مسند ابن حنبل، ج ۷، ص ۸۲، ح ۱۹۳۲۱.
- ↑ السنة عن المهاجر بن عمیرة أو عمیرة بن المهاجر: «سَمِعتُ عَلِیاً رضی الله عنه ناشَدَ الناسَ عَلَی المِنبَرِ: مَن سَمِعَ رَسولَ اللهِ (ص) یقولُ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ؟ فَقامَ اثنا عَشَرَ رَجُلًا، فَقالوا: سَمِعنا رَسولَ اللهِ (ص) یقولُهُ»؛ السنة، ابن أبی عاصم، ص ۵۹۳، ح ۱۳۷۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۴۴-۱۶۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۸.
- ↑ در فصل اول، سخنان شماری از محدثان اهلسنت را در این باره نقل کردیم.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۸.
- ↑ این مطلب نیز در گفتار اول بیان شد.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۹.
- ↑ ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۳۳۹-۳۷۵.
- ↑ المسند، ج۱۴، ص۴۳۶، حدیث ۱۹۱۹۸. محقق کتاب المسند، حمزه احمد الزین سند حدیث را صحیح دانسته است حافظ هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴۹، پس از نقل حدیث گفته است: رجال آن رجال صحیح است مگر فطر بن خلیفه که او نیز ثقه است. الغدیر، ج۱، ص۳۵۶.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۴۱-۱۴۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۹۹.
- ↑ «أيّها الناس! إنّي مسئول و أنتم مسئولون».
- ↑ «ألستم تشهدون ان لا اله الا الله و أن محمدا عبده و رسوله، و ان جنته حق، و ان ناره حق، والبعث بعد الموت حق؟ قالو: اللهم بلی».
- ↑ «کأنی دعیت فأجبت ».
- ↑ «إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَ الْحَوْضَ».
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۱.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۴۴۷-۴۵۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۲.
- ↑ سلیم بن قیس (متوفای ۹۰ق) یکی از تابعین است که حدیث غدیر را در کتاب خود نقل کرده است. وی و کتابش مورد اعتماد محدثان و مورخان اسلامی است و از مصادر و منابع آنان به شمار میرود. شخصیتهای برجستهای از عالمان اهلسنت مانند حاکم حسکانی در کتاب “شواهد التنزیل”، شیخ الاسلام حموینی در کتاب “فرائد السمطین”، سید بن شهاب همدانی در کتاب “مودة القربی” و قندوزی حنفی در کتاب “ینابیع المودة” و دیگران از کتاب سلیم نقل حدیث کردهاند.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲، حدیث ۲۵۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۲.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۵۵-۵۶.
- ↑ روضة الواعظین، ص۸۹-۹۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۱-۲۱۹.
- ↑ غایه المرام و حجة الخصام، ج۱، ص۳۲۵-۳۳۷.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۴-۲۰۷.
- ↑ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، که لرزه رستخیز چیزی سترگ است» سوره حج، آیه ۱.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست» سوره توبه، آیه ۶۱.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.
- ↑ ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
- ↑ «و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.
- ↑ در تفسیر آیه ر. ک: المیزان، ج۱۸، ص۱۰۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۰۷-۲۱۵.
- ↑ نفحات الأزهار، میلانی، ج۶، ص۳۷۷.
- ↑ البدایة والنهایة، ج۵، ص۲۱۴.
- ↑ رسالة طرق حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، ص۱۱.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۳۱.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۳.
- ↑ تذکرة الحفاظ، ج۲، صص ۷۱۳ و ۷۲۸.
- ↑ فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۷۴
- ↑ تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۲۰۴.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۸۲.
- ↑ ر.ک: الغدیر، امینی، عبدالحسین، ج۱، ص۶۴۱.
- ↑ «پس، امروز از شما و از کافران سربهایی پذیرفته نیست، جایگاهتان آتش (دوزخ) است، همان (دوزخ) یار شماست و این پایانه، بد است» سوره حدید، آیه ۱۵.
- ↑ مجاز القرآن، ابوعبیدة معمر بن المثنی التیمی، ج۲، ص۲۵۴.
- ↑ شرح المعلقات السبع، ابو عبد الله حسین بن احمد زوزنی، ص۲۱۰؛ شرح القصائد السبع الطوال الجاهلیّات، ابوبکر محمد بن قاسم الأنباری، صص ۵۶۵ و ۵۶۶؛ ترجمه معلقات سبع، ص۶۸ (ش ۴۸).
- ↑ التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج۲۹، ص۲۲۸.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ تفسیر البحر المحیط، محمد بن یوسف أبیحیان الأندلسی، ج۵، ص۵۳.
- ↑ «این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است و کافران یاوری ندارند» سوره محمد، آیه ۱۱.
- ↑ الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده «ولی».
- ↑ «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده میشوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریعترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲.
- ↑ الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، ابوالحسن علی بن أحمد الواحدی، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ «تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
- ↑ الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ابو السعادات المبارک بن محمد الجزری، ذیل ماده «ولی».
- ↑ ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۶۱۵.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۸۴.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۳، ج۱۱۶. «فقال أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم قالوا بلى قال أ لست أولى بكل مؤمن من نفسه قالوا بلى قال فهذا ولي من أنا مولاه...». ألبانی گفته است: و إسناده صحيح. مسند أحمد، ج۴، ص۳۷۰، ح۱۹۳۲۱. «... فقال للناس أتعلمون اني أولي بالمؤمنين من أنفسهم قالوا نعم يا رسول الله قال من كنت مولاه فهذا مولاه...». سلسة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۲۴۹. أخرجه أحمد (۳۷۰/۴) و ابن حبان في صحيحه (۲۲۰۵ - موارد الظمآن) و ابن أبي عاصم (۱۳۶۷ و ۱۳۶۸) و الطبراني (۴۹۶۸) و الضياء في المختارة رقم - ۵۲۷ بتحقيقي. قلت و إسناده صحيح على شرط البخاري و قال الاهيثمي في المجمع، ج۹، ص۱۰۴: رواه أحمد و رجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة و هو ثقة. حاکم بعد از نقل حدیث گفته است: ... هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه. المستدرک، ج۳، ص۶۱۳، ح۶۲۷۲ ر.ک: البحر الزخار (مسند البزار)، أبوبکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار، ج۳، ص۳۵، ح۷۸۶. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۰۵: رواه البزار و رجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة وهو ثقة. المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۸۰، ح۳۰۵۲؛ الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ص۱۰۹. الهیثمی درباره حدیث طبرانی گفته است: الطبراني و غيره بسند صحيح..... المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، أحمد بن علي بن حجر أبوالفضل العسقلاني الشافعي، ج۶۱، ص۱۴۲، ح۳۹۴۳. «أ لستم تشهدون أن الله تبارك و تعالى ربكم؟ قالوا: بلى. قال: أ لستم تشهدون أن الله و رسوله أولى بكم من أنفسكم و أن الله تعالى و رسوله أولياؤكم؟ فقالوا: بلى. قال: فمن كان الله و رسوله مولاه فإن هذا مولاه...». هذا إسناد صحيح.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۲۱، ص۱۲۲. ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ...﴾ يقول تعالى ذكره النبي محمد أولى بالمؤمنين يقول أحق بالمؤمنين به من أنفسهم أن يحكم فيهم بما يشاء من حكم فيجوز ذلك عليهم. كما حدثني يونس قال أخبرنا بن وهب قال قال بن زيد النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم كما أنت أولى بعبدك ما قضى فيهم من أمر جاز كما كلما قضيت على عبدك جاز.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۴۶۸. ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ...﴾ قد علم تعالى شفقة رسوله(ص) على أمته و نصحه لهم فجعله أولى بهم من أنفسهم و حكمه فيهم كان مقدما على اختيارهم لأنفسهم كما قال تعالى ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾.
- ↑ تفسیر البغوی، ج۳، ص۵۰۷. قوله عز وجل ﴿أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ يعني من بعضهم ببعض في نفوذ حكمه فيهم و وجوب طاعته عليهم و قال ابن عباس و عطاء يعني إذا دعاهم النبي(ص) ودعتهم أنفسهم إلى شيء كانت طاعة النبي(ص) أولى بهم من أنفسهم قال ابن زيد النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم فيما قضى فيهم كما أنت أولى بعبدك فيها قضيت عليه و قيل هو أولى بهم في الحمل على الجهاد و بذل النفس دونه.
- ↑ کتاب الشفا، ج۱، ص۴۹. قال أهل التفسير: ﴿أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾: أي ما أنفذه فيهم من أمر فهو ماض عليهم كما يمضي حكم السيد على عبده.
- ↑ زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۶، ص۳۵۲. قوله تعالى ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾، أي احق فله أن يحكم فيهم بما يشاء قال ابن عباس إذا دعاهم إلى شيء ودعتهم أنفسهم إلى شيء كانت طاعته أولى من طاعة أنفسهم و هذا صحيح فان أنفسهم تدعوهم إلى ما فيه هلاكهم و الرسول يدعوهم إلى ما فيه نجاتهم.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۹۵.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ تفسیر ابن أبیحاتم، ج۴، ص۱۱۷۲، ح۶۶۰۹. حدثنا ابي ثنا عثمان بن حرزاد، ثنا اسماعيل بن زكريا، ثنا علي ابن عابس عن الاعمش ابني الحجاب، عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال: نزلت هذه الآية ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ في علي بن ابي طالب.
- ↑ تفسیر ابن أبیحاتم، ج۱، ص۱۴، ح۶۶۰۹. فتحريت اخراج ذلك باصح الاخبار اسنادا، واشبهها متنا، فاذا وجدت التفسير عن رسول الله(ص) لم اذكره معه احدا من الصحابة ممن اتى بمثل ذلك، و اذا وجدته عن الصحابة فان كانوا متفقين ذكرته عن اعلاهم درجة باصح الاسانيد، و سميت موافقيهم بحذف الاسناد.
- ↑ منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۱۷۹. أئمة أهل التفسير الذين ينقلونها بالأسانيد المعروفة كتفسير ابن جريج و ابن أبي عروبة و عبد الرزاق و عبد بن حميد و أحمد و إسحاق و تفسير بقي بن مخلد و ابن جرير الطبري و محمد بن أسلم الطوسي و ابن أبي حاتم و أبي بكر بن المنذر و غيرهم من العلماء الأكابر الذين لهم في الإسلام لسان صدق و تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير....
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۸. «حدثني محمد بن القاسم بن أحمد في تفسيره، قال: حدثنا أبو جعفر محمد بن علي الفقيه، قال: حدثنا أبي قال: حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا أحمد بن عبد الله البرقي، عن أبيه، عن خلف بن عمار الأسدي عن أبي الحسن العبدي عن الأعمش، عن عباية بن ربعي: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ صل [وَ سَاقَ] حَدِيثَ الْمِعْرَاجِ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَزِيراً، وَ إِنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ عَلِيّاً وَزِيرُكَ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَهَبَطَ رَسُولُ اللَّهِ فَكَرِهَ أَنْ يُحَدِّثَ النَّاسَ بِشَيْءٍ مِنْهَا- إِذْ كَانُوا حَدِيثِي عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ حَتَّى مَضَى [مِنْ] ذَلِكَ سِتَّةُ أَيَّامٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ﴾ فَاحْتَمَلَ رَسُولُ اللَّهِ [(ص)] حَتَّى كَانَ يَوْمُ الثَّامِنَ عَشَرَ، أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَمَرَ بِلَالًا حَتَّى يُؤَذِّنَ فِي النَّاسِ- أَنْ لَا يَبْقَى غَداً أَحَدٌ إِلَّا خَرَجَ إِلَى غَدِيرِ خُمٍّ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صوَ النَّاسُ مِنَ الْغَدِ، فَقَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ بِرِسَالَةٍ- وَ إِنِّي ضِقْتُ بِهَا ذَرْعاً مَخَافَةَ أَنْ تَتَّهِمُونِي وَ تُكَذِّبُونِي- حَتَّى عَاتَبَنِي رَبِّي فِيهَا بِوَعِيدٍ أَنْزَلَهُ عَلَيَّ بَعْدَ وَعِيدٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَرَفَعَهَا حَتَّى رَأَى النَّاسُ بَيَاضَ إِبْطَيْهِمَا [إِبْطِهِمَا] ثُمَّ قَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ اللَّهُ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَاكُمْ- فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ- اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ- وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. وَ أَنْزَلَ اللَّهُ: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾».
- ↑ الکشف و البیان، ج۴، ص۹۲. «روى أبو محمد عبد الله بن محمد القايني عن أبو الحسن محمد بن عثمان النصيبي عن أبو بكر محمد ابن الحسن السبيعي عن علي بن محمد الدهان و الحسين بن إبراهيم الجصاص قالا عن الحسن بن الحكم عن الحسن ابن الحسين بن حيان عن الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس في قوله ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ﴾ قال: نزلت في علي(ع) أمر النبي(ص) أن يبلغ فيه فأخذ بيد علي، و قال: من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».
- ↑ أسباب نزول الآیات، أبی الحسن علی بن أحمد الواحدی النیسابوری، ص۱۳۵. أخبرنا أبو سعيد محمد بن علي الصفار قال: أخبرنا الحسن بن أحمد المخلدي قال: أخبرنا محمد بن حمدون بن خالد قال: حدثنا محمد بن إبراهيم الخلوتي قال: حدثنا الحسن ابن حماد سجادة قال: حدثنا علي بن عابس، عن الأعمش و أبي حجاف، عن عطية، عن أبي سعيد الخدري قال: نزلت هذه الآية ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ يوم غدير خم في علي بن أبي طالب.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۲۳۷.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۲۹۷.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۲۰، ص۱۰۹. الشيخ العالم العدل مسند خراسان أبو بكر أخو زاهر الشحامي النيسابوري من بيت العدالة و الرواية.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۶۱، ص۵۳۹. الأزهري العدل المسند الصدوق أبو حامد أحمد بن الحسن بن محمد ابن الحسن بن أزهر الأزهري النيسابوري الشروطي من أولاد المحدثين سمع من أبي محمد المخلدي و أبي سعيد بن حمدون و أبي الحسين الخفاف و له أصول متقنة.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۶۱، ص۵۳۹. المخلدي الامام الصدوق المسند... العدل شيخ العدالة و بقية اهل البيوتات.
- ↑ تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۸۰۷، رقم ۷۹۶. الحافظ الكبير... أحد الأثبات.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۵۱، ص۶۰. محمد بن حمدون ابن خالد الحافظ الثبت المجود... قال الحاكم كان من الثقات الاثبات الجوالين في الاقطار....
- ↑ تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۲۰، ص۲۷۹. ... وثّقه الخطيب.
- ↑ المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، ج۲۱، ص۲۷۹. محمد بن إبراهيم... و كان ثقة.
- ↑ الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۳۲۳، رقم ۱۰۲۴. الحسن بن... ثقة صاحب سنة توفي ٢۴١ د س ق.
- ↑ تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۶۰، رقم ۱۲۳۰. صدوق من العاشرة....
- ↑ الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۳۸۱، رقم ۱۴۵۷. ... وثقه أحمد و يحيى و قال أبو حاتم صالح الحديث....
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۰۱. ... و كان ثقة إن شاء الله و له أحاديث صالحة.
- ↑ الجامع الصحیح سنن الترمذی، ج۴، ص۶۷۰، ح۲۵۲۲.
- ↑ معرفة الثقات، عجلی، ج۲، ص۱۴۰، رقم: ۱۲۵۵.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۰۱.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۴. ر. ک: تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۲، ص۷۵، ح۵۷۵ - ۵۷۸ و ۵۸۵ و ج۵، ص۲۱۰؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۷، ح۲۱۱ - ۲۱۵؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۹۰؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۵۹؛ الإتقان فی علوم القرآن عبد الرحمان بن أبیبکر جلال الدین السیوطی، ج۱، ص۲۱؛ تذکرة الخواص، ص۳۰؛ فرائد السمطین، ج۱، صص ۲، ۷۴ و ۳۱۵؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵؛ روح المعانی ج۶، ص۵۵؛ البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۱۳ و ج۷، ص۳۴۹.
- ↑ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ تاریخ بغداد ج۸، ص۲۸۹. اشتهر هذا الحديث من رواية حبشون و كان يقال إنه تفرد به و قد تابعه عليه أحمد ابن عبدالله بن النيري فرواه عن علي بن سعيد أخبرنيه الأزهري حدثنا محمد بن عبد الله بن أخي ميمي حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النيري إملاء حدثنا علي بن سعيد الشامي حدثنا ضمرة بن ربيعة عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبي هريرة قال من صام يوم ثمانية عشر من ذي الحجة و ذكر مثل ما تقدم أو نحوه و من صام يوم سبعة و عشرين من رجب كتب له صيام ستين شهرا و هو أول يوم نزل جبريل(ع) على محمد(ص) بالرسالة.
- ↑ کتاب الأمالی و هی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی الشجری الجرجانی، ج۱، ص۱۹۲، و ج۱، ص۳۴۳ و ج۲، ص۱۰۲.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۰۳.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۱۴، رقم ۵۱۳۰.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۶۱، ص۴۵۲. قال أبو بكر الخطيب كان الدارقطني فريد عصره و قريع دهره و نسيج وحده و امام وقته انتهى اليه علو الاثر و المعرفة بعلل الحديث و اسماء الرجال مع الصدق و الثقة و صحة الإعتقاد و الاضطلاع من علوم سوى الحديث منها القراءات.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۹.
- ↑ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۵، صص ۱۵۳ و ۱۵۴، رقم ۵۸۳۹. علي بن أبي حملة شيخ ضمرة بن ربيعة ما علمت به بأسا و لا رأيت أحدا الآن تكلم فيه و هو صالح الأمر و لم يخرج له أحد من أصحاب الكتب الستة مع ثقته.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۳۶۶. من الثقات المأمونين رجل صالح صالح الحديث لم يكن بالشام رجل يشبهه.
- ↑ تقریب التهذیب، ج۱، ص۳۳۸۶، رقم ۳۳۸۷. عبد الله بن شوذب... سكن البصرة ثم الشام صدوق عابد من السابعة.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۴۵۲. مطر الوراق، الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراسانی نزیل البصرة مولی علباء بن أحمر الیشکری کان من العلماء العاملین و کان یکتب المصاحف و یتقن ذلک.
- ↑ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۶، ص۴۴۵. فمطر من رجال مسلم حسن الحديث.
- ↑ تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۶، ص۳۸۷. قال حرب الكرماني: قلت لأحمد بن حنبل: شهر بن حوشب، فوثقه و قال: ما أحسن حديثه. و قال حنبل: سمعت أبا عبد الله يقول: شهر ليس به بأس. قال الترمذي: قال محمد يعني البخاري: شهر حسن الحديث، و قوي أمره.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۰۴.
- ↑ مسند أحمد، ج۴، ص۳۷۰، ح۱۹۸۲۳ «حدثنا عبد الله حدثني أبي حدثنا حسين بن محمد و أبو نعيم المعني قالا حدثنا فطر عن أبي الطفيل قال جمع على الناس في الرحبة ثم قال لهم أنشد الله كل امرئ مسلم سمع رسول الله(ص) يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام. فقام ثلاثون من الناس – و قال أبو نعيم فقام ناس كثير- فشهدوا حين أخذه بيده فقال للناس «أَ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم؟» قالوا نعم يا رسول الله. قال «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ». قال فخرجت و كأن في نفسي شيئا فلقيت زيد بن أرقم فقلت له إني سمعت عليا يقول كذا و كذا. قال فما تنكر قد سمعت رسول الله(ص) يقول ذلك له».
- ↑ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۰۴ رواه أحمد و رجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة و هو ثقة.
- ↑ السلسلة الصحیحة، ج۴، ص۲۴۹ و إسناده صحيح على شرط البخاري.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۴۱۹، ح۵۵۹۴ «أَخْبَرَني الْوَليدُ، وَأَبُو بَكْر بْنُ قُرَيْشٍ، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدَةَ، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْن، ثَنَا رفَاعَةُ بْنُ إيَاسٍ الضَّبّيُّ، عَنْ أَبيه، عَنْ جَدّه، قَالَ: كُنَّا مَعَ عَليٍّ يَوْمَ الْجَمَل، فَبَعَثَ إلَى طَلْحَةَ بْن عُبَيْد اللَّه أَن الْقَني فَأَتَاهُ طَلْحَةُ، فَقَالَ: نَشَدْتُكَ اللَّهَ، هَلْ سَمعْتَ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللهُ عَلَيْه وَسَلَّمَ؟ يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَليٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَال مَنْ وَلَاهُ، وَعَاد مَنْ عَادَاهُ»؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَلمَ تُقَاتلُني؟ قَالَ: لَمْ أَذَكُرْ، قَالَ: فَانْصَرَفَ طَلْحَةُ».
- ↑ أسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن أبیطالب کرم الله وجهه، أبیالخیر شمسالدین محمد بن محمد الجزری، ص۵۰ و ۵۱؛ و بعد فهذه احاديث مسندة مما تواتر، و صح، و حسن من أسنى مناقب الأسد الغالب مفرق الكتائب، و مظهر العجائب ليث بني غالب امير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله تعالى وجهه، و رضي الله عنه و أرضاه، اردفتها بمسلسلات من حديث، و متصلات من روايته و تحديثه، و بأعلى أسناد صحيح اليه من القرآن و الصحبة و الخرقة التي اعتمد فيها اهل الولاية عليه نسأل الله أن يثبتنا على ذلك و يقربنا به اليه.
- ↑ أسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن أبیطالب کرم الله وجهه، أبیالخیر شمسالدین محمد بن محمد الجزری، ص۴۵.
- ↑ أسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن أبیطالب کرم الله وجهه، أبی الخیر شمس الدین محمد بن محمد الجزری، ص۵۰ و ۵۱: و بعد فهذه احاديث مسندة مما تواتر و صح، و حسن من أسنى مناقب الأسد الغالب مفرق الكتائب، و مظهر العجائب ليث بني غالب امير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله تعالى وجهه، و رضي الله عنه و أرضاه، اردفتها بمسلسلات من حديث، و متصلات من روايته، و تحديثه، و بأعلى أسناد صحيح اليه من القرآن و الصحبة و الخرقة التي اعتمد فيها اهل الولاية عليه نسأل الله أن يثبتنا على ذلك و يقربنا به اليه.
- ↑ الثقات، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم التمیمی، ج۵۱، ص۳۷۵ «ذكر دعاء المصطفى له بالولاية لمن والي عليا و المعاداة لمن عاداه: أخبرنا عبد الله بن محمد الأزدي حدثنا إسحاق بن إبراهيم أخبرنا أبو نعيم و يحيى بن آدم قالا حدثنا فطر من خليفة عن أبي الطفيل قال قال علي أنشد الله كل أمرئ سمع رسول الله يقول يوم غدير خم لما قام فقام أناس فشهدوا أنهم سمعوه يقول ألستم تعلمون أني أولى الناس بالمؤمنين من أنفسهم قالوا بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فإن هذا مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه فخرجت و في نفسي من ذلك شيء فلقيت زيد بن أرقم فذكرت ذلك له فقال قد سمعناه من رسول الله يقول ذلك له».
- ↑ الشریعة، أبی بکر محمد بن الحسین الآجری، ج۴، ص۲۰۴۹ باب ذكر دعاء النبي لمن والي علي رضي الله عنه و تولاه و دعائه على من عاداه: حدثنا أبو محمد عبد الله بن العباس الطيالسي، قال: حدثنا محمد بن موسى الحرشي، قال: حدثنا عثمان بن علي قال: حدثنا عبد الملك بن أبي سليمان، عن عطية، عن زيد بن أرقم قال: قال رسول الله: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ هَذَا مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».
- ↑ رک: تهذیب الکمال، المزی، ج۱۱، ص۹۰ و ج۱۱، ص۱۰۰؛ تاریخ الاسلام ذهبی، ج۳، ص۶۳۱؛ تخریج الأحادیث و الآثار الواقعة، زیعلی، ج۲، ص۲۳۴؛ مرآة الجنان و عبرة الیقظان، یافعی، ج۱، ص۱۰۹؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج۴، ص۴۱۶؛ البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۰۹؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۱۰۷؛ موارد الظمآن، ابن ابیبکر، ج۱، ص۵۴۴؛ المطالب العالیة، عسقلانی، ج۶۱، ص۹۷؛ تفسیر القرآن، ثعالبی، ج۴، ص۹۲؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۱۰۵؛ الجامع الصغیر و زوائده و الجامع الکبیر، سیوطی، ج۵، ص۴۰۰ و ج۶۱، ص۲۷۲؛ تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۶۹؛ الصواعق المحرقة، هیثمی، ج۱، ص۱۰۶ و ص۱۰۷ و ج۲، ص۳۵۵؛ کنز العمال، متقی هندی، ج۵، ص۱۱۴؛ السیرة الحلبیة، حلبی، ج۳، ص۳۳۶؛ سمط النجوم، عاصمی، ج۳، ص۳۶؛ کشف الخفاء عجلونی، ج۲، ص۳۶۱؛ روح المعانی، آلوسی، ج۶، ص۱۹۵.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۰۶.
- ↑ منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۱۹ ... لكن حدیث الموالاة قد رواه الترمذي و أحمد و الترمذي في مسنده عن النبي(ص) انه قال: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» و أما الزيادة و هي قوله: «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...» فلا ريب أنه كذب.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۱۰.
- ↑ الصواعق المحرقة علی أهل الرفض و الضلال و الزندقة، ج۲، صص ۳۵۳ و ۳۵۵ الحديث الرابع قال(ص) يوم غدير خم: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» الحديث و قد مر... أنه رواه عن النبي(ص) ثلاثون صحابيا.
- ↑ کشف الخفاء، إسماعیل بن محمد الجراحی العجلونی، ج۲، ص۳۶۱ أحمد القلاش «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» رواه الطبراني و أحمد و الضياء في المختارة عن زيد بن أرقم و علي و ثلاثين من الصحابة بلفظ «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» فالحديث متواتر أو مشهور.
- ↑ تخریج الأحادیث و الآثار الواقعة فی تفسیر الکشاف للزمخشری، الزیلعی، ج۲، صص ۲۳۴ – ۲۴۴ الحديث التاسع: قال: و ذلك لدعوة نبينا «اللَّهُمَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» قلت روي من حديث زيد بن أرقم و من حديث البراء ابن عازب و من حديث سعد بن أبي وقاص و من حديث طلحة بن عبيد الله و أبي سعيد الخدري و أبي هريرة و أنس بن مالك و ابن عمر و جرير بن عبد الله البجلي و جابر بن عبد الله و حذيفة بن أسيد الغفاري و حبشي بن جنادة... ثم وقع لي في كتاب الموالاة للحافظ أبي العباس أحمد بن محمد بن سعيد المعروف بابن عقدة فوجدته رواه عن جماعة آخرين من الصحابة رضوان الله عليهم أجمعين
- ↑ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۹۹ و روى بريدة و أبو هريرة و جابر و البراء بن عازب و زيد ابن أرقم كل واحد منهم عن النبي(ص) أنه قال يوم غدير خم «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».
- ↑ الجوهرة فی نسب النبی و أصحابه العشرة، التلمسانی، ج۱، ص۲۹۳ و روي بريدة بن الحصيب و أبو هريرة و البراء بن عازب و زيد بن أرقم و جابر بن عبد الله الأنصاري كل واحد عن النبي(ص) أنه قال يوم غدير خم: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».
- ↑ البدایة والنهایة، ج۵، ص۲۰۹ قال شيخنا أبو عبد الله الذهبي: و هذا حديث صحيح.
- ↑ روح المعانی، ج۶، ص۱۹۵ و عن الذهبي: أن «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» متواتر أتقين أن رسول الله(ص) قاله و أما «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ» فزيادة قوية الاسناد.
- ↑ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج۴، ص۴۱۹؛ ج۵، ص۲۰۹ و كذلك رواه شعبة عن أبي إسحاق و هذا إسناد جيد.
- ↑ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ابوالحسن علی بن أبیبکر الهیثمی، ج۹، ص۱۰۴ و ۱۰۵ رواه البزار و رجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة و هو ثقة.
- ↑ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ابوالحسن علی بن أبیبکر الهیثمی، ج۹، ص۱۰۶ «و عن عبد الرحمن بن أبي ليلى قال شهدت عليا في الرحبة يناشد الناس أنشد الله من سمع رسول الله(ص) يقول في يوم غدير خم: «من كنت مولاه فعلي مولاه» لما قام فشهد قال عبد الرحمن فقام اثناعشر بدريا كأني أنظر إلى أحدهم عليه سراويل فقالوا: نشهد أنا سمعنا رسول الله(ص) يقول يوم غدير خم: «ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم و أزواجي أمهاتهم» قلنا بلى يا رسول الله قال: فمن كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»، رواه أبو يعلي و رجاله وثقوا».
- ↑ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ابوالحسن علی بن أبیبکر الهیثمی، ج۹، ص۱۰۶ ... رواه الطبراني و رجاله وثقوا و رجال الأوسط ثقات.
- ↑ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۲، ص۳۵۳ ... أن كثيرا من طرقه صحيح أو حسن.
- ↑ سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۲۴۹ علي بن أبي طالب، و له عنه تسع طرق: السادسة: عن عبد الرحمن ابن أبي ليلى قال: شهدت عليا رضي الله عنه في الرحبة ينشد الناس... أخرجه عبد الله بن أحمد (ج١، ص١١٩) من طريق يزيد بن أبي زياد و سماك بن عبيد بن الوليد العبسي عنه. قلت: و هو صحيح بمجموع الطريقين عنه. و للحديث طرق أخرى كثيرة جمع طائفة كبيرة منها، الاهيثمي في المجمع (ج۹، ص۱۰۳ - ۱۰۸) و قد ذكرت و خرجت ما تيسر - لي منها مما يقطع الواقف عليها بعد تحقيق الكلام على أسانيدها بصحة الحديث يقينا و إلا فهي كثيرة جداً، و قد استوعبها ابن عقدة في كتاب مفرد، قال الحافظ ابن حجر منها صحاح و منها حسان و جملة القول أن حديث الترجمة حديث صحيح بشطريه، بل الأول منه متواتر عنه(ص) كما ظهر لمن تتبع أسانيده و طرقه، و ما ذكرت منها كفاية.
- ↑ سلسة الأحادیث الصحیحة مختصرة ج۴، ص۳۳۰؛ «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» صحيح، انظر طرقه و شواهده في الكتاب فهي كثيرة و أولها عن أبي الطفيل عنه قال: لما دفع النبي(ص) من حجة الوداع و نزل غدير خم أمر بدوحات فقممن ثم قال: «كأني دعيت فأجبت و إني تارك فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله و عترتي أهل بيتي، فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض» ثم قال: إن الله مولاي و أنا ولي كل مؤمن ثم إنه أخذ بيد علي رضي الله عنه فقال: «من كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» صحيحٌ.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۱۱.
- ↑ منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۴۷. أنتم ادعيتم أنكم أثبتم بالقرآن و القرآن ليس في ظاهره ما يدل على ذلك أصلا فانه قال ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ و هذا اللفظ عام في جميع ما انزل إليه من ربه لا يدل على شيء معين. فدعوى المدعي أن إمامة علي هي مما بلغها أو مما أمر بتبليغها لا تثبت بمجرد القرآن فان القرآن ليس فيه دلالة على شيء معين فان ثبت ذلك بالنقل كان ذلك إثباتا بالخبر لا بالقرآن فمن ادعى أن القرآن يدل على أن إمارة علي مما أمر بتبليغه فقد افترى على القرآن فالقرآن لا يدل على ذلك عموما و لا خصوصا.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۱۵.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأمائل، ج۴۲، ص۲۳۷ أخبرنا أبو بكر وجيه بن طاهر عن أبو حامد الأزهري عن أبو محمد المخلدي عن أبو بكر محمد بن حمدون عن محمد بن إبراهيم الحلواني عن الحسن بن حماد سجادة عن علي بن عابس عن الأعمش و أبي الجحاف عن عطية عن أبي سعيد الخدري قال نزلت هذه الاية ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ على رسول الله(ص) يوم غدير خم في علي بن أبي طالب.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، محمد بن بهادر بن عبد الله أبو عبد الله الزرکشی، ج۱، ص۲۲ و منها: الوقوف على المعنى قال الشيخ أبو الفتح القشيري بيان سبب النزول طريق قوي في فهم معاني الكتاب العزيز و هو أمر تحصل للصحابة بقرائن تحتف بالقضايا.
- ↑ کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیة، ج۳۱، ص۳۳۹ و معرفة سبب النزول يعين على فهم الآية فإن العلم بالسبب يورث العلم بالمسبب.
- ↑ منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۴۹۵ أن الفضيلة في الغار ظاهرة بنص القرآن لقوله تعالى ﴿إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا﴾. فأخبر الرسول أن الله معه و مع صاحبه كما قال لموسى و هارون ﴿إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى﴾.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۱۶.
- ↑ تحفه امامیة، عثمانی، ص۳۸ ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ...﴾ يدل على ان ادعاء الإمامة لعلي كذب، لانها لو كانت ما تمكن أحد من الصحابة على الانكار، لان الله حفظ دينه.
- ↑ الأصول من الکافی، ج۱، ص۲۸۹ «... ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ».
- ↑ الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی، علی بن محمد بن حبیب الماوردی، ج۵۱، ص۱۶۶ و في إكماله للدين قولان: أحدهما: أنه إكمال فرائضه و حدوده و حلاله و حرامه، و لم ينزل بعدها على النبي شيء من الفرائض من تحليل و لا تحريم و هذا قول ابن عباس. و الثاني: أن إكماله برفع النسخ عنه بعد هذا الوقت، فأما الفروض، فلم تزل تنزل عليه حتى قبض و هذا قول ابن قتيبة.
- ↑ التبیان الشیخ أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسی (شیخ طوسی)، ج۳، ص۴۳۲ ... و معنى يئس، انقطع طمعهم من دينكم أن تتركوه و ترجعوا منه إلى الشرك و به قال: ابن عباس و السدي و عطا؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۳ يعني يئسوا أن يراجعوا دينهم و كذا.
- ↑ الجامع لأحکام القرآن، ج۶، ص۶۰ ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ﴾ يعني عن أن يرجعوا إلى دينهم كفّارا.
- ↑ الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی، ج۵۱، ص۱۶۶ و فيما يئسوا به من الدين قولان: أحدهما: أن يرتدوا عنه و الثاني: أن يقدروا على إبطاله.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۳ و على هذا المعنى يرد الحديث الثابت في الصحيح م ۲۸۱۲ أن رسول الله(ص) قال: إن الشيطان قد يئس أن يعبده المصلون في جزيرة العرب و لكن بالتحريش بينهم.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۲، ح۲۲۲۱ «أخبرنا أبو بكر بن إسحاق الفقيه عن أبو المثنى عن مسدد عن خالد بن عبد الله عن إبراهيم الهجري عن أبي الأحوص عن عبد الله بن مسعود ان رسول الله(ص) قال: «إن إبليس يئس ان تعبد الأصنام بأرض العرب و لكنه سيرضى بدون ذلك منكم بالمحقرات من أعمالكم و هي الموبقات.»... هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه».
- ↑ ر.ک: مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۱۰، ص۵۴.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۱۷.
- ↑ منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۱۹ لكن حديث الموالاة قد رواه الترمذي و أحمد و الترمذي في مسنده عن النبي(ص) انه قال: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» و أما الزيادة و هي قوله: «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...» فلا ريب انه كذب.
- ↑ مسائل لخصها محمد بن عبد الوهاب، محمد بن عبد الوهاب، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج۱، ص۱۶۴ أنه (يعني حديث من كنت مولاه)، حديث صحيح لا مرية فيه و قد أخرجه جماعة كالترمذي و النسائي و أحمد و طرقه كثيرة جدا و من ثم رواه ستة عشر صحابيا و في رواية لأحمد أنه سمعه من النبي(ص) ثلاثون صحابيا و شهدوا به لعلي لما نوزع أيام خلافته كما مر و سيأتي و كثير من أسانيدها صحاح و حسان و لا التفات لمن قدح في صحته و لا لمن رده بأن عليا كان باليمن لثبوت رجوعه منها و إدراكه الحج مع النبي و قول بعضهم إن زيادة «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» موضوعة، مردود فقد ورد ذلك من طرق صحح الذهبي كثيرا منها.
- ↑ مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، علی بن سلطان محمد الهروی ملا علی القاری، ج۱۱، ص۲۵۸ ... ثم قول بعضهم إن زيادة «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ» موضوعة، مردودة، فقد ورد ذلك من طرق صحح الذهبي كثيرا منها.
- ↑ السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج۳، ص۳۳۶ ... و قول بعضهم إن زيادة «اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ...» موضوعة، مردود فقد ورد ذلك من طرق صحح الذهبي كثيرا منها.
- ↑ سلسة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۲۴۹ ... و جملة القول أن حديث الترجمة حديث صحيح بشطريه، بل الأول منه متواتر عنه(ص) كما ظهر لمن تتبع أسانيده و طرقه و ما ذكرت منها كفاية. إذا عرفت هذا، فقد كان الدافع لتحرير الكلام على الحديث و بيان صحته، أنني رأيت شيخ الإسلام بن تيمية، قد ضعف الشطر الأول من الحديث و أما الشطر الآخر، فزعم أنه كذب! و هذا من مبالغته الناتجة في تقديري من تسرعه في تضعيف الأحاديث قبل أن يجمع طرقها و يدقق النظر فيها و الله المستعان.
- ↑ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن ص ۳۲۰.