امامت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'غایب' به 'غایب')
 
(۱۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| موضوع مرتبط = امامت
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[امامت]]''' است. "'''[[امامت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| عنوان مدخل  = امامت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[امامت در لغت]] - [[امامت در قرآن]] - [[امامت در حدیث]] - [[امامت در نهج البلاغه]] - [[امامت در کلام اسلامی]] - [[امامت در تاریخ اسلامی]] - [[امامت در عرفان اسلامی]] - [[امامت در فلسفه اسلامی]] - [[امامت در فرق و مذاهب]] - [[امامت در فقه سیاسی]] - [[امامت در معارف دعا و زیارات]] - [[امامت در معارف و سیره فاطمی]] - [[امامت در معارف و سیره حسینی]] - [[امامت در معارف و سیره سجادی]] - [[امامت در معارف و سیره رضوی]] - [[امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[امامت از دیدگاه اهل سنت]]
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امامت در لغت]] - [[امامت در قرآن]] - [[امامت در حدیث]] - [[امامت در نهج البلاغه]] - [[امامت در معارف دعا و زیارات]] - [[امامت در کلام اسلامی]] - [[امامت در معارف و سیره رضوی]] - [[امامت از دیدگاه اهل سنت]]</div>
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
}}
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امامت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
'''[[امامت]]''' در لغت به معنای [[پیشوایی]] و در اصطلاح، منصبی است [[الهی]] که تمام [[شئون]] والا و [[فضایل]] را دربردارد؛ جز [[نبوت]] و آن‌چه لازمه آن است<ref>احقاق‌الحق، ج۲، ص۳۰۰.</ref> و در اینجا معنای اصطلاحی آن مورد نظر است و از واژه‌های «[[امام]]»، «[[ائمّه]]»، «[[مُلک]]» و بعضی از جملات بنا بر [[شأن نزول]] استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «امامت».</ref>.


==مقدمه==
[[قرآن کریم]] نخستین متنی است که از [[امامت]] و [[حقیقت]] آن [[سخن]] به میان آورده است. [[امامت]] به معنی رهبری جامعه اسلامی و [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[امور دینی]] و [[دنیوی]]، در [[قرآن]] از جایگاهی والا و بالا برخوردار است. طبق بیان قرآن [[دنیا]] و [[آخرت]] [[مردم]] با دو دسته از [[امامان]] [[هدایت]] و [[ضلالت]] گره خورده و اعلام مسئله‌ [[ولایت]] و امامت، به عنوان رسالتی الهی معرفی شده است. قرآن کریم در ضمن بیان اعطای ولایت به عنوان یکی از [[شئون امام]] و همطرازی [[اطاعت از امام]] با [[اطاعت خداوند]] و [[رسول الله]]، بیان می‌دارد که واگذاری این [[شأن]] و جایگاه اولا باید به جعل و [[نصب الهی]] باشد، ثانیا دارنده [[مقام امامت]] باید از اوصاف و شرایطی همچون [[عصمت]] و [[علم]] برخوردار باشد. در این صورت است که هدایت و [[عبادت]] که غایت خلقت [[جن]] و [[بشر]] است محقق می‌گردد.
*واژه [[امام]] به صورت مفرد و جمع [[دوازده]] بار در [[قرآن کریم]] آمده است؛ البته مفهوم این کلمه در [[آیات]] مختلف متفاوت است. از جمله آیاتی که در آنها [[امام]] به مفهوم مورد نظر آمده عبارت‌اند از: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>؛ در [[آیه]] دیگری می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>. البته این‌گونه نیست که همواره این واژه دارای [[قداست]] باشد و تنها در مورد [[ائمه هدی]] استعمال شده باشد، بلکه در مفهوم [[پیشوایان]] [[ائمه]] ضلال نیز به کار رفته است. می‌فرماید: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>؛ گاهی نیز در مورد هر امامی اعم از [[امام نور]] یا [[امام نار]] استعمال شده است: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ...}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۳۲.</ref>.
*واژۀ "[[امام]]" به صورت مفرد و جمع [[دوازده]] مرتبه در [[قرآن]] به کار رفته است. [[امام]] در این [[آیات]] به معنای:
:*'''طریق و راه:''' {{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref> «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>،
:*'''[[شریعت]]:''' {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ}}<ref> «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref>،
:*'''نامۀ [[اعمال]]:''' {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref> «ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن  بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>،
:*'''[[پیشوایی]] بر [[حق]] [[بالاصاله]]:''' {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref> «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}} «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند  برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>،
:*'''[[پیشوایی]] به [[حق]] به نحو [[جانشینی]]:''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref> «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>،
:*'''[[پیشوایی]] [[باطل]]:''' {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}}<ref> «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>
:*'''و به مفهوم جامع میان [[پیشوایی]] بر [[حق و باطل]]:''' {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا}} <ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> آمده است<ref>جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.</ref>.
*افزون بر [[آیات]] فوق، [[آیات]] دیگری نیز با [[امامت]] پیوند دارد، از جمله:
:*'''[[آیات هدایت]]:''' {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref> «و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷؛ {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} «بگو آیا از شریکانتان  کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد  مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>،
:*'''[[آیه]] [[همراهی با صادقان]]:''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref> «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>،
:*'''[[آیۀ ولایت]]:''' {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>
:*'''و آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در [[زمین]] [[قدرت]] داده شود [[نماز]] را بر پا می‌دارند، [[زکات]] می‌دهند و [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کنند:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ}}<ref> «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.</ref> و.... در روایت‌های فراوانی نیز مصادیق یا [[تأویل]] آیاتی از [[قرآن]]، مانند آیۀ {{متن قرآن|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}}<ref>«پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره تغابن، آیه ۸.</ref><ref>تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۴۱.</ref>، آیۀ {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.</ref><ref>تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref> و آیۀ {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم  باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.</ref><ref>الکافی، ج۱، ص۴۱۵.</ref> [[امامان معصوم]]{{عم}} دانسته شده‌اند<ref>[[یعقوبعلی برجی|برجی، یعقوبعلی]]، [[امامت - برجی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.
*هرچند در [[قرآن]]، در باره [[امامت خاصه]]، به جز در باره [[ابراهیم]]، به صراحت و به نام یاد نشده و تنها به معیارها بسنده شده است، اما [[دلایل]] و شواهدی وجود دارد که [[قرآن]] با این مسأله به صورت موضوعی [[اعتقادی]] و تأثیر گذار در [[حیات]] [[معنوی]] [[جامعه]] و نقش الگو‌گیری و [[راهنمایی]] ویژه یاد کرده و فراتر از بُعد [[سیاسی]] برخورد نموده و به صورت غیرمستقیم مطالبی در باره [[امامت]]، معیارها و شرایط و اهداف آن ذکر کرده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰</ref>.


==مفهوم [[امامت]]==
== معناشناسی ==
*در معنای [[امامت]]، [[الگو]] شدن، [[شخصیت]] قابل [[اقتدا]] بودن، [[راهنما]] و پیش رو شدنی است که دیگران بتوانند در گفتار و [[کردار]] او را در پیش خود ببینند. عبارت: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> ناظر به این نکته [[تربیتی]] است. در جایی دیگر با صراحت بیشتری بیان شده: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>. به همین [[دلیل]] در [[روز قیامت]] هرکسی با [[امام]] خود محشور می‌شود و [[امام]] خود را صدا می‌زند: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای  را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>. گاهی یک کتاب [[امام]] می‌شود و [[الگو]] و [[راهنما]]: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینش‌اند) به آن ایمان دارند و از دسته‌ها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ» سوره هود، آیه ۱۷.</ref> از سوی دیگر طرح [[امامت]] به عنوان یکی از [[مسائل اعتقادی]] آمده است. هرچند این [[امام]] شخص نیست. کتاب و راه و تابلوی [[راهنمایی]] است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰</ref>.
=== معنای لغوی ===
[[بهترین]] راه [[شناخت]] مفهوم [[امام]] و [[امامت]]، تمسک جستن و استمداد از [[کلام الهی]] یعنی [[قرآن کریم]] است. بیشترین کاربرد واژه «امام» در [[قرآن]] در معنای غالب لغوی آن است. امام در لغت به معانی [[پیشوا]]، پیشرو، مقدم، [[مقتدا]]، [[قیّم]]، [[مصلح]]، [[الگو]]، طریق و راه اصلی، [[راهنما]]<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.</ref> و کسی که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار بگیرد، آمده است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>.


*[[امامت]] به معنای [[پیشوایی]]<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷، «امامت».</ref>، پیشروی، و [[رهبری]] است. [[امام]] نیز به معنای [[پیشوا]]، پیشرو<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷، «امامت».</ref>، [[مقتدا]]، [[قیّم]]، [[مصلح]]، [[الگو]]، راه اصلی و راهنماست<ref>لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵، «امم».</ref>. کسی یا چیزی که مورد [[پیروی]] واقع می‌گردد، [[انسان]] باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به [[حق]] باشد یا بر [[باطل]]<ref>مفردات، ص۸۷، «ام».</ref> [[امام]] است<ref>المنجد، ص۱۷، «ام».</ref>. ریشه این واژه "ا-م-م" و به معنای قصد<ref>المنجد، ص۱۷، «ام»؛ لسان العرب، ج۱، ص۲۱۲.</ref> یا قصد با توجه خاص و این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. [[امام]] نیز کسی است که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، گرچه با [[اختلاف]] موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون می‌شود؛ مانند: [[امام]] [[جمعه]] و [[جماعت]]، [[امام هدایت]] و [[امام]] [[ضلالت]]<ref>التحقیق، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، «أمّ».</ref>، بر این اساس دیگر معانی این واژه و مشتقات آن از لوازم معنای ریشه است.
=== معنای اصطلاحی ===
*واژه [[امام]] بر [[زن]] و مرد اطلاق می‌شود و جمع آن "ائمّه" و "ایمّه" است.
==== اصطلاح امامت در قرآن ====
*در اصطلاح [[کلامی]] معانی متعددی از این واژه ارائه شده که شایع‌ترین معنای آن [[ریاست]] عمومی در امور [[دین]] و [[دنیا]]<ref>شرح المواقف الایجی، ج۸، ص۳۴۵؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ التعریفات، ص۱۶.</ref> است و برخی [[جانشینی پیامبر]] در [[حفظ دین]] و [[سیاست]] [[دنیا]]<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱؛ الاحکام السلطانیه، ص۵؛ النکت الاعتقادیه، ص۳۹.</ref> را در تعریف اصطلاحی آن آورده‌اند. برخی [[کامل‌ترین]] تعریف را [[ریاست]] [[بالاصاله]] عمومی در امر [[دین]] و [[دنیا]] در [[دار تکلیف]] می‌دانند<ref>تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ الالفین، ص۱۲؛ قواعد المرام، ص۱۷۴.</ref> که عموم [[مردم]] را به [[حفظ]] [[مصالح]] [[دین]] و دنیایشان [[ترغیب]] و از آنچه به حال آنان زیانبار است منع کنند<ref>تلخیص المحصل، ص۴۵۷.</ref>.
در [[قرآن کریم]] کلمه "[[امام]]" و "[[ائمه]]" دوازده مورد به کار رفته است که در همه موارد به معنی مقتدا و پیشواست مانند: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ...}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>. در این [[آیات]] شریفه کلمه [[امام]] به معنای [[پیشوا]] و مقتداست اعم از اینکه این [[پیشوا]] [[انسان]] باشد یا غیرانسان؛ مانند کتاب و جاده و طریق و اعم از اینکه [[امام]] بر [[حق]] باشد یا بر [[باطل]]. در [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> هم [[تبعیت]] و [[تسلیم]] خلق در برابر قضاهای مبین و حتمی [[الهی]] لحاظ شده است و لذا خلق تابع و مقدرات مقتدا هستند و نوعی [[اقتدا]] و ایتمام و [[پیروی]] کردن در نظر گرفته شده است<ref>{{عربی|وَ لَعَلَّ الْعِنَايَةَ فِي تَسْمِيَتِهِ إِمَاماً مُبِيناً أَنَّهُ لِاشْتِمَالِهِ عَلَى الْقَضَاءِ الْمَحْتُومِ متبوعٍ لِلْخَلْقِ مقتدى لَهُمْ}}، تفسیر المیزان، ج ۱۷، ص ۶۷.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۲۵-۳۰</ref>
*بنابراین، [[امامت]] به معنای [[ریاست]] عمومی فردی خاص بر امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] در [[دنیا]] [[بالاصاله]] یا به [[جانشینی]] از [[پیامبر]] است، زیرا [[امامت]] دارای شئونی همچون [[رهبری سیاسی]] و [[زعامت]] [[اجتماعی]] و [[مرجعیت دینی]] و [[تبیین]] و [[تفسیر وحی]] و [[ولایت باطنی]] و [[معنوی]] است که از این جهت امامْ [[حجت خدا]] در زمان، [[ولیّ]] [[الله]]، [[انسان]] کاملِ حامل [[معنویت]] کلی [[انسانیت]] و [[قطب]] است<ref>شیعه در اسلام، ص۱۰۹-۱۲۴، مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۱-۸۵۴، «امامت».</ref> و چون [[امامت]] دارای [[شئون]] والایی است، [[شیعه]] آن را همانند [[نبوت]] به [[نصّ]] و [[امر الهی]]<ref>الاحکام السلطانیه، ص۵؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف الایجی، ج۸، ص۳۴۵.</ref> و از [[اصول دین]] ([[مذهب]]) می‌داند<ref>الحاشیة علی الهیات، ص۱۷۹؛ انیس الموحدین، ص۱۳۷.</ref>، در حالی که در دیدگاه [[اهل سنت]] از [[فروع دین]] شمرده شده و از این جهت از [[افعال]] [[مکلفان]] به شمار می‌آید<ref>دلائل‌الصدق، ج۲، ص۸؛ انیس‌الموحدین، ص۱۳۸.</ref>.
*در اصطلاح [[مدیریت]]، [[رهبری]] از [[وظایف]] مدیر است که دیگران را به کوشش مشتاقانه جهت هدف‌هایی معین [[ترغیب]] می‌کند یا آنها را جهت کسب [[هدف]] مشترک تحت تأثیر قرار می‌دهد<ref>اصول مدیریت، ص۲۰۰.</ref>. به گفته بیشتر [[مفسران]]، [[امامت]] در [[قرآن]] با معنای لغوی آن هماهنگ است و [[امام]] کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و [[سرمشق]] خود قرار دهند<ref>جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۷۳۶-۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیرالکبیر، ج۲، ص۴۴.</ref>؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]]<ref>مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۲، «امامت».</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref>.


==کاربری های مفهوم [[امامت]] در [[قرآن]]==
===== کاربردهای [[امام در قرآن]] =====
*لفظ "[[امامت]]" در [[قرآن]] به‌کار نرفته؛ ولی واژه "[[امام]]" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز [[آیات]] متعدد دیگر به موضوع [[امامت]] [[ارتباط]] دارد. [[آیات]] مربوط گاهی به [[پیشوایی]] بر [[حق]] [[بالاصاله]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>،
هرچند لفظ «[[امامت]]» در [[قرآن]] به‌ [[کار]] نرفته؛ [[ولی]] واژه «[[امام]]» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد در قرآن استعمال شده است که برخی از آنها به موضوع امامت ارتباط دارد. این موارد به دو دسته قابل تقسیم است: مصادیق بشری و مصادیق غیر بشری.
:*و گاهی به [[پیشوایی]] به [[حق]] به نحو [[جانشینی]]: {{متن قرآن|وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«و زمامدارانی که از شمایند» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>
# '''[[پیشوا]]:''' از جمله مصادیق بشری [[امام]] و امامت در قرآن، معنای [[پیشوایی]] است که سه دسته هستند:
:*و گاهی به [[پیشوایی]] [[باطل]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>
## '''دسته اول:''' پیشوایی و [[امامت]] [[حق]] و بالاصاله که از آن به [[پیشوایان]] [[هدایت‌گر]] تعبیر می‌شود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند.» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. البته گاهی به پیشوایی به [[حق]] به نحو [[جانشینی]] نیز به [[کار]] می‌رود: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید.» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. امام [[حق در قرآن]] مصادیق گوناگونی دارد:
:*و گاهی به مفهوم جامع میان [[پیشوایی]] بر [[حق و باطل]]: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> اشاره دارد.
### '''[[پیامبران الهی]]'''<ref>سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>؛
*افزون بر آیاتی که واژه [[امام]] یا [[اولی‌الامر]] در آن به‌کار رفته است [[آیات]] فراوانی با [[امامت]] و [[رهبری]] پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم [[هدایت]] آمده{{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref> «و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref> «بگو آیا از شریکانتان  کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد  مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
### '''بندگان شایسته خداوند (عباد الرحمن):''' {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>؛
*آیه‌ای که [[مؤمنان]] را به [[همراهی]] با [[صادقان]] فرا می‌خواند{{متن قرآن|الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref> «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.</ref>،
### '''[[مستضعفان]]:''' {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>.
*[[آیه ولایت]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>،
## '''دسته دوم:''' پیشوایی و امامت [[باطل]] که از آن به پیشوایان ضلالت و [[گمراه کننده]] تعبیر می‌شود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
*آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در [[زمین]] [[قدرت]] داده شود [[نماز]] را برپا می‌دارند، [[زکات]] می‌دهند و [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کنند{{متن قرآن|الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ}}<ref> «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.</ref>
## '''دسته سوم:''' [[جامع]] بین [[هدایت]] و ضلالت: در یک [[آیه]] نیز واژۀ امام به گونه ای به کار رفته که هم پیشوای حق و هم امام باطل و هم پیشوای بشری و هم پیشوای غیر بشری را شامل می‌شود: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref><ref>جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.</ref> درباره معنای واژۀ «امام» در این آیه، اقوال متعددی [[نقل]] شده است: پیامبران الهی؛ [[کتاب‌های آسمانی]]؛ هر کس که در [[دنیا]] از وی [[پیروی]] می‌کردند؛ [[کتاب آسمانی]]؛ کتاب اعمال افراد؛ مادران افراد<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۶۶۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳.</ref>
*و آیاتی که در آن از اعطای [[مُلک]] به برخی سخن به میان آمده است<ref>{{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} «آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی  به کسی (چیزی) نمی‌دهند * یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟» سوره نساء، آیه ۵۳-۵۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref> «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>.
# '''کتاب ([[شریعت]]):''' {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده استسوره هود، آیه ۱۷.</ref>، در اینجا مقصود همان [[پیشوایی]] کتاب است و در [[حقیقت]] معنای لغوی [[امام]] [[حفظ]] شده است.
*در [[روایات]] فراوانی نیز، مصادیق یا [[تأویل]] آیاتی از [[قرآن]]، مانند {{متن قرآن|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}}<ref>«پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره تغابن، آیه ۸.</ref><ref>نورالثقلین، ج۵، ص۳۴۱.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.</ref><ref>نورالثقلین، ج۵، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref> و {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.</ref><ref>الکافی، ج۱، ص۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص۵۱۵.</ref> [[امامان معصوم]]{{عم}} دانسته شده‌اند<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref>.
# '''طریق و راه روشن:''' {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>‏، معروف و مشهور این است که اشاره به [[شهر]] [[قوم لوط]] و شهر [[اصحاب ایکه]]<ref>«اصحاب الایکه» ۴ بار در آیات ۷۸ سوره حجر؛ ۱۷۶ سوره شعراء؛ ۱۳ سوره صو ۱۴ سوره ق آمده است، اَصحاب اَیْکَه، ساکنان بیشه‌زاری که بر اثر کم‌ فروشی و در پی تکذیب شعیب با عذاب الهی نابود شدند.</ref> است و کلمه «امام» به معنی راه و جاده است<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص۱۲۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۲، ص۱۸۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۵۲۹.</ref><ref>ر.ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۳۰.</ref>
*کلمه [[امام در قرآن]] [[دوازده]] بار آمده که هفت بار آن به صورت مفرد ([[امام]]، اماماً، امامهُ، امامهم) و پنج بار آن به صورت جمع ([[ائمه]]) بکار رفته است. از سوی دیگر [[امام]]: گاه، [[راهنما]] و الگوی خیر و گاه [[راهبر]] به [[بدی‌ها]] و راهنمای [[زشتی‌ها]] و شرارت‌ها است. {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref> {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> البته در آن روز هر کسی با [[امام]] خود محشور می‌شود: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای  را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>.
# '''[[لوح محفوظ]]:''' {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>، غالب [[مفسران]]<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۴۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵۴؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۶، ص۱۳۹؛ ملا محسن فیض کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۴۳۲؛ علی بن حسین عاملی، الوجیز فی تفسیر القران العزیز، ج۳، ص۵۷؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۶۷؛ ص۱۶؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۲۰؛ نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۳، ص۱۱۷؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۳، ص۵۱۹؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القران العظیم، ج۶، ص۵۰۴؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۵، ص۵۲۷؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۷۳۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۱، ص۳۹۲؛ علی بن محمد علی دخیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۱، ص۵۸۵؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۴، ص۲۶۴؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۹، ص۵۲؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۲.</ref> «[[امام مبین]]» در این [[آیه]] را به عنوان «[[لوح محفوظ]]» یا همان [[کتابی]] که همه [[اعمال]] و همه موجودات و حوادث این [[جهان]] در آن [[ثبت]] و محفوظ است [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>ر.ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۹.</ref>. البته اینکه لوح محفوظ از جنس کتاب است، از دیگر [[آیات]] دانسته می‌شود؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعه‌گاه او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.</ref><ref>[[یعقوبعلی برجی|برجی، یعقوبعلی]]، [[امامت - برجی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲؛ [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص۱۶۳-۱۷۰؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۷۹-۸۱.</ref>
*استعمال [[امام در قرآن]] برای [[انسان]] ([[خیر و شر]]) و [[کتاب ]]: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینش‌اند) به آن ایمان دارند و از دسته‌ها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ» سوره هود، آیه ۱۷.</ref> و راه و طریق و [[لوح محفوظ]] و پیش روی [[انسان]] بکار رفته است.
# '''[[نامه اعمال]]:''' [[خداوند]] در [[آیه]] ۷۱ [[سوره]] [[بنی اسرائیل]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>.<ref>برای نمونه ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۵، ص۹۰؛ مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۵، ص۷۷.</ref> البته برخی [[مفسران]]، واژه «[[امام]]» در [[آیه کریمه]] را به همان معنای [[رهبر]] و [[پیشوا]] [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>برای نمونه ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۶۵؛ امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج۷، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص۲۹</ref>
*بنابراین، [[جایگاه امامت]]، به جز مرتبه [[نبوت]] می‌باشد. هرچند که ممکن است در جایی این دو با یکدیگر جمع شوند. همچنان که [[نبوت]] با رسالت دو [[منصب الهی]] است که گاهی با هم جمع می‌شوند و گاهی جدا و گاهی هر سه [[منصب]] در فردی گرد می‌آیند، چنانکه این سه، در شخصِ [[حضرت ابراهیم]] جمع شد: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> البته این [[منصب]] در اواخر [[عهد]] [[رسالت]] [[ابراهیم]] به او [[تفویض]] شد، درحالی که او هم [[نبی]] بود و هم [[رسول]]<ref>زیرا وقتی برگزیده شد که خداوندبه اوفرزندانی داد ومی دانیم فرزند دارشدن او در سن پیری وپس ازناامیدی بود {{متن قرآن|قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}} «گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم» سوره حجر، آیه ۵۳. {{متن قرآن|قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ}} «گفت: آیا مرا نوید می‌دهید با آنکه به سالمندی رسیده‌ام؟ پس به چه نوید می‌دهید؟» سوره حجر، آیه ۵۴. افزون برآن این مقام امامت پس از آزمونهای سخت وذ بح اسماعیل {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}} «بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود» سوره صافات، آیه ۱۰۶. داده شد و از مجموع آیات: {{متن قرآن|وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ}} «و آنان را از مهمانان ابراهیم آگاه کن» سوره حجر، آیه ۵۱. {{متن قرآن|إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ}} «هنگامی که بر او وارد شدند و درودی گفتند (ابراهیم) گفت: ما از شما هراسانیم» سوره حجر، آیه ۵۲. {{متن قرآن|قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}} «گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم» سوره حجر، آیه ۵۳. {{متن قرآن|قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ}} «گفت: آیا مرا نوید می‌دهید با آنکه به سالمندی رسیده‌ام؟ پس به چه نوید می‌دهید؟» سوره حجر، آیه ۵۴. {{متن قرآن|قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ}} «گفتند: ما به تو نویدی راستین می‌دهیم و از ناامیدان مباش» سوره حجر، آیه ۵۵. و آیات: {{متن قرآن|وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ}} «و به یقین، فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: درود بر تو گفت:» سوره هود، آیه ۶۹. {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ}} «و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمی‌شود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم» سوره هود، آیه ۷۰. {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}} «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱. {{متن قرآن|قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ}} «گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!» سوره هود، آیه ۷۲. {{متن قرآن|قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ}} «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳. وآیات: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱. {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا}} «هنگامی که به پدر خویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ به کار تو می‌آید؟» سوره مریم، آیه ۴۲. {{متن قرآن|يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا}} «ای پدر! بی‌گمان من به چیزی از دانش دست یافته‌ام که تو بدان دست نیافته‌ای؛ بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راهی درست رهنمون گردم» سوره مریم، آیه ۴۳. {{متن قرآن|يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا}} «ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است» سوره مریم، آیه ۴۴. {{متن قرآن|يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا}} «ای پدر! من می‌هراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی» سوره مریم، آیه ۴۵. {{متن قرآن|قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا}} «گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی می‌گردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو» سوره مریم، آیه ۴۶. {{متن قرآن|قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا}} «گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است» سوره مریم، آیه ۴۷. {{متن قرآن|وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا}} «و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید کناره می‌جویم و پروردگارم را می‌خوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸. {{متن قرآن|فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا}} «پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹. استفاده می‌شود پیش از تولد اسماعیل واسحاق به نبوت نایل شده و معلوم می‌شود مقام امامت اوغیر از مقام نبوت و رتبه متفاوتی است </ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰</ref>.


==معنای [[حقیقی]] [[امامت]]==
با دقت در کاربردهای [[قرآنی]] «[[امام]]» می‌توان دریافت:
*[[امامت]] به معنای هیچ‌یک از این کلمات نیست، و چنان هم نیست که همه آن کلمات برای خود معنایی داشته باشند، ولی خصوص لفظ [[امامت]]، معنایی نداشته و صرفاً عنایتی لفظی و تفننی در عبارت باشد، چون صحیح نیست به [[پیغمبری]] که از لوازم نبوتش [[مطاع]] بودن است، گفته شود: من تو را بعد از آنکه سال‌ها [[مطاع]] [[مردم]] کردم، [[مطاع]] [[مردم]] خواهم کرد! و یا هر عبارت دیگری که این معنا را برساند، هرچند [[عنایت]] لفظی در کار باشد برای اینکه محذوری که گفتیم، با این حرف‌ها برطرف نمی‌شود، و عنایتِ لفظی، اشکال را رفع نمی‌کند و مواهب [[الهی]] صِرفِ یک مشت مفاهیم لفظی نیست، بلکه هریک از این عناوین، عنوان یکی از حقایق و [[معارف]] [[حقیقی]] است و لفظ [[امامت]] از این قاعده کلی مستثنا نیست، آن نیز یک معنای [[حقیقی]] دارد، غیر حقایق دیگری که الفاظ دیگر از آن حکایت می‌کند<ref>المیزان، ج۱، ص۲۶۹.</ref>.
# نگاه [[قرآن]] به امام و [[امامت]]، هماهنگ با معانی لغوی، به معنی [[پیشوایی]] و [[مقتدا]] بودن و [[سرپرستی]] است؛
*از نظر [[علامه طباطبائی]]: [[امام]]، هدایت‌ کننده‌ای است که با امری ملکوتی که در [[اختیار]] دارد [[هدایت]] می‌کند. پس [[امامت]] از نظر [[باطن]] یک نحوه [[ولایتی]] است که [[امام]] در [[اعمال]] [[مردم]] دارد، و هدایتش چون [[هدایت]] [[انبیا]] و [[رسولان]] و [[مؤمنین]]، صِرف [[راهنمایی]] از طریق [[نصیحت]] و [[موعظه]] [[حسنه]] و بالاخره صِرف آدرس دادن نیست، بلکه [[هدایت]] [[امام]] دستِ [[خلق]] گرفتن و به راه [[حق]] رساندن است <ref>المیزان، ج۱، ص۲۶۹.</ref>.
# این واژه به صورت مطلق به [[کار]] رفته که اگر جهت خاصی از [[هدایت]] و [[ضلالت]] در آن منظور باشد، باید با قرینه و قید و صفات و ویژگی‌ها مشخص شود؛
*[[قرآن کریم]] که [[هدایت]] [[امام]] را [[هدایت به امر]] [[خدا]]، یعنی ایجاد [[هدایت]] دانسته، درباره [[هدایت]] [[انبیا]] و [[رُسُل]] و [[مؤمنین]] و اینکه [[هدایت]] آنان صِرف نشان دادن راه [[سعادت]] و [[شقاوت]] است، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد» سوره ابراهیم، آیه ۴.</ref> و درباره [[راهنمایی]] مؤمنِ آلِ [[فرعون]] فرموده: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref>. و نیز درباره [[وظیفه]] عُموم [[مؤمنین]] فرموده: {{متن قرآن|فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref>.
# از آنجا که هدف خلقت انسان و [[نزول قرآن]]، هدایت و سعادت انسان در سایه [[اطاعت]] و [[پیروی]] از [[پیشوا]] و امام است، با برشمردن ویژگی‌های [[امامان]] و پیشوایان باطل، [[لزوم]] [[اقتدا]] به [[پیشوایان حق]] را ضروری می‌سازد<ref>رک: جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۲۴۴؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی ۵]]، ص۳۲.</ref>.
*[[خدای تعالی]] برای [[موهبت]] [[امامت]] سببی معرفی کرده، و آن عبارت است از "[[صبر]] و [[یقین]]" و فرموده: {{متن قرآن|لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ...}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند.».. سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>؛ که به [[حکم]] این جمله، ملاک در رسیدن به [[مقام امامت]] [[صبر]] در راه خداست، و فراموش نشود که در این [[آیه]]، [[صبر]] مطلق آمده، و در نتیجه می‌رساند که شایستگان [[مقام امامت]] در برابر تمام صحنه‌هایی که برای آزمایششان پیش می‌آید، تا [[مقام عبودیت]] و پایه بندگی‌شان روشن شود، [[صبر]] می‌کنند، در حالی ‌که قبل از آن پیش‌ آمدها دارای [[یقین]] هم هستند<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۰.</ref>.
*از نظر [[علامه طباطبائی]] با توجه به اینکه [[خداوند]] [[ملکوت]] را به [[ابراهیم]]{{ع}} نشان داد تا [[یقین]] او زیاد شود، معلوم می‌گردد هستند که [[یقین]] هیچگاه از [[مشاهده]] [[ملکوت]] جدا نیست{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref> «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>. [[اهل یقین]] کسانی هستند که به [[حکم]] [[قرآن]] [[مقرب]] درگاه الهی‌اند و [[شایستگی]] دیدن علّیین را دارند{{متن قرآن|وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَرْقُومٌ * يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ}}<ref> «و تو چه دانی که «علّیین» چیست؟ * کارنامه‌ای است نگاشته * که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن می‌نگرند» سوره مطففین، آیه ۱۹-۲۱.</ref>. مقربین، از [[پروردگار]] خود در [[حجاب]] نیستند؛ یعنی در [[دل]]، پرده‌ای مانع از دیدن پروردگارشان ندارند، و این پرده عبارت است از [[معصیت]] و [[جهل]]، و [[شک]]، دل‌واپسی، بلکه آنان [[اهل یقین]] به [[خدا]] هستند؛ و کسانی که علّیین را می‌بینند؛ هم‌چنان‌که [[دوزخ]] را می‌بینند<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۱.</ref>.
*و سخن کوتاه اینکه: [[امام]] باید [[انسانی]] دارای [[یقین]] باشد، [[انسانی]] که عالَم [[ملکوت]]<ref>ملکوت عبارت است از همان امر، و أمر عبارت است از ناحیۀ باطن این عالم.</ref> برایش مکشوف باشد، و یا کلماتی <ref>"کلمه" در لغت به معنای لفظی است که دلالت کند بر معنای تام و یا غیر تام، و در قرآن کریم گاهی استعمال می‌شود در قولِ حقی که خدای تعالی آن را گفته باشد؛ از قبیل قضا و وعد، گاهی هم به معنای موجود خارجی از قبیل انسان استعمال می‌شود؛ مانندِ آیه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ}} (سوره آل عمران، آیه ۴۵)، و مسیح را از این جهت مورد استعمال این کلمه قرار داده که خلقت مسیح{{ع}} خارق‌العاده بوده، عادت در خلقت انسان بر این جاری است که به تدریج صورت گیرد، و مسیح{{ع}} به کلمه ایجاد به وجود آمد. گاهی هم کلمه دعوت اسلامی باشد با آنچه لازم آن است؛ از قبیل نبوت محمد{{صل}} و نزول قرآن که به همه کتاب‌های آسمانی محیط و مسلط است و به عموم معارف الهی و کلّیات شرایع دینی مشتمل می‌باشد، چنان‌که خدای تعالی در کلام خود در دعایی که از ابراهیم{{ع}} هنگام بنای کعبه حکایت فرموده: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}} (سوره بقره، آیه ۱۲۹) به آن اشاره کرده است، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۲۸.</ref> از [[خدای سبحان]] برایش محقَق گشته باشد. و با در نظر گرفتن این [[حقیقت]]، به خوبی می‌فهمیم که جمله {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> دلالتی روشن دارد بر اینکه آنچه امر [[هدایت]] متعلق بدان می‌شود، عبارت است از [[دل‌ها]]، و اعمالی که به [[فرمان]] [[دل‌ها]] از اعضا سر می‌زند. پس [[امام]] کسی است که [[باطن]] [[دل‌ها]] و [[اعمال]] و [[حقیقت]] آن پیشِ رویش حاضر است، و از او غایب نیست، و معلوم است که [[دل‌ها]] و [[اعمال]] نیز مانند سایر موجودات دارای دو [[ناحیه]] است: ظاهر و [[باطن]]. و چون گفتیم [[باطن]] [[دل‌ها]] و [[اعمال]] برای [[امام]] حاضر است، لاجرم [[امام]] به تمام [[اعمال]] [[بندگان]] - چه خیرش و چه شرّش - [[آگاه]] است، گویی هر کس هر چه می‌کند، در پیشِ رویِ [[امام]] می‌کند.
*و نیز [[امام]]، [[مهیمن]] و مشرِف بر هر دو [[سبیل]]، یعنی [[سبیل]] [[سعادت]] و [[سبیل]] [[شقاوت]] است، که [[خدای تعالی]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>، که منظور از این [[امام]]، [[امام حق]] است، نه [[نامه اعمال]]، که بعضی‌ها از ظاهرِ آن پنداشته‌اند<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۲.</ref>.
*پس به [[حکم]] این [[آیه]] "[[امام]] کسی است که در روزی که باطن‌ها ظاهر می‌شود، [[مردم]] را به طرف [[خدا]] سوق می‌دهد، هم‌چنانکه در ظاهر و [[باطن]] [[دنیا]] نیز [[مردم]] را به سوی [[خدا]] سوق می‌داد"، و [[آیه شریفه]] افزون بر این نکته این را نیز می‌فهماند که: "پُست [[امامت]] پُستی نیست که دوره‌ای از دوره‌های بشری و عصری از آن اَعصار از آن خالی باشد بلکه در تمام ادوار و اعصار باید وجود داشته باشد، مگر اینکه [[نسل]] [[بشر]] به کلّی از روی [[زمین]] برچیده شود"<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۲.</ref>.
*[[مقام امامت]] با این [[شرافت]] و عظمتی که دارد، هرگز در کسی یافت نمی‌شود، مگر آنکه ذاتاً سعید و [[پاک]] باشد. که [[قرآن کریم]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>. توضیح اینکه در این [[آیه]] میانه [[هادی]] به سوی [[حق]]، و بینِ کسی که تا دیگران هدایتش نکنند راه را پیدا نمی‌کند، مقابله انداخته، و این مقابله اقتضا دارد که [[هادی]] به سوی [[حق]] کسی باشد که چون دومی محتاج به [[هدایت]] دیگران نباشد، بلکه خودش راه را پیدا کند، و نیز این مقابله اقتضا می‌کند که دومی نیز مشخصات اوّلی را نداشته باشد؛ یعنی [[هادی]] به سوی [[حق]] نباشد. از این دو استفاده، دو نتیجه عاید می‌شود:
*'''اوّل اینکه:''' [[امام]] باید [[معصوم]] از هر [[ضلالت]] و گناهی باشد، وگرنه مُهتَدی به نفس نخواهد بود، بلکه محتاج به [[هدایت]] غیر خواهد بود. و [[آیه شریفه]] از مشخصات [[امام]] این را بیان کرد که: او محتاج به [[هدایت]] اَحَدی نیست، پس [[امام]] [[معصوم]] است.
*[[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> نیز بر این معنا دلالت دارد، چون می‌فهماند عمل [[امام]] هر چه باشد، خیراتی است که خودش به سوی آنها [[هدایت]] شده، نه به هدایتِ دیگران، بلکه به [[هدایت]] خود، و به [[تأیید الهی]]، و تَسدید ربانی، چون در [[آیه]] نمی‌فرماید: {{عربی|و اوحينا اليهم ان افعلوا الخيرات}}؛ ما به ایشان [[وحی]] کردیم که [[خیرات]] را انجام دهید. بلکه فرموده: {{متن قرآن|فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}} را به ایشان [[وحی]] کردیم و میانه این دو تعبیر فرقی است روشن، زیرا در اوّلی می‌فهماند که [[امامان]] آنچه می‌کنند [[خیرات]] است، و موجی [[باطنی]] و [[تأیید]] آسمانی است، و اما در [[وحی]] این دلالت نیست، یعنی نمی‌فهماند که این [[خیرات]] از [[امامان]] تحقق هم یافته، تنها می‌فرماید: ما به ایشان گفته‌ایم کار خوب کنند، و اما کار خوب می‌کنند یا نمی‌کنند، نسبت به آن ساکت است و در تعبیر دومی، فرقی میان [[امام]] و [[مردم]] عادی نیست، چون [[خدا]] به همه بندگانش [[دستور]] داده که کار خوب کنند - البته بعضی می‌کنند و بعضی نمی‌کنند -، ولی تعبیر اوّلی می‌رساند که این [[دستور]] را انجام هم داده‌اند، و جز [[خیرات]] چیزی از ایشان سر نمی‌زند.
*'''دوم اینکه:''' عکسِ نتیجه اوّل نیز به دست می‌آید؛ یعنی هرکس [[معصوم]] نباشد، [[امام]] و [[هادی]] به سوی [[حق]] نخواهد بود<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>.
*[[امام]]، تنها آن کسی است که در تمام عمرش حتی کوچک‌ترین ظلمی را مرتکب نشده باشد. به عبارت دیگر، [[امام]] دارای [[مقام عصمت]] است. [[علامه طباطبائی]] برای [[اثبات]] این مدعی، [[نقل]] قولی را به این مضمون می‌آورد:[[مردم]] به [[حکم عقل]]، از یکی از چهار قسم بیرون نیستند، و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست: یا در تمام [[عمر]] ظالم‌اند، و یا در تمام [[عمر]] [[ظالم]] نیستند، یا در اوّل [[عمر]] [[ظالم]] و در آخِر توبه‌کارند، و یا به عکس، در اوّل [[صالح]]، و در آخِر ظالم‌اند، و [[ابراهیم]]{{ع}} شأنش، اَجَل از این است که از [[خدای تعالی]] درخواست کند که [[مقام امامت]] را به دسته اوّل، و چهارم، از ذریه‌اش بدهد، پس به‌طور [[قطع]]، دعای [[ابراهیم]] شامل حال این دو دسته نیست. باقی می‌ماند دوم و سوم؛ یعنی آن کسی که در تمام عمرش [[ظلم]] نمی‌کند، و آن کسی که اگر در اوّل [[عمر]] [[ظلم]] کرده، در آخر [[توبه]] کرده است. از این دو قسم، قسم دوم را [[خدا]] [[نفی]] کرده، باقی می‌ماند یک قسم و آن کسی است که در تمام عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده. پس، از چهار قسم بالا دو قسمش را [[ابراهیم]] از [[خدا]] نخواست، و از دو قسمی که خواست، یک قسمش [[مستجاب]] شد، و آن کسی است که در تمام [[عمر]] [[معصوم]] باشد<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۰۲-۲۰۹.</ref>.


==[[امامت]] عام==
====== [[ویژگی‌های امام]] [[حق]] ======
*[[امامت]] در [[قرآن]] عام است و به [[امامت]] [[حق]] و [[پیشوایی]] [[باطل]] تقسیم می‌شود.[[امامت]] [[حق]] نیز بر دوگونه است:[[امامت]] [[بالاصاله]] که برای [[پیامبران]] [[جعل]] می‌شود و [[امامت]] بالاستخلاف که در آن از [[امامت]] [[جانشینان]] [[انبیا]] ([[امامان]])[[سخن]] به میان می‌آید.
*مهم‌ترین ویژگی [[امامت]] [[باطل]] [[دعوت]] به سوی [[آتش]] است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. مراد از فرا خواندن به [[آتش]] [[دعوت]] به [[معصیت]] و [[کفر]] و افعالی است که [[استحقاق]] [[عذاب]] [[جهنم]] و [[آتش]] را در پی دارد<ref>مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۲۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۸؛ کنزالدقائق، ج۱۰، ص۷۳.</ref>، ازاین‌رو از [[امامان]] [[باطل]] به "[[ائمه کفر]]" یاد شده است: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>.
*ویژگی دیگر [[امامان]] [[باطل]] [[پیمان‌شکنی]] و [[طعن]] در [[دین]] و ازاین‌رو [[پیکار]] با آنها لازم است: {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>، افزون بر این [[امامان]] [[باطل]] پس از مرگشان در [[دنیا]] به [[لعنت الهی]] گرفتار می‌شوند و در [[قیامت]] کسی آنان را [[یاری]] نمی‌کند و در آنجا از [[زشت]] چهرگان خواهند بود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم  و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند» سوره قصص، آیه ۴۱-۴۲.</ref>.
*از برخی [[روایات تفسیری]] ذیل این [[آیه]] استفاده می‌شود که آنها امر و [[حکم]] [[مردم]] را بر امر و [[حکم خدا]] ترجیح می‌دهند و برخلاف [[کتاب خدا]] براساس [[هواهای نفسانی]] و [[تمایلات]] [[مردم]] عمل می‌کنند <ref>الکافی، ج۱، ص۲۱۶.</ref>. گفتنی است که در [[روز قیامت]] که صفوف از هم جدا می‌شود هر گروهی در پی امامشان حرکت می‌کنند: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>. آنان که [[رهبری]] [[امامان حق]] و [[عادل]] را پذیرفته‌اند همراه آنان خواهند بود و آنان که [[پیشوایان]] [[گمراهی]] و [[باطل]] را برگزیده‌اند همراه آنها خواهند بود<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۶۶؛ نمونه، ج۱۲، ص۲۰۱-۲۰۳.</ref>. البته در نظری دیگر، براساس روایاتی مقصود از [[امام]] در این [[آیه]]، [[امام حق]] است<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۳؛ ج۱۳، ص۱۷۰-۱۷۱.</ref>.
*براساس [[آیات قرآن]]، [[امامت]] بر [[حق]] باشد یا [[باطل]] به [[جعل]] [[الهی]] است: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. [[جعل امامت]] حکایت از آن دارد که [[امامت]] صرف نظر از [[حق]] یا [[باطل]] بودن آن، ویژگی خاص و نادری است که تنها در برخی افراد وجود دارد، به‌گونه‌ای که می‌توانند توجه دیگران را جلب کنند تا به آنان [[اقتدا]] کنند.
*[[جعل امامت]] برای [[امامان حق]]، بالذات و برای [[امامان]] [[باطل]]، بالعرض است؛ یعنی از آن رو که [[نظام احسن]] عالم بدون [[امامت]] و [[رهبری]] از سوی [[صالحان]] و فاسدان تحقق‌پذیر نیست و باید [[نور]] و [[ظلمت]]، [[هدایت]] و [[ضلالت]]، [[ایمان]] و [[کفر]] و [[تقوا]] و [[فجور]] در کنار هم باشد تا هر کدام به سهم خود [[زیبایی]] مطلق عالم را تأمین کند، [[خداوند]] هر دو گونه [[رهبری]] را [[جعل]] فرموده است؛ ولی هیچ گاه این بدان معنا نیست که در همان سطحی که [[امامت]] [[حق]] [[بالاصاله]] به [[خداوند]] نسبت داده می‌شود، [[امامت]] [[باطل]] نیز [[بالاصاله]] به او منسوب باشد، زیرا [[خداوند]] اولاً و بالذات [[هادی]] است؛ نه مُضلّ، و اهل [[رحمت]] و [[مغفرت]] است؛ نه [[انتقام]] و [[عذاب]] و چنانچه از [[اضلال]] و [[انتقام]] و [[عذاب]] سخن به میان می‌آید برای آن است که [[هدایت]] بدون [[ضلالت]] معنا ندارد، چنان که [[رحمت]] و [[مغفرت]] بدون [[انتقام]] و [[عذاب]] [[تصور]] ندارد. درباره [[امامت]] نیز [[خداوند]] اولاً و بالذات، [[امامت]] [[حق]] را برای [[امامان]] [[صالح]] آن هم با توجه به [[کمالات]] و فضایلی که لازمه [[امامت]] آنان است [[جعل]] کرده، و در کنار آن ثانیاً و بالعرض [[امامت]] [[باطل]] را برای [[امامان]] [[فاسد]] و آن هم با توجه به [[رذایل]] آنان [[جعل]] فرموده است.
*البته این [[جعل]] فقط [[تکوینی]] است؛ نه [[تشریعی]]، بر خلاف [[جعل امامت]] [[حق]] که هم [[تکوینی]] است و هم [[تشریعی]]، با این همه [[مفسران]] در [[تفسیر]] [[جعل امامت]] [[باطل]]، نظرات گوناگونی ارائه کرده‌اند؛ برخی گفته‌اند: [[جعل]] به معنای خذلان است؛ یعنی [[خدای سبحان]] پس از ارسال پیامبرانی برای [[هدایت]] آنان و در پی آنکه گروهی [[دعوت]] [[پیامبران]] را [[انکار]] کردند و راه [[کفر]] و [[گمراهی]] را در پیش گرفتند، به عنوان مجازات، آنان را مقتدای اهل [[آتش]] قرار داده است؛ نه اینکه [[جعل امامت]] برای آنها ابتدایی باشد<ref>روض‌الجنان، ج۱۵، ص۱۳۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۸.</ref>. برخی دیگر گفته‌اند: [[آیه]] در [[مقام]] گزارش حال آنان در [[قیامت]] است، بدین معنا که آنها سردسته دوزخیان‌اند و هنگامی‌ که گروهی از [[دوزخیان]] به سوی [[آتش]] می‌روند، آنها پیشاپیش [[اصحاب]] [[آتش]] در حرکت‌اند، چنان‌که در [[دنیا]] نیز [[پیشوایان]] [[گمراهی]] بودند<ref>نمونه، ج۱۶، ص۹۰-۹۱.</ref>. برخی نیز [[جعل امامت]] را به معنای تسمیه و نامگذاری آنان به [[امام]] [[تأویل]] کرده‌اند<ref>روض الجنان، ج۱۵، ص۱۳۷.</ref>؛ اما [[آیه]] بعد با آن [[سازگاری]] ندارد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۸.</ref>، زیرا براساس آن [[آیه]]، به سبب [[پیروی]] دیگران از آنان در [[کفر]] و [[تبهکاری]]، در این [[جهان]] از پی آنها [[لعنت]] فرستاده می‌شود<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref>.


==[[حقیقت امامت در قرآن]] ==
====== [[ویژگی‌های امام]] [[باطل]] ======
# '''[[دعوت]] به سوی [[آتش]]:''' مهم‌ترین ویژگی [[امامت]] باطل دعوت به سوی آتش است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>، مراد از فرا [[خواندن]] به آتش، دعوت به [[معصیت]] و [[کفر]] و افعالی است که [[استحقاق]] [[عذاب]] [[جهنم]] و آتش را در پی دارد<ref>مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۲۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۸؛ کنزالدقائق، ج۱۰، ص۷۳.</ref>.
# '''[[پیمان شکنی]] و [[طعن]] در [[دین]]:''' ویژگیِ دیگرِ [[امامان]] باطل، [[پیمان‌شکنی]] و طعن در دین و ازاین‌رو [[پیکار]] با آنها لازم است: {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>.


==سیر تحقق [[امامت]] (زمینه‌های [[جعل امامت حق]])==
افزون بر این، امامان باطل پس از مرگشان در [[دنیا]] به [[لعنت الهی]] گرفتار می‌شوند و در [[قیامت]] کسی آنان را [[یاری]] نمی‌کند و در آنجا از [[زشت]] چهرگان خواهند بود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند» سوره قصص، آیه ۴۱ ـ ۴۲.</ref>.
*[[جعل امامت]] منوط به وجود زمینه‌هایی است:
# '''[[صبر]] و [[شکیبایی]]''': [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به [[توحید]] و به ثمر رساندن آن، با دشواری‌هایی همراه است، از این رو برای عهده‌داری این امر خطیر، باید [[امامت]] به کسی سپرده شود که از [[مشکلات]] نهراسد و با [[شکیبایی]] این بار سنگین را به مقصد برساند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref><ref>نمونه، ج۱۷، ص۱۶۶.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref>.
# '''[[یقین]] به [[آیات الهی]]''': [[انسانی]] که به [[آیات الهی]] [[یقین]] دارد در کار [[هدایت]] [[امت]] موفق است و می‌تواند با نیروی [[یقین]] خط [[هدایت به امر الهی]] را تداوم بخشد: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا... كَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref><ref>نمونه، ج۱۷، ص۱۶۶.</ref>، چنان که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ابتدا برای دستیابی به [[یقین]]، از [[رؤیت ملکوت]] بهره‌مند شد: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره  آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref> و پس از رسیدن به [[مقام]] [[یقین]] و تحقق به کلمات الله [[امامت]] به او اعطا گردید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref><ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۳.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref>.
# '''موفقیت در [[آزمون‌های الهی]]''': [[امامت]] زمانی به [[حضرت ابراهیم]] عطا شد که [[خدای سبحان]] او را به انواع ابتلائات، از جمله [[ذبح فرزند]] آزمود و او در همه آنها [[پیروز]] گردید<ref>المیزان، ج۱، ص۲۶۸.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref>.
# '''[[عبودیت تام]]''': کسانی که [[مقام امامت]] به آنان داده شده در [[عبودیت]] [[الهی]] استمرار داشته و با [[عبادت]] ملازم بوده‌اند: {{متن قرآن|وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref><ref>المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref>، چنان که بر پایه برخی [[احادیث]] [[خدای سبحان]] [[ابراهیم]] را قبل از هر چیز [[عبد]] خود قرار داد و پس از آن [[مقام امامت]] را به او عطا کرد<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۵.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref>.
# '''[[هدایت‌ یافتگی]] بدون واسطه''': [[رسالت]] اساسی [[امام هدایت]] است و ازاین‌رو در صورتی می‌تواند دیگران را [[هدایت]] کند که خود به طور مستقیم و بدون واسطه از [[ناحیه]] [[خدا]] [[هدایت]] شده باشد: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد  مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref><ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۲-۲۷۵.</ref>. براساس روایاتی در ذیل این [[آیه]] [[پیامبران]] و [[امامان]] [[هدایت]] یافتگان‌اند<ref>نورالثقلین، ج۲، ص۳۰۳-۳۰۴؛ المیزان، ج۱۰، ص۵۶-۵۸.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref>.
*سیر رسیدن به [[امامت]] که از [[شئون]] [[رسالت]] کامله است، از نظر [[قرآن]] آسان و به [[سادگی]] قابل وصول نیست؛ زیرا دستیابی به آن پس از گذرندان امتحان‌های سخت و پر فراز ونشیبِ شخص به این مرحله [[امامت]] می‌رسد؛ زیرا برای تحقق بخشیدن اهداف [[رسالت]] در [[جامعه]] این مسئؤلیت با شخصیتی ویژه مواجه هستیم.
# [[ابتلاء]]: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>
#کارهایی که به وسیله آن [[خلیل]] شود. {{متن قرآن|وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>«و بهدین‌تر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref>
# [[ایثار]] و از خود گذشتگی. {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش  به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند (با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰</ref>.


==[[ضرورت امامت در قرآن|ضرورت امامت]]==
نکتۀ قابل توجه آنکه [[خداوند]] در [[قرآن]] میان [[امام]] و پیروانش سنخیت برقرار کرده است و فرموده: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> و یا در مورد [[فرعونیان]] (که [[گمراه]] و [[جهنمی]] بودند) فرموده: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> و در باب امامان [[هدایت]] فرموده: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>، از این [[آیات]] روشن می‌شود که امامت در قرآن، به تعبیر دیگری به دو قسم امامت [[شیطان]] و [[طاغوت]] که [[امت]] و پیروانشان را به سوی جهنم سوق می‌دهند و [[امامت الهی]] که [[پیروان]] خودشان را به طرف [[کمال]] و [[سعادت]] و [[بهشت]] هدایت می‌نمایند؛ تقسیم می‌شود. خداوند این دو قسم [[رهبری]] را در [[آیه]] ۲۵۷ [[سوره بقره]] بیان فرموده: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۱۹ ـ ۲۳۲..</ref>


==[[دلایل]] [[امامت]] در [[قرآن]]==
==== اصطلاح امامت در کتب کلامی ====
*در [[قرآن]] از دو الگویی یاد می‌شود که افزون برمناصب دیگر، [[امام]] و [[الگو]] بوده، و [[اسوه]] بودن آنها به صراحت تأکید شده است. [[حضرت ابراهیم]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای  نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref> و در باره [[پیامبر اسلام]] که باز می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای  نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. به همین [[دلیل]] هم [[پیامبر]] و هم [[امام]]، [[اسوه]] و [[شاهد]] است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>. از این رو [[پیامبر اسلام]] هم [[نبی]] است و هم [[امام]]، چون او [[صاحب]] [[وحی]] است و [[شاهد]] و مبشر و نذیر است. و در اهمیت [[جایگاه امام]] باز همین بس که از نظر [[شیعه]] [[اکمال دین]] و [[اتمام نعمت]] و [[رضایت]] کامل و روزی که [[کافران]] از این [[دین]] [[مأیوس]] می‌شوند، با معرفی [[امام]] تحقق پیدا می‌کند: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای» سوره مائده، آیه ۳.</ref>.
هرچند این معنا به صورت مطلق و عام در قرآن [[ذکر]] شده است<ref>تنها بر پیشوایان حق اطلاق نشده است، بلکه پیشوایی در امور باطل نیز حوزه کاربرد آن است.</ref>، اما با توجه به [[جعل الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> و [[غایت]] [[هدایت‌گری]] که برای آن منظور شده است<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و هدف و غایت از [[خلقت انسان]]، مراد از واژه «امام»، امام و پیشوای [[حق]] و [[هدایت]] است. در نتیجه امام، پیشوا و [[رهبر معصوم]] [[الهی]] است که [[حجت]] و خلیفۀ [[خدا]] در [[زمین]] بوده<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> و امامت منصبی الهی و [[ریاست]] عمومی در امر [[دین]] و [[دنیا]] و مقامی [[دینی]] است که ادامه [[منصب نبوت]] و بالاتر از آن است که مؤلفه‌هایی چون [[ولایت]]<ref>سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و [[اطاعت]]<ref>سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> را دربردارد<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۴۵-۴۶.</ref>.
*روشن است که این [[آیه]] نمی‌تواند در باره ذکر چند [[حکم]] باشد، زیرا افزون براینکه پس از این فراز، باز احکامی دیگر بیان می‌شود، بیان چه حکمی [[کافران]] را [[مأیوس]] می‌سازد؟ باید این اوصاف در موضوع بس مهمی باشد که این چنین توصیف می‌شود، یا در [[آیه]] دیگر خطاب به [[پیامبر]] گفته می‌شود: اگر این [[پیام]] را [[ابلاغ]] نکنی هرگز [[رسالت]] خود را انجام نداده‌ای: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰</ref>.


==[[ویژگی‌های امامت در قرآن]]==
== روابط مفهومی [[امامت]] با واژگان همسو ==
=== رابطه [[امامت]] با [[خلافت]] ===


==[[ویژگی امام در قرآن|ویژگی امام]]==
=== رابطه [[امامت]] با [[ولایت]] ===


==[[شأن امام در قرآن|شئون امام]]==
== [[امامت]] در [[قرآن]] ==
واژۀ "[[امام]]" به صورت مفرد و جمع دوازده مرتبه در [[قرآن]] به کار رفته است. [[امام]] در این [[آیات]] به معنای:
# '''طریق و راه:''' {{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref> «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>،
# '''[[شریعت]]:''' {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ}}<ref> «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref>،
# '''نامۀ [[اعمال]]:''' {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref> «ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>،
# '''[[پیشوایی]] بر [[حق]] [[بالاصاله]]:''' {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref> «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}} «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>،
# '''[[پیشوایی]] به [[حق]] به نحو [[جانشینی]]:''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref> «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>،
# '''[[پیشوایی]] [[باطل]]:''' {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}}<ref> «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>
# '''و به مفهوم جامع میان [[پیشوایی]] بر [[حق و باطل]]:''' {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا}} <ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> آمده است<ref>جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.</ref>.


==[[اطاعت امام در قرآن|وجوب اطاعت امام]]==
افزون بر [[آیات]] فوق، [[آیات]] دیگری نیز با [[امامت]] پیوند دارد، از جمله:
# '''[[آیات هدایت]]:''' {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref> «و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷؛ {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>،
# '''[[آیه]] [[همراهی با صادقان]]:''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref> «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>،
# '''[[آیۀ ولایت]]:''' {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>
# '''و آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در [[زمین]] [[قدرت]] داده شود [[نماز]] را بر پا می‌دارند، [[زکات]] می‌دهند و [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کنند:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ}}<ref> «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.</ref> و.... در روایت‌های فراوانی نیز مصادیق یا [[تأویل]] آیاتی از [[قرآن]]، مانند آیۀ {{متن قرآن|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}}<ref>«پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره تغابن، آیه ۸.</ref><ref>تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۴۱.</ref>، آیۀ {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.</ref><ref>تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref> و آیۀ {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.</ref><ref>الکافی، ج۱، ص۴۱۵.</ref> [[امامان معصوم]] {{عم}} دانسته شده‌اند<ref>[[یعقوبعلی برجی|برجی، یعقوبعلی]]، [[امامت - برجی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.


==[[امامت]] و [[حقیقت توحید]]==
== ضرورت امامت ==
*در [[قرآن کریم]] [[آیات]] بسیاری وجود دارد که بر اختصاص [[اطاعت]] و [[ولایت]] به [[خداوند متعال]] دلالت مى‌کنند؛ خداوندی که نه در [[حکومت]]، شریکی دارد و نه در امر و [[فرمان]]. بنابراین همانطور که جایز نیست در [[عبادت]] [[شرک]] بورزیم و در کنار [[خدا]]، غیر او را نیز [[عبادت]] کنیم، در [[اطاعت]] نیز نمى‌توانیم هم [[خدا]] را و هم غیر او را [[اطاعت]] کنیم.
=== [[ادله]] [[ضرورت]] و [[وجوب]] امامت در قرآن ===
*اگر [[اطاعت]] تنها از آن خداست، مى‌بایست [[خداوند]]، امامی در میان [[خلق]] معین کند تا [[اطاعت]] از آن [[امام]]، [[اطاعت از خدا]] باشد. یعنی باید امامی از طرف [[خدا]] باشد که [[خدا]]، [[امر]] به [[اطاعت]] از او نماید تا در نتیجه با [[اطاعت]] از آن [[امام]]، [[توحید در اطاعت]] [[خدای سبحان]] نیز محقق گردد.
==== [[آیه اولی الامر|آیه «اولی الامر»]]====
*لذا [[حقیقت توحید]] در "عبادت"، همان [[توحید]] در "اطاعت" [[خدا]] است و راهی به [[توحید در اطاعت]] نیست مگر به واسطه [[اطاعت]] از امامی که از طرف [[خدا]] منصّوب شده است؛ امامی که جز به آنچه رضای [[خدای سبحان]] است [[امر و نهی]] نمى‌کند.
آیه شریفۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> از جمله آیاتی است که بر [[وجوب امامت]] به آن [[استدلال]] شده است<ref>محقق طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>. [[تفتازانی]] [[وجوب اطاعت]] از [[اولوا الامر]] را مقتضای وجوب تحقق آن دانسته است<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۵، ص۲۳۹.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۴.</ref> از [[آیه شریفه]] به دست می‌آید وجوب امامت (اولی الامر)، [[وجوب کلامی]] است؛ نه [[فقهی]]. یعنی همان‌گونه که [[نصب]] و [[تعیین]] [[پیامبر]] [[فعل خداوند]] است، نصب و تعییین امام نیز فعل خداوند است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)| امامت در بینش اسلامی]]، ص۵۷.</ref>.
*[[آیات]] بسیاری بر این [[حقیقت]] دلالت دارند که [[اطاعت]] فقط از آن خداست، حُکم، [[ملک]]، [[امر]] و [[ولایت]] تنها به دست اوست و فقط خداست که هر کس را بخواهد برای [[حکومت]] و [[سلطه]] بر [[مردم]] بر مى‌گزیند، در اینجا ما به برخی از آنها اشاره مى‌کنیم:
===[[آیات عبادت]]===


===[[آیات امر]]===
با توجه به مطلق بودن امر به [[اطاعت]] که نشانه [[عصمت]] [[ولیّ]] امر است<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج ۴، ص۳۸۹.</ref>، [[منابع شیعه]] و [[اهل سنت]]، مصداق اولی الامر را [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت پیامبر]] معرفی می‌کنند<ref>صدوق، محمد بن بابویه، کمال الدین، کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۱، ص: ۲۷۴-۲۷۷؛ جوینی، ابراهیم بن محمد بن مؤید، فرائد السمطین، ج ۱، ص۳۱۲.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۶۶؛ [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۱۴۵-۱۵۳.</ref> نکتۀ قابل استفاده از [[آیه شریفه]] این است که در هر [[عصر]] و زمانی باید [[امام]] معصومی در قید [[حیات]] باشد تا او را [[اطاعت]] نماییم، اطاعتی که همانند [[اطاعت از پیامبر]]، بلکه [[اطاعت از خداوند]] است<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۶؛ از برید عجلی روایت شده که گفت: امام باقر {{ع}} فرمود: "خداوند در آیه «اولی الامر» تنها ما را قصد کرده است. تمام مؤمنان را تا روز قیامت به اطاعت ما (امامان معصوم) فرمان داده است"</ref>.


===[[آیات حکم]]===
==== [[آیه دعوت مردم با امامشان|آیه «دعوت مردم با امامشان در قیامت»]]====
{{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> [[خداوند]] در [[آیه]] به این مطلب اشاره دارد که در [[روز قیامت]]، هر مردمی با امام خود در صحرای [[محشر]] حاضر می‌‌شوند. بنابراین برای هر طایفه‌ای از مردم، امامی غیر از [[طایفه]] دیگر وجود دارد<ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۸۴.</ref>. [[حسین بن مسعود بغوی]] بر اساس دو آیه شریفه{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> مراد از امام در آیه ۷۱ [[سوره اسراء]] را امام زمانشان که مردم را به [[هدایت]] و [[ضلالت]] [[دعوت]] می‌کنند، [[تفسیر]] کرده است<ref>بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص۱۴۵.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۸۴ ـ ۱۸۵.</ref>


===[[آیات ملک]]===
از آیه فوق استفاده می‌شود هر کس در روز قیامت همراه با امامش بوده و او را با پیشوایش می‌خوانند؛ [[امام هدایت]] و یا امام ضلالت. پس باید در هر زمانی امام به [[حق]] و [[حقیقت]] که از [[مقام عصمت]] برخوردار است وجود داشته باشد تا با [[اعتقاد]] به او و [[پیروی]] از دستوراتش [[رستگار]] شده و [[نامه]] عملش به دست راستش داده شود. همچنین از آیه شریفه استفاده می‌شود که هر کسی باید امام به حق که [[واجب الاطاعه]] است، داشته باشد. و لذا هیچ زمانی از وجود او خالی نیست<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>.


==امام در معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان==
=== [[ادله]] [[ضرورت وجود امام]] در هر [[زمان]] ===
واژه "[[امام]]" از ریشه "أَمَ" گرفته شده و معنای متعددی برای این ریشه در متون لغوی بیان شده است که جمع میان آنها چندان آسان به نظر نمی‌رسد؛ مثلاً ابن [[فارس]] با وجود آنکه تلاش کرده است که تمام معانی این واژه را به یک ریشه برگرداند، به نظر می‌رسد که در این امر موفق نبوده است. وی با تتبع در کاربردهای مختلف واژه "أَمَ" چهار اصل برای آن بیان می‌کند. ابن [[فارس]] بدون آنکه عنوانی خاص برای اصل اول ذکر کند، چهار باب با عناوین "اصل"، "[[مرجع]]"، "[[جماعت]]" و "[[دین]]" از آن متفرع می‌سازد. از دیدگاه وی سه اصل دیگر عبارت‌اند از: "القامة"، "الحین" و "القصد" که هر کدام کاربردهایی خاص دارد<ref>احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱.</ref>.
==== [[آیات]] «[[لیلة القدر]]» ([[سوره قدر]] و [[سوره دخان]] آیات ۱ تا ۴)====
از این آیات به خوبی استفاده می‌شود [[ملائکه]] در هر [[شب قدر]] به جهت تمام امور بر [[زمین]] فرود می‌آیند. شکی نیست که ملائکه در [[زمان حیات پیامبر]] {{صل}} بر آن [[حضرت]] نازل می‌شدند و لذا او محل امور [[تکوینی]] و [[تشریعی]] بوده است، [[ولی]] [[سخن]] درباره بعد از دوران [[حیات]] آن حضرت است و [[سؤال]] این است که آیا تاکنون در هر شب قدر، ملائکه بر زمین فرود آمده و خواهند آمد؟ آیا با [[انقطاع وحی]] بر [[پیامبر]] [[نزول]] ملائکه در شب قدر نیز منقطع گشته است؟ بعد از پیامبر ملائکه بر چه کسی نازل شده و فرود می‌آیند؟


[[خلیل]] ابن [[احمد]] نیز درباره نخستین معنای این ریشه چنین می‌گوید: {{عربی|اعلم أن كل شي‏ء يضم إليه سائر ما يليه فإن العرب تسمي ذلك الشي‏ء أمّا...}}<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۴۲۶؛ همچنین ر.ک: صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱، ص۴۵۸.</ref>؛ "بدان که هر چیزی که سایر آنچه که از پی او می‌آید به او ضمیمه شود، پس همانا [[عرب]] آن چیز را امّ می‌نامد".
در سوره قدر فعل مضارع «تنزّل» [[دلالت]] بر دوام و استمرار دارد و [[ماه رمضان]] تا [[روز قیامت]] [[استمرار]] دارد؛ لذا لیلة القدر نیز تا روز قیامت استمرار دارد و در نتیجه فرود آمدن ملائکه و [[روح]] هم تا روز قیامت ادامه دارد.
به نظر می‌رسد این معنا، همان چیزی است که ابن [[فارس]] از آن به "اصل" یا "[[مرجع]]" و یا حتبی "قصد" تعبیر می‌کند؛ چرا که فروعات به اصل ضمیمه می‌شوند، أمّ [[مرجع]] سایر چیزهاست و سایر امور قصد آن را می‌کنند<ref>البته در خصوص معنای «قصد» ممکن است گفته شود، آنچه در تعریف «امّ» از خلیل بن احمد نقل شد، با معنای «مقصود»، به معنای دقیق کلمه، سازگار است نه با معنای «قصد».</ref>.


برخی دیگر از محققان عرصه لغت، با نگاهی جامع و کلان به کاربردها و مشتقات واژه "أَمّ"، معنای "قصد مخصوص" یا "قصد همراه با توجه خاص" را برای آن در نظر گرفته‌اند و تمامی معانی یاد شده را به این معنا برگردانده‌اند<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۵.</ref>. به نظر می‌رسد، کاربردهایی مانند "القامة" و "الحین" را که در سخن ابن [[فارس]] به آن اشاره شد، را نتوان به اصل یاد شده برگرداند.
سؤال این است ملائکه و روح که هر سال در شب قدر بر زمین فرود می‌آیند، بر چه کسی وارد می‌شوند؟ با کمترین [[تدبر]] و [[تأمل]] به این [[پاسخ]] می‌رسیم که باید در هر زمان [[امام]] [[معصوم]] و کاملی باشد تا [[محل نزول ملائکه]] و روح گردد؛ لذا [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: "ای [[شیعیان]] با [[دشمنان]] ما به [[سوره]] «انا انزلناه» [[استدلال]] و [[احتجاج]] کنید که [[پیروز]] خواهید شد، پس [[سوگند]] به خد که این سوره از برای [[حجت]] [[خدای تبارک و تعالی]] بر [[خلق]] بعد از [[رسول]] اوست. این سوره همانا [[مدرک]] [[دین]] شما و نهایت [[علم]] ماست. ای [[جماعت]] [[شیعه]] با [[آیه]] «حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة [[مبارکه]] انا کنا منذرین» بحث کنید، این آیات اختصاص به [[والیان امر]] دارد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ {{ع}}قَالَ: یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ‏ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صوَ إِنَّهَا لَسَیِّدَةُ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَةُ عِلْمِنَا یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِ حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ‏ فَإِنَّهَا لِوُلَاةِ الْأَمْرِ خَاصَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۴۹.</ref>.
صرف نظر از این [[اختلافات]]، اغلب ارباب لغت "[[امام]]" را از مصدر "ائتمام"، به معنای تقدم و [[پیشوایی]] دانسته‌اند. بنابراین، [[امام]] کسی است که یک [[قوم]] یا گروه به او [[اقتدا]] کنند و او پیشوای آنها باشد؛ از این‌رو به [[پیامبر]]، [[امام]] گفته می‌شود، چرا که [[پیشوای امت]] است؛ چنان‌که به [[خلیفه]] نیز از این‌رو که پیشوای [[رعیت]] است، [[امام]] می‌گویند. [[قرآن]] نیز از آنجا که [[پیشوای مسلمانان]] است، [[امام]] خوانده می‌شود<ref>برای نمونه، ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۴۲۸ و ۴۲۹؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۸۶۵. یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که برخی لغویون واژه «امت» را به گروه یا قومی اطلاق می‌کنند که منسوب به یک پیامبر باشند. خلیل بن احمد فراهیدی، ص۴۲۸.</ref>.


ابن منظور در این باره می‌نویسد: {{عربی|أَمَّ القومَ و أَمَّ بهم: تقدَّمهم، و هي الإِمامةُ. و الإِمامُ: كل من ائتَمَّ به قومٌ كانوا على الصراط المستقيم أَو كانوا ضالِّين}}<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.</ref>؛ "[[قوم]] را [[امامت]] کرد و بر [[قوم]] [[امامت]] کرد: بر آنها پیشی گرفت و آن همان معنای [[امامت]] است و [[امام]] کسی است که گروهی به او [[اقتدا]] کنند، خواه در [[راه مستقیم]] باشند یا آنکه [[گمراه]] باشند".
آنچه از [[سوره قدر]] و دخان و [[روایات]] ذیل آن استفاده می‌شود عبارت است از:
# [[ضرورت]] وجود [[نظام]] و تقدیر در [[عالم]] از اولین [[زمان]] [[خلقت]] که «[[لیلة القدر]]» ظرف تقدیر و تنظیم امور به شمار می‌آید.
# ضرورت وجود [[حجت]] که همان تنفیذ کننده مقدرات به [[اذن]] خداست و او [[خلیفه خدا]]، [[نبی]] یا [[وصی]] نبی است.
# ضرورت وجود واسطه داخلی برای عالم که [[واسطه فیض الهی]] است که عبارت است از [[ولی]] و [[حجت خدا]] و وجود او مقدم بر وجود دیگران است.
# ضرورت استمرار این [[سنت الهی]] بدون وقفه تا [[پایان تاریخ]] [[بشریت]]<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>.


همچنین برخی از لغویون بر این باورند که "[[امام]]" گاه به معنای طریق نیز آمده است؛ چنان‌که در [[قرآن کریم]] می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref><ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۴۲۹؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۸۶۵.</ref>.
==== [[آیات شهادت]] و [[آیات گواهی|گواهی]] ====
البته به نظر می‌رسد، "[[امام]]" که از ریشه أَمَّ گرفته شده است، چه آن‌گاه که به معنای [[پیشوا]] و چه آن‌گاه که به معنای طریق به کار می‌رود، باز هم بریده از معنای "قصد" نیست؛ چرا که [[پیشوا]] کسی است که [[مردم]] او را قصد می‌کنند و طریق نیز چیزی است که رهپوی آن، قصدش را می‌کند.
از جمله آیاتی که [[دلالت]] بر [[ضرورت وجود امام]] [[معصوم]] در هر زمانی دارد، [[آیات]] [[گواهان]] و [[شهادت]] است. [[خداوند]] در بین هر امتی کسی را به عنوان [[شاهد]] و [[گواه]] قرار داده تا [[روز قیامت]] بر آنها [[احتجاج]] کند:
از آنچه که بیان شد، می‌توان بدین نتیجه [[دست]] یافت که [[امام]]، آن‌گاه که بر فردی اطلاق می‌شود، چنان‌که همین استعمال در این نوشتار مدنظر است، کسی است که اصل، [[مرجع]] و پیشوای [[مردم]] باشد و در یک سخن، کسی است که [[مردم]] او را قصد کنند.
#{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.</ref>؛
#{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ}}<ref>«و (به یاد آور) روزی را که از هر امّتی گواهی برانگیزیم آنگاه به کافران نه اجازه (پوزش) داده می‌شود و نه پوزش آنان پذیرفته می‌گردد» سوره نحل، آیه ۸۴.</ref>‏؛
#{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>.


===نمونه‌های کاربرد واژه "[[امام]]" در [[قرآن کریم]]===
از این آیات استفاده می‌شود خداوند در هر زمان و برای هر امتی، افرادی [[معصوم از خطا]] و [[اشتباه]] قرار داده است تا در روز قیامت بر [[اعمال]] آن [[امت]] گواهی دهند. کسی که قرار است شاهد باشد، در شهادتش نزد خداوند نباید اشتباه کند. اینان کسانی‌اند که در امر [[هدایت]] [[بشر]] [[حجت خداوند]] در روی زمین‌اند. [[شاهد]] هر [[امت]] و قومی باید زنده بوده، معاصر با آن [[قوم]] باشد، همان گونه که [[قرآن]] از زبان [[حضرت عیسی]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند: {{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref>.
در [[قرآن کریم]]، [[دوازده]] بار واژه "[[امام]]" به صورت‌های مختلف، اعم از جمع و مفرد، به کار رفته است. با نگاهی اجمالی، می‌توان این نمونه‌ها را چند دسته تقسیم کرد:
====[[امام]] به معنای [[پیشوا]]====
در هشت [[آیه]]، واژه "[[امام]]" یا مشتقات آن، به معنای [[پیشوا]] و مقتدای [[انسانی]] به کار رفته است. برخی از آنها عبارت‌اند از: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>.


البته باید توجه داشت که این واژه در [[قرآن کریم]]، تنها بر [[پیشوایان]] [[حق]] اطلاق نشده است، بلکه [[پیشوایی]] و [[اقتدا]] در امور [[باطل]] نیز حوزه کاربرد آن است؛ چنان‌که می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
شاهدی را که [[خداوند]] به او در [[روز قیامت]] [[احتجاج]] می‌کند باید هم [[عصر]] کسانی باشد که قرار است برای آنها [[شهادت]] دهد. با این بیان نمی‌توان [[شاهدان]] بر [[امت‌ها]] را منحصر در [[انبیاء]] دانست؛ زیرا [[انبیا]] همیشه وجود نداشته‌اند، بلکه آنچه [[ضرورت]] دارد، وجود شاهدی معاصر و زنده در هر عصر و [[زمان]] و برای هر امتی از [[پیامبر]] یا [[امام]] و [[حجت]] [[معصوم]] است تا در روز قیامت [[حجت خدا]] برای [[مردم]] باشد و [[شهادت بر اعمال]] آنها دهد<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>.


در [[آیه]] دیگری، نیز به صراحت، [[پیشوایی]] در امور [[باطل]] با واژه [[امام]] بیان شده است: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>.
==== [[آیه هادی]] ====
{{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>. صفت «[[منذر]]» به خداوند<ref>سوره دخان، آیه ۳.</ref> و بر [[پیامبران]]<ref>سوره ص، آیه ۳۸؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref> او اطلاق شده است. بر اساس برخی [[آیات]]، [[انذار]] همه امت‌ها را شامل است<ref>سوره فاطر، آیه ۲۴.</ref> و در برخی آیات [[مسئولیت پیامبر]] {{صل}} به [[انذار]] منحصر شده است<ref>سوره رعد، آیه ۷.</ref>. بخش آخر [[آیه]]، یعنی {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} شاهد مثال و مورد بحث است که جمله {{متن قرآن|لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} بر {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ}} عطف شده است.


در [[آیات]] دیگری، این واژه برای [[پیشوایی]] در امور [[حق]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>.
آنچه [[مسلم]] است این است که از صریح آیه فوق استفاده می‌شود به طور عموم برای هر قومی هدایت کننده‌ای است به [[حق]] و [[حقیقت]] که در هر عصر و زمانی باید وجود داشته باشد. همچنین [[دلالت]] دارد بر اینکه [[زمین]] هیچ گاه از هادیِ به حق خالی نمی‌گردد، خواه [[نبی]] باشد یا غیر نبی. اطلاق [[آیه]] در {{متن قرآن|لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} [[حصر]] مصداق [[هادی]] را در [[انبیاء]] [[نفی]] می‌کند؛ زیرا در غیر این صورت لازم می‌آید در عصرهایی که از [[نبی]] خالی است، [[حجت]] و هادی برای [[بشر]] وجود نداشته باشد. بنابراین لازم است در هر زمانی [[زمین]] خالی از حجت نباشد، خواه نبی باشد یا [[امام]] باشد<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۱-۱۸۳.</ref>.


آیاتی نیز وجود دارد که برخی از مصادیق مفهوم [[امام]] را [[تعیین]] کرده‌اند؛ چنان‌که راجع به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} چنین آمده است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
==== [[آیه صادقین]] ====
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>‏، این آیه [[مؤمنین]] را امر می‌‌کند که همواره با [[صادقین]] بوده و از آنان به طور مطلق [[متابعت]] کنند. بی‌تردید خدای [[منان]] هنگام فرستادن این [[پیام آسمانی]]، به مصادیقِ مفهوم کلی «[[راستگویان]]» نظر داشته است. یعنی راستگویانی مقصود او بود که [[مردم]] را به [[همراهی]] با آنان فراخواند. بنابراین این احتمال که مقصود از راستگویان جمیع مؤمنین باشند، غیر معقول بوده و برخی مؤمنین را [[خداوند]] [[اراده]] کرده است، اما آیا مفاد آیه، مخصوص [[زمان]] [[نزول]] آن است و یا اینکه تا استمرار و [[بقای دین اسلام]] باقی می‌ماند؟ از آنجا که خطابات خداوند، فقط برای [[زمان پیامبر]] و مخصوص [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] نیست، بلکه شامل همه مردم تا [[روز قیامت]] می-شود، قول به اختصاص آیه به زمان نزول آن [[مخالف]] [[حکمت خداوند]] است، در نتیجه باید در هر زمانی افرادی «[[صادق]] [[علی الاطلاق]]» باشند که امر به [[اطاعت]] آنها علی الاطلاق شده باشد. در نتیجه بر [[ضرورت وجود امام]] [[معصوم]] در هر زمان [[دلالت]] می‌کند<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۵-۱۸۶؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۵۱.</ref>.


همچنین [[خداوند متعال]] پس از ذکر نام پیامبرانی همچون [[اسحاق]] و [[یعقوب]]{{عم}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>.
== جایگاه امامت در قرآن ==
=== رابطه [[امامت]] با [[توحید]] ===
=== اصل انگاری امامت در قرآن ===
امامتِ به [[حق]] و به نحو [[نیابت]] و [[جانشینی]] از [[مقام نبوت]]، جایگاهش همان [[شأن]] و جایگاه [[نبوت]] و ادامه و [[استمرار نبوت]] است و هر دو [[منصب]] الهی‌اند که از جانب [[خداوند]] به افراد [[برگزیده]] و [[شایسته]] اعطا می‌شود تا [[واسطۀ فیض الهی]] به سوی [[مردم]] و [[هدایت]] آنان به [[کمال]] و [[سعادت]] باشند و همان دلیلی که موجب [[ارسال رسولان]] و [[بعثت]] انبیاست، همان [[ادله]] موجب [[نصب امام]] بعد از [[رسولان]] است. بنابراین همانند نبوت، [[امامت]] هم از [[اصول دین]] است<ref>رک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۲.</ref>.  


====[[امام]] به معنای کتاب====
وجوه [[قرآنی]] اصالت [[امامت]] عبارت‌اند از:
در سه [[آیه]] از [[آیات قرآن کریم]]، [[امام]] بر "کتاب" اطلاق شده؛ چنان‌که از [[کتاب]] [[تورات]] با عنوان [[امام]] یاد شده است:
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>، این [[آیه]] بنابر [[نقل]] [[شیعه]] و [[سنی]]، در مورد [[ابلاغ]] [[ولایت]] و امامت [[امیر المؤمنین]] {{ع}} نازل شده است. به مقتضای این [[آیه شریفه]] و با توجه به [[شأن نزول]]، امامت در هندسۀ [[تفکر]] [[اسلامی]] از چنان جایگاه والایی برخوردار است که ابلاغ نکردن آن توسط [[پیامبر]] {{صل}} به منزلۀ ابلاغ نکردن همۀ [[معارف]] و [[احکام الهی]] است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۹.</ref> و این خود [[دلالت]] واضحی دارد بر اینکه امامت از اصول دین است و برای ابلاغ آن چنین تأکیدی به پیامبر {{صل}} شده است<ref>رک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ج ۴، ص۱۹۵؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۳.</ref>؛ زیرا اگر امامت از [[فروع]] بود، عدم تبلیغش مساوی با عدم ابلاغ [[رسالت پیامبر]] نبود. مطابق [[روایات]] شأن نزول<ref>طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص۳۴۴؛ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‏بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج‏۲، ص۲۹۸؛ برای آشنایی بیشتر با روایات اهل سنت دربارۀ شأن نزول آیه شریفه رجوع شود به کتاب جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۴، بخش آیات غدیر، ص۱۹۳-۳۵۴.</ref>، این [[آیه]] در [[عرفه]] و در [[حجة الوداع]] بر [[پیامبر]] نازل شده است و تا آن [[روز]] همه [[معارف]] و [[احکام]] اساسی [[اسلام]] (اصول و [[فروع]]) بر پیامبر نازل شده بود و آن [[حضرت]] آنها را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کرده بود. مسئله [[امامت]]، اگرچه از نخستین روزهای [[نبوت]] مورد توجه و تأکید قرار داشت، [[ولی]] در جمع [[مسلمانان]] از شهر‌های مختلف و به صورت رسمی بیان نشده بود. پیامبر [[مأموریت]] یافت این [[کار]] را در جریان حجة الوداع (در [[غدیر خم]]) که جمع کثیری از مسلمانان [[مدینه]] و دیگر شهر‌های [[کشور اسلامی]] در آن شرکت داشتند، انجام دهد. پس این آیه ناظر به اهمیت امامت و [[برتری]] آن بر همه مسائل [[دین]] است. در [[حقیقت]] مفاد این آیه با آیۀ «[[اکمال دین]]» هماهنگ است؛ یعنی [[دین اسلام]] بدون امامت کامل نخواهد بود<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۹-۴۰.</ref>.
{{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا}}<ref>«و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲؛ نیز ر.ک: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}} «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>.
#{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، بر اساس [[روایات اهل بیت]] {{ع}} این آیه بعد از ابلاغ [[ولایت]] و [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} به مردم و در غدیر خم، بر پیامبر {{صل}} نازل گردیده است<ref>الفتونی، محمد طاهر العاملی، ضیاء العالمین فی بیان امامة الائمة المصطفین، ج ۶، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>. مفاد آیه این است که امامت، سبب کامل شدن دین و متمّم [[نعمت خداوند]] است. [[امامت]] امری است که [[خداوند]]، اسلام را با آن می‌خواهد و اسلام بدون امامت هرگز مورد [[رضایت خداوند]] نیست. با توجه به اینکه [[مسلمین]] پیش از [[نزول]] این آیه [[نماز]] می‌خواندند و [[روزه]] می‌گرفتند و [[حج]] به جا می‌آوردند و [[مقید]] به انجام سایر [[احکام]] بودند و اینکه [[اکمال دین]] و [[رضایت]] [[خدای سبحان]] به [[اسلام]]، منوط شده به پذیرش [[ولایت امیر المؤمنین]] {{ع}}، [[دلیل]] است بر اینکه [[امامت]] از [[اصول دین]] است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، اصول العامه لمسائل الامامه، ص۹۸-۹۹؛ همچنین رک: [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۲۹۹-۳۰۰؛ ضیاء العالمین، ج ۶، ص۲۹۵.</ref><ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۳؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۹.</ref>


البته روشن است که در اینجا نیز مقصود همان [[پیشوایی]] کتاب است و در [[حقیقت]] معنای لغوی [[امام]] [[حفظ]] شده است. در [[آیات]] دیگری نیز از [[لوح محفوظ]] با این واژه یاد شده است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن  بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>.
=== [[امامت]] فراتر از [[نبوت]] ===
جایگاه امامت، غیر از مرتبه نبوت است، هرچند ممکن است در جایی این دو با یکدیگر جمع شوند. همچنان که نبوت با [[رسالت]] دو [[منصب الهی]] است که گاهی با هم جمع می‌شوند و گاهی جدا و گاهی هر سه [[منصب]] در فردی جمع می‌آیند، چنانکه این سه، در شخصِ [[حضرت ابراهیم]] جمع شد: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این [[آیه]] که از [[دلایل برتری]] [[مقام امامت]] بر [[مقام نبوت]] است، در [[شأن]] حضرت ابراهیم {{ع}} نازل شده است. این [[مقام]] در اواخر [[عمر]] حضرت ابراهیم {{ع}} به او داده شده است؛ یعنی زمانی که آن حضرت دارای مقام نبوت و رسالت بود. در نتیجه امامت غیر از نبوت است<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ {{ع}}قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْیَاءَ وَ قَبَضَ یَدَهُ قَالَ لَهُ یَا إِبْرَاهِیمُ‏ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَمِنْ عِظَمِهَا فِی عَیْنِ إِبْرَاهِیمَ {{ع}}قَالَ یَا رَبِ‏ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‏}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۷۵.</ref>. حال اگر [[مقام امامت]] [[برتر]] از [[نبوت]] نباشد، مزیّت و [[برتری]] برای او نبود و این [[وعده الهی]] چیزی بر [[مقام]] او نمی‌افزود.


اغلب [[مفسران]] گفته‌اند که مقصود از [[امام]] در این [[آیه]]، [[لوح محفوظ]] است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۴۷؛ نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۳، ص۱۱۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵۴؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۳، ص۵۱۹؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۶، ص۱۳۹؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القران العظیم، ج۶، ص۵۰۴؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۵، ص۵۲۷؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۳، ص۲۰۶۱؛ ملا محسن فیض کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۴۳۲؛ علی بن حسین عاملی، الوجیز فی تفسیر القران العزیز، ج۳، ص۵۷؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۷۳۶؛ احمد بن محمد بن عجبیة، البحر المدید، ج۴، ص۵۶۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۱، ص۳۹۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۶۷؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹؛ علی بن محمد علی دخیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۱، ص۵۸۵؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۴، ص۲۶۴؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۹، ص۵۲؛ عبدالکریم خطیب، تفسیر القرآنی للقران، ج۱۱، ص۹۱۲؛ محمد ثناء الله مظهری، تفسیر المظهری، ج۸، ص۷۴؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة، ج۲۲، ص۲۹۷؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۲، ص۱۶؛ سید محمد حسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۲؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۲۰.</ref>؛ البته اینکه [[لوح محفوظ]] از جنس کتاب است، از دیگر [[آیات]] دانسته می‌شود؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه  و ودیعه‌گاه  او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶؛ و نیز ر.ک: {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}} «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}} «و تو در هیچ کاری نیستی و از آن هیچ قرآنی نمی‌خوانی و (نیز شما) هیچ کاری نمی‌کنید مگر همین که بدان می‌پردازید، ما بر شما گواهیم و همسنگ ذرّه‌ای در زمین یا در آسمان، از پروردگارت پنهان نمی‌ماند و هیچ چیز کوچک‌تر و یا بزرگ‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشنگر آمده است» سوره یونس، آیه ۶۱؛ {{متن قرآن|وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}} «و هیچ (چیز) پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر که در کتابی روشنگر (آمده) است» سوره نمل، آیه ۷۵؛ {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}} «و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد؛ بگو: چرا، سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است» سوره سبأ، آیه ۳.</ref><ref>مراد از «کتاب مبین» در آیه یاد شده، همان «لوح محفوظ» است. برای نمونه ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۵۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۱۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۷، ص۳۱۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السبع المثانی، ج۶، ص۲۰۵.</ref>.
افزون بر این، [[خداوند متعال]] مقامی [[عظیم]] به نام [[امامت]] را به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} داده و این مقام را به سبب [[موفقیت]] در امتحاناتی که از آنها یاد نکرده، به ایشان اعطا کرده است. از سوی دیگر، امتحانات فراوانی برای آن حضرت در [[قرآن کریم]] بیان شده که یکی از آنها [[ذبح]] [[حضرت اسماعیل]] {{ع}} است. برداشت عرفی از مجموع [[آیات]]، بیانگر این نکته است که خداوند متعال درصدد تبیین این مطلب است که موفقیت در همین امتحانات بود که موجب اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم {{ع}} شد و این امتحانات، از جمله [[فرمان]] به ذبح [[اسماعیل]]، پس از رسیدن ایشان به [[مقام نبوت]] بوده است. بر این اساس می‌توان گفت دیدگاه تفاوت مقام امامت با مقام نبوت در [[آیه]] [[ابتلا]] دیدگاه صحیحی است<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۷۹-۸۱؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۷-۳۸.</ref>.


====[[امام]] به معنای طریق====
[[دلیل]] دیگر بر برتری امامت بر نبوت در [[آیه ابتلا]]، [[عظمت]] این مقام در نگاه حضرت ابراهیم {{ع}} آنقدر زیاد بود که آن را برای ذریۀ خود تقاضا کرد.
[[دست]] کم در یک [[آیه]]، واژه [[امام]] به معنای طریق به کار رفته است. [[خداوند متعال]] پس از بیان سرگذشت [[قوم]] [[حضرت نوح]] و [[شعیب]]{{عم}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>.


گفتنی است، اگرچه برخی [[مفسران]] واژه [[امام]] را به معنای طریق دانسته‌اند<ref>نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۲، ص۲۶۱؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۴۶۷؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۶، ص۴۹۱؛ احمد بن محمد بن عجیبة، البحر المدید، ج۳،ص۱۰۰؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۶۴؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۲۱.</ref>، از این کاربرد [[قرآنی]] نمی‌توان نتیجه گرفت که هر [[سیر]] و طریقی را می‌توان [[امام]] نامید. در توضیح این مطلب باید گفت، برخی از [[مفسران]] گفته‌اند که مقصود از طریق در این [[آیه]]، [[راه]] میان [[مکه]] و [[مدینه]] و [[شام]] است<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۸۵؛ محمد صادقی تهرانی، البلاغ فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۲۶؛ سید علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۵، ص۳۷۵؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۱۹.</ref> و چنان‌که پیش‌تر نیز بیان شد، برخی [[مفسران]] نیز یادآور شده‌اند<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۱۵۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۲۹؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۲، ص۲۷۰؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۱، ص۳۳۹؛ محمد بن احمد قربطی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۵؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۶۸؛ محمد بن علی لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۶۸۴ و ۶۸۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۴، ص۴۸۷؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۹۴؛ محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج۳، ص۱۶۸؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۲۱۶؛ محمد ثناءالله مظهری، تفسیر المظهری، ج۵، ص۳۱۱؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر للعقیدة، ج۱۴، ص۶۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۷، ص۳۱۸؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۱۷۲.</ref> که این معنا از [[امام]]، بریده از معنای تقدم، [[پیشوایی]] و مقصود بودن نیست و می‌توان گفت شهرهای ویران شده [[اقوام]] پیشین در مسیر سفرهای [[مردم]] به [[شام]]، به گونه‌ای است که می‌تواند مایه [[عبرت]] و موجب [[هدایت]] شود و در [[حقیقت]] همچون [[امام]]، مقصود و نیز پیشوای [[مردم]] باشد. بنابراین، تنها این طریق خاص به هر طریقی مانند آن است که چون شأنیت [[پیشوایی]] و [[هدایت مردم]] را دارد، متصف به این [[وصف]] می‌شود.
=== امامت [[عهد الهی|عهدی الهی]] ===
در آیۀ ۱۲۴ [[سوره بقره]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}</ref> به [[صراحت]] امامت را عهدی الهی معرفی می‌کند که به [[ظالمین]] و [[گناهکاران]] نمی‌رسد. این نکته استفاده می‌شود که امامت مقام و جایگاهی بلند و رفیع دارد که فقط به انسان‌هایی [[پاک]] که دارای [[مقام عصمت]] باشند می‌رسد.


=== مفهوم [[امام]] و امامت در [[آیه ابتلا]]===
=== نقش [[امام]] در [[قیامت]] ===
از دیگر آیاتی که اهمیت ویژه و جایگاه والای امامت را روشن می‌کند آیه {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> است. مفاد [[آیه]] این است که [[روز قیامت]] هر جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار گرفته و با [[امام]] خود وارد عرصه [[محشر]] می‌شوند. بنابراین اطلاق کلمۀ «بإمامهم» هم [[امامان حق]] را شامل می‌شود و هم [[امامان]] [[باطل]] را<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۳، ص۱۶۶.</ref>. از آیه این نکته به دست می‌آید که [[امامت]] در [[زندگی]] و [[سرنوشت انسان]] نقش [[تعیین]] کننده‌ای دارد. [[انسان]] هر [[پیشوایی]] را [[ه]] در [[دنیا]] برگزیند در سرای [[قیامت]] نیز با او [[محشور]] خواهد شد؛ اگر [[امام حق]] باشد او را به [[بهشت]] و اگر [[امام باطل]] باشد او را روانۀ [[دوزخ]] خواهد کرد<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۴۰-۴۱.</ref>.


==[[ادله قرآنی]] [[امامت]]==
== اهداف و [[فلسفه]] امامت در قرآن (چرایی یا غایت) ==
*[[آیات]] بسیاری از [[قرآن کریم]]، جز [[آیات]] ذکر شده، بر این [[حقیقت]] دلالت می‌کنند که [[امامت]] و [[حکومت]] در [[جامعه]] به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و او هر کس را بخواهد برای آن برمی‌گزیند. در ادامه به اختصار به برخی از این [[آیات]] اشاره می‌کنیم:
=== تبیین مفاهیم قرآنی ===
*۱. [[آیات]] دال بر انحصار [[حکم]] در [[خداوند متعال]]:
یکی از [[وظایف]] [[پیامبر]] {{صل}} تبیین معانی و مفاهیم [[قرآن کریم]] بود، [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. در [[حدیث ثقلین]]، [[رسول اکرم]] {{صل}} [[عترت]] خود را ملازم و همراه با [[قرآن]] قرار داده و فرموده است: {{متن حدیث|انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی}}<ref>«من دو شی، گران‌بها در میان شما میگذارم که این دو عبارتند از: کتاب خدا و عترت من»</ref>؛ یعنی فهم [[حقایق]] قرآن باید با [[راهنمایی]] عترت باشد، همچنین [[تأویل قرآن]] را جز [[خدا]] و [[راسخان در علم]] نمی‌دانند، ‌ چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref>«در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>. در [[روایات]] آمده است [[ائمه]] {{ع}} [[راسخان در علم]] هستند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ یَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ‏ أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۱۳.</ref>.
:*{{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«حکم [و فرمان]، تنها از آنِ خداست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>؛
:*{{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref>؛
:*{{متن قرآن|أَلَا لَهُ الْحُكْمُ}}<ref>«همانا حکم، تنها از آن اوست» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref>؛
:*{{متن قرآن|وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا}}<ref>«و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمی‌دهد» سوره کهف، آیه ۲۶.</ref>.
*۲. آیاتی که در [[اختیار]] [[مردم]] بودن زمام [[حکومت]] و [[امامت]] را [[نفی]] و در [[دست خدا]] بودن آن را [[اثبات]] می‌کنند و بیان می‌کنند که [[مردم]] در این مسأله اختیاری ندارند.
:*{{متن قرآن|وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ * وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ * وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«و پروردگار تو هر چه بخواهد می‌آفریند، و هر چه بخواهد برمی‌گزیند؛ آنان را حق گزینش و اختیار نیست؛ منزّه است خداوند، و برتر است از همتایانی که برای او قائل می‌شوند * و پروردگار تو می‌داند آن چه را که در سینه‌هایشان پنهان می‌دارند و آن چه را آشکار می‌سازند * و او خدایی است که معبودی جز او نیست، ستایش برای اوست، در این جهان و در جهان دیگر حاکمیت از آن اوست و همه شما به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۶۸-۷۰.</ref>.
:*{{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما برانگیخته است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته‌تریم، و او ثروت زیادی ندارد؟ گفت: خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و [قدرت] جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، مُلکش را به هر کس بخواهد، می‌بخشد؛ و احسان خداوند، وسیع و آگاه است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>.
*این [[آیه]] نشان می‌دهد که زمام [[مُلک]] به [[دست]] [[مردم]] نیست و این [[خداوند متعال]] است که از میان بندگانش کسی را که [[شایسته]] این کار است، برمی‌گزیند؛ [[مُلک]] فقط از آنِ خداست و او هر کجا بخواهد آن را قرار می‌دهد، نه اینکه بشری باشد و [[مردم]] به دل‌خواهشان [[جایگاه]] آن را [[تعیین]] کنند.
*۳. آیاتی که نشان می‌دهد [[خداوند متعال]] پیامبرانش را برای [[رهبری اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[مردم]] [[مبعوث]] و آنها را به عنوان [[حاکم]] و پیشوای [[مردم]] [[منصوب]] نموده است و [[مردم]] را به [[فرمان پذیری]] از آنها به عنوان [[حاکمان]] و پیشوایانی که [[مأمور]] برپایی [[عدالت]] و [[قسط]] درمیان [[مردم]] هستند، [[امر]] فرموده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان [شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه] نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>.
*این [[آیه]] [[هدف]] از [[ارسال رسولان]]، که اقامۀ [[قسط]] در میان [[مردم]] است و وسیله آن، یعنی کتاب و [[میزان]] را بیان می‌کند. [[آیه]] تصریح دارد که [[پیامبران]] با دو وسیله به سوی [[مردم]] آمده‌اند: کتاب که همان [[تشریع]] است و [[میزان]] که [[عدالت]] در میان [[مردم]] یا [[حکومت عادلانه]] است و با این دو عنصر همۀ شرایط [[زندگی]] عادلانه و مرفه در سایۀ [[قسط]] و [[تقوا]]، برای [[جامعه انسانی]] فراهم می‌گردد.
:*{{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«مأمورم در میان شما عدالت کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>.
:*{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا... وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم می‌کردند؛ … و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>.
:*{{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ... فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ... أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«و این کتاب [قرآن ] را به حق بر تو نازل کردیم … پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن … آیا آنها حکم جاهلیت را می‌خواهند؟ و چه کسی بهتر از خدا، برای قومی که اهل یقین هستند، حکم می‌کند؟» سوره مائده، آیه ۴۸-۵۰.</ref>.
:*{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
*این [[آیه]] به ظرافت، دلالت می‌کند که [[پیامبران]] تنها به عنوان مبلّغانی از سوی [[خداوند]] فرستاده نشده‌اند، بلکه به عنوان حاکمانی [[مبعوث]] گشته‌اند که امر می‌کنند و باید [[اطاعت]] شوند؛ زیرا [[اطاعت]] در عبارت {{متن قرآن|إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}} به [[پیامبر]] نسبت داده شده و در نتیجه - به اجازۀ [[خداوند متعال]] - [[وجوب اطاعت]] مربوط به [[پیامبر]] است؛ پس ناگزیر این [[اطاعت]] باید [[اطاعت]] [[حکومتی]] باشد، نه [[تبلیغی]]؛ یعنی [[اطاعت از پیامبر]] به عنوان حاکمی، که مانند هر حاکمی، [[امر و نهی]] می‌کند، [[واجب]] است، نه به عنوان واسطه‌ای برای [[ابلاغ]] [[امر و نهی]] [[خداوند]] که در این صورت مناسب نبود که [[اطاعت]] با [[اذن خداوند]] به [[پیامبر]] منسوب شود، بلکه باید مستقیماً به خود [[خداوند]] نسبت می‌یافت و مثلاً [[شایسته]] بود که این‌طور گفته شود: {{عربی|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ اللَّهِ}}؛ ما هیچ [[پیامبری]] را نفرستادیم مگر برای این که [[خدا]]، [[اطاعت]] شود.
*همچنین [[خداوند]] در [[مقام]] [[سخن]] از سرگذشت [[پیامبران]] و [[مأموریت]] ایشان نسبت به قومشان، می‌فرماید:
:*{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ * فَاتَّقُواْ الله وَ أَطِیعُونِ}}<ref>«هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟! * مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم * تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۰۶-١٠٨.</ref>.
:*{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«هنگامی که برادرشان هود به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟! * مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم * تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۲۴-١٢۶.</ref>.
:*{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ... وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ * الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ}}<ref>«هنگامی که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی‌کنید؟! * مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم * تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید... و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید * همان‌ها که در زمین فساد می‌کنند و اصلاح نمی‌کنند» سوره شعراء، آیه ۱۴۲-۱۵۲.</ref>.
*این [[آیات]] به روشنی [[مأموریت]] [[پیامبران]] را بیان می‌کند و نشان می‌دهد که همه آنها برای [[رهبری]] [[مردم]] آمده‌اند و از سوی [[خداوند سبحان]] به [[حکومت]] بر ایشان گماشته شده‌اند و معنای این سخن همه ایشان که فرمودند: {{متن قرآن|أَطِيعُونِ}} نیز همین است؛ زیرا [[اطاعت]] در اینجا نیز، همچون [[آیه]] پیش گفته، [[اطاعت از پیامبر]] به عنوان [[حاکم]] است، نه فقط به عنوان مبلّغ از جانب [[خداوند متعال]].
*این مطلب دو قرینۀ کاملاً روشن دارد:
#در عبارت {{متن قرآن|أَطِيعُونِ}} [[اطاعت]] به [[پیامبر]] نسبت داده شده، نه به [[خدای سبحان]] که این نشان می‌دهد مقصود از [[اطاعت از پیامبر]]، [[اطاعت]] از او به عنوان [[حکمرانی]] است که حاکمانه [[امر و نهی]] می‌نماید، نه [[اطاعت]] از مبلّغی که تنها [[اوامر و نواهی]] [[خداوند]] را [[ابلاغ]] می‌کند و بس؛ زیرا اگر چنین چیزی منظور بود باید این عبارات از زبان [[پیامبران]] به گونه‌ای دیگر حکایت می‌شد و امر آنان به [[اطاعت]]، به [[خدا]] نسبت می‌یافت، نه خودشان و مثلاً باید چنین می‌گفتند: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوه}}. اما اکنون که سخن حکایت‌شدۀ آنان، در [[قرآن]] این است که {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}} باید گفت که این سخن صراحت دارد که منظور از این [[اطاعت]]، [[اطاعت]] [[حکومتی]] است، نه [[تبلیغی]] محض.
#این عبارات {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ... وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ... الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ}}<ref>«تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید... و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید. همان‌ها که در زمین فساد می‌کنند و اصلاح نمی‌کنند».</ref>.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۲۲۶-۲۳۱.</ref>
*حاصل آنکه اندیشیدن در مجموع این [[آیات]] و مانند آنها، ما را به این [[حقیقت]] رهنمون می‌سازد که مسأله [[امامت]] و [[حکومت]]، همچون [[نبوت]]، امری [[الهی]] است که تنها با [[تعیین]] [[الهی]] محقق می‌شود، نه با [[انتخاب مردم]]؛ [[اختیار]] این امر به [[دست]] خداست و او هر کس از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش را که بخواهد برای [[امامت]] برمی‌گزیند و این سنتی [[الهی]] است که در طول [[تاریخ]] جریان داشته است.
*افزون بر این، فصل خطاب [[شرع]] در موضوع [[امامت]]، مضمون بسیاری از [[آیات]] و [[روایات]] قطعی است که در آنها بر [[امام]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} تصریح شده است و از آنجا که {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ}}<ref>«هنگامی که خدا و پیامبرش امری را قطعی کنند، هیچ مرد و زن مؤمنی در کارشان اختیاری [در برابر فرمان خدا] ندارند» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>، پس اگر [[خدا]] و پیامبرش در موضوع [[امامت]]، حکمی داده باشند، [[مسلمانان]] راهی جز این ندارند که به این [[حکم]] گردن بنهند و در برابر آن سر [[تسلیم]] فرود بیاورند.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۲۳۳-۲۳۴.</ref>


==امامت در بایسته‌های فقه سیاسی==
=== [[داوری]] در [[منازعات]] ===
[[قرآن]] [[امامت]] را به عنوان [[رهبری]] [[جامعه انسانی]] و وسیله [[هدایت]] [[انسان]] و [[مظهر]] [[خلاقیت]] [[الهی]] در [[زمین]] و [[حجت خدا]] و مرتبتی [[برتر]] از [[نبوت]] می‌شمارد:
یکی از [[اهداف نبوت]] داوری در [[اختلافات]] و [[منازعات]] بوده است، [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>؛ نکته جالب توجه در این [[آیه شریفه]] آن است که [[داوری]] به کتاب نسبت داده شده است؛ زیرا [[معیار داوری]] همان [[احکام الهی]] است که کتاب دربرگیرنده آنهاست.
#{{متن قرآن|إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>
#{{متن قرآن|لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>. این [[آیه]] گرچه در مورد [[رسولان]] است ولی ملاک احتیاج به [[حجت]] را بیان می‌کند که در مورد [[امام]] و [[رهبر]] نیز صادق است، و از سوی دیگر این رسولان که [[حجت‌های خدا]] بوده‌اند به دلیل آیه اول، [[امامان]] نیز می‌باشند.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۲۱.</ref>


==امامت در بایسته‌های فقه سیاسی==
[[بدیهی]] است اختلافات و [[نزاع‌ها]] به [[زمان پیامبر]] اختصاص ندارد، لکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد [[برگزیده]] از جانب [[خدا]] نیاز دارد، ‌پس از [[ختم نبوت]] نیز این [[ضرورت]] وجود دارد و در نتیجه [[وجود امام]] بسان [[پیامبر]]، امری ضروری است.
*[[امامت]] مقامی والاتر از [[مقام نبوت]] یا [[رسالت]] است که [[روح]] و [[باطن نبوت]] و رسالت به آن باز می‌گردد و [[میزان]] [[شرافت]] [[نبی]] یا [[رسول]]، به مقدار برخورداری از این [[مقام]] است. به همین دلیل، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در پی این [[آیه]]، علی‌رغم آنکه می‌دانست در میان ذریه‌اش [[متقی]] و نبی و رسول خواهند بود، سؤال کرد که آیا این مقام [[منیع]] امامت به آنان نیز می‌رسد یا خیر؟ و [[پروردگار]] فرمود: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}. لازم به توضیح است که عبارت {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} عامی است که تخصیص بردار نیست؛ یعنی هر آن کس که [[ظالم]] به خود و یا دیگری باشد، به [[عهد الهی]] نمی‌رسد؛ خواه از [[نسل ابراهیم]]{{ع}} و یا غیر از او باشد.


*امامت در اینجا به معنای مقتدایی در اظهار عهد الهی است؛ چنان که [[خداوند]] در ذیل آیه، از امامت به [[عهد]] تعبیر فرمود. مراد از عهد الهی نیز، [[پیروی]] نکردن از [[شیطان]] است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>.
=== [[ارشاد]] و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] ===
ارشاد و هدایت انسان‌ها در زمینه [[عقاید]]، [[احکام دینی]] و مسائل [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] یکی دیگر از [[اهداف رسالت]] [[پیامبران الهی]] است، خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، این [[هدف]] نیز از ویژگی‌های [[نبوت]] نیست و به انسان‌هایی که در [[عصر پیامبر]] [[زندگی]] می‌کردند اختصاص ندارد، بنابراین، اگر [[تعلیم]] و ارشاد و هدایت[[بشر]] کاری بایسته و لازم بوده است، این بایستگی و [[لزوم]] در مورد [[امامت]] نیز موجود است.


بنابراین، عهد الهی به معنای استقرار بر [[صراط مستقیم]] و [[پاک]] شدن از تمام مظاهر [[عبودیت]] شیطان است. اصولاً خداوند [[انسان]] را برای مستقر شدن در این مقام [[خلق]] کرده و شیطان مانع قرار گرفتن انسان در این مقام است: {{متن قرآن|قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}<ref>«گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان می‌نشینم * آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.</ref>.
=== [[اتمام حجت]] بر [[بندگان]] ===
یکی از اهداف رسالت [[پیامبران]]، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، [[قرآن]] در این‌باره می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>، این امر نیز اختصاص به [[زمان]] خاصی ندارد، از اینرو [[امام علی]] {{ع}} فرموده است: "[[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نخواهد بود، یا آشکارا و مشهور است و یا خائف و پنهان تا [[حجت‌ها]] و دلائل [[الهی]] [[باطل]] نگردد... خدا به وسیله آنها حجت‌ها و دلائل خود را [[حفظ]] می‌کند... آنان [[جانشینان]] خدا در زمین و [[دعوت]] کنندگان به [[دین]] او هستند"<ref>{{متن حدیث|لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجهٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بیناته... یحفظ الله بهم حججه و بیناته اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه‌ الی دینه}}؛ صبحی صالح، نهج البلاغه، ‌ کلمات قصار، شماره ۱۳۹.</ref>.


بر اساس تعبیر [[قرآن]]، منع از استقرار انسان بر صراط مستقیم، «اغوای [[شیطان]]» است و استقرار کامل در [[عهد الهی]] و [[صراط مستقیم]]، «[[مقام مخلَصین]]» است: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ * قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را * فرمود: این راهی است راست، بر عهده من» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۱.</ref>.
== شرایط امامت ==
=== [[نصب الهی امام]] ===
پس از بحث پیرامون اصل یا فرع بودن [[امامت]]، و بیان اهداف و فسلفه امامت، یکی از مباحث مهم امامت، بحث [[نصب]] و [[تعیین امام]] است که در این باره سه قول وجود دارد<ref>از نظر سیر کلامی، سه قول عبارت است از: نصب امام بر عهده مکلفین است و مردم باید جانشین رسول خدا را تعیین کنند، عده‌ای می‌گویند جانشین رسول خدا را خود ایشان تعیین می‌کند، اعتقاد دسته سوم این است که تعیین امام از سوی خداوند انجام می‌شود. و قائلین هر نظریه برای اثبات مدعای خود دلیل نقلی و عقلی ارائه می‌کنند.</ref>. براساس [[تعریف امامت]]<ref>تعریف متفق علیه بین الفریقین.</ref>، [[امامت]]، [[ولایت]] و [[خلافت]] عام پس از [[پیامبر]] {{صل}} از [[شئون نبوت]] و [[رسالت]] است. پس هر آنچه در [[نبیّ اکرم]] {{صل}} معتبر است ـ جز [[نبوت]] ـ در [[امام]] و [[خلیفه رسول خدا]] نیز معتبر خواهد بود<ref>چنانچه عصمت در نبوت شرط باشد، در امام و خلیفه نیز شرط خواهد بود.</ref>. از آنجا که «امامت» [[نیابت]] از «نبوت» است؛ تمام وظایفی که [[نبی]] بر عهده داشته است، امام و خلیفۀ پس از او بر عهده خواهد داشت. بر این اساس، [[دلایل]] [[وجوب]] [[بعثت]] و ارسال [[رسول]] بر وجوب نصب امام و [[خلیفه]] نیز [[دلالت]] خواهد داشت و به تبع، چون بعثت رسول به دست [[خداوند]] است، [[نصب امام]] نیز به دست [[خداوند متعال]] خواهد بود<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۷۸-۳۷۹.</ref>.


*[[امام]] [[مظهر]] کامل [[توحید]] در میان [[خلق]] است. اساساً «عهد الهی» به معنای [[ظهور]] کامل [[فضائل]] [[توحیدی]] در عمل و نظر برای [[بنده]] است؛ و امام کسی است که این [[مقام]] به طور کامل در او محقق شده؛ لذا امام بنده مخلَصی است که هیچ حجابی میان او و [[فطرت]] توحیدی‌اش، که همان [[عهد]] [[ازلی]] باشد، مانع نشده است. چنان که در [[عالم ملکوت]]، این ظهور برای همه دست داد و یک‌صدا با دیدن فطرت خود، [[اذعان]] به توحید کردند؛ اما با گرفتار شدن در [[عالم دنیا]] و مکاید [[شیطانی]]، از فطرت خود محجوب شدند<ref>{{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}} «نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref>؛ جز کسانی که با [[تحمل سختی‌ها]]، در امتحانات موفق گردیدند و نهایتاً گرفتار [[حجاب]] نشدند و در نتیجه، مقام مخلَصین، عالَم امر و ملکوتِ فطرت آنها به طور کامل برایشان ظاهر شد: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>.
امامت [[منصب]] [[جانشینی رسول خدا]] {{صل}} در امر [[هدایت]] [[بشر]] است و امام یک [[انسان]] عادی نیست، بلکه بر طبق مسئولیّت‌هایی که بر عهده‌اش نهاده شده، باید واجد شرایط و صفات ویژه‌ای نیز باشد. مهم‌ترین آنها، عبارت است از: [[عصمت]]؛ [[علم]] به مجموع [[معارف]] و [[علوم]] و [[احکام دین]]؛ [[افضلیّت]] در مجموع [[کمالات انسانی]].


*[[امام]]، عامل به [[عهد الهی]] و [[هادی]] خلائق به انجام آن است. [[خداوند]] در [[سوره اعراف]] پیرامون [[پیمان]] [[ازلی]] خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref>.
==== [[دلیل]] اول: آیات جعل خلیفه و امام ====
یکی از سنت‌های [[پایدار]] و همیشگی خداوند، [[سنت]] جعل خلیفه بر روی زمین است. [[خلیفة الله]] باید «[[برترین انسان‌ها]]»<ref>به تعبیر علمای شیعه</ref> و یا «[[انسان کامل]]»<ref>به تعبیر مفسران اهل سنت</ref> بوده و وجود او در هر [[عصر]] و زمانی لازم است. بنابراین [[ارتباط]] وثیقی میان [[مقام]] خلیفة اللهی و [[مقام امامت]] وجود دارد و متصدی [[منصب امامت]]، مقام خلیفة اللهی را نیز داراست. [[خداوند متعال]] تمام [[انبیاء]] را [[خلیفة الله]] روی [[زمین]] قرار داده و پس از آنها نیز [[اوصیاء]] آنها، [[اولیاء]] [[خداوند]] بوده و چنین جایگاه و مقامی را به [[جعل الهی]] دارا بوده و از طرف خداوند [[رهبری اجتماعی]]، [[ولایت تکوینی]]، [[مرجعیت اخلاقی]] و [[دینی]] و [[هدایت‌گری]] [[بندگان خدا]] را به عهده دارند<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>.


چنان که از عمومیت [[آیه]] برمی آید، این [[عهد]] از همه [[بنی‌آدم]] گرفته شد و همگی نیز [[اذعان]] به آن نمودند و در [[عالم دنیا]] موظف به اظهار آن شدند. مؤدای این پیمان ازلی، [[اقرار]] بر [[ربوبیت]] [[پروردگار]] و [[تعهد]] به [[بندگی]] صحیح در [[درگاه الهی]] است: {{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا}}<ref>«که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref>. در میان [[بندگان]]، کسانی موفق به عمل به چنین پیمانی می‌شوند که همان گونه که در عهد ازلی، با [[مشاهده]] [[مقام]] [[ربوبیت الهی]]، اذعان به بندگی در [[بارگاه الهی]] نمودند، در دار [[دنیا]] نیز پیوسته متمکن در [[توحید]] و در عالی‌ترین مقام مخلَصیت باشند. امام، بنابر [[عصمت]] و طهارتی که دارد، اولاً، خود به نحو کامل و [[مرضی]] [[الهی]] به عهد ازلی الهی پایبند است و ثانیاً، هادی خلایق در عمل به [[پیمان الهی]] است.
{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند.» سوره انبیاء، آیه ۷۲ ـ ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا}}<ref>«و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز تا تو را بسیار به پاکی بستاییم» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم.» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. از اینکه در تمام این [[آیات]] [[جعل خلیفه]] و [[امام]] به خداوند نسبت داده شده است، نتیجه گرفته می‌شود مقام امامت از [[مواهب الهی]] است که [[خدا]] برای هرکسی که بخواهد قرار می‌دهد.


*اگر [[فلسفه]] [[خلقت انسان]] رسیدن به مقام [[تعبد]] کامل است، امام [[عبد]] کامل خداوند است؛ زیرا [[انسانیت]] [[انسان]] (بنابر [[آیه میثاق]]) با عهد ازلی شکل گرفت. خداوند در [[آیات]] مختلف، از این عهد، به مقام تعبد نام برد و فرمود: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟ * و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۰-۶۱.</ref>.
==== [[دلیل]] دوم ====
خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> از چند جای این [[آیه]] استفاده می‌شود که [[امامت]] منصبی [[الهی]] است و لذا امامت هر شخصی باید به [[اذن]] و [[اراده خداوند]] باشد:
# در جمله {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}، [[جعل]] و [[نصب امام]] را به خود نسبت داده است. پس باید [[امام]] از جانب [[خدا]] [[منصوب]] شود.
# در ذیل [[آیه]] از [[امامت]] به {{متن قرآن|عَهْدِي}} تعبیر شده است که [[دلالت]] دارد بر اینکه «امامت» عهدی [[الهی]] است که بین [[خداوند]] و شخصی [[معصوم]] از طرف او بسته می‌شود.


بنابراین، [[پایبندی به عهد]] [[ازلی]] یعنی اظهار [[تعبد]] کامل در [[درگاه الهی]] و [[امام]]، علماً آگاه‌ترین [[انسان‌ها]] به [[ربوبیت الهی]] و عملاً متعبدترین انسان‌ها در عمل به [[فرامین الهی]] است و [[کامل‌ترین]] [[عبادت]] [[خداوند]] توسط امام انجام می‌پذیرد.
==== [[دلیل]] سوم ====
خداوند در [[قرآن]] می‌فرماید همه امور در دست خداوند است<ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ}}سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref> و هیچ کس حتی [[پیامبر]] {{صل}} اختیاری ندارد<ref>{{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ}}«تو را در این کار هیچ دستی نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.</ref>. [[امامت]] هم از جمله اموری است که اختیارش با خداوند است<ref>زیرا همانطور که در دلیل اول ثابت شد امامت به جعل الهی است.</ref> نه با دیگران<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ص۶۹.</ref>.


*امام، [[مهتدی]] به [[هدایت الهی]] است. از جمله آثار [[تعهد]] به [[عهد]] ازلی خداوند، رسیدن به مقامی است که خداوند، خود [[تولی]] کامل [[بنده]] را در [[هدایت]] در [[صراط مستقیم]] [[توحید]] بر عهده گیرد؛ چنان که خطاب به [[بنی‌اسرائیل]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ}}<ref>«ای بنی اسرائیل! نعمت مرا که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.</ref>.
از سویی دیگر خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«و پروردگارت هر چه خواهد می‌آفریند و می‌گزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک می‌آورند» سوره قصص، آیه ۶۸.</ref> این آیه [[صراحت]] داردکه [[مقام امامت]]، یک [[مقام]] [[انتصابی]] است و [[نصب]] آن فقط به [[دست خدا]] است. [[مفسران]] [[شأن نزول]] این آیه را در مورد [[ولید بن مغیره]] ([[مرد]] [[ثروتمند]] [[مکه]]) و [[عروة بن مسعود ثقفی]] ([[رئیس]] [[طائف]]) [[ذکر]] کرده‌اند که [[مشرکان]] گفتند: چرا قرآن بر این دو نفر نازل نشد؟<ref>سوره زخرف، آیه ۳۱ و ۳۲.</ref>. آنگاه خداوند در آیه مورد بحث، جواب مشرکان را این‌گونه بیان فرموده که [[اختیار]] جعل [[نبوت]] و [[نزول قرآن]] به دست خداست بر هر که بخواهد آن را نازل می‌کند.


او درباره تولی امور [[صالحین]] از [[بندگان]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ}}<ref>«بی‌گمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی می‌کند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.</ref>. چون [[مقام امامت]] بالاترین [[مقام]] ابراز [[بندگی]] است، او همانا کامل‌ترین مصداق [[بنده صالح]] [[پروردگار]] است. در نتیجه، امام به طور کامل در تحت هدایت و [[ولایت الهی]] است.
کلمه «ما» در «ما کان» چه [[نافیه]] باشد<ref>که در این صورت باید بر کلمه «یختار» وقف کرد و جمله بعد، از ماقبلش جدا معنا می‌شود؛ یعنی پرودگار تو هرچه را بخواهد می‌آفریند و برمی گزیند. و برای آنها اختیاری نیست؛ بلکه اختیار به دست خداست.</ref> و چه موصوله<ref>که در این صورت هر دو جمله به هم وصل است و معنا این می‌شود: پرودگار تو هرچه را بخواهد می‌آفریند و آنچه را برای آنان خیر و مصلحت دارد برمی‌گزیند.</ref><ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۷۰.</ref> نتیجه‌ هر دو یکی است و آن اینکه [[گزینش]] [[نبی]] و از جمله [[گزینش امام]] و مصلحت‌ اندیشی برای [[انسان]]، در [[اختیار]] خداست نه [[مردم]]؛ زیرا اختیار به دست کسی است که [[علم]] به احوال شخص داشته باشد و چنین [[علمی]] مربوط به [[خداوند]] است.


مصادیق [[عهد الهی]] با چنین بندگانی در اصطلاحات [[دینی]]، [[مقام نبوت]]، [[رسالت]]، [[ولایت]]، [[عصمت]]، [[خازن]] [[علم الهی]]، [[مظهر]] [[مشیت]] [[حق]] و سایر صفاتی می‌باشد که در [[زیارات]] حضراتشان ذکر شده؛ ولی جامع و اکمل این [[مقامات]] که [[باطن]] و [[روح]] مقام‌های مذکور است، مقام «[[امامت]]» می‌باشد تا به آنجاکه [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در اواخر [[عمر]] و بعد از [[امتحانات سخت]] به این مقام نائل شد.
با توجه به شان [[نزول آیه]]، مسأله انحصار [[انتخاب الهی]] [[نبوت]] توسط خداوند روشن است. [[سؤال]] این است که [[نصب الهی امام]] از کجای [[آیه]] استفاده می‌شود؟ جواب این است که مسأله [[امامت]] نیز از خود آیه استفاده می‌شود. در آیه مذکور چه کلمه «ما» در «ما کان» [[نافیه]] باشد و یا موصوله، با بیان ذیل، این‌مطلب قابل [[اثبات]] خواهد بود.


*امام، خود بر صراط مستقیم استقرار دارد و نیز [[هادی]] دیگران به سوی آن است؛ زیرا در [[فرهنگ قرآنی]]، [[امام]] کسی است که:
در صورتی که «ما» نافیه باشد و بر کلمه «یختار» [[وقف]] شود معنایش این است که مطلق اختیار به دست خداست و [[بندگان]] هیچ‌گونه اختیاری در هیچ امری را ندارند. از جمله اموری که بندگان در آنها از خود اختیار ندارد، [[انتخاب]] [[پیامبر]] و [[امام]] است. اما در صورتی که کلمه «ما» موصوله باشد، معنای «ما» اثبات است و کلمه «یختار» بر سر او می‌آید، در این صورت معنایش این می‌شود: خداوند آن چیزی را که [[خیر]] و [[مصلحت]] مردم در آن است برمی‌گزیند. بدون [[شک]] امر نبوت و امامت هر دو به مصلحت مردم و [[امت اسلامی]] است. بر اساس [[منابع تفسیری]] [[اهل سنت]]<ref>طبری «ما» را در این وجه، به معنای «الذی» گرفته و می‌گوید: {{متن حدیث|فقال الله لنبیه محمد وربک یا محمد یخلق ما یشاء ان یخلقه ویختار للهدایة والایمان والعمل الصالح من خلقه ما هو فی سابق علمه انه خیرتهم نظیر ما کان من هؤلاء المشرکین لآلهتهم خیار اموالهم}}؛ «پس خداوند برای پیامبرش محمد {{صل}} فرمود: پروردگار تو‌ ای محمد هرچه را بخواهد می‌آفریند و برای هدایت و ایمان و عمل صالح از میان بندگانش آن کسی را که طبق علم سابقش خیر و مصلحت بندگان است، برمی‌گزیند. نظیر مشرکان که بهترین اموالشان را برای خدایانشان برمی‌گزینند»، طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱۹، ص۶۰۸؛ همچنین رک: بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۳، ص۵۴۱، گفته شده که «ما» در جمله «ماکان لهم الخیرة»، معنای اثبات دارد؛ معنایش این است که خداوند آن‌چه را که به خیر و نفع امت است برمی‌گزیند. یعنی؛ آن‌چه را که اصلح و خیر است بر‌می‌گزیند. با توجه به سخن این مفسران، آیه شریفه بیان می‌کند که خداوند هر امر خیر و هر چیزی که به مصلحت مؤمنان است بر‌می‌گزیند و بدون تردید چون خداوند عالم به همه امور است و احاطه علمی بر تمام امور دارد می‌داند چه چیزی خیر و به نفع و مصلحت مؤمنان است و همان را بر‌می‌گزیند. بدون شک بالاترین امر خیر، مسأله نبوت و رهبری جامعه پس از پیامبر است. همان‌گونه که تنها حق انتخاب و گزینش در همه امور خیر به دست خدا است، امر نبوت و امامت که بالاترین آنها است، نیز تنها خداوند حق انتخاب آن را دارد.</ref> و [[شیعه]] نیز همین معنا قابل برداشت است.


اولاً، خود مستقر بر [[صراط مستقیم]] و [[عالم ملکوت]] و [[عالم امر]] است: {{متن قرآن|يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«یا، سین * سوگند به قرآن حکیم * که تو از فرستادگانی * بر راهی راست» سوره یس، آیه ۱-۴.</ref>. استقرار در این [[مقام]]، همان [[ظهور]] کامل [[مقام خلافت الهی]] و [[شهود]] عالم ملکوت و ابراز تمام و کمال سجایای [[انسانی]] در [[فطرت توحیدی]] است که از آن به مقام «[[امامت]]» و «[[ولایت]]» و یا [[انسان کامل]] تعبیر می‌شود.
==== [[دلیل]] چهارم: [[امامت]] [[عهد الهی|عهدی الهی]] ====
{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، در این [[آیه]] علاوه بر اینکه به [[صراحت]] [[نصب امام]] به [[جعل]] [[پروردگار]] مستند شده است، تعبیر «[[عهد]] الاهی» نیز درباره [[امامت]] آمده است که [[مفسران]] [[فریقین]] «عهد» در آیه را به «امامت» [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>تفسیر طبری، ج ۱، ص۷۳۸؛ تفسیر رازی، ج ۴، ص۴۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص۱۱۸.</ref>. از دیدگاه شیعه، [[مقام امامت]] غیر از [[نبوت]] است و یکی از دلایلی که اقامه شده همین [[آیه مبارکه]] است. [[شیخ طوسی]] در تفسیر خود دیدگاه شیعه و چگونگی [[استدلال]] آنان را بر اینکه مقام امامت در این آیه غیر از نبوت است این‌گونه بیان کرده است: "[[شیعیان]] به این آیه استدلال کرده‌اند که [[مقام]] «[[امامت]]» جدای از مقام «[[نبوت]]» است؛ زیرا [[خداوند]] [[حضرت ابراهیم]] را (در این [[آیه]]) هنگامی مورد خطاب قرار داد که او [[نبی]] بود و به او فرمود: او را به زودی [[امام]] قرار می‌دهد تا پاداشی باشد بر اتمام امتحان‌هایی که از او گرفته شده است و اگر او در همان وقتی که نبی بود، امام هم بود؛ این [[کلام خدا]] معنی نداشت. پس این آیه [[دلالت]] دارد که [[منزلت]] امامت جدای از نبوت است و همانا خداوند [[اراده]] کرده که این مقام را برای [[ابراهیم]] قرار بدهد"<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹: {{عربی|واستدلوا بها ایضا علی ان منزلة الامامة منفصلة من النبوة، لان الله خاطب ابراهیم (وهو نبی، فقال له: انه سیجعله اماما جزاء له علی اتمامه ما ابتلاه الله به من الکلمات، ولو کان اماما فی الحال، لما کان للکلام معنی، فدل ذلک علی ان منزلة الامامة منفصلة من النبوة. وانما اراد الله ان یجعلها لابراهیم}}.</ref>.


ثانیاً، امام به لحاظ لغوی، به معنای [[پیشوا]] است؛ و امام در این مقام کسی است که پیشوا و قافله سالار دیگران در [[هدایت به عالم ملکوت]] است.
کیفیت [[استدلال]] به [[آیه ۱۲۴ سوره بقره]] این گونه است که خداوند در آیه شریفۀ {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>«بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.</ref>‏ با تأکید<ref>«إنّ» و «لام» هر دو تأکید را می‌رساند.</ref> می‌فرماید [[هدایت]] [[خلق]] بر خداوند [[واجب]] است. بر این اساس روشن می‌شود که [[نصب امام]] و [[هادی]] نیز بر عهدۀ خداوند خواهد بود<ref>توجه به این نکته ضروری است که هدایت خلق از آن جهت بر خداوند واجب است که خود خدا این امر را از باب {{متن قرآن|كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}} بر عهده خود گرفته است، و وجوب نصب امام از ناحیه خداوند از باب تعیین تکلیف برای خداوند نیست، بلکه بر اساس فرموده خود خداوند است.</ref>. وقتی خداوند هدایت خلق را بر عهده گرفته است، خود را ملزم ساخته که با [[رحمت]] خویش با خلق [[رفتار]] کند؛ از این رو باید گفت، خداوند به طور حتم و قطع این امور را انجام خواهد داد<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۸۳-۳۸۵.</ref>.


*امام والاترین اسم برای والاترین [[بندگان خدا]] است. در [[فرهنگ]] کلمات [[اهل بیت]]{{عم}}، [[مقام امامت]] عالی‌ترین اسمی است که [[خداوند]] بر مقرب‌ترین [[بندگان]] خود، هنگامی که در عالی‌ترین مدارج [[سیر]] [[قربی]] قرار دارند، می‌نهد؛ چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} در بیان [[آیه امامت]]، خطاب به [[هشام بن حکم]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ اسْماً أَفْضَلُ‏ مِنْهُ‏ لَسَمَّانَا بِهِ‏}}<ref>تفسیر العیاشی (ط. مکتبة العلمیة الاسلامیة. ۱۳۸۰ ه.ق.)، ج۱، ص۵۸.</ref>.
از [[آیه]] فوق سه مطلب استفاده می‌شود:
# [[امامت]] «[[عهد الهی]]» است و هرکسی که [[شایسته]] آن باشد، به این [[عهد]] مفتخر می‌شود؛
# طرف عهد، خود [[خداوند]] است که فقط به افراد [[معصوم]] اعطاء می‌شود و فرد معصوم را هم [[خدا]] می‌داند؛ زیرا او تنها کسی است که از ضمیر و [[اسرار]] [[انسان‌ها]] باخبر است.
# با توجه به نکات فوق، [[نصب]] این [[مقام]] تنها به دست خداوند است نه برای کسی دیگر.


از فحوای [[کلام امام]] صادق{{ع}} بر می‌آید که مقام امامت در این [[آیه]] بالاترین مقامی است که انسانی می‌تواند به آن نائل شود و از این بیان برمی آید که هر آنچه خداوند به [[حضرت ابراهیم]] و [[ذریه]] ایشان{{عم}} [[عطا]] فرمود، کامل‌تر از آن را به [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[اوصیاء]] گرامی‌اش، [[ائمه اطهار]]{{عم}}، [[عنایت]] کرد.
==== [[دلیل]] پنجم: اتیان [[آیات الهی]] ====
{{متن قرآن|رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>‏ از این آیه چند نکته استفاده می‌شود:
# ارسال [[رسول]] به دست خداست.
# ارسال رسول از سوی خدا به جهت آن است که [[رسولان]] [[آیات]] و [[بینات]] [[خداوند سبحان]] را بر [[خلق]] بیاورند تا [[حجت بر خلق]] تمام شود. روشن است که وظیفۀ خلق نیز [[تبعیت]] از این آیات است.
# عدم تبعیت از آیات الهی و [[تسلیم نشدن]] در مقابل کسانی که از سوی خدا برای آوردن این آیات [[مأمور]] هستند، موجب [[ذلت]] و [[خواری]] است.


*امام طریق ایصال [[فیض]] و نیز [[مشیت الهی]] است. اساساً [[هادی]] بالذات، خداوند است و امام [[واسطه فیض]] [[هدایت الهی]] و [[رحمت]] رحیمیه [[پروردگار]] بر [[امت]] می‌باشد؛ بنابراین، [[قلب]] امام طریق [[رحمت رحمانیه]] [[حق]] در [[نظام تکوین]] و رحمت رحیمیه پروردگار در [[نظام]] [[تشریع]] است؛ به این ترتیب، قلب امام ظرف مشیت الهی است؛ چنان که [[امام زمان]]{{ع}} در ضمن روایتی طولانی در [[اوصاف امام]]، خطاب به [[کامل بن ابراهیم]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيئَةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً شِئْنَا وَ اللَّهُ يَقُولُ‏ {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref>}}<ref>الغیبة (للطوسی) کتاب الغیبة للحجة (ط. دارالمعارف الإسلامیة. ۱۴۱۱ ه.قص۲۴۷.</ref>.
بنابراین، هر چند که آیه در مورد ارسال رسول از ناحیه خداوند است، اما [[دلالت]] آن [[عمومیت]] دارد. به عبارت دیگر، [[حکمت]] ارسال رسول از ناحیه خدا آن است که [[آیات الاهی]] را بر خلق ارائه کند تا از او تبعیت کنند، [[هدایت]] شوند و از ذلت و خواری برهند. این امر پس از [[رسول خدا]] نیز جریان دارد و باید بعد از او کسی باشد تا به این [[رسالت]] [[قیام]] کند و واضح است هر کسی که چنین خصوصیتی داشته باشد، باید از ناحیه خدا نصب شود. خلاصه اینکه، با توجه به آیه قبل، [[امام]] [[وظیفه]] هدایت خلق را بر عهده دارد و خداوند به وسیله امام، آیات خود را بر [[مردم]] آشکار می‌سازد و [[حجت]] خویش را بر [[بندگان]] تمام می‌کند. در نتیجه [[گزینش امام]] از سوی [[مردم]] و عدم [[تسلیم]] در مقابل [[امام]] الاهی، موجب [[ذلت]] و [[خواری]] است<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۸۹-۳۹۰.</ref>


*[[امام]] تنها راه رسیدن به [[عالم ملکوت]] است. با توجه به ویژگی‌هایی که برای [[مقام امامت]] ذکر شد ([[مهتدی]] بودن به [[هدایت]] [[پروردگار]]، استقرار بر [[صراط مستقیم]]، برخورداری از [[علم]] و [[عصمت الهی]] و وساطت در [[هدایت ایصالی]] [[خداوند]]) روشن می‌شود که امام تنها راه نیل [[انسان‌ها]] به هدایت، [[سعادت حقیقی]] و [[هدف]] غائی از [[خلقت]] است.
=== [[عصمت]] ===
[[شیعه امامیه]] [[معتقد]] است پیشوای [[امت اسلامی]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} باید از [[خطا]] و [[گناه]] [[معصوم]] باشد. [[دلایل]] [[وحیانی]] (و [[قرآنی]]) این ادعا عبارت است از:
==== [[آیه ابتلاء]] ([[آیه عهد]]) ====
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[فخر رازی]] از جملۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} بر معصوم بودن [[حضرت ابراهیم]] به عنوان [[امام]] [[استدلال]] کرده و گفته: این جمله [[دلالت]] می‌کند حضرت ابراهیم از همه [[گناهان]] معصوم بود؛ زیرا امام کسی است که به او [[اقتدا]] می‌شود. در این صورت اگر از او گناهی سر زند [[پیروی]] از او در آن گناه [[واجب]] است و در نتیجه ما [[مرتکب گناه]] خواهیم شد و این [[باطل]] است؛ زیرا لازمه [[معصیت]] بودن هر کاری، [[ممنوع]] و [[حرام]] بودن انجام آن [[کار]] است. از طرفی، چون [[پیروی از امام]] واجب است، انجام آن کار واجب خواهد بود و جمع میان واجب و حرام در یک کار و در یک [[زمان]] محال است<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج ۴، ص۴۰.</ref>.


[[امام صادق]]{{ع}} در بیان بلندی به مفصل، در [[عظمت]] مقام امامت می‌فرمایند: «اگر به ما اجازه داده می‌شد تا جایگاه و [[مقام]] خود نزد پروردگار را بیان کنیم، شما تاب [[تحمل]] آن را نداشتید». [[مفضل]] می‌پرسد: «یعنی [[مقام علمی]] شما در نزد خداوند؟» [[حضرت]] می‌فرمایند: «مقام علمی کمترین آن است». ایشان سپس به گوشه‌هایی از [[مقامات]] نوری مرتبه [[امامت]] در [[نظام]] کیانی اشاره می‌کنند: {{متن حدیث|عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتَنَا مِنْهُ لَمَا احْتَمَلْتُمْ فَقَالَ لَهُ فِي الْعِلْمِ فَقَالَ الْعِلْمُ أَيْسَرُ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ الْإِمَامَ وَكْرٌ لِإِرَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَشَاءُ إِلَّا مَنْ يَشَاءُ اللَّهُ‏}}<ref>بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۲۵، ص۳۸۵، باب ۱۳؛ غرائب أفعالهم و أحوالهم و وجوب التسلیم لهم فی جمیع ذلک.</ref>.
[[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] استدلال کرده‌اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامامة، ج ۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۰۲؛ دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۶.</ref>؛ [[وجه]] استدلال این است که [[خداوند]] فرموده است عهد او یعنی [[امامت]] نصیب [[ظالم]] نمی‌شود و کسی که مرتکب گناه گردد، خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناه‌کار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده و کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.  


پیرامون مقام علمی امام [[روایات]] فراوانی وارد شده. در اینجا تنها به روایتی اشاره می‌نماییم که طی آن، امام روشنی و اشراف خود بر عالم را به اشراف افراد عادی بر [[کف دست]] خود [[تشبیه]] می‌نمایند: {{متن حدیث|قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ يَا حُمْرَانُ إِنِ‏ الدُّنْيَا عِنْدَ الْإِمَامِ‏ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ إِلَّا هَكَذَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا وَ دَاخِلَهَا وَ خَارِجَهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا}}<ref>بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.ج۲۵، ص۳۸۵. محدوده علم امام تنها منحصر به عالم دنیا نیست؛ بلکه امام - بنا بر مقام خلافت اللهی که دارد- بر همه عوالم امکان. علم احاطی دارد؛ چنان که در روایت ابی‌بصیر به آن اشاره شده است: {{متن حدیث|الْمُحْتَضَرُ، مِنْ نَوَادِرِ الْحِكْمَةِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فَدَخَلَ عَلَيْهِ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ فَقَالَ مَسْأَلَةٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ سَلْ يَا مُفَضَّلُ قَالَ مَا مُنْتَهَى‏ عِلْمِ‏ الْعَالِمِ‏ قَالَ قَدْ سَأَلْتَ جَسِيماً وَ لَقَدْ سَأَلْتَ عَظِيماً مَا السَّمَاءُ الدُّنْيَا فِي السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ إِلَّا كَحَلْقَةِ دِرْعٍ مُلْقَاةٍ فِي أَرْضِ فَلَاةٍ وَ كَذَلِكَ كُلُّ سَمَاءٍ عِنْدَ سَمَاءٍ أُخْرَى وَ كَذَا السَّمَاءُ السَّابِعَةُ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ لَا الظُّلْمَةُ عِنْدَ النُّورِ وَ لَا ذَلِكَ كُلُّهُ فِي الْهَوَاءِ وَ لَا الْأَرَضِينَ بَعْضِهَا فِي بَعْضٍ وَ لَا مِثْلُ ذَلِكَ كُلِّهِ فِي عِلْمِ الْعَالِمِ يَعْنِي الْإِمَامَ مِثْلَ مُدٍّ مِنْ خَرْدَلٍ دَقَقْتَهُ دَقّاً ثُمَّ ضَرَبْتَهُ بِالْمَاءِ حَتَّى إِذَا اخْتَلَطَ وَ رَغَا أَخَذْتَ مِنْهُ لَعْقَةً بِإِصْبَعِكَ وَ لَا عِلْمُ الْعَالِمِ فِي عِلْمِ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا مِثْلَ مُدٍّ مِنْ خَرْدَلٍ دَقَقْتَهُ دَقّاً ثُمَّ ضَرَبْتَهُ بِالْمَاءِ حَتَّى إِذْ اخْتَلَطَ وَ رَغَا انْتَهَزْتَ مِنْهُ بِرَأْسِ إِبْرَةٍ نَهْزَةً ثُمَّ قَالَ{{ع}} يَكْفِيكَ مِنْ هَذِهِ الْبَيَانِ بِأَقَلِّهِ وَ أَنْتَ بِأَخْبَارِ الْأُمُورِ تُصِيبُ}} (بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.ج۲۵، ص۳۸۵، باب ۱۳، روایت ۴۳).</ref>.
بنابراین، هر کس در برهه‌ای از [[زندگی]] خود به [[خدا]] [[شرک]] ورزد، یا مرتکب گناهی شود، مصداق ظالم بوده و [[شایستگی]] [[منصب امامت]] را نخواهد داشت. یعنی [[امام]] نه تنها پس از آنکه عهده‌دار منصب امامت می‌شود باید [[معصوم]] باشد، بلکه قبل از آن نیز باید معصوم باشد؛ زیرا کلمه {{متن قرآن|الظَّالِمِينَ}} در آیه ۱۲۴ سوره بقره، همان‌گونه که از نظر افراد [[عمومیت]] دارد، از نظر [[زمان]] نیز مطلق است، یعنی به محض اینکه فردی در زمانی مصداق «[[ظالم]]» باشد (به [[خدا]] [[شرک]] ورزیده، یا گناهی مرتکب شده باشد[[شایستگی]] احراز [[مقام امامت]] از او [[سلب]] می‌شود. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، [[شایسته]] مقام امامت نمی‌شود<ref>رک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۴۸-۲۵۱؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۵۳.</ref>.


بنابراین، [[امام]] نه تنها بر حوادث [[عوالم]] [[ملک]] و [[ملکوت]] [[آگاهی]] دارد، بلکه بر خفایای [[قلوب]] [[انسان‌ها]] نیز آگاهی دارد؛ و هر آن چه در عالم به [[اراده الهی]] در ظاهر و [[باطن]] جاری شود، از طریق امام و به [[اذن]] و [[مشیت]] امام انجام می‌گیرد. این موضوع با تعابیر گوناگون در [[روایات]] و [[زیارات]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} مطرح گردیده است؛ از جمله [[امام صادق]]{{ع}} در [[زیارت امام حسین]]{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|... بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ تَسِيخُ الْأَرْضُ الَّتِي تَحْمِلُ‏ أَبْدَانَكُمْ‏ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِيهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ وَ الصَّادِرُ عَمَّا فَصَلَ مِنْ أَحْكَامِ الْعِبَادِ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیة، ۱۴۰۷ ه.ق.). ج۴، ص۵۷۷: باب زیارة قبر أبی عبدالله الحسین بن علی{{عم}}.</ref>.
از جمله {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} نکات زیر به دست می‌آید:
اولا: [[امامت]] [[عهد خداوند]] است؛ ثانیا: این [[عهد]] به [[ستمکاران]] نمی‌‌رسد و چون هر گناهی [[ستم]] محسوب می‌شود<ref>به لحاظ اینکه انجام هر گناه ـ صغیره باشد یا کبیره ـ استحقاق کیفر الهی را به دنبال دارد، با این وصف گناهکار با گناه به خویش ستم نموده است.</ref>، پس هرکس معصوم نباشد گرفتار [[گناه]] می‌گردد. در نتیجه هر امامی در زمان [[تصدی]] مقام امامت باید از گناه مصون باشد.  


*[[امام]] [[شفیع]] [[انسان‌ها]] در پیشگاه [[خداوند]] است. امام به همان ترتیب که [[واسطه فیض الهی]] به سوی انسان‌ها است، شفیع و واسطه التجای انسان‌ها به درگاه خداوند است. به عبارت دیگر، در مسیر [[انسان]] به سوی [[خدا]]، بازگشت همه امور به [[پروردگار]] از طریق امام تحقق می‌یابد؛ لذا هرگونه ارتقاء و نیل به هر مقامی در [[نظام تکوین]] و [[تشریع]]، صرفاً از طریق امام و با وساطت و [[شفاعت]] ایشان امکان‌پذیر است.
[[سؤال]] این است که آیا از این جمله می‌توان استفاده کرد افرادی که قبل از تصدی [[امامت]] ستمی انجام داده‌اند می‌توانند به مقام امامت نایل شوند یا [[خیر]]؟ به عبارت دیگر، عنوان مشتق یعنی «ظالم»، اطلاق می‌شود بر ذاتی که متلبس به مبدأ «[[ظلم]]» است در زمان حال؟ یا کسی که قبلا ظالم بوده [[ولی]] اکنون ظالم نیست را هم شامل می‌شود؟ در نتیجه کسی که قبلا ظالم بوده ولی در حال تصدی امامت، [[ستمگر]] به حساب نیاید می‌تواند به مقام امامت نایل گردد!


[[روایت]] ذیل به گوشه‌ای از این [[مقامات]] اشاره می‌نماید: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ‏ مَوَارِيثِ‏ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَرْكَانُ الْإِيمَانِ وَ نَحْنُ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِلْخَلْقِ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا غَرِقَ وَ نَحْنُ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِيقُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ إِلَى اللَّهِ وَ نَحْنُ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الْمِنْهَاجُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ إِلَيْنَا مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ نَحْنُ السِّرَاجُ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عِزُّ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَى عَلَيْهَا سَبَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مَحَقَ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا نَزَلَ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا تُسْقَوْنَ الْغَيْثَ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُصْرَفُ عَنْكُمُ الْعَذَابُ فَمَنْ عَرَفَنَا وَ نَصَرَنَا وَ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَخَذَ بِأَمْرِنَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد{{صل}} (ط. مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۲ ه.ق.). ج۱، ص۶۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۹۹-۱۰۶.</ref>
بیان اول در [[پاسخ]] به سؤال: عنوان «ظالم» به کسی که فعلا ظالم نیست حقیقتاً اطلاق نمی‌گردد، ولی کسی که قبلا ستم کرده است، هنگام [[ستم]] حقیقتاً بر وی عنوان [[ظالم]] [[صادق]] بوده است. [[آیه]] مذکور گذشتۀ چنین کسی را شامل می‌شود و چنین کسی دیگر [[شایسته]] [[امامت]] نیست و به [[امامت]] نایل نمی‌شود و جمله «لا ینال» که مضارع منفی است بر این جهت [[دلالت]] دارد<ref>ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲، ص۳۷.</ref>.


==منابع==
بیان دوم: از محقق بزرگ مرحوم شیخ [[محمد حسین اصفهانی]] که مرحوم [[علامه طباطبایی]] در «[[المیزان]]» آورده است: "[[ذریه]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به [[حکم عقل]] به چهار گروه تقسیم می‌شوند و از یکی از چهار قسم بیرون نیستند و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست، یا در تمامی [[عمر]] ظالمند و یا در تمامی عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ظالم و در آخر توبه‏کارند و یا بالعکس، در اول [[صالح]] و در آخر ظالمند. [[ابراهیم]] {{ع}} شأنش، [[اجل]] از این است که از [[خدای تعالی]] درخواست کند [[مقام امامت]] را به دسته اول و چهارم، از ذریه‏اش بدهد، پس به‌طور قطع دعای ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست. باقی می‏ماند دوم و سوم، یعنی آن کسی که در تمامی عمرش [[ظلم]] نمی‌کند و آن کسی که اگر در اول عمر ظلم کرده، در آخر [[توبه]] کرده است، از این دو قسم، قسم دوم را [[خدا]] [[نفی]] کرده، باقی می‏ماند یک قسم و آن کسی است که در تمامی عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست و از دو قسمی که خواست یک قسمش [[مستجاب]] شد و آن کسی است که در تمامی عمر [[معصوم]] باشد"<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۱، ص۴۱۵.</ref>.
 
بنابراین آیه از دو جهت بر [[عصمت امامان]] حتی قبل از [[تصدی]] امامت دلالت دارد و کسی که متصدی مقام امامت است در تمام عمر از [[عصمت]] برخوردار است<ref>ر. ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۳۱-۳۴.</ref>.
 
==== [[آیه اولی الامر]] ====
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[آیه شریفه]] ضمن بیان معنای [[عصمت]]، شخص [[معصوم]] را نیز معرفی می‌کند. به عبارت دیگر، هم درصدد [[تعیین]] کبراست و هم درصدد تعیین مصداق آن کبری. بررسی جنبۀ عصمت در [[آیه]] به این بیان است که [[أمر]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} در آیه مطلق بوده و [[دلالت]] بر [[وجوب]] می‌کند و این امر هم [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است؛ زیرا [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] به حکم عقل لازم است. [[امر خداوند]] به [[اطاعت]] مطلق از کسی بر [[لزوم]] و [[وجوب اطاعت]] از او دلالت دارد. [[خداوند]] در این آیه به اطاعت مطلق و بی‌قید و شرط از رسول امر کرده است. یعنی اطاعت از خدا و فرستاده‌اش [[مقید]] به [[زمان]] و مکان معینی نیست و از همه جهات اطلاق دارد. [[اطاعت از اولی الأمر]] نیز همین طور است. پس بر اساس این آیه، باید به عصمت «أولی الأمر» ملتزم شویم<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref>؛ زیرا اگر [[معصوم از خطا]] و [[اشتباه]] نباشد در فرضی که [[اقدام]] بر [[خطا]] کند بر اساس این آیه باید از او اطاعت کرد و این به معنای امر به اطاعت از آن کارِ خطا و اشتباه است، در حالی که [[کار]] خطا و اشتباه مورد [[نهی]] است و نباید از امر به آن [[پیروی]] شود. پیامد چنین فرضی [[اجتماع امر و نهی]] در فعل [[واحد]] خواهد بود<ref>ر. ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۱۱۹.</ref>.
 
==== [[آیه صادقین]] ====
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>‏. منظور از جمله {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} [[امر]] به بودن با [[راستگویان]] است. آنچه لازم است [[راستگویی]] و [[پرهیز]] از [[دروغگویی]] است، اما بودن با راستگویان یکی از [[واجبات]] [[شرعی]] نیست؛ در حالی که بودن با [[صادقان]] در [[آیه]] مورد امر قرار گرفته است و امر برای [[وجوب]] است و وقوع جملۀ {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} در [[سیاق]] {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ}} که امر به [[تقوای الهی]] بوده و بی‌تردید برای وجوب است، وجوب را بیشتر تأکید می‌کند. با توجه به گستره مفهوم [[صدق]] که علاوه بر [[سخن]] و [[کلام]]، [[اخلاق]] و [[رفتار]] و [[کردار]] را نیز فرا می‌گیرد و با توجه به [[واجب]] بودن [[همراهی با صادقان]]، نتیجه می‌گیریم که منظور از بودن و همراهی با صادقان، [[همراهی]] و [[معیت]] [[جسمانی]] نیست، بلکه [[پیروی]] در [[فکر و عقیده]] است و [[صادق]] به قول مطلق کسی است که از هر جهت راست و درست باشد و در [[اندیشه]]، [[گفتار]]، کردار و اخلاقش کوچک‌ترین [[کژی]] و [[انحراف]] وجود نداشته باشد. چنین کسی جز [[معصوم]] نخواهد بود<ref>ر. ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۲۰۰-۲۰۱؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>.
==== [[آیه تطهیر]] ====
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. این آیه به روشنی بر [[عصمت]] [[دلالت]] دارد. مراد از [[اهل بیت]] در این آیه، فقط [[پیامبر]] {{صل}}، [[امیر المؤمنین]]، [[صدیقه طاهره]] و [[حسنین]] {{عم}} هستند.
 
[[وجه]] دلالت آیه بر عصمت: «انما» بر [[حصر]] دلالت کرده و مراد از «یرید الله» [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] است؛ زیرا اگر منظور [[اراده تشریعی]] باشد، باید عموم [[مکلفان]]، مخاطب این [[اراده]] باشند و حال آنکه خدواند در این آیه از ارادۀ خویش بر [[پاک]] ساختن اشخاص معین و محدودی [[خبر]] می‌دهد که اهل بیت {{عم}} باشند. از طرفی، اراده تکوینی به فعل و ترک دیگری ربطی ندارد و مربوط به اراده کننده است و اراده تشریعی است که انجام یا ترک آن به خواستۀ دیگری وابسته است. بنابراین واژۀ «اراده» متعلق به خداوند است و اوست که [[طهارت اهل بیت]] {{عم}} را [[اراده]] فرموده و آنها را [[طاهر]] قرار داده است، نه اینکه از [[اهل بیت]] {{عم}} خواسته که طاهر باشند. [[دلیل]] دیگر [[اراده تکوینی]] [[آیه]]، [[دلالت]] آیه بر [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} است؛ چراکه [[عصمت اکتسابی]] نیست و به [[لطف]] و [[فضل]] [[پروردگار]] است<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۳۷-۱۳۹.</ref>. بر این اساس تحقق [[ارادۀ خداوند]] بر [[طهارت]] و [[پاکیزگی]]، ویژۀ [[خاندان پیامبر]] {{صل}} و برکناری آنان از آلودگی‌ها و پلیدی‌هاست و این همان [[مصونیت]] [[الهی]] و [[عصمت]] آن [[انسان‌های برگزیده]] اس.<ref>ر. ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۲۲۰.</ref>.
 
=== [[علم]] ===
[[امام]] علاوه بر عصمت، باید [[عالم]] به [[حقیقت]] [[شریعت]] و نیز هر چه را که [[امت]] در جهت [[کمال]] به آن محتاج است باشد. در برخی [[آیات الهی]] به نکاتی پیرامون علم برمی‌خوریم که به جایگاه علم در مسئله [[زمامداری]] اشاره دارد. این علم و [[آگاهی]] به دو محور [[مکتب]] و [[آیین]] و شیوۀ مدیرت و [[رهبری]]، باز می‌گردد<ref>ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۱۷۴.</ref>. از طرفی چون امام از سوی [[خداوند]] [[مأمور]] [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به سوی خداوند هستند، باید از علم [[خطا]] ناپذیر الهی برخوردار باشد، در این صورت [[جعل امامت]] با [[نقض غرض]] مواجه خواهد شد.
 
[[قرآن کریم]] راجع به [[پیامبران الهی]]، با تأکید بر اینکه ایشان هدایت‌گرانند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>‏، در این آیه پس از تأکید بر [[هدایت‌گری]] [[پیامبران]]، از مسئلۀ [[وحی]] [[سخن]] به میان آمده است که بر غیر اکتسابی بودن علم ایشان دلالت دارد.
 
همچنین راجع به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۲ ـ ۵.</ref>‏ و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. همچنین درباره [[حضرت یوسف]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و البته او از دانشی برخوردار بود که بدو آموخته بودیم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۶۸.</ref><ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۲۴۱-۲۴۳.</ref>
 
==== [[دلیل قرآنی]] بر [[علم امام]] ====
{{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید گفتند: پاکا که تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۱ ـ ۳۳.</ref>، [[خداوند]] برای [[اولویت]] داشتن [[حضرت آدم]] {{ع}} به [[مقام خلافت الهی]]، بحث [[علم]] را مطرح می‌کند<ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۷۵.</ref>.
 
این مطلب از [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref> به دست می‌آید؛ زیرا [[دانایی]] به عنوان یک [[فضیلت]] و ملاک [[برتری]] افراد بر یکدیگر به شمار آمده است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص۶۸.</ref>.
 
[[حجج الهی]] و [[امامان]] {{ع}} به [[اعمال]] و [[افعال]] ما علم دارند، چنانچه [[قرآن]] این [[حقیقت]] را بیان می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref>. ممکن است «یری» در [[آیه شریفه]] به معنی «علم» باشد، چنانکه بسیار در این معنی به [[کار]] می-[[رود]]. یعنی [[خدا]] و رسولش و [[مؤمنین]] به اعمال شما علم و [[معرفت]] دارند. آیه شریفه به خوبی [[دلالت]] دارد که دیدن و یا علم و معرفت مؤمنین مانند [[علم خداوند]] است، هرچند عنایتی از سوی خداوند است. اما اینکه مراد از [[مؤمنین]] چه کسانی هستند؟ [[روایات]] ذیل [[آیه شریفه]] مصداق آنها را [[ائمه]] {{عم}} معرفی می‌کند<ref>صفار، محمد بن حسن‏، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلوات الله علیهم، باب عرض الأعمال علی الأئمة الأحیاء و الأموات، ج‏۱، ص۴۲۷‏، ح۱.</ref><ref>ر. ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام (کتاب)|علم امام]]، ص۵۱۳.</ref>
 
در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}<ref>«اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> که {{متن قرآن|الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} [[اهل بیت]] {{عم}} هستند. در روایتی [[امام باقر]] {{ع}} به [[ابوبصیر]] فرمود: "مقصود از [[آیات بینات]] همین الفاظ [[قرآن]] نیست که مابین دو جلد قرآن است، بلکه [[حقایق]] [[علمی]] قرآن و [[اسرار]] آن است، و این [[علم]] منحصر به ما أئمه است"<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا قَالَ بَیْنَ دَفَّتَیِ الْمُصْحَفِ قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ مَنْ عَسَی أَنْ یَکُونُوا غَیْرَنَا}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‏، ج‏۱، ص۲۱۴.</ref>.
 
=== [[افضلیت]] ===
بحث افضلیت در باب [[امامت]] در دو مورد مطرح می‌‌شود؛ یکی در باب [[امامت عامّه]] و دیگری در باب امامت خاصّه. در امامت عامّه آنجا که از صفات و [[ویژگی‌های امام]] بحث می‌‌شود، از افضلیت به عنوان یکی از بایستگی‌های [[امام]] [[سخن]] به میان می‌‌آید. [[متکلمان امامیه]]، افضلیت را یکی از شرایط مهم امام می‌دانند<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۱۸۷.</ref>.
 
از جمله [[دلایل]] قرآنیِ [[لزوم افضلیت امام]] بر دیگران، آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> است. در این [[آیه کریمه]] درباره [[هدایت]]، دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده اند: گزینه اول مربوط به کسی است که خود از هدایت برخوردار است و به [[هدایت‌گری]] دیگران نیاز ندارد، بلکه دیگران را به [[حق]] هدایت می‌‌کند؛ یعنی از [[هدایت ویژه]] [[الهی]] برخوردار است. دیگری کسی است که [[هدایت‌گر]] به حق نیست مگر آنکه دیگران او را هدایت کنند. بنابراین، دو گزینه یاد شده در اینکه از [[هدایت]] بهره مند هستند و نقش [[هدایت‌گری]] دارند یکسانند، [[ولی]] در اینکه در بهره‌مندی از هدایت به هدایت‌گری دیگران نیاز دارند یا از [[هدایت ویژه]] [[الهی]] برخوردارند و نیازی به هدایت دیگران ندارند، متفاوت هستند.
 
از این دو گزینه، گزینه نخست بر دوم [[برتری]] دارد و [[خرد]] و [[وجدان]] [[انسانی]] آن را می‌‌پسندد. جمله {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} بیانگر این مطلب است؛ یعنی اگر جز این [[داوری]] شود، برخلاف [[حکم]] خرد و وجدان است، طبعا چنین داوری مورد پسند [[خداوند]] که [[آفریدگار]] خرد و وجدان است نخواهد بود<ref>این استدلال در سخنان برخی از متکلمان امامیه آمده است؛ علامه حلّی در آثار کلامی گوناگون خویش آن را یادآور شده است. در کتاب نهج المسترشدین آمده است: «امام باید بر مردم تحت رهبری خود برتری داشته باشد؛ زیرا تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است. به دلیل کلام خداوند متعال که فرموده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}.</ref>. هرچند [[امام]] آورندۀ [[شریعت]] نیست، ولی [[مسئولیت]] [[حفظ دین]] و رعایت [[مصالح مادی و معنوی]] [[امت اسلامی]] را بر عهده دارد، بنابراین در این زمینه او [[هدایت‌گر]] [[مردم]] است. در نتیجه مصداق روشن [[آیه]] «إفمن یهدی إلی الحق أحق أین یتبع.».. خواهد بود و این عبارت درباره فردی است که از هدایت افاضی و ذاتی برخوردار است و دیگران را به [[حق]] هدایت می‌کند. بنابراین [[آیه کریمه]] [[پیروی از معصوم]] [[عالم]] را بر غیر آن مقدم می‌شمارد<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۰۰-۲۰۳.</ref>.
 
== [[راه‌های تعیین امام]] ==
یکی از بحث‌های اصلی [[امامت]]، [[راه تعیین امام]] است. بدین معنی فردی که صلاحیت برای امامت دارد، تحقق عینی و اجرایی شدن این [[مقام]] برای او به عامل دیگری نیازمند است که [[متکلمان]] از آن با «[[طریق ثبوت امامت]]» یا «[[طریق تعیین امام]]» تعبیر کرده‌اند<ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۳۵۸.</ref>.
 
[[امامت حق]] دو گونه است: [[امامت بالاصاله]] که برای [[پیامبران]] [[جعل الهی|جعل]] می‌شود و [[امامت بالاستخلاف]] که در آن از امامت [[جانشینان انبیا]] ([[امامان]]) [[سخن]] به میان می‌آید. بر اساس [[آیات قرآن]]، تنها راه تعیین امام، جعل، [[نصب]] و [[نص الهی]] است. این [[حقیقت]] را از [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم». سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> می‌توان استفاده کرد. [[مقام امامت]]، یعنی همان [[پیشوایی]] بر [[مردم]]، تنها با [[جعل الهی]] به کسی داده می‌شود. چنانکه وقتی [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} خواستار اعطای این مقام به [[فرزندان]] خود شدند، [[خداوند متعال]] درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفتند<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۱۰.</ref>.
 
همچنین از آیه {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا}}<ref>«و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز تا تو را بسیار به پاکی بستاییم» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۳.</ref> نیز [[لزوم]] تعیین امام توسط [[خداوند]] و بدون دخالت هر بشری حتی اگر [[انبیاء الهی]] باشند، استفاده می‌شود. با مراجعه به آیات قرآن پی می‌بریم که [[سنت الهی]] بر این قرار گرفته که [[اوصیاء]] [[انبیاء]] را به معنای عام آن، که مرادف با [[حجت خدا]] بوده و شامل [[نبی]]، [[امام]] و [[وصی]] می‌شود از [[ذریه]] آنان قرار دهد. پس ذریه انبیاء و [[اهل بیت]] آنان مورد توجه خاص و [[عنایت ویژه]] [[الهی]] بوده‌اند و قابلیت [[مقام نبوت]] و [[امامت]] و [[وصایت]] را داشته‌اند. بنابراین [[سنت]] [[خداوند]] [[انتخاب]] [[اوصیاء]] [[انبیاء]] از [[ذریه]] [[پاک]] و [[طاهر]] آنان را سنت خویش قرار داده و این امر به [[اراده]] و [[مشیت الهی]] انجام می‌پذیرد<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۴۶-۱۵۰.</ref>. از جمله مسئله [[وزارت]] و [[همکاری]] در امر [[رسالت]] و [[هدایت]] به سوی خداوند، در [[قرآن]] دو مرتبه و در جریان [[حضرت موسی]] {{ع}} به کار رفته است<ref>مظفری، حیدر، امامت و واژگان مرتبط، ص۵۸۲-۵۸۶.</ref>. در [[آیات]] فوق حضرت موسی {{ع}} برای انجام بهتر رسالت و هدایت از خداوند درخواست می‌کند برای وی وزیری در کارش قرار دهد. از اینکه حضرت موسی {{ع}} از خداوند چنین درخواستی می‌کند می‌توان نتیجه گرفت که [[راه تعیین امام]] [[هدایت‌گر]] فقط [[نص]] و [[نصب الهی]] است.
 
آیۀ دیگری که به [[صراحت]] راه تعیین امام را منحصر به اراده و [[مشیت]] و [[جعل خداوند متعال]] می‌داند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> است. از کاربرد واژه [[خلیفه]] در قرآن به دست می‌آید که خداوند انسان را خلیفه و [[جانشین]] خود در روی [[زمین]] قرار داده است، پس بین امامت و [[خلافت]] رابطه‌ وجود دارد. از آیات فوق استفاده می‌شود سنت جعل [[خلیفه روی زمین]] قانونی مستمر و همیشگی بوده است و نمی‌توان عصری را [[تصور]] کرد که خالی از خلیفه باشد<ref>ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص۳۰۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۳۶۷.</ref>. اگر لازم باشد در هر عصری دست کم یک نفر چنین مقامی داشته باشد، لازم است نزدیکی را به [[هدف آفرینش]]، یعنی [[عبودیت]]<ref>{{متن قرآن|مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، داشته، در نتیجه [[برترین انسان‌ها]] باشد و گذشت که «برترین انسان‌ها» همان تعبیری است که [[شیعه]] برای «[[امام]]» به کار می‌برد. [[خداوند]] هم [[تعیین خلیفه]] و امام را به خودش نسبت داده و احدی در این مسئله با او [[شریک]] نیست، حتی [[پیامبران الهی]]<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۳۶-۱۵۵.</ref>.
 
== بررسی معانی [[امامت]] با توجه به آیه عهد ==
احتمال های متعددی برای معنای امامت در آیه عهد داده شده است که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.
 
'''معنای نخست:''' [[پیشوایی]] [[اخلاقی]] محض به معنای الگوی [[اخلاقی]]. در این صورت مقصود از {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} این است که من تو را الگویی [[اخلاقی]] قرار دادم که بدون داشتن اختیارات [[حکومت]] و [[سیاست]] و [[تدبیر امور]]، به او [[اقتدا]] می‌شود. حتی بدون توجه به قرینه‌هایی که پیش از این گفتیم نیز این معنا نمی‌تواند مدنظر باشد؛ زیرا<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۶۶.</ref>:
 
[[پیشوایی]] [[اخلاقی]] برای همۀ [[پیامبران]] نسبت به دیگر [[مردم]] ثابت است؛ زیرا [[انبیا]] [[برترین]] [[بندگان]] و بهترین‌هایی هستند که [[خداوند]] از میان آفریدگانش [[برگزیده]] است. [[خدای سبحان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ}}<ref>«خداوند از فرشتگان رسولانی برمی‌گزیند، و همچنین از مردم» سوره حج، آیه ۷۵.</ref>. لازمۀ اصطفا و [[گزینش الهی]]، کمال [[اخلاقی]] است که دارندۀ آن را در جایگاهی قرار می‌دهد که باید به او [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[الگو]] گرفت. این [[گزینش]] نیز برای [[ابراهیم]] ثابت بوده است؛ چه اینکه او [[پیامبری]] بود که [[خداوند سبحان]] پیش از [[عهد امامت]]، او را برای [[نبوت]] و [[رسالت]] [[برگزیده]] بود. پس درست نیست که از این [[امامت]]، تنها الگوی [[اخلاقی]] محض قصد شده باشد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۶۹-۱۷۰.</ref>.
 
با روشن شدن این مطلب، می‌گوییم: در این [[آیه]] قرینه‌های روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد [[امامت]] در اینجا منصبی قانونی است و تنها یک ویژگی [[اخلاقی]] [[تکوینی]] نیست. از جمله:
# تعبیر از [[امامت]] به “عهد”؛ این تعبیر به صراحت بیان می‌کند که [[امامت]] نه ویژگی [[تکوینی]] بیرونی، بلکه منصبی اعتباری و قانونی است که [[خداوند]] [[عهد]] و [[پیمان]] بر آن را به هر کس بخواهد عطا می‌کند.
# [[نفی]] [[امامت]] از [[ظالمان]]؛ زیرا کمال [[اخلاقی]] و الگوگری [[معنوی]]، اساساً و به خودی خود از [[ظالمان]]، [[نفی]] شده است و اگر مقصود از عبارت {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} چنین معنایی می‌بود، تحصیل حاصل بوده، بیان آن از سوی حکیمی [[فصیح]] و [[بلیغ]]، [[زشت]] و نارواست؛ چرا که [[ظالم]] از پایه، ویژگی الگوگری [[اخلاقی]] را ندارد و نیازی نیست که [[خداوند متعال]] با این سخن آن را [[نفی]] کند: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۰-۱۷۱.</ref>.
 
'''معنای دوم:''' [[پیشوایی]] [[فکری]] و [[اعتقادی]]. مقصود از این [[پیشوایی]]، [[رهبری]] [[مردم]] در [[باور]] به [[توحید]] است؛ یعنی همان [[دین ابراهیم]] که [[مأمور]] به [[پیروی]] از آن هستیم<ref>اشاره به آیه:{{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} «بگو: خدا راست گفته است. بنابراین، از آیین ابراهیم پیروی کنید، که به حق گرایش داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۵. (مترجم)</ref>.
 
ممکن نیست مقصود از [[امامت]] در آیۀ [[عهد]]، صرف [[پیشوایی]] [[فکری]] در [[باور]] به [[توحید]] باشد. پیش از آنکه [[دلایل]] این مطلب را توضیح دهیم، باید به نکته‌ای اساسی اشاره کنیم و آن اینکه گاهی مقصود از [[توحید]]، [[توحید نظری]] محض است؛ یعنی [[باور]] [[ذهنی]] به [[توحید]]، حتی اگر عملاً در واقعیت محقق نشود. گاه نیز منظور از [[توحید]]، [[باور]] [[توحیدی]] محقَّق و مجسَّم در واقعیت [[انسانی]] است که آن را [[توحید عملی]] می‌نامیم<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۱-۱۷۲.</ref>.
 
'''معنای سوم:''' [[رهبری]] به معنای [[نبوت]] که در این صورت مقصود از آیۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} این است که تو را [[پیامبر]] قرار دادیم.
 
بطلان این احتمال، روشن و [[مورد اتفاق]] است. [[یقین]] به این [[حقیقت]] که [[نبوت]] پیش از [[آزمون]] [[ذبح]] [[اسماعیل]] برای [[ابراهیم]] ثابت بوده، برای بطلان این معنا کافی است؛ زیرا این [[آیه]] به صراحت تأکید می‌کند که [[امامت]] پس از موفقیت [[ابراهیم]] در آزمون‌ها و بلاهایش برای او قرار داده شد؛ آزمون‌هایی که بی‌شک ابتلای [[ذبح]] [[اسماعیل]] از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آنها بود و [[قرآن کریم]] نیز با این عبارت بر آن تصریح می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}}. پس [[امامت]] مدت‌ها بعد از [[پیامبری]] برای [[ابراهیم]] قرار داده شد و از این‌رو ممکن نیست که مقصود از [[امامت]] در اینجا، [[پیامبری]] باشد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
 
'''معنای چهارم:''' [[رهبری]] شامل [[پیشوایی]] در [[سیاست]] و [[حکومت]]. با [[اثبات]] بطلان دیگر معانی، این تنها معنای ممکنی است که می‌توان از مجموع معانی بیان شده برای واژۀ [[امامت]] در این [[آیه]] فرض کرد؛ معنایی که ظاهر [[آیه]] و قرینه‌های پرشماری که برخی از آنها را پیش از این بیان کردیم نیز بر آن دلالت می‌کنند.
 
از آنچه گفتیم روشن شد که عبارت {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد که [[منصب]] [[ریاست]] و [[رهبری سیاسی]] برای [[ابراهیم]] {{ع}} قرار داده شده است و این دلالت به اندازه‌ای روشن است که جایی برای [[شک و تردید]] باقی نمی‌گذارد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۶.</ref>.
 
== [[امامت]] عهدی الهی ==
ممکن است این سوال پیش بیاید که امامت عهد الهی و از طرف خداوند است یا امری بشری است به دست مردم، با توجه به مطالبی که در ادامه بحث می آید پاسخ این پرسش روشن می شود.
 
از [[رسول خدا]] {{صل}} به دور است که در [[رفتار]] یا گفتار خود از سر [[هوی و هوس]] کاری کند یا سخنی بگوید. و این همان است که [[خداوند متعال]] درباره آن فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید * آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>.
 
و نیز فرموده است: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
 
بنابراین کارهایی که آن حضرت انجام داد صرفاً بر پایۀ [[دستور خداوند]] بوده است و در نتیجه، همۀ آن [[کارها]] در قلمرو "[[دین]]" قرار دارد که [[خداوند]] ما را به [[پیروی]] از آن، [[امر]] و از [[سرپیچی]] از آن، [[نهی]] فرموده است. پس [[رهبری سیاسی]] و [[امامت فراگیر]] آن [[حضرت]] بر [[جامعه اسلامی]] تنها بر اساس [[تعیین]] از سوی [[خداوند متعال]] و بنا بر امر او بوده است.
 
بر این اساس [[باور]] داریم که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که از [[بندگان]] [[برگزیده]] خود را بخواهد برای آن [[انتخاب]] می‌کند و این‌طور نیست که امری بشری باشد که به [[مردم]] سپرده شده و آنها خود بر مبنای [[هوای نفس]] و به [[دل]] خواهشان کسی را برای آن برگزینند تا در واقع [[اطاعت]] آنها از [[امام]]، [[اطاعت]] از هوا هایشان و [[پیروی]] ایشان از او، [[پیروی]] از آرایشان باشد. این چیزی است که [[عقل]] و [[نقل]] بر آن گواهند<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۴-۴۶.</ref>.
 
== [[دلایل]] [[عهد الهی]] بودن [[امامت]] ==
[[عقل]] بر این [[حقیقت]] بدین‌سان [[گواهی]] می‌دهد: از آنجا که مسألۀ [[امامت]]، مسألۀ [[اطاعت]] و [[پیروی]] است، اگر امر [[انتخاب امام]] به [[مردم]] واگذار شده باشد تا آنها هر که را به او میل دارند برای آن [[انتخاب]] کنند، پس در واقع [[اطاعت]] آنها از [[امام]]، [[اطاعت]] و [[پیروی]] از هوی و میل خودشان است و پر واضح است که [[اطاعت]] از هوی، [[قبیح]] است و چنان که تجربۀ [[جوامع بشری]] در گذشته و حال نشان می‌دهد و [[عقل]] [[سلیم]] نیز بر آن دلالت دارد، سبب [[فساد]] [[بندگان خدا]] و [[سرزمین]] هایشان می‌شود.
 
همچنین [[امامت]] یا [[حکومت]]، [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[مردمان]] است و این [[ولایت]]، به [[گواه]] [[عقل]]، جز برای [[خداوند متعال]] و هر که او [[منصوب]] فرماید، ثابت نمی‌گردد؛ چرا که [[مردم]] به خودی خود همه با هم یکسانند و هیچ یک از آنها بر دیگری [[برتری]] ندارد تا [[شایسته]] آن باشد که در مرتبه‌ای والاتر از دیگران قرار بگیرد و آنها را در برابر [[دستورات]] خود رام سازد و به [[اطاعت]] از خویش وادارد.
[[نقل]] نیز این [[حقیقت]] را [[تأیید]] می‌کند. بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]] تصریح دارند که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است، نه گزینشی بشری. ما در اینجا تنها به بیان شماری از [[آیات]] [[قرآن مجید]] که حاکی از این حقیقت‌اند بسنده می‌کنیم<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۶-۴۷.</ref>:
 
=== [[نصّ]] اول ===
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«[به یاد آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهدۀ این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم عرض کرد: از دودمان من [نیز امامانی قرار بده] خداوند فرمود: پیمان من، به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
 
در دلالت [[آیه کریمه]] به این نکات باید توجه داشت:
# [[امامت]] زمانی برای [[حضرت ابراهیم]] ـ [[سلام]] [[خدا]] بر [[پیامبر]] ما و خاندانش و بر [[ابراهیم]] باد ـ قرار داده شد که [[پیامبر]] بود. قرینۀ این سخن آن است که او این [[مقام]] را برای فرزندانش نیز خواست و این خود [[گواهی]] است بر آنکه وی در زمان این درخواست و [[جعل امامت]] برای او، فرزندانی داشته است و می‌دانیم که [[ابراهیم]] در [[پیری]] و پس از آنکه دوره‌ای دراز از پیامبریش را گذرانده بود، صاحب [[فرزند]] شد.
# [[امامت]] در این آیۀ [[شریف]] تنها به معنای [[اقتدا]] به [[هدایت]] و [[پیروی]] از [[رفتار]] [[حضرت ابراهیم]] نیست. بلکه به معنای [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] است؛ زیرا [[امامت]] به معنای [[اقتدا]] و [[پیروی]]، پیش از آن نیز با همان [[مقام]] [[پیامبری]] برای او ثابت بود؛ چرا که باید به [[هدایت]] هر [[پیامبری]]، حتی اگر [[امام]] هم نباشد، [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[پیروی]] نمود؛ بنابراین [[آیه شریف]] دلالت بر آن دارد که [[خداوند متعال]] [[منصب]] [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] را به [[ابراهیم]] داده است.
# این [[آیه]] دلالت دارد که [[منصب ولایت]] و [[رهبری]] در [[جامعه]]، عهدی [[الهی]] است که [[خدای سبحان]] آن را در آنجا که خود بخواهد، قرار می‌دهد و هرگز این [[منصب]]، گزینشی بشری نیست؛ وگرنه نیازی نبود که [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند متعال]] درخواست کند که [[امامت]] را در [[فرزندان]] وی نیز قرار دهد. در آن صورت [[ابراهیم]] می‌توانست به جای آنکه از [[خداوند]] چنین درخواستی کند، با [[تعیین]] از سوی خودش، [[امامت]] و [[رهبری]] [[جامعه]] را در فرزندانش قرار دهد یا مثلاً به مؤمنینی که از او [[اطاعت]] می‌کردند [[وصیت]] کند که آنها [[فرزندان]] و [[نسل]] وی را برای این [[منصب]] [[انتخاب]] کنند؛ اما او می‌دانست که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که راهی برای رسیدن به آن جز با [[تعیین]] و [[گزینش]] صریح [[خدای سبحان]] نیست.
# بنا بر این [[آیه]]، اینکه [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که را بخواهد برای آن برمی‌گزیند، تنها به دوران [[ابراهیم]] {{ع}} اختصاص ندارد. [[دلیل]] این سخن آن است که [[ابراهیم]] {{ع}} [[امامت]] را برای "ذریه"اش که [[فرزندان]] و [[نسل]] او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} پاسخ این خواسته منفی نبود و [[خداوند متعال]] در جواب او نفرمود که [[امامت]] تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن [[امامت]] تنها در [[نسل]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش، پذیرفته شده است و ستم‌کاران [[نسل]] او از این [[اجابت]] و رسیدن به [[مقام امامت]] استثنا شده‌اند. پس [[آیه]] دلالت دارد که [[امامت]] در [[فرزندان]] [[صالح]] از [[نسل ابراهیم]] و با عهدی از جانب [[خداوند متعال]] ادامه خواهد داشت.
# یکی از طرفه‌های ظریف این [[آیه]]، آن است که توهمی را که چه بسا در خیال‌ها [[راه]] یابد پس می‌زند و پاسخ می‌گوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن [[امامت]] در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] به این معناست که [[امامت]] نیز همچون پادشاهی‌های موروثی که [[فرزندان]] بی‌هیچ قید و شرط ویژه‌ای [[جانشین]] [[پدران]] می‌شوند، امری ارثی و نسلی است. اما [[آیه]] [[کریم]] در پاسخ به این [[گمان]] [[نادرست]] به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که ادامه یافتن [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] یک میراث‌بری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی [[دینی]] و رسالتی است و به همین [[دلیل]] است که [[فرزندان]] [[ستم]] کار [[ابراهیم]] به این [[مقام]] دست نخواهند یافت؛ بنابراین [[امامت]] نه با معیار "پیوند نَسَبی" که بنا بر "شایستگی دینی" به [[فرزندان]] [[ابراهیم]] داده شد؛ زیرا این [[خاندان]] [[نبوی]] [[پاک]] در طول [[تاریخ]] سرشار از [[هدایت]] می‌ماند و توان آن را خواهد داشت که رهبرانی [[صالح]] و لایق بپروراند؛ کسانی که [[خداوند متعال]] در برابر این [[پاکی]] و شایستگیِ ادامه یافته در نسلشان، ایشان را به [[لطف]] [[امامت]] ویژه گرداند. این همان معنایی است که آیۀ [[شریف]] بدان اشاره دارد؛ آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. دودمانی از جنس یکدیگر [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>.
 
در این آیۀ [[شریف]] مقصود از عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} این است که هر یک از [[فرزندان]] این [[نسل]] در [[شایستگی]] و سزاواری [[رهبری]] و [[گزینش الهی]] همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، [[پیوستگی]] نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} وجود نداشت<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۷-۵۰.</ref>.
 
=== [[نصّ]] دوم ===
{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
 
در دلالت این [[آیه]] چند نکته، شایان توجه است:
# بنا بر این [[آیه]]، [[خداوند]] به [[خاندان ابراهیم]] دو [[مقام]] داده است؛ نخست، [[منصب]] [[نبوت]] است که با این عبارت به آن اشاره شده است: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} [[منصب]] دوم نیز، [[منصب امامت]] است که با عبارت {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} از آن یاد شده است. "مُلک" در واژه‌شناسی به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و بنابراین، مقصود از "ملک عظیم" [[امامت]] است. افزون بر بکارگیری واژه [[مُلک]]، موارد زیر نیز [[گواه]] این معنا است:
## ساختار خود [[آیه]] نشان می‌دهد که مقصود از "مُلک" [[امامت]] است؛ زیرا در آن کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَا}} دو بار به کار گرفته شده است و درست نیست که مقصود از دومی همان معنایی باشد که در اولی نیز آمده است؛ چرا که در این صورت تکراری بی‌فایده است. از سویی صحیح نیست که از عبارت اول معنایی جز [[نبوت]] قصد شده باشد؛ زیرا افزون بر اینکه این معنا با کتاب و [[حکمت]] هم خوانی دارد، در [[آیات]] پرشمار دیگری نیز [[مقام نبوت]] با مفهوم عطا کردن کتاب و [[حکمت]] بیان شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، از پیامبران، پیمان مؤکد گرفت، که همانا کتاب و دانش به شما دادم، پس آنگاه که پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>. بنابراین جز [[امامت]] که [[خداوند]] برای [[ابراهیم]] و فرزندانش قرار داده است، معنای دیگری از عبارت دوم {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} برداشت نمی‌شود.
## این آیۀ شریفه نیز [[گواه]] دیگری بر مدعا است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، ابراهیم را با کلماتی آزمود. پس او به خوبی از عهدۀ این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم گفت: و از دودمان من؟ خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این [[آیه]] به صراحت نشان می‌دهد که [[خداوند متعال]] به [[حضرت ابراهیم]]، افزون بر [[نبوت]]، [[منصب امامت]] را نیز عطا فرموده و آن را در نسلش هم قرار داده است و از آنجا که برخی از [[فرزندان]] او [[پیامبر]] بودند، برای [[خاندان ابراهیم]] دو [[منصب]] گرد آمد؛ [[نبوت]] و [[امامت]]. این [[فضل]] و بخششی [[الهی]] است که بنا بر این [[آیه]] [[خداوند سبحان]] تنها به [[آل ابراهیم]]، و نه دیگران، این ویژگی را بخشیده و با آن ایشان را [[تکریم]] فرموده است.
## آیۀ پیش از آیۀ مورد بحث، شاهدی دیگر است. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا}}<ref>«مگر برای آنها (مدّعیان) نصیبی از حکومت است؟ که در آن صورت حتی به اندازۀ نقطۀ پشت هستۀ خرما به مردم نمی‌دادند» سوره نساء، آیه ۵۳.</ref>. "نقیر" به معنای نقطه‌ای است که پشت هستۀ خرما قرار دارد و در اینجا استعاره‌ای برای بیان مقدار بسیار ناچیز است. مقصود از [[آیه]] این است که اگر آنها ([[عالمان]] [[یهود]]) [[نصیبی]] از [[مُلک]] داشتند، حتی مقدار بسیار ناچیزی از [[ملک]] را هم به دیگران نمی‌دادند. پس بی‌شک [[مُلک]] در اینجا به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است. این [[آیه]] دلیلی روشن است بر اینکه مقصود از [[مُلک]] در آیۀ بعدی که ما از آن بحث می‌کنیم، [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و هرگز به معنای [[نبوت]] نیست.
# دومین نکته‌ای که آیۀ مورد استناد ما به روشنی بر آن دلالت دارد این است که [[امامت]]، یعنی همان "مُلک عظیم"، [[عهد الهی]] ویژه‌ای است که [[خداوند]] آن را در هر جا بخواهد قرار می‌دهد و [[انسان]] در آن [[حق]] [[انتخاب]] یا سهم و [[نصیبی]] ندارد. آنچه بر این نکته دلالت می‌کند عبارت است از:
## این بخش از آیۀ شریفه: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>. این عبارت نشان می‌دهد که [[خداوند متعال]] گروهی از [[مردم]] ([[خاندان ابراهیم]]) را با آنچه از [[فضل]] خویش به ایشان داده [[برتری]] بخشیده است. سپس "مُلک عظیم" را مصداقی از آن [[فضل]] برشمرده است. حال اگر [[امامت]]، مسأله‌ای بود که دیگر [[مردمان]] نیز در آن سهم و بهره‌ای داشتند، دیگر این [[مُلک]]، فضلی نبود که [[خداوند]] آن را تنها به [[خاندان ابراهیم]] داده باشد و آنها به واسطه آن بر دیگران [[برتری]] یافته، مورد [[حسادت]] واقع شوند.
## بکارگیری واژۀ {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ}} در این سخن [[خداوند متعال]] {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، نشان می‌دهد که [[امامت]]، منّت و لطفی [[الهی]] است که [[خداوند]] آن را تنها به گروه مشخصی از [[مردم]] [[عنایت]] فرموده و نیز عهدی ویژه است که فقط به کسی می‌رسد که [[خدا]] بخواهد؛ زیرا آنچه از کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ}} فهمیده می‌شوده، این است که این واژه در [[مقام]] توضیح لطفی است که [[خداوند متعال]] تنها به [[خاندان ابراهیم]] عطا فرموده و با آن ایشان را بر دیگران [[برتری]] بخشیده، به گونه‌ای که مورد [[حسادت]] واقع شده‌اند. حال اگر "مُلک عظیم" چیزی بود که بدون [[لطف خدا]] و به شکلی غیر از [[عهد]] ویژه [[الهی]] به کسی داده می‌شد، دیگر دلیلی وجود نداشت که [[خداوند]] با اعطای آن به [[خاندان ابراهیم]]، بر آنها منّت نهد و این‌گونه ابراز لطفی ویژه کند.
## عطف "اعطای [[مُلک]] عظیم" بر "اعطای کتاب و حکمت" و قرار دادن آنها در یک [[سیاق]] و ترکیب مفهومی قرینۀ روشن دیگری است بر اینکه [[امامت]] نیز همچون [[نبوت]] است و به هیچ کس داده نمی‌شود مگر کسی که [[خداوند]] او را به‌طور ویژه برگزیند و با این [[مقام]] او را بر دیگران [[برتری]] بخشد.
## اینکه "مُلک" به "عظیم" توصیف شده است نیز به روشنی نشان می‌دهد که این [[مُلک]] [[موهبت الهی]] بزرگی است که [[خدا]] هر یک از [[بندگان]] مخلصش را که بخواهد بدان ویژه می‌گرداند؛ زیرا وصف [[عظمت]] برای [[مُلک]] تنها با [[مُلک]] [[الهی]] مناسبت دارد و [[مُلک]] و [[سلطنت]] بشری که در آن [[انسان‌ها]] خود هر که را بخواهند برمی‌گزینند و آن را به هرکه میلشان باشد می‌دهند، چیزی نیست که در [[کلام]] [[خدای سبحان]] به [[عظمت]] توصیف شود.
 
حال اگر این همه را ـ با [[چشم‌پوشی]] از [[روایات]] رسیده از [[رسول خدا]] {{صل}} دربارۀ این موضوع ـ تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و دیگر [[آیات]] گذشت بیفزاییم، جای هیچ [[شک]] و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که [[امامت]] و [[حکومت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] آن را برای گروه مشخصی از [[مردم]] قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است.
 
افزون بر این در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[روایات معتبر]] پرشماری از سوی [[امامان]] [[خاندان وحی]] - که به مقاصد [[وحی]] و معانی [[تنزیل]]، از همه [[آگاه]] ترند - به دست ما رسیده است که همین معنا را [[تأیید]] می‌کند. در این میان تنها یکی از آن بسیار را بیان می‌کنیم:
 
[[کلینی]] با سندی صحیح از [[ابوجعفر محمد بن علی الباقر]] {{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} [[نقل]] می‌کند که ایشان فرمود: مقصود از این [[آیه]] آن است که برخی از [[خاندان ابراهیم]] را [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] قرار داد. حال چگونه است که برخی [[امامت]] را برای [[خاندان ابراهیم]] {{ع}} می‌پذیرند، اما برای [[دودمان]] [[محمد]] {{صل}} [[انکار]] می‌کنند؟! [[راوی]] می‌گوید: گفتم: مقصود از {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} چیست؟ فرمود: [[مُلک]] [[عظیم]] این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان [[اطاعت]] کند، [[خداوند]] را [[اطاعت]] کرده و هر کس از ایشان [[سرپیچی]] نماید از [[اطاعت خداوند]] سر باز زده است. این، آن [[مُلک]] [[عظیم]] است<ref>اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.</ref><ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۰-۵۵.</ref>
 
=== [[نصّ]] سوم ===
[[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو: بارالها! ای یگانه مالک مُلک [و فرمانروایی]! تو به هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] عطا می‌کنی و از هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] را می‌ستانی و هر که را اراده کنی عزت می‌دهی و هر کس را بخواهی ذلیل می‌کنی؛ خیر، به دست توست و تو بر هر چیز توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>.
 
این آیه بر این دلالت دارد که [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که تنها در [[اختیار]] [[خداوند متعال]] است و این، اوست که با [[حکمت]] خود آن را در آنجا که بخواهد قرار می‌دهد و [[مردم]] در این مسأله هیچ اختیاری ندارند. * توضیح این مطلب بدین شرح است:
# مقصود از "مُلک" در [[آیه]]، بنا بر معنای لغوی آن، [[حکومت]] و [[سلطنت]] است و این مطلب در نهایت روشنی است.
# مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}}، اعطای [[تشریعی]] است و منظور از اعطای [[تشریعی]] این است که [[خداوند سبحان]] گروهی از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش را به عنوان [[رهبران]] و [[حاکمان]] [[مردم]] برمی‌گزیند و به ایشان[[حق]] [[امر و نهی]] و [[حکومت]] و [[فرمانروایی]] بر [[جامعۀ انسانی]] را می‌دهد؛ اما اعطای [[تکوینی]]، حکمرانی‌هایی است که تاکنون در [[جوامع انسانی]] روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع [[تاریخی]] در بیشتر موارد و به استثنای بازه‌هایی بسیار اندک، حکومت‌های ناحقی بوده که تنها [[طاغوت‌ها]] را بر [[ملّت‌ها]] مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این [[آیه]]، اعطای [[تکوینی]] نیست که به معنای مطلق [[حکومت]] به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای [[تشریعی]] است؛ یعنی [[واجب]] ساختن [[شرعی]] [[اطاعت]] و [[پیروی]]. این سخن چنین [[دلایل]] و قرائنی دارد:
## [[آیه]] دربردارندۀ [[سپاس]] و [[ستایش]] [[خداوند متعال]] برای این ویژگی‌ها است و آنچه با [[سپاسگزاری]] از [[خداوند متعال]] و [[ستایش]] او هماهنگ است بیان [[رحمت]] و یاد کرد نعمت‌های او بر [[بندگان]] است. در این میان تنها اعطای [[تشریعی]] [[مُلک]]، نعمتی [[الهی]] و رحمتی از سوی او بر [[بندگان]] است؛ زیرا [[رهبری الهی]] [[صالح]] را در پی دارد که از بزرگترین [[نعمت‌های خداوند سبحان]] بر [[بندگان]] است و در این امر میان آنان که خود به این [[تکریم]] [[الهی]] مشرَّف شده، [[منصب]] [[رهبری]] را به دست آورده‌اند، با دیگر مردمانی که از [[نعمت]] این [[رهبری]] برخوردار می‌شوند و در سایۀ [[عدالت]] گسترده‌اش آرام می‌گیرند و از زلال گوارای حکومتش بهره می‌گیرند، تفاوتی نیست. [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]] [[حکیم]] اشاره دارد که [[امامت]] و [[رهبری الهی]] نعمتی بزرگ از سوی [[خداوند]] است؛ از جمله آیاتی که در اُم الکتاب، سورۀ مبارکۀ [[حمد]]، آمده است: {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ما را به راه راست هدایت کن * راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی» سوره فاتحه، آیه ۶-۷.</ref>. اما اعطای [[تکوینی]] با [[مقام]] [[سپاس]] و [[ستایش]] مناسبتی ندارد؛ زیرا بیشتر مصداق‌های آن، هم برای [[حاکمان]] [[سلطه]] یافته و هم برای [[مردمان]] تحت [[سلطه]]، [[عذاب]] و [[عقاب الهی]] است. از آن رو برای [[سلطه]] یافتگان [[عقاب]] و [[عذاب]] است که باعث افزایش [[گمراهی]] و [[خسران]] ایشان می‌شود. برای [[مردم]] نیز [[عذاب]] است؛ چرا که [[حکومت]] [[طاغوت‌ها]] آنها را از [[سعادت دنیا]] [[محروم]] می‌کند و [[راه خدا]] را بر ایشان می‌بندد و آنها را از دست یافتن به رضای [[خدای سبحان]] و برخورداری از آن نعمت‌های [[دنیوی]] و [[اخروی]] که [[خداوند متعال]] برای [[نیکان]] فراهم آورده، باز می‌دارد؛ مگر شماری اندک از آنان که بتوانند به‌طور کامل جانب [[حق]] را نگه دارند و در "صراط مستقیم" پایدار بمانند.
## این بخش از سخن [[خداوند متعال]] که فرمود: {{متن قرآن|تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ}} نیز [[گواه]] مدعا است؛ زیرا یکسانی [[سیاق]] [[سخن]]، بایسته می‌دارد که بین "عزت بخشیدن و [[ذلیل]] نمودن" با "اعطای [[مُلک]] و گرفتن آن" به این شکل [[ارتباط]] و همانندی وجود داشته باشد که اعطای [[مُلک]]، [[عزت]] و ستاندن آن، [[ذلت]] قلمداد شود. و بی‌شک همان‌سان که [[خداوند متعال]] تنها [[کافران]] و سرکشان را [[خوار]] می‌کند، [[عزت]] بخشی او نیز جز به [[بندگان]] مؤمنش نمی‌رسد. این مطلبی است که [[آیات]] پرشماری از [[قرآن مجید]] بر آن تصریح می‌کند؛ از جمله:{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنها می‌گویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزتر، ذلیل‌تر را بیرون می‌کند، در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنهاست * همان‌ها که کافران را به جای مؤمنان، به عنوان ولی خود انتخاب می‌کنند. آیا با اینکه همۀ عزت‌ها از آن خداست، عزت و آبرو نزد آنان می‌جویند؟» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۳۹.</ref>. این مطلب، قرینه‌ای روشن است بر اینکه اعطای [[مُلک]] که در [[آیه]] از آن سخن رفته است، اعطای [[تشریعی]] و به معنای [[واجب]] ساختن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است که از بزرگترین مصداق‌های [[عزت]] بخشی [[الهی]] است. پس مقصود، اعطای [[تکوینی]] نیست؛ چرا که بیشتر مصادیق اعطای [[تکوینی]] "سرکشی" و "کفر" و "عصیان" و "اعتداء" است که بنا بر این [[آیه قرآن]] موجب [[خوار]] گشتن از سوی [[خداوند متعال]] است: {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و گرفتار خشم خدا شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر می‌ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>. بنا بر این [[آیه]]، گناهکاری، [[تجاوز]]، [[کفر]] ورزیدن نسبت به [[آیات الهی]] و کشتن به ناحق [[صالحان]] و فراخوانندگان به [[عدالت]] که در صدر همۀ ایشان [[انبیا]] هستند، سبب آن شد که [[خداوند متعال]] آن مهر [[ذلت]] را بر پیشانی [[یهودیان]] بنشاند و ایشان را دچار [[خشم]] خویش کند. این ویژگی‌ها معمولاً در حکومت‌های طاغوتی وجود دارد و بنابراین مهر [[ذلت]] از سوی [[خداوند متعال]] بر پیشانی این [[طاغوت‌ها]] که در ویژگی هایشان همانند [[یهودیان]] هستند نیز زده شده است و ایشان هم گرفتار [[خشم]] [[خداوند سبحان]] هستند و بی‌اندازه از آن [[عزت]] [[الهی]] و [[رحمت]] خدای [[کریم]] به دورند. با وجود این، چگونه ممکن است مقصود از اعطای [[مُلک]] که [[عزت]] بخشی [[الهی]] است، همان اعطای [[تکوینی]] باشد که بیشتر مصداق هایش حکومت‌های [[طاغوت]] است؟
## بخش سوم سخن [[خدای سبحان]] {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} نشان روشن دیگری است بر [[درستی]] آنچه گفته شد. [[سیاق]] [[سخن]] و [[قوانین]] عرفی [[حاکم]] بر [[کلام]]، حاکی از آن است که "خیر"ی که در [[آیه]] بیان شده با [[مُلک]] و عزتی که در همان [[آیه]] است، منطبق بوده، عبارت {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود [[آیه]] چیزی جز این نیست: [[مُلک]] و [[عزت]] و همۀ خیرها به دست [[خداوند متعال]] است و او خیر را به هر که بخواهد می‌دهد؛ که او بر هر کاری توانا است.
 
بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که [[مُلک]] و عزتی که در [[آیه]] آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای [[مُلک]]، اعطای [[تشریعی]] خواهد بود که به معنای [[واجب]] بودن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای [[تکوینی]] که بیشتر مصداق‌های آن [[شر]] و [[عذاب]] است.
 
افزون بر این، در [[آیات]] پیشین و پسین نیز قرینه‌هایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای [[تشریعی]] را [[تأیید]] می‌کند، اما همین قرینه‌ها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است.
# شکی در این نیست که [[آیه]] با عبارت {{متن قرآن|مَالِكَ الْمُلْكِ}} در ابتدا، که نشان از مخصوص بودن [[مُلک]] به [[خداوند متعال]] است، و نیز جمله {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} در انتها، که بیان می‌دارد خیر جز به [[دست خدا]] نیست، و دیگر قرینه‌هایی از این دست، بر انحصار دلالت می‌کند و به روشنی و صراحت بیان می‌دارد که زمام [[سلطه]] و [[حکومت]] تنها به دست [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در آن [[شریک]] او نیست و فقط اوست که [[مُلک]] و [[سلطنت]] را به هر کس بخواهد می‌دهد و از هر که [[اراده]] کند باز می‌دارد و [[مردم]] نمی‌توانند [[مُلک]] و [[عزت]] را به هر کس میلشان باشد بدهند، بلکه این [[اختیار]] تنها به دست [[خداوند متعال]] است و نه هیچ کس جز او. اگر زمام [[حکومت]] به دست [[مردم]] بود و آنان هر که را می‌خواستند برای آن [[انتخاب]] می‌کردند، درست نبود که در آیه بر این انحصار تأکید شود که [[اختیار]] اعطای [[مُلک]] و [[عزت]] تنها از آن [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در این مسأله با او شراکتی ندارد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۵-۶۱.</ref>
 
== [[شئون]] و [[کمالات]] [[امام]] ==
 
== [[وظایف]] و [[حقوق امام]] ==
 
== آثار و [[کارکردهای امامت]] ==
 
== [[امامت]] [[حق]] بالاصاله ==
[[امامت]] [[حق]] [[بالاصاله]] در برگیرنده [[امامت]] کسانی است که [[خدای متعال]] مستقیماً [[امامت]] را برای آنان [[جعل]] کرده است؛ مانند [[امامت]] برخی [[پیامبران الهی]] که با توجه به تفاوت درجات، از مراتب متفاوت [[امامت]] برخوردار بوده‌اند؛ چون [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} <ref> فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> [[حضرت یعقوب]] {{ع}} و [[حضرت اسحاق]] {{ع}}: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> فرو اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۲ - ۷۳.</ref>، [[حضرت یوسف {{ع}}: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}} <ref> و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم؛ سوره یوسف، آیه: ۲۲.</ref>، [[حضرت لوط]] {{ع}}: {{متن قرآن|وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}} <ref> و به لوط داوری و دانشی دادیم؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۴.</ref>، [[حضرت موسی]] {{ع}}: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}} <ref> و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم؛ سوره قصص، آیه: ۱۴.</ref>، [[حضرت داوود]] {{ع}} و [[حضرت سلیمان]] {{ع}}: {{متن قرآن|وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا}} <ref> و به هر یک داوری و دانشی دادیم؛ سوره انبیاء، آیه:۷۹.</ref> و [[پیامبر|حضرت محمد]] {{صل}}: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ}} <ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ}} <ref> پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.</ref> سرّ بهره‌مندی برخی از [[انبیای الهی]] از [[مقام امامت]] این است که [[امام]] {{ع}} افزون بر [[مقتدا]] و [[الگو]] بودن در گفتار و [[رفتار]]، عهده‌دار [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[امت]] است، حدود را [[اجرا]] و [[امیران]] را [[عزل]] و [[نصب]] و از [[امت]] [[دفاع]] و جانیان را [[تأدیب]] می‌کند، ازاین رو ممکن است کسی [[پیامبر]] {{صل}} باشد؛ ولی عهده‌دار [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[امت]] نباشد<ref>الرسائل العشر، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۴.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
 
در بیان [[دلایل]] انفکاک [[نبوت]] از [[امامت]] وجوهی گفته‌اند؛ از جمله آنکه به دلالت برخی [[آیات]]، [[نبوّت]] غیر از مَلِک بودن و [[رهبری]] است: {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}} <ref> و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref> با توجه به اینکه مَلِک در [[آیه]] به معنای [[تدبیر]] کننده [[جامعه]] است که [[انسان‌ها]] را به کمال [[شایسته]] خود می‌رساند و موانع دستیابی به کمال را از مسیر آنان دفع می‌کند <ref>الميزان، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref> و [[بنی اسرائیل]] به صورت [[اعتراض]] به پیامبرشان اشموئیل گفته‌اند: "ما از [[طالوت]] به [[مُلک]] شایسته‌تریم"، در حالی که اگر [[مقام نبوت]] با [[رهبری]] یکی بود می‌بایست گفته می‌شد تو به [[مُلک]] و [[سلطنت]] شایسته‌تری، چون تو [[پیامبری]]، و اشموئیل در پاسخ [[اعتراض]] آنان گفت: اولاً [[خدا]] او را [[برگزیده]] است و ثانیاً او بر اثر برخورداری از [[علم]] و توان جسمانی که لازمه [[امامت]] و [[رهبری]] است [[برگزیده]] شده است <ref>الرسائل العشر، ص ۱۱۲.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
 
[[دلیل]] دیگر آنکه [[خدای متعال]] خطاب به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} پس از دریافت [[مقام نبوت]] و در پایان [[عمر]] فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} <ref>من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> نیز زمانی این [[مقام]] به آن [[حضرت]] داده شد که وی دارای ذرّیه و [[فرزندان]] بوده و امتحاناتی را پشت سر گذاشته است<ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸.</ref> با توجه به انفکاک [[امامت]] از [[نبوت]] قول کسانی که [[امامت]] در [[آیه]] را به [[نبوت]] معنا کرده‌اند صحیح نیست <ref>الرسائل العشر، ص ۱۱۳؛ امام‌شناسى، ج ۱، ص ۱۳۰.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
 
برخی در ذیل [[آیه]] مذکور [[امام]] {{ع}} را [[پیامبر|نبی]] {{صل}} معنا کرده‌اند؛ اما در جای دیگر، در برابر کسانی که [[امام]] {{ع}} را [[پیامبر|نبی]] {{صل}} معنا کرده‌اند ترجیح داده‌اند که [[امام]] {{ع}} در معنای خودش به‌کار گرفته شود<ref>التفسير الكبير، ج ۲۲، ص ۱۹۱.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
 
[[دلیل]] دیگر آنکه [[حضرت موسی]] {{ع}} [[هارون]] را [[خلیفه]] خود قرار داد، در حالی که او [[پیامبر]] {{صل}} بود؛ ولی [[مقام امامت]] نداشت و با [[استخلاف]] [[موسی]] به این سمت [[منصوب]] گردید: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ }} <ref> و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!؛ سوره اعراف، آیه: ۱۴۲.</ref><ref>الرسائل العشر، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
 
برخی [[مفسران]] در فرق بین [[امام]] {{ع}} و [[پیامبر|نبی]] {{صل}} گفته‌اند: گرچه [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}} هر دو هدایتگرند، [[هدایت]] [[پیامبر]] {{صل}} فقط "[[راهنمایی]]" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما [[هدایت]] [[امامان]] "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است<ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> با این همه گفتنی است که در رویکرد مطالب پیشگفته بین [[امامت]] و [[مُلک]] خلط شده و گویا [[گمان]] شده [[امام]] {{ع}} و مَلِک یکی است، از این رو از آیاتی که به [[مُلک]] مربوط می‌شود در بیان [[امامت]] استفاده شده است؛ ولی واقع امر این‌گونه نیست، زیرا [[امامت]] [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و دنیاست؛ ولی [[مُلک]] منصبی اجرایی در امر [[حکومت]] است که گاهی [[امام]] {{ع}} خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، [[پیامبر|پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام علی|امام علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} و گاهی به [[اذن خدا]] و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود [[منصوب]] می‌کند؛ مانند [[نصب]] [[طالوت]]<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
 
== [[امامت]] [[حق]] بالاستخلاف ==
[[پیامبران]] چون از جهت [[عمر]] و امکانات محدودند برای محقق ساختن اهداف خود به [[امر الهی]] [[جانشین]] خود را به [[مردم]] معرفی و [[مردم]] را به [[اطاعت]] از آنان سفارش می‌کنند، بر این اساس اگر [[پیامبر]] {{صل}} [[خلیفه]] و [[امام]] {{ع}} معرفی نکند رسالتش را به انجام نرسانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} <ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.</ref> از این [[آیه]] برمی‌آید موضوع مهمی که [[تبلیغ]] آن بر عهده [[پیامبر]] {{صل}} گذاشته‌شده همسنگ [[نبوت]] است، به‌گونه‌ای که اگر [[ابلاغ]] نشود [[رسالت]] [[پیامبر]] {{صل}} ناتمام می‌ماند. از سوی دیگر [[تبلیغ]] آن امر مهم و حساس ممکن است خطراتی برای [[پیامبر]] {{صل}} در پی داشته باشد، ازاین‌رو [[خدا]] به او [[وعده]] [[حفاظت]] می‌دهد و این موضوع مهم جز [[ابلاغ]] [[خلافت]] و [[جانشینی]] نبوده است <ref>الميزان، ج ۶، ص ۴۶ ـ ۴۸ ـ ۵۰.</ref>
 
افزون بر آنچه [[گذشت]] مسئله [[خلافت]] به قدری اهمیت دارد که با تحقق آن، [[کافران]] و [[دشمنان]] از تعرض به [[دین]] [[مأیوس]] می‌شوند و [[دین]] با آن کامل و [[نعمت]] با آن تمام و [[اسلام]] [[دین]] مرضیّ [[خدا]] خواهد شد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }} <ref> امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:11142.jpg|22px]] [[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)|'''گفتگوی دو مذهب''']]
# [[پرونده:11142.jpg|22px]] [[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)|'''گفتگوی دو مذهب''']]
#[[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]]؛ [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]]؛ [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱''']]
#[[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]
#[[پرونده:11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
#[[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']]
#[[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']]
# [[پرونده:118564654.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|''' امامت در بینش اسلامی''']]
# [[پرونده:1100759.jpg |22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|'''بایسته‌های فقه سیاسی''']]
# [[پرونده:1368130.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|''' براهین و نصوص امامت''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴''']]
# [[پرونده:1100514.jpg|22px]] [[یعقوبعلی برجی|برجی، یعقوبعلی]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۲''']]
# [[پرونده:11100047.jpg|22px]] [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام (کتاب)|'''علم امام''']]  
# [[پرونده:1379744.jpg|22px]] [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|'''امامت و عصمت امامان در قرآن''']]  
# [[پرونده:2013011.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|'''عصمت از دیدگاه فریقین''']]  
# [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|'''امامت‌پژوهی''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|'''درسنامه کلیات امامت''']]
# [[پرونده:11246.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
# [[پرونده:IM010732.jpg|22px]] [[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:امامت در قرآن]]
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:امام]]
[[رده:مفاهیم در قرآن]]
[[رده:مفاهیم در قرآن]]
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| نویسنده اصلی=<!--جوکار،پورانزاب،واثق،امینی،بهمنی-->
| ارزیابی=<!--آماده،نشده، تمام-->
| ارزیابی نهایی =<!--نشده،-،خیرآبادی،فرقانی،تمام توسط [[کاربر:خیرآبادی|خیرآبادی]]،تمام توسط [[کاربر:فرقانی|فرقانی]]-->
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->
| لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->
| رده = <!--ندارد، دارد-->
| جعبه اطلاعات = <!--ندارد،-، دارد-->
| عکس = <!-- ندارد،-، دارد-->
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
| کپی‌کاری = <!--از چند منبع ، از تک منبع، ندارد-->
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude></pre>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۰

قرآن کریم نخستین متنی است که از امامت و حقیقت آن سخن به میان آورده است. امامت به معنی رهبری جامعه اسلامی و جانشینی پیامبر اکرم (ص) در امور دینی و دنیوی، در قرآن از جایگاهی والا و بالا برخوردار است. طبق بیان قرآن دنیا و آخرت مردم با دو دسته از امامان هدایت و ضلالت گره خورده و اعلام مسئله‌ ولایت و امامت، به عنوان رسالتی الهی معرفی شده است. قرآن کریم در ضمن بیان اعطای ولایت به عنوان یکی از شئون امام و همطرازی اطاعت از امام با اطاعت خداوند و رسول الله، بیان می‌دارد که واگذاری این شأن و جایگاه اولا باید به جعل و نصب الهی باشد، ثانیا دارنده مقام امامت باید از اوصاف و شرایطی همچون عصمت و علم برخوردار باشد. در این صورت است که هدایت و عبادت که غایت خلقت جن و بشر است محقق می‌گردد.

معناشناسی

معنای لغوی

بهترین راه شناخت مفهوم امام و امامت، تمسک جستن و استمداد از کلام الهی یعنی قرآن کریم است. بیشترین کاربرد واژه «امام» در قرآن در معنای غالب لغوی آن است. امام در لغت به معانی پیشوا، پیشرو، مقدم، مقتدا، قیّم، مصلح، الگو، طریق و راه اصلی، راهنما[۱] و کسی که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار بگیرد، آمده است[۲].

معنای اصطلاحی

اصطلاح امامت در قرآن

در قرآن کریم کلمه "امام" و "ائمه" دوازده مورد به کار رفته است که در همه موارد به معنی مقتدا و پیشواست مانند: قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۳]، وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۴]، وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۵]، يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۶]، فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ...[۷]، وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۸]، وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۹]، وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ[۱۰]. در این آیات شریفه کلمه امام به معنای پیشوا و مقتداست اعم از اینکه این پیشوا انسان باشد یا غیرانسان؛ مانند کتاب و جاده و طریق و اعم از اینکه امام بر حق باشد یا بر باطل. در آیه وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۱۱] هم تبعیت و تسلیم خلق در برابر قضاهای مبین و حتمی الهی لحاظ شده است و لذا خلق تابع و مقدرات مقتدا هستند و نوعی اقتدا و ایتمام و پیروی کردن در نظر گرفته شده است[۱۲].[۱۳]

کاربردهای امام در قرآن

هرچند لفظ «امامت» در قرآن به‌ کار نرفته؛ ولی واژه «امام» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد در قرآن استعمال شده است که برخی از آنها به موضوع امامت ارتباط دارد. این موارد به دو دسته قابل تقسیم است: مصادیق بشری و مصادیق غیر بشری.

  1. پیشوا: از جمله مصادیق بشری امام و امامت در قرآن، معنای پیشوایی است که سه دسته هستند:
    1. دسته اول: پیشوایی و امامت حق و بالاصاله که از آن به پیشوایان هدایت‌گر تعبیر می‌شود: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۴]، وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۵]. البته گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی نیز به کار می‌رود: أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۶]. امام حق در قرآن مصادیق گوناگونی دارد:
      1. پیامبران الهی[۱۷]؛
      2. بندگان شایسته خداوند (عباد الرحمن): وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۱۸]؛
      3. مستضعفان: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۱۹].
    2. دسته دوم: پیشوایی و امامت باطل که از آن به پیشوایان ضلالت و گمراه کننده تعبیر می‌شود: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۲۰].
    3. دسته سوم: جامع بین هدایت و ضلالت: در یک آیه نیز واژۀ امام به گونه ای به کار رفته که هم پیشوای حق و هم امام باطل و هم پیشوای بشری و هم پیشوای غیر بشری را شامل می‌شود: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۲۱][۲۲] درباره معنای واژۀ «امام» در این آیه، اقوال متعددی نقل شده است: پیامبران الهی؛ کتاب‌های آسمانی؛ هر کس که در دنیا از وی پیروی می‌کردند؛ کتاب آسمانی؛ کتاب اعمال افراد؛ مادران افراد[۲۳].[۲۴]
  2. کتاب (شریعت): وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ[۲۵] و أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۲۶]، در اینجا مقصود همان پیشوایی کتاب است و در حقیقت معنای لغوی امام حفظ شده است.
  3. طریق و راه روشن: وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ[۲۷]‏، معروف و مشهور این است که اشاره به شهر قوم لوط و شهر اصحاب ایکه[۲۸] است و کلمه «امام» به معنی راه و جاده است[۲۹][۳۰]
  4. لوح محفوظ: إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۳۱]، غالب مفسران[۳۲] «امام مبین» در این آیه را به عنوان «لوح محفوظ» یا همان کتابی که همه اعمال و همه موجودات و حوادث این جهان در آن ثبت و محفوظ است تفسیر کرده‌اند[۳۳]. البته اینکه لوح محفوظ از جنس کتاب است، از دیگر آیات دانسته می‌شود؛ چنان‌که می‌فرماید: وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۳۴][۳۵]
  5. نامه اعمال: خداوند در آیه ۷۱ سوره بنی اسرائیل می‌فرماید: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۳۶].[۳۷] البته برخی مفسران، واژه «امام» در آیه کریمه را به همان معنای رهبر و پیشوا تفسیر کرده‌اند[۳۸].[۳۹]

با دقت در کاربردهای قرآنی «امام» می‌توان دریافت:

  1. نگاه قرآن به امام و امامت، هماهنگ با معانی لغوی، به معنی پیشوایی و مقتدا بودن و سرپرستی است؛
  2. این واژه به صورت مطلق به کار رفته که اگر جهت خاصی از هدایت و ضلالت در آن منظور باشد، باید با قرینه و قید و صفات و ویژگی‌ها مشخص شود؛
  3. از آنجا که هدف خلقت انسان و نزول قرآن، هدایت و سعادت انسان در سایه اطاعت و پیروی از پیشوا و امام است، با برشمردن ویژگی‌های امامان و پیشوایان باطل، لزوم اقتدا به پیشوایان حق را ضروری می‌سازد[۴۰].
ویژگی‌های امام حق
ویژگی‌های امام باطل
  1. دعوت به سوی آتش: مهم‌ترین ویژگی امامت باطل دعوت به سوی آتش است: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۴۱]، مراد از فرا خواندن به آتش، دعوت به معصیت و کفر و افعالی است که استحقاق عذاب جهنم و آتش را در پی دارد[۴۲].
  2. پیمان شکنی و طعن در دین: ویژگیِ دیگرِ امامان باطل، پیمان‌شکنی و طعن در دین و ازاین‌رو پیکار با آنها لازم است: وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ[۴۳].

افزون بر این، امامان باطل پس از مرگشان در دنیا به لعنت الهی گرفتار می‌شوند و در قیامت کسی آنان را یاری نمی‌کند و در آنجا از زشت چهرگان خواهند بود: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ[۴۴].

نکتۀ قابل توجه آنکه خداوند در قرآن میان امام و پیروانش سنخیت برقرار کرده است و فرموده: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۴۵] و یا در مورد فرعونیان (که گمراه و جهنمی بودند) فرموده: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۴۶] و در باب امامان هدایت فرموده: وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا[۴۷]، از این آیات روشن می‌شود که امامت در قرآن، به تعبیر دیگری به دو قسم امامت شیطان و طاغوت که امت و پیروانشان را به سوی جهنم سوق می‌دهند و امامت الهی که پیروان خودشان را به طرف کمال و سعادت و بهشت هدایت می‌نمایند؛ تقسیم می‌شود. خداوند این دو قسم رهبری را در آیه ۲۵۷ سوره بقره بیان فرموده: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۴۸].[۴۹]

اصطلاح امامت در کتب کلامی

هرچند این معنا به صورت مطلق و عام در قرآن ذکر شده است[۵۰]، اما با توجه به جعل الهی[۵۱] و غایت هدایت‌گری که برای آن منظور شده است[۵۲] و هدف و غایت از خلقت انسان، مراد از واژه «امام»، امام و پیشوای حق و هدایت است. در نتیجه امام، پیشوا و رهبر معصوم الهی است که حجت و خلیفۀ خدا در زمین بوده[۵۳] و امامت منصبی الهی و ریاست عمومی در امر دین و دنیا و مقامی دینی است که ادامه منصب نبوت و بالاتر از آن است که مؤلفه‌هایی چون ولایت[۵۴] و اطاعت[۵۵] را دربردارد[۵۶].

روابط مفهومی امامت با واژگان همسو

رابطه امامت با خلافت

رابطه امامت با ولایت

امامت در قرآن

واژۀ "امام" به صورت مفرد و جمع دوازده مرتبه در قرآن به کار رفته است. امام در این آیات به معنای:

  1. طریق و راه: فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ[۵۷]،
  2. شریعت: وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ[۵۸]،
  3. نامۀ اعمال: إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۵۹]،
  4. پیشوایی بر حق بالاصاله: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۶۰]،
  5. پیشوایی به حق به نحو جانشینی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۶۱]،
  6. پیشوایی باطل: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ[۶۲]
  7. و به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا [۶۳] آمده است[۶۴].

افزون بر آیات فوق، آیات دیگری نیز با امامت پیوند دارد، از جمله:

  1. آیات هدایت: وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۶۵]،
  2. آیه همراهی با صادقان: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۶۶]،
  3. آیۀ ولایت: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۶۷]
  4. و آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را بر پا می‌دارند، زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ[۶۸] و.... در روایت‌های فراوانی نیز مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند آیۀ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۶۹][۷۰]، آیۀ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ[۷۱][۷۲] و آیۀ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۷۳][۷۴] امامان معصوم (ع) دانسته شده‌اند[۷۵].

ضرورت امامت

ادله ضرورت و وجوب امامت در قرآن

آیه «اولی الامر»

آیه شریفۀ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۷۶] از جمله آیاتی است که بر وجوب امامت به آن استدلال شده است[۷۷]. تفتازانی وجوب اطاعت از اولوا الامر را مقتضای وجوب تحقق آن دانسته است[۷۸][۷۹] از آیه شریفه به دست می‌آید وجوب امامت (اولی الامر)، وجوب کلامی است؛ نه فقهی. یعنی همان‌گونه که نصب و تعیین پیامبر فعل خداوند است، نصب و تعییین امام نیز فعل خداوند است[۸۰].

با توجه به مطلق بودن امر به اطاعت که نشانه عصمت ولیّ امر است[۸۱]، منابع شیعه و اهل سنت، مصداق اولی الامر را امامان معصوم از اهل بیت پیامبر معرفی می‌کنند[۸۲][۸۳] نکتۀ قابل استفاده از آیه شریفه این است که در هر عصر و زمانی باید امام معصومی در قید حیات باشد تا او را اطاعت نماییم، اطاعتی که همانند اطاعت از پیامبر، بلکه اطاعت از خداوند است[۸۴].

آیه «دعوت مردم با امامشان در قیامت»

يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۸۵] خداوند در آیه به این مطلب اشاره دارد که در روز قیامت، هر مردمی با امام خود در صحرای محشر حاضر می‌‌شوند. بنابراین برای هر طایفه‌ای از مردم، امامی غیر از طایفه دیگر وجود دارد[۸۶]. حسین بن مسعود بغوی بر اساس دو آیه شریفهوَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۸۷] و وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۸۸] مراد از امام در آیه ۷۱ سوره اسراء را امام زمانشان که مردم را به هدایت و ضلالت دعوت می‌کنند، تفسیر کرده است[۸۹][۹۰]

از آیه فوق استفاده می‌شود هر کس در روز قیامت همراه با امامش بوده و او را با پیشوایش می‌خوانند؛ امام هدایت و یا امام ضلالت. پس باید در هر زمانی امام به حق و حقیقت که از مقام عصمت برخوردار است وجود داشته باشد تا با اعتقاد به او و پیروی از دستوراتش رستگار شده و نامه عملش به دست راستش داده شود. همچنین از آیه شریفه استفاده می‌شود که هر کسی باید امام به حق که واجب الاطاعه است، داشته باشد. و لذا هیچ زمانی از وجود او خالی نیست[۹۱].

ادله ضرورت وجود امام در هر زمان

آیات «لیلة القدر» (سوره قدر و سوره دخان آیات ۱ تا ۴)

از این آیات به خوبی استفاده می‌شود ملائکه در هر شب قدر به جهت تمام امور بر زمین فرود می‌آیند. شکی نیست که ملائکه در زمان حیات پیامبر (ص) بر آن حضرت نازل می‌شدند و لذا او محل امور تکوینی و تشریعی بوده است، ولی سخن درباره بعد از دوران حیات آن حضرت است و سؤال این است که آیا تاکنون در هر شب قدر، ملائکه بر زمین فرود آمده و خواهند آمد؟ آیا با انقطاع وحی بر پیامبر نزول ملائکه در شب قدر نیز منقطع گشته است؟ بعد از پیامبر ملائکه بر چه کسی نازل شده و فرود می‌آیند؟

در سوره قدر فعل مضارع «تنزّل» دلالت بر دوام و استمرار دارد و ماه رمضان تا روز قیامت استمرار دارد؛ لذا لیلة القدر نیز تا روز قیامت استمرار دارد و در نتیجه فرود آمدن ملائکه و روح هم تا روز قیامت ادامه دارد.

سؤال این است ملائکه و روح که هر سال در شب قدر بر زمین فرود می‌آیند، بر چه کسی وارد می‌شوند؟ با کمترین تدبر و تأمل به این پاسخ می‌رسیم که باید در هر زمان امام معصوم و کاملی باشد تا محل نزول ملائکه و روح گردد؛ لذا امام باقر (ع) فرمودند: "ای شیعیان با دشمنان ما به سوره «انا انزلناه» استدلال و احتجاج کنید که پیروز خواهید شد، پس سوگند به خد که این سوره از برای حجت خدای تبارک و تعالی بر خلق بعد از رسول اوست. این سوره همانا مدرک دین شما و نهایت علم ماست. ای جماعت شیعه با آیه «حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکه انا کنا منذرین» بحث کنید، این آیات اختصاص به والیان امر دارد"[۹۲].

آنچه از سوره قدر و دخان و روایات ذیل آن استفاده می‌شود عبارت است از:

  1. ضرورت وجود نظام و تقدیر در عالم از اولین زمان خلقت که «لیلة القدر» ظرف تقدیر و تنظیم امور به شمار می‌آید.
  2. ضرورت وجود حجت که همان تنفیذ کننده مقدرات به اذن خداست و او خلیفه خدا، نبی یا وصی نبی است.
  3. ضرورت وجود واسطه داخلی برای عالم که واسطه فیض الهی است که عبارت است از ولی و حجت خدا و وجود او مقدم بر وجود دیگران است.
  4. ضرورت استمرار این سنت الهی بدون وقفه تا پایان تاریخ بشریت[۹۳].

آیات شهادت و گواهی

از جمله آیاتی که دلالت بر ضرورت وجود امام معصوم در هر زمانی دارد، آیات گواهان و شهادت است. خداوند در بین هر امتی کسی را به عنوان شاهد و گواه قرار داده تا روز قیامت بر آنها احتجاج کند:

  1. فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا[۹۴]؛
  2. وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ[۹۵]‏؛
  3. وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ[۹۶].

از این آیات استفاده می‌شود خداوند در هر زمان و برای هر امتی، افرادی معصوم از خطا و اشتباه قرار داده است تا در روز قیامت بر اعمال آن امت گواهی دهند. کسی که قرار است شاهد باشد، در شهادتش نزد خداوند نباید اشتباه کند. اینان کسانی‌اند که در امر هدایت بشر حجت خداوند در روی زمین‌اند. شاهد هر امت و قومی باید زنده بوده، معاصر با آن قوم باشد، همان گونه که قرآن از زبان حضرت عیسی (ع) نقل می‌کند: وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۹۷].

شاهدی را که خداوند به او در روز قیامت احتجاج می‌کند باید هم عصر کسانی باشد که قرار است برای آنها شهادت دهد. با این بیان نمی‌توان شاهدان بر امت‌ها را منحصر در انبیاء دانست؛ زیرا انبیا همیشه وجود نداشته‌اند، بلکه آنچه ضرورت دارد، وجود شاهدی معاصر و زنده در هر عصر و زمان و برای هر امتی از پیامبر یا امام و حجت معصوم است تا در روز قیامت حجت خدا برای مردم باشد و شهادت بر اعمال آنها دهد[۹۸].

آیه هادی

وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۹۹]. صفت «منذر» به خداوند[۱۰۰] و بر پیامبران[۱۰۱] او اطلاق شده است. بر اساس برخی آیات، انذار همه امت‌ها را شامل است[۱۰۲] و در برخی آیات مسئولیت پیامبر (ص) به انذار منحصر شده است[۱۰۳]. بخش آخر آیه، یعنی إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ شاهد مثال و مورد بحث است که جمله لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ بر إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ عطف شده است.

آنچه مسلم است این است که از صریح آیه فوق استفاده می‌شود به طور عموم برای هر قومی هدایت کننده‌ای است به حق و حقیقت که در هر عصر و زمانی باید وجود داشته باشد. همچنین دلالت دارد بر اینکه زمین هیچ گاه از هادیِ به حق خالی نمی‌گردد، خواه نبی باشد یا غیر نبی. اطلاق آیه در لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ حصر مصداق هادی را در انبیاء نفی می‌کند؛ زیرا در غیر این صورت لازم می‌آید در عصرهایی که از نبی خالی است، حجت و هادی برای بشر وجود نداشته باشد. بنابراین لازم است در هر زمانی زمین خالی از حجت نباشد، خواه نبی باشد یا امام باشد[۱۰۴].

آیه صادقین

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۰۵]‏، این آیه مؤمنین را امر می‌‌کند که همواره با صادقین بوده و از آنان به طور مطلق متابعت کنند. بی‌تردید خدای منان هنگام فرستادن این پیام آسمانی، به مصادیقِ مفهوم کلی «راستگویان» نظر داشته است. یعنی راستگویانی مقصود او بود که مردم را به همراهی با آنان فراخواند. بنابراین این احتمال که مقصود از راستگویان جمیع مؤمنین باشند، غیر معقول بوده و برخی مؤمنین را خداوند اراده کرده است، اما آیا مفاد آیه، مخصوص زمان نزول آن است و یا اینکه تا استمرار و بقای دین اسلام باقی می‌ماند؟ از آنجا که خطابات خداوند، فقط برای زمان پیامبر و مخصوص مسلمانان صدر اسلام نیست، بلکه شامل همه مردم تا روز قیامت می-شود، قول به اختصاص آیه به زمان نزول آن مخالف حکمت خداوند است، در نتیجه باید در هر زمانی افرادی «صادق علی الاطلاق» باشند که امر به اطاعت آنها علی الاطلاق شده باشد. در نتیجه بر ضرورت وجود امام معصوم در هر زمان دلالت می‌کند[۱۰۶].

جایگاه امامت در قرآن

رابطه امامت با توحید

اصل انگاری امامت در قرآن

امامتِ به حق و به نحو نیابت و جانشینی از مقام نبوت، جایگاهش همان شأن و جایگاه نبوت و ادامه و استمرار نبوت است و هر دو منصب الهی‌اند که از جانب خداوند به افراد برگزیده و شایسته اعطا می‌شود تا واسطۀ فیض الهی به سوی مردم و هدایت آنان به کمال و سعادت باشند و همان دلیلی که موجب ارسال رسولان و بعثت انبیاست، همان ادله موجب نصب امام بعد از رسولان است. بنابراین همانند نبوت، امامت هم از اصول دین است[۱۰۷].

وجوه قرآنی اصالت امامت عبارت‌اند از:

  1. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۰۸]، این آیه بنابر نقل شیعه و سنی، در مورد ابلاغ ولایت و امامت امیر المؤمنین (ع) نازل شده است. به مقتضای این آیه شریفه و با توجه به شأن نزول، امامت در هندسۀ تفکر اسلامی از چنان جایگاه والایی برخوردار است که ابلاغ نکردن آن توسط پیامبر (ص) به منزلۀ ابلاغ نکردن همۀ معارف و احکام الهی است[۱۰۹] و این خود دلالت واضحی دارد بر اینکه امامت از اصول دین است و برای ابلاغ آن چنین تأکیدی به پیامبر (ص) شده است[۱۱۰]؛ زیرا اگر امامت از فروع بود، عدم تبلیغش مساوی با عدم ابلاغ رسالت پیامبر نبود. مطابق روایات شأن نزول[۱۱۱]، این آیه در عرفه و در حجة الوداع بر پیامبر نازل شده است و تا آن روز همه معارف و احکام اساسی اسلام (اصول و فروع) بر پیامبر نازل شده بود و آن حضرت آنها را به مردم ابلاغ کرده بود. مسئله امامت، اگرچه از نخستین روزهای نبوت مورد توجه و تأکید قرار داشت، ولی در جمع مسلمانان از شهر‌های مختلف و به صورت رسمی بیان نشده بود. پیامبر مأموریت یافت این کار را در جریان حجة الوداع (در غدیر خم) که جمع کثیری از مسلمانان مدینه و دیگر شهر‌های کشور اسلامی در آن شرکت داشتند، انجام دهد. پس این آیه ناظر به اهمیت امامت و برتری آن بر همه مسائل دین است. در حقیقت مفاد این آیه با آیۀ «اکمال دین» هماهنگ است؛ یعنی دین اسلام بدون امامت کامل نخواهد بود[۱۱۲].
  2. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۱۳]، بر اساس روایات اهل بیت (ع) این آیه بعد از ابلاغ ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) به مردم و در غدیر خم، بر پیامبر (ص) نازل گردیده است[۱۱۴]. مفاد آیه این است که امامت، سبب کامل شدن دین و متمّم نعمت خداوند است. امامت امری است که خداوند، اسلام را با آن می‌خواهد و اسلام بدون امامت هرگز مورد رضایت خداوند نیست. با توجه به اینکه مسلمین پیش از نزول این آیه نماز می‌خواندند و روزه می‌گرفتند و حج به جا می‌آوردند و مقید به انجام سایر احکام بودند و اینکه اکمال دین و رضایت خدای سبحان به اسلام، منوط شده به پذیرش ولایت امیر المؤمنین (ع)، دلیل است بر اینکه امامت از اصول دین است[۱۱۵][۱۱۶]

امامت فراتر از نبوت

جایگاه امامت، غیر از مرتبه نبوت است، هرچند ممکن است در جایی این دو با یکدیگر جمع شوند. همچنان که نبوت با رسالت دو منصب الهی است که گاهی با هم جمع می‌شوند و گاهی جدا و گاهی هر سه منصب در فردی جمع می‌آیند، چنانکه این سه، در شخصِ حضرت ابراهیم جمع شد: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۱۷]. این آیه که از دلایل برتری مقام امامت بر مقام نبوت است، در شأن حضرت ابراهیم (ع) نازل شده است. این مقام در اواخر عمر حضرت ابراهیم (ع) به او داده شده است؛ یعنی زمانی که آن حضرت دارای مقام نبوت و رسالت بود. در نتیجه امامت غیر از نبوت است[۱۱۸]. حال اگر مقام امامت برتر از نبوت نباشد، مزیّت و برتری برای او نبود و این وعده الهی چیزی بر مقام او نمی‌افزود.

افزون بر این، خداوند متعال مقامی عظیم به نام امامت را به حضرت ابراهیم (ع) داده و این مقام را به سبب موفقیت در امتحاناتی که از آنها یاد نکرده، به ایشان اعطا کرده است. از سوی دیگر، امتحانات فراوانی برای آن حضرت در قرآن کریم بیان شده که یکی از آنها ذبح حضرت اسماعیل (ع) است. برداشت عرفی از مجموع آیات، بیانگر این نکته است که خداوند متعال درصدد تبیین این مطلب است که موفقیت در همین امتحانات بود که موجب اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم (ع) شد و این امتحانات، از جمله فرمان به ذبح اسماعیل، پس از رسیدن ایشان به مقام نبوت بوده است. بر این اساس می‌توان گفت دیدگاه تفاوت مقام امامت با مقام نبوت در آیه ابتلا دیدگاه صحیحی است[۱۱۹].

دلیل دیگر بر برتری امامت بر نبوت در آیه ابتلا، عظمت این مقام در نگاه حضرت ابراهیم (ع) آنقدر زیاد بود که آن را برای ذریۀ خود تقاضا کرد.

امامت عهدی الهی

در آیۀ ۱۲۴ سوره بقره[۱۲۰] به صراحت امامت را عهدی الهی معرفی می‌کند که به ظالمین و گناهکاران نمی‌رسد. این نکته استفاده می‌شود که امامت مقام و جایگاهی بلند و رفیع دارد که فقط به انسان‌هایی پاک که دارای مقام عصمت باشند می‌رسد.

نقش امام در قیامت

از دیگر آیاتی که اهمیت ویژه و جایگاه والای امامت را روشن می‌کند آیه يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۲۱] است. مفاد آیه این است که روز قیامت هر جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار گرفته و با امام خود وارد عرصه محشر می‌شوند. بنابراین اطلاق کلمۀ «بإمامهم» هم امامان حق را شامل می‌شود و هم امامان باطل را[۱۲۲]. از آیه این نکته به دست می‌آید که امامت در زندگی و سرنوشت انسان نقش تعیین کننده‌ای دارد. انسان هر پیشوایی را ه در دنیا برگزیند در سرای قیامت نیز با او محشور خواهد شد؛ اگر امام حق باشد او را به بهشت و اگر امام باطل باشد او را روانۀ دوزخ خواهد کرد[۱۲۳].

اهداف و فلسفه امامت در قرآن (چرایی یا غایت)

تبیین مفاهیم قرآنی

یکی از وظایف پیامبر (ص) تبیین معانی و مفاهیم قرآن کریم بود، خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۱۲۴]. در حدیث ثقلین، رسول اکرم (ص) عترت خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است: «انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»[۱۲۵]؛ یعنی فهم حقایق قرآن باید با راهنمایی عترت باشد، همچنین تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی‌دانند، ‌ چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۱۲۶]. در روایات آمده است ائمه (ع) راسخان در علم هستند[۱۲۷].

داوری در منازعات

یکی از اهداف نبوت داوری در اختلافات و منازعات بوده است، خداوند می‌فرماید: فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ[۱۲۸]؛ نکته جالب توجه در این آیه شریفه آن است که داوری به کتاب نسبت داده شده است؛ زیرا معیار داوری همان احکام الهی است که کتاب دربرگیرنده آنهاست.

بدیهی است اختلافات و نزاع‌ها به زمان پیامبر اختصاص ندارد، لکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد برگزیده از جانب خدا نیاز دارد، ‌پس از ختم نبوت نیز این ضرورت وجود دارد و در نتیجه وجود امام بسان پیامبر، امری ضروری است.

ارشاد و هدایت انسان‌ها

ارشاد و هدایت انسان‌ها در زمینه عقاید، احکام دینی و مسائل اخلاقی و اجتماعی یکی دیگر از اهداف رسالت پیامبران الهی است، خداوند می‌فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۲۹]، این هدف نیز از ویژگی‌های نبوت نیست و به انسان‌هایی که در عصر پیامبر زندگی می‌کردند اختصاص ندارد، بنابراین، اگر تعلیم و ارشاد و هدایتبشر کاری بایسته و لازم بوده است، این بایستگی و لزوم در مورد امامت نیز موجود است.

اتمام حجت بر بندگان

یکی از اهداف رسالت پیامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، قرآن در این‌باره می‌فرماید: رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ[۱۳۰]، این امر نیز اختصاص به زمان خاصی ندارد، از اینرو امام علی (ع) فرموده است: "زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود، یا آشکارا و مشهور است و یا خائف و پنهان تا حجت‌ها و دلائل الهی باطل نگردد... خدا به وسیله آنها حجت‌ها و دلائل خود را حفظ می‌کند... آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او هستند"[۱۳۱].

شرایط امامت

نصب الهی امام

پس از بحث پیرامون اصل یا فرع بودن امامت، و بیان اهداف و فسلفه امامت، یکی از مباحث مهم امامت، بحث نصب و تعیین امام است که در این باره سه قول وجود دارد[۱۳۲]. براساس تعریف امامت[۱۳۳]، امامت، ولایت و خلافت عام پس از پیامبر (ص) از شئون نبوت و رسالت است. پس هر آنچه در نبیّ اکرم (ص) معتبر است ـ جز نبوت ـ در امام و خلیفه رسول خدا نیز معتبر خواهد بود[۱۳۴]. از آنجا که «امامت» نیابت از «نبوت» است؛ تمام وظایفی که نبی بر عهده داشته است، امام و خلیفۀ پس از او بر عهده خواهد داشت. بر این اساس، دلایل وجوب بعثت و ارسال رسول بر وجوب نصب امام و خلیفه نیز دلالت خواهد داشت و به تبع، چون بعثت رسول به دست خداوند است، نصب امام نیز به دست خداوند متعال خواهد بود[۱۳۵].

امامت منصب جانشینی رسول خدا (ص) در امر هدایت بشر است و امام یک انسان عادی نیست، بلکه بر طبق مسئولیّت‌هایی که بر عهده‌اش نهاده شده، باید واجد شرایط و صفات ویژه‌ای نیز باشد. مهم‌ترین آنها، عبارت است از: عصمت؛ علم به مجموع معارف و علوم و احکام دین؛ افضلیّت در مجموع کمالات انسانی.

دلیل اول: آیات جعل خلیفه و امام

یکی از سنت‌های پایدار و همیشگی خداوند، سنت جعل خلیفه بر روی زمین است. خلیفة الله باید «برترین انسان‌ها»[۱۳۶] و یا «انسان کامل»[۱۳۷] بوده و وجود او در هر عصر و زمانی لازم است. بنابراین ارتباط وثیقی میان مقام خلیفة اللهی و مقام امامت وجود دارد و متصدی منصب امامت، مقام خلیفة اللهی را نیز داراست. خداوند متعال تمام انبیاء را خلیفة الله روی زمین قرار داده و پس از آنها نیز اوصیاء آنها، اولیاء خداوند بوده و چنین جایگاه و مقامی را به جعل الهی دارا بوده و از طرف خداوند رهبری اجتماعی، ولایت تکوینی، مرجعیت اخلاقی و دینی و هدایت‌گری بندگان خدا را به عهده دارند[۱۳۸].

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۱۳۹]، يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ[۱۴۰]، وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۴۱]، وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۱۴۲]، وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا[۱۴۳]، إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۱۴۴]. از اینکه در تمام این آیات جعل خلیفه و امام به خداوند نسبت داده شده است، نتیجه گرفته می‌شود مقام امامت از مواهب الهی است که خدا برای هرکسی که بخواهد قرار می‌دهد.

دلیل دوم

خداوند متعال می‌فرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۴۵] از چند جای این آیه استفاده می‌شود که امامت منصبی الهی است و لذا امامت هر شخصی باید به اذن و اراده خداوند باشد:

  1. در جمله إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا، جعل و نصب امام را به خود نسبت داده است. پس باید امام از جانب خدا منصوب شود.
  2. در ذیل آیه از امامت به عَهْدِي تعبیر شده است که دلالت دارد بر اینکه «امامت» عهدی الهی است که بین خداوند و شخصی معصوم از طرف او بسته می‌شود.

دلیل سوم

خداوند در قرآن می‌فرماید همه امور در دست خداوند است[۱۴۶] و هیچ کس حتی پیامبر (ص) اختیاری ندارد[۱۴۷]. امامت هم از جمله اموری است که اختیارش با خداوند است[۱۴۸] نه با دیگران[۱۴۹].

از سویی دیگر خداوند می‌فرماید: وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۱۵۰] این آیه صراحت داردکه مقام امامت، یک مقام انتصابی است و نصب آن فقط به دست خدا است. مفسران شأن نزول این آیه را در مورد ولید بن مغیره (مرد ثروتمند مکه) و عروة بن مسعود ثقفی (رئیس طائف) ذکر کرده‌اند که مشرکان گفتند: چرا قرآن بر این دو نفر نازل نشد؟[۱۵۱]. آنگاه خداوند در آیه مورد بحث، جواب مشرکان را این‌گونه بیان فرموده که اختیار جعل نبوت و نزول قرآن به دست خداست بر هر که بخواهد آن را نازل می‌کند.

کلمه «ما» در «ما کان» چه نافیه باشد[۱۵۲] و چه موصوله[۱۵۳][۱۵۴] نتیجه‌ هر دو یکی است و آن اینکه گزینش نبی و از جمله گزینش امام و مصلحت‌ اندیشی برای انسان، در اختیار خداست نه مردم؛ زیرا اختیار به دست کسی است که علم به احوال شخص داشته باشد و چنین علمی مربوط به خداوند است.

با توجه به شان نزول آیه، مسأله انحصار انتخاب الهی نبوت توسط خداوند روشن است. سؤال این است که نصب الهی امام از کجای آیه استفاده می‌شود؟ جواب این است که مسأله امامت نیز از خود آیه استفاده می‌شود. در آیه مذکور چه کلمه «ما» در «ما کان» نافیه باشد و یا موصوله، با بیان ذیل، این‌مطلب قابل اثبات خواهد بود.

در صورتی که «ما» نافیه باشد و بر کلمه «یختار» وقف شود معنایش این است که مطلق اختیار به دست خداست و بندگان هیچ‌گونه اختیاری در هیچ امری را ندارند. از جمله اموری که بندگان در آنها از خود اختیار ندارد، انتخاب پیامبر و امام است. اما در صورتی که کلمه «ما» موصوله باشد، معنای «ما» اثبات است و کلمه «یختار» بر سر او می‌آید، در این صورت معنایش این می‌شود: خداوند آن چیزی را که خیر و مصلحت مردم در آن است برمی‌گزیند. بدون شک امر نبوت و امامت هر دو به مصلحت مردم و امت اسلامی است. بر اساس منابع تفسیری اهل سنت[۱۵۵] و شیعه نیز همین معنا قابل برداشت است.

دلیل چهارم: امامت عهدی الهی

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۵۶]، در این آیه علاوه بر اینکه به صراحت نصب امام به جعل پروردگار مستند شده است، تعبیر «عهد الاهی» نیز درباره امامت آمده است که مفسران فریقین «عهد» در آیه را به «امامت» تفسیر کرده‌اند[۱۵۷]. از دیدگاه شیعه، مقام امامت غیر از نبوت است و یکی از دلایلی که اقامه شده همین آیه مبارکه است. شیخ طوسی در تفسیر خود دیدگاه شیعه و چگونگی استدلال آنان را بر اینکه مقام امامت در این آیه غیر از نبوت است این‌گونه بیان کرده است: "شیعیان به این آیه استدلال کرده‌اند که مقام «امامت» جدای از مقام «نبوت» است؛ زیرا خداوند حضرت ابراهیم را (در این آیه) هنگامی مورد خطاب قرار داد که او نبی بود و به او فرمود: او را به زودی امام قرار می‌دهد تا پاداشی باشد بر اتمام امتحان‌هایی که از او گرفته شده است و اگر او در همان وقتی که نبی بود، امام هم بود؛ این کلام خدا معنی نداشت. پس این آیه دلالت دارد که منزلت امامت جدای از نبوت است و همانا خداوند اراده کرده که این مقام را برای ابراهیم قرار بدهد"[۱۵۸].

کیفیت استدلال به آیه ۱۲۴ سوره بقره این گونه است که خداوند در آیه شریفۀ إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى[۱۵۹]‏ با تأکید[۱۶۰] می‌فرماید هدایت خلق بر خداوند واجب است. بر این اساس روشن می‌شود که نصب امام و هادی نیز بر عهدۀ خداوند خواهد بود[۱۶۱]. وقتی خداوند هدایت خلق را بر عهده گرفته است، خود را ملزم ساخته که با رحمت خویش با خلق رفتار کند؛ از این رو باید گفت، خداوند به طور حتم و قطع این امور را انجام خواهد داد[۱۶۲].

از آیه فوق سه مطلب استفاده می‌شود:

  1. امامت «عهد الهی» است و هرکسی که شایسته آن باشد، به این عهد مفتخر می‌شود؛
  2. طرف عهد، خود خداوند است که فقط به افراد معصوم اعطاء می‌شود و فرد معصوم را هم خدا می‌داند؛ زیرا او تنها کسی است که از ضمیر و اسرار انسان‌ها باخبر است.
  3. با توجه به نکات فوق، نصب این مقام تنها به دست خداوند است نه برای کسی دیگر.

دلیل پنجم: اتیان آیات الهی

رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[۱۶۳]‏ از این آیه چند نکته استفاده می‌شود:

  1. ارسال رسول به دست خداست.
  2. ارسال رسول از سوی خدا به جهت آن است که رسولان آیات و بینات خداوند سبحان را بر خلق بیاورند تا حجت بر خلق تمام شود. روشن است که وظیفۀ خلق نیز تبعیت از این آیات است.
  3. عدم تبعیت از آیات الهی و تسلیم نشدن در مقابل کسانی که از سوی خدا برای آوردن این آیات مأمور هستند، موجب ذلت و خواری است.

بنابراین، هر چند که آیه در مورد ارسال رسول از ناحیه خداوند است، اما دلالت آن عمومیت دارد. به عبارت دیگر، حکمت ارسال رسول از ناحیه خدا آن است که آیات الاهی را بر خلق ارائه کند تا از او تبعیت کنند، هدایت شوند و از ذلت و خواری برهند. این امر پس از رسول خدا نیز جریان دارد و باید بعد از او کسی باشد تا به این رسالت قیام کند و واضح است هر کسی که چنین خصوصیتی داشته باشد، باید از ناحیه خدا نصب شود. خلاصه اینکه، با توجه به آیه قبل، امام وظیفه هدایت خلق را بر عهده دارد و خداوند به وسیله امام، آیات خود را بر مردم آشکار می‌سازد و حجت خویش را بر بندگان تمام می‌کند. در نتیجه گزینش امام از سوی مردم و عدم تسلیم در مقابل امام الاهی، موجب ذلت و خواری است[۱۶۴]

عصمت

شیعه امامیه معتقد است پیشوای امت اسلامی پس از پیامبر (ص) باید از خطا و گناه معصوم باشد. دلایل وحیانیقرآنی) این ادعا عبارت است از:

آیه ابتلاء (آیه عهد)

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۶۵]، فخر رازی از جملۀ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا بر معصوم بودن حضرت ابراهیم به عنوان امام استدلال کرده و گفته: این جمله دلالت می‌کند حضرت ابراهیم از همه گناهان معصوم بود؛ زیرا امام کسی است که به او اقتدا می‌شود. در این صورت اگر از او گناهی سر زند پیروی از او در آن گناه واجب است و در نتیجه ما مرتکب گناه خواهیم شد و این باطل است؛ زیرا لازمه معصیت بودن هر کاری، ممنوع و حرام بودن انجام آن کار است. از طرفی، چون پیروی از امام واجب است، انجام آن کار واجب خواهد بود و جمع میان واجب و حرام در یک کار و در یک زمان محال است[۱۶۶].

متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جملۀ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ بر عصمت امام استدلال کرده‌اند[۱۶۷]؛ وجه استدلال این است که خداوند فرموده است عهد او یعنی امامت نصیب ظالم نمی‌شود و کسی که مرتکب گناه گردد، خواه در آشکار یا پنهان، ظلم کرده است؛ زیرا فرد گناه‌کار حدود الهی را نقض کرده و کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۶۸]‏.

بنابراین، هر کس در برهه‌ای از زندگی خود به خدا شرک ورزد، یا مرتکب گناهی شود، مصداق ظالم بوده و شایستگی منصب امامت را نخواهد داشت. یعنی امام نه تنها پس از آنکه عهده‌دار منصب امامت می‌شود باید معصوم باشد، بلکه قبل از آن نیز باید معصوم باشد؛ زیرا کلمه الظَّالِمِينَ در آیه ۱۲۴ سوره بقره، همان‌گونه که از نظر افراد عمومیت دارد، از نظر زمان نیز مطلق است، یعنی به محض اینکه فردی در زمانی مصداق «ظالم» باشد (به خدا شرک ورزیده، یا گناهی مرتکب شده باشد)، شایستگی احراز مقام امامت از او سلب می‌شود. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته مقام امامت نمی‌شود[۱۶۹].

از جمله لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ نکات زیر به دست می‌آید: اولا: امامت عهد خداوند است؛ ثانیا: این عهد به ستمکاران نمی‌‌رسد و چون هر گناهی ستم محسوب می‌شود[۱۷۰]، پس هرکس معصوم نباشد گرفتار گناه می‌گردد. در نتیجه هر امامی در زمان تصدی مقام امامت باید از گناه مصون باشد.

سؤال این است که آیا از این جمله می‌توان استفاده کرد افرادی که قبل از تصدی امامت ستمی انجام داده‌اند می‌توانند به مقام امامت نایل شوند یا خیر؟ به عبارت دیگر، عنوان مشتق یعنی «ظالم»، اطلاق می‌شود بر ذاتی که متلبس به مبدأ «ظلم» است در زمان حال؟ یا کسی که قبلا ظالم بوده ولی اکنون ظالم نیست را هم شامل می‌شود؟ در نتیجه کسی که قبلا ظالم بوده ولی در حال تصدی امامت، ستمگر به حساب نیاید می‌تواند به مقام امامت نایل گردد!

بیان اول در پاسخ به سؤال: عنوان «ظالم» به کسی که فعلا ظالم نیست حقیقتاً اطلاق نمی‌گردد، ولی کسی که قبلا ستم کرده است، هنگام ستم حقیقتاً بر وی عنوان ظالم صادق بوده است. آیه مذکور گذشتۀ چنین کسی را شامل می‌شود و چنین کسی دیگر شایسته امامت نیست و به امامت نایل نمی‌شود و جمله «لا ینال» که مضارع منفی است بر این جهت دلالت دارد[۱۷۱].

بیان دوم: از محقق بزرگ مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی که مرحوم علامه طباطبایی در «المیزان» آورده است: "ذریه حضرت ابراهیم (ع) به حکم عقل به چهار گروه تقسیم می‌شوند و از یکی از چهار قسم بیرون نیستند و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست، یا در تمامی عمر ظالمند و یا در تمامی عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ظالم و در آخر توبه‏کارند و یا بالعکس، در اول صالح و در آخر ظالمند. ابراهیم (ع) شأنش، اجل از این است که از خدای تعالی درخواست کند مقام امامت را به دسته اول و چهارم، از ذریه‏اش بدهد، پس به‌طور قطع دعای ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست. باقی می‏ماند دوم و سوم، یعنی آن کسی که در تمامی عمرش ظلم نمی‌کند و آن کسی که اگر در اول عمر ظلم کرده، در آخر توبه کرده است، از این دو قسم، قسم دوم را خدا نفی کرده، باقی می‏ماند یک قسم و آن کسی است که در تمامی عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست و از دو قسمی که خواست یک قسمش مستجاب شد و آن کسی است که در تمامی عمر معصوم باشد"[۱۷۲].

بنابراین آیه از دو جهت بر عصمت امامان حتی قبل از تصدی امامت دلالت دارد و کسی که متصدی مقام امامت است در تمام عمر از عصمت برخوردار است[۱۷۳].

آیه اولی الامر

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ[۱۷۴]. این آیه شریفه ضمن بیان معنای عصمت، شخص معصوم را نیز معرفی می‌کند. به عبارت دیگر، هم درصدد تعیین کبراست و هم درصدد تعیین مصداق آن کبری. بررسی جنبۀ عصمت در آیه به این بیان است که أمر أَطِيعُوا در آیه مطلق بوده و دلالت بر وجوب می‌کند و این امر هم ارشاد به حکم عقل است؛ زیرا اطاعت از خدا و رسول به حکم عقل لازم است. امر خداوند به اطاعت مطلق از کسی بر لزوم و وجوب اطاعت از او دلالت دارد. خداوند در این آیه به اطاعت مطلق و بی‌قید و شرط از رسول امر کرده است. یعنی اطاعت از خدا و فرستاده‌اش مقید به زمان و مکان معینی نیست و از همه جهات اطلاق دارد. اطاعت از اولی الأمر نیز همین طور است. پس بر اساس این آیه، باید به عصمت «أولی الأمر» ملتزم شویم[۱۷۵]؛ زیرا اگر معصوم از خطا و اشتباه نباشد در فرضی که اقدام بر خطا کند بر اساس این آیه باید از او اطاعت کرد و این به معنای امر به اطاعت از آن کارِ خطا و اشتباه است، در حالی که کار خطا و اشتباه مورد نهی است و نباید از امر به آن پیروی شود. پیامد چنین فرضی اجتماع امر و نهی در فعل واحد خواهد بود[۱۷۶].

آیه صادقین

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۷۷]‏. منظور از جمله كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ امر به بودن با راستگویان است. آنچه لازم است راستگویی و پرهیز از دروغگویی است، اما بودن با راستگویان یکی از واجبات شرعی نیست؛ در حالی که بودن با صادقان در آیه مورد امر قرار گرفته است و امر برای وجوب است و وقوع جملۀ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ در سیاق اتَّقُوا اللَّهَ که امر به تقوای الهی بوده و بی‌تردید برای وجوب است، وجوب را بیشتر تأکید می‌کند. با توجه به گستره مفهوم صدق که علاوه بر سخن و کلام، اخلاق و رفتار و کردار را نیز فرا می‌گیرد و با توجه به واجب بودن همراهی با صادقان، نتیجه می‌گیریم که منظور از بودن و همراهی با صادقان، همراهی و معیت جسمانی نیست، بلکه پیروی در فکر و عقیده است و صادق به قول مطلق کسی است که از هر جهت راست و درست باشد و در اندیشه، گفتار، کردار و اخلاقش کوچک‌ترین کژی و انحراف وجود نداشته باشد. چنین کسی جز معصوم نخواهد بود[۱۷۸].

آیه تطهیر

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۷۹]. این آیه به روشنی بر عصمت دلالت دارد. مراد از اهل بیت در این آیه، فقط پیامبر (ص)، امیر المؤمنین، صدیقه طاهره و حسنین (ع) هستند.

وجه دلالت آیه بر عصمت: «انما» بر حصر دلالت کرده و مراد از «یرید الله» اراده تکوینی خداوند است؛ زیرا اگر منظور اراده تشریعی باشد، باید عموم مکلفان، مخاطب این اراده باشند و حال آنکه خدواند در این آیه از ارادۀ خویش بر پاک ساختن اشخاص معین و محدودی خبر می‌دهد که اهل بیت (ع) باشند. از طرفی، اراده تکوینی به فعل و ترک دیگری ربطی ندارد و مربوط به اراده کننده است و اراده تشریعی است که انجام یا ترک آن به خواستۀ دیگری وابسته است. بنابراین واژۀ «اراده» متعلق به خداوند است و اوست که طهارت اهل بیت (ع) را اراده فرموده و آنها را طاهر قرار داده است، نه اینکه از اهل بیت (ع) خواسته که طاهر باشند. دلیل دیگر اراده تکوینی آیه، دلالت آیه بر عصمت اهل بیت (ع) است؛ چراکه عصمت اکتسابی نیست و به لطف و فضل پروردگار است[۱۸۰]. بر این اساس تحقق ارادۀ خداوند بر طهارت و پاکیزگی، ویژۀ خاندان پیامبر (ص) و برکناری آنان از آلودگی‌ها و پلیدی‌هاست و این همان مصونیت الهی و عصمت آن انسان‌های برگزیده اس.[۱۸۱].

علم

امام علاوه بر عصمت، باید عالم به حقیقت شریعت و نیز هر چه را که امت در جهت کمال به آن محتاج است باشد. در برخی آیات الهی به نکاتی پیرامون علم برمی‌خوریم که به جایگاه علم در مسئله زمامداری اشاره دارد. این علم و آگاهی به دو محور مکتب و آیین و شیوۀ مدیرت و رهبری، باز می‌گردد[۱۸۲]. از طرفی چون امام از سوی خداوند مأمور هدایت انسان‌ها به سوی خداوند هستند، باید از علم خطا ناپذیر الهی برخوردار باشد، در این صورت جعل امامت با نقض غرض مواجه خواهد شد.

قرآن کریم راجع به پیامبران الهی، با تأکید بر اینکه ایشان هدایت‌گرانند می‌فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۸۳]‏، در این آیه پس از تأکید بر هدایت‌گری پیامبران، از مسئلۀ وحی سخن به میان آمده است که بر غیر اکتسابی بودن علم ایشان دلالت دارد.

همچنین راجع به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى[۱۸۴]‏ و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۱۸۵]. همچنین درباره حضرت یوسف می‌فرماید: وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۸۶][۱۸۷]

دلیل قرآنی بر علم امام

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ[۱۸۸]، خداوند برای اولویت داشتن حضرت آدم (ع) به مقام خلافت الهی، بحث علم را مطرح می‌کند[۱۸۹].

این مطلب از آیه کریمه قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱۹۰] به دست می‌آید؛ زیرا دانایی به عنوان یک فضیلت و ملاک برتری افراد بر یکدیگر به شمار آمده است[۱۹۱].

حجج الهی و امامان (ع) به اعمال و افعال ما علم دارند، چنانچه قرآن این حقیقت را بیان می‌فرماید: وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۱۹۲]. ممکن است «یری» در آیه شریفه به معنی «علم» باشد، چنانکه بسیار در این معنی به کار می-رود. یعنی خدا و رسولش و مؤمنین به اعمال شما علم و معرفت دارند. آیه شریفه به خوبی دلالت دارد که دیدن و یا علم و معرفت مؤمنین مانند علم خداوند است، هرچند عنایتی از سوی خداوند است. اما اینکه مراد از مؤمنین چه کسانی هستند؟ روایات ذیل آیه شریفه مصداق آنها را ائمه (ع) معرفی می‌کند[۱۹۳][۱۹۴]

در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ[۱۹۵] که الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ اهل بیت (ع) هستند. در روایتی امام باقر (ع) به ابوبصیر فرمود: "مقصود از آیات بینات همین الفاظ قرآن نیست که مابین دو جلد قرآن است، بلکه حقایق علمی قرآن و اسرار آن است، و این علم منحصر به ما أئمه است"[۱۹۶].

افضلیت

بحث افضلیت در باب امامت در دو مورد مطرح می‌‌شود؛ یکی در باب امامت عامّه و دیگری در باب امامت خاصّه. در امامت عامّه آنجا که از صفات و ویژگی‌های امام بحث می‌‌شود، از افضلیت به عنوان یکی از بایستگی‌های امام سخن به میان می‌‌آید. متکلمان امامیه، افضلیت را یکی از شرایط مهم امام می‌دانند[۱۹۷].

از جمله دلایل قرآنیِ لزوم افضلیت امام بر دیگران، آیۀ شریفۀ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۱۹۸] است. در این آیه کریمه درباره هدایت، دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده اند: گزینه اول مربوط به کسی است که خود از هدایت برخوردار است و به هدایت‌گری دیگران نیاز ندارد، بلکه دیگران را به حق هدایت می‌‌کند؛ یعنی از هدایت ویژه الهی برخوردار است. دیگری کسی است که هدایت‌گر به حق نیست مگر آنکه دیگران او را هدایت کنند. بنابراین، دو گزینه یاد شده در اینکه از هدایت بهره مند هستند و نقش هدایت‌گری دارند یکسانند، ولی در اینکه در بهره‌مندی از هدایت به هدایت‌گری دیگران نیاز دارند یا از هدایت ویژه الهی برخوردارند و نیازی به هدایت دیگران ندارند، متفاوت هستند.

از این دو گزینه، گزینه نخست بر دوم برتری دارد و خرد و وجدان انسانی آن را می‌‌پسندد. جمله فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ بیانگر این مطلب است؛ یعنی اگر جز این داوری شود، برخلاف حکم خرد و وجدان است، طبعا چنین داوری مورد پسند خداوند که آفریدگار خرد و وجدان است نخواهد بود[۱۹۹]. هرچند امام آورندۀ شریعت نیست، ولی مسئولیت حفظ دین و رعایت مصالح مادی و معنوی امت اسلامی را بر عهده دارد، بنابراین در این زمینه او هدایت‌گر مردم است. در نتیجه مصداق روشن آیه «إفمن یهدی إلی الحق أحق أین یتبع.».. خواهد بود و این عبارت درباره فردی است که از هدایت افاضی و ذاتی برخوردار است و دیگران را به حق هدایت می‌کند. بنابراین آیه کریمه پیروی از معصوم عالم را بر غیر آن مقدم می‌شمارد[۲۰۰].

راه‌های تعیین امام

یکی از بحث‌های اصلی امامت، راه تعیین امام است. بدین معنی فردی که صلاحیت برای امامت دارد، تحقق عینی و اجرایی شدن این مقام برای او به عامل دیگری نیازمند است که متکلمان از آن با «طریق ثبوت امامت» یا «طریق تعیین امام» تعبیر کرده‌اند[۲۰۱].

امامت حق دو گونه است: امامت بالاصاله که برای پیامبران جعل می‌شود و امامت بالاستخلاف که در آن از امامت جانشینان انبیا (امامان) سخن به میان می‌آید. بر اساس آیات قرآن، تنها راه تعیین امام، جعل، نصب و نص الهی است. این حقیقت را از آیه قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۰۲] می‌توان استفاده کرد. مقام امامت، یعنی همان پیشوایی بر مردم، تنها با جعل الهی به کسی داده می‌شود. چنانکه وقتی حضرت ابراهیم (ع) خواستار اعطای این مقام به فرزندان خود شدند، خداوند متعال درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفتند[۲۰۳].

همچنین از آیه وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا[۲۰۴] نیز لزوم تعیین امام توسط خداوند و بدون دخالت هر بشری حتی اگر انبیاء الهی باشند، استفاده می‌شود. با مراجعه به آیات قرآن پی می‌بریم که سنت الهی بر این قرار گرفته که اوصیاء انبیاء را به معنای عام آن، که مرادف با حجت خدا بوده و شامل نبی، امام و وصی می‌شود از ذریه آنان قرار دهد. پس ذریه انبیاء و اهل بیت آنان مورد توجه خاص و عنایت ویژه الهی بوده‌اند و قابلیت مقام نبوت و امامت و وصایت را داشته‌اند. بنابراین سنت خداوند انتخاب اوصیاء انبیاء از ذریه پاک و طاهر آنان را سنت خویش قرار داده و این امر به اراده و مشیت الهی انجام می‌پذیرد[۲۰۵]. از جمله مسئله وزارت و همکاری در امر رسالت و هدایت به سوی خداوند، در قرآن دو مرتبه و در جریان حضرت موسی (ع) به کار رفته است[۲۰۶]. در آیات فوق حضرت موسی (ع) برای انجام بهتر رسالت و هدایت از خداوند درخواست می‌کند برای وی وزیری در کارش قرار دهد. از اینکه حضرت موسی (ع) از خداوند چنین درخواستی می‌کند می‌توان نتیجه گرفت که راه تعیین امام هدایت‌گر فقط نص و نصب الهی است.

آیۀ دیگری که به صراحت راه تعیین امام را منحصر به اراده و مشیت و جعل خداوند متعال می‌داند آیه شریفه إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۲۰۷] و آیه يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ[۲۰۸] است. از کاربرد واژه خلیفه در قرآن به دست می‌آید که خداوند انسان را خلیفه و جانشین خود در روی زمین قرار داده است، پس بین امامت و خلافت رابطه‌ وجود دارد. از آیات فوق استفاده می‌شود سنت جعل خلیفه روی زمین قانونی مستمر و همیشگی بوده است و نمی‌توان عصری را تصور کرد که خالی از خلیفه باشد[۲۰۹]. اگر لازم باشد در هر عصری دست کم یک نفر چنین مقامی داشته باشد، لازم است نزدیکی را به هدف آفرینش، یعنی عبودیت[۲۱۰]، داشته، در نتیجه برترین انسان‌ها باشد و گذشت که «برترین انسان‌ها» همان تعبیری است که شیعه برای «امام» به کار می‌برد. خداوند هم تعیین خلیفه و امام را به خودش نسبت داده و احدی در این مسئله با او شریک نیست، حتی پیامبران الهی[۲۱۱].

بررسی معانی امامت با توجه به آیه عهد

احتمال های متعددی برای معنای امامت در آیه عهد داده شده است که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.

معنای نخست: پیشوایی اخلاقی محض به معنای الگوی اخلاقی. در این صورت مقصود از إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا این است که من تو را الگویی اخلاقی قرار دادم که بدون داشتن اختیارات حکومت و سیاست و تدبیر امور، به او اقتدا می‌شود. حتی بدون توجه به قرینه‌هایی که پیش از این گفتیم نیز این معنا نمی‌تواند مدنظر باشد؛ زیرا[۲۱۲]:

پیشوایی اخلاقی برای همۀ پیامبران نسبت به دیگر مردم ثابت است؛ زیرا انبیا برترین بندگان و بهترین‌هایی هستند که خداوند از میان آفریدگانش برگزیده است. خدای سبحان می‌فرماید: اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ[۲۱۳]. لازمۀ اصطفا و گزینش الهی، کمال اخلاقی است که دارندۀ آن را در جایگاهی قرار می‌دهد که باید به او اقتدا کرد و از رفتارش الگو گرفت. این گزینش نیز برای ابراهیم ثابت بوده است؛ چه اینکه او پیامبری بود که خداوند سبحان پیش از عهد امامت، او را برای نبوت و رسالت برگزیده بود. پس درست نیست که از این امامت، تنها الگوی اخلاقی محض قصد شده باشد[۲۱۴].

با روشن شدن این مطلب، می‌گوییم: در این آیه قرینه‌های روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد امامت در اینجا منصبی قانونی است و تنها یک ویژگی اخلاقی تکوینی نیست. از جمله:

  1. تعبیر از امامت به “عهد”؛ این تعبیر به صراحت بیان می‌کند که امامت نه ویژگی تکوینی بیرونی، بلکه منصبی اعتباری و قانونی است که خداوند عهد و پیمان بر آن را به هر کس بخواهد عطا می‌کند.
  2. نفی امامت از ظالمان؛ زیرا کمال اخلاقی و الگوگری معنوی، اساساً و به خودی خود از ظالمان، نفی شده است و اگر مقصود از عبارت لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ چنین معنایی می‌بود، تحصیل حاصل بوده، بیان آن از سوی حکیمی فصیح و بلیغ، زشت و نارواست؛ چرا که ظالم از پایه، ویژگی الگوگری اخلاقی را ندارد و نیازی نیست که خداوند متعال با این سخن آن را نفی کند: لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۱۵].

معنای دوم: پیشوایی فکری و اعتقادی. مقصود از این پیشوایی، رهبری مردم در باور به توحید است؛ یعنی همان دین ابراهیم که مأمور به پیروی از آن هستیم[۲۱۶].

ممکن نیست مقصود از امامت در آیۀ عهد، صرف پیشوایی فکری در باور به توحید باشد. پیش از آنکه دلایل این مطلب را توضیح دهیم، باید به نکته‌ای اساسی اشاره کنیم و آن اینکه گاهی مقصود از توحید، توحید نظری محض است؛ یعنی باور ذهنی به توحید، حتی اگر عملاً در واقعیت محقق نشود. گاه نیز منظور از توحید، باور توحیدی محقَّق و مجسَّم در واقعیت انسانی است که آن را توحید عملی می‌نامیم[۲۱۷].

معنای سوم: رهبری به معنای نبوت که در این صورت مقصود از آیۀ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا این است که تو را پیامبر قرار دادیم.

بطلان این احتمال، روشن و مورد اتفاق است. یقین به این حقیقت که نبوت پیش از آزمون ذبح اسماعیل برای ابراهیم ثابت بوده، برای بطلان این معنا کافی است؛ زیرا این آیه به صراحت تأکید می‌کند که امامت پس از موفقیت ابراهیم در آزمون‌ها و بلاهایش برای او قرار داده شد؛ آزمون‌هایی که بی‌شک ابتلای ذبح اسماعیل از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آنها بود و قرآن کریم نیز با این عبارت بر آن تصریح می‌کند: إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ. پس امامت مدت‌ها بعد از پیامبری برای ابراهیم قرار داده شد و از این‌رو ممکن نیست که مقصود از امامت در اینجا، پیامبری باشد[۲۱۸].

معنای چهارم: رهبری شامل پیشوایی در سیاست و حکومت. با اثبات بطلان دیگر معانی، این تنها معنای ممکنی است که می‌توان از مجموع معانی بیان شده برای واژۀ امامت در این آیه فرض کرد؛ معنایی که ظاهر آیه و قرینه‌های پرشماری که برخی از آنها را پیش از این بیان کردیم نیز بر آن دلالت می‌کنند.

از آنچه گفتیم روشن شد که عبارت إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا دلالت دارد که منصب ریاست و رهبری سیاسی برای ابراهیم (ع) قرار داده شده است و این دلالت به اندازه‌ای روشن است که جایی برای شک و تردید باقی نمی‌گذارد[۲۱۹].

امامت عهدی الهی

ممکن است این سوال پیش بیاید که امامت عهد الهی و از طرف خداوند است یا امری بشری است به دست مردم، با توجه به مطالبی که در ادامه بحث می آید پاسخ این پرسش روشن می شود.

از رسول خدا (ص) به دور است که در رفتار یا گفتار خود از سر هوی و هوس کاری کند یا سخنی بگوید. و این همان است که خداوند متعال درباره آن فرموده است: وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۲۲۰].

و نیز فرموده است: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۲۲۱]؛ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۲۲۲].

بنابراین کارهایی که آن حضرت انجام داد صرفاً بر پایۀ دستور خداوند بوده است و در نتیجه، همۀ آن کارها در قلمرو "دین" قرار دارد که خداوند ما را به پیروی از آن، امر و از سرپیچی از آن، نهی فرموده است. پس رهبری سیاسی و امامت فراگیر آن حضرت بر جامعه اسلامی تنها بر اساس تعیین از سوی خداوند متعال و بنا بر امر او بوده است.

بر این اساس باور داریم که امامت، عهدی الهی است که خداوند هر که از بندگان برگزیده خود را بخواهد برای آن انتخاب می‌کند و این‌طور نیست که امری بشری باشد که به مردم سپرده شده و آنها خود بر مبنای هوای نفس و به دل خواهشان کسی را برای آن برگزینند تا در واقع اطاعت آنها از امام، اطاعت از هوا هایشان و پیروی ایشان از او، پیروی از آرایشان باشد. این چیزی است که عقل و نقل بر آن گواهند[۲۲۳].

دلایل عهد الهی بودن امامت

عقل بر این حقیقت بدین‌سان گواهی می‌دهد: از آنجا که مسألۀ امامت، مسألۀ اطاعت و پیروی است، اگر امر انتخاب امام به مردم واگذار شده باشد تا آنها هر که را به او میل دارند برای آن انتخاب کنند، پس در واقع اطاعت آنها از امام، اطاعت و پیروی از هوی و میل خودشان است و پر واضح است که اطاعت از هوی، قبیح است و چنان که تجربۀ جوامع بشری در گذشته و حال نشان می‌دهد و عقل سلیم نیز بر آن دلالت دارد، سبب فساد بندگان خدا و سرزمین هایشان می‌شود.

همچنین امامت یا حکومت، ولایت و سرپرستی مردمان است و این ولایت، به گواه عقل، جز برای خداوند متعال و هر که او منصوب فرماید، ثابت نمی‌گردد؛ چرا که مردم به خودی خود همه با هم یکسانند و هیچ یک از آنها بر دیگری برتری ندارد تا شایسته آن باشد که در مرتبه‌ای والاتر از دیگران قرار بگیرد و آنها را در برابر دستورات خود رام سازد و به اطاعت از خویش وادارد. نقل نیز این حقیقت را تأیید می‌کند. بسیاری از آیات قرآن کریم و روایات شریف تصریح دارند که امامت، عهدی الهی است، نه گزینشی بشری. ما در اینجا تنها به بیان شماری از آیات قرآن مجید که حاکی از این حقیقت‌اند بسنده می‌کنیم[۲۲۴]:

نصّ اول

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۲۵].

در دلالت آیه کریمه به این نکات باید توجه داشت:

  1. امامت زمانی برای حضرت ابراهیم ـ سلام خدا بر پیامبر ما و خاندانش و بر ابراهیم باد ـ قرار داده شد که پیامبر بود. قرینۀ این سخن آن است که او این مقام را برای فرزندانش نیز خواست و این خود گواهی است بر آنکه وی در زمان این درخواست و جعل امامت برای او، فرزندانی داشته است و می‌دانیم که ابراهیم در پیری و پس از آنکه دوره‌ای دراز از پیامبریش را گذرانده بود، صاحب فرزند شد.
  2. امامت در این آیۀ شریف تنها به معنای اقتدا به هدایت و پیروی از رفتار حضرت ابراهیم نیست. بلکه به معنای رهبری اجتماعی و حکومت است؛ زیرا امامت به معنای اقتدا و پیروی، پیش از آن نیز با همان مقام پیامبری برای او ثابت بود؛ چرا که باید به هدایت هر پیامبری، حتی اگر امام هم نباشد، اقتدا کرد و از رفتارش پیروی نمود؛ بنابراین آیه شریف دلالت بر آن دارد که خداوند متعال منصب رهبری اجتماعی و حکومت را به ابراهیم داده است.
  3. این آیه دلالت دارد که منصب ولایت و رهبری در جامعه، عهدی الهی است که خدای سبحان آن را در آنجا که خود بخواهد، قرار می‌دهد و هرگز این منصب، گزینشی بشری نیست؛ وگرنه نیازی نبود که حضرت ابراهیم از خداوند متعال درخواست کند که امامت را در فرزندان وی نیز قرار دهد. در آن صورت ابراهیم می‌توانست به جای آنکه از خداوند چنین درخواستی کند، با تعیین از سوی خودش، امامت و رهبری جامعه را در فرزندانش قرار دهد یا مثلاً به مؤمنینی که از او اطاعت می‌کردند وصیت کند که آنها فرزندان و نسل وی را برای این منصب انتخاب کنند؛ اما او می‌دانست که امامت، عهدی الهی است که راهی برای رسیدن به آن جز با تعیین و گزینش صریح خدای سبحان نیست.
  4. بنا بر این آیه، اینکه امامت عهدی الهی است که خداوند هر که را بخواهد برای آن برمی‌گزیند، تنها به دوران ابراهیم (ع) اختصاص ندارد. دلیل این سخن آن است که ابراهیم (ع) امامت را برای "ذریه"اش که فرزندان و نسل او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: وَمِنْ ذُرِّيَّتِي پاسخ این خواسته منفی نبود و خداوند متعال در جواب او نفرمود که امامت تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن امامت تنها در نسل صالح و شایسته‌اش، پذیرفته شده است و ستم‌کاران نسل او از این اجابت و رسیدن به مقام امامت استثنا شده‌اند. پس آیه دلالت دارد که امامت در فرزندان صالح از نسل ابراهیم و با عهدی از جانب خداوند متعال ادامه خواهد داشت.
  5. یکی از طرفه‌های ظریف این آیه، آن است که توهمی را که چه بسا در خیال‌ها راه یابد پس می‌زند و پاسخ می‌گوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن امامت در فرزندان ابراهیم به این معناست که امامت نیز همچون پادشاهی‌های موروثی که فرزندان بی‌هیچ قید و شرط ویژه‌ای جانشین پدران می‌شوند، امری ارثی و نسلی است. اما آیه کریم در پاسخ به این گمان نادرست به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که ادامه یافتن امامت در نسل ابراهیم یک میراث‌بری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی دینی و رسالتی است و به همین دلیل است که فرزندان ستم کار ابراهیم به این مقام دست نخواهند یافت؛ بنابراین امامت نه با معیار "پیوند نَسَبی" که بنا بر "شایستگی دینی" به فرزندان ابراهیم داده شد؛ زیرا این خاندان نبوی پاک در طول تاریخ سرشار از هدایت می‌ماند و توان آن را خواهد داشت که رهبرانی صالح و لایق بپروراند؛ کسانی که خداوند متعال در برابر این پاکی و شایستگیِ ادامه یافته در نسلشان، ایشان را به لطف امامت ویژه گرداند. این همان معنایی است که آیۀ شریف بدان اشاره دارد؛ آنجا که می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۲۶].

در این آیۀ شریف مقصود از عبارت بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ این است که هر یک از فرزندان این نسل در شایستگی و سزاواری رهبری و گزینش الهی همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، پیوستگی نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وجود نداشت[۲۲۷].

نصّ دوم

أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا[۲۲۸].

در دلالت این آیه چند نکته، شایان توجه است:

  1. بنا بر این آیه، خداوند به خاندان ابراهیم دو مقام داده است؛ نخست، منصب نبوت است که با این عبارت به آن اشاره شده است: فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ منصب دوم نیز، منصب امامت است که با عبارت وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا از آن یاد شده است. "مُلک" در واژه‌شناسی به معنای سلطنت و حکومت است و بنابراین، مقصود از "ملک عظیم" امامت است. افزون بر بکارگیری واژه مُلک، موارد زیر نیز گواه این معنا است:
    1. ساختار خود آیه نشان می‌دهد که مقصود از "مُلک" امامت است؛ زیرا در آن کلمۀ آتَيْنَا دو بار به کار گرفته شده است و درست نیست که مقصود از دومی همان معنایی باشد که در اولی نیز آمده است؛ چرا که در این صورت تکراری بی‌فایده است. از سویی صحیح نیست که از عبارت اول معنایی جز نبوت قصد شده باشد؛ زیرا افزون بر اینکه این معنا با کتاب و حکمت هم خوانی دارد، در آیات پرشمار دیگری نیز مقام نبوت با مفهوم عطا کردن کتاب و حکمت بیان شده است؛ مانند: وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ[۲۲۹]. بنابراین جز امامت که خداوند برای ابراهیم و فرزندانش قرار داده است، معنای دیگری از عبارت دوم وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا برداشت نمی‌شود.
    2. این آیۀ شریفه نیز گواه دیگری بر مدعا است: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۳۰]. این آیه به صراحت نشان می‌دهد که خداوند متعال به حضرت ابراهیم، افزون بر نبوت، منصب امامت را نیز عطا فرموده و آن را در نسلش هم قرار داده است و از آنجا که برخی از فرزندان او پیامبر بودند، برای خاندان ابراهیم دو منصب گرد آمد؛ نبوت و امامت. این فضل و بخششی الهی است که بنا بر این آیه خداوند سبحان تنها به آل ابراهیم، و نه دیگران، این ویژگی را بخشیده و با آن ایشان را تکریم فرموده است.
    3. آیۀ پیش از آیۀ مورد بحث، شاهدی دیگر است. خداوند متعال می‌فرماید: أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا[۲۳۱]. "نقیر" به معنای نقطه‌ای است که پشت هستۀ خرما قرار دارد و در اینجا استعاره‌ای برای بیان مقدار بسیار ناچیز است. مقصود از آیه این است که اگر آنها (عالمان یهود) نصیبی از مُلک داشتند، حتی مقدار بسیار ناچیزی از ملک را هم به دیگران نمی‌دادند. پس بی‌شک مُلک در اینجا به معنای سلطنت و حکومت است. این آیه دلیلی روشن است بر اینکه مقصود از مُلک در آیۀ بعدی که ما از آن بحث می‌کنیم، سلطنت و حکومت است و هرگز به معنای نبوت نیست.
  2. دومین نکته‌ای که آیۀ مورد استناد ما به روشنی بر آن دلالت دارد این است که امامت، یعنی همان "مُلک عظیم"، عهد الهی ویژه‌ای است که خداوند آن را در هر جا بخواهد قرار می‌دهد و انسان در آن حق انتخاب یا سهم و نصیبی ندارد. آنچه بر این نکته دلالت می‌کند عبارت است از:
    1. این بخش از آیۀ شریفه: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۲۳۲]. این عبارت نشان می‌دهد که خداوند متعال گروهی از مردم (خاندان ابراهیم) را با آنچه از فضل خویش به ایشان داده برتری بخشیده است. سپس "مُلک عظیم" را مصداقی از آن فضل برشمرده است. حال اگر امامت، مسأله‌ای بود که دیگر مردمان نیز در آن سهم و بهره‌ای داشتند، دیگر این مُلک، فضلی نبود که خداوند آن را تنها به خاندان ابراهیم داده باشد و آنها به واسطه آن بر دیگران برتری یافته، مورد حسادت واقع شوند.
    2. بکارگیری واژۀ آتَيْنَاهُمْ در این سخن خداوند متعال وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا، نشان می‌دهد که امامت، منّت و لطفی الهی است که خداوند آن را تنها به گروه مشخصی از مردم عنایت فرموده و نیز عهدی ویژه است که فقط به کسی می‌رسد که خدا بخواهد؛ زیرا آنچه از کلمۀ آتَيْنَاهُمْ فهمیده می‌شوده، این است که این واژه در مقام توضیح لطفی است که خداوند متعال تنها به خاندان ابراهیم عطا فرموده و با آن ایشان را بر دیگران برتری بخشیده، به گونه‌ای که مورد حسادت واقع شده‌اند. حال اگر "مُلک عظیم" چیزی بود که بدون لطف خدا و به شکلی غیر از عهد ویژه الهی به کسی داده می‌شد، دیگر دلیلی وجود نداشت که خداوند با اعطای آن به خاندان ابراهیم، بر آنها منّت نهد و این‌گونه ابراز لطفی ویژه کند.
    3. عطف "اعطای مُلک عظیم" بر "اعطای کتاب و حکمت" و قرار دادن آنها در یک سیاق و ترکیب مفهومی قرینۀ روشن دیگری است بر اینکه امامت نیز همچون نبوت است و به هیچ کس داده نمی‌شود مگر کسی که خداوند او را به‌طور ویژه برگزیند و با این مقام او را بر دیگران برتری بخشد.
    4. اینکه "مُلک" به "عظیم" توصیف شده است نیز به روشنی نشان می‌دهد که این مُلک موهبت الهی بزرگی است که خدا هر یک از بندگان مخلصش را که بخواهد بدان ویژه می‌گرداند؛ زیرا وصف عظمت برای مُلک تنها با مُلک الهی مناسبت دارد و مُلک و سلطنت بشری که در آن انسان‌ها خود هر که را بخواهند برمی‌گزینند و آن را به هرکه میلشان باشد می‌دهند، چیزی نیست که در کلام خدای سبحان به عظمت توصیف شود.

حال اگر این همه را ـ با چشم‌پوشی از روایات رسیده از رسول خدا (ص) دربارۀ این موضوع ـ تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ و دیگر آیات گذشت بیفزاییم، جای هیچ شک و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که امامت و حکومت عهدی الهی است که خداوند متعال آن را برای گروه مشخصی از مردم قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است.

افزون بر این در تفسیر این آیه روایات معتبر پرشماری از سوی امامان خاندان وحی - که به مقاصد وحی و معانی تنزیل، از همه آگاه ترند - به دست ما رسیده است که همین معنا را تأیید می‌کند. در این میان تنها یکی از آن بسیار را بیان می‌کنیم:

کلینی با سندی صحیح از ابوجعفر محمد بن علی الباقر (ع) دربارۀ آیۀ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا نقل می‌کند که ایشان فرمود: مقصود از این آیه آن است که برخی از خاندان ابراهیم را رسول و نبی و امام قرار داد. حال چگونه است که برخی امامت را برای خاندان ابراهیم (ع) می‌پذیرند، اما برای دودمان محمد (ص) انکار می‌کنند؟! راوی می‌گوید: گفتم: مقصود از آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا چیست؟ فرمود: مُلک عظیم این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان اطاعت کند، خداوند را اطاعت کرده و هر کس از ایشان سرپیچی نماید از اطاعت خداوند سر باز زده است. این، آن مُلک عظیم است[۲۳۳][۲۳۴]

نصّ سوم

خداوند متعال می‌فرماید: قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۳۵].

این آیه بر این دلالت دارد که امامت عهدی الهی است که تنها در اختیار خداوند متعال است و این، اوست که با حکمت خود آن را در آنجا که بخواهد قرار می‌دهد و مردم در این مسأله هیچ اختیاری ندارند. * توضیح این مطلب بدین شرح است:

  1. مقصود از "مُلک" در آیه، بنا بر معنای لغوی آن، حکومت و سلطنت است و این مطلب در نهایت روشنی است.
  2. مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ، اعطای تشریعی است و منظور از اعطای تشریعی این است که خداوند سبحان گروهی از بندگان صالح و شایسته‌اش را به عنوان رهبران و حاکمان مردم برمی‌گزیند و به ایشانحق امر و نهی و حکومت و فرمانروایی بر جامعۀ انسانی را می‌دهد؛ اما اعطای تکوینی، حکمرانی‌هایی است که تاکنون در جوامع انسانی روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع تاریخی در بیشتر موارد و به استثنای بازه‌هایی بسیار اندک، حکومت‌های ناحقی بوده که تنها طاغوت‌ها را بر ملّت‌ها مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این آیه، اعطای تکوینی نیست که به معنای مطلق حکومت به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای تشریعی است؛ یعنی واجب ساختن شرعی اطاعت و پیروی. این سخن چنین دلایل و قرائنی دارد:
    1. آیه دربردارندۀ سپاس و ستایش خداوند متعال برای این ویژگی‌ها است و آنچه با سپاسگزاری از خداوند متعال و ستایش او هماهنگ است بیان رحمت و یاد کرد نعمت‌های او بر بندگان است. در این میان تنها اعطای تشریعی مُلک، نعمتی الهی و رحمتی از سوی او بر بندگان است؛ زیرا رهبری الهی صالح را در پی دارد که از بزرگترین نعمت‌های خداوند سبحان بر بندگان است و در این امر میان آنان که خود به این تکریم الهی مشرَّف شده، منصب رهبری را به دست آورده‌اند، با دیگر مردمانی که از نعمت این رهبری برخوردار می‌شوند و در سایۀ عدالت گسترده‌اش آرام می‌گیرند و از زلال گوارای حکومتش بهره می‌گیرند، تفاوتی نیست. آیات بسیاری از قرآن حکیم اشاره دارد که امامت و رهبری الهی نعمتی بزرگ از سوی خداوند است؛ از جمله آیاتی که در اُم الکتاب، سورۀ مبارکۀ حمد، آمده است: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ[۲۳۶]. اما اعطای تکوینی با مقام سپاس و ستایش مناسبتی ندارد؛ زیرا بیشتر مصداق‌های آن، هم برای حاکمان سلطه یافته و هم برای مردمان تحت سلطه، عذاب و عقاب الهی است. از آن رو برای سلطه یافتگان عقاب و عذاب است که باعث افزایش گمراهی و خسران ایشان می‌شود. برای مردم نیز عذاب است؛ چرا که حکومت طاغوت‌ها آنها را از سعادت دنیا محروم می‌کند و راه خدا را بر ایشان می‌بندد و آنها را از دست یافتن به رضای خدای سبحان و برخورداری از آن نعمت‌های دنیوی و اخروی که خداوند متعال برای نیکان فراهم آورده، باز می‌دارد؛ مگر شماری اندک از آنان که بتوانند به‌طور کامل جانب حق را نگه دارند و در "صراط مستقیم" پایدار بمانند.
    2. این بخش از سخن خداوند متعال که فرمود: تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ نیز گواه مدعا است؛ زیرا یکسانی سیاق سخن، بایسته می‌دارد که بین "عزت بخشیدن و ذلیل نمودن" با "اعطای مُلک و گرفتن آن" به این شکل ارتباط و همانندی وجود داشته باشد که اعطای مُلک، عزت و ستاندن آن، ذلت قلمداد شود. و بی‌شک همان‌سان که خداوند متعال تنها کافران و سرکشان را خوار می‌کند، عزت بخشی او نیز جز به بندگان مؤمنش نمی‌رسد. این مطلبی است که آیات پرشماری از قرآن مجید بر آن تصریح می‌کند؛ از جمله:يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۲۳۷]؛ بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا[۲۳۸]. این مطلب، قرینه‌ای روشن است بر اینکه اعطای مُلک که در آیه از آن سخن رفته است، اعطای تشریعی و به معنای واجب ساختن اطاعت و پیروی است که از بزرگترین مصداق‌های عزت بخشی الهی است. پس مقصود، اعطای تکوینی نیست؛ چرا که بیشتر مصادیق اعطای تکوینی "سرکشی" و "کفر" و "عصیان" و "اعتداء" است که بنا بر این آیه قرآن موجب خوار گشتن از سوی خداوند متعال است: وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ[۲۳۹]. بنا بر این آیه، گناهکاری، تجاوز، کفر ورزیدن نسبت به آیات الهی و کشتن به ناحق صالحان و فراخوانندگان به عدالت که در صدر همۀ ایشان انبیا هستند، سبب آن شد که خداوند متعال آن مهر ذلت را بر پیشانی یهودیان بنشاند و ایشان را دچار خشم خویش کند. این ویژگی‌ها معمولاً در حکومت‌های طاغوتی وجود دارد و بنابراین مهر ذلت از سوی خداوند متعال بر پیشانی این طاغوت‌ها که در ویژگی هایشان همانند یهودیان هستند نیز زده شده است و ایشان هم گرفتار خشم خداوند سبحان هستند و بی‌اندازه از آن عزت الهی و رحمت خدای کریم به دورند. با وجود این، چگونه ممکن است مقصود از اعطای مُلک که عزت بخشی الهی است، همان اعطای تکوینی باشد که بیشتر مصداق هایش حکومت‌های طاغوت است؟
    3. بخش سوم سخن خدای سبحان بِيَدِكَ الْخَيْرُ نشان روشن دیگری است بر درستی آنچه گفته شد. سیاق سخن و قوانین عرفی حاکم بر کلام، حاکی از آن است که "خیر"ی که در آیه بیان شده با مُلک و عزتی که در همان آیه است، منطبق بوده، عبارت بِيَدِكَ الْخَيْرُ بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود آیه چیزی جز این نیست: مُلک و عزت و همۀ خیرها به دست خداوند متعال است و او خیر را به هر که بخواهد می‌دهد؛ که او بر هر کاری توانا است.

بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که مُلک و عزتی که در آیه آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای مُلک، اعطای تشریعی خواهد بود که به معنای واجب بودن اطاعت و پیروی است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای تکوینی که بیشتر مصداق‌های آن شر و عذاب است.

افزون بر این، در آیات پیشین و پسین نیز قرینه‌هایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای تشریعی را تأیید می‌کند، اما همین قرینه‌ها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است.

  1. شکی در این نیست که آیه با عبارت مَالِكَ الْمُلْكِ در ابتدا، که نشان از مخصوص بودن مُلک به خداوند متعال است، و نیز جمله بِيَدِكَ الْخَيْرُ در انتها، که بیان می‌دارد خیر جز به دست خدا نیست، و دیگر قرینه‌هایی از این دست، بر انحصار دلالت می‌کند و به روشنی و صراحت بیان می‌دارد که زمام سلطه و حکومت تنها به دست خداوند متعال است و هیچ کس در آن شریک او نیست و فقط اوست که مُلک و سلطنت را به هر کس بخواهد می‌دهد و از هر که اراده کند باز می‌دارد و مردم نمی‌توانند مُلک و عزت را به هر کس میلشان باشد بدهند، بلکه این اختیار تنها به دست خداوند متعال است و نه هیچ کس جز او. اگر زمام حکومت به دست مردم بود و آنان هر که را می‌خواستند برای آن انتخاب می‌کردند، درست نبود که در آیه بر این انحصار تأکید شود که اختیار اعطای مُلک و عزت تنها از آن خداوند متعال است و هیچ کس در این مسأله با او شراکتی ندارد[۲۴۰]

شئون و کمالات امام

وظایف و حقوق امام

آثار و کارکردهای امامت

امامت حق بالاصاله

امامت حق بالاصاله در برگیرنده امامت کسانی است که خدای متعال مستقیماً امامت را برای آنان جعل کرده است؛ مانند امامت برخی پیامبران الهی که با توجه به تفاوت درجات، از مراتب متفاوت امامت برخوردار بوده‌اند؛ چون حضرت ابراهیم (ع): قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [۲۴۱] حضرت یعقوب (ع) و حضرت اسحاق (ع): وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۲۴۲]، [[حضرت یوسف (ع): وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا [۲۴۳]، حضرت لوط (ع): وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا [۲۴۴]، حضرت موسی (ع): وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا [۲۴۵]، حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع): وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا [۲۴۶] و حضرت محمد (ص): إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ [۲۴۷]، النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ [۲۴۸] سرّ بهره‌مندی برخی از انبیای الهی از مقام امامت این است که امام (ع) افزون بر مقتدا و الگو بودن در گفتار و رفتار، عهده‌دار امور سیاسی و اجتماعی امت است، حدود را اجرا و امیران را عزل و نصب و از امت دفاع و جانیان را تأدیب می‌کند، ازاین رو ممکن است کسی پیامبر (ص) باشد؛ ولی عهده‌دار امور سیاسی و اجتماعی امت نباشد[۲۴۹][۲۵۰].

در بیان دلایل انفکاک نبوت از امامت وجوهی گفته‌اند؛ از جمله آنکه به دلالت برخی آیات، نبوّت غیر از مَلِک بودن و رهبری است: وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ [۲۵۱] با توجه به اینکه مَلِک در آیه به معنای تدبیر کننده جامعه است که انسان‌ها را به کمال شایسته خود می‌رساند و موانع دستیابی به کمال را از مسیر آنان دفع می‌کند [۲۵۲] و بنی اسرائیل به صورت اعتراض به پیامبرشان اشموئیل گفته‌اند: "ما از طالوت به مُلک شایسته‌تریم"، در حالی که اگر مقام نبوت با رهبری یکی بود می‌بایست گفته می‌شد تو به مُلک و سلطنت شایسته‌تری، چون تو پیامبری، و اشموئیل در پاسخ اعتراض آنان گفت: اولاً خدا او را برگزیده است و ثانیاً او بر اثر برخورداری از علم و توان جسمانی که لازمه امامت و رهبری است برگزیده شده است [۲۵۳][۲۵۴].

دلیل دیگر آنکه خدای متعال خطاب به حضرت ابراهیم (ع) پس از دریافت مقام نبوت و در پایان عمر فرمود: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [۲۵۵] نیز زمانی این مقام به آن حضرت داده شد که وی دارای ذرّیه و فرزندان بوده و امتحاناتی را پشت سر گذاشته است[۲۵۶] با توجه به انفکاک امامت از نبوت قول کسانی که امامت در آیه را به نبوت معنا کرده‌اند صحیح نیست [۲۵۷][۲۵۸].

برخی در ذیل آیه مذکور امام (ع) را نبی (ص) معنا کرده‌اند؛ اما در جای دیگر، در برابر کسانی که امام (ع) را نبی (ص) معنا کرده‌اند ترجیح داده‌اند که امام (ع) در معنای خودش به‌کار گرفته شود[۲۵۹][۲۶۰].

دلیل دیگر آنکه حضرت موسی (ع) هارون را خلیفه خود قرار داد، در حالی که او پیامبر (ص) بود؛ ولی مقام امامت نداشت و با استخلاف موسی به این سمت منصوب گردید: وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ [۲۶۱][۲۶۲][۲۶۳].

برخی مفسران در فرق بین امام (ع) و نبی (ص) گفته‌اند: گرچه پیامبر (ص) و امام (ع) هر دو هدایتگرند، هدایت پیامبر (ص) فقط "راهنمایی" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است[۲۶۴] با این همه گفتنی است که در رویکرد مطالب پیشگفته بین امامت و مُلک خلط شده و گویا گمان شده امام (ع) و مَلِک یکی است، از این رو از آیاتی که به مُلک مربوط می‌شود در بیان امامت استفاده شده است؛ ولی واقع امر این‌گونه نیست، زیرا امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام (ع) خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند حضرت ابراهیم (ع)، پیامبر اکرم (ص) و امام علی بن ابی‌طالب (ع) و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود منصوب می‌کند؛ مانند نصب طالوت[۲۶۵].

امامت حق بالاستخلاف

پیامبران چون از جهت عمر و امکانات محدودند برای محقق ساختن اهداف خود به امر الهی جانشین خود را به مردم معرفی و مردم را به اطاعت از آنان سفارش می‌کنند، بر این اساس اگر پیامبر (ص) خلیفه و امام (ع) معرفی نکند رسالتش را به انجام نرسانده است: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ [۲۶۶] از این آیه برمی‌آید موضوع مهمی که تبلیغ آن بر عهده پیامبر (ص) گذاشته‌شده همسنگ نبوت است، به‌گونه‌ای که اگر ابلاغ نشود رسالت پیامبر (ص) ناتمام می‌ماند. از سوی دیگر تبلیغ آن امر مهم و حساس ممکن است خطراتی برای پیامبر (ص) در پی داشته باشد، ازاین‌رو خدا به او وعده حفاظت می‌دهد و این موضوع مهم جز ابلاغ خلافت و جانشینی نبوده است [۲۶۷]

افزون بر آنچه گذشت مسئله خلافت به قدری اهمیت دارد که با تحقق آن، کافران و دشمنان از تعرض به دین مأیوس می‌شوند و دین با آن کامل و نعمت با آن تمام و اسلام دین مرضیّ خدا خواهد شد: الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا [۲۶۸].[۲۶۹]

منابع

پانویس

  1. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.
  2. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.
  3. «فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  4. «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  5. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  6. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  7. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  8. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  9. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.
  10. «و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  11. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  12. وَ لَعَلَّ الْعِنَايَةَ فِي تَسْمِيَتِهِ إِمَاماً مُبِيناً أَنَّهُ لِاشْتِمَالِهِ عَلَى الْقَضَاءِ الْمَحْتُومِ متبوعٍ لِلْخَلْقِ مقتدى لَهُمْ، تفسیر المیزان، ج ۱۷، ص ۶۷.
  13. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰
  14. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند.» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  15. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  16. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید.» سوره نساء، آیه ۵۹.
  17. سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره سجده، آیه ۲۴.
  18. «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  19. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  20. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  21. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  22. جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.
  23. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۶۶۳.
  24. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۳.
  25. «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
  26. «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است.» سوره هود، آیه ۱۷.
  27. «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  28. «اصحاب الایکه» ۴ بار در آیات ۷۸ سوره حجر؛ ۱۷۶ سوره شعراء؛ ۱۳ سوره صو ۱۴ سوره ق آمده است، اَصحاب اَیْکَه، ساکنان بیشه‌زاری که بر اثر کم‌ فروشی و در پی تکذیب شعیب با عذاب الهی نابود شدند.
  29. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص۱۲۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۲، ص۱۸۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۵۲۹.
  30. ر.ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۳۰.
  31. «ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  32. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۴۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵۴؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۶، ص۱۳۹؛ ملا محسن فیض کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۴۳۲؛ علی بن حسین عاملی، الوجیز فی تفسیر القران العزیز، ج۳، ص۵۷؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۶۷؛ ص۱۶؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۲۰؛ نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۳، ص۱۱۷؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۳، ص۵۱۹؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القران العظیم، ج۶، ص۵۰۴؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۵، ص۵۲۷؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۷۳۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۱، ص۳۹۲؛ علی بن محمد علی دخیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۱، ص۵۸۵؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۴، ص۲۶۴؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۹، ص۵۲؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۲.
  33. ر.ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۲۹.
  34. «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعه‌گاه او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.
  35. برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲؛ سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص۱۶۳-۱۷۰؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۷۹-۸۱.
  36. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  37. برای نمونه ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۵، ص۹۰؛ مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۵، ص۷۷.
  38. برای نمونه ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۶۵؛ امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج۷، ص۳۴۱.
  39. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص۲۹
  40. رک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۲۴۴؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۳۲.
  41. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  42. مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۲۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۸؛ کنزالدقائق، ج۱۰، ص۷۳.
  43. «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
  44. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند» سوره قصص، آیه ۴۱ ـ ۴۲.
  45. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  46. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  47. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  48. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  49. مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۱۹ ـ ۲۳۲..
  50. تنها بر پیشوایان حق اطلاق نشده است، بلکه پیشوایی در امور باطل نیز حوزه کاربرد آن است.
  51. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  52. وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  53. سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره ص، آیه ۲۶.
  54. سوره مائده، آیه ۵۵.
  55. سوره نساء، آیه ۵۹.
  56. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۴۵-۴۶.
  57. «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  58. «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
  59. «ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  60. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  61. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  62. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
  63. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  64. جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.
  65. «و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷؛ قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  66. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  67. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  68. «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
  69. «پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره تغابن، آیه ۸.
  70. تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۴۱.
  71. «بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.
  72. تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۱۶-۳۱۷.
  73. «و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.
  74. الکافی، ج۱، ص۴۱۵.
  75. برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
  76. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  77. محقق طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  78. تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۵، ص۲۳۹.
  79. ر. ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۲۴.
  80. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۵۷.
  81. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج ۴، ص۳۸۹.
  82. صدوق، محمد بن بابویه، کمال الدین، کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۱، ص: ۲۷۴-۲۷۷؛ جوینی، ابراهیم بن محمد بن مؤید، فرائد السمطین، ج ۱، ص۳۱۲.
  83. ر. ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۱۶۶؛ کاردان، غلام رضا، امامت و عصمت امامان در قرآن، ص۱۴۵-۱۵۳.
  84. ر. ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۱۸۶؛ از برید عجلی روایت شده که گفت: امام باقر (ع) فرمود: "خداوند در آیه «اولی الامر» تنها ما را قصد کرده است. تمام مؤمنان را تا روز قیامت به اطاعت ما (امامان معصوم) فرمان داده است"
  85. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  86. ر. ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۱۸۴.
  87. سوره سجده، آیه ۲۴.
  88. سوره قصص، آیه ۴۱.
  89. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص۱۴۵.
  90. ر. ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۱۸۴ ـ ۱۸۵.
  91. ر. ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۱۸۸-۱۸۹.
  92. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع)قَالَ: یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ‏ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صوَ إِنَّهَا لَسَیِّدَةُ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَةُ عِلْمِنَا یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِ حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ‏ فَإِنَّهَا لِوُلَاةِ الْأَمْرِ خَاصَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۴۹.
  93. ر. ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۱۷۴-۱۷۵.
  94. «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
  95. «و (به یاد آور) روزی را که از هر امّتی گواهی برانگیزیم آنگاه به کافران نه اجازه (پوزش) داده می‌شود و نه پوزش آنان پذیرفته می‌گردد» سوره نحل، آیه ۸۴.
  96. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم» سوره نحل، آیه ۸۹.
  97. «و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
  98. ر. ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۱۷۶-۱۷۷.
  99. «و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  100. سوره دخان، آیه ۳.
  101. سوره ص، آیه ۳۸؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  102. سوره فاطر، آیه ۲۴.
  103. سوره رعد، آیه ۷.
  104. ر. ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۱۸۱-۱۸۳.
  105. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  106. ر. ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۱۸۵-۱۸۶؛ یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۱۵۱.
  107. رک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۶۲.
  108. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  109. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۳۹.
  110. رک: حسینی میلانی، سید علی، عصمت از دیدگاه فریقین، ج ۴، ص۱۹۵؛ رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۶۳.
  111. طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص۳۴۴؛ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‏بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج‏۲، ص۲۹۸؛ برای آشنایی بیشتر با روایات اهل سنت دربارۀ شأن نزول آیه شریفه رجوع شود به کتاب جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۴، بخش آیات غدیر، ص۱۹۳-۳۵۴.
  112. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۳۹-۴۰.
  113. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  114. الفتونی، محمد طاهر العاملی، ضیاء العالمین فی بیان امامة الائمة المصطفین، ج ۶، ص۱۸۰-۱۸۱.
  115. حسینی میلانی، سید علی، اصول العامه لمسائل الامامه، ص۹۸-۹۹؛ همچنین رک: جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۱، ص۲۹۹-۳۰۰؛ ضیاء العالمین، ج ۶، ص۲۹۵.
  116. ر. ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۶۳؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۳۹.
  117. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  118. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع)قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْیَاءَ وَ قَبَضَ یَدَهُ قَالَ لَهُ یَا إِبْرَاهِیمُ‏ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَمِنْ عِظَمِهَا فِی عَیْنِ إِبْرَاهِیمَ (ع)قَالَ یَا رَبِ‏ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۷۵.
  119. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۷۹-۸۱؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۳۷-۳۸.
  120. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
  121. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  122. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۳، ص۱۶۶.
  123. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۴۰-۴۱.
  124. «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
  125. «من دو شی، گران‌بها در میان شما میگذارم که این دو عبارتند از: کتاب خدا و عترت من»
  126. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش» سوره آل عمران، آیه ۷.
  127. «عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ یَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ‏ أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۱۳.
  128. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  129. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  130. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  131. «لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجهٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بیناته... یحفظ الله بهم حججه و بیناته اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه‌ الی دینه»؛ صبحی صالح، نهج البلاغه، ‌ کلمات قصار، شماره ۱۳۹.
  132. از نظر سیر کلامی، سه قول عبارت است از: نصب امام بر عهده مکلفین است و مردم باید جانشین رسول خدا را تعیین کنند، عده‌ای می‌گویند جانشین رسول خدا را خود ایشان تعیین می‌کند، اعتقاد دسته سوم این است که تعیین امام از سوی خداوند انجام می‌شود. و قائلین هر نظریه برای اثبات مدعای خود دلیل نقلی و عقلی ارائه می‌کنند.
  133. تعریف متفق علیه بین الفریقین.
  134. چنانچه عصمت در نبوت شرط باشد، در امام و خلیفه نیز شرط خواهد بود.
  135. ر. ک: حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۱، ص۳۷۸-۳۷۹.
  136. به تعبیر علمای شیعه
  137. به تعبیر مفسران اهل سنت
  138. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۵۴ ـ ۱۵۵.
  139. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  140. «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.
  141. «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند.» سوره انبیاء، آیه ۷۲ ـ ۷۲.
  142. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  143. «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز تا تو را بسیار به پاکی بستاییم» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۳.
  144. «فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم.» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  145. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  146. قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِسوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  147. لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ«تو را در این کار هیچ دستی نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.
  148. زیرا همانطور که در دلیل اول ثابت شد امامت به جعل الهی است.
  149. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ص۶۹.
  150. «و پروردگارت هر چه خواهد می‌آفریند و می‌گزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک می‌آورند» سوره قصص، آیه ۶۸.
  151. سوره زخرف، آیه ۳۱ و ۳۲.
  152. که در این صورت باید بر کلمه «یختار» وقف کرد و جمله بعد، از ماقبلش جدا معنا می‌شود؛ یعنی پرودگار تو هرچه را بخواهد می‌آفریند و برمی گزیند. و برای آنها اختیاری نیست؛ بلکه اختیار به دست خداست.
  153. که در این صورت هر دو جمله به هم وصل است و معنا این می‌شود: پرودگار تو هرچه را بخواهد می‌آفریند و آنچه را برای آنان خیر و مصلحت دارد برمی‌گزیند.
  154. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۷۰.
  155. طبری «ما» را در این وجه، به معنای «الذی» گرفته و می‌گوید: «فقال الله لنبیه محمد وربک یا محمد یخلق ما یشاء ان یخلقه ویختار للهدایة والایمان والعمل الصالح من خلقه ما هو فی سابق علمه انه خیرتهم نظیر ما کان من هؤلاء المشرکین لآلهتهم خیار اموالهم»؛ «پس خداوند برای پیامبرش محمد (ص) فرمود: پروردگار تو‌ ای محمد هرچه را بخواهد می‌آفریند و برای هدایت و ایمان و عمل صالح از میان بندگانش آن کسی را که طبق علم سابقش خیر و مصلحت بندگان است، برمی‌گزیند. نظیر مشرکان که بهترین اموالشان را برای خدایانشان برمی‌گزینند»، طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱۹، ص۶۰۸؛ همچنین رک: بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۳، ص۵۴۱، گفته شده که «ما» در جمله «ماکان لهم الخیرة»، معنای اثبات دارد؛ معنایش این است که خداوند آن‌چه را که به خیر و نفع امت است برمی‌گزیند. یعنی؛ آن‌چه را که اصلح و خیر است بر‌می‌گزیند. با توجه به سخن این مفسران، آیه شریفه بیان می‌کند که خداوند هر امر خیر و هر چیزی که به مصلحت مؤمنان است بر‌می‌گزیند و بدون تردید چون خداوند عالم به همه امور است و احاطه علمی بر تمام امور دارد می‌داند چه چیزی خیر و به نفع و مصلحت مؤمنان است و همان را بر‌می‌گزیند. بدون شک بالاترین امر خیر، مسأله نبوت و رهبری جامعه پس از پیامبر است. همان‌گونه که تنها حق انتخاب و گزینش در همه امور خیر به دست خدا است، امر نبوت و امامت که بالاترین آنها است، نیز تنها خداوند حق انتخاب آن را دارد.
  156. «فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  157. تفسیر طبری، ج ۱، ص۷۳۸؛ تفسیر رازی، ج ۴، ص۴۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص۱۱۸.
  158. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹: واستدلوا بها ایضا علی ان منزلة الامامة منفصلة من النبوة، لان الله خاطب ابراهیم (وهو نبی، فقال له: انه سیجعله اماما جزاء له علی اتمامه ما ابتلاه الله به من الکلمات، ولو کان اماما فی الحال، لما کان للکلام معنی، فدل ذلک علی ان منزلة الامامة منفصلة من النبوة. وانما اراد الله ان یجعلها لابراهیم.
  159. «بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.
  160. «إنّ» و «لام» هر دو تأکید را می‌رساند.
  161. توجه به این نکته ضروری است که هدایت خلق از آن جهت بر خداوند واجب است که خود خدا این امر را از باب كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ بر عهده خود گرفته است، و وجوب نصب امام از ناحیه خداوند از باب تعیین تکلیف برای خداوند نیست، بلکه بر اساس فرموده خود خداوند است.
  162. ر. ک: حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۱، ص۳۸۳-۳۸۵.
  163. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  164. ر. ک: حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۱، ص۳۸۹-۳۹۰.
  165. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  166. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج ۴، ص۴۰.
  167. التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامامة، ج ۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۰۲؛ دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۶.
  168. «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  169. رک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۴۸-۲۵۱؛ یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۲۵۳.
  170. به لحاظ اینکه انجام هر گناه ـ صغیره باشد یا کبیره ـ استحقاق کیفر الهی را به دنبال دارد، با این وصف گناهکار با گناه به خویش ستم نموده است.
  171. ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲، ص۳۷.
  172. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۱، ص۴۱۵.
  173. ر. ک: کاردان، غلام رضا، امامت و عصمت امامان در قرآن، ص۳۱-۳۴.
  174. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  175. ر. ک: حسینی میلانی، سید علی، عصمت از دیدگاه فریقین، ص۱۲۶-۱۲۷.
  176. ر. ک: کاردان، غلام رضا، امامت و عصمت امامان در قرآن، ص۱۱۹.
  177. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  178. ر. ک: کاردان، غلام رضا، امامت و عصمت امامان در قرآن، ص۲۰۰-۲۰۱؛ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از دیدگاه فریقین، ص۱۳۲-۱۳۳.
  179. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  180. ر. ک: حسینی میلانی، سید علی، عصمت از دیدگاه فریقین، ص۱۳۷-۱۳۹.
  181. ر. ک: کاردان، غلام رضا، امامت و عصمت امامان در قرآن، ص۲۲۰.
  182. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۱۷۴.
  183. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  184. «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۲ ـ ۵.
  185. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  186. «و البته او از دانشی برخوردار بود که بدو آموخته بودیم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۶۸.
  187. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۲۴۱-۲۴۳.
  188. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید گفتند: پاکا که تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۱ ـ ۳۳.
  189. ر. ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۲۷۵.
  190. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  191. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۶۸.
  192. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  193. صفار، محمد بن حسن‏، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلوات الله علیهم، باب عرض الأعمال علی الأئمة الأحیاء و الأموات، ج‏۱، ص۴۲۷‏، ح۱.
  194. ر. ک: نادم، محمد حسن، علم امام، ص۵۱۳.
  195. «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
  196. «أَمَا وَ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا قَالَ بَیْنَ دَفَّتَیِ الْمُصْحَفِ قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ مَنْ عَسَی أَنْ یَکُونُوا غَیْرَنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‏، ج‏۱، ص۲۱۴.
  197. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۱۸۷.
  198. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  199. این استدلال در سخنان برخی از متکلمان امامیه آمده است؛ علامه حلّی در آثار کلامی گوناگون خویش آن را یادآور شده است. در کتاب نهج المسترشدین آمده است: «امام باید بر مردم تحت رهبری خود برتری داشته باشد؛ زیرا تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است. به دلیل کلام خداوند متعال که فرموده است: أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ.
  200. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۰۰-۲۰۳.
  201. ر. ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۳۵۸.
  202. «فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم». سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  203. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۱۰.
  204. «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز تا تو را بسیار به پاکی بستاییم» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۳.
  205. ر. ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۱۴۶-۱۵۰.
  206. مظفری، حیدر، امامت و واژگان مرتبط، ص۵۸۲-۵۸۶.
  207. «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.
  208. «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.
  209. ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص۳۰۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۳۶۷.
  210. مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  211. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۳۶-۱۵۵.
  212. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۱۶۶.
  213. «خداوند از فرشتگان رسولانی برمی‌گزیند، و همچنین از مردم» سوره حج، آیه ۷۵.
  214. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۱۶۹-۱۷۰.
  215. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۱۷۰-۱۷۱.
  216. اشاره به آیه:قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا «بگو: خدا راست گفته است. بنابراین، از آیین ابراهیم پیروی کنید، که به حق گرایش داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۵. (مترجم)
  217. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۱۷۱-۱۷۲.
  218. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۱۷۵-۱۷۶.
  219. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۱۷۶.
  220. «و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید * آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  221. «کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.
  222. «بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  223. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۴۴-۴۶.
  224. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۴۶-۴۷.
  225. «[به یاد آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهدۀ این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم عرض کرد: از دودمان من [نیز امامانی قرار بده] خداوند فرمود: پیمان من، به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  226. «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. دودمانی از جنس یکدیگر [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.
  227. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۴۷-۵۰.
  228. «یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
  229. «و آنگاه که خداوند، از پیامبران، پیمان مؤکد گرفت، که همانا کتاب و دانش به شما دادم، پس آنگاه که پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  230. «و آنگاه که خداوند، ابراهیم را با کلماتی آزمود. پس او به خوبی از عهدۀ این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم گفت: و از دودمان من؟ خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  231. «مگر برای آنها (مدّعیان) نصیبی از حکومت است؟ که در آن صورت حتی به اندازۀ نقطۀ پشت هستۀ خرما به مردم نمی‌دادند» سوره نساء، آیه ۵۳.
  232. «یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.
  233. اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.
  234. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۵۰-۵۵.
  235. «بگو: بارالها! ای یگانه مالک مُلک [و فرمانروایی]! تو به هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] عطا می‌کنی و از هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] را می‌ستانی و هر که را اراده کنی عزت می‌دهی و هر کس را بخواهی ذلیل می‌کنی؛ خیر، به دست توست و تو بر هر چیز توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  236. «ما را به راه راست هدایت کن * راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی» سوره فاتحه، آیه ۶-۷.
  237. «آنها می‌گویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزتر، ذلیل‌تر را بیرون می‌کند، در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  238. «به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنهاست * همان‌ها که کافران را به جای مؤمنان، به عنوان ولی خود انتخاب می‌کنند. آیا با اینکه همۀ عزت‌ها از آن خداست، عزت و آبرو نزد آنان می‌جویند؟» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۳۹.
  239. «و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و گرفتار خشم خدا شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر می‌ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  240. اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص۵۵-۶۱.
  241. فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  242. فرو اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۲ - ۷۳.
  243. و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم؛ سوره یوسف، آیه: ۲۲.
  244. و به لوط داوری و دانشی دادیم؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۴.
  245. و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم؛ سوره قصص، آیه: ۱۴.
  246. و به هر یک داوری و دانشی دادیم؛ سوره انبیاء، آیه:۷۹.
  247. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  248. پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.
  249. الرسائل العشر، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۴.
  250. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  251. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  252. الميزان، ج ۲، ص ۲۸۷.
  253. الرسائل العشر، ص ۱۱۲.
  254. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  255. من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  256. الميزان، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸.
  257. الرسائل العشر، ص ۱۱۳؛ امام‌شناسى، ج ۱، ص ۱۳۰.
  258. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  259. التفسير الكبير، ج ۲۲، ص ۱۹۱.
  260. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  261. و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!؛ سوره اعراف، آیه: ۱۴۲.
  262. الرسائل العشر، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳.
  263. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  264. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲.
  265. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  266. ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.
  267. الميزان، ج ۶، ص ۴۶ ـ ۴۸ ـ ۵۰.
  268. امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.
  269. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.