نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Shafipour(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۱۴ توسط Shafipour(بحث | مشارکتها)
منظور از انتظار سازنده چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ جامع اجمالی
* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخها ودیدگاههای متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده میشود:
انتظار میتواند هم روحیه امید در انسان را زنده نگه دارد که از آن به انتظار سازنده یاد شده است و هم میتواند ویرانگر نامیده شود؛ اما ارکان و پایههای اساسی مفهوم انتظار که موجب رشد و تعالی شده و امیدواری را در دلشیعیان زنده نگه میدارد عبارت است از:
در مجموع مفهوم راستینانتظار دارای سه معنای تدریجی است:
فرج و گشایش همچون نقطۀ روشنی است که انسان با انتظار به آن سو حرکت میکند، پس حرکت باید به سوی نقطه معینی باشد؛ یعنی به سویی که از طرف خدا ترسیم شده است و لذا انتظار فرج، روشنی بخش دلها با نورامید است.
«آن تعداد از آیاتقران کریم ریشه این اندیشه بوده و در روایات اسلامی بدانها استنناد شده است. از این آیات استفاده میشود که ظهورمهدیموعود حلقهای است از حلقات مبارزهاهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود، سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدانها در روایات استناد شده است؛ نشان میدهد که مهدیموعود (ع) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ... وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا...﴾؛ [۳۲]. ظهورمهدیموعود منتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، وسیلهای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمهای است برای وراثتخلافت الهی آنها در روی زمین: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾ظهورمهدیموعود، تحققبخش وعدهای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان، تنها به متقیان تعلق دارد: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾، ﴿إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾. حدیث معروف که میفرماید: "يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً"، نیز شاهد، مدعای ماست. نه مدعای آن گروه، در این حدیث نیز تکیه بر روی ظلم شده و سخن ازگروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و میرساند که قیاممهدی برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند- بدیهی است که اگر گفته شده بود: "یَمْلَأُ اللّهُ بِهِ الْاَرْضَ ایماناً وَ تَوْحیداً وَ صَلاحاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ كُفْراً وَ شِرْكاً وَ فَساداً"، مستلزم این نبود که لزوماً گروهی مستحقحمایت وجود داشته باشد، در ان صورت، استنباط میشد که قیاممهدیموعود برای نجاتحق از دست رفته و به صفر رسیده است نه برای گروه اهل حق- ولو به صورت یک اقلیت- شیخ صدوق روایتی از امام صادق(ع) نقل میکند مبنی بر این که این امر تحقق نمیپذیرد، مگر اینکه هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد. پس سخن در این است که گروه شعدا و اشقیا هر کدام به نهایتکار خود برسند، سخن در این نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیا به منتها درجه شقاوت برسند.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهورامام به آن حضرت ملحق میشوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند. معلوم میشود درعین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبدهای را پرورش میدهد. این خود میرساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه صرفاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایمان و در ردیف یارانسیدالشهداء هستند. از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهورامام یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد، آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونهای از این سلسله قیامهاست، این جریانها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد. در برخی روایات اسلامی سخن از دولتی است که از اهل حق که تا قیاممهدی (ع) ادامه پیدا میکند و چنان که میدانیم بعضی از "علمای شیعه" که به برخی "دولتهای شیعه" معاصر خود حسن ظن داشتهاند، احتمال دادهاند که دولت حقی که تا قیاممهدیموعود ادامه خواهد یافت همان سلسه دولتی باشد. این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده، اما حکایتگر این است که استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیثمهدی، این نبوده که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسره درهم بشکند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولتمهدی ظاهر شود، بلکه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا، بر جناح صلاح و عدل و تقوا، بر جناح فساد و ظلم و بیبند و بار تلقی میکردهاند.
«از آیات استفاده میشود که ظهور مهدی(ع) حلقهای است از حلقههای مبارزهاهل حق یا اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿...فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۳۶] و درباره شکست و نابودی حزب شیطان میفرماید: ﴿أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[۳۷]. سهیم بودن یک فرد در پیروزی حزب خداوند، موقوف به این است که آن فرد، عملا، در گروه حق و حزب خداوند باشد. خداوند میفرماید: ﴿فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا﴾[۳۸]. وقتی از امام کاظم(ع) درباره این آیه سؤال میشود، آن حضرت میفرماید: "قسم به خدا! وقتی قائم ما(ع) قیام کند، خداوند، شیعیان ما را از همه شهرها، دور او جمع میکند"[۳۹]. پس، عمل به نیکی و خوبی و سبقت گرفتن، شرط شیعه بودن است و چنین شیعهای میتواند جزء یارانامام مهدی (ع) باشد، نه آنکه گناهکار است و برای هیچ کار نیکیتلاش نمیکند. بنابراین، مهدی موعود(ع) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و صاحبان عمل صالح داده شده است و مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان بر حزب شیطان میباشد. رسول خدا(ص) خطاب به اصحاب خود فرمود: "شما، اصحاب من هستید، لکن برادران من، مردمی هستند که در آخر الزمان میآیند، آنان، به نبوت و دین من ایمان میآورند، با آنکه مرا ندیدهاند. هریک از آنان، اعتقاد و دین خویش را با هرسختی نگاه میدارد، چنانکه گویی درخت خار مغیلان را در شب با دست، پوست میکند یا آتش پردوام چوب تاغ را در دست نگاه میدارد. آن مؤمنان، مشعلهای فروزاناند در تاریکیها. خداوند، آنان را از آشوبهای تیره و تار (آخر الزمان) نجات خواهد داد[۴۰]. طبق این حدیث، هرچند داشتن ایمان و عمل به احکام اسلام در دوره آخر الزمان، مشکل و سخت است، ولی تنها همین افراد هستند که به دلیل حفظ دین و ایمان خود و عمل به صالحات، برادران پیامبر(ص) هستند و به هنگام ظهور امام(ع) به یاری او خواهند شتافت، نه آنانکه با ترویج گناه و اشاعه فساد، ناخواسته، به گروه شیطان پیوستهاند»[۴۱].
خداوند در قرآن مجید میفرماید: ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۴۴]. و در آیهای دیگر این دو وظیفه بزرگ (امر به معروف و نهی از منکر) را از امتیازات و افتخارات مسلمانان محسوب کرده و میفرماید: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[۴۵]. بدون تردیدامر به معروف و نهی از منکر با انتظاری میسازد که تکلیفساز باشد نه با معنایی که تکلیفسوز است.
روایاتی در باب انتظار بیان شده که تصویر روشنی را از انتظار به نمایش میگذارند که به هیچ وجه با برداشت ضد انتظار تناسبی ندارند؛ زیرا در این روایات "انتظار" را با واژههایی، بهترین عمل[۴۶]، بزرگترین عبادت[۴۷]، و آمادگی نظامی[۴۸] قرین ساختهاند و هر عقل سالمی میپذیرد که واژههای عبادت و عمل و آمادگی نظامی، با انتظاری که معنایش گوشهگیری و رکود است تناسبی ندارد. امامی که مهمترین لقبش "قائم" است و منتظران با شنیدن این لقب، قیام میکنند، و با این کار آمادگی خود را به نمایش میگذراند، چگونه میتوان چشم به راهی منتظرانش را به رکود تفسیر کرد و عاشقانش را به عزلت و ایستایی متهم کرد. مرحوم طالقانی در این باره میفرماید: "قیام در هنگام شنیدن لقب قائم(ع)،.... دستورآمادگی و فراهم کردن مقدمات نهضت جهانی و در صف ایستادن برای پشتیبانی این حقیقت است"[۴۹]. علاوه بر این، دوران دولت مهدی(ع)، به تعبیر قرآن کریم، دوران عباد صالح است یعنی صالحانوارث زمین میشوند[۵۰]. آیا انتظار این دوران، بدون گرایش به صلاح و زمینهسازی برای شایستگی درست است، یا انتظاری است کاذب؟ مگرنه این است که ما به انتظاروعده "زمین را بندگانصالح به ارث میبرند" نشستهایم؟. اگر منتظر این معنا هستیم و انتظاری راستین داریم، باید نخست در زمره عباد صالح درآییم، آنگاه طالب نویدی که به آنان دادهاند باشیم: و در زمره عباد صالح درآمدن، نیازمند حرکت در مسیر است. بنابراین انتظار به هیچوجه با رکود سر سازش ندارد. غیبت جریانی بسیار عمیق، و انتظار جریانی بسیار سازنده و مهم است. دوره غیبت و انتظار از یک جهت، مانند مدتی است که معلم از کلاس خارج میشود تا بنگرد که شاگردان در غیاب او چه میکنند؟ و درباره تعالیم و تکالیف خود چسان رفتار مینمایند. انسانمنتظر، که شاگردمکتبپیامبران و حاضر در کلاس دین حق است، باید همواره مراقب خود باشد و در علم و عمل بکوشد، و بداند که معلم از کلاس بیرون رفته است و هر لحظه ممکن است برسد و او را در آن حال که هست ببیند... باید همیشه در حالی باشد که رضای کامل خاطر معلم را فراهم آورد. آری، هنگامی که در مسائل یادشده به ژرفی مینگریم، و به ماهیت دین و تعلیمها و تکلیفهای دین میاندیشید، و به زندگی و تکلیف با شناختهای درست فکر میکنیم، به این نتیجه میرسیم، که روزگار انتظار، نه تنها روزگار رهایی و بیتفاوتی و قعود و تحمل و ظلمپذیری نیست، بلکه دوران انتظار، دوران حساس حضور تکلیفی است، هم در ابعاد تکالیف فردی، هم در ابعاد و تکالیف اجتماعی، دوران انتظار، دوران تکلیف بزرگ است، و آن تکلیف بزرگ نگهبانی دین خدا است در سطح فرد و در سطح اجتماع[۵۱]. و اگر روزگار انتظار، روزگار فتور بود، و انسان وظایفِ چندانی نداشت، باید تکلیف برداشته میشد و باید در تعالیمپیشوایان سخن از چنگ زدن به دین و رعایت تقوی و پارسایی و حفظ خط مکتب و رهبری و امامت گفته نمیشد. با اینکه میبینیم چنین نیست، بلکه احکام خدا به قوت خود باقی است و حوزهتکلیف محروس و محفوظ است. بر چنگ زدن به دین تأکید شده است»[۵۲].
«جنبه مثبت انتظار سبب میشود که انسان با عوامل فساد و طغیان و بی عدالتی هماهنگی نداشته باشد، بلکه با آنها از سرستیز و مبارزه درآید و خود را از نظر روحی و جسمی آن چنان آماده کند که بتواند در محیط پُر از عدل و قسطی که حضرت مهدی (ع) ایجاد میکند، به زندگی خود ادامه دهد»[۵۳].
«انتظاری که جامعه و فرد را به تحرک و سازندگی و تعهدآفرینی وادار کند و امروزش را نسبت به گذشتهاش بهتر نماید. این، انتظار مثبت است. در مکتب ارزشمند اسلام، کسی که دو روزش مساوی باشد مغبون شمرده شده و آن کسی که روز بعدش نسبت به روز پیشین بدتر باشد ملعون و مطرود است. پیشوایان معصوم (ع) گفتهاند:«"وَ مَنْ كَانَ فِي نَقْصٍ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ"»[۵۴]
حال با چنین فرهنگی، افراد و جامعهای که بخواهد برای گسترش عدل به پاخیزد و آن را جایگزین محرومیتها و تجاوزها و ستمها نماید، باید تلاشی خستگیناپذیر و حرکتی مداوم را دنبال کند و در برابر همه ناپاکیها و کجرویها، بایستد. زشتیها و منکرات را دفن کند و قیامی خداپسندانه داشته باشد. این انتظار زمینه اجرای عدالتقائم آل محمد (ع) را فراهم میسازد.
حضرتامام در این باره میفرماید: البته پرکردن دنیا از عدالت، این را ما نمیتوانیم بکنیم. اگر میتوانستیم میکردیم. اما چون نمیتوانیم باید ایشان بیایند. الان عالم پر از ظلم است، اگر ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، تکلیفمان است. ضرورتاسلام و قرآن [است] و... باید چنین کنیم. اما چون نمیتوانیم باید او بیاید. اما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک کنیم. کاری کنیم که عالم مهیا شود برای آمدن حضرت[۵۸].
اینهایی که میگویند هر عَلَمی بلند شود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد. این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمیفهمند چه میگویند. این حرفها را به اینها تزریق کردند، اما خودشان نمیدانند دارند چه میگویند. نبودن حکومت، یعنی این که همه مردم به جان هم بریزند. بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نصآیات الهیرفتار کنند. ما اگر فرض کنیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم. برای این که برخلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایات قابل عمل نیست[۵۹].
شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. فراهم کردن این است که مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. انشاء اللهظهور میکند ایشان[۶۰].
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیفحکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم رد نمیکنیم. آیا باید این طور باشد؟[۶۳]
«انتظار مثبت که همان انتظار صحیح و سازنده است، در میان اقوال علما و اندیشمنداناهل سنتجایگاه مهم و خطیری دارد و در کتابها و مقالات و سخنرانیهایشان فراوان مورد گفتگو قرار گرفته است. در این مورد علی بن نایف الشحود در کتاب فقه الابتلاء مینویسد: انتظار به این معنا نیست که فرد منتظر در خانه بنشیند و با آرزومندی در انتظار فراهم شدن مقدمات و زمینههای تحقق منتظر به سر ببرد، بلکه راه درست این است که فرد منتظر با سعی و تلاش و با تحرک و جنبش به طرف تحقق مقدمات و تمهید بسترها حرکت کند و با رویکرد عملی، به دنبال رخداد مورد انتظار باشد[۷۰].
انتظارشایسته و سازنده آن است که انسان نسبت به وضعیت ظلم و ستم موجود ناراضی و متعرض باشد و برای وضعیت مناسب و تحقق عدالتراستین گام بردارد. مشخصۀ اساسی انتظار سازنده و انتظار بزرگ، خوشبینی به آیندۀ بشریت است؛ آیندهای بس روشن و سعادتبخش و انسانی، که در آن شر و فساد از بیخ و بن برکنده خواهند شد، صلاح و تقوای الهیصلح و عدالت و آزادی و صداقت را بر زور و استکبار در سراسر گیتی میگستراند، حداکثر بهرهگیری از مواهب زمین برده میشود، میان انسانها در امر ثروتمساوات کامل برقرار میشود، مفاسد اخلاقی از قبیل زنا، ربا، شرب خمر بهطور کامل منتفی میشوند و... .
اینگونه انتظار به معنای پویایی و حرکت بوده و پایداری و مقاومت را در برابر دشمنان، اصلاح و عدالت را تداوم بخشیده و در نتیجه در تحقق وعدۀ نهایی حضرتحق بسیار مؤثر است و در حقیقت قراری طرفینی است؛ مانند آنکه شخصی با دیگری قرار میگذارد که فلان روز و فلان ساعت در نقطۀ خاصی منتظر من باش و طرف دیگر ناچار است در آن نقطه برود و بایستد و اگر نرود، هرگز به ملاقات او موفق نمیشود و این گونه نیست که انتظار و عدم انتظار او در تحقق ملاقات بیتأثیر بوده و به هر حال ملاقات حاصل شود، بلکه در حقیقتانتظار نوعی آمادگی برای ملاقات است. پس انتظار واقعی زمانی محقق میشود که آدمی را به حرکت و پایداری و مقاومت در مقابل حقستیزان و همچنین اصلاح خود و جامعه وادارد[۷۵]»[۷۶].
«انتظار مثبت، نقطه مقابل انتظار منفی است. این گروه معتقدند: ظهورحضرت مهدی (ع) حلقهای است از حلقههای مبارزه اهل حق و باطل که به پیروزیاهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. در روایت آمده است: "يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا"؛ خداوند، زمین را پر از عدل و داد میکند، پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد. در این حدیث، تکیه بر روی ظلم شده و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و میرساند که قیام مهدی (ع) برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند. شیخ صدوق روایتی از امام صادق (ع) نقل میکند مبنی بر اینکه، این امر تحقق نمیپذیرد، مگر اینکه هریک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد. پس سخن در این است که گروه سعدا و اشقیا هرکدام به نهایت کار خود برسند، سخن در این نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیاء به منتها درجه شقاوت برسند (که در انتظار منفی آمده است). از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهورامام (ع)، یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد. آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونهای از این سلسله قیامهاست[۷۷].
پس "انتظار مثبت"، انتظاری است که در آن، هرفرد نسبت به خود و جامعه مسؤول است. این انتظار، تعهدآفرین و تحرّکبخش است و نوعی عبادت شمرده میشود»[۷۸].
۱۳. آقای دکتر شفیعی سروستانی (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
'از زاویه مفهوم انتظار: برای درک درست نقش سازنده انتظار و امید به آینده در فرد و جامعه لازم است ارکان و پایههای اساسی آن را بررسی کنیم. هر کس با مراجعه به خود و بررسی مصداقهای مختلف انتظار در مییابد که این مفهوم سه پایه اساسی دارد:
بدون تردید، انتظار، چه در معنای عام و چه در معنای خاص آن زمانی فعلیت مییابد که سه رکن یاد شده محقق شود. کسی که نسبت به وضع موجود خود و شرایطی که در آن به سر میبرد، هیچ احساس ناخوشایندی ندارد، یا آینده روشنی پیش روی خود نمیبیند و نسبت به امکان تغییر شرایط موجود، باور درستی ندارد، با در راه تحقق آیندهای که آن را مطلوب میداند و رسیدن به هدفی که چشم انتظار رسیدن آن است، هیچ تلاشی نمیکند، هرگز نمیتواند در شمار منتظران باشد حال اگر بخواهیم با توجه به سه رکن اساسی انتظار، به تحلیل مفهومی انتظار ظهور امام مهدی (ع) بپردازیم و مشخص کنیم چه زمانی میتوان فردی را واقعا منتظر ظهور دانست، باید به سه نکته اساسی اشاره کنیم:
از زاویه متعلق انتظار: آنچه درباره نقش سازنده انتظار گفته شد، تنها زمانی مفهوم خود را به درستی باز مییابد که بدانیم در مذهب، شیعه، "منجی موعود"، تنها به عنوان انسانبرتری که در آخرالزمان، زمین را از عدالت پر میسازد و انسانهای دربند را رهایی میبخشد، مطرح نیست، بلکه او تداوم بخش رسالتپیامبران، وارثاولیای الهی و در یک کلام، "حجت خدا" بر روی زمین است، حجتی که زنده، شاهد و ناظر بر کردارآدمیان است. بنابراین، نقش او در زندگی فردی و اجتماعیانسانها تنها به آخرالزمان و زمان ظهور منحصر نمیشود و وجود او در لحظه لحظه زندگی ساکنان زمین نقش دارد. به اعتقادشیعه، حجت خداوند بر روی زمین از یک طرف، دلیل و راهنمای آشکارمردم به سوی صراط مستقیم و از طرف دیگر، ملاک و معیاری است که انسانها میتوانند با رجوع به او، میزان هماهنگی خود را با دین خدا بسنجند با توجه به این مفهوم، آن کس که در انتظار ظهورحجت است، خود را مکلف میکند تا همه مناسبات فردی و جمعیاش بازتاب دهنده انتظارش باشد؛ زیرا در غیر این صورت، انتظار، مفهوم خود را از دست میدهد و به لقلقه زبان تبدیل میشود. منتظر نمیداند حجت خدا کدامین روز میآید، ولی میداند باید چنان زندگی کند که هر زمانی ایشان ظهور کرد، اعمال و شیوه زندگیاش را بپذیرد. به بیان دیگر، تنها کسانی در زمان "ظهور" سربلندند که در زمان غیبت، برای تأمین رضایت مولایشان تلاش کرده باشند. این معنا را به صراحت میتوان از قرآن و روایات استفاده کرد. در یکی از آیات قرآن کریم آمده است: ﴿يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ﴾[۸۰]. ذیل این آیه، روایات متعددی از شیعه و اهل سنتنقل شده که در آنها عبارت "روزی که برخی نشانههای خداآشکار شود"، به زمان ظهور حضرت مهدیتفسیر شده است[۸۱].
با توجه به این نکته که "رجعت" از رویدادهای مقارن با عصر ظهور امام مهدی (ع) است، به روشنی میتوان نتیجه گرفت که آیه یاد شده نیز در زمان ظهور تحقق مییابد[۸۵]. نکتهای که از آیه و روایات یاد شده استفاده میشود، این است که هر کس باید تا پیش از آشکار شدن حجت خداوند چنان زندگی کند و خود و جامعهاش را چنان بسازد که بتواند هنگام ظهور، در پیشگاه آن حضرت پاسخگو باشند؛ زیرا در آن روز، دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد. در روایتی که پیش از این از حضرت صاحب الامر (ع) نقل کردیم، دیدیم که آن حضرت همه شیعیان را دعوت میکند در زمان غیبت، آنچه را موجب دوستی و محبت ایشان میشود، پیشه خود سازند و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودی ایشان میشود، دوری گزینند؛ زیرا امر فرج یکباره و ناگهانی فرا میرسد. در آن زمان نیز توبه و بازگشت برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه، کسی را از کیفر ایشان نجات نمیبخشد.
با توجه به آنچه گفته شد، درمییابیم که انتظار "حجت"، انتظاری است زنده و پویا که در لحظه لحظه زندگیآدمی جاری میشود و زندگی فردی و اجتماعی او را متحول میسازد. به بیان دیگر، انتظار "حجت" تنها به زمان "آینده" مربوط نمیشود، بلکه زمان "حال" را هم در بر میگیرد و میتواند منشأ تحولی اساسی در زندگیمنتظر باشد»[۸۶].
«انتظاری که سازنده است، تحرک بخش است، تعهدآور است، عبادت بلکه با فضیلتترین عبادات است. از مجموعه آیات و روایات اسلامی استفاده میشود که ظهورمهدی موعود(ع) حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. امامان و رهبرانمعصوم الهی به طور روشن و صریح با ارائه تصویری مناسب از انتظار، روی برداشت درست و صحیح از مفهوم آن تکیه داشته اند و انتظار را از مقوله عمل به حساب آورده اند، و لذا پیامبر(ص) میفرماید: «أفضل أعمال أُمّتی انتظار الفرج»[۸۷]؛ افضلاعمال امت من انتظار فرج است. و نیز در روایتی دیگر از امام صادق(ع) میخوانیم: «"أفضل الأعمال انتظار الفرج من اللَّه"»[۸۸]؛ بزرگ ترین اعمال انتظار فرج از خداست. اهمیت آمادگی و زمینه سازی را می توان در پیامامام صادق(ع) یافت که فرمود: «لیعدنّ أحدکم لخروج القآئم ولو سهماً»[۸۹]؛ باید هرکدام از شما برای خروج قائمآمادگی پیدا کند اگرچه با تهیه کردن یک تیر باشد»[۹۰].
بر این اساس انتظار امری تحرکبخش، سازنده و نیرودهنده و عاملی جهت سوق دادن به حکومت و عدالت و ایمان است. آدمی با صبر و مقاومتی جهت که در این سوق راه از خود به بروز میدهد و شکیبائی و بردباری که ابراز مینماید سعی دارد در دعا رانیکو تحمل کند تا زمینه برای موفقیت نهائی از هر سو فراهم باشد»[۹۱].
فرج و گشایش که همچون نقطه روشنی است که انسان با انتظار به آن سو حرکت میکند، پس حرکت باید به سوی نقطه معینی باشد؛ یعنی به آن سویی که از طرف خدا ترسیم شده است. پس انتظار فرج، روشنی بخش دلها با نورامید است؛ امید به رفع ظلم و تلاش در جهت ریشه کن نمودن آن، نه سکون و سکوت در برابر ستمگریهای موجود در جامعه. در حقیقت انتظارفرج، درمان کننده مشکل یأس است و شیعیان همیشه مخالف ستم بوده و ذکر همیشگیشان در هنگام مقاومتها "یا حجت بن الحسن و یا مهدی" است به عنوان نمونه؛ زمانی که رژیم صهیونیستی برای ماندن در جنوب لبنان آمده بود تا به اشاعه فساد و تجاوز به ناموسها بپردازد، شیعیان به امام مهدی(ع) روی آورده و اسلحهها را به سوی متجاوزان نشانه گرفته و سرانجام پیروز شدند. پس علتی که وادار کننده همیشگی شیعه برای ستیز با دشمنان است، انتظار فرج میباشد و اگر شیعهانتظار فرج را به طور کامل درک کند هیچ گاه، مظلومی باقی نمیماند؛ زیرا شیعیان در این صورت، ظلم را نپذیرفته و خداوند آنها را پیروز میگرداند[۹۵].
مفهوم عمیقتر انتظار فرج این است که ما چون دوستدار امامیم باید آن طور که مورد پسند امام است زندگی کنیم و با یافتن الگویی مناسب - که جستجوی الگوی مطلوب از جمله اصیلترین صفات بشر است - میتوانیم نفس خود را به نمونه کوچکی از آن الگوی برتر، دگرگون ساخته و این الگوی مناسب که ارزشهای والا در او تجسم یافته، امام مهدی(ع) است؛ از این رو در انتظار ظهور او بوده و سعی میکنیم، با تهذیب نفس و سایر آمادگیها، اعمال خود را مورد رضایتامام قرار دهیم و این معنای والا و حقیقیانتظار فرج است»[۹۶].
↑ر.ک. کارگر، رحیم، مهدویت پیش از ظهور، ص ۱۹۹، ۲۰۲؛ شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص۷۵-۸۱.
↑ر.ک. زمانی، احمد، اندیشه انتظار ، ص۶۶- ۶۷؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۳۰؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۸۶، ۸۷؛ مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص ۶ ـ ۸؛ حسینی گرگانی؛ میرتقی، نزول مسیح و ظهور موعود، ص ۴۰.
↑ر.ک. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۲۵۱؛ جعفری، محمد صابر، اندیشه مهدویت و آسیبها، ص ۲۱-۲۷.
↑علیبننایف الشحود؛ موسوعة فقه الابتلاء ج ۴، ص ۳۰۷؛ الهینژاد، حسین، بررسی و تحلیل انتظار در اهلسنت، ص ۲۸-۲۹.
↑ر.ک. موسوی خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج ۲۱ ص ۱۶ و ۱۹۵؛ جعفری، محمد صابر، اندیشه مهدویت و آسیبها، ص ۲۱-۲۷.
↑ر.ک. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۵۶؛ محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت ج۱۰، ص۳۸، ۳۹؛ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص ۲۰۷ ـ ۲۰۹؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۰۲-۱۰۵؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۳۰؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۸۶، ۸۷.
↑ر.ک. طاووسی، سکینه، انتظار از دیدگاه اهل بیت، ص ۳۹ ـ ۴۱.
↑«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
↑«"أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"»، «"انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ"» مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲؛ مهدویفرد، میرزا عباس، فلسفه انتظار، ص۸۵-۸۹؛ زمانی، احمد، اندیشه انتظار ، ص۶۶- ۶۷؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۸۶، ۸۷.
↑خداوند به مؤمنان و شایستهکاران وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد، دینی که بر آنها آن را پسندیده است مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید ( دشمنان آنان را نابود سازد). بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گرد ننهند و چیزی را درعبادت یا طاعت شریک حق نسازند.
↑«و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
↑«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید..». سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
↑حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب، ص ۲۶۴، به نقل از مجله مجموعه حکمت، شماره ۱ و ۲، سال ۳.
↑﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾؛ و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: 105.
↑کسی که زندگیاش در حال نقصان و نابودی سرمایه باشد، مرگ برای او اولی و برتر از زندگی است؛ من لا یحضره الفقیه، ج4، ص: 382، ح 5833؛ بحار الانوار، ج74، ص 387، ح1.
↑«"أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا..."»؛ سوگند به خدایی که دانه را شکافت جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعتکنندگان نبود، و یاران حجت را بر من تمام نمیکردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته رهایش میساختم، و آخر خلافت را به کاسة اول آن سیراب مینمودم... (نهج البلاغه، خ ۳).
↑«روزی که برخی نشانههای پروردگارت آید کسی که از پیش ایمان نیاورده یا در ایمان خویش کار نیکویی انجام نداده باشد ایمانش او را سودی نخواهد داد؛ بگو چشم به راه باشید که ما نیز چشم به راهیم» سوره انعام، آیه ۱۵۸.
↑ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۳، صص ۱۲۱ - ۱۲۳؛ مجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، ج ۵، ص ۱۰۰ - ۱۰۹.