اسلام در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اسلام است. "اسلام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • "اسلام" یعنی تسلیم و بدان معناست که شخص قلباً در مقابل حقیقت تسلیم باشد، دریچه دل را به روی حقیقت گشوده باشد تا آنچه حق است، بپذیرد و به آن عمل کند و اسلامی که پذیرفته است، بر اساس تحقیق و کاوش و تسلیم و دور از هر گونه تعصب باشد.
  • اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد ولی به عللی غیر منتسب به تقصیر او، حقیقت اسلام بر وی مکتوم مانده باشد، هرگز خداوند او را معذب نمی‌سازد و اهل نجات از دوزخ است. خدای متعال می‌‌فرماید: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۱].
  • اصولیین، مفاد این آیه را که تأیید حکم عقل است، قبح عقاب بلا بیان اصطلاح کرده‌اند و می‌‌گویند: تا خدای متعال حقیقتی را به بنده‌ای آشکار نکرده باشد، قبیح است که او را عذاب کند. مراد نشان دادن این حقیقت است که ممکن است افرادی دارای روح تسلیم باشند، ولو آنکه در ظاهر مسلمان نباشند[۲].
  • دین اسلام بر مبانی و اصولی مترقی استوار است که این اصول و مبانی موجب شده است تا این دین، جهانی و جاودانی شود. ذیلاً به اهم این مبانی و اصول اشاره می‌‌شود:
  1. هماهنگی آموزه‌های این دین با عقل و فطرت انسانی؛
  2. سهولت و سادگی فهم واجرای دستورات آن؛
  3. انسجام و استحکام درونی؛
  4. پاسخگویی به نیازهای معرفتی و فقهی زمان؛
  5. سازگاری دین و دنیا در آموزه‌ها و تعالیم و دستورالعمل‌های آن؛
  6. دفاع از اصول اخلاقی و انسانی[۳]؛
  7. در نظر گرفتن تمام ابعاد وجودی انسان، مانند عقل، احساس و غرائز؛
  8. تعیین ملاک فضل و برتری انسان‌ها بر اساس پرهیزکاری و پارسایی؛
  9. انحصارگرایی اعتقادی و تکثرگرایی اخلاقی[۴].
  • این اصول موجب شده تا اسلام به عنوان دینی جامع و پاسخگو به نیازهای همه انسان‌ها در همه دوره‌ها مطرح شود. از سوی دیگر، اسلام بر زوایا و ابعاد مختلفی مبتنی است که به برخی از اهم آنها اشاره می‌‌شود:
  1. اصول دین: آن دسته از دستورهای اساسی اسلام که به حوزه باورهای انسان مربوط است، "اصول دین" نام دارد. این اصول عبارتند از: توحید، نبوت و معاد.
  2. فروع دین: بخشی از دستورهای اسلام که به حوزه عمل انسان مربوط است، "فروع دین" نام دارد. برخی از فروع دین عبارتند از: نماز، روزه، خمس، زکات و حج.
  3. سیاست و حکومت: انسان آزاد خلق شده و حق حاکمیت مختص خداوند است. قوانین اصلی حکومت اسلامی، از طرف دین تعیین می‌‌شوند و در همه زمان‌ها، توسط حاکمیت دینی قابلیت اجرا دارند. از منظر اسلام، حکومت مختص خداست. رسول خدا و بعد از وی امامان معصوم و سپس فقهای جامع‌الشرایط زمامداران جامعه‌اند. امامان معصوم، منصوب از طرف خدا و منصوص از سوی معصوم پیشین هستند[۵].
  4. اقتصاد: دیدگاه اسلام در خصوص اقتصاد بر اصول و بندهای ذیل مبتنی است:
    1. توجه به اقتصاد، برای رفاه دنیوی و سعادت معنوی و اخروی؛
    2. پذیرش انواع مالکیت خصوص، عمومی و دولتی؛
    3. توزیع و تعدیل ثروت، با توجه به بهره‌مندی تمام قشرهای جامعه از ثروت‌های عمومی که توزیع قبل از تولید نام دارد؛
    4. وضع مقررات و احکام مالی در قالب‌های مختلف، مانند خمس، زکات، انفاق، صدقه، جزیه که به آن "توزیع بعد از تولید" می‌‌گویند؛
    5. تأکید بر قرض‌الحسنه و ثواب مضاعف و تشویق به تعاون و یاری رساندن به دیگران و تقدم حقوق اقتصادی جامعه بر حقوق فرد، مانند مبارزه با احتکار؛
    6. تعیین وظایف و اختیاراتی برای حکومت، مانند نظارت بر بازار سرمایه و تجارت، وضع سیاست‌ها و قوانین اقتصادی، مالکیت و اداره منابع ملی، ابطال و فسخ قراردادهای مضر به مصلحت عمومی جامعه[۶].
  5. اخلاق و تربیت: "اخلاق" هدف اصلی بعثت و تزکیه بر تعلیم مقدم است. تقرب الهی و به کمال رساندن انسان هدف اصلی اخلاق است. سیستم هماهنگ مجموعه دستورات اخلاقی، پشتیبانی از ارزش‌ها، قداست‌بخشی به اخلاق، مهار وتعدیل خودخواهی، از دیگر ویژگی‌های اخلاق اسلامی است.
  6. آموزش: آموزش در کنار تربیت از جمله اهداف و از زمره آموزه‌های اسلام و بر محورهای ذیل مبتنی است:
    1. عدم محدودیت زمانی، مکانی، جنسیتی و صنفی؛
    2. ارزشمند بودن هر نوع تعلیم و تعلم مفید به رفاه دنیوی و رستگاری اخروی؛
    3. در پی اهداف الهی و انسانی بودن معلم و متعلم؛
    4. مذموم بودن هر نوع علم‌آموزی به نیت غیر الهی، مانند ریا، ثروت‌اندوزی فخرفروشی و مانند آن؛ حتی اگر علم توحید باشد.[۷].

واژه‌شناسی

  • در لغت مصدر باب افعال و از ماده سلم اشتقاق یافته است، که در معانی داخل شدن در آشتی، تسلیم شدن یا تسلیم نمودن چیزی به کسی، خالص نمودن عبادت و دین برای خدا به کار رفته است [۸].
  • واژه اسلام در ادیان آسمانی به تسلیم شدن در برابر خداوند اطلاق می‌شود و از این حیث قرآن حقیقت دین الهی را اسلام ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۹] و حضرت ابراهیم را مسلمان، یعنی تسلیم محض در برابر خدا می‌خواند ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ [۱۰]. آن حضرت نیز از خدا می‌خواهد که خود و فرزندانش را مسلم قرار دهد ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۱].
  • حضرت یوسف از خدا می‌خواهد که وی را مسلم بمیراند ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ[۱۲].
  • تسلیم در برابر خداوند در هر زمانی در ایمان به پیامبر آن عصر، تجلی و نمود پیدا می‌کند ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۱۳]؛ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۴] و دین دیگری مقبول خداوند نیست: ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ[۱۵].[۱۶]

ابعاد اسلام

  • آیین اسلام بر اصول و ابعاد مختلف ذیل مشتمل است که به توضیح مختصر آنها می‌پردازیم:

اصول دین

  1. توحید؛ یعنی اعتقاد به یگانگی خداوند در ذات، صفات، افعال و عبادت. بر این اساس توحید دارای مراتب و اقسامی است:
    1. توحید ذاتی: ذات خداوند بی‌همتاست و هیچ‌گونه ترکیب و کثرتی در آن راه ندارد؛ یعنی هم واحد است و هم احد.
    2. توحید صفاتی: صفات ذاتی خداوند مانند علم، قدرت و حیات، اگر چه از نظر مفهوم با ذات مغایرت دارند، ولی از نظر واقعیت عین ذات می‌باشد و این، مقتضای توحید ذاتی به معنای احدیت ذات است.
    3. توحید افعالی: خداوند در آفریدگاری و پروردگاری شریک ندارد، و همه افعال و آثاری که از انسان و غیر انسان صادر می‌شود به اذن و مشیت او باز می‌گردد؛ یعنی فاعلیت آنها در طول فاعلیت خداوند است، نه در عرض آن.
    4. توحید عبادی: جز خداوند هیچ معبودی شایسته پرستش نیست. در قرآن کریم وجود خداوند مسلم فرض شده و بیشتر استدلال‌ها بر اثبات اصل توحید و یکتایی خداوند متمرکز است، اصل توحید به نوعی تعرض و انتقاد از خداپرستی یهود و مسیحیت است، چرا که یهود با نسبت دادن فرزندی خدا به عزیر، و مسیحیان با شمردن حضرت عیسی و روح القدس به عنوان خدا در عرض الله عملاً از توحید ناب فاصله گرفتند.
  2. عدل؛ شیعه و معتزله معتقدند عدالت معنا و مفهوم عقلی دارد و صفات کمالی الهی مقتضی است که خداوند به عدالت رفتار کند، اما اشاعره منکر عقلی بودن عدالت شده و معتقدند خداوند به هر نحو که خواست عمل می‌کند و همه افعال خدا نیز عادلانه خواهد بود. به تعبیری اشاعره بر این باورند که اگر خداوند در قیامت مثلاً گناهکاران را به بهشت و پاکان و بندگان خالص را به جهنم ببرد، به عدالت رفتار کرده است، ولی عدلیه این فرض را ظالمانه و مردود می‌دانند.
  3. نبوت؛ اعتقاد به نبوت پیامبران پیشین (نبوت عامه) و نبوت حضرت محمد (نبوت خاصه) از اصول عقاید اسلامی است. بر این اساس حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر الهی و قرآن مجید نیز آخرین کتاب آسمانی و شریعت اسلام، آخرین شریعت الهی است.
  4. امامت؛ اهل سنت امامت را از فروع دین و از تکالیف مردم دانسته‌اند، ولی شیعه امامیه آن را از اصول اعتقادی، و نصب امام را فعل خدا می‌داند به اعتقاد شیعه پیامبر(ص) به فرمان خداوند در موارد متعدد امیرمؤمنان(ع) را به عنوان جانشین خود و پیشوای امت اسلامی معرفی کرده است. به باور شیعه امام علاوه بر مسئولیت اجرای احکام اسلامی و برقراری امنیت و عدالت در جامعه، مسئولیت حفظ و تبیین احکام شریعت را نیز برعهده دارد و بدین جهت باید از صفت عصمت برخوردار باشد. جریان غدیر خم نمونه بارز آن است که آیه ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۷] و ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۸] در این باره نازل شد[۱۹].
  5. معاد؛ یکی دیگر از ارکان اسلام، اعتقاد به سرای قیامت است و این که انسان‌ها پس از مرگ بار دیگر زنده می‌شوند، تا پاداش و کیفر اعمال دنیوی خود را ببینند[۲۰].

فروع دین

اسلام، سیاست و حکومت

اختصاص حاکمیت به خداوند

  • ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۲۲]؛
  • ﴿وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۲۳]؛
  • ﴿ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ[۲۴]؛
  • ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ[۲۵]؛
  • ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۶] این نظریه را تقریر می‌کند[۲۷].[۲۸]

تعیین منشور حکومت

نصب الهی

  • ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۱]؛
  • ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۲]؛
  • ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۳۳]؛
  • ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ [۳۴]؛
  • ﴿إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳۵]؛
  • ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۶].[۳۷]

تشکیل حکومت دینی توسط پیامبر(ص)

تعیین جانشین پیامبر(ص)

تشریع احکام جزایی و قضایی

  • آیین اسلام حاوی احکام متعددی است که از مؤمنان می‌خواهد برای نیل به مقامات معنوی، منقاد و مطیع فرایض شریعت بوده و از ارتکاب گناهان بیزاری جویند. قرآن برای اجرای بهینه احکام خود، یک سری ضمانت‌های اجرایی در قالب احکام جزایی، مانند:
  • احکام حد برای گناه زنا ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۴۴]،
  • قذف ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۴۵]،
  • سرقت ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۴۶]
  • و اعدام ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا[۴۷]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ * وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۴۸]؛ ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ[۴۹].
  • در حق زنای محصنه و قتل عمدی و محارب﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۵۰]
  • و انواع و اقسام دیه‌های اعضای بدن ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۱] و غیر اینها پیش بینی کرده است.
  • علاوه بر آن، فروع و جزئیات شیوه و اصول قضاوت از قبیل: تعداد و شرایط شاهد و اقرار متهم و شرایط قاضی را مشخص کرده است.
  • اجرای احکام فوق و توجه به قانون دادرسی اسلام، مرهون تشکیل حکومت دینی و تأسیس یک قوه به نام قوه قضائیه است[۵۲].

تشریع اصول و نظام اقتصادی

اصول سیاست داخلی اسلام

  • اسلام درباره سیاست داخلی نظام خود مبانی و اصولی دارد که با اتکا به آنها به اداره داخلی کشور و قلمرو خود می‌پردازد، که اینجا به عناوین آن بسنده می‌شود.
  1. اهتمام به مردم و اصل شورا: ﴿ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[۵۴]؛ ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ[۵۵][۵۶].
  2. جامعه مسئول تشکیل حکومت و اجرای احکام: خطاب آیات اجتماعی و جزایی قرآن به مردم و عدم اختصاص آن به گروه خاص، کل جامعه را مسئول اجرای این آیات می‌کند[۵۷].
  3. استقلال سیاسی و اقتصادی: ﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۵۸]؛ ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۵۹]: در این باره حدیث معروف نبوی «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ»[۶۰] نیز قابل توجه است.
  4. عدالت اجتماعی:
  5. آزادی اجتماعی: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۶۱]؛ ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[۶۲]؛ ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ [۶۳].
  6. شایسته‌سالاری: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا [۶۴][۶۵].
  7. مدارا و همزیستی مسالمت‌آمیز: این اصل مطلق بوده و شامل شهروندان مسلمان و غیرمسلمان می‌شود﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ...[۶۶]؛ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۶۷][۶۸].

اصول سیاست خارجی اسلام

  1. جهان شمولی و دعوت همگانی: نخستین اصل و مبنای نظام سیاسی اسلام در سیاست خارجی خود، اعلام جهان‌شمول بودن آیین خود است. در پرتو این اصل، حکومت اسلامی از ملت‌ها و دولت‌های خارجی دعوت می‌کند که به آیین اسلام بگروند. آیات متعدد، این اصل را تبیین می‌کند ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ[۶۹]. نامه‌نگاری‌های پیامبر اسلام به سران حکومت‌های بزرگ وقت خود، مانند ایران و روم کاملاً این اصل سیاست خارجی اسلام را ثابت می‌کند[۷۰].
  2. به‌کارگیری اصل حکمت و نصیحت: دعوت همگانی اسلام به زور و خشونت اعمال نمی‌شود، بلکه از طریق برهان، حکمت و اندرز و در نهایت راه مجادله و جدال اعمال می‌شد: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۷۱].
  3. مشروعیت جهاد.
  4. ظلم‌ستیزی و آزادی مستضعفان: اسلام نه تنها به اجرای عدالت و ظلم ستیزی در درون حکومت خود بسنده نکرده است، بلکه یکی از اصول آن، مقابله با هر نوع ظلم، اعم از ظلم مادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در حق مستضعفان است و در صورت قدرت و مصلحت، خود را موظف می‌داند از حقوق مردمان و مستضعفان سرزمین‌های دیگر دفاع کند ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۷۲].
  5. مدارا و صلح با کفار: آیین اسلام می‌کوشد دعوت خود را با حکمت و برهان پیش برد و تنها در صورت خاص، یعنی لجاجت کفار و تضعیف حکومت، جهاد را تجویز کرده است، اما در موارد دیگر اسلام به برقراری صلح میان جبهه اسلام و کفار و مدارا با آنان توصیه نموده است: ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۷۳]. عبارت ﴿فَاجْنَحْ لَهَا که به معنای بال‌هایت را به آن بگشا، از حداکثر اهتمام اسلام به صلح واقعی حکایت می‌کند. آیات دیگر نحوه رفتار با اسرای جنگی را مشخص می‌کند﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۷۴]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۵].
  6. اصل عزت و استقلال سیاسی: اسلام در سیاست خارجی خود، به حکومت دینی تأکید می‌کند که باید استقلال سیاسی خود را در برابر دولت‌های بیگانه حفظ نماید و به گونه‌ای رفتار نکند که به سلطه و سیطره دولت‌های کفار بر مسلمانان بینجامد. قرآن صریحاً سلطه و سیطره کفار بر مسلمانان را نفی کرده است﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۷۶]؛ ﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۷۷]؛ ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۷۸].
  7. التزام به قراردادها: اسلام به صورت کلی مسلمانان را به رعایت عقود و قراردادها سفارش کرده و در مقام خاص صریحاً از پیمان‌هایی نام می‌برد که بین حکومت پیامبر(ص) و سایر دولت‌های خارجی، اعم از مشرک، کافر و اهل کتاب منعقد شده است. از مسلمانان می‌خواهد کاملاً ملتزم و وفادار به پیمان‌ها و قراردادهای خود باشند، و آن را نشانه‌ای از تقوا برمی‌شمارد ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا * إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۷۹]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۸۰].
  8. مصونیت دیپلماتیک: یکی دیگر از اصول سیاست خارجی رایج در نظام‌ها، تأمین و حفظ جانی نمایندگان و سفیرانی است که از سوی یک دولت یا قبیله‌ای، پیام و نامه‌ای را برای دولت دیگر رد و بدل می‌کنند که در اصطلاح سیاسی امروز از آن به مصونیت سیاسی یا دیپلماتیک تعبیر می‌شود. این اصل را آیین اسلام تأیید کرده و خود را بدان ملتزم می‌داند﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۸۱][۸۲].[۸۳]

اسلام و اقتصاد

  • در تبیین و تحلیل اقتصاد اسلامی رهیافت‌های مختلفی وجود دارد که موارد مهم آن عبارتند از:
  1. اسلام تنها دینی است که دارای مکتب اقتصادی‌ای شامل مبانی معرفتی، اقتصادی و اهداف می‌باشد [۸۴].
  2. اسلام دارای نظام اقتصادی است؛ به این معنا که علاوه بر مبانی و اهداف، بر اجزا، راهکارها والگوهای مرتبط و سازوار مشتمل است که در رسیدن به اهداف معین مانند آزادی اقتصادی و رفاه و هم چنین معنویت مؤثر واقع می‌شوند؛ مثلاً برای توزیع ثروت در اقشار مختلف جامعه، اسلام الگوهای رفتاری مختلف مانند خمس، زکات، انفال و تشویق به قرض الحسنه را ملحوظ کرده است، اما تبیین روابط پدیده‌های اقتصادی را به صورت خاص به نخبگان جامعه سپرده است[۸۵].
  3. اسلام دارای علم اقتصاد است؛ این نظریه مدعی است اسلام مانند علوم دیگر، خود متکفل تبیین پدیده‌های اقتصادی و کشف رابطه آنها، از نوع تکوینی و اعتباری است[۸۶].

اصول نظام اقتصادی اسلام

اصل مالکیت مختلط

مالکیت خصوصی

  • اصل مسلم قرآن است که از اضافه و نسبت مال و اموال به انسان به تعابیر مختلف مانند: ﴿أَمْوَالَكُمْ، ﴿أَمْوَالَهُمْ، ﴿أَمْوَالِنَا، ﴿أَمْوَالَ الْيَتَامَى حدود هفتاد مرتبه استظهار می‌شود ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۹۰]؛ ﴿لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ[۹۱].
  • مالکیت دو قسم است: مالکیت ابتدایی (حیازت) و کار. در نوع اول از انسان‌ها می‌خواهد که با کوشش خود منابع و ثروت‌های طبیعی را تصرف و تسخیر و به نفع خود و جامعه مورد بهره‌برداری قرار دهند ﴿وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۹۲].
  • نوع دوم (کسب مالکیت از طریق کار) در آیات متعدد آمده است، مانند: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ[۹۳].
  • اما مالکیت انتقالی از طریق انتقال توسط یک شخص به شخص دیگر انجام می‌گیرد، که این خود به دو قسم ارادی و قهری محقق می‌شود، قسم ارادی آن توسط مالک با انعقاد قراردادهای مختلف مانند بیع و اجاره صورت می‌گیرد ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا[۹۴].
  • قسم دوم آن انتقال قهری است که مصداق بارز آن مسئله ارث و وصیت است:
  • ﴿وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا[۹۵]؛
  • ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا[۹۶]؛
  • ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ[۹۷]؛
  • ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ [۹۸]؛
  • ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ[۹۹].
  • قسم دیگر، مالکیت عمومی است. مقصود از آن نه مالکیت شخصی، بلکه مالکیت عمومی جامعه یا قشر خاصی از آن می‌باشد، که مصداق بارز آن مالکیت عمومی مسلمانان بر سرزمین‌هایی است که توسط جنگ تصرف شده است و در اصطلاح از آن به مفتوح العنوه تعبیر می‌شود[۱۰۰]. طیف دوم آن، مالکیت قشر خاص مانند: فقرا و مساکین است[۱۰۱].
  • قسم سوم، مالکیت حکومتی است که متولی حکومت هرگونه که صلاح داند اموال دولتی مانند منابع طبیعی، دریاها، سرزمین‌های فتح شده بدون جنگ را تصرف و توزیع خواهد نمود، که در اصطلاح از آن به انفال یاد می‌شود ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۱۰۲].
  • البته اسلام بر اساس جهان‌بینی توحیدی و آرمان‌های معنوی خود، مالکیت در اموری را نپذیرفته است؛ مانند آلات قمار، خمر، سود ربوی﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ[۱۰۳]؛ ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا[۱۰۴]. همچنین بر مالکیت انسان‌ها حقوق و مالیات شرعی، مثل خمس تعلق می‌گیرد که مالک به پرداخت آنها ملزم است که اشاره خواهد شد﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۰۵].[۱۰۶]

آزادی اقتصادی

  • ﴿وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا[۱۰۷]؛
  • ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۰۸]؛
  • ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۰۹]؛
  • ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ[۱۱۰]
  • کم‌فروشی: ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ[۱۱۱]؛ ﴿أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ[۱۱۲]؛ ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ[۱۱۳]؛ ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ[۱۱۴]
  • و بیع ربوی﴿وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا[۱۱۵] را قرآن به شدت منع می‌کند. خرید و فروش آلات حرام و اشیایی که در شرع مالیت و مالکیت آن ملغی شده، ممنوع و آثار معامله بر آن مترتب نمی‌شود[۱۱۶].

توزیع و تعدیل ثروت

  • یکی از اصول اقتصاد موفق و پیشرفته آن است که در آن ثروت و منابع طبیعی به قشر اقلیت جامعه اختصاص نیافته است، بلکه عموم شهروندان از آن بهره‌مند می‌گردند. قرآن کریم برای دستیابی به این هدف، راهکارهای ویژه‌ای ملحوظ داشته است. یکی از راهکارهای آن، سپردن مالکیت منابع طبیعی مانند جنگل‌ها، دریاها و بستر آن، معادن، زمین موات، سرزمین‌های فتح شده بدون جنگ، به عهده حکومت دینی است ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ[۱۱۷]؛ ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ...[۱۱۸]؛ ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ[۱۱۹] تا از این طریق منابع فوق برای عموم شهروندان توزیع گردد، که از آن به توزیع قبل از تولید در علم اقتصاد تعبیر می‌شود.
  • راهکار دیگر قرآن، وضع مقررات و احکام مالی در قالب‌های مختلف مانند: خمس، زکات، انفاق، صدقه، کفاره، جزیه و غیره است ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ[۱۲۰]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۱۲۱]؛ ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۲۲]؛ ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ[۱۲۳] که در اصطلاح از آن به توزیع بعد از تولید یاد می‌شود.
  • تشویق به قرض‌الحسنه و وعده پاداش مضاعف بر پرداخت‌ کننده قرض، دیگر راهکاری است که نیازمند می‌تواند آبرومندانه نیاز خود را رفع نماید ﴿إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ[۱۲۴]؛ ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۱۲۵]؛ ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ[۱۲۶].
  • قرآن یکی از اهداف وضع احکام مالی خود را تعدیل ثروت و عدم اختصاص آن به طبقه سرمایه‌دار بیان می‌دارد: ﴿كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ[۱۲۷].[۱۲۸]

اصل تعاون

تقدم حقوق جامعه بر فرد

جایگاه و اختیارات دولت

  1. نظارت و دخالت: دولت اسلامی در امور معیشتی و اقتصادی به عنوان مسئول و متصدی، ناظر بر اوضاع بازار و تجارت است. این اصل در عصر صدر اسلام با وجود سادگی امور انجام می‌گرفت. پیامبر اسلام(ص) اشخاصی را به عنوان نماینده و ناظر که در اصطلاح عربی آن روز عامل السوق نامیده می‌شود جهت کنترل بازار مأمور می‌کرد[۱۳۴]. اما در صورت وضعیت خاص و بحرانی، اسلام به دولت این اجازه را داده است که به منظور تأمین رفاه و مصلحت عمومی جامعه در امور اقتصادی و تجاری دخالت کند؛ مثلاً دولت می‌تواند جلو واردات و صادرات را بگیرد یا آزاد کند، یا بازار را به نرخ‌گذاری ملزم نماید و در موارد خاص اموال احتکار شده را به معرض فروش بگذارد؛ چنان که پیامبر اسلام(ص) در موارد کمبود کالا به محتکران دستور می‌داد اموال احتکار شده را به قیمت عادلانه بفروشند[۱۳۵].
  2. وضع سیاست و قوانین اقتصادی: دولت علاوه بر احکام اقتصادی موجود در فقه، مانند خمس و زکات، می‌تواند به تناسب روز، احکام و مقررات تجاری، اقتصادی و انواع قراردادها از قبیل قانون کار، بیمه و مالیات را وضع نماید.
  3. مالکیت و اداره منابع ملی: در تبیین اصل مالکیت بیان شد که دولت مالک و متکفل اداره منابع ملی از قبیل انفال، جنگل‌ها، مراتع، منابع زیرزمینی و غیره است. علاوه بر آن، مالکیت و اجازه تصرف اموال وقفی، اموال بلا وارث یا مجهول به حاکم دینی سپرده شده است که در فقه تحت عنوان امور حسبیه از آنها بحث می‌شود. همچنین دولت اسلامی مسئول و متکفل دریافت جزیه (نوعی مالیات) از اهل کتاب است﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ[۱۳۶].
  4. ابطال و فسخ یکطرفه بعضی قراردادها: اسلام این اجازه را به دولت داده است که در موارد خاص مانند به مخاطره افتادن مصلحت جامعه یا نظام، یک طرفه به ابطال و فسخ قراردادهایی که خود با شهروندان منعقد کرده است، دست بزند[۱۳۷].[۱۳۸].

اهداف

اخلاق و تعلیم و تربیت

  • ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۱۴۱]؛
  • ﴿فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ * وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ[۱۴۲]؛
  • ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۱۴۳]؛
  • ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۴۴].
  • تزکیه نفس و پیراستن آن از ناهنجاری‌های اخلاقی یکی از اهداف نبوت است که در قرآن و هم در حدیث نبوی تأکید شده است: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۴۵]؛ «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»[۱۴۶].
  • قرآن در جای دیگر تزکیه نفس را راهکار فلاح و سعادت، و آلودگی آن را بستر بدبختی و شقاوت وصف می‌کند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۱۴۷].
  • تزکیه نفس با انجام اعمال و فضایل اخلاقی و دوری از گناه و پلیدی‌ها به دست می‌آید، که قرآن از اولی با در پیش گرفتن تقوای الهی ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[۱۴۸]؛ ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۱۴۹].
  • و از دومی با دوری از اطاعت هوای نفس و شیطان:
  • ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى[۱۵۰]؛
  • ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ[۱۵۱]؛
  • ﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۱۵۲]؛
  • ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۵۳]؛
  • ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۱۵۴] یاد می‌کند.

ویژگی‌های اسلام

هماهنگی با فطرت انسانی

هماهنگی با عقل

تشویق به علم در همه زمینه‌ها

  • اسلام بشر را به شناخت انسان و جهان تشویق کرده و در آیات و روایات بسیاری از او خواسته است که به مطالعه آیات آفاقی و انفسی خداوند بپردازد و از این رهگذر به حق رهنمون شود ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ[۱۶۷]؛ ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ[۱۶۸]؛ ﴿أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ[۱۶۹]؛ ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ[۱۷۰].
  • پیامبر(ص) در روایت معروف: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»[۱۷۱] یادگیری علم را یک واجب برشمرده است[۱۷۲].

سهولت و سادگی

انسجام و استحکام درونی

  • از ویژگی‌های دین حق و جاوید آن است که آموزه‌های آن متقن و با یکدیگر هماهنگ باشد؛ به گونه‌ای که اولاً، با یکدیگر تعارض و ناهمخوانی نداشته و از ضدیت به دور باشد. ثانیاً، آموزه‌های مختلف آن در عرصه‌های مختلف، مانند اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همگی مانند اجزای یک ماشین و دستگاه، نقش خود را برای تحقق یک هدف از پیش تعیین شده، ایفا کنند. آیین مقدس اسلام غایت آفرینش انسان را تأمین سعادت اخروی می‌داند و چون این سعادت بدون سعادت و تأمین زندگانی مادی در حد اعتدال نوعاً مشکل یا نشدنی است، لذا دین به دنیای انسان توجه نموده و گزاره‌ها و دستورالعمل‌های خود را به گونه‌ای تنظیم کرده است که این دو هدف قابل دسترسی باشد[۱۷۵].

پاسخگویی به نیازهای معرفتی و فقهی زمان (اجتهاد)

سازگاری دین و دنیا

  • دین مدعی خاتمیت و جاودانگی باید در عرصه فعل و رفتار فردی و اجتماعی به نحو کامل و صحیح به تبیین امور بپردازد؛ به گونه‌ای که برای رسیدن به مقصود اصلی، یعنی تکامل معنوی و خدا و آخرت، نباید دنیای مردم و آسایش آنان را به مخاطره بیندازد، بلکه علم فقه دین خاتم، ضمن لحاظ غایت ذاتی دین، باید یک نوع زندگی معقول و معتدلی در دنیا برای مخاطبان خود به ارمغان بیاورد، و به نحوی تصویر نشود که شرط دین و تدین، زهد و رهبانیت و ترک دنیا و به عبارتی یک گزاره پارادوکس غیر قابل جمع است؛ چنان که چنین تصویری در مسیحیت رخ داد و یکی از عوامل سکولاریزاسیون شد [۱۷۷].
  • با نگاهی به آیین مقدس اسلام درمی‌یابیم که اسلام نه تنها به ترک دنیا و زندگانی رهبانی توصیه نمی‌کند، بلکه ضمن نهی از آن به استفاده بهینه از نعمت‌های دنیوی سفارش می‌کند ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا[۱۷۸]؛ ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ[۱۷۹].[۱۸۰]

دفاع از اصول اخلاقی و انسانی

پویایی و کارآیی شریعت

  1. وضع احکام ثابت و متغیر؛
  2. لحاظ مصلحت و مفسده در وضع احکام؛
  3. تقدیم اهم بر مهم؛
  4. نفی عسر و حرج؛
  5. نفی ضرر و ضرار؛
  6. اختیارات ویژه حاکم دینی[۱۸۳].

اشتمال بر اصول مترقی سیاسی و اقتصادی

نقش تاریخی اسلام

معنویت

حیات علمی

  1. نحو: علم نحو نخستین بار توسط حضرت علی(ع) وضع شد و ابوالأسود دوئلی با اقتباس از آن حضرت به تشریح و تدوین آن همت گمارد[۱۸۷].
  2. امور نظامی: با تشکیل حکومت دینی توسط پیامبر، ارتش با رعایت اصول و متد نظامی، از قبیل تشکیل رده‌های مختلف فرماندهی، پیاده نظام، سواره نظام، استتار، استفاده از دبابه (نوعی تانک چوبی) و منجنیق (با تعلیم سلمان فارسی) در خدمت حکومت اسلامی قرار گرفت[۱۸۸] و باروت توسط مسلمانان اختراع شد[۱۸۹].
  3. طب: در مورد بهداشت جسمانی و طب سفارش‌هایی از سوی پیامبر و امامان نقل و در مجموعه‌هایی به نام طب النبی و طب الرضا تدوین شده است که با قطع نظر از اصالت سندی همه روایات آن، نشان دهنده اوج اصول طبی در جامعه اسلامی است. در همین زمینه طب سنتی رشد و نمو یافت که اینجا می‌توان به ابن طبری، نویسنده کتاب فردوس الحکمه، حنین بن اسحاق اولین پدید آورنده رساله‌ای در چشم پزشکی به نام الشعر و مقالات فی العین، بختیشوع بن جبرائیل نویسنده نصائح البرهان فی الأدویة المرکبة و غیره اشاره کرد.محمد بن زکریای رازی موسوعه چند جلدی در علم پزشکی به نام الحاوی را تدوین کرد که سه جلد آن به آبله، حصبه و پاره‌ای ترکیبات داروها اختصاص داشت. دیگر کتاب وی طب المنصوری بود که هر دو در قرن سیزدهم و پانزدهم میلادی به لاتین ترجمه شد. کتاب قانون ابن سینا یکی دیگر از گرانسنگ‌ترین آثار طبی دوره تمدن اسلامی است که در موضوع خود ابتکاراتی داشته است و به زبان‌های لاتین، فرانسوی، آلمانی و عبری ترجمه و تا قرن هفدهم میلادی از کتب درسی دانشگاه‌های اروپا به شمار می‌رفت[۱۹۰].
  4. فلسفه و منطق: استدلال عقلی و فلسفی در نصوص دینی به وفور یافت می‌شود، اما آشنایی مسلمانان با اصطلاحات خاص فلسفه و منطق با ترجمه کتب فلسفی و منطقی به عربی آغاز شد که دوره شتاب آن به تأسیس بیت الحکمه در سال (۲۱۵ق) توسط مأمون، خلیفه عباسی برمی گردد. نکته قابل تأمل این که مسلمانان صرفاً به ترجمه و بسط فلسفه روم و یونان بسنده نکردند، بلکه با رویکرد فلسفی و اسلامی به تصحیح و نقد و تکامل آن پرداختند؛ مثلاً در فلسفه افلاطون و ارسطو به جای یک خدا، خدایان با اوصاف مختلف مطرح بود، فلاسفه اسلامی به تصحیح آن با اثبات وحدت خدا و صفات کمالی آن دست زدند. مسائل و موضوعاتی که در فلسفه اسلامی مطرح است، از نظر کمیت و کیفیت قابل مقایسه با فلسفه یونان و روم نیست. فلاسفه نامی بزرگی مانند کندی، فارابی، ابن سینا، ابن ماجه، ابن طفیل، ابن رشد، شیخ اشراق، میرداماد و صدرالمتألهین در بستر فرهنگ اسلامی ظهور یافتند که موجب بالندگی فلسفه اسلامی شدند. فلسفه اسلامی تا سده یازدهم در دو شاخه اشراق (طرفداران افلاطون) و مشاء (طرفداران ارسطو) به سیر تکاملی خود ادامه می‌داد، تا این که در قرن یازدهم صدرالمتألهین با افزودن اصولی بر آن دو، تلفیقی از آن دو را به نام حکمت متعالیه ارائه داد.
  5. صنعت: تمدن و پیشرفت اسلام در امر صنایع نیز چشمگیر بود، که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
    1. مسلمانان در اثر ارتباط با چین، راز تولید کاغذ را آموختند و موفق شدند در سال ۱۸۴ق کارگاه کاغذسازی را در بغداد راه اندازی کنند. این صنعت در سال ۲۸۷ق در مصر و دیگر مراکز گسترش یافت.مسلمانان به کیفیت کاغذ نیز افزودند که در پرتو کاغذ، پوست از رده خارج شد؛
    2. صنعت شیشه‌گری نیز شکوفا شد. سوریه مرکز آن و وارث صنعت عصر فنیقی بود. شیشه‌ها با شفافیت بسیار و نازکی فوق العاده و رنگارنگ تولید و عرضه می‌شد؛
    3. کاشی، ظرف‌های فلزی، بشقاب‌های شیشه‌ای و بلور یکی دیگر از صنایع تمدن اسلامی بود؛
    4. در صنعت منسوجات و پارچه تولیدات مسلمانان در کشورهای مسیحی کالایی نفیس به شمار می‌رفت که در انواع مختلف مثل کتانی، پشمی، زربافت و روتختی عرضه می‌شد؛
    5. هنر جواهر کاری مانند الماس، زمرد، یاقوت سرخ و کبود و مروارید و هنر سنگ‌های گران‌بها و تزیینی مانند: عقیق، فیروزه و مرمر از دیگر صنایع با شکوه دوره تمدن اسلامی است[۱۹۱].[۱۹۲]

منابع

پانویس

  1. «و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  2. مطهری، عدل الهی، ص۲۶۵-۲۷۰؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۱۴۴؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۳، ص۱۱۴؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۴، ص۱۴۶.
  3. جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، ماده «اسلام».
  4. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۶۹-۲۷۰.
  5. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۰.
  6. جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، ماده «اسلام».
  7. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۱.
  8. راغب اصفهانی، ابوالقاسم، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده اسلام؛ الصحاح، ذیل ماده اسلام.
  9. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  10. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  11. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  12. «پروردگارا! به من از فرمانروایی پاره‌ای داده‌ای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمان‌ها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند» سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
  13. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵
  14. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  15. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  16. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  17. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  18. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  19. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۳، ص۷۶-۱۱۵.
  20. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  21. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  22. «بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷
  23. «و اوست خداوند، هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در جهان نخستین و بازپسین و فرمان او راست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۷۰
  24. «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲
  25. «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان وی‌اند. بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
  26. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  27. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۰، ص۸۵؛ طباطبائی، سید محمد حسین، اسلام و انسان معاصر، ص۵۱.
  28. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  29. «پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۸.
  30. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  31. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹
  32. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵
  33. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  34. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶
  35. «جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱
  36. «جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمی‌روند» سوره نور، آیه ۶۲.
  37. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  38. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  39. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  40. بحرانی، سید هاشم، تفسیر البرهان، تصحیح: سید هاشم محلاتی، ج۱، ص۵۸۷.
  41. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.
  42. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  43. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  44. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  45. «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
  46. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  47. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲
  48. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت * و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۸-۱۷۹
  49. «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  50. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  51. «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
  52. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  53. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  54. «و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹
  55. «و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.
  56. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج۴، ص۱۲۴.
  57. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج۴، ص۱۲۲.
  58. «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱
  59. «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  60. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۱۴.
  61. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷
  62. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶
  63. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  64. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید» سوره نساء، آیه ۵۸.
  65. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲، ص۹۳؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳ و خطبه ۱۷۳.
  66. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹
  67. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  68. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۶۴؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  69. «این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۴؛ سوره تکویر، آیه ۲۷.
  70. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۱- ۲.
  71. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  72. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  73. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن» سوره انفال، آیه ۶۱.
  74. «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) می‌خواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷
  75. «ای پیامبر! به اسیرانی که در دست دارید بگو: اگر خداوند در دل‌هایتان خیری ببیند به شما بهتر از آنچه از شما ستانده‌اند خواهد رساند و شما را می‌آمرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انفال، آیه ۷۰.
  76. «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱
  77. «خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹
  78. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  79. «آنها دوست می‌دارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر می‌شدید تا با ایشان یگانه می‌بودید پس هیچ‌یک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید * مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند -و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۸۹-۹۰
  80. «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۴.
  81. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  82. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹۰.
  83. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  84. یوسفی، احمدعلی، ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، ص۲۱.
  85. یوسفی، احمدعلی، ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، ص۹ و ۱۱.
  86. یوسفی، احمدعلی، ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، ص۳۲۳؛ میرمعزی، سید حسین، ساختار کلان نظام اقتصاد اسلام، ص۲۰.
  87. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  88. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  89. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  90. «و بدانید که دارایی‌ها و فرزندانتان مایه آزمونند و اینکه خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره انفال، آیه ۲
  91. «بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.
  92. «و اوست که دریا را رام (شما) کرد تا از آن گوشتی‌تر و تازه بخورید و از آن زیوری (چون مروارید) بیرون آورید که آن را می‌پوشید و کشتی‌ها را در آن می‌نگری که آب شکاف‌اند و (چنین کرد) تا از بخشش او (روزی خود را) فرا چنگ آورید و باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۱۴.
  93. «مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای» سوره نساء، آیه ۳۲.
  94. «خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  95. «دارایی‌های یتیمان را به ایشان برسانید و (دارایی‌های آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (دارایی‌های) پاک (خود) نگردانید و دارایی‌های آنان را با افزودن به دارایی‌های خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲
  96. «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای می‌نهند، بهره‌ای معیّن است؛ و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای می‌نهند؛ بهره‌ای معیّن است؛ چه کم باشد و چه زیاد» سوره نساء، آیه ۷
  97. «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهاده‌اند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذارده‌اند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که می‌کنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهاده‌اید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذارده‌اید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که می‌کنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث می‌برند بی‌فرزند و بی‌پدر و بی‌مادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲
  98. «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰
  99. «ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است» سوره مائده، آیه ۱۰۶.
  100. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  101. ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  102. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  103. «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید * شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۰-۹۱
  104. «آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  105. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  106. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  107. «و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم آنگاه نشانه شب را زدودیم و نشانه روز را روشنی بخش آوردیم تا بخششی از پروردگارتان بجویید و شمارگان سال‌ها و حساب را بدانید و هر چیز را نیک روشن داشته‌ایم» سوره اسراء، آیه ۱۲.
  108. «و چون نماز گزارده شد در زمین پراکنده شوید و (روزی خود را) از بخشش خداوند فرا جویید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره جمعه، آیه ۱۰.
  109. «آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند ، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  110. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.
  111. «وای بر کم‌فروشان!» سوره مطففین، آیه ۱
  112. «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱
  113. «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵
  114. «و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید» سوره اسراء، آیه ۳۵.
  115. «خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  116. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  117. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است» سوره انفال، آیه ۱
  118. «بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است» سوره انفال، آیه ۴۱
  119. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد» سوره حشر، آیه ۷.
  120. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است» سوره حشر، آیه ۷
  121. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴
  122. «آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۴
  123. «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
  124. «اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان می‌کند و شما را می‌آمرزد و خداوند سپاس‌پذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۷
  125. «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵
  126. «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا (خداوند) آن را برای وی دو چندان کند و او را پاداشی ارزشمند باشد؟» سوره حدید، آیه ۱۱.
  127. «تا میان توانگران شما دست به دست نگردد» سوره حشر، آیه ۷.
  128. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  129. «یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.
  130. «و زکات را باز می‌دارند» سوره ماعون، آیه ۷.
  131. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  132. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  133. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  134. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۸۴؛ ج۱۶، ص۴۰۰؛ ج۱۸، ص۵۷۸؛ آذری قمی، احمد، احتکار و گران‌فروشی، ص۷۳- ۸۴.
  135. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، باب۲۹؛ ح۳۰، ص۳۱۷؛ کتاب البیع، ج۲، ص۴۰۰؛ موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۷۰؛ موسوی خمینی، سید روح الله، امام خمینی و اندیشه حکومت اسلامی، ج۶.
  136. «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  137. صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۷۰.
  138. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  139. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  140. مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۳۸.
  141. «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹
  142. «پس با یتیم تندی مکن! * و (مستمند) خواهنده را از خود مران!» سوره ضحی، آیه ۹-۱۰
  143. «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰
  144. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  145. «بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند» سوره جمعه، آیه ۲.
  146. متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۲۰.
  147. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  148. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹
  149. «بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  150. «و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛» سوره نازعات، آیه ۴۰
  151. «و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱
  152. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷
  153. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰
  154. «به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا می‌خواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند» سوره فاطر، آیه ۶.
  155. محقق طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری؛ مطهری، مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق؛ و....
  156. «آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴؛ سوره جمعه، آیه ۲.
  157. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  158. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  159. «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲
  160. «و بی‌همسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایسته‌تان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بی‌نیازی می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره نور، آیه ۳۲.
  161. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  162. «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲
  163. «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور می‌کند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷
  164. بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۲۸؛ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۱۶۷؛ طوسی، خواجه نصیرالدین، کشف المراد، ص۳۴۷.
  165. انصاری، شیخ مرتضی، مطارح الأنظار، ص۲۳۴.
  166. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  167. «و چون به انسان نعمتی دهیم روی می‌گرداند و با تکبر کناره می‌جوید و چون گزندی بدو رسد بسیار (خداوند را) می‌خواند» سوره فصلت، آیه ۵۱
  168. «و در زمین برای اهل یقین نشانه‌هایی است» سوره ذاریات، آیه ۲۰
  169. «آیا به شتر نمی‌نگرند که چگونه آن را آفریده‌اند؟» سوره غاشیه، آیه ۱۷
  170. «پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریده‌اند» سوره طارق، آیه ۵.
  171. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۷۲.
  172. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  173. نراقی، ملا احمد، عوائد الایام، ص۶۷ به بعد.
  174. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  175. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  176. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  177. قدردان قراملکی، محمدحسن، سکولاریسم در اسلام و مسیحیت، بخش اول:
  178. «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷
  179. «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است» سوره اعراف، آیه ۳۲.
  180. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  181. «و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
  182. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  183. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  184. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  185. البته باید توجه شود استفاده بهینه از این امور، به گونه‌ای که مانع زندگی معنوی انسان نگردد، امر مذموم به شمار نمی‌رود.
  186. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  187. زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۴۷۸.
  188. زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۴۶.
  189. زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۵۰.
  190. براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمه: مسعود رجب‌نیا؛ لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.
  191. لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۳؛ میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه: حسن فروغی، ج۱، ص۲۲؛ دامپی یر، تاریخ علم، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ص۹۴- ۱۰۱؛ سارتن، جورج، سرگذشت علم، ترجمه: احمد بیرشک، ص۱۶۸- ۱۷۵.
  192. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.