لوح حضرت زهرا: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{خرد}} {{مهدویت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پی...)
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص')
خط ۶: خط ۶:
*[[شیخ صدوق]]، با ذکر [[سند]] از [[جابر جعفی]] از [[امام باقر]]{{ع}} از [[جابر بن عبد اللّه انصاری]] [[نقل]] کرده است: "بر مولای خود [[فاطمه زهرا]]{{س}} وارد شدم و در مقابل او لوحی بود که پرتو آن، چشم را خیره می‏‌کرد و در آن، [[دوازده]] نام بود ...."<ref>  شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۸، ح ۲</ref>.
*[[شیخ صدوق]]، با ذکر [[سند]] از [[جابر جعفی]] از [[امام باقر]]{{ع}} از [[جابر بن عبد اللّه انصاری]] [[نقل]] کرده است: "بر مولای خود [[فاطمه زهرا]]{{س}} وارد شدم و در مقابل او لوحی بود که پرتو آن، چشم را خیره می‏‌کرد و در آن، [[دوازده]] نام بود ...."<ref>  شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۸، ح ۲</ref>.
*او روایتی مفصل دیگری [[نقل]] کرده که بخشی از آن چنین است: "[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کند که فرمود: پدرم به [[جابر بن عبد اللّه انصاری]] فرمود: نیازی به تو دارم، چه‏ وقت بر تو آسان است تا با تو خلوت کنم و آن را از تو بخواهم؟ [[جابر]] به او گفت: هر وقت شما بفرمایید. [[امام باقر]]{{ع}} با او خلوت کرد و گفت: ای [[جابر]]! آن لوحی که در دست مادرم [[فاطمه زهرا]]{{س}} دختر [[رسول خدا]] دیدی، چه بود و مادرم درباره آنچه در آن نوشته بود، چه فرمود؟ [[جابر]] گفت: [[خدا]] را گواه می‏‌گیرم که در زمان [[رسول خدا]]{{صل}} برای تهنیت ولادت [[امام حسین|حسین]]{{ع}} بر مادرتان [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} وارد شدم و در دست او [[لوح]] سبز رنگی دیدم که پنداشتم از زمرد است و در آن، نوشته‏‌ای سپید و نورانی- مانند [[نور]] آفتاب- دیدم و گفتم: ای دختر [[رسول خدا]]! پدر و مادرم فدایت! این [[لوح]] چیست؟ فرمود: این [[لوح]] را [[خدای تعالی]] به رسولش هدیه کرده است و در آن، اسم پدر و شوهر و دو فرزندم و اسامی اوصیای از فرزندانم ثبت است. [[رسول خدا]]{{صل}} آن را به من عطا فرموده است تا بدان خوشحال شوم. [[جابر]] گوید: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روی آن، نوشتم. پدرم، [[امام محمد باقر]]{{ع}} فرمود: آیا می‌‏توانی آن را به من نشان دهی؟ گفت: آریک و پدرم با او رفت تا به منزل [[جابر]] رسیدند. او صحیفه‌‏ای از پوستی نازک نزد پدرم آورد. پدرم فرمود: ای [[جابر]]! تو در کتابت بنگر، تا من آن را برایت بخوانم. [[جابر]] در کتابش نگریست و پدرم آن را برایش خواند. به [[خدا]] [[سوگند]]! حرفی [[اختلاف]] نداشت. گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! گواهی می‏‌دهم که در [[لوح]] چنین نوشته بود: "بسم اللّه الرحمن الرحیم، این کتابی است از جانب خدای عزیز [[حکیم]]، برای [[محمد]]، [[نور]] و سفیر و [[حجاب]] و [[دلیل]] او، آن را [[روح]] الامین از جانب [[رب]] العالمین فرو فرستاده است. ای [[محمد]]! اسم‏های مرا بزرگ شمار و نعمت‏‌های مرا شکرگزار و آلای مرا [[انکار]] مکن. من [[خدای یکتا]] هستم که هیچ معبودی جز من نیست .... در پایان [[روایت]] آمده است: و از صلب او - [[امام هادی‏]] [[دعوت]] کننده به راه و [[خازن]] علم‌ام [[حسن]] را بیرون می‌‏آورم؛ سپس به سبب رحمتی بر عالمیان، سلسله [[اوصیا]] را به وجود فرزندش تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال [[موسی]]، و بهاء عیسی‏ و [[صبر ایوب]] را دارا است و دوستانم در [[زمان غیبت]] او خوار شده و سرهای آنان را هدیه می‏‌دهند؛ همچنان که سرهای ترک و [[دیلم]] را اهدا می‌‏کنند. آنان را می‌‏کشند و [[آتش]] می‌‏زنند و آنان ترسان و هراسان می‌‏باشند. [[زمین]]، از خونشان رنگین شود و صدای فریاد و ناله از زنانشان برخیزد. آنان، [[دوستان]] حقیقی من باشند و به واسطه آن‏ها هر [[فتنه]] کور ظلمانی را برطرف سازم و سختی‌‏ها و ترس‌‏ها را برطرف نمایم و بارهای سنگین و زنجیرها را از آنان بردارم. ایشان، کسانی‏‌اند که [[صلوات]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] بر آنان است و ایشان، ره یافتگان [[راستین]] هستند<ref>  شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۸، ح ۱</ref>.  
*او روایتی مفصل دیگری [[نقل]] کرده که بخشی از آن چنین است: "[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کند که فرمود: پدرم به [[جابر بن عبد اللّه انصاری]] فرمود: نیازی به تو دارم، چه‏ وقت بر تو آسان است تا با تو خلوت کنم و آن را از تو بخواهم؟ [[جابر]] به او گفت: هر وقت شما بفرمایید. [[امام باقر]]{{ع}} با او خلوت کرد و گفت: ای [[جابر]]! آن لوحی که در دست مادرم [[فاطمه زهرا]]{{س}} دختر [[رسول خدا]] دیدی، چه بود و مادرم درباره آنچه در آن نوشته بود، چه فرمود؟ [[جابر]] گفت: [[خدا]] را گواه می‏‌گیرم که در زمان [[رسول خدا]]{{صل}} برای تهنیت ولادت [[امام حسین|حسین]]{{ع}} بر مادرتان [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} وارد شدم و در دست او [[لوح]] سبز رنگی دیدم که پنداشتم از زمرد است و در آن، نوشته‏‌ای سپید و نورانی- مانند [[نور]] آفتاب- دیدم و گفتم: ای دختر [[رسول خدا]]! پدر و مادرم فدایت! این [[لوح]] چیست؟ فرمود: این [[لوح]] را [[خدای تعالی]] به رسولش هدیه کرده است و در آن، اسم پدر و شوهر و دو فرزندم و اسامی اوصیای از فرزندانم ثبت است. [[رسول خدا]]{{صل}} آن را به من عطا فرموده است تا بدان خوشحال شوم. [[جابر]] گوید: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روی آن، نوشتم. پدرم، [[امام محمد باقر]]{{ع}} فرمود: آیا می‌‏توانی آن را به من نشان دهی؟ گفت: آریک و پدرم با او رفت تا به منزل [[جابر]] رسیدند. او صحیفه‌‏ای از پوستی نازک نزد پدرم آورد. پدرم فرمود: ای [[جابر]]! تو در کتابت بنگر، تا من آن را برایت بخوانم. [[جابر]] در کتابش نگریست و پدرم آن را برایش خواند. به [[خدا]] [[سوگند]]! حرفی [[اختلاف]] نداشت. گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! گواهی می‏‌دهم که در [[لوح]] چنین نوشته بود: "بسم اللّه الرحمن الرحیم، این کتابی است از جانب خدای عزیز [[حکیم]]، برای [[محمد]]، [[نور]] و سفیر و [[حجاب]] و [[دلیل]] او، آن را [[روح]] الامین از جانب [[رب]] العالمین فرو فرستاده است. ای [[محمد]]! اسم‏های مرا بزرگ شمار و نعمت‏‌های مرا شکرگزار و آلای مرا [[انکار]] مکن. من [[خدای یکتا]] هستم که هیچ معبودی جز من نیست .... در پایان [[روایت]] آمده است: و از صلب او - [[امام هادی‏]] [[دعوت]] کننده به راه و [[خازن]] علم‌ام [[حسن]] را بیرون می‌‏آورم؛ سپس به سبب رحمتی بر عالمیان، سلسله [[اوصیا]] را به وجود فرزندش تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال [[موسی]]، و بهاء عیسی‏ و [[صبر ایوب]] را دارا است و دوستانم در [[زمان غیبت]] او خوار شده و سرهای آنان را هدیه می‏‌دهند؛ همچنان که سرهای ترک و [[دیلم]] را اهدا می‌‏کنند. آنان را می‌‏کشند و [[آتش]] می‌‏زنند و آنان ترسان و هراسان می‌‏باشند. [[زمین]]، از خونشان رنگین شود و صدای فریاد و ناله از زنانشان برخیزد. آنان، [[دوستان]] حقیقی من باشند و به واسطه آن‏ها هر [[فتنه]] کور ظلمانی را برطرف سازم و سختی‌‏ها و ترس‌‏ها را برطرف نمایم و بارهای سنگین و زنجیرها را از آنان بردارم. ایشان، کسانی‏‌اند که [[صلوات]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] بر آنان است و ایشان، ره یافتگان [[راستین]] هستند<ref>  شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۸، ح ۱</ref>.  
*این [[روایت]]، با اندک تفاوت‌‏هایی در [[منابع روایی]] دیگر نیز ذکر شده است<ref>  محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۷، ح ۳؛ نعمانی، الغیبة، ص ۶۲، ح ۵؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۱، ص ۴۱، ح ۲، ص ۴۶، ح ۵؛ قرطبی انصاری، القاب الرسول و عترته، ص ۱۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۶۲؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۳، ح ۱۰۸</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص: ۳۶۷ - ۳۶۹.</ref>.
*این [[روایت]]، با اندک تفاوت‌‏هایی در [[منابع روایی]] دیگر نیز ذکر شده است<ref>  محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۷، ح ۳؛ نعمانی، الغیبة، ص ۶۲، ح ۵؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۱، ص ۴۱، ح ۲، ص ۴۶، ح ۵؛ قرطبی انصاری، القاب الرسول و عترته، ص ۱۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۶۲؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۳، ح ۱۰۸</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص ۳۶۷ - ۳۶۹.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۱۴

متن این جستار آزمایشی است؛ امید می رود در آینده نه چندان دور آماده شود. برای اطلاع از جزئیات بیشتر به بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت مراجعه کنید.


مقدمه

  • در بین روایاتی که از معصومان(ع) درباره حضرت مهدی(ع) نقل شده، حدیث لوح حضرت زهرا(س) از جایگاه والایی برخوردار است از این‌‏رو این حدیث را بزرگان فراوانی در کتاب‌‏های روایی خود، نقل کرده‏‌اند.
  • شیخ صدوق، با ذکر سند از جابر جعفی از امام باقر(ع) از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل کرده است: "بر مولای خود فاطمه زهرا(س) وارد شدم و در مقابل او لوحی بود که پرتو آن، چشم را خیره می‏‌کرد و در آن، دوازده نام بود ...."[۱].
  • او روایتی مفصل دیگری نقل کرده که بخشی از آن چنین است: "ابو بصیر از امام صادق(ع) روایت کند که فرمود: پدرم به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود: نیازی به تو دارم، چه‏ وقت بر تو آسان است تا با تو خلوت کنم و آن را از تو بخواهم؟ جابر به او گفت: هر وقت شما بفرمایید. امام باقر(ع) با او خلوت کرد و گفت: ای جابر! آن لوحی که در دست مادرم فاطمه زهرا(س) دختر رسول خدا دیدی، چه بود و مادرم درباره آنچه در آن نوشته بود، چه فرمود؟ جابر گفت: خدا را گواه می‏‌گیرم که در زمان رسول خدا(ص) برای تهنیت ولادت حسین(ع) بر مادرتان فاطمه(س) وارد شدم و در دست او لوح سبز رنگی دیدم که پنداشتم از زمرد است و در آن، نوشته‏‌ای سپید و نورانی- مانند نور آفتاب- دیدم و گفتم: ای دختر رسول خدا! پدر و مادرم فدایت! این لوح چیست؟ فرمود: این لوح را خدای تعالی به رسولش هدیه کرده است و در آن، اسم پدر و شوهر و دو فرزندم و اسامی اوصیای از فرزندانم ثبت است. رسول خدا(ص) آن را به من عطا فرموده است تا بدان خوشحال شوم. جابر گوید: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روی آن، نوشتم. پدرم، امام محمد باقر(ع) فرمود: آیا می‌‏توانی آن را به من نشان دهی؟ گفت: آریک و پدرم با او رفت تا به منزل جابر رسیدند. او صحیفه‌‏ای از پوستی نازک نزد پدرم آورد. پدرم فرمود: ای جابر! تو در کتابت بنگر، تا من آن را برایت بخوانم. جابر در کتابش نگریست و پدرم آن را برایش خواند. به خدا سوگند! حرفی اختلاف نداشت. گفت: به خدا سوگند! گواهی می‏‌دهم که در لوح چنین نوشته بود: "بسم اللّه الرحمن الرحیم، این کتابی است از جانب خدای عزیز حکیم، برای محمد، نور و سفیر و حجاب و دلیل او، آن را روح الامین از جانب رب العالمین فرو فرستاده است. ای محمد! اسم‏های مرا بزرگ شمار و نعمت‏‌های مرا شکرگزار و آلای مرا انکار مکن. من خدای یکتا هستم که هیچ معبودی جز من نیست .... در پایان روایت آمده است: و از صلب او - امام هادی‏ دعوت کننده به راه و خازن علم‌ام حسن را بیرون می‌‏آورم؛ سپس به سبب رحمتی بر عالمیان، سلسله اوصیا را به وجود فرزندش تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال موسی، و بهاء عیسی‏ و صبر ایوب را دارا است و دوستانم در زمان غیبت او خوار شده و سرهای آنان را هدیه می‏‌دهند؛ همچنان که سرهای ترک و دیلم را اهدا می‌‏کنند. آنان را می‌‏کشند و آتش می‌‏زنند و آنان ترسان و هراسان می‌‏باشند. زمین، از خونشان رنگین شود و صدای فریاد و ناله از زنانشان برخیزد. آنان، دوستان حقیقی من باشند و به واسطه آن‏ها هر فتنه کور ظلمانی را برطرف سازم و سختی‌‏ها و ترس‌‏ها را برطرف نمایم و بارهای سنگین و زنجیرها را از آنان بردارم. ایشان، کسانی‏‌اند که صلوات و رحمت پروردگار بر آنان است و ایشان، ره یافتگان راستین هستند[۲].
  • این روایت، با اندک تفاوت‌‏هایی در منابع روایی دیگر نیز ذکر شده است[۳][۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۸، ح ۲
  2. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۸، ح ۱
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۷، ح ۳؛ نعمانی، الغیبة، ص ۶۲، ح ۵؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۱، ص ۴۱، ح ۲، ص ۴۶، ح ۵؛ قرطبی انصاری، القاب الرسول و عترته، ص ۱۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۶۲؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۳، ح ۱۰۸
  4. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۳۶۷ - ۳۶۹.