تهاجم فرهنگی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معناشناسی
«تهاجم فرهنگی» عبارت است از: هجوم یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی به بنیانهای فرهنگی یک ملت، با وارد کردن عناصر جدیدی با زور، به قصد جایگزین کردن آنها با فرهنگ و باورهای ملی برای مقاصد سیاسی و اسیرکردن آن ملت[۱]. در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشهکن کردن فرهنگ ملی و از بین بردن آن است[۲].
حقیقت این تهاجم
تهاجم فرهنگی یک جنگ به معنای دقیق است. از آنجا که انقلاب اسلامی هویتی فرهنگی دارد، چنین جنگی گریزناپذیر است؛ زیرا ملاک برتری در دنیا، استعلای فکری و فرهنگی است[۳]. اسلام در پی این جایگاه برتر است: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۴] و فرعون جهانی هم در پی این برتری است: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ﴾[۵]. به این دلیل این جنگ گریزناپذیر است. خودشیفتگی و خودبرتربینی غربیان نیز نکتهای پنهان نیست.
به پندار مهاجم فرهنگی، او انسانی برتر و دیگری حقیر و پست است؛ چنان که فرعون خود را اعلی و دیگران را پست میدید. اصطلاح استکبار به همین معنا اشاره دارد. استکبار یعنی قدرتی که به منافع ملتها، به خواست انسانها و به مفاهیم ارزشی انسانی بیاعتناست و تنها امر مهم برای او، خود او است؛ آن هم با روحیه تکبر، افزونخواهی و زورگویی و با زبان زور، خشونت، شدت و بیرحمی و سفاکی[۶] و مصداق آن نیز در عصر حاضر آمریکا است[۷]. تهاجم کار دشمن است. تهاجم فرهنگی نیز یک تهاجم از سوی چنان دشمن مستکبری است که نمیگذارد در زمینه فرهنگ عمومی، ذهنیتها، عمل فرهنگی مردم و کار مدرسی و تربیت نیروی انسانی، به مقاصد خودمان برسیم[۸]. این تهاجم تهاجمی جدید نیست که در عصر حاضر با آن مواجه شده باشیم. حقمداران همواره در تهدید تهاجم فرهنگی اهل باطل بودهاند؛ اما امروزه این کار را هم با فرمول و برنامه کردهاند و میکنند[۹]. این دشمنان، تنها دشمن هویت سیاسی ایران نیستند؛ بلکه دشمن فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص) و علوی(ع) هستند و طیف وسیعی از واحدهای سیاسی را در یک مجموعه طبقاتی شکل میدهند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای با تعبیر اشغالگری عصر جدید از تهاجم فرهنگی، این اشغالگر را «زرسالاران اقتدارطلب» معرفی میکند که هدفشان سیطره بر منابع حیاتی و مالی همه دنیاست[۱۰].
با این حال، نمیتوان انکار کرد مرکزیت و فرماندهی این تهاجم با غرب و آمریکاست که میخواهد فرهنگ خود را بر همه جا حاکم کند[۱۱]. فرهنگ مادی و بیمعرفت به وجود و کمالات انسانی، و فرهنگ بیگانه از معنویت که امروز بر جوامع غربی حاکم است، پیوسته و به شکل سازمان یافتهای به تهاجم خود علیه دین و معنویت ادامه میدهد[۱۲]. تهاجم فرهنگی یک جنگ با آرایش تهاجمی خاص خود است. اگرچه، تهاجم فرهنگی به حوزه ممالک اسلامی، از جمله ایران، بیسابقه نیست؛ این آرایش کاملاً جدید است؛ زیرا از طرفی دشمن ابزارهای جدیدی برای تهاجم فرهنگی به دست آورده است؛ از سوی دیگر جهان اسلام بیدار و هوشیار شده است[۱۳] و به ویژه در ملت ایران بیداری خاصی دیده میشود و تنها راه از بین بردن آن را نیز حرکت فرهنگی دانستهاند[۱۴]. این جنگ یک جنگ نرم و بیسروصدا است و دشمن هیچ حضور آشکاری در آن ندارد؛ به این جهت است که بسیاری متوجه آن نمیشوند[۱۵]. به این سبب یکی از مشکلات مقابله با تهاجم فرهنگی این بود که در مسئولان فرهنگی باور به وجود تهاجم فرهنگی ایجاد شود؛ باوری که به سختی و با هزینه بسیار ایجاد شد. متأسفانه خواص فرهنگی، اعم از دستاندرکاران اجرایی مسائل فرهنگی و عالمان جامعه، نسبت به این هشدار بسیار دیرباور بوده و حتی آن را توهم توطئه خواندند[۱۶] و پس از اذعان به این تهاجم، برخورد نادرستی با آن انجام دادند[۱۷]. نکته مهم این است که تهاجم نظامی به ایران در حال حاضر نامعقول و تقریباً غیرممکن است و تهاجم اقتصادی نیز اضطرابآور نیست. تهاجم فرهنگی دشمن از جمله مسائل بسیار مهم و مؤثر و موضوع نگران کنندهای است که باید به آن توجه کنیم[۱۸]. تهاجم فرهنگی، در هر سه شکل آن، با نشر مقالات، توزیع نرم افزار، نمایش فیلم و فعالیتهای رسانهای و مانند اینها انجام میشود؛ اما زمانی به صراحت دیده میشود که تغییری فراگیر در نظام اجتماعی، سیاسی، مذهبی و دیگر وجوه حیات انسانی ایجاد شود[۱۹].
در این آرایش تهاجمی سه صورت مهم پیشبینی شده است: تحمیل فرهنگی (تحمیل ارزشها)[۲۰]، تخریب فرهنگی (تخریب بنیانها)[۲۱] و تسلیم فرهنگی (تحدید مرزها)[۲۲]. این سه صورت که به تناوب در جای خود عملیاتی میشوند، مورد توجه حضرت آیتالله العظمی خامنهای بوده است. از آنجا که تهاجم فرهنگی یک جنگ برای پیروزی بر فرهنگ یک ملت است، مهاجم آنچه را میخواهد، بر طرف مقابل تحمیل میکند و در این تحمیل، اساساً به او حق انتخاب و گزینش داده نمیشود. این تهاجم، تهاجمی است که اکنون غرب علیه ما آغاز کرده است. اگرچه تهاجم فرهنگی ویژه ایران نیست، بلکه عمومی است؛ اما ایران هدف خاص تهاجم فرهنگی است[۲۳]. فرهنگ غرب، از روز اول، برای فساد انسانها و خروج انسانیت از دایره فضایل انسانی بنیانگذاری شد. این فرهنگ همچون ابزار، در اختیار خداوندان زور و زر و امپراتوران قدرت است تا نسل بنیآدم را از همه فضایل انسانی تهیدست کنند و انسانها را به موجودات فاسد و مطیع و تسلیم و غافل از یاد خدا و معنویت تبدیل کنند. منافع آنها، تنها با گسترش این فرهنگ تأمین میشود و احتیاط کامل در برخورد با فرهنگ غرب ضروری است[۲۴]. |به این جهت است که جایگزین کردن فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ عمومی مردم و نیز حمله به ارزشهای نظام جمهوری اسلامی و باورها و اعتقادات ملت مسلمان ایران دو محور اساسی و مهم در تهاجم فرهنگی دشمن است[۲۵] و دشمن با دو جریان استحاله فرهنگ عمومی و استحاله سیاسی در حوزه باورها و ارزشهای نظام جمهوری اسلامی تلاش دارد ملت ایران را به آرمانها و عقاید خود بیاعتنا کند تا بتواند با تکیه بر عوامل خود، زمینه بازگشت سیطره آمریکا به این کشور را فراهم سازد[۲۶].
در تهاجم فرهنگی، دشمن اجازه نمیدهد نقاط قوت فرهنگ او در فرهنگ ما وارد شود؛ بلکه عناصری را وارد فرهنگ ما میکند که نابودی فرهنگ ما را در پی داشته باشد[۲۷]. به همین جهت آشکارترین صورت تهاجم فرهنگی ترویج فحشا و فساد اخلاقی است؛ اگرچه تهاجم فرهنگی به همین یک امر محدود نشده و از آن بسیار فراتر میرود. دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط، فرهنگ فساد و فحشا سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد[۲۸]. بر اساس این مقدمات، تهاجم فرهنگی دشمن به ایران اسلامی را چنین میتوان تعریف کرد: تهاجم فرهنگی، هجوم سازمان یافتهای از سوی دشمنان فرهنگی ایران اسلامی است به بنیانهای فرهنگی ایرانی اسلامی برای ریشهکن کردن آن فرهنگ از راه اشاعه فرهنگ فساد و فحشا به قصد جایگزین کردن آنها با فرهنگ و باورهای ملی اسلامی با به خدمت گرفتن ابزارها و گروههای انسانی مختلف، به ویژه ابزارها و گروههای رسانهای؛ تا راه برای مقاصد سیاسی و سیطره بر ملت ایران باز شود. برخی تصور سادهلوحانهای از تهاجم فرهنگی دارند و گمان دارند مراد از تهاجم فرهنگی عدم رعایت برخی هنجارها در میان عموم است؛ در حالی که تهاجم فرهنگی خلوت افراد را هدف قرار داده است. هدف تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد[۲۹].
رها کردن فکر و ذهن مردم در برابر تهدید دشمن امری نیست که غفلت از آن جایز باشد؛ حتی اگر امتیازات سیاسی، اقتصادی و سازندگی جامعه با تلاش حکومت تضمین شده باشد[۳۰]. دشمن و نهادهای دشمن، بر اثر تجربه فهمیدهاند که انسان آسیبپذیر است؛ تنها مخلصاناند که در این موارد میتوانند تصمیمی خلاف وضع طبیعی بگیرند و در برابر فشارهایی از این گونه دوام آورند و البته دشمن اخلاص و تقوا را نمیفهمد و نمیشناسد[۳۱]. دنیاطلبان از هر جنگی یک هدف نهایی دارند و آن از بین بردن قدرت جوامع دیگر و تسخیر حوزه حکومت آنها و در اختیار گرفتن ثروتهای آنان است. اما منافقان و کافران از جنگ با مؤمنان، انگیزهای دیگر نیز دارند که گاهی حاضرند برای آن از هر چیزی بگذرند: حسد به اهل حق و اینکه آنان محبوب خدایند، آنان را به شدت نسبت به مؤمنان کینهورز میکند. مؤمنان از نعماتی برخوردارند که کافران را از آن بهرهای نیست. مؤمنان محبوب خدایند، آرامش در زندگی دارند، احساس پوچی آنان را رنج نمیدهد، امید دارند و ایمان به آنان ثبات در تصمیم و عمل میدهد. آنان از این نعمات برخوردارند، حتی اگر در قعر سیاه چال باشند. کافران از این نعمتها بیبهرهاند، حتی اگر در قصری از طلا زندگی کنند. این نعمتها حسد کافران و منافقان را بر میانگیزد و آنان را به شدت نسبت به مؤمنان کینهورز میکند. قرآن کریم آن هدف آنان را چنین ترسیم میکند: ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾[۳۲]. اهل باطل نمیتوانند محبت حق تعالی به مؤمنان را تاب آورند، اگرچه به جهت خبث باطن، خودشان از آن محبت منزجر بوده و ولایت شیطان برای آنان گواراتر است. تهاجم فرهنگی نیز از همین حسادت و کینه بر میخیزد. به همین جهت، بغض و عناد استکبار با ما تمام نخواهد شد؛ حتی اگر روزی احساس کنند تهاجم فایدهای ندارد و قدرت نظام جمهوری اسلامی، آنان را به اظهار دوستی وادار کند[۳۳]. تهاجم فرهنگی انتقام از ایمان گروی جوانان[۳۴] و پیشرفت آنان در عرصه علم[۳۵] است. این نکات نشان دهنده سادهلوحانه بودن نظریه گفتگوی تمدنهاست؛ زیرا فرهنگ استکباری و حسد و کینه دشمن راهی برای گفتگو با او نگذاشته است.
تحقیر دیگران ناشی از همین خودبرتربینی و خودشیفتگی است و همین زمینه کافی برای تهاجم فرهنگی را فراهم میکند. برتریجویی غربیان و اهانت آنان به فرهنگ ملل دیگر و تلاش آنان برای الزام ملل دیگر به پیروی از فرهنگ غربی از انگیزههای اساسی در تهاجم فرهنگی است[۳۶]. اما در هر تهاجمی، مهاجم اهدافی کوچک و بزرگ را در نظر میگیرد که منهدم کند. این اهداف مناسبت کافی با انگیزه اساسی تهاجم دارند. در تهاجم فرهنگی نیز دشمن اهداف متنوع و متعددی را در نظر گرفته است. در یک کلمه، هدف مهم استکبار از تسلط بر یک کشور، انکار هویت ملی از رهگذر سلب فرهنگ، اعتقادات، دین، اراده، استقلال، حکومت و اقتصاد یک ملت است[۳۷]. اما این نکته نیاز به تفصیل دارد. جوانان اولین هدف در تهاجم فرهنگی به شمار میآیند[۳۸]؛ زیرا جامعه ایرانی جامعهای جوان است؛ سرمایههای پایه و امیدهای هر جامعهای جوانان هستند؛ جوان از طرفی نیروی بالفعل است و از طرفی نیروی بالقوه؛ جوانان توان، روحیه و شجاعت راهاندازی حرکتهای بزرگ را دارند. روحیه انقلابی و اسلامی جوان و حرکت او در آن جهت، بزرگترین سود و هرز شدن این سرمایه به دست دشمن، خسارتی جبران ناپذیر است. اساساً قوام نظام اسلامی به روحیه انقلابی و ایمان جوانان پرشور و مؤمن است و میتوان از آنان به عنوان ذخیرههای اصلی انقلاب نام برد. در بیشتر موارد خواسته این جوانان مؤمن، مجاهدت در راه خداست. به این جهت است که اعتقادات دینی و انقلابی و تفکر فعال نسل نو، امنیت استکبار را تهدید میکند. دشمن برای جلوگیری از حرکتهای بزرگ انقلاب اسلامی ناچار است جوانان ما را نابود و تباه کند و البته آنها را در تهاجم فرهنگی مورد شدیدترین حملات قرار داده است[۳۹].
منابع اقتدار ملت ایران، یعنی ایمان و امید و انگیزه این ملت، از اهداف دیگر تهاجم فرهنگی، به ویژه در جوانان است. منابع اقتدار هر ملتی آن ملت را در میان ملل دیگر مورد احترام قرار داده و نه تنها پایه شناسایی حقوقی آن ملت قرار میگیرد؛ بلکه ارزشها و آرمانهای این ملت را به ملل دیگر صادر میکند. به این جهت، برای دشمنان نابودی این منابع از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است[۴۰]. روحیه بانشاط و احساس توانایی و عزت از نقاط قوت یک ملت است و ملت ما پس از انقلاب، از این جهت رشد قابل توجهی داشته است. دشمنان فرهنگی ایران، با توجه به سابقه تاریخی این ملت، نشاط، امید و تواناییهای این ملت را سطح بالایی ارزیابی کردهاند. این روحیه سازنده برای آنان نگران کننده است و طبیعی است که در تهاجم فرهنگی از اهداف اساسی دشمن باشد[۴۱]. اسلامیت فرهنگ ایرانی نیز یکی از مهمترین اهداف تهاجم فرهنگی است. فرهنگ به ذهن انسان جهت میدهد و عامل اصلی و تعیین کننده رفتارهای فردی و اجتماعی است. فرهنگ اسلامی بعد از انقلاب نیز به شدت در اذهان مردم ایران اثر گذاشته است. این فرهنگ عامل اصلی پالایش فرهنگ غربی از فرهنگ ایرانی و مانع اصلی سیطره غرب بر ایران بوده است. به همین دلیل، دشمن اسلامیت فرهنگ ایرانی را به شدت آماج تهاجم خویش قرار داده است و سعی شدید در دینزدایی از فرهنگ والای ایرانی دارد[۴۲]. دشمن در پی خالی کردن روح اسلامیت از این انقلاب است و اگر این روح بمیرد و پیروان فرهنگ غرب مناصب حکومتی را بگیرند، صورت این انقلاب و اسلام هیچ ضرری به دشمن ندارد[۴۳]. چرا دشمن تهاجم فرهنگی را برای مقابله با ایران اسلامی انتخاب کرده است؟ یک سوی پاسخ به این پرسش، ویژگی کلی استعمار نو و اشغالگری جدید است. این نوع اشغال، سیطره فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کامل است؛ اگرچه ممکن است بدون حضور اشغالگر باشد، مگر در صورت ضرورت[۴۴]. سوی دیگر آن ویژگی خاص ایران و فرهنگ ایرانی و انقلاب اسلامی ایران است که موجب تهاجم فرهنگی ویژهای علیه ایران گشته است.
انقلاب ایران یک حرکت فرهنگی و مبتنی بر ایمان بود؛ بنابر این، دشمن تنها راه مقابله با آن را تهاجم فرهنگی و هدف قرار دادن ایمان مردم یافته است[۴۵]. قوت ایران اسلامی در برابر دیگر گزینههای تهاجم، مانند تهاجم نظامی و اقتصادی، و توان وی در دفع آنها نیز برای دشمن چاره دیگری باقی نگذاشته است. گسترش پیام انقلاب اسلامی نیز حاصل یک تعامل فرهنگی با ملل اسلامی بوده و بیداری اسلامی را به بار آورده است و این نیز یکی از علل رو آوردن دشمن به تهاجم فرهنگی است[۴۶]. برای این نکته شواهد متعددی قابل بیان است؛ از جمله واقعه تألیف کتاب آیات شیطانی و مبارزه با حجاب در اروپا[۴۷]. این شواهد مربوط به دو دهه پیش است. امروز میتوان شواهد بسیاری را اضافه نمود: چاپ کاریکاتورهای موهن در دانمارک، ایجاد جریان انحرافی طالبان و القاعده در میان ملل اسلامی (اگرچه بعدها، علی الظاهر، مهار این جریان از دست خودشان نیز خارج شده است)، ابراز نگرانی صریح از اسلام بیدارگر و موارد بسیار دیگر همه نشان میدهد که بیداری جهان اسلام و الهام از ایران اسلامی، موجب وحشت دشمنان اسلام شده است و آنان در پی این وحشت دست به تهاجم فرهنگی زدهاند. موج عظیم انقلابهای اسلامی در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا و از سوی دیگر سرکوب شدید این انقلابها از سوی حاکمان مستبد وابسته، بالاترین شاهد صدق این سخن است؛ حتی اگر این انقلابها با سرکوب شدید یا با ایجاد جریانهای انحرافی نتوانند این حکومتهای دیکتاتور و دستنشانده را ساقط کنند. اما، اگر زمینه تهاجم فرهنگی تنها بیداری جهان اسلام و گسترش موج دینمداری در جهان باشد، چندان نگران کننده نیست. همچنان که تفکرات الحادی مارکسیستی نتوانست معارف اسلامی را از صحنه زندگی مردم دور کند، یقیناً معارف کنونی غربی و فرهنگ القایی از سوی آنان نیز قادر به کاستن از شیرینی و نفوذ معارف و احکام و فرهنگ اسلامی نخواهد بود[۴۸]. در شرایط بیداری اسلامی، دشمنان جز ناکامی درو نخواهند کرد[۴۹].
اما زمینه دیگری که دشمنان را به تهاجم فرهنگی تحریک میکند، نقاط ضعف و بیماریهای امت اسلام است که زمینه را برای نفوذ دشمن آماده کرده و دشمن را به پیروزی در تهاجم فرهنگی امیدوار میکند. بیماریهای فرهنگی زمینه برای هر گونه ضعف و شکست است. این بیماریها از بیرون بر ما تحمیل نمیشود؛ بلکه حاصل سوء اختیار خود ماست؛ زیرا انسان با کامپیوتر متفاوت است. کامپیوتر، به مسألهای که برایش طراحی شده، بر اساس برنامه داده شده میتواند پاسخ دهد. اما انسان خودش برنامه خودش را تنظیم میکند؛ خودش تصمیم میگیرد و خودش جهتگیری پیدا میکند[۵۰]. در این وضعیت تهاجم مؤثر خواهد بود و البته در این حال، کسانی سزاوار ملامتاند که با کوتهبینی و راحتطلبی و خودخواهی، زمینه پیروزی دشمن و زوال خویش را فراهم ساختند[۵۱]. در این نحوه تهاجم، دشمن ضریب بالایی برای پیروزی احتمال میدهد؛ زیرا این تهاجم در هم شکنندهتر از همه انواع دیگر تهاجم است[۵۲]. همچنین، دشمن در این جنگ از تجربه کافی تاریخی برخوردار است و طعم پیروزی را نیز بارها در تهاجم فرهنگی چشیده است. آندلس یک نمونه بسیار مهم است[۵۳]. چیره شدن غرب بر ممالک اسلامی در قرون اخیر نیز تا حد زیادی منشأ فرهنگی داشت تا نظامی یا اقتصادی یا سیاسی. ابزارهای مورد استفاده در تهاجم فرهنگی بسیار متنوعاند. تنوع ابزارها هم نشان دهنده اهمیت قضیه نزد دشمن است[۵۴] و شاید بتوان گفت تفاوت اساسی تهاجم فرهنگی گذشته و امروز در نوع ابزارها دیده میشود[۵۵]. ابزار تهاجم فرهنگی دو دستهاند: ابزار سخت و نرم. ابزار سخت محسوس و قابل مشاهدهاند؛ اما ابزار نرم قابل مشاهده نیستند. امروزه، ابزار سخت تهاجم فرهنگی، به مدد فناوریهای روز، بسیار پیچیدهتر از شیوههای قدیمی عمل میکنند. از مهمترین ابزارهای امروزین، امواج صوتی و تصویریاند[۵۶]. ماهواره، تلویزیون، ویدئو، کتاب، روزنامه و شبنامه در زمره ابزار سخت فرهنگی هستند که تهاجم فرهنگی با بهره گرفتن از آنها صورت میگیرد[۵۷].
یکی از ویژگیهای این ابزار، یک طرفه بودن آنهاست. در این ابزار، دشمن هرچه میتواند به جوانان ما میگوید؛ در برابر آن، نمیتوان مستقیماً به محاجه نشست و سخن گفت. پاسخ سخنان دشمن ناچار در ظرف دیگری خواهد بود که معلوم نیست جوان پای آن پاسخ هم بنشیند. به همین جهت است که این ابزار همچون ابزار ساحرانه ذهن و فکر جوان را تسخیر میکند[۵۸]. این ابزار در خلوت با مخاطب خود ارتباط برقرار میکند؛ شرایطی که مخاطب در آن بیشتر در معرض گناه قرار دارد. بنابراین، بخش مهمی از تهاجم فرهنگی را در خیابانها و مراکز عمومی، بلکه در خلوت خانهها باید پیگیری کرد[۵۹]. از مهمترین ابزار نرم تهاجم فرهنگی، هنر و ادبیات است که در قالب شعر، داستان، نقاشی، فیلم، کاریکاتور و مانند آنها عرضه میشود[۶۰]. امروزه، در سطح جهان بیشترین استفاده از فرهنگ و هنر علیه ارزشهای والای بشری، اعتقادات انسانی و ادیان آسمانی صورت میگیرد[۶۱]؛ زیرا هنر و ادبیات با احساسات و عواطف بشری سروکار دارند. اگر احساسات و عواطف کسی از مسیر الهی خارج شد و شیطانی گشت، همه زندگی او از مسیر الهی خارج میگردد. علم نیز یکی دیگر از ابزار نرم تهاجم فرهنگی است[۶۲].
تهاجم فرهنگی بدون عوامل داخلی ممکن نیست[۶۳]. یکی از معضلات تهاجم فرهنگی این است که منابع انسانی دشمن را در این تهاجم، افرادی تشکیل میدهند که در گروههای فرهنگی، از نویسندگان و پژوهشگران و گویندگان و هنرمندان، قرار دارند؛ افرادی که در پشت پرده دید مردم، خود را به دشمنان ایران و اسلام و بلکه به دشمنان انسانیت فروختهاند[۶۴]. به همین جهت است که از این گروه افراد با عنوان غیر فرهنگی «عمله دشمن» نام برده میشود تا هویت واقعی آنان در پوشش عناوین فرهنگی پنهان نماند[۶۵]. دشمن به طور مستقیم یا حتی از طریق مجامع جهانی حاضر است با مشوقهای گرانبهایی چون جایزه نوبل عوامل خود را در خیانت ثابتتر کند[۶۶]. اما دشمن به این منابع انسانی خود نیز نگاه ابزاری بر اساس تاریخ مصرف دارد. این افراد نه دنیا دارند، نه آخرت؛ دنیاشان، دنیای نکبت؛ آخرتشان هم، بلاشک، قهر و عذاب الهی است[۶۷]. از اواخر دوران حکومت فاسد قاجاریه تاکنون، این افراد با تفکرات فراماسونری و صهیونیستی و ارتباط تنگاتنگ با بیگانه پیوسته این هدف را دنبال میکردند که فکر و هنر و اندیشه و آداب زندگی ملت ایران فرنگیمآب شود؛ زیرا نتیجه آن مرعوب و مجذوب شدن مسئولین کشور در برابر فرهنگ بیگانه بود و این امر به طور طبیعی اجرای سیاستها و منویّات بیگانگان را در پی داشت[۶۸].[۶۹]
راهبردهای دشمن در تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی غرب و در رأس آن آمریکا، تهاجمی راهبردی است. البته هرگونه فعالیت سلطهطلبانه آنان راهبردی طراحی میشود[۷۰]. نگاه آنها به آینده است؛ آینده آنان کشیدن خط بطلان بر آینده روشن و درخشان ملت ایران است. با مطالعه راهبردهای تهاجمی دشمن در تهاجم فرهنگی میتوان دریافت که دشمن در واقع در پی فلج کردن ماست[۷۱]. سازمانیافتگی تهاجم فرهنگی نشانگر آن است که دشمن با سیاستگذاری و برنامهریزی دقیق وارد عمل شده است و راهبردهای متنوعی در تهاجم خطرناک فرهنگی دارد. راهبردهای تهاجمی دشمن شامل تدابیری برای بسیج و توسعه فرصتها و امکانات و تمرکز آنها بر روی ماست، به گونهای که فعالیتهای ما دچار محدویتهای اساسی گردد. تدبیر در برابر این تهاجم بدون شناخت برنامه دشمن ممکن نیست[۷۲]. راهبردهای دشمن بر اساس امکاناتی که غرب از آنها بهرهمند است، اعم از امکانات انسانی و نرمافزاری و سختافزاری، طراحی شدهاند. دشمن در تهاجم فرهنگی از راهبردهای متنوع و متعددی بهره میبرد؛ اما گوناگونی این راهبردها به معنای اختلاف آنها نیست. در همه آنها اهداف تهاجم فرهنگی آماج تیرهای زهر آگیناند. در این مختصر به برخی از این راهبردهای دشمن در تهاجم فرهنگی اشاره میشود. اولین اقدام آنان، شناخت نقاط قوت و ضعف ماست. آنها بعد از مدتی مقابله با نظام اسلامی متوجه شدند که نقطه قوت این مردم، اعتقادات و اخلاق آنهاست و همان را نقطه ثقل مبارزه انتخاب کردند؛ یعنی مبارزه با جمهوری اسلامی در صحنه اعتقاد و در زمینه فرهنگ و مسائل اخلاقی[۷۳]. نقاط ضعف را هم شناسایی میکنند. عمده نقاط ضعف جامعه مؤمنان نقاط ضعفی است که انسان از ناحیه طبیعت خود و نفس امارهاش گرفتار آنهاست. انسان از آن ناحیه به شدت آسیبپذیر است[۷۴]، مگر آنکه واقعاً به خدا پناه ببرد و در رحمت او پناه گیرد. راهبردهای دشمن در تهاجم فرهنگی، که در ادامه بیان خواهد شد، تابع شناخت دشمن از نقاط ضعف و قوت است.[۷۵]
تحقیر و تخریب هویت و فرهنگ ملی
برای غربیان چیزی به نام هویت ملتها اصلاً ارزش ندارد. آنان در پی کسب قدرتاند؛ اگر برای رسیدن به آن لازم شود، تخریب اخلاق، ترویج مصرفگرایی و ترویج بیاعتنایی به هویتهای ملی و مبانی فرهنگی برای آنها بسیار راحت است[۷۶]. هشدارهای مکرر نسبت به راهبرد دشمن در تحقیر و تخریب هویت و فرهنگ ملی نشانگر اهمیت موضوع است[۷۷]. تخریب و تحقیر و از بین رفتن هویت ملی معنای مصیبتباری برای یک مجموعه ملی دارد[۷۸] که در تاریخ خود آن را تجربه کردهایم[۷۹]. از آنجا که هویت اسلامی وابسته به سرزمین و ملیت و قومیت خاصی نیست؛ حمله به هویت اسلامی تنها به ایران محدود نمیشود. شواهد فراوانی از جهانیبودن تهاجم به هویت اسلامی خبر میدهند. ترساندن دولتهای تازه مستقل آسیای میانه از همان ابتدا از گرایشهای اسلامی؛ موضعگیریهای خصمانه در برابر بیداری اسلامی در همه جا، رفتار آنان با ملت عراق؛ دشمنی عنادآمیز آنان با زمامداران سودان که صرفاً عکسالعمل گرایش اسلامی آنان است، و دهها نمونه دیگر در سرتاسر جهان، مجموعه شواهد انکارناپذیری بر خصومت علنی آمریکا و دیگر سلطهگران، نسبت به اسلام و بیداری اسلامی و بازیافتن هویت اسلامی از سوی مسلمین جهان است[۸۰].
دشمن برای تحقیر و تخریب هویت برنامههای متنوعی دارد. یکی از برنامههای دشمن تضعیف و به انزوا کشاندن ادبیات و هنر مستقل است. ادبیات و هنر در هر فرهنگی اهمیت بسیار دارد؛ زیرا بیانگر احساسات و روحیات آن فرهنگ است. در عناصر دیگر فرهنگی، مانند اندیشهها با قوانین و مقررات، معمولاً احساسات و روحیات افراد بروز و ظهور ندارد. دشمن از جریان ادبی و هنری انقلابی و اسلامی ضربههای سختی دید و در تهاجم فرهنگی آن را مورد هدف قرار داد. دشمن برای نابودی این جریان، تحقیر و به انزوا کشاندن جریان ادب و هنر و فرهنگ انقلابی را هدف قرار داده است و به حق، میتوان این محور عملیات دشمن را از دردهای خاموش خواند[۸۱]. غربیان در تحقیر هویت ملل دیگر تلاش عظیمی دارند که به آنان القاء کنند که «تو نمیتوانی». این القاء یک سیاست اساسی و ثابت استکبار است. به جرأت میتوان گفت خطرناکترین بخش تهاجم فرهنگی همین بخش است[۸۲]. در این محور تهاجم فرهنگی، هدف نخبگان این ملتاند. در دهه اول بعد از انقلاب، کمتر کسی میتوانست چنین خودباختگی از خود نشان دهد؛ اما به تدریج عوامل دشمن دوباره سر بلند کردند و شعار «تو نمیتوانی» را زنده کردند. مخالفت با نظریههای غربی چنان برای این عده سنگین است که گویا وحی الهی مخدوش شده است. جالب اینکه آن نظریات در غرب کهنه و منسوخ میشود و جایش نظریات جدیدی میآید؛ اما این خودباختگان همان نظریات پنجاه سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست میگیرند[۸۳]. یکی دیگر از برنامههای غرب در تخریب هویت ملی ملل دیگر، تعریف شاخصهایی به ظاهر بیطرف، اما در واقع با هویت ایدئولوژیک غربی، برای مفاهیم بنیادین، مانند پیشرفت، است که سپس آن شاخصها را به جوامع دیگر تحمیل میکنند[۸۴].
یکی دیگر از برنامههای راهبردی دشمن در تحقیر و تخریب هویت ملی و اسلامی، به سخره گرفتن ارزشها و عناصر این هویت و تخطئه ملت ایران است. عوامل دشمن دقیقاً چیزی را بیشتر به باد تمسخر میگیرند که از آن بیشتر ضرر میبینند؛ مانند رفتار با زن، دانشگاه، حوزه، عبادت، به ویژه عباداتی چون نماز جماعت، مصرف نکردن مشروبات الکلی و اجرای حدود الهی[۸۵]. از برنامههای دیگر دشمن، در تحقیر و تخریب هویت دیگران، ترساندن ملل از رقابت و مبارزه با وی است[۸۶]. از این جهت دشمن در تهاجم فرهنگی تلاش زیادی برای خاموش کردن روحیه جهادی و جایگزین کردن روحیه ضد جهادی به جای آن و نیز پشیمان کردن مجاهدان راه خدا از مجاهدتهای گذشته دارد[۸۷]. همچنین، زدودن غیرت دینی به عنوان مقدمهای برای حمله به ارزشهای انقلابی و از بین بردن تمدن اسلام در برنامه دشمن است[۸۸]. برنامه دیگر دشمن، تضعیف فرهنگ روحیه زهد و پارسایی برای گسترش روحیه اشرافی است[۸۹].[۹۰]
ایجاد هرج و مرج فرهنگی
هرج و مرج در فرهنگ خطرناک بوده و از شاخصههای انحطاط فرهنگی است[۹۱]. بنابراین همه دستاندرکاران فرهنگ در کشور باید باور داشته باشند که دشمن در تهاجم فرهنگی در پی آمیختن فرهنگ انقلابی با چیزهایی است که آن را از خلوص و کارآیی میاندازد[۹۲]؛ حتی گاهی با وارد کردن یک کلمه، مانند دموکراتیک، در مباحث نظری[۹۳] در پی ایجاد هرج و مرج در محیطهای فرهنگی، مانند دانشگاههاست[۹۴]. از این جهت، یکی از راهبردهای اساسی دشمن این است که فرهنگ ما را با وارد کردن عناصری ناهمخوان و ناهمساز با عناصر فرهنگی انقلابی و اسلامی دچار تضاد نماید. مهاجمان به فرهنگ اسلامی انقلابی ایران گونههای متنوعی از ناسازی میان مؤلفههای هویتی، اهداف، ساختار و ارزشها را طراحی کردهاند. شاید بتوان گفت محور این ناسازیها، ناسازی میان دین و دنیاست[۹۵]. توهم ناسازگاری میان دین و دنیا وجوه متنوعی دارد. یکی از این توهمها، ایجاد توهم ناسازگاری میان هویت ملی و هویت دینی است. تأکید مکرر بر عدم تعارض میان ایرانی بودن و مسلمان بودن برای مقابله با همین توهمسازی دشمن است[۹۶]. نمونه دیگر، توهم ناسازگاری میان دیانت و علم است. زمانی مطرح میشد که مسئولان یا از افراد متعهد باشند یا از افراد متخصص؛ به گونهای که امکان جمع میان این دو محال به نظر میآمد؛ در حالی که افراد مؤمن متخصص در همه سطوح فراواناند[۹۷]. توهم ناسازگاری میان دیانت و مردمسالاری نیز یکی دیگر از این موارد است. دشمن برای ایجاد این توهم دو راهکار عملیاتی در پیش دارد. اول اینکه به لحاظ نظری مردمسالاری را تنها به مردمسالاری سکولار منحصر نمایند[۹۸]. راهکار دوم دشمن آن است که به لحاظ عملی راههای عملی مردمسالاری را ببندند. چالشهای دشمنان با انتخابات در ایران نمونه روشن چنین تلاشی است[۹۹]. از موارد دیگر توهم ناسازگاری میان دین و دنیا، توهم ناسازگاری میان عقلانیت با معنویت و نیز توهم ناسازگاری توسعه با اخلاق است که توهمی بسیار خطرناک توصیف میشود[۱۰۰].
یکی از مهمترین دستاویزهای دشمن برای ایجاد هرج و مرج فرهنگی تمسک به مفهوم آزادی است تا مردم را درست به نقطه مقابل آن بکشانند[۱۰۱]. البته ملت ایران چنین تجربه تلخی را در تاریخ معاصر خود به خاطر دارد که رضاخان را بر سر کار آورد[۱۰۲]. این در حالی است که لیبرالها که در کشوری مانند ایران از آزادی تا حد هرج و مرج حمایت میکنند، در هر جایی که به قدرت رسیدهاند، در عمل پیچیدهترین و ظریفترین کنترل فرهنگی را برای تحقق مقاصد خود و تهاجم به فرهنگ دیگر ملتها به کار میگیرند[۱۰۳]. در عین حال که بر فضای آزاد به عنوان زمینه حقیقی رشد و تکامل انسان باید تأکید شود؛ تأکید بر تفکیک آن از هرج و مرج و کجرویها لازم است[۱۰۴].[۱۰۵]
ناکارآمدسازی فرهنگ انقلابی
در هر فرهنگی، از هر عنصر فرهنگی کارکردی خاص مورد انتظار است و شاید بتوان گفت عنصر بیهوده و پوچ در فرهنگهای ملل وجود ندارد. اگر مردم از بخشی از فرهنگ، کارکرد مورد انتظار را تحقق یافته نبینند، به تدریج آن را کنار خواهند نهاد. مشروعیت همه نهادها و مسئولان نظام جمهوری اسلامی نیز وابسته به انجام وظیفه و کارآیی در انجام وظیفه است و هرجا کارآمدی نباشد، مشروعیت از بین خواهد رفت[۱۰۶]. با عدم کارآیی، دشمن به هدف خود میرسد و مشروعیت نظام را میتواند خدشهدار کند. بنابراین، دشمن به شدت در پی انکار کارآمدی نظام است[۱۰۷] و با جنگ تبلیغاتی میخواهد ناکارآمدی نظام را به صورت یک اصل مسلم در آورد که در اینجا گاهی دوستها و خودیها هم اشتباه میکنند[۱۰۸]. القای این ناکارآمدی برای آنان یک راهبرد است[۱۰۹]. برای نمونه، از آنجا که اقتصاد آشکارترین وجه کارآمدی نظام است، دشمن در تلاش است تا کارآمدی اقتصادی را انکار نماید[۱۱۰]. از سوی دیگر، در پی وارد ساختن عناصری در فرهنگ انقلابی یا خارج ساختن عناصری از آن است که آن را از کارآیی بیندازد[۱۱۱]. کارآمدی نظام اسلامی از جهات مختلفی مورد حمله قرار میگیرد. برای نمونه به دو مورد امنیت و تربیت نیروی انسانی اشاره میشود. امنیت یکی از سه رکن اصلی ارزشهای سیاسی در کنار عدالت و آزادی و شاید محسوسترین آنها باشد. نکته مقابل امنیت هرج و مرج و عدم آرامش و ترس است. در چنین شرایطی، حتی اگر آزادی و عدالت هم وجود داشته باشد، مردم از آن لذت نمیبرند. به همین دلیل، امنیت را اولین کارکرد جامعه سیاسی بر میشمارند و دشمن نیز همین امر را هدف گرفته است[۱۱۲]. به همین جهت، به خطر هرج و مرج باید توجه ویژه داشت و البته دشمنان نظام اسلامی و دشمنان انقلاب نیز با این توجه ویژه، آن را یکی از سیاستهای تهاجم فرهنگی قرار دادهاند[۱۱۳].
یکی دیگر از وجوه کارآمدی نظام، تربیت نیروی انسانی است که دشمن در پی ایجاد مانع در مسیر آن است و در این زمینه، متناسب با دشمنی و خصومت دشمن، برنامهریزی لازم است[۱۱۴]. دشمن با گسترش سازمان یافته عرضه مواد مخدر، پارتیهای شبانه و مانند اینها اساساً از پدید آمدن استعدادهای برجسته جلوگیری کرده و جوانان را از حرکت به سوی قلههای سعادت و افتخار بازمیدارد[۱۱۵]. به این جهت، مواد مخدر یک تهدید جدی است[۱۱۶]. از طرف دیگر، اگر استعدادهایی نیز از این دامها رسته باشند، برنامههای ویژهای برای ربودن آنها دارند، ربودن مغزها برنامهای است که نه تنها در کشور ما، بلکه در همه کشورهای جهان سوم اجرا میشود[۱۱۷]؛ هر چند، در کشور ما به طور ویژه برنامهریزی شده است[۱۱۸]. در کنار این مانعتراشی برای تربیت نیروی کار آمد، دشمن در پی وارد کردن نیروهای خود در ساختار نظام است[۱۱۹] و متأسفانه مسئولان فرهنگی سطوح بالا از کارهایی که در سطوح متوسط انجام میگیرد، بیخبرند[۱۲۰]. در جامعهای با فرهنگ مذهبی چون ایران اسلامی، «کارکرد هر عنصر فرهنگی» با تطبیق و سازگاری آن با اهداف و ارزشهای پذیرفته در حیات دینی تعریف میشود. برای نمونه مردم ایران با تعلق بسیار به مذهب شیعی عناصر فرهنگ خود را بر بنیادهایی چون ولایت الهی، حکمت و عقلانیت دینی، عزت دینی، عدالت، اجتهاد و فقاهت، فقه و اخلاق اسلامی استوار کردهاند و کارآمدی عناصر فرهنگی را بر اساس همین بنیادها میسنجند. این نکته کاملاً قابل تحقیق است. اگر چه مردم ایران همواره با مشکلات اقتصادی مواجه بودهاند و موارد بسیاری از آنها هم احتمالاً ناشی از کمکاری یا حتی بدکاری مسئولان باشد؛ اما این مشکلات آنان را از حمایت از نظام سیاسی اسلامی مأیوس نمیکند. با این حال، وقتی همین مردم دوری مسئولان از ارزشها و اهداف حیات دینی، مانند میل به اشرافیت یا ارزشهای غربی را میبینند، واکنش معناداری نشان میدهند که آشکارا در انتخاباتها میتوان این واکنشها را احساس کرد. انتظارات مردم ایران از فرهنگ انقلابی نیز بر همین اساس تعریف میشود. برای نمونه، مردم ایران انتظار دارند فرهنگ انقلابی زمینه مساعدی برای توسعه عدالت باشد؛ برای افراد، به حسب میزان تعهد به انقلاب، شخصیت اجتماعی مثبتی تعریف کند؛ به مردم ایران در میان ملل دیگر هویت والاتر تعریف کند و کارکردهای دیگری نظیر آنها.[۱۲۱]
تهاجم به مبانی نظری نظام جمهوری اسلامی
اسلامیت این نظام یک خطر اساسی برای همه اهل باطل است. از آنجا که راه نظامی برای آنان بسته است، تنها راه، راه گسترش دادن افکار و انگیزههای مخالف با اسلام، همراه با تهمت و اهانت و نارواگویی نسبت به انقلاب اسلامی است[۱۲۲]. در این راهبرد، دشمن اصل اسلام را هدف خود قرار داده است[۱۲۳]. این حساسیت دشمن به ویژه به واسطه این است که امروزه الگویی برای جهان اسلام پیدا شده است[۱۲۴]. با توجه به هویت شیعی این انقلاب، اصل تشیع نیز به شدت آماج تهاجم ناجوانمردانه دشمن قرار گرفته است. از آنجا که باید شیعه را بشناسند تا بتوانند با او مبارزه کنند؛ کنفرانسهای شیعهشناسی توسط آمریکا و اسرائیل تشکیل میشود و کسانی روی آراء و لایههای فکری و شکل اجتماعی شیعیان تحقیق میکنند[۱۲۵]. عقاید شیعه از غنای بالای برخوردارند، به همین جهت تهاجم مستقیم به آنها به ضرر خود مهاجمان خواهد بود. به همین جهت، راهبرد دشمن در تهاجم فرهنگی به عقاید شیعه، تحریف آنها و وارونه جلوهدادن آنها است[۱۲۶]. در این راهبرد، دشمن به آموزههایی از دین مقدس اسلام تهاجم میکند که تأثیر مهمی در زندگی و سرنوشت آینده جامعه اسلامی میتواند داشته باشد؛ چه این آموزه از بین برود و چه از محتوا خالی گردد[۱۲۷]؛ بنابراین، باید دید توجه حملات دشمن به کجاست[۱۲۸].
از جمله این عقاید اساسی، مسأله ولایت است که به شدت مورد تهاجم دشمنان قرار گرفته است. ولایت استمرار نبوت است[۱۲۹] و ولایت فقیه استمرار ولایت معصوم در دوران غیبت است. به تعبیر دیگر، ولایت فقیه محور نظریه حکومت اسلامی شیعه در دوران غیبت است. اگر ولایت فقیه مخدوش شود، محور نظام از بین رفته و اجزای آن از هم گسسته خواهند شد. به این جهت، دشمن به شدت به این اصل هجوم برده است[۱۳۰]. روشن است که علت اساسی مخالفت آنان با اصول مقدسی چون ولایت فقیه، برکاتی است که از این اصول نصیب ملت بزرگ ایران شده است[۱۳۱]. خطر ولایت فقیه به حدی است که ایادی دشمن برای محو آن حتی حاضر شدهاند اصل ولایت را انکار کنند، در حالی که میدانند اصل ولایت جزء اصول دین است[۱۳۲]. هر یک از ارکان نظام اسلامی که نقش و تأثیر بیشتری در حفظ ایمان مردم، حفظ اتحاد ملت، در پاسداری از ارزشها و شعارهای آگاهیبخش و شورآفرین داشته باشد، در معرض کینه و بغض بیشتر دشمن و آماج تهاجم ناجوانمردانهتر آنان قرار میگیرد. جمع عِدّه و عُدّه برای تحریف یا تشکیک در اصل ولایت فقیه که پایه اصلی این بنای شامخ و به معنای حاکمیت دین و تقوا بر زندگی اجتماعی یک ملت است و نیز تخریب شخصیت امام، از همین انگیزه شیطانی و سلطهجویانه منشاء میگیرد[۱۳۳].[۱۳۴]
نفوذ در خانهها و مجامع جوانان
یکی از خطاهای اساسی در درک تهاجم فرهنگی این است که تصور میشود تهاجم فرهنگی، نهادهای کلان جامعه را هدف قرار میدهد؛ در حالی که نهادهای خرد اجتماعی بیشتر در معرض خطر هستند. قابلیت نظارت بر نهادهای خرد بسیار کم است و خلوت افراد و مجامع خصوصی آزادیهای ویژهای دارند که امکان نفوذ در آنها را بیشتر میکند. از این جهت دشمن در آنجا امنیت بیشتری دارد. مجامع خصوصی و خلوت افراد از آزادیهایی بهرهمند است که در مجامع عمومی آن آزادیها ممکن نیست. بنابراین، در شناخت تهاجم فرهنگی نمیتوان به آنچه در سطح جامعه محسوس است، اکتفا کرد؛ فساد اصلی آن است که در کوچه و خیابان دیده نمیشود[۱۳۵]. راهبرد تهاجمی دشمن در نفوذ به خانهها، مدارس و گروههای کوچک دوستانه جوانان و دیگر مراکزی که جوانان در آنها جمع میشوند، یکی از راهبردهای خطرناک تهاجم فرهنگی است که مورد توجه و هشدار حضرت آیتالله العظمی خامنهای است[۱۳۶].[۱۳۷]
تفرقهافکنی
اختلاف نظر در سطوح مختلف میان بزرگان هر جامعه امری عادی و غیر قابل اجتناب است. اگر این اختلافها به درستی مدیریت و هدایت شود، از قِبَل آن منافع فراوانی نصیب جامعه میشود. اما اگر این اختلافات هدایت و مهار نشود، در برابر چشم دشمن به نمایش درمیآید و میتواند به تفرقه و جدایی گروههای جامعه متحد منجر شود. از اولین آثار تفرقه، بدبینی گروهها به یکدیگر و پیدایش زمینه اتحاد برخی گروهها با دشمن است. چنین اتحادی آغاز شکست در برابر دشمن است. اثر خطرناک دیگر تفرقه، تقسیم نیروهای داخلی و در نتیجه تضعیف آنها و بلکه جهت گرفتن همین نیروها برای نابودی ملت است[۱۳۸]. البته دشمنان ما از دیر باز تلاش گسترده و بیوقفهای در ایجاد تفرقه داشته و برای این کار تجربه بسیاری در تاریخ اندوختهاند. تفرقهافکنی در سطوح مختلفی صورت میگیرد: تفرقه میان گروههای مذهبی، تفرقه میان گروههای قومی، تفرقه میان گروههای سیاسی، تفرقه میان دولتمردان با مردم، تفرقه میان خود دولتمردان، تفرقه میان دو جنس زن و مرد، تفرقه میان نسل جوان با نسل پیشین و.... دشمن در همه این سطوح به فعالیت مشغول است. در این میان، به برخی از سطوح تفرقه حساسیت بیشتری لازم است؛ مانند تفرقه میان گروههای مذهبی. اختلاف مذاهب و اختلاف اقوام یکی از مهمترین محورهای عملیاتی دشمن در تهاجم فرهنگی است[۱۳۹]. تفرقه و اختلاف در میان مسلمانان یک بیماری مزمن با سابقه طولانی است و از سوی دیگر بیداری اسلامی نیز با گرایش به سمت اتحاد اسلامی، آنان را سخت وحشت زده کرده است. همه اینها دشمن را به تلاش وسیع و مدام برای ایجاد تفرقه تحریک میکند[۱۴۰]. میتوان دید رسانههای وابسته به استکبار و در رأس آنان آمریکا بسیج شدهاند که ایران اسلامی و ملت مسلمان ایران را بر خلاف آنچه که هست، به جهانیان نشان دهند تا بین ایران اسلامی با مسلمانان عالم اختلاف و فاصله ایجاد شود[۱۴۱]. بنابراین، آشکار است که تفرقهافکنی میتواند یکی از راهبردهای مهم دشمن در تهاجم فرهنگی باشد[۱۴۲].
ثبات کشور یکی از آماج حملات دشمن است. دشمن میداند در یک کشور بیثبات، نه میتوان فعالیت علمی یا فرهنگی یا اقتصادی داشت و نه میتوان از حقوق ملت دفاع کرد و نه میتوان عزت ملت را در دنیا حفظ کرد. رهبر انقلاب با اشاره به حوادث ۱۸ تیر ۱۳۸۲ که ثبات کشور هدف قرار گرفته بود، به دو هدف دشمنان ملت ایران اشاره میکند: به راه انداختن برادرکشی، ایجاد جنگ و اختلاف در بین مسئولان[۱۴۳]. اختلافافکنی کار دشمن است؛ هرچند با دست افراد داخلی انجام گیرد. ممکن است آگاهانه برای دشمن کار کنند یا حتی ناآگاه از این امر باشند، اما سرانگشت دشمن بوده و برای دشمن کار میکنند[۱۴۴]؛ البته ریشه اصلی اختلاف دشمن است و بسیاری از افرادی که در داخل برای اختلاف انداختن فعالیت میکنند، منافقانی هستند که چشم امیدشان به دست دشمن است[۱۴۵].[۱۴۶]
فراگیر کردن بیبندوباری
غریزه جنسی یک غریزه حیاتی برای بشر است که با روابط جنسی برآورده میشود. این روابط موجب آرامش شده و احساس رها شدن از تنش را ایجاد میکند. علاوه بر این، بقای نوع بشر به این روابط وابسته است. در وضع طبیعی این غریزه با تشکیل خانواده و میان زن و شوهر برآورده میشود. برآوردن این نیاز در محیط خانواده همه آثار مثبت ناشی از این غریزه را میتواند با خود داشته باشد. اما اگر ارضای این غریزه به خارج از محیط خانواده کشیده شود، بسیاری از آثار مثبت روابط جنسی از دست رفته و جامعه بشری در خطر انحطاط قرار میگیرد. این مشکلات، به ویژه، در شرایطی حادتر بروز میکنند که روابط جنسی میان یک مرد و زن، دو جنس مخالف انسانی، برقرار نشود؛ اعم از آنکه میان دو هم جنس انسانی باشد، میان انسان و غیر انسان یا به صورت استمناء. تمام این اشکال، انحراف جنسی به شمار میآیند. بنابراین، انحراف جنسی شیوه معینی ندارد و به صور متنوعی میتواند بروز نماید. اهل باطل دریافتهاند در هر جامعهای روابط جنسی به شکل بیبندوبار در آید، آن جامعه از چنگ آنان بیرون نخواهد آمد. فساد در روابط جنسی روحیه نشاط و فعالیت و تلاش در راه خدا را از انسان میگیرد و این برای جامعه اسلامی اوج فساد است. به همین دلیل، آنان یکی از راهبردهای خود در تهاجم فرهنگی را ترویج مواد مخدر و گسترش بیبندوباری جنسی قرار دادند[۱۴۷]. کافران غربی تأثیر مخرب چنین فسادی را بر مسلمانان در آندلس تجربه کردهاند و این تجربه برای آنان فراموششدنی نیست؛ چنان که ما نیز نباید فراموش کنیم. به همین جهت است که الان نیز استراتژیستهای آنان به جای تهاجم نظامی همین را پیشنهاد میکنند[۱۴۸].
خانواده مشروع برای کودکان احساس افتخار و عزت دارد و نیز خانواده مشروع برای تربیت نسل آینده بالاترین استعداد را دارد؛ اما در مقابل، روابط جنسی نامشروع همواره اشخاص را با احساسی از گناه و اضطراب آزار میدهد. از این جهت دشمن میخواهد با ترویج فساد، روحیه نشاط، فعالیت و تلاش در راه خدا را از ملت ایران بگیرد[۱۴۹]. هدف دشمن از گسترش مواد مخدر و ترویج فیلمهای مهیج شهوت، سلب احساسات دینی از مردم است تا جوانان بیتفاوت، بیغیرت و بیاعتنا به ارزشها گشته و دلسپرده به شهوات و غرق در فساد و در مواد مخدر باشند[۱۵۰]. عوامل داخلی، دشمن به ویژه از دهه هفتاد تا نیمههای دهه هشتاد، تلاش زیاد و آشکاری در این زمینه داشتند و با تمسک به شعار آزادی، تلاش داشتند نظام اسلامی را مجبور به پذیرش فساد نمایند[۱۵۱]. برخی از این عوامل حتی تا سطح مسئولیتهای بالا، آن هم در امور فرهنگی رسیده بودند و از این موقعیت برای ترویج شهوات استفاده میکردند. در این دوره، رهبر معظم انقلاب نگرانی بسیاری از این مسأله داشت[۱۵۲].[۱۵۳]
مقابله با تهاجم فرهنگی
مبانی نظری طراحی راهبردهای مقابله با تهاجم فرهنگی
یکی از وجوه هویتی حیات انسانی، سیطره نظام ارزشی بر آن است. وجود مفاهیم ارزشی چون حق و باطل، خیر و شر، مصلحت و مفسده، حسن و قبح، طیب و خبیث و مانند اینها نشانه کافی بر این ادعاست. دو مفهوم اساسی ارزشی در دیدگاه اسلامی، مفهوم حق و باطل است. این مفاهیم به کرات در قرآن کریم به کار رفتهاند. رهبر انقلاب بر اساس قرآن کریم، این دو مفهوم را معیار اساسی ارزش سنجی خود قرار داده است. بر این اساس، تهاجم فرهنگی غرب، تهاجم فرهنگ باطل برای نابودکردن حق است. بررسی این مفاهیم، مبنای نظری تعریف تهاجم فرهنگی و نیز راهبردهای مقابله با آن است. بر این اساس، سه مسأله اساسی در رابطه با حق بررسی خواهد شد: هویت و معیار حق، کار ویژه حق، راهبرد حق[۱۵۴]. پاسخ مفصل به این پرسشها، شاید از حوصله این نوشتار خارج باشد؛ اما باید پاسخی اجمالی به آنها از دیدگاه حضرت آیتالله العظمی خامنهای داشت تا مبنای نظری راهبردهای مقابله با تهاجم فرهنگی روشن شود. یکی از مسائلی که در طول تاریخ بشر و تاریخ انبیاء، نقطه دشوار زندگی انسانها به حساب میآید، مسأله تشخیص حق از باطل است. به جز کسانی که وجودشان به آتش قهر الهی تبدیل شده است و مظهر شیطاناند، هر انسان عاقل و منصف و دارای صفات انسانی، میخواهد از باطل اجتناب کند و به حق گرایش پیدا نماید. اما تشخیص حق از باطل همیشه آسان نیست و شیاطین همواره حق و باطل را ممزوج کردهاند[۱۵۵]. دوران دشوار هر انقلابی، دوران ممزوج شدن حق و باطل و غبارآلود شدن فضا است[۱۵۶] و بشر، بارها چوب اشتباه حق و باطل را خورده است[۱۵۷]؛ اشتباهی که قابل بخشش نیست[۱۵۸] و البته نزد دشمن نیز تمیز حق از باطل قابل بخشش نیست[۱۵۹]. در چنین وضعی روشنگری، شاخص و مایز معین کردن، معنا پیدا میکند[۱۶۰].
مهمترین رکن مایز و شاخص تشخیص حق از باطل، شناسایی هویت حق است[۱۶۱]. حق در بینش و جهان بینی اسلامی «قرار حقیقی عالم وجود» تعریف میشود و با استشهاد به آیات قرآن کریم تأیید میشود. منظور از قرار حقیقی عالم وجود، همان نظامی است که خدا آن را آفریده است؛ همان که محصول حکمت الهی است و باید چنان باشد و چنان سیر کند که مطابق واقع و حکمت الهی باشد. حق آن چیزی است که بنای خلقت بر آن است: ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾[۱۶۲][۱۶۳]؛ حق، مبنای آفرینش الهی است؛ یعنی همان چیزی که باید باشد و همان چیزی که همه مجاهدتهای مجاهدان عظیم تاریخ و عالم، برای رسیدن به آن است[۱۶۴]. حضرت آیتالله العظمی خامنهای مهمترین وظیفه بشر را اطاعت و عبادت حقتعالی میخواند و این اطاعت را به معنای هماهنگ شدن او با حرکت کلی عالم میداند[۱۶۵]. باطل در برابر حق است؛ یعنی آن چیزی که بر خلاف سنت الهی در آفرینش است[۱۶۶]. به این جهت است که پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد یا باطل حق را بپذیرد[۱۶۷]. منشاء اصلی باطل خودبینی در برابر خدابینی است[۱۶۸]. اگرچه منشاء اصلی باطل منیت است؛ اما شاخههای باطل مناشئ خاص خود را دارند. برای نمونه، میل به اشرافیت یا جهل و غفلت از مهمترین مناشئ بسیاری از شاخههای باطل هستند.
نسبیانگاری در تشخیص مصداق حق و باطل پذیرفتنی نیست؛ حق مطلق وجود دارد، باطل مطلق هم وجود دارد[۱۶۹]. اسم اعظم حق در وجود پیغمبر اکرم(ص) تجلی داشت[۱۷۰] و از نظر پیغمبر اکرم(ص)، میزان حق، امیرالمؤمنین(ع) است[۱۷۱]؛ بلکه اهل بیت(ع) همه معیار و مایز حق و باطلاند[۱۷۲] و همه چیز آن بزرگواران الگو است[۱۷۳]. قرآن و سنت معیار اساسی برای تشخیص حق از باطل خواهند بود. به تبع این معیار، معیارهای فرعی دیگری نیز قابل طرحاند. برای نمونه هر کار و حرکتی که در جهت مصلحت و خواست مردم مسلمان و آگاه باشد، حق است[۱۷۴]. معیار فرعی دیگر، خوشایندی و ناخوشایندی دشمن است. اگر عملی خوشایند دشمن باشد، باید در حقانیت آن تردید کرد؛ اما اگر عملی ناخوشایندی دشمن را در پی داشت و به بدگویی و فشار وی منجر شد، میتوان به آن اطمینان کرد[۱۷۵]. بر این مبنا، احقاق حق یعنی اداره کردن و پیش بردن عالم هستی بر آن اساس که خدا آفریده و سرشت آن را قرار داده و حق و ناحق آن را تعیین کرده است[۱۷۶]. قضات کسانیاند که به حق کمر بستهاند؛ یعنی به تضمین اجرای صحیح آن چیزی که قرار اصلی هستی و آفرینش حقتعالی است[۱۷۷]. احقاق حق واجب مطلق است و هیچ بهانه و شرطی برای تقیید یا تخصیص آن وجود ندارد[۱۷۸]. بنابراین، اولیای الهی برای احقاق حق، جبهه حق را در طول تاریخ در برابر جبهه باطل شکل دادند تا حقایقی را که انسانها برای نزدیک شدن به فلاح و رستگاری باید بدانند، هم در ذهن انسانها و هم در واقع زندگی انسانها تحقق ببخشند[۱۷۹]. این همان هدف اعلای انسان است: وصول به حق، رسیدن به قرب باری تعالی و تخلق به اخلاق الهی که با حیات طیبه برآورده میشود؛ یعنی زندگی در راه خدا و برای رسیدن به هدفهای عالی[۱۸۰]. البته روشن است که بیان وظیفه جبهه حق ساده است، اما عمل به آن تلاش، همت، پیگیری و استفاده از علم و عقل و تدبیر و همکاری را لازم دارد[۱۸۱].
مهمترین کارویژه حق عدالت است و بلکه در نهایت یک چیزند و یک معنا و یک حقیقت دارند[۱۸۲]. عدالت یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن، بر طبق حق عمل کردن، و حق هر چیز و هر کسی را به او دادن[۱۸۳]. به این جهت است که سخن از عدالت و وصف آن نیز آسان است؛ اما در عمل، رسیدن به عدالت و شناختن موارد و مصادیق عدالت مشکل است[۱۸۴]. عدالت و عدم تبعیض و ارزشگذاری بر اساس حق یک اصل بنیادین است[۱۸۵]. باید دیوانسالاری در جهت عدالت سازماندهی و تنظیم شود؛ زیرا ملاک و اصل عدالت، اجرای عدالت، احقاق حق و ابطال باطل است[۱۸۶]. اگر دیوانسالاری و تشکیلات دولت عدالت را مختل میکند، مضر است. جبهه باطل کارویژه مستقلی ندارد؛ بلکه تنها در پی کارشکنی و اختلال در کار حق و پف کردن به نور حق است[۱۸۷]؛ اما وقتی نور خدا، نور توحید، نور عدالت، نور احساس شرف به عبودیت خداوند، در دل انسانها و ملتی درخشید، هیچ دستی نمیتواند آن را خاموش کند[۱۸۸].
انبیاء در پی مردم گم گشته بودند تا آنها را به صراطی هدایت کنند که مستقیم است و در آن مانعی بر سر شکوفایی استعدادهای فطری او وجود ندارد. اساس همه این تلاشها این بینش است که نهایت این عالم، نهایت غلبه حق بر باطل، صلاح بر فساد و قوای خیر بر قوای شر است؛ اگر چه وصول کامل و تام به این هدف در دوره حکومت ولی عصر (ارواحنا فداه) محقق خواهد شد. این بینش یک نقطه از نقاط جهانبینی اسلامی است که در آن هیچگونه تردیدی نیست[۱۸۹] و آن را سنت الهی میخوانند. در واقع آن بینش به این تلاشها معنا داده و نور امید را روشن نگه میدارد. ایشان بارها و بارها با تعبیرات مختلف بر این بینش تأکید میکنند[۱۹۰]. استدلال اساسی بر قطعی بودن غلبه نهایی حق بر باطل این است که جریان تکوین بر اساس حق است و اگر انسان حیات خود را بر اساس حق تنظیم نماید، هماهنگ با نظام عالم خواهد شد و این نظام پایدار و ماندنی است[۱۹۱] و پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی قطعی است[۱۹۲]. این یک حقیقتی است که بین همه ادیان مشترک است[۱۹۳]. اما رستگاری انسان با صرف نصیحت و موعظه حاصل نمیشود؛ بلکه نیازمند مجاهده جبهه حق است؛ زیرا در مقابل حقانیت حق، معارض وجود دارد. پیام حق، در برابر چنین معارضهایی، بدون مجاهدت، پیش نمیرود و نه اذهان بشری از آن آگاه میشود و نه در واقعیت زندگی انسانها تحقق مییابد[۱۹۴]. قاطعیت و صلابت در راه حق سنت پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) و دیگر امامان اهل بیت(ع) است[۱۹۵]. حتی تقیه آنان نیز بخشی از مبارزه بود، نه تعطیل مبارزه[۱۹۶].
پیروزی حق در هر مقطع وابسته به عملکرد جبهه حق است، به اینکه حق را آنچنان که هست، عرضه کند[۱۹۷]. یک قانون دیگر الهی این است که: اگر به خاطر حق، مبارزهای انجام بگیرد، هیچ باطلی قادر نخواهد بود جلو بیاید و خدای متعال کمک و هدایت میکند[۱۹۸]. اگر حق از مردم پشتیبانی نداشته باشد، یک واقعیت ذهنی و یک حقیقت معنوی است، تحقق و استقرار پیدا نمیکند. اما وقتی، نیروی ایمان انسانها بسیج شد و به دنبال حق راه افتاد، حق طبق طبیعت نظام هستی است؛ لذا تحقق پیدا میکند[۱۹۹]. اما اگر باطلی به خاطر نابودشدنی بودنش و زوالپذیریاش از بین رفت، پرچم حق به خودی خود و بدون تلاش، در دنیا بلند نخواهد شد؛ بلکه باطل دیگری جایگزین آن میشود[۲۰۰]. از این وعده مشروط الهی نتایج متعددی به دست میآید. یکی از این نتایج تبیین اساسیترین تکالیف بشری است. ایشان وظایف اساسی پنجگانه مطلق و عام برای انسانها را چنین ترسیم میکند: ۱) عبودیت و اطاعت خداوند؛ ۲) هدف گرفتن تعالی انسان، تعالی خود و دیگران؛ ۳) ترجیح فلاح و رستگاری اخروی بر سود دنیزی در مقام تعارض؛ ۴) مجاهدت و تلاش و مبارزه؛ ۵) امید به پیروزی در همه شرایط[۲۰۱]. حق ملازم با تکلیف است. اگر کسی حقی دارد و از جهت آن حق در جبهه حق قرار گرفته است، در قبال آن، تکلیفی هم بر عهده دارد؛ جدا از اینکه امتیازهای طبیعی و اجتماعی چون جوانی یاثروت نیز به طور طبیعی تکلیفی ایجاد میکند[۲۰۲]. به هر حال باید توجه داشت که راه حق، راه دشواری است و البته وقتی که انسان توانست راه حق را هموار کند، آن وقت زندگی، زندگی لذتبخشی است[۲۰۳].
یکی دیگر از نتایج مشروط بودن وعده پیروزی حق، تبیین مفهوم انتظار فرج است. بر اساس این تحلیل از وعده الهی، معنای انتظار فرج این نیست که مجاهده برای اصلاح فعلا" تعطیل شود تا امام زمان(ع) خود بیاید و امر اصلاح را بر عهده گیرد؛ بلکه انتظار، انتظارِ دستِ قاهرِ قدرتمندِ الهیِ ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند و انسانها را بنده واقعی خدا بکند[۲۰۴]. پیروزی انقلاب اسلامی نیز بر اساس مشروط بودن وعده پیروزی حق تحلیل میشود. ملت ایران از چند جهت به ستوه آمده و در خشم بود: فشار دیکتاتوری رژیم دستنشانده، فشار زندگی، فشار تحمیل فرهنگ فساد، و سلطه خارجی و به طور مشخص عوامل و عناصر آمریکایی با رهبری بینظیر امام، طلاب جوان و فضلای وزین به حرکت درآمده و در طول سالهای متمادی این خودآگاهی را در ملت ایران به وجود آورد که این وضعیت برای یک ملت و یک کشور مایه سرافکندگی است؛ و این وضعیت قابل تغییر است و فقط هم به دست خود مردم ممکن است تغییر پیدا کند. این خشم عمومی و این انگیزه عمومی از ایمان مذهبی ملت ایران به طور کامل سیراب شد و معنا پیدا کرد؛ یعنی مردم به درستی فهمیدند که چه میخواهند و چه کار میخواهند بکنند؛ و این بر اثر تعلیمات اسلامی بود. خشم عمومی در همه جای ایران گسترده بود و قیام تنها به یک نقطه آغازین نیاز داشت. این شروع کننده، مردم قم و حوزه علمیه قم بودند. چون مردم برای حق به پا خاستند، وعده خدا محقق شد. مجموعه انگیزه، هدفهای تعریف شده به وسیله معرفت ایمانی و اسلامی؛ امید به حمایت الهی و تکیه به نیروی مجاهدت ملی، ملت ایران را به خروش در آورد و در جهان رفیع گرداند[۲۰۵]. ماندگاری ارزشهای انقلاب در نسل جدید نیز بر همان اساس تحلیل میشود. جوانان امروز انقلاب، جنگ تحمیلی، امام خمینی (ره) و شهدای انقلاب و جنگ را ندیدهاند؛ اما با همان قدرت، با همان استقامت و با همان بصیرتی در صحنه حاضر میشوند که جوان آن روز تبریزی در بیستونهم بهمن وارد میدان شد و در طول دوران جنگ تحمیلی هشت ساله، در جبهههای مختلف از خود دلاوری و فداکاری نشان داد. علت این بقا این است که سخن انقلاب، سخن حق است و خاصیت حق ماندگاری است؛ زیرا حق کلمه طیبه است[۲۰۶].
تحلیل علل شکست و پیروزیها هم تابع همان قانون است. هرگاه جبهه حق یک قدم عقب رفت، جبهه باطل یک قدم جلو میآید. هرگز جبهه باطل در برابر کوتاه آمدن جبهه حق، کوتاه نخواهد آمد[۲۰۷]. از سوی دیگر، پیروزیها یکسره محصول جهاد و اخلاص است. هرگاه بندگان خدا سخن خدا را گفتند و همت و نیروی مجاهدان راه حق به میدان آمد و مسلمانان به عهد و قرار خود با خدا عمل کردند، خدای علیِّ قدیر نیز وعده خود را محقق ساخت و مسیر تاریخ عوض شد[۲۰۸]. اساساً نظام حق نمیتواند بدون تقوا پیش رود و حرکت و موفقیتاش فقط به برکت تقوا ممکن است. جبهه حق، فقط اگر با خدا و با تقوا و با طهارت باشد، خواهد توانست در مقابل جبهه باطل بایستد و پیش برود و جز این چارهای ندارد[۲۰۹]؛ زیرا میان هدف و وسیله هم سنخی ذاتی لازم است؛ اگر هدف حق است، وسیله متناسب با آن نیز باید حق باشد. شاید این نکته محدودیتهایی برای جبهه حق ایجاد کند، اما در برابر امکانات کم جبهه حق، خداوند به آنان برکت داده است که باطل، هر کاری هم بکند، نمیتواند جلو نفوذ حق را بگیرد[۲۱۰]. اما باطل در مسیر رسیده به این راهبرد، هیچ راهکاری را مانع نمیبیند و در قید امری مانند تقوا نیست. در برابر حق که ماندگار است، باطل رفتنی است. این ادعا از سر پیشگویی نیست؛ بلکه مقتضای قاعده و قانون عالم آفرینش است. باطل هم رشد دارد و گسترش مییابد؛ اما رشد آن سرطانی است و به همین جهت محکوم به فنا است؛ بر خلاف جریان حق که جریان اصلی و طبیعی عالم وجود است و حرکت موجودات و همه اجزای عالم و رشد همه سلولهای موجود زنده و حرکت همه ملکولهای اشیاء و اجسام در جهت حق است[۲۱۱]. راهبرد باطل برای باقی ماندن، این است که در برابر هر باطلی که از بین رفت، باطلی دیگر را جایگزین آن نماید[۲۱۲].[۲۱۳]
دفاع راهبردی در برابر تهاجم فرهنگی
انقلاب اسلامی ماهیتی فرهنگی دارد و به همین جهت در پی آن است که زمام فرهنگ آینده بشر را در دست گیرد و به شکلی اثربخش آینده فرهنگی را بسازد. حضرت آیتالله العظمی خامنهای در دوران ریاست جمهوری خویش در سازمان ملل، انقلاب اسلامی را چنین انقلابی بر پایه دین خدا و در امتداد راه پیامبران و مصلحان بزرگ الهی تعریف میکند که ریشه در جهانبینی توحیدی اسلام دارد و به این جهت، این انقلاب در عین پرآوازه بودن، ناشناختهترین انقلابهای دوران معاصر است[۲۱۴]. ایشان بیش از دو دهه بعد نیز هویت انقلاب اسلامی را فریاد اسلام، توحید، عدالت و کرامت انسان معرفی میکنند. از سوی دیگر، در حال حاضر تهاجم فرهنگی با شتاب زیاد و با یک برنامه راهبردی، سازمان یافته و مدیریت شده و با اراده آگاهانه انجام میشود. مجموعه این امور موجب شده است تصمیمات فرهنگی بسیار پیچیده گردند. ما باید به تهاجم فرهنگی که در داخل مرزهای ما انجام میشود، واکنش مناسب داشته باشیم یا اینکه نابودی خود را بپذیریم. بدون راهبردهای مشخص و تنها با تاکتیکهای مقطعی نمیتوان با تهاجم فرهنگی مقابله کرد. اتکا به تاکتیکهای مقطعی، هم با هویت انقلاب اسلامی ناسازگار است و هم با ماهیت تهاجم فرهنگی. راهبرد عبارت است از قواعد کلان و فراگیر تصمیمسازی که حاصل هنر چارهسازیهای زیرکانه برای آیندهنگاریاند و در هر مقطعی از آینده به کار میآیند. از ویژگیهای ذاتی راهبرد میتوان به این موارد اشاره کرد: ۱) اهداف بلند مدت، ۲) لحاظ فرصتها و تهدیدها با نظر به تواناییها و ضعفهای خود و رقیب و شناخت شبکه ارتباطی میان این عوامل، ۳) لحاظ کسب مزیت رقابتی پایدار با افزایش منابع و مزیتها به منظور ایجاد فرصتهای جدید و کاهش تهدیدها، ۴) فرض تغییر و غیر قابل پیشبینی بودن محیط.
در یک تقسیم میتوان راهبردهای عالَم سیاست را به دو قسم تقسیم کرد: راهبردهای تهاجمی و راهبردهای دفاعی. راهبردهای تهاجمی شامل راهبردهایی برای بسیج و توسعه فرصتها و امکانات و تمرکز آنها بر روی رقیب با ترسیم بهترین شیوه اجراست، به گونهای که رقیب در فعالیت خود دچار محدویتهای اساسی گردد. راهبرد دفاعی یک اقدام هوشیارانه در برابر تهاجم دشمن بر اساس شناخت تهدید و به منظور ایجاد فرصتهای جدید و کاهش تهدیدها در محیط تهاجمی دشمن و انتقال خود از حالت تهدید به حالت امنیت و در برابر انتقال دشمن به حالت تهدید است. یکی از تفاوتهای اساسی دفاع راهبردی با دفاع تاکتیکی در این است که در دفاع تاکتیکی، مدافع کاملاً منفعل بوده و هر اقدام او تابع اقدام تهاجمی دشمن و برای دفع تهاجم او در وضع حاضر است. اما در دفاع راهبردی، تهاجم دشمن انگیزه دفاع را ایجاد میکند و مدافع با نظر به آیندهای دوردست، به نحو فعال در برابر دشمن عمل میکند و تهدید را به زمین دشمن و فرصتها را به زمین خود منتقل میکند. رویکرد حضرت آیتالله العظمی خامنهای در مقابله با تهاجم فرهنگی دفاع راهبردی است. اکتفا به دفاع تاکتیکی از نظر ایشان نمیتواند موفقیتهای پایدار را به ارمغان آورد[۲۱۵]. برای نمونه، به مورد فلسطین اشاره میشود که بیان تاکتیکی مظلومیت آنان کافی نیست و لازم است با یک طراحی بنیادین، یک راهبرد عمومی، تبلیغی در همه دنیای اسلام به صورت مشترک تعیین و به آن عمل شود[۲۱۶]. تاکتیک باید با نظر مدام به راهبرد اتخاذ شود و تناسب ماهیت تاکتیک و روش با راهبرد مهم است؛ زیرا گاهی تغییر تاکتیک اصل راهبرد را دگرگون میکند که مطلوب نیست[۲۱۷]. کارکرد تاکتیک حل مشکلات مقطعی در مسیر اهداف درازمدت است[۲۱۸]. بر همین اساس برای مراکز فرهنگی، مانند حوزههای علمیه و روحانیت، برنامههای درازمدت راهبردی ضرورت مییابد[۲۱۹]. در اینجا سه راهبرد اساسی در برابر تهاجم فرهنگی بررسی میشود که هر یک فروع بسیاری نیز دارند. این سه راهبرد عبارتاند از: ۱) بصیرت، ۲) توسعه امنیت فرهنگی، ۳) نفوذ فرهنگی.[۲۲۰]
راهبردهای مقابله با تهاجم فرهنگی
بصیرت
واژه بصیرت از واژگان معروف در فرهنگ سیاسی اسلام است. مفهوم بصیرت، به ویژه بعد از انقلاب اسلامی، بسیار مورد توجه قرار گرفته و البته منشاء آن، تأکید روایات اهل بیت(ع) به بصیرت است. بصیرت، به ویژه در چند سال اخیر، به جهت برخی مسائل سیاسی، از جمله فتنه سال ۸۸، بسیار مورد توجه و تأکید رهبر انقلاب قرار گرفته است. میتوان به جرأت ادعا داشت که تاریخ سیاسی معاصر ایران، شکست تمام تلاشها برای رهایی از یوغ استعمار و استبداد ناشی از عدم بصیرت بود. باطل نمیتواند مستقل باشد و همواره، همچون انگل خود را به حق میچسباند. علت تأکید بر بصیرت، آمیخته گشتن باطل با حق در میان انسانهاست[۲۲۱]. بصیرت ملت، به ویژه بصیرت جوانان، از گمراهی آنان در فضای غبارآلوده فتنه جلوگیری میکند؛ در حالی که در نبود بصیرت، کارهای غلط، با نیت خوب، انجام میشود! به همین جهت، میتوان بصیرت را چون قطبنما در میدان جنگ و فرد بابصیرت را آشنا به مواضع دشمن و نقشه و نقشهخوانی دانست[۲۲۲]. رهبر انقلاب بصیرت را با قدرت تحلیل[۲۲۳] و با فهم مسائل و اهداف[۲۲۴] و توانایی تفکیک حق از باطل پیوند میزند[۲۲۵]. در جاهای بسیاری بصیرت، آگاهی، معرفت، بیداری، بینایی، هوشمندی، قدرت فهم و تحلیل را به هم عطف میکند[۲۲۶].
گرچه زندگی دینی بدون بصیرت هرگز ممکن نمیشود؛ اما پیچیدگیهای اجتماعی امروز اهمیت بصیرت را دو چندان کرده و تحصیل بصیرت را نیز مشکل نموده است. به همین دلیل هر یک از قشرهای مختلف مردم، هریک جدا از دیگری، سفارش به بصیرت میشود[۲۲۷]. راهبرد بصیرت و تمییز حق از باطل نکتهای است که رهبر انقلاب بارها به آن تأکید کرده است. ایشان برای شناخت دو جبهه حق و ناحق چند مسأله اساسی را مطرح میکنند: کیستی حق، چرایی پیدایش حق، چرایی ارسال رسل برای دعوت به حق، هدف حق، کارویژه حق و چرایی آن، روش، تدبیر، تاکتیک و عمل کرد حق و نحوه تقابل حق با جبهه کفر[۲۲۸]. نظیر این مسائل در باب ناحق یا همان باطل، نیز طرح میشود. دشمن در هر تهاجمی از سه عامل بهره میگیرد: ۱) پول که انسانها را برده میکند، ۲) سلاح که انسانها را میترساند و مرعوب میکند، ۳) تبلیغات که انسانها را خام میکند و فریب میدهد. به عقیده رهبر انقلاب ایمان روشن و ایمان با بصیرت است که میتواند در برابر این سه عامل بایستد، همان چیزی که ملت ما از اول انقلاب دارد[۲۲۹]. اگر به تبع دو جنگ سخت و جنگ نرم، دفاع سخت و دفاع نرم تعریف کنیم، عنصر اصلی دفاع نرم شناخت دشمن و راهبردهای او و فهم ترفندها و عملیات او است. پس از آن عناصری چون گفتگو، حضور در جایگاههای لازم و دقت در انجام وظایف از عناصر اصلی دفاع نرم به شمار میآیند[۲۳۰]. به همین جهت است که میتوان بصیرت را یک راهبرد دفاعی در برابر تهاجم فرهنگی دانست.
کسی که اهل بصیرت نباشد و از روی بصیرت کار نکند، جزء عوام است. تحصیلات عالیه، فقر و غنی یا مقام و منزلت رسمی و اجتماعی دخلی در عوام بودن یا اهل بصیرت بودن ندارد. قرار گرفتن در یکی از این دو گروه، به اختیار آدمی است. یکی بصیرت میخواهد، پس بصیرت مییابد؛ اما دیگری با دست خود و به اختیار خود به جرگه عوام میپیوندد[۲۳۱]. ممکن است اشکال شود که این ملکات اختیاری نیستند؛ کسی که ترسو است، نمیخواهد ترسو باشد و از آن زجر میکشد؛ اما بالاخره ترسو است. اما باید توجه داشت این ملکات نفسانی مبادی اختیاری دارند و به واسطه این مبادی است که میتوان اهل فضیلت را به جهت فضایلی که دارند، تمجید و تحسین نمود و اهل رذیلت را به جهت رذایلی که دارند، تقبیح و سرزنش کرد. تقوا منشاء اساسی بصیرت است؛ زیرا بصیرت اساساً برای یافتن مورد و موضع تقوا است[۲۳۲]. حضرت آیتالله العظمی خامنهای در یک جمله، با دقت و صراحت، چشم بصیرت داشتن را به دانستن این نکته وابسته کرده است که بازوی ما در اختیار خداست یا نه[۲۳۳]. باز در جایی دیگر تصریح میکنند که در سایه قرآن معرفت و بصیرت معنا پیدا میکند و به سمت هدفهای درست متوجه میشود[۲۳۴]. این که ایشان عرفان واقعی را نیز ایجاد بصیرت لازم برای حضور در مقابل خدا میدانند[۲۳۵]؛ میتوان در راستای همین نکته دانست. نسبت تقوا و بصیرت به قدری وثیق است که بیتقوایی با بیبصیرتی و غفلت تعریف میشود[۲۳۶]. بصیرت در شناخت اهداف، تنها شناخت خود هدف نیست؛ بلکه شناخت نسبت خود با هدف را نیز در بر میگیرد. از دیدگاه رهبر انقلاب این بصیرت در مردم ایران جای سپاس دارد[۲۳۷]. همچنین، به جهت مردم نهاد بودن بسیج، هویت آن نه با سازمان نظامی آن، بلکه ایمان روشن و ایمان با بصیرت تعریف میشود[۲۳۸].
وظیفه مؤمن تنها داشتن بصیرت نیست؛ بلکه بصیرتبخشی و شفاف کردن امور از وظایف مؤمنان، به ویژه نخبگان و خواص است که بصیرت را نه فقط در خودشان، بلکه در دیگران نیز به وجود بیاورند[۲۳۹]. شیوه امام (ره) که برگرفته از پیامبران بود؛ عبارت بود از تزریق ایمان و باور عمیق، همراه با بصیرت و آگاهی و تأمل و فکر در مخاطبان خود و چنین روشی به طور طبیعی استعدادها را شکوفا میکند و نیروها را پرورش میدهد[۲۴۰]. «بالا بردن رشد سیاسی که با درک سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی پیوند وثیق دارد، از وظایف مسئولان است»[۲۴۱]. در همین راستا است که میتوان گفت دانشجوی جوان به بصیرت نیاز دارد و استاد در برابر این نیاز وظیفه دارد[۲۴۲]. بصیرت با عبرت نیز ارتباط وثیق دارد[۲۴۳]. عبرت با تحلیل حاصل میشود؛ بنابراین وابسته به قدرت تحلیل است. به این جهت، بیداری و بصیرت سیاسی با قدرت تحلیل سیاسی پیوند دارد[۲۴۴]. بصیرت در حوزههای متنوعی لازم است. بصیرت در هدف، وسیله، شناخت دشمن، شناخت موانع راه، شناخت راههای جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع لازم است[۲۴۵]. شاید برخی مکاتب، در همه یا برخی از این موارد، بنا را بر اطاعت کورکورانه بگذارند، اما اسلام چنین نیست؛ در اسلام دعوت به سوی خدا بر اساس بصیرت است: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي﴾[۲۴۶][۲۴۷]. این راهبرد در بحرانها و فتنهها نتیجه بسیار مثبتی دارد که از بهترین نمونههای آن پاسخ کوبنده مردم به فتنهگران ۸۸ بود[۲۴۸]. ایشان بصیرت مردم در شناخت اهداف، راه رسیدن و موانع رسیدن به اهداف را نیز بر همین اساس تحسین میکند[۲۴۹].
بصیرت در شناخت دشمن امری بسیار مهم است و اولین مسأله بصیرت شناخته میشود[۲۵۰]. این همان تولّی و تبرّی است که در قرآن و سنت مورد تأکید قرار گرفته و حضرت آیتالله العظمی خامنهای با معیار اساسی حق و ناحق به آن تأکید دارند[۲۵۱]. تأکید بر دشمنی دشمنان و استکبار تندروی نیست و هرگز نباید این تأکید را عامل تحریک دشمن خواند. چنین توهمی ناشی از سادهلوحی و سطحینگری در حوزه سیاست و حاکی از عدم تعمق در حوادث و جریانات داخلی و جهانی و عدم بصیرت در دشمنشناسی است[۲۵۲]. بصیرت یک بعد مهم دیگر هم دارد. ما باید از نسبت خود با اسلام در تهاجم فرهنگی مطلع باشیم. در انقلاب اسلامی قهرمان اصلی اسلام است[۲۵۳]. به همین جهت، اگرچه ما از اسلام دفاع میکنیم، اما ما اسلام را حفظ نمیکنیم. نگهدار و نگهبان اسلام خدای یکتا است و اسلام پشتوانه ماست[۲۵۴].[۲۵۵]
توسعه امنیت فرهنگی
اهمیت امنیت: حضرت آیتالله العظمی خامنهای بارها به اهمیت امنیت اشاره کرده است و از جهات مختلف اهمیت آن را بازگو میکند. امنیت یک نیاز طبیعی انسان و یکی از اساسیترین و اصلیترین نیازهای یک ملت و یک کشور است[۲۵۶] که لذت از زندگی در سایه آن تحقق مییابد[۲۵۷]. به این جهت، امنیت از حقوق اساسی مردم به شمار میآید[۲۵۸]. در وضعیت امنیت همه کارها را میتوان سامان داد و مردم به طور عادی به کار خود مشغولاند؛ اما در وضعیت ناامنی، همه امور مختل میشود[۲۵۹]. امنیت یک نعمت بزرگ الهی است[۲۶۰]. به همین جهت، با نگاه فقیهانه و شرعی به مقوله امنیت، به همزدن امنیت یک ملت، بزرگترین گناه ممکن شمرده میشود که مقابله با آن هوشیاری آحاد ملت و نخبگان را میطلبد[۲۶۱]. پیشگیری از بروز جنگ، بالاترین و آشکارترین لایه امنیت است؛ اما مفهوم امنیت بسیار گستردهتر از نگاه نظامی به آن است. امنیت در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دیگر لایههای حیات اجتماعی اهمیتی کمتر از امنیت نظامی ندارد. مسأله امنیت با پیدایش تهدید مطرح میشود. البته نکته روشنی است که پیدایش تهدید امری خارج از اراده افراد یا حکومت است. بر همین اساس، یک رویکرد به امنیت آن را وضع عینی خارجی مستقل از احساس و شعور میداند و آن را به نبود تهدید و وجود تأمین تعریف میکند[۲۶۲]. رویکرد دیگر، امنیت را به عدم نگرانی از پیدایش امری ناخوشایند در آینده تعریف میکند[۲۶۳]. این رویکرد به امنیت به مثابه امری نفسانی مینگرد و در تأمین امنیت بیشتر به درون میپردازد و ایجاد آرامش خاطر را اصل به شمار میآورد.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در بسیاری از جاها سخنانی دارد که میتوان از آنها رویکرد دوم به امنیت را برداشت کرد[۲۶۴]. ایشان در جایی، به صراحت امنیت را مقولهای عینی میشمارد[۲۶۵]. بنابراین، به نظر میرسد تعریف دقیقتر از امنیت باید به هر دو جنبه عینی و نفسانی متوجه باشد و البته از مجموعه سخنان حضرت آیتالله العظمی خامنهای نیز همین رویکرد ترکیبی به دست میآید. بر همین اساس، میتوان این تعریف را برای امنیت پیشنهاد داد: مفهوم عام امنیت عبارت است از عدم نگرانی از پیدایش امری ناخوشایند همراه با امید به وضع آرامش بخش در زمان آینده، به گونهای که این احساس عدم نگرانی و امید ناشی از آگاهی به وضع منابع تهدید و امکانات موجود باشد. اموری که موجب از بین رفتن آرامش فردی و گرفتاری به اضطراب، تشویش، حیرت، وحشت و مانند آنها میشود، فرد به فرد ممکن است متفاوت باشد. افراد بسیار ضعیف با اندک ناملایمتی در هم میشکنند؛ اما کسانی که متخلق به اخلاق الهی شدهاند و مراتب بالای سیر إلیالحق را پیمودهاند، با شدیدترین مشکلات نیز آرامش خود را از دست نمیدهند. تصمیمگیران امر امنیت و سیاستگزاران، خود باید از گروهی باشند که در شدیدترین تهدید، دچار اغتشاش ذهنی و اختلال در تصمیم نشوند؛ اما در سیاستگذاری برای امنیت ناچارند وضع متوسط یا حتی وضع افراد ضعیف جامعه و عوامل ایجاد کننده یا بر همزننده امنیت را در نظر گیرند[۲۶۶]. روشن است که نمیتوان موضوع امنیت را به یک امر خاص محدود نمود. نیازهای اولیهای چون حیات، آب، غذا و کار باید تأمین باشند؛ محیط زیست و منابع طبیعی باید حفظ شوند؛ از سوی دیگر، باید از ظلم، استبداد، سیطره بیگانگان، نفوذ نااهلان به مناصب حکومتی و مانند آنها جلوگیری شود؛ پاسداری از هویت اخلاقی و ارزشهای متعالیه نهادینه شده در جامعه نیاز لازم است. همه این امور، به علاوه امور بسیار دیگر نیاز به امنیت دارند[۲۶۷]. اما در نظام امنیت، امنیت کدام یک از این امور اصل و مقدم بر دیگر امور شمرده میشود؟ آیا امنیت حیات مقدم است، به هر قیمتی که باشد یا امنیت دین و اخلاق، اگرچه به قیمت حیات؟ یا امنیت قدرت اصل است اگر چه به قیمت حیات یا هزینه کردن دین و اخلاق باشد؟ در تزاحم امنیتها پاسخ این پرسش اهمیت بسیار دارد؛ به ویژه با توجه به اینکه وقوع تزاحم در امور امنیتی یک استثناء نیست؛ بلکه روند جاری و عادی امور است. اما این پرسش تنها به مسأله تزاحم متوجه نمیشود. بر اساس محور امنیت است که حدود و ثغور امنیت و جایگاه هر یک از موضوعات دیگر امنیت تعریف میشود و نیز روشن میشود چه امری تهدید است و چه امری باید از تهدید محافظت شود. دقیقا بر اساس تعریف چنین محوری است که امنیت عفاف در جوامع اسلامی باید تأمین شده و از تهدید مصون بماند؛ اما در نظامهای سکولار غربی، عفاف یک تهدید به شمار میآید.
قرآن کریم بر آن است که نظام اسلامی باید حاکم بودن ارزشهای الهی را تضمین کند[۲۶۸] و این همان تأمین امنیت این ارزشهاست. همچنین، مهمترین ویژگیهای خط امام اصل بودن امنیت دین است و اگر از جان و مال و حکومت و هر چیز دیگر پاسداری میشود، همه برای حفظ دین است[۲۶۹]. به این جهت سه عنصر اساسی هویت جمهوری اسلامی فقاهت، اخلاق و آگاهی سیاسی[۲۷۰] تعریف شده و اساس کار آن، اداره ملت و کشور ایران بر اساس مفاهیم و ارزشهای الهی است که از اسلام آموخته شده است[۲۷۱]. انقلاب اسلامی نیز تغییر ارزشها در جامعه و حاکم شدن ارزشهای الهی است، نه تغییر حاکمان[۲۷۲]؛ ارزشهایی چون دین، ایمان، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، آزادی فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمی، حکومت صالح و انسانهای برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها[۲۷۳]. بنابراین، محور امنیت در جمهوری اسلامی، عبارت از اسلام و ارزشهای اخلاقی یا همان هویت جمهوری اسلامی و جامعه ایرانی است. این همان امنیت فرهنگی است[۲۷۴]. بر این اساس، موضوعات دیگر امنیت حول این محور تعریف میشوند؛ یا به مثابه تمهید و ابزار امنیت هویت یا به عنوان فروع امنیت هویت در نظر گرفته میشوند؛ اگرچه تأکید بیش از حد بر روی ارزشهای دینی نباید باعث شود موضوعات فرعی فراموش شود[۲۷۵]. امنیت نظام جمهوری اسلامی در پرتو امنیت اسلام و اخلاق معنا دارد.[۲۷۶]
سیاست پر هزینهسازی تهاجم فرهنگی: کفر و نفاق منافعی در این دنیا به همراه دارند؛ همانگونه که دین و ایمان نیز با منافعی در همین دنیا همراه است. اگر چه دین و ایمان افزون بر منافع دنیایی، منافع اخروی را نیز در پی دارد؛ اما بشر به واسطه طبیعت بیشکیب و راحتطلب خویش آن را انتخاب میکند که هزینه کمتر دنیایی داشته باشد و آسانتر به دست آید. به این جهت، شیاطین جن و انس برای گسترش کفر و نفاق در پی آناند که دینمداری را پرهزینه و سخت و کمبهره کنند و در برابر کفر و نفاق را کمهزینه و آسان و سودمند نمایند. حقتعالی در برابر این سیاست شیاطین، مؤمنان را مأمور میکند که سیاست پرهزینه و کمبهرهسازی کفر و نفاق، و آسان و سودمندسازی دینمداری را در جامعه خویش در پیش گیرند. این سیاست در امنیت فرهنگی بسیار مهم است. به ویژه، مؤمنان را ملزم میکند در برابر تهاجم فرهنگی اقداماتی در پیش گیرند که تهاجم فرهنگی را برای دشمن بسیار پرهزینه و کمبهره نماید. حضرت آیتالله العظمی خامنهای نیز در پی نهادینه کردن و اجرای سیاست پرهزینه کردن و کمبهره کردن تهاجم فرهنگی است. ایشان مبارزه و جهاد را به همین معنا در زندگی انسان مستمر میداند. ایشان تأکید دارد که عمل به اسلام فقط نماز و روزه نیست؛ بلکه مبارزه با شر و انواع فساد هم جزو اسلام است[۲۷۷]. این مبارزه همان فعالیتی است که تهاجم فرهنگی را برای دشمن پرهزینه و کمبهره میکند؛ به ویژه با توجه به این نکته که حقتعالی با سنن جاری خود این مبارزه را پربار میکند[۲۷۸].
نهی از منکر یک روش اساسی پرهزینه و کمبهره کردن تهاجم فرهنگی است؛ به تعبیر دیگر، امر به معروف و نهی از منکر یکی از نوترین، شیرینترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوههای تعامل اجتماعی است[۲۷۹] که با جریان آن جامعه اسلامی زنده، هوشیار، آسیبناپذیر، پرامید، آماده مقاومت میشود[۲۸۰]. هیچ اجتماع بشری نیست که در آن، فساد به وجود نیاید. تهاجم فرهنگی نیز از همین زمینه بهره میگیرد. با نهادینه شدن امر به معروف و نهی از منکر، جامعه به فساد فرصت رشد نمیدهد؛ مثل جریانهای عظیم آب که هرچه در این رودخانهها آلودگی و کثافت بریزند، کمی آن طرفتر، تلاطم آب، سر به سنگ کوبیدن آب و حرکت آب، مواد مضر را از بین میبرد و در عوض، مواد حیاتی تولید میکند[۲۸۱]. اساساً، قوام حکومت اسلامی و بقای حاکمیت اخیار، به این است که در جامعه امر به معروف و نهی از منکر باشد[۲۸۲]. به تعبیر دیگر، عمل به این وظیفه، تضمینکننده دوام و استحکام حکومت صالحان است، و رهاکردن و به فراموشی سپردن آن، زمینهساز سلطه اشرار و نابکاران[۲۸۳]. به این جهت، امر به معروف و نهی از منکر یک روش دفاعی مؤثر در برابر تهاجم فرهنگی است که امروزه مسئولیت مضاعف نسبت به آن وجود دارد؛ هم مسئولیت شرعی و هم مسئولیت انقلابی و سیاسی[۲۸۴]. امر به معروف و نهی از منکر زبانی یکی از ابزارهای غیر رسمی مجازات است که عموم مردم باید آن را انجام دهند. اساساً معنای اصلی امر به معروف و نهی از منکر، این مرتبه زبانی است که با مرحله قلبی کامل میشود[۲۸۵]. به تعبیر رهبر انقلاب، تأثیر نهی از منکر زبانی از مشت پولادین حکومتها بیشتر است. زبان، سلاحی خیلی کارگرتر، نافذتر و مؤثرتر از مشت است؛ آن هم تنها با یک عبارت «این کار شما خلاف است، نکنید»، بدون خشم و اقدام عملی[۲۸۶]. تحققبخشی مرحله عمل بر عهده حکومت است[۲۸۷]. به نظر ایشان فقط کافی است یک شخص از یک منکر، مکرر نهی شود. فشار تکرار نهی، هر کسی را در برابر آن تسلیم میکند[۲۸۸]. اما اگر یکی دچار ضعف نفس شود، یکی خجالت بکشد و یکی بترسد؛ در نتیجه، یک نفر بگوید و ده نفر ساکت شده و تماشا کنند، نهی از منکر نخواهد شد[۲۸۹]. مردمسالاری در دفاع فرهنگی یک سیاست اساسی در پرهزینه کردن تهاجم فرهنگی برای دشمن است؛ یعنی امنیت فرهنگی دغدغه تودههای مردمی، در همه سطوح، گردد.
با رواج امر به معروف و نهی از منکر، گناه در نظر مردم، همیشه گناه مانده و تبدیل به ثواب و کار نیک نمیشود. اگر امر به معروف و نهی از منکر رایج و نهادینه نباشد، به تدریج جای خوب و بد عوض میشود و در نتیجه، انجام کار خوب، بسیار پرهزینه خواهد گشت و این همان چیزی است که دشمن در تهاجم فرهنگی، هدف گرفته است[۲۹۰]. از جمله موارد حکومتی پرهزینه و کمبهره کردن تهاجم فرهنگی، نظارت بر مطبوعات است که بر عهده دولت و قوه قضاییه است. ایشان نظارت بر مطبوعات را وظیفه و کاری لازم میداند که یقیناً خواستهها و مصالح ملی از مطبوعات تأمین نخواهد شد و البته مرّ قانون اساسی و قانون مطبوعات و قانون عادی هم هست. در این مورد، و البته در هیچ مورد دیگر، کسی حق دخالت در کار قاضی را ندارد و علیه قاضی نباید جوسازی شود و نباید فشاری علیه وله قاضی یا این حکم با آن حکم وجود داشته باشد. مطبوعات افکار مردم را هدایت میکنند و کسی که غیرمسئولانه میخواهد هدایت افکار مردم را به دست گیرد و با تحلیلهای غلط و شایعهسازی و تهمت و دروغ، به ایمان و عواطف و باورها و مقدسات مردم آسیب میزند، صلاحیت این کار را ندارد[۲۹۱]. یکی دیگر از روشهای اجرایی برای پرهزینه کردن تهاجم فرهنگی برای دشمن، عدم اعتماد به دشمن و حفظ رابطه خصمانه با او است. این همان قاعده فقهی تبرّی است که پس از تولّی، پایه دوم تکوین جامعه سیاسی اسلامی و ارتباطات اجتماعی سیاسی در جامعه است. طرح دو مفهوم خودی و غیرخودی برای نهادینه کردن تولّی و تبرّی در جامعه است. خودی کسی است که دلش برای اسلام و انقلاب میتپد؛ به امام ارادت دارد؛ برای مردم به صورت حقیقی، نه ادعایی، احترام قائل است[۲۹۲] و برای نظام و انقلاب و اسلام احساس مسئولیت میکند[۲۹۳]. غیرخودی کسی است که دستورش را از بیگانه میگیرد؛ دلش برای بیگانه و برای برگشتن آمریکا میتپد و از اوایل انقلاب در فکر ایجاد رابطه دوستانه با آمریکا بود و به امام اهانت میکرد[۲۹۴]. از نشانههای دیگر غیرخودی و غریبه آن است که اصل اسلام و حکومت اسلامی را قبول ندارد، شاخصهای انقلاب و شاخصهای خط امام را قبول ندارد و منتظر است بیگانه بیاید و زمام امور کشور را در دست گیرد و اوضاع قبل از انقلاب تکرار شود[۲۹۵] و با اصل نظام مخالف است[۲۹۶].
زمانی که حضرت آیتالله العظمی خامنهای بحث خودی و غیرخودی را مطرح کرد؛ اعتراض بسیاری بلند شد. البته این اعتراضها از سوی عدهای بود که با غرب رابطه آشکار داشتند، به تعبیر رهبر انقلاب، حرفشان این بود که چرا به مردم میفهمانید که ما غیرخودی هستیم[۲۹۷]؟! جالب اینجاست که این معترضان بعدها از طراحان و عوامل فتنه ۸۸ شدند که به روشنی دست انگلیس در آن آشکار بود. ایشان به شدت بر نهادینه کردن تولّی در بین خودیها و تبرّی از غیرخودیها تأکید دارد. غیرخودی دشمن است. رهبر انقلاب در اهمیت تشخیص دشمن از خودی بسیار سخن گفته است[۲۹۸]؛ به ویژه تشخیص این صفبندی برای مسئولان اهمیت ویژه دارد[۲۹۹]. موضعگیریهای دشمن، معیار مناسبی برای تشخیص جبهه خودی از غیر خودی است. انسان عاقل باید از خوشآمدن دشمن به فکر رود چه اشتباهی کرده که خوشآیند دشمن شده است[۳۰۰]. ممکن است حتی شخصی از جبهه خودی باشد، اما به جهت نفهیمدن، نتیجه کارش به نفع دشمن باشد[۳۰۱].[۳۰۲]
سیاست آسان و پربهره کردن دینمداری: در برابر پر هزینهسازی کفر و نفاق، دینمداری باید آسان، پرسود و زیبا باشد. دقت شود که مراد تساهل و تسامح در اصل دینمداری نیست؛ بلکه معنای آن، آسان کردن دینمداری است. اصول زندگی مؤمنانه از دین گرفته میشود، اما در مقام برنامهریزی و طراحی باید آسان، پرسود و زیبا برنامهریزی و طراحی شود. آسانسازی زندگی مؤمنانه یک سیاست کلان است، به این معنا که برآیند نهایی عمل سیاسی مؤمنان باید به آن ختم شود، نه به این معنا که احکام سختی مانند جهاد از اسلام حذف شود،؛ چراکه خود این احکام برای همین وضع شدهاند که مشکلات و سختیهایی را از زندگی مؤمنان کنار بزنند. آسان کردن دینمداری یکی از سیاستهای مهم در تأمین امنیت فرهنگی است. برای نمونه گسترش علم و دانایی و نیز گسترش آزاداندیشی که مورد تأکید مقام معظم رهبری است، یکی از مهمترین امکانات لازم برای توسعه دینمداری است[۳۰۳]. همچنین، تأمین فضا برای انجام این واجب و رفع موانع از امر به معروف و نهی از منکر از وظایف دولت است[۳۰۴]. ایشان تأکید میکنند که مأمورین قضایی و همه دستگاه حکومت باید از آمر و ناهی شرعی دفاع کنند[۳۰۵]. نهادینه شدن امر به معروف و نهی از منکر، یک راهبرد اساسی برای آسانسازی و پربهره کردن دینمداری است. اما این اثر از امر به معروف و نهی از منکر ملازم با حضور عمومی، اهتمام عمومی و ارتقای معرفت عمومی، به ویژه شناخت معروف و منکر است. این معرفت یکی از امکانات اساسی برای توسعه دینمداری است و بر عهده علمای دین است آن را به مردم بیاموزند[۳۰۶]. رهبر انقلاب ضمن گلایه از عدم تمییز و تفکیک بین منکرات بزرگ و کوچک، سست کردن پایههای نظام را از بالاترین تخلفها شمرده و در تفصیل آن از منکرات اخلاقی، سیاسی و اقتصادی نام برده و به نومید کردن مردم و دلهای امیدوار، کج نشاندادن راه راست، گمراه کردن انسانهای مؤمن و با اخلاص، سوء استفاده کردن از اوضاع و احوال گوناگون در جامعه اسلامی، کمک کردن به دشمن، مخالفت کردن با احکام اسلامی و تلاش برای به فساد کشاندن نسل مؤمن و ترویج نامحسوس فساد اشاره میکنند[۳۰۷]. از دیگر مصادیق منکرات، میتوان به این موارد در سخنان مقام معظم رهبری اشاره کرد: دروغ، غیبت، تهمت، کینهورزی نسبت به برادر مؤمن، بیاعتنایی به محرمات دین، بیاعتنایی به مقدسات، اهانت به پذیرفتههای ایمانی مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت[۳۰۸]، ظلم کردن، تعرض کردن، تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دستدرازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن[۳۰۹]. از ذکر این مثالها روشن است که منکر هر امری است که در برابر اسلامیت یک جامعه باشد و فضای اسلامی را کمرنگ و تضعیف کند.
گروهی به نام آزادی یا با متهم کردن نظام، تلاش میکنند که نظام جمهوری اسلامی را از نهادینه و اجرایی کردن این سیاست باز دارند تا در برابر فتنهگریها و مرزشکنیهایشان مانعی نماند و به راحتی نظام را به سقوط بکشانند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای در پاسخ به چنین تلاشهایی مرز میان نظر مخالف و فتنه را گوشزد میکنند[۳۱۰] و تأکید دارند که افکار عمومی، منطقه آزاد و بیقیدوبندی نیست که هر کار خواستند، با آن بکنند[۳۱۱]. یکی از اشکالات اساسی برخی متولیان امور فرهنگی این بوده است که در برابر دشمن مرعوب شده و به نام آزادی بیان، به آنان امکان فعالیت میدادند، اما نیروهای خودی در برابر آن چنین امکانی نمییافتند. اگر چه کارزار فکری ضروری است و باید بر آن تأکید کرد؛ اما از سوی دیگر، در این کارزار فکری نباید حربه را از دست اهل حق و اهل فکر حق گرفت و دست اهل باطل را باز گذاشت و به قول سعدی، سگ را بگشاییم و سنگ را ببندیم[۳۱۲]. یکی از دغدغههای بنیانگزاران و فرهنگبانان هر جامعه و به عبارتی هر تمدنی، یافتن مبنایی برای وحدت اجتماعی در سطح خرد است. از آنجا که این محور ضامن بقای وحدت در سطح کلان است، برای هر جامعهای اهمیت اساسی دارد. حقتعالی برای ایجاد چنین مبنایی در جامعه سیاسی اسلامی مؤمنان را برادر همدیگر قرار داده است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾[۳۱۳] یعنی نسبت اساسی میان مؤمنان برادری است. حتی اگر میان دو برادر اختلاف باشد، وظیفه ما اصلاح میان آن دو است؛ دمیدن به تنور اختلافافکنی با جناحبندی و اظهارات حزبی هم مشکلات و ایجاد ولایت حزبی در نقطه مقابل این است[۳۱۴]. همچنین، حقتعالی در آیهای دیگر میفرماید: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ﴾[۳۱۵]. مقام معظم رهبری این آیه را چنین معنا میکند که مردان و زنان مؤمن پیوسته به یکدیگرند[۳۱۶].
اتحاد و هماهنگی خودیها یکی از مسائل مهم در آسان کردن دینمداری است؛ زیرا مردم در وضعیت وحدت هم مشکلات کمتری دارند، پیشآمده را به راحتی حل میکنند. پیشتر، به طور مفصل بحث شد که تفرقهافکنی از روشهای دشمن در تهاجم فرهنگی است. روشن است که نقطه مقابل آن انسجام و هماهنگی خودیهاست[۳۱۷]. از آنجا که در عرصه سیاست اختلاف از میان نخبگان و سیاستمداران به میان مردم سرایت میکند، مخاطب ایجاد وحدت نیز ابتدا آناناند[۳۱۸]. یکی از مهمترین نتایج مثبت همدلی گروههای خودی، شناخته شدن دشمن است. اگر گروههای خودی، فاصله بین خودشان را کم کنند، فاصله با غریبهها آشکار میشود[۳۱۹]. اختلاف میان خودیها و آشکار کردن آن آثار خطرناکی دارد[۳۲۰]. با توجه به خطرات اختلاف خودیهاست که حضرت آیتالله العظمی خامنهای با تحکم میگوید تحمل نمیکند نیروهای خودی این اجازه را به خودشان بدهند که با هم تنازع کنند و به کمتر از هماهنگی کامل نیز قانع نیست[۳۲۱]. مراد از وحدت، این نیست که تضارب آراء نداشته باشند؛ بلکه منظور، همراهی و همدلی است[۳۲۲].
اگر عناصر خودی گرامی داشته شوند، لذت دینمداری را محسوستر میچشند. یکی از مهمترین تأکیدهای دیگر ایشان، این است که عناصر خودی گرامی داشته شوند، به ویژه، مسئولین فرهنگی کشور، از وزارت آموزش و پرورش تا وزارت ارشاد اسلامی، تا سازمان تبلیغات اسلامی، تا بقیه مؤسسات و بنگاههای فرهنگی کشور، به عناصر خودی تکیه کنند و اجازه ندهند که آنها منزوی شوند[۳۲۳]؛ البته نه به این معنا که امنیت شغلی یا اجتماعی عناصر غیر خودی سلب گردد[۳۲۴]. ایشان در جاهای مختلفی به تببین وجوه مختلف این امر پرداخته است. یکی از وجوه گرامیداشت نیروهای خودی، مطرح کردن آنها است. شبکه رسانهای دشمن روی ضایع کردن، یا لااقل مسکوت گذاشتن چهرههای خوب ما در شعر و ادبیات و هنر و علم متمرکز شدهاند. در برابر، رسانههای خودی باید برای مطرح کردن آنها اقدام نمایند[۳۲۵]. همچنین، توجه به خودیبودن در انتخاب افراد برای مسئولیتهای مختلف لازم است؛ به خصوص در کارهای حساس، مانند جاهایی که به آینده کشور، به افکار جوانان و به ذهنیتها ارتباط دارد[۳۲۶]. با حفظ اصالت دادن به این نسل انقلابی خودی ادبیات و هنر از نیروهای غیرخودی که تعهد چندانی به نظام ندارند، میتوان از تخصص آنها نیز بهره کافی برد[۳۲۷]. در واقع، تحت مدیریت نیروهای خودی، آنها نیز ممکن است برای بهره بردن از زیبایی و سود دینمداری، خدماتی عرضه کنند. مقام معظم رهبری به تکیه بر نیروهای خودی در ساختن کشور اهمیت میدهد[۳۲۸]. هر گاه غیرخودیها سکان برخی از مدیریتها را به دست گرفتند، امتحان خوبی پس ندادند[۳۲۹].[۳۳۰]
سیاست نفوذ فرهنگی: هر کس در خانه خویش بنشیند تا دشمن به او حمله برد و سیاست دفاعیاش انفعالی باشد، بالاخره در برابر دشمن شکستخورده و لباس مذلت خواهد پوشید. به ویژه، در برابر تهاجم فرهنگی نمیتوان به دفاع در خانه بسنده کرد. بنابراین، باید دشمن را در بیرون خانه زمین زد. اگر فرهنگ جهانی رو به انحطاط باشد، در دنیای امروز که ارتباطات از جهتی بسیار آسان و بسیار گسترده و از جهتی نیز بسیار پیچیده شده است، نمیتوان در برابر تهاجم فرهنگی به صرف دفاع اکتفا کرد و امنیت فرهنگی داشت. راه چاره آن است که نفوذ فرهنگی خود را افزایش دهیم و این را به عنوان یک سیاست اخذ کنیم؛ یعنی انقلاب خود را به آنان معرفی کنیم؛ بیآنکه در امور داخلی ملل دیگر دخالت کنیم[۳۳۱]. به این ترتیب انقلاب اسلامی امید را در تمام منطقه و حتی جهان، در دل محرومان ایجاد کرده و پایههای حکومت ستمگران را در تمام جهان میلرزاند و همین است که دشمنان را بسیار نگران کرده است[۳۳۲]. در حقیقت انقلاب اسلامی معنای درست توحید و نفی عبودیت غیر خدا و عزت در برابر هر کس و هر چیز غیر خدا را در عمل و واقعیت نشان داد و به مسلمانان در نقاط بسیاری از جهان، احساس شخصیت و عزت داد. این همان صدور انقلاب بود که مورد توجه امام خمینی (ره) بود. امام خمینی (ره) اعلام کرده بود: «ما انقلاب مان را به همه عالم صادر خواهیم کرد». دشمنان که عظمت انقلاب اسلامی را دیده بودند، این سخن را به جنگطلبی ایران و تروریسم معنا کردند و با بوقهای تبلیغاتی خود تلاش بسیاری برای کوبیدن آن کردند. اما معنای سخن امام این نبود و اساساً جنگطلبی و تروریسم با اصول امام و انقلاب سازگار نبود. صدور انقلاب به این معنا کاری پوچ و بیمعنا است؛ اما انقلاب، اگر درست و منطقی باشد و اگر برای ملتها جاذب باشد، خودش صادر میشود؛ بدون اینکه کسی بخواهد آن را صادر کند. بنابر این، اگر بیداری اسلامی ناشی از انقلاب اسلامی ایران دیده میشود؛ ناشی از این نبوده که کسی انقلاب را صادر کرده است؛ بلکه انقلاب، با جاذبههای خودش صادر شده است[۳۳۳]. معنای صدور انقلاب همان بیدار شدن ملتها بر اثر ندای انقلاب ایران است[۳۳۴]. در پی این امر، مقابل قدرتمندان و زورگویان ایستادند و سرفصل جدیدی در مبارزات ملل مسلمان به وجود آمد. جاذبه اسلام و شوق به تحقق احکام الهی موجب حرکتهای عظیم مردم مسلمان در افغانستان، فلسطین، ایستادن مردم مسلمان و مبارز فلسطین در برابر احزاب معاملهگر و شروع نهضتهای اسلامی زیادی در کشورهای مسلمان آفریقایی و آسیایی و حتی در اروپا شد و همه آنها اسلام را رهاییبخش و عزتبخش خود میدانند[۳۳۵].
این امر تنها یک اتفاق نیست. این انقلاب از انقلاب رسول خدا(ص) الگو گرفته بود و در قالب یک انقلاب تمامعیار ظاهر شد. طبیعت انقلاب چنان است که اگر بر پایهای درست و منطقی استوار باشد، همهچیز، همهجا و همهکس را از گرمی و اشتعال خود متأثر میسازد[۳۳۶]. همچنین، مردم سیاست بیدار کردن ملتها و معرفی انقلاب اسلامی از ابتدای انقلاب مورد توجه امام خمینی (ره) بود و حضرت آیتالله العظمی خامنهای نیز از آغاز دوره رهبری خویش، این سیاست را به صراحت اعلام کرد[۳۳۷]. معرفی انقلاب اسلامی از وجوه متنوعی باید صورت پذیرد. برای نمونه، یک وجه معرفی انقلاب اسلامی، بیان اهداف و ماهیت این انقلاب اسلامی است. اسلام مورد نظر این انقلاب، اسلام معنویت، عقلانیت و عدالت است و رهبر انقلاب دیپلماسی ایران را بر آن استوار میداند[۳۳۸]. این انقلاب بر نفی سلطه و سلطهپذیری و دفاع از مظلومان و محرومان استوار است و همه اینها باید اعلام و تبلیغ شود[۳۳۹]. وجه دیگر معرفی انقلاب اسلامی، ارائه یک الگو است. یکی از شاخصههای خط امام و اصرار بر سازندگی کشور و تحویل یک نمونه عملی از کشور و جامعه اسلامی به جهان است. امام در ماههای آخر عمر با برکت، بر این اصرار داشتند که کشور باید از لحاظ اقتصادی، از لحاظ کارهای زیر بنایی و از لحاظ درآمد، بازسازی شود و برای مردم، نمونهای عینی و عملی از سازندگی اسلامی ارائه گردد[۳۴۰]. صدور انقلاب برای ایران نتایج بسیار پربرکتی داشته است؛ برخی از این نتایج عبارتاند از: آمریکاییان اعتراف دارند که در صورت برگزاری انتخاب آزاد در کشورهای اسلامی و به ویژه عربی، اسلامگراها برندهاند[۳۴۱]. به برکت حرکت انقلاب اسلامی پدیدهای به نام بیداری اسلامی به وجود آمد، که این دیگر قابل انکار نیست[۳۴۲]. پایگاه سیاسی کشور و منزلت اجتماعی ملت ایران در جهان افزایش پیدا کرده است[۳۴۳]. دیگر آبرویی برای سران آمریکا نمانده و در هر جا با اعتراض مردمی مواجه میشوند[۳۴۴].
دول جهان سوم با شجاعت بیشتری در برابر آمریکا اظهارنظر میکنند که گردهمایی طولانی مربوط به ان. پی. تی در نیویورک یکی از آنها بود[۳۴۵]. مهمتر از همه اینکه تا پیش از پیدایش جمهوری اسلامی، چنین القاء میشد که اسلام قادر به آفرینش عزت و عظمت نیست و راه سعادت در الگوی غربی و فرهنگ اروپا و آمریکا یا در تئوریهای خیالی و پوچ مارکسیسم باید جستجو شود. اما پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران و عزت و عظمتی که تحقق اسلام به ملت ایران بخشید، همه بافتههای دیرینه استعمارگران غربی را باطل کرد و در عمل نشان داد که اسلام میتواند ملتی را از ضعف و بیحالی و انظلام نجات دهد و به اوج عزت و شجاعت و اعتماد به نفس برساند و هم میتواند نظامی استوار و قادر بر زورآزمایی با قدرتهای مادی جهان به آنان ببخشد و دست قدرتهای ظالمانه و تحقیرکننده استعمار و استکبار را از سر آنان کوتاه کند[۳۴۶]. نفوذ فرهنگی یک حیثیت سلبی نیز دارد؛ یعنی سلب نفوذ دشمن در ملل دیگر. برای این امر، باید سیاست خارجی ما تهاجمی باشد و دشمن را در موضع انفعال قرار دهد. موارد زیادی است که ما میتوانیم در آنها موضع تهاجمی داشته باشیم، از جمله[۳۴۷]: در قضیه حقوق بشر، موضع ما موضع تدافعی نیست؛ موضعمان تهاجمی است. نباید از مواضع آمریکاییها و صهیونیستها در مورد وضع حقوق بشر ایران منفعل شد؛ بلکه باید این موضوع را معکوس کرد و خود آنها را از جهت رعایت حقوق بشر مورد پرسش و هجمه قرار داد.
در مسأله زن هم موضع ما تدافعی نیست؛ تهاجمی است. علاوه بر این که آنان بیحجابی را الزامی کردهاند؛ از زن به عنوان یک وسیله التذاذ و شهوترانی استفاده کردهاند. در زمینه سلاحهای کشتار جمعی، ما مدعی هستیم و باید مهاجم باشیم. در موضوع تروریسم ما باید مدعی باشیم. در بعضی از کشورهای اروپایی که خیلی هم ادعای تسامح و تساهل دارند، اقلیتهای دینی، وضع مناسبی ندارند و ما باید موضع تهاجمی داشته باشیم. مسأله حق حاکمیتِ برابر دولتها، مسأله مبارزه با اشغال و حضور نظامی از مواردی است که باید مواضع ما کاملاً در این مسائل تهاجمی باشد. مسأله مبارزه با سلطه مهمتر از همه است. سلطهگری از نظر همه انسانهای سالم محکوم است. مقابله با سلطهگری موضع اساسی ماست. باید این موضوع را بخواهیم و بپرسیم: چرا بخش سلطهگر دنیا میخواهد خودش را بر همه دنیا تحمیل کند؟[۳۴۸]
منابع
پانویس
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با نویسندگان، صاحبنظران و کارکنان رسانههای گروهی، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با نویسندگان، صاحبنظران و کارکنان رسانههای گروهی، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان خانههای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۶/۱۰/۱۳۷۶.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «بیگمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد» سوره یونس، آیه ۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم مشهد و زائران حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، ۴/۱/۱۳۷۵ و نیز مراسم هشتمین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، ۱۸/۹/۱۳۷۶ پیام به هجدهمین اجلاس سراسری نماز، ۱۲/۸/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم مشهد و زائران حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، ۴/۱/۱۳۷۵ و نیز نک: پیام به هجدهمین اجلاس سراسری نماز، ۱۲/۸/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۱/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۰/۹/۱۳۹۰؛ دیدار با اعضای انجمن اهل قلم، ۷/۱۱/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروهی از خواهران پرستار، ۲۰/۷/۱۳۷۳، دیدار مسئولان خانههای فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۱۰/۶/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای مجمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم، ۴/۲/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۰/۹/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با رئیس، معاونان و مدیران سازمان صدا و سیما، ۲۶/۳/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار پرشور با خانوادههای صبور و سرافراز شهیدان و جانبازان استان کردستان ۲۲/۲/۱۳۸۸و نیز: دیدار نویسندگان، صاحبنظران و کارکنان رسانههای گروهی، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۱/۹/۱۳۶۸؛ دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۰/۹/۱۳۷۰؛ دیدار کارگران و فرهنگیان کشور، ۱۵/۲/۱۳۷۲؛ دیدار مسئولان خانههای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۱۰/۶/۱۳۷۶؛ دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به گردهمایی ائمه جمعه سراسر کشور، ۲۰/۶/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار نویسندگان، صاحبنظران و کارکنان رسانههای گروهی، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با وزیر و مسئولان وزارت ارشاد و اعضای شوراهای فرهنگ عمومی کشور، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم، ۱۵/۱۱/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با رؤسای آموزش و پرورش سراسر کشور، ۱۲/۵/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم، ۱۵/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از شعرا، ادبا، فرهنگیان و دانشگاهیان استان آذربایجان شرقی، ۹/۵/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۳/۸/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با فرماندهان گردانها، گروهانها و دستههای عاشورای نیروهای مقاومت بسیج سراسر کشور، ۲۲/۴/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از اساتید، معلمین، دانشجویان، دانش آموزان و کارگران، ۱۵/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی، ۲۶/۳/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار فرماندهان و اعضای «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، ۱۵/۱۰/۱۳۷۳.
- ↑ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم ششمین دوره فرماندهی و ستاد دانشگاه امام حسین(ع)، ۲۹/۸/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از اساتید، معلمین، دانشجویان، دانش آموزان و کارگران، ۱۵/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای بسیجی هیأت علمی دانشگاهها، ۲/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینی» حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، ۳/۱/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در گردهمایی ائمه جمعه سراسر کشور، ۲۵/۶/۱۳۷۰ گردهمایی ائمه جمعه سراسر کشور، ۱۵/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با وزیر، معاونان، مشاوران و مدیران کل وزارت آموزش و پرورش، ۲۵/۱۰/۱۳۷۰؛ دیدار فرماندهان گردانهای عاشورای نیروهای مقاومت بسیج، ۲۲/۴/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از اساتید، معلمین، دانشجویان، دانش آموزان و کارگران، ۱۵/۲/۱۳۷۲. پیام به نشست دفتر تحکیم وحدت، ۲۷/۵/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۰/۹/۱۳۷۰. دیدار قشرهای مختلف مردم، ۲۵/۹/۱۳۷۶. دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۳/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از اساتید، معلمین، دانشجویان، دانش آموزان و کارگران، ۱۵/۲/۱۳۷۲. دیدار مسئولان خانههای فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۱۰/۶/۱۳۷۶. دیدار ائمه جمعه سراسر کشور، ۳۰/۲/۱۳۷۷. دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، ۲۴/۶/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور، ۳۰/۲/۱۳۷۷. دیدار مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی، ۲۶/۳/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۰/۹/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم کشورمان و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، ۲۴/۷/۱۳۶۸ دیدار مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، ۷/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای کمیته تبلیغاتی کنفرانس اسلامی، ۴/۳/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در آغاز دهمین گردهمایی سراسری ائمه جمعه، ۲۱/۶/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۰/۹/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم هشتمین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، ۱۸/۹/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۰/۹/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت آغاز به کار اجلاس تأسیسی سازمان مجالس اسلامی، ۲۵/۳/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از اساتید، معلمین، دانشجویان، دانش آموزان و کارگران، ۱۵/۲/۱۳۷۲. آغاز دهمین گردهمایی سراسری ائمه جمعه، ۲۱/۶/۱۳۷۳ دیدار روحانیون و مبلغان، ۲۶/۲/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در انتصاب آقای علی لاریجانی به سمت رئیس سازمان صدا و سیما و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۴/۱۱/۱۳۷۲ جمع مردم ارومیه، ۲۷/۶/۱۳۷۵؛ پیام به مناسبت آغاز به کار اجلاس تأسیسی سازمان مجالس اسلامی، ۲۵/۳/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از اساتید، معلمین، دانشجویان، دانش آموزان و کارگران، ۱۵/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروهی از خانوادههای معظم شهدا، ۱/۸/۱۳۷۰، ۲۱/۶/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان و مسئولان تبلیغات جنگ، ۲۰/۱/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم صبحگاه مشترک نیروهای سپاه، ۷/۷/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار عمومی مردم قم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در انتصاب اعضای جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۴/۹/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)، ۱۸/۷/۱۳۷۷. پیام به نشست دفتر تحکیم وحدت، ۲۷/۵/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار نویسندگان، صاحبنظران و کارکنان رسانههای گروهی، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور، ۱۵/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ دانشگاهیان و فرهنگیان استان کهکیلویه و بویر احمد، ۱۹/۳/۱۳۷۳.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۵۸۹-۶۰۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جوانان استان سیستان و بلوچستان، ۶/۱۲/۱۳۸۱؛ جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رؤسای آموزش و پرورش سراسر کشور، ۱۲/۵/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، ۱/۱/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم تنفیذ حکم دوره دوم ریاست جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی»، ۱۲/۵/۱۳۷۲.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۰۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به حجاج بیت الله الحرام، ۱۲/۱۲/۱۳۷۹؛ دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰؛ جمع کارکنان سازمان صدا و سیما، ۲۸/۲/۱۳۸۳؛ اجتماع بزرگ مردم همدان، ۱۵/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت جمع کثیری از عشایر عرب خوزستان و مردم نجف آباد، ۱۹/۳/۱۳۶۸؛ گفت و شنود در دیدار جمعی از جوانان، ۱۳/۱۱/۱۳۷۷؛ دیدار کارکنان مجتمع مس سرچشمه، ۱۸/۲/۱۳۸۴؛ دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان، ۱۹/۲/۱۳۸۴؛ دیدار دانشجویان دانشگاههای استان یزد، ۱۳/۱۰/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مهمانان خارجی شرکت کننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره)، ۱۳/۳/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به حجاج بیت الله الحرام،۱۲/۱۲/۱۳۷۹؛ دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳؛ دیدار کارکنان مجتمع مس سرچشمه، ۱۸/۲/۱۳۸۴؛ دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان، ۱۹/۲/۱۳۸۴؛ دیدار عمومی مردم قم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۰/۱۱/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای انجمن اهل قلم، ۷/۱۱/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در آغاز دهمین گردهمایی سراسری ائمه جمعه، ۲۱/۶/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای عاشورای نیروهای مقاومت بسیج، ۲۲/۴/۱۳۷۱؛ آغاز دهمین گردهمایی سراسری ائمه جمعه، ۲۱/۶/۱۳۷۳.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۰۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۵/۱۰/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۱/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای هیأت علمی کنگره امام خمینی (ره)، ۴/۱۱/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱/۹/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)، ۱۴/۳/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دانشگاه افسری امام علی(ع)، ۸/۸/۱۳۷۰؛ دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار علما و روحانیان، ۷/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۵/۱۱/۱۳۸۲؛ دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در بازدید از توانمندیهای صنعت خودروسازی، ۹/۱/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت، ۲۴/۹/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۳/۱۰/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۳/۱۰/۱۳۸۲ دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۰۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۳۱/۶/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، ۴/۶/۱۳۸۱؛ اجتماع مردم مشهد در حرم مقدس، ۱/۱/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۵/۶/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم گشایش کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین، ۴/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروه کثیری از اصناف، ۱۰/۴/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۱/۹/۱۳۶۸.
- ↑ دیدار جمعی از دانشجویان به همراه اقشار مختلف مردم، ۲۱/۴/۱۳۷۸؛ دیدار مردمی در صحن مقدس رضوی مشهد مقدس، ۲/۱/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مدیران صدا و سیما، ۱۵/۱۱/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۱/۹/۱۳۶۸؛ جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جوانان استان سیستان و بلوچستان، ۶/۱۲/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جوانان در مصلای بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم، ۳۰/۱۱/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۱/۹/۱۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار نویسندگان، صاحبنظران و کارکنان رسانههای گروهی، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۱۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۰/۹/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۱۷/۱/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار هزاران نفر از روحانیان و مبلغان در آستانه ماه مبارک رمضان، ۲۳/۹/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار علما و روحانیون استان همدان، ۱۵/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار کارگزاران، به مناسبت «عید غدیر خم»، ۲۸/۲/۱۳۷۴؛ دیدار مسئولان، کارگزاران نظام و مدعوین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، ۲۴/۵/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار قشرهای مختلف مردم، ۲۵/۹/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۵/۶/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار کارگزاران، به مناسبت «عید غدیر خم»، ۲۸/۲/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جوانان در مصلای بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹؛ دیدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۵/۶/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۰/۴/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در آغاز دهمین گردهمایی سراسری ائمه جمعه، ۲۱/۶/۱۳۷۳؛ جلسه پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی، ۴/۱۲/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت اولین اجلاس دوره سوم مجلس خبرگان، ۳/۱۲/۱۳۷۱؛ دیدار مهمانان خارجی دهه فجر و قشرهای مختلف، مردم، ۱۸/۱۱/۱۳۷۱.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۱۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱؛ دیدار روحانیون و مبلّغان، ۲۶/۲/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از اساتید، معلمین، دانشجویان، دانشآموزان و کارگران، ۱۵/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۱۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت روحانیون، مسئولان و اقشار مختلف مردم آذربایجان، ۳۰/۳/۱۳۶۸؛ دیدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۹/۶/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار میهمانان شرکت کننده در چهارمین مجمع جهانی اهل بیت، ۲۸/۵/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار میهمانان شرکت کننده در چهارمین مجمع جهانی اهل بیت، ۲۸/۵/۱۳۸۶؛ پیام به مناسبت کنگره عظیم حج، ۲۷/۹/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم کشورمان و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، ۲۴/۷/۱۳۶۸؛ دیدار مسئولان، کارگزاران نظام و مدعوین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، ۲۴/۵/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان، کارگزاران نظام و مدعوین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، ۲۴/۵/۱۳۷۴؛ مراسم گشایش کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین، ۴/۲/۱۳۸۰؛ مراسم هیجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، ۱۴/۳/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار دهها هزار نفر از زائران و مجاوران بارگاه حضرت امام رضا(ع)، ۲/۱/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار پر شور خانوادههای صبور و سرافراز شهیدان و جانبازان استان کردستان، ۲۲/۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جوانان در مصلای بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹؛ دیدار رئیس و مسئولان قوه قضانیه و خانوادههای شهدای هفتم تیر، ۷/۴/۱۳۸۴.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۱۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه و خانوادههای شهدای هشتم تیر، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جوانان استان سیستان و بلوچستان، ۶/۱۲/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار خانوادههای معظم شاهد، جانبازان، آزادگان و ایثارگران استان آذربایجان غربی، ۲۷/۶/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم آذربایجان به مناسبت روز ۲۹ بهمن، ۲۸/۱۱/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از مردم قم، ۱۹/۱۰/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۱۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۴/۱۰/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و کارکنان نهادها و سازمانهای خدماتی و حمایت کننده از مستضعفان و محرومان، ۱۲/۷/۱۳۶۸؛ دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در پایان چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۷/۶/۱۳۷۰؛ دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، ۲۹/۱۰/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و کارکنان نهادها و سازمانهای خدماتی و حمایت کننده از مستضعفان و محرومان، ۱۲/۷/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۶/۲/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم مشهد و زائران حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، ۴/۱/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و کارکنان نهادها و سازمانهای خدماتی و حمایت کننده از مستضعفان و محرومان، ۱۲/۷/۱۳۶۸؛ دیدار جمعی از طلاب و روحانیون، ۲۲/۹/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در شروع درس «خارج فقه»، ۲۰/۶/۱۳۷۳.
- ↑ «ما آن دو را جز به حقّ نیافریدهایم» سوره دخان، آیه ۳۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس، مسئولان و قضات «قوه قضائیه»، ۷/۴/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در شروع درس «خارج فقه»، ۲۰/۶/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹؛ دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۰/۳/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۱۹/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دانشگاه امام حسین(ع)، ۱۷/۸/۱۳۷۴؛ جمع دهها هزار نفر از راهیان نور و قشرهای مختلف مردم در پادگان دوکوهه، ۹/۱/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۳۰/۱/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان، نویسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبیات مقاومت» حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۲۵/۴/۱۳۷۰؛ جمع دانشجویان دانشگاه تهران، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۳۱/۳/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم بوشهر، ۵/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از طلاب و روحانیون، ۲۲/۹/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار میهمانان و شرکت کنندگان کنفرانس جهانی اهل بیت(ع)، ۴/۳/۱۳۶۹؛ خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۶/۹/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و کارکنان نهادها و سازمانهای خدماتی و حمایت کننده از مستضعفان و محرومان، ۱۲/۷/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان، ۱۲/۷/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس، مسئولان و قضات «قوه قضائیه»، ۷/۴/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس، مسئولان و قضات «قوه قضائیه»، ۷/۴/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۴/۴/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان به همراه اقشار مختلف مردم، ۴/۱۰/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم مشهد و زائران حضرت رضا(ع)، ۲۹/۱/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان قوه قضانیه و خانواده شهدای هفتم تیر، ۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۲/۱۱/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار کارگزاران و قشرهای مختلف. مردم، ۱۷/۱۰/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، ۱۹/۱۱/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان قوه قضائیه و خانواده شهدای هفتم تیر، ۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینی (ره) مشهد مقدس رضوی، ۱/۱/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در بازدید از دانشگاه امام حسین(ع)، ۲۶/۱/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۹/۱۱/۱۳۷۲؛ اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینی (ره) مشهد مقدس رضوی، ۱/۱/۱۳۷۶؛ ۲۳/۶/۱۳۷۶؛ دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۰/۳/۱۳۸۰؛ جمع یکصد و ده هزار نفر از نیروهای بسیجی شرکت کننده در اردوی رزمی- فرهنگی علویون، ۲۱/۸/۱۳۸۰؛ دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۷/۱۲/۱۳۸۰؛ پیام به حجاج بیتالله الحرام، ۱۸/۱۱/۱۳۸۱؛ بازدید از ابتکارات و دستاوردهای نظامی نیروی هوایی سپاه، ۲۹/۴/۱۳۸۲؛ پیام به کنگره عظیم حج، ۱۷/۹/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۹/۵/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینی (ره) مشهد مقدس رضوی، ۱/۱/۱۳۷۶؛ پیام به کنگره عظیم حج، ۱۷/۹/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۲۷/۵/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان به همراه اقشار مختلف مردم، ۴/۱۰/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۰/۱۱/۱۳۶۹؛ دیدار اقشار مختلف مردم، ۲۶/۱/۱۳۷۰؛ دیدار مسئولان نظام، ۹/۵/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار میهمانان و شرکتکنندگان کنفرانس جهانی اهل بیت، ۵/۱۰/۱۳۷۰؛ دیدار مداحان اهل بیت، ۵/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مداحان اهل بیت، ۵/۱۰/۱۳۷۰؛ جمع فرماندهان، مسئولان و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی و جمعی از جانبازان انقلاب اسلامی، ۵/۱۰/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه و ائمه جمعه و جماعات استان بوشهر، ۱۱/۱۰/۱۳۷۰؛ پیام به کنگره عظیم حج، ۸/۱۱/۱۳۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم استان قم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار میهمانان و شرکت کنندگان کنفرانس جهانی اهل بیت، ۵/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران.۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان، ۱۲/۸/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۲۶/۱/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۲۷/۵/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم استان قم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۳.
- ↑ دیدار جمعی از مردم آذربایجان، ۲۸/۱۱/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۹/۵/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در پیام به کنگره عظیم حج، ۱۷/۹/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۲۳/۵/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در پایگاه دریایی نوشهر، ۱۸/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار پرستاران و جانبازان، ۱۹/۶/۱۳۷۶؛ دیدار مسئولان نظام، ۱۹/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مداحان اهل بیت، ۵/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۱۹-۶۲۹.
- ↑ سخنرانی آیتالله خامنهای در چهلودومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورک، ۳۱/۶/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، ۷/۵/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار شرکتکنندگان در همایش بینالمللی رسانههای جهان اسلام حمایت از انتفاضه فلسطین، ۱۱/۱۱/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۰/۳/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای انجمن اهل قلم، ۷/۱۱/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از علما و طلاب، ۲/۱۲/۱۲۶۸.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۳۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از جوانان، ۱۳/۱۱/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۹/۵/۱۳۸۷؛ دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸.
- ↑ دیدار اقشار مختلف مردم، ۲۶/۱/۱۳۷۰؛ دیدار گروه کثیری از دانشجویان و دانشآموزان، ۱۲/۸/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت مدرسان، فضلا و طلاب حوزه علمیه مشهد، ۲۰/۴/۱۳۶۸؛ اجتماع بسیجیان و سپاهیان لشکر ۲۵ کربلا، ۲۹/۶/۱۳۸۲؛ خطبههای نماز عید سعید فطر، ۲۴/۸/۱۳۸۳؛ دیدار جمعی از دانش آموزان و دانشجویان، ۸/۸/۱۳۸۷؛ دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر، ۱۸/۵/۱۳۸۸؛ دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از دانشجویان به همراه اقشار مختلف مردم، ۴/۱۰/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروه کثیری از پاسداران و بسیجیان، ۲/۹/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع بسیجیان، ۵/۹/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)، ۲۰/۳/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با رئیس جمهور و هیأت وزیران به مناسبت آغاز هفته دولت، ۲/۶/۱۳۷۸؛ اجتماع بسیجیان و سپاهیان لشکر ۲۵ کربلا، ۲۹/۶/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۷/۶/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم بوشهر، ۱۱/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای «گروه ویژه» و «گروه معارف اسلامی» صدای جمهوری اسلامی ایران، ۱۳/۱۲/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۰/۱/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار فرماندهان ارشد نظامی و انتظامی، ۲۲/۱/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروه کثیری از پاسداران و بسیجیان، ۲/۹/۱۳۷۷؛ دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور، ۴/۹/۱۳۸۸؛ دیدار فرماندهان ارشد نظامی و انتظامی، ۲۲/۱/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر، ۱۸/۵/۱۳۸۸؛ دیدار مردم بوشهر، ۵/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از جوانان، ۱۳/۱۱/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، ۱/۱/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها، ۸/۶/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با فرماندهان گردانها، گروهانها و دستههای عاشورای نیروهای مقاومت بسیج سراسر کشور، ۲۲/۴/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم، ۲۶/۱/۱۳۷۰؛ دیدار مدیران صدا و سیما، ۱۵/۱۱/۱۳۸۱؛ دیدار مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸.
- ↑ «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با فرماندهان ارشد نظامی و انتظامی، ۲۲/۱/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۶/۱۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، ۱/۱/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به هجدهمین اجلاس سراسری نماز، ۱۲/۸/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان به همراه اقشار مختلف مردم، ۴/۱۰/۱۳۷۸؛ دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۲/۷/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۲۵/۵/۱۳۸۳.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۳۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار علما و روحانیون و مبلّغان، ۲۳/۱/۱۳۷۸؛ مراسم فارغ التحصیلی جمعی از پرسنل نیروی انتظامی، ۱۸/۷/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای تأمین استانها، ۲۵/۱۱/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای تأمین استانها، ۲۵/۱۱/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغالتحصیلی جمعی از پرسنل نیروی انتظامی، ۱۸/۷/۱۳۷۹؛ سالروز عید سعید مبعث، ۲۹/۴/۱۳۸۸؛ دیدار جمعی از طلاب و روحانیون، ۲۲/۹/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضاییه، ۲۰/۶/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز عید سعید مبعث، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
- ↑ جهان بزرگی، ۱۳۸۸، ص۳۵.
- ↑ منجود، ۱۴۱۷ق، ص۳۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه، ۲۰/۶/۱۳۶۸؛ دیدار جمعی از اعضای «نیروی انتظامی»، کارکنان «سازمان تأمین اجتماعی»، «سازمان بهزیستی» و اساتید و دانشجویان دانشگاهها، ۲۹/۴/۱۳۷۳؛ خطبههای نماز جمعه تهران، ۳۰/۶/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای تأمین استانها، ۲۵/۱۱/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروه کثیری از سپاهیان و بسیجیان در مشهد، ۱۰/۶/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۸/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار فرماندهان و اعضای «نیروی انتظامی» به مناسبت «هفته نیروی انتظامی»، ۲۱/۴/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۴/۳/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت هزاران تن از طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم و روحانیون بیست کشور جهان، ۲۲/۳/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار دانش آموزان و دانشجویان، ۱۰/۸/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۵/۷/۱۳۷۰؛ خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع کارکنان سازمان صدا و سیما، ۲۸/۲/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار رئیس جمهور و ه و هیأت وزیران، ۸/۶/۱۳۷۵.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۳۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع مردم زاهدان در استادیوم آزادی، ۴/۱۲/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بسیجیان و سپاهیان لشکر ۲۵ کربلا، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۵/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار علما و روحانیان، ۷/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار روحانیون و مبلغان، ۲۶/۲/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار علما و روحانیان، ۷/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به نخستین اجلاس پژوهشی امر به معروف و نهی از منکر، ۲۳/۸/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دستههای عاشورای نیروهای مقاومت بسیج سراسر کشور، ۲۲/۴/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۵/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروه کثیری از دانشجویان و دانش آموزان، ۱۵/۸/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمع کثیری از اقشار مختلف مردم قم، به مناسبت فرا رسیدن ۱۹ دی ماه، ۱۹/۱۰/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم دیدار قشرهای مختلف مردم، ۲۹/۷/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۵/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۸/۵/۱۳۷۸؛ خطبههای نماز جمعه تهران، ۹/۷/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۱۵/۵/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۸/۵/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۹/۷/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۱۵/۵/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۵/۶/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، ۱/۵/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۶/۹/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)، ۲۰/۳/۱۳۷۵.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۴۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم دیدار قشرهای مختلف مردم، ۲۹/۷/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دستههای عاشورای نیروهای مقاومت بسیج سراسر کشور، ۲۲/۴/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار علما و روحانیان، ۷/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار علما و روحانیان، ۷/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار گروه کثیری از دانشجویان و دانشآموزان، ۱۵/۸/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۵/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از مدیران و مسئولان وزارت آموزش و پرورش، ۲۶/۴/۱۳۸۱.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در هفتمین گردهمایی ائمه جمعه سراسر کشور، ۲۵/۶/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت حلول سال ۱۳۷۲ هجری شمسی، ۱/۱/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۱۵/۵/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۹/۷/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۱/۹/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در میدان صبحگاه ناوگان منطقه یکم نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۲۴/۹/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۱/۹/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور، ۲۱/۵/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۵/۶/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مدیران شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران، ۷/۱۱/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، ۱۸/۶/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای مجمع نویسندگان مسلمان، ۲۸/۷/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، مسئولان و جمعی از جهادگران جهاد سازندگی، خانوادههای شهدا و اقشار دیگر، ۲۸/۳/۱۳۷۰؛ دیدار اعضای مجمع نویسندگان مسلمان، ۲۸/۷/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و روسای دانشگاههای علوم پزشکی سراسر کشور، ۱/۸/۱۳۶۹.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۴۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع مردم نوشهر، ۱۸/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در در دیدار مسئولان و اقشار مختلف مردم، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، ۴/۱/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و اقشار مختلف مردم، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸؛ دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، ۴/۱/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم، ۱۴/۴/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۲۵/۵/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۲۵/۵/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره)، ۱۴/۳/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۲۵/۵/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۲۵/۵/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم گرمسار، ۲۱/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران در حرم امام خمینی (ره) در بیستویکمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، ۱۴/۳/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران در حرم امام خمینی (ره) در بیستویکمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، ۱۴/۳/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۲۵/۵/۱۳۸۳.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۶۵۱.