شیعه در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شیعه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
واژه "شیعه" برگرفته از ریشه "ش - ی - ع" است. بررسی واژگان برگرفته از ریشه یاد شده نشان میدهد که این ریشه دو معنای متفاوت دارد: یکی منتشر شدن چیزی؛ مانند خبر و آب و دیگری به دنبال و همراه کسی رفتن و از کسی پیروی کردن.
بیشتر واژهنگاران درباره وجود دو ساختارِ مصدری متفاوت برای "ش - ی - ع" و اینکه واژه شیعه با کدام یک از دو معنای یادشده پیوند دارد، به صراحت چیزی نگفتهاند؛[۱]
اما معنای لغوی برگزیده آنها برای شیعه (پیروان و یاران) نشان میدهد که آنها شیعه را برگرفته از "ش - ی - ع" به معنای دنبال و همراه کسی رفتن و پیروی کردن دانستهاند.[۲] برخی از لغتشناسان با بیان روشنِ دو ساختارِ متفاوتِ مصدری، شَاعَ یَشیعُ شَیعاً و شُیوعاً را به معنای منتشر شدن چیزی و شَاعَ یَشیعُ شِیاعاً را به معنای در پی و همراه کسی رفتن دانسته است.[۳] برخی در نگاهی نادر، با گزینش معنای "پخش شدن" برای "ش - ی - ع"، شیعه را در اصل شِیعَه (مصدر نوعی) به معنای گونه خاصی از انتشار یک اندیشه و عقیده دانسته که بعداً بر گروهی اطلاق شده است که با محوریت این نوع اندیشه گردهم آمدهاند.[۴] با توجه به آنچه گفته شد، میتوان شیعه را در لغت به گروهِ پیروان و یارانِ همفکر و همعقیده یک نفر تعریف کرد.[۵]
واژه شیعه بر مفرد، مثنّا، جمع، مذکر و مؤنث یکسان اطلاق میشود. جمع آن شِیَع وأشیاع و اسم منسوب به آن، شیعی است.[۶] برخی تَشیّع (مصدر باب تفعل) را هم که از این ریشه است به معنای پیروی کردن دانستهاند؛ با این تفاوت که در تشیع، پیروی همراه با گرایش درونی و دوستی همراه با اخلاص مراد است.[۷]
شیعه در اصطلاح، نامی ریشهدار و شناخته شده برای پیروان اهلبیت پیامبر(ص) است. این واژه در طول تاریخ اسلام و با اثرپذیری از تحولات مهم سیاسی، نظامی، فکری و مذهبی و به دنبال آن، مرزبندیهای صورت گرفته در جامعه اسلامی، دچار دگرگونی و توسعه در معنا و مصداق شده و کاربردهای متعدد و رویارویی داشته است؛ از جمله میتوان به کاربردهای "شیعه علی"، "شیعه آلمحمد"[۸] از یک سو و "شیعه عثمان" و "شیعه معاویه" و "شیعه آل ابیسفیان" و "شیعه بنیعباس" از سوی دیگر اشاره کرد.[۹]
ترکیب "شیعه علی" بیتردید، اصیلترین و کهنترین نمونه و برگرفته از احادیث نبوی است.[۱۰] این احادیث که خاستگاه استواری برای کاربرد "شیعه علی" بوده، در تبدیل شدن واژه شیعه به یک اصطلاح نقش تعیین کنندهای داشتهاند.[۱۱] آن حضرت واژه شیعه را به جز علی(ع) درباره یاران و پیروان هیچ یک از اصحاب خود به کار نبرده است.[۱۲] پس از رخدادهای مهم صدر اسلام *، مانند ماجرای سقیفه بنیساعده و به ویژه کشته شدن عثمان، مسلمانان دو گروه شدند.[۱۳]مرزبندی و رویارویی این دو گروه در جنگ صفّین و جمل به اوج خود رسید. در این دوره، طرفداران امام علی(ع)، "شیعیان علی" و در مقابل، مخالفان به رهبری معاویه، "شیعیان عثمان" و پس از ماجرای حکمیت، "شیعه معاویه" خوانده شدند.[۱۴] در این زمان اصطلاح شیعه بیشتر یک مفهوم سیاسی بود و در میان شیعیان علی(ع) کسانی هم بودند که خلفای پیش از وی را به رسمیت میشناختند و به امامت منصوص و بلافصل علی(ع) اعتقاد نداشتند.[۱۵] این موضوع و نیز بررسی دیگر کاربردهای تاریخی اصطلاح شیعه نشان میدهد که واژه شیعه در دو معنای متمایز عام و خاص به کار رفته و آنگاه با گذشت زمان و به سبب کاربرد فراوان، نامِ خاص شده است.[۱۶]
شیعه به معنای عام، همه دوستداران و پیروان سیاسی امام علی(ع) را دربرمیگیرد؛ اما معنای خاص آن در برابر اصطلاح اهلسنت قرار دارد و نامِ خاصِ گروهی از مسلمانان است که خود را دوستدار و پیرو فکری، اعتقادی و عملی امامان معصوم اهلبیت(ع) دانسته و تقریباً همه آنها به امامت منصوص و بلافصل امام علی(ع) و فرزندان برگزیده او پس از پیامبر اکرم معتقدند.[۱۷] محبت اهلبیت(ع)، اعتقاد به امامت آنها و پیروی عملی از آنان، سه مؤلفه مهم در تعریف شیعه است.[۱۸] شیعه به این معنای خاص، فقط شامل سه گروه عمده امامیه، زیدیه و اسماعیلیه میشود. البته فرقه چهارمی به نام "غُلات" نیز خود را شیعه میخواندهاند؛[۱۹] اما سه فرقه یاد شده به ویژه امامیه، آنها را به سبب باورهای غالیانه و شرکآمیز نه تنها شیعه، بلکه مسلمان هم نمیدانند.[۲۰] هر یک از فرقههای یاد شده، با گذشت زمان و متأثر از تحولات گوناگون به شاخههایی درونی قسمت شده و عقاید ویژه خود را یافتند. بسیاری از این شاخهها اکنون از بین رفتهاند.[۲۱] به سبب محوریت و فراوان بودن جمعیت شیعیان دوازده امامی (امامیه) در اغلب دورههای تاریخی و کاربرد فراوان نام شیعه درباره آنها، اصطلاح شیعه با گذشت زمان تقریباً نام اختصاصی آنها شده است؛ به گونهای که دو گروه عمده دیگر امروزه بیشتر با همان نام زیدیه و اسماعیلیه شناخته میشوند.[۲۲] شیعه دوازده امامی، "امامیه" نیز خوانده میشود. این نام، معرف شیعیانی است که در دوران هر یک از امامان به امامت امامان معصوم(ع) از فرزندان حضرت فاطمه(س) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه میدادند. این اصطلاح در سیر تاریخی خود، به تناسب زمانهای گوناگون معانی دیگری چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی(ع)نیز داشته؛ اما همزمان با غیبت صغرا و پس از آن، به طور ویژه به شیعیان دوازده امامی اختصاص یافت.[۲۳] در این مقاله، تنها شیعه دوازده امامی بررسی میشود. اندیشههای آنان با گذشت زمان و متأثر از آموزههای امامان اهلبیت(ع)در حوزههای گوناگون علوم اسلامی توسعه و تکامل یافته است.
شیعه در قرآن
واژه شیعه و جمع آن (شِیع و اَشیاع) در مجموع ۱۱ بار در قرآن آمدهاند: ۴ بار به صورت مفرد (شیعه) و به معنای گروهِ همکیش و هممسلک ﴿ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا﴾[۲۴]؛ ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ﴾[۲۵]؛ ﴿وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ﴾[۲۶]، ۵ بار واژه "شِیَع" ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۷]، جمع شیعه به معنای گروهها و فرقههای دینی و دو بار نیز واژه اشیاع ﴿وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ﴾[۲۸] به عنوان جمع یا جمعِ الجمع شیعه.[۲۹] هر چند مفسران، معانی متفاوت و قابل جمعی مانند گروه، فرقه، پیرو، امت، همکیش، همعقیده و مانند آن برای شیعه گفتهاند، تأمل در آیات مربوط نشان میدهد که قرآن کریم هر سه واژه شیعه، شِیع و اَشیاع را فقط درباره گروهها و فرقههای دینی به معنای عام آن به کار برده است. این معنا در برخی آیات وضوح بیشتری دارد. ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾[۳۰]؛ نیز ﴿مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾[۳۱] بنابراین، واژه شیعه به معنای فرقه دینی، اعم از کافر و مؤمن، کاربرد قرآنی دارد و به خودی خود فاقد بار معنایی مثبت یا منفی است.
واژه شیعه به معنای اصطلاحی آن در قرآن نیامده است؛ اما مفسران، شماری از آیات را ناظر به ویژگی شیعیان امام علی(ع) یا آنها را کاملترین مصداق آیات دانستهاند. برای نمونه: ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ﴾[۳۲]؛ ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۳۳]؛ ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۳۴]؛ ﴿فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ثُلَّةٌ مِّنَ الأَوَّلِينَ وَقَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ﴾[۳۵]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾[۳۶]
دسته دیگری از آیات به عنوان مستندات بخشی از عقاید اختصاصی شیعه قرار گرفتهاند. برای نمونه: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۳۷]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۳۸]؛ ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۳۹]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۴۰]، ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۴۱]، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۴۲]؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۴۳]؛ ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۴۴]
دسته سوم، آیاتی هستند که شیعیان برداشت و تفسیر متفاوتی از آنها در آموزههای مختلف دارند. برای نمونه:﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۴۵]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۴۶]؛ ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۴۷].[۴۸]
پیشینه و پیدایش شیعه
شیعه به معنای کلی دوستداران و پیروان اهلبیت(ع) و به عنوان یک گروه در برابر اهلسنت، مولود طبیعی اسلام است و پیدایش آن پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی با آیات قرآن و آموزههای نبوی درباره محبت، مرجعیت علمی، دینی، معنوی و سیاسی اهلبیت(ع) به ویژه مسئله جانشینی پیامبر اکرم(ص) دارد و زمینههای شکلگیری و هسته نخستین آن به تدریج در زمان پیامبر اکرم(ص)پدید آمد.[۴۹] در مقابل، مخالفان، ضمن اختلاف درباره منشأ پیدایش شیعه، آن را به عبداللّه بن سبأ یا حوادثی مانند خلافت امام علی(ع) و شهادت امام حسین(ع) پیوند میدهند.[۵۰] این دیدگاه از سوی علمای شیعه با چالشهای جدی روبهرو و ناپذیرفتنی خوانده شده است.[۵۱] با توجه به اهمیتِ بنیادینِ بحثِ پیدایش شیعه و نیز برای رد دیدگاه مخالفان، بررسی مستند این موضوع از نگاه شیعی و ارتباط تنگاتنگ آن با فضایل اهلبیت(ع)به ویژه امیرمؤمنان امام علی(ع) ضروری مینماید.
پیامبر اکرم(ص) با آگاهی کامل درباره ضرورت تعیینِ جانشین برای پس از خود، از همان سالهای آغازین رسالت و با هدایت الهی به فکر تربیت و تعیین آن و فراهم ساختن زمینههای گوناگون برای پذیرش اجتماعی آن بود، برای همین، با هدایت الهی، اهل بیت خود و در رأس آنها علی بن ابیطالب(ع) را برگزید و تلاش کرد با روشهای گوناگون، مرجعیت دینی، علمی، سیاسی و اجتماعی آنان را در جامعه تثبیت کند.
اساس این گزینش الهی بر ویژگیهای ممتاز شخصی، دینی، معنوی، علمی، خانوادگی واجتماعی اهلبیت(ع) استوار بود و آن را کاملاً حکیمانه و خردمندانه میکرد، زیرا برای رهبری جامعه اسلامی و جانشینی شخصیتی مانند پیامبر اکرم(ص) شایستگیها و شرایط فراوانی لازم بود تا دین و امت پیامبر(ص)به درستی حفظ و مدیریت شود. مجموعه آیات، روایات و گزارشهای تاریخی نشان میدهند این شرایط و شایستگیها بیش از همه اصحاب، در امام علی(ع)بود و پیامبر خدا(ص) از همان آغاز رسالت تا پایان عمر همواره به شکلها و در مناسبتهای گوناگون فضایل اهل بیت(ع) و امیرمؤمنان علی(ع) را بیان میکرد تا جایگاه برجسته و مرجعیت و پیشوایی آنان تثبیت گردد.[۵۲]با این اقدامات، زمینههای پیدایش نخستین هسته شیعه فراهم شد.
یکی از شرایط لازم برای رهبری جامعه اسلامی، دانش برتر دینی است ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۵۳]؛ ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۵۴].[۵۵] تا صاحب چنین دانشی بتواند جامعه را در مسیر درست الهی هدایت و مدیریت کند. در این زمینه، هوش سرشار، تعلیم و تربیت به دست پیامبر(ص) از کودکی تا پایان عمر و همنشینی مستمر با آن حضرت، امام علی(ع)را در جایگاه علمی برتر و بیمانندی قرار داد؛[۵۶] به گونهای که پیامبر(ص)خود را شهر علم و علی(ع)را دروازه آن خواند و اینکه اگر کسی طالب علم نبوی است، باید به سراغ علی(ع) رود.[۵۷] در کنار این موضوع، معرفی اهلبیت(ع) در کنار قرآن به عنوان میراث گرانسنگ پیامبر(ص) و تنها راه نجات و هدایت مسلمانان [۵۸]و تأکید بر شاخص بودن امام علی(ع)برای بازشناسی حق و باطل [۵۹] و مؤمن و منافق،[۶۰] تلاشهای پیامبر(ص)برای تبیین و تثبیت مرجعیت علمی و دینی اهلبیت(ع) را نشان میدهد.
پاکی از هرگونه آلودگی به کفر و شرک و گناه، شرط مهم دیگر برای امامت جامعه اسلامی و مرجعیت دینی و معنوی آن است. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۶۱] در این زمینه هم، نداشتن سابقه بتپرستی،[۶۲] نخستین مسلمان بودن،[۶۳] نزول آیه تطهیر (احزاب / ۳۳، ۳۳)[۶۴] و صدور روایاتی مانند حدیث ثَقَلین [۶۵] و سفینه،[۶۶] امام علی(ع) و دیگر پیشوایان معصوم اهلبیت(ع) را در جایگاهی ممتاز و منحصر به فرد قرار میداد.
برگزیده خدا و رسول بودن مؤلفه مهم دیگری است که به رهبری، مشروعیت دینی داده و در پذیرش و پایگاه اجتماعی وی اثرگذار است، برای همین، ولادت در کعبه،[۶۷] محبت ویژه خدا و رسول(ص) نسبت به علی(ع) و بالعکس،[۶۸] معرفی وی به عنوان محبوبترین خلق خدا،[۶۹]ازدواج وی با فاطمه(س) به عنوان برترین دختر پیامبر(ص)و سرور زنان دو سرا، گزینش وی به عنوان برادر پیامبر(ص)،[۷۰] بسته نشدن دَرِ خانه وی به مسجد پیامبر(ص) [۷۱] و شرکت دادن او در مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۷۲].[۷۳] و دیگر فضیلتهایی از این دست نشان دهنده جایگاه ویژه وی نزد خدا و رسول و برگزیده الهی بودن اویند، چنانکه خوابیدن در بستر پیامبر(ص)در لیلة المبیت،[۷۴] پسرعمو و محبوب وی بودن [۷۵] و همنشینی و همراهی مستمر با آن حضرت جایگاه بیبدیل وی در نزد پیامبر(ص)را به عنوان یکی دیگر از مؤلفههای مهم در جانشینی ایشان نشان داد.
شجاعت بینظیر و مجاهدت سرنوشتساز در جنگهای بدر، اُحُد، خندق، خیبر، حُنین و جز آنها و واگذاری مسئولیتهای مهم نظامی به ایشان از سوی پیامبر،[۷۶] شایستگی و دانش نظامی او را به عنوان مؤلفه مهم دیگر برای رهبری ثابت کرد.
با نزول آیه مودّت ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۷۷] و سفارش مکرر پیامبر(ص) به دوست داشتن اهلبیت(ع) و قرار دادن آن به عنوان پاداش رسالت خویش، پیوند عاطفی میان مسلمانان و اهلبیت(ع) به عنوان زمینه لازم برای پذیرش مرجعیت و پیشوایی آنان مورد تأکید قرار گرفت.
انتخاب امام علی(ع) به عنوان وصی و جانشین پیامبر در یوم الدار،[۷۸] هنگام هجرت به مدینه [۷۹] و عزیمت به جنگ تبوک (حدیث منزلت)،[۸۰]معرفی وی به عنوان "ولیّ"[۸۱] ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۸۲].[۸۳] و "مولا"[۸۴] (سرپرست) برای مؤمنان پس از پیامبر و خلیفه آن حضرت نشان داد که نظر صریح پیامبر(ص) از همان آغاز در این باره چیست. این موضوع در روز غدیر [۸۵] و در بزرگترین اجتماع مسلمانان به صورت رسمی، آشکار و قطعی اعلام و مایه اِکمال دین شناسانده شد. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۸۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۸۷] مجموع این آیات و روایات و ویژگیها با موضوع محبت، عصمت، برتری و مرجعیت علمی، دینی، اجتماعی و جانشینی اهلبیت(ع) و امام علی(ع)در کنار سخنان پیامبر(ص) درباره رستگاری و برتری دوستداران و پیروان اهلبیت(ع) [۸۸] سبب شد که آنها از همان دوران حیات پیامبر اکرم(ص) جایگاهی ویژه در جامعه اسلامی بیابند و همواره گروهی از مسلمانان متأثر از این آموزههای قرآنی و نبوی به عنوان دوستداران اهلبیت(ع) و علی(ع) شناخته شوند. در همان زمان شماری از اصحاب پیامبر(ص) مانند ابوذر، سلمان، مقداد، خزیمه، ابوتیهان، زبیر، ابوایوب انصاری، حذیفه و عمار با لقب "شیعه علی" شناخته میشدند.[۸۹] رخدادهای پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) مانند ماجرای سقیفه، کشته شدن عثمان، خلافت امام علی(ع) و جنگهای آن حضرت سبب شد تا گروهی از مسلمانان با توجه به جایگاه یاد شده اهلبیت(ع) در این نزاعها در جبهه آنان قرار گیرند و روز به روز با گسترش و مشخصتر شدن مرزبندیها عقاید سیاسی و دینی متمایز و هویت جداگانهای پیدا کرده و به عنوان شیعیان اهلبیت(ع)شناخته شوند.[۹۰]
ویژگیهای شیعه
شماری از آیات قرآن کریم با استناد به احادیث اسلامی، ناظر به امام علی(ع)و شیعیان وی و جایگاه و ویژگیهای آنان تفسیر یا بر آنان تطبیق شدهاند. تفسیرها و تطبیقهای مورد نظر هر چند با چالشهایی به ویژه از سوی مفسران اهلسنت روبهرو شدهاند، با توجه به مستندات فراوان و گوناگون، بر امام علی(ع) و شیعیان راستین وی به عنوان مصادیق بارز آنها تطبیقپذیرند. بدیهی است که این ویژگیها وتطبیقها تنها درباره کسانی صادق است که از نظر اعتقادی و رفتاری به معنای واقعی کلمه، شیعه و پیرو امیرمؤمنان علی(ع)باشند. این ویژگیها عبارتاند از:
بهترین آفریدگان
قرآن کریم کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح دارند، بهترین آفریدههای خدا شناسانده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾[۹۱] براساس روایات شیعه[۹۲] و سنی [۹۳] که از راههای متعددی گزارش شدهاند، رسول خدا(ص)مراد از بهترین آفریدهها (خیر البریّة) را امام علی(ع) و شیعیان وی معرفی کرد. در برخی نقلهای این روایات، شیعیان امام علی(ع) رستگاران روز قیامت خوانده شدهاند [۹۴] و در حالی که خشنودند و خداوند نیز از آنان راضی است نزد پیامبر اکرم(ص)میآیند و دشمنان آنها در حالت خشم و ناخشنودی برانگیخته میشوند.[۹۵] در روایتی دیگر، پیامبر(ص) امام علی(ع) و شیعیان او را "بهترین آفریدگان" دانسته و از روسفیدی آنان در زمان رسیدگی به حساب امتها خبر میدهد.[۹۶] براساس برخی گزارشها، پس از نزول آیه اصحاب پیامبر(ص) با دیدن امام علی(ع) او را ﴿خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾ میخواندند.[۹۷] براساس روایتی دیگر، پیامبر اکرم(ص)در جمع شماری از اصحاب، امام علی(ع) را برادر خویش و او و شیعیانش را رستگارانِ روز قیامت معرفی کرده است.[۹۸]
برخورداران از نعمت الهی
قرآن کریم از گروهی یاد میکند که خداوند نعمتهای خود را به آنان ارزانی داشته است و آنها در شمار گمراهان و کسانی نیستند که مورد خشم الهی قرار گرفتند: ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ﴾[۹۹] براساس روایات شیعی، گروه یاد شده به شیعیان امام علی(ع) اشاره دارد و مراد از نعمت یاد شده، ولایت آن حضرت است؛ همچنین در این روایات، ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ﴾ بر نواصب و ﴿الضَّالِّينَ﴾ بر یهود و نصارا تطبیق شدهاند.[۱۰۰] براساس نقل یکی از اصحاب به نام "زید ابن اسلم"، مراد از گروه یاد شده، پیامبر اکرم(ص) و یاران وی و امام علی(ع)و شیعیان اوست.[۱۰۱]
مصداق شجره طیبه
قرآن کریم سخنِ پاک (گواهی به توحید) را به درختی پاک تشبیه کرده است که ریشه آن در زمین، استوار و شاخههایش در آسماناند؛ درختی که در هر زمان به اذن پروردگارش میوه میدهد: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴾[۱۰۲] در برخی روایات، پیامبر اکرم(ص)، ریشه، امام علی(ع) تنه، حضرت فاطمه (س) شاخه، امام حسن و امام حسین(ع) میوه و شیعیان و محبان اهلبیت(ع) برگهای "شجره طیّبه" معرفی شدهاند؛[۱۰۳] همچنین عبارت ﴿تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ﴾ به فتوا دادن ائمه(ع) به شیعیان خود در هر حج و عمره تأویل شده است.[۱۰۴]
همراهان امام علی(ع) در قیامت
قرآن کریم، قیامت را روزی میشناساند که در آن هر گروهی با پیشوایی که برگزیده و از او پیروی کردهاند فراخوانده میشوند تا به حساب آنان رسیدگی شود: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۱۰۵] واژه "امام" در آیه را به مواردی مانند پیامبرِ هر امت، کتاب آسمانی، کتاب اعمال و خود اعمال تفسیر کردهاند.[۱۰۶] براساس برخی روایات، شیعیان امام علی(ع) نیز همراه آن حضرت فراخوانده میشوند.[۱۰۷]
پیشتازان ایمان و عمل صالح
قرآن کریم از گروهی به عنوان پیشتازانِ عرصه ایمان و عمل صالح سخن گفته است که از مقربان درگاه الهی بوده و از نعمتهای بهشت برخوردارند: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾[۱۰۸] برخی مفسران، روایاتی را در تفسیر آیه آوردهاند که امام علی(ع) و شیعیان او را مصداق بارز این گروه معرفی کردهاند. [۱۰۹]
پاک و طیب
قرآن کریم از اختصاصِ زنان پاک به مردان پاک سخن میگوید و اینکه زنان ناپاک نیز از آنِ مردانِ ناپاکاند:﴿الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾[۱۱۰] براساس روایتی، امام حسن(ع)در مجلس معاویه و در بیان مصداق آیه، سوگند یاد کرد که مراد از ناپاکانِ یادشده، معاویه و شیعیان وی و مراد از مردان و زنان پاک، علی(ع) و شیعیان اوست.[۱۱۱].[۱۱۲]
منابع اندیشه دینی شیعه
قرآن کریم، سنت و عقل، منابع اندیشه دینی شیعه به شمار میروند.
قرآن
قرآن با توجه به وحیانی بودن ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾[۱۱۳] و مصونیت آن از تحریف ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۱۱۴]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۱۱۵] نخستین و مهمترین منبع اندیشه دینی شیعه در همه حوزههای اعتقادی، فقهی، اخلاقی و جز آن است. بر پایه دیدگاه مشهور شیعه، ظواهر قرآن حجتاند و پس از اطمینان درباره نبود مخصّص و قید، باید همان معنای ظاهری آیات را حجت و سند شرعی دانست و به آن استناد کرد.[۱۱۶] خداوند، قرآن را برای هدایت مردم ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۱۷] و با زبان عربیِ روشن و فهمپذیر برای انسان فرستاده است ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۱۸]؛ ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ﴾[۱۱۹]؛ ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾[۱۲۰] و در صورتی که معانی ظاهری آن حجت نباشند، نقض غرض پیش میآید که با حکمت الهی سازگار نیست.[۱۲۱] اَصالت و مرجعیت قرآن از دیدگاه پیشوایان معصوم شیعه به اندازهای است که آن را معیار سنجشِ درستی و نادرستی سنت دانسته و تأکید کردهاند روایات ناسازگار با آیات قرآن، اعتبار و ارزش استنادی ندارند و باید کنار گذاشته شوند.[۱۲۲].[۱۲۳]
سنت
دومین منبع، سنت نبوی (سخن، رفتار و تقریر پیامبر) است و قرآن و روایات بر حجیت آن دلالت دارند. قرآن کریم بیشتر به بیان آموزههای کلی و بنیادین و تشریع احکامِ کلی پرداخته و تفسیر و تبیین لازم و تعلیم جزئیات و شرایط آنها را بر عهده پیامبر اکرم(ص)نهاده است ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۲۴]؛ برای نمونه، قرآن فقط اصل وجوب نماز، روزه، خمس، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر و برخی احکام کلی آنها را بیان کرده است؛ اما درباره چند و چون، شرایط و احکام جزئی آنها سخن نگفته است برای نمونه: ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۱۲۵]، ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۱۲۶]، ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾[۱۲۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۱۲۸]، ﴿أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۱۲۹]،﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۱۳۰]؛ ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[۱۳۱]، ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۳۲]، ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۱۳۳]؛ ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۳۴]؛ ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾[۱۳۵] و جزئیات و شرایط آموزههای یاد شده در سنت نبوی آمدهاند. بر همین اساس، دین اسلام قطعاً بدون سنت نبوی، ویژگی جامع و کامل بودن خود را از دست میدهد. با توجه به وجوب اطاعت مطلق از پیامبر اکرم(ص)، مردم باید همه سخنان آن حضرت در تبیین و تفسیر قرآن و بیان جزئیات احکام را نیز بپذیرند. ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۱۳۶]، ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۱۳۷]؛ ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۱۳۸]، ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۱۳۹]، ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۱۴۰]
درباره مسائل سیاسی، قضایی و نظامی هم خداوند به فرمانبرداری از پیامبر اکرم(ص) دستور مؤکد داده است ﴿وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۴۱]، ﴿يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا﴾[۱۴۲]،﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۴۳]، ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۴۴]، ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾[۱۴۵]، ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۱۴۶]، ﴿لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۴۷]، ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا﴾[۱۴۸]، ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا﴾[۱۴۹]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۱۵۰]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾[۱۵۱]، ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۱۵۲]
همچنین قرآن کریم پیامبر اکرم(ص)را الگوی نیکو برای مسلمانان خوانده و به پیروی از وی فرمان داده ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۵۳]، ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۱۵۴]، ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۱۵۵] و بدیهی است که الگو بودن آن حضرت و دستورِ پیروی مطلق از وی، افزون برگفتار، حجت بودن کردار و حتی سکوت و امضای او را میطلبد.[۱۵۶] شیعیان همچنین با استناد به آیاتی مانند آیه تطهیر ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۵۷]، اولواالامر ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۵۸] و روایاتی مانند حدیث ثقلین و سفینه، سنت دوازده امام معصوم(ع) را نیز حجت و از منابع دینی خود به شمار میآورند. براساس این آیات، اهلبیت(ع)از هرگونه خطای فکری و رفتاری معصوماند و اولواالامر که طبق روایات همان امامان دوازدهگانه شیعهاند [۱۵۹]
از سوی خدا منصب ولایت و حکومت دارند و اطاعت از آنان واجب است.[۱۶۰] وجوب پیروی مطلق از اولواالامر اقتضا میکند که آنها از هرگونه لغزش فکری و رفتاری عصمت داشته باشند و اگر چنین نباشد لازم میآید که خداوند به پیروی از آنان در صورت انجام گناه نیز فرمان داده باشد و این خود مستلزم تناقض است، زیرا از یک سو امر و از سوی دیگر نهی وجود دارد.[۱۶۱] براساس پارهای از روایات نبوی هم، پیروی از امام معصوم(ع) به صورت مطلق واجب است.[۱۶۲] شیعیان، سنت صحابه را حجت و از منابع اندیشه دینی نمیدانند؛ اما اهلسنت با استناد به برخی آیات، مانند آیات ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۱۶۳] و ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۱۶۴] که بر برتری امت مسلمان و امت میانه بودن آنها دلالت دارند بر مستقیم بودن و عدالت صحابه استدلال کرده و در نتیجه سخن، رفتار و تقریر آنان را نیز حجت و از منابع اندیشه دینی خود میدانند.[۱۶۵] شیعه این استدلال را نمیپذیرد، زیرا اولاً افعل تفضیل (خیر)، برتری نسبی امت اسلامی بر امتهای گذشته و نه برتری مطلق یکایک مسلمانان، از جمله صحابه، نسبت به هر فردی از امتهای گذشته را بیان میکند. ثانیاً صِرف برتری نمیتواند دلیل بر حجیت همه گفتارها و کردارهای آنان باشد. ثالثاً آیه عام است و به اصحاب اختصاص ندارد و بر فرض پذیرش، باید سنت غیر صحابه نیز حجت باشد. رابعاً در موارد فراوانی گفتار و رفتار صحابه با یکدیگر متناقض بود و هرگز همه امور متناقض نمیتوانند حجت باشند.[۱۶۶] افزون بر اینکه صحابه، معصوم نبودند و خود آنان مخالفت مجتهد صاحب نظر با دیدگاه مجتهد دیگر را جایز، بلکه واجب دانستهاند و این با حجیت سنت آنان سازگاری ندارد.[۱۶۷].[۱۶۸]
عقل
شیعیان با الهام گرفتن از قرآن و روایات، عقل را سومین منبع فکری خود میدانند. قرآن کریم در زمینههای فراوانی بر عقل و عقلانیت تأکید کرده است؛ برای نمونه، از یک سو برای اثبات توحید در ربوبیت ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾[۱۶۹] و معاد ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ﴾[۱۷۰] و جز آن استدلال عقلی کرده و مردم را به تعقل درباره پدیدههایی چون آفرینش آسمانها و زمین، هدفمندی آفرینش، آمد و رفت شب و روز، مسخر بودن شب و روز و ماه و خورشید و ستارگان برای انسان ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۷۱]، ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۱۷۲]، ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۱۷۳]، ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۷۴]، ﴿وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۷۵] و بهتر بودن جهان آخرت نسبت به دنیا برای پرهیزگاران فراخوانده است ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۱۷۶]، ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۱۷۷] و از سوی دیگر، اصل شناخت آموزههای دینی را در گرو تعقل دانسته ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ﴾[۱۷۸] و بر خردورزی درباره حکمت کارهای خداوند ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۷۹]، آموزههای الهی و فلسفه آنها و درستی و نادرستی باورهای دینی تأکید کرده است ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۰]، ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۱]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۲]، ﴿لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۳]، ﴿قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۴] همچنین کسانی را که عقل خود را به کار نمیگیرند به شدت نکوهش کرده است. ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۱۸۵]، ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۱۸۶]، ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾[۱۸۷]
هر چند استفاده از نیروی عقل و خرد در ۴ حوزه فهم، تبیین، شناخت (کشف) و اثبات بخشی از حقایق و معارف دینی مورد تأکید کتاب و سنت، به ویژه سنت شیعی است، توجه شیعیان امامیه به عقل به عنوان منبع جداگانه در کنار کتاب و سنت به دوران پس از غیبت کبرا (حدود۳۳۰ ق.) باز میگردد. با آغاز این دوره و عدم دسترسی به امام معصوم از یک سو و پیدایش برخی پرسشها و چالشهای جدید و نبود پاسخِ روشن آنها در ظاهر کتاب و سنت، علمای شیعه به مرور، دو رویکرد کلی را در پاسخ به این پرسشها و چالشها در پیش گرفتند:[۱۸۸]
گروهی موسوم به "اخباری" و "نصگرا" با اعتقاد به توقیفی بودن آموزههای دینی و ناتوانی عقل از ادراک و دستیابی به آنها بر پرهیز از هرگونه کاربرد عقل در فهم، تبیین و شناخت آموزههای دینی تأکید و بر تکیه بر کتاب و سنتِ تنها اصرار ورزیدند.[۱۸۹]
گروه دوم موسوم به "اصولی" و "عقلگرا" با استناد به آیات، روایات و اصول عقلانی بر توانمندی و بهکارگیری عقل و اجتهاد در دین تأکید کردند.[۱۹۰]تاریخ نصگرایی و عقلگرایی و نزاع میان آنها هر چند با فراز و نشیب و تحولاتی همراه بود، با پیروزی نهایی عقلگرایان به پایان رسید و عقل به عنوان سومین منبع اندیشه دینی شیعه در کنار کتاب و سنت جای گرفت.[۱۹۱]
در میان اهل سنت نیز گروهی موسوم به "اصحاب رأی"، عقل را به گونه مطلق حجت دانسته و گروه دیگری موسوم به "ظاهریه" برای آن هیچ حجیتی قائل نیستند.[۱۹۲] شیعیان با الهام از کتاب و سنت، عقل را در حوزههای گوناگون معرفت دینی به کار گرفتهاند: از یک سو متکلمان اصل حُسْن و قبح عقلی را پذیرفته و ضرورت دین و بعثت پیامبران، وجود خداوند و برخی صفات وی مانند عدل الهی را برپایه آن استوار ساخته و تبیین کردهاند.[۱۹۳] از سوی دیگر، فقیهان امامیه قاعده ملازمه میان حکم عقل و شرع را تأسیس و بر نقش ابزاری عقل در فهم کتاب و سنت تأکید کردهاند؛ برهمین اساس، مستقلات و ملازمات روشن عقلی راهگشای مفسران و مجتهدان در تفسیر قرآن و استنباط احکام قرار گرفتهاند؛ همچنین با بیان حکمت و فلسفه احکام و آموزههای دینی به تبیین عقلانی آنها پرداختهاند.[۱۹۴].[۱۹۵]
اجماع
شیعه بر خلاف اهلسنت برای اجماع، حجیتی مستقل قائل نیست و آن را تنها در صورتی که کاشف از نظر امام معصوم(ع) باشد حجت میداند.[۱۹۶] معیار در کشف نظر معصوم را قاعده لطف [۱۹۷] یا ملازمه عادی [۱۹۸] گفتهاند. میان اجماعی که کاشف از رأی معصوم نباشد و حکم خداوند هیچ ملازمهای نیست؛ اما اهلسنت درباره حجیت مستقل اجماع به کتاب، سنت و عقل استناد کردهاند. علمای شیعه استدلالهای آنان را نقد کردهاند. اهلسنت مواردی دیگر، مانند قیاس، استحسان، مصالح مرسله، قاعده استصلاح، سدً و فتح ذرایع و شرایع گذشته را نیز از منابع اجتهاد و اندیشه دینی یاد میکنند؛ اما شیعیان این منابع را معتبر ندانسته و منبع بودن آنها را نقد کردهاند.[۱۹۹]
آموزههای کلامی شیعه
کلام شیعه، از مذاهب کلام اسلامی و عهدهدار اثبات، تبیین و دفاع از آموزههای این علم به روش اهلبیت(ع)است و بر کاربرد عقل و نقل (کتاب و سنت) در مسائل اعتقادی تأکید میکند.
اندیشههای کلامی شیعه، در دوره حضور امامان(ع) رویکرد عقلی - نقلی داشت؛[۲۰۰] اما پس از دوران غیبت کبرا دچار تحول شد و متکلمان شیعی رویکردهای گوناگون نصگرایی، عقلگرایی و خردگرایی فلسفی را در پیش گرفتند. شیخ صدوق، شیخ مفید و خواجه نصیرالدین طوسی به ترتیب از بنیانگذاران و شخصیتهای برجسته سه رویکرد یاد شدهاند.[۲۰۱] کلام شیعه، نخستین مذهب کلامی اسلام است که مباحث آن به دست امام علی(ع) آغاز شد و به وسیله امامان بعدی و شاگردان آنها به تدریج تبیین شد و توسعه و تدوین یافت.[۲۰۲] در قرن پنجم شیخ مفید آن را ساختارمند کرد. در قرن هفتم خواجه نصیر آن را با روشی نو متحول ساخت و از قرن هشتم تا چهاردهم با شرح و تلخیص بیشتر آثار کلامی، دوره رکود خود را گذراند.[۲۰۳] اندیشههای کلامی شیعه در برابر کلام معتزله، اشاعره و ماتریدیه قرار دارند و بیشترین تفاوت آن با دیگر مکاتب کلام اسلامی در روش بحث (عقلی - نقلی) و مسائل مربوط به آموزه امامت است.
در این نوشتار، مهمترین مسائل و مباحث کلامی شیعه با استنادهای قرآنی را در حوزه خداشناسی، راهنماشناسی (نبوت، امامت) و معاد بررسی میکنیم.[۲۰۴]
خداشناسی
راههای خداشناسی و مراتب و شاخصهای توحید و شرک از جمله مباحث مهم مربوط به خداشناسیاند که شیعیان در آن با اهلسنت اختلاف و دیدگاههای ویژه خود را دارند.[۲۰۵]
راههای خداشناسی
دانشمندان شیعه با استناد به آیات و روایات، خداشناسی را دارای ۴ راه فطری، عقلی، تجربی (حسی) و نقلی دانستهاند: خداشناسی فطری هر چند تبیینهایی گوناگون دارد، همگی در این جهت مشترکاند که انسان دارای سرشت و آفرینشی ویژه است و خداوند گرایش و بینشهای خاصی را همراه با آفرینش وی در خمیرمایه وجودی او نهادینه کرده است. براساس این دیدگاه، انسان برای پی بردن به وجود خداوند نیازمند استدلالهای پیچیده عقلی نیست، بلکه با کاوش در درون خویش، به ویژه در شرایط بسیار سخت و بحرانی و ناامیدی از اسباب مادی نیز به وجود خدا پی میبرد. در این باره به آیه "ذر" ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ﴾[۲۰۶] و "فطرت" ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۰۷] و مانند آنها ﴿فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ﴾[۲۰۸]؛ ﴿وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ﴾[۲۰۹] استناد شده است.[۲۱۰]
راه دیگر خداشناسی، روش تجربی به معنای مشاهده و شناخت پدیدههای مادی آفرینش با کمک اندامهای حسی و دقت و اندیشه در ویژگیها و روابط بسیار منظم و شگفتانگیز میان آنهاست.[۲۱۱] این راه، انسان را به شناخت وجود خداوند و ویژگیهای او، مانند علم، حکمت و قدرت میرساند. برهمین اساس قرآن کریم انسان را به تأمل در آیات تکوینی خداوند، مانند آفرینش آسمانها و زمین و درپی هم آمدن شب و روز ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۲۱۲]، تفاوت زبانها و رنگهای آدمیان ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ﴾[۲۱۳]، آفرینش جفت برای انسان ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۲۱۴]، رویش انواع گیاهان و درختان میوه ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۲۱۵] و دنیای پرندگان ﴿أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۲۱۶] فرا میخواند.
سومین راه خداشناسی، عقل و استدلال عقلی است. اصل وجود خدا و برخی ویژگیها و افعال او به کمک مقدمات، اصول و روشهای عقلی نیز امکانپذیرند. برهان وجوب و امکان از ادله عقلی وجود خداست. براساس این برهان، همه پدیدههای ممکن نیازمند علت هستی بخشی هستند؛ علتی که در هستی خود به غیر نیاز نداشته باشد و آن همان خداست.[۲۱۷] قرآن کریم نیز به نوعی از وابستگی و نیازمندی وجودی موجودات به خداوند و بینیازی مطلق خدا سخن گفته (فاطر / ۳۵، ۱۵) و برمعلول و مخلوق بودن موجودات تأکید کرده است. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۲۱۸] این آیات را اشاره به آن دسته از براهین عقلی دانستهاند که مبنای آنها وابستگی ممکنات به خداوندی است که به هیچ موجودی وابستگی ندارد.[۲۱۹]
راه چهارم بهرهگیری از آموزههای نقلی (کتاب و سنت) است. بیشتر بیانات قرآن درباره خدا، بیان صفات ذاتی و فعلی اوست و گاهی به گونه ضمنی، به اصل وجود خداوند نیز توجه شده است. همه این آیات، معرفت به وجود یا صفات الهی را در حد عناوین کلی، مانند صانع، خالق و ناظم، افاده میکنند؛ برای نمونه، درباره اینکه آیا قرآن کریم برای وجود خدا استدلال کرده است یا نه، دیدگاههایی هستند که در دو دسته کلی جای میگیرند: شماری از مفسران، بهویژه آشنایان با دانش کلام، مانند فخر رازی، بسیاری از آیات قرآن، از جمله تقریباً همه آیات مربوط به نشانههای الهی در جهان آفرینش را، ناظر بر اثبات وجود خدا دانسته و مفاد آنها را به صورت براهینی درآوردهاند که بیشتر آنها به برهان نظم باز میگردند.[۲۲۰]
به اعتقاد گروهی دیگر از مفسران، قرآن کریم، وجود خدا را بینیاز از استدلال دانسته و در صدد اثبات آن برنیامده است. به اعتقاد ایشان، آیات مورد استناد دسته اول یا در مقام اثبات توحید و نفی شرکاند، یا اینکه اساساً شکل برهانی ندارند، بلکه برخی از مفسران با پیوست کردن مقدماتی دیگر، آنها را به شکل برهان درآوردهاند.[۲۲۱] در جمع یا تقریب دو دیدگاه یادشده میتوان گفت هرچند آیات قرآن در صدد اثبات وجود خدا نبودهاند، میتوان از بیانات قرآن، غیرمستقیم، استدلالهایی برای وجود خدا بهدست آورد.[۲۲۲].[۲۲۳]
توحید و شرک
دعوت به توحید و پرهیز از شرک از یک سو نخستین و بنیادیترین آموزه ادیان الهی ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ﴾[۲۲۴]، ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۲۲۵]، از جمله دین اسلام ﴿وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾[۲۲۶]، ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ﴾[۲۲۷]، ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۲۲۸] و مورد تأکید امامان اهلبیت(ع)و دانشمندان شیعه است و از سوی دیگر معیارهای آن یکی از چالشبرانگیزترین بحثها و مورد اختلاف میان فرقههای دینی و مذهبی است.
توحید دو بخش نظری و عملی دارد: توحید نظری به معنای باور قطعی به یگانگی خداوند در ذات، صفات و افعال و توحید عملی به معنای داشتن اندیشهها، احساسات و عواطف، گفتار و کردار موحدانه است.[۲۲۹] مراتب مختلف توحید کاملاً با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند.
توحید نظری
توحید نظری دارای سه شاخه توحید ذاتی، صفاتی و افعالی است.
توحید ذاتی: توحید ذاتی به معنای اعتقاد به یگانگی و بیمانند بودن ذات و وجود خداوند از یک سو و بسیط و بدون ترکیب از اجزاء بودن وی از سوی دیگر است. قرآن کریم با آیاتی چون ﴿فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۲۳۰] بر بیهمتایی خداوند تأکید میکند. برخی مفسران، آیه ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۲۳۱] را بیانگر بساطت ذاتی و آیه ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۲۳۲] را نافی شریک و همتای خدا دانستهاند.[۲۳۳]
توحید صفاتی: صفاتِ منسوب به خداوند دوگونهاند: نخست، صفاتی که با توجه به نوعی از کمال، از ذات الهی انتزاع میشوند: مانند حیات، علم و قدرت که به آنها "صفات ذاتیه" گفته میشود. نوع دوم صفاتی هستند که از نوع رابطه میان خدا و آفریدگان او انتزاع میشوند، مانند خالقیت و رزاقیت که "صفات فعلیه" خوانده میشوند.[۲۳۴] توحید صفاتی به معنای اعتقاد به یگانگی صفات ذاتی با خود ذات الهی و نفی صفات زاید بر ذات است. براین اساس، خداوند ذاتاً دارای صفاتی مانند علم و حیات و قدرت است.[۲۳۵]
از جمله آموزههای مرتبط با صفات خدا و توحید صفاتی، مسأله بداء و عدل الهی است و شیعیان در این باره دیدگاه ویژهای دارند؛ به گونهای که با این اعتقاد و دیدگاه شناخته میشوند:
بداء: یکی از باورهای شناخته شده شیعه که به گونهای با صفت علم خداوند پیوند دارد، آموزه کلامی "بداء" است. از آیات و روایات برمیآید که علم الهی به همه پدیدهها به صورتی که عیناً در خارج، تحقق مییابند در مخلوقی به نام "لوح محفوظ" هست و هر کس به اذن الهی، با آن ارتباط یابد از رخدادهای گذشته و آینده آگاه میشود؛ همچنین الواح نازلتری هستند که حوادث را به صورت ناتمام و مشروط، منعکس میکنند و کسانی که بر آنها اشراف یابند اطلاعات محدودی به دست میآورند. آیه ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۲۳۶] را ناظر به این دو گونه سرنوشت و مقدرات الهی دانستهاند. در واقع، مقدرات الهی دو گونهاند: برخی حتماً واقع میشوند و تغییر ناپذیرند و برخی دیگر از همان آغاز به گونه مشروط، مقدر شدهاند. مقدّرات مشروط و غیر حتمی متأثر از اعمال انسان و جوامع بشری تغییر پذیرند. این تغییر در زبان روایات، "بَداء" نامیده شده است.[۲۳۷]
ماجرای ذبح حضرت اسماعیل ﴿رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ﴾ [۲۳۸]، افزایش مدت زمان ملاقات حضرت موسی(ع) با خدا از ۳۰ روز به ۴۰ روز ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۳۹] و برداشته شدن عذاب قوم حضرت یونس ﴿وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ﴾[۲۴۰] نمونههایی از بداء در قرآناند.[۲۴۱] بداء از باورهای اختصاصی شیعه است و دیگر فِرَق مسلمان هر چند به آن تصریح نکرده و گاه با آن مخالفت نیز میکنند، ناخواسته به محتوای آن اعتراف داشتهاند. اثرگذاری توبه، دعا و عمل صالح در تغییر سرنوشت انسان از این قبیل است[۲۴۲] و آیات فراوانی بر آن دلالت دارند. ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۴۳]، ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[۲۴۴]، ﴿وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ﴾[۲۴۵]، ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا﴾[۲۴۶]، ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾[۲۴۷] مهمترین اشکال مخالفان شیعه این است که گمان میکنند لازمه اعتقاد به بداء نسبت دادن جهل به خدا درباره مقدرات جدید است، درحالی که پذیرش بداء، به معنای پذیرفتن هیچ گونه تغییر و تبدّل در ذات خدا نبوده و نسبت نادانی یا ناتوانی به خداوند را نیز در پی ندارد.[۲۴۸] خداوند از آغاز نسبت به مقدراتِ مشروط و عوض شدن آنها آگاه است؛ اما گاهی مشروط بودن آن را به پیامبران و اولیای خویش خبر میدهد و گاهی هم خبر نمیدهد و آنان گمان میکنند از مقدرات حتمی است.[۲۴۹] برخی از علما که بداء را مربوط به امور تکوینی و نسخ را در امور تشریعی میدانند، گفتهاند همانگونه که نسخ احکام و شرایع حکمت دارد و مستلزم نسبت جهل به خدا نیست، بداء نیز چنین است.[۲۵۰]
عدل الهی: عدل الهی با توجه به اهمیت آن، از اصول عقاید و از مشخصات مذهب کلامی شیعه به شمار میرود. این موضوع، از اختلافات مهم دو گروه کلامی اشعری و معتزلی است. دیدگاه شیعه با دیدگاه معتزله هماهنگ است و این دو گروه در برابر اشاعره، "عدلیه" خوانده میشوند. نقطه اصلی اختلاف عدلیه و اشاعره به مسئله "حسن و قبح عقلی افعال" باز میگردد.[۲۵۱] به اعتقاد اشاعره، افعال به ویژه افعال الهی به خودی خود و بدونِ بیان شرعی (کتاب و سنت) دارای حسن و قبح ذاتی نیستند، بلکه حسن و قبح آنها اعتباری و شرعی است و هر کاری را خداوند انجام یا به آن فرمان دهد، حَسَن و هرکاری را که انجام یا به آن فرمان ندهد قبیح است.
به اعتقاد اشاعره از جهت معرفتشناسی هم، عقل به خودی خود و بدونِ بیان شرعی نمیتواند ضوابطی را برای افعال در نظر گرفته و به خوب و بد بودنِ افعال، به ویژه افعالِ تکوینی و تشریعی خداوند حکم کند؛ اما به اعتقاد عدلیه، افعال، صرف نظر از انتساب تکوینی و تشریعی آنها به خداوند در ذات خود دارای حسن و قبحاند و عقل انسان هم تا اندازهای میتواند جهتِ حسن و قبح افعال را ادراک و ساحت الهی را از انجام افعالِ قبیح تنزیه کند.[۲۵۲] عدلیه به شماری از آموزههای قرآن کریم برای تأیید دیدگاه خود استناد میکنند.
در برخی آیات، بیهوده پنداشتن آفرینش الهی نکوهش و بر هدفمندی آن تأکید شده است: ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ﴾[۲۵۳]؛ نیز ﴿أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى﴾[۲۵۴]، ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ﴾[۲۵۵] استدلال بر هدفمندی آفرینش و توبیخ بیهودهانگاری آن در صورتی درست است که عقل انسان بتواند قبیح بودن آفرینش بدون هدف را ادراک کرده و به همین دلیل خداوند را حکیم و از آن منزّه بداند.[۲۵۶]
تأکید قرآن بر خردورزی ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲۵۷] و معرفی آن به عنوان یکی از راههای نجات از آتش جهنم ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[۲۵۸] و سرزنش تعقل نکردن ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۲۵۹] هم نشان میدهد که انسان میتواند خوب و بد بودن بسیاری از مسائل را با عقل ادراک کرده و هدایت شود.[۲۶۰]
قرآن کریم همچنین مساوی بودن گناهکاران با مؤمنانِ صالح در دنیا و آخرت را انکار و ساحت خداوند را از چنین حکمی منزه میداند:﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[۲۶۱]؛ ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾[۲۶۲]؛ ﴿أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ﴾[۲۶۳] این انکار نشان میدهد که مؤمنان و گناهکاران با هم برابر نیستند و همسان پنداشتن آنان، فینفسه قبیح است و عقل آن را ادراک و کسی را که چنین کند نکوهش میکند و خداوند از همین ادراک عقلی برای اثبات نامساوی بودن آنان بهره گرفته است.
اما براساس دیدگاه اشاعره، امکان دارد خداوند مؤمنانِ صالح و گناهکاران را مساوی قرار دهد و حکمت و واقعیتی به جز اراده و جعل خداوند مانع آن نمیشود.[۲۶۴] تأکید بر اینکه خداوند هرگز به فحشاء فرمان نمیدهد ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۲۶۵]،[۲۶۶] نهی از برخی کارها به سبب فحشاء بودن آنها ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۲۶۷]؛ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۲۶۸][۲۶۹] و نیز بدیهی انگاشتن پاداش احسان در برابر احسان ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ﴾[۲۷۰][۲۷۱] از دیگر آموزههای قرآنیاند که نشان میدهند این امور پیش از تعلق نهی و امر الهی به آنها به خودی خود دارای حسن و قبحاند و عقل میتواند آن را ادراک کند.
با پذیرش حسن و قبح عقلی افعال، حکمت و عدل الهی در حوزههای گوناگون ثابت میشود و به اقتضای صفات ذاتی خداوند همه کارهای او باید حکیمانه و عادلانه باشد و هیچ صفتی که اقتضای ظلم یا لغو و بیهودگی باشد در او وجود نداشته باشد. برهمین اساس، آفرینش جهان از جمله انسان باید به گونهای باشد که مجموعاً بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد. انسان باید دارای اختیار باشد تا بتواند با انتخاب کارهای خوب و ترک کارهای بد به سوی کمال خود قدم بردارد. از سوی دیگر، حکمت الهی میطلبد که شناختِ صحیح راههای خیر و شر را در قالب تکالیف گوناگون در اختیار انسان قرار دهد و این تکالیف با توانمندیهای او متناسب باشند. در غیر این صورت امکانِ انجام دادن نخواهند داشت و کارهای بیهودهای خواهند شد. در ادامه، عدالت در مقام داوری میان بندگان و دادن پاداش و کیفر ضرورت مییابد تا انسان به نتایج کارهای خوب و بد خود برسد.[۲۷۲]
توحید افعالی: توحید افعالی نتیجه منطقی توحید ذاتی و بدین معناست که اولاً خداوند در کارهای خود مانند آفرینش، روزی دادن و اداره امور جهان هستی به هیچ کس و هیچ چیزی نیاز ندارد. ثانیاً هیچ موجودی جز خدا در انجام دادن کارهای خود مستقل نیست. همه کارها، اثرگذاریها و تغییر و تحولهای موجودات دیگر با اراده الهی و به کمک نیروهای خدادادی انجام میگیرند. فقط خداست که مستقلاً و بدون نیاز به دیگری در همه چیز و در همه جا اثر میگذارد.[۲۷۳] البته توحید افعالی هرگز به معنای آن نیست که هیچ موجودی هیچگونه نقشی در آفرینش و تدبیر جهان هستی ندارد و چنین اعتقادی شرک است، بلکه به معنای نفی تأثیر استقلالی وخودسرانه دیگران است، برای همین، قرآن کار فاعلهای طبیعی مانند آتش و غیر طبیعی مانند انسان، فرشته و جن و نیز افعالی مانند باریدن باران را به خدا نسبت داده [۲۷۴] و اصرار دارد که مردم این استناد را ادراک کرده، پذیرفته و همواره به آن توجه کنند.[۲۷۵] عدم ادراک درستِ این معنا از یک سو غلوگرایی و از سوی دیگر گرایشهای تکفیری را در میان پیروان ادیان الهی پدید آورده است.
توحید در آفرینش، ربوبیت و الوهیت مهمترین شاخههای توحید افعالیاند. توحید در آفرینش یعنی آفریدگار همه هستی فقط خداست و هیچ کس و هیچ چیز شریک وی در آفرینش نیست. ﴿قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[۲۷۶]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ﴾[۲۷۷] توحید در ربوبیت یعنی مالکیت، اختیار، تدبیر و اداره همه جهان هستی تنها به دست خداست و هیچ آفرینندهای بیاذن و اراده او نمیتواند در این زمینه دخالت کرده و اثرگذار باشد. شئون ربوبیت دو دستهاند: أ. ربوبیت تکوینی که شامل اداره امور همه موجودات و تأمین نیازمندی آنها به صورت تکوینی است. اغلب عقاید شرکآمیز در طول تاریخ در ربوبیت تکوینی بوده است و بسیاری از اقوام به ناحق باور داشتند که خداوند پس از آفرینش، تدبیر و اداره جهان یا بخشی از آن را به برخی از آفریدههای خود واگذارده است و جهان، رَبّها و کارگردانان گوناگون دارد. ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[۲۷۸] مشرکان عرب نیز فرشتگان را به ناحق دختران خدا، مقرّبِ درگاه وی و از کارگردانان جهان دانسته و بتها را به عنوان تندیسهای آنها و برای تقرب به آنان میپرستیدند و شفیع خود در نزد خدا میدانستند ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ﴾[۲۷۹]، در حالی که واقعاً چنین نبود و اینگونه باورها فاقد هرگونه مستند وحیانی و زاییده ذهن بشر بودند.
توحید در ربوبیت تکوینی هرگز به معنای نفی وساطت در تدبیر جهان و شرک دانستن آن نیست، بلکه به معنای نفی تأثیر استقلالی و خودسرانه دیگران است، برای همین، قرآن کریم زنده کردن پرندگان و مردگان و شفای بیماران را به حضرت عیسی(ع)نسبت میدهد و در عین حال با تکرار ﴿بِإِذْنِي﴾ آن را با اراده و قدرت خدا میداند ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۲۸۰]؛ اما مسیحیتِ رایج با ادراک نادرست از این موضوع، این کارها را دلیل الوهیت عیسی(ع)پنداشته است؛ همچنین با پذیرش وساطت در تدبیر و برخلاف پندار وهابیان،[۲۸۱]
اعتقاد شیعیان به ولایت تکوینی پیامبر(ص) و پیشوایانِ معصوم اهلبیت(ع)هرگز شرکآمیز و ناسازگار با توحید نیست. برپایه اعتقاد به ولایت تکوینی، خداوند براساس حکمت خویش، به برخی از بندگان برگزیده خویش قدرت تصرف در عالم طبیعت را داده است و آنان میتوانند بر خلاف قوانین عادی طبیعت کارهایی مانند زنده کردن مردگان و شفا دادن بیماران را انجام دهند. البته این قدرت خدادادی به حضرت عیسی(ع)، پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم شیعه نیز اختصاص ندارد و درباره دیگران، حتی اشیای بیجان هم گزارش شده است: بنیاسرائیل بخشی از بدن گاو ذبح شده را به دستور خدا به بدن مرده زدند و او به قدرت خدا زنده شد. ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲۸۲] چشمان نابینای حضرت یعقوب(ع)به وسیله پیراهن یوسف(ع) شفا یافت. ﴿فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۲۸۳] براین اساس و برخلاف پندار وهابیان،[۲۸۴] اعتقاد شیعیان به شفابخش بودن پیشوایان معصوم و تربت امام حسین(ع) که با اذن و قدرت خدا انجام میگیرد با توحید هیچ منافاتی ندارد.
همچنین منوط دانستن همه پدیدهها به اذن و اراده و قضا و قدر الهی هرگز به معنای نفی تأثیر و علیّت از اسباب و واسطهها نیست. ادراک نادرست این مطلب به سبب عدم رشد عقلی و فکری از یک سو و استفاده نکردن از تعالیم پیشوایان معصوم و مفسران حقیقی قرآن از سوی دیگر، زمینه پیدایش دو گرایش فکری موسوم به جبرگرایی و تفویض در میان مسلمانان شد.[۲۸۵] گروهی (جَبریه) نسبت مستقیم افعال اختیاری انسان به خدا در قرآن (برای نمونه: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲۸۶]؛ ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۲۸۷]؛ ﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ﴾[۲۸۸] را به معنای سلب هرگونه مسئولیت و اختیار از انسان در این باره دانستهاند.[۲۸۹] جبرگرایی به نفی مسئولیت و اختیار انسان و در نتیجه بیهوده شدن هر نوع نظام تربیتی، اخلاقی و حقوقی از جمله نظام تشریعی ادیان الهی میانجامد، زیرا بدون اختیار، جایی برای تکلیف، نکوهش و ستایش و کیفر و پاداش نخواهد بود. در مقابل، گروهی دیگر (مُفوِّضه) که به کاستیهای جبرگرایی پی برده بودند به سبب ناتوانی در جمعِ میان توحیدِ کامل و نفی جبر و نیز محروم بودن از آموزههای پیشوایان معصوم اهل بیت(ع)در دام تفویض افتاده و افعال اختیاری انسان را از دایره فاعلیت الهی خارج دانستند.
شیعه با بهرهگیری از آموزههای پیشوایان معصوم(ع) با نفی جبر و تفویض به چیزی میان آن دو معتقد است.[۲۹۰] براساس دیدگاه شیعه (امر بین الامرین) از یک سو انسان در پرتو قدرت خدادادی نسبت به کارهای خود فاعلی مختار و مسئول است و از سوی دیگر در مرتبه بالاتر، تأثیر عالی و استقلالی در کارهای وی از آنِ خداست.[۲۹۱]
ربوبیت تشریعی به موجودات ذی شعور، مختار و مکلّف (جن و انس) اختصاص دارد و مسائلی مانند فرستادن پیامبران، نازل کردن کتابهای آسمانی، تعیینِ تکالیف دینی و وضع احکام و قوانین را در برمیگیرد. توحید در تشریع یا قانونگذاری، یعنی اینکه حق قانونگذاری برای تعریف و تنظیم رابطه انسان با خود، خدا، دیگران و محیط زیست و نیز حق اِعمال و اجرای قوانین (حاکمیت) تنها از آنِ خداست ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۹۲]؛ ﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۲۹۳] و اوست که باید بگوید انسان چه باید بکند و چه نباید بکند و چه کسانی و با چه شرایطی باید بر جامعه حاکم شوند و چه کسانی حق حاکمیت ندارند و هیچ کس و هیچ نهادی حق ندارد بیاذن خدا و در عرض تشریع الهی و برخلاف آن قانونگذاری یا اعمال قانون و حاکمیت کند. هر چند واژه تشریع به معنای قانونگذاری در قرآن به کار نرفته، مفهوم "حکم" یا "ولایت" و مشتقات آنها از جمله به معنای "قانونگذاری"، "داوری و قضاوت" و "سرپرستی امور جامعه" به کار رفته است و بخشی از آیات دربردارنده این مفاهیم، بر توحید در قانونگذاری و حاکمیت دلالت میکنند. (برای نمونه: مائده / ۵، ۴۴؛ یوسف / ۱۲، ۴۰؛ قصص / ۲۸، ۸۸؛ شوری / ۴۲، ۹۰)[۲۹۴] برخلاف پندار وهابیان، اعتقاد به حق قانونگذاری پیامبران و امامان (ولایت تشریعی) و لزوم اطاعت از آنها با توحید در ربوبیت تشریعی منافاتی ندارد، بلکه از شئون توحید است، زیرا خدا چنین حقی را به آنان داده و اطاعت از آنان همان اطاعت خداست: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ». (نساء / ۴، ۵۹) براساس روایات نقل شده از پیامبر خدا(ص) و امامان اهلبیت(ع)، مراد از «اولی الامرِ» یادشده در این آیه دوازده امام معصوم(ع) است.[۲۹۵] حدیث ثقلین نیز به نوعی بر این معنا دلالت دارد. البته این اعتقاد که کسی بیاذن خداوند حق قانونگذاری دارد یا میتواند برخلاف آموزههای الهی قانونگذاری کند با توحید در ربوبیت تشریعی سازگار نیست.
همچنین برخلاف اندیشه فرقههایی مانند خوارج، توحید در حاکمیت منافاتی با آن ندارد که خداوند بندگان برگزیده خود را به عنوان «حاکم» و «ولیّ» مردم نصب کند و منصب حکومت را به آنان دهد؛ برای نمونه، قرآن از تفویض این مقام به داود(ع) خبر میدهد (ص / ۳۸، ۲۶)، چون تدبیر امور جامعه و اجرای قوانین نیازمند برقراری ارتباط مادی و طبیعی با مردم است و چنین ارتباطی از سوی خدا امکان ندارد و باید همواره گروهی از مردم براساس چارچوب و موازین شرعی به تأسیس حکومت و تعیین حاکم اقدام کنند.
نتیجه توحید ذاتی و افعالی، توحید در الوهیت است؛ یعنی با توجه به یگانگی اللّه در ذات، صفات و افعال، کسی جز او شایسته پرستش و معبود شدن نیست. توحید در الوهیت حد نصاب توحید است و کسی که آن یا یکی از مراتب پیش از آن را قبول نداشته باشد در دایره مشرکان قرار میگیرد و اهل توحید و رستگاری نخواهد بود،[۲۹۶]برای همین، توحید در الوهیت شعار اساسی اسلام است: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ». (محمّد / ۴۷، ۱۹؛ صافّات / ۳۷، ۳۵)
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ العین، ج۲، ص۱۹۰ - ۱۹۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۳۵؛ الصحاح، ج۳، ص۱۲۴۰، «شیع».
- ↑ تهذیب اللغه، ج۳، ص۶۱؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸ - ۱۸۹.
- ↑ المنجد، ص۴۱۱، «شیع».
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۱۶۶، «شیع».
- ↑ نک: معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۳۵؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ تاج العروس، ج۵، ص۴۰۵، «شیع».
- ↑ النهایه، ج۲، ص۵۲۰؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۷.
- ↑ اوائل المقالات، ص۱.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۷۵، ۶۳۷؛ الفتوح، ج۶، ص۲۲۲؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۶۰.
- ↑ شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ تاریخ اسلام در آئینه پژوهش، شماره۳۶، ص۹۷ - ۹۸، «بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه».
- ↑ شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
- ↑ شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
- ↑ شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۳۷۸ - ۳۷۹؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۴.
- ↑ وقعة صفین، ص۵۱۰؛ الاخبار الطوال، ص۱۹۴؛ الفتوح، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ تاریخ اسلام در آئینه پژوهش، ش۳۶، ص۱۰۶ - ۱۰۷، «بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه»».
- ↑ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۴۷؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۶ - ۲۵۷، «شیع».
- ↑ اوائل المقالات، ص۳۵؛ الشیعة فی الاسلام، ص۱۵؛ نشوء المذاهب و الفرق، ص۳۹ - ۴۰.
- ↑ اوائل المقالات، ص۳۵.
- ↑ تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ص۱۶۷؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ص۱۰۵۲.
- ↑ المقالات و الفرق، ص۶۴.
- ↑ نک: فرق الشیعه.
- ↑ دائرة المعارف تشیع، ج۴، ص۲۷۲، «تشیع».
- ↑ نقد و نظر، ش ۸۴، ص۱۰۶، «مفهومشناسی اصطلاح امامیه».
- ↑ «سپس از هر گروه هر کدام را که در برابر (خداوند) بخشنده سرکشترند بیرون میکشیم» سوره مریم، آیه ۶۹.
- ↑ «و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ «و از پیروان وی ابراهیم بود» سوره صافات، آیه ۸۳.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ «و میان آنان و آنچه آرزو میکنند فاصله افکنده میشود چنان که با همگنان آنان (نیز) پیشتر چنین شده بود زیرا آنان در دودلی گمانانگیزی بودند» سوره سبأ، آیه ۵۴.
- ↑ مجاز القرآن، ج۲، ص۱۵۱؛ تفسير قرطبى، ج۱۴، ص۳۱۸.
- ↑ «تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست ؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه میکردند آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.
- ↑ «از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند» سوره روم، آیه ۳۲.
- ↑ «راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را میدهد و خداوند مثلها را برای مردم میزند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۵.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ «در بهشتهای پرنعمت. دستهای بسیار از پیشینیانند. و اندکی از پسینیان. بر تختهایی گوهرنشان. روبهروی هم بر آنها پشت میدهند» سوره واقعه، آیه ۱۲-۱۶.
- ↑ «بیگمان آنانکه ایمان آوردهاند و کردارهایی شایسته کردهاند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، همداستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ فرق الشیعه، ص۱۷؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۴۷؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۳ - ۱۶.
- ↑ اصول مذهب الشیعه، ج۱، ص۸۴ - ۹۹.
- ↑ نک: اصل الشیعه و اصولها، ص۱۷۹ - ۱۸۱؛ و من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص۲۷۱ - ۲۷۳؛ شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۹۴ - ۲۹۶.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲؛ الاحتجاج، ج۲، ص۲۲۷؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۳۸۱.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۱؛ الکافی، ج۱، ص۶۴ و ۲۹۶.
- ↑ الامالی، صدوق، ص۴۲۵؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۴۱۵؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴.
- ↑ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۶؛ الکافی، ج۱، ص۲۹۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۷.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۶؛ المستدرک، ج۳، ص۱۲۸؛ الامالی، صدوق، ص۱۹۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۳۸.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۳۸؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ ج۴، ص۳۶۸؛ السنن الکبری، ج۶، ص۲۰۷.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۴۱۵؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ المستدرک، ج۳، ص۱۴۸.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۳۱۷؛ الامالی، صدوق، ص۳۴۳؛ المستدرک، ج۲، ص۳۴.
- ↑ خصائص الائمه، ص۳۹؛ الامالی، صدوق، ص۱۹۴.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۰؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۳۱ - ۱۳۲.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۵؛ المستدرک، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ المستدرک، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۷.
- ↑ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۳۸.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.
- ↑ فضائل الصحابه، ص۱۴ - ۱۵.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۵ - ۲۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۳.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۳۶۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵؛ المستدرک، ج۳، ص۱۰۹.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۳۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۵.
- ↑ المقالات و الفرق، ص۱۵؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۱۴۳، ۱۸۷.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «بیگمان آنانکه ایمان آوردهاند و کردارهایی شایسته کردهاند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۱۹؛ نور الثقلین، ج۵، ص۶۴۴ - ۶۴۵.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۳۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۵؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۳۷۹.
- ↑ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹؛ الصافی، ج۵، ص۳۵۵؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۲.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۶۰ و۴۶۵؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۲؛ الأمثل، ج۲۰، ص۳۶۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۴ - ۷۹۵؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۷۱؛ الصافی، ج۵، ص۳۵۵؛ نور الثقلین، ج۵، ص۶۴۴.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۷۱؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۱ - ۵۸۲؛ قس: شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ «راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.
- ↑ الصافی، ج۱، ص۸۷؛ نور الثقلین، ج۱، ص۲۴.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۸۵.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را میدهد و خداوند مثلها را برای مردم میزند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۵.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۴؛ تفسیر قمی، ج۱؛ ص۳۶۹؛ تفسیر فرات کوفی، ص۲۲۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۰۶؛ احقاق الحق، ج۱۴، ص۵۹۱.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ معانی القرآن، ج۴، ص۱۷۶؛ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۵۷؛ زاد المسیر، ج۵، ص۴۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳؛ نور الثقلین، ج۳، ص۱۹۲.
- ↑ «و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند در بهشتهای پرنعمت» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ نور الثقلین، ج۵، ص۲۰۹؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۱۸؛ نمونه، ج۲۳، ص۲۰۵.
- ↑ «پلید زنان برای پلید مردان و پلید مردان برای پلید زنانند و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند، آنان از آنچه (شایعه سازان) میگویند برکنارند، آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره نور، آیه ۲۶.
- ↑ الصافی، ج۳، ص۴۲۸؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۸۵.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ «به یقین آنان که این یادکرد را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۵۱ - ۱۶۰.
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
- ↑ «و خوب میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری به او آموزش میدهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او میبندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
- ↑ «قرآن عربی بیکژی، باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره زمر، آیه ۲۸.
- ↑ شیعه در اسلام، ص۴۲.
- ↑ المحاسن، ج۱، ص۲۲۱؛ الکافی، ج۱، ص۶۹؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۲۳.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بیگمان خداوند به آنچه انجام میدهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
- ↑ «روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر میتابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او ب» سوره بقره، آیه ۱۸۴.
- ↑ «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و نماز بر پا داشته و زکات دادهاند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۷۷.
- ↑ «در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ «و به راستی خداوند به وعده خود وفا کرد که (در جنگ احد) به اذن وی آنان را از میان برداشتید؛ تا اینکه سست شدید و در کار (خود) به کشمکش افتادید و پس از آنکه آنچه را دوست میداشتید به شما نمایاند سرکشی کردید؛ برخی از شما این جهان را و برخی جهان واپسین را میخواستید؛ سپس شما را از (دنبال کردن) آنان روگردان کرد تا بیازمایدتان؛ و از شما در گذشت و خداوند به مؤمنان بخشش دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.
- ↑ «در آن روز، آنان که کفر ورزیدهاند و از پیامبر سرپیچی کردهاند دوست دارند کاش با خاک یکسان میشدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمیتوانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ «برای هر امّتی آیینی نهادهایم که آنان بر همان (آیین) رفتار میکنند پس نباید در این کار با تو بستیزند و (مردم را) به سوی پروردگارت فرا خوان! بیگمان تو بر رهنمودی راست قرار داری» سوره حج، آیه ۶۷.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که آنان را از رازگویی باز میدارند سپس به آنچه از آن بازداشته شدهاند، باز میگردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی میکنند و چون نزد تو میآیند به گونهای تو را درود میگویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش میگویند: چرا خداوند برای آنچه میگوییم ما را عذاب نمیکند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در میآیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.
- ↑ «ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی میکنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده میشوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.
- ↑ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
- ↑ «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ شیعه در اسلام، ص۴۵.
- ↑ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.
- ↑ راه و راهنماشناسی، ص۲۰۳ - ۲۰۴.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۹ - ۲۴۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ المیزان، ج۴، ص۴۱۴.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۵۴؛ مسند احمد، ج۲، ص۲۵۳؛ مسند ابی داوود، ص۳۱۸ - ۳۳۶.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانن» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید ، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ منابع اجتهاد، ص۸۰؛ الاصول العامه، ص۱۳۵؛ الموافقات، ج۴، ص۷۴.
- ↑ منابع اجتهاد، ص۸۰ - ۸۱؛ الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸.
- ↑ المستصفی، ص۱۳۰، ۱۵۸.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
- ↑ «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟» سوره یس، آیه ۷۸.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
- ↑ «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
- ↑ «و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.
- ↑ «و از میوههای خرمابن و انگورها شراب و روزی نیکویی به دست میآورید، به راستی در این (کار) نشانهای است برای گروهی که خرد میورزند» سوره نحل، آیه ۶۷.
- ↑ «پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را میگیرند و میگویند: به زودی (توبه میکنیم و) آمرزیده خواهیم شد و اگر باز کالای ناپایداری مانند آن به دستشان برسد آن را میگیرند! آیا از اینان در کتاب (تورات) پیمان گرفته نشده است که جز حقّ به خداوند نسبت ندهند؟ در حالی که آنچه در آن (کتاب) است آموختهاند و سرای واپسین برای آنان که پرهیزگاری میورزند بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹.
- ↑ «و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.
- ↑ «و برخی از آنان به (گفتار) تو گوش میدهند؛ آیا تو ناشنوایان را هر چند خرد نورزند ، شنوا میتوانی کرد؟» سوره یونس، آیه ۴۲.
- ↑ «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
- ↑ «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.
- ↑ «ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا میکنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.
- ↑ «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمیکنند و دوست میدارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دلهایشان پنهان میدارند، بزرگتر است، بیگمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفتهایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
- ↑ «بیگمان کتابی برای شما فرستادهایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰.
- ↑ «بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.
- ↑ «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
- ↑ «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
- ↑ «آیا گمان میکنی که بیشتر آنان میشنوند یا خرد میورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
- ↑ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۳ - ۱۰۵.
- ↑ الفوائد المدنیه، ص۴۷ - ۵۰ و ۹۰ - ۹۵؛ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۵.
- ↑ منابع اجتهاد، ص۲۴۰ - ۲۴۳؛ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۵ - ۱۰۶.
- ↑ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۶ - ۱۱۶.
- ↑ منابع اجتهاد، ص۲۴۰.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۶۴ - ۱۵۱، ۱۵۹ - ۱۶۰؛ ج۲، ص۱۱۹.
- ↑ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۲۲ - ۱۳۷.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷؛ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.
- ↑ معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷.
- ↑ دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۴۱.
- ↑ معانی الاخبار، مقدمه، ص۲۶ - ۳۶؛ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، برنجکار، ص۷۳ - ۸۱.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۲۷۸؛ فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، ص۱۳۹ - ۱۴۰.
- ↑ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۷۸ - ۸۱.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «و چون در کشتی سوار میشوند خداوند را میخوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میگردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک میورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.
- ↑ «و چون موجی سایهبانآسا آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشتهاند میخوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانهرو هستند و نشانههای ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمیکند» سوره لقمان، آیه ۳۲.
- ↑ معارف قرآن، ج۳۱، ص۳۴ - ۴۰؛ پیام قرآن، ج۳، ص۱۰۷ - ۱۱۲.
- ↑ نک: آموزش عقاید، ج۱، ص۲۹ و۴۴ - ۴۵.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
- ↑ «و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
- ↑ «و از نشانههای او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
- ↑ «و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانههایی بر هم نشسته بیرون میآوریم و از شکوفه خرما، خوشههایی دسترس و باغستانهایی از انگور (بیرون میآوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید میآوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بیگمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانههایی است» سوره انعام، آیه ۹۹.
- ↑ «آیا به پرندگان رام شده در فضای آسمان ننگریستهاند که جز خداوند آنان را نگاه نمیدارد؟ بیگمان در آن برای گروهی که ایمان دارند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۷۹.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۵۲ - ۵۶.
- ↑ «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۶۰ - ۶۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۷ و ۲۰۷ - ۲۱۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۳۹۵؛ ج۱۲، ص۲۵ - ۲۷.
- ↑ معارف قرآن، مصباح، ج۳۱، ص۲۳ - ۲۴.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ «و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.
- ↑ «پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ نک: المیزان، ج۴، ص۳۵۳؛ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۶۷.
- ↑ «پدیدآورنده آسمانها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفتهایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون میگرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷ - ۳۸۹.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۶۸.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۶۸ و۱۳۲.
- ↑ «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۷ - ۱۴۹؛ الاعتقادات، ص۴۱؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.
- ↑ پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود؛ سوره صافات، آیه: ۱۰۰-۱۰۶.
- ↑ «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ «هر چند هر نشانهای برای آنان بیاید تا آنگاه که عذاب دردناک را ببینند» سوره یونس، آیه ۹۷.
- ↑ الالهیات، ص۵۹۰ - ۵۹۳.
- ↑ اوائل المقالات، ص۸۰؛ الالهیات، ص۵۶۹ - ۵۸۱.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ «و (نیز) نوح را (یاد کن) هنگامی که پیش از آن (ما را) خواند و ما به او پاسخ دادیم پس، او و خانوادهاش را از بلای سترگ رهاندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۶.
- ↑ «پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.
- ↑ «و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ الاعتقادات فی دین الامامیه، ص ۴۱؛ المسائل العکبریه، ص ۹۹ - ۱۰۰.
- ↑ اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ مکیال المکارم، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۵.
- ↑ اوائل المقالات، ص۳۲۶ - ۳۲۸؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۴ - ۳۱۵.
- ↑ کشف المراد، ص۳۰۳؛ مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲ - ۵۴؛ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۵۹ - ۱۶۰.
- ↑ شرح المقاصد، ج۴، ص۲۸۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۱۸۱ - ۱۹۵.
- ↑ «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
- ↑ «آیا آدمی میپندارد که بیهوده وانهاده میشود؟» سوره قیامه، آیه ۳۶.
- ↑ «و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.
- ↑ احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۳ - ۳۵۴.
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ «و میگویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
- ↑ «آیا مردم را به نیکی فرا میخوانید و خود را از یاد میبرید با آنکه کتاب (خداوند) را میخوانید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
- ↑ احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۶.
- ↑ «آیا کسانی که به گناهان دست یازیدهاند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به گونهای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟! بد داوری میکنند!» سوره جاثیه، آیه ۲۱.
- ↑ «آیا کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند چون فسادانگیزان در زمین میشماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران میدانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.
- ↑ «آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟» سوره قلم، آیه ۳۵.
- ↑ احقاق الحق، ج۱، ص۳۵۴ - ۳۵۵.
- ↑ «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
- ↑ جوامع الجامع، ج۱، ص۴۳۳؛ المنار، ج۸، ص۳۷۴، ۳۹۵؛ المیزان، ج۸، ص۵۹.
- ↑ «و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.
- ↑ «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
- ↑ احقاق الحق، ج۱، ص۳۴۸ - ۳۴۹.
- ↑ «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
- ↑ القواعد الکلامیه، ص۶۸.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۶۰ - ۱۶۴.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۲ - ۱۳۳.
- ↑ معارف قرآن، ج۳۱، ص۸۰ - ۸۱؛ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۲ - ۱۳۳.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۳۳ - ۱۳۴.
- ↑ «بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیدهاید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگیها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریکهایی تراشیدهاند که همانند آفرینش او را آفریدهاند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
- ↑ «ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید؛ آیا آفرینندهای جز خداوند هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) باز گردانده میشوید؟» سوره فاطر، آیه ۳.
- ↑ «ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.
- ↑ «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفتهاند (و میگویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم، در آنچه اختلاف میورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمیکند» سوره زمر، آیه ۳.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ نک: اصول مذهب الشیعة الامامیه؛ عرض و نقد، ج۲، ص۶۲۳ - ۶۲۷.
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ «چون مژدهرسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۶.
- ↑ اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۵۹۴ - ۵۹۹.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
- ↑ «خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ میدارد یا تنگ میگرداند و (آنان) به زندگانی این جهان شادند و زندگانی این جهان در برابر (زندگانی) جهان واپسین جز بهرهای (اندک) نیست» سوره رعد، آیه ۲۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۴۶۶؛ تفسیر قاسمی، ج۵، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ لب الاثر فی الجبر و القدر، ص۳۸.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱؛ معارف قرآن، خداشناسی، ص۱۰۴ - ۱۰۵.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ «شما به جای او جز نامهایی را نمیپرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیدهاید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ «و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۸۸.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۹.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۱ - ۲۵۴؛ التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۳ - ۱۱۴.
- ↑ معارف قرآن، ج۳۱، ص۵۴ - ۵۵.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.