اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== مقدمه ==
== معنای اخلاق ==
=== معنای اخلاق ===
اخلاق، جمع «[[خُلق]]» و «خُلُق» می‌باشد، این کلمه را صاحبان لغت این‌گونه بیان نموده‌اند: «جوهری»<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق عبدالغفور عطار، ذیل ماده خلق.</ref> و «طریحی»<ref>طریحی، مجمع البحرین، ذیل ماده خلق.</ref> آن را به معنای [[سرشت]] دانسته‌اند و ابن‌اثیر در توضیح «خُلق» می‌گوید: [[خلق]] عبارت است از: طبع، سرشت و [[حقیقت]] آن صورت [[باطنی]] یعنی نفس و اوصاف و معانی مختص به آن است، همچنان که «خلق» برای صورت ظاهری [[انسان]] به‌کار می‌رود<ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۷۰.</ref>. راغب اصفهانی درباره این واژه می‌گوید: خَلق و خُلق در اصل یکی هستند، لکن خَلق به هیئات و صورت‌هایی که با چشم [[درک]] می‌شود اختصاص یافته و خُلق به [[قواعد]] و سجایایی که با [[بصیرت]] درک می‌شود مختص شده است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده خلق.</ref>. از مجموعه دیدگاه‌های ذکر شده مشخص می‌شود که اخلاق عبارت است از صفت و کیفیت درونی نفس که از آن به [[سجیه]] و [[خوی]] و [[خصلت]] درونی تعبیر می‌شود.
اخلاق، جمع «[[خُلق]]» و «خُلُق» می‌باشد، این کلمه را صاحبان لغت این‌گونه بیان نموده‌اند: «جوهری»<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق عبدالغفور عطار، ذیل ماده خلق.</ref> و «طریحی»<ref>طریحی، مجمع البحرین، ذیل ماده خلق.</ref> آن را به معنای [[سرشت]] دانسته‌اند و ابن‌اثیر در توضیح «خُلق» می‌گوید: [[خلق]] عبارت است از: طبع، سرشت و [[حقیقت]] آن صورت [[باطنی]] یعنی نفس و اوصاف و معانی مختص به آن است، همچنان که «خلق» برای صورت ظاهری [[انسان]] به‌کار می‌رود<ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۷۰.</ref>. راغب اصفهانی درباره این واژه می‌گوید: خَلق و خُلق در اصل یکی هستند، لکن خَلق به هیئات و صورت‌هایی که با چشم [[درک]] می‌شود اختصاص یافته و خُلق به [[قواعد]] و سجایایی که با [[بصیرت]] درک می‌شود مختص شده است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده خلق.</ref>. از مجموعه دیدگاه‌های ذکر شده مشخص می‌شود که اخلاق عبارت است از صفت و کیفیت درونی نفس که از آن به [[سجیه]] و [[خوی]] و [[خصلت]] درونی تعبیر می‌شود.
با توجه به تعاریف علمای اخلاق می‌توان [[اذعان]] نمود که تعاریف آنها برگرفته از تعاریف اصل لغت است؛ در تعریف رایج «اخلاق» اینگونه تعریف نموده‌اند: {{عربی|الخلق عبارة عن ملكة للنفس مقتضية لصدور الأفعال بسهولة من دون احتياج إلى فكر و روية}}<ref>طوسی، اخلاقی ناصری، ص۴۸.</ref>. خلق عبارت است از ملکه‌ای برای نفس که اقتضای صدور [[افعال]] را با سهولت و بدون نیاز به [[فکر]] و [[تأمل]] دارا می‌باشد. در این تعریف چند قید مهم وجود دارد که توجه به آنها موجب روشن شدن تعریف اخلاق خواهد شد.
با توجه به تعاریف علمای اخلاق می‌توان [[اذعان]] نمود که تعاریف آنها برگرفته از تعاریف اصل لغت است؛ در تعریف رایج «اخلاق» اینگونه تعریف نموده‌اند: {{عربی|الخلق عبارة عن ملكة للنفس مقتضية لصدور الأفعال بسهولة من دون احتياج إلى فكر و روية}}<ref>طوسی، اخلاقی ناصری، ص۴۸.</ref>. خلق عبارت است از ملکه‌ای برای نفس که اقتضای صدور [[افعال]] را با سهولت و بدون نیاز به [[فکر]] و [[تأمل]] دارا می‌باشد. در این تعریف چند قید مهم وجود دارد که توجه به آنها موجب روشن شدن تعریف اخلاق خواهد شد.


خط ۱۸: خط ۱۸:


قید چهارم: [[عدم احتیاج]] به [[تأمل]] و [[تفکر]] به این معنا که انجام عمل با تکیه بر تفکر مرتکز که به سرعت انجام می‌شود فرد را از اینکه بخواهد در انجام عمل درنگ و تأمل کند باز می‌دارد و به عبارت دیگر با توجه به ملکه و پایدار شدن آن صفت معین در شخص در جایی که نیاز به انجام فعلی باشد، شخص نیاز به تأمل و تفکر ندارد و به انجام عمل [[اقدام]] خواهد کرد. منظور این نیست که فرد اعمالش را بدون [[فکر]] انجام می‌دهد بلکه بعد از تأمل و تفکر در خصوص اینکه انجام فعلی مقتضی [[فضائل انسانی]] باشد در انجام آن درنگ و تأمل نخواهد کرد و این بدون تأمل و درنگ غیر عدم احتیاج به تأمل و تفکر تفضیلی است، در بیانی که در ذیل از [[حضرت امام خمینی]] نقل می‌شود این نکته به خوبی با ذکر مثال از سوی ایشان توضیح داده شده است.
قید چهارم: [[عدم احتیاج]] به [[تأمل]] و [[تفکر]] به این معنا که انجام عمل با تکیه بر تفکر مرتکز که به سرعت انجام می‌شود فرد را از اینکه بخواهد در انجام عمل درنگ و تأمل کند باز می‌دارد و به عبارت دیگر با توجه به ملکه و پایدار شدن آن صفت معین در شخص در جایی که نیاز به انجام فعلی باشد، شخص نیاز به تأمل و تفکر ندارد و به انجام عمل [[اقدام]] خواهد کرد. منظور این نیست که فرد اعمالش را بدون [[فکر]] انجام می‌دهد بلکه بعد از تأمل و تفکر در خصوص اینکه انجام فعلی مقتضی [[فضائل انسانی]] باشد در انجام آن درنگ و تأمل نخواهد کرد و این بدون تأمل و درنگ غیر عدم احتیاج به تأمل و تفکر تفضیلی است، در بیانی که در ذیل از [[حضرت امام خمینی]] نقل می‌شود این نکته به خوبی با ذکر مثال از سوی ایشان توضیح داده شده است.
ایشان در این خصوص می‌فرماید: «[[خُلق]] عبارت از حالتی است در نفس که [[انسان]] را [[دعوت]] به عمل می‌کند بدون رویه و فکر. مثلاً کسی که دارای [[خلق]] [[سخاوت]] است، آن خلق او را وادار به وجود اتفاق می‌کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و به مرجّهاتی [[فکر]] کند گویی یکی از [[افعال]] طبیعیه اوست، مثل دیدن و شنیدن»<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۵۰.</ref>.
ایشان در این خصوص می‌فرماید: «[[خُلق]] عبارت از حالتی است در نفس که [[انسان]] را [[دعوت]] به عمل می‌کند بدون رویه و فکر. مثلاً کسی که دارای [[خلق]] [[سخاوت]] است، آن خلق او را وادار به وجود اتفاق می‌کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و به مرجّهاتی [[فکر]] کند گویی یکی از [[افعال]] طبیعیه اوست، مثل دیدن و شنیدن»<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۵۰.</ref>.


خط ۲۴: خط ۲۵:
=== تعریف اخلاق ===
=== تعریف اخلاق ===
[[اخلاق]]؛ حالات [[نفسانی]] و [[رفتار انسان]] از حیث [[فضیلت]] و [[رذیلت]].
[[اخلاق]]؛ حالات [[نفسانی]] و [[رفتار انسان]] از حیث [[فضیلت]] و [[رذیلت]].
اخلاق، جمع [[خُلق]] از ریشۀ «خ ل ق»<ref>ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.</ref> است، که دو معنای تقدیر و اندازه‌گیری و نیز [[نرمی]] و [[لطافت]] چیزی برای آن بیان شده است<ref>ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.</ref>. همچنین آن را به معنای [[سرشت]] [[باطنی]] [[انسان]] می‌دانند که با دیدۀ [[بصیرت]] [[درک]] می‌شود. «خُلق» به معنای [[خوی]]، طبع و [[سیرت]] نیز آمده است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی مخزومی - ابراهیم سامرائی، ج۴، ص۱۵۱؛ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۴.</ref>، در مقابل «خَلق» که به شکل ظاهری و [[خلقت]] ظاهری اطلاق گردیده است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref>. [[عالمان]] اخلاق، «خُلق» را در اصطلاح صفت نفسانی [[راسخ]] می‌دانند که انسان، [[افعال]] و [[کردار]] متناسب با آن را بی‌درنگ انجام می‌دهد<ref>خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۰۱؛ [[محمد مهدی نراقی|نراقی، محمد مهدی]]، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۶؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.</ref>. این صفت ممکن است، فضیلت و منشأ [[رفتار]] خوب و یا رذیلت و منشأ [[کردار زشت]] باشد<ref>خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۵؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.</ref>. اخلاق به معنای پروراندن [[صفات نیک]] و خلقیات فاضله در [[دل]] و انعکاس آن در عمل است<ref>آیت‌الله خامنه‌ای، ۶/۱/۱۳۸۵.</ref>. با این حال در نگاه کاربردی آن را منشأ فضیلت دانسته و در توصیف اخلاق، آن را به هوای لطیفی [[تشبیه]] کرده که وجود آن در [[جامعه بشری]] موجب [[سلامت]] [[زندگی]] [[انسان‌ها]] می‌گردد<ref>رک: آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۹/۴/۱۳۸۸.</ref>. که این کاربرد در معنای مثبت و [[ممدوح]] آن است.
اخلاق، جمع [[خُلق]] از ریشۀ «خ ل ق»<ref>ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.</ref> است، که دو معنای تقدیر و اندازه‌گیری و نیز [[نرمی]] و [[لطافت]] چیزی برای آن بیان شده است<ref>ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.</ref>. همچنین آن را به معنای [[سرشت]] [[باطنی]] [[انسان]] می‌دانند که با دیدۀ [[بصیرت]] [[درک]] می‌شود. «خُلق» به معنای [[خوی]]، طبع و [[سیرت]] نیز آمده است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی مخزومی - ابراهیم سامرائی، ج۴، ص۱۵۱؛ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۴.</ref>، در مقابل «خَلق» که به شکل ظاهری و [[خلقت]] ظاهری اطلاق گردیده است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref>. [[عالمان]] اخلاق، «خُلق» را در اصطلاح صفت نفسانی [[راسخ]] می‌دانند که انسان، [[افعال]] و [[کردار]] متناسب با آن را بی‌درنگ انجام می‌دهد<ref>خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۰۱؛ [[محمد مهدی نراقی|نراقی، محمد مهدی]]، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۶؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.</ref>. این صفت ممکن است، فضیلت و منشأ [[رفتار]] خوب و یا رذیلت و منشأ [[کردار زشت]] باشد<ref>خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۵؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.</ref>. اخلاق به معنای پروراندن [[صفات نیک]] و خلقیات فاضله در [[دل]] و انعکاس آن در عمل است<ref>آیت‌الله خامنه‌ای، ۶/۱/۱۳۸۵.</ref>. با این حال در نگاه کاربردی آن را منشأ فضیلت دانسته و در توصیف اخلاق، آن را به هوای لطیفی [[تشبیه]] کرده که وجود آن در [[جامعه بشری]] موجب [[سلامت]] [[زندگی]] [[انسان‌ها]] می‌گردد<ref>رک: آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۹/۴/۱۳۸۸.</ref>. که این کاربرد در معنای مثبت و [[ممدوح]] آن است.


خط ۳۱: خط ۳۳:


نظام‌های اخلاقی به عنوان مجموعه‌هایی مشتمل بر [[ارزش‌ها]] و دربردارندۀ دستورهایی برای اتصاف به خوی‌های [[نیک]] و انجام دادن [[اعمال پسندیده]] و دوری گزیدن از خوی‌ها و کردارهای ناپسند، در میان بسیاری از [[ملل]] باستانی دیده می‌شود و شکل‌گیری آنها به عنوان علم اخلاق در تمدن‌های گوناگون [[عهد]] باستان، از جمله [[ایران]] و یونان، مسیری را پیموده، و آثاری اخلاقی با سبک‌هایی متفاوت پدید آورده است؛ از آن جمله می‌توان کتاب اخلاق نیکوماخوس را که از مهم‌ترین کتاب‌های ارسطو است، نام برد.
نظام‌های اخلاقی به عنوان مجموعه‌هایی مشتمل بر [[ارزش‌ها]] و دربردارندۀ دستورهایی برای اتصاف به خوی‌های [[نیک]] و انجام دادن [[اعمال پسندیده]] و دوری گزیدن از خوی‌ها و کردارهای ناپسند، در میان بسیاری از [[ملل]] باستانی دیده می‌شود و شکل‌گیری آنها به عنوان علم اخلاق در تمدن‌های گوناگون [[عهد]] باستان، از جمله [[ایران]] و یونان، مسیری را پیموده، و آثاری اخلاقی با سبک‌هایی متفاوت پدید آورده است؛ از آن جمله می‌توان کتاب اخلاق نیکوماخوس را که از مهم‌ترین کتاب‌های ارسطو است، نام برد.
در موضوع اخلاق و [[فلسفه]] [[اخلاق]]، در طول [[تاریخ]] مکاتب و دیدگاه‌های متعددی از سوی [[اندیشمندان]] و [[فیلسوفان]] ارائه شده است. مجموع این دیدگاه‌ها و مکاتب در چند دسته قابل طبقه‌بندی است؛
در موضوع اخلاق و [[فلسفه]] [[اخلاق]]، در طول [[تاریخ]] مکاتب و دیدگاه‌های متعددی از سوی [[اندیشمندان]] و [[فیلسوفان]] ارائه شده است. مجموع این دیدگاه‌ها و مکاتب در چند دسته قابل طبقه‌بندی است؛


خط ۳۹: خط ۴۲:
به موازات مکاتب مختلف بشری بیشترین تلاش همۀ [[انبیا]] و [[اولیا]] و بزرگان [[ادیان الهی]] نیز، برای ایجاد [[اخلاق حسنه]] بوده است<ref>آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۹/۹/۱۳۷۵.</ref>. از آن جمله در [[عهدین]] در موارد بسیاری [[بندگان]] را بر [[اخلاق‌مداری]] و روآوری به [[فضائل اخلاقی]] فرا خوانده و از [[رذائل اخلاقی]] باز داشته است؛ در [[عهد عتیق]]<ref>کتاب مقدس، مزامیر، ۳۷/۳-۵، ۲۷؛ ۱۳۸/۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۲ -۲۱؛ میکا، ۶/۸.</ref> و [[عهد جدید]]<ref>کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتاوس، ۲/۹، ۱۵؛ نامه به عبرانیان، ۵/۷؛ ۱۲/۲۸؛ اعمال رسولان، ۲۴/۲۵؛ نامه یعقوب، ۴/۶-۱۷.</ref>، شماری از [[فضائل اخلاقی]] مورد تأکید واقع شده و در موارد متعددی [[رذائل اخلاقی]] [[نکوهش]] و از آن [[پرهیز]] داده شده است<ref>ر. ک: کتاب مقدس، تثنیه، ۲۵/۱۳-۱۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۱؛ ۱۸/۸ -۹؛ نامه اول پولس به تیموتاؤس، ۶/۱۰؛ نامه اول پولس به قرنتیان، ۶/۱۳، ۱۸-۲۰؛ ۷/۲، ۸-۹.</ref>.
به موازات مکاتب مختلف بشری بیشترین تلاش همۀ [[انبیا]] و [[اولیا]] و بزرگان [[ادیان الهی]] نیز، برای ایجاد [[اخلاق حسنه]] بوده است<ref>آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۹/۹/۱۳۷۵.</ref>. از آن جمله در [[عهدین]] در موارد بسیاری [[بندگان]] را بر [[اخلاق‌مداری]] و روآوری به [[فضائل اخلاقی]] فرا خوانده و از [[رذائل اخلاقی]] باز داشته است؛ در [[عهد عتیق]]<ref>کتاب مقدس، مزامیر، ۳۷/۳-۵، ۲۷؛ ۱۳۸/۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۲ -۲۱؛ میکا، ۶/۸.</ref> و [[عهد جدید]]<ref>کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتاوس، ۲/۹، ۱۵؛ نامه به عبرانیان، ۵/۷؛ ۱۲/۲۸؛ اعمال رسولان، ۲۴/۲۵؛ نامه یعقوب، ۴/۶-۱۷.</ref>، شماری از [[فضائل اخلاقی]] مورد تأکید واقع شده و در موارد متعددی [[رذائل اخلاقی]] [[نکوهش]] و از آن [[پرهیز]] داده شده است<ref>ر. ک: کتاب مقدس، تثنیه، ۲۵/۱۳-۱۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۱؛ ۱۸/۸ -۹؛ نامه اول پولس به تیموتاؤس، ۶/۱۰؛ نامه اول پولس به قرنتیان، ۶/۱۳، ۱۸-۲۰؛ ۷/۲، ۸-۹.</ref>.


در ادامۀ توصیه‌های [[ادیان پیشین]]، [[اسلام]] نیز به [[آموزه‌های اخلاقی]] توجه ویژه‌ای داشته و در [[قرآن کریم]] بر آن تأکید شده است، که از مهم‌ترین آنها، [[ستایش]] [[پیامبر اسلام]] بر وصف [[اخلاقی]] بودن است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref><ref>نک: آیت‌الله خامنه‌ای، ۳۱/۵/۱۳۸۵.</ref>. نیز در موارد متعددی از [[صفات اخلاقی]] برخی از [[انبیا]] و [[بندگان]] [[خالص]] نام برده است. از آن جمله: [[حضرت نوح]] {{ع}} را [[شکرگزار]]<ref>{{متن قرآن|ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}} «(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>، [[ابراهیم]] {{ع}} را [[تسلیم]]<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}} «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، شکرگزار [[نعمت‌های الهی]]<ref>{{متن قرآن|شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «سپاسگزار نعمت‌های او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref>، [[راستگو]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> و [[وفادار]] به [[پیمان‌ها]]<ref>{{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}} «و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref>، [[ادریس]] {{ع}} را راستگو<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>، [[اسماعیل]] {{ع}} را [[صابر]]<ref>{{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}} «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}} «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>، [[یوسف]] {{ع}} را به [[اخلاص]] در [[بندگی]]<ref>{{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} «و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند * و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۴.</ref>، ایوب {{ع}} را [[صابر]] و اوّاب<ref>{{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}} «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref> معرفی می‌کند و در مواردی از [[فساد اخلاقی]] برخی از [[امت‌ها]] و [[ملل]] یاد کرده است؛ از آن جمله: [[ظلم و ستم]] [[قوم نوح]] {{ع}}<ref>{{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى}} «و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.</ref>، نسبت‌های خلاف [[اخلاق]] [[قوم عاد]] از قبیل [[سفاهت]] و [[دروغ]] به [[هود]] {{ع}}<ref>{{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}} «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.</ref>، [[فحشاء]] و کارهای [[ناشایست]] [[قوم لوط]] {{ع}}<ref>{{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}} «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟! * شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۰-۸۱.</ref>، [[کم‌فروشی]] و تبه‌کاری [[قوم شعیب]] {{ع}}<ref>{{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳. </ref> و شماری از [[انحراف‌های اخلاقی]] [[بنی‌اسرائیل]] مانند: [[حرص]]<ref>{{متن قرآن|وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ}} «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست می‌دارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمی‌کند و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.</ref>، [[حب دنیا]]<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ}} «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست * آنان، زندگانی این جهان را به بهای جهان واپسین خریدند؛ پس، نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه یاری خواهند شد» سوره بقره، آیه ۸۵-۸۶.</ref> و [[پیمان‌شکنی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ * ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید * باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران می‌بودید» سوره بقره، آیه ۶۳-۶۴.</ref>. همچنین در آیاتی به بیان [[سعادت]] و [[شقاوت]]<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ}} «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵؛ {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}} «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref>، [[هدایت]] و [[گمراهی]]<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}} «این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) می‌آوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بی‌نیازی نشان داد و خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.</ref>، [[اصلاح]] و [[افساد]]<ref>{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱؛ {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.</ref>، [[تزکیه نفس]]<ref>{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}} «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد» سوره شمس، آیه ۹.</ref> پرداخته و آیاتی دیگر برخی از مصادیق [[اخلاقی]] را بیان نموده‌اند مانند: [[تقوا]]<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}} «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}} «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}} «و اگر آنان ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده بودند بی‌گمان پاداشی از نزد خداوند (برای آنان) بهتر بود، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۳؛ {{متن قرآن|قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}} «بگو آیا (می‌خواهید) شما را به بهتر از آن آگاه سازم؟ برای کسانی که پرهیزگارند نزد پروردگارشان بوستان‌هایی است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و (آنان را) همسرانی پاکیزه و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و خداوند به (کار) بندگان، بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}} «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>، [[توکل]]<ref>{{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}} «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲؛ {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ * إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}} «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد * اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹-۱۶۰؛ {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}} «و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}} «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.</ref>، [[شکر]]<ref>{{متن قرآن|فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ}} «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}} «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ}} «و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد؛ که سرنوشتی است «با هنگام» و هر کس پاداش این جهان را بخواهد به او از آن می‌دهیم و آنکه بهره جهان واپسین را بجوید از آن به او خواهیم داد؛ و به زودی سپاسگزاران را پاداش می‌دهیم» سوره آل عمران، آیه ۱۴۵؛ {{متن قرآن|مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا}} «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.</ref>، [[صبر]]<ref>{{متن قرآن|وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ}} «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}} «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳؛ {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ}} «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵؛ {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref> و [[ایثار]]<ref>{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}} «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹؛ {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}} «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref>.
در ادامۀ توصیه‌های [[ادیان پیشین]]، [[اسلام]] نیز به [[آموزه‌های اخلاقی]] توجه ویژه‌ای داشته و در [[قرآن کریم]] بر آن تأکید شده است، که از مهم‌ترین آنها، [[ستایش]] [[پیامبر اسلام]] بر وصف [[اخلاقی]] بودن است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>.<ref>نک: آیت‌الله خامنه‌ای، ۳۱/۵/۱۳۸۵.</ref> نیز در موارد متعددی از [[صفات اخلاقی]] برخی از [[انبیا]] و [[بندگان]] [[خالص]] نام برده است. از آن جمله: [[حضرت نوح]] {{ع}} را [[شکرگزار]]<ref>{{متن قرآن|ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}} «(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>، [[ابراهیم]] {{ع}} را [[تسلیم]]<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}} «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، شکرگزار [[نعمت‌های الهی]]<ref>{{متن قرآن|شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «سپاسگزار نعمت‌های او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref>، [[راستگو]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> و [[وفادار]] به [[پیمان‌ها]]<ref>{{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}} «و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref>، [[ادریس]] {{ع}} را راستگو<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>، [[اسماعیل]] {{ع}} را [[صابر]]<ref>{{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}} «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}} «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>، [[یوسف]] {{ع}} را به [[اخلاص]] در [[بندگی]]<ref>{{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} «و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند * و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۴.</ref>، ایوب {{ع}} را [[صابر]] و اوّاب<ref>{{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}} «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref> معرفی می‌کند و در مواردی از [[فساد اخلاقی]] برخی از [[امت‌ها]] و [[ملل]] یاد کرده است؛ از آن جمله: [[ظلم و ستم]] [[قوم نوح]] {{ع}}<ref>{{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى}} «و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.</ref>، نسبت‌های خلاف [[اخلاق]] [[قوم عاد]] از قبیل [[سفاهت]] و [[دروغ]] به [[هود]] {{ع}}<ref>{{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}} «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.</ref>، [[فحشاء]] و کارهای [[ناشایست]] [[قوم لوط]] {{ع}}<ref>{{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}} «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟! * شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۰-۸۱.</ref>، [[کم‌فروشی]] و تبه‌کاری [[قوم شعیب]] {{ع}}<ref>{{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳. </ref> و شماری از [[انحراف‌های اخلاقی]] [[بنی‌اسرائیل]] مانند: [[حرص]]<ref>{{متن قرآن|وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ}} «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست می‌دارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمی‌کند و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.</ref>، [[حب دنیا]]<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ}} «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست * آنان، زندگانی این جهان را به بهای جهان واپسین خریدند؛ پس، نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه یاری خواهند شد» سوره بقره، آیه ۸۵-۸۶.</ref> و [[پیمان‌شکنی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ * ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید * باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران می‌بودید» سوره بقره، آیه ۶۳-۶۴.</ref>. همچنین در آیاتی به بیان [[سعادت]] و [[شقاوت]]<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ}} «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵؛ {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}} «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref>، [[هدایت]] و [[گمراهی]]<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}} «این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) می‌آوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بی‌نیازی نشان داد و خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.</ref>، [[اصلاح]] و [[افساد]]<ref>{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱؛ {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.</ref>، [[تزکیه نفس]]<ref>{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}} «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد» سوره شمس، آیه ۹.</ref> پرداخته و آیاتی دیگر برخی از مصادیق [[اخلاقی]] را بیان نموده‌اند مانند: [[تقوا]]<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}} «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}} «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}} «و اگر آنان ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده بودند بی‌گمان پاداشی از نزد خداوند (برای آنان) بهتر بود، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۳؛ {{متن قرآن|قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}} «بگو آیا (می‌خواهید) شما را به بهتر از آن آگاه سازم؟ برای کسانی که پرهیزگارند نزد پروردگارشان بوستان‌هایی است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و (آنان را) همسرانی پاکیزه و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و خداوند به (کار) بندگان، بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}} «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>، [[توکل]]<ref>{{متن قرآن|إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}} «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲؛ {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ * إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}} «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد * اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹-۱۶۰؛ {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا}} «و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}} «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.</ref>، [[شکر]]<ref>{{متن قرآن|فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ}} «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}} «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ}} «و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد؛ که سرنوشتی است «با هنگام» و هر کس پاداش این جهان را بخواهد به او از آن می‌دهیم و آنکه بهره جهان واپسین را بجوید از آن به او خواهیم داد؛ و به زودی سپاسگزاران را پاداش می‌دهیم» سوره آل عمران، آیه ۱۴۵؛ {{متن قرآن|مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا}} «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.</ref>، [[صبر]]<ref>{{متن قرآن|وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ}} «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}} «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳؛ {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ}} «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵؛ {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref> و [[ایثار]]<ref>{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}} «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹؛ {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}} «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref>.


در [[روایات]] نیز این موضوع دارای اهمیت ویژه‌ای بوده و افزون بر کتاب‌هایی که با نام «[[مکارم الاخلاق]]»؛ مانند مکارم الاخلاق [[طبرسی]] و مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا، [[نگارش]] یافته، در بسیاری از متون [[روایی]] بابی بدان اختصاص یافته؛ چنانکه [[کلینی]] علاوه بر آنکه جلد دوم از [[کتاب الکافی]] را به این موضوع اختصاص داده به طور اختصاصی ذیل «باب المکارم»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ج۲، ص۵۵.</ref>، [[محمد]] ابن [[همام]] [[اسکافی]] ذیل «باب فی [[اخلاق]] [[المؤمنین]] وعلامات الموحدین»<ref>ر. ک: اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۶۶.</ref> [[شیخ صدوق]] ذیل باب «معنی [[مکارم الاخلاق]]»<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۱۹۱.</ref> به طرح و بیان این موضوع پرداخته‌اند. افزون بر موارد یاد شده می‌توان گفت در همه متون [[روایی]] به تناسب مباحث، [[روایات]] متعددی در بیان و اهمیت مسائل [[اخلاقی]] بیان شده؛ هرچند بابی ذیل این موضوع تدوین نگردیده است<ref>ر. ک: صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۹۰ و ۳۵۵؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۱۲۵ و ۴۳۱؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول {{صل}}، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۶-۸، ۲۱۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوه‌کمری، ۲۵۱؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۲۲۵.</ref>.
در [[روایات]] نیز این موضوع دارای اهمیت ویژه‌ای بوده و افزون بر کتاب‌هایی که با نام «[[مکارم الاخلاق]]»؛ مانند مکارم الاخلاق [[طبرسی]] و مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا، [[نگارش]] یافته، در بسیاری از متون [[روایی]] بابی بدان اختصاص یافته؛ چنانکه [[کلینی]] علاوه بر آنکه جلد دوم از [[کتاب الکافی]] را به این موضوع اختصاص داده به طور اختصاصی ذیل «باب المکارم»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ج۲، ص۵۵.</ref>، [[محمد]] ابن [[همام]] [[اسکافی]] ذیل «باب فی [[اخلاق]] [[المؤمنین]] وعلامات الموحدین»<ref>ر. ک: اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۶۶.</ref> [[شیخ صدوق]] ذیل باب «معنی [[مکارم الاخلاق]]»<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۱۹۱.</ref> به طرح و بیان این موضوع پرداخته‌اند. افزون بر موارد یاد شده می‌توان گفت در همه متون [[روایی]] به تناسب مباحث، [[روایات]] متعددی در بیان و اهمیت مسائل [[اخلاقی]] بیان شده؛ هرچند بابی ذیل این موضوع تدوین نگردیده است<ref>ر. ک: صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۹۰ و ۳۵۵؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۱۲۵ و ۴۳۱؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول {{صل}}، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۶-۸، ۲۱۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوه‌کمری، ۲۵۱؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۲۲۵.</ref>.
بر این اساس، اخلاق مورد توجه متفکران [[اسلامی]] قرار گرفت و محققان و [[اندیشمندان مسلمان]] در زمینۀ اخلاق آثار متعددی از خود به یادگار گذاشتند<ref>ر. ک: [[محمد محسن آقابزرگ تهرانی|آقابزرگ تهرانی، محمد محسن]]، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۷۰-۳۸۲.</ref>.
بر این اساس، اخلاق مورد توجه متفکران [[اسلامی]] قرار گرفت و محققان و [[اندیشمندان مسلمان]] در زمینۀ اخلاق آثار متعددی از خود به یادگار گذاشتند<ref>ر. ک: [[محمد محسن آقابزرگ تهرانی|آقابزرگ تهرانی، محمد محسن]]، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۷۰-۳۸۲.</ref>.


با بررسی این آثار، چهار رویکرد عمده را برای بررسی و تبیین مسائل اخلاقی می‌توان [[مشاهده]] نمود:
با بررسی این آثار، چهار رویکرد عمده را برای بررسی و تبیین مسائل اخلاقی می‌توان [[مشاهده]] نمود:
[[فلسفی]]. در این رویکرد که برگرفته از [[نظریه]] [[اعتدال]] قوا است، حد و وسط به عنوان معیار کلی [[فضیلت اخلاقی]]، و [[افراط]] و [[تفریط]] در آن به عنوان معیار [[رذائل اخلاقی]] به شمار می‌آید. و چون منشأ [[رفتار انسان]]، قوا و [[ملکات نفسانی]] او است، [[فضیلت]] و [[رذیلت]] در [[اعمال]] و [[رفتار]] وی نیز نتیجه اعتدال و عدم اعتدال قوای درونی اوست. آثاری همچون طهارة الاعراق از [[ابن مسکویه]] و [[اخلاق ناصری]] از [[خواجه نصیرالدین طوسی]] از این قبیل‌اند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۷، ص۴۹۱؛ ر. ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰-۱۲؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰–۳۶۱.</ref>.
[[فلسفی]]. در این رویکرد که برگرفته از [[نظریه]] [[اعتدال]] قوا است، حد و وسط به عنوان معیار کلی [[فضیلت اخلاقی]]، و [[افراط]] و [[تفریط]] در آن به عنوان معیار [[رذائل اخلاقی]] به شمار می‌آید. و چون منشأ [[رفتار انسان]]، قوا و [[ملکات نفسانی]] او است، [[فضیلت]] و [[رذیلت]] در [[اعمال]] و [[رفتار]] وی نیز نتیجه اعتدال و عدم اعتدال قوای درونی اوست. آثاری همچون طهارة الاعراق از [[ابن مسکویه]] و [[اخلاق ناصری]] از [[خواجه نصیرالدین طوسی]] از این قبیل‌اند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۷، ص۴۹۱؛ ر. ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰-۱۲؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰–۳۶۱.</ref>.
[[عرفانی]]. در این رویکرد، اخلاق و آثار اخلاقی، بر محور [[سیر و سلوک]] و در قالب منازل و [[مقامات]] [[عرفانی]] و مراحل [[سیر]] الی [[الله]] می‌باشد. تکیه [[اخلاق]] عرفانی بر [[مجاهده]] و [[مبارزه با نفس]] است و پویندگان این [[مکتب]] و روش پیوسته در تلاش بودند تا [[اعمال]] خویش را با ظاهر و [[باطن شریعت]] همراه و هماهنگ سازند، که با تتبع روشن می‌شود آثاری چون: الرعایة لحقوق الله از [[حارث]] محاسبی، الرسالة القشیریة از [[عبد الکریم بن هوازن قشیری]]، منازل السائرین از [[خواجه عبدالله انصاری]] و اوصاف الاشراف از [[خواجه نصیرالدین طوسی]] از این قبیل‌اند.
[[عرفانی]]. در این رویکرد، اخلاق و آثار اخلاقی، بر محور [[سیر و سلوک]] و در قالب منازل و [[مقامات]] [[عرفانی]] و مراحل [[سیر]] الی [[الله]] می‌باشد. تکیه [[اخلاق]] عرفانی بر [[مجاهده]] و [[مبارزه با نفس]] است و پویندگان این [[مکتب]] و روش پیوسته در تلاش بودند تا [[اعمال]] خویش را با ظاهر و [[باطن شریعت]] همراه و هماهنگ سازند، که با تتبع روشن می‌شود آثاری چون: الرعایة لحقوق الله از [[حارث]] محاسبی، الرسالة القشیریة از [[عبد الکریم بن هوازن قشیری]]، منازل السائرین از [[خواجه عبدالله انصاری]] و اوصاف الاشراف از [[خواجه نصیرالدین طوسی]] از این قبیل‌اند.


[[نقلی]]. در این رویکرد محور مباحث [[اخلاقی]] بر اساس [[آیات]] و [[روایات]] است. تنها در برخی از موارد سخن بزرگان و [[عالمان]] نیز نقل شده است. این شیوه هرچند از منبع [[غنی]] [[وحی]] بهره برده؛ اما غالباً فاقد یک [[نظام اخلاقی]] منطقی و هدفمند می‌باشد. اخلاق محتشمی از خواجه نصیرالدین طوسی، [[ارشاد القلوب]] از دیلمی، [[تنبیه]] الخواطر و نزهة النواظریا مجموعه ورام از [[ورام بن ابی فراس مالکی]] و بخش‌های عمده‌ای از کتاب‌های [[احیاء]] [[علوم]] الدین از غزالی والمحجة البیضاء از [[فیض کاشانی]] با این روش [[نگارش]] یافته‌اند.
[[نقلی]]. در این رویکرد محور مباحث [[اخلاقی]] بر اساس [[آیات]] و [[روایات]] است. تنها در برخی از موارد سخن بزرگان و [[عالمان]] نیز نقل شده است. این شیوه هرچند از منبع [[غنی]] [[وحی]] بهره برده؛ اما غالباً فاقد یک [[نظام اخلاقی]] منطقی و هدفمند می‌باشد. اخلاق محتشمی از خواجه نصیرالدین طوسی، [[ارشاد القلوب]] از دیلمی، [[تنبیه]] الخواطر و نزهة النواظریا مجموعه ورام از [[ورام بن ابی فراس مالکی]] و بخش‌های عمده‌ای از کتاب‌های [[احیاء]] [[علوم]] الدین از غزالی والمحجة البیضاء از [[فیض کاشانی]] با این روش [[نگارش]] یافته‌اند.
تلفیقی. در این رویکرد، متون اخلاقی با تلفیقی از سه رویکرد قبل نگارش یافته و در کنار مباحث [[فلسفی]] و عرفانی از آیات و روایات نیز استفاده شده است. آثاری همچون [[جامع السعادات]] و [[معراج السعادة]] را می‌توان از این دسته به شمار آورد.
تلفیقی. در این رویکرد، متون اخلاقی با تلفیقی از سه رویکرد قبل نگارش یافته و در کنار مباحث [[فلسفی]] و عرفانی از آیات و روایات نیز استفاده شده است. آثاری همچون [[جامع السعادات]] و [[معراج السعادة]] را می‌توان از این دسته به شمار آورد.
با بررسی متون اخلاقی معاصر، به نظر می‌رسد امروزه این روش مورد توجه عالمان اخلاق واقع شده؛ چرا که از یک سو محور و اساس کار خود را بر آیات و روایات قرار داده و از سوی دیگر از دستاوردها و تجربیات [[فلاسفه]] و [[عارفان]] نیز بهره برده‌اند.
با بررسی متون اخلاقی معاصر، به نظر می‌رسد امروزه این روش مورد توجه عالمان اخلاق واقع شده؛ چرا که از یک سو محور و اساس کار خود را بر آیات و روایات قرار داده و از سوی دیگر از دستاوردها و تجربیات [[فلاسفه]] و [[عارفان]] نیز بهره برده‌اند.



نسخهٔ ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۳

معنای اخلاق

اخلاق، جمع «خُلق» و «خُلُق» می‌باشد، این کلمه را صاحبان لغت این‌گونه بیان نموده‌اند: «جوهری»[۱] و «طریحی»[۲] آن را به معنای سرشت دانسته‌اند و ابن‌اثیر در توضیح «خُلق» می‌گوید: خلق عبارت است از: طبع، سرشت و حقیقت آن صورت باطنی یعنی نفس و اوصاف و معانی مختص به آن است، همچنان که «خلق» برای صورت ظاهری انسان به‌کار می‌رود[۳]. راغب اصفهانی درباره این واژه می‌گوید: خَلق و خُلق در اصل یکی هستند، لکن خَلق به هیئات و صورت‌هایی که با چشم درک می‌شود اختصاص یافته و خُلق به قواعد و سجایایی که با بصیرت درک می‌شود مختص شده است[۴]. از مجموعه دیدگاه‌های ذکر شده مشخص می‌شود که اخلاق عبارت است از صفت و کیفیت درونی نفس که از آن به سجیه و خوی و خصلت درونی تعبیر می‌شود.

با توجه به تعاریف علمای اخلاق می‌توان اذعان نمود که تعاریف آنها برگرفته از تعاریف اصل لغت است؛ در تعریف رایج «اخلاق» اینگونه تعریف نموده‌اند: الخلق عبارة عن ملكة للنفس مقتضية لصدور الأفعال بسهولة من دون احتياج إلى فكر و روية[۵]. خلق عبارت است از ملکه‌ای برای نفس که اقتضای صدور افعال را با سهولت و بدون نیاز به فکر و تأمل دارا می‌باشد. در این تعریف چند قید مهم وجود دارد که توجه به آنها موجب روشن شدن تعریف اخلاق خواهد شد.

قید اول: ملکه بودن که در برابر افعال ناشی از حال‌های موقتی است از افعالی که در موارد مشابه کامل از فرد صادر می‌شود نشانه آن است که آن صفت در فرد مستتر و ثابت نیست؛ لذا نمی‌توان صادرکننده آن فعل را متّصف به آن صفت نمود.

قید دوم: اقتضای صدور، به معنای اینکه آن ملکه باعث می‌شود مقتضی صدور فعل ایجاد شود نه اینکه علت تامه برای صدور فعل باشد تا در نتیجه فعل بدون اختیار از فاعل صادر گردد؛ لذا کلمه مقتضیة لصدور فعل گفته شده نه موجب لصدور فعل.

قید سوم: سهولت و آسانی در انجام فعل که در برابر مشقّت‌دار بودن رفتارهای اخلاقی است در صورتی که آن صفت در شخص پایدار و ملکه نشده باشد.

قید چهارم: عدم احتیاج به تأمل و تفکر به این معنا که انجام عمل با تکیه بر تفکر مرتکز که به سرعت انجام می‌شود فرد را از اینکه بخواهد در انجام عمل درنگ و تأمل کند باز می‌دارد و به عبارت دیگر با توجه به ملکه و پایدار شدن آن صفت معین در شخص در جایی که نیاز به انجام فعلی باشد، شخص نیاز به تأمل و تفکر ندارد و به انجام عمل اقدام خواهد کرد. منظور این نیست که فرد اعمالش را بدون فکر انجام می‌دهد بلکه بعد از تأمل و تفکر در خصوص اینکه انجام فعلی مقتضی فضائل انسانی باشد در انجام آن درنگ و تأمل نخواهد کرد و این بدون تأمل و درنگ غیر عدم احتیاج به تأمل و تفکر تفضیلی است، در بیانی که در ذیل از حضرت امام خمینی نقل می‌شود این نکته به خوبی با ذکر مثال از سوی ایشان توضیح داده شده است.

ایشان در این خصوص می‌فرماید: «خُلق عبارت از حالتی است در نفس که انسان را دعوت به عمل می‌کند بدون رویه و فکر. مثلاً کسی که دارای خلق سخاوت است، آن خلق او را وادار به وجود اتفاق می‌کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و به مرجّهاتی فکر کند گویی یکی از افعال طبیعیه اوست، مثل دیدن و شنیدن»[۶].

بنابر آنچه از تعریف اصطلاحی بیان شد در صورتی می‌توان فردی را متصف به فضیلت یا رذیلت اخلاقی نمود که منشأ صدور فعل صفت پایدار و ثابت نفسانی باشد که در اصطلاح به آن ملکه نفسانی می‌گویند و در صورتی که در موارد مشابه فعل ثابتی از او صادر نگردد نمی‌توان او را متصف به آن صفت دانست.[۷]

تعریف اخلاق

اخلاق؛ حالات نفسانی و رفتار انسان از حیث فضیلت و رذیلت.

اخلاق، جمع خُلق از ریشۀ «خ ل ق»[۸] است، که دو معنای تقدیر و اندازه‌گیری و نیز نرمی و لطافت چیزی برای آن بیان شده است[۹]. همچنین آن را به معنای سرشت باطنی انسان می‌دانند که با دیدۀ بصیرت درک می‌شود. «خُلق» به معنای خوی، طبع و سیرت نیز آمده است[۱۰]، در مقابل «خَلق» که به شکل ظاهری و خلقت ظاهری اطلاق گردیده است[۱۱]. عالمان اخلاق، «خُلق» را در اصطلاح صفت نفسانی راسخ می‌دانند که انسان، افعال و کردار متناسب با آن را بی‌درنگ انجام می‌دهد[۱۲]. این صفت ممکن است، فضیلت و منشأ رفتار خوب و یا رذیلت و منشأ کردار زشت باشد[۱۳]. اخلاق به معنای پروراندن صفات نیک و خلقیات فاضله در دل و انعکاس آن در عمل است[۱۴]. با این حال در نگاه کاربردی آن را منشأ فضیلت دانسته و در توصیف اخلاق، آن را به هوای لطیفی تشبیه کرده که وجود آن در جامعه بشری موجب سلامت زندگی انسان‌ها می‌گردد[۱۵]. که این کاربرد در معنای مثبت و ممدوح آن است.

عالمان اخلاق، برای علم اخلاق نیز معانی اصطلاحی متعددی بیان کرده‌اند. یکی از رایج‌ترین آنها دانش مطالعاتی حالات نفسانی و افعال ظاهری انسان از حیث فضیلت و رذیلت و الزامات اخلاقی است[۱۶]. برخی بر تعریف شناختی آن تأکید کرده و علم اخلاق را علم به محاسن اخلاق و کیفیت تحصیل، اسباب حصول و مبادی و شرایط آنها و نیز علم به قبایح اعمال و مبادی وجود آنها و کیفیت تنزه از آنها دانسته‌اند[۱۷].

در موضوع اخلاق نیز محققان، اخلاق را منحصر به بررسی وضعیت حالت‌های روحی دانسته‌اند؛ به ویژه آنچه ملکات یا حالات روحی پایدار در آدمی نامیده می‌شود. از این‌رو اخلاق به عنوان طب روح یعنی دانشی که از سلامت روح و بیماری آن بحث می‌کند شناخته شده است. بر این اساس موضوع اخلاق را نفس انسان دانسته‌اند؛ بدان جهت که از روی اراده می‌تواند کار پسندیده و یا ناپسند انجام دهد[۱۸] و یا بدان جهت که مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان، به روح و روان وی می‌باشد[۱۹].

نظام‌های اخلاقی به عنوان مجموعه‌هایی مشتمل بر ارزش‌ها و دربردارندۀ دستورهایی برای اتصاف به خوی‌های نیک و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری گزیدن از خوی‌ها و کردارهای ناپسند، در میان بسیاری از ملل باستانی دیده می‌شود و شکل‌گیری آنها به عنوان علم اخلاق در تمدن‌های گوناگون عهد باستان، از جمله ایران و یونان، مسیری را پیموده، و آثاری اخلاقی با سبک‌هایی متفاوت پدید آورده است؛ از آن جمله می‌توان کتاب اخلاق نیکوماخوس را که از مهم‌ترین کتاب‌های ارسطو است، نام برد.

در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق، در طول تاریخ مکاتب و دیدگاه‌های متعددی از سوی اندیشمندان و فیلسوفان ارائه شده است. مجموع این دیدگاه‌ها و مکاتب در چند دسته قابل طبقه‌بندی است؛

  • مکاتب غیر واقع‌گرا. مکاتب غیر واقع‌گرا مکاتبی هستند که در آنها صدق و کذب‌ناپذیری، نداشتن معیاری برای معقولیت احکام اخلاقی، کثرت‌گرایی اخلاقی و نسبی‌گرایی امری پذیرفته شده می‌باشد؛ شماری از مهم‌ترین مکاتب این دسته عبارت‌اند از: احساس‌گرایی، توصیه‌گرایی، جامعه‌گرایی، قراردادگرایی و نظریه امر الهی یا حسن و قبح شرعی[۲۰].
  • مکاتب وا گرا. مکاتب واقع‌گرا مکاتبی هستند که یا احکام و قضایای اخلاقی را واقعیت‌های طبیعی می‌دانند و یا اینکه آن را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری می‌کنند؛ که با توجه به این امر به دو گروه قابل تقسیم هستند؛
  1. مکاتبی که احکام و قضایای اخلاقی را واقعیت‌های طبیعی می‌دانند. شماری از مهم‌ترین مکاتب و دیدگاه‌های این دسته عبارت‌اند از: عزت‌گرایی، سودگرایی، دیگرگرایی یا عاطفه‌گرایی، قدرت‌گرایی، تطورگرایی و وجدان‌گرایی.
  2. مکاتبی که واقعیت احکام اخلاقی را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری می‌کنند. شماری از مهم‌ترین مکاتب این دسته عبارت‌اند از: مکتب کلبی، مکتب رواقی، مکتب کانت و مکتب سعادت‌گرایی (فضیلت‌گرایی) که مکاتب اخلاقی سقراط، افلاطون، ارسطو و مکتب اخلاقی اسلام از این دسته می‌باشند و این مکتب مورد تأیید اسلام می‌باشد[۲۱].

به موازات مکاتب مختلف بشری بیشترین تلاش همۀ انبیا و اولیا و بزرگان ادیان الهی نیز، برای ایجاد اخلاق حسنه بوده است[۲۲]. از آن جمله در عهدین در موارد بسیاری بندگان را بر اخلاق‌مداری و روآوری به فضائل اخلاقی فرا خوانده و از رذائل اخلاقی باز داشته است؛ در عهد عتیق[۲۳] و عهد جدید[۲۴]، شماری از فضائل اخلاقی مورد تأکید واقع شده و در موارد متعددی رذائل اخلاقی نکوهش و از آن پرهیز داده شده است[۲۵].

در ادامۀ توصیه‌های ادیان پیشین، اسلام نیز به آموزه‌های اخلاقی توجه ویژه‌ای داشته و در قرآن کریم بر آن تأکید شده است، که از مهم‌ترین آنها، ستایش پیامبر اسلام بر وصف اخلاقی بودن است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲۶].[۲۷] نیز در موارد متعددی از صفات اخلاقی برخی از انبیا و بندگان خالص نام برده است. از آن جمله: حضرت نوح (ع) را شکرگزار[۲۸]، ابراهیم (ع) را تسلیم[۲۹]، شکرگزار نعمت‌های الهی[۳۰]، راستگو[۳۱] و وفادار به پیمان‌ها[۳۲]، ادریس (ع) را راستگو[۳۳]، اسماعیل (ع) را صابر[۳۴]، یوسف (ع) را به اخلاص در بندگی[۳۵]، ایوب (ع) را صابر و اوّاب[۳۶] معرفی می‌کند و در مواردی از فساد اخلاقی برخی از امت‌ها و ملل یاد کرده است؛ از آن جمله: ظلم و ستم قوم نوح (ع)[۳۷]، نسبت‌های خلاف اخلاق قوم عاد از قبیل سفاهت و دروغ به هود (ع)[۳۸]، فحشاء و کارهای ناشایست قوم لوط (ع)[۳۹]، کم‌فروشی و تبه‌کاری قوم شعیب (ع)[۴۰] و شماری از انحراف‌های اخلاقی بنی‌اسرائیل مانند: حرص[۴۱]، حب دنیا[۴۲] و پیمان‌شکنی[۴۳]. همچنین در آیاتی به بیان سعادت و شقاوت[۴۴]، هدایت و گمراهی[۴۵]، اصلاح و افساد[۴۶]، تزکیه نفس[۴۷] پرداخته و آیاتی دیگر برخی از مصادیق اخلاقی را بیان نموده‌اند مانند: تقوا[۴۸]، توکل[۴۹]، شکر[۵۰]، صبر[۵۱] و ایثار[۵۲].

در روایات نیز این موضوع دارای اهمیت ویژه‌ای بوده و افزون بر کتاب‌هایی که با نام «مکارم الاخلاق»؛ مانند مکارم الاخلاق طبرسی و مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا، نگارش یافته، در بسیاری از متون روایی بابی بدان اختصاص یافته؛ چنانکه کلینی علاوه بر آنکه جلد دوم از کتاب الکافی را به این موضوع اختصاص داده به طور اختصاصی ذیل «باب المکارم»[۵۳]، محمد ابن همام اسکافی ذیل «باب فی اخلاق المؤمنین وعلامات الموحدین»[۵۴] شیخ صدوق ذیل باب «معنی مکارم الاخلاق»[۵۵] به طرح و بیان این موضوع پرداخته‌اند. افزون بر موارد یاد شده می‌توان گفت در همه متون روایی به تناسب مباحث، روایات متعددی در بیان و اهمیت مسائل اخلاقی بیان شده؛ هرچند بابی ذیل این موضوع تدوین نگردیده است[۵۶].

بر این اساس، اخلاق مورد توجه متفکران اسلامی قرار گرفت و محققان و اندیشمندان مسلمان در زمینۀ اخلاق آثار متعددی از خود به یادگار گذاشتند[۵۷].

با بررسی این آثار، چهار رویکرد عمده را برای بررسی و تبیین مسائل اخلاقی می‌توان مشاهده نمود:

فلسفی. در این رویکرد که برگرفته از نظریه اعتدال قوا است، حد و وسط به عنوان معیار کلی فضیلت اخلاقی، و افراط و تفریط در آن به عنوان معیار رذائل اخلاقی به شمار می‌آید. و چون منشأ رفتار انسان، قوا و ملکات نفسانی او است، فضیلت و رذیلت در اعمال و رفتار وی نیز نتیجه اعتدال و عدم اعتدال قوای درونی اوست. آثاری همچون طهارة الاعراق از ابن مسکویه و اخلاق ناصری از خواجه نصیرالدین طوسی از این قبیل‌اند[۵۸].

عرفانی. در این رویکرد، اخلاق و آثار اخلاقی، بر محور سیر و سلوک و در قالب منازل و مقامات عرفانی و مراحل سیر الی الله می‌باشد. تکیه اخلاق عرفانی بر مجاهده و مبارزه با نفس است و پویندگان این مکتب و روش پیوسته در تلاش بودند تا اعمال خویش را با ظاهر و باطن شریعت همراه و هماهنگ سازند، که با تتبع روشن می‌شود آثاری چون: الرعایة لحقوق الله از حارث محاسبی، الرسالة القشیریة از عبد الکریم بن هوازن قشیری، منازل السائرین از خواجه عبدالله انصاری و اوصاف الاشراف از خواجه نصیرالدین طوسی از این قبیل‌اند.

نقلی. در این رویکرد محور مباحث اخلاقی بر اساس آیات و روایات است. تنها در برخی از موارد سخن بزرگان و عالمان نیز نقل شده است. این شیوه هرچند از منبع غنی وحی بهره برده؛ اما غالباً فاقد یک نظام اخلاقی منطقی و هدفمند می‌باشد. اخلاق محتشمی از خواجه نصیرالدین طوسی، ارشاد القلوب از دیلمی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظریا مجموعه ورام از ورام بن ابی فراس مالکی و بخش‌های عمده‌ای از کتاب‌های احیاء علوم الدین از غزالی والمحجة البیضاء از فیض کاشانی با این روش نگارش یافته‌اند.

تلفیقی. در این رویکرد، متون اخلاقی با تلفیقی از سه رویکرد قبل نگارش یافته و در کنار مباحث فلسفی و عرفانی از آیات و روایات نیز استفاده شده است. آثاری همچون جامع السعادات و معراج السعادة را می‌توان از این دسته به شمار آورد.

با بررسی متون اخلاقی معاصر، به نظر می‌رسد امروزه این روش مورد توجه عالمان اخلاق واقع شده؛ چرا که از یک سو محور و اساس کار خود را بر آیات و روایات قرار داده و از سوی دیگر از دستاوردها و تجربیات فلاسفه و عارفان نیز بهره برده‌اند.

برخی از عالمان اخلاق بر آنند که پرداختن به این نوع متون اخلاقی نمی‌تواند تمام مقصود در تهذیب نفوس را ادا کند و حتی پرداختن به برخی از آنها موجب دور ماندن از مقصد می‌گردد، از این‌رو باید در موضوع اخلاق آثاری نوشته شود که با بشارت و انذار، موعظه و نصیحت و تذکر و یادآوری، مقصود خود را در نفس جایگزین ساخته و به جای اینکه راه درمان را نشان دهد خود، درمان باشد و مطالعه آن قلب را نرم و انسان را مهذب و نورانی سازد. درحالی‌که متون برجای مانده تنها نسخه هستند و نتوانسته‌اند عمل را به مردم القاء نمایند[۵۹]. کتاب چهل حدیث امام خمینی که بر اساس سنت اربعین‌نویسی نگارش یافته به این نکته توجه جدی داشته و در ۳۳ حدیث آن، ضمن برشماری مفاسد اخلاقی، مواعظی در جهت باز داشتن نفس از آنها بیان شده است. افزون بر آن، هدف مؤلف در شرح روایات، بیدار ساختن و توجه دادن به مخاطب است تا با پیمودن طریق سلوک خود را از صفات ناپسند مبرا ساخته و با ایمان درست و عمل خالص خدا را ملاقات کند[۶۰]. پس از آن نیز آثار متعددی در علم اخلاق نگارش یافته که افزون بر توجه به این رویکرد، رویکردهای دیگری همچون محوریت آیات قرآن نیز در آنها مورد توجه بوده است[۶۱][۶۲]

رابطه اخلاق با مقوله‌های اساسی زندگی

اخلاق با سایر مقوله‌های اساسی زندگی مانند آزادی، حقوق و سیاست ارتباط بسیار نزدیکی دارد و در همه این مقولات، دارای نقش مهم و اثرگذاری است، از آن جمله:

آزادی

در جهان‌بینی اسلامی آزادی ریشه‌ای الهی دارد، و حرکت علیه آن، حرکت علیه یک پدیده الهی است[۶۳]، چنانکه نقطه مقابل آن تکلیف است[۶۴]، برخلاف لیبرالیسم غربی که آزادی در آن منهای حقیقتی به نام دین و خدا است. در اسلام ارزش‌های اخلاقی مسلم و ثابت است و حرکت در جهت آنها ارزش‌آفرین و کمال است، در نتیجه آزادی با این ارزش‌ها محدود می‌شود؛ درحالی که در نظام اخلاقی غربی ارزش‌های اخلاقی نسبی است و نمی‌توان کسی را که به این ارزش‌ها تعرض می‌کند مورد سرزنش قرار داد[۶۵]. از سوی دیگر در اسلام، آزادی همراه با تکلیف است و انسان از آن جهت که مکلف است آزاد است تا در میان انگیزه‌ها و غرایز متضاد راه کمال را بپیماید. چنانکه حیات وی برای این منظور بوده است، ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۶۶]آزادی نیز مقدمه‌ای برای عبودیت است[۶۷][۶۸]

عدالت اجتماعی

ایجاد عدالت اجتماعی تنها در سایه اخلاق اسلامی امکان‌پذیر است؛ هرچند بخش عمده آن به قوانین و مقررات مربوط می‌گردد، اما قوانین و مقررات نیز بدون برخورداری افراد از اخلاق اسلامی کارساز نیست. با تأمین شدن اخلاق در جامعه، عدالت اجتماعی نیز تأمین می‌شود و جامعه آباد می‌گردد[۶۹]. هدف جمهوری اسلامی ایجاد عدالت اجتماعی بوده و تحقق آن به این است که هر انسانی وظیفه‌اش را به خوبی انجام دهد و رفتارها بر مبنای اخلاق باشد[۷۰]. عدالت اجتماعی تأثیر مستقیمی بر اخلاق مردم دارد و بی‌عدالتی‌ها می‌تواند اخلاق جامعه‌ای را به تباهی بکشاند. بسیاری از رذائل اخلاقی مانند حسادت، کینه، دشمنی و مانند آن از فقدان عدالت اجتماعی ناشی می‌گردد[۷۱]. عدالت اجتماعی یک اصل و هدف والا است و زمانی محقق می‌شود که جامعه تربیت یافته باشد و ظلم و ظلم‌پذیری در آن نباشد[۷۲]، و با استقرار شریعت اسلامی است که عدالت اجتماعی تحقق می‌یابد[۷۳]. در زمان ما جامعه به برکت انقلاب، به سمت اخلاق الهی گردش قابل توجهی داشته و ادامه این راه می‌تواند جامعه را از عدالت اجتماعی برخوردار سازد[۷۴].[۷۵]

حقوق

اخلاق و حقوق دارای تأثیر متقابل بوده و بین مسائل آن دو، تلازم وجود دارد. حقوق و قوانین می‌تواند متأثر از اخلاق حاکم بر جامعه باشد، چنانکه قوانین نیز می‌تواند بر رفتار و اخلاق جامعه تأثیر بگذارد؛ هر قانونی دارای آثار تربیتی و اخلاقی است که باید به آن توجه شود؛ چنانچه قانون‌گذاری به گونه‌ای باشد که روح قانون‌پذیری، قناعت و دین‌داری و معنویت را در مردم تقویت کند مطلوب و اخلاقی است اما قانونی که روح قانون‌شکنی و اسراف و لاابالی‌گری را در مردم تقویت کند غیراخلاقی و نامطلوب می‌باشد[۷۶]. آسایش مسلمانان و حفظ اخلاق فاضله در سایه حکومت عدل و قانون، امکان‌پذیر است[۷۷][۷۸]

سیاست

میان اخلاق و سیاست، رابطه‌ای متقابل وجود دارد. از یک سو برای تأمین سعادت جامعه، سیاست باید الهام گرفته از اخلاق و دین باشد و با اغراض و امیال نفسانی آلوده نگردد، تا در سایه آن معیشت مردم همراه با عزت و اقتدار ملی، پیشرفت علمی، معنویت، فضیلت، دین و اخلاق تأمین شود[۷۹]. از سوی دیگر تعالی اخلاقی، و رشد معنویت و فضیلت در سایه سیاست و حکومت عدل و قانون‌مدار امکان‌پذیر است[۸۰]. سلوک سیاسی امیرمؤمنان (ع) آمیخته با سلوک معنوی و اخلاقی ایشان بود و سیاست او از اخلاق و معنویت نشأت گرفته بود[۸۱]. در مکتب سیاسی امام خمینی نیز، معنویت و اخلاق با سیاست در هم تنیده است و همه رفتارهای امام بر محور خدا، معنویت و اخلاق می‌باشد. از این‌رو امام خمینی قوانین شریعت را بستر حرکت خود می‌دانست[۸۲][۸۳]

اخلاق حرفه‌ای

اخلاق اسلامی گستره بسیار وسیعی داشته و در مسیر سعادت و کمال انسان در همه شئون زندگی برنامه‌هایی را ارائه نموده است. در اسلام همانطور که احکام مملکتی و سیاسی بیان شده، به معنویت و فضائل اخلاقی که در رشد معنوی انسان دخالت دارد نیز توجه ویژه‌ای شده است[۸۴]. در جهان‌بینی اسلامی، دنیا میدان اساسی وظیفه، مسئولیت و رسالت دین است و دین در این عرصه تلاش انسان‌ها را جهت داده و هدایت می‌کند. تمام تلاش‌های دنیوی از قبیل اقتصاد، سیاست، حکومت، حقوق، اخلاق و روابط فردی و اجتماعی انسان، وسیله‌ای برای رشد و تکامل و ابزارهایی برای تعالی اخلاق و معنویت است[۸۵]. بنابراین قلمرو و گستره اخلاق، تمامی تلاش‌ها و فعالیت‌های دنیوی انسان را در بر می‌گیرد. در انقلاب اسلامی نیز اخلاق در همه قلمروهای آن از قبیل رسانه، اقتصاد و حرفه‌ها ظهور و بروز دارد؛ اخلاق‌مداری از ضروریات هر حرفه به شمار می‌آید و رعایت آن بر همه کسانی که به نحوی با مال و جان و آبروی مردم سروکار دارند لازم است[۸۶]. رعایت تقوا در مسائل کاری و حرفه‌ای ملت را برانگیخته و موجب شکوفایی و رونق در حرکت آنان می‌گردد[۸۷]. این حوزه از اخلاق در گروه‌های مختلفی از جامعه قابل پیگیری است:

فعالان اقتصادی

در نظام اسلامی کار اقتصادی، کاری اساسی و زیر بنایی است و بدون اقتصاد سالم امکان خدمت‌رسانی به جامعه وجود ندارد با این حال اقتصاد باید توأم با اخلاق باشد تا سلامت آن را تأمین کند. تفاوت اقتصاد اسلامی با سایر اقتصادها در اخلاقی بودن آن است. رعایت اخلاق در اقتصاد و سلامت اقتصادی سلامت جامعه را نیز در بردارد[۸۸]. در نظامی که اقتصاد آن بر پایه اخلاق بنا شده تفاوت طبقاتی بسیار اندک است و عدالت اجتماعی به خوبی نمایان است و امکانات و منابع برای همه افراد جامعه به طور یکسان فراهم است[۸۹][۹۰]

زمامداران و کارگزاران

زمامدار باید از اعتقاد و اخلاق کاملی برخوردار بوده و به گناهان آلوده نباشد و برای اینکه گرفتار طغیان و سرکشی نشود باید نفس خود را تزکیه کند؛ چرا که خداوند چنین اختیاری به جائران نداده است. ﴿قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۹۱][۹۲]. در روش غالب زمامداران، اموری مانند تکبر ورزیدن، رفاه‌طلبی، تجمل‌گرایی و خودرأیی، امری پذیرفته شده در مورد زمامداران است با این حال امام خمینی این باور غلط را تغییر داده و ثابت کرد که یک رهبر نیز باید رفتاری زاهدانه داشته و با زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد نماید[۹۳]. حاکمان یک جامعه باید مانند پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) ساده‌زیست باشند و زاهدانه رفتار کنند[۹۴]. رفتار و گفتار مسئولان و کارگزاران مانند رعایت تقوا و امانت، اخلاق و احساس مسئولیت، می‌تواند تأثیر ماندگاری در جامعه داشته باشد و زندگی مردم را متأثر سازد[۹۵]. استقرار معنویت و جلوگیری از مظاهر فساد یا شیوع فساد و بی‌دینی به ویژه همراه با تظاهر به آنها از امور واجب کارگزاران می‌باشد. قرآن کریم ساز و کار نابودی یک جامعه را در فساد و فسق مترفان آن جامعه دانسته و لازمه فسق آنان را گرفتار شدنشان به عذاب الهی می‌داند، ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا[۹۶]، این ساز و کار در همه جوامع اثر می‌کند هرچند در برخی از جوامع که دارای ویژگی‌هایی مانند علم، ثروت زیاد، سیاست‌مداران عاقل، موقعیت جغرافیایی و تاریخی مناسب و مانند آن هستند این اثر کندتر بوده و ساز و کار نابودی دیرتر اثر می‌کند[۹۷]. رعایت عقل، فکر، طمأنینه، سکینه، آرامش و محبت در میان دولت‌مردان و انعکاس آن در جامعه، سبب تأثیرپذیری جامعه از این اخلاقیات می‌گردد[۹۸]. رعایت نکردن اخلاقیات در میان مسئولان و رفتارهایی مانند تشنج، بغض و کم‌کاری، به تدریج در رفتار مردم نیز منعکس شده و موجب گسترش این ناهنجاری‌ها در اجتماع می‌گردد[۹۹].

بشر در طول تاریخ، بیشترین خطا و بی‌تقوایی خود را در عرصه حکومت‌داری نشان داده و کمتر از اخلاق و حکمت بهره برده است، گناهانی که از زمامداران سرزده با گناهان بسیار بزرگ انسان‌های عادی قابل مقایسه نیست. خسارت آن نیز متوجه مردم و افراد جامعه بوده است. قرآن کریم از این گونه حکومت‌های فاسد با عنوان فساد کنندگان در زمین یاد کرده ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ[۱۰۰] که سپاس نعمت‌های الهی را به کفران تبدیل نموده و جامعه خویش را بر اثر کفران خویش به دوزخ کشاندند. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ[۱۰۱]. ازاین رو از مهمترین کارهای انبیا مقابله با این گونه طاغوت‌ها و کسانی بوده که نعمت‌های الهی را ضایع می‌ساختند. جنگ انبیا با قدرت‌ها و حکومت‌های فاسدی بود که بشریت را نابود می‌ساختند[۱۰۲]. انسان مؤمن و متقی و عادل نمی‌تواند زندگی کنند و بر ایمان و رفتار صالحش باقی بماند جز آنکه با طاغوت مبارزه کند تا شرایط فاسد پیش آمده را از بین ببرد[۱۰۳][۱۰۴]

روحانیان

دانشگاهیان و فرهنگیان

تعهد و تهذیب اسلامی بیش از هر چیزی برای کشور ما ضرورت دارد[۱۰۵]. وظایف دانشجویان و دانشگاهیان آن است که افزون بر کسب علم و ارزش دانستن آن، به تهذیب نفس پرداخته و بنیادهای اخلاقی را در خود تقویت کنند. هرچند برای یک کشور، عالم، محقق، و پژوهشگر و نابغه، ثروت خیلی بزرگی است؛ اما زمانی که بنیان‌های اخلاقی استوار نباشد و وجدان اخلاقی زنده نباشد علم آنان نیز غیرمفید می‌باشد. چنانکه برخی با وجود بهره‌مندی از استعدادهای سرشار و تحصیل در دانشگاه‌های ایران و صرف منابع ملت، به خاطر نداشتن وجدان اخلاقی بیدار، به خدمت بیگانگان درآمده‌اند[۱۰۶]. در این میان اساتید دانشگاه نقش مؤثرتری دارند؛ چرا که اگر تهذیب نفس نکرده باشند می‌توانند ایجاد فساد نمایند. چنانکه بسیاری از وابستگی‌های کشور در رژیم سابق نتیجه مهذب نبودن اساتید دانشگاه و وابسته بودن آنان است[۱۰۷]. رؤسای دانشگاه نیز وظیفه دارند دانشگاه را به محیط علم و تزکیه و تهذیب تبدیل کنند و آنچه را موجب فساد جامعه و جوانان می‌گردد، در محیط دانشگاهی از بین ببرند[۱۰۸]. دو رکن علم و تربیت اخلاقی در کنار هم می‌تواند برون‌داد دانشگاه را تبدیل به محصولی مفید و مترقی سازد[۱۰۹]. ازاین رو از جمله وظایف یک دانشجوی موفق تهذیب اخلاق است[۱۱۰][۱۱۱]

فعالان سیاسی

سیاست‌مداران مجاز نیستند برای کسب قدرت کار غیراخلاقی انجام دهند و چنین رفتاری سیاست‌مدار را از اهلیت و صلاحیت می‌اندازد[۱۱۲]. حکومت اسلامی برای تعالی اخلاق و قرب به خدا است؛ از این‌رو همه مسئولان و سیاست‌مداران باید قصد قربت داشته و رضای خداوند را در انجام کارها در نظر بگیرند[۱۱۳]. سیاست‌مدار باید در پی هدایت و صلاح جامعه باشد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر داشته باشد و بر مدار اخلاق در هدایت جامعه به صلاح اقدام نماید[۱۱۴]. در نظام اسلامی غیر از کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی نیز ضرورت دارد. هرچند اخلاق برای انسان‌ها یک امر شخصی است اما برای مسئولان و سیاست‌مداران مسئله‌ای عمومی و اجتماعی است و با سرنوشت مردم رابطه دارد[۱۱۵]. چنانکه برخی از دولت‌ها و سیاست‌مداران جهانی که از اخلاق، فضیلت و وجدان بی‌بهره‌اند، در برابر جان و مال مردم و خون بی‌گناهان هیچ‌گونه احساس مسئولیتی از خود نشان نمی‌دهند[۱۱۶][۱۱۷]

مهندسان و پزشکان

پزشک بدون تهذیب نفس، هرچند به مدارج علمی و تخصص‌های بسیاری رسیده باشد، مسئولیت‌پذیر نبوده و در حق بیماران اجحاف می‌کند. مهندس نیز همینطور است، بدون تهذیب نفس ممکن است نقشه و طرحی ارائه کند که تنها در جهت منافع خودش باشد[۱۱۸]. هریک از این گروه‌ها می‌تواند نقش بسزایی در اخلاق جامعه داشته باشد[۱۱۹]. علم در صورتی مفید است که همراه با اخلاق و دین باشد. مهمترین فجایعی که بر ضد بشریت رخ داده است بر اثر توسعه و پیشرفت علمی بوده که با اخلاق فاصله داشته است. افزون بر آن بیشتر ناامنی‌ها و بی‌عدالتی‌ها در کشورهایی است که از لحاظ علمی بالاترین رتبه را دارند؛ بنابراین جامعه در صورتی از علم عالمان و نخبگان بهره می‌برد که آنها متدین باشند و نفس خود را مهذب نموده باشند[۱۲۰]. پزشک و پرستار اگر به تکالیف پزشکی و انسانی خود عمل کنند کارشان عبادت و در تراز عبادات درجه اول است؛ وظیفه آنها رعایت اخلاق پزشکی و پرستاری است؛ از سویی تنها هدف آنان نباید جمع‌آوری مال باشد و از سوی دیگر باید تلاش کنند گرفتار انحرافاتی نشوند که جان مردم را به خطر می‌اندازد[۱۲۱]. اخلاق پزشکی و اخلاق پرستاری یک وظیفه و فریضه بوده و دارای اجر بسیاری است و در مقابل، تکلیف نیز سنگین است؛ زیرا بیمار در هنگام بیماری دچار آشفتگی و ناراحتی است. روح، عواطف و احساسات انسان به ویژه در هنگام بیماری نیازمند محبت و توجه است. لبخند یک پزشک و پرستار موجب درمان روحی بیمار می‌گردد و به درمان جسمی وی نیز کمک می‌کند. از این‌رو اخلاق شایسته پزشک و پرستار بیش از دارو بر بیمار تأثیر دارد[۱۲۲][۱۲۳]

اصحاب رسانه

رسانه‌ها در دنیا، فکر، فرهنگ، رفتار و در حقیقت هویت فرهنگی انسان‌ها را القا می‌کنند و می‌توانند در بهبود وضعیت زندگی انسان و ارتقای اخلاق و معنویت، مؤثر باشند؛ چنانکه در نقطه مقابل آن در ترویج مفاسد اخلاقی و از بین بردن هویت انسانی و هویت ملی انسان‌ها نیز نقش بسزایی دارند. از این‌رو چنانچه مدیریت و برنامه‌سازی رسانه‌ای بر اساس معیارهای اخلاق، فضیلت، برابری و تکیۀ بر مفاهیم واقعی انسانی باشد، سود ملت‌ها را در پی خواهد داشت. اما اگر بر اساس منافع کمپانی‌های اقتصادی، ثروتمندان بین‌المللی و قدرتمندان تمامیت‌خواه و انحصارطلب باشد، بشر یقیناً زیان خواهد کرد[۱۲۴]. اخلاق‌مداری در رسانه نقش مهمی در روابط جوامع دارد و حاکمیت اخلاق و فضیلت بر رسانه‌ها سبب می‌شود که ملت‌ها حرف یکدیگر را بهتر بفهمند و بسیاری از بدفهمی‌ها و کج‌فهمی‌ها از میان برود و گستره تصمیم‌گیری‌های سیاست‌مداران و قدرتمندان در دنیا محدود می‌گردد. بسیاری از مشکلات امروزه جوامع ناشی از غیر اخلاقی بودن رسانه‌ها است که در جهت منافع خود حقایق را وارونه جلوه می‌دهند[۱۲۵][۱۲۶]

نهادهای تأثیرگذار در اخلاق

نهادهای متعددی در اخلاق جامعه نقش‌آفرین است. شماری از مهمترین این نهادها عبارت‌اند از:

دولت

خانواده

مدارس

روحانیت

رسانه‌ها

راهبردها و ابزارهای تحقق و توسعه اخلاق

راهبردهای توسعه اخلاق اسلامی را می‌توان در ابعاد مختلف اجتماعی دنبال نمود. برخی از مهمترین راهبردها عبارت‌اند از:

التزام عملی مسئولان به آموزه‌های اخلاقی

برای استقرار اخلاق در جامعه، یکی از مهمترین ابزارها، تمرین و مجاهدت مسئولان و افراد است[۱۲۷]. در جامعه اسلامی هدف، تعالی انسان است که از جمله آنها تعالی روحی و اخلاقی است و همه موظفند در جهت کسب آن تلاش کنند[۱۲۸]. توجه به اخلاق و روحیات اسلامی، برادری، گذشت، ایثار و سایر خُلقیات حسنه اسلامی، از ارکان اساسی انقلاب اسلامی است که باید در سطح عمومی کشور رعایت گردد[۱۲۹]. همه اعم از مسئولان و کارگزاران وظیفه دارند همان‌گونه که در پیروزی انقلاب، در وجود و درون خود تحولی اخلاقی در جهت هدف‌های اخلاقی اسلام به وجود آوردند، برای تداوم انقلاب و استقامت و عدم انحراف آن، همان تحول اخلاقی را ایجاد نمایند[۱۳۰][۱۳۱][۱۳۲]

مبارزه حکومت با بسترها و ریشه‌های فساد اخلاقی

حکومت موظف است که با فساد و فحشا مبارزه کند و اجازه ندهد که هوس‌های گروهی اندک در جامعه، موجب ترویج فحشا و منکرات و بی‌بندوباری و اغوای ذهنی و فکری افرادی گردد که هیچ انگیزه فسادی ندارند[۱۳۳]. مسئولان کشور با پشتیبانی مردم با عوامل انحطاط و عقب ماندگی مبارزه کنند تا از یک سو خدا را از خود راضی ساخته و از سوی دیگر جامعه را به آرمان‌های خودش نزدیک سازند. آماج مبارزه آنان نیز سه عامل فقر، فساد و تبعیض است که پایه همه مشکلات و ناامنی‌هاست[۱۳۴]. پیرایش چهره فرهنگی کشور از وظایف کارگزاران است تا چهره‌ای نورانی، اسلامی و کاملاً منطبق با فضیلت‌های اخلاق اسلامی باشد[۱۳۵]. از نکات مهم در جهت تحقق اخلاق در جامعه تهیه فهرستی از صفات رذیله و فهرستی از صفات و خلقیات نیک است تا با پایش آنها، آنچه را که از صفات رذیله در انسان‌ها و در جامعه وجود دارد آن را اصلاح نموده و با تمرین، صفات نیک آن را فراهم سازند[۱۳۶][۱۳۷]

الگوسازی شخصیت‌های اخلاقی و معنوی

ارائه یک الگوی درست از زندگی یک ملت و اداره یک کشور از جمله وظایف مسئولان نظام است تا از یک سو جامعه را به سعادت اسلامی برساند و از سوی دیگر الگو و نمونه‌ای پر جاذبه برای جهانیان باشد[۱۳۸]. یکی از شرایط پیشرفت اخلاق در جوانان داشتن الگوهای مناسب است، الگوسازی یکی از اساسی‌ترین کارها است. برخی با عملکرد و رفتار خود الگوهای بدی برای جوانان هستند. باید الگوهای خوبی به آنان معرفی شود که دارای صداقت، سلامت رفتار، فداکاری، بینش والا، و رفتار نیک با مردم باشند[۱۳۹]. ازاین رو امام خمینی به جوانان متعهد توصیه می‌کند که خود الگویی برای دیگران باشند و با رفتار خود دیگران را به رفتارهای اخلاقی دعوت کنند[۱۴۰]. با نگاهی وسیع‌تر برای رسیدن به سعادت ملت و تحقق یک نظام اخلاقی، بهترین الگو، حکومت امیرمؤمنان (ع) می‌باشد که از آلودگی‌های اغراض و امیال و شهوات منزه بوده و از دین و اخلاق الهام گرفته بود تا در سایه چنین منشی معنویت، دین و اخلاق تأمین شود[۱۴۱]. همچنین در نهضت عاشورا کسانی که در مبارزه معنوی بین فضائل و رذائل پیروز شدند و جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دادند، عده اندکی بودند اما پایداری و استقامت آنان، موجب شد که در طول تاریخ از آن الگو بگیرند[۱۴۲]. امام خمینی نیز از جمله مهمترین الگوهای اخلاقی به شمار می‌آید، ایشان دارای ایمانی روشن‌بینانه بود و نو آوری‌هایی در مباحث دینی به وجود آورد که متکی به دین و مبانی دینی بود، از این‌رو توانست در زمینه مسائل اعتقادی و اخلاقی نوآوری‌هایی اصولی و بنیادین ایجاد کند[۱۴۳][۱۴۴]

استفاده مناسب از رسانه‌های عمومی و تولید کتب و نشریات اخلاقی

هویت حقیقی جامعه ما هویت اخلاقی آن است و همه چیز بر محور آن شکل می‌گیرد. از جمله وظایف رسانه‌ها به ویژه صدا و سیما، برنامه‌ریزی مناسب در جهت پرورش، گسترش و تبیین فضیلت‌های اخلاقی است. صدا و سیما باید خودش را متکفل گسترش فضائل و خُلقیات رفتاری جامعه مانند: انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامه‌ریزی، ادب اجتماعی، رعایت حقوق دیگران و بسیاری دیگر از خلقیات بداند. در تمامی برنامه‌های تولیدی از قبیل سریال، محاورات، میزگردها و مانند آن باید تقویت این فضائل مورد توجه باشد. ارتقاء معرفت دینی و ایمان دینی از وظایف صدا و سیما است. تولید برنامه‌های نامناسب تأثیر بسزایی در فاصله گرفتن مردم از دین و اخلاقیات دارد[۱۴۵]. مأموریت محوری رسانه ملی، مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، اخلاق رفتاری جامعه و آسیب‌زدایی از فرهنگ و اخلاق جامعه است[۱۴۶]. توسعه کتب اخلاقی و تکرار برخی مباحث آن نیز موجب تهذیب جامعه می‌گردد چرا که نفس انسان از تکرارها و تلقین‌ها اثر می‌پذیرد[۱۴۷][۱۴۸]

بهره‌برداری بهتراز منبرها و مناسبت‌ها

بهره‌برداری بهتر از منبرها و تبلیغات دینی و مناسبت‌های مذهبی و مساجد و چاپ و نشر کتاب‌ها و مجلات و نشریات در راستای مباحث اخلاقی امری ضروری است؛ در گذشته عالمانی به بیان معارف و پاسخگویی به شبهات پرداختند؛ اما امروزه این نیاز بسیار گسترده‌تر است و لازم است کتاب‌ها، جزوه‌ها، مجلات و نشریاتی ایجاد شود تا این رسالت را عهده‌دار گردد و به گسترش دین، معارف و اخلاق بپردازد، در این راه از علما و متخصصان که در این زمینه‌ها مطالعاتی دارند نیز باید استفاده شود[۱۴۹][۱۵۰]

مشارکت فعال آموزش و پرورش

یکی از ابزارهای استقرار اخلاق در جامعه آموزش‌های اخلاقی به وسیله آموزش و پرورش، مراکز تربیتی و مراکز آموزشی و علمی در همه سطوح است[۱۵۱]. آموزش و پرورش سنگ بنای آینده کشور است، ارتقا و اصلاح آن موجب توسعه علوم و به ویژه موجب تحقق و توسعه دین و اخلاق می‌گردد[۱۵۲]. همت مدارس، باید در جهت ارتقاء اخلاقی و اعتقادی کودکان باشد و این اساس کار در گسترش اخلاق اسلامی است[۱۵۳][۱۵۴]

استفاده از ابزار پرنفوذ هنر

علمای دین باید معارف دینی را به صورت‌های مختلفی همچون مجله و مطبوعات و مانند آنها در اختیار هنرمندان قرار دهند تا آنان با استفاده از این منابع به تهیه فیلم و برنامه‌های مذهبی و اخلاقی اقدام نمایند[۱۵۵]. هنر بهترین وسیله برای انعکاس مفاهیم اخلاقی و فضائل اخلاقی است. دشمنان اسلام نیز از ابزار هنر مانند شعر، نقاشی، داستان، فیلم و نمایش برای از بین بردن حقایق و فضائل معنوی و اسلامی و سوق دادن به مادی‌گری و مظاهر مادی سوء استفاده می‌کنند[۱۵۶]. برخی باید تلاش کنند با اشعار قوی فارسی برجای مانده در آثار بزرگان، عقاید و اخلاق اسلامی را تفهیم نمایند؛ زیرا تأثیر شعر بسیار بیشتر از نثر و زبان نصیحت‌آمیز است[۱۵۷][۱۵۸]

بسط ارزش‌ها در میان همه سطوح و طبقات جامعه

از کاربردی‌ترین ابزارهای تحقق اخلاق در جامعه، هدایت جوانان و سوق دادن آنان به اندیشیدن و روآوری به اخلاق اسلامی است. در محیط اسلامی تنها با زبان نرم، رفتار اندیشمندانه و عاقلانه، و برخوردی حلیمانه می‌توان حقایق را در دل‌ها نفوذ داد. آموزش این امور به جوانان ضرورت دارد تا اخلاق اسلامی در میان آنان گسترش یابد. از آن جمله یادآوری نعمت انقلاب برای تمامی مردم به ویژه جوانان است که اقتدار اسلامی را بازگردانده و ذلتی را که بر ملت ایران حاکم بود و پایه‌های دینی و اعتقادی مردم را ضعیف ساخته بود از بین بُرد[۱۵۹]. نظام اسلامی باید تلاش کند با تعلیم و تربیت درست و راهنمایی مردم به سرچشمه‌های فضیلت، خواست مردم را در جهت فضائل اخلاقی قرار دهد و هوس‌های فاسدکننده را از آنان دور سازد[۱۶۰]. بر این اساس امام خمینی سفارش می‌کند همه افراد وظیفه دارند در تربیت و تهذیب نونهالان تلاش کنند[۱۶۱]. حتی ایشان سفارش می‌کند زندان‌ها را به مراکز اخلاق و تربیت تبدیل کنند تا زمینه اصلاح و توبه واقعی زندانیان فراهم گردد[۱۶۲][۱۶۳]

بهره‌گیری از آیات، روایات و سخنان بزرگان و ترویج سبک و سیره اخلاقی معصومین (ع)

قرآن کریم انسان را به بهترین راه‌های اخلاقی و بهترین روش‌های عمل فرد و جامعه هدایت می‌کند ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۱۶۴] قرآن نیازهای انسان را مورد توجه قرار داده و در هر عصری بهترین نسخه سعادت وی می‌باشد چنانکه مسلمانان صدر اسلام با عمل به قرآن، در علم، اخلاق و بسیاری پیشرفت‌های معنوی و مادی به اوج رسیده بودند[۱۶۵]. برای بهره‌مندی از هدایت الهی، لازم است به سوی او گام برداشته شود؛ چنانکه خود قرآن نیز چنین وعده‌ای داده است؛ ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا[۱۶۶]. و در دعای امام سجاد (ع) راه منتهی به سوی خدا بسیار نزدیک دانسته شده است؛ «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ‏ إِلَيْكَ‏ قَرِيبُ‏ الْمَسَافَةِ»[۱۶۷] قرآن کریم درباره سیره اخلاقی پیامبر (ص) او را به خاطر نرمش و مدارا در برخورد با مردم می‌ستاید ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۱۶۸] با این حال در آیه‌ای دیگر خداوند به ایشان فرمان می‌دهد که با کفار با شدت و خشونت برخورد نماید ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۶۹]. درباره رفتار فردی، غلظت نکوهیده است اما در اجرای قانون و اداره جامعه و ایجاد نظم این رفتار مناسب است[۱۷۰]. اخلاق رسول خدا (ص) در دو بخش اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی الگویی کامل برای بشریت به شمار می‌آید؛ در بخش اخلاق فردی، به رغم شرایط نامطلوب آن عصر، تمام فضائل، در حد کمال آن در شخصیت ایشان متجلی بود و در بخش اخلاق حکومتی نیز برترین الگوی اخلاق انسانی به شمار می‌آمد. وی در حکومت، بسیار عادل و با تدبیر بود، حافظ و نگهدارنده قانون بود و خود نیز محکوم قوانین بود. با دشمنان با مدارا رفتار می‌نمود اما در مواردی که آنان را در مقابل اسلام، احساس می‌نمود بسیار سخت‌گیر بود[۱۷۱].

قیام امام حسین (ع) نیز علاوه بر مبارزه در مقابل باطل، تجسم معنویت و اخلاق بود که مربوط به باطن و نفس انسان‌ها است[۱۷۲]. امام حسین (ع) هدف اول خود از قیام را ریشه‌کنی فساد و ایجاد اصلاح در جامعه می‌داند، که از جمله انواع فساد، انحراف‌های اخلاقی به شمار می‌آید[۱۷۳][۱۷۴]

بهره‌گیری از پایگاه‌ها، مراکز و تشکل‌های فعال مردمی

وظیفه تجمع‌ها و تشکل‌های دانشجویی آن است که در دانشگاه‌ها در جهت تحقق اخلاق، تلاش نموده و عمق دادن به بنیادهای اخلاقی و انقلابی را هدف خویش قرار دهند[۱۷۵]. یکی از مهمترین نیازهای بسیج دانشجویی مسئله اخلاق و معنویت است. آنان افزون بر تقویت بنیان‌های اخلاقی خویش باید تلاش کنند در توسعه دین‌داری، معنویت و اخلاق به یکدیگر کمک کنند. و الگوی مناسبی برای ورودی‌های جدید دانشگاه‌ها باشند[۱۷۶][۱۷۷]

مقایسه اخلاق اسلامی با سایر نظام‌های اخلاقی

با توجه به مبانی اخلاق اسلامی، به سه تفاوت کلی بین نظام اخلاقی اسلام و سایر نظام‌های اخلاقی می‌توان اشاره کرد:

تفاوت در جهان‌بینی

چنان‌که گفته شد بر اساس جهان‌بینی اسلامی، انسان موجودی است که از یک سو وابسته به خداوند است و هیچ‌گونه استقلالی از خود ندارد؛ زیرا خداوند مبدأ هستی بوده و دیگر موجودات وابسته و نیازمند به او هستند. از سوی دیگر دارای عمری نامحدود و بی‌نهایت است از این‌رو دارای رابطه‌ای با مبدأ و معاد می‌باشد. اما دیگر نظام‌های اخلاقی دارای جهان‌بینی مادی بوده و زندگی انسان را منحصر به زندگی دنیا می‌دانند[۱۷۸][۱۷۹]

تفاوت در تعیین مصداق سعادت

بر اساس جهان‌بینی اسلامی، سعادت در نظام اخلاقی اسلام جاودانه و بالاتر از سطح زندگی مادی است اما در سایر نظام‌های اخلاقی که دارای جهان‌بینی مادی بوده، سعادت تنها در دنیا قابل دستیابی است و ورای دنیا لذت و سعادتی وجود ندارد. اسلام در عین اینکه مصداق سعادت را در آخرت می‌داند، رابطه دنیا با زندگی ابدی را حفظ کرده و آن را در مسیر رسیدن به سعادت مؤثر می‌داند[۱۸۰][۱۸۱]

تفاوت در راه‌های وصول به سعادت

نظام اخلاقی اسلام در مفهوم و کلیات مطلوب بودن رسیدن به سعادت با دیگر نظام‌ها مشترک است اما در مصادیق جزئی و مشخص اختلاف نظر دارد. اسلام شرط لازم و کافی در رسیدن به سعادت حقیقی را ایمان و عمل صالح معرفی می‌کند[۱۸۲]. از سوی دیگر ایمان یک عمل قلبی است و خود به عنوان یک عمل اختیاری در دایره اخلاق قرار می‌گیرد، از این‌رو نیت و انگیزه نیز مورد توجه بوده که آیا ایمان با انگیزه علم و معرفت است یا کسب کمال؟ بر این اساس نقش نیت و انگیزه در کار اخلاقی یکی از تفاوت‌های اساسی بین نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظام‌ها است[۱۸۳]. از نظر اسلام کاری ارزشمند است که به انگیزه تحصیل رضایت و خشنودی خداوند صورت پذیرد، هرچند نیت در کار اخلاقی نیز دارای مراتب می‌باشد[۱۸۴][۱۸۵]

چالش‌ها و آسیب‌های اخلاقی فراروی نظام اسلامی

از آسیب‌های جدی و ویرانگری که موجودیت و بقاء انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند، آسیب‌های اخلاقی است. اصول و مبادی تمامی رفتارهای ناپسند؛ خودبینی، خودخواهی، خودفروشی، خودنمایی و خودرأیی است که هر یک از آنها مبدأ بسیاری از خلق‌های ناپسند و منشأ گناهان بسیار است[۱۸۶]. برخی از مهمترین چالش‌ها و آسیب‌ها عبارت‌اند از:

حب دنیا

خودبینی و تکبر

اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی

غفلت

خودفراموشی

قرآن کریم با هشدار به انسان، فراموشی خداوند را سبب آن می‌داند که خداوند نیز آنان را دچار خودفراموشی سازد. ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ[۱۸۷] در ادبیات اخلاقی، خودفراموشی به معنای آن است که انسان از هویت و هدف وجود و باطن و دل و روح خود غفلت کند و دچار فراموشی گردد، انسان تسلیم جریان مادی فاسدی شود و در مقابل بدی، فساد و شرّ هیچ مقاومتی نداشته باشد[۱۸۸][۱۸۹]

خودباختگی در برابر بیگانگان

از مهمترین عوامل فساد در نظام سابق، خودباختگی در برابر بیگانگان بود که مردم را به بی‌ایمانی و فساد و بی‌بندوباری سوق می‌داد، و استقلال اقتصادی و فرهنگی کشور رای بی‌معنا ساخته بود[۱۹۰]. خودباختگی از جمله آفاتی است که روشنفکران، رهبران و گردانندگان اجتماعات را تهدید نموده و آنان را در مقابل اراده دیگران تأثیرپذیر می‌سازد و اقتدار آنان را خدشه‌دار می‌کند[۱۹۱]. و ملت‌ها را در برابر بیگانگان ضعیف کرده و موجب نفوذ فرهنگ‌های مبتذل غرب شده که نابودی و فساد فرزندان آنان را در پی دارد[۱۹۲][۱۹۳]

مدیریت ناتوان و نااهل

برخورداری جوامع بشری، از زمامداران با تدبیر و با تقوا، سبب رشد و تعالی اخلاق آنان بود، اما هنگامی که دچار مدیرانی بی‌تقوا، ضعیف و نااهل شدند گرفتار مشکلات فراوانی از جمله مشکلات اخلاقی و معنوی شدند. مدیریت‌های ناتوان و نااهل، نظام اخلاقی و سیاسی را در جامعه سست کرده و انسان‌ها را..... ضعیف می‌کشاند[۱۹۴].[۱۹۵]

قدرت‌طلبی

قدرت‌طلبی و رقابت بر سر قدرت نیز از دیگر چالش‌های فراروی نظام اخلاقی است. اصل قدرت و حکومت و اداره امور مردم امری مطلوب است و انبیا و اولیا نیز در همین جهت گام برداشته‌اند اما آنچه که اخلاق را فاسد نموده و ملت‌ها را به تباهی می‌کشاند قدرت‌طلبی و طاغوت‌گرایی است[۱۹۶]. چنانکه امیرمؤمنان (ع) نیز عهده‌داری حکومت را برای قدرت‌طلبی و رقابت بر سر قدرت سیاسی نمی‌داند بلکه آن را در جهت نجات مظلومان از دست ستمکاران به کار می‌بندد[۱۹۷]. امام حسین (ع) نیز قیام خود را در همین جهت دانسته است[۱۹۸]. ازاین رو امام خمینی قیام خود و ملت مسلمان ایران را در جهت رقابت بر سر به دست آوردن قدرت سیاسی و جستجوی ثروت‌های ناچیز دنیا نمی‌داند بلکه آن را برای ارائه ارزش‌های دینی و اصول اخلاقی می‌داند[۱۹۹]. برخلاف منافقانی که در آغاز نهضت اسلامی ایران با ادعاهایی مانند ایجاد آینده‌ای روشن بر اساس ایدئولوژی دین، در میان نیروهای انقلابی نفوذ کرده و تنها هدف آنان قدرت‌طلبی بود[۲۰۰]. قدرت‌طلبی منشأ بسیاری از جنایات علیه ملت‌های ضعیف و مظلوم است[۲۰۱]؛ اما درباره اینکه اصالت با اخلاق است یا قدرت، دیدگاه‌های مختلفی ارائه شده است. برخی مکتب‌ها مانند مسیحیت اصالت را با اخلاق و زندگی مسالمت‌آمیز می‌دانند و رفتار زورمدارانه را در هر شرایطی غیراخلاقی می‌شمارند، اما برخی دیگر همچون نیچه اصالت را با قدرت و کمال اخلاقی انسان را در قدرت می‌دانند و برآنند که اخلاق مسیحیت؛ بردگی، ضعف، ذلت و عامل رکود بشریت است. برخی نیز اخلاق را وابسته به قدرت می‌دانند اما هرقدرتی را اخلاقی نمی‌شمارند و بر این اساس قدرت استثمارگران، غیراخلاقی اما قدرتی را که مظلومان جوامع در جهت دگرگون کردن جامعه و تحول آن به مراتب عالی به کار می‌بندند اخلاقی است؛ اما از نظر اسلام تمامی دیدگاه‌های فوق مردود است، از نگاه اسلام اخلاق فقط در روابط مسالمت‌آمیز خلاصه نمی‌گردد افزون بر آنکه در مواردی مبارزه با زور و ستمگری را مقدس شمرده و در شرایطی خاص فرمان جهاد می‌دهد. در موارد مواجهه با زور نیز، اسلام ابتدا راه حکمت و برهان را برمی‌گزیند و در صورت مؤثر واقع نشدن در موارد نهایی اقدام به اعمال قدرت می‌نماید[۲۰۲][۲۰۳]

تهاجم فرهنگی

آمریکا پس از سال‌ها مبارزه عملی با جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که مبارزه در جهت اعتقادی، فرهنگی و مسائل اخلاقی بسیار کارسازتر است. از این‌رو تلاش کردند تا با مبارزه اخلاقی بخش عظیمی از امکانات و سلاح جمهوری اسلامی را از بین ببرند[۲۰۴]. دشمنان اسلام، اخلاق، فکر، اعتقاد و عمل مردان و زنان مسلمان را هدف قرار داده و با ایجاد جریان‌های ضد اخلاقی مانند فمینیسم، تلاش می‌کنند در پوشش اسلامی، بستر انحرافات اخلاقی را در جامعه اسلامی فراهم سازند[۲۰۵]. آنان تلاش می‌کنند نسل جوان را فاسد سازند تا نشاط، اراده و امید را از آنان سلب کنند و مشکلات عصبی و اخلاقی برای آنان فراهم سازند و آنان را به نسلی بی‌خاصیت تبدیل نمایند[۲۰۶]. آنان در پی خاموش کردن پیام آزادی، معنویت، ارزش و فضیلت و کرامت انسانی حاصل شده از انقلابند تا بدین وسیله پشتوانه فکری جوانان که تکیه‌گاه اراده و عزم راسخ آنان است از آنها گرفته شود. از این رو از راه خدشه در اعتقادات، تشویق جریان‌های خلاف اخلاق در جامعه و تشویق و ترویج انواع و اقسام فسادها، تلاش می‌کنند تا باورها و پایه‌های اخلاقی آنان را متزلزل سازند[۲۰۷][۲۰۸]

تقلید از فرهنگ بیگانه

از جمله مشکلات و چالش‌های پیش روی گسترش اخلاق و فضائل اخلاقی، تقلید و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است، چنانکه رواج فرهنگ اسراف و تجمل‌گرایی در جامعه، میل به خشونت، پخش فیلم‌های خشن و ضد اخلاقی که نتیجه تقلید از فرهنگ غربی است تهدیدی برای نظام اخلاقی به شمار می‌آیند[۲۰۹][۲۱۰]

چیستی اخلاق

واژه اخلاق در لغت، جمع «خُلق» و «خُلُق» و به معنای «سرشت و سجیه» اعم از سرشت و سجیه نیک و پسندیده یا زشت و ناپسند است. وقتی گفته می‌شود فلان کس خلق زیبایی دارد، یعنی سرشت یا صفت معنوی و باطنی زیبا دارد و اما وقتی می‌گویند فلان کس خَلق زیبایی دارد این بدان معناست وی برخوردار از آفرینش و ظاهری زیبا و اندامی سازگار است[۲۱۱]. اخلاق نزد دانشمندان، به معنای صفات و هیأت‌های پایدار در نفس است که موجب صدور افعالی متناسب با آنها می‌شوند، بدون آنکه نیازی به تأمل و تفکر داشته باشند. ابن مسکویه از فیلسوفان اخلاق اسلامی، اخلاق را این‌گونه تعریف می‌کند: اخلاق، حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تأمل، آدمی را به سمت انجام کار حرکت می‌دهد[۲۱۲]. علامه مجلسی در بحارالانوار، اخلاق را ملکه‌ای نفسانی که به آسانی کار از آن صادر می‌شود، معرفی می‌کند. هر چند برخی از این امور فطری و ذاتی‌اند و برخی دیگر نیز با تفکر و تلاش و تمرین و عادت دادن نفس به آنها به دست می‌آیند[۲۱۳]. فیض کاشانی نیز در تعریف اخلاق به هیأت استوار و راسخ در جهان که صدور کارها به آسانی و بدون نیاز به تفکر از آن صورت می‌گیرد، اشاره می‌کند به گونه‌ای که اگر منشأ صدور افعال زیبا و پسندیده از نظر عقل و شرع باشد به آن اخلاق نیک و اگر منشأ صدور افعال زشت و ناپسند باشد، اخلاق بد، اطلاق می‌شود[۲۱۴]. در این تعریف، صفات ناپایدار و غیر راسخ در نفس، مثل غضب شخص بردبار و یا صفاتی که از روی تفکر و تأمل باشد، مثل بخشش بخیل، از دایره اخلاق و ارزش‌های اخلاقی بیرون است؛ لکن در آن می‌توان از دو گونه اخلاق سخن گفت: اخلاق فضیلت و اخلاق رذیلت؛ در همین حال، کسانی نیز به منشأ پیدایش صفات پایدار نفسانی اشاره کرده و آن را ناشی از تکرار عمل یا وراثت و محیط اجتماعی و یا ذاتی و فطری دانسته‌اند[۲۱۵]. عده‌ای نیز مفهوم اخلاق را تنها اخلاق فضیلت می‌دانند و این همان معنای معادل (ethical) یا «درست» و «خوب» در زبان انگلیسی است[۲۱۶].

واژه اخلاق به ویژه در نزد برخی از فیلسوفان غربی، کاربرد دیگری به معنای «نهاد اخلاقی زندگی» دارد. اخلاق در این اصطلاح در عرض مسایلی چون هنر، علم، حقوق، دین و... قرار دارد و در عین حال متفاوت با آنها به کاربرده می‌شود. گروهی نیز آن را به معنای نظام رفتاری (code conduct) یک گروه دانسته‌اند[۲۱۷]. تعاریف متعددی برای علم اخلاق بیان کرده‌اند. «علم اخلاق را دانش صفات مُهلکه و منجیه و چگونگی متصف شدن و گرویدن به صفات نجات‌بخش و رها شدن از صفات هلاک‌کننده» می‌دانند[۲۱۸]. استاد مطهری در رویکردی دیگر با تأکید بر جنبه عملی و رفتاری در مقایسه با جنبه علمی و شناختی، علم اخلاق را به «علم چگونه زیستن یا علم چگونه باید زیست» تعریف می‌کند[۲۱۹]. علم اخلاق در تعریفی جامع عبارت است از دانشی از انواع صفات خوب و بد و چگونگی اکتساب صفات خوب و زدودن صفات بد و موضوع آن عبارت است از صفات خوب و بد از آن جهت که مرتبط با افعال اختیاری انسان بوده و برای او قابل اکتساب یا اجتناب‌اند، علمی که در آن ضمن آشنایی با انواع فضایل و رذایل اخلاقی، راه‌های اکتساب و آراستگی به خوبی‌ها و اجتناب و پیراستگی از بدی‌ها را تعلیم می‌دهد[۲۲۰].[۲۲۱]

جایگاه اخلاق در فرهنگ عمومی

«مقوله فرهنگ از نظر تأثیر در آینده یک ملت و سرنوشت یک کشور، به نظر ما با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست». اینها سخنانی است که مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بر آن تأکید می‌کند و می‌افزاید مسأله فرهنگ عمومی مهم است، همه شصت میلیون به طور مدام احتیاج دارند به دمیدن فکر درست، فرهنگ درست و اخلاق درست که البته در اینجا وقتی می‌گوییم فرهنگ، یک بخش‌هایی از فرهنگ بیشتر مورد توجه ماست مثل اخلاق،.... آن چه فعلاً در مقوله فرهنگ مورد نظر من است، اخلاق است. ایشان تحول درونی و اخلاق را نقطه آغاز تحول در وضعیت جامعه، کشور و زندگی می‌داند که سعادت انسان‌ها را تضمین می‌کند[۲۲۲]. در نگاه ایشان، فرهنگ با رویکرد اخلاق‌محوری به عنوان بستر اصلی زندگی انسان شناخته می‌شود و بستر اصلی حرکت عمومی یک کشور است. فرهنگ یعنی خلقیات و ذاتیات یک جامعه و بومی یک ملت؛ تفکراتش، ایمانش آرمان‌هایش؛ اینها تشکیل‌دهنده مبانی فرهنگ یک کشور است[۲۲۳]. در این دیدگاه، فرهنگ اسلامی کلیه آن ذهنیت‌ها و حالات و منش‌هایی است که از اسلام می‌جوشد، تفکر اسلامی جزو فرهنگ اسلامی است، اخلاق اسلامی همین جور...[۲۲۴]. رهبری، علت سقوط تمدن‌ها را چیزی جز افول فرهنگ و اخلاق در آنها نمی‌داند و ضعف فرهنگ‌ها را به عنوان عامل سقوط تمدن‌ها. ایشان بر این باور است که اخلاق و بعد اخلاقی فرهنگ بیشترین تأثیر را در سیاهه فرهنگ دارد.

مقام معظم با توجه به نقش و جایگاه تأثیرگذار فرهنگ در ساختن آینده ملت‌ها و رقم زدن سرنوشت کشور با غیر قابل مقایسه دانستن آن با هر چیز دیگری در این روند، بر اهمیت مسأله فرهنگ عمومی تأکید می‌کنند و دمیدن فکر درست، فرهنگ درست و اخلاق درست را احتیاج مدام همه ملت می‌داند. ایشان با تأکید بر ضرورت توجه شایسته به بخش اخلاق در مقوله فرهنگ و اهتمام به فرهنگ با رویکرد اخلاق محوری، به ذکر ابعاد مختلف اخلاقی در عرصه‌های فردی، جمعی، اجتماعی و اخلاق زندگی می‌پردازد[۲۲۵]. رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه خلقیات ملی برای یک ملت تعیین‌کننده است، معیار سبقت و تقدم افراد بر هم در جامعه مهدوی را، محور فضیلت اخلاقی معرفی می‌کند و معتقدند هرکس که دارای فضیلت اخلاقی بیشتر است، مقدم‌تر است[۲۲۶]. ایشان با قطعی دانستن آینده جامعه و جوانان در برافراشتن کاخ با عظمت اسلامی، آنان را به آمادگی برای انجام این حرکت عظیم دعوت می‌نمایند[۲۲۷] و بر این باورند که خلقیات اسلامی زمینه لازم برای پیشرفت ما به سوی تمدن را فراهم می‌آورد؛ بر همین اساس بر ضرورت تدوین این خلقیات و تلاش برای شکل‌گیری یک حرکت عظیم اجتماعی برای آوردن این خلقیات در زندگی مردم و تبدیل خلقیات بد به خلقیات خوب و مفید و موثر تأکید می‌کنند. ایشان در پیام نوروزی خطاب به ملت می‌گویند: اگر خلقیات اسلامی در یک جامعه‌ای رواج پیدا کند و مردم اهل صبر و استقامت باشند، اهل توکل باشند، اهل تواضع باشند، اهل حلم باشند، قناعت وجود داشته باشد، زیاده‌روی و اسراف و ریخت و پاش نباشد، مردم نسبت به یکدیگر بدبین نباشند، بی‌تفاوت نباشند، نسبت به سرنوشت جامعه احساس مسئولیت بکنند، اگر حرص نباشد و افزون‌طلبیی در امور مادی نباشد، این جامعه تبدیل می‌شود به بهشت، به گلستان[۲۲۸]. تزکیه و تحول درونی هدف خلقت و بعثت است[۲۲۹]. قرآن کریم اخلاق را جزو اهداف اصیل همه انبیاء می‌شمارد و سعادت را در سایه اخلاق، یافتنی و خسران را نتیجه دوری از تخلق الهی می‌داند. یعنی اهمیت و عظمت اخلاق و تهذیب روح، به آن جهت است که انسان متخلق و مهذب سود همیشگی می‌برد و با تخلق به اخلاق الهی دل به تجارتی می‌بندد که خسارت و کسادی ندارد ﴿يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ[۲۳۰].

معرفی تهذیب اخلاق جامعه به عنوان حقیقت و مقصد اصلی دین و دروغ پنداشتن حاکمیت دین و حکومت دینی، بدون دستیابی به تحول در انسان‌ها[۲۳۱] از شاخصه‌های فکری مقام معظم رهبری است. از نظر ایشان در اسلام همه چیز مقدمه خودسازی است[۲۳۲] و خودسازی هدف حیات می‌باشد[۲۳۳] و عمران و پرورش روح انسان از عمران طبیعت والاتر است. این نگاه تحول اخلاقی را تضمین‌کننده سعادت انسان‌ها می‌داند[۲۳۴] و معتقد است جامعه بدون اخلاق و معنویت نمی‌تواند هدف یک ملت زنده و بیدار و باهوش قرار بگیرد[۲۳۵]. تشبیه اخلاق به هوای لطیف در تأمین هوای سالم جوامع نشان از جایگاه اخلاق و نقش آن در پیشرفت حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها دارد. وقتی اخلاق نبود و بی‌اخلاقی حاکم شد، فضا تنگ و زندگی سخت خواهد شد.

قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد؛ لذا در قرآن کریم در چند جا ﴿يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۲۳۶]تزکیه که همان رشد اخلاقی دادن است جلوتر از تعلیم آمده است؛ کما اینکه در کلام رسول(ص) که مزکی یعنی رشد دهنده مردم؛ به تقدم اخلاق بر علم اشاره شده است و ترتیب این مسائل این‌گونه بیان می‌گردد که: عقل، اول حلم را به وجود آورد و پس از تحقق حالت تحمل و بردباری زمینه آموختن دانش برای فرد و جامعه فراهم آمد[۲۳۷]. رهبر انقلاب در مقام پرداختن به مسأله اخلاق به عنوان یکی از محوری‌ترین مسائل حوزه فرهنگ که زمینه اعتلای ملی و دینی جامعه اسلامی را فراهم می‌سازد؛ به ضرورت تشکیل یک کانون فیاض فرهنگ و اخلاق و خصائل انسانی در جامعه می‌پردازند[۲۳۸] و معتقدند اگر بتوانیم اخلاق را و فرهنگ را اسلامی کنیم این بزرگ‌ترین دستاورد است[۲۳۹]؛ زیرا مسائل فرهنگ عمومی و خلقیات مهم است و آنچه در مقوله فرهنگ فعلاً مورد نظر من است اخلاق است، چه اخلاق فردی، چه اخلاق جمعی، چه اخلاق زندگی.[۲۴۰]

فضائل و رذائل اخلاقی

مقام معظم رهبری در تعریفی، فضیلت‌ها را همان جنود عقل و رذیلت‌ها را همان جنود جهل معرفی می‌کند و در تعبیری دیگر از نظر ایشان، جنود عقل همان اخلاق اسلامی و جنود جهل همان اخلاق طاغوتی‌اند. رهبر انقلاب در خلال مباحث اخلاقی خود در درس اخلاق، دیدارها و بیانیه‌ها، ضمن ارائه فهرستی از فضائل و رذائل اخلاقی در حوزه‌های مختلف حیات فردی، اجتماعی، خانوادگی، ملی، حکومتی، و... به بیان فضائل و رذائل و عوامل موثر در آن و موانع رشد اخلاقی آدمی پرداخته‌اند. توجه به تقسیم دقیق رهبری در سیره و رفتار رسول الله(ص) در دو عرصه شخصی و حکومتی نشانگر آن است که حاکمان، کارگزاران و عناصر مؤثر در رشد و اعتلای اخلاق جامعه همچون معلمان، استادان و روحانیون و روشنفکران، هر کدام دو بعد مجزا در حرکت و حیات خود دارند که باید با تفکیک دقیق آنها، آموزه‌های دقیق و بدون اشتباه و انحراف را از الگوهای رفتاری و قول و فعل آنان آموخت.

اول: تفکیک اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی پیامبر: تفکیک ابعاد زندگی پیامبر به دو بعد اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی موجب آن می‌شود تا فراگیران با شناخت مختصات ارزشی و اخلاقی حیات و حدود شخصی رسول الله(ص) از یک طرف و حیات حدود حکومتی ایشان از سوی دیگر به تأسی و الگوگیری دقیق و درست از ایشان بپردازند کما اینکه این دقت در خصوص گروه‌های مرجع جامعه همچون مسئولان، کارگزارن، و رهبران و معلمان علمی و اخلاقی جامعه نیز حاکم و جاری است؛ یعنی اخلاق آنان به عنوان یک انسان با یک حاکم یا یک معلم و مدیر[۲۴۱].

دوم: تفکیک اخلاق فردی، اجتماعی و ملی: تقسیم‌بندی دیگر در خصوص فضائل و رذائل که از سوی رهبری در بیانات‌شان ارائه شده است تفکیک فضائل و رذائل اخلاقی در عرصه شخصی، اجتماعی و ملی است. این تقسیم‌بندی کمک می‌کند تا بتوان آثار و آسیب‌های فضائل یا رذائل را در حوزه فردی، حکومتی و ملی شناسایی و مدیریت کرد. تفاوت آثار غرور در عرصه فردی و رذیلت شمردن آن و فضیلت شمردن همان در عرصه ملی به آثار دقیق این تقسیم‌بندی اشاره دارد. همچنین از دیگر توجهات ایشان در آموزه‌های اخلاقی، توجه به تفاوت آثار آفات اخلاقی همچون تکبر و خود برتربینی و خودخواهی در دو سطح عمومی و زمامداران است که در اولی صرفاً مانعی برای رشد اخلاقی فرد است لکن در سطح مدیران و زمامدارن باعث سست شدن پایه‌های عدالت و نقض آن در جامعه می‌شود. ایشان در جلسه دیدار با دانشجویان قبول شده در کنکور و در مقام توصیه اخلاقی می‌فرمایند: درس اخلاق به آدم، اخلاق نمی‌دهد، علم اخلاق را در کتاب‌ها هم می‌شود یاد گرفت، اما اصل آن است که باید اخلاق را مصرف کرد، کیفیت اخلاقی باید پیدا کرد این مهم است[۲۴۲]. وی در ادامه به ذکر عواملی چند برای اخلاقی شدن می‌پردازد: ذکر خدا، اجتناب از گناه به صورت یک وظیفه قطعی، تواصی به حق و تواصی به صبر، (هم توصیه کنید، هم توصیه بشنوید)، خواندن قرآن و تدبر در آن، عمل دقیق به واجبات و محرمات یعنی ترک محرمات و انجام واجبات[۲۴۳]. ایشان در مقام مانع نیز به تکبر، خودخواهی و احساس منیت و غره شدن به عنوان موانع اصلی اجرای اخلاق و عدالت در جامعه اشاره می‌کنند[۲۴۴].[۲۴۵]

اخلاق کاربردی

تطبیق ارزش‌های اخلاقی در حوزه‌های خاصی از زندگی فردی و اجتماعی، از مباحث نوپایی است که در مجامع علمی با عنوان اخلاق کاربردی ظهور کرده است؛ مانند: اخلاق زندگی، اخلاق سیاست، اخلاق جنسی، اخلاق دانشجویی و... منظور از اخلاق حرفه‌ای، تأمل درباره ابعاد اخلاقی مسائل و موضوعاتی است که به مشاغل خاصی مربوط می‌شود، مانند: اخلاق تجارت و کسب و کار، اخلاق پزشکی، اخلاق نظامی‌گری و سپاهی‌گری، اخلاق روحانیون، اخلاق معلمی؛ پس اخلاق کاربردی و کاربستی عبارت است از کاربرد و تطبیق، استدلال‌ها، اصول، ارزش‌ها و ایده‌آل‌های اخلاقی در مورد رفتارهای اخلاقی، اعم از رفتارهای فردی و اجتماعی.

اخلاق زمامداران و کارگزاران

منظور از حاکمان و کارگزاران، کسانی هستند که نهاد حاکمیت و قوای سه‌گانه مجریه، مقننه و قضاییه را از بالاترین تا پایین‌ترین مراتب آن، تشکیل می‌دهند، یعنی کسانی که مسئولیت انجام و اداره امور جاری کشور را بر عهده دارند. رهبر نظام اسلامی در نگاهی مسئولانه و هدایت‌گرانه به تعیین و تحدید حدود رفتار و اخلاق حکومتی حاکمان و کارگزاران در چارچوب نظام اسلامی می‌پردازد. در نظام اسلامی همه مسئول‌اند و مسئولیت برای مسئول مسبوق به صیانت و سیاست نفس است. امام علی(ع) می‌فرماید: «... أَنْ يَسُوسَ نَفْسَهُ قَبْلَ جُنْدِهِ»[۲۴۶]. هر مسئولی قبل از آنکه دیگران را رعایت کند باید خود را رعایت کند و هر سیاستمداری نسبت به دیگران باید سیاستمدار نفس خود باشد. انسان سرشار از خواسته‌ها و تمایلاتی است که اگر آن را تدبیر و تعدیل نکند، قبل از اینکه منجی دیگران باشد خود در مهلکه گمراهی و ضلالت به هلاکت می‌رسد؛ لذا حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «أجلّ الاُمراء من لم يكن الهواء عليه أميراً»؛ بزرگ‌ترین امیر و مسئول کسی است که اسیر هوی و هوس نباشد. ریاست‌طلبی، بدترین و تلخ‌ترین سختی است که انسان در درون نفس به آن مبتلاست و هیچ‌کس از گزند آن مصون نیست[۲۴۷]. از این رو درباره خطر نفس گفته‌اند: «أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ‌»[۲۴۸] دشمن‌ترین دشمنانت نفس توست که بین دو پهلویت قرار دارد. معیار سقوط یا ماندگاری حکومت‌ها را مراعات یا عدم مراعات اصول و ارزش‌های اخلاقی، غرور حاکمان، منزوی ساختن خوبان و ترجیح و حاکمیت بدان دانسته‌اند؛ «يُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْيِيعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكُ بِالْغُرُورِ وَ تَقْدِيمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِيرُ الْأَفَاضِلِ»[۲۴۹]. رهبر نظام اسلامی با دقت و درایت و توجه به نقش و جایگاه حاکمان در اداره و پیشبرد امور در جهت تحقق اهداف و آرمان‌های حکومت دینی، بر مراعات اصول و ارزش‌های اخلاقی و انصاف مسئولان و کارگزارن نظام به خصال اخلاقی و معنوی؛ تلاش خستگی‌ناپذیر آنان برای حاکمیت قسط و عدل در جامعه اسلامی و فضیلت‌مندی اخلاقی مردمان و تزکیه و تذهیب مردم تأکید ورزیده‌اند.

ایشان ضمن تأکید بر ضرورت آراستگی مسئولان نظام اسلامی به فضائل اخلاقی، با رد برخی دیدگاه‌ها مبنی بر خصوصی و شخصی شمردن حوزه عقیده و اخلاق به گونه مطلق، مسئولان را داخل در حیطه عمومی و اجتماعی می‌دانند و هرگونه برخورد شخصی و سلیقه‌ای یا منصب و موقعیت، از سوی حاکمان و کارگزارن را مردود و منتفی اعلام می‌دارند؛ ایشان آراستگی آنان به اوصاف اخلاقی را نتیجه برخورداری از باورهای دینی مبتنی بر مبانی پیش گفته می‌دانند که اجمالاً عبارت بودند از: اعتقاد به توحید؛ اعتقاد به کرامت و تکریم انسان، اعتقاد به تداوم حیات پس از مرگ، اعتقاد به استعداد بی‌پایان انسان برای کمال و تعالی و حیات جاویدان، اعتقاد به جریان عالم به سمت صلاح و حاکمیت حق. ایشان معتقدند وظائف برخاسته از مبانی معرفتی فوق، در عرصه دینی و اخلاقی عبارت‌اند از: الف) عبودیت و اطاعت خدا، ب) ترجیح فلاح اخروی بر سود دنیوی، ج) تلاش و هدف گرفتن تعالی انسان، د) اصل مجاهده و مبارزه با تنبلی و بی‌تعهدی و بی‌عملی خود، ه) امید به پیروزی به شرط تلاش و جهاد[۲۵۰]. ایشان پس از بیان بنیادهای نظری رفتار مسئولان و وظائف آنها به بیان فضائل و رذائل اخلاقی‌شان می‌پردازد تا با شناخت آنها و تلاش در جهت اکتساب فضائل و اجتناب از رذائل زمینه رشد اخلاقی خود و جامعه اسلامی را فراهم آورند. یکی از آن فضایل، خوش‌رویی است. مسئول نظام جمهوری اسلامی بایستی با مردم به خصوص مراجعینش به معنای حقیقی کلمه با خوش‌رویی برخورد کند. ایشان در تکمیل این مطلب می‌فرمایند: «اخلاق اسلامی فقط خوش‌رویی نیست و شامل همه خلقیات خوب است، صبر، حلم، زهر، تقوی و... اینها همه اخلاق‌های اسلامی است اما خوش‌رویی یکی از برترین اخلاق‌های اسلامی است زیرا در صورت بی‌اعتنایی با تندی ممکن است کسی از اصل دین و انقلاب زده شود».

آرمان‌طلبی، خداخواهی، خدمت‌رسانی، پایبندی به ارزش‌ها و قرب الهی و عبرت، رعایت تقوا و توکل بر خدا نیز فضایلی هستند که باید کارگزاران داشته باشند. ایشان در جای دیگری رعایت تقوا و اخلاق و ادب اسلامی در گفتگوها و مباحثات را از جمله مسائل مهم و قابل توجه نمایندگان محترم مجلس معرفی می‌کنند و خطاب به نمایندگان می‌گویند: نمایندگان عزیز باید توجه کنند که هر کار و گفتار آنان در جامعه منعکس شده و تأثیر سیاسی و اخلاقی ویژه بر فضای کشور می‌گذارد. بی‌گمان وقتی در مذاکرات مجلس نشانه‌های تقوا و پایبندی به ارزش‌های اخلاقی و حس مسئولیت مشاهده شود فضای کشور به عطر این خصال پسندیده معطر می‌شود. در بخش‌هایی دیگر از بیانات مقام معظم رهبری می‌توان به توصیه کارگزاران نظام به اجتناب از رذائلی چون؛ توجه به زخارف دنیا، انحصار‌طلبی، طغیان و سرکشی، اشرافی‌گری، تجمل‌گرایی، افزون‌خواهی، قدرت‌طلبی و اسراف اشاره کرد.[۲۵۱]

اخلاق معلمان و استادان

توجه به نقش بی‌بدیل معلم در عرصه آموزش عمومی و عالی و استفاده از تمامی زمینه و ظرفیت این دو نهاد تعلیم و تربیت در تربیت استعداد جوانان نظام اسلامی و مهیا‌سازی آنها برای تلاش خستگی‌ناپذیر در جهت دستیابی به تمدن بالنده اسلامی، مسأله‌ای است که هیچ‌گاه از نگاه تیزبین ناخدای انقلاب دور نمانده و ایشان به طرق مختلف و در مناسبت‌های متعدد سعی در تبیین وظائف علمی و اخلاقی اساتید و معلمان در روند تحول و تعالی جامعه اسلامی داشته و دارند. ایشان اعتماد به نفس شخصی و ملی، شاگردپروری و دانشجوپروری، پرکاری و خستگی‌ناپذیری، اجتناب از تنبلی، شجاعت علمی، اجتناب از تقلید، باور ملی و علمی، داشتن زبان تشویق به جای زبان یأس و دلسردی را ارتقاءدهنده هویت ملی و دینی و تلاش برای تربیت دینی و دانشجویان دانسته است[۲۵۲]. به اعتقاد مقام معظم رهبری، «یکی دیگر از وظایف معلمان نصیحت و موعظه است اما اخلاقی که معلم باید برای آن سرمایه‌گذاری کند آن اخلاقی که علم و در درون کتاب است، نیست، آن به درد زندگی نمی‌خورد، اخلاق یک عمل است، یک حالتی است، یک سحر است، خلق یک خلق، یک کیفیت در من و شما، چگونه حاصل می‌شود. یک راه آن نصیحت و موعظه است[۲۵۳].[۲۵۴]

اخلاق روحانیون

اساس کار ما روحانیون، اعراض از دنیاست، دل نبستن به زخارف دنیاست[۲۵۵] کار روحانیون نصیحت و موعظه و دلالت و هدایت است، کتک موجب می‌شود گناه را یواشکی کنند، این کار محتسب و نگهبان و پلیس است، برای حفظ ظاهر اجتماعی جامعه لازم است. اما ما روحانیون باید موعظه و نصیحت کنیم[۲۵۶]. رهبر انقلاب در جمع روحانیون قم می‌گوید: اخلاق را باید به مردم گفت، موعظه چیز بسیار مهمی است. ما از موعظه غافل شدیم متأسفانه... بنا کنیم موعظه کردن مردم و موعظه کردن خودمان[۲۵۷]. ایشان با پندی پدرانه خود و طلاب را به درس گرفتن از زندگی ائمه(ع) توصیه و ترغیب می‌کند و شاگردان امام صادق(ع) را به درس گرفتن از زندگی امام صادق(ع) توصیه می‌کند و می‌گوید: برادران بیایید اخلاق اسلامی را در میان خودمان حفظ کنیم، این قدر غیبت کردن، این‌قدر افترا زدن، این‌قدر بددلی و دشمنی کردن، ایجاد اختلاف کردن، از روح امام صادق(ع) دور است. ایشان از فتنه‌انگیزی، نقل اخبار دروغ یا نامعلوم و مغشوش کردن ذهن‌ها و دل‌ها نسبت به یکدیگر نهی می‌کند و دور از رویه ائمه(ع) می‌خواند[۲۵۸]. همه خصلت‌ها و اخلاق انسانی برای انسان لازم است اما من طلبه‌ها را به این سه خصلت توصیه می‌کنم: ۱. تواضع ۲. عفت ۳. قناعت[۲۵۹]. وی در جای دیگر تزکیه، لذت‌گریزی و ترک گناه را اساس توفیق در مستحبات و دعا و ذکر معرفی می‌کند[۲۶۰]. همچنین از پشتکار، پیگیری و کنجکاوی، دوری از احساس کسالت و ملالت از کار... یاد می‌کند[۲۶۱]. وی، به معلمان اخلاق، عمل کردن و «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ‌» و پرهیز از حرص و بخل نفس را توصیه می‌کند[۲۶۲].[۲۶۳]

اخلاق فراگیران دانش

رهبری در یکی از دیدارها با معلمان روحی و اخلاقی جامعه می‌فرماید: «اینها را به جوان‌ها تعلیم دهید؛ اندیشیدن، تعقل، اخلاق اسلامی، حلم، اجتناب از شتاب‌زدگی و عجله در امور، اجتناب از تندخویی و اعمال خشونت، زبان لین داشتن، در زندگی روزمره بنا را بر تأمل، تدبر، جوانب را دیدن و برخورد عاقلانه و منصفانه با امور گذاشتن»[۲۶۴]. ایشان منیت و غرور را امّ‌الفساد معرفی کرده و جوانان را به ریشه‌کن کردن آن توصیه می‌کند و اینکه اصل دعا، خاکساری پیش خدا و از برج منیت و غرور و جهل پایین آمدن است. پس دعا کنید، نافله بخوانید، توجه پیدا کنید (دل‌تان را متوجه و بیدار کنید، متذکر باشید دائماً)، در شبانه‌روز یک ساعت را برای خودتان و خدای خودتان قرار دهید، از کارها و اشتغالات گوناگون، خودتان را بیرون بکشید، با خدا و حضرت ولی عصر(ع) مأنوس شوید، با قرآن انس بگیرید و در آن تدبر کنید، با آن خود را بسازید و تربیت کنید، مرگ و محاسبه را آویزه گوش کنید، کدورت و سیاهی و آلودگی و روانی ما، روابط اجتماعی‌مان را آلوده می‌کند و به فساد می‌کشاند و فلاح و کمال‌مان را مخدوش می‌کند، نشانه سلامتی دل شما نظافت و مهرورزی به دیگران و نشانه شقاوت، خشونت و نامهربانی به دیگران است[۲۶۵].[۲۶۶]

اخلاق نظامیان

رهبر انقلاب با توجه به نقش و مأموریت هر یک از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و با شناخت دقیق از پیشینه و توانمندی‌های هر یک از نیروهای ارتشی، سپاهی، بسیجی و انتظامی، به هدایت و راهنمایی آنان جهت رشد و اعتلای اخلاقی و معنوی می‌پردازد تا هر کدام در وقت و زمان خود و مطابق و متناسب با حوزه مأموریت و اهداف سازمانی خود به انجام تکالیف و مسئولیت بپردازند و اسباب سربلندی ملت و نظام اسلامی را فراهم آورند و بر اساس همان تفکر نظام مند به مباحث مربوط به اخلاق هر بخش و سازمان به صورت توصیفی می‌پردازند.[۲۶۷]

اخلاق ارتش

رهبری، ارتش نظام اسلامی را برخوردار از اطلاع و تحلیل از خود، آینده خود، و انقلاب می‌داند و به لحاظ سازمان نیز آنها را مبرای از رذایلی چون انسان‌های بریده از جامعه، بریده از خانواده می‌داند. این نظامیان امروز وابسته به قدرت طاغوت و پیوسته به او نیستند. دور از فساد و بی‌بند و باری‌اند و در مرام آنان بی‌اعنتایی به اخلاق و عفت و نجابت دیده نمی‌شود. ارتش امروز آراسته به فضائلی چون عفاف، تواضع، تخلق به اسلام و متعبد به آن، پایبند به دین است. این ارتش، امروز به لحاظ اخلاق سازمانی و تشکیلاتی از رذائلی چون متفرعن و متجبر بودن به زیر دست و خاکسار بودن نسبت به مافوق مبرا می‌باشد. امروز در ارتش اسلامی، اجازه خاکساری و حقارت در مقابل مافوق داده نمی‌شود. البته سلسله مراتب هست، انضباط واجب و وظیفه است اما فرمانده و فرمانبر با هم برادرند. امروز در ارتش مافوق حق کارکشیدن از زیر دست را ندارد. هر دو نظامی، هر دو سرباز، هر دو انسان و دارای شخصیت‌اند[۲۶۸].[۲۶۹]

اخلاق سپاه

تقوا و خداپروایی در انجام مسئولیت و تکالیف بندگی عاملی است که از نگاه رهبری می‌تواند سپاه را بر صراط مستقیم الهی حفظ کند لذا ایشان مراقبت دائم از حرکات، اعمال، رفتار و گفتار را مورد تأکید قرار می‌دهد و توصیه می‌کند خود را رها نکنید[۲۷۰]. وی، شاکر بودن به نعمت و اقرار به نعمت خدایی را توصیه و اجتناب از غرور را یادآور می‌شود. ایشان تأکید می‌کنند که در زندگی شخصی و حرفه‌ای‌شان حق‌محور باشند نه شخص‌محور و اینکه با دیگر افراد و سازمان‌های نیروهای مسلح، کریمانه و کرامت‌آمیز برخورد نمایند[۲۷۱]. به نیروهای ارتش و نیروی انتظامی توصیه می‌کنند به محبت و عطوفت نگاه کنید و از نگاه کردن به چشم کبر به دیگران آنان را نهی می‌کند.[۲۷۲]

اخلاق بسیج

رهبر انقلاب، بسیج را حرکت عجیب و بی‌نظیری که از حکمت‌های الهی امام سرچشمه گرفته و منشأ خیرات عظیمی در کشور، جامعه و نظام شده می‌داند. ایشان ارکان بسیجی بودن را در درجه اول اخلاص و فقط برای خدا کار کردن می‌داند که در مسیر تلاش در راه خدا، بینش و بصیرت لازمه یک مؤمن مسلمان نیز برای او فراهم می‌شود، به عبارت دیگر، نزدیکی به خدا بصیرت آدمی را افزایش می‌دهد. یکی دیگر از خلقیات ارزشمند بسیجیان و بسیج بی‌رنگی و بی‌ادعایی او در عرصه حضور و انجام تکالیف و مأموریت‌هایش می‌باشد که شاخصه بارز بسیج است. صفات و فضائل دیگری نیز در جریان مناسبت‌های مختلف مورد توجه و تأکید رهبری قرار گرفته است که به برخی از آن اشاره می‌کنیم: مراقبت، از خود شروع کردن، برخورداری از روحیه اعتماد به خدا، اخلاص و فقط برای او کار کردن، پایبندی به قوانین و مقررات و ارزش‌ها، انضباط و منضبط بودن[۲۷۳].[۲۷۴]

اخلاق انتخاباتی

یکی از عرصه‌های حیات اجتماعی سیاسی در جامعه اسلامی، به ویژه در جمهوری اسلامی در بیش از سی سال گذشته، عرصه انتخابات و شرکت پرشور مردم در آن به گونه‌های مختلف و متفاوت بود؛ چه به عنوان نامزد و کاندیدا در هر دوره انتخاباتی و چه به عنوان رأی دهنده و چه به عنوان طرفدار و فعال ستادی کاندیداها و چه در موضع موافق با کسی یا مخالفت دیگری، در هر حال این عرصه حیات اجتماعی سیاسی نیز همچون عرصه‌های دیگر از باورها، انگیزه‌ها و رفتارهایی تشکیل شده است که مقید و محدود به حدود و چارچوب فرهنگی و دینی جامعه ماست. رهبری به عنوان راهبر نظام اسلامی به بایسته‌ها و نبایسته‌های اخلاقی این عرصه پرداخته است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: اول، ایشان به طرفین شرکت کننده در انتخابات و رقبا و طرفداران آنان را توصیه می‌کند که در برخورد با مباحث و مواضع رقیب، برخوردی از روی کرامت و بزرگواری نشان دهند و از رفتارهای ناشایسته شهروند اسلامی پرهیز نمایند. در انتخابات با کرامت رفتار کنند همه، چه آنهایی که نامزد می‌شوند، چه آنهایی که طرفدار آنهایند، چه آنهایی که مخالف با برخی نامزدها هستند[۲۷۵]. دوم اینکه، اجتناب از اهانت، تهمت و بدگویی و بد اخلاقی، از دیگر توصیه‌های رهبری در فرآیند انتخابات است[۲۷۶]. سوم، ایشان به فعالان در انتخابات نصیحت می‌کنند که جهت عزیز کردن خود با نامزد مورد نظرشان از خوار کردن رقیب در چشم مردم اجتناب کنند[۲۷۷]. رعایت موازین اخلاقی و اجتناب از ایجاد کدورت و پرهیز از کارهای زشت از موارد دیگر، توصیه رهبری است[۲۷۸]. خراب کردن یکدیگر، خراب کردن چهره کشور، خراب کردن ذهن مردم، خراب کردن چهره مسئولان دلسوز کشور اشکال دارد، ایجاد سؤال در ذهن مردم اشکال دارد. ایشان در نهایت همگان را به اتحاد و همدلی، وحدت و یکپارچگی در مقابل دشمن واحد فرامی خوانند[۲۷۹].[۲۸۰]

اخلاق اجتماعی و ملی

خُلقیات ملی در چگونگی سرنوشت ملت‌ها تعیین کننده‌اند و ملت‌ها می‌توانند با برخورداری از خلقیات ملی و اجتماعی به میزان زیادی به اهداف و آرمان‌هایشان نزدیک شوند و اساساً مقوله فرهنگ به لحاظ تأثیرش در شکل‌گیری و رقم زدن آینده ملت‌ها و سرنوشت کشورها با هیچ‌چیز دیگری قابل مقایسه نیست. به تعبیر رهبری، اگر ځلفیات اسلامی در جامعه‌ای رواج پیدا کند آن جامعه تبدیل به بهشت و گلستان می‌شود[۲۸۱]. ایشان معتقدند ما باید برنامه‌ریزی کنیم تا این خُلقیات عمومی و اجتماعی برای ملت ما ایجاد شود و مثلاً وجدان کاری و انضباط اجتماعی به وجود آید؛ زیرا خصوصیات برجسته ایمان همان چیزی است که یک ملت را پیش می‌برد و او را قادر می‌سازد تا دنیای خود را بسازد، دنیایی که غرق در مادیت نیست، دنیایی که در آن اخلاق حضور دارد، شرف و معنویت و انصاف و عدالت وجود دارد. چیزی که در دنیای مادی وجود ندارد[۲۸۲]. رهبر انقلاب جوانان را ترغیب به احراز آمادگی جهت برافراشتن کاخ با عظمت تمدن اسلامی می‌نماید[۲۸۳] و خُلقیات اجتماعی را زمینه‌ساز پیشرفت به سوی آن تمدن می‌داند و تدوین خُلقیات و توسعه و ترویج آن در جامعه و تبدیل خُلقیات بد به خُلقیات خوب و مفید و مؤثر را یک تکلیف محسوب می‌دارد[۲۸۴]. بر این اساس، شناخت فضائل فرهنگی تمدن غرب را امری لازم جهت ترویج آنها در جامعه اسلامی برمی‌شمارد[۲۸۵]. ضرورت توسعه و ترویج خُلقیات اجتماعی با استفاده از زمینه و ظرفیت‌های قانونی در جامعه نکته‌ای است که ذهن مقام معظم رهبری به صورت دایمی درگیر آن بوده که چه کسی و نهادی می‌تواند متصدی این کار شود[۲۸۶].

خُلقیاتی که رواج آنها در جامعه ضرورت دارد و جامعه را به مدینه فاضله تبدیل می‌کند، عبارت‌اند از: مردم اهل صبر و استقامت شوند، اهل توکل باشند، اهل تواضع باشند، اهل حلم باشند، نسبت به جامعه احساس مسئولیت کنند، در جامعه قناعت وجود داشته باشد؛ اینها فضیلت‌هایی است که وجودش مفید و مؤثر است در کنار رذائلی که اگر نباشند، زمینه‌ساز رشد و تعالی اجتماعی و ملی ماست. پس مردم جامعه، به یکدیگر بدبین نباشند، بی‌تفاوت نباشند، زیاده‌روی و اسراف و ریخت و پاش نداشته باشند، حریص نباشند، افزون‌طلبی در امور مادی نداشته باشند[۲۸۷]. فضائل دیگری، چون عزم و اراده، غرور ملی، احساس توانائی، احساس قدرت بر اقدام و عمل و سازندگی، وجدان کاری، انضباط اجتماعی، نشاط و پی‌گیری، خستگی‌ناپذیری، همکاری و مشارکت و خطرپذیری نیز مورد توجه قرار دارد[۲۸۸].[۲۸۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق عبدالغفور عطار، ذیل ماده خلق.
  2. طریحی، مجمع البحرین، ذیل ماده خلق.
  3. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۷۰.
  4. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده خلق.
  5. طوسی، اخلاقی ناصری، ص۴۸.
  6. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۵۰.
  7. سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۲۳.
  8. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.
  9. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.
  10. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی مخزومی - ابراهیم سامرائی، ج۴، ص۱۵۱؛ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۴.
  11. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۶-۲۹۷.
  12. خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۰۱؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۶؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
  13. خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۵؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
  14. آیت‌الله خامنه‌ای، ۶/۱/۱۳۸۵.
  15. رک: آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
  16. ر. ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۳۲.
  17. ر. ک: ابن مسکویه رازی، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص۵۵؛ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۴۸؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۷.
  18. خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۴۷-۴۸.
  19. ر. ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۹.
  20. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.
  21. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.
  22. آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  23. کتاب مقدس، مزامیر، ۳۷/۳-۵، ۲۷؛ ۱۳۸/۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۲ -۲۱؛ میکا، ۶/۸.
  24. کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتاوس، ۲/۹، ۱۵؛ نامه به عبرانیان، ۵/۷؛ ۱۲/۲۸؛ اعمال رسولان، ۲۴/۲۵؛ نامه یعقوب، ۴/۶-۱۷.
  25. ر. ک: کتاب مقدس، تثنیه، ۲۵/۱۳-۱۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۱؛ ۱۸/۸ -۹؛ نامه اول پولس به تیموتاؤس، ۶/۱۰؛ نامه اول پولس به قرنتیان، ۶/۱۳، ۱۸-۲۰؛ ۷/۲، ۸-۹.
  26. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  27. نک: آیت‌الله خامنه‌ای، ۳۱/۵/۱۳۸۵.
  28. ﴿ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا «(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.
  29. ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
  30. ﴿شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ «سپاسگزار نعمت‌های او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.
  31. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.
  32. ﴿وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى «و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد» سوره نجم، آیه ۳۷.
  33. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
  34. ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵؛ ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  35. ﴿وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ «و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند * و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۴.
  36. ﴿وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.
  37. ﴿وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى «و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.
  38. ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.
  39. ﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟! * شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۰-۸۱.
  40. ﴿أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.
  41. ﴿وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست می‌دارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمی‌کند و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
  42. ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست * آنان، زندگانی این جهان را به بهای جهان واپسین خریدند؛ پس، نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه یاری خواهند شد» سوره بقره، آیه ۸۵-۸۶.
  43. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ * ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید * باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران می‌بودید» سوره بقره، آیه ۶۳-۶۴.
  44. ﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵؛ ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  45. ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) می‌آوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بی‌نیازی نشان داد و خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.
  46. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱؛ ﴿أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ «پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.
  47. ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد» سوره شمس، آیه ۹.
  48. ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱؛ ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ «و اگر آنان ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده بودند بی‌گمان پاداشی از نزد خداوند (برای آنان) بهتر بود، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۳؛ ﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ «بگو آیا (می‌خواهید) شما را به بهتر از آن آگاه سازم؟ برای کسانی که پرهیزگارند نزد پروردگارشان بوستان‌هایی است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و (آنان را) همسرانی پاکیزه و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و خداوند به (کار) بندگان، بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  49. ﴿إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲؛ ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ * إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد * اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹-۱۶۰؛ ﴿وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا «و می‌گویند: فرمان می‌بریم اما چون از نزد تو بیرون می‌روند برخی از ایشان به هنگام شب جز آنچه تو می‌گویی می‌اندیشند؛ و خداوند آنچه شبانه اندیشه کنند نوشته می‌دارد؛ پس، از آنان دوری گزین و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱؛ ﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.
  50. ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲؛ ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ «و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد؛ که سرنوشتی است «با هنگام» و هر کس پاداش این جهان را بخواهد به او از آن می‌دهیم و آنکه بهره جهان واپسین را بجوید از آن به او خواهیم داد؛ و به زودی سپاسگزاران را پاداش می‌دهیم» سوره آل عمران، آیه ۱۴۵؛ ﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
  51. ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳؛ ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵؛ ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
  52. ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷؛ ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹؛ ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  53. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ج۲، ص۵۵.
  54. ر. ک: اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۶۶.
  55. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۱۹۱.
  56. ر. ک: صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۹۰ و ۳۵۵؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۱۲۵ و ۴۳۱؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۶-۸، ۲۱۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوه‌کمری، ۲۵۱؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ص۲۲۵.
  57. ر. ک: آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۷۰-۳۸۲.
  58. مطهری، مجموعه آثار، ج۷، ص۴۹۱؛ ر. ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰-۱۲؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰–۳۶۱.
  59. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲-۱۴؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی، ج۳، ص۳۶۰-۳۶۱.
  60. ر. ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱-۲ «مقدمه».
  61. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن؛ مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن؛ جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، مبادی اخلاق در قرآن.
  62. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۴۱-۴۶.
  63. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۴۵.
  64. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲.
  65. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷؛ ج۹، ص۳۳۴؛ ج۱۷، ص۱۶۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
  66. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  67. مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ آزادی.
  68. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۶۸.
  69. آیت الله خامنه‌ای، ۲۳/۴/۱۳۷۲؛ عدالت.
  70. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۹-۲۰.
  71. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۳۸.
  72. آیت الله خامنه‌ای، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
  73. آیت الله خامنه‌ای، مکتوبات، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
  74. آیت الله خامنه‌ای، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
  75. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۶۹.
  76. ر. ک: آیت الله خامنه‌ای، ۳/۴/۱۳۸۸؛ قانون.
  77. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳.
  78. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۶۹.
  79. آیت الله خامنه‌ای، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰؛ ۲۰/۶/۱۳۸۸.
  80. ر. ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳.
  81. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۱۸۶؛ ج۲۰، ص۱۱۶؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
  82. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۳/۱۳۸۳؛ سیاست.
  83. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۰.
  84. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۰.
  85. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۸۴.
  86. ر. ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۹؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۹/۷/۱۳۷۱.
  87. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲/۳/۱۳۶۹.
  88. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۴/۷/۱۳۶۹.
  89. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۱/۱۳۸۷.
  90. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۱.
  91. «فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  92. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۹؛ ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۹۱.
  93. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۳/۴/۱۳۶۸.
  94. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ۲۱۹-۲۲۰.
  95. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۴/۱۰/۱۳۷۸؛ ۲۱/۹/۱۳۸۰؛ ۸/۳/۱۳۹۲.
  96. «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
  97. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۵/۶/۱۳۸۰.
  98. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۸/۳/۱۳۹۲.
  99. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۵/۶/۱۳۸۰؛ ۸/۳/۱۳۹۲.
  100. «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
  101. «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریسته‌ای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.
  102. ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶؛ ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۷/۱۲/۱۳۸۰.
  103. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۵.
  104. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۱.
  105. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۷۰.
  106. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۶۹-۱۷۰؛ ج۱۹، ص۳۲۵؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
  107. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۷-۴۹۸.
  108. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۹۹.
  109. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۸.
  110. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷؛ ۲۵/۲/۱۳۸۶.
  111. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۳.
  112. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۳/۱۲/۱۳۸۱.
  113. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲/۲/۱۳۷۷.
  114. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۳۲-۴۳۳.
  115. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
  116. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۷۸-۷۹؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۱۲/۱۳۸۷.
  117. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۴.
  118. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۷۱.
  119. ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۱/۴/۱۳۷۲.
  120. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۵/۶/۱۳۸۵.
  121. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۸۵-۲۸۶.
  122. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۸۵-۲۸۶؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۰/۲/۱۳۸۹.
  123. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۴.
  124. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
  125. ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
  126. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۵.
  127. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۶/۱/۱۳۸۵.
  128. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۳؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
  129. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۲/۵/۱۳۶۸.
  130. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۷/۱۳۶۸.
  131. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۷۰.
  132. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۲.
  133. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۲ و ۴۲۷؛ ج۱۳، ص۱۶۰؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
  134. ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۳/۵/۱۳۷۹.
  135. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۹/۳/۱۳۸۵.
  136. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۴/۱۲/۱۳۷۷؛ ۶/۱/۱۳۸۵.
  137. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۳.
  138. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲/۶/۱۳۷۷.
  139. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۳/۲/۱۳۹۱.
  140. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶.
  141. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
  142. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۹/۱/۱۳۸۱.
  143. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۹/۷/۱۳۷۸.
  144. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۳.
  145. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
  146. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
  147. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۳۹۷.
  148. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۴.
  149. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۶/۱۳۷۴.
  150. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۴.
  151. ر. ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۶؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۶/۱/۱۳۸۵.
  152. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۲/۲/۱۳۸۵.
  153. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۵/۱۰/۱۳۷۰.
  154. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
  155. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۶/۱۳۷۴.
  156. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۸/۱۳۷۰.
  157. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۸/۱۰/۱۳۶۸؛ ۳/۳/۱۳۹۰.
  158. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
  159. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲/۲/۱۳۷۷.
  160. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۴۰؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
  161. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
  162. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۴۳.
  163. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۶.
  164. «بی‌گمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون می‌گردد» سوره اسراء، آیه ۹.
  165. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۷.
  166. «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید * و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
  167. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۸۳؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۷.
  168. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  169. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳ و سوره تحریم، آیه ۹.
  170. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۶/۱/۱۳۷۹.
  171. ر. ک: خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
  172. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۹/۱/۱۳۸۱.
  173. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۳/۱/۱۳۷۸.
  174. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۶.
  175. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
  176. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۳۱/۲/۱۳۸۶.
  177. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۷.
  178. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۲-۹۳؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسان‌سازی در قرآن، ص۵۰-۵۲.
  179. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
  180. مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۲-۹۴؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسان‌سازی در قرآن، ص۵۰-۵۲.
  181. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
  182. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۱-۱۰۱.
  183. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسان‌سازی در قرآن، ص۵۵.
  184. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۲.
  185. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
  186. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۹۲؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۸/۱۳۷۰.
  187. «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
  188. ر. ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۲ و ۱۳۱؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۱/۹/۱۳۸۰.
  189. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
  190. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۷۶.
  191. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۱۱-۲۱۲؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۷۶.
  192. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳۷.
  193. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
  194. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۰/۱۱/۱۳۸۳.
  195. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۶.
  196. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۷.
  197. نهج البلاغه، خطبه ۳ (۵۰)؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵-۵۶.
  198. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۳/۳/۱۳۷۸.
  199. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۱.
  200. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۸.
  201. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۴/۱/۱۳۶۹.
  202. ر. ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۴۹۰-۴۹۱.
  203. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۶.
  204. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
  205. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۸/۷/۱۳۷۷.
  206. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۸/۸/۱۳۷۷؛ ۱۳/۲/۱۳۸۰.
  207. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰؛ تهاجم فرهنگی.
  208. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۷.
  209. خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۱۶/۵/۱۳۹۰.
  210. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۸.
  211. تاج العروس، ج۶، ص۳۳۷؛ لسان العرب، ج۴، ص۱۹۴؛ الصحاح، ج۴ ص۱۴۷۱.
  212. کیمیای سعادت، ترجمه طهارة الاعراق، ص۵۷-۵۸.
  213. بحارالانوار، ج۶۷، باب ۵۹، ص۳۷۲، ذیل حدیث ۱۸.
  214. المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۵، ص۹۵.
  215. مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۴ و ۱۵.
  216. فرانکنا ویلیام، فلسفه اخلاق، ص۲۸.
  217. مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۶ و ۱۷.
  218. مدرسی، محمد رضا، فلسفه اخلاق، ص۱۷؛ و ر.ک: جامع السعادات، ج۱، ص۹-۱۵.
  219. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، (حکمت عملی)، ص۱۹۰.
  220. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۸.
  221. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۰۵.
  222. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزارن نظام در عید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  223. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشگاهیان، کتاب سایه سار ولایت، جلد ۵، ص۳۳۰ و ۳۳۱.
  224. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مصاحبه با نشریه جهاد دانشگاهی، ۱۵/۱۲/۱۳۶۰.
  225. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در عید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
  226. اثر پژوهشی منتشر نشده پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، اندیشه‌نامه مقام معظم رهبری، محسن مهاجرنیا، ص۵۳۱.
  227. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با آزادگان و خانواده شهدا، ۲۹/۵/۱۳۷۶.
  228. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت نوروز، ۲۹/۱۲/۱۳۷۵.
  229. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱/۱۱/۱۳۷۱.
  230. «به داد و ستدی امید بسته‌اند که هرگز زیان ندارد» سوره فاطر، آیه ۲۹.
  231. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در نماز جمعه تهران، ۲۸/۴/۱۳۶۴.
  232. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون، ۱۶/۳/۱۳۶۶.
  233. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون، ۴/۱۲/۱۳۷۱.
  234. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در روز پاسدار، ۱۷/۷/۱۳۸۱.
  235. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در عید مبعث، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
  236. «آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  237. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام حلول سال نو، ۲۸/۱۲/۱۳۷۶.
  238. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مصاحبه با کارکنان صدا و سیما، ۹/۱۱/۱۳۶۷.
  239. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با شورای فرهنگ عمومی، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
  240. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۱۵.
  241. حضرت آیت‌الله خامنه‌ایبیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۲۰/۴/۱۳۶۳.
  242. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۰/۱۲/۱۳۶۱.
  243. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۰/۱۲/۱۳۶۱.
  244. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، ۲۹/۴/۱۳۶۳.
  245. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۰.
  246. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۹.
  247. جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، ص۲۶۴.
  248. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۶۷، ص۶۴.
  249. شرح غرر الحکم، ج۶، ص۴۵۰.
  250. مهاجرنیا، محسن، اندیشه‌نامه مقام معظم رهبری، اثر منتشر نشده پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، ص۷۷۹ و ۷۸۳.
  251. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۲.
  252. سایه‌سار ولایت، ج۶، ص۱۲۲ – ۱۲۶.
  253. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با انجمن اسلامی معلمان، ۶/۶/۱۳۶۲.
  254. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۵.
  255. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۶/۷/۱۳۷۵.
  256. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون هرمزگان، ۱۱/۱۰/۱۳۶۳.
  257. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع روحانیون قم، ۲۴/۱/۱۳۶۷.
  258. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع طلاب قم، ۱۹/۳/۱۳۶۷.
  259. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم عمامه‌گذاری مدرسه علمیه مجد، ۱۲/۱۱/۱۳۶۶.
  260. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم عمامه‌گذاری، ۱۹/۷/۱۳۷۷.
  261. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم عمامه‌گذاری مدرسه علمیه مجد، ۱۲/۱۱/۱۳۶۶.
  262. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اعزام طلاب به جبهه، ۲۹/۸/۱۳۶۶.
  263. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۶.
  264. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون در آستانه محرم، ۲/۲/۱۳۷۷.
  265. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون مشهد، ۲۲/۴/۱۳۷۶.
  266. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۷.
  267. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۸.
  268. سخنان معظم‌له در خطبه‌های نماز جمعه، ۳۰/۱/۱۳۶۴.
  269. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۸.
  270. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فرماندهان سپاه، ۲۶/۶/۱۳۷۶.
  271. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فرماندهان سپاه، ۲۶/۶/۱۳۷۰.
  272. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۹.
  273. مطالب فوق از پایگاه اینترنتی دفتر نشر آثار معظم‌له نقل گردیده است.
  274. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۲۹.
  275. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم قم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۶.
  276. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم قم، ۱۹/۱۰/۱۳۸۶.
  277. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مردم ابرکوه، ۱۵/۱۰/۱۳۸۰.
  278. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۳۱/۲/۱۳۷۶.
  279. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با زائران امام رضا(ع)، ۱۵/۱/۱۳۷۱.
  280. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۳۰.
  281. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیام به مناسبت نوروز، ۲۹/۱۲/۱۳۷۵.
  282. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع رزمندگان مانور طریق القدس، ۳/۲/۱۳۷۶.
  283. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با خانواده شهدا، ۲۹/۵/۱۳۷۶.
  284. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با خانواده شهدا، ۵/۱۰/۱۳۷۳.
  285. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دادستان کل انقلاب، ۳/۲/۱۳۷۱.
  286. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب، ۲۹/۹/۱۳۷۳.
  287. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات به مناسبت عید نوروز، ۲۹/۱۲/۱۳۷۵.
  288. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب، ۲۹/۹/۱۳۷۳.
  289. شاطری، روح‌الله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۴۳۱.