اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
== [[فضائل]] و [[رذائل اخلاقی]] == | == [[فضائل]] و [[رذائل اخلاقی]] == | ||
{{اصلی|فضایل | {{اصلی|فضایل اخلاقی|رذایل اخلاقی}} | ||
[[آیت الله خامنهای]] در تعریفی، [[فضیلتها]] را همان [[جنود]] [[عقل]] و رذیلتها را همان جنود [[جهل]] معرفی میکند و در تعبیری دیگر از نظر ایشان، جنود عقل همان [[اخلاق اسلامی]] و جنود جهل همان [[اخلاق]] طاغوتیاند. رهبر انقلاب در خلال مباحث [[اخلاقی]] خود در درس اخلاق، [[دیدارها]] و بیانیهها، ضمن ارائه فهرستی از فضائل و رذائل اخلاقی در حوزههای مختلف [[حیات]] فردی، [[اجتماعی]]، [[خانوادگی]]، ملی، [[حکومتی]]، و... به بیان فضائل و [[رذائل]] و عوامل موثر در آن و موانع رشد اخلاقی [[آدمی]] پرداختهاند. توجه به تقسیم دقیق [[رهبری]] در [[سیره]] و [[رفتار]] [[رسول الله]]{{صل}} در دو عرصه شخصی و حکومتی نشانگر آن است که [[حاکمان]]، [[کارگزاران]] و عناصر مؤثر در [[رشد]] و اعتلای اخلاق [[جامعه]] همچون معلمان، استادان و [[روحانیون]] و روشنفکران، هر کدام دو بعد مجزا در حرکت و حیات خود دارند که باید با تفکیک دقیق آنها، آموزههای دقیق و بدون [[اشتباه]] و [[انحراف]] را از الگوهای [[رفتاری]] و قول و فعل آنان آموخت. | [[آیت الله خامنهای]] در تعریفی، [[فضیلتها]] را همان [[جنود]] [[عقل]] و رذیلتها را همان جنود [[جهل]] معرفی میکند و در تعبیری دیگر از نظر ایشان، جنود عقل همان [[اخلاق اسلامی]] و جنود جهل همان [[اخلاق]] طاغوتیاند. رهبر انقلاب در خلال مباحث [[اخلاقی]] خود در درس اخلاق، [[دیدارها]] و بیانیهها، ضمن ارائه فهرستی از فضائل و رذائل اخلاقی در حوزههای مختلف [[حیات]] فردی، [[اجتماعی]]، [[خانوادگی]]، ملی، [[حکومتی]]، و... به بیان فضائل و [[رذائل]] و عوامل موثر در آن و موانع رشد اخلاقی [[آدمی]] پرداختهاند. توجه به تقسیم دقیق [[رهبری]] در [[سیره]] و [[رفتار]] [[رسول الله]]{{صل}} در دو عرصه شخصی و حکومتی نشانگر آن است که [[حاکمان]]، [[کارگزاران]] و عناصر مؤثر در [[رشد]] و اعتلای اخلاق [[جامعه]] همچون معلمان، استادان و [[روحانیون]] و روشنفکران، هر کدام دو بعد مجزا در حرکت و حیات خود دارند که باید با تفکیک دقیق آنها، آموزههای دقیق و بدون [[اشتباه]] و [[انحراف]] را از الگوهای [[رفتاری]] و قول و فعل آنان آموخت. | ||
نسخهٔ ۱۵ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۷
اخلاق عبارت است از صفت و کیفیت درونی نفس که از آن به سجیه و خوی و خصلت درونی تعبیر میشود. پیشینه این علم به زمان یونان باستان برمیگردد و در عهد عتیق و عهد جدید نیز به آن پرداخته شده است. هدف علم اخلاق رسیدن به سعادت ابدی و خلاصی از شقاوت و عذاب است. اخلاق با سایر مقولههای اساسی زندگی مانند آزادی، حقوق و سیاست ارتباط بسیار نزدیکی دارد و در همه این مقولات، دارای نقش مهم و اثرگذاری است. کارگزاران، روحانیان و دانشگاهیان مهندسان و اصحاب رسانه از مهمترین فعالان سیاسی هستند. خانواده، دولت، مدارس و رسنه از نهادهای تاثیرگذار در اخلاق هستد.
معناشناسی
معنای لغوی
«اخلاق» جمع خُلق از ریشۀ «خ ل ق»[۱] است که دو معنای تقدیر و اندازهگیری و نیز نرمی و لطافت چیزی برای آن بیان شده است[۲]. همچنین آن را به معنای سرشت باطنی انسان میدانند که با دیدۀ بصیرت درک میشود. «خُلق» به معنای خوی، طبع و سیرت نیز آمده است[۳]، در مقابل «خَلق» که به شکل ظاهری و خلقت ظاهری اطلاق گردیده است[۴].[۵]
«جوهری»[۶] و «طریحی»[۷] آن را به معنای سرشت دانستهاند و ابناثیر در توضیح «خُلق» میگوید: خلق عبارت است از: طبع، سرشت و حقیقت آن صورت باطنی یعنی نفس و اوصاف و معانی مختص به آن است، همچنان که «خلق» برای صورت ظاهری انسان بهکار میرود[۸]. راغب اصفهانی درباره این واژه میگوید: خَلق و خُلق در اصل یکی هستند، لکن خَلق به هیئات و صورتهایی که با چشم درک میشود اختصاص یافته و خُلق به قواعد و سجایایی که با بصیرت درک میشود مختص شده است[۹]. از مجموعه دیدگاههای ذکر شده مشخص میشود که اخلاق عبارت است از صفت و کیفیت درونی نفس که از آن به سجیه و خوی و خصلت درونی تعبیر میشود[۱۰].
معنای اصطلاحی
عالمان اخلاق، «خُلق» را در اصطلاح صفت نفسانی راسخ میدانند که انسان، افعال و کردار متناسب با آن را بیدرنگ انجام میدهد[۱۱]. این صفت ممکن است، فضیلت و منشأ رفتار خوب و یا رذیلت و منشأ کردار زشت باشد[۱۲]. اخلاق به معنای پروراندن صفات نیک و خلقیات فاضله در دل و انعکاس آن در عمل است[۱۳]. با این حال در نگاه کاربردی، آن را منشأ فضیلت دانسته و در توصیف اخلاق، آن را به هوای لطیفی تشبیه کرده که وجود آن در جامعه بشری موجب سلامت زندگی انسانها میگردد[۱۴]. که این کاربرد در معنای مثبت و ممدوح آن است.
عالمان اخلاق، برای علم اخلاق نیز معانی اصطلاحی متعددی بیان کردهاند. یکی از رایجترین آنها دانش مطالعاتی حالات نفسانی و افعال ظاهری انسان از حیث فضیلت و رذیلت و الزامات اخلاقی است[۱۵]. برخی بر تعریف شناختی آن تأکید کرده و علم اخلاق را علم به محاسن اخلاق و کیفیت تحصیل، اسباب حصول و مبادی و شرایط آنها و نیز علم به قبایح اعمال و مبادی وجود آنها و کیفیت تنزه از آنها دانستهاند[۱۶].
در موضوع اخلاق نیز محققان، اخلاق را منحصر به بررسی وضعیت حالتهای روحی دانستهاند؛ به ویژه آنچه ملکات یا حالات روحی پایدار در آدمی نامیده میشود. از اینرو اخلاق به عنوان طب روح یعنی دانشی که از سلامت روح و بیماری آن بحث میکند شناخته شده است. بر این اساس موضوع اخلاق را نفس انسان دانستهاند؛ بدان جهت که از روی اراده میتواند کار پسندیده و یا ناپسند انجام دهد[۱۷] و یا بدان جهت که مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان، به روح و روان وی میباشد[۱۸].
نظامهای اخلاقی به عنوان مجموعههایی مشتمل بر ارزشها و دربردارندۀ دستورهایی برای اتصاف به خویهای نیک و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری گزیدن از خویها و کردارهای ناپسند، در میان بسیاری از ملل باستانی دیده میشود و شکلگیری آنها به عنوان علم اخلاق در تمدنهای گوناگون عهد باستان، از جمله ایران و یونان، مسیری را پیموده، و آثاری اخلاقی با سبکهایی متفاوت پدید آورده است؛ از آن جمله میتوان کتاب اخلاق نیکوماخوس را که از مهمترین کتابهای ارسطو است، نام برد[۱۹].
امام خمینی خُلق را حالتی در نفس میداند که انسان را به عمل دعوت میکند و به واسطه ریاضت نفس، تفکر و تکرار به دست میآید[۲۰]. ایشان علم اخلاق را علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و ریاضت آن و همچنین علم به کیفیت تحصیل فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنها میداند[۲۱].[۲۲]
اخلاق نزد دانشمندان، به معنای صفات و هیأتهای پایدار در نفس است که موجب صدور افعالی متناسب با آنها میشوند، بدون آنکه نیازی به تأمل و تفکر داشته باشند. ابن مسکویه از فیلسوفان اخلاق اسلامی، اخلاق را اینگونه تعریف میکند: اخلاق، حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تأمل، آدمی را به سمت انجام کار حرکت میدهد[۲۳]. علامه مجلسی در بحارالانوار، اخلاق را ملکهای نفسانی که به آسانی کار از آن صادر میشود، معرفی میکند. هر چند برخی از این امور فطری و ذاتیاند و برخی دیگر نیز با تفکر و تلاش و تمرین و عادت دادن نفس به آنها به دست میآیند[۲۴]. فیض کاشانی نیز در تعریف اخلاق به هیأت استوار و راسخ در جهان که صدور کارها به آسانی و بدون نیاز به تفکر از آن صورت میگیرد، اشاره میکند به گونهای که اگر منشأ صدور افعال زیبا و پسندیده از نظر عقل و شرع باشد به آن اخلاق نیک و اگر منشأ صدور افعال زشت و ناپسند باشد، اخلاق بد، اطلاق میشود[۲۵]. در این تعریف، صفات ناپایدار و غیر راسخ در نفس، مثل غضب شخص بردبار و یا صفاتی که از روی تفکر و تأمل باشد، مثل بخشش بخیل، از دایره اخلاق و ارزشهای اخلاقی بیرون است؛ لکن در آن میتوان از دو گونه اخلاق سخن گفت: اخلاق فضیلت و اخلاق رذیلت؛ در همین حال، کسانی نیز به منشأ پیدایش صفات پایدار نفسانی اشاره کرده و آن را ناشی از تکرار عمل یا وراثت و محیط اجتماعی و یا ذاتی و فطری دانستهاند [۲۶]. عدهای نیز مفهوم اخلاق را تنها اخلاق فضیلت میدانند و این همان معنای معادل (ethical) یا «درست» و «خوب» در زبان انگلیسی است[۲۷].
واژه اخلاق به ویژه در نزد برخی از فیلسوفان غربی، کاربرد دیگری به معنای «نهاد اخلاقی زندگی» دارد. اخلاق در این اصطلاح در عرض مسایلی چون هنر، علم، حقوق، دین و... قرار دارد و در عین حال متفاوت با آنها به کاربرده میشود. گروهی نیز آن را به معنای نظام رفتاری (code conduct) یک گروه دانستهاند [۲۸]. تعاریف متعددی برای علم اخلاق بیان کردهاند. «علم اخلاق را دانش صفات مُهلکه و منجیه و چگونگی متصف شدن و گرویدن به صفات نجاتبخش و رها شدن از صفات هلاککننده» میدانند[۲۹].
استاد مطهری در رویکردی دیگر با تأکید بر جنبه عملی و رفتاری در مقایسه با جنبه علمی و شناختی، علم اخلاق را به «علم چگونه زیستن یا علم چگونه باید زیست» تعریف میکند[۳۰].
علم اخلاق در تعریفی جامع عبارت است از دانشی از انواع صفات خوب و بد و چگونگی اکتساب صفات خوب و زدودن صفات بد و موضوع آن عبارت است از صفات خوب و بد از آن جهت که مرتبط با افعال اختیاری انسان بوده و برای او قابل اکتساب یا اجتناباند، علمی که در آن ضمن آشنایی با انواع فضایل و رذایل اخلاقی، راههای اکتساب و آراستگی به خوبیها و اجتناب و پیراستگی از بدیها را تعلیم میدهد[۳۱].[۳۲]
اهمیت و جایگاه
مقوله فرهنگ از نظر تأثیر در آینده یک ملت و سرنوشت یک کشور، به نظر ما با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست». اینها سخنانی است که آیت الله خامنهای در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بر آن تأکید میکند و میافزاید مسأله فرهنگ عمومی مهم است، همه شصت میلیون به طور مدام احتیاج دارند به دمیدن فکر درست، فرهنگ درست و اخلاق درست که البته در اینجا وقتی میگوییم فرهنگ، یک بخشهایی از فرهنگ بیشتر مورد توجه ماست مثل اخلاق،.... آن چه فعلاً در مقوله فرهنگ مورد نظر من است، اخلاق است. ایشان تحول درونی و اخلاق را نقطه آغاز تحول در وضعیت جامعه، کشور و زندگی میداند که سعادت انسانها را تضمین میکند[۳۳].
در نگاه ایشان، فرهنگ با رویکرد اخلاقمحوری به عنوان بستر اصلی زندگی انسان شناخته میشود و بستر اصلی حرکت عمومی یک کشور است. فرهنگ یعنی خلقیات و ذاتیات یک جامعه و بومی یک ملت؛ تفکراتش، ایمانش آرمانهایش؛ اینها تشکیلدهنده مبانی فرهنگ یک کشور است[۳۴]. در این دیدگاه، فرهنگ اسلامی کلیه آن ذهنیتها و حالات و منشهایی است که از اسلام میجوشد، تفکر اسلامی جزو فرهنگ اسلامی است، اخلاق اسلامی همین جور...[۳۵]. رهبری، علت سقوط تمدنها را چیزی جز افول فرهنگ و اخلاق در آنها نمیداند و ضعف فرهنگها را به عنوان عامل سقوط تمدنها. ایشان بر این باور است که اخلاق و بعد اخلاقی فرهنگ بیشترین تأثیر را در سیاهه فرهنگ دارد.
آیت الله خامنهای با توجه به نقش و جایگاه تأثیرگذار فرهنگ در ساختن آینده ملتها و رقم زدن سرنوشت کشور با غیر قابل مقایسه دانستن آن با هر چیز دیگری در این روند، بر اهمیت مسأله فرهنگ عمومی تأکید میکنند و دمیدن فکر درست، فرهنگ درست و اخلاق درست را احتیاج مدام همه ملت میداند. ایشان با تأکید بر ضرورت توجه شایسته به بخش اخلاق در مقوله فرهنگ و اهتمام به فرهنگ با رویکرد اخلاق محوری، به ذکر ابعاد مختلف اخلاقی در عرصههای فردی، جمعی، اجتماعی و اخلاق زندگی میپردازد[۳۶]. رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه خلقیات ملی برای یک ملت تعیینکننده است، معیار سبقت و تقدم افراد بر هم در جامعه مهدوی را، محور فضیلت اخلاقی معرفی میکند و معتقدند هرکس که دارای فضیلت اخلاقی بیشتر است، مقدمتر است[۳۷].
ایشان با قطعی دانستن آینده جامعه و جوانان در برافراشتن کاخ با عظمت اسلامی، آنان را به آمادگی برای انجام این حرکت عظیم دعوت مینمایند[۳۸] و بر این باورند که خلقیات اسلامی زمینه لازم برای پیشرفت ما به سوی تمدن را فراهم میآورد؛ بر همین اساس بر ضرورت تدوین این خلقیات و تلاش برای شکلگیری یک حرکت عظیم اجتماعی برای آوردن این خلقیات در زندگی مردم و تبدیل خلقیات بد به خلقیات خوب و مفید و موثر تأکید میکنند. ایشان در پیام نوروزی خطاب به ملت میگویند: اگر خلقیات اسلامی در یک جامعهای رواج پیدا کند و مردم اهل صبر و استقامت باشند، اهل توکل باشند، اهل تواضع باشند، اهل حلم باشند، قناعت وجود داشته باشد، زیادهروی و اسراف و ریخت و پاش نباشد، مردم نسبت به یکدیگر بدبین نباشند، بیتفاوت نباشند، نسبت به سرنوشت جامعه احساس مسئولیت بکنند، اگر حرص نباشد و افزونطلبیی در امور مادی نباشد، این جامعه تبدیل میشود به بهشت، به گلستان[۳۹].
تزکیه و تحول درونی هدف خلقت و بعثت است[۴۰]. قرآن کریم اخلاق را جزو اهداف اصیل همه انبیاء میشمارد و سعادت را در سایه اخلاق، یافتنی و خسران را نتیجه دوری از تخلق الهی میداند. یعنی اهمیت و عظمت اخلاق و تهذیب روح، به آن جهت است که انسان متخلق و مهذب سود همیشگی میبرد و با تخلق به اخلاق الهی دل به تجارتی میبندد که خسارت و کسادی ندارد يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ[۴۱].
معرفی تهذیب اخلاق جامعه به عنوان حقیقت و مقصد اصلی دین و دروغ پنداشتن حاکمیت دین و حکومت دینی، بدون دستیابی به تحول در انسانها[۴۲] از شاخصههای فکری آیت الله خامنهای است. از نظر ایشان در اسلام همه چیز مقدمه خودسازی است[۴۳] و خودسازی هدف حیات میباشد[۴۴] و عمران و پرورش روح انسان از عمران طبیعت والاتر است. این نگاه تحول اخلاقی را تضمینکننده سعادت انسانها میداند [۴۵] و معتقد است جامعه بدون اخلاق و معنویت نمیتواند هدف یک ملت زنده و بیدار و باهوش قرار بگیرد[۴۶].
تشبیه اخلاق به هوای لطیف در تأمین هوای سالم جوامع نشان از جایگاه اخلاق و نقش آن در پیشرفت حیات فردی و اجتماعی انسانها دارد. وقتی اخلاق نبود و بیاخلاقی حاکم شد، فضا تنگ و زندگی سخت خواهد شد.
قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد؛ لذا در قرآن کریم در چند جا يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۴۷]تزکیه که همان رشد اخلاقی دادن است جلوتر از تعلیم آمده است؛ کما اینکه در کلام رسول(ص) که مزکی یعنی رشد دهنده مردم؛ به تقدم اخلاق بر علم اشاره شده است و ترتیب این مسائل اینگونه بیان میگردد که: عقل، اول حلم را به وجود آورد و پس از تحقق حالت تحمل و بردباری زمینه آموختن دانش برای فرد و جامعه فراهم آمد[۴۸].
رهبر انقلاب در مقام پرداختن به مسأله اخلاق به عنوان یکی از محوریترین مسائل حوزه فرهنگ که زمینه اعتلای ملی و دینی جامعه اسلامی را فراهم میسازد؛ به ضرورت تشکیل یک کانون فیاض فرهنگ و اخلاق و خصائل انسانی در جامعه میپردازند[۴۹] و معتقدند اگر بتوانیم اخلاق را و فرهنگ را اسلامی کنیم این بزرگترین دستاورد است[۵۰]؛ زیرا مسائل فرهنگ عمومی و خلقیات مهم است و آنچه در مقوله فرهنگ فعلاً مورد نظر من است اخلاق است، چه اخلاق فردی، چه اخلاق جمعی، چه اخلاق زندگی[۵۱].
پیشینه
بحث از اخلاق و اصول اخلاقی از دیرباز مد نظر بشر بوده است. در یونان باستان سوفسطائیان بر اساس مبنای شک و تردید، در ارزش هنجارهای اخلاقی تردید و ضرورت و کلی بودن قضایای اخلاقی را نفی میکردند و آنها را نسبی میدانستند[۵۲]. فیلسوفان یونان با این تفکر بهشدت مخالفت کردند و مکتب اخلاقی خویش را بر بنیان حکمت و تعقل نهادند و بر ارزش معرفت و امکان شناخت و ثبات ارزشهای اخلاقی تاکید کردند و دانایی را اصل و اساس فضیلت و ارزش و جهل و نادانی را سرمنشا ناهنجاری اخلاقی معرفی کردند[۵۳]؛ چنانکه ارسطو بر اساس تعقل، اخلاق سعادت را بنیان نهاد و شرط اصلی دستیابی به فضیلت را در گرو حاکمیت عقل بر قوای نفس دانست و سرچشمه رذیلتها را محکومیت و مغلوبیت عقل و اسارت آن در دست غضب و شهوت معرفی کرد[۵۴]؛ البته در کتابهای فلسفی، علوم به دو قسم حکمت نظری و عملی تقسیم شدهاند و علم اخلاق یکی از شاخههای حکمت عملی معرفی و بررسی شده است[۵۵]. از کتابهای ارزشمندی که در آن زمان در زمینه اخلاق نوشته شد، اخلاق نیکوماخوس و اخلاق ادموس بود[۵۶]. این کتابها بعدها مورد توجه نویسندگان و شارحان واقع شدند[۵۷].
هویت اخلاق در تمدن اسلامی ریشه در قرآن و سنت دارد و آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد. قرآن کریم در معرفی آسیبهای اخلاقی، به پیروی نکردن از عالمانی که در پیروی از هوای نفسانی، کلام الهی را تحریف میکنند، توصیه کرده است: أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۵۸]؛[۵۹] توجه به مباحث اخلاقی اسلام و بحث از مفاد و مبانی آن در میان مسلمانان، به سده اول هجری به دورانی بر میگردد که مسائلی مانند «عدل الهی و معیار عدالت»، «معنا و ملاک حسن و قبح»، «رابطه اعتقاد و عمل» و «جبر و تفویض و نظریه امر بین الامرین»، ذهن مسلمانان را مشغول کرده بود[۶۰]. بعدها دانشمندان مسلمانان در نگارش اخلاق روایی کوششهای فراوانی کردند؛ ازجمله آنها تدوین کتاب شریف اصول کافی است که بابهایی از آن در مباحث اخلاق و مبانی آن بر محور روایت پیامبر اکرم(ص) و احادیث اهل بیت(ع) است[۶۱]. از سوی دیگر، برخی از صوفیه رویکردی اخلاقی که هویتی زهدگرایی داشت، مطرح کردند. بعدها میراث فرهنگی ارسطو بر باورهای عقلانی مسلمانان تاثیر گذاشت و مؤلفان اسلامی هر یک در حد توان خود از آثار ارسطو در تحریر اخلاق فلسفی استفاده کردند. از نخستین فیلسوفانی که از اخلاق ارسطویی نام برده، فارابی است[۶۲]؛ همچنین ابنمسکویه در آثار خود از آن نقل کرده است و اساس کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق او متأثر از اخلاق ارسطویی است[۶۳]. از دیگر دانشمندانی که اخلاق ارسطویی را دنبال کردند، خواجه نصیرالدین طوسی است. وی کتاب طهارة الاعراق ابنمسکویه را ترجمه و آن را با اضافاتی تألیف کرد[۶۴]. اگرچه بعدها ملا مهدی نراقی نیز تلاش کرد روش تلفیقی از استدلال و اخبار را در اخلاق در پیش بگیرد، اما شاکله اصلی کتاب وی اخلاق استدلالی است که مبتنی بر حکمت عملی فیلسوفان پیشین است. وی با اقتباس از تهذیب الاخلاق ابنمسکویه، مباحث تجرد نفس و دلایل آن را بیان میکند و سپس بر اساس قوای سهگانه نفس، فضیلتها و رذیلتهای هر یک از آنها را به صورت مفصل توضیح میدهد[۶۵].
آثار اخلاقی به چند دسته تقسیم میشوند:
- اخلاق توصیفی که به شیوه تاریخی و جامعهشناختی به ارزشهای اخلاقی جامعه خاص میپردازد[۶۶]؛
- فلسفه اخلاق که بر اساس آن پیشفرضهای اخلاق و مباحثی چون معناشناسی و نظام اخلاقی و معیار اخلاقی در آن بحث میشود[۶۷]؛
- اخلاق تربیتی (اخلاق عملی) که به چگونگی تحصیل فضیلت و اجراکردن این فضیلتها در خود و پرهیز از رذیلتهای روحی و عملی از راه پرورش قوای درونی در مرحله عمل میپردازد و از اینرو آسیبشناسی اخلاقی از وظایف این شاخه از پژوهشهای اخلاقی است[۶۸]. فرق اخلاق عملی با اخلاق نظری در این است که اخلاق نظری به مباحثی علمی و فلسفی درباره نفس و تهذیب آن و تزکیه قوای ادراکی و تحریکی نفس میپردازد؛ اما اخلاق عملی برای اجراکردن اخلاق نظری در نفس است[۶۹]؛
- علم اخلاق که به بررسی نظری فضیلتها و رذیلتها به معنای کلی آنها و معالجه برای تهذیب نفس میپردازد[۷۰]. علم اخلاق با تطبیق آن معیار بر ملکات نفسانی، مانند شجاعت، عفت، یا افعالی مانند وفای به عهد یا راستگویی به دست میآید.
علم اخلاق در غرب پیش از دوره رنسانس تحت تاثیر حاکمیت اندیشه کلیسای کاتولیک قرار داشت که بر مراکز علمی و فرهنگی تسلط یافت و اخلاق در آن بر اساس فلسفه ارسطویی بود که با کتاب مقدس تطبیق داده شده بود. پس از دوره رنسانس که پایان حاکمیت کلیسا و عقاید آن بود، در حقایق ارزشهای اخلاقی تشکیک شد و این حقایق، اموری ذهنی و غیر واقعی برشمرده شدند[۷۱]. فیلسوفان غربی از آنجا که قواعد اخلاقی را معیاری برای درستی و خطا نپذیرفتند، معیارهای گوناگونی پیشنهاد کردند که میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: غایتانگارانه که به نتیجه عمل توجه دارند، نه به خود عمل و وظیفهگرایانه که به وظیفه و تکلیف فعلی توجه دارند[۷۲].
امام خمینی با روش اخلاقی و نظام ارزشی خود که مبتنی بر موعظه، نصیحت و انذار است روشهای اخلاقی دیگر را نقد کرده[۷۳] و در برخی موارد مسائل اخلاقی را به روش استدلالی و برهانی مطرح کرده است[۷۴]. ایشان در کتاب شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل و در ضمن نامههای عرفانی خود، مباحث اخلاق عرفانی را مطرح کرده است و در آنها با دغدغههای اخلاقی به بحث از فضایل و رذایل اخلاقی پرداخته میشود، ولی طرح و بررسی موضوعات و حل و فصل آنها با رویکردی عرفانی انجام میشود. ایشان در این زمینه توانسته نمونه و الگویی مطرح کند و پیش از ایشان آنچنان به علم اخلاق عرفانی پرداخته نشده است[۷۵].[۷۶]
اخلاق در روایات
در روایات موضوع اخلاق دارای اهمیت ویژهای بوده و افزون بر کتابهایی که با نام «مکارم الاخلاق»؛ مانند مکارم الاخلاق طبرسی و مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا، نگارش یافته، در بسیاری از متون روایی بابی بدان اختصاص یافته؛ چنانکه کلینی علاوه بر آنکه جلد دوم از کتاب الکافی را به این موضوع اختصاص داده به طور اختصاصی ذیل «باب المکارم»[۷۷]، محمد ابن همام اسکافی ذیل «باب فی اخلاق المؤمنین وعلامات الموحدین»[۷۸] شیخ صدوق ذیل باب «معنی مکارم الاخلاق»[۷۹] به طرح و بیان این موضوع پرداختهاند. افزون بر موارد یاد شده میتوان گفت در همه متون روایی به تناسب مباحث، روایات متعددی در بیان و اهمیت مسائل اخلاقی بیان شده؛ هرچند بابی ذیل این موضوع تدوین نگردیده است[۸۰].
بر این اساس، اخلاق مورد توجه متفکران اسلامی قرار گرفت و محققان و اندیشمندان مسلمان در زمینۀ اخلاق آثار متعددی از خود به یادگار گذاشتند[۸۱].[۸۲]
مکاتب اخلاقی
در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق، در طول تاریخ مکاتب و دیدگاههای متعددی از سوی اندیشمندان و فیلسوفان ارائه شده است. مجموع این دیدگاهها و مکاتب در چند دسته قابل طبقهبندی است:
- مکاتب غیر واقعگرا: مکاتب غیر واقعگرا مکاتبی هستند که در آنها صدق و کذبناپذیری، نداشتن معیاری برای معقولیت احکام اخلاقی، کثرتگرایی اخلاقی و نسبیگرایی امری پذیرفته شده میباشد؛ شماری از مهمترین مکاتب این دسته عبارتاند از: احساسگرایی، توصیهگرایی، جامعهگرایی، قراردادگرایی و نظریه امر الهی یا حسن و قبح شرعی[۸۳].
- مکاتب واقعگرا: مکاتب واقعگرا مکاتبی هستند که یا احکام و قضایای اخلاقی را واقعیتهای طبیعی میدانند و یا اینکه آن را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری میکنند؛ که با توجه به این امر به دو گروه قابل تقسیم هستند؛
- مکاتبی که احکام و قضایای اخلاقی را واقعیتهای طبیعی میدانند. شماری از مهمترین مکاتب و دیدگاههای این دسته عبارتاند از: عزتگرایی، سودگرایی، دیگرگرایی یا عاطفهگرایی، قدرتگرایی، تطورگرایی و وجدانگرایی.
- مکاتبی که واقعیت احکام اخلاقی را در امور متافیزیکی و ما بعدالطبیعی پیگیری میکنند. شماری از مهمترین مکاتب این دسته عبارتاند از: مکتب کلبی، مکتب رواقی، مکتب کانت و مکتب سعادتگرایی (فضیلتگرایی) که مکاتب اخلاقی سقراط، افلاطون، ارسطو و مکتب اخلاقی اسلام از این دسته میباشند و این مکتب مورد تأیید اسلام میباشد[۸۴].
به موازات مکاتب مختلف بشری بیشترین تلاش همۀ انبیا و اولیا و بزرگان ادیان الهی نیز، برای ایجاد اخلاق حسنه بوده است[۸۵]. از آن جمله در عهدین در موارد بسیاری بندگان را بر اخلاقمداری و روآوری به فضائل اخلاقی فرا خوانده و از رذائل اخلاقی باز داشته است؛ در عهد عتیق[۸۶] و عهد جدید[۸۷]، شماری از فضائل اخلاقی مورد تأکید واقع شده و در موارد متعددی رذائل اخلاقی نکوهش و از آن پرهیز داده شده است[۸۸].[۸۹]
دانش اخلاق
موضوع و غایت علم اخلاق
موضوع علم اخلاق، نفس ناطقه انسان، قوای آن[۹۰] و شناخت صفات و ملکات خوب و بد اخلاقی[۹۱] است. برخی با توجه به برخورداری انسان از افعال اختیاری، موضوع علم اخلاق را اعمال اختیاری انسان شمردهاند[۹۲]. از سخنان امام خمینی برداشت میشود موضوع علم اخلاق، قلب و نفس و قوای نفس است[۹۳]. ایشان مباحث علم اخلاق را مربوط به تربیت قلب و پرورش آن، اعمال قلبی و علم به منجیات و مهلکات خلقی، چگونگی تحصیل محاسن اخلاق و دوری از رذایل آن میداند[۹۴].
از نگاه اندیشمندان مسلمان، هدف علم اخلاق به طور کلی رسیدن به سعادت ابدی و خلاصی از شقاوت و عذاب است[۹۵] که در پرتو نزدیکشدن به باریتعالی محقق میشود[۹۶]. از نظر حکما، کمال انسان در حکمت و عدالت است و با توجه به اینکه قوه عاقله دارای دو جنبه نظری و عملی است، کمال در جنبه نظری، عقل بالفعل و در جنبه عملی، عدالت است[۹۷]. عرفا نیز کمال انسان را تقرب به خدا و اتصال به مبدا و اتصاف به صفات او میدانند[۹۸]. امام خمینی هدف از علم اخلاق را معالجه رذیلتهای اخلاقی، تصفیه صفات[۹۹]، اصلاح قلب و رسیدن به سعادت روحانی و درجات بالای معنوی[۱۰۰] و رسیدن به معرفت حقیقی و تجلیات اسما و صفات[۱۰۱] میداند؛ البته علم به منجیات و مهلکات در علم اخلاق، مقدمه برای تهذیب نفوس است که آن نیز مقدمه برای حصول حقایق معارف و همه برای حاصل شدن مقصد بالاتر، یعنی توحید هستند[۱۰۲].[۱۰۳]
جایگاه علم اخلاق
قرآن کریم تهذیب و تزکیه را یکی از اهداف بعثت پیامبر اسلام(ص) میداند.هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۰۴] از اینرو پیامبر اکرم(ص) یکی از اهداف بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی میکند[۱۰۵].
امام خمینی درباره اهمیت و ضرورت اخلاق بر این باور است که تمام مقاصد انبیا(ص) آن بوده است که انسان را از زشتیها و رذیلتهای اخلاقی دور و با آداب نیکو آشنا سازند[۱۰۶]. از این جهت علم اخلاق از علوم متداول در کتابهای الهی و سنتهای انبیا(ع) است و در روایات از آن به فریضه عادله تعبیر شده است[۱۰۷]. ایشان با استفاده از روایاتی که علوم مفید را به سه قسم «آیات محکمه»، «فریضه عادله» و «سنت قائمه» تقسیم میکند، آیات محکمه را بر علوم عقلی و معارف الهی تطبیق میدهد و فریضه عادله را بر علم اخلاق که علم به تربیت قلوب و منجیات و مهلکات خلقیه است و سنت قائمه را بر علوم ظاهر، مانند علم فقه[۱۰۸]؛ زیرا اخلاق در حقیقت عدالت میان قوا و افراط و تفریطنکردن در آن است و فریضهبودن آن نیز در مقابل سنت، اشارهای به تعبدینبودن و امکان دسترسی عقل به آن است[۱۰۹]. ایشان تحصیل علم اخلاق را از ضروریات محصلان علوم دینی میداند تا نخست با تهذیب نفس و کسب ملکات فاضله، به اصلاح جامعه و تربیت آن بپردازند[۱۱۰]. به اعتقاد ایشان جامعهای که در آن اصول و ارزشهای اخلاقی حاکم نباشد، به سقوط و انحطاط کشیده میشود و ریشه همه جنگها فسادها و ظلمها خودخواهی انسان و نبود تهذیب اخلاق است[۱۱۱].
امام خمینی در پژوهشهای اخلاقیِ خود به علم اخلاق و اخلاق تربیتی پرداخته است. ایشان در این زمینه اخلاق توصیفی و تاریخی را چندان مطلوب ارزیابی نمیکند و آن را نوعی نسخهنویسی میداند و معتقد است ورود در این امور انسان را از مقصد اصلی باز میدارد. ایشان بر این باور است که شخص پزشک باید کلامش حکم دوا را داشته باشد و بیماری روحی را درمان کند؛ در حالیکه وارد شدن به مباحثی مانند فلسفه اخلاق و تاریخ اخلاق که شامل قصهها، حکایتها و مثلهاست، دورشدن از مقصود اصلی است و کتاب اخلاقی باید بیانی موعظهای باشد و نویسنده با انذار و بشارت و موعظه و نصیحت و تذکر و یادآوری هدف خود را در نفس مخاطب جایگزین کند[۱۱۲].
در سخنان امام خمینی محور اخلاق بر اساس مفاهیم قرآنی و کلام معصومان(ع) است. ایشان ضمن استفاده از دستورالعملها و توصیههای سیر و سلوکی استادان فن، بر تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرده است[۱۱۳]. ایشان نسخه اصلاح بیماریهای نفسانی را بهرهبردن از آموزههای شریعت میداند؛ زیرا شناخت سعادت و شقاوت و مصالح و مفاسد نفس انسان تنها برای خالق آن ممکن است[۱۱۴].
امام خمینی که در طرح و ارائه مسائل اخلاقی و تربیتی، نگاهی جامع دارد، اسلام را دین جامع میداند و همچنانکه انسان موجودی چندبُعدی است، ایشان در روش اخلاقی خود، به همه ابعاد وجودی انسان توجه کرده است[۱۱۵] و در درمان رذیلتهای اخلاقی سعی کرده است ریشه مفاسد و انحرافهای نفسی را بیان کند و در پی درمان ظاهری دردها نیست، بلکه در صدد راهیابی به ریشه ناهنجاریها است؛ به همینجهت به افراد پیوسته توصیه میکند از خودخواهی و دنیادوستی دوری کنند[۱۱۶].[۱۱۷]
مبانی علم اخلاق
«علم اخلاق» بر اساس هر گرایشی بر مبانیای استوار است. مهمترین این مبانی از دیدگاه اسلام عبارتاند از:
- توحیدی بودن: نظام اخلاقی اسلام چنانکه امام خمینی خاطرنشان کرده است، تنها بیان صفات پسندیده یا نفی صفات رذیله نیست، بلکه علم اخلاق مقدمه برای تهذیب نفس و آن نیز مقدمه برای رسیدن به معرفت و توحید است؛ زیرا با رذیلتهای اخلاقی که حجاب قلب محسوب میشوند، انسان نمیتواند به مقصد اصلی که معرفت و توحید است، برسد[۱۱۸]؛ از اینرو تهذیب اخلاق برای این است که انسانی الهی تربیت شود[۱۱۹] و به قرب الهی برسد[۱۲۰]؛ در غیر این صورت انسان از مرتبه حیوانیت عبور نکرده است و تنها درجاتی از سعادت حیوانی را کسب کرده است[۱۲۱].
- فطری بودن: قرآن کریم فطرت انسان را فطرتی الهی معرفی کرده است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۲۲] از دیدگاه امام خمینی انسان بر اساس فطرت خود متوجه خیر و کمال است و از نقص و شرور تنفر دارد[۱۲۳]. ایشان در کتابهای اخلاقی خود با تحلیل رابطه فطرت با مقولات اخلاقی، در این زمینه نوآوریهای مهمی را مطرح کرده است که خیر را لازمه فطرت مخموره و اضداد و مقابل آن را ناشی از فطرت محجوبه دانسته[۱۲۴] و معتقد است فطرت انسان بر استقامت و حبّ به خیر سرشته شده است؛ اما خود انسان به سبب مشغولشدن به کثرات و طبیعت، سبب حجاب بر فطرت خویش میشود[۱۲۵]. ایشان هر یک از کمالها و رذیلتها را از فطریاتی میداند که انسان در بهفعلیت رساندن آن مختار است[۱۲۶].
- عقلی بودن حسن و قبح افعال: بیشتر حکما و اندیشمندان اسلامی حسن و قبح افعال را عقلی میدانند و آن را از مدرکات عقل عملی میشمارند، مانند ادراک حسن عدل و قبح ظلم[۱۲۷]. برخی متکلمان اشعری کارکرد عقل عملی را قبول ندارند و معتقدند قبیح آن چیزی است که شارع از آن نهی کرده و حسن آن چیزی است که به آن امر کرده است[۱۲۸]. امام خمینی معتقد است بعضی ادراکات عقل عملی مانند ادراک حسن و قبح ذاتی افعال مانند حسن صدق و قبح کذب؛ البته این با قطع نظر از عوارض و عناوین عارض بر آنان است[۱۲۹]. از اینرو ایشان در مباحث فقهی قائل است عقل در مواردی میتواند مصالح و مفاسد احکام را ادراک کند[۱۳۰].
- اختیاری بودن: اندیشمندان اسلامی بر این نکته تاکید کردهاند که شکلگیری و تغییر خُلق امری اختیاری است؛ بنابراین حصول صفات نیکو و زشت امری اکتسابی است[۱۳۱]؛ ولی درباره اینکه اخلاق و ملکات نفسانی ذاتی و جبلی انسان است یا اکتسابی، چند نظر وجود دارد:
- رواقیان مردم را در طبع پاک و نیکوکار میدانند و معتقدند هر کسی دارای خلقی نیکوست؛ اما این خلق پاک بر اثر همنشینی با اشرار، به رذیلت تبدیل میشود که دیگر با تادیب هم اصلاح نخواهند شد[۱۳۲].
- ابن مسکویه همانند ارسطو معتقد است اخلاق و صفات بد برای انسان ذاتی و طبیعی نیست و انسانها قابلیت تغییر اخلاق و خصلتهای خود را بهسرعت یا کندی دارند[۱۳۳].
- جالینوس قائل به نظری میانه است. او معتقد است برخی ذاتاً نیکوکار و برخی ذاتاً بدکارند[۱۳۴].[۱۳۵]
امام خمینی با بیان کلام برخی علمای اخلاق بر اینکه اختلاف اخلاق و حالات افراد بر اساس مزاج و فطرت انسان است[۱۳۶]، بر این باور است که مراد از فطریبودن خلق آن نیست که ذاتی و غیر قابل تغییر است، بلکه تمام اخلاق ملکات نفسانی تا در این عالم ماده و حرکت و تغییر و تجدد هستند، قابل تغییرند و انسان میتواند تمام اخلاق و ملکات خود را به صفات مقابل آن تبدیل کند و دلیل این مدعا افزون بر برهان و تجربه، دعوت انبیا و شرایع حقه است[۱۳۷].
رویکردهای دانش اخلاق
علمای اخلاق از رویکردهای اخلاقی مختلفی پیروی میکنند که ناشی از اختلاف در مبادی اخلاق و منابع استنباط احکام اخلاقی است، به گونهای که این سبب اختلاف روش و شیوه اثبات گزارههای اخلاقی شده است. ازجمله این رویکردها عبارتاند از:
- رویکرد عقلانی اخلاق: این رویکرد ریشه در مکتب اخلاقی ارسطو دارد که مبانی و مباحث خود را بر عقلانیت فلسفی بنا گذاشته است. ریشه این مکتب، معرفت قوای نفس و استدلال بر تجرد روح است[۱۳۸]. حکما در بیان فلسفه اخلاق از این مکتب پیروی کردهاند. در این روش انسان پس از شناخت خود و تجرد نفس و شناخت فضیلتها و رذیلتها، تربیت خود را آغاز میکند تا خود را به کمال حقیقی انسانی برساند[۱۳۹]. امام خمینی این روش حکمای اخلاق را چندان مطلوب ارزیابی نمیکند و آن را نوعی تاریخ اخلاق و وصف فضیلتها و شمردن رذیلتها میداند[۱۴۰]؛ از اینرو ایشان برخی کتابهای اخلاقی نظیر احیاء علوم الدین غزالی را نقد میکند؛ زیرا این کتاب افزون بر اینکه بر روایات ضعیف تکیه کرده و به نقل اقوال و سرگذشت صوفیان پرداخته واندیشههای سست و متناقض را در خود جای داده، در روش نیز با بیان فروعات اخلاقی فراوان و بیفایده و بیان تاریخ اخلاق و حکایات، تاثیر چندانی در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن ندارد و انسان را از مقصد اصلی باز میدارد[۱۴۱]. ایشان با توصیه به تمسک به سیره انبیا(ع) و اولیای معصوم(ع) معتقد است باید آنان را اسوه خود قرار داد تا به سرمنزل مقصود رسید[۱۴۲].
- رویکرد اخلاق روایی: مکتب روایی از منبع فیض وحیانی و علم لدنی اهل بیت(ع) نشئت گرفته است و برخی معتقدند اگر دیگران چیزی از تأملات خویش از معرفت نفس گفتهاند، کاملتر از آن نزد انبیا(ع) و اهل بیت(ع) است[۱۴۳]. امام خمینی نیز در تبیین این رویکرد اخلاقی بر این اعتقاد است که اهل بیت(ع) آنچه در ارشاد خلق بیان کردهاند، از سرچشمه کامل علم لدنی رسول اکرم(ص) است که از وحی الهی و علم ربانی است و از قیاسات و اختراعات و تصرفات شیطانی مبراست[۱۴۴].
- رویکرد اخلاق عرفانی: برخی عارفان مسلمان با تاکید بر کشف و شهود به عنوان منبع اصلی تحصیل معرفت، روش عرفانی را در بحث از فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی و اثبات احکام آن پیش گرفتند و روش اخلاق عرفانی را پایهگذاری کردند[۱۴۵]. امام خمینی نیز در برخی مباحث اخلاقی این روش را دنبال کرده و مباحث اخلاقی را با مباحث عرفانی پیوند زده است[۱۴۶].
- رویکرد ائتلافی: دستهای از عالمان اسلامی با ادغام رویکرد روایی و عقلانی و برخی نیز با افزودن رویکرد عرفانی، از رویکرد ائتلافی و تلفیقی پیروی کردند که ازجمله آنان فیض کاشانی در محجة البیضاء، نراقی در جامع السعادات و امام خمینی در شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث است. آنان کوشیدهاند بر منبع خاصی تاکید نکنند و امکانات همه منابع معرفتی (اعم از عقل، نقل و کشف) را در کسب معرفت اخلاقی بهکار بگیرند. این گروه روشی مرکّب و تلفیقی را در اثبات احکام اخلاقی پیش گرفتهاند[۱۴۷].
رویکرد اخلاقی امام خمینی به هویتشناسی نظام باورها یا معرفتهای بنیادین وی در مورد جهان و انسان بستگی دارد؛ بر این اساس هویت رویکرد اخلاقی ایشان، هویت توحیدی، قرآنی و نبوی(ص) است. ایشان بر اساس این رویکرد در برخی آثار خود شرح و تفصیل روایات را با معرفت عقلانی و فلسفی پیش برده و برخی احادیث را بر پایه مباحث عقلانی تفسیر کرده است[۱۴۸]؛ در مواضعی نیز میان سه امر تلفیق کرده است و افزون بر آموزههای قرآن کریم و روایات و معرفت فلسفی و عقلانی، از معرفت شهودی و دستورالعملهای سیر و سلوکیِ مبتنی بر تجربه، مجاهده و ریاضت از اخلاق عرفانی نیز بهره برده است. بر این اساس استناد امام خمینی به همه منابع کسب معرفت اخلاقی (اعم از عقل، نقل و شهود) و پرهیز از انحصارگرایی روششناختی در مستندسازی آموزههای اخلاقی نشان میدهد که ایشان رویکرد تلفیقی را کاملتر و نتایج علمی حاصل از بهکارگیری آن را قابل اعتمادتر میداند[۱۴۹]؛ برای نمونه ایشان در شرح نخستین حدیث در کتاب شرح چهل حدیث، بحث لزوم جهاد نفس را با استناد به برخی منابع روایی دیگر آغاز میکند[۱۵۰]. ایشان در فراز دیگری از شرح این حدیث، به منبع عقل (بدیهیات عقل عملی) استناد میکند و معتقد است ازجمله امور فطری که هر انسانی به آن حکم میکند، احترام به منعم است[۱۵۱]. ایشان در پایان سخن خود به هر سه منبع «عقل، نقل و شهود» استناد کرده و بر این باور است که اینها موعظه و خطابه نیست، بلکه نتیجه برهان حکمی حکمای بزرگ و کشف اصحاب ریاضت و اخبار صادقان و معصومان است[۱۵۲].[۱۵۳]
گستره علم اخلاق
علم اخلاق در حوزههای مختلف کاربرد دارد، ازجمله:
- اخلاق فردی: برخی صفات مربوط به صفاتی است که در رابطه انسان با خود و با خداوند مطرح میگردد. قرآن کریم در آیات فراوانی به این قسم از اخلاق اشاره کرده است، مانند پاکدامنی: وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۱۵۴]، اخلاص: إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ[۱۵۵]، خشوع و فروتنی: أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۱۵۶]، زهد: وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى[۱۵۷]. امام خمینی نیز در قسم اخلاق فردی به بسیاری از این صفات در کتابهای شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث اشاره و آنها را تحلیل و بررسی کرده است.
- اخلاق اجتماعی: برخی رفتارها به رابطه انسان با انسانهای دیگر باز میگردد و رعایتنکردن برخی اصول اخلاقی ناهنجاریهای اجتماعی ایجاد میکند. قرآن کریم در آیاتی به برخی از ناهنجاریها و اخلاق نیکو اشاره کرده است؛ ناهنجاریها مانند قتل: وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۱۵۸]، ربا: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۵۹]، غش در معاملات: وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ[۱۶۰] و خیانت در امانت: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۱۶۱]. اخلاق نیکو همچون وفای به عهد: وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا[۱۶۲]، اخوت: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۶۳] و تعاون: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۱۶۴]. امام خمینی برخی صفات را مؤثر بر اخلاق عمومی و روابط اجتماعی میداند که سبب صلاح و فساد جامعه میشوند[۱۶۵]. ایشان ازجمله صفات پسندیده اجتماعی را برادری[۱۶۶]، تعاون[۱۶۷]، خودباوری[۱۶۸]، رفق و مروت[۱۶۹] و عدالتخواهی[۱۷۰] میداند. از دیدگاه ایشان در نظام اخلاق اجتماعی، نه تنها فرد در قبال خویشتن و سعادت این دنیا و آخرت مسئول است، بلکه در برابر جامعه و حتی همنوعان مسئولیت دارد[۱۷۱] و انسان در حیات اجتماعی خود به حقیقت کمال انسانی دست نمییابد مگر اینکه خویشتن را ملزم به تبعیت از حق و قوانین برآمده از بعثت انبیا(ع) سازد[۱۷۲].
ازجمله اخلاق اجتماعی، اخلاق سیاسی است. قرآن کریم و روایات به برخی رفتارهای اخلاقی سیاسی اشاره کردهاند، ازجمله مراعات پیمانهای میان دولتها: وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ[۱۷۳]، دوستی نکردن با کفار: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۷۴] و مروت و آزادگی[۱۷۵]. از دیدگاه برخی (سیاست ماکیاولی) در سیاست، اخلاق معنا ندارد و سیاست به معنای خدعه، دروغگویی، چپاول و تزویر است[۱۷۶]. از دیدگاه امام خمینی سیاست در اسلام به معنای خدعه، تزویر و چپاول اموال و نفوس مردم نیست و این ربطی به اخلاق اسلامی ندارد و سیاستی شیطانی است، بلکه در اخلاق اسلامی هدایت مردم به سوی صلاح و سعادت[۱۷۷]، دفاع از محرومان و مستضعفان[۱۷۸]، حفظ عزت و شرافت[۱۷۹] و احترام متقابل[۱۸۰] ازجمله اخلاق اسلامی در حوزه سیاست است.
از دیگر مصادیق اخلاق اجتماعی، اخلاق حاکمان و کارگزاران است. برخی صفات مربوط به حاکمان و رابطه آنان با رعیت و زیردستان و آراستهشدن به خلقهای پسندیده است. قرآن کریم به برخی از این صفات اشاره کرده است، مانند مهرورزی: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۸۱] و سعه صدر: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ[۱۸۲]. در روایات نیز صفات کارگزاران اسلامی، مدارا با مردم[۱۸۳]، فروتنی و مهربانی[۱۸۴] و رعایت انصاف[۱۸۵] معرفی شده است. امام خمینی در آثار خود به برخی صفات کارگزاران اشاره کرده است، مانند سادهزیستی و مردمی بودن[۱۸۶]، اعتماد به نفس[۱۸۷]، انتقادپذیری[۱۸۸] و حمایت از محرومان و وابسته نبودن و دفاع نکردن از سرمایهداران[۱۸۹].
تفسیر اخلاقی امام خمینی در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات نفس و بیان شاکله انسانی توجه دارد[۱۹۰] و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفهگرایانه دارد؛ مانند مواضع مشهور ایشان در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که بر اساس وظیفه و تکلیف الهی بوده است[۱۹۱].[۱۹۲]
اخلاق حرفهای
اخلاق اسلامی گستره بسیار وسیعی داشته و در مسیر سعادت و کمال انسان در همه شئون زندگی برنامههایی را ارائه نموده است. در جهانبینی اسلامی، دنیا میدان اساسی وظیفه، مسئولیت و رسالت دین است و دین در این عرصه تلاش انسانها را جهت داده و هدایت میکند. تمام تلاشهای دنیوی از قبیل اقتصاد، سیاست، حکومت، حقوق، اخلاق و روابط فردی و اجتماعی انسان، وسیلهای برای رشد و تکامل و ابزارهایی برای تعالی اخلاق و معنویت است[۱۹۳]. بنابراین قلمرو و گستره اخلاق، تمامی تلاشها و فعالیتهای دنیوی انسان را در بر میگیرد. رعایت تقوا در مسائل کاری و حرفهای ملت را برانگیخته و موجب شکوفایی و رونق در حرکت آنان میگردد[۱۹۴]. این حوزه از اخلاق در گروههای مختلفی از جامعه قابل پیگیری است:
- فعالان اقتصادی: در نظام اسلامی کار اقتصادی، کاری اساسی و زیر بنایی است و بدون اقتصاد سالم امکان خدمترسانی به جامعه وجود ندارد با این حال اقتصاد باید توأم با اخلاق باشد تا سلامت آن را تأمین کند. تفاوت اقتصاد اسلامی با سایر اقتصادها در اخلاقی بودن آن است. رعایت اخلاق در اقتصاد و سلامت اقتصادی سلامت جامعه را نیز در بردارد[۱۹۵].
- زمامداران و کارگزاران: منظور از حاکمان و کارگزاران، کسانی هستند که نهاد حاکمیت و قوای سهگانه مجریه، مقننه و قضاییه را از بالاترین تا پایینترین مراتب آن، تشکیل میدهند، یعنی کسانی که مسئولیت انجام و اداره امور جاری کشور را بر عهده دارند. در نظام اسلامی همه مسئولاند و مسئولیت برای مسئول مسبوق به صیانت و سیاست نفس است. هر مسئولی قبل از آنکه دیگران را رعایت کند باید خود را رعایت کند و هر سیاستمداری نسبت به دیگران باید سیاستمدار نفس خود باشد. انسان سرشار از خواستهها و تمایلاتی است که اگر آن را تدبیر و تعدیل نکند، قبل از اینکه منجی دیگران باشد خود در مهلکه گمراهی و ضلالت به هلاکت میرسد[۱۹۶]. زمامدار باید از اعتقاد و اخلاق کاملی برخوردار بوده و به گناهان آلوده نباشد و برای اینکه گرفتار طغیان و سرکشی نشود باید نفس خود را تزکیه کند[۱۹۷]. در روش غالب زمامداران، اموری مانند تکبر ورزیدن، رفاهطلبی، تجملگرایی و خودرأیی، امری پذیرفته شده در مورد زمامداران است[۱۹۸]. رفتار و گفتار مسئولان و کارگزاران مانند رعایت تقوا و امانت، اخلاق و احساس مسئولیت، میتواند تأثیر ماندگاری در جامعه داشته باشد و زندگی مردم را متأثر سازد[۱۹۹]. رعایت نکردن اخلاقیات در میان مسئولان و رفتارهایی مانند تشنج، بغض و کمکاری، به تدریج در رفتار مردم نیز منعکس شده و موجب گسترش این ناهنجاریها در اجتماع میگردد[۲۰۰].
- روحانیان: یکی از علمای معاصر در سفارش به روحانیت، فراگیر شدن تربیت اخلاقی در حوزه را موجب در امان ماندن آن از آسیبرسانی دشمنان و سبب ایجاد آیندهای نورانی برای کشور میداند[۲۰۱]. توجه به دو عنصر فقاهت و تهذیب اخلاق، در جهت خدمترسانی به اسلام و نظام اسلامی راهگشاست؛ اما اگر نفس انسان مهذب نباشد ممکن است نتیجهای معکوس حاصل شود[۲۰۲]. علما علاوه بر سعادت خود، عهدهدار سعادت مردم نیز هستند[۲۰۳].
- اخلاق معلمان و استادان: اعتماد به نفس شخصی و ملی، شاگردپروری و دانشجوپروری، پرکاری و خستگیناپذیری، اجتناب از تنبلی، شجاعت علمی، اجتناب از تقلید، باور ملی و علمی، داشتن زبان تشویق به جای زبان یأس و دلسردی ارتقاءدهنده هویت ملی و دینی و تلاش برای تربیت دینی و دانشجویان است[۲۰۴]. یکی از وظایف معلمان نصیحت و موعظه است اما اخلاقی که معلم باید برای آن سرمایهگذاری کند آن اخلاقی که علم و در درون کتاب است، نیست، آن به درد زندگی نمیخورد، اخلاق یک عمل است، یک حالتی است، خلق یک خلق، یک کیفیت در من و شما، چگونه حاصل میشود. یک راه آن نصیحت و موعظه است[۲۰۵].
- دانشگاهیان و فرهنگیان: وظایف دانشجویان و دانشگاهیان آن است که افزون بر کسب علم و ارزش دانستن آن، به تهذیب نفس پرداخته و بنیادهای اخلاقی را در خود تقویت کنند. هرچند برای یک کشور، عالم، محقق، و پژوهشگر و نابغه، ثروت خیلی بزرگی است؛ اما زمانی که بنیانهای اخلاقی استوار نباشد و وجدان اخلاقی زنده نباشد علم آنان نیز غیرمفید است[۲۰۶].
- فعالان سیاسی: سیاستمدار باید در پی هدایت و صلاح جامعه باشد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر داشته باشد و بر مدار اخلاق در هدایت جامعه به صلاح اقدام نماید[۲۰۷].
- مهندسان و پزشکان: پزشک بدون تهذیب نفس، هرچند به مدارج علمی و تخصصهای بسیاری رسیده باشد، مسئولیتپذیر نبوده و در حق بیماران اجحاف میکند. مهندس نیز همینطور است، بدون تهذیب نفس ممکن است نقشه و طرحی ارائه کند که تنها در جهت منافع خودش باشد[۲۰۸].
- اصحاب رسانه: رسانهها در دنیا، فکر، فرهنگ، رفتار و در حقیقت هویت فرهنگی انسانها را القا میکنند و میتوانند در بهبود وضعیت زندگی انسان و ارتقای اخلاق و معنویت، مؤثر باشند. اخلاقمداری در رسانه نقش مهمی در روابط جوامع دارد و حاکمیت اخلاق و فضیلت بر رسانهها سبب میشود که ملتها حرف یکدیگر را بهتر بفهمند و بسیاری از بدفهمیها و کجفهمیها از میان برود و گستره تصمیمگیریهای سیاستمداران و قدرتمندان در دنیا محدود میگردد[۲۰۹].[۲۱۰]
اصول ملکات اخلاقی
علمای اخلاق در مورد اصول صفات و ملکات اخلاقی که فضیلتها و رذیلتها از آنها منشعب میشوند، اختلاف نظر دارند. برخی اصول اخلاق را در انسان چهار اصلِ شهوت، غضب، قوه علمیه و قوه عدالت میدانند[۲۱۱] و برخی آن را سه اصل میدانند و قوه عدالت را ازجمله قوا برنمیشمرند[۲۱۲].
امام خمینی با بیان اصول اخلاقی و اختلاف آرا در این اصول، بر این باور است که این اصول عبارتاند از: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه، قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراط و تفریط دارند. اعتدال در این قوا، رشد فضایل انسانی و اخلاقی است[۲۱۳]. هر یک از این اصول بنا بر مقتضای خود عمل میکنند؛ چنانکه شهوت مقتضی جلب ملایمات است؛ از اینرو اگر انسان این قوه را مهار نکند، عالم را به فساد میکشاند؛ همچنانکه قوه غضب و قوه خیال و شیطنت اینگونه است و باید آن را مهار کرد[۲۱۴].
بر این اساس هر یک از اصول یادشده به منزله دایرهای است که نقطه مرکز آن قوه اعتدال است. پس هرچه از این مرکز و حد اعتدال دور شود، از اعتدال دور گشته تا برسد به ضعیفترین درجه آن؛ بنابراین میان آخرین نقطه ضعف و میان مرکز، نقاط و مراتب و درجاتی از طرف تفریط واقع میشود. همچنین است اگر از این مرکز و حد اعتدال به طرف بالا برود تا آن اندازهای که از مرکز دور شود؛ یعنی آخرین مرتبه قوت، طرف افراط از حد اعتدال است؛ پس اصول اخلاق، ثمرات و فضایل این چهار مرکز و چهار قوه در حال اعتدال است که ریشه فضایل انسانی و اخلاقیاند و از آنجاکه هر قوه یک مرکز دارد که در دو طرفاش نهایت دوری از مرکزِ اعتدال است که منشا رذیلتها است، اصول رذیلتها و اوصاف هلاککننده هشت عدد هستند[۲۱۵].
امام خمینی نقاط اعتدال و افراط و تفریطِ این چهار اصل و قوه را تبیین کرده است:
- قوه علمیه: حد اعتدال آن حکمت، طرف افراط آن جُربزه و طرف تفریط آن بُله نام دارد[۲۱۶].
- قوه غضبیه: حد اعتدال آن شجاعت است؛ یعنی قوهای که تحت میزان عقل است و حرکت و سکون آن به اجازه عقل صورت میگیرد و این صفت شجاعت است. طرف افراط این قوه تهور است و طرف تفریط این قوه، جبن و ترس است[۲۱۷].
- قوه شهویه: این قوه حد اعتدالش عفت و طرف تفریط آن خمودی و طرف افراطش حرص، وقاحت و تبذیر است[۲۱۸].
- قوه عدلیه: این قوه نیز سه نقطه دارد. هرچند برخی آن را قوه و اصلی جداگانه نشمردهاند و آن را قوه تعدیلکننده آن سه قوه برشمردهاند، برخی دیگر آن را یک اصل میدانند[۲۱۹] که حد وسط آن عدالت، و افراط در آن ظلم و جور و تفریط در آن پذیرش ظلم است[۲۲۰].
از دیدگاه امام خمینی اخلاق اسلامی بر دو رکن و عنصر اصلی استوار است که از ترکیب آن دو، اساس و رکن اخلاق الهی شکل میگیرد:
- فطرت خداجویی و اعتدال که عامل ملکوتی و کمال انسان است (بُعد اثباتی)؛
- نفی خودبینی و حبّ نفس که مانع تکامل انسان است. (بُعد سلبی) در رکن اول، امام خمینی بر این باور است که در مسائل خودسازی و اخلاق، اعتدال زیربنای ملکات اخلاقی است[۲۲۱] و ملاک ارزشمندی اعمال، جهت خداجویی آنهاست و اگر مقصدها الهی شد و غیر خدا از صفحه دل بیرون رفت، همه چیز به دست میآید[۲۲۲]؛ بر این اساس بُعد مثبت اخلاق و خودسازی بر اخلاص و قیام برای خدا تکیه دارد.[۲۲۳] در رکن دوم امام خمینی معتقد است آنچه مانع از رشد و تعالی انسان میشود و او را از تهذیب و تزکیه باز میدارند، خودبینی است[۲۲۴] و ریشه تمام رذیلتهای اخلاقی حب نفس و حب دنیا و تمام گرفتاریها از خودمحوری، خودگرایی و خودبینی آدمی است؛ زیرا بشر همه چیز را برای خود میخواهد و به مصالح و منافع دیگران نمیاندیشد.[۲۲۵] ایشان اساس و ریشه دنیادوستی را نیز حب نفس میداند[۲۲۶] و معتقد است یکی از مظاهر حب نفس و شاخههای خودخواهیْ خصومت و اختلاف است. ایشان همواره بر این نکته تاکید میکند که اختلاف و تفرقه برخاسته از خودخواهی است.[۲۲۷].[۲۲۸]
فضائل و رذائل اخلاقی
آیت الله خامنهای در تعریفی، فضیلتها را همان جنود عقل و رذیلتها را همان جنود جهل معرفی میکند و در تعبیری دیگر از نظر ایشان، جنود عقل همان اخلاق اسلامی و جنود جهل همان اخلاق طاغوتیاند. رهبر انقلاب در خلال مباحث اخلاقی خود در درس اخلاق، دیدارها و بیانیهها، ضمن ارائه فهرستی از فضائل و رذائل اخلاقی در حوزههای مختلف حیات فردی، اجتماعی، خانوادگی، ملی، حکومتی، و... به بیان فضائل و رذائل و عوامل موثر در آن و موانع رشد اخلاقی آدمی پرداختهاند. توجه به تقسیم دقیق رهبری در سیره و رفتار رسول الله(ص) در دو عرصه شخصی و حکومتی نشانگر آن است که حاکمان، کارگزاران و عناصر مؤثر در رشد و اعتلای اخلاق جامعه همچون معلمان، استادان و روحانیون و روشنفکران، هر کدام دو بعد مجزا در حرکت و حیات خود دارند که باید با تفکیک دقیق آنها، آموزههای دقیق و بدون اشتباه و انحراف را از الگوهای رفتاری و قول و فعل آنان آموخت.
اول: تفکیک اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی پیامبر: تفکیک ابعاد زندگی پیامبر به دو بعد اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی موجب آن میشود تا فراگیران با شناخت مختصات ارزشی و اخلاقی حیات و حدود شخصی رسول الله(ص) از یک طرف و حیات حدود حکومتی ایشان از سوی دیگر به تأسی و الگوگیری دقیق و درست از ایشان بپردازند کما اینکه این دقت در خصوص گروههای مرجع جامعه همچون مسئولان، کارگزارن، و رهبران و معلمان علمی و اخلاقی جامعه نیز حاکم و جاری است؛ یعنی اخلاق آنان به عنوان یک انسان با یک حاکم یا یک معلم و مدیر[۲۲۹].
دوم: تفکیک اخلاق فردی، اجتماعی و ملی: تقسیمبندی دیگر در خصوص فضائل و رذائل که از سوی رهبری در بیاناتشان ارائه شده است تفکیک فضائل و رذائل اخلاقی در عرصه شخصی، اجتماعی و ملی است. این تقسیمبندی کمک میکند تا بتوان آثار و آسیبهای فضائل یا رذائل را در حوزه فردی، حکومتی و ملی شناسایی و مدیریت کرد. تفاوت آثار غرور در عرصه فردی و رذیلت شمردن آن و فضیلت شمردن همان در عرصه ملی به آثار دقیق این تقسیمبندی اشاره دارد.
همچنین از دیگر توجهات ایشان در آموزههای اخلاقی، توجه به تفاوت آثار آفات اخلاقی همچون تکبر و خود برتربینی و خودخواهی در دو سطح عمومی و زمامداران است که در اولی صرفاً مانعی برای رشد اخلاقی فرد است لکن در سطح مدیران و زمامدارن باعث سست شدن پایههای عدالت و نقض آن در جامعه میشود.
ایشان در جلسه دیدار با دانشجویان قبول شده در کنکور و در مقام توصیه اخلاقی میفرمایند: درس اخلاق به آدم، اخلاق نمیدهد، علم اخلاق را در کتابها هم میشود یاد گرفت، اما اصل آن است که باید اخلاق را مصرف کرد، کیفیت اخلاقی باید پیدا کرد این مهم است[۲۳۰]. وی در ادامه به ذکر عواملی چند برای اخلاقی شدن میپردازد: ذکر خدا، اجتناب از گناه به صورت یک وظیفه قطعی، تواصی به حق و تواصی به صبر، (هم توصیه کنید، هم توصیه بشنوید)، خواندن قرآن و تدبر در آن، عمل دقیق به واجبات و محرمات یعنی ترک محرمات و انجام واجبات[۲۳۱]. ایشان در مقام مانع نیز به تکبر، خودخواهی و احساس منیت و غره شدن به عنوان موانع اصلی اجرای اخلاق و عدالت در جامعه اشاره میکنند[۲۳۲].[۲۳۳]
روشهای درمان رذایل
از دیدگاه علمای اخلاق رذیلتهای اخلاقی، همچون حسد، ریا و تکبر، سبب هلاکت افرادند و در صورتی که فرد به درمان آنها اقدام نکند، در نفس ریشه میدوانند و اصلاح آنها دشوار خواهد بود[۲۳۴]. امام خمینی که خود انسانی متخلق به اخلاق الهی بود، همچون دیگر اندیشمندان، روشهایی علمی و عملی برای درمان رذیلتهای اخلاقی ارائه کرده است:
روشهای عملی
ازجمله این روشها این موارد است:
- ریاضت: یکی از روشهای اصلاح اخلاق ریاضت و مجاهده است و این نیاز به تحمل سختیها در معالجه امراض قلبی دارد.[۲۳۵] امام خمینی نیز درمان برخی صفات رذیله را به درمان اصل و ریشه آنها که دنیادوستی و نفسدوستی است، میداند که این نیاز به زحمت و ریاضت بسیار دارد.[۲۳۶] ایشان هدف و مقصد بعثت انبیا(ع) را تزکیه و خروج نفس از ظلمات به نور میداند و معتقد است پیامبران(ع) برای تربیت انسان آمدهاند.[۲۳۷] ایشان در آموزههای اخلاقی خود بر این نکته اصرار میکند که پیگیری و ریاضتهای فراگیر لازم است تا انسان در مبارزه با رذیلتهای اخلاقی و جهاد اکبر با هوای نفسانی سربلند و پیروز گردد.[۲۳۸]
- درمان با ضد: پس از معرفت اسباب صفات رذیله و برطرف کردن آنها، مواظبت بر ضد هر یک از رذیلتها لازم است تا نفس از افراط و تفریط به حد اعتدال باز گردد.[۲۳۹] امام خمینی نیز ازجمله درمان عملی رذیلتها و صفات ناپسند را معالجه با ضد میداند؛ چنانکه اگر کسی علاقه به مال و ثروت دارد، با انجام صدقات مستحب و واجب و گشادهدستی، صفت حب دنیا و بخل را از خود دور کند[۲۴۰] یا کسی که دارای صفت خمودی و سستی است، با ضد آن درمان کند و به حد اعتدال که شجاعت است برسد.[۲۴۱]
- ایمان به توحید: برخی از صفات رذیله در انسان ناشی از ضعف ایمان است و اگر انسان حقتعالی را قادر مطلق بداند که عزت و عظمت و رزق افراد به دست اوست، صفاتی مانند حرص، حسد، تملق، کذب، ریا و سُمعه، ترس از غیر خداوند و امید به غیر او باقی نمیماند. این روش که هم مربوط به شناخت و علم و هم به ایمان و عمل بر میگردد و مبنای آن توحید خالص است، روش مخصوص قرآن کریم است که در کتابهای آسمانی و تعالیم دیگر انبیا(ع) که در دست است، یافت میشود.[۲۴۲] امام خمینی نیز یکی از راههای تصفیه اخلاق و تحصیل اخلاص و صفا را توجه به سبب، فاعل حقیقی و توحید افعالی میداند و معتقد است کسی که حقتعالی را متصرف در امور ببیند، از ریا و جلب قلوبِ دیگران بینیاز و از شرک و خودبینی خالی میشود[۲۴۳] و در مقابل، بینیازی، عزت نفس و اعتماد به حقتعالی جایگزین آن میشود[۲۴۴]؛ البته به اعتقاد ایشان علم توحید بهتنهایی کافی برای اصلاح نفس و کسب ملکات پسندیده نیست. انسان باید قوه عملیه را در خود تقویت کند و توحید را به قلب برساند که در این صورت صفات رضا، تسلیم، طمانینه، توکل و یاس از آنچه در دست مردم است، به دنبال آن میآید.[۲۴۵]
- کسب محبت خداوند: عالمان اخلاق و تهذیب نفس یکی از راههای درمان رذیلتها را تحصیل محبت خداوند میدانند و این محبت خود نتیجه معرفت است.[۲۴۶] امام خمینی با توجه به خلقت نظام هستی بر اساس عشق و محبت، رسیدن به مقصد و اصلاح نفس را از راه حبّ ذاتی و عشق جبلی در فطرت تمام موجودات میداند.[۲۴۷] ایشان این روش را روشی مناسب و سریع برای درمان برخی رذیلتهای اخلاقی میشمارد[۲۴۸] و معتقد است سالک چون عاشقِ جمال و کمالِ محبوب است، هر آنچه غیر از دوست است، یکباره آنها را کنار میگذارد و بساط غیر را از صفحه قلب بر میچیند[۲۴۹].[۲۵۰]
روش علمی
از دیدگاه علمای اخلاق از مهمترین راههای علمی برای اصلاح صفات ناپسند و کسب صفات پسندیده، تفکر در مفاسد و عواقب این صفات است که گاهی سبب هلاکت و دشمنی الهی[۲۵۱] و قرارگرفتن در زمره کفار و حیوانات است.[۲۵۲] امام خمینی تفکر را یکی از راههای علمی درمان رذیلتهای اخلاقی میداند؛ البته این در صورتی است که قلب انسان از زرق و برق دنیوی و حبّ آنها پر نشده باشد و چشم اعتبار و انصاف او باز باشد[۲۵۳]. ایشان تفکر در مفاسد و لوازم رذیلتهای اخلاقی، ازجمله عذابهای اخروی و غضب خداوند را سبب اصلاح و تهذیب اخلاق میداند؛ همچنین تفکر در مفاسد دنیویِ صفات ناپسند، مانند حزن و اندوه در حسادت[۲۵۴] یا افعال ناهنجار در حال غضب[۲۵۵] یا رسوایی و افتادن از چشم مردم در صفت نفاق[۲۵۶] را سبب دوری کردن از این صفات میداند. ایشان تفکر را کلید گشوده شدن درهای معرفتها و گنج کمالها و علمها میشمارد که مقدمه لازم برای سلوک راه انسانیت است[۲۵۷]؛ چنانکه ازجمله روشهای علمی که انسان را در اصلاح نفس یاری میکند، موازنه است؛ به این معنا که انسان منافع و ضررهای هر یک از اخلاق فاسد و ملکات رذیله که ناشی از شهوت، غضب و واهمه است، بسنجد و ملاحظه کند که اگر این قوا تحت تصرف عقل یا شیطان واقع شدند، چه آثاری بر آنها بار میشود[۲۵۸].[۲۵۹]
رابطه اخلاق با مقولههای اساسی زندگی
اخلاق با سایر مقولههای اساسی زندگی مانند آزادی، حقوق و سیاست ارتباط بسیار نزدیکی دارد و در همه این مقولات، دارای نقش مهم و اثرگذاری است، از آن جمله:
آزادی
در جهانبینی اسلامی آزادی ریشهای الهی دارد، و حرکت علیه آن، حرکت علیه یک پدیده الهی است[۲۶۰]، چنانکه نقطه مقابل آن تکلیف است[۲۶۱]، برخلاف لیبرالیسم غربی که آزادی در آن منهای حقیقتی به نام دین و خدا است. در اسلام ارزشهای اخلاقی مسلم و ثابت است و حرکت در جهت آنها ارزشآفرین و کمال است، در نتیجه آزادی با این ارزشها محدود میشود؛ درحالی که در نظام اخلاقی غربی ارزشهای اخلاقی نسبی است و نمیتوان کسی را که به این ارزشها تعرض میکند مورد سرزنش قرار داد[۲۶۲]. از سوی دیگر در اسلام، آزادی همراه با تکلیف است و انسان از آن جهت که مکلف است آزاد است تا در میان انگیزهها و غرایز متضاد راه کمال را بپیماید. چنانکه حیات وی برای این منظور بوده است، وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۲۶۳]آزادی نیز مقدمهای برای عبودیت است[۲۶۴].[۲۶۵]
عدالت اجتماعی
ایجاد عدالت اجتماعی تنها در سایه اخلاق اسلامی امکانپذیر است؛ هرچند بخش عمده آن به قوانین و مقررات مربوط میگردد، اما قوانین و مقررات نیز بدون برخورداری افراد از اخلاق اسلامی کارساز نیست. با تأمین شدن اخلاق در جامعه، عدالت اجتماعی نیز تأمین میشود و جامعه آباد میگردد[۲۶۶].
هدف جمهوری اسلامی ایجاد عدالت اجتماعی بوده و تحقق آن به این است که هر انسانی وظیفهاش را به خوبی انجام دهد و رفتارها بر مبنای اخلاق باشد[۲۶۷]. عدالت اجتماعی تأثیر مستقیمی بر اخلاق مردم دارد و بیعدالتیها میتواند اخلاق جامعهای را به تباهی بکشاند. بسیاری از رذائل اخلاقی مانند حسادت، کینه، دشمنی و مانند آن از فقدان عدالت اجتماعی ناشی میگردد [۲۶۸].
عدالت اجتماعی یک اصل و هدف والا است و زمانی محقق میشود که جامعه تربیت یافته باشد و ظلم و ظلمپذیری در آن نباشد[۲۶۹]، و با استقرار شریعت اسلامی است که عدالت اجتماعی تحقق مییابد[۲۷۰]. در زمان ما جامعه به برکت انقلاب، به سمت اخلاق الهی گردش قابل توجهی داشته و ادامه این راه میتواند جامعه را از عدالت اجتماعی برخوردار سازد[۲۷۱].[۲۷۲]
حقوق
اخلاق و حقوق دارای تأثیر متقابل بوده و بین مسائل آن دو، تلازم وجود دارد. حقوق و قوانین میتواند متأثر از اخلاق حاکم بر جامعه باشد، چنانکه قوانین نیز میتواند بر رفتار و اخلاق جامعه تأثیر بگذارد؛ هر قانونی دارای آثار تربیتی و اخلاقی است که باید به آن توجه شود؛ چنانچه قانونگذاری به گونهای باشد که روح قانونپذیری، قناعت و دینداری و معنویت را در مردم تقویت کند مطلوب و اخلاقی است اما قانونی که روح قانونشکنی و اسراف و لاابالیگری را در مردم تقویت کند غیر اخلاقی و نامطلوب میباشد[۲۷۳]. آسایش مسلمانان و حفظ اخلاق فاضله در سایه حکومت عدل و قانون، امکانپذیر است[۲۷۴].[۲۷۵]
سیاست
میان اخلاق و سیاست، رابطهای متقابل وجود دارد. از یک سو برای تأمین سعادت جامعه، سیاست باید الهام گرفته از اخلاق و دین باشد و با اغراض و امیال نفسانی آلوده نگردد، تا در سایه آن معیشت مردم همراه با عزت و اقتدار ملی، پیشرفت علمی، معنویت، فضیلت، دین و اخلاق تأمین شود[۲۷۶]. از سوی دیگر تعالی اخلاقی، و رشد معنویت و فضیلت در سایه سیاست و حکومت عدل و قانونمدار امکانپذیر است[۲۷۷]. سلوک سیاسی امیرمؤمنان (ع) آمیخته با سلوک معنوی و اخلاقی ایشان بود و سیاست او از اخلاق و معنویت نشأت گرفته بود[۲۷۸]. در مکتب سیاسی امام خمینی نیز، معنویت و اخلاق با سیاست در هم تنیده است و همه رفتارهای امام بر محور خدا، معنویت و اخلاق میباشد. از اینرو امام خمینی قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست[۲۷۹].[۲۸۰]
نهادهای تأثیرگذار در اخلاق
نهادهای متعددی در اخلاق جامعه نقشآفرین است. شماری از مهمترین این نهادها عبارتاند از:
دولت
امنیت، آسایش و حفظ ایمان و اخلاق فاضله در سایه حکومت عدل و قانونمداری امکانپذیر است؛ حکومتی که ساختار آن اسلامی باشد، در زمینه اخلاق و معنویت مردم و رشد فضیلتهای اخلاقی از قبیل: اقامه معروف، اقامه روح دینی و استقرار اخلاق اسلامی مسئولیت دارد[۲۸۱]. کارگزاران دولت باید فضائل اخلاقی همچون مناعت طبع، عفت اخلاقی، اعتماد به نفس، صداقت و شجاعت را به جوانان بیاموزند و اراده پولادین، انضباط اجتماعی و وجدان کاری را در آنان ایجاد نمایند[۲۸۲]. حتی قانون اساسی کشور باید تأمین کننده نظام اخلاقی کشور باشد[۲۸۳]. اصلاحات در کشور باید بر پایه تحکیم قانون اساسی و در جهت اصلاح دین و اخلاق جامعه باشد[۲۸۴]. همچنین نظام اسلامی باید تضمین کند که ارزشهای الهی حاکم باشد چنانکه آیه ۴۱ سوره حج الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ[۲۸۵] ناظر بر این موضوع میباشد زیرا در جامعهای که فرمانروایان مردم را به نیکیها و اقامه نماز فرمان دهند ارزشهای اخلاقی رشد میکند[۲۸۶]. در نظام اسلامی فعالیت سیاسی نمیتواند جدا از معیارها و ضوابط اخلاقی باشد و کار غیراخلاقی، صلاحیت مدیران را خدشهدار میکند[۲۸۷].[۲۸۸]
خانواده
«خانواده» مبنای جامعه است و در صورتی که از نظر اخلاقی متزلزل شود تمام جامعه متزلزل خواهد شد[۲۸۹]. همه ارزشهای اخلاقی و معنوی را میتوان در کانون خانواده جستجو کرد و در سطح جامعه گستراند[۲۹۰]. در هر خانواده پدر در رشد اخلاقی فرزندان مسئول است و نمیتواند در مقابل آن بیتفاوت باشد[۲۹۱]. چنانکه قرآن کریم نیز بر این مطلب اشاره کرده است قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا[۲۹۲] که به انسان سفارش میکند خود و خانوادهاش را از دوزخ حفظ کند، و بیانگر آن است که حفظ عناصر اصلی کانون خانواده موجب حفظ خود انسان نیز میگردد[۲۹۳]. همچنین تربیت کودک از دامن مادر شروع میشود از اینرو مادران نقش اساسی در پرورش اخلاقی کودکان دارند؛ انسانی که در محیط خانواده رشد و تربیت اخلاقی پیدا کند کمتر متأثر از ناهنجاریهای محیطی میشود. اگر محیط خانواده محیطی اخلاقی باشد فرزندان نیز با اخلاق تربیت میشوند[۲۹۴].[۲۹۵]
مدارس
معلمان دارای مقام والایی هستند؛ مسئولیت تربیت جوانان مسئولیت والایی است. تهذیب اخلاق کودکان، امر مهمی است که ابتدا باید در خانواده شکل بگیرد و معلمان آن را تقویت کنند[۲۹۶]. انتخاب یک معلم خوش عقیده و مهذب، در تربیت دینی و اخلاقی کودکان نقش بسزایی دارد؛ گاهی رفتار معلمان میتواند منشأ سعادت و شقاوت کودکان باشد[۲۹۷]. یک معلم میتواند کودکان را به گونهای تربیت کند که یکی از آنان جامعهای را اصلاح کند، یا با تربیت غلط جامعهای را به فساد بکشاند[۲۹۸]. نقش معلم نقش تراز اول است و میتواند آینده روشنی را برای نظام اخلاقی رقم بزند[۲۹۹].[۳۰۰]
روحانیت
روحانیت میتواند دین، اخلاق و معنویت را با عمل و زبان خود در جامعه پیاده کند و جامعه را اخلاقمدار نماید، چنانکه در موارد متعددی حضور یک روحانی مانع از خرابکاری دشمنان اسلام شده است[۳۰۱]. از جمله وظایف علما استقرار احکام اسلامی و برقراری عدالت اجتماعی و پرورش استعدادهاست تا بدان وسیله اخلاق و ارزشهای اسلامی را در جامعه رواج داده و روابط انسانها را به صورت مطلوب تنظیم نمایند[۳۰۲]. روحانیت باید با هدایت مردم و تشویق آنان بر دینداری، آنان را با فضیلتها و اخلاق اسلامی آشنا سازند و با عمل و زبان، فضیلت اخلاقی را در آنها به وجود آورند. روشن کردن این مشعل فروزان، دلها را روشن و موجب ایجاد آگاهی، حرکت و ایمان عمیق میگردد[۳۰۳]. روحانیت افزون بر درس اخلاق و معنویت، که هشدار در برابر دشمن درونی و نفس اماره یا شیطان است، باید درس اخلاق سیاسی هم داشته باشند و در برابر شیطانهای قدرتمند عرصه سیاسی که برای اغواء و تسلط بر ملتها تلاش میکنند مردم را آگاه سازند[۳۰۴].[۳۰۵]
رسانهها
رسانهها زمینهساز مناسبی برای گفتگوی آزاد و دوجانبه و چندجانبه بین ملتها به شمار میآیند. آنها میتوانند، مفاهیم معنوی و اخلاقی را در میان ملتها گسترش داده، سطح آگاهی و معرفت مردم را ارتقا دهند[۳۰۶]. مطبوعات باید مبلغ و مجری احکام اسلام باشند، از اینرو باید مهذب باشند و اخلاق اسلامی و الهی را در جامعه رواج و گسترش بدهند. بیاخلاقی در رسانهها صدمات بسیاری بر پیکر اسلام و معنویات میزند. چنانکه در زمان طاغوت، بسیاری از جوانان با تأثیرپذیری از رسانهها به فساد کشیده شدند[۳۰۷]. رسانه نقش مستقیمی در نگرشهای اخلاقی جامعه و ارتقاء فرهنگ اسلامی دارد[۳۰۸]؛ به طوری که اگر خود مهذب بوده میتواند حامل پیام اسلام بوده و اخلاق الهی را در جامعه رواج دهد و برعکس، چنانکه در رژیم گذشته بود میتواند ابزار مؤثری برای فساد جامعه به ویژه نسل جوان باشد[۳۰۹]. صدمهای که رسانه ناسالم و غیراخلاقی وارد میسازد قابل مقایسه با هیچ نهاد دیگری نیست[۳۱۰]. بسیاری از مشکلات امروزه جوامع ناشی از غیر اخلاقی بودن رسانهها است که در جهت منافع خود حقایق را وارونه جلوه میدهند[۳۱۱].[۳۱۲]
راهبردها و ابزارهای تحقق و توسعه اخلاق
راهبردهای توسعه اخلاق اسلامی را میتوان در ابعاد مختلف اجتماعی دنبال نمود. برخی از مهمترین راهبردها عبارتاند از:
التزام عملی مسئولان به آموزههای اخلاقی
برای استقرار اخلاق در جامعه، یکی از مهمترین ابزارها، تمرین و مجاهدت مسئولان و افراد است[۳۱۳]. در جامعه اسلامی هدف، تعالی انسان است که از جمله آنها تعالی روحی و اخلاقی است و همه موظفند در جهت کسب آن تلاش کنند[۳۱۴].
توجه به اخلاق و روحیات اسلامی، برادری، گذشت، ایثار و سایر خُلقیات حسنه اسلامی، از ارکان اساسی انقلاب اسلامی است که باید در سطح عمومی کشور رعایت گردد[۳۱۵]. همه اعم از مسئولان و کارگزاران وظیفه دارند همانگونه که در پیروزی انقلاب، در وجود و درون خود تحولی اخلاقی در جهت هدفهای اخلاقی اسلام به وجود آوردند، برای تداوم انقلاب و استقامت و عدم انحراف آن، همان تحول اخلاقی را ایجاد نمایند[۳۱۶][۳۱۷].[۳۱۸]
مبارزه حکومت با بسترها و ریشههای فساد اخلاقی
حکومت موظف است که با فساد و فحشا مبارزه کند و اجازه ندهد که هوسهای گروهی اندک در جامعه، موجب ترویج فحشا و منکرات و بیبندوباری و اغوای ذهنی و فکری افرادی گردد که هیچ انگیزه فسادی ندارند[۳۱۹]. مسئولان کشور با پشتیبانی مردم با عوامل انحطاط و عقب ماندگی مبارزه کنند تا از یک سو خدا را از خود راضی ساخته و از سوی دیگر جامعه را به آرمانهای خودش نزدیک سازند. آماج مبارزه آنان نیز سه عامل فقر، فساد و تبعیض است که پایه همه مشکلات و ناامنیهاست[۳۲۰]. پیرایش چهره فرهنگی کشور از وظایف کارگزاران است تا چهرهای نورانی، اسلامی و کاملاً منطبق با فضیلتهای اخلاق اسلامی باشد[۳۲۱]. از نکات مهم در جهت تحقق اخلاق در جامعه تهیه فهرستی از صفات رذیله و فهرستی از صفات و خلقیات نیک است تا با پایش آنها، آنچه را که از صفات رذیله در انسانها و در جامعه وجود دارد آن را اصلاح نموده و با تمرین، صفات نیک آن را فراهم سازند[۳۲۲].[۳۲۳]
الگوسازی شخصیتهای اخلاقی و معنوی
ارائه یک الگوی درست از زندگی یک ملت و اداره یک کشور از جمله وظایف مسئولان نظام است تا از یک سو جامعه را به سعادت اسلامی برساند و از سوی دیگر الگو و نمونهای پر جاذبه برای جهانیان باشد[۳۲۴]. یکی از شرایط پیشرفت اخلاق در جوانان داشتن الگوهای مناسب است، الگوسازی یکی از اساسیترین کارها است. برخی با عملکرد و رفتار خود الگوهای بدی برای جوانان هستند. باید الگوهای خوبی به آنان معرفی شود که دارای صداقت، سلامت رفتار، فداکاری، بینش والا، و رفتار نیک با مردم باشند[۳۲۵]. ازاین رو امام خمینی به جوانان متعهد توصیه میکند که خود الگویی برای دیگران باشند و با رفتار خود دیگران را به رفتارهای اخلاقی دعوت کنند[۳۲۶]. با نگاهی وسیعتر برای رسیدن به سعادت ملت و تحقق یک نظام اخلاقی، بهترین الگو، حکومت امیرمؤمنان (ع) میباشد که از آلودگیهای اغراض و امیال و شهوات منزه بوده و از دین و اخلاق الهام گرفته بود تا در سایه چنین منشی معنویت، دین و اخلاق تأمین شود[۳۲۷]. همچنین در نهضت عاشورا کسانی که در مبارزه معنوی بین فضائل و رذائل پیروز شدند و جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دادند، عده اندکی بودند اما پایداری و استقامت آنان، موجب شد که در طول تاریخ از آن الگو بگیرند[۳۲۸]. امام خمینی نیز از جمله مهمترین الگوهای اخلاقی به شمار میآید، ایشان دارای ایمانی روشنبینانه بود و نو آوریهایی در مباحث دینی به وجود آورد که متکی به دین و مبانی دینی بود، از اینرو توانست در زمینه مسائل اعتقادی و اخلاقی نوآوریهایی اصولی و بنیادین ایجاد کند[۳۲۹].[۳۳۰]
استفاده مناسب از رسانههای عمومی و تولید کتب و نشریات اخلاقی
هویت حقیقی جامعه ما هویت اخلاقی آن است و همه چیز بر محور آن شکل میگیرد. از جمله وظایف رسانهها به ویژه صدا و سیما، برنامهریزی مناسب در جهت پرورش، گسترش و تبیین فضیلتهای اخلاقی است. صدا و سیما باید خودش را متکفل گسترش فضائل و خُلقیات رفتاری جامعه مانند: انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامهریزی، ادب اجتماعی، رعایت حقوق دیگران و بسیاری دیگر از خلقیات بداند. در تمامی برنامههای تولیدی از قبیل سریال، محاورات، میزگردها و مانند آن باید تقویت این فضائل مورد توجه باشد. ارتقاء معرفت دینی و ایمان دینی از وظایف صدا و سیما است. تولید برنامههای نامناسب تأثیر بسزایی در فاصله گرفتن مردم از دین و اخلاقیات دارد[۳۳۱]. مأموریت محوری رسانه ملی، مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، اخلاق رفتاری جامعه و آسیبزدایی از فرهنگ و اخلاق جامعه است[۳۳۲]. توسعه کتب اخلاقی و تکرار برخی مباحث آن نیز موجب تهذیب جامعه میگردد چرا که نفس انسان از تکرارها و تلقینها اثر میپذیرد[۳۳۳][۳۳۴]
بهرهبرداری بهتراز منبرها و مناسبتها
بهرهبرداری بهتر از منبرها و تبلیغات دینی و مناسبتهای مذهبی و مساجد و چاپ و نشر کتابها و مجلات و نشریات در راستای مباحث اخلاقی امری ضروری است؛ در گذشته عالمانی به بیان معارف و پاسخگویی به شبهات پرداختند؛ اما امروزه این نیاز بسیار گستردهتر است و لازم است کتابها، جزوهها، مجلات و نشریاتی ایجاد شود تا این رسالت را عهدهدار گردد و به گسترش دین، معارف و اخلاق بپردازد، در این راه از علما و متخصصان که در این زمینهها مطالعاتی دارند نیز باید استفاده شود[۳۳۵].[۳۳۶]
مشارکت فعال آموزش و پرورش
یکی از ابزارهای استقرار اخلاق در جامعه آموزشهای اخلاقی به وسیله آموزش و پرورش، مراکز تربیتی و مراکز آموزشی و علمی در همه سطوح است[۳۳۷]. آموزش و پرورش سنگ بنای آینده کشور است، ارتقا و اصلاح آن موجب توسعه علوم و به ویژه موجب تحقق و توسعه دین و اخلاق میگردد[۳۳۸]. همت مدارس، باید در جهت ارتقاء اخلاقی و اعتقادی کودکان باشد و این اساس کار در گسترش اخلاق اسلامی است[۳۳۹].[۳۴۰]
استفاده از ابزار پرنفوذ هنر
علمای دین باید معارف دینی را به صورتهای مختلفی همچون مجله و مطبوعات و مانند آنها در اختیار هنرمندان قرار دهند تا آنان با استفاده از این منابع به تهیه فیلم و برنامههای مذهبی و اخلاقی اقدام نمایند[۳۴۱]. هنر بهترین وسیله برای انعکاس مفاهیم اخلاقی و فضائل اخلاقی است. دشمنان اسلام نیز از ابزار هنر مانند شعر، نقاشی، داستان، فیلم و نمایش برای از بین بردن حقایق و فضائل معنوی و اسلامی و سوق دادن به مادیگری و مظاهر مادی سوء استفاده میکنند[۳۴۲]. برخی باید تلاش کنند با اشعار قوی فارسی برجای مانده در آثار بزرگان، عقاید و اخلاق اسلامی را تفهیم نمایند؛ زیرا تأثیر شعر بسیار بیشتر از نثر و زبان نصیحتآمیز است[۳۴۳].[۳۴۴]
بسط ارزشها در میان همه سطوح و طبقات جامعه
از کاربردیترین ابزارهای تحقق اخلاق در جامعه، هدایت جوانان و سوق دادن آنان به اندیشیدن و روآوری به اخلاق اسلامی است. در محیط اسلامی تنها با زبان نرم، رفتار اندیشمندانه و عاقلانه، و برخوردی حلیمانه میتوان حقایق را در دلها نفوذ داد. آموزش این امور به جوانان ضرورت دارد تا اخلاق اسلامی در میان آنان گسترش یابد. از آن جمله یادآوری نعمت انقلاب برای تمامی مردم به ویژه جوانان است که اقتدار اسلامی را بازگردانده و ذلتی را که بر ملت ایران حاکم بود و پایههای دینی و اعتقادی مردم را ضعیف ساخته بود از بین بُرد[۳۴۵]. نظام اسلامی باید تلاش کند با تعلیم و تربیت درست و راهنمایی مردم به سرچشمههای فضیلت، خواست مردم را در جهت فضائل اخلاقی قرار دهد و هوسهای فاسدکننده را از آنان دور سازد[۳۴۶]. بر این اساس امام خمینی سفارش میکند همه افراد وظیفه دارند در تربیت و تهذیب نونهالان تلاش کنند[۳۴۷]. حتی ایشان سفارش میکند زندانها را به مراکز اخلاق و تربیت تبدیل کنند تا زمینه اصلاح و توبه واقعی زندانیان فراهم گردد[۳۴۸].[۳۴۹]
بهرهگیری از آیات، روایات و سخنان بزرگان و ترویج سبک و سیره اخلاقی معصومین (ع)
قرآن کریم انسان را به بهترین راههای اخلاقی و بهترین روشهای عمل فرد و جامعه هدایت میکند إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۳۵۰] قرآن نیازهای انسان را مورد توجه قرار داده و در هر عصری بهترین نسخه سعادت وی میباشد چنانکه مسلمانان صدر اسلام با عمل به قرآن، در علم، اخلاق و بسیاری پیشرفتهای معنوی و مادی به اوج رسیده بودند[۳۵۱]. برای بهرهمندی از هدایت الهی، لازم است به سوی او گام برداشته شود؛ چنانکه خود قرآن نیز چنین وعدهای داده است؛ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا[۳۵۲]. و در دعای امام سجاد (ع) راه منتهی به سوی خدا بسیار نزدیک دانسته شده است؛ «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ»[۳۵۳] قرآن کریم درباره سیره اخلاقی پیامبر (ص) او را به خاطر نرمش و مدارا در برخورد با مردم میستاید فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۳۵۴] با این حال در آیهای دیگر خداوند به ایشان فرمان میدهد که با کفار با شدت و خشونت برخورد نماید يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۳۵۵].
درباره رفتار فردی، غلظت نکوهیده است اما در اجرای قانون و اداره جامعه و ایجاد نظم این رفتار مناسب است[۳۵۶]. اخلاق رسول خدا (ص) در دو بخش اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی الگویی کامل برای بشریت به شمار میآید؛ در بخش اخلاق فردی، به رغم شرایط نامطلوب آن عصر، تمام فضائل، در حد کمال آن در شخصیت ایشان متجلی بود و در بخش اخلاق حکومتی نیز برترین الگوی اخلاق انسانی به شمار میآمد. وی در حکومت، بسیار عادل و با تدبیر بود، حافظ و نگهدارنده قانون بود و خود نیز محکوم قوانین بود. با دشمنان با مدارا رفتار مینمود اما در مواردی که آنان را در مقابل اسلام، احساس مینمود بسیار سختگیر بود[۳۵۷].
قیام امام حسین (ع) نیز علاوه بر مبارزه در مقابل باطل، تجسم معنویت و اخلاق بود که مربوط به باطن و نفس انسانها است[۳۵۸]. امام حسین (ع) هدف اول خود از قیام را ریشهکنی فساد و ایجاد اصلاح در جامعه میداند، که از جمله انواع فساد، انحرافهای اخلاقی به شمار میآید[۳۵۹].[۳۶۰]
بهرهگیری از پایگاهها، مراکز و تشکلهای فعال مردمی
وظیفه تجمعها و تشکلهای دانشجویی آن است که در دانشگاهها در جهت تحقق اخلاق، تلاش نموده و عمق دادن به بنیادهای اخلاقی و انقلابی را هدف خویش قرار دهند[۳۶۱]. یکی از مهمترین نیازهای بسیج دانشجویی مسئله اخلاق و معنویت است. آنان افزون بر تقویت بنیانهای اخلاقی خویش باید تلاش کنند در توسعه دینداری، معنویت و اخلاق به یکدیگر کمک کنند. و الگوی مناسبی برای ورودیهای جدید دانشگاهها باشند[۳۶۲].[۳۶۳]
مقایسه اخلاق اسلامی با سایر نظامهای اخلاقی
با توجه به مبانی اخلاق اسلامی، به سه تفاوت کلی بین نظام اخلاقی اسلام و سایر نظامهای اخلاقی میتوان اشاره کرد:
تفاوت در جهانبینی
چنانکه گفته شد بر اساس جهانبینی اسلامی، انسان موجودی است که از یک سو وابسته به خداوند است و هیچگونه استقلالی از خود ندارد؛ زیرا خداوند مبدأ هستی بوده و دیگر موجودات وابسته و نیازمند به او هستند. از سوی دیگر دارای عمری نامحدود و بینهایت است از اینرو دارای رابطهای با مبدأ و معاد میباشد. اما دیگر نظامهای اخلاقی دارای جهانبینی مادی بوده و زندگی انسان را منحصر به زندگی دنیا میدانند[۳۶۴].[۳۶۵]
تفاوت در تعیین مصداق سعادت
بر اساس جهانبینی اسلامی، سعادت در نظام اخلاقی اسلام جاودانه و بالاتر از سطح زندگی مادی است اما در سایر نظامهای اخلاقی که دارای جهانبینی مادی بوده، سعادت تنها در دنیا قابل دستیابی است و ورای دنیا لذت و سعادتی وجود ندارد. اسلام در عین اینکه مصداق سعادت را در آخرت میداند، رابطه دنیا با زندگی ابدی را حفظ کرده و آن را در مسیر رسیدن به سعادت مؤثر میداند[۳۶۶].[۳۶۷]
تفاوت در راههای وصول به سعادت
نظام اخلاقی اسلام در مفهوم و کلیات مطلوب بودن رسیدن به سعادت با دیگر نظامها مشترک است اما در مصادیق جزئی و مشخص اختلاف نظر دارد. اسلام شرط لازم و کافی در رسیدن به سعادت حقیقی را ایمان و عمل صالح معرفی میکند[۳۶۸]. از سوی دیگر ایمان یک عمل قلبی است و خود به عنوان یک عمل اختیاری در دایره اخلاق قرار میگیرد، از اینرو نیت و انگیزه نیز مورد توجه بوده که آیا ایمان با انگیزه علم و معرفت است یا کسب کمال؟ بر این اساس نقش نیت و انگیزه در کار اخلاقی یکی از تفاوتهای اساسی بین نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظامها است[۳۶۹]. از نظر اسلام کاری ارزشمند است که به انگیزه تحصیل رضایت و خشنودی خداوند صورت پذیرد، هرچند نیت در کار اخلاقی نیز دارای مراتب میباشد[۳۷۰].[۳۷۱]
چالشها و آسیبهای اخلاقی فراروی نظام اسلامی
از آسیبهای جدی و ویرانگری که موجودیت و بقاء انقلاب اسلامی را تهدید میکند، آسیبهای اخلاقی است. اصول و مبادی تمامی رفتارهای ناپسند؛ خودبینی، خودخواهی، خودفروشی، خودنمایی و خودرأیی است که هر یک از آنها مبدأ بسیاری از خلقهای ناپسند و منشأ گناهان بسیار است[۳۷۲]. برخی از مهمترین چالشها و آسیبها عبارتاند از:
حب دنیا
انسان با محبت به مال و زخارف دنیوی بزرگ شده و این علاقه در قلب وی جای گرفته است. منشأ بسیاری از مفاسد اخلاقی و رفتاری و حتی مفاسد دینی نیز همین حب دنیا است[۳۷۳]. بر اساس روایات متعدد[۳۷۴] حب دنیا منشأ و ریشه تمام گناهان است: «رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ حُبُّ الدُّنْيَا»[۳۷۵]. بنابراین تمامی مفاسد اخلاقی و اعمالی از ثمرات حب دنیا بوده و تأسیس هر دین و مذهب باطل به واسطه آن صورت گرفته است. حب دنیا انسان را از تمامی فضائل معنوی از قبیل: شجاعت، عفت، سخاوت و عدالت که مبدأ تمام فضائل به شمار میآیند دور ساخته و او را با فقر، ذلت، طمع، حرص، چاپلوسی، بغض و کینه و مانند آن قرین میسازد[۳۷۶]. بر اساس روایتی اگر بندهای نماز و روزه اهل آسمان و زمین را به جا آورد اما حب دنیا داشته باشد خداوند محبت خویش را به وی نمیچشاند[۳۷۷].[۳۷۸]
خودبینی و تکبر
از برخی آیات قرآن استفاده میشود که دلیل سجده نکردن ابلیس خودبینی و تکبر وی بوده است قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۳۷۹]. خودبینی وی سبب استکبار و آن هم سبب خودرأیی و سرپیچی از فرمان الهی شد. شیطان خصوصیتی ندارد و آنچه که او را از درگاه قرب دور ساخت، میتواند مانعی برای راهیابی انسان به آن درگاه باشد[۳۸۰]. خودبینی از مهمترین موانع تکامل است که رذائلی مانند حسد، حرص، طمع و برادرکشی را در انسان ایجاد میکند، چنانکه منشأ بسیاری از جنگها و ظلمها روحیه خودخواهی و خودپرستی است[۳۸۱].
نتیجه این رذیله در برابر خداوند رشد طغیان در انسان، و در برابر انسانهای دیگر نادیده گرفتن حقوق آنان و در مقابل طبیعت تضییع محیط طبیعی است[۳۸۲].[۳۸۳]
اشرافیگری و تجملگرایی
تجملگرایی و گرایش به اشرافیگری پیامدهای بسیاری دارد؛ تأمین نشدن عدالت اجتماعی، دور شدن از روحیه برادری و الفت و انس و همدلی، از جمله این پیامدها به شمار میآیند. رواج تجملگرایی در جامعه و عادت کردن به تجمل افزون بر آنکه اسراف به شمار آمده و سرمایهها را از بین میبرد، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی را نیز دو چندان میکند[۳۸۴]. جاوید ماندن ملت و تحقق اسلام، نیازمند از بین بردن اخلاق کاخنشینی است. هرچند ممکن است نفس کاخنشینی ضرری نداشته باشد اما خوی کاخنشینی مضر است. از اینرو برای استمرار زندگی صحیح اسلامی باید روحیه کوخنشینی را در ملت تقویت نمود[۳۸۵].[۳۸۶]
غفلت
در گذر زمان هرگاه مسلمانان دچار غفلت شدند، اخلاق، معنویت، عزت و اقتدار و همه کمالات، متوقف شده و عقبگرد کردهاند[۳۸۷]. و این از مهمترین ابزارهای شیطان است که انسان را از خود و امراض اخلاقی خویش غافل میسازد تا جایی که بر اساس آیه ۳۹ سوره مریم راه درمان بر وی مسدود میگردد[۳۸۸]. قرآن کریم در موارد بسیاری از مسئله ذکر و غفلت سخن گفته تا هشداری برای مسلمانان باشد که دچار غفلت نگردند؛ زیرا بسیاری از کسانی که بر اثر قدرت و شهوت گرفتار غفلت شدهاند در تلاشاند تا دیگران را نیز همانند خود غافل و از اخلاق اسلامی بر کنار سازند[۳۸۹]. غفلت موجب انهدام اخلاق، انحراف فکری و هزیمت روحی است که هر کدام از اینها میتواند شخصیت انسان را از بین برده و موجب فروپاشی تمدنها گردد[۳۹۰].[۳۹۱]
خودفراموشی
قرآن کریم با هشدار به انسان، فراموشی خداوند را سبب آن میداند که خداوند نیز آنان را دچار خودفراموشی سازد. وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ[۳۹۲] در ادبیات اخلاقی، خودفراموشی به معنای آن است که انسان از هویت و هدف وجود و باطن و دل و روح خود غفلت کند و دچار فراموشی گردد، انسان تسلیم جریان مادی فاسدی شود و در مقابل بدی، فساد و شرّ هیچ مقاومتی نداشته باشد[۳۹۳].[۳۹۴]
خودباختگی در برابر بیگانگان
از مهمترین عوامل فساد در نظام سابق، خودباختگی در برابر بیگانگان بود که مردم را به بیایمانی و فساد و بیبندوباری سوق میداد، و استقلال اقتصادی و فرهنگی کشور رای بیمعنا ساخته بود[۳۹۵]. خودباختگی از جمله آفاتی است که روشنفکران، رهبران و گردانندگان اجتماعات را تهدید نموده و آنان را در مقابل اراده دیگران تأثیرپذیر میسازد و اقتدار آنان را خدشهدار میکند[۳۹۶]. و ملتها را در برابر بیگانگان ضعیف کرده و موجب نفوذ فرهنگهای مبتذل غرب شده که نابودی و فساد فرزندان آنان را در پی دارد[۳۹۷].[۳۹۸]
مدیریت ناتوان و نااهل
برخورداری جوامع بشری، از زمامداران با تدبیر و با تقوا، سبب رشد و تعالی اخلاق آنان بود، اما هنگامی که دچار مدیرانی بیتقوا، ضعیف و نااهل شدند گرفتار مشکلات فراوانی از جمله مشکلات اخلاقی و معنوی شدند. مدیریتهای ناتوان و نااهل، نظام اخلاقی و سیاسی را در جامعه سست کرده و انسانها را..... ضعیف میکشاند[۳۹۹].[۴۰۰]
قدرتطلبی
قدرتطلبی و رقابت بر سر قدرت نیز از دیگر چالشهای فراروی نظام اخلاقی است. اصل قدرت و حکومت و اداره امور مردم امری مطلوب است و انبیا و اولیا نیز در همین جهت گام برداشتهاند اما آنچه که اخلاق را فاسد نموده و ملتها را به تباهی میکشاند قدرتطلبی و طاغوتگرایی است[۴۰۱]. چنانکه امیرمؤمنان (ع) نیز عهدهداری حکومت را برای قدرتطلبی و رقابت بر سر قدرت سیاسی نمیداند بلکه آن را در جهت نجات مظلومان از دست ستمکاران به کار میبندد[۴۰۲]. امام حسین (ع) نیز قیام خود را در همین جهت دانسته است[۴۰۳]. ازاین رو امام خمینی قیام خود و ملت مسلمان ایران را در جهت رقابت بر سر به دست آوردن قدرت سیاسی و جستجوی ثروتهای ناچیز دنیا نمیداند بلکه آن را برای ارائه ارزشهای دینی و اصول اخلاقی میداند[۴۰۴].
برخلاف منافقانی که در آغاز نهضت اسلامی ایران با ادعاهایی مانند ایجاد آیندهای روشن بر اساس ایدئولوژی دین، در میان نیروهای انقلابی نفوذ کرده و تنها هدف آنان قدرتطلبی بود[۴۰۵]. قدرتطلبی منشأ بسیاری از جنایات علیه ملتهای ضعیف و مظلوم است[۴۰۶]؛ اما درباره اینکه اصالت با اخلاق است یا قدرت، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است. برخی مکتبها مانند مسیحیت اصالت را با اخلاق و زندگی مسالمتآمیز میدانند و رفتار زورمدارانه را در هر شرایطی غیراخلاقی میشمارند، اما برخی دیگر همچون نیچه اصالت را با قدرت و کمال اخلاقی انسان را در قدرت میدانند و برآنند که اخلاق مسیحیت؛ بردگی، ضعف، ذلت و عامل رکود بشریت است. برخی نیز اخلاق را وابسته به قدرت میدانند اما هرقدرتی را اخلاقی نمیشمارند و بر این اساس قدرت استثمارگران، غیراخلاقی اما قدرتی را که مظلومان جوامع در جهت دگرگون کردن جامعه و تحول آن به مراتب عالی به کار میبندند اخلاقی است؛ اما از نظر اسلام تمامی دیدگاههای فوق مردود است، از نگاه اسلام اخلاق فقط در روابط مسالمتآمیز خلاصه نمیگردد افزون بر آنکه در مواردی مبارزه با زور و ستمگری را مقدس شمرده و در شرایطی خاص فرمان جهاد میدهد. در موارد مواجهه با زور نیز، اسلام ابتدا راه حکمت و برهان را برمیگزیند و در صورت مؤثر واقع نشدن در موارد نهایی اقدام به اعمال قدرت مینماید[۴۰۷].[۴۰۸]
تهاجم فرهنگی
آمریکا پس از سالها مبارزه عملی با جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که مبارزه در جهت اعتقادی، فرهنگی و مسائل اخلاقی بسیار کارسازتر است. از اینرو تلاش کردند تا با مبارزه اخلاقی بخش عظیمی از امکانات و سلاح جمهوری اسلامی را از بین ببرند[۴۰۹]. دشمنان اسلام، اخلاق، فکر، اعتقاد و عمل مردان و زنان مسلمان را هدف قرار داده و با ایجاد جریانهای ضد اخلاقی مانند فمینیسم، تلاش میکنند در پوشش اسلامی، بستر انحرافات اخلاقی را در جامعه اسلامی فراهم سازند[۴۱۰]. آنان تلاش میکنند نسل جوان را فاسد سازند تا نشاط، اراده و امید را از آنان سلب کنند و مشکلات عصبی و اخلاقی برای آنان فراهم سازند و آنان را به نسلی بیخاصیت تبدیل نمایند[۴۱۱]. آنان در پی خاموش کردن پیام آزادی، معنویت، ارزش و فضیلت و کرامت انسانی حاصل شده از انقلابند تا بدین وسیله پشتوانه فکری جوانان که تکیهگاه اراده و عزم راسخ آنان است از آنها گرفته شود. از این رو از راه خدشه در اعتقادات، تشویق جریانهای خلاف اخلاق در جامعه و تشویق و ترویج انواع و اقسام فسادها، تلاش میکنند تا باورها و پایههای اخلاقی آنان را متزلزل سازند[۴۱۲].[۴۱۳]
تقلید از فرهنگ بیگانه
از جمله مشکلات و چالشهای پیش روی گسترش اخلاق و فضائل اخلاقی، تقلید و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است، چنانکه رواج فرهنگ اسراف و تجملگرایی در جامعه، میل به خشونت، پخش فیلمهای خشن و ضد اخلاقی که نتیجه تقلید از فرهنگ غربی است تهدیدی برای نظام اخلاقی به شمار میآیند[۴۱۴].[۴۱۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی مخزومی - ابراهیم سامرائی، ج۴، ص۱۵۱؛ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۶-۲۹۷.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۴۱-۴۶.
- ↑ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق عبدالغفور عطار، ذیل ماده خلق.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ذیل ماده خلق.
- ↑ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۷۰.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده خلق.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۲۳.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۰۱؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۶؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۱۵؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۱۰.
- ↑ آیتالله خامنهای، ۶/۱/۱۳۸۵.
- ↑ ر.ک: آیتالله خامنهای، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
- ↑ ر.ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۳۲.
- ↑ ر.ک: ابن مسکویه رازی، احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص۵۵؛ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۴۸؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۷.
- ↑ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، ص۴۷-۴۸.
- ↑ ر.ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، ج۱، ص۴۹.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۴۱-۴۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ کیمیای سعادت، ترجمه طهارة الاعراق، ص۵۷-۵۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۷، باب ۵۹، ص۳۷۲، ذیل حدیث ۱۸.
- ↑ المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۵، ص۹۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۴ و ۱۵.
- ↑ فرانکنا ویلیام، فلسفه اخلاق، ص۲۸.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۶ و ۱۷.
- ↑ مدرسی، محمد رضا، فلسفه اخلاق، ص۱۷؛ و ر.ک: جامع السعادات، ج۱، ص۹-۱۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، (حکمت عملی)، ص۱۹۰.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۸.
- ↑ شاطری، روحالله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۴۰۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزارن نظام در عید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشگاهیان، کتاب سایه سار ولایت، جلد ۵، ص۳۳۰ و ۳۳۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، مصاحبه با نشریه جهاد دانشگاهی، ۱۵/۱۲/۱۳۶۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در عید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
- ↑ اثر پژوهشی منتشر نشده پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، اندیشهنامه مقام معظم رهبری، محسن مهاجرنیا، ص۵۳۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با آزادگان و خانواده شهدا، ۲۹/۵/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به مناسبت نوروز، ۲۹/۱۲/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱/۱۱/۱۳۷۱.
- ↑ «به داد و ستدی امید بستهاند که هرگز زیان ندارد» سوره فاطر، آیه ۲۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در نماز جمعه تهران، ۲۸/۴/۱۳۶۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون، ۱۶/۳/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون، ۴/۱۲/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در روز پاسدار، ۱۷/۷/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در عید مبعث، ۲۹/۴/۱۳۸۸.
- ↑ «آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام حلول سال نو، ۲۸/۱۲/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، مصاحبه با کارکنان صدا و سیما، ۹/۱۱/۱۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با شورای فرهنگ عمومی، ۱۹/۴/۱۳۷۴.
- ↑ شاطری، روحالله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۴۱۵.
- ↑ کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۹۹-۱۰۴.
- ↑ کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۴۹.
- ↑ بارتلمی، مقدمه کتاب علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۹۶.
- ↑ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۱/۴۷۶-۴۷۷.
- ↑ کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۳۱۱-۳۱۶.
- ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ۳۱۲؛ قاضیصاعد، ۲۶۹.
- ↑ «آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دستهای از آنان سخن خداوند را میشنیدند و آن را پس از آنکه در مییافتند آگاهانه دگرگون میکردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.
- ↑ ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۶۲-۱۶۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۱-۴۲ و ۶/۶۳۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۳۵-۶۷۴.
- ↑ فارابی، الجمع بین رای الحکیمین، ص ۹۵.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۸.
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۵-۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷.
- ↑ فرانکنا، فلسفه اخلاق، ۲۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۲۸۸-۲۸۹ و ۵۷۶.
- ↑ جوادی آملی، ادب قضا، ۵۴؛ جوادی آملی، تسنیم، ۲۴/۱۱۴.
- ↑ جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ۱۳-۱۴.
- ↑ نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ۳۲.
- ↑ استیس، دین و نگرش نوین، ۱۷۰-۱۷۲.
- ↑ فرانکنا، فلسفه اخلاق، ۴۵-۴۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۸-۳۴۰.
- ↑ یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، ج۲، ص۵۵.
- ↑ ر.ک: اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۶۶.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۱۹۱.
- ↑ ر.ک: صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص۲۹۰ و ۳۵۵؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۱۲۵ و ۴۳۱؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۶-۸، ۲۱۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوهکمری، ۲۵۱؛ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تحقیق علیاکبر غفاری، ص۲۲۵.
- ↑ ر.ک: آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۷۰-۳۸۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۴۱-۴۶.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۱-۳۴.
- ↑ آیتالله خامنهای، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ۳۷/۳-۵، ۲۷؛ ۱۳۸/۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۲ -۲۱؛ میکا، ۶/۸.
- ↑ کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتاوس، ۲/۹، ۱۵؛ نامه به عبرانیان، ۵/۷؛ ۱۲/۲۸؛ اعمال رسولان، ۲۴/۲۵؛ نامه یعقوب، ۴/۶-۱۷.
- ↑ ر.ک: کتاب مقدس، تثنیه، ۲۵/۱۳-۱۶؛ امثال سلیمان، ۱۱/۱؛ ۱۸/۸ -۹؛ نامه اول پولس به تیموتاؤس، ۶/۱۰؛ نامه اول پولس به قرنتیان، ۶/۱۳، ۱۸-۲۰؛ ۷/۲، ۸-۹.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۴۱-۴۶.
- ↑ جوادی آملی، مبادی اخلاق، ۲۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۷۱.
- ↑ مغنیه، فلسفه اخلاق در اسلام، ۲۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵ و ۵۲۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۴۱.
- ↑ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۷/۲۳۵ و ۱۳/۷۱۳.
- ↑ ابنعربی، تفسیر ابنعربی، ۱/۱۴۹؛ قونوی، النصوص، ۱۰۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۲۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۵۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰-۱۱.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۰/۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۱۰؛ امام خمینی، جهاد اکبر، ۲۴.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۱۱-۱۲ و ۲۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۳۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۲.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۱۱-۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴، ۱۰ و ۱۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳-۴۸۴؛ جوادی آملی، صورت و سیرت، ۷۷.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲-۳۳؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۷۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۷۷-۲۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۶۸.
- ↑ قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۳/۳۵۱؛ حلی، الباب الحادی عشر، ۲۵.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۸۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۸۱-۱۸۶.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۱۱۲-۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۱/۲۵۱؛ امام خمینی، البیع، ۳/۵۸۸.
- ↑ فارابی، سعادت، ۴۵-۴۶.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۷.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء، ۱/۲۹۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۸۵؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۵-۲۲.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۱-۹۹؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۱-۱۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۲-۱۳؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰-۳۶۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۴۳.
- ↑ آملی، جامع الاسرار، ۶۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۵.
- ↑ یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۲۸۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۹؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۶.
- ↑ شبّر، عبدالله، الاخلاق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، الحقائق فی محاسن الاخلاق؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱-۲۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶-۱۸، ۳۶۲ و ۴۵۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ – ۵۳۰؛ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۴۱-۴۶.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستادهایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میداری بپرست» سوره زمر، آیه ۲.
- ↑ «آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دلهاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
- ↑ «و به آنچه با آن دستههایی از آنان را بهرهمند گرداندهایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان دادهایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.
- ↑ «هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن بردهای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانوادهاش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن بردهای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانوادهاش و آزاد کردن بردهای مؤمن (لازم است) و آن کس که (بردهای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبهای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.
- ↑ «وای بر کمفروشان! آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند» سوره مطففین، آیه ۱-۳.
- ↑ «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بیگمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۲۶-۳۲۷.
- ↑ «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۴۵/۵۱.
- ↑ فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۵۲۷؛ مطهری، مجموعه آثار، ۷/۳۸۳ و ۲۲/۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱-۴۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۵.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۱۷.
- ↑ نهج البلاغه، ن۲۷، ۴۰۰.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸، ۱۹۶ و ۵۱۰-۵۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۴.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۸۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲/۳/۱۳۶۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۴/۷/۱۳۶۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، ص۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۹؛ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۹۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۴/۱۳۶۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۴/۱۰/۱۳۷۸؛ ۲۱/۹/۱۳۸۰؛ ۸/۳/۱۳۹۲.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۵/۶/۱۳۸۰؛ ۸/۳/۱۳۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۳۵۶–۳۵۷؛ ج۲۰، ص۱۹۱.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۶۹؛ ج۱۹، ص۱۳۳-۱۳۵؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۲/۳/۱۳۶۸؛ ۲۰/۶/۱۳۷۳.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۵۰.
- ↑ سایهسار ولایت، ج۶، ص۱۲۲ – ۱۲۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با انجمن اسلامی معلمان، ۶/۶/۱۳۶۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۶۹-۱۷۰؛ ج۱۹، ص۳۲۵؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۳۲-۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۷۱.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
- ↑ شاطری، روحالله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۴۲۲ ـ ۴۲۷؛ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۱ ـ ۷۵.
- ↑ غزالی، الاربعین، ۱۱۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۹۶؛ امام خمینی، تقریرات ۳/۳۵۴.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۶-۹۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴-۳۵۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴-۳۵۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۶-۳۵۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۷-۳۵۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۸-۳۵۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۵؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۶۶؛ ۶/۳۱۱ و ۱۳/۴۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸ و ۱۶/۱۹۶-۱۹۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.
- ↑ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۱-۱۲۲؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۱۶/۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۱۴-۲۱۵.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهایبیانات در خطبههای نماز جمعه، ۲۰/۴/۱۳۶۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۰/۱۲/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان، ۱۰/۱۲/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۲۹/۴/۱۳۶۳.
- ↑ شاطری، روحالله، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۴۲۰.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۰.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۷ و ۲۱/۳۲۴.
- ↑ غزالی، الاربعین، ۱۱۰؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۷۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۰-۵۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۳۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۵۸-۳۵۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۱-۱۷۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۲۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۳.
- ↑ کاشانی، مصباح الهدایة، ۲۰۸؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۲۵۴-۲۵۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳-۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۳۸.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۷۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۹۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۳۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸.
- ↑ علیزاده و احمدپور، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۵۱۹ - ۵۳۰.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۴۵.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷؛ ج۹، ص۳۳۴؛ ج۱۷، ص۱۶۲؛ آیت الله خامنهای، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲؛ آیت الله خامنهای، ۱۲/۶/۱۳۷۷؛ آزادی.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۶۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۴/۱۳۷۲؛ عدالت.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۹-۲۰.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۳۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، مکتوبات، ۱۰/۳/۱۳۶۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۴/۱۳۷۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۶۹.
- ↑ ر.ک: آیت الله خامنهای، ۳/۴/۱۳۸۸؛ قانون.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۶۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰؛ ۲۰/۶/۱۳۸۸.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۱۸۶؛ ج۲۰، ص۱۱۶؛ آیت الله خامنهای، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۸۳؛ سیاست.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۰.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۳؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۴/۱۰/۱۳۷۸؛ ۲۱/۸/۱۳۸۰؛ ۱۵/۱/۱۳۸۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۲/۱۳۸۰.
- ↑ ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۱۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۴/۱۳۸۱.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۱/۴/۱۳۷۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۳/۱۲/۱۳۸۱.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۸۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۵/۳/۱۳۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۵/۱۱/۱۳۸۱.
- ↑ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۵/۵/۱۳۸۳؛ ۱۳/۷/۱۳۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۲-۳۶۳؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۹/۲/۱۳۸۶.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۲.
- ↑ ر. ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۳/۱۳۶۸.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص۷۷.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۱۶؛ ر. ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ ر. ک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ص۳۷۶؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۰/۲/۱۳۶۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۰/۶/۱۳۷۳؛ ۲۳/۱/۱۳۷۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۳/۱/۱۳۷۶.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۵۶-۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۵۶؛ ج۱۹، ص۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۵۶؛ ج۱۹، ص۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ۱۵۶–۱۵۷.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۲/۱۳۸۵.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص۷۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۶/۱/۱۳۸۵.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۳؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۵/۱۳۶۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۷/۱۳۶۸.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۷۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۲ و ۴۲۷؛ ج۱۳، ص۱۶۰؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۳/۵/۱۳۷۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۹/۳/۱۳۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۴/۱۲/۱۳۷۷؛ ۶/۱/۱۳۸۵.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۳/۲/۱۳۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۹/۱/۱۳۸۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۹/۷/۱۳۷۸.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۹/۱۳۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۳۹۷.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۶/۱۳۷۴.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۴.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۶؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۶/۱/۱۳۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۲/۲/۱۳۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۵/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۶/۱۳۷۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۸/۱۳۷۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۸/۱۰/۱۳۶۸؛ ۳/۳/۱۳۹۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۴۰؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۴۳.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۶.
- ↑ «بیگمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون میگردد» سوره اسراء، آیه ۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۷.
- ↑ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید * و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۵، ص۸۳؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۷.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳ و سوره تحریم، آیه ۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۶/۱/۱۳۷۹.
- ↑ ر.ک: خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۹/۱/۱۳۸۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۱/۱۳۷۸.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۳۱/۲/۱۳۸۶.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۷.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۲-۹۳؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسانسازی در قرآن، ص۵۰-۵۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۲-۹۴؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسانسازی در قرآن، ص۵۰-۵۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۹۱-۱۰۱.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷؛ مصباح یزدی، محمدتقی، انسانسازی در قرآن، ص۵۵.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۲.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۸۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۹۲؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۸/۱۳۷۰.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۲۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، ج۲، ص۱۳۱، ۳۱۵–۳۲۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، ج۲، ص۳۱۵؛ رک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۴۹؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۳۰/۶/۱۳۸۷.
- ↑ دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۱، ص۲۰۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۵۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۳.
- ↑ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۰۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۵/۱/۱۳۷۱؛ ۲۱/۷/۱۳۸۵.
- ↑ حسینی بهشتی، سید محمد، شناخت اسلام، ص۲۷۸-۲۷۹؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۱/۷/۱۳۸۵.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۴/۱۰/۱۳۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۳۷۵.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۴.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۶/۱۳۸۳.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۳۷.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۱/۱۳۷۳.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، مکتوبات، ۱۹/۱۰/۱۳۸۴.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
- ↑ «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۲ و ۱۳۱؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۱/۹/۱۳۸۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۱۱-۲۱۲؛ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۴/۳/۱۳۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳۷.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۵.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۰/۱۱/۱۳۸۳.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳ (۵۰)؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵-۵۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۳/۳/۱۳۷۸.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۱.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱/۹/۱۳۷۸.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۴/۱/۱۳۶۹.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۴۹۰-۴۹۱.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۶.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۸/۷/۱۳۷۷.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۸/۸/۱۳۷۷؛ ۱۳/۲/۱۳۸۰.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۱/۵/۱۳۸۰؛ تهاجم فرهنگی.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۷.
- ↑ خامنهای حسینی، سید علی، ۱۶/۵/۱۳۹۰.
- ↑ گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹۸.