جهاد اقتصادی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۷۴: | خط ۳۷۴: | ||
بنابراین، هنگامی که از [[جهاد اقتصادی]] سخن به میان میآید، به معنای [[جهاد]] دسترسی به امکانات تمدنی است تا [[جامعه]] از [[وابستگی اقتصادی]] برهد و در مسیر تحقق اهداف آفرینشی چون ربانی شدن قرار گیرد. [[خودکفایی]] به معنای [[توانمندی]] در تحقق [[اهداف اقتصادی]] و برآورد نیازهای جامعه از طریق بهرهگیری از تمام موجودیت و ظرفیت است. خودکفایی به این معنا کمک میکند تا جامعه، بسیاری از نیازهای خود را در داخل سرزمینی و [[فکری]] و فرهنگی خود تأمین نماید و در کمترین سطح [[وابستگی]] به بیرون قرار گیرد. چنین حالتی به جامعه کمک میکند تا بتواند بقیه نیازهای تمدنی خویش را به سبب [[غلبه]] اقتصادی و [[علمی]] و فرهنگی از دیگر جوامع تأمین نماید بیآنکه این تأمین از دیگر مناطق و جوامع، موجب وابستگی و عدم [[استقلال]] در این عرصه یا عرصههای دیگر چون [[سیاسی]] و نظامی و فرهنگی شود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال (مقاله)|جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال]].</ref>. | بنابراین، هنگامی که از [[جهاد اقتصادی]] سخن به میان میآید، به معنای [[جهاد]] دسترسی به امکانات تمدنی است تا [[جامعه]] از [[وابستگی اقتصادی]] برهد و در مسیر تحقق اهداف آفرینشی چون ربانی شدن قرار گیرد. [[خودکفایی]] به معنای [[توانمندی]] در تحقق [[اهداف اقتصادی]] و برآورد نیازهای جامعه از طریق بهرهگیری از تمام موجودیت و ظرفیت است. خودکفایی به این معنا کمک میکند تا جامعه، بسیاری از نیازهای خود را در داخل سرزمینی و [[فکری]] و فرهنگی خود تأمین نماید و در کمترین سطح [[وابستگی]] به بیرون قرار گیرد. چنین حالتی به جامعه کمک میکند تا بتواند بقیه نیازهای تمدنی خویش را به سبب [[غلبه]] اقتصادی و [[علمی]] و فرهنگی از دیگر جوامع تأمین نماید بیآنکه این تأمین از دیگر مناطق و جوامع، موجب وابستگی و عدم [[استقلال]] در این عرصه یا عرصههای دیگر چون [[سیاسی]] و نظامی و فرهنگی شود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال (مقاله)|جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال]].</ref>. | ||
==ضرورت [[قطع رابطه اقتصادی]] با [[دشمنان]]== | ====ضرورت [[قطع رابطه اقتصادی]] با [[دشمنان]]==== | ||
[[خداوند]] در [[آیه]] ۲۸ [[سوره توبه]]، نیازمندیهای اقتصادی جامعه را عامل وابستگی اقتصادی و در نهایت [[وابستگی سیاسی]] و فرهنگی میشمارد و به [[مؤمنان]] و جامعه [[ایمانی]] هشدار میدهد تا با جهاد اقتصادی و تلاش، خود را از این وابستگی [[نجات]] بخشند و [[اجازه]] ندهند تا [[دشمن]] با سوءاستفاده از نیازهای اقتصادی و وابستگی اقتصادی، [[سرنوشت]] [[امت]] و جامعه ایمانی را در [[اختیار]] گیرد و [[سیاستهای نظامی]] و فرهنگی و سیاسی جامعه را تحت [[سلطه]] خود درآورد. | [[خداوند]] در [[آیه]] ۲۸ [[سوره توبه]]، نیازمندیهای اقتصادی جامعه را عامل وابستگی اقتصادی و در نهایت [[وابستگی سیاسی]] و فرهنگی میشمارد و به [[مؤمنان]] و جامعه [[ایمانی]] هشدار میدهد تا با جهاد اقتصادی و تلاش، خود را از این وابستگی [[نجات]] بخشند و [[اجازه]] ندهند تا [[دشمن]] با سوءاستفاده از نیازهای اقتصادی و وابستگی اقتصادی، [[سرنوشت]] [[امت]] و جامعه ایمانی را در [[اختیار]] گیرد و [[سیاستهای نظامی]] و فرهنگی و سیاسی جامعه را تحت [[سلطه]] خود درآورد. | ||
نسخهٔ ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۸
جنگ اقتصادی
جنگ روانی اقتصادی
یکی از عوامل تخریبکننده یا تضعیفگر اقتصاد مقاوم، جنگ روانی علیه ثبات و امنیت اقتصادی است. ایجاد شایعات نادرست، احتکار، اختلاس از بیتالمال و دیگر روشهای سلب اعتماد از نظام سیاسی ولایی و نشان دادن ناکارآمدی نظام اقتصادی اجتماع، از مهمترین ابزارهای جنگ روانی در حوزه فعالیتهای اقتصادی است که از دیرباز مورد استفاده دشمنان داخلی یعنی منافقان و دشمنان خارجی قرار گرفته است. در مطلب حاضر نویسنده نقش جنگ روانی دشمن در ایجاد بیثباتی اقتصادی را از منظر قرآن بررسی کرده است.[۱].
اقتصاد، مهمترین بستر فعالیت دشمنان
دشمنان انسان و انسانیت، راههای گوناگونی را در پیش میگیرند تا به اهداف شوم و نابکارانه خود دست یابند. از زمانی که ابلیس بهصراحت علیه خلافت الهی انسان موضعگیری و تمرد کرد، میتوان رد پای جنگ اقتصادی را شناسایی و ردگیری کرد؛ زیرا ابلیس با استفاده از نقاط ضعف انسان از جمله نیازهای اقتصادی، خواستهها و اهداف خویش را پیش برده است؛ از همین رو، با بهرهگیری از مسئله غذا و تغذیه، خواسته خویش را تحقق بخشید و موجبات هبوط حضرت آدم(ع) را فراهم آورد.[۲] البته ابلیس در این راه از ابزارهای جنگ روانی نیز به خوبی سود برده است. به طوری که با ایجاد یک جو روانی، بستری را برای فریبکاری و همراهی آدم و حوا برای ارتکاب گناه و خوردن از درخت ممنوع فراهم آورد. ابلیس با سوءاستفاده از احساسات حضرت آدم(ع) مسیری را نشان میدهد که به ظاهر، آدم سریعتر و آسانتر به مقاصدی چون جاودانگی و پادشاهی و مالکیت ثابت دست مییابد.[۳] پس حتی به مقدسات حضرت آدم(ع) به عنوان یک ابزار پیشبرد اهداف شوم خویش نگاه میکند و با استفاده از سوگند دروغین به فریب او پرداخته و او را به سمت و سویی هدایت میکند که از پیش برنامهریزی کرده است. خدا درباره جنگ روانی ابلیس و تحریک او برای مخالفت با قوانین و احکام الهی میفرماید: ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ * فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۴] از این آیات به دست میآید که دشمنان در جنگ روانی از همه ابزارهای حق و باطل برای دستیابی به مقاصد شوم خویش بهره میگیرند؛ از همین رو، با قیافه حق به جانبه و نوعی دلسوزی خیرخواهانه به مردم فریبی رو میآورند تا ایشان را با خود همراه سازند و پس از سقوط به آنان بخندند و بر ایشان مسلط شوند. در این راستا دشمنان همواره در جنگ روانی و نرم، به جای تندخویی، بدگویی، درشتگویی و مانند آنها، به نرمی سخن میگویند و نوعی همدلی و همراهی را به شنونده و مخاطبان خود القا میکنند. البته در این راه حق و باطل را به هم میآمیزند و چنان باطل را تزیین میکنند که ظاهری موجه و حق داشته باشد؛ زیرا برهنگی باطل به طور طبیعی اشئمزازآفرین است و موجب واگرایی و وازدگی انسان از آن میشود.
در طول تاریخ بشریت، غیر از ابلیس بسیاری دیگر از دشمنان انسان و انسانیت، از جنگ اقتصادی برای سلطهگری خویش بهره بردهاند؛ زیرا اگر اقتصاد، مایه قوام اجتماع و تحقق آسایش بشر است، سلب یا تضعیف اقتصاد به معنای ایجاد ناتوانی و سلب آسایش از او خواهد بود. در همین راستا، فرعون و فرعونیان نیز از ابزارهای اقتصادی برای سلطه استفاده میکردند؛ زیرا نخستین نیاز بشر، مسائل و نیازهای اقتصادی است، به طوری که فقدان آن به معنای احساس بدبختی و فقدان خوشبختی است. از نظر قرآن، ترس روانی از گرسنگی و فقدان رفاه حتی اگر واقعی و فعلی نباشد بلکه توهمی و خیالی باشد، رفتارهای انسانها را از حالت تعادل خارج میکند و رفتارهای خطرناک و غیر قابل پیشبینی را موجب میشود. خدا بیان میکند که چگونه ترس از فقر و گرسنگی یا از دست رفتن رفاه نسبی موجب میشود که فرزندان خویش را بکشند یا زنده به گور کنند؛ در حالی که همگی میدانند که روزیها تقسیم و از پیش تعیین شده است[۵] و حرکتها و فعالیتهای اقتصادی انسان تنها اسبابی برای کسب و دسترسی آسان به آن یا فراتر از آن یعنی فضل الهی است.[۶]
پس این ترس روانی، عاملی اساسی است که انسان را به سوی خلافکاری و رفتارهایی خلاف مشیت و حکمت الهی و سنتهای خداوندی سوق میدهد. بنابراین، خدا برای زدودن این ترس وهمانی و روانی و ایجاد ثبات روحی و روانی به این نکته توجه میدهد که روزی هر کسی بر اساس قسمت تعیین شده است و نباید ترس فعلی یا واهی انسان را به اموری چون قتل فرزندان سوق دهد: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ﴾[۷] و در جایی دیگر میفرماید: ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا﴾[۸]
از این آیات به دست میآید که چنین تفکری خلاف آموزههای وحیانی قرآن است؛ هم چنان که اعتقاد به این که اول دارایی سپس ازدواج بر خلاف آموزههای صریح قرآن است؛ زیرا خدا میفرماید ازدواج کنید تا غنی شوید: ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۹]
به هر حال، اقتصاد به سبب آنکه مایه قوام اجتماع و ستون اصلی و میانی چادر و خیمه اجتماع است، باید استوار باشد تا مردمان را زیر خود گرد آورد.[۱۰] همین امر مهم اجتماعی، مهمترین ابزار دشمنان برای سلطه و نابودی اجتماع است؛ زیرا دشمنان با بهرهگیری از مسایل اقتصادی و نیازهای مردم در این عرصه بر آن میشوند تا سلطه خویش را گسترش دهند. از همین روست که با برپایی جنگ اقتصادی در قالب تحریمها و جنگ روانی اقتصادی برای رسیدن به اهداف سلطه گرانه خویش اقدام میکنند.[۱۱].
شایعات اقتصادی، جنگ نرم علیه مردم
یکی از فعالیتهای دشمنان در راستای سلطهگری، بهرهگیری از همه ابزارهای جنگ نرم از جمله جنگ نرم و روانی در فعالیتهای اقتصادی است. شایعه، خبر یا رازی است که نباید در جامعه شایع شود؛ زیرا صحّت و نادرستی آن معلوم نیست. از همین رو خدا، از اشاعه فحشاء در هر شکلی از جمله بیان اخبار آن منع کرده است؛ زیرا موجب آثار زیانباری چون آبروریزی، هتک حرمت، افتراء، غیبت، تهمت، هنجارشکنی و بیارزشسازی ارزشها و مانند آنها میشود.[۱۲] برخی از این اخبار و شایعات به سبب تاثیر شگرف در اجتماع به عنوان «ارجاف» یاد میشود؛ زیرا رجف به معنای لرزه است[۱۳]؛ از همین روست که روز قیامت را «راجفه» گفتهاند.[۱۴] و اخباری که موجب میشود تا بنیادهای اجتماع متزلزل شود و مردم در حالت شورش قرار گیرند، به عنوان اخبار ارجافی یاد شده است.[۱۵] قرآن هشدار میدهد که برخی از افراد اجتماع از جمله منافقان و سست ایمانهای بیماردل، با بیان شایعات و اخبار نادرست از منابع غیرموثق اقدام به ایجاد جنگ روانی و تزلزل در اجتماع میکنند و مردم را به هول و ولا میافکنند.
وظیفه امت و نظام ولایی سیاسی آن است که در برابر این افراد بیایستند و سختگیری داشته باشند و برای تنبیه و مجازات آنان را تعبید کرده و به عنوان ملعون از جامعه طرد نمایند. البته از نظر قرآن در صورت تکرار و ارتکاب مجدد چنین اعمال مخرب و زلزله افکن در اجتماع، نظام سیاسی ولایی مجاز است که حتی آنان را به قتل برساند و اعدام کند.[۱۶] از نظر قرآن این سنت و قانون الهی حاکم بر همه جوامع بشری است و در گذشته و آینده نیز باید اجرایی شود.[۱۷] پس هیچ گونه تبدیل و تحویلی در این سنت و قوانین حاکم الهی بر جامعه بشری راه نمییابد.
از نظر قرآن هر گونه اخبار و شایعاتی که موجب اضطراب در جامعه و سلب آرامش از مردم میشود، از نظر شرعی گناه و از نظر حقوقی و کیفری جرم است و مجرم باید در همین دنیا مجازات شود؛ چنانکه در آخرت نیز به عذاب الهی دچار خواهد شد. این نوع رفتار تنها یک رفتار ضد هنجاری و ضد اخلاقی نیست، بلکه یک رفتار مجرمانه است که حکم کیفری آن مجازاتی از جمله محرومیت از حقوق شهروندی، تبعید و در نهایت اعدام و قتل است.
خدا در قرآن ضمن تبیین شیوه برخورد با اخبار و شایعات نادرست و غیر موثق، به آثار چنین اخبار و شایعاتی توجه میدهد و بیان میکند که چگونه چنین شایعات و اخباری میتواند آرامش و امنیت اجتماعی را سلب کند و مردم را به هرج و مرج و شورش سوق دهد و زمینه برای عصیان و فرار از اطاعت از رهبری را فراهم آورد. خدا میفرماید: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۸]
خدا در آیات پیشین از جمله ۸۱ سوره نساء و نیز آیات نخست سوره صف تبیین میکند که چگونه افرادی از اجتماع به جایی آنکه در قول و فعل تابع رسول الله بوده و از وی در اوامر و نواهی اطاعت کنند، به ظاهر مدعی اطاعت میشوند ولی در عمل خلاف قول و وعده خویش عمل میکنند که موجب خشم بسیار خدا میشود. اصولا منافقان به عنوان ستون پنجم دشمن، در اجتماع حضوری پر رنگ دارند و حتی کاتولیکتر از پاپ ظاهر میشوند و در مقام تملق، سلام و تحیتی را میدهند که خدا هم چنان نمیگوید؛ ولی وقتی در مجالس شبانه[۱۹] و اندیشکدههای توطئه و دسیسه میروند نجوایی جز مخالفت با رسول الله ندارند: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ﴾[۲۰]
به هر حال، بحرانسازی و بحران آفرینی در اجتماع از طریق شایعات و اخبار فتنهآمیزی که حق و باطل در هم آمیخته و شبههسازی و متشابه سازی، یکی از فعالیتهای دشمنان در جنگ نرم از جمله جنگ نرم اقتصادی است. مؤمنان نه تنها باید از هر گونه جلسات مخفی و محافل زیر زمینی و همراهی با دشمنان اجتناب کنند[۲۱]، بلکه باید به محض شنیدن چنین اخبار و شایعات به سرعت آن را در اختیار رهبری اجتماع قرار دهند و منتظر واکنش رهبری باشند.[۲۲]
اصولا منافقان و دشمنان داخلی با ایجاد ترس و شایعاتی مبنی بر حملات نظامی و اقتصادی و مانند آنها بر این هستند که ترسی را در دل مؤمنان و امت افکنند و آنان را از انجام مسئولیت و حرکت در مسیر درست و صحیح باز دارند. از این روست که خدا به مؤمنان هشدار میدهد به جای ترس و خشیت از دشمنان تحت تاثیر شایعات و اخبار فتنه انگیز، بهتر است که از خدا خشیت داشته باشند و امنیت و آرامش و آسایش را از فضل الهی بخواهند.[۲۳].[۲۴].
احتکار؛ ابزاری برای جنگ روانی اقتصادی
از جمله ابزارهایی که در جنگ روانی اقتصادی به کار گرفته میشود، احتکار است. احتکار در لغت از ریشه حکر گرفته شده که به معنای ظلم، عسر، سوء معاشرت آمده است. از نظر حقوقی احتکار، عبارت است از اینکه کسی کالای مورد احتیاج و ضروری عامه را زیاد از مصرف خود داشته و برای جلوگیری از فروش به دولت یا مردم پنهان کند. شکّی نیست که احتکار اگر به قصد اضرار به مسلمانان و یا موجب اختلال در نظام زندگی اجتماعی آنان شود حرام است.[۲۵] البته این حرمت نه به عنوان احتکار، بلکه به عنوان ثانوی که همان حرمت اضرار به مسلمانان یا حرمت ایجاد اختلال در نظام زندگی آنان است. از این جهت فرقی در حرمت بین موارد احتکار مواد غذایی چون گندم، جو، خرما، کشمش و روغن و غیر آن نیست. سخن از احتکار در جایی است که موادّ غذایی مذکور به قصد گران شدن قیمت آنها در عین نیاز داشتن مردم بدون رسیدن به حدّ اضطرار انبار شود.[۲۶]
بر همین اساس باید گفت احتکار سکه و ارزهای خارجی برای افزایش یا ایجاد زیان اقتصادی به مردم حرام و گناه است. البته اگر این احتکار به فساد اقتصادی و بحران در آن بینجامد به عنوان مفسد فی الارض نه تنها گناه و جرم بلکه از گناهان و جرمهای بزرگ است؛ زیرا چنین فسادهایی اساس و ستونهای اساسی اجتماع را تهدید میکند و خطری است که موجب مشروعیتزدایی از نظام سیاسی ولایی و مقبولیت آن میشود. ایجاد شایعات در راستای فراهمآوری بسترهایی برای احتکار و ایجاد تزلزل و اضطراب و تشویش اساسی در اجتماع نیز از مصادیق چنین رفتار ضد اجتماعی و اقتصادی است که به سبب اختلال در امنیت اجتماع احکام چندگانه طرد اجتماعی، تبعید و اعدام شامل آن خواهد شد. به هر حال، از نظر قرآن هر گونه فعالیتهای ضد اقتصادی از سوی دشمنان داخلی و خارجی، باید از سوی نظام اسلامی ومردم مورد توجه و اهتمام قرار گیرد و اجازه داده نشود که دشمنان از طریق جنگ روانی اقتصاد امت و نظام ولایی را تضعیف کنند و یا موجبات نابودی اقتصادی را فراهم آورند.[۲۷].
مدیریت جهاد اقتصادی
اهمیت و ضرورت مدیریت
جهاد اقتصادی مانند هر کار و عملی، نیازمند مدیریت است. مدیریت در عمل اقتصادی میبایست در برگیرنده حوزه تولید تا توزیع تا مصرف باشد، در غیر این صورت نمیتوان به تحقق اهداف آن، امید بست. نقش مدیریت در زندگی بشر بسیار مهم است. هر کسی زندگی خویش را اگر به درستی مدیریت کند میتواند در بهترین شکل و آسانترین آن، از همه امکانات برای دست یابی به همه اهداف بهره گیرد. هر چند که مدیریتهای کلان نیازمند توانمندیهای خاص است، ولی تأثیر آن نیز به همان اندازه شگرف است[۲۸].
مدیریت جامعه دینی
مدیریت یکی از مشتقات واژه عربی دور است. دایره و اداره نیز هم خانواده این واژه عربی است. در فرهنگ زبان فارسی مدیریت به معنای مدیر بودن و مدیری است،[۲۹] مدیر به کسی میگویند که امری را اداره کند. البته در فرهنگ اصلاحات اجتماعی، برای مدیریت تعاریف گوناگونی ارایه شده است. برخی، مدیریت را هنر دانسته و گفتهاند: هنر مدیریت، هدایت، ایجاد هماهنگی و نظارت بر تعداد زیادی از افراد برای نیل به هدف و یا مقصودی معین است.[۳۰] برخی دیگر مدیریت را ترکیبی از دانش و هنر دانسته و نوشته اند: مدیریت، علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن، رهبری و مهار فعالیتهای دسته جمعی برای نیل به هدفهای مطلوب با حداکثر کارایی است.[۳۱] برخی آن را در حوزه روش و تکنیک اداره امور برده و مدیریت را کاربردهای تکنیکهای مختلف برای اداره امور یک گروه انسانی و هماهنگ نمودن کلیه فعالیتهای یک سازمان برای نیل به هدف معین و مشخص و راهنمایی و راهبری رهبران سازمان که آنها را مدیران یا سرپرستان مینامند، دانستهاند.[۳۲] به هر حال، مدیریت، هنر، دانش، روش و سازوکاری برای هدایت، هماهنگی، نظارت بر دیگران با بهرهگیری از همه منابع و امکانات، در راستای رسیدن به مأموریت، رسالت و اهداف مطلوب سازمانی با حداکثر کارایی است.
از آیات قرآنی به دست میآید که یکی از مسئولیتها و وظایف پیامبران در جامعه بشری، مدیریت بر جامعه است. از این رو واژه امامت و ولایت در حوزه مسئولیتهای پیامبران بارها به کار رفته است؛ چراکه پیشوایی و سرپرستی جامعه، همان مدیریت جامعه برای رسیدن به اهداف است. البته نقش پیامبران، نقشی بسیار فراتر از مدیریت جامعه است؛ لذا آنان نه تنها خود مدیریت جامعه را در ابعاد کلان به عهده میگیرند، بلکه در نصب و نظارت مدیریتهای خود نیز مسئولیت دارند؛ زیرا از نظر آموزههای وحیانی مدیریت جامعه بهویژه جامعه دینی و اسلامی تنها از آن خداست و خداوند میتواند این مسئولیت را به هر کسی بخواهد واگذار کند. این گونه است که مدیریت را به پیامبران و مؤمنانی با ویژگیها و شرایط خاص واگذار کرده است.[۳۳]
خداوند در آیاتی از قرآن سرپرستی و مدیریت پیامبران بر جامعه مدیریتی را تبیین کرده و واگذاری بخشی از مدیریت را به برخی از انسانها مبتنی بر اصلاح امور و دوری از فساد دانسته است.[۳۴] از این رو ولایت و مدیریت کافران را ناحق، باطل، جور و ظلم دانسته و آنان را شایسته این منصب ندانسته است.[۳۵]
خداوند در آیاتی به برخی از این مدیریتهای پیامبران و مؤمنان صالح اشاره کرده و به تبیین این مسئولیت و وظیفه الهی پرداخته است. از جمله در آیات ۱۷ تا ۲۰ از مدیریت داوود(ع) بر جامعه خود یا مدیریت حضرت سلیمان(ع) بر نیروهای تحت فرمان[۳۶] و احتیاط و خویشتنداری سلیمان(ع) در برخورد با نیروهای تحت امر خویش سخن گفته است.
در آیات ۸۳ تا ۹۷ سوره کهف گزارشی کامل از حکومت و مدیریت مؤمن صالح ذوالقرنین(ع) ارایه میدهد. در این آیات بیان شده که خداوند مدیریت جامعه و مردم را به ذوالقرنین واگذار کرده و او در اجرای سیاستهای مدیریتی خویش بر ظالمان و متجاوزان سختگیری و نسبت به مؤمنان و انسانهای درست کار، آسانگیری میکرد. وی همچنین با آنکه مناطق بسیار وسیعی از جهان را تحت کنترل حکومت و مدیریت خویش داشت، با این همه در مسایل مهم و اساسی جامعه خود نظارت مستقیم داشت و مدیریت میکرد. از جمله در مسئله سدسازی برای جلوگیری از حملات اقوام وحشی یاجوج و ماجوج، خود مدیریت و نظارت مستقیمی را اعمال کرد. اصل رهبری و مدیریت اجتماعی و نیاز جامعه به آن، امری پذیرفته شده و مسلم در نگاه وحی و قرآن است. این معنا در آیاتی از جمله ۶۲ سوره نور و آیه ۲۰ سوره صو آیاتی دیگران از قرآن تبیین شده است.[۳۷].
مدیریت اقتصادی چیست؟
مدیریت اقتصادی یکی از مصادیق مدیریت جامعه است. از نظر اسلام مدیریت اقتصادی در همه حوزهها و بخشها مهم و حساس است؛ زیرا اقتصاد مایه قوام جامعه است و هرگونه خلل و اختلال و فساد در آن به معنای سست شدن پایههای جامعه و بحران خواهد بود. از این رو از جامعه انسانی خواسته شده در انتخاب مدیران اقتصادی و واگذاری امور اقتصادی به آنان دقت کامل انجام شود.[۳۸]
بر این اساس هرگونه واگذاری مدیریت اقتصادی حتی در امور خرد اقتصادی و جزیی مانند دادن سرمایه و ثروت شخصی به افراد سفیه و بیخرد نهی شده است؛[۳۹]؛ چراکه دادن سرمایه و ثروت به افراد سفیه حتی اگر مال خودشان باشد، به معنای نابودی ثروت و سرمایه جامعه خواهد بود. مدیریت اقتصادی به سبب تاثیر بسیار مهم «آن بر بخشهای دیگر فرهنگی و معنوی و اخروی جامعه حساسیت زیادی داشته و شرایط گوناگونی برای نوع مدیریت بیان شده است.[۴۰].
شرایط عمومی مدیر و مدیریت
از نظر آموزههای قرآنی، مدیریت جامعه در همه بخشها از جمله مدیریت اقتصادی از مسایلی است که میبایست از سوی همه افراد جامعه مورد اهتمام و توجه خاص قرار گیرد؛ لذا درخواست از خداوند برای مدیریت جامعه، امری پسندیده دانسته شده است.[۴۱] از سوی دیگر، از افراد وظیفه شناس و مدیر خواسته شده تا در انجام مسئولیتهای مدیریتی به ویژه اقتصادی جامعه پیشگام شوند و خود را معرفی کنند.[۴۲]
این بدان معناست که همان اندازه که افراد نالایق و سفیه و نابخرد باید از جرگه مدیریتی کنار گذاشته شوند، به همان اندازه بر افراد لایق و مدیر است تا خود را برای تصدی این امر معرفی کرده و حتی از مردم و مسئولان بخواهند تا این مسئولیت را برعهده ایشان بگذارند؛ چراکه خداوند پیش از آنکه از مردم بخواهد تا از افراد صالح و دانشمند استفاده کنند، از افراد دانشمند و صالح خواسته تاگام پیش نهند و علم و دانش خویش را عرضه کنند. اما شرایطی که در آموزههای قرآنی برای مدیر و مدیریت بیان شده، به دو دسته شاخصههای عمومی و شاخصهای خاص دستهبندی میشود.
به این معنا که مدیریت اقتصادی همانند هر نوع مدیریت دیگر، چه هنر، دانش، سازو کار، روش و مانند آن باشد، ویژگیها و شرایط عامی دارد که در شخص مدیر میبایست وجود داشته باشد. افزون بر این مدیر لازم است تا با توجه به گرایش مدیریتی، از دانش خاص و صفات ویژه مناسب با مدیریت خاص نیز بهره مند باشد. بنابراین، اهلیت و شایستگی برای منصب مدیریت، از مهمترین شرایطی است که خداوند مطرح میکند.[۴۳] لذا کسی که اهلیت و شایستگی منصبی را ندارد، نمیبایست عهده دار آن شود،؛ چراکه با پذیرش این مسئولیت، هم گناهی کرده و هم فسادی نموده است و باید پاسخ گوی خدا و مردم باشد؛ چون اجازه نداده تا مسئولیت در اختیار اهل آن قرار گیرد و هم با بیتدبیری و ناشایستگی، امور را از مسیر صلاح خود خارج کرده و به فساد کشانده است.
البته احراز شایستگی خود مسأله دیگری است که میبایست به آن توجه شود؛ زیرا برخی از افراد مدعی شایستگیهایی هستند که در عمل، خلاف آن ثابت میشود؛ چراکه برخی از افراد بیش از اندازه خود را باور دارند و یا در مقام فریب مردم بر میآیند. این جاست که احراز شایستگی افراد برای تصدی مسئولیتها از جمله مسئولیت مدیریت اقتصادی لازم و ضروری است. برای احراز شایستگی میتوان از روشهای گوناگونی استفاده کرد که از جمله آنها، آزمونگیری است. بنابراین بر مردم و مسئولان است تا پیش از واگذاری مسئولیت به کسی، او را بیازمایند و سپس برای مدیریت انتخاب نمایند.[۴۴] خداوند در آیاتی ازجمله آیه ۶سوره نساء میفرماید که جامعه باید به تربیت مدیران اقدام کند و در این تربیت از انواع و اقسام آزمونهای علمی و عملی، استفاده نماید. این آموزشها و تربیتها میبایست تا مرحله رشد فهم و بصیرت در امور مدیریتی همچون مدیریت اقتصادی ادامه یابد. بنابراین، میتوان با این روش و آموزشهای گوناگون شایستگیهای اشخاص را برای مدیریتهای جامعه و یا امور دیگر به دست آورد و کار را به کاردان سپرد.
در انتخاب مدیر باید فرد افضل و برتر برگزیده شود. به این معنا که اگر در جامعه افراد شایسته چندی وجود دارند، با برگزاری آزمونها تلاش شود تا برترین آنان در مدیریت انتخاب شده و منصب به او واگذار گردد. از این رو خداوند در بیان شرایط مدیریتی به مسأله فضایل اکتسابی و اعطایی خداوند توجه داده و از مردم نیز خواسته تا در انتخاب و گزینش مدیران به شرط برتری و افضلیت توجه کنند.[۴۵] از جمله ویژگیها و شرایط انتخاب مدیر، امانت داری است. امانت داری از جمله شرایط عمومی است. اگر کسی اهل امانت نباشد و یا در امانت خیانت کند، شایسته مسئولیتهای اجتماعی از جمله مدیریت نیست. خداوند در آیاتی از جمله ۵۵ سوره یوسف به شرط امانت داری در حوزه مسئولیتهای اجتماعی توجه داده است. البته این شرط، از جمله شروط عقلانی و عقلایی است که شریعت اسلام آن را تأیید و امضا کرده است؛ چراکه عقل انسانی نمیپذیرد که مسئولیت به خائن سپرده شود.
از جمله شرایط عمومی مدیریت میتوان به علم و دانش اشاره کرد. مدیریت چنان که گفته شد، حتی اگر هنر و فن باشد، از هنرهایی است که دانش در آن نقش بارزی دارد. از این رو برخورداری از دانش و علم از شرایط مدیریت دانسته شده است. این معنا در آیه ۵۵ سوره یوسف مورد تأیید و امضا قرار گرفته است. بر این اساس، هر کسی هر نوع مدیریتی را به عهده میگیرد باید از دانشهای مربوط و مرتبط با آن مدیریت برخوردار و بهره مند باشد.
شرط مشورت از دیگر شرایط عمومی است که خداوند در آیاتی از قرآن آن را تأیید و امضا کرده است؛ چراکه مشورت به معنای بهرهمندی از عقل و تجربه و دانش دیگران است و شخص با این روش میتواند از دانش و تجربه دیگران بهره مند شده و کارش را به درستی و شایستگی انجام دهد.[۴۶] البته توجه به این نکته لازم است که مشورت باید همواره با صاحبنظران و اهل آن انجام گیرد و شرایط مشورت فراهم باشد اما مشورت هرگز به معنای عمل به مفاد نظر مشاوران نیست؛ چراکه در نهایت شخص مدیر است که میبایست آن چه را که صلاح است حکم کند و بر انجام آن عزم را جزم نماید.
از این رو یکی دیگر از صفات و شرایط عمومی مدیریت را قاطعیت در حکم و عمل دانستهاند. به این معنا که مدیریت پیش از تصمیمگیری میبایست از عقل دیگران و تجربه و دانش آنان از طریق مشورت بهره مند شود، ولی در نهایت این خود مدیر است که میبایست تصمیم نهایی را بگیرد و بر انجام آن حکم نماید و همه نیروها و امکانات را برای تحقق مفاد حکم بسیج کند.[۴۷] خداوند در آیاتی از جمله آیات۸۳ و ۸۴ سوره کهف، از جمله شرایط مدیر را برخورداری از همه امکانات لازم و بهکارگیری آن میداند. به این معنا که جامعه موظف است تا همه امکانات را در اختیار مدیر قرار دهد، ولی مدیر نیز باید قادر به بسیج امکانات و بهرهگیری درست از آنها باشد. بر این اساس، اگر کسی قادر به بسیج امکانات نباشد یا نتواند همه امکانات را برای تحقق هدف به طور کامل استفاده کند، میبایست در مدیریت او شک و تردید روا داشت.
از دیگر شرایط مدیریت میتوان به نظارت دقیق و توانایی بر انجام آن اشاره کرد. هر مدیری افزون بر توانایی بر کار مدیریت، باید از قدرت نظارت و تحلیل و ارزیابی برخوردار باشد و براساس اطلاعات دقیق به تحلیل پرداخته و اعمال قدرت و نفوذ در زیردستان نماید تا کارها از طریق آنان به درستی انجام شود و پیش رود.[۴۸]
همچنین توانایی جسمی را نباید در اصل مدیریت نادیده گرفت؛ چراکه برخی از مدیران از توانایی علمی برخوردارند ولی شرایط جسمی آنان این اجازه را نمیدهد تا اصول مدیریتی را از مقام علم به عمل درآورند. از این رو در شرایط عمومی مدیران همواره بر اصل سلامت و توانایی جسمی شخص مدیر نیز تأکید شده است. «بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۴۷</ref> البته برخی در امور خاص، شرط مرد بودن را نیز اضافه کردهاند. این شرط در برخی از مسایل مهم و اساسی از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا شرایط حضور زن در جامعه اقتضا، آن را دارد که مدیریت کلان کشوری در جوامع به مردان سپرده شود.[۴۹] عدالت از دیگر شروط اساسی مدیریت است که در آیاتی از جمله آیه۱۲۹ سوره انعام میتوان آن را به دست آورد. مدیریت جائر و ستمگر نمیتواند مدیری لایق و شایسته باشد. از این رو این گونه مدیریت در آیه به عنوان مدیریت ناسالم شناسایی و معرفی شده است.[۵۰].[۵۱].
شرایط اختصاصی مدیریت
اما شرایط اختصاصی و غیر عمومی که برای مدیریت گفتهاند به چند دسته تقسیم میشود. برخی از این شرایط تنها اختصاص به جامعه اسلامی و دینی دارد؛ چنان که برخی از این شرایط نیز به حوزه مختلف مدیریتی باز میگردد. به عنوان نمونه دانش مدیریت چیزی است و دانش مدیریت اقتصادی چیز دیگری است. شخص مدیر اقتصادی افزون بر این که باید از دانش مدیریت برخوردار باشد، میبایست از دانش خاص مدیریت اقتصادی نیز آگاه باشد و از آن برای رسیدن به اهداف بهره گیرد. خداوند شرط ایمان را یکی از شرایط خاص جامعه اسلامی برمی شمارد و مدیریت جامعه اسلامی را مختص مؤمنان صالح میداند.[۵۲] ولایت در این آیه به معنای مالک و صاحب تدبیر امری یا شخصی است. بر این اساس، مدیریت جامعه اسلامی باید شخص صالح و مؤمن باشد. همچنین از دیگر ویژگیهای مدیریت اسلامی آن است که شخص در عین مشورت با صاحبنظران و قاطعیت در تصمیم، اهل توکل باشد؛ چراکه ربوبیت و پروردگاری همه هستی در اختیار اوست و مدیر حتی اگر بهترین مشاوران را داشته و در تصمیم خود عزم را جزم نماید و به درستی گام بردارد، این خداوند است که تحقق بخش اهداف است و ربوبیت اوست که جهان را پروردگاری و مدیریت میکند.[۵۳]
در مدیریت اقتصادی، امانت داری از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ زیرا مردم و جامعه، اقتصاد خود را به این مدیر میسپارند و امانت در مسئله اقتصادی به جهات گوناگون سختتر و دشوارتر است. بنابراین، در شرایط خاص مدیریت اقتصادی، باید به شرط امانت داری توجه خاص مبذول شود و امانت مدیر به طور کامل احراز شود.[۵۴] به هر حال، تحقق جهاد اقتصادی نیازمند مدیریت درست و سالم در همه مراحل از تولید تا مصرف است. اگر این کار انجام نشود، نمیتوان امید داشت که جهاد اقتصادی تحقق یابد یا به اهداف مطلوب خود برسد. هر گونه خلل و اختلال در روند مدیریت اقتصادی در هر مرحله به معنای عدم نیل به اهداف عالی است که در برنامه جهاد اقتصادی مطرح میباشد. بنابراین در اجرای طرح جامع جهاد اقتصادی باید در انتخاب و گزینش مدیران اقتصادی توجه خاص مبذول داشت تا مدیرانی سالم و صالح مسیر درست را هدایت و نظارت کنند و اهداف جهاد تحقق یابد.[۵۵].
عوامل تأمینکننده جهاد اقتصادی
عامل نخست: تولید علم
نقش تولید علم در تولید قدرت و ثروت
علم به معنای دانش و دانایی، ارتباط تنگاتنگی با قدرت تسخیری بشر دارد؛ زیرا علم انسان به خود و دیگری وی را قادر به تصرفات در خود و دیگری نموده و فرصت خلافت الهی را به وی بخشیده است. روح الهی که در کالبد بشریت دمیده شده، این ظرفیت را داراست که علم اسمایی داشته باشد. از این رو خداوند خلافت انسان بر همه هستی و کائنات را پس از دمیده شدن روح خاص و تعلیم علم اسمایی قرار داده و از فرشتگان ساحت قدس به نیابت از همه کائنات خواسته تا در برابر آدم(ع) به عنوان نمونه نخستین انسان کامل سجده برده و اطاعت و مظهریت ربوبیت او را بپذیرند و پروردگاری انسان برای کمال یابی خود را با سجده نشان دهند.[۵۶]
بنابراین، علم به یک معنا شناخت موجودات هستی و آگاهی از آنکه در آیات قرآنی به عنوان علم الاسماء از آن یاد شده، علم قدرت و تسخیر است که در سایه سار آن انسان میتواند خلافت و ربوبیت نماید. همه انسانها از چنین ظرفیتی برخوردارند و تنها کاری که میبایست انجام دهند فعلیت بخشی به این قدرت نهفته و سرشته در ذات است که از آن در تعابیر اسلامی به متاله و خدایی شدن یاد میکنند.
هر انسانی از راههای گوناگون میتواند اسمای الهی سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشد که از آن راهها به عبودیت یاد میشود. عبودیت در این تفسیر دارای مراتبی است که خواسته و ناخواسته در عالم پدید میآید؛ چراکه علم در تفسیر وحیانی قرآن، چیزی جز اتصال به ذات باری تعالی نیست و خدایی شدن به معنای عالم شدن در زمان این اتصال تحقق مییابد. هنگامی که ما از تولید علم سخن به میان میآوریم مراد و منظورمان از تولید و ولادت به معنای اتصال انسان به مبدا علم و دانایی یعنی خداوند است. این اتصال برای همگان اتفاق میافتد؛ چراکه خداوند همه هستی را پر کرده و صمدانیت وی جایی را خالی نگذاشته است. پس هر جا که علم است حضور او نیز تثبیت شده میباشد؛ چنان که هر جایی که نام هستی بر آن برده میشود، خالی از خداوند نیست. در آموزههای قرآنی، از انسان خواسته شده تا با اتصال به خداوند و متاله شدن، علم را در خود فعلیت بخشد و حقایق هستی را ادراک نماید. این ادراک حقایق هستی به انسان کمک میکند تا شناخت اسمایی را به دست آورد و با هر اسم بر موجودی از موجودات هستی تسلط بیابد. در حقیقت شناخت اسمایی و ادراک حقایق هستی، به معنای تسلط و تسخیر است که زمینه ربوبیت و پروردگاری بر آن موجود و هستی را برای انسان فراهم میآورد و انسان میتواند در مسیر افزایش از آن برای کمال خود بهره برد و آن چیزی را نیز به کمال شایسته و بایسته خود برساند.
براین اساس میتوان دریافت که تولید علم تا چه اندازه در تولید قدرت و ثروت انسان و جامعه نقش دارد؛ زیرا دانسته شد که تولید علم به معنای ارتباط با حقیقت هستی و حقایق مرتبط با آن، به معنای درک درست از حقیقت چیزها و موجودات و تسلط و تسخیر آن هاست. چنین تسلط و تسخیری عین قدرت و توانایی است. انسان از این قدرت و توانایی تسلط و تسخیر، میتواند بهره گیرد و امکانات شدنهای کمالی را به دست آورد. این همان ثروت واقعی است که انسان د رجست وجوی آن است. چنین قدرت و ثروتی است که انسان را به سعادت واقعی میرساند. بنابراین تولید علم به معنای تولید قدرت و ثروت میبایست در دستور کار هر انسان و جامعه انسانی قرار گیرد؛ چراکه هدف آفرینش و فلسفه آن تنها از این راه تحقق مییابد و شدنی میشود. پس میتوان گفت که دانایی توانایی و دانش همان قدرت و ثروت است.[۵۷].
تجاریسازی تولید علم و مقام خلافت انسانی
چنان که گفته شد، تولید علم به معنای اتصال با مبدأ هستی و درک حقایق اشیا یعنی همان اسما و تسلط بر موجودات جهت بهرهمندی از آنها به عنوان ثروت واقعی در راستای کمال یابی انسان و جامعه انسانی و کمال بخشی به موجودات دیگر در مقام خلافت و مظهریت ربوبی و پروردگاری است.
اکنون این پرسش مطرح میشود که تجاریسازی تولید علم به چه معنایی است؟ لازم است به این نکته پیش از پاسخ به پرسش اصلی توجه داده شود که یکی از مسئولیتها و مأموریتهای بشر در زمین به عنوان خلیفه، استعمارالارض (آبادانی زمین) است.[۵۸] بنابراین، خلافت انسانی مقتضی است که انسان نه تنها خود را به بلوغ کمالی برساند، بلکه موجودات زمینی را از طریق آبادسازی به کمال برساند.
همچنین مسئولیت انسانی تنها در قبال خود نیست، بلکه انسان مسئولیت دارد تا دیگران را از جمله نوع بشر را نیز به کمال برساند. این بدان معناست که راه دست یابی به کمال در انسان از طریق کمال بخشی به دیگران میگذرد. این گونه است که تولید علم به عنوان مقدمه کمال یابی خود شخص مطرح میشود و کمال هر شخص انسانی در کمال جامعه و جهان است. اگر انسان مأموریت و وظیفه دارد تا تولید علم کند تا به کمال برسد، لازمه آن است تا از این شناخت و علم خود به درستی بهره گیرد. تولید علم به معنای شناخت حقایق هستی و دانایی و آگاهی نسبت به آن، به معنای قدرت تسخیر و تصرف است. بنابراین، هر انسان و جامعه انسانی، در تولید علم بایستی به این نکته توجه داشته باشد که در چیزها تصرفاتی را انجام دهد که کمال یابی خود و دیگران را تسریع بخشد و ثروت واقعی را برای جوامع بشری و دیگران فراهم آورد. از این رو تولید علم با تصرفات در موجودات ارتباط مییابد. این که انسان نسبت به اموری چون اتمها آگاهی و دانایی یابد و حقیقت آن را دریابد، از آن روست که بتواند در آن تصرفاتی در راستای اهداف و فلسفه آفرینش خود و دیگران پدید آورد. به عنوان نمونه تصرفات در هستههای اتم برای تولید انرژی یا شناخت ژنوم انسانی برای تغییرات مطلوب در راستای اهداف آفرینش، امری لازم و بایسته است و خلافت انسانی و مظهریت در ربوبیت مقتضی این است. تجاریسازی تولید علم به معنای بهرهمندی درست از علم و تولید آن است. به این معنا که اگر علمی تولید میشود و دانایی و آگاهی نسبت به امری چون هسته و ژنوم انسانی به دست میآید، میبایست این دانش و دانایی در خدمت اهداف و فلسفه آفرینش قرار گیرد که از آن به تجاریسازی تولید علم یاد میشود. به سخن دیگر، تجاریسازی تولید علم به معنای تولید علم با هدف و انگیزه مناسب و مطلوب و درست است؛ چراکه بیتجاریسازی تولیدات علمی، نمیتوان از خلافت و مظهریت پروردگاری انسان سخن به میان آورد.
به عبارت دیگر، براساس آموزههای قرآنی و اسلامی، تجارتسازی تولید علم، در حقیقت بخشی از فرآیند کمال یابی و کمال بخشی به دانش و دانایی است؛ چراکه بیتجارتسازی نمیتوان مدعی علم واقعی در خدمت به بشر و جهان در مقام خلافت و مظهریت پروردگاری انسان شد. با این بیان دانسته شد که مراد از تجاریسازی تولید علم چیست؛ چراکه تجاریسازی در این جا تنها به عنوان نمادی از بهرهمندی درست از علم و تولید آن است؛ زیرا علم بیمنفعت همانند زنبور بیعسل است. تجاریسازی تولید علم به علم، کمال واقعی میبخشد و هدف و فلسفه درست آن را به نمایش میگذارد. در غیر این صورت هرگونه آگاهی و دانایی نسبت به حقایق واشیا، آگاهی بیارزش است؛ زیرا هدفی را تعقیب نمیکند و تغییری را ایجاد نمیکند، افزون بر این که برخلاف مأموریت و مسئولیت انسانی در امر آبادانی و تغییر درست و مناسب در زمین است که در آیه۶۱ سوره هود به آن اشاره شده است.[۵۹].
شکلگیری زنجیره تجاریسازی تولید علم و ثروت
نباید از این نکته غافل شد که تولید علم میبایست در یک زنجیره صورت گیرد. به این معنا که پازلهای حقیقت واحد جهانی میبایست به درستی شناخته و به کار گرفته شود، در غیر این صورت رفتار انسانی میتواند به عنوان فساد شناخته شود. این که خداوند در آیه۴۱ سوره روم میفرماید:ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس؛ فساد در دریا و خشکی به سبب دستاوردهای مردم آشکار شد، به این معناست که تودههای مردم بیتوجه به شناخت حقایق، اقدام به تصرف و تغییر در محیط زیست خود و زمین کردند که آثار آن به جای اصلاح و آبادانی، افساد و فساد زمین بوده است.
خردمندان به سبب این که حقایق را به درستی میشناسند و در چارچوب فلسفه آفرینش، در آنها تصرف و تغییر ایجاد میکنند، موجب کمال بخشی به آنها میشوند، در حالی که رفتار تودههای مردم موجب افساد در آن میشود. دانش و دانایی میبایست خردمندانه باشد تا قطعات پازل به درستی شناخته و چیده شود و قرار گرفتن هر قطعهای موجب کمال و تکمیل آن شود. هر چند که به ظاهر علم شیمی از ریاضی یا علم فیزیک یا حتی علوم انسانی چون حقوق جداست، ولی باید توجه داشت که همه این علوم بایستی در یک واحد دیده شود تا بتواند چنان که هست خودنمایی کرده و تأثیرگذار باشد. تولید علم نیز میبایست این گونه مکمل یک دیگر باشد و تجاریسازی و بهرهمندی بشر از علم و تولید آن نیز باید به صورت زنجیرهای دیده شود. شکلگیری زنجیره تجاریسازی تولید علم منجر به تولید ثروت میشود و این ثروت است که فرصتهای برابر کمالی را برای جامعه بشری فراهم میآورد و هر کسی عادلانه میتواند از سهم و قسط خویش از زمین و امکانات و ثروت بهره مند شود و خود را به کمال برساند و مظهریت ربوبیت را به دست آورد.
امام خامنهای در مقام تبیین حقیقت انسان و هدف برتر وی به این نکته بارها توجه داده است و از نهضت نرم افزاری وتولید علم برای دست یابی به جامعه برتر سخن به میان آورده است. از نظر ایشان شکلگیری زنجیره تجاریسازی تولید علم و تولید ثروت ملی لازم امتی است که میخواهد امت وسط و امت شاهد برای جوامع بشری باشد. ایشان در خصوص تجاریسازی تولید علم خاطرنشان کردند: اگر زنجیره تولید دانش، تبدیل دانش به فناوری، تولید محصول و در نهایت تجاریسازی علم تکمیل شود، مسیر تولید علم به تولید ثروت ملی کشور و پاسخگویی به نیازهای ملت منتهی خواهد شد.[۶۰] اگر این فرآیند به درستی شناخته و پیموده شود، میتواند جامعه برتر را تحقق بخشد و زنجیره تولید دانش و تبدیل آن به فناوری و تجاریسازی یعنی تمدنسازی اسلامی. این بدان معنا خواهد بود که جامعه برتر ایمانی شکل گیرد و الگو و نمونهای برای بشریت شود. البته تحقق کامل فرآیندی از تولید علم تا تبدیل آن به فنآوری و تجاریسازی و بهرهمندی از آن در شکل تغییر و تصرف و تبدیل به ثروت همگانی نیازمند نقشه راه و همت مضاعف و کار مضاعف است. پیش از هر چیزی انسان میبایست خود را بشناسد و از ظرفیتها و توانمندیهای خویش در مقام خلافت الهی و خدایی بودن و پروردگاری و ربوبیت آگاه شود و روحیه خودباوری به عنوان خلیفه الله در وی ایجاد شود. از این رو امام خامنهای در تبیین این مهم میفرماید: روحیه خودباوری و اعتمادبه نفس بالا و شکلگیری زنجیره تجاریسازی تولید علم و تولید ثروت ملی از نکات برجسته این حرکت علمی است.[۶۱]
اگر انسان و جامعهای قدر خود را بشناسد و از مقام خلافت الهی و تسخیر و قدرت تسلط و تولید علم و تبدیل آن فنآوری و تجاریسازی آگاه شود، میتواند به آسانی و سادگی فرآیند زنجیرهسازی تولید علم و ثروت را بشناسد و بپیماید. البته دشمنان نیز به این مسئله آگاه هستند و برای مقابله با ایجاد چنین روحیهای بسیج شدهاند. آنان برای مقابله با هدف برتر جامعه ایمانی یعنی ایجاد تمدن اسلامی مبتنی بر عدالت و استکبارستیزی و ستم ستیزی، نقشه راهی را کشیدهاند که میبایست به عنوان نقشه راه شیطان آن را شناخت و برخلاف آن برنامهریزی کرد و عکس آن عمل نمود.[۶۲].
هراس دشمنان از الگو شدن نمونه موفق اسلامی
ترس دشمنان از تولید علم به قصد تبدیل به فنآوری و تجاریسازی از آن روست که تمدن اسلامی در سایه شکوفایی اقتصادی فراگیر در عصر کنونی ایجاد شود و به عنوان الگو به جهان و جهانیان معرفی شود؛ لذا تمام همت خویش را مبذول این معنا کردهاند تا از این تحول و دگرگونی مثبت جلوگیری کنند.
آن چه موجب هراس دشمنان امت اسلام و ایران اسلامی است، تبدیل ایران به یک نظام و جامعه برتر در جامعه جهانی است؛ زیرا میتواند به عنوان الگوی رهایی و عدالت خواهی و روحیه خودباوری در جهان مطرح شود و بساط دشمنان بشریت را برچیند.[۶۳].
عامل دوم: تولید ثروت
جهاد اقتصادی دارای ابعاد چندی است که تحقق همه جانبه آن به معنای رسیدن به جامعه ایمانی و تمدن اسلامی است. از جمله مهمترین ابعاد جهاد اقتصادی میتوان به جنبههای تولیدی آن یعنی تولید ثروت اشاره کرد که مهمترین ابزار این تولید باید تولید ثروت از طریق تولید علم و تبدیل آن به فنآوری باشد.
تولید ثروت به معنای واقعی آن مسئولیت و مأموریت همگانی بشر بهویژه مؤمنان است؛ زیرا ثروت واقعی به معنای ایجاد امکانات بهتر و بیشتر برای همگان جهت دستیابی به اهداف آفرینش است. چنین ثروتی به سبب آنکه همراه با آبادانی زمین و مسئولیت خلافت الهی بشر و پروردگاری و ربوبیت اوست، نمادی از متاله و خدایی شدن است.[۶۴] از این رو ثروت واقعی چیزی جز عبودیت و بندگی نیست؛ اما اگر این ثروت از حالت ابزاری به حالت تاصیل برسد و دنیا و مادیات برای بشر اصالت و ارزش واقعی یابد، خطرناک خواهد شد؛ زیرا جریانی را بر خلاف جریان اصیل آفرینش و اهداف آن پدید میآورد و زمینههای بیعدالتی و ستمگری و استکبار را فراهم میکند. آنچه نصیب و بهره هر انسانی در دنیا و آخرت خواهد بود، سعی و تلاشی است که در مقام عمل و در جهت آبادسازی و آبادانی زمین انجام میدهد و حقیقت خود را در مقام خدایی و مظهریت پروردگاری نشان میدهد. هرچه انسان بیشتر و بهتر سعی کند، خود بهتری را به نمایش میگذارد و این خود بهتر و برتر است که آبادانی را برای همگان از موجودات و آفریدههای هستی به ارمغان میآورد و آنان را به کمال شایسته و بایسته ایشان میرساند.
بنابراین، تولید ثروت از طریق تولید علم و تبدیل آن به فنآوری و تصرف و تغییرات در موجودات جهان، از مهمترین مسئولیتهای بشر در گیتی است و این یکی از جنبههای جهاد اقتصادی است که در آموزههای قرآنی بر آن تاکید شده است. اما جنبه مثبت جهاد اقتصادی تنها در تولید ثروت از طریق تولید علم و تبدیل آن به فنآوری و تجاریسازی خلاصه نمیشود، بلکه از مهمترین ابعاد جهاد اقتصادی توزیع عادلانه این ثروت است. همانگونه که تولید ثروت میبایست به قصد ایجاد برابری و عدالت همگانی و دسترسی همگان به امکانات شدنهای کمالی باشد، توزیع ثروت به شکل عادلانه نیز میباید مورد توجه قرار گیرد.[۶۵].
ضرورت توزیع عادلانه ثروت
در اقتصاد سرمایهداری، تولید ثروت ارزش دارد، ولی همانگونه که عدالت در تولید مورد توجه نیست، در مقام توزیع ثروت نیز از عدالت هیچ خبری نیست. تاکید بر جنبه عدالت در توزیع از آن جهت مهمتر است که در این مرحله، بیعدالتی بیشتر نمود مییابد؛ زیرا تولید ثروت نیازمند خبرگی و استعدادهای خاصی است و تنها خردمندان هستند که تولید واقعی ثروت را از طریق تولید علم و تبدل آن به فنآوری در اختیار دارند. خبرگان و خردمندان نیز بیشترین گرایش را به عدالت داشته و اهل انصاف هستند. در این میان اجحافی که صورت میگیرد در هنگام توزیع ثروتی است که تولید میشود؛ زیرا بسیاری از مردم به جهت تفکر استکباری و ستمگرانه خود، خواهان انباشت ثروت و تکاثر آن هستند و از توزیع عادلانه ثروت تولیدی جلوگیری میکنند، این جاست که جهاد اقتصادی معنای خاص مییابد و مدیریت اقتصادی در جهادی مضاعف میبایست از هرگونه خلل و اختلالی در توزیع ثروت جلوگیری به عمل آورد. خداوند در آیاتی از جمله آیه ۷ سوره حشر از مانع جدی در سر راه جهاد اقتصادی به نام سرمایه داران و ثروت اندوزان و اغنیا سخن به میان میآورد. اینان مانع جدی در سر راه توزیع عادلانه ثروت هستند و اجازه نمیدهند تا سرمایه و ثروت در یک گردش سالم اقتصادی به جریان افتد.
آنان اگر بتوانند میکوشند تا در همان آغاز منابع تولید ثروت از جمله ثروتهای خدادادی زمین را در اختیار گیرند و با اعمال نفوذ از گردش سالم اقتصادی جلوگیری کنند. از این رو جهاد اقتصادی زمانی تحقق مییابد که ثروتهای خدادادی به درستی در میان همگان توزیع شود و امکان دسترسی همه اقشار جامعه و مردم به منابع تولید فراهم آید. بر این اساس خداوند قوانینی را برای مهار تجاوز سرمایه داران پدید آورده است که از جمله آن قانون فی و انفال است. براساس این قانون الهی، منابع خدادادی چون معادن و دریاها و جنگلها و نهرها و رودها و مانند آن در اختیار دولت اسلامی قرار میگیرد تا با توزیع عادلانه این منابع در میان اقشار مستضعف و فقیر جامعه، امکان بهرهمندی از ثروت برای ایشان نیز فراهم آید.
بنابراین، در جهاد اقتصادی میبایست به این جنبه توجه شود که همگان بهویژه اقشار فقیر و مستضعف جامعه بتوانند از منابع تولید بهره مند شده و آن را به کار گیرند.
البته روشهای دیگری نیز برای مهار و مدیریت ثروت از سوی خداوند و اسلام بیان شده است که از جمله میتوان به زکات و خمس و دیگر انفاقهای مالی اشاره کرد. این قوانین کمک میکند تا توزیع ثروت به شکل عادلانه در جامعه بشری صورت بگیرد.[۶۶].
ثروت، ابزار اصلاح و آبادی
براساس آموزههای اسلامی هرگونه توسعه و پیشرفت زمانی صحیح و مناسب و اصلاح گرانه خواهد بود که در چارچوب عدالت و مبتنی بر آن باشد. بنابراین، اگر توسعه و پیشرفتی در جامعه با ظلم و ستم به اقشار پایین دست و ضعیف جامعه انجام گیرد، پیشرفت نبوده بلکه از آن به فساد و پسرفت یاد میشود.
گنجهای قارونی و ثروت انباشته در هر جامعه اگر در راستای رشد و توسعه و پیشرفت همگانی جامعه نباشد، از مسیر جهاد اقتصادی بیرون خواهد بود؛ چراکه چنین انباشت ثروتی به جای این که موجبات رشد و بالندگی فرد و جامعه شود، موجبات نابودی و تباهی خواهد شد. بیماریای که از طریق تفکر قارونی در جامعه ایجاد میشود، نه تنها مسیر حرکتهای اقتصادی را منحرف میکند و از اهداف و فلسفه آفرینش بازمی دارد، بلکه موجب میشود تا جامعه به نوعی خودباختگی برسد و انباشت بیشتر ثروت به یک بیماری همگانی تبدیل شود. این بدان معنا خواهد بود که ثروت به جای این که موجب آبادانی اهل زمین شود و خلافت انسانی را تثبیت کند، سبب فساد و تباهی جامعه و انسان میشود.
اما اگر ثروت به درستی در جایگاه واقعی خود شناخته و مورد استفاده قرار گیرد، در آن صورت است که ثروت به ابزار اصلاح فرد و جامعه و کمال زمین و آبادانی آن تبدیل میشود. این آن چیزی است که میباید در جهاد اقتصادی همواره مدنظر قرار گیرد.[۶۷].
عامل سوم: فنآوری
فنآوری، وجهه مادی علم
فرهنگ مانند هر پدیده انسانی دارای دو وجه مادی و معنوی است؛ خاستگاه این دو بعدی بودن را میبایست در ساختار انسانی و طبیعت هستی جست وجو کرد. هنگامی که ما از فرهنگ عمومی سخن به میان میآوریم به دو جنبه مادی و معنوی آن توجه میدهیم. بیگمان تمدن و مدنیت، وجه ظاهری و مادی فرهنگ است که با آن به خوبی آشنا هستیم.
علم نیز یکی از پدیدههای مرتبط با انسان است و لذا دارای دو وجه مادی و معنوی میباشد. هرچند که جنبه معنوی علم در ذهن ما بیشتر بروز و ظهور دارد، ولی در فرهنگ غربی بیشتر جنبه مادی آن مورد توجه است. همین مسئله درباره فلسفه نیز مطرح است؛ زیرا فلسفه در فرهنگ غربی، دیگر سخن گفتن از متافیزیک و ماوراء الطبیعه نیست، بلکه سخن گفتن از فیزیک و ماده در قالبی به ظاهر عقلانی و فلسفی است. از این رو بیش از آنکه با فلسفه محض در غرب برخورد داشته باشیم، با فلسفه مضاف مانند فلسفه علم روبه رو هستیم. همین نگرش و رویکرد است که علم را به ابزار تولید تبدیل کرده است و غربیها به جای آنکه به جنبه معنوی آن توجه یا بسنده کنند، به جنبه مادی و بهرهگیری از علم توجه دارند. این شاید برای ما که در فرهنگ عقلانی و فلسفی محض رشد کرده ایم دشوار باشد، ولی با نگاهی گذرا به آموزههای قرآنی میتوان دریافت که این جنبه نیز مورد توجه و تاکید پیامبران و آموزههای وحیانی بوده و ما از آن غافل بوده ایم.
آموزههای قرآنی به مخاطب خویش این پیام را در اشکال گوناگون میرساند که علم باید در راستای بهرهگیری از آن مورد توجه باشد. بنابراین، هر علمی که ناتوان از بهرهمندی از آن باشیم یا قابلیت بهرهمندی از آن وجود نداشته باشد یا ما به قصد بهرهمندی از آن، اقدام به فراگیری و یادگیری آن نکرده باشیم، علمی ناقص و ابتر است. بنابراین، ابزاری بودن علم و دانایی از مسائل بدیهی در فرهنگ قرآنی است. به این معنا که علم و معرفت و دانایی و شناخت، ابزارهایی در خدمت انسان هستند تا انسان بتواند خود و جهان را بشناسد و با بهرهگیری از این علم، امکان شدنهای کمالی از رنگ و صبغه خدایی گرفتن تا خدایی و ربانی شدن را تجربه کند؛ چراکه همین علم و دانایی است که به انسان توانایی ربوبیت و مظهریت در آن را به عنوان خلیفه الهی بخشیده است.[۶۸] براین اساس، هر علمی که توانایی را در انسان ایجاد نکند و او را قادر به تصرف و تسخیر در خود و جهان نسازد، علمی ناقص و ابتر و حتی غیرسازنده و منفی و بازدارنده است. تولید علم به معنای درک دقیق و کامل از حقایق هستی و اشیای جهان و به خدمت گرفتن آن در راستای اهداف آفرینش و ربوبیت انسان بر جهان، از مهمترین آموزههای قرآنی است. خداوند در آیات بسیاری به ارزش چنین علمی توجه داده است و انسان را به شناخت دقیق حقایق هستی و علم یابی ترغیب و تشویق نموده و از او خواسته است تا با دقت علمی در چیزهای جهان، جوانب مختلف آن را ادراک و قدرت تصرف و تغییر در آن را بیابد و به تغییر آن اقدام کند تا در مسیر کمالی خود و همان چیز به کار گیرد. این همان خلافت واقعی انسان و مظهری در ربوبیت است که مأموریت اصلی و هدف و فلسفه آفرینش است.
براین اساس میتوان گفت که تبدیل علم به فنآوری از مهمترین مأموریتها و مسئولیتهای بشری در مقام خلافت الهی است؛ زیرا تبدیل دانایی به توانایی از طریق تبدیل آن به فنآوری مقصد نهایی تعلیم اسمایی الهی است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است. به یک معنا جنبه مادی علم را میبایست در تبدیل آن به فنآوری جست وجو کرد. اما این پرسش مطرح است که مراد از فنآوری چیست؟[۶۹].
فنآوری سنتی و نوین
فنآوری به معنای هنر تبدیل علم به فن و صنعت است. فنآوری تبدیل دانایی به توانایی و علم به قدرت است. هنر تغییر و تصرف از طریق دانش و دانایی در موجودات جهان هستی است.
بیگمان شما با فنآوریهای سنتی آشنایی کاملی دارید. به طور معمول انسانها از همان آغاز با دانش ساختن ابزارها از طریق تغییر و تصرف در آن آشنا بودهاند. تبدیل پشم به نخ و فرش، تبدیل سنگ آهن به آهن و نیزه و خنجر و ابزارهایی دیگر، هنر و فن تبدیل گل رس به کوزه و در یک مرحله برتر، تبدیل پشم به لباس و هنر و فن نساجی و مانند آن یا فنآوری ماشین ابزارسازی و مانند آن یا فناوری خطوط فشار قوی برق طیف وسیعی از تبدیل علم و دانایی به توانایی و ثروت و قدرت بوده است. در حقیقت فنآوریهای سنتی، فنآوریهایی هستند که در طول تاریخ از طریق تجربه و آزمون سعی و خطا ابداع و اختراع شده و توسعه یافتهاند. بخش بزرگی از فناوریهایی که هم اکنون در جامعه بشری وجود دارند، یا اساسا تجربی هستند یا خاستگاه تجربی دارند. اما غیراز این دسته از فنآوریها باید به دسته دیگر و برتر از فنآوریها اشاره کرد که از آن به فنآوریهای نوین یا به عبارت بهتر فنآوریهای علمی یاد میشود؛ زیرا جنبه علمی بودن آن قویتر و دقت و تامل در کشف حقایق و تبدیل آن سختتر و دشوارتر است.
طیف وسیعی از فنآوریهای پیشرفته کنونی از مهندسی ژنتیک گرفته تا نانو فنآوری و مکاترونیک و الکترواپتیک از جمله فنآوریهای نوین علمی هستند. به سخن دیگر، فنآوریهای علمی، فنآوریهایی هستند که ریشه در پیشرفت علم و دانایی شگرف بشر در عصر کنونی دارد. توسعه این دسته از فنآوریها در گرو پیشرفتهای علمی و فعالیتهای گسترده پژوهشی است؛ چراکه فنآوریهای مرتبط با نانو یا زیستی تنها در سایه شناخت کامل از ژانوم انسانی و قدرت تصرف و تغییر در آن شدنی است. اینها فنآوریهای نوین و مدرنی هستند که موجب ایجاد قدرت و ثروت شده و شکوفایی و رشد و توسعه اقتصادی را به دنبال دارند و نقش انسان را به عنوان استعمار الارض و آبادانی آن و خلافت و مظهریت ربوبیت به نمایش میگذارد و متاله و ربانی شدن انسان را تقویت میکند.[۷۰].
فنآوری سخت و نرم
گروهی از صاحبنظران فنآوریها را به دو دسته فنآوریهای نرم و سخت تقسیم میکنند. به عنوان نمونه خانم دکتر زوئینگ جین (۱۹۹۵) در فصل اول کتاب تغییر جهانی فنآوری، از فنآوریهای سخت به نرم، سخن به میان میآورد.
فنآوریهای سخت به آن دسته از فنآوریهایی اطلاق میشود که ریشه در علوم طبیعی و فیزیکی مانند زیستشناسی، فیزیک، شیمی، ریاضیات کاربردی و مانند آن دارد و ابزارهای تولید کالای مادی و فیزیکی به شمار میآیند. فنآوریهای نرم به خانواده ای از فنآوریها اطلاق میشود که ریشه در علوم غیرطبیعی مانند علوم انسانی و هنر و مانند آن دارد و حوزه عملیاتی آنها دنیای فکر و ذهن است. به نظر دکتر جین از اهل چین، فنآوری نرم یک نوع فنآوری فکری برای خلق و نوآوری است که ریشه در اندیشه، ایدئولوژی، احساسات، ارزشها، هستیشناسیها، رفتارهای فردی و سازمانی و جامعه انسانی دارد. [۷۱]
وی ۱۸ تفاوت بنیادین برای این دو نوع فنآوری بیان میکند که یکی از مهمترین تفاوتها این است که فنآوری سخت، فنآوری کنترل بر ماده یا طبیعت است، در حالی که فنآوری نرم در صدد کنترل و فرماندهی بر ذهن و روح انسان است. از سوی دیگر، فنآوری سخت به نسبت خنثی است و بار ایدئولوژیک یا ارزشی ندارد، در حالی که فنآوری نرم در برخی از شاخهها به غایت جانبدارانه است و دارای بار ارزشی است. همچنین فنآوری سخت قابل انتقال است، در حالی که انتقال فنآوریهای نرم، دشوار یا غیر ممکن است. اینها مهمترین تفاوتهای میان دو نوع فنآوری سخت و نرم است که در این جا به آن اشاره شده است. وی مجموعه فنآوریهای سخت معاصر را حتی اگر مانند فنآوریهای نانو یا مهندسی ژنتیک در آخرین مرزهای دانش باشند، در زمره فنآوریهای سنتی قرار میدهد و مجموعه فنآوریهای نرم را حتی اگر مانند فنآوری طب سوزنی چین صدها سال قدمت داشته باشد، فنآوری جدید تلقی میکند. اکنون این پرسش مطرح میشود که ملاک جدید بودن فنآوری چیست؟ آیا ملاک آن را باید همانند دکتر جین چیزی به جز «در آخرین مرزهای دانش بودن» یا به تعبیر دکتر عبدالسلام «علم محور بودن فنآوری» بدانیم؟
واضح است که ملاک سنتی یاجدید بودن فنآوریها بستگی به زاویه نگرش و دید و هدف ما از طبقهبندی دارد. اگر از زاویه علم به موضوع نگاه کنیم و رابطه فنآوری و علم را مبنای قضاوت قرار دهیم، بدون شک، هرچه یک فنآوری به آخرین مرزهای دانش نزدیکتر باشد، آن را جدیدتر ارزیابی میکند و هر چه یک فنآوری بستگی کمتری به علم و اتکای بیشتری به تجربه داشته باشد، آن را سنتیتر میکند. فرد دیگری ممکن است از زاویه مکانیزم و سازوکار به آن بنگرد. در این حالت هرچه دقت در سازوکار فنآوری و مکانیزم آن پیچیدهتر باشد، فنآوری جدیدتر و هرچه درجه دستی بودن آن بیشتر باشد، آن را سنتیتر ارزیابی میکند.[۷۲].
تهدید و یا فرصت بودن فنآوری
اما میتوان از زوایه دیگری نیز به فنآوری نگریست. به این معنا که یک فنآوری تا چه اندازه فرصت یا تهدیدی برای بشریت یا جهان است؟ به نظر میرسد که هرچه فنآوری برای نسل بشر و محیط زیست مفیدتر باشد و سازگاری بهتر با آن داشته باشد و یا بر رشد اقتصادی و شکوفایی آن تاثیرگذارتر باشد و موجبات اشتغال را فراهم آورد، این فنآوری جدیدتر و مثبتتر است. چنان که فنآوری، تهدیدی برای انسان و جهان باشد یا مانعی بر سر شکوفایی و اشتغال شود، منفیتر میباشد. در این نگرش از زوایه ارزشی بودن به فنآوری توجه شده و تحلیلها و تبیینها و نیز توصیهها بر این اساس شکل گرفته است. بنابراین، از این منظر، فنآوری به عنوان جدید بودن یا علمی بودن یا نزدیک به مرز علم یا نوع سازوکار و مکانیزم آن مورد تحلیل و توصیف و تبیین قرار نگرفته، بلکه بیشتر به جنبه فرهنگی و اخلاقی و یا حتی اقتصادی آن توجه شده است.[۷۳].
تبدیل علم به فنآوری
از مهمترین عرصههایی که مقام معظم رهبری برای جهاد اقتصادی تبیین کردند، تبدیل علم به فنآوری و تجاریسازی علم به قصد تولید ثروت و قدرت اقتصادی است.
بر این اساس، این پرسش مطرح میشود که ما در کدام یک از عرصههای فنآوریها میتوانیم وارد شویم و اهتمام بدان کرده و چه چیزی خط قرمز ما برای فنآوری به شمار میآید. بیگمان مدلی که اسلام و آموزههای قرآنی ارایه میدهد، تبدیل علم به فنآوریهای سخت و نرم به دور از هرگونه تهدید نسبت به کلیت آفرینش است. خداوند به انسان هشدار میدهد که در انجام رسالت خلافت الهی و ربوبیت بایستی هوشیار باشد تا در دام ابلیس و شیطان نیفتد؛ زیرا شیطان سوگند خورده است تا انسان را از مسیر تحولات فنآوریهای صحیح و ربوبیت الهی و خلافت بر موجودات هستی از پایگاه زمین باز دارد.[۷۴] بنابراین، هرگونه تغییر و تبدیلی میبایست در چارچوب فلسفه آفرینش و نظام آن باشد و انسان و موجودات هستی را به کمال شایسته و بایسته یعنی متاله و ربانی شدن سوق دهد.
هر یک از فنآوریهای موجود چون فنآوری سخت اگر به قصد تسخیر طبیعت باشد، میبایست در این چارچوب مدیریت شود، همچنان که علوم و فنآوریهای نرم که به هدف تسخیر ذهن و شیوه اندیشیدن انسان انجام میگیرد باید در محدوده نظام احسن الهی انجام شود. برتر از این اگر انسان به فنآوریهای معنوی نیز دست یافت و توانست به تسخیر قلبها و تسخیر باورهای بنیادین بپردازد، باید این کار به هدف الهی انجام گیرد و فنآوریهای قدسی نیز در خدمت دست یابی انسان به حیات طیب و متاله و ربانی شدن انسان به کار گرفته شود.
در این حالت است که همه این فنآوریها نه تنها ارزشی و مطلوب بلکه لازم و بایسته مقام خلافت الهی انسان است و میبایست ردگیری شود تا تحقق یابد. ما نباید در تولید علم و تبدیل آن به فنآوری در هیچ یک از مراحل کوتاهی کنیم بلکه در همه مراحل میبایست حضور جدی و قوی داشته باشیم. بر این اساس فنآوریهای سنتی و جدید یا فنآوریهای سخت و نرم و حتی فنآوری معنوی و قدسی میبایست در دستور کار و برنامه کلان مدیریت جامعه ایمانی قرار گیرد. اگر بخواهیم تنها به فنآوریهای سخت تکیه کنیم یا به فنآوری نرم گرایش یافته و از سخت و سنتی آن فاصله گیریم، دچار بحران خواهیم شد؛ زیرا همه اینها قطعات یک پازل زیبای جهان عدالت محور مهدی(ع) است. بنابراین نباید تنها مسحور فنآوریهای مدرن و سخت مانند IT یا فنآوری زیستی و سلولهای بنیادین و مانند آن شویم، بلکه همانگونه که به فرش بافی به عنوان یک فنآوری و هنر سخت عصر کشاورزی مینگریم و بدان نیاز داریم، به فنآوری سخت IT و زیستی نیز نیاز داریم؛ چنان که به فنآوری جدید و نرم تسخیر ذهن و قلب نیز نیازمند هستیم. البته این تولید علم و تبدیل آن به فنآوری و ثروت انسانی میبایست همواره در چارچوبهای کلانی چون عدالت، انسانیت، کرامت، شرافت و اهداف نظام احسن الهی و رسیدن همه انسانها به مقام خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت باشد. این گونه است که ثروت واقعی یعنی امکانات بهتر و بیشتر برای همگان برای رسیدن به نظام عدالت محور و حیات طیب فراهم میآید و جهاد اقتصادی فی سبیل الله تحقق مییابد.[۷۵].
جهاد اقتصادی در جمهوری اسلامی
تجربه موفقیت آمیز جمهوری اسلامی در ارایه نظام سیاسی مبتنی بر اسلام، خیزشهای اسلامی را در تمامی جهان اسلام سبب شده است. این تجربه موفق همان اندازه که موجب شادی مؤمنان و مسلمانان جهان شده، چشمان نگران دشمنان اسلام را نیز به خود معطوف ساخته است، به گونهای که از تمام ظرفیتهای خود برای ضربه زدن به این تجربه در ام القرای هزاره دوم هجری و هزاره سوم میلادی، بهره میبرند.
اگر نظام جمهوری اسلامی بتواند موفقیت خود را در دیگر عرصهها به نمایش بگذارد و نمونهای کامل از تمدن اسلامی مبتنی بر عدالت را به جهانیان ارایه دهد و به نوعی بهشت زمینی را شکل بخشد، آن گاه است که دشمنان بشریت به فغان خواهند افتاد؛ زیرا ارایه چنین اسوه و نمونهای از جامعه برتر میتواند تمامی بساط ستمگران و مستکبران را گرد آورد و از تخت فرو کشد. نقشه راهی که جمهوری اسلامی با هوشیاری و درایت رهبری ترسیم کرده است، ارایه نمونهای از جامعه برتر به جامعه جهانی و بشریت است. رهبری بر آن است تا پازلهای این جامعه را با همکاری و همدلی امت اسلام بسازد و بچیند. یکی از مهمترین پازلهای جامعه برتر فراهم آوری زمینههای آسایش است که از طریق تولید و توزیع عادلانه ثروت اتفاق میافتد. از این جاست که «اقتصاد» جایگاه مهمی در پازل جامعه برتر ایمانی مییابد تا تمدن اسلامی در عصر کنونی شکل گیرد[۷۶].
اهمیت و جایگاه اقتصاد
اقتصاد مایه قوام جامعه
براساس آموزههای قرآنی، اقتصاد به معنای مدیریت تولید، توزیع و مصرف ثروت و دانش دخل و خرج و هزینه، از اهمیت و جایگاه مهم و اساسی برخوردار است؛ چراکه اقتصاد و ثروت، مایه قوام جامعه است.[۷۷] این قوام بودن سرمایه و ثروت برای جامعه به این معناست که یکی از ستونهای اصلی جامعه راتشکیل میدهد؛ چراکه جامعه به مجموعهای از افراد انسانی گفته میشود که به هدف دست یابی به امنیت، آرامش و آسایش در کنار هم گرد آمدهاند و هر یک با گذشت از برخی از حقوق و اتخاذ نقشی اجتماعی، مسئولیتی را به عهده میگیرد تا این مهم و اهداف تحقق یابد.
بنابراین، آسایش و نوعی از آرامش و امنیت در سایه اقتصاد و ثروت به دست میآید. از این رو هر جامعهای مأموریت اصلی خود را تأمین این اهداف میداند و اگر جامعهای ناتوان از تأمین این اهداف باشد از مشروعیت خارج شده و همگرایی و همدلی به واگرایی و گریز از همدیگر تبدیل شده و جامعه فرو میپاشد؛ زیرا اگر جامعه نتواند مأموریت و رسالت خود را انجام دهد، انگیزهای برای همگرایی و بقا در جامعه به عنوان عضو و شهروند وجود ندارد و شخص خواستار خروج از تابعیت، اقامت و شهروندی شده و به جا و جامعه دیگر منتقل شده و به تابعیت و اقامت آن جامعه درمی آید. این گونه است که هجرت و تابعیت مجدد در جوامع بشری شکل میگیرد. همین مسئله قوام و ستون بودن اقتصاد در جوامع بشری است که قرآن بر آن تاکید میکند و با اشاره به این جایگاه بر اهمیت اقتصاد تاکید کرده و به افراد جامعه اجازه نمیدهد تا ثروت را در دست سفیهان و نابخردان قرار دهد؛ زیرا این عمل موجب از میان رفتن ثروت و سرمایه جامعه و کاهش قدرت تأمین و تحقق اهداف میشود.[۷۸]
نقش و جایگاه مهم و اساسی اقتصاد در جامعه چنان است که خداوند در آیاتی از جمله ۱۵ سوره سبأ، اقتصاد و ثروت را نعمت الهی و نشانهای از عنایت و توجه خداوند معرفی میکند و به ارزشی بودن اقتصاد و ثروت از این جهت توجه میدهد. اما این بدان معنا نیست که اقتصاد در مأموریت، اهداف و ارزشهای والای انسانی زیربنا باشد؛ زیرا اگر بپذیریم که نقش زیربنائی و قوام بودن را برای جامعه بازی میکند، ولی انسانیت انسان به جامعه و یا اجتماعی بودن انسان باز نمیگردد، بلکه براساس آموزههای قرآنی، انسانیت انسان به متاله و ربانی بودن اوست که میتواند نقش خلافت الهی را به عهده گیرد. از این رو معنویتی چون باورها و نگرشها زیربنا قرار میگیرد و مبانی و اصول فرهنگی در جایگاه برتر جای میگیرد و ارزش و اعتبار واقعی را به دست میآورد. خداوند در آیاتی چند سعادت انسان را در اصول و مبانی معنوی چون یکتاپرستی و توحید میداند؛ زیرا این اصول و مبانی است که جهتگیری کلان بشر را نشان میدهد و زیربنای انسان و انسانیت را تشکیل میدهد؛ چراکه حرکت به سوی متاله شدن و ربانی گشتن و دست یابی به خلافت انسانی را تنها میتوان در سایه این بینش و نگرش به دست آورد و تحقق بخشید.
البته این بدان معنا نیست که ما نقش اقتصاد و سلامت آن یعنی اقتصاد عدالت محور را نادیده بگیریم،؛ چراکه از نظر قرآن، جامعه برای تحقق بخشیدن به این هدف والای آفرینش یعنی خدایی و ربانی شدن، نیازمند سلامت اقتصادی است؛ از این رو خداوند در آیه ۸۵ سوره اعراف و آیات ۸۴ و ۸۵ سوره هود بر نقش کلیدی و حساس سلامت اقتصادی در کنار سلامت اعتقادی تأکید میکند و تأمین سعادت انسانی را در گرو هر دو امر میداند. این بدان معناست که هرگونه فساد در اعتقاد و اقتصاد میتواند دسترسی به سعادت انسانی را با مشکل مواجه سازد. بر همین اساس حضرت شعیب(ع) بر تصحیح و اصلاح روابط اقتصادی ناسالم جامعه خویش در کنار اصلاح مسائل اعتقادی پا میفشارد و آن را در صدر آموزههای خود قرار میدهد. [۷۹]
نقش محوری اقتصاد در کنار مسایل اعتقادی را میتوان از کنار هم قرار گرفتن این دو در آیاتی از جمله ۳ سوره بقره و ۴۱ و ۴۳ و ۸۳ و ۱۷۷ و ۲۷۷ همین سوره و ۳۹ سوره نساء و نیز ۲ و ۳ سوره انفال و آیات دیگر قرآن به دست آورد. البته در همه این آیات همچنان نقش تقدمی اعتقاد مورد تأکید است و از نظر رتبه و درجه، اصول اعتقادی زیربنا قرارگرفته است؛ چراکه بینشها و باورهاست که همگرایی را سبب میشود و جامعه را شکل میبخشد و جهت اقتصادی را سامان میدهد. چنان که بینشها و باورها و نگرشهای اعتقادی است که انسانیت انسان را معنا میبخشد؛ هر چند که اقتصاد به این معنا کمک میکند تا تحقق و فعلیت یابد.
برهمین اساس میتوان از قوام بودن اقتصاد به یک معنا سخن گفت ولی هرگز این به معنای این نیست که اصول معنوی و فرهنگی در درجه دوم قرار گیرد و یا در کنار آن نهاده شود، بلکه اصول معنوی و فرهنگی همواره زیربنای جامعه است و اقتصاد به همان معنای پیش گفته نقش قوام بودن برای جامعه را به عهده دارد و در تحقق و فعلیت یابی انسان و خلافت و متاله و ربانی شدن او کمک میکند. بر پایه این استدلال و آموزههای قرآنی است که بر اقتصاد معنویت محور به معنای بنیاد و زیربنای حرکتهای اقتصادی تأکید میشود؛ چراکه جهت گیریهای اقتصادی و سمت و سوی آن را معنویت و بینشها و نگرشها و باورها مشخص میسازد. این گونه است که جامعه ایمانی و دینی از نظر نگاه به مسایل اقتصادی تفاوت جوهری و جدی با جوامع غیرایمانی پیدا میکند و نگرش اسلام به اقتصاد بر خلاف نگرش اشتراکی مارکسیسم یا کاپیتالیسم سرمایه دار محور خودنمایی میکند.[۸۰].
رابطه جهاد اقتصادی با جهانبینی دینی
جهت گیریهای اقتصاد براساس معنویت و باورها
از نظر آموزههای قرآنی جهاد اقتصادی باید براساس باورها شکل گیرد و جهتگیری و سمت و سوی آن را باورها و نگرشها تعیین کند؛ چراکه اقتصاد هرچند که قوام جامعه است و جامعه برای تحقق اهدافی از جمله اهداف اقتصادی یعنی آسایش شکل میگیرد، ولی خود این اهداف اقتصادی از اهداف میانی است؛ زیرا جامعه هدفی والاتر را در نظر دارد که همان سعادت واقعی با متاله و ربانی شدن انسان است.
بر این اساس خداوند به صراحت بر لزوم وسیله قرار گرفتن ابزار اقتصادی برای تحصیل امور معنوی و آخرتی در آیاتی از جمله آیه ۷۷ سوره قصص تأکید میکند. این معنا در آیه ۳۴ سوره مورد اهتمام بیشتر قرار میگیرد و بر لزوم ترجیح اهداف و ارزشهای والای معنوی بر امور اقتصادی تأکید میشود. بنابراین، توجه و اهتمام به امور اقتصادی و قوام دانستن آن برای جامعه به معنای زیربنا قرار دادن اقتصاد و روبنا دانستن امور معنوی نیست؛ زیرا نقش اقتصاد از نظر اسلام و قرآن، بهرهمندی از آن در اهداف معنوی یعنی ربانی شدن انسان است.[۸۱]
دست یابی انسان از طریق متاله و ربانی شدن و رسیدن به حیات طیب و زندگی پاک[۸۲] به خوبی نشان از جایگاه محوری و زیربنایی معنویت دارد، هر چند که در این آیه و آیات دیگر، بر نقش تأثیرگذار اقتصاد در تحقق این هدف والا تأکید شده است و از انسان خواسته شده تا میان این دو جمع کند؛ زیرا تحقق اهداف اقتصادی کمک شایانی در تحقق بخشی به اهداف معنوی و رسیدن آسان و ساده انسان به آن میکند. از این رو فرمان داده شده تا میان دین و دنیا و معنویت و اقتصاد جمع متعادل و متوازنی از سوی انسان و مدیران اقتصادی جوامع در برنامهریزی و سیاست گذاریها انجام پذیرد.[۸۳] در این راستا در آموزههای قرآنی، آزادیهای اقتصادی باتوجه به بینش و نگرش خاص هستی شناختی و انسان شناختی مشخص شده و برخی از انواع شیوهها و معاملات اقتصادی باطل و حرام دانسته و ممنوع شده است.
به عنوان نمونه هرگونه رفتار ظالمانه از تولید تا توزیع تا مصرف، تقبیح شده و اجازه داده نمیشود تا منابع تولید، ناعادلانه در دست برخی از اقشار جامعه یعنی اغنیا و ثروتمندان قرار گیرد[۸۴] و یا از تبادلات و معاملات ربوی یا کمفروشی و گران فروشی به سبب ظالمانه بودن آن نهی شده[۸۵] و در مقام مصرف از مصرف بیرویه و اسرافی و تبذیری برحذر داشته شده است.[۸۶]
دعوت به اصلاحات اقتصادی و تصحیح روشهای نادرست از سوی خداوند و پیامبران، به سبب مخالفت آن با اصول و مبانی اصلی و نگرشی و باورها میباشد. به این معنا که بسیاری از محدودیتها و نادرست و فاسد دانسته شدن معاملات و رفتارها و عملکردهای اقتصادی به سبب این است که با اصول و مبانی نگرشی و بینشی و باورهای اسلامی هماهنگ و سازگار نیست. از این رو خداوند خواهان اصلاحات دایمی در عرصه اقتصادی و نظارت همیشگی در این زمینه برای حفظ سلامت اقتصادی براساس آموزههای قرآنی و دینی است.[۸۷] این که برخی از اقسام معاملات، فاسد و ناصحیح دانسته میشود و از آن پرهیز داده شده به سبب این است که اقتصاد در راستای اهداف آفرینش هستی و انسان به چرخش و گردش درنیامده و لازم است تا با بازسازی و اصلاح و تصحیح، جریان درست اقتصادی و گردش سالم اقتصادی تحقق یابد و اهداف خداوندی از طریق اعمال درست مدیریت اقتصادی به دست آید.[۸۸] به هر حال از آموزههای قرآنی این معنا به دست میآید که اقتصاد هر چند در جایگاه ارزشی مهم و نقش بنیادی در عرصه قوام جامعه و تحقق اهداف آفرینشی هستی و انسان قرار دارد، ولی هرگز نمیتواند زیربنا باشد و رفتارهای انسانی و جهت گیریها و سمت و سویهای جامعه و انسان براساس اقتصاد شکل گیرد؛ زیرا چنین نگرشی به اقتصاد موجب میشود تا انسان به ابزاری در دست اقتصاد تبدیل شود و جایگاه والای انسانیت و معنویت سقوط کند.
اگر اقتصاد زیربنا باشد آدمی از مسیر درست و سالم آفرینش خارج میشود و ثروت و اقتصاد و مادیات سبک زندگی انسانی را تعیین میکند و ابزار به جای هدف مینشیند و هدف و وسیله جابه جا میشود. بر این اساس جهاد اقتصادی مورد نظر تحقق نخواهد یافت؛ زیرا اقتصاد هر قدر جایگاه مهم و نقش ارزندهای داشته باشد نمیتواند در حد و اندازه هدف باشد؛ بلکه همواره وسیله و ابزاری برای تحقق اهداف معنوی و ارزشی انسانیت انسان است. پس باید رویکردهای برنامه ریزان و سیاست گذاران همواره به گونهای باشد که نقشها جایگزین و جابه جا نشود و اقتصاد، محوریت نسبت به معنویت نیابد بلکه معنویت باشد که رویکردهای اقتصادی را تعیین کند. در چنین حالتی است که اقتصاد سالم معناو مفهوم مییابد و جامعه ایمانی از مسیر درست منحرف نمیشود؛ وگرنه نهایت دستاوردی که نصیب جامعه خواهد شد، یک اقتصاد بیمار سرمایهداری به ظاهر پایدار و پیشرفته است که از معنویت و عدالت رنج میبرد.[۸۹].
نقش امنیت در جهاد اقتصادی
امنیت، سرمایه اقتصادی
امنیت ضد یا نقیض ترس و خوف است.[۹۰] بنابراین، امنیت به معنای آرامش و فقدان ترس، خوف و وحشت است. انسان پس از تأمین غذا از خوردنیها و آشامیدنیها در اندیشه امنیت است. به سخن دیگر، دو دغدغه اصلی بشر را آسایش و آرامش تشکیل میدهد و پس از تأمین این دو امر است که در اندیشه پاسخ گویی به دیگر نیازهای خود از جمله محبت و ارتباطات میافتد تا نیاز عاطفی خویش را نیز به شکلی پاسخ دهد.
اموری چون ترس از دست دادن چیزهایی که دارد یا ترس از آینده نامعلوم بشر را از حرکت باز میدارد. اما امید به حفظ آسایش و آرامش یا دست یابی به آن است که حرکتهای انسانی از جمله حرکتهای اقتصادی او را سامان میدهد. اما آن چه آدمی را همواره با یک پرسش اساسی مواجه میکند، مرگ است. البته بسیاری از مردم چنان سرگرم ظواهر دنیا و غفلت از حقایق دنیا میشوند که فراموش میکنند که آنچه از آرامش و آسایش دارند نمیتواند پایدار باشد. تنها گروهی از خردمندان هستند که دنیا با همه زیباییهایش ایشان را به تفکر وامی دارد و پرسش اساسی را در پیش روی آنان میگذارد که چگونه میتوان به آرامش و آسایش واقعی و دایمی دست یافت؟ برخیها آسایش و آرامش را در غفلت میجویند و بر این باورند که به آینده دور کاری نداریم، پس تا هستیم خوش باشیم. چنین نگرشی به زندگی انسان را از انسانیت و اهداف آفرینش دور میسازد و در یک دور باطل خوردن و خوابیدن و کار کردن برای خورد و خواب میافکند.
این جاست که پیامبران موظف میشوند تا به مردم هشدار دهند که آرامش و آسایشی از این دست بسیار آسیب زننده و شکننده است؛[۹۱]؛ چراکه انسان نمیبایست تا زمانی که در دنیاست از مکر خداوندی غافل شود؛ زیرا خداوند به یک باره امنیت و آرامش و آسایش ایشان را میگیرد[۹۲] و آنچه به ظاهر عامل امنیت و آرامش آنان شمرده میشود، چیزی جز عامل زیان و خسران ابدی و ناامنی نیست.[۹۳] اما اگر انسان در سایه تقوای الهی قرار گیرد و براساس آموزههای الهی در مسیر عدالت گام بردارد و بخواهد تا خود و جامعه را خدایی نماید، در آن صورت به امنیت واقعی دست مییابد و آسایش را در همین دنیا تجربه میکند و در دنیا و آخرت خوف و حزنی نسبت به چیزی نخواهد داشت؛ زیرا خداوند است که او را ربوبیت میکند و در کنف حمایت خود میگیرد و هر مصیبتی را بر او آسان و هر خوفی را به امنیت تبدیل میکند؛ زیرا مؤمنان چه در دنیا و چه آخرت حزنی بر گذشته و خوفی از آینده ندارند و در کمال سرور باطنی هستند. جامعه ایمانی به سبب حرکت در محور توحید، عدالت و تقواست که از امنیت کامل اجتماعی برخوردار شده و گامهای بلندی در همه عرصههای مأموریت آبادانی و تسخیر و بهرهمندی از امکانات و سرمایهها و ثروت زمین برمی دارد.[۹۴] با نگاهی به گزارشهای قرآنی میتوان دریافت که هر جامعهای زمانی به بهرهمندی از سرمایهها و ثروت زمینی و دنیوی دست یافته که از امنیت برخوردار بوده است. خداوند حتی به دشمنان و کافران و مشرکان این امکان را بخشیده است تا از امکانات دنیا بهره مند شوند. اینان هر چند که به کفر و شرک بودند، ولی زمانی که از ظلم ظاهری در حد امکان پرهیز کردند و حقوق یکدیگر را رعایت نمودند، از رشد اقتصادی و آسایش و آرامش ظاهری بهره مند شدند.
براساس آموزههای قرآنی، امنیت در هر شکل آن، مهمترین نعمت هر جامعه است. از این رو به جوامعی که در رفاه بودند، یادآور میشود که این بهرهمندی به سبب نعمت امنیت بوده است.[۹۵] بنابراین، نعمت امنیت اجتماعی در هر جامعهای به معنای تبلور رحمت الهی نسبت به آن جامعه است.[۹۶]
پس هر جامعهای اگر بخواهد به آسایش و رفاه ظاهری برسد، لازم است بستر مناسبی برای امنیت اجتماعی و روانی جامعه فراهم آورد.از نظر قرآن، امنیت از مهمترین عوامل در زندگی بشر برای دست یابی به بسیاری از اهداف مادی و دنیوی است. از این رو هر جامعهای میکوشد تا به آن دست یابد. برای همه جوامع بشری، امنیت، امری مطلوب است و هر کس یا جامعه میکوشد تا حتی به شکل هجرت و یا تغییر وضعیت در جامعه، آن را به دست آورد و تحقق بخشد.[۹۷] با نگاهی به درخواست حضرت ابراهیم(ع) از خداوند جهت فراهم آوری نعمت امنیت برای ساکنان مکه، به خوبی دانسته میشود که امنیت یک دغدغه عمومی بشر و خواسته و برنامه پیامبران بوده است.[۹۸]
جوامعی که در گذشته به رفاه و آسایش مطلوب و رشد اقتصادی و تمدنی خوب و مناسبی رسیدند، جوامعی بودند که از نعمت امنیت برخوردار بودند. گزارش قرآن از جوامع پیشین و تبیین و تحلیل رشد و توسعه تمدنی و اقتصادی آنان، به خوبی نشان میدهد که تا چه اندازه نعمت امنیت مهم بوده است.[۹۹]
به هر حال، نعمت امنیت، مهمترین سرمایه اجتماعی هر جامعهای است؛ زیرا رشد اقتصادی، شکوفایی تمدنی و دست یابی به آسایش دنیوی تنها در سایه سار امنیت اجتماعی، روانی و روحی آن تأمین میشود. از آیه ۲ سوره مائده این معنا به دست میآید که رشد اقتصادی و گسترش تبادلات و معاملات اقتصادی تنها در سایه امنیت فراهم میآید و لازم است مسئولان اجتماعی و مدیران هر جامعهای شرایط را به گونهای فراهم آورند تا امنیت اقتصادی تأمین شود و مردم بتوانند با مبادلات خود به رشد و توسعه اقتصادی فراگیر کمک کنند. تاکید بر فراهم آوری امنیت در مکه به عنوان مرکز و محور عبادت و حج، تبادلات اقتصادی به خوبی نشان میدهد که از نظر قرآن تا چه اندازه امنیت و تأمین آن، نقش تاثیرگذاری در بهبود و رشد و توسعه اقتصادی ایفا میکند.[۱۰۰].
امنیت روانی در سایه مدیریت سالم
بیگمان امنیت جانی نخستین دغدغه انسان است. این نوع از امنیت به سبب این که مرتبط با حیات و زندگی اوست، نخستین خواسته هر انسانی است. اگر انسان احساس کند که از نظر جانی تأمین نیست، هیچ گونه اقدامی نمیکند. از این رو حتی در دست یابی به غذا و خوراکی، چنان شرایط را میسنجد که امنیت جانی او تأمین شود و یا کمتر در معرض خطر قرار گیرد.
فقدان امنیت جانی، چنان اهمیت دارد که انسان را از هرگونه حرکت و تلاش منافی با آن باز میدارد لذا خداوند تأمین امنیت جانی را اصلی اساسی میشمارد.[۱۰۱]
البته انسان خواهان امنیت کامل در همه زمینهها و عرصههاست، در این راستا امنیت خانه و خانواده[۱۰۲] و امنیت از هرگونه تعرض، اذیت و آزار و تمسخر و مانند آن[۱۰۳] مهمترین دغدغه همگانی است. اگر جامعهای بخواهد به رشد و بالندگی اقتصادی برسد، لازم است تا امنیت همه جانبه و کامل را برای شهروندان و سرمایه گذاران و تجار و بازرگانان فراهم آورد. از این رو، بر مدیران و مسئولان هر جامعهای است که به این مسأله به عنوان مهمترین گام در جهاد اقتصادی توجه کنند و اهتمام ورزند. البته قرآن به یک نکته مهم در امنیت روانی توجه میدهد و آن این مسأله است که امنیت روانی و درونی واقعی را میبایست در توحید و ایمان خالص به خدا و پروردگاری او جست؛ زیرا ایمان و اخلاص کامل، روح و روان آدمی را در حفاظت خداوندی قرار میدهد و از هرگونه خوف و حزن رهایی میبخشد.[۱۰۴]
اما این بدان معنا نیست که جامعه، بستر امنیت روانی را فراهم نیاورد؛ چراکه اکثریت انسانها به طور طبیعی به ظواهر توجه دارند و هرگونه اختلال در ظواهر و بروز مصیبتها آنان را دچار تشویش میسازد. این جاست که مدیریت سالم جامعه میتواند این امنیت را حفظ یا ایجاد یا تقویت کند.از گزارش قرآن درباره برنامههای اقتصادی حضرت یوسف(ع) میتوان به دست آورد که ایشان چگونه خواسته است تا امنیت روانی جامعه را حتی در بحرانهای اقتصادی تأمین و فراهم آورد و اجازه ندهد تا بحرانها روند رشد اقتصادی و شکوفایی تمدنی را با اختلال مواجه سازد. حضرت با دو کار ذخیرهسازی و کشت و تولید انبوه محصولات و فرآوردهها و سیلوسازی، توانست جامعه را در امنیت روانی قرار دهد و اجازه ندهد تا حرکت پرشتاب چرخ اقتصادی کشور با مشکل مواجه شود و یا از کار بیفتد. تأمین سرانه برای ملت و توزیع عادلانه ثروت و تولیدات نیز به ایشان کمک کرد تا نه تنها امنیت روانی ایجاد کند، بلکه امنیت اجتماعی را افزایش دهد و دولت و ملت را به هم پیوند زند تا مکمل یکدیگر برای تمدنسازی باشند.
هرگونه رفتاری که امنیت روانی جامعه را ایجاد، یا حفظ یا تقویت کند، باید در دستور کار مدیران جامعه قرار گیرد. از جمله این کارها، تأمین نیازمندیهای اساسی جامعه و مردم است؛ زیرا هرگاه جامعه احساس ناامنی کند، به ذخیره سازی، احتکار و مانند آن رو میآورد و سرمایهها را به جای به کار گرفتن در عرصه تولید، در عرصه دیگری وارد میکند و قدرت و امکانات را از مسیر رشد اقتصادی بیرون میبرد. جامعهای که از نظر روانی احساس عدم امنیت بکند، به جای سرمایه گذاری، به کنز و خروج سرمایه گرایش مییابد؛ هرچند که نهی خداوند از کنزاندوزی و خروج سرمایه از جریان تولید و گردش سالم میتواند جلوی برخی از رفتارهای نادرست اقتصادی را بگیرد، ولی نمیتواند امنیت روانی را به جامعه بازگرداند و تودهها را با دولت و جهاد اقتصادی همراه و هماهنگ سازد.در زمان و جایی که دشمن با انواع شگردها و جنگ روانی و شایعهسازی بر آن است تا چرخهای اقتصادی را از حرکت شتابنده بازدارد و اقتصاد اسلامی را ناکارآمد جلوه دهد، توجه به مدیریت امنیت روانی جامعه یک اصل برای مدیران است.
برای دست یابی به امنیت کامل از جمله امنیت روانی، جانی و اجتماعی باید از همه توان و ظرفیتها بهره برد. امنیت راهها هر چند که برای توسعه اقتصادی و رشد آن مهم است و خداوند در آیاتی به مسأله امنیت راهها در امر توسعه اقتصادی توجه داده است[۱۰۵]، اما آن چه مهمتر است، تأمین امنیت روانی از طریق مدیریت سالم اقتصادی جامعه است.
این که پیامبران مامورند تا مانند حضرت شعیب(ع) از کمفروشی و گران فروشی و احتکار باز دارند[۱۰۶] هدفی جز فراهم آوری امنیت روانی ندارند؛ زیرا این رفتارهای ناهنجار در حوزه عمل اقتصادی، بستر ناامنی روانی در جامعه میشود و اشخاص به یکدیگر در معاملات اعتماد و اطمینانی نخواهند داشت و یا در وضعیت مطلوب، تردید دارند؛ زیرا احتکار، خود بیانگر عدم مدیریت در توزیع است و محتکران با اختلال در روند جریان سالم اقتصادی، به غارت و چپـاول سرمایه دیگران میپردازند. خداوند در آیات ۱۵ و ۱۸ سوره سبا به نقش امنیت از جمله امنیت روانی درگردشگری اقتصادی توجه میدهد و بیان میکند که چگونه امنیت موجب افزایش گردشگری اقتصادی و تعاملات میشود و جامعه میتواند از این مسأله به خوبی سود برده و در رشد و شکوفایی اقتصادی از آن بهره گیرد. البته آیاتی دیگر نیز همین معنا را به شکل دیگر بیان کرده است. از جمله آیات سوره قریش که به مسأله امنیت راهها در جا به جایی تجار و گردشگران اقتصادی پرداخته است یا آیاتی که به مسأله حج و تاثیر امنیت کامل در آن در جهت بهدست آوردن فضل الهی یعنی عمل اقتصادی اشاره دارد. همه اینها به خوبی نشان میدهد که تا چه اندازه امنیت از جمله امنیت روانی جامعه میتواند اقتصاد را تحت تاثیر مثبت یا منفی خود قرار دهد.[۱۰۷].
عوارض نبود امنیت روانی
شرایط اجتماعی از سوی مدیران میبایست به گونهای باشد که هر گردشگری از جمله تجار و بازرگانان در شب و روز به سادگی در جامعه حرکت کرده و به مبادلات اقتصادی بپردازند.
به هر حال، ازآموزههای قرآنی به دست میآید که در جهاد اقتصادی نمیتوان نقش امنیت از جمله امنیت روانی در سرمایهگذاری و تولید و توزیع سالم و حتی مصرف را نادیده گرفت؛ زیرا اگر جامعه از نظر روانی در تشویش و اضطراب باشد، به خود اجازه نمیدهد تا ثروتش را در تولید سرمایهگذاری کند، بلکه آن را یا کنز کرده و در گوشهای به شکل سکه و طلا و مانند آن میاندوزد و از چرخه اقتصادی بیرون میبرد. یا آنکه در احتکار به کار میگیرد و با این رفتار نادرست خویش، اقتصاد را از مسیر سالم و تولید خارج میسازد. بارها دیده شده است که جریانهای خاص با ایجاد شایعه یا جنگ روانی، سرمایهها را به بخشهای خاص و به ظاهر سودآور هدایت میکنند. خرید سکه و کنز آن به جای سرمایهگذاری ثروت در بخش تولید خود نمونه بارز این رفتار برپـایه جنگ روانی در سالی است که میبایست ثروت در سرمایه گذاریهای مناسب با رشد اقتصادی و جهاد اقتصادی به کار گرفته شود. جریانسازی به گونهای است که حتی تودههای مردم نیز در دام این فضای روانی قرار میگیرند و به نوعی کنزاندوزی گرفتار میآیند.
لازم است با هوشیاری و مدیریت سالم جامعه، اجازه داده نشود تا ثروت جامعه در مسیری غیر از تولید و جهاد اقتصادی قرار گیرد و به کنزاندوزی و تکاثرجویی کشانده شود که از نظر قرآن رفتاری نه تنها ضد اخلاقی و ضد اقتصادی است بلکه گناهی نابخشودنی است و خشم خداوند را بر میانگیزد.[۱۰۸].
آثار و فواید جهاد اقتصادی
نخست: استقلال و خودکفایی
تقابل جوامع مادیگرا و آخرتگرا
هر جامعهای برای خود اهداف مشخصی تعیین کرده و روشهای خاص را نیز برای تحقق آن در نظر گرفته است؛ هرچند که همه جوامع دو هدف مشخص آسایش و آرامش را در دستور کار اصلی خود قرارداده و تحقق آن را از طریق جامعه و نهادهای آن پیگیری میکنند، ولی تفاوتهای مشخصی در روشهای آنها به سبب تفاوتهای جغرافیایی، فرهنگی، ادراکی و مانند آن پدید میآید که جامعهای را از جامعه دیگر جدا میسازد.
البته میتوان تفاوتهای مشخصی را در دو هدف اصلی میان جوامع مشاهده کرد. از این رو جوامع را میتوان به جوامع مادیگرا و معنویت گرا، یا دنیاگرا و آخرتگرا دستهبندی کرد. این تفاوت بینشی و نگرشی چنان در دو هدف اصلی جوامع تاثیر میگذارد که جوامع در همه ابعاد در دو طیف مقابل هم قرار میگیرند؛ زیرا جوامع مادیگرا و دنیاگرا، آسایش و آرامش را تنها در دنیا و امور مادی میجویند و چیزی جز همین دنیا و مادیات برای آنان معنا و مفهوم و اصالتی نمییابد. در مقابل، جوامع معنویتگرا و آخرتگرا قرار میگیرند که زندگی دنیا و آسایش و آرامش را هرچند مطلوب میدانند، ولی برای آن اصالتی قایل نمیشوند و بیشترین همت و توجه خویش را به آخرت معطوف میدارند و لذا اهدافی چون آسایش و آرامش، تنها نقش ابزاری برای آخرت و آسایش و آرامش باقی و پایدار آن دارد.
این دو بینش و نگرش متقابل، از نظر اسلام به حق و باطل تفسیر شده است. از این رو تقابل آن دو میتواند دو جامعه را از نظرهای گوناگون در برابر هم قرار دهد؛ زیرا اصالت بخشی به مادیات و دنیا و هدف قرارگرفتن آسایش و آرامش مادی و دنیوی، به این معناست که میتوان برای دست یابی به این اهداف، همه چیز را قربانی کرد. این گونه است که حدود آزادی تنها در مرز تضییع حقوق دیگران پایان مییابد و از آن جایی که این مرز بیپشتوانه و خاستگاههای استوار است، میتوان به سادگی آن را دور زد و یا نادیده گرفت. بدین ترتیب قوانین و اصول اخلاقی در جوامع مادیگرا و دنیاگرا، قوانین در معرض خطر است و هر آن میتواند از سوی اکثریت یا اقلیتی پایمال شود؛ زیرا بنیادهای اخلاقی آن متزلزل است و وقتی هدف، آسایش و آرامش مادی و دنیوی باشد، هر آن چه در برابر آن قرار گیرد، پایمال و نابود میشود. این که برخی از جوامع مادی و دنیاگرا، قوانین را به سختی مراعات میکنند، از آن روست که برای حفظ کف بهره مندیها لازم است تا قوانین را مراعات کنند وگرنه همین آسایش و آرامش مادی آنان باخطر مواجه میشود. براین اساس، هرگاه احساس کنند که دور زدن قانون و یا پایمال کردن آن، آسیبی به آسایش و آرامش مطلوب آنان وارد نمیسازد، به سادگی قوانین را نادیده میگیرند. این سیاست به ویژه در برابر جوامع دیگر به سادگی و آسانی انجام میگیرد؛ زیرا نهایت جامعهگرایی در جوامع مادیگرا و دنیوی، حفظ جامعه خودی و محافظت بر آن است. این مسئله را میتوان در بینش و نگرش سبک آمریکایی شناسایی کرد.
تقابل جوامع مادیگرا و معنویگرا یا دنیاگرا و آخرت گرا، تقابل جدی است؛ زیرا جوامع مادی گرا، به نوعی از نظر ذاتی طغیانگرا و متجاوز به حقوق دیگران است و ظلم و ستم به دیگران را برای رسیدن به هدف آسایش و آرامش مادی و دنیوی توجیه میکند. از آن جایی که جامعه اسلامی و ایمانی، جامعهای با اهداف معنوی و آخرت گراست، اگر بخواهد در مسیر تعالی خود گام بردارد، نیازمند استقلال اقتصادی است تا بتواند در برابر فشارها و تعدیات جوامع مادیگرا و دنیاگرا تاب بیاورد و مسیر فرهنگی و معنوی خویش را چنان که میخواهد بپیماید و از همه ظرفیتهای دنیوی برای رسیدن به اهداف اخروی و معنوی بهره برد؛ چراکه جوامع رقیب مادی، خواهان بهرهمندی از ظرفیتها و امکانات مادی جامعه ایمانی است و اجازه نمیدهد تاجامعه ایمانی در یک شرایط مناسب در مسیر خود گام بردارد. به سخن دیگر، همزیستی مسالمتآمیز میان دو نگرش حق و باطل یا نگرش دنیوی و اخروی، شدنی نیست،؛ چراکه حتی اگر جامعه ایمانی به سبب عدالت خواهی و عدالت گروی، به حقوق و امکانات مادی خود بسنده کند و چشم داشتی به امکانات مادی دیگر جوامع نداشته باشد، جامعه مادیگرا به طور طبیعی چون اصالت را به ماده و دنیا میدهد و باوری به آخرت ندارد، خواهان دست یابی به همه امکانات مادی جهت آسایش و آرامش و دیگر اهداف مادی و دنیوی میباشد و به اشکال گوناگون میخواهد حقوق دیگر جوامع را تضییع کرده و بر آنان و امکاناتشان تسلط یابد. این گونه است که جوامع مادی گرا، جوامع سلطه جو و استکباری هستند و استقلال دیگر جوامع را تهدید میکنند و باخطر جدی مواجه میسازند. به عبارت دیگر، سلطه جویی و استکبارورزی و ستمگرایی، جزو ذاتیات جوامع مادی و دنیاگراست و دیگر جوامع نمیتوانند در چنین شرایطی احساس امنیت از تهدیدات و خطرات این جوامع داشته باشند.[۱۰۹].
جهاد اقتصادی، جهاد خودکفایی و استقلال
جوامع بشری به سبب جهات گوناگون به یکدیگر نیازمند هستند و نمیتوان از رشد و توسعه اقتصادی و تمدنی سخن گفت و در همان حال خواهان قطع کامل روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شد. می دانیم که ثروتهای زمین در جغرافیای زمین پراکنده است و در هیچ منطقهای از زمین همه امکانات اقتصادی به تمام و کمال وجود ندارد؛ هر چند که در هر منطقه جغرافیایی، بیشترین امکانات ابتدایی وجود دارد و آسایش و آرامش نسبی فراهم است ولی آن چه ما از آن سخن میگوییم تحقق امکاناتی برای تمدنسازی است. از این رو لازم است تا همه امکانات زمین در همه مناطق جغرافیایی مورد استفاده قرار گیرد. این بدان معناست که نیاز به ارتباط دست کم اقتصادی برای دسترسی به امکانات و ظرفیتهای تمدنی ضرورت مییابد.
از سوی دیگر، همه چیز را همگان میدانند و همگان هنوز از مادر نزادهاند. این بدان معناست که علم و دانش در همه انسانها وجود دارد و نیاز است تا با ارتباط، این دانش در دسترس قرار گیرد. ارتباطات فرهنگی کمک میکند تا تجربیات و دانشهای جوامع و امتهای دیگر به یکدیگر منتقل شود و شرایط مناسب برای زایش تمدنی یا گسترش آن فراهم آید. بنابراین، هنگامی که از جهاد اقتصادی سخن به میان میآید، به معنای جهاد دسترسی به امکانات تمدنی است تا جامعه از وابستگی اقتصادی برهد و در مسیر تحقق اهداف آفرینشی چون ربانی شدن قرار گیرد. خودکفایی به معنای توانمندی در تحقق اهداف اقتصادی و برآورد نیازهای جامعه از طریق بهرهگیری از تمام موجودیت و ظرفیت است. خودکفایی به این معنا کمک میکند تا جامعه، بسیاری از نیازهای خود را در داخل سرزمینی و فکری و فرهنگی خود تأمین نماید و در کمترین سطح وابستگی به بیرون قرار گیرد. چنین حالتی به جامعه کمک میکند تا بتواند بقیه نیازهای تمدنی خویش را به سبب غلبه اقتصادی و علمی و فرهنگی از دیگر جوامع تأمین نماید بیآنکه این تأمین از دیگر مناطق و جوامع، موجب وابستگی و عدم استقلال در این عرصه یا عرصههای دیگر چون سیاسی و نظامی و فرهنگی شود.[۱۱۰].
ضرورت قطع رابطه اقتصادی با دشمنان
خداوند در آیه ۲۸ سوره توبه، نیازمندیهای اقتصادی جامعه را عامل وابستگی اقتصادی و در نهایت وابستگی سیاسی و فرهنگی میشمارد و به مؤمنان و جامعه ایمانی هشدار میدهد تا با جهاد اقتصادی و تلاش، خود را از این وابستگی نجات بخشند و اجازه ندهند تا دشمن با سوءاستفاده از نیازهای اقتصادی و وابستگی اقتصادی، سرنوشت امت و جامعه ایمانی را در اختیار گیرد و سیاستهای نظامی و فرهنگی و سیاسی جامعه را تحت سلطه خود درآورد.
البته برخی گمان میکنند که قطع ارتباط اقتصادی با دشمنان جامعه اسلامی به معنای اختلال در نظام اقتصادی و فقدان رشد و شکوفایی آن و در نتیجه از دست رفتن اهداف کلان جامعه میشود؛ در حالی که خداوند در همین آیه به مسلمانان و جامعه ایمانی وعده میدهد که اگر قطع ارتباط اقتصادی به قصد رسیدن به خودکفایی از طریق جهاد اقتصادی باشد، این قطع به سبب این که الهی و فی سبیل الله است، خداوند به طرق دیگری و با امدادهای غیبی کمک میکند تا اقتصاد جامعه از اختلال مصون بماند. به هر حال، قطع روابط اقتصادی با دشمنان هر چند که در کوتاه مدت شوک اقتصادی وارد میکند ولی در بلندمدت موجب رهایی از وابستگی اقتصادی و در نتیجه سیاسی و فرهنگی شده و استقلال جامعه را در ابعاد گوناگون تضمین میکند. همچنین این قطع که همراه با جهاد اقتصادی است، فرصت شکوفایی تمدنی را به جامعه میبخشد و جامعه به ظرفیتهای کلان اسمایی سرشته در ذات خویش پی میبرد و میتواند از مقام متاله (ربانی) شدن، همانند خداوند عمل کند و شگفتیها بیافریند و در علم و دانش چنان شود که از همه ظرفیت جامعه خود به بهترین شکل استفاده کند و با تغییرات مناسب در خلقت، همانند خداوند از کمترین و سادهترین مواد، پیچیدهترین مواد مورد نیاز را بسازد؛ زیرا عناصری که همه این هستی را شکل بخشیده، عناصر محدودی است و علم به عناصر و چگونگی ساخت و ساز موجودات میتواند جامعه ایمانی را در وضعیتی قرار دهد که همه نیازهای خود را در همان بخش جغرافیایی تأمین کند. البته رسیدن به این مقام نیازمند دست یابی به جامعه ایمانی مطلوب و انسانهای کاملی است که همه اسمای الهی را در خود فعلیت بخشیده یا دست کم در بخش اعظم آن موفقیت داشتهاند. این همان عنایت فضلی خداوند به جامعه ایمانی است که در آیه ۲۸ سوره توبه پس از قطع روابط ناسالم اقتصادی میان جامعه ایمانی و جامعه دشمن اتفاق میافتد و جامعه ایمانی را به کمال میرساند. خداوند در این آیه به مؤمنان و جامعه ایمانی هشدار میدهد که نگران قطع رابطه اقتصادی با دشمنان متجاوز و معاند و کافر نباشند؛ زیرا این قطع رابطه نه تنها موجب اختلال در حوزه اقتصادی نمیشود، بلکه زمینه و فرصتی مناسب برای جامعه فراهم میآورد تا ضمن شناخت ظرفیتهای وجودی خود، از فضل الهی بهره مند شود و گامهای بلندی را در راه تمدنسازی بردارد و خودکفایی را در همه عرصهها تجربه کند و چیزهایی را بسازد که به نظر غیرقابل دسترس و امکان و امکانات بشری است؛ چراکه خداوند از فضل خودش جامعه ایمانی را به علم الهی بهره مند میکند و فلسفه و حکمت بهرهمندی در مسیر اهداف آفرینش را در این جامعه شکوفا میکند.[۱۱۱]
به هر حال آن چه از آیات و روایات در این زمینه برمی آید، دست یابی به خودکفایی اقتصادی از طرق گوناگون چون قطع رابطه ظالمانه با دشمنان اسلام، این امکان را به جامعه ایمانی میبخشد تا بتواند در مسیر شکوفایی تمدنی گام بردارد و از امدادهای الهی برخوردار شود و خداوند استعدادهای آنان را شکوفا کرده و به آنان فرصت بهرهمندی تمام و کمال از همه آن چه در زمین جغرافیایی و منابع انسانی وجود دارد، بدهد. قطع روابط ظالمانه با مستکبران و ظالمان کافر و دشمن، نوعی تقوای الهی است که فرصت مضاعفی به جامعه ایمانی میبخشد؛ زیرا خداوند در آیه ۹۶ سوره اعراف و ۲ و ۳ سوره طلاق، رعایت تقوای الهی را از عوامل دست یابی جوامع به توسعه اقتصادی و شکوفایی تمدنی برشمرده است. بیگمان، قطع رابطه اقتصادی با دشمن دین و خدا و بشریت، از مهمترین مصادیق تقوای الهی است. خداوند در آیات اخیر به صراحت بیان میکند که تقوای الهی موجب میشود تا خداوند از طرقی که بیرون از حساب و کتاب است، به آن جامعه عنایت نماید و از فضل خاص خویش به آن ببخشد.
این بدان معناست که خداوند فرصتهای دیگری برای آن جامعه تقوا پیشه فراهم میآورد که در عقل و حساب انسانی نمیگنجد. این همان چیزی است که از آن به امدادهای غیبی خداوند برای جوامع ایمانی یاد شده است. به سخن دیگر، استقامت در دین و پایداری بر مسایل فرهنگی و معنوی و اخروی از سوی جامعه ایمانی، طریق خاصی را برای انسان میگشاید که در چارچوب معیارهای مادی و دنیائی نمیگنجد.[۱۱۲] چنان که استغفار و مانند آن خود راهی برای توسعه و رشد اقتصادی است که به ظاهر برخلاف هر اصل عقلانی و عقلایی است ولی خداوند در آیاتی از جمله آیه ۳ و ۵۳ سوره هود[۱۱۳]، و ۱۰ تا ۱۲ سوره نوح[۱۱۴]، مسأله استغفار را یکی از عوامل تاثیرگذار در رشد و شکوفایی اقتصادی و فراهم آوری عوامل مادی توسعه برمی شمارد و برآن تاکید میورزد. به هر حال، جهاد اقتصادی در چارچوب معنویت و دین و آخرتگرایی و در سایه سار عواملی چون عدالت، تقوا و استغفار میتواند شرایط جدید و شگفتآوری برای جامعه فراهم آورد که خودکفایی واقعی را تحقق بخشد و جامعه را به استقلال همه جانبه برساند.[۱۱۵].
منابع
- منصوری، خلیل، نگاه قرآن به جنگ روانی اقتصادی
- منصوری، خلیل، جایگاه عدالت در جهاد اقتصادی
- منصوری، خلیل، نقش تجاریسازی تولید علم در جهاد اقتصادی
- منصوری، خلیل، تبدیل علم به فنآوری زمینهساز جهاد اقتصادی
- منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی
- منصوری، خلیل، اقتصاد معنویت محور اساس جهاد اقتصادی
- منصوری، خلیل، نقش امنیت روانی در جهاد اقتصادی
- منصوری، خلیل، جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال
پانویس
- ↑ منصوری، خلیل، نگاه قرآن به جنگ روانی اقتصادی.
- ↑ ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى﴾ «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! میخواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمیشود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰؛ ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ * وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ * فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید * و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم * پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۰-۲۲.
- ↑ طه، آیه ۱۲۰
- ↑ «و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمای * پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ ﴿أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾ «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کردهایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایههایی برتری دادهایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم میآورند بهتر است» سوره زخرف، آیه ۳۲؛ ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾ «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است» سوره حدید، آیه ۲۲.
- ↑ ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «بیگمان پروردگارت میداند که تو و دستهای از کسانی که با تواند نزدیک به دو سوم شب و نیمه آن و یک سوم آن برمیخیزید؛ و خداوند شب و روز را اندازه میدارد، او معلوم داشت که شما هرگز آن را نمیتوانید شمار کرد پس از شما در گذشت؛ اکنون آنچه میسّر است از قرآن بخوانید! او معلوم داشت که برخی از شما بیمار خواهند بود و برخی دیگر در زمین، گام میزنند و (روزی خود را) از بخشش خداوند میجویند و گروهی دیگر در راه خداوند جنگ میکنند بنابراین آنچه میسّر است از آن (قرآن) بخوانید و نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید و به خداوند وامی نیکو بدهید و هر نیکی که برای خویش از پیش فرستید پاداش آن را نزد خداوند بهتر و با پاداشی سترگتر خواهید یافت و از خداوند آمرزش بخواهید که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مزمل، آیه ۲۰.
- ↑ «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.
- ↑ «و بیهمسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایستهتان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بینیازی میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره نور، آیه ۳۲.
- ↑ ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ منصوری، خلیل، نگاه قرآن به جنگ روانی اقتصادی.
- ↑ نور، آیات ۱۱ تا ۱۹
- ↑ ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ * وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ﴾ «آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانهشان از پا در آمدند * و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمینلرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟ این، جز آزمون تو نیست که با آن هرکس را بخواهی گمراه میداری و هرکس را بخواهی راهنمایی میفرمایی، تو سرور مایی پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین آمرزندگانی» سوره اعراف، آیه ۹۱ و ۱۵۵؛ ﴿يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا﴾ «روزی که زمین و کوهها به لرزه درآیند و کوهها تودهای از ریگ روان باشند» سوره مزمل، آیه ۱۴.
- ↑ ﴿يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ﴾ «روزی که آن بانگ لرزهافکن، به لرزه درآید،» سوره نازعات، آیه ۶.
- ↑ ﴿لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا﴾ «اگر منافقان و بیماردلان و شایعهافکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمیانگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود» سوره احزاب، آیه ۶۰.
- ↑ ﴿مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا﴾ «در حالی که لعنتشدگانند؛ هر جا یافته شوند باید بیدرنگ گرفتار و کشته شوند» سوره احزاب، آیه ۶۱.
- ↑ ﴿سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا﴾ «بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیشتر درگذشتهاند؛ و برای سنّت خداوند هرگز دگر کردنی نخواهی یافت» سوره احزاب، آیه ۶۲.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست میکنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بیگمان خداوند چشم بر شما دارد» سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که آنان را از رازگویی باز میدارند سپس به آنچه از آن بازداشته شدهاند، باز میگردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی میکنند و چون نزد تو میآیند به گونهای تو را درود میگویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش میگویند: چرا خداوند برای آنچه میگوییم ما را عذاب نمیکند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در میآیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ «ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی میکنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده میشوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.
- ↑ نساء، آیه ۸۳
- ↑ ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ منصوری، خلیل، نگاه قرآن به جنگ روانی اقتصادی.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۸۱
- ↑ سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۱۶، ص۳۲.
- ↑ منصوری، خلیل، نگاه قرآن به جنگ روانی اقتصادی.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.
- ↑ فرهنگ فارسی، معین، ج۳، ص۳۹۷۳
- ↑ فرهنگ علوم اجتماعی، باقر ساروخانی، انتشارات کیهان، ص۷۶۶
- ↑ مدیریت اسلامی، محمدحسن نبوی، ص۳۲، به نقل از سازمان و مدیریت، ص۶۱
- ↑ همان، ص۶۱ به نقل از تئوریهای مدیریت، ص۴۳
- ↑ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند * و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۵-۵۶.
- ↑ ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾ «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ * بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ﴾ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است * ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشتهتان (در جاهلیت) باز میگردانند و از زیانکاران میگردید * آری، خداوند، سرور شما و او بهترین یاریکنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۲۸ و ۱۴۹ و ۱۵۰.
- ↑ ﴿وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ * لَحَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * لَفَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ * لَوَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ﴾ «و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند * لَتا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانههای خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند * لَ(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور * لَو از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم یا او از غایبان است؟ * لَاو را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد» سوره نمل، آیه ۱۷-۲۱.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.
- ↑ ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ﴾ «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
- ↑ ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾ «و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
- ↑ یوسف، آیه ۵۵
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾ «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) میدارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاهها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ ﴿فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾ «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است * و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کردهاند و نماز را بر پا داشتهاند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان دادهایم میبخشند» سوره شوری، آیه ۳۶ و ۳۸.
- ↑ ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ ﴿وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ *حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ *فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ * وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ﴾ «و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند *تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانههای خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند *(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور *و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم یا او از غایبان است؟» سوره نمل، آیه ۲۰.
- ↑ ﴿وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾ «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۵، جزء۸، ص۷۴
- ↑ منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.
- ↑ ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸ و نیز المیزان، ج۳، ص۱۵۱
- ↑ آل عمران، آیه۱۵۹
- ↑ یوسف، آیه۵۵
- ↑ منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ * وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ * فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید * و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای * فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟ * و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد * و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید * شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت * آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش تجاریسازی تولید علم در جهاد اقتصادیی.
- ↑ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش تجاریسازی تولید علم در جهاد اقتصادیی.
- ↑ مقام معظم رهبری، نوروز۹۰، مشهد مقدس
- ↑ مقام معظم رهبری، نوروز۹۰، مشهد مقدس
- ↑ منصوری، خلیل، نقش تجاریسازی تولید علم در جهاد اقتصادیی.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش تجاریسازی تولید علم در جهاد اقتصادیی.
- ↑ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ منصوری، خلیل، جایگاه عدالت در جهاد اقتصادی.
- ↑ منصوری، خلیل، جایگاه عدالت در جهاد اقتصادی.
- ↑ منصوری، خلیل، جایگاه عدالت در جهاد اقتصادی.
- ↑ بقره، آیات ۳۰ تا۳۷
- ↑ منصوری، خلیل، تبدیل علم به فنآوری زمینهساز جهاد اقتصادی.
- ↑ منصوری، خلیل، تبدیل علم به فنآوری زمینهساز جهاد اقتصادی.
- ↑ فنآوریهای نرم، انواع و ویژگیها، نشر مرکز آینده پژوهشی علوم و فنآوری دفاعی، ۱۳۸۵، ترجمه فصل سوم کتاب دکتر زوئینگ جین
- ↑ منصوری، خلیل، تبدیل علم به فنآوری زمینهساز جهاد اقتصادی.
- ↑ منصوری، خلیل، تبدیل علم به فنآوری زمینهساز جهاد اقتصادی.
- ↑ ﴿وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا﴾ «و بیگمان آنان را گمراه میکنم و به آرزو (های دور و دراز) میافکنم و به آنان فرمان میدهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافهپرستی) میشکافند و به آنان فرمان میدهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه میسازند؛ و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است» سوره نساء، آیه ۱۱۹.
- ↑ منصوری، خلیل، تبدیل علم به فنآوری زمینهساز جهاد اقتصادی.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش تجاریسازی تولید علم در جهاد اقتصادیی.
- ↑ ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ نساء، آیه۵
- ↑ ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵ و نیز ه﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه مییابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر میهراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۴-۸۵ و ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ * أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾ «(یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟ * پیمانه را تمام بپیمایید و از کمفروشان نباشید * و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۷۷ و ۱۸۱-۱۸۳.
- ↑ منصوری، خلیل، اقتصاد معنویت محور اساس جهاد اقتصادی.
- ↑ ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾ «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵ و نیز ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ «ای مؤمنان! آیا (میخواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان میبخشد؟ * به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد کنید، این برای شما بهتر است اگر بدانید * تا گناهانتان را بیامرزد و شما را به بهشتهایی که از بن آنها جویبارها روان است و به جایگاههایی پاکیزه در بهشت برین درآورد؛ این همان رستگاری سترگ است» سوره صف، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ «و از ایشان کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱. و نیز ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾ «هر کس پاداش این جهان را بجوید (بداند که) پاداش این جهان و جهان واپسین نزد خداوند است و خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۱۳۴ و ﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ﴾ «و به پرهیزگاران میگویند: پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ میگویند نکویی را؛ برای آنان که در این جهان نیکی ورزیدهاند (پاداش)، نیکی است و به یقین سرای واپسین بهتر است و سرای پرهیزگاران نیکوست!» سوره نحل، آیه ۳۰ و آیات دیگر
- ↑ ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾ «آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند * ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید * و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۵ - ۲۷۸ و ۲۷۹. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه مییابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر میهراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۴-۸۵. و نیز شعراء، آیات ۱۸۱ تا ۱۸۳
- ↑ ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾ «و اوست که باغهایی با داربست و بیداربست و خرمابن و کشتزار با خوردنیهایی گوناگون و زیتون و انار، همگون و ناهمگون آفریده است؛ از میوهاش چون بار آورد بخورید و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱؛ ﴿يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾ «ای فرزندان آدم! در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۳۱. ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا * وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا﴾ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید * و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را میتوانی شکافت و نه به بلندای کوهها میتوانی رسید» سوره اسراء، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ اعراف، آیه ۸۵ و آیات دیگر
- ↑ هود، آیات ۸۴ و ۸۵ و ۸۸ و نیز شعراء، آیات ۱۷۷ و ۱۸۱ و ۱۸۲ و ۱۸۳
- ↑ منصوری، خلیل، اقتصاد معنویت محور اساس جهاد اقتصادی.
- ↑ لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه امن
- ↑ ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ﴾ «(یاد کن) آنگاه (را) که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟ * آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها میکنند؟» سوره شعراء، آیه ۱۴۲ و ۱۴۶.
- ↑ ﴿أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ﴾ «آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.
- ↑ ﴿أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ * أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ﴾ «پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟ * و آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما میان روز، به آنان فرا رسد و آنان سرگرم بازی (و بازیچه این جهان) باشند؟» سوره اعراف، آیه ۹۷-۹۸. ﴿أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ * أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ * أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ «پس آیا آنان که نیرنگهای زشت باختند ایمنی دارند از اینکه خداوند آنان را به زمین فرو برد یا از جایی که ندانند عذاب به سراغشان آید؟ * یا در آمد و شدشان آنان را فرو گیرد؟ بنابراین آنان به ستوه آورنده (خداوند) نمیتوانند بود * یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۵-۴۷، ﴿أَفَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا * أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا﴾ «پس آیا ایمنید از اینکه (خداوند) شما را در کرانه خشکی فرو برد یا بر شما شنبادی فرستد سپس برای خود نگاهبانی نیابید؟ * یا ایمنید از اینکه بار دیگر شما را به آن (دریا) بازگرداند آنگاه بر شما بادی کشتیشکن فرستد و شما را برای کفرتان غرق کند؛ سپس در آن برای خویش در برابر ما پیگیری نیابید» سوره اسراء، آیه ۶۸-۶۹. و آیات دیگر
- ↑ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ «و به یاد آورید هنگامی را که شما در این (سر) زمین گروه اندکی بودید ناتوان به شمار آمده، که میهراسیدید مردم (مشرک) شما را بربایند، تا اینکه (خداوند) به شما جا داد و با یاوری خویش از شما پشتیبانی کرد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد باشد که سپاس گزارید» سوره انفال، آیه ۲۶. ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾ «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)اش از همه جا فراوان میرسید آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا * قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا * آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا * فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا * قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا﴾ «گفتند: ای ذو القرنین! در این سرزمین، یأجوج و مأجوج تبهکاری میورزند، آیا میخواهی برای تو هزینهای بنهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟ * گفت: آنچه پروردگارم در آن مرا توانمند کرده بهتر است، بنابراین مرا با نیرویی (انسانی) یاری دهید تا میان شما و آنان دیواری بنا نهم * پارههای (بزرگ) آهن برایم بیاورید؛ تا هنگامی که میان دو کوه را (پر و) برابر کرد، گفت اکنون (در کورههای آتش) بدمید؛ تا هنگامی که آن (پارههای آهن) را آتش (گون) کرد، گفت: (اینک) برای من مس گداخته بیاورید تا روی آن بریزم * و (بدینگونه یأجوج و مأجوج) نه میتوانستند از آن بالا روند و نه میتوانستند بدان رخنه کنند * گفت: این بخشایشی از سوی پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرا رسد آن را با خاک یکسان خواهد کرد و وعده پروردگارم راستین است» سوره کهف، آیه ۹۴-۹۸.
- ↑ ﴿فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ﴾ «و چون نزد یوسف درآمدند پدر و مادرش را در آغوش کشید و گفت: اگر خداوند بخواهد بیبیم به مصر در آیید» سوره یوسف، آیه ۹۹.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است» سوره بقره، آیه ۱۲۶.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ * ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ * وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ﴾ «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده * اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار * چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟ * و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۸.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش امنیت روانی در جهاد اقتصادی.
- ↑ ﴿وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾ «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان میربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآوردههای هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن میآورند؟ اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره قصص، آیه ۵۷. ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ﴾ «آیا ندیدهاند که ما حرمی امن پدید آوردیم (که در آن هیچ چیز را در نمیبرند) در حالی که (بیرون از شهر مکّه) مردم از پیرامونشان ربوده میشوند؟ پس آیا به باطل باور دارند و نعمت خداوند را انکار میکنند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷. ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ «و به یاد آورید هنگامی را که شما در این (سر) زمین گروه اندکی بودید ناتوان به شمار آمده، که میهراسیدید مردم (مشرک) شما را بربایند، تا اینکه (خداوند) به شما جا داد و با یاوری خویش از شما پشتیبانی کرد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد باشد که سپاس گزارید» سوره انفال، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا﴾ «و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳. و ﴿يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ «روزی که زبان و دست و پای آنها بدانچه میکردهاند به زیان آنها، گواهی میدهد» سوره نور، آیه ۲۴.
- ↑ ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ * فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾ «بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان * در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۶-۹۷.
- ↑ ﴿وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾ «و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، * آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۰ و ۸۲.
- ↑ اعراف، آیات ۸۵ و ۸۶ و نیز سبأ، آیات ۱۵ و ۱۸
- ↑ ﴿وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ﴾ «و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون میآید و از آن (سرزمین) که ناپاک است جز به سختی و کندی (گیاهی) بیرون نمیآید؛ بدینگونه آیات را برای گروهی که سپاس میگزارند گونه گون میآوریم» سوره اعراف، آیه ۵۸. ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّيَ أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ * وَيَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ * قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ * قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه مییابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر میهراسم * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید * برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم * گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم یا با داراییهای خود آنچه میخواهیم انجام ندهیم؟ بیگمان تو خود بردبار راهدانی * گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۴-۸۸؛ ﴿وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۳.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش امنیت روانی در جهاد اقتصادی.
- ↑ منصوری، خلیل، نقش امنیت روانی در جهاد اقتصادی.
- ↑ منصوری، خلیل، جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال.
- ↑ منصوری، خلیل، جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! مشرکان پلیدند بنابراین پس از امسال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر از ناداری بیمناکید خداوند به زودی شما را با بخشش خویش اگر بخواهد بینیاز میگرداند که خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۲۸.
- ↑ ﴿وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا﴾ «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب میکنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.
- ↑ ﴿وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ * قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ﴾ «و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به پیشگاه او توبه کنید تا شما را تا زمانی معیّن از بهرهای نیکو بهرهمند سازد و به هر کس که سزاوار بخششی است، بخشش شایسته او را عطا کند و اگر روی گردانید من به راستی از عذاب روزی بزرگ بر شما بیم دارم * گفتند: ای هود! برهانی برای ما نیاوردهای و ما با سخن تو از خدایانمان دست نمیکشیم و ما به تو ایمان نمیآوریم» سوره هود، آیه ۳ و ۵۳.
- ↑ ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا﴾ «و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید * و شما را با داراییها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستانها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ منصوری، خلیل، جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال.