تقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۹۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۱ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{اعتقادات شیعه}}
{{شیعه}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = پاسداری از دین| عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تقیه در لغت]] - [[تقیه در قرآن]] - [[تقیه در حدیث]] - [[تقیه در فقه اسلامی]] - [[تقیه در کلام اسلامی]] - [[تقیه در معارف مهدویت]] - [[تقیه در فقه سیاسی]] - [[تقیه در سیره معصوم]] - [[تقیه در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[تقیه در معارف و سیره رضوی]] - [[تقیه در معارف و سیره امام حسن عسکری]] - [[تقیه از دیدگاه اهل سنت]] - [[تقیه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[پاسداری از دین]]''' است. "'''تقیه'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تقیه در قرآن]] | [[تقیه در حدیث]] | [[تقیه در فقه اسلامی]] | [[تقیه در گفتگوهای بین‌المذاهب]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[شأن اقتصادی معصوم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''تقیه''' یکی از احکام قرآنی و از اعتقادات [[شیعه|شیعی]] و آموزه‌های روایی است و مبنای عقلی و شرعی دارد. تقیّه یعنی نگهداری، پرواکردن، عقاید خود را پنهان داشتن جهت مصونیت از خطر دشمنان. وقتی یک مسلمان در میان کافران و مخالفان باشد و از سوی آنان بر مال و جان خود بیمناک باشد، به‌گونه‌ای سخن می‌گوید و عمل می‌کند که پی به عقیدۀ واقعی او نبرند و گزندی به او نرسانند.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>
'''تقیه''' به‌معنای نگهداری و پنهان کردن [[عقاید]] خود به دلیل مصونیت از خطر [[دشمنان]]، از [[احکام]] [[قرآن]] و [[اعتقادات]] [[شیعه]] و آموزه‌های [[روایی]] است که مبنای [[عقلی]] و [[شرعی]] دارد. هدف از تقیه هم [[حفظ]] [[اسلام]] است و هم [[حفظ]] و ذخیرۀ نیروها و [[حفظ]] [[هویّت]] [[شیعه]] در برابر فرقه‌های دیگر.


==مقدمه==
== معناشناسی ==
*امامان شیعی در دورانی زندگی می‌کردند که هم حاکمانی جائر، زمام حکومت را در دست گرفته بودند، و هم فضای عمومی جامعه به لحاظ عقیدتی و فقهی با ایشان موافق نبود. اختناق حاکم بر آن دوران، گرچه برای همه امامان یک‌سان نبود، در اصل وجود آن برای همه ایشان تردیدی نیست. بی‌گمان انتشار آشکار دیدگاه‌های اصیل اسلامی و شیعی در آن دوران، نابودی مذهب تشیع را در پی داشت؛ از‌این‌رو بود که ایشان هم خود به وقت احساس خطر تقیه، و از بیان دیدگاه صحیح خودداری می‌کردند و هم شیعیان را به تقیه سفارش می‌فرمودند؛ تا آنجا که وقتی جابر جعفی برای کسب علم نزد [[امام باقر]]{{ع}} آمد و ابراز داشت که از اهل کوفه است، حضرت فرمود: "اگر از تو پرسیدند اهل کجایی، بگو: اهل مدینه". [[جابر]] می‌پرسد: آیا دروغ نیست؟ حضرت فرمود: "هرکس تا زمانی که در یک شهر باشد، اهل همان‌جا محسوب می‌شود".<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۹۳؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب{{عم}}، ج۴، ص۲۰۰.</ref> به نظر می‌رسد چون در آن دوران، کوفی بودن مساوی با شیعه بودن بود، حضرت با آموزش این سخن، به دنبال نجات جان اصحاب خود بودند. ایشان در روایتی صحیح به ابن مسکان یادآور شدند که نسبت به کسی که به [[امام على]]{{ع}} ناسزا می‌گوید، خشونت به خرج ندهد. آن‌گاه فرمودند: "به خدا سوگند، گاهی می‌شود که من صدای کسی را که به على{{ع}} ناسزا می‌گوید، می‌شنوم و میان من و او تنها یک ستون فاصله است. پس پشت آن ستون پنهان شده، آن‌گاه که از نماز فراغت یافتم، بر او سلام کرده، با او مصافحه می‌کنم".<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۲۵۹ و ۲۶۰.</ref> در موارد متعددی، امام{{ع}} شیعیان خود را به حضور در نماز مخالفان دعوت می‌کند؛ چنان‌که (براساس روایتی صحیح) وقتی یکی از شیعیان در‌این‌باره از ایشان سؤال کرد، امام{{ع}} به بیان ثواب چنین نمازی نیز اشاره کردند.<ref>{{عربی|"...أَ مَا تَرْضَى أَنْ تُحْسَبَ لَکَ- بِأَرْبَعٍ وَ عِشْرِینَ صَلَاة"}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۰۷). برای دیدن دیگر روایات، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۷۹-۳۸۱. شیخ حر عاملی نیز روایات متعددی را زیر عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَا یُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِیَّةِ وَ الْقِیَامِ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَه‏» نقل می‌کند (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۹).</ref> ابوبصیر در روایتی صحیح نقل می‌کند که عبدالحمید از [[امام صادق]]{{ع}} درباره قنوت نماز جمعه سؤال می‌کند. ایشان ابتدا جواب تقیه‌ای می‌دهد، وقتی عبدالحمید اصرار می‌کند که شیعیان شما، جز این را می‌گویند، امام قبول نمی‌کند، اما همین که امام متوجه می‌شود که دیگران به کار خود مشغول‌اند، حکم واقعی را بیان می‌کند.<ref>شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۷.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۹۲.</ref>
تقیه یکی از [[احکام]] [[قرآنی]] و از [[اعتقادات]] [[شیعه|شیعی]] و آموزه‌های [[روایی]] است و مبنای [[عقلی]] و [[شرعی]] دارد. [[تقیّه]] یعنی نگهداری، پرواکردن، [[عقاید]] خود را پنهان داشتن جهت [[مصونیت]] از خطر [[دشمنان]]. وقتی یک [[مسلمان]] در میان [[کافران]] و مخالفان باشد و از سوی آنان بر [[مال]] و [[جان]] خود بیمناک باشد، به‌گونه‌ای سخن می‌گوید و عمل می‌کند که پی به عقیدۀ واقعی او نبرند و گزندی به او نرسانند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>.  
*براساس شواهد تاریخی، امام ترک‌کنندگان تقیه را نیز سرزنش می‌کنند؛ چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی معتبر، معلی بن خنیس را با تأکید فراوان به تقیه سفارش کردند.<ref>{{عربی|" یَا مُعَلَّى اکْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ کَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ یُذِعْهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِی الدُّنْیَا وَ جَعَلَهُ نُوراً بَیْنَ عَیْنَیْهِ فِی الْآخِرَةِ یَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ. یَا مُعَلَّى مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ یَکْتُمْهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِی الدُّنْیَا وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَیْنِ عَیْنَیْهِ فِی الْآخِرَةِ وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ. یَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِیَّةَ مِنْ دِینِی وَ دِینِ آبَائِی وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ. یَا مُعَلَّى إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ أَنْ یُعْبَدَ فِی السِّرِّ کَمَا یُحِبُّ أَنْ یُعْبَدَ فِی الْعَلَانِیَةِ. یَا مُعَلَّى إِنَّ الْمُذِیعَ لِأَمْرِنَا کَالْجَاحِدِ لَهُ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۳ و ۲۲۴).</ref> با وجود این، معلی سفارش امام را رعایت نکرده، کشته می‌شود. امام{{ع}} پس از شنیدن خبر قتل وی، بیان کردند که انتظار این خبر را داشتند و ضرر دشمن، کمتر از ضرر دوستی است که اسرار را فاش می‌کند.<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۸۰. و نیز، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۹۲.</ref>
*در نقلی آمده است که [[امام کاظم]]{{ع}} به مناسبت مرگ موسی، برادر [[هارون عباسی]]، به مادر هارون (خیزران) نامه نوشته، ضمن ابراز همدردی، برای موسی طلب رحمت کرده، خلافت هارون را تبریک گفته، برای هارون طلب طول عمر می‌کنند.<ref>عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۱۲۶. گفتنی است علامه مجلسی پس از نقل این نامه می‌نویسد: "ببین شدت تقیه در زمان امام{{ع}} را؛ به‌گونه‌ای که حضرت مجبور است چنین نامه‌ای را به خاطر مرگ کافری که به روز جزا ایمان ندارد، بنویسد" (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۳۵).</ref> جالب آنکه [[امام کاظم]]{{ع}} خودْ در نمازهای اهل سنت شرکت، و اعلام می‌کردند که در این کار به سیره [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} استناد می‌کنند که در نماز مروان شرکت می‌کردند.<ref>{{عربی|"صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَیْنٌ وَرَاءَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّی مَعَهُم‏"}} (على بن جعفر، مسائل على بن جعفر، ص۱۴۴).</ref> باری، سخن در‌این‌باره فراوان است و شواهد تاریخی پرشماری وجود دارد که نشان از رعایت تقیه از سوی امامان معصوم{{عم}} برای حفظ و پایداری مذهب بر حق شیعه دارد.<ref>برای تفصیل بیشتر در‌این‌باره، ر.ک: محمد جواد واعظی، سیره عملی ائمه معصومین{{عم}} و اصحاب در برخورد با مخالفین (پایان‌نامه کارشناسی ارشد)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۷۳-۱۰۳. برای نگارش این بخش، از منبع اخیر بسیار استفاده شده است.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۹۲.</ref>
*در [[قرآن]] کریم، آیۀ {{متن قرآن|إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً}}<ref>آل عمران، آیه ۲۸</ref> اشاره به تقیه در برابر مشرکان دارد. در داستان عمّار یاسر نیز که زیر شکنجۀ کفار، پس از شهادت پدر و مادرش، سخنانی را گفت که عقیدۀ توحیدی‌اش برخلاف آن بود، [[قرآن]] عمل او را امضا کرده است: {{متن قرآن|مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ}}<ref>نحل، آیه ۱۰۶</ref>، که این را می‌توان "تقیۀ اکراهی" نام نهاد. [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] نیز کار او را تأیید کرد و فرمود: {{عربی|"إن عادوا فعد"}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹</ref> [[شیخ صدوق]]، دربارۀ تقیه می‌گوید: کتمان حق و پوشیده داشتن عقیده از مخالفان، به خاطر ضرر دینی و دنیوی.<ref>صحیح الأعتقاد، ص ۱۱۵</ref> چنین رفتاری که معقول و موافق با احتیاط و پنهانکاری در شرایطی که مخالفان در قدرت و اکثریت باشند و آزار برسانند، جزء آموزه‌های دینی [[شیعه]] است. در عصر [[ائمه]]{{عم}}، سلطۀ امویان و عباسیان و بهانه‌جویی آنان برای کشتن و ایجاد فشار بر شیعه و أئمه و هوادارانشان، گاهی سبب می‌شد در برخی مسائل اعتقادی و فقهی با تقیه حرف بزنند یا عمل کنند، تا جان پیروان آنان به خطر نیفتد. این دربارۀ هرگروه در اقلیّت نیز می‌تواند معقول و پذیرفته باشد. البته گاهی تقیّه برای حفظ عقاید، یا از روی ترس از دشمن است، گاهی هم به خاطر پرهیز از ایجاد اختلاف و درگیری و برای حفظ وحدت، که آن را تقیۀ خوفی و تقیۀ کتمانی و این را تقیۀ مداراتی می‌گویند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"إنّ التّقیّة ترس المؤمن و لا إیمان لمن لا تقیّة له"}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۸</ref>، تقیّه سپر حفاظتی مؤمن است و کسی که تقیّه ندارد، دین ندارد. این مضمون به صورت‌های دیگر نیز نقل شده است. در احادیث، تقیه را در رفتار اصحاب کهف نیز برشمرده‌اند که با اعتقاد قلبی به خدای یکتا، آن را بروز نمی‌دادند و در ظاهر مثل همان مسیحیان رفتار می‌کردند.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۸ ح ۸</ref> [[امام صادق]]{{ع}}، ضمن توصیه به مراعات تقیه از سوی پیروانش برای حفاظت ایمان، می‌فرماید شما در میان این مردم (مخالفان شیعه) همچون زنبور عسل در میان پرندگانید، اگر پرندگان بدانند که چه شهدی در دل زنبور است همۀ آنها را می‌خورند، اینان نیز اگر بدانند که در دل شما محبت ما خاندان است، شما را با زبان‌هایشان می‌خورند و در نهان و آشکار به شما نسبت‌هایی می‌دهند.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۸ ح۵</ref> [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} نیز به یاران خود می‌فرماید: پس از من شما را وادار می‌کنند که به من بد بگویید، اگر چنین شد، مانعی ندارد از من بدگویی کنید، ولی از من [[برائت]] نجویید، چون من بر آیین محمّدم.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹ ح۱۰</ref> [[امام باقر]]{{ع}} نیز می‌فرمود: {{عربی|"التّقیّة دینی و دین آبائی"}}<ref>«تقیه دین من و پدران من است.» اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹ ح۱۰</ref> تقیّه، با همۀ لزوم و اهمیتش، نیاز به شناخت موقعیت دارد. گاهی واجب است، گاهی جایز و گاهی حرام! گرچه کسانی همچون "ابن تیمیّه" این دستور قرآنی و حدیثی را که در [[شیعه]] مورد عمل قرار می‌گیرد، نفاق می‌دانند و بر شیعه می‌تازند. بر آگاهان پوشیده نیست که تقیّه، عاملی برای حفظ ایمان و حفظ مؤمن از شرّ دشمنان و نوعی رعایت اصول کتمان و استتار و رازداری مرامی است و مبنای عقلی دارد و هرگز نباید بهانه و مستمسکی برای ترک وظیفه و رهاکردن تکلیف مبارزه با ظالمان و امر به معروف و نهی از منکر شود. تعابیری که در منابع دینی و حدیثی دربارۀ این موضوع به‌کار رفته است، ماهیّت رازداری در برنامه‌های مکتبی و مبارزاتی تقیه را نشان می‌دهد، مانند: تقیه، جنّه، حصن حصین، سدّ، ردم، حرز، خباء، حجاب، مدارا، کتمان اسرار، عبادت سرّی، مجامله، جلب مودّت، نومه، توریه، حفظ اللسان، عدم اذاعه، مماسحه، ترس.<ref>برگرفته از تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، طیبی شبستری ص ۴۷</ref> اهدافی که در تقیه نهفته است، هم حفظ [[اسلام]] است، هم حفظ و ذخیرۀ نیروها، حفظ هویّت [[شیعه]] در برابر فرقه‌های دیگر، پنهان‌کردن برنامه‌ها، حفظ جان در برابر کافران، حفظ مسلمان در برابر پیروان ادیان دیگر. انجام این وظیفه هم در عصر [[ائمه]] بوده است، هم در عصر غیبت. مخالفان شیعه، تقیّه را نوعی نفاق پنداشته‌اند، در حالی که نفاق آن‌جاست که کسی کافر باشد و به دروغ، اظهار ایمان و مسلمانی کند و در تقیّه برعکس آن است. بنابه اهمیّت موضوع تقیه در فرهنگ شیعی، در گذشته فقیهانی به تبیین آن و حدّ و حدود و موارد و شرایط و اقسامش پرداخته و تألیف‌های مستقلّی نگاشته‌اند.<ref> ر. ک: الذریعه، ج ۴ ص ۴۰۳، از جمله: تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، سیّد احمد طیبی شبستری، التقیة عند اهل البیت مصطفی قصیر العاملی.</ref> برای آشنایی با مباحث تقیّه، به منابع مستقل و روایات آن نیز می‌توان مراجعه کرد.<ref>دائرة المعارف تشیّع، ج ۵ ص ۳۸، واقع التقیة عند المذاهب و الفرق الاسلامیه، ثامر هاشم و ترجمۀ آن به نام تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه‌های اسلامی غیرشیعی از محمّد صادق عارف، "جایگاه و نقش تقیه در استنباط"، "نعمت اللّه صفری، تقیه در اسلام" علی تهرانی، "مبانی و جایگاه تقیه در استدلال‌های فقهی" محمّد حسین واثقی راد، "التقیة فی الفکر الاسلامی" مرکز الرساله، "التقیّة، اصولها و تطوّرها" کامل الشیبی.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>
==تقیه در موعودنامه==
*تقیه به‌معنای خطر پرهیزی و مخفی کردن عقیده و باور خود برای حفظ‍‌ جان، مال، ناموس یا دین است. برخی از روایات، به‌طور عموم و بعضی دیگر در دوره غیبت، شیعیان را به تقیه دعوت می‌کنند. [[امام رضا]] {{ع}} می‌فرماید: "کسی که از گناهان پرهیز ندارد، دین ندارد. همچنین کسی که از تقیه استفاده نمی‌کند، ایمان ندارد. گرامی‌ترین شما در نزد خداوند، داناترین شما به تقیه است. گفته شد: ای پسر [[رسول خدا]] {{صل}}! تقیه تا چه زمانی لازم است‌؟ فرمود: تا قیام قائم. هر آن که پیش از خروج قائم ما، تقیه را ترک کند، از ما نیست"<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۶.</ref>.
*روایت دیگری نیز مفضّل از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده است و در آن روایت نیز امام، رفع تقیه را بستگی به قیام قائم {{ع}} می‌داند<ref>همان، ص ۴۶۷.</ref>.
*برخی با استناد به این [[روایات]]، گفته‌اند که دخالت در سیاست و مخالفت با حکومت‌های ستم‌پیشه، خلاف تقیه است. در این‌که در مبارزه با دشمن لازم است از تقیه و اصول مخفی کاری استفاده کرد، تردیدی نیست و اما به نام تقیه، مسؤولیت‌های اجتماعی را کنار گذاشتن و تا ظهور [[امام زمان]] {{ع}} در سنگر تقیه ماندن، چیزی نیست که اسلام آن را تأکید کند. اسلام، اجازه داده در جایی که جان، مال و یا ناموس انسان در خطر است و اظهار حق، هیچ‌گونه نتیجه‌ای ندارد، از آن تا آماده شدن شرایط‍‌ خودداری کند و وظیفه خود را پنهانی انجام دهد. بنابراین تقیه، گاه لازم است زیرا باعث حفظ‍‌ جان و یا حفظ‍‌ دین است و اما گاهی تقیه و سکوت، باعث نابودی دین و انحراف جامعه اسلامی است. پس روایات تقیه، در صدد بازداشتن از جهاد، یا امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ستم نیستند، بلکه به انسان مسلمان گوشزد می‌کنند: در حالی که به وظایف خود عمل می‌کند، در صورت امکان، جان و مال خود و دیگران مسلمانان را حفظ‍‌ کند.[[امام صادق]] {{ع}} خطاب به [[ابو حمزه ثمالی]]، در رابطه با معنای تحریف شده "تقیه" که چیزی جز فرار از مسؤولیت و رفاه‌طلبی نیست، می‌فرماید: "به خدا سوگند، اگر ما شما را به یاری خود علیه حکومت‌های ستم فراخوانیم، رد می‌کنید و به تقیه، تمسّک می‌جویید. تقیه در نزد شما، از پدران و مادرانتان دوست‌داشتنی‌تر است. اگر قائم قیام کند، نیاز به پرسش از شما ندارد و درباره بسیاری از شما که نفاق پیشه کرده‌اید، حدّ الهی را جاری خواهد کرد"<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۳.</ref>. امام {{ع}} هشدار می‌دهد که این‌گونه از تقیه برداشت کردن، نشانه نفاق است و هنگامی که [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} ظهور کند، با این‌که این عدّه ادّعای [[شیعه]] بودن را دارند، به‌عنوان منافق با آنان برخورد خواهد کرد.
*افزون بر این‌ها، روایاتی نیز نقل شده که در آن، بسیاری از قیام‌های علویان و غیر آنان مورد تأیید [[ائمه]] {{عم}} قرار گرفته است، مانند: قیام زید، قیام حسین بن علی شهید فخّ‌، قیام مختار، قیام توّابین و...<ref>چشم‌به‌راه مهدی، ص ۱۳۶.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۲۵.</ref>.
== پرسش‌های وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}
* [[آرماگدون]]
* [[بحران معنویت]]
* [[پارکلیت]]
* [[جیش الغضب]]
* [[حکومت امام زمان]] {{ع}}
* [[خروج جنبنده‌ای از زمین]]
* [[خروج سفیانی]]
* [[خروج منبعث سوم]]
* [[رجعت]]
* [[رویارویی امام مهدی]] {{ع}} با جاهلان
* [[سوشیانس]]
* [[سوشینت]]
* [[صلح و آرامش پایدار|صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان]]
* [[ظهور امام مهدی]] {{ع}}
* [[ظهور دجال]]
* [[ظهور منجی|ظهور منجی بزرگ بشر]]
* [[فارقلیط]]
* [[ماشیح]]
* [[موعودباوری]]
* [[میتریا]]
* [[ندای آسمانی]]
* [[نزول عیسی]] {{ع}}
* [[نشانه‌های آخر الزمان|نشانه‌ها و رخدادهای مهم آخر الزمان]]
* [[نشانه‌های ظهور]]
* [[وقوع اختلاف‌ها و درگیری‌های بسیار]]
* [[وقوع مصائب]]
* [[هجوم یأجوج و مأجوج]]
* [[هوشیدر]]
* [[هوشیدرماه]]
*[[ابدال]]
*[[ابر رام]]
*[[ابر سخت]]
*[[ابراهیم بن ادریس]]
*[[ابراهیم بن محمد تبریزی]]
*[[ابراهیم بن محمد همدانی]]
*[[ابراهیم بن مهزیار اهوازی]]
*[[ابروهای حضرت]]
*[[ابقع]]
*[[ابن ابی العزاقر]]
*[[ابن ابی زینب]]
*[[ابن الحسین]]
*[[ابن انباری]]
*[[ابن بابویه]]
*[[ابن جنید]]
*[[ابن حسام]]
*[[ابن حوشب]]
*[[ابن خلدون]]
*[[ابن شاذان]]
*[[ابن متیل]]
*[[ابن مغازلی]]
*[[ابن یمین]]
*[[ابو ابراهیم]]
*[[ابو اسحاق ابو عبیده ثقفی]]
*[[ابو الادیان]]
*[[ابو الحسن]]
*[[ابو الدنیا]]
*[[ابو العنبس]]
*[[ابو القاسم حسن بن احمد]]
*[[ابو القاسم]]
*[[ابو بکر بغدادی]]
*[[ابو جعفر]]
*[[ابو حامد عمران بن مفلس]]
*[[ابو دجانه انصاری]]
*[[ابو دلف کاتب]]
*[[ابو سهل نوبختی]]
*[[ابو صالح]]
*[[ابو عبد الله بزوفری]]
*[[ابو عبد الله]]
*[[ابو علی حجدر]]
*[[ابو غالب]]
*[[ابو محمد حسین بن ابراهیم]]
*[[ابو محمد]]
*[[ابو هاشم جعفری]]
*[[اثبات الوصیه]]
*[[اثبات امامت حضرت]]
*[[اثبات وجود مهدی]]
*[[اثنی عشری]]
*[[احبشیه]]
*[[احجار الزیت]]
*[[احسان]]
*[[احکام جدید]]
*[[احمد الکاتب]]
*[[احمد امین مصری]]
*[[احمد بن ابراهیم]]
*[[احمد بن اسحاق اشعری]]
*[[احمد بن عبد الله هاشمی]]
*[[احمد بن محمد زجورجی]]
*[[احمد بن هلال]]
*[[احمد]]
*[[احمدیه]]
*[[احیای سنت محمدی]]
*[[اخباریه]]
*[[اخلاق حضرت]]
*[[اخنس]]
*[[اخیار]]
*[[ادعای ارتباط با حضرت]]
*[[ادعای مهدویت]]
*[[ادعای نیابت]]
*[[ادعیه امام زمان]]
*[[اذاعه]]
*[[اذن سامعه]]
*[[اربعینیات درباره حضرت]]
*[[ارتباط با حضرت]]
*[[ارشاد]]
*[[ارمینیه]]
*[[ارنون]]
*[[ازد]]
*[[ازدواج حضرت]]
*[[اسامی حضرت در کتب ادیان]]
*[[اسب حضرت]]
*[[استخاره امام زمان]]
*[[استخلاف]]
*[[استضعاف]]
*[[استغاثه به حضرت مهدی]]
*[[استکبار جهانی و مهدی‌باوری]]
*[[اسحاق احمر]]
*[[اسحاق بن اسماعیل]]
*[[اسحاق بن یعقوب]]
*[[اسدی]]
*[[اسراء]]
*[[اسرافیل]]
*[[اسکافی]]
*[[اسم اصلی حضرت]]
*[[اسم حضرت]]
*[[اسماعیل بن جعفر الصادق]]
*[[اسماعیل بن صادق]]
*[[اسماعیل بن علی]]
*[[اسماعیل بن موسی بن جعفر]]
*[[اسماعیلیه]]
*[[اشتراط الساعه]]
*[[اشعیا]]
*[[اصحاب حضرت]]
*[[اصحاب طالوت]]
*[[اصحاب کهف]]
*[[اصل]]
*[[اصهب]]
*[[اعاجم]]
*[[اعتقاد به منجی]]
*[[اعتقاد به مهدی]]
*[[اعلام الوری]]
*[[اعلام ظهور]]
*[[اعیان الشیعه]]
*[[افضل الاعمال]]
*[[افیق]]
*[[اقامتگاه حضرت]]
*[[اقتصاد در عصر ظهور]]
*[[اقلیت‌ها در حکومت حضرت]]
*[[البیعه لله]]
*[[الر]]
*[[الغیبه]]
*[[الفصول العشره فی الغیبه]]
*[[المهدی]]
*[[الواح موسی]]
*[[الیاس]]
*[[ام ایمن]]
*[[ام خالد]]
*[[ام محمد]]
*[[امام زمان]]
* [[امام مهدی]] {{ع}}
*[[امامیه]]
*[[امان زمین]]
*[[امت امت]]
*[[امت معدوده]]
*[[امر به منکر]]
*[[امر ناگهانی]]
*[[امکان رجعت]]
*[[امن یجیب]]
*[[امنیت پس از ظهور]]
*[[امنیت پیش از ظهور]]
*[[امیر الامره]]
*[[امیر المومنین]]
*[[انا انزلنا]]
*[[انتظار در مسیحیت]]
*[[انتظار فرج]]
*[[انتظار مثبت]]
*[[انتظار منفی]]
*[[انتظار و بهداشت روان]]
*[[انتظار و صهیونیسم]]
*[[انتظار]]
*[[انجیل و بشارت موعود]]
*[[اندام حضرت]]
*[[انصار حضرت]]
*[[انطاکیه]]
*[[انکار حضرت]]
*[[انگشتر سلیمان]]
*[[انگشتری حضرت]]
*[[انوری]]
*[[اوپانیشاد]]
*[[اوتاد]]
*[[اوقات مخصوص حضرت]]
*[[اوقات و حالات دعا برای حضرت]]
*[[اوقیدمو]]
*[[اولین برنامه حضرت]]
*[[اولین پرچم]]
*[[اولین جنگ حضرت]]
*[[اولین خطبه حضرت]]
*[[اولین دادگاه پس از ظهور]]
*[[اولین رجعت‌کننده]]
*[[اولین سپاه حضرت]]
*[[اولین کشتار]]
*[[اولین مدعی نیابت]]
*[[اولین نایب خاص]]
*[[اهداف نیابت]]
*[[اهل سنت و مهدی]]
*[[اهل کتاب]]
*[[اهلی شیرازی]]
*[[ایام الله]]
*[[ایدی]]
*[[ایرانیان]]
*[[ایزدشناس]]
*[[ایزدنشان]]
*[[ایستاده]]
*[[ایلیا]]
*[[ایوب بن نوح]]
*[[آتش و دود]]
*[[آثار انتظار]]
*[[آثار حضرت]]
*[[آثار دعای فرج]]
*[[آثار ظهور]]
*[[آخر الزمان]]
*[[آخرین دولت]]
*[[آخرین دیدار عمومی حضرت]]
*[[آداب ملاقات با حضرت]]
*[[آدینه]]
*[[آرماگدون]]
*[[آزمون غیبت]]
*[[آزمون یاران حضرت]]
*[[آس]]
*[[آسیب‌شناسی تربیتی مهدویت]]
*[[آشوب‌های جهانی]]
*[[آل اعین]]
*[[آمادگی برای غیبت]]
*[[آینده جهان و نظریه‌پردازان]]
*[[آیین جدید]]
*[[باب الله]]
*[[باب غیبت]]
*[[باب لد]]
*[[باب]]
*[[بابا فغانی شیرازی]]
*[[بابیه]]
*[[باد زرد]]
*[[باد سرخ]]
*[[باد سیاه]]
*[[باران بی‌موقع]]
*[[باران‌های فراوان]]
*[[بازرگانی در عصر ظهور]]
*[[بازوی حضرت]]
*[[باسط]]
*[[باسک]]
*[[باقریه]]
*[[باقطانی]]
*[[بانوی کنیزان]]
*[[باهله]]
*[[بتریه]]
*[[بحر العلوم]]
*[[بخش دوم:برشمردن دعاها و زیارات مربوط به امام عصر]]
*[[بخشش حضرت]]
*[[بداء]]
*[[بدر]]
*[[براق]]
*[[برکت در عصر ظهور]]
*[[برهان الله]]
*[[برهان]]
*[[بشر بن سلیمان]]
*[[بشقاب‌ پرنده]]
*[[بشیریه]]
*[[بصره]]
*[[بطن ارزق]]
*[[بغداد]]
*[[بغوطه]]
*[[بقیه الانبیاء]]
*[[بقیه الله]]
*[[بکمینابدو]]
*[[بلد الامین]]
*[[بنده یزدان]]
*[[بنی اصفر]]
*[[بنی شیبه]]
*[[بنی ضبه]]
*[[بنی قنطوره]]
*[[بنی هاشم]]
*[[بنیان‌گذار بهاییت]]
*[[بواسیر]]
*[[بهاییه]]
*[[بهداشت در عصر ظهور]]
*[[بهرام]]
*[[بیت الحمد]]
*[[بیت المقدس]]
*[[بیداء]]
*[[بیر معطله]]
*[[بیعت]]
*[[بی‌نیازی در عصر ظهور]]
*[[بیوح]]
*[[پاتیکل]]
*[[پایان تاریخ]]
*[[پایان حکومت حضرت]]
*[[پدر حضرت]]
*[[پرچم پیامبر ]]
*[[پرچم پیش از قیام]]
*[[پرچم زرد]]
*[[پرچم سبز]]
*[[پرچم سفید]]
*[[پرچم سیاه]]
*[[پرچم قیام]]
*[[پرچم هدایت]]
*[[پروژه بولیمود]]
*[[پرویز]]
*[[پسر انسان]]
*[[پنج سالگی حضرت]]
*[[پیراهن حضرت ادم]]
*[[پیراهن حضرت]]
*[[پیروان ادیان]]
*[[پیشانی حضرت]]
*[[پیشگویی ارماگدون]]
*[[پیشگویی غیبت]]
*[[پیشگویی ولادت حضرت]]
*[[پیشگویی‌های کتاب مقدس]]
*[[پیشگویی‌های نوستر اداموس]]
*[[پیشگویی‌های واقع شده]]
*[[تابوت سکینه]]
*[[تابوت موسی]]
*[[تادیب]]
*[[تالی کتاب الله]]
*[[تالی]]
*[[تالیف قلوب]]
*[[تایید]]
*[[تجدید دین]]
*[[تخت سلیمان]]
*[[تخریب مساجد]]
*[[تخریب مسجد الاقصی]]
*[[تداوم امامت]]
*[[تذکره]]
*[[تردید در حضرت]]
*[[ترس حضرت]]
*[[ترس]]
*[[تسبیح حضرت]]
*[[تشرف]]
*[[تقیه]]
*[[تکریم اماکن منسوب به حضرت]]
*[[تکریم ایمه از حضرت]]
*[[تکریم پیامبر از حضرت]]
*[[تکریم نام حضرت]]
*[[تمارین]]
*[[تمام]]
*[[تمنیحا]]
*[[تناثر نجوم]]
*[[تورات و بشارت موعود]]
*[[توسل به حضرت]]
*[[توقیت]]
*[[توقیع ابتدایی]]
*[[توقیع اسحاق بن یعقوب]]
*[[توقیع]]
*[[تهران در اخر الزمان]]
*[[ثایر]]
*[[ثویه]]
*[[جابر]]
*[[جابلسا]]
*[[جابلقا]]
*[[جابیه]]
*[[جارودیه]]
*[[جاماسب‌نامه]]
*[[جامعه]]
*[[جاموس]]
*[[جبرییل]]
*[[جبیر بن خابور]]
*[[جده]]
*[[جذام]]
*[[جزیره خضراء]]
*[[جزیه]]
*[[جعفر کذاب]]
*[[جعفر]]
*[[جعفریه]]
*[[جفر]]
*[[جمادی]]
*[[جمعه]]
*[[جمکران]]
*[[جموداندیشان]]
*[[جن]]
*[[جنب]]
*[[جنگ و کشتار]]
*[[جوار الکنس]]
*[[جوانان]]
*[[جویای تبریزی]]
*[[جهان‌گشایی امام]]
*[[جهانی‌سازی حضرت]]
*[[جهینه]]
*[[جیحون]]
*[[جیش الغضب]]
*[[چراغ مخفی]]
*[[چشمان حضرت]]
*[[چهارمین نایب خاص]]
*[[چهره‌شناسی حضرت]]
*[[چهل روز قبل از قیامت]]
*[[چهل]]
*[[چهل‌روزگی حضرت]]
*[[حاجز بن یزید]]
*[[حارث بن حارث]]
*[[حاشر]]
*[[حافظ شیرازی]]
*[[حبابه والبیه]]
*[[حبه]]
*[[حج در اخر الزمان]]
*[[حج کردن به نیابت حضرت]]
*[[حج و مهدی]]
*[[حجاب]]
*[[حجاز]]
*[[حجت پنهان]]
*[[حجت ظاهر]]
*[[حجت]]
*[[حجتیه]]
*[[حجر الاسود]]
*[[حجه الله]]
*[[حجی نبی]]
*[[حدیثه]]
*[[حذیفه بن یمان]]
*[[حرب و قیس]]
*[[حرز حضرت]]
*[[حرستا]]
*[[حزقیال نبی]]
*[[حزین لاهیجی]]
*[[حسن بن حسین عسکری]]
*[[حسن بن علی وجناء]]
*[[حسن بن قاسم بن علا]]
*[[حسن بن مثله]]
*[[حسن بن محبوب]]
*[[حسن خالص]]
*[[حسین بن الحسن العلوی]]
*[[حسین بن روح]]
*[[حسین و مهدی]]
*[[حصینه]]
*[[حضرت شوونیه]]
*[[حق]]
*[[حقوق حضرت بر شیعیان]]
*[[حکم داود]]
*[[حکومت اسلامی در غیبت کبری]]
*[[حکومت واحد جهانی]]
*[[حکیمه]]
*[[حلاج]]
*[[حمد و حامد]]
*[[حملاها]]
*[[حمیری قمی]]
*[[حیره]]
*[[خاتم الایمه]]
*[[خاتم الایمه]]
*[[خازن]]
*[[خاقانی]]
*[[خاک‌سپاری حضرت]]
*[[خال حضرت]]
*[[خاندان نوبختی]]
*[[خبر ولادت حضرت]]
*[[ختم وصایت]]
*[[ختنه]]
*[[خجسته]]
*[[خداشناس]]
*[[خدمت به حضرت]]
*[[خراسان]]
*[[خروج دجال]]
*[[خروج سفیانی]]
*[[خروج یاجوج و ماجوج]]
*[[خروج یمنی]]
*[[خزیمه]]
*[[خسرو]]
*[[خسف بیداء]]
*[[خسف]]
*[[خسوف و کسوف]]
*[[خشک شدن نیل]]
*[[خضر ]]
*[[خطبه امام سجاد]]
*[[خطبه‌های حضرت]]
*[[خلف صالح]]
*[[خلفای دوران غیبت صغری]]
*[[خلفای عباسی]]
*[[خلوت حضرت]]
*[[خلیفه الاتقیاء]]
*[[خلیفه الله]]
*[[خلیل]]
*[[خماهن]]
*[[خمط]]
*[[خنس]]
*[[خواب مخزومی]]
*[[خواجوی کرمانی]]
*[[خورشید پشت ابر]]
*[[خورشید و ماه]]
*[[خون‌خواهی حسین]]
*[[خیر الفوارس]]
*[[دابه الارض]]
*[[دادتگ]]
*[[داعی]]
*[[دام‌پروری در عصر ظهور]]
*[[دانش حضرت]]
*[[دانش در عصر ظهور]]
*[[دانشمندان اخر الزمان]]
*[[دانیال]]
*[[داوری حضرت]]
*[[دجال]]
*[[دروازه اصطخر]]
*[[دروزی]]
*[[دریاچه طبریه]]
*[[دزدان کعبه]]
*[[دست بر سر گذاردن]]
*[[دست حضرت]]
*[[دشواری انتظار]]
*[[دعا برای امام زمان]]
*[[دعا برای سلامتی حضرت]]
*[[دعا برای فرج]]
*[[دعاهایی که در ارتباط غیرمستقیم با حضرت است]]
*[[دعاهایی که در مورد خود حضرت است]]
*[[دعای افتتاح]]
*[[دعای جدید]]
*[[دعای حضرت برای شیعیان]]
*[[دعای حضرت مهدی]]
*[[دعای سمات]]
*[[دعای صلوات]]
*[[دعای عبرات]]
*[[دعای عهد]]
*[[دعای غریق]]
*[[دعای غیبت]]
*[[دعای فرج]]
*[[دعای قنوت]]
*[[دعای ندبه]]
*[[دعای نور]]
*[[دعبل خزاعی]]
*[[دلدل]]
*[[دمنسیان]]
*[[دندان حضرت]]
*[[دو خون]]
*[[دو غیبت]]
*[[دوازده امام]]
*[[دوران حیرت]]
*[[دوشنبه]]
*[[دولت کریمه]]
*[[دومین نایب خاص]]
*[[دید]]
*[[دین اینده جهان]]
*[[دین جدید]]
*[[دین‌داری در عصر غیبت]]
*[[دین‌فروشی]]
*[[ذو السویقتین]]
*[[ذو الفقار]]
*[[ذو القرنین]]
*[[ذی حجه]]
*[[ذی طوی]]
*[[ذی قعده]]
*[[راحت‌طلبان]]
*[[راضی بالله]]
*[[راویان احادیث مهدی از اهل سنت]]
*[[راویان احادیث مهدی از صحابه]]
*[[راه اثبات نیابت]]
*[[راهنما]]
*[[رایقه]]
*[[رب الارض]]
*[[ربا]]
*[[ربیع]]
*[[رجب]]
*[[رجعت امامان]]
*[[رجعت پیامبران]]
*[[رجعت در ادعیه و زیارات]]
*[[رجعت در امت‌های پیشین]]
*[[رجعت در روایات]]
*[[رجعت در قران]]
*[[رجعت زنان]]
*[[رجعت و اندیشمندان]]
*[[رجعت]]
*[[رجعت‌کنندگان]]
*[[رجل]]
*[[رحبه]]
*[[رشوه]]
*[[رشیق]]
*[[رضوی]]
*[[رفاه در عصر ظهور]]
*[[رفتار امام با دشمنان]]
*[[رفقا]]
*[[رقعه حاجت]]
*[[رکن و مقام]]
*[[رمضان]]
*[[رمیله]]
*[[رنگ چهره حضرت]]
*[[روح القدس]]
*[[روز قیام]]
*[[روزها در عصر حضرت]]
*[[رومیان]]
*[[رونی]]
*[[رویای نرجس]]
*[[ری]]
*[[ریحانه]]
*[[ریزش و رویش]]
*[[ریگ ودا]]
*[[زاهره]]
*[[زبور]]
*[[زبیده]]
*[[زرتشت و بشارت موعود]]
*[[زره پیامبر]]
*[[زکریا]]
*[[زلزله]]
*[[زمامداران اخر الزمان]]
*[[زمان ظهور]]
*[[زمانی بیاید]]
*[[زمینه‌سازان ظهور]]
*[[زمینه‌سازی غیبت]]
*[[زنان اخر الزمان]]
*[[زنان در دوران ظهور]]
*[[زنان در غیبت صغری]]
*[[زنج]]
*[[زند افریس]]
*[[زند]]
*[[زندیق]]
*[[زوراء]]
*[[زهد حضرت]]
*[[زیات]]
*[[زیارت ال یاسین]]
*[[زیارت امام زمان]]
*[[زیارت جامعه]]
*[[زیارت عاشورا]]
*[[زیارت مادر حضرت]]
*[[زیارت ناحیه مقدسه]]
*[[زیدیه]]
*[[زیور بیت المقدس]]
*[[ساعت مخصوص حضرت]]
*[[ساعه]]
*[[سال فرد]]
*[[سامرا]]
*[[سباییه]]
*[[سبیکه]]
*[[سبیل]]
*[[ستاره دنباله‌دار]]
*[[سجده حضرت]]
*[[سحاب]]
*[[سخاوت حضرت]]
*[[سدره المنتهی]]
*[[سرخی اسمان]]
*[[سرداب سامرا]]
*[[سردابیه]]
*[[سرگذشت نرجس]]
*[[سرمه در چشم]]
*[[سرور اهل بهشت]]
*[[سروش ایزد]]
*[[سطیح کاهن]]
*[[سعیده]]
*[[سفط]]
*[[سفیانی]]
*[[سلاح حضرت]]
*[[سلاح یاران حضرت]]
*[[سلار]]
*[[سلام بر حضرت]]
*[[سلطان مامول]]
*[[سلمان فارسی]]
*[[سمات]]
*[[سمان]]
*[[سمری]]
*[[سمیه]]
*[[سن حضرت هنگام ظهور]]
*[[سنا]]
*[[سنایی]]
*[[سنت جدید]]
*[[سند دعای ندبه]]
*[[سنگ موسی]]
*[[سنوسی]]
*[[سوار بر ابر]]
*[[سوره کهف]]
*[[سوسن]]
*[[سوشیانس]]
*[[سومین نایب خاص]]
*[[سه جور استخاره امده است]]
*[[سهم امام]]
*[[سیحون]]
*[[سید بن طاووس]]
*[[سید حسنی]]
*[[سید خراسانی]]
*[[سید شمس الدین]]
*[[سید هاشمی]]
*[[سید]]
*[[سیره حضرت]]
*[[سیصد و سیزده]]
*[[سیف]]
*[[سیما]]
*[[سیمای دوران ظهور]]
*[[شاخص‌های دینداری]]
*[[شادمانی جهان از ظهور]]
*[[شاکمونی]]
*[[شام]]
*[[شاهدان ولادت حضرت]]
*[[شب جمعه]]
*[[شباهت حضرت]]
*[[شجاعت حضرت]]
*[[شرعه التسمیه]]
*[[شروسی]]
*[[شرید]]
*[[شریعی]]
*[[شعار پرچم قیام]]
*[[شعار یاران حضرت]]
*[[شعبان]]
*[[شعر مهدوی]]
*[[شعیب بن صالح]]
*[[شفاعت حضرت]]
*[[شکر امام]]
*[[شلمغانی]]
*[[شماطیل]]
*[[شمایل حضرت]]
*[[شمشیرهای اسمانی]]
*[[شمعون]]
*[[شنوءه]]
*[[شواذ ال محمد]]
*[[شوال]]
*[[شورش بر حضرت]]
*[[شوق دیدار]]
*[[شهاب ثاقب]]
*[[شهادت در رکاب حضرت]]
*[[شهادت کنیزان به رویت حضرت]]
*[[شهادت وکلا به رویت حضرت]]
*[[شیخ الاوصیاء]]
*[[شیصبانی]]
*[[شیطان]]
*[[شیعه در عصر ظهور]]
*[[شیعه و مهدی]]
*[[شیلو]]
*[[شیوه حکومت حضرت]]
*[[صاحب الامر]]
*[[صاحب الدار]]
*[[صاحب الدوله الزهراء]]
*[[صاحب الرجعه]]
*[[صاحب الزمان]]
*[[صاحب السیف]]
*[[صاحب العصر]]
*[[صاحب الغیبه]]
*[[صاحب الناحیه]]
*[[صاحب سرداب]]
*[[صاحب کره البیضاء]]
*[[صاحب]]
*[[صاعقه]]
*[[صافیه]]
*[[صالح]]
*[[صاید بن صید]]
*[[صایدیه]]
*[[صبح مسفر]]
*[[صبر بر غیبت]]
*[[صبر حضرت]]
*[[صحاح]]
*[[صدای زمینی]]
*[[صدق]]
*[[صدقه]]
*[[صدوق]]
*[[صراط]]
*[[صفر]]
*[[صفنیا]]
*[[صلوات]]
*[[صله با حضرت]]
*[[صمصام الاکبر]]
*[[صندل]]
*[[صورت حضرت]]
*[[صورتی در خورشید]]
*[[صورتی در ماه]]
*[[صهیونیسم مسیحی]]
*[[صیاح]]
*[[صیانه ماشطه]]
*[[صیحه اسمانی]]
*[[صیقل]]
*[[ضحی]]
*[[ضیاء]]
*[[طاعون]]
*[[طاغوت]]
*[[طالب التراث]]
*[[طالب املی]]
*[[طالب]]
*[[طالقان]]
*[[طلوع خورشید از مغرب]]
*[[طلوم]]
*[[طوسی]]
*[[طول عمر حضرت]]
*[[طی الارض]]
*[[ظریف]]
*[[ظهور]]
*[[عاشورا و انتظار]]
*[[عاشورا]]
*[[عاق والدین]]
*[[عاقبه الدار]]
*[[عالم]]
*[[عاموس نبی]]
*[[عباس فاطمی]]
*[[عبای حضرت]]
*[[عبد الله بن شریک عامری]]
*[[عبد الله بن شریک]]
*[[عبد الله بن صالح]]
*[[عبد الله بن عباس علوی]]
*[[عبد الله]]
*[[عبقری الحسان]]
*[[عثمان بن سعید]]
*[[عجله‌کنندگان]]
*[[عدالت مهدی]]
*[[عدل]]
*[[عذاب ادنی]]
*[[عرب]]
*[[عرض اعمال]]
*[[عرض حاجت به حضرت]]
*[[عرفات]]
*[[عرق و علق]]
*[[عریضه به حضرت]]
*[[عریضه‌نویسی]]
*[[عزاقریه]]
*[[عزه]]
*[[عسکر]]
*[[عسکری]]
*[[عسکریه]]
*[[عصای موسی]]
*[[عصایب]]
*[[عصر امام خمینی]]
*[[عصر]]
*[[عطار نیشابوری]]
*[[عطر حضرت]]
*[[عطسه]]
*[[عقل]]
*[[عقید]]
*[[عقیقه حضرت]]
*[[علامه حلی]]
*[[علت غیبت]]
*[[علم مصبوب]]
*[[علم منصوب]]
*[[علی بن ابراهیم بن مهزیار]]
*[[علی بن بلال]]
*[[علی بن زیاد]]
*[[علی بن عاصم کوفی]]
*[[علی بن فاضل مازندرانی]]
*[[علی بن فرات]]
*[[علی بن محمد سمری]]
*[[علی بن مطهر]]
*[[علی بن مهزیار]]
*[[عمامه حضرت]]
*[[عمانی]]
*[[عمر بن زید]]
*[[عمرو الاهوازی]]
*[[عمری]]
*[[عناطیس]]
*[[عنصری بلخی]]
*[[عوف سلمی]]
*[[عهد عتیق]]
*[[عیسی ]]
*[[عیسی بن مهدی جواهری]]
*[[عین]]
*[[غار انطاکیه]]
*[[غار ثور]]
*[[غانم]]
*[[غایب]]
*[[غایه الطالبین]]
*[[غایه القصوی]]
*[[غرب و اخر الزمان]]
*[[غرب و مهدویت]]
*[[غربت حضرت]]
*[[غرقد]]
*[[غریم]]
*[[غضباء]]
*[[غلام]]
*[[غنی]]
*[[غوث الفقرا]]
*[[غوث]]
*[[غوطه]]
*[[غیب]]
*[[غیبت شانیه]]
*[[غیبت صغری]]
*[[غیبت کبری]]
*[[غیبت]]
*[[فارس الحجاز]]
*[[فارس]]
*[[فاضل]]
*[[فایده امام غایب]]
*[[فایده حضرت]]
*[[فایده غیبت]]
*[[فتح]]
*[[فترت]]
*[[فتن و ملاحم]]
*[[فتنه سرا]]
*[[فتنه فلسطین]]
*[[فتنه]]
*[[فجر]]
*[[فرات]]
*[[فراگیر شدن ظلم]]
*[[فراید السمطین]]
*[[فرج الاعظم]]
*[[فرج المومنین]]
*[[فرج]]
*[[فرخنده]]
*[[فردوس الاکبر]]
*[[فرزندان حضرت]]
*[[فرزندان مهدوی]]
*[[فرشتگان]]
*[[فرقه]]
*[[فرقه‌گرایی]]
*[[فرماندهان سپاه حضرت]]
*[[فرود امدن عیسی]]
*[[فضل بن شاذان]]
*[[فضل بن یحیی]]
*[[فضیلت انتظار]]
*[[فطحیه]]
*[[فطرت و مهدویت]]
*[[فقیه]]
*[[فقیهان]]
*[[فلان]]
*[[فلسفه انتظار]]
*[[فلسفه غیبت]]
*[[فواید الشمسیه]]
*[[فوتوریسم]]
*[[فیذموا]]
*[[فیروز]]
*[[فیض کاشانی]]
*[[قابض]]
*[[قابله حضرت]]
*[[قاتل الکفره]]
*[[قادیانی]]
*[[قاسم انوار]]
*[[قاسم بن علاء]]
*[[قاسم بن علی]]
*[[قاطع]]
*[[قانون ارث]]
*[[قاهر بالله]]
*[[قایم الزمان]]
*[[قایم]]
*[[قبیله کلب]]
*[[قتاد]]
*[[قتل نفس زکیه]]
*[[قد حضرت]]
*[[قدر]]
*[[قدرت حضرت]]
*[[قذف]]
*[[قرامطه]]
*[[قران و بشارت موعود]]
*[[قران]]
*[[قرقیسیا]]
*[[قریش]]
*[[قزوین]]
*[[قسط]]
*[[قسطنطنیه]]
*[[قشری‌گری]]
*[[قصیده ابن عرندس]]
*[[قضای جدید]]
*[[قطایع]]
*[[قطب]]
*[[قطران تبریزی]]
*[[قطع رحم]]
*[[قطوانی]]
*[[قم]]
*[[قنواء]]
*[[قوه]]
*[[قیام با شمشیر]]
*[[قیامت]]
*[[قیس]]
*[[قیم الزمان]]
*[[کار]]
*[[کارگزاران حکومت مهدی]]
*[[کاسر عینه]]
*[[کاشف الغطاء]]
*[[کافور بن ابراهیم]]
*[[کافور]]
*[[کافی]]
*[[کامل بن ابراهیم]]
*[[کامل سلیمان]]
*[[کبریت احمر]]
*[[کتاب جدید]]
*[[کتاب حضرت]]
*[[کتابنامه دعای ندبه]]
*[[کتابنامه رجعت]]
*[[کتاب‌های غیبت]]
*[[کذاب مفتر]]
*[[کرخ]]
*[[کرعه]]
*[[کسادی]]
*[[کسروی]]
*[[کسوف]]
*[[کشاورزی در عصر ظهور]]
*[[کشته شدن شیطان]]
*[[کشف الغمه]]
*[[کشف هیکل]]
*[[کف دست]]
*[[کفایه الاثر]]
*[[کفش حضرت]]
*[[کلمه الحق]]
*[[کلینی]]
*[[کمال الدین و تمام النعمه]]
*[[کمال]]
*[[کمالات در عصر ظهور]]
*[[کمبود باران]]
*[[کمسلیما]]
*[[کنگره]]
*[[کنیز اذری]]
*[[کنیه حضرت]]
*[[کوفه]]
*[[کوکما]]
*[[کهیعص]]
*[[کیسانیه]]
*[[کیقباد دوم]]
*[[گات‌ها]]
*[[گرسنگی]]
*[[گریه کردن برای حضرت]]
*[[گل نرگس]]
*[[گنج‌های نهفته]]
*[[گونه حضرت]]
*[[لا اله الا الله]]
*[[لسان الصدق]]
*[[لطف وجود حضرت]]
*[[لقب حضرت]]
*[[لندیطارا]]
*[[لواء اعظم
*[[لوح فاطمه]]
*[[لوح محو و اثبات]]
*[[ما منا الا مقتول]]
*[[ماء معین]]
*[[مادر حضرت]]
*[[ماریه]]
*[[ماشع]]
*[[مالک اشتر]]
*[[مامور]]
*[[مامول]]
*[[مایده]]
*[[مبدا الایات]]
*[[مبلی السرایر]]
*[[متشحط]]
*[[متمهدی]]
*[[مثلث الهی]]
*[[مثلث برمودا]]
*[[مجازی بالاعمال]]
*[[مجالس المومنین]]
*[[مجالس حضرت]]
*[[مجلسی]]
*[[محاسن حضرت]]
*[[محاضیر]]
*[[محبت حضرت]]
*[[محبوب کردن حضرت]]
*[[محجه]]
*[[محرم]]
*[[محسن]]
*[[محل ظهور حضرت]]
*[[محمد بن ابراهیم بن مهزیار]]
*[[محمد بن احمد قطان]]
*[[محمد بن ادریس]]
*[[محمد بن ایوب بن نوح]]
*[[محمد بن بشیر]]
*[[محمد بن جعفر اسدی]]
*[[محمد بن حسن صیرفی]]
*[[محمد بن شاذان بن نعیم]]
*[[محمد بن عبد الله محض]]
*[[محمد بن عثمان]]
*[[محمد بن علی بن بلال]]
*[[محمد بن فضل موصلی]]
*[[محمد بن نصیر نمیری]]
*[[محمد بن نفیس]]
*[[محمد حنفیه]]
*[[محمد]]
*[[محمد،علی و حسن]]
*[[محمدیه]]
*[[مخالفان حضرت]]
*[[مخبر بما یعلن]]
*[[مخفی بودن ولادت]]
*[[مد هامتان]]
*[[مدبر]]
*[[مدت حکومت حضرت]]
*[[مدعیان مهدویت]]
*[[مدعیان نیابت]]
*[[مدینه فاضله مهدی]]
*[[مدینه]]
*[[مرابطه]]
*[[مراقبه]]
*[[مربوع]]
*[[مرجیه]]
*[[مردان اخر الزمان]]
*[[مردی از قم]]
*[[مرکز بیت المال در عصر ظهور]]
*[[مرکز حکومت حضرت]]
*[[مرکز قضاوت حضرت]]
*[[مرگ جاهلیت]]
*[[مرگ حضرت]]
*[[مرگ سرخ]]
*[[مرگ سفید]]
*[[مرگ ناگهانی]]
*[[مروانی]]
*[[مروزی]]
*[[مریم]]
*[[مزامله]]
*[[مسبحات]]
*[[مستضعفین]]
*[[مستنصر]]
*[[مسجد الحرام]]
*[[مسجد النبی]]
*[[مسجد براثا]]
*[[مسجد جمکران]]
*[[مسجد زید]]
*[[مسجد سهله]]
*[[مسجد صعصعه]]
*[[مسجد کوفه]]
*[[مسخ]]
*[[مسلمیه]]
*[[مسیح الزمان]]
*[[مسیح دروغین]]
*[[مسیح]]
*[[مسیحیت سیاسی امریکا]]
*[[مسیحیت صهیونیستی]]
*[[مسیحیت یهودی]]
*[[مشرق]]
*[[مشیخه]]
*[[مصباح الشدید الضیاء]]
*[[مصحف امیر المومنین ]]
*[[مصحف فاطمه]]
*[[مصر در دوران ظهور]]
*[[مضطر]]
*[[مظهر الفضایح]]
*[[معتضد بالله
*[[معتمد بالله]]
*[[معجزات حضرت مهدی]]
*[[معراج]]
*[[معرفت امام]]
*[[معمرین]]
*[[معنویت پس از ظهور]]
*[[معنویت پیش از ظهور]]
*[[مغرب]]
*[[مغیریه]]
*[[مفاسد اخر الزمان]]
*[[مفتوحه عنوه]]
*[[مفرج اعظم]]
*[[مفضل]]
*[[مفید]]
*[[مقام ابراهیم]]
*[[مقام امام زمان]]
*[[مقبوله عمر بن حنظله]]
*[[مقتدر بالله]]
*[[مقتصر]]
*[[مقداد]]
*[[مقدره]]
*[[مقدس اردبیلی]]
*[[مقدس‌ماب]]
*[[مقنع]]
*[[مکان‌های دعا برای حضرت]]
*[[مکتفی بالله]]
*[[مکه]]
*[[ملاحم]]
*[[ملاقات‌کنندگان حضرت]]
*[[ملاک تعیین نواب]]
*[[ملخ سرخ]]
*[[ملعون ملعون]]
*[[ملیکه]]
*[[ممطوره]]
*[[ممهدون للمهدی]]
*[[من لم یجعل الله له شبیها]]
*[[منادی اسمانی]]
*[[منافقان]]
*[[منان]]
*[[منبر سلیمان]]
*[[منتظر]]
*[[منتظر]]
*[[منتظران حقیقی]]
*[[منتقم]]
*[[منجم یهودی]]
*[[منجی اعظم]]
*[[منجی]]
*[[منصور]]
*[[منعم]]
*[[موالی خاصه]]
*[[موتور]]
*[[موسوعه الامام المهدی]]
*[[موعود در اقوام و ملل]]
*[[موعود یهود]]
*[[موعود]]
*[[مولی]]
*[[مومل]]
*[[مومن ال فرعون]]
*[[موی حضرت]]
*[[مهدویت از دیدگاه اهل سنت]]
*[[مهدویت از دیدگاه شیعه]]
*[[مهدویت شخصیه]]
*[[مهدویت نوعیه]]
*[[مهدویت]]
*[[مهدی بن محمد]]
*[[مهدی در روایات]]
*[[مهدی در قران]]
*[[مهدی سودانی]]
*[[مهدی عباسی]]
*[[مهدی موعود]]
*[[مهدی و نشانه‌های پیامبران]]
*[[مهدی هرعی]]
*[[مهدی]]
*[[مهدی‌باوری در ادیان]]
*[[مهدیه]]
*[[مهمید اخر]]
*[[میراث پیامبر اکرم]]
*[[میراث پیامبران]]
*[[میرزا حسین نوری]]
*[[میرزا علی محمد باب]]
*[[میزان الحق]]
*[[میکاییل]]
*[[میلخاء]]
*[[ناامیدی از ظهور]]
*[[ناجی النجار]]
*[[ناحیه مقدسه]]
*[[ناشناخته بودن حضرت]]
*[[ناصبی‌ها]]
*[[ناطق]]
*[[نافله]]
*[[ناقور]]
*[[ناووسیه]]
*[[نجبا]]
*[[نجف]]
*[[نجم
*[[نجم الثاقب]]
*[[ندای اسمانی]]
*[[نرجس]]
*[[نسب حضرت]]
*[[نسیم
*[[نشانه‌های حتمی ظهور]]
*[[نشانه‌های نزدیک ظهور]]
*[[نظامی گنجوی]]
*[[نعمانی]]
*[[نعمت باطن]]
*[[نعمت حضرت]]
*[[نعمت ظاهر]]
*[[نفس زکیه]]
*[[نفس]]
*[[نقبا]]
*[[نماز امام زمان]]
*[[نماز بر پیکر پدر]]
*[[نماز تسبیح]]
*[[نماز جماعت]]
*[[نماز جمعه]]
*[[نماز حاجت]]
*[[نماز عید]]
*[[نماز هدیه به حضرت]]
*[[نمازگزاران بر پیکر امام عسکری]]
*[[نمک در طعام]]
*[[نمیریه]]
*[[نواب اربعه]]
*[[نوبختیه]]
*[[نور ال محمد]]
*[[نور الاتقیاء]]
*[[نور الاصفیاء]]
*[[نور الرب]]
*[[نور حضرت]]
*[[نوروز]]
*[[نوستر اداموس]]
*[[نهار]]
*[[نهج البلاغه و مهدی]]
*[[نیابت خاصه]]
*[[نیابت عامه]]
*[[نیابت]]
*[[نیمه شعبان]]
*[[نیه الصابرین]]
*[[وادی السلام]]
*[[وادی یابس]]
*[[وارث]]
*[[واعظ قزوینی]]
*[[واقفه]]
*[[واقفیه]]
*[[واقیذ]]
*[[وتر]]
*[[وتر]]
*[[وتیره]]
*[[وتیره]]
*[[وجه]]
*[[وشن جوک]]
*[[وظایف منتظران]]
*[[وظایف نواب خاص]]
*[[وقاتون]]
*[[وقت ظهور]]
*[[وقت معلوم]]
*[[وکالت]]
*[[وکیلان حضرت]]
*[[ولادت حضرت]]
*[[ولایت فقیه]]
*[[ولایتی‌ها]]
*[[ولی الله]]
*[[ولی عصر]]
*[[ولی نعمت]]
*[[وهوه‌ل]]
*[[ویژگی یاران حضرت]]
*[[ویژگی‌های حضرت]]
*[[هادی]]
*[[هالیوود و اخر الزمان]]
*[[هالیوود و مهدویت]]
*[[هدف قیام]]
*[[هراوه]]
*[[هرج‌ومرج]]
*[[هرشا]]
*[[هزاره‌گرایی]]
*[[هفت تکبیر]]
*[[همدان]]
*[[همسر حضرت]]
*[[هندوها و بشارت موعود]]
*[[هوشع نبی]]
*[[یا لثارات الحسین]]
*[[یاجوج و ماجوج]]
*[[یادکرد حضرت]]
*[[یاران حضرت]]
*[[یاری کردن حضرت]]
*[[یاوران حضرت]]
*[[ید الباسطه]]
*[[یشوعا]]
*[[یعسوب الدین]]
*[[یعفور]]
*[[یعقوب بن منقوش]]
*[[یعقوب بن یوسف]]
*[[یک‌سوم]]
*[[یمانی]]
*[[یمن در دوران ظهور]]
*[[یمین]]
*[[ینابیع الموده]]
*[[یوشع بن نون]]
*[[یوفولوژی]]
*[[یوم الخلاص]]
*[[یوم الفتح]]
*[[یوییل نبی]]
*[[یهود در اخر الزمان]]
*[[یهود و مسیح موعود]]
*[[یهود و نصاریو مهدویت]]
*[[یهودا]]
{{پایان}}
{{پایان}}


[[شیخ صدوق]]، دربارۀ تقیه می‌گوید: "[[کتمان]] [[حق]] و پوشیده داشتن [[عقیده]] از مخالفان، به خاطر [[ضرر]] [[دینی]] و [[دنیوی]]<ref>صحیح الأعتقاد، ص ۱۱۵</ref>. تقیه به معنای [[حفظ]] کردن [[جان]] از تعرّض [[دشمن]] است. گاهی فرد یا افرادی که با [[دشمن]] خود سروکار پیدا می‌کنند، برای آسیب نخوردن، نکاتی را از قبیل [[استتار]]، [[پوشش]]، [[رازداری]]، معرّفی نکردن خود، پنهان داشتن [[عقیده]] و امکانات و... رعایت می‌کنند. این شیوه پنهان کاری در مقابل [[دشمن]] "[[تقیّه]]" نام دارد و امری است هم [[شرعی]] و هم [[فطری]] و عقلایی. حتی حیوانات هم برای دور ماندن از چشم صیّادان و [[دشمنان]]، همرنگ محیط زیست می‌شوند تا به راحتی دیده و شناخته نشوند. در [[قرآن کریم]]، مواردی وجود دارد که [[موحّدان]] در مقابل [[کافران]] مسلّط، برای حفظ جان خود از [[تقیّه]] استفاده کرده‌اند. مثل تقیه "[[عمّار یاسر]]" در مقابل [[مشرکین]]، پس از آنکه پدر و مادرش در زیر [[شکنجه]] به [[شهادت]] رسیدند: {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>.


==منابع==
معمولاً نیروهای انقلابی که بر ضدّ یک [[حکومت]] فعالیت می‌کنند، در تشکیلات مخفی خود از این شیوه [[پیروی]] می‌کنند، تا نیروهایشان شناخته نشوند و به دست [[دشمن]] نیفتند. [[امام صادق]] {{ع}} [[پیروان]] خود را [[دستور]] می‌داد که در برابر حکومت‌های [[ظالم]]، [[تقیّه]] کنند تا بی‌جهت کشته نشوند. به همین خاطر در بعضی [[روایات]] از [[تقیّه]] به عنوان "سپر" برای [[مؤمن]] یاد شده است. البته در مواردی هم [[تقیّه]] [[حرام]] است، مثل آنجا که [[اسلام]] در خطر باشد، یا [[خون]] بیگناهی بخواهد ریخته شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۵۷.</ref>.
* [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']]؛
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']].
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']].


==پانویس==
== تقیه در قرآن ==
{{پانویس2}}
در [[قرآن کریم]]، آیۀ {{متن قرآن|إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> اشاره به تقیه در برابر [[مشرکان]] دارد. در داستان [[عمّار یاسر]] نیز که زیر شکنجۀ [[کفار]]، پس از [[شهادت]] پدر و مادرش، سخنانی را گفت که عقیدۀ توحیدی‌اش برخلاف آن بود، [[قرآن]] عمل او را امضا کرده است: {{متن قرآن|مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ}}<ref>سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> که این را می‌توان "تقیۀ اکراهی" نام نهاد. [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] نیز کار او را [[تأیید]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|إِنْ عَادُوا فَعُد}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>
{{امام مهدی}}


== تقیه از اعتقادات شیعیان ==
چنین [[رفتاری]] که معقول و موافق با [[احتیاط]] و پنهان‌کاری در شرایطی که مخالفان در [[قدرت]] و [[اکثریت]] باشند و [[آزار]] برسانند، جزء [[آموزه‌های دینی]] [[شیعه]] است. در عصر [[ائمه]] {{عم}}، سلطۀ [[امویان]] و [[عباسیان]] و بهانه‌جویی آنان برای کشتن و ایجاد فشار بر [[شیعه]] و [[ائمه]] و هوادارانشان، گاهی سبب می‌شد در برخی مسائل [[اعتقادی]] و [[فقهی]] با تقیه حرف بزنند یا عمل کنند، تا [[جان]] [[پیروان]] آنان به خطر نیفتد. این دربارۀ هرگروه در اقلیّت نیز می‌تواند معقول و پذیرفته باشد. البته گاهی [[تقیّه]] برای [[حفظ]] [[عقاید]]، یا از روی [[ترس]] از [[دشمن]] است، گاهی هم به خاطر [[پرهیز]] از ایجاد [[اختلاف]] و درگیری و برای [[حفظ وحدت]] که آن را تقیۀ خوفی و تقیۀ کتمانی و این را تقیۀ مداراتی می‌گویند. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "[[تقیّه]] سپر حفاظتی [[مؤمن]] است و کسی که [[تقیّه]] ندارد، [[دین]] ندارد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ التَّقِيَّةَ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ، وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه‏}}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۸.</ref>، این مضمون به صورت‌های دیگر نیز [[نقل]] شده است. در [[احادیث]]، تقیه را در [[رفتار]] [[اصحاب کهف]] نیز برشمرده‌اند که با [[اعتقاد]] [[قلبی]] به [[خدای یکتا]]، آن را بروز نمی‌دادند و در ظاهر مثل همان [[مسیحیان]] [[رفتار]] می‌کردند<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۸ ح ۸.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>


[[رده:امام مهدی]]
== مبانی و اهداف تقیه ==
[[رده:تقیه]]
[[تقیّه]]، با همۀ [[لزوم]] و اهمیتش، نیاز به [[شناخت]] موقعیت دارد. گاهی [[واجب]] است، گاهی جایز و گاهی [[حرام]]! گرچه کسانی همچون "[[ابن تیمیّه]]" این [[دستور]] [[قرآنی]] و [[حدیثی]] را که در [[شیعه]] مورد عمل قرار می‌گیرد، [[نفاق]] می‌دانند و بر [[شیعه]] می‌تازند. بر آگاهان پوشیده نیست که [[تقیّه]]، عاملی برای [[حفظ]] [[ایمان]] و [[حفظ]] [[مؤمن]] از [[شرّ]] [[دشمنان]] و نوعی رعایت اصول [[کتمان]] و [[استتار]] و [[رازداری]] مرامی است و مبنای [[عقلی]] دارد و هرگز نباید بهانه و مستمسکی برای ترک [[وظیفه]] و رهاکردن [[تکلیف]] [[مبارزه]] با [[ظالمان]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] شود. تعابیری که در منابع [[دینی]] و [[حدیثی]] دربارۀ این موضوع به‌کار رفته است، ماهیّت [[رازداری]] در برنامه‌های مکتبی و مبارزاتی تقیه را نشان می‌دهد، مانند: تقیه، جنّه، [[حصن]] حصین، سدّ، [[ردم]]، [[حرز]]، خباء، [[حجاب]]، [[مدارا]]، [[کتمان]] [[اسرار]]، [[عبادت]] سرّی، مجامله، جلب [[مودّت]]، [[نومه]]، توریه، [[حفظ]] اللسان، عدم [[اذاعه]]، مماسحه، [[ترس]]<ref>برگرفته از تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، طیبی شبستری ص ۴۷</ref>.
 
اهدافی که در تقیه نهفته است، هم [[حفظ]] [[اسلام]] است، هم [[حفظ]] و ذخیرۀ نیروها، [[حفظ]] [[هویّت]] [[شیعه]] در برابر فرقه‌های دیگر، پنهان‌کردن برنامه‌ها، [[حفظ جان]] در برابر [[کافران]]، [[حفظ]] [[مسلمان]] در برابر [[پیروان ادیان]] دیگر. انجام این [[وظیفه]] هم در عصر [[ائمه]] بوده است، هم در [[عصر غیبت]]. [[مخالفان]] [[شیعه]]، [[تقیّه]] را نوعی [[نفاق]] پنداشته‌اند، در حالی که [[نفاق]] آنجاست که کسی [[کافر]] باشد و به [[دروغ]]، اظهار [[ایمان]] و [[مسلمانی]] کند و در [[تقیّه]] برعکس آن است. بنابه اهمیّت موضوع تقیه در [[فرهنگ شیعی]]، در گذشته فقیهانی به [[تبیین]] آن و حدّ و حدود و موارد و شرایط و اقسامش پرداخته و تألیف‌های مستقلّی نگاشته‌اند<ref> ر. ک: الذریعه، ج ۴ ص ۴۰۳، از جمله: تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، سیّد احمد طیبی شبستری، التقیة عند اهل البیت مصطفی قصیر العاملی.</ref>. برای آشنایی با مباحث [[تقیّه]]، به منابع مستقل و [[روایات]] آن نیز می‌توان مراجعه کرد<ref>دائرة المعارف تشیّع، ج ۵ ص ۳۸، واقع التقیة عند المذاهب و الفرق الاسلامیه، ثامر هاشم و ترجمۀ آن به نام تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه‌های اسلامی غیرشیعی از محمّد صادق عارف، "جایگاه و نقش تقیه در استنباط"، "نعمت اللّه صفری، تقیه در اسلام" علی تهرانی، "مبانی و جایگاه تقیه در استدلال‌های فقهی" محمّد حسین واثقی راد، "التقیة فی الفکر الاسلامی" مرکز الرساله، "التقیّة، اصولها و تطوّرها" کامل الشیبی.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>
 
== شواهد تاریخی و روایی بر تقیه ==
[[امامان]] [[شیعی]] در دورانی [[زندگی]] می‌کردند که هم حاکمانی [[جائر]]، زمام [[حکومت]] را در دست گرفته بودند و هم فضای عمومی [[جامعه]] به لحاظ [[عقیدتی]] و [[فقهی]] با ایشان موافق نبود. [[اختناق]] [[حاکم]] بر آن دوران، گرچه برای همه [[امامان]] یک‌سان نبود، اما در اصل وجود آن برای همه ایشان تردیدی نیست. بی‌گمان انتشار آشکار دیدگاه‌های اصیل [[اسلامی]] و [[شیعی]] در آن دوران، نابودی [[مذهب تشیع]] را در پی داشت؛ از‌این‌رو بود که ایشان هم خود به وقت [[احساس]] خطر، تقیه و از بیان دیدگاه صحیح خودداری می‌کردند و هم [[شیعیان]] را به تقیه سفارش می‌فرمودند؛ تا آنجا که وقتی [[جابر جعفی]] برای کسب [[علم]] نزد [[امام باقر]] {{ع}} آمد و ابراز داشت از [[اهل کوفه]] است، حضرت فرمود: "اگر از تو پرسیدند [[اهل]] کجایی، بگو: [[اهل مدینه]]". [[جابر]] می‌پرسد: آیا [[دروغ]] نیست؟ حضرت فرمود: "هرکس تا زمانی که در یک [[شهر]] باشد، [[اهل]] همان‌جا محسوب می‌شود"<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۹۳؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب {{عم}}، ج۴، ص۲۰۰.</ref>. به نظر می‌رسد چون در آن دوران، [[کوفی]] بودن مساوی با [[شیعه]] بودن بود، حضرت با [[آموزش]] این سخن، به دنبال [[نجات]] [[جان]] [[اصحاب]] خود بودند. ایشان در روایتی صحیح به [[ابن مسکان]] یادآور شدند نسبت به کسی که به [[امام على]] {{ع}} [[ناسزا]] می‌گوید، [[خشونت]] به [[خرج]] ندهد. آن‌گاه فرمودند: "به [[خدا]] [[سوگند]]، گاهی می‌شود که من صدای کسی را که به على {{ع}} [[ناسزا]] می‌گوید، می‌شنوم و میان من و او تنها یک ستون فاصله است. پس پشت آن ستون پنهان شده، آن‌گاه که از [[نماز]] فراغت یافتم، بر او [[سلام]] کرده، با او [[مصافحه]] می‌کنم"<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۲۵۹ و ۲۶۰.</ref>. در موارد متعددی، [[امام]] {{ع}} [[شیعیان]] خود را به حضور در [[نماز]] [[مخالفان]] [[دعوت]] می‌کند؛ چنان‌که (براساس روایتی صحیح) وقتی یکی از [[شیعیان]] در‌این‌باره از ایشان سؤال کرد، [[امام]] {{ع}} به بیان [[ثواب]] چنین نمازی نیز اشاره کردند<ref>{{متن حدیث|...أَ مَا تَرْضَى أَنْ تُحْسَبَ لَكَ- بِأَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ صَلَاةً}}؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۰۷). برای دیدن دیگر روایات، ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۷۹-۳۸۱. شیخ حر عاملی نیز روایات متعددی را زیر عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَا يُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِيَّةِ وَ الْقِيَامِ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَه‏‏» نقل می‌کند (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۹).</ref>.
 
[[ابوبصیر]] در روایتی صحیح [[نقل]] می‌کند عبدالحمید از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[قنوت]] [[نماز جمعه]] سؤال می‌کند. ایشان ابتدا جواب تقیه‌ای می‌دهد، وقتی عبدالحمید [[اصرار]] می‌کند که [[شیعیان]] شما، جز این را می‌گویند، [[امام]] قبول نمی‌کند، اما همین که [[امام]] متوجه می‌شود دیگران به کار خود مشغول‌اند، [[حکم]] واقعی را بیان می‌کند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۷.</ref>.
 
بر اساس شواهد [[تاریخی]]، [[امام]] ترک‌کنندگان تقیه را نیز [[سرزنش]] می‌کنند؛ چنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} در روایتی معتبر، [[معلی بن خنیس]] را با تأکید فراوان به تقیه سفارش کردند<ref>{{متن حدیث|يَا مُعَلّى‏، اكْتُمْ أَمْرَنَا، وَ لَا تُذِعْهُ، فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يُذِعْهُ، أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ جَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ؛ يَا مُعَلّى‏، مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يَكْتُمْهُ، أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ، وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي، وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَاتَقِيَّةَ لَهُ، يَا مُعَلّى‏، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ، كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعَلَانِيَةِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ الْمُذِيعَ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَه‏}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۳ و ۲۲۴.</ref> با وجود این، معلی سفارش [[امام]] را رعایت نکرده، کشته می‌شود. [[امام]] {{ع}} پس از شنیدن خبر [[قتل]] وی، بیان کردند که [[انتظار]] این خبر را داشتند و [[ضرر]] [[دشمن]]، کمتر از [[ضرر]] [[دوستی]] است که [[اسرار]] را فاش می‌کند<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۸۰. و نیز، ر. ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵.</ref>.
 
در [[نقلی]] آمده است [[امام کاظم]] {{ع}} به مناسبت [[مرگ]] [[موسی]]، [[برادر]] [[هارون عباسی]]، به [[مادر]] [[هارون]] (خیزران) [[نامه]] نوشته، ضمن ابراز [[همدردی]]، برای [[موسی]] طلب [[رحمت]] کرده، [[خلافت]] [[هارون]] را تبریک گفته، برای [[هارون]] طلب [[طول عمر]] می‌کنند<ref>عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۱۲۶. گفتنی است علامه مجلسی پس از نقل این نامه می‌نویسد: "ببین شدت تقیه در زمان امام {{ع}} را؛ به‌گونه‌ای که حضرت مجبور است چنین نامه‌ای را به خاطر مرگ کافری که به روز جزا ایمان ندارد، بنویسد" (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۳۵).</ref>. جالب آنکه [[امام کاظم]] {{ع}} خودْ در نمازهای [[اهل سنت]] شرکت و اعلام می‌کردند که در این کار به [[سیره]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} استناد می‌کنند که در [[نماز]] [[مروان]] شرکت می‌کردند<ref>{{متن حدیث|صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَرَاءَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّي مَعَهُم‏}}؛ على بن جعفر، مسائل على بن جعفر، ص۱۴۴.</ref>. باری، [[سخن]] در‌این‌باره فراوان است و شواهد [[تاریخی]] پرشماری وجود دارد که نشان از رعایت تقیه از سوی [[امامان معصوم]] {{عم}} برای [[حفظ]] و [[پایداری]] [[مذهب]] بر [[حق]] [[شیعه]] دارد<ref>برای تفصیل بیشتر در‌این‌باره، ر. ک: محمد جواد واعظی، سیره عملی ائمه معصومین {{عم}} و اصحاب در برخورد با مخالفین (پایان‌نامه کارشناسی ارشد)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۷۳-۱۰۳. برای نگارش این بخش، از منبع اخیر بسیار استفاده شده است.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۹۲.</ref>
 
[[امام صادق]] {{ع}}، ضمن توصیه به مراعات تقیه از سوی پیروانش برای [[حفاظت]] [[ایمان]]، می‌فرماید شما در میان این [[مردم]] ([[مخالفان]] [[شیعه]]) همچون [[زنبور عسل]] در میان پرندگانید، اگر پرندگان بدانند که چه شهدی در [[دل]] زنبور است همۀ آنها را می‌خورند، اینان نیز اگر بدانند که در [[دل]] شما [[محبت]] ما [[خاندان]] است، شما را با زبان‌هایشان می‌خورند و در [[نهان]] و آشکار به شما نسبت‌هایی می‌دهند.<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۸ ح۵.</ref> [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} نیز به [[یاران]] خود می‌فرماید: "پس از من شما را وادار می‌کنند که به من بد بگویید، اگر چنین شد، مانعی ندارد از من [[بدگویی]] کنید، ولی از من [[برائت]] نجویید، چون من بر [[آیین]] محمّدم"<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹ ح۱۰</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} نیز می‌فرمود: "تقیه [[دین]] من و [[پدران]] من است"<ref>{{متن حدیث|التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي‏}}؛ اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹ ح۱۰</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۱.</ref>
 
==[[شبهات]] تقیه==
===[[شبهه]] اول: تقیه، [[تهمت]] [[شیعه]] به [[اهل بیت]]{{عم}}===
[[محمد بن عبدالوهاب]]، بنیانگذار جریان [[وهابیت]]، ادعا می‌کند: {{عربی|وقد وردت نصوص كثيرة عن علي و اهل بيته دالة على براءتهم عن التقية و إنا إفتراها عليهم الرافضة لترويج مذهبهم الباطل}}<ref>ابن عبدالوهاب، رسالة فی الرد علی الرافضة، ج۱، ص۲۱.</ref>؛ «[[روایات]] زیادی از [[امام]] علی و اهل بیت وارد شده است که بر [[برائت]] آنها از تقیه دلالت می‌کند و شیعه به [[دروغ]] تقیه را به اهل بیت نسبت داده‌اند تا [[مذهب]] [[باطل]] خود را [[ترویج]] دهند»<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۶۸.</ref>.
 
===پاسخ شبهه اول===
در پاسخ به این شبهه لازم است که به نکات زیر دقت و توجه گردد:
#همان‌گونه که پیش از این در تبیین موضوع به طور مفصل بیان شد، تقیه یک اصل [[قرآنی]] است<ref>ابن حزم، المحلی بالآثار، ج۷، ص۲۱۲؛ ابن ابی العز، شرح العقیدة الطحاویة، ج۲، ص۵۳۲؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۵ و ج۸، ص۳۱.</ref>؛ البته با شرایط خاصی که از سوی علمای بزرگ [[اسلام]] تبیین شده است و [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} در برخی موارد با توجه به شرایط و [[مقتضیات زمان]] به این روش عمل می‌نموده‌اند. از این رو در [[سخنان ائمه]] شیعه، با توجه به اختناقی که وجود داشت و [[ظلم]] و [[تعدی]] که از سوی [[حاکمان جور]] بر آنها و [[شیعیان]] صورت می‌گرفت، به تقیه اهمیت زیادی داده شده است که در [[منابع حدیثی]] و [[روایی]] شیعه ذکر شده است.
# [[محمد بن عبد الوهاب]] هیچ‌گونه ذکری از این‌گونه روایات، که [[امام علی]]{{ع}} و دیگر [[ائمه]] شیعه‌{{عم}} از تقیه برائت جسته‌اند، بیان نمی‌کند و هیچ منبعی را معرفی نمی‌نماید و به صرف ادعا اکتفا کرده است. بنابراین [[ائمه اطهار]]{{عم}} - که در [[حدیث صحیح]] السند [[ثقلین]]<ref>مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳.</ref> عِدل [[قرآن]] معرفی شده‌اند- چگونه می‌توانند بر خلاف صریح قرآن از تقیه برائت بجویند؟<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۶۹.</ref>
 
===شبهه دوم: عدم تقیه [[امام حسین]]{{ع}} مقابل [[یزید]]===
چرا [[امام حسین]]{{ع}} در برابر یزید تقیه نکرد؟<ref>این شبهه در برخی سایت‌ها از قول وهابی‌ها مطرح و پاسخ داده شده است. (http://almanhaj.ir).</ref>.
 
===پاسخ شبهه دوم===
بی‌تردید تقیه از [[احکام]] مهم در [[فقه اسلامی]] است، اما در همه جا جایز نیست؛ بلکه در بعضی از موارد تقیه کردن [[حرام]] است و آن در جایی است که [[اساس دین]] و [[اسلام]] و [[قرآن]] یا [[نظام اسلامی]] به خطر بیفتد. در چنین مواردی باید [[عقیده]] را اظهار نمود. هر چند [[انسان]] [[قربانی]] اظهار عقیده‌اش شود. ما معتقدیم [[قیام امام حسین]]{{ع}} در [[عاشورا]] و [[کربلا]]، درست در راستای همین [[هدف]] بود؛ چراکه [[حکام]] [[بنی‌امیه]] [[اساس اسلام]] را به خطر افکنده بودند و قیام امام حسین{{ع}} پرده از کار آنها برداشت و جلوی خطر را گرفت<ref>مکارم شیرازی، اعتقاد ما، ص۱۰۴.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} در مقابل [[یزیدیان]] نه تنها تقیه فردی و شخصی نکرد و [[جان]] خویش را [[نجات]] نداد، که [[فرزندان]]، [[همسران]]، [[برادران]]، [[خویشان]] و [[دوستان]] و حتی طفل شیرخوار خود را نیز وارد معرکه کربلا نمود و در این راه قربانی کرد.
 
حفظ جان [[واجب]] است، اما تا زمانی که امری واجب‌تر و مهم‌تر از حفظ جان مطرح نباشد. اگر اسلام و اساس آن در معرض خطر قرار گیرد، باید هر چند به قیمت جان تمام شود با آن خطر به مقابله برخاست و جلوی آن را گرفت. از همین رو است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الْخَامِسَةُ بَذْلُ مَالِكَ وَ دَمِكَ دُونَ دِينِكَ‌}}<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۷۹.</ref>؛ «سفارش پنجم من به تو این است که مالت را و خونت را فدای دینت نمایی». در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که چه رابطه‌ای بین قیام امام حسین{{ع}} و [[حفظ اسلام]] وجود دارد و چگونه [[شهادت]] آن حضرت موجب بقای اسلام گردیده است؟
 
امام حسین{{ع}} از آن [[بیم]] داشت که [[دین]] از [[جامعه]] رخت بربندد؛ چنان که خود فرمود: {{متن حدیث|وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ}}<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۷.</ref>؛ «هنگامی که [[امت اسلامی]] به [[زمامداری]] مثل [[یزید]] گرفتار آید، باید فاتحه [[اسلام]] را خواند!». آن بزرگوار [[خون]] مقدسش را نثار کرد تا اسلام در [[جامعه]] باقی بماند؛ چراکه آن حضرت که [[معصوم]] بود و خطری [[دین]] ایشان را [[تهدید]] نمی‌کرد؛ آنچه در معرض تهدید بود؛ ادامه [[حیات]] اسلام در [[جامعه اسلامی]] بود. بنابراین [[امام حسین]]{{ع}} [[فدا]] شد تا [[مردم]] [[مسلمان]] بمانند و اسلام برای جامعه آن [[روز]] و نسل‌های بعد باقی بماند... .
 
آنچه در [[زمان امام حسین]]{{ع}} پیش آمد، در هر [[زمان]] دیگری نیز ممکن است اتفاق بیفتد. همیشه این احتمال وجود دارد که وضعیت و شرایطی پیش بیاید که [[اساس اسلام]] در معرض تهدید قرار گیرد و بقای دین در جامعه با خطر جدی مواجه گردد. در چنین شرایطی [[مسلمانان]] [[وظیفه]] دارند با آن تهدید و خطر مقابله کنند و [[اقدام]] لازم را انجام دهند تا اساس و [[کیان اسلام]] در جامعه پابرجا بماند<ref>مصباح یزدی، جان‌ها فدای دین، ص۵۱-۵۵.</ref>.<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۷۰.</ref>
 
===[[شبهه]] سوم: تقیه نوعی [[دروغگویی]]===
[[ابن تیمیه]] می‌گوید: «تقیه نوعی دروغگویی است؛ زیرا تقیه کننده بر خلاف [[عقیده باطنی]] خود سخن می‌گوید و تردیدی نیست که [[دروغ]] گفتن [[قبیح]] و [[حرام]] است»<ref>ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.
 
===پاسخ شبهه سوم===
اولاً: کبرای این [[استدلال]]، که دروغ [[مذموم]] است، کلیت ندارد؛ چون [[دروغ مصلحتی]] جایز است؛ چنان که گفته‌اند در شرایط خاص، دروغ مصلحت‌آمیز به ز راست [[فتنه‌انگیز]]. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْكَذِبُ مَذْمُومٌ إِلَّا فِي أَمْرَيْنِ دَفْعِ شَرِّ الظَّلَمَةِ وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيِّنِ‌}}<ref>«کذب بد است مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند، یا با دروغ بین دو نفر اصلاح کند». شعیری، جامع الأخبار، ص۱۴۹.</ref>. [[نووی]] در این باره گفته است: {{عربی|... جواز الكذب في الحرب و نحوها و في إنقاذ النفس من الهلاك}}<ref>نووی، المنهاج، ج۱۸، ص۱۳۰.</ref>؛ «دروغ گفتن در [[جنگ]] و مانند آن و همچنین [[نجات]] نفس از [[هلاکت]] جایز است».
 
[[ابن حجر عسقلانی]] می‌نویسد: {{عربی|واتفقوا على جواز الكذب عند الاضطرار كما لو قصد ظالم قتل رجل}}<ref>ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۵، ص۳۰۰.</ref>؛ «در جواز [[دروغ]] گفتن در حال [[اضطرار]]، مانند موردی که ظالمی قصد کشتن شخص را داشته باشد، اتفاق وجود دارد».
[[سیوطی]] در [[شرح صحیح مسلم]] گفته است: {{عربی|جواز الكذب في ثلاثة أشياء أحدها الحرب}}<ref>سیوطی، الدیباج علی صحیح مسلم بن الحجاج، ج۴، ص۳۴۳.</ref>؛ «جواز دروغ گفتن در سه چیز است که یکی‌شان در حالت [[جنگ]] است».
 
[[ابن تیمیه]] که یکی از [[دلایل]] رد تقیه را دروغ بودن آن می‌داند، گفتار دروغ یکی از [[صحابه]] را، که برای [[اصلاح]] رابطه بین دو نفر بود، [[تأیید]] می‌کند و می‌گوید: اما این دروغ زمانی جایز است که از آن [[رضای الهی]] را در نظر داشته باشد و نخواهد [[مسلمانی]] از دست وی [[آزار]] ببیند و از کاری که انجام داده است، پشیمان باشد و با این کار [[شر]] او را از خویش باز دارد و نخواهد با دروغ جایگاهی نزد ایشان پیدا کند و [[طمع]] در چیزی که نزد ایشان است، نداشته باشد؛ چون در این موارد دروغ جایز نیست. دروغ زمانی جایز است که نگران [[خشم]] ایشان باشد و از [[دشمنی]] ایشان بترسد. [[حذیفه]] گفته است: «من بعضی از دینم را برای [[حفظ]] قسمتی دیگر می‌فروشم که مبادا مشکلی بزرگ‌تر از آن پیش آید»<ref>ابن تیمیة، الفتاوی الکبری، ج۳، ص۲۱۲.</ref>.
 
افزون بر اینها آیا جناب [[عمار]]، [[صحابی]] بزرگ [[رسول الله]]{{صل}}، که برای [[نجات]] جانش در برابر [[مشرکین]] تقیه نمود و سخنان خلاف [[حقیقت]] را بیان داشت، از دیدگاه ابن تیمیه [[دروغگو]] است؟
 
نتیجه اینکه: بخشی از انواع تقیه‌ها، که به صورت گفتار است، مصداق [[دروغ مصلحتی]] است و چون دروغ مصلحتی جایز است، تقیه نیز جایز خواهد بود<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۷۲.</ref>.
 
===[[شبهه]] چهارم: تقیه نوعی [[نفاق]]===
ابن تیمیه می‌گوید: «گفتار و [[کردار]] تقیه کننده بر خلاف [[عقیده باطنی]] اوست و چنین حالتی نفاق است»<ref>ابن تیمیه، منهاج السنة النبویه، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.
 
===پاسخ شبهه چهارم===
اینکه تقیه شاخه‌ای از نفاق باشد، صحیح نیست؛ زیرا [[منافق]] کسی است که در ظاهر [[مسلمان]]، اما در [[باطن]] [[کافر]] است؛ ولی شخصی که تقیه می‌کند، ظاهر کافر و باطن [[مسلمانی]] دارد و [[منافق]] محسوب نمی‌شود. [[قرآن کریم]] پیوسته [[نفاق]] را [[نکوهش]] می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا}}<ref>«منافقان در اشکوبه فروتر دوزخ‌اند و برای آنان یاوری نمی‌یابی» سوره نساء، آیه ۱۴۵.</ref>. در حالی که از تقیه [[مؤمن آل فرعون]]<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}} «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref> و [[عمار یاسر]]<ref>{{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}} «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> - که با [[حفظ]] گوهر [[ایمان]]، [[تظاهر]] بر خلاف کردند - [[ستایش]] می‌کند. بنابراین نباید این دو مفهوم را با هم در آمیخت<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۷۴.</ref>.
 
===[[شبهه]] پنجم: تعارض تقیه با لزوم تبلیغ===
تقیه با آیاتی از [[قرآن]]، که [[مسلمانان]] را به [[تبلیغ احکام]] و [[معارف الهی]] و پنهان نکردن آنها [[فرمان]] داده، تعارض دارد<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۱۲۵.</ref>.
 
===پاسخ شبهه پنجم===
پاسخ این [[شبهه]] بسیار روشن است؛ [[بدیهی]] است که گستره تقیه در حدی نیست که در برابر [[آیات]] [[تبلیغ احکام]] بایستد و مقابله کند و به تعطیلی [[احکام]] و [[آموزه‌های دین]] منجر گردد. این‌گونه نیست که [[مسلمانان]] فقط تقیه کنند و از [[تبلیغ دین]] و احکام دست بردارند. تقیه در موارد بسیار خاصی [[مشروعیت]] پیدا می‌کند. مطلق و رها شده نیست که در هر جا به بهانه تقیه بتوان از آن استفاده نمود. هنگام عمل کردن به تقیه، همواره [[مصالح]] مهم‌تر [[اسلام]] و مسلمانان در نظر گرفته می‌شوند<ref>سبحانی، اضواء علی عقائد الشیعة، ص۴۲۲ و ۴۲۳.</ref>؛ به تعبیر دیگر، تقیه در مواردی جایز یا [[واجب]] است که کاربرد آن [[مصلحت]] بیشتری نسبت به [[تبلیغ]] [[معارف الهی]] داشته باشد و در غیر این صورت تقیه لازم نیست و حتی [[حرام]] است. بر همین اساس، [[فقها]] تقیه را در مواردی مانند خطر [[تخریب]] [[خانه کعبه]]، تخریب [[مشاهد مشرفه]]، [[تحریف]] [[احکام الهی]] و تحریف [[اصول دین]] و [[مذهب]]، جایز ندانسته‌اند. [[احادیث]] نیز تقیه‌ای را که به [[فساد]] در [[دین]] یا ریخته شدن [[خون]] بی‌گناهی بینجامد، ممنوع دانسته‌اند<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۷۴.</ref>. افزون بر این، [[حکم تقیه]] نسبت به افراد مختلف، متفاوت است و ممکن است به لحاظ موقعیت‌های گوناگون افراد، تقیه برای برخی جایز، و نسبت به دیگران حرام باشد<ref>مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۴۳۷.</ref>.<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۷۵.</ref>
 
===شبهه ششم: عدم جواز تقیه از [[مسلمان]]===
تقیه از مسلمانان جایز نیست<ref>قفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۴.</ref>.
 
===پاسخ شبهه ششم===
در ملاکی که برای تقیه ذکر شده، فرقی وجود ندارد که طرف کسی که تقیه می‌کند [[کافر]] باشد یا مسلمان؛ زیرا در هر جایی که [[آزادی]] مذهبی وجود نداشته باشد، برای در [[امان]] ماندن از خطر جانی و [[مالی]] می‌توان تقیه کرد و فرقی هم میان مسلمان و غیر مسلمان نیست. هر چند مورد تقیه [[کفار]] هستند، ولی ملاک آنکه [[حفظ جان]] و [[مال]] باشد، عام است و شامل مواردی دیگر نیز می‌گردد و با الغای خصوصیت و تنقیح مناط [[قطعی]]، [[حکم]] به [[لزوم]] تقیه در جایی که طرف [[مسلمان]] است؛ جاری می‌گردد.
 
[[فخر رازی]] در این باره بیان بسیار روشنی دارد. وی در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً}} می‌نویسد: ظاهر آیه بر این دلالت دارد که تقیه تنها زمانی جایز است که [[کفار]] [[غلبه]] کرده و مسلط و [[پیروز]] باشند؛ مگر [[مذهب شافعی]] که می‌گوید: «اگر وضعیت بین [[مسلمانان]] همانند وضعیت بین مسلمانان و [[مشرکان]] باشد، تقیه برای [[حفظ جان]] لازم است»<ref>{{عربی|ظاهر الآية بدل أن التقية إنما تحل مع الكفار الغالبين إلا أن مذهب الشافعي أن الحالة بين المسلمين إذا شاكلت الحالة بين المسلمين و المشركين حلت التقية محاماة على النفس}}؛ (فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۱۷۳).</ref>.<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۷۶.</ref>
 
===[[شبهه]] هفتم: عدم تقیه سبب بی‌دینی===
در [[روایات شیعه]] آمده است کسی که تقیه نکند، [[دین]] ندارد<ref>قفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۸۰۷.</ref>.
 
===پاسخ شبهه هفتم===
روایتی که [[وهابیون]] به آن استناد کرده‌اند، به این معنا نیست که اگر کسی تقیه نکرد، [[کافر]] است؛ بلکه منظور [[روایت]] این است که هر کسی تقیه را قبول ندارد، دین ندارد؛ مانند دیگر [[احکام]] و ضرورت‌های دین که منکر آنها [[دین‌مدار]] به حساب نمی‌آید یا به این معناست که اگر کسی تقیه نکند، دین [[حفظ]] نمی‌شود. چنانچه [[عبدالرزاق لاهیجی]]، یکی از [[متکلمین]] صاحب نام [[شیعه]]، در این باره می‌گوید: بسیار باشد که کسی با امرا و [[سلاطین]] و [[دشمنان]] چنان [[معامله]] نماید که در حضور ایشان به نحوی و در غایبانه به خلاف این باشد. اما این داخل [[منافقان]] و [[دورویان]] است یا نه؟ تفصیلش این است که اگر این کار را به محض [[جاه]] و [[مال]] و چیزهای [[باطل]] [[دنیا]] کند، [[نفاق]] و [[دورویی]] است؛ اگر به [[ضرورت]] [[حفظ دین]] یا عرض یا مال خود یا غیر خود از [[مسلمین]] و رفع [[شر]] و ضرر و مجملاً [[مصلحت دینی]] یا [[دنیوی]]، که داخل [[حرص]] و دین فروشی نباشد، کند، داخل تقیه و [[مدارا]] و مماشات و [[مصلحت]] که هم از [[واجبات]] و [[ضروریات دین]] است؛ چنان که [[اخبار]] بسیار در همه وارد شده و [[حدیث]] {{متن حدیث|لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ‌}} مشهود به این معناست<ref>لاهیجی، رسائل فارسی، ص۱۹۳.</ref>.
بر همین اساس [[اهل بیت]]{{عم}} نیز صریحاً [[زمان]] لازم برای تقیه را به خود شخص واگذار کرده‌اند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ ضَرُورَةٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِينَ تَنْزِلُ بِهِ}}<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۰.</ref>؛ «تقیه در هر موردی است که [[ضرورت]] پیش آید و تقیه کننده خود بهتر می‌داند که در چه وقت باید تقیه کند»<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۷۷.</ref>.
 
===نتیجه‌گیری===
با توجه به آنچه در این مقاله به تحلیل و بررسی آنها پرداخته شد، نتایج زیر به دست می‌آید:
# تقیه یک اصل [[قرآنی]] است که برای [[حفظ جان]] و [[مال]] می‌توان از آن در برابر [[دشمنان]] استفاده نمود؛ چنان که [[عمار یاسر]] وقتی که به دست [[مشرکین]] افتاده بود، از این وسیله استفاده کرد.
# [[ائمه]]{{عم}} نه تنها با تقیه مخالف نبودند، بلکه در شرایط خاص، هم خود تقیه می‌کردند و هم به [[اصحاب]] و [[پیروان]] خویش به این اصل سفارش می‌کردند که مستندات آن در [[منابع حدیثی]] و [[روایی]] [[شیعه]] مذکور است.
#بر خلاف ادعای [[ابن تیمیه]]، که تقیه را [[دروغ]] و [[مذموم]] خوانده است، هر دروغی مذموم نیست؛ زیرا [[دروغ مصلحتی]] جایز است. خصوصاً جایی که با دروغ [[شر]] ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند یا با دروغ بین دو نفر [[اصلاح]] ایجاد کند.
#بین تقیه و [[نفاق]] هیچ رابطه‌ای وجود ندارد، بلکه بین آن دو تفاوت اساسی است؛ زیرا [[منافق]] کسی است که در ظاهر [[مسلمان]] است و در [[باطن]] [[کافر]]؛ اما شخصی که تقیه می‌کند در ظاهر کافر است و در باطن مسلمان؛ دقیقاً مخالف منافق.
#بر خلاف ادعای وهابی‌ها که مدعی‌اند از نگاه [[شیعیان]] تقیه از [[اصول دین]] است، اصول دین مربوط به [[عقاید]] است و تقیه مربوط به عمل [[مکلف]] و از [[فروع دین]] است<ref>[[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]، ص ۱۷۸.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:IM009896.jpg|22px]] [[ائمه و دعوت به تقیه (مقاله)|مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۱۷''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{کلام اسلامی}}
{{ارزش‌های اجتماعی}}
 
[[رده:اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:اعتقادات شیعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۶

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

تقیه به‌معنای نگهداری و پنهان کردن عقاید خود به دلیل مصونیت از خطر دشمنان، از احکام قرآن و اعتقادات شیعه و آموزه‌های روایی است که مبنای عقلی و شرعی دارد. هدف از تقیه هم حفظ اسلام است و هم حفظ و ذخیرۀ نیروها و حفظ هویّت شیعه در برابر فرقه‌های دیگر.

معناشناسی

تقیه یکی از احکام قرآنی و از اعتقادات شیعی و آموزه‌های روایی است و مبنای عقلی و شرعی دارد. تقیّه یعنی نگهداری، پرواکردن، عقاید خود را پنهان داشتن جهت مصونیت از خطر دشمنان. وقتی یک مسلمان در میان کافران و مخالفان باشد و از سوی آنان بر مال و جان خود بیمناک باشد، به‌گونه‌ای سخن می‌گوید و عمل می‌کند که پی به عقیدۀ واقعی او نبرند و گزندی به او نرسانند[۱].

شیخ صدوق، دربارۀ تقیه می‌گوید: "کتمان حق و پوشیده داشتن عقیده از مخالفان، به خاطر ضرر دینی و دنیوی[۲]. تقیه به معنای حفظ کردن جان از تعرّض دشمن است. گاهی فرد یا افرادی که با دشمن خود سروکار پیدا می‌کنند، برای آسیب نخوردن، نکاتی را از قبیل استتار، پوشش، رازداری، معرّفی نکردن خود، پنهان داشتن عقیده و امکانات و... رعایت می‌کنند. این شیوه پنهان کاری در مقابل دشمن "تقیّه" نام دارد و امری است هم شرعی و هم فطری و عقلایی. حتی حیوانات هم برای دور ماندن از چشم صیّادان و دشمنان، همرنگ محیط زیست می‌شوند تا به راحتی دیده و شناخته نشوند. در قرآن کریم، مواردی وجود دارد که موحّدان در مقابل کافران مسلّط، برای حفظ جان خود از تقیّه استفاده کرده‌اند. مثل تقیه "عمّار یاسر" در مقابل مشرکین، پس از آنکه پدر و مادرش در زیر شکنجه به شهادت رسیدند: ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۳].

معمولاً نیروهای انقلابی که بر ضدّ یک حکومت فعالیت می‌کنند، در تشکیلات مخفی خود از این شیوه پیروی می‌کنند، تا نیروهایشان شناخته نشوند و به دست دشمن نیفتند. امام صادق (ع) پیروان خود را دستور می‌داد که در برابر حکومت‌های ظالم، تقیّه کنند تا بی‌جهت کشته نشوند. به همین خاطر در بعضی روایات از تقیّه به عنوان "سپر" برای مؤمن یاد شده است. البته در مواردی هم تقیّه حرام است، مثل آنجا که اسلام در خطر باشد، یا خون بیگناهی بخواهد ریخته شود[۴].

تقیه در قرآن

در قرآن کریم، آیۀ ﴿إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً[۵] اشاره به تقیه در برابر مشرکان دارد. در داستان عمّار یاسر نیز که زیر شکنجۀ کفار، پس از شهادت پدر و مادرش، سخنانی را گفت که عقیدۀ توحیدی‌اش برخلاف آن بود، قرآن عمل او را امضا کرده است: ﴿مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ[۶] که این را می‌توان "تقیۀ اکراهی" نام نهاد. پیامبر خدا نیز کار او را تأیید کرد و فرمود: «إِنْ عَادُوا فَعُد»[۷].[۸]

تقیه از اعتقادات شیعیان

چنین رفتاری که معقول و موافق با احتیاط و پنهان‌کاری در شرایطی که مخالفان در قدرت و اکثریت باشند و آزار برسانند، جزء آموزه‌های دینی شیعه است. در عصر ائمه (ع)، سلطۀ امویان و عباسیان و بهانه‌جویی آنان برای کشتن و ایجاد فشار بر شیعه و ائمه و هوادارانشان، گاهی سبب می‌شد در برخی مسائل اعتقادی و فقهی با تقیه حرف بزنند یا عمل کنند، تا جان پیروان آنان به خطر نیفتد. این دربارۀ هرگروه در اقلیّت نیز می‌تواند معقول و پذیرفته باشد. البته گاهی تقیّه برای حفظ عقاید، یا از روی ترس از دشمن است، گاهی هم به خاطر پرهیز از ایجاد اختلاف و درگیری و برای حفظ وحدت که آن را تقیۀ خوفی و تقیۀ کتمانی و این را تقیۀ مداراتی می‌گویند. امام صادق (ع) فرمود: "تقیّه سپر حفاظتی مؤمن است و کسی که تقیّه ندارد، دین ندارد[۹]، این مضمون به صورت‌های دیگر نیز نقل شده است. در احادیث، تقیه را در رفتار اصحاب کهف نیز برشمرده‌اند که با اعتقاد قلبی به خدای یکتا، آن را بروز نمی‌دادند و در ظاهر مثل همان مسیحیان رفتار می‌کردند[۱۰].[۱۱]

مبانی و اهداف تقیه

تقیّه، با همۀ لزوم و اهمیتش، نیاز به شناخت موقعیت دارد. گاهی واجب است، گاهی جایز و گاهی حرام! گرچه کسانی همچون "ابن تیمیّه" این دستور قرآنی و حدیثی را که در شیعه مورد عمل قرار می‌گیرد، نفاق می‌دانند و بر شیعه می‌تازند. بر آگاهان پوشیده نیست که تقیّه، عاملی برای حفظ ایمان و حفظ مؤمن از شرّ دشمنان و نوعی رعایت اصول کتمان و استتار و رازداری مرامی است و مبنای عقلی دارد و هرگز نباید بهانه و مستمسکی برای ترک وظیفه و رهاکردن تکلیف مبارزه با ظالمان و امر به معروف و نهی از منکر شود. تعابیری که در منابع دینی و حدیثی دربارۀ این موضوع به‌کار رفته است، ماهیّت رازداری در برنامه‌های مکتبی و مبارزاتی تقیه را نشان می‌دهد، مانند: تقیه، جنّه، حصن حصین، سدّ، ردم، حرز، خباء، حجاب، مدارا، کتمان اسرار، عبادت سرّی، مجامله، جلب مودّت، نومه، توریه، حفظ اللسان، عدم اذاعه، مماسحه، ترس[۱۲].

اهدافی که در تقیه نهفته است، هم حفظ اسلام است، هم حفظ و ذخیرۀ نیروها، حفظ هویّت شیعه در برابر فرقه‌های دیگر، پنهان‌کردن برنامه‌ها، حفظ جان در برابر کافران، حفظ مسلمان در برابر پیروان ادیان دیگر. انجام این وظیفه هم در عصر ائمه بوده است، هم در عصر غیبت. مخالفان شیعه، تقیّه را نوعی نفاق پنداشته‌اند، در حالی که نفاق آنجاست که کسی کافر باشد و به دروغ، اظهار ایمان و مسلمانی کند و در تقیّه برعکس آن است. بنابه اهمیّت موضوع تقیه در فرهنگ شیعی، در گذشته فقیهانی به تبیین آن و حدّ و حدود و موارد و شرایط و اقسامش پرداخته و تألیف‌های مستقلّی نگاشته‌اند[۱۳]. برای آشنایی با مباحث تقیّه، به منابع مستقل و روایات آن نیز می‌توان مراجعه کرد[۱۴].[۱۵]

شواهد تاریخی و روایی بر تقیه

امامان شیعی در دورانی زندگی می‌کردند که هم حاکمانی جائر، زمام حکومت را در دست گرفته بودند و هم فضای عمومی جامعه به لحاظ عقیدتی و فقهی با ایشان موافق نبود. اختناق حاکم بر آن دوران، گرچه برای همه امامان یک‌سان نبود، اما در اصل وجود آن برای همه ایشان تردیدی نیست. بی‌گمان انتشار آشکار دیدگاه‌های اصیل اسلامی و شیعی در آن دوران، نابودی مذهب تشیع را در پی داشت؛ از‌این‌رو بود که ایشان هم خود به وقت احساس خطر، تقیه و از بیان دیدگاه صحیح خودداری می‌کردند و هم شیعیان را به تقیه سفارش می‌فرمودند؛ تا آنجا که وقتی جابر جعفی برای کسب علم نزد امام باقر (ع) آمد و ابراز داشت از اهل کوفه است، حضرت فرمود: "اگر از تو پرسیدند اهل کجایی، بگو: اهل مدینه". جابر می‌پرسد: آیا دروغ نیست؟ حضرت فرمود: "هرکس تا زمانی که در یک شهر باشد، اهل همان‌جا محسوب می‌شود"[۱۶]. به نظر می‌رسد چون در آن دوران، کوفی بودن مساوی با شیعه بودن بود، حضرت با آموزش این سخن، به دنبال نجات جان اصحاب خود بودند. ایشان در روایتی صحیح به ابن مسکان یادآور شدند نسبت به کسی که به امام على (ع) ناسزا می‌گوید، خشونت به خرج ندهد. آن‌گاه فرمودند: "به خدا سوگند، گاهی می‌شود که من صدای کسی را که به على (ع) ناسزا می‌گوید، می‌شنوم و میان من و او تنها یک ستون فاصله است. پس پشت آن ستون پنهان شده، آن‌گاه که از نماز فراغت یافتم، بر او سلام کرده، با او مصافحه می‌کنم"[۱۷]. در موارد متعددی، امام (ع) شیعیان خود را به حضور در نماز مخالفان دعوت می‌کند؛ چنان‌که (براساس روایتی صحیح) وقتی یکی از شیعیان در‌این‌باره از ایشان سؤال کرد، امام (ع) به بیان ثواب چنین نمازی نیز اشاره کردند[۱۸].

ابوبصیر در روایتی صحیح نقل می‌کند عبدالحمید از امام صادق (ع) درباره قنوت نماز جمعه سؤال می‌کند. ایشان ابتدا جواب تقیه‌ای می‌دهد، وقتی عبدالحمید اصرار می‌کند که شیعیان شما، جز این را می‌گویند، امام قبول نمی‌کند، اما همین که امام متوجه می‌شود دیگران به کار خود مشغول‌اند، حکم واقعی را بیان می‌کند[۱۹].

بر اساس شواهد تاریخی، امام ترک‌کنندگان تقیه را نیز سرزنش می‌کنند؛ چنان‌که امام صادق (ع) در روایتی معتبر، معلی بن خنیس را با تأکید فراوان به تقیه سفارش کردند[۲۰] با وجود این، معلی سفارش امام را رعایت نکرده، کشته می‌شود. امام (ع) پس از شنیدن خبر قتل وی، بیان کردند که انتظار این خبر را داشتند و ضرر دشمن، کمتر از ضرر دوستی است که اسرار را فاش می‌کند[۲۱].

در نقلی آمده است امام کاظم (ع) به مناسبت مرگ موسی، برادر هارون عباسی، به مادر هارون (خیزران) نامه نوشته، ضمن ابراز همدردی، برای موسی طلب رحمت کرده، خلافت هارون را تبریک گفته، برای هارون طلب طول عمر می‌کنند[۲۲]. جالب آنکه امام کاظم (ع) خودْ در نمازهای اهل سنت شرکت و اعلام می‌کردند که در این کار به سیره امام حسن و امام حسین (ع) استناد می‌کنند که در نماز مروان شرکت می‌کردند[۲۳]. باری، سخن در‌این‌باره فراوان است و شواهد تاریخی پرشماری وجود دارد که نشان از رعایت تقیه از سوی امامان معصوم (ع) برای حفظ و پایداری مذهب بر حق شیعه دارد[۲۴].[۲۵]

امام صادق (ع)، ضمن توصیه به مراعات تقیه از سوی پیروانش برای حفاظت ایمان، می‌فرماید شما در میان این مردم (مخالفان شیعه) همچون زنبور عسل در میان پرندگانید، اگر پرندگان بدانند که چه شهدی در دل زنبور است همۀ آنها را می‌خورند، اینان نیز اگر بدانند که در دل شما محبت ما خاندان است، شما را با زبان‌هایشان می‌خورند و در نهان و آشکار به شما نسبت‌هایی می‌دهند.[۲۶] حضرت علی (ع) نیز به یاران خود می‌فرماید: "پس از من شما را وادار می‌کنند که به من بد بگویید، اگر چنین شد، مانعی ندارد از من بدگویی کنید، ولی از من برائت نجویید، چون من بر آیین محمّدم"[۲۷]. امام باقر (ع) نیز می‌فرمود: "تقیه دین من و پدران من است"[۲۸].[۲۹]

شبهات تقیه

شبهه اول: تقیه، تهمت شیعه به اهل بیت(ع)

محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار جریان وهابیت، ادعا می‌کند: وقد وردت نصوص كثيرة عن علي و اهل بيته دالة على براءتهم عن التقية و إنا إفتراها عليهم الرافضة لترويج مذهبهم الباطل[۳۰]؛ «روایات زیادی از امام علی و اهل بیت وارد شده است که بر برائت آنها از تقیه دلالت می‌کند و شیعه به دروغ تقیه را به اهل بیت نسبت داده‌اند تا مذهب باطل خود را ترویج دهند»[۳۱].

پاسخ شبهه اول

در پاسخ به این شبهه لازم است که به نکات زیر دقت و توجه گردد:

  1. همان‌گونه که پیش از این در تبیین موضوع به طور مفصل بیان شد، تقیه یک اصل قرآنی است[۳۲]؛ البته با شرایط خاصی که از سوی علمای بزرگ اسلام تبیین شده است و اصحاب رسول خدا(ص) در برخی موارد با توجه به شرایط و مقتضیات زمان به این روش عمل می‌نموده‌اند. از این رو در سخنان ائمه شیعه، با توجه به اختناقی که وجود داشت و ظلم و تعدی که از سوی حاکمان جور بر آنها و شیعیان صورت می‌گرفت، به تقیه اهمیت زیادی داده شده است که در منابع حدیثی و روایی شیعه ذکر شده است.
  2. محمد بن عبد الوهاب هیچ‌گونه ذکری از این‌گونه روایات، که امام علی(ع) و دیگر ائمه شیعه‌(ع) از تقیه برائت جسته‌اند، بیان نمی‌کند و هیچ منبعی را معرفی نمی‌نماید و به صرف ادعا اکتفا کرده است. بنابراین ائمه اطهار(ع) - که در حدیث صحیح السند ثقلین[۳۳] عِدل قرآن معرفی شده‌اند- چگونه می‌توانند بر خلاف صریح قرآن از تقیه برائت بجویند؟[۳۴]

شبهه دوم: عدم تقیه امام حسین(ع) مقابل یزید

چرا امام حسین(ع) در برابر یزید تقیه نکرد؟[۳۵].

پاسخ شبهه دوم

بی‌تردید تقیه از احکام مهم در فقه اسلامی است، اما در همه جا جایز نیست؛ بلکه در بعضی از موارد تقیه کردن حرام است و آن در جایی است که اساس دین و اسلام و قرآن یا نظام اسلامی به خطر بیفتد. در چنین مواردی باید عقیده را اظهار نمود. هر چند انسان قربانی اظهار عقیده‌اش شود. ما معتقدیم قیام امام حسین(ع) در عاشورا و کربلا، درست در راستای همین هدف بود؛ چراکه حکام بنی‌امیه اساس اسلام را به خطر افکنده بودند و قیام امام حسین(ع) پرده از کار آنها برداشت و جلوی خطر را گرفت[۳۶]. امام حسین(ع) در مقابل یزیدیان نه تنها تقیه فردی و شخصی نکرد و جان خویش را نجات نداد، که فرزندان، همسران، برادران، خویشان و دوستان و حتی طفل شیرخوار خود را نیز وارد معرکه کربلا نمود و در این راه قربانی کرد.

حفظ جان واجب است، اما تا زمانی که امری واجب‌تر و مهم‌تر از حفظ جان مطرح نباشد. اگر اسلام و اساس آن در معرض خطر قرار گیرد، باید هر چند به قیمت جان تمام شود با آن خطر به مقابله برخاست و جلوی آن را گرفت. از همین رو است که پیامبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «وَ الْخَامِسَةُ بَذْلُ مَالِكَ وَ دَمِكَ دُونَ دِينِكَ‌»[۳۷]؛ «سفارش پنجم من به تو این است که مالت را و خونت را فدای دینت نمایی». در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که چه رابطه‌ای بین قیام امام حسین(ع) و حفظ اسلام وجود دارد و چگونه شهادت آن حضرت موجب بقای اسلام گردیده است؟

امام حسین(ع) از آن بیم داشت که دین از جامعه رخت بربندد؛ چنان که خود فرمود: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»[۳۸]؛ «هنگامی که امت اسلامی به زمامداری مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند!». آن بزرگوار خون مقدسش را نثار کرد تا اسلام در جامعه باقی بماند؛ چراکه آن حضرت که معصوم بود و خطری دین ایشان را تهدید نمی‌کرد؛ آنچه در معرض تهدید بود؛ ادامه حیات اسلام در جامعه اسلامی بود. بنابراین امام حسین(ع) فدا شد تا مردم مسلمان بمانند و اسلام برای جامعه آن روز و نسل‌های بعد باقی بماند... .

آنچه در زمان امام حسین(ع) پیش آمد، در هر زمان دیگری نیز ممکن است اتفاق بیفتد. همیشه این احتمال وجود دارد که وضعیت و شرایطی پیش بیاید که اساس اسلام در معرض تهدید قرار گیرد و بقای دین در جامعه با خطر جدی مواجه گردد. در چنین شرایطی مسلمانان وظیفه دارند با آن تهدید و خطر مقابله کنند و اقدام لازم را انجام دهند تا اساس و کیان اسلام در جامعه پابرجا بماند[۳۹].[۴۰]

شبهه سوم: تقیه نوعی دروغگویی

ابن تیمیه می‌گوید: «تقیه نوعی دروغگویی است؛ زیرا تقیه کننده بر خلاف عقیده باطنی خود سخن می‌گوید و تردیدی نیست که دروغ گفتن قبیح و حرام است»[۴۱].

پاسخ شبهه سوم

اولاً: کبرای این استدلال، که دروغ مذموم است، کلیت ندارد؛ چون دروغ مصلحتی جایز است؛ چنان که گفته‌اند در شرایط خاص، دروغ مصلحت‌آمیز به ز راست فتنه‌انگیز. امام صادق(ع) می‌فرماید: «الْكَذِبُ مَذْمُومٌ إِلَّا فِي أَمْرَيْنِ دَفْعِ شَرِّ الظَّلَمَةِ وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيِّنِ‌»[۴۲]. نووی در این باره گفته است: ... جواز الكذب في الحرب و نحوها و في إنقاذ النفس من الهلاك[۴۳]؛ «دروغ گفتن در جنگ و مانند آن و همچنین نجات نفس از هلاکت جایز است».

ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: واتفقوا على جواز الكذب عند الاضطرار كما لو قصد ظالم قتل رجل[۴۴]؛ «در جواز دروغ گفتن در حال اضطرار، مانند موردی که ظالمی قصد کشتن شخص را داشته باشد، اتفاق وجود دارد». سیوطی در شرح صحیح مسلم گفته است: جواز الكذب في ثلاثة أشياء أحدها الحرب[۴۵]؛ «جواز دروغ گفتن در سه چیز است که یکی‌شان در حالت جنگ است».

ابن تیمیه که یکی از دلایل رد تقیه را دروغ بودن آن می‌داند، گفتار دروغ یکی از صحابه را، که برای اصلاح رابطه بین دو نفر بود، تأیید می‌کند و می‌گوید: اما این دروغ زمانی جایز است که از آن رضای الهی را در نظر داشته باشد و نخواهد مسلمانی از دست وی آزار ببیند و از کاری که انجام داده است، پشیمان باشد و با این کار شر او را از خویش باز دارد و نخواهد با دروغ جایگاهی نزد ایشان پیدا کند و طمع در چیزی که نزد ایشان است، نداشته باشد؛ چون در این موارد دروغ جایز نیست. دروغ زمانی جایز است که نگران خشم ایشان باشد و از دشمنی ایشان بترسد. حذیفه گفته است: «من بعضی از دینم را برای حفظ قسمتی دیگر می‌فروشم که مبادا مشکلی بزرگ‌تر از آن پیش آید»[۴۶].

افزون بر اینها آیا جناب عمار، صحابی بزرگ رسول الله(ص)، که برای نجات جانش در برابر مشرکین تقیه نمود و سخنان خلاف حقیقت را بیان داشت، از دیدگاه ابن تیمیه دروغگو است؟

نتیجه اینکه: بخشی از انواع تقیه‌ها، که به صورت گفتار است، مصداق دروغ مصلحتی است و چون دروغ مصلحتی جایز است، تقیه نیز جایز خواهد بود[۴۷].

شبهه چهارم: تقیه نوعی نفاق

ابن تیمیه می‌گوید: «گفتار و کردار تقیه کننده بر خلاف عقیده باطنی اوست و چنین حالتی نفاق است»[۴۸].

پاسخ شبهه چهارم

اینکه تقیه شاخه‌ای از نفاق باشد، صحیح نیست؛ زیرا منافق کسی است که در ظاهر مسلمان، اما در باطن کافر است؛ ولی شخصی که تقیه می‌کند، ظاهر کافر و باطن مسلمانی دارد و منافق محسوب نمی‌شود. قرآن کریم پیوسته نفاق را نکوهش می‌کند و می‌فرماید: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا[۴۹]. در حالی که از تقیه مؤمن آل فرعون[۵۰] و عمار یاسر[۵۱] - که با حفظ گوهر ایمان، تظاهر بر خلاف کردند - ستایش می‌کند. بنابراین نباید این دو مفهوم را با هم در آمیخت[۵۲].

شبهه پنجم: تعارض تقیه با لزوم تبلیغ

تقیه با آیاتی از قرآن، که مسلمانان را به تبلیغ احکام و معارف الهی و پنهان نکردن آنها فرمان داده، تعارض دارد[۵۳].

پاسخ شبهه پنجم

پاسخ این شبهه بسیار روشن است؛ بدیهی است که گستره تقیه در حدی نیست که در برابر آیات تبلیغ احکام بایستد و مقابله کند و به تعطیلی احکام و آموزه‌های دین منجر گردد. این‌گونه نیست که مسلمانان فقط تقیه کنند و از تبلیغ دین و احکام دست بردارند. تقیه در موارد بسیار خاصی مشروعیت پیدا می‌کند. مطلق و رها شده نیست که در هر جا به بهانه تقیه بتوان از آن استفاده نمود. هنگام عمل کردن به تقیه، همواره مصالح مهم‌تر اسلام و مسلمانان در نظر گرفته می‌شوند[۵۴]؛ به تعبیر دیگر، تقیه در مواردی جایز یا واجب است که کاربرد آن مصلحت بیشتری نسبت به تبلیغ معارف الهی داشته باشد و در غیر این صورت تقیه لازم نیست و حتی حرام است. بر همین اساس، فقها تقیه را در مواردی مانند خطر تخریب خانه کعبه، تخریب مشاهد مشرفه، تحریف احکام الهی و تحریف اصول دین و مذهب، جایز ندانسته‌اند. احادیث نیز تقیه‌ای را که به فساد در دین یا ریخته شدن خون بی‌گناهی بینجامد، ممنوع دانسته‌اند[۵۵]. افزون بر این، حکم تقیه نسبت به افراد مختلف، متفاوت است و ممکن است به لحاظ موقعیت‌های گوناگون افراد، تقیه برای برخی جایز، و نسبت به دیگران حرام باشد[۵۶].[۵۷]

شبهه ششم: عدم جواز تقیه از مسلمان

تقیه از مسلمانان جایز نیست[۵۸].

پاسخ شبهه ششم

در ملاکی که برای تقیه ذکر شده، فرقی وجود ندارد که طرف کسی که تقیه می‌کند کافر باشد یا مسلمان؛ زیرا در هر جایی که آزادی مذهبی وجود نداشته باشد، برای در امان ماندن از خطر جانی و مالی می‌توان تقیه کرد و فرقی هم میان مسلمان و غیر مسلمان نیست. هر چند مورد تقیه کفار هستند، ولی ملاک آنکه حفظ جان و مال باشد، عام است و شامل مواردی دیگر نیز می‌گردد و با الغای خصوصیت و تنقیح مناط قطعی، حکم به لزوم تقیه در جایی که طرف مسلمان است؛ جاری می‌گردد.

فخر رازی در این باره بیان بسیار روشنی دارد. وی در ذیل آیه ﴿إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً می‌نویسد: ظاهر آیه بر این دلالت دارد که تقیه تنها زمانی جایز است که کفار غلبه کرده و مسلط و پیروز باشند؛ مگر مذهب شافعی که می‌گوید: «اگر وضعیت بین مسلمانان همانند وضعیت بین مسلمانان و مشرکان باشد، تقیه برای حفظ جان لازم است»[۵۹].[۶۰]

شبهه هفتم: عدم تقیه سبب بی‌دینی

در روایات شیعه آمده است کسی که تقیه نکند، دین ندارد[۶۱].

پاسخ شبهه هفتم

روایتی که وهابیون به آن استناد کرده‌اند، به این معنا نیست که اگر کسی تقیه نکرد، کافر است؛ بلکه منظور روایت این است که هر کسی تقیه را قبول ندارد، دین ندارد؛ مانند دیگر احکام و ضرورت‌های دین که منکر آنها دین‌مدار به حساب نمی‌آید یا به این معناست که اگر کسی تقیه نکند، دین حفظ نمی‌شود. چنانچه عبدالرزاق لاهیجی، یکی از متکلمین صاحب نام شیعه، در این باره می‌گوید: بسیار باشد که کسی با امرا و سلاطین و دشمنان چنان معامله نماید که در حضور ایشان به نحوی و در غایبانه به خلاف این باشد. اما این داخل منافقان و دورویان است یا نه؟ تفصیلش این است که اگر این کار را به محض جاه و مال و چیزهای باطل دنیا کند، نفاق و دورویی است؛ اگر به ضرورت حفظ دین یا عرض یا مال خود یا غیر خود از مسلمین و رفع شر و ضرر و مجملاً مصلحت دینی یا دنیوی، که داخل حرص و دین فروشی نباشد، کند، داخل تقیه و مدارا و مماشات و مصلحت که هم از واجبات و ضروریات دین است؛ چنان که اخبار بسیار در همه وارد شده و حدیث «لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ‌» مشهود به این معناست[۶۲]. بر همین اساس اهل بیت(ع) نیز صریحاً زمان لازم برای تقیه را به خود شخص واگذار کرده‌اند. امام صادق(ع) فرمود: «التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ ضَرُورَةٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِينَ تَنْزِلُ بِهِ»[۶۳]؛ «تقیه در هر موردی است که ضرورت پیش آید و تقیه کننده خود بهتر می‌داند که در چه وقت باید تقیه کند»[۶۴].

نتیجه‌گیری

با توجه به آنچه در این مقاله به تحلیل و بررسی آنها پرداخته شد، نتایج زیر به دست می‌آید:

  1. تقیه یک اصل قرآنی است که برای حفظ جان و مال می‌توان از آن در برابر دشمنان استفاده نمود؛ چنان که عمار یاسر وقتی که به دست مشرکین افتاده بود، از این وسیله استفاده کرد.
  2. ائمه(ع) نه تنها با تقیه مخالف نبودند، بلکه در شرایط خاص، هم خود تقیه می‌کردند و هم به اصحاب و پیروان خویش به این اصل سفارش می‌کردند که مستندات آن در منابع حدیثی و روایی شیعه مذکور است.
  3. بر خلاف ادعای ابن تیمیه، که تقیه را دروغ و مذموم خوانده است، هر دروغی مذموم نیست؛ زیرا دروغ مصلحتی جایز است. خصوصاً جایی که با دروغ شر ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند یا با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند.
  4. بین تقیه و نفاق هیچ رابطه‌ای وجود ندارد، بلکه بین آن دو تفاوت اساسی است؛ زیرا منافق کسی است که در ظاهر مسلمان است و در باطن کافر؛ اما شخصی که تقیه می‌کند در ظاهر کافر است و در باطن مسلمان؛ دقیقاً مخالف منافق.
  5. بر خلاف ادعای وهابی‌ها که مدعی‌اند از نگاه شیعیان تقیه از اصول دین است، اصول دین مربوط به عقاید است و تقیه مربوط به عمل مکلف و از فروع دین است[۶۵].

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۱.
  2. صحیح الأعتقاد، ص ۱۱۵
  3. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۵۷.
  5. سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  6. سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  7. اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹
  8. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۱.
  9. «إِنَّ التَّقِيَّةَ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ، وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه‏»؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱ ص ۴۶۸.
  10. اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۸ ح ۸.
  11. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۱.
  12. برگرفته از تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، طیبی شبستری ص ۴۷
  13. ر. ک: الذریعه، ج ۴ ص ۴۰۳، از جمله: تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، سیّد احمد طیبی شبستری، التقیة عند اهل البیت مصطفی قصیر العاملی.
  14. دائرة المعارف تشیّع، ج ۵ ص ۳۸، واقع التقیة عند المذاهب و الفرق الاسلامیه، ثامر هاشم و ترجمۀ آن به نام تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه‌های اسلامی غیرشیعی از محمّد صادق عارف، "جایگاه و نقش تقیه در استنباط"، "نعمت اللّه صفری، تقیه در اسلام" علی تهرانی، "مبانی و جایگاه تقیه در استدلال‌های فقهی" محمّد حسین واثقی راد، "التقیة فی الفکر الاسلامی" مرکز الرساله، "التقیّة، اصولها و تطوّرها" کامل الشیبی.
  15. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۱.
  16. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۹۳؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۴، ص۲۰۰.
  17. احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۲۵۹ و ۲۶۰.
  18. «...أَ مَا تَرْضَى أَنْ تُحْسَبَ لَكَ- بِأَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ صَلَاةً»؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۰۷). برای دیدن دیگر روایات، ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۷۹-۳۸۱. شیخ حر عاملی نیز روایات متعددی را زیر عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَا يُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِيَّةِ وَ الْقِيَامِ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَه‏‏» نقل می‌کند (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۹).
  19. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۷.
  20. «يَا مُعَلّى‏، اكْتُمْ أَمْرَنَا، وَ لَا تُذِعْهُ، فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يُذِعْهُ، أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ جَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ؛ يَا مُعَلّى‏، مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يَكْتُمْهُ، أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ، وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي، وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَاتَقِيَّةَ لَهُ، يَا مُعَلّى‏، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ، كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعَلَانِيَةِ؛ يَا مُعَلّى‏، إِنَّ الْمُذِيعَ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَه‏»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۳ و ۲۲۴.
  21. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۸۰. و نیز، ر. ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵.
  22. عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۱۲۶. گفتنی است علامه مجلسی پس از نقل این نامه می‌نویسد: "ببین شدت تقیه در زمان امام (ع) را؛ به‌گونه‌ای که حضرت مجبور است چنین نامه‌ای را به خاطر مرگ کافری که به روز جزا ایمان ندارد، بنویسد" (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۳۵).
  23. «صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَرَاءَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّي مَعَهُم‏»؛ على بن جعفر، مسائل على بن جعفر، ص۱۴۴.
  24. برای تفصیل بیشتر در‌این‌باره، ر. ک: محمد جواد واعظی، سیره عملی ائمه معصومین (ع) و اصحاب در برخورد با مخالفین (پایان‌نامه کارشناسی ارشد)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۷۳-۱۰۳. برای نگارش این بخش، از منبع اخیر بسیار استفاده شده است.
  25. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۹۲.
  26. اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۸ ح۵.
  27. اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹ ح۱۰
  28. «التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي‏»؛ اصول کافی، ج ۲ ص ۲۱۹ ح۱۰
  29. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۱.
  30. ابن عبدالوهاب، رسالة فی الرد علی الرافضة، ج۱، ص۲۱.
  31. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۶۸.
  32. ابن حزم، المحلی بالآثار، ج۷، ص۲۱۲؛ ابن ابی العز، شرح العقیدة الطحاویة، ج۲، ص۵۳۲؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۵ و ج۸، ص۳۱.
  33. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳.
  34. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۶۹.
  35. این شبهه در برخی سایت‌ها از قول وهابی‌ها مطرح و پاسخ داده شده است. (http://almanhaj.ir).
  36. مکارم شیرازی، اعتقاد ما، ص۱۰۴.
  37. کلینی، الکافی، ج۸، ص۷۹.
  38. ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۷.
  39. مصباح یزدی، جان‌ها فدای دین، ص۵۱-۵۵.
  40. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۷۰.
  41. ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۱۵۹.
  42. «کذب بد است مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند، یا با دروغ بین دو نفر اصلاح کند». شعیری، جامع الأخبار، ص۱۴۹.
  43. نووی، المنهاج، ج۱۸، ص۱۳۰.
  44. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۵، ص۳۰۰.
  45. سیوطی، الدیباج علی صحیح مسلم بن الحجاج، ج۴، ص۳۴۳.
  46. ابن تیمیة، الفتاوی الکبری، ج۳، ص۲۱۲.
  47. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۷۲.
  48. ابن تیمیه، منهاج السنة النبویه، ج۱، ص۱۵۹.
  49. «منافقان در اشکوبه فروتر دوزخ‌اند و برای آنان یاوری نمی‌یابی» سوره نساء، آیه ۱۴۵.
  50. ﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.
  51. ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  52. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۷۴.
  53. آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۱۲۵.
  54. سبحانی، اضواء علی عقائد الشیعة، ص۴۲۲ و ۴۲۳.
  55. نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۷۴.
  56. مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۴۳۷.
  57. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۷۵.
  58. قفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۴.
  59. ظاهر الآية بدل أن التقية إنما تحل مع الكفار الغالبين إلا أن مذهب الشافعي أن الحالة بين المسلمين إذا شاكلت الحالة بين المسلمين و المشركين حلت التقية محاماة على النفس؛ (فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۱۷۳).
  60. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۷۶.
  61. قفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۸۰۷.
  62. لاهیجی، رسائل فارسی، ص۱۹۳.
  63. کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۰.
  64. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۷۷.
  65. مقاله «ائمه و دعوت به تقیه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص ۱۷۸.