ختم نبوت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۰۳: خط ۳۰۳:
تفاوت دیگر وحی و [[تجربه]] [[عرفانی]] در این است که عرفا در مکاشفه‌های خود دچار [[اشتباه]] و [[اختلاف]] می‌شوند و برای تعیین [[صحت]] یا سقم و ربانی یا [[شیطانی]] بودن یافته‌های خود، نیازمند ضابطه و معیارند؛ در حالی که بین [[پیامبران]] اختلافی نیست، و به تصریح [[قرآن]]، [[انبیا]] مصدّق و مبشّر یکدیگر بوده‌اند، مگر در مواردی که حکمی [[نسخ]] شده که این نیز از قبل معلوم بوده است؛ و نیز وحی پیامبران در هر سه مقطع دریافت، [[حفظ]] و [[ابلاغ]]، از [[خطا]] مصون بوده است<ref>ر.ک: دین‌شناسی، ص٢۴٣ و ٢۴٧ و ٢۴٩؛ بررسی‌های اسلامی، ص٢۴٣.</ref>.
تفاوت دیگر وحی و [[تجربه]] [[عرفانی]] در این است که عرفا در مکاشفه‌های خود دچار [[اشتباه]] و [[اختلاف]] می‌شوند و برای تعیین [[صحت]] یا سقم و ربانی یا [[شیطانی]] بودن یافته‌های خود، نیازمند ضابطه و معیارند؛ در حالی که بین [[پیامبران]] اختلافی نیست، و به تصریح [[قرآن]]، [[انبیا]] مصدّق و مبشّر یکدیگر بوده‌اند، مگر در مواردی که حکمی [[نسخ]] شده که این نیز از قبل معلوم بوده است؛ و نیز وحی پیامبران در هر سه مقطع دریافت، [[حفظ]] و [[ابلاغ]]، از [[خطا]] مصون بوده است<ref>ر.ک: دین‌شناسی، ص٢۴٣ و ٢۴٧ و ٢۴٩؛ بررسی‌های اسلامی، ص٢۴٣.</ref>.
پس با [[ختم نبوت]]، فقط ارتباط [[انسان]] با [[عالم غیب]] از [[طریق وحی]] قطع شد، ولی راه [[الهام]] و [[اشراق]] و [[کشف و شهود]] همچنان باز است و برای رسیدن به این [[مقام تقوا]] و [[تزکیه نفس]] شرط لازم و ضروری است. [[مقام امامت]] و [[ولایت باطنی]]، والاترین [[مقام معنوی]] است که پس از [[رسول گرامی اسلام]] نیز استمرار دانسته است و همه افراد می‌توانند از [[فیض]] وجود [[امامان]] و نقش راهبری و [[هدایت‌گری]] ایشان بهره‌مند گردند. امور یاد شده، همراه با [[معرفت شهودی]] و [[عرفانی]] که یکی از منابع ثابت [[شناخت]] است، ابعاد مختلفی از [[استعداد]] [[معنوی]] [[بشر]] در عصر [[خاتمیّت]] را آشکار می‌سازند.<ref>[[سعیده سادات نبوی|نبوی، سعیده سادات]]، [[خاتمیت در محضر علما (کتاب)|خاتمیت در محضر علما]] ص ۱۹.</ref>.
پس با [[ختم نبوت]]، فقط ارتباط [[انسان]] با [[عالم غیب]] از [[طریق وحی]] قطع شد، ولی راه [[الهام]] و [[اشراق]] و [[کشف و شهود]] همچنان باز است و برای رسیدن به این [[مقام تقوا]] و [[تزکیه نفس]] شرط لازم و ضروری است. [[مقام امامت]] و [[ولایت باطنی]]، والاترین [[مقام معنوی]] است که پس از [[رسول گرامی اسلام]] نیز استمرار دانسته است و همه افراد می‌توانند از [[فیض]] وجود [[امامان]] و نقش راهبری و [[هدایت‌گری]] ایشان بهره‌مند گردند. امور یاد شده، همراه با [[معرفت شهودی]] و [[عرفانی]] که یکی از منابع ثابت [[شناخت]] است، ابعاد مختلفی از [[استعداد]] [[معنوی]] [[بشر]] در عصر [[خاتمیّت]] را آشکار می‌سازند.<ref>[[سعیده سادات نبوی|نبوی، سعیده سادات]]، [[خاتمیت در محضر علما (کتاب)|خاتمیت در محضر علما]] ص ۱۹.</ref>.
==نقش [[امامان معصوم]] در [[خاتمیت]]==
اکنون این [[پرسش]] مهم مطرح می‌شود که امامان معصوم{{عم}} با تمام شرایط و اوصافشان، چه نقشی در عصر خاتمیت دارند؟ نقش [[اجتهاد]] و [[استنباط]]، [[زعامت]] در [[حکومت]]، [[وراثت]] [[علم نبی]] و نیز نقش [[رفع اختلاف]] میان علمای [[امت]] چیست؟ [[متکلمان]] و [[دانشمندان شیعه]] چه نقشی را برای [[امامان]] قائل‌اند؟ رویکرد [[اهل سنت]] در نقش امامان چیست؟ آیا [[منزلت]] و جایگاهی که [[شیعیان]] برای امامان معصوم قائل‌اند، با مسئله خاتمیت منافی است؟ بر فرض تصویر نقش امامان معصوم{{عم}} آیا [[امامت]] با خاتمیت ارتباط دارد؟
دستیابی به نقش امامان معصوم و تعیین [[جایگاه حقوقی]] آن بزرگواران، بدون بررسی دو امر ذیل ممکن نیست:
#بررسی چیستی و مؤلفه‌های امامت و شرایط و [[اوصاف امام]]{{ع}}.
#بررسی و [[آگاهی]] از [[شئون پیامبر]]{{صل}}.
امامت، [[مقام الهی]] و [[لطف]] و [[عنایت]] [[حق]] است. فرآیند امامت، [[استمرار]] [[وظایف پیامبر]]{{صل}} است. امامت، [[خلافت]] و [[نیابت]] مطلق از [[پیغمبر]]{{صل}} است و تمام شرایطی که در [[نبوت]] شرط است، در امامت نیز شرط است.
بدیهی است که دقت در امور یاد شده، نقش و جایگاه امامان معصوم{{عم}} را تا حدود زیادی روشن می‌سازد؛ زیرا اگر امامت، همان امتداد [[وظایف]] پیغمبر{{صل}} و عنایت و لطف حق است و [[امام]]، [[نایب]] و [[خلیفه]] [[رسول]] خداست، تمام شئون پیامبر{{صل}} پس از [[رحلت]] آن جناب به عهده امام [[معصوم]]{{عم}} است؛ به جز یک [[شأن]] که فرا [[گرفتن وحی]] باشد، که باب [[وحی]]، پس از رحلت [[حضرت ختمی مرتبت]]{{صل}} مسدود است و برای هیچ کس [[وحی پیامبرانه]] (وحی اصطلاحی) نازل نخواهد شد و این امر از [[ضروریات اسلام]] و [[انکار]] آن به منزله انکار اصل نبوت [[نبی خاتم]]{{صل}} است.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱]] ص ۱۶۹.</ref>.
===شئون پیامبر{{صل}}===
[[پیامبر خاتم]]{{صل}} به [[گواهی]] [[قرآن]] و [[سیره]] خود آن جناب، دارای وظایف و [[شئون]] متعددی بود و چندین [[مسئولیت]] و [[مقام]] را در [[زمان]] حیاتش عهده‌دار بود. نخستین شأن [[رسول خاتم]]{{صل}} فرا گرفتن وحی است که قوام نبوت آن حضرت به شمار می‌آید و با رحلت آن جناب، باب آن مسدود و مقطوع است.
[[شأن]] دوم، [[ولایت مطلقه پیامبر]]{{صل}} است که به [[گواهی]] [[قرآن]]، ولی و [[سرپرست]] همه [[مؤمنان]] است که از آن به [[ولایت تشریعی]] نیز تعبیر می‌شود. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: [[پیامبر]]{{صل}} در [[تصرف]] امور مؤمنان، از خود آنان سزاوارتر است. به زودی خواهد آمد که ولایت تشریعی دارای مراتب و فروعات ذیل است که جملگی آنها جزو [[شئون پیامبر]]{{صل}} به [[حساب]] می‌آید:
'''[[زعامت]] و [[ریاست]] در [[حکومت]]''': زعامت و ریاست در حکومت در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} از آن او بود و [[خداوند]] [[اطاعت]] آن حضرت را در تمام این امور، [[واجب]] و لازم شمرده است: «از [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} اطاعت کنید»<ref>{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}} «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>.
'''[[قضاوت]] و [[داوری]] میان [[مردم]]''': قضاوت، داوری میان مردم جزو [[وظایف حاکم اسلامی]] است و در [[زمان]] [[حیات]] [[نبی خاتم]]{{صل}} از [[شئون]] اختصاصی آن حضرت است. قرآن کریم می‌فرماید: «به پروردگارت [[سوگند]] که آنها [[مؤمن]] نخواهند بود، مگر اینکه در [[اختلاف]] خود، شما را به [[یاری]] بطلبند. سپس از داوری تو در [[دل]] خود [[احساس]] [[ناراحتی]] نکنند و کاملاً [[تسلیم]] باشند»<ref>{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}} «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
'''[[ولایت]] در [[اموال عمومی]]''': شأن دیگر [[پیغمبر]]{{صل}} [[تصرف در امور]] [[اقتصادی]] مردم بود. این [[مقام]] را نیز خداوند به او واگذار کرده بود. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «از [[اموال]] آنان صدقه‌ای بگیر تا به وسیله آن، [[پاک]] و پاکیزه‌شان سازی»<ref>{{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref>.
'''[[مرجعیت]] در [[معارف]] و [[احکام الهی]]''': یکی از عمده‌ترین [[شئون پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} مرجعیت آن حضرت در معارف و [[احکام دین]] بود. ایشان پاسخ‌گوی همه سؤالات [[مردم]] از متن و واقع [[اسلام]] بود و معارف و احکام دین را تبیین می‌کرد. این [[مقام]]، به [[گواهی]] [[قرآن]] از [[مناصب]] اسمی [[پیغمبر]]{{صل}} بود و [[خداوند]] او را [[مرجع]]، [[مبین]] و [[مفسر]] [[کلام]] [[حق]] و [[معارف دین]] قرار داده است: «ما هیچ [[پیامبری]] را جز به زبان قومش نفرستادیم، تا [[حقایق]] را برای آنها آشکار سازد»<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ}} «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند» سوره ابراهیم، آیه ۴.</ref>. در خصوص [[پیامبر خاتم]]{{صل}} می‌فرماید: «و ما این قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن‌سازی»<ref>{{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}} «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>؛
«آنچه را [[پیامبر]] برای شما آورده بگیرید و از آنچه شما را باز داشته باز ایستید»<ref>{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}} «و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.
'''[[تربیت معنوی]] و [[فکری]]''': این مقام از متفرعات [[مرجعیت فکری]] و [[دینی]] و به این معناست که خداوند [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[آموزگار]] بزرگ همه [[انسان‌ها]] قرار داده و تربیت معنوی و فکری [[مسلمانان]] را به او سپرده است تا در پرتو تعلیمات و [[آموزه‌های الهی]] آن جناب به [[سعادت ابدی]] نائل آیند. ادله‌ای که [[مقام]] [[مرجعیت]] را برای [[پیغمبر]]{{صل}} ثابت می‌کند، به دلالت تضمنی، این مقام را نیز برای او به [[اثبات]] می‌رساند.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱]] ص ۱۷۰.</ref>.
===گستره نقش [[امامان]]{{عم}}===
[[شئون]] نامبرده از عمده‌ترین [[مناصب]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} به شمار می‌رود که سایر [[وظایف]] را نیز در بر می‌گیرد. اکنون [[پرسش]] عمده این است که گستره نقش و [[منزلت امامان]] تا کجاست؟ آیا امامان در عصر [[خاتمیت]]، همه شئون و [[وظایف پیامبر]] خاتم{{صل}} را عهده‌دار هستند یا پاره ای از شئون آن حضرت را؟
به دیگر سخن، آیا [[نیابت]] و [[خلافت امام]] از [[نبی خاتم]]{{صل}} نیابت مطلق است و همه شئون او را [[استخلاف]] کرده یا نیابت [[مقید]] و در برخی از وظایف است؟
'''رویکرد [[اهل سنت]] در [[نقش امام]]''': اهل سنت همان‌گونه که در شرایط و اوصاف و مراتب [[امامت]]، نگاه تحویلی و حداقلی داشته و دارند، به تبع آن، در نقش امام نیز رویکرد [[تفریط]] گرایانه را در پیش گرفته‌اند.
هر چند که [[متکلمان]] مشهور اهل سنت این مسئله را به گونه مستقل مورد بحث قرار نداده‌اند، لکن از خلال بحث‌های آنان درباره علت [[وجوب نصب امام]] و سایر مسائل امامت می‌توان به [[رهیافت]] آنان در این موضوع دست یافت.
«[[قاضی عبدالجبار معتزلی]]» که از متکلمان پرآوازه اهل سنت و [[معتزله]] است، در باب [[لزوم]] و [[نیاز به امام]] می‌گوید: «[[مردم]] از این جهت به [[امام]] نیازمندند که [[احکام]] و [[دستورات]] [[شرعی]] را [[اجرا]] کند؛ مانند [[اقامه حدود]] و [[حفظ]] مرزهای [[مملکت اسلامی]] و ساماندهی [[ارتش]] و [[جنگ با دشمنان]] و استقرار [[امنیت]] و.»...
نامبرده بر این [[باور]] است که «لازم نیست امام همچون [[پیامبر]]{{صل}} به همه [[دین]] عالِم و از همه [[امت]]، آگاه‌تر باشد؛ زیرا دین و [[شریعت]] را از امام نمی‌آموزیم. امام وظایفی دیگر دارد و [[حال]] او مانند حال [[امیران]] و [[حکمرانان]] است»<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۲، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref>.
«[[عبدالکریم شهرستانی]]» نیز در این خصوص سخن شگفت‌آوری دارد. او می‌گوید: «[[مردم]] در [[علم]]، [[معرفت]] و [[هدایت]]، [[نیازمند امام]] نیستند. این سه امر بر [[خردمندان]] به نظر ثاقب و [[فکر]] صائب آنان حاصل است»<ref>عبدالکریم شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص۴۷۸.</ref>.
سایر<ref>سیف الدین آمدی، الابکار فی اصول الافکار، ج۵، ص۱۲۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶.</ref> [[متکلمان]] [[اهل سنت]] نیز در این باره همین راه را پیموده‌اند و از میان همه [[شئون]] یاد شده برای [[پیامبر]]{{صل}} تنها [[شأن]] واحدی برای [[امام]] قائل شده‌اند و [[نقش امام]] را در حد یک [[حاکم]] [[جامعه دینی]] تقلیل داده‌اند و امور دیگری همچون [[ولایت]]، [[تعلیم و تربیت]]، [[هدایت عمومی]] و [[مرجعیت فکری]] و [[دینی]] را به کلی از [[قلمرو امامت]] خارج انگاشته‌اند.
نقد و بررسی: رویکرد اهل سنت، به [[دلایل]] ذیل، تحویلی و [[تفریط]] گرایانه است:
#به اعتراف خود آنان، امام، [[نایب]] و [[جانشین پیامبر]]{{صل}} است و قید [[خلافت]] و [[نیابت]] را بیشتر آنان در [[تعریف امامت]] آورده‌اند. بنابراین به [[حکم]] اطلاق نیابت، همه [[شئون پیامبر]]{{صل}} به جز شأنی که [[دلیل قطعی]] بر خروج آن هست، برای امام نیز ثابت و [[انحصار]] نقش امام در [[رهبری]] [[حکومت]]، تحویلی و تفریط‌گرایانه است.
# [[آیات قرآن کریم]]، امام را «ولی»<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵؛ {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید»، سوره نساء، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}} «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> و «[[هدایت‌گر]]»<ref>سیف الدین آمدی، الابکار فی اصول الافکار، ج۵، ص۱۲۳.</ref> [[مسلمانان]] می‌داند و [[ولایت]] و [[اطاعت امام]] را در طول ولایت و [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت]] و ولایت [[رسول خدا]]{{صل}} می‌نهد. [[پیامبر گرامی]]{{صل}} نیز در [[حدیث متواتر]]<ref>حدیث ثقلین، حدیثی متواتر است که در آینده تفصیلاً درباره آن بحث می‌شود.</ref>، [[امام]] را [[مرجع]] [[فکری]] و [[دینی]] معرفی کرده و او را [[قرین]] [[کتاب خدا]] قرار داده و [[هدایت]] را منحصر در [[پیروی از کتاب خدا]] و امام دانسته است و به صراحت اعلام فرموده که هر کسی به آن دو [[تمسک]] نجوید و میان کتاب خدا و [[اهل بیت]] (امام) جدایی افکند، [[گمراه]] و [[اهل]] [[هلاکت]] است. با وجود این، چگونه می‌توان ادعا کرد که اموری چون [[معرفت]]، [[علم]] و هدایت، به کلی از [[قلمرو امامت]] خارج است؟!
#قائلان به اینکه مسلمانان در فراگیری [[آموزه‌های دین]]، [[نیازمند امام]] نیستند و [[قرآن]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} را کافی می‌دانند، اگر در [[فهم]] و [[تفسیر]] کتاب خدا و سنت پیامبر{{صل}} میان علمای [[امت]] [[اختلاف]] افتد، به چه کسی باید مراجعه کنند و در [[زمان غیبت]]، چه می‌کنند؟
#نقش [[امامان]] نزد [[اهل سنت]]، صرفاً به [[تدبیر امور]] معیشتی [[مردم]] محدود می‌گردد و نقش [[مبین]] و [[مفسر]] بودن و نقش [[تربیتی]] و الگویی امام را [[انکار]] می‌کنند. در این نظریه، چنین نیست که امت، امام را برای بیان [[اسرار]] [[معارف]] و [[احکام دین]] و [[تهذیب نفس]] و کسب [[فضایل اخلاقی]]، [[اسوه]] و نمونه اعلای [[علمی]] و [[اخلاقی]] قرار دهد؛ از این رو این رویکرد در تفسیر [[منزلت]] و [[نقش امام]] در [[جامعه دینی]] را می‌توان رویکرد دنیاگرایانه نامید که [[رسالت امام]] را صرفاً به امور این جهانی، محدود و محصور می‌کند. به همین دلیل، آن را می‌توان مبتنی بر «مغالطه کنه و وجه» دانست که وجهی از [[شئون امامت]] را به جای همه [[رسالت]] و [[هویت]] آن می‌نهد. نیز می‌توان آن را مبتنی بر خطای تحویلی‌نگری دانست که [[امامت]] را به امر نازل‌تر از آن تقلیل می‌دهد<ref>از یادداشت‌های دکتر احد فرامرز قراملکی در امامت‌پژوهی، ص۶۷.</ref>.
# [[امامت]] با این [[تفسیر]] و تصویر، با [[کمال دین]] و مسئله [[خاتمیت]] ارتباط ندارد؛ چراکه [[حکومت]] در [[جوامع]] غیر [[دینی]] نیز امری لازم و ضروری است و ویژگی خاصی برای [[دین خاتم]] نیست و نمی‌توان آن را رکن یا جزء [[فلسفه خاتمیت]] قرار داد.
'''رویکرد [[شیعه]] در نقش و [[منزلت]] [[امامان معصوم]]{{عم}}''': گذشت که نقش و [[منزلت امام]] با تصویر امامت مرتبط است و امامت در تصویر صحیح آن عبارت است از [[عنایت]] و [[مقام]] و [[ولایت]] فراگیر [[الهی]] برای کسی که از سوی [[خداوند]] به [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} تعیین شده است. امامت همانند [[نبوت]]، مقامی الهی و عنایتی ربانی و فراتر از [[گزینش]] [[مردم]] است. تمام [[شرایط نبوت]] و در رأس همه آنها [[پیراستگی]] از [[خطا]] و [[گناه]] و [[علم گسترده]]، برای [[امام]] نیز شرط است.
بنابراین امامت استمرار [[وظایف نبوت]] و آموزه‌های [[علمی]] و [[معنوی]] آن است که همه داده‌های [[دین]]، پس از [[رحلت نبی خاتم]]{{صل}} بر محور آن دور می‌زند و جز به وجود امامت، [[استوار]] نمی‌ماند. دین و تبیین و تفسیر [[معارف]] و [[احکام]] آن، بدون فرآیند امامت به تمام و کمال نمی‌رسد و [[حفظ]] و [[اجرا]] نمی‌گردد. از همین رو [[تبلیغ]] و اعلام آن از نگاه [[قرآن]] به منزله تبلیغ و اعلام کل دین<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}} «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و فرآیند امامت، کمال دین و [[اتمام نعمت الهی]] است<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳</ref>.
امامت، نبوت نیست و امام از آن حیث که [[امام]] است، [[نبی]] نیست؛ هر چند که هر دو [[شأن]] عظیم و [[الهی]] در [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و پاره‌ای از [[پیامبران]] دیگر گرد آمده است و [[نبی خاتم]]{{صل}} هم نبی است و هم امام، لکن جنبه [[نبوت]] آن جناب، غیر از جنبه [[امامت]] اوست و در [[قرآن مجید]] نیز میان این دو جنبه؛ تفاوت است. در داستان ابراهیم{{ع}} با اینکه آن حضرت دارای [[مقام نبوت]] بود، سال‌ها پس از آن و پس از [[امتحانات]] و آزمون‌های [[سختی]]، [[مقام امامت]] برای آن حضرت قرار داده شد.
'''گفتار اول: وجوه اشتراک و افتراق نبوت و امامت''': وجه مشترک نبوت و امامت این است که هر دو، مقامی الهی و عنایتی ربانی و فراتر از [[گزینش]] [[مردم]] هستند و بر مردم، [[ریاست]] و [[ولایت]] فراگیر دارند و همان‌گونه که نبی، [[مبین]]، [[مفسر]]، مجری و [[حافظ دین]] است، امام نیز همه این [[شئون]] را داراست.
وجه افتراق نبوت و امامت در مقوم و گوهر نبوت است. مقوم و گوهر نبوت، فرا [[گرفتن وحی]] و آوردن [[شریعت]] است که این شأن از مختصات نبی و مقوم ثبوت اوست و به [[اجماع]] [[مسلمانان]]، پس از [[رحلت پیامبر خاتم]]{{صل}} بر هیچ احدی [[وحی پیامبرانه]] و شریعت فرود نمی‌آید. بر [[امامان]]{{عم}} نیز [[وحی]] نازل نمی‌شود و امام، آورنده شریعت نیست؛ امام مفسر و مبین، [[حافظ]] و مجری همان شریعتی است که بر نبی خاتم{{صل}} نازل شده است.
بنابراین رویکرد [[شیعه]] در نقش و [[منزلت]] [[امامان معصوم]]{{عم}} آن است که با [[حفظ]] و رعایت نقطه افتراق و گوهر نبوت که فراگیری وحی و دریافت شریعت است، دیگر شئون و [[وظایف]] نبی با امام تفاوتی ندارد و همان‌گونه که نبی از [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] برخوردار بود، امام نیز از هر دو [[مقام]] یادشده برخوردار است و در نتیجه به جز مقام فراگیری وحی، همان جایگاه [[حقیقی]] و [[حقوقی]] [[پیامبر]]{{صل}} را داراست.
گفتنی است که آن دسته از شئون و [[صفات امام]] که از امور [[تکوینی]] است و با [[جعل تشریعی]] قابل [[جعل]] و ایجاد نیست، نشانگر جایگاه [[حقیقی]] او و آن دسته از [[شئون]] و [[صفات امام]] که با جعل و ایجاد [[تشریعی]] قابل جعل است، نشانگر [[جایگاه حقوقی]] [[امام]] است.
'''گفتار دوم: [[مقام ولایت]]''': یکی از [[مقامات امام]]، [[ولایت]] و اولی بودن در [[تصرف]] شئون [[مسلمانان]] است؛ چنان که از خود آنان در [[تدبیر]] و تصرف امورشان شایسته‌ترند و این [[مقام]] از [[آیه ولایت]] و [[حدیث غدیر]] به روشنی استفاده می‌شود:
در آیه ولایت، [[خدای سبحان]] فرموده است: «همانا ولی شما [[خدا]] و [[رسول]] او و کسانی است که [[ایمان]] آورده‌اند، آنان که [[نماز]] را برپا می‌دارند و در [[حال]] [[رکوع]] [[زکات]] می‌دهند»<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
[[اثبات ولایت]] برای امام از این [[آیه]]، مبتنی بر دو مقدمه است:
#مراد از کسانی که در حال رکوع زکات پرداخته‌اند، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} باشد.
#«ولی» به معنای اولی بودن در تصرف و تدبیر باشد.
[[احادیث متواتر]] و صحیح در دست است که این آیه در [[شأن]] امیر مؤمنان{{ع}} نازل شده است و [[متکلمان]] و [[مفسران شیعه]] بر این امر اتفاق دارند.
اما درباره مقدمه دوم باید گفت که برای «ولی» معانی بسیاری ذکر شده که همه آنها را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
#«ولی» لفظ مشترکی است به معنای اولی در تصرف، [[یاری]] و [[نصرت]]، [[محبت]]، [[سرپرست]] و...<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص٢٧.</ref>.
#«ولی» مشترک [[معنوی]] است و قدر جامع میان همه معانی، [[سلطه]] و اولی بودن در تصرف است<ref>محمد حسن مظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۷۴۰.</ref>.
#معنای حقیقی «ولی»، اولی بودن در تدبیر است و به کار بردن آن در معانی دیگر مجاز است<ref>شیخ طوسی، الرسائل العشر، رسالة المفصح فی امامة الحسین، ص۱۲۹؛ سید عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص۱۵۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳ و ۴، ص۳۲۳؛ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۳، ص۳۰۱.</ref>.
از میان این اقوال، قول نخست [[ضعیف]] و از اعتبار ساقط است؛ زیرا اشتراک لفظی واژه «ولی» مقتضی وصف‌های متعدد و نیازمند به دلیل است که بدون دلیل روشن، قابل [[اثبات]] نیست و به صرف استعمال «ولی» در معانی متعدد، نمی‌توان [[اذعان]] داشت که برای هر یک از معانی‌ای که این لفظ در آن به کار رفته، مستقلاً وضع شده است.
'''گفتار سوم: نقش و [[منزلت]] [[امامان معصوم]] در [[احادیث نبوی]]''':
#'''[[حدیث ثقلین]]''': یکی از [[احادیث]] مشهوری که [[پیامبر]]{{صل}} در آن نقش امامان معصوم{{عم}} را با صراحت بیان کرده و [[شخصیت حقیقی]] و [[حقوقی]] آن بزرگواران را تبیین کرده، حدیث ثقلین است. این [[حدیث]] را از آن رو حدیث ثقلین نامیده‌اند که [[رسول]] گرامی{{صل}} در آن از دو مایه پر [[ارج]]، یعنی کتاب و [[عترت]] نام برده است. متن این حدیث در منابع معتبر و دسته اول [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به صورت گسترده نقل شده است که در ذیل یادآور می‌شویم: در [[اصول کافی]]، بخشی از این حدیث طولانی چنین آمده است: پیامبر{{صل}} فرمود: سفارش می‌کنم شما را دربارۀ کتاب و [[اهل]] بیتم. من از [[خداوند]] خواسته‌ام که میان آنها جدایی نیفکند تا آنها را بر سر [[حوض]] به من رساند. [[خدا]] خواسته ما را [[اجابت]] فرمود... چیزی به آنها نیاموزید که آنها از شما داناترند... آنها شما را از [[دین]] [[هدایت]] بیرون نکنند و هرگز به در [[گمراهی]] وارد نسازند...<ref>{{متن حدیث|أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ و أَهْلِ بَيْتِي‌؛ فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ- عَزَّ و جَلَّ- أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَأَعْطَانِي ذلِكَ؛ و قَالَ: لَاتُعَلِّمُوهُمْ؛ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ، و قَالَ: إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى، و لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ}}؛ (محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۴۱). شبیه همین مضمون در ج۴، ص۴۰۰ نیز آمده است.</ref>. چنان که گذشت، این [[روایت]] در منابع معتبر دسته اول [[روایی]]، از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] با [[اسناد]] معتبر نقل شده است و از جهت کثرت [[راویان]] و [[صحت سند]] به گونه‌ای است که مجالی برای [[انکار]] صدور آن از [[پیامبر]]{{صل}} باقی نمی‌ماند<ref>عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، ص۲۲.</ref>. شیخ قوام الدین وشنوه‌ای در تحقیقات مبسوطی، بیش از دویست کتاب از کتب معتبر و مورد [[اعتماد]] [[اهل سنت]] را گرد آورده و این [[حدیث]] را از آنها استخراج کرده است<ref>شیخ قوام الدین وشنوه‌ای، حدیث الثقلین. نیز ر.ک: نجم الدین الشریف العسکری، حدیث الثقلین و حدیث السفینه.</ref>.
#'''[[حدیث سفینه]]''': حدیث معروف دیگر درباره نقش و [[منزلت اهل بیت]] و [[امامان معصوم]]{{عم}} حدیث سفینه است. این حدیث را هشت نفر از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده‌اند و در بسیاری از کتب و [[جوامع روایی شیعه]] و اهل سنت آمده است. مرحوم [[سید هاشم بحرانی]] یازده روایت از طریق اهل سنت و نه روایت از طریق شیعه در این باره آورده است<ref>سید هاشم بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، ج۳، ص۱۳-۲۴.</ref>. شیخ محمد انطاکی می‌گوید: همه [[علمای اسلامی]] [[اتفاق نظر]] دارند که این حدیث از [[احادیث صحیح]] و [[مستفیض]] و نزدیک به حد [[تواتر]] است و تعداد زیادی از [[حافظان]]، [[ائمه]] حدیث، [[مورخان]] و [[سیره‌نویسان]] که شمارشان به ۱۰۰ نفر می‌رسد، آن را ذکر کرده و به عنوان حدیث مورد قبول، پذیرفته‌اند<ref>شیخ محمد انطاکی، لماذا اخترت مذهب اهل البیت، ص۱۶۶.</ref>.
#'''[[حدیث نجوم]]''': حدیث دیگری که به گونه وسیع در [[منابع اسلامی]] آمده، حدیث نجوم است. این حدیث را نیز شمار کثیری از [[اصحاب]]<ref>این حدیث را امیرالمؤمنین{{ع}}، جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری و... از پیامبر اکرم{{صل}} نقل کرده‌اند و در منابع معتبری چون: ابراهیم بن محمد جوینی، فرائد السمطین، ج۲، ص۲۵۲؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۷۱؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۴۹؛ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ص۲۳۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۵، ص۹۳ و... آمده است.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} از آن حضرت نقل کرده‌اند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این [[حدیث]] صریحاً یا ضمناً بسیاری از [[مقامات]] و [[مناصب]] [[امامان معصوم]]{{عم}} و جایگاه و [[شخصیت حقیقی]] و [[حقوقی]] آنان را تبیین فرموده است که به بررسی تفصیلی آنها می‌پردازیم.
#'''شخصیت حقیقی امامان معصوم{{عم}}''': [[پیامبر بزرگوار اسلام]]{{صل}} در جای جای [[احادیث]] گذشته، از شخصیت حقیقی امامان معصوم{{عم}} پرده برداشته و آن را آشکار ساخته است و در مجموع، آنها را در بعد شخصیت حقیقی دارای ویژگی‌های ذیل دانسته است:
## [[عصمت]]: [[امامان]]{{عم}} در قلمرو [[هدایت]] و [[وظایف]] خود در برابر [[خدا]] و [[مردم]]، از [[خطا]] و [[گناه]] پیراسته‌اند؛ چون در احادیث نامبرده، [[قرین]] و همراه با [[قرآن]] قرار داده شده‌اند و در قرآن هیچ خطا و باطلی راه ندارد؛ بنابراین آنان نیز از خطا، [[نسیان]] و گناه، پیراسته‌اند و هیچ باطلی در هدایت، [[تبیین معارف]] و [[احکام]]، [[تربیت]] [[فکری]] و نیز [[تربیت معنوی]] آنان راه ندارد.
## [[علم ویژه]] و گسترده: امامان{{عم}} [[داناترین]] مردم‌اند و به [[حقیقت قرآن]] و [[معارف]] آن و هرچه در امر هدایت [[انسان]] سهیم است، علم ویژه و [[خطاناپذیر]] دارند؛ چه اینکه پیامبر اکرم{{صل}} به صراحت فرمود: «[[خداوند]] به من دستور داد تا تمام آنچه را به من آموخته است، به علی بیاموزم، معالم دینتان را از او و اوصیای پس از او بگیرید. چیزی به آنها نیاموزید که آنها از شما داناترند».
## [[برترین]] مردم در [[فضایل اخلاقی]] و [[کمالات نفسانی]]: چون [[پیغمبر]] خدا{{صل}} فقط [[اهل بیت]] را قرین و همراه قرآن قرار داده و فرموده است که در هیچ چیزی بر آنان پیشی نگیرید و این به دلالت [[التزام]]، می‌رساند که هیچ احدی در میان [[امت]] در هیچ فضیلتی بسان اهل بیت{{عم}} نیست؛ وگرنه دیگران نیز همراه قرآن معرفی می‌شدند.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱]] ص ۱۷۲-۱۹۵.</ref>.
===[[منزلت]] و [[جایگاه حقوقی]] امامان معصوم{{عم}}===
[[روایات متواتر]] یاد شده، به خوبی نشان می‌دهد که پیامبر اکرم{{صل}} امر [[ولایت]] را به [[فرمان خداوند]] به امامان معصوم{{عم}} سپرد. مراد از ولایت، چنان که گذشت، [[اولویت]] [[تصرف در امور]] [[مسلمانان]] و [[ولایت تشریعی]] است که مراتب و معانی ذیل را در بر دارد: [[ریاست]] در [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[تصرف در اموال عمومی]]، [[حفظ]] [[مرزهای اسلامی]]، [[مرجعیت]] در [[معارف]] و [[احکام دین]]، [[رفع اختلاف]] میان علمای [[امت]] و [[تصدی]] [[تربیت معنوی]] و [[فکری]] [[مردم]].
[[احادیث متواتر]] یادشده، همه [[مناصب]] و [[شئون]] فوق را به صراحت یا به دلالت تضمنی و التزامی، برای [[امامان معصوم]]{{عم}} [[اثبات]] می‌کند و از محتوای [[احادیث]] به خوبی فهمیده می‌شود که [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[فرمان خداوند]]، امامان معصوم{{عم}} را به جهت دارا بودن ویژگی‌های منحصر به آنان، [[حاکم]] مسلمانان و [[مرجع]] آنها در معارف و [[احکام دینی]] و [[رافع]] [[اختلاف]] میان علمای امت قرار داده و گفتار و [[رفتار]] آنان را در همه امور یادشده، سند و [[حجت شرعی]] دانسته است.
'''ریاست در حکومت''': ریاست در امر [[زعامت]] و حکومت مسلمانان، از مناصب رسمی امامان معصوم{{عم}} است که این [[مقام]] نیز به [[جایگاه حقوقی]] آن بزرگواران باز می‌گردد؛ یعنی [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} به [[امر خداوند]]، [[امامان]]{{عم}} را [[رئیس]] و حاکم [[جامعه اسلامی]] قرار داده و این مقام را به سبب خصوصیت و شایستگی‌ای که در آنان وجود دارد، به ایشان سپرده است.
'''قضاوت''': قضاوت، تصرف در امور [[اقتصادی]] و حفظ مرزهای اسلامی، هر سه از متفرعات ریاست در حکومت و از مناصب و شئون حاکم و [[زعیم]] [[اسلامی]] است. نقش [[داوری]] مبتنی بر داد و [[عدل]] در [[نظم عمومی]] [[جامعه]]، به‌ویژه در [[جامعه صالح]] که [[انبیا]] و امامان درصدد تشکیل آن بودند، بر هیچ کس پوشیده نیست؛ از این رو داوری و رفع [[منازعات]] مردم، از موضوعاتی است که [[کتب آسمانی]] و [[پیامبران الهی]] درباره آن اهتمام خاصی داشته‌اند و آن را [[مقام الهی]] و از شئون [[پیامبران]] می‌دانند<ref>{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ}} «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی» سوره نساء، آیه ۱۰۵.</ref>. این [[شأن]] در [[زمان]] [[حیات]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} از [[شئون]] آن حضرت بود و پس از [[رحلت]] آن جناب، شأن [[داوری]] و رفع [[منازعه]] به [[امامان معصوم]]{{عم}} سپرده شد؛ زیرا صریح سخن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[حدیث ثقلین]] این است که «بر [[اهل بیت]] پیشی نگیرید» و اطلاق [[گفتار پیامبر]]{{صل}} داوری را نیز شامل است.
'''[[اجرا]] و [[حفظ شریعت]]''': همان‌گونه که [[عنایت الهی]] اقتضا دارد که [[قانون]] و کتاب مقدسی را برای تنظیم امور [[انسان‌ها]] و [[تأمین سعادت]] آنان به [[نیکوترین]] وجه فرو فرستد، اقتضای [[ضرورت]] [[لطف]] و [[عنایت]] [[حق]] آن است که مجری [[امین]] و صالحی را نیز که [[آگاه]] به مضامین کتاب و [[حقایق]] و رموز آن است، [[مبعوث]] کند تا [[احکام]] [[قانون الهی]] را به نیکوترین وجه اجرا کرده، ناظر بر تبیین و [[تفسیر]] و [[حفظ]] و نگهداری آن از [[تحریف]] و [[تأویل]] باشد. بنابراین در کنار [[قرآن]] که متضمن [[معارف]]، مفاهیم و حقایق ژرف [[علمی]] و [[اسرار]] دقیق است، وجود [[انسان‌های کامل]] ربانی و آگاه به اسرار و [[علوم الهی]]، لازم و ضروری است تا قرآن را از [[تحریفات]] [[منحرفان]] و تفسیرهای [[گمراهان]] [[پاسداری]] کنند.
سرّ تأکید [[نبی اکرم]]{{صل}} در حدیث ثقلین بر [[معیت]] قرآن و اهل بیت{{عم}} نیز همین است که قرآن مصدر [[تشریع]] [[خداوند]] برای همه [[قوانین]] و [[احکام الهی]] است و امامان معصوم{{عم}} مجریان [[صالح]] و امین [[امت]] برای تطبیق این قوانین و احکام.
'''[[مرجعیت فکری]] و [[دینی]] امامان معصوم{{عم}}''': [[مرجعیت دینی]] و [[فکری]] [[امامان]] به این معناست که خداوند آنان را به مقتضای دارا بودن [[مقام عصمت]] و [[علم ویژه]] و احاطه داشتن بر معارف و [[احکام دین]]، شارح، [[مبین]] و [[مفسر]] احکام و [[معارف دین]] قرار داده است. در این شأن همانند شئون دیگر، میان جایگاه [[حقیقی]] و [[حقوقی]]، ارتباطی نزدیک است، اما در عین [[حال]]، جایگاه حقیقی و حقوقی، کاملاً منفک و متمایز از یکدیگر است؛ زیرا آنچه به [[شخصیت حقیقی]] [[امام]] باز می‌گردد، همان [[علم ویژه]] [[عصمت]] و کارشناس بودن اوست که در واقع کارشناس [[حقیقی]] [[دین]] است؛ به گونه ای که هر پرسشی از او شود، بی‌درنگ بدان پاسخ گوید و در جواب هیچ پرسشی باز نمی‌ماند.
'''[[مقام آموزگاری]] [[تربیت معنوی]] و [[فکری]]''': یکی از مقام‌های رسمی [[امامان معصوم]]{{عم}} مقام آموزگاری آنهاست. [[خداوند]] امامان معصوم{{عم}} را [[معلم]] و [[آموزگار]] سترگ [[امت اسلامی]] قرار داده و امر [[تربیت]] فکری، [[معنوی]] و [[دینی]] [[امت]] را به آنان سپرده است.
این [[مقام]] از متفرعات [[مرجعیت فکری]] و دینی است و همان ادله‌ای که مرجعیت فکری و دینی و [[ریاست عامه]] امام را [[اثبات]] می‌کند، با دلالت تضمنی، این مقام را نیز برای امام [[معصوم]]{{عم}} به اثبات می‌رساند.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱]] ص ۱۹۶-۲۲۲.</ref>.
===ارتباط [[امامت]] و [[خاتمیت]]===
چالش فقدان [[نبی]] در عصر خاتمیت پرسش‌هایی نوین را پیش پای [[دین‌داران]] و [[عالمان]] نواندیش و [[روشنفکران]] [[مسلمان]] نهاده و به‌ویژه در چند دهه اخیر، آنان را در خصوص مسئله به واکاوی‌های تازه‌ای را داشته است که حاصل آن ارائه تحقیقات و رهیافت‌های موجود در این مبحث است که هر کدام عواملی را برای خاتمیت ذکر کرده‌اند. عواملی همچون [[رشد]] و [[بلوغ عقلی]] [[بشر]]، کمال [[دین خاتم]] و....
افزون بر عوامل یادشده، عامل مهم دیگری را می‌توان افزود که همان فرآیند امامت در دین خاتم است. دقت در تصویر امامت، شرایط و [[اوصاف امام]] و نقش و [[منزلت]] آنان در عصر خاتمیت، به خوبی نشان می‌دهد که فرآیند امامت در [[اسلام]] یکی از مهم‌ترین عوامل خاتمیت است؛ زیرا امامت مانند [[نبوت]]، مقامی [[الهی]] است و [[امامان]] نیز مثل [[پیغمبر]]{{صل}} [[برگزیده خدا]] و از [[خطا]] و [[معصیت]]، پیراسته‌اند. آنان از معنای [[مکتوم]] [[آیات قرآن]] [[آگاه]] و بر ظاهر و [[باطن شریعت]] [[نبی خاتم]]{{صل}} [[احاطه علمی]] دارند؛ [[مفسر]] و [[مبین]] غموض [[معارف دینی]] و شارح و تفصیل دهنده [[احکام]] آن هستند. [[حافظ دین]] از [[بدعت]] و [[تحریف]] [[بدعت‌گذاران]] و تحریف‌گران‌اند. مجری [[صالح]] و [[امین]] شریعت‌اند و [[فهم]] و [[تفسیر]] آنان از [[دین]]، فهمی ویژه و [[خطاناپذیر]] است و فهم و تفسیر متفکران و [[مجتهدان]]، هرگز با فهم آنان همسان نیست.
آنان [[حجت خدا]] بر خلق‌اند و [[مشروعیت]] و [[حقانیت]] هر چیزی بر محور وجود آنان می‌چرخد و از [[ولایت تشریعی]] و [[تکوینی]] برخوردارند. با [[ولایت تکوینی]] و [[الهامات]] قدسی‌ای که به آنها می‌شود، ارتباط زمینیان با عالم برین [[حفظ]] می‌شود و این گونه ارتباط بر اثر [[ختم نبوت]] قطع نشده و باب آن مسدود نگشته است.
از سوی دیگر، با ولایت تشریعی و [[مقام]] [[مرجعیت فکری]] و [[دینی]] خود که [[پیامبر خاتم]]{{صل}} به آنان سپرده است، دین را از [[بدعت]] و [[تحریف]] حفظ کرده، [[معارف]] و [[احکام]] آن را با تفسیر [[معصومانه]]، بسط و تفصیل می‌دهند. در واقع [[شیعیان]] دوره حضور [[امامان معصوم]]{{عم}} را دوره تفسیر معصومانه می‌دانند که آنان با فهم ویژه خود، متن تثبیت شده [[قرآن]] را تفسیر و معارف و احکام آن را به دور از هر [[خطا]] و اشتباهی، به طالبان و تشنگان آن ارائه می‌دهند.
[[امامان]] در این عصر، همان [[رسالت]] [[هدایت]] و نقش [[پیامبر اسلام]] را دارند که [[مردم]] از [[فیض]] وجود و حضور آنان بهره می‌برند و از طریق آنان به معارف و [[احکام واقعی]] [[دین خاتم]] و [[حقیقت]] [[شریعت محمدی]]{{صل}} دسترسی دارند؛ آن گونه که در [[زمان]] خود [[نبی]]{{صل}} و حضور آن حضرت به حقیقت و واقع [[اسلام]] دسترسی داشتند و با حضور امامان معصوم{{عم}} و [[نیابت]] آنان از [[شئون]] و [[وظایف پیامبر]]{{صل}} و وجود متن تثبیت شده [[وحیانی]] قرآن، دیگر نیازی به [[بعثت پیامبر]] و [[شریعت]] جدیدی نیست. در واقع پس از ختم نبوت، دوران [[ولایت امامان]] که به تعبیری «این [[ولایت باطنی]] [[نبوت]] جاوید است»<ref>هانری کربن، تاریخ فلسفه، ص۶۴.</ref> فرا می‌رسد.
[[حال]] [[پرسش]] عمده این است که [[شریعت خاتم]] به انضمام [[امامت]] تام و کامل است یا بدون آن؟
پاسخ این پرسش از دقت و [[تأمل]] در دو [[آیه قرآن]] به خوبی فهمیده می‌شود:
# «ای [[پیامبر]]! آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً [به [[مردم]]] برسان! و اگر به مردم نرسانی، [[رسالت]] او را انجام نداده‌ای»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
# «امروز [[دین]] شما را کامل کردم و [[نعمت]] خود را بر شما تمام کردم و [[اسلام]] را به عنوان [[آیین]] [جاودان] شما پذیرفتم»<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>.
[[مفسران شیعه]] [[اجماع]] دارند که [[شأن نزول]] این دو [[آیه]] مسئله [[امامت]] است؛ به روشنی تمام که ترابط امامت و [[کمال دین]] در آن پیداست؛ زیرا از نگاه این [[آیات]]، [[دین خاتم]] بدون [[تبلیغ]] و رساندن امامت، [[دینی]] کامل و مرضای [[الهی]] نیست و آنگاه به کمال و تمام می‌رسد که مسئله امامت و [[مرجعیت فکری]] و دینی [[مسلمانان]] پس از پیامبر{{صل}} به آنان تبلیغ و معرفی گردد و پس از آنکه این امر توسط پیامبر{{صل}} انجام گرفت و آن حضرت در [[روز]] هجده [[ذی‌حجه]] سال [[حجةالوداع]] در [[غدیر خم]]، [[امیر مؤمنان]]، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را [[پیشوا]] و [[امام]] و ولی مسلمانان معرفی کرد، آنگاه [[فرشته وحی]]، آیه کمال دین را بر [[قلب]] آن حضرت فرود آورد و اعلام کرد که اکنون آن رسالت عظیم انجام شد و دین شما کامل و [[نعمت الهی]] بر شما تمام گشت و اسلام به عنوان [[دین]] جاودان شما پذیرفته شد.
بنابراین [[دین خاتم]] بدون [[امامت]]، کامل و خاتم نیست و آنچه سبب کمال و ختم آن می‌گردد، امامت است. فرآیند امامت با ویژگی‌های نامبرده از مختصات [[دینی]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} است و در هیچ یک از [[ادیان آسمانی]] پیشین وجود نداشته است.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱ (کتاب)|خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱]] ص ۲۲۳.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۲٬۴۶۷

ویرایش