::::#'''خود [[یاری]] [[اجتماعی]]:''' [[منتظران]] [[راستین]] در عین حال، نباید تنها به خویش بپردازند، بلکه باید مراقب حال یکدیگر باشند و علاوه بر [[اصلاح]] خویش در [[اصلاح]] دیگران نیز بکوشند، زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را میکشند، یک برنامه فردی نیست بلکه برنامهای است که تمام عناصر تحول باید در آن شرکت جوید، باید کار به صورت دست جمعی و همگانی باشد کوششها و تلاشها باید هماهنگ شود و عمق و وسعت این هماهنگی باید به [[عظمت]] همان برنامه [[انقلاب جهانی]] باشد که [[انتظار]] آن را دارند. در یک میدان وسیع [[مبارزه]] دست جمعی، هیچ فردی نمیتواند از حال دیگران غافل بماند، بلکه، موظف است هر نقطه ضعفی را که در هر ببیند [[اصلاح]] کند، هر موضع آسیبپذیری را ترمیم نماید و هر قسمت ضعیف و [[ناتوانی]] را تقویت کند، زیرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزین، پیاده کردن چنان برنامهای امکان پذیر نیست. بنابراین، [[منتظران واقعی]] علاوه بر اینکه در [[اصلاح]] خویش میکوشند، [[وظیفه]] خود میدانند که دیگران را نیز [[اصلاح]] کنند. این است اثر سازنده دیگر [[انتظار]] [[قیام]] یک [[مصلح جهانی]] و فسلفه آن همه افتخارات و فضیلتها که برای [[منتظران]] [[راستین]] شمرده شده است.
::::#'''خود [[یاری]] [[اجتماعی]]:''' [[منتظران]] [[راستین]] در عین حال، نباید تنها به خویش بپردازند، بلکه باید مراقب حال یکدیگر باشند و علاوه بر [[اصلاح]] خویش در [[اصلاح]] دیگران نیز بکوشند، زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را میکشند، یک برنامه فردی نیست بلکه برنامهای است که تمام عناصر تحول باید در آن شرکت جوید، باید کار به صورت دست جمعی و همگانی باشد کوششها و تلاشها باید هماهنگ شود و عمق و وسعت این هماهنگی باید به [[عظمت]] همان برنامه [[انقلاب جهانی]] باشد که [[انتظار]] آن را دارند. در یک میدان وسیع [[مبارزه]] دست جمعی، هیچ فردی نمیتواند از حال دیگران غافل بماند، بلکه، موظف است هر نقطه ضعفی را که در هر ببیند [[اصلاح]] کند، هر موضع آسیبپذیری را ترمیم نماید و هر قسمت ضعیف و [[ناتوانی]] را تقویت کند، زیرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزین، پیاده کردن چنان برنامهای امکان پذیر نیست. بنابراین، [[منتظران واقعی]] علاوه بر اینکه در [[اصلاح]] خویش میکوشند، [[وظیفه]] خود میدانند که دیگران را نیز [[اصلاح]] کنند. این است اثر سازنده دیگر [[انتظار]] [[قیام]] یک [[مصلح جهانی]] و فسلفه آن همه افتخارات و فضیلتها که برای [[منتظران]] [[راستین]] شمرده شده است.
::::#'''منحل شدن در [[فساد]] محیط:''' یکی از اثر مهم و سازنده [[انتظار فرج]]، منحل شدن در [[فساد]] محیط و عدم [[تسلیم]] در برابر آلودگیها است. توضیح اینکه، هنگامی که [[فساد]] فراگیر شود و [[اکثریت]] و یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بنبست سخت روانی قرار میگیرند، بنبستی که از [[یأس]] از [[اصلاحات]] سرچشمه میگیرد. گاهی آنها [[فکر]] میکنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدی برای [[اصلاح]] نیست و [[تلاش]] و کوشش برای [[پاک]] نگهداشتن خویش بیهوده است، این [[نومیدی]] و [[یأس]] ممکن است آنها را تدریجاً به سوی [[فساد]] و همرنگی با محیط بکشاند، به صورتی که نتوانند خود را به عنوان یک [[اقلیت]] [[صالح]] در برابر [[اکثریت]] ناسالم حفظ کنند و همرنگ [[جماعت]] نشدن را موجب رسوایی بدانند. تنها چیزی که میتواند در آنها [[روح]] [[امید]] بدهد و به [[مقاومت]] و خویشتنداری [[دعوت]] کند و نگذارد در [[محیط فاسد]] حل شوند، [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و حتی برای [[اصلاح]] دیگران بر نخواهند داشت. لذا میبینیم که در [[دستورات]] اسلامی، [[یأس]] از [[آمرزش]] یکی از بزرگترین [[گناهان]] شمرده شده است، تا حدی که ممکن است افراد ناوارد، تعجب کنند که چرا [[یأس]] از [[رحمت خدا]] این [[قدر]] مهم تلقی شده و مهمتر از بسیاری از [[گناهان]] است، در [[حقیقت]] فسلفهاش همین است که گناهکار مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمیبیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و منطق او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، یا من که رسوای جهانم [[غم]] [[دنیا]] هیچ است، یا بالاتر از سیاهی، رنگ دگری نباشد، آخرش [[جهنم]] است که هم اکنون آن را برای خود خریدهام، دیگر از چه چیز میترسم؟اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود و [[امید]] به عفو [[پروردگار]] و تغییر وضع موجود پیدا کند، خود نقطه عطفی در زندگی او میشود و چه بسیار او را به توقف کردن در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید. به همین [[دلیل]] [[امید]] را همواره میتوان به عنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد [[شناخت]]، همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند، بدون [[امید]] نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. نتیجه اینکه [[انتظار]] [[ظهور]] مصلحی که [[قدر]] [[دنیا]] فاسدتر میشود، [[امید]] ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان به وجود میآورد و آنها را در برابر امواج نیرومند [[فساد]] بیمه میکند، آنها نه تنها با گسترش دامنه [[فساد]] محیط، مأیوستر نمیشوند، بلکه به مقتضای وصول به [[هدف]] را در برابر خویش میبیند و کوششهایشان را برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[حفظ خویشتن]] با [[شوق]] و [[عشق]] زیادتر تعقیب میکنند.
::::#'''منحل شدن در [[فساد]] محیط:''' یکی از اثر مهم و سازنده [[انتظار فرج]]، منحل شدن در [[فساد]] محیط و عدم [[تسلیم]] در برابر آلودگیها است. توضیح اینکه، هنگامی که [[فساد]] فراگیر شود و [[اکثریت]] و یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بنبست سخت روانی قرار میگیرند، بنبستی که از [[یأس]] از [[اصلاحات]] سرچشمه میگیرد. گاهی آنها [[فکر]] میکنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدی برای [[اصلاح]] نیست و [[تلاش]] و کوشش برای [[پاک]] نگهداشتن خویش بیهوده است، این [[نومیدی]] و [[یأس]] ممکن است آنها را تدریجاً به سوی [[فساد]] و همرنگی با محیط بکشاند، به صورتی که نتوانند خود را به عنوان یک [[اقلیت]] [[صالح]] در برابر [[اکثریت]] ناسالم حفظ کنند و همرنگ [[جماعت]] نشدن را موجب رسوایی بدانند. تنها چیزی که میتواند در آنها [[روح]] [[امید]] بدهد و به [[مقاومت]] و خویشتنداری [[دعوت]] کند و نگذارد در [[محیط فاسد]] حل شوند، [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و حتی برای [[اصلاح]] دیگران بر نخواهند داشت. لذا میبینیم که در [[دستورات]] اسلامی، [[یأس]] از [[آمرزش]] یکی از بزرگترین [[گناهان]] شمرده شده است، تا حدی که ممکن است افراد ناوارد، تعجب کنند که چرا [[یأس]] از [[رحمت خدا]] این [[قدر]] مهم تلقی شده و مهمتر از بسیاری از [[گناهان]] است، در [[حقیقت]] فسلفهاش همین است که گناهکار مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمیبیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و منطق او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، یا من که رسوای جهانم [[غم]] [[دنیا]] هیچ است، یا بالاتر از سیاهی، رنگ دگری نباشد، آخرش [[جهنم]] است که هم اکنون آن را برای خود خریدهام، دیگر از چه چیز میترسم؟اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود و [[امید]] به عفو [[پروردگار]] و تغییر وضع موجود پیدا کند، خود نقطه عطفی در زندگی او میشود و چه بسیار او را به توقف کردن در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید. به همین [[دلیل]] [[امید]] را همواره میتوان به عنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد [[شناخت]]، همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند، بدون [[امید]] نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. نتیجه اینکه [[انتظار]] [[ظهور]] مصلحی که [[قدر]] [[دنیا]] فاسدتر میشود، [[امید]] ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان به وجود میآورد و آنها را در برابر امواج نیرومند [[فساد]] بیمه میکند، آنها نه تنها با گسترش دامنه [[فساد]] محیط، مأیوستر نمیشوند، بلکه به مقتضای وصول به [[هدف]] را در برابر خویش میبیند و کوششهایشان را برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[حفظ خویشتن]] با [[شوق]] و [[عشق]] زیادتر تعقیب میکنند.
::::#'''[[پایداری]] در برابر رهبرهای فاسد و [[مبارزه]] با [[فساد]]:''' یگانه یا مهمترین چیزی که [[مسلمانان]] را در برابر این وضع نگاه داشت و آنها را در حال اعتراض به اوضاع و تقاضای اجرای برنامههای اسلامی، [[شجاع]] و دلیر میکرد، [[وعدههای قرآن]] و [[پیامبر]] {{صل}} بود که: این [[دین]] از بین نمیرود و آینده برای [[اسلام]] است، [[اسلام]] عالمگیر و [[پرچم]] [[حکومت]] [[توحید]] و [[حق]] و [[عدل]] در سراسر [[جهان]] به اهتزار خواهد آمد. این وعدهها بود که [[مسلمانان]] را در برابر حوادثی مثل تسلط بنیامیه، جنگهای صلیبی، هجوم چنگیز و سرانجام، [[استعمار]] قرن اخیر، پایدار و شکیبا نگه داشت و [[مسلمانان]] را علیه آنان به [[جهاد]] و پیکار برانگیخت. این وعدهها که واقعیت آن را حقایق مسلم دینی و تاریخی صد در صد ثابت کرده است، همواره به [[مسلمانان]] نوید میداد که دور [[اسلام]] و روزگار آن به پایان نمیرسد و [[حکومت]]هایی مانند بنیامیه و بنیعباس، مظهر کمال [[پیشرفت]] و نمایش رژیم [[سیاسی]] و روش [[رهبری]] [[حق]] وعدالت [[اسلام]] نیستند و باید در [[انتظار]] آینده بود و عقب نشینی نکرد، ازمرزها و سنگرها [[حمایت]] و [[حفاظت]] کرد، تا آن عصر طلایی و دوران [[حکومت]] مطلقه [[حق]] و [[عدالت]] فرا رسد و موعد [[آخرالزمان]] که از دودمان [[پیغمبر اسلام]] و [[فرزند]] [[علی]] و [[فاطمه]] و نهمین [[فرزند]] سیدالشهداء [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و یگانه [[فرزند]] بیمانند [[حضرت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} است ظاهر شود و تمام برنامههای [[اسلام]] را به [[اجرا]] درآورد. [[دنیا]] از این همه اضطرابات روز افزون، ناامنیها، افکار تضاد و رژیمهای رنگارنگ ظالمانه [[نجات]] یافته و در مهد امن و [[امان]] و [[اطمینان]] و اعتماد و [[اتحاد]] قرار بگیرد. [[مسلمان]] همیشه به سوی آینده مینگرد، هر وضعی که موجود باشد اگر چه نسبتاً خوب و عادلانه باشد او را قانع نمیکند و آن را نهایت کار و پایان راه نمیشمارد. در هر صورت و شرایطی، [[مسلمان]] [[ناامید]] نمیشود و [[وظیفه]] دارد که [[ظلم]] و [[فساد]] و [[تجاوز]] و [[جهل]] و خودکامگی و [[استضعاف]] را محکوم سازد و برای حصول هدفهای [[اسلام]]، کوشش و [[تلاش]] بیشتر نماید تا به سهم خود به [[اسلام]] عزیز به نوع [[بشر]] و [[جوامع]] متحیر و سرگردان و مضطرب، خدمتی انجام دهد. نشستن، [[تسلیم]] بودن، کنارهگیری کردن و تماشاگر صحنههای [[تباهی]] و [[فساد]] و [[فقر]] و [[انحطاط]] [[اخلاقی]] شدن، هرگز در [[اسلام]] جایز نبوده و بر [[مسلمان]] [[منتظر]]، [[مؤمن]] و [[متعهد]] روا نمیباشد و با [[انتظار]] [[ظهور]] [[حضرت]] [[ولی عصر]]{{ع}} و [[فلسفه انتظار]] موافقت ندارد. [[انتظار]] [[مصلح]] [[آخرالزمان]] و [[مهدی]] [[موعود]]، علاوه بر ریشههای استوار مذهبی و اسلامی، دارای عالیترین فسلفه [[اجتماعی]] است. [[مسلمانان]] [[عقیده]] دارند که [[انقلاب]] [[اسلام]]، جهانگیر و پیروز میشود و عالم از این نابسمانیهای مدنیت منهای [[شرف]] و [[انسانیت]] [[نجات]] پیدا میکند و بازگشت به عقب و [[ارتداد]] و عقبگرد، خلاف اصل و خلاف [[نهضت]] [[انبیا]] و [[تعالیم]] [[اسلام]] است. اگر چه امروزه [[دنیا]] مادی به ظاهر رو به [[جاهلیت]] گذارده و اهداف عالی انسانی و [[حقیقت]] و [[فضلیت]] و ما به الأمتیاز [[بشر]] از حیوان، در بسیاری از [[جوامع]] فراموش شده، طغیان و [[ظلم]] و [[بیدادگری]] و [[تجاوز]] و [[زور]] و استبداد و قلدری و استثمار و شهوترانی و نابکاری روز به روز رایجتر میشود؛ اگر چه الفاظ و کلمات [[صلح]]، [[عدالت]]، [[آزادی]]، [[مساوات]]، [[برادری]]، همکاری، [[تعاون]] و [[بشر]] [[دوستی]] را در معانی دیگر یا برای مقاصد دیگر به کار میبرند؛ اگر چه فاصله بین زورمندان و [[فرماندهان]] و زیردستان و فرمانبران هر روز زیادتر و رابطه آنها را با یکدیگر به رابطه دو [[انسان]] برابر هیچ شباهتی ندارد، ولی این توحش تا هر کجا برود و هزاران سال به عقب برگردد، چون خلاف خواستهای واقعی [[بشر]] و سیر کمالی او و خلاف [[عقیده]] و [[آرمان]] اوست، پیروز نمیشود و سرانجام، به شدیدترین وضعی سرکوب و ریشهکن خواهد شد. مسلمانی که با چنین [[فکر]] و [[عقیده]] [[آیندهنگری]] زندگی میکند، هرگز با گروههای فاسد و مشرکت خدانشناس همراه نمیشود و تا میتواند تقدم و نوگرایی و آینده بینی خود را حفظ کرده، ثابت و استوار به سوی [[هدف]] پیش میرود. او [[اطمینان]] دارد و به [[یقین]] میداند که بساط [[ظلم]] و [[فساد]] برچیده میشود، چرا که بر [[جامعه]] و بر [[فطرت]] [[بشر]] تحمیل شده است و آینده برای پرهیزگاران و [[زمین]] از آن شایستگان است: {{متن قرآن|إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>همانا زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش بخواهد به ارث میدهد و عاقبت از آن متقین است؛ اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>؛ بنابراین [[مسلمان]] [[تسلیم]] [[ظلم]] و [[فساد]] نمیشود و با [[ستمگران]] و مفسدان همکار و همراه و همصدا نخواهد شد. این اصل [[انتظار]] مانند یک [[قوه]] مبقیه و عامل بقا و [[پایداری]]، طرفداران [[حق]] وعدالت و [[اسلام]] خواهان حقیقی را در برابر تمام دستگاههای فشار، استعباد، [[جهل]] و [[شرک]]، [[بشر]] پرستی و [[فساد]] انگیزی پایدار نگه میدارد و همواره بر روشنی و چراغ [[امیدواری]] [[منتظران]] و ثبات قدم و [[مقاومت]] آنها میافزاید و آنان را در انجام [[وظایف]]، شور و [[نشاط]] میدهد. این اصل [[انتظار]] است که در [[مبارزه]] [[حق]] و [[باطل]] صفوف طرفداران [[حق]] را فشردهتر و مقاومتر میکند و آنها را به [[نصرت]] [[خدا]] و [[فتح]] و [[ظفر]] نوید داده و گوش آنها را همواره با صداها نوید بخش [[قرآن]] آشنا میدارد: {{متن قرآن|قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ}}<ref>بگو منتظر باشید که ما هم منتظریم؛ انعام، آیه ۱۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ}}<ref>منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم؛ توبه، آیه ۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ}}<ref>منتظر باشید که من هم با شما منتظرم؛ اعراف، آیه ۷۱.</ref>؛ خاص و عام و [[شیعه]] و [[سنی]]، از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کردهاند که فرمود: {{عربی|"لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً"}}<ref>اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، خداوند متعال، آن روز را طولانی فرماید تا بیرون آید مردی از فرزندان من که نامش نام من و کنیهاش کنیه من باشد، زمین را پر از عدل و قسط کند همچنان که از جور و ظلم پر شده باشد. </ref>. این [[انتظار]]، ضعف و سستی و مسامحه در انجام [[تکالیف]] و [[وظایف]] نیست، بلکه حرکت، [[نهضت]]، [[فداکاری]]، طرد [[انحراف]] و [[مبارزه]] با بازگشت به عقب و [[ارتداد]] است. اگر نادانان یا مغرضان آن را به طور دیگر [[تفسیر]] کرده و [[مکتب]] کنار رفتهها و کنار گذاشته شدهها، بیچارهها، مأیوسان، تن به [[خواری]] دادگان، چاپلوسان و دینفروشان، معرفی کنند، خود را در ردیف [[یهود]] که مصداق {{متن قرآن|يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ}}<ref> مائده، آیه ۴۱.</ref> هستند، قرار دادهاند. به هر حال، [[منتظر واقعی]] هیچگاه در برابر [[رهبران]] فاسد و [[ستمگر]] خصوع نکرده و سر [[تسلیم]] فرو نمیآورد، بلکه دائم در [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[حاکمان]] فاسد بسر میبرد و همیشه [[منتظر]] تشکیل [[حکومت]] [[عدل]] اسلامی و در [[انتظار]] آیندهای روشن است»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۲۱۱ - ۲۱۸.</ref>.
::::#'''[[پایداری]] در برابر رهبرهای فاسد و [[مبارزه]] با [[فساد]]:''' یگانه یا مهمترین چیزی که [[مسلمانان]] را در برابر این وضع نگاه داشت و آنها را در حال اعتراض به اوضاع و تقاضای اجرای برنامههای اسلامی، [[شجاع]] و دلیر میکرد، [[وعدههای قرآن]] و [[پیامبر]] {{صل}} بود که: این [[دین]] از بین نمیرود و آینده برای [[اسلام]] است، [[اسلام]] عالمگیر و [[پرچم]] [[حکومت]] [[توحید]] و [[حق]] و [[عدل]] در سراسر [[جهان]] به اهتزار خواهد آمد. این وعدهها بود که [[مسلمانان]] را در برابر حوادثی مثل تسلط بنیامیه، جنگهای صلیبی، هجوم چنگیز و سرانجام، [[استعمار]] قرن اخیر، پایدار و شکیبا نگه داشت و [[مسلمانان]] را علیه آنان به [[جهاد]] و پیکار برانگیخت. این وعدهها که واقعیت آن را حقایق مسلم دینی و تاریخی صد در صد ثابت کرده است، همواره به [[مسلمانان]] نوید میداد که دور [[اسلام]] و روزگار آن به پایان نمیرسد و [[حکومت]]هایی مانند بنیامیه و بنیعباس، مظهر کمال [[پیشرفت]] و نمایش رژیم [[سیاسی]] و روش [[رهبری]] [[حق]] وعدالت [[اسلام]] نیستند و باید در [[انتظار]] آینده بود و عقب نشینی نکرد، ازمرزها و سنگرها [[حمایت]] و [[حفاظت]] کرد، تا آن عصر طلایی و دوران [[حکومت]] مطلقه [[حق]] و [[عدالت]] فرا رسد و موعد [[آخرالزمان]] که از دودمان [[پیغمبر اسلام]] و [[فرزند]] [[علی]] و [[فاطمه]] و نهمین [[فرزند]] سیدالشهداء [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و یگانه [[فرزند]] بیمانند [[حضرت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} است ظاهر شود و تمام برنامههای [[اسلام]] را به [[اجرا]] درآورد. [[دنیا]] از این همه اضطرابات روز افزون، ناامنیها، افکار تضاد و رژیمهای رنگارنگ ظالمانه [[نجات]] یافته و در مهد امن و [[امان]] و [[اطمینان]] و اعتماد و [[اتحاد]] قرار بگیرد. [[مسلمان]] همیشه به سوی آینده مینگرد، هر وضعی که موجود باشد اگر چه نسبتاً خوب و عادلانه باشد او را قانع نمیکند و آن را نهایت کار و پایان راه نمیشمارد. در هر صورت و شرایطی، [[مسلمان]] [[ناامید]] نمیشود و [[وظیفه]] دارد که [[ظلم]] و [[فساد]] و [[تجاوز]] و [[جهل]] و خودکامگی و [[استضعاف]] را محکوم سازد و برای حصول هدفهای [[اسلام]]، کوشش و [[تلاش]] بیشتر نماید تا به سهم خود به [[اسلام]] عزیز به نوع [[بشر]] و [[جوامع]] متحیر و سرگردان و مضطرب، خدمتی انجام دهد. نشستن، [[تسلیم]] بودن، کنارهگیری کردن و تماشاگر صحنههای [[تباهی]] و [[فساد]] و [[فقر]] و [[انحطاط]] [[اخلاقی]] شدن، هرگز در [[اسلام]] جایز نبوده و بر [[مسلمان]] [[منتظر]]، [[مؤمن]] و [[متعهد]] روا نمیباشد و با [[انتظار]] [[ظهور]] [[حضرت]] [[ولی عصر]]{{ع}} و [[فلسفه انتظار]] موافقت ندارد. [[انتظار]] [[مصلح]] [[آخرالزمان]] و [[مهدی]] [[موعود]]، علاوه بر ریشههای استوار مذهبی و اسلامی، دارای عالیترین فسلفه [[اجتماعی]] است. [[مسلمانان]] [[عقیده]] دارند که [[انقلاب]] [[اسلام]]، جهانگیر و پیروز میشود و عالم از این نابسمانیهای مدنیت منهای [[شرف]] و [[انسانیت]] [[نجات]] پیدا میکند و بازگشت به عقب و [[ارتداد]] و عقبگرد، خلاف اصل و خلاف [[نهضت]] [[انبیا]] و [[تعالیم]] [[اسلام]] است. اگر چه امروزه [[دنیا]] مادی به ظاهر رو به [[جاهلیت]] گذارده و اهداف عالی انسانی و [[حقیقت]] و [[فضلیت]] و ما به الأمتیاز [[بشر]] از حیوان، در بسیاری از [[جوامع]] فراموش شده، طغیان و [[ظلم]] و [[بیدادگری]] و [[تجاوز]] و [[زور]] و استبداد و قلدری و استثمار و شهوترانی و نابکاری روز به روز رایجتر میشود؛ اگر چه الفاظ و کلمات [[صلح]]، [[عدالت]]، [[آزادی]]، [[مساوات]]، [[برادری]]، همکاری، [[تعاون]] و [[بشر]] [[دوستی]] را در معانی دیگر یا برای مقاصد دیگر به کار میبرند؛ اگر چه فاصله بین زورمندان و [[فرماندهان]] و زیردستان و فرمانبران هر روز زیادتر و رابطه آنها را با یکدیگر به رابطه دو [[انسان]] برابر هیچ شباهتی ندارد، ولی این توحش تا هر کجا برود و هزاران سال به عقب برگردد، چون خلاف خواستهای واقعی [[بشر]] و سیر کمالی او و خلاف [[عقیده]] و [[آرمان]] اوست، پیروز نمیشود و سرانجام، به شدیدترین وضعی سرکوب و ریشهکن خواهد شد. مسلمانی که با چنین [[فکر]] و [[عقیده]] [[آیندهنگری]] زندگی میکند، هرگز با گروههای فاسد و مشرکت خدانشناس همراه نمیشود و تا میتواند تقدم و نوگرایی و آینده بینی خود را حفظ کرده، ثابت و استوار به سوی [[هدف]] پیش میرود. او [[اطمینان]] دارد و به [[یقین]] میداند که بساط [[ظلم]] و [[فساد]] برچیده میشود، چرا که بر [[جامعه]] و بر [[فطرت]] [[بشر]] تحمیل شده است و آینده برای پرهیزگاران و [[زمین]] از آن شایستگان است: {{متن قرآن|إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>همانا زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش بخواهد به ارث میدهد و عاقبت از آن متقین است؛ اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>؛ بنابراین [[مسلمان]] [[تسلیم]] [[ظلم]] و [[فساد]] نمیشود و با [[ستمگران]] و مفسدان همکار و همراه و همصدا نخواهد شد. این اصل [[انتظار]] مانند یک [[قوه]] مبقیه و عامل بقا و [[پایداری]]، طرفداران [[حق]] وعدالت و [[اسلام]] خواهان حقیقی را در برابر تمام دستگاههای فشار، استبعاد، [[جهل]] و [[شرک]]، [[بشر]] پرستی و [[فساد]] انگیزی پایدار نگه میدارد و همواره بر روشنی و چراغ [[امیدواری]] [[منتظران]] و ثبات قدم و [[مقاومت]] آنها میافزاید و آنان را در انجام [[وظایف]]، شور و [[نشاط]] میدهد. این اصل [[انتظار]] است که در [[مبارزه]] [[حق]] و [[باطل]] صفوف طرفداران [[حق]] را فشردهتر و مقاومتر میکند و آنها را به [[نصرت]] [[خدا]] و [[فتح]] و [[ظفر]] نوید داده و گوش آنها را همواره با صداها نوید بخش [[قرآن]] آشنا میدارد: {{متن قرآن|قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ}}<ref>بگو منتظر باشید که ما هم منتظریم؛ انعام، آیه ۱۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ}}<ref>منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم؛ توبه، آیه ۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ}}<ref>منتظر باشید که من هم با شما منتظرم؛ اعراف، آیه ۷۱.</ref>؛ خاص و عام و [[شیعه]] و [[سنی]]، از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کردهاند که فرمود: {{عربی|"لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً"}}<ref>اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، خداوند متعال، آن روز را طولانی فرماید تا بیرون آید مردی از فرزندان من که نامش نام من و کنیهاش کنیه من باشد، زمین را پر از عدل و قسط کند همچنان که از جور و ظلم پر شده باشد. </ref>. این [[انتظار]]، ضعف و سستی و مسامحه در انجام [[تکالیف]] و [[وظایف]] نیست، بلکه حرکت، [[نهضت]]، [[فداکاری]]، طرد [[انحراف]] و [[مبارزه]] با بازگشت به عقب و [[ارتداد]] است. اگر نادانان یا مغرضان آن را به طور دیگر [[تفسیر]] کرده و [[مکتب]] کنار رفتهها و کنار گذاشته شدهها، بیچارهها، مأیوسان، تن به [[خواری]] دادگان، چاپلوسان و دینفروشان، معرفی کنند، خود را در ردیف [[یهود]] که مصداق {{متن قرآن|يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ}}<ref> مائده، آیه ۴۱.</ref> هستند، قرار دادهاند. به هر حال، [[منتظر واقعی]] هیچگاه در برابر [[رهبران]] فاسد و [[ستمگر]] خصوع نکرده و سر [[تسلیم]] فرو نمیآورد، بلکه دائم در [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[حاکمان]] فاسد بسر میبرد و همیشه [[منتظر]] تشکیل [[حکومت]] [[عدل]] اسلامی و در [[انتظار]] آیندهای روشن است»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۲۱۱ - ۲۱۸.</ref>.
فواید و آثار انتظار چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«سازندهترین دستورات و عالیترین مفاهیم هر گاه به دست افراد ناوارد، یا نالایق، یا سوء استفادهچی بیفتد ممکن است آن را چنان مسخ کنند که درست نتیجهای بر خلاف هدف اصلی بدهد و در مسیر بر ضدّ آن حرکت کند؛ و این نمونههای بسیار دارد و مسأله "انتظار" بهطوری که خواهیم دید در ردیف همین مسائل است. به هر حال، برای رهایی از هر گونه اشتباه در محاسبه، در این گونه مباحث، باید به اصطلاح آب را از سرچشمه گرفت تا آلودگیهای احتمالی نهرها و کانالهای میان راه در آن اثر نگذارد. به همین دلیل، ما در بحث انتظار مستقیماً به سراغ متون اصلی اسلامی رفته و لحن گوناگون روایاتی را که روی مسأله "انتظار" تأکید میکند مورد بررسی قرار میدهیم تا از هدف اصلی آگاه شویم. اکنون با دقّت به این چند روایات توجّه کنید: کسی از امام صادق(ع) پرسید چه میگویید درباره کسی که دارای ولایتامامان(ع) است؛ و انتظارظهورحکومتحق را میکشد و در این حال از دنیا میرود؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: او همانند کسی است که با رهبر این انقلاب در خیمه او (ستاد ارتش او) بوده باشد سپس کمیسکوت کرد و فرمود مانند کسی است که با پیامبر اسلام (در مبارزاتش) همراه بوده است[۱]. این مضمون در روایات زیادی با تعبیرات مختلفی نقل شده است: در بعضی " بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ"[۲] و در بعضی دیگر " كَمَنْ قَارَعَ مَعَهُ بِسَيْفِه"[۳] در بعضی دیگر " بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً تَحْتَ لِوَائِهِ "[۴] و در بعضی دیگر " بمنزلة المجاهد بين يدي رسول اللّه(ص)"[۵] و در بعضی دیگر " بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)"[۶] این تشبیهات که در مورد انتظارظهورحضرت مهدی(ع) در این روایات وارد شده بسیار پر معنی و روشنگر این واقعیّت است که یک نوع رابطه و تشابه در میان مسأله "انتظار" و "جهاد" و مبارزه با دشمن، در آخرین شکل خود، وجود دارد. در روایات متعدّدی نیز انتظار چنین حکومتی را داشتن، به عنوان بالاترین عبادت معرفی شده است. این مضمون در بعضی از احادیث، از پیامبر(ص) و در بعضی از حضرت علی(ع) نقل شده است؛ از جمله در حدیثی میخوانیم که پیامبر(ص) فرمود: " أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"[۷] و در حدیث دیگری از پیامبر(ص) میخوانیم:" أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ" این حدیث اعم از این که انتظار فرج را به معنی وسیع کلمه بدانیم، و یا به مفهوم خاص یعنی انتظارظهورمصلح جهانی باشد، اهمّیّت انتظار را در مورد بحث ما روشن میسازد.
این تعبیرات همگی حاکی از این است که انتظار چنان انقلابی همیشه توأم با یک جهاد وسیع دامنه دار است. و اگر اعتقاد و انتظارحکومت جهانیمهدی به صورت ریشهدار حلول کند، سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد (زیرا اعتقادات سطحی ممکن است اثر آن از گفتار و سخن تجاوز نکند امّا اعتقادات عمیق همیشه آثار عملی گستردهای به دنبال خواهد داشت)؛ این دو رشته اعمال عبارتند از: ترک هرگونه همکاری و هماهنگی با عوامل ظلم و فساد، و حتّی مبارزه و درگیری با آنها از یک سو؛ و خودسازی و خودیاری و جلب آمادگیهای جسمی و روحی و مادّی و معنوی برای شکل گرفتن آن حکومت واحد جهانی و مردمی، از سوی دیگر. و خوب که دقّت کنیم میبینیم هر دو قسمت آن کاملا سازنده و عامل تحرّک و آگاهی و بیداری است.
همانطور که میزانفداکاری مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خودسازی و آمادگی نیز درجات کاملا مختلفی دارد که هر کدام از اینها با یکی از آنها از نظر "مقدّمات" و "نتیجه" شباهت دارد؛ هر دو جهادند و هر دو آمادگی میخواهند و خودسازی. کسی که در خیمهرهبر چنان حکومتی قرار گرفته یعنی در مرکز ستاد فرماندهی یک حکومت جهانی است، نمیتواند یک فرد غافل و بیخبر و بیتفاوت بوده باشد؛ آنجا جای هر کس نیست؛ جای افرادی است که بحق شایستگی چنان موقعیّت پر اهمّیّتی را دارند. همچنین کسی که سلاح در دست دارد و در کنارِ رهبر این انقلاب با مخالفانحکومتصلح و عدالتش میجنگد، آمادگی فراوان روحی و فکری و رزمی باید داشته باشد.
اکنون فکر کنید آنها که انتظارقیام یک مصلح بزرگ جهانی را میکشند در واقع انتظارانقلاب و دگرگونی و تحوّلی را دارند که وسیعترین و اساسیترین انقلابهای انسانی در طول تاریخبشر است. انقلابی که بر خلاف انقلابهای اصلاحی پیشین جنبه منطقهای نداشته و نه اختصاص به یک جنبه از جنبههای مختلف زندگی دارد؛ بلکه علاوه بر این که عمومی و همگانی است، تمام شؤون و جوانب زندگی انسانها را شامل میشود؛ انقلابی است سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اخلاقی.
"انتظار" همیشه از دو عنصر "نفی" و "اثبات" تشکیل میشود؛ ناراحتی از وضع موجود و عشق و علاقه به وضع بهتر. و در اینجا اضافه میکنیم که در هر انقلاب و تحوّل بنیادی نیز دو جنبه وجود دارد؛ جنبه نفی و جنبه اثبات. جنبه نخستین انقلاب که همان جنبه "نفی" است، از میان بردن عوامل اختلال و فساد و انحطاط و شستشو دادن لوحجامعه از نقشهای مخالف است.
پس از انجام یافتن این مرحله، نوبت به جنبه اثبات یعنی جانشین ساختن عوامل اصلاح و سازندگی میرسد. ترکیب دو مفهوم "انتظار" و "انقلاب جهانی" آنچه را قبلا گفتیم کاملا روشن میکند؛ یعنی، کسانی که در انتظار چنان انقلابی به سر میبرند اگر در دعوی خود صادق باشند (نه جزء منتظران دروغین خیالی) بهطور مسلم آثار زیر در آنها آشکار خواهد شد:
خودسازی فردی:حکومت جهانیمهدی(ع) قبل از هر چیز نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانی است که بتوانند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را در جهان بدوش بکشند؛ و این در درجه اوّل محتاج به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فکری برای همکاری در پیاده کردن آن برنامه عظیم است؛ تنگ نظریها، کوته بینیها، کج فکریها، حسادتها، اختلافات کودکانه و نابخردانه، و بهطور کلّی هر گونه نفاق و پراکندگی با موقعیّت منتظران واقعی سازگار نیست. نکته مهم اینجاست که منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی هرگز نمیتواند نقش تماشاچی را داشته باشد؛ باید حتماً در صف اصلاح طلبان واقعی قرار گیرد. ایمان به نتایج و عاقبت این تحوّل هرگز به او اجازه نمیدهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز محتاج به داشتن اعمالی پاک و روحی پاکتر، برخورداری از شهامت و آگاهی کافی است. من اگر ناپاک و آلودهام چگونه میتوانم منتظر تحوّل و انقلابی باشم که شعله اوّلش دامان مرا میگیرد! من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممکن است در انتظار کسی بنشینم که طعمه شمشیرش خونستمگران است و من اگر فاسد و نادرستم چگونه میتوانم در انتظار نظامی که افراد فاسد و نادرست در آن هیچ گونه نقشی ندارند، بلکه مطرود و منفور خواهند بود، روزشماری کنم! آیا این انتظار برای تصفیه روح و فکر و شستشوی جسم و جان من از لوث آلودگیها کافی نیست! ارتشی که در انتظارجهاد آزادیبخش به سر میبرد، حتماً به حالت آماده باش کامل در میآید؛ سلاحی که برای چنین میدان نبردی شایسته است به دست میآورد؛ سلاحهای موجود را اصلاح میکند؛ سنگرهای لازم را میسازد؛ آمادگی رزمی نفرات خود را بالا میبرد؛ روحیه افراد خود را تقویت میکند؛ و شعله عشق و شوق برای چنان مبارزهای را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه میدارد؛ ارتشی که دارای چنین آمادگی نیست هرگز در انتظار به سر نمیبرد و اگر بگوید دروغ میگوید؛ انتظار یک مصلح جهانی به معنی آماده باش کامل فکری و اخلاقی، مادّی و معنوی، برای اصلاح همه جهان است. فکر کنید چنین آماده باشی چقدر سازنده است! اصلاح تمام روی زمین و پایان دادن به همه مظالم و نابسامانیها شوخی نیست! کار سادهای نمیتواند باشد! آماده باش برای چنین هدف بزرگی باید متناسب با آن باشد؛ یعنی باید به وسعت و عمق آن باشد. برای تحقّق بخشیدن به چنین انقلابی مردانی بسیار بزرگ و مصمّم و بسیار نیرومند و شکست ناپذیر، فوق العاده، پاک و بلند نظر، کاملا آماده و دارای بینش عمیق، لازم است؛ و خودسازی برای چنین هدفی مستلزم به کار بستن عمیقترین برنامههای اخلاقی و فکری و اجتماعی است؛ این است معنی انتظار واقعی؛ آیا هیچ کس میتواند بگوید چنین انتظاری سازنده نیست!
خودیاریهای اجتماعی:منتظرانراستین در عین حال، وظیفه دارند که علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را میکشند یک برنامه فردی نیست؛ برنامهای است که تمام عناصر تحوّل باید در آن شرکت جوید؛ باید کار به صورت دستهجمعی و همگانی باشد؛ کوششها و تلاشها باید هماهنگ گردد و عمق و وسعت این هماهنگی باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند. در یک میدان وسیع مبارزه دستجمعی هیچ فردی نمیتواند از حال دیگران غافل بماند؛ بلکه موظّف است هر نقطه ضعفی را در هر کجا ببیند اصلاح کند؛ و هر موضع آسیب پذیری را ترمیم نماید؛ و هر قسمت ضعیف و ناتوانی را تقویت کند؛ زیرا بدون شرکت فعّالانه و هماهنگ تمام مبارزین، پیاده کردن چنان برنامهای امکان پذیر نیست. بنابراین منتظران واقعی علاوه بر این که به اصلاح خویش میکوشند، وظیفه خود میدانند که دیگران را نیز اصلاح کنند. این است اثر سازنده دیگر برای انتظارقیام یک مصلح جهانی! و این است فلسفه آن همه افتخارات و فضیلتها که برای منتظرانراستین شمرده شده است.
حل نشدن در فساد محیط: هنگامی که فساد فراگیر میشود، و اکثریّت و یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد پاک در یک بن بست سخت روانی قرار میگیرند، بن بستی که از یأس از اصلاحات سرچشمه میگیرد. گاهی آنها فکر میکنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدی برای اصلاح نیست، و تلاش و کوشش برای پاک نگهداشتن خویش بیهوده است؛ این نومیدی و یأس ممکن است آنها را تدریجاً به سوی فساد و همرنگی با محیط بکشاند، و نتوانند خود را به صورت یک اقلّیّت صالح در برابر اکثریّت ناسالم حفظ کنند، و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایی بدانند. تنها چیزی که میتواند در آنها روحامید بدمد و به مقاومت و خویشتن داری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهایی است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش برای حفظ پاکی خویش و حتّی برای اصلاح دگران بر نخواهند داشت. و اگر میبینیم در دستورات اسلامییأس از آمرزش یکی از بزرگترین گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد، تعجّب کنند که چرا یأس از رحمت خدا این قدر مهم تلقی شده مهمتر از بسیاری از گناهان فلسفهاش در حقیقت همین است که گناهکار مأیوس از رحمت، هیچ دلیلی نمیبیند که به فکر جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه گناه بردارد، و منطق او این است: آب از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت من که رسوای جهانم غمدنیا هیچ است بالاتر از سیاهی، رنگ دگر نباشد؛ آخرش جهنّم است من که هم اکنون آن را برای خود خریدهام؛ دیگر از چه چیز میترسم! امّا هنگامی که روزنه امید برای او گشوده شود، امید به عفو پروردگار و امید به تغییر وضع موجود، نقطه عطفی در زندگی او پیدا میشود و چه بسیار او را به توقّف کردن در مسیر گناه و بازگشت به سوی پاکی و اصلاحدعوت مینماید. به همین دلیل، امید را میتوان همواره به عنوان یک عامل مؤثّر تربیتی در مورد افراد فاسد شناخت; همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند، بدون امید نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند.
نتیجه این که، انتظارظهور مصلحی که هر قدردنیا فاسدتر میشود امید ظهورش بیشتر میگردد اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه میکند؛ آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محیط مأیوستر نمیشوند، بلکه به مقتضای: وعده وصل چون شود نزدیک آتشعشق تیزتر گردد وصول به هدف را در برابر خویش میبینند و کوششهایشان برای مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادتری تعقیب میگردد»[۸].
«امید به آینده:انتظار ظهورولی عصر (ع) آثار و نتایج فراوان فردی و اجتماعی دارد. امید به آیندهای روشن که سهم بزرگی در حرکتها، کوششها و تلاشهای فردی و اجتماعی دارد، یکی از این آثار شمرده میشود و چه بسا یکی از جهات تأکید و توصیه انتظار در لسان عترت طاهرین (ع) لحاظ همین فایده بوده است؛ آنگونه که امیر مؤمنان علی (ع) انتظار فرج را محبوبخدای سبحان دانسته و امید به رحمت خدا را از آثار آن معرفی میکند" انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَى اللَّهِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ "[۹] و حضرت سید الساجدین(ع)، انتظار فرج را از بزرگترین گشایشها میشمارد:"انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ"[۱۰].
اصلاحگرایی در عرصههای فردی و اجتماعی: آن که باور دارد که هیچ تلاشی برای اصلاح امور در غیبتولی خدا ثمربخش نیست، هرگز برای مبارزه با طاغوتیان و مقاومت در برابر دشواریها انگیزهای نخواهد داشت؛ اما آنان که دل به انتظارراستین سپرده و قلبی مملو از امید به ظهور امامشان دارند و میدانند که دیر یا زود صالحان، حاکمانزمین خواهند بود و حق به صاحبانش بازمیگردد و با محو ستم و بیداد امر جامعهاصلاح و سامان میپذیرد، برای رسیدن به چنین جامعهای خویشتن را اصلاح خواهند کرد و در اصلاحجامعه خود نیز میکوشند، تا زمینه ایجاد و تشکیل آن دولت کریمه را فراهم آورند. بر همین اساس، آن که منتظرراستینمصلح جهانی است، هم صالح است و هم مصلح. چنین کسی با اقتدا به دعای مولای خویش از خدای سبحان چنین میخواهد: "اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلى طَاعَتِكَ، وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِك"[۱۱]. این همان معنای بلندی است که اماممعصوم (ع) بدان اشاره و در بیان وظیفهشیعیان در عصر غیبت میفرماید: " عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ "[۱۲] چرا که اگر دعا ناظر به جنبه فردی و خودسازی تنها باشد، انتظار فرج قطعاً ناظر به هر دو جنبه فردی و اجتماعی یا به سخن دیگر، خودسازی و دیگرسازی است.
تخلق به فضائل نفسانی: آن که به راستیامام خویش را موجود میداند و او را مظهر ﴿ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۴]، ﴿ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۱۵] و ﴿ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۱۶] میشناسد، هماره خویش را در محضر خلیفه الهی و اماممعصوم خود میداند، همانگونه که حضور خدای والا را در مرتبهای بالاتر ادراک میکند و آنگاه بر اساس آموزههای اساسی قرآن در محضر خدای سبحان و خلیفه او حیا پیشه میکند و از درون و برون، خود را در مشهدحق و امام خویش دیده، و از زشتیها و معاصی دوری میکند و چنین انتظاری موجب تنزیه روح او شده، قلبش را نورانی میسازد.
استحقاق نگاه تشریفیاهل بیت (ع): آن که منتظرراستینامام عصر (ع) است، بر اثر تخلق به اخلاق الهی گرد حرام نمیگردد و جانش به گَرد معصیت غبار نمیگیرد و میکوشد در انجام دادن واجب و دوری از معصیت که در رأس آموزشهای فرعی اسلام است، قصور و تقصیر روا ندارد. واجبات را عمل و از حرامها دوری کند و فراخور توان خویش به انجام دادن مستحب و ترک مکروه نیز اهتمام ورزد؛ و چون چنین کند، مطلوب مولای خویش را به انجام رسانیده و مستحقعنایت خاص و نگاه تشریفیامام خویش و سایر عترت طاهره (ع) خواهد شد.
باریابی به مقام اعتماد:انسانمنتظر که در پرتو یقین به حضور ذات اقدس الهی و ادراک محضر امام عصر خویش در میدان جهاد اوسط و اکبر به مبارزه با شیطان درون و بیرون قیام میکند، میتواند تا بدان پایه اوج گیرد که اماممعصوم به منظور تجلیل از او و تشویق سایر صحابه به پژوهشگری و پرهیزکاری سخن او را در اثنای قول خویش یادآور میشود و از او سخن نقل کند، همانطور که امام باقر (ع) میان شاگردانش به سخنی از ابوذر استناد فرمودند: " عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ كَانَ فِي خُطْبَةِ أَبِي ذَرٍّ ..."[۱۸]. گرچه ابوذر با همه جلالت شأنش معصوم نیست تا سخنش چونان کلاممعصوم (ع) حجت باشد، چون معصوم (ع) سخن او را نقل فرموده است، روشن میشود که بر سخن او صحه گذارده است. هر چند ولی معصوم به نقل قول از غیر معصوم نیاز ندارد، با چنین کاری، الگوسازی میکند و میآموزاند که انسان بر اثر مجاهده با نفس و ادراک حضور خدای سبحان و ولی الله عصر خویش میتواند تا بدان پایه اوج گیرد که مورد اعتماد امام (ع) باشد، به گونهای که اماممعصوم از او نقل قول کند.
ورود به جایگاه رفیع " مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ ":[۱۹]مقام والای عترت طاهره که همان " مَقَامُ مَحْمُودُ عِنْدَ اللَّهِ "[۲۰] است، از بالاترین مراتب تقرب به خدای سبحان و آرزوی هر مؤمنصاحب معرفتی است. گرچه استقرار در این مقام یعنی در رتبه عترت طاهره (ع) میسور و مقدور افراد عادی نیست، از آنجا که هر حقیقت موجودی مراتب فراوانی دارد، ورود به چنین جایگاهی بر حسب مرتبه وجودی هر سالک صادقی، میسور و مقدور است. چه بسا منتظرانصالح و صادقحجتمنتظر (ع) که خویش را در عرصه جهاد اوسط و اکبر پرورده و به بارگاه قبول اهل بیت (ع) باریافتهاند و مشمول نظره رحیمیه آنان گشتند و مس وجودشان بر اثر نگاه کیمیاییعترت طاهره گرانبها شده است، درخور مرتبه وجودیشان به مقام محموداهل بیت باریابند و مدال " مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ " را بر گردن آویزند، همانگونه که بزرگانی نظیر فضه خادمه، ابوذر، سلمان، و... به لطف ارتباط راستین با ولی زمانشان بدین بارگاه بار یافته و بدان افتخار مفتخر شدند. فضه خادمه خانه نورانیعلوی و فاطمی است که روزگاری مس وجودی داشت؛ ولی به برکت وجود کیمیااثر خاندانعترت، طلایش گردانید و تا مقامی بار یافت که در فضیلت﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا﴾[۲۱] با موالیانش شرکت جست و به افتخار " مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ " رسید»[۲۲].
۲. انتظار عامل رشد و بالندگی بعد انسانی است: افکار و عقاید در تعیین جهت مسیر انسان و معین نمودن هدف او نقش مهمی بر عهده دارد، و هر اندازه آراء صحیحتر و به واقعیت منطبق و موافقتر باشد، مقصد شخص انسانیتر و اعمال و حرکاتش پاکتر و باارزشتر خواهد بود. عقیده به ظهور و چشمانتظاری حکومت جهانیحضرتولی عصر (ع) فکر و اندیشه را وسیع و جهاناندیش میسازد که به دورترین نقاط جهانانسانمنتظر بنگرد و خیر و صلاحمردم تمام مناطق گیتی را بخواهد و عالم را مملکت خدا بداند[۲۶]، که عاقبت و پیروزی از آن پرهیزگاران و شایستگان است که خدای متعال اشاره به این دیدگاه میفرماید: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۲۷]. از طرف کسی که منتظر است و عقیده به ظهور آن حضرت دارد شیفته پیروی از افراد نمونه و کامل میشود و دل را به حکومت جهانی او گره میزند نه به حاکمان ظلم و جور.
۳. انتظار عامل تحمل و پایداری: انسانمنتظر خویش را یافته است و از مواجهه با مشقتها و مشکلات هراسی ندارد و از ابتلائات پیروزمندانه میگذرد. در این راستا امام صادق (ع) از پیامبر اسلام (ص) نقل میفرمایند: که آن حضرت به اصحاب خویش فرمود: پس از شما مردمی خواهند آمد، که به یک تن از آنان اجر پنجاه تن از شما را خواهند داد. اصحاب گفتندای پیامبر! ما در جنگهای بدر و احد و حنین بودهایم، و درباره ما آیاتی از قرآن نازل شده است، این چگونه خواهد بود؟ پیامبر (ص) فرمود: شما اگر در شرایطی که آنان قرار میگیرند، قرار بگیرید، آن تحمل و شکیبایی را که آنان دارند نخواهید داشت[۲۸].
« کسی که انتظارقیام یک مصلح جهانی را میکشد، در واقع، انتظارانقلاب و دگرگونی و تحولی را دارد که وسیعترین و اساسیترین انقلابهای انسانی درطول تاریخبشر است؛ انقلابی که برخلاف همه انقلابها، جنبه منطقهای نداشته و اختصاص به یک جنبه از جنبههای مختلف زندگی نیز ندارد، بلکه علاوه بر اینکه عمومی و همگانی است تمام شئون و جوانب زندگی انسانها را شامل میشود و انقلابی است سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی. سابقاً در ضمن بررسی مفهوم انتظار گفتیم که "انتظار" همیشه از دو عنصر نفی و اثبات تشکیل میشود. ناراحتی از وضع موجود و عشق و علاقه به وضع بهتر. در اینجا اضافه میکنیم که در هر انقلاب و تحول بنیادین نیز دو جنبه نفی و اثبات وجود دارد، جنبه نخستین انقلاب همان جنبه نفی است؛ یعنی از میان بردن عوامل ختلال فساد، انحطاط و شستشو دادن لوحجامعه از نقشهای مخالف. پس از انجام این مرحله، نوبت به جنبه اثبات، یعنی جانشین ساختن عوامل اصلاح و سازندگی میرسد. ترکیب دو مفهوم "انتظار" و "انقلاب جهانی" برای ما روشن میسازد که کسانی که در انتظار چنان انقلابی به سر میبرند، اگر در ادعای خود صادق باشند ( نه جزء منتظران دروغین خیالی) به طور مسلم آثار ذیل در آنها آشکار خواهد شد[۳۲]:
خودسازی فردی:کسی که انتظار چنان انقلاب و تحولی را میکشد باید خود ساخته و آماده باشد، زیرا چنان تحول و انقلابی، قبل از هر چیز، نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانی است که بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را در جهان به دوش بکشد. این مسأله در درجه اول نیاز به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فکری برای همکاری در پیاده کردن آن برنامه عظیم دارد. تنگنظریها، کوتهبینیها، کجفکریها، حسادت، اختلاف کودکانه و نابخردانه و به طور کلی، هر گونه اتفاق و پراکندگی با موقعیتمنتظران واقعی سازگار نیست. نکته مهم اینجا است که منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی هرگز نمیتواند نقش تماشاچی را داشته باشد، بلکه باید حتماً در صف اصلاح طلبان قرار گیرد. ایمان به نتایج و عاقبت این تحول هرگز به او اجازه نمیدهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز نیاز به داشتن اعمال پاک و روحی پاکتر و برخورداری از شهامت و آگاهی کافی دارد. من اگر ناپاک و آلودهام چگونه میتوانم منتظر تحول و انقلابی باشم که شعله اولش دامان مرا میگیرد؟ من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممکن است در انتظار کسی بینشینم که طعمه شمشیرش خونستمگران است و من اگر فاسد و نادرستم چگونه میتوانم در انتظار نظامی باشم که افراد فاسد و نادرست در آن هیچگونه نفشی ندارند، بلکه مطرود و منفور خواهند بود. آیا این انتظار برای تصفیه روح و فکر و شستشوی جسم و جان من ز لوث آلودگیها کافی نیست؟ ارتشی که در انتظارجهاد آزادیبخش به سر میبرد، حتماً به حالت آماده باش کامل در میآید و برای چنین میدان نبردی شایسته است سلاحی به دست بیاورد، سلاحهای موجود را اصلاح کند، سنگرهای لازم را بسازد، آمادگی رزمی نفرات خود را بالا ببرد، روحیه افراد خود را تقویت کند و شعله عشق و شوق را برای چنان مبارزهای در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه دارد، ارتشی که دارای چنین آمادگی نیست هرگز در انتظار به سر نمیبرد و اگر چنین بگوید، دروغ گفته است. انتظار یک مصلح جهانی به معنای آماده باش کامل فکری، اخلاقی، مادی و معنوی برای اصلاح همه جهان است. فکر کنید چنین آماده باشی چقدر سازنده است. اصلاح تمام روی زمین و پایان دادن به همه مظالم و نابسامانیها شوخی نبوده و کار سادهای نمیتواند باشد، آماده باش برای چنین هدف بزرگی باید متناسب با آن باشد، یعنی باید به وسعت و عمق آن باشد. برای تحقق بخشیدن به چنین انقلابی مردانی بسیار بزرگ، مصمم، نیرومند، شکستناپذیر، فوقالعاده پاک و بلند نظر، کاملاً آماده و دارای بینش عمیق لازم است و خودسازی برای چنین هدفی مستلزم به کار بستن عمیقترین برنامههای اخلاقی، فکری و اجتماعی است. این است معنای انتظار واقعی، آیا هیچ کس میتواند بگوید چنین انتظاری سازنده نیست؟
خود یاریاجتماعی:منتظرانراستین در عین حال، نباید تنها به خویش بپردازند، بلکه باید مراقب حال یکدیگر باشند و علاوه بر اصلاح خویش در اصلاح دیگران نیز بکوشند، زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را میکشند، یک برنامه فردی نیست بلکه برنامهای است که تمام عناصر تحول باید در آن شرکت جوید، باید کار به صورت دست جمعی و همگانی باشد کوششها و تلاشها باید هماهنگ شود و عمق و وسعت این هماهنگی باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند. در یک میدان وسیع مبارزه دست جمعی، هیچ فردی نمیتواند از حال دیگران غافل بماند، بلکه، موظف است هر نقطه ضعفی را که در هر ببیند اصلاح کند، هر موضع آسیبپذیری را ترمیم نماید و هر قسمت ضعیف و ناتوانی را تقویت کند، زیرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزین، پیاده کردن چنان برنامهای امکان پذیر نیست. بنابراین، منتظران واقعی علاوه بر اینکه در اصلاح خویش میکوشند، وظیفه خود میدانند که دیگران را نیز اصلاح کنند. این است اثر سازنده دیگر انتظارقیام یک مصلح جهانی و فسلفه آن همه افتخارات و فضیلتها که برای منتظرانراستین شمرده شده است.
منحل شدن در فساد محیط: یکی از اثر مهم و سازنده انتظار فرج، منحل شدن در فساد محیط و عدم تسلیم در برابر آلودگیها است. توضیح اینکه، هنگامی که فساد فراگیر شود و اکثریت و یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد پاک در یک بنبست سخت روانی قرار میگیرند، بنبستی که از یأس از اصلاحات سرچشمه میگیرد. گاهی آنها فکر میکنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدی برای اصلاح نیست و تلاش و کوشش برای پاک نگهداشتن خویش بیهوده است، این نومیدی و یأس ممکن است آنها را تدریجاً به سوی فساد و همرنگی با محیط بکشاند، به صورتی که نتوانند خود را به عنوان یک اقلیتصالح در برابر اکثریت ناسالم حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایی بدانند. تنها چیزی که میتواند در آنها روحامید بدهد و به مقاومت و خویشتنداری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهایی است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش برای حفظ پاکی خویش و حتی برای اصلاح دیگران بر نخواهند داشت. لذا میبینیم که در دستورات اسلامی، یأس از آمرزش یکی از بزرگترین گناهان شمرده شده است، تا حدی که ممکن است افراد ناوارد، تعجب کنند که چرا یأس از رحمت خدا این قدر مهم تلقی شده و مهمتر از بسیاری از گناهان است، در حقیقت فسلفهاش همین است که گناهکار مأیوس از رحمت، هیچ دلیلی نمیبیند که به فکر جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه گناه بردارد و منطق او این است که آب از سر من گذشته است، یا من که رسوای جهانم غمدنیا هیچ است، یا بالاتر از سیاهی، رنگ دگری نباشد، آخرش جهنم است که هم اکنون آن را برای خود خریدهام، دیگر از چه چیز میترسم؟اما هنگامی که روزنه امید برای او گشوده شود و امید به عفو پروردگار و تغییر وضع موجود پیدا کند، خود نقطه عطفی در زندگی او میشود و چه بسیار او را به توقف کردن در مسیر گناه و بازگشت به سوی پاکی و اصلاحدعوت مینماید. به همین دلیلامید را همواره میتوان به عنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد شناخت، همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند، بدون امید نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. نتیجه اینکه انتظارظهور مصلحی که قدردنیا فاسدتر میشود، امید ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان به وجود میآورد و آنها را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه میکند، آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محیط، مأیوستر نمیشوند، بلکه به مقتضای وصول به هدف را در برابر خویش میبیند و کوششهایشان را برای مبارزه با فساد و حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادتر تعقیب میکنند.
پایداری در برابر رهبرهای فاسد و مبارزه با فساد: یگانه یا مهمترین چیزی که مسلمانان را در برابر این وضع نگاه داشت و آنها را در حال اعتراض به اوضاع و تقاضای اجرای برنامههای اسلامی، شجاع و دلیر میکرد، وعدههای قرآن و پیامبر (ص) بود که: این دین از بین نمیرود و آینده برای اسلام است، اسلام عالمگیر و پرچمحکومتتوحید و حق و عدل در سراسر جهان به اهتزار خواهد آمد. این وعدهها بود که مسلمانان را در برابر حوادثی مثل تسلط بنیامیه، جنگهای صلیبی، هجوم چنگیز و سرانجام، استعمار قرن اخیر، پایدار و شکیبا نگه داشت و مسلمانان را علیه آنان به جهاد و پیکار برانگیخت. این وعدهها که واقعیت آن را حقایق مسلم دینی و تاریخی صد در صد ثابت کرده است، همواره به مسلمانان نوید میداد که دور اسلام و روزگار آن به پایان نمیرسد و حکومتهایی مانند بنیامیه و بنیعباس، مظهر کمال پیشرفت و نمایش رژیم سیاسی و روش رهبریحق وعدالت اسلام نیستند و باید در انتظار آینده بود و عقب نشینی نکرد، ازمرزها و سنگرها حمایت و حفاظت کرد، تا آن عصر طلایی و دوران حکومت مطلقه حق و عدالت فرا رسد و موعد آخرالزمان که از دودمان پیغمبر اسلام و فرزندعلی و فاطمه و نهمین فرزند سیدالشهداء حسین(ع) و یگانه فرزند بیمانند حضرتامام حسن عسکری(ع) است ظاهر شود و تمام برنامههای اسلام را به اجرا درآورد. دنیا از این همه اضطرابات روز افزون، ناامنیها، افکار تضاد و رژیمهای رنگارنگ ظالمانه نجات یافته و در مهد امن و امان و اطمینان و اعتماد و اتحاد قرار بگیرد. مسلمان همیشه به سوی آینده مینگرد، هر وضعی که موجود باشد اگر چه نسبتاً خوب و عادلانه باشد او را قانع نمیکند و آن را نهایت کار و پایان راه نمیشمارد. در هر صورت و شرایطی، مسلمانناامید نمیشود و وظیفه دارد که ظلم و فساد و تجاوز و جهل و خودکامگی و استضعاف را محکوم سازد و برای حصول هدفهای اسلام، کوشش و تلاش بیشتر نماید تا به سهم خود به اسلام عزیز به نوع بشر و جوامع متحیر و سرگردان و مضطرب، خدمتی انجام دهد. نشستن، تسلیم بودن، کنارهگیری کردن و تماشاگر صحنههای تباهی و فساد و فقر و انحطاطاخلاقی شدن، هرگز در اسلام جایز نبوده و بر مسلمانمنتظر، مؤمن و متعهد روا نمیباشد و با انتظارظهورحضرتولی عصر(ع) و فلسفه انتظار موافقت ندارد. انتظارمصلحآخرالزمان و مهدیموعود، علاوه بر ریشههای استوار مذهبی و اسلامی، دارای عالیترین فسلفه اجتماعی است. مسلمانانعقیده دارند که انقلاباسلام، جهانگیر و پیروز میشود و عالم از این نابسمانیهای مدنیت منهای شرف و انسانیتنجات پیدا میکند و بازگشت به عقب و ارتداد و عقبگرد، خلاف اصل و خلاف نهضتانبیا و تعالیماسلام است. اگر چه امروزه دنیا مادی به ظاهر رو به جاهلیت گذارده و اهداف عالی انسانی و حقیقت و فضلیت و ما به الأمتیاز بشر از حیوان، در بسیاری از جوامع فراموش شده، طغیان و ظلم و بیدادگری و تجاوز و زور و استبداد و قلدری و استثمار و شهوترانی و نابکاری روز به روز رایجتر میشود؛ اگر چه الفاظ و کلمات صلح، عدالت، آزادی، مساوات، برادری، همکاری، تعاون و بشردوستی را در معانی دیگر یا برای مقاصد دیگر به کار میبرند؛ اگر چه فاصله بین زورمندان و فرماندهان و زیردستان و فرمانبران هر روز زیادتر و رابطه آنها را با یکدیگر به رابطه دو انسان برابر هیچ شباهتی ندارد، ولی این توحش تا هر کجا برود و هزاران سال به عقب برگردد، چون خلاف خواستهای واقعی بشر و سیر کمالی او و خلاف عقیده و آرمان اوست، پیروز نمیشود و سرانجام، به شدیدترین وضعی سرکوب و ریشهکن خواهد شد. مسلمانی که با چنین فکر و عقیدهآیندهنگری زندگی میکند، هرگز با گروههای فاسد و مشرکت خدانشناس همراه نمیشود و تا میتواند تقدم و نوگرایی و آینده بینی خود را حفظ کرده، ثابت و استوار به سوی هدف پیش میرود. او اطمینان دارد و به یقین میداند که بساط ظلم و فساد برچیده میشود، چرا که بر جامعه و بر فطرتبشر تحمیل شده است و آینده برای پرهیزگاران و زمین از آن شایستگان است: ﴿إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۳۳]؛ بنابراین مسلمانتسلیمظلم و فساد نمیشود و با ستمگران و مفسدان همکار و همراه و همصدا نخواهد شد. این اصل انتظار مانند یک قوه مبقیه و عامل بقا و پایداری، طرفداران حق وعدالت و اسلام خواهان حقیقی را در برابر تمام دستگاههای فشار، استبعاد، جهل و شرک، بشر پرستی و فساد انگیزی پایدار نگه میدارد و همواره بر روشنی و چراغ امیدواریمنتظران و ثبات قدم و مقاومت آنها میافزاید و آنان را در انجام وظایف، شور و نشاط میدهد. این اصل انتظار است که در مبارزهحق و باطل صفوف طرفداران حق را فشردهتر و مقاومتر میکند و آنها را به نصرتخدا و فتح و ظفر نوید داده و گوش آنها را همواره با صداها نوید بخش قرآن آشنا میدارد: ﴿قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ﴾[۳۴]؛ ﴿فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ﴾[۳۵]؛ ﴿فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ﴾[۳۶]؛ خاص و عام و شیعه و سنی، از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که فرمود: "لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً"[۳۷]. این انتظار، ضعف و سستی و مسامحه در انجام تکالیف و وظایف نیست، بلکه حرکت، نهضت، فداکاری، طرد انحراف و مبارزه با بازگشت به عقب و ارتداد است. اگر نادانان یا مغرضان آن را به طور دیگر تفسیر کرده و مکتب کنار رفتهها و کنار گذاشته شدهها، بیچارهها، مأیوسان، تن به خواری دادگان، چاپلوسان و دینفروشان، معرفی کنند، خود را در ردیف یهود که مصداق ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ﴾[۳۸] هستند، قرار دادهاند. به هر حال، منتظر واقعی هیچگاه در برابر رهبران فاسد و ستمگر خصوع نکرده و سر تسلیم فرو نمیآورد، بلکه دائم در مبارزه با فساد و حاکمان فاسد بسر میبرد و همیشه منتظر تشکیل حکومتعدل اسلامی و در انتظار آیندهای روشن است»[۳۹].
«بعضی از ناآگاهان چنین پنداشتهاند که انتظارمهدی (ع)، ممکن است سبب رکود و عقب ماندگی، یا فرار از زیر بار مسؤولیتها و تسلیم در برابر ظلم و ستم گردد. چراکه اعتقاد به این ظهور بزرگ مفهومش قطع امید از اصلاحجهان قبل از او و حتّی کمک کردن به گسترش ظلم و فساد است تا زمینه ظهور آن حضرت فراهم گردد! در صورتی که چنین نیست و انتظار این ظهور بزرگ آثار و برکات بسیار سازندهای دارد، که در ذیل به چند نمونه اشاره میکنیم:
خودسازی فردی: چنین تحوّلی قبل از هرچیز نیازمند عناصر آماده و باارزش انسانی است که بتوانند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را در جهان به دوش بکشند، و این در درجه اوّل محتاج به بالاترین سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فکری برای همکاری در پیاده کردن آن برنامه عظیم است. تنگ نظریها، کوتهبینیها، کجفکریها، حسادتها، اختلافات کودکانه و نابخردانه و بهطور کلی هرگونه نفاق و پراکندگی با موقعیتمنتظران سازگار نیست. نکته مهم این است که منتظر واقعی، برای چنان برنامه مهمّی، هرگز نمیتواند نقش تماشاچی را داشته باشد، باید از هماکنون حتما در صف انقلابیون قرار گیرد. ایمان به نتایج و عاقبت این تحوّل هرگز به او اجازه نمیدهد که در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز محتاج به داشتن اعمالی پاک و روحی پاکتر، و برخورداری از شهامت و آگاهی کافی است.
من اگر فاسد و نادرستم چگونه میتوانم در انتظار نظامی که افراد فاسد و نادرست در آن هیچگونه نقشی ندارند، بلکه مطرود و منفور خواهند بود، روزشماری کنم. آیا این انتظار برای تصفیه روح و فکر و شستشوی جسم و جان از لوث آلودگیها کافی نیست؟ ارتشی که در انتظارجهاد اسلامی و آزادیبخش به سر میبرد حتما به حالت آماده باش کامل درمیآید. سلاحی که برای چنین میدان نبردی شایسته است به دست میآورد و سنگرهای لازم را میسازد. آمادگی رزمی افراد خود را بالا میبرد، روحیه افراد خود را تقویت میکند و شعله عشق و شوق برای چنین مبارزهای را، در دل فردفرد سربازانش زنده نگاه میدارد، ارتشی که دارای چنین آمادگی نیست، هرگز در انتظار به سر نمیبرد، و اگر بگوید دروغ میگوید.
انتظار یک مصلح جهانی به معنای آمادهباش کامل فکری و اخلاقی، مادی و معنوی برای اصلاح همه جهان است. فکر کنید چنین آمادهباشی چقدر سازنده است. برای تحقّق بخشیدن به چنین انقلابی، مردانی بسیار بزرگ و مصمّم و بسیار نیرومند و شکستناپذیر، فوقالعاده پاک و بلندنظر، کاملا آماده و دارای بینش عمیق لازم است. و خودسازی برای چنین هدفی مستلزم به کار بستن عمیقترین برنامههای اخلاقی و فکری و اجتماعی است، این است معنای انتظار واقعی، آیا هیچکس میتواند بگوید که چنین انتظاری سازنده نیست؟!
خودیاریهای اجتماعی: منتظرانراستین در عین حال وظیفه دارند تنها به خویش نپردازند، بلکه مراقب حال یکدیگر باشند، و علاوهبر اصلاح خویش در اصلاح دیگران نیز بکوشند، زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را میکشند یک برنامه فردی نیست، برنامهای است که تمام عناصر انقلاب باید در آن شرکت جویند، باید کار به صورت دسته جمعی و همگانی باشد، کوششها و تلاشها باید هماهنگ گردد، و عمق و وسعت این هماهنگی باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند.
در یک میدان وسیع مبارزه دستهجمعی، هیچ فردی نمیتواند از حال دیگران غافل بماند، بلکه موظّف است هر نقطه ضعفی را در هرکجا ببیند اصلاح کند و هر موضع آسیب پذیری را ترمیم نماید، و هر قسمت ضعیف و ناتوانی را تقویت کند، زیرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزین، پیاده کردن چنان برنامهای امکانپذیر نیست. منتظران واقعی علاوه بر اینکه به اصلاح خویش میکوشند، وظیفه خود میدانند که دیگران را نیز اصلاح کنند. این است اثر سازنده دیگری برای انتظارقیاممصلح جهانی.
منتظرانراستین در فساد محیط حلّ نمیشوند: اثر مهمّ دیگری که انتظارمهدی دارد حل نشدن در مفاسد محیط و عدم تسلیم در برابر آلودگیها است. توضیح اینکه هنگامی که فساد فراگیر میشود و اکثریت یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد پاک در یک بنبست سخت روانی قرار میگیرند، بنبستی که از یأساصلاحات سرچشمه میگیرد. گاهی آنها فکر میکنند که کار از کار گذشته و دیگر امیدی به اصلاح نیست، و تلاش و کوشش برای پاک نگاه داشتن خویش بیهوده است، این نومیدی و یأس ممکن است آنها را تدریجا به سوی فساد و همرنگی با محیط بکشاند و نتوانند خود را به صورت یک اقلیتصالح در برابر اکثریت ناسالم حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایی بدانند!
تنها چیزیکه میتواند در آنان روحامید بدمد، و به مقاومت و خویشتنداری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهایی است، تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش برای حفظ پاکی خویش و اصلاح دیگران برنخواهند داشت. به همین دلیل، امید را میتوان همواره بهعنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد شناخت، همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد و گرفتارند، هرگز بدون امید نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند.
نتیجه اینکه انتظارظهور مصلحی که هرقدر دنیا فاسدتر میشود امید ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نیرومند فسادبیم میکند، آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محیط مأیوس نمیشوند، بلکه وصول به هدف را در برابر خویش میبینند و کوشش آنان برای مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادتری تعقیب میگردد[۴۰]»[۴۱].
«اگر به راستی به تمام شرایط و ویژگیهای انتظار و منتظران توجه شود، آثار تربیتی مثبتی را به دنبال خواهد داشت که برخی از آنها چنین است: "گسترش امیدهای واقعی؛ همانگونه که پیش از این یاد شد انسان برای تداوم زندگی و تحمل دشواریهای آن، نیازمند انگیزهای نیرومند است که در پدیدهای با نام "امید به آینده" تجلی مییابد؛ آیندهای که به مراتب، عالیتر، زیباتر و بهتر از امروز باشد؛ این مسئله بهویژه برای جوانان، دارای اهمیت است؛ زیرا آنان میتوانند در پرتو "امید به فردایی بهتر" به نیروی فراوان خود جهت و معنا بخشند. از روایات اسلامی استفاده میشود که انتظارحضرت مهدی (ع)، موجب گسترش امیدراستین میشود.
مهندس مهدی بازرگان حکایتی را در باب امیدبخشی این اعتقاد سترگ نقل کرده که خالی از لطف نیست. وی در این باره میگوید: در یک جلسه هفتگی که با یک استاد فرانسوی محقق در تشیع "هانری کربن" تشکیل میشد از پروفسور سؤال شد: آیا راست است که بعد از جنگ، بازگشت محسوس در اروپا به معنویات و دینداری پیدا شده است؟
پاسخ داد: کاتولیکها خیلی فعالیت میکنند، ولی فایده ندارد! مسیحیتدین گذشته و مرده است و جواب سؤال روز و انتظارات آینده را نمیتواند بدهد. اسلام با آنکه دین تازهتری است، برای اهل تسنن که پا از زمان پیغمبر جلو نگذاشته اند، با "خاتمیت" باب معنویت و تربیت بسته میشود و ناظر به آینده نیست. فقط اقلیت "شیعه" هستند که با اعتقاد و انتظار "امامغایب"، به آینده دنیا امیدوارند و مسایل فلسفی و مشکلات زندگی را با نظر و اعتقاد و امید دیگری طرح میکنند. شیعه نه فقط برای آینده، مهره معجزه آسایی در چنته دارد، بلکه در گذشته نیز مایههای افتخار و اتکای فراوان دارد؛ پیش رویش علی(ع) است که مادر دهر مانند او نزاییده و نخواهد زایید![۴۲]
پویایی در جهت رسیدن به هدف؛ زندگی انسان آن زمان قابل توجیه است که آثار حرکت، پویایی و شادابی در تمام زوایای آن به چشم بخورد. آن گاه که انسان به وضعیت موجود راضی نیست و در صدد ایجاد شرایطی بهتر است. همانا در انتظار به سر میبرد.
ایجاد وحدت و همگرایی؛ انتظار افزون بر آثار فردی دارای آثار اجتماعی نیز است که از مهمترین آنها میتوان به وحدت و همدلی بین منتظران اشاره کرد. این همدلی به خاطر توجه به هدف مشترکی است که در مسئله انتظار به روشنی تمام در چشمانداز آن قابل رؤیت است.
بنابراین انتظار یک "مصلح جهانی" به طور قطع به معنای آماده باش کامل فکری، اخلاقی، مادی و معنوی برای اصلاح همه جهان است. اصلاح تمام کره زمین و پایان دادن به همه ظلمها و نابسامانیها، شوخی نیست و نمیتواند کار سادهای باشد. آماده باش برای چنین هدف بزرگی، باید متناسب با آن باشد؛ یعنی، باید به گستردگی و عمق آن باشد. افزون بر آن، اینکه منتظرانراستینوظیفه دارند مراقب حال یکدیگر نیز باشند و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه عظیم و سنگین- که انتظارش را میکشند- یک برنامه فردی نیست»[۴۵].
در انتظار و امید به آیندهای روشن و رشدآفرین است که، بسیاری از نیازهای روحی و جسمی انسانها پاسخ داده میشود. آدمی در پرتو انتظار و امید، رنجها و گرفتاریها را تحمل میکند و با کشتی امید و آرزو در دریای پرتلاطم و طوفانزای زندگی، به سلامت به سیر خود ادامه میدهد[۴۶]. اگر کسی به راستی به همه شرایط انتظار، پایبند باشد و بایستههای آن را انجام دهد، آثاری تربیتی برای وی در پی خواهد داشت که برخی چنین است:
گسترش امیدهای راستین: روشن است که انسان برای گذران زندگی و پذیرش دشواریهای آن، نیازمند انگیزهای نیرومند است که در پدیدهای با نام "امید به آینده" تجلی مییابد؛ آیندهای که به مراتب، عالیتر، زیباتر و بهتر از امروز باشد. این مسأله - به ویژه برای جوانان- دارای اهمیت بیشتری است؛ زیرا آنان میتوانند در پرتو امید به فردایی بهتر به نیروی فراوان خود، جهت و معنا بخشند[۴۷].
پویایی و نشاط: زندگی انسان، آن زمان قابل توجیه است که آثار حرکت، پویایی و شادابی در تمام زوایای آن به چشم خورد. آنگاه که انسان، به وضعیت موجود راضی نیست و در صدد ایجاد شرایطی بهتر است، همانا در انتظار به سر میبرد. این اثر ارزنده در جوامعشیعی به روشنی تمام دیده میشود؛ به گونهای که آن را از دیگر جوامع به روشنی تمام، متمایز و برجسته ساخته است[۴۸].
وحدت و همگرایی: انتظار- افزون بر آثار فردی- دارای آثار اجتماعی فراوانی نیز است که از مهمترین آنها میتوان به وحدت، انسجام و همدلی بین منتظران اشاره کرد. این همدلی، به سبب توجه به هدف مشترکی است که در مسأله انتظار به روشنی تمام در چشمانداز آن، قابل دیدن است. امروزه ثابت شده است افرادی که در پی هدفی مشترک هستند، از عملکردی مشابه برخوردارند؛ به گونهای که همگرایی در آنها در مقایسه با جوامع دیگر، بسیار است. در جامعهشیعی، انتظار ظهور مردی از سلاله پاکرسول گرامی اسلام(ع) باعث شده است همه پیروان این آرمانمقدس، از همدلی بسیار خوبی برخوردار باشند[۴۹].
احساس حضور: یکی دیگر از آثار غیر قابل تردید در انتظارراستین، احساس حضور در محضر آن امامغایب از سویی و احساس حضور آن امامغایب در زندگی از سوی دیگر است. یک منتظر راستین، همواره بر این باور است که همه کارهای او در نگرگاه آن امامپنهان است و این خود در اصلاحرفتار وی بسیار مؤثر است. این مهم، نه فقط به اصلاح فرد منجر میشود که رفته رفته به اصلاح و سلامتاخلاقیجامعه میانجامد که خود در زمینهسازی ظهور، نقشی بس مهم و انکارناپذیر خواهد داشتر
آمادگی همه جانبه:انتظار مصلح جهانی به طور قطع، به معنای آماده باش کامل فکری، اخلاقی، مادی و معنوی برای اصلاح همه جهان است. اصلاح تمام روی زمین و پایان دادن به همه ظلمها و نابسامانیها، شوخی نیست و نمیتواند کار سادهای باشد. آمادهباش برای چنین هدف بزرگی، باید متناسب با آن باشد؛ یعنی باید به گستردگی و ژرفای آن باشد[۵۰].
مراقبت اجتماعی:منتظران راستینوظیفه دارند مراقب حال یک دیگر نیز باشند و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه عظیم و سنگینی که منتظر آنند، یک برنامه فردی نیست[۵۱][۵۲].
تحمل و پایداری: شخص منتظر چون امام عصرش را شناخته است در برابر مشقتها و مشکلات از کوره بیرون نمیرود امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است که آن حضرت به اصحاب خویش فرمود: "پس از شما مردمی خواهند آمد، که به یک تن از آنان، اجر پنجاه تن از شما را خواهند داد. اصحاب گفتند:ای پیامبرا ما در جنگهای بدرواحد و حنین با تو بودهایم، و درباره ما آیاتی از قرآن نازل شده است این چگونه خواهد بود؟ پیامبر(ص) فرمود: شما اگر در شرایطی که آنان قرار میگیرند، قرار بگیرید، آن تحمل و شکیبایی را که آنان دارند نخواهید داشت"[۵۳].
فروریختن هیبت دنیای استکبار: استکبار یک واقعیت تاریخی از آغاز تا به امروز بوده است، در طول تاریخ فرعونها، نمرودها، ابولهبها و ابوجهلها در جهت دشمنی با مستضعفان بوده و خواهند بود.برترینظامی و صنعتی مستکبران باعث جرأت آنان و احساس ضعفمستضعفان شده است و امروزه بسیاری از کشورهای اسلامی وعدههای تخلفناپذیر خداوند را فراموش کرده و متأثر از امکانات و پیشرفت تسلیحاتی مستکبران گردیدهاند و میپرسند که امام مهدی(ع) چگونه با شمشیر بر تسلیحات پیشرفته دنیا پیروز میشود؟ پاسخ این پرسش با توجه به نکات زیر روشن میشود:
صبر: امام صادق (ع) فرمود: «مِنْ دِينِ الْأَئِمَّةِ الْوَرَعُ... وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ»[۷۴]. شرایط بسیار دشوار عصر غیبت، مستلزم آن است که هر شیعه منتظری، در برابر مشکلات و گرفتاریها بایستد و از موجودیت و هویت خویش دفاع کند.
کسی که برای آیندهاش برنامه میریزد و برای رسیدن به اهدافش، نیازها را میشناسد و برای به دست آوردن آنها، راههایی را پیش بینی میکند، به خوبی میداند که با داشتن نقشه و برنامه، کارها، سریعتر و بهتر شکل میگیرد. چون موانع را در طرح و برنامه کلی، میتوان شناخت و برای از میان برداشتن آنها، چارهای اندیشید. آنان، در رویارویی با مشکلات، غافلگیر نمیشوند و کاسه صبرشان لبریز نمیگردد و به جزع و فزع یا ذلت و ضعف روی نمیآورند. مواجهه با ترس، طبیعی است و هر انسانی، در طول زندگیاش، با آن روبه رو میشود، اما مهم این است که چگونه از آن بهره ببرد.(...)
آدمیت آدمی، در گروِ دو دستاورد بزرگ، یعنی علم و ذکر است. با علم، از جهلها آزاد میشویم و با ذکر، از غفلت ها. انسان در یک مرحله، جاهل است و در این مرحله، محتاج دانستن است. پس باید به دنبالش برود، در هر جا باشد. از طرفی، تأکید فراوان برفراگیری علم و دانش، اهمیت آن را دو چندان میکند، ولی باید توجه داشت که دانستن، شرط لازم برای موفقیت و سعادت آدمی است، اما شرط کافی برای این مهم نیست. چون، پس از یافتن و فهمیدن، خطر دیگری بر سر راه است و آن، غفلت و بی خبری است. در این مرحله، علم کارساز نیست، بلکه ذکر و تذکر، کارگر است و چاره درد.
مؤمنِ منتظر نیز از این امر، مستثنا نیست. زیرا فتنهها و جلوهها و وسوسهها و زینتها ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ﴾[۷۵](...)
اصلاح: یکی از آثاری که در هر شیعهمنتظر پدیدار میگردد، اصلاح و پیراستن خود از خصائص ناپسند، و آراستن خود به اخلاق نیکو است. این، نتیجه طبیعی انتظار واقعی است. او، در تاریخ کسانی را دیده است که در بحرانیترین شرایط، زیر شانه ولی خدا را خالی کردهاند! او، طلحه و زبیرهای تاریخ را دیده است! او، عمر سعدها را دیده است! از این رو او نقطه ضعفهایش را شناسایی میکند و در پی اصلاح خود بر میآید. شیعهمنتظر، دریافته که با اصلاح خود، به تنهایی کارها درست نمیشود. چون او با جامعه مرتبط است. او میداند که جامعهفاسد، فرد صالح را هم به فساد میکشاند. درک این ضرورت، او را به اصلاح جامعه میکشاند.
این دو، همان علامتهایی هستند که پیامبر (ص) از سالیان دور، در گوش تاریخ گفته است. مسلمان باید صالح باشد؛ «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ»[۷۶]؛ نیز باید مصلح باشد؛ «مَن أصبَحَ وَلَم يَهتَمَّ بِأُمورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[۷۷](...)
امید: انتظار فرج، از آن جهت مورد تأکید و توصیه اهل بیت (ع) قرار گرفته است که در شیعهمنتظر، امید به آینده پدید میآورد و همین امید، نقش بزرگی در زندگی او دارد. چون اگر پندار کسی این باشد که هیچ تلاشی برای اصلاح امور به نتیجه نمیرسد، انگیزهای برای مبارزه با طاغیان و مقاومت در برابر دشواریها نخواهد داشت؛ اما اگر کسی به آیندهامیدوار باشد و بداند که دیر یا زود، حکومتزمین به صالحان خواهد رسید و امور جامعهاصلاح خواهد شد و ستم و بیداد رخت بر خواهد بست و… برای رسیدن به چنان جامعهای میکوشد تا با دگر سازی، زمینه تشکیل آن دولت کریمه را فراهم آورد.
حالت انتظار و اعتقاد به حضور رهبر، اثر عمیقی در اجتماع دارد. هر گاه این رهبر، در دل اجتماع باشد، مداخله او در رهبریامت و نظارت بر سازمانها، لازم و ضروری است، ولی هر گاه این رهبر، به عللی زندانی یا تبعیدبیمار شود، باز هم مردم به امید وجود آن رهبر، دست به دست هم داده، کارها را ادامه میدهند.(...)
همراهی: شیعهمنتظر، تلاش دارد که در رفتار و گفتار و پندار، خود را به خصیصههای نیکوی امامش نزدیک کند. بگوید، آن چه او میپسندد و انجام دهد کاری را که او خوش میدارد و… از این رو، اخلاق او، مردم را به یاد آن غایب از نظر میاندازد تا جایی که بهترین افراد اهل زمان خود به شمار میرود. فرزندانانتظار، در مناسبات اجتماعی، چنان پابند عدالتاند که مردم، طَعم عدالت اجتماعی را به سبب ایشان تجربه میکنند. فرزندانانتظار، این هشدار را شنیدهاند که «منفورترین مردم نزد پروردگار، کسی است که سیرهامامی را برگزیند، ولی از کارهای او پیروی نکند»[۷۸].
بصیرت: مؤمنِ منتظر، در تمامی اَبعاد، آمادگی پیدا میکند. یکی از آنها، آمادگی فکری است. نتیجه تلاش فکری مؤمنِ منتظر، بصیرت و آگاهی است. فتنهها، افزون بر این که غفلت میآورند، شبهه و تردید و تزلزل را نیز در افکار آدمی ایجاد میکنند و این فرزندانتظار است که چون به هوشیاری فکری رسیده، بیدار است و آماده شده است. او از زبان مهربانعلی (ع) شنیده: «فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ»[۷۹]. او میداند که آیینتشیع، از آغاز گسترش، هماره مورد تاخت و تاز دشمنان قرار داشته و در عصر غیبت، به شدت آن افزوده شده است. آنان، عرصه را با غیبتصاحبدین، خالی دیده و در این فرصت، به گمراهی کردن مردم رو میآورند. او میداند که وظیفه دارد با تمام وجود به دفاع از آیین و آرمان آن حضرت برخیزد و به شبهات والقائات شیطانیدشمن پاسخ دهد.
«صبر: کسی که برای مشکلات جایی را در نظر گرفته و آن را در طرح محاسبه کرده غافلگیر نمیشود و صبرش را از دست نمیدهد. امام علی(ع) فرمودهاند: راه ما دشوار و توانسوز است. آن را فقط مؤمنی که قلبش امتحان داده است، تاب خواهد آورد[۸۲]
ذکر: همانطور که مشکلات و مصائب و حوادث در میان هست همینطور فتنهها، جلوهها، وسوسهها و زینتها در میان هست. ناچار هر کدام از این فتنهها، جلوهها، وسوسهها و زینتها، دل را میلرزاند و غفلت را میپروراند و این غفلت ضرربارترین دشمن است چرا که گمراه میکند و انحراف در راه میآورد[۸۳]. غفلت است که قساوت قلب و مرگدل و خسران را به دنبال دارد و فساداعمال از نتیجههای آن است[۸۴].
اگر منتظران اقدامی نکردند و تقدیر و تدبیر و تشکل و تربیتی را نیاورند و باری را برنداشتند، چنانکه وظیفه چنین بود، آن وقت ظلم مملو خودش زمینهسازقسط و عدل میشود. «یَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»[۸۵].
میبینیم که سیاهی، زمینهسازنور است و در دلتاریکی چراغها افروخته میشوند. این درس قرآن است که میفرماید: ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾[۸۶] اگر حق را آوردی باطل میرود اما اگر حرکتی نداشتی باطل خود را سازمان میدهد و به میدان میآید. هرچند این هم یک اصل است که ﴿إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا﴾[۸۷]. باطل از بین رفتنی است. باطل زمینههای فساد و نابودی را از پیش درخور دارد. زیرا کسی که خلاف قانونها و سنتهای حاکم بر هستی میرود ناچار نابود شدنی است»[۸۸].
آثار باورشناختی انتظار ظهورمنجی: بخشی از آثار انتظار به مفهوم نخست، یعنی انتظار ظهورمنجی به بازسازی و ساماندهی باورانسانها بازگشت دارد؛ یعنی چنین انتظاری بهطور طبیعی در پیدایش یا اصلاحباورمردم به نظام هستی و تدبیرگر این نظام، یعنی خداوند تأثیر مستقیم دارد. ما اینجا به دو نوع اثر باورشناختی پدیده انتظار به مفهوم نخست اشاره میکنیم که عبارتند از: ۱. باورمندی به اصل حکمت در آفرینش؛ ۲. باورمندی به خیرمداری هستی.
باورمندی به اصل حکمت در آفرینش: فلاسفه عموماً در بر شمردن انواع علت، از علت غایی سخن گفتهاند و معتقدند بخشی از سهم پیدایش معلول - آنجا که سخن از علتمرید و حکیم است - بر دوش علت غایی قرار دارد[۹۰]. به این معنا که فرجام کار، نتیجه و دستاوردهای پیدایش معلول، در اقدامعلت فاعلی در به ظهور رساندن آن معلول تأثیر مستقیم دارد؛ برای نمونه تمام اکتشافات بشری به انگیزه ارائه خدمات به انسانها و مقابله با انواع بیماریها و آفتها تحقق یافته است؛ براین اساس، پاسکال، برای آنکه مردم را از خطر عفونتهای مزمن نجات دهد، واکسن را پیشنهاد کرد و ادیسون برای آنکه امور جاری مردم در تاریکی شب مختل نشود، برق را اختراع نمود. بنابراین وجود علت غایی، توجیهگر اقدام حکیمانه علت در پدید آوردن معلول است؛ بدین سبب قرآن، انکارجهان آخرت و مشخص نشدن پایان کار انسانها را به معنای لغو دانستن اصل آفرینش و در حقیقت نفی حکمت در آفرینش دانسته است: آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و به سوی ما بازگردانده نمیشوید[۹۱].
باورمندی به خیرمداری هستی: تحلیل وجود شرور در عالم - اعم از شرور در بعد طبیعی، نظیر زلزله یا شرور در حوزه انسانی، نظیر پلیدی و پلشتی شماری از آدمیان - از دیرباز، ذهن انسانها را به خود مشغول ساخته و به اذعان بسیاری از صاحبنظران، از دیرپاترین مباحث فلسفی شناخته شده است. دشواری حل اشکال وجود شرور از آنجا ناشی شده است که دینباوران، یک صدا، از خداوند مستجمع جمیع صفات جلال و جمال که جز خیر و نیکی در افعال او راه ندارد، سخن به میان آوردهاند. از سویی دیگر، هستی و اعمال و رفتارانسانها، خود فعلی از افعال خداوند به حساب میآید؛ پس این همه زشتی و پلیدی در رفتارانسانها یا کشتار دسته جمعی آدمیان در اثر قهرطبیعت یا آفرینششیطان به عنوان مظهرپلیدی، چگونه با خیر مطلق بودن خداوند سازگار است؟ گذشته از پاسخهای متعددی که از سوی فلاسفه و متکلمانمسلمان به این شبهه و پرسش داده شده است، باور و اذعان به ظهور منجی و تحقق عدالت و ارزشهای والای انسانی در پایان جهان، میتواند به حلّ این شبههکمک کند؛ زیرا براساس پدیده انتظار ظهورمنجی و بسط عدالت گیتیگستر، فرض بر این است که حرکت و سمت و سوی هستی، بر اساس خیر و نیکی است و تمام زشتیها که در اثر سوء انتخابآدمیان پدید آمده است صفات عارضی و خارج از ذات هستی تلقی میشود.
ماندگاری اصل امید در دلها: امید در دلها، بسان چراغ فروزانی است که با روشنایی خود، طراوت و شادمانی را به ارمغان میآورد. شاید میان حالات روحی و روانی، صفتی تأثیرگذارتر از امید وجود نداشته باشد؛ چنانکه عکس آن نیز صادق است؛ به این معنا که صفتی شکنندهتر از یأس و ناامیدی قابل تصور نیست. همه روانشناسان بر این باورند که اگر لحظهای امید از دلهای مردم زدوده شود و این چراغ برای تنها چند دقیقه به خاموشی گراید، تمام فعالیتهای انسانی در گسترههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... دچار اختلال و ایستایی میشود؛ زیرا انسانها - در هر سطح فکری و شغلی که باشند - به امید فردایی بهتر و روشنتر به تلاش و کوشش دست میزنند. حتی عارفان واله که از زندگی، چیزی جز لقای حق و رسیدن به مقام فنا را انتظار نمیبرند، اگر امید دستیابی به وصل و لقای حق از آنان ستانده شود، ناگهان دچار حیرت و سردرگمی خواهند شد. یأس را از این جهت، باید آغاز مرگ زندگان دانست. برای انسان مرده دیگر اهمیت ندارد چه بر سرش میآید. راز آنکه یأس از رحمت الهی یکی از گناهان کبیره برشمرده شده[۹۲] و خداوند، به دفعات، به بندگانش اعلام کرده است بهرغم ارتکاب گناهان زیاد، نباید از رحمت او مأیوس شوند، همین نکته است: بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید از رحمتخداوند نومید نشوید که خدا هم گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است[۹۳]. چه، انسان مأیوس، بسان سرزمین سوخته؛ آماده پذیرش هیچ بذر و نهالی نیست. خداوند اعلام کرده است شیطان، پیوسته شما را مأیوس کرده، از فقر و بیچارگی شما سخن میگوید؛ درحالیکه خداوند، یکسره به شما امید ارزانی میدارد: شیطان شما را (به هنگام انفاق) وعدهفقر و تهیدستی میدهد و به فحشا امر میکند؛ ولی خداوندوعدهآمرزش و فزونی به شما میدهد و خداوند قدرتش وسیع و (به هر چیز) دانا است[۹۴].
برخورداری از احساس امنیت با داشتن پناهگاهمعنوی: امنیت را نیز بسان امید میبایست نعمتی گرانقدر دانست که غالباً مورد غفلتمردم است. امنیت، گاه ظاهری و گاه باطنی است. باری؛ زمامداری که میان کاخ پوشیده از نگاهبانها و مراقبهای مختلف و با استفاده از مدرنترین ابزار حفاظت و اطلاعات، شب را به صبح میرساند، البته احساس آرامش و امنیت دارد. با اینحال، این امنیت ظاهری، سطحی و بسیار شکننده است؛ زیرا او میتواند همیشه رویکرد خطر را به سبب غفلت یا خیانت همراهان خود، محتمل بداند؛ اما امنیت از نوعی که برای مؤمنانوعده داده شده، امنیتی است حقیقی، ماندگار و زوال ناپذیر. قرآن در این باره میفرماید: آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست و آنها هدایت یافتگانند[۹۵]. مؤمنی که دارای چنین احساس امنیتی است، ممکن است به ظاهر در امواج بلاها و فتنههااسیر باشد؛ اما همچنان احساس امنیت و آرامش کند؛ بدین علت است که ابراهیم(ع) بیآنکه برخود بلرزد، با اطمینان کامل، پای به آتشگاه مشرکان گذاشت که برای نابودی او فراهم کرده بودند. امام حسین(ع) نیز به اذعان دشمنانش، با نزدیک شدن به لحظه شهادت و به رغم روبهرو شدن با دهها مصیبت شکننده، با آرامشی شگفتآفرین، یارانش را به استقامتدعوت میکرد و خود به استقبال شهادت رفت[۹۶]. راز این امنیت و آرامش، باور این نکته است که حوادث و رخدادهای هر چند تلخ، در حضور خداوندی رخ میدهد که دارای سه ویژگی ممتاز است: ۱. از تمام این مصائب و تلخیها بهتر از ما با خبر است؛ ۲. برای رفع این ابتلائات از هر جهت توانا است؛ ۳. به دلیلمهربانی به بندگانش، از لطف به آنان دریغ نمیورزد، مگر حکمت و مصلحتی دیگر در بین باشد.
آثار جامعهشناختی انتظار ظهورمنجی: انتظار ظهورمنجی، بسان مفاهیمی همچون توکل یا زهد، گاه چنان غلط و نامناسب در اذهان شکل میگیرد که به جای آثار مثبت، پویا و حیاتبخش، پیامدهای تلخ و زیانبار بهویژه در بعد اجتماعی برای آن برشمرده میشود؛ درحالیکه روح و جانتوکل، باور به عدم استقلال اسباب و علل ظاهری در تأثیرگذاری بدون حضور فیض و اذن الهی است که بالطبع هیچگاه با بطالت، بیعاری و رخوت دمساز نیست. به دلیلفهم نارسا گمان میشود توکل، به معنای تنبلی و رها کردن هرگونه تلاش و کوشش است»[۹۷].
«انتظار و آماده باش، «صبر» در برابر مشکلات و برخوردها و “ذکر” در برابر فتنههای غفلتزا و «بصیرت» در برابر «شبهات» مهاجم را فراهم میآورد[۹۸].
صبر: کسی که برای مشکل، جایی را در نظر گرفته و آن را در طرح، محاسبه کرده، غافلگیر نمیشود و صبرش را از دست نمیدهد. این طبیعی است که اهداف، به نسبت عظمت و اهمیتشان، مقدمات بخواهند و مشکلات داشته باشند، ولی این طبیعی نیست که به خاطر این مشکلات، به جزع و فریاد و یا ذلت و ضعف روی بیاوریم، که آدمی، با ترسها، به قدرت رسیده و با عشقها، کوهها را بر دوش کشیده است. آدمی آموخته است که چهگونه ترس و عشق را به قدرت و عمل تبدیل کند و چه گونه برای مشکلات، راهحلهایی بیابد. و طبیعی است که راه حلهای دوره انتظار، از بحرانهای هجوم مشکلات بکاهند و صبر را مغلوب حوادث نسازند. پیامبر اکرم میفرماید: «طُوبی لِلصَّابِرینَ فِی غَیبته...»[۹۹]. خوشا به حال صابران و شکیبایان دوران غیبت آن حضرت...
ذکر: همانطور که مشکلات و مصایب و حوادث در میان هست، همینطور فتنهها و جلوهها و وسوسهها و زینتها هم در میان هست و ناچار، هرکدام از این فتنهها و جلوهها و وسوسهها و زینتها، دل را میلرزاند و غفلت را میپروراند. در نتیجه، مردانی که از دریاها گذشته بودند، در استکانی غرق میشوند و با جرعهای گلوگیری از پای میافتند. آنچه باعث امن و رضایت میشود و آنچه که از غفلتها و چنبره فتنهها و جلوهها و زینتها و وسوسهها میرهاند، همین «ذکر» است که از هجوم و وساوس و فتنهها، پی به ارزشها ببری و به جای «غفلت»، به «بصیرت» برسی. در سوره اعراف، آیه دویست و یک آمده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾[۱۰۰] کسانی که به مرحله تقوا رسیدهاند و در کلاس اطاعت نشستهاند، آنجا که گردبادی از شیاطین بر آنها حلقه را تنگ کند و شیاطین، آنان را محاصره کنند، در این هنگام، «متذکر» میشوند و از «هجومشیاطین» به خود میآیند و به «بصیرت» میرسند و راه را در میان «شبهات» مییابند. راستی که خدا، چهگونه هدایت میکند و از هجومشیاطین، به جای غفلت، ذکر و بصیرت را به اهل طاعتعنایت میفرماید و آنان را در میان «شبهات» راهنمایی میکند. این، بهره کسانی است که آمادگی داشتهاند و “انتظار” میکشیدهاند[۱۰۱].
بصیرت:فتنهها، همانطور که در دل، «غفلت و تعلق» میآورند، در ذهن هم «شبهه» سبز میکنند و تو میمانی که با این همه قدرت، چهگونه میتوان برخورد کرد و با این همه ضعف و تشتت چه گونه میتوان برپا ایستاد و نظم نوین جهانی را به زیر پا گرفت. ولی نکته، همین است که اگر منتظران، اقدامی نکردند و تقدیر و تدبیر و تشکل و تربیتی را نیاوردند و باری برنداشتند، آن وقت، ظلم مملو، خود، زمینهسازقسط کامل است، که سیاهی، زمینهسازنور است و در دلتاریکی، چراغها بارور میشوند[۱۰۲]. در سوره یوسف میخوانیم: ﴿قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي﴾[۱۰۳]. با بصیرتبخشی است که میتوان شیعیانمنتظر را از طوفانفتنهها و شبههها رهایی بخشید و تواصی به حق کرد و توضیح داد که از مدار حق و صاحب زمان غفلت نورزند و جدا نشوند. اینجا است که امام هادی (ع) میفرماید:
اگر پس از غیبتقائم شما، از دانشمندان کسانی نباشند که مردم را به سوی امام زمان (ع) بالا بخوانند و به جانب او راهنمایی کنند و با برهانهای خدایی، از دیناش پاسداری کنند و بندگان ضعیف خدا را از شبکههای ابلیس و یاران او، و از دامهای دشمنان اهل بیت طلا که زمام دلضعیفانشیعه را گرفتهاند، همچون که سکان کشتی را رهایی بخشند، کسی به جای نمیماند، مگر این که از دین خدا برگردد. چنین دانشمندانی، نزد خداوند، از گروه برتران به شمار میآیند[۱۰۴].منیة المرید (نقل از امام مهدی حماسه ای از نور محمد باقر صدر ص۹) و اینگونه باید دانشمندان، مهندسی اجتماعی خود را در جهت حفظ و بقای شیعه و زمینهسازی ظهور به جریان اندازند و راه را بر شیاطین ببندند و از بصیرتی برتر و جلوتر از آنان بهرهمند باشند: «وَ بصرنا عَلَى مَا نکائده بِهِ»[۱۰۵]؛ خدایا بصیرتی بر ما عنایت کن که شیطان را کید و نیرنگ کنیم. انتظار راهبردی است برای دوران غیبت که با «فرج»، تنیدگی و پیوستگی دارد. امام سجاد (ع) میفرماید: «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اَعْظَمِ الْعَمَلِ»[۱۰۶]انتظار فرج، خود، بزرگترین فرج است. بهکارگیری درست ادبیاتانتظار، خود، فرج و گشایش را برای منتظران به ارمغان خواهد آورد»[۱۰۷].
انتظار با تنظیم و مهندسی فکرمنتظر، فکر عمیق و صحیح دینی را در او شکل میدهد و برای او بستری نظاممند برای حل شبههها میسازد و او را از اتلاف عمر در پیچ و خم شبهههای فکری و شهوتهای عملی نجات میدهد. انتظار با بازسازی روحیهمنتظر، ظرفیت او را در برابر گرفتاریها و رویارویی با مشکلات افزایش میدهد. روح وی را همچون کوهی میسازد که در مقابل تندبادهای حوادث خم به ابرو نمیآورد. از سوی دیگر در فرصتانتظار، طرحها و برنامهها پرورش مییابند، تئوریها پخته میشوند، پراکندهکاریها و دوبارهکاری هاو بیهودگیها به کمترین اندازه میرسند و سرانجام در سایه انتظار، انگیزههای نیرومند شکل میگیرند و عملها را زاییده و قوت میبخشند و به خمودیها و سستیها پایان میدهند»[۱۰۹].
«ارتباط و مقام معیت: یکی از خواستههای اخلاقی یک مؤمنخالص، میل به مولا و مقتدای خود و یکی دیگر از خواستههای او، میل به همه فضیلتهای انسانی است، که فرآیند این دو خواسته، حسانتظار نسبت به امام زمان(ع) را در دوران غیبت در فرد بیدار میکند. با این بیداریاخلاقی، میل به ارتباط با امام زمان(ع) در وجود انسان شکل میگیرد. آری تکاپوی انتظار به نوعی، روحمنتظر را این سو و آن سو میکشاند و به عنوان پشتوانهای برای ارتباط با امام زمان(ع) و عامل سائق عمل میکند. هر چه انتظار، سوزانتر، واقعیتر، خالصانهتر و جدیتر باشد، زمینه ارتباطِ عمیقتر و پرمعنیتر و پرثمرتر مهیا خواهد شد. تشرفاتدوران غیبت عام (کبری) که خود نوعی ظهور فردی امام عصر(ع) برای تشرفیافتگان به حساب میآید، شاهد بر این مطلب است. ارتباط با حضرتش دارای مراتبی است: گاهی در خواب، گاهی در بیداری، گاهی از دور، گاهی از نزدیک، گاهی تمام رخ، گاهی نیمرخ، گاهی در حد تماشا، گاهی توأم با أخذ عنایت، گاهی دارای آثاری زودگذر و گاهی ماندگار میباشد و اینها همه نشاندهنده مراتب و درجات ارتباطی است که خود تکیه بر مراتب انتظار دارد.
عبودیت: یکی از مقاماتعالیاخلاقی و انسانی، رسیدن به مقام عبودیت است. مقام عبودیت به معنای همواره به یاد خدا بودن و پیوسته در راه خدا حرکت نمودن، راه و راهنما را شناختن و در مسیر الی الله با سرعت در حرکت بودن است. چه بسیار اولیاءخدا تلاش و جهاد نمودند تا به مقام عبودیت نائل گردند و به مقام﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۱۱۰] برسند. از ارمغانهای بزرگ انتظار، رسیدن به مقام والای عبودیت و دائم الذکر بودن و گذر از سبل و راه و بیراههها و در خط صحیح و بر صراط مستقیم قرار گرفتن است.
تقویت مثبتاندیشی و مثبت رفتاری: یکی از ابتلائات بشری از نظر روحی روانی، منفیاندیشی، تاریکبینی و بدبینی نسبت به خود، دیگران و تاریخ است. در صورتی که انسان به این رذیله اخلاقی یا بیماری روانی دچار شود، به فردی بیثمر، منفیگرا و نامطلوب تبدیل خواهد شد، اما در صورت حاکمیت مثبتاندیشی و خوشبینی به خود و آینده، ثمرات گوناگونی مانند تلاش فراگیر و همیشگی و سلامت روابط فردی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت؛ بر همین اساس باید به دنبال راهحلهایی بود که ضمن پرهیز از سراباندیشی و آرزوگرایی و تخیلگرایی، به یک خوشبینی واقعی معقول دست پیدا نمود و این حاصل نمیشود مگر با اندیشه و اعتقاد به منجی و مهدویت و تقویت فرهنگ انتظار.
بردباری و تحمل بالا: یکی از ثمرات مهم انتظار مثبت، تقویت ضریب بردباری و تحملپذیری انسان نسبت به ناگواریها و مشکلات در مسیر عبور از طریق حق و حقیقت است. انسانمنتظر خود را همچون قطرهای میپندارد که در مسیر اتصال به دریائی بیکران است و از آنجایی که همه ناگواریها را در مسیری با آیندهای روشن و ظهوری سبز میبیند، آنها را بر خود هموار کرده و چون شهدی شیرین به جان میخرد.
دینمحوری و تلاش ارزشی مداوم: یکی از ثمرات انتظار، استمرار حرکتهای اصولی و ارزشمندی است که انسان براساس دینمحوری انتخاب نموده است. یک انسانمنتظر چون حرکت تاریخ را به سمت استقرار دیانت و اجرای قوانین انسانی و اسلامی میبیند، از مسیر صحیح خارج نگشته و در انجام وظایف و مسئولیتهای دینی و اصولی کوتاهی نخواهد نمود. هم در جنبه فردی، انگیزه کافی برای انجام خیرات و تحصیل فضیلتها خواهد داشت و هم از نظر اجتماعی زحمات و اصلاحات امروز خود را هدر رفته و بینتیجه نمیپندارد.
فعالیت در مسیر خدا و اجر مضاعف: یکی از دستاوردهای فضیلتاخلاقیانتظار، فعال شدن روح در مسیر خدا و غنیسازی معنوی لحظههای شب و روز و اجر مضاعف و چندین برابری و تضاعف شخصی و یکی به ازای چندین نفر شدن است. حضرت باقر(ع) در روایتی میفرمایند:"بدانید که منتظرِ این امر (ظهور قائم(ع)) پاداشی همانند شخص روزهدار شب زندهدار دارد"[۱۲۰]؛ پیامبر خاتمالگو:ص: "پس از شما مردمی خواهند آمد که یکی از آنان اجر و پاداش پنجاه نفر از شما را دارد. عرض کردند:ای پیامبر خدا! ما در بدر و احد و حنین با شما بودیم و قرآن در میان ما نازل شد؟! فرمود: اگر آنچه بر سر ایشان میآید به سر شما بیاید، مانند آنان صبر و شکیبایی نمیکنید"[۱۲۱].
«انتظار و آمادهباش، صبر در برابر مشکلات و برخوردها و ذکر در برابر فتنههای غفلتزا و بصیرت در برابر شبهات مهاجم را فراهم میآورد.
صبر: کسی که برای مشکل جایی را در نظر گرفته و آن را در طرح، محاسبه کرده، غافلگیر نمیشود و صبرش را از دست نمیدهد. این طبیعی است که اهداف به نسبت عظمت و اهمیتشان مقدمات بخواهند و مشکلات داشته باشند، ولی این طبیعی نیست که به خاطر این مشکلات به جزع و فریاد و یا ذلت و ضعف روی بیاوریم، که آدمی با ترسها به قدرت رسیده و با عشقها، کوهها را بر دوش کشیده است. آدمی آموخته است که چگونه ترس و عشق را به قدرت و عمل تبدیل نماید و چگونه برای مشکلات راه حلهایی بیابد. و طبیعی است که راهحلهای دوره انتظار از بحرانهای هجوم مشکلات بکاهند و صبر را مغلوب حوادث نسازند.
ذکر: همانطور که مشکلات و مصائب و حوادث در میان هست، همینطور فتنهها و جلوهها و وسوسهها و زینتها در میان هست و ناچار هر کدام از این فتنهها و جلوهها و وسوسهها و زینتها، دل را میلرزاند و غفلت را میپروراند. در نتیجه مردانی که از دریاها گذشته بودند، در استکانی غرق میشوند و با جرعهای گلوگیر از پای میافتند. در کتاب اختصاص روایتی هست که نشان میدهد پس از رسول و هجومفتنه، آنهم فتنههایی به سیاهی شبهای تاریک، همه بازگشتند جز سلمان که تا ساعتی در او چیزهایی آمد که گرفتار رنجی در گردنش شد و جز ابوذر که تا ظهر در او حالتی آمد که گرفتار شتر برهنه و ریختن گوشت از پاها شد و جز مقداد که حتی لحظهای هم شک نکرد و حالت او دگرگون نشد. چشم در چشم علی داشت و انتظار میکشید تا چه زمانی دستور دهد و او اجرا نماید. «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى يَرْفَعُهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ سَلْمَانَ كَانَ مِنْهُ إِلَى ارْتِفَاعِ النَّهَارِ فَعَاقَبَهُ اللَّهُ أَنْ وُجِئَ فِي عُنُقِهِ حَتَّى صُيِّرَتْ كَهَيْئَةِ السِّلْعَةِ حَمْرَاءَ وَ أَبُو ذَرٍّ كَانَ مِنْهُ إِلَى وَقْتِ الظُّهْرِ فَعَاقَبَهُ اللَّهُ إِلَى أَنْ سَلَّطَ عَلَيْهِ عُثْمَانَ حَتَّى حَمَلَهُ عَلَى قَتَبٍ وَ أَكَلَ لَحْمَ أَلْيَتَيْهِ وَ طَرَدَهُ عَنْ جِوَارِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَمَّا الَّذِي لَمْ يَتَغَيَّرْ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا طَرْفَةَ عَيْنٍ فَالْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ لَمْ يَزَلْ قَائِماً قَابِضاً عَلَى قَائِمِ السَّيْفِ عَيْنَاهُ فِي عَيْنَيْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) يَنْتَظِرُ مَتَى يَأْمُرُهُ فَيَمْضِي»[۱۲۵]. البته این روایات خدشهای در عظمت این بزرگان نمیآورد، بل از سختیهجومفتنهها میگوید. وگرنه شک و حالت اینها، در خدا و قدرت و حکمت او نبود، که تعجب از تقدیر است و عدم تحملقدر، آنهم تا ساعتی و یا ساعاتی. و عذابی که برای این حالت آمده چه در گردن و چه در پا، نشان عظمت اینهایی است که اینگونه جرمهاشان بزرگ میشود و عذاب میشوند. در حالی که ما تمامی جرمها را داریم و عذابی هم نیست که ما سالک نیستم و شتاب نداریم. برای آنها که سرعت نور و یا بیشتر دارند، کمترین لرزه کیلومترها انحراف است. اما برای ما که در جا ایستادهایم و فرمان را میچرخانیم، اینهمه گردش و انحراف، جز چند متر و چند سانتی متر حاصلی نمیآورد. جرم ما توقف ماست و مجازات آنها به خاطر سرعت سیر و مقدار سلوکشان. راستی که تحملقدر سنگین است. تو میبینی در یک شب سه شمشیر بلند میشود، یکی بر فرق علی مینشیند و او را به شهادت میرساند و یکی کمر معاویه را میدرد و او را از نسل میاندازد و یکی بر فرق نایبعمروعاص میافتد و عمروعاص سالم میماند. و تو میگویی کاش علی میماند و آنها میرفتند. آخر چرا؟ آخر!! کاش... این همه نشان میدهد که تو خیال میکنی تمامی عوالم در همین چند روز و چند سال دنیا خلاصه شده و خیال میکنی که هدف، پیروزی و قدرت و تسلط حق است. در حالی که هدف، ایجاد زمینه برای انتخاب است تا ﴿مَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا﴾[۱۲۶]، هر کس که خواست راه را بیابد و حرکت کند. همین. هدف، امکان انتخاب است، نه تسلط و قدرت. و همین تفاوت در دید، رضایت به قدر و اطمینان به قدر را فراهم میسازد، که در زیارت امین الله میخوانی؛ «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ»[۱۲۷]. آنچه باعث امن و رضایت میشود و آنچه که از غفلتها و چنبره فتنهها و جلوهها و زینتها و وسوسهها میرهاند، همین ذکر است که از هجوم وساوس و فتنهها پی به ارزشها ببری و به جای غفلت به بصیرت برسی، که در سوره اعرافآیه ۲۰۱ آمده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾[۱۲۸]. کسانی که به مرحله تقوا رسیدهاند و در کلاس اطاعت نشستهاند آنجا که گردبادی از شیاطین بر آنها حلقه تنگ کند و شیاطین آنها را محاصره نمایند، در این هنگام متذکر میشوند و از هجومشیاطین به خود میآیند و به بصیرت میرسند و راه را در میان شبهات مییابند. و راستی را که خدا چگونه هدایت میکند و از هجومشیاطین به جای غفلت، ذکر و بصیرت را به اهل طاعتعنایت میفرماید و آنها را در میان شبهاتراهنمایی مینماید. و این بهره کسانی است که آمادهباشی داشتهاند و انتظار میکشیدهاند.
بصیرت:فتنهها همانطور که در دل، غفلت و تعلق میآورند در ذهن هم شبهه سبز میکنند و تو میمانی که با این همه قدرت چگونه میتوان برخورد کرد و با این همه ضعف و تشتت چگونه میتوان بر پای ایستاد و نظم نوین جهانی را، به زیر پا گرفت. ولی نکته همین است که اگر منتظران اقدامی نکردند و تقدیر و تدبیر و تشکل و تربیتی را نیاوردند و باری برنداشتند، آنوقت ظلم مملو، خود زمینهسازقسط کامل است، که سیاهی زمینهسازنور است و در دلتاریکی، چراغها بارور میشوند. و از آن طرف، مهم امکانات و قدرتها نیست، که مهم انگشتی است که آنها را به چرخ میاندازد و مهم اعصابی است که انگشتها را میگرداند و مهم، مغز و قلبی است که بر این همه فرمان میراند. آنجا که این دو مرکز بمباران شد و قذفرعب و القاءرعب شد، داستان همان میشود که آنها خود با دست خود، حصون و قلعههاشان را خراب کنند، که خدا از آنجایی که حسابش را نمیکردند به سراغ آنها آمد و دلهاشان را با ترس گرفت[۱۲۹]. میگویی چگونه این ترس شکل میگیرد؟ در سوره آل عمران هست؛ ﴿سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ﴾[۱۳۰]؛ به زودی ترس را در دل آنها میریزیم، ﴿بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا﴾[۱۳۱]؛ و این ترس، از شرک آنها و پراکنده شدن نیروهای باطنی آنها و بتهای بی شمار آنها مایه میگیرد. و این شرک و ترس و اضطراب و التهاب علامتهایی است که از همین امروز، انسانمقتدر و نیرومند را محاصره کرده و او را در بند کشیده است»[۱۳۲].
«مهمترین فایده انتظار با توجه به فرمایشات ائمه معصومین، این است که فرد از حالا به فکراصلاح و تزکیه نفس و سامان بخشیدن به خود و جامعه خود میافتد و برای رسیدن به آن هدف بزرگ از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نخواهد کرد. اثر این انتظار این است که زندگی فردی و اجتماعی را در برابر ناملایمات و فسادها بیمه میکند و انسان را دلگرم و با نشاط نگه میدارد. انتظار است که باعث میشود که روحیأس و بدبینی و حالت شکست و ناکامی از وجود انسان برطرف شود و دائماً برای نیل به هدف عالیه کوشش کند و یک لحظه غافل نشود. اثر انتظار این است که: باعث میشود فرد مسلمان دائماً مشغول فرایض واجب خود باشد و از منکرات و محرمات در پرهیز باشد و فریضه امر به معروف و نهی از منکر را یکی از بزرگترین فرایض و واجبات است را انجام دهد. پس از حالا باید انتظار کشید و بیشتر امیدوار بود. امید برای پیروزی حتمی و کامل حق بر باطلانتظار برای اجرای حق و عدالت و امید برای از بین رفتن ظلم و جور شخص منتظر باید با تمام وجودش فریاد بزند يَا حُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ عَجِّلْ عَلَى ظُهُورِك نه اینکه گفتارش با عملش منافات داشته باشد. از همین جهت مرحوم سید بن طاووس از چنین انسانهایی درد دارد، و در کتاب، "کشف المحجة لثمرة المهجه" خطاب به فرزندش محمد میفرماید: و از آن جمله مکرر دیدهایم افرادی را که اگر اسبی یا درهمی و دیناری از آن مفقود شود، ظاهر و باطن ایشان یکباره متوجه آن چیز میشود. و در پیدا کردن آن کمال سعی و جدیت را میکنند. اما ندیدهایم در تأخیر ظهور آن حضرت (ع) و عقب افتادن اصلاحاسلام و ایمان و مسلمین و از بین رفتن کفار و ظالمین به قدری که به این چیزهای ناچیز علاقهمند هستند، علاقه داشته باشند و به اندازهای که برای از دست دادن این اشیاء متأثر میشوند برای آن حضرت متأثر نیستند، پس کسی که حال او چنین است چگونه ادعا میکند که عارف به حقخدا و رسول (ص) و معتقد به امامت آن حضرت است، و چگونه ادعای موالات آن حضرت و تشریف فرمایی حضرتش را مبالغه میکند؟ و از آن جمله اینکه از آن افرادی که اظهار میکنند و منتظرریاست و ظهور آن هستند و انفاذ احکامامامت آن جناب را واجب میدانند کسانی را دیدهایم که اگر سلطان یا امیری از دشمنان آن حضرت و منکرین امامت او، به آنان محبتی کند و آنان را مشمول عنایت خود قرار دهد به او علاقهمند میشوند و محبت او را در قلب خود میدهند و آرزوی بقای او را دارند و به حدی به وی متوجه میگردند که از طلب مهدی (ع) باز میمانند و واجبات خود را فراموش کنند که از آن جمله است آرزوی عزل آن والی و امیرباطل[۱۳۳]»[۱۳۴].
۱۷. دکتر نصرآبادی (هیئت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی)؛
شناخت مدعیان: در طول تاریخ شیعه، افراد متعددی با ادعای مهدویّتقیام نمودهاند و خود را رهبرمصلحمردم معرفی کرده و با این حیلهجان و مالانسانها را از بین بردهاند و عدهای را به گمراهی کشاندهاند، ولی افرادی که صادقانه در صراطانتظار قدم برداشته و وجود خود را با انوار تابناک ولایت روشن ساختهاند، به دام این صیادان گرفتار نشدهاند و با زبان حال به آنان گفتهاند: برو این دام بر مرغ دگر نهکه عنقا را بلند است آشیانه آگاهی آنان و شناخت شیادان و دزدان طریق، به خاطر آشنایی آنان به مقام رفیع امامت است؛ به این جهت آب حیات را به سراب نمیفروشند و غاصبان خلافت را به امامت بر نمیگزینند[۱۳۷].
انتظار، تنبهی بر معاد: در مفهوم انتظار مفهوم معاد و جزا به خوبی به چشم میخورد؛ زیرا از جهتی امام زمان(ع) کسی است که با ظهورش ظالمین را به سزای اعمال خود خواهد رسانید، و نیز مؤمنین را عزت بخشیده و طعم رحمت الهیه را به آنها خواهد چشانید، که این اعمال، خود نمونههایی از معاد و بعث و نشور است. از طرفی دیگر با ظهور امام مهدی(ع) جماعتی از اشخاص مخلص و پاک به این عالم رجعت کرده و در رکاب او بوده و یا در راستای اهداف او اقدام خواهند کرد، که این خود قیامت صغری و آمادگی برای قیامت کبری خواهد بود. وانگهی از آن جهت که ظهور امام مهدی(ع) از علائم قیامت شمرده شده، لذا یاد ظهور امام مهدی(ع) مسأله قیامت را در اذهان انسان تداعی خواهد کرد.
«انتظار، در درجه نخست ویژه حیات و زندگی است. ماهیت زندگی انسان با انتظار و امید به آینده عجین شده است به گونهای که بدون انتظار، زندگی مفهومی ندارد و شور و نشاط لازم برای تداوم آن در کار نیست. حیات حاضر و کنونی ظرف پویایی، تلاش و حرکت به سوی فردا و فرداهاست، و این چنین پویایی و حرکتی بدون عنصر انتظار ممکن نیست؛ زیرا احتمال معقول بقا و پایداری و امید به تداوم حیات است که به زندگی کنونی معنا و مفهوم میبخشد، و پویایی و نیروی لازم برای ادامه آن را تأمین میکند. از این رو است که ماهیت زندگی با انتظارپیوستگی ناگسستنی دارد.
هر انسان زندهای که در انتظارهای خویش، به تداوم حیات میاندیشد و بقای خویش را انتظار دارد، تمام حرکت و سکون خود را در راستای این انتظار و در جهت متناسب با تداوم حیات قرار میدهد. و لذا در روایات اسلامی میبینیم که انتظار فرج از افضل اعمال امتپیامبر(ص) شمرده شده است. یعنی ویژگی انتظار در عمل در راه رسیدن به حیات است. شاید یکی از علل این گونه آموزشها این بوده است که پیروانامام مهدی(ع) بکوشند تا خود را به امامشان نزدیک کنند و مانند او بیندیشند و امت با امام در انتظار به سر برند، زیرا امام نیز در انتظارظهور خود به سر میبرد.
امامی که در برابر مشکلات شکننده و حوادث کوبنده قرنها و عصرها استوار و نستوه ایستاده است و ذرهای در اصالت راه و کار خود تردید نکرده است. حضرت مهدی(ع) فرمود: «لأنّ اللَّه معنا ولا فاقه بنا إلی غیره، والحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنّا»[۱۴۸]؛ چون خدا با ما است، نیازی به دیگری نیست، حقّانیت با ما میباشد و کناره گیری عدهای از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد.
آری! امام مهدی(ع) در چنین انتظاری به سر میبرد و با چنین ایمانی در این شب یلدای زندگی، استوار و تزلزل ناپذیر ایستاده است و جامعهمنتظر و امت چشم به راه نیز باید این ویژگیها را در امامموعود و منتظر خویش، نیک بشناسد، و تا حد امکان مانند خود او در انتظار باشد»[۱۴۹].
«اهل سنت گرچه اصل انتظار فرجمهدی(ع) را قبول دارند، ولی اعتقاد به ولادت او ندارند، ولی شیعهامامیه و برخی دیگر از مذاهب اسلامی و غیر اسلامی به انتظار ظهور شخصی به عنوان منجی نشسته اند که او موجود است و ناظر اعمال و رفتار و گرفتاریهای مسلمانان است. این نوع انتظار به طور قطع و حتم، اثرات بیشتری در زنده نگه داشتن جامعه و ایجاد روح و امید بیشتر دارد؛ زیرا کسی که معتقد به اصل فرج است بدون آنکه نجات دهنده را در قید حیات و در کنار خود ببیند و او را احساس کند و ناظر اعمال خود بداند، چندان تأثیری در وجود او ندارد، بر خلاف کسی که معتقد است او زنده بوده و بر تمام احوالش ناظر است، و هنگام گرفتاریهای شدید به فریاد او خواهد رسید. به طور حتم اعتقاد به چنین منجی و انتظار چنین شخصی تأثیر بسزایی در روحیه انسانمنتظر دارد، تأثیری که قابل مقایسه با تأثیر نوع اول نیست. لذا شیعه به جهت اعتقاد به این چنین انتظاری همیشه در طول تاریخ خود زنده بوده و هیچ گاه با این همه فشارها که بر او وارد شده امید خود را از دست نداده است. شیعه همیشه خویش را در کنار منجی و مصلح خود احساس میکند و این نوع احساس آثار تربیتی و ایمانی بیشتری دارد.»[۱۵۰].
«عامل حرکت:انتظار عامل حرکت است به همانگونه که در گذشته بوده است. ریشه تمام شرکات و نهضتهای اسلامی از زمان پیامبر و جنبشهای تشیع در طول تاریخانتظار بوده است. اصولاً فلسفه تلاش و حرکتشان بر فلسفه انتظار بنیانگذاری شده بود. آنان را عقیده این بود که حق و باطل دائماً با هم در مبارزهاند ولی پیروزی نهائی و مطلق از آن حق است. بشر در سایه تلاش و امید میتواند به تشکیل جامعه جهانیاسلام و امیدوارکننده آن دست پیدا کند. به شرطی که مبارزه با ستمگران و غاصبان حقوق بشر را فراموش نکند و در راه رسیدن به هدف از تلاش باز نایستد. انتظار، منبع الهام و شوقدهی برای حرکت انجام وظیفه بود، و امروز هم همان دید و فلسفه میتواند حرکت ایجاد نماید. حرکتهائی که در گوشه و کنار جهان برای رهایی از زیر بار استعمار و استثمار پدید آمده و یا در شرفتکوین است خود جلوهای از این انتظار است. به عبارت دیگر تودههای مستضعف مدید جهان دریافتهاند که این وضع به همین گونه باقی نمیماند. ناچار با ایجاد زمینه تحول و تغییر دگرگونی کلی در اوضاع جهان پدید خواهد آمد.
عامل پیشروی:منتظر به پیش میرود و قطع دارد که این پیشروی اگر چه به مرگ و فنای او پایان یابد جان و مالش به هدر رفته نیست. با روح خوشبینی به آینده و تقویت آن افکار در جهت عالی رشد میکند و انسانها میتوانند خود را از چنگال اهریمنهای موجود جهاننجات بخشند. اصولاً دید انتظار در اسلام دید مبارزه با یاس و پیشروی است، طرز فکر این است که زمینه برای رشد و ترقی مجدد فراهم است، پیروزیهای درخشان حق بر باطل در پیش است. روزهای سخت و پر از دردی که میگذرانیم خوشی و سعادتآینده را در پیش دارد. هدفهای عالیتوحیدی قابل وصولند. پس نباید ستم و بیعدالتی پذیرفت و نابرابریها را قبول کرد. در انتظاراسلامی عامل پیشرفت، وجود دارد نه ارتجاع، پیشرفت به سوی نور، حکومت عدل و حق جهانی و عمومی، نجات از تسلط، صلح واقعی، بدینسان ساکت ماندن، در جا زدن، بیتفاوت نسبت به جریانات زمان بودن مطرود است.
عامل مقاومت:انتظار در طول تاریخ حیات تشیع به مردمدل و جرات داد تا در برابر شکنجههای خصم خود را نبازند، مقاومت و ایستادگی خود را از دست ندهند، بدین نظر ما در تاریخشاهد دست و پا بریدنها، زبان و بینی بریدنها بودیم ولی هرگز ندیدهایم که مؤمنان راستین و پاکباز در برابر این همه ارعابا و شکنجهها خود را ببازند و یا دست از هدف خود بردارند. انتظار مشوق مردم به استقامت، پایداری و مقاومت، جهاد و دفاع و مایه امیدی برای مستضعفان بوده است. این وعدهاسلامی به پیروزیحق بوده است که مسلمانان را در برابر حوادث مقاوم میساخت. مردم را در برابر سختگیریها، تطمیعها، و تهدیدهای معاویه، ابن زیاد، حجاج بن یوسف، منصور و دیگران نگه میداشت. حجر بن عدیها را میبینیم که با دست و پای بسته به زنجیر در برابر گورکنده خویش زانو میزند و در برابر برق شمشیر خود را نمیبازد. یا میثم تمار را میبینیم که بر بالای دار میرود و با دست و پا بریده زبان را از کار نمیاندازد. و بالاخره افرادی چون عبداله عفیف، آن کور بینادل را میبینیم که به انواع شکنجهها میسازد و از هدف خود تبری نمیجوید. آری، انتظار یعنی امید به آیندهای روشن، نه تنها آنها را، بلکه همه انسانها را دلگرمی میداد صفوف حق را در برابر ناحق فشردهتر میساخت. حقطلبان، مصلحان، مؤمنان به ادامه حیات حق و عدل را در برابر فسادها مقاوم مینمود و سرانجام از انسانهای مرکب از گوشت و پوست و استخوان فولادهایی آبدیده فراهم میکرد.
عامل بقای جامعه: نه تنها از دید اسلام، بلکه در طرحی کلی و عمومی و در سطحی جهانی این امید و این انتظار است که عامل بقای نسل و حیات جامعه است. اگر آن نبود، نه مادری به تربیت فرزندش همت میگماشت، نه پدری به تلاش معاش برای فرزندان میپرداخت و نه مجاهد و سربازی خود را در کام مرگ میانداخت. انتظار به انسانها دید وسیعی میبخشد و آن اینکه اگر امروز مرگ است و ناکامی است، اگر امروز محرومیت و رنج و شکنجه است فردائی پدید خواهد آمد که در آن تاریکی، نابسامانی، ظلم و ستم نباشد. اگر امروز، او جان میبازد و خون میدهد، این دو فانیشدنی و تباهیپذیر نیستند. سرانجام این آبیاریهای از خون نهال حیات جامعه را برومند میکند، رشدش میدهد، تا به شادابی و سبزی و گل برسد و میوه دهد. آن سربازی که در معرکه وارد میشود و در طریق مرگ گام برمیدارد، آن سخنور با جراتی که به روشنگری جامعه میپردازد و بالاخره آن انسانی که رنجهای درراه هدف را متحمل میشود و دست از تلاش باز نمیدارد، و یا ارعابها، و تهدیدها و تطمیعها او را نمیلرزاند، منتظر و امیدوار است، امید دارد به این امر که اهدافش روزی جامعه عمل بپوشند و فردای جامعه روشن و دور از هرگونه خلل گردد.
عامل رشد و اصلاح: و بالاخره انتظار عامل اصلاح و در نتیجه رشد جامعه است. آن کس که دیدش دید خوشبینی نسبت به آینده است و میداند سرانجام جهانخوشبختی و سعادتمندی است میکوشد هر چه سریعتر آن نقطه دور را نزدیک سازد و خود و فرزندانش از آن بهره گیرند. بر این اساس امر بمعروفها، نهی از منکرها، دعوت به خیرها، خیرخواهیها نیکو توجیه میشوند. مخصوصاً در جنبه دینی این امر رشد میکند بدان نظر که برای آن پاداشی هم در نظر گرفته شده و انسان مذهبی انجام این امور را بعنوان یک وظیفه میداند. به هنگامی که این جنبهها در جامعهای توسعه یابد خود به خود موجبات اصلاح جامعه و حداقل زمینه بازداری جامعه از سقوط و انحراف و لغزشها پدید میآید و جامعه به سوی اصلاح سوق پیدا خواهد کرد. انتظار از این دید عامل رشد است و انبیاء کوشیدهاند از این راه اقدام کنند. ما در مسأله دعوتانبیاء و اقدامات مصلحان این جنبهها را به عیان میبینیم آنچنان که در اسلام اساس تبلیغهای اصلاحی جامعه بر این مبنا قراردارد. همه جا سخن از پیروزیحق و عدل و شکستلشکرشیطان است و همه جا تشویق به سازندگیجامعه و نجات دادن مردم از تباهیها و فسادها است»[۱۵۱].
«یکی از مباحث مهم در فلسفه انتظار مسئله آثار و نتایجی است که برای منتظران مطرح است. انتظار فرج نتایج و برکات دنیوی و اخروی فراوانی برای منتظران خواهد داشت. بخشی دیگر از روایات انتظار فرج به ثوابمنتظران پرداخته است که با توجه به آنها حقیقت انتظار و عظمت و بزرگی منتظران شناخته میشود.
انتظار فرج به مثابه محبوبترین اعمال: در روایتی، حضرت علیانتظار فرج را محبوبترین اعمال نزد خداوند متعال دانسته است: «انْتَظَرُوا الْفَرَجَ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»؛ منتظر فرج باشید و از روحاللهناامید نشوید که همانا محبوبترین اعمال در نزد خداوند عز و جل انتظار فرج است[۱۵۴].
مساوی با اجر هزار شهید: در روایتی از امام سجاد، اجر منتظران واقعی با هزار شهید همانند شهدای بدر و أحد مقایسه شده است: «مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلَايَتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ»[۱۵۵]؛ کسی که بر ولایت ما در زمان غیبت امام زمان ثابت قدم باشد، خداوند اجر و ثواب هزار شهید – آن هم مانند شهدای بدر و احد – به آنان عطا خواهد کرد.
معیت منتظران با پیامبر و امام زمان: در ثوابمنتظران، آنان همانند کسانی که در خیمه امام زمان به سر میبرند توصیف شدهاند: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) مَا تَقُولُ فِيمَنْ مَاتَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ قَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ ثُمَّ قَالَ هُوَ كَمَنْ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»[۱۵۶]؛ به امام صادق عرض کردم: "در ارتباط با کسی که بر این امر از دنیا برود و منتظر امر شما باشد، چه میفرمایید؟" آن حضرت فرمود: "او همانند کسی است که زیر خیمه امام زمان باشد". سپس، آن حضرت مکثی نموده و فرمود: "او همانند کسی است که با پیامبر باشد. همانطوری که مشخص است، این حدیث از عظمت و بزرگی منتظران حکایت میکند به گونهای که آنان را در زیر خیمه امام زمان جای میدهد یا، بالاتر، آنان را با توفیق معیت پیامبر اکرم توصیف میکند. این همه از اوج ترقی روحی منتظران واقعیامام زمان حکایت دارد؛ چه ثواب و توفیقی بالاتر از اینکه انسان در خیمه امام زمان قرار گیرد.
برترین اعمال بودن انتظار: در حدیث دیگر، که به شکلهای گوناگون در لسان معصومین تکرار شده، انتظار فرجبرتریناعمال نامیده شده است. پیامبر اکرم فرمود: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۵۷]. با توجه به آنچه تاکنون بیان شد، سر این مطلب تا حدودی آشکار است. سر مطلب این است که مهدیباوران عصر غیبت، در شب دیجور و در سختیها، ایمان گرانسنگ خویش را پایهگذاری میکنند و ثابت قدم میمانند و از برتریناعمال، با وجود سختتر بودنش، بهره میبرند، زیرا «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا»[۱۵۸]؛ برتریناعمال سختترین آنهاست. از سوی دیگر، با انتظار فرج است که انسان میتواند خود را آماده فرج سازد و از یأس و ناامیدی به دور باشد و در این مسیر است که از خدا ناامید و مأیوس نمیگردد، چراکه محبوبترین اعمال نزد خداانتظار فرج، و کسب آمادگی برای فرج و حکومت حضرت مهدی است، تا اینکه طولانی بودن غیبت و مشکلات آن دوران توان را از منتظران نرباید و آنان را در صف منتظران پابرجا بدارد[۱۵۹]. همچنین، انتظار فرج یک حالت روحی صرف نیست بلکه احوال روحی جریان یافته و شکل گرفتهای است که به اقدام و عمل میانجامد و از همین روست که آن را "افضل الاعمال و احب الأعمال" فرمودهاند و آن در سایه صبر و استقامت باید باشد[۱۶۰]. در زمان غیبت، دشمنان تمامی نقشهها و طراحیهای شیطانی خود را به میدان میآورند تا رهزنی کنند و ایمانپیروان آن عزیز را نشانه روند؛ تنها کسانی میتوانند به دام آنان گرفتار نیایند که ناامید نگشته، صبر پیشه کنند، چراکه در صورت یأس، همه چیز آنان در معرض زوال قرار میگیرد؛ با انتظار فرج، روحیه امید و مقاومت در آنان زنده میماند و راه برای پیروزی و غلبه بر مشکلات فراهم میشود.
پاداششهادت به منتظران: منتظر در ثواب به کسی که در خون خودش در راه خدا بغلتد تشبیه شده است، چنان که حضرت علی فرمود: « الْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۱۶۱].
در جوار الهی: در حدیثی دیگر، امام رضاصبر و انتظار فرج را ستوده است و با توجه به آیات قرآن، به معیت خداوند با منتظران استشهاد نموده است: « مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»﴿وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾[۱۶۲]﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۱۶۳][۱۶۴]؛ چه نیکوست صبر و انتظار فرج! آیا قول خداوند متعال را نشنیدهاید که میفرماید: "منتظر باشید که من با شما منتظرم". و همچنین، قول خداوند متعال که میفرماید: "پس، منتظر باشید که من با شما از منتظرانم".
نیکویی انتظار فرج از آن جهت است که خداوند خود را از منتظران خوانده و اینکه با همه منتظران همراه است. لذا، چه نیکوست انتظاری که انسان خود را همراه خداوند متعال احساس کند»[۱۶۵].
«استاد شهید مطهری در بخشی از تألیفات گرانمایه خویش، ویژگیهای انتظار بزرگ را به صورت مبسوط مطرح کرده است[۱۷۱]:
خوشبینی به آینده بشر: درباره آینده بشر دیدگاهها مختلف است. بعضی معتقدند که شر و فساد و بدبختی لازمه لاینفک حیات بشری است. بنابراین، زندگی بیارزش است و عاقلانهترین کار خاتمه دادن به حیات و زندگی است. بعضی دیگر حیات بشر را ابتر میدانند و معتقدند که بشر در اثر پیشرفت حیرتآور تکنیک و ذخیره کردن وحشتناک وسایل کشتار جمعی، به مرحلهای رسیده که به اصطلاح با گوری که با دست خود کنده یک گام بیشتر فاصله ندارد. طبق این دیدگاه، بشر در نیمه راه عمر خود، بلکه در آغاز رسیدن به بلوغفرهنگی، به احتمال زیاد نابود خواهد شد. اگر به قراین و شواهد ظاهری بسنده کنیم، این احتمال را نمیتوان نفی کرد. استاد مطهری در مقابل این دو نظر، نظریه سومی را مطرح میکند و میفرماید: "ریشه فسادها و تباهیها، نقص روحی و معنوی انسان است. انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی خود را طی میکند و خشم و شهوت بر عقل او حاکم است. انسان بالفطره در راه تکاملفکری و اخلاقی و معنوی پیش میرود. نه شر و فساد، لازمه لاینفک طبیعت بشر است و نه جبرتمدن فاجعه خودکشی دستهجمعی را پیش خواهد آورد. آیندهای بس روشن و سعادتبخش و انسانی که در آن شر و فساد از بیخ و بن برکنده خواهد شد.... این نظریه، الهامی است که دین میکند و نوید مقدسقیام و انقلابمهدی موعود در اسلام در زمینه این الهام است."[۱۷۲]ابن بابویه به چند واسطه از امام موسی کاظم (ع) در تفسیرآیه﴿وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً﴾[۱۷۳]؛ آورده است: "نعمت ظاهر، امام ظاهر است و نعمتباطن، امام غایب. از دیدگاه مردم، شخص او غایب میشود ولی از دلهای مؤمنین یاد او غایب نیست و... خدا هر دشواری را برای او آسان مینماید و هر سختی را برایش رام میسازد و گنجهای زمین را برایش آشکار میگرداند. هر دوری را برای او نزدیک مینماید و هر سرکش ستیزهگر را نابود میکند و با دستهای او هر شیطان طاغی را هلاک میکند..."[۱۷۴]. استاد مطهری، در بیان حتمی بودن قضای الهی مبنی بر ظهورحضرت، به این حدیث شریف از پیامبر اکرم (ص)، استناد میکند: "اگر از عمردنیا، بیشتر از یک روز باقی نمانده باشد خدا آن روز را طولانی میکند تا مهدی از اولاد من ظهور کند"[۱۷۵].
پیروزی نهایی حق بر باطل: بیشک، ظهورمهدی موعود، پیدایشگر وعدهای است که خدا از قدیمترین زمانها در کتابهای آسمانی به صالحان داده است که زمین از آن آنان است و پایان کار تنها به متقیان تعلق دارد. استاد مطهری در این بار به این دو آیه شریفه از قرآن کریم استناد فرموده است: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۱۷۶]؛ ﴿إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۱۷۷].
تشکیل حکومت واحد جهانی: در هنگام ظهور حضرت مهدی (ع) برای این که از نعمتوجود امام، بیشترین استفاده شود، زمینه لازم فراهم میشود و موانع ظهور و فعلیت یافتن شؤون و ابعاد امامت که در عصر سایر امامان (ع)، و عصر غیبت خود آن حضرت وجود داشته است برداشته میشود. اسمای حسنای الهی مثل "الولی"، "العادل"، "الحاکم"، "السلطان"، "المنتقم"، "القاهر" و "الظاهر" بهطور بیسابقهای متجلی خواهد شد. به عبارت دیگر آن حضرت مظهر این اسما و کارگزار و عامل خدای متعال میباشد و مقام خلیفة اللهی او در این ابعاد، ظهور عملی و فعلی خواهد یافت. از جمله اموری که تجلی را در ظهور حضرت مهدی (ع) روشن میسازد این است که هدف توحیدی اسلام مثل وحدتحکومت و نظام، وحدت قانون، وحدتدین و وحدتجامعه، به وسیله آن حضرت محقق میشود. همانگونه که در حدیثها وارد شده است، خدا خاور و باختر جهان را به وسیله آن حضرت و به دست آن بزرگوار فتح مینماید. چنانکه در روایت معروف جابر است که رسول خدا (ص) فرمود: "این است آن کسی که خدا به دست او، مشرقها و مغربهای زمین را میگشاید"[۱۷۸]. آن استاد تشکیل حکومت واحد جهانی براساس توحید را، یکی از ویژگیهای انتظار بزرگ برمیشمارد[۱۷۹]. روز فتح که از ایام الله بزرگ است و در قرآن مجید آمده است[۱۸۰] در برخی از تفسیرها، روز ظهور و فتح آن حضرت است[۱۸۱]. چنانکه در حدیثها است، قریهای نمیماند مگر آنکه در آن، ندای " لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ " بلند است و اسلام عالمگیر میشود و همه حکومتها و حاکمیتها که به اسم نژاد و وطن ساخته شده ملغی میگردد. مرزهایی که با آن، زورمندان، دنیا را تقسیم کرده و افراد بشر را از هم جدا و بیگانه ساختهاند از میان برداشته میشود. در آن عصر، برکات و آثار عقیده و ایمان به خداآشکار میشود و برحسب آیه﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ﴾[۱۸۲]، درهای برکاتآسمان و زمین بر روی مردم و انسانهای مؤمن گشوده میشود و به جای نظامهای مشرکانه، جنگ، نزاع و کینهتوزی، نظام الهی اسلام و دوستی، برادری، صفا و صلح واقعی و عمومی برقرار میشود. کتاب "المحجة فیما نزل فی القائم الحجة" از عیاشی به سند خود از ابن بکیرروایت کرده است که: از ابی الحسن (امام کاظم (ع)) سؤال کردم از این قول خدای تعالی: ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا﴾[۱۸۳]. آن حضرت به این مضمون فرمود: "این آیه در شأنحضرت قائم نازل شده است که وقتی ظاهر شود، اسلام را بر طوایف کفر که در شرق و غرب عالم هستند عرضه نماید. هرکسی اسلام آورد، امر میکند او را به نماز و زکات و آنچه مسلمان به آن امر میشود و هرکس اسلام نیاورد گردن او را میزند تا باقی نماند. آنگاه در مشرقها و مغربها کسی باقی نمیماند مگر موحد..."[۱۸۴].
بلوغبشر به خردمندی و خردورزی کامل: در زمان حضرت مهدی (ع) نعمت، بسیار فراوان و کیفیت نعمت در سطح بسیار مطلوبی است. از جمله نعمتها، بلوغبشر به خردمندی کامل است که استاد مطهری آن را نیز از ویژگیهای انتظار بزرگ برمیشمارد[۱۸۵]. عدهای خیال میکنند که ظهور حضرت حجت (ع) امری مساوی با انحطاطدنیا و بازگشت به گذشته است. استاد شهید به صراحت این اندیشه را رد میکند و میفرماید: "قضیه برعکس است ارتقاء فکری و اخلاقی و علمی بشر است، به حکم همه شواهد و ادلهای که از دین به ما رسیده است؛ همان دینی که موضوع ظهور حضرت حجت را و عدل کلی را برای ما ذکر کرده، اینها را هم ذکر کرده است. در حدیثاصول کافی است که وقتی آن حضرتظهور میکند خدای متعال دست خود را بر سر افراد بشر میکشد و عقل افراد بشر افزون میشود و فکر و عملشان زیاد میشود"[۱۸۶]. عصر ظهور، دوره حکومتعقل است. دورهای است که اولین ویژگیاش حکومتعقل است. دورهای است که در آن، علماسیر و برده نیست. استاد مطهری ضمن بیان این مطلب، به تعبیر امیر المؤمنین (ع) درباره آن عصر اشاره دارد که: " وَ يُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوح"[۱۸۷]؛ در آن عصر مردم صبحگاهان و شامگاهان جامی که مینوشند جام حکمت و معرفت است، جز جام حکمت و معرفت جام دیگری نمینوشند".
حد اکثر بهرهبرداری از مواهب زمین: در عصر ظهور مهدی بر اثر تکاملانسانیت، ایمان به خدا و پیشرفتبشر در زمینههای تکامل خصوصا مسایل روحی و معنوی، خدا برکاتش را از زمین بر بشر میفرستد و حد اکثر بهرهبرداری از مواهب زمین صورت میگیرد. استاد مطهری فرازهایی از نهج البلاغه را در همین مورد ذکر میکند: " وَ تَخْرُجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِيذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا "؛ زمین پارههای جگر خودش را بیرون میریزد (زمین هر موهبت و استعدادی که دارد ارائه میکند) زمین میآید مثل یک غلام، در حالی که تسلیم است و کلیدهایش را در اختیار او قرار میدهد"[۱۸۸]. یعنی دیگر سری در طبیعت باقی نمیماند مگر اینکه به دست او کشف میشود.
برقراری مساوات در امر تقسیم ثروت: در دولت آن حضرت، وضع اقتصادیمردم سامان مییابد و نعمتها فراوان، آبها مهار و زمینها آباد و حاصلخیز و معدنها ظاهر میشود؛ تا جایی که فقیری که از بیت المال چیزی دریافت کند باقی نمیماند و کسی برای دریافت کمک مالی به خزانه عمومی مراجعه نمیکند، و اگر اتفاقا کسی مراجعه کرد به خود او میگویند هر اندازه نیاز دارد دریافت کند که او هم پس از دریافت وجه، پشیمان میشود و در مقام رد آن به خزانه برمیآید ولی از او قبول نمیشود. استاد مطهری، بیان نهج البلاغه را در این زمینه ارائه میکند: " يُقَسِّمُ الْمَالَ صِحَاحاً ". زمانی که پیامبر اکرم (ص) این جمله را فرمود، عدهای پرسیدند: یا رسول الله! صحاحا یعنی چه؟ فرمود: عادلانه و بالسویه تقسیم میکند![۱۸۹]
منتفی شدن کامل مفاسد: روایتهای زیادی مبنی بر رواج فساد و فحشا و گناهان مختلف قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) وجود دارد که با ظهورحضرت، این مفاسد، کاملا برچیده میشود. از جمله مفاسد، بدعتهایی است که در دین مبین اسلام توسط شیادان و دشمنان ایجاد شده است. استاد مطهری در بحث مقتضیات زمان و مسأله خاتمیت بر این باور است که هر شریعتی، شریعت قبل را تکمیل میکند و یکی از کارهای انبیا، احیای اصل دین است و اصل دین، از آدم (ع) تا خاتم انبیا(ص) یکی است و هر پیغمبری که میآید یکی از کارهایش، پیرایش است. یعنی اضافهها و تحریفهای بشر را مشخص میکند و این تحریف دین، از ویژگیهای بشر قبل خاتم انبیا نیست، بلکه انسانهای دورههای بعد هم این طبیعت را دارند. یعنی در دین خودشان دخل و تصرف میکنند و خرافات را وارد میکنند. پس معلوم میشود که بدعت در دین خاتم هم امکانپذیر است. استاد مطهری بعد از این نتیجهگیری، میفرماید: "چنانکه ما شیعه هستیم و اعتقاد داریم به وجود مقدسحضرتحجة بن الحسن(ع) میگوییم ایشان که میآیند یأتی بدین جدید، تفسیرش این است که آنقدر تغییرات و اضافات در اسلام پیدا شده است که وقتی او میآید و حقیقتدین جدش را میگوید به نظر مردم میرسد که این دین، غیر از دینی است که داشتهاند و حال آنکه اسلام حقیقی همان است که آن حضرت میآورد. در اخبار و روایات آمده است که وقتی ایشان میآید خانهها و مساجدی را خراب میکند کارهایی میکند که مردمفکر میکنند دین جدیدی آورده است"[۱۹۰].
منتفی شدن جنگ و برقراری صلح:امنیت و صلح واقعی و برقراری آرامش، از ویژگیهای دولت حضرت مهدی است. خوفها زایل میشود و جان و مال و آبروی اشخاص در امان خواهد بود. در سراسر جهانامنیت عمومی حاکم میشود. اختناق، استبداد، استکبار و استضعاف که از آثار حکومتهای غیر الهی است از جهان ریشهکن میگردد و حکومتهای طواغیت به هر شکل و عنوان برچیده میشود. از روایتها استفاده میشود که به سبب ظهورحضرتولی عصر راهها آنقدر امن میشود که حتی ضعیفترین مردم از مشرق به مغرب سفر میکند و از احدی به او اذیت و آزار نمیرسد[۱۹۱]. استاد مطهری، ناامنی آن دوره را چنین توصیف میکند: "حضرت زمانی ظهور میکند که اختلاف میان بشر شدید و زلزلهها برقرار است (مقصود زلزلههای ناشی از مواد زیر زمین نیست) زمین به دست بشر تکان میخورد و این خطر بشریت را تهدید میکند که زمین نیست و نابود شود. طبرانی در کتاب "الکبیر" و ابو نعیمنقل کرده است که پیامبر (ص) به فاطمه (س) فرمود: "سوگند به آنکه مرا به حقیقت، مبعوث گردانید، مهدی این امت، از نسل این دو نفر است- اشاره به حسن (ع) و حسین (ع)- زمانی که دنیا آشفته گردد و فتنهها ظاهر شوند و راهحلها کوتاه گردند و برخی مردم بر برخی دیگر هجوم آورند. نه بزرگسالان به خردسالان رحم کنند و نه خردسالان به بزرگسالان احترام نهند. در آن زمان خدا از نسل این دو، کسی را میانگیزاند که حصارهای گمراهی را میگشاید و دلهای غفلتزده را بیدار میکند و در آخر الزماندین را به پا میدارد چنان که من در ابتدا آن را به پا داشتم و دنیا را از عدل پر میسازد چنانکه از ستم پر شده باشد". استاد مطهری همچنین وقایع عجیب آخر الزمان را از کلامامیر المؤمنین (ع) چنین نقل میکند: "قبل از ظهور، آشوب و جنگ روی پای خودش میایستد و دندانهایش را نشان میدهد، شیر، پستان خودش را نشان میدهد که دوشیدنش خیلی شیرین است اما عاقبتش فوق العاده تلخ"[۱۹۲] یعنی جنگها رخ میدهد و ستیزهجویان، نگاه میکنند و میبینند جنگ خوب شیر میدهد، یعنی به نفعشان کار میکند، اما نمیدانند که عاقبت این جنگ، به ضرر خودشان است"[۱۹۳]. با قیام آن حضرت، این ناآرامیها برطرف میشود و رضایت ساکنین زمین و آسمان حاصل میشود[۱۹۴]. پیامبر (ص) میفرماید: " يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ السَّمَاءِ وَ سَاكِنُ الْأَرْضِ"[۱۹۵]؛ آنچنان امنیت حاصل میشود که حتی زنان ضعیف هم به تنهایی و در کمال امنیت میتوانند سفر کنند". استاد مطهری به نقل از نهج البلاغه میفرماید: " حَتَّى يَخْرُجَ الْعَجُوزُ الضَّعِيفَةُ مِنَ الْمَشْرِقِ تُرِيدُ الْمَغْرِبَ وَ لَا يَنْهَاهَا أَحَدٌ "[۱۹۶]؛ راهها امن میشود و پیرهزنی ناتوان، از مشرق تا مغربدنیا را مسافرت میکند بدون دیدن کوچکترین آزار و اذیتی". همه راهها (زمینی، دریایی، هوایی) امن میشود چون منشأ این ناراحتیها، بیعدالتیهاست. وقتی که عدالت برقرار شد دیگر ناامنی وجود ندارد»[۱۹۷].
خود یاریهای اجتماعی:منتظران راستین در عین حال وظیفه دارند تنها به خویش نپردازند، بلکه مراقب حال یکدیگر باشند و علاوه بر اصلاح خویش در اصلاح دیگران نیز بکوشند. زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را میکشند، یک برنامه فردی نیست. برنامهای است که تمام عناصر انقلاب باید در آن شرکت جویند، کوششها و تلاشها باید هماهنگ گردد و عمق و وسعت این هماهنگی باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند.
حل نشدن در فساد محیط: اثر مهم دیگری که انتظار حضرت مهدی دارد حل نشدن در مفاسد محیط و عدم تسلیم در برابر آلودگیهاست. توضیح اینکه هنگامی که فساد فراگیر میشود و اکثریت یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد پاک در یک بنبست سخت روانی قرار میگیرند؛ بنبستی که از یاس سرچشمه میگیرد. این نومیدی و یأس ممکن است آنها را تدریجا به سوی فساد و همرنگی با محیط بکشاند و نتواند خود را به صورت یک اقلیتصالح در برابر اکثریت ناسالم حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایی بدانند! تنها چیزی که میتواند آنها را به مقاومت و خویشتن داری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهایی است. تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش برای حفظ پاکی خویش و اصلاح دیگران بر نخواهند داشت.
رابطه عاشقانه با پروردگار:آیات متعددی در قرآن و روایات بسیاری از پیامبر اکرم درشان گروهی از شیعیانعلوی نازل شده است که در آخرالزمان پدیدار خواهند شد. یکی از این آیاتشریف، آیه ذیل است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۱۹۸]. این آیهنورانی در بر دارنده بشارتی شورانگیز به پیامبر و مؤمنان راستین است که هرگز نپندارید قوام دین خدا فقط به عدهای تازه مسلمان است که اگر به کفر و شرک بازگردند اسلام و افتخارهای آن از بین میرود. اگر عدهای از اسلام روی گردانیدند و به کفر بازگشتند، هرگز اندوهی به خویش راه ندهید، چرا که خداوند مؤمنانی را بر خواهد انگیخت که نخستین صفت و مدال افتخارشان این است که محبوبخداوند و محب اویند. خداونددوستدار ایشان است و ایشان نیز دوستدار خداوندند. عشقی مقدس و دو طرفه بین ایشان و پروردگارشان برقرار شده است. فضیلتی بس ارزشمند که مقامی بالاتر از آن قابل تصور نیست.
فروتنی در برابر مؤمنان و ایستادگی در مقابل کافران: در همین آیه بعد از ذکر این عشقپاک دو طرفه، علامت آن را چنین بیان میکند: ﴿أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۱۹۹]. در مقابل اهل ایمان چنان تواضع دارند که گویا بنده ایشانند. همینان که در برابر مؤمنان چنین متواضعند؛ در مقابل کافران، سرسخت و عزتمندند. ایشان در مقابل گردنکشان چنان در اوج عزت و قدرت و گردن فرازیند که گویا آنان را هرگز به شمار نمیآورند» [۲۰۰].
امید:انتظار در انسانامید ایجاد میکند. شخصی که منتظر آیندهای روشن است، هرگز در مشکلات و سختیها امید خود را از دست نمیدهد و برای آنچه وعده داده شده، تلاش میکند.
صبر: کسی که منتظر است، اهل صبر و تحمل میشود و اگر در راه رسیدن به هدف، به موانعی برخورد کند، بردباری نموده و با یاد امام زمان (ع) دوران سخت غیبت را سپری میکند.
آمادگی: اگر انسان، منتظرامام خود باشد، خود و جامعه را برای ظهور او آماده میکند؛ از گناه و سستی پرهیزداشته، و به دنبال عدالت میرود. او شهر و کشور خود را آماده ظهور میکند. میکوشد عدالت را در جامعه برقرار سازد و سعی میکند کارهای ثواب و نیک را ترویج داده، کارهای گناه و بد را بزداید. تبلور این آمادگی میتواند در موارد زیر باشد:
↑ برای آگاهی بیشتر به برخی از این آثار ر.ک به: مکارم شیرازی، انقلاب جهانی مهدی، مبحث انتظار.
↑همانا زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش بخواهد به ارث میدهد و عاقبت از آن متقین است؛ اعراف، آیه ۱۲۸.
↑بگو منتظر باشید که ما هم منتظریم؛ انعام، آیه ۱۵۸.
↑منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم؛ توبه، آیه ۵۲.
↑منتظر باشید که من هم با شما منتظرم؛ اعراف، آیه ۷۱.
↑اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، خداوند متعال، آن روز را طولانی فرماید تا بیرون آید مردی از فرزندان من که نامش نام من و کنیهاش کنیه من باشد، زمین را پر از عدل و قسط کند همچنان که از جور و ظلم پر شده باشد.
↑از دین امامان است پرهیزکاری... و انتظار فرج با صبر و شکیبایی (بحارالأنوار، ج ۵، ص ۱۲۲).
↑«بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در داراییها و فرزندان است؛ چون بارانی که رستنی آن شگفتی کشتکاران را برانگیزد سپس خشک گردد و آن را زرد بینی، آنگاه ریز و خرد شود و در جهان واپسین، عذابی سخت و (نیز) آ» سوره حدید، آیه ۲۰.
↑دکتر علی قایمی برای انتظار به مفهوم نخست، پنج فایده بر شمرده است که عبارتند از: ۱. عامل حرکت؛
۲. عامل پیشروی؛ ۳. عامل مقاومت؛ ۴. عامل بقای جامعه؛ ۵. عامل رشد و اصلاح. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: نگاهی به مسأله انتظار، ص ۴۱ - ۴۵.
↑﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ﴾ «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
↑برای تفصیل بیشتر ر.ک: الامثل، ج ۶، ص ۲۹ - ۳۰؛ فخر رازی، تفسیر، ج ۱۸، ص ۱۹۹.
↑﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾ «بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کردهاید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میآمرزد؛ بیگمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.
↑﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ «شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
↑﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.
↑عبدالله بن عمار که ناظر رخدادهای روز عاشورا بود، چنین گفته است: فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ مَكْثُوراً قَطُّ، قُتِلَ وَلَدُهُ وَ اهل بَيْتِهِ وَ صَحْبَهُ، أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ لاَ امضي جِنَاناً وَ لاَ اجْرَأْ مُقَدَّماً... (البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۰۴؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۸۱). هلال بن نافع نیز میگوید: كُنْتُ وَاقِفاً نَحْوَ الحُسَيْنِ و هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ، وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَتِيلاً مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَجْهاً وَ لاَ أنور وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْبَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۵۷؛ حیاة الامام الحسین، ص۷.
↑«بیگمان پرهیزگاران چون دمدمهای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد میکنند و ناگاه دیدهور میشوند» سوره اعراف، آیه ۲۰۱.
↑﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ﴾ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.
↑«به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.
↑«زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار میدهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.
↑«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند» سوره مائده، آیه ۵۴.
↑«در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند» سوره مائده، آیه ۵۴.