شناخت امام مهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مهدویت/بالا}} {{مهدویت}} ==مقدمه== *هدف از آفرینش، بندگی خداوند متعال...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'پرونده:134491.jpg|22px]] سلیمیان، خدامراد، 22px سلیمیان، خدامراد، [[درسنامه')
خط ۳۴۰: خط ۳۴۰:


==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|'''درسنامه مهدویت''']].
* [[پرونده:136861.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|'''درسنامه مهدویت''']].


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۰۸

متن این جستار آزمایشی است؛ امید می رود در آینده نه چندان دور آماده شود. برای اطلاع از جزئیات بیشتر به بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت مراجعه کنید.


مقدمه

  • هدف از آفرینش، بندگی خداوند متعال است‌[۱] و اساس و پایه بندگی، شناخت او است[۲]. عالی- ترین تبلور این معرفت، شناخت پیامبر (ص) و اوصیای او است. بی‌گمان یکی از وظایف مهم بندگان در مقابل پروردگار، شناخت آن وجود مقدس است. این معرفت زمانی به کمال می‌رسد که پیامبران خداوند- به ویژه پیامبر خاتم (ص)- را به خوبی شناخته باشند. این مهم نیز حاصل نمی گردد؛ مگر با شناخت اوصیای او به خصوص آخرین حجت الهی. امام حسین بن علی (ع) به اصحاب خود فرمود: «أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ»؛ "ای مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند. پس در آن هنگام که او را شناختند، بندگی او را خواهند کرد. و آن هنگام که او را بندگی کردند، با عبادت او از عبادت غیر او بی‌نیاز می‌گردند". شخصی‌ پرسید: "ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟" سالار شهیدان (ع) در پاسخ فرمود: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ»[۳]؛ "معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را که اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد". بنابراین به روشنی معلوم می‌شود که شناخت امام، از معرفت خداوند جدا نیست؛ بلکه یکی از ابعاد آن است. در دعایی صادر شده از ناحیه مقدسه آمده است: «اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[۴]؛ "خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نمی‌شناسم. خدایا! رسول خود را به من بشناسان که اگر رسول خود را به من نشناسانی، حجت تو را نمی شناسم. خدایا! حجتت را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می‌شوم".
  • امامت نقش اساسی در حفظ نظام و کمال بشر و حرکت او به سوی خدا و اجرای احکام الهی دارد و اطاعت امر امام، از نظر شرع و عقل واجب است. ازاین‌رو در وجوب شناخت امام- بر حسب حکم عقل و شرع- جای هیچ‌گونه تردید و شبهه‌ای نیست؛ زیرا هم مقدمه اطاعت است و بدون وجوب آن، اطاعت و نصب امام بیهوده خواهد بود، و هم بر حسب آنچه در روایات استفاده می‌شود، بالخصوص واجب است[۵]. امیر مؤمنان علی (ع) در این‌باره فرمود: «وَ إِنَّمَا اَلْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لاَ يَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْكَرَهُمْ »[۶]؛ "پیشوایان، مدیران الهی بر مردمند و رؤسای بندگان او هستند. هیچ‌کس- مگر شخصی که آنها را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند- وارد بهشت نخواهد شد. و کسی- جز آنکه آنها را انکار کند و آنان نیز او را انکار کنند- داخل دوزخ نگردد".

اگر برای کسی این معرفت به دست آمد، هرگز تقدیم یا تأخیر ظهور مهدی آل محمد (ع) گرد ملال بر خاطرش ننشاند. وقتی ابو بصیر از حضرت صادق (ع) پرسید: آیا برای من افتخار حضور در محضر قائم آل محمد (ع) حاصل می‌شود؟ آن حضرت فرمود: «اَلست تعرف أَمَامَكَ »؛ "آیا امام خود را نمی‌شناسی؟" عرض کرد: می‌شناسم؛ به خدا سوگند! شما هستید. پس آن حضرت فرمود: «وَ اَللَّهِ مَا تُبَالِي يَا أَبَا بَصِيرٍ أَلاَّ تَكُونَ مُحْتَبِياً بِسَيْفِكَ فِي ظِلِّ رِوَاقِ اَلْقَائِمِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ»[۷]؛ "به خداوند سوگند! [در این صورت‌] هیچ‌جای نگرانی نیست! اگر این توفیق را نیابی که به همراه قائم (ع)، شمشیر به دست گرفته باشی"؛ یعنی، با این شناخت به درجه کسی رسیده‌ای که در جوار حضرت مهدی (ع)، در راه خدا به جهاد برمی‌خیزد. امام همچنین می‌فرماید: «...اِعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا اَلْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لاَ بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ...»[۸]؛ "امام خود را بشناس! پس همانا هنگامی که امام خود را شناختی، هیچ آسیبی به تو نخواهد رسید؛ از اینکه امر ظهور جلو بیفتد و یا اینکه عقب بیفتد. هر کس که امام خویش را شناخت و آن‌گاه پیش از آنکه صاحب الامر قیام فرماید از دنیا رفت، بسان کسی است که در سپاه آن حضرت حضور پیدا کرده است. نه، بلکه بسان کسی است که زیر پرچم ایشان حاضر شده باشد..."[۹].

راه‌های شناخت امام (ع)‌

  • عمده راه‌هایی که در شناخت امام می‌توان از آن استفاده کرد، سه راه است:
  1. نص‌: نص؛ یعنی، تعیین و تصریح پیغمبر (ص) که مفادش خبر دادن از نصب الهی و یا نصب امام به امر الهی است. در نوع اول نصب بدون واسطه انجام شده و فعل الهی است و نص پیغمبر (ص)، مثل خبر دادن از آن است. در نوع دوم فعل الهی، با واسطه پیغمبر (ص) است که به امر خدا انجام‌ می‌شود و استناد آن به او، مانند استناد افعال ملائکه به خداوند است.
  2. کرامت‌: ظهور کرامت به دست کسی که مدعی امامت باشد، دلیل بر صدق ادعای او است و به بیان برخی از بزرگان، دلیل بر نص و نصب او از جانب خداوند است. در این مسأله دو دیدگاه هست: یکی اینکه کرامت مستقلا دلیل بر امامت است و دیگری اینکه دلیل اصلی، نصب و نص پیغمبر (ص) یا امام سابق است و کرامت، دلیل بر نصب است. اگر نص مفقود باشد و کرامت باشد، کرامت، دلالت می‌کند که نص بر صاحب کرامت بوده و به دست ما نرسیده است.
  3. سیره عملی‌: اخلاق و رفتار، وضع زندگی و علم و دانش یکی از راه‌های شناخت امام، برای کسانی است که اهلیت تشخیص را داشته باشند و بتوانند از اخلاق، سلوک، گفتار و برخوردهای گوناگون، صاحب این مقام را بشناسند[۱۰].
  • امروزه با توجه به انبوه روایات معتبر، راه برای شناخت امام زمان (ع) باز است. هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن موسی الرضا (ع) می‌فرماید: «اَلْإِمَامُ أَمِينُ اَللَّهِ فِي خَلْقِهِ‌ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلاَدِهِ وَ اَلدَّاعِي إِلَى اَللَّهِ وَ اَلذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اَللَّهِ‌ اَلْإِمَامُ اَلْمُطَهَّرُ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْمُبَرَّأُ عَنِ اَلْعُيُوبِ اَلْمَخْصُوصُ‌ بِالْعِلْمِ اَلْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ اَلدِّينِ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِينَ‌ وَ غَيْظُ اَلْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ اَلْكَافِرِينَ‌ اَلْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لاَ يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لاَ يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ‌ وَ لاَ لَهُ مِثْلٌ وَ لاَ نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لاَ اِكْتِسَابٍ بَلِ‌ اِخْتِصَاصٌ مِنَ اَلْمُفْضِلِ اَلْوَهَّابِ‌»[۱۱]؛ "امام امانت دار الهی در میان خلقش، حجت او بر بندگانش، خلیفه او در سرزمین‌هایش، دعوت‌کننده به سوی خدا و دفاع کننده از حقوق واجب او بر بندگان است. امام پاک از گناه و به دور از عیب‌ها است. دانش‌ها به او اختصاص دارد و او به بردباری شناخته می‌شود. امام نظام‌دهنده به دین و باعث سربلندی‌ مسلمانان و خشم منافقان و از بین رفتن کافران است. امام یگانه روزگار خویش است. هیچ‌کس در مقام، به منزلت او نزدیک نمی‌شود و هیچ دانشمندی با او برابری نمی‌کند و جایگزینی برای او پیدا نمی‌شود و شبیه و مانند ندارد. همه فضیلت‌ها مخصوص او است، بدون آنکه آنها را طلب کرده باشد. این امتیازی از طرف فضل کننده بسیار بخشنده، برای امام است..."[۱۲].

به راستی با شناخت همین چند ویژگی، قدم بلندی در راه شناخت امام برداشته می‌شود و آن گاه نوبت به اطاعت و فرمان‌برداری می‌رسد[۱۳][۱۴].

آثار شناخت و اعتقاد به امام زمان (ع)‌

  1. محبت و دوستی امام‌: یکی از وظایف مهم شیعیان، محبت و دوستی امام است و حتی از برجسته‌ترین آثار معرفت او، محبت به آن وجود مقدس است. این شناخت به هر میزان بیشتر باشد، محبت آنان فزون‌تر می‌شود و هرقدر محبت بیشتر شد، نشان از وجود سنخیت با آن انوار مقدس است. این هم سنخی نیز هرقدر افزایش یابد، نشان از تقرب به ذات اقدس الهی است و این والاترین کمال است. از آنجایی که خود پیشوایان معصوم (ع) به مقام والای امام و امامت شناختی کامل دارند؛ وقتی سخن از یک امام پیش می‌آید، در نهایت بزرگداشت از او یاد می‌کنند. رسول اکرم (ص) آن‌گاه که سخن از آخرین وصی خود به میان می‌آورد، در نهایت احترام از زیباترین واژگان محبت بهره برده، می‌فرماید: «بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ جُيُوبُ اَلنُّورِ...»[۱۵]؛ "پدر و مادرم فدایش باد که او هم‌نام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است که بر او نورهایی احاطه دارد...". امام علی بن ابیطالب (ع) نیز می‌فرماید: «فَانْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنِ اِسْتَنْصَرُوكُمْ فَانْصُرُوهُمْ فَلَيُفَرِّجَنَّ اَللَّهُ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ بِأَبِي اِبْنُ خِيَرَةِ اَلْإِمَاءِ »[۱۶]؛ "شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید؛ اگر آنان ساکت شدند و در خانه نشستند، شما نیز سکوت کرده، به زمین بچسبید و اگر از شما یاری طلبیدند، به یاری آنان بشتابید. خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، ناگهان فرج عنایت خواهد کرد. پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است". حضرت حسین بن علی (ع) نقل کرده است: مردی نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدی (ع) پرسید. ایشان وقتی صفات او را ذکر کرد، با حالتی سرشار از عشق و شیدایی، به سینه خود اشاره کرده، آهی کشید و از شدت اشتیاق به ایشان، به سینه خود اشاره فرمود (و أومأ بیده إلی صدره شوقا إلی رؤیته)[۱۷]. ابو حمزه ثمالی می‌گوید: "روزی نزد امام باقر (ع) بودم که فرمود: "ای ابا حمزه! یکی از امور یقینی- که خداوند آن را حتمی ساخته است- قیام قائم ما اهل بیت است و اگر کسی در آنچه که می‌گویم تردید کند، خداوند را در حالی ملاقات خواهد کرد که به او کافر شده و انکار کننده او است. سپس فرمود: پدر و مادرم فدای او که هم‌نام من و هم‌کنیه من است و هفتمین فرد پس از من می‌باشد"[۱۸]. خلاد بن صفار می‌گوید: از امام صادق (ع) سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي»[۱۹]؛ "خیر! اگر او را درک کردم، در ایام زندگانی‌ام خدمت‌گزار او خواهم بود". آن حضرت در روایتی دیگر فرموده است: «... أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَأَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ»[۲۰]؛ "به درستی اگر من آن روز را درک می‌کردم، جانم را برای صاحب این امر نگه می‌داشتم". امام علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: « بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيُّ جَدِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَيْهِ جُيُوبُ اَلنُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعَاعِ ضِيَاءِ اَلْقُدْسِ...»[۲۱]؛ "پدر و مادرم فدای تو که هم‌نام جدم و شبیه من و شبیه موسی بن عمرانی..."[۲۲].
  2. نجات از مرگ جاهلی‌: در روایات فراوانی وارد شده است: "هرکس از دنیا برود و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است". این روایت در مورد شناخت و معرفت تمامی ائمه (ع) صادق است؛ ولی در خصوص حضرت مهدی (ع) نیز روایاتی وارد شده است. معاویة بن وهب گوید: "شنیدم از امام صادق (ع) می‌فرماید که رسول خدا (ص) فرمود: «مَنْ مَاتَ لاَ يَعْرِفُ إِمَامَهُ، مَاتَ مِيتَةَ جَاهِلِيَّةِ»[۲۳]؛ "هرکس بمیرد در حالی‌که امام خودش را نمی‌شناسد، به مرگ جاهلی مرده است". محمد بن عثمان عمری گوید: از پدرم شنیدم که می‌گفت: من در حضور ابو محمد حسن بن علی (ع) بودم. از آن حضرت درباره این خبر- که زمین تا روز قیامت از حجت خداوند بر خلقش خالی نیست و هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است- پرسیده شد؛ فرمود: «إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ اَلنَّهَارَ حَقٌّ »؛ "به راستی این درست است؛ چنان‌که روز درست است". به او عرض شد: ای فرزند رسول خدا! حجت و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: «اِبْنِي مُحَمَّدٌ وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا اَلْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا اَلْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا اَلْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى اَلْأَعْلاَمِ اَلْبِيضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ اَلْكُوفَةِ»[۲۴]؛ "پسرم محمد؛ او امام و حجت بعد از من است. هرکس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. آگاه باشید برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان می‌شوند و اهل باطل در آن هلاک می‌گردند و کسانی که برای آن، وقت معین کنند، دروغ می‌گویند. سپس خروج می‌کند و گویا به پرچم‌های سپیدی می‌نگرم که بر بالای سر او در نجف کوفه در اهتزاز است". مرگ جاهلی؛ یعنی، مردن بدون شناخت خدا و رسول او (ص). کسی که امام زمان خود را نشناسد، در واقع از گمراهی زمان جاهلیت- که خدا و پیغمبر (ص) را نمی‌شناختند- خارج نشده است. بنابراین، اگر معرفت خدا و رسول او، به معرفت امام زمان (ع) منتهی نشود، فایده‌ای برای انسان نخواهد داشت و او را دین‌دار نمی‌کند. شخصی از امام صادق (ع) پرسید: منظور از جاهلیت، جهل مطلق و نسبت به همه چیز است یا فقط نشناختن امام است؟ آن حضرت فرمود: "جاهلیة کفر و نفاق و ضلال"[۲۵]؛ "منظور، جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است". پس نتیجه عدم شناخت امام زمان (ع)، کفر و نفاق و گمراهی است. البته ممکن است نشناختن، در اثر عدم معرفی امام زمان (ع) از سوی خدا باشد (بدون کوتاهی خود شخص). این حالت "ضلال" نامیده می‌شود و مرادف با "استضعاف" است. در این حالت، شخص مقصر نیست؛ ولی به‌هرحال از هدایت الهی و دین‌داری محروم گشته است. حالت کفر و نفاق مربوط به شخصی است که برایش معرفی الهی صورت گرفته؛ ولی او در پذیرفتن آن کوتاهی کرده است. این دو حالت دارد: یا انکار و عدم تسلیم خود را به صراحت ابراز می‌دارد که کفر نامیده می‌شود و یا آن را مخفی می‌دارد که "نفاق" است. در هر سه صورت، شخص از مسیر عبودیت خداوند، دور افتاده و عاقبت به خیر نیست. پس شناخت و پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، نه از باب تعبد؛ بلکه به حکم عقل انسان است. چرا که انسان خداشناس راهی به سوی خدا ندارد؛ مگر از طریقی که خود خداوند قرار داده است. جز از این راه، نمی‌تواند از رضا و خشم الهی آگاه شود. مراجعه مردم به ائمه اطهار (ع)، از باب مراجعه نادان به دانا است. این یک حکم عقلی است؛ همچنان‌که عاقل در امور مادی و دنیوی خود، به دانا و متخصص آن مراجعه می‌کند، در امور معنوی و غیرمادی نیز عقل همین گونه حکم می‌کند[۲۶][۲۷].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. آیه: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  2. .« اول عبادة الله معرفته». شیخ صدوق، توحید، ص ۳۴؛ شیخ طوسی، امالی، ص ۲۲.
  3. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۹.
  4. کافی، ج ۱، ص ۳۴۲.
  5. لطف الله صافی گلپایگانی، پیرامون معرفت امام (ع)، ص ۶۹.
  6. نهج البلاغه، ص ۲۱۲، خطبه ۱۵۲.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۷۱.
  8. نعمانی، الغیبة، ص ۳۲۹، ح ۲؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۱.
  9. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۹.
  10. ر.ک: لطف الله صافی گلپایگانی، پیرامون معرفت امام (ع)، صص ۷۷- ۷۸.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۰۱.
  12. این روایت مفصل است که علاقه‌مندان می‌توانند به متن کامل آن مراجعه می‌کنند.
  13. یکی از راه‌های شناخت امام مراجعه به متن ارزشمند« زیارت جامعه» است که به حق اوصاف بلندی از امام در آن ذکر شده است.
  14. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۱.
  15. علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص ۱۵۶.
  16. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۴، ص ۱۱۸ و ج ۴۱، ص ۳۵۳ و ج ۵۱، ص ۱۲۱.
  17. نعمانی، الغیبة، ص ۲۱۲، ح ۱.
  18. نعمانی، الغیبة، ص ۸۶.
  19. نعمانی، الغیبة، ص ۲۴۵، ح ۲۳.
  20. نعمانی، الغیبة، ص ۲۷۳، ح ۵۰.
  21. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷، باب ۳۵، ح ۳.
  22. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۳.
  23. الغیبة، ص ۱۲۹؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
  24. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۸۱، ح ۸.
  25. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ۱، ص ۳۷۷.
  26. سید محمد بنی هاشمی، معرفت امام عصر (ع)، ص ۱۱۱.
  27. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص ۱۲۳، ۱۲۴.