جهاد در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
{{امامت}} | |||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = نصرت | |||
| عنوان مدخل = جهاد | |||
| مداخل مرتبط = [[جهاد در لغت]] - [[جهاد در قرآن]] - [[جهاد در حدیث]] - [[جهاد در نهج البلاغه]] - [[جهاد در کلام اسلامی]] - [[جهاد در معارف دعا و زیارات]] - [[جهاد در فقه اسلامی]] - [[جهاد در فقه سیاسی]] - [[جهاد در معارف و سیره علوی]] - [[جهاد در معارف و سیره فاطمی]] - [[جهاد در معارف و سیره حسینی]] - [[جهاد در معارف دعا و زیارات]] - [[جهاد در معارف و سیره سجادی]] - [[جهاد در جامعهشناسی اسلامی]] - [[جهاد از دیدگاه اهل سنت]] - [[جهاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
'''جهاد''' در لغت به معنای [[مشقت]] یا وسع و [[طاقت]] است. در اصطلاح [[شرعی]] نیز به معنای بذل نفس و [[مال]] خود در [[راه]] اعتلای [[دین اسلام]] و [[اقامه شعائر]] [[ایمان]] است<ref>{{عربی|و شرعا... فهو بذل النفس و المال لإعلاء كلمة الإسلام و إقامة شعائر الإيمان}} (سیوری حلی، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۴۰).</ref>. [[جهاد]] یکی از مفاهیمی است که هرچند [[قبل از ظهور اسلام]] نیز وجود داشته است، دین اسلام آن را به معنای جدیدی به کار برد و در نتیجه آن را به مفهومی [[دینی]] تبدیل کرد<ref>به این نوع مفاهیم، حقایق شرعی میگویند.</ref>. جهاد از حیث [[دشمنان]] یعنی افرادی که علیه آنها جهاد انجام میشود، به سه نوع تقسیم میشود: [[جهاد با اهل کتاب]]، [[جهاد با کفار]] غیر [[اهل کتاب]]، [[جهاد با اهل بغی]] (افرادی که بر [[حکومت اسلامی]] [[شورش]] میکنند). دستهبندی دیگری از جهاد در [[کتب فقهی]] وجود دارد که بر اساس غرض آن است: اگر غرض از جهاد [[دعوت به اسلام]] باشد، [[جهاد ابتدایی]] نام دارد. اگر غرض [[دفاع]] از [[سرزمینهای اسلامی]] در مقابل [[حمله]] و خطر [[دشمن]] باشد، [[دفاعی]] نام دارد. اگر جهاد به غرض [[حفاظت]] از [[جان]] یا مال یا نوامیس افرادی که جان و مالشان محترم است، باشد<ref>محترم است؛ یعنی جان، مال و نوامیس آنها بر دیگران حرام است؛ به خلاف افرادی چون قاتلان که به حکم قصاص کشتنشان به دستور حاکم حلال است.</ref>، نوع دیگر جهاد است<ref>حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۸، ص۷-۸.</ref>. در این نوع جهاد، بحث درباره جواز [[مقاومت]] تا سرحد کشته شدن برای [[دفاع از مال]]، دفاع از جان و دفاع از نوامیس است. بحث اصلی کتب جهاد درباره دو نوع اول جهاد است. [[هدف]] و غرض از [[جهاد دفاعی]]، دفاع از [[مسلمین]] در مقابل حمله و خطرهای وارده است؛ اما در خصوص جهاد ابتدایی اهداف و اغراض متعددی بیان شده است. پیش از آنکه به صورت تفکیکی به این موارد پرداخته شود، دو اصطلاح [[جهاد اکبر]] و [[جهاد اصغر]] معنا میشود. در اصطلاح جهاد اکبر و اصغر از فرمایشی از [[رسول خدا]]{{صل}} گرفته شده است: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند که [[پیامبر خدا]] گروه نظامیای را [برای مأموریتی] فرستادند. آنگاه که این گروه برگشت، پیامبر خدا{{صل}} فرمود: آفرین بر قومی که جهاد اصغر را انجام داد و جهاد اکبر همچنان بر آنان باقی است. آنگاه پرسیدند: ای پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: [[جهاد با نفس]]. [[بهترین جهاد]]، جهادی است که [[انسان]] با نفس خود میکند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ{{ع}} أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ}} (ابن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۶۰).</ref>. آنگونه که در [[روایت]] فوق نیز عیان است، جهاد اکبر به [[مجاهدت]] با خواهشها و هوسهای [[نفسانی]] و جهاد اصغر به [[جهاد]] در جبهههای [[جنگ]] اطلاق میشود»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۱۰.</ref> | '''جهاد''' در لغت به معنای [[مشقت]] یا وسع و [[طاقت]] است. در اصطلاح [[شرعی]] نیز به معنای بذل نفس و [[مال]] خود در [[راه]] اعتلای [[دین اسلام]] و [[اقامه شعائر]] [[ایمان]] است<ref>{{عربی|و شرعا... فهو بذل النفس و المال لإعلاء كلمة الإسلام و إقامة شعائر الإيمان}} (سیوری حلی، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۴۰).</ref>. [[جهاد]] یکی از مفاهیمی است که هرچند [[قبل از ظهور اسلام]] نیز وجود داشته است، دین اسلام آن را به معنای جدیدی به کار برد و در نتیجه آن را به مفهومی [[دینی]] تبدیل کرد<ref>به این نوع مفاهیم، حقایق شرعی میگویند.</ref>. جهاد از حیث [[دشمنان]] یعنی افرادی که علیه آنها جهاد انجام میشود، به سه نوع تقسیم میشود: [[جهاد با اهل کتاب]]، [[جهاد با کفار]] غیر [[اهل کتاب]]، [[جهاد با اهل بغی]] (افرادی که بر [[حکومت اسلامی]] [[شورش]] میکنند). دستهبندی دیگری از جهاد در [[کتب فقهی]] وجود دارد که بر اساس غرض آن است: اگر غرض از جهاد [[دعوت به اسلام]] باشد، [[جهاد ابتدایی]] نام دارد. اگر غرض [[دفاع]] از [[سرزمینهای اسلامی]] در مقابل [[حمله]] و خطر [[دشمن]] باشد، [[دفاعی]] نام دارد. اگر جهاد به غرض [[حفاظت]] از [[جان]] یا مال یا نوامیس افرادی که جان و مالشان محترم است، باشد<ref>محترم است؛ یعنی جان، مال و نوامیس آنها بر دیگران حرام است؛ به خلاف افرادی چون قاتلان که به حکم قصاص کشتنشان به دستور حاکم حلال است.</ref>، نوع دیگر جهاد است<ref>حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۸، ص۷-۸.</ref>. در این نوع جهاد، بحث درباره جواز [[مقاومت]] تا سرحد کشته شدن برای [[دفاع از مال]]، دفاع از جان و دفاع از نوامیس است. بحث اصلی کتب جهاد درباره دو نوع اول جهاد است. [[هدف]] و غرض از [[جهاد دفاعی]]، دفاع از [[مسلمین]] در مقابل حمله و خطرهای وارده است؛ اما در خصوص جهاد ابتدایی اهداف و اغراض متعددی بیان شده است. پیش از آنکه به صورت تفکیکی به این موارد پرداخته شود، دو اصطلاح [[جهاد اکبر]] و [[جهاد اصغر]] معنا میشود. در اصطلاح جهاد اکبر و اصغر از فرمایشی از [[رسول خدا]]{{صل}} گرفته شده است: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند که [[پیامبر خدا]] گروه نظامیای را [برای مأموریتی] فرستادند. آنگاه که این گروه برگشت، پیامبر خدا{{صل}} فرمود: آفرین بر قومی که جهاد اصغر را انجام داد و جهاد اکبر همچنان بر آنان باقی است. آنگاه پرسیدند: ای پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: [[جهاد با نفس]]. [[بهترین جهاد]]، جهادی است که [[انسان]] با نفس خود میکند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ{{ع}} أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ}} (ابن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۶۰).</ref>. آنگونه که در [[روایت]] فوق نیز عیان است، جهاد اکبر به [[مجاهدت]] با خواهشها و هوسهای [[نفسانی]] و جهاد اصغر به [[جهاد]] در جبهههای [[جنگ]] اطلاق میشود»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۱۰.</ref> |
نسخهٔ ۲۱ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۵
جهاد در لغت به معنای مشقت یا وسع و طاقت است. در اصطلاح شرعی نیز به معنای بذل نفس و مال خود در راه اعتلای دین اسلام و اقامه شعائر ایمان است[۱]. جهاد یکی از مفاهیمی است که هرچند قبل از ظهور اسلام نیز وجود داشته است، دین اسلام آن را به معنای جدیدی به کار برد و در نتیجه آن را به مفهومی دینی تبدیل کرد[۲]. جهاد از حیث دشمنان یعنی افرادی که علیه آنها جهاد انجام میشود، به سه نوع تقسیم میشود: جهاد با اهل کتاب، جهاد با کفار غیر اهل کتاب، جهاد با اهل بغی (افرادی که بر حکومت اسلامی شورش میکنند). دستهبندی دیگری از جهاد در کتب فقهی وجود دارد که بر اساس غرض آن است: اگر غرض از جهاد دعوت به اسلام باشد، جهاد ابتدایی نام دارد. اگر غرض دفاع از سرزمینهای اسلامی در مقابل حمله و خطر دشمن باشد، دفاعی نام دارد. اگر جهاد به غرض حفاظت از جان یا مال یا نوامیس افرادی که جان و مالشان محترم است، باشد[۳]، نوع دیگر جهاد است[۴]. در این نوع جهاد، بحث درباره جواز مقاومت تا سرحد کشته شدن برای دفاع از مال، دفاع از جان و دفاع از نوامیس است. بحث اصلی کتب جهاد درباره دو نوع اول جهاد است. هدف و غرض از جهاد دفاعی، دفاع از مسلمین در مقابل حمله و خطرهای وارده است؛ اما در خصوص جهاد ابتدایی اهداف و اغراض متعددی بیان شده است. پیش از آنکه به صورت تفکیکی به این موارد پرداخته شود، دو اصطلاح جهاد اکبر و جهاد اصغر معنا میشود. در اصطلاح جهاد اکبر و اصغر از فرمایشی از رسول خدا(ص) گرفته شده است: امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که پیامبر خدا گروه نظامیای را [برای مأموریتی] فرستادند. آنگاه که این گروه برگشت، پیامبر خدا(ص) فرمود: آفرین بر قومی که جهاد اصغر را انجام داد و جهاد اکبر همچنان بر آنان باقی است. آنگاه پرسیدند: ای پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: جهاد با نفس. بهترین جهاد، جهادی است که انسان با نفس خود میکند[۵]. آنگونه که در روایت فوق نیز عیان است، جهاد اکبر به مجاهدت با خواهشها و هوسهای نفسانی و جهاد اصغر به جهاد در جبهههای جنگ اطلاق میشود»[۶]
مقدمه
اسلام تا سالیان درازی با وجود آزار و اذیت فراوان مسلمانان بهوسیله مشرکان، اجازه جنگ و جهاد نداده و پیروان خود را به صبر و استقامت در برابر مشکلات توصیه میکرد، اما زمانی که مسلمانان به مدینه هجرت و دولتی تأسیس کردند، اجازه یافتند تا در برابر تعدی و تجاوز مشرکان از سرزمین، دین و ایمان، اموال و حیثیت خویش دفاع کنند[۷]. جنگ بدر در سال دوم هجری که دفاع از موجودیت مسلمانان در برابر تجاوز مشرکان مکه بود، سرآغازی برای برخورد قدرتمندانه با کسانی بود که برای جان و مال، ایمان، عقیده و سرزمین دیگران ارزشی قائل نبوده و همگان را برده، بنده و فرمانبر خویش میپنداشتند. مسلمانان توانستند با جهاد هم از هویت خویش دفاع کنند و هم موانع رشد و پیشرفت اسلام را برطرف نمایند. قرآن کریم از جنگ بدر بهعنوان حادثهای یاد میکند که مسلمانان در پی ذلت، به پیروزی رسیدند[۸].[۹]
معناشناسی جهاد
جهاد در لغت، به معنای رنج و طاقت[۱۰]، جنگ با دشمنان[۱۱]، جنگ در راه خدا[۱۲] و بهکارگیری تمام قدرت و توانایی برای دفع دشمنان است[۱۳] و اصل آن از "جُهد" به معنای بذل توانایی و تلاش بیشائبه برای رسیدن به اهداف بزرگ است[۱۴].
و در اصطلاح دینی، از مسائل مربوط به سیاست خارجی اسلام و بهمعنای مبارزه با دشمنان خدا و با کسانی است که بر مسلمانان شمشیر میکشند[۱۵].
و به رزمنده راه خدا و جهادگر، مُجاهد فیسبیلالله اطلاق میشود که نزد خدا از مرتبه و فضیلتی والا برخوردار است: ﴿فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً﴾[۱۶][۱۷].[۱۸]
مصادیق جهاد در اسلام
اسلام، دینی است که برپایه صلح و صفا بنا شده و همواره در طول تاریخ، از پیشنهاد صلح استقبال نموده و جهاد را محدود به مواردی خاصّ، چون جهاد با مشرکان، اهل بغی و دشمنان دین خدا میداند[۱۹].[۲۰]
هدف از جهاد
هدف از جهاد در اسلام، جلب خشنودی پروردگار، برقرار ساختن عدالت اجتماعی، پیاده کردن دستورات الهی و حمایت از افرادی است که در معرض گمراهی و خطر قرار گرفتهاند[۲۱].
اقسام جهاد
جهاد، به جهاد با مال و جان، جهاد اصغر (جنگ با دشمن) [۲۲] و جهاد اکبر (مبارزه با نفس)، و نیز جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی تقسیم شده است[۲۳].
در تقسیمی دیگر جهاد به لحاظ طرف مقابل سه نوع است:
- جهاد با دشمن ظاهری که همان جنگ و مبارزه با کفار است تا کلمة الله غالب شود؛
- جهاد با زبان علیه ملحدان با استدلال مستحکم و روشن؛
- جهاد با دشمن باطنی که همان جهاد با نفس است[۲۴].
جهاد با دشمن ظاهری نیز به سه نوع تقسیم میشود[۲۵]: جهاد دفاعی در برابر تجاوز مسلحانه بیگانه؛ جهاد آزادیبخش (ابتدایی) برای دعوت به اسلام؛ جهاد داخلی یا جهاد با اهل بغی[۲۶].
جهاد در روابط سیاسی اسلام
یکی از موضوعاتی که گویای حضور اسلام در عرصه سیاست و حکومت است، مسئله جهاد با دشمنان و دفاع از سرزمینهای اسلامی است. جنگ و جهاد، دفاع از جان و مال مردم و حریم کشور، صلح و آتشبس از شئون حکومتهاست، حجم قابل توجهی از کتب فقهی به این موضوع و احکام آن اختصاص دارد. معنا و مفهوم جهاد در اسلام و تفاوت آن با جنگ در فرهنگهای دیگر، اقسام جهاد، شرایط وجوب جهاد و دفاع، آنان که از جنگ و جهاد معافند، ضوابطی که باید در جنگ رعایت شود، آنان که جنگ با ایشان مجاز و آنان که جنگ با ایشان ممنوع است، مقررات جنگ و صلح، احکام برخورد با اسیران جنگی، حقوق مجروحان و اسیران، حقوق زنان و کودکان و سالخوردگان، احکام غنائم جنگی و دهها مسئله دیگر که تصمیمگیری درباره بسیاری از آنها از شئون حکومت و رهبر جامعه اسلامی است، همگی نشانۀ حضور فقه در عرصههای گوناگون زندگی است.
مراجعه به آیات قرآن نشان میدهد جهاد ابتدایی به معنای آغاز جنگ برای وادار کردن مشرکان به اسلام و تحمیل آن مطرح نیست، بلکه غالب جنگها در صدر اسلام جهاد دفاعی، بهمنظور دفاع از ایمان و عقیده، کیان اسلام و سرزمینهای اسلامی بوده است. جهاد با مشرکانی است که با پیامبر دشمنی ورزیده، به آزار و اذیت مسلمانان پرداخته، از همه ابزارها برای ضربه زدن به مسلمانان بهره برده، آنان را از شهر و دیار خویش اخراج کرده و اموالشان را مصادره کردند، پیمان خویش را با مسلمانان زیر پا نهاده و به حقوق آنان تعدی میکردند.
غیر از مباحث رایج در کتب فقهی[۲۷]، با توجه به روابط بینالملل و مرزهای جغرافیایی میان کشورهای اسلامی، مباحث جدیدی از سوی صاحبنظران اهلسنت و امامیه مطرح شده مبنی بر اینکه روابط خارجی دولت اسلامی با دولتهای اسلامی و غیراسلامی چگونه است؟ آیا بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز استوار است یا بر جنگ و جهاد؟ مراد از جهاد دعوت و نسبت آن با آزادی عقیده و حق تعیین سرنوشت چیست؟ روابط با دولتهای اسلامی، دولتهای متخاصم و غیرمتخاصم چگونه است؟ جهاد، دفاع از سرزمینهای اسلامی و عملیات شهادتطلبانه در عصر غیبت، مجاز است یا نه؟ و دهها پرسش جدید.
علاوه بر کتاب الجهاد که در میراث فقهی شیعه به چشم میخورد، در برخی از مقاطع تاریخی به خاطر ضرورت زمانه و نیاز جامعه رسالههای مستقلی در موضوع جهاد و مباحث مرتبط با آن نوشته شده و تکلیف مردم و زمامداران وقت را در این موضوع روشن کردهاند. از آن جمله میتوان به رسالهها و فتاوای جهادیۀ فقیهان در عصر قاجار اشاره کرد که به تناسب تجاوز روس و انگلیس به ایران، عراق، و دیگر کشورهای اسلامی و ضرورت دفاع از سرزمینهای اسلامی از سوی فقیهان به رشته تحریر درآمده است[۲۸].[۲۹]
جهاد در فقه سیاسی اسلام
برای اینکه بتوانیم معنای جهاد و فلسفه تشریع آن را در اسلام و سیاست خارجی آن دریابیم، ابتدا باید مفهوم ملّت و ملّیّت و نیز حاکمیّت ملی را روشن کنیم، زیرا جهاد، دخالت جامعه اسلامی و عدالتگستر و خداپرست در قلمرو حاکمیّت دولتهای جائر و کافر است و امروزه در اصطلاح حقوقی غرب آن را به عنوان “مداخله” یک کشور در امور داخلی کشور دیگر محکوم میکنند. اینها البته که خرافه هستند، اما ناشی از برداشتی است که از “ملّیّت و حاکمیّت ملی” شده است. حقوقدانان نظام سرمایه داری غرب، ملّیّت را براساس ناسیونالیسم و قومیت تفسیر کرده و دولت را در برابر ملّت، اصالت میدهند و نتیجه این، در حقوق بینالملل و سیاست خارجی کشورها به این صورت ظاهر میشود که: هیچ کشوری حق دخالت در امور داخلی کشور دیگر را ندارد. هرچند که آن کشور در داخل خود، حقوق ملّت را پایمال کرده و از پشتیبانی مردمی برخوردار نباشد، زیرا این به اصطلاح “مداخله” است.
اما اسلام و فقه اسلامی، این را قبول ندارد و آن را از اباطیل حقوقی میداند، چرا که برداشت و تفسیر درستی از مفهوم “ملّت و ملّیّت” دارد. ملّیّت در اسلام بر اساس اعتقاد و همدینی استوار است. بنابراین، ملّیگرایی و ناسیونالیسم، جایی در حقوق اسلامی ندارد و اینکه گفته شود ملّت ترک و یا فارس، صحیح نمیباشد. “ملّت اسلام” تعبیر درستی است. و براساس همین قاعده “ملّیّت بر اساس همکیشی” است که در اسلام، کافر و مرتد نمیتواند از خویشان مسلمان خود ارث ببرد، زیرا پیوند، پیوند عشیرهای و قومی و خونی نیست، بلکه عقیدتی است. مسلمان میتواند از مسلمان ارث ببرد. به همین دلیل از نظر فقهی، مرکز و حوزه اسلام این شهر و آن شهر نیست که فلان قوم در آن زندگی میکنند، بلکه هر قسمتی از اراضی و بلاد دور و نزدیکی است که مسلمانان در آن زندگی میکنند (از هر قوم و نژادی که میخواهند باشند) اگر به یک کشور آفریقایی مسلمان حمله شود و مورد مخاطره قرار بگیرد، نه تنها به اهالی آن کشور آفریقایی، جهاد واجب میشود بلکه به عرب، ترک، فارس و... نیز که دور از آفریقا زندگی میکنند به طور کفایی دفاع از کیان اسلام واجب میشود.
بنابراین، مفهوم ملّیّت در اسلام همان همعقیده و همکیش بودن است و لذا مثلاً دخالت ایران اسلامی در سرنوشت مسلمانان انگلستان، آمریکا و شوروی، دخالت در امور داخلی آنان نیست و مجاز میباشد. منتها باید بر پایه موازین صورت بگیرد. موازینی که حقوق مربوط به هریک از سرزمینهای دارالحرب و دار الهدنه را مشخص میکند. دخالت در امور کشورهای مسلمان بر فقیه جامعالشرایط که ولایت دارد امری مشروع میباشد. چراکه یک فقیه دارای شرایط افتا، عادل، مدیر و مدبّر تنها بر گروهی از مسلمانان ولایت و رهبری ندارد بلکه بر تمامی مسلمانان، حق ولایت و رهبری دارد و میتواند در جهت احیای حق تضییعشده آنان و دفع ضرر احتمالی مربوط به زندگی آنها، دخالت کند. پس، نتیجه میگیریم که ملّیّت اسلام بر اساس عقیده و همکیشی است و ملّتها بر دولتها، تقدّم و اصالت دارند و “حقّ حاکمیّت ملّی” متعلق به دولتها نیست، مگر آن زمان که دولتی از پشتیبانی همگانی و همهجانبه ملّتش برخوردار باشد، در آنجا نیز حق حاکمیّت از آن ملّت است که از کانال دولت مشروع آنان اعمال میشود و مال خود دولت نیست و لذا اگر ملّتی و یا عدهای از مردم یک کشوری به دعوت اسلام پاسخ گفته و مسلمان شوند و از دولت حاکم خود قطع حمایت کنند. دخالت رهبر اسلامی (فقیه جامعالشرایط) در امور آن جماعت، دخالت غیرقانونی نمیباشد و به اصطلاح، نقض حاکمیّت ملّی نیست، چراکه دولت فی نفسه حق حاکمیّتی ندارد؛ حق حاکمیّت مال ملّت است که در صورت تجزیه و یا سلب کلی آن، دولت به عنوان دولت جائر، ظالم و نامشروع، محکوم به پذیرش رأی ملّت است.
مبنای مشروعیت جهاد آزادیبخش و ابتدایی در حضور معصوم علیه دول کافر و ظالم و مشرکی که مانع دعوت اسلامی شوند از اینجا ناشی میشود. امام مسلمانان در پی به کار گرفتن اصل “دعوت” و عدم پذیرش و ممانعت طغات (سران کافر و طاغی و ظالم ممالک) سیاست جهاد را برای سرنگونی ماشین پوسیده و ضد الهی و ارتجاع دولتی، به کار میبندد و فرمان میدهد. در واقع، این خود آن دولت بریده از حق و ملّت است که با ممانعت از دعوت مسالمتآمیز اسلامی و اعمال قهر و قدرت، رهبری اسلامی را وادار به دفاع میسازد و دعوت مسالمتآمیز تبدیل به برخورد مسلحانه و نظامی میشود. ٢. جایگاه جهاد در استراتژی ارشادی اسلام اسلام به عنوان یک دین و آیین اجتماعی و عقیدتی و به عنوان یک رسالت و پیام خدا به انسانها باید به گوش همه جهانیان برسد و ابلاغ شود. اساس رسالت پیامبران خاصه پیامبر گرامی اسلام(ص) همین بوده؛ یعنی رساندن پیام خدا به گوش همه انسانها، بعد از ابلاغ، پیامبر موظف نیست که آنها را متدین به اسلام سازد؛ خودشان اسلام را انتخاب میکنند. خداوند در قرآن مجید خطاب به پیامبرش میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾[۳۰].
﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۳۱]. اما خداوند در مرحلهای از مراحل دعوت و ارشاد، اعمال قدرت و غضب را تشریع و بلکه واجب کرده و آن همان مرحلهای است که “جهاد” نامیده میشود.
اهداف نهایی اسلام در سطح جهانی عبارتند از:
- تبلیغ جهانبینی توحید بر اساس آخرین وحی الهی به محمد بن عبدالله(ص) (قرآن و سنّت)؛
- اعتقاد به کرامت انسان به عنوان خلیفه الهی در روی زمین؛
- انهدام و تخریب مبانی تفکر نژادپرستی و نژادگرایی و از بین بردن تبعیضات قومی و نژادی؛
- نفی تجزیه بشریت از طریق مرزهای جغرافیایی و اقلیمی؛
- نابودی هرگونه ظلم و ستم و برقراری نظام عدل و قسط و برادری و اخوت؛
- تأسیس حکومت واحد جهانی بر مبنای شریعت و قوانین اجتماعی اسلام.
جامه عمل پوشیدن اصول فوق، هدف تاریخی اسلام در جامعه جهانی است و برای رسیدن به آن استراتژی ویژهای دارد که خود ناشی از اصول تفکر و عقیده اسلامی میباشد و این همان چیزی است که ما آن را “استراتژی ارشادی اسلام” مینامیم. این استراتژی، طی تاکتیکهایی میخواهد اولاً بُعد الهی وجود انسان را علیه بُعد خاکی و فاسد او بشوراند و عقل را بر نفس، ایمان را بر شهوت غلبه دهد و به اصطلاح قرآن، انسان را بیدار ساخته و در درونش با شیطان گلاویز نماید و به مبارزه مستمر و دایمی و پیروز وادارد.
آری، اسلام با انسانشناسی خاصی – که انسان را از لحاظ ترکیب تمایلات وجودی، به “نفس لوامه” و “نفس اماره” تقسیم میکند. ابتدا از خود انسان کافر و مشرک و ظالم، علیه خود او مدد میگیرد و در صورت عدم انتاج این تاکتیک تبلیغی، به سراغ دیگر اصول تبلیغی و ارشادی میرود، به عنوان مثال میبینیم خداوند در مورد شخصیت ساقط و فاسد شده شخصی چون فرعون نیز از این شیوه استفاده میکند؛ به موسی و هارون دستور میدهد که به سوی فرعون طاغی و ظالم رفته و ابتدا او را موعظه و دعوت نمایند و تنها زمانی که دستگاه فرعون با خشونت و قهر و غضب وارد معرکه میشود، موسی(ع) نیز شیوه موعظه را تغییر میدهد. همینطور نامههای دعوت توحیدی که حضرت محمد(ص) به سران و پادشاهان آن زمان، فرستاده ناشی از این است که اساس شیوه ارشادی اسلام، بر موعظه و دعوت مسالمتآمیز میباشد.
مرحله ارشادی بعد از “موعظه”، مرحله مناظره، مباحثه و مجادله میباشد؛ خداوند در قرآن میفرماید: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...﴾[۳۲]. پس، حلقه اول از استراتژی ارشادی اسلام و اصل اول از اصول دعوت اسلامی، سخن گفتن با حکمت و موعظه است و حلقۀ بعدی “مجادله” میباشد که معمولاً در حضور عموم و یا کثیری از مردم، صورت میگیرد. اما “موعظه” حالت فردی دارد. باتوجه به برخی از حساسیتها و نکات روانی، ابتدا باید به صورت فردی و دور از چشم همگان، به شخص ظالم و کافر، پند و موعظه داد، در صورت لجاجت او، مبارزه سیاسی آغاز میشود. آغاز مبارزه سیاسی، با اتخاذ روش “مجادله” صورت میگیرد. مجادله برای این است که چهره دوم فرد ظالم معلوم و دروغ او آشکار گردد و باطل بودنش برای عموم ثابت شود. حضرت ابراهیم(ع) در دعوت اسلامی و مبارزه خود با دستگاه منحرف و مشرک نمرود، از چنین شیوهای استفاده کرده است. حضرت ابتدا نمرود و نمرودیان را با پند و موعظه دعوت به توبه کرد و سپس بتها را در هم شکست و عجز آنها را ثابت نمود، اما نمرود و نمرودیان مسخ شده از او نپذیرفتند. پس از نجات از اعدام و آتش؛ روش “مجادله” را در پیش گرفت. مجادله با شخص نمرود که خود را به عنوان خالق و خدا، بر گُرده مردمان جاهل سوار کرده بود.
نمرود گفت: ابراهیم! آن خدا چه خدایی است که مردم را به آن دعوت میکنی؟ مگر جز من خدایی وجود دارد؟ مگر نمیبینی من مسلّط و قادر به همه چیز هستم و حکم و فرمانم در همه جا نافذ است؟ چرا مجسمهها و بتها را درهم میشکنی و توده مردم را علیه من دعوت میکنی؟ ابراهیم پاسخ داد: نمرود! تو خدا نیستی و نمیتوانی باشی، خدای من و همه مردم، آن کسی است که میتواند بمیراند و زنده کند و میتواند همه چیز را بیافریند. نمرود: من هم میتوانم این کار را انجام بدهم؛ من نیز میتوانم هرکس را خواستم بکشم و یا پس از آنکه دورنمای مرگ را به او نمودم، در پرتو عفو و بخشش خود، زنده نگاه دارم.
ابراهیم: خدایی که من به سوی او دعوت میکنم، همه چیز را در ید قدرت خود دارد و هر روز خورشید را از مشرق طلوع میدهد، تو نیز اگر ادعایت درست است، این نظام ثابت را تغییر بده و خورشید را از مغرب برآور[۳۳].
با مجادلهای که ابراهیم با نمرود انجام داد، بطالت و ناحقی نمرود، چون آفتاب بر همگان روشن میگردید. موسی پیامبر نیز در دعوت فرعون این مراحل را طی کرد و در آخرین مرحله که فرعون قصد جان او را کرده بود، دست به جهاد نظامی و دفاع از خود زد. پس، جهاد در چارچوب استراتژی ارشادی اسلام، آخرین حلقه و مرحله است. چنان که سیره و سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز آن را تأیید میکند، جهاد در این مرحله به این دلیل واجب میشود که شخص “داعی” باید از خود دفاع کند[۳۴]
انواع جهاد
بعضی از فقها تقسیمبندیهای مفصّلی برای جهاد اسلامی انجام دادهاند، اما قاطبه فقها آن را به دو قسمت کلی تقسیم نمودهاند. شهید ثانی در کتاب شرح لمعه در تقسیم جهاد چنین نوشته است:
“جهاد چند قسم میباشد:
- جهاد ابتدایی (آزادیبخش) که به منظور دعوت کفّار و مشرکان به دین اسلام انجام میگیرد.
- جهاد با کفّار مهاجم، یعنی جهاد با آن دسته از کافران که به مسلمانان حملهور شده باشند و احتمال برود که بر اراضی و شهرهای مسلمانان استیلا و تسلط پیدا کنند یا مالشان را بگیرند و یا کاری مانند آن را انجام بدهند، واجب میباشد.
- جهاد با مصمم به قتل نفس محترمه؛ اگر کسی قصد و اراده کند که نفس محترمی را بکشد و یا مال او را به زور تصرف نماید و با او را به بردگی و اسارت بگیرد، بر مسلمانان واجب میشود که با چنین کسی جهاد نمایند؛ جهاد مسلمانی که اسیردست کفّار باشد از این باب است، اما برخی از فقها گفتهاند که این را باید “دفاع” نامید و نه جهاد و گویا این تعبیر رساتر و بهتر است.
- جهاد با بغات (اهل بغی) و آنان کسانی هستند که بر امام(ع) (و یا نایب بر حق و عادل او) خروج کنند و مسلحانه بشورند”[۳۵].
این تقسیمبندی شهید ثانی را میتوان در دو قسمت زیر خلاصه کرد:
- جهاد ابتدایی (آزادیبخش)؛
- جهاد دفاعی.
چون جهاد با مصممان به قتل نفوس محترمه و کفّار مهاجم به حوزه اسلام و جهاد با اهل بغی و شورشیان مسلح داخلی در واقع، همه جنبه “دفاعی” دارند و میتوانند زیر یک عنوان در آیند. چنانکه فقیه مجدد، انقلابگر و ستم ستیز زمان حضرت امام خمینی -قدس سره – در کتاب تحریر الوسیله همه این مطالب و مسائل را تحت عنوان “فصل فی الدفاع” مورد بحث قرار داده است[۳۶]. همچنین در کتاب “الفقه علی آراء فقهاء الاسلام” که چکیده و خلاصه آرا و نظریات فقها در ابواب و فصول گوناگون فقهی بوده و موارد اختلاف فقها (اعم از شیعه و سنی) را شامل میشود نیز روی این تقسیمبندی، تأکید و تکیه شده است[۳۷]. فقهای اسلام جهاد ابتدایی و آزادیبخش را مشروط به حضور امام معصوم(ع) میدانند و معتقدند که در زمان غیبت امام معصوم(ع) و ولایت فقها، مسلمانان میتوانند جهاد دفاعی بکنند؛ یعنی اگر منافع مسلمانان و کیان اسلام در خطر افتاد، جهاد دفاعی بر همگان واجب میشود اما مادامی که کفّار، منافع مسلمانان را به خطر نیانداخته و اراضی و یا شهرهای آنها را اشغال نکردهاند و برنامه اشغالی نیز ندارند، نباید با آنان جنگید[۳۸].
بنابر این، در زمان غیبت امام زمان(ع) فقط جهاد دفاعی مجاز میباشد. اما شکل جهاد دفاعی چگونه است؟ در جهاد ابتدایی که مخصوص زمان و حضور معصوم میباشد،جهاد بر زنان واجب نیست، اما در جهاد دفاعی اولاً اذن و اجازه امام معصوم و یا نایب خاص و عام او (فقیه) شرط نمیباشد و نیازی به اینها نیست، به محض احساس خطر برای اسلام و مملکت اسلامی باید علیه کفّار مهاجم خارجی و شورشیان ستمگر و مسلح داخلی (اهل بغی) جنگید؛ این جنگ بر هر مکلفی (اعم از زن و مرد) واجب است[۳۹]. در جهاد دفاعی شرط است که مهاجم یا کافر و مشرک باشد و یا از مسلمانان اهل بدعت و منحرف[۴۰]
شرایط وجوب جهاد
شرط وجوب جهاد ابتدایی حضور امام معصوم(ع) میباشد که حداقل سالی یکبار واجب میشود و کسانی میتوانند در آن شرکت نمایند که دارای شرایط زیر باشند: بلوغ؛ عقل؛ آزادی؛ مرد بودن؛ پیر و از کار افتاده نباشد؛ فلج و از دست و پا معلول نباشد؛ نابینا نباشد؛ دارای بیماری مانع از تحرک و جنگیدن نباشد؛ امام یا نماینده ویژه او دعوت کرده باشد[۴۱]. اما در جهاد دفاعی این شرایط سنگین وجود ندارد بلکه اگر خوف گسترش نفوذ و تسلط کفّار بر کشورها و شهرهای مسلمانان برود، جهاد دفاعی بر تمام مکلّفان و مسلمین اعم از زن و مرد و پیر و جوان و کوچک و بزرگ واجب میشود تا به هر وسیلهای که بتوانند، دفاع نمایند. باتوجه به این حقیقت فقهی باید گفت: اکنون جهاد بر همه مسلمین واجب است، چراکه اکثریت قاطع بلاد و کشورهای اسلامی، زیر سلطه بیگانگان و کفّار بهویژه آمریکا قرار دارند. مضافاً بر اینکه فلسطین اشغالی نیز در غصب و تصرف عدوانی یهودیان صهیونیست میباشد. لذا یک جهاد همگانی باید علیه متجاوزان و اشغالگران خارجی صورت داده شود تا ضمن آن، سرزمینهای اسلامی آزاد گردند.
برای جهاد دفاعی فقهای شیعه حتی جایز دانستهاند که مسلمانان پشتسر پیشوای جائر بجنگند تا کیان اسلام و جامعه اسلامی را از شر کفّار اشغالگر و متجاوز نجات دهند. مانند آنچه که در زمان صلاحالدین ایوبی و جنگهای صلیبی صورت گرفت. صلاحالدین ایوبی فاقد شرایط رهبری بود. لکن برای آزادی بلاد اسلام جنگیدن به همراه او ایرادی ندارد. البته فقها شرط کردهاند که انسان در این جهاد قصد کمک و معونه حاکم ظالم را ننماید، بلکه قصد استخلاص سرزمین اسلامی را بنماید[۴۲]. دفاع نیز دو گونه است: یکی دفاع از اساس و حوزه اسلام و دیگری دفاع از جان و مال و ناموس در صورتی که مورد تعرّض و تجاوز قرار گیرند و هر دو بدون نیاز به کسب اجازه از امام واجب میباشند[۴۳]
با چه کسانی باید جهاد کرد؟
در پاسخ این پرسش باید گفت: جهاد ابتدایی علیه دو گروه واجب است:
- اهل کتاب؛ مانند: یهود، نصارا، مجوس و... تا این که حاضر به قرارداد ذمه شوند و یا اسلام را بپذیرند.
- ملحدان و دهریان و آنان که به خدا و پیامبری عقیده ندارند. امام معصوم با اینان میجنگد تا آنکه یا مسلمان شوند یا کشته گردند. آنها نمیتوانند به عنوان اهل ذمه در مملکت اسلامی زندگی کنند.
این دو، اساس و پایه جهاد ابتدایی و آزادیبخش است و مشروط به حضور پیامبر و یا امام معصوم میباشد که در زمان فعلی منتفی است.
جهاد دفاعی نیز با دو گروه و دسته، واجب است:
- “کفّار مهاجم”؛ مشرکان و کفّاری که به مرزهای اسلامی یورش بیاورند و یا با برنامههای منظم، علیه مسلمانان توطئه کنند تا بتوانند بر ایشان تسلط سیاسی و اقتصادی پیدا نمایند جهاد علیه اینها واجب است و به محض تشخیص موضوع، نیاز به امام و یا نایب او نمیباشد. در اینجا فرقی بین اهل کتاب (یهود، نصارا) و ملحدان و بیخدایان؛ مانند؛ دهریون و ماتریالیستها و مارکسیستها، وجود ندارد.
- “اهل بغی”؛ یعنی افرادی از مسلمانان که علیه امام عادل جامعه اسلامی به صورت مسلحانه قیام کرده باشند و یا دست به راهزنی مسلحانه و قطع راه در گردنهها و بیابانها بزنند و یا موجب ناامنی و ارعاب و وحشت در جامعه اسلامی شوند. برخی از فقها در اطلاق باغی و اهل بغی، وجود و حضور امام معصوم را شرط دانستهاند، اما اکثر فقها فقط وجود “امام عادل” را شرط دانسته و گفتهاند: هر کس بر رهبر و امام عادل مسلمین (فقیه جامع شرایط) خروج مسلحانه کند “باغی” محسوب میشود، و برخی دیگر از فقها تجاوز مسلحانه بر مسلمین را شرط تحقق باغی دانستهاند، اعم از این که امام عادل باشد یا نباشد.
چنانکه در کتاب “الفقه علی آراء فقهاء الاسلام” تعبیر ... والبغة علی المسلمین ذکر شده است[۴۴].
به هر حال، قدر مسلم این است که اگر کسی در حکومت امام عادل مسلمین، قیام مسلحانه کند، باغی محسوب میشود و جهاد با او بر مسلمانان، واجب است. اینها گروههایی هستند که جهاد علیه آنان واجب است، اما برای هرچه بیشتر روشنشدن مطلب، متن سخنان یکی از فقهای برجسته و بزرگ اسلام، یعنی شیخ بهاء الدین عاملی معروف به “شیخ بها” را در اینجا عیناً نقل میکنیم: “... بدان که سه طایفهاند که قتال با آنان واجب است: طایفه اول؛ “حربی” و ایشان دو گروهند: گروه اول مردان جوانند که غیر خدای را پرستش میکنند. چون آفتابپرستان و ستارهپرستان و بتپرستان و غیر اینها.
گروه دوم؛ جماعتیاند که هیچچیز را پرستش نمیکنند؛ مانند: ملحدان و دهریان (مادیون) و با این دو جماعت، جهاد کردن در حضور امام، واجب است تا آنکه مسلمان شوند و از این دو طایفه جزیه نمیتوان قبول کرد.
طایفه دوم؛ اهل کتابند و ایشان نیز دو قومند: قوم اول جماعتیاند که کتابی در دست دارند و پیامبر داشتهاند، مانند جهودان (یهودیان) که تورات، کتاب ایشان است و موسی کلیم – علیه التحیّة والتسلیم – پیامبر ایشان و همچنین نصارا.
قوم دوم آنکه کتابی ندارند و پیامبری نداشتهاند، اما به شبه کتاب و پیامبری قایلند؛ مانند مجوسان که میگویند کتابی موسوم به ژند و پاژند (منظور اوستا میباشد) دارند و پیامبری زرتشت نام داشتهاند و در احادیث وارد شده که ایشان کتابی داشتهاند و آن را سوزاندهاند و پیامبری داشتهاند که او را کشتهاند و پیامبر ایشان، کتابی بدیشان آورده بود که بر پوست دوازدههزار گاو نوشته بودند. و جهاد با این دو فرقه واجب است تا آنکه مسلمان شوند و یا جزیه قبول کنند با شرایط و... [۴۵].
طایفه سوم؛ که قتال کردن با ایشان واجب است؛ مانند یاغیان و خوارج که از امام زمان رویگردان و یاغی شده باشند و...”[۴۶].[۴۷]
آیین جهاد
جهاد و جنگ در اسلام، آیین و مقرراتی دارد که مجاهدان اسلام باید آنها را فرابگیرند و جزء خلق و خوی خود قرار دهند. این اخلاق و مقررات را در اینجا به طور فشرده بیان میکنیم:
- جهاد با نفس؛ شخص مجاهد قبل از پرداختن به جهاد با دشمن، باید نخست با نفس خود جهاد کند و خودسازی نماید و گرنه در معرکه جنگ، شکست میخورد[۴۸].
- فرمانبری از امام؛ مجاهدان باید از امام معصوم و یا نایب او (فقیه جامع الشرایط) اطاعت کنند و رهنمود بگیرند.
- آموزش نظامی و جنگی؛ مجاهدان باید آموزش دیده باشند.
- قصد قربت؛ مجاهدان باید به قصد تقرب به خدا و جلب رضایت او مجاهده و قتال کنند. جهاد با هر قصد و نیت دیگری، باطل میباشد و اگر کشته شود، شهید نیست.
- دعوت؛ قبل از شروع جنگ بدون در نظر گرفتن ضدیت و دشمنی، باید خصم را به اسلام و مصالحه دعوت کرد، در صورت عدم پذیرش، با او جنگید[۴۹].
- متانت و استواری؛ مجاهد باید نترس، متین، و استوار باشد المؤمن کالجبل الراسخ لا یحرکه العواصف؛ مؤمن باید همچون کوه استوار باشد و طوفانها او را نلرزاند. اگر کسی ایمان، متانت و استواری نداشته باشد شایعات و تبلیغات دشمن، او را شکار خواهد کرد. مانند برخی از افسران و سربازان امام حسن(ع) که خیانت کردند.
- صبر و شکیبایی؛ مجاهد باید در سنگرش صبور و امیدوار باشد طول زمان و پایانناپذیری جنگ او را فرسوده نسازد و روحش را خسته نکند. علی(ع) میفرماید: «لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ»[۵۰].
- خطابه و پند فرمانده؛ از آداب جنگ است که فرماندهان، قبل از شروع جنگ، سربازان را موعظه و به جهاد و مبارزه تحریص و ترغیب کنند، چنانکه علی بن ابی طالب(ع) چنین میکرد[۵۱].
- داشتن شعار جنگی؛ مستحب است که مسلمانان در حین جنگ، شعارهای ویژهای در جهت تبیین هدف جنگیشان و در جهت تحریص و ترغیب مجاهدان تکرار کنند. چنانکه پیامبر این عمل را انجام میداد. روز فتح مکه، مسلمین شعار میدادند: نحن عباد الله حقّاً حقّا در یکی از جنگها میگفتند: یا أحد یا صمد. در جنگ بنیالملوح شعار میدادند: امت، امت در جنگ بنیالمصطلق میگفتند: ألا إلی الله الأمرُ در جنگ بدر و احد شعار میدادند: یا نصر الله اقترب، اقترب. شعار امام حسین(ع) در کربلا یا محمد بود و امام صادق(ع) فرمود: شعار ما یا محمد، یا محمد است[۵۲]. همچنین یکی از شعارهای جنگ احد این بود: الله مولانا و لا مولا لکم.
- در ماههای حرام جنگ نکند؛ مگر آنگاه که از حمله دشمن در امان نباشد.
- اعطای تأمین؛ اگر فردی از کفّار به مسلمانان پناهنده شود، همه میتوانند به او پناهندگی بدهند حتی یک سرباز ساده.
- مراجعت مشتبه؛ اگر یکی از کفّار به خیال این که به او امان دادهاند وارد حدود مسلمین شود او را نباید کشت و باید به محل اولش مراجعت داد.
- کشتن زنان و اطفال و معلولین و نابینایان؛ حرام است.
- اگر کفّار به اسرای مسلمان و یا زن و بچه خودشان “تترس” کنند؛ یعنی آنها را حائل بین خود و مسلمانان قرار دهند، در صورتی که هیچ راه چارهای نباشد، میتوان آنها را کشت.
- ایثار؛ مستحب است که انسان برادر مسلمان و مجاهد خود را در غذا و آب بر خود مقدّم دارد؛ مانند شهدای جنگ احد.
- حرمت فرار؛ فرار از میدان و معرکه نبرد، حرام است، مگر آنکه بخواهد در جایی که بیشتر به دشمن مشرف است، قرار گیرد؛ مانند تپه.
- بیتأثیری شرایط جوی؛ به بهانه فصل گرما و سرما، نباید پشت به جنگ و جهاد کرد که این گناه است[۵۳].
- در التزام فرماندهبودن؛ مجاهد و سرباز باید در حمله و عدم حمله در فرمان فرمانده خود باشد.
- حرمت مُثله؛ مُثله کردن جنازههای دشمن (بریدن بینی، لب، چشم، گوش و...) حرام است.
- غدر؛ غدر کردن، حرام است؛ یعنی کشتن کفّار بعد از آنکه آنها را مطمئنسازی که در امان هستند.
- ریختن زهر در آب آشامیدنی؛ حرام است.
- در جنگ باید نماز را شکسته به جای آورد و اسم آن “نماز خوف” است.
- حرمت غلول؛ پنهانکردن چیزی از غنیمت، حرام است[۵۴]
جهاد در بایستههای فقه سیاسی
فقها معمولاً در تقسیمبندی جهاد، اهداف جهاد را ملاک قرار داده و بر اساس آن اقسام جهاد را مورد بررسی قرار میدهند، به طوری که تقسیمبندی جهاد مبیّن اهداف و عوامل مشروعیت آن نیز میباشد. فقیه بزرگ، مرحوم کاشف الغطاء، جهاد را به همین لحاظ به پنج نوع تقسیم کرده است[۵۵].
- جهاد برای حفظ موجودیت اسلام: هرگاه کفار قصد تهاجم بر بلاد اسلامی را داشته به طوری که آماده سرکوب مسلمین و استیلا بر اسلام و تحکیم سلطه بر مسلمین باشند و آثار و شعارهای کفر بر شعائر اسلامی تفوق یابد، واجب است هر کس به مقدار قدرت و امکاناتی که دارد برای جهاد هجرت نماید و هر کس که قادر به فرماندهی است و میتواند نیروهای رزمنده اسلام را جمعآوری نماید واجب است فرماندهی دفاع را بر عهده گیرد و او میتواند از اموال مسلمین به میزان مورد احتیاج برای جهاد استفاده کند چه در حضور امام و عدم حاکمیتش و چه در غیبت امام و حضور فقیه جامع الشرایط و چه در غیبت او، بر مردم واجب است که از او اطاعت کنند.
- جهاد برای حفظ دماء، اعراض و اموال مسلمانان: در شرایطی که جان و مال و اعراض مسلمانان در معرض هتک و تعرض است اگر کسی بتواند ریاست جامعه اسلامی را بهعهده بگیرد که مسلمانان از وی اطاعت نمایند واجب است وظیفه جهاد را برای حفظ حقوق جامعه اسلامی بر عهده بگیرد و تا آن میزان که برای رسیدن به اهداف این نوع جهاد لازم است از اموال مسلمانان بگیرد اگر از مجتهد عادل هم اجازه بگیرد بهتر است.
- جهاد برای کمک به گرود مسلمانان: جهاد برای کمک به گروه و ملتی از مسلمانان که با کفار درگیر شده و احتمال میرود شکست بخورد و کفار بر آنها استیلا پیدا کنند.
- جهاد برای بازگرداندن حاکمیت اسلام: بلاد و سرزمینهایی که به دست کفار افتاده و تحت استیلای آنان قرار گرفته و در شرایطی که ملت یا ملتهایی از مسلمانان تحت سلطه بیگانگان قرار گرفتهاند و اسلام موجودیتش بر اثر استیلای کفر موهون گشته اصلاح بیضة الاسلام بعد کسرها و اصلاحها بعد ثلمها بر مسلمانان حاضر و غایب در سراسر جهان واجب است که خانواده و اموال خود را رها کنند و برای جهاد مهاجرت نمایند، آنها که نفوذ و قدرت اجتماعی دارند از نفوذ و قدرتشان و آنها که صاحب ثروتاند از اموالشان و آنان که سلاح دارند از سلاحشان و کسانی که قدرت تدبیر و سیاست دارند از فکر و تدبیرشان استفاده کنند و دشمن را دفع و حاکمیت و سیادت اسلام را بازگردانند. این نوع جهاد با فضیلتترین انواع جهاد است و نزدیکترین وسیله برای قرب حضرت حق. کسی که در راه این چهار قسم از جهاد کشته شود روز جزا با شهدا است و او بالاترین شهید است که در زمره شهدای کربلا محسوب میشود، بهشت برای او آذینبندی میشود و فرشتگان به استقبالش میشتابند و در واپسین روز او میهمان سید الانبیاست: “کسی که بر خود واجب میداند سخن مرا بپذیرد و وظایف خود را از من بیاموزد و عمل کند او باید امروز سلاح خود بگیرد و با صدای بلند رزمندگان غیور اسلام را دعوت کند آنان را که طالب آثارند و خواهان کمک به شریعت پیامبر خاتم(ص) میباشند، آنها که میخواهند جانشان را با خدا معامله کنند، آنان که به دنبال رضای رب هستند، آنان که یک عمر آرزوی همکاری با یاران حسین(ع) دارند و آنان که روایت شده که اکثر یاران صاحب الامر(ع) از عجم میباشند”.
- جهاد برای دعوت به اسلام: این نوع جهاد از خصایص مقام نبوت و امام معصوم(ع) و نایب خاص او میباشد و فقها که نواب عامند بهرهای از آن ندارند.
چهار نوع اول جهاد، اختصاص به حضور معصوم(ع) و حتی اجازه ندارد و بر مردم واجب است از کسی که به انجام آن قیام نموده پیروی نمایند ولی همه انواع پنجگانه جهاد در اجر و موعودهای اخروی مشترکند و حکم شهید را دارند و در امور دنیوی امتیاز سقوط حکم وجوب تغسیل و تحفیظ و تکفین را دارند و با لباسی که شهید شدهاند دفن میشوند، هرگاه در جبهه به شهادت رسیده باشند.
نوع پنجم از جهاد احکام ویژهای دارد که بدان وسیله از چهار نوع اول متمایز میشود.
- حضور امام معصوم یا نایب خاص امام معصوم(ع).
- کسانی که از جهاد به معنی پنجم از حکم جهاد استثنا هستند، عبارتند از: بیماران ناتوان، فقرای فاقد هزینه، پیادههای ناتوان از حضور در جبهه، زنان، بدهکاران مطالبه شده، کسی که باید به حج برود، فرزندان بدون اجازه والدین.
- التزام به عهود و قراردادهای هدنه، امان و عهد، توسل به حیله یا دروغ و نیرنگ در نوع پنجم جهاد جایز نیست، ولی در انواع چهارگانه گذشته در صورت لزوم جایز است.
- نوع پنجم از جهاد اختصاص به مبارزه با کفار دارد، در صورتی که در انواع دیگر ممکن است جهاد با مسلمین انجام گیرد؛ زیرا اقسام چهارگانه در مواردی که مسلمانان و مؤمنان مقاصدی چون مقاصد کنار داشته باشند و به خاطر طمع دنیوی یا ریاستطلبی زمینه جهاد دفاعی را فراهم آورند، بر دیگران واجب است که به جهاد بر علیه متجاوزین مسلمان قیام نمایند.
- کفار از دو برابر بیشتر نباشند. در اقسام گذشته این شرط هم لازم المراعاة نیست.
- در ماههای حرام این نوع جهاد حرام است.
- در هر سال یکبار واجب است ولی در اقسام گذشته محدودیت زمانی وجود ندارد.
- قبل از آغاز جهاد باید کفار را به اسلام دعوت کنند و در صورت امتناع میتوانند به جهاد اقدام نمایند.
- امام مسلمین نمیتواند در این نوع جهاد، مالی را به زور از مسلمانان بگیرد ولی در موارد دیگر میتواند.
- این نوع جهاد، ناقض قراردادهای فیمابین مسلمانان و غیرمسلمانان نیست ولی انواع دیگر جهاد خود به خود قراردادها را نقض میکند.
- پرداخت مال به مقداری که به معیشت مسلمان زیان میرساند در این نوع جهاد واجب نیست ولی در اقسام گذشته واجب است.
- غنایم جهاد به معنی پنجم فقط بین مجاهدان تقسیم میشود، ولی در اقسام دیگر صرف امور دفاعی میشود.
- استفاده از سلاحهای شیمیایی و شبیخون زدن و غافلگیری در این نوع جهاد شایسته نیست ولی در انواع دیگر این نوع محدودیتها وجود ندارد.
- اگر جهاد به معنی پنجم بدون اجازه امام معصوم(ع) باشد، غنایم آن متعلق به امام(ع) است[۵۶] و[۵۷].[۵۸]
اقسام چهارگانه جهاد، دارای احکام ویژهای است که از آن جمله موارد زیر است:
- هزینه کردن صدقات واجب مانند زکوة مال و زکوة فطرة و مظالم العباد و مجهول المالک و مالی که نذر شده برای خدا (جهاد قربی) و صدقات مستحب برای موارد انواع چهارگانه جهاد جایز است بلکه نسبت به دیگر مصارف زکوة اولویت دارد.
- فرمانده و رئیس مطاع مسلمین میتواند از اراضی و باغات و مزارع خراج بگیرد و هزینه جهاد نماید.
- فرمانده و رئیس مطاع مسلمین میتواند از محل درآمدهای دولت اسلامی حتی مظالم به کفار جهت تألیف قلوب بپردازد و همچنین به بعضی از مسلمین، تا از آنها بر علیه دشمن متجاوز یاری بجوید.
- فرمانده و رئیس مطاع مسلمین میتواند مردم را بر جهاد مجبور نماید و بر یاری دادن به مسؤولین دفاع وادارشان سازد و از بازگشتشان از جبهه به خانه و کار ممانعت نماید.
- استفاده از آلات لهو و لعب و اموری که در بسیج نیروها مؤثر است و در نظم بخشیدن به سپاه لازم است جایز میباشد.
- نمازهای تمام را میتوان در صورت ضرورت در حال راه رفتن بخواند.
- اگر نتوانست لباس و بدن خود را از نجاست پاک کند با همان لباس و بدن نجس میتواند نماز بخواند.
- میتواند با چیزهایی که در حال عادی نماز را باطل میکند نماز بخواند.
- از همه راههای ممکن برای دفع دشمن میتوان استفاده کرد مانند آب باز کردن به روی دشمن، نامههای فریبنده، تله و دام گذاردن، آتش زدن، استفاده از سلاحهای شیمیایی، ولی جنگ با شیوههای معمولی بهتر است.
- اگر در میان دشمن مسلمانی نیز وجود دارد و جدا کردن آن ممکن نیست چه به اختیار خود در جبهه شرکت کرده باشند و چه با اکراه و اجبار به کشتن آنها جایز است.
- اگر راههای مسالمتآمیز و تهدید در جهاد دفاعی مؤثر باشد، مقدّم بر راههای خشونت و جنگ است.
- اگر با پناه گرفتن میتوانند از شرّ دشمن در امان باشند در موارد چهارگانه جهاد باید اقدام به جنگ نمایند و پناه گرفتنشان جایز نیست.
- علماء باید رئیس را که به امر جهاد پرداخته یاری نمایند و مردم را از طریق وعظ، ارشاد و حق، برای رفتن به جبهه تشویق نمایند. آنها را که از رفتن به جبهه خودداری میکنند تعزیر نمایند و در میان مسلمانان با صدای بلند بگویند.
- فرمانده و رئیس مطاع مسلمین را باید با نقد و ارشاد یاری دهند.
- برای وی مشاورانی تهیه ببیند.
- یاران فرمانده و رئیس مطاع مسلمین و رزمندگان با روی گشاده استقبال شود و با متخلفین برخورد شود.
- وعاظی تعیین شوند که در امر جهاد و احکام دین رزمندگان را تعلیم دهند و به جهاد تشویق کنند.
- دیدبانی برای حراست از قرارگاهها و اردوگاههای سپاه بگمارند تا از تهاجم دشمن و غافلگیر شدن جلوگیری نمایند.
- دشمن را با هر وسیلهای که ممکن است زمینگیر نمایند و امکانات را از او بگیرند و تضعیف کنند، چه با تبلیغات و چه از راههای تخریب و نابود کردن منابع اقتصادی و مراکز قدرت.
- بیعت گرفتن از سپاه و رزمندگان که تا پایان جنگ و حصول پیروزی بر عهده و پیمانشان باقی بمانند.
- تا امکان به دست آوردن پیروزی وجود دارد باید جهاد کنند و محدودیت از نظر تعداد و زمان وجود ندارد.
- در صورت لزوم کشتن زنان، کودکان، دیوانهها، پیر زنان و پیرمردان اگر مورد استفاده کنار باشند؛ جایز است.
- اگر از وجود مسلمانان به عنوان سپر دفاعی استفاده کنند، کشتن آنها هم - در صورت لزوم - جایز است و دیه هر کس که در جنگ شرکت کرده و کشته شود اگر بیگناه باشد از بیتالمال پرداخت میشود.
- دفن کردن مسلمانان مقتول واجب است.
- مرزداری و دیدبانی واجب است. کمترین آن سه روز و بیشترین آن چهل روز میباشد و اجازه گرفتن از امام(ع) یا فقیه لازم نیست.
- فرماندهان و مسؤولین جهاد باید اوامر و نواهی خود را طبق موازین اسلامی صادر نمایند و حسن رفتار آنها نمایشگر نمایندگی آنها از طرف صاحب امر(ع) باشد.
- کسی که به خاطر صلاحیتش اطمینان دارد که مأذون میباشد میتواند افراد ناصالح را از حوزه مسئولیتهای جهاد خارج کند؛ زیرا دخالت نا اهلان موجب ظلم نسبت به کسانی میشود که در جهاد جان خود را از دست میدهند و چه بسا موجب، اختلال در نظام جهاد شده و ضربهای به حیثیت اسلام وارد آورد.
- مجاهدان باید با توکل به خدا و اعتماد و اطمینان به رحمت الهی و نصرت وعده داده شده الهی، آمادگی خود را بیشتر کنند و بدانند که در جهاد و پیروزی نمیتوان به سلاح و نیرو تکیه کرد.
- مسؤولان و فرماندهان جهاد باید عدالت و انصاف و برابری را نصب العین قرار داده و از استخدام افراد ناصالح خودداری کنند و بدانند که اداره امور کشوری و لشکری بر عهده انبیاء و معصومین(ع) است و فرماندهان کار آنها را انجام میدهند و همه اعمال آنها مورد محاسبه الهی قرار خواهد گرفت و به اندازهای حتی کم، اجازه خیانت در اموال به کسی ندهند.
- فرماندهان و مسؤولان جهاد همواره باید در تهذیب نیروها و ایجاد خلوص نیت در آنها بکوشند و آنها را به سلاح دعا مجهز گردانند.
- باید کینهها و نفاق از میان نیروهای اسلام ریشهکن شود و همگی یکدل و یک جان به آینده فکر کنند، گویی هم اکنون به دنیا آمده و سابقهای با یکدیگر نداشتهاند.
- دعای به موقع و برخورد با دشمن را فراموش نکنند.
- فرار از جبهه بعد از تلاقی، حرام است حتی اگر شک در پیروزی داشته باشند.
منظور از اصول و قواعد الزامی جنگ در اسلام، دستورالعملهایی است که فرماندهان و نیروهای رزمنده از آغاز جنگ تا پایان آن موظف به اجرای صحیح آنها بوده و موارد اقدامات مجاز را مشخص میسازند. برخی از این دستورات دارای منبع عرفی بوده و از نظر اسلام جنبه امضایی دارد، مانند مصونیت سیاسی سفرا و پیامآوران و مصونیت جانی اسیران و برخی دیگر جنبه تأسیسی داشته و شریعت اسلام بر اساس انساندوستی پایبندی رزمندگان به آن اصول را مورد تأکید قرار داده است، مانند اصل الزامی دعوت، قبل از هر نوع عملیات جنگی و احراز مصونیت با قبول اسلام.
این اصول تا آنجا که توفیق استخراج و استنباط آنها را از متون و منابع اسلامی یافتهایم به قرار ذیل است:
- تصمیمگیری و اتخاذ موضع رسمی: در عملیات رزمی جمعی تصمیمگیری نهایی با امام و ولی امر است، جز در موارد دفاع شخصی و یا مواردی که تأخیر عملیات دفاعی موجب فوت فرصت و زیانهای جبرانناپذیر میگردد که اقدام به عملیات نظامی بدون اطلاع و کسب اجازه از ولی امر از باب دفاع مشروع و یا نهی از منکر در مقام ضرورت جائز میباشد. لزوم مشورت در مسائل جنگ برای امام و ولی امر، منافات با مسؤولیت ولی امر و مرجع قانونی بودن در اتخاذ تصمیم نهایی ندارد.
- فرماندهی کل قوا: تعیین فرماندهان نظامی و تأیید طرح و برنامه عملیات رزمی با امام و ولیّ امر میباشد.
- بسیج نیروها و فرمان جهاد: آغاز جهاد تنها با فرمان امام و ولی امر انجام میگیرد و جز در موارد دفاع شخصی و یا شرایط ضروری بدون فرمان رسمی ولی امر بسیج نیروها انجام نمیپذیرد.
- توجیه نیروهای رزمنده: قبل از هر اقدامی کلیه فرماندهان و نیروهای رزمنده و دستاندرکاران امر جهاد باید توسط امام و ولی امر مسلمین توجیه گردند و این امر نه در شکل یک تشریفات صوری بلکه به صورت کاملاً جدی و منطقی با استفاده از کلیه امکانات معنوی و تبلیغی توسط امام و ولی امر انجام میپذیرد و هدف این مراسم، توجیه اهداف جهاد و تبیین اصول و قواعد کلی است که کلیه دستاندرکاران عملیات رزمی باید از آنها مطلع گردند و در عمل به کار گیرند. این اصل را میتوان از سیره عملی پیامبر(ص) به هنگام اعزام نیرو به دست آورد که رسول خدا(ص) پیوسته در مواقع اعزام نیرو، فرماندهان و آحاد رزمندگان را به حضور میطلبید و آنها را در پیش روی خود و فرماندهانشان را در کنار خویش مینشانید و سپس آنها را با مسائل جهاد آشنا مینمود و نسبت به وظایفی که بر عهده خواهند گرفت توجیهشان میفرمود[۵۹]. به ویژه فرماندهان را مخاطب قرار داده و آنها را به رعایت تقوا امر مینمود[۶۰].
- انجام مراسم دعا: در عصر نبوی این مراسم همواره توسط خود پیامبر(ص) انجام میگرفت و سیره آن حضرت به هنگام اعزام نیرو چنین بود که: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا بَعَثَ سَرِيَّةً»، هنگامی که نیرویی برای انجام عملیات رزمی اعزام مینمود بر آنها دعا میکرد. مشابه این عمل در مورد امام علی(ع) نیز نقل شده است. این دعاها نشانگر هدف مشخص این مراسم به ظاهر صوری است که از طریق دعا، نیروهای رزمنده به نیروی لایزال الهی میپیوندند و توجه به خدا آنان را در برابر مشکلات پایدار و در پیروزیها مانع از تجاوز از حدود و مقررات الهی میگردد و گاه این مراسم توسعه مییافت و به رزمندگان تعلیم داده میشد که خود دعاهای خاصی را بر زبان آورده و در تمامی حالات رزم آن را از خدای قادر مسألت نمایند. از آن جمله دعایی است که امیرالمؤمنین علی(ع) به فرماندهان و رزمندگان خود آموخت که همواره بگویند: «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مِنْهُمْ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِىَ عَنْ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ»[۶۱].
بیشک رزمندهای که از عمق جان و صادقانه از خدا میخواهد که از ریخته شدن خون او و خون دشمنش جلوگیری نماید و صلح را بهجای جنگ بر روابط فیمابین دو طرف برقرار سازد و آن دسته از نیروهای دشمن که ندانسته و نا آگاهانه به مصاف آمدهاند را هدایت نماید و دسته دیگری را که آگاهانه در غرقاب گمراهی و تجاوز فرو رفتهاند نجات بخشد، چنین نیرویی با چنین حال و هوای معنوی و فکری هرگز نمیتواند صحنه جهاد را به کشتار و ویرانگری تبدیل سازد.[۶۲]
جهاد در دانشنامه فقه سیاسی
بذل جان و مال در راه خدا در جنگ با دشمن اسلام و مسلمانان.
جهاد در لغت از «جهد» به معنای مشقت و زحمت یا از «جهد» به معنای وسع و طاقت است و در اصطلاح عبارت است از بذل جان و مال در راه خدا در نبرد با کافران و باغیان، با بذل جان، مال و توان خود راه اعتلای اسلام و بر پا داشتن شعائر آن[۶۳] عنوان جهاد، بابی مستقل در فقه است که در آن به تفضیل از احکام جهادسخن رفته است.
در فضیلت جهاد آمده:جهاد از برترین اعمال و دری از درهای بهشت و از ارکان مهم اسلام است و در قرآن و احادیث، برای جهاد و مجاهدان فضایل بسیاری ذکر شده است[۶۴].
جهاد را به دو قسم ابتدایی و دفاعی تقسیم کردهاند[۶۵]. البته برخی، نام جهاد را بر قسم دوم نهاده و آن را مجاز دانسته و گفتهاند: جهادثابت در شرع که دارای احکامی ویژه است، همان جهاد ابتدایی است و قسم دوم از اقسام دفاع است[۶۶].
موضوع بیشتر کتابهای فقهی در باب جهاد، جهاد ابتدایی است و از جهاد دفاعی به مناسبت بحث کردهاند.
جهاد ابتدایی
جهاد ابتدایی در برابر سه گروه، واجب است: کافران غیرذمی اعم از اهل کتاب و غیر اهل کتاب؛ کفار ذمیای که شرایط ذمه را نادیده گرفتهاند و باغیان. جهاد با کفار غیرکتابی با هدف دعوت به اسلام انجام میشود. آنان تنها دو راه در پیش دارند: آیین اسلام یا تن دادن به جنگ. جهاد با کفار کتابی غیرذمی یا ذمیای که پیمان ذمه را نقض کرده باشند برای پذیرش اسلام و یا تن دادن به پیمان ذمه و پرداخت جزیه است. در نتیجه، آنان یکی از سه راه را باید برگزینند: گرویدن به اسلام، باقی ماندن بر آیین خود و پرداخت جزیه و یا تن دادن به جنگ[۶۷].
جهاد با باغبان به جهت نقض پیمان و خروج آنان از بیعت با امام(ع) و وادار کردن ایشان به بیعت مجدد است[۶۸].
جهاد ابتدایی با فراهم آمدن شرایط آن واجب کفایی است؛ بدین معنا که تا زمان نیاز جبهه نبرد به نیرو، بر همه واجدان شرایط واجب است در جبهه نبرد حضور یابند و با حضور نیرو به مقدار کفایت،جهاد بر دیگران واجب نخواهد بود[۶۹]. مگر آنکه امام(ع) افراد معینی را فرا بخواند، که در این صورت حضور آنان واجب عینی خواهد بود[۷۰].[۷۱]
جهاد دفاعی
جهاد دفاعی عبارت است از پیکار با هدف دفاع از اسلام و سرزمینهای اسلامی در برابر دشمن مهاجمی که اساس اسلام را تهدید میکند یا قصد استیلا بر سرزمینهای اسلامی و ناموس و اموال مسلمانان و یا کشتن گروهی از مسلمانان را دارد[۷۲][۷۳].
فقهای شیعه مسئله جهاد را در شکل فقهی و نظری و علمای اهل سنت این مسئله را در قالب تحلیل سیاسی و سیره نبوی عنوان کردهاند. به همین دلیل عنوان کتاب «الجهاد» در کتب فقه و حدیث شیعه و عنوان کتاب «السیر» در کتب فقه و حدیث اهل تسنن بیشتر به چشم میخورد. جهاد از دیدگاه اهل تسنن در حقیقت عبارت از یک تحلیل سیاسی از وقایعی است که در زمان پیامبر اسلام(ص) رخ داده است. با این نتیجهگیری که سیره پیامبر(ص) الگوی رفتار سیاسی و نظامی برای همه مسلمانان در طول تاریخ است.
ولی از نظر فقهای شیعه بحثهای نظری از آن نظر حائز اهمیت بود که میدان را برای آن برداشتهای جدید و نقطهنظرهای اجتهادی باز میکرد و به آنان اجازه میداد که در قلمروی آن اجتهاد کنند، نخست: در قلمروی محدود نظری مسائل جهاد و دوم: در میدان وسیع برنامهها و شیوههای اجرایی جهاد در این دو قلمرو، سیره معصومین(ع) به عنوان یکی از ابزار اجتهاد استفاده میشد. بدون آنکه فقیه در چارچوبهای زمانی و شرایط دیگر، خود را محصور کند و یا دچار تفکیک قرآن از سنت و آن دو از دیگر منابع اجتهاد شود.
آیات جهاد در قرآن است که جهاد را به عنوان یک فریضه به همه مسلمانان واجب شمرده و کسانی را که از جهاد روی برمیگردانند مورد نکوهش شدید قرار داده است.
از تابعین مانند سفیان ثوری و عبدالله بن شیرمه و عطاء بن ابی ریاح نقل شده که گفتهاند:جهادامر اختیاری و استحبابی است و واجب نیست، و اوامر قرآنی به صورت ندبی و استحبابی است و تنها در موارد ضرورت برای دفع تهاجم دشمنان واجب میشود، آن گونه که از ظاهر آیه ﴿فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ﴾[۷۴] و ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً﴾[۷۵] استفاده میشود[۷۶].
این نظریه به مخالفت با اجماع فقهای اسلام است؛ زیرا وجود جهاد امری مسلم و از نظر اسلام غیرقابل تردید است، و در ظاهر نظر این عده از تابعین آن بوده که مشروعیت جهاد منوط به دلایل و مجوزهای خاصی است که از آن جمله دفاع را ذکر کردهاند. ماهیت جهاد در اسلام به معنای یک سلسله عملیات نظامی و خشونتآمیز توأم با قتل، کشتار و تخریب نیست و هیچ نوع انگیزه مادی و فاقد ارزشهای معنوی و الهی نمیتواند مجوزی برای جهاد محسوب شود چنین جنگی از دیدگاه اسلام مشروع شمرده نخواهد شد.
بهعلاوه جهاد یکی از فرایض عبادی اسلام محسوب شده و بیش از آنکه یک عمل سیاسی تلقی شود یک عبادت است و فقها جنگ مشروع در اسلام را در حوزه معاملات و قواعد حقوقی نیاورده و آن را در شمار عبادات آوردهاند.
ارتباطجهاد با مباحث حقوقی، ناشی از آثار مادی این آیین سیاسی - عبادی است که این آثار در دیگر عبادات اسلامی، کمتر دیده میشود. محدودیتهای عملیات جنگی و احکام مربوط به اسرا، غنایم، سرزمین و امثال آنکه از آثار جهاد است موجب شده که جهاد به صورت جزیی از حقوق سیاسی و مباحث عمومی حقوق اسلامی مطرح شود.
جهاد در اندیشه اسلامی به معنای تلاش مقدس برای پاکسازی و اصلاح خود، جامعه و نیز مقاومت و مبارزه در برابر دشمنان تهدیدکننده سلامت فرد و اجتماع است و نخستین مرحله آن پاکسازی از درون انسان، مقاومت و ستیز در برابر عواملی است که فساد و تباهی را به درون و روان آدمی میکشاند و مرحله دوم آن جهاد به مفهوم فقهی است که قتال در برابر دشمنان متجاوز و مبارزه با عوامل تهدیدکننده استقلال،آزادی و حاکمیت را در بر میگیرد.
در اندیشه اسلامی جهاد نه وسیله است برای انتقامجویی و ابراز غرائز حیوانی و نه نشانهای از خوی درندگی و ویرانگری، بلکه جهاد راهی الهی و تلاشی است مقدس برای راه یافتن به آرمانهای خدایی و انسانی که با هیچ راه صلحجویانه و انساندوستانه بدان ره نتوان یافت.
در اسلام، جهاد در راه خدا به عنوان راهحل نهایی برای ریشهکن کردن عوامل فساد، ظلم و تباهی مطرح شده است، و مبارزه با سران باطل، طواغیت و عوامل استکبار، برای رسیدن به صلح و روابط انسانی در مناسبتهای بشری، ضرورتی اجتنابناپذیر شمرده شده است. در بیشتر متون لغت، فقه و تفسیر، عنوان جهاد به «مقاتلة العدو» یعنی اقدام به عملیات مسلحانه با دشمن تعریف شده است. و در زبان فارسی از آن به جنگ تعبیر میشود که خود شامل معانی مختلفی چون کارزار، نبرد، پیکار، ستیز و رزم میشود.
در قرآن هر دو عنوان جهاد و قتال به چشم میخورد و از مجموع آیات مربوط به این دو عنوان استفاده میشود که جهاد نوعی از قتال است که دارای شرایط و خصوصیات محدودکننده است. چنان که جهاد مورد بحث نیز خود یکی از مصادیق جهاد به معنی عام میباشد که به جهاد با نفس و جهاد با دشمن تقسیم میشود. در دیدگاه فقهی بیشک جز عنصر قتال و جنگ مسلحانه عنصر معنوی دیگری در صدق عنوان جهاد منظور شده است که مبین قصد و انگیزه مجاهدان است و باید این قصد و انگیزه در راه خدا باشد، نه برای دستیابی به قدرت، غنایم و فتوحات و امثال آن.
جهاد یک فریضه عمومی و کفایی است که با سازماندهی و بسیج دولت توسط نیروهای رزمنده انجام میشود. بنابراین،جهاد به عنوان یک نهاد تأسیسی در اسلام به برخورد مسلحانه سازمان یافتهای اطلاق میشود که توسط دولت اسلامی (امامت) رهبری شود، ولی در عین حال در یک توسعه مفهومی به عملیات مسلحانه به منظور دفاع فردی یا گروهی بدون سازماندهی و یا بسیج از طرف دولت (امامت) نیز جهاد اطلاق شده است، همان طور که در مورد امر به معروف و نهی از منکر و تهذیب نفس و هر نوع عمل مشقت باری که در راه انجام فرمان خدا انجام میشود جهاد گفته شده، ولی اگر دفاع با اقدامات دولت (امامت) همراه باشد، جهاد بر آن صادق خواهد بود.
در مقابل جهاد لازم نیست دولت باشد و به مخاصمات مسلحانه مسلمانان با سازماندهی، فرماندهی و نظارت دولت (امامت) در برابر اشخاص دشمن هر چند عملیاتشان غیردولتی باشد، جهاد اطلاق میشود.
از برخی متون روایی مانند پاسخ امام سجاد(ع) به حسن بصری که امام(ع) را به جهاد دعوت میکرد، استفاده میشود که جهاد تنها در مورد کسانی صادق است که شرایط لازم و مذکور در آیه ۱۱۲ سوره توبه را احراز کرده باشند[۷۷].
گرچه از این روایات میتوان موضوعیت نداشتن حضور و اذن امام(ع) را در جهاد به دست آورد، ولی بیشک مفاد تعلیل در این روایات مبین آن است که جهاد باید توسط کسانی مدیریت و فرماندهی شود که آشنای با احکام و ضوابط شرعی آن بوده و بتوانند جهاد را چون دوران رسول خدا(ص) به انجام برسانند و چنین شرایطی در امامت نیابی عصر غیبت و دوران رهبری فقهای عادل و حداقل نظارت فقیه جامع الشرایط بر امر جهاد امکانپذیر است و در هر حال جهاد یک امر حکومتی و مربوط به دولت اسلام است، هر چند که این دولت با رهبری مستقیم و با نظارت فقیه عادل سامان گرفته باشد.
بیشتر فقها در تعریف جهاد به نوعی آن را شامل بغاة (شورشیان بر علیه امام) دانسته[۷۸] و به دنبال کلمه کفار جمله از اینرو و من جرا مجراهم}} را اضافه کردهاند[۷۹]. چنین تعریف عامی از جهاد نشاندهنده آن است که جهاد در مورد اشخاص نیز صادق است، چنان که دشمن میتواند از کفار و یا مسلمانان یاغی باشد.
مفهوم اسلامیجهاد با تعریف حقوقیجنگ در مورد دفاع مشروع و مخاصمات مسلحانه مقاومت و رهاییبخش و یا جنگهای انقلابی تطابق دارد. بر خلاف دیدگاههایی که احیاناً در مکتبهای حقوقی معاصر دیده میشود که جنگ را پدیدهای مافوق حقوق تلقی میکند و بر مبنای تفکر ناسیونالیستی و یا پوزیتیویستی جنگ را رخدادی اجتماعی و بیگانه از مبانی و مقررات حقوق میانگارند و یا گاهی آن را ضد حقوق و بنا بر ماهیت خویش در جهت نفی مقررات حقوقی تلقی میکنند؛ اسلام جهاد را جزئی از مقررات حقوقی و پایبند به آن میداند و اصولاً ماهیت جهاد را یک قاعده حقوقی میشمارد و اهداف آن را به اجرای مقررات مبتنی بر عدالت و قواعد حقوقی عادلانه محدود میکند.
در اندیشه اسلامی، جهاد یک حالت ما فوق شریعت و یا ناقض مقررات شرع و حتی خارج از چارچوب قواعد عمومی شریعت اسلام نیست و نیز از مقررات خاص حقوقی مربوط به احکام جهاد، که بر آن حاکمند و مخاصمات مسلحانه که در چارچوب قواعد عمومی شریعت اسلام و نیز تحت مقررات شرعی خاص جهاد، گسترش و یا محدود و یا خاتمه مییابد و حتی هیچ نوع از حالت مربوط به فرد، جامعه و روابط بینالملل از مقررات شریعت خارج نیست. در مفهوم فقهی،جهاد عبارت از تلاشی است که مسلمان از راه ایثار مال، جان، و توان خود در برابر دشمنان غیرمسلمان و یا مسلمانانی که بر علیه امام مسلمانان شوریدهاند، به کار میبندد.
فقها در مفهوم اسلامی جهاد بنا به ماهیت عبادی آن عنصر معنوی قصد و نیت را معتبر دانستهاند به این معنای که پیکار مسلحانه و درگیری نظامی هنگامی جهاد محسوب میشود که برای خدا و با نیت و هدف اعتلای اسلام و اقامه شعائر و یا برداشتن موانع از پیش پای دعوت اسلام انجام شود.
فقها جهاد را از عناوین توصیه به شمار آوردهاند به این معنا که هرگاه فرد یا جامعه مسلمان فریضه جهاد را با انگیزه مادی و بدون قصد قربت انجام دهند، به وظیفه خود عمل کرده و از مسئولیت مبرا خواهند بود ولی دیدگاه اسلام در جهاد و معنا و ماهیت این وظیفه به طور کامل الهی، مبتنی بر احساس مسئولیت فرد و جامعه در برابر خداست.
ظاهر آیات جهاد حکایت از آن دارد که وجوب جهاد، وجوب کفایی است و این مسئله از ضروریات دین محسوب میشود.
(واجب کفایی در جهاد به معنای آن است که اگر تعداد کافی از افراد برای انجام فریضه جهاد قیام کردند، تکلیف از بقیه ساقط خواهد شد.) بخشی از آیات جهاد به شرح زیر است: ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۸۰]؛ ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۸۱]؛
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۸۲]؛
﴿وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا * فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۸۳]؛
﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾[۸۴]؛
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ﴾[۸۵].
این آیات نشان میدهد که جهاد امری کفایی است، البته اصل در اوامر شرعیه واجب تعیینی است. اما اگر جهاد در همه موارد واجب تعیینی باشد، حرج لازم آمده و به ناچار همه مردم جامعه باید کارهای خود را رها کرده لباس رزم بپوشند، و این امر به صلاح جامعه نیست. در کتاب مستدرک[۸۶] آمده است که این امر (شرکت همه مؤمنان در جهاد) اختصاص به زمان رسول اکرم(ص) دارد؛ زیرا اگر تعدادی در جهاد شرکت نمیکردند، با توجه به کمبود نفرات مسلمان و ازدیاد نیروهای کفر، مشکلاتی به وجود میآمد، از اینرو بر همه مؤمنان واجب بود در صحنههای نبرد حاضر شوند[۸۷].[۸۸]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ و شرعا... فهو بذل النفس و المال لإعلاء كلمة الإسلام و إقامة شعائر الإيمان (سیوری حلی، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۴۰).
- ↑ به این نوع مفاهیم، حقایق شرعی میگویند.
- ↑ محترم است؛ یعنی جان، مال و نوامیس آنها بر دیگران حرام است؛ به خلاف افرادی چون قاتلان که به حکم قصاص کشتنشان به دستور حاکم حلال است.
- ↑ حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۸، ص۷-۸.
- ↑ «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ(ع) أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۶۰).
- ↑ مهدوی و کاظمی، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۱۰.
- ↑ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ «و بیگمان خداوند در “بدر” شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۸۴.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج۵، ص۷۹۲۰؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۶۱؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۸۰۹.
- ↑ احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۴۱؛ شرح لمعه، ج۲، ص۳۸۰؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ «خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
- ↑ مسعود انصاری، جهاد، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۱، ص۸۶۵-۸۶۷.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ نهج البلاغة، نامه ۵۳؛ شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۱۰؛ شرح لمعه، ج۲، ص۳۸۶.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾؛ «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۲۲۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ فقیهان شیعه و سنی با استفاده از آیات متعدد قرآن در موضوع جهاد، کتاب مستقلی با عنوان “کتاب الجهاد” یا “کتاب السِیَر” به عناوین قطور فقه افزوده و در آن اقسام جهاد با مشرکان، جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، جهاد آزادیبخش، جهاد با اهل کتاب و بُغات، احکامِ جهاد، صلح و آتشبس، چگونگی برخورد با اسیران جنگی، مجروحان و کشتگان در میدان جنگ، احکام شهید، فرار از میدان جنگ، گروههای مستثنای از جنگ، تعیین تکلیف غنائم جنگی، عقد صلح، امان، عقد ذمّه، و دهها مسئله دیگر را تشریح کردهاند.
- ↑ برای نمونه ر.ک: میرزای قمی، جامع الشتات، کتاب الجهاد؛ کاشف الغطاء، کشف الغطاء، کتاب الجهاد؛ (جهادیه فتاوای جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول)، به کوشش کاووسی و صالحی.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۸۴.
- ↑ «و آن (قرآن) را راستین فرو فرستادهایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیمدهنده نفرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای * تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۶۱-۳۶۷.
- ↑ شرح لمعة، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ الفقه علی آراء فقهاء الاسلام، ص۸۷.
- ↑ شرح لمعه، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۵؛ شرح لمعه، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۶۷.
- ↑ تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص۷۹.
- ↑ تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص۷۹.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۶۹.
- ↑ الفقه علی آراء فقهاء الاسلام، ص۸۷، باب الجهاد.
- ↑ جامع عباسی، ص۱۵۳ و ۱۵۵ و نیز ر.ک: تبصرة المتعلمین، ص۸۰.
- ↑ جامع عباسی، ص۱۵۳.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۷۴.
- ↑ در کتابهای فقهی وحدیثی، مباحث جهاد نفس بیشتر از جهاد با دشمن مطرح شده است. (ر.ک: وسائلالشیعه، ج۱۱).
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱۲.
- ↑ «شخص صبور، پیروزی را از دست نمیدهند هر چند زمان طول بکشد» نهج البلاغه، حکمت ۱۴۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۷۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۰۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۷۹.
- ↑ کشف الغطاء، کتاب جهاد، باب اول، مبحث اول، چ سنگی (بدون شماره صفحه).
- ↑ کشف الغطاء، کتاب جهاد، باب اول، مبحث اول، چ سنگی (بدون شماره صفحه).
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: فقه سیاسی، ج۵، ص۳۴۰-۳۶۰.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی و موسیزاده، ابراهیم، بایستههای فقه سیاسی، ص ۲۳۱.
- ↑ ر.ک: جامع الاحادیث، ج۱۳، ص۱۱۶؛ الاسیر، ص۲۷.
- ↑ جامع الاحادیث، ج۱۳، ص۱۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی و موسیزاده، ابراهیم، بایستههای فقه سیاسی، ص ۲۳۴-۲۳۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ مهذب الاحکام، ج۱۵، ص۷۷-۷۸.
- ↑ الوسیله، ص۱۹۹؛ الجامع للشرائع، ص۲۳۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۱۹- ۲۰؛ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۷-۸؛ الحدائق الناضره، ج۳، ص۴۱۵.
- ↑ سداد العباد، ص۴۰۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۶.
- ↑ کشف الرموز، ج۱، ص۴۱۸-۴۲۲؛ المهذب البارع، ج۲، ص۳۰۰-۳۱۰؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۵۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵، ۹ و ۱۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۶۱۴.
- ↑ المهذب، ج۱، ص۲۹۷؛ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۷-۸؛ دلیل تحریر الوسیله، ج۳، ص۱۱۵.
- ↑ فرهنگ فقه، ج۳، ص۱۳۹-۱۴۴.
- ↑ «در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
- ↑ «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ میکنند» سوره توبه، آیه ۳۶.
- ↑ آثار الحرب فی الاسلام، ص۸۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۵.
- ↑ «و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر بخششی از خداوند به شما رسد- چنان که گویی شما را با او دوستی در میان نبوده است - میگوید: کاش من نیز با آنان (همراه) میبودم تا به رستگاری سترگی میرسیدم! * آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین میفروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۳-۷۴.
- ↑ «مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز میشوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمییابند» سوره انفال، آیه ۶۵.
- ↑ وسائل الشیعه، کتاب جهاد، ج۹، ص۴۸، حدیث ۱.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۳۵-۳۸.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۶۱۴-۶۱۹.