نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۲۶ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
ولادت آن حضرت، از مسلمات تاریخ به شمار میآید. نه فقط امامان(ع)، دانشمندان و تاریخنویسان شیعه به این مهم اشاره کردهاند؛ بلکه مورخان و محدثانی چند از اهل سنت نیز به این حادثه بزرگ تصریح نموده، آن را یک واقعیت دانستهاند.
حضرت مهدی(ع)، ولادت شگفتآوری داشته و این، برای بسیاری سؤال انگیز بوده است؛ از اینرو، ترسیم و تصویر مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمناناهل بیت(ع) برابر این پدیده، ضروری مینماید.
پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرتپیامبر(ص) سپری شد و امامت به آنان رسید، اندک اندک میان حکومتگران مسلمین در مرکز خلافت، نگرانیهایی عمیق جان گرفت. این نگرانیها مربوط به اخبار و احادیث بسیاری بود که در آنها اشاره شده از امام عسکری(ع) فرزندی تولد خواهد یافت که بر هم زننده اساس حکومتها است. از این رو بر فشارها و سختگیریها بر امام حسن عسکری(ع) افزوده شد؛ تا شاید با نابودی ایشان، از تولد مهدی(ع) و تداوم امامت جلوگیری شود. اما بر خلاف برنامهریزیها و پیشگیریهای دقیق و پیدرپی دشمنان، مقدمات ولادت حضرت مهدی(ع) آماده شد و توطئههای ستمگران، راه به جایی نبرد، بدین علت دورانی که آن حضرت در شکم مادر بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از مردمپنهان بود و جز چند تن از نزدیکان، شاگردان و اصحاب خاصامام عسکری(ع)، کسی او را پس از ولادت نمیدید. آنان نیز مهدی(ع) را گاه گاه میدیدند؛ نه پیوسته و به صورت عادی[۲].
درباره چگونگی ولادت حضرت مهدی(ع) ایشان مشهورترین نظر، سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار، حضرت حکیمه(س) عمه امام عسکری(ع) است. شیخ صدوق، این حادثه بزرگ را از زبان او در روایتی مفصل یاد کرده است[۳].
پنهانی بودن ولادت
یکی از ویژگیهای ولادت حضرت مهدی(ع)، پنهان بودن آن است که در سخنان معصومان(ع) نیز با تعبیرهای متفاوت مورد اشاره قرار گرفته است. امام سجاد(ع) فرمود: "در قائم ما سنتهایی از پیامبران وجود دارد: ... و سنتی از ابراهیم ... و اما از ابراهیم پنهانی ولادت و کنارهگیری از مردم .... "[۴]
مهمترین فلسفه غیبت در امان ماندن آن حضرت از خطر نابودی است. به این بیان که خداوند متعال، میدانست اگر امامان پیشین ظاهر شوند، از کشته شدن در امان خواهند بود؛ بر خلاف مهدی(ع) که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر یکی از پدران مهدی کشته میشد، حکمت و تدبیر الهی اقتضا میکرد دیگری به جای او نصب شود؛ ولی اگر مهدی(ع) کشته شود، مصلحت و تدبیر امورانسانها اقتضا نمیکرد که امام دیگری به جای او نصب گردد.
به همین جهت شیخ طوسی، ولادت پنهانی حضرت مهدی(ع) را امری عادی و معمولی دانسته، مینویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول تاریخ بشری، نمونههای فراوان داشته است"[۷].
ولادت حضرت مهدی(ع)، به دلایلی پنهانی صورت گرفت و باعث شد برخی، آن را انکار کنند؛ اما شیعه برای اثبات ولادت آن حضرت، دلیلهای فراوانی آورده است.
نوید امام عسکری(ع) به ولادت مهدی(ع): امام حسن عسکری(ع) گاهی، نوید مولودش را به یاران خاص میداد[۹]. و نیز در نویدی به همسر بزرگوار خود داد، چنین فرمود: در آیندهای نزدیک دارای فرزندی خواهی شد. نامش محمد است. او قائم از بعد من است[۱۰].
خبر دادن امام عسکری(ع) از ولادت مهدی(ع):امام حسن عسکری(ع) برای یاران ویژه، ولادت فرزند خود را گزارش کرد. احمد بن اسحاق گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم که فرمود: "سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیانبرد، تا آنکه جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیهترین مردم به رسول خدا است. خدای تعالی، او را در غیبتش حفظ فرماید؛ سپس او را آشکار کند. او زمین را از عدل وداد آکنده سازد؛ همچنانکه آکنده از جور و ستم شده باشد"[۱۱]. ابراهیم بن ادریس نیز گوید: امام عسکری(ع) گوسفندی به من داد و فرمود: "این را برای فرزندم فلان عقیقه کن و خود و نزدیکانت از آن بخورید. سپس دو گوسفند داد و فرمود: این دو گوسفند را از مولای خود عقیقه کن و بخور که خداوند سبحانه و تعالی بر تو گوارا نماید و به برادران دینی خود نیز از آن بده"[۱۲].
خبر نسیم و ماریه "خادمان بیت امامت": ایشان، دو تن از خدمتگزاران خانه امام عسکری(ع) بودند و از برخی روایات استفاده میشود که آنان نیز در شب ولادت در خانه امام عسکری(ع) حضور داشتهاند [۱۳].
حکیمه خاتون میگوید: هرگاه خدمت امام عسکری (ع) میرسیدم، برای او دعا میکردم که خداوند فرزندی به او عطا کند؛ تا آنکه غروب روز پنجشنبه چهاردهم ماه شعبان سال ۲۵۵ ه. ق نزد امام عسکری (ع) رفتم و طبق روال گذشته دعا کردم که خدا به تو فرزندی عطا کند. وقتی شب فرارسید، به کنیزم گفتم جامهام را بیاور تا به منزل بازگردیم، امام عسکری (ع) فرمودند: عمه جان، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب فرزند مبارکی متولد میشود که زمین مرده را حیات بخشیده زنده میکند. عرض کردم: این فرزند بابرکت از کدام کدبانو متولد خواهد شد؟ فرمود: از نرجس و فقط از او متولد میشود. حکیمه میگوید: من به نزدیک نرجس رفتم و به دقت به او نگریستم، ولی هیچ اثری از حمل و داشتن فرزند در او مشاهده نکردم. نزد امام رفتم و ماجرا را به اطلاع امام رساندم.
امام لبخندی زدند و فرمودند: عمهجان! هنگام سپیدهدم صبح اثر بارداری او ظاهر میشود، زیرا نرجس مانند مادر موسی است که نشانی از فرزند داشتن در او دیده نمیشد و تا هنگام تولد موسی هیچکس از ولادتش خبر نداشت. فرعونستمگر که میدانست اگر حضرت موسی متولد شود، با او مبارزه میکند و تخت و تاجش را نابود میسازد، با تمام نیرو میکوشید تا از ولادت موسی (ع) جلوگیری کند، لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند؛ اما وقتی خدا بخواهد موسی به دنیا بیاید، تلاش صدها فرعون هم بینتیجه خواهد بود. قبل از تولد حضرت موسی (ع) کسی باور نمیکرد که مادرش باردار است، نرجس نیز همچون مادر موسی تا آخرین لحظات ولادت امام زمان (ع) نشانی از بارداری در خود نداشت، زیرا آینده نرجس بسیار حساس و پراهمیت بود. جاسوسها همهجا را کنترل میکردند و کارآگاهان حکومت هر حرکت مشکوکی را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودند که اگر فرزندی از امام یازدهم متولد شود، نابودش کنند.
حکیمه میگوید: شب از نیمه گذشته بود، هنوز نشانهای از فرزند داشتن در نرجس دیده نمیشد. من زودتر از شبهای قبل به نماز شب مشغول شدم. نرجس خاتون نیز از خواب پریده و از اطاق بیرون رفت، وضو گرفت و مشغول نماز شب شد. او آخرین رکعت نمازش را میخواند که من از اطاق بیرون رفتم و به آسمان نگاه کردم، دیدم که طلوع فجر است، اما هنوز اثری از فرزند نیست. همینکه در دلم نسبت به وعده امام عسکری (ع) تردید پیدا شد، ناگهان امام صدا زد: عمه جان! شک نداشته باش. آنچه گفتهام آشکار میشود و به خواست خدا خواهی دید.
در حالی که من از این تردید شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. دیدم نرجسخاتون نمازش را تمام کرده و با حالتی غیرعادی و شتابزده بیرون میآید. به او گفتم پدر و مادرم به فدایت! آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: بله. عمه جان! چیزی را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست خدا جای نگرانی نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام طلوع فجرصادق، درد زایمان نرجس شروع شد. از درون خانه، امام عسکری صدا زد: عمه جان! سوره قدر را بر او بخوان! حکیمه میگوید مشغول خواندن سوره قدر شدم، در این هنگام طفل داخل رحم نرجس نیز همانگونه که من میخواندم، میخواند. در حال تعجب بودم که امام با صدای بلند فرمود: عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان ما را در کودکی به حکمت باز کرده و در بزرگیحجت خود در زمین قرار میدهد[۲۶]. هنوز کلامامام تمام نشده بود که نرجسخاتون از نظرم ناپدید شده و گویا بین من و او پردهای کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشتزده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق امام عسکری (ع) دویدم. در این لحظه امام فرمود: عمه برگرد، که او را در جای خود خواهی دید. با تعجب برگشتم. وقتی وارد اطاق شدم، دیدم نوری از نرجس میدرخشد که چشمها را خیره میکند، سپس دیدم نوزاد، طیب و طاهر، نافبریده و ختنهکرده در حالی که در بازوی راستش نوشته است: ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا﴾ مواضع سجده را به زمین گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف آسمان بالا گرفته و میگوید: "أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ"؛ شهادت میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست. او بیهمتا است و شریکی ندارد، جدم محمد (ص) فرستاده خدا و پدرم علیامیر مؤمنان است." سپس نام یکایک ائمه را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آنگاه به درگاه الهی عرضه داشت: "اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي وَعْدِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً"؛ پروردگارا، آنچه را به من وعده دادی برآورده ساز و کارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و زمین را به وسیله من سرشار از انصاف و عدالت گردان.
همچنان غرق تماشای مناجات دلنشین و کلمات معجزهآسای این نوزاد بودم که ناگهان صدای امام عسکری بلند شد که عمه جان، آن فرزند را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف امام عسکری بردم. وقتی بچه در مقابل پدر قرار گرفت، هنوز روی دست من بود که بر پدرش سلام کرد. آنگاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد و کودک از (زبان علم و عصمت)آن حضرت، (دانش و معرفت و اسرارامامت) نوشید. بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتی نرجس به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت اینبار نیز زبان به کام فرزندش فروبرد، سپس فرمود: ای فرزند! بخوان! طفل شروع به خواندن کرد، از صحفآدم و زبور داود تا تورات و انجیل را به زبان عبرانی و سریانی خواند، سپس این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ...﴾[۲۷] آنگاه بر پیامبر اکرم (ص) و امیر المؤمنین (ع) و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد[۲۸][۲۹].
↑" سيرزقني اللّه ولدا بمنّه و لطفه"، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳
↑" سَتَحْمِلِينَ وَلَداً وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۰۸، ح ۴
↑" الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى أَرَانِي الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) خَلْقاً وَ خُلْقاً يَحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُهُ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۰۸، ح ۴
↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۲؛ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۵
↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۰، ح ۵
↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۵؛ باب ۴۳، ح ۲۵.همچنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۵۷؛ الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۰۱
↑ اینجا فقط به موارد اندکی اشاره شده است. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۵- ۲۰۰؛ همو، در انتظار ققنوس، مهدی علیزاده، ص ۱۸۸- ۱۹۸
↑ برخی اهل سنّت که ولادت حضرت مهدی(ع) را گزارش کردهاند، فقط آن را از دیدگاه شیعه بیان کردهاند، در حالی که عدهای گمان کردهاند کسانی که ولادت آن حضرت را نقل کردهاند بر این باور هستند که آن حضرت به دنیا آمده است
↑ سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۶، به نقل از: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۷۴ در پایان حوادث سال ۲۶۰ قمری