انسان کامل در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ولایت و خلافت' به 'ولایت و خلافت') |
|||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
[[اهل معرفت]] در بیان نسبت انسان کامل با حقتعالی احکامی را ذکر کردهاند؛ ازجمله: | [[اهل معرفت]] در بیان نسبت انسان کامل با حقتعالی احکامی را ذکر کردهاند؛ ازجمله: | ||
=== [[ولایت و خلافت]] الهی === | === [[ولایت]] و [[خلافت]] الهی === | ||
امام خمینی مانند دیگر [[عارفان]]<ref>کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۶۹–۷۰؛ آملی، تفسیر المحیط، ۵/۱۰۷.</ref> [[انسان کامل]] را [[خلیفه]] [[حقتعالی]] در [[خلق]] میداند که متصف به [[اسما]] و [[صفات الهی]] و [[متصرف]] در [[ملک]] و [[ملکوت]] عالم است و [[وظیفه]] [[تدبیر]] و [[تربیت]] [[مخلوقات]] را بر عهده دارد.<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۸؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.</ref> این [[خلافت]] انسان کامل، ریشه در خلافت [[حقیقت محمدیه]]{{صل}}، دارد که [[مظهر اسم اعظم]] «[[الله]]» است<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.</ref> و خلافت حقیقت محمدیه{{صل}}، و [[اسم اعظم]] «الله» نیز ناشی از خلافت کبرای [[فیض اقدس]] است.<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۱۷ و ۲۷؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۳۹.</ref> | امام خمینی مانند دیگر [[عارفان]]<ref>کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۶۹–۷۰؛ آملی، تفسیر المحیط، ۵/۱۰۷.</ref> [[انسان کامل]] را [[خلیفه]] [[حقتعالی]] در [[خلق]] میداند که متصف به [[اسما]] و [[صفات الهی]] و [[متصرف]] در [[ملک]] و [[ملکوت]] عالم است و [[وظیفه]] [[تدبیر]] و [[تربیت]] [[مخلوقات]] را بر عهده دارد.<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۸؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.</ref> این [[خلافت]] انسان کامل، ریشه در خلافت [[حقیقت محمدیه]]{{صل}}، دارد که [[مظهر اسم اعظم]] «[[الله]]» است<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.</ref> و خلافت حقیقت محمدیه{{صل}}، و [[اسم اعظم]] «الله» نیز ناشی از خلافت کبرای [[فیض اقدس]] است.<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۱۷ و ۲۷؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۳۹.</ref> | ||
به [[باور]] امام خمینی خلافت [[حقیقت]] [[محمدی]]{{صل}}، که مظهر اسم اعظم است، خلافتی دایم، محیط و [[ازلی]] است و [[حاکم]] بر باقی خلافتها و ولایتهاست؛ از اینرو خلافت [[پیامبران]]{{ع}}، دیگر از مظاهر [[خلافت پیامبر خاتم]]{{صل}}، بهشمار میرود،<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۳۹؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۹ و ۱۶/۲۱۰.</ref> همچنانکه [[ولایت کلیه]] مطلقه انسان کامل نیز [[باطن]] خلافت مطلقه کلیه قرار میگیرد.<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۴.</ref> ایشان [[ولایت]] را [[باطن نبوت]] میداند که مراتبی دارد و هرچه بهرهمندی از جلوههای [[اسمای الهی]] برای [[انسان]] بیشتر باشد، دایره [[ولایت و خلافت]] او گسترش مییابد و بر دیگران نیز ولایت و خلافت پیدا میکند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۱.</ref> | به [[باور]] امام خمینی خلافت [[حقیقت]] [[محمدی]]{{صل}}، که مظهر اسم اعظم است، خلافتی دایم، محیط و [[ازلی]] است و [[حاکم]] بر باقی خلافتها و ولایتهاست؛ از اینرو خلافت [[پیامبران]]{{ع}}، دیگر از مظاهر [[خلافت پیامبر خاتم]]{{صل}}، بهشمار میرود،<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۳۹؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۹ و ۱۶/۲۱۰.</ref> همچنانکه [[ولایت کلیه]] مطلقه انسان کامل نیز [[باطن]] خلافت مطلقه کلیه قرار میگیرد.<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۴.</ref> ایشان [[ولایت]] را [[باطن نبوت]] میداند که مراتبی دارد و هرچه بهرهمندی از جلوههای [[اسمای الهی]] برای [[انسان]] بیشتر باشد، دایره [[ولایت]] و [[خلافت]] او گسترش مییابد و بر دیگران نیز ولایت و خلافت پیدا میکند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۱.</ref> | ||
در نظر عارفان ولایت مراتبی دارد و برای هر مرتبه آن، قطبی است؛ اما قطبالاقطاب که باطن نبوت ختمی{{صل}}، است، برای [[ورثه]] [[محمدیه]]{{صل}}، است و این [[مقام]] برای امتهای گذشته نیست، و پس از این مرتبه، مرتبه [[نبوت عامه]] قرار دارد<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۴۷۶–۴۷۷.</ref> از اینرو [[ابنعربی]] [[معتقد]] است [[اقطاب]] محمدیین دو قسماند: یک قسم اقطاب پیش از [[بعثت رسول اکرم]]{{صل}}، که همان رسولاناند و تعدادشان ۳۱۳ نفر است و دیگر اقطاب پس از [[بعثت]] که تعدادشان [[دوازده نفر]] است و تا [[قیامت]] خواهند بود.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه ۴/۷۵.</ref> امام خمینی مقام [[قطبیت]] را [[مقام خلافت]] و قطبالاقطاب را همان [[خلافت]] [[حقیقت محمدیه]] میداند که مربی عالم و ساری در آن است و به جهت این خلافت، حقِ [[تصرف در عالم]] را دارد و این [[مقام]] را از ناحیه قطبالاقطاب دریافت میکند.<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۴۷ و ۱۴۵–۱۴۶.</ref> ایشان با استناد به [[سوره عصر|سوره والعصر]] [[معتقد]] است «عصر»، [[انسان کامل]] است که مصداق آن [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، و در عصر حاضر [[حضرت مهدی]]{{ع}}، میباشد که عصاره موجودات همه [[عوالم]] و نسخه تمام عالم در انسان کامل است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۷ و ۱۲/۴۲۳.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[انسان کامل - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «انسان کامل»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.</ref> | در نظر عارفان ولایت مراتبی دارد و برای هر مرتبه آن، قطبی است؛ اما قطبالاقطاب که باطن نبوت ختمی{{صل}}، است، برای [[ورثه]] [[محمدیه]]{{صل}}، است و این [[مقام]] برای امتهای گذشته نیست، و پس از این مرتبه، مرتبه [[نبوت عامه]] قرار دارد<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۴۷۶–۴۷۷.</ref> از اینرو [[ابنعربی]] [[معتقد]] است [[اقطاب]] محمدیین دو قسماند: یک قسم اقطاب پیش از [[بعثت رسول اکرم]]{{صل}}، که همان رسولاناند و تعدادشان ۳۱۳ نفر است و دیگر اقطاب پس از [[بعثت]] که تعدادشان [[دوازده نفر]] است و تا [[قیامت]] خواهند بود.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه ۴/۷۵.</ref> امام خمینی مقام [[قطبیت]] را [[مقام خلافت]] و قطبالاقطاب را همان [[خلافت]] [[حقیقت محمدیه]] میداند که مربی عالم و ساری در آن است و به جهت این خلافت، حقِ [[تصرف در عالم]] را دارد و این [[مقام]] را از ناحیه قطبالاقطاب دریافت میکند.<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۴۷ و ۱۴۵–۱۴۶.</ref> ایشان با استناد به [[سوره عصر|سوره والعصر]] [[معتقد]] است «عصر»، [[انسان کامل]] است که مصداق آن [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، و در عصر حاضر [[حضرت مهدی]]{{ع}}، میباشد که عصاره موجودات همه [[عوالم]] و نسخه تمام عالم در انسان کامل است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۷ و ۱۲/۴۲۳.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[انسان کامل - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «انسان کامل»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.</ref> |
نسخهٔ ۱۵ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۱۰
مفهومشناسی
«انسان کامل» در اصطلاح عرفانی، کسی است که به عالیترین منازل انسانیت رسیده و جامع میان مراتب الهی و خلقی از عقول و نفوس تا نازلترین مراتب وجود است.[۱] امام خمینی انسان کامل را صورت اسم جامع «الله»[۲] و مظهر مرتبه احدیت و واحدیت در اعیان خارجی[۳] میداند. در متون عرفانی از انسان کامل به خلیفه اعظم، آدم حقیقی، کامل و مکمّل، کون جامع، قطبالاقطاب و اکسیر اعظم تعبیر میشود[۴] و از آن جهت که جامع همه حقایق در عالم است، او را عالم صغیر نیز مینامند[۵].[۶]
پیشینه
ادیان و مذاهب مختلف همواره به شناخت ابعاد وجودیِ انسان کامل توجه کردهاند و کوشیدهاند نمونهای از انسان کامل را ارائه دهند.[۷] در متون یهود اندیشه آفرینش انسان بهصورت خداوند، قابلیت خداگونهشدن انسان را القا میکند،[۸] چنانکه مسیحیان حضرت عیسی(ع)، را انسان کامل میدانند که نشاندهنده همه ویژگیهای الهی است و همه کمالات در او موجود است.[۹] گروهی ریشه آن را در اسطوره کیومرث در اوستا و بعضی در آثار هرمس و غنوسی و آیینهای پیش از یهود دانستهاند.[۱۰]
در اسلام قرآن کریم ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۱]، ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۱۲]، ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾[۱۳] [۱۴] و روایات[۱۵] از انسان کامل با عنوان امام، خلیفه و حجت خدا در هر عصری یاد کردهاند. در برخی از دعاها؛ مانند زیارت رجبیه که در منابع شیعه آمده، بر این نکته تصریح شده است که امامان معصوم(ع)، با وجود اینکه بندگان خداوندند، تمام کمالات و صفات الهی را دارند.[۱۶]
بحث از انسان کامل از مباحث مهم در علم عرفان است و عارفان به آن توجه ویژهای کردهاند. آغاز بحث از انسان کامل در اسلام را میتوان در کلمات ابویزید بسطامی از عرفای قرن دوم هجری یافت؛ چنانکه قشیری از ابویزید نقل میکند که عارف، پس از فنای ذاتی به مقام کامل تام میرسد.[۱۷] منصور حلاج از عرفای قرن چهارم که تأثیری عمیق در عرفان صوفیانه داشت، با استفاده از برخی روایات که دلالت میکند انسان بهصورت حقتعالی خلق شده است، طبیعت انسان را دارای دو درجه لاهوتی و ناسوتی میداند و این اندیشه خداگونه بودن انسان، منجر به انقلابی در تفکر صوفیانه شد،[۱۸] اما این اصطلاح در کلمات ابنعربی به اصطلاح عرفانی رایجی تبدیل شد[۱۹] و او مباحث مهمی دربارهٔ انسان کامل و مقامات او مطرح کرد. به پیروی از او شاگردانش این مباحث را بهطور جدی دنبال کردند و سپس در این زمینه آثار فراوانی نوشته شد؛ ازجمله میتوان به کتاب «انسان کامل» تألیف عزیزالدین نسفی از عرفای قرن ششم و «الانسان الکامل فی معرفة الأواخر و الأوائل» تألیف عبدالکریم جیلی از عرفای قرن هفتم اشاره کرد.
بحث از انسان کامل با مباحثی چون چگونگی ارتباط حق با خلق، کیفیت ظهور عالم و مباحث معاد و قیامت مرتبط است. بحث از خلافت و ولایت را میتوان از دستاورهای بحث انسان کامل دانست که در سخنان امام خمینی در حکمت، کلام، فقه و سیاست مطرح شده است. ایشان نیز مانند دیگر عارفان به مسئله انسان کامل توجه جدی کرده است. نخستین کتاب ایشان با بحث از انسان کامل شروع شده[۲۰] و در غالب آثار عرفانی و اخلاقی ایشان این بحث مطرح شده است.[۲۱] ایشان کتاب مصباح الهدایه را به این هدف نگاشته و در آن مباحث بدیعی دربارهٔ خلافت و ولایت انسان کامل[۲۲] حقیقت محمدیه[۲۳] و مقامات انسان کامل[۲۴] ارائه کرده است.[۲۵]
ضرورت و حقیقت انسان کامل
نزد عارفان، انسان میتواند به مرتبهای از قرب و معنویت برسد که دارای ولایت تکوینی شده و شاهد بر اعمال و نهان بندگان باشد و حجت خداوند بر روی زمین شود و بر اساس متون دینی، زمین هیچگاه از ولیّ که حامل چنین مقامی است خالی نیست.[۲۶] ضرورت وجود انسان کامل در عالم امکان از این جهت است که ظهور حق در این عالم نیاز به مظهری اتم و جامع دارد که حقتعالی در آن تجلی میکند و این مظهر آینهای برای ظهور نور الهی و انعکاس آن در عالم هستی است.[۲۷] امام خمینی نیز علت ظهور اعیان خارجی را وجود مظهر اتمّ؛ یعنی انسان کامل میداند[۲۸] و هدف از خلقت عالم را این میشمارد که حق تعالی خود را در آینه انسان کامل شهود میکند.[۲۹] اهل معرفت تعریفهای مختلفی از انسان کامل مطرح کردهاند که هر کدام به جهتی از جهات کمالی او اشاره دارد. برخی او را کامل در علوم شریعت و طریقت و راهنمای ظاهری و باطنی خلایق دانستهاند.[۳۰] برخی او را کامل در اقوال، افعال و اخلاق نیک میدانند [۳۱] و گروهی او را کتاب جامع الهی تعریف کردهاند.[۳۲] به باور امام خمینی انسان کامل کسی است که فیوضات عالم بالا را به گونهای که افاضه میشود، حفظ و ضبط میکند و به عالم پایینتر میرساند؛ زیرا او جامع و کاملترین موجود میان موجودات است.[۳۳]
امام خمینی مانند دیگر عارفان[۳۴] انسان کامل را کون جامع میداند[۳۵] و این به جهت جامعیت او بر حقایق عالم، مظهر بودن او برای اسم جامع «الله» و جامع بودن او بر همه عوالم عقلی، مثالی و حسی، و عصاره عوالم غیب و شهادت است[۳۶] این انسان در ترتیب عوالم، در حضرت جامع قرار دارد که عالم آن کون جامع است.[۳۷] انسان کامل به جهت اینکه مظهر اسم جامع «الله» است، جامع همه اسما و جامع همه عوالم وجود است و عالم وجود تفصیلِ حقیقتِ انسان کامل است؛ بنابراین انسان کامل به مقام جمعی، جامعِ جلال و جمال، ظهور و بطون و اول و آخر است[۳۸] که از جهت احدیت جمع بودن نسبت به اسمای الهی، مظهر حضرت احدیت و به اعتبار مقام کثرت تفصیلی از حقایق، مظهر حضرت واحدیت است،[۳۹] همچنین انسان کامل به اعتبار مراتب سهگانه عالم، جامع مقام ملک (دنیا)، مقام برزخ و مقام عقل (آخرت) است. مقام ملکیِ او مقام شهادت و تعینات مظاهر و مقام برزخیِ او وصول به مرتبه مشیت مطلقه (فیض مقدس) که به اعتباری مقام عماء است و مقام اخروی او، مقام احدیت جمیع اسماست که حقایق همه اسما را در خود دارد و به اعتبار تطابق آن با عوالم، شامل چهار مقام است: مقام ملک، ملکوت، جبروت و لاهوت و به اعتبار تطابق آن با حضرات خمس مشتمل بر پنج مقام است: شهادت مطلقه (عالم اعیان عینی و علمی)، غیب مطلق (احدیت اسمای ذاتیه)، شهادت مضافه (جهت ظاهری اسما)، غیب مضاف (جهت غیبی اسما) و مقام کون جامع که مقام جامعیت انسان کامل است.[۴۰]
به باور امام خمینی انسان کامل به سبب مظهریت تام او از جمیع اسما دارای برزخیت کبراست، به گونهای که اسمی از اسما بر اسمی دیگر غلبه ندارد.[۴۱] ایشان این مقام را بر مشیت مطلقه و فیض مقدس که در مرحله تعین ثانی است، منطبق کرده است.[۴۲] ایشان مقام برزخیت کبری را همان مقام تدلّی در ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى﴾[۴۳] و مقام فقر مطلق میداند؛ البته نبی خاتم(ص)، این ویژگی را دارد که به مقام ﴿أَوْ أَدْنَى﴾[۴۴] که مقام فنای در احدیت و زوال حکم واحدیت است، رسیده است.[۴۵]
امام خمینی همانند عارفان دیگر[۴۶] عین ثابت انسان کامل را صورت و مظهر اسمالله و نخستین صورت ظاهرشده در حضرت علمیه و حاکم بر باقی اعیان ثابته میداند[۴۷] که مقام تربیت و خلافت بر آنها را بر عهده دارد.[۴۸] عین ثابت انسان کامل نسبت به سایر اعیان، همانند اسم جامع «الله» نسبت به اسمای دیگر است و دارای دو جهت است: یکی جهت غیبی و جمعی که ظهوری در اعیان ثابته ندارد و دیگری جهت ظهوری که از این جهت به حسب استعداد و صفا و کدورتی که آن اعیان دارند، در آنها ظهور و بروز میکند.[۴۹] عین ثابت انسان کامل واسطه در ظهور و تجلی اسم جامع «الله» در باقی اعیان ثابته و وصول رحمت الهی به ایشان است؛ زیرا باقی اعیان به جهت ضیق مرتبه وجودی، قادر به اخذ فیض از مرتبه اسم جامع «الله» نیستند[۵۰] همچنانکه در حضرت شهادت نیز ظهور اعیان خارجیه به واسطه انسان کامل است[۵۱] نخستین ظهور حقیقت انسان کامل در عقل اول و سپس در باقی عقول، نفوس کلی و جزئی و در صورتهای طبیعی و هیولایی است.[۵۲]
اهل معرفت اتفاق نظر دارند که کاملترین و برترین مصداق انسان کامل وجود مبارک رسول خاتم(ص)، است[۵۳] و سایر انبیا و اولیا در رتبه بعد واقع شدهاند و هر کدام به حسب استعداد زمانی و مکانی بهرهای از حقیقت آن وجود که به حقیقت محمدیه تعبیر شده، دارند.[۵۴] به اعتقاد امام خمینی رسول خدا(ص)، مصداق اعظم حقیقت محمدیه و رأس سلسله این حقیقت است و وجود مبارک امامعلی(ع)، و ائمه هدی(ع)، و در عصر حاضر اماممهدی(ع)، مصادیق بارز و اتم انسان کاملاند،[۵۵] بلکه طبق نظر ایشان این مقامات معنوی برای حضرت زهرا(س)، نیز ثابت است.[۵۶].[۵۷]
تطابق قرآن و انسان کامل
اهل معرفت قائل به تطابق میان انسان کامل و قرآناند و این دو را جامع حقایق عالم و کتابهای آسمانی میدانند[۵۸] در حقیقت قرآن کریم نسخهای از صفات کمالی انسان کامل است[۵۹] از اینرو از صفات پیامبر اکرم(ص)، این است که خُلق او قرآن بوده است.[۶۰]
امام خمینی معتقد است قرآن کریم صورت احدیت جمع جمیع اسما و صفات الهی است و حقتعالی خود را در این کتاب مقدس به تمام شئون و تجلیات معرفی کرده است و این کتاب صورت اسم اعظم الهی است؛ همچنان که انسان کامل نیز صورت و مظهر اسم اعظم بهشمار میآید. به اعتقاد ایشان حقیقت انسان کامل و قرآن در حضرت غیب متحدند و در عالم دنیا از یکدیگر متمایز شدهاند و از این جهت است که پیامبر اکرم(ص)، از این دو با عنوان ثقلین یاد و تأکید کرده است این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا به حوض کوثر وارد شوند.[۶۱] انسان کامل به دلیل جامعیت او نسبت به حقایق و خلیفه الهی بودن او در عالم، بزرگترین آیت الهی است و طبق بعضی روایات[۶۲] کتابی است که خداوند به دست خود نگاشته و جامع حقایق عالم است.[۶۳] این نگارش به دست جمال و جلال الهی صورت گرفته است؛ از اینرو انسان کامل جامع اسمای جمالیه و جلالیه است.[۶۴]
به باور امام خمینی میان انسان کامل و قرآن تطابق است و اگر انسان کامل کتاب واحدی اعتبار شود، سرّ، روح، عقل، نفس، خیال و طبع او، به منزله ابواب، سورهها و مراتبی است که هر یک از آنها آیات و کلمات الهیاند و اگر انسان کامل کتابهای متعددی اعتبار شود، هر یک از مراتب انسان، کتاب مستقلی است که دارای ابواب و فصولی است. در حقیقت انسان کامل به اعتبار وجود جمعی (احدیت جمع)، قرآن و به اعتبار وجود تفصیلی، فرقان بهشمار میرود؛ از اینرو روایات[۶۵] از امامعلی(ع)، به فاصل میان حق و باطل یاد کردهاند.[۶۶] به نظر ایشان انسان کامل به اعتبار اینکه جامع حقایق وجود است، کتاب جامع الهی و قرآن است،[۶۷] بلکه در مشرب عرفان همه موجودات، قرآن جامعاند که مراتب چهارگانه و بطون هفتگانه قرآن را دارند.[۶۸].[۶۹]
نسبت انسان کامل با حقتعالی
اهل معرفت در بیان نسبت انسان کامل با حقتعالی احکامی را ذکر کردهاند؛ ازجمله:
ولایت و خلافت الهی
امام خمینی مانند دیگر عارفان[۷۰] انسان کامل را خلیفه حقتعالی در خلق میداند که متصف به اسما و صفات الهی و متصرف در ملک و ملکوت عالم است و وظیفه تدبیر و تربیت مخلوقات را بر عهده دارد.[۷۱] این خلافت انسان کامل، ریشه در خلافت حقیقت محمدیه(ص)، دارد که مظهر اسم اعظم «الله» است[۷۲] و خلافت حقیقت محمدیه(ص)، و اسم اعظم «الله» نیز ناشی از خلافت کبرای فیض اقدس است.[۷۳]
به باور امام خمینی خلافت حقیقت محمدی(ص)، که مظهر اسم اعظم است، خلافتی دایم، محیط و ازلی است و حاکم بر باقی خلافتها و ولایتهاست؛ از اینرو خلافت پیامبران(ع)، دیگر از مظاهر خلافت پیامبر خاتم(ص)، بهشمار میرود،[۷۴] همچنانکه ولایت کلیه مطلقه انسان کامل نیز باطن خلافت مطلقه کلیه قرار میگیرد.[۷۵] ایشان ولایت را باطن نبوت میداند که مراتبی دارد و هرچه بهرهمندی از جلوههای اسمای الهی برای انسان بیشتر باشد، دایره ولایت و خلافت او گسترش مییابد و بر دیگران نیز ولایت و خلافت پیدا میکند.[۷۶]
در نظر عارفان ولایت مراتبی دارد و برای هر مرتبه آن، قطبی است؛ اما قطبالاقطاب که باطن نبوت ختمی(ص)، است، برای ورثه محمدیه(ص)، است و این مقام برای امتهای گذشته نیست، و پس از این مرتبه، مرتبه نبوت عامه قرار دارد[۷۷] از اینرو ابنعربی معتقد است اقطاب محمدیین دو قسماند: یک قسم اقطاب پیش از بعثت رسول اکرم(ص)، که همان رسولاناند و تعدادشان ۳۱۳ نفر است و دیگر اقطاب پس از بعثت که تعدادشان دوازده نفر است و تا قیامت خواهند بود.[۷۸] امام خمینی مقام قطبیت را مقام خلافت و قطبالاقطاب را همان خلافت حقیقت محمدیه میداند که مربی عالم و ساری در آن است و به جهت این خلافت، حقِ تصرف در عالم را دارد و این مقام را از ناحیه قطبالاقطاب دریافت میکند.[۷۹] ایشان با استناد به سوره والعصر معتقد است «عصر»، انسان کامل است که مصداق آن پیامبر اکرم(ص)، و در عصر حاضر حضرت مهدی(ع)، میباشد که عصاره موجودات همه عوالم و نسخه تمام عالم در انسان کامل است.[۸۰].[۸۱]
آینه تمامنمای حقتعالی
امام خمینی مانند دیگر اهل معرفت[۸۲] انسان کامل را آینه تمامنمای حق میداند که از طرفی حقتعالی در او خود و کمالات خود را مشاهده میکند و از طرفی به جهت اشتمال انسان بر حقایق موجودات، واسطه رؤیت اشیاست[۸۳] و این به جهت وصول انسان کامل به جهت قرب فرایض است که در آن عبد سمع و بصر حق میگردد و حقتعالی به واسطه او عالم را مشاهده میکند.[۸۴] به اعتقاد ایشان هر مظهری که تجلی حق در آن کاملتر و تمامتر باشد، دلالت او بر عالم غیب کاملتر است و عالم عقول و نفوس به جهت تنزه از ماده و کدورتهای آن، کلمات الهیاند که بر حقایق غیبی دلالت دارند؛ اما انسان کامل به جهت اینکه جامع همه حقایق الهی و اسما و صفات اوست و آینه تمامنمای اسمای الهی است، کاملترین کلمات الهی، بلکه کتاب جامع الهی است.[۸۵]
برخی اهل معرفت از رؤیت حقتعالی، خود را در آینه تجلیات به استجلا تعبیر میکنند؛ به این معنا که حقتعالی اراده کرده کمالات اسمائی خود را در خارج محقق سازد تا خود را در آینه این تجلی مشاهده کند و کمال این استجلا در مظهر اتمّ محقق میشود و آن انسان کامل است و بدون آن کمال استجلا محقق نمیشود[۸۶] مقابل استجلا، جلا قرار دارد که به معنای ظهور ذات برای ذات است[۸۷] همچنانکه کمال جلا نیز ظهور در انسان کامل است.[۸۸]
بعضی عارفان کمال ظهور حق در انسان کامل را کمال جلا و جمع حقتعالی میان شهود حقتعالی خود را در ذات خود و میان شهود حقتعالی خود را در آنچه از او امتیاز مییابد و غیر نامیده میشود کمال استجلا، دانستهاند.[۸۹] امام خمینی این نظر را نمیپذیرد و قائل است کمال استجلا، مشاهده حقتعالی خود را در آینه انسان کامل است که مظهر اسم جامع «الله» است و کمال جلا، ظهور حق در آینه انسان کامل است و این در صورتی است که برای سلسله عالم هستی مراتبی اعتبار شود؛ اما با نفی مراتب و اضمحلال آن، امتیازی باقی نمیماند و کمال جلا، ظهور حقتعالی در هر مظهر و آینهای و کمال استجلا، رؤیت حقتعالی خود را در همه این مظاهر است.[۹۰].[۹۱]
مخلوق اول
امام خمینی مانند دیگر عارفان[۹۲] معتقد است عین ثابت انسان کامل، نخستین ظهور در نشئه اعیان ثابته است[۹۳] در عالم کون نیز انسان کامل مظهر اسم اعظم و مشیت مطلقه الهی است که به واسطه او، مراتب وجود از غیب و شهود و منازل نزول و صعود و سایر موجودات ظهور یافتهاند و از این جهت موجودات مظاهر حقیقت انسان کاملاند.[۹۴].[۹۵]
نسبت انسان کامل با عالم
اهل معرفت در بیان نسبت انسان کامل با عالم نیز احکامی ذکر کردهاند؛ ازجمله:
واسطه فیض
انسان کامل واسطه فیض میان حق و خلق است و فیوضات را از عالم بالا به همان گونهای که افاضه میشود، حفظ و ضبط میکند تا به عالم پایین برساند؛ بنابراین از یک طرف به حق متصل است و از آن فیض دریافت میکند و از ناحیه دیگر این فیوضات را به خلق میرساند[۹۶] از دیدگاه عارفان فیض مقدس و وجود منبسط که مقام روحانیت رسول ختمی(ص)، و ولایت مطلقه علویه(ع)، است رابط میان حادث به قدیم و متغیر به ثابت است و اگر این حقیقت نباشد، فیض قدیم و ثابت به متغیر و حادث نمیرسد.[۹۷].[۹۸]
سریان در عالم
از ویژگیهای دیگر انسان کامل که در رهاورد فکری امام خمینی توجه ویژهای به آن شده، احاطه انسان کامل و معیت قیومی او با نظام آفرینش است که به باور ایشان، بسیاری از معارف دینی با توجه به آن، جایگاه خاص خود را پیدا میکنند.[۹۹] امام خمینی همانند دیگر عرفا[۱۰۰] معتقد است حقیقت انسان کامل ساری و جاری در مراتب عالم و به منزله روح و لُبّ عالم است و عالم به منزله قوا و فروع اوست؛ اگرچه به کیفیت این سریان و نزول، کسی جز اولیا و کاملان دست پیدا نمیکن. د[۱۰۱] این مقام برای انسان کامل بدان جهت است که او با خروج از مطلق انانیت و وصول به فنای ذاتی و صفتی و فعلی، و رسیدن به عبودیت مطلقه، روح و نفس خود را تسلیم حقتعالی کرده و در مقابل، حقتعالی به او روح و نفس و جسم کل عطا کرده است، چنانکه در زیارت جامعه[۱۰۲] به آن اشاره شده است.[۱۰۳].[۱۰۴]
غایت هستی
امام خمینی مانند دیگر عرفا[۱۰۵] انسان کامل را غایت و هدف خلقت دانسته و با استناد به برخی روایات[۱۰۶] انسان کامل را مقصود اصلی از اراده الهی در ایجاد عالم میداند[۱۰۷] که آینهای جامع برای رؤیت خود در آن است.[۱۰۸] انسان کامل همچنانکه غایتِ ایجاد عالم است، غایت پایان عالم نیز است؛ به این معنا که رجوع عالم در آخرت و معاد به واسطه اوست که صاحب نفس کلی و واجد مرتبه عقل است[۱۰۹] چنانکه در زیارت جامعه آمده است «و رجوع خلق به سوی شماست»[۱۱۰] امام خمینی برای اثبات این مطلب به دو مبنای عرفانی تمسک جسته است: نخست اینکه موجودات قوا و فروع وجود انسان کاملاند و همچنانکه آغاز و ایجاد آنها در مرتبه غیب به واسطه رب انسان کامل است، رجوع آنها در مرتبه شهادت و عالم طبیعت نیز به واسطه انسان کامل است.[۱۱۱] دوم اینکه انسان کامل به مقام فنا و بقای بعد از فنا رسیده و رجوع به او، رجوع الی الله است[۱۱۲] و این همان حقیقت قیامت کبری در عالم اعیان است که رجوع این مظاهر به اصل خود و استهلاک نورشان در نور حقتعالی به واسطه انسان کامل است.[۱۱۳].[۱۱۴]
ویژگیهای انسان کامل
عرفا ویژگیهای فراوانی ازجمله جامعیت، وصول به مقام برزخیت کبری و تعین اول و اشتمال بر دو قوس نزول و صعود عالم را برای انسان کامل برشمردهاند.[۱۱۵] امام خمینی نیز برای انسان کامل ویژگیهایی ذکر کرده است؛ ازجمله:
اشتمال بر دو قوس صعود و نزول عالم
انسان کامل مشتمل بر حقایق تمام سلسله وجود عالم امکان از مراتب قوس نزول عالم تا مرحله عالم طبیعت و در قوس صعود تا مقام تدلّی و قرب بلکه مقام ﴿أَوْ أَدْنَى﴾[۱۱۶] است که آخرین مرتبه انسانیت است.[۱۱۷] این دو قوس یکی مقام شهادت و ظهور به رحمانیت در قوس نزول و دیگری ظهور به رحیمیت و مقام غیب در قوس صعود است که از آن به ﴿قَابَ قَوْسَيْنِ﴾[۱۱۸] تعبیر میشود.[۱۱۹].[۱۲۰]
عدم تناهی
انسان کامل از آنجاکه ظل ذات مقدس الهی است، موجودی غیر متناهی و غیر محدود است و در همه صفات جلال و جمال حدی ندارد؛ اما باقی انسانها محدودند. چنین انسانی دارای برداشت و نظر صحیح و کامل است و میتواند قرآن را آنگونه که هست درک کند و برداشت صحیح و کاملی از دین و عالم داشته باشد؛ اما برداشتهای افراد دیگر محدود به مرتبه کمالیای است که پیدا میکنند[۱۲۱].[۱۲۲]
برتری بر زمان و مکان
به باور امام خمینی به جهت اینکه افعال انسانِ کامل فعل حق شمرده میشود[۱۲۳] مانند حقتعالی فوق زمان و مکان است و زمان و حرکت بر افعال او غلبه و سلطنت ندارند، بلکه عوالم برای ولی کامل خاضعاند؛ بنابراین انسان کامل میتواند از زمان و مکان عبور کند و این سرّ طیالارض برای چنین افرادی است؛ چنانکه در جریان انتقال تخت بلقیس، آصف برخیا در مکان تصرف کرد و زمین میان او و تخت بلقیس جمع گشت و او تخت را انتقال داد.[۱۲۴] .[۱۲۵]
اعتدال تام
اهل معرفت انسان کامل را به جهت اعتدال کامل در صفات و ملکات فاضله و در تمامی احوال، اقوال و افعال خود و در حکمت و معرفت به حقتعالی بر صراط مستقیم میدانند؛ زیرا او از افراط و تفریط و انحراف از طریق مستقیم به دور است.[۱۲۶] مزاج انسان کامل نیز دارای اعتدال تامی است. این مزاج سبب میشود ظهور اسمای الهی؛ مانند صفت حیات و توابع آن در او بیشتر باشد.[۱۲۷]
به اعتقاد امام خمینی انسان کامل در مظهریت اسما و صفات نیز دارای اعتدال و استقامت مطلقه و بر صراط مستقیم است و این استقامت نیز از استقامت رب انسان کامل که عین ثابت اوست نشئت میگیرد و این مقام همان مقام وسطیت عظمی و برزخیت کبراست[۱۲۸] زیرا او دارای مقام جامعیت و وسطیت است که صفتی از صفات و اسمی از اسما در آن غلبه ندارد و ربّ او نیز که اسم جامع «الله» است، بر صراط مستقیم است؛ چنانکه در آیه کریمه به آن اشاره شده است ﴿إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۲۹] اما دیگر موجودات، یکی از اسمای الهی در آنها غلبه و تصرف دارد و باقی اسما در بطوناند.[۱۳۰] البته مؤمنان که تابع انسان کاملاند، به نور هدایت و معرفت او سیر میکنند و تسلیم انسان کاملاند، صراط آنان نیز صراط مستقیم است و وصولشان به تبع وصول انسان کامل است.[۱۳۱].[۱۳۲]
وصول به مرتبه احدیت
این مقام ناشی از تجلی اطلاقی در مرتبه احدیت است. در این مرتبه تمام تعینات خلقی، اسمائی و صفاتی محو و مستهلک میشوند و از آن به مقام ظلومیت که شکستن بتهای انانیت است و جهولیت که فنای از فنا است تعبیر میشود که برگرفته از آیه ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾[۱۳۳] است.[۱۳۴].[۱۳۵]
وصول به حقیقت لیلةالقدر
امام خمینی مانند استاد خود محمدعلی شاهآبادی[۱۳۶] معتقد است شب قدر به حقیقت انسان کامل اشاره دارد. به اعتقاد ایشان شب قدر شبی است که خورشیدِ حقیقت (حقتعالی) با همه اسما و صفات خود در بنیه و تعین انسانِ کامل غروب میکند و پنهان میشود.[۱۳۷] .[۱۳۸]
وصول به مرتبه عبودیت مطلقه
این مقام در اصل برای نبی خاتم(ص)، بوده و برای دیگر اولیا به پیروی از ایشان ثابت است. این مقام همان فقر مطلق و نردبان رسالت است؛ چنانکه در نماز خداوند تعالی پیامبر(ص)، را با قدم عبودیت، به مرتبه احدیت و سایر بندگان را به واسطه ایشان(ص)، به معراج قرب رسانید.[۱۳۹] عبادت انسان کامل بر پایه مشاهده و حضور است، بر خلاف غیر انسان کامل.[۱۴۰] به اعتقاد امام خمینی از آنجاکه انسان کامل مظهر اسم جامع «الله» است، عبادت او عبادتی مطلق و او «عبدالله» حقیقی است،[۱۴۱] اما عبادت غیر انسان کامل از کاملان به جهت مظهریت از بعضی از اسمای الهی، عبادتی مقید است.[۱۴۲] به باور ایشان وقتی انسان به مقام عبودیت رسید و به مقام اسمیت دست یافت، به واسطه قرب نوافل که در آن حقتعالی سمع و بصر عبد میگردد، خود را در الوهیت مشاهده میکند و این مقام، اول منازل ولایت است،[۱۴۳] لکن صفت خضوع و بندگی انسان کامل، مانع از اظهار ربوبیت میشود، بلکه اظهار معجزات را نیز که نوعی اظهار ربوبیت است، مکروه میداند.[۱۴۴].[۱۴۵]
اطلاع بر سرّالقدر
سرّالقدر از امور غیبی بهشمار میرود که سالک در مراحل سیر و سلوک خود به صُقع ربوبی و مقام تعین ثانی، به آن دست مییابد و این با اطلاع بر اعیان ثابته و اقتضاها و استعدادهای اشیا است.[۱۴۶] امام خمینی بر این اعتقاد است که اطلاع بر سرّالقدر برای افراد معدودی از انسانها مانند انسان کامل اتفاق میافتد و حتی برای همه انبیا و رسل(ع)، نیز میسور نیست[۱۴۷] و این در سفر سوم از اسفار اربعه است که سالک از حضرت احدیت جمع (مرتبه احدیت) در اعیان ثابته سیر میکند و حقایق اشیا و کمالات آنها و همچنین کیفیت عروج آنها در قوس صعود را درمییابد.[۱۴۸]
ایشان مانند دیگر اهل معرفت[۱۴۹] معتقد است دعای انسان کامل که بر اساس علم به قضا و قدر و مقامات وجود و عوالم غیب و شهود است، مستجاب است، مگر دعایی که به جهت امتثال امر الهی به دعا و طلب باشد نه به جهت حصول مطلوب.[۱۵۰].[۱۵۱]
همافق بودن با مشیت مطلقه
انسان کامل که کون جامع و اسم اعظم الهی است، متحد با مشیت حقتعالی است که به واسطه آن باقیِ مراتب وجود ظاهر میشوند و این مراتب، ظهور نور و مظاهر آن حقیقت هستند و این همان مشیتی است که طبق برخی روایات[۱۵۲] خلق اشیا به واسطه او و خلق آن بدون واسطه بوده است.[۱۵۳] انسان کامل در تحت اسم جامع «الله»، همه اعیان ثابته و لوازم آن برای او منکشف میشود و پس از وصول به مقام بقای بعد از فنا، حقانی شده و همافق با مشیت میگردد و روحانیت او عین مقام ظهور فعلی حق میگردد. در این حالت به مقام قرب فرایض میرسد و حقتعالی به واسطه او میبیند و میشنود.[۱۵۴].[۱۵۵]
تعلیم فرشتگان
انسان کامل از آنجاکه مظهر اسم جامع «الله» است، فوق فرشتگان است و تعلیم فرشتگان به واسطه انسان کامل واقع شده است؛ زیرا فرشتگان مظهر بعضی از اسمای الهیاند و وجودی محدود دارند؛ اما انسان کامل که در صلب آدم(ع)، بود مظهر اسم اعظم الهی و مظهر همه اسمای جلالی و جمالی حق است[۱۵۶] و همین، دلیل سجده فرشتگان بر آدم(ع)، بوده است؛ زیرا او مظهر تجلی همه اسما و اسم جامع «الله» است، از این جهت وظیفه تعلیم آن اسما را به فرشتگان پیدا کرده است و شیطان چون به این حقیقت پی نبرده بود، عصیان کرد،[۱۵۷] بلکه طبق بعضی از روایات[۱۵۸]تسبیح، تحمید، تهلیل و تمجید فرشتگان به هدایت و تعلیم انسان کامل است که در صلب آدم(ع)، بوده و این انسان کامل منطبق بر روح پیامبر اسلام(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، و ائمه(ع)، پس از ایشان است که ارواح آنان پیش از آدم(ع)، خلق شدهاند.[۱۵۹].[۱۶۰]
ضرورت وجود انسان کامل
مسأله ضرورت وجود انسان کامل از مباحث عمیق و ریشهای در عرفان اسلامی و متون دینی، یعنی آیات و روایات است. امام خمینی در کتاب ارزشمند مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة[۱۶۱] با رویکردی محققانه و روشمندانه به واکاوی ضرورت وجود انسان کامل در قالب مسأله خلافت و ولایت پرداخته است. این کتاب از آثار نفیس در مبحث نبوت و ولایت از منظر عرفانی است که با بیانی رسا مسائل غامض نبوت و ولایت را با مهارت و به لسان خواص از عرفا تقریر کرده و در نحوه سریان و ظهور حقیقت «نبوت تعریفیه» و ولایت محمدیه و علویه در عالم وجود، مطالب دقیق، تحقیقی و در بعضی از موارد ابتکاری آورده است[۱۶۲].
در منظومه فکری و اجتماعی امام، ضرورت وجود انسان کامل از جایگاه رفیعی برخوردار است. از منظر ایشان، عین ثابت انسان کامل، خلیفه اعظم الهی است و خدا در آینه وجود او تجلی میکند و او مظهر اسم اعظم الهی است؛ زیرا اسم اعظم الهی چون مستجمع جلال و جمال و ظهور و بطون است، ممکن نیست که با مقام جمعی خود در عینی از اعیان تجلی کند؛ زیرا مرآت، مضیق و تیره است و مرئی گسترده و صافی، و مرآت با وجه مرئی مناسبت ندارد. اگر عین ثابت انسانی که با آن مناسبت دارد، نبود؛ هیچ عینی از اعیان ثابته ظاهر نمیشد و اگر ظهور این اعیان نبود؛ هیچ عینی از اعیان خارجی ظاهر نمیشد و ابواب رحمت الهی گشوده نمیگشت[۱۶۳].
امام بر این باور است که «انسان کامل»، چون «نشأه» او نسبت به جمیع شئون أسمائی و اعیانی و حقائق الهی و کونی عام و فراگیر است، مرآت شهود همه حقائق و آیینه تمام نمای حق تعالی است و منزلت او نسبت به حق در رؤیت اشیاء، به منزله «انسان العین»، یعنی مردمک چشم نسبت به چشم است. پس انسان کامل همانگونه که آینه شهود خود حق است، آینه شهود همه اشیاء نیز هست[۱۶۴]. به نظر امام مراد از حقایق عالم، اعیان و اسماء به احدیت جمع میباشد. بنابراین، انسان کامل دارای احدیت جمع نسبت به اسماء و اعیان است[۱۶۵].
از دیدگاه ایشان، خلافت، حقیقت ولایت، و این حقیقت، ربّ ولایت علوی است و ولایت علوی با حقیقت خلافت محمدی (ص) در نشأه امر و خلق متحد است[۱۶۶]. حقیقت ولایت در اندیشه امام، ظهور ربوبیّت است، که اصل وجود و کمال آن است و هر موجودی که حظّی از وجود دارد، از حقیقت ربوبیّت و ظهور آنکه حقیقت خلافت و ولایت است، حظّی دارد؛ زیرا لطیفه الهیّه، حقیقت «وجود منبسط» و «نفس الرحمن» و «حقّ مخلوق به» است که بعینه باطن خلافت ختمیّه و ولایت مطلقه علویّه است. از این رو، استاد ایشان آیتالله شاهآبادی شهادت به ولایت را در شهادت به رسالت منطوی میدانسته است؛ زیرا ولایت باطن رسالت است؛ چنانکه از نظر امام در شهادت به الوهیّت، شهادت به رسالت و ولایت، و در شهادت به رسالت، شهادت به الوهیت و ولایت منطوی است، و در شهادت به ولایت، آن دو شهادت دیگر منطوی است[۱۶۷].
نماز، که حقیقت معراج مؤمنان و سرچشمه معارف اصحاب عرفان و ارباب ایقان است، نتیجه کشف تامّ محمّدی (ص) است که به عنوان رهآوردی از سفر ملکوتی معراج برای بهترین امم، آورده است. البتّه اگر سالک به عظمت آن پی برد و به قدر مقدور، به امر آن قیام کند و از دستگیری انسان کامل برخوردار گردد، به مقام قرب احدی که مقصد اصلی و مقصود فطری است دست مییابد؛ زیرا فرجام همه موجودات به توسّط انسان کامل تحقق پیدا میکند: «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ»[۱۶۸][۱۶۹]
رسالت انسان کامل
عارفان بر رسالت انسان کامل، سخنان فراوانی گفتهاند. امام خمینی نیز بر امور ذیل به عنوان رسالت انسان کامل تأکید دارد.
بسط خداشناسی و خداخواهی
انسان کامل به نظر حضرت امام خمینی، نخست خود از حکمتی که خداوند بر او افاضه کرده است، یعنی معرفت شئون ذاتی و تجلیات اسمائی و افعالی خدا در حضرت علمیه و عینیه به مشاهده حضوری، برخوردار[۱۷۰]، و فانی مطلق و باقی به بقاء حق میگردد و از خود تعیّن و انّیّت و انانیّتی ندارد، بلکه خود از اسماء حسنی و اسم اعظم به شمار میآید[۱۷۱]، و آنگاه مردم را به صراط مستقیم خداشناسی و خداخواهی فرا میخواند؛ زیرا صراط او صراط مستقیم میباشد و «صراط آنان که نعمتشان بخشیده است» به طور مطلق منحصر در صراط اوست، که بالاصاله مختص خاتم پیامبران (ص) است، و بالتبعیه، از آن انبیاء و اولیاء[۱۷۲].
انسان چون هرچه جز حق را محو کرده، صحو بعد المحو به او دست دهد و وجودش، وجودی حقانی گردد، سفر به سوی خلق را بالحق آغاز میکند. و چون در دریای کثرت شناور گردد، هدایت خود را، که هدایت مطلقه به صراط مستقیم انسانیّت و سیر إلی الاسم الجامع و رجوع به حضرت اسم الله اعظم و از حدّ افراط و تفریط که ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ﴾[۱۷۳] و ﴿ضَالِّينَ﴾[۱۷۴] است، خارج است، طلب کند[۱۷۵].
به نظر امام این هدایت، هدایت به مقام برزخیّت است، که حد وسط بین احتجاب از وحدت به حجاب کثرت است، که مرتبه ﴿مَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ﴾ است؛ و احتجاب از کثرت به وحدت است، که مقام ﴿ضَالِّينَ﴾ و متحیرین در جلال کبریاست[۱۷۶][۱۷۷]
انسانسازی
یکی دیگر از رسالتهای انسان کامل، انسانسازی است. از این رو، مؤمن برای دستیابی به مقصد، باید تابع انسان کامل باشد که مظهر جمیع اسماء و صفات حق تعالی، و دارای مقام وسطیت و بر طریق مستقیم است، چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۷۸] یعنی مقام وسطیت و جامعیت بدون برتری صفتی بر صفتی و ظهور اسمی دون اسمی، از آن پروردگار اوست، و مربوب آن ذات مقدس نیز بر صراط مستقیم است. و مؤمنان نیز چون در سیر و سلوک، تابع انسان کامل هستند و قدم، جای قدم او میگذارند و در پرتو نور هدایت و مصباح معرفت او سیر میکنند و عقل خود را در کیفیت سیر معنوی إلی الله دخالت نمیدهند، بر صراط مستقیماند و حشر آنها با انسان کامل و وصول آنها به تبع وصول انسان کامل است، به شرط آنکه دلهای خود را از تصرفّات شیاطین، حفظ کنند و در سیر و سلوک إلی الله، خود را تسلیم انسان کامل کنند[۱۷۹].
امام در بحث از آداب شهادت به رسالت، بر این نکته تأکید میکند که نمازگزار باید شهادت به رسالت را از ژرفای قلب ادا کند و به یاد آورد که خاتم پیامبران (ص) واسطه فیض حق و رابط بین حق و خلق است و تمام دایره وجود از عوالم غیب و شهود، ریزهخوار خوان نعمت او هستند و اگر مقام روحانیّت و ولایت مطلقه او نبود، احدی از موجودات لایق استفاده از مقام غیب احدی نبود و فیض حق به موجودات نمیرسید و نور هدایت در هیچیک از عوالم ظاهر و باطن نمیتابید[۱۸۰].
بنابراین، سالک در این سفر روحانی، محتاج به آن وجود مقدس است تا به دستگیری او، این عروج روحانی را به پایان برد. این شهادت، اعلان به قوای ملکی و ملکوتی است؛ زیرا نماز، که حقیقت معراج مؤمنین و سرچشمه معارف اصحاب عرفان و یقین است، نتیجه کشف تامّ محمّدی (ص) و رهآورد معنوی اوست که از این سفر معنوی روحانی برای امّت خود، ارمغان آورده است[۱۸۱].
در منظومه فکری و اجتماعی امام، انسان کامل کسی است که فیوضات عالم بالا را حفظ و ضبط کند و به عالم پایین برساند، نه از آن طرف دستش کوتاه باشد، و نه از این طرف، غافل باشد؛ لذا پیامبر اعظم (ص) چون میتواند همه تجلیات را درک کند و پرده از جمال بردارد، میتواند به همه موجودات حتی نباتات و جمادات هم رسیدگی داشته باشد[۱۸۲][۱۸۳]
آخرتخواهی (پیوند دنیا و آخرت)
پیغمبر اکرم (ص) که انسان کامل و نبی رحمت بود، مردم را به آخرت خواهی، هدایت میکرد و برای کسانی که در ضلالت بودند، به واسطه رحمتی که داشت، متأثر بود[۱۸۴].
البته چون میان دنیا و آخرت پیوند و ارتباطی ناگسستنی وجود دارد، انسان کامل آدمیان را به این حقیقت، دلالت میکند که عالم آخرت، نمونه عالم طبیعت است و باید از درون همین عالم طبیعت و دار دنیا و از داخل جاهطلبیها، ریاستطلبیها، دنیاطلبیها، کینهها، حسدها، بخلها که در باطن، آتشهای خطرناک هستند، در خط مستقیم حرکت کرد. اگر سیر انسان در خط مستقیم که صراط مستقیم قرآنی و اسلامی است، نباشد، به درون آتشهای دنیا میافتد و این صراط، نمونه صراطی است که در جهنم میباشد[۱۸۵].
به نظر امام، همه دعوت به دنیا دارند، ولی نبی که انسان کامل است، دعوت به آخرت و اصلاح امر دنیا دارد[۱۸۶]. جمیع شرایع و ادیان، آخرت را مقابل این عالم، و دنیا را مقابل آخرت دانستهاند و لذا باید به نشئهای غیر این نشئه و مرتبه وجودی دیگری قائل شد[۱۸۷][۱۸۸]
صفات انسان کامل
مصونیت از گناه و اشتباه و علم لدنی از صفات مشترک تمام انبیاء و امامان معصوم و وحی و معجزه از اختصاصات پیامبران است. امامان معصوم از الهام، تحدیث و کرامت بهرهمند هستند. از آنجا که این امور از مسلمات اعتقادات شیعه بوده و رهبر معظم انقلاب در مقام اثبات یا توضیح آنها در سخنرانیهای خود نبودهاند، در اینجا فقط به برخی از نکات در فرمایشات ایشان اشاره میشود: ایشان در توصیف امام معصوم میفرمایند: امام معصوم، انسان والایی است که از لحاظ دینی، قلب او آیینه تابناک انوار هدایت الهی است؛ روح او به سرچشمه وحی متصل و هدایت او، هدایت خالص است؛ رفتار و اخلاق او صد در صد همراه با فضیلت است؛ هوای نفس در او راهی ندارد؛ گناه بر او چیره نمیشود؛ شهوت و تمایلات انسانی، او را مغلوب خود نمیکند؛ خشم و غضب، او را از راه خدا دور نمیکند؛ از لحاظ سیاسی، بینش وسیع او آن چنان است که آرامترین حرکات و ریزترین حوادث را در صحنه زندگی جامعه، با چشم تیزبین خود میبیند همان طور که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «وَ اللَّهِ لَا أَكُونُ كَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ»[۱۸۹]؛ یعنی من کسی نیستم که بتوان او را با لالایی خواب کرد. در مواجهه با حوادث زندگی و وقایع کمرشکن، از خود شجاعت و اقتدار روحی و معنوی نشان میدهد؛ جانش برای او ارزشی ندارد، اما برای جان انسانها، حتی مردم دور دست و زنانی که جزو پیروان دین او نیستند، ارزش قائل است و میگوید اگر کسی از غصه دق کند، حق دارد[۱۹۰]. معظم له پس از اشاره به ضرورت وجود صفات الهی در حاکم و تفاوت جوهری حاکمیت در اسلام و سایر مکاتب بشری سر عصمت امام را در شکل غایی و اصلی خود این میداند که هیچگونه امکان تخطی و تخلفی وجود نداشته باشد[۱۹۱].
مقام معظم رهبری در توصیف وحی پیامبر(ص) معتقدند درخشیدن این نور در قلب مقدس پیغمبر و تحمل مسئولیت وحی از طرف آن بزرگوار، به طور صریح، عالم خلقت، عالم وجود انسان و دنیای مادی را به معدن غیب وصل میکند. اگرچه همیشه برکات الهی نسبت به بشر وجود دارد؛ لکن حلقه وصل در همان لحظه بعثت است که از عالم غیب، سرچشمه حقایق الهی به روح پیغمبر سرازیر و جاری شده و بر قلب مقدس پیغمبر میجوشد[۱۹۲]. ایشان ائمه(ع) را نیز متصل به سرچشمه وحی معرفی میکنند[۱۹۳].[۱۹۴]
مقام و منزلت انسان کامل
از دیدگاه حضرت آیتالله خامنهای، تحلیل شخصیت پیامبر(ص) و معصومین(ع) جدای از نظام ولایی و توحیدی ممکن نیست. از نظر ایشان، توحید محوریترین رکن دین است که تمام انسانهای کامل نیز برای تحقق آن قدم برمیدارند. رساندن جامعه بشری به طراز جامعه توحیدی، بدون کمک از حقیقت ولایت ممکن نیست. یعنی معصومین(ع) از یک سو به عنوان مرکز جامعه اسلامی، سعی در عینی ساختن مفاهیم و تعالیم دین و حفاظت از ایدئولوژی توحیدی داشتند؛ و از سوی دیگر صفوف شیعیان را از نظر فکری و روحی پیوسته و منسجم ساختند و با نفی ولایت طاغوت، راه نفوذ شیاطین و فساد فکری و اخلاقی را در جامعه مسدود کردند. نکته دیگر آنکه از منظر مقام معظم رهبری، تصمیمها و موضعگیریهای امامان معصوم(ع) را نباید به عنوان قطعاتی جدا و بیارتباط و یا متناقض لحاظ کرد، بلکه بایست آنها را به منزله رفتارهای یک انسان ۲۵۰ ساله قلمداد کنیم که در مسیر خویش گاه تند و گاه کند حرکت میکند، گاه جنگ، گاه صلح و گاه عقبنشینی میکند. اما همان عقبنشینی وی نیز حرکتی رو به جلو شمرده میشود. با این فکر زندگی امام علی(ع)، با زندگی امام مجتبی(ع) و زندگی امام حسین(ع) یک حیات مستمر است[۱۹۵]. حضرت آیتالله خامنهای در مناسبتهای گوناگون، ابعاد شخصیت معصومین(ع) را تبیین کردهاند. از آنجا که بررسی دیدگاه ایشان درباره تمام معصومان(ع) به تحقیقی مستقل نیازمند است، در این نوشتار به معرفی چهره ولایی پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) از نظر مقام معظم رهبری پرداخته و تنها به مهمترین توصیفات ایشان اکتفا میکنیم.[۱۹۶]
بررسی شخصیت پیامبر(ص) از منظر مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری تاریخ زندگانی پیامبر(ص) را منظومه درسآموزی میدانند که لحظه آن یک حادثه مهم است و باید آن را دقیق مطالعه کرد[۱۹۷]. ایشان در توصیف پیغمبر(ص) معتقدند رسول خدا(ص) در رفتار خود مدبرانه عمل کرده و سرعت عمل داشت. در هیچ حادثهای اتلاف وقت نکرد. قناعت و طهارت شخصی داشت. پیغمبر هیچگاه با مردم دو پهلو سخن نگفت. هرچند در مواجهه با دشمن کار سیاسی دقیق کرده و دشمن را به اشتباه میانداخت. او هرگز عهد و پیمان خود را با مردم و گروههایی از دشمنان و کفار مکه نقض نکرد. رهبر انقلاب در تبیین سایر جنبههای شخصیت پیامبر میفرمایند پیغمبر تضرع و ارتباط خود را با خدا روز به روز محکمتر کرد. در میدان جنگ، همزمان با تشویق و تحریض نیروها، خود دست به سلاح میبرد. گاهی در کارزار جهاد روی زانو افتاده و همراه با اشک و ناله مناجات میکرد. نه دعای او موجب میشد که نیرویش را به کار نگیرد؛ نه به کار گرفتن نیرو، مانع از توسل و تضرع و ارتباط با خدا میشد. او هرگز در مقابل دشمن عنود، دچار تردید و ترس نشد. امیرالمؤمنین(ع) – که مظهر شجاعت است- میگوید در شرایط سخت جنگ به پیغمبر پناه میبردیم، رسول خدا(ص) در طی ده سال حکومت خویش چنان فعالیت نمود که پرکارترین مجموعهها نیز نمیتواند فعالیت این ده سال پیامبر را طی صد سال انجام دهند. اداره حکومت و ایجاد جامعه و الگو، یکی از معجزات پیغمبر است. مردم ده سال با او شب و روز زندگی کردند. پیامبر(ص) در راه و در خانه، در سفر و در وطن، در غم و شادی همراه مردم بود. محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی بود؛ با افراد شوخی میکرد، مسابقه برگزار کرده و خود در آن شرکت میجست. روز به روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهای مردم عمیقتر شد. این رفتارهای پیامبر پیوندهای ولایی مردم با ایشان و یکدیگر را تقویت میکرد. هنگام فتح مکه، ابوسفیان که مخفیانه و با حمایت عباس - عموی پیغمبر – برای امان گرفتن به اردوگاه آن حضرت آمده بود؛ مردمی را دید که آب وضوی پیغمبر را که از صورت و دست وی میچکید، از یکدیگر میربایند. ابوسفیان گفت: من کسری و قیصر را دیدهام؛ اما چنین عزتی را در آنها ندیدهام[۱۹۸].
رهبر معظم انقلاب، جامعه توحیدی را بر پایه او اصل استوار میداند: نخست: تبیین عقاید و اندیشه صحیح؛ دوم تربیت نیروهای انسانی با ایمان، قوی، مبارز. پیامبر(ص) در دوران فعالیت خویش در مکه و مدینه این دو پایه را بنیان نهاده و تقویت کردند. ایشان در تقویت ولایت میان مؤمنین یک لحظه را هدر نداد، و در ابتدا به اخوت میان مسلمانان روی آورد. با این کار اشرافیگری، تعصب باطل، غرور قبیلهای از بین رفت و اشراف و رؤسای قبایل در کنار بردگان قرار گرفتند تا پیوند ولایی ایشان مستحکم شود[۱۹۹]. رهبر معظم انقلاب معتقدند پیغمبر به دنبال تأسیس نظامی ولایی بود که به طور خودکار انسان کامل موحد پیغمبرپسند تحویل دهد و این کار تنها با تحقق جامعه و نظام توحیدی امکانپذیر بود. چنین جامعهای را میتوان «کارخانه انسانسازی» نامید[۲۰۰]. نظامی که پیغمبر تأسیس کرد شاخصهای گوناگونی دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجستهتر است:
- ایمان و معنویت.
- قسط و عدل.
- علم و معرفت.
- صفا و اخوت.
- صلاح اخلاقی و رفتاری.
- اقتدار و عزت.
- کار، حرکت و پیشرفت دائمی[۲۰۱].
حضرت آیتالله خامنهای از کسانی که اسلام را دین فردی معرفی کردند انتقاد میکند و میفرماید از جمله مهمترین اقدامات پیامبر(ص) امتسازی بود، این امر نیز صرفاً سیاسی نبود بلکه با تربیت معنوی افراد، تعلیم حکمت و معرفت همراه بود. از سوی دیگر اداره حکومت، دفاع از کیان جامعه اسلامی، گسترش دامنه اسلام و باز کردن راه برای دیگر گروههای خارج از مدینه بود. این اقدامات، نه رفتارهایی پراکنده، که جنبههای گوناگون تحقق جامعه توحیدی بود که با یک هدف انجام میشد[۲۰۲]. مقام معظم رهبری یکی از مهمترین عوامل موفقیت حضرت رسول(ص) را صبر و استقامت ایشان میدانند. به اعتقاد ایشان، نخستین واکنش بزرگان قریش که با مشاهده حرکت پیامبر(ص) به خود لرزیده بودند تطمیع آن بزرگوار بود. مشرکان از طریق جناب ابی طالب پیغام دادند حاضرند ریاست مطلق، بیشترین ثروت و پادشاهی را به ایشان دهند تا او دست از دعوت خود بردارد. پیغمبر در پاسخ این پیغام به ابوطالب(ع) فرمود: عمو جان! اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند، تا من از این هدف دست بکشم، سوگند به خدا این کار را نمیکنم؛ تا وقتی یا خدا ما را پیروز کند یا همه از بین برویم. واکنش بعدی مشرکان تهدید و فشارهای مختلف بود ولی پیامبر با عده حدود سی یا چهل نفر مقاومت نمود. ایستادگی ابتدای بعثت، منجر به استقامت عجیب سه سال در شعب ابی طالب میشود. مسلمانان همراه پیامبر سه سال در درهای بدون آب و گیاه، در زیر آفتاب سوزان زندگی کردند. راه رساندن غذا به ایشان بسته بود. در ایام موسم که بر طبق سنن جاهلی، همگان اجازه ورود به شهر داشتند، نیز مسلمین موفق به خرید غذا نمیشدند چون ابوجهل، ابولهب و بقیه بزرگان مکه به نوکران و فرزندان خود سفارش کرده بودند که وارد معامله شده و با پرداخت بهای چند برابر مانع خرید ایشان شوند. این وضعیت سه سال طول کشید. صدای گریه کودکان گرسنه از درون شعب به داخل شهر میرسید. بسیاری مسلمین فرزندان خود را از دست دادند، لکن استقامت و پایداری را از پیامبر آموختند.
مقام معظم رهبری در تبیین استقامت رسول خدا(ص) معتقدند پیامبر(ص) مظهر صلابت و ایستادگی در برابر دشمنان بود و آیه ﴿أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ﴾[۲۰۳] در توصیف ایشان نازل شد. معنای اشداء بر کفار، جنگیدن و مبارزه دائم با ایشان نیست، بلکه به معنای استحکام، استواری، خورده نشدن است؛ همچون برخی فلزات که با سپری شدن قرنها نیز دچار خوردگی یا زنگزدگی نمیشوند. استحکام در میدان جنگ به شکلی و هنگام گفتگوی با دشمن به شکلی دیگر بروز میکند. پیامبر در جنگ احزاب و هنگام گفتگو با طرفهای مقابل نیز گفتگویی با شدت و صلابت داشت[۲۰۴].[۲۰۵]
بررسی شخصیت حضرت فاطمه(س) از منظر مقام معظم رهبری
اهمیت و عظمت حضرت فاطمه(س)
مقام معظم رهبری فاطمه زهرا(س) را بزرگترین بانوی تاریخ بشر، افتخار اسلام و امت اسلامی میدانند که تصور مقام وی برای انسانهای معمولی غیرممکن یا دشوار است[۲۰۶]. رهبر معظم انقلاب به برخی از سخنان و رفتارهای پیامبر(ص) در توصیف عظمت حضرت فاطمه(س) اشاره میکنند: پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: «فِدَاهَا أَبُوهَا»[۲۰۷]. یا اینکه پیامبر(ص) هنگام ورود فاطمه(س) از جای برخاسته و به استقبال ایشان میرفت. اینها نشانههایی از عظمت حضرت فاطمه(س) نزد پیامبر(ص) است. مقام معظم رهبری در تبیین ابعاد دیگر عظمت حضرت فاطمه(س) میفرماید: تمام دنیای اسلام از آن روز تا امروز این بانوی بزرگوار را با چشم عظمت و جلالت مینگرند، امکان ندارد که تمام عقلا، علما و متفکران با نحلهها و عقاید مختلف در طول تاریخ یک امت، بر ستایش یک مرکز متفق القول باشند. این نشانهای دیگر از اهمیت حضرت فاطمه(س) است. هر یک از ائمه شط خروشانی هستند که فضای معرفت و استعدادهای بشری را سیراب و بارور کردهاند و تمام این جویبارها از چشمه حضرت فاطمه(س) سرازیر میشوند. روایات صادقین(ع)، عظمت حضرت رضا(ع) و ائمه بعد، مقام والای حضرت بقیة الله(ع)، همگی جویبارهای آن کوثرند[۲۰۸]. روایات معصومین(ع) نسبت به این بزرگوار، چنان زبان ستایش، خضوع و خشوع است که برای کسی که مقام والای فاطمه زهرا(س) را ندانسته باشد، مایه تعجب است. پیامبر اکرم(ص) که پدر و مربی ایشان بود، امیرالمؤمنین همسر او و ائمه(ع) فرزندان او هر کدام راجع به حضرت زهرا(س) سخنی گفتهاند[۲۰۹].
حضرت آیتالله خامنهای در معرفی شخصیت علمی حضرت صدیقه(ص) میفرمایند مقام فاطمه زهرا(س) درخور آن است که عقول برجسته انسانهای بزرگ، در اصلیترین رشتههای تفکرشان بیندیشند و زبانهای فصیحترین گویندگان و سرایندگان، آن اندیشهها را در قالب کلمات بیاورند و سرشارترین ذوقها و جوشانترین طبعهای فیاض هنرمندان و شاعران، آنها را به صورت شعر و سخن منظوم بیان کنند. در چنین صورتی شاید ذهن بشر متوسط امروز بتواند گوشهای از فضایل این بزرگوار را درک کند[۲۱۰]. رهبر معظم انقلاب معتقدند فیوضات حضرت زهرا(س)، به مجموعه کوچکی از انسانها منحصر نمیشود. بشریت یک جا مرهون فاطمه زهرا(س) است و هر چه از تاریخ میگذرد معنویت و نور حضرت فاطمه(س) آشکارتر خواهد شد. خیر کثیری که خداوند در سوره مبارکه کوثر مژده آن را به پیامبر اکرم داد و تأویل آن، فاطمه زهرا(س) است مجمع همه خیراتی است که روز به روز از سرچشمه دین نبوی، بر همه بشریت و بر همه خلایق فرو میریزد[۲۱۱]. علیرغم آنکه ستارگان درخشان عالم بشریت غالباً در زمان حیاتشان شناخته نشدهاند؛ فاطمه زهرا(س) چنان عظمتی داشت که در زمان خود، نه فقط پدر و همسر و فرزندان و شیعیان خاص، بلکه کسانی که رابطه صمیمانهای با ایشان نداشتند، زبان به مدح آن بزرگوار گشودند. در کتب اهل سنت روایات بسیاری توسط برخی از همسران پیامبر یا دیگران در ستایش حضرت فاطمه(س) صادر شده است. عایشه میگوید «هیچ کس را از لحاظ هیأت، چهره، سیما، درخشندگی و حرکات و رفتار، شبیهتر از فاطمه به پیغمبر اکرم(ص) ندیدم؛ وقتی که فاطمه زهرا بر پیغمبر وارد میشد، آن حضرت برمیخاست و مشتاقانه به سمت او میرفت و فاطمه زهرا(س) را میبوسید، دست او را میگرفت و در جای خودش مینشاند». در روایات آمده است درخشندگی فاطمه زهرا(س) باعث میشود تا چشمان کروبیان ملأ اعلی خیره شود؛ فاطمه(س) برای آنها میدرخشد[۲۱۲] و[۲۱۳].[۲۱۴]
برخی از صفات و ابعاد شخصیتی حضرت زهرا(س)
رهبر معظم انقلاب ضمن تأکید بر الگوگیری از حضرت زهرا(س) به برخی از ابعاد شخصیت ایشان اشاره میکنند:
بندگی خدا
از نظر رهبر انقلاب ارزش فاطمه زهرا(س) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمه زهرا(س) نبود، او صدیقه کبری نبود. صدیق کسی است که آنچه را میاندیشد و میگوید، صادقانه در عمل نشان دهد. ملاک صدیق بودن بندگی خداست. در زیارت حضرت زهرا(س) آمده است: «خداوند قبل از خلقت تو را امتحان کرده است و تو را در این امتحان صابر یافت»[۲۱۵]. خدای متعال میداند که فاطمه زهرا در دوران زندگی چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و تمام مقامات وی بر اساس عبودیت اوست[۲۱۶]. در نظام حکیمانه الهی هیچ منزلتی بدون معیار و میزان به کسی اعطا نمیشود. خداوند گذشت، ایثار، معرفت و فدا شدن این بنده خاص خود را در راه اهداف الهی میداند؛ لذا او را مرکز فیوضات خود قرار میدهد[۲۱۷]. «حسن بصری» که یکی از عباد و زهاد معروف دنیای اسلام است، درباره فاطمه زهرا(س) میگوید: به قدری دختر پیغمبر عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که پاهای وی از ایستادن در محراب عبادت، ورم کرد. امام حسن مجتبی(ع) میگوید: شبی مادرم تا صبح عبادت کرد و دائم مردم را دعا کرد. هنگام طلوع فجر سؤال کردم چرا برای خود دعا نکردی؟ در جواب فرمود: «يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَ الدَّارَ»[۲۱۸]؛ «اول دیگران بعد خود ما!»[۲۱۹].[۲۲۰]
جامعیت
از دیدگاه آیتالله خامنهای نقطه درخشان زندگی حضرت فاطمه(س) جامعیت است که توانسته کمالات متعدد را در کنار هم جمع نماید[۲۲۱]. زندگی وی از یک سو توأم با علم، عبادت و حکمت و از سوی دیگر، سرشار از مجاهدت و فداکاری در عرصه سیاسی اجتماعی است. از دوران کودکی در مکه، در شعب ابی طالب، در کمکرسانی و روحیهدهی به پدر بزرگوارش، تا همراهی با امیرالمؤمنین در مراحل دشوار زندگی در مدینه، در جنگها، غربتها، تهدیدها، سختی زندگی مادی و فشارهای گوناگون، و همچنین در دوران محنت آن بزرگوار – یعنی بعد از رحلت پیغمبر – چه در مسجد مدینه، چه در بستر بیماری؛ حضرت زهرا(ص) چونان یک حکیم و عارف مجاهد مشغول فعالیت و تلاش است. همچنین از لحاظ وظائف همسری، وظیفه تربیت فرزند، پذیرایی و مهربانی با شوهر، یک زن نمونه است. لحن خطاب وی به امیرالمؤمنین(ع) نشانگر خشوع، اطاعت و تسلیم او در مقابل امیرالمؤمنین است. در عرصه تربیت فرزندان، فرزندانی همچون امام حسن و امام حسین و حضرت زینب تربیت نموده است[۲۲۲].[۲۲۳]
تلاش، مبارزه و فداکاری
حضرت آیتالله خامنهای حضور سازنده حضرت فاطمه(س) را یکی دیگر از ابعاد شاخص حیات ایشان معرفی میکنند. در نظر ایشان زندگی حضرت زهرا(س) از هر جهت زندگیای همراه با تلاش، تکامل و تعالی روحی یک انسان است. این بانو در کنار تمام مشکلات محیط و زندگی، کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان است. او دختر کارگشای پیغمبر است و در این شرایط، زندگی را با کمال سرافرازی به پیش میبرد. دختری که در کوره گداخته مبارزات سخت پیغمبر در مکه متولد شد و در شعب ابی طالب یار و غمگسار پدر بود. دختری حدوداً هفت، هشت ساله یا دو، سه ساله – بنابر اختلاف روایات- در فقدان حضرت خدیجه و ابوطالب و تنهایی پیغمبر، غمگسار پدر است. مردم به پیامبر(ص) پناه میآورند؛ ولی این دختر همچون یک فرشته نجات برای پیغمبر؛ مانند مادری برای پدر خود؛ پرستار بزرگی برای آن انسان بزرگ، مشکلات را تحمل کرد و غمگسار پیغمبر شد. در دوران پس از هجرت، در آغاز سنین تکلیف، با علی بن ابیطالب(ع) با مهریه و جهیزیه ساده ازدواج کرد و به خاطر سادگی زندگی امیرالمؤمنین سختیهای فراوانی متحمل شد. روزی حضرت فاطمه(س) نزد پیغمبر رفت، از شدت گرسنگی رویش زرد شده بود. دل پیغمبر سوخت و برای دخترش دعا فرمود[۲۲۴]. رهبر معظم انقلاب بر این نکته تأکید دارند که هر کسی نمیتواند همسر و همراه امیرالمؤمنین باشد، حضرت فاطمه(س) پابهپای حضرت علی(ع) سختیها و مشکلات مبارزات و مسائل پس از رحلت پیامبر(ص) را تحمل میکند. استقامت حضرت فاطمه(س) سبب نجات اسلام شد و همین امر مایه احترام و خشوع ائمه(ع) نسبت به ایشان است. جهاد آن بزرگوار در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. ایشان در دفاع از اسلام، امامت و ولایت، در حمایت از پیغمبر، در نگهداری امیرالمؤمنین(ع) مجاهدتی ویژه داشت[۲۲۵].[۲۲۶]
همسر و مادری شایسته
مقام معظم رهبری حُسن همسری و مادری را از ویژگیهای بارز حضرت فاطمه دانسته و در این باره به کلامی از امیرالمؤمنین استناد میکنند که درباره ایشان فرمود: «این زن هیچگاه در طول دوران زناشویی، مرا به خشم نیاورد و یک بار از دستور من سرپیچی نکرد»[۲۲۷]. رهبر انقلاب در ترسیم سیمای فاطمه(س) میفرمایند حضرت زهرا(س) با آن عظمت و جلالت، در محیط خانه، یک همسر و یک زن است و آن گونه که اسلام میگوید به وظایف همسری و مادری میپردازد. شوهر جوان او دائماً در جنگ بود ولی با این حال فاطمه(س) محیط خانه را به گونهای عاطفی و صمیمی مهیا میسازد که بستر مناسبی برای تربیت فرزندانی چون امام حسن و امام حسین و حضرت زینب(ع) است. حضرت زهرا(س) در محیط خانه دلارام همسر و فرزندان، مایه آرامش زندگی و آسایش ایشان بود[۲۲۸].[۲۲۹]
علم و حکمت
مقام معظم رهبری علم را یکی دیگر از ابعاد عظمت ام الائمه ذکر میکنند: حضرت فاطمه(س) منبع علم و حکمت است. در مقدمات خطبه فدکیه که شیعه و سنی آن را نقل کردهاند یک پارچه حکمت و معرفت از زبان حضرت زهرا(س) منتشر شده است. موقعیتی که این خطبه ایراد شده است یک محاجه سیاسی بود و فضای تعلیم نبود؛ اما با این حال عالیترین معارف اسلامی در آن بیان شده است[۲۳۰]. خطبهای که به فرمایش علامه مجلسی بزرگان فصحا، بلغا و دانشمندان باید کلمات و عبارات آن را معنا کنند و از لحاظ زیبایی هنری، همچون زیباترین و بلندترین کلمات نهج البلاغه است[۲۳۱].[۲۳۲]
محدثه
حضرت آیتالله خامنهای به سخنی از امام صادق(ع) اشاره میکنند که فرمود: «فَاطِمَةُ كَانَتْ مُحَدَّثَةً»[۲۳۳] یعنی فرشتگان بر حضرت زهرا(س) فرود میآمدند، با او مأنوس شده و سخن میگفتند و آیات الهی را بر او میخواندند. قرآن خطاب به حضرت مریم(س) میفرماید: ﴿يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾[۲۳۴]. این عبارات را فرشتگان به فاطمه زهرا(س) خطاب میکردند. زمانی حضرت فاطمه(س) به فرشتگان فرمود: آیا مریم نیست که خدا او را بر زنان عالم برگزید؟ ملائکه در جواب، به فاطمه زهرا(س) عرض کردند: «مریم نسبت به زنان دوران خودش برگزیده بود و تو نسبت به زنان همه دورانها برگزیده هستی»[۲۳۵]. رهبر انقلاب به حدیثی دیگر اشاره میکنند که طبق آن حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین گفت: «ملائکه مطالبی را به من میگویند». امیرالمؤمنین به ایشان میگوید: «وقتی صدای ملک را شنیدی، به من بگو تا آنچه را میشنوی بنویسم»[۲۳۶]. و امیرالمؤمنین، آنچه را که ملائکه به فاطمه زهرا(س) املاء میکردند نوشت و محصول آن به نام «مصحف فاطمة» یا «صحیفة فاطمة» شد که در نزد ائمه(ع) بود و هست. ائمه(ع) برای مسائل گوناگون خود، به این کتاب رجوع میکردند که شامل تمام حوداث جاری بشری در دورانهای آینده است[۲۳۷]و[۲۳۸].[۲۳۹]
زهد و انفاق
رهبر معظم انقلاب زهد و انفاق فاطمه(س) را جلوهای دیگر از عظمت ایشان دانسته میفرمایند حضرت زهرا(س) کمترین توجهی به زخارف دنیوی و تجملات کم ارزش دنیا نداشت. روزی پیغمبر(ص) پیرمرد مستمندی را برای دریافت کمک به خانه امیرالمؤمنین فرستاد. حضرت فاطمه(س) چیزی جز تخته پوستی که حسن و حسین روی آن میخوابیدند نداشت و همان را به سائل داد[۲۴۰].[۲۴۱]
بررسی شخصیت امام علی(ع) از منظر مقام معظم رهبری
اتفاق نظر بر فضیلت علی(ع)
مقام معظم رهبری معتقدند امیرالمؤمنین(ع) شخصیتی است که همه فرق اسلامی درباره عظمت او اتفاق نظر دارند[۲۴۲]. آن حضرت جزو شخصیتهای نادری است که در گذشته و امروز نه فقط در میان شیعیان، که در میان همه مسلمانان و بلکه در میان انسانهای آزاداندیش غیرمسلمان، محبوب بوده است. کمتر شخصیتی، حتی در بین پیامبران میتوان یافت که در میان مردمی غیر از علاقهمندان و پیروان خود، این همه ستایشگر داشته باشد. درک ابعاد معنوی ایشان برای بسیاری از اولیاء نیز دشوار است[۲۴۳]؛ لذا به جرأت میتوان گفت که ایشان میتواند نقطه اشتراک و همبستگی میان فرق اسلامی قرار بگیرد[۲۴۴]. رهبر معظم انقلاب در این رابطه به سخنی از ابن ابی الحدید اشاره میکنند که میگوید: فضایل علی بن ابی طالب به طوری در آن روز برای مردم واضح بود که بعد از رحلت پیامبر، احدی از مهاجران و اغلب انصار شک نداشتند که مسأله خلافت بر علی قرار خواهد گرفت[۲۴۵].[۲۴۶]
فضایل علی(ع) از زبان عالمان اهل سنت
مقام معظم رهبری در تبیین عظمت امام علی(ع) به فضایلی اشاره میکنند که از زبان اهل سنت بیان شده است. به عنوان مثال «ابن اسحاق» یکی از مورخان قدیمی مشهور اهل سنت میگوید: پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: اگر بیم این را نداشتم که مردم در باب تو حرفهایی بزنند که پیروان عیسی درباره او زدند، چیزی را درباره تو میگفتم که هرجا عبور میکنی، مردم خاک پای تو را به عنوان تبرک بردارند[۲۴۷]. همچنین از راویان اهل سنت نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: «درخشش امیرالمؤمنین(ع) در بهشت، مثل درخشش ستاره صبح برای مردم دنیاست»[۲۴۸]؛ نور و درخشش او را میبینند؛ اما ابعاد و جزئیات را نمیتوانند درک کنند[۲۴۹]. در روایت دیگری که از طرق غیرشیعه نقل شده است آمده است که پیغمبر اکرم(ص) به جمعی از اصحابشان فرمودند: «هر کس میخواهد علم آدم و حلم ابراهیم و هیبت موسی و عبادت عیسی را ببیند به علی(ع) نگاه کند»[۲۵۰]. علم حضرت آدم که خداوند در قرآن فرموده است ﴿عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾[۲۵۱] یا «حلم ابراهیم» که قرآن تعریف میکند: ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ﴾[۲۵۲]. یا «هیبت موسی» که قدرت و عظمت فرعون در مقابل آن هیچ و پوچ بود، یا «عبادت عیسی» که مظهر زهد و اخلاص و تعبد در مقابل پروردگار بود؛ در وجود امام علی(ع) خلاصه شده است[۲۵۳].[۲۵۴]
علی(ع) فراتر از مقیاسها
مقام معظم رهبری درباره جایگاه امیرالمؤمنین(ع) نسبت به سایرین میفرماید: امام علی(ع) از مقیاسهای رایج انسانها خارج است. او را با ذرع و پیمانهای که برای سنجیدن انسانها و زیباییها در اختیار داریم، نمیتوان اندازه گرفت. آنچه ما میبینیم، درخشش اوست که به چشم هر انسانی - حتی دشمنان و مخالفان - میآید[۲۵۵].[۲۵۶]
استثنایی بودن سیر زندگی علی(ع)
حضرت آیتالله خامنهای در توصیف عظمت امام علی(ع) میگوید: شخصیت امیرالمؤمنین از لحظه ولادت تا هنگام شهادت یک شخصیت استثنائی است. ولادت او در درون کعبه است که نه قبل و نه بعد از آن حضرت تا امروز چنین چیزی اتفاق نیفتاده است؛ شهادت او نیز در مسجد و محراب عبادت است. بین این دو نقطه نیز، سراسر زندگی امیرالمؤمنین جهاد، صبر برای خدا، معرفت، بصیرت و حرکت در راه رضای الهی است. در آغاز کودکی، دست تدبیر الهی، علی بن ابی طالب(ع) را به آغوش پیغمبر(ص) میسپارد. امیرالمؤمنین(ع) شش ساله بود که پیغمبر(ص) او را از خانه ابی طالب به خانه خود آورد. او در آغوش پیغمبر و در زیر سایه تربیت وی تربیت شد. امام علی(ع) در توصیف این ایام میگوید: «همچون برهای که همراه مادر حرکت میکند کنار پیامبر بودم. پیامبر هر روز، با عمل و اخلاق خود، یک درس و دانش جدیدی به من آموخته و از من میخواست که به آن عمل کنم»[۲۵۷]. در هنگام نزول وحی بر پیغمبر، تنها کسی بود که در حراء در کنار پیغمبر حضور پیدا میکرد؛ و خود میگوید: «من صدای ناله شیطان را در وقتی که بر پیغمبر وحی نازل شد، شنیدم. نور نبوت را دیدم؛ عطر دلپذیر آن را استشمام کردم و پیامبر فرمود تو هر آنچه من میبینم میبینی و هر آنچه میشنوم میشنوی با این تفاوت که تو پیامبر نیستی»[۲۵۸]. این، نزدیکی امیرالمؤمنین به پیغمبر استثنایی است. در دوران کودکی به پیغمبر ایمان آورده و در توصیف آن میگوید تنها خانهای که اهل آن، مسلمان بودند، خانه ما بود که پیغمبر، خدیجه و من در آن بودیم. از نظر پیغمبر اکرم، میزان حق، امیرالمؤمنین است. پیامبر به مردم دستور میدهد اگر دنبال حقاید، ببینید علی کجا ایستاده و انگشت اشاره او به کدام سو است[۲۵۹]. مقام معظم رهبری با توجه به نکات فوق معتقدند امیرالمؤمنین(ع)، به واسطه غدیر به شخصیت والای خود نرسید. غدیر گوهر نایاب امیرالمؤمنین(ع) را شکل نداد بلکه غدیر، نتیجه فضایل، مزایا و کمالات آن حضرت بود. البته افتخار برخورداری از فرمان الهی، از نصب پیغمبر و از بیعت مؤمنین و صحابه، افتخار بزرگی است. اما بزرگتر از آن، خصوصیاتی است که در این انسان والا و بینظیر وجود داشت، که به چنین حادثه و دستور نصبی از طرف پروردگار منتهی شد[۲۶۰].[۲۶۱]
برخی از صفات و ابعاد شخصیتی امام علی(ع)
الگوی جامع و کامل
از نظر مقام معظم رهبری یکی از مهمترین ابعاد شخصیتی علی(ع) توازن در شخصیت ایشان است. صفات به ظاهر متضاد در وجود ایشان چنان زیبا کنار هم چیده شده که خود یک زیبایی به وجود آورده است. رقت قلب در کنار صلابت و قاطعیت جمع شده است. از سویی در خانه یتیمان با آنها بازی و ملاطفت میکند و از سویی در نهروان با قاطعیت خوارج را به خاک و خون میکشد. از سویی شجاعت مثال زدنی دارد و در کنار این شجاعت مظلومترین افراد تاریخ است. در عین درآمد بالا زهد فراوان دارد. جمع این خصوصیات در کنار ورع، عدم تسامح در اجرای حکم الهی، اخلاص، عبادت، حکمت، دستگیری از محرومین از وی الگویی جامع کم نظیر ساخته است[۲۶۲]. زندگی وی به نحوی آموزنده است که دوران جوانیاش برای جوانان و دوران میانسالیاش برای میانسالان میتواند بهترین الگوی یک مسلمان با طراز عالی باشد. مقام معظم رهبری در تبیین شایستگیهای وجودی علی(ع) میفرمایند هرچند انتخاب علی(ع) به امر الهی و دستور خدا بود لکن اگر پیامبر میخواست کسی را از طرف خود انتخاب کند جز علی(ع) شخص دیگری انتخاب نمیشد؛ زیرا او جامع تمام معیارهای الهی و انسانی است. یکی از معیارها علم است که پیامبر درباره علم ایشان فرمود «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۲۶۳] معیار دیگر جهاد است که آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ﴾[۲۶۴] درباره مجاهدت و ایثار امیرالمؤمنین نازل شده است. معیار دیگر انفاق است که آیه ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا﴾[۲۶۵] درباره ایشان نازل شده است[۲۶۶].[۲۶۷]
اخلاص علی(ع)
رهبر معظم انقلاب اخلاص و کار برای رضای خدا و بدون هیچ انگیزه نفسانی را روح و جوهر زندگی علی(ع) میدانند. ایشان معتقدند امام علی(ع) برای خدا از آسایش محترمانه آقازادگی قریشی صرف نظر نمود. در جنگ احد که همه به جز تعدادی، پیامبر را تنها گذاردند و علی(ع) از پیامبر دفاع نمود، در جنگ خندق و مقابله با عمرو بن عبدود، در جنگ خیبر و ماجرای آیات برائت، در سقیفه، در شورای تشکیل شده پس از مرگ خلیفه دوم؛ امیرالمؤمنین تنها و تنها رضای الهی را لحاظ نموده و چیزی را که به نفع اسلام بود انتخاب کرد و خود را دخالتی نداد[۲۶۸]. بزرگترین ویژگی امام علی(ع)، تقوای اوست که به خاطر آن بهترین سرمایه یعنی عمر خویش را اهدا کرد[۲۶۹].[۲۷۰]
فداکاری و همراهی در کنار پیامبر(ص)
به اعتقاد مقام معظم رهبری امیرالمؤمنین در تمام مراحل حساس دعوت پیامبر در کنار ایشان و پابهپای ایشان فداکاری نمود. در نخستین مرحله دعوت پیامبر در واقعه یوم الدار علی(ع) که کودکی سیزده ساله بود بدون اعتنا به مخالفت بزرگان جامعه و ملامت و تمسخر اطرافیان به پیامبر ایمان آورد. در طول زندگی در مکه هیچگاه ملاحظه خشونتها، عصبیتها و مخالفتهای دشمنان را ننمود و از پیامبر دفاع کرد[۲۷۱]. آیتالله خامنهای ماجرای شعب ابی طالب را یکی دیگر از صحنههای فداکاری علی(ع) میدانند. هنگام اخراج پیغمبر خدا و مسلمانان از مکه و سکونت ایشان در دره بیآب و علفی به نام شعب ابی طالب، امیرالمؤمنین هفده ساله بود. جوان هفده ساله بدون توجه به تمایلات و آرزوهای جوانی در کنار پیامبر مقاومت نمود. رهبر انقلاب در ادامه فداکاریهای علی(ع) به سفر پیامبر اشاره میکنند: هنگام عزیمت پیامبر به طائف، اشراف و ثروتمندان، غلامان و نوکران را تحریک به سنگپرانی به سمت پیامبر کردند و در آن صحنه علی(ع) ایستاد و از پیامبر دفاع نمود. مقام معظم رهبری ادامه میدهند یکی از شبها، چند نفر از بزرگان مدینه برای اولین بار مخفیانه برای بیعت و ملاقات با رسول خدا به خانه قدیمی عبدالمطلب آمدند. مشرکین مکه با اطلاع از این امر خانه پیامبر را محاصره نموده و در آن شرایط تنها علی(ع) و حمزه بودند که به دفاع از پیامبر برخاستند. هنگام هجرت پیامبر به مکه، علی(ع) در بستر وی خفت و خود را سپر سلامتی و حفاظت از جان پیامبر قرار داد. امیرالمؤمنین سختترین کارها را یعنی منتقل کردن زنان (فواطم) به مدینه و دادن امانات پیامبر را در هنگام هجرت ایشان، به عهده گرفت. او در مدینه نیز سردار و مؤمن تراز اول پیغمبر بود. در مشکلترین لحظات جنگ، همه چشمها به او بود[۲۷۲]. زمانی که هیچ کس در میدان نمیماند، او پیش قدم میماند. زمانی که سختیها مثل کوههای گران، بر دوش مبارزان سنگینی میکرد، قامت استوار او به دیگران دلگرمی میبخشید[۲۷۳].[۲۷۴]
تکلیف مداری و حضور در صحنه
رهبر معظم انقلاب ویژگی بارز دیگر امام علی(ع) را حضور در صحنه و انجام تکلیف بدون هیچ ترس و تردید میدانند. به اعتقاد ایشان امیرالمؤمنین از دوران کودکی تا لحظه شهادت یک لحظه در راه انجام وظیفه الهی عقب نکشید و دچار تردید نشد. وی همه وجود خود را در راه خدا به میدان آورد. در هر موقعیتی به وظیفه خود عمل مینمود. هنگام ضرورت تبلیغ، تبلیغ میکرد، هنگام ضرورت جهاد، در رکاب پیغمبر شمشیر زد. هنگام صبر، صبر کرد و زمانی که لازم بود زمام سیاست را به دست بگیرد، وارد میدان سیاست شد[۲۷۵]. معظم له معتقدند امیرالمؤمنین(ع) در راه تبلیغ دین و کار برای خدا و مبارزه با دشمنان خدا، شب و روز نمیشناخت. در غالب جنگها حضور داشت. ایشان در تصمیمگیریها هرگز ملاحظات شخصی و نفسانی را دخالت نداد. بعد از رحلت خاتم الانبیاء نیز طبق مصلحت امت اسلام عمل کرد. با اینکه خلافت حق مسلم ایشان بود به خاطر حفظ وحدت مسلمانان سکوت نمود. پس از بیعت اجباری ابتدا مدتی کنارهگیری نمود تا مزاحمتی برای کسانی که در رأس امور هستند نباشد. لکن پس از مدتی احساس کرد که آرمانها و آموزههای حضرت رسول(ص) در معرض انحراف است و مجدداً وارد صحنه شد. همکاری، مشارکت، هدایت و مشاوره در زمینههای علمی، حکومتی، اجرای حدود و... به زمامداران را برای پیشرفت امت اسلامی دنبال نمود[۲۷۶].[۲۷۷]
عدالت
از نظر مقام معظم رهبری یکی از اموری که برای امام علی(ع) در درجه اول اهمیت قرار داشت عدالت است[۲۷۸]. ارزشمندی مفاهیم عدل، حق و انسانیت برای بشر امروز، در گرو تلاشهای امام علی(ع) است. اگر امثال وی نبودند، امروز چنین ارزشهایی باقی نمانده بود[۲۷۹]. اساس دشمن تراشی امام علی(ع) مسأله عدالت بود. روزی نجاشی که اشعار بسیاری برای امیرالمؤمنین و علیه دشمنان او گفته بود در ماه رمضان علناً شرب خمر نمود و امام علی(ع) بر وی حد جاری کرد. برخی از دوستان با یادآوری خدمات نجاشی خواهان عفو وی شدند. لکن امام درخواست ایشان را نپذیرفت و در نهایت نجاشی به معاویه پیوست. زمان دیگری دزدی برای اجرای حد نزد امام آمد؛ حضرت فرمود: چقدر قرآن بلدی؟ آیه قرآن خواند. حضرت فرمود: دست تو را که باید قطع میکردم، به سوره بقره بخشیدم. این تمایز بیجا نیست. امام در مورد اول ملاحظه این امر را نکرد که این شخص به حال من مفید است و در مورد دوم به خاطر قرآن بخشید؛ لذا گفته شده است که امام علی(ع) به خاطر عدالت خود به شهادت رسید[۲۸۰].[۲۸۱]
زهد
از منظر مقام معظم رهبری دنیا در چشم و نظر امیرالمؤمنین به کلی مردود و متروک است. شعار امیرالمؤمنین خطاب به دنیا این بود که «غُرِّى غَيْرِي»[۲۸۲]؛ ای زیبائی زندگی مادی! برو دیگری را فریب بده. امیرالمؤمنین(ع) به لحاظ مالی در آمد بسیار خوبی داشت تا آنجا که خود میفرماید اگر صدقهای که من از مالم خارج میکنم بین بنی هاشم تقسیم کنند همه ایشان را کفایت میکند[۲۸۳]، با این حال هیچ مالی برای خود ذخیره ننمود و هیچ دلبستگی به دنیا نداشت[۲۸۴]. ایشان در یک روز چهل هزار دینار صدقه داد و در همان روز شمشیر خود را برای تهیه شام خانوادهاش فروخت[۲۸۵]. در سخنان خود نیز بسیار بر این امر تأکید میکرد تا آنجا که برجستهترین نقطه در نهج البلاغه، زهد است[۲۸۶]. امام علی(ع) در بیست و پنج سال فاصله رحلت پیامبر تا حکومت خود، از مال شخصی خویش باغ و مزرعه درست نموده، چاه حفر کرده و همه را در راه خدا انفاق میکرد[۲۸۷].[۲۸۸]
صبر و بصیرت
مقام معظم رهبری در جمعبندی ویژگیهای شخصیتی امام علی(ع) دو ویژگی صبر و بصیرت (بیداری و پایداری) را بسیار حائز اهمیت میدانند. به اعتقاد ایشان، امیرالمؤمنین(ع) از ابتدای نوجوانی تا آخر عمر یک لحظه دچار غفلت، کج فهمی و تشخیص غلط واقعیتها نشد. از ابتدای بعثت و دعوت رسول خدا ایشان با تشخیص صحیح در برابر تمام مشکلات ایستاد و مقاومت نمود. تشخیص وی در سکوت، مبارزه، فعالیت سیاسی و تشکیل حکومت، جانفشانی و... هیچگاه خطا نبود. مقام معظم رهبری با اشاره به اینکه تمام مشکلات و بدبختیهای افراد و جوامع در اثر عدم بصیرت یا عدم صبر است ملتها را به الگوگیری از امام علی(ع) دعوت میکنند[۲۸۹].[۲۹۰]
شجاعت
رهبر معظم انقلاب شجاعت امیرالمؤمنین را یکی از صفات عظیم و سازنده ایشان میدانند. ایشان در تبیین شجاعت خاطر نشان میکنند شجاعت تنها در عرصه جنگ نیست، بلکه شجاعت در میدانهای دیگر به مراتب از شجاعت در میدان جنگ مهمتر است. انسان شجاع در دنبال کردن حق، هیچ مانع و رودربایستی را تحمل نمیکند. بنابراین شجاعت اخلاقی و اجتماعی مهمتر از شجاعت در میدان است. امام علی(ع) در میدان جنگ شجاعترین افراد بود و در برخی صحنهها شجاعت این جوان بیست و چند ساله اسلام را پیروز نمود. اما شجاعت او در میدان زندگی مهمتر است. وی در برابر نخستین دعوت پیامبر علیرغم تمسخر و تهدید عموهای متکبر خویش و سپس تمسخر همسایگان، شعرا، پولداران و فقرا و... ایمان آورد و از هیچ امری نهراسید. وی به مردم میآموخت که از مسیر هدایت به خاطر کمی همراهان نهراسند[۲۹۱]. در تمام مراحل زندگی نیز امام(ع) در برابر احقاق حق و مقابله با انحرافات با شجاعت ایستاد[۲۹۲].[۲۹۳]
منابع
- احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی ج۲
- قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری امام خمینی
- روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی
- محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱
پانویس
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۴.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸.
- ↑ نسفی، الانسان الکامل، ۷۵؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳۳، ۲۹۲و ۳۲۹؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۸۰؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۶؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۲۳ و ۳۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه ۴/۴۰۹؛ امام خمینی، امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۱.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش، ب۱، ۲۶؛ متی، ب۴.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش، ۱، ۲۷.
- ↑ کتاب مقدس، کولسیان، ۱، ۱۵–۱۹.
- ↑ جلالی، نظریه انسان کامل از عرفان ابنعربی تا عرفان امام خمینی، ۴۰۹.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ «ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.
- ↑ «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ۴/۳۹۰؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۷/۳۷۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۹۳؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۳۵۲.
- ↑ ابنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ۳/۲۱۴؛ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۱۷۹.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۴۷۲–۴۷۳.
- ↑ عفیفی، مقدمه فصوص الحکم، ۳۵–۳۶.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه ۱/۱۶۳، ۲۶۰ و ۲/۱۰۴؛ ابنعربی، فصوص الحکم، ۷۵ و ۱۹۹.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۹ و ۳۲۱؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۳–۴ و ۵۶–۵۷؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۲۰–۲۱، ۴۸–۴۹ و ۵۱–۵۲؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۵۲؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۵، ۵۹ و ۲۵۱–۲۵۳؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷، ۸۳، ۵۵ و ۸۴.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷، ۴۵، ۵۶، ۵۷ و ۶۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۱–۸۹.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۲۸۵.
- ↑ قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۳–۱۱۸؛ قونوی، النصوص، ۴۲.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۷۴.
- ↑ آملی، المقدمات، ۴۹۰.
- ↑ نسفی، الانسان الکامل، ۷۴.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ۱۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۲۹، ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۸؛ امام خمینی، صحیفه، ۱/۸.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۷ و ۵۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۲.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸.
- ↑ امام خمینی، امام خمینی، سرّ الصلاة، ۴؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۲–۳۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۲۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۸–۱۲۹.
- ↑ «سپس نزدیک شد و فروتر آمد» سوره نجم، آیه ۸.
- ↑ « یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۹.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹؛ امام خمینی، صحیفه، ۱/ ۸ و ۱۸/۴۴۴.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۸ و ۳۷۴؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۸۸.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۱؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۲۸.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۵؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۲۸.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۲۰۹؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۲۸.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۷–۱۱۸.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه ۳/۸۶؛ کاشانی، اصطلاحات، ۱۲۶؛ جیلی، الانسان الکامل، ۲۰۷–۲۱۴ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۳۶.
- ↑ کاشانی، اصطلاحات، ۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۱–۴۲۳؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۳–۵۴.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ آملی، المقدمات، ۱۵۱.
- ↑ قونوی، اعجاز البیان، ۱۰.
- ↑ قونوی، النفحات الالهیه، ۶۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۹۲.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۳۶/۲۲۶.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۵۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۸؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۵.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۶۹–۷۰؛ آملی، تفسیر المحیط، ۵/۱۰۷.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۸؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۱۷ و ۲۷؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۳۹.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۳۹؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۹ و ۱۶/۲۱۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۱.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۴۷۶–۴۷۷.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه ۴/۷۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۴۷ و ۱۴۵–۱۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۷ و ۱۲/۴۲۳.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ ابنعربی، فصوص الحکم، ۳۸؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۷۳.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۵۹–۶۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۰.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۵۴.
- ↑ ابنعربی، فصوص الحکم، ۴۸–۴۹؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۰–۱۵۱؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۹۴–۵۹۵.
- ↑ کاشانی، اصطلاحات، ۲۰.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۰–۱۵۱.
- ↑ قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۲.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۳۴–۳۳۵.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ امام خمینی، امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۱۰۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۵۵–۵۷.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۸؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۷–۱۱۸.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۲–۶۳.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۷۶.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۱؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۹–۹۰.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۲۵؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۱۰۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۵/۲۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۲–۲۱۳؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳؛ امام خمینی، دیوان امام، ۲۶۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.
- ↑ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۲۹۹.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲–۸۳.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۳۹؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۹۱ و ۳۲۵–۳۲۸؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۸۳؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۸۳ و ۸۹.
- ↑ سوره نجم، آیه ۹.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۵، ۵۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۶–۵۸۷.
- ↑ سوره نجم، آیه ۹.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۴؛ امام خمینی، صحیفه، ۱/۸.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۰.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ و به مرتبه قرب نوافل رسیده است.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱–۱۹۲.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط، ۲/۴۷۰؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۲/۴۲۰–۴۲۱.
- ↑ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۰۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸؛ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷.
- ↑ «من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کردهام؛ هیچ جنبندهای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱–۵۳۲.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ «بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۳–۱۵ و ۱۵۰؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۵۶؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۲–۲۸۳؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۳.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ شاهآبادی، رشحات البحار، ۶۸–۶۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۸.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۰؛ امام خمینی، سر الصلاة، ۸۹–۹۰.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۲۵۰.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۹.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۶.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹–۴۱؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۸–۱۷۹؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۵۳.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ ابنعربی، فصوص الحکم، ۶۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳–۴۲۴.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۳۱.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸–۸۹.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۲۷.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۳۰.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸–۴۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۷–۴۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۷۴.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۲–۲۶۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۳.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «انسان کامل»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۳۶۱ – ۳۷۰.
- ↑ امام خمینی کتاب گرانقدر مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة را در سال ۱۳۴۹ ه - ق (۱۳۰۸ ه -ش) به رشته تحریر درآوردهاند. این کتاب در یک «مقدّمه» و دو «مشکات»، و یک «خاتمه» تنظیم شده است. مشکات نخست در برخی از اسرار خلافت محمّدی (ص) و ولایت علوی (ع) در حضرت علمیّه است، و مشکات دوم در برخی از اسرار خلافت و ولایت و نبوّت در نشئه عین و عالم امر و خلق میباشد. حضرت امام در مقدّمه کتاب در پیرامون موضوع آن چنین نگاشتهاند: «دوست داشتم در این رساله سرآغازی از حقیقت خلافت محمّدی و نمیاز دریای حقیقت ولایت علوی (ع) را برایت آشکار نمایم و اینکه چگونه این دو حقیقت در عوالم غیب و شهادت جاری هستند و در مراتب نزول و صعود نفوذ دارند».
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، مقدمة الآشتیانی، ص۹-۱۱.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، النص، ص۳۵.
- ↑ امام خمینی در حاشیه شرح فصوص (قیصری) قیصری، ص۳۴۹ فرموده است: قوله: و كما أن إنسان العين... ليس مقصود الشيخ ما ذكره الشارح، فإنه على ذلك تمثيل بعيد. بل منظوره أن الإنسان مرآة مشاهدة الأشياء، فالحق به ينظر إلى الخلق كما أن العين بإنسانها ينظر إلى الموجودات، و أما ما ذكره من كونه إشارة إلى نتيجة قرب الفرائض فحق، و أما نتيجة قرب الفرائض و النوافل فليست كما ذكرها، بل الفناء الذاتي أيضا من قرب النوافل، و التفصيل لا يليق بالمقام.
- ↑ امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۲۱.
- ↑ امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۳۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۳۸-۱۳۹.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «خداشناسی توحیدی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۵۷.
- ↑ قیصری، شرح فصوص (قیصری)، تعلیقه امام خمینی بر شرح قیصری، ص۳۲۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة (آداب نماز)، ص۲۶۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة (آداب نماز)، ص۲۹۳.
- ↑ «بر ایشان خشم آوردهای» سوره فاتحه، آیه ۷.
- ↑ «گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.
- ↑ امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۶.
- ↑ امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۶.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۶۹.
- ↑ «به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۳۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۳۷-۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۳۷-۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، مقرر: سید عبدالغنی اردبیلی، ج۲، ص۳۵۴.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۲۲۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۲۴۸.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۷۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با زائران امام رضا(ع) در مشهد مقدس در سالروز عید غدیر، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، سالروز عید غدیر، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در سالروز مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز، ۱۱/۵/۱۳۶۸و دیدار با کارگران و معلمان ۱۱/۲/۱۳۷۰.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۶۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۵-۱۶.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام، سالروز عید مبعث، ۹/۵/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۸/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۸/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران،۲۸/۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز مبعث پیامبر اعظم(ص) در تاریخ ۳۱/۵/۱۳۸۵.
- ↑ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند» سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام در سالروز عید مبعث، ۹/۵/۱۳۸۷.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۱۳/۳/۱۳۸۹.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا، ۱۷/۵/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا، ۲۸/۱۰/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا، ۲۸/۱۰/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۵/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۳/۹/۱۳۷۳.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۰.
- ↑ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۵/۵/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۵/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ وسایل الشیعه، ج۷، ص۱۱۳؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۱-۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از زنان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۲۵/۹/۱۳۷۱.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با هیأت نظارت، بازرسان و ناظران شورای نگهبان، ۲۲/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۱۳/۳/۱۳۸۹.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۳/۹/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروهی از زنان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۲۵/۹/۱۳۷۱.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروهی از زنان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۲۵/۹/۱۳۷۱.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۱۳/۳/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از زنان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۲۵/۹/۱۳۷۱.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۸ و ۷۹.
- ↑ «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروهی از زنان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۲۵/۹/۱۳۷۱.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروهی از زنان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ۲۵/۹/۱۳۷۱.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۱۲/۸/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانش آموزان در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۱۲/۸/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۲۶/۴/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام در سالروز عید غدیر، ۱۰/۴/۱۳۷۰.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام در سالروز عید غدیر، ۱۰/۴/۱۳۷۰.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۷۶؛ احمد بن محمد بن علی بن حجر الهیتمی، الصواعق المحرقه، ج۲، ص۹۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۲۹/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۹.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ «ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبهکاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۶/۱۰/۱۳۷۲.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۲۹/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۸۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه).
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۱/۷/۱۳۸۵و دیدار با مردم بوشهر در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۵/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام در سالروز عید غدیر، ۱۸/۲/۱۳۷۵.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۲/۱۱/۱۳۷۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۷۶.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم در سالروز عید غدیر، ۱۵/۹/۱۳۸۸.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۵/۱/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۸/۲/۱۳۶۸؛ انسان ۲۵۰ ساله، ص۷۳.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۲۹/۱۰/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۱/۷/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، دیدار با اقشار مختلف و مسئولان نظام در سالروز میلاد امام علی(ع)،۱۰/۱۱/۱۳۶۹.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز عید غدیر، ۲۷/۹/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۶/۱۰/۱۳۷۲ و ۲۹/۱۰/۱۳۷۰ و خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۱/۷/۱۳۸۵.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۲۶/۴/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۱۰/۱۱/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۵/۹/۱۳۷۵.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۰۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۱/۱۱/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۲۶/۴/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۷/۱/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم نظام در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۹/۵/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۲/۱۱/۱۳۷۵.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانش آموزان در سالروز میلاد امام علی(ع)، ۱۲/۸/۱۳۷۷.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۰/۱۱/۱۳۷۴.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۸۷.