عصمت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}
'''[[عصمت]]''' در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب [[خدای متعال]] به [[برگزیدگان]] خود و گاه نیز به ملکه‌ای تعبیر شده که به موجب آن، [[انبیاء]] و اوصیای ایشان برغم داشتن [[قدرت]] بر انجام [[گناهان]]، از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]]، [[گناه]]، [[سهو]] و نسیان در تمام مراحل [[زندگی]]، حتی قبل از تصدی منصب، مصون هستند. [[امامیه]] عصمت را از ضروری‌ترین شروط اعطای [[مقام نبوت]] و [[امامت]] می‌دانند. استوارترین دیدگاه در باب «[[منشأ عصمت]]»، «[[علم خاص]]» است که هم با تحلیل [[عقلی]] و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با متون دینی همخوانی دارد. [[متکلمان]] [[قلمرو عصمت]] را به عصمت زمانی و عصمت متعلق تقسیم کرده و عصمت متعلق را نیز مشتمل بر [[عصمت علمی]] و عملی دانسته‌ و بر این اساس قلمرو عصمت [[معصومان]] را به عصمت از انواع گناهان، خطا، اشتباه و نسیان گسترش داده‌اند. [[پیامبران]]، امامان اثنی عشر، [[فرشتگان]]، [[قرآن]]، [[وحی]] و برخی [[اولیای الهی]] مثل [[حضرت زهرا]] و [[حضرت مریم]]{{س}} از مصادیق عصمت و [[معصوم]] هستند. عصمت معصومان را با براهین عقلی و [[ادله نقلی]] متعددی می‌توان به [[اثبات]] رساند. اعتقاد به عصمت نقش قابل توجهی در [[فقه]] و اصول فقه امامیه داشته و کارکردهای [[فقهی]] و اصولی آن را به وضوح می‌توان در آراء [[فقها]] و اصولیون امامی مشاهده نمود که حجیت [[سیره]] عقلا، [[کتاب خدا]] و [[سنت]] از جمله کارکردهای اصولی اعتقاد به عصمت است.


== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
[[عصمت]] در لغت به معنای بازداشتن، [[حفظ]] کردن، نگه‌داشتن، محافظت و ممانعت است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۴۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۵۲-۱۵۳؛ [[حمید رضا شاکرین|شاکرین، حمید رضا]]، [[عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن (مقاله)|عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن]]؛ ص ۴؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۲؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۳۹-۴۱.</ref> چنانکه در چندین [[آیه]] از [[قرآن]] به همین معنا آمده است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً}}<ref>«بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟» سوره احزاب، آیه ۱۷.</ref>.
=== معنای لغوی ===
 
{{اصلی|عصمت در لغت}}
اما در اصطلاح [[عصمت]] براساس شخص و شی معنای متفاوتی پیدا می‌‌کند، به این بیان که اگر بخواهیم [[عصمت]] را نسبت به شخص معنا کنیم باید بگوییم [[عصمت]] یک [[نیروی درونی]] [[حفاظت از گناه]] و [[مصونیت از اشتباه]] است که مایۀ [[اعتماد]] و [[اطمینان]] [[پیروان]] به [[درستی]] گفته‌ها و [[اعمال]] [[پیامبر]] و [[امام]] و انطباق آنها با [[دین حق]] و [[دین]] خداست و چون [[معصومین]] به خاطر قابلیت و [[لطف الهی]] می‌‌توانند چنین نیرویی داشته باشند و از هر [[خطا]] و [[گناه]] مصون بمانند به ایشان [[معصوم]] می‌گویند<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۵۹ - ۳۶۲. </ref>. به بیان دیگر، [[عصمت از گناه]] نسبت به [[معصوم]] یعنی حالتی در [[انسان]] که به سبب [[معرفت]] و [[بینش]] [[قوی]] و [[شناخت خدا]] و عواقب و آثار و [[زشتی]] [[معصیت]]، از انجام آن دوری کرده و از هر نوع [[آلودگی]] و [[گناه]] محفوظ و مصون است.
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: {{متن قرآن|وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ}} والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
 
[[عصمت]] یکی از شرایط [[پیامبران]] و [[امامت]] [[امامان]] است، چراکه آنان [[حجت خداوند]] بر مردم‌اند و سخن و عملشان برای [[بشر]]، [[حجت]] و الگوست، به این خاطر باید از هرگونه [[خطا]] و اشتباهی مصون باشند<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۵۲-۱۵۳. </ref>.
 
[[اعتقاد]] [[مسلمین]] درباره [[عصمت]] [[معصومین]] یکسان نیست. [[شیعیان]] [[دوازده امامی]] معتقدند [[پیامبران]] و [[امامان دوازده‌گانه]] {{ع}} و [[حضرت فاطمه]] {{س}} معصوم‌اند؛ ولی [[اهل سنت]]، فقط [[پیامبران الهی]] را [[معصوم]] می‌‌دانند، اما نه [[معصوم]] مطلق چراکه عده ای از آنها، [[پیامبران]] را از [[دروغ]] [[معصوم]] می‌دانند و برخی دیگر معتقدند [[عصمت]] از [[دروغ]]، فقط در [[تبلیغ وحی]] لازم است. ولی در امور غیروحیانی [[عصمت]] از [[دروغ]] برای آنان ضروری نیست. [[اعتقاد]] [[شیعه]] بر این است که [[پیامبران]]، و [[اهل بیت پیامبر خاتم]] در هیچ موردی [[مبتلا]] به [[گناه]]، [[خطا]] و [[نسیان]] نشده‌اند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۴۱. </ref>.
 
اما اگر درصدد بیان [[عصمت]] برای غیر از [[شخصیت]] [[معصومین]] مانند [[قرآن کریم]] باشیم، [[عصمت]] به معنای عدم راهیابی [[باطل]]، کژی و [[تحریف]] در ساحت [[مقدس]] این [[کلام]] است<ref>ر. ک: [[حمید رضا شاکرین|شاکرین، حمید رضا]]، [[عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن (مقاله)|عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن]]؛ ص ۴. </ref>.
 
=== عقل‌گرایان و تعریف عصمت ===
'''[[ملکه نفسانی]] و [[عقل]] بالا''': اولین [[تفسیر]] این است که [[ماهیت عصمت]] را دو چیز تشکیل می‌دهد: یکی ملکه نفسانی و دوم عقل بالا که [[شیخ طوسی]] می‌فرماید:
"شاید صحیح‌ترین تعبیر از [[عصمت]] این است که عصمت از ملکه نفسانی و عقل بسیار بالا تشکیل شده است که این عقل و [[ملکه]] از اسباب و زمینه‌های اختیاری و غیر اختیاری در [[معصوم]] می‌باشد"<ref>تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۱.</ref>.
 
تقریر شیخ طوسی بسیار [[متین]] و دارای امتیازها و اشکال‌های احتمالی است، که آنها را یادآور می‌شویم.
 
امتیازها: # ریشه‌های عصمت را به دو صورت اختیاری و غیر اختیاری بیان کردند.
# اگر منظور از ملکه نفسانی در [[کلام]] ایشان ریشه اختیاری عصمت باشد می‌توانیم آن را به کسب تقوای عالیه تفسیر کنیم، در این صورت با [[قرآن]] و [[حدیث]] [[سازگاری]] دارد.
# اگر منظور از عقل بالا، [[علم موهوب]] [[الهی]] باشد که به صورت غیر اختیاری به معصوم [[عطا]] می‌شود، امتیازی برای کلامشان است، چون [[عصمت علمی]] و عصمت از [[نسیان]] و [[سهو]] و [[اشتباه]] را شامل می‌گردد.
 
اشکال‌ها: # معلوم نیست کدام یک از دو چیز (ملکه نفسانی و عقل بالا) از ریشه‌های اختیاری است و کدام یک از اسباب غیر اختیاری است.
# منظور ایشان از عقل بالا مشخص نیست که آیا [[عقل عملی]] در اجتناب از [[معاصی]] است یا منظور [[علم به احکام شریعت]] و حوادث [[اجتماع]] است، لذا به [[دلیل]] ابهام در مراد گوینده، اشکال احتمالی وارد است.
 
'''[[غریزه]] مانع از حدوث [[انگیزه]] [[گناه]]''': این تعریف، ماهیت عصمت را غریزه‌ای می‌داند که از حدوث انگیزه گناه در معصوم جلوگیری می‌کند و با نبود انگیزه گناه، با [[اختیار]] خود، از معاصی دوری می‌کند. [[محقق لاهیجی]] می‌فرماید: "بدان که مراد از عصمت، غریزه‌ای است که ممتنع باشد، با آن غریزه، صدور داعیه گناه و به سبب [[امتناع]] داعیه گناه ممتنع باشد، [[صدور گناه]] با فرض [[قدرت]] بر گناه"<ref>عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۹۰ و ۱۱۶.</ref>.
 
'''نقد''' تقریر محقق لاهیجی چند اشکال دارد:
# مرادشان را از غریزه، بیان نکردند، آیا از مقوله تقواست یا [[علم]] به [[اسمای الهی]] یا علم به عواقب [[گناه]] و [[پاداش الهی]] در [[طاعت]] است و یا مراد از [[غریزه]]، [[عقل]] است؟
# از ظاهر [[کلام]] ایشان در "گوهر مراد" فهمیده می‌شود که مرادشان از غریزه، همان عقل غالب است که [[انگیزه]] گناه را از [[معصوم]] ممتنع می‌کند<ref>عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۷۹.</ref>.
# این بیان فقط [[عصمت]] از گناه را شامل است، ولی عصمت از [[نسیان]] و [[اشتباه]] را شامل نمی‌گردد.
# عقل بالا به [[تنهایی]] موجب عصمت نمی‌شود و چه بسا [[نقض]] [[اجتماعی]] زیادی دارد، چون افرادی که صاحب عقل بالا بودند در طول [[تاریخ]] کم نیستند و این عقل بالا موجب عصمت آنها نگردیده است.
# بیان فوق، [[عصمت علمی]] را دربرنمی‌گیرد، بلکه فقط عصمت را در دایره [[گناهان]] عملی محدود می‌کند.
 
'''[[ملکه نفسانی]]''': این [[تفسیر]] در بیان [[ماهیت عصمت]] به این معناست که عصمت، ملکه‌ای [[نفسانی]] است که از علم به عواقب گناه و [[مناقب]] [[طاعات]] حاصل می‌گردد و با پیاپی آمدن [[وحی]] [[تأیید]] و تأکید می‌گردد. بنابراین اگر [[ترک اولی]] از معصوم سر زده؛ یعنی اگر مستحبی مثل [[نماز شب]] ترک شد یا مکروهی از معصوم سر زد یا اگر گناه صغیره‌ای مرتکب گردید مورد [[عتاب]] و [[مؤاخذه]] [[الهی]] قرار می‌گیرد تا منجر به [[ابتلا]] به [[گناهان کبیره]] و ترک [[واجب]] نگردد.
 
اکثر حکمای قدیم و بعضی از معاصرین همین بیان را در تفسیر [[حقیقت عصمت]] گفته‌اند؛ از جمله [[تفتازانی]] و عضدالدین [[ایجی]] و [[فاضل مقداد]] این قول را به [[حکما]] نسبت داده‌اند و گفته‌اند: عصمت در نزد حکما ملکه‌ای است که از [[فجور]] و [[معاصی]] منع می‌کند و به وسیله علم به عواقب گناه و مناقب طاعات، حاصل می‌شود و با پیاپی آمدن وحی تأکید می‌شود و در موارد ترک اولی و صغایر، مورد [[اعتراض]] قرار می‌گیرد<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴ ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵؛ تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ محمدتقی مصباح یزدی، راه و راهنما‌شناسی، ج۴، ص۱۹۹؛ میر سیدشریف جرجانی، التعریفات، ص۶۵.</ref>.
 
'''نقد و بررسی''': این [[تفسیر]] از [[معتزله]] و [[شیعه]] یک نقطه امتیاز و چند اشکال اساسی دارد. اینکه [[عصمت]] را به [[ملکه]] [[علمی]] اجتناب از [[معاصی]] تفسیر کردند، [[امتیاز]] آن است و پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] دارد، ولی اشکال‌های متعددی به این تفسیر وارد است:
# این تفسیر در باب [[عصمت انبیا]] پاسخگوست، ولی درباره [[عصمت امامان]] با اشکال مواجه است، چون [[وحی]] مختص انبیاست ([[وحی تشریعی]]).
# این بیان، عصمت از معاصی را پاسخ می‌دهد، ولی عصمت از [[نسیان]] و [[اشتباه]] و [[عصمت علمی]] را شامل نیست.
# در این تفسیر، نوعی ابهام در خصوص وصف [[اختیار]] [[معصوم]] وجود دارد و بیان نگردیده که این [[ملکه نفسانی]] آیا اختیاری و کسبی است یا غیر اختیاری و [[موهوبی]]، و بر فرض موهوبی بودن، آیا سلب اختیار می‌کند یا خیر؟
# اشکال دیگر این است که با گفتن {{عربی|تتأكد بتتابع الوحي بالأوامر و النواحي}}<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴.</ref> عصمت را به [[زمان]] [[نبوت]] منحصر می‌کند، ولی قبل از نبوت و از حین [[تولد]] را شامل نمی‌شود.
 
'''[[علم]] غالب''': این تفسیر از [[علامه طباطبایی]] است که خلاصه [[کلام]] ایشان را در ذیل تقریر می‌کنیم. ایشان با اشاره به [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref> می‌فرماید: [[علم پیامبر]] اکرم {{صل}} دو نوع است؛ یکی [[تعلیم]] به وسیله وحی و [[نزول]] [[ملک]]، و دیگری [[الهام]] خفی و القای در [[قلب]] بدون نزول ملک و [[فرشته]]. لذا [[قوه]] عصمت نوعی از علم غالب است که با [[علوم]] کسبی به دست نمی‌آید، بلکه وابسته به [[موهبت الهی]] است که تمام قوا را تحت اختیار دارد و صاحب عصمت را از [[گمراهی]] و خطای مطلق بازمی‌دارد. البته در [[روایات]] هم به این مطلب اشاره شده است که برای [[پیامبر]] و [[امام]] [[روحی]] به نام [[روح القدس]] وجود دارد که آنها را از [[معصیت]] و [[خطا]] بازمی‌دارد. [[قرآن کریم]] نیز به دو نوع [[علم]] و شیوه [[تعلیم]] [[انبیا]] اشاره دارد: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ...}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>.
 
و در جایی دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...}}<ref>«و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref>.
 
مراد این است که در [[آیه]] اول [[روح]] معلمه، کلمه هادیه را به سوی [[نبی مکرم اسلام]] [[القا]] می‌کند و در آیه دوم [[روح القدس]] [[پیامبر اکرم]] را به انجام [[خیرات]] و [[عبادت]] [[خدای سبحان]] [[تسدید]] می‌کند. در نهایت می‌توان [[عصمت]] را اینطور معنا کرد<ref>المیزان، ج۵، ص۷۹–۸۱.</ref>: "عصمت، وجود امری است در [[معصوم]] که او را از خطا و معصیت بازمی‌دارد"<ref>المیزان، ج۲، ص۱۳۴.</ref>.
 
[[تفسیر]] [[علامه طباطبایی]] در باب [[حقیقت عصمت]] دارای نکاتی برجسته است و پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] دارد و در نهایت [[متانت]] و دقت بیان گردیده است و در میان پنج تفسیر گذشته، [[بهترین]] بیان است. امتیازهای این تفسیر را می‌توان در چند مورد بیان کرد:
# ایشان عصمت را [[علم موهوب]] [[الهی]] بیان کرده است که این علم موهوب به صورت [[الهام]] [[قلبی]] به [[پیامبر]] و [[امام]] می‌رسد و شاخصه این علم موهوب، [[عصمت امام]] {{ع}} از خطا و [[نسیان]] در حوادث و وقایع و قضاوت‌های خارجی و [[گناه]]، همین‌طور [[عصمت علمی]] امام در [[شریعت]] و [[احکام]] است.
# این [[تبیین]] علامه طباطبایی [[محدودیت]] زمانی ندارد و از ابتدای [[تولد]] را شامل می‌شود.
# ایشان عصمت را به طور مطلق بیان کرده‌اند نه نسبی، لذا عصمت از جمیع خطاها و [[گناهان]] عمدی و [[سهوی]] را شامل می‌شود.
# با بیان [[علمی]] عصمت، [[اختیار]] را از معصوم سلب نکرده، بلکه معصوم را صاحب اختیار می‌داند.
 
'''نقد''': تفسیر [[علامه طباطبایی]] با همه دقت و [[علمی]] بودن و پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] داشتن، این اشکال احتمالی در آن دیده می‌شود که ایشان [[عصمت امام]] {{ع}} را با توجه به [[قرآن]] و [[روایات]]، نوعی [[علم]] غالب موهوب [[الهی]] معرفی کرده است. البته این [[کلام]] در [[تبیین]] عصمت امام در حوادث خارجی و قضاوت‌ها و [[علوم]] و [[احکام شریعت]] بسیار عالی است، چرا که این علم، موجب [[مصونیت]] [[امام]] از [[اشتباه]] می‌گردد، ولی در [[عصمت عملی]] امام این [[علم موهوب]] کافی نیست، بلکه محتاج به [[انتخاب]] و [[عشق]] و [[تقوای الهی]] است که زمینه علم موهوب الهی است، مگر اینکه علم موهوب، خود زمینه [[تقوا]] باشد که در این صورت به کلام [[علامه]] اشکالی وارد نیست.
 
'''[[ملکه]] علمی و عملی''': آخرین [[تفسیر]] در [[ماهیت عصمت]] از [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] است. ایشان [[عصمت]] را دارای دو بخش می‌داند؛ یکی عصمت عملی و دیگری [[عصمت علمی]]. [[معصوم]] در بخش عصمت عملی، صاحب ملکه اجتناب است که با تلاش و [[مجاهدت]] و تقوا و [[مبارزه]] با نفس و [[محبت]] و [[عشق‌ورزی]] به [[ساحت]] [[قدس]] [[ربوبی]] و توجه تام به اسما و [[صفات الهی]] و انجام فرمان‌های [[پروردگار]] و [[تسلیم]] رضای [[حق]] بودن در تمام مراحل [[زندگی]]، زمینه را برای الهام‌های خفی ایجاد می‌کند تا با [[اختیار]] و انتخاب خود هر آنچه را که مورد رضای حق باشد در زندگی پیاده کند و از هر آنچه که مورد [[غضب الهی]] است دوری ورزد و با این [[زمینه‌سازی]]، عصمت را برای خود فراهم آورد؛ به گونه‌ای که وقوع [[معصیت]] به مرحله [[امتناع]] عادی برسد. از طرفی معصوم، عصمت علمی را با اعطای وهبه پروردگار کسب می‌کند تا موجب عصمت امام از [[خطا]] و [[نسیان]] در [[اندیشه]] گردد. ایشان در این باره می‌فرماید: "عصمت، ملکه علمی و عملی است که افراد معصوم را از هر گونه [[گناه]] عمدی و [[سهوی]]، [[جهل]]، خطا، [[سهو]]، نسیان و مغالطه در اندیشه باز می‌دارد"<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵.</ref>.
 
بیان [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] در میان [[تفاسیر]] [[متکلمان]] و شش [[تفسیر]] گذشته [[عقل]] گرایان، از جهاتی [[بهترین]] بیان است و اشکالاتی که در گذشته بر تفاسیر آنها آوردیم به بیان ایشان وارد نیست، چون بیان ایشان دو بعدی است؛ یعنی هم [[عصمت عملی]] [[معصومین]] و هم [[عصمت علمی]] ایشان را بیان کرده است. از طرفی [[عصمت]] را نتیجه تلاش و [[مجاهدت]] معصومین دانسته است. با این وصف، عصمت، اختیاری و ریشه آن، ارادی است. همچنین عصمت را [[موهوبی]] دانسته تا در زمینه [[علمی]] و [[سهو]] و [[نسیان]] دچار اشکال نباشد.
 
'''نظریه مختار''': ما درباره [[ماهیت عصمت]]، ابتدا به بیان تفصیلی که برگیرنده عواملی است که ریشه‌های [[عصمت]] و در نتیجه [[حقیقت عصمت]] را تشکیل می‌دهند از [[آیات]] و [[روایات]] بهره می‌گیریم و سپس در پایان، خلاصه [[کلام]] خود را در حقیقت عصمت بیان می‌کنیم.
 
عصمت، [[ملکه]] راسخه [[نورانی]] در نفس است که دو بخش یا دو اثر کاربردی دارد:
 
بخش اول مربوط به اجتناب از [[معاصی]] است که اکثر [[متکلمان]] و [[حکمای اسلامی]]، آن را به خوبی بیان کرده‌اند. به نظر ما این [[قوه]] قدسیه عصمت مطلقه، موهبتی [[الهی]] برای شخص [[معصوم]] است که از دو چیز ایجاد می‌شود:
# [[علم]] به عواقب [[گناه]] و [[مناقب]] [[طاعات]]: در این باره [[حضرت علی]] {{ع}} در [[خطبه]] [[همام]] در اوصاف [[متقین]] می‌فرماید: "باورشان به [[بهشت]] مانند [[یقین]] کسی است که آن را دیده که [[اهل]] آن به [[خوشی]] به سر می‌برند و ایمانشان به [[آتش]]، مانند [[ایمان]] کسی است که آن را دیده که اهل آن گرفتار عذابند"<ref>نهج البلاغه، خ ۱۸، ص۶۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}<ref>«به راستی دوزخ را خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۶.</ref>.
# تقوای عالیه: این [[تقوا]] در نتیجه [[مبارزه]] با نفس با انجام طاعات وعبادات و اجتناب از معاصی حاصل می‌شود که در نتیجه [[اراده]] و تلاش به دست می‌آید و [[اخبار]] و [[قرآن]]، [[شاهد]] این مدعاست.
 
[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}}<ref>«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref>. روایات نیز بر همین مطلب تأکید دارند؛ از جمله اینکه "به وسیله تقوا عصمت، نزدیک می‌شود"<ref>محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۷.</ref>. از این‌رو متکلمان و [[حکما]] در این باره می‌فرمایند: "عصمت ناشی از عالی‌ترین مرتبه تقواست که یک [[ملکه نفسانی]] است و در نفس، [[رسوخ]] می‌کند؛ مثل سایر [[ملکات نفسانی]] از جمله [[شجاعت]] و [[عفت]] و [[سخاوت]] که دارای آثاری است. عالی‌ترین اثر مرتبه تقوا دور کردن [[انسان]] از معاصی و [[عصیان]] به طور مطلق است"<ref>عصمة الأنبیاء، ص۲۵؛ رسائل المرتضی، ص۳۲۶.</ref>.
 
در این باره [[جمال]] الدین [[اسدی]] سیوری حلی می‌گوید: "[[عصمت]]، [[ملکه نفسانی]] است که متوقف بر [[علم به مثالب معاصی]] و [[مناقب]] [[طاعات]] می‌باشد که این [[ملکه]] از دو چیز حاصل می‌شود: یکی [[عفت]] و [[تقوا]]، و دیگری [[علم]] به مثالب و مناقب طاعات"<ref>اللوامع الالهیه، ص۱۷۰.</ref>.
 
[[علامه طباطبایی]] هم می‌فرماید: "عصمت یک سبب شعوری غیر مغلوب است و این علم از قسم سایر [[علوم]] و [[ادراکات]] کسبی نیست، پس [[خطاپذیر]] هم نیست"<ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۸۱.</ref>.
 
بخش دوم از عصمت مطلقه [[امامان]]، [[عصمت علمی]] است که بیانگر عصمت آنان در بیان [[شریعت]]، حوادث، قضاوت‌ها، وقایع [[اجتماعی]] و همینطور [[عصمت از خطا]] و [[نسیان]] و مغالطه است. البته عموم [[متکلمان]] و اکثر [[حکما]] به استثنای عده کمی، عصمت را فقط در دایره [[عصمت عملی]] معنا کرده‌اند. در این زمینه [[قرآن]] [[بهترین]] [[شاهد]] و بیانگر عصمت علمی [[پیامبر]] و امامان {{عم}} است.
 
[[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
 
علامه طباطبایی ذیل این [[آیه شریفه]] می‌فرماید: "این [[آیه]] مربوط به قضاوت‌های [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در حوادث و دعاوی است".
 
لذا [[موهبت الهی]] عصمت، نوعی از علم و [[شعور]] است که با سایر علوم فرق دارد؛ زیرا این علم، تمام [[قوای ادراکی]] را تحت [[استخدام]] خود دارد، از این‌رو صاحب عصمت، از [[خطا]]، [[گمراهی]] و [[اشتباه]] به طور مطللق محفوظ است. از طرفی [[روایات]] نیز مؤید همین معناست؛ آنجا که فرموده: "برای پیامبر و امامان {{عم}} [[روحی]] است به نام [[روح القدس]] که او را از [[معصیت]] و خطا بازمی‌دارد"<ref>المیزان، ج۵، ص۷۹-۸۰.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۳۸-۴۷.</ref>
 
=== تفاوت عصمت و [[عدالت]] ===
در میان [[مشاغل]] [[جامعه]]، برای آن دسته از شغل‌ها و منصب‌ها که حساسیت بالاتری دارند؛ مثل [[امامت جماعت]] و [[جمعه]]، [[قضاوت]]، [[مرجعیت]] و [[رهبری]] [[امت]] شرایطی در نظر گرفته‌اند که از جمله آنها "[[عدالت]]" است. از سویی [[امام]] نیز از آن جهت که رهبری مذهبی امت و قضاوت در [[امور اجتماعی]] [[مردم]] را برعهده دارد، این موضوع را در [[ذهن]] به وجود می‌آورد که، شاید مراد از شرط [[عصمت]] برای امام، همان عدالت باشد، لذا این نکته، محتاج بحث و بررسی است.
 
ما در یک [[تبیین]] می‌توانیم میان عصمت و عدالت، دو وجه امتیاز و افتراق قائل شویم و یک وجه اشتراک. [[علامه طباطبایی]] در مورد وجه امتیاز این دو می‌فرماید: با داشتن عصمت، [[صدور گناه]] ممتنع می‌گردد، ولی با وجود عدالت، صدور گناه ممتنع نیست. [[خداوند]] به [[معصومین]] ملکه‌ای [[علمی]] [[عطا]] کرد که آنها را از وقوع در [[گناه]] و [[ارتکاب معاصی]] بازمی‌دارد، و با این [[ملکه]] علمی صدور [[گناهان]] [[صغیره]] و [[کبیره]] از آنها ممتنع می‌گردد و به همین وصف ([[امتناع]] صدور گناه) از عدالت ممتاز می‌گردد، چون عدالت، صدور گناه را ممتنع نمی‌کند<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲.</ref>.
 
[[سید مرتضی]] نیز با بیانی دیگر به همین وجه امتیاز اشاره می‌کند و می‌گوید: "بین عصمت و عدالت شدت و [[ضعف]] در رتبه است؛ یعنی عصمت مطلق، عالی‌ترین مرتبه تقوای عالیه است که صدور گناه از [[معصوم]] امتناع دارد، ولی با عدالت یا [[عصمت نسبی]] صدور گناه ممتنع نیست"<ref>رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.


وجه دوم امتیاز میان عصمت و عدالت را [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] چنین تبیین می‌کند: "عصمت، ملکه علمی و عملی است که [[انسان]] را از [[جهل]]، [[خطا]]، [[سهو]] و [[نسیان]] و مغالطه در [[اندیشه]] [[حفظ]] می‌کند، ولی عدالت، فقط ملکه عملی است که انسان از گناه عمدی بازمی‌دارد"<ref>تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵-۱۶.</ref>.
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[عصمت در کلام اسلامی به چه معناست؟ (پرسش)| عصمت در کلام اسلامی به چه معناست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
عالمان شیعه بر [[حقیقت عصمت]] [[اتفاق نظر]] دارند؛ هرچند اختلاف‌های جزئی در کلماتشان و در تعریف آن به چشم می‌خورد؛ لکن آن [[اختلافات]] خللی به حقیقت عصمت نمی‌زند. با این بیان، به بررسی معنای اصطلاحی واژه عصمت، در میان متکلمان شیعی می‌پردازیم:


البته تنها اشتراک میان عصمت و عدالت در همان رتبه پایین عصمت، یعنی عدالت است که اجتناب از [[معاصی]] است.
از قدیمی‌ترین کتاب‌های دردسترس که در آن مفهوم [[کلامی]] [[عصمت]] مطرح شده است، کتاب [[فضل بن شاذان]]<ref>فضل بن شاذان، الایضاح، ص۱۸۳ - ۱۸۵.</ref> و کتاب‌های کلامی [[خاندان نوبختی]] و [[متکلمان]] دیگر [[دوران غیبت صغرا]] مانند [[ابن قبه]] را می‌توان نام برد. [[شیخ صدوق]] در کتاب [[اعتقادی]] خود، [[رهبران الهی]] را در همه احوال و اوصاف [[معصوم]] از هرگونه [[عصیان]]، نقص و [[جهل]] می‌شمارد<ref>مارتین مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص۴۷۰.</ref>؛ اما در کتاب [[روایی]] و [[فقهی]] مشهور خود [[من لایحضره الفقیه]] پس از ذکر [[روایات]] سهوالنّبی در [[نماز]] می‌نگارد: «[[امام]] و [[پیامبر]] از آنجا که انسان‌اند، از [[سهو]] و خطاهایی که در [[زندگی]] عادی بشری اتفاق می‌افتد، مصون نمی‌باشند»<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱ ص۳۶۰؛ نکته شایان ذکر این است که شیخ صدوق تأکید کرده است که سهو پیامبر با سهو دیگران تفاوت دارد. سهو پیامبر سهوالنّبی و رحمانی است که به اعتقاد وی برای آنکه مردم در حق پیامبر غلو نکنند و او را پرستش نکنند یا برای اینکه افراد عادی که در نماز دچار سهو می‌شوند، مورد ملامت قرار نگیرند، خداوند پیامبر را به چنین سهوی گرفتار کرده است. درحقیقت شیخ صدوق می‌خواهد با این تبصره مقام نبوت را از شبهه خطا و سهو شیطانی مصون بدارد.</ref>. او در جای دیگری از رساله اعتقادی خود می‌گوید: «[[حضرت رسول]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} [[برتر]] از فرشتگان‌اند»<ref>شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۹۰.</ref> و «[[خداوند]] [[جهان]] را برای محمد {{صل}} و [[امامان]] برخاسته از [[خاندان]] او [[آفریده]] است»<ref>شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۹۳.</ref>.


[[عبدالرزاق لاهیجی]] در این باره می‌فرماید: به انسان‌های [[عادل]] و با تقوای عادی که از [[گناهان]] اجتناب می‌کنند [[معصوم]] می‌گوییم، نه معصوم مطلق، بلکه معصوم نسبی؛ مثل [[عدالت]] که مراتب مختلف و شدت و [[ضعف]] دارد؛ یکی [[عدالت مطلق]] که در آن [[صدور گناه]] ممتنع است و دیگری عدالت نسبی است که صدور گناه ممتع نیست<ref>گوهر مراد، ص۴۶۴.</ref>.
#[[ابواسحاق نوبختی]] در تعریف [[عصمت]] می‌گوید: «عصمت لطفی است که در هر کس که وجود داشته باشد او را از [[ارتکاب گناه]] باز می‌دارد؛ اما نه به گونه‌ای که مجبور بوده و [[قدرت]] بر [[معصیت]] از او گرفته شده باشد وگرنه [[معصوم]] مستحق [[پاداش]] نمی‌باشد»<ref>ابواسحاق نوبختی، الیاقوت، ص۱۹۶. عبارت او در تعریف عصمت چنین است: {{عربی|العصمة لطف يمنع من اختصّ به من الخطاء و لا يمنعه على وجه القهر، و إلّا لم يكن المأثوم مثابا}}.</ref><ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۱.</ref>
# [[شیخ مفید]] در تعریف «عصمت» می‌نویسد: «عصمت» لطفی است که [[خدای تعالی]] در [[حق]] [[مکلف]] روا می‌دارد، به طوری که وقوع [[گناه]] و ترک [[اطاعت]] از او ممتنع می‌گردد، هر چند که بر انجام آن [[قدرت]] دارد<ref>{{عربی|العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما}}، النکت الاعتقادیة، ص۳۷.</ref>.
# [[سید مرتضی]] می‌فرماید: بدان عصمت لطفی است که خدای تعالی در حق بنده روا می‌دارد و [[بنده]] با وجود آن، از عمل [[زشت]] خودداری می‌ورزد. پس گفته می‌شود [[خداوند]] به واسطه انجام عملی در آن شخص، وی را [[حفظ]] کرد تا با وجود آن، فرد [[معصوم]] روی‌گردانی از عمل زشت را برگزیند<ref>{{عربی|اعلم أن العصمة هي اللطف الذي يفعله تعالى، فيختار العبد عنده الامتناع من فعل القبيح، فيقال على هذا: ان اللّه عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبيح}}، رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶.</ref>.
# [[علامه حلی]] نیز در این باره می‌نویسد: عصمت لطفی پنهانی است که خداوند در حق مکلّف روا می‌دارد به طوری که وی، با وجود قدرت بر انجام [[معصیت]]، انگیزه‌ای بر ترک [[طاعت]] و [[ارتکاب معصیت]] نداشته باشد<ref>{{عربی|العصمة لطف خفىّ يفعل اللّه تعالى بالمكلّف بحيث لا يكون له داع إلى ترك الطّاعة و ارتكاب المعصية مع قدرته على ذلك}}، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹.</ref>. ایشان در شرح تجرید نیز تعریف‌های متعددی برای عصمت ارائه کرده است<ref>ر.ک: کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۱.</ref>.
# [[مرحوم مظفر]] که یکی از [[عالمان]] بزرگ [[کلامی]] معاصر است، «عصمت» را چنین تعریف می‌کند: [[عصمت]]، [[دوری از گناهان]] و نافرمانی‌های کوچک و بزرگ و دوری از [[اشتباه]] و فراموشی است، هر چند صدور آن از [[پیامبر]] عقلاً مانعی ندارد؛ بلکه [[واجب]] است [[معصوم]] حتی از امور منافی [[مروت]]، مانند کارهایی که موجب خفّت و سبک شدن وی در میان [[مردم]]، همچون غذا خوردن در محل عبور و مرور، [[خنده]] با صدای بلند و هر عملی که نزد عموم مردم ناپسند به شمار آید نیز پرهیز کند<ref>{{عربی|هي التنزُّه عن الذنوب والمعاصي صغائرها وكبائرها، وعن الخطأ والنسيان، وإن لم يمتنع عقلاً على النبي أن يصدر منه ذلك، بل يجب أن يكون منزَّهاً حتى عمّا ينافي المروءة، كالتبذل بين الناس من أكل في الطريق أو ضحك عال، وكل عمل يستهجن فعله عند العرف العام}}، عقائد الامامیة، ص۵۴.</ref>. از دیدگاه [[مرحوم مظفر]]، معصوم علاوه بر پرهیز از [[خطا]] و [[معصیت]]، باید از اموری که موجب تحقیر و وهن وی در نظر مردم می‌گردد پرهیز کند. به عنوان مثال، هر چند خندیدن با صدای بلند و غذا خوردن در کنار خیابان [[گناه]] و خطا محسوب نمی‌شود، اما با مروّت و شخصیت اجتماعی افراد محترم ناسازگار است. بنابراین شأن معصوم بسیار بالاتر از آن است که مرتکب چنین افعالی گردد<ref>از کارهای سبک و اموری که مایه وهن است به «خلاف مروت» تعبیر می‌شود. شرط یا عدم شرط بودن «مروت» در بحث «عدالت» نیز مطرح است.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۷ و ۱۹.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹.</ref>.
# خواجه نصیرالدین طوسی دو نظریه عمده را درباب تفسیر حقیقت عصمت مطرح می‌کند: اول: نظریه لطف که آن را به [[معتزله]] نسبت می‌دهد؛ [[خداوند تعالی]] در [[حق]] [[معصوم]] لطفی دارد که با آن، انگیزه ترک [[طاعت]] و انجام [[گناه]] در او وجود ندارد با آنکه [[قدرت]] بر آن دارد. دوم: نظریه ملکه که آن را به حکما نسبت می‌دهد؛ عصمت ملکه‌ای است که با آن ملکه، از معصوم گناهی صادر نمی‌شود<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، نقد المحصّل، ص۳۶۹.</ref>. در اینجا خواجه رأی خاصی را برنمی‌گزید؛ اما در جای دیگری عصمت را این‌گونه تعریف و تفسیر می‌کند: عصمت حالتی است که [[بنده]] قدرت بر گناه داشته باشد؛ اما به هیچ وجه [[اراده]] گناه نداشته باشد. این عدم اراده او نسبت به [[معصیت]] و روی گرداندن از گناه لطفی است از سوی [[خداوند]] در حق این بنده؛ پس معصوم گناه نمی‌کند نه به سبب اینکه عاجز است؛ بلکه به دلیل اینکه اراده گناه ندارد یا اینکه مانعی وجود دارد که بر اراده او غالب است. پس وقوع گناه از معصوم ممکن است؛ چون قدرت بر گناه دارد و ممتنع است؛ چون اراده گناه ندارد یا مانعی وجود دارد که بر اراده او [[غلبه]] دارد<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، نقد المحصل، رساله «العصمة» در ضمیمه کتاب، ص۵۲۵.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۱.</ref>
# [[محقق بحرانی]] (م ۶۹۹): «عصمت ملکه‌ای [[نفسانی]] است که [[مکلف]] را از انجام معصیت باز می‌دارد»<ref>النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الامامه، ج۱، ص۵۵.</ref>.
# فیاض لاهیجی (م ۱۰۷۲): «مراد از عصمت غریزه‌ای است که با وجود آن [[داعی]] بر معصیت صادر نتواند شد، با قدرت بر آن و این غریزه عبارت از قوت [[عقل]] است به حیثیتی که موجب قهر قوای نفسانی شود»<ref>گوهر مراد، ص۳۷۹.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۱۱.</ref>


با توجه به این مطالب می‌توان گفت که هر معصومی دارای عدالت است، ولی هر عادلی معصوم نیست<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۵۶.</ref>.
بر اساس آن چه از متکلّمان [[شیعه]] نقل شد، «عصمت» حالتی [[باطنی]] و ملکه‌ای [[نفسانی]] است که [[خداوند]] از [[لطف]] به برخی عطا می‌کند. بنابراین «عصمت» اکتسابی نیست و امری مستقل از [[علم]] است. اما برخی از اندیشمندان و [[عالمان]] معاصر، «علم» را سرچشمه «عصمت» دانسته‌اند. به عبارت دیگر، اساس و ریشه عصمت در معصوم علم او است؛ پس چون معصوم به قبح گناه و آثار آن علم و [[آگاهی]] دارد، با [[اختیار]] خود آن را مرتکب نمی‌شود<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹؛ [[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص۱۹.</ref>.


=== مفاهیم بیانگر حقیقت عصمت ===
== پیشینه باور به عصمت ==
«'''[[تنزیه]]''': این کلمه در عبارت‌های زیادی از [[دانشمندان اسلامی]]، برای بیان مفهوم [[عصمت]] یا رفع اشکالات پیرامون آن، وجود دارد و بسیاری از کتاب‌ها با همین عنوان نام گذاری شده‌اند؛ مثلا: [[تنزیه الانبیاء]] از [[سید مرتضی]]، تنزیه الانبیاء از شیخ [[محمدباقر استرآبادی]]، تنزیه الانبیاء و الائمه از [[نجاشی]]، تنزیه [[انبیاء]] از شیخ [[مصطفی]] [[بغدادی]]، تنزیه انبیاء از [[آدم]] تا خاتم از [[محمدهادی معرفت]]، تنزیه الانبیاء از ابن العلاء القشیری، تنزیه الانبیاء از [[جعفر]] ثقفی (ابومحمد البغدادی)، تنزیه الانبیاء از ابی [[حمیر]]، تنزیه الانبیاء از [[فیض]] [[الله]] ابن جعفر بغدادی، تنزیه الانبیاء از [[جلال الدین سیوطی]]، تنزیه الانبیاء از [[عبد]] الوهاب [[حسینی]] استر آبادی و تنزیه الانبیاء از محمدرضا غراوی نجفی.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[پیشینه اندیشه عصمت در اسلام به چه زمانی باز می‌گردد؟ (پرسش)| پیشینه اندیشه عصمت در اسلام به چه زمانی باز می‌گردد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|عصمت در تاریخ اسلامی}}
=== پیشینه اعتقاد به عصمت قبل از اسلام ===
اندیشه عصمت پیش از [[اسلام]] وجود داشته است؛ گرچه در هر [[دینی]] به شکل و قالب خاصی بروز و جلوه داشته است. در [[ادیان]] غیرابراهیمی، بیشتر به عنوان صفت پیش فرضِ [[معلم]] و [[آموزگار]] خلایق قرار گرفتن و راهبری [[مردم]] قرار گرفته است. در [[دین یهود]]، [[عصمت انبیا]] در [[مقام]] اخذ و تلقّی و [[ابلاغ وحی]] به شکل [[قطعی]] مطرح شده است؛ اما عصمت آنها در [[مقام عمل]] نیز با توجیه موارد خلاف در [[تفاسیر]] [[تورات]] به شکل خاصی مطرح شده است. بیش از همه ادیان و آشکارتر از آنها در [[مسیحیت]]، عصمتِ [[عیسی مسیح]]{{ع}}، عصمت کاتبان انجیل، عصمت کلیسا، عصمت پاپ در مقام [[فتوا]] و اَشکال دیگری از عصمت مطرح بوده و هست<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص۱۸۱.</ref>.


بسیاری از کتاب‌های [[شیعه]] و [[سنی]] با این اسم مشهورند یا در آنها از کلمه تنزیه استفاده شده است که از حد شمارش خارج است.
خاورشناسان دیدگاه‌های مختلفی را پیرامون اصل اعتقاد به عصمت و پیشینه آن مطرح کرده‌اند. برخی پیدایش آن را به نیمه نخست [[قرن دوم هجری]] مرتبط دانسته و بر این باورند که این دیدگاه از زمان [[امام صادق]]{{ع}} مطرح شده و سپس توسط [[شاگردان]] آن حضرت و بعدها توسط [[علمای شیعه]] [[ترویج]] یافت<ref>ر.ک: فرقه‌های اسلامی، ص۱۲۸ و ۱۸۳؛ تشیع، ص۹۲ و ۹۳؛ رونالدسون، عقیدة الشیعه.</ref>، برخی معتقدند [[مسلمانان]] آن را از [[زرتشت]] یا [[ایرانیان]] باستان اخذ کرده‌اند<ref>همیلتن کیب اسلام، بررسی تاریخی، ترجمه منوچهر معصومی، ص۱۳۸.</ref>.<ref>مؤلّف کتاب اسلام و بررسی [[تاریخی]] نیز این دیدگاه را پذیرفته است و می‌گوید: «این مطلب مطابق با [[فلسفه]] [[نور]] از حکمت‌های کهن بابلی بود که به موجب آن، [[نور الهی]] در وجود ائمه تجسّم یافته است؛ نوری که از طریق نسل‌های پیاپی به ایشان رسیده است» هیلتون گیب، اسلام بررسی تاریخی.از این جهت هنگامی که اسلام وارد ایران شد و [[ایرانیان]] [[مذهب شیعه]] را پذیرفتند، ایرانیان مصداق [[اعتقادات]] و افسانه‌های خویش را در وجود امامان جستجو و آنان را مّتصف به [[صفات]] [[فوق بشری]] کردند؛ از این‌رو مؤلّف در ادامه می‌گوید: هنوز روشن نیست که با طی چه مراحلی این دو شکل اصلی [[تشیع]] با هم در آمیختند: [[عقیده]] به [[حق]] [[امامت موروثی]] و تشیع حاوی [[عقاید]] سرّی و رمزی؛ اما می‌توان گفت که در قرن‌های سوم و چهارم [[هجری]]، این جریان از قبل [[پیشرفت]] فراوانی کرده بود. با این همه هرچند به طور کلی [[معتقدات]] شیعه از نظر اهل سنت مردود بوده است، تشیع نفوذی [[قوی]] در بخش‌هایی از [[افکار]] و [[اعمال]] اهل سنت داشته است.... سنیان عقیده به نور الهی و معصومیت [[امام]] را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، یعنی [[حضرت محمد]] را نیز مشمول آن نمودند. مرتضی عسکری، عبدالله بن سبا، ج۱.</ref>.<ref>گرایش‌های تفسیری در میان مسلمانان، ص۱۲.</ref> و برخی دیگر تاریخچه آن را به [[صوفیه]] بازمی‌گردانند<ref>رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۲۲۹.</ref>. برخی هم معتقدند [[مسلمانان]] این [[عقیده]] را از [[ادیان]] دیگر همچون [[مسیحیت]]<ref>بعضی از معاصران از قول عده‌ای نقل می‌کنند که عصمت جزو تعالیم دین اسلام نمی‌باشد، بلکه اندیشه عصمت توسط عده‌ای از دانشمندان یهودی که اظهار اسلام می‌کردند وارد حوزه اعتقادات اسلام شده است، یعنی درواقع عصمت، بدعتی است که پس از رحلت پیامبر اکرم{{صل}} دانشمندان یهودی تازه مسلمان شده آن را وارد دین اسلام کرده‌اند یا اینکه عده‌ای از اهل کتاب این عقیده را ترویج کرده‌اند. ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.</ref> گرفته‌اند. برخی دیگر اما آن را از ابداعات عبدالله بن سبا می‌دانند<ref>ابن تیمیه، مجموعه فتاوی شیخ الاسلام، ج۴، ص۵۱۸؛ همو، منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۶؛ ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه.</ref>. اعتقاد به سیاسی بودن عصمت<ref>از بعضی [[اهل سنت]] دیدگاهی نقل شده که می‌کوشد اندیشه [[عصمت]] را سیاسی جلوه دهد و آن اینکه: اندیشه امام [[معصوم]] یک [[اندیشه سیاسی]] محض است و هیچ جنبه [[دینی]] ندارد و ریشه آن تخیل [[شیعه]] می‌باشد. [[شیعیان]] [[آرزو]] داشتند بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} [[خلافت]] را عهده دار شود. بعد از اینکه [[ابوبکر]] متولی امر شد، به خود می‌گفتند که بعد از ابوبکر علی{{ع}} [[خلیفه]] می‌شود، اما [[عمر]] متولی شد. باز می‌گفتند: بعد از عمر علی{{ع}} عهده دار حکومت خواهد شد، اما باز [[عثمان]] خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی{{ع}} خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] از یک سو، [[معاویه]] از سوی دیگر و نیز [[خوارج]] در مقابل او ایستادند تا جایی که به [[شهادت علی]]{{ع}} منتهی شد و خلافت به سرسخت‌ترین [[دشمن]] [[علویان]] یعنی معاویه رسید. شیعه‌ها باز می‌گفتند: معاویه به زودی می‌میرد و خلافت به [[امام حسن]]{{ع}} می‌رسد؛ اما امام حسن{{ع}} قبل از مردن معاویه به [[شهادت]] رسید و با [[مرگ معاویه]] خلافت به پسرش [[یزید]] رسید و [[امام حسین]]{{ع}} نیز موفق نشد حکومت را به دست گیرد و در [[عهد]] [[امویان]] و سپس [[عباسیان]] [[اهل بیت]] در فشار و [[سرکوب]] بسیار شدید قرار داشتند. در این جوّ و محیط بود که شیعه به اوج [[ناامیدی]] و خیبت افتاد و هیچ تکیه گاه و نقطه امیدی برایش باقی نماند. برای جبران این [[واقعیت]] دردناک، اندیشه امام معصوم از طرف شیعه مطرح شد تا بطلان تمام کسانی را که به اهل بیت{{عم}} [[ظلم]] روا داشته‌اند ثابت کنند؛ اما اگر اهل بیت{{عم}} خلافت را بر عهده می‌داشتند، به هیچ وجه اثری از این اندیشه یافت نمی‌شد. محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۸۸. عده‌ای دیگر می‌گویند: «اندیشه عصمت را شیعیان اختراع کرده‌اند تا بدین وسیله موقعیت والای [[امامان]] خویش را در مقابل اهل سنت [[تحکیم]] و تثبیت کنند». احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشعیه، ص۳۲۸؛ حسن حنفی، من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۱۹۲.</ref> و نیز بازگرداندن آن به غلات هم توسط برخی مطرح شده است<ref>ر.ک: حسین مدرسی، مکتب در فرآیند تکامل، ص۱۱ - ۱۴.</ref>.


واژه تنزیه که در عبارت‌های [[دانشمندان]]، زیاد به کار گرفته شده، برای رساندن معنای عصمت و تأکید بر آن است. این واژه نام بسیاری از کتاب‌ها را به خود اختصاص داده، برای [[دفاع]] از [[عصمت انبیا]] و [[ائمه]] و تنزیه آنان از [[قبایح]] و [[منکرات]] به کار گرفته می‌شود. بنابراین اگر به جای مفهوم عصمت و [[معصوم]]، کلمه منزه به کار گرفته شود، همان معنا را بدون [[کاستی]] ارائه می‌کند؛ مثلاً اگر در عبارت ذیل دو کلمه معصوم و منزه را جایگزین کنیم و به جای "[[انبیا]] و [[ائمه اطهار]] از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] معصوم هستند" بگوییم که "انبیا و ائمه اطهار از گناه و سهو و نسیان منزه‌اند" می‌بینیم هیچ خللی در معنا ایجاد نشده است، لذا می‌توانیم واژه تنزیه و مشتقات آن را بیانگر مفهوم عصمت بشماریم.
=== پیشینه اعتقاد به [[عصمت]] در باور [[اصحاب ائمه]] ===
از سیری در متون و [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]] می‌توان به نتایج زیر دست یافت:
# به‌رغم آنکه بر اصل مسأله [[عصمت پیامبر]] و [[امامان]] در برخی [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] به طور قطع تاکید شده است<ref>ن.ک: همین مدخل، ذیل عنوان اثبات عصمت، ادله عقلی و نقلی.</ref>، اما کیفیت طرح این مسأله توسط آن حضرات فراز و نشیب‌هایی داشته است؛ به گونه‌ای که در دوره‌های نخستین به دلیل اوضاع ویژه [[سیاسی]] و عدم آمادگی [[شیعیان]] برای پذیرش همه [[معارف]]، بر مفهوم [[عصمت]]، [[الهی]] بودن<ref>امام سجاد{{ع}} در روایتی می‌فرمایند: {{متن حدیث|الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله{{صل}}: فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...}}، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.</ref> و معرفی مصادیق آن تاکید می‌شد<ref> به عنوان نمونه امیرمومنان{{ع}} در یکی از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: {{متن حدیث|فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و من کل دنیة و کل رجاسة فنحن علی منهاج الحق ...}}، نعمانی، کتاب الغیبة، ص۴۴.</ref> اما به مرور زمان این مسأله با جزئیات بیشتری تبیین و استدلال‌هایی نیز برای اثباتش اقامه گردید.
# واژه عصمت و مشتقات آن از جمله [[معصوم]]، از همان [[قرن نخست هجری]] در [[سنت نبوی]]<ref>بخاری در صحیح خود در بابی با عنوان «المعصوم من عصم الله» و نیز نسائی و بیهقی از طریق ابوسعید خدری از پیامبراکرم{{صل}} چنین نقل می‌کنند: {{متن حدیث|ما استخلف خلیفة الا له بطانتان بطانة تأمره بالخیر و تحضه علیه و بطانة تأمره بالشر و تحضه علیه و المعصوم من عصم الله}}، بخاری، صحیح بخاری، ج۷، ص۲۳۱؛ نسائی، سنن، ج۷، ص۱۵۸؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۱؛ زراره از امام صادق{{ع}} و آن حضرت از رسول خدا{{صل}} روایت کرده که ده امر از پایه‌های اسلام است که دهمین آن عصمت به معنای طاعت است. {{متن حدیث|بنی الاسلام علی عشرة اسهم ... والعصمة و هی الطاعة}}، صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۴۷.</ref>، مطرح و در کلمات [[امامان شیعه]] نیز متداول بوده است<ref> امام سجاد{{ع}} در روایتی می‌فرمایند: {{متن حدیث|الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله{{صل}}: فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...}}، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.</ref>؛ اگر چه به [[دلایل]] ویژه [[تاریخی]] و سیاسی [[اعتقاد به عصمت]]، تا قبل از [[عصر امام صادق]] و [[امام باقر]]{{ع}}، بروز و نمود چشمگیری میان شیعیان نداشته است، اما با تکیه بر روایات و نیز قراین و شواهد دیگر می‌توان مدعی شد که اعتقاد به عصمت در آن زمان و نزد شیعیان امری [[غریب]] نبوده بلکه در مواردی یا مناطقی این نظریه، باوری عمومی بوده است.  
# از عصر صادقین{{ع}} [[اعتقاد]] به این مسأله و [[گفتگو]] پیرامون آن، به طور گسترده‌تری از سوی [[امامان معصوم]] مطرح و توسط [[اصحاب]] بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردید.
# به لحاظ مفهومی، واژه عصمت در این دوران، اغلب بر [[عصمت]] از [[گناه]]، اطلاق می‌شد<ref>ر.ک: صدوق، عیون اخبارالرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۷۲-۱۷۰، روایت امام رضا{{ع}}.</ref> و جهت بیان مصونیت [[امامان]] از [[خطا]]، [[اشتباه]] و فراموشی از واژگان دیگری همچون «مبرا بودن»، «عاری بودن» و «[[منزه]] بودن» استفاده می‌گردید.
# از نکات مهم دوران صادقین{{ع}}، [[توسعه]] [[قلمرو عصمت]] از مصونیت از گناه به [[مصونیت از خطا]]، اشتباه، فراموشی و دیگر [[عیوب]]، بوده است. در دوران امامان بعد نیز بر همین مطلب تاکید گردید<ref>فرازهای زیارت جامعه کبیره خود شاهدی بر این سخن است. {{متن حدیث|اشهد انکم الائمة الراشدون المهدیون المعصومون المکرمون المقربون المتقون الصادقون}} ... {{متن حدیث|عصمکم الله من الزلل و طهرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا}}، صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۶۱۱-۶۰۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۶۴ و ۲۱۶.</ref>


'''[[توفیق]]''': واژه توفیق در بعضی از عبارت‌های [[علما]] به عنوان مصداق عصمت یا مبین [[ماهیت عصمت]] به کار گرفته شده است؛ مثلاً جناب [[شیخ مفید]] می‌فرماید: "عصمت از جانب [[خداوند تعالی]] برای [[حجت‌های الهی]]، توفیق و [[لطف]] است"<ref>تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۸.</ref>.
=== [[عصمت]] در اندیشه [[متکلمان]] از آغاز [[غیبت]] تا پایان قرن پنجم ===
===== [[ابن قبه]] =====
[[ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی]]<ref>[[متکلم]] برجسته [[شیعه]] در اواخر [[قرن سوم]] و اوایل [[قرن چهارم]]، در آغاز معتزلی بود و سپس به [[مذهب امامیه]] گروید، وی در [[ری]] می‌زیست و پیش از [[سال ۳۱۹ هجری]] قمری در همان جا از [[دنیا]] رفت. [[ابن ندیم]] و [[نجاشی]] او را از متبحرترین [[متکلمان شیعی]] که منزلتی بزرگ در شیعه داشته است، شمرده و کتاب‌های او را نام برده‌اند. نجاشی و ابن ندیم نام کتاب‌های ابن قبه را به این ترتیب بیان کرده‌اند: کتاب الإنصاف فی الامامة، کتاب المستثبت نقض کتاب أبی القاسم البلخی، کتاب الرد علی الزیدیة، کتاب الرد علی أبی علی الجبائی، المسألة المفردة فی الإمامة؛ ر. ک: محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۲۵؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref> یکی از طرفداران نظریه عصمت پیامبر و امام است. وی عصمت را شرط لازم برای امامت می‌داند<ref>ابن قبه، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۹۵-۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۶۷-۲۶۶.</ref> [[ابن قبه رازی]] از آن طیف [[متکلمان]] است که [[عصمت امام]] را همانند [[علم امام]] در چارچوب [[دین]] بیان می‌کنند<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۴-۹۵ و ۱۲۰.</ref>. او از آنجا که [[وظیفه]] اولیه و اصلی [[امام]] را در حیطه [[دین]] و [[تبیین]] و [[تفسیر]] [[آموزه‌های دینی]] می‌داند، [[عصمت امام]] را نیز در همین محدوده بیان می‌کند. او [[امام]] را کسی می‌داند که از هر گونه [[خطا]] به تعمد یا [[سهو]] در این زمینه مصون باشد<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵؛ همو، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱؛ همو، الانصاف، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref>


[[تفتازانی]] هم می‌گوید: "همانا [[لطف]]، اگر انجام [[طاعات]] و [[عبادات]] باشد توفیق نامیده می‌شود"<ref>شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۲۷۷.</ref>.
توجه به این نکته ضروری است که مسئله عصمت امام از اشتباه در امور عادی یا علمی، نزد متکلمان گذشته چندان مطرح نبوده است، و هرگاه سخن از عصمت به میان می‌آمده، غالباً مراد همان عصمت از گناه یا اشتباه در تبیین دین بوده است. از این رو، نظریاتی که ذیل این دو عنوان مطرح می‌شود، غالباً بر اساس نظریات آنها در مسئله علم امام بوده و در واقع لوازم نظریات آنان در آن مسئله است. از این رو ابن قبه نیز به [[صراحت]] در این باره نظریه‌پردازی نکرده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۶۸.</ref>.


نقد: کلمه [[توفیق]] که در عبارت‌های برخی از [[متکلمان شیعه]] و [[اهل سنت]] در بیان مصداق یا [[حقیقت عصمت]] به کار گرفته شده به [[تنهایی]] گویای بخشی از معنای [[عصمت]] است؛ مثلاً کسی که موفق به انجام عبادات گردد یا از [[گناهان]] اجتناب ورزد او را صاحب توفیق می‌دانند. البته کلمه توفیق، غالباً در موارد انجام طاعات و عبادات به کار گرفته می‌شود، لذا به‌کارگیری واژه توفیق به جای عصمت فقط در [[عصمت عملی]] (انجام طاعات و اجتناب از [[معاصی]]) امکان‌پذیر است. از این‌رو نمی‌توانیم واژه توفیق را معادل کلمه عصمت بدانیم.
===== [[محمد بن جریر بن رستم طبری کبیر|ابن‌جریر طبری]] =====
[[محمد بن جریر بن رستم طبری کبیر|ابوجعفر محمد بن جریر رستم طبری آملی]] از [[متکلمان]] [[قرن سوم]] و چهارم هجری قمری است که [[اصحاب رجال]] از او به بزرگی یاد کرده‌اند<ref>احمدعلی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجامی، ص۳۷۶؛ محمدبن حسن طوسی، الفهرست، ص۳۳۹؛ حسن بن علی بن داوودحلی، رجال ابن داوود، ص۱۶۷؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۴۱.</ref>.


'''دارا بودن [[صدق]]، [[امانت]]، تبلیغ و [[فطانت]]''': بعضی از [[دانشمندان]] اهل سنت، این چهار وصف را در توصیف [[عصمت انبیا]] ذکر می‌کنند و در مقابل، چهار وصف دیگر را از [[انبیا]] [[تنزیه]] می‌کنند، مثل کذب، [[عصیان]]، [[کتمان]] و [[غفلت]]. آنان در این باره می‌گویند: صدق، آن است که خبر [[پیامبران]] [[مطابق با واقع]] و نفس الامر باشد و هیچ دروغی از آنان صادر نشود. امانت، آن است که [[خداوند]] ظاهر و [[باطن]] آنان را از آنچه که او [[راضی]] نیست [[حفظ]] کند. [[تبلیغ]]، آن است که پیامبران تمام آنچه را که خداوند به آن [[فرمان]] داده بدون کتمان به [[مردم]] برسانند. فطانت، آن است که [[قدرت]] [[فهم]] پیامبران از همه مردم کامل‌تر باشد<ref>طاهر الجزائری، الجواهر الکلامیة فی العقیدة الأسلامیه، ص۵۶-۵۷.</ref>.
از مرحوم [[محمد بن جریر بن رستم طبری کبیر|طبری]] نظریات اندکی در باب [[عصمت]] وجود دارد. بر اساس این نظریات وی عصمت را یکی از شرایط لازم برای [[امامت]] دانسته <ref>ابن جریر طبری، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین{{ع}}، ص۵۷۱.</ref> و آن را امری موهبتی و [[الهی]] می‌داند<ref>محمدبن جریر طبری، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین{{ع}}، ص۶۰۰-۵۹۹؛ همو، نوادر المعجزات، ص۹.</ref>. او [[معتقد]] است [[پیامبر]] و [[امام]] ضرورتا از [[ارتکاب گناهان]] [[معصوم]] هستند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۷۵-۲۷۰.</ref>.


نقد: چهار واژه‌ای که بعضی از اهل سنت در وصف عصمت انبیا به‌کار گرفته‌اند تنها بیانگر عصمت انبیا در عصمت عملی و [[ابلاغ وحی]] و [[شریعت]] است، چون کلماتی مثل صدق در خبر و [[ابلاغ]] بدون کتمان و فطانت در فهم، مربوط به [[عصمت در تبلیغ]] شریعت است و امانت در عدم عصیان مربوط به عصمت عملی است که بخشی از عصمت را تشکیل می‌دهند. پس این چهار واژه، هرگز بیانگر [[عصمت]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[عصمت علمی]] در بیان حوادث و قضایای خارجی نیست، لذا نمی‌توانیم این واژه‌ها را نه به [[تنهایی]] و نه به صورت جمعی (چهار واژه) معادل کلمه عصمت بشماریم.
===== [[شیخ مفید]] =====
[[محمد بن محمد بن نعمان العکبری البغدادی]] متولد سال ۳۳۶ هجری [[قمری]]، معروف به [[شیخ مفید]]، از [[متکلمان]] پرآوازه [[شیعه]] در [[قرن چهارم]] و پنجم، به شمار می‌آید<ref>[[ابن ندیم]] (گویا او خود، مرحوم شیخ را دیده است) وی را جلودار [[علم کلام]] و [[رئیس]] [[متکلمان شیعه]] در عصر خود دانسته است. محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۴۷. [[نجاشی]] نیز که یکی از [[شاگردان]] شیخ مفید به شمار می‌رود، کمال استاد خود را در [[علوم]] [[کلام]]، [[فقه]] و [[حدیث]]، بالاتر از آن دانسته است که توصیف‌پذیر باشد. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۹۹.</ref>.


'''تقوای مطلق، [[عدالت مطلق]]''': دو اصطلاح فوق در برخی از عبارت‌های [[علما]]، مثل [[سید مرتضی]] و [[محقق لاهیجی]] و بعضی از معاصرین مثل [[آیت‌الله]] [[جعفر سبحانی]] در [[کتاب]]"[[عصمة]] الانبیا" آمده است؛ مثلاً سید مرتضی می‌فرماید: "عصمت از [[گناه]]، مرتبه عالی از [[مراتب گناه]] است و لذا [[تقوا]] [[عصمت نسبی]] است و عصمت، تقوای مطلق"<ref>رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.
نظریات مرحوم شیخ در مسئله [[عصمت]] را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد:
# [[عصمت]]، شرط لازم [[امامت]] و امری تفکیک ناپذیر از آن است<ref>مفید محمدبن محمدبن نعمان، وقعة الجمل، ص۷۷.</ref>.
# [[عصمت]] [[معصومان]] اعم از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان]]{{ع}}، [[لطف]] و موهبتی [[الهی]] است<ref>مفید، محمدبن محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقادات، ص۱۲۸.</ref>.
# [[عصمت معصوم]]، منافاتی با [[اختیار]] وی در [[گناه]] کردن ندارد<ref>مفید، محمد بن محمدبن نعمانف المسائل العکبریة، ص۱۱۵.</ref>.
# مفهوم عصمت در آثار [[شیخ مفید]] علاوه بر [[عصمت پیامبر]] و [[امام]] از انواع معاصی و [[گناهان]]، درباره عصمت از اشتباه و فراموشی نیز به کار رفته است<ref>مفید، محمدبنمحمدبن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.</ref>.
# [[معصوم]]{{ع}}، در همه [[عمر]] خود از [[گناهان کبیره]] [[معصوم]] است؛ اما ضرورتاً از گناهان صغیره [[سهوی]] که موجب [[استخفاف]] او نشود، پیش از تصدی منصب امامت معصوم نیست<ref>مفید، محمدبن محمدبن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۲.</ref>.
# [[معصوم]]، از [[اشتباه]] در [[تبیین دین]] و عمل به آن معصوم است<ref>مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.</ref>.


محقق لاهیجی می‌فرماید: [[عدالت]] می‌تواند مثل تقوا و عصمت دارای دو رتبه باشد؛ یکی عدالت مطلق که گناه، مطلقاً در آن مرتبه ممتنع است و دیگری عدالت نسبی که با آن، [[صدور گناه]] ممتنع نیست، لذا مراد ما از عصمت نیست مگر تأکید عدالت و [[وجوب]] بقای بر آن<ref>گوهر مراد، ص۴۶۴.</ref>.
شیخ مفید برهان‌های [[عقلی]] و [[نقلی]] فراوانی بر [[اثبات عصمت امام]] اقامه کرده است که اغلب آنها را می‌توان از ابتکارات وی به شمار آورد؛ هرچند [[متکلمان]] پیشین [[شیعه]] نیز در این باره مسئله عصمت را با برهان‌های دیگری مستدل کرده‌اند. وی به طور گسترده به تعریف عصمت و بیان ویژگی‌های آن پرداخته است<ref>مفید، محمدبن محمدبن نعمان، المسائل العکبریة، ص۱۰۸؛ همو، الافصاح، ص۱۸۶؛ همو، تصحیح الاعتقادات، ص۱۲۸.</ref>.


دو مفهوم فوق که به عنوان بیانگر عصمت در عبارت‌های [[متکلمین]] آمده است بسیار عالی و رساننده معنای عصمت در بعد [[عصمت عملی]] می‌باشد، چون تقوای مطلق همان انجام [[طاعات]] در تمام لحظه‌های [[زندگی]] و اجتناب از [[معاصی]] است که به سر حد [[امتناع]] وقوعی می‌رسد، ولی عصمت علمی و عصمت از سهو و نسیان را که غیر اختیاری است شامل نمی‌شود، زیرا تقوا در موارد اختیاری آن اطلاق می‌شود، ولی در موارد غیر اختیاری مثل موارد نسیان و عدم [[اشتباه]] در [[علوم]] و وقایع خارجی استعمال نگردیده است، و اگر عصمت در نسیان و سهو و [[خطا]] و علوم (عصمت علمی) اطلاق می‌شود از باب این است که دارای پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] است نه به سبب استعمال لغوی آن. لذا استعمال واژه تقوای مطلق و عدالت مطلق به عنوان معادل واژه عصمت در عصمت عملی بدون اشکال است، ولی تمام [[حقیقت عصمت]] را بیان نمی‌کند، از این رو در اصطلاحات علما از دو واژه تقوای مطلق و [[عدالت مطلق]] برای [[تبیین]] [[عصمت علمی]] استفاده نشده است.
مسئله [[عصمت]] [[معصومان]] از گناهان سهوی و نیز [[عصمت]] تنها [[پیامبر اسلام]] و [[امامان]] و نه مطلق [[پیامبران]]، از [[ترک مستحبات]]، برای نخستین بار از [[زمان]] مرحوم شیخ مفید و به دست ایشان مطرح شده مفید<ref>محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ۱۰۵-۱۰۴.</ref>، چه اینکه تصریح به امکان اشتباه امام، به دلیل نداشتن [[علم الهی]]، دست‌کم در حوزه [[قضاوت]] را که البته به تنقیح مناط در دیگر امور غیردینی نیز قابل سرایت است، نخستین بار ایشان ابراز کرده است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۰۵-۲۷۵.</ref>.


'''[[اصطفاء]]، [[اجتباء]] و [[اختیار]]''': سه واژه فوق آن در [[قرآن]] و [[روایات]] و لغت و [[ادعیه]] دارای معنایی نزدیک به هم یعنی [[برگزیدن]] و [[انتخاب]]، استعمال گردیده است. اینک هر یک از این واژه‌ها را جداگانه بررسی می‌کنیم.
===== [[سید مرتضی]] =====
مرحوم [[سید]]، [[عصمت امام]] را از بزرگ‌ترین اصول [[امامت]] وی دانسته و بحث و نظر درباره آن و تعیین دقیق حدودش را لازم می‌شمرد<ref>{{عربی|العصمة في صفات الإمام من أكبر الأصول في الإمامة... فالواجب أن يكون الاشتغال بتصحيحها أكثر}}؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۱۴۵؛ همو، الامالی، تحقیق سیدمحمدبدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۴۵؛ همو، الذریعة إلی اصول الشریعة، تحقیق ابوالقاسم گرجی، ج۲، ص۶۵۰.</ref>. او مانند دیگر متکلمان امامیه، [[عصمت]] را از ذاتیات و شروط لازم برای [[امام]] می‌داند: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۰۷. نیز ر.ک: همان، ص۱۲۴؛ همو، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴ و ج۳، ص۲۰ و ۹۰؛ همو، الانتصار، ص۸۱ و ۴۷۷؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰.</ref>.


'''اصطفاء''': این کلمه در [[فرهنگ]] لغت عموماً به معنای اختیار آمده است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] در کتاب العین می‌گوید: {{عربی|الاصْطِفاء: الاختيار... و منه النبي المُصْطَفى، و الأنبياء المُصْطَفُونَ: إذا اختاروا}}<ref>العین، ج۷، ص۱۶۳؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۴۶۳.</ref>. این واژه در قرآن به صورت مکرر به معنای اختیار و برگزیدن آمده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا...}}<ref>«و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>. در [[روایت]] هم به معنای [[برگزیده]] و اختیار آمده است<ref>بحار الأنوار، ج۲۵، ص۱۹۹؛ شیخ صدوق، عیون الأخبار، ص۲۶۷-۲۶۸.</ref>.
نظریه مرحوم سید در این باره ناشی از نگاه ویژه او به [[منصب امامت]] است؛ بدین معنا که وی وجود [[رئیس]] را برای [[جامعه]] عقلاً امری ضروری دانسته و او را همان امام می‌شمرد و بر این [[باور]] است که چنین رئیسی باید از [[ارتکاب گناهان]] [[معصوم]] باشد<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.


'''اجتباء''': این واژه هم در قرآن و روایات به صورت مکرر استعمال گردیده و در تمام موارد به معنای برگزیده، انتخاب و اختیار آمده است. هرآنچه در مورد کلمه اصطفاء گفتیم، در مورد کلمه اجتباء هم [[صدق]] می‌کند. در [[قرآن کریم]] آمده است که {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى}}<ref>«و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد * سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۱-۱۲۲.</ref>.
سید مرتضی، عصمت را از نظر لغوی به معنای منع کردن می‌داند: {{عربی|"أصل العصمة في وضع اللغة المنع، يقال: عصمت فلانا من السوء إذا منعت من فعله به"}}<ref>{{عربی|"إن العقل يقتضي بوجوب الرئاسة في كل زمان و أن الرئيس لابد من كونه معصوماً مأمونا منه كل فعل قبيح"}}، سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴.</ref>. وی افزون بر تعریف لغوی عصمت، دست‌کم سه بار به تعریف اصطلاحی آن پرداخته است.


'''اختیار''': کلمه اختیار هم در لغت و هم در اصطلاح قرآن و روایات به معنای برگزیدن و انتخاب آمده است و در بسیاری از مراتب به جهت [[قرابت]] معنایی به جای اصطفاء استفاده می‌شود.
بر اساس یکی از این تعاریف، عصمت چیزی است که با وجود آن، اگرچه [[مکلف]] تمکن و [[قدرت]] [[ارتکاب گناه]] را دارد، از [[گناه]] یا ترک [[واجب]] [[امتناع]] می‌کند: {{عربی|"العصمة ما يمنع عنده المكلف من فعل القبيح و الاخلال بالواجب ولولاه لم يمنع من ذلك مع تمكينه في الحالين"}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۷۷.</ref>. مرحوم [[سید مرتضی]] در تعریف دیگری از [[عصمت]]، از [[ادبیات]] رایج میان [[متکلمان]] آن [[زمان]] استفاده می‌کند و عصمت را [[لطف خداوند]] به [[بنده]] خود می‌شمرد<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref>.


جوهری در کتاب [[قیم]] [[صحاح]] می‌گوید: {{عربی|الاختِيَارُ: الاصْطِفاءُ. و كذلك التَخَيُّرُ}}<ref>الصحاح، ج۲، ص۶۵۱.</ref>.
ویژگی‌های مقوله عصمت از دیدگاه ایشان عبارت‌اند از: اختیاری و الهی بودن عصمت<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref>، تکاملی بودن آن<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۲.</ref>، اختصاص نداشتن به گروهی ویژه<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref> و تشکیکی بودن عصمت. سید مرتضی، عصمت را دارای مراتب تشکیکی می‌داند؛ یعنی کسی که از فعلی [[قبیح]] خودداری می‌کند، از همان عمل، [[معصوم]] به شمار می‌آید؛ ولی نمی‌توان او را معصوم مطلق نامید، بلکه معصوم مضاف است؛ یعنی از همان عمل، معصوم است. اگر کسی بتواند از همه [[گناهان]] خودداری کند، او را معصوم مطلق می‌نامند و از این روست که [[پیامبران]] و [[امامان]] که در دیدگاه [[شیعه امامیه]] از همه گناهان خودداری می‌کنند، معصوم مطلق به شمار می‌آیند<ref>{{عربی|"فإن قيل أ فتقولون فيمن لطف له بما اختار عنده الامتناع من فعل واحد قبيح أنه معصوم قلنا نقول ذلك مضافا و لا نطلقه فنقول إنه معصوم من كذا و لا نطلق... و نطلق في الأنبياء و الأئمة{{عم}} العصمة بلا تقييد لأنهم لا يفعلون شيئا من القبائح"}}؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۶. نیز ر.ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۶۸. گفتنی است در عبارات شیخ مفید نیز نظریاتی به چشم می‌خورد که همین معنا را به طور نسبی به ذهن متبادر می‌کند. ایشان در بحث از اینکه آیا امامان{{عم}} کلام ملایکه را می‌شنوند یا نه، بر این باور است که این کار، نه تنها برای امامان، بلکه برای شیعیان صدیق که از گمراهی معصوم‌اند نیز ممکن است: {{عربی|"أقول بجواز هذا من جهة العقل و أنه ليس بممتنع في الصديقين في الشيعة المعصومين من الضلال و قد جاءت بصحته و كونه للائمة... واضحة الحجة و البرهان"}}؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۹-۷۰.</ref>.


این واژه در قرآن هم در موارد استعمال آن به معنای برگزیدن و انتخاب آمده است؛ مثلاً {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref>.
از نظر وی [[امام]] ضرورتا از ارتکاب همه [[گناهان صغیره]] و [[کبیره]]<ref>سیدمرتضی، الرسائل، ج۱، ص۴۱۳؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴ و ۷۴.</ref> و نیز اشتباهاتی که در تبیین و عمل به [[دین]]، به روی گردانی [[مردم]] از او بیانجامد<ref>سید مزتضی، الرسائل، ج۱، ص۱۸.</ref>، قبل و پس از تصدی [[امامت]]، [[معصوم]] بوده و ضرورتا از [[اشتباه]] و فراموشی و [[سهو]] و نسیان در امور عادی [[زندگی]]<ref>سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۲۱.</ref> و نیز [[ترک مستحبات]] معصوم نیست<ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۶۰؛ همو، همان، ص۲۴.</ref>


در تحلیل این سه واژه می‌توان گفت:
سید مرتضی در آثار متعدد خود، از براهین عقلی و [[نقلی]] بسیاری در [[اثبات عصمت]] [[معصومان]] استناد کرده است<ref>برهان امتناع تسلسل، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، برهان حفظ شریعت، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹، برهان پیشوایی امام، همان، ج۱، ص۳۰۹، از جمله برهان‌های عقلی مورد استناد وی و آیه ابتلا، همان، ج۳، ص۱۴۱، آیه تطهیر، همان، ج۳، ص۱۳۴ و حدیث ثقلین، همان، ص۱۲۲ از جمله ادله نقلی مورد استناد او جهت اثبات عصمت هستند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۸-۳۰۷.</ref>


اولاً؛ سه واژه [[اصطفاء]]، [[اجتباء]] و [[اختیار]] اصطلاحاتی [[قرآنی]] و واژه‌هایی عربی‌اند که اگر بخواهیم به جای کلمه [[عصمت]]، این سه واژه را به کار ببریم معنایی غیر از معنای لغوی آن فهمیده نمی‌شود، لذا نمی‌توانند معادل مفهوم عصمت قرار گیرند.
===== [[ابوالصلاح حلبی]] =====
[[ابوالصلاح تقی بن نجم بن عبیدالله حلبی]]، معروف به [[ابوالصلاح حلبی]]، از جمله [[متکلمان]] معروف [[قرن پنجم]] و از [[شاگردان]] [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] است. او از متکلمانی است که در زمینه [[عصمت]]، به ویژه برهان‌های آن نوآوری‌های زیادی داشته است<ref>ر.ک: گروهی از نویسندگان، معجم طبقات المتکلمین، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref>.


ثانیاً: این واژه‌ها که غالباً درباره [[انبیا]] و [[امامان]] در [[قرآن]] و [[روایات]] و [[ادعیه]] استفاده شده است، [[دلیل]] بر [[فهم]] معنای عصمت از این کلمات نمی‌گردد، چون:
خلاصه نظریات [[مرحوم حلبی]] در باب [[عصمت]] چنین است:
# عصمت شرط لازم [[نبوت]] و [[امامت]] [[پیامبر]] و [[امام]] است<ref>حلبی ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۲.</ref>.
# امام ضرورتا پیش و پس از تصدی منصب امامت از [[گناه]]<ref>حلبی ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۰۴.</ref> و [[اشتباه]] در [[تبیین دین]]<ref>همان، ص۵۰۶.</ref> [[معصوم]] است.


یک. این واژه‌ها در مورد غیر انبیا هم آمده و دلالت بر عصمت آنان نمی‌کند؛ مثل [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref> که در مورد [[برتری]] [[قوم بنی‌اسرائیل]] و [[انتخاب]] آنان به عنوان کسانی است که [[کتاب آسمانی]] [[تورات]] بر آنان نازل گردیده است، اما هیچ دلالت [[عقلی]] و [[نقلی]] بر عصمت آن [[قوم]] وجود ندارد.
مرحوم [[حلبی]] را می‌توان از جهت ارائه برهان‌های متعدد [[عقلی]] و [[نقلی]] یکی از بی‌نظیرترین [[متکلمان]] دانست به گونه‌ای که هیچ‌یک از [[متکلمان]] قبل از او به اندازه وی برای [[اثبات عصمت امام]] [[اقامه برهان]] نکرده‌اند<ref>برهان امتناع تسلسل، حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۵۰، پیشوا بودن پیامبر و امام، همان، ص۱۷۰ و ۱۷۴، برهان روی گردانی مردم از گناهکار، حلبی، الکافی فی الفقه، ص۶۷، برهان خوار شدن گناهکار، حلبی، تقریب المعارف، ص۱۷۵-۱۷۴ از جمله برهان‌های عقلی مورد استناد وی در اثبات عصمت معصومان و آیات اهل الذکر، حلبی، تقریب المعارف، ص۱۷۹، صادقین، همان، ص۱۷۹، شهادت، همان، ص۱۸۰ و اولی الامر، حلبی، الکافی فی الفقه، ص۹۳ و برخی احادیث نبوی{{صل}} از جمله ادله نقلی او در این خصوص هستند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۵۳-۳۳۹.</ref>


دو. واژه اصطفاء در مورد [[حضرت مریم]] {{س}} بر عصمت آن [[حضرت]] دلالت نمی‌کند، بلکه در آیه {{متن قرآن|يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>، عصمت را از کلمه {{متن قرآن|طَهَّرَكِ}} می‌فهمیم و واژه اصطفاء به معنای قبولی [[نذر]] مادرش از طرف [[خداوند]] است.
===== [[ابوالفتح کراجکی]] =====
ابوالفتح محمد کراجکی طرابلسی (۴۴۹ ق، لبنان) از جمله [[متکلمان]] معروف قرن پنجم هجری است. وی مانند بسیاری دیگر از متکلمان امامیه طرفدار [[عصمت پیامبران]] بوده و در این خصوص [[امامان]] را نیز هم‌شأن [[انبیا]] می‌داند.<ref>کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲.</ref>. بر این اساس هر مرتبه‌ای از [[عصمت]] که برای انبیا [[ثابت]] شود برای امامان نیز ثابت خواهد بود.


سه. [[عصمت انبیا]] را از [[دلایل عقلی]] محکم و [[آیات]] و روایاتی که صریحاً بر عصمت انبیا دلالت می‌کنند استفاده می‌کنیم، نه این واژه‌ها. لذا این سه واژه (اصطفاء، اجتباء و اختیار) نمی‌توانند به عنوان بیانگر مفهوم عصمت قرار بگیرند. شاید بتوان گفت که عدم استفاده این مفاهیم به جای مفهوم عصمت در اصطلاح [[علما]] به جهت عدم گویایی آنها برای بیان معنای واژه عصمت باشد.
مرحوم کراجکی در معدود آثار به جای مانده از خود، به طور بسیار گذرا، به یکی از ویژگی‌های عصمت، یعنی اختیاری بودن آن اشاره کرده است: {{عربی|"و انهم معصومون من الخطا و الزلل عصمة اختیار"}}<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰؛ همو، التعجب، ص۱۵.</ref>. وی در این عبارت موجز، مفهوم عصمت را برای [[عصمت از اشتباه]] و [[خطا]] نیز به کار برده است.


البته این واژه‌ها در هر کجای قرآن و روایات که استفاده شده بر نوعی [[تفضیل]] و تقدم برای صاحبان این واژه‌ها چه [[انبیا]] و [[امامان]] و چه غیر [[معصومین]] دلالت دارد.
ایشان در آثار خود در موارد متعددی [[امام]]{{ع}} را از [[گناهان]] [[معصوم]] دانسته است: «امامان{{عم}} در داشتن کمال، [[علم]] و [[عصمت از گناهان]]، مانند [[پیامبران]]{{عم}} هستند»<ref>ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲، ۱۷۳ و ۲۰۴.</ref> وی ضمن بیان اینکه امامان [[جانشین پیامبر اکرم]]{{صل}} هستند، آنها را به هر آنچه مورد نیاز [[مردم]] است، عالم می‌داند. حداقل برداشت از این عبارات، [[عصمت امام]] از [[اشتباه]] در امور مربوط به [[دین]] است. وی در این باره می‌نویسد: «تمام [[حجت‌های خداوند]] متعالی به همه آنچه مورد نیاز مردم است، [[احاطه علمی]] دارند و از اشتباه و [[لغزش]] معصوم‌اند»<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰.</ref>.


'''[[اخیار]]، [[صالح]]، [[محسن]]''': سه مفهوم فوق از اصطلاحات [[قرآن]] و [[ادعیه]] و [[روایات]] است که غالباً درباره انبیا و امامان استعمال گردیده است.
از برهان‌های مرحوم کراجکی در بحث عصمت امام روشن می‌شود که از نظر وی، عصمت، شرط لازم متصدی [[منصب امامت]] است. وی ضمن یکی از برهان‌های خود می‌نویسد: «امام، الگوی مردم در دین و دنیاست، و [[پیروی]] از او را [[خداوند]] [[رب العالمین]] [[واجب]] کرده است. پس لازم است اشتباه و لغزشی بر او ممکن نباشد»<ref>ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.</ref>.


'''اخیار''': اکثر واژه‌شناسان، اخیار را به [[نیکی]] و ضد [[شر]] معنا کرده‌اند. این کلمه در قرآن هم به معنای [[نیک]] و خوب آمده است؛ مثل: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷-۴۸.</ref>. در روایات هم این کلمه به معنای نیک و خوب آمده است؛ چنان‌که [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} می‌فرماید: "[[علی]] و اولادش از [[ائمه]] را [[دوست]] بدارید، چون آنها برگزیدگان و [[نیکان]]، و [[معصوم]] از هر گناه‌اند"<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۳.</ref>.
او برای [[اثبات عصمت امام]]، هم از براهین عقلی و هم از برهان‌های [[نقلی]] استفاده کرده است. وی در بحث برهان‌های عصمت، دست‌کم به دو [[برهان عقلی]] [[امتناع تسلسل]]<ref>{{عربی|"فهو أن علة الحاجة إلیه أن یکون لطفا للرعیة فی الصلاح لیصدها عن ارتکاب القبائح و الفساد و یردها الی فعل الواجب و السداد"}}؛ ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.</ref> و [[پیشوایی]] [[امام]] <ref>{{عربی|"ان الامام قدوة فی الدنیا و الدین و اتباعه مفترض من رب العالمین فوجب ان لا یجوز الخطا و الزلل علیه و إلا کان الله تعالی قد أمر باتباع من یعصیه و لو لا استحقاقه العصمة لکان إذا ارتکب المعصیة یتضاد مع التکلیف، علی الامة و تصیر الطاعة منها معصیة و المعصیة طاعة و ذلک انها مأمورة باتباعه و الاقتداء به فمتی اتبعته فی المعصیة امتثالا للمأمور من الاقتداء کانت من حیث الطاعة عاصیة لله سبحانه و متی خالفته ولم تقتد به طلبا لطاعة الله تعالی کانت ایضا عاصیة لمخالفتها لمن امرت بالاقتداء به و اتباعه و فی استحالة جمیع ذلک دلالة علی عصمته"}}؛ ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.</ref> استناد کرده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۵۵ ـ ۳۵۹.</ref>.


'''صالح''': این واژه در [[آیات قرآن]] در موارد مختلف استعمال گردیده است که در تمام موارد، معنای [[شایسته]] و نیک در [[اعمال]] آمده است؛ مثل: {{متن قرآن|...وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و بی‌گمان او [حضرت ابراهیم {{ع}}] در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>.
===== [[شیخ طوسی]] =====
در [[اندیشه]] مرحوم [[شیخ طوسی]] نه تنها [[پیامبر]] و [[امام]] [[معصوم]] هستند بلکه [[عصمت]] شرط لازم [[نبوت]] و [[امامت]] آنهاست<ref>طوسی، محمدبن حسن، تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۷۶، همو، الخلاف، ج۲، ص۳۲.</ref>. وی در بیان تعریف اصطلاحی، عصمت را به لطفی [[تفسیر]] نموده که معصوم را به انجام [[واجب]] و ترک [[قبیح]] [[دعوت]] می‌کند<ref>طوسی، محمدبن حسن، الاقتصاد، ص۷۷.</ref>. وی اختیاری<ref>طوسی، محمدبن حسن، التبیان، ج۸، ص۳۴۰ .</ref> و [[الهی]] بودن<ref>همان، ج۵، ص۴۹۰.</ref> را از ویژگی‌های عصمت دانسته است. از منظر ایشان، [[امام]] از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم بوده است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۹-۴۳۰. نیز ر.ک: همو، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰.</ref>.  


'''محسن''': این واژه در قرآن، مکرر آمده و در تمام موارد آن به معنای [[نیکوکار]] و شایسته استعمال شده است؛ مثلاً: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون [موسی {{ع}}] به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم و بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره قصص، آیه ۱۴.</ref>.
نظریه‌ای که برای نخستین بار مرحوم [[شیخ طوسی]] در [[کلام شیعه]] مطرح کرده، این است که وی [[امام]] را نه تنها پیش از تصدی منصب امامت، که از آغاز [[عمر]] تا پایان [[معصوم]] می‌داند<ref>{{عربی|الامام {{ع}} معصوم من اول عمره إلی آخره فی اقواله و افعاله و تروکه...}}؛ محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۸.</ref>. افزون بر آن، مرحوم شیخ طوسی، از کسانی است که [[پیامبر]] و به تبع آن، امام را از [[گناه سهوی]] نیز معصوم دانسته است<ref>{{عربی|"النبی یجب ان یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد وعلی کل حال"}}؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶.</ref>.


به هر حال، این سه مفهوم که در لغت و قرآن و [[روایت]] به صورت خلاصه آورده شد، تقریباً معنایی نزدیک به هم دارند و می‌توانیم برای هر سه واژه معنای [[نیکو]] کار را [[اراده]] کنیم و اگر هر کدام از سه واژه فوق را به جای دیگری بگذاریم معنای مقصود فهمیده می‌شود.
شیخ طوسی به طور کلی پیامبر و به تبع آن، امام را از هر عملی که موجب رویگردانی و [[نفرت]] [[مردم]] از آنان شود، اگرچه آن عمل [[قبیح]] نباشد معصوم دانسته است<ref>{{عربی|قد لا یقع من الانبیاء والمرسلین و الائمة {{عم}} ما ینفر عن قبول اقوالهم و ان لم یکن ذلک قبیحاً}}؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸.</ref>.


در موارد استعمال عرف، مثلاً اگر به جای عبارت "[[حسن]]، مرد صالحی است" بگوییم "حسن از [[محسنین]] است" ظاهراً خللی در معنا ایجاد نمی‌شود. اما این سه واژه را نمی‌توانیم به جای کلمه [[عصمت]] قرار دهیم، چون واژه عصمت، معنایی فراتر از سه واژه فوق را داراست، لذا می‌بینیم در [[قرآن کریم]] واژه محسنین هم در مورد [[انبیا]] و [[امامان]] آمده و هم در مورد اقوامی که دارای عصمت نیستند، حتی اگر انسان‌های [[نیکوکار]] باشند؛ مثلاً {{متن قرآن|اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ}}<ref>«یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.</ref>.
وی امام را از [[گناهان]] [[باطنی]] و ظاهری<ref>مرحوم شیخ درباره این دو واژه توضیح نداده است؛ ولی از برهانی که در آینده از وی نقل خواهیم کرد، می‌توان حدس زد که مقصود از گناهان ظاهری، گناهان جوارحی، و مقصود از گناهان باطنی، گناهان جوانحی، مانند حسد و نفاق باشد.</ref> معصوم می‌داند<ref>محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.</ref>. با این توضیح روشن می‌شود که در [[اندیشه]] مرحوم [[شیخ طوسی]]، [[امام]] به طور ضروری و وجوبی از آغاز [[عمر]] تا پایان از [[گناهان]] [[سهوی]] و عمدی [[معصوم]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۶۷.</ref>.


با توجه به این [[آیه]] می‌بینیم که کلمه [[صالح]] یا دو واژه دیگر که در مورد غیر انبیا و [[معصومین]] زیاد اطلاق می‌شود، هیچ دلالتی بر [[عصمت انبیا]] یا معصومین دیگر ندارد، بلکه فقط معنای لغوی آن، یعنی [[نیکوکاری]] را می‌شود از آن فهمید، لذا این سه واژه قابلیت [[تعادل]] با کلمه عصمت در هیچ بعد عملی و [[علمی]] ندارند.
دیدگاه شیخ در باب [[قلمرو عصمت]] [[معصومان]]


'''[[صدق]]، [[مرتضی]]، [[هدی]]''': این سه کلمه در قرآن کریم، و [[روایات]] و [[ادعیه]] درباره انبیای عظام و [[امامان معصوم]] به صورت مکرر آمده است که در ذیل از دیدگاه [[اهل]] لغت و اصطلاحات [[قرآن]] به صورت خلاصه بررسی می‌شود.
در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام {{ع}} از اشتباه در مرحله عمل به دین اگر به ارتکاب قبیح یا همان گناه سهوی بیانجامد، معصوم است. اما درباره اینکه [[امام]] {{ع}} از [[اشتباه]] و فراموشی در امور عادی [[زندگی]] [[معصوم]] است یا نه، دو دسته عبارت به ظاهر [[متعارض]] از ایشان به چشم می‌خورد<ref>{{عربی|نبینا محمد {{صل}} معصوم ـ من اول عمره إلی آخره، فی اقواله و افعاله و تروکه و تقریراته ـ عن الخطأ والسهو والنسیان}}؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۷. نیز ر. ک: همو، التبیان، ج۳، ص۲۵۳؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالحسین مشکوة الدینی، ص۳۶۶. نیز ر.ک: همو، تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۵۲؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، التبیان، ج۴، ص۱۶۵-۱۶۱. نیز ر.ک: همان، ج۷، ص۶۸.</ref>.


'''صدق''': این کلمه و مشتقات آن، مثل صادق و [[صدیق]]، هم برای انبیا و امامان و هم برای افرادی که [[تالی]] تلو آنها بوده‌اند مثل [[حضرت مریم]] [[عذرا]] در قرآن کریم آمده است. این واژه در قرآن در هر مورد که استعمال شده به معنای [[راستگو]] و کسی است که عمل و گفتاری درست دارد، آمده است. اینک به دو نمونه از [[آیات قرآن]] اشاره می‌شود: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>. {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>.
جمع میان اطلاق و تقیید این عبارات به ظاهر متعارض به این است که گفته شود: از نظر شیخ [[امام]] {{ع}}، در امور مربوط به تبلیغ دین [[معصوم]] است اما در امور عادی، ضرورتاً معصوم نیست<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۷۱ ـ ۳۷۷.</ref>.


'''[[مرتضی]]''': این واژه و مشتقات آن، مثل ارتضی و [[رضی]] در [[قرآن]] و [[روایات]]، در مورد [[انبیا]] و [[امامان]]، در موارد مختلف استفاده شده است که به دو نمونه در لغت و قرآن اشاره می‌شود.
در دیدگاه مرحوم شیخ، امام {{ع}} به همه مسائل عالم است. در این صورت  [[عصمت]] او از [[اشتباه]] در نظریات غیر دینی نیز امری روشن خواهد بود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۵-۳۶۴.</ref>.


واژه [[مرضی]] در لغت و قرآن و روایات به معنای [[پسندیده]] آمده است، مثل: {{متن قرآن|وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref>«و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.</ref>. و در جایی دیگر هم فرمود: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref>.
===== [[ابراهیم نوبختی]] =====
مرحوم [[نوبختی]] مانند دیگر متکلمان شیعه، [[عصمت]] را شرط لازم [[امامت]] دانسته و [[معتقد]] است قوام امر امامت با توجه به مسدولیت‌های به [[معصوم]] بودن وی وابسته است<ref>حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، ص۲۰۴.</ref>.


'''[[هدی]]''': این واژه از اسماء و صفاتی است که [[خداوند]] در [[آیات قرآن]]، آنها را به خود نسبت داده است. در استعمالات قرآن نیز به هر کسی که وصف [[هدایت]] [[عطا]] می‌شود، از [[مردم]] خواسته شده تا از آنان [[پیروی]] کنند، لذا این واژه در استعمالات قرآن و روایات به معنای هدایت ترجمه شده است؛ از جمله: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>.
ایشان در تعریف خود از عصمت آن را لطفی از جانب [[خدای متعال]] می‌داند که موجب جلوگیری از وقوع [[انسان]] در [[خطا]] و [[اشتباه]] می‌شود<ref> حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، ص۱۹۵.</ref>. بر اساس تعریف وی از عصمت و دیگر عبارات ایشان می‌توان به این نتیجه رسید که از منظر او عصمت دارای دو ویژگی [[الهی]] بودن و اختیاری بودن است<ref>حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، ص۱۹۶.</ref>.


این سه واژه که در روایات و آیات قرآن هم آمده به نوعی دلالت بر [[شرافت]] و کمال دارد. ولی اینکه آیا می‌توانند بیانگر مفهوم [[عصمت]] باشند و معنای آن را برسانند؟ [[نیازمند]] بررسی است:
مرحوم [[نوبختی]]، برهان‌های فراوانی را بر [[عصمت امام]] اقامه کرده که همگی، [[عقلی]] یا عقلی ـ نقلی‌اند و از خلال آنها می‌توان نظریه وی را در [[قلمرو عصمت]] به دست آورد.


واژه [[هدی]] و مشتقات آن بر [[هدایت]] یافتن [[انبیا]] و [[امامان]] دلالت می‌کند، اما این واژه، عام است و در موارد زیاد به همه [[مردم]] خطاب می‌شود. بنابراین همان‌طور که اگر مردم موصوف، به صفت هدایت گردند، معنایش عصمت از [[گناه]] نیست، به همین تناسب اگر به انبیا وصف هدایت داده شد، دلالت ندارد که آنان در تمام ابعاد وجود، معصوم‌اند.
[[امتناع تسلسل]]<ref>این [[برهان]] از [[فلسفه]] [[نیاز به امام]] در [[جامعه]] سرچشمه می‌گیرد. نوبختی در این باره می‌نویسد: «[[امامت]]، لطفی است که موجب نزدیکی به [[طاعت]] [[خداوند]] و [[دوری از گناه]] می‌شود»، حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶؛ وی همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: {{عربی|"و لان الامة مختلفة في الاحكام فلابد من حجة يقطع اختلافهم و يظهر لنا منه العلم"}}؛ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶، با توجه به این مقدمات، مرحوم نوبختی می‌نویسد: «[[عصمت]]، در [[امام]] لازم است؛ وگرنه علت [[نیازمندی]] به وی در خود او نیز خواهد بود. پس به [[تسلسل]] خواهد انجامید»، حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.</ref>، [[حفظ شریعت]] از جمله برهان‌های بسیار معروفی که مرحوم نوبختی به آن استناد کرده و در صدد اثبات عصمت امام از راه آن است، «حفظ شریعت» است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۰۳-۳۹۵.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۱.</ref>
 
اگر مردم [[مأمور]] [[اطاعت]] از انبیا هستند به علت [[اثبات عصمت]] آنان از [[راه]] [[معجزه‌ها]] و [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] متقن است که ثابت کننده تمام ابعاد وجودی عصمت در آنان است، لذا واژه هدی در بیان هر دو بعد از عصمت، واژه‌ای نارساست.
 
واژه {{متن قرآن|ارْتَضَى}} و مشتقات آن نیز همان‌طور که [[علامه طباطبایی]] فرموده‌اند در هر کجا که استفاده شود، به این معناست که آن شخص، [[برگزیده]] و [[پسندیده]] خداست، اما اینکه بر عصمت شخص دلالت کند، ظاهراً [[نادرست]] است. چون کلمه {{متن قرآن|ارْتَضَى}} نه بر [[عصمت عملی]] شخص دلالت می‌کند و نه بر عدم [[اشتباه]] و [[نسیان]]، لذا تنها موردی که از این کلمه برداشت می‌شود این است که این واژه در هر کجا که استعمال گردد، می‌رساند که آن شخص صاحب [[فضیلت]] و کمال است و برگزیده و پسندیده [[خداوند]] است، نه چیز دیگر.
 
واژه [[صدق]] و مشتقات آن نیز که هم درباره انبیا و امامان و هم درباره [[حضرت مریم]] [[عذرا]] آمده، به صورت مطلق به معنای [[راستگو]] و مطابقت عمل با گفتار با هم است<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۹۵.</ref>. اگرچه رایحه عصمت عملی از این کلمه استشمام می‌شود، لکن اگر در یک عبارت به جای واژه عصمت، کلمه صادق یا [[صدیق]] را بگذاریم آنچه که از این کلمه می‌فهمیم همان معنای [[راستگویی]] است. پس این معنای عدم [[کذب]]، [[دلیل]] بر عدم گناه در هیچ لحظه نیست. اگر کلمه صدق را بر عصمت عملی در اجتناب مطلق از [[گناه]] حمل کنیم، یقیناً این واژه بر عدم [[سهو]] و نیسان دلالت نمی‌کند. شیخ طریحی در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> می‌فرماید: {{عربی|الذين صدقوا في دين الله نية و قولا و عملا}}<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۹۵.</ref>. این معنا با توجه به تمام قرائن [[آیه]] و [[شأن نزول]] و [[روایات]] استفاده می‌شود، وگرنه خود کلمه صادق فقط به معنای [[راستگو]] بودن است و "[[صدیق]]" هم که در مورد [[حضرت]] [[ادریس]] و [[حضرت مریم]] {{عم}} آمده است، دال بر [[راستگویی]] در تمام عمرشان است، نه عدم گناه و [[نسیان]]. در نهایت این واژگان در دو بعد [[عصمت عملی]] و [[علمی]] نارسا و ناتمام‌اند.
 
'''[[مخلص]]، [[مطهر]]''': دو واژه فوق و مشتقات آن دو در اصطلاحات [[قرآن]] و روایات در موارد مختلفی آمده که به بررسی آن در لغت و قرآن می‌پردازیم:
 
'''[[خالص]]''': طریحی می‌گوید: {{عربی|كلُّ ما صفي و تَخَلَّصَ و لم يمتزج بغيره... و هذا يسمى إِخْلَاصاً}}<ref>مجمع البحرین، ج۱، ص۶۸۰-۶۸۱.</ref>. برخی نیز گفته‌اند: {{عربی|خَلَصَ الشّيْ‌ءُ يَخْلُصُ، خُلُوصاً، أَي خالِصاً}}<ref>صحاح، ج۳، ص۱۰۳۷؛ لسان العرب، ج۷، ص۲۶؛ مختار الصحاح، ص۱۰۳.</ref>. همچنین درباره مفهوم مخلص گفته شده: {{عربی|الْمُخْلِصِينَ: الذين أَخْلَصُوا الطاعة لله، الْمُخْلَصِينَ الذين أَخْلَصَهُمُ الله لرسالته، خالصاً من الدنس}}<ref>مجمع البحرین، ج۱، ص۶۸۰-۶۸۱.</ref>. این واژه و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] استفاده شده و به معنای خالص و [[پاک]] آمده است؛ مثلاً: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>.
 
و در آیه‌ای دیگر فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«[شیطان] گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>. همچنین درباره [[حضرت موسی]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>.
 
'''[[طاهر]]''': لغت‌شناسان در معنای آن گفته‌اند: {{عربی| الطهارة مصدر طهر و طهر بمعنی النزاهة، و طهر نقيض النجاسة و الحيض و التطهير التنزه و الكف عن الاثم}}<ref>العین، ج۴، ص۱۹؛ صحاح، ج۲، ص۷۲۷؛ لسان العرب، ج۴، ص۵۰۴؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۶۶.</ref>. این واژه و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] به عنوان اسم یا وصف برای اشیاء و [[انسان]] قرار گرفته و در تمام موارد معنای نزاهت و [[پاکی]] از آن استفاده می‌شود؛ مثلاً: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا}}<ref>«و از آسمان، آبی پاک فرو فرستادیم» سوره فرقان، آیه ۴۸.</ref>.
 
یا این [[آیه]] که فرموده: {{متن قرآن|رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً}}<ref>«(یعنی) پیامبری از سوی خداوند [فرستاده شد] تا کتب آسمانی پاک و منزه را بر آنان تلاوت کند» سوره بینه، آیه ۲.</ref>.
 
یا این [[آیه شریفه]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
 
این واژه در [[روایات]] هم بارها به عنوان وصف [[انبیا]] و [[امامان]] آمده و به معنای نزاهت و پاکی آنان است؛ از جمله این [[حدیث]]: [[ابن عباس]] می‌گوید از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که فرمود: "من و [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]] و نه تن از [[فرزندان حسین]] از [[پاکان]] و [[معصومان]] هستیم"<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۱.</ref>.
 
دو واژه "مخلَصون و مُطهَّرون" که از نگاه [[اهل]] لغت و در اصطلاح [[قرآن]] به [[اجمال]] بررسی شد، از واژه‌هایی است که قابلیت [[جانشینی]] برای کلمه [[عصمت]] را دارند. کلمه "[[اخلاص]]" به صیغه اسم مفعولی (مخلصون و مخلصین) به معنای این است که [[خداوند]] این [[انسان‌ها]] را (انبیا و امامان) با [[هدایت‌ها]] و نشان دادن [[آیات]] و نشانه‌های خاص خود و [[برهان]] و [[علم]]، [[خالص]] کرده است و آنان به درجه‌ای از اخلاص و [[معرفت]] رسیده‌اند که لحظه‌ای به [[هوای نفس]] و اغوائات [[شیطانی]] توجهی ندارند و [[گناه]] و [[خطا]] در قاموس وجودشان نمی‌گنجد و [[شیطان]] را به درون آنان راهی نیست.
 
همان‌طور که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|...وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.
 
[[علامه طباطبایی]] درباره مخلصین می‌فرماید: از [[شأن]] مخلصین این است که [[خداوند تعالی]] هرگونه [[فحشا]] و [[بدی]] را از آنان دور می‌کند که نه به گرد [[گناه]] می‌گردند و نه همّ به گناه دارند - و اینان را [[خداوند]] برای خود [[خالص]] کرده است و در وجود آنان تسویلات شیطان و نفس [[راه]] ندارد - و غیر از [[خدا]] به هیچ چیز، توجه نمی‌کنند. (و این همان [[عصمت]] است)<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۳۰ و ج۱۴، ص۶۳.</ref>.
 
شایان ذکر است که واژه [[مخلص]] در بعد [[عصمت عملی]]، قابلیت [[تعادل]] با کلمه عصمت را دارد، اما در بعد [[علمی]] نمی‌تواند بار معنایی [[عصمت علمی]] را حمل کند. اما واژه {{متن قرآن|مُطَهَّرُونَ}} که با هر صیغه‌ای آمده، دلالت بر [[پاکی]] و نزاهت دارد.
 
این کلمه که در قرآن برای [[اهل بیت]] و [[حضرت مریم]] {{عم}} آمده است بر عصمت آ‌ن‌ها نیز دلالت تام دارد، لذا اگر در یک عبارت به جای کلمه [[معصومان]]، واژه {{متن قرآن|مُطَهَّرُونَ}} گذاشته شود خللی در معنای جمله پیش نمی‌آید. چنانکه در [[روایات]] زیادی کلمه {{متن حدیث|مُطَهَّرُونَ}} همراه کلمه {{مَعْصُومُونَ}} آمده است؛ از جمله اعمش از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند: {{متن حدیث|الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ لَا ذُنُوبَ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ}}<ref>بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹.</ref>.
 
در نتیجه این مباحث می‌توان گفت که واژه [[طاهر]] و مشتقات آن می‌توانند به عنوان معادل عصمت در عبارات قرار گیرند و تمام معنای عصمت را هم حمل می‌کنند، اما چهارده واژه دیگر یا اصلاً قابلیت تعادل با کلمه عصمت را ندارند یا مثل کلمات [[تقوا]]، [[عدالت]] و مخلصون، فقط عصمت عملی را در بر می‌گیرند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۵۸-۷۳.</ref>.
 
=== مترافات واژه عصمت ===
«با تتبّع در [[آیات]] و [[روایات]]، به واژه‌هایی بر می‌خوریم که تقریباً معادل و مرادف واژه [[معصوم]] می‌باشند؛ مانند واژه "[[مخلَص]]". امّا در این قسمت، منظور ما از واژه‌های معادل [[عصمت]]، تعبیراتی است که توسّط [[اندیشمندان اسلامی]] به کار رفته است، نه مطلق واژه‌هایی که از [[قرآن]] و [[سنت]] قابل استخراج هستند.
 
'''[[تنزیه]]''': در کلمات برخی از [[علمای اسلامی]] گاهی برای افاده معنای [[عصمت]]، از واژه [[تنزیه]] استفاده شده است. چنان‌که عنوان [[کتاب]] [[سید مرتضی]] درباره [[عصمت انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} [[تنزیه]] الانبیاء<ref>در کتاب الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶، از چهار کتاب دیگر با همین نام یاد شده است.</ref> است. برخی از علمای [[اهل]] [[سنّت]] نیز به طور کلّی از به کار بردن واژه [[عصمت]] اجتناب ورزیده و تنها از کلمه "[[تنزیه]]" استفاده کرده‌اند<ref>ر. ک: الفقه الاکبر، ابوحنیفه.</ref>.
 
البته در برخی از [[روایات]] نیز، یکی از تعابیری که در کنار واژه [[عصمت]] به کار رفته است، مشتقات کلمه "[[تنزیه]]" می‌باشد. به عنوان نمونه، در [[زیارت]] جامعه‌ای که از [[امام هادی]] {{ع}} - [[نقل]] شده است، می‌خوانیم: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ... عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ... الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ<ref>بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۷۸.</ref>. عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الذُّنُوبِ... نَزَّهَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَإِ}}<ref>بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۵۰. همچنین ر. ک: بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷؛ ج۲۵، ص۱۸۲.</ref>؛ خدایا [[برترین]] درودهایت را بر [[سرور]] ما [[محمّد]]، [[بنده]] و رسولت فرست... آن‌که [[معصوم]] از هر [[خطا]] و لغزشی بود و منزه از هر گونه [[آلودگی]] و [[سبک‌سری]].... [[خداوند]] شما را از [[گناهان]]، [[معصوم]] قرار داده و از [[لغزش]] و [[خطا]]، منزّه ساخته است.
 
'''[[توفیق]]''': برخی دیگر از [[علمای اسلامی]]، واژه "[[توفیق]]" را معادل و مساوی با اصطلاح [[عصمت]] دانسته‌اند<ref>اوائل المقالات، ص۶۷-۶۶؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳. </ref>. لکن از علمای معتزلی [[نقل]] شده است که بین اصطلاح "[[عصمت]]" و "[[توفیق]]" تفاوت قائل شده‌اند. به این صورت که نخست "[[لطف]]" را به چیزی تعریف کرده‌اند که وقتی [[خداوند]] آن را در [[حق]] کسی انجام دهد، آن شخص اختیاراً واجبی را انجام خواهد داد و یا حرامی را ترک خواهد کرد. سپس گفته‌اند لطفی که به واسطه آن، عمل واجبی صورت پذیرد "[[توفیق]]" نام دارد. اما لطفی که سبب ترک [[حرام]] می‌گردد، [[عصمت]] نامیده می‌شود<ref>شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref>. شاید بتوان گفت که منشأ این کار برد، روایاتی است که در کنار واژه [[عصمت]]، لغت [[توفیق]] و مشتقات آن را نیز به کار برده‌اند. در این زمینه دو نمونه را یاد آور می‌شویم:
 
# [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‌ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} برخوردار از [[راهنمایی]] و [[توفیق الهی]] بود و مویَّد به [[روح القدس]]. [[لغزش]] و خطایی در هر آنچه که به واسطه آنها امور [[مردم]] را اداره می‌کرد، نداشت.
# [[امام رضا]] {{ع}} در [[تبیین]] [[مقام امام]] و [[امامت]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ...}}<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۷-۱۲۸. همچنین ر. ک: الکافی، ج۱، ص۲۰۳. </ref>؛ [[امام]]، [[معصوم]] است و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راهنمایی‌های [[الهی]]، و از هر [[خطا]] و لغزشی در [[امان]] است.
 
'''[[صدق]]، [[امانت]] و [[تبلیغ]]''': برخی از نویسندگان [[اهل]] [[سنّت]]، آنجا که در باره [[صفات انبیا]] و [[مقام عصمت]] آنها بحث کرده‌اند، بدون اینکه از اصطلاح [[عصمت]] نامی برده باشند، چهار صفت [[صدق]]، [[امانت]]، [[تبلیغ]] و [[فطانت]] را ذکر کرده‌اند. سپس در توضیح معنای هر یک گفته‌اند: "[[صدق]]"، این است که خبر، [[مطابق با واقع]] باشد؛ یعنی هر خبری که [[پیامبر]] می‌دهد، چه از جانب خود و چه از جانب [[خدا]]، محال است که [[کذب]] در آن [[راه]] یابد.
 
"[[امانت]]"، این است که [[خداوند]] ظاهر و [[باطن]] [[انبیا]] را از [[گناه]] [[حفظ]] می‌کند؟ هم از گناهانی که مربوط به اعضا و جوارح [[انسان]] می‌شوند؛ همچون [[غیبت]]، دزدی و امثال آن و هم گناهانی که مربوط به [[قلب]] و [[دل]] آدمی‌اند؛ همانند: [[حسد]]، [[کبر]] و [[ریا]].
 
"[[تبلیغ]]"، این است که [[پیامبران]] تمام آنچه را که [[خداوند]] [[فرمان]] [[ابلاغ]] آن را داده است، با بیانی روشن و خالی از هرگونه پیچیدگی و [[اشتباه]] به [[مردم]] می‌رسانند.
 
"[[فطانت]]" بدان معناست که [[پیامبران]] دارای [[قدرت]] [[فهم]] فوق‌العاده‌ای بوده، از [[توانایی]] بالایی برای [[احتجاج]] و [[استدلال]] در برابر [[شبهات]] [[دشمنان]] برخوردار می‌باشند<ref>البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷-۲۸؛ الجواهر الکلامیة فی العقیدة الاسلامیة، ص۵۶.</ref>.
 
ظاهر این‌گونه بیانات این است که سه صفت اول؛ [[صدق]]، [[امانت]]، و [[تبلیغ]]؛ مجموعاً مفهوم اصطلاح [[عصمت]] را در بر دارند. امّا یکی از نویسندگان تصریح می‌کند که صفت دوم، یعنی، [[امانت]]، معادل و مترادف [[عصمت]] می‌باشد: {{عربی|يجب للرسل -علیهم الصلاة والسلام- الامانة و هي العصمة}}<ref>تبسیط العقائد الاسلامیه، ص۱۲۳.</ref>.
 
هر چند برخی از آنها<ref>البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷.</ref>، یادآور شده‌اند که [[انبیا]] همه اوصاف و [[کمالات]] بشری را دارا می‌باشند، اما به نظر می‌رسد [[برگزیدن]] این چهار صفت از بین آن همه اوصاف، چندان موجه نباشد. خصوصاً اینکه اوصافی همچون [[مخلَص]] و مصطفی - که [[قرآن کریم]] بر آنها تأکید می‌ورزد - در این میان به چشم نمی‌خورند. علاوه بر اینکه برخی از این [[تفاسیر]] (همچون [[تفسیر]] [[امانت]]) خالی از [[تکلف]] نیست»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۷-۳۰.</ref>.
 
== [[دلیل عصمت]] [[معصومین]] ==
سه [[دلیل]] برای [[عصمت]] بیان شده است:
# [[دلیل عصمت]] [[قوه]] یا ملکه‌ای از سوی [[خداوند]] است که [[مانع]] از صدور [[خطا]] و [[گناه]] می‌‌شود. براساس این [[دلیل عصمت]] از [[گناه]] یک عمل قهری و جبری است و نشان دهدۀ [[قوه]] و ملکۀ [[خدادادی]] است که موجب چنین عصمتی شده است و سبب می‌‌شود [[انگیزه]] و [[داعی]] برای [[گناه]] کردن [[معصومین]] از بین برود.
# [[دلیل]] دیگری که تحت عنوان تعریف [[عصمت]] بیان شده این است که [[معصومین]] برای محافظت خودشان از [[گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] یک [[نیروی درونی]] و بیرونی دارند. [[نیروی درونی]] یعنی انگیزه‌ای برای انجام دادن [[معصیت]] ندارند و نیروی بیرونی، یعنی مانعی که نزدیک شدن به [[گناه]] را از [[معصومین]] می‌‌گیرد، چنانکه در جریان [[حضرت یوسف]] از این نیرو بیرونی استفاده شد {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ}}<ref>«بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. همچنین درباره [[اهل بیت]] {{ع}} در [[آیۀ تطهیر]] آمده است: {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. از تقدیم {{متن قرآن|عَنْكُمُ}} بر {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} نتیجه گرفته شده است که عامل بیرونی [[مانع]] است که [[رجس]] و [[پلیدی]] به [[اهل بیت]] {{ع}} نزدیک شود، نه اینکه [[اهل بیت]] از [[رجس]] و [[پلیدی]] دور شده باشند.
# عده ای دیگر در بیان [[دلیل عصمت]] مدعی شده‌اند اتصال [[معصومین]] به [[حقیقت]] [[اعمال]]، سبب [[عصمت]] آنان شده است، به این بیان که [[گناه]] و [[اشتباه]] زمانی رخ می‌‌دهد که [[انسان]] به وسیلۀ [[حسی]] درونی یا بیرونی با واقعیتی روبرو شده و یک سلسله صورت‌های [[ذهنی]] در تصورش تداعی شود و با [[عقل]] خود آن صورت‌ها را تجزیه و ترکیب ‌‌کند آنگاه در [[تطبیق]] صورت‌های [[ذهنی]] با واقعیت‌های خارجی دچار [[خطا]] و [[اشتباه]] می‌‌شود؛ اما اگر [[انسانی]] مستقیماً با واقعیت‌های عینی به وسیله [[حسی]] یا موهبتی خاص در تماس باشد به نحوی که [[ادراک]] واقعیت، نزد او عین اتصال با واقعیات باشد، فرض [[خطا]] یا [[اشتباه]] برای چنین فردی فرضی محال است، چرا که او به صورت مستقیم با واقعیات در تماس است<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۴۵. </ref>.
 
== [[شبهه]] اختیاری نبودن [[عصمت]] [[معصومین]] ==
برخی با توجه به تعاریف عصمت و [[دلایل]] آن قایل شده‌اند عصمت زاییدۀ [[اختیار]] [[معصوم]] نیست و معتقداند عصمت آنان به خاطر عامل قهری و جبری است که از ناحیۀ [[خدا]] در ذات [[معصومین]] نهادینه شده است؛ حتی عده ای پا را فراتر گذاشته و معتقدند چنین عصمتی به هیچ عنوان واقع نمی‌شود، چراکه در ماهیت تمام [[انسان‌ها]] امیال و [[شهوات]] [[نفسانی]] وجود دارد و اگر [[معتقد]] شویم [[معصومین]] چنین امیال و دواعی شهوانی را ندارند باید ملتزم شویم آنها از دایرۀ [[انسانیت]] خارجند، در حالی که چنین ادعایی نزد هیچکس پذیرفته نیست<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۴۴؛ [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۱۲۸.</ref>.
 
در جواب گفته شده است عصمت [[معصومین]] به واسطۀ دو امر حاصل می‌‌شود:
# امر موهبتی که همان ملکه و [[قوه]] و یا [[علم خدادادی]] است، چنانکه [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: «[[معصوم]] به واسطۀ [[لطف الهی]] از جمیع [[محارم]] [[الهی]] مصون و [[معصوم]] است چنانکه [[خداوند]] فرموده: {{متن قرآن|وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ}}<ref>سوره آل عمران؛ آیه: ۱۰۲. </ref>.<ref>{{متن حدیث|الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقِیم}}؛ معانی الاخبار، ص ۱۳۲.</ref> در واقع چنین موهبتی قبل از [[خلقت]] [[جهان مادی]] در [[عالم ذر]] برای آنان حاصل شد<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۱۲۸. </ref>.
# امر اکتسابی یعنی [[اختیار]] و [[اراده]] برای جلوگیری از هر [[گناه]] و اشتباهی: به این بیان که ملکه و [[علم موهبتی]] [[خداوند]] سبب تامه برای عصمت [[معصومین]] نیست و چنین عصمتی تنها با [[علم خدادادی]] و بدون [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصوم]] حاصل نمی‌شود، زیرا [[علم موهبتی]] و [[لطف الهی]] [[قدرت]] برای [[گناه]] کردن را در [[معصوم]] معدوم نمی‌کند، به عبارتی [[علم موهبتی]] فقط ابزاری برای [[گناه]] نکردن [[معصومین]] است و نمی‌تواند [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومین]] برای [[گناه]] کردن و یا نکردن را از آنها سلب کند، اما اگر این [[علم موهبتی]]، قویتر و شدیدتر شود ارادۀ اکتسابی [[معصومین]] به مقتضای علمشان، قوی‌تر خواهد شد و با همین [[اختیار]] و [[اراده]] [[معصیت]] نمی‌کنند<ref>ر. ک. [[علی قربانی| قربانی، علی]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۶۲. </ref>.
 
== عقلی بودن [[عصمت]] ==
[[عصمت]] یک [[عمل خارق‌العاده]] نیست، بلکه با [[شناخت]] زیربنای [[عصمت]] می‌‌توان فهمید [[عصمت]]، مقولۀ [[عقلی]] است. [[عصمت]] [[عنایت خداوند]] برای عده ای از افراد است که به اوج قلۀ [[معرفت]] و [[تقوا]] رسیده باشند و [[خداوند متعال]] به همین [[دلیل]] به آنها چنین [[عنایت]] کرده که بتوانند [[باطن]] و [[زشتی]] [[گناه]] را ببینند و دیدن چنین زشتی‌هایی سبب شده است این افراد نه تنها به [[گناه]] نزدیک نشوند بلکه به [[فکر]] [[گناه]] هم نیفتند. مصداق بارز این افراد براساس [[آیات]] و [[روایات]] [[امامان]] معصومند<ref>ر. ک: [[علی قربانی| قربانی، علی]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۶۲. </ref>. به بیان دیگر ارادۀ [[معصومین]] برای انجام ندادن [[گناه]] و [[خطا]]، بستگی به [[قدرت]] [[معرفت]]، [[تقوا]] و [[علم]] ایشان دارد یعنی هر اندازه [[ایمان و علم]] آنان قوی‌تر و توجه‌شان به آثار [[گناهان]] شدیدتر باشد، نزدیک شدن آنها به [[گناه]] و [[خطا]] کمتر خواهد شد<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۴۵. </ref>؛ چنانکه بسیاری از ما [[انسان‌ها]] در مورد بعض از [[گناهان]]، مانند [[قتل]] و [[غارت]] به [[دلیل]] [[علم]] مان به [[زشتی]] چنین معصیتی ترک آن را بر انجام ترجیح می‌‌دهیم، زیرا [[علم]] ما به [[حقیقت]] [[گناه]] برایمان حاصل شده است. انسان‌های [[معصوم]] هم، به [[دلیل]] علمشان به [[باطن]] [[گناه]] و آثار و عواقب شوم آنها، هیچ‌گاه ارادۀ انجام [[معصیت]] را نمی‌کنند، مانند [[انسان]] تشنه‌ای که ظرف [[آب]] خنکی را که با زهر کشنده [[آلوده]] شده نمی‌نوشد با اینکه [[احساس]] شدید [[تشنگی]] می‌‌کند<ref>آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۳ و ۷۴. </ref>.
 
== عدم بازگشت امر اکتسابی به امر موهبتی ==
ممکن است اشکال شود بازگشت امر ارادی و اکتسابی به امر غیر ارادی است، چراکه در تعریف [[عصمت]] امر ارادی [[معصومین]] منوط به [[علمی]] شد که از طرف [[خداوند]] در [[جان]] [[معصومین]] نهادینه شده و این [[علم]]، امر کاملا [[تکوینی]] و غیر ارادی است، لذا چگونه می‌‌توان ملتزم شد [[عصمت]] [[معصومین]] امر اختیاری است، چراکه [[عصمت]] [[معصومین]] به طور غیر مستقیم ناشی از امر جبری است که [[خداوند]] آن را به عنوان [[علم]] و یا [[ملکه]] به [[معصومین]] هبه کرده است؟
 
در جواب خواهیم گفت امر ارادی و اختیاری به هیچ عنوان به امر غیر ارادی و [[تکوینی]] به نام [[علم]] و [[ملکه]] وابسطه نیست، بلکه می‌‌توان مدعی شد چنین موهبتی بر اساس شواهد [[دینی]] منوط به امر ارادی و اختیاری است، چنانکه این مدعا توسط فرازی از [[دعای ندبه]] [[تأیید]] می‌‌شود: «تو ([[خداوند]]) با آنها شرط کردی [[زهد]] را و فهمیدی که آنان به این شرط [[وفا]] می‌‌کنند پس آنان را [[مقرب]] خویش قراردادی و با [[وحی]] خویش آنان را گرامی داشتی»؛ لذا [[علم موهبتی]] [[خداوند]] بدون [[دلیل]] و توسط [[امر تکوینی]] در [[روح]] [[معصومین]] قرار نگرفته است، بلکه [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومین]] برای قبول چنین موهبتی نقش اصلی را در [[پذیرفتن]] و قرار گرفتن این [[موهبت]] در [[روح]] آنان دارد<ref>ر. ک. [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۰۴-۲۰۷. </ref>.
 
== [[گسترۀ عصمت]] ==
[[وسعت عصمت معصومین]] شامل امور فردی، [[امور اجتماعی]]، [[امور دینی]] و امور غیر [[دینی]] می‌‌شود، به نحوی که می‌‌توان گفت [[امامت]] [[امامان معصوم]] زیر سایۀ [[عصمت]] آنان توسط [[خداوند]] [[جعل]] شده است. در فرمایشی از [[امام رضا]] {{ع}} درباره چنین تلازمی ([[امامت]] و [[عصمت]]) آمده است: {{متن حدیث|فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ}}<ref>سوره حدید، آیه ۲۱. </ref>{{متن حدیث|فَهَلْ یَقْدِرُونَ عَلَی مِثْلِ هَذَا فَیَخْتَارُونَهُ أَوْ یَکُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَیُقَدِّمُونَهُ}}<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱۶ باب ۲۰ ما جاء عن الرضا {{ع}} فی وصف الإمامة و الإمام و ذکر فضل الإمام و رتبته. </ref>.<ref>ر. ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹ </ref>
 
[[اندیشمندان اسلامی]] برای عصمت به اعتبار متعلق آن اقسامی قائل‌اند:
 
۱. '''عصمت از خطا در اصل [[ادعای نبوت]]''': یکی از مهمترین حوزه‌های [[عصمت پیامبران]] {{عم}} عصمت آنان از خطا و [[خیانت]] در اصل [[ادعای نبوت]] است؛ زیرا با اصل [[نبوت]] آنان در [[ارتباط]] است. عموم [[مسلمانان]] درباره اصل [[عصمت پیامبران]] [[الهی]] {{عم}} [[اتفاق نظر]] دارند<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۶۲؛ فخر رازی، عصمة الأنبیاء، ص۲۶؛ مظفر، محمدرضا، عقائد الإمامیه، ص۵۳ - ۵۴.</ref>؛ امّا درباره [[گستره عصمت]] و خصوصیات آن میان فرق اسلامی [[اختلاف]] است. در این زمینه آرای فراوانی وجود دارد؛ از جمله:
# دیدگاه [[اشاعره]]: اشاعره به [[عصمت انبیا]] {{عم}} از ارتکاب عمدی [[گناهان کبیره]] در [[زمان]] نبوت [[اعتقاد]] دارند؛ ولی آنان را از صدور [[گناه صغیره]] از روی [[سهو]] و [[نسیان]] مبرّا نمی‌شمارند. چنان‌که [[ارتکاب گناه]] [[کبیره]] و [[صغیره]] را عمداً و سهواً پیش از نبوت مغایر با [[عصمت]] نمی‌دانند؛ بلکه حتی نبوت کسی را که سابقه [[کُفر]] دارد، عقلاً جایز می‌شمارند<ref>آمدی، سیف الدین، ابکار الأفکار فی اصول الدین، ج۴، ص۱۴۳ - ۱۴۹.</ref>؛
# دیدگاه [[معتزله]]: معتزله به عصمت پیامبران {{عم}} از [[ارتکاب گناهان]] در زمان نبوت اعتقاد دارند و معتقدند پیش از بعثت نیز [[پیامبران الهی]] {{عم}} از ارتکاب کارهایی که باعث تنفّر عموم می‌شود، معصوم‌اند؛ اما صدور [[گناهان]] صغیره را عمداً یا سهواً پیش از بعثت منافی با عصمت نمی‌دانند<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۵، ص۳۰۰ - ۳۰۵.</ref>؛
# دیدگاه [[امامیّه]]: طبق این دیدگاه [[انبیا]] {{عم}} و [[ائمه]] {{عم}} از هر جهت عصمت فراگیر دارند و این عصمت اختصاص به دوران [[تصدی]] [[مقام نبوت]] و [[امامت]] آنان ندارد، بلکه [[دوران کودکی]] [[پیامبران]] {{عم}} و [[امامان]] {{عم}} را نیز دربر می‌گیرد؛
 
۲. '''[[عصمت پیامبر]] از [[خطا]] و [[اشتباه]] در ابلاغ وحی''': همان دلیلی که [[ضرورت نبوت]] و عصمت پیامبر را در اصل نبوت [[اثبات]] می‌کند این نوع عصمت را نیز ثابت می‌کند؛ زیرا تا این عصمت نباشد [[هدف بعثت]] تأمین نشده و [[حجت]] بر [[مردم]] تمام نخواهد گشت و در صورتی این [[پیام]] به مردم می‌رسد و حجت بر آنان تمام می‌شود که [[پیامبر]] از خطا و [[خیانت]] [[معصوم]] باشد<ref>سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۳، ص۱۸۴؛ ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۴۰۲.</ref>. پس همان‌طور که [[دلایل نقلی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}} «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳؛ {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}} «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷؛ شیخ صدوق، عیون اخبار، ج۱، ص۱۹۲ - ۱۹۵؛ همو، الخصال، ج۱، ص۳۱۰؛ ج۲، ص۴۲۸؛ طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۱، ص۷۷؛ مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، ج۱، ص۸۷.</ref> [[عصمت]] آنان را از [[صدور گناه]] و خطای در [[ابلاغ]] و دریافت [[حقایق]] [[غیبی]] [[اثبات]] می‌کند، همچنین [[ادله عقلی]] بر [[ضرورت]] عصمت [[پیشوایان الهی]] {{عم}} مستلزم آن است که [[پیامبر]] {{عم}} و [[امام]] {{عم}} در تمام مقاطع [[زندگی]] خویش از هر گونه [[آلودگی]] به [[گناه]] پیراسته باشند تا [[شک و تردید]] در [[صداقت]] آنان راه نداشته باشد<ref>شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۹۶؛ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۶۲؛ همو، النکت الاعتقادیة، ص۳۷؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۱۳۳؛ علامه حلی، انوار الملکوت، ص۱۹۶.</ref>.
 
۳. '''عصمت از اشتباه و [[نسیان]] در انجام [[تکالیف]]''': یکی از حوزه‌های مهم [[عصمت]] که مورد توجه [[متکلمان]] به ویژه [[متکلمان امامیه]] قرار گرفته، [[عصمت پیامبر]] از [[اشتباه]] و [[نسیان]] در انجام تکالیف است و این بحث در [[کلام]] به بحث «السهو النبی» معروف است. بیشتر [[متکلمان شیعه]] [[سهو]] [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} را جایز نمی‌دانند<ref>علامه حلی، نهج الحق، ص۱۴۲ - ۱۴۷؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۲۳.</ref> و روایاتی را که بیانگر سهو [[نبی]] {{صل}} در [[نماز]] است نامعتبر می‌دانند<ref>شیخ مفید، عدم سهو النبی {{صل}}، ص۱۷ - ۳۲.</ref>. البته برخی [[علمای شیعه]] درباره سهو و نسیان دیدگاه خاصی دارند و نوعی از سهو را برای پیامبران {{عم}} و [[ائمه]] {{عم}} جایز دانسته‌اند و آن را منافی با عصمت نمی‌شناسند و حتی منکر سهو آنان را [[اهل]] [[غلو]] می‌دانند<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹ - ۳۶۰.</ref>. اینان میان «إسهاء» (به سهو انداختن) و «سهو» تفاوت گذاشته‌اند و اولی را فعل [[الهی]] با پیامبران {{عم}} می‌دانند که [[خداوند]] گاهی برای مصلحتی، امری را از [[ذهن]] آنان محو و آنان را دچار سهو می‌کند و دومی را مربوط به [[عامه]] [[مردم]] و نتیجه [[تسلط]] [[شیطان]] دانسته‌اند<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۴۹۰.</ref>. همچنان‌که [[حجیت]] [[افعال]] و [[سیره انبیا]] {{عم}} نیز اقتضا می‌کند که در افعال و گفتار آنان [[خطا]] راه نداشته باشد<ref>مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، ج۱، ص۸۶.</ref>. مصون ماندن از [[جهل]] و سهو و [[فراموشی]] را نیز دربر می‌گیرد<ref>شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۱۰۳ - ۱۰۴؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۱۳۳؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۹۷.</ref>.
 
۴. '''عصمت از [[گناه]]''': از [[اقسام عصمت]]، عصمت از گناه است، اما اینکه مراد از گناه در اینجا همه اقسام آن است یا نوع خاصی از آن، دیدگاه یکسانی وجود ندارد؛ برخی مراد از گناه در [[عصمت انبیا]] {{عم}} را [[دروغ]] و [[خیانت]] در [[وحی]] می‌دانند<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۳۴۹؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۶۳.</ref>. برخی آن را گسترش داده و شامل [[گناه کبیره]] و [[صغیره]] شمرده‌اند<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۳۴۹؛ لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۹۱.</ref>. برخی نیز آن را شامل [[گناه]] [[اخلاقی]] نیز دانسته‌اند؛ از این‌رو لازم است [[پیامبر]] از امور خلاف مروّت مبرّا باشد<ref>علامه حلی، رسالة السعدیه، ص۷۶؛ همو، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۹۷ - ۳۹۸؛ خرازی، سیدمحسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص۲۴۷؛ ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۴۱۹.</ref>.<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی]] و [[باقر صاحبی|صاحبی]]، [[عصمت (مقاله)|مقاله «عصمت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۳۲۳.</ref>
 
== عصمت در درآمدی بر سیره معصومان ==
مهم‌ترین دلیل بر [[لزوم]] پیروی از سیره معصومان عصمت آنان است. [[خداوند]] در [[قرآن]] [[پیروی از پیامبر]] {{صل}}<ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي}} «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref> و عمل به دستورهای ایشان را لازم دانسته است. اگر عصمت نباشد، الزامی برای عمل به سیره و [[سنت]] آنان نیست. [[ثقة الاسلام کلینی]] در باب اول کتاب [[حجت]] کافی روایاتی را [[نقل]] می‌کند که خداوند در قرآن فرموده: {{متن قرآن|مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>؛ خداوند امور [[بندگان]] را به پیامبرش و آن حضرت به [[علی]] {{ع}} و [[فرزندان]] ایشان وانهاده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۸.</ref>؛ به همین جهت است که قول، عمل و تقریر آنان برای دیگران قابل استناد است.
 
عمل به سنت و [[سیره رسول خدا]] {{صل}} [[دستور خداوند]] است و در [[روایات]] فراوانی مورد تأکید قرار گرفته است. باب آخر کتاب [[علم]] [[اصول کافی]] درباره اخذ به سنت است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۹.</ref>. [[ائمه]] هم [[اولی الامر]] هستند که در قرآن [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] دانسته شده است<ref>{{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. آنان اوصیای پیامبرند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷ و ۱۸۹.</ref> و منظور از [[اطاعت از اولی الامر]] در [[آیه]]، [[اطاعت]] از آنان است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶: {{متن حدیث| إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا}}.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بیان نموده، از آن جهت [[خداوند]] [[اطاعت اولی الامر]] را [[واجب]] کرده که آنان [[معصوم]] و [[پاک]] هستند و بر خلاف [[دستور خدا]] [[فرمان]] نمی‌دهند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۳: {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ}}.</ref>؛ بنابراین کسی که پاک و معصوم باشد، [[شایسته]] [[پیروی]] است. [[سیره]] و [[سنت]] وی درخور عمل است؛ افزون بر آن، [[امام]] به معنای پیشواست؛ یعنی کسی که باید از او پیروی شود. به تعبیر امیرالمؤمنین هر پیروی امامی دارد که به او [[اقتدا]] می‌کند و از [[نور]] [[دانش]] او بهره می‌برد<ref>نهج البلاغه، ن۳۵: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ}}.</ref>. تنها یک معصوم باقی می‌ماند که ممکن است گفته شود با دیگران متفاوت است و سنت و سیره وی مطرح نشده و آن [[فاطمه زهرا]] {{س}} است. [[لزوم]] پیروی از سنت‌های منسوب به ایشان نیز از آن جهت که معصوم است، لازم می‌نماید. وقتی [[حجیت سنت]] و [[سیره معصوم]] [[اثبات]] شود، ایشان هم جزو [[معصومان]] [[مورد اتفاق]] و مشمول [[آیۀ تطهیر]] هستند. در [[احادیث]]، [[تشویق]] به عمل به سنت [[فاطمه]] {{س}} در کنار سنت دیگر معصومان بیان شده است. در دعای [[تعقیب نماز]] [[مغرب]] و صبح به [[نقل]] از [[امام صادق]] {{ع}} آمده: {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ؛ أَمْسَيْتُ وَ أَصْبَحْتُ بِاللَّهِ مُؤْمِناً عَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ {{صل}} وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَى دِينِ عَلِيٍّ {{ع}} وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَى دِينِ فَاطِمَةَ {{س}} وَ سُنَّتِهَا وَ عَلَى دِينِ الْأَوْصِيَاءِ {{عم}} وَ سُنَّتِهِمْ...}}<ref>ابن طاووس، فلاح السائل، ص۲۳۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۸۳، ص۹۷؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۱۰۰.</ref>: به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. [[روز]] را [[شب]] کردم و شب را صبح کردم، درحالی که به [[خداوند]] [[ایمان]] دارم، بر [[دین]] [[محمد]] و [[سنت]] او هستم، بر [[دین علی]] و سنت او هستم، بر دین [[فاطمه]] و سنت او هستم و دین [[اوصیای الهی]] و سنت آنان.
 
در اینجا از سنت فاطمه {{س}} یاد شده که مانند [[سنت پیامبر]] و [[امامان]] باید مورد توجه و [[پیروی]] و عمل قرار گیرد و [[سیره]] بخشی از سنت یا مرادف آن است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۸.</ref>
 
== عصمت در مقامات امامان ==
در این قسمت به برخی از تعریف‌های [[اندیشمندان]] [[متکلم]] درباره [[عصمت]] اشاره می‌شود:
 
[[شیخ مفید]] (م۴۱۳): «عصمت لطفی است که [[خداوند]] بر مکلّف می‌کند به نحوی که وقوع [[گناه]] و ترک [[بندگی]] از او ممتنع می‌شود، در حالی‌که [[قادر]] بر آن است»<ref>النکت الاعتقادیة، ص۳۷.</ref>. و «عصمت همان [[توفیق]] و [[لطف]] و محافظت خداوند نسبت به حجج است که آنان را از گناه و [[اشتباه]] در [[دین خدا]] باز می‌دارد»<ref>تصحیح الاعتقاد، ص۱۲۸.</ref>.
 
[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶): «عصمت لطفی [[الهی]] است که به واسطه آن [[انسان]] از انجام کار [[قبیح]] [[امتناع]] می‌ورزد»<ref>رسائل الشریف، ج۳، ص۳۲۵.</ref>.
 
[[علامه حلی]] (م ۷۲۶): «عصمت لطفی خفی از جانب خداوند است که باعث می‌شود [[عبد]] انگیزه‌ای بر ترک [[طاعت]] و انجام [[معصیت]] نداشته باشد، با اینکه [[قدرت]] بر انجام آن دارد»<ref>باب حادی عشر، ص۶۲؛ ر. ک: ارشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۳۱۰.</ref>.
 
[[خواجه طوسی]] (م۶۷۲)؛ «عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، گناه از صاحب عصمت سر نمی‌زند»<ref>تلخیص المحصل، ص۳۶۹.</ref>.
 
[[محقق بحرانی]] (م ۶۹۹): «عصمت ملکه‌ای [[نفسانی]] است که [[مکلف]] را از انجام معصیت باز می‌دارد»<ref>النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الامامه، ج۱، ص۵۵.</ref>.
 
[[فیاض لاهیجی]] (م ۱۰۷۲): «مراد از عصمت غریزه‌ای است که با وجود آن [[داعی]] بر معصیت صادر نتواند شد، با قدرت بر آن و این [[غریزه]] عبارت از قوت [[عقل]] است به حیثیتی که موجب [[قهر]] قوای نفسانی شود»<ref>گوهر مراد، ص۳۷۹.</ref>.
 
[[علامه طباطبایی]]: «عصمت قوه‌ای است که انسان را از [[ارتکاب گناه]] و افتادن در [[خطا]] منع می‌کند»<ref>المیزان، ج۸، ص۱۴۲.</ref>.
 
[[استاد سبحانی]] در [[تفسیر]] و توضیح عصمت آن را نتیجه [[علم]] [[قطعی]] به عواقب گناه و شاخه‌ای از [[تقوا]] دانسته و می‌فرمایند: «عصمت ملکه‌ای نفسانی و [[راسخ]] در نفس است، انسان [[معصوم]] وقتی به [[درجه]] نهایی تقوا می‌رسد طهارتی را پیدا می‌کند که دیگر اثری از معصیت و [[تمرد]] [[اوامر الهی]] در او باقی نمی‌ماند»<ref>الالهیات، ج۳، ص۱۵۹ و ر. ک: اللوامع الالهیه، ص۱۷۰.</ref>.
 
و [[اشاعره]] هم طبق [[اعتقادات]] خود درباره [[جبر و اختیار]]، عصمت را این چنین معنی کرده‌اند: «[[عصمت]] یعنی اینکه [[خداوند]] در [[معصومین]] [[گناه]] را [[خلق]] نمی‌کند»<ref>ر. ک: دلائل الصدق، ج۱، ص۳۷۰.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۱۱.</ref>
 
== عصمت در نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع ==
در خصوص ویژگی [[عصمت]] و [[نصب]]، ظاهر سخن این است که نظریه عصمت و [[نص]] و نصبی مطرح نبوده است. اما این عبارت را می‌‏‏توان به دو صورت [[تفسیر]] کرد: نخست این که بگوییم نگرش [[سیاسی]] یا مسئله [[خلافت]] تا پیش از [[زمان]] [[امام صادق]] {{ع}} برای [[توده]] [[جامعه]] [[شیعه]] مهم‏تر و اساسی‏تر بود و به تدریج [[مرجعیت دینی]] [[ائمه]] {{عم}}، آن هم با اوصافی چون عصمت، [[علم لدنی]] [[الهی]] و [[معجزات]]، در کنار [[نظریه سیاسی]] [[امامت]] پررنگ‏تر شد و جایگاه ویژه خود را یافت؛ و فرض دوم این است که بگوییم تا آن زمان، فقط نظریه سیاسی امامت مطرح بود، و از آن به بعد، نظریه سیاسی را کنار گذاشتند و [[نظریه]] مرجعیت دینی و [[علمی]] را پذیرفتند.
 
کسانی که با مباحث [[تاریخی]] آشنایی دارند، مستندات علمی در این باب را می‌‏شناسند و می‌‏دانند که این ادعای اخیر بسیار عجیب و [[غریب]] است. فرضِ این که تا پیش از این زمان نه ائمه {{عم}} و نه [[اصحاب]] ایشان [[مقام]] [[دینی]] و الهی خلافت یا [[علم لدنی امام]] را قبول نداشتند و [[علم غیب]] را اظهار نمی‌‏کردند و نصب و نص را مطرح نمی‌‏ساختند، سخن سخت گزافی است و یا [[روایات]] پرشمار و مصادر تاریخی گوناگونی که از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و دیگر [[امامان]] {{عم}} و اصحاب (آن هم نه در خفا بلکه در بسیاری موارد، در علن) منافات دارد.
 
'''نمونه‏‌های [[حدیثی]] و تاریخی''': تاکنون بیش از شصت [[مدرک]] تاریخی از مصادر معتبر [[اهل سنت]] و شیعه یافته شده که به [[صراحت]] این ویژگی‌‏ها را به ائمه {{عم}} نسبت داده‌اند. [[طبری]] و [[ابن اثیر]] و دیگران از [[ابن عباس]] نقل کرده‏‌اند که به [[نصب الهی امامت]] اعتراف می‌‏کرد و آن را به صراحت در برابر [[عمر]] [[احتجاج]] کرد. در طبقات [[ابن سعد]]، کنزالعمال و [[مسند احمد]] از علم لدنی و علم غیب [[امیر مؤمنان]] {{ع}} حکایت کرده‌‏اند به گونه‌‏ای که گاه از سوی اطرافیان متهم به تهافت می‌‏‏شدند و اساساً سر [[غلو]] درباره ایشان بیشتر همین امورِ خارج از حد [[انتظار]] [[مردم]] عادی بود.
 
یک پژوهشگر باید این مستندات را نیز تحلیل و توجیه کند و نشان دهد که چرا این‏ها بر [[استمرار امامت]] [[الهی]] دلالت نمی‌‏‏کند. برای مثال، [[تاریخ یعقوبی]] چند جا [[اندیشه]] [[اصحاب امیرمؤمنان]] {{ع}}، از جمله [[ابوذر غفاری]] را مطرح کرده است که ایشان [[امیرمؤمنان]] {{ع}} را "[[وارث]] [[انبیا]] و [[اولیا]]" در تاریخ می‌‏‏شمارند. همچنین در واقعه [[بیعت]] امیرمؤمنان {{ع}}، از اقوالی که [[اصحاب امام]] هنگام بیعت در [[مسجد]] [[مدینه]] اظهار کردند کاملاً مشهود است که اندیشه [[امامت الهی]] در مفهومی که ایشان آن را [[انکار]] می‌‏‏کنند، وجود داشته است. برای مثال، [[مالک اشتر]] می‌‏‏گوید: یا ایّها [[الناس]] هذا [[وصی]] الأوصیاء و [[وارث علم]] الانبیاء العظیم البلاء، [[الحسن]] الغناء، الذی شهد له کتاب [[الله]] بالإیمان و رسوله بجنة الرضوان.
 
این نوع تعابیر را در دیگر کتب [[روایی]] و [[تاریخی]] که مورد قبول [[اهل سنت]] نیز هست، می‌‏‏توان یافت. هم‏چنین در این زمینه مراجعه به کتاب [[الغارات]] سودمند است، که در آن [[نامه]] معروف امیرمؤمنان {{ع}} به [[معاویه]] آمده است: "[[آل ابراهیم]] ما هستیم؛ ما وارث علم انبیا و [[اولیای خدا]] هستیم و...". معاویه [[تعجب]] می‌‏‏کند و می‌‏گوید: "من در [[امامت]] شما تردید داشتم، مثل این که شما ما را دارید به انبیا و اولیای گذشته حوالت می‌‏‏دهید..." و [[حضرت]] پاسخ دندان‏شکنی به او می‌‏‏دهند.
 
تا کنون حدود شصت یا هفتاد کتاب روایی و تاریخی غیر [[شیعی]] پیدا کرده‏‌ایم که نشان می‌‏دهند مسئله امامت با این چهار ویژگی به وفور در بین [[ائمه]] {{عم}} و [[اصحاب خاص]] آنان از همان آغاز مطرح بوده است.
 
'''امامت [[سیاسی]] و مذهبی''': پیش از دوران [[صادقین]] {{عم}} بحث امامت مذهبی در بین [[شیعیان]] مطرح نبوده است. اما در باب شق دوم ادعا، که امامت سیاسی به تدریج از [[اندیشه شیعه]] حذف یا کم‏رنگ شده، باید گفت این سخن نیز [[نادرست]] است. ظاهراً ایشان می‌‏گویند [[اندیشه سیاسی]] امامت پس از [[امام صادق]] {{ع}} افول کرد تا این که با روایتی که نقل شد (... سابعهم قائمهم... ؛ [[هفتمین امام]]، آن کسی است که [[قیام]] می‌‏کند)، دوباره موجی در زمینه [[اندیشه سیاسی]] [[امامت]] پدید آمد و خود [[امام کاظم]] {{ع}} نیز [[مبارزات سیاسی]] داشتند. در این باره باید گفت: اولاً، این ادعا با حرف قبل، که [[اندیشه سیاسی شیعه]] در باب امامت افول کرد، منافات دارد. مگر می‌‏‏شود با یک [[روایت]]، یک [[اندیشه]] فراموش شده دوباره زنده شود؟! جالب آنکه مؤلف محترم در ادامه می‌‏‏نویسد: با امامت و ولایت‏عهدی [[امام رضا]] {{ع}} موج دیگری پدید آمد و این اندیشه دوباره فرو نشست. اما هنگامی که [[تاریخ]] را مطالعه می‌‏‏کنیم به روشنی در می‌‏‏یابیم که نگرش [[سیاسی]] [[امامان]] {{عم}} و نگرش [[اصحاب]] درباره [[ائمه]] به منزله مرجعی سیاسی و عنصری سیاسی و فعال، در هیچ مقطعی از [[دوران حضور]] امامان [[تغییر]] نکرده است.
 
'''[[ادعای امامت]] مذهبی [[امام جواد]] {{ع}}''': ایشان در جای دیگر می‌‏‏گویند: امام جواد {{ع}} چون فرزند کوچکی بودند، اصحاب دیدند دیگر نمی‌‏‏شود ایشان را [[امام]] سیاسی دانست، و در نتیجه نظریه امامت مذهبی تقویت شد و گفتند این باید حتماً [[نص]] باشد و [[علم لدنی]] داشته باشد؛ و شگفت آن‏که با این که [[شیعیان]] بارها در [[قرآن کریم]] از زبان [[حضرت عیسی]] {{ع}} می‌‏‏خواندند: (إِنِي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ) و حضرت عیسی {{ع}} در گهواره علم لدنی داشته و [[ادعای نبوت]] می‌‏‏کرده، چگونه ممکن است ادعا کنیم شیعیان وقتی دیدند ایشان [[نوجوان]] است تازه متوجه شدند چنین چیزی قابل طرح است.
 
'''[[نقد]] و بررسی''': اما آیا می‌‏‏توان یک [[کودک]] هفت یا نُه ساله را عالم به کون و مکان دانست و علم لدنی ویژه و [[مقام]] [[هدایت الهی]] و [[رهبری دینی]] [[امت]] را درباره او پذیرفت ولی امامت سیاسی‏اش را نتوان [[تصور]] کرد؟ این امر نشان از وجود گونه‌‏ای پیش‏داوری در [[ذهن]] نویسنده محترم دارد. اما [[حقیقت]] آن است که هیچ‏گاه این چهره سیاسی ائمه از بین نمی‌‏‏رود، و به همین دلیل نیز آنان همواره در [[حبس]] و فشار قرار می‌‏گیرند و این وضع پس از [[امام رضا]] {{ع}} شدیدتر می‌‏‏شود. محققان [[تاریخ]] [[اهل بیت]] {{عم}} از قرون گذشته گفته‏‌اند که [[مواضع سیاسی]] [[ائمه]]، مثل هر [[سیاستمدار]] دیگری، با [[تغییر]] شرایط [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، تغییر می‌‏کرده است. [[بدیهی]] است در دورانی که اساساً [[ارتباط]] [[جامعه]] [[شیعه]] با [[امام]] قطع بوده و حتی امکان برقراری ارتباطی ساده برای پرسیدن یک مسئله برای بسیاری وجود نداشته، از وجود یک [[جریان سیاسی]] برجسته و شکوفا مانند [[زمان]] [[حضرت امیر]] [[سختی]] در میان نباشد. کسی که با اوضاع سیاسی آن دوران آشناست این افول یا اوج‏گیری‌‏ها را کاملاً [[درک]] می‌‏‏کند.
 
این [[شبهه]] افکنان برای [[اثبات]] ادعای خود مبنی بر این که نظریه [[عصمت]] را اول بار [[هشام بن حکم]] مطرح کرد، تنها به مقاله [[انگلیسی]] مادلونگ در دائره‌‏المعارف [[اسلام]] ارجاع می‌‏‏دهد. اما [[پرسش]] این است که چرا برای این موضوع مهم فقط به یک مقاله خارجی استناد کرده و خود مدرکی ارائه نمی‌‏دهد؟ وانگهی، ظاهراً مستند مادلونگ عبارتی از مقالات الاسلامیین [[اشعری]] است (مقالات، ص 48) که این سخن اشعری نه تنها دلالتی بر این معنا ندارد بلکه شاهدی است بر این که [[اندیشه]] [[عصمت ائمه]] پرپیشینه‏تر از آن بوده است.
 
البته در بحثی تفصیلی باید میان واژه "عصمت" و مفهوم عصمت فرق گذاشت. اندیشه [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}} نه تنها در [[قرآن]] مطرح شده، بلکه با تعابیری از قبیل [[تطهیر]]، [[اخلاص]] و امثال آن در زبان [[اصحاب]] آمده است، و حتی [[خلیفه اول]] در آغاز [[خلافت]] خود، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را با تعبیر "عصمه من الآفات" و تعابیر دیگر، [[معصوم]] دانسته است (تاریخ [[طبری]]، ج 2، ص 460). [[دلایل]] فراوانی در دست است که [[اصحاب خاص]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و دیگر [[امامان]] نیز به معصومیت ایشان [[باور]] داشته‏‌اند، و البته این [[اعتقاد]] به تدریج در جامعه شیعه شیوع یافته است.<ref>پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی، [[نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع (کتاب)|نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع]]، ص ۴۳-۴۸.</ref>.
 
== عصمت در تجلی امامت ==
یکی از شرایط اساسی [[امامت]]، «[[عصمت]]» است؛ بدین معنا که [[امام]] باید در [[ابلاغ]] [[احکام خدا]] و [[تفسیر]] و [[تبیین شریعت]]، از هر گونه خطای عمدی و [[سهوی]] به دور باشد. [[دلیل عقلی]] این ویژگی، بسیار روشن است؛ زیرا امام، [[حافظ]] و [[نگهبان دین]] خداست و اگر به هر صورت، مرتکب اشتباهی شود، در [[شریعت]]، [[کجی]] و [[ناراستی]] می‌افتد و در نتیجه، [[فلسفه دین]] مورد تردید جدی قرار می‌گیرد. از این‌رو است که از دیدگاه [[شیعه]]، عصمت به عنوان شرط ضروری امامت است.
 
در تفسیر معنای عصمت، سخن بسیار است و در [[روایات]] هم در تفسیر آن مطالبی آمده است که به دو [[روایت]] در این باب اشاره می‌کنیم:
# شخصی از [[حضرت زین العابدین]] [[امام سجاد]] {{ع}} پرسید: [[معنای معصوم]] چیست؟ [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}<ref>«معصوم کسی است که به ریسمان محکم خدا چنگ زند، و ریسمان خدا همان قرآن است که این دو (قرآن و معصوم) از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا روز قیامت»؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۴.</ref>.
# [[هشام بن حکم]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده که آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَدْ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.</ref>}}.
«[[معصوم]] کسی است که با کمک و [[یاری]] [[خداوند سبحان]] از همه [[محرمات الهی]] بپرهیزد؛ زیرا که [[خدا]] فرموده: هر کس به ریسمان خدا چنگ بزند بی‌گمان به [[راه راست]] [[هدایت یافته]] است»<ref>بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۴.</ref>.
 
اینک [[آیات]] و روایاتی که دلالت بر [[عصمت انبیا]] و امام دارد به طور فشرده بررسی می‌کنیم.
 
الف - '''[[آیه ابتلاء]]''': یکی از آیاتی که دلالت بر وجود [[عصمت امام]] دارد، این [[آیه]] است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
 
ذیل [[آیه شریفه]] که [[حضرت ابراهیم]] می‌گوید: خدایا! از [[ذریه]] [[نسل]] من چطور؟ جواب می‌دهد: «[[امامت]]، [[عهد]] من است و از طرف من است، به [[ستمگران]] از آنان نمی‌رسد». به طور کلی [[نفی]] نکرد، و به طور کلی هم آری نگفت، بلکه؛ ستمگران آنها را کنار گذاشت. پس غیر ستمگران باقی می‌مانند که از [[نسل ابراهیم]] {{ع}} باشند. حال می‌گوییم: [[ظالم]] کیست؟ ظالم از نظر [[قرآن]] کسی است که به نفس خود یا به غیر خود [[ظلم]] کند. گرچه در عرف ما ظالم به کسی گفته می‌شود که به [[حقوق]] دیگران [[تجاوز]] کند، اما از دیدگاه قرآن ظالم کسی است که به حقوق دیگران و یا به نفس خود تجاوز نماید. پس [[گناه‌کار]] ولو یک لحظه از عمرش را [[گناه]] نماید صلاحیت [[مقام]] رفیع امامت را ندارد.
 
مرحوم [[علامه طباطبائی]] (ره) در [[تفسیر]] [[شریف]] «[[المیزان]]» می‌فرماید: در خصوص سؤالی که [[ابراهیم]] درباره فرزندانش از خداکرد و پاسخی که شنید باید گفت: [[فرزندان حضرت ابراهیم]] به [[حصر]] [[عقلی]] از نظر خوب و بد بودن به چهار [[طایفه]] تقسیم می‌شوند:
یکی این که فرض کنیم که در بین نسل ابراهیم افرادی بودند که از اول تا آخر [[عمر]] همیشه ظالم بودند. دیگر این که فرض کنیم در اول عمر، ظالم بودند، در آخر عمر، خوب شدند. سوم آنکه در اول عمر، خوب بودند بعداً ظالم شدند. چهارم این که هیچ وقت ظالم نبودند.
 
ایشان ادامه می‌دهد: محال است که ابراهیم {{ع}} امامت را با آن همه بزرگی که در نظرش داشت و پس از [[مقام نبوت]] این [[منصب]] و [[شأن]] به او داده شده بود - برای بچه‌هایی خواسته باشد که از اول تا آخر [[عمر]] [[گناه‌کار]] باشند. همچنین محال است برای [[طایفه]] سوم این [[منصب]] را خواسته باشد؛ یعنی افرادی که اول عمر خوب بودند و آخر عمر، [[بدکار]] شدند.
 
پس [[ابراهیم]] این منصب را برای [[فرزندان]] خوب خود تقاضا کرد و خوب‌ها دو قسمند: یک دسته آنهایی که اول بد بودند و آخر خوب شدند. و دسته دوم کسانی که همیشه یعنی از اول تا آخر خوب بوده‌اند؛ و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} برای این دو دسته تقاضای [[امامت]] کرده است. ولی می‌بینیم [[قرآن کریم]] می‌فرماید: ای ابراهیم! {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}؛ آنها که سابقه [[ظلم]] دارند [[عهد]] من به آنها نمی‌رسد که مسلماً این [[مقام]] بزرگ برای آن‌که بالفعل [[ظالم]] است - خواه همیشه ظالم بوده است، و یا آن‌که قبلاً نبوده و اکنون ظالم است - مورد تقاضا نیست، و همچنین، [[قرآن]] امامت را برای کسی که قبلاً ظالم بوده و بعداً خوب شده است، [[نفی]] می‌کند.
 
تنها یک صورت باقی می‌ماند و آن این که: حضرت ابراهیم این مقام را برای کسانی تقاضا کرده است که در هیچ لحظه از عمرشان از آنان ظلم، صادر نشده باشد؛ نه [[ظلم به نفس]] خودش که [[گناه]] باشد و نه به دیگری. و منحصراً این‌گونه از افراد، [[پیغمبر]] {{صل}} و نیز [[دوازده]] امامی‌اند که ما آنها را [[جانشین پیامبر]] می‌دانیم. دیگران که مدت‌ها [[مشرک]] بوده و [[بت]] می‌پرستیدند [[صلاحیت امامت]] و [[رهبری امت اسلامی]] را نداشته‌اند؛ چراکه بی‌تردید، هیچ ظلمی بدتر از [[شرک]] نیست: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>.
 
ب - '''[[آیه تطهیر]]''': از آیاتی که صریح دلالت بر [[عصمت]] و [[پاکیزگی]] پیغمبر و [[ائمه]] {{عم}} دارد این [[آیه]] است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
این معنا به خوبی دلالت دارد که [[اهل بیت]] - که [[امامان]] هستند - به [[اراده حق تعالی]] از همه [[پلیدی‌ها]] و [[گناهان]] [[پاک]] هستند.
 
ج - '''[[روایات]]''': [[علامه مجلسی]] در «[[بحارالانوار]]» بابی گشوده است به نام {{عربی|باب لزوم عصمتهم و عصمة الامام {{ع}}}} که ما در این بحث برخی از [[روایت‌ها]] را از آنجا نقل می‌کنیم:
#{{متن حدیث|عَلِيٌّ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمْ الْمَعْصُومُونَ}}.«علی و سایر [[پیشوایان]] از [[اولاد]] او، [[برگزیدگان]] و خوبان [[خداوند]] و آنان معصومند»<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۳، حدیث ۲.</ref>.
#{{متن حدیث|كاتبا علي {{ع}} لم يكتبا عليه ذنبا}}؛ «دو [[فرشته]] ثبت [[اعمال]] علی {{ع}} برای وی گناهی ننوشتند»<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۳، حدیث ۳.</ref>.
#{{متن حدیث|الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً...}}؛ «[[امام]] از [[خانواده]] ما نیست مگر آن‌که [[معصوم]] است»<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۴، حدیث ۵ و ۶.</ref>.
#{{متن حدیث|الْأَنْبِيَاءُ وَ أَوْصِيَاؤُهُمْ لَا ذُنُوبَ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ‌}}؛ «برای [[پیامبران]] و اوصیای آنان گناهی نیست زیرا آنان پاک و معصومند»<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، حدیث ۸.</ref>.
#{{متن حدیث|عَشْرُ خِصَالٍ مِنْ صِفَاتِ الْإِمَامِ الْعِصْمَةُ وَ النُّصُوصُ وَ أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَاهُمْ لِلَّهِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَنْ يَكُونَ صَاحِبَ الْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ وَ يَكُونَ لَهُ الْمُعْجِزُ وَ الدَّلِيلُ...}}؛ «ده [[خصلت]]، از [[ویژگی‌های امام]] است: معصوم بودن، تعیین شدن وی (توسط [[پیامبر]] و یا امامان قبلی)، آگاه‌ترین و نیز با تقواترین [[مردم]]، در [[راه خدا]] بودن، دانا‌ترین مردم به [[کتاب خداوند]]، دارای وصیتی ظاهر و آشکار، دارای [[معجزه]] و [[برهان]] روشن.»..<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۰، حدیث ۱۲.</ref>.
#{{متن حدیث|وَ الْإِمَامُ الْمُسْتَحِقُّ لِلْإِمَامَةِ لَهُ عَلَامَاتٌ فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ كُلِّهَا صَغِيرِهَا وَ كَبِيرِهَا لَا يَزِلُّ فِي الْفُتْيَا وَ لَا يُخْطِئُ فِي الْجَوَابِ وَ لَا يَسْهُو وَ لَا يَنْسَى وَ لَا يَلْهُو بِشَيْ‌ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا}}؛ «امامی که [[شایسته]] [[امامت]] است برای وی علامت‌هایی است: یکی این که بداند از گناهان - چه کوچک و چه بزرگ - معصوم است، دیگر این که در [[فتوا]] [[لغزش]] نداشته باشد و در جواب به [[خطا]] نرود و [[سهو]] و [[فراموشی]] به وی دست ندهد و این که به چیزی از [[امور دنیا]] خود را سرگرم نسازد»<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۴، حدیث ۳۲.</ref>.
#{{متن حدیث|إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أُمِرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ}}؛ «[[اطاعت]]، تنها از آن [[خداوند]]، [[پیامبر]] و [[اولی الامر]] است؛ و به [[اطاعت اولی الامر]] از آن رو دستور داده شده است که آنان [[معصوم]] و از [[گناه]] مبرا هستند و هرگز به [[معصیت خدا]] [[فرمان]] نمی‌دهند»<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰، حدیث ۱۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۲۲-۲۶.</ref>
 
== [[عصمت]] ==
در تعریف عصمت می‌توان گفت: نیرویی است که فرد را از هر گونه [[گناه]] و [[اشتباه]] دور می‌دارد. این نیرو از [[ایمان]] و شدت آن ناشی می‌شود.
از آنجا که [[معصوم]] به بالاترین مرتبه ایمان رسیده است، [[صدور گناه]] از او ممکن نیست. وی توسط [[خداوند]] در متن واقعیت‌ها و [[حقیقت]] قرار گرفته است پس امکان اشتباه از طرف او متصور نیست؛ زیرا در متن واقعیت‌ها [[سهو]] و اشتباهی وجود ندارد.
 
بنابراین عصمت از شدت ایمان و قرار گرفتن در متن واقعیت‌ها ناشی می‌شود و این دو [[تفضل الهی]] هستند که به هر یک از بندگانش که بخواهد [[عنایت]] می‌کند.
 
[[امام]] نیز می‌بایست دارای [[مقام عصمت]] باشد. [[شیخ مفید]] در این باره می‌آورد:
[[امامان]] که [[جانشینان]] [[پیامبران]] در جاری کردن [[احکام]] و بر پاداشتن حدود و [[حفظ]] [[شریعت الهی]] و [[تربیت]] کردن [[مردم]] هستند مانند پیامبران معصوم‌اند و گناه نمی‌کنند؛ حتی [[گناه صغیره]] و اشتباه در [[دین]] ندارند و چیزی از [[احکام الهی]] را فراموش نمی‌کنند و این [[مذهب امامیه]] است<ref>محمد بن النعمان العکبری (شیخ المفید)، اوائل المقالات، (سلسله مؤلفات شیخ مفید)، ج۴، ص۶۵.</ref>.
 
[[علامه]] [[علی الاطلاق]] [[شیعه]] «[[علامه حلی]]» نیز در این باره می‌نویسد:
[[امامیه]] [[معتقد]] است امامان همچون پیامبران، باید از [[کودکی]] تا [[مرگ]] از تمام [[اعمال زشت]] و [[ناپسند]] عمدی یا [[سهوی]]، معصوم باشند؛ زیرا آنان [[حافظان]] [[شرع]] و مجریان آن هستند و از این جهت همچون پیامبران‌اند<ref>حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۴؛ السید نور الله المرعشی التستری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۲۹۲-۲۹۳.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۶۰.</ref>
 
== عدم منافات عصمت و [[قدرت]] ==
عصمت از گناه و اشتباه به معنای قدرت نداشتن بر انجام آن نیست بلکه امام قدرت گناه را دارا است؛ اما از انجام آن به واسطه شدت و قدرت ایمانش خودداری می‌کند.
محقق عالی قدر «[[خواجه نصیر الدین طوسی]]» در این مورد می‌گوید: «عصمت با قدرت تنافی و ضدیت ندارد»<ref>حسن بن یوسف حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۱.</ref>.
 
«[[فاضل]] [[قوشچی]]» نیز در شرح [[کلام]] [[محقق طوسی]] می‌گوید:
«اگر چنین نبود، [[امام]] به خاطر دوری کردن از [[گناهان]] درخور [[ثواب]] و [[ستایش]] نبود و از [[مکلفین]] نیز محسوب نمی‌گردید»<ref>علی بن محمد القوشچی، شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۷.</ref>.
 
«[[علامه حلی]]» در شرح کلام محقق طوسی بیان می‌دارد:
«کسانی که قائل به [[عصمت]] شده‌اند. در این [[اختلاف]] کرده‌اند که آیا [[معصوم]] می‌تواند [[معصیت]] انجام دهد یا نه؟ گروهی از آنان قائل به [[ناتوانی]] معصوم بر انجام معصیت شده‌اند و برخی دیگر قائل به [[قدرت]] بر معصیت شده‌اند.
 
دسته‌ای از گروه اول بر این عقیده‌اند که معصوم در [[بدن]] یا نفسش ویژگی‌ای دارد که موجب ناتوانی او بر معصیت می‌شود.
 
دسته‌ای دیگر از آنان گفته‌اند عصمت عبارت است از قدرت بر انجام [[طاعت]] و نداشتن قدرت بر انجام معصیت و این قول «[[ابو الحسن]] [[بصری]]» است.
 
درباره گروه دوم یعنی کسانی که قدرت را سلب نکرده‌اند، باید گفت که دسته‌ای از آنان عصمت را این‌گونه [[تفسیر]] کرده‌اند که [[خدا]] آن را بر بنده‌اش داده و از [[الطاف]] نزدیک کننده به طاعت است، از آن طاعاتی که می‌داند با آن به معصیت [[اقدام]] نمی‌کند، به شرط این که چنین امری به [[اجبار]] منتهی نگردد.
 
دسته‌ای دیگر از آنان عصمت را یک صفت و [[ملکه]] مستحکم [[نفسانی]] می‌دانند که با آن گناهی از صاحبش صادر نمی‌شود.
 
دسته‌ای دیگر گفته‌اند عصمت لطفی است که [[خداوند]] در [[حق]] دارنده آن انجام می‌دهد و با وجود آن [[انگیزه]] ترک طاعت و انجام معصیت وجود ندارد. اسباب این [[لطف]] امور چهارگانه است... و مصنف گفتار گروه دوم را [[اختیار]] نموده است که عصمت تنافی با قدرت ندارد بلکه معصوم [[قادر]] بر انجام معصیت است و اگر چنین نبود سزاوار ستایش به خاطر انجام ندادن معصیت نبود و سزاوار [[پاداش]] نیز نبود و پاداش و [[جزا]] در مورد او [[باطل]] می‌شد و او از دایره [[تکلیف]] خارج بود. در حالی که خروج او از محدوده تکلیف به اتفاق تمام [[مسلمانان]] باطل است.
 
همچنین آیه‌ای که [[پیامبر]] {{صل}} را همانند دیگر [[مردم]] معرفی می‌کند - جز این که بر او [[وحی]] می‌شود -<ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ...}} «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود.».. سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref> نیز بر این مسئله دلالت می‌کند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref>.
 
بنابراین [[معصوم]] [[توانایی]] و [[قدرت]] بر [[ارتکاب گناهان]] را دارد ولی آن را انجام نمی‌دهد؛ همان‌گونه که برخی از [[انسان‌ها]] توانایی بر انجام برخی از [[گناهان]] یا [[کارهای ناپسند]] را دارند ولی آن را انجام نمی‌دهند.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۶۱.</ref>


== ماهیت عصمت ==
== ماهیت عصمت ==
[[امامیه]] [[معتقد]] است که [[عصمت]] در [[معصوم]] عبارت است از:
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دیدگاه‌های گوناگون کلامی درباره عصمت چیست؟ (پرسش)| دیدگاه‌های گوناگون کلامی درباره عصمت چیست؟]]'''{{پایان}}
«نیرویی عقلایی و [[توانایی روحی]] که این دو از اسباب اختیاری و غیر اختیاری حاصل می‌شود و فرد را از هر گونه [[گناه]] و [[اشتباه]] مصون می‌دارد»<ref>محمد بن الحسن الطوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۱.</ref>.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
=== دیدگاه متکلمان اسلامی ===
«می‌توان در تبیین [[ماهیت عصمت]] و کیفیت حصول آن سه دیدگاه عمده را در میان متکلمان مسلمان برشمرد که هر یک می‌تواند تقریرهای مختلفی داشته باشند:
# '''دیدگاه [[اشاعره]]''': [[خداوند]] [[معصوم]] را به گونه‌ای می‌آفریند که [[قدرت]] بر انجام [[گناه]] ندارد. حال یا در نفس و [[بدن]] وی [[خلقت]] ویژه‌ای را رعایت می‌کند که معصوم، معصوم می‌شود یا از نظر نفس و بدن مانند سایر افراد است، اما قدرت بر انجام گناه ندارد.
# '''دیدگاه [[معتزله]]''': همان نظریه «[[لطف]] مطلق» است؛ یعنی [[عصمت]] «لطفی» است از طرف خداوند که به کمک آن، [[آدمی]] به [[اختیار]] خود گناه نمی‌کند و هیچ وابسته به این نیست که از طرف خود معصوم مقدماتی فراهم شده و قابلیتی برای پذیرش این لطف باشد. خداوند به هر وسیله‌ای اسبابی را فراهم می‌سازد که شخص به اختیار خود از گناه اجتناب ورزد. دو دیدگاه فوق هرگز نمی‌توانند تبیین [[عقلانی]] موجّهی از عصمت ارائه کنند و دچار اشکال، ابهام بوده، سؤال‌های متعددی را بدون پاسخ می‌گذارند؛ اما در مقام مقایسه این دو دیدگاه، می‌توان گفت دیدگاه اشاعره عقلانی‌تر است؛ چون مبتنی بر مبنای اشاعره در جبری بودن [[افعال]] و حالات [[انسان]] است؛ اما دیدگاه معتزله هیچ مبنای روشنی برای نزول چنین لطفی بر [[معصومان]] ذکر نکرده است.
# '''دیدگاه [[امامیه]]''': عصمت یک حالت، صفت، نیرو یا ملکه نفسانی و [[روحی]] یا یک [[علم]] و [[شناخت]] ویژه‌ای است که انسان را از [[ارتکاب گناه]] باز می‌دارد یا از [[خطا]] و [[سهو]] مصون می‌دارد. این مصونیت درونی که از آن به عصمت تعبیر می‌شود، طی دوره‌های طولانی، تقریرهای گوناگونی از آن عرضه شده است. بیشتر تقریرها در اینکه این حالت، لطف و موهبت الهی و توفیقی است از سوی [[حق]]، با هم مشترک‌اند؛ اما در کیفیت علیت قابلی که موجب می‌شود معصوم مشمول این لطف و موهبت قرار گیرد، اختلافاتی با هم دارند.


[[علامه حلی]] در این رابطه می‌گوید:
برخی مانند [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]]، اعتصام به حبل و [[عصمت الهی]] را ملاک پذیرش این [[لطف]] قرار داده‌اند و بعضی مانند [[شیخ طوسی]]، [[تهذیب]] و ترویض [[نفسانی]] را علیت قابلی دانسته‌اند؛ بعضی مقدمات چهارگانه یعنی [[ملکه]] [[عفت]] و [[تقوا]]، [[علم]] به عواقب [[گناه]]، تأکید این علم به وسیله [[وحی]] و [[الهام]] و [[تنبیه]] بر [[خطا]] و [[ترک اولی]] را زمینه پذیرش لطف و موهبت [[عصمت]] می‌دانند؛ عده‌ای نقش بیشتری برای ملکه قایل شده‌اند و بعضی دیگر بر علم و حالت [[کشف]] الغطایی آن تأکید ورزیده‌اند؛ بعضی عصمت را اعلا مراتب تقوا دانستند و بعضی دیگر [[عشق]] و [[محبت]] شدید [[معصوم]] به [[خداوند]] و تحت جذبه [[عرفانی]] [[حق]] واقع شدن را نکته [[عصمت انبیا]] و [[اولیا]] برشمردند؛ بعضی به وصف غریزی و [[فطری]] بودن آن و [[استعداد]] ویژه معصوم برای تأییدات ویژه [[الهی]] عنایت داشتند و دیدگاه‌های ترکیبی مختلفی نیز از نظرگاه‌های دیگر به عنوان تبیین [[حقیقت عصمت]] ارائه شده است. علت عرضه این ترکیب‌ها عدم تنافی و تخالف این نظرگاه‌ها با یکدیگر بوده است»<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۳۴.</ref>.
«امامیه معتقد است [[امامان]] همچون [[پیامبران]]، باید از [[کودکی]] تا [[مرگ]] از تمام [[اعمال زشت]] و [[ناپسند]] عمدی یا [[سهوی]]، معصوم باشند؛ زیرا آنان [[حافظان]] [[شرع]] و مجریان آن هستند و از این حیث همچون پیامبرانند»<ref>الحسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۴؛ محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۱۱؛ محمد بن نعمان العکبری (شیخ مفید)، اوائل المقالات، (سلسله مؤلفات شیخ مفید)، ج۴، ص۶۵.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۱۹۴.</ref>


== عصمت در [[دین اسلام]] ==
=== اقوال متکلمان امامیه ===
بر کسانی که نگاهی -هر چند گذرا- به [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} و [[اهل‌بیت]] {{عم}} او بیندازند. پوشیده نخواهد ماند که مسأله عصمت از [[تعالیم]] اساسی [[اسلام]]، و بلکه از [[ضروریات دین]] است، و از آغاز، همگام با سایر [[احکام]] و [[اعتقادات اسلامی]] مطرح بوده است؛ هر چند این بحث، همچون سایر مباحث [[کلامی]] و [[اعتقادی]]، با پیدایش [[علم کلام]] رونق بیشتری یافت و موشکافی‌های دقیق‌تری در آن انجام گرفت، و فِرق گوناگون کلامی، هر یک بر حسب اصول خویش، در باب محدوده عصمت نظرات مختلفی ارائه دادند.
متکلمان امامیه در این باره چند قول دارند که در ادامه آنها را بیان و بررسی می‌نماییم.


ما، در اینجا قصد بررسی آثار کلامی مکتوب در این زمینه را نداریم. امّا برای دفع برخی از [[شبهات]] ناگزیریم، اشاراتی به برخی از روایات [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و جریانات مرتبط با این مسأله در [[زمان]] آن [[حضرت]]، داشته باشیم؛ تا مبدأ پیدایش [[اندیشه]] عصمت و نحوه تلقی و برخورد [[مسلمانان]] با آن روشن شود. علاوه بر [[آیات قرآنی]] که تصریح به [[عصمت انبیا]]، به ویژه [[رسول گرامی اسلام]] دارند- و در جای خود به تفصیل بررسی خواهد شد – اینک تنها به ذکر چند [[روایت]] و قضیه [[تاریخی]] اکتفا می‌کنیم؛ تا روشن شود که [[اعتقاد به عصمت]] [[انبیا]] اعتقادی ریشه‌دار در تعالیم اولیه اسلام است و اصل [[اعتقاد]] به آن نزد مسلمانان امری مسلّم و خدشه‌ناپذیر است.
==== ملکه نفسانی و [[عقل]] بالا ====
اولین [[تفسیر]] این است که [[ماهیت عصمت]] را دو چیز تشکیل می‌دهد: یکی ملکه نفسانی و دوم عقل بالا.چنانچه برخی متکلمین معتقدند: "شاید صحیح‌ترین تعبیر از [[عصمت]] این است که عصمت از ملکه نفسانی و عقل بسیار بالا تشکیل شده است که این عقل و ملکه از اسباب و زمینه‌های اختیاری و غیر اختیاری در [[معصوم]] می‌باشد"<ref>تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۱.</ref>. تقریر شیخ طوسی بسیار متین و دارای امتیازها و اشکال‌های احتمالی است، که آنها را یادآور می‌شویم.


=== عصمت در روایات [[پیامبر]] {{صل}} ===
'''نقد'''
پیامبر گرامی اسلام در برخی از روایات، به عصمت خویش و اهل‌بیت {{عم}} تصریح نموده‌اند که در اینجا به ذکر دو [[روایت]] در این زمینه اکتفا می‌شود:
# {{متن حدیث|عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَقُولُ أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ}}<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۱؛ ینابیع الموده، ب ۷۷، ص۲۴۵.</ref>؛ [[ابن‌عباس]] می‌گوید از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که می‌فرمود: من، [[علی]]، [[حسین]] و حسین و نُه نفر دیگر از [[اولاد حسین]]، [[پاک]] و [[معصوم]] هستیم.
# {{متن حدیث|عَنِ النَّبِيِّ {{صل}} أَنَّهُ قَالَ: فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ}}؛ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در مورد علی و سایر [[ائمه]] {{عم}} فرمودند:... آنها برگزیدگان خداوندند و از هر گونه [[گناه]] و خطایی معصومند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۶۹-۷۹.</ref>.


=== [[عصمت]] در میان [[مسلمین]] [[صدر اسلام]] ===
# معلوم نیست کدام یک از دو چیز (ملکه نفسانی و عقل بالا) از ریشه‌های اختیاری است و کدام یک از اسباب غیر اختیاری است.
'''مذاکرات پیرامون [[جنگ بدر]]''': یکی از قضایای [[تاریخی]] که نهایت [[تسلیم]] و [[انقیاد]] [[اصحاب پیامبر]] را در مقابل آن [[حضرت]] نشان می‌دهد، مذاکراتی است که در هنگام [[مشورت]] پیرامون جنگ بدر انجام گرفت. بعد از آنکه [[مسلمانان]] در دستیابی به کاروان تجارتی [[قریش]] ناکام شدند و [[سپاه]] [[مشرکین]] برای [[دفاع]] از کاروان، [[مکه]] را به سوی [[مدینه]] ترک کردند، [[پیامبر]] {{صل}} موضوع [[جنگ]] با [[مشرکان]] را به مشورت گذاشته، فرمودند: {{متن حدیث|أَشِيرُوا إِلَى‌}}؛ نظرات خویش را در این باره بیان کنید. در عین حالی که دو تن از [[مهاجران]] سخنان ناصواب بر [[زبان]] آوردند - که حتی موجب [[ناراحتی]] و آزردگی خاطر حضرت شد - [[مقداد]] به پاخاسته، عرضه داشت: {{متن حدیث|وَ قَدْ آمَنَّا بِكَ وَ صَدَّقْنَاكَ وَ شَهِدْنَا أَنَّ مَا جِئْتَ بِهِ حَقٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتَنَا أَنْ نَخُوضَ جَمْرَ الْغَضَا وَ شَوْكَ الْهَرَاسِ لَخُضْنَا مَعَكَ... ‌}}<ref>الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۳، ص۱۷۴.</ref><ref>جمر: آتش فروزان؛ الغضا: در پختی با آتش بسیار پایدار؛ الشوک: خار؛ الهراس: درختی با خارهای فراوان. (ر. ک: المنجد فی اللغه).</ref>؛
# منظور ایشان از عقل بالا مشخص نیست که آیا [[عقل عملی]] در اجتناب از [[معاصی]] است یا منظور [[علم به احکام شریعت]] و حوادث [[اجتماع]] است، لذا به [[دلیل]] ابهام در مراد گوینده، اشکال احتمالی وارد است<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۳۸-۴۷.</ref>.


ما به تو [[ایمان]] آوردیم و تصدیقت نمودیم و [[گواهی]] دادیم که آنچه تو آورده‌ای همه [[حق]] است و از جانب [[خدا]]. به خدا قسم! اگر [[فرمان]] دهی که در [[آتش]]... فرو رویم، همراه با تو چنین خواهیم کرد.
==== غریزه مانع از حدوث انگیزه [[گناه]] ====
این تعریف، ماهیت عصمت را غریزه‌ای می‌داند که از حدوث انگیزه گناه در معصوم جلوگیری می‌کند و با نبود انگیزه گناه، با [[اختیار]] خود، از معاصی دوری می‌کند. چنانچه گفته‌اند: "مراد از عصمت، غریزه‌ای است که ممتنع باشد، با آن غریزه، صدور داعیه گناه و به سبب [[امتناع]] داعیه گناه ممتنع باشد، [[صدور گناه]] با فرض [[قدرت]] بر گناه"<ref>عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۹۰ و ۱۱۶.</ref>.


سخنان [[مقداد]] [[پیامبر]] {{صل}} را [[خشنود]] کرد، ولی مانع از ادامه [[مشورت]] پیامبر {{صل}} نشد. از این رو تکرار کردند: {{متن حدیث|أَشِيرُوا إِلَى‌}}. در این هنگام [[سعد بن معاذ]] که از بزرگان [[انصار]] بود، برخاست و ضمن گفت‌و‌گویی با [[حضرت]] عرض کرد: {{متن حدیث|بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا قَدْ آمَنَّا بِكَ وَ صَدَّقْنَاكَ وَ شَهِدْنَا أَنَّ مَا جِئْتَ بِهِ حَقٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمُرْنَا بِمَا شِئْتَ وَ خُذْ مِنْ أَمْوَالِنَا مَا شِئْتَ وَ اتْرُكْ مِنْهُ مَا شِئْتَ... وَ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتَنَا أَنْ نَخُوضَ هَذَا الْبَحْرَ لَخُضْنَا مَعَكَ...}}<ref>«پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول الله! ما به تو ایمان آوردیم و تصدیقت نمودیم و گواهی دادیم که آنچه تو آورده‌ای همه حق است و از جانب خدا. به هر چه که می‌خواهی فرمان بده؛ هر آنچه را دوست داری از اموال ما برگیر و هر اندازه که مایلی باقی گذار... سوگند به خدا که اگر دستور دهی تا خویش را به دریا زنیم، سرپیچی نخواهیم کرد» الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۳، ص۱۷۵؛ بحارالانوار، ج۱۹، ص۲۴۷.</ref>.
'''نقد'''


آنچه که در این جریان درخور توجه و دقّت می‌باشد این است که چرا پیامبر {{صل}} از سخنان مقداد و سعدبن معاذ مسرور شد؟ با اینکه آنها نظری در باب [[جنگ]] یا [[صلح]] ارائه نکردند. به نظر می‌رسد علّت [[شادمانی]] حضرت از اظهارات این دو [[صحابی]] بزرگ، آن بود که در بیانات آنها نهایت [[تسلیم]] و [[انقیاد]] در برابر [[رسول الله]] {{صل}} نمایان بود.
# این گروه مرادشان را از غریزه، بیان نکردند که آیا از مقوله تقواست یا [[علم]] به [[اسمای الهی]] یا علم به عواقب [[گناه]] و [[پاداش الهی]] در [[طاعت]] است و یا مراد از غریزه، [[عقل]] است؟
# از ظاهر [[کلام]] ایشان در "گوهر مراد" فهمیده می‌شود که مرادشان از غریزه، همان عقل غالب است که انگیزه گناه را از [[معصوم]] ممتنع می‌کند<ref>عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۷۹.</ref>.
# این بیان فقط [[عصمت]] از گناه را شامل است، ولی عصمت از نسیان و [[اشتباه]] را شامل نمی‌گردد.
# عقل بالا به تنهایی موجب عصمت نمی‌شود و چه بسا نقض [[اجتماعی]] زیادی دارد، چون افرادی که صاحب عقل بالا بودند در طول [[تاریخ]] کم نیستند و این عقل بالا موجب عصمت آنها نگردیده است.
# بیان فوق، [[عصمت علمی]] را دربرنمی‌گیرد، بلکه فقط عصمت را در دایره [[گناهان]] عملی محدود می‌کند.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۳۸-۴۷.</ref>.


پس روشن می‌شود – بر خلاف آنچه که بعضی پنداشته‌اند<ref>مقارنة الادیان (۳)، الاسلام، ص۱۲۳.</ref>- [[مسلمین]] [[صدر اسلام]] بین [[مقام نبوت]] و [[بشریت]] پیامبر {{صل}} تفکیکی قائل نمی‌شدند؛ این‌گونه نبود که در برابر "[[محمد]] [[انسان]]" [[مخالفت]] و [[سرپیچی]] نمایند و در [[حق]] او احتمال [[خطا]] و [[اشتباه]] بدهند، و تنها در برابر "محمد [[نبی]]" منقاد و [[مطیع]] باشند.
==== ملکه نفسانی ====
این [[تفسیر]] در بیان [[ماهیت عصمت]] به این معناست که عصمت، ملکه‌ای [[نفسانی]] است که از علم به عواقب گناه و [[مناقب]] [[طاعات]] حاصل می‌گردد و با پیاپی آمدن [[وحی]] [[تأیید]] و تأکید می‌گردد. بنابراین اگر [[ترک اولی]] از معصوم سر زده؛ یعنی اگر مستحبی مثل نماز شب ترک شد یا مکروهی از معصوم سر زد یا اگر گناه صغیره‌ای مرتکب گردید مورد [[عتاب]] و مؤاخذه [[الهی]] قرار می‌گیرد تا منجر به [[ابتلا]] به [[گناهان کبیره]] و ترک [[واجب]] نگردد.


این نحوه تسلیم و انقیاد مطلق در تمامی جهات، و نسبت به تمامی [[کارها]] و [[دستورات]] و خواسته‌های [[رسول الله]] {{صل}} به این [[دلیل]] بود که هیچ‌گونه [[خطا]] و اشتباهی را در [[حق]] آن [[حضرت]]، احتمال نمی‌دادند. و الا هیچ [[عقل]] سلیمی به [[انسان]] اجازه نمی‌دهد که عنان [[اختیار]] خویش را، در همه جهات، به دست کسی بسپارد که احتمال خطا و [[اشتباه]] در او [[راه]] داشته باشد و یا [[گمان]] رود تصمیمات او، مطابق [[مصلحت]] نباشد. در واقع، چنین حالات خداپسندانه‌ای ریشه در [[اعتقادات]] [[قرآنی]] داشت؛ آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>.
اکثر حکمای قدیم و بعضی از معاصرین همین بیان را در تفسیر [[حقیقت عصمت]] گفته‌اند؛ از جمله [[تفتازانی]] و عضدالدین [[ایجی]] و [[فاضل مقداد]] این قول را به حکما نسبت داده‌اند و گفته‌اند: عصمت در نزد حکما ملکه‌ای است که از [[فجور]] و [[معاصی]] منع می‌کند و به وسیله علم به عواقب گناه و مناقب طاعات، حاصل می‌شود و با پیاپی آمدن وحی تأکید می‌شود و در موارد ترک اولی و صغایر، مورد [[اعتراض]] قرار می‌گیرد<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴ ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵؛ تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ محمدتقی مصباح یزدی، راه و راهنما‌شناسی، ج۴، ص۱۹۹؛ میر سیدشریف جرجانی، التعریفات، ص۶۵.</ref>.


'''[[ذوالشهادتین]]''': [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} از سواءبن [[قیس]] محاربی، اسبی را خریداری کردند، امّا پس از چندی، سواءبن قیس این [[معامله]] را [[انکار]] کرد. در این هنگام [[خزیمه بن ثابت]] [[انصاری]]، با وجود اینکه در هنگام معامله حضور نداشت، به نفع رسول الله {{صل}} [[شهادت]] داد و جریان فیصله یافت. پس از آن، [[پیامبر]] {{صل}} به [[خزیمه]] فرمودند: "بر چه اساسی شهادت دادی، حال آنکه به هنگام انجام معامله با ما نبودی؟" خزیمه در پاسخ عرض کرد: {{عربی|يا رسول الله {{صل}} أنا أصدقك بخبر السماء و لا اصدقك بما تقول؟}}<ref>«ای رسول خدا! من تو را در نقل اخبار آسمانی تصدیق می‌کنم، چگونه در مورد غیر آن تصدیق نکنم؟» طبقات ابن سعد، ج۴، ص۳۷۹-۳۸۰.</ref>؛
'''نقد'''


در برخی دیگر از [[منابع تاریخی]]، [[سخن]] خزیمه چنین [[نقل]] شده است: {{عربی|صدقتك بما جئت به و علمت انك لا تقول الا حقاً}}<ref>«من تو را نسبت به هر آنچه که آورده‌ای تصدیق کرده‌ام و یقین دارم که جز حق نمی‌گویی». اسدالغابه، ج۱، ص۶۱۰.</ref>؛
این [[تفسیر]] از [[معتزله]] و [[شیعه]] یک نقطه امتیاز و چند اشکال اساسی دارد. اینکه [[عصمت]] را به ملکه [[علمی]] اجتناب از [[معاصی]] تفسیر کردند، [[امتیاز]] آن است و پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] دارد، ولی اشکال‌های متعددی به این تفسیر وارد است:
# این تفسیر در باب [[عصمت انبیا]] پاسخگوست، ولی درباره [[عصمت امامان]] با اشکال مواجه است، چون [[وحی]] مختص انبیاست ([[وحی تشریعی]]).
# این بیان، عصمت از معاصی را پاسخ می‌دهد، ولی عصمت از نسیان و [[اشتباه]] و [[عصمت علمی]] را شامل نیست.
# در این تفسیر، نوعی ابهام در خصوص وصف [[اختیار]] [[معصوم]] وجود دارد و بیان نگردیده که این ملکه نفسانی آیا اختیاری و کسبی است یا غیر اختیاری و موهوبی و بر فرض موهوبی بودن، آیا سلب اختیار می‌کند یا خیر؟
# اشکال دیگر این است که با گفتن {{عربی|تتأكد بتتابع الوحي بالأوامر و النواحي}}<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴.</ref> عصمت را به [[زمان]] [[نبوت]] منحصر می‌کند، ولی قبل از نبوت و از حین تولد را شامل نمی‌شود<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۲-۲۶؛ [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۳۸-۴۷.</ref>.


[[پیامبر اکرم]] {{صل}} سخن او را پسندیدند و برای [[قدردانی]] از [[شناخت]] و [[معرفت]] بالای خزیمه نسبت به [[مقام عصمت پیامبر]] {{صل}}، شهادت ایشان را به منزله شهادت دو نفر قرار دادند و از آن پس به [[ذو الشهادتین]] معروف شد. از این ماجرای کوتاه هم به خوبی روشن می‌شود [[اعتقاد به عصمت]] [[پیامبر]] {{صل}} (ولو در امور روزمره) برای [[اصحاب خاص]] [[رسول اکرم]] {{صل}}، امری مسلم بوده است.
==== [[علم]] غالب ====
برخی با اشاره به [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref> گفته‌اند: [[علم پیامبر]] اکرم {{صل}} دو نوع است؛ یکی [[تعلیم]] به وسیله وحی و نزول [[ملک]]، و دیگری [[الهام]] خفی و القای در [[قلب]] بدون نزول ملک و [[فرشته]]. لذا قوه عصمت نوعی از علم غالب است که با [[علوم]] کسبی به دست نمی‌آید، بلکه وابسته به موهبت الهی است که تمام قوا را تحت اختیار دارد و صاحب عصمت را از [[گمراهی]] و خطای مطلق بازمی‌دارد. البته در [[روایات]] هم به این مطلب اشاره شده است که برای [[پیامبر]] و [[امام]] [[روحی]] به نام [[روح القدس]] وجود دارد که آنها را از [[معصیت]] و [[خطا]] بازمی‌دارد. [[قرآن کریم]] نیز به دو نوع [[علم]] و شیوه [[تعلیم]] [[انبیا]] اشاره دارد: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ...}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>.


'''[[صلح]] حدیبیّه''': در جریان حدیبیّه، وقتی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[تصمیم]] به انعقاد قراردداد صلح با [[مشرکان]] گرفتند، عمر بن خطاب در حالی که از این قضیه به شدت ناراحت بود، نزد [[ابابکر]] رفت و گفت؟ آیا او [[رسول خدا]] نیست؟ و مگر نه این است که ما مسلمانیم و آنها [[مشرک]]؟ پس چرا باید چنین [[پستی]] و ذلتی را در [[دین]] خویش پذیرا باشیم؟ ابابکر در جواب گفت: {{عربی|انه رسول الله {{صل}} و ليس يعصي ربه}}<ref>«یقیناً او رسول خدا است، و هرگز خدای خود را نافرمانی نمی‌کند». السیرة الحلبیة، ج۳، ص۱۹.</ref>.
و در جایی دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...}}<ref>«و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref>.


سپس نظیر همین گفت‌و‌گو بین [[عمر]] و رسول خدا {{صل}} واقع شد و پیامبر {{صل}} در پاسخ فرمودند: {{متن حدیث|لن لخاف امره و لن یضیعنی}}<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۳۴.</ref>؛
مراد این است که در [[آیه]] اول [[روح]] معلمه، کلمه هادیه را به سوی [[نبی مکرم اسلام]] القا می‌کند و در آیه دوم [[روح القدس]] [[پیامبر اکرم]] را به انجام [[خیرات]] و [[عبادت]] [[خدای سبحان]] تسدید می‌کند. در نهایت می‌توان [[عصمت]] را اینطور معنا کرد<ref>المیزان، ج۵، ص۷۹–۸۱.</ref>: "عصمت، وجود امری است در [[معصوم]] که او را از خطا و معصیت بازمی‌دارد"<ref>المیزان، ج۲، ص۱۳۴.</ref>.


از این جریان به خوبی رواج اعتقاد به عصمت [[انبیا]] در بین [[مسلمین]] [[صدر اسلام]] [[مشاهده]] می‌شود. زیرا:
این بیان در باب [[حقیقت عصمت]] دارای نکاتی برجسته است و پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] دارد و در نهایت متانت و دقت بیان گردیده است و در میان پنج تفسیر گذشته، [[بهترین]] بیان است.  


'''اولاً''': از نحوه گفت‌و‌گوی عمر بن خطاب با ابابکر فهمیده می‌شود که ایشان بین [[نبوت]] و [[عصمت]] انفکاکی نمی‌دیده است؛ زیرا از آنجا که در نظر ایشان انعقاد [[قرارداد صلح]] با [[مشرکین]]، [[خطا]] بود، این مسأله برای او مطرح شد که ایشان یا پیامبر خداست، پس نباید چنین خطایی را مرتکب شود و یا [[پیامبر خدا]] نیست. با اینکه، در صورت عدم اعتقاد به عصمت، احتمال سومی هم قابل طرح بود و آن اینکه پیامبر باشد ولی در این قضیه مرتکب خطا شده باشد.
امتیازهای این تفسیر را می‌توان در چند مورد بیان کرد:
 
# این تفسیر، عصمت را [[علم موهوب]] [[الهی]] بیان کرده است که این علم موهوب به صورت [[الهام]] [[قلبی]] به [[پیامبر]] و [[امام]] می‌رسد و شاخصه این علم موهوب، [[عصمت امام]] {{ع}} از خطا و نسیان در حوادث و وقایع و قضاوت‌های خارجی و [[گناه]]، همین‌طور [[عصمت علمی]] امام در [[شریعت]] و [[احکام]] است.
'''ثانیاً''': ابابکر نیز در پاسخ عمر، بر [[عصمت پیامبر]] تأکید می‌کند.
# این [[تبیین]]، محدودیت زمانی ندارد و از ابتدای تولد را شامل می‌شود.
 
# عصمت را به طور مطلق بیان کرده‌اند نه نسبی، لذا عصمت از جمیع خطاها و [[گناهان]] عمدی و [[سهوی]] را شامل می‌شود.
علاوه بر اینکه خود پیامبر نیز در پاسخ عمر، تصریح به عصمت خویش می‌نمایند.
# با بیان [[علمی]] عصمت، [[اختیار]] را از معصوم سلب نکرده، بلکه معصوم را صاحب اختیار می‌داند.
 
'''تقسیم [[غنایم]] [[حنین]]''': پس از [[جنگ حنین]]، پیامبر اکرم {{صل}} تمامی غنایم این [[جنگ]] – و طبق برخی از نقل‌ها، اکثر غنایم – را بین [[قریش]] تقسیم کردند و سهم زیادی برای {{متن قرآن|مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ}} در نظر گرفتند؛ یعنی، افرادی همانند [[ابوسفیان]] که سال‌ها با [[پیامبر]] [[مبارزه]] کردند و در جریان [[فتح مکه]]، ناچار به [[پذیرش اسلام]] شدند. چنانکه در [[قرآن کریم]]<ref>شیخ مفید، الارشاد، ص۷۶-۷۷.</ref>، یکی از [[موارد مصرف]] [[زکات]] به عنوان {{متن قرآن|وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ}} ذکر شده است؛ یعنی اینکه گاهی [[مصلحت]] اقتضا می‌کند که از [[بیت‌المال]] [[مسلمین]] به افراد ویژه‌ای اختصاص یابد تا دل‌هایشان متمایل به [[اسلام]] گردد.
 
در این میان، برخی از [[انصار]] از چنین تقسیمی شگفت‌زده و ناراحت شدند، و البته این [[ناراحتی]] بر اساس معیارهای عادّی، بسیار طبیعی بود. وقتی پیامبر {{صل}} و [[یاران]] اندکش در [[مکّه]]، توسط [[قریش]] و در رأس آنها ابوسفیان، زیر انواع و اقسام فشارها و شکنجه‌ها قرار داشتند، این انصار بودند که آنها را در خانه‌های خود، در [[مدینه]]، جای داده با کمال [[ایثار]] و [[سخاوت]] از آنها [[پذیرایی]] نمودند. حال، پس از سال‌ها که پیامبر {{صل}} قدرتی یافته و بر [[دشمنان]] غالب آمده است، بیشترین سهم را به همان دشمنان دیروز اختصاص داده است!
 
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای اینکه هرگونه شبهه‌ای را دفع کنند – تا سخنان گروه اندکی که [[معرفت]] کافی نسبت به [[عصمت]] آن [[حضرت]] نداشتند، دیگران را تحت تأثیر قرار ندهد- [[دستور]] فرمودند تا انصار در محلّی [[اجتماع]] کنند. سپس در جمع آنها حضور یافتند و [[نعمت]] [[هدایت الهی]] و دیگر نعم [[معنوی]] را که [[خداوند]] به واسطه آن حضرت، [[انصار]] و [[اهل]] مدینه را از آن بهره‌مند کرده بود، متذکّر شدند. انصار نیز، همگی سخنان حضرت را [[تصدیق]] کردند. سپس پیامبر سؤالی بدین مضمون از آنان پرسیدند: چرا نمی‌گویید: "تو آواره بودی، ما پناهت دادیم، تو از دشمنان بیمناک بودی، ما تو را در [[امان]] قرار دادیم، وقتی که همه تو را [[تکذیب]] کردند، ما تو را تصدیق نمودیم"؟
 
آن‌گاه که [[سخنان پیامبر]] {{صل}} به اینجا رسید، صدای انصار به [[گریه]] بلند شد و بزرگان و رؤسای آنها، خود را به دست و پای حضرت انداخته، به پیشگاه آن گرامی خاکساری کردند. سپس گفتند: "هر چه که [[خدا]] و رسولش بفرمایند، ما بدان [[راضی]] هستیم. [نه تنها [[غنائم جنگی]]، بلکه] همه [[اموال]] ما را هم اگر بخواهی، می‌توانی بین [[قوم]] خودت تقسیم کنی". و به دنبال این سخنان افزودند: "اگر عده‌ای از ما به نحوه تقسیم [[غنایم]] [[اعتراض]] کردند، نه از این روی بود که در دل‌های آنها ناخالصی و یا [[دشمنی]] وجود داشته باشد، بلکه به خاطر [[ناراحتی‌ها]] و زجرهایی بود که از امثال [[ابوسفیان]] کشیده بودند". سپس [[خدمت]] [[حضرت]] عرض کردند که یا [[رسول الله]] {{صل}}، همچنان که خود این گروه به [[اشتباه]] خود پی برده و از کرد‌ه خویش پشیمان شده‌اند و به [[درگاه الهی]] [[توبه]] کرد‌ه‌اند، تو نیز برای آنها [[طلب]] [[آمرزش]] و [[مغفرت]] نما. حضرت {{صل}} هم در پاسخ، در [[حق]] همه [[انصار]] [[دعا]] کرده، به درگاه الهی عرض نمودند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْأَنْصَارِ وَ لِأَبْنَاءِ الْأَنْصَارِ وَ لِأَبْنَاءِ أَبْنَاءِ الْأَنْصَارِ}}<ref>شیخ مفید، الارشاد، ص۷۶-۷۷.</ref>.
 
این جریان، به خوبی نشان می‌دهد که تا چه حد، [[عصمت پیامبر]] {{صل}} و [[مصونیت]] او از هرگونه [[لغزش]] و خطایی، برای [[اصحاب]] مسلّم بود؛ به نحوی که حاضر بودند تمامی اموال خود را در [[اختیار]] آن حضرت قرار دهند تا هرگونه که می‌خواهد در آن [[تصرف]] نماید. البته روشن است که [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} از نظر [[معرفت]] و [[درجه]] [[شناخت]] نسبت به [[مقام]] و [[منزلت]] آن حضرت در یک سطح نبودند، از این رو گاهی، عده‌ای از آنان ناآگاهانه و از روی [[جهل]]، به عملکرد حضرت اعتراض می‌نمودند.
 
در همین جریان، فردی به نام ذی الخویصره بی‌شرمانه به [[پیامبر]] {{صل}} معترض است که چرا در [[تقسیم غنائم]]، [[عدالت]] را رعایت نکرده است! پیامبر {{صل}} در پاسخ می‌فرمایند:{{متن حدیث|وَيْلَكَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْعَدْلُ عِنْدِي فَعِنْدَ مَنْ يَكُونُ}}<ref>«وای بر تو، اگر عدالت را نزد من نتوان یافت، کجا می‌توان سراغی از آن گرفت؟» شیخ مفید، الارشاد، ص۷۸؛ شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۲۹؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۴۱۶.</ref>؛
 
آنچه که در این جریان قابل توجه است. عکس‌العمل [[صحابه پیامبر]] {{صل}} در مقابل [[اعتراض]] ذی‌الخویصره است؛ آنها به قدری از این سخن او به [[خشم]] آمدند که اجازه [[قتل]] او را از [[پیامبر]] خواستند، امّا [[حضرت]] اجازه نداد.
 
بی‌شک، علت خشم و [[غضب]] [[اصحاب]] و اینکه او را مستحق قتل دانستند، این بود که در نظر آنان، اعتراض به عملکرد پیامبر - اعتراضی که به [[عصمت]] حضرت خدشه‌ای وارد کند - مساوی با [[انکار]] اصل [[رسالت]] و [[نبوت]] بود و مرتکب آن مستحق [[مرگ]]؛ و الا اگر [[اعتقاد به عصمت]] پیامبر {{صل}} از اصول اساسی [[دین]] نبود، این‌گونه برخوردی با ذی‌الخویصره به نظر خردمندانه نمی‌رسد.
 
'''[[خطبه]] [[خلیفه اول]]''': پس از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} [[ابابکر]] در آغاز [[خلافت]] خود خطبه‌ای برای [[مردم]] خواند؛ به این مضمون که [[رسول خدا]] از [[دنیا]] [[رحلت]] کرد، در حالی که [[حق]] هیچ کس بر عهده او نبود، چرا که آن حضرت [[معصوم]] از [[خطا]] بود: {{عربی|و كان {{صل}} معصوماً من الخطأ}}.
 
بنابراین آنچه از او [[انتظار]] داشتید، از من توقّع نداشته باشید<ref>بحارالانوار، ج۱۰، ص۴۳۹؛ و همچنین ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۵۹.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۶۹-۷۹.</ref>
 
== عصمت در ادیان و مکاتب ==
{{اصلی|عصمت در ادیان و مکاتب}}
 
== عدلیه و حقیقت عصمت ==
[[متکلمان]] [[عدلیه]] ([[شیعه]] و [[معتزله]]) که در سده‌های متمادی به [[عصمت]] همه [[انبیا]] [[معتقد]] بوده‌اند در بیان [[حقیقت عصمت]]، نهایت دقت را به [[خرج]] داده‌اند تا تعریف دقیق و جامعی از آن ارائه دهند. غالب آنان در [[تفسیر]] [[ماهیت عصمت]]، قائل به "[[لطف]]" شده‌اند که در ذیل به تفسیر و بررسی آنها می‌پردازیم.
 
'''لطف در صورت بازدارندگی''': [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] می‌گوید: در معنای لطف بودن عصمت، بدان که "لطف" افاده عصمت می‌کند. اگر [[مکلف]] [[قبیح]] را [[اختیار]] نکند یا از قبیح دوری کند، زیرا لطف اگر سبب [[امتناع]] از قبیح شود این لطف عصمت است، ولی اگر لطف حاصل شود، اما امتناع از قبیح حاصل نگردد این لطف عصمت نیست<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱، ص۱۵؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۷۸۰.</ref>.


'''نقد'''
'''نقد'''


'''اولاً'''؛ گرچه [[قاضی عبدالجبار]] اختیار را از مکلف ساقط نمی‌کند و [[عصمت عملی]] [[معصوم]] را به [[شایستگی]] بیان کرده، لکن بیان ایشان [[عصمت علمی]] [[امام]] را شامل نیست.
این تفسیر با همه دقت و [[علمی]] بودن و پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] داشتن، این اشکال احتمالی در آن دیده می‌شود که ایشان [[عصمت امام]] {{ع}} را با توجه به [[قرآن]] و [[روایات]]، نوعی [[علم]] غالب موهوب [[الهی]] معرفی کرده است. البته این [[کلام]] در [[تبیین]] عصمت امام در حوادث خارجی و قضاوت‌ها و [[علوم]] و [[احکام شریعت]] بسیار عالی است، چرا که این علم، موجب [[مصونیت]] [[امام]] از [[اشتباه]] می‌گردد، ولی در [[عصمت عملی]] امام این [[علم موهوب]] کافی نیست، بلکه محتاج به [[انتخاب]] و [[عشق]] و [[تقوای الهی]] است که زمینه علم موهوب الهی است، مگر اینکه علم موهوب، خود زمینه [[تقوا]] باشد که در این صورت به کلام علامه اشکالی وارد نیست<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۳۸-۴۷.</ref>.


'''ثانیاً'''؛ این تعریف، عصمت از [[سهو]] و [[نسیان]] را که غیر اختیاری است شامل نمی‌شود، مگر اینکه گفته شود تعریف فوق در [[مقام]] بیان این جهت نیست.
==== ملکه علمی و عملی ====
آخرین [[تفسیر]] در [[ماهیت عصمت]]، عصمت را دارای دو بخش می‌داند؛ یکی عصمت عملی و دیگری [[عصمت علمی]]. [[معصوم]] در بخش عصمت عملی، صاحب ملکه اجتناب است که با تلاش و [[مجاهدت]] و تقوا و [[مبارزه]] با نفس و [[محبت]] و [[عشق‌ورزی]] به [[ساحت]] [[قدس]] [[ربوبی]] و توجه تام به اسما و [[صفات الهی]] و انجام فرمان‌های [[پروردگار]] و [[تسلیم]] رضای [[حق]] بودن در تمام مراحل [[زندگی]]، زمینه را برای الهام‌های خفی ایجاد می‌کند تا با [[اختیار]] و انتخاب خود هر آنچه را که مورد رضای حق باشد در زندگی پیاده کند و از هر آنچه که مورد [[غضب الهی]] است دوری ورزد و با این زمینه‌سازی، عصمت را برای خود فراهم آورد؛ به گونه‌ای که وقوع [[معصیت]] به مرحله [[امتناع]] عادی برسد. از طرفی معصوم، عصمت علمی را با اعطای وهبه پروردگار کسب می‌کند تا موجب عصمت امام از [[خطا]] و نسیان در [[اندیشه]] گردد. بر اساس این تفسیر، "عصمت، ملکه علمی و عملی است که افراد معصوم را از هر گونه [[گناه]] عمدی و [[سهوی]]، [[جهل]]، خطا، [[سهو]]، نسیان و مغالطه در اندیشه باز می‌دارد"<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵.</ref>.


'''لطف بازدارنده''': [[شیخ مفید]] و ابن نوبخت می‌گویند: "عصمت، لطف و [[توفیق الهی]] برای [[حجت‌های پروردگار]] است که موجب امتناع آنها از وقوع در [[معصیت]] و [[اشتباه]] در [[دین خدا]] می‌گردد؛ با [[قدرت]] بر انجام معصیت و ترک [[طاعت]]"<ref>شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۲۸؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۳۷؛ ابواسحاق ابراهیم نوبختی، الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳؛ شریف مرتضی، رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۸؛ علامه حلی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۱۹۶؛ خواجه نصیر طوسی، تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۳۰۱؛ باب حادی عشر، ص۶۲؛ مقداد بن عبدالله حلی، اللوامع الالهیه، ص۲۳۴. </ref>.
به نظر می‌رسد که این بیان در میان [[تفاسیر]] [[متکلمان]] و شش [[تفسیر]] گذشته [[عقل]] گرایان، از جهاتی [[بهترین]] بیان باشد، چرا که دارای دو بعد است؛ یعنی هم [[عصمت عملی]] [[معصومین]] و هم [[عصمت علمی]] ایشان را بیان کرده است. از طرفی [[عصمت]] را نتیجه تلاش و [[مجاهدت]] معصومین دانسته است. با این وصف، عصمت، اختیاری و ریشه آن، ارادی است. همچنین عصمت را موهوبی دانسته تا در زمینه [[علمی]] و [[سهو]] و نسیان دچار اشکال نباشد<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۳۸-۴۷.</ref>.


این تعریف سه امتیاز دارد که در تعریف معتزلی نبود:
== منشأ عصمت ==
{{اصلی|منشأ عصمت}}
{{جعبه نقل قول | عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[منشأ عصمت معصومین چیست؟ (پرسش)|منشأ عصمت معصومین چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در اینکه منشأ عصمت چیست و چه عامل یا عواملی موجب می‌شود تا [[معصومان]] در مقام [[عمل]] به [[اختیار]] خود آلودگی‌ها را ترک کنند و از خطا و نسیان نیز در [[امان]] باشند، دیدگاه‌های مختلفی از سوی متکلمان [[اسلامی]] مطرح شده است:
# '''اجتماع چهار عنصر:''' برخی معتقدند [[اجتماع]] چهار عنصر موجب پیدایشِ صفت عصمت (لطف خفی) می‌شود که عبارت‌اند از: وجود خاصیتی در نفس یا [[بدن]] معصوم؛ [[علم]] و [[یقین]] نسبت به زیان‌ها و [[مفاسد]] معاصی و فوائد [[طاعات]]؛ [[وحی]] یا [[الهام]] مستمرّ به [[معصومان]]، [[بینش]] ایشان نسبت به [[حقیقت]] معاصی و طاعات را موکد و عمیق می‌سازد؛ توجه به اینکه در صورت [[ترک اولی]] و راجح، مورد مواخذه و سخت‌گیری [[الهی]] قرار خواهد گرفت<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.</ref>.
# '''علم خاص:''' بسیاری از [[اندیشوران اسلامی]]، منشأ عصمت را نوعی خاصّ از علم و [[آگاهی]] می‏دانند<ref>طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.</ref>.
# '''[[علم]] و [[اراده]]:''' برخی دیگر عصمت را معلول علم و اراده معصومان دانسته‌اند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمدتقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)| آموزش عقاید]]، ص۲۰۵.</ref>.
# '''[[اراده]] قوی و حسن انتخاب:''' برخی عصمت را زاییده اراده [[قوی]] و حسن انتخاب می‌‌دانند<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[فلسفه وحی و نبوت (کتاب)|فلسفه وحی و نبوت]]، ص۲۱۰.</ref>.
# '''تمامیت [[عقل]]:''' برخی از حکمای [[الهی]]، تامّ و کامل بودن «قوّه عقل» را ریشه و منبع «عصمت» شمرده‏‌اند<ref>لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه می‏‌نویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّت‌های او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر می‏‌شود تا یکی از قوّت‌های او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.</ref>.
# '''مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی:''' برخی دیگر هم مجموع علل طبیعی، [[انسانی]] و الوهی همچون وراثت، لطف الهی، تربیت خانواده و ... را منشأ عصمت می‌دانند<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۵۰-۵۴.</ref>.


# علاوه بر اینکه عصمت عملی امام را بیان می‌کند، عصمت علمی را هم شامل است؛ با توجه به قید [[امتناع]] وقوع در [[معصیت]] و [[اشتباه]] در [[دین خدا]].
== اقسام عصمت ==
# [[اختیار]] را از [[معصوم]] سلب نکردند، لذا چون اختیار، مدار [[تکلیف]] و [[پاداش]] است معصوم بر دیگران [[فضیلت]] پیدا می‌کند.
=== عصمت موهبتی و عصمت اکتسابی ===
# تعریف ایشان [[عصمت]] از [[سهو]] و [[نسیان]] را که غیر اختیاری است شامل می‌شود، چون قید امتناع از اشتباه در دین خدا را به همراه دارد.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟ (پرسش)| آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|عصمت موهبتی|عصمت اکتسابی}}
عصمت اکتسابی یا اختیاری نوعی از [[عصمت]] است که در آن [[انسان]] با [[اختیار]] و [[اراده]] خود و با [[مبارزه]] با هوای نفسش، از [[گناه]] دوری می‌کند<ref>سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.</ref>. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به‌ واسطه وجود نیرویی که [[خداوند]] در او قرار داده، از گناه اجتناب می‌کند<ref>سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.</ref>.


'''وصف مانع''' [[ابن میثم بحرانی]] می‌فرماید: "عصمت، صفتی است برای [[انسان]] که به سبب آن از [[معاصی]] امتناع می‌کند، اما بدون آن وصف، از معاصی دوری نمی‌جوید"<ref>ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۲۵.</ref>.
در اینکه [[عصمت]] با اکتساب حاصل می‌شود، یا با موهبت [[الهی]]، اختلافی میان متکلمان اسلامی دیده نمی‌شود و به جرأت می‌توان گفت که تمام [[متکلمان]] در این خصوص قائل به [[موهوبی بودن عصمت]] هستند<ref>به عنوان نمونه مرحوم [[شیخ مفید]]، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب [[خدا]] برای کسی که می‌داند آن شخص [[معصوم]] به عصمت خود [[تمسک]] می‌کند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶. از نظر [[مرحوم صدوق]] نیز، [[عصمت]] [[معصومان]] دو ویژگی عمده دارد: نخست: موهبتی بودن عصمت: مرحوم صدوق به طور مستقیم به این بحث نپرداخته است، اما با توجه به مقدمه ایشان بر کتاب [[فقهی]] خود، [[کتاب المقنع]]، می‌توان گفت که وی بر آن است که [[عصمت امامان]]، امری اکتسابی نیست، بلکه موهبتی [[الهی]] است: «[[شهادت]] می‌دهم که [[امامان]]، [[رشد]] یافته، [[هدایت]] شده و معصوم‌اند.... [[خداوند]] آنها را از [[لغزش‌ها]] [[معصوم]]، و از [[پلیدی]] [[پاک]] کرده و [[رجس]] را از آنها برده است» {{عربی|اشهد ان الائمة الراشدين المهديين المعصومين... عصمهم من الزلل و طهرهم من الدنس و اذهب عنهم الرجس}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، المقنع، ص۴) دوم: اختیاری بودن عصمت: در هیچ یک از کتب مرحوم صدوق در این باره سخنی نیافتیم؛ اما وی در آثار خود روایاتی را نقل می‌کند که با توجه به مبانی و روش [[روایی]] او، می‌توانند ما را به [[درک]] نظریه‌اش [[راهنمایی]] کنند.


'''نقد'''
روایاتی که مرحوم صدوق از امامان پاک{{عم}} نقل کرده است، بیانگر این حقیقت‌اند که معصوم با [[اختیار]] خود [[گناه]] نمی‌کند؛ یعنی تا زمانی که معصوم با اختیار خود از [[لطف]] و [[موهبت الهی]] استفاده نکند، نمی‌تواند خود را از گناه برهاند. از این رو، باید گفت که گناه نکردن معصوم، امری جبری و غیراختیاری به شمار نمی‌رود، بلکه از آنجا که استفاده کردن از [[موهبت]] عصمت، منوط به [[انتخاب]] و اختیار معصوم است، او علی‌رغم داشتن [[قدرت]] [[ارتکاب گناه]]، با اختیار خود و استفاده از [[عصمت]] [[خدادادی]]، از آن می‌پرهیزد{{متن حدیث|عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۳۲).</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۱۱؛ [[محمد حسین فاریاب|حسین فاریاب، محمد]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۳۵.</ref>
# تعریف فوق جامع الاطراف نیست، چون مبهم است و منظورشان را از وصف بیان نکردند و فقط اثر عصمت را گفته‌اند.


این تعریف عصمت، را محدود به اجتناب از معاصی کرده است، حال اینکه دایره عصمت گسترده است و عصمت از سهو و نسیان و اشتباه در [[شریعت]] و مسائل [[اجتماعی]] را نیز در برمی‌گیرد.
=== عصمت استحقاقی و عصمت تفضلی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا عصمت استحقاقی است یا تفضلی؟ (پرسش)| آیا عصمت استحقاقی است یا تفضلی؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|عصمت استحقاقی|عصمت تفضلی}}
بحث دیگری که میان متکلمان اسلامی مطرح شده این است که آیا [[عصمت]]، استحقاقی است یا تفضّلی. این بحث به بحث [[اختیار]] در [[عصمت]] و مجبور بودن یا نبودن [[معصوم]] در [[ارتکاب معاصی]] و عدم ارتکاب آنها بازمی‌گردد. از نظر [[عقل]]، اگر عصمت مستلزم مجبور بودن شخص معصوم در انجام [[طاعات]] و ترک گناهان باشد، در این صورت شخص معصوم مستحق [[ستایش]] و [[مدح]] نخواهد بود؛ چراکه وجود این صفت در او فضیلتی برای وی به شمار نیامده و بنا به فرض مذکور او مجبور به [[ترک گناه]] بوده و اصلا [[قدرت]] بر انجام آن را ندارد<ref>[[علامه حلی]]، [[کشف]] المراد، ص۱۸۶؛ [[فاضل مقداد]]، اللوامع الالهیه، ص۲۴۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۱.</ref>. از آنجا که غالب متکلمان اسلامی غیر از [[اشاعره]]، قائل به اختیار شخص معصوم هستند، بنابراین عصمت را امری تفضلی می‌دانند نه استحقاقی<ref>به عنوان نمونه مرحوم [[شیخ مفید]]، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب [[خدا]] برای کسی که می‌داند آن شخص [[معصوم]] به عصمت خود [[تمسک]] می‌کند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.


'''عدم [[قدرت]] بر معصیت''': [[ابوالحسن بصری]] - از [[دانشمندان]] معتزلی – می‌گوید: "عصمت، قدرت بر [[طاعت]] و عدم قدرت بر معصیت است"<ref>شرح تجرید، ص۴۹۴؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ المحصل، ص۵۲۱؛ تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹.</ref>.
== گستره عصمت ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟ (پرسش)| گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|گستره عصمت}}
گستره عصمت معصومان به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.
=== گستره زمانی ===
در گستره زمانی، عصمت معصومان به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت یا امامت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود
# '''عصمت پیش از تصدی منصب ([[نبوت]] یا [[امامت]]):''' بحث از [[قلمرو عصمت]] [[معصومان]] اعم از [[پیامبران]] و [[امامان]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و امامت و پس از آن تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله [[عصمت]] بوده است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹.</ref>.
# '''عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت):''' یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران و [[امامان معصوم]] از [[گناه]] پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم{{ع}} مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۲.</ref>. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: عصمت در تلقی و ابلاغ [[وحی]]؛ عصمت در [[تفسیر]] و تبیین وحی؛ [[عصمت از اشتباه]]، [[خطا]] و فراموشی در انجام [[تکالیف]] شخصی و [[اجتماعی]] و [[عصمت]] از [[گناه]].


'''نقد''' # قدرت بر طاعت شرط تکلیف است، لذا منحصر در معصوم نیست.
=== گستره متعلق ([[ابعاد عصمت]]) ===
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که [[امام]]{{ع}} در آنها [[معصوم]] است. به بیان دیگر می‌‌توان [[عصمت امام]] را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:


عدم قدرت بر معصیت، روی دیگر [[جبر]] است و با جبر و عدم اختیار هیچ پاداشی برعصمت معصوم نیست و معصوم هیچ [[برتری]] و فضیلتی بر سایر [[مردم]] ندارد.
==== [[عصمت عملی]] ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)| عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
# '''[[عصمت از گناهان]] صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب:''' تمامی متکلمان شیعه [[پیامبران الهی]] و [[امامان]] اثنی عشر را از انجام کلیه [[گناهان]] صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، [[معصوم]] می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای [[متکلمان]] [[اهل سنت]] در این بحث اختلافاتی میان اصل [[عصمت پیامبران]] از [[گناهان]] قبل از رسیدن به [[مقام نبوت]] و نیز در جواز یا عدم جواز [[ارتکاب گناهان]] صغیره پس از تصدی [[نبوت]]، وجود داشته و در مورد عدم [[عصمت]] [[جانشینان پیامبر خاتم]] نیز اتفاق دارند<ref>[[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[عصمت امامان شیعه (مقاله)|عصمت امامان شیعه]]، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۱۹.</ref>.
# '''[[عصمت از سهو]]:''' [[مرحوم صدوق]] به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از اشتباه در [[نماز]]<ref>ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref>را [[نفی]] می‌کند. اما پس از او مرحوم [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان [[اشتباه]] [[امام]] در نماز<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] می‌داند. [[متکلمان]] متأخر غالباً قائل به ضرورت عصمت امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر پیامبران و امامان را معصوم از سهو می‌دانند.
# '''[[عصمت از نسیان]]:''' فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[انبیا]] {{ع}} باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.</ref> می‌فهماند که [[رسول]] به‌گونه‌ای [[وحی|وحی الهی]] را دریافت و [[ابلاغ]] می‌کند که [[اشتباه]] و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر [[رسول]] در گرفتن [[وحی]]، [[حفظ وحی]] و [[تبلیغ]] آن [[مصونیت]] نداشته باشد. غرض [[خداوند]] یعنی [[ابلاغ]] [[رسالت]] حاصل نمی‌شود.
# '''[[عصمت از ترک اولی]] و [[ترک مستحبات]]:''' مسأله [[عصمت]] از [[ترک مستحبات]] و [[ترک اولی]] هر چند با برخی [[روایت‌ها]] قابل [[استنباط]] است اما در منابع [[کلامی]] [[امامیه]] تا [[زمان]] مرحوم [[شیخ مفید]] مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی [[متکلمان]] متأخر، فراهم آورد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۷۰.</ref>


این تعریف بیشتر به مبنای [[اشاعره]] نزدیک است، لذا در میان تعریف‌هایی که ذکر کردیم ضعیف‌ترین آنهاست.
==== [[عصمت علمی]] ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[عصمت علمی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)| عصمت علمی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا امام در نظریاتی که ارائه می‌‌کند، از اشتباه معصوم است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی امام با واقع مطابق است؟ این بخش از [[عصمت]] نیز می‌‌تواند دارای انواع زیر باشد:
# '''[[عصمت از اشتباه]] در [[تبیین دین]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' از آنجا که جامعه شیعی و نیز [[اندیشمندان مسلمان]]، یکی از [[اهداف]] [[نصب امام]] را [[تبیین دین]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} می‌دانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که [[امام]]، ضرورتا از [[اشتباه]] در تبیین دین [[معصوم]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۵.</ref>.
# '''عصمت از اشتباه در نظریات [[علمی]] غیر [[دینی]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' غالب متکلمان امامیه در پنج قرن نخست، به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی نکرده‌اند، لکن از نظریات آنان درباره مسأله [[علم امام]] دست کم می‌توان به لوازم نظریه‌شان در این بخش نیز دست یافت. چه اینکه در میان [[متکلمان]] تنها مرحوم [[طبری]] و سدآبادی، علم امام را مطلق دانسته‌اند<ref>ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.</ref>. از این رو می‌توان آنان را بر این [[باور]] دانست که امام از اشتباه در نظریات غیر دینی معصوم است.
# '''عصمت از اشتباه در امور عادی [[زندگی]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' به نظر می‌رسد تبیین این مسأله در عصر [[امامان معصوم]]{{ع}}، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. در هر حال باید گفت فضای [[حاکم]] بر [[جامعه شیعی]]، تا پایان [[قرن پنجم هجری]] بر معصوم دانستن [[پیامبر]] و امام از اشتباه در امور عادی [[استوار]] نبوده است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۴.</ref>.


'''[[اقسام لطف]]''': در [[تفسیر]] [[متکلمان]] [[عدلیه]]، [[مشاهده]] شد که غالباً [[حقیقت عصمت]] را از [[لطف]] دانسته‌اند، لذا لازم است با مفهوم لطف آشنا شویم.
==اهمیت و جایگاه [[عصمت]]==
عصمت، یکی از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین مسائل [[نبوت]] و [[امامت]] در حوزه [[اعتقادات]] است که هر یک از [[فرقه‌ها]] و [[مذاهب]] [[اسلامی]] از منظر خود به آن پرداخته‌اند. ارتباط بحث عصمت با حجیت قول و فعل فرستادگان و [[برگزیدگان]] [[پروردگار]]، حساسیت و اهمیت فوق العاده‌ای به این مبحث داده است.
[[شیعه]] تمام [[حجت‌های الهی]] - اعم از [[نبی]]، [[رسول]] و [[امام]] - را [[معصوم]] می‌داند، و ذیل مباحث نبوت و همچنین در ضمن [[ویژگی‌های امام]] به آن می‌پردازد و [[معتقد]] است که [[پیامبران]] در [[عقاید]] و [[اعمال]]، قبل و بعد از [[بعثت]]، معصوم‌اند اما از آنجا که [[اهل سنت]] به [[عصمت امامان]] [[اعتقاد]] ندارند؛ بحث عصمت را صرفاً ذیل مباحث نبوت مطرح می‌کنند و معتقدند که [[انبیا]]{{عم}} تنها در دریافت و ابلاغ وحی معصوم‌اند و در بقیه حالات فردی و [[اجتماعی]]، ارتکاب [[اشتباه]] و [[خطا]] از ایشان جایز است. با وجود این می‌توان عصمت را از موضوعات مشترک بین فرق و [[مذاهب]] [[مسلمان]] به شمار آورد؛ هرچند در مصادیق و جزئیات، [[اختلافات]] ریشه‌ای فراوانی وجود دارد<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۸۱.</ref>.


[[علامه حلی]] و بعضی از [[متکلمان شیعه]] و [[معتزله]]، لطف را دو نوع دانسته‌اند<ref>انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۱۵۳؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخامسه، ص۵۱۹؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲، کشف المراد، ص۱۰۶.</ref>:
== [[ضرورت]] و امکان [[عصمت]] ==
{{اصلی|ضرورت عصمت}}
=== امکان عصمت ===
==== ادله امکان عصمت برای عموم افراد بشر ====
برخی معاصرین دستیابی به برخی درجات عصمت را برای عموم افراد بشر ممکن دانسته و به ادله‌ای همچون امکان ذاتی<ref>در توضیح این دلیل گفته شده که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و [[امتناع]] آن برای [[انسان]] وجود ندارد لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.</ref> و برخی عمومات قرآنی دال بر این موضوع، استناد کرده‌اند<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...}}، «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}، «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}، «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>.<ref>به عنوان نمونه: [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] می‌فرماید: “انسان می‌تواند با [[ریاضت]] [[شرعی]] و [[تهذیب نفس]]، به [[مقام عصمت]] [[دست]] یابد. عصمت، منحصر در [[انبیاء]] و [[امامان]] نیست، البته هر [[پیغمبر]] یا امامی باید [[معصوم]] باشد ولی هر معصومی [[پیامبر]] یا [[امام]] نیست” تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲؛ آیت‌الله [[معرفت]] نیز می‌فرماید: “هر [[انسانی]] اگر خود را از همه [[گناهان]] وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، [[خداوند]] نیز [[قلب سلیم]] شخص را به [[نور]] فروزان خود تابناک می‌فرماید و او را مشمول عنایت خاص خود قرار می‌دهد، لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در [[انبیا]] و امامان منحصر سازیم و [[دلیل]] این مطلب، آیات و روایات است” تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.</ref>


# لطف مقرِّب: چیزی است که [[مکلف]] با آن به [[خدا]] نزدیک‌تر و از [[معاصی]] دورتر می‌شود و شرط [[تکلیف]] یا [[قدرت]] نباشد و به حد [[اجبار]] نرسد.
=== ضرورت عصمت ===
# [[لطف محصل]]: چیزی است که با وجود آن، [[طاعت]] از [[مکلف]] انجام می‌گردد و [[قبیح]] بر [[سبیل]] [[اختیار]] ترک می‌شود، و اگر آن نباشد، طاعت انجام نمی‌شود.
بحث از [[ضرورت عصمت]] پس از بحث امکان [[عصمت]] مطرح می‌گردد. هر چند بهره‌مندی از برخی اقسام و درجات مختلف [[عصمت]] برای عموم افراد بشر به تناسب جایگاه هر فرد و تقوای او امری ممکن است اما برخورداری از درجات عالیه آن که شامل عصمت عملی و [[علمی]] می‌شود تنها برای [[حجت‌های الهی]] اعم از [[انبیا]] و [[امامان معصوم]]{{ع}}، ممکن بلکه امری لازم و ضروری است.


اما بسیاری از [[متکلمان]]، [[لطف]] را یک نوع دانسته‌اند؛ مثلا [[نوبختی]] در "الیاقوت" لطف را فقط محصل عنوان کرده است<ref>انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۱۵۲.</ref>؛ در حالی‌که [[شیخ مفید]] و بسیاری از متکلمان دیگر، لطف را منحصر در [[لطف مقرب]] دانسته‌اند<ref>شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۳۱؛ تلخیص المحصل، ص۳۴۲؛ قواعد المرام، ص۱۱۷.</ref>، البته ممکن است با توجه به تحلیل زیر، آنهایی که لطف را فقط یک نوع دانسته‌اند؛ نافی نوع دیگر نباشد.
=== ضرورت عصمت پیامبران ===
{{اصلی|ضرورت عصمت پیامبران}}
[[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] [[هدایت]] نوع [[بشر]] در سایه [[دستورات الهی]] است و مقتضای این هدف آن است که پیام‌های [[خداوند]] از مرحله صدور تا مرحله وصول به [[مردم]]، از هرگونه [[تحریف]] و دستبرد عمدی و [[سهوی]] مصون باشد و سالم و دست نخورده به دست مردم برسد تا هیچ گونه [[شک]] و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات [[پیامبران]] نباشد، به گونه ای که سخن آنها را سخن [[خدا]]، و تعلیمات آنها را تعلیمات الهی بدانند، تا از [[جان]] و [[دل]] آنها را بپذیرند، و صد درصد در برابر آن [[تسلیم]] باشند، و به آن اعتماد کنند.


به نظر نگارنده، در یک نگاه می‌توانیم لطف را در دو معنای آن ([[مقرب]] و محصل) صحیح بدانیم؛ مثلاً آنهایی که لطف را فقط مقرب عنوان کرده‌اند از آن جهت که لطف فعل خداست - بدون در نظر گرفتن [[غایت]] و مرحله وقوع - آن را بررسی کرده‌اند، لذا لطف را فقط مقرب دانسته‌اند. همچنین آن دسته از [[متکلمین]] که لطف را منحصر در محصّل دانسته‌اند به اعتبار غایت آن در مرحله وقوع و اثر آن بررسی کرده‌اند و این دو اعتبار را در تعابیرشان به وضوح می‌توان یافت؛ چنان‌که در تعریف لطف مقرب کلمه {{عربی|أقرب إلى الطاعة}} یا فعل [[الله]] را می‌بینیم که بدون غایت معنا شده و فعل لطف، فقط به خدا مستند گردیده است. از طرفی در تعریف لطف محصل به تعبیر {{عربی|يعلم عند وقوع الطاعة منه و لولاه لم يطع}} برخورد می‌کنیم که به اثر و غایت لطف [[تفسیر]] گردیده است. با این تحلیل و بیان، اگر [[عصمت]] را به فعل [[الهی]] مستند کنیم که از باب [[لطف خدا]] [[واجب]] است - در دایره [[حسن و قبح عقلی]] و [[حکمت]] [[پروردگار]] - این لطف، لطف مقرب است، ولی اگر به اثر و [[غایت]] آن در [[معصوم]] تکیه کنیم که با وجودش [[طاعت]] مطلق انجام می‌گیرد و اجتناب از [[قبیح]] به صورت مطلق انجام می‌شود، از این حیث می‌توانیم [[عصمت]] را [[لطف]] محصَّل بنامیم، چنان‌که در [[کلام]] [[خواجه طوسی]] در بیان غایت لطف، تعبیری می‌بینیم که قابل [[تفسیر]] به هر دو معنای لطف است.
اگر پیامبران از [[گناه]] و [[خطا]] معصوم نباشند احتمال [[دروغ]] و تحریف [[حقایق]] و خطا و [[اشتباه]]، در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود<ref>ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۷، ص۱۸۵.</ref>. به علاوه در صورت معصوم نبودن پیامبران مسأله [[اتمام حجّت]] نیز حاصل نمی‌شود؛ زیرا همیشه بهانه ای در دست مخالفان خواهد بود که عدم [[پیروی]] از تعلیمات پیامبر به خاطر احتمال دروغ و [[کذب]] و یا خطا و اشتباه بوده است.


ایشان فرماید: {{عربی|اللطف واجب لتحصيل الغرض به}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۱۰۶؛ تلخیص المحصل، ص۳۴۲.</ref>. این تعبیر هم قابل [[تبیین]] به [[لطف مقرب]] است؛ اگر لطف را از باب فعل [[الله]] برای تحصیل غرض [[خدا]] در اجتناب از [[معصیت]] و [[قرب]] به طاعت، [[واجب]] بدانیم و هم قابل تبیین به لطف محصَّل است؛ اگر به غایت لطف توجه کنیم که با وجود لطف در باب عصمت، اجتناب از [[معاصی]] و طاعت مطلق محقق می‌گردد<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۳۳-۳۸.</ref>.
[[دانشمندان]] فرق و [[مذاهب اسلامی]] غالباً در مورد اصل ضرورت عصمت انبیا نظر واحدی دارند و اختلافات موجود عمدتاً در بعضی از اقسام و مراحل و قلمروی عصمت انبیاست. پرسشی که در مورد [[عصمت انبیا]] مطرح می‌شود این است که: اولاً، چه لزومی دارد که [[انبیا]] [[معصوم]] باشند؟ ثانیاً، صرف [[عدالت]] کفایت می‌کند؛ زیرا همان طور که [[مردم]] به گفتار علمای [[عادل]] گردن می‌نهند و بیش از عدالت و [[وثاقت]] و [[راستی و درستی]] که در آنها سراغ دارند، [[انتظار]] دیگری از آنها ندارند آیا درباره انبیا نیز چنین است؟


== عصمت اکتسابی یا موهبتی ==
در پاسخ به پرسش نخست باید گفت: از دو راه [[عقل]] و نقل می‌توان [[ضرورت عصمت انبیا]] را تبیین کرد. پیش از [[تمسک]] به [[ظاهر آیات]] [[قرآن]]، توجه به این نکته ضروری است که چون بین عقل و [[وحی]] تنافی وجود ندارد، لازم است [[آیات]] به گونه‌ای معنا شود که با [[حکم]] [[قاطع]] عقل، [[تعارض]] نداشته باشند.
در اینکه [[عصمت]] با اکتساب حاصل می‌شود، یا با [[موهبت الهی]]، تمام [[متکلمان]] قائل به [[موهوبی بودن عصمت]] هستند، جناب [[شیخ مفید]]، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب [[خدا]] برای کسی که می‌داند آن شخص [[معصوم]] به عصمت خود [[تمسک]] می‌کند”<ref>شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.
در خصوص [[عصمت انبیا]]، در این بخش تنها یک [[دلیل عقلی]] را ذکر می‌کنیم.
[[محقق طوسی]] با عبارتی موجز می‌فرماید: «[[عصمت]] برای [[نبی]] لازم است تا [[اطمینان]] به وی حاصل شود و در نتیجه، غرض حاصل گردد». بنابراین [[لزوم]] عصمت انبیا به دلیل [[وثوق]] به گفتار، [[پیام]] و [[کردار]] انبیاست<ref>تجرید الاعتقاد، ص۱۵۵.</ref>.


[[قرآن]] و [[روایات]] نیز عصمت را موهبت الهی می‌دانند نه کسبی؛ از جمله این [[آیات شریفه]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ * وَآتَيْنَاهُمْ مِنَ الْآيَاتِ مَا فِيهِ بَلَاءٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم * و به آنان از آیات (خویش) آنچه در آن آزمونی آشکار بود بخشیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲-۳۳.</ref>. این [[آیه]] دلالت دارد بر اینکه [[نبوت]] و عصمت از مواهب [[الهی]] است.
برخی از [[محققان]] دلیل ضرورت عصمت انبیا را چنین بیان می‌کنند:
وقتی وجود [[خداوند]] - با همه [[صفات جمال و جلال]] او -ثابت شد و وحی ممکن و [[نبوت عامه]] [[اثبات]] گردید، مطلب دیگری که عقل به آن حکم خواهد کرد، لزوم عصمت انبیا در دریافت و [[ابلاغ وحی]] می‌باشد، یعنی خدایی که برای [[هدایت]] [[بندگان]]، [[پیامبری]] را بر می‌گزیند، ضرورتاً پیامبری که از هرگونه [[سهو]] و نسیان - چه رسد به [[عصیان]] - در دریافت و ابلاغ وحی معصوم باشد، خواهد فرستاد؛ زیرا در غیر این صورت با [[حکمت]] [[نبوت]] و [[انزال کتب]] و [[ارسال رسل]] - که ریشه در [[حکمت آفرینش]] دارد - سازگار نخواهد بود. حکمت [[برانگیختن]] [[رسولان]]، هدایت ناس است و [[راهنمایی]] مردم در صورتی حاصل می‌شود که پیام آور [[خدا]] از [[خطا]] و سهو و نسیان در دریافت و رساندن وحی معصوم باشد.
این اصل [[کلامی]] ریشه در [[صفات الهی]]، از جمله [[علم]] و [[قدرت]] و [[حکمت آفرینش]]، [[حکمت]] [[تشریع]]، و بالاخره [[تنزه]] [[خداوند]] از هرگونه [[قبح]]، [[ظلم]] و [[عبث]] دارد. اگر رسولی در دریافت یا رساندن [[وحی]] [[خطا]] کند، [[جهل]] یا عجز و یا ناشایستگی در کار [[ربوبی]] را نشان خواهد داد، بلکه اگر [[پیامبری]] ضرورتاً [[معصوم]] نباشد، یا در [[هدایت]] وی [[اشتباه]] عمدی یا [[سهوی]] رخ خواهد داد و یا لااقل، [[امت]] [[اعتماد]] لازم بر خصوص پیامبری او، یا [[الهی]] بودن همه [[تکلیف]] و پیام‌هایش نخواهند داشت. در قسم اول، اغرا به جهل و [[گمراهی]] [[مردم]] و در صورت دوم، [[لغو]] و عبث لازم می‌آید و ساحت [[مقدس]] ربوبی از هر دو امر [[منزه]] است<ref>مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ص۸۱.</ref>.


{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>.
در پاسخ به [[پرسش]] دوم می‌توان گفت: فرق میان [[انبیا]] و [[علما]] در این است که منبع گفته‌های انبیا [[عالم غیب]] و ماورای ماده است و در صورت احتمال خطا یا تعمد [[کذب]]، راه تشخیص آن برای مردم عادی و [[خبرگان]] بسته است؛ برخلاف منبع آرای علما که در دسترس قرار دارد و [[اهل]] فن و آگاهان از [[دلایل]] [[علمی]]، امکان بررسی و دسترسی به [[صحت]] قضیه را دارند. از این رو پیوسته [[اهل خبره]] و کارشناسان، در پی آن هستند که درجه قوت و [[ضعف]] دلایل هر عالم را سنجیده، [[درستی]] و نادرستی، یا [[اعلم بودن]] وی را تشخیص دهند؛ زیرا منابع اصلی (کتاب، [[سنت]]، [[اجماع]]، [[عقل]]) در دست است و به کتب استدلالی نیز می‌توان [[رجوع]] کرد.


{{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا...}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم.».. سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>.
ولی برای کسی که بخواهد صحت گفتار یک [[پیامبر]] را بسنجد، چنین معیارهایی وجود ندارد؛ در صورت احتمال خلاف در گفتار یک پیامبر، هرگز نمی‌توان با [[علوم عادی]] بشری آن را تبیین کرد، بدان جهت که مصدر گفته‌های او وحی است و از ماورای ماده خبر می‌دهد که در دسترس [[بشریت]] عادی نیست؛ از این رو برای صحت سنجی [[نبوت]] و [[صدق]] اصل [[رسالت]]، صرفاً به [[ایمان]] و [[معجزه]] نیاز است و در صورت [[شک]]، راه دیگری وجود ندارد؛ از این رو تا دلیل [[صدق]] وی یعنی همان [[عصمت]]، وجود نداشته باشد، نمی‌توان به صرف [[عدالت]] ظاهری در [[انبیا]] بسنده کرد.
[[آیت‌الله]] [[معرفت]] [[فلسفه]] [[ضرورت عصمت انبیا]] و تفاوت آنها را با مصلحانی که [[معصوم]] نیستند، چنین تبیین می‌کند:
[[پیامبر]]، معصوم‌ترین موجود عالم است و اگر بار سنگین [[وحی]] بر دوش نااهلی [[آلوده]] گذاشته شود، [[قادر]] به رساندن وحی به سر [[منزل]] مقصود نیست. [[پیامبران]] از [[عالم غیب]] خبر می‌دهند؛ عالمی که دسترسی به آن برای [[مصلحان]] و [[مجتهدان]] غیر معصوم امکان پذیر نیست، بنابراین، برای خداوندگاران [[دین]] و [[دیانت]]، عصمت شرط است<ref>محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، گردآورنده خسرو تقدسی نیا، ص۵۳-۵۵.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۸۲.</ref>


{{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا}}<ref>«اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.</ref>.
=== ضرورت عصمت امامان ===
{{اصلی|ضرورت عصمت امام}}
اگر بگوییم [[عصمت]] برای [[امامان]] ممکن است؛ معنایش این است که عصمت، ذاتاً برای امامان امتناع ندارد و با فرض وقوع عصمت، هیچ محالی لازم نمی‌آید. برای روشن شدن این ادعا باید در دو مقام بحث شود: اقتضای عصمت و موانع عصمت.
# '''اقتضای عصمت:''' آنچه که در باب [[عصمت انبیاء]] مقتضی است در باب [[عصمت امامان]] هم اقتضا دارد، زیرا [[امامت]]، دنباله [[نبوت]] و به قول [[قرآن]]، [[افضل]] از نبوت است؛ چنان‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَا إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. یکی از نکاتی که از این آیه فهمیده می‌شود این است که اگر [[امام]]، معصوم نباشد اعتماد [[ملت]] از او سلب خواهد شد و لذا از فرمان‌هایش اطاعت نخواهند کرد.
# '''موانع [[عصمت]]:''' این [[پرسش]] مهم وجود دارد که آیا عصمت برای [[امامان]]، موانعی دارد یا خیر؟ در پاسخ به این سوال می‌گوییم: در باب موانع احتمالی تنها مانعی که اهل سنت به آن اشاره کرده‌اند ـ به استثنای [[اشاعره]] ـ مسئله عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]]ست که ربطی به امتناع ذاتی ندارد و ما هم به صورت اصولی با کلام [[اهل سنت]] مخالفی. در نظر ما امامان، دوازده نفرند که اولین آنها [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} و آخرینشان [[حضرت ولی‌عصر]] {{ع}} می‌باشند که معصوم و مطهرند<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۸۵-۹۰.</ref>.


این [[آیات]] که بعضی در باب [[عصمت انبیا]] و [[امامان]] و بعضی در باب عصمت عام می‌باشد همگی بر این نکته که عصمت، موهبتی الهی به صاحبان عصمت است دلالت دارند.
== شرطیت [[عصمت]] ==
{{اصلی|شروط امامت}}
متکلمان اسلامی برای پیامبران و امامان شرایطی را بر شمرده‌اند که دسته‌ای از آنها مورد اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] هستند، مثل مرد بودن، حر بودن، عالم بودن به [[امور دینی]]، [[عاقل]] بودن، [[مسلمان]] بودن<ref>{{عربی|أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیة و...}}؛ آمدی، سیف‌الدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص ۱۹۱.</ref>. امّا در مقابل برخی از شروط مورد [[اختلاف]] [[فریقین]] هستند. [[امامیه]] برخلاف سایر مذاهب [[اسلامی]]، [[منصوص بودن]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] را از شرایط اساسی در [[انتصاب امام]] می‌دانند<ref>{{عربی|یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...}}، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و {{عربی|قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل}}، علامه حلی، باب حادی عشر.</ref>.


اکنون به ذکر چند [[روایت]] می‌پردازیم:
از جمله آیاتی که از آن بر شرطیت عصمت در پیامبران و امامان استفاده شده، آیه ابتلای حضرت ابراهیم {{ع}} است. آنجا که [[خدای متعال]] در پاسخ [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} که از [[خدا]] خواست تا [[امامت]] را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: [[عهد]] من به [[ظالمان]] نمی‌رسد: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این [[آیه]] بر [[عصمت پیامبر]] و [[امام]] {{ع}} در طول [[حیات]] و تمام [[عمر]] دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از [[عمر]] خود گرفتار [[فسق]] یا [[شرک]] باشد شایستگی نبوت یا امامت را نخواهد داشت<ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|امامت]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۹.</ref>
# [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: “کسی که به [[تقوای الهی]] [[تمسک]] جوید، [[خداوند]] به او [[عصمت]] [[عطا]] می‌کند (او را [[حفظ]] می‌کند)”<ref>{{متن حدیث|مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ بِتَقْوَاهُ عَصَمَهُ اللَّهُ}}؛ میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۷.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} فرمودند: “خداوندا، راهی برای [[اجتناب از گناه]] نیست، مگر به عصمت و حفظ و نگهداری تو”<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي لَا سَبِيلَ إِلَى الِاحْتِرَاسِ مِنَ الذَّنْبِ إِلَّا بِعِصْمَتِكَ}}؛ میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۸.</ref>.
# امام علی {{ع}} در [[کلامی]] دیگر فرمودند: “همانا [[مردم]] همواره با [[پادشاهان]] و [[دنیا]] مشغول‌اند، مگر کسانی که [[خدا]] آنها را حفظ کند”<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ}}؛ نهج البلاغه، خ ۹۱.</ref>.
# [[جابر]] می‌گوید: از [[امام باقر]] {{ع}} درباره [[علم]] عالم ([[پیامبر]] و [[امام]]) پرسیدم، ایشان فرمودند: ای جابر، همانا در [[پیغمبران]] و [[اوصیا]] پنج [[روح]] است: [[روح القدس]]، روح [[ایمان]]، روح [[زندگی]] (حرکت)، روح قوت و روح [[شهوت]]. ای جابر، ایشان به وسیله روح القدس امور و مطالب را از [[عرش]] تا زیر [[خاک]] بدانند. سپس فرمود: ای جابر، این چهار روح اخیر را آفت و پیشامد می‌رسد، ولی روح القدس [[بازی]] و یاوه‌گری نکند<ref>اصول کافی، ج۲، ص۱۶.</ref>.


روایاتی که در اینجا ذکر شد می‌رساند که [[عصمت علمی]] مختص به [[انبیا]] و [[امامان]] است و [[عصمت عملی]] که هم در [[معصومین]] و هم در سایر مردم وجود دارد موهبتی [[الهی]] است، اگرچه ریشه و زمینه‌های آن اکتسابی می‌باشد<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۱۱.</ref>.
=== دیدگاه متکلمان ===
# '''[[سید مرتضی]]''': وی حجیّت [[اجماع]] را به بازگشت آن به قول امام {{ع}} مستند کرده و در این باره می‌نویسد: {{عربی|إنما قلنا: إن إجماعهم حجّه، لأن في إجماع الإمامية قول الإمام الذي دلت العقول على أن كل زمان لا يخلو منه، و أنه معصوم لا يجوز عليه الخطأ في قول و لا فعل، فمن هذا الوجه كان إجماعهم حجة و دليلا قاطعاً}}<ref>الإنتصار، ص۸۱. همچنین ر. ک: فقه القرآن (قطب‌الدین راوندی)، ج۲، ص۹۳.</ref>؛ اینکه ما قائل هستیم اجماع [[علماء]] شیعه [[حجت]] است، برای این است که در اجماع [[امامیه]] قول امام وجود دارد. امامی که ادلّه [[عقلی]] دلالت می‌کنند بر اینکه [[زمین]] هیچ‌گاه از او خالی نیست، او معصوم است و خطا در گفتار و [[کردار]] او ممکن نیست. از همین جهت است که اجماع عالمان شیعه حجت است و حضور [[معصوم]] دلیل قاطعی بر اعتبار اجماع.
# '''[[خواجه نصیرالدین طوسی]]''': ایشان علاوه بر یادآوری کمال فهم، هوشمندی و مبرا بودن حجت‌های الهی از اموری همچون [[خطا]]، [[سهو]] و نسیان می‌افزاید: {{عربی|كلما ينفّر عنه من دناءة الآباء وعهر الأمهات و الفظاظة و الغلظة و الأبنة و شبهها و الأكل على الطريق و شبهه}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۲.</ref>؛ [پیامبر و [[امام]] باید] از آنچه که نفرت‌آور است [[منزه]] باشد. به مانند [[پستی]] و [[فرومایگی]] در نَسَب پدری و مادری، بد [[اخلاقی]]، تندخویی، امراض [[روحی]] و جسمی، [[ابتلاء]] به ابنه و مانند آن، و از غذا خوردن در مسیر راه و مواردی از این قبیل پرهیز کند.
# '''[[علامه حلی]]''': ایشان نیز در توصیف [[معصوم]] می‌نویسد: {{عربی|إنه لا يجوز أن يقع منه الصغائر و لا الكبائر، لا عمداً و لا سهواً و لا غلطاً في التأويل، و يجب أن يكون منزهاً عن ذلك من أول عمره إلى آخره}}<ref>إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۳.</ref>؛ سر زدن [[گناهان بزرگ]] و کوچک از معصوم جایز نیست، خواه عملی باشد و خواه [[سهوی]].
# '''[[فاضل مقداد]]'''<ref>فاضل مقداد دانشمندی فقیه، اصولی و متکلم بوده است. ایشان کتاب‌هایی در اعتقادات تألیف کرده است که هر چند در محافل و حوزه‌های علمی شهرت چندانی ندارند؛ ولی در زمره کتاب‌های بسیار مهم و ارزشمند محسوب می‌شود.</ref>: ایشان در شرح عبارت علامه حلی می‌گوید: {{عربی|أصحابنا حكموا بعصمتهم مطلقاً، قبل النبوة و بعدها}}<ref>إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۴.</ref>؛ [[علماء]] [[شیعه]] به [[عصمت امامان]] به طور مطلق، چه قبل و چه پس از [[نبوت]] [[حکم]] کرده‌اند. از نظر ایشان، [[پیامبران]] در حوزه‌هایی همچون: [[عقاید]]، [[افعال]]، [[تبلیغ دین]] و امور [[عرفی]] [[عصمت]] دارند. بر این اساس، برخی از عالمان شیعه معتقدند که معصوم در موضوعات و مصادیق نیز دچار اشتباه نمی‌شود.
# '''[[مرحوم مجلسی]]''': ایشان به نقل از کتاب «[[عقائد]] [[شیخ صدوق]]» می‌نویسد: «[[عقیده]] ما درباره [[پیامبران]]، فرستادگان، [[پیشوایان]] و [[ملائکه]] این است که اینان از هر [[پلیدی]]، پاکند و مرتکب [[گناهان]] کوچک و بزرگ نمی‌شوند».<ref>الإعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.</ref>. [[علامه مجلسی]] تصریح می‌کند که این تعریفی که شیخ صدوق از عصمت به دست داده است، مورد اتفاق تمامی [[علماء]] [[شیعه]] و از [[ضروریات مذهب امامیه]] است. ایشان می‌نویسد: عصمت به این معنا در [[شأن]] [[اهل‌بیت]] {{عم}}، به [[دلیل اجماع]] و [[روایات]] بسیار ثابت شده است، به طوری که این [[اعتقاد]] در زمره [[ضروریات مذهب امامیه]] به شمار می‌رود. [[علماء]] [[شیعه]] برای [[اثبات عصمت]]، به دلیل‌های عقلی نیز [[استدلال]] می‌کنند<ref>{{عربی|"و بعدها قول أئمتنا {{عم}} بذلك المعلوم لنا قطعاً بإجماع أصحابنا رضوان الله عليهم، مع تأيّده بالنصوص المتظافرة حتى صار ذلك من قبيل الضروريات في مذهب الإمامية. و قد استدل عليه أصحابنا بالدلائل العقلية"}}، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۹۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۵۱.</ref>


== عدم اختصاص عصمت به انبیاء ==
=== فرق [[عصمت]] با [[عدالت]] ===
برخی می‌گویند [[عصمت]] مختص به انبیاست؛ همان‌گونه که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم فرو فرستاده شده ایمان آورده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۳۶.</ref> با توجه به [[آیه]] هر چیزی که [[انبیا]] آوردند باید به قول آنها [[ایمان]] آورد و اگر به [[عصمت امامان]] قائل شویم لازمه آن ایمان به اقوال آنهاست و این همان [[نبوت]] است که [[مخالف]] [[اسلام]] و قرآن و [[سنت]] و [[اجماع]] گذشتگان<ref>أصول مذهب شیعه، ج۲، ص۷۹۲-۷۹۳.</ref>.
در میان [[مشاغل]] [[جامعه]]، برای آن دسته از شغل‌ها و منصب‌ها که حساسیت بالاتری دارند؛ مثل امامت جماعت و [[جمعه]]، [[قضاوت]]، [[مرجعیت]] و [[رهبری]] [[امت]] شرایطی در نظر گرفته‌اند که از جمله آنها "[[عدالت]]" است. از سویی [[امام]] نیز از آن جهت که رهبری مذهبی امت و قضاوت در امور اجتماعی [[مردم]] را برعهده دارد، این موضوع را در ذهن به وجود می‌آورد که، شاید مراد از شرط [[عصمت]] برای امام، همان عدالت باشد، لذا این نکته، محتاج بحث و بررسی است. در یک [[تبیین]] می‌توانیم میان عصمت و عدالت، دو وجه امتیاز و افتراق قائل شویم و یک وجه اشتراک.  


این اشکال را می‌توان به این صورت هم تقریر کرد که قرآن به صورت مکرر به [[خدا]] و رسولش ارجاع داده، مثل {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ...}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند.».. سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ}}<ref>«و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.</ref>. اگر [[امامان]] هم [[معصوم]] بودند باید به آنها ارجاع داده می‌شد و [[اطاعت]] از آنها را موجب [[سعادت]]، و [[عصیان]] آنها را موجب [[عذاب]] می‌دانست، لکن چنین شرطی در قرآن نیامده است؟
در وجه اول امتیاز این دو چنین گفته‌اند که با داشتن عصمت، [[صدور گناه]] ممتنع می‌گردد، ولی با وجود عدالت، صدور گناه ممتنع نیست. [[خداوند]] به [[معصومین]] ملکه‌ای [[علمی]] عطا کرد که آنها را از وقوع در [[گناه]] و [[ارتکاب معاصی]] بازمی‌دارد، و با این ملکه علمی صدور [[گناهان]] صغیره و کبیره از آنها ممتنع می‌گردد و به همین وصف ([[امتناع]] صدور گناه) از عدالت ممتاز می‌گردد، چون عدالت، صدور گناه را ممتنع نمی‌کند<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲.</ref>.


جواب: '''اولاً'''، آیه‌ای که به آن [[تمسک]] جسته‌اند به معنای اختصاص عصمت به انبیا نیست، بلکه فرمانی از جانب [[خداوند تعالی]] بر همه [[مسلمین]] در برابر خواسته [[یهود]] و [[نصاری]] است، زیرا آنان به مسلمین می‌گفتند: {{متن قرآن|كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا}}<ref>«یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>. قرآن تأکید می‌کند که شما [[مسلمانان]] به آنها بگویید که به تمام انبیا و همه [[کتب آسمانی]] ایمان داریم و میان هیچ‌یک از آنها فرق نمی‌گذاریم. این [[کلام]] ردی بر کلام یهود و نصاری بود که می‌گفتند تنها ما بر [[هدایت]] هستیم.
در تبیین وجه دوم امتیاز میان عصمت و عدالت  نیز  چنین گفته‌اند: "عصمت، ملکه علمی و عملی است که [[انسان]] را از [[جهل]]، [[خطا]]، [[سهو]] و نسیان و مغالطه در [[اندیشه]] [[حفظ]] می‌کند، ولی عدالت، فقط ملکه عملی است که انسان از گناه عمدی بازمی‌دارد"<ref>تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵-۱۶.</ref>. البته تنها اشتراک میان عصمت و عدالت در همان رتبه پایین عصمت، یعنی عدالت است که اجتناب از [[معاصی]] است.


'''ثانیاً'''، این آیه [[عصمت انبیا]] را در عمل و گفتار می‌فهماند، لکن عصمت را مختص به [[انبیا]] ندانسته و چنین شرطی از [[آیه]] فهمیده نمی‌شود.
با توجه به این مطالب می‌توان گفت که هر معصومی دارای عدالت است، ولی هر عادلی معصوم نیست»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۵۶.</ref>.


'''ثالثاً'''، [[آیه اولی‌الامر]]، [[اطاعت از اولی‌الامر]] را [[اطاعت از خدا]] و رسولش دانسته و [[اطاعت]] آنان را کنار [[اطاعت پیامبر]] با یک تکرار {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> بیان کرده است، پس [[سعادت انسان]]، فقط منحصر در [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} نیست، بلکه در [[اطاعت اولی‌الامر]] نیز [[سعادت]] به دست می‌آید و [[روایات]] [[شأن نزول]] هم مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[امامان]] {{عم}} دانسته است.
==  مصادیق عصمت ==
=== عصمت پیامبران ===
{{اصلی|عصمت پیامبران}}
با توجه به آنکه [[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] [[هدایت]] نوع [[بشر]] در [[سایه]] [[دستورات الهی]] است به مقتضای این هدف لازم است پیام‌های [[خداوند]] از مرحله صدور تا مرحله وصول به [[مردم]]، از هرگونه [[تحریف]] و دستبرد عمدی و [[سهوی]] مصون بوده و دست نخورده به مردم برسند تا هیچ گونه [[شک]] و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات [[پیامبران]] ایجاد نشده و اطمینان کامل به سخنان آنها حاصل شود. روشن است که اگر پیامبران از [[گناه]] و [[خطا]] [[معصوم]] نباشند احتمال [[دروغ]] و تحریف [[حقایق]] و خطا و [[اشتباه]]، در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود<ref>ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۷، ص۱۸۵.</ref>.


'''رابعاً'''، هیچ کسی با ادعای [[عصمت امامان]] {{عم}}، [[ادعای نبوت]] نکرده است، بلکه بر اساس [[قرآن]] و روایات، برای امامان {{عم}} [[عصمت]] را ادعا کرده‌اند که همراه با [[الهام الهی]] است و [[الهام]]، [[وحی]] نیست، چون باب وحی بعد از [[نبی اکرم]] {{صل}} بسته شد، اما باب الهام تا [[قیامت]] باز است.
=== عصمت اهل بیت ===
==== عصمت امامان ====
{{اصلی|عصمت امام}}
یکی از اعتقادات [[شیعه]] دربارۀ [[پیامبران]] و [[امامان معصوم]] {{عم}}، مصونیت آنها از هرگونه [[گناه]]، [[خطا]]، [[اشتباه]] و نسیان است چرا که [[حجت‌های الهی]]، هادیان [[بشر]] و [[پیشوایان]] مردمند و [[هادی]] بودن [[امامان]] به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ [[هدی]] {{ع}} از جمله مصادیق عصمت هستند<ref>در همین خصوص [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرمایند: "اینکه [[خداوند]] به [[اطاعت پیامبر]] و [[اولی‌الامر]] [[فرمان]] داده است به این دلیل است که آنان [[پاک]] و معصومند و هرگز به [[معصیت خداوند]] فرمان نمی‌دهند"، {{متن حدیث|إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ}}؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۰. همچنین [[امام رضا]] {{ع}} در [[نامه]]‌ای به [[مأمون]]، عصمت هادیان بشر را اینگونه بیان می‌‌کند: "خداوند هرگز [[اطاعت]] کسی را [[واجب]] نمی‌کند با اینکه می‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] کرده و باعث [[فریب]] آنها می‌‌شود و هرگز کسی را که می‌داند به [[خدا]] و [[پرستش]] او [[کافر]] می‌شود و شیطان‌پرست می‌‌شود [[انتخاب]] نمی‌کند"، {{متن حدیث|لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۱۲۵. {{متن حدیث|بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُیُوبِ وَ طَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ نَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ وَ جَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعَ حِکْمَتِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ أَیَّدَهُمْ بِالدَّلَائِلِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَکَانَ النَّاسُ عَلَی سَوَاءٍ}}؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۲۵ص ۱۸۲: همچنین در توقیعی که حضرت مهدی {{ع}} در پاسخ‌ نامۀ احمد بن اسحاق اشعری نوشت، عصمت امامان را یکی از وجه تمایزات بین امام و مردم معرفی کرده و فرمودند: "فرق میان امام و مأموم، عصمت از گناهان و پاکی از عیب‌ها و آلودگی‌ها و منزّه بودن از اشتباه است و امامان خزانه‌داران علم الهی و امین حکمت و راز خداوند هستند و اگر چنین نبود، آنان با مردم فرقی نداشتند و حق و باطل شناخته نمی‌شد و هرکس به دروغ ادعای امامت می‌کرد".</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص۳۵۹ ـ ۳۶۲.</ref>


'''خامساً'''، چنانکه از قرآن و روایات برداشت می‌شود، [[عصمت عملی]] برای همه انسان‌هاست و اختصاص به شخص و گروه خاصی ندارد، برخلاف [[عصمت علمی]] که مختص انبیا و امامان {{عم}} است<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۶۳.</ref>.
==== عصمت حضرت فاطمه ====
== مصادیق عصمت ==
{{اصلی|عصمت حضرت فاطمه}}
در پاسخ باید گفت: اولین گروه از غیر [[انبیا]] - که لااقل برخی از [[مراتب عصمت]] آنها مورد [[پذیرش]] تمامی [[مسلمین]] قرار گرفته است - [[ملائکه]] [[الهی]] می‌باشند. امّا وجود اشخاص [[معصوم]] در بین "[[انسان‌ها]]"یی که [[پیامبر]] نیستند، در سه مرحله قابل بحث است: مرحله اول این است که آیا اساساً برخورداری از این [[موهبت الهی]] برای انسان‌های دیگر امکان دارد؟ پس از اینکه در این مرحله امکان [[عصمت]] غیر انبیا به [[اثبات]] رسید، در مرحله دوم سخن از وقوع به میان می‌آید. و این بحث مطرح می‌شود که آیا وجود انسان‌هایی معصوم - به غیر از انبیا - قابل اثبات با [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] می‌باشد یا نه؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، در مرحله سوم باید به تعیین مصداق پرداخت و بررسی نمود که این عناوین کلّی که دلالت بر عصمت گروهی از انسان‌ها دارند، بر چه کسانی انطباق می‌یابد؟
[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}، دختر [[پیامبر خاتم]]، یکی دیگر از مصادیق [[معصومان]] است. [[شیخ مفید]]<ref>مفید، الفصول المختاره، ص۸۸.</ref> [[اجماع]] [[مسلمانان]] و [[علامه مجلسی]]، <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۳۳۵.</ref> اجماع [[قطعی]] [[شیعیان]] بر [[عصمت]] او را ذکر کرده‌اند<ref>[[عبدالحسین کافی]]، [[جواد شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|'''عصمت فاطمه''']]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]، ص۷۱.</ref>.


'''مرحله اول''': با توجه به مطالبی که در فصل "امکان عصمت" گذشت، روشن شد که هیچ محالی از این [[ناحیه]] لازم نمی‌آید و عصمت یک شخص (اعم از پیامبر و غیر پیامبر) منافاتی با [[انسانیت]] او ندارد. بلکه منشأ عصمت، در هر [[انسانی]] که تحقق یابد، موجب عصمت او خواهد گردید.
=== عصمت وحی ===
{{اصلی|عصمت وحی}}
عصمت وحی به معنای مصونیت، [[سلامت]] و [[خطاناپذیری وحی]] است. مقتضای [[علم]] و [[قدرت]] و [[حکمت الهی]] و لازمۀ [[هدایت]] [[انسان‌ها]] آن است که [[وحی الهی]] بدون هیچگونه [[خطا]] و اشتباهی به دست [[مردم]] برسد<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.


'''مرحله دوم''': از برخی [[آیات قرآن]] می‌توان استظهار کرد که عصمت، اختصاصی به انبیا ندارد. از آن جمله می‌توان به آیاتی که عده‌ای را به عنوان [[عباد]] "مُخلَص" معرفی می‌کنند، اشاره کرد. همچنان که قبلاً گفتیم واژه [[مخلَص]] را می‌توان تقریباً معادل معصوم دانست. [[بندگان]] مخلَص، کسانی هستند که از دستبرد تسهیلات [[شیطانی]] در [[امان]] بوده، [[شیطان]] هیچ طمعی در [[گمراه کردن]] آنها ندارد. هر چند [[قدر]] متقّین از [[مخلَصین]]، انبیای عظام هستند، اما [[آیات شریفه]] عمومیت داشته، ابائی از [[صدق]] بر دیگر [[انسان‌ها]] ندارند. همچنین در [[آینده]] به طور مفصل [[اثبات]] خواهیم نمود که [[عصمت]] گروهی از غیر [[انبیا]] تحت عناوین "[[اولوالامر]]"، "[[اهل البیت]]" و امثال آن در [[قرآن]] مورد اشاره قرار گرفته است، بنابراین، [[قرآن مجید]]، وجود انسان‌های [[معصوم]] را در میان غیر انبیا، [[تأیید]] می‌کند. (...)
=== عصمت قرآن ===
{{اصلی|عصمت قرآن}}
[[عصمت قرآن]]، یکی از ویژگی‌های اساسی آن است. عصمت قرآن دارای ابعاد و مراتب متعددی است که [[عصمت]] معنوی یا [[تفسیری]] و عصمت لفظی یا همان مصونیت قرآن از [[تحریف]] از آن جمله است. عصمت لفظی به معنای عدم راهیابی [[باطل]]، [[کژی]] و [[تحریف]] در ساحت [[مقدس]] این [[کلام]] است. [[عصمت]] در [[قرآن]] یعنی اینکه این کلام بدون هیچ تحریفی در [[آیات]] و هیچگونه تعارضی در بین آیات نازل شده و بر تمام کلام‌های [[دینی]] دیگر مانند [[روایات]]، حجیت و [[برتری]] دارد چراکه تمام کلام‌های دینی وابسته به قرآن و نقش تبیین و [[تفسیر قرآن]] را دارند<ref>ر.ک: [[حمید رضا شاکرین|شاکرین، حمید رضا]]، [[عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن (مقاله)|عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن]]؛ ص۴ـ۷.</ref>.


نظر [[شیعه]]، در بین [[مسلمین]]، غیر از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} سیزده معصوم دیگر نیز وجود دارند. البته این سخن بدین معنا نیست که غیر از اینها، [[انسان]] [[مسلمان]] دیگری یافت نشود که هیچ [[گناه کبیره]] و صغیره‌ای از او صادر نشده باشد. بلکه [[حصر]] [[معصومین]] در این چهارده نفر، به این لحاظ است که:
=== عصمت فرشتگان ===
{{اصلی|عصمت فرشتگان}}
یکی از موجودات دارای مقام عصمت‌، فرشتگان الهی هستند. البته اگر آنها را مختار و دارای تکلیف و مسئولیت بدانیم، زیرا در غیر این صورت سخن از عصمت آنها منطقی و بجا نخواهد بود. غالب متکلمان عصمت فرشتگان را همچون عصمت انسان‌های [[معصوم]] اختیاری دانسته، در بیان [[حقیقت عصمت]] آنان و منشأ آن، کما بیش مطالبی شبیه آنچه در [[عصمت انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} گفته شده است، بیان می‌دارند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۶، ص۴۳۲-۴۳۳.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۳۴۰.</ref>


'''اولاً''': ما دلیلی بر [[اثبات عصمت]] غیر از این افراد نداریم.
=== عصمت حضرت مریم ===
{{اصلی|عصمت حضرت مریم}}
بی‌تردید [[حضرت مریم]] {{س}} یکی از [[زنان]] برگزیده [[جهان]] و برخوردار از [[کرامات]] و موهبت‌های الهی است. اندیشمندان [[مسیحی]] و [[مسلمان]]، [[مقام]] والای او را ستوده و [[مناقب]] فراوانی برای وی یادآور شده‌اند. [[قرآن کریم]] نیز همواره از آن حضرت به [[نیکی]] یاد کرده و بر [[طهارت]] و [[پاکی]] او مهر [[تأیید]] زده است<ref>سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۷۸.</ref>


'''ثانیاً''': منظور ما از عصمت، تنها [[عصمت از گناهان]]، آن هم پس از سنین متعارف [[بلوغ]] و [[تکلیف]] نیست. بلکه عصمت از [[سهو]] و [[خطا]] و از [[زمان]] [[طفولیت]] را نیز در بر می‌گیرد. روشن است که چنین عصمتی در [[امت اسلام]]، منحصراً در [[اختیار]] [[چهارده معصوم]] می‌باشد<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۷۵-۶۷۶.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۶۵.</ref>
== [[اثبات عصمت]] ==
=== اثبات عصمت پیامبران ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران}}
از آنجاکه [[اهل]] [[کلام]] [[وظیفه]] [[دفاع]] از آموزه‌ها و گزاره‌های [[دینی]] را بر عهده دارند، برای [[پیامبران]] و [[رهبران الهی]] ویژگی خاصی را به نام [[عصمت]] [[اثبات]] می‌کنند. در اصطلاح اهل کلام [[رهبران]] و پیشوایانی که از طرف [[خداوند متعال]] عهده‌دار رساندن [[پیام]] [[خداوند]] به [[مردم]] و [[هدایت]] [[خلق]] به سوی [[حق]] می‌گردند، به [[برهان]] ضروری باید [[معصوم]] باشند. این بدان معناست که رهبران [[برگزیده خداوند]] نه تنها از [[نافرمانی]]، بلکه حتی از فکر گناه و نه تنها از هر گناه صغیره و کبیره، بلکه از دچارشدن به [[سهو]]، [[اشتباه]]، [[غفلت]] و فراموشی نیز مصون و محفوظ می‌باشند<ref>مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ج۱، ص۸۲.</ref>. اهل کلام ضرورتاً اثبات می‌کنند که پیامبران {{عم}} در دریافت و رساندن [[وحی]] از هرگونه [[خطا]]، فراموشی و غفلت و به طریق اولی از هرگونه [[دروغ]] و [[افترا]] مبرّایند. افزون بر آن، گروه زیادی از اهل کلام معتقدند پیامبران و راهبران [[برگزیده]] حق، از هر نافرمانی و گناهی در [[رفتار]] و گفتار مصون‌اند»<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۳۷.</ref>.


== [[عصمت]] در اصطلاح ==
# '''براهین عقلی:''' با توجه به آنچه گفته شد مهمترین براهین عقلی [[اثبات عصمت پیامبران]] که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت معصومان هستند، عبارت‌اند از: برهان لزوم هدایت بشر؛ [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم؛ [[برهان حفظ شریعت]]؛ برهان لزوم اطمینان و [[برهان لطف]]<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲؛ [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۹۲-۲۰۳.</ref>.
[[عالمان شیعه]] بر [[حقیقت عصمت]] [[اتفاق نظر]] دارند؛ هرچند اختلاف‌های جزئی در کلماتشان و در تعریف آن به چشم می‌خورد؛ لکن آن [[اختلافات]] خللی به حقیقت عصمت نمی‌زند. با این بیان، به بررسی معنای اصطلاحی واژه عصمت، در میان [[متکلمان شیعی]] می‌پردازیم.
# '''[[ادله نقلی]]:'''
## '''ادله قرآنی:''' در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]].</ref>.
## '''ادله روایی:''' در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref> از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>


[[شیخ مفید]] در تعریف «عصمت» می‌نویسد:
=== اثبات عصمت پیامبر خاتم ===
{{عربی|العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما}}<ref>النکت الاعتقادیة، ص۳۷.</ref>؛
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟]]'''{{پایان}}
«عصمت» لطفی است که [[خدای تعالی]] در [[حق]] [[مکلف]] روا می‌دارد، به طوری که وقوع [[گناه]] و ترک [[اطاعت]] از او ممتنع می‌گردد، هر چند که بر انجام آن [[قدرت]] دارد.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبر خاتم}}
# '''براهین عقلی:''' با توجه به آنچه گفته شد مهمترین براهین عقلی [[اثبات عصمت پیامبر خاتم]] که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت آن حضرت نیز هست، عبارت‌اند از: برهان لزوم هدایت بشر؛ [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم؛ [[برهان حفظ شریعت]]؛ برهان لزوم اطمینان و [[برهان لطف]]<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲؛ [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>
# '''ادله نقلی:'''
## '''ادله قرآنی:''' [[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را می‌توان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود: خبر از دوری حضرت از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]]<ref>سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>؛ امر به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت<ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>؛ معرفی حضرت به عنوان الگوی حسنه<ref>سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> و تاکید بر عدم ارتکاب فراموشی<ref>سوره اعلی، آیه ۶.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]].</ref>
## '''ادله روایی:''' در [[روایت]] نیز به صراحت دربارۀ [[عصمت پیامبران]] [[سخن]] گفته شده است، چنانکه [[امام رضا]]{{ع}} دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا{{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.


[[سید مرتضی]] می‌فرماید:
=== اثبات عصمت امامان اثنی عشر ===
{{عربی|اعلم أن العصمة هي اللطف الذي يفعله تعالى، فيختار العبد عنده الامتناع من فعل القبيح، فيقال على هذا: ان اللّٰه عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبيح}}<ref>رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶.</ref>؛
{{اصلی|اثبات عصمت امامان}}
بدان عصمت لطفی است که خدای تعالی در [[حق بنده]] روا می‌دارد و [[بنده]] با وجود آن، از عمل [[زشت]] خودداری می‌ورزد. پس گفته می‌شود [[خداوند]] به واسطه انجام عملی در آن شخص، وی را [[حفظ]] کرد تا با وجود آن، فرد [[[معصوم]]] روی‌گردانی از عمل زشت را برگزیند.
متکلمان امامیه جهت [[اثبات]] [[عصمت امام]] به دو گروه از ادله‌ عقلی و [[نقلی]] استناد کرده‌اند.
# '''براهین عقلی:''' ارتباط تنگاتنگ بین [[هدایت]] و [[عصمت]] باعث شده است تا عصمت برای [[هادی]] لازم و [[واجب]] باشد تا جایی که هادی اگر [[معصوم]] نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد<ref>امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا بامام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی{{ع}} میزان حق، ص۱۰۱.</ref>. یکی از فلسفه‌های عصمت در امام هم همان ایجاد اعتماد [[مردم]] به [[الگو]] و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به [[معارف دین]] از بین می‌رود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>. برخی دیگر از ادله عقلی که به آن استناد شده است عبارت‌اند از: [[قاعده لطف]]؛ برهان وجوب اطاعت از امام؛  [[برهان نقض غرض]]؛ [[برهان تسلسل]]؛ [[برهان حفظ شریعت]] و  برهان لزوم اطمینان<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲؛ [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۶۲.</ref>.
# '''[[ادله نقلی]]:'''
# '''[[آیات قرآن]]''' مانند: [[آیه ابتلا]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>؛ [[آیه اولی الامر]]<ref>سوره نساء، آیه۵۹.</ref>؛ [[آیه صادقین]]<ref>سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> و [[آیه تطهیر]]<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۴۹-۵۲.</ref>
# '''[[روایات]]:''' متکلمان شیعه به روایات فراوانی جهت [[اثبات عصمت امامان]]{{ع}} استناد کرده‌اند که اهم آنها به شرح ذیل است: [[حدیث ثقلین]]<ref>‏بصائرالدرجات، ج ۱، ص۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....</ref>؛ [[حدیث سفینه]]<ref>اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰.</ref>؛ [[حدیث امان]]<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۳۱۹؛ [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص۲۴۳.</ref>


[[علامه حلی]] نیز در این باره می‌نویسد:
=== اثبات عصمت حضرت فاطمه {{س}} ===
{{عربی|العصمة لطف خفىّ يفعل اللّه تعالى بالمكلّف بحيث لا يكون له داع إلى ترك الطّاعة و ارتكاب المعصية مع قدرته على ذلك}}<ref>النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹.</ref>؛
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عصمت حضرت فاطمه چیست؟ (پرسش)| دلایل عصمت حضرت فاطمه چیست؟]]'''{{پایان}}
عصمت لطفی پنهانی است که خداوند در حق مکلّف روا می‌دارد به طوری که وی، با وجود قدرت بر انجام [[معصیت]]، انگیزه‌ای بر ترک [[طاعت]] و [[ارتکاب معصیت]] نداشته باشد.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
ایشان در شرح تجرید نیز تعریف‌های متعددی برای عصمت ارائه کرده است<ref>ر. ک: کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۱.</ref>.
{{اصلی|اثبات عصمت حضرت فاطمه}}
در کتب [[کلامی]]، [[تفسیری]] و [[روایی]] به [[اثبات]] عصمت حضرت فاطمه{{س}} با استناد به ادله عقلی اشاره‌ای نشده است. اما از آنجا که در [[روایات]] [[اهل بیت]]{{ع}} عنوان {{متن حدیث|حجة الله علی الحجج}} یعنی [[حجت خدا]] بر سایر [[حجت‌ها]] که مراد همان [[امامان معصوم]]{{ع}} است، بر آن حضرت اطلاق شده<ref>در روایتی از [[امام عسكری]] {{ع}} نقل شده كه آن حضرت فرمود:{{متن حدیث|نَحْنُ حُجَجُ اللّه‏ عَلى خَلْقِهِ وَ فاطمةُ حُجةٌ عَليَنا}}، «ما حجّت‏‌ها و برگزيدگان خدا بر آفريدگانش هستیم و فاطمه، حجّت راستين و پُرشكوه خدا بر ما است»، طیب، تفسير أطيب البيان، ج ۱۳، ص ۲۳۶.</ref> می‌توان در اثبات عقلی [[عصمت]] آن حضرت به برخی ادله عقلی [[لزوم عصمت]] [[حجج الهی]] اعم از پیامبران و امامان، استناد نمود.


[[مرحوم مظفر]] که یکی از [[عالمان]] بزرگ [[کلامی]] معاصر است، «عصمت» را چنین تعریف می‌کند:
با این حال به ادله نقلی فراوانی اعم از آیات و روایات جهت اثبات عصمت حضرت فاطمه {{س}} استناد شده که اهم آنها به شرح ذیل است.
{{عربی|هي التنزُّه عن الذنوب والمعاصي صغائرها وكبائرها، وعن الخطأ والنسيان، وإن لم يمتنع عقلاً على النبي أن يصدر منه ذلك، بل يجب أن يكون منزَّهاً حتى عمّا ينافي المروءة، كالتبذل بين الناس من أكل في الطريق أو ضحك عال، وكل عمل يستهجن فعله عند العرف العام}}<ref>عقائد الامامیة، ص۵۴.</ref>؛
# '''[[آیات قرآن کریم]]''' مانند آیه تطهیر: [[خداوند متعال]] می‌فرمایند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. این آیه از اراده خداوند به از بین بردن رجس از اهل بیت{{ع}} خبر داده است و بر اساس روایات معتبر، مراد از اهل بیت{{ع}} در آیه تطهیر، پنج تن آل عبا هستند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۵ و ۳۳۶.</ref>. پس آیه مذکور بر حضرت فاطمه زهرا {{س}} نیز که در شمار پنج تن است صدق می‌کند<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص۳۶.</ref>.
[[عصمت]]، [[دوری از گناهان]] و نافرمانی‌های کوچک و بزرگ و دوری از [[اشتباه]] و [[فراموشی]] است، هر چند صدور آن از [[پیامبر]] عقلاً مانعی ندارد؛ بلکه [[واجب]] است [[معصوم]] حتی از امور منافی [[مروت]]، مانند کارهایی که موجب [[خفّت]] و سبک شدن وی در میان [[مردم]]، همچون [[غذا خوردن]] در محل عبور و مرور، [[خنده]] با صدای بلند و هر عملی که نزد عموم مردم [[ناپسند]] به شمار آید نیز [[پرهیز]] کند.
# '''روایات:'''
## '''[[حدیث فاطمة بضعة منی]]:''' حدیث نبوی {{متن حدیث|فاطمه بضعة منی}} یکی از روایات دال بر [[عصمت حضرت زهرا]]{{س}} است<ref>برای نمونه نگاه کنید به سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۹۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۳۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۳۳۵.</ref>. اگر حضرت زهرا{{س}} گناهی مرتکب می‌شد یا حتی [[فکر]] انجام آن را در سر می‌پروراند، در این صورت به چیزی خشنود شده بود که خدا از آن ناخشنود است؛ در حالی که حدیث بضعة، [[رضایت الهی]] را با خشنودی حضرت فاطمه{{س}} پیوند داده است. بنابراین این روایت به [[عصمت]] هم جانبه آن حضرت دلالت دارد<ref> [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پژوهشی در شناخت و عصمت امام (کتاب)|پژوهشی در شناخت و عصمت امام]]، ص۲۷.</ref>.
## '''حدیث {{متن حدیث|یغضب لغضبها}}:''' در حدیث دیگری از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین نقل شده که فرمودند: «همانا [[خداوند]] بلند مرتبه با غضب فاطمه غضبناک و با [[رضایت]] او [[خشنود]] می‌شود»<ref>{{متن حدیث|ان اللّه تَبارَکَ وَ تَعالی یَغضِبُ لِغَضَب فاطِمَة وَ یَرضی لِرِضاها}}، متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۱؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷؛ هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۷۵؛ هیثمی‌نور الدین علی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳؛ طبری، محب الدین، ذخایر العقبی، ص۳۹؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، ج۸، ص۲۶۶؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابة، ج۶، ص۲۲۴؛ ذهبی، ابی عبدالله محمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۹۲.</ref>. بر اساس این [[روایت]]، رضایت و نارضایتی [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}، محور [[خشنودی]] و ناخشنودی خداوند قرار داده شده و این [[حقیقت]]، بیانگر عصمت مطلق و همه جانبه آن حضرت است<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص۳۶.</ref>.
## '''القاب روایی دال بر عصمت:''' در برخی [[روایات]]، القابی برای [[حضرت فاطمه ]]{{س}} نقل شده که یا به صراحت بر [[عصمت]] آن حضرت دلالت می‌کنند و یا به صورت غیر مستقیم این معنا را می‌رسانند. برخی از آن القاب عبارت‌اند از: [[فاطمه]]، [[صدیقة]]، [[طاهرة]]، [[مطهرة]]، [[بتول]]، [[راضیه]]، [[تقیه]]، [[نقیه]]، [[سیدة نساء اهل الجنة]] و ...<ref>[[علی شاه علیزاده]]، [[علی گرامی]]، [[اسماء و اوصاف فاطمه (مقاله)|اسماء و اوصاف فاطمه]]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]، ص۲۱.</ref>.


از دیدگاه [[مرحوم مظفر]]، معصوم علاوه بر پرهیز از [[خطا]] و [[معصیت]]، باید از اموری که موجب [[تحقیر]] و وهن وی در نظر مردم می‌گردد پرهیز کند. به عنوان مثال، هر چند خندیدن با صدای بلند و غذا خوردن در کنار خیابان [[گناه]] و خطا محسوب نمی‌شود، اما با مروّت و [[شخصیت اجتماعی]] افراد محترم ناسازگار است. بنابراین [[شأن معصوم]] بسیار بالاتر از آن است که مرتکب چنین افعالی گردد<ref>از کارهای سبک و اموری که مایه وهن است به «خلاف مروت» تعبیر می‌شود. شرط یا عدم شرط بودن «مروت» در بحث «عدالت» نیز مطرح است.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۷.</ref>
=== اثبات عصمت وحی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عصمت وحی چیست؟ (پرسش)| دلایل عصمت وحی چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت وحی}}
# '''ادله عقلی:''' سه دلیل عقلی بر [[ضرورت عصمت]] [[وحی]] بیان شده که از مجموع آنها می‌توان عصمت وحی را به اثبات رساند که عبارت‌اند از: عدم تطابق با [[حکمت الهی]] و نقض غرض؛ عدم سازگاری با [[علم]] نامحدود [[الهی]]؛ عدم سازگاری با [[قدرت]] بی‌انتهای الهی<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱.</ref>.
# '''ادله نقلی:''' اما اینکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} چگونه حامل [[وحی]] یعنی [[جبرئیل]] را می‌‌شناخت و یا چگونه متوجه شد این [[کلام]]، [[وحی الهی]] است، روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده که فرمودند: «همانا [[خداوند]] وقتی بنده‌ای را [[رسول]] خویش کند به او سکینه و [[وقار]] نازل می‌کند پس آنچه از ناحیه [[خدا]] برایش می‌آید برای او مثل امری می‌شود که به چشم خود آن را مشاهده می‌کند»<ref>{{متن حدیث|إنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَیْهِ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ فَکَانَ الّذی یَأْتِیهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِی یَرَاهُ بِعَیْنِهِ}}؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۲.</ref>.


=== نظر [[علامه طباطبائی]] درباره «عصمت» ===
=== اثبات عصمت فرشتگان ===
بر اساس آن چه از [[متکلّمان]] [[شیعه]] نقل شد، «عصمت» حالتی [[باطنی]] و ملکه‌ای [[نفسانی]] است که [[خداوند]] از [[لطف]] به برخی عطا می‌کند. بنابراین «عصمت» اکتسابی نیست و امری مستقل از [[علم]] است. اما برخی از [[اندیشمندان]] و [[عالمان]] معاصر، «علم» را سرچشمه «عصمت» دانسته‌اند. به عبارت دیگر، اساس و ریشه عصمت در معصوم علم او است؛ پس چون معصوم به [[قبح]] گناه و آثار آن علم و [[آگاهی]] دارد، با [[اختیار]] خود آن را مرتکب نمی‌شود.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[براهین عقلی اثبات عصمت فرشتگان چیست؟ (پرسش)| براهین عقلی اثبات عصمت فرشتگان چیست؟]]'''{{پایان}}
علامه طباطبائی در زمره همین عالمان است. ایشان در این باره می‌نویسد:
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{عربی|أن الأمر الذي تتحقق به العصمة نوع من العلم يمنع صاحبه عن التلبس بالمعصية والخطإ، وبعبارة أخرى علم مانع عن الضلال، كما أن سائر الأخلاق كالشجاعة والعفة والسخاء كل منها صورة علمية راسخة موجبة لتحقق آثارها، مانعة عن التلبس بأضدادها... أن هذه الموهبة الإلهية التي نسميها قوة العصمة نوع من العلم والشعور يغاير سائر أنواع العلوم}}<ref>تفسیر المیزان، ج۵، ص۷۸- ۸۰.</ref>؛
{{اصلی|اثبات عصمت فرشتگان}}
امری که [[عصمت]] به واسطه آن تحقق می‌یابد، نوعی [[علم]] است که مانع از [[ارتکاب معصیت]] و [[خطا]] توسط صاحب علم می‌شود. به عبارت دیگر [[علمی]] است که مانع از [[گمراهی]] می‌گردد، چنانکه سایر خلق‌ها همچون [[شجاعت]]، [[عفت]]، [[بخشندگی]] و همه امور این چنینی، صورت علمی [[پایدار]] است که موجب تحقق این آثار می‌شود و از ضدّ این امور مانع می‌گردد. همانا این [[موهبت]] الاهی که آن را «قوّه عصمت» می‌نامیم، نوعی از علم و [[شعور]] است که با سایر انواع علم مغایرت دارد.
# '''دلیل عقلی:''' متکلمان صرفا جهت اثبات عصمت فرشتگان وحی به ادله عقلی استناد کرده‌اند که تقریر آن چنین است: غرض اصلی از [[خلقت]] [[آدمی]]، رسیدن به کمال نهایی و [[سعادت ابدی]] است و از طرفی، ابزار و وسایلی که برای [[درک]] و [[شناخت]] در [[اختیار]] [[انسان‌ها]] قرار داده شده است؛ یعنی [[حس]] و [[عقل]]، برای این منظور کفایت نمی‌کنند، از این رو عقل با توجه به [[حکمت خداوند]] در می‌یابد که حتماً باید راه دیگری در اختیار [[آدمیان]] قرار گیرد و آن، راه وحی و [[نبوت]] است. طبیعی است که برای حصول و تحقق این منظور باید [[پیام]] [[خداوند]] به طور کامل و بدون هیچ دستبردی در اختیار انسان‌ها قرار گیرد و این جز با [[عصمت]] و مصونیت [[فرشتگان]] امکان‌پذیر نیست؛ چرا که اگر [[پیام الهی]] توسط فرشتگان وحی دچار [[تحریف]] و [[تغییر]] شود؛ یعنی آنها در [[ابلاغ پیام]] خداوند [[معصوم]] نباشند، در این صورت نقض غرض خواهد شد<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۳۳۵.</ref>.
# '''دلایل نقلی:'''
## '''آیات [[قرآن کریم]]:''' از نظر [[قرآن کریم]]، [[ایمان]] به [[ملائکه]] [[الهی]] از ارکان [[ایمان]] به غیب بوده و از شرایط ایمان [[مؤمن]] محسوب می‌شود. حدود ۲۰۰ [[آیه]] در [[قرآن]] در مورد [[ملائکه]]، ایمان به آنها، صفات، [[وظایف]] و تکالیفشان آمده است. یکی از صفاتی که قرآن برای [[فرشتگان]] معرّفی می‌نماید، [[عصمت]] است، می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref> از آیات قرآن کریم به دست می‌آید که ملائکه هیچ‌گاه از [[اوامر الهی]] [[سرپیچی]] نکرده. به غیر خواسته خداوند تن در نمی‌دهند.
## '''روایات:''' [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در مورد [[خلقت]] ملائکه خطاب به خداوند عرض می‌کند: «و فرشتگانی که آنها را آفریدی و در آسمان‌ها جایشان دادی، پس نه سستی در آنها وجود دارد، و نه غفلت می‌ورزند و نه معصیتی از آنها صادر می‌شود. ایشان از همه آفریده‌هایت شناخت بیشتری به تو دارند»<ref>{{متن حدیث|وَ مَلَائِكَةٌ خَلَقْتَهُمْ وَ أَسْكَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِكَ- فَلَيْسَ فِيهِمْ فَتْرَةٌ وَ لَا عِنْدَهُمْ غَفْلَةٌ وَ لَا فِيهِمْ مَعْصِيَةٌ، هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِكَ بِكَ...}}، بحارالانوار، ج۵۶، ص۱۷۵، حدیت ۶.</ref>.


وی در جای دیگر می‌نویسد:
=== اثبات عصمت حضرت مریم ===
{{عربی|العصمة الإلهية التي هي صورة علمية نفسانية تحفظ الإنسان من باطل الاعتقاد وسيئ العمل}}<ref>تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۱۲.</ref>؛
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا حضرت مریم معصوم است؟ (پرسش)| آیا حضرت مریم معصوم است؟]]'''{{پایان}}
عصمت الاهی همان صورت علمی [[نفسانی]] است که [[انسان]] را از [[اعتقاد]] [[باطل]] و عمل [[ناپسند]] [[حفظ]] می‌کند.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
بنابراین [[علامه طباطبائی]] [[معتقد]] است که «عصمت» ریشه در علم دارد؛ یعنی علم به [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[احکام]]. اما این دیدگاه مورد [[تأمل]] است؛ زیرا در [[مذهب شیعه]] و بر اساس [[آموزه‌های دینی]]، «عصمت» گستره وسیعی دارد و [[حجت]] الاهی از بدو ولادت تا [[زمان]] [[رحلت]] [[معصوم]] است و علاوه بر [[گناه]] و [[معصیت]]، از [[سهو]] و [[نسیان]] و خطا نیز مصون است؛ حال آنکه علم با خطا و سهو و نسیان قابل جمع است، در نتیجه به نظر می‌رسد سخن ایشان مستلزم قول به عدم [[عصمت از خطا]] و سهو و نسیان است و این بر خلاف [[عقیده]] بزرگان [[شیعه امامیه]] درباره عصمت است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۹.</ref>
{{اصلی|عصمت حضرت مریم}}
از برخی آیات قرآن کریم می‌توان عصمت حضرت مریم را به دست آورد:
# '''آیه اصطفاء:''' {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>. این [[آیه]] سه ویژگی اصلی برای [[مردم]] بر می‌شمارد: همسخنی با [[فرشتگان]]، [[برتری]] بر زنان عالم، و طهارت و پاکی<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۷۱.</ref>.
# '''آیه ۵۰ سوره مومنون:''' قرآن کریم در [[آیه]] دیگر حضرت مریم را در کنار فرزند معصومش، [[حضرت عیسی]]{{ع}}، به عنوان دو آیه [[الهی]] بر [[مردم]] معرّفی می‌کند. می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ}}<ref>«و پسر مریم و مادرش را نشانه‌ای گرداندیم و آن دو را در پناه پشته‌ای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۶۶.</ref>. حال با توجه به آنکه حضرت عیسی {{ع}} در شمار [[انبیای الهی]] و بلکه از جمله انبیای اوالعزم است که شکی در [[معصوم]] بودنشان نیست، لذا می‌توان از کنار هم قرار دادن حضرت مریم {{س}} با حضرت عیسی{{ع}} و نام بردن از آن دو به عنوان نشانه‌های خدا، به عصمت حضرت مریم{{س}} نیز دست یافت.


===مفهوم اصطلاحی===
== آثار و کارکردهای [[عصمت]] ==
ماهیت و [[حقیقت عصمت]] چیست؟ مؤلفه‌های آن کدام است؟ آیا [[عصمت]] امری اختیاری و اکتسابی است؟ یا [[لطف]] و موهبتی گریزناپذیر از سوی [[خداوند]] است و انسانِ [[معصوم]]، محکوم [[اراده الهی]]؟ آیا می‌توان در کنار [[امداد]] و [[تفضل الهی]] برای [[اراده آزاد]] معصوم نیز نقشی در نظر گرفت؟ اینها و مسائلی از این دست پرسش‌هایی است که [[اندیشوران]] [[مسلمان]] با [[هدف]] ارائه تعریف و بیان مفهوم اصطلاحی عصمت به آن پرداخته‌اند.
{{اصلی|کارکردهای عصمت معصومان}}
اما بررسی دیدگاه [[دانشمندان]] نشان می‌دهد که آرای آنان در این باره مختلف است؛ به‌گونه‌ای که در این زمینه نمی‌توان به یک نظریه عمومی و مورد پذیرش همه صاحب‌نظران دست یافت. مطالعه تطبیقی تعاریف گوناگون نشان می‌دهد که این [[اختلاف]]، بازتابی از تفاوت در مبانی و رویکردهای [[فکری]] و [[کلامی]] صاحب‌نظران است. در اینجا، برای نمونه، چند مورد از تعاریف مهم با رویکردهای مختلف را بررسی می‌کنیم.
=== پیامدهای [[عصمت]] در [[فقه]] [[امامیه]] ===
ردّ پای تأثیر مبنای اعتقاد به عصمت هنگام پرداختن [[فقیه]] به فرایند [[اجتهاد]] را می‌توان در چند ناحیه جستجو کرد:
# '''بحث سندی:''' طرد [[روایت]] و عدم اعتبار سند به دلیل تنافی با [[عصمت]]: در این مقام روایاتی که [[عصمت پیامبر]]{{صل}} یا [[امامان]] را زیر سؤال برده‌اند، [[سنت]] غیر واقعی و مطرود تلقّی می‌شوند.
# '''بحث دلالی:''' توجیه و [[تأویل]] ظاهر روایت: فقیه در اینجا با پذیرفتن سند و صدور حدیث، محتوای [[حدیث]] را به‌گونه‌ای [[تفسیر]] می‌کند که با عصمت ناسازگاری نداشته باشد، گرچه آن معنا غیرظاهر و غیرمتبادر از روایت باشد.
# '''بحث جهتی:''' حمل روایت بر [[تقیه]]: با پذیرش صدور و دلالت سعی می‌شود مضمونی که در حدیث خلاف عصمت تلقّی می‌شود، بر عمل یا گفتار از روی تقیه حمل شود. یکی از موارد بحث جهتی، حمل روایت بر قضیه شخصیه است؛ چون محتوای روایت مطابق [[موازین]] [[اثبات]] شده توسط ادلّه دیگر نیست. هیچ اطلاقی و عمومی از این روایت را در نظر نمی‌گیرند و بر همان مورد شخصی روایت منطبق می‌کنند.


۱. '''نظریه لطف''': بیشتر دانشمندان [[امامیه]]<ref>برای نمونه ر.ک: ابن نوبخت، الیاقوت، ص۷۳؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۷؛ همو، تصحیح الاعتقاد، مصنفات شیخ مفید، ج۵، ص۱۲۸؛ علامه حلی، منهاج الیقین فی أصول الدین، ص۲۷۸؛ محقق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۱۴ - ۹۰؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص۳۰۱ - ۳۰۲؛ همو، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص۴۲؛ همو، اللوامع الالهیة، ص۱۶۹؛ سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص۲۴۲؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۹۳ – ۱۹۴؛ سید مرتضی، امالی، ج۲، ص۳۴۷.</ref> و [[معتزله]]<ref>برای نمونه ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۸ و ج۱۳، ص۲۴۸ و ج۱۹، ص۲۶۰؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۳، ص۱۵؛ همو، شرح الأصول الخمسه، ص۷۸۰؛ ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۲۶۳.</ref> [[نظریه]] [[لطف الهی]] را در مورد عصمت، با اندکی تفاوت در جزئیات، پذیرفته‌اند. بر اساس این دیدگاه، عصمت لطف الهی است که خداوند شامل حال [[بندگان]] برگزیده خویش می‌کند و [[انسان]] معصوم به کمک آن و در عین داشتن [[اختیار]] و اراده آزاد و [[قدرت]]، از [[ارتکاب گناه]] و ترک [[طاعت]] [[خداوند]]، خودداری می‌کند<ref>ر.ک: محقق طوسی، کشف المراد، ص۳۶۵؛ همو، تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ فخر رازی، عصمة الأنبیاء، ص۱۵؛ احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۲۳.</ref>.
=== اصول فقه [[امامیه]] ===
از مباحثی که در اصول فقه امامیه نقش کلیدی دارد و مبحث [[کلامی]] [[عصمت پیامبر]] {{صل}} و [[عصمت امام|امامان]] {{عم}} به عنوان پایه و پیش فرض اساسی آن مطرح است، حجیّت [[کتاب و سنت]] است. کتاب و سنت دو منبع اولیه و پایه‌ای در [[شناخت]] [[احکام]] خداست.
# '''حجیّت کتاب خدا:''' بی‌شک [[قرآن]]، نخستین و بااهمیت‌ترین منبع برای دریافت و [[استنباط احکام شرعی]] است. [[فقیه]] در هر قضیه‌ای برای فهم [[حکم]] [[خداوند متعال]]، در وهله نخست به کتاب خدا مراجعه می‌کند و پس از آن به بررسی منابع دیگر می‌پردازد.
# '''حجیّت [[سنت]]:''' [[وحی الهی]] دربردارنده همه جزئیات [[احکام شرعی]] نیست. در غالب موارد تنها اصل [[تشریع حکم]] در قرآن آمده است و تفاصیل جزئی [[احکام]] توسط [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در قالب گفتار یا به صورت عملی و [[رفتاری]] بیان شده‌اند. به آنچه [[پیامبر]] {{صل}} در مقام [[تفسیر]] [[وحی]] و تبیین جزئیات [[شریعت]] گفته‌اند، [[سنت نبوی]] گفته می‌شود<ref>سعید ضیائی‌فر، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۴۵۷ - ۴۵۸.</ref>. همراهی [[کتاب و سنت]] و [[لزوم]] کنارهم بودن آنها با هم تا [[روز قیامت]] در سفارش‌های رسول خدا {{صل}} و وصایای ایشان به [[امت اسلام]] بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.
# '''حجیت سیره عقلا:''' [[سکوت]] [[معصوم]] در مقابل یک [[رفتار]] و عمل، نشانه امضای آن رفتار یا عمل است. نوع عمل یا [[رفتاری]] که معصوم مواجه با آن است بر دو نوع است: گاه یک رفتار شخصی و فردی است؛ مانند اینکه معصوم وضوگرفتن یا [[نماز]] [[اشتباه]] یک شخص را مشاهده کند و گاه معصوم با یک [[سلوک]] و پدیده اجتماعی مواجه می‌شود و در مقابل آن سکوت می‌کند. این سکوت در مقابل یک پدیده و رفتار اجتماعی فراگیر که در اصطلاح [[سیره]] عقلاییه نامیده می‌شود، دلالت بر امضای آن پدیده و رفتار و [[مشروعیت]] آن است<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۳۹۲ ـ ۴۰۲.</ref>.


در تبیین بیشتر این دیدگاه گفته‌اند: آنچه موجب ترک اختیاری [[گناه]] از سوی انسانِ [[معصوم]] می‌شود، یک حالت و ویژگی [[پایدار]] ([[ملکه]]) [[نفسانی]] است که در نتیجه [[آگاهی]] کامل وی از [[زشتی]] گناه و [[کیفر]] پیامدهای منفی آن، از یک‌سو و [[سودمندی]] و [[پاداش]] طاعت و [[بندگی خدا]]، از سوی دیگر به وجود آمده است؛ با این توضیح که خداوند از [[طریق وحی]] یا [[الهام]]، این [[علم]] و آگاهی را تأکید و تثبیت می‌کند و برای [[حفظ]] [[پایداری]] و استمرار آن، گاه از [[تهدید]] و [[مؤاخذه]] در برابر [[ترک اولی]] استفاده می‌کند<ref>.برای مثال، شیخ مفید در تعریف عصمت می‌گوید: {{عربی|العصمة من الله تعالى لحججه هي التوفيق و اللطف والاعتصام من الحجج بهما عن الذنوب و الغلط في دين الله تعالى، و العصمة تفضل من الله تعالى على من علم أنه يتمسك بعصمته، و الاعتصام فعل المعتصم، و ليست العصمة مانعة من القدرة على القبيح، ولا مضطرة للمعصوم إلى الحسن، ولا ملجئة له إليه، بل هي الشيء الذي يعلم الله تعالى أنه إذا فعله بعبد من عبيده لم يؤثر معه معصية له، و ليس كل الخلق يعلم هذا من حاله، بل المعصوم منهم ذلك هم الصفوة و الأخيار}}. تصحیح الاعتقاد، مصنفات شیخ مفید، ج۵، ص۱۲۸.</ref>.
== شبهات عصمت ==
ویژگی اساسی در تعاریف مبتنی بر [[نظریه]] [[لطف الهی]]، رویکرد اختیارگرایانه آن است؛ یعنی انسانِ معصوم کاملاً بر اساس [[اختیار]] و [[اراده آزاد]] خود از گناه و [[معصیت]] [[پرهیز]] می‌کند و هیچ‌گونه عامل جبری در این باره دخیل نیست. البته با وجود این به نظر می‌رسد، در این نظریه برای اِمداد و [[نصرت الهی]] در مقایسه با خود انسانِ معصوم، نقش برجسته‌تر و بیشتری قائل شده‌اند. این دسته از تعاریف با تأکید بر لطف الهی، بیشتر بر آن است که با استناد به [[قاعده لطف]] به چرایی و بیان دلیل برای [[ضرورت عصمت]] بپردازد تا تعریف ماهیت و [[حقیقت]] آن.
{{اصلی|شبهات عصمت}}
شبهاتی که پیرامون [[عصمت]] مطرح شده را می‌توان در سه دسته کلی خلاصه نمود:
=== دسته اول: اخذ اندیشه عصمت در اسلام از ادیان ماقبل ===
==== شبهه اول: وجود نداشتن عصمت در [[کتاب و سنت]] ====
{{اصلی|آیا به عصمت انبیاء و ائمه در کتاب و سنت اشاره شده است؟ (پرسش)}}


۲. '''نظریه خَلق''': این دیدگاه متعلق به [[اشاعره]] و [[متکلمان اشعری]] است و مبتنی بر پایه [[فکری]] خاص آنان است.
==== شبهه دوم: اندیشه عصمت برگرفته از یهود و نصاری! ====
از نظر اشاعره هر نوع فعل و فاعلیت [[انسان]] منسوب به خداست؛ به تعبیر دیگر، آنها فاعل [[حقیقی]] کارهای انسان را نه خود او بلکه [[خداوند]] می‌دانند. بر اساس [[نظریه]] [[خلق الهی]] که به نوعی در مقابل نظریه [[لطف]] قرار دارد، نقش اساسی در تحقق [[عصمت]] را خداوند ایفا می‌کند و انسان [[معصوم]] در آن نقشی ندارد. البته، تعبیرهای متفاوت و در عین حال قابل جمعی در این دسته از تعاریف به‌کار رفته است. بر اساس برخی تعاریف، عصمت به این معناست که خداوند در وجود انسان معصوم هیچ گناهی را نیافریده است<ref>{{عربی|و هي عند الأشاعرة ان لا يخلق الله في العبد ذنبا بناء على ما ذهبوا إليه من استناد الأشياء كلها إلى الفاعل المختار ابتداء}}. سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲. و نیز ر.ک: همو، شرح العقائد النسفیة، ص۹۹؛ عضد الدین ایجی، المواقف، ص۳۶۶.</ref>. برخی دیگر نیز، آن را به [[آفرینش]] [[قدرت]] [[طاعت]] در انسان معصوم و ندادن قدرت [[گناه]] و [[معصیت]] به وی تعریف کرده‌اند<ref>{{عربی|والعصمة خلق قدرة الطاعة، و الخذلان خلق قدرة المعصية، و العصمة هي التوفيق بعينه}}. تفتازانی، شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲ و ۳۱۳؛ و نیز ر.ک: فخر رازی، محصل افکار المتقدمین، ص۲۱۸؛ عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۲؛ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۱۸۳؛ ابوالحسن اشعری، الامانة عن اصول الدیانة، ص۷۴.</ref>.
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت بدعتی از یهود و نصاری است؟ (پرسش)}}
در جمع‌بندی این دیدگاه می‌توان گفت: چون خداوند میل و [[گرایش]] به گناه و قدرت انجام آن را در وجود انسان معصوم قرار نداده است، وی، ناگزیر، راهی جز [[پرهیز از گناه]] و انجام [[طاعت الهی]] ندارد.


'''تحلیل و بررسی''': در تحلیل این دیدگاه می‌توان گفت:
==== شبهه سوم: اندیشه عصمت برگرفته از فرهنگ ایران باستان! ====
[[جبرگرایی]] و [[نفی]] [[اختیار]] و [[اراده آزاد]] از انسان، اساسی‌ترین چالش این نظریه است. بر همین اساس، برخی چون [[تفتازانی]] در توجیه این مطلب، تعریف تناقض‌آمیزی ارائه کرده است:
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت برگرفته از فرهنگ ایران باستان است؟ (پرسش)}}
{{عربی|العصمة أن لا یخلق الله تعالی فی العبد الذنب مع بقاء قدرته و اختیاره}}<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ همو، شرح العقائد النسفیه، ص۹۹.</ref>؛
[[حقیقت عصمت]] این است که [[خداوند]] [[گناه]] را در بنده‌اش نیافریند با [[حفظ قدرت]] و [[اختیار]] او.
و نیز [[ابن رشد]] برای [[رهایی]] از چالش یاد شده، [[عصمت]] را امری [[الهی]] و خارج از [[طبیعت]] [[انسان]] قلمداد می‌کند:
{{عربی|أمر إلهی خارج عن طبیعة الإنسان}}<ref>ابن رشد، تهافت التهافت، ص۳۵۴.</ref>؛
عصمت امری الهی است خارج از طبیعت انسان.
بنابراین، نمی‌توان حقیقت عصمت را از سویی به [[خدا]] نسبت داد، آن هم به گونه جبرآمیز، و از سوی دیگر، به [[قدرت]] و [[اختیار انسان]] قائل شد. این تناقض آشکار در این نظریه به چشم می‌خورد.


۳. '''نظریه [[تکامل]] [[عقلانی]]''': برخی عصمت را به کمال نیروی عقلانی انسان [[تفسیر]] و تعریف کرده‌اند؛ با این توضیح که انسان دارای سه نیروی [[غضب]] و [[شهوت]] و [[عقل]] است که هر یک اقتضائات خاصی دارد. بر اساس این دیدگاه، اگر یکی از سه نیروی یاد شده بیش از بقیه فعال شود، کارآیی دو [[قوه]] دیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهد و محدود می‌سازد؛ بنابراین، اگر نیروی عقل و [[خرد]] به کمال لازم برسد، می‌تواند [[قوه غضب]] و شهوت را تنظیم و از [[زیاده‌روی]] آن دو جلوگیری کند؛ به دیگر سخن، دو نیروی شهوت و غضب کاملاً با [[هدایت]] [[عقل انسان]] [[مدیریت]] می‌شوند<ref>ر.ک: ابن سینا، اشارات، نمط دهم، ج۳، ص۴۱۵؛ ابن سینا در الهیات شفا می‌گوید: {{عربی|إن النفس الناطقة كمالها الخاص بها أن تصير عالما عقليا مرتسما فيها صورة الكل و النظام المعقول في الكل و الخير الفائض في الكل}}. الهیات شفاء ص۴۲۵.</ref>.
==== شبهه چهارم: اندیشه عصمت برگرفته از فرقه متصوفه! ====
بر اساس این تفسیر، خداوند نیروی عقل و خرد را در وجود انسان به [[ودیعت]] نهاده است تا وی به کمک آن به [[سیر و سلوک]] و [[تهذیب نفس]] بپردازد و خود را از مرحله حیوانیت به مرتبه [[انسانیت]] و در [[حقیقت]]، به [[مقام]] [[تجرد نفس]] برساند. هنگامی که [[انسان]] به مقام تجرد نفس دست یابد، می‌تواند از طریق برقراری [[ارتباط]] با عالم مجردات، در مورد آن‌چه در [[عالم برزخ]] و پیش از آن، یعنی عالم [[عقول]] می‌گذرد، [[آگاه]] شود و در نتیجه، از [[اسرار]] نهفته در [[جهان مادی]] و [[مصالح]] و [[مفاسد]] آن باخبر شود.
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت برگرفته از فرقه متصوفه است؟ (پرسش)}}


بر اساس این دیدگاه، [[تکامل]] نیروی [[عقل]] و [[خرد]] تنها در سایه [[تهذیب نفس]] میسر است و فقط انسان‌های [[وارسته]] می‌توانند با عالم عقول، به ویژه، [[عقل فعال]] ارتباط برقرار کنند. شکل کامل این ارتباط تنها برای [[پیامبران الهی]] امکان‌پذیر است.
==== شبهه پنجم: اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشت! ====
بر این اساس هنگامی که [[روح]] و [[جان آدمی]] توانست با عالم عقول ارتباط برقرار کند، دیگر زمینه‌ای برای [[ارتکاب گناه]] و [[لغزش]] و [[خطا]] نمی‌ماند؛ زیرا خطا و [[معصیت]] معلول چیره شدن نیروی [[شهوت]] و [[غضب]] و بُعد مادی و [[حیوانی]] انسان بر نیروی عقل و خرد اوست و این موضوع درباره انسان‌های [[معصوم]] صادق نیست<ref>برای مثال محقق لاهیجی می‌گوید: «بنابر تحقق خاصیت ثالثه]کمال قوه عاقلة، مخیله و قوه عملی] جمیع قوای نفسانی، مطیع و منقاد عقلند و عقل من حیث هو عقل، ممتنع است که اراده معصیت و فعل قبیح از او صادر گردد. و مراد از عصمت، غریزه‌ای است که با وجود آن، داعی بر معصیت صادر نتواند شد، با قدرت بر آن و این غریزه عبارت از قوه عقل است، به حیثیتی که موجب قهر قوای نفسانی می‌شود». عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۷۹. ر.ک: حسن بن علی طبرسی، اسرار الامامة، ص۱۲۸ - ۱۲۷؛ و نیز ر.ک: نراقی، انیس الموحدین، ص۷۷: «قابل رتبه نبوت کسی است که جمیع قوای طبیعیه و حیوانیه و نفسانیه او، مطیع و منقاد و مقهور او شده باشد و کسی که جمیع قوت‌های او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سر زند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر شود تا یکی از قوت‌های او مثل قوت غضبی یا قوت شهوی یا غیرهما بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود».</ref>.
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشتی است؟ (پرسش)}}


تحلیل و بررسی: نظریه [[تکامل]] [[عقلانی]] هرچند با رویکرد [[روان‌شناختی]]، تحلیل جالبی از [[نفس انسان]] ارائه کرده است و از نظر دسته‌بندی کلی درباره [[امیال]]، [[غرایز]] و توانمندی‌های [[ذهنی]] [[بشر]] قابل توجه و پذیرفتنی است، اما بر اساس این تحلیل نمی‌توان [[عصمت]] را به [[اثبات]] رساند.
==== شبهه ششم: اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه! ====
توضیح اینکه نیروی [[عقل]] و [[خرد]] [[آدمی]] و [[تسلط]] آن بر امیال و [[گرایش‌های نفسانی]] از قبیل [[شهوت]] و [[غضب]]، هرچند می‌تواند [[انسان]] را از مرتبه [[حیوانی]] برهاند و به او [[برتری]] بخشد، ولی نمی‌تواند عصمت به معنای عام آن، یعنی مصونیت از [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]]، [[خطا]] و [[نسیان]]، آن هم از آغاز [[تولد]] را به اثبات برساند.
{{همچنین|آیا اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه است؟ (پرسش)}}
این نظریه تنها رابطه غالبی بین تکامل عقلانیِ انسانِ [[معصوم]] و عصمت او را ثابت می‌کند، نه رابطه علّی و معلولی و دائمی را.
اشکال مهم‌تر این است که در چنین رویکردی به تعریف و [[تفسیر]] عصمت به نقش [[امداد]] و [[لطف]] و [[تفضل الهی]] در پیدایش و [[پایداری]] آن چندان توجه نشده است. با نادیده انگاشتن [[لطف خداوند]]، بیشترین چیزی که تکامل نیروی عقلانی در مورد عصمت [[انسان‌های برگزیده]] اقتضا می‌کند این است که، آنها فقط هنگام مواجهه و برقراری [[ارتباط]] با [[عقل فعال]] و توجه به آن از [[گناه]] مصونیت پیدا می‌کنند؛ ارتباطی که عمدتاً هنگام [[دریافت وحی]] برقرار می‌شود، اما [[عصمت در مقام ابلاغ]] [[وحی]]، [[تبلیغ]] و [[تبیین دین]] و همچنین در انجام سایر [[کارها]] و [[رفتار]] اثبات‌پذیر نیست؛ زیرا از یک‌سو، ارتباط وی با عقل فعال همانند [[زمان]] دریافت وحی وجود ندارد و از سوی دیگر، نفس انسان کاملا مجرد نیست و همواره ارتباط خود را هرچند به صورت [[ضعیف]] و نه چندان فعال با بعد [[جسمانی]] و دیگر پدیده‌های [[جهان مادی]] [[حفظ]] می‌کند؛ بر همین اساس، همیشه در معرض [[خطا]] و [[لغزش]] است. به دیگر سخن، نیروی [[شهوت]] و [[غضب]] کاملا از بین نمی‌رود و می‌تواند [[امیال]] و [[خواسته‌های نفسانی]] را به سمت و سوی خود سوق دهد؛ از این‌رو، نمی‌توان [[عصمت]] را [[تکامل]] [[عقلانی]] صرف دانست<ref>ر.ک: محمد حسن قراملکی، کلام فلسفی، ص۳۷۰.</ref>.


۴. '''[[نظریه]] [[ملکه نفسانی]]''': بیشتر [[فلاسفه]] و [[متکلمان]] [[مسلمان]] عصمت را به «ملکه نفسانی» تعریف کرده‌اند<ref>ر.ک: محقق طوسی، تلخیص المحصل، ص۲۱۸؛ همو، کشف المراد، ص۳۶۵؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۲۴۴؛ نراقی، انیس الموحدین، ص۷۴؛ محمد حسن مظفر، دلائل الصدق، ج۴، ص۲۴؛ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۱۸۳؛ علی بن محمد جرجانی، التعریفات، ص۶۵.</ref>. به تعبیر دیگر، از دیدگاه این گروه از صاحب‌نظران، عصمت یک حالت و ویژگی [[پایدار]] [[روحی]] و [[روانی]] است که [[انسان]] [[معصوم]] را از [[آلودگی]] به [[گناه]] و [[معصیت]] بازمی‌دارد؛ برای مثال [[فاضل مقداد]] می‌گوید:
=== دسته دوم: [[شبهات]] عمومی عصمت ===
{{متن عربی|العصمة ملکة نفسانیة تمنع المتصف بها من الفجور مع قدرته علیه}}<ref>اللوامع الالهیة، ص۲۴۴.</ref>؛
==== شبهه اول: [[جبرگرایی]] در نظریه [[عصمت]] ====
عصمت ملکه نفسانی است که دارنده آن را از هرگونه [[پلیدی]] با [[حفظ قدرت]] در روی آوردن به آن بازمی‌دارد.
{{اصلی|آیا عصمت معصوم جبری است؟ (پرسش)}}
هم‌چنین در تعریف عصمت آمده است:
عصمت حالتی است نفسانیة و نوری است باطنیة که از [[نور]] کامل [[یقین]] و [[اطمینان]] تام حاصل شود<ref>نبوت از دیدگاه امام خمینی، ص۱۲۲.</ref>.


و نیز در این باره گفته شده است:
==== شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی [[شریعت]] ====
{{عربی|و حقیقة العصمة أنها قوة نوریة ملکوتیة تعصم صاحبها عن کل ما یشینه من رجس الذنوب و الأدناس و السهو و النسیان و نحوها من الرذائل النفسانیة}}<ref>حسن‌زاده آملی، شرح فص حکمة عصمیة فی کلمة فاطمیة، ص۱۵۱؛ نیز ر.ک: سید حیدر آملی، جامع الاسرار، ص۲۴۳؛ محقق طوسی، قواعد العقاید، ص۹۳؛ همو، تلخص المحصل، ص۳۶۸؛ ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام، ص۱۲۵؛ علی بن فضل الله جیلانی، توفیق التطبیق، ص۱۶.</ref>؛
{{اصلی|آیا عصمت مستلزم بی‌نیاز شدن از شریعت است؟ (پرسش)}}
[[حقیقت عصمت]]، نیروی نوری [[ملکوتی]] است که معصوم را از هرگونه پلیدی که او سزاوار آن نیست از گناه و [[ناپاکی]] و [[لهو]] و [[فراموشی]] و هرآنچه از [[رذیلت‌های نفسانی]] است بازمی‌دارد.
صاحب‌نظرانی که این تعریف را برگزیده‌اند، پیدایش چنین حالتی را معلول [[علم]] و [[آگاهی]] [[قطعی]] [[انسان]] [[معصوم]] به پیامدها و آثار منفی [[گناه]] و [[معصیت]] و [[محاسن]] و [[سودمندی]] [[طاعت]] و [[بندگی خدا]] می‌دانند و بر مختار بودن وی تأکید می‌ورزند<ref>ر.ک: ایجی، المواقف، ص۳۶۶؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۳؛ محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج۲، ص۱۳۹ و ج۵، ص۷۸ و ج۱۱، ص۱۶۲؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۵۹؛ محمد تقی مصباح یزدی، راه و راهنما‌شناسی، ص۱۶۲ – ۱۶۱.</ref>.


[[ابن خلدون]] (د ۸۰۸ه‍) در این باره می‌گوید:
==== شبهه سوم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت [[انسان]] ====
{{عربی|فالعصمة حصول ملکة الصفة فی النفس مع العلم بالثواب و العقاب و تتابع البیان من الله - عز وجل - و خوف المؤاخذة علی ترک الأولی}}<ref>عبدالرحمن بن خلدون، لباب المحصل فی اصول الدین، ص۱۲۰.</ref>؛
{{اصلی|آیا اندیشه عصمت اهل بیت لازمه‌اش ربوبیت و الوهیت است؟ (پرسش)}}
[[عصمت]] [[ملکه]] شدن این صفت در نفس است با [[علم به ثواب و عقاب]] و پی در پی آمدن بیان از سوی [[خدا]] و [[ترس]] از بازخواست در مورد [[ترک اولی]].
در توضیح این دیدگاه می‌توان گفت که انسان معصوم با آگاهی یاد شده، به صورت طبیعی، میل و رغبتی به گناه و آلودگی‌ها ندارد و اساساً امور یاد شده برای او نفرت‌انگیز است، چنان‌که طاعت و بندگی خدا برای او [[زیبا]] و شیرین و لذت‌آور است؛ بر همین اساس، به صورت طبیعی و با [[اختیار]] کامل از گناه و آلودگی‌ها می‌پرهیزد.
تحلیل و بررسی: تعریف عصمت به [[ملکه نفسانی]] در مقایسه با تعریف‌ها و نظریه‌های دیگر به ارائه تصویری هرچند کلی و کم‌رنگ از ماهیت و چیستی عصمت نزدیک‌تر شده است، اما این تعریف نیز ایرادها و ابهام‌های ذیل را داراست:
#این تعریف تمام گستره مصونیت انسان معصوم را در بر نمی‌گیرد و بیشترین چیزی که در آن تضمین می‌شود، مصونیت از گناه است، اما چگونگی در [[امان]] ماندن از [[سهو]] و [[نسیان]] را نمی‌تواند توجیه کند.
#ماهیت و چیستی ملکه نفسانی و چگونگی نقش‌آفرینی آن در ایجاد مصونیت در هاله‌ای از ابهام رها شده است. آیا این [[ملکه]] از مقوله [[علم]] و [[آگاهی]] است؟ در این صورت، به نظریه [[تکامل]] [[عقلانی]] بازخواهد گشت. این [[نظریه]] نیازمند تفکیک و تحلیل‌های [[روان‌شناختی]] و [[علمی]] دقیق‌تر و بیشتری است تا به خوبی روشن شده و ابهام آن برطرف شود.
# [[ملکات نفسانی]] هرچند غالبی، اکثری و احتمالاً دائمی و [[پایدار]] هستند، اما به‌طور مطلق نمی‌توان آنها را تخلف‌ناپذیر دانست؛ بر این اساس، امکان از بین رفتن و زوال‌پذیری [[ملکه عصمت]] نیز وجود دارد، درحالی‌که مدعیان [[عصمت]] بر [[پایداری]] و ماندگاری آن از آغاز [[تولد]] تا پایان [[عمر انسان]] [[معصوم]] تأکید می‌کنند.
#مورد دیگر درباره عوامل و زمینه‌های پیدایش عصمت است. توضیح اینکه ملکات نفسانی به‌طور معمول زاییده دو عامل «[[استعداد]]» و «ممارست» است؛ یعنی برای به‌دست آوردن یک [[ملکه نفسانی]] لازم است که [[انسان]] هم استعداد و زمینه [[روحی]] و [[روانی]] آن را داشته باشد و هم برای به فعلیت رساندن آن ممارست و تمرین لازم داشته باشد.


حال این [[پرسش]] مطرح است که آیا عصمت نیز مانند دیگر ملکات نفسانی، معلول و زاییده استعداد و ممارست انسان معصوم است یا [[لطف]] و [[امداد]] [[خداوند]] نیز در این باره نقش‌آفرینی می‌کند؟ اگر فقط زاییده استعداد و ممارست باشد، نباید آن را به انسان‌های معصوم منحصر دانست؛ زیرا این دو در افراد دیگر نیز وجود دارد و در صورت [[صحت]] این نظریه، آنها می‌توانند با ممارست و استعداد عصمت را در خود به فعلیت و [[شکوفایی]] برسانند. از سوی دیگر، استعداد و ممارست غالباً و نه همیشه، مصونیت به وجود می‌آورند، درحالی‌که عصمت حالتی پایدار و ماندگار است. صاحبان این نظریه بیان نکرده‌اند که اگر امداد و [[لطف الهی]] نیز در ایجاد ملکه عصمت دخیل باشد، کدام یک نقش اساسی را بر عهده دارد؛ استعداد و ممارست معصوم یا [[لطف خداوند]]؟<ref>ر.ک: محمدحسن قراملکی، کلام فلسفی، ص۳۷۲.</ref>
==== شبهه چهارم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب ====
{{اصلی|آیا عصمت با اصل ثواب و عقاب منافات دارد؟ (پرسش)}}


۵. '''نظریه برگزیده''': به نظر می‌رسد، عصمت همانند منشوری چند وجهی، مفهومی چند ساحتی است و مؤلفه‌های متعددی دارد. سبب [[اختلاف]] تعریف‌ها و نظریه‌ها از اینجا سرچشمه می‌گیرد که هر یک از آنها با تمرکز بر یک یا چند جنبه و برجسته کردن آن، از ابعاد و زوایای دیگر [[غفلت]] ورزیده‌اند؛ بنابراین برای ارائه مفهوم و شناسه‌ای روشن و جامع و مانع از [[عصمت]]، باید تعریفی چند ساحتی از آن به‌دست داد و افزون بر بیان چیستی عصمت، به منشأ پیدایش، مؤلفه‌ها، ویژگی‌ها و کارکردهای آن نیز پرداخت. بر همین اساس، در تعریف عصمت می‌توان گفت:
==== شبهه پنجم: غلوآمیز بودن نظریه عصمت ====
عصمت عبارت است از مصونیتی ذاتی، [[پایدار]]، اختیاری و اکتسابی از هرگونه [[گناه]] و [[فراموشی]] و [[خطا]] در چهار حوزه [[اندیشه]] و [[ادراک]]، [[احساسات]] و [[عواطف]]، [[رفتار]] و [[کردار]] و گویش و گفتار. زمینه‌های پیدایش آن را «[[لطف الهی]]»، «[[استعداد]] و قابلیت شخصی» و «ممارست» و مؤلفه‌های مهم آن را «[[معرفت یقینی]]»، «[[هشیاری]] کامل» و «نبود [[گرایش]] به گناه» تشکیل می‌دهد.
{{اصلی|آیا قول به عصمت در انبیا و امامان مستلزم غلو است؟ (پرسش)}}
توضیح اینکه [[خداوند]] به همه هستی، از جمله همه [[ابعاد وجودی انسان]]، چگونگی [[زندگی]]، [[سرنوشت]] و [[آینده]] او حتی پیش از [[تولد]]، [[آگاهی]] کامل و دقیق دارد و به تعبیر [[متکلمان]] دارای [[علم]] پیشین مطلق می‌باشد، با توجه به چنین [[علمی]]، افرادی را که به سبب [[پاکی]] و [[طهارت]] [[روح]] و روان و [[پایبندی]] کامل به [[آموزه‌های الهی]]، «[[آمادگی]] و قابلیت» لازم برای برخورداری از عصمت را دارند، برمی‌گزیند و «[[لطف]] و [[تفضل]]» خویش را در قالب «علم و معرفت یقینی» از راه [[وحی]]، [[الهام]]، [[روح‌القدس]]، [[رؤیا]] و... شامل حال آنان می‌کند.


[[معرفت]] یاد شده حوزه‌های وسیعی از [[خداشناسی]]، [[انسان‌شناسی]]، [[معاد]]، [[مصالح]] و [[مفاسد]]، [[عقاید]]، احساسات و عواطف و رفتار درست و نادرست و غیر آن را شامل می‌شود. در نتیجه این آگاهی و معرفت، میل و رغبت شدید به [[طاعت]] و [[بندگی خدا]] و بی‌میلی و حتی [[نفرت]] از گناه و [[پلیدی]] در [[انسان]] [[معصوم]] پدید می‌آید و او با [[اراده آزاد]] و [[اختیار]] کامل، از [[گناه]] و [[معصیت]] دوری می‌کند.
==== شبهه ششم: [[عصمت]] و [[تبعیض]] ====
انسان‌های [[معصوم]] با رعایت مستمر [[تقوای الهی]]، قابلیت خود را افزایش و استمرار می‌دهند و در نتیجه، زمینه بهره‌مندی [[پایدار]] و مداوم از [[لطف الهی]] را [[حفظ]] می‌کنند؛ از این‌رو، مصونیت آنان نیز ماندگار و پایدار می‌شود. همچنین، در مواردی که احتمال دچار شدن [[انسان]] به [[سهو]] و [[نسیان]] وجود دارد، [[خداوند]] از راه‌هایی چون هشدار، [[برهان]] ربانی و یادآوری و [[راهنمایی]] با [[الهام]]، [[فرشته]]، [[روح‌القدس]] و غیر آن به حفظ [[هشیاری]] و توجه کامل انسان معصوم کمک می‌کند و با زدودن زمینه‌های [[غفلت]] و [[اشتباه]]، او را از دچار شدن به سهو و نسیان مصون می‌دارد.
{{اصلی|آیا عصمت معصوم تبعیض در حق انسان به‌شمار می‌آید؟ (پرسش)}}
[[عصمت]] کم و بیش به همین معنا و به صورت پراکنده در [[احادیث]] و سخنان [[پیشوایان معصوم]] نیز آمده است. در برخی احادیث، معصوم را کسی قلمداد کرده که با [[تمسک]] [[ابدی]] به [[خدا]] و [[قرآن]] از همه [[محرمات الهی]] [[پرهیز]] می‌کند و به [[راه راست]] رهنمون می‌شود<ref>الإمام الصادق{{ع}} لما سأله هشام عن معنی المعصوم: {{متن حدیث|الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}}}؛ الإمام زین العابدین{{ع}}: {{متن حدیث|الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}}}}، شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.</ref>. از این‌گونه احادیث می‌توان به نقش لطف الهی و همچنین نقش خود [[انسانی]] معصوم در پیدایش عصمت و نیز [[پایداری]] آن دست یافت.


در شماری دیگر از احادیث، عصمت نعمتی [[الهی]]، امری الهام شده و قرین و هم‌پای [[تقوا]] یاد شده است که از [[لغزش‌ها]]<ref>الامام علی{{ع}}: {{متن حدیث|مَنْ أُلْهِمَ الْعِصْمَةَ أَمِنَ الزَّلَلَ‌: الْعِصْمَةُ نِعْمَةٌ. بِالتَّقْوَى قُرِنَتِ الْعِصْمَةُ}}. علی بن محمد واسطی، عیون الحکم، ص۴۴۹؛ آمدی، غرر الحکم، ج۱، ص۳۳۶، ش۱۳۸.</ref>، [[فواحش]]، [[محرمات الهی]] و [[گناهان کبیره]] بازمی‌دارد و موجب [[خشیت الهی]] می‌شود<ref>الامام زین العابدین{{ع}} من دعائه فی یوم عرفة: {{متن حدیث| وَ هَبْ لِي عِصْمَةً تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ، وَ تَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ‌، وَ تَفُكَّنِي مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ وَ هَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيَانِ}}. صحیفه سجادیه، دعای ۴۷، ص۲۶۸؛ الامام الصادق{{ع}} - فی صفة الأئمة: {{متن حدیث|مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۴، و نیز امام صادق{{ع}}، می‌فرماید: {{متن حدیث|نَحْنُ تَرَاجِمَةُ أَمْرِ اللَّهِ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ}}. میزان الحکمة، ج۵، ص۱۹۹۹.</ref>. بر اساس پاره‌ای دیگر از [[روایات]]، هیچ نقصی در [[امام]] [[معصوم]] راه ندارد و او از [[تأیید]] و [[توفیق]] و [[هدایت الهی]] برخوردار است و [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] است<ref>الإمام الرضا{{ع}}: {{متن حدیث|الْإِمَامُ]هُوَ[الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ فَهُوَ]الإِمَامُ[مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳، ۲۰۰. و نیز امام هادی{{ع}} در زیارت جامعه کبیره پیشوایان الهی را این‌گونه توصیف می‌نماید: {{متن حدیث|عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً}}. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۹؛ شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص۵۴۶.</ref>. برخی [[احادیث]] با]مایه[[[حکمت]] خواندن [[عصمت]]، می‌تواند بیانگر نقش [[معرفت]] و [[آگاهی]] موسوم به [[حکمت]] در پیدایش آن باشد<ref>الامام علی{{ع}}: {{متن حدیث|الْحِكْمَةُ عِصْمَةٌ}}. علی بن محمد واسطی، عیون الحکم، ص۳۶.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۲-۳۵.</ref>
==== شبهه هفتم: تنافی عصمت با خاتمیت ====
{{اصلی|آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)}}


== دیدگاه [[هشام بن حکم]] درباره [[عصمت]] ==
=== دسته سوم: آیات و روایات نافی عصمت ===
[[ابومحمد هشام بن حکم کندی]]، فروشنده کرباس و از [[موالی]] [[کوفه]] بود که بعد به [[بغداد]] رفت. هشام بن حکم برجسته‌ترین [[متکلم]] [[قرن دوم]]، بلکه عصر [[حضور امام]] {{ع}} است که [[تاریخ کلام شیعه]] [[امامیه]] با نام وی پیوند عمیقی خورده است. وی [[شاگرد]] خاص [[امام صادق]] و [[امام کاظم]] {{عم}} بود؛ به گونه‌ای که امام صادق {{ع}} به وی فرمود: «ای هشام، تا زمانی که با زبانت به ما کمک می‌کنی، تأییدشده [[روح القدس]] هستی»<ref>{{متن حدیث|يَا هِشَامُ لَا تَزَالُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۴۹).</ref>. همچنین در [[کلامی]] دیگر درباره وی فرمود: «او با [[قلب]]، زبان و دستش به ما کمک می‌کند»<ref>{{متن حدیث|نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ‌}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۲، ص۱۹۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۳).</ref>.
==== شبهه اول: [[عصمت]] و [[استغفار]] ====
اگرچه هشام بن حکم در [[علوم]] [[حدیث]]، [[فقه]]، [[تفسیر]] و [[ادبیات]] نیز [[صاحب نظر]] بود، [[شهرت]] وی بیشتر در [[علم کلام]] بود، و بزرگان [[شیعه]] و [[سنی]] او را از برجسته‌ترین [[متکلمان شیعه]] دانسته‌اند؛ تا آنجا که عده‌ای بر این باورند که وی نخستین کسی بوده که با [[ادله]] کلامی، به مبحث [[امامت]] توجه کرده است<ref>عباس اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، ص۷۹.</ref>. به [[اعتقاد]] برخی محققان، وی نخست از [[مرجئه]] و از [[پیروان]] [[جهم بن صفوان]]، [[رئیس]] مرجئه [[خراسان]] بود<ref>عبدالحسین شبستری، اصحاب الامام الصادق {{ع}}، ج۳، ص۳۸۲.</ref>. همچنین گفته شده است که [[یحیی بن خالد]] که [[وزیر]] اعظم [[خلیفه عباسی]] بود، مجلس خصوصی بحث و مناظره‌ای داشت که رئیس [[علمی]] این مجلس، غالباً هشام بن حکم بود. در این مجلس [[علما]] و [[دانشمندان]] هر [[مذهب]] و [[ملت]] گرد می‌آمدند و درباره مباحث مختلف علمی به بحث و تبادل نظر می‌پرداختند<ref>محمد شبلی نعمانی، تاریخ علم کلام، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، ج۱، ص۳۱-۳۲.</ref>. مناظرات زیادی از وی در کتاب‌هایی همچون [[الفصول المختارة (کتاب)|الفصول المختارة]] مرحوم [[شیخ مفید]] و [[الاحتجاج (کتاب)|الاحتجاج]] [[طبرسی]] نقل شده است. هشام، [[شاگردان]] بسیاری در [[علم کلام]] [[تربیت]] کرد که برخی از آنها عبارت‌اند از: [[یونس بن عبدالرحمان]]، [[علی بن منصور]] و [[ابراهیم بن سیار النظام معتزلی]].
{{اصلی|آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟ (پرسش)}}


[[ابن ندیم]]، [[نجاشی]] و [[شیخ طوسی]] و دیگر [[مورخان]] و [[اصحاب]] [[رجال]]، در کتب خود کتاب‌های بسیاری از [[هشام بن حکم]] را نام برده‌اند<ref>برخی از این کتب عبارت‌اند از: کتاب الامامة، کتاب الدلالات علی حدث الاشیاء، کتاب الرد علی الزنادقة، کتاب الرد علی اصحاب الاثنین، کتاب التوحید، کتاب الرد علی هشام الجوالیقی، کتاب الرد علی اصحاب اللبائع، کتاب الشیخ و الغلام، کتاب التدبیر، کتاب المیزان، کتاب المیدان، کتاب الرد علی من قال بامامة المفضول، کتاب اختلاف الناس فی الامامة، کتاب الوصیة و الرد علی من انکرها، کتاب فی الجبر و القدر، کتاب الحکمین، کتاب الرد علی المعتزلة فی طلحة و الزبیر، کتاب القدر، کتاب الالفاظ کتاب المعرفة، کتاب الاستطاعة، کتاب الثمانیة الابواب، کتاب علی شیطان الطاق، کتاب الاخبار و کیف تصح، کتاب الرد علی ارسطالیس فی التوحید و کتاب الرد علی المعتزلة. گفتنی است هیچ یک از این کتب به دست ما نرسیده است. ‌</ref>.
==== شبهه دوم: عصمت [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} ====
اگرچه هشام بن حکم در مباحث مختلف [[اعتقادی]] نظریاتی دارد که [[شیعه]]<ref>برای آگاهی از نظریات هشام در ابواب مختلف اعتقادی، ر. ک: عبدالله نعمة، هشام بن الحکم؛ علیرضا اسعدی، هشام بن حکم، سیداحمد صفایی، هشام بن الحکم مدافع حریم ولایت.</ref> و [[سنی]]<ref>علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الاسلامیین، تصحیح هلموت ریتر، ص۴۸؛ عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۴.</ref>، هر دو درباره آنها بحث کرده‌اند، [[شهرت]] هشام بیشتر به علت مباحث و مناظرات وی در مسئله [[امامت]] است<ref>سال وفات وی را از ۱۷۹ تا ۱۹۹ هجری قمری نوشته‌اند. برای مطالعه بیشتر ر. ک: محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۲۳-۲۲۴؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۴۳۳؛ محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص۱۷۴-۱۷۶؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۲۵۵؛ حسن بن یوسف علامه حلی، رجال العلامة الحلی، ص۱۴۴؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الفصول المختارة، ص۲۸، ۴۹-۵۰؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۳۱؛ عبدالحسین شبستری، اصحاب الامام الصادق {{ع}}، ج۲۳، ص۳۸۲؛ سید حسین مدرسی، میراث مکتوب شیعه، ترجمه سیدعلی قرایی و رسول جعفریان، ص۳۱۷؛ سیدحسن صدر، تأسیس الشیعه، ص۳۶۰؛ احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۶۸؛ گروهی از نویسندگان، معجم طبقات المتکلمین، ج۱، ص۳۴۸-۳۵۰.</ref>.
{{اصلی|آیا تردید حضرت ابراهیم در ربوبیت الهی بر عدم عصمت اعتقادی دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)}}
در میان مسائل نسبت داده شده به هشام در بحث [[امامت]]، [[عصمت]] جایگاه ویژه‌ای دارد؛ به گونه‌ای که عده‌ای از [[اهل سنت]]<ref>عبدالجبار اسدآبادی معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، تحقیق عبدالکریم عثمان، ج۲، ص۵۲۸.</ref> و برخی از [[مستشرقان]] را به این [[اشتباه]] انداخته است که اساساً مُبدع [[نظریه]] [[عصمت امام]]، هشام بوده است، و او این [[اندیشه]] را در [[جامعه]] [[شیعی]] آن [[زمان]] رواج داد<ref>درباره نادرستی این نظریه در فصول پیشین توضیح داده‌ایم.</ref>؛ ولی به هرحال می‌توان ادعا کرد که نخستین متکلمی که نظریه عصمت امام را به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] مدلل کرد، [[هشام بن حکم]] بود.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۱۸۷.</ref>


== دیدگاه سید مرتضی علم الهدی درباره عصمت ==
== پرسش مستقیم ==
مرحوم [[سید]]، [[عصمت]] را از نظر لغوی به معنای منع کردن می‌داند: {{عربی|أصل العصمة في وضع اللغة المنع، يقال: عصمت فلانا من السوء إذا منعت من فعله به}}<ref>{{عربی|إن العقل يقتضي بوجوب الرئاسة في كل زمان و أن الرئيس لابد من كونه معصوماً مأمونا منه كل فعل قبيح}} (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴).</ref>.
{{پرسش وابسته}}
با دقت در معنای لغوی و اصطلاحی عصمت که در سطور [[آینده]] بدان خواهیم پرداخت، روشن می‌شود که برخی معانی اصطلاحی عصمت، برگرفته از معنای لغوی آن است.
# [[عصمت در کلام اسلامی به چه معناست؟ (پرسش)]]
مرحوم سید، افزون بر تعریف لغوی عصمت، دست‌کم سه بار به تعریف اصطلاحی آن پرداخته است.
# [[دیدگاه متکلمان امامیه درباره عصمت چیست؟ (پرسش)]]
بر اساس یکی از این تعاریف، عصمت چیزی است که با وجود آن، اگرچه [[مکلف]] تمکن و [[قدرت]] [[ارتکاب گناه]] را دارد، از [[گناه]] یا ترک [[واجب]] [[امتناع]] می‌کند: {{عربی|لعصمة ما يمنع عنده المكلف من فعل القبيح و الاخلال بالواجب ولولاه لم يمنع من ذلك مع تمكينه في الحالين}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۷۷.</ref>.
# [[دیدگاه‌های گوناگون کلامی درباره عصمت چیست؟ (پرسش)]]
روشن است که تأکید مرحوم سید در این تعریف بر وجود قدرت ارتکاب گناه برای فرد [[معصوم]] است.
{{پایان پرسش وابسته}}
مرحوم [[سید مرتضی]] در تعریف دیگری از عصمت، از [[ادبیات]] رایج میان [[متکلمان]] آن [[زمان]] استفاده می‌کند و عصمت را [[لطف خداوند]] به [[بنده]] خود می‌شمرد: «بدان که عصمت لطف خداوند است»<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref>.


ایشان همچنین در دیگر آثار خود، بر [[الهی]] بودن عصمت تأکید می‌کند و آن را [[توفیق]] [[خداوند]] می‌داند: «شبهه‌ای نیست که [[پیامبر]] به سبب عصمت و [[لطف]] و توفیق [[خدا]] از [[قبایح]] معصوم است»<ref>{{عربی|و لا شبهة في أن النبي انما يكون معصوما عن القبائح بعصمة الله تعالى و لطفه و توفيقه}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الامالی، تحقیق سید محمد بدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۳۵).</ref>.
== پرسش‌های وابسته ==
اگرچه مرحوم سید در عبارت بالا میان عصمت، لطف و توفیق فرقی نگذاشته است، در برخی دیگر از عبارات ایشان، میان این سه اصطلاح تفاوت دیده می‌شود:
{{عربی|اعلم أن اللطف ما دعي إلى فعل الطاعة.... و يسمى بانه توفيق اذا وافق وقوع الطاعة لاجله... و يسمى بانه عصمة اذا لم يختر المكلف لاجله القبيح}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۱۸۹.</ref>؛
«بدان که [[لطف]] چیزی است که [[انسان]] را به [[طاعت]] [[دعوت]] می‌کند... ، و چنین لطفی اگر وقوع طاعت را به همراه داشته باشد، [[توفیق]] نامیده می‌شود... ، و اگر [[مکلف]] به سبب آن، [[فعل قبیح]] را [[اختیار]] نکند، [[عصمت]] نامیده می‌شود».
بر اساس این عبارت، می‌توان لطف را به دو بخش تقسیم کرد:
# لطفی که موجب [[اطاعت از خداوند]] می‌شود، و آن را توفیق می‌نامیم؛
# لطفی که موجب [[امتناع]] از [[گناه]] می‌شود، و آن را عصمت می‌نامیم.
 
بر اساس این تقسیم، مرحوم [[سید]]، مفهوم عصمت را در حوزه [[ترک گناهان]] و مفهوم توفیق را تنها درباره انجام دادن [[واجبات]] به کار می‌برد.
تقسیم‌بندی اصطلاح لطف به شیوه مرحوم سید، با برخی از عبارات [[متکلمان]] [[اهل سنت]] نیز موافق است<ref>عبدالجبار اسدآبادی معتزلی، المغنی، ج۱۳، ص۱۵.</ref>.
مرحوم سید در پاسخ به این [[پرسش]] که [[خداوند]] با کدام معیار و ملاک این لطف را به [[بندگان]] ارزانی می‌دارد، تعریفی جامع‌تر از تعاریف گذشته ارائه می‌کند. وی در این تعریف، همچون مرحوم [[شیخ مفید]]، عصمت را موهبتی می‌داند که [[خدا]] آن را به بنده‌ای داده است که می‌داند. او با وجود آن، به [[معصیت]] [[اقدام]] نمی‌کند. نیز باید گفت که این [[موهبت الهی]] موجب [[اجبار]] [[معصوم]] بر انجام دادن عمل خوب یا ترک عمل بد نمی‌شود: {{عربی|العصمة الأمر الذي يفعل الله تعالى بالعبد و علم أنه لا يقدم مع ذلك الأمر على المعصية بشرط أن لا ينتهي فعل ذلك الأمر لأحد إلى الالجاء}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۷۷.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۰۷.</ref>
 
=== ویژگی‌های عصمت ===
ویژگی‌های مقوله عصمت از دیدگاه مرحوم سید عبارت‌اند از:
==== اختیاری و [[الهی]] بودن عصمت ====
با نگاهی کوتاه به تعریف‌های یادشده از عصمت، می‌توان به این نتیجه رسید که از نظر مرحوم سید - همچون برادرش [[سید رضی]] ۔<ref>مرحوم سید رضی در این باره می‌نویسد: {{عربی|أن الله قد أمر النبي {{صل}} بطاعته و نهاه عن معصيته و لو لا انه كان قادرا على الطاعة و المعصية بما جعل فيه من الاستطاعة للامرين جميعا لما كان لهذا الأمر و النهي معنى}}؛ (سیدرضی علم الهدی، حقائق التأویل، شرح محمدرضا آل کاشف الغطاء، ص۲۳۵). از آنجا که مرحوم سید رضی، نظریات بسیار اندکی درباره عصمت امام داشت، درباره وی به طور مستقل در این تحقیق بحث نشده است.</ref> اگرچه [[عصمت]]، [[لطف]] و [[عنایت الهی]] به برخی [[بندگان]] است، [[معصوم]] بودن، به معنای اجتناب قهری از [[گناه]] نیست، بلکه معصوم، هنگام برخورد با گناه، با وجود داشتن چنین لطفی، با [[اختیار]] خود، [[اجتناب از گناه]] را [[انتخاب]] می‌کند. با وجود این، به [[اعتقاد]] مرحوم [[سید]]، درباره خودداری معصوم از گناه، دو تعبیر را می‌توان به کار برد:
# [[خداوند]] او را از گناه کردن [[حفظ]] کرد؛ زیرا اگر خداوند به معصوم لطف نمی‌کرد، او به گناه می‌افتاد؛
# معصوم، به عصمت متمسک شد؛ یعنی او با وجود در اختیار داشتن [[لطف خدا]]، خود نیز از آن استفاده و از گناه اجتناب کرد. به دیگر بیان، [[لطف خداوند]]، وسیله و انگیزه‌ای است برای اینکه شخص از گناه اجتناب کند؛ نه اینکه او را به اجتناب از گناه وا دارد: {{عربی|فيختار العبد عنده الامتناع من فعل القبيح، فيقال على هذا إن الله عصمه، بأن فعل له ما أختار عنده العدول عن القبيح و يقال إن العبد معتصم لأنه أختار عند هذا الداعي الذي فعل الامتناع عن القبيح}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref>.
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دو عامل [[الهی]] و [[انسانی]] در اجتناب معصوم از گناه اثرگذار است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۰۹.</ref>
 
==== تکاملی بودن عصمت ====
دانستیم که مرحوم سید، عصمت را مانع اختیاری نامیدن [[افعال]] [[معصومان]] نمی‌داند. به بیان دیگر، معصومان نیز مانند ما به ادای واجباتی مکلف‌اند، و اگر عصمت را موجب جبری بودن افعال او دانستیم، دیگر [[قبیح]] بود خداوند معصومان را [[مکلف]] به ادای [[تکالیف]] کند.
با این مقدمه در صدد بیان این نظریه مرحوم [[سید]] هستیم که اولاً، [[معصومان]] نیز مانند دیگران به [[شناخت خداوند]] مکلف‌اند؛ ثانیاً، با تقویت [[خداشناسی]] معصومان، [[عصمت]] آنان متکامل می‌شود {{عربی|ليس ينكر أن يكون المعصومون إنما كلفوا المعرفة بالله تعالى لأن بها تتكامل عصمتهم...}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۲.</ref>.
مرحوم سید درباره اینکه مقصود از [[تکامل]] عصمت چیست، توضیحی نداده است؛ ولی شاید بتوان گفت که مقصود وی این باشد که همه معصومان در یک رتبه نیستند و می‌توانند با تقویت [[معرفت]] خود به [[خداوند متعال]]، به عصمت خود تعالی ببخشند و به مراتب بالاتری از عصمت دست یابند.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۱۰.</ref>
 
==== اختصاص نداشتن به گروهی ویژه ====
در تعریف دوم عصمت، مرحوم سید بر این [[باور]] بود که خداوند [[لطف]] خود را به کسی عطا می‌کند که بداند از این لطف استفاده و از [[گناه]] خودداری می‌کند. بر همین اساس، مرحوم سید بر این باور است که چنین لطفی به گروه محدودی همچون [[پیامبران]] و [[امامان]] منحصر نمی‌شود، بلکه خداوند به هر کسی که بداند از لطف او استفاده کرده، گناه نمی‌کند، لطف خواهد کرد: {{عربی|كل من علم الله تعالى أن له لطفا يختار عنده الامتناع من القبح، فإنه لابد أن يفعله و إن لم يكن نبيا و لا إماما}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.</ref>.
گفتنی است بر اساس منابع موجود، این ویژگی عصمت را نخستین بار مرحوم سید ارائه کرده است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۱۱.</ref>
 
==== تشکیکی بودن عصمت ====
مرحوم سید، عصمت را دارای مراتب تشکیکی می‌داند؛ یعنی کسی که از فعلی [[قبیح]] خودداری می‌کند، از همان عمل، [[معصوم]] به شمار می‌آید؛ ولی نمی‌توان او را معصوم مطلق نامید، بلکه معصوم مضاف است؛ یعنی از همان عمل، معصوم است. اگر کسی بتواند از همه [[گناهان]] خودداری کند، او را معصوم مطلق می‌نامند، و از این روست که پیامبران و امامان که در دیدگاه [[شیعه امامیه]] از همه گناهان خودداری می‌کنند، معصوم مطلق به شمار می‌آیند<ref>{{عربی|فإن قيل أ فتقولون فيمن لطف له بما اختار عنده الامتناع من فعل واحد قبيح أنه معصوم قلنا نقول ذلك مضافا و لا نطلقه فنقول إنه معصوم من كذا و لا نطلق... و نطلق في الأنبياء و الأئمة {{عم}} العصمة بلا تقييد لأنهم لا يفعلون شيئا من القبائح}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۶. نیز ر. ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۶۸). گفتنی است در عبارات شیخ مفید نیز نظریاتی به چشم می‌خورد که همین معنا را به طور نسبی به ذهن متبادر می‌کند. ایشان در بحث از اینکه آیا امامان {{عم}} کلام ملایکه را می‌شنوند یا نه، بر این باور است که این کار، نه تنها برای امامان، بلکه برای شیعیان صدیق که از گمراهی معصوم‌اند نیز ممکن است: {{عربی|اقول بجواز هذا من جهة العقل و أنه ليس بممتنع في الصديقين في الشيعة المعصومين من الضلال و قد جاءت بصحته و كونه للائمة... واضحة الحجة و البرهان}}؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۹-۷۰).</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۱۱.</ref>
 
== عصمت در اندیشه کلامی عصمت ==
[[ابواسحاق نوبختی]] در تعریف [[عصمت]] می‌گوید: «عصمت لطفی است که در هر کس که وجود داشته باشد او را از [[ارتکاب گناه]] باز می‌دارد؛ اما نه به گونه‌ای که مجبور بوده و [[قدرت]] بر [[معصیت]] از او گرفته شده باشد وگرنه [[معصوم]] مستحق [[پاداش]] نمی‌باشد»<ref>ابواسحاق نوبختی، الیاقوت، ص۱۹۶. عبارت او در تعریف عصمت چنین است: {{عربی|العصمة لطف يمنع من اختصّ به من الخطاء و لا يمنعه على وجه القهر، و إلّا لم يكن المأثوم مثابا}}.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۱.</ref>
 
[[قاضی عبدالجبار معتزلی]]<ref>متوفای ۴۱۵ق.</ref> نیز که از افراد شاخص [[معتزله]] است، [[عصمت]] را [[لطف]] می‌داند که به سبب آن مکلّف از [[ارتکاب گناه]] خودداری می‌ورزد؛ درست همان‌گونه که یک لطف [[انسان]] را بر انجام کار خوب برمی‌انگیزد که اگر مورد قبول واقع شود به آن نام «[[توفیق]]» می‌دهند، لطف نیز انسان را از ارتکاب کار بد باز می‌دارد که اگر مورد قبول واقع شود «عصمت» نام دارد<ref>مارتین مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص۱۱۰، به نقل از: قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۳، ص۱۵.</ref>.
 
[[عبدالجبار]] [[معتقد]] است عصمت می‌تواند به دو معنا باشد:
# [[خدا]] به فرد مدد می‌کند تا خود از [[بدی]] خودداری کند؛ از این لحاظ هر مکلّفی به اندازه کافی از طرف خدا مدد می‌شود تا از بدی بپرهیزد.
# [[معصوم]] کسی است که حالت وی چنان است که نمی‌خواهد [[شرّ]] را [[انتخاب]] کند و در انجام دادن [[وظیفه]] خویش [[قصور]] ورزد. خدا او را بدان معنا مصون کرده است که او را در وصفی قرار داده که مقتضای آن [[انجام وظیفه]] است و خودداری از بدی.
عبدالجبار قرائت دوم را دیدگاه معتزله می‌داند<ref>مارتین مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷، به نقل از: قاضی عبدالبجار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۲۰، ص۸۶.</ref>. طبق این عقیدۀ معتزله، عصمت لطفی است که به وسیله آن شخص به [[اختیار]] خود [[گناه]] نمی‌کند؛ اما این لطف ممکن است در اثر این باشد که مثلاً خدا می‌داند در اثر ایجاد باد یا [[ابر]] یا تحریک جسمی، فلان شخص از [[زشتی]] خودداری می‌کند. در این صورت بر خدا لازم است وسایل مذکور را فراهم سازد؛ هرچند این عصمت، موقتی و استثنایی است<ref>مارتین مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۲.</ref>
 
[[سید مرتضی]]<ref>متوفای ۴۳۶ق.</ref> در مجموعه رسائل خود، تحت عنوان «پنجاه مسئله در [[عصمت]]» در قالب [[پرسش و پاسخ]]، مطالبی را درباره [[حقیقت عصمت]] بیان کرده است که بیشتر آنها برگرفته از آموزه [[شیخ مفید]] در این باب است. تأکید سید مرتضی بیشتر در این باب بر عدم تنافی عصمت و [[آزادی]] و [[اختیار]] [[معصوم]] است. او درباره حقیقت عصمت می‌گوید:
همانا عصمت، لطفی است که [[خداوند متعال]] در مورد بنده‌اش انجام می‌دهد؛ درنتیجه با این [[لطف]] او از کار [[زشت]] خودداری می‌ورزد؛ بنابراین گفته می‌شود [[خداوند]] او را معصوم قرار داد ({{عربی|أَنَّ اللَّهَ عَصَمَهُ}}) و به لحاظ اینکه در [[حق بنده]] کاری کرد که او با اختیار خود، از [[زشتی]] سر باز زد، گفته می‌شود [[بنده]] [[معتصم]] است ({{عربی|اِنَّ العَبدَ مُعْتَصِمٌ}})، چون با وجود این [[انگیزه]] در [[عبد]]، بنده به اختیار خود، خودداری از کار زشت را برگزید<ref>سید مرتضی، رسائل المرتضی (مجموعه ثالثه)، ص۳۲۳ - ۳۲۷.</ref>.
 
افزون بر این سیدِ [[مرتضی]]، می‌گوید: «واژه عصمت ممکن است درباره [[فعل قبیح]] خاصی که شامل افراد زیادی است، به کار برده شود و گفته شود: {{عربی|إنّهُ مَعْصُومٌ مِنْ كَذا}} اما به طور مطلق تنها در مورد [[انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} به کار برده می‌شود»<ref>سید مرتضی، رسائل المرتضی (مجموعه ثالثه)، ص۳۲۳ - ۳۲۷.</ref>. بعد از این سیدِ مرتضی پرسشی را درباره تعمیم نظریه عصمت مطرح می‌کند که طبق مقدمات پنج‌گانه پیشین هر کسی که [[خدا]] حال او را چنان بداند که از فعل قبیح خودداری می‌ورزد، این لطف را باید شامل حال او بگرداند، گرچه [[پیامبر]] و [[امام]] نباشد. او در پاسخ می‌گوید: «چنین [[علمی]] در مورد غیر امام و پیامبر ثابت نیست؛ گرچه از نظر [[قاعده لطف]] منعی در میان نیست»<ref>سید مرتضی، رسائل المرتضی (مجموعه ثالثه)، ص۳۲۳ - ۳۲۷.</ref>. به تعبیر دیگر اشکال ثبوتی در میان نیست که عصمت برای غیر انبیا و ائمه نیز تحقق یابد؛ اما راهی برای [[اثبات]] چنین ویژگی برای آنها نیست. در مورد [[انبیا]] و [[ائمه]] با [[دلیل عقلی]] [[لزوم عصمت]] برای آنها [[اثبات]] می‌شود. سپس سیدِ [[مرتضی]] به ردّ [[کلام معتزله]] می‌پردازد که معتقدند [[خداوند]] انبیا را به وسیله خبردادن - یا به اصطلاح - [[شهادت]] دادن بر [[اعتصام]]، آنها را [[معصوم]] قرار می‌دهد. او در ردّ این نظریه می‌گوید: «صرف شهادت دادن بر اعتصام، تحقق بخش آن نیست؛ شهادت تنها خبردادن از واقع است و خبردادن از یک شیء سبب ایجاد خصوصیتی خارجی در آن شیء نمی‌شود»<ref>سید مرتضی، رسائل المرتضی (مجموعه ثالثه)، ص۳۲۳ - ۳۲۷.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۵.</ref>
 
[[شیخ طوسی]]<ref>متوفای ۴۶۰ق.</ref>، یکی از [[شاگردان]] مدرسه [[شیخ مفید]] و سیدِ [[مرتضی]]، افزون بر عنصر [[لطف]]، قابلیت و [[ریاضت]] دادن نفس را یکی از عوامل مهم در ظهور و تحقق [[عصمت]] مطرح کرد؛ به [[باور]] او عصمت حاصل دو عنصر همزمان می‌باشد: ۱. [[لطف الهی]]؛ ۲۲. [[تهذیب]] [[نفسانی]]. عنصر نخست از جانب خداست و عنصر دوم نتیجه حسن [[اختیار]] [[بنده]] است؛ هر یک از این دو عنصر، جزءالعلّة تحقق عصمت می‌باشند؛ عنصر نخست به منزله علت فاعلی و عنصر دوم به منزله علت قابلی است<ref>شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۲.</ref>.
سپس شیخ طوسی برای تکمیل سخن خود، تفاوت عصمت و [[عدالت]] را از همین باب مطرح می‌کند؛ با اینکه هر دو در [[ملکه]] و [[قوه]] بودن مشترک‌اند؛ اما «عصمت» علت تامه برای انجام [[طاعات]] و [[ترک معاصی]] است و «عدالت» مقتضی آن است؛ عصمت بیشتر به لطف الهی و [[توفیق]] او وابسته است و عدالت تکیه بیشتری بر ریاضت دادن نفس دارد<ref>شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۲.</ref>.
 
شیخ طوسی، به عنوان یک [[متکلم]] امامی، نکته جدیدی را به [[نظریه]] لطف افزود و آن ارائه نقش تهذیب و ترویض نفس به عنوان علت قابلی است و دادن نقش علت فاعلی، نه علت تامه، به لطف و [[تفضّل]] [[الهی]] است. البته قابل ذکر است که مطرح کردن عنصر ترویض در کتاب تلخیص [[الشافی]] شیخ [[مشاهده]] می‌شود؛ اما در کتاب [[کلامی]] دیگر او یعنی، تمهیدالاصول فی [[علم]] الکلام که شرح بر رسالة فی [[جمل]] العلم و العمل استادش سیدِ مرتضی است، به این عنصر اشاره‌ای نکرده است.
این نظریه دیدگاه جدیدی در تبیین عدم تنافی عصمت و اختیار و [[آزادی]] [[معصوم]] است؛ اما باز عنصر ترویض و نقش آن در حصول عصمت برای معصوم یا به تعبیر دیگر کیفیت ایجاد زمینه برای پذیرش علت فاعلی لطف و [[موهبت الهی]] عصمت و مکانیزم حصول عصمت برای معصوم تشریح نشده است.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۸.</ref>
 
[[فخر رازی]]<ref>متوفای ۶۰۶ق.</ref> دیدگاهی را درباره اسباب و مناشی [[عصمت]] مطرح کرده است؛ او عصمت را به چهار سبب نسبت می‌دهد:
# [[ملکه]] [[عفت]] در نفس [[معصوم]] که او را از [[ارتکاب گناه]] منع می‌کند.
# [[علم]] به معایب [[گناه]] و [[مناقب]] [[طاعات]] که برای معصوم وجود دارد.
# تأکید و [[تأیید]] این علم به وسیله [[وحی]] و بیان [[خداوند]].
# [[عقاب]] و [[تنبیه]]، درصورتی که به سبب [[سهو]] و [[فراموشی]] خطایی از او صادر شود<ref>فخر رازی، المحصّل، ص۵۲۰.</ref>. فخر رازی می‌گوید: «بر اثر [[اجتماع]] این چهار عنصر ملکه عفت، [[علم تام]] به سعادتِ [[طاعت]] و [[شقاوت]] [[معصیت]]، تتمیم این علم به وسیله وحی و [[خوف]] از [[مؤاخذه]] و تنبیه، [[حقیقت عصمت]] متحقق می‌شود»<ref>فخر رازی، المحصّل، ص۵۲۰.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۰.</ref>
 
خواجه نصیرالدین طوسی دو نظریه عمده را درباب تفسیر حقیقت عصمت مطرح می‌کند:
# نظریه لطف که آن را به [[معتزله]] نسبت می‌دهد؛ [[خداوند تعالی]] در [[حق]] [[معصوم]] لطفی دارد که با آن، [[انگیزه]] ترک [[طاعت]] و انجام [[گناه]] در او وجود ندارد با آنکه [[قدرت]] بر آن دارد.
# نظریه ملکه که آن را به حکما نسبت می‌دهد؛ عصمت ملکه‌ای است که با آن ملکه، از معصوم گناهی صادر نمی‌شود<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، نقد المحصّل، ص۳۶۹.</ref>.
در اینجا خواجه [[رأی]] خاصی را برنمی‌گزید؛ اما در جای دیگری عصمت را این‌گونه تعریف و تفسیر می‌کند:
عصمت حالتی است که [[بنده]] قدرت بر گناه داشته باشد؛ اما به هیچ وجه [[اراده]] گناه نداشته باشد. این عدم اراده او نسبت به [[معصیت]] و روی گرداندن از گناه لطفی است از سوی [[خداوند]] در حق این بنده؛ پس معصوم گناه نمی‌کند نه به سبب اینکه عاجز است؛ بلکه به دلیل اینکه اراده گناه ندارد یا اینکه مانعی وجود دارد که بر اراده او غالب است. پس وقوع گناه از معصوم ممکن است؛ چون قدرت بر گناه دارد و ممتنع است؛ چون اراده گناه ندارد یا مانعی وجود دارد که بر اراده او [[غلبه]] دارد<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، نقد المحصل، رساله «العصمة» در ضمیمه کتاب، ص۵۲۵.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۱.</ref>
 
[[علامه حلّی]] در [[کشف المراد (کتاب)|کشف المراد]] می‌گوید: «[[عصمت]] لطفی است که با آن [[انگیزه]] [[معصیت]] از [[معصوم]] سلب می‌شود، در عین حال که [[قدرت]] بر آن دارد»<ref>علامه حلّی، انوارالملکوت فی شرح الیاقوت، ص۱۹۶.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۴.</ref>
 
[[جمال الدین مقداد سیوری]]:
[[حق]] این است که [[عصمت]] عبارت است از: لطفی که [[خداوند]] در حق مکلّف انجام می‌دهد؛ به گونه‌ای که با آن انگیزه‌ای بر ترک [[طاعت]] وانجام [[معصیت]] باقی نمی‌ماند. چگونگی [[سازماندهی]] حصول این [[لطف]] به این صورت است که برای [[عبد]] ملکه‌ای حاصل می‌شود که او را از [[ارتکاب معاصی]] منع می‌کند و افزون بر آن [[علم]] عبد را به [[پاداش]] طاعت و [[عقاب معصیت]] تحقق می‌بخشد و نیز [[خوف]] و [[ترس]] از [[ترک اولی]] و [[نسیان]] را به دنبال دارد<ref>فاضل مقداد، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۴.</ref>
 
[[فاضل مقداد]] به نقل از برخی حکیمان می‌گوید:
همانا [[معصوم]] را [[خداوند]] در سرشتی [[پاک]] و طینتی طاهر و مزاجی قابل [[آفریده]] است؛ [[عقلی]] پرقوت و اندیشه‌ای [[استوار]] به او بخشیده است و برای او [[الطاف]] ویژه اضافی در نظر گرفته است؛ پس او بر انجام [[واجبات]] و دوری از [[زشتی‌ها]] و توجه به [[ملکوت آسمان‌ها]] و روی گرداندن از عالم ماده بسیار تواناست؛ بنابراین [[نفس اماره]] او [[اسیر]] و [[مقهور]] [[قوه عاقله]] او قرار گرفته است. نیز گفته شده است معصوم دارای شریف‌ترین [[نفوس]] [[انسانی]] است که به سبب آن عنایت‌های ویژه و [[فیض]] خاص جاری است که به کمک آن از [[اسارت]] نیروی [[وهم]] و [[خیال]] که سبب [[شهوت]] و [[غضب]] که از قول [[حیوانی]] انسان‌اند، [[آزاد]] می‌شود<ref>ر. ک: فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، ص۱۶۹.</ref>.
این تحلیل از هر حکیمی باشد به علت و [[فلسفه]] [[ارتکاب گناه]] و [[خطا]] از [[انسان]] پرداخته است. به دنبال [[لطف خداوند]] در [[حق]] معصوم و قابلیت تام و تمام او، نفس او از وهم و خیال که علّت‌های وجودی شهوت و غضب‌اند، رها می‌شود؛ درنتیجه نفس اماره معصوم تحت [[اسارت عقل]] او قرار می‌گیرد و [[عصمت]] در معصوم تحقق می‌یابد.
 
پس از این نقل قول، فاضل مقداد سخن دیگری از حکمای دیگر نقل می‌کند و آن را به عنوان تحلیل جامع از [[حقیقت عصمت]] می‌پسندد و برمی‌گزیند:
عصمت [[ملکه نفسانی]] است هر که را به آن متّصف شد، از [[فجور]] و [[زشتی]] باز می‌دارد. این [[ملکه]] متوقف است بر [[علم]] به معایب [[گناهان]] و [[مناقب]] [[طاعات]]؛ چراکه [[عفت]] هنگامی که در جوهر نفس حاصل شود و [[علم تام]] به [[حقیقت]] آنچه در [[معصیت]] و [[طاعت]] است موجب [[رسوخ]] عفت در نفس می‌گردد و تبدیل به ملکه می‌گردد. آن‌گاه این ملکه عفت موجب ایجاد ویژگی [[نفسانی]] یا بدنی در [[عبد]] می‌گردد که اقتضای آن [[ملکه عصمت]] می‌باشد وگرنه اگر این ویژگی نبود، به چه دلیل تنها او بدون هیچ ترجیحی متّصف به [[ملکه عصمت]] می‌گردد و این [[علم]] با [[وحی]] و [[الهام]] و نیز علم به [[مؤاخذه]] بر ترک اُولی تقویت می‌شود<ref>ر. ک: فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، ص۱۶۹.</ref>.
این [[ویژگی معصوم]] در [[کلام]] [[ابن میثم بحرانی]]<ref>متوفای ۶۹۹ق.</ref> به صفت ویژه‌ای در [[انسان]] تعریف شده است: «[[عصمت]] صفتی است برای انسان که به سبب آن از انجام [[معاصی]] خودداری می‌ورزد»<ref>علی بن میثم البحرانی، قواعدالمرام فی علم الکلام، ص۱۲۵.</ref>؛ اما در کلام عبدالرزّاق [[لاهیجی]]<ref>متوفای ۱۰۷۲ق.</ref> به [[غریزه]] ویژه تعریف شده است: «مراد از عصمت غریزه‌ای است که با وجود آن [[داعی]] بر [[معصیت]] صادر نتواند شد با [[قدرت]] بر آن و این غریزه عبارت است از قوت [[عقل]]؛ به حیثیتی که موجب [[قهر]] قوای [[نفسانی]] شود»<ref>عبدالرزّاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۲۶۹.</ref>؛ اما این غریزه در کلام [[مولا]] [[محمدمهدی نراقی]]<ref>متوفای ۱۲۸۶ق.</ref> به [[ملکه]] تعبیر شده است: «بدان که عصمت عبارت است از: «ملکه» که با وجود آن داعی بر معصیت نباشد و اگرچه قدرت بر آن داشته باشد»<ref>مهدی نراقی، انیس الموحدین، ص۹۷.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۵.</ref>
 
شیخ [[احمد احسایی]]<ref>ر. ک: احمد احسایی، کتاب العصمة، ص۲۳.</ref> بعد از نقل نظریه [[لطف]] و انتساب آن به [[عدلیه]] آن را دید ظاهری [[عصمت]] می‌شمارد و سپس [[تفسیر باطنی]] عصمت را این‌گونه تقریر می‌کند:
نفس ناطقه در مرحله ایجاد هنگامی که مستغرق در قبول [[نور الهی]] می‌شود، هیچ خواسته‌ای جز خیر ندارد؛ بنابراین [[امیال]] نفس از [[طبیعت]] اولیه‌اش به [[شهوت]] [[نور]] تبدیل می‌شود. پس [[خداوند]] [[خلقت]] [[تشریعی]] جدیدی در خصوص این نفس ناطقه دارد و بدین سبب است از آنچه [[خدا]] نمی‌پسندد، می‌گریزد. پس به این دلیل به مکروهات [[الهی]] [[علم]] دارد؛ اما آنها را نمی‌شناسد و بر آنها [[قدرت]] دارد؛ اما استطاعتی برای انجام آنها ندارد. این خلقت تشریعی چیزی نیست جز عصمت و این همان [[فطرت]] است و این فطرت و [[خلق]] تشریعی مستلزم اموری است چهارگانه: ۱. [[راستی در گفتار]]؛ ۲. [[نیکی]] در [[افعال]]؛ ۳. [[حفظ]] و برپایی [[حقوق]]؛ ۴. [[حفظ نظام]] [[زندگی]] و [[آخرت]] از [[استواری]] بر [[باطل]] که موجب اختلال [[عقلی]] و [[شرعی]] آن دو می‌شود<ref>احمد احسایی، شرح زیارت جامعه، ج۱، ص۲۲۶ - ۳۲۱، ذیل «المعصومون»؛ همو، شرح زیارت جامعه، ج۲، ص۲ - ۶، ذیل «المعصومون»؛ همو، شرح زیارت جامعه، ج۱، ص۱ - ۶، ذیل: «عصمکم اللّه من الزلل».</ref>.
 
در این دیدگاه، [[تحول]] نظریه [[ملکه]] و [[غریزه]] به نظریه فطرت و خلقت تشریعی جدید [[مشاهده]] می‌شود. [[متکلم]] هرچه دیدِ [[باطنی]] گری بیشتری داشته باشد، در این بحث و امثال آن [[اخبار]] [[طینت]] و اقوال باطنی گراها را در این زمینه بیشتر بررسی و عرضه می‌کند و میل او به این نظریه بیشتر می‌شود. ازجمله این [[عارفان]] می‌توان از [[علامه]] درودآبادی یاد کرد که در شرح مبسوطی که بر [[زیارت جامعه]] نگاشته است. این نحوه از [[تفسیر]] را به حدّ کمال رسانده است. وی اخباری را درباره کیفیت خلقت [[ارواح]] [[اولیا]] و [[امامان]] نقل می‌کند که بر [[مقام]] [[اطاعت]] و [[شکر]] آنها در [[عالم ذر]] تأکید کرده است. سپس ریشه [[عصمت]] را در کیفیت [[فطرت]] آنها بر شمرده است که همواره با عالم [[نور]] تعامل دارند و در نتیجه آنها مصادیقی از [[اسمای حسنای الهی]] و ریشه و مبدأ همه [[خیرات]] و فیوضات می‌شوند<ref>ر. ک: حسین درودآبادی، الشموس الطالعة فی شرح الزیارة الجامعة، ص۲۳۷-۲۶۲.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۷.</ref>
 
== عصمت در مذاهب دیگر ==
{{اصلی|عصمت از دیدگاه اهل سنت}}
 
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش وابسته}}
{{پرسش وابسته}}
* [[تعاریف عقل‌گرایان درباره عصمت چیست؟ (پرسش)]]
# [[تعاریف عقل‌گرایان درباره عصمت چیست؟ (پرسش)]]
* [[فرق عصمت با عدالت چیست؟ (پرسش)]]
# [[فرق عصمت با عدالت چیست؟ (پرسش)]]
* [[مترادف‌های واژه عصمت چیست؟ (پرسش)]]
# [[دیدگاه عدلیه درباره حقیقت عصمت چیست؟ (پرسش)]]
* [[عصمت در کلام اسلامی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت موهبتی است یا اکتسابی؟ (پرسش)]]
* [[دیدگاه عدلیه درباره حقیقت عصمت چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا عصمت استحقاقی است یا تفضلی؟ (پرسش)]]
* [[آیا عصمت اکتسابی است؟ (پرسش)]]
# [[چه دیدگاه‌هایی درباره حقیقت عصمت وجود دارد؟ (پرسش)]]
* [[آیا عصمت فقط مختص انبیا است و شامل امامان نمی‌شود؟ (پرسش)]]
# [[گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟ (پرسش)]]
* [[آیا عصمت مخصوص انبیاء است؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}
{{پایان پرسش وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]
# [[پرونده:136851.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|'''آموزش عقاید''']]
# [[پرونده:136851.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|'''آموزش عقاید''']]
# [[پرونده:235434.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[فلسفه وحی و نبوت (کتاب)|'''فلسفه وحی و نبوت''']]
# [[پرونده:235434.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[فلسفه وحی و نبوت (کتاب)|'''فلسفه وحی و نبوت''']]
# [[پرونده:136895.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید ج۵ (کتاب)|'''منشور جاوید ج۵''']]
# [[پرونده:1379677.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پژوهشی در شناخت و عصمت امام (کتاب)|'''پژوهشی در شناخت و عصمت امام''']]
# [[پرونده:1379677.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پژوهشی در شناخت و عصمت امام (کتاب)|'''پژوهشی در شناخت و عصمت امام''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-2.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1379710.jpg|22px]] [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|'''اندیشه کلامی عصمت''']]
# [[پرونده:1379710.jpg|22px]] [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|'''اندیشه کلامی عصمت''']]
# [[پرونده:1100524.jpg|22px]] [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)|'''ابن قبه رازی''']]
# [[پرونده:1100524.jpg|22px]] [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)|'''ابن قبه رازی''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی ج۲''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:IM010223.jpg|22px]] [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|'''آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار''']]
# [[پرونده:IM010223.jpg|22px]] [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|'''آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:1379718.jpg|22px]] [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|'''عصمت ضرورت و آثار''']]
# [[پرونده:1379718.jpg|22px]] [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|'''عصمت ضرورت و آثار''']]
# [[پرونده:1379712.jpg|22px]] [[فاطمه محقق|محقق، فاطمه]]، [[عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن (کتاب)|'''عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن''']]
# [[پرونده:معارف کلامی شیعه.jpg|22px]] [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[عصمت امامان شیعه (مقاله)|'''عصمت امامان شیعه''']]، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]
# [[پرونده:معارف کلامی شیعه.jpg|22px]] [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[عصمت امامان شیعه (مقاله)|'''عصمت امامان شیعه''']]، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
خط ۸۰۰: خط ۵۲۵:
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|'''امامت''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|'''امامت''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]
# [[پرونده:1379591.jpg|22px]] [[عبدالحسین کافی]]، [[جواد شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|'''عصمت فاطمه''']]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]
# [[پرونده:1379591.jpg|22px]] [[عبدالحسین کافی]]، [[جواد شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|'''عصمت فاطمه''']]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]
# [[پرونده:000058.jpg|22px]] [[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[تحریف‌ناپذیری قرآن - نجارزادگان (مقاله)|'''تحریف‌ناپذیری قرآن''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۷]]
# [[پرونده:11134.jpg|22px]] [[حمید رضا شاکرین|شاکرین، حمید رضا]]، [[عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن (مقاله)|'''عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن''']]، [[معارف (نشریه)|ماهنامه معارف]]
# [[پرونده:11134.jpg|22px]] [[حمید رضا شاکرین|شاکرین، حمید رضا]]، [[عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن (مقاله)|'''عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن''']]، [[معارف (نشریه)|ماهنامه معارف]]
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]
خط ۸۰۶: خط ۵۳۰:
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|'''آیات نام‌دار''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|'''آیات نام‌دار''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]
# [[پرونده:1100806.jpg|22px]] [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|'''مکتب در فرآیند نواندیشی''']]
# [[پرونده:1100806.jpg|22px]] [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|'''مکتب در فرآیند نواندیشی''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']]
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']]
# [[پرونده:IM009682.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|'''درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:IM009682.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|'''درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:1379591.jpg|22px]] [[علی شاه علیزاده]]، [[علی گرامی]]، [[اسماء و اوصاف فاطمه (مقاله)|'''اسماء و اوصاف فاطمه''']]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]
# [[پرونده:1379591.jpg|22px]] [[علی شاه علیزاده]]، [[علی گرامی]]، [[اسماء و اوصاف فاطمه (مقاله)|'''اسماء و اوصاف فاطمه''']]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]
# [[پرونده:1100785.jpg|22px]] [[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|'''مقامات امامان''']]
# [[پرونده:1379701.jpg|22px]] [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|'''عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن''']]
# [[پرونده:IM010732.jpg|22px]] [[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۸۱۵: خط ۵۴۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:تاریخچه عصمت]]
[[رده:عصمت]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۳

عصمت در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب خدای متعال به برگزیدگان خود و گاه نیز به ملکه‌ای تعبیر شده که به موجب آن، انبیاء و اوصیای ایشان برغم داشتن قدرت بر انجام گناهان، از هر گونه خطا و اشتباه، گناه، سهو و نسیان در تمام مراحل زندگی، حتی قبل از تصدی منصب، مصون هستند. امامیه عصمت را از ضروری‌ترین شروط اعطای مقام نبوت و امامت می‌دانند. استوارترین دیدگاه در باب «منشأ عصمت»، «علم خاص» است که هم با تحلیل عقلی و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با متون دینی همخوانی دارد. متکلمان قلمرو عصمت را به عصمت زمانی و عصمت متعلق تقسیم کرده و عصمت متعلق را نیز مشتمل بر عصمت علمی و عملی دانسته‌ و بر این اساس قلمرو عصمت معصومان را به عصمت از انواع گناهان، خطا، اشتباه و نسیان گسترش داده‌اند. پیامبران، امامان اثنی عشر، فرشتگان، قرآن، وحی و برخی اولیای الهی مثل حضرت زهرا و حضرت مریم(س) از مصادیق عصمت و معصوم هستند. عصمت معصومان را با براهین عقلی و ادله نقلی متعددی می‌توان به اثبات رساند. اعتقاد به عصمت نقش قابل توجهی در فقه و اصول فقه امامیه داشته و کارکردهای فقهی و اصولی آن را به وضوح می‌توان در آراء فقها و اصولیون امامی مشاهده نمود که حجیت سیره عقلا، کتاب خدا و سنت از جمله کارکردهای اصولی اعتقاد به عصمت است.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

عالمان شیعه بر حقیقت عصمت اتفاق نظر دارند؛ هرچند اختلاف‌های جزئی در کلماتشان و در تعریف آن به چشم می‌خورد؛ لکن آن اختلافات خللی به حقیقت عصمت نمی‌زند. با این بیان، به بررسی معنای اصطلاحی واژه عصمت، در میان متکلمان شیعی می‌پردازیم:

از قدیمی‌ترین کتاب‌های دردسترس که در آن مفهوم کلامی عصمت مطرح شده است، کتاب فضل بن شاذان[۶] و کتاب‌های کلامی خاندان نوبختی و متکلمان دیگر دوران غیبت صغرا مانند ابن قبه را می‌توان نام برد. شیخ صدوق در کتاب اعتقادی خود، رهبران الهی را در همه احوال و اوصاف معصوم از هرگونه عصیان، نقص و جهل می‌شمارد[۷]؛ اما در کتاب روایی و فقهی مشهور خود من لایحضره الفقیه پس از ذکر روایات سهوالنّبی در نماز می‌نگارد: «امام و پیامبر از آنجا که انسان‌اند، از سهو و خطاهایی که در زندگی عادی بشری اتفاق می‌افتد، مصون نمی‌باشند»[۸]. او در جای دیگری از رساله اعتقادی خود می‌گوید: «حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) برتر از فرشتگان‌اند»[۹] و «خداوند جهان را برای محمد (ص) و امامان برخاسته از خاندان او آفریده است»[۱۰].

  1. ابواسحاق نوبختی در تعریف عصمت می‌گوید: «عصمت لطفی است که در هر کس که وجود داشته باشد او را از ارتکاب گناه باز می‌دارد؛ اما نه به گونه‌ای که مجبور بوده و قدرت بر معصیت از او گرفته شده باشد وگرنه معصوم مستحق پاداش نمی‌باشد»[۱۱][۱۲]
  2. شیخ مفید در تعریف «عصمت» می‌نویسد: «عصمت» لطفی است که خدای تعالی در حق مکلف روا می‌دارد، به طوری که وقوع گناه و ترک اطاعت از او ممتنع می‌گردد، هر چند که بر انجام آن قدرت دارد[۱۳].
  3. سید مرتضی می‌فرماید: بدان عصمت لطفی است که خدای تعالی در حق بنده روا می‌دارد و بنده با وجود آن، از عمل زشت خودداری می‌ورزد. پس گفته می‌شود خداوند به واسطه انجام عملی در آن شخص، وی را حفظ کرد تا با وجود آن، فرد معصوم روی‌گردانی از عمل زشت را برگزیند[۱۴].
  4. علامه حلی نیز در این باره می‌نویسد: عصمت لطفی پنهانی است که خداوند در حق مکلّف روا می‌دارد به طوری که وی، با وجود قدرت بر انجام معصیت، انگیزه‌ای بر ترک طاعت و ارتکاب معصیت نداشته باشد[۱۵]. ایشان در شرح تجرید نیز تعریف‌های متعددی برای عصمت ارائه کرده است[۱۶].
  5. مرحوم مظفر که یکی از عالمان بزرگ کلامی معاصر است، «عصمت» را چنین تعریف می‌کند: عصمت، دوری از گناهان و نافرمانی‌های کوچک و بزرگ و دوری از اشتباه و فراموشی است، هر چند صدور آن از پیامبر عقلاً مانعی ندارد؛ بلکه واجب است معصوم حتی از امور منافی مروت، مانند کارهایی که موجب خفّت و سبک شدن وی در میان مردم، همچون غذا خوردن در محل عبور و مرور، خنده با صدای بلند و هر عملی که نزد عموم مردم ناپسند به شمار آید نیز پرهیز کند[۱۷]. از دیدگاه مرحوم مظفر، معصوم علاوه بر پرهیز از خطا و معصیت، باید از اموری که موجب تحقیر و وهن وی در نظر مردم می‌گردد پرهیز کند. به عنوان مثال، هر چند خندیدن با صدای بلند و غذا خوردن در کنار خیابان گناه و خطا محسوب نمی‌شود، اما با مروّت و شخصیت اجتماعی افراد محترم ناسازگار است. بنابراین شأن معصوم بسیار بالاتر از آن است که مرتکب چنین افعالی گردد[۱۸].[۱۹].[۲۰].
  6. خواجه نصیرالدین طوسی دو نظریه عمده را درباب تفسیر حقیقت عصمت مطرح می‌کند: اول: نظریه لطف که آن را به معتزله نسبت می‌دهد؛ خداوند تعالی در حق معصوم لطفی دارد که با آن، انگیزه ترک طاعت و انجام گناه در او وجود ندارد با آنکه قدرت بر آن دارد. دوم: نظریه ملکه که آن را به حکما نسبت می‌دهد؛ عصمت ملکه‌ای است که با آن ملکه، از معصوم گناهی صادر نمی‌شود[۲۱]. در اینجا خواجه رأی خاصی را برنمی‌گزید؛ اما در جای دیگری عصمت را این‌گونه تعریف و تفسیر می‌کند: عصمت حالتی است که بنده قدرت بر گناه داشته باشد؛ اما به هیچ وجه اراده گناه نداشته باشد. این عدم اراده او نسبت به معصیت و روی گرداندن از گناه لطفی است از سوی خداوند در حق این بنده؛ پس معصوم گناه نمی‌کند نه به سبب اینکه عاجز است؛ بلکه به دلیل اینکه اراده گناه ندارد یا اینکه مانعی وجود دارد که بر اراده او غالب است. پس وقوع گناه از معصوم ممکن است؛ چون قدرت بر گناه دارد و ممتنع است؛ چون اراده گناه ندارد یا مانعی وجود دارد که بر اراده او غلبه دارد[۲۲].[۲۳]
  7. محقق بحرانی (م ۶۹۹): «عصمت ملکه‌ای نفسانی است که مکلف را از انجام معصیت باز می‌دارد»[۲۴].
  8. فیاض لاهیجی (م ۱۰۷۲): «مراد از عصمت غریزه‌ای است که با وجود آن داعی بر معصیت صادر نتواند شد، با قدرت بر آن و این غریزه عبارت از قوت عقل است به حیثیتی که موجب قهر قوای نفسانی شود»[۲۵].[۲۶]

بر اساس آن چه از متکلّمان شیعه نقل شد، «عصمت» حالتی باطنی و ملکه‌ای نفسانی است که خداوند از لطف به برخی عطا می‌کند. بنابراین «عصمت» اکتسابی نیست و امری مستقل از علم است. اما برخی از اندیشمندان و عالمان معاصر، «علم» را سرچشمه «عصمت» دانسته‌اند. به عبارت دیگر، اساس و ریشه عصمت در معصوم علم او است؛ پس چون معصوم به قبح گناه و آثار آن علم و آگاهی دارد، با اختیار خود آن را مرتکب نمی‌شود[۲۷].

پیشینه باور به عصمت

پیشینه اعتقاد به عصمت قبل از اسلام

اندیشه عصمت پیش از اسلام وجود داشته است؛ گرچه در هر دینی به شکل و قالب خاصی بروز و جلوه داشته است. در ادیان غیرابراهیمی، بیشتر به عنوان صفت پیش فرضِ معلم و آموزگار خلایق قرار گرفتن و راهبری مردم قرار گرفته است. در دین یهود، عصمت انبیا در مقام اخذ و تلقّی و ابلاغ وحی به شکل قطعی مطرح شده است؛ اما عصمت آنها در مقام عمل نیز با توجیه موارد خلاف در تفاسیر تورات به شکل خاصی مطرح شده است. بیش از همه ادیان و آشکارتر از آنها در مسیحیت، عصمتِ عیسی مسیح(ع)، عصمت کاتبان انجیل، عصمت کلیسا، عصمت پاپ در مقام فتوا و اَشکال دیگری از عصمت مطرح بوده و هست[۲۸].

خاورشناسان دیدگاه‌های مختلفی را پیرامون اصل اعتقاد به عصمت و پیشینه آن مطرح کرده‌اند. برخی پیدایش آن را به نیمه نخست قرن دوم هجری مرتبط دانسته و بر این باورند که این دیدگاه از زمان امام صادق(ع) مطرح شده و سپس توسط شاگردان آن حضرت و بعدها توسط علمای شیعه ترویج یافت[۲۹]، برخی معتقدند مسلمانان آن را از زرتشت یا ایرانیان باستان اخذ کرده‌اند[۳۰].[۳۱].[۳۲] و برخی دیگر تاریخچه آن را به صوفیه بازمی‌گردانند[۳۳]. برخی هم معتقدند مسلمانان این عقیده را از ادیان دیگر همچون مسیحیت[۳۴] گرفته‌اند. برخی دیگر اما آن را از ابداعات عبدالله بن سبا می‌دانند[۳۵]. اعتقاد به سیاسی بودن عصمت[۳۶] و نیز بازگرداندن آن به غلات هم توسط برخی مطرح شده است[۳۷].

پیشینه اعتقاد به عصمت در باور اصحاب ائمه

از سیری در متون و منابع تاریخی و حدیثی می‌توان به نتایج زیر دست یافت:

  1. به‌رغم آنکه بر اصل مسأله عصمت پیامبر و امامان در برخی آیات قرآن کریم و روایات به طور قطع تاکید شده است[۳۸]، اما کیفیت طرح این مسأله توسط آن حضرات فراز و نشیب‌هایی داشته است؛ به گونه‌ای که در دوره‌های نخستین به دلیل اوضاع ویژه سیاسی و عدم آمادگی شیعیان برای پذیرش همه معارف، بر مفهوم عصمت، الهی بودن[۳۹] و معرفی مصادیق آن تاکید می‌شد[۴۰] اما به مرور زمان این مسأله با جزئیات بیشتری تبیین و استدلال‌هایی نیز برای اثباتش اقامه گردید.
  2. واژه عصمت و مشتقات آن از جمله معصوم، از همان قرن نخست هجری در سنت نبوی[۴۱]، مطرح و در کلمات امامان شیعه نیز متداول بوده است[۴۲]؛ اگر چه به دلایل ویژه تاریخی و سیاسی اعتقاد به عصمت، تا قبل از عصر امام صادق و امام باقر(ع)، بروز و نمود چشمگیری میان شیعیان نداشته است، اما با تکیه بر روایات و نیز قراین و شواهد دیگر می‌توان مدعی شد که اعتقاد به عصمت در آن زمان و نزد شیعیان امری غریب نبوده بلکه در مواردی یا مناطقی این نظریه، باوری عمومی بوده است.
  3. از عصر صادقین(ع) اعتقاد به این مسأله و گفتگو پیرامون آن، به طور گسترده‌تری از سوی امامان معصوم مطرح و توسط اصحاب بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردید.
  4. به لحاظ مفهومی، واژه عصمت در این دوران، اغلب بر عصمت از گناه، اطلاق می‌شد[۴۳] و جهت بیان مصونیت امامان از خطا، اشتباه و فراموشی از واژگان دیگری همچون «مبرا بودن»، «عاری بودن» و «منزه بودن» استفاده می‌گردید.
  5. از نکات مهم دوران صادقین(ع)، توسعه قلمرو عصمت از مصونیت از گناه به مصونیت از خطا، اشتباه، فراموشی و دیگر عیوب، بوده است. در دوران امامان بعد نیز بر همین مطلب تاکید گردید[۴۴].[۴۵]

عصمت در اندیشه متکلمان از آغاز غیبت تا پایان قرن پنجم

ابن قبه

ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی[۴۶] یکی از طرفداران نظریه عصمت پیامبر و امام است. وی عصمت را شرط لازم برای امامت می‌داند[۴۷].[۴۸] ابن قبه رازی از آن طیف متکلمان است که عصمت امام را همانند علم امام در چارچوب دین بیان می‌کنند[۴۹]. او از آنجا که وظیفه اولیه و اصلی امام را در حیطه دین و تبیین و تفسیر آموزه‌های دینی می‌داند، عصمت امام را نیز در همین محدوده بیان می‌کند. او امام را کسی می‌داند که از هر گونه خطا به تعمد یا سهو در این زمینه مصون باشد[۵۰].[۵۱]

توجه به این نکته ضروری است که مسئله عصمت امام از اشتباه در امور عادی یا علمی، نزد متکلمان گذشته چندان مطرح نبوده است، و هرگاه سخن از عصمت به میان می‌آمده، غالباً مراد همان عصمت از گناه یا اشتباه در تبیین دین بوده است. از این رو، نظریاتی که ذیل این دو عنوان مطرح می‌شود، غالباً بر اساس نظریات آنها در مسئله علم امام بوده و در واقع لوازم نظریات آنان در آن مسئله است. از این رو ابن قبه نیز به صراحت در این باره نظریه‌پردازی نکرده است[۵۲].

ابن‌جریر طبری

ابوجعفر محمد بن جریر رستم طبری آملی از متکلمان قرن سوم و چهارم هجری قمری است که اصحاب رجال از او به بزرگی یاد کرده‌اند[۵۳].

از مرحوم طبری نظریات اندکی در باب عصمت وجود دارد. بر اساس این نظریات وی عصمت را یکی از شرایط لازم برای امامت دانسته [۵۴] و آن را امری موهبتی و الهی می‌داند[۵۵]. او معتقد است پیامبر و امام ضرورتا از ارتکاب گناهان معصوم هستند[۵۶].

شیخ مفید

محمد بن محمد بن نعمان العکبری البغدادی متولد سال ۳۳۶ هجری قمری، معروف به شیخ مفید، از متکلمان پرآوازه شیعه در قرن چهارم و پنجم، به شمار می‌آید[۵۷].

نظریات مرحوم شیخ در مسئله عصمت را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد:

  1. عصمت، شرط لازم امامت و امری تفکیک ناپذیر از آن است[۵۸].
  2. عصمت معصومان اعم از پیامبر اکرم (ص) و امامان(ع)، لطف و موهبتی الهی است[۵۹].
  3. عصمت معصوم، منافاتی با اختیار وی در گناه کردن ندارد[۶۰].
  4. مفهوم عصمت در آثار شیخ مفید علاوه بر عصمت پیامبر و امام از انواع معاصی و گناهان، درباره عصمت از اشتباه و فراموشی نیز به کار رفته است[۶۱].
  5. معصوم(ع)، در همه عمر خود از گناهان کبیره معصوم است؛ اما ضرورتاً از گناهان صغیره سهوی که موجب استخفاف او نشود، پیش از تصدی منصب امامت معصوم نیست[۶۲].
  6. معصوم، از اشتباه در تبیین دین و عمل به آن معصوم است[۶۳].

شیخ مفید برهان‌های عقلی و نقلی فراوانی بر اثبات عصمت امام اقامه کرده است که اغلب آنها را می‌توان از ابتکارات وی به شمار آورد؛ هرچند متکلمان پیشین شیعه نیز در این باره مسئله عصمت را با برهان‌های دیگری مستدل کرده‌اند. وی به طور گسترده به تعریف عصمت و بیان ویژگی‌های آن پرداخته است[۶۴].

مسئله عصمت معصومان از گناهان سهوی و نیز عصمت تنها پیامبر اسلام و امامان و نه مطلق پیامبران، از ترک مستحبات، برای نخستین بار از زمان مرحوم شیخ مفید و به دست ایشان مطرح شده مفید[۶۵]، چه اینکه تصریح به امکان اشتباه امام، به دلیل نداشتن علم الهی، دست‌کم در حوزه قضاوت را که البته به تنقیح مناط در دیگر امور غیردینی نیز قابل سرایت است، نخستین بار ایشان ابراز کرده است[۶۶].

سید مرتضی

مرحوم سید، عصمت امام را از بزرگ‌ترین اصول امامت وی دانسته و بحث و نظر درباره آن و تعیین دقیق حدودش را لازم می‌شمرد[۶۷]. او مانند دیگر متکلمان امامیه، عصمت را از ذاتیات و شروط لازم برای امام می‌داند: «إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً»[۶۸].

نظریه مرحوم سید در این باره ناشی از نگاه ویژه او به منصب امامت است؛ بدین معنا که وی وجود رئیس را برای جامعه عقلاً امری ضروری دانسته و او را همان امام می‌شمرد و بر این باور است که چنین رئیسی باید از ارتکاب گناهان معصوم باشد[۶۹].

سید مرتضی، عصمت را از نظر لغوی به معنای منع کردن می‌داند: "أصل العصمة في وضع اللغة المنع، يقال: عصمت فلانا من السوء إذا منعت من فعله به"[۷۰]. وی افزون بر تعریف لغوی عصمت، دست‌کم سه بار به تعریف اصطلاحی آن پرداخته است.

بر اساس یکی از این تعاریف، عصمت چیزی است که با وجود آن، اگرچه مکلف تمکن و قدرت ارتکاب گناه را دارد، از گناه یا ترک واجب امتناع می‌کند: "العصمة ما يمنع عنده المكلف من فعل القبيح و الاخلال بالواجب ولولاه لم يمنع من ذلك مع تمكينه في الحالين"[۷۱]. مرحوم سید مرتضی در تعریف دیگری از عصمت، از ادبیات رایج میان متکلمان آن زمان استفاده می‌کند و عصمت را لطف خداوند به بنده خود می‌شمرد[۷۲].

ویژگی‌های مقوله عصمت از دیدگاه ایشان عبارت‌اند از: اختیاری و الهی بودن عصمت[۷۳]، تکاملی بودن آن[۷۴]، اختصاص نداشتن به گروهی ویژه[۷۵] و تشکیکی بودن عصمت. سید مرتضی، عصمت را دارای مراتب تشکیکی می‌داند؛ یعنی کسی که از فعلی قبیح خودداری می‌کند، از همان عمل، معصوم به شمار می‌آید؛ ولی نمی‌توان او را معصوم مطلق نامید، بلکه معصوم مضاف است؛ یعنی از همان عمل، معصوم است. اگر کسی بتواند از همه گناهان خودداری کند، او را معصوم مطلق می‌نامند و از این روست که پیامبران و امامان که در دیدگاه شیعه امامیه از همه گناهان خودداری می‌کنند، معصوم مطلق به شمار می‌آیند[۷۶].

از نظر وی امام ضرورتا از ارتکاب همه گناهان صغیره و کبیره[۷۷] و نیز اشتباهاتی که در تبیین و عمل به دین، به روی گردانی مردم از او بیانجامد[۷۸]، قبل و پس از تصدی امامت، معصوم بوده و ضرورتا از اشتباه و فراموشی و سهو و نسیان در امور عادی زندگی[۷۹] و نیز ترک مستحبات معصوم نیست[۸۰]

سید مرتضی در آثار متعدد خود، از براهین عقلی و نقلی بسیاری در اثبات عصمت معصومان استناد کرده است[۸۱].[۸۲]

ابوالصلاح حلبی

ابوالصلاح تقی بن نجم بن عبیدالله حلبی، معروف به ابوالصلاح حلبی، از جمله متکلمان معروف قرن پنجم و از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی است. او از متکلمانی است که در زمینه عصمت، به ویژه برهان‌های آن نوآوری‌های زیادی داشته است[۸۳].

خلاصه نظریات مرحوم حلبی در باب عصمت چنین است:

  1. عصمت شرط لازم نبوت و امامت پیامبر و امام است[۸۴].
  2. امام ضرورتا پیش و پس از تصدی منصب امامت از گناه[۸۵] و اشتباه در تبیین دین[۸۶] معصوم است.

مرحوم حلبی را می‌توان از جهت ارائه برهان‌های متعدد عقلی و نقلی یکی از بی‌نظیرترین متکلمان دانست به گونه‌ای که هیچ‌یک از متکلمان قبل از او به اندازه وی برای اثبات عصمت امام اقامه برهان نکرده‌اند[۸۷].[۸۸]

ابوالفتح کراجکی

ابوالفتح محمد کراجکی طرابلسی (۴۴۹ ق، لبنان) از جمله متکلمان معروف قرن پنجم هجری است. وی مانند بسیاری دیگر از متکلمان امامیه طرفدار عصمت پیامبران بوده و در این خصوص امامان را نیز هم‌شأن انبیا می‌داند.[۸۹]. بر این اساس هر مرتبه‌ای از عصمت که برای انبیا ثابت شود برای امامان نیز ثابت خواهد بود.

مرحوم کراجکی در معدود آثار به جای مانده از خود، به طور بسیار گذرا، به یکی از ویژگی‌های عصمت، یعنی اختیاری بودن آن اشاره کرده است: "و انهم معصومون من الخطا و الزلل عصمة اختیار"[۹۰]. وی در این عبارت موجز، مفهوم عصمت را برای عصمت از اشتباه و خطا نیز به کار برده است.

ایشان در آثار خود در موارد متعددی امام(ع) را از گناهان معصوم دانسته است: «امامان(ع) در داشتن کمال، علم و عصمت از گناهان، مانند پیامبران(ع) هستند»[۹۱] وی ضمن بیان اینکه امامان جانشین پیامبر اکرم(ص) هستند، آنها را به هر آنچه مورد نیاز مردم است، عالم می‌داند. حداقل برداشت از این عبارات، عصمت امام از اشتباه در امور مربوط به دین است. وی در این باره می‌نویسد: «تمام حجت‌های خداوند متعالی به همه آنچه مورد نیاز مردم است، احاطه علمی دارند و از اشتباه و لغزش معصوم‌اند»[۹۲].

از برهان‌های مرحوم کراجکی در بحث عصمت امام روشن می‌شود که از نظر وی، عصمت، شرط لازم متصدی منصب امامت است. وی ضمن یکی از برهان‌های خود می‌نویسد: «امام، الگوی مردم در دین و دنیاست، و پیروی از او را خداوند رب العالمین واجب کرده است. پس لازم است اشتباه و لغزشی بر او ممکن نباشد»[۹۳].

او برای اثبات عصمت امام، هم از براهین عقلی و هم از برهان‌های نقلی استفاده کرده است. وی در بحث برهان‌های عصمت، دست‌کم به دو برهان عقلی امتناع تسلسل[۹۴] و پیشوایی امام [۹۵] استناد کرده است[۹۶].

شیخ طوسی

در اندیشه مرحوم شیخ طوسی نه تنها پیامبر و امام معصوم هستند بلکه عصمت شرط لازم نبوت و امامت آنهاست[۹۷]. وی در بیان تعریف اصطلاحی، عصمت را به لطفی تفسیر نموده که معصوم را به انجام واجب و ترک قبیح دعوت می‌کند[۹۸]. وی اختیاری[۹۹] و الهی بودن[۱۰۰] را از ویژگی‌های عصمت دانسته است. از منظر ایشان، امام از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم بوده است[۱۰۱].

نظریه‌ای که برای نخستین بار مرحوم شیخ طوسی در کلام شیعه مطرح کرده، این است که وی امام را نه تنها پیش از تصدی منصب امامت، که از آغاز عمر تا پایان معصوم می‌داند[۱۰۲]. افزون بر آن، مرحوم شیخ طوسی، از کسانی است که پیامبر و به تبع آن، امام را از گناه سهوی نیز معصوم دانسته است[۱۰۳].

شیخ طوسی به طور کلی پیامبر و به تبع آن، امام را از هر عملی که موجب رویگردانی و نفرت مردم از آنان شود، اگرچه آن عمل قبیح نباشد معصوم دانسته است[۱۰۴].

وی امام را از گناهان باطنی و ظاهری[۱۰۵] معصوم می‌داند[۱۰۶]. با این توضیح روشن می‌شود که در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام به طور ضروری و وجوبی از آغاز عمر تا پایان از گناهان سهوی و عمدی معصوم است[۱۰۷].

دیدگاه شیخ در باب قلمرو عصمت معصومان

در اندیشه مرحوم شیخ طوسی، امام (ع) از اشتباه در مرحله عمل به دین اگر به ارتکاب قبیح یا همان گناه سهوی بیانجامد، معصوم است. اما درباره اینکه امام (ع) از اشتباه و فراموشی در امور عادی زندگی معصوم است یا نه، دو دسته عبارت به ظاهر متعارض از ایشان به چشم می‌خورد[۱۰۸].

جمع میان اطلاق و تقیید این عبارات به ظاهر متعارض به این است که گفته شود: از نظر شیخ امام (ع)، در امور مربوط به تبلیغ دین معصوم است اما در امور عادی، ضرورتاً معصوم نیست[۱۰۹].

در دیدگاه مرحوم شیخ، امام (ع) به همه مسائل عالم است. در این صورت عصمت او از اشتباه در نظریات غیر دینی نیز امری روشن خواهد بود[۱۱۰].

ابراهیم نوبختی

مرحوم نوبختی مانند دیگر متکلمان شیعه، عصمت را شرط لازم امامت دانسته و معتقد است قوام امر امامت با توجه به مسدولیت‌های به معصوم بودن وی وابسته است[۱۱۱].

ایشان در تعریف خود از عصمت آن را لطفی از جانب خدای متعال می‌داند که موجب جلوگیری از وقوع انسان در خطا و اشتباه می‌شود[۱۱۲]. بر اساس تعریف وی از عصمت و دیگر عبارات ایشان می‌توان به این نتیجه رسید که از منظر او عصمت دارای دو ویژگی الهی بودن و اختیاری بودن است[۱۱۳].

مرحوم نوبختی، برهان‌های فراوانی را بر عصمت امام اقامه کرده که همگی، عقلی یا عقلی ـ نقلی‌اند و از خلال آنها می‌توان نظریه وی را در قلمرو عصمت به دست آورد.

امتناع تسلسل[۱۱۴]، حفظ شریعت از جمله برهان‌های بسیار معروفی که مرحوم نوبختی به آن استناد کرده و در صدد اثبات عصمت امام از راه آن است، «حفظ شریعت» است[۱۱۵].[۱۱۶]

ماهیت عصمت

دیدگاه متکلمان اسلامی

«می‌توان در تبیین ماهیت عصمت و کیفیت حصول آن سه دیدگاه عمده را در میان متکلمان مسلمان برشمرد که هر یک می‌تواند تقریرهای مختلفی داشته باشند:

  1. دیدگاه اشاعره: خداوند معصوم را به گونه‌ای می‌آفریند که قدرت بر انجام گناه ندارد. حال یا در نفس و بدن وی خلقت ویژه‌ای را رعایت می‌کند که معصوم، معصوم می‌شود یا از نظر نفس و بدن مانند سایر افراد است، اما قدرت بر انجام گناه ندارد.
  2. دیدگاه معتزله: همان نظریه «لطف مطلق» است؛ یعنی عصمت «لطفی» است از طرف خداوند که به کمک آن، آدمی به اختیار خود گناه نمی‌کند و هیچ وابسته به این نیست که از طرف خود معصوم مقدماتی فراهم شده و قابلیتی برای پذیرش این لطف باشد. خداوند به هر وسیله‌ای اسبابی را فراهم می‌سازد که شخص به اختیار خود از گناه اجتناب ورزد. دو دیدگاه فوق هرگز نمی‌توانند تبیین عقلانی موجّهی از عصمت ارائه کنند و دچار اشکال، ابهام بوده، سؤال‌های متعددی را بدون پاسخ می‌گذارند؛ اما در مقام مقایسه این دو دیدگاه، می‌توان گفت دیدگاه اشاعره عقلانی‌تر است؛ چون مبتنی بر مبنای اشاعره در جبری بودن افعال و حالات انسان است؛ اما دیدگاه معتزله هیچ مبنای روشنی برای نزول چنین لطفی بر معصومان ذکر نکرده است.
  3. دیدگاه امامیه: عصمت یک حالت، صفت، نیرو یا ملکه نفسانی و روحی یا یک علم و شناخت ویژه‌ای است که انسان را از ارتکاب گناه باز می‌دارد یا از خطا و سهو مصون می‌دارد. این مصونیت درونی که از آن به عصمت تعبیر می‌شود، طی دوره‌های طولانی، تقریرهای گوناگونی از آن عرضه شده است. بیشتر تقریرها در اینکه این حالت، لطف و موهبت الهی و توفیقی است از سوی حق، با هم مشترک‌اند؛ اما در کیفیت علیت قابلی که موجب می‌شود معصوم مشمول این لطف و موهبت قرار گیرد، اختلافاتی با هم دارند.

برخی مانند شیخ مفید و سید مرتضی، اعتصام به حبل و عصمت الهی را ملاک پذیرش این لطف قرار داده‌اند و بعضی مانند شیخ طوسی، تهذیب و ترویض نفسانی را علیت قابلی دانسته‌اند؛ بعضی مقدمات چهارگانه یعنی ملکه عفت و تقوا، علم به عواقب گناه، تأکید این علم به وسیله وحی و الهام و تنبیه بر خطا و ترک اولی را زمینه پذیرش لطف و موهبت عصمت می‌دانند؛ عده‌ای نقش بیشتری برای ملکه قایل شده‌اند و بعضی دیگر بر علم و حالت کشف الغطایی آن تأکید ورزیده‌اند؛ بعضی عصمت را اعلا مراتب تقوا دانستند و بعضی دیگر عشق و محبت شدید معصوم به خداوند و تحت جذبه عرفانی حق واقع شدن را نکته عصمت انبیا و اولیا برشمردند؛ بعضی به وصف غریزی و فطری بودن آن و استعداد ویژه معصوم برای تأییدات ویژه الهی عنایت داشتند و دیدگاه‌های ترکیبی مختلفی نیز از نظرگاه‌های دیگر به عنوان تبیین حقیقت عصمت ارائه شده است. علت عرضه این ترکیب‌ها عدم تنافی و تخالف این نظرگاه‌ها با یکدیگر بوده است»[۱۱۷].

اقوال متکلمان امامیه

متکلمان امامیه در این باره چند قول دارند که در ادامه آنها را بیان و بررسی می‌نماییم.

ملکه نفسانی و عقل بالا

اولین تفسیر این است که ماهیت عصمت را دو چیز تشکیل می‌دهد: یکی ملکه نفسانی و دوم عقل بالا.چنانچه برخی متکلمین معتقدند: "شاید صحیح‌ترین تعبیر از عصمت این است که عصمت از ملکه نفسانی و عقل بسیار بالا تشکیل شده است که این عقل و ملکه از اسباب و زمینه‌های اختیاری و غیر اختیاری در معصوم می‌باشد"[۱۱۸]. تقریر شیخ طوسی بسیار متین و دارای امتیازها و اشکال‌های احتمالی است، که آنها را یادآور می‌شویم.

نقد

  1. معلوم نیست کدام یک از دو چیز (ملکه نفسانی و عقل بالا) از ریشه‌های اختیاری است و کدام یک از اسباب غیر اختیاری است.
  2. منظور ایشان از عقل بالا مشخص نیست که آیا عقل عملی در اجتناب از معاصی است یا منظور علم به احکام شریعت و حوادث اجتماع است، لذا به دلیل ابهام در مراد گوینده، اشکال احتمالی وارد است[۱۱۹].

غریزه مانع از حدوث انگیزه گناه

این تعریف، ماهیت عصمت را غریزه‌ای می‌داند که از حدوث انگیزه گناه در معصوم جلوگیری می‌کند و با نبود انگیزه گناه، با اختیار خود، از معاصی دوری می‌کند. چنانچه گفته‌اند: "مراد از عصمت، غریزه‌ای است که ممتنع باشد، با آن غریزه، صدور داعیه گناه و به سبب امتناع داعیه گناه ممتنع باشد، صدور گناه با فرض قدرت بر گناه"[۱۲۰].

نقد

  1. این گروه مرادشان را از غریزه، بیان نکردند که آیا از مقوله تقواست یا علم به اسمای الهی یا علم به عواقب گناه و پاداش الهی در طاعت است و یا مراد از غریزه، عقل است؟
  2. از ظاهر کلام ایشان در "گوهر مراد" فهمیده می‌شود که مرادشان از غریزه، همان عقل غالب است که انگیزه گناه را از معصوم ممتنع می‌کند[۱۲۱].
  3. این بیان فقط عصمت از گناه را شامل است، ولی عصمت از نسیان و اشتباه را شامل نمی‌گردد.
  4. عقل بالا به تنهایی موجب عصمت نمی‌شود و چه بسا نقض اجتماعی زیادی دارد، چون افرادی که صاحب عقل بالا بودند در طول تاریخ کم نیستند و این عقل بالا موجب عصمت آنها نگردیده است.
  5. بیان فوق، عصمت علمی را دربرنمی‌گیرد، بلکه فقط عصمت را در دایره گناهان عملی محدود می‌کند.[۱۲۲].

ملکه نفسانی

این تفسیر در بیان ماهیت عصمت به این معناست که عصمت، ملکه‌ای نفسانی است که از علم به عواقب گناه و مناقب طاعات حاصل می‌گردد و با پیاپی آمدن وحی تأیید و تأکید می‌گردد. بنابراین اگر ترک اولی از معصوم سر زده؛ یعنی اگر مستحبی مثل نماز شب ترک شد یا مکروهی از معصوم سر زد یا اگر گناه صغیره‌ای مرتکب گردید مورد عتاب و مؤاخذه الهی قرار می‌گیرد تا منجر به ابتلا به گناهان کبیره و ترک واجب نگردد.

اکثر حکمای قدیم و بعضی از معاصرین همین بیان را در تفسیر حقیقت عصمت گفته‌اند؛ از جمله تفتازانی و عضدالدین ایجی و فاضل مقداد این قول را به حکما نسبت داده‌اند و گفته‌اند: عصمت در نزد حکما ملکه‌ای است که از فجور و معاصی منع می‌کند و به وسیله علم به عواقب گناه و مناقب طاعات، حاصل می‌شود و با پیاپی آمدن وحی تأکید می‌شود و در موارد ترک اولی و صغایر، مورد اعتراض قرار می‌گیرد[۱۲۳].

نقد

این تفسیر از معتزله و شیعه یک نقطه امتیاز و چند اشکال اساسی دارد. اینکه عصمت را به ملکه علمی اجتناب از معاصی تفسیر کردند، امتیاز آن است و پشتوانه قرآنی و روایی دارد، ولی اشکال‌های متعددی به این تفسیر وارد است:

  1. این تفسیر در باب عصمت انبیا پاسخگوست، ولی درباره عصمت امامان با اشکال مواجه است، چون وحی مختص انبیاست (وحی تشریعی).
  2. این بیان، عصمت از معاصی را پاسخ می‌دهد، ولی عصمت از نسیان و اشتباه و عصمت علمی را شامل نیست.
  3. در این تفسیر، نوعی ابهام در خصوص وصف اختیار معصوم وجود دارد و بیان نگردیده که این ملکه نفسانی آیا اختیاری و کسبی است یا غیر اختیاری و موهوبی و بر فرض موهوبی بودن، آیا سلب اختیار می‌کند یا خیر؟
  4. اشکال دیگر این است که با گفتن تتأكد بتتابع الوحي بالأوامر و النواحي[۱۲۴] عصمت را به زمان نبوت منحصر می‌کند، ولی قبل از نبوت و از حین تولد را شامل نمی‌شود[۱۲۵].

علم غالب

برخی با اشاره به آیه وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۱۲۶] گفته‌اند: علم پیامبر اکرم (ص) دو نوع است؛ یکی تعلیم به وسیله وحی و نزول ملک، و دیگری الهام خفی و القای در قلب بدون نزول ملک و فرشته. لذا قوه عصمت نوعی از علم غالب است که با علوم کسبی به دست نمی‌آید، بلکه وابسته به موهبت الهی است که تمام قوا را تحت اختیار دارد و صاحب عصمت را از گمراهی و خطای مطلق بازمی‌دارد. البته در روایات هم به این مطلب اشاره شده است که برای پیامبر و امام روحی به نام روح القدس وجود دارد که آنها را از معصیت و خطا بازمی‌دارد. قرآن کریم نیز به دو نوع علم و شیوه تعلیم انبیا اشاره دارد: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ...[۱۲۷].

و در جایی دیگر می‌فرماید: وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...[۱۲۸].

مراد این است که در آیه اول روح معلمه، کلمه هادیه را به سوی نبی مکرم اسلام القا می‌کند و در آیه دوم روح القدس پیامبر اکرم را به انجام خیرات و عبادت خدای سبحان تسدید می‌کند. در نهایت می‌توان عصمت را اینطور معنا کرد[۱۲۹]: "عصمت، وجود امری است در معصوم که او را از خطا و معصیت بازمی‌دارد"[۱۳۰].

این بیان در باب حقیقت عصمت دارای نکاتی برجسته است و پشتوانه قرآنی و روایی دارد و در نهایت متانت و دقت بیان گردیده است و در میان پنج تفسیر گذشته، بهترین بیان است.

امتیازهای این تفسیر را می‌توان در چند مورد بیان کرد:

  1. این تفسیر، عصمت را علم موهوب الهی بیان کرده است که این علم موهوب به صورت الهام قلبی به پیامبر و امام می‌رسد و شاخصه این علم موهوب، عصمت امام (ع) از خطا و نسیان در حوادث و وقایع و قضاوت‌های خارجی و گناه، همین‌طور عصمت علمی امام در شریعت و احکام است.
  2. این تبیین، محدودیت زمانی ندارد و از ابتدای تولد را شامل می‌شود.
  3. عصمت را به طور مطلق بیان کرده‌اند نه نسبی، لذا عصمت از جمیع خطاها و گناهان عمدی و سهوی را شامل می‌شود.
  4. با بیان علمی عصمت، اختیار را از معصوم سلب نکرده، بلکه معصوم را صاحب اختیار می‌داند.

نقد

این تفسیر با همه دقت و علمی بودن و پشتوانه قرآنی و روایی داشتن، این اشکال احتمالی در آن دیده می‌شود که ایشان عصمت امام (ع) را با توجه به قرآن و روایات، نوعی علم غالب موهوب الهی معرفی کرده است. البته این کلام در تبیین عصمت امام در حوادث خارجی و قضاوت‌ها و علوم و احکام شریعت بسیار عالی است، چرا که این علم، موجب مصونیت امام از اشتباه می‌گردد، ولی در عصمت عملی امام این علم موهوب کافی نیست، بلکه محتاج به انتخاب و عشق و تقوای الهی است که زمینه علم موهوب الهی است، مگر اینکه علم موهوب، خود زمینه تقوا باشد که در این صورت به کلام علامه اشکالی وارد نیست[۱۳۱].

ملکه علمی و عملی

آخرین تفسیر در ماهیت عصمت، عصمت را دارای دو بخش می‌داند؛ یکی عصمت عملی و دیگری عصمت علمی. معصوم در بخش عصمت عملی، صاحب ملکه اجتناب است که با تلاش و مجاهدت و تقوا و مبارزه با نفس و محبت و عشق‌ورزی به ساحت قدس ربوبی و توجه تام به اسما و صفات الهی و انجام فرمان‌های پروردگار و تسلیم رضای حق بودن در تمام مراحل زندگی، زمینه را برای الهام‌های خفی ایجاد می‌کند تا با اختیار و انتخاب خود هر آنچه را که مورد رضای حق باشد در زندگی پیاده کند و از هر آنچه که مورد غضب الهی است دوری ورزد و با این زمینه‌سازی، عصمت را برای خود فراهم آورد؛ به گونه‌ای که وقوع معصیت به مرحله امتناع عادی برسد. از طرفی معصوم، عصمت علمی را با اعطای وهبه پروردگار کسب می‌کند تا موجب عصمت امام از خطا و نسیان در اندیشه گردد. بر اساس این تفسیر، "عصمت، ملکه علمی و عملی است که افراد معصوم را از هر گونه گناه عمدی و سهوی، جهل، خطا، سهو، نسیان و مغالطه در اندیشه باز می‌دارد"[۱۳۲].

به نظر می‌رسد که این بیان در میان تفاسیر متکلمان و شش تفسیر گذشته عقل گرایان، از جهاتی بهترین بیان باشد، چرا که دارای دو بعد است؛ یعنی هم عصمت عملی معصومین و هم عصمت علمی ایشان را بیان کرده است. از طرفی عصمت را نتیجه تلاش و مجاهدت معصومین دانسته است. با این وصف، عصمت، اختیاری و ریشه آن، ارادی است. همچنین عصمت را موهوبی دانسته تا در زمینه علمی و سهو و نسیان دچار اشکال نباشد[۱۳۳].

منشأ عصمت

در اینکه منشأ عصمت چیست و چه عامل یا عواملی موجب می‌شود تا معصومان در مقام عمل به اختیار خود آلودگی‌ها را ترک کنند و از خطا و نسیان نیز در امان باشند، دیدگاه‌های مختلفی از سوی متکلمان اسلامی مطرح شده است:

  1. اجتماع چهار عنصر: برخی معتقدند اجتماع چهار عنصر موجب پیدایشِ صفت عصمت (لطف خفی) می‌شود که عبارت‌اند از: وجود خاصیتی در نفس یا بدن معصوم؛ علم و یقین نسبت به زیان‌ها و مفاسد معاصی و فوائد طاعات؛ وحی یا الهام مستمرّ به معصومان، بینش ایشان نسبت به حقیقت معاصی و طاعات را موکد و عمیق می‌سازد؛ توجه به اینکه در صورت ترک اولی و راجح، مورد مواخذه و سخت‌گیری الهی قرار خواهد گرفت[۱۳۴].
  2. علم خاص: بسیاری از اندیشوران اسلامی، منشأ عصمت را نوعی خاصّ از علم و آگاهی می‏دانند[۱۳۵].
  3. علم و اراده: برخی دیگر عصمت را معلول علم و اراده معصومان دانسته‌اند[۱۳۶].
  4. اراده قوی و حسن انتخاب: برخی عصمت را زاییده اراده قوی و حسن انتخاب می‌‌دانند[۱۳۷].
  5. تمامیت عقل: برخی از حکمای الهی، تامّ و کامل بودن «قوّه عقل» را ریشه و منبع «عصمت» شمرده‏‌اند[۱۳۸].
  6. مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی: برخی دیگر هم مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی همچون وراثت، لطف الهی، تربیت خانواده و ... را منشأ عصمت می‌دانند[۱۳۹].

اقسام عصمت

عصمت موهبتی و عصمت اکتسابی

عصمت اکتسابی یا اختیاری نوعی از عصمت است که در آن انسان با اختیار و اراده خود و با مبارزه با هوای نفسش، از گناه دوری می‌کند[۱۴۰]. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به‌ واسطه وجود نیرویی که خداوند در او قرار داده، از گناه اجتناب می‌کند[۱۴۱].

در اینکه عصمت با اکتساب حاصل می‌شود، یا با موهبت الهی، اختلافی میان متکلمان اسلامی دیده نمی‌شود و به جرأت می‌توان گفت که تمام متکلمان در این خصوص قائل به موهوبی بودن عصمت هستند[۱۴۲].[۱۴۳]

عصمت استحقاقی و عصمت تفضلی

بحث دیگری که میان متکلمان اسلامی مطرح شده این است که آیا عصمت، استحقاقی است یا تفضّلی. این بحث به بحث اختیار در عصمت و مجبور بودن یا نبودن معصوم در ارتکاب معاصی و عدم ارتکاب آنها بازمی‌گردد. از نظر عقل، اگر عصمت مستلزم مجبور بودن شخص معصوم در انجام طاعات و ترک گناهان باشد، در این صورت شخص معصوم مستحق ستایش و مدح نخواهد بود؛ چراکه وجود این صفت در او فضیلتی برای وی به شمار نیامده و بنا به فرض مذکور او مجبور به ترک گناه بوده و اصلا قدرت بر انجام آن را ندارد[۱۴۴]. از آنجا که غالب متکلمان اسلامی غیر از اشاعره، قائل به اختیار شخص معصوم هستند، بنابراین عصمت را امری تفضلی می‌دانند نه استحقاقی[۱۴۵].

گستره عصمت

گستره عصمت معصومان به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.

گستره زمانی

در گستره زمانی، عصمت معصومان به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت یا امامت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود

  1. عصمت پیش از تصدی منصب (نبوت یا امامت): بحث از قلمرو عصمت معصومان اعم از پیامبران و امامان و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و امامت و پس از آن تا عصر امامان اهل بیت(ع) دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید ائمه در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت بوده است[۱۴۶].
  2. عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت): یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران و امامان معصوم از گناه پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم(ع) مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است[۱۴۷]. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛ عصمت در تفسیر و تبیین وحی؛ عصمت از اشتباه، خطا و فراموشی در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی و عصمت از گناه.

گستره متعلق (ابعاد عصمت)

مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که امام(ع) در آنها معصوم است. به بیان دیگر می‌‌توان عصمت امام را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:

عصمت عملی

  1. عصمت از گناهان صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب: تمامی متکلمان شیعه پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند[۱۴۸].
  2. عصمت از سهو: مرحوم صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۱۴۹] و نیز خواب ماندن از نماز[۱۵۰]را نفی می‌کند. اما پس از او مرحوم شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۱۵۱] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم می‌داند. متکلمان متأخر غالباً قائل به ضرورت عصمت امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر پیامبران و امامان را معصوم از سهو می‌دانند.
  3. عصمت از نسیان: فراموش کردن احکام الهی از جانب انبیا (ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ[۱۵۲] می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمی‌شود.
  4. عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات: مسأله عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی هر چند با برخی روایت‌ها قابل استنباط است اما در منابع کلامی امامیه تا زمان مرحوم شیخ مفید مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی متکلمان متأخر، فراهم آورد[۱۵۳].[۱۵۴]

عصمت علمی

مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا امام در نظریاتی که ارائه می‌‌کند، از اشتباه معصوم است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی امام با واقع مطابق است؟ این بخش از عصمت نیز می‌‌تواند دارای انواع زیر باشد:

  1. عصمت از اشتباه در تبیین دین پیش یا پس از تصدی منصب: از آنجا که جامعه شیعی و نیز اندیشمندان مسلمان، یکی از اهداف نصب امام را تبیین دین پس از رسول خدا(ص) می‌دانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که امام، ضرورتا از اشتباه در تبیین دین معصوم است[۱۵۵].
  2. عصمت از اشتباه در نظریات علمی غیر دینی پیش یا پس از تصدی منصب: غالب متکلمان امامیه در پنج قرن نخست، به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی نکرده‌اند، لکن از نظریات آنان درباره مسأله علم امام دست کم می‌توان به لوازم نظریه‌شان در این بخش نیز دست یافت. چه اینکه در میان متکلمان تنها مرحوم طبری و سدآبادی، علم امام را مطلق دانسته‌اند[۱۵۶]. از این رو می‌توان آنان را بر این باور دانست که امام از اشتباه در نظریات غیر دینی معصوم است.
  3. عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی پیش یا پس از تصدی منصب: به نظر می‌رسد تبیین این مسأله در عصر امامان معصوم(ع)، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. در هر حال باید گفت فضای حاکم بر جامعه شیعی، تا پایان قرن پنجم هجری بر معصوم دانستن پیامبر و امام از اشتباه در امور عادی استوار نبوده است[۱۵۷].

اهمیت و جایگاه عصمت

عصمت، یکی از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین مسائل نبوت و امامت در حوزه اعتقادات است که هر یک از فرقه‌ها و مذاهب اسلامی از منظر خود به آن پرداخته‌اند. ارتباط بحث عصمت با حجیت قول و فعل فرستادگان و برگزیدگان پروردگار، حساسیت و اهمیت فوق العاده‌ای به این مبحث داده است. شیعه تمام حجت‌های الهی - اعم از نبی، رسول و امام - را معصوم می‌داند، و ذیل مباحث نبوت و همچنین در ضمن ویژگی‌های امام به آن می‌پردازد و معتقد است که پیامبران در عقاید و اعمال، قبل و بعد از بعثت، معصوم‌اند اما از آنجا که اهل سنت به عصمت امامان اعتقاد ندارند؛ بحث عصمت را صرفاً ذیل مباحث نبوت مطرح می‌کنند و معتقدند که انبیا(ع) تنها در دریافت و ابلاغ وحی معصوم‌اند و در بقیه حالات فردی و اجتماعی، ارتکاب اشتباه و خطا از ایشان جایز است. با وجود این می‌توان عصمت را از موضوعات مشترک بین فرق و مذاهب مسلمان به شمار آورد؛ هرچند در مصادیق و جزئیات، اختلافات ریشه‌ای فراوانی وجود دارد[۱۵۸].

ضرورت و امکان عصمت

امکان عصمت

ادله امکان عصمت برای عموم افراد بشر

برخی معاصرین دستیابی به برخی درجات عصمت را برای عموم افراد بشر ممکن دانسته و به ادله‌ای همچون امکان ذاتی[۱۵۹] و برخی عمومات قرآنی دال بر این موضوع، استناد کرده‌اند[۱۶۰].[۱۶۱]

ضرورت عصمت

بحث از ضرورت عصمت پس از بحث امکان عصمت مطرح می‌گردد. هر چند بهره‌مندی از برخی اقسام و درجات مختلف عصمت برای عموم افراد بشر به تناسب جایگاه هر فرد و تقوای او امری ممکن است اما برخورداری از درجات عالیه آن که شامل عصمت عملی و علمی می‌شود تنها برای حجت‌های الهی اعم از انبیا و امامان معصوم(ع)، ممکن بلکه امری لازم و ضروری است.

ضرورت عصمت پیامبران

هدف از بعثت پیامبران هدایت نوع بشر در سایه دستورات الهی است و مقتضای این هدف آن است که پیام‌های خداوند از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی مصون باشد و سالم و دست نخورده به دست مردم برسد تا هیچ گونه شک و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات پیامبران نباشد، به گونه ای که سخن آنها را سخن خدا، و تعلیمات آنها را تعلیمات الهی بدانند، تا از جان و دل آنها را بپذیرند، و صد درصد در برابر آن تسلیم باشند، و به آن اعتماد کنند.

اگر پیامبران از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحریف حقایق و خطا و اشتباه، در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود[۱۶۲]. به علاوه در صورت معصوم نبودن پیامبران مسأله اتمام حجّت نیز حاصل نمی‌شود؛ زیرا همیشه بهانه ای در دست مخالفان خواهد بود که عدم پیروی از تعلیمات پیامبر به خاطر احتمال دروغ و کذب و یا خطا و اشتباه بوده است.

دانشمندان فرق و مذاهب اسلامی غالباً در مورد اصل ضرورت عصمت انبیا نظر واحدی دارند و اختلافات موجود عمدتاً در بعضی از اقسام و مراحل و قلمروی عصمت انبیاست. پرسشی که در مورد عصمت انبیا مطرح می‌شود این است که: اولاً، چه لزومی دارد که انبیا معصوم باشند؟ ثانیاً، صرف عدالت کفایت می‌کند؛ زیرا همان طور که مردم به گفتار علمای عادل گردن می‌نهند و بیش از عدالت و وثاقت و راستی و درستی که در آنها سراغ دارند، انتظار دیگری از آنها ندارند آیا درباره انبیا نیز چنین است؟

در پاسخ به پرسش نخست باید گفت: از دو راه عقل و نقل می‌توان ضرورت عصمت انبیا را تبیین کرد. پیش از تمسک به ظاهر آیات قرآن، توجه به این نکته ضروری است که چون بین عقل و وحی تنافی وجود ندارد، لازم است آیات به گونه‌ای معنا شود که با حکم قاطع عقل، تعارض نداشته باشند. در خصوص عصمت انبیا، در این بخش تنها یک دلیل عقلی را ذکر می‌کنیم. محقق طوسی با عبارتی موجز می‌فرماید: «عصمت برای نبی لازم است تا اطمینان به وی حاصل شود و در نتیجه، غرض حاصل گردد». بنابراین لزوم عصمت انبیا به دلیل وثوق به گفتار، پیام و کردار انبیاست[۱۶۳].

برخی از محققان دلیل ضرورت عصمت انبیا را چنین بیان می‌کنند: وقتی وجود خداوند - با همه صفات جمال و جلال او -ثابت شد و وحی ممکن و نبوت عامه اثبات گردید، مطلب دیگری که عقل به آن حکم خواهد کرد، لزوم عصمت انبیا در دریافت و ابلاغ وحی می‌باشد، یعنی خدایی که برای هدایت بندگان، پیامبری را بر می‌گزیند، ضرورتاً پیامبری که از هرگونه سهو و نسیان - چه رسد به عصیان - در دریافت و ابلاغ وحی معصوم باشد، خواهد فرستاد؛ زیرا در غیر این صورت با حکمت نبوت و انزال کتب و ارسال رسل - که ریشه در حکمت آفرینش دارد - سازگار نخواهد بود. حکمت برانگیختن رسولان، هدایت ناس است و راهنمایی مردم در صورتی حاصل می‌شود که پیام آور خدا از خطا و سهو و نسیان در دریافت و رساندن وحی معصوم باشد. این اصل کلامی ریشه در صفات الهی، از جمله علم و قدرت و حکمت آفرینش، حکمت تشریع، و بالاخره تنزه خداوند از هرگونه قبح، ظلم و عبث دارد. اگر رسولی در دریافت یا رساندن وحی خطا کند، جهل یا عجز و یا ناشایستگی در کار ربوبی را نشان خواهد داد، بلکه اگر پیامبری ضرورتاً معصوم نباشد، یا در هدایت وی اشتباه عمدی یا سهوی رخ خواهد داد و یا لااقل، امت اعتماد لازم بر خصوص پیامبری او، یا الهی بودن همه تکلیف و پیام‌هایش نخواهند داشت. در قسم اول، اغرا به جهل و گمراهی مردم و در صورت دوم، لغو و عبث لازم می‌آید و ساحت مقدس ربوبی از هر دو امر منزه است[۱۶۴].

در پاسخ به پرسش دوم می‌توان گفت: فرق میان انبیا و علما در این است که منبع گفته‌های انبیا عالم غیب و ماورای ماده است و در صورت احتمال خطا یا تعمد کذب، راه تشخیص آن برای مردم عادی و خبرگان بسته است؛ برخلاف منبع آرای علما که در دسترس قرار دارد و اهل فن و آگاهان از دلایل علمی، امکان بررسی و دسترسی به صحت قضیه را دارند. از این رو پیوسته اهل خبره و کارشناسان، در پی آن هستند که درجه قوت و ضعف دلایل هر عالم را سنجیده، درستی و نادرستی، یا اعلم بودن وی را تشخیص دهند؛ زیرا منابع اصلی (کتاب، سنت، اجماع، عقل) در دست است و به کتب استدلالی نیز می‌توان رجوع کرد.

ولی برای کسی که بخواهد صحت گفتار یک پیامبر را بسنجد، چنین معیارهایی وجود ندارد؛ در صورت احتمال خلاف در گفتار یک پیامبر، هرگز نمی‌توان با علوم عادی بشری آن را تبیین کرد، بدان جهت که مصدر گفته‌های او وحی است و از ماورای ماده خبر می‌دهد که در دسترس بشریت عادی نیست؛ از این رو برای صحت سنجی نبوت و صدق اصل رسالت، صرفاً به ایمان و معجزه نیاز است و در صورت شک، راه دیگری وجود ندارد؛ از این رو تا دلیل صدق وی یعنی همان عصمت، وجود نداشته باشد، نمی‌توان به صرف عدالت ظاهری در انبیا بسنده کرد. آیت‌الله معرفت فلسفه ضرورت عصمت انبیا و تفاوت آنها را با مصلحانی که معصوم نیستند، چنین تبیین می‌کند: پیامبر، معصوم‌ترین موجود عالم است و اگر بار سنگین وحی بر دوش نااهلی آلوده گذاشته شود، قادر به رساندن وحی به سر منزل مقصود نیست. پیامبران از عالم غیب خبر می‌دهند؛ عالمی که دسترسی به آن برای مصلحان و مجتهدان غیر معصوم امکان پذیر نیست، بنابراین، برای خداوندگاران دین و دیانت، عصمت شرط است[۱۶۵].[۱۶۶]

ضرورت عصمت امامان

اگر بگوییم عصمت برای امامان ممکن است؛ معنایش این است که عصمت، ذاتاً برای امامان امتناع ندارد و با فرض وقوع عصمت، هیچ محالی لازم نمی‌آید. برای روشن شدن این ادعا باید در دو مقام بحث شود: اقتضای عصمت و موانع عصمت.

  1. اقتضای عصمت: آنچه که در باب عصمت انبیاء مقتضی است در باب عصمت امامان هم اقتضا دارد، زیرا امامت، دنباله نبوت و به قول قرآن، افضل از نبوت است؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَإِذِ ابْتَلَا إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۶۷]. یکی از نکاتی که از این آیه فهمیده می‌شود این است که اگر امام، معصوم نباشد اعتماد ملت از او سلب خواهد شد و لذا از فرمان‌هایش اطاعت نخواهند کرد.
  2. موانع عصمت: این پرسش مهم وجود دارد که آیا عصمت برای امامان، موانعی دارد یا خیر؟ در پاسخ به این سوال می‌گوییم: در باب موانع احتمالی تنها مانعی که اهل سنت به آن اشاره کرده‌اند ـ به استثنای اشاعره ـ مسئله عدم وقوع عصمت برای خلفاست که ربطی به امتناع ذاتی ندارد و ما هم به صورت اصولی با کلام اهل سنت مخالفی. در نظر ما امامان، دوازده نفرند که اولین آنها حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) و آخرینشان حضرت ولی‌عصر (ع) می‌باشند که معصوم و مطهرند[۱۶۸].

شرطیت عصمت

متکلمان اسلامی برای پیامبران و امامان شرایطی را بر شمرده‌اند که دسته‌ای از آنها مورد اتفاق شیعه و سنی هستند، مثل مرد بودن، حر بودن، عالم بودن به امور دینی، عاقل بودن، مسلمان بودن[۱۶۹]. امّا در مقابل برخی از شروط مورد اختلاف فریقین هستند. امامیه برخلاف سایر مذاهب اسلامی، منصوص بودن، عصمت و افضلیت را از شرایط اساسی در انتصاب امام می‌دانند[۱۷۰].

از جمله آیاتی که از آن بر شرطیت عصمت در پیامبران و امامان استفاده شده، آیه ابتلای حضرت ابراهیم (ع) است. آنجا که خدای متعال در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۷۱]. این آیه بر عصمت پیامبر و امام (ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی نبوت یا امامت را نخواهد داشت[۱۷۲].[۱۷۳]

دیدگاه متکلمان

  1. سید مرتضی: وی حجیّت اجماع را به بازگشت آن به قول امام (ع) مستند کرده و در این باره می‌نویسد: إنما قلنا: إن إجماعهم حجّه، لأن في إجماع الإمامية قول الإمام الذي دلت العقول على أن كل زمان لا يخلو منه، و أنه معصوم لا يجوز عليه الخطأ في قول و لا فعل، فمن هذا الوجه كان إجماعهم حجة و دليلا قاطعاً[۱۷۴]؛ اینکه ما قائل هستیم اجماع علماء شیعه حجت است، برای این است که در اجماع امامیه قول امام وجود دارد. امامی که ادلّه عقلی دلالت می‌کنند بر اینکه زمین هیچ‌گاه از او خالی نیست، او معصوم است و خطا در گفتار و کردار او ممکن نیست. از همین جهت است که اجماع عالمان شیعه حجت است و حضور معصوم دلیل قاطعی بر اعتبار اجماع.
  2. خواجه نصیرالدین طوسی: ایشان علاوه بر یادآوری کمال فهم، هوشمندی و مبرا بودن حجت‌های الهی از اموری همچون خطا، سهو و نسیان می‌افزاید: كلما ينفّر عنه من دناءة الآباء وعهر الأمهات و الفظاظة و الغلظة و الأبنة و شبهها و الأكل على الطريق و شبهه[۱۷۵]؛ [پیامبر و امام باید] از آنچه که نفرت‌آور است منزه باشد. به مانند پستی و فرومایگی در نَسَب پدری و مادری، بد اخلاقی، تندخویی، امراض روحی و جسمی، ابتلاء به ابنه و مانند آن، و از غذا خوردن در مسیر راه و مواردی از این قبیل پرهیز کند.
  3. علامه حلی: ایشان نیز در توصیف معصوم می‌نویسد: إنه لا يجوز أن يقع منه الصغائر و لا الكبائر، لا عمداً و لا سهواً و لا غلطاً في التأويل، و يجب أن يكون منزهاً عن ذلك من أول عمره إلى آخره[۱۷۶]؛ سر زدن گناهان بزرگ و کوچک از معصوم جایز نیست، خواه عملی باشد و خواه سهوی.
  4. فاضل مقداد[۱۷۷]: ایشان در شرح عبارت علامه حلی می‌گوید: أصحابنا حكموا بعصمتهم مطلقاً، قبل النبوة و بعدها[۱۷۸]؛ علماء شیعه به عصمت امامان به طور مطلق، چه قبل و چه پس از نبوت حکم کرده‌اند. از نظر ایشان، پیامبران در حوزه‌هایی همچون: عقاید، افعال، تبلیغ دین و امور عرفی عصمت دارند. بر این اساس، برخی از عالمان شیعه معتقدند که معصوم در موضوعات و مصادیق نیز دچار اشتباه نمی‌شود.
  5. مرحوم مجلسی: ایشان به نقل از کتاب «عقائد شیخ صدوق» می‌نویسد: «عقیده ما درباره پیامبران، فرستادگان، پیشوایان و ملائکه این است که اینان از هر پلیدی، پاکند و مرتکب گناهان کوچک و بزرگ نمی‌شوند».[۱۷۹]. علامه مجلسی تصریح می‌کند که این تعریفی که شیخ صدوق از عصمت به دست داده است، مورد اتفاق تمامی علماء شیعه و از ضروریات مذهب امامیه است. ایشان می‌نویسد: عصمت به این معنا در شأن اهل‌بیت (ع)، به دلیل اجماع و روایات بسیار ثابت شده است، به طوری که این اعتقاد در زمره ضروریات مذهب امامیه به شمار می‌رود. علماء شیعه برای اثبات عصمت، به دلیل‌های عقلی نیز استدلال می‌کنند[۱۸۰].[۱۸۱]

فرق عصمت با عدالت

در میان مشاغل جامعه، برای آن دسته از شغل‌ها و منصب‌ها که حساسیت بالاتری دارند؛ مثل امامت جماعت و جمعه، قضاوت، مرجعیت و رهبری امت شرایطی در نظر گرفته‌اند که از جمله آنها "عدالت" است. از سویی امام نیز از آن جهت که رهبری مذهبی امت و قضاوت در امور اجتماعی مردم را برعهده دارد، این موضوع را در ذهن به وجود می‌آورد که، شاید مراد از شرط عصمت برای امام، همان عدالت باشد، لذا این نکته، محتاج بحث و بررسی است. در یک تبیین می‌توانیم میان عصمت و عدالت، دو وجه امتیاز و افتراق قائل شویم و یک وجه اشتراک.

در وجه اول امتیاز این دو چنین گفته‌اند که با داشتن عصمت، صدور گناه ممتنع می‌گردد، ولی با وجود عدالت، صدور گناه ممتنع نیست. خداوند به معصومین ملکه‌ای علمی عطا کرد که آنها را از وقوع در گناه و ارتکاب معاصی بازمی‌دارد، و با این ملکه علمی صدور گناهان صغیره و کبیره از آنها ممتنع می‌گردد و به همین وصف (امتناع صدور گناه) از عدالت ممتاز می‌گردد، چون عدالت، صدور گناه را ممتنع نمی‌کند[۱۸۲].

در تبیین وجه دوم امتیاز میان عصمت و عدالت نیز چنین گفته‌اند: "عصمت، ملکه علمی و عملی است که انسان را از جهل، خطا، سهو و نسیان و مغالطه در اندیشه حفظ می‌کند، ولی عدالت، فقط ملکه عملی است که انسان از گناه عمدی بازمی‌دارد"[۱۸۳]. البته تنها اشتراک میان عصمت و عدالت در همان رتبه پایین عصمت، یعنی عدالت است که اجتناب از معاصی است.

با توجه به این مطالب می‌توان گفت که هر معصومی دارای عدالت است، ولی هر عادلی معصوم نیست»[۱۸۴].

مصادیق عصمت

عصمت پیامبران

با توجه به آنکه هدف از بعثت پیامبران هدایت نوع بشر در سایه دستورات الهی است به مقتضای این هدف لازم است پیام‌های خداوند از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی مصون بوده و دست نخورده به مردم برسند تا هیچ گونه شک و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات پیامبران ایجاد نشده و اطمینان کامل به سخنان آنها حاصل شود. روشن است که اگر پیامبران از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحریف حقایق و خطا و اشتباه، در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود[۱۸۵].

عصمت اهل بیت

عصمت امامان

یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و امامان معصوم (ع)، مصونیت آنها از هرگونه گناه، خطا، اشتباه و نسیان است چرا که حجت‌های الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن امامان به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ هدی (ع) از جمله مصادیق عصمت هستند[۱۸۶].[۱۸۷]

عصمت حضرت فاطمه

حضرت فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر خاتم، یکی دیگر از مصادیق معصومان است. شیخ مفید[۱۸۸] اجماع مسلمانان و علامه مجلسی، [۱۸۹] اجماع قطعی شیعیان بر عصمت او را ذکر کرده‌اند[۱۹۰].

عصمت وحی

عصمت وحی به معنای مصونیت، سلامت و خطاناپذیری وحی است. مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی و لازمۀ هدایت انسان‌ها آن است که وحی الهی بدون هیچگونه خطا و اشتباهی به دست مردم برسد[۱۹۱].

عصمت قرآن

عصمت قرآن، یکی از ویژگی‌های اساسی آن است. عصمت قرآن دارای ابعاد و مراتب متعددی است که عصمت معنوی یا تفسیری و عصمت لفظی یا همان مصونیت قرآن از تحریف از آن جمله است. عصمت لفظی به معنای عدم راهیابی باطل، کژی و تحریف در ساحت مقدس این کلام است. عصمت در قرآن یعنی اینکه این کلام بدون هیچ تحریفی در آیات و هیچگونه تعارضی در بین آیات نازل شده و بر تمام کلام‌های دینی دیگر مانند روایات، حجیت و برتری دارد چراکه تمام کلام‌های دینی وابسته به قرآن و نقش تبیین و تفسیر قرآن را دارند[۱۹۲].

عصمت فرشتگان

یکی از موجودات دارای مقام عصمت‌، فرشتگان الهی هستند. البته اگر آنها را مختار و دارای تکلیف و مسئولیت بدانیم، زیرا در غیر این صورت سخن از عصمت آنها منطقی و بجا نخواهد بود. غالب متکلمان عصمت فرشتگان را همچون عصمت انسان‌های معصوم اختیاری دانسته، در بیان حقیقت عصمت آنان و منشأ آن، کما بیش مطالبی شبیه آنچه در عصمت انبیا و ائمه (ع) گفته شده است، بیان می‌دارند[۱۹۳].[۱۹۴]

عصمت حضرت مریم

بی‌تردید حضرت مریم (س) یکی از زنان برگزیده جهان و برخوردار از کرامات و موهبت‌های الهی است. اندیشمندان مسیحی و مسلمان، مقام والای او را ستوده و مناقب فراوانی برای وی یادآور شده‌اند. قرآن کریم نیز همواره از آن حضرت به نیکی یاد کرده و بر طهارت و پاکی او مهر تأیید زده است[۱۹۵].[۱۹۶]

اثبات عصمت

اثبات عصمت پیامبران

از آنجاکه اهل کلام وظیفه دفاع از آموزه‌ها و گزاره‌های دینی را بر عهده دارند، برای پیامبران و رهبران الهی ویژگی خاصی را به نام عصمت اثبات می‌کنند. در اصطلاح اهل کلام رهبران و پیشوایانی که از طرف خداوند متعال عهده‌دار رساندن پیام خداوند به مردم و هدایت خلق به سوی حق می‌گردند، به برهان ضروری باید معصوم باشند. این بدان معناست که رهبران برگزیده خداوند نه تنها از نافرمانی، بلکه حتی از فکر گناه و نه تنها از هر گناه صغیره و کبیره، بلکه از دچارشدن به سهو، اشتباه، غفلت و فراموشی نیز مصون و محفوظ می‌باشند[۱۹۷]. اهل کلام ضرورتاً اثبات می‌کنند که پیامبران (ع) در دریافت و رساندن وحی از هرگونه خطا، فراموشی و غفلت و به طریق اولی از هرگونه دروغ و افترا مبرّایند. افزون بر آن، گروه زیادی از اهل کلام معتقدند پیامبران و راهبران برگزیده حق، از هر نافرمانی و گناهی در رفتار و گفتار مصون‌اند»[۱۹۸].

  1. براهین عقلی: با توجه به آنچه گفته شد مهمترین براهین عقلی اثبات عصمت پیامبران که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت معصومان هستند، عبارت‌اند از: برهان لزوم هدایت بشر؛ برهان وجوب اطاعت از معصوم؛ برهان حفظ شریعت؛ برهان لزوم اطمینان و برهان لطف[۱۹۹].
  2. ادله نقلی:
    1. ادله قرآنی: در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند[۲۰۰].
    2. ادله روایی: در روایات متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا(ع) تأکید شده است[۲۰۱] از جمله آنها روایتی است از امام باقر(ع) که در آن آمده است: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ چون همگی معصوم و پاک‌اند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»[۲۰۲].[۲۰۳]

اثبات عصمت پیامبر خاتم

  1. براهین عقلی: با توجه به آنچه گفته شد مهمترین براهین عقلی اثبات عصمت پیامبر خاتم که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت آن حضرت نیز هست، عبارت‌اند از: برهان لزوم هدایت بشر؛ برهان وجوب اطاعت از معصوم؛ برهان حفظ شریعت؛ برهان لزوم اطمینان و برهان لطف[۲۰۴]
  2. ادله نقلی:
    1. ادله قرآنی: آیات دال بر عصمت رسول خدا(ص) را می‌توان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود: خبر از دوری حضرت از گمراهی و هوای نفس[۲۰۵]؛ امر به اطاعت مطلق از آن حضرت[۲۰۶]؛ معرفی حضرت به عنوان الگوی حسنه[۲۰۷] و تاکید بر عدم ارتکاب فراموشی[۲۰۸].[۲۰۹]
    2. ادله روایی: در روایت نیز به صراحت دربارۀ عصمت پیامبران سخن گفته شده است، چنانکه امام رضا(ع) دربارۀ عصمت پیامبران برای مأمون نوشت: «خداوند فرمان کسی که می‌‌داند مردم را گمراه می‌‌کند واجب نمی‌کند و برای رسالت خویش کسی را انتخاب نمی‌کند که می‌‌داند او به خدا و بندگانش کفر ورزیده و شیطان را به جایی خدا عبادت می‌‌کند»[۲۱۰].

اثبات عصمت امامان اثنی عشر

متکلمان امامیه جهت اثبات عصمت امام به دو گروه از ادله‌ عقلی و نقلی استناد کرده‌اند.

  1. براهین عقلی: ارتباط تنگاتنگ بین هدایت و عصمت باعث شده است تا عصمت برای هادی لازم و واجب باشد تا جایی که هادی اگر معصوم نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد[۲۱۱]. یکی از فلسفه‌های عصمت در امام هم همان ایجاد اعتماد مردم به الگو و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به معارف دین از بین می‌رود[۲۱۲]. برخی دیگر از ادله عقلی که به آن استناد شده است عبارت‌اند از: قاعده لطف؛ برهان وجوب اطاعت از امام؛ برهان نقض غرض؛ برهان تسلسل؛ برهان حفظ شریعت و برهان لزوم اطمینان[۲۱۳].
  2. ادله نقلی:
  3. آیات قرآن مانند: آیه ابتلا[۲۱۴]؛ آیه اولی الامر[۲۱۵]؛ آیه صادقین[۲۱۶] و آیه تطهیر[۲۱۷].[۲۱۸]
  4. روایات: متکلمان شیعه به روایات فراوانی جهت اثبات عصمت امامان(ع) استناد کرده‌اند که اهم آنها به شرح ذیل است: حدیث ثقلین[۲۱۹]؛ حدیث سفینه[۲۲۰]؛ حدیث امان[۲۲۱].[۲۲۲]

اثبات عصمت حضرت فاطمه (س)

در کتب کلامی، تفسیری و روایی به اثبات عصمت حضرت فاطمه(س) با استناد به ادله عقلی اشاره‌ای نشده است. اما از آنجا که در روایات اهل بیت(ع) عنوان «حجة الله علی الحجج» یعنی حجت خدا بر سایر حجت‌ها که مراد همان امامان معصوم(ع) است، بر آن حضرت اطلاق شده[۲۲۳] می‌توان در اثبات عقلی عصمت آن حضرت به برخی ادله عقلی لزوم عصمت حجج الهی اعم از پیامبران و امامان، استناد نمود.

با این حال به ادله نقلی فراوانی اعم از آیات و روایات جهت اثبات عصمت حضرت فاطمه (س) استناد شده که اهم آنها به شرح ذیل است.

  1. آیات قرآن کریم مانند آیه تطهیر: خداوند متعال می‌فرمایند: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۲۲۴]. این آیه از اراده خداوند به از بین بردن رجس از اهل بیت(ع) خبر داده است و بر اساس روایات معتبر، مراد از اهل بیت(ع) در آیه تطهیر، پنج تن آل عبا هستند[۲۲۵]. پس آیه مذکور بر حضرت فاطمه زهرا (س) نیز که در شمار پنج تن است صدق می‌کند[۲۲۶].
  2. روایات:
    1. حدیث فاطمة بضعة منی: حدیث نبوی «فاطمه بضعة منی» یکی از روایات دال بر عصمت حضرت زهرا(س) است[۲۲۷]. اگر حضرت زهرا(س) گناهی مرتکب می‌شد یا حتی فکر انجام آن را در سر می‌پروراند، در این صورت به چیزی خشنود شده بود که خدا از آن ناخشنود است؛ در حالی که حدیث بضعة، رضایت الهی را با خشنودی حضرت فاطمه(س) پیوند داده است. بنابراین این روایت به عصمت هم جانبه آن حضرت دلالت دارد[۲۲۸].
    2. حدیث «یغضب لغضبها»: در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) چنین نقل شده که فرمودند: «همانا خداوند بلند مرتبه با غضب فاطمه غضبناک و با رضایت او خشنود می‌شود»[۲۲۹]. بر اساس این روایت، رضایت و نارضایتی حضرت فاطمه زهرا(س)، محور خشنودی و ناخشنودی خداوند قرار داده شده و این حقیقت، بیانگر عصمت مطلق و همه جانبه آن حضرت است[۲۳۰].
    3. القاب روایی دال بر عصمت: در برخی روایات، القابی برای حضرت فاطمه (س) نقل شده که یا به صراحت بر عصمت آن حضرت دلالت می‌کنند و یا به صورت غیر مستقیم این معنا را می‌رسانند. برخی از آن القاب عبارت‌اند از: فاطمه، صدیقة، طاهرة، مطهرة، بتول، راضیه، تقیه، نقیه، سیدة نساء اهل الجنة و ...[۲۳۱].

اثبات عصمت وحی

  1. ادله عقلی: سه دلیل عقلی بر ضرورت عصمت وحی بیان شده که از مجموع آنها می‌توان عصمت وحی را به اثبات رساند که عبارت‌اند از: عدم تطابق با حکمت الهی و نقض غرض؛ عدم سازگاری با علم نامحدود الهی؛ عدم سازگاری با قدرت بی‌انتهای الهی[۲۳۲].
  2. ادله نقلی: اما اینکه پیامبر اکرم (ص) چگونه حامل وحی یعنی جبرئیل را می‌‌شناخت و یا چگونه متوجه شد این کلام، وحی الهی است، روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «همانا خداوند وقتی بنده‌ای را رسول خویش کند به او سکینه و وقار نازل می‌کند پس آنچه از ناحیه خدا برایش می‌آید برای او مثل امری می‌شود که به چشم خود آن را مشاهده می‌کند»[۲۳۳].

اثبات عصمت فرشتگان

  1. دلیل عقلی: متکلمان صرفا جهت اثبات عصمت فرشتگان وحی به ادله عقلی استناد کرده‌اند که تقریر آن چنین است: غرض اصلی از خلقت آدمی، رسیدن به کمال نهایی و سعادت ابدی است و از طرفی، ابزار و وسایلی که برای درک و شناخت در اختیار انسان‌ها قرار داده شده است؛ یعنی حس و عقل، برای این منظور کفایت نمی‌کنند، از این رو عقل با توجه به حکمت خداوند در می‌یابد که حتماً باید راه دیگری در اختیار آدمیان قرار گیرد و آن، راه وحی و نبوت است. طبیعی است که برای حصول و تحقق این منظور باید پیام خداوند به طور کامل و بدون هیچ دستبردی در اختیار انسان‌ها قرار گیرد و این جز با عصمت و مصونیت فرشتگان امکان‌پذیر نیست؛ چرا که اگر پیام الهی توسط فرشتگان وحی دچار تحریف و تغییر شود؛ یعنی آنها در ابلاغ پیام خداوند معصوم نباشند، در این صورت نقض غرض خواهد شد[۲۳۴].
  2. دلایل نقلی:
    1. آیات قرآن کریم: از نظر قرآن کریم، ایمان به ملائکه الهی از ارکان ایمان به غیب بوده و از شرایط ایمان مؤمن محسوب می‌شود. حدود ۲۰۰ آیه در قرآن در مورد ملائکه، ایمان به آنها، صفات، وظایف و تکالیفشان آمده است. یکی از صفاتی که قرآن برای فرشتگان معرّفی می‌نماید، عصمت است، می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۲۳۵] از آیات قرآن کریم به دست می‌آید که ملائکه هیچ‌گاه از اوامر الهی سرپیچی نکرده. به غیر خواسته خداوند تن در نمی‌دهند.
    2. روایات: امیرالمؤمنین (ع) در مورد خلقت ملائکه خطاب به خداوند عرض می‌کند: «و فرشتگانی که آنها را آفریدی و در آسمان‌ها جایشان دادی، پس نه سستی در آنها وجود دارد، و نه غفلت می‌ورزند و نه معصیتی از آنها صادر می‌شود. ایشان از همه آفریده‌هایت شناخت بیشتری به تو دارند»[۲۳۶].

اثبات عصمت حضرت مریم

از برخی آیات قرآن کریم می‌توان عصمت حضرت مریم را به دست آورد:

  1. آیه اصطفاء: وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ[۲۳۷]. این آیه سه ویژگی اصلی برای مردم بر می‌شمارد: همسخنی با فرشتگان، برتری بر زنان عالم، و طهارت و پاکی[۲۳۸].
  2. آیه ۵۰ سوره مومنون: قرآن کریم در آیه دیگر حضرت مریم را در کنار فرزند معصومش، حضرت عیسی(ع)، به عنوان دو آیه الهی بر مردم معرّفی می‌کند. می‌فرماید: وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ[۲۳۹].[۲۴۰]. حال با توجه به آنکه حضرت عیسی (ع) در شمار انبیای الهی و بلکه از جمله انبیای اوالعزم است که شکی در معصوم بودنشان نیست، لذا می‌توان از کنار هم قرار دادن حضرت مریم (س) با حضرت عیسی(ع) و نام بردن از آن دو به عنوان نشانه‌های خدا، به عصمت حضرت مریم(س) نیز دست یافت.

آثار و کارکردهای عصمت

پیامدهای عصمت در فقه امامیه

ردّ پای تأثیر مبنای اعتقاد به عصمت هنگام پرداختن فقیه به فرایند اجتهاد را می‌توان در چند ناحیه جستجو کرد:

  1. بحث سندی: طرد روایت و عدم اعتبار سند به دلیل تنافی با عصمت: در این مقام روایاتی که عصمت پیامبر(ص) یا امامان را زیر سؤال برده‌اند، سنت غیر واقعی و مطرود تلقّی می‌شوند.
  2. بحث دلالی: توجیه و تأویل ظاهر روایت: فقیه در اینجا با پذیرفتن سند و صدور حدیث، محتوای حدیث را به‌گونه‌ای تفسیر می‌کند که با عصمت ناسازگاری نداشته باشد، گرچه آن معنا غیرظاهر و غیرمتبادر از روایت باشد.
  3. بحث جهتی: حمل روایت بر تقیه: با پذیرش صدور و دلالت سعی می‌شود مضمونی که در حدیث خلاف عصمت تلقّی می‌شود، بر عمل یا گفتار از روی تقیه حمل شود. یکی از موارد بحث جهتی، حمل روایت بر قضیه شخصیه است؛ چون محتوای روایت مطابق موازین اثبات شده توسط ادلّه دیگر نیست. هیچ اطلاقی و عمومی از این روایت را در نظر نمی‌گیرند و بر همان مورد شخصی روایت منطبق می‌کنند.

اصول فقه امامیه

از مباحثی که در اصول فقه امامیه نقش کلیدی دارد و مبحث کلامی عصمت پیامبر (ص) و امامان (ع) به عنوان پایه و پیش فرض اساسی آن مطرح است، حجیّت کتاب و سنت است. کتاب و سنت دو منبع اولیه و پایه‌ای در شناخت احکام خداست.

  1. حجیّت کتاب خدا: بی‌شک قرآن، نخستین و بااهمیت‌ترین منبع برای دریافت و استنباط احکام شرعی است. فقیه در هر قضیه‌ای برای فهم حکم خداوند متعال، در وهله نخست به کتاب خدا مراجعه می‌کند و پس از آن به بررسی منابع دیگر می‌پردازد.
  2. حجیّت سنت: وحی الهی دربردارنده همه جزئیات احکام شرعی نیست. در غالب موارد تنها اصل تشریع حکم در قرآن آمده است و تفاصیل جزئی احکام توسط پیامبر اکرم (ص) در قالب گفتار یا به صورت عملی و رفتاری بیان شده‌اند. به آنچه پیامبر (ص) در مقام تفسیر وحی و تبیین جزئیات شریعت گفته‌اند، سنت نبوی گفته می‌شود[۲۴۱]. همراهی کتاب و سنت و لزوم کنارهم بودن آنها با هم تا روز قیامت در سفارش‌های رسول خدا (ص) و وصایای ایشان به امت اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.
  3. حجیت سیره عقلا: سکوت معصوم در مقابل یک رفتار و عمل، نشانه امضای آن رفتار یا عمل است. نوع عمل یا رفتاری که معصوم مواجه با آن است بر دو نوع است: گاه یک رفتار شخصی و فردی است؛ مانند اینکه معصوم وضوگرفتن یا نماز اشتباه یک شخص را مشاهده کند و گاه معصوم با یک سلوک و پدیده اجتماعی مواجه می‌شود و در مقابل آن سکوت می‌کند. این سکوت در مقابل یک پدیده و رفتار اجتماعی فراگیر که در اصطلاح سیره عقلاییه نامیده می‌شود، دلالت بر امضای آن پدیده و رفتار و مشروعیت آن است[۲۴۲].

شبهات عصمت

شبهاتی که پیرامون عصمت مطرح شده را می‌توان در سه دسته کلی خلاصه نمود:

دسته اول: اخذ اندیشه عصمت در اسلام از ادیان ماقبل

شبهه اول: وجود نداشتن عصمت در کتاب و سنت

شبهه دوم: اندیشه عصمت برگرفته از یهود و نصاری!

شبهه سوم: اندیشه عصمت برگرفته از فرهنگ ایران باستان!

شبهه چهارم: اندیشه عصمت برگرفته از فرقه متصوفه!

شبهه پنجم: اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های زرتشت!

شبهه ششم: اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه!

دسته دوم: شبهات عمومی عصمت

شبهه اول: جبرگرایی در نظریه عصمت

شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی شریعت

شبهه سوم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت انسان

شبهه چهارم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب

شبهه پنجم: غلوآمیز بودن نظریه عصمت

شبهه ششم: عصمت و تبعیض

شبهه هفتم: تنافی عصمت با خاتمیت

دسته سوم: آیات و روایات نافی عصمت

شبهه اول: عصمت و استغفار

شبهه دوم: عصمت حضرت ابراهیم (ع)

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

  1. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، فلسفه وحی و نبوت
  3. سبحانی، جعفر، پژوهشی در شناخت و عصمت امام
  4. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
  5. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
  6. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت
  7. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی
  8. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲
  9. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی
  10. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار
  11. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
  12. یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان
  13. هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار
  14. فرمانیان، مهدی، عصمت امامان شیعه، معارف کلامی شیعه
  15. هادی اکبری ملک‌آبادی و رقیه یوسفی سوته، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
  16. محمد تقی فیاض‌بخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱
  17. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴
  18. عبدالحسین کافی، جواد شفیعیان حیدری، عصمت فاطمه، دانشنامه فاطمی ج۲
  19. شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن، ماهنامه معارف
  20. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی
  21. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن
  22. خراسانی، علی، آیات نام‌دار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱
  23. علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی
  24. محمدی، رضا، عصمت در قرآن
  25. حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا
  26. علی شاه علیزاده، علی گرامی، اسماء و اوصاف فاطمه، دانشنامه فاطمی ج۲
  27. سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان
  28. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن
  29. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. فضل بن شاذان، الایضاح، ص۱۸۳ - ۱۸۵.
  7. مارتین مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص۴۷۰.
  8. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱ ص۳۶۰؛ نکته شایان ذکر این است که شیخ صدوق تأکید کرده است که سهو پیامبر با سهو دیگران تفاوت دارد. سهو پیامبر سهوالنّبی و رحمانی است که به اعتقاد وی برای آنکه مردم در حق پیامبر غلو نکنند و او را پرستش نکنند یا برای اینکه افراد عادی که در نماز دچار سهو می‌شوند، مورد ملامت قرار نگیرند، خداوند پیامبر را به چنین سهوی گرفتار کرده است. درحقیقت شیخ صدوق می‌خواهد با این تبصره مقام نبوت را از شبهه خطا و سهو شیطانی مصون بدارد.
  9. شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۹۰.
  10. شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۹۳.
  11. ابواسحاق نوبختی، الیاقوت، ص۱۹۶. عبارت او در تعریف عصمت چنین است: العصمة لطف يمنع من اختصّ به من الخطاء و لا يمنعه على وجه القهر، و إلّا لم يكن المأثوم مثابا.
  12. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۹۱.
  13. العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما، النکت الاعتقادیة، ص۳۷.
  14. اعلم أن العصمة هي اللطف الذي يفعله تعالى، فيختار العبد عنده الامتناع من فعل القبيح، فيقال على هذا: ان اللّه عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبيح، رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶.
  15. العصمة لطف خفىّ يفعل اللّه تعالى بالمكلّف بحيث لا يكون له داع إلى ترك الطّاعة و ارتكاب المعصية مع قدرته على ذلك، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص۸۹.
  16. ر.ک: کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۱.
  17. هي التنزُّه عن الذنوب والمعاصي صغائرها وكبائرها، وعن الخطأ والنسيان، وإن لم يمتنع عقلاً على النبي أن يصدر منه ذلك، بل يجب أن يكون منزَّهاً حتى عمّا ينافي المروءة، كالتبذل بين الناس من أكل في الطريق أو ضحك عال، وكل عمل يستهجن فعله عند العرف العام، عقائد الامامیة، ص۵۴.
  18. از کارهای سبک و اموری که مایه وهن است به «خلاف مروت» تعبیر می‌شود. شرط یا عدم شرط بودن «مروت» در بحث «عدالت» نیز مطرح است.
  19. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۷ و ۱۹.
  20. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۹.
  21. خواجه نصیرالدین طوسی، نقد المحصّل، ص۳۶۹.
  22. خواجه نصیرالدین طوسی، نقد المحصل، رساله «العصمة» در ضمیمه کتاب، ص۵۲۵.
  23. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۰۱.
  24. النجاة فی القیامة فی تحقیق أمر الامامه، ج۱، ص۵۵.
  25. گوهر مراد، ص۳۷۹.
  26. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۱۱.
  27. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۹؛ فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص۱۹.
  28. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص۱۸۱.
  29. ر.ک: فرقه‌های اسلامی، ص۱۲۸ و ۱۸۳؛ تشیع، ص۹۲ و ۹۳؛ رونالدسون، عقیدة الشیعه.
  30. همیلتن کیب اسلام، بررسی تاریخی، ترجمه منوچهر معصومی، ص۱۳۸.
  31. مؤلّف کتاب اسلام و بررسی تاریخی نیز این دیدگاه را پذیرفته است و می‌گوید: «این مطلب مطابق با فلسفه نور از حکمت‌های کهن بابلی بود که به موجب آن، نور الهی در وجود ائمه تجسّم یافته است؛ نوری که از طریق نسل‌های پیاپی به ایشان رسیده است» هیلتون گیب، اسلام بررسی تاریخی.از این جهت هنگامی که اسلام وارد ایران شد و ایرانیان مذهب شیعه را پذیرفتند، ایرانیان مصداق اعتقادات و افسانه‌های خویش را در وجود امامان جستجو و آنان را مّتصف به صفات فوق بشری کردند؛ از این‌رو مؤلّف در ادامه می‌گوید: هنوز روشن نیست که با طی چه مراحلی این دو شکل اصلی تشیع با هم در آمیختند: عقیده به حق امامت موروثی و تشیع حاوی عقاید سرّی و رمزی؛ اما می‌توان گفت که در قرن‌های سوم و چهارم هجری، این جریان از قبل پیشرفت فراوانی کرده بود. با این همه هرچند به طور کلی معتقدات شیعه از نظر اهل سنت مردود بوده است، تشیع نفوذی قوی در بخش‌هایی از افکار و اعمال اهل سنت داشته است.... سنیان عقیده به نور الهی و معصومیت امام را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، یعنی حضرت محمد را نیز مشمول آن نمودند. مرتضی عسکری، عبدالله بن سبا، ج۱.
  32. گرایش‌های تفسیری در میان مسلمانان، ص۱۲.
  33. رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۲۲۹.
  34. بعضی از معاصران از قول عده‌ای نقل می‌کنند که عصمت جزو تعالیم دین اسلام نمی‌باشد، بلکه اندیشه عصمت توسط عده‌ای از دانشمندان یهودی که اظهار اسلام می‌کردند وارد حوزه اعتقادات اسلام شده است، یعنی درواقع عصمت، بدعتی است که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) دانشمندان یهودی تازه مسلمان شده آن را وارد دین اسلام کرده‌اند یا اینکه عده‌ای از اهل کتاب این عقیده را ترویج کرده‌اند. ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.
  35. ابن تیمیه، مجموعه فتاوی شیخ الاسلام، ج۴، ص۵۱۸؛ همو، منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۶؛ ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه.
  36. از بعضی اهل سنت دیدگاهی نقل شده که می‌کوشد اندیشه عصمت را سیاسی جلوه دهد و آن اینکه: اندیشه امام معصوم یک اندیشه سیاسی محض است و هیچ جنبه دینی ندارد و ریشه آن تخیل شیعه می‌باشد. شیعیان آرزو داشتند بعد از رسول خدا(ص) علی(ع) خلافت را عهده دار شود. بعد از اینکه ابوبکر متولی امر شد، به خود می‌گفتند که بعد از ابوبکر علی(ع) خلیفه می‌شود، اما عمر متولی شد. باز می‌گفتند: بعد از عمر علی(ع) عهده دار حکومت خواهد شد، اما باز عثمان خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی(ع) خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و طلحه، زبیر و عایشه از یک سو، معاویه از سوی دیگر و نیز خوارج در مقابل او ایستادند تا جایی که به شهادت علی(ع) منتهی شد و خلافت به سرسخت‌ترین دشمن علویان یعنی معاویه رسید. شیعه‌ها باز می‌گفتند: معاویه به زودی می‌میرد و خلافت به امام حسن(ع) می‌رسد؛ اما امام حسن(ع) قبل از مردن معاویه به شهادت رسید و با مرگ معاویه خلافت به پسرش یزید رسید و امام حسین(ع) نیز موفق نشد حکومت را به دست گیرد و در عهد امویان و سپس عباسیان اهل بیت در فشار و سرکوب بسیار شدید قرار داشتند. در این جوّ و محیط بود که شیعه به اوج ناامیدی و خیبت افتاد و هیچ تکیه گاه و نقطه امیدی برایش باقی نماند. برای جبران این واقعیت دردناک، اندیشه امام معصوم از طرف شیعه مطرح شد تا بطلان تمام کسانی را که به اهل بیت(ع) ظلم روا داشته‌اند ثابت کنند؛ اما اگر اهل بیت(ع) خلافت را بر عهده می‌داشتند، به هیچ وجه اثری از این اندیشه یافت نمی‌شد. محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۸۸. عده‌ای دیگر می‌گویند: «اندیشه عصمت را شیعیان اختراع کرده‌اند تا بدین وسیله موقعیت والای امامان خویش را در مقابل اهل سنت تحکیم و تثبیت کنند». احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشعیه، ص۳۲۸؛ حسن حنفی، من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۱۹۲.
  37. ر.ک: حسین مدرسی، مکتب در فرآیند تکامل، ص۱۱ - ۱۴.
  38. ن.ک: همین مدخل، ذیل عنوان اثبات عصمت، ادله عقلی و نقلی.
  39. امام سجاد(ع) در روایتی می‌فرمایند: «الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله(ص): فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...»، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  40. به عنوان نمونه امیرمومنان(ع) در یکی از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: «فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و من کل دنیة و کل رجاسة فنحن علی منهاج الحق ...»، نعمانی، کتاب الغیبة، ص۴۴.
  41. بخاری در صحیح خود در بابی با عنوان «المعصوم من عصم الله» و نیز نسائی و بیهقی از طریق ابوسعید خدری از پیامبراکرم(ص) چنین نقل می‌کنند: «ما استخلف خلیفة الا له بطانتان بطانة تأمره بالخیر و تحضه علیه و بطانة تأمره بالشر و تحضه علیه و المعصوم من عصم الله»، بخاری، صحیح بخاری، ج۷، ص۲۳۱؛ نسائی، سنن، ج۷، ص۱۵۸؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۱؛ زراره از امام صادق(ع) و آن حضرت از رسول خدا(ص) روایت کرده که ده امر از پایه‌های اسلام است که دهمین آن عصمت به معنای طاعت است. «بنی الاسلام علی عشرة اسهم ... والعصمة و هی الطاعة»، صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۴۷.
  42. امام سجاد(ع) در روایتی می‌فرمایند: «الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله(ص): فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...»، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  43. ر.ک: صدوق، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۲، ص۱۷۲-۱۷۰، روایت امام رضا(ع).
  44. فرازهای زیارت جامعه کبیره خود شاهدی بر این سخن است. «اشهد انکم الائمة الراشدون المهدیون المعصومون المکرمون المقربون المتقون الصادقون» ... «عصمکم الله من الزلل و طهرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»، صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۶۱۱-۶۰۹.
  45. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۱۶۴ و ۲۱۶.
  46. متکلم برجسته شیعه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، در آغاز معتزلی بود و سپس به مذهب امامیه گروید، وی در ری می‌زیست و پیش از سال ۳۱۹ هجری قمری در همان جا از دنیا رفت. ابن ندیم و نجاشی او را از متبحرترین متکلمان شیعی که منزلتی بزرگ در شیعه داشته است، شمرده و کتاب‌های او را نام برده‌اند. نجاشی و ابن ندیم نام کتاب‌های ابن قبه را به این ترتیب بیان کرده‌اند: کتاب الإنصاف فی الامامة، کتاب المستثبت نقض کتاب أبی القاسم البلخی، کتاب الرد علی الزیدیة، کتاب الرد علی أبی علی الجبائی، المسألة المفردة فی الإمامة؛ ر. ک: محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۲۵؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۷۵-۳۷۶.
  47. ابن قبه، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۹۵-۹۴.
  48. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۶۷-۲۶۶.
  49. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۴-۹۵ و ۱۲۰.
  50. ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۵؛ همو، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱؛ همو، الانصاف، ص۱۳۳-۱۳۴.
  51. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۶۰-۱۶۱.
  52. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۶۸.
  53. احمدعلی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجامی، ص۳۷۶؛ محمدبن حسن طوسی، الفهرست، ص۳۳۹؛ حسن بن علی بن داوودحلی، رجال ابن داوود، ص۱۶۷؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۴۱.
  54. ابن جریر طبری، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین(ع)، ص۵۷۱.
  55. محمدبن جریر طبری، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین(ع)، ص۶۰۰-۵۹۹؛ همو، نوادر المعجزات، ص۹.
  56. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۷۵-۲۷۰.
  57. ابن ندیم (گویا او خود، مرحوم شیخ را دیده است) وی را جلودار علم کلام و رئیس متکلمان شیعه در عصر خود دانسته است. محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادی، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص۲۴۷. نجاشی نیز که یکی از شاگردان شیخ مفید به شمار می‌رود، کمال استاد خود را در علوم کلام، فقه و حدیث، بالاتر از آن دانسته است که توصیف‌پذیر باشد. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص۳۹۹.
  58. مفید محمدبن محمدبن نعمان، وقعة الجمل، ص۷۷.
  59. مفید، محمدبن محمدبن نعمان، تصحیح الاعتقادات، ص۱۲۸.
  60. مفید، محمد بن محمدبن نعمانف المسائل العکبریة، ص۱۱۵.
  61. مفید، محمدبنمحمدبن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.
  62. مفید، محمدبن محمدبن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۲.
  63. مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.
  64. مفید، محمدبن محمدبن نعمان، المسائل العکبریة، ص۱۰۸؛ همو، الافصاح، ص۱۸۶؛ همو، تصحیح الاعتقادات، ص۱۲۸.
  65. محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ۱۰۵-۱۰۴.
  66. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۰۵-۲۷۵.
  67. العصمة في صفات الإمام من أكبر الأصول في الإمامة... فالواجب أن يكون الاشتغال بتصحيحها أكثر؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۱۴۵؛ همو، الامالی، تحقیق سیدمحمدبدرالدین النعانی الحلبی، ج۲، ص۱۴۵؛ همو، الذریعة إلی اصول الشریعة، تحقیق ابوالقاسم گرجی، ج۲، ص۶۵۰.
  68. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۰۷. نیز ر.ک: همان، ص۱۲۴؛ همو، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴ و ج۳، ص۲۰ و ۹۰؛ همو، الانتصار، ص۸۱ و ۴۷۷؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، ص۴۳۰.
  69. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۳۲۶.
  70. "إن العقل يقتضي بوجوب الرئاسة في كل زمان و أن الرئيس لابد من كونه معصوماً مأمونا منه كل فعل قبيح"، سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۹۴.
  71. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۲، ص۲۷۷.
  72. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
  73. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
  74. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۲.
  75. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۵.
  76. "فإن قيل أ فتقولون فيمن لطف له بما اختار عنده الامتناع من فعل واحد قبيح أنه معصوم قلنا نقول ذلك مضافا و لا نطلقه فنقول إنه معصوم من كذا و لا نطلق... و نطلق في الأنبياء و الأئمة(ع) العصمة بلا تقييد لأنهم لا يفعلون شيئا من القبائح"؛ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۳، ص۳۲۶. نیز ر.ک: همو، تنزیه الانبیاء، ص۶۸. گفتنی است در عبارات شیخ مفید نیز نظریاتی به چشم می‌خورد که همین معنا را به طور نسبی به ذهن متبادر می‌کند. ایشان در بحث از اینکه آیا امامان(ع) کلام ملایکه را می‌شنوند یا نه، بر این باور است که این کار، نه تنها برای امامان، بلکه برای شیعیان صدیق که از گمراهی معصوم‌اند نیز ممکن است: "أقول بجواز هذا من جهة العقل و أنه ليس بممتنع في الصديقين في الشيعة المعصومين من الضلال و قد جاءت بصحته و كونه للائمة... واضحة الحجة و البرهان"؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۶۹-۷۰.
  77. سیدمرتضی، الرسائل، ج۱، ص۴۱۳؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۴ و ۷۴.
  78. سید مزتضی، الرسائل، ج۱، ص۱۸.
  79. سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۲۱.
  80. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۶۰؛ همو، همان، ص۲۴.
  81. برهان امتناع تسلسل، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، برهان حفظ شریعت، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۷۹، برهان پیشوایی امام، همان، ج۱، ص۳۰۹، از جمله برهان‌های عقلی مورد استناد وی و آیه ابتلا، همان، ج۳، ص۱۴۱، آیه تطهیر، همان، ج۳، ص۱۳۴ و حدیث ثقلین، همان، ص۱۲۲ از جمله ادله نقلی مورد استناد او جهت اثبات عصمت هستند.
  82. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۳۸-۳۰۷.
  83. ر.ک: گروهی از نویسندگان، معجم طبقات المتکلمین، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۷.
  84. حلبی ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۲.
  85. حلبی ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۰۴.
  86. همان، ص۵۰۶.
  87. برهان امتناع تسلسل، حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۵۰، پیشوا بودن پیامبر و امام، همان، ص۱۷۰ و ۱۷۴، برهان روی گردانی مردم از گناهکار، حلبی، الکافی فی الفقه، ص۶۷، برهان خوار شدن گناهکار، حلبی، تقریب المعارف، ص۱۷۵-۱۷۴ از جمله برهان‌های عقلی مورد استناد وی در اثبات عصمت معصومان و آیات اهل الذکر، حلبی، تقریب المعارف، ص۱۷۹، صادقین، همان، ص۱۷۹، شهادت، همان، ص۱۸۰ و اولی الامر، حلبی، الکافی فی الفقه، ص۹۳ و برخی احادیث نبوی(ص) از جمله ادله نقلی او در این خصوص هستند.
  88. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۵۳-۳۳۹.
  89. کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲.
  90. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰؛ همو، التعجب، ص۱۵.
  91. ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۱۱۲، ۱۷۳ و ۲۰۴.
  92. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰.
  93. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.
  94. "فهو أن علة الحاجة إلیه أن یکون لطفا للرعیة فی الصلاح لیصدها عن ارتکاب القبائح و الفساد و یردها الی فعل الواجب و السداد"؛ ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.
  95. "ان الامام قدوة فی الدنیا و الدین و اتباعه مفترض من رب العالمین فوجب ان لا یجوز الخطا و الزلل علیه و إلا کان الله تعالی قد أمر باتباع من یعصیه و لو لا استحقاقه العصمة لکان إذا ارتکب المعصیة یتضاد مع التکلیف، علی الامة و تصیر الطاعة منها معصیة و المعصیة طاعة و ذلک انها مأمورة باتباعه و الاقتداء به فمتی اتبعته فی المعصیة امتثالا للمأمور من الاقتداء کانت من حیث الطاعة عاصیة لله سبحانه و متی خالفته ولم تقتد به طلبا لطاعة الله تعالی کانت ایضا عاصیة لمخالفتها لمن امرت بالاقتداء به و اتباعه و فی استحالة جمیع ذلک دلالة علی عصمته"؛ ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.
  96. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۵۵ ـ ۳۵۹.
  97. طوسی، محمدبن حسن، تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۷۶، همو، الخلاف، ج۲، ص۳۲.
  98. طوسی، محمدبن حسن، الاقتصاد، ص۷۷.
  99. طوسی، محمدبن حسن، التبیان، ج۸، ص۳۴۰ .
  100. همان، ج۵، ص۴۹۰.
  101. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۲۹-۴۳۰. نیز ر.ک: همو، المبسوط، تحقیق محمدتقی کشفی، ج۳، ص۲۷۰.
  102. الامام (ع) معصوم من اول عمره إلی آخره فی اقواله و افعاله و تروکه...؛ محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۸.
  103. "النبی یجب ان یکون معصوما من القبایح کلها صغیرها و کبیرها قبل النبوة و بعدها علی طریق السهو و العمد وعلی کل حال"؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶.
  104. قد لا یقع من الانبیاء والمرسلین و الائمة (ع) ما ینفر عن قبول اقوالهم و ان لم یکن ذلک قبیحاً؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸.
  105. مرحوم شیخ درباره این دو واژه توضیح نداده است؛ ولی از برهانی که در آینده از وی نقل خواهیم کرد، می‌توان حدس زد که مقصود از گناهان ظاهری، گناهان جوارحی، و مقصود از گناهان باطنی، گناهان جوانحی، مانند حسد و نفاق باشد.
  106. محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
  107. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۶۷.
  108. نبینا محمد (ص) معصوم ـ من اول عمره إلی آخره، فی اقواله و افعاله و تروکه و تقریراته ـ عن الخطأ والسهو والنسیان؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۹۷. نیز ر. ک: همو، التبیان، ج۳، ص۲۵۳؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالحسین مشکوة الدینی، ص۳۶۶. نیز ر.ک: همو، تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۵۲؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، التبیان، ج۴، ص۱۶۵-۱۶۱. نیز ر.ک: همان، ج۷، ص۶۸.
  109. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۷۱ ـ ۳۷۷.
  110. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۹۵-۳۶۴.
  111. حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، ص۲۰۴.
  112. حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، ص۱۹۵.
  113. حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، ص۱۹۶.
  114. این برهان از فلسفه نیاز به امام در جامعه سرچشمه می‌گیرد. نوبختی در این باره می‌نویسد: «امامت، لطفی است که موجب نزدیکی به طاعت خداوند و دوری از گناه می‌شود»، حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶؛ وی همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: "و لان الامة مختلفة في الاحكام فلابد من حجة يقطع اختلافهم و يظهر لنا منه العلم"؛ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶، با توجه به این مقدمات، مرحوم نوبختی می‌نویسد: «عصمت، در امام لازم است؛ وگرنه علت نیازمندی به وی در خود او نیز خواهد بود. پس به تسلسل خواهد انجامید»، حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.
  115. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۴۰۳-۳۹۵.
  116. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۰۱.
  117. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۳۴.
  118. تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۱.
  119. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  120. عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۹۰ و ۱۱۶.
  121. عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۷۹.
  122. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  123. المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴ ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵؛ تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ محمدتقی مصباح یزدی، راه و راهنما‌شناسی، ج۴، ص۱۹۹؛ میر سیدشریف جرجانی، التعریفات، ص۶۵.
  124. المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴.
  125. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۲-۲۶؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  126. «و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  127. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  128. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.
  129. المیزان، ج۵، ص۷۹–۸۱.
  130. المیزان، ج۲، ص۱۳۴.
  131. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  132. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵.
  133. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۳۸-۴۷.
  134. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.
  135. طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.
  136. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۲۰۵.
  137. محمدی ری‌شهری، محمد، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۰.
  138. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه می‏‌نویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّت‌های او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر می‏‌شود تا یکی از قوّت‌های او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.
  139. هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۵۰-۵۴.
  140. سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
  141. سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
  142. به عنوان نمونه مرحوم شیخ مفید، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب خدا برای کسی که می‌داند آن شخص معصوم به عصمت خود تمسک می‌کند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶. از نظر مرحوم صدوق نیز، عصمت معصومان دو ویژگی عمده دارد: نخست: موهبتی بودن عصمت: مرحوم صدوق به طور مستقیم به این بحث نپرداخته است، اما با توجه به مقدمه ایشان بر کتاب فقهی خود، کتاب المقنع، می‌توان گفت که وی بر آن است که عصمت امامان، امری اکتسابی نیست، بلکه موهبتی الهی است: «شهادت می‌دهم که امامان، رشد یافته، هدایت شده و معصوم‌اند.... خداوند آنها را از لغزش‌ها معصوم، و از پلیدی پاک کرده و رجس را از آنها برده است» اشهد ان الائمة الراشدين المهديين المعصومين... عصمهم من الزلل و طهرهم من الدنس و اذهب عنهم الرجس؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، المقنع، ص۴) دوم: اختیاری بودن عصمت: در هیچ یک از کتب مرحوم صدوق در این باره سخنی نیافتیم؛ اما وی در آثار خود روایاتی را نقل می‌کند که با توجه به مبانی و روش روایی او، می‌توانند ما را به درک نظریه‌اش راهنمایی کنند. روایاتی که مرحوم صدوق از امامان پاک(ع) نقل کرده است، بیانگر این حقیقت‌اند که معصوم با اختیار خود گناه نمی‌کند؛ یعنی تا زمانی که معصوم با اختیار خود از لطف و موهبت الهی استفاده نکند، نمی‌تواند خود را از گناه برهاند. از این رو، باید گفت که گناه نکردن معصوم، امری جبری و غیراختیاری به شمار نمی‌رود، بلکه از آنجا که استفاده کردن از موهبت عصمت، منوط به انتخاب و اختیار معصوم است، او علی‌رغم داشتن قدرت ارتکاب گناه، با اختیار خود و استفاده از عصمت خدادادی، از آن می‌پرهیزد«عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۳۲).
  143. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۱۱؛ حسین فاریاب، محمد، عصمت امام، ص ۲۳۵.
  144. علامه حلی، کشف المراد، ص۱۸۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۲۴۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۱.
  145. به عنوان نمونه مرحوم شیخ مفید، می‌فرماید: “عصمت، تفضلی است از جانب خدا برای کسی که می‌داند آن شخص معصوم به عصمت خود تمسک می‌کند”. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.
  146. یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۹.
  147. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۲.
  148. فرمانیان، مهدی، عصمت امامان شیعه، معارف کلامی شیعه، ص۱۹.
  149. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
  150. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
  151. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
  152. «تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.
  153. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.
  154. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۷۰.
  155. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۵.
  156. ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.
  157. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۴.
  158. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۸۱.
  159. در توضیح این دلیل گفته شده که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و امتناع آن برای انسان وجود ندارد لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.
  160. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...، «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹؛ فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸؛ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ، «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  161. به عنوان نمونه: آیت‌الله جوادی آملی می‌فرماید: “انسان می‌تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. عصمت، منحصر در انبیاء و امامان نیست، البته هر پیغمبر یا امامی باید معصوم باشد ولی هر معصومی پیامبر یا امام نیست” تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲؛ آیت‌الله معرفت نیز می‌فرماید: “هر انسانی اگر خود را از همه گناهان وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، خداوند نیز قلب سلیم شخص را به نور فروزان خود تابناک می‌فرماید و او را مشمول عنایت خاص خود قرار می‌دهد، لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در انبیا و امامان منحصر سازیم و دلیل این مطلب، آیات و روایات است” تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.
  162. ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۷، ص۱۸۵.
  163. تجرید الاعتقاد، ص۱۵۵.
  164. مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ص۸۱.
  165. محمدهادی معرفت، تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، گردآورنده خسرو تقدسی نیا، ص۵۳-۵۵.
  166. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۸۲.
  167. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  168. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۸۵-۹۰.
  169. أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیة و...؛ آمدی، سیف‌الدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص ۱۹۱.
  170. یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل، علامه حلی، باب حادی عشر.
  171. پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  172. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
  173. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۹.
  174. الإنتصار، ص۸۱. همچنین ر. ک: فقه القرآن (قطب‌الدین راوندی)، ج۲، ص۹۳.
  175. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۲.
  176. إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۳.
  177. فاضل مقداد دانشمندی فقیه، اصولی و متکلم بوده است. ایشان کتاب‌هایی در اعتقادات تألیف کرده است که هر چند در محافل و حوزه‌های علمی شهرت چندانی ندارند؛ ولی در زمره کتاب‌های بسیار مهم و ارزشمند محسوب می‌شود.
  178. إرشاد الطالبیین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۴.
  179. الإعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.
  180. "و بعدها قول أئمتنا (ع) بذلك المعلوم لنا قطعاً بإجماع أصحابنا رضوان الله عليهم، مع تأيّده بالنصوص المتظافرة حتى صار ذلك من قبيل الضروريات في مذهب الإمامية. و قد استدل عليه أصحابنا بالدلائل العقلية"، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۹۱.
  181. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۵۱.
  182. المیزان، ج۱۱، ص۱۶۲.
  183. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵-۱۶.
  184. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۵۶.
  185. ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، ج ۷، ص۱۸۵.
  186. در همین خصوص امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: "اینکه خداوند به اطاعت پیامبر و اولی‌الامر فرمان داده است به این دلیل است که آنان پاک و معصومند و هرگز به معصیت خداوند فرمان نمی‌دهند"، «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۰. همچنین امام رضا (ع) در نامه‌ای به مأمون، عصمت هادیان بشر را اینگونه بیان می‌‌کند: "خداوند هرگز اطاعت کسی را واجب نمی‌کند با اینکه می‌داند مردم را گمراه کرده و باعث فریب آنها می‌‌شود و هرگز کسی را که می‌داند به خدا و پرستش او کافر می‌شود و شیطان‌پرست می‌‌شود انتخاب نمی‌کند"، «لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۱۲۵. «بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُیُوبِ وَ طَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ نَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ وَ جَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعَ حِکْمَتِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ أَیَّدَهُمْ بِالدَّلَائِلِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَکَانَ النَّاسُ عَلَی سَوَاءٍ»؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۲۵ص ۱۸۲: همچنین در توقیعی که حضرت مهدی (ع) در پاسخ‌ نامۀ احمد بن اسحاق اشعری نوشت، عصمت امامان را یکی از وجه تمایزات بین امام و مردم معرفی کرده و فرمودند: "فرق میان امام و مأموم، عصمت از گناهان و پاکی از عیب‌ها و آلودگی‌ها و منزّه بودن از اشتباه است و امامان خزانه‌داران علم الهی و امین حکمت و راز خداوند هستند و اگر چنین نبود، آنان با مردم فرقی نداشتند و حق و باطل شناخته نمی‌شد و هرکس به دروغ ادعای امامت می‌کرد".
  187. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۵۹ ـ ۳۶۲.
  188. مفید، الفصول المختاره، ص۸۸.
  189. مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۳۳۵.
  190. عبدالحسین کافی، جواد شفیعیان حیدری، عصمت فاطمه، دانشنامه فاطمی ج۲، ص۷۱.
  191. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
  192. ر.ک: شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن؛ ص۴ـ۷.
  193. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۶، ص۴۳۲-۴۳۳.
  194. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۳۴۰.
  195. سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  196. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۷۸.
  197. مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ج۱، ص۸۲.
  198. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت ص ۳۷.
  199. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۹۲-۲۰۳.
  200. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم.
  201. نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.
  202. صدوق، الخصال، ص۳۹۹.
  203. ر.ک: علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۱۸۰-۱۸۱.
  204. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
  205. سوره نجم، آیات ۴-۲.
  206. سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.
  207. سوره احزاب، آیه ۲۱.
  208. سوره اعلی، آیه ۶.
  209. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم.
  210. «فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا(ع) لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.
  211. امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا بامام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی(ع) میزان حق، ص۱۰۱.
  212. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
  213. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲؛ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۶۲.
  214. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  215. سوره نساء، آیه۵۹.
  216. سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  217. سوره احزاب، آیه ۳۳.
  218. خراسانی، علی، آیات نام‌دار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۱؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۴۹-۵۲.
  219. ‏بصائرالدرجات، ج ۱، ص۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....
  220. اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰.
  221. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.
  222. ر.ک: یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۳۱۹؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۴۳.
  223. در روایتی از امام عسكری (ع) نقل شده كه آن حضرت فرمود:«نَحْنُ حُجَجُ اللّه‏ عَلى خَلْقِهِ وَ فاطمةُ حُجةٌ عَليَنا»، «ما حجّت‏‌ها و برگزيدگان خدا بر آفريدگانش هستیم و فاطمه، حجّت راستين و پُرشكوه خدا بر ما است»، طیب، تفسير أطيب البيان، ج ۱۳، ص ۲۳۶.
  224. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  225. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۳۵ و ۳۳۶.
  226. حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص۳۶.
  227. برای نمونه نگاه کنید به سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۹۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۳۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۳۳۵.
  228. سبحانی، جعفر، پژوهشی در شناخت و عصمت امام، ص۲۷.
  229. «ان اللّه تَبارَکَ وَ تَعالی یَغضِبُ لِغَضَب فاطِمَة وَ یَرضی لِرِضاها»، متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۱؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷؛ هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۷۵؛ هیثمی‌نور الدین علی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳؛ طبری، محب الدین، ذخایر العقبی، ص۳۹؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، ج۸، ص۲۶۶؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابة، ج۶، ص۲۲۴؛ ذهبی، ابی عبدالله محمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۹۲.
  230. حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص۳۶.
  231. علی شاه علیزاده، علی گرامی، اسماء و اوصاف فاطمه، دانشنامه فاطمی ج۲، ص۲۱.
  232. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱.
  233. «إنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَیْهِ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ فَکَانَ الّذی یَأْتِیهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِی یَرَاهُ بِعَیْنِهِ»؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۲.
  234. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۳۳۵.
  235. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  236. «وَ مَلَائِكَةٌ خَلَقْتَهُمْ وَ أَسْكَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِكَ- فَلَيْسَ فِيهِمْ فَتْرَةٌ وَ لَا عِنْدَهُمْ غَفْلَةٌ وَ لَا فِيهِمْ مَعْصِيَةٌ، هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِكَ بِكَ...»، بحارالانوار، ج۵۶، ص۱۷۵، حدیت ۶.
  237. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  238. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۷۱.
  239. «و پسر مریم و مادرش را نشانه‌ای گرداندیم و آن دو را در پناه پشته‌ای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.
  240. محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۶۶.
  241. سعید ضیائی‌فر، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۴۵۷ - ۴۵۸.
  242. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۳۹۲ ـ ۴۰۲.