شیطان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = شیطان
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = شیطان
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[شیطان]]''' است. "'''[[شیطان]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[شیطان در قرآن]] - [[شیطان در کلام اسلامی]] - [[شیطان در معارف دعا و زیارات]] - [[شیطان در معارف مهدویت]] - [[شیطان در فقه سیاسی]] - [[شیطان در معارف دعا و زیارات]] - [[شیطان در معارف و سیره سجادی]] - [[شیطان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شیطان در قرآن]] | [[شیطان در حدیث]] | [[شیطان در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
 
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[شیطان (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
== مقدمه ==
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
* [[شیطان]] در [[زندگی]] [[انسان]] نقش گسترده و حیاتی دارد و بر اساس فلسفه‌ای خاص [[آفریده]] شده است. [[قرآن کریم]] به صورت گسترده موضوع [[شیطان]] را با نقش‌های متفاوت توصیف و تعریف کرده و نشان داده است که این موجود نامرئی چه شگردهایی دارد، چگونه خطرناک و ضربه زننده است و نیز نقطه‌های [[ضعف]] و ضربه‌پذیری [[شیطان]] در کجاها است، تا ما با [[شناخت]] و روشن‌بینی، این [[دشمن]] نابکار را شناسایی و از ضربه‌های احتمالی آن [[پیشگیری]] کنیم. از آنجا که [[انسان]] چه [[مؤمن]] و چه [[کافر]]، چه [[پیامبر]] و چه [[انسان]] معمولی، همواره در معرض این [[دشمنی]] قرار دارد، برای [[پیشگیری]] و مواجهه با آن، در قدم نخست، شناسایی وی است. از نظر [[قرآن کریم]]، وسوسه‌های [[شیطان]] فراگیر است و این [[دشمن]] اختصاص به گروه و دسته طبقه خاصی ندارد، از همه قشرها و طبقات حتی [[پیامبران]] را هم [[هدف]] قرار می‌دهد. البته اینکه [[پیامبران]] نیز مانند دیگر [[انسان‌ها]] در معرض تهدیدات [[شیطان]] قرار گیرند، شگفت‌انگیز است، اما این [[عدالت]] [[خداوند]] است که همه را [[آزمایش]] کند. «{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.</ref>. و بدین‌گونه برای هر [[پیامبری]] [[دشمنی]] از شیطان‌های [[جن]] و [[انسان]] برگماشتیم. چنانکه در جایی دیگر می‌گوید هیچ [[رسول]] و [[پیامبری]] را نفرستادیم جز اینکه هرگاه [[آرمان]] و هدفی و آرزویی می‌نمود، [[شیطان]] در طرح [[آرمان]] و [[تلاوت]] آیاتش القای ([[شبهه]]) می‌کرد «وَ{{متن قرآن|َمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. بنابراین طبیعی است که به [[پیامبر]] هشدار بدهد، راه‌های آسیب پذیری را نشان دهد، او را [[تربیت]] و [[هدایت]] کند.
==مقدمه==
*[[شیطان]] در [[زندگی]] [[انسان]] نقش گسترده و حیاتی دارد و بر اساس فلسفه‌ای خاص [[آفریده]] شده است. [[قرآن کریم]] به صورت گسترده موضوع [[شیطان]] را با نقش‌های متفاوت توصیف و تعریف کرده و نشان داده است که این موجود نامرئی چه شگردهایی دارد، چگونه خطرناک و ضربه زننده است و نیز نقطه‌های [[ضعف]] و ضربه‌پذیری [[شیطان]] در کجاها است، تا ما با [[شناخت]] و روشن‌بینی، این [[دشمن]] نابکار را شناسایی و از ضربه‌های احتمالی آن [[پیشگیری]] کنیم. از آنجا که [[انسان]] چه [[مؤمن]] و چه [[کافر]]، چه [[پیامبر]] و چه [[انسان]] معمولی، همواره در معرض این [[دشمنی]] قرار دارد، برای [[پیشگیری]] و مواجهه با آن، در قدم نخست، شناسایی وی است. از نظر [[قرآن کریم]]، وسوسه‌های [[شیطان]] فراگیر است و این [[دشمن]] اختصاص به گروه و دسته طبقه خاصی ندارد، از همه قشرها و طبقات حتی [[پیامبران]] را هم [[هدف]] قرار می‌دهد. البته اینکه [[پیامبران]] نیز مانند دیگر [[انسان‌ها]] در معرض تهدیدات [[شیطان]] قرار گیرند، شگفت‌انگیز است، اما این [[عدالت]] [[خداوند]] است که همه را [[آزمایش]] کند. «{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.</ref>. و بدین‌گونه برای هر [[پیامبری]] [[دشمنی]] از شیطان‌های [[جن]] و [[انسان]] برگماشتیم. چنانکه در جایی دیگر می‌گوید هیچ [[رسول]] و [[پیامبری]] را نفرستادیم جز اینکه هرگاه [[آرمان]] و هدفی و آرزویی می‌نمود، [[شیطان]] در طرح [[آرمان]] و [[تلاوت]] آیاتش القای ([[شبهه]]) می‌کرد «وَ{{متن قرآن|َمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. بنابراین طبیعی است که به [[پیامبر]] هشدار بدهد، راه‌های آسیب پذیری را نشان دهد، او را [[تربیت]] و [[هدایت]] کند.
#{{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>
#{{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>
#{{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}}<ref>«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.</ref>
#{{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}}<ref>«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ}}<ref>«بگو: به پروردگار آدمیان پناه می‌برم * فرمانفرمای آدمیان، * خدای آدمیان، * از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز، * که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۱-۶.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ}}<ref>«بگو: به پروردگار آدمیان پناه می‌برم * فرمانفرمای آدمیان، * خدای آدمیان، * از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز، * که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۱-۶.</ref>
#{{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}<ref>«پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.</ref>
#{{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}<ref>«پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.</ref>
#{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref>
#{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref>
#{{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.</ref>
#{{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.</ref>
#{{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.</ref>
#{{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ}}<ref>«و این (قرآن) را شیطان‌ها فرود نیاورده‌اند * و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند» سوره شعراء، آیه ۲۱۰-۲۱۱.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ}}<ref>«و این (قرآن) را شیطان‌ها فرود نیاورده‌اند * و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند» سوره شعراء، آیه ۲۱۰-۲۱۱.</ref>
#{{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا * وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا}}<ref>«و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم! * ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد * و پیامبر می‌گوید: پروردگارا! امّت من این قرآن را کنار نهادند» سوره فرقان، آیه ۲۷-۳۰.</ref>
#{{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا * وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا}}<ref>«و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم! * ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد * و پیامبر می‌گوید: پروردگارا! امّت من این قرآن را کنار نهادند» سوره فرقان، آیه ۲۷-۳۰.</ref>
==نکات==
== نکات ==
در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
# [[پناه]] خواستن ازخدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه‌های [[شیطان]]، [[فرمان خدا]] به [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>... {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}}<ref>«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.</ref>
# [[پناه]] خواستن ازخدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه‌های [[شیطان]]، [[فرمان خدا]] به [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>... {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}}<ref>«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ}}<ref>«بگو: به پروردگار آدمیان پناه می‌برم * فرمانفرمای آدمیان، * خدای آدمیان، * از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز» سوره ناس، آیه ۱-۶.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ}}<ref>«بگو: به پروردگار آدمیان پناه می‌برم * فرمانفرمای آدمیان، * خدای آدمیان، * از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز» سوره ناس، آیه ۱-۶.</ref>
#استعاذه به [[خدا]] از وسوسه‌ها و حضور [[شیاطین]] از فرمان‌های تعلیمی [[خدا]] به [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}}<ref>«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.</ref>
# استعاذه به [[خدا]] از وسوسه‌ها و حضور [[شیاطین]] از فرمان‌های تعلیمی [[خدا]] به [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ}}<ref>«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.</ref>
# [[پناه]] بردن [[پیامبر]] به [[خدا]]، سبب ایمنی و رهائی از وسوسه‌های [[شیطان]]: {{متن قرآن|فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref>.
# [[پناه]] بردن [[پیامبر]] به [[خدا]]، سبب ایمنی و رهائی از وسوسه‌های [[شیطان]]: {{متن قرآن|فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref>.
#نپرداختن [[حقوق]] [[اهل بیت پیامبر]] و [[بیچارگان]] و در راه‌ماندگان، نوعی [[تبذیر]] و از اسباب [[برادری]] با [[شیطان]]: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.</ref>
# نپرداختن [[حقوق]] [[اهل بیت پیامبر]] و [[بیچارگان]] و در راه‌ماندگان، نوعی [[تبذیر]] و از اسباب [[برادری]] با [[شیطان]]: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.</ref>
# [[شبهه افکنی]] [[شیطان]]، هنگام [[تلاوت آیات]] [[قرآن]]، از سوی پیامبراسلام: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>
# [[شبهه افکنی]] [[شیطان]]، هنگام [[تلاوت آیات]] [[قرآن]]، از سوی پیامبراسلام: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>
# [[اتهام]] [[مشرکان]] به [[پیامبر]]، در باره دریافت [[قرآن]] از [[شیاطین]] و [[شیاطین]] فاقد کمترین توان و [[شایستگی]]، برای دخالت در [[نزول قرآن]]: {{متن قرآن|وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ}}<ref>«و این (قرآن) را شیطان‌ها فرود نیاورده‌اند * و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند» سوره شعراء، آیه ۲۱۰-۲۱۱.</ref>
# [[اتهام]] [[مشرکان]] به [[پیامبر]]، در باره دریافت [[قرآن]] از [[شیاطین]] و [[شیاطین]] فاقد کمترین توان و [[شایستگی]]، برای دخالت در [[نزول قرآن]]: {{متن قرآن|وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ}}<ref>«و این (قرآن) را شیطان‌ها فرود نیاورده‌اند * و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند» سوره شعراء، آیه ۲۱۰-۲۱۱.</ref>
# [[شیطان]]، بازدارنده [[آدمی]] از [[تعالیم قرآن]] و راه [[پیامبر]]: {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۸۴۰.</ref>.
# [[شیطان]]، بازدارنده [[آدمی]] از [[تعالیم قرآن]] و راه [[پیامبر]]: {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۸۴۰.</ref>.
 
== [[شیطان]] در کاربردهای [[قرآنی]] ==
* کلمه "[[شیطان]]" در [[قرآن مجید]] ۷٠ بار به کار رفته است که ۶۴ مورد آن، به صورت معرفه و ۶ مورد نکره است و ۱۸ بار به صورت جمع آمده که در مجموع ۸۸ مورد می‌شود. کلمه "[[ابلیس]]" نیز در [[قرآن]]، ۱۱ بار استعمال شده است.
* با توجه با معنای لغوی آن و صفات مطرح شده برای [[شیطان]] در [[قرآن مجید]] مخصوصاً امر به استعاذه از او با صفت رجیم، [[شیطان]] به معنای دور شده از [[قرب الهی]] و طرد شده از پیشگاه [[الهی]] است<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۶۰-۶۱.</ref>.
 
== تحقق خارجی [[شیطان]] از منظر [[قرآن]] ==
*{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ}}<ref>«ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
* [[آیه]] مذکور با [[آیات]]{{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}}<ref> «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا * لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا}}<ref>«(مشرکان) به جای او جز مادینگانی را (به پرستش) نمی‌خوانند و جز شیطانی سرکش را نمی‌خوانند * که خداوند او را لعنت کرد و او گفت: از بندگان تو سهمی معیّن خواهم گرفت» سوره نساء، آیه ۱۱۷-۱۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا * وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«فرمود: برو که از آنان هر که از تو پیروی کند بی‌گمان دوزخ کیفر شماست، کیفری تمام (و کامل) * و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۳-۶۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا}} <ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى}}<ref>«اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref> و.... ، جای هیچ تردیدی را در اصل وجود و تحقق خارجی [[شیطان]] باقی نمی‌گذارند و تعابیر [[آیات]] [[قرآن مجید]]، [[شیطان]] را به صراحت، موجود خارجی [[حقیقی]] نَه پنداری و نَه به معنای [[نَفْس]] امّاره، معرفی می‌کند و در مواردی، نشانه‌هایی از اثر وجودی [[شیطان]] و اغواگری او در ضمن آیاتی در [[قرآن مجید]] [[تبیین]] شده است.
* بنابراین، دیگر جایی برای [[انکار]] تحقق وجود خارجی [[شیطان]] باقی نمی‌ماند و [[نقل]] قول‌های [[منکران]]، با تصریح [[قرآن مجید]]، مفید نیست؛ چون [[کتاب آسمانی]] محفوظ‍ از [[تحریف]]، تصریح به وجود [[عینی]] خارجی آن دارد، که برای افراد [[مؤمن]] به [[قرآن]] و [[دین مقدس اسلام]] [[کفایت]] می‌کند؛ لذا مختصراً به آنها اشاره می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۱.</ref>
=== [[ادله]] منکرین و پاسخ آن ===
* عده‌ای منکر وجود خارجی [[شیطان]] و [[جنود]] او شده‌اند و علت انکارشان این است که اگر وجود خارجی دارند، یا دارای [[جسم]] طبیعی مثل [[انسان‌ها]] هستند و گرنه باید دارای [[جسم]] لطیفی باشند؛ و هر دو صورت [[باطل]] است؛ چون اگر دارای [[جسم]] طبیعی بودند، افراد با حسّ [[بینایی]] خود، آنها را می‌دیدند، در حالی که دیده نمی‌شوند، پس دارای [[جسم]] لطیفی هستند، در این صورت چگونه می‌توانند کارهای شاق و [[سختی]] را انجام دهند و افراد را به [[راحتی]] به سوی کارهای ناشایسته سوق دهند و دیگر اینکه چون [[جسم]] لطیفی دارند، پس با یک باد و کم‌ترین ضربه به آنان، باید متلاشی و نابود شوند؟!
* '''پاسخ اشکال:''' دارای [[جسم]] طبیعی نبوده، بلکه دارای [[جسم]] لطیفی غیر قابل دیدن هستند و مراد از [[لطافت]] نه به معنای [[پاکی]]، بلکه به معنای غیر قابل [[رؤیت]] بودن آنهاست. اما انجام کارهای شاق و سنگین توسط‍ [[شیاطین]]، هیچ اشکالی ندارد، مگر نَه این است که باد با آن [[لطافت]] جسمی که دارد و غیر قابل دیدن نیز است، با شدت وزش، خانه‌های بزرگی را سرنگون و خراب کرده و درختان [[تنومند]] را شکسته یا از ریشه جدا می‌سازد!<ref>در این برهه وسایلی همانند برق و غیر آن، اختراع شده است که در ظاهر قابل دیدن نیستند، ولی به وسیله آنها، اشیای سنگین را جابه‌جا می‌کنند!.</ref>
* در کتابی که درباره [[ابلیس]] نوشته شده، چنان وانمود گردیده که بعضی منکر وجود خارجی او هستند: "عده‌ای [[ابلیس]] ([[شیطان]]) را همان [[نیروی درونی]] [[غرایز]] چون: [[حسد]] و [[غضب]] که ما را به سوی [[شر]] فرا می‌خواند... دانسته‌اند"<ref>ابلیس دشمن قَسَم‌خورده، ص۳۳.</ref>، ولی با مراجعه به اصل متن نشانی داده شده، معلوم شد، که نویسنده مذکور در نحوه برداشت از آن، [[اشتباه]] کرده است. منکر، بعد از بیان معنای [[شیطان]] می‌نویسد:{{عربی|فالشيطان مخلوق من النار كما دلّ عليه قوله تعالى:}} {{متن قرآن|وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ}}<ref>«و پری را از زبانه‌ای از آتش پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۵.</ref>{{عربی|؛ و لكونه من ذلك اختص بفرط‍ القوة الغضبية و الحمية الذميمة و امتنع من السجود لآدم {{ع}}}}.
* و در مرحله آخر می‌نگارد: {{عربی|و سمّي كلّ خلق ذميم للإنسان شَيْطَاناً، فَقَالَ {{ع}}: الْحَسَدُ شَيْطَانٌ وَ الْغَضَبُ شَيْطَانٌ}}<ref>مفردات راغب، ص۴۵۴، کلمه شطن.</ref>.
* پس در ابتدا با ذکر [[آیه شریفه]]، اعتراف به تحقق خارجی [[شیطان]] و [[امتناع]] او از سَجده بر [[آدم]] {{ع}} می‌کند. سپس با مجهول آوردن کلمه "سُمّی"، می‌نویسد: هر یک از [[اخلاق]] مذموم [[انسانی]] [[شیطان]] نامگذاری شده است و [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} نیز فرموده: [[حسد]] [[شیطان]] است و [[غضب]] [[شیطان]]<ref>بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۴۱، نظریه عده‌ای از صوفیه و فلاسفه را مطرح می‌کند که آنان شیطان را قوه شهویه و غضبیه تفسیر کرده‌اند: {{عربی|و من الصوفية و الفلاسفة من فسر الملك الداعي إلى الخير بالقوة العقلية و فسر الشيطان الداعي إلى الشر بالقوة الشهوانية و الغضبية}}؛ در صفحه ۱۴۲ همان جلد می‌نویسد: {{عربی|اختلفوا في الشيطان}} و بعد از چند نظریه می‌نویسد: {{عربی|و قيل النفس الأمارة بالسوء}}.</ref> است؛ پس به هیج وجه جمله نویسنده مذکور با [[حدیث]] منقول، [[انکار]] [[شیطان]] استفاده نمی‌شود؛ و آن [[تمثیل]] [[حسد]] و [[غضب]] به [[شیطان]]، از باب اینکه آنها مانند [[شیطان]]، وجودشان در درون [[انسان‌ها]] همچون وجود اعوان و [[جنود]] [[شیطان]] در درون [[انسان‌ها]] است که موجب سوق دادن افراد به کارهای [[زشت]] و [[قبیح]] می‌شوند<ref>همچنان که اعمال نیک و اخلاق پسندیده هر کدام حالتی همچون فرشته دارند که موجب یاری و نصرت در انجام کارهای خیر و شایسته می‌شوند و در عالم آخرت و در قبر به صورت افراد جوانی خوش‌سیما مددکار افراد خواهند بود.</ref>. بنابراین، صاحب مفردات از منکرین وجود تحقق خارجی [[شیطان]] نیست.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۱-۳۱۳.</ref>
== [[فلسفه وجودی]] [[شیطان]] ==
* [[انسان]] در [[نهان]] خود، دو استعداد [[خیر و شر]] توأم با [[اختیار]] دارد که هر کدام را خواست با [[اختیار]] خود به فعلیت می‌رساند. و برای هر کدام اعوان و جنودی است و برای [[شر]]، اعوانی حیله‌گر و [[فریبکار]] به نام [[شیطان]] و [[جنود]] او است که به سوی [[شر]] با انواع دسیسه‌ها، [[وسوسه]] می‌کنند.
* لذا در آیه‌ای، [[فلسفه وجودی]] آن و تسلطش بر افراد بیان شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref>«و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۲۱.</ref>.
* مفسری در علت جدایی بین افراد [[مؤمن]] و غیر [[مؤمن]] با توجه به [[علم مطلق]] و محیط‍ [[پروردگار]] [[متعال]] می‌نویسد: چون که [[ثواب و عقاب]] متحقق نمی‌شود، مگر بعد از وقوع آنچه سبب [[استحقاق]] هر یک از آن دو شوند<ref>{{عربی|لانه لا يكون الثواب و العقاب الا بعد وقوع ما يستحقون به ذلك}}؛ التبیان، ج۸، ص۳۹۲.</ref>.
* پس برای پاسخ به ایراد افراد به عِقابشان، لازم است آنان با وسوسه‌های [[شیطانی]] [[آزمایش]] شوند و کاری را انجام دهند که مستحقّ عِقاب شوند و گرنَه عِقاب بدون [[جُرم]] می‌شود که از [[ساحت]] [[عدل الهی]] به دور است.
* کار [[شیطان]] مثل افراد بد است، همچنان که آنها با حرف‌هایشان [[فرد]] دیگر را به سوی کار بد سوق می‌دهند، [[شیطان]] نیز در [[ذهن]] و خیالات افراد رخنه و [[تصرف]] کرده و کار [[زشت]] را برای آنان [[زیبا]] جلوه داده و به سوی آن می‌کشاند.
* بنابراین، طبق صریح [[آیه شریفه]]، سرّ وجودی [[شیطان]] برای تمییز و جدا کردن افراد [[مؤمن]] به [[عالم آخرت]] و [[حسابرسی]] [[اعمال]] در آن با افراد غیر [[مؤمن]] به آن خواهد بود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۳-۳۱۴.</ref>
 
== نحوه [[خلقت]] و سنخ وجودی [[شیطان]] ==
* بنابر بر تصریح [[آیات]]{{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref> «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:» سوره اعراف، آیه ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ}}<ref>«و پیش‌تر پری را از آتشباد آفریدیم» سوره حجر، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ}}<ref>«و پری را از زبانه‌ای از آتش پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۵.</ref> [[قرآن مجید]]، نحوه [[خلقت]] [[شیطان]] از [[آتش]] بوده، چنان که نحوه [[خلقت]] ماهیت ابتدای [[انسان]] از [[گِل]] [[خاک]] بوده است: {{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref>«(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲.</ref><ref>ناگفته نماند: قیاس و مقایسه شیطان در اینجا باطل و نادرست است، زیرا اگر نورانیت معنوی و روحی حضرت آدم {{ع}} را ملاحظه می‌کرد، فضل و برتری آن را می‌شناخت و از آن قیاس پرهیز می‌کرد و آنچه موجب عدم توجه به آن شد، همان انانیت بود که در درون داشت که او را از عظمت روحی و معنوی حضرت آدم {{ع}} غافل و نابینا ساخت.</ref>.
* اما در مورد وجود سنخی [[شیطان]]، در بین [[عالمان دینی]] [[اختلاف]] است که عده‌ای او را با توجه به ظاهر بعضی [[آیات]] و [[روایات]]، [[ملک]] دانسته و او را یکی از افراد ملائک محسوب کرده‌اند و عده‌ای دیگر با توجه به صریح آیه‌ای، او را از [[جن]] دانسته و منکر مَلَک بودن او شده‌اند<ref>برای اطلاع بیش‌تر از آرای مختلف با ادله آن، به کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا، مفتاح الرابع، المشهد السابع العشر، ص۲۲۳، مراجعه شود؛ البته در بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۷۹، نظر سومی را مطرح کرده است: {{عربی|و الثالث: قول من قال كان من الملائكة فمسخ و غيّر}}.</ref>.
* [[ادله قرآنی]] بر نظریه مَلَک بودن: {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ}}<ref>«آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند * جز ابلیس که از بودن با فروتنان خودداری ورزید» سوره حجر، آیه ۳۰-۳۱.</ref>.
* و [[دلیل روایی]] بر آن نظریه: "[[امیر مؤمنان]] {{ع}} درباره [[شیطان]] می‌فرماید: پس، از آنچه [[خداوند]] نسبت به [[ابلیس]] انجام داد [[عبرت]] گیرید؛ زیرا [[اعمال]] فراوان و کوشش‌های مداوم او را با [[تکبّر]] از بین برد. او ۶ هزار سال [[عبادت]] کرد که مشخص نیست از سال‌های [[دنیا]] یا [[آخرت]] است! اما با ساعتی [[تکبر]] همه را نابود کرد، چگونه ممکن است پس از [[ابلیس]]، [[فرد]] دیگری همان [[اشتباه]] را تکرار کند و سالم بماند؟ نه، هرگز! [[خداوند]] هیچ گاه [[انسانی]] را برای عملی وارد [[بهشت]] نمی‌کند که برای همان عمل فرشته‌ای را [[محروم]] سازد. [[فرمان خدا]] در [[آسمان]] و [[زمین]] یکسان است، و بین [[خدا]] و [[خلق]]، [[دوستی]] خاصی وجود ندارد که برای آن، حرامی را که بر جهانیان [[ابلاغ]] فرموده [[حلال]] بدارد"<ref>{{متن حدیث|فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ الله بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ الله سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَی أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَی الله بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ الله سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ الله وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًی حَرَّمَهُ عَلَی الْعَالَمِين}}؛ نهج‌البلاغة، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷.</ref>.
* در [[آیه شریفه]]، [[ابلیس]] از ملائک مستثنا شده که ظاهر [[آیه]] حاکی از یک سنخ بودن [[ابلیس]] با [[فرشتگان]] است و در [[روایت]] مذکور نیز تصریح به مَلَک بودن [[ابلیس]] شده است؛ لذا طبق مستفاد از ظاهر [[آیه]] و [[روایت]] مذکور، [[ابلیس]] ([[شیطان]])، از ملائک بوده است.
* اما [[ادله]] منکرین بر مَلَک بودن [[ابلیس]] و [[اثبات]] نظریه [[جن]] بودن او: {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>.
* بنابر تصریح [[آیه شریفه]]، [[ابلیس]] از [[جن]] بوده و دارای زاد و وَلَد است؛ در حالی که ملائک نه از [[جن]] هستند و نَه [[مادّی]] که زاد و ولد داشته باشند. و طبق مستفاد از [[آیه شریفه]] که می‌فرماید: [[ملائکه]] به هیچ وجه در برابر [[امر الهی]] [[نافرمانی]] ندارند و آنچه به آنان امر می‌شود، به نحو احسن انجام می‌دهند؛ و با توجه به اینکه [[ابلیس]] از [[دستور الهی]] [[نافرمانی]] کرد، پس معلوم می‌شود از ملائک نبوده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>.
* پس بنابر تصریح [[آیه]] بر [[جن]] بودن [[شیطان]] و [[ظواهر]] [[آیات]] دیگر{{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ}}<ref> «فرمود: ای ابلیس! تو را چه می‌شود که با فروتنان نیستی؟» سوره حجر، آیه ۳۲.</ref>، [[حکم]] به مَلَک بودن [[شیطان]] مشکل است و در جایی که روایتی با تصریح [[آیه]] [[تعارض]] کند، تصریح [[آیه]] مقدّم بر [[روایت]] می‌شود و بر فرض [[یقین]] به صدور [[روایت]]، با توجه به تصریح [[آیه]]، باید کلمه‌ای را در تقدیر دانست که عبارت از کلمه "مقام" یا "منزلت" باشد، یعنی دارای [[مقام]] و [[منزلت]] مَلَک بود؛
* لذا مفسری می‌نویسد: "مفسران درباره [[جن]] یا [[فرشته]] بودن [[شیطان]]، بر دو نظرند، آنچه به عنوان [[رأی]] [[امامیه]] شُهرت یافته، [[جن]] بودن اوست و [[شیخ مفید]] و همفکران وی برای آن چند [[دلیل]] آورده‌اند:
# تصریح [[قرآن]]؛
# آثاری که ویژه [[فرشتگان]] است، در [[جن]] وجود ندارد، نظیر خصوصیت [[عصمت]]..."<ref>تسنیم، ج۳، ص۲۹۶ و ۲۹۷.</ref>، و [[روایات]] چگونگی [[حشر]] او با ملائک را بیان می‌کنند: {{متن حدیث|تَفْسِيرُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} قَالَ: سُئِلَ عَمَّا نَدَبَ الله الْخَلْقَ إِلَيْهِ أَ دَخَلَ فِيهِ الضُّلَّالُ قَالَ نَعَمْ وَ الْكَافِرُونَ دَخَلُوا فِيهِ لِأَنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَی أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَدَخَلَ فِي أَمْرِهِ الْمَلَائِكَةُ وَ إِبْلِيسُ فَإِنَّ إِبْلِيسَ كَانَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ يَعْبُدُ الله وَ كَانَتِ الْمَلَائِكَةُ تَظُنُّ أَنَّهُ مِنْهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْهُمْ فَلَمَّا أَمَرَ الله الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ أَخْرَجَ مَا كَانَ فِي قَلْبِ إِبْلِيسَ مِنَ الْحَسَدِ فَعَلِمَتِ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ أَنَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنْهُمْ فَقِيلَ لَهُ {{ع}}فَكَيْفَ وَقَعَ الْأَمْرُ عَلَی إِبْلِيسَ وَ إِنَّمَا أَمَرَ الله الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَقَالَ كَانَ إِبْلِيسُ مِنْهُمْ بِالْوَلَاءِ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْ جِنْسِ الْمَلَائِكَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ الله خَلَقَ خَلْقاً قَبْلَ آدَمَ وَ كَانَ إِبْلِيسُ فِيهِمْ حَاكِماً فِي الْأَرْضِ فَعَتَوْا وَ أَفْسَدُوا وَ سَفَكُوا الدِّمَاءَ فَبَعَثَ الله الْمَلَائِكَةَ فَقَتَلُوهُمْ وَ أَسَرُوا إِبْلِيسَ وَ رَفَعُوهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ كَانَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ يَعْبُدُ الله إِلَی أَنْ خَلَقَ الله آدَمَ}}<ref>تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۳۴، ح۱۶؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶، عنوان معانی الحیاة؛ بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۳۷، باب ۳، ح۱۶۰ و ج۱۱، ص۱۲۰، باب ۵۱؛ مستدرک‌الوسائل، ج۱۲، ص۹، باب ۵۳، ح۱۳۳۶۶-۹.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۴-۳۱۷.</ref>
 
== علت دیده نشدن [[شیطان]] و لشکریانش ==
* بنابر تصریح [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ}}<ref>«به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref> [[خدای متعال]] [[خلقت]] [[شیطان]] را همچون برخی مخلوقات دیگر، به گونه‌ای قرار داده که قابل [[رؤیت]] برای [[انسان‌ها]] نیست. یا چشم [[بینایی]] [[انسان‌ها]] را طوری خَلق کرده که [[قادر]] به دیدن مخلوقات لطیف نیستند و چه بسا با [[ادراکات]] حسّی دیگری، پی به وجود [[جسم]] لطیفی مانند باد ببرند، اما با حسّ [[بینایی]] نتوانند آن را ببینند!
* درباره علت عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او، نظریه‌های مختلفی مطرح شده، در [[تفسیری]] از [[ابن‌عباس]] [[نقل]] شده: "خدای [[متعال]]، آنها را طوری قرار داده که مثل جریان [[خون]] در رگ‌های [[فرزند]] [[آدم]] {{ع}}، جریان دارند، و سینه‌های [[فرزند]] [[آدم]] {{ع}}، مسکن‌های آنها است، همچنان که [[خدای متعال]] فرموده: {{متن قرآن|الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ}}<ref>«که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۵.</ref>؛ پس آنها بنی [[آدم]] {{ع}} را می‌بینند، ولی [[فرزندان آدم]] {{ع}} آنها را نمی‌بینند و علت عدم دیدن، به [[دلیل]] اینکه اجسام [[شیاطین]] لطیف است که برای دیدن‌شان، نیاز به [[فضل]] (و زیادی دید) شعاع [[بینایی]] [[انسان]] است"<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۰۹.</ref>.
* [[بحار الانوار]] با [[نقل]] نظریه‌ها، می‌نویسد: "[[فخر رازی]] گفته که [[اصحاب]] ما گفته‌اند: [[شیاطین]] [[انسان‌ها]] را می‌بینند، برای اینکه [[خدای متعال]] در چشم‌های آنها، آن [[ادراک]] و دیدن را خَلق کرده و اما [[انسان‌ها]] آنها را نمی‌بینند، زیراخدای [[متعال]]، آن [[ادراک]] و دیدن را در چشم‌های [[انسان]] خَلق نکرده است... [[معتزله]] گفته‌اند: علت ندیدن [[شیاطین]] به علت رقّت و [[لطافت]] اجسام [[جن]] است و علت دیده شدن [[انسان‌ها]] برای [[جن]]، به [[دلیل]] عدم [[لطافت]] اجسام انسان‌هاست بنابر [[رأی]] [[معتزله]]، در صورتی امکان دیدن [[جن]] است که [[لطافت]] [[جسم]] آنها، تبدیل به اجسام کدر شود یا اینکه قّوت و قُدرت دید [[انسان‌ها]] زیاد شود بعضی [[علما]] گفته‌اند: اگر جن‌ها [[قادر]] بر [[تغییر]] شکل خودشان به هر صورتی که می‌خواهند، باشند، در آن صورت [[اطمینان]] و [[ثقه]] به [[شناخت]] [[مردم]] از بین می‌رود، چون آنچه [[آدمی]] می‌بیند و [[حکم]] به آن می‌کند که [[فرزند]] یا همسرش است، در واقع [[جن]] باشد که به شکل آنها درآمده است!"<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
* بنابراین، سرّ اصلی عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او:
# [[مشیت الهی]] به آن تعلق گرفته است.
# عدم [[قدرت]] و [[توانایی]] [[بینایی]] انسان‌هاست.
# بر فرض [[امکان رؤیت]]، موجب سلب [[آرامش]] یا [[اطمینان]] [[انسان‌ها]] به یکدیگر می‌شود، چون در صورت [[امکان رؤیت]]، از دو حالت خارج نیست: یا [[شیاطین]] به شکل [[انسان‌ها]] درمی‌آیند، که در این صورت هیچ‌کس به دیگری [[اطمینان]] نمی‌کند، یا به شکل حیوانات و اشکال دیگر درمی‌آیند که در این صورت، موجب [[وحشت]] افراد و سلب [[آرامش]] و [[آسایش]] از آنان خواهد شد.
* با توجه به [[حدیثی]] که [[شیاطین]] در اطراف افراد می‌گردند، پس اگر قابل [[رؤیت]] باشند، چه اتفاقی می‌افتد؟! اینکه موجب سلب [[آسایش]] و [[آرامش]] افراد می‌شدند: "اگر [[شیاطین]] در اطراف [[قلوب]] [[فرزندان آدم]] دور نمی‌زدند، آنان می‌توانستند [[ملکوت]] و [[باطن]] [[آسمان‌ها]] را ببینند".<ref>{{متن حدیث|قَالَ {{صل}}: لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَی قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ}}؛ بحارالانوار، ج۵۶، ص۱۶۳، باب ۲۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۱۸-۳۱۹.</ref>
 
== حدود تسلط‍ [[شیطان]] ==
*{{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref>.
* بنابر تصریح [[آیه شریفه]]، حدود تسلط‍ [[شیطان]] ابتدا تنها در حدّ پیشنهاد و [[دعوت]] به [[گناه]] است و صرف [[دعوت]]، حاکی از تسلط‍ [[دعوت]] کننده نیست و جهت [[دعوت]] [[شیطان]] بیش‌تر در [[امور مادّی]] است. در امر [[مادّی]]، [[لذت]] آنی آن را برای شخص، جذاب نشان می‌دهد و در [[اندیشه]] او، بر اثر توجه دادن به [[لذت]] آنی، ایجاد [[فراموشی]] و [[غفلت]] می‌کند، [[غفلت]] از [[لذت]] آنی بودن و عواقب [[سوء]] آن، همچون: قباحت، آبروریزی و [[رسوایی]] و [[عذاب اخروی]] می‌شود و [[فرد]] نیز بر اثر توجه به آن [[لذت]] و [[تصور]] بهره‌گیری از آن، [[غافل]] شده و مرتکب عمل [[زشت]] می‌شود.
* و بنابر مستفاد از [[آیه شریفه]]، [[شیطان]] نمی‌تواند بر [[عقل انسان‌ها]] تسلط‍ پیدا کند و آن را از بین ببرد، با اینکه در آیاتی، شدت [[دشمنی]] [[شیطان]] با [[انسان‌ها]] بیان شده است، اگر می‌توانست، چرا در [[حقّ]] بیش‌تر افراد [[بشر]] انجام نمی‌دهد یا لااقل در [[حقّ]] [[عالمان]] و [[مؤمنان]] حقیقی‌؟! چون [[عداوت]] و [[دشمنی]] [[شیطان]] با آنان شدیدتر است!
* بنابراین، طبق [[آیه شریفه]]، و اعتراف خود [[شیطان]]، او تسلط‍ قَوی و شدیدی بر [[انسان‌ها]] ندارد؛ بله ابتدای امر، همچون دیگر افراد، تسلط‍ او در حدّ یک [[دعوت]] است که در صورت [[اجابت]] و استمرار در آن، به صورت [[مَلَکه]] و [[عادت]] درآمده و ترک آن حالت، مانند اعتیاد به موادّ مخدر بسیار دشوار خواهد بود. در این حالت اگر چه مثل از [[دست]] دادن [[عقل]] است، [[عقل نظری]] باقی است، ولی [[عقل عملی]] [[سست]] و زایل شده است، لذا [[شیطان]] در اصل [[درک]] و [[قوه]] [[عقلی]] [[بشر]] تسلطی ندارد و آنچه [[قدرت]] بر تسلط‍ دارد اخلال در مقدمات تشخیص صحیح [[عقل نظری]] بوده یا [[سعی]] و تلاش برای جلوگیری از به [[اجرا]] درآمدن آن تشخیص است.
* برخی [[مفسرین]]<ref>کشف الاسرار، ج۱، ص۷۴۹ و المیزان، ج۲، ص۴۱۲.</ref>، طبق برداشت از مفهوم [[آیه شریفه]]:{{متن قرآن|يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ}}<ref>«کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>؛ قائل به دخالت و تسلط‍ [[شیطان]] در زایل کردن [[عقل]] بعضی افراد شده‌اند؛ اما تصریح [[آیه]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref> آن نظریه را رد می‌کند.
* البته [[خدای حکیم]] به [[شیطان]] [[قدرت]] [[نفوذ]] در [[افکار]] را داده که با [[وسوسه]] در [[قلب]] و [[ذهن]] [[انسان‌ها]] اختلال کند و [[بدی‌ها]] را به صورت بهتر درآورد و در آنها جذابیت ایجاد کند و از طرفی دیگر با ارسال پیامبرانش {{عم}} [[اعمال شایسته]] و خوب را توسط‍ آنان به [[انسان‌ها]] [[تبیین]] می‌کند و توسط‍ آنان، به افراد [[بشر]]، [[دشمنی]] و وسوسه‌های [[شیطان]] [[ابلاغ]] می‌شود و [[فلسفه]] چنین تسلط‍ و ارسال [[خلفای الهی]] {{عم}}، برای ایجاد [[نظام]] عالَمِ [[انسانی]] است که بر [[سنّت]] [[اختیار]] جاری است، پس باید دو [[داعی]] متضاد همچون [[پیامبران]] {{عم}} و [[شیطان]] باشند تا [[نظام]] اختیاری [[انسان]] تکمیل و کامل شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۲۰-۳۲۱.</ref>
 
== روش‌های [[گمراه کردن]] [[شیطان]] ==
=== [[وسوسه]] کردن ===
*{{متن قرآن|فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى}}<ref>«اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.</ref>.
* یکی از ویژگی‌های مهمّ [[ولایت شیطان]]، [[وسوسه]] کردن است و تمام [[اعمال]] گمراه‌ کننده‌اش را از آن طریق انجام می‌دهد.
* طبق نوشته برخی [[مفسرین]]: "وسوسه به معنای [[دعوت]] کردن به امری با آهستگی و پنهانی است"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۲؛ مجمع البیان، ج۴، ص۲۲۹.</ref>.
* و دیگری می‌نویسد: "وسوسه به معنای [[حدیث]] [[نَفْس]] است، یعنی [[کلامی]] که در [[باطن]] [[انسان]] می‌شود، خواه از خود [[انسان]] باشد یا از [[شیطان]]؛... [[وسوسه]]، [[افکار]] بی‌فایده و مضری است که به [[ذهن]] خطور می‌کند ([[افکار]] [[باطل]])"<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۲۱۹-۲۲۰، کلمه وسوس.</ref>.
* و برای [[تأیید]] مطلب به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ}}<ref>«و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref>، استناد می‌کند. پس [[وسوسه]] به مطلق [[افکار]] بی‌فایده گفته می‌شود که گاه موجب آن، خود [[انسان]] و گاهی القائات [[شیطانی]] است.
* درباره چگونگی [[وسوسه]] [[شیطان]]، [[صاحب بحار الانوار]]، دو نظریه مطرح می‌کند:
# از [[راه]] دور یا کنار افراد، [[القا]] به درون آنان می‌کند؛
# با [[نفوذ]] در [[روح]] و [[جسم]] افراد، در [[قوه]] [[تعقل]]، [[تفکر]]، [[احساسات]] و تصورات آنان [[وسوسه]] می‌کند.
* سپس می‌نویسد: {{عربی|و الأمر في معرفة حقائقها عند الله تعالى}}<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۴۱؛ صاحب بحار جلد ۶۰ را مخصوص مباحث جن و ابلیس، قرار داده که برای طالب شناخت جن و ابلیس (شیطان) از منظر روایات، کتاب مناسبی است.</ref>؛
* با توجه به [[روایات]]{{متن حدیث|وَ فِي الْحَدِيثِ أَيْضاً إِذَا وُلِدَ الْمَوْلُودُ لِبَنِي آدَمَ قَرَنَ إِبْلِيسُ بِهِ شَيْطَاناً وَ قَرَنَ الله بِهِ مَلَكاً فَالشَّيْطَانُ جَاثِمٌ عَلَی أُذُنِ قَلْبِهِ الْأَيْسَرِ وَ الْمَلَكُ قَائِمٌ عَلَی أُذُنِ قَلْبِهِ الْأَيْمَنِ فَهُمَا يَدْعُوَانِهِ}}<ref> بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۴۱.</ref> و [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ}}<ref>«از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز * که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۴-۵.</ref> [[وسوسه]] [[شیطان]] در بیش‌تر مواقع درونی است، البته [[وسوسه]] بیرونی را [[نفی]] نمی‌کنند.
* بعضی [[اهل]] لغت درباره گستردگی [[وسوسه]] [[شیطان]] می‌نویسند:{{عربی|قال بعض الأعلام: وَسَاوِسُ الشيطان غير متناهية، فمهما عارضه فيما يُوَسْوِسُ بحجة أتاه من باب آخر بوسوسة و أدنى ما يفيده من الاسترسال في ذلك إضاعة الوقت، و لا تدبير في إبطال ما يأتي به من الفساد أقوى و أحسن من اللجأ إلى الله تعالى و الاعتصام بحوله و قوته‏}}<ref>مجمع‌البحرین، ج۴، ص۱۲۳، کلمه وسوس.</ref>.
* بنابراین، [[وسوسه]] [[شیطان]]، بدون نتیجه نخواهد بود و کم‌ترین اثر آن، تضییع اوقات گران‌بهای افراد است، و علت شدت و [[ضعف]] [[وسوسه]] [[شیطان]] بستگی به [[قوه]] خیالبافی افراد دارد، هر اندازه به‌کارگیری آن [[قوه]] در افراد بیش‌تر باشد، [[وسوسه]] [[شیطان]] زیاد و بیش‌ترین تأثیر را خواهد داشت. و تنها [[راه]] [[نجات]] از وسوسه‌های درونی و [[شیطانی]]، عاقلانه [[زندگی]] کردن و [[انجام وظیفه]] و داشتن [[روحیه]] [[بندگی]]، [[زهد]] و تقوای صحیح [[دینی]] و دوری از خیالبافی‌های [[بیهوده]] است.
* [[فلسفه]] [[وسوسه]] [[شیطان]] از جهت این است که [[انسان]] از لحاظ‍ [[فطرت]] درونی، طالب [[سعادت]] و [[راه]] سعادتمندی است و آن [[فطرت]] به هیچ وجه از بین نمی‌رود، اما هنگام [[تطبیق]] بر مصداق [[سعادت]] و [[راه]] آن، [[شیطان]] [[نفوذ]] می‌کند و با [[وسوسه]] و القائات غلط‍ به جای [[تطبیق]] آن خواسته اصیل درونی با [[سعادت]] واقعی، آن را بر [[شقاوت]] واقعی با [[ظاهرسازی]] و ایجاد تخیل در [[افکار]] [[انسان]]، منطبق می‌کند و اکثر افراد نیز به [[دلیل]] [[جهل]] یا عدم [[باور]] به وجود شریری همچون [[شیطان]] و القائات او، [[گمان]] می‌کنند و چه بسا برخی [[یقین]] کنند که آن تصمیمات ناشی از [[درک]] و [[فهم]] خودشان است و واقعاً دارای [[سعادت]] [[حقیقی]] و در مسیر آن هستند {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}} <ref>«دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>.
* لذا مفسری می‌نویسد: "البته القائات [[شیطانی]] طوری نیستند که [[انسان]] آن را [[احساس]] کند و بین آنها و [[افکار]] خودش فرق بگذارد و آن را مُستند به کسی غیر از خود بداند، بلکه بی‌تردید آن را نیز [[افکار]] خود می‌داند و عیناً مانندِ دو دوتا مساوی با چهارتا و سایر [[احکام]] قطعی دیگر، از خود و رشحات [[فکری]] خویش می‌داند و هیچ منافاتی ندارد که [[افکار]] [[باطل]] ما، نیز مُستند به خود ما باشد و هم بگوییم: [[شیطان]] آن را در ما [[القا]] کرد، همچنان که بسیاری از [[افکار]] و تصمیمات ما است که در اثر خبر یا امر دیگری در ما ایجاد شده، و ما در عین حال، آن را از خود [[نفی]] نکرده و [[استقلال]] و [[اختیار]] خود را در آن، [[انکار]] نمی‌کنیم، و اگر آن [[تصمیم]] را بر اثر آن خبر گرفتیم و عملی کردیم، و سرزنشی بر آن مترتب شد، [[تقصیر]] را به گردن کسی که آن خبر را داده، نمی‌اندازیم"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۹.</ref>.
* سپس به [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ}}<ref>«پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref> استناد می‌کند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۳-۳۴۶.</ref>
=== لغزاندن ===
*{{متن قرآن|فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ}}<ref>«شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند» سوره بقره، آیه ۳۶.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|زَلَّ‌}}، از زلل به معنای لغزید، سقوط‍ کرد، و از [[حق]] برکنار شد؛ است: {{عربی|زَلَّتْ قَدَمُهُ}} یعنی "قدمش لغزید" و {{عربی|زَلَّ في مَقالته}} در گفتار خود دچار [[لغزش]] شد و {{عربی|أَزَلَّهُ الشيطانُ}} یعنی [[شیطان]] او را از [[حق]] یا [[اطاعت]] [[اوامر الهی]] لغزاند و دور کرد.
* محققی درباره مفهوم اصلی آن، می‌نویسد:"زلّ عبارت از [[لغزش]] ظریف در [[رأی]] یا گفتار یا عمل یا قدم است... و کاربرد آن در موردی است که [[لغزش]] و [[انحراف]] بعد از حالت [[ثبات]] باشد، و فرقی در [[لغزش]] عملی یا گفتاری یا [[فکری]] نیست"<ref>التحقیق، ج۴، ص۳۴۰ و ۳۴۱، کلمه زلّ‌.</ref>.
* بنابراین، یکی از ویژگی‌های ولایتمداری [[شیطان]]، ایجاد [[لغزش]] ظریف و تدریجی بعد از داشتن حالت ثَبات است و [[هدف]] او از آن [[لغزش]]، شکستن حالت [[پایداری]] است. بنابر مستفاد از [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ}} <ref>«بی‌گمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد و البته خداوند از آنان در گذشت؛ به راستی خداوند آمرزنده‌ای بردبار است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>، اخلال [[شیطان]] دارای مراحل مختلف ابتدایی و بدون سابقه [[گناه]] یا بعد از ارتکاب بعضی [[گناهان]] عملی یا گفتاری یا [[عقیدتی]] است که [[شیطان]] از آن [[سوء]] استفاده کرده و افراد را از موقعیت عالی [[معنوی]] و [[ایمانی]] می‌لغزاند و آنان را از حالت [[استقامت]] [[معنوی]] و [[روحی]] خارج می‌سازد. و از جهات مختلفی می‌لغزاند، برای افراد [[معنوی]] از جهت [[معنوی]] و برای افراد [[مادّی]] از جهت [[مادّی]].<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۶.</ref>
=== گام به گام و تدریجی ===
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|خُطُوَاتِ}} جمع خُطْوِه، به معنای "فاصله میان دو پا در [[راه رفتن]] است"<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۲۶۴، کلمه خطو.</ref> و برخی [[اهل]] لغت می‌نویسند: "معنای اصلی خطوه، عبارت از [[راه رفتن]] به صورت قدم به قدم است، نه مطلق [[راه]] رفتن"<ref>التحقیق، ج۳، ص۸۹، کلمه خطو.</ref>.
* جمله {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ}} ۵ بار در ۴ [[آیه]] [[قرآن مجید]] استعمال و در موارد مختلف و معانی گوناگون مطرح شده است: [[تبعیت]] از هوای [[نَفْس]] [[نامشروع]] و [[حلال]] [[الهی]] را [[حرام]] کردن یا برعکس {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref> «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره انعام، آیه ۱۴۲.</ref> و [[تفرقه]] و [[خودرأیی]] که حاکی از [[تکبر]] و [[مخالفت]] با [[ولایت]] [[حقّ]] [[خلیفه الهی]] است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref> و [[عقاید]]، [[افکار]] و اعمالی، مانندِ نذرهای غیر [[شرعی]] است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>؛ از آن موارد مختلف و معانی گوناگون، استفاده می‌شود که خطوات [[شیطان]] دارای مصادیق فراوان بوده که به چند مورد از آنها اشاره شده است، لذا قاعده کلی این است: هر [[عقیده]] و عملی که [[مخالف]] [[دین الهی]] باشد، از موارد خطوات بوده که [[شیطان]] از آن طریق، با تدریج و به صورت قدم‌های آهسته، اهداف [[سوء]] خود را [[اجرا]] می‌کند.
* بنابراین، یکی دیگر از روش‌های [[ولایت شیطان]]، این است که به صورت تدریجی و قدم به قدم برای اجرای سیاست‌های [[کینه]] توزانه‌اش به سوی [[انسان‌ها]] می‌آید و اولین گام او توجه دادن افراد به خودشان، [[خودپسندی]] و خودراضی بودن است و در گام بعدی [[وسوسه]] [[خودبینی]] و تکبرورزی است و گام بعد از آن، خودرأی بودن و نپذیرفتن سخن [[حق]] از دیگری و [[مخالفت]] با [[احکام شرعی]] است و منشأ [[گمراهی]] و پوچگرایی بیش‌تر افراد نیز بر اثر [[کبر]] است، همچنان که [[تکبر]] [[ابلیس]] موجب طرد و [[لعن]] او شد.
* در معنای [[اتّباع]]، یک نوع [[اختیار]] و [[اراده]] نهفته است، یعنی افراد با [[اختیار]] خودشان، پای خود را در جای پای متبوع که [[شیطان]] باشد، می‌گذارند، و آن همان [[متابعت]] از هواها و [[خواهش‌های نفسانی]] [[نامشروع]] است که [[شیطان]] آنها را جذاب نشان می‌دهد؛ لذا [[خدای سبحان]] از آن [[نهی]] فرموده و نتیجه آن را بیان کرده که قدم‌های [[شیطان]] به سوی [[فحشا]] و منکر بوده و افراد را به سوی آنها سوق می‌دهد، تا موجب [[شقاوت]] آنان شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۷-۳۴۸.</ref>
=== ایجاد سرگرمی به [[آرزوها]] ===
* [[شیطان]] بعد از [[اعلان]] [[اضلال]]، مواردی را که موجب رسیدن به مقصودش می‌شود، بیان می‌کند: {{متن قرآن|وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}<ref>«و به آرزو (های دور و دراز) می‌افکنم» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>. و در آیه‌ای دیگر، [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«(شیطان) به آنان وعده می‌دهد و در آرزو (های دور و دراز) می‌افکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعده‌ای نمی‌دهد» سوره نساء، آیه ۱۲۰.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|لَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}، از مَنَی مشتق شده به معنای تقدیر و اندازه‌گیری است، اما در بیش‌تر اوقات به مفهوم اندازه‌گیری خیالی و آرزوهای موهومِ [[دست]] نیافتنی به کار می‌رود و اگر به نطفه "منی" گفته می‌شود، به این [[دلیل]] است که اندازه‌گیری نخستین موجودات زنده از آن آغاز می‌شود.
* مفسری می‌نویسد: "مراد از {{متن قرآن|لَأُمَنِّيَنَّهُمْ}}، آرزوهایی [[باطل]]، مانندِ داشتن [[عمر طولانی]]<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۳.</ref> و نبودن [[بَعث]] و عِقاب است"<ref>کنزالدقائق، ج۳، ص۵۴۳.</ref>؛ و یا اگر [[بعث]] و عِقابی باشد، شامل آنان نمی‌شود؛ زیرا بخشیده خواهند شد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۸.</ref>
=== ایجاد خرافی‌گری ===
*{{متن قرآن|وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ}}<ref>«و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافه‌پرستی) می‌شکافند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
* [[آیه شریفه]] به یک نمونه از [[خرافات]] ابداعی [[شیطان]] اشاره می‌کند، که منحصر در آن نیست؛ بلکه شامل دیگر [[خرافات]] رایج در [[جوامع اسلامی]] و غیر [[اسلامی]] می‌شود، مانندِ چهارشنبه سوری در آخر سال شمسی که چه عواقبی به دنبال دارد و هر سال موجب کشته و زخمی شدن عده‌ای می‌شود.
* یکی از [[اعمال]] [[خرافی]] زمان [[جاهلیت]] که در میان آنان رایج بود، گوش بعضی از چهارپایان (شتر، گاو و گوسفند) را می‌شکافتند یا [[قطع]] می‌کردند و [[سوار شدن]] بر آن را [[ممنوع]] یا استفاده از شیر یا گوشت آن را بر خود [[حرام]] می‌کردند و هیچ‌گونه از آن، انتفاع نبرده و آن را برای بتی که می‌پرستیدند، قرار می‌دادند! گفته‌اند: هرگاه شتری برای یکی از ایشان پنج بچه می‌زایید و بچّه پنجم آن نَر بود، گوشش را می‌برید و سود بردن از آن را بر خود [[حرام]] و ناروا می‌دانست! در نتیجه آنچه را [[خداوند حکیم]] [[حلال]] کرده بود، بر خودشان [[حرام]] می‌کردند و به جای [[تسلیم]] در برابر [[قوانین]] [[شرع]]، خود با [[جهل]] ناشی از خرافی‌گری، [[اقدام]] به [[جعل قوانین]] ضد [[احکام دینی]] می‌کردند و آن نیز بر اثر القائات و توجیهات [[شیطانی]] بوده که نخست، اصل [[بت‌پرستی]] را به عنوان واسطه در [[تقرب]] به [[خدای متعال]]، برای آنان توجیه کرد و بعد از آن، با توجیه اهمیت [[بت]] و [[لزوم]] [[قربانی]] برای آن، [[حلال]] را به [[حرام]] تبدیل کرد!
* بنابراین، [[هدف]] [[شیطان]] از ایجاد خرافه‌گری، [[زمینه‌سازی]] برای [[مخالفت]] با [[قوانین]] حکیمانه [[توحیدی]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۹.</ref>
=== ایجاد [[تغییر]] در [[آفرینش]] ===
*{{متن قرآن|وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ}}<ref>«و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه می‌سازند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
* در اینکه منظور [[شیطان]] از [[تغییر]] [[خلقت]] [[خدای متعال]] چیست‌؟! عده‌ای از [[مفسرین]]<ref>التبیان، ج۳، ص۳۳۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۳؛ کنز الدقائق، ج۳، ص۵۴۳.</ref> بر یک [[تفسیر]] اتفاق کرده‌اند که به عنوان نمونه به [[نقل]] یک مورد اکتفا می‌شود: "بعید نیست مراد از [[تغییر]] خَلق [[الهی]]، خارج شدن از [[حکم]] [[فطرت]] [[انسانی]] و ترک [[دین]] [[ناب]] [[اسلامی]] باشد".
* و [[خدای سبحان]] در [[قرآن]] فرموده: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد» سوره روم، آیه ۳۰.</ref><ref>المیزان، ج۵، ص۸۵.</ref>.
* به عبارت دیگر: [[هدف]] از خَلق [[انس]] و [[جن]]، [[تسلیم محض]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]] است: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>؛ [[شیطان]] در مقدمات وصول به آن [[هدف غایی خلقت]]، با القائات مرموزش، تلاش گسترده می‌کند که آنها را مختل کند و مقدمه اصلی وصول به آن [[هدف]] عالی، [[دینداری]] است؛ لذا [[شیطان]] برای رسیدن به مقصدش که مانعیت برای [[معرفت]] و [[بندگی]] [[خدای سبحان]] است، با انواع وسوسه‌های گوناگون، در [[دین]] خلل و [[تغییر]] ایجاد می‌کند تا [[مانع]] از وصول به [[کمال انسانی]] که همان [[بندگی]] است، شود و برای [[تغییر]] و ایجاد [[نقص]] در [[دین]]، به سوی موارد اساسی [[دین]] می‌رود و با تلاش گسترده، عده کثیری را نسبت به آن موارد، سلب [[اعتقاد]] [[عقیدتی]] و عملی می‌کند. امروزه شاهدیم عده‌ای بی‌شمار از [[مسلمانان]] را از رکن اصلی و کمالی [[دین]] که [[امامت]] ولی [[حق]] باشد، به [[انحراف]] سوق داده و آن را از مسیر اصلی و مصادیق [[حقیقی]] [[تغییر]] داده و متوجه عده فاقد [[صلاحیت امامت]] و [[ولایت]] [[حق]]، کرده است یا عده کثیری از [[معتقدان]] به [[امامت]] ولی [[حق]] را نسبت به موارد اساسی [[دین]]، همچون: داشتن تقوای صحیح، با القای [[امید]] [[بخشش]] و [[شفاعت]] برای مَحبت به [[اهل بیت]] {{عم}}، به سوی بی‌تقوایی و لاابالی‌گری [[منحرف]] ساخته است.
* بنابراین، [[تفسیر]] "تغییر" [[شیطانی]] به [[تغییر]] [[دین الهی]]، دارای معنای عامی است که شامل کلّ [[دین]] و موارد رکنی و اساسی [[دین]] و جزئی آن می‌شود چون [[تغییر]] عمدی موارد جزئی [[دین]] با [[تغییر]] کلی آن، از جهت [[عقوبت]] [[اخروی]] یکسان خواهند بود. مگر نَه این است که خود [[ابلیس]] فقط‍ برای یک [[مخالفت]] جزئی، مطرود [[درگاه الهی]] شد؟! لذا [[تغییر]] چه در موارد [[مادّی]] و جسمی، مانندِ: [[تغییر]] وضع ظاهری مردان به شکل [[زنان]] یا بر عکس باشد، و چه موارد [[معنوی]]، مانندِ: [[تغییر]] در [[حلال و حرام]] و دیگر [[احکام دینی]] باشد؛ مشمول [[آیه شریفه]] است و بنابر آن نظریه، مفسری می‌نویسد: {{عربی|أقوى الأقوال من قال:}} {{متن قرآن|فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ}} {{عربی|بمعنى دين الله... و يدخل في ذلك جميع ما قاله المفسرون، لأنه إذا كان ذلك خلاف الدين فالآية تتناوله}}<ref>التبیان، ج۳، ص۳۳۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۹-۳۵۱.</ref>
=== القای مطالب شُبهه‌انگیز برای [[مجادله]] با [[حق]] ===
*{{متن قرآن|وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref>«و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|لَيُوحُونَ}}، از مادّه "[[وحی]]" به مفهوم القای امری در [[باطن]] و [[ذهن]] دیگری، و دارای معنایی عام است که شامل [[الهام]] نیز می‌شود و [[الهام]] عبارت از القای امری از جانب [[خدای متعال]] با واسطه [[ملک]] یا بی‌واسطه و بیش‌تر در [[امور معنوی]] استعمال می‌شود؛ اما [[وحی]] مطلق و اعمّ از [[الهام]] و شامل [[امور معنوی]] و غیر معنوی می‌شود.
* در اینکه مراد از {{متن قرآن|الشَّيَاطِينَ}}، چه کسانی هستند، چند قول [[نقل]] شده که از میان آنها، قول منقول از [[ابن عباس]] که [[ابلیس]] و جنودش باشد<ref>{{عربی|و قوله:}} {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ}} {{عربی|يعني بالشياطين علماءهم ورؤساءهم المتمردين في كفرهم يوحون ويشيرون إلى أوليائهم الذين اتبعوهم من الكفار بأن يجادلوا المسلمين في استحلال الميتة. وقال الحسن يجادلونهم بقولهم: ان ماقتل الله أولى بأن يؤكل مما قتله الناس وقال عكرمة: المراد بالشياطين مردة الكفار من مجوس فارس}} {{متن قرآن|إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ}} {{عربی|من مشركي قريش. وقال ابن عباس: المراد بالشياطين ههنا ابليس وجنوده بأن يوسوسوا اليهم ويوحون إلى أهل الشرك بذلك، وبه قال قتادة. وقال قوم: الذين جادلوا بذلك كانوا قوما من اليهود جادلوا رسول الله {{صل}} بأن ما قتله الله أولى بالاكل مما قتله الناس}}. التبیان، ج۴، ص۲۵۷.</ref>، با ظاهر [[آیه شریفه]]، مطابقت دارد.
* پس [[شیطان]] و جنودش هستند که در اذهان پیروانش، مطالبی را برای [[جدال]] با [[احکام]] و [[قوانین اسلامی]]، [[القا]] می‌کنند تا بدان وسیله در اذهان افراد [[ساده‌لوح]] و ظاهربین [[شبهه]] ایجاد کنند و آنان را به سوی ارتکاب منهیات و [[محرّمات]] در خوردنی‌ها<ref>مفسری در اهمیت تغذیه و تأثیر آن در روح و جان می‌نویسد: "حقیقت توحید لازم است در تمام امور و احوال و افعال و موضوعات گسترش پیدا کند، و از جمله آنها مأکولات است که خوراک انسان باید با برنامه توجه به‌خداوند و با ذکر نام او تهیه گشته، و جزء بدن انسان قرار بگیرد. آری، یکی از شرایط‍ توفیق و پیشرفت و روحانیت انسان: حلال بودن و پاکی و الهی بودن طعام است که موجب حصول نورانیت و توجه به حق خواهد شد، چنان‌که یاد کردن نام خداوند متعال در زمان غذا خوردن بسیار در روحانیت انسان موثر است؛ و افراد پاکدل و روحانی، آثار همه اعمال را به اختلاف مراتب، و مخصوصاً از جهت توجّه و إخلاص و ذکر نام خداوند متعال، با چشم ظاهری خودشان مشاهده می‌کنند؛ و چقدر خوب است که انسان همه أعمال خود را به ذکر نام خداوند متعال آغاز کرده، و از قلب خود نیز متوجه این معنا باشد، تا عمل او نورانیت پیدا کند، و البتّه ذکر به زبان تنها، بدون توجّه به معنا، آن گونه که باید مؤثر نیست"؛ تفسیر روشن، ج۸، ص۱۵۶.</ref> سوق دهند که [[آیه شریفه]] به افراد [[مسلمان]]، سفارش می‌کند: مراقب گفته‌های [[مشرکان]] اعمّ از [[قوم یهود]] و... باشید که سخنان‌شان از خودشان نیست، بلکه مطالبی است که [[ابلیس]] و جنودش به آنان [[القا]] کرده و آنها نیز برای ایجاد [[تزلزل]] و تردید در [[ایمان]] به [[قوانین]] مترقی [[الهی]]، بدان وسیله [[مجادله]] می‌کنند.
* خود [[شیطان]] در برابر امر [[خدای سبحان]]، [[اقدام]] به [[مجادله]] کرد که [[آتش]] از [[خاک]] بهتر است، لذا با آن گفته، [[امر]] حکیمانه [[الهی]] را رد کرد و نشان داد که مجادله‌گری ماهر در برابر [[دستورهای الهی]] است، لذا برای کشاندن دیگران به [[مخالفت]] با فرمان‌های حکیمانه [[الهی]]، به طور مرموز و مخفیانه در اذهان پیروانش، [[القای شبهه]] می‌کند و آن [[القا]] چنان مخفی است که افراد متوجه آن نشده و می‌پندارند ناشی از نبوغ [[فکری]] خودشان است، در حالی که استعدادی که در مقابل [[قوانین الهی]]، [[اقدام]] به ایجاد [[شبهه]] کند، حاکی از بروز استعداد [[شیطانی]] توسط‍ آن افراد خواهد بود. پس یکی دیگر از خصوصیات [[ولایت]] [[باطل]] [[شیطان]]، القای مطالب شبهه‌انگیز و سوق دادن دیگران برای [[جدال]] با [[حق]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۵۱-۳۵۲.</ref>
=== ایجاد [[فراموشی]] ===
*{{متن قرآن|اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ}}<ref>«شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد» سوره مجادله، آیه ۱۹.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|فَأَنْسَاهُمْ}} از مادّه "نسی"، از باب [[افعال]] و متعدّی، به معنای ایجاد [[فراموشی]] است، "و نیز به مفهوم [[اهمال]] و [[بی‌اعتنایی]] است"<ref>قاموس قرآن، ج۷، ص۶۲، کلمه نسی.</ref>. بنابراین، [[نسیان]] مشترک است میان دو معنا، یکی ترک از روی [[غفلت]] و دیگری ترک از روی عمدی. و "هر نسیانی که [[خداوند]] ذَم کرده، نسیانی است که اصل آن از روی تعمد بوده است"<ref>مفردات راغب، ص۸۰۳، کلمه نسی.</ref>.
* برخی دیگر درباره فرق آن با [[غفلت]] و [[سهو]] می‌نویسند: "غفلت عبارت از عدم توجه به چیزی و [[تصور]] نمودن آن، خواه صورت آن در [[ذهن]] باشد یا نباشد و اعم از [[نسیان]] است، چون [[نسیان]]، عبارت است از [[غفلت]] کردن از آنچه در گذشته به‌یاد داشت، چنان که [[سهو]]، [[غفلت]] است از آنچه متذکر آن نبود"<ref>التحقیق، ج۱۲، ص۱۱۴، کلمه نسی.</ref>.
*"نسیان اعمّ است از آن‌که در [[امور مادّی]] صورت بگیرد یا در جهت [[روحانی]]، و بالاترین [[نسیان]] از جهت شدت، فراموش کردن [[پروردگار]] [[متعال]] است که روشن‌ترین و نیرومندترین وجود و آفریننده [[زمین]] و [[آسمان]] باشد و چون تمام [[سعادت]] و کمال [[انسان]] در ارتباط‍ و [[قرب به خداوند]] [[متعال]] است، نتیجه این [[نسیان]]، [[غفلت]] از خود و فراموش کردن [[خوشبختی]] خویش خواهد بود، و این معنا آخرین مرتبه [[بدبختی]] [[انسان]] است:{{متن قرآن|وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref>"<ref>تفسیر روشن، ج۱، ص۲۳۳.</ref>.
* بنابراین، [[شیطان]] برای [[محروم]] شدن افراد از کسب [[کمالات انسانی]] و [[سعادتمند]] شدن، به سراغ محور اصلی و اساسی [[تکامل]] آنان می‌رود که [[غفلت]] از یاد [[خدای متعال]] است. و [[فراموشی]] از [[یاد خدا]]، موجب [[خودفراموشی]] و به‌تبع [[غفلت]] از [[کمال‌طلبی]] و سعادت‌خواهی و سلب توفیقات [[الهی]] می‌شود. پس [[نسیان]] [[الهی]] عبارت از سلب توفیقات و [[رحمت]] خاصّه خواهد بود، نَه اینکه بر آنان [[احاطه علمی]] نداشته باشد.
* اما اینکه در [[قرآن مجید]] مطرح شده که: [[اعراض از ذکر خدا]]، در [[آخرت]] [[ظهور]] می‌کند و [[فرد]] فراموشکار در آن عالَم، [[کور]] وارد [[محشر]] می‌شود! {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى}}<ref> «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت * می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی در حالی که من بینا بودم؟ * فرمود: بدین‌گونه بود که نشانه‌های ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردی و همان‌گونه امروز تو فراموش می‌گردی» سوره طه، آیه ۱۲۴-۱۲۶.</ref>.
* در این باره مفسری می‌گوید: "در عین حال که کورند، [[بینا]] هستند، یعنی اینها [[جمال]]، [[رحمت]]، [[فیض]] خاصّ [[حق]]، [[اولیا]]، [[بهشت]] و [[فرشتگان]] [[رحمت]] را نمی‌بینند، فقط‍ [[عذاب]]، شعله [[آتش]] و [[دوزخیان]] را می‌بینند... همان‌گونه که در [[دنیا]] از دیدن حقایق [[کور]] بوده، اما [[باطل]] را می‌دیدند، (باطل‌نگر و باطل‌گرا بوده، اما حق‌نگر و حق‌گرا نبودند)، همین معنا در [[جهنم]] [[ظهور]] می‌کند، جهنم‌بین و جهنم‌طلبند، بهشت‌بین و بهشت‌خواه نیستند، گرچه خواهش لفظی دارند، سریره آنها که معیار ارزیابی [[راستین]] است، خواهان [[دوزخ]] است"<ref>تفسیر موضوعی، ج۸، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۵۳-۳۵۴.</ref>
=== فتنه‌گری ===
*{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ}}<ref>«ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|يَفْتِنَنَّكُمُ}} از مادّه "فتن" است و در مفهوم اصلی آن [[اختلاف]] شده است.
* بعضی نوشته‌اند: "به معنای [[امتحان]] است و اصل "فتن"، گذاشتن طلا در [[آتش]] است تا خوبی آن از ناخوبی آشکار شود... [[فتنه]]، [[امتحان]] و [[اختبار]] نظیر هم‌اند"<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص۱۴۷، کلمه فتن.</ref>.
* برخی دیگر، در معنای آن می‌نویسند: "معنای اصلی [[فتن]]، عبارت از چیزی است که موجب اختلال همراه با [[اضطراب]] باشد. پس آنچه موجب اختلال و [[اضطراب]] می‌شود، [[فتنه]] است و برای [[فتنه]] مصادیق مختلفی است، مانندِ [[اموال]]، [[اولاد]]، آرای مختلف، غُلوّ در امر، [[عذاب]]، [[کفر]]، [[جنون]]، [[ابتلا]] و غیر آن، از مواردی هستند که موجب اختلال و [[اضطراب]] می‌شوند"<ref>التحقیق، ج۹، ص۲۳، کلمه فتن.</ref>.
* یکی از اسم‌های دیگر [[شیطان]] "فتّان"<ref>مقاییس اللغة، ج۴، ص۴۷۲، کلمه فتن.</ref> است و کار او ایجاد اختلال و [[اضطراب]] در کارهای [[منظم]] افراد است که در [[افکار]] و تصورات اشخاص [[نفوذ]] می‌کند و در آنها فتنه‌گری کرده، موجب اختلال و [[اضطراب]] اذهان آنان شده و بدان وسیله به سوی [[شر]] و [[فساد]] سوق می‌دهد.
* بنابراین، معنای [[آیه]] چنین می‌شود: "ای [[فرزندان آدم]]! [[شیطان]] در [[عقیده]] [[حق]] و دینتان با فتنه‌گری‌اش موجب اختلال و [[اضطراب]] و در نتیجه باعث ایجاد [[تزلزل]] در آن نشود و شما را که با داشتن [[دین حق]] و عامل به آن، در واقع در [[بهشت]] هستید، بیرون نکند، همچنان که با آن فتنه‌گری، [[پدر]] و [[مادر]] محترمتان را از [[بهشت]] بیرون راند".<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴۵-۳۵۵.</ref>
=== [[زیبا]] نشان دادن کارهای [[زشت]] ===
*{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|لَأُزَيِّنَنَّ}} از مادّه "زین" و معنای اصلی آن: "عبارت از [[حُسن]] ظاهری است که خواه در [[امور معنوی]]، مانندِ تزیین [[ایمان]] در [[قلوب]] افراد {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}<ref> «و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref> یا [[امور مادّی]]، مانندِ: [[تزیین]] [[آسمان]] به [[ستارگان]] {{متن قرآن|إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ}}<ref> «ما آسمان نزدیک‌تر را به آرایه ستارگان، آراسته‌ایم» سوره صافات، آیه ۶.</ref> یا در [[مقام]] تخیل باشد، مانند: {{متن قرآن|وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref><ref>التحقیق، ج۴، ص۳۷۵، کلمه زین.</ref>.
* مفسری درباره [[تفسیر]] مراد [[شیطان]] از تزیین می‌نویسد: "ابلیس گفت {{متن قرآن|لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ}}؛ منظورش این است که [[باطل]]، یا طبق نزر برخی دیگر [[گناهان]] را در نظر [[بشر]] [[زینت]] می‌دهم: البته معنای نخست جامع‌تر است... و مقصود از [[زینت]] دادن برای آنان در [[زمین]]، این است که [[آدمیان]] را در [[زندگی]] زمینیشان [[زندگی دنیا]]، [[فریب]] می‌دهم"<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۶۴.</ref>.
* مفسری در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "{{متن قرآن|لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ}}، [[کفر]] و [[شرک]] و کلّیه [[معاصی]] را به‌نظر آنها جلوه و [[زینت]] که خوب پندارند در مقابل [[ایمان]] و [[اطاعت]] که آنها را [[زشت]] و [[قبیح]] شمارند، چنان که در خبر است که [[پیغمبر]] {{صل}} به [[اصحاب]] فرمود: می‌آید زمانی که ترک [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کنند. [[سلمان]] [[تعجب]] کرد! فرمود: بدتر از این هم می‌شود که [[امر به منکر]] می‌کنند و [[نهی از معروف]]؛ تعجبش بیش‌تر شد! فرمود: بدتر از این هم می‌شود که منکر در نظر آنها معروف می‌شود و معروفْ منکر. و امروزه ما [[مشاهده]] می‌کنیم که به گناهانی مثل ساز و آواز، بی‌حجابی و [[ظلم]] [[افتخار]] می‌کنند و خوب می‌پندارند و عباداتی مثل [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]] و... را پَست و بد می‌شمارند"<ref>أطیب البیان، ج۸، ص۳۹.</ref>.
* بنابراین، با ملاحظه آیاتی{{متن قرآن|فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref> «پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ}}<ref>«و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۸.</ref> که در آنها اشاره به تزیین [[شیطان]] شده، متوجه می‌شویم که ایجاد تزیین ظاهری در همه موارد [[اعتقادی]]، [[علمی]]، [[اخلاقی]] و کارهای روزمّره [[زندگی]] [[انسان]] می‌شود تا آنان را از [[حقانیت]] امور به بطلان آن سوق دهد و از [[بندگی]] و [[اطاعت]] در آن امور، به سوی [[مخالفت]] و [[معصیت]] با ایجاد تخیل [[زیبا]] در آن امور، بکشاند؛ در صورت عدم [[توفیق]] در سوق دادن به [[مخالفت]] و [[معصیت]]، به سوی تفریط‍ و افراط‍ در امور [[مباح]] و [[حلال]] سوق می‌دهد، مانند ایجاد [[حرص]] جمع‌آوری [[مال]] [[حلال]] و صرف [[عمر]] گرانب‌ها در کسب آن و رسیدگی نکردن به خود و [[خانواده]] و [[تربیت]] صحیح آنان. و هنگامی متوجه می‌شود که وقت جبران [[غفلت‌ها]] گذشته است و بر اثر [[عادت]] به جمع‌آوری و [[حرص]] بر [[مال]]، آن به صورت [[ملکه]] درآمده و دیگر به [[سختی]] می‌تواند، توجه درونی خود را صرف [[امور معنوی]] کند و لااقل دو رکعت [[نماز]] باتوجه بخواند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۵۵-۳۵۷.</ref>
=== [[هدایت]] به سوی [[بدی]] ===
*{{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|لَأُغْوِيَنَّهُمْ}} از مادهّ "غوی" و معنای اصلی آن "دلالت و [[راهنمایی]] به سوی [[شر]] و [[فساد]] است که در مقابل آن [[رشد]] به معنای [[هدایت]] به سوی خیر و [[صلاح]] است"<ref>التحقیق، ج۷، ص۲۸۹، کلمه غوی.</ref>.
* بنابراین، ترجمه و [[تفسیر]] آن به معنای [[گمراه کردن]] صحیح نیست<ref>کشف الاسرار، ج۵، ص۳۰۸؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۲، ص۴۲۹؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۶۷۱ و تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۷۲.</ref> و فرق [[اضلال]]، [[اغوا]] و تزیین، اینکه [[اضلال]] اعم از [[اغوا]] و شامل مواردی که [[حق]] هستند، می‌شود که [[شیطان]] در آن موارد [[حق]]، [[انحراف]] ایجاد می‌کند و به سوی تفریط‍ یا افراط‍ یا برداشت غلط‍ از آن سوق می‌دهد؛ اما [[اغوا]] فقط‍ در موارد [[شر]] و [[فساد]] است بر خلاف [[اضلال]] که مخلوطی از [[حق و باطل]] و ممزوجی از [[صلاح]] و [[فساد]] است. به عبارت دیگر: در [[اضلال]] [[هدف]] و مقصد به صورت [[باطل]] وجود دارد، اما در [[اغوا]]، پوچگرایی است به طوری که حتّی [[هدف]] [[باطل]] نیز وجود ندارد و تزیین، شامل [[اضلال]] و [[اغوا]] است که به عنوان وسیله آن دو، برای سوق دادن به موارد آن دو، مورد استفاده [[شیطان]] قرار می‌گیرد.
* بنابراین، در [[آیه]] [[سوره حجر]] که در عنوان قبلی مطرح شد، [[اغوا]] بعد از تزیین آمده است که حاکی از اینکه [[هدف]] اصلی از تزیین، همان [[اغوا]] و دلالت به [[شر]] و [[فساد]] از طریق [[معتقدات]] [[باطل]] و [[اعمال]] [[ناپسند]] است. یعنی علاوه بر [[زینت]] دادن به امور [[باطل]]، در آنها ایجاد کشش و جذابیت قرار داده، آن‌سان که به سوی آن امور بیایند و مرتکب آن امور شوند و بر آنها [[عادت]] کرده و به صورت [[مَلَکه]] و صفتی غیر قابل زوال درآمده و با آن صفات و [[اعتقادات]] [[زشت]]، وارد عاَلمِ [[آخرت]] گردند و دچار [[عذاب]] و گرفتار وبال کارهای [[زشت]] خود، شوند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۵۷-۳۵۸.</ref>
=== جلوگیری از [[راه]] راست ===
*{{متن قرآن|وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ}}<ref>«و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۸.</ref>.
* معنای {{متن قرآن|صَدَّ}} آن "عبارت از برگردانیدن و منصرف کردن به شدت است"<ref>تفسیر روشن، ج۶، ص۳۲۳.</ref>. طبق اطلاق {{متن قرآن|صَدَّ}} در [[آیه شریفه]]، شامل همه مسائل و مراحل [[زندگی مادّی]] و [[معنوی]] [[انسان]] بوده که در [[آیات]] دیگر گاهی با تعبیر {{متن قرآن|السَّبِيلِ}} که الف و لام آن معرفه بوده که عبارت از سبیل‌الله است، یا با صراحت بیش‌تر، متعلق صدّ که یاد [[خدای متعال]] و [[اقامه نماز]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ}} <ref>«شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref> بیان شده است.
* بنابراین، یکی دیگر از اهداف [[شیطان]] برای [[انسان]]، انصراف دادن آنان از رسیدن به [[سلامت جسمی]] و [[کمالات]] [[روحی]] - [[معنوی]] است، [[سلامت جسمی]] که نقش بسزایی در بهره‌گیری از آن برای تقویت [[روح]] و روان در پیمودن مسیر [[کمالات]] [[روحی]] دارد، انصراف در [[سلامت جسمی]] به وسیله سوق دادن افراد به [[مصرف]] موادی همچون: مشروبات یا دخانیات یا مواد غذایی که برای [[سلامت جسم]] [[مضر]]، و موجب امراض بدنی می‌شوند یا [[وسوسه]] به [[مصرف]] بیش‌تر و [[اسراف]] در [[غذا خوردن]] که [[سلامت]] افراد را به مخاطره می‌اندازد و موجب سلب [[توفیق]] در [[شب‌زنده‌داری]] و [[عبادت]] می‌شود.
* و [[کمالات]] [[روحی]] که در نتیجه پیمودن صراط‍ مستقیم و عمل به [[احکام دینی]] حاصل می‌شود، [[شیطان]] با انواع [[وسوسه]] و تزیین، می‌کوشد افراد را از پیمودن آن مسیر، منصرف کند و به سوی راه‌های [[انحرافی]] و گناهانی سوق دهد که [[مانع]] اساسی در رسیدن به [[کمالات انسانی]] هستند.
* اما مفهوم صدّ، منع نیست، همچنان که برخی [[مفسرین]]<ref>التبیان، ج۴، ص۱۸ و مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۱، ذیل آیه ۹۱ سوره مائده.</ref> آن را معنا کرده‌اند، لذا محققی لغت‌شناس در این باره می‌نویسد: {{عربی|لا يصحّ تفسير المادّة في الآيات بمفهوم المنع كما في التفاسير<ref>التبیان، ج۴، ص۱۸.</ref>، فانّ المنع هو إيجاد ما يتعذّر به الفاعل عن العمل، فهو في قبال الفعل و إيجاده، كما في قوله تعالى:}} {{متن قرآن|مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ}}؛ {{متن قرآن|يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ}}{{عربی|فانّ الشيطان أو الكافر أو المنافق أو من يتّبع هواه أو يحبّ الحياة الدنيا أو غيرهم لا يقدرون أن يمنعوا و يوجدوا مانعا عن العمل و الايمان و الهداية و سلوك سبيل اللّه بالكليّة، بل إنّهم يصرفون عن سبيل الحقّ. و هذا لطف التعبير بالمادّة في موارد استعمالاتها}}<ref>التحقیق، ج۶، ص۲۳۵ و ۲۳۶، کلمه صد.</ref>؛
* البته [[شیطان]]، اذهان و توجه افراد را به سوی [[عقاید]] و اعمالی سوق می‌دهد که وجود آنها، [[مانع]] از [[رسیدن به کمال]] مطلوب می‌شوند و تا برطرف نشوند، وصول به [[کمالات انسانی]] ممکن نیست، وجود آنها همچون سد، [[مانع]] از [[ترقی]] و [[تکامل]] می‌شوند. پس [[عمل شیطان]]، انصراف است و نتیجه انصراف، به منع منتهی می‌شود؛ لذا شاید نظر برخی [[مفسرین]]، به نتیجه عمل انصراف [[شیطان]] که مانعیت باشد، معطوف بوده است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۵۸-۳۵۹.</ref>
=== به‌کارگیری انواع وسایل برای [[گمراه کردن]] ===
*{{متن قرآن|وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}<ref>«و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو» سوره اسراء، آیه ۶۴.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|اسْتَفْزِزْ}} از ماّده "فزز"، به معنای راندن<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص۱۷۲، کلمه فزز.</ref> است و فقط‍ ٣ بار از باب استفعال، در [[قرآن مجید]] استعمال شده است؛ ولی معنای آن، [[اضطراب]] و تحریک در مقابل تثبیت و [[اطمینان]] است، چه در [[امور مادی]] یا [[معنوی]] باشد، و [[دلیل]] بر آن معنا، [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا}}<ref>«و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند» سوره اسراء، آیه ۷۶.</ref> است که ذکر [[خروج]] بعد از [[استفزاز]] دلالت می‌کند که مفهوم آن در مرتبه قبل از [[خروج]] است و آن تحریک و ایجاد [[اضطراب]] و [[نفی]] تثبیت و [[اطمینان]] است تا اینکه [[تزلزل]] حاصل شود.
* مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "معنای [[آیه شریفه]] این می‌شود که با آوازت از [[نسل]] [[آدم]] هر که را که می‌توانی، [[گمراه]] و به [[معصیت]] وادار کن. و "استفزاز با آواز"، کنایه از خوارکردن آنان با وسوسه‌های [[باطل]] و خالی از [[حقیقت]] است، و اینکه وضع [[شیطان]] و پیروانش، وضع چوپان و گوسفندان او را دارد که با یک صدا به [[راه]] می‌افتند، و با صدایی دیگر می‌ایستند و معلوم است که این صداها آوازهایی بی‌معنا است"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۴۶.</ref>.
* بنابراین، طبق برداشت کلی از آن کلمه و موارد استعمالش، اینکه [[شیطان]]: با [[نفوذ]] در [[افکار]] و اذهان [[انسان‌ها]] و [[وسوسه]] در آنها، آنان را مضطرب [[فکری]] و [[روانی]] می‌کند و به [[شک و تردید]] می‌اندازد و سپس با وسایل به ظاهر [[فریبنده]]، همچون: نوشتارها و گفتارهای عوام‌پسند یا صداها و ترانه‌های [[لهو و لعب]] به سوی لاابالی‌گری، [[عقاید]] [[باطل]] و [[معاصی]] سوق می‌دهد، لذا گفته‌ها و نوشته‌های [[منحرف]] کننده یا صداها و موسیقی‌های غیر مُجاز [[شرعی]]، از مصادیق صوت [[شیطان]] هستند که توسط‍ حلقوم دیگران ظاهر می‌شوند.
* کلمه {{متن قرآن|أَجْلِبْ}} از ماّده "جلب"، با توجه به متعلقات آن {{عربی|"علیهم بخیلک و رجلک"}}، به معنای راندن با [[صیحه]]، [[قهر]] و [[تندی]] است و از آن مادّه، فقط‍ دو بار در [[قرآن مجید]] استعمال شده است، یکی: درباره عمل اغوایی [[شیطان]] و دیگری: درباره [[حجاب]] [[زنان]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref> «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو چادرهایشان را بر خویش نیک بپوشند؛ این (کار) برای اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند نزدیک‌تر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۹.</ref>. و محقق لغت‌شناسی با [[نقل]] قولی می‌نویسد: "مقاییس اللغة برای کلمه جلب دو معنا لحاظ‍ کرده، یکی به معنای کشاندن چیزی از موضعی به موضع دیگر است و دومی به معنای چیزی که چیز دیگری را بپوشاند، مانندِ جلباب که جمع آن جَلابیب است... اما معنای اصلی آن، عبارت از سوق دادن از جانبی به جانب دیگر و آوردن چیزی از محلی به محلّ دیگر است"<ref>التحقیق، ج۲، ص۹۷، کلمه جلب.</ref>.
* مفسری درباره آن می‌نویسد: "معنای [[آیه شریفه]] این است که برای راه‌انداختن آنان به سوی [[معصیت]] به لشکریانت اعم از سواره‌نظام و [[پیاده‌نظام]] [[دستور]] بده تا پیوسته بر سر آنان بزنند. و آن اشاره است به اینکه بعضی [[لشکریان شیطان]]، تندکار و بعضی کندکارند، چنان که وضع هر لشکری همین‌گونه است، بعضی سواره و بعضی پیاده‌اند، پیاده‌ها را به کاری می‌گمارند که [[حاجت]] به سرعت عمل نداشته باشد"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۴۷.</ref>.
* بنابراین، معنای [[آیه شریفه]]، کنایه از این است که [[شیطان]] به وسیله لشکریانش، عده‌ای را به سرعت از [[حق]] به سوی [[انحراف]] سوق می‌دهد و آنان را از محیط‍ [[معنوی]] [[روحی]] و ملکوتی به محیط‍ [[جمود]] [[فکری]] و توجه به مادّیات، [[منحرف]] و منتقل می‌کند و عده‌ای دیگر را با تدریج و کندی، کشان کشان از صفای [[روحی]] و [[باطنی]] به [[گرفتاری]] و [[آشفتگی]] [[روانی]] می‌کشاند.
* بعد از آن تسلط‍ و [[استیلا]] بر افراد، نوبت به [[مشارکت]] او با آنان در [[اموال]] و اولادشان می‌رسد: {{متن قرآن|وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}؛ کلمه {{متن قرآن|شَارِكْهُمْ}} از مادّه "شرک" و معنای آن عبارت است از تقارن دو [[فرد]] یا افرادی در عمل یا امری، به نحوی که برای هر یک [[نصیبی]] یا تأثیری در آن باشد.
* هنگامی که [[شیطان]] بر افراد [[سلطه]] یافت و آنان را به هر طرف باطلی که خواست، سوق داد و به [[ارتکاب معاصی]] واداشت، آنها با آن حالت [[طغیان]] [[روحی]]، در پی کسب [[مال]] می‌روند و [[اموال]] را از طریق [[معصیت]] و [[حرام]] به‌دست می‌آورند و از آن ارتزاق کرده و در نتیجه: نطفه‌شان با [[مال]] [[نامشروع]] تشکیل شده و به وسیله آن، فرزندشان متولد می‌شود. پس [[شیطان]] در کسب [[مال]] آنان با [[ترغیب]] به کسب [[مال]] [[نامشروع]] [[مشارکت]] کرده و اگر در کسب [[مال]] نتوانست، در نحوه مصرف‌کردن [[مال]]، [[مشارکت]] می‌کند که در راه‌های غیر [[شرعی]] [[خرج]] شود یا [[حقوق]] [[شرعی]] آن [[اموال]] ادا نگردد یا اگر نتوانست در نحوه انعقاد نطفه [[فرزند]] از [[مال]] [[حرام]]، کاری بکند، در [[تربیت]] [[فرزندان]] [[مشارکت]] می‌کند که به روش غیر صحیح [[تربیت]] شوند و [[دوران جوانی]] را که پایه و اساس دیگر دوران [[زندگی]] است، بر پایه [[انحراف]] [[عقیدتی]] یا [[اخلاقی]] بنا نهاده شود؛ لذا [[مشارکت]] [[شیطان]] در [[اموال]] و [[اولاد]] دارای مراحل مختلفی در آن دو مورد خواهد بود که شدت و [[ضعف]] آن، بستگی به [[ضعف]] و [[قوّت]] [[ایمان]] افراد و عملکردشان دارد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۰-۳۶۲.</ref>
=== وعده‌های فریبکارانه ===
*{{متن قرآن|وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۴.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|غُرُورًا}} از ماّده "غرر" به معنای [[فریب]] و [[تطمیع]] به [[باطل]]<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص، ۹۳، کلمه غرر.</ref> است و [[غرور]] در اصل به مفهوم اثر آشکار و ظاهر هر چیزی است، ولی بیش‌تر به آثاری که ظاهری [[فریبنده]] و [[باطن]] [[ناپسند]] دارند، گفته می‌شود و به هر چیزی اعم از [[مال]]، [[ثروت]]، [[قدرت]]، شُهرت و [[شیطان]] که موجب [[فریب]] [[انسان]] شوند و او را از [[حق]] باز دارند، مایه [[غرور]] گفته می‌شود.
* مفسری درباره معنای [[غرور]] می‌نویسد: "غرور، عبارت از اظهار [[خیرخواهی]] همراه با غِش و فریبکاری مخفیانه است"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۳.</ref>. پس موجودی که آشکارا با [[انسان‌ها]]، [[اعلان]] [[دشمنی]] کرده، چه نوع وعده‌ای خواهد داد؟! بی‌تردید وعده‌های او برای [[فریب دادن]] خواهد بود و مُحال است که در وعده‌ها و وسوسه‌های او، ذرّه‌ای [[دلسوزی]] باشد. و اگر در جایی آمده که [[شیطان]]، فردی را [[نصیحت]] کرده، برای [[زمینه‌سازی]] جهت [[نفوذ]] و [[گمراه کردن]] بوده است.
* بنابراین، معنای [[آیه شریفه]] چنین می‌شود که آنان را به وعده‌های [[دروغ]]، مانند ترک هر [[واجب]] و انجام هر [[حرام]] و [[امید]] به [[توبه]] و تأخیرانداختن آن و [[آرزوی دراز]]، [[وعده]] ده و اینکه هنوز [[فرصت]] [[توبه]]، [[تزکیه]] و [[خودسازی]] باقی است و هنگام میانسالی بعد از سروسامان دادن [[فرزندان]]، [[فرصت]] مناسبی برای توجه به [[خودسازی]] و [[عبادت]] و [[بندگی]] است و [[غافل]] کردن از اینکه چه بسا قبل از میانسالی اجَل فرا رسد!
* لذا [[غفلت]]، نقش اساسی در [[فریب خوردن]] دارد.
* محققی درباره [[غرور]] می‌نویسد: "معنای اصلی [[غرور]]، عبارت از حاصل شدن [[غفلت]] به سبب تأثیر چیز دیگر در او و قید تأثیر، فارِق بین [[غرور]] و [[غفلت]] است، چون [[غفلت]] مطلق است، (اما [[غرور]] [[مقید]] به [[غفلت]] بر اثر تأثیر چیز دیگر است)، و از لوازم و آثار معنای اصلی [[غرور]]، [[جهل]]، [[نیرنگ]]، [[فریب]] و [[نقص]] است... پس غُرور با ضَمّ غینِ مصدر غِرّه است به معنای اینکه او را به وسیله چیزی [[غافل]] کرد و غَرور با فتحِ غین صفت است مانند [[ظلوم]] و آن هر چیزی که موجب حصول [[غفلت]] و [[فریب]] شود، مانندِ گفته شُبهه‌انداز و عمل به ظاهر جذاب و زینت‌های جلوه‌گر"<ref>التحقیق، ج۷، ص۲۰۷ و ۲۰۸، کلمه غرّ.</ref>.
* بنابراین، همه وعده‌های [[شیطان]] در سوق‌دادن [[مردم]] به [[غفلت]] و انصراف از [[حق]] و [[حقیقت]] و سرگرم و دلخوش کردن آنان به [[پیروی]] از برنامه‌های اوست.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۲-۳۶۳.</ref>
=== در پی تسلط‍ همه‌جانبه بر افراد ===
*{{متن قرآن|قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«گفت: به من بگو آیا این است آن کس که بر من برتر داشتی؟ سوگند (می‌خورم) که اگر تا روز رستخیز مهلتم دهی، بی‌گمان بر زادگان او- جز اندکی- لجام خواهم نهاد» سوره اسراء، آیه ۶۲.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|لَأَحْتَنِكَنَّ}} از مادّه "حنک" به مفهوم چانه<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۱۸۸، کلمه حنک.</ref> است و برخی نوشته‌اند: "حنک به معنای زیر چانه [[انسان]] و غیر [[انسان]] است"<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۳، کلمه حنک.</ref>. * و معنای زیر چانه با [[آیه شریفه]] مناسب‌تر از معنای چانه است.
* محققی درباره آن می‌نویسد: "از مفهوم آن، [[استیلا]]، تسلط‍‌، احاطه و قراردادن چیزی در تحت [[اختیار]]، استفاده می‌شود و در موارد استعمال آن، یا باید همان معنای عضو (زیر چانه) را ملاحظه کرد یا به مفهوم آن به معنای تسلط‍ و [[استیلا]]، چنان‌که در [[فهم]] و محاوره خاصی از استعمال آن، ملاحظه [[استیلا]] و تسلط‍ می‌شود"<ref>التحقیق، ج۲، ص۳۲۱ و ۳۲۲، کلمه حنک.</ref>.
* پس مفهوم {{متن قرآن|لَأَحْتَنِكَنَّ}}، اینکه زیر چانه [[انسان‌ها]] را می‌گیرم و بر آنان مسلط‍ می‌شوم و به سوی راه‌های [[گمراهی]] و [[انحرافی]] می‌کشانم و احتناک و [[سلطه]] برای [[گمراهی]] از جهت [[افکار]] و [[عقاید]] [[فاسد]] و نظریه‌های [[گمراه‌کننده]] یا از جهت [[رسوخ]] دادن [[رذایل اخلاقی]] و صفات خبیث [[نفسانی]] در بین آنان و روحیاتشان، یا از جهت [[عادت]] دادنشان به انجام [[محرّمات]]، عادت‌ها و [[خرافات]] [[نهی]] شده؛ و همه آن جهات [[گمراهی]]، زمانی که تثبیت شد و در افراد دوام یافت، آنان را [[مقهور]] و مغلوب [[شیطان]] می‌سازد، همچون لُجام که سوارکار به اسبش می‌زند و به هر طرف و هر راهی که می‌خواهد، می‌برد.
* مفسری در کتاب تفسیرش دو معنا برای "احتناک" بیان کرده است:
# [[استیلا]]، یعنی [[شیطان]] گفته که بر [[انسان‌ها]] مگر عده قلیلی، تسلط‍ و [[استیلا]] پیدا می‌کنم؛
# به معنای [[قطع]] از ریشه، از قبیل {{عربی|احتناك الجراد الزرع}} که ملخ‌ها وقتی به مزرعه [[هجوم]] می‌برند با خوردن ساق و برگ، آن را از ریشه نابود و می‌خشکانند<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۷.</ref>. شاید بشود از معنای دومی، معنای سومی را استخراج کرد که [[شیطان]] با گفتن آن کلمه، می‌خواهد، بگوید: ریشه همه [[فضایل]] [[انسانی]] را از بیش‌تر افراد آن، از وجودشان برمی‌دارم و به جای آنها، [[رذایل اخلاقی]] و صفات [[قبیح]] [[نفسانی]] می‌کارم و [[عقیده]] [[فطری]] [[توحیدی]] را از ریشه در وجودشان می‌خشکانم و به جای آن، [[عقاید]] و [[افکار]] [[باطل]] قرار می‌دهم.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۴-۳۶۵.</ref>
=== ساده جلوه دادن خلاف ===
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ}}<ref>«بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.</ref>.
* کلمه "تسویل" از باب تفعیل و معنای اصلی آن: "قرار دادن چیزی خارج از [[حق]] و جایگاهش و قرار دادن آن به عنوان امری [[سست]] همراه با تزیین، [[ظاهرسازی]] و خوب جلوه دادن آن است. و تسویل یعنی [[نیکو]] جلوه دادن و تزیین و خوشآیند کردن آن برای [[انسان]] تا انجامش دهد یا بگوید. پس در تسویل، وارونه کردن چیزی بر خلاف آنچه هست و زیباجلوه دادن آن همراه با [[فریب]] و [[غفلت]] است"<ref>التحقیق، ج۵، ص۳۱۸، کلمه سول.</ref>.
* بعضی در تفسیرشان نوشته‌اند: "کلمه "تسویل" از مادّه "سؤل" (بر وزن قُفل) به معنای حاجتی است که نفس [[آدمی]] به آن حریص است و "تسویل" به مفهوم [[ترغیب]] و [[تشویق]] به اموری که به آن حریص است. و نسبت این امر به [[شیطان]] به [[دلیل]] وسوسه‌هایی است که در [[جان انسان]] می‌کند، و [[مانع]] [[هدایت]] او می‌شود. جمله {{عربی|"و املی لهم"}} از مادّه "املاء" به معنای ایجاد طول امَل و [[آرزوهای دور و دراز]] است که [[انسان]] را به خود مشغول داشته و از [[حق]] بازمی‌دارد"<ref>الأمثل، ج۱۶، ص۳۸۱.</ref>.
* مفسری درباره تسویل و [[املا]] می‌نویسد: "تسویل، به معنای جلوه دادن چیزی است که [[نَفْس]] [[آدمی]] حریص بر آن است، به طوری که زشتی‌هایش نیز در نظر [[زیبا]] شود و مراد از [[املا]]، [[امداد]]، یا طولانی کردن [[آرزو]] است"<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۴۱.</ref>.
* بنابراین، [[شیطان]]، در تسویل دو کار انجام می‌دهد،
# امور [[دین]] و [[احکام]] آن را برای افراد، بی‌اهمیت نشان می‌دهد؛
# انجام [[گناهان]] را که برای ارتکاب آن، جرأت می‌خواهد، با وسوسه‌هایش [[سست]] و بی‌اهمیت قرار می‌دهد که به [[راحتی]] مرتکب آن شوند<ref>کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۴۳.</ref> و از عواقب آن نترسند، لذا در تسویل علاوه بر تزیین، [[وسوسه]] [[سهل‌انگاری]]، لاابالی‌گری و اهمیت ندادن نیز است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۵-۳۶۶.</ref>
=== [[دعوت]] به [[زشتی]] و نادانسته بر [[خدای سبحان]] [[سخن گفتن]] ===
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است * جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامی‌دارد و به اینکه چیزی را که نمی‌دانید، درباره خداوند، بر زبان آورید» سوره بقره، آیه ۱۶۸-۱۶۹.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|سُّوءِ}} اسم مصدر به معنای [[بدی]]، و "سَوء" با [[فتح]] سین، مصدر به مفهوم حادثه مکروه‌آور یا بلای حزن‌آور<ref>قاموس قرآن، ج۳، ص۳۴۶، کلمه سوء؛ با اندکی تصرف.</ref> و ۵٩ بار با [[فتح]] و ضَمِ سین در [[قرآن مجید]] استعمال شده است.
* کلمه "فحشا"، از مادّه [[فحش]] به معنای عمل و قول بسیار [[زشت]] است. برخی [[اهل]] لغت می‌نویسند: "معنای اصلی [[فحش]]، آنچه قُبحش واضح و معلوم نزدِ [[عُرف]] و [[شرع]] است، اگر چه در [[باطن]] باشد"<ref>التحقیق، ج۹، ص۳۵، کلمه فحش.</ref>.
* مفسری بر خلاف لغت‌شناسان، می‌نویسد: {{عربی|قوله تعالى:}} {{متن قرآن|إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}{{عربی|، السوء والفحشاء يكونان في الفعل، وفي مقابلة القول، وبذلك يظهر: أن ما يأمر به الشيطان ينحصر في الفعل الذي هو سوء وفحشاء، والقول الذي هو قول بغير علم}}<ref>المیزان، ج۱، ص۴۱۹.</ref>.
* به نظر آن [[مفسر]] عالی‌ قدر، [[سوء]] و [[فحشا]] در انجام عمل مصداق پیدا می‌کند، در مقابل آن دو، قول بدون [[علم]] است که مربوط‍ به زبان است. و از این می‌فهمیم که [[دعوت]] [[شیطان]] منحصر است در [[دعوت]] به عملی که [[سوء]] یا [[فحشا]] یا [[سخن گفتن]] بدون [[علم]] و [[دلیل]] است.
* اما [[سوء]] و [[فحشا]] فقط‍ در [[اعمال]] نیست، بلکه شامل اقوال نیز می‌شوند و به [[دلیل]] اهمیت آن در قُبح و [[زشتی]] بوده که جداگانه ذکر شده است وگرنَه عُموم [[سوء]] و [[فحشا]] شامل آن نیز می‌شود.
* مفسری درباره اهمیت نسبت بی [[دلیل]] به [[خدای متعال]] می‌نویسد: "چون [[شیطان]] پس از آن‌که کسی را به [[سوء]] و [[فحشا]] واداشت ([[وسوسه]] و امر کرد)، به او [[دستور]] می‌دهد تا چیزی را که نمی‌داند به خدواند نسبت دهد... و چنین نسبتی، [[تشریع]] و [[بدعت]] و از بزرگ‌ترین [[گناهان]] و با [[علم]] و عمد، در حدّ [[کفر]] است"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۲۶.</ref>.
* بنابراین [[آیه شریفه]]، سه نمونه از [[تدبیر]] ولایی [[شیطان]] را بعد از [[تذکر]] به [[دشمنی]] آشکار او، مطرح کرده است و برای افراد [[عاقل]] و انسان‌های [[خردمند]]، بیان می‌کند که [[عداوت]] [[شیطان]] چگونه [[اجرا]] می‌شود.
* اما تعبیر از {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ}} (گام‌های [[شیطان]])، کنایه از [[اقدام]] [[دشمنی]] او بر افراد، به صورت تدریجی و گام به گام، از مرحله پایین به مرحله بالاتر است. نخست [[وسوسه]] به انجام کارهای [[سوء]] و بد می‌کند که مرتبه پایین و [[ضعیف]] [[گناه]] است و بعد از ارتکاب و [[عادت]] به آن، [[امر]] به [[فحشا]]، گناهی که [[زشتی]] و قُبح آن، غیر قابل [[انکار]] و، حتّی در [[جوامع]] غیر [[متدین]] نیز، [[زشت]] است، مثل [[دروغ]] گفتن، دزدی، [[خیانت]] در [[امانت]]، [[خلف وعده]] و... وقتی عمل به [[فحشا]] برای فردی عادی شد، [[شیطان]] او را وارد مرحله خطرناکی می‌کند و آن [[افترا]] بستن به [[خدای متعال]] و [[جعل قوانین]] [[تشریعی]] و انتساب آن به [[خدای سبحان]] است.
* به عبارت دیگر: [[تشویق]] به [[بدعت‌گذاری]] در [[دین]] که موجب [[کفر]] است و [[هدف]] نهایی [[شیطان]] نیز رساندن افراد به همان مرحله است تا موجب [[عذاب]] [[جهنم]] [[ابدی]] برای آنان شود. نحوه بدعت‌گذاری در [[دین]]، در [[آیات]] مختلفی مطرح شده، مانندِ [[بت‌پرستی]] برای [[تقرب]] به [[خدای متعال]]{{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ}}<ref> «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.</ref> یا [[افترا]] و [[جعل]] [[احکام اسلامی]]{{متن قرآن|أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}} <ref>«آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.</ref> که نتیجه آنها [[کفر]] و عدم [[رستگاری]]{{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ}}<ref> «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.</ref> است.
* مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "یعنی نخست [[تمرّد]] عملی [[ضعیف]] و سپس [[تمرّد]] عملی شدید در برابر [[احکام]] و [[قوانین]] [[شرعی]]. [[بدی]] و [[زشتی]]، گاهی در انجام [[گناهان]] کوچک است و گاهی در انجام [[محرّمات]] و زمانی در [[ترک واجبات]] است. مرحله دوم، جرأت [[تشریعی]] برای [[قانون‌گذاری]] است"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۷-۳۶۸.</ref>
=== [[امر به منکر]] ===
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>.
* منکر در مقابل معروف است، "پس منکر از اموری است که [[عقل]] [[سلیم]] آن را نمی‌شناسد، بلکه آن را [[انکار]] می‌کند. و معروف، از اموری است که [[خدای عزوجل]] و [[پیامبر]] و اولیایش آن را می‌شناسند و [[کتاب خدا]] نیز آن را می‌شناسد و تثبیت می‌کند. و در مقابل معروف، منکر است و آن چیزی است که [[عقل]] [[سلیم]] و کتاب و [[دین خدا]]، آن را تثبیت نمی‌کنند و یک امر مجهول و ناشناخته است. پس [[انکار]] و منکر در مقابل [[معرفت]] و معروف هستند نَه اینکه به معنای چیز [[قبیح]] و بد باشند"<ref>التحقیق، ج۱۲، ص۲۴۲، کلمه نکر.</ref>.
* بنابراین، طبق آن معنا برای منکر، معنای [[آیه]] چنین می‌شود: ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید! از وسوسه‌ها و گام‌های [[شیطان]] [[پیروی]] نکنید و هر کس از خطوات [[شیطان]] [[پیروی]] کند، بداند که [[شیطان]] به سوی [[فحشا]] و چیزی که مورد امضای [[شارع]] [[دین]] نیست، [[امر]] می‌کند و خصوصیت ولایتمداری [[شیطان]] این است که به سوی اموری که [[دین]] آنها را [[امضا]] نکرده، بلکه رد کرده و [[عقل]] [[سلیم]] نیز آنها را نمی‌پذیرد، [[دعوت]] و [[وسوسه]] می‌کند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۸-۳۶۹.</ref>
=== [[وعده]] [[فقر]] هنگام [[بخشش]] ===
*{{متن قرآن|الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref>.
* کلمه {{متن عربی|فَقْرَ}} عبارت از: "ضعفی است که موجب احتیاج می‌شود و در مقابل غَنا است، چون [[غنا]] عبارت از قوّتی است که احتیاج را برطرف می‌کند... و از جهاتی به چند قسم تقسیم می‌شود: [[فقر]] [[مالی]] یا [[علمی]] یا ادبی یا [[اخلاقی]] یا غیر آنها"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۱۸، کلمه فقر.</ref>.
* تقسیم کلی دیگر [[فقر]]: [[فقر]] ذاتی که شامل همه مخلوقات است و [[فقر]] عارضی که همان [[فقر]] [[مالی]]، [[عقلی]]، [[علمی]]، [[اخلاقی]] و... می‌شود. بنابراین، [[فقر]] به معنای [[حاجت]] و [[فقیر]]، حاجتمند است و "احتیاج را از آن جهت [[فقر]] گفته‌اند که به منزله شکسته شدن فِقار ظَهر (ستون فقرات پشت) است در تعذّرِ رسیدن به مراد"<ref>قاموس قرآن، ۵، ص۱۹۷، کلمه فقر.</ref>.
* [[شیطان]] در مرحله نخست می‌کوشد [[مانع]] از [[انفاق]] افراد به دیگران شود و تنها وسیله جلوگیری از آن، [[وسوسه]] [[فقیر]] شدن در صورت [[انفاق]] کردن است و [[انسان]] نیز از دچار شدن به آن می‌ترسد، پس [[وعده]] می‌دهد که: اگر [[انفاق]] نکنی، از [[فقر]] [[رهایی]] یافته و [[غَنی]] خواهی ماند. لذا آن [[وسوسه]] و [[وعده]] برای کسانی که همّ و غمّشان [[دنیا]] است و تنها آرزوی‌شان، [[سرمایه‌دار]] شدن و ریشه‌کن کردنِ نداری از [[حیات]] دنیویشان است، مؤثر واقع می‌شود، چون آنان [[حیات]] داشتن در [[دنیا]] را [[ثروت]] می‌دانند، [[شیطان]] نیز از همان [[راه]] وارد می‌شود و به آنها [[یادآوری]] می‌کند: اگر [[انفاق]] کنی، آن [[حیات]] دلخواهت با [[ابتلا]] به [[فقر]]، از بین می‌رود، پس [[انفاق]] نکن!
* اگر در مرحله نخست موفق نشد، وارد مرحله دوم شده و آن [[وسوسه]] [[خودنمایی]]، ریاکاری و منّت گذاشتن در [[انفاق]] است و [[خدای متعال]] آنها را موجب بطلان [[پاداش]] [[انفاق]] قرار داده و علاوه بر آن، برای آنها مجازاتی همچون: سلب [[توفیق]] [[هدایت]] نیز قرار داده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بی‌رویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام می‌دهند هیچ (بهره) نمی‌توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref>.
* [[انفاق]] در [[دین مقدس اسلام]] به دو صورت است: [[انفاق]] [[واجب]]، مثل [[خُمس]]، [[زکات]] و تأمین [[نفقه]] زوجه و افراد تحت تکفّل از [[اولاد]] و [[پدر]] و [[مادر]]؛ [[انفاق مستحب]] همچون کمک به [[فقرا]] و تأسیس مکان‌های [[عبادی]] و [[علمی]] و....
* بنابراین، جهت عمده مانعیت [[شیطان]] طبق مستفاد از [[آیه شریفه]]، [[وعده]] [[فقر]] در صورت [[انفاق]] است و در حالی که [[فلسفه]] [[تشریع]] [[انفاق]] در [[اسلام]] طبق نوشته محققی، عبارت از: "ضعیف کردن [[تعلق به دنیا]] و شکستن [[بت]] مَحبت [[مال]] است و توجه به خدمت‌کردن به [[بندگان]] [[فقیر]] [[خدای سبحان]] و [[نجات]] دادن [[فقرا]] از [[سختی]] [[زندگی]]، و [[اصلاح]] [[اجتماع]] است و آن از بزرگ‌ترین [[عبادات]] برای [[اغنیا]] و [[ثروتمندان]] است"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۲۱، کلمه فقر.</ref>.
* و [[شیطان]] با [[وسوسه]] [[وعده]] [[فقر]]، [[مانع]] از آن [[عبادت]] بزرگ می‌شود و [[فلسفه]] دیگر، [[آزمایش]] افراد است، وگرنه خدای [[قادر]] توانا به [[راحتی]] می‌تواند، [[فقر]] افراد را برطرف کرده و دیگر اینکه با توجه به مجهول بودن زمان [[مرگ]] و [[سختی]] جان‌دادن و [[دل]] کندن از [[دنیا]]، [[انفاق]] موجب [[راحتی]] در [[جان]] دادن هنگام مردن می‌شود، آن در صورتی است که [[تعلق به دنیا]] [[ضعیف]] شده باشد و [[انفاق]] یکی از عوامل ایجاد آن [[ضعف]] است.
* نکته آخر، مراد از [[فقر]] در [[آیه شریفه]]، [[فقر]] [[مالی]] است نَه [[فقر]] در جهات دیگر مانند [[فقر علمی]] یا [[اخلاقی]]، بله، مگر اینکه با واسطه [[ترس]] از [[فقر]] [[مالی]]، بذل [[علمی]] نشود، چرا؟! زیرا اگر دیگری عالِم به حرفه و فنی که او می‌داند، شود، موجب عدم رونق درآمد و کم شدن مشتری‌هایش می‌شود، اگر عدم بذل [[علمی]] به [[دلیل]] از [[دست]] دادن درآمد بیش‌تر است، آن نیز یکی از وسوسه‌های [[شیطان]] خواهد بود!
* [[فقر]] در [[آیه شریفه]]، [[فقر]] نِسبی است، یعنی اگر کسی دارای دو قرص نان است، نسبت به کسی که هیچ نانی ندارد، [[غنی]] است و دیگری [[فقیر]] و [[نیازمند]] به یکی از نان‌های اوست.
* بنابراین، معنای [[آیه شریفه]] این است: [[شیطان]] شما را هنگام [[انفاق]]، به [[فقر]] و بی‌چیزی [[وعده]] می‌دهد و از آن می‌ترساند و [[وسوسه]] می‌کند که اثر [[انفاق]]، از [[دست]] دادن [[مال]] و احتیاج و [[نیازمندی]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۶۹-۳۷۱.</ref>
=== ایجاد [[ترس]] و [[اضطراب]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را می‌ترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.</ref>.
* یکی دیگر از خصوصیات [[ولایت شیطان]] این است که در [[دل]] افراد، [[وسوسه]] و [[القای ترس]] از [[دشمن]] می‌کند و بعضی افراد که [[ایمان]] ضعیفی دارند، متأثر از آن شده و در برابر [[دشمن]] به ظاهر [[قوی]] با امکانات [[جنگی]] فراوان، می‌ترسند، [[غافل]] از اینکه خدای توانا بر همه چیز [[سلطه]] دارد و [[پیروزی]] و [[شکست]] در برابر [[دشمن]]، به [[دست]] اوست و آنچه اهمیت دارد، [[انجام وظیفه]] [[شرعی]] در مقابله با تهدیدها و تهاجم [[دشمن]] است.
* البته در [[تفاسیر]]، درباره کلمه {{متن قرآن|الشَّيْطَانُ}} در [[آیه شریفه]]، نظریه‌هایی مختلف مطرح شده که برخی می‌نویسند: "ایجاد [[ترس]] توسط‍ یکی از افراد [[مسلمان]] به نام [[نعیم بن مسعود]] بوده که از فعل [[شیطان]] و به سبب [[فریب]] و [[وسوسه]] او در [[دل]] آن شخص بوده است"<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۴۵۱.</ref> و او نیز دیگران را از [[قدرت]] [[دشمن]] ترسانید و اینکه مراد از آن در [[آیه شریفه]]، همان [[شیطان]] معروف بوده را به عنوان "قیل" مطرح کرده است.
* برخی دیگر نیز می‌نویسند: "شیطان در [[آیه شریفه]]، یکی از مواردی است که در آن بر [[انسان]] اطلاق شده است و اشاره به بعضی اطرافیان [[پیامبر اسلام]] {{صل}} بوده که [[مردم]] را از [[قدرت]] [[مشرکان]] می‌ترسانیدند"<ref>المیزان، ج۴، ص۶۵.</ref>.
* اما با توجه به [[حدیث]] معروف [[خطبه]] همّام و [[اعتراض]] فردی بر [[امیرمؤمنان]] {{ع}} که حضرتش به او می‌فرمایند: "شیطان آن [[اعتراض]] را بر زبانت جاری ساخت و با زبان تو ظاهر کرد". لذا در این مورد نیز باید گفت: [[شیطان]] آن گفتار ترس‌آور از [[دشمن]] را بر زبان یکی از اطرافیان [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[القا]] کرده و بدان وسیله گفته خودش را به دیگر افراد رساند و با توجه به نوشته خود آن [[مفسر]] که همه [[کارهای ناپسند]] که یکی از آنها، همین ایجاد [[ترس]] از [[دشمن]] است، به [[ابلیس]] منتهی می‌شود<ref>المیزان، ج۱۴، ص۳۴۳.</ref> و با توجه به ظاهر [[آیه شریفه]]، مراد از آن، همان [[ابلیس]]، معروف به [[شیطان]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۱-۳۷۲.</ref>
=== ایجاد [[کینه]] و [[دشمنی]] بین افراد ===
*{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ}}<ref>«شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref>.
* یکی دیگر از خصوصیات ولایتمداری [[شیطان]]، این است که می‌خواهد [[آرامش]] و روابط‍ سالم بین [[انسان‌ها]] را تبدیل به [[دشمنی]] و [[کینه‌ورزی]] کند تا بِدان وسیله، [[امنیت]] و [[آرامش]] را که برای [[بندگی]]، [[ذکر خدا]] و انجام [[فرایض دینی]] از جمله [[نماز]] لازم است، از بین ببرد و اوقات گران‌بهای افراد را به جای پرداختن آن در کسب [[کمالات انسانی]]، صَرف عداوت‌ها کند و از روش‌های مختلف و وسایل گوناگون برای [[هدف]] شومش استفاده می‌کند و به دو مورد در [[آیه شریفه]] اشاره شده که شراب و قمار هستند، البته منحصر در آن دو نیست و شامل گفت‌گو بین افراد {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref> «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>، [[تهمت]]، [[سوء ظن]] و برخورد نامناسب را با [[بدی]] جواب دادن و... می‌شود که اکثر آن موارد بر اثر وساوس [[شیطان]] برای ایجاد [[دشمنی]] بین افراد [[مسلمان]] است، افرادی که طبق فرموده [[قرآن کریم]]، باید در میانشان [[عطوفت]] و [[مهربانی]] [[حاکم]] باشد {{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}} <ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref>.
* یکی دیگر از موارد ایجاد [[دشمنی]] بین افراد، [[القا]] و [[وسوسه]] کردن کلمات نامناسب هنگام گفت‌گو با دیگری است: {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|نْزَغُ}} و مشتقات آن، در ۴ [[آیه]]{{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.</ref> ذکر شده و معنای اصلی آن، عبارت از: "القای [[شرّ]] و [[فساد]] در [[قلب]] است که به وسیله [[وسوسه]] یا [[کلام]] یا عملی که از [[انس]] یا [[جن]] تحقق پیدا می‌کند؛ و از آثار نزغ، [[اغوا]] ([[فریب]]) و [[طعن]] و به [[فساد]] کشاندن و تحریک کردن است"<ref>التحقیق، ج۱۲، ص۸۳، کلمه نزغ.</ref>.
* بنابراین، نزغ [[شیطان]]، همان القائات [[شر]] و فسادآوری است که در [[افکار]] و [[قلوب]] [[مسلمانان]] خطور می‌دهد که به همدیگر بگویند تا بِدان وسیله در بین آنان [[فتنه]] و [[عداوت]] ایجاد کند و [[آرامش]] محیط‍ [[زندگی]] را مختل سازد که موجب سلب [[آرامش روحی]] شده و در نهایت آنچه نیاز [[عبادت]] و [[بندگی]] به محیط‍ آرام است، از بین ببرد. لذا یکی از ویژگی‌های [[ولایت شیطان]]، ایجاد درگیری در بین افراد مخصوصاً [[زن]] و شوهر است تا محیط‍ سالم و آرام [[خانه]] را از بین برده و در نتیجه [[آرامش روانی]] که لازمه نیاز یک [[فرد]] [[مسلمان]] برای [[انجام وظیفه]] [[دینی]] و [[تکامل]] [[روحی]] است، از بین ببرد. [[زن]] و شوهری که ازدواجشان برای کامل شدن بُعد [[روحی]] - [[دینی]] آنان است و باید همدیگر را بر [[دینداری]] و [[نیکی‌ها]] [[تعاون]] کنند: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى}}<ref>«و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref>؛ پس رد و بدل شدن کلمات [[زشت]] و [[ناسزا]] در بین افراد و نداشتن [[ادب]] [[کلامی]] بین آنها، حاکی از وجود نزغ [[شیطان]] و تسلط‍ او بر آنان است که در واقع صحنه‌گردان نزاع‌های لفظی و فیزیکی بین دو [[فرد]] [[مسلمان]]، [[شیطان]] و [[عداوت]] اوست که از طریق زبان‌های آنان بروز کرده است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۳-۳۷۴.</ref>
=== [[راهنمایی]] به سوی [[عذاب]] سوزان [[جهنم]] ===
*{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش می‌کند و او را به عذاب آتش رهنمون می‌شود» سوره حج، آیه ۴.</ref>.
* جمله {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْهِ}} بر [[شیطان]] نوشته شده و مقرر شده، که مفسری آن را به [[لوح محفوظ]]<ref>تبیان، ج۷، ص۲۹۰.</ref> [[تفسیر]] کرده، یعنی در [[لوح محفوظ‍]] ثابت شده است.
* وقتی فردی از دیگری [[کینه]] داشته باشد، نهایت کاری که می‌کند و بدان وسیله [[عقده]] درونی خود را التیام می‌دهد که البته گذرا است و به‌دنبال آن برای بسیاری افراد، [[پشیمانی]] است، سوزندان [[جسم]] او و جدا کردن بین آن و [[روح]] او است که حرارت آن زودگذر است، اما [[دشمنی]] [[شیطان]] با [[انسان‌ها]] در [[جسم]] و روحشان است، مخصوصاً [[روح]] آنان که [[سعی]] و تلاش گسترده‌ای دارد که [[جان]] و [[روح]] افراد را به سوی [[آتش]] سوزان [[جهنم]] بکشاند، به حدی سوزان است که [[فرد]] [[مطیع]] [[شیطان]] در [[جهنم]] سوزان، حاضر است، همه [[فرزندان]] و افراد روی کره خاکی را [[فدا]] سازد تا از آن [[رهایی]] یابد یا اگر همه [[زمین]] پُر از طلا باشد، همه آنها را [[فدیه]] [[آزادی]] از [[آتش]] سوزان [[جهنم]] بدهد!{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}} <ref>«کسانی که کافر شدند و در کفر مردند و گر همچند زمین زر به بازخرید خویش دهند از آنان پذیرفته نیست؛ آنها عذابی دردناک (در پیش) دارند و یاوری نخواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۱.</ref>.
* بنابراین، یکی دیگر از خصوصیت‌های ولایتمداری [[شیطان]] این است که افراد تحت لوای خودش را با انواع حیله‌ها و دسیسه‌ها به صورت [[وسوسه]] و القای مخفیانه مطالب در [[قلوب]] و اذهان، به سوی [[عقاید]] [[باطل]] و [[ارتکاب گناهان]] سوق می‌دهد تا بدان وسیله [[جهنمی]] شوند و در [[آتش]] سوزان آن بسوزند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۴-۳۷۵.</ref>
=== [[اعلان]] [[بیزاری]] از پیروانش ===
*{{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref>.
* یکی دیگر از خصوصیت‌های بارز [[ولایت شیطان]]، این است که از پیروانش در مواقع حسّاس که به هدفش نایل آمد و آن رساندن افراد به آخرین مرحله [[شقاوت]] و [[کفر]] است، و [[مراقبت]] شدید در حفظ‍ آن تا لحظه مرگشان، در آن موقع از آنان اعلام [[بیزاری]] می‌کند و از آنها با حالت [[نفرت]] دور می‌شود، کسی که قرین و همراه‌شان بود و آنان را در همه مراحل [[زندگی]]، جهت‌دهی [[فکری]] و عملی می‌کرد، در زمان حسّاس مردن، به حال خود رها می‌کند و دور می‌شود. بر خلاف [[ولایت]] [[خلیفه الهی]] که در آن لحظه حسّاس، [[یاور]] و همراه [[دوستان]] و [[پیروان]] [[حقیقی]] خود بوده و به جای [[اعلان]] [[بیزاری]]، با [[مهربانی]] و [[رضامندی]] از آنان، استقبال می‌کند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۵.</ref>
=== خوارکننده [[انسان]] ===
*{{متن قرآن|وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|خَذُولًا}} از مادّه "خذل" به معنای رها کردن و [[یاری]] نکردن<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۲۳۳، کلمه خذل.</ref> است. مفسری می‌نویسد: "خذل و [[خذلان]]: ترک کردن [[یاری]] و فرو گذاشتن است، یعنی ترک کردن [[یاری]] در موردی که محتاج به [[یاری]] باشد"<ref>تفسیر روشن، ج۵، ص۱۲۱.</ref>.
* مفسری دیگر در ذیل [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "کلمه "خذلان" به ضم خاء به این معنا است: کسی که [[امید]] یاری‌اش را داشتیم، ما را [[یاری]] نکند. و [[خذلان]] [[شیطان]] این است که در [[دنیا]] به [[انسان]] [[وعده]] می‌دهد اگر به اسباب ظاهری [[تمسک]] و پروردگارت را فراموش کنی، تو را از هر حوادثه [[ناگواری]] [[نجات]] می‌دهم، و یاری‌ات می‌کنم، ولی همین که اسباب از کار افتاد، و [[قهر]] [[الهی]] همه را از اثر انداخت، در روز [[مرگ]] و [[روز قیامت]]، [[دست]] از [[یاری]] [[انسان]] برداشته، او را [[تسلیم]] [[سرنوشت]] شوم خود می‌کند، چنان که [[قرآن]] فرموده: {{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref>؛ و نیز در ضمن حکایت سخنان [[شیطان]] در [[روز قیامت]] که به پیروانش می‌گوید: {{متن قرآن|مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ}}<ref>«نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref>"<ref>المیزان، ج۱۵، ص۲۰۴.</ref>.
* اما آنچه مناسب با [[خذلان]] [[شیطان]] است، با توجه به [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ}}<ref>«و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.</ref> این است که [[شیطان]] با وسوسه‌هایش افراد را وادار به [[سستی]] و [[اهمال]] در [[دینداری]] می‌کند و بعد از تحقق آن، آنان را [[گمراه]] کرده و به سوی [[عقاید]] [[باطل]] سوق می‌دهد. در نتیجه افراد بر اثر انجام [[معاصی]] و [[انحراف]] در [[عقاید]] حقّه، از [[عنایت ویژه]] [[الهی]]، توفیقات و [[نصرت]] خاصّ [[پروردگار]] [[متعال]] [[محروم]] شده و موجب [[حقارت]] و [[خذلان]] در پیشگاه کریمانه پروردگارشان می‌شوند و آن در سلب [[عنایت]] و توفیقات [[الهی]] بروز می‌کند و آن در هر دو عالم [[دنیا]] و [[آخرت]] تحقق می‌یابد و مخصوص [[عالم آخرت]] نیست؛ و چنین فردی مخذول است. و مخذول کسی است که [[محروم]] از [[یاری]] و [[نصرت]] پروردگارش در هر دو عالَم باشد. بنابراین، [[پیروی]] [[انسان‌ها]] از وساوس [[شیطان]]، در نهایت موجب [[یاری]] نکردن [[خدای سبحان]] در هر دو عالم می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۵-۳۷۷.</ref>
=== [[کید]] [[ضعیف]] ===
*{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا}}<ref>«مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|كَيْدَ}} در صورت مذموم به معنای [[حیله]] و مکرکردن است و در صورت [[ممدوح]] به مفهوم [[تدبیر]].
* بعضی [[مفسرین]] در [[تفسیر]] "ضعف [[کید]] شیطان" می‌نویسند: "ظاهر است که [[ضعف]] [[کید شیطان]] در مقابل [[سبیل]] خداست و منافاتی ندارد که در برابر افراد [[مطیع]] هوای [[نَفْس]] ([[نامشروع]])، توانا باشد"<ref>المیزان، ج۴، ص۴۲۱.</ref>؛ "و امّا [[کید شیطان]] و [[اتباع]] و اولیایش اگر چه بسا بسیار بزرگ است، در [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا}}<ref>«و نیرنگی بزرگ باختند» سوره نوح، آیه ۲۲.</ref>، و نیز: {{متن قرآن|وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ}}<ref>«و بی‌گمان نیرنگ خود را به کار بردند و نیرنگشان نزد خداوند (آشکار) است و نه آنست نیرنگشان که بدان کوه‌ها از میان برود» سوره ابراهیم، آیه ۴۶.</ref>، ولی در مقابل [[مشیت]] [[حق]] بسیار [[ضعیف]] و ناچیز است. باید [[پناه]] برد به‌خدا و از او [[نصرت]]‌طلبید و با اینها [[مقاتله]] کرد؛ به‌علاوه چون [[مکر]] و [[کید]] اینها بر [[باطل]] است و [[باطل]] ثَبات و بقا ندارد، بی‌مغز و پوک است، [[ضعیف]] است"<ref>أطیب البیان، ج۴، ص۱۳۹.</ref>؛
*{{عربی|انما وصف‌ ‌تعالي‌ كيد الشيطان‌. بالضعف‌ لامرين‌: أحدهما: لضعف‌ نصرته‌، لأوليائه‌ بالاضافة ‌إلي‌ نصرة اللّه‌ المؤمنين‌-‌ ذكره‌ الجبائي‌-‌ و ‌قال‌ الحسن‌: أخبرهم‌ أنهم‌ سيظهرون‌ ‌عليهم‌، فلذلك‌ ‌کان‌ ضعيفاً؛ الثاني: لضعف‌ دواعي‌ أوليائه‌ ‌إلي‌ القتال‌ بأنها ‌من‌ جهة الباطل‌ إذ ‌لا‌ نصير ‌لهم‌. و انما يقاتلون‌ ‌بما‌ تدعو إليه‌ الشبهة. و المؤمنون‌ يقاتلون‌ ‌بما‌ تدعو إليه‌ الحجة}}<ref>التبیان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>.
* اما جای [[شبهه]] و [[انکار]] نیست که عده‌ای دارای [[ایمان قوی]] و [[همت]] عالی هستند و به [[راحتی]] در برابر [[دشمن]] [[قوی]]، [[ایستادگی]] کرده و می‌جنگند و در [[فدا]] ساختن جانشان در [[راه خدا]] ترسی ندارند، در مقابل [[دشمن]] درونیشان نیز [[قوی]] هستند و حیله‌ها و وسوسه‌های [[شیطان]] برای آنان، [[سست]] و [[ضعیف]] است؛ زیرا با داشتن تقوای [[حقیقی]]، [[خدای متعال]] پشتوان‌شان بوده و مسیر پیمودن [[تکامل]] را برای‌شان آسان و موانع را در مقابل آنها هرچند وساوس گوناگون [[شیطانی]] باشد، ناچیز و [[سست]] می‌کند:{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}}<ref>«و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى}}<ref>«امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد * و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد * زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۵-۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۷-۳۷۸.</ref>
 
== عوامل زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]] ==
* [[شیطان]] و جنودش، موجوداتی هستند که همواره مراقب و در کمین تک تک افراد بوده و در پی [[سوء]] استفاده از نقطه ضعف‌های کوچک و بزرگ آنان هستند تا افراد را در لوای [[ولایت]] [[باطل]] خود درآورند و بیش‌تر نقطه [[ضعف‌ها]]، ناشی از [[غفلت]]، [[سهل‌انگاری]] و [[مسامحه]] در [[امور دینی]] و توجه به [[ظواهر]] [[فریبنده]] [[دنیا]] است، به طوری که برخی افراد اصلاً متوجه وسوسه‌های [[شیطان]] نمی‌شوند و [[تصور]] می‌کنند هر کار و هر افکاری که دارند، از درون و [[نَفْس]] خودشان ناشی می‌شود!
* عوامل زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]] فراوان بوده که در [[روایات]] و کتاب‌های [[اخلاقی]] به نحوی به آنها پرداخته شده، اما آنچه در اینجا مطرح می‌شود، عواملی است که در [[آیات]] [[قرآن مجید]] به آنها اشاره شده.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۱.</ref>
=== روگردانی از یاد خدای [[مهربان]] ===
*{{متن قرآن|وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ}}<ref>«و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی می‌گماریم که همنشین آنها خواهد بود» سوره زخرف، آیه ۳۶.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|يَعْشُ}} از مادّه "عشو" به معنای "ضعف [[بینایی]]؛ رفتن [[بینایی]] و [[کوری]] و نیز به مفهوم میل و [[اعراض]] آید"<ref>أحسن الحدیث، ج۱۰، ص۳۱.</ref>، و "هنگامی که با حرفِ {{متن قرآن|عَنْ}} استعمال شود، دلالت بر [[اعراض]] و روگرداندن می‌کند"<ref>التحقیق، ج۸، ص۱۴۰، کلمه عشو.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|نُقَيِّضْ}} از مادّه "قیض" را به معنای "تبدیل، تقدیر و آماده کردن گفته‌اند. قیض در اصل، پوست تخم‌مرغ است"<ref>قاموس قرآن، ج۶، ص۶۹، کلمه قیض.</ref>، یعنی: برای اوست [[شیطانی]] که مانند پوست تخم‌مرغ، او را احاطه کرده و بر وی مسلط‍ می‌شود.
* بنابراین، معنای [[آیه شریفه]] چنین می‌شود: کسی که در حال [[اعراض]] از یاد خدای [[مهربان]] است، در واقع از محیط‍ [[نور]] و [[رحمت الهی]] خارج شده و در فضای کدر و [[ظلمت]] که محلّ [[شیطان]] است، وارد شده و آن یک امر مسلّم [[معنوی]] است که یا [[خدای رحمان]] یا [[شیطان]]. و مستفاد از [[آیه شریفه]]، اینکه [[شیطان]] در مقابل [[خدای رحمان]] است و در هیچ موردی با هم جمع نمی‌شوند، پس وقتی فردی از [[خدای رحمان]] [[اعراض]] کرد، خواه‌ناخواه [[شیطان]] بر او مسلط‍ می‌شود.
* بعضی گفته‌اند: "مراد از "ذکر"، [[قرآن کریم]] است و برخی دیگر: ذکر را، نشانه و دلیل‌های روشن از [[آیات الهی]] دانسته‌اند"<ref>قاموس قرآن.</ref>؛ ولی مراد از ذکر [[رحمان]]، مطلق بوده و شامل یاد [[خدای متعال]]، [[قرائت قرآن]] [[کریم]] و [[تدبر]] در [[آیات]] آن و عمل به [[دستورها]] و [[احکام]] حکیمانه اوست که هنگام [[گناه]]، به یاد [[خدای متعال]] بوده و آن را ترک کند یا هنگام استفاده از نعمت‌های پروردگارش، [[شکرگزار]] باشد و در ابتدای شروع برای استفاده از آنها با نام او شروع کند و با [[شُکر]] او خاتمه دهد.
* [[غفلت]] از [[ذکر خدا]] و [[غرق]] شدن در لذات [[دنیا]]، و دلباختگی به زرق و برق آن، موجب می‌شود که [[شیطانی]] بر [[انسان]] مسلط‍ گردد و همواره قرین او باشد، و رشته‌ای در گردنش افکنده، می‌برد هر جا که خاطرخواه اوست! [[بدیهی]] است جای این ندارد که کسی از این [[آیه]] [[تصور]] [[جبر]] کند؛ زیرا این نتیجه اعمالی است که خود آنان انجام داده‌اند، مخصوصاً [[غرق]] شدن در لذات [[نامشروع]] [[دنیا]] یا افراط‍ و حرص‌ورزی در [[مشروع]] آن و [[آلوده]] شدن به انواع [[گناهان]]، نخستین تأثیرش این است که بر [[قلب]]، [[چشم]] و [[گوش]] [[انسان]] پرده می‌افتد، او را از [[خدا]] [[بیگانه]] می‌کند<ref>یکی از علائم شقاوت هر فردی، اعراض از یاد پروردگار مهربانش و عدم لحاظ‍ حضور او و احاطه او بر کارها و اعمالش است و مرحله شدیدتر آن، بیزاری و نعوذ بالله نفرت از امور معنوی و هر چه به مسائل دینی برگردد که نمونه بارز آن، پرهیز از همنشینی با مؤمنان و میل به همنشینی با فاسقان است.</ref>، و [[شیطان]] را بر وی مسلط‍ می‌سازد، و تا آنجا ادامه می‌یابد که گاهی [[راه]] بازگشت به رویش بسته می‌شود، چرا که [[شیاطین]] و [[افکار شیطانی]] از هر سو او را احاطه می‌کنند، و این نتیجه عمل خود [[انسان]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۱-۳۸۳.</ref>
=== [[شرک]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref>.
* طبق صریح [[آیه شریفه]]، [[شرک]] به [[خدای متعال]]، عامل مهمی برای سلطه‌پذیری [[ولایت شیطان]] خواهد بود. و با توجه به ظاهر [[آیه]]، دو عامل ذکر شده است: عامل [[تولّی]] و [[انتخاب]] [[ولایت شیطان]] و دیگری [[شرک]] است. * اما در مورد [[مرجع]] ضمیر "به"، دو نظریه مطرح است:
# مرجِع [[خدای متعال]] است، یعنی کسانی که به [[خدای سبحان]] [[شرک]] می‌ورزند، [[شرک]] آنان موجب تسلط‍ [[شیطان]] می‌شود<ref>تبیان، ج۶، ص۴۲۵، دو قول مذکور را بدون اظهار نظری درباره آن، بیان کرده است.</ref>؛
# عده‌ای از [[مفسرین]] نوشته‌اند: "باء در "به" باء سببیه است و ضمیر به [[شیطان]] برمی‌گردد"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۱۹۸؛ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۵ و تقریب القرآن الی الاذهان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>. پس بنابر آن نظریه، عامل [[سلطه]]، [[ولایت‌پذیری]] و [[انتخاب]] [[ولایت شیطان]] خواهد بود که منجر به [[شرک]] می‌شود و [[دوستدار]] [[منش]] و [[رفتار]] [[شیطان]] بودن، عامل [[سلطه]] است نه [[شرک]]، بلکه [[شرک]] نتیجه [[تبعیت]] از [[شیطان]] است و معنای [[آیه]] چنین می‌شود: [[سلطه]] [[شیطان]] بر کسانی است که او را به [[سرپرستی]] خود برگزیده‌اند، آنان که به سبب [[اطاعت]] از [[شیطان]]، به [[خدای سبحان]] [[مشرک]] شده‌اند و به جای او، [[شیطان]] را ولی خود برگزیده‌اند.
* اما ظاهر [[آیه شریفه]]، [[مخالف]] نظریه دوم بوده، و [[آیه]] در صدد بیان دو عامل زمینه‌ساز [[ولایت]] است:[[ولایت‌پذیری]] [[ولایت شیطان]]، و [[شرک]] به [[خدای سبحان]].
* [[شرک]] زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]]، دارای حالات مختلف ظاهری و پنهانی است، ظاهری مانند [[بت‌پرستی]]، و پنهانی مانند [[ریا]]. و اطلاق [[شرک]] در [[آیه]]، شامل همه مراحل آن می‌شود.
* [[برگزیدن]] [[ولایت شیطان]] و واگذاری [[تدبیر امور]] [[فکری]] و عملی خود به او، دو حالت دارد؛ یکی صریح و بدون [[اعلان]] علنی [[انزجار]] از آن، همچون گروه شیطان‌پرستان؛ دومی که اکثر افراد را در برمی‌گیرد، اینکه در ظاهر اظهار تنفر از [[ولایت]] [[باطل]] [[شیطان]] و [[تدبیر]] و [[سلطه]] او بر خود می‌کنند، اما در واقع و هنگام عمل، [[تدبیر امور]] [[زندگی]] خود را به [[دست]] او می‌سپارند و چه بسا اصلاً متوجه [[تدبیر]] مخفیانه [[شیطان]] در درون خود نشوند و [[تصور]] کنند هر آنچه انجام می‌دهند، به اصطلاح خودشان با [[عقل]] و [[درایت]] و [[ذکاوت]] [[فکری]] خودشان است. لذا [[غافل]] از آن هستند و اصلاً در درونشان نگهبان نیست که خطورات و تصمیماتشان را بازرسی کند که از کجا و به چه جهتی است و در پی [[کشف]] [[دشمن]] نفوذی در درونشان نیستند و اگرهم در پی آن باشند، در پی طرد عملی آن نیستند و [[زندگی]] منافقانه‌ای دارند که ظاهراً ادعای [[اسلام]] می‌کنند و در خفا با [[دشمن]] به ظاهر [[دوست]]، روابط‍ پنهانی داشته و مجری سیاست‌های او هستند!<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۳-۳۸۴.</ref>
=== سنگدلی ===
*{{متن قرآن|فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|قَسَتْ}} از مادّه "قسی" به معنای: "صلابت و [[سختی]] شدید در مقابل آن لینت و [[نرمی]] است، خواه در موضوعات خارجی باشد، یا در معنویات"<ref>التحقیق، ج۹، ص۲۶۶، کلمه قسی.</ref>. پس [[قلب]] قاسی یعنی [[قلبی]] سخت که [[نرمی]] در آن نیست و علامت وجود [[نرمی]]، تذلل، [[خشوع]] و [[خضوع]] در پیشگاه [[الهی]] است.
* اگر چه ظاهر [[آیه شریفه]] در [[مقام]] بیان علت عدم [[تضرع]] است که آن دو چیز است، [[قساوت قلب]] و تزیین [[شیطان]]، با ذکر [[قساوت قلب]] به عنوان علت اول، حاکی از این است که [[قساوت قلب]] زمینه‌ساز [[فریب خوردن]] از تزیین [[شیطان]] شده است. پس [[قساوت قلب]]، یکی از عوامل زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]] خواهد بود؛ یا اینکه [[قساوت قلب]] حاکی از نتیجه تزیین و [[ولایت شیطان]] باشد که [[گناهان]] را به [[فرد]] [[گناهکار]] [[زیبا]] و جذاب نشان می‌دهد و هنگامی که مرتکب آن شد، [[قلب]] [[نورانی]] و صفای [[باطنی]] خود را، سیاه و [[آلوده]] می‌کند و تکرار و [[اصرار]] بر [[گناهان]] موجب کدورت، سیاهی، [[ظلمت]] و [[قساوت قلب]] و [[روح]] می‌شود که در آن حالت، تسلط‍ [[شیطان]] و ولایتداری آن شدید شده و امکان [[خروج]] از آن [[ولایت]] سخت می‌شود. و مؤید آن، [[حدیثی]] است که [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|عَنْ رَسُولِ الله {{صل}} أَنَّهُ قَالَ: إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ كَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَی قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا وَ إِنْ هُوَ لَمْ يَتُبْ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كَانَ الذَّنْبُ عَلَی الذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَی السَّوَادِ حَتَّی يَغْمُرَ الْقَلْبَ فَيَمُوتُ بِكَثْرَةِ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَی: {{متن قرآن|بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref>}}<ref>مستدرک‌الوسائل، ج۱۱، ص۳۳۴، ح۱۳۱۹۰-۳۱؛ بحارالانوار، ج۷۰، ص۳۲۷، باب ۱۳۷ - الذنوب و آثارها... ؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۴۶؛ الفضائل، ص۴۹.</ref>.
* مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "قساوت [[قلب]] به معنای سنگدلی، مقابل [[نرمی]] است و این است که [[آدمی]] چنان سخت‌دل شود که از [[مشاهده]] مناظر رقّت‌آور و شنیدن سخنانی که معمولاً شنونده را متأثر می‌کند، متأثر نشود. بنابراین، معنای [[آیه]] چنین می‌شود: آنان در مواقع برخورد با نایملات و بلیات نیز به سوی [[پروردگار]] خود [[رجوع]] نکرده و در برابرش تذلل ننموده‌اند و دل‌هایشان تحت تأثیر قرار نگرفته، همچنان سرگرم [[اعمال]] [[شیطانی]] خود شدند، اعمالی که آنان‌ها را از یاد [[خدای سبحان]] [[غافل]] ساخت و به اسباب ظاهری اعتماده کرده، پنداشتند [[اصلاح]] امورشان همه بستگی به آن اسباب دارد و آن اسباب مستقل در تأثیر هستند، بلکه از غروری که در مغزشان ایجاد شده بود، می‌خواستند با نیرو و تدابیری که برای رفع موانع و منافیات [[زندگی]] اندیشیده بودند، [[پریشانی]] خود را برطرف سازند، و همین سرگرمی به اسباب طبیعی، آنان را از [[تضرع]] در [[درگاه الهی]] بازداشت"<ref>المیزان، ج۷، ص۹۰-۹۱.</ref> و قلب‌های‌شان را سخت و قسی کرد.
* نکته آخر درباره [[آیه]] مذکور، اینکه منظور از {{متن قرآن|بَأْسُنَا}}، [[بلاها]] و گرفتاری‌های است که در حدّ شدید که منجر به [[قطع امید]] از همه اسباب ظاهری باشد، نبوده، زیرا همه افراد چه [[موحد]] و غیرموحد هنگام [[گرفتاری]] و سختی‌های غیر قابل علاج با اسباب ظاهری، رو به پیشگاه [[الهی]] می‌آورند و با تذلل، [[خضوع]] و [[خشوع]] از او درخواست رفع آن می‌کنند، که یک امر [[فطری]] همگانی است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۴-۳۸۶.</ref>
=== [[فخرفروشی]]، [[بخل]] و [[خودنمایی]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا * وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد * همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم * و آن کسان که دارایی‌های خود را برای نشان دادن به مردم، می‌بخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۸.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|مُخْتَال}} از مادّه "خیل" است، و خیل و [[خیال]] به معنای صورت و حالت مخصوصی است که در [[ذهن]] متصور گردد، و به طور کلی، هر صورتی است که در [[ذهن]] [[انسان]] متصور شده و واقعیتی نداشته باشد، و از مصادیق آن، مفهوم [[تکبر]]، [[فخرفروشی]]، [[عُجب]] و [[ظن]] و وَهم و... است. [[خداوند متعال]] هرگز چیزی را که دارای واقعیت و [[حق]] نباشد، [[دوست]] نمی‌دارد؛ زیرا هر چه در مقابل [[حق]] باشد، [[باطل]] است؛ و از مصادیق بی‌واقعیت و [[باطل]]، [[افتخار]] کردن است. و "فخر" یعنی ادعای فضیلتی کردن در مقابل دیگران، و این عمل از صفات و [[اعمال]] بسیار [[زشت]] [[انسان]] است که بخواهد خود را بر دیگران [[برتری]] دهد، و آن در اثر [[مختال]] بودن حاصل می‌شود که خود را با صورت [[ذهنی]] و [[خیال‌پردازی]]، ممتاز و برجسته دیده، سپس ادعای [[برتری]] می‌کند. این صفت، [[مخالف]] مسیر [[عبودیت]] و [[بندگی]] است.
* [[آیه شریفه]] در [[مقام]] معرفی کردن و وصف {{متن قرآن|مُخْتَالٍ فَخُورٍ}} است که شخص [[بخیل]] نیز مانند [[فرد]] خیال‌پرداز [[متکبر]]، تخیل و نقشه‌ای در [[فکر]] خود ترسیم کرده، و برای [[دارایی]] و [[اموال]] خویش که از آثار [[فضل]]، [[رحمت]] و [[عطای الهی]] است، [[محدودیت]] و امساک نشان داده، و از توسعه آن [[رحمت]] و [[فضل]] [[پروردگار]] جلوگیری می‌کند. [[بخیل]] آنچه را در [[تصرف]] او است، از خود دیده، و می‌پندارد که با بذل، [[بخشش]] و رسیدگی به حوایج ضرور [[مردم]]، از دارایی‌اش کم شده، و خود، [[فقیر]] و محتاج می‌شود.
* و این [[خیال]] غلط‍ و [[تصور]] [[باطل]]، چون در [[قلب]] [[انسان]] جایگزین و ثابت گردد، نقشه خود را یک اصل صحیح [[تصور]] کرده، و حتی دیگران را نیز به این عمل [[دعوت]] می‌کند. چنین افرادی همیشه با [[ظهور]] رحمت الهی و بسط‍ و نشر [[فضل]] و [[لطف]] [[پروردگار]] [[متعال]]، مقابله کرده و عملاً [[مانع]] از جلوه [[نور]] و [[رحمت]] و [[فیض]] او می‌شوند؛ زیرا [[خداوند متعال]] در [[جهان]] مادّه، افاضات و [[رحمت]] خود را به وسایل و وسایط‍ انجام می‌دهد، و مقتضای عالَمِ مادّه که تزاحم و [[محدودیت]] در آن هست، چنین است، پس باید متوجه این امر بود که آنچه از [[مال]]، [[قدرت]] و [[ثروت]] به کسی عطا می‌شود، مخصوص او نیست، و آنچه اضافه بر احتیاجات او است، لازم است به [[بندگان]] [[نیازمند]] [[خدا]] برسد و در رفع نیاز، حوایج و گرفتاری‌های آنان صَرف گردد.
* پس شخص [[بخیل]]، گذشته از جلوگیری و [[مانع]] شدن از بسط‍ [[رحمت]] و [[فیض الهی]]، [[بندگان]] [[ضعیف]] و محتاج [[خدا]] را نیز از رسیدن به سهم و نصیب خودشان که به وسیله او عطا می‌شود، [[محروم]] می‌کند.
* اما [[کتمان]]، عبارت است از پوشانیدن و پنهان کردن چیزی که موجود است در [[قلب]]، یا در خارج که آشکار نشده است؛ و در این مورد نیز سهم [[فقرا]] که به [[بخیل]] داده شده است، چون امری پنهانی بوده، و [[بخیل]] این جریان را پنهان داشته است، قهراً از هر دو جهت مسؤول است.
* و از این لحاظ‍ است که چنین شخصی بر اثر این عمل [[زشت]] و بخل‌ورزی که بر خلاف نظر [[خالق]] و نیز [[وظیفه]] [[خدمت]] است، به [[عذاب]] و [[گرفتاری]] شدید [[مبتلا]] گشته، و عواقب [[اعمال]] خود را خواهد دید. و در این مورد افراد [[بخیل]] را به‌عنوان {{متن قرآن|كَافِر}}، و [[عذاب]] آنان را {{متن قرآن|مُهِين}}، معرفی کرده است، زیرا [[کفر]]، به معنای [[بی‌اعتنایی]] و رد و [[مخالفت]] است که با جریان افاضات [[الهی]] [[مخالفت]] کرده و آنها را رد کرده است. و {{متن قرآن|مُهِين}}، از [[اهانت]] بوده و به مفهوم خوارکننده است، و او به [[دلیل]] خوارکردن و [[بی‌اعتنایی]] به [[حقوق]] و سِهام [[ضعفا]]، در نتیجه خود را [[خوار]] کرده، و بدان وسیله در [[حقیقت]] از [[رحمت الهی]] [[محروم]] خواهد شد.
* کلمه {{متن قرآن|رِئَاء}}، از ماده "روت" به معنای مطلق دیدن است، و منظور از آن، انجام دادن [[عمل]] [[انفاق]] است، تا [[مردم]] آن را خوب ببینند، و [[هدف]] اصلی از آن عمل، دیدن [[مردم]] است، که [[مخالف]] توجه به [[خداوند]]، [[بندگی]] و [[اخلاص]] است.
* [[ریا]] علامت مُنتفی شدن [[ایمان به خداوند]] و روز [[آخرت]] است؛ زیرا نتیجه عمل و [[عبادت]] خود را، دیدن [[مردم]] و جلب نظر آنان قرار داده است، و از این لحاظ‍ نباید انتظاری از [[خداوند متعال]] باشد که در مقابل [[اعمال]] او [[اجر]] نیکویی بدهد.
* چون [[ریاکار]] هرگز به روز [[جزا]] و عالَمِ [[قیامت]] نیز [[اعتقاد قلبی]] ندارد، وگرنَه برنامه [[زندگی]] و عمل خود را به گونه‌ای تنظیم می‌کرد که [[آینده]] [[معنوی]] خوبی پیشِ روی او باشد؛ لذا هنگامی که التفاتی به [[قرب الهی]] نداشته باشد، قهراً [[شیطان]] قرین او خواهد شد.
* هنگامی که [[شیطان]] همدوش افراد [[بخیل]] و [[ریاکار]] شد، خواه ناخواه در [[زندگی]] آنان از جهت [[عقاید]]، [[اخلاقیات]] و [[اعمال]] تأثیر می‌گذارد. پس باید توجه داشت که [[بخیل]] یا [[ریاکار]] اگرچه خودشان نفهمند، در واقع به [[خدا]] و [[روز قیامت]] [[ایمان]] ندارند، و همواره از [[خداوند متعال]] منقطع گشته، و با [[شیطان]] و [[جنود]] او مأنوس خواهند بود. البته چنین افرادی از تمام مراحل [[سعادت]] [[محروم]] گشته، و [[جایگاه]] آنان در معنا و در [[آینده]]، [[آتش]] سوزان خواهد بود. آنها از مصادیق {{متن قرآن|مُخْتَال}} بوده، و با همان تخیل [[باطنی]] و نقشه پوچ خود، دلشاد هستند.
* نکته دیگر اینکه، [[بخل]] در [[مال]] [[حلال]] بوده و مراد از آن، [[بخل]] در انفاق‌های [[واجب]] است که مورد [[مذمت]] شدید واقع شده است، اگر چه ظاهر [[آیه شریفه]] اطلاق دارد و شامل همه موارد [[انفاق]] [[واجب]] و غیر [[واجب]] می‌شود که عده‌ای از [[مفسرین]] آن را [[بخل]] در [[واجبات]]<ref>التبیان، ج۳، ص۱۹۶.</ref> و عده‌ای دیگر علاوه بر آن، به [[انفاق]] غیر [[واجب]]<ref>اطیب‌البیان، ج۴، ص۷۹.</ref> نیز [[تفسیر]] کرده‌اند، با توجه به عدم [[محبوبیت]] که در [[گناهان بزرگ]] استعمال می‌شود، مختصّ انفاق‌های [[واجب]] است.
* بنابراین، کسانی که [[بخل]] می‌ورزند یا [[بخل]] ندارند، اما [[انفاق]]، [[بذل و بخشش]] آنان برای جلب توجه دیگران و مورد [[احترام]] واقع شدن نزد دیگران باشد، عملاً برای [[شیطان]] [[زمینه‌سازی]] کرده تا اینکه بر آنها تسلط‍ یابد.
* در [[آیات شریفه]] به طور ضمنی اشاره به مطلب مهمی شده که زمینه ابتدایی [[سلطه]] [[شیطان]]، [[خیال‌پردازی]] امور غیر واقعیت‌دار است که به دو نمونه از آنها ([[بخل]] و [[ریا]]) اشاره شده و کم‌ترین اثر [[خیال‌پردازی]]، تضییع اوقات گران‌بهاست، و آن کم‌ترین ضربه‌ای است که [[شیطان]] بر افراد وارد می‌کند، لذا برای منع از [[نفوذ]] تدریجی [[شیطان]]، باید از موارد خیالی و وهمیات به دور از واقعیت [[پرهیز]] کرد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۶-۳۸۸.</ref>
=== [[ربا]] ===
*{{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>.
* به طور کلی، با بررسی [[آیه شریفه]] و [[آیات]] مذکور در عنوان قبلی، آنچه زمینه‌ساز [[سلطه]] [[شیطان]] می‌شود، [[حُبّ]] [[دنیا]] و به طور اخص و شاخص، [[حُبّ]] [[مال]] است که [[شیطان]] از جهات گوناگون با انواع وسوسه‌ها، از آن [[سوء]] استفاده می‌کند و بدان وسیله بر افراد مال‌دوست، مسلط‍ می‌شود، یا [[وسوسه]] به [[بخل]] یا [[انفاق]] ریایی یا اگر فردی خیلی [[مقید]] به [[دین]] باشد، تحریک او برای جمع‌آوری [[مال]] [[حلال]] و افراط‍ و صرف بیش‌تر اوقات گران‌بهای خود به کسب [[مال]] است. و یکی از حیله‌های او، سوق دادن افراد مالدوست به مال‌اندوزی از طریق رباست و هنگام مواجهه با [[نهی]] [[الهی]] از آن، همچون [[شیطان]] به [[مجادله]] با [[دستور الهی]] [[قیام]]، و به جای ترک عمل [[ربا]]، آن را توجیه [[شیطانی]] می‌کنند که: هیچ تفاوتی بین [[داد و ستد]] با [[ربا]] نیست! و ما کارِ خلافی انجام نمی‌دهیم! و برخی افراد رباخوار امروزی، توجیهات دیگر [[شیطانی]] بر آن افزوده و بدان توجیهات، به [[راحتی]] مرتکب [[ربا]] می‌شوند!<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۹.</ref>
=== نداشتن [[ایمان واقعی]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
* معنای [[ایمان]] را در بخش دوم مطرح کردیم. در [[آیه شریفه]] [[بی‌ایمانی]] یکی از عوامل مهّم زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]] ذکر شده است و با بررسی [[آیات]] {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا * وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد * همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم * و آن کسان که دارایی‌های خود را برای نشان دادن به مردم، می‌بخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۸.</ref> و از حالات و [[اعمال]] افراد [[مسلمان]]، معلوم می‌شود مراد از آن، [[ایمان حقیقی]] است نَه صِرف [[ایمان]] ادعایی. به عبارت دیگر: [[ایمان]] به معنای [[تصدیق]] است که به دو صورت محقَّق می‌شود: [[تصدیق]] گفتاری، [[تصدیق]] عملی؛ و آن [[ایمانی]]، تام و کامل خواهد بود که دارای هر دو قسم باشد و نبود هر کدام، مُخل به داشتن [[ایمان حقیقی]] و زمینه‌ساز [[سلطه]] [[شیطان]] و [[جنود]] او خواهد بود. و اطلاق [[آیه شریفه]]، شامل عدم [[ایمان]] کلی و جزئی است و افراد [[بی‌ایمان]] به برخی اصول یا [[فروع]] [[دینی]] هرچند یک مورد را نیز شامل می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۹-۳۹۰.</ref>
=== [[کفر]] ===
*{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا}}<ref>«آیا ندیده‌ای که ما شیطان‌ها را به سراغ کافران می‌فرستیم که آنان را خوب از راه به در می‌کنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|تَؤُزُّهُمْ}} از مادّه "ازّ" به معنای تحریک شَدید است.
* [[کفر]] و [[انکار]] [[پروردگار]] عالَم و [[روز قیامت]] یکی دیگر از عوامل [[سلطه]] کامل و همه‌جانبه [[شیطان]] و [[جنود]] اوست که دیگر لازم نیست آنان را به [[گمراهی]] و [[کفر]] سوق دهند، بلکه آنچه [[هدف]] [[شیطان]] بوده، به آن رسیده و فقط‍ یک چیز باقی مانده و آن تحریک شَدید آنان به عِصیان و [[فساد]] است.
* لذا محققی می‌نویسد: "چون [[کافران]]، محجوب از [[حق]] و در [[حیرت]] و [[گمراهی]] غوطه‌ور هستند، نیاز به [[گمراه]] کردن‌شان نیست، فقط‍ [[شیاطین]] آنها را به [[هیجان]] در می‌آورند و به عِصیان و فسادکردن تحریک می‌کنند"<ref>التحقیق، ج۱، ص۶۳، کلمه ازّ.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۰.</ref>
=== [[پیروی]] از سنّت‌های پیشینیان بدون [[تعقل]] در آنها ===
*{{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.</ref>.
* یکی دیگر از عوامل زمینه‌ساز، [[تبعیت]] از [[فرهنگ]]، [[آداب و رسوم]] پیشینان است که توأم با انواع [[انحراف‌ها]] و [[خرافات]] باشد. هنگامی که [[دین الهی]]، [[مردم]] را به [[تغییر]] [[عادت]] و ترک [[اعمال]] و [[عقاید]] گذشتگان [[دعوت]] کرده و به سوی [[هدایت]] و [[نجات]] از [[خرافات]] و عادات غیر معقول آنان فرا می‌خواند، گروه کثیری در برابر آن [[دعوت]] [[ایستادگی]] کرده، همچنان به آن پایبند هستند و چنین [[انکار]] قولی یا عملی بر اثر وسوسه‌های [[شیطان]] بوده که گذشتگان را [[گمراه]] کرده و با واسطه [[گمراهی]] آنان، [[نسل]] فعلی را نیز به طور غیر مستقیم تحت تأثیر وسوسه‌هایش قرار می‌دهد. به عبارت دیگر: افرادی که از روش غلط‍ اجداد و پدرانشان [[پیروی]] می‌کنند و از [[قوانین]] [[دین الهی]] سرپیجی کرده، در واقع و با واسطه گذشتگان، [[مطیع]] [[شیطان]] هستند که متوجه آن نیستند و [[شیطان]] با توجیه [[پیروی]] از [[آداب]] و [[فرهنگ]] پیشینیان، آنان را به طور غیر مستقیم در [[سلطه]] [[ولایت]] [[باطل]] خود در می‌آورد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۰-۳۹۱.</ref>
=== [[تبذیر]] ===
*{{متن قرآن|وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|تَبْذِير}} و {{متن قرآن|مُبَذِّرِين}} از مادّه "بذر" به معنای تفریق و پراکنده کردن است، و بیش‌تر در پراکنده کردن دانه‌های زراعی برای [[کشاورزی]] استعمال می‌شود؛ لذا در برخی کتاب‌های لغت [[قرآنی]] آمده است: "تبذیر به معنای تفریق و اصل آن از بذر، پاشیدن (دانه‌های زراعی) است، بعداً به طور استعاره به آن‌که [[مال]] خویش را ضایع می‌کند، مُبَذِّر گفتند"<ref>مفردات راغب، ص۱۱۳ و ۱۱۴، کلمه بذر.</ref>.
* فرق [[تبذیر]] با [[اسراف]]، اینکه [[تبذیر]] پراکنده کردن [[مال]] بدون [[نظم]] و فایده صحیح است و [[اسراف]]، [[تجاوز]] از حدّ معقول [[شرعی]] و عُرفی است.
* بعضی با [[نقل]] قول دیگران، نوشته‌اند: "تبذیر، [[انفاق مال]] در غیر [[حق]] و در [[باطل]] است هرچند به مقدار یک مُدّ باشد"<ref>التبیان، ج۶، ص۴۶۹ "مُدّ" نیز به پیمانه گندم و یک چهارم "صاع" گفته می‌شود.</ref>.
* مفسری دیگر می‌نویسد: "تبذیر پراکنده کردن توأم با [[اسراف]] است و اصل آن پراکنده کردن است، همچنان که بذر (دانه) پراکنده می‌شود الاّ اینکه [[تبذیر]] در جایی است که بر روش [[افساد]] و [[نادرست]] (ظالمانه) باشد، اما به آنچه در [[راه]] درست و برای [[اصلاح]] باشد، [[تبذیر]] گفته نمی‌شود، مانند پراکنده کردن دانه برای کشاورزی"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۲، ذیل آیه شریفه.</ref>.
* به عبارت دیگر: [[تبذیر]] صَرف [[مال]] در [[راه]] [[حرام]] و [[اسراف]]، [[تجاوز]] از حد در [[حلال]] است.
* از معنای لغوی و [[تفسیری]] کلمه "تبذیر" استفاده می‌شود که [[تبذیر]] دو قِسم است: [[انفاق]] بیش از حد و در زمان واحد که موجب تمام شدن [[مال]] می‌شود و برای دیگران که درخواست کمک دارند، چیزی باقی نمی‌ماند که این قسم مرادف با معنای [[اسراف]] خواهد بود، لذا اکثر ترجمه‌ها، آن را [[اسراف]] ترجمه کرده‌اند. قِسم دوم، [[انفاق]] متکبرانه و در [[راه]] [[باطل]] و برای ایجاد [[شر]] و [[فساد]] است نَه برای [[صلاح]] و [[اصلاح]] امور. [[انفاق]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از قسم اول بوده که هر چه را نزد آن [[حضرت]] از [[اموال]] بوده، در یک زمان، [[انفاق]] می‌کرده و نزد کسان دیگری که درخواست کمک می‌کردند، شرمنده می‌شدند. لذا [[خدای سبحان]] از آن‌گونه [[انفاق]] [[نهی]] کرد. یا اینکه گفته شود: مراد از [[تبذیر]] همان معنای معروف [[انفاق]] در [[باطل]] باشد که [[عمل شیطان]] بوده و [[نهی]] از آن [[حضرت]]، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است، مانندِ [[نهی]] آن [[حضرت]] از بی احترامی به [[پدر]] و مادرش با توجه اینکه آنان [[قبل از بعثت]] آن [[حضرت]]، [[وفات]] کرده بودند: {{متن قرآن|فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}}<ref>«به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref>، پس [[نهی]] آن [[حضرت]] از بی‌احترامی، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است.
* [[مفسرین]] درباره {{متن قرآن|إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ}} می‌نویسند: "در [میان [[مردم]]] [[عرب]] به کسانی که همدیگر را در [[مسافرت]]، [[همراهی]] می‌کنند، می‌گویند: اخو السفر ([[برادر]] سفری)، لذا کسانی که [[اسراف]] می‌کنند، از [[شیاطین]] [[پیروی]] کرده و [[راه]] و روش آنها را می‌روند"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۴.</ref>؛ "وجه [[برادری]] مُبَذِّرین با شیطان‌ها این است که مُبَذِّرین و [[شیطان]] از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو [[برادر]] [[مهربان]] هستند"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۸۲.</ref>؛ اخ: به کسی اطلاق می‌شود که در جهتی [[شریک]] دیگری باشد، چون [[نسب]] و برنامه کار و [[عقیده]]... و کسی که مُبَذّر است، و برنامه [[زندگی]] او تفریق امور و پراکندگی است؛ در [[حقیقت]] [[انحراف از حق]] پیدا کرده، و روی همین جهت در جاده [[اخوان]] [[شیاطین]] قرار دارد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۱-۳۹۳.</ref>
 
=== گفتار غیر مؤدبانه و [[ناپسند]] ===
*{{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>.
* سخنان توأم با [[خشونت]]، [[اهانت]]، [[ناسزا]] و غیر مؤدبانه زمینه‌ساز [[سلطه]] [[شیطان]] هستند، لذا عدم [[مراقبت]] در گفتار و عمل کردن به [[وسوسه]] و القائات [[شیطان]] در [[گفت‌وگو]] با دیگران، موجب [[ولایت‌پذیری]] از [[ولایت شیطان]] می‌شود و [[آیه شریفه]] به یک نمونه از خطاهای گفتاری اشاره کرده است که با توجه به خطاهای گوناگون زبان، هر نوع گناهِ زبانی مانندِ [[دروغ]]، [[تهمت]]، [[غیبت]] و... نیز زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]] هستند.
* بنابراین، برای هر برخوردی با دیگری، دو گفتار متفاوت وجود دارد، مانند بیرون ‌کردن فردی از محیط‍ کار یا [[منزل]]، با دو روش و گفتار متضاد مؤدبانه و غیر مؤدبانه می‌شود او را بیرون کرد. کلمات غیر مؤدبانه، موجب ایجاد کدورت و [[کینه]] بین آن دو می‌شود و [[شیطان]] آن دو را بدان وسیله، به مراحل شدید [[دشمنی]] سوق می‌دهد، اما برخورد مؤدبانه هر نوع زمینه [[سوء]] استفاده [[شیطانی]] را از بین می‌برد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۳.</ref>
=== [[دروغ]] ===
*{{متن قرآن|هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}}<ref>«آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ * بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۲.</ref>.
* مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] درباره کلمات {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}} می‌نویسد: "{{متن قرآن|أَفَّاك}} به معنای [[کذّاب]] است و اصل کلمه [[افک]] به مفهوم زیروروکردن و برگرداندن است و {{متن قرآن|أَفَّاك}} (صیغه [[مبالغه]]) به معنای کسی است که بسیار [[قلب]] می‌کند و [[اخبار]] را از طرف راست به طرف [[دروغ]] برمی‌گرداند. و کلمه {{متن قرآن|أَثِيم}} به معنای عامل کار [[زشت]] است؛ وقتی می‌گویند: "اَثم، یأثم، اثما" که عاملی عمل [[زشتی]] را مرتکب شده باشد... و اما اینکه فرمود: شیطان‌ها بر هر {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيم}} نازل می‌شوند؛ زیرا آنها هیچ‌کاری جز جلوه دادن [[باطل]] به صورت [[حق]] و [[زینت]] دادن عمل [[زشت]]، ندارند و معلوم است که جز بر {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيم}}، هم نازل نمی‌شوند"<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۳۰.</ref>.
* [[دروغگویی]]، یعنی خبر دادن از اموری که واقعیت ندارد، از مواردی است که موجب تسلط‍ [[شیطان]] می‌شود، لذا در [[احادیث]] از [[دروغ شوخی]] نیز [[نهی]] شده: {{متن حدیث|قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّی يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۳۴۱، ح۱۱، باب الکذب؛ وسائل‌الشیعة، ج۱۲، ص۲۵۰، باب ۱۴۰؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۹، باب ۱۱۴؛ ج۷۵، ص۵۵، باب ۱۶ و تحف‌العقول، ۲۱۶.</ref>، و علت [[نهی]] از [[دروغ]] غیر جدّی، به [[دلیل]] توجه به قُبح آن بوده و در صورت گفتن، چه بسا منجر به [[دروغ]] جدّی شود و آن نیز موجب جرأت بر دیگر موارد [[دروغ]] شده و در نتیجه [[شیطان]] بر او مسلط‍ شده و هر چه خواست به او [[القا]] می‌کند و او نیز آن القائات [[کذب]] را به [[راحتی]] به زبان می‌آورد و مرتکب انواع [[دروغ]] برای اهداف مختلف از جمله کسب [[مال]] [[نامشروع]] که نقش اساسی در [[سرنوشت]] افراد دارد، می‌شود".
* بنابراین، [[دروغ]] گفتن دارای مراحلی است که هر مرحله از آن موجب پرداختن به مرحله بالاتر می‌شود و هر مرحله [[ضعیف]]، همچون [[شوخی]] آن، سبب [[زمینه‌سازی]] برای [[سلطه]] [[شیطان]] شده و آن نیز منجر به سوق دادن به مرحله [[دروغ]] جّدی در حدّ یکی یا دو مورد می‌شود و با ارتکاب به آن مقدار محدود و جرأت بر گفتن آن، موجب عادی شدن [[دروغگویی]] شده و بر اثر آن زمینه تسلط‍ [[شیطان]] در همه جوانب دیگر [[زندگی]]، [[اعمال]]، حالات، [[کردار]]، کسب [[مال]] و... فراهم می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۳-۳۹۴.</ref>
=== [[مجادله]] غیر عالمانه ===
*{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ}}<ref>«و از مردم کسی است که بی‌هیچ دانشی درباره خداوند چالش می‌ورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی می‌کند» سوره حج، آیه ۳.</ref>.
* جدال‌گرایی یکی از صفات [[انسان]] است: {{متن قرآن|وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}<ref>«و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.</ref>؛ [[غفلت]] از کاربرد صحیحش، موجب می‌شود [[شیطان]] از آن طریق وارد شده و زمینه [[سلطه]] خود را بر افراد فراهم سازد.
* [[آیه شریفه]] به طور ضمنی می‌فهماند که افراد، مراقب [[مناظره]] و جدال‌های [[علمی]] خود باشند و قبل از [[مجادله]]، [[دانش]] لازم را در موضوع مورد [[مناظره]] کسب کنند، مخصوصاً در [[امور دینی]] و [[معنوی]]، هر سخنی را نگویند، که [[شیطان]] در کمین است تا کلمات [[باطل]] را به اذهان افراد [[القا]] کند و آنان نیز بدون توجه به صحت و [[نادرستی]] آن، به علت نداشتن اطلاعات کافی، فقط‍ برای اظهار داشتن [[فضل]] و [[دانش]] مطرح کنند و ناخواسته به [[جدال]] [[باطل]] [[شیطانی]] سوق داده شوند و زمینه [[سلطه]] [[شیطان]] را بر خود فراهم سازند.
*{{متن قرآن|إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامی‌دارد و به اینکه چیزی را که نمی‌دانید، درباره خداوند، بر زبان آورید» سوره بقره، آیه ۱۶۹.</ref>.
* در قسمت آخِرِ [[آیه شریفه]] آمده که: [[شیطان]] با وسوسه‌هایش در اذهان و [[قلوب]] شما، [[القا]] می‌کند که درباره [[خدای سبحان]]، چیزهایی که نمی‌دانید، بدون اینکه در پی صحت آن باشید و بدون [[تأمل]] در کتاب او و مراجعه به [[عالمان دین]]، نسبت دهید. در [[آیه]] دیگری به یک مورد اشاره و از آن [[نهی]] شده است: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ}}<ref>«و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید» سوره نحل، آیه ۱۱۶.</ref>؛
* عده‌ای بدون [[دلیل شرعی]] و از روی هوای [[نَفْس]]، برخی چیزها را [[حلال]] و بعضی دیگر را [[حرام]] می‌کنند؛ آن حالتْ زمینه تسلط‍ [[شیطان]] شده و چه بسا افرادی را به مراحل خطرناکی همچون: [[ادعای نبوت]] یا [[امامت]] و [[قطب]] بودن و... بکشاند، لذا حتّی اگر [[دلیل]] نیز موافق گفته او باشد و آن شخص از روی [[هوای نفس]] و جسورانه و خودسرانه، حکمی را صادر کرده باشد، همان گفته بدون [[دلیل]] با آن حالت، موجب [[زمینه‌سازی]] [[ولایت شیطان]] می‌شود.
* مفسری در این باره می‌گوید: "اگر کسی [[عادت]] کرد جاهلانه سخن بگوید، یعنی در مطالب [[عقلی]] چیزی بگوید یا بنگارد و در مطالب [[نقلی]] چیزی را که [[سند]] ندارد، بازگوید، هر چند ابتدا تنها در مسائل عادی، چنین عمل کند، ولی به تدریج [[عادت]] می‌کند در [[مسائل اعتقادی]] و [[دینی]] نیز چیزی را که نمی‌داند، به [[خدا]] و [[پیامبر]] او {{صل}} نسبت دهد"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۲۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۵-۳۹۶.</ref>
 
=== [[نجوا]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند اما هیچ زیانی به آنان نمی‌رساند مگر به اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره مجادله، آیه ۱۰.</ref>.
* [[نجوا]] عبارت از سخنان آهسته و درِگوشی است و مستفاد از [[آیه شریفه]] این است که در حضور دیگران باید از آن [[پرهیز]] شود؛ زیرا سبب [[ناراحتی]] و ایجاد شُبهه برای افراد [[مؤمن]] می‌شود و به نحوی موجب [[آزار]] آنان می‌گردد.
* در [[قرآن مجید]]، [[نجوا]] به دو صورت تقسیم شده، یک قِسم برای [[امر خیر]] و [[نیک]] که در آیه‌ای می‌فرماید: در بیش‌تر نجواها خیری نیست، مگر اینکه برای [[صدقه دادن]]، انجام معروف و [[اصلاح بین مردم]] باشد {{متن قرآن|لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}} <ref>«در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.</ref>.
* قِسم دیگر، [[نجوا]] برای [[گناه]] و ایجاد [[دشمنی]] و [[نافرمانی]] از ولی [[حق]] آمده است{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref> «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که آنان را از رازگویی باز می‌دارند سپس به آنچه از آن بازداشته شده‌اند، باز می‌گردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی می‌کنند و چون نزد تو می‌آیند به گونه‌ای تو را درود می‌گویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش می‌گویند: چرا خداوند برای آنچه می‌گوییم ما را عذاب نمی‌کند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در می‌آیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.</ref>.
* بنابر مستفاد از بعضی [[آیات قرآن]]، [[نجوا]] در حضور دیگری یکی از مواردی است که می‌تواند زمینه‌ساز [[نفوذ]] [[شیطان]] و تسلط‍ او شود؛ و موجب [[سوءظن]] دیگران و کدورت که [[شیطان]] در پی ایجاد آنها است، گردد، لذا باید از آن اجتناب ورزید، مگر اینکه در موارد ضرور و برای [[اصلاح]] بین افراد و انجام [[کار خیر]] باشد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۶-۳۹۷.</ref>
=== [[دنیاگرایی]] و [[تبعیت از هوای نفس]] [[نامشروع]] ===
*{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ}}<ref>«و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد * و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد» سوره اعراف، آیه ۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
* در [[آیه شریفه]] عواملی که موجب [[سلطه]] [[شیطان]] می‌شود، ذکر شده که عبارت از [[دنیاگرایی]] و [[تبعیت]] از هوای [[نَفْس]] [[نامشروع]] است، لذا در همه حالات باید مراقب بود که به سوی [[انحراف]] سوق داده نشوند و آن نقطه [[ضعف]] [[انسانی]] است که [[شیطان]] از آن طریق افراد کثیری را [[اغوا]] و [[اضلال]] کرده و می‌کند، از جمله زاهدان و [[عارفان]] که در [[آیات شریفه]] به چند مورد از آنها اشاره کرده، امثال [[سامری]] که بر اثر [[ایمانی]] که داشت، {{متن قرآن|أَثَرِ الرَّسُول}}<ref>{{متن قرآن|قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي}} «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدین‌گونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.</ref> را که دیگران نمی‌دیدند، دید و از آن برداشت و بعداً به [[دلیل]] [[غفلت]] و برای کسب موقعیت [[اجتماعی]] یا اغراض دیگر، بدان وسیله، [[اقدام]] به ساختن [[بت]] گوساله کرد.
* مورد دیگر، شخصی [[زاهد]] به نام [[بلعم باعورا]] است که در زمان [[حضرت موسی]] {{ع}} بوده، و بر اثر [[عبادت]] و زهدش، [[خدای متعال]] به او [[کرامات]] و از جمله [[اسم اعظم]] [[عنایت]] فرمود<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۸.</ref>. وقتی [[شهر]] او مورد توجه [[بنی‌اسرائیل]] با [[سرپرستی]] [[حضرت موسی]] {{ع}} قرار گرفت، [[حاکم]] و [[مردم]] [[شهر]] به او رومی‌آورند و می‌خواهند که بر ضدّ [[حضرت موسی]] {{ع}} به عبادتگاهش برود و [[نفرین]] کند. او نیز به [[دلیل]] عدم [[تحمل]] [[حضرت موسی]] {{ع}} یا کسب موقعیت بیش‌تر [[اجتماعی]] و اغراض دیگر [[دنیوی]] بر خلاف منهج [[الهی]] و برای خاطرخواهی هوای نَفْسش سوار بر الاغ به سوی عبادتگاهش می‌رود. در بین [[راه]]، الاغش می‌ایستد و هر کاری می‌کند که حیوان پیش برود، نمی‌رود. با تازیانه او را می‌زند، اما حیوان حرکت نمی‌کند تا اینکه به [[اذن الهی]]، به زبان آمده و به وی می‌گوید: وای بر تو! چرا مرا می‌زنی‌؟ آیا می‌خواهی با تو بیایم تا [[پیامبر خدا]] و [[مردم]] با [[ایمان]]، را [[نفرین]] کنی‌؟! اما آن شخص به [[دلیل]] [[خودخواهی]] از سخن الاغ به خود نیامد و آن حیوان را نیز با ضربه‌های پی‌درپی کشت و همان‌جا [[اسم اعظم]] از زبانش برداشته شد.
* مفسری درباره {{متن قرآن|آيَاتِنَا}} می‌نویسد: "پاره‌ای از [[آیات]] انفُسی و [[کرامات]] [[خاصه]] [[باطنی]] است، به حدی که [[راه معرفت خدا]] برای [[انسان]] روشن گردد و با داشتن [[آیات]] و [[کرامات]]، دیگر تردیدی درباره [[حق]] برایش باقی نمانَد"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۴۷.</ref>.
* بنابر مستفاد از برخی [[آیات]] [[قرآن مجید]]، آنچه موجب [[سلطه]] و عامل اساسی برای [[ولایت‌پذیری]] ناخواسته [[ولایت شیطان]] می‌شود، [[حُبّ]] [[دنیا]] مخصوصاً مصداق بارز آن، هوای [[نَفْس]] [[نامشروع]] است که همچون آتشی زیر خاکستر در درون همه افراد مگر اندکی با شدّت و [[ضعف]]، وجود دارد که در لحظه [[غفلت]]، موجب شعله‌ور شدن آن می‌شود، لذا در [[دعاها]] آمده: {{متن حدیث|اللهمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَی نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً}}<ref>خدایا! مرا هرگز لحظه‌ای به خودم وامگذار؛ الکافی، ج۲، ص۵۸۱ و ج۳، ص۳۴۵؛ من‌لایحضره‌الفقیه، ج۴، ص۱۸۷؛ تهذیب‌الأحکام، ج۳، ص۹۹ و ۱۴۰؛ وسائل‌الشیعة، ج۶، ص۴۷۰، باب ۲۴ و ج۱۹، ص۲۶۰، باب ۳؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۱۳۰، باب ۲۹ و ج۵، ص۶۲، باب ۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۸۴، باب ۲۶ و ج۱۶، ص۲۱۷، باب ۹؛ الدعوات، ۲۳۱؛ العددالقویة، ص۱۵۶؛ فلاح‌السائل، ۲۴۲، الفصل الرابع و العشرون؛ کتاب‌المزار، ص۱۱۴، باب ۵۲؛ المصباح‌للکفعمی، ص۳۰، الفصل السابع؛ مصباح‌المتهجد، ص۲۱۳؛ مفتاح‌الفلاح، ص۲۲۴؛ المقنعة، ص۱۹۸، باب ۱۹؛ المناقب، ج۱، ص۵۷؛ مهج‌الدعوات، ص ۵ و ۲۴.</ref>.
* [[آیه شریفه]] نام آن شخص را به طور مجهول بیان کرده و درباره نام او، چند نفر مطرح شده است، اما آنچه مهم است، [[عبرت‌گیری]] از آن داستان است که با بررسی [[تاریخ]]، به موارد مشابه و افراد عالم و مؤمنی مواجه می‌شویم که با اینکه دارای [[ایمان و علم]] بوده، به [[دلیل]] [[دنیاخواهی]] و [[پیروی از هوای نفس]] [[نامشروع]]، امتیازهای [[ایمانی]] و [[معارف دینی]] خود را با عمل و گفتارشان از بین بردند و به جای آن صفات با [[ارزش]]، [[صفات ناپسند]] و بی‌ارزش [[دنیوی]] را از خود بروز دادند<ref>با کمی دقت به اعمال خودمان، تصدیق خواهیم کرد که در مواقع حساس، از مسائل معنوی غافل می‌شَویم و برای رسیدن به اندکی‌مال و خواهش‌های نامشروع نفسانی مرتکب اعمال ریاکارانه و گفتار غیر صادقانه می‌شویم و ناخواسته تحت سیطره و سلطه شیطان با توجیهات و القائات او قرار می‌گیریم!</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۷-۳۹۹.</ref>
=== [[پیروی]] از گام‌های ابتدایی [[شیطان]] ===
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>.
* یکی از مواردی که {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَان}} محسوب می‌شود، خرافه‌گری و [[اعتقاد]] با آن است. [[خرافه]] عبارت است از: "اعتقاد به چیزی که [[حق]] و واقعیت داشتن و [[خیر و شر]] بودن آن، غیر معلوم باشد"<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۱.</ref> و طبق [[احادیث]] وارد شده<ref>الکافی، ج۷، ص۴۴۳؛ و وسائل‌الشیعة، ج۲۳، ص۲۲۲.</ref>، {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَان}} شامل سوگندها و نذرهای غیر [[مشروع]] می‌شود.
* [[مفسرین]] درباره آن می‌نویسند: "خُطُوات [[شیطان]]، طبق احادیثی عبارت از اعمالی است که به عنوان [[تقرب]] [به [[خدای سبحان]]] به‌جا آورده می‌شود، ولی از نظر [[شرع]] [[مقدس]]، موجب [[تقرب]] نیستند"<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۰.</ref>. "گام‌های [[شیطان]]، تیرگی [[فکر]] و [[تاریکی]] [[راه]] است که برای هر عَصر و مِصری (شهری)، به صورت‌های گوناگون [[ظهور]] می‌کند و هیچ کس را در هیچ حال رها نمی‌کند، مگر کسی که مورد [[عنایت]] خاصّ [[الهی]] قرار گیرد"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۱۶.</ref>.
* مفسری درباره {{متن قرآن|خُطُوَات}} می‌نویسد: "آن جمع "خطوه" به معنای قدم است و مراد از آن راهی است که محل آمد و رفت باشد، در صورتی که رهگذر [[مؤمن]] و راهش [[ایمان]] باشد، به ناچار مراد از جای گام‌های [[شیطان]]، یک روش [[شیطانی]] در [[راه]] [[ایمان]] خواهد بود، و چون بر [[مؤمن]] [[واجب]] است که به تمام معنا، [[تسلیم]] و منقاد [[خدا]] (ی [[حکیم]]) باشد، پس هر راهی را که بدون [[تسلیم]] بپیماید، گامهای [[شیطانی]] است و [[پیروی]] از آن، قدم در جای قدم [[شیطان]]، گذاشتن است"<ref>المیزان، ج۲، ص۱۰۱.</ref>.
* بنابراین، گام‌های [[شیطان]]، شامل همه مواردی که سبب [[نفوذ]] اولیه او است، می‌شود، در [[اعتقادات]] نظری و عملی، مسائل [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]]، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و روابط‍ افراد با یکدیگر که [[شیطان]] با [[وسوسه]] و القائات در اذهان و [[قلوب]] افراد [[سعی]] در ایجاد اولین نقطه و خطِّ [[انحرافی]] به مقدار ناچیز آن می‌شود که اگر به هدفش نایل آمد، دیگربار با تلاش همه‌جانبه آن را گسترش می‌دهد، لذا گام‌های [[شیطان]] دارای مراحل مختلفی بوده، و به صورت گام‌های اولیه، میانه و نهایی است. پس اگر [[شیطان]] در مرحله نخست موفق شد، وارد مرحله میانه شده و بعد از آن، گام نهایی. البته گاهی اتفاق می‌افتد [[شیطان]] بر اثر غفلتی که برای فردی حاصل شده، بدون طی آن مراحل، وارد مرحله نهایی شده و او را به سِیر نهایی [[گمراهی]] سوق می‌دهد که در ذیل عنوان قبلی به آن اشاره شد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۹-۴۰۰.</ref>
=== [[حُبّ]] [[شهوات]] ===
*{{متن قرآن|زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ}}<ref>«دوستداری خواستنی‌ها از زنان و فرزندان و دارایی‌های فراوان انباشته از زر و سیم و اسب‌های نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیک‌تر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴.</ref>.
* [[امور مادّی]] [[زینت]] شده، از عواملی هستند که زمینه‌ساز [[سلطه]] [[شیطان]] بر افراد ظاهربین و فریفته آن زینت‌ها شده، به جای اینکه [[هدف]] و مقصد افراد، کسب [[کمالات]] ماندگار [[معنوی]] باشد، در پی کسب [[کمالات]] زودگذر مادی که در این برهه بر همه آشکار است، از قبیل کسب موقعیت [[اجتماعی]]، شغل مناسب با درآمد بالا، ماشین مدل بالا و شیک، [[منزل]]، [[همسر]]، [[مال]] و املاک و [[فرزندان]] است که [[آیه شریفه]] به نحوی به همه آنها اشاره کرده، ولی در آن زمان به جای [[پول]] کاغذی، طلا و نقره رایج بوده و به جای ماشین نیز، اسب و شتر.
* بنابراین، [[شیطان]] نیز از همان طریق وارد شده و افراد را به سوی [[بیراهه]] و توجه کامل به کسب [[امور مادّی]] زودگذر و دلخوش شدن به آنها کرده تا بدان وسیله آنان را از کسب [[کمالات معنوی]] [[غافل]] و در نهایت بدون زاد و توشه [[سفر آخرت]]، راهی عالَمِ [[آخرت]] شوند: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.</ref>؛
* و سرّ تزیین آنچه در روی [[زمین]] است، در [[قرآن مجید]] بیان شده که برای [[آزمایش]] افراد بوده است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}<ref>«ما هر چه را بر زمین است، (در کار) آرایش آن کرده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام نیکوکردارترند» سوره کهف، آیه ۷.</ref>.
* و درباره [[فلسفه وجودی]] [[شیطان]] و تزیین او نیز برای [[امتحان]] بیان شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ}}<ref>«و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم» سوره سبأ، آیه ۲۱.</ref>.
* [[انسان]] چون [[دوستدار]] خودش است، کم‌تر حاضر است به عیب‌های خویش و آنچه متعلق به خودش است، بپردازد و همواره در [[مقام]] [[دفاع از خود]] و کارهایش برمی‌آید. همان [[دوست]] داشتن افراطی، زمینه تسلط‍ و [[نفوذ]] [[شیطان]] در [[افکار]] و اذهان افراد می‌شود و موجب خوب و [[زیبا]] بودن عمل و [[افکار]] بدشان نزد خودشان شود:{{متن قرآن|أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا}}<ref>«پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟» سوره فاطر، آیه ۸.</ref>.
* [[انسان]] وقتی [[دوستدار]] خود بود، [[دوستدار]] آنچه متعلق به خودش است از قبیل [[همسر]]، [[اولاد]]، [[اموال]] منقول و غیرمنقول خواهد بود و [[شیطان]] نیز از همان [[راه]] وارد عمل شده و [[وسوسه]] می‌کند تا برای کسب آن [[امور مادّی]] از طریق [[نامشروع]] یا [[مشروع]] و [[حرص]] بر صَرف اوقات بیش‌تر در کسب آن می‌کند تا بِدان وسیله [[عمر]] گرانبهای افراد صَرف کسب امور زودگذر [[دنیوی]] شود و از کسب [[کمالات]] ماندگار [[معنوی]] [[محروم]] گردند. و فقط‍ [[شیطان]] به آن مقدار اکتفا نکرده و به دیگر مسائل وابسته به [[امور دنیوی]] نیز سوق می‌دهد، مانندِ [[لهو و لعب]]، [[حرص]] بر افزون‌طلبی، [[کبر]]، [[عُجب]]، [[حسادت]]، [[فخرفروشی]]، [[اسراف]]، [[تبذیر]] و دیگر [[صفات ناپسند]]، که از آثار مخرب و زیان‌آور توجه همه‌جانبه به زینت‌های [[دنیوی]] و [[غفلت]] از استفاده صحیح و جهت‌دار [[الهی]] از آنهاست: {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}<ref>«بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان است» سوره حدید، آیه ۲۰.</ref>.
* [[شیطان]] یکی از جاهایی که زمینه [[نفوذ]] را مناسب می‌بیند، برخورد با نامحرم در جای [[خلوت]] است که با تزیین [[شهوت]]، آن دو را به سوی [[ارتکاب گناه]] سوق می‌دهد و خودش به [[حضرت نوح]] {{ع}} سفارش کرده که هنگام [[خلوت]]، به یاد او باشند که در حال وسوسه‌کردن است: {{متن حدیث|اذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَدٌ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۷.</ref>.
* البته زینت‌های [[الهی]] از جهت [[احکام]] به دوگونه است: [[حلال و حرام]]، که در [[آیه شریفه]] به [[حلال]] آنها اشاره شده است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>؛
* اما تزیین [[شیطان]]، [[تزیین]] باطل‌گونه و [[انحرافی]] است، [[تزیین]] [[الهی]]، [[تزیین]] [[حق]] است که باید درحدّ [[اعتدال]] از آن بهره‌مند شد و [[اسراف]] نکرد، ولی تزیین [[شیطان]]، [[باطل]] و به صورت [[اسراف]] و زیادروی و حریص بر [[مشروع]] آن یا به [[انحراف]] کشاندن، [[گمراه کردن]] و سوق دادن افراد به انجام [[گناهان]] با سوءاستفاده از تزیینات [[الهی]] است. پس همچنان که در هوای [[نَفْس]]، [[مشروع]] و [[نامشروع]] وجود دارد، و خواهش‌های [[نامشروع]] [[مذمت]] و از [[مشروع]] آن [[ممدوح]] شده، زینت‌های [[دنیوی]] نیز [[مشروع]] و [[نامشروع]] دارد<ref>امروزه بدبختانه اکثر افراد بیش‌تر اوقات گرانبهای خود را در کسب امور دنیوی کرده و فکر، غم و خوشی آنان، منحصر در آنها شده است و در حالی که عاقل در منابع روایی به کسی گفته شده که اوقات خود را به چهار قسم تقسیم کرده که فقط‍ یک قسم آن را صرف بهره‌مندی از تمتعات مباح و حلال سازد و بقیه اقسام دیگر را در پی کسب کمالات معنوی کند: {{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} عَنِ النَّبِيِّ {{صل}} أَنَّهُ قَالَ: يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ إِذَا كَانَ عَاقِلًا أَنْ يَكُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ يَأْتِي أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِينَ يَنْصُرُونَهُ فِي أَمْرِ دِينِهِ وَ يَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يُحْمَدُ}}؛ بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۱، ح۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۰-۴۰۳.</ref>
 
=== شراب، قِمار و [[بت‌پرستی]] ===
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>.
* بر فراوانی از [[انسان‌ها]]، [[حس‌گرایی]] [[غلبه]] دارد، لذا در پی موجودی [[حسی]] بوده، تا او را ببینند وبپرستند. [[شیطان]] نیز از آن نقطه [[ضعف]] سوءاستفاده کرده و افراد حس‌گرا را به [[بت‌پرستی]] سوق می‌دهد. * همچنین عده کثیری در پی لذات آنی و نقدی و نیز خواهان کسب [[ثروت]] بدون زحمت و [[رنج]] بوده، لذا [[شیطان]] آنان را [[وسوسه]] کرده و به سوی لذت‌های آنی مانند شراب، [[فحشا]] و کسب درآمد بی‌زحمت [[نامشروع]]، مثل قمار می‌کشاند و سرّ آن به [[دلیل]] [[عجول بودن]] بسیاری از انسان‌هاست که [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا}}<ref>«و آدمی بدی را چنان فرا می‌خواند که نیکی را و آدمی شتابگر است» سوره اسراء، آیه ۱۱.</ref>؛
* پس اکثر افراد، [[عجول]] هستند و آن صفت [[ناپسند]] را در کنترل خود در نیاورده‌اند، لذا حاضر نیستند از لذات زودگذر [[نامشروع]]، [[دست]] بردارند تا به لذات ماندگار [[آخرت]] برسند و هنگامی متوجه می‌شوند که امکان جبران آن نیست و جز [[پشیمانی]] جانکاه، راهی پیش‌رو ندارند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۳-۴۰۴.</ref>
=== [[کسب مال حرام]] و [[تربیت]] [[نادرست]] [[فرزندان]] ===
*{{متن قرآن|شَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}<ref>خدای سبحان به شیطان می‌فرماید: «و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو» سوره اسراء، آیه ۶۴.</ref>.
* در [[آیه شریفه]] به [[شیطان]] اجازه [[مشارکت]] در [[اموال]] و [[اولاد]] داده شده، ولی شرکت او، با شرایطی است که به عنوان عوامل زمینه‌ساز [[مشارکت]] مطرح می‌شوند. تا بسترهای مناسب [[شیطانی]] نباشد، [[شیطان]] نمی‌تواند [[مشارکت]] کند، مانندِ میکروب و [[رشد]] آن، نیاز به بستر مناسب میکروبی دارد، لذا کسب [[مال]] [[نامشروع]] یا حرص‌ورزی در کسب [[مال]] [[مشروع]] و بخل‌ورزی در آن یا [[مصرف]] [[مال]] [[حلال]] در [[راه]] [[حرام]]، زمینه مناسبی برای [[نفوذ]] [[شیطان]] و [[شریک]] شدن در نحوه کسب و [[خرج]] آن است یا در [[اولاد]]، در [[تولد]] [[فرزند]] از [[راه]] غیر [[مشروع]] یا در [[تربیت]] غیرصحیح و بر روش غیر [[دینی]]، زمینه مناسبی برای شرکت [[تربیت]] [[شیطانی]] خواهد بود.
* لذا [[مفسرین]] درباره آن می‌نویسند: "پس شرکت کردن [[شیطان]] با [[آدمی]] در [[مال]] و [[فرزند]]، سهم بردن از [[منفعت]] و اختصاص است، مثل اینکه [[آدمی]] را وادارد به تحصیل [[مال]] که [[خداوند]] آن را مایه رفع [[حاجت]] [[انسان]] قرار داده از [[راه]] [[حرام]]؛ زیرا در این صورت نیز [[آدمی]] از آن [[مال]] منتفع شده و به غرض طبیعی خود نایل می‌شود، و نیز [[شیطان]] به غَرَض خود رسیده است. یا آن‌که از [[راه]] [[حلال]] کسب بکند، ولی در [[معصیت]] به کارگیرد، و در [[اطاعت خدا]] صَرف نکند، پس هر دو از آن [[مال]] منتفع شده‌اند با اینکه او از [[رحمت خدا]] تهی [[دست]] است. یا آن‌که از [[راه]] [[حرام]] [[فرزندی]] برای [[آدمی]] به [[دنیا]] آید، یا از [[راه]] [[حلال]] به [[دنیا]] آید، اما به [[تربیت دینی]] و [[صالح]] تربیتش نکند و به [[آداب]] خدایی مؤدبش نسازد، در نتیجه سهمی از آن [[فرزند]] را برای [[شیطان]] قرار داده و سهمی را برای خودش. همچنین چیزهای دیگر؛ و وجه مذکور ما وجه خوبی است در [[تفسیر آیه]]، و جامع همه معانی و وجوه مختلف است که ذکر کرده‌اند"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۴۶.</ref>؛ "مشارکت در [[اموال]]، عبارت از هر [[تصرف]] قبیحی در [[مال]] است، خواه آن [[زشت]] بودن در نحوه کسب درآمد [[نامشروع]] یا [[مصرف]] آن در موارد [[نامشروع]] باشد، و [[ربا]]، [[غصب]]، دزدی و معاملات [[فاسد]] و [[باطل]] از مصادیق درآمد [[نامشروع]] هستند... هر [[تصرف]] [[پدر]] و [[مادر]] در فرزندانشان که منجر به مرتکب شدن فرزنداشان به [[اعمال]] منکر و [[زشت]] شود، داخل در [[مشارکت]] [[شیطان]] در [[فرزندان]] است"<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۶.</ref>.
* [[حدیثی]] درباره [[سلطه]] [[شیطان]] از طریق [[مال]] بیان شده است: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} قَالَ: يَقُولُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ [[الله]] مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ فَلَمْ يُعْيِنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ}}<ref>الخصال، ج۱، ص۱۳۳، ح۱۴۱؛ امام صادق {{ع}} فرمود: ابلیس - لعنت خدا بر او باد - می‌گوید: هر چه در کار فرزند آدم درمانده‌ام کند در یکی از سه جا درمانده‌ام نمی‌کند: گرفتن مال از راه حرام و یا ندادن حق آن و یا مصرف کردن آن در غیر محلی که باید مصرف کند؛ بحارالأنوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۸؛ در شرح آن می‌نویسد: {{عربی|بيان: أي أيّ شي‏ء أعجزني في إضلال ابن آدم في أمر من الأمور و معصية من المعاصي فلا أعجز عن إضلاله في أحد هذه الأمور الثلاثة فأغويه في واحدة منها أي غالبا}}.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۴-۴۰۵.</ref>
=== [[گناهان]] و امراض [[باطنی]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}}<ref>«بی‌گمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>.
* در اینکه مراد از {{متن قرآن|بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}} چیست‌؟! عده‌ای از [[مفسرین]] آن را "محبت و علاقه آنان در [[جنگ احد]] به جمع‌آوری [[غنیمت]] و [[حرص]] بر باقی و زنده ماندن در دنیا"<ref>تبیان، ج۳، ص۲۵.</ref> نوشته‌اند و عده‌ای آن را گناهانی که قبلاً مرتکب شده‌اند، [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج۲، ص۸۶۴ و کنزالدقائق، ج۳، ص۲۴۸.</ref> و گروهی دیگر نیز آن را ایجاد [[لغزش]] [[شیطان]] برای [[انسان‌ها]] به سبب بعضی آنچه از جهت [[روحی]] یا عملی انجام می‌دهند و آن [[گناهان]] درونی و بیرونی است که سبب تسلط‍ [[شیطان]] و سوق‌دادن آنان به سوی [[گناهان]] دیگر و بیش‌تر می‌شود<ref>المیزان، ج۴، ص۵۰.</ref>. و ظاهر جمله {{متن قرآن|بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}}، کسب [[گناهان]] است <ref>تفسیرالقمی، ج۱، ص۱۲۰ و بحارالأنوار، ج۲۰، ص۳۳، باب ۱۲.</ref>. پس: از این [[آیه کریمه]] فهمیده می‌شود که [[اعراض]] آنان در اثر تقاضا و درخواست [[شیطان]] بوده، و [[پذیرش]] و توجه به درخواست [[شیطان]] نیز در اثر [[سوء]] [[اعمال]] آنها بوده است.
*{{متن قرآن|لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ}}<ref>«تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند» سوره حج، آیه ۵۳.</ref>.
* مراد از [[مرض]] در [[قلب]]، امراض [[روحی]] که همان [[صفات ناپسند]]، همچون: [[بی‌ایمانی]]، [[نفاق]]، [[کبر]]، [[عُجب]]، [[فخر]]، [[حسد]]، [[کینه]]، [[بخل]]، [[عجله]]، [[حرص]] بر جمع‌آوری [[مال]] و... که هر یک از آنان، زمینه‌ساز [[سلطه]] [[شیطان]] است، لذا افراد [[مسلمان]] باید با [[سعی]] و تلاش همه‌جانبه همراه [[استعانت]] از [[فضل الهی]]، امراض [[باطنی]] را از وجود خود پاکسازی و به عبارت دیگر: [[تزکیه]] [[نَفْس]] کنند تا زمینه [[نفوذ]] و [[سلطه]] [[شیطان]] را بر خودشان از بین ببرند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۶.</ref>
=== خواهان [[سعادت]] و کمال نبودن ===
*{{متن قرآن|قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا می‌خوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.</ref>.
* یکی از عوامل زمینه‌ساز [[ولایت شیطان]]، لااُبالی‌گری و اهمال‌کاری در [[سرنوشت]] خود است که نمی‌خواهند، همانند افرادی، هدفی عالی و والا داشته باشند و به [[سرنوشت]] و [[عاقبت]]، [[سعادت]] و کمال خود، اهمیت نداده و همچون افراد سرگردان و حیران، روزها، ماه‌ها و سال‌های [[عمر]] خود را با [[بطالت]] به پایان می‌برند، یا فقط‍ در [[فکر]] مسائل [[مادّی]] و بهره‌مندی هر چه بیش‌تر از آنها هستند و اهداف صرف [[مادّی]] زودگذر را بر اهداف ماندگار ترجیح می‌دهند، اهدافی که با کمی دقت، درمی‌یابیم [[شیطانی]] بوده و از [[اهداف]] [[انسانی]] فاصله‌ای همانند مسافت بین [[مشرق]] و [[مغرب]] دارد. یا اینکه نسبت به مسائل [[مادّی]]، بی‌تفاوت هستند و در مسائل [[کمالات انسانی]] نیز [[اراده]] و همتی ندارند. در آن حال [[شیطان]] و [[جنود]] او، دام خود را بر سر راه‌شان قرار می‌دهند و آنان را گرفتار می‌کنند و به آنها می‌گویند: اکنون که در پی کمال، [[سعادت]]، [[بهشت ابدی]] و [[قرب الهی]] نیستید، پس شما را به سوی [[شقاوت]] و [[جهنم]] سوزان می‌بریم. و آنان را به سوی مسائل [[مادّی]] سوق می‌دهند یا به حالت [[رکون]]، اوهام و عادات روزمّره [[زندگی]]، لهویات و تفریحات غیر سالم [[بیهوده]] یا [[نامشروع]]، دلخوش می‌کنند.
* مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "کلمه "استهواء" به معنای خود را ساقط کردن و پایین آوردن، و {{متن قرآن|وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا}} کنایه از [[گمراهی]] و ترک [[هدایت]] است؛ چون لازمه [[هدایت]] به [[حق]]، واقع شدن در صراط‍ مستقیم، یا شروع در پیمودن آن است، و [[ارتداد]] و برگشتن به عقب، لازمه‌اش نپیمودن آن [[راه]] و برگشتن به پشت سر است، و معلوم است که چنین عملی [[گمراهی]] است... اینکه [[خدای متعال]] فرمود: {{متن قرآن|كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ...}}، مثال زده است به [[انسان]] متحیری که در کار خود سرگردان است و درباره [[سعادت]] خود، [[عزم]] راسخی ندارد و لذا [[برترین]] [[راه]] [[سعادت]] و [[راه مستقیم]] رسیدن به [[هدف]] را که قبل از او نیز کسانی آن [[راه]] را پیموده و به [[هدف]] رسیده‌اند، ترک می‌کند، آن‌گاه حیران مانده، شیطان‌ها محاصره‌اش کرده و به سوی پَستی ([[شقاوت]]) و [[هلاکت]] می‌خوانند و هر چه [[یاران]] و [[دوستان]] [[هدایت]] یافته‌اش که به سر [[منزل]] مقصود رسیده‌اند یا در شُرُف وصول به آن هستند، او را صدا می‌زنند و به سوی [[هدایت]] [[دعوت]] می‌کنند، در حالی که بر سر دو راهی سقوط‍ و [[نجات]] قرار گرفته، نمی‌داند چکار می‌کند (و چگونه [[سعادت]] خود را به [[شقاوت]] [[تغییر]] دهد)؟!"<ref>المیزان، ج۷، ص۱۴۹.</ref>؛ چرا بر سر دو راهی، سرگردان است‌؟ چون از یک طرف [[عادت]] بر سِیر مسیر [[انحرافی]] دارد و ترک آن [[عادت]] سخت بوده و از جهت دیگر، متوجه مسیر [[انحرافی]] خود است؛ لذا همانند افراد متحیر است و نمی‌داند چکار کند؟!<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۷-۴۰۸.</ref>
=== [[ناسپاسی]] ===
*{{متن قرآن|وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}<ref>شیطان به خدای متعال می‌گوید: «و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۷.</ref>.
* [[شُکر]] دارای مراتبی است، [[شُکر]] گفتاری و عملی که در [[آیه شریفه]] مطلق استعمال شده که شامل هر دو قِسم می‌شود، [[غفلت]] از [[شُکر]] گفتاری در هر [[نعمت الهی]]، زمینه‌ساز [[نفوذ]] و [[سلطه]] [[شیطان]] شده که [[مانع]] از [[شُکر]] عملی شود. [[شُکر]] لفظی عبارت از گفتن {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّه}} یا {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏}}، بعد از هر نعمتی است، مخصوصاً بعد از هر [[آشامیدنی]] و خوردنی و [[مداومت]] بر آن، همراه با توجه [[قلبی]]، موجب صفای [[باطنی]] و [[توفیق]] در [[شُکر]] عملی خواهد شد.
* اگر فردی از [[شُکر]] لفظی [[غافل]] شد، آن [[غفلت]] زمینه تأثیر وسوسه‌های اغوای [[شیطانی]] می‌شود که در مواقع برخورد با [[محرّمات]]، دچار [[لغزش]] شده و نتواند [[شُکر]] عملی نماید که [[شُکر]] عملی در ترک [[محرّمات]] و انجام [[واجبات]] متبلور است و یکی از نقاط‍ [[ضعف]] بسیاری از [[انسان‌ها]]، ناشُکری قولی و عملی است که [[شیطان]] نیز از همان نقطه [[ضعف]] وارد می‌شود و عده کثیری از آنان را [[گمراه]] می‌کند: {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref><ref>در برخی آیات قرآن مجید، به طور مطلق برای نوع انسان، بعضی صفات ناپسندی را مطرح کرده، مانند آیه مذکور و آیات دیگر، اما آن آیات کلی و شامل همه افراد انسانی نبوده، بلکه شامل عده کثیری از آنان می‌شود و دلیل آن در آیه‌ای آمده: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا}} (سوره مریم، آیه ۶۶)؛ انسان در مقام انکار همراه با تعجب می‌گوید: هنگامی که من مُردم [و از بین رفتم] آیا دوباره سر از قبر بیرون آورده و زنده خواهم شد؟! اینکه به طور یقین می‌دانیم، هیچ یک از پیامبران و اوصیا {{عم}} حتی مؤمنان و اولیای الهی آن جمله را نگفته و نمی‌گویند، بلکه به حشر در روز قیامت ایمان و یقین دارند، پس مراد از کلمه انسان در آیات، اکثر افراد نسبی منظور است نه همه افراد انسانی.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۸-۴۰۹.</ref>
 
== موانع تحقق [[ولایت شیطان]] ==
* [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در [[کلام]] گهربارش به وجود موانع و [[نیازمندی]] به آن برای دفع [[سلطه]] [[ولایت شیطان]] اشاره می‌کرده و می‌فرمایند: {{متن حدیث|أَسْتَعِينُهُ عَلَی مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۹.</ref>، از [[خدای متعال]] [[یاری]] می‌طلبم بر اعمالی که [[شیطان]] را طرد و دفع کند.
* موانع از جهت تحقق، به دو قِسم تقسیم می‌شوند، موانع دفعی و رفعی. و از جهت نحوه وجود، دو حالت دارد، ظاهری و [[باطنی]]، و آن دو حالت مکمل هم هستند و عدم یکی، مُخلّ دیگری است. موانع ظاهری، همان [[اعمال]] [[دینی]] و تقید ظاهری به [[احکام]] و [[آداب اسلامی]] است و موانع [[باطنی]]، عبارت از [[اعتقادات]] صحیح و داشتن [[روح]] [[تسلیم محض]] در برابر [[قوانین]] حکیمانه [[الهی]] است، دارا بودن صفات [[نیک]] [[پسندیده]] و اعتراف به عجز خود در پیشگاه [[قادر]] [[متعال]] و [[پروردگار]] یگانه عالمیان است که هیچ چیز از [[احاطه علمی]] او مخفی نیست و [[دعا]] و [[استعانت]] از او برای [[توفیق]] در [[مبارزه]] با وسوسه‌های رنگارنگ و گوناگون [[شیطان]] رجیم است.
* بنابراین، عنوان مذکور، مطلق بوده و شامل موانع ظاهری و [[باطنی]] و دربرگیرنده موانع رفعی و دفعی خواهد بود.
=== [[هوشیاری]] همه‌جانبه ===
*{{متن قرآن|قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}<ref>«گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان می‌نشینم * آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.</ref>.
* با کمی توجه به مفهوم گفته [[شیطان]]، معلوم می‌شود افراد [[انسان]]، [[دشمنی]] خطرناک و پنهان از دیده‌ها {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>، دارند که در مسیر [[سیر]] تکاملی [[روحی]] و معنوی‌شان قرار دارد تا آنان را از وصول به [[کمالات انسانی]] و [[قرب الهی]] [[مانع]] شود و لااقل به سوی [[گمراهی]] سوق دهد و آن [[دشمن]] در جهات چهار جانبه در کمین نشسته با [[مراقبت]] تمام، تک تک افراد را می‌بیند و فقط‍ در پی کم‌ترین نقطه [[ضعف]] و غفلتی است که بدان وسیله [[هجوم]] آورد و ضربه خود را وارد کند.
* لذا هر عاقلی با توجه به وجود [[دشمن]] کمین کرده در مسیرش، اولین چاره‌جویی که می‌کند، [[غفلت]]، [[سستی]]، اهمال‌کاری، [[سهل‌انگاری]]، حواس‌پرتی، [[فراموشی]] و توجه به غیر مسیر را از خود طرد می‌کند و با توجه کامل و قدمی [[استوار]] و عزمی [[راسخ]] و با [[هوشیاری]] همه‌جانبه، آن مسیر سرنوشت‌ساز را که مدت آن زودگذر و به مدت [[عمر]] [[انسانی]] است، می‌پیماید.
* [[مفسرین]] در [[تفسیر]] چهار جهتی که [[شیطان]] آن را مطرح کرده، می‌نویسند: "در روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده که منظور از آمدن [[شیطان]] به سراغ [[انسان]] از "پیش‌رو"، این است که [[آخرت]] را که در پیش دارد، در نظر او سَبُک و ساده جلوه می‌دهد، و منظور از "پشتِ‌سر"، آنان را به جمع‌آوری [[اموال]] و [[بخل]] از پرداخت [[حقوق]] [[واجب]] برای نگاه داشتن [[فرزندان]] [[دعوت]] می‌کند، و منظور از "طرف راست"، [[امور معنوی]] را به وسیله تزیین [[گمراهی]] و دلخوشی به [[شبهات]] [[دینی]]، بر آنها [[فاسد]] و ضایع می‌سازد، و منظور از "طرف چپ" که لذات [[مادّی]] و [[شهوات]] را در نظرشان جلوه می‌دهد"<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۶۲۴ و المیزان، ج۸، ص۳۲. صاحب مجمع البیان می‌نویسد: {{متن حدیث|وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: {{متن قرآن|ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ}} مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَةِ وَ {{متن قرآن|مِنْ خَلْفِهِمْ}} آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ وَ {{متن قرآن|عَنْ أَيْمَانِهِمْ}} أُفْسِدُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ بِتَزْيِينِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِينِ الشُّبْهَةِ وَ {{متن قرآن|عَنْ شَمَائِلِهِمْ}} بِتَحْبِيبِ اللَّذَّاتِ إِلَيْهِمْ وَ تَغْلِيبِ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ}}.</ref>.
* مفسری در ردّ [[کلام]] [[مفسرین]] در [[تفسیر]] جهات چهارگانه می‌نویسد: "{{متن قرآن|لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ}}، [[قعود]] سر [[راه]] بستن و سدّ شدن است و سدّ [[شیطان]] بسیار و دام‌های او زیاد است: [[شهوات]] [[نفسانی]]، زخارف [[دنیوی]]، [[زنان]] [[فاسد]]، مبلّغ‌های [[سوء]]، داعیان [[باطل]]، [[حُبّ]] [[جاه]] و [[مال]] و غیر اینها؛ {{متن قرآن|صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ}}، [[راه مستقیم]] یکی بیش نیست که [[راه]] [[حق]] است، ولی [[راه]] کج و مُعوَج بسیار است که سُبُل [[شیطان]] است... پس از آن‌که صراط‍ مستقیم را بر آنها گرفتم، می‌آیم از مقابل روی آنها و از عقب سرشان و از طرف راست آنان و از طرف چپ آنها و نمی‌یابی اکثرشان را شُکرگزار.
* کلمات [[مفسرین]] در بیان چهار طرف، مختلف است، مثل [[ابن عباس]]، [[قتاده]] [[سدی]]، [[ابن جریح]]، [[مجاهد]]، قمّی و چون اینها مَدرکی ندارند و [[تفسیر به رأی]] است از [[نقل]] کلمات آنها خودداری می‌کنیم، و همچنین در سرّ اینکه نگفت: {{عربی|مِن فَوْقهِمِ وَ مِنْ تَحْتِهِم}}؛ کلماتی گفتند و در مجمع [[حدیثی]] مرسلاً از [[حضرت باقر]] {{ع}} [[نقل]] کرده که آن را هم ما در کتاب‌های [[اخبار]] ندیده‌ایم.
* و ما اولاً آنچه به‌نظر می‌رسد [[تذکر]] می‌دهیم و سپس [[علم]] آن را به [[خدا]] وامی‌گذاریم: [[الله]] [[اعلم]] بمراده، و آن اینکه اولاً فوق و تحت را ذکر نکرده؛ زیرا کسی به‌طرف فوق و تحت حرکت نمی‌کند، فقط‍ ممکن است سر چهارراه به‌یکی از چهار طرف حرکت کند و لذا یکی را که بخواهند محاصره کنند از چهار طرف به او حمله می‌کنند و این [[کلام]] [[ابلیس]] بیان جمله قبل است که گفت: {{متن قرآن|لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ}}، یعنی نمی‌گذارم از هیچ طرفی رو به‌صراط‍ مستقیم بروند و آنها را محاصره می‌کنم که [[راه]] فرار نداشته باشند و از چنگال من خارج شوند. چون در خبر داریم {{عربی|الطرق إلى اللَّه بعدد أنفاس الخلائق‏}}<ref>{{عربی|الطرق إلى اللَّه بعدد أنفاس الخلائق‏}} خبر و حدیث نیست، چون که ما آن را در بین ۱۸۷ عنوان کتاب روایی در ۴۴۲ جلد از ۹۰ مؤلف، با رایانه بررسی کردیم که فقط‍ صاحب بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۳۷، به عنوان شرح، نه به عنوان حدیث و خبر منقول، آن را می‌نویسد، بنابراین کلام آن مفسر، درباره اینکه آن، خبر باشد، صحیح نبوده و باید آن را به عنوان نوشته و شرح آن محقق محدث، مطرح کرد.</ref> هر کسی از راهی [[قرب]] پیدا می‌کند یا از [[راه]] [[معارف]] یا [[اخلاق]] یا [[اعمال صالح]] که هر یک از آنها طریق الی [[الله]] است [[شیطان]] مدعی است. که هر که از هر راهی بخواهد رو به‌تو بیاید که صراط‍ مستقیم است آن [[راه]] را بر او می‌بندم و لذا متفرّع می‌کند بر این جمله که {{متن قرآن|وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}، یعنی نعمت‌های تو را که بر آنها تفضلاً منّت گذارده‌ای و [[عنایت]] فرموده‌ای، [[کفران]] می‌کنند، چه نعم [[تشریعی]] مثل [[ارسال رسل]]، [[انزال کتب]]، [[جعل احکام]]، [[ارائه طریق]]، [پس][[تکذیب]] [[انبیا]] می‌کنند، [[کتاب‌های آسمانی]] را عقب سر می‌اندازند، [[احکام]] را [[مخالفت]] می‌کنند، و چه [[کفران]] نِعَم [[تکوینی]] از اعطای [[عقل]] و قوای ظاهر و [[باطن]] و اسباب خارجی، و بالجمله مقصود و منظور [[شیطان]] این است که از هر راهی بخواهند رو به [[خدا]] روند [[مانع]] می‌شوم. و جلو و عقب و راست و چپ از باب مثال است و اشاره به جمیع طرق است"<ref>أطیب البیان، ج۵، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref>.
* در میان دو نظریه [[تفسیر]]، [[تفسیر]] اخیر قابل مناقشه است، اگر چه ظاهر [[آیه شریفه]] جهات چهارگانه و کنایه از [[هجوم]] همه‌جانبه [[شیطان]] و [[جنود]] اوست؛ اما تهاجم آنها حتماً از جهت بُعد [[مادّی]] و [[معنوی]] انسان‌هاست؛ چون [[راه خدا]] امری [[معنوی]] است، ناگزیر مقصود از جهات چهارگانه نیز، جهات [[معنوی]] خواهد بود نه جهات [[حسی]]، لذا از آن جهات به سوی افراد می‌آیند تا در آنها [[گمراهی]] ایجاد کنند و [[مانع]] [[انسان‌ها]] برای بهره‌مندی از مسائل [[مادّی]] برای [[تکامل]] [[روحی]] و [[معنوی]] خود شوند. بنابراین اگر چه [[حدیث]] مذکور در آثار مشهور [[روایی]] نیست، مؤید مناسبی برای نظریه [[تفسیر]] اولی است.
* [[حدیثی]] [[نقل]] شده که به نحوی [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] است: "[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[شیطان]] آدمی‌زاده را در هر چیزی می‌چرخاند تا او را [[گمراه]] کند و چون از او درمانده گردید، در برابر [[پول]] و مالِ [[دنیا]]، جلو او را سخت می‌بندد و گردن او را می‌گیرد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْءٍ فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِه}}؛ الکافی، ج۲، ص۳۱۵، ح۴، بَابُ حُبِّ الدُّنْیا؛ "وسائل‌الشیعة"، ج۱۶، ص۲۱، ح۲۰۸۵۸، باب ۶۵.</ref>.
* فیلسوفی می‌نویسد: "اول کسی که در مقابل [[نص]]، [[قیاس]] کرد، [[ابلیس]] بود، زیرا هر چه که در [[جهان]] [[ملکوت]] یافت می‌گردد، مثال او نیز در [[دنیا]] یافت می‌گردد و هر چه که در [[قلب]] آن کس که [[خداوند]] به او [[عنایت]] داشته و [[کارگزار]] او گردیده و [[رحمت]] خود را از [[علوم]] و [[الهامات]] و نکته‌های نغز به او [[افاضه]] کرده، یافت می‌گردد، شبیه و سایه‌های فانی [[باطل]] آن نیز در [[قلب]] آن کس که جانب [[ظلمت]] و [[تاریکی]] بر او چیره و [[شیطان]] [[کارگزار]] او گردیده، از وسوسه‌ها و یاوه‌سرایی‌ها و غیر آن، از [[فخرفروشی]] و [[عجب]] و [[غرور]] نیز یافت می‌گردد"<ref>{{عربی|و قد قيل أول من قاس إبليس في مقابلة النص و ذلك لأن كل ما وجدت في عالم الملكوت يوجد مثاله في عالم الدنيا و كل ما يوجد في قلب من تولاه الله و أفاض عليه برحمته من العلوم و الإلهامات و لطائف الصنع يوجد أشباهه و أظلاله الباطلة الفانية في قلب من استولت عليه الجهة الظلمانية و تولاه الشيطان من الوساوس و الرعونات و الأماني و غيرها من الافتخار و العجب و الغرور}}؛ مفاتیح الغیب، مفتاح الرابع، المشهد السادس، ص۱۷۳.</ref>.
* بنابراین، [[هوشیاری]] کامل و عدم [[غفلت]] در جهات مختلف امور [[زندگی مادّی]] و [[معنوی]]، یکی از موانع مهم و اساسی برای جلوگیری از تحقق [[سلطه]] [[شیطان]] است و توجه به اینکه او هر روز با حیله‌هایی جدید و لحاظ‍ [[روحیات]] گوناگون افراد، آنان را [[وسوسه]] می‌کند، لذا باید [[مراقبت]] تام و [[هوشیاری]] همه‌جانبه داشت.
* سؤال: چرا [[شیطان]] فقط‍ چهار جهت را ذکر کرد و دو جهت دیگر بالا و پایین را مطرح نکرد؟!
* با پاسخ به آن سؤال، معلوم می‌شود که دو [[مانع]] از [[آیه شریفه]] استفاده می‌شود و آن [[دعا]] و [[خضوع]] و سَجده بر [[درگاه الهی]] و [[استعانت]] از [[حق تعالی]] برای مقابله با وسوسه‌های [[شیطانی]] است و روایتی درباره آن [[نقل]] شده و محدّثی می‌نویسد: "ظاهراً [[روایت]] شده که [[شیطان]] چون آن (چهار جهت) را گفت، [[ملائکه]] بر حال [[انسان‌ها]] [[دلسوزی]] و [[گریه]] کرده و گفتند: ای [[پروردگار]] ما! چگونه [[انسان]] [[راه]] [[نجات]] از [[شیطان]] با تسلط‍ چهار جانبه خواهد داشت‌؟! [[خدای متعال]] به آنان [[وحی]] کرد که دو جهت بالا و پایین برای [[انسان]] باقی مانده، پس هنگامی که دست‌هایش را به بالا برای [[دعا]] با حالت [[خضوع]] ببرد یا پیشانی‌اش را روی [[زمین]] با حالت [[خشوع]] بگذارد (و [[تضرع]] کند)، در آن صورت، [[گناهان]] هفتاد ساله او را می‌بخشم"<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۵۵.</ref> و با [[بخشش گناهان]]، مورد [[عنایت]] و [[فضل]] ویژه [[الهی]] قرار می‌گیرد و اگر آن حالت [[دعا]]، [[سجود]] و [[تضرع]] را با جدّیت ادامه دهد و برآن [[مداومت]] داشته باشد، از [[سلطه]] [[شیطان]] با [[عنایت الهی]] [[نجات]] خواهد یافت.
* مفسری درباره آن می‌نویسد: "از ذکر نشدن طرف بالا و پایین در [[آیه]]، شاید بتوان به استناد به روایتی<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۵۵.</ref>، در این باره چنین استظهار کرد که این دو جهت برای [[انسان]] حراست شده و [[راه]] [[نجات]] است؛ زیرا طرف بالا سمت [[نزول]] [[رحمت]] است و [[انسان]] می‌تواند با [[خضوع]]، [[دست]] به [[دعا]] و [[نیایش]] بردارد، و سمت پایین نیز می‌تواند با [[خشوع]]، جبین بر [[خاک]] نهاده و به سَجده رَوَد"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۱۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۱۳-۴۱۸.</ref>
 
=== [[اخلاص]] ===
*{{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|مُخْلَصِين}} با [[فتح]] لام بنابر قرائت مشهور، اسم مفعول از مادّه "خلص" به معنای صاف ‌شدن و بی‌خلط‍ شدن است، لذا اصل [[خلوص]] آن است که شیء از هر [[آلودگی]] صاف باشد.
* مفسری درباره معنای {{متن قرآن|مُخْلَصِين}} می‌نویسد: "از [[سیاق]] [[کلام]] بر می‌آید که مقصود از این [[طایفه]]، کسانی‌اند که خود را برای [[خدا]] [[خالص]] کرده باشند، و معلوم است که جز [[خدا]]، کسی خالصشان نکرده پس مخلص‌اند به [[فتح]] لام،... بنابراین مخلصین آنان هستند که پس از آن‌که خود را برای [[خدا]] [[خالص]] کردند، [[خدا]] آنان را برای خود [[خالص]] گردانیده. یعنی غیر [[خدا]]، کسی در آنان سهم و [[نصیبی]] ندارد، و در دل‌هایشان محلی که غیر [[خدا]] در آن [[منزل]] کند، باقی نمانده است، و آنان جز به [[خدا]] به چیز دیگری اشتغال ندارند. هرچه که [[شیطان]] از کیدها و وسوسه‌های خود را در [[دل]] آنان بیفکند، همان وساوس نیز سبب [[یاد خدا]] می‌شوند، و همان‌ها که دیگران را از [[خدا]] دور می‌سازد، آنان را به [[خدا]] نزدیک می‌کند. البته اینها کسانی هستند که قبلاّ خود را برای [[خدای سبحان]] [[خالص]] کرده باشند"<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۶۵.</ref>.
* بنابراین، کسانی از [[مخلَصین]] شدند که [[راه]] [[بندگی]] را برگزیدند و دارای [[اخلاص]] و از مخلِصین بودند و در کوس {{متن قرآن|عِبَادِي}} قرار گرفتند و [[خدای متعال]] [[وعده]] داده که [[شیطان]] بر آنان تسلطی نخواهد داشت: {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>، [[راه]] رسیدن به [[بندگی]]، تنها [[اخلاص]] در [[اعمال]] ظاهری و [[باطنی]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۱۸-۴۱۹.</ref>
=== [[بندگی]] خدای [[بی‌نیاز]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا}}<ref>«تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۵.</ref>.
* کلمه "عباد" جمع "عبد" به معنای "غایت تذلل (و [[فروتنی]]) در قبال مولا همراه با [[اطاعت]] است و سه حالت دارد، [[تکوینی]]، اختیاری، جعلی"<ref>التحقیق، ج۸، ص۱۵، کلمه عبد.</ref>. و مراد از آن در [[آیه شریفه]]، [[بندگی]] اختیاری است که افراد بنابر [[اختیار]] خود، با [[بینش]] و [[آگاهی]]، [[بندگی]] پروردگارشان را بر غیر او ترجیح داده و آن را برگزیده‌اند.
* برای [[بندگی]]، آثاری است که موجب [[رحمت]] و [[فضل]] ویژه [[الهی]] و [[سبب نزول]] [[خیر]] و [[برکات الهی]] و [[سعادتمند]] شدن در [[دنیا]] و [[آخرت]] می‌گردد؛ لذا هنگامی که [[عبودیت]] تحقق پیدا کرد، موجب قابلیت داشتن و تحقق استعداد برای پذیرای [[رحمت]] و [[فضل]] ویژه [[الهی]] و خیر و [[برکت]] خاصّ [[الهی]] می‌شود که [[فضل]] و [[احسان]] [[الهی]] متوجه‌اش شده و او در همه کارهایش، همچون [[وکیل]] تام الاختیار، کارساز وی خواهد بود که قسمت آخر [[آیه شریفه]] گویای آن است.
* در [[قرآن مجید]]، آیاتی که متضمن کلمه "عبادی" هستند، بعضی دارای معنایی عام بوده که شامل افراد [[ناسپاس]] و اسرافکار {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>«بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.</ref> و نیز شامل افراد [[مرضی]] [[الهی]] {{متن قرآن|فَادْخُلِي فِي عِبَادِي}}<ref>«آنگاه، در جرگه بندگان من درآی!» سوره فجر، آیه ۲۹.</ref> و [[بندگان]] [[صالح]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref> می‌شوند، پس مراد از کلمه "عبادی" در [[آیه]] مذکور، مطلق و عام نبوده، بلکه عده‌ای افراد خاص با شرایط‍ و صفات خاص مدّنظر [[الهی]] خواهند بود و شاید بتوان به [[صفات]]{{متن قرآن|عِبَادُ الرَّحْمَنِ}}، در [[سوره فرقان]]<ref>سوره فرقان، آیه ۶۳-۷۴.</ref> استناد کرد، که علاوه بر شرایط‍ عمومی و اساسی [[ایمان]] و [[عمل صالح]]، دارای آن صفات هستند.
* بنابراین: با توجه به صفات مذکور در [[سوره فرقان]]، آنها را به طور اختصار ذکر می‌کنیم:
# [[بندگان]] [[خدای متعال]] کسانی هستند که با [[آرامش]] و بدون [[تکبر]] روی [[زمین]] [[راه]] می‌روند؛
# در جواب سؤال بی‌ادبانه [[جاهلان]]، پاسخ مؤدبانه و عاری از لغو و [[گناه]] می‌دهند؛
# [[اهل عبادت]] و [[راز و نیاز]] شبانه هستند؛
# از [[عذاب]] [[جهنم]] ترسانند و از پروردگارشان [[نجات]] از آن را می‌طلبند؛
# در [[انفاق]] میانه‌رو هستند؛
# کارهایشان فقط‍ برای [[قرب الهی]] بوده و از [[شرک]] در اعمالشان مبرّا هستند؛
# کسی را به ناحق نمی‌کشند؛
# [[زنا]] نمی‌کنند؛
# [[شهادت]] به [[باطل]] نمی‌دهند؛
# در مجالس [[باطل]] شرکت نمی‌کنند؛
# کارهای لغو و [[بیهوده]] انجام نمی‌دهند و هنگام مواجهه با آنها کریمانه می‌گذرند؛
# گوش شنوا و چشم [[بینا]] برای [[آیات الهی]] دارند و با [[تعقل]]، [[تأمل]] و [[تفکر]] به [[آیات الهی]] گوش می‌دهند و آنها را می‌بینند؛
# طالب [[همسر]] و [[فرزندان]] [[صالح]] از پیشگاه [[الهی]] هستند؛
# از [[خدای سبحان]] [[توفیق]] [[همراهی]] با [[متقین]] و [[اقتدا]] به آنان را می‌خواهند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۱۹-۴۲۰.</ref>
=== [[ایمان]] و [[توکل]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.
* معانی لغوی و اصطلاحی [[ایمان]] و [[توکل]] در بخش دوم مطرح شد، لذا فقط‍ به چند نکته اشاره می‌شود؛ اینکه مراد از آن دو، [[ایمان]] و [[توکل]] [[حقیقی]] خواهد بود نه صِرف ادعای داشتن آنها. و دیگر اینکه در [[آیات]] مختلف مخصوصاً [[سوره مؤمنون]]<ref>سوره مؤمنون، آیه ۱-۱۰.</ref>، صفات [[اهل]] [[ایمان]] بیان و از آنان به {{متن قرآن|عِبَادُ الرَّحْمَنِ}} تعبیر شده است.
* مفسری درباره آن می‌نویسد: "خدای [[متعال]] از [[سلطه]] [[شیطان]] بر بندگانش [[نفی]] کرده و در [[آیه]] مذکور به جای {{متن قرآن|عِبَادِي}}، {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}} آورده شده است حاکی از اینکه معیار [[صدق]] [[عبودیت]]، همان داشتن [[ایمان]] و [[توکل]] است؛ در غیر این‌صورت، ادعای [[بندگی]]، ادعایی [[کذب]] است"<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۴۴.</ref>.
* از برخی [[آیات]] که [[نفی]] [[سلطه]] [[شیطان]] از افراد شده، استفاده می‌شود آنان مورد وسوسه‌های گوناگون [[شیطان]] و [[جنود]] او قرار می‌گیرند، و [[شیاطین]] همواره، در اطراف‌شان می‌چرخند، اما تحت تأثیر آنها قرار نگرفته و به القائاتشان اعتنا نمی‌کنند، و اگر تحت تأثیر قرار گیرند، کوتاه مدت خواهد بود؛ لذا فقط‍ "مخلَصین" ([[خلفای الهی]])، از وسوسه‌های [[شیطان]] در امان‌اند؛ زیرا قوّه عاقله آنان به فعلیت رسیده، همه حرکات و سکنات‌شان بر اساس [[عقل‌گرایی]] بوده و [[شیطان]] و [[جنود]] او نمی‌توانند کسانی را که بر زندگانیشان، [[عقل]] صرف [[حاکم]] است، [[وسوسه]] کنند؛ چرا که [[وسوسه]] او ناشی از وهمیات و به‌دور از حقایق است و بر کسانی که از آن مرحله گذشته و اساس [[فکر]] و تصوراتشان بر واقعیات است، هیچ تأثیری نخواهد داشت.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۲۰-۴۲۱.</ref>
=== [[استعاذه]] ===
*{{متن قرآن|فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}<ref>«پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو» سوره نحل، آیه ۹۸.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|فَاسْتَعِذْ}} از مادهّ "عوذ" به مفهوم [[پناه]] بردن است و [[استعاذه]] یعنی: درخواست [[پناه]] بردن، کمک و [[یاری]]، و معنای اصلی آن عبارت است از: "پناه بردن به چیزی و چنگ‌انداختن به آن از شرّی که با آن مواجه است"<ref>التحقیق، ج۸، ص۲۵۸ و ۲۵۹، کلمه عوذ.</ref>. [[استعاذه]] در صورتی تحقق خارجی دارد که پناه‌گیری، [[حقیقی]] باشد و گرنه با اظهار زبانی و گفتاری [[کفایت]] نمی‌کند، زیرا لفظ‍ و [[کلام]]، مفید التجا و حفظ‍ نمی‌شود، همچنان که ذکر کلمه دوا موجب بهبود و معالجه [[بیمار]] نمی‌گردد. پس: [[مصونیت]] از شُرُور، همزات و حضور [[شیاطین]] در صورتی تحقق می‌یابد که [[حقیقت]] تعوّذ به [[پروردگار]] محقَّق شود.
* مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] می‌نویسد: "استعاذه به معنای [[پناه]] جستن، یعنی [[فرد]] ادنی از مقامی بالاتر درخواست کند او را در برابر [[وسوسه]] و [[شرارت]] [[دشمنی]] مانند [[شیطان]] [[پناه]] دهد و از او [[دفاع]] کند و آن درخواست با نهایت [[خضوع]] و [[خشوع]] همراه است... [[استعاذه]] هنگام [[تلاوت آیات]] [[قرآن]] بدون [[اختلاف]] در میان [[عالمان]] [[مستحب]] است نه [[واجب]]. همچنین در [[نماز]]، قبل از آن و در خود [[نماز]] پیش از [[سوره]] حمد"<ref>مجمع‌البیان، ج۶، ص۱۹۸.</ref>، اما فقط‍ در رکعت اول هر [[نماز]] و قبل از [[حمد]]، [[مستحب]] است آهسته گفته شود، ولی در رکعت دوم قبل از [[حمد]]، [[مستحب]] نیست، اگر چه بعضی فِرَق [[اهل]] [[سنّت]] در رکعت دوم نیز جایز می‌دانند<ref>{{عربی|و في رأي الشافعية و جماعة: تتكرر في كل ركعة لأنها قد رتّبت على القراءة، و كل ركعة فيها قراءة، فتبدأ الركعة بالاستعاذة}}؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۳۱.</ref>.
* همچنان که گفتن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} در ابتدای هر کاری، [[مستحب]] است، گفتن جمله [[استعاذه]] {{متن حدیث| أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}، نیز [[مستحب]] است، تا آن کار در مسیر صحیح قرار گیرد و از [[انحراف]] و اغوای [[شیطانی]]، مصون بماند.
* [[استعاذه]] باید با توجه [[باطنی]] بدون لقلقه زبانی باشد و در صورتی متحقق می‌شود که افراد علاوه بر داشتن موانع ظاهری و [[باطنی]] از [[سلطه]] [[شیطان]]، واقعاً به رکن اصیل و [[پناهگاه]] [[حقیقی]] با التجا و اظهار عجز همراه با [[خشوع]] و [[خضوع ظاهری]] و [[باطنی]]، [[استعاذه]] کنند والاّ لفظی بیش نخواهد بود. پس [[نَفْس]] [[استعاذه]] بدون شرایط‍ آن، اثری نخواهد داشت و [[مانع]] شخص از [[سلطه]] و [[نفوذ]] وسوسه‌های [[شیطان]] نخواهد شد. اگر چه در [[آیه شریفه]] به [[استعاذه]] هنگام [[قرائت قرآن]] [[کریم]] امرشده است، با توجه به [[آیات]] دیگر {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.</ref>، مخصوص آن نبوده و شامل همه زمان‌ها و [[اعمال]] غیر آن نیز می‌شود.
* [[استعاذه]] یکی از موانع اساسی برای جلوگیری از تحقق [[سلطه]] [[شیطان]] است و در همه حال باید انجام شود؛ زیرا هیچ کس در هر [[مقام]] و حالی، از وسوسه‌ها و اغوای [[شیطان]] در [[امان]] نیست.
* مفسری می‌نویسد: "ما قبل از آغاز [[تفسیر]]، تحقیقی درباره [[استعاذه]] می‌کنیم تا [[کشف]] شود برای هر کس و در هر حال و مقامی، [[شیطانی]] مخصوص است که [[استعاذه]] از آن، [[واجب]] است و چون‌که فردی دارای [[فضل]] بیش‌تر و بالاتر و مقامی عالی و کامل باشد، [[شیطان]] او نیز قوی‌تر و برای او، حیله‌ها و مکرهایی دقیق‌تر و مخفی‌تر است، به طوری که آن [[شیطان]] نیز در گمراهی‌اش، گمراه‌تر است، و چون [[مقام]] قرائت [[وحی]] ([[قرآن]]) و شنیدن [[آیات]]، از مقام‌هایی والا و [[ارزشمند]] است، [[امر]] به [[استعاذه]] به [[خدای متعال]] در [[مقام]] قرائت و شنیدن [[آیات قرآنی]] از [[شیطان]] معروف به رجیم از درگاه احدیت شده است"<ref>تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۶ و ۷.</ref>.
* جمله‌های [[استعاذه]] عبارتند از: {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}<ref>وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۳۵، باب ۵۷، ح۷۵۴۷.</ref> یا {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}}<ref>الکافی، ج۳، ص۳۵۸، ح۴.</ref> و هنگام [[خواب]]، برای محفوظ‍ ماندن از احتلام و دیدن خواب‌های بد و مورد بازیچه [[شیطان]] واقع نشدن، وارد شده که قبل از [[خواب]] خوانده شود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ مِنْ سُوءِ الْأَحْلَامِ وَ مِنْ أَنْ يَتَلَاعَبَ بِيَ الشَّيْطَانُ فِي الْيَقَظَةِ وَ الْمَنَام}}<ref>من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۴۷۱، ح۱۳۵۸.</ref>.
* در [[آیه شریفه]] بر [[پیامبر اعظم]] {{صل}} [[امر]] به [[استعاذه]] شده که دو حالت دارد، [[استعاذه]] دفعی که برای طرد و دور کردن وساوس [[شیاطین]] است و [[استعاذه]] آن [[حضرت]] از این قسم بوده؛ حالت دوم، [[استعاذه]] رفعی که برای رفع و بی‌اثر ساختن وسوسه‌های [[شیاطین]] از درون باطن‌ها است که [[استعاذه]] اکثر افراد غیر [[خلفای الهی]] {{عم}} از نوع اخیر بوده است. پس آنچه بعضی [[مفسرین]]<ref>تفسیر سورآبادی، ج۲، ص۱۳۱۶.</ref> برای [[شأن نزول]] [[آیه]] مذکور [[نقل]] کرده‌اند که به [[دلیل]] [[القای شیطان]] بر [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در حین [[قرائت]] [[آیات قرآن]] [[مجید]] بر زبان حضرتش جاری شد، صحیح نیست؛ زیرا آن [[حضرت]] دارای [[مقام عصمت]]<ref>المیزان، ج۸، ص۳۸۱.</ref> هستند و بنابر [[تفسیر]] برخی [[مفسران]]<ref>المنیر، ج۱۴، ص۲۳۲.</ref>، [[امر]] [[استعاذه]] در واقع متوجه [[امت پیامبر]] است نه به خود آن [[حضرت]]؛ لذا [[رسول خدا]] در بعضی مواقع [[قرائت قرآن]]، [[استعاذه]] نمی‌کردند، مانند [[آیات]] دیگر که خطاب به ایشان شده، ولی مخاطب اصلی، [[امت]] بوده است.
* البته [[استعاذه]] تنها ذکر جمله {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم}} نیست، بلکه به شرط‍ آنکه ذکر این جمله مقدمه برای تحقق حالتی در [[نَفْس]] و [[جان انسان]] گردد، حالت [[توجه به خدا]]، حالت جدایی از هوا و هوس‌های [[نامشروع]] که [[مانع]] [[فهم]] و [[درک]] صحیح [[انسان]] است، حالت بیگانگی از [[تعصب‌ها]]، خودخواهی‌ها و خودمحوری‌هایی که [[انسان]] را وامی‌دارد از همه چیز، حتّی سخنان [[خدا]] به نفع خواسته‌های انحرافی‌اش استفاده کند.
* در اینجا از میان تمام [[صفات شیطان]]، رجیم و مطرود بودن او مطرح شده، و این ما را به یاد استکبارش در مقابل [[دعوت]] [[خداوند]] به [[سجود]] و [[خضوع]] در مقابل [[آدم]] {{ع}} می‌افکند. این [[استکبار]]، سبب شد که میان [[شیطان]] و [[درک]] حقایق، حجابی برقرار گردد، تا آنجا که خود را [[برتر]] از [[آدم]] بپندارد و بگوید: من از او بهترم، مرا از [[آتش]] و او را از [[خاک]] آفریده‌ای. حتّی این [[سرکشی]] و غُرور سبب شد به [[فرمان خدا]] نیز [[اعتراض]] کند، اعتراضی که مایه [[کفر]] و طرد او گردید.
* [[قرآن مجید]]، گویا با تعبیر "رجیم" می‌خواهد این واقعیت را بفهماند که هنگام [[تلاوت قرآن]]، [[استکبار]] و [[تعصب]] را از خود دور سازید تا سرنوشتی همچون [[شیطان]] رجیم نیابید، و به جای [[درک]] [[حقیقت]]، در پرتگاه [[کفر]] و [[بی‌ایمانی]] سقوط‍ نکنید.
* در [[قرآن]] برای [[تلاوت]] و بهره‌گیری از [[آیات]] آن، [[آداب]] و شرایطی بیان شده است:
# نخست می‌گوید: {{متن قرآن|لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}، [[قرآن]] را جز [[پاکان]] لمس نمی‌کنند! این تعبیر ممکن است اشاره به [[پاکیزگی]] ظاهر [[بدن]] باشد که تماس گرفتن با خطوط‍ [[قرآن]] باید همراه با [[طهارت]] و [[وضو]] باشد، و نیز اشاره به اینکه [[درک]] مفاهیم و محتوای این [[آیات]]، تنها برای کسانی میسر است که از [[رذایل اخلاقی]] [[پاک]] باشند، تا صفات [[زشتی]] که بر دیده حقیقت‌بین [[انسان]] پرده می‌افکند، آنان را از [[مشاهده]] [[جمال]] [[حق]] [[محروم]] نگرداند.
# هنگام آغاز [[تلاوت قرآن]] باید از [[شیطان]] رجیم و [[رانده شده]] درگاه [[حق]]، به [[خدا]] [[پناه]] برد، تا هنگام [[تلاوت قرآن]] از [[صفات]] [[شیطانی]] جدا، و به [[صفات الهی]] نزدیک شود، تا موانع [[فهم]] [[کلام]] [[حق]] از محیط‍ [[فکر]] او برطرف گردد و بتواند [[حقیقت]] و [[حق‌مداری]] [[آیات قرآنی]] را به [[درستی]] ببیند، و بر سر [[راه]] رسیدن به این [[هدف]] بزرگ موانعی وجود دارد و وسوسه‌های [[شیطانی]] در اشکال مختلف [[انسان‌ها]] را [[مانع]] می‌شوند. بنابراین، [[پناه بردن به خدا]] از [[شیطان]]، هم در آغاز [[تلاوت قرآن]] لازم است و نیز در تمام مدت [[تلاوت]]، هر چند به زبان نباشد.
* پس: [[استعاذه]] در صورتی مؤثر خواهد بود که افراد از راه‌ها، برنامه‌ها، [[افکار]] و [[تبلیغات]]، مجالس و محافل [[شیطانی]]، خود را کنار کشند، و در مسیر [[افکار]] و [[تبلیغات]] رحمانی قرار دهند، وگرنه [[انسانی]] که خود را عملاً در معرض توفان وسوسه‌ها قرار داده، تنها با گفتن الفاظ‍ به جایی نمی‌رسد. حکایت چنین فردی، مانند کسی است که خود را در فضای بیرون [[پناهگاه]] [[جنگی]] قرار داده و هنگام بمباران [[دشمن]]، فقط‍ می‌گوید: از [[شرّ]] ترکش‌های بمب [[دشمن]]، به [[پناهگاه]] [[پناه]] می‌برم، ولی داخل [[پناهگاه]] نرود. چنین فردی از آسیب ترکش‌ها، در [[امان]] نخواهد بود و چه بسا [[جان]] او را به خطر اندازند و موجب [[قتل]] او شوند. پس علاوه بر [[استعاذه]]، باید تحرک ظاهری بدنی و درونی نیز باشد که عبارت از حفظ‍ [[نَفْس]] از انجام [[محرّمات]] و [[اعتقادات]] [[فاسد]]، و عمل کردن به [[واجبات]] و داشتن [[اعتقادات]] صحیح است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۲۱-۴۲۵.</ref>
=== [[تقوا]] همراه با [[یاد خدا]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ}}<ref>«بی‌گمان پرهیزگاران چون دمدمه‌ای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد می‌کنند و ناگاه دیده‌ور می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۲۰۱.</ref>.
* کلمه "ذِکر" با کسر ذاء به معنای مطلق یادکردن که شامل [[ذکر زبانی]] و [[قلبی]] می‌شود، خواه بعد از [[غفلت]] یا [[فراموشی]] باشد یا ادامه ذکر قبلی باشد، لذا آن [[یادآوری]] اعمّ از لفظی و [[قلبی]] است و آن مقابله نیز در [[آیات]] مطرح شده: {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا}}<ref>«و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}<ref>«و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴.</ref>.
* در [[آیه]] مذکور در ذیل عنوان، دو [[مانع]] اساسی، [[تقوا]] و ذکر بیان شده است که هر کدام مکمل هم هستند، [[تقوا]]، موجب تشخیص [[وسوسه]] [[شیطان]] از [[الهام]] [[ملک]] بوده، زیرا طبق فرموده [[خدای سبحان]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>، کسانی که دارای [[تقوای الهی]] هستند، [[خدای متعال]] به آنان [[قدرت]] تشخیص [[حق]] از [[باطل]] را [[افاضه]] می‌فرماید. لذا هنگام مواجهه با القائات و وسوسه‌های [[شیطان]]، به یاد [[خدای متعال]] می‌افتند و عاجزانه از او کمک خواسته و به [[حق تعالی]] از [[شرّ]] آن، [[پناه]] می‌برند و [[خدای متعال]] نیز به یاری‌شان [[اقدام]] کرده و آنان را از [[شرّ]] آن، نگه می‌دارد.
* بنابراین، آنچه برخی [[مفسرین]] نوشته‌اند: ذکر موجب تشخیص واقعیت‌ها می‌گردد، صحیح نبوده، بلکه تشخیص به واسطه داشتن [[تقوا]] بوده و ذکر موجب طرد وساوس [[شیطانی]] می‌شود. اما عبارت [[تفسیر]] مذکور چنین است: "جمله {{متن قرآن|فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ}} (هنگام [[یاد خدا]] چشمشان [[بینا]] می‌شود و [[حق]] را می‌بینند)، اشاره به این [[حقیقت]] است که وسوسه‌های [[شیطانی]]، پرده بر دید [[باطنی]] [[انسان]] می‌افکند، آن چنان که [[راه]] را از [[چاه]] و [[دوست]] را از [[دشمن]] و [[نیک]] را از بد نمی‌شناسد، ولی [[یاد خدا]] به [[انسان]] [[بینایی]] و [[روشنایی]] می‌بخشد، و [[قدرت]] [[شناخت]] واقعیت‌ها می‌دهد، [[شناختی]] که نتیجه‌اش [[نجات]] از چنگال وسوسه‌ها است"<ref>تفسیر نمونه، ج۷، ص۶۷.</ref>.
* مفسری درباره ذکر می‌نویسد: "مراد از ذکر در [[آیه شریفه]]، [[یادآوری]] [[امر و نهی]] [[الهی]] در مورد [[وسوسه]] [[شیطان]] یا [[استعاذه]] به [[خدای متعال]] و التجا به سوی او یا [[یادآوری]] [[دشمنی]] [[شیطان]]، [[مکر]] و [[کید]] اوست"<ref>روح المعانی، ج۹، ص۱۴۸.</ref>؛ و برخی از [[مفسرین]]<ref>تبیان، ج۵، ص۶۴ و مجمع البیان، ج۴، ص۴۱۷.</ref>، مورد [[وسوسه]] [[شیطان]] و مسّ او را بنابر [[نقلی]]، [[غضب]] و [[خشم]] دانسته که هنگام [[غضب]]، متذکر می‌شوند و کظم غیض می‌کنند.
* منظور از کلمه {{متن قرآن|مَسُّهُم}} با توجه به خود [[آیه]] و کلمه {{متن قرآن|طائِف}}، چه به معنای گردش و چرخیدن یا به معنای [[وسوسه]] لحاظ‍ شود، مسّ درونی و [[قلبی]] است، و مراد از {{متن قرآن|ذِكْر}}، توجه [[قلبی]] به خدای [[مهربان]] است که [[شیطان]]، از آن [[خوف]] دارد و در زمان یاد [[حقیقی]] [[خدای متعال]]، فرار می‌کند و در گوشه‌ای کمین کرده تا هنگام [[غفلت]]، دیگربار در [[افکار]] و [[قلوب]] افراد [[نفوذ]] کرده و وسوسه‌های [[باطل]] خود را در آنان [[القا]] کند و بدان وسیله به سوی [[گناهان]] یا [[اعتقادات]] [[باطل]] سوق دهد.
* بر همین اساس [[تقوا]] همراه با ذکر، دو عامل اساسی برای دفع و [[مانع]] شدن از سلطه‌پذیری از [[ولایت]] [[باطل]] [[شیطان]] می‌شوند؛ [[تقوا]] موجب تشخیص وسوسه‌ها و القائات [[شیطانی]] و ذکر، موجب [[قوّت]] [[قلب]] و طرد از تأثیرپذیری از آنها می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۲۶-۴۲۷.</ref>
=== [[نماز]] ===
*{{متن قرآن|اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.</ref>.
* [[نماز]] یکی از [[شعائر]] و ارکان، [[دین اسلام]] است که اقامه‌اش و اهمیت دادن به آن، نقش اساسی و مهمی برای [[مانع]] شدن از سلطه‌پذیری از [[ولایت شیطان]] دارد، و یکی از [[فلسفه]] [[وجوب]] آن، برای مقابله با وسوسه‌ها و تسلط‍ [[شیطان]] بوده است؛ زیرا او به [[زشتی‌ها]] و [[منکرات]] [[امر]] و [[وسوسه]] می‌کند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>.
* پس [[نماز]] در مقابل آن قرار گرفته و از [[فحشا]] و [[منکرات]] [[نهی]] می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}.
* بنابراین: نمازی، مانعیت دارد که با مراعات شرایط‍ ظاهری آن<ref>برای اطلاع بیش‌تر از شرایط‍ ظاهری نماز به رساله مرجع تقلید خود مراجعه کنید.</ref>، همراه با اهمیت دادن به آن و انجام آن در اول وقت و با رعایت شرایط‍ [[باطنی]]، مانندِ توجه، [[خضوع]] و [[خشوع]] باشد، لذا هر چه آن شرایط‍ بیش‌تر رعایت شود، تأثیر آن بیش‌تر بوده و مانعیت آن در برابر حیله‌های [[شیطانی]] قوی‌تر خواهد بود. و نشانه و علامت اثرگذاری آن، ترک [[فحشا]]، [[محرّمات]] و [[منکرات]] [[دینی]] و [[عقلی]] است، لذا اگر از برخی افراد نمازخوان، کارهایی سرمی‌زند که [[مخالف]] [[دین اسلام]] است، به [[دلیل]] مراعات نکردن آن شرایط‍ است.
* بیش‌ترِ وسوسه‌های [[شیطان]] بر حول [[نماز]] قرار دارد که به نحوی موجب جلوگیری از [[برپایی نماز]] توسط‍ افراد شود، لذا [[خدای سبحان]] می‌فرماید: [[شیطان]] می‌خواهد [[مانع]] از ذکر و [[نماز]] شود، {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ... يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ...}}<ref>«شیطان، تنها بر آن است از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref>؛ چرا؟! چون [[نماز]]، علاوه بر مانعیت از سلطه‌پذیری [[ولایت شیطان]]، موجب [[تکامل]] [[روحی]] و [[بسترسازی]] مناسب برای کسب [[کمالات انسانی]] و قرب الهی است که [[شیطان]] به شدت و با فریب‌ها و وسوسه‌های گوناگونش می‌خواهد [[مانع]] وصول [[انسان‌ها]] به آنها شود و آن نیز بر اثر حسادتی است که بر ضدّ بنی [[آدم]] دارد.
* از ظاهر اطلاق کلمه {{متن قرآن|الصَّلَاةِ}} استفاده می‌شود که علاوه بر نمازهای پنج‌گانه شامل [[نمازهای مستحبی]] نیز می‌شود، از میان آنها [[نماز شب]] از [[نمازهای مستحبی]] است که [[استحباب]] آن مؤکد و دارای آثار و [[برکات]] بیش‌تری بوده و در صورتی که همراه با [[اخلاص]] و به دور از [[عُجب]] و [[خودنمایی]] باشد، موجب [[مصونیت]] از تأثیرپذیری در برابر وسوسه‌ها و القائات [[شیطانی]]، خواهد بود.
* مانعیت [[نماز]] نسبت به افراد متفاوت است؛ برای برخی موجب دفع [[سلطه]] [[شیطان]] و برای عده‌ای دیگر، سبب رفع [[سلطه]] او می‌شود. اما به هر حال، [[نماز]] یکی از موانع مهم و اساسی برای مانعیت از تحقق [[ولایت شیطان]] است که به هیچ توجیهی نباید آن را ترک کرده و از اقامه آن خودداری کرد.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۲۷-۴۲۹.</ref>
=== [[فضل]] و [[رحمت ویژه الهی]] ===
*{{متن قرآن|لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>.
* کلمه {{متن قرآن|فَضْلُ}} به معنای زیادی است و "فضل از [[خدای متعال]]، عبارت از عطای زاید بر آنچه در [[مقام]] تأمین معاش [[مادّی]] و [[روحانی]] لازم و مقرر شده است... [[فضل]] یا ابتدایی و [[تکوینی]] در اصل [[خلقت]] یا بعد از آن است، اولی مانند [[فضل]] مردان بر [[زنان]]: {{متن قرآن|الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ}}<ref>«مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند» سوره نساء، آیه ۳۴.</ref>. دومی در صورتی از جانب [[خدای سبحان]] تحقق می‌یابد که مقتضی لسانی و حالی باشد و دارای سؤال حالی و مقالی باشد: {{متن قرآن|وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«و بخشش خداوند را درخواست کنید» سوره نساء، آیه ۳۲.</ref>"<ref>التحقیق، ج۹، ص۱۰۶، کلمه فضل.</ref>. اما [[رحمت الهی]]، به دو صورت است، [[رحمت]] [[عام و خاص]]، و [[فضل]] ویژه [[الهی]] یکی از موارد [[رحمت]] خاص محسوب می‌شود.
* در [[تفسیری]]، تحقق [[فضل]] و [[رحمت ویژه الهی]] را همان [[لطف]] و [[عنایت]] خاصّ [[الهی]] دانسته است که در قالب امر به اموری و [[نهی]] از اموری که [[امتثال]] آن [[دستورها]]، موجب [[تزکیه]] نَفس می‌شود، متجلی می‌گردد <ref>مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۳۴.</ref>؛ پس: بنابر آن [[تفسیر]]، [[فضل]] و [[رحمت]] ویژه خدای سبحای، در [[قوانین]] [[دینی]] تجلی کرده است که هر کس به آنها عمل کند، به طور [[یقین]] نَفسش را به [[تزکیه]] می‌رساند، و رابطه بین آن [[قوانین]] [[دینی]] و [[تزکیه]] نَفس و [[روح]]، رابطه‌ای همانند علت با معلول خواهد بود.
* آیه‌ای دیگر پس از [[نهی]] از [[تبعیت]] از وسوسه‌های گام به گام [[شیطان]]، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>؛
* در قسمت آخر آن آمده: {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ}}، و مفسری درباره آن می‌نویسد: "مستفاد از اضراب و استثنا با کلمه {{متن قرآن|وَلَكِنَّ}}، این است که [[مشیت الهی]] شامل کسی نمی‌شود، مگر اینکه دارای استعداد برای آن باشد و با زبان استعداد آن را از [[خدای متعال]] مسألت کند و به آن اشاره شده: {{متن قرآن|وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}، یعنی {{متن قرآن|سَمِيعٌ}}، شنوا برای سؤال کسی که درخواست [[تزکیه]] می‌کند و {{متن قرآن|عَلِيمٌ}}، [[آگاه]] به حال کسی که دارای استعداد و قابلیت [[تزکیه]] باشد"<ref>المیزان، ج۱۵، ص۹۴ و ۹۵.</ref>؛
* پس [[تبعیت]] نکردن از وسوسه‌ها و دستورهای [[شیطان]]، و [[پیروی]] از [[احکام دین]] [[الهی]]، موجب استعداد و قابلیت افراد برای توفیقات [[الهی]] و [[تزکیه نفوس]] آنان خواهد شد.
* اصل طرح مسأله [[فضل]] و [[رحمت ویژه الهی]] به عنوان یکی از موانع تحقق [[ولایت شیطان]]، برای این است که در صورتی قابل حصول برای مانعیت می‌شود که علاوه بر [[تعهد]] عملی به [[احکام دینی]]، همراه با اظهار عجز و [[ناتوانی]] در پیشگاه [[الهی]] و درخواست و [[دعا]] از درگاه کریمانه او باشد، چون آن [[عنایت ویژه]] به وسیله [[دعا]] محقَّق می‌شود: {{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ}}<ref>«بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>؛ لذا با توجه به محاصره و [[هجوم]] از چهار جهت توسط‍ [[شیطان]] و جنودش، و عدم [[توانایی]] او از جهت بالا برای تهاجم بر [[انسان‌ها]]، همچنان که قبلاً مطرح شد، سرّ عدم [[توانایی]] از جهت فوق، به [[دلیل]] [[نزول]] [[رحمت الهی]] است، برای کسانی که [[دست]] به [[دعا]] بردارند و از خدای [[مهربان]] [[فضل]] و [[رحمت]] ویژه‌اش را درخواست کنند. پس: بنابر مستفاد از [[آیه]] مذکور، این است که [[خدای متعال]] می‌فرماید: اگر [[دعا]] نکنید، مورد اعتنا واقع نخواهید شد و [[فضل]] و [[رحمت]] ویژه‌اش را نصیب شما نخواهد کرد؛ و در [[آیه]] قبلی{{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref> «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>، فرمود: با [[فضل]] و [[رحمت ویژه الهی]] است که افراد می‌توانند از [[سلطه]] و وسوسه‌های [[شیطان]] [[رهایی]] یابند؛ لذا برای بهره‌مندی از [[فضل]] و [[رحمت ویژه الهی]] باید از [[درگاه الهی]] مسألت کرد؛ چون [[دعا]] یک نوع کسب قابلیت برای تحصیل سهم زیادتر از [[فضل]] بی‌پایان [[پروردگار]] است.
* به عبارت دیگر: [[انسان]] به وسیله [[دعا]] توجه و [[شایستگی]] بیش‌تری برای [[درک]] [[فضل]] [[خداوند]] می‌یابد و اگر کسی از [[فضل الهی]] درخواست نکند، در [[فقر]] [[مادّی]] و [[معنوی]] گرفتار خواهد بود و برای [[نجات]] از آن، بنابر [[حدیثی]] باید [[دعا]] کرد: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} قَالَ: مَنْ لَمْ يَسْأَلِ [[الله]] عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدِ افْتَقَرَ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۴۶۷ ح۴، باب فضل الدعاء و الحث علیه.</ref>. از همه گذشته [[دعا]] یک نوع [[عبادت]]، [[خضوع]] و [[بندگی]] است، و [[انسان]] به وسیله [[دعا]]، توجه تازه‌ای به [[خداوند]] پیدا می‌کند، و همان‌طور که همه [[عبادات]] اثر [[تربیتی]] دارند، [[دعا]] نیز دارای چنین اثری خواهد بود.
* البته [[دعا کردن]] شرایطی دارد تا به [[استجابت]] برسد، مگر در مواقع [[اضطرار]]. یکی از آن شرایط‍‌، عمل به [[احکام دین]] [[الهی]] است؛ لذا در [[حدیثی]] [[نقل]] شده: {{متن حدیث|الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَر}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۳۷؛ وسائل‌الشیعة، ج۷، ص۱۴۵ ح۸۹۶۲؛ دعاکننده بدون عمل و تلاش، مانند تیرانداز بدون کمان است!</ref>.
* مختصراً شرایط‍ آن در [[آیه شریفه]] ذکر شده: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref>؛
* شرایط‍ [[استجابت دعا]]، بنابر مستفاد از [[آیه کریمه]] این است:
# قبول ظاهری و [[باطنی]] [[دعوت الهی]] و [[اجرا]] کردن [[قوانین]] حکیمانه [[دین]] او؛
# [[ایمان حقیقی]] به [[یگانگی]] [[خلفا]]، [[کتاب‌های آسمانی]] و [[ملائکه]] او و [[ایمان]] به [[معاد]] و هر آنچه وابسته و متعلق به [[خدای متعال]] بوده و دارای [[صبغه]] [[الهی]] است. با رعایت آن دو شرط‍ مذکور، [[دعاها]] [[مستجاب]] می‌شوند و افراد را به مقصد الهی‌شان می‌رسانند.
* در [[حدیثی]] [[نقل]] شده: {{متن حدیث|عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} قَالَ قَالَ لِي يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ [[الله]] عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۳۳۸، ح۳، باب فضل الدعاء و الحث علیه و وسائل‌الشیعة، ج۷، ص۳۴، باب ۶، ح۸۶۳۹؛ نزدِ خداوند، مقاماتی است که بدون دعا، کسی به آن نمی‌رسد.</ref>.
* بله، تا [[انابه]] و [[دعا]] نباشد، افراد از [[سلطه]] [[شیطان]] [[نجات]] نمی‌یابند و به مقام‌های بالاتر [[ایمان]] [[ترقی]] نمی‌کنند، اما [[وعده خداوند]] به [[اجابت دعا]] یک [[وعده]] مشروط‍ است نَه مطلق، لذا در [[حدیثی]] به طور مفصّل، شروط‍ [[استجابت دعا]] بیان شده که کسی نزد [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} از علت [[استجابت]] نشدن دعایش پرسید و گفت با اینکه [[خداوند]] فرموده: {{متن قرآن|ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ}}، [[دعا]] کنید من [[اجابت]] می‌کنم، چرا ما [[دعا]] می‌کنیم به [[اجابت]] نمی‌رسد؟! [[امام]] در پاسخ فرمود: "[[قلب]] و [[فکر]] شما در هشت چیز [[خیانت]] کرده:
# شما [[خدا]] را شناخته‌اید اما [[حقّ]] او را ادا نکرده‌اید، به همین [[دلیل]] [[شناخت]] شما سودی به حالتان نداشته!
# شما به فرستاده او [[ایمان]] آورده‌اید سپس با سنّتش به [[مخالفت]] برخاسته‌اید. ثمره [[ایمان]] شما کجا است‌؟
# کتاب او را خوانده‌اید ولی به آن عمل نکرده‌اید، گفتید شنیدیم و [[اطاعت]] کردیم سپس به [[مخالفت]] برخاستید!
# شما می‌گویید از [[مجازات]] و [[کیفر خدا]] می‌ترسید، اما همواره کارهایی می‌کنید که شما را به آن نزدیک می‌سازد!
# می‌گویید به [[پاداش الهی]] و [[بهشت]] علاقه دارید، اما همواره کاری انجام می‌دهید که شما را از آن دور می‌سازد!
# [[نعمت]] [[خدا]] را می‌خورید و [[حقّ]] [[شُکر]] او را ادا نمی‌کنید؛
# به شما [[دستور]] داده [[دشمن]] [[شیطان]] باشید [و شما طرح [[دوستی]] با او می‌ریزید] ادعای [[دشمنی]] با [[شیطان]] دارید، اما عملا با او [[مخالفت]] نمی‌کنید!
# شما [[عیوب]] [[مردم]] را [[نصب]] العین خود ساخته و [[عیوب]] خود را پشت سر افکنده‌اید... با این حال چگونه [[انتظار]] دارید دعایتان به [[اجابت]] برسد؟ در حالی که خودتان درهای آن را بسته‌اید؟ [[تقوا]] پیشه کنید، [[اعمال]] خویش را [[اصلاح]] نمائید [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنید تا دعای شما به [[اجابت]] برسد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ أَوَّلُهَا أَنَّكُمْ عَرَفْتُمُ الله فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ كَمَا أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْكُمْ مَعْرِفَتُكُمْ شَيْئاً وَ الثَّانِيَةُ أَنَّكُمْ آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَهُ وَ أَمَتُّمْ شَرِيعَتَهُ فَأَيْنَ ثَمَرَةُ إِيمَانِكُمْ وَ الثَّالِثَةُ أَنَّكُمْ قَرَأْتُمْ كِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ وَ الرَّابِعَةُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَقْدَمُونَ إِلَيْهَا بِمَعَاصِيكُمْ فَأَيْنَ خَوْفُكُمْ وَ الْخَامِسَةُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَرْغَبُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا يُبَاعِدُكُمْ مِنْهَا فَأَيْنَ رَغْبَتُكُمْ فِيهَا وَ السَّادِسَةُ أَنَّكُمْ أَكَلْتُمْ نِعْمَةَ الْمَوْلَی وَ لَمْ تَشْكُرُوا عَلَيْهَا وَ السَّابِعَةُ أَنَّ الله أَمَرَكُمْ بِعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ وَ قَالَ {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا}} فَعَادَيْتُمُوهُ بِلَا قَوْلٍ وَ وَالَيْتُمُوهُ بِلَا مُخَالَفَةٍ وَ الثَّامِنَةُ أَنَّكُمْ جَعَلْتُمْ عُيُوبَ النَّاسِ نُصْبَ عُيُونِكُمْ وَ عُيُوبَكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ فَأَيُّ دُعَاءٍ يُسْتَجَابُ لَكُمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أَبْوَابَهُ وَ طُرُقَهُ فَاتَّقُوا [[الله]] وَ أَصْلِحُوا أَعْمَالَكُمْ وَ أَخْلِصُوا سَرَائِرَكُمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَيَسْتَجِيبَ [[الله]] لَكُمْ دُعَاءَكُمْ}}؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۷۶، باب ۲۴، ح۱۷؛ مستدرک، ج۵، ص۲۶۸، باب ۶۰، ح۵۸۴۱-۳؛ سفینة‌ البحار، ج۱، ص۴۴۸.</ref>.
* بنابراین، برای [[استجابت دعا]] شرایط‍ ظاهری و [[باطنی]] لازم است، و از جمله شرایط‍ ظاهری در نحوه شروع کردن به [[دعا]] است که در [[حدیثی]] [[نقل]] شده است: "[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: مبادا هیچ یک از شما از [[خدا]] تقاضایی کند مگر اینکه نخست [[حمد]] و ثنای او را به جا آورد و [[درود]] بر [[پیامبر و آل او]] بفرستد. بعد به [[گناه]] خود نزد او اعتراف و [[توبه]] کند، سپس [[دعا]] نماید"<ref>{{متن حدیث|وَ عَنِ الصَّادِقِ {{ع}} أَنَّهُ قَالَ: إِيَّاكُمْ أَنْ يَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْكُمْ رَبَّهُ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّی يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَی [[الله]] وَ الْمِدْحَةِ لَهُ وَ الصَّلَاةِ عَلَی النَّبِيِّ وَ آلِهِ ثُمَّ الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ وَ التَّوْبَةِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ}}؛ مستدرک ‌الوسائل، ج۵، ص۲۱۶، ح۷۵۲۵-۱۱، باب ۲۹؛ سفینة‌ البحار، ج۱، ص۴۴۸.</ref>.
* کسی که [[دعا]] می‌کند، در واقع توجه به [[ملکوت]] می‌کند، چطور کسی که در عمل به [[ملکوت]] و عالَمِ [[غیب]] [[ایمان حقیقی]] ندارد و نسبت به آن [[کور]] و نابیناست و زبان و [[قلب]] ملکوتی ندارد، می‌خواهد [[استمداد]] کند، صدای چنین شخصی برای عالَمِ [[ملکوت]] و [[ملکوتیان]] ناآشنا است حتّی به آن نمی‌رسد، چه چیز [[مانع]] رسیدن می‌شود، همان [[صفات ناپسند]] و [[گناهان]] و نداشتن [[ایمان واقعی]] به عالَم [[ملکوت]] است، لذا می‌بینیم اکثر افراد به [[زیارت]] [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌روند و هر چه به آن حضرات [[توسل]] کنند، به نتیجه نمی‌رسند، چرا؟! زیرا [[قلب]] و روحشان در عالَم [[مادّی]] و [[دنیا]] گرفتار است، لذا صدایشان به آنان نمی‌رسد.
* در [[تفسیری]] در اهمیت عجز و [[حاجت]] در پیشگاه کریمانه [[الهی]] می‌نویسد: "اما [[انسانی]] که [[خلق]] شده برای رسیدن به نهایت (کمال)، همیشه در [[ضعف]]، انکسار، عجز و نیاز است، همراه با حفظ‍ کردن او را [[خدای متعال]] و رساندن او از منزلی به [[منزل]] دیگر، پس تا هنگامی که چیزی در [[مقام]] [[حاجت]] و عجز باشد، بر او واردات و [[انوار]] [[الهی]] [[افاضه]] می‌شود و تا زمانی که در [[مقام]] انانیت و [[افتخار]] باشد، [[فضل الهی]] از او منع می‌شود و آن حالتی که داشت، بر او [[فاسد]] می‌شود تا برسد به پایین‌ترین مقامی که بر آن بود"<ref>تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۱۲.</ref>.
* لذا وقتی [[دعاهای ائمه]] اطهار {{عم}} را ملاحظه می‌کنیم، می‌بینیم که در فقرات دعاهایشان، نهایت اظهار عجز و [[خشوع]] دارند و با آن حالت از [[درگاه الهی]] مسألت و درخواستِ [[حاجت]] دارند، و آن برای ما که در نهایت [[فقر معنوی]] و گرفتار مادّیات هستیم، [[بهترین]] [[اسوه]] و [[برترین]] مضامین عالی دعایی برای استفاده از آنها برای [[دعا کردن]] در درگاه [[پروردگار]] [[مهربان]] است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۲۹-۴۳۵.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== عواقب زیانبار [[ولایت شیطان]] ==
* [[هدف]] اصلی [[شیطان]] از [[سلطه]] بر افراد، تأثیرگذاری و سوق دادن آنان به سوی عواقبی [[اجتماعی]]، همچون سلب [[امنیت]] از [[جامعه اسلامی]] چه محدود آن، مانندِ [[خانواده]] و [[دوستان]] و چه بزرگ آن است. و به سوی عواقب خطرناک و زیانبار فردی و سوق دادن افراد به پوچی‌گری و [[گمراهی]] و در نهایت: [[گرفتاری]] در عالَم [[آخرت]] و لقا با [[قهر]] و [[غضب]] [[پروردگار]] [[متعال]] و معذب‌شدن با [[آتش]] سوزان [[جهنم]] است.
از هریک از آیاتی که در فصول گذشته مطرح شد، امکان نتیجه‌گیری و طرح آنها در عنوان تأثیر [[ولایت شیطان]] وجود دارد، اما مبنای کتاب، استناد به آیاتی است که تصریح به مطالب عنوان‌دار شده باشد، لذا در این عنوان فقط‍ به [[آیات]] مذکور اکتفا می‌شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۳۹.</ref>
=== زیان آشکار و خسارت همه‌جانبه ===
*{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا}}<ref>«و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>.
* کلمه "خسر" به معنای [[نقص]] و کم شدن است و "اینکه [[ضلالت]] و [[هلاکت]] را از معانی آن شمرده‌اند، بدان جهت است که [[ضلالت]] و [[هلاکت]] نوعی نقصان و زیان است"<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۲۴۳، کلمه خسر.</ref>. و مفهوم اصلی آن، عبارت است از: "معنایی که در مقابل ربح (سود) است، اما [[نقص]]، [[ضلالت]]، [[هلاکت]] و غبن، گاهی منطبق بر بعضی از معانی اصلی [[خسران]] می‌کنند و گاهی نیز هر یک از آنها، از آثار یا اسباب و مقدمات [[خسران]] هستند و در [[فارسی]] از آن، تعبیر به زیان می‌شود و آن زیان غیر معنای ضرر در مقابل نفع است... سپس این نوع [[نقص]]، گاهی در [[مال]] و [[امور مادّی]] و گاهی در امور نَفسی و [[معنوی]] است. [[خسران]] [[مالی]]، در برخی موارد، بر آن مفهوم غبن و [[نقص]] [[صدق]] می‌کند و [[خسران]] [[معنوی]]، در برخی موارد، بر آن مفهوم [[ضلالت]] و [[هلاکت]] منطبق می‌شود... پس [[حقیقت]] [[خسران]]، عبارت از [[نقص]] مخصوص در امر [[مادّی]] یا [[معنوی]] است که حاکی از [[لطف]] تعبیر به این مادّه در [[قرآن کریم]] است... [[تبعیت]] و [[سرپرست]] قرار دادن [[شیطان]] بر خود، یکی از مواردی است که موجب سقوط‍ [[انسان]] از مقامش که [[امید]] رسیدن به آن داشت و سبب [[محروم]] شدن [[انسان]] از سعادتمندی و کمال او می‌شود"<ref>التحقیق، ج۳، ص۵۴ و ۵۵، کلمه خسر.</ref>.
* [[خسران]] [[ولایت‌پذیری]] از [[ولایت شیطان]]، همه‌جانبه جسمی و [[روحی]] است. جسمی، [[وسوسه]] به استفاده از خوارکی‌ها و آشامیدنی‌های [[مضر]] [[بدن]]، همچون: شراب، موادّ مخدر و [[تغذیه]] از موارد غیر [[حلال]] که موجب ضرر به [[بدن]] افراد می‌شود و [[روحی]]، سلب [[آرامش]] روان و [[گرفتاری]] در [[آخرت]] بعد از [[مرگ]] است که وقتی شخصی از [[دنیا]] می‌رود، از [[تعلقات دنیوی]] [[قطع]] رابطه می‌کند، اما آثار آن تعلقات [[دنیا]] در نَفس [[فرد]] متوفا هنوز باقی است، و آن حالت، در عالَمِ [[آخرت]]، موجب نهایت [[ذلت]] برای او می‌شود؛ چون می‌بیند به ناچار باید چشم و [[دل]] از [[دنیا]] برکند و به سوی [[آخرت]] متوجه شود. در آن حالت ناچاری، آرزوی رسیدن به [[زندگی]] وسیع و راحت [[روحانی]] همراه با انبساط‍ [[روحی]] دارد، البته با توجه به مقتضای حال و درکش، لذا توجهش را به سوی آن سعه [[روحانی]] همراه با انبساط‍ [[روحی]] می‌کند، اما در آن حال [[مشاهده]] [[ضعف]] و محدودیتش می‌نماید، به طوری که [[قدرت]] گذشتن از حدّ موجودش را ندارد و [[راه]] تعالی و [[ترقی]] را از حدّی که کسب کرده، ندارد و هر چه تلاش می‌کند، نمی‌تواند. آن هنگام خود را در نهایت [[حقارت]]، [[ذلت]] و [[گرفتاری]] همیشگی می‌بیند و حتی [[راه]] [[نجات]]، خلاصی و [[آزادگی]] از آن حالت را [[گمان]] نمی‌کند. آن هنگام است که در خودش [[حسرت]] و [[ناامیدی]] را می‌بیند و خسارت همه‌جانبه را [[درک]] و لمس می‌کند و آن حالت عذابی است که از [[عذاب]] [[جهنم]] و حرارت آن، بالاتر است، چون [[حسرت]] و [[ناامیدی]] در جانش [[آتش]] شدیدی را ایجاد کرده است. می‌بیند [[جایگاه]] خودش را که [[انتظار]] رسیدن به آن بود، بر اثر [[پیروی]] از وسوسه‌های [[شیطان]]، از [[دست]] داده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۳۹-۴۴۰.</ref>
=== [[گمراهی]] و [[آتش]] سوزان ===
*{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش می‌کند و او را به عذاب آتش رهنمون می‌شود» سوره حج، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا}}<ref>«جایگاه آنان دوزخ است و از آن گریزگاهی نمی‌یابند» سوره نساء، آیه ۱۲۱</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت» سوره اعراف، آیه ۱۸</ref>؛ {{متن قرآن|تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«سوگند به خداوند که ما به سوی امّت‌های پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستاده‌ایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۶۳</ref>؛ {{متن قرآن|فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا}}<ref>«سوگند به پروردگارت آنان را با شیطان‌ها گرد می‌آوریم سپس آنها را دورادور دوزخ در افتاده به زانو حاضر می‌گردانیم» سوره مریم، آیه ۶۸</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}} <ref>«و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا می‌خواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند» سوره فاطر، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«که دوزخ را از تو و هر کس از ایشان که از تو پیروی کند همگی، خواهم انباشت» سوره ص، آیه ۸۵.</ref>؛ {{متن قرآن|اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند» سوره مجادله، آیه ۱۹.</ref>.
* [[گمراهی]] در [[دنیا]] و نپیمودن [[راه]] [[سعادت]] و کمال، در عالَمِ [[آخرت]] [[ظهور]] کرده و افراد به‌جای رفتن به [[مظهر]] [[راه مستقیم]] که لقای پُر مِهر [[پروردگار]] و [[بهشت]] باشد، به سوی [[مظهر]] [[گمراهی]] که لقای با [[قهر]] [[الهی]] و [[جهنم]] (مکان [[آتش]] سوزان) است، خواهند رفت.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۱.</ref>
=== [[کینه]] و [[دشمنی]] بین افراد ===
*{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ}}<ref>«شیطان، تنها بر آن است تا میان شما دشمنی و کینه افکند» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>.
* یکی از آثار و نشانه‌های [[ولایت‌پذیری]] از [[ولایت شیطان]]، داشتن [[دشمنی]] و [[کینه]] از همنوعان [[مسلمان]] و [[اقوام]] و اطرفیان نزدیک و دور نَسَبی و سَبَبی است، چرا [[شیطان]] در پی ایجاد آن [[دشمنی]] است‌؟! زیرا هنگامی که با دقت، آثار زیانبار آن بررسی شود، معلوم خواهد شد که آثار [[دشمنی]] با هم‌مسلکان، موجب امراض جسمی و [[روحی]]، سلب [[امنیت]] و [[آرامش]] [[روانی]]، سلب توفیقات [[الهی]] و [[محروم]] شدن از [[عنایات]] و [[فضل]] ویژه [[پروردگار]] [[متعال]] و [[مغفرت]] او می‌شود که فقط‍ به مورد اخیر با ذکر آیه‌ای اشاره می‌شود: {{متن قرآن|وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۱-۴۴۲.</ref>
=== [[کفر]] ===
*{{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۲.</ref>
=== عدم [[محبوبیت]] [[الهی]] ===
* در عناوین قبلی، آیاتی ذکر شد که در آنها از خصوصیت یا عوامل تحقق [[ولایت شیطان]] مطرح شد، مانندِ مُختال فَخور، [[کفر]] و [[ظلم]]... ، و خدای [[مهربان]] از افراد متصف به آن صفات، اعلام عدم [[محبوبیت]] آنان در پیشگاه کریمانه خود کرده است.
*{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.</ref>؛
*{{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بی‌گمان او کافران را دوست نمی‌دارد» سوره روم، آیه ۴۵.</ref>؛
*{{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ}}<ref>«بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== صفات افراد در تحت لوای [[ولایت شیطان]] ==
* آیاتی از [[صفات]] [[پیروان]] [[شیطان]] مطرح می‌شود تا افراد بدانند که هر کس متصّف به یک یا چندی از آنها باشد، در واقع [[مدبر]] و جهت‌دهی [[فکری]] و عملی او [[شیطان]] بوده و از [[پیروان]] وی و تحت سلطه‌اش قرار دارد که تنها [[راه]] [[نجات]]، [[استغفار]] و [[توبه]] کردن از آنها و [[سعی]] و کوشش در ترک [[عقاید]] [[باطل]] و [[اعمال]] یا [[عمل]] [[شیطانی]] همراه با [[استعانت]] عاجزانه از درگاه کریمانه و [[مهربان]] [[الهی]] برای کسب [[توفیق]] در ترک آنها است.
* البته با توجه به عناوین دیگر که در بخش سوم مطرح شد و آیاتی نیز در ذیل آن عناوین مذکور شد، امکان طرح آنها و نتیجه‌گیری و استخراج صفات دیگری برای افراد در تحت لوای [[ولایت شیطان]]، همچون: [[کبر]] و از [[مستکبرین]] بودن یا [[فسق]] و از [[فاسقین]] شدن و... بود، اما در این کتاب، [[سعی]] شده به [[آیات]] تصریح شده درباره هر یک از عناوین اکتفا شود.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۳.</ref>
=== [[کافران]] ===
*{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا}}<ref>«آیا ندیده‌ای که ما شیطان‌ها را به سراغ کافران می‌فرستیم که آنان را خوب از راه به در می‌کنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۳.</ref>
=== [[مشرکان]] ===
*{{متن قرآن|وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref>«و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۳.</ref>
=== [[گمراهان]] ===
*{{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref><ref>فرق غاوین با ضالین، این است که غاوین از ماده "غی‌"، به معنای گمراهی بی هدف و بی مقصد است، پس غاوین کسانی هستند که پوچگرا و حتّی دارای هدف و مقصد باطلی نیز نیستند، اما ضالین کسانی هستند که دارای مقصد و هدف باطل بوده و منحرف از حق باشند، البته ممکن است که متوجه انحراف و بطلان عقیده خود نباشند: {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}} «دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۴.</ref>
=== اسراف‌گران ===
*{{متن قرآن|إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۴.</ref>
=== ظلم‌کنندگان ===
*{{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۴-۴۴۵.</ref>
=== [[دروغگویان]] و [[گناهکاران]] ===
*{{متن قرآن|هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}}<ref>«آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ * بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۲.</ref>.
*{{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ * اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ}}<ref>«آگاه باشید آنانند که دروغگویند * شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد» سوره مجادله، آیه ۱۸-۱۹.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۵.</ref>
=== [[حزب شیطان]] ===
*{{متن قرآن|اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ}}<ref>«شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند» سوره مجادله، آیه ۱۹.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۵.</ref>
=== زیانکاران ===
*{{متن قرآن|أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آگاه باشید که بی‌گمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند» سوره مجادله، آیه ۱۹.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۵.</ref>
=== [[بی‌خردان]] ===
*{{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ * وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند * و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۳-۱۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۶.</ref>
=== [[یاران]] آتشِ سوزان ===
{{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا می‌خواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند» سوره فاطر، آیه ۶.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴۶.</ref>


==منابع==
== منابع ==
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:شیطان در قرآن]]
[[رده:شیطان]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۳

مقدمه

  • شیطان در زندگی انسان نقش گسترده و حیاتی دارد و بر اساس فلسفه‌ای خاص آفریده شده است. قرآن کریم به صورت گسترده موضوع شیطان را با نقش‌های متفاوت توصیف و تعریف کرده و نشان داده است که این موجود نامرئی چه شگردهایی دارد، چگونه خطرناک و ضربه زننده است و نیز نقطه‌های ضعف و ضربه‌پذیری شیطان در کجاها است، تا ما با شناخت و روشن‌بینی، این دشمن نابکار را شناسایی و از ضربه‌های احتمالی آن پیشگیری کنیم. از آنجا که انسان چه مؤمن و چه کافر، چه پیامبر و چه انسان معمولی، همواره در معرض این دشمنی قرار دارد، برای پیشگیری و مواجهه با آن، در قدم نخست، شناسایی وی است. از نظر قرآن کریم، وسوسه‌های شیطان فراگیر است و این دشمن اختصاص به گروه و دسته طبقه خاصی ندارد، از همه قشرها و طبقات حتی پیامبران را هم هدف قرار می‌دهد. البته اینکه پیامبران نیز مانند دیگر انسان‌ها در معرض تهدیدات شیطان قرار گیرند، شگفت‌انگیز است، اما این عدالت خداوند است که همه را آزمایش کند. «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ[۱]. و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های جن و انسان برگماشتیم. چنانکه در جایی دیگر می‌گوید هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هرگاه آرمان و هدفی و آرزویی می‌نمود، شیطان در طرح آرمان و تلاوت آیاتش القای (شبهه) می‌کرد «وََمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ[۲]. بنابراین طبیعی است که به پیامبر هشدار بدهد، راه‌های آسیب پذیری را نشان دهد، او را تربیت و هدایت کند.
  1. وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳]
  2. وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[۴]
  3. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ[۵]
  4. فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ[۶]
  5. إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۷]
  6. وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۸]
  7. وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا[۹]
  8. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۰]
  9. وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ[۱۱]
  10. وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا * وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا[۱۲]

نکات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. پناه خواستن ازخدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه‌های شیطان، فرمان خدا به پیامبر: وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۳]... وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[۱۴]
  2. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ[۱۵]
  3. استعاذه به خدا از وسوسه‌ها و حضور شیاطین از فرمان‌های تعلیمی خدا به پیامبر: وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[۱۶]
  4. پناه بردن پیامبر به خدا، سبب ایمنی و رهائی از وسوسه‌های شیطان: فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱۷].
  5. نپرداختن حقوق اهل بیت پیامبر و بیچارگان و در راه‌ماندگان، نوعی تبذیر و از اسباب برادری با شیطان: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا[۱۸]
  6. شبهه افکنی شیطان، هنگام تلاوت آیات قرآن، از سوی پیامبراسلام: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ[۱۹]
  7. اتهام مشرکان به پیامبر، در باره دریافت قرآن از شیاطین و شیاطین فاقد کمترین توان و شایستگی، برای دخالت در نزول قرآن: وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ[۲۰]
  8. شیطان، بازدارنده آدمی از تعالیم قرآن و راه پیامبر: لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا[۲۱][۲۲].

شیطان در کاربردهای قرآنی

  • کلمه "شیطان" در قرآن مجید ۷٠ بار به کار رفته است که ۶۴ مورد آن، به صورت معرفه و ۶ مورد نکره است و ۱۸ بار به صورت جمع آمده که در مجموع ۸۸ مورد می‌شود. کلمه "ابلیس" نیز در قرآن، ۱۱ بار استعمال شده است.
  • با توجه با معنای لغوی آن و صفات مطرح شده برای شیطان در قرآن مجید مخصوصاً امر به استعاذه از او با صفت رجیم، شیطان به معنای دور شده از قرب الهی و طرد شده از پیشگاه الهی است[۲۳].

تحقق خارجی شیطان از منظر قرآن

  • يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ[۲۴].
  • آیه مذکور با آیاتفَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ[۲۵]؛ إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا * لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا[۲۶]؛ قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا * وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا[۲۷]؛ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا [۲۸]؛ فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى[۲۹]؛ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۳۰] و.... ، جای هیچ تردیدی را در اصل وجود و تحقق خارجی شیطان باقی نمی‌گذارند و تعابیر آیات قرآن مجید، شیطان را به صراحت، موجود خارجی حقیقی نَه پنداری و نَه به معنای نَفْس امّاره، معرفی می‌کند و در مواردی، نشانه‌هایی از اثر وجودی شیطان و اغواگری او در ضمن آیاتی در قرآن مجید تبیین شده است.
  • بنابراین، دیگر جایی برای انکار تحقق وجود خارجی شیطان باقی نمی‌ماند و نقل قول‌های منکران، با تصریح قرآن مجید، مفید نیست؛ چون کتاب آسمانی محفوظ‍ از تحریف، تصریح به وجود عینی خارجی آن دارد، که برای افراد مؤمن به قرآن و دین مقدس اسلام کفایت می‌کند؛ لذا مختصراً به آنها اشاره می‌شود.[۳۱]

ادله منکرین و پاسخ آن

  • عده‌ای منکر وجود خارجی شیطان و جنود او شده‌اند و علت انکارشان این است که اگر وجود خارجی دارند، یا دارای جسم طبیعی مثل انسان‌ها هستند و گرنه باید دارای جسم لطیفی باشند؛ و هر دو صورت باطل است؛ چون اگر دارای جسم طبیعی بودند، افراد با حسّ بینایی خود، آنها را می‌دیدند، در حالی که دیده نمی‌شوند، پس دارای جسم لطیفی هستند، در این صورت چگونه می‌توانند کارهای شاق و سختی را انجام دهند و افراد را به راحتی به سوی کارهای ناشایسته سوق دهند و دیگر اینکه چون جسم لطیفی دارند، پس با یک باد و کم‌ترین ضربه به آنان، باید متلاشی و نابود شوند؟!
  • پاسخ اشکال: دارای جسم طبیعی نبوده، بلکه دارای جسم لطیفی غیر قابل دیدن هستند و مراد از لطافت نه به معنای پاکی، بلکه به معنای غیر قابل رؤیت بودن آنهاست. اما انجام کارهای شاق و سنگین توسط‍ شیاطین، هیچ اشکالی ندارد، مگر نَه این است که باد با آن لطافت جسمی که دارد و غیر قابل دیدن نیز است، با شدت وزش، خانه‌های بزرگی را سرنگون و خراب کرده و درختان تنومند را شکسته یا از ریشه جدا می‌سازد![۳۲]
  • در کتابی که درباره ابلیس نوشته شده، چنان وانمود گردیده که بعضی منکر وجود خارجی او هستند: "عده‌ای ابلیس (شیطان) را همان نیروی درونی غرایز چون: حسد و غضب که ما را به سوی شر فرا می‌خواند... دانسته‌اند"[۳۳]، ولی با مراجعه به اصل متن نشانی داده شده، معلوم شد، که نویسنده مذکور در نحوه برداشت از آن، اشتباه کرده است. منکر، بعد از بیان معنای شیطان می‌نویسد:فالشيطان مخلوق من النار كما دلّ عليه قوله تعالى: وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ[۳۴]؛ و لكونه من ذلك اختص بفرط‍ القوة الغضبية و الحمية الذميمة و امتنع من السجود لآدم (ع).
  • و در مرحله آخر می‌نگارد: و سمّي كلّ خلق ذميم للإنسان شَيْطَاناً، فَقَالَ (ع): الْحَسَدُ شَيْطَانٌ وَ الْغَضَبُ شَيْطَانٌ[۳۵].
  • پس در ابتدا با ذکر آیه شریفه، اعتراف به تحقق خارجی شیطان و امتناع او از سَجده بر آدم (ع) می‌کند. سپس با مجهول آوردن کلمه "سُمّی"، می‌نویسد: هر یک از اخلاق مذموم انسانی شیطان نامگذاری شده است و امام معصوم (ع) نیز فرموده: حسد شیطان است و غضب شیطان[۳۶] است؛ پس به هیج وجه جمله نویسنده مذکور با حدیث منقول، انکار شیطان استفاده نمی‌شود؛ و آن تمثیل حسد و غضب به شیطان، از باب اینکه آنها مانند شیطان، وجودشان در درون انسان‌ها همچون وجود اعوان و جنود شیطان در درون انسان‌ها است که موجب سوق دادن افراد به کارهای زشت و قبیح می‌شوند[۳۷]. بنابراین، صاحب مفردات از منکرین وجود تحقق خارجی شیطان نیست.[۳۸]

فلسفه وجودی شیطان

  • انسان در نهان خود، دو استعداد خیر و شر توأم با اختیار دارد که هر کدام را خواست با اختیار خود به فعلیت می‌رساند. و برای هر کدام اعوان و جنودی است و برای شر، اعوانی حیله‌گر و فریبکار به نام شیطان و جنود او است که به سوی شر با انواع دسیسه‌ها، وسوسه می‌کنند.
  • لذا در آیه‌ای، فلسفه وجودی آن و تسلطش بر افراد بیان شده است: وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ[۳۹].
  • مفسری در علت جدایی بین افراد مؤمن و غیر مؤمن با توجه به علم مطلق و محیط‍ پروردگار متعال می‌نویسد: چون که ثواب و عقاب متحقق نمی‌شود، مگر بعد از وقوع آنچه سبب استحقاق هر یک از آن دو شوند[۴۰].
  • پس برای پاسخ به ایراد افراد به عِقابشان، لازم است آنان با وسوسه‌های شیطانی آزمایش شوند و کاری را انجام دهند که مستحقّ عِقاب شوند و گرنَه عِقاب بدون جُرم می‌شود که از ساحت عدل الهی به دور است.
  • کار شیطان مثل افراد بد است، همچنان که آنها با حرف‌هایشان فرد دیگر را به سوی کار بد سوق می‌دهند، شیطان نیز در ذهن و خیالات افراد رخنه و تصرف کرده و کار زشت را برای آنان زیبا جلوه داده و به سوی آن می‌کشاند.
  • بنابراین، طبق صریح آیه شریفه، سرّ وجودی شیطان برای تمییز و جدا کردن افراد مؤمن به عالم آخرت و حسابرسی اعمال در آن با افراد غیر مؤمن به آن خواهد بود.[۴۱]

نحوه خلقت و سنخ وجودی شیطان

  • بنابر بر تصریح آیاتقَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۴۲]؛ وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ[۴۳]؛ وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ[۴۴] قرآن مجید، نحوه خلقت شیطان از آتش بوده، چنان که نحوه خلقت ماهیت ابتدای انسان از گِل خاک بوده است: قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۴۵][۴۶].
  • اما در مورد وجود سنخی شیطان، در بین عالمان دینی اختلاف است که عده‌ای او را با توجه به ظاهر بعضی آیات و روایات، ملک دانسته و او را یکی از افراد ملائک محسوب کرده‌اند و عده‌ای دیگر با توجه به صریح آیه‌ای، او را از جن دانسته و منکر مَلَک بودن او شده‌اند[۴۷].
  • ادله قرآنی بر نظریه مَلَک بودن: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۴۸]؛ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ[۴۹].
  • و دلیل روایی بر آن نظریه: "امیر مؤمنان (ع) درباره شیطان می‌فرماید: پس، از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید؛ زیرا اعمال فراوان و کوشش‌های مداوم او را با تکبّر از بین برد. او ۶ هزار سال عبادت کرد که مشخص نیست از سال‌های دنیا یا آخرت است! اما با ساعتی تکبر همه را نابود کرد، چگونه ممکن است پس از ابلیس، فرد دیگری همان اشتباه را تکرار کند و سالم بماند؟ نه، هرگز! خداوند هیچ گاه انسانی را برای عملی وارد بهشت نمی‌کند که برای همان عمل فرشته‌ای را محروم سازد. فرمان خدا در آسمان و زمین یکسان است، و بین خدا و خلق، دوستی خاصی وجود ندارد که برای آن، حرامی را که بر جهانیان ابلاغ فرموده حلال بدارد"[۵۰].
  • در آیه شریفه، ابلیس از ملائک مستثنا شده که ظاهر آیه حاکی از یک سنخ بودن ابلیس با فرشتگان است و در روایت مذکور نیز تصریح به مَلَک بودن ابلیس شده است؛ لذا طبق مستفاد از ظاهر آیه و روایت مذکور، ابلیس (شیطان)، از ملائک بوده است.
  • اما ادله منکرین بر مَلَک بودن ابلیس و اثبات نظریه جن بودن او: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا[۵۱].
  • بنابر تصریح آیه شریفه، ابلیس از جن بوده و دارای زاد و وَلَد است؛ در حالی که ملائک نه از جن هستند و نَه مادّی که زاد و ولد داشته باشند. و طبق مستفاد از آیه شریفه که می‌فرماید: ملائکه به هیچ وجه در برابر امر الهی نافرمانی ندارند و آنچه به آنان امر می‌شود، به نحو احسن انجام می‌دهند؛ و با توجه به اینکه ابلیس از دستور الهی نافرمانی کرد، پس معلوم می‌شود از ملائک نبوده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۵۲].
  • پس بنابر تصریح آیه بر جن بودن شیطان و ظواهر آیات دیگرقَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ[۵۳]، حکم به مَلَک بودن شیطان مشکل است و در جایی که روایتی با تصریح آیه تعارض کند، تصریح آیه مقدّم بر روایت می‌شود و بر فرض یقین به صدور روایت، با توجه به تصریح آیه، باید کلمه‌ای را در تقدیر دانست که عبارت از کلمه "مقام" یا "منزلت" باشد، یعنی دارای مقام و منزلت مَلَک بود؛
  • لذا مفسری می‌نویسد: "مفسران درباره جن یا فرشته بودن شیطان، بر دو نظرند، آنچه به عنوان رأی امامیه شُهرت یافته، جن بودن اوست و شیخ مفید و همفکران وی برای آن چند دلیل آورده‌اند:
  1. تصریح قرآن؛
  2. آثاری که ویژه فرشتگان است، در جن وجود ندارد، نظیر خصوصیت عصمت..."[۵۴]، و روایات چگونگی حشر او با ملائک را بیان می‌کنند: «تَفْسِيرُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله (ع) قَالَ: سُئِلَ عَمَّا نَدَبَ الله الْخَلْقَ إِلَيْهِ أَ دَخَلَ فِيهِ الضُّلَّالُ قَالَ نَعَمْ وَ الْكَافِرُونَ دَخَلُوا فِيهِ لِأَنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَی أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَدَخَلَ فِي أَمْرِهِ الْمَلَائِكَةُ وَ إِبْلِيسُ فَإِنَّ إِبْلِيسَ كَانَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ يَعْبُدُ الله وَ كَانَتِ الْمَلَائِكَةُ تَظُنُّ أَنَّهُ مِنْهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْهُمْ فَلَمَّا أَمَرَ الله الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ أَخْرَجَ مَا كَانَ فِي قَلْبِ إِبْلِيسَ مِنَ الْحَسَدِ فَعَلِمَتِ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ أَنَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنْهُمْ فَقِيلَ لَهُ (ع)فَكَيْفَ وَقَعَ الْأَمْرُ عَلَی إِبْلِيسَ وَ إِنَّمَا أَمَرَ الله الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَقَالَ كَانَ إِبْلِيسُ مِنْهُمْ بِالْوَلَاءِ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْ جِنْسِ الْمَلَائِكَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ الله خَلَقَ خَلْقاً قَبْلَ آدَمَ وَ كَانَ إِبْلِيسُ فِيهِمْ حَاكِماً فِي الْأَرْضِ فَعَتَوْا وَ أَفْسَدُوا وَ سَفَكُوا الدِّمَاءَ فَبَعَثَ الله الْمَلَائِكَةَ فَقَتَلُوهُمْ وَ أَسَرُوا إِبْلِيسَ وَ رَفَعُوهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ كَانَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ يَعْبُدُ الله إِلَی أَنْ خَلَقَ الله آدَمَ»[۵۵].[۵۶]

علت دیده نشدن شیطان و لشکریانش

  1. مشیت الهی به آن تعلق گرفته است.
  2. عدم قدرت و توانایی بینایی انسان‌هاست.
  3. بر فرض امکان رؤیت، موجب سلب آرامش یا اطمینان انسان‌ها به یکدیگر می‌شود، چون در صورت امکان رؤیت، از دو حالت خارج نیست: یا شیاطین به شکل انسان‌ها درمی‌آیند، که در این صورت هیچ‌کس به دیگری اطمینان نمی‌کند، یا به شکل حیوانات و اشکال دیگر درمی‌آیند که در این صورت، موجب وحشت افراد و سلب آرامش و آسایش از آنان خواهد شد.

حدود تسلط‍ شیطان

روش‌های گمراه کردن شیطان

وسوسه کردن

  1. از راه دور یا کنار افراد، القا به درون آنان می‌کند؛
  2. با نفوذ در روح و جسم افراد، در قوه تعقل، تفکر، احساسات و تصورات آنان وسوسه می‌کند.
  • سپس می‌نویسد: و الأمر في معرفة حقائقها عند الله تعالى[۷۲]؛
  • با توجه به روایات«وَ فِي الْحَدِيثِ أَيْضاً إِذَا وُلِدَ الْمَوْلُودُ لِبَنِي آدَمَ قَرَنَ إِبْلِيسُ بِهِ شَيْطَاناً وَ قَرَنَ الله بِهِ مَلَكاً فَالشَّيْطَانُ جَاثِمٌ عَلَی أُذُنِ قَلْبِهِ الْأَيْسَرِ وَ الْمَلَكُ قَائِمٌ عَلَی أُذُنِ قَلْبِهِ الْأَيْمَنِ فَهُمَا يَدْعُوَانِهِ»[۷۳] و آیه شریفه: مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ[۷۴] وسوسه شیطان در بیش‌تر مواقع درونی است، البته وسوسه بیرونی را نفی نمی‌کنند.
  • بعضی اهل لغت درباره گستردگی وسوسه شیطان می‌نویسند:قال بعض الأعلام: وَسَاوِسُ الشيطان غير متناهية، فمهما عارضه فيما يُوَسْوِسُ بحجة أتاه من باب آخر بوسوسة و أدنى ما يفيده من الاسترسال في ذلك إضاعة الوقت، و لا تدبير في إبطال ما يأتي به من الفساد أقوى و أحسن من اللجأ إلى الله تعالى و الاعتصام بحوله و قوته‏[۷۵].
  • بنابراین، وسوسه شیطان، بدون نتیجه نخواهد بود و کم‌ترین اثر آن، تضییع اوقات گران‌بهای افراد است، و علت شدت و ضعف وسوسه شیطان بستگی به قوه خیالبافی افراد دارد، هر اندازه به‌کارگیری آن قوه در افراد بیش‌تر باشد، وسوسه شیطان زیاد و بیش‌ترین تأثیر را خواهد داشت. و تنها راه نجات از وسوسه‌های درونی و شیطانی، عاقلانه زندگی کردن و انجام وظیفه و داشتن روحیه بندگی، زهد و تقوای صحیح دینی و دوری از خیالبافی‌های بیهوده است.
  • فلسفه وسوسه شیطان از جهت این است که انسان از لحاظ‍ فطرت درونی، طالب سعادت و راه سعادتمندی است و آن فطرت به هیچ وجه از بین نمی‌رود، اما هنگام تطبیق بر مصداق سعادت و راه آن، شیطان نفوذ می‌کند و با وسوسه و القائات غلط‍ به جای تطبیق آن خواسته اصیل درونی با سعادت واقعی، آن را بر شقاوت واقعی با ظاهرسازی و ایجاد تخیل در افکار انسان، منطبق می‌کند و اکثر افراد نیز به دلیل جهل یا عدم باور به وجود شریری همچون شیطان و القائات او، گمان می‌کنند و چه بسا برخی یقین کنند که آن تصمیمات ناشی از درک و فهم خودشان است و واقعاً دارای سعادت حقیقی و در مسیر آن هستند فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ [۷۶].
  • لذا مفسری می‌نویسد: "البته القائات شیطانی طوری نیستند که انسان آن را احساس کند و بین آنها و افکار خودش فرق بگذارد و آن را مُستند به کسی غیر از خود بداند، بلکه بی‌تردید آن را نیز افکار خود می‌داند و عیناً مانندِ دو دوتا مساوی با چهارتا و سایر احکام قطعی دیگر، از خود و رشحات فکری خویش می‌داند و هیچ منافاتی ندارد که افکار باطل ما، نیز مُستند به خود ما باشد و هم بگوییم: شیطان آن را در ما القا کرد، همچنان که بسیاری از افکار و تصمیمات ما است که در اثر خبر یا امر دیگری در ما ایجاد شده، و ما در عین حال، آن را از خود نفی نکرده و استقلال و اختیار خود را در آن، انکار نمی‌کنیم، و اگر آن تصمیم را بر اثر آن خبر گرفتیم و عملی کردیم، و سرزنشی بر آن مترتب شد، تقصیر را به گردن کسی که آن خبر را داده، نمی‌اندازیم"[۷۷].
  • سپس به آیه شریفه: فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ[۷۸] استناد می‌کند.[۷۹]

لغزاندن

  • فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ[۸۰].
  • کلمه زَلَّ‌، از زلل به معنای لغزید، سقوط‍ کرد، و از حق برکنار شد؛ است: زَلَّتْ قَدَمُهُ یعنی "قدمش لغزید" و زَلَّ في مَقالته در گفتار خود دچار لغزش شد و أَزَلَّهُ الشيطانُ یعنی شیطان او را از حق یا اطاعت اوامر الهی لغزاند و دور کرد.
  • محققی درباره مفهوم اصلی آن، می‌نویسد:"زلّ عبارت از لغزش ظریف در رأی یا گفتار یا عمل یا قدم است... و کاربرد آن در موردی است که لغزش و انحراف بعد از حالت ثبات باشد، و فرقی در لغزش عملی یا گفتاری یا فکری نیست"[۸۱].
  • بنابراین، یکی از ویژگی‌های ولایتمداری شیطان، ایجاد لغزش ظریف و تدریجی بعد از داشتن حالت ثَبات است و هدف او از آن لغزش، شکستن حالت پایداری است. بنابر مستفاد از آیه إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ [۸۲]، اخلال شیطان دارای مراحل مختلف ابتدایی و بدون سابقه گناه یا بعد از ارتکاب بعضی گناهان عملی یا گفتاری یا عقیدتی است که شیطان از آن سوء استفاده کرده و افراد را از موقعیت عالی معنوی و ایمانی می‌لغزاند و آنان را از حالت استقامت معنوی و روحی خارج می‌سازد. و از جهات مختلفی می‌لغزاند، برای افراد معنوی از جهت معنوی و برای افراد مادّی از جهت مادّی.[۸۳]

گام به گام و تدریجی

  • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۸۴].
  • کلمه خُطُوَاتِ جمع خُطْوِه، به معنای "فاصله میان دو پا در راه رفتن است"[۸۵] و برخی اهل لغت می‌نویسند: "معنای اصلی خطوه، عبارت از راه رفتن به صورت قدم به قدم است، نه مطلق راه رفتن"[۸۶].
  • جمله خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۵ بار در ۴ آیه قرآن مجید استعمال و در موارد مختلف و معانی گوناگون مطرح شده است: تبعیت از هوای نَفْس نامشروع و حلال الهی را حرام کردن یا برعکس يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۸۷]؛ وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۸۸] و تفرقه و خودرأیی که حاکی از تکبر و مخالفت با ولایت حقّ خلیفه الهی است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۸۹] و عقاید، افکار و اعمالی، مانندِ نذرهای غیر شرعی است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۹۰]؛ از آن موارد مختلف و معانی گوناگون، استفاده می‌شود که خطوات شیطان دارای مصادیق فراوان بوده که به چند مورد از آنها اشاره شده است، لذا قاعده کلی این است: هر عقیده و عملی که مخالف دین الهی باشد، از موارد خطوات بوده که شیطان از آن طریق، با تدریج و به صورت قدم‌های آهسته، اهداف سوء خود را اجرا می‌کند.
  • بنابراین، یکی دیگر از روش‌های ولایت شیطان، این است که به صورت تدریجی و قدم به قدم برای اجرای سیاست‌های کینه توزانه‌اش به سوی انسان‌ها می‌آید و اولین گام او توجه دادن افراد به خودشان، خودپسندی و خودراضی بودن است و در گام بعدی وسوسه خودبینی و تکبرورزی است و گام بعد از آن، خودرأی بودن و نپذیرفتن سخن حق از دیگری و مخالفت با احکام شرعی است و منشأ گمراهی و پوچگرایی بیش‌تر افراد نیز بر اثر کبر است، همچنان که تکبر ابلیس موجب طرد و لعن او شد.
  • در معنای اتّباع، یک نوع اختیار و اراده نهفته است، یعنی افراد با اختیار خودشان، پای خود را در جای پای متبوع که شیطان باشد، می‌گذارند، و آن همان متابعت از هواها و خواهش‌های نفسانی نامشروع است که شیطان آنها را جذاب نشان می‌دهد؛ لذا خدای سبحان از آن نهی فرموده و نتیجه آن را بیان کرده که قدم‌های شیطان به سوی فحشا و منکر بوده و افراد را به سوی آنها سوق می‌دهد، تا موجب شقاوت آنان شود.[۹۱]

ایجاد سرگرمی به آرزوها

  • شیطان بعد از اعلان اضلال، مواردی را که موجب رسیدن به مقصودش می‌شود، بیان می‌کند: وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ[۹۲]. و در آیه‌ای دیگر، خدای متعال می‌فرماید: يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا[۹۳].
  • کلمه لَأُمَنِّيَنَّهُمْ، از مَنَی مشتق شده به معنای تقدیر و اندازه‌گیری است، اما در بیش‌تر اوقات به مفهوم اندازه‌گیری خیالی و آرزوهای موهومِ دست نیافتنی به کار می‌رود و اگر به نطفه "منی" گفته می‌شود، به این دلیل است که اندازه‌گیری نخستین موجودات زنده از آن آغاز می‌شود.
  • مفسری می‌نویسد: "مراد از لَأُمَنِّيَنَّهُمْ، آرزوهایی باطل، مانندِ داشتن عمر طولانی[۹۴] و نبودن بَعث و عِقاب است"[۹۵]؛ و یا اگر بعث و عِقابی باشد، شامل آنان نمی‌شود؛ زیرا بخشیده خواهند شد.[۹۶]

ایجاد خرافی‌گری

ایجاد تغییر در آفرینش

القای مطالب شُبهه‌انگیز برای مجادله با حق

ایجاد فراموشی

فتنه‌گری

  • يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ[۱۱۹].
  • کلمه يَفْتِنَنَّكُمُ از مادّه "فتن" است و در مفهوم اصلی آن اختلاف شده است.
  • بعضی نوشته‌اند: "به معنای امتحان است و اصل "فتن"، گذاشتن طلا در آتش است تا خوبی آن از ناخوبی آشکار شود... فتنه، امتحان و اختبار نظیر هم‌اند"[۱۲۰].
  • برخی دیگر، در معنای آن می‌نویسند: "معنای اصلی فتن، عبارت از چیزی است که موجب اختلال همراه با اضطراب باشد. پس آنچه موجب اختلال و اضطراب می‌شود، فتنه است و برای فتنه مصادیق مختلفی است، مانندِ اموال، اولاد، آرای مختلف، غُلوّ در امر، عذاب، کفر، جنون، ابتلا و غیر آن، از مواردی هستند که موجب اختلال و اضطراب می‌شوند"[۱۲۱].
  • یکی از اسم‌های دیگر شیطان "فتّان"[۱۲۲] است و کار او ایجاد اختلال و اضطراب در کارهای منظم افراد است که در افکار و تصورات اشخاص نفوذ می‌کند و در آنها فتنه‌گری کرده، موجب اختلال و اضطراب اذهان آنان شده و بدان وسیله به سوی شر و فساد سوق می‌دهد.
  • بنابراین، معنای آیه چنین می‌شود: "ای فرزندان آدم! شیطان در عقیده حق و دینتان با فتنه‌گری‌اش موجب اختلال و اضطراب و در نتیجه باعث ایجاد تزلزل در آن نشود و شما را که با داشتن دین حق و عامل به آن، در واقع در بهشت هستید، بیرون نکند، همچنان که با آن فتنه‌گری، پدر و مادر محترمتان را از بهشت بیرون راند".[۱۲۳]

زیبا نشان دادن کارهای زشت

  • قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ[۱۲۴].
  • کلمه لَأُزَيِّنَنَّ از مادّه "زین" و معنای اصلی آن: "عبارت از حُسن ظاهری است که خواه در امور معنوی، مانندِ تزیین ایمان در قلوب افراد وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ[۱۲۵] یا امور مادّی، مانندِ: تزیین آسمان به ستارگان إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ[۱۲۶] یا در مقام تخیل باشد، مانند: وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۲۷][۱۲۸].
  • مفسری درباره تفسیر مراد شیطان از تزیین می‌نویسد: "ابلیس گفت لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ؛ منظورش این است که باطل، یا طبق نزر برخی دیگر گناهان را در نظر بشر زینت می‌دهم: البته معنای نخست جامع‌تر است... و مقصود از زینت دادن برای آنان در زمین، این است که آدمیان را در زندگی زمینیشان زندگی دنیا، فریب می‌دهم"[۱۲۹].
  • مفسری در تفسیر آیه شریفه می‌نویسد: "لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ، کفر و شرک و کلّیه معاصی را به‌نظر آنها جلوه و زینت که خوب پندارند در مقابل ایمان و اطاعت که آنها را زشت و قبیح شمارند، چنان که در خبر است که پیغمبر (ص) به اصحاب فرمود: می‌آید زمانی که ترک امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. سلمان تعجب کرد! فرمود: بدتر از این هم می‌شود که امر به منکر می‌کنند و نهی از معروف؛ تعجبش بیش‌تر شد! فرمود: بدتر از این هم می‌شود که منکر در نظر آنها معروف می‌شود و معروفْ منکر. و امروزه ما مشاهده می‌کنیم که به گناهانی مثل ساز و آواز، بی‌حجابی و ظلم افتخار می‌کنند و خوب می‌پندارند و عباداتی مثل نماز، روزه، حج و... را پَست و بد می‌شمارند"[۱۳۰].
  • بنابراین، با ملاحظه آیاتیفَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۳۱]؛ وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ[۱۳۲]؛ وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ[۱۳۳] که در آنها اشاره به تزیین شیطان شده، متوجه می‌شویم که ایجاد تزیین ظاهری در همه موارد اعتقادی، علمی، اخلاقی و کارهای روزمّره زندگی انسان می‌شود تا آنان را از حقانیت امور به بطلان آن سوق دهد و از بندگی و اطاعت در آن امور، به سوی مخالفت و معصیت با ایجاد تخیل زیبا در آن امور، بکشاند؛ در صورت عدم توفیق در سوق دادن به مخالفت و معصیت، به سوی تفریط‍ و افراط‍ در امور مباح و حلال سوق می‌دهد، مانند ایجاد حرص جمع‌آوری مال حلال و صرف عمر گرانب‌ها در کسب آن و رسیدگی نکردن به خود و خانواده و تربیت صحیح آنان. و هنگامی متوجه می‌شود که وقت جبران غفلت‌ها گذشته است و بر اثر عادت به جمع‌آوری و حرص بر مال، آن به صورت ملکه درآمده و دیگر به سختی می‌تواند، توجه درونی خود را صرف امور معنوی کند و لااقل دو رکعت نماز باتوجه بخواند.[۱۳۴]

هدایت به سوی بدی

جلوگیری از راه راست

  • وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ[۱۳۹].
  • معنای صَدَّ آن "عبارت از برگردانیدن و منصرف کردن به شدت است"[۱۴۰]. طبق اطلاق صَدَّ در آیه شریفه، شامل همه مسائل و مراحل زندگی مادّی و معنوی انسان بوده که در آیات دیگر گاهی با تعبیر السَّبِيلِ که الف و لام آن معرفه بوده که عبارت از سبیل‌الله است، یا با صراحت بیش‌تر، متعلق صدّ که یاد خدای متعال و اقامه نماز إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ [۱۴۱] بیان شده است.
  • بنابراین، یکی دیگر از اهداف شیطان برای انسان، انصراف دادن آنان از رسیدن به سلامت جسمی و کمالات روحی - معنوی است، سلامت جسمی که نقش بسزایی در بهره‌گیری از آن برای تقویت روح و روان در پیمودن مسیر کمالات روحی دارد، انصراف در سلامت جسمی به وسیله سوق دادن افراد به مصرف موادی همچون: مشروبات یا دخانیات یا مواد غذایی که برای سلامت جسم مضر، و موجب امراض بدنی می‌شوند یا وسوسه به مصرف بیش‌تر و اسراف در غذا خوردن که سلامت افراد را به مخاطره می‌اندازد و موجب سلب توفیق در شب‌زنده‌داری و عبادت می‌شود.
  • و کمالات روحی که در نتیجه پیمودن صراط‍ مستقیم و عمل به احکام دینی حاصل می‌شود، شیطان با انواع وسوسه و تزیین، می‌کوشد افراد را از پیمودن آن مسیر، منصرف کند و به سوی راه‌های انحرافی و گناهانی سوق دهد که مانع اساسی در رسیدن به کمالات انسانی هستند.
  • اما مفهوم صدّ، منع نیست، همچنان که برخی مفسرین[۱۴۲] آن را معنا کرده‌اند، لذا محققی لغت‌شناس در این باره می‌نویسد: لا يصحّ تفسير المادّة في الآيات بمفهوم المنع كما في التفاسير[۱۴۳]، فانّ المنع هو إيجاد ما يتعذّر به الفاعل عن العمل، فهو في قبال الفعل و إيجاده، كما في قوله تعالى: مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ؛ يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُفانّ الشيطان أو الكافر أو المنافق أو من يتّبع هواه أو يحبّ الحياة الدنيا أو غيرهم لا يقدرون أن يمنعوا و يوجدوا مانعا عن العمل و الايمان و الهداية و سلوك سبيل اللّه بالكليّة، بل إنّهم يصرفون عن سبيل الحقّ. و هذا لطف التعبير بالمادّة في موارد استعمالاتها[۱۴۴]؛
  • البته شیطان، اذهان و توجه افراد را به سوی عقاید و اعمالی سوق می‌دهد که وجود آنها، مانع از رسیدن به کمال مطلوب می‌شوند و تا برطرف نشوند، وصول به کمالات انسانی ممکن نیست، وجود آنها همچون سد، مانع از ترقی و تکامل می‌شوند. پس عمل شیطان، انصراف است و نتیجه انصراف، به منع منتهی می‌شود؛ لذا شاید نظر برخی مفسرین، به نتیجه عمل انصراف شیطان که مانعیت باشد، معطوف بوده است.[۱۴۵]

به‌کارگیری انواع وسایل برای گمراه کردن

  • وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ[۱۴۶].
  • کلمه اسْتَفْزِزْ از ماّده "فزز"، به معنای راندن[۱۴۷] است و فقط‍ ٣ بار از باب استفعال، در قرآن مجید استعمال شده است؛ ولی معنای آن، اضطراب و تحریک در مقابل تثبیت و اطمینان است، چه در امور مادی یا معنوی باشد، و دلیل بر آن معنا، آیه شریفه وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا[۱۴۸] است که ذکر خروج بعد از استفزاز دلالت می‌کند که مفهوم آن در مرتبه قبل از خروج است و آن تحریک و ایجاد اضطراب و نفی تثبیت و اطمینان است تا اینکه تزلزل حاصل شود.
  • مفسری در ذیل آیه شریفه می‌نویسد: "معنای آیه شریفه این می‌شود که با آوازت از نسل آدم هر که را که می‌توانی، گمراه و به معصیت وادار کن. و "استفزاز با آواز"، کنایه از خوارکردن آنان با وسوسه‌های باطل و خالی از حقیقت است، و اینکه وضع شیطان و پیروانش، وضع چوپان و گوسفندان او را دارد که با یک صدا به راه می‌افتند، و با صدایی دیگر می‌ایستند و معلوم است که این صداها آوازهایی بی‌معنا است"[۱۴۹].
  • بنابراین، طبق برداشت کلی از آن کلمه و موارد استعمالش، اینکه شیطان: با نفوذ در افکار و اذهان انسان‌ها و وسوسه در آنها، آنان را مضطرب فکری و روانی می‌کند و به شک و تردید می‌اندازد و سپس با وسایل به ظاهر فریبنده، همچون: نوشتارها و گفتارهای عوام‌پسند یا صداها و ترانه‌های لهو و لعب به سوی لاابالی‌گری، عقاید باطل و معاصی سوق می‌دهد، لذا گفته‌ها و نوشته‌های منحرف کننده یا صداها و موسیقی‌های غیر مُجاز شرعی، از مصادیق صوت شیطان هستند که توسط‍ حلقوم دیگران ظاهر می‌شوند.
  • کلمه أَجْلِبْ از ماّده "جلب"، با توجه به متعلقات آن "علیهم بخیلک و رجلک"، به معنای راندن با صیحه، قهر و تندی است و از آن مادّه، فقط‍ دو بار در قرآن مجید استعمال شده است، یکی: درباره عمل اغوایی شیطان و دیگری: درباره حجاب زنانيَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۱۵۰]. و محقق لغت‌شناسی با نقل قولی می‌نویسد: "مقاییس اللغة برای کلمه جلب دو معنا لحاظ‍ کرده، یکی به معنای کشاندن چیزی از موضعی به موضع دیگر است و دومی به معنای چیزی که چیز دیگری را بپوشاند، مانندِ جلباب که جمع آن جَلابیب است... اما معنای اصلی آن، عبارت از سوق دادن از جانبی به جانب دیگر و آوردن چیزی از محلی به محلّ دیگر است"[۱۵۱].
  • مفسری درباره آن می‌نویسد: "معنای آیه شریفه این است که برای راه‌انداختن آنان به سوی معصیت به لشکریانت اعم از سواره‌نظام و پیاده‌نظام دستور بده تا پیوسته بر سر آنان بزنند. و آن اشاره است به اینکه بعضی لشکریان شیطان، تندکار و بعضی کندکارند، چنان که وضع هر لشکری همین‌گونه است، بعضی سواره و بعضی پیاده‌اند، پیاده‌ها را به کاری می‌گمارند که حاجت به سرعت عمل نداشته باشد"[۱۵۲].
  • بنابراین، معنای آیه شریفه، کنایه از این است که شیطان به وسیله لشکریانش، عده‌ای را به سرعت از حق به سوی انحراف سوق می‌دهد و آنان را از محیط‍ معنوی روحی و ملکوتی به محیط‍ جمود فکری و توجه به مادّیات، منحرف و منتقل می‌کند و عده‌ای دیگر را با تدریج و کندی، کشان کشان از صفای روحی و باطنی به گرفتاری و آشفتگی روانی می‌کشاند.
  • بعد از آن تسلط‍ و استیلا بر افراد، نوبت به مشارکت او با آنان در اموال و اولادشان می‌رسد: وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ؛ کلمه شَارِكْهُمْ از مادّه "شرک" و معنای آن عبارت است از تقارن دو فرد یا افرادی در عمل یا امری، به نحوی که برای هر یک نصیبی یا تأثیری در آن باشد.
  • هنگامی که شیطان بر افراد سلطه یافت و آنان را به هر طرف باطلی که خواست، سوق داد و به ارتکاب معاصی واداشت، آنها با آن حالت طغیان روحی، در پی کسب مال می‌روند و اموال را از طریق معصیت و حرام به‌دست می‌آورند و از آن ارتزاق کرده و در نتیجه: نطفه‌شان با مال نامشروع تشکیل شده و به وسیله آن، فرزندشان متولد می‌شود. پس شیطان در کسب مال آنان با ترغیب به کسب مال نامشروع مشارکت کرده و اگر در کسب مال نتوانست، در نحوه مصرف‌کردن مال، مشارکت می‌کند که در راه‌های غیر شرعی خرج شود یا حقوق شرعی آن اموال ادا نگردد یا اگر نتوانست در نحوه انعقاد نطفه فرزند از مال حرام، کاری بکند، در تربیت فرزندان مشارکت می‌کند که به روش غیر صحیح تربیت شوند و دوران جوانی را که پایه و اساس دیگر دوران زندگی است، بر پایه انحراف عقیدتی یا اخلاقی بنا نهاده شود؛ لذا مشارکت شیطان در اموال و اولاد دارای مراحل مختلفی در آن دو مورد خواهد بود که شدت و ضعف آن، بستگی به ضعف و قوّت ایمان افراد و عملکردشان دارد.[۱۵۳]

وعده‌های فریبکارانه

در پی تسلط‍ همه‌جانبه بر افراد

  • قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا[۱۵۹].
  • کلمه لَأَحْتَنِكَنَّ از مادّه "حنک" به مفهوم چانه[۱۶۰] است و برخی نوشته‌اند: "حنک به معنای زیر چانه انسان و غیر انسان است"[۱۶۱]. * و معنای زیر چانه با آیه شریفه مناسب‌تر از معنای چانه است.
  • محققی درباره آن می‌نویسد: "از مفهوم آن، استیلا، تسلط‍‌، احاطه و قراردادن چیزی در تحت اختیار، استفاده می‌شود و در موارد استعمال آن، یا باید همان معنای عضو (زیر چانه) را ملاحظه کرد یا به مفهوم آن به معنای تسلط‍ و استیلا، چنان‌که در فهم و محاوره خاصی از استعمال آن، ملاحظه استیلا و تسلط‍ می‌شود"[۱۶۲].
  • پس مفهوم لَأَحْتَنِكَنَّ، اینکه زیر چانه انسان‌ها را می‌گیرم و بر آنان مسلط‍ می‌شوم و به سوی راه‌های گمراهی و انحرافی می‌کشانم و احتناک و سلطه برای گمراهی از جهت افکار و عقاید فاسد و نظریه‌های گمراه‌کننده یا از جهت رسوخ دادن رذایل اخلاقی و صفات خبیث نفسانی در بین آنان و روحیاتشان، یا از جهت عادت دادنشان به انجام محرّمات، عادت‌ها و خرافات نهی شده؛ و همه آن جهات گمراهی، زمانی که تثبیت شد و در افراد دوام یافت، آنان را مقهور و مغلوب شیطان می‌سازد، همچون لُجام که سوارکار به اسبش می‌زند و به هر طرف و هر راهی که می‌خواهد، می‌برد.
  • مفسری در کتاب تفسیرش دو معنا برای "احتناک" بیان کرده است:
  1. استیلا، یعنی شیطان گفته که بر انسان‌ها مگر عده قلیلی، تسلط‍ و استیلا پیدا می‌کنم؛
  2. به معنای قطع از ریشه، از قبیل احتناك الجراد الزرع که ملخ‌ها وقتی به مزرعه هجوم می‌برند با خوردن ساق و برگ، آن را از ریشه نابود و می‌خشکانند[۱۶۳]. شاید بشود از معنای دومی، معنای سومی را استخراج کرد که شیطان با گفتن آن کلمه، می‌خواهد، بگوید: ریشه همه فضایل انسانی را از بیش‌تر افراد آن، از وجودشان برمی‌دارم و به جای آنها، رذایل اخلاقی و صفات قبیح نفسانی می‌کارم و عقیده فطری توحیدی را از ریشه در وجودشان می‌خشکانم و به جای آن، عقاید و افکار باطل قرار می‌دهم.[۱۶۴]

ساده جلوه دادن خلاف

  • إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ[۱۶۵].
  • کلمه "تسویل" از باب تفعیل و معنای اصلی آن: "قرار دادن چیزی خارج از حق و جایگاهش و قرار دادن آن به عنوان امری سست همراه با تزیین، ظاهرسازی و خوب جلوه دادن آن است. و تسویل یعنی نیکو جلوه دادن و تزیین و خوشآیند کردن آن برای انسان تا انجامش دهد یا بگوید. پس در تسویل، وارونه کردن چیزی بر خلاف آنچه هست و زیباجلوه دادن آن همراه با فریب و غفلت است"[۱۶۶].
  • بعضی در تفسیرشان نوشته‌اند: "کلمه "تسویل" از مادّه "سؤل" (بر وزن قُفل) به معنای حاجتی است که نفس آدمی به آن حریص است و "تسویل" به مفهوم ترغیب و تشویق به اموری که به آن حریص است. و نسبت این امر به شیطان به دلیل وسوسه‌هایی است که در جان انسان می‌کند، و مانع هدایت او می‌شود. جمله "و املی لهم" از مادّه "املاء" به معنای ایجاد طول امَل و آرزوهای دور و دراز است که انسان را به خود مشغول داشته و از حق بازمی‌دارد"[۱۶۷].
  • مفسری درباره تسویل و املا می‌نویسد: "تسویل، به معنای جلوه دادن چیزی است که نَفْس آدمی حریص بر آن است، به طوری که زشتی‌هایش نیز در نظر زیبا شود و مراد از املا، امداد، یا طولانی کردن آرزو است"[۱۶۸].
  • بنابراین، شیطان، در تسویل دو کار انجام می‌دهد،
  1. امور دین و احکام آن را برای افراد، بی‌اهمیت نشان می‌دهد؛
  2. انجام گناهان را که برای ارتکاب آن، جرأت می‌خواهد، با وسوسه‌هایش سست و بی‌اهمیت قرار می‌دهد که به راحتی مرتکب آن شوند[۱۶۹] و از عواقب آن نترسند، لذا در تسویل علاوه بر تزیین، وسوسه سهل‌انگاری، لاابالی‌گری و اهمیت ندادن نیز است.[۱۷۰]

دعوت به زشتی و نادانسته بر خدای سبحان سخن گفتن

  • يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱۷۱].
  • کلمه سُّوءِ اسم مصدر به معنای بدی، و "سَوء" با فتح سین، مصدر به مفهوم حادثه مکروه‌آور یا بلای حزن‌آور[۱۷۲] و ۵٩ بار با فتح و ضَمِ سین در قرآن مجید استعمال شده است.
  • کلمه "فحشا"، از مادّه فحش به معنای عمل و قول بسیار زشت است. برخی اهل لغت می‌نویسند: "معنای اصلی فحش، آنچه قُبحش واضح و معلوم نزدِ عُرف و شرع است، اگر چه در باطن باشد"[۱۷۳].
  • مفسری بر خلاف لغت‌شناسان، می‌نویسد: قوله تعالى: إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ، السوء والفحشاء يكونان في الفعل، وفي مقابلة القول، وبذلك يظهر: أن ما يأمر به الشيطان ينحصر في الفعل الذي هو سوء وفحشاء، والقول الذي هو قول بغير علم[۱۷۴].
  • به نظر آن مفسر عالی‌ قدر، سوء و فحشا در انجام عمل مصداق پیدا می‌کند، در مقابل آن دو، قول بدون علم است که مربوط‍ به زبان است. و از این می‌فهمیم که دعوت شیطان منحصر است در دعوت به عملی که سوء یا فحشا یا سخن گفتن بدون علم و دلیل است.
  • اما سوء و فحشا فقط‍ در اعمال نیست، بلکه شامل اقوال نیز می‌شوند و به دلیل اهمیت آن در قُبح و زشتی بوده که جداگانه ذکر شده است وگرنَه عُموم سوء و فحشا شامل آن نیز می‌شود.
  • مفسری درباره اهمیت نسبت بی دلیل به خدای متعال می‌نویسد: "چون شیطان پس از آن‌که کسی را به سوء و فحشا واداشت (وسوسه و امر کرد)، به او دستور می‌دهد تا چیزی را که نمی‌داند به خدواند نسبت دهد... و چنین نسبتی، تشریع و بدعت و از بزرگ‌ترین گناهان و با علم و عمد، در حدّ کفر است"[۱۷۵].
  • بنابراین آیه شریفه، سه نمونه از تدبیر ولایی شیطان را بعد از تذکر به دشمنی آشکار او، مطرح کرده است و برای افراد عاقل و انسان‌های خردمند، بیان می‌کند که عداوت شیطان چگونه اجرا می‌شود.
  • اما تعبیر از خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ (گام‌های شیطان)، کنایه از اقدام دشمنی او بر افراد، به صورت تدریجی و گام به گام، از مرحله پایین به مرحله بالاتر است. نخست وسوسه به انجام کارهای سوء و بد می‌کند که مرتبه پایین و ضعیف گناه است و بعد از ارتکاب و عادت به آن، امر به فحشا، گناهی که زشتی و قُبح آن، غیر قابل انکار و، حتّی در جوامع غیر متدین نیز، زشت است، مثل دروغ گفتن، دزدی، خیانت در امانت، خلف وعده و... وقتی عمل به فحشا برای فردی عادی شد، شیطان او را وارد مرحله خطرناکی می‌کند و آن افترا بستن به خدای متعال و جعل قوانین تشریعی و انتساب آن به خدای سبحان است.
  • به عبارت دیگر: تشویق به بدعت‌گذاری در دین که موجب کفر است و هدف نهایی شیطان نیز رساندن افراد به همان مرحله است تا موجب عذاب جهنم ابدی برای آنان شود. نحوه بدعت‌گذاری در دین، در آیات مختلفی مطرح شده، مانندِ بت‌پرستی برای تقرب به خدای متعالوَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ[۱۷۶] یا افترا و جعل احکام اسلامیأَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ [۱۷۷] که نتیجه آنها کفر و عدم رستگاریوَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ[۱۷۸] است.
  • مفسری در ذیل آیه شریفه می‌نویسد: "یعنی نخست تمرّد عملی ضعیف و سپس تمرّد عملی شدید در برابر احکام و قوانین شرعی. بدی و زشتی، گاهی در انجام گناهان کوچک است و گاهی در انجام محرّمات و زمانی در ترک واجبات است. مرحله دوم، جرأت تشریعی برای قانون‌گذاری است"[۱۷۹].[۱۸۰]

امر به منکر

  • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۱۸۱].
  • منکر در مقابل معروف است، "پس منکر از اموری است که عقل سلیم آن را نمی‌شناسد، بلکه آن را انکار می‌کند. و معروف، از اموری است که خدای عزوجل و پیامبر و اولیایش آن را می‌شناسند و کتاب خدا نیز آن را می‌شناسد و تثبیت می‌کند. و در مقابل معروف، منکر است و آن چیزی است که عقل سلیم و کتاب و دین خدا، آن را تثبیت نمی‌کنند و یک امر مجهول و ناشناخته است. پس انکار و منکر در مقابل معرفت و معروف هستند نَه اینکه به معنای چیز قبیح و بد باشند"[۱۸۲].
  • بنابراین، طبق آن معنا برای منکر، معنای آیه چنین می‌شود: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از وسوسه‌ها و گام‌های شیطان پیروی نکنید و هر کس از خطوات شیطان پیروی کند، بداند که شیطان به سوی فحشا و چیزی که مورد امضای شارع دین نیست، امر می‌کند و خصوصیت ولایتمداری شیطان این است که به سوی اموری که دین آنها را امضا نکرده، بلکه رد کرده و عقل سلیم نیز آنها را نمی‌پذیرد، دعوت و وسوسه می‌کند.[۱۸۳]

وعده فقر هنگام بخشش

ایجاد ترس و اضطراب

ایجاد کینه و دشمنی بین افراد

  • إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ[۱۹۵].
  • یکی دیگر از خصوصیات ولایتمداری شیطان، این است که می‌خواهد آرامش و روابط‍ سالم بین انسان‌ها را تبدیل به دشمنی و کینه‌ورزی کند تا بِدان وسیله، امنیت و آرامش را که برای بندگی، ذکر خدا و انجام فرایض دینی از جمله نماز لازم است، از بین ببرد و اوقات گران‌بهای افراد را به جای پرداختن آن در کسب کمالات انسانی، صَرف عداوت‌ها کند و از روش‌های مختلف و وسایل گوناگون برای هدف شومش استفاده می‌کند و به دو مورد در آیه شریفه اشاره شده که شراب و قمار هستند، البته منحصر در آن دو نیست و شامل گفت‌گو بین افراد وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا[۱۹۶]، تهمت، سوء ظن و برخورد نامناسب را با بدی جواب دادن و... می‌شود که اکثر آن موارد بر اثر وساوس شیطان برای ایجاد دشمنی بین افراد مسلمان است، افرادی که طبق فرموده قرآن کریم، باید در میانشان عطوفت و مهربانی حاکم باشد مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا [۱۹۷].
  • یکی دیگر از موارد ایجاد دشمنی بین افراد، القا و وسوسه کردن کلمات نامناسب هنگام گفت‌گو با دیگری است: وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا[۱۹۸].
  • کلمه نْزَغُ و مشتقات آن، در ۴ آیهوَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۹۹]؛ وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۲۰۰]؛ وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا[۲۰۱]؛ وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۲۰۲] ذکر شده و معنای اصلی آن، عبارت از: "القای شرّ و فساد در قلب است که به وسیله وسوسه یا کلام یا عملی که از انس یا جن تحقق پیدا می‌کند؛ و از آثار نزغ، اغوا (فریب) و طعن و به فساد کشاندن و تحریک کردن است"[۲۰۳].
  • بنابراین، نزغ شیطان، همان القائات شر و فسادآوری است که در افکار و قلوب مسلمانان خطور می‌دهد که به همدیگر بگویند تا بِدان وسیله در بین آنان فتنه و عداوت ایجاد کند و آرامش محیط‍ زندگی را مختل سازد که موجب سلب آرامش روحی شده و در نهایت آنچه نیاز عبادت و بندگی به محیط‍ آرام است، از بین ببرد. لذا یکی از ویژگی‌های ولایت شیطان، ایجاد درگیری در بین افراد مخصوصاً زن و شوهر است تا محیط‍ سالم و آرام خانه را از بین برده و در نتیجه آرامش روانی که لازمه نیاز یک فرد مسلمان برای انجام وظیفه دینی و تکامل روحی است، از بین ببرد. زن و شوهری که ازدواجشان برای کامل شدن بُعد روحی - دینی آنان است و باید همدیگر را بر دینداری و نیکی‌ها تعاون کنند: وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى[۲۰۴]؛ پس رد و بدل شدن کلمات زشت و ناسزا در بین افراد و نداشتن ادب کلامی بین آنها، حاکی از وجود نزغ شیطان و تسلط‍ او بر آنان است که در واقع صحنه‌گردان نزاع‌های لفظی و فیزیکی بین دو فرد مسلمان، شیطان و عداوت اوست که از طریق زبان‌های آنان بروز کرده است.[۲۰۵]

راهنمایی به سوی عذاب سوزان جهنم

  • كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ[۲۰۶].
  • جمله كُتِبَ عَلَيْهِ بر شیطان نوشته شده و مقرر شده، که مفسری آن را به لوح محفوظ[۲۰۷] تفسیر کرده، یعنی در لوح محفوظ‍ ثابت شده است.
  • وقتی فردی از دیگری کینه داشته باشد، نهایت کاری که می‌کند و بدان وسیله عقده درونی خود را التیام می‌دهد که البته گذرا است و به‌دنبال آن برای بسیاری افراد، پشیمانی است، سوزندان جسم او و جدا کردن بین آن و روح او است که حرارت آن زودگذر است، اما دشمنی شیطان با انسان‌ها در جسم و روحشان است، مخصوصاً روح آنان که سعی و تلاش گسترده‌ای دارد که جان و روح افراد را به سوی آتش سوزان جهنم بکشاند، به حدی سوزان است که فرد مطیع شیطان در جهنم سوزان، حاضر است، همه فرزندان و افراد روی کره خاکی را فدا سازد تا از آن رهایی یابد یا اگر همه زمین پُر از طلا باشد، همه آنها را فدیه آزادی از آتش سوزان جهنم بدهد!إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ [۲۰۸].
  • بنابراین، یکی دیگر از خصوصیت‌های ولایتمداری شیطان این است که افراد تحت لوای خودش را با انواع حیله‌ها و دسیسه‌ها به صورت وسوسه و القای مخفیانه مطالب در قلوب و اذهان، به سوی عقاید باطل و ارتکاب گناهان سوق می‌دهد تا بدان وسیله جهنمی شوند و در آتش سوزان آن بسوزند.[۲۰۹]

اعلان بیزاری از پیروانش

  • كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ[۲۱۰].
  • یکی دیگر از خصوصیت‌های بارز ولایت شیطان، این است که از پیروانش در مواقع حسّاس که به هدفش نایل آمد و آن رساندن افراد به آخرین مرحله شقاوت و کفر است، و مراقبت شدید در حفظ‍ آن تا لحظه مرگشان، در آن موقع از آنان اعلام بیزاری می‌کند و از آنها با حالت نفرت دور می‌شود، کسی که قرین و همراه‌شان بود و آنان را در همه مراحل زندگی، جهت‌دهی فکری و عملی می‌کرد، در زمان حسّاس مردن، به حال خود رها می‌کند و دور می‌شود. بر خلاف ولایت خلیفه الهی که در آن لحظه حسّاس، یاور و همراه دوستان و پیروان حقیقی خود بوده و به جای اعلان بیزاری، با مهربانی و رضامندی از آنان، استقبال می‌کند.[۲۱۱]

خوارکننده انسان

کید ضعیف

  • الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا[۲۲۰].
  • کلمه كَيْدَ در صورت مذموم به معنای حیله و مکرکردن است و در صورت ممدوح به مفهوم تدبیر.
  • بعضی مفسرین در تفسیر "ضعف کید شیطان" می‌نویسند: "ظاهر است که ضعف کید شیطان در مقابل سبیل خداست و منافاتی ندارد که در برابر افراد مطیع هوای نَفْس (نامشروع)، توانا باشد"[۲۲۱]؛ "و امّا کید شیطان و اتباع و اولیایش اگر چه بسا بسیار بزرگ است، در قرآن می‌فرماید: وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا[۲۲۲]، و نیز: وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ[۲۲۳]، ولی در مقابل مشیت حق بسیار ضعیف و ناچیز است. باید پناه برد به‌خدا و از او نصرت‌طلبید و با اینها مقاتله کرد؛ به‌علاوه چون مکر و کید اینها بر باطل است و باطل ثَبات و بقا ندارد، بی‌مغز و پوک است، ضعیف است"[۲۲۴]؛
  • انما وصف‌ ‌تعالي‌ كيد الشيطان‌. بالضعف‌ لامرين‌: أحدهما: لضعف‌ نصرته‌، لأوليائه‌ بالاضافة ‌إلي‌ نصرة اللّه‌ المؤمنين‌-‌ ذكره‌ الجبائي‌-‌ و ‌قال‌ الحسن‌: أخبرهم‌ أنهم‌ سيظهرون‌ ‌عليهم‌، فلذلك‌ ‌کان‌ ضعيفاً؛ الثاني: لضعف‌ دواعي‌ أوليائه‌ ‌إلي‌ القتال‌ بأنها ‌من‌ جهة الباطل‌ إذ ‌لا‌ نصير ‌لهم‌. و انما يقاتلون‌ ‌بما‌ تدعو إليه‌ الشبهة. و المؤمنون‌ يقاتلون‌ ‌بما‌ تدعو إليه‌ الحجة[۲۲۵].
  • اما جای شبهه و انکار نیست که عده‌ای دارای ایمان قوی و همت عالی هستند و به راحتی در برابر دشمن قوی، ایستادگی کرده و می‌جنگند و در فدا ساختن جانشان در راه خدا ترسی ندارند، در مقابل دشمن درونیشان نیز قوی هستند و حیله‌ها و وسوسه‌های شیطان برای آنان، سست و ضعیف است؛ زیرا با داشتن تقوای حقیقی، خدای متعال پشتوان‌شان بوده و مسیر پیمودن تکامل را برای‌شان آسان و موانع را در مقابل آنها هرچند وساوس گوناگون شیطانی باشد، ناچیز و سست می‌کند:وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا[۲۲۶]؛ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى[۲۲۷].[۲۲۸]

عوامل زمینه‌ساز ولایت شیطان

روگردانی از یاد خدای مهربان

شرک

  1. مرجِع خدای متعال است، یعنی کسانی که به خدای سبحان شرک می‌ورزند، شرک آنان موجب تسلط‍ شیطان می‌شود[۲۳۸]؛
  2. عده‌ای از مفسرین نوشته‌اند: "باء در "به" باء سببیه است و ضمیر به شیطان برمی‌گردد"[۲۳۹]. پس بنابر آن نظریه، عامل سلطه، ولایت‌پذیری و انتخاب ولایت شیطان خواهد بود که منجر به شرک می‌شود و دوستدار منش و رفتار شیطان بودن، عامل سلطه است نه شرک، بلکه شرک نتیجه تبعیت از شیطان است و معنای آیه چنین می‌شود: سلطه شیطان بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیده‌اند، آنان که به سبب اطاعت از شیطان، به خدای سبحان مشرک شده‌اند و به جای او، شیطان را ولی خود برگزیده‌اند.

سنگدلی

  • فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۲۴۱].
  • کلمه قَسَتْ از مادّه "قسی" به معنای: "صلابت و سختی شدید در مقابل آن لینت و نرمی است، خواه در موضوعات خارجی باشد، یا در معنویات"[۲۴۲]. پس قلب قاسی یعنی قلبی سخت که نرمی در آن نیست و علامت وجود نرمی، تذلل، خشوع و خضوع در پیشگاه الهی است.
  • اگر چه ظاهر آیه شریفه در مقام بیان علت عدم تضرع است که آن دو چیز است، قساوت قلب و تزیین شیطان، با ذکر قساوت قلب به عنوان علت اول، حاکی از این است که قساوت قلب زمینه‌ساز فریب خوردن از تزیین شیطان شده است. پس قساوت قلب، یکی از عوامل زمینه‌ساز ولایت شیطان خواهد بود؛ یا اینکه قساوت قلب حاکی از نتیجه تزیین و ولایت شیطان باشد که گناهان را به فرد گناهکار زیبا و جذاب نشان می‌دهد و هنگامی که مرتکب آن شد، قلب نورانی و صفای باطنی خود را، سیاه و آلوده می‌کند و تکرار و اصرار بر گناهان موجب کدورت، سیاهی، ظلمت و قساوت قلب و روح می‌شود که در آن حالت، تسلط‍ شیطان و ولایتداری آن شدید شده و امکان خروج از آن ولایت سخت می‌شود. و مؤید آن، حدیثی است که نقل شده است: «عَنْ رَسُولِ الله (ص) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ كَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَی قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا وَ إِنْ هُوَ لَمْ يَتُبْ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كَانَ الذَّنْبُ عَلَی الذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَی السَّوَادِ حَتَّی يَغْمُرَ الْقَلْبَ فَيَمُوتُ بِكَثْرَةِ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَی: بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۲۴۳]»[۲۴۴].
  • مفسری در ذیل آیه شریفه می‌نویسد: "قساوت قلب به معنای سنگدلی، مقابل نرمی است و این است که آدمی چنان سخت‌دل شود که از مشاهده مناظر رقّت‌آور و شنیدن سخنانی که معمولاً شنونده را متأثر می‌کند، متأثر نشود. بنابراین، معنای آیه چنین می‌شود: آنان در مواقع برخورد با نایملات و بلیات نیز به سوی پروردگار خود رجوع نکرده و در برابرش تذلل ننموده‌اند و دل‌هایشان تحت تأثیر قرار نگرفته، همچنان سرگرم اعمال شیطانی خود شدند، اعمالی که آنان‌ها را از یاد خدای سبحان غافل ساخت و به اسباب ظاهری اعتماده کرده، پنداشتند اصلاح امورشان همه بستگی به آن اسباب دارد و آن اسباب مستقل در تأثیر هستند، بلکه از غروری که در مغزشان ایجاد شده بود، می‌خواستند با نیرو و تدابیری که برای رفع موانع و منافیات زندگی اندیشیده بودند، پریشانی خود را برطرف سازند، و همین سرگرمی به اسباب طبیعی، آنان را از تضرع در درگاه الهی بازداشت"[۲۴۵] و قلب‌های‌شان را سخت و قسی کرد.
  • نکته آخر درباره آیه مذکور، اینکه منظور از بَأْسُنَا، بلاها و گرفتاری‌های است که در حدّ شدید که منجر به قطع امید از همه اسباب ظاهری باشد، نبوده، زیرا همه افراد چه موحد و غیرموحد هنگام گرفتاری و سختی‌های غیر قابل علاج با اسباب ظاهری، رو به پیشگاه الهی می‌آورند و با تذلل، خضوع و خشوع از او درخواست رفع آن می‌کنند، که یک امر فطری همگانی است.[۲۴۶]

فخرفروشی، بخل و خودنمایی

ربا

  • الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا[۲۵۱].
  • به طور کلی، با بررسی آیه شریفه و آیات مذکور در عنوان قبلی، آنچه زمینه‌ساز سلطه شیطان می‌شود، حُبّ دنیا و به طور اخص و شاخص، حُبّ مال است که شیطان از جهات گوناگون با انواع وسوسه‌ها، از آن سوء استفاده می‌کند و بدان وسیله بر افراد مال‌دوست، مسلط‍ می‌شود، یا وسوسه به بخل یا انفاق ریایی یا اگر فردی خیلی مقید به دین باشد، تحریک او برای جمع‌آوری مال حلال و افراط‍ و صرف بیش‌تر اوقات گران‌بهای خود به کسب مال است. و یکی از حیله‌های او، سوق دادن افراد مالدوست به مال‌اندوزی از طریق رباست و هنگام مواجهه با نهی الهی از آن، همچون شیطان به مجادله با دستور الهی قیام، و به جای ترک عمل ربا، آن را توجیه شیطانی می‌کنند که: هیچ تفاوتی بین داد و ستد با ربا نیست! و ما کارِ خلافی انجام نمی‌دهیم! و برخی افراد رباخوار امروزی، توجیهات دیگر شیطانی بر آن افزوده و بدان توجیهات، به راحتی مرتکب ربا می‌شوند![۲۵۲]

نداشتن ایمان واقعی

  • إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۲۵۳].
  • معنای ایمان را در بخش دوم مطرح کردیم. در آیه شریفه بی‌ایمانی یکی از عوامل مهّم زمینه‌ساز ولایت شیطان ذکر شده است و با بررسی آیات وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا * وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا[۲۵۴] و از حالات و اعمال افراد مسلمان، معلوم می‌شود مراد از آن، ایمان حقیقی است نَه صِرف ایمان ادعایی. به عبارت دیگر: ایمان به معنای تصدیق است که به دو صورت محقَّق می‌شود: تصدیق گفتاری، تصدیق عملی؛ و آن ایمانی، تام و کامل خواهد بود که دارای هر دو قسم باشد و نبود هر کدام، مُخل به داشتن ایمان حقیقی و زمینه‌ساز سلطه شیطان و جنود او خواهد بود. و اطلاق آیه شریفه، شامل عدم ایمان کلی و جزئی است و افراد بی‌ایمان به برخی اصول یا فروع دینی هرچند یک مورد را نیز شامل می‌شود.[۲۵۵]

کفر

  • أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا[۲۵۶].
  • کلمه تَؤُزُّهُمْ از مادّه "ازّ" به معنای تحریک شَدید است.
  • کفر و انکار پروردگار عالَم و روز قیامت یکی دیگر از عوامل سلطه کامل و همه‌جانبه شیطان و جنود اوست که دیگر لازم نیست آنان را به گمراهی و کفر سوق دهند، بلکه آنچه هدف شیطان بوده، به آن رسیده و فقط‍ یک چیز باقی مانده و آن تحریک شَدید آنان به عِصیان و فساد است.
  • لذا محققی می‌نویسد: "چون کافران، محجوب از حق و در حیرت و گمراهی غوطه‌ور هستند، نیاز به گمراه کردن‌شان نیست، فقط‍ شیاطین آنها را به هیجان در می‌آورند و به عِصیان و فسادکردن تحریک می‌کنند"[۲۵۷].[۲۵۸]

پیروی از سنّت‌های پیشینیان بدون تعقل در آنها

تبذیر

  • وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا[۲۶۱].
  • کلمه تَبْذِير و مُبَذِّرِين از مادّه "بذر" به معنای تفریق و پراکنده کردن است، و بیش‌تر در پراکنده کردن دانه‌های زراعی برای کشاورزی استعمال می‌شود؛ لذا در برخی کتاب‌های لغت قرآنی آمده است: "تبذیر به معنای تفریق و اصل آن از بذر، پاشیدن (دانه‌های زراعی) است، بعداً به طور استعاره به آن‌که مال خویش را ضایع می‌کند، مُبَذِّر گفتند"[۲۶۲].
  • فرق تبذیر با اسراف، اینکه تبذیر پراکنده کردن مال بدون نظم و فایده صحیح است و اسراف، تجاوز از حدّ معقول شرعی و عُرفی است.
  • بعضی با نقل قول دیگران، نوشته‌اند: "تبذیر، انفاق مال در غیر حق و در باطل است هرچند به مقدار یک مُدّ باشد"[۲۶۳].
  • مفسری دیگر می‌نویسد: "تبذیر پراکنده کردن توأم با اسراف است و اصل آن پراکنده کردن است، همچنان که بذر (دانه) پراکنده می‌شود الاّ اینکه تبذیر در جایی است که بر روش افساد و نادرست (ظالمانه) باشد، اما به آنچه در راه درست و برای اصلاح باشد، تبذیر گفته نمی‌شود، مانند پراکنده کردن دانه برای کشاورزی"[۲۶۴].
  • به عبارت دیگر: تبذیر صَرف مال در راه حرام و اسراف، تجاوز از حد در حلال است.
  • از معنای لغوی و تفسیری کلمه "تبذیر" استفاده می‌شود که تبذیر دو قِسم است: انفاق بیش از حد و در زمان واحد که موجب تمام شدن مال می‌شود و برای دیگران که درخواست کمک دارند، چیزی باقی نمی‌ماند که این قسم مرادف با معنای اسراف خواهد بود، لذا اکثر ترجمه‌ها، آن را اسراف ترجمه کرده‌اند. قِسم دوم، انفاق متکبرانه و در راه باطل و برای ایجاد شر و فساد است نَه برای صلاح و اصلاح امور. انفاق پیامبر اکرم (ص) از قسم اول بوده که هر چه را نزد آن حضرت از اموال بوده، در یک زمان، انفاق می‌کرده و نزد کسان دیگری که درخواست کمک می‌کردند، شرمنده می‌شدند. لذا خدای سبحان از آن‌گونه انفاق نهی کرد. یا اینکه گفته شود: مراد از تبذیر همان معنای معروف انفاق در باطل باشد که عمل شیطان بوده و نهی از آن حضرت، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است، مانندِ نهی آن حضرت از بی احترامی به پدر و مادرش با توجه اینکه آنان قبل از بعثت آن حضرت، وفات کرده بودند: فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۲۶۵]، پس نهی آن حضرت از بی‌احترامی، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است.
  • مفسرین درباره إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ می‌نویسند: "در [میان مردم] عرب به کسانی که همدیگر را در مسافرت، همراهی می‌کنند، می‌گویند: اخو السفر (برادر سفری)، لذا کسانی که اسراف می‌کنند، از شیاطین پیروی کرده و راه و روش آنها را می‌روند"[۲۶۶]؛ "وجه برادری مُبَذِّرین با شیطان‌ها این است که مُبَذِّرین و شیطان از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو برادر مهربان هستند"[۲۶۷]؛ اخ: به کسی اطلاق می‌شود که در جهتی شریک دیگری باشد، چون نسب و برنامه کار و عقیده... و کسی که مُبَذّر است، و برنامه زندگی او تفریق امور و پراکندگی است؛ در حقیقت انحراف از حق پیدا کرده، و روی همین جهت در جاده اخوان شیاطین قرار دارد.[۲۶۸]

گفتار غیر مؤدبانه و ناپسند

  • وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا[۲۶۹].
  • سخنان توأم با خشونت، اهانت، ناسزا و غیر مؤدبانه زمینه‌ساز سلطه شیطان هستند، لذا عدم مراقبت در گفتار و عمل کردن به وسوسه و القائات شیطان در گفت‌وگو با دیگران، موجب ولایت‌پذیری از ولایت شیطان می‌شود و آیه شریفه به یک نمونه از خطاهای گفتاری اشاره کرده است که با توجه به خطاهای گوناگون زبان، هر نوع گناهِ زبانی مانندِ دروغ، تهمت، غیبت و... نیز زمینه‌ساز ولایت شیطان هستند.
  • بنابراین، برای هر برخوردی با دیگری، دو گفتار متفاوت وجود دارد، مانند بیرون ‌کردن فردی از محیط‍ کار یا منزل، با دو روش و گفتار متضاد مؤدبانه و غیر مؤدبانه می‌شود او را بیرون کرد. کلمات غیر مؤدبانه، موجب ایجاد کدورت و کینه بین آن دو می‌شود و شیطان آن دو را بدان وسیله، به مراحل شدید دشمنی سوق می‌دهد، اما برخورد مؤدبانه هر نوع زمینه سوء استفاده شیطانی را از بین می‌برد.[۲۷۰]

دروغ

  • هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ[۲۷۱].
  • مفسری در ذیل آیه شریفه درباره کلمات أَفَّاكٍ أَثِيمٍ می‌نویسد: "أَفَّاك به معنای کذّاب است و اصل کلمه افک به مفهوم زیروروکردن و برگرداندن است و أَفَّاك (صیغه مبالغه) به معنای کسی است که بسیار قلب می‌کند و اخبار را از طرف راست به طرف دروغ برمی‌گرداند. و کلمه أَثِيم به معنای عامل کار زشت است؛ وقتی می‌گویند: "اَثم، یأثم، اثما" که عاملی عمل زشتی را مرتکب شده باشد... و اما اینکه فرمود: شیطان‌ها بر هر أَفَّاكٍ أَثِيم نازل می‌شوند؛ زیرا آنها هیچ‌کاری جز جلوه دادن باطل به صورت حق و زینت دادن عمل زشت، ندارند و معلوم است که جز بر أَفَّاكٍ أَثِيم، هم نازل نمی‌شوند"[۲۷۲].
  • دروغگویی، یعنی خبر دادن از اموری که واقعیت ندارد، از مواردی است که موجب تسلط‍ شیطان می‌شود، لذا در احادیث از دروغ شوخی نیز نهی شده: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّی يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ»[۲۷۳]، و علت نهی از دروغ غیر جدّی، به دلیل توجه به قُبح آن بوده و در صورت گفتن، چه بسا منجر به دروغ جدّی شود و آن نیز موجب جرأت بر دیگر موارد دروغ شده و در نتیجه شیطان بر او مسلط‍ شده و هر چه خواست به او القا می‌کند و او نیز آن القائات کذب را به راحتی به زبان می‌آورد و مرتکب انواع دروغ برای اهداف مختلف از جمله کسب مال نامشروع که نقش اساسی در سرنوشت افراد دارد، می‌شود".
  • بنابراین، دروغ گفتن دارای مراحلی است که هر مرحله از آن موجب پرداختن به مرحله بالاتر می‌شود و هر مرحله ضعیف، همچون شوخی آن، سبب زمینه‌سازی برای سلطه شیطان شده و آن نیز منجر به سوق دادن به مرحله دروغ جّدی در حدّ یکی یا دو مورد می‌شود و با ارتکاب به آن مقدار محدود و جرأت بر گفتن آن، موجب عادی شدن دروغگویی شده و بر اثر آن زمینه تسلط‍ شیطان در همه جوانب دیگر زندگی، اعمال، حالات، کردار، کسب مال و... فراهم می‌شود.[۲۷۴]

مجادله غیر عالمانه

  • وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ[۲۷۵].
  • جدال‌گرایی یکی از صفات انسان است: وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا[۲۷۶]؛ غفلت از کاربرد صحیحش، موجب می‌شود شیطان از آن طریق وارد شده و زمینه سلطه خود را بر افراد فراهم سازد.
  • آیه شریفه به طور ضمنی می‌فهماند که افراد، مراقب مناظره و جدال‌های علمی خود باشند و قبل از مجادله، دانش لازم را در موضوع مورد مناظره کسب کنند، مخصوصاً در امور دینی و معنوی، هر سخنی را نگویند، که شیطان در کمین است تا کلمات باطل را به اذهان افراد القا کند و آنان نیز بدون توجه به صحت و نادرستی آن، به علت نداشتن اطلاعات کافی، فقط‍ برای اظهار داشتن فضل و دانش مطرح کنند و ناخواسته به جدال باطل شیطانی سوق داده شوند و زمینه سلطه شیطان را بر خود فراهم سازند.
  • إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۷۷].
  • در قسمت آخِرِ آیه شریفه آمده که: شیطان با وسوسه‌هایش در اذهان و قلوب شما، القا می‌کند که درباره خدای سبحان، چیزهایی که نمی‌دانید، بدون اینکه در پی صحت آن باشید و بدون تأمل در کتاب او و مراجعه به عالمان دین، نسبت دهید. در آیه دیگری به یک مورد اشاره و از آن نهی شده است: وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۲۷۸]؛
  • عده‌ای بدون دلیل شرعی و از روی هوای نَفْس، برخی چیزها را حلال و بعضی دیگر را حرام می‌کنند؛ آن حالتْ زمینه تسلط‍ شیطان شده و چه بسا افرادی را به مراحل خطرناکی همچون: ادعای نبوت یا امامت و قطب بودن و... بکشاند، لذا حتّی اگر دلیل نیز موافق گفته او باشد و آن شخص از روی هوای نفس و جسورانه و خودسرانه، حکمی را صادر کرده باشد، همان گفته بدون دلیل با آن حالت، موجب زمینه‌سازی ولایت شیطان می‌شود.
  • مفسری در این باره می‌گوید: "اگر کسی عادت کرد جاهلانه سخن بگوید، یعنی در مطالب عقلی چیزی بگوید یا بنگارد و در مطالب نقلی چیزی را که سند ندارد، بازگوید، هر چند ابتدا تنها در مسائل عادی، چنین عمل کند، ولی به تدریج عادت می‌کند در مسائل اعتقادی و دینی نیز چیزی را که نمی‌داند، به خدا و پیامبر او (ص) نسبت دهد"[۲۷۹].[۲۸۰]

نجوا

  • إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۲۸۱].
  • نجوا عبارت از سخنان آهسته و درِگوشی است و مستفاد از آیه شریفه این است که در حضور دیگران باید از آن پرهیز شود؛ زیرا سبب ناراحتی و ایجاد شُبهه برای افراد مؤمن می‌شود و به نحوی موجب آزار آنان می‌گردد.
  • در قرآن مجید، نجوا به دو صورت تقسیم شده، یک قِسم برای امر خیر و نیک که در آیه‌ای می‌فرماید: در بیش‌تر نجواها خیری نیست، مگر اینکه برای صدقه دادن، انجام معروف و اصلاح بین مردم باشد لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا [۲۸۲]؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۲۸۳].
  • قِسم دیگر، نجوا برای گناه و ایجاد دشمنی و نافرمانی از ولی حق آمده استأَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۲۸۴].
  • بنابر مستفاد از بعضی آیات قرآن، نجوا در حضور دیگری یکی از مواردی است که می‌تواند زمینه‌ساز نفوذ شیطان و تسلط‍ او شود؛ و موجب سوءظن دیگران و کدورت که شیطان در پی ایجاد آنها است، گردد، لذا باید از آن اجتناب ورزید، مگر اینکه در موارد ضرور و برای اصلاح بین افراد و انجام کار خیر باشد.[۲۸۵]

دنیاگرایی و تبعیت از هوای نفس نامشروع

پیروی از گام‌های ابتدایی شیطان

  • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۲۹۳].
  • یکی از مواردی که خُطُوَاتِ الشَّيْطَان محسوب می‌شود، خرافه‌گری و اعتقاد با آن است. خرافه عبارت است از: "اعتقاد به چیزی که حق و واقعیت داشتن و خیر و شر بودن آن، غیر معلوم باشد"[۲۹۴] و طبق احادیث وارد شده[۲۹۵]، خُطُوَاتِ الشَّيْطَان شامل سوگندها و نذرهای غیر مشروع می‌شود.
  • مفسرین درباره آن می‌نویسند: "خُطُوات شیطان، طبق احادیثی عبارت از اعمالی است که به عنوان تقرب [به خدای سبحان] به‌جا آورده می‌شود، ولی از نظر شرع مقدس، موجب تقرب نیستند"[۲۹۶]. "گام‌های شیطان، تیرگی فکر و تاریکی راه است که برای هر عَصر و مِصری (شهری)، به صورت‌های گوناگون ظهور می‌کند و هیچ کس را در هیچ حال رها نمی‌کند، مگر کسی که مورد عنایت خاصّ الهی قرار گیرد"[۲۹۷].
  • مفسری درباره خُطُوَات می‌نویسد: "آن جمع "خطوه" به معنای قدم است و مراد از آن راهی است که محل آمد و رفت باشد، در صورتی که رهگذر مؤمن و راهش ایمان باشد، به ناچار مراد از جای گام‌های شیطان، یک روش شیطانی در راه ایمان خواهد بود، و چون بر مؤمن واجب است که به تمام معنا، تسلیم و منقاد خداحکیم) باشد، پس هر راهی را که بدون تسلیم بپیماید، گامهای شیطانی است و پیروی از آن، قدم در جای قدم شیطان، گذاشتن است"[۲۹۸].
  • بنابراین، گام‌های شیطان، شامل همه مواردی که سبب نفوذ اولیه او است، می‌شود، در اعتقادات نظری و عملی، مسائل زندگی فردی و اجتماعی، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و روابط‍ افراد با یکدیگر که شیطان با وسوسه و القائات در اذهان و قلوب افراد سعی در ایجاد اولین نقطه و خطِّ انحرافی به مقدار ناچیز آن می‌شود که اگر به هدفش نایل آمد، دیگربار با تلاش همه‌جانبه آن را گسترش می‌دهد، لذا گام‌های شیطان دارای مراحل مختلفی بوده، و به صورت گام‌های اولیه، میانه و نهایی است. پس اگر شیطان در مرحله نخست موفق شد، وارد مرحله میانه شده و بعد از آن، گام نهایی. البته گاهی اتفاق می‌افتد شیطان بر اثر غفلتی که برای فردی حاصل شده، بدون طی آن مراحل، وارد مرحله نهایی شده و او را به سِیر نهایی گمراهی سوق می‌دهد که در ذیل عنوان قبلی به آن اشاره شد.[۲۹۹]

حُبّ شهوات

  • زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ[۳۰۰].
  • امور مادّی زینت شده، از عواملی هستند که زمینه‌ساز سلطه شیطان بر افراد ظاهربین و فریفته آن زینت‌ها شده، به جای اینکه هدف و مقصد افراد، کسب کمالات ماندگار معنوی باشد، در پی کسب کمالات زودگذر مادی که در این برهه بر همه آشکار است، از قبیل کسب موقعیت اجتماعی، شغل مناسب با درآمد بالا، ماشین مدل بالا و شیک، منزل، همسر، مال و املاک و فرزندان است که آیه شریفه به نحوی به همه آنها اشاره کرده، ولی در آن زمان به جای پول کاغذی، طلا و نقره رایج بوده و به جای ماشین نیز، اسب و شتر.
  • بنابراین، شیطان نیز از همان طریق وارد شده و افراد را به سوی بیراهه و توجه کامل به کسب امور مادّی زودگذر و دلخوش شدن به آنها کرده تا بدان وسیله آنان را از کسب کمالات معنوی غافل و در نهایت بدون زاد و توشه سفر آخرت، راهی عالَمِ آخرت شوند: قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ[۳۰۱]؛
  • و سرّ تزیین آنچه در روی زمین است، در قرآن مجید بیان شده که برای آزمایش افراد بوده است: إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا[۳۰۲].
  • و درباره فلسفه وجودی شیطان و تزیین او نیز برای امتحان بیان شده است: وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ[۳۰۳].
  • انسان چون دوستدار خودش است، کم‌تر حاضر است به عیب‌های خویش و آنچه متعلق به خودش است، بپردازد و همواره در مقام دفاع از خود و کارهایش برمی‌آید. همان دوست داشتن افراطی، زمینه تسلط‍ و نفوذ شیطان در افکار و اذهان افراد می‌شود و موجب خوب و زیبا بودن عمل و افکار بدشان نزد خودشان شود:أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا[۳۰۴].
  • انسان وقتی دوستدار خود بود، دوستدار آنچه متعلق به خودش است از قبیل همسر، اولاد، اموال منقول و غیرمنقول خواهد بود و شیطان نیز از همان راه وارد عمل شده و وسوسه می‌کند تا برای کسب آن امور مادّی از طریق نامشروع یا مشروع و حرص بر صَرف اوقات بیش‌تر در کسب آن می‌کند تا بِدان وسیله عمر گرانبهای افراد صَرف کسب امور زودگذر دنیوی شود و از کسب کمالات ماندگار معنوی محروم گردند. و فقط‍ شیطان به آن مقدار اکتفا نکرده و به دیگر مسائل وابسته به امور دنیوی نیز سوق می‌دهد، مانندِ لهو و لعب، حرص بر افزون‌طلبی، کبر، عُجب، حسادت، فخرفروشی، اسراف، تبذیر و دیگر صفات ناپسند، که از آثار مخرب و زیان‌آور توجه همه‌جانبه به زینت‌های دنیوی و غفلت از استفاده صحیح و جهت‌دار الهی از آنهاست: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ[۳۰۵].
  • شیطان یکی از جاهایی که زمینه نفوذ را مناسب می‌بیند، برخورد با نامحرم در جای خلوت است که با تزیین شهوت، آن دو را به سوی ارتکاب گناه سوق می‌دهد و خودش به حضرت نوح (ع) سفارش کرده که هنگام خلوت، به یاد او باشند که در حال وسوسه‌کردن است: «اذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَدٌ»[۳۰۶].
  • البته زینت‌های الهی از جهت احکام به دوگونه است: حلال و حرام، که در آیه شریفه به حلال آنها اشاره شده است: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۳۰۷]؛
  • اما تزیین شیطان، تزیین باطل‌گونه و انحرافی است، تزیین الهی، تزیین حق است که باید درحدّ اعتدال از آن بهره‌مند شد و اسراف نکرد، ولی تزیین شیطان، باطل و به صورت اسراف و زیادروی و حریص بر مشروع آن یا به انحراف کشاندن، گمراه کردن و سوق دادن افراد به انجام گناهان با سوءاستفاده از تزیینات الهی است. پس همچنان که در هوای نَفْس، مشروع و نامشروع وجود دارد، و خواهش‌های نامشروع مذمت و از مشروع آن ممدوح شده، زینت‌های دنیوی نیز مشروع و نامشروع دارد[۳۰۸].[۳۰۹]

شراب، قِمار و بت‌پرستی

  • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۳۱۰].
  • بر فراوانی از انسان‌ها، حس‌گرایی غلبه دارد، لذا در پی موجودی حسی بوده، تا او را ببینند وبپرستند. شیطان نیز از آن نقطه ضعف سوءاستفاده کرده و افراد حس‌گرا را به بت‌پرستی سوق می‌دهد. * همچنین عده کثیری در پی لذات آنی و نقدی و نیز خواهان کسب ثروت بدون زحمت و رنج بوده، لذا شیطان آنان را وسوسه کرده و به سوی لذت‌های آنی مانند شراب، فحشا و کسب درآمد بی‌زحمت نامشروع، مثل قمار می‌کشاند و سرّ آن به دلیل عجول بودن بسیاری از انسان‌هاست که خدای متعال می‌فرماید: وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا[۳۱۱]؛
  • پس اکثر افراد، عجول هستند و آن صفت ناپسند را در کنترل خود در نیاورده‌اند، لذا حاضر نیستند از لذات زودگذر نامشروع، دست بردارند تا به لذات ماندگار آخرت برسند و هنگامی متوجه می‌شوند که امکان جبران آن نیست و جز پشیمانی جانکاه، راهی پیش‌رو ندارند.[۳۱۲]

کسب مال حرام و تربیت نادرست فرزندان

گناهان و امراض باطنی

خواهان سعادت و کمال نبودن

  • قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۲۵].
  • یکی از عوامل زمینه‌ساز ولایت شیطان، لااُبالی‌گری و اهمال‌کاری در سرنوشت خود است که نمی‌خواهند، همانند افرادی، هدفی عالی و والا داشته باشند و به سرنوشت و عاقبت، سعادت و کمال خود، اهمیت نداده و همچون افراد سرگردان و حیران، روزها، ماه‌ها و سال‌های عمر خود را با بطالت به پایان می‌برند، یا فقط‍ در فکر مسائل مادّی و بهره‌مندی هر چه بیش‌تر از آنها هستند و اهداف صرف مادّی زودگذر را بر اهداف ماندگار ترجیح می‌دهند، اهدافی که با کمی دقت، درمی‌یابیم شیطانی بوده و از اهداف انسانی فاصله‌ای همانند مسافت بین مشرق و مغرب دارد. یا اینکه نسبت به مسائل مادّی، بی‌تفاوت هستند و در مسائل کمالات انسانی نیز اراده و همتی ندارند. در آن حال شیطان و جنود او، دام خود را بر سر راه‌شان قرار می‌دهند و آنان را گرفتار می‌کنند و به آنها می‌گویند: اکنون که در پی کمال، سعادت، بهشت ابدی و قرب الهی نیستید، پس شما را به سوی شقاوت و جهنم سوزان می‌بریم. و آنان را به سوی مسائل مادّی سوق می‌دهند یا به حالت رکون، اوهام و عادات روزمّره زندگی، لهویات و تفریحات غیر سالم بیهوده یا نامشروع، دلخوش می‌کنند.
  • مفسری در ذیل آیه شریفه می‌نویسد: "کلمه "استهواء" به معنای خود را ساقط کردن و پایین آوردن، و وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا کنایه از گمراهی و ترک هدایت است؛ چون لازمه هدایت به حق، واقع شدن در صراط‍ مستقیم، یا شروع در پیمودن آن است، و ارتداد و برگشتن به عقب، لازمه‌اش نپیمودن آن راه و برگشتن به پشت سر است، و معلوم است که چنین عملی گمراهی است... اینکه خدای متعال فرمود: كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ...، مثال زده است به انسان متحیری که در کار خود سرگردان است و درباره سعادت خود، عزم راسخی ندارد و لذا برترین راه سعادت و راه مستقیم رسیدن به هدف را که قبل از او نیز کسانی آن راه را پیموده و به هدف رسیده‌اند، ترک می‌کند، آن‌گاه حیران مانده، شیطان‌ها محاصره‌اش کرده و به سوی پَستی (شقاوت) و هلاکت می‌خوانند و هر چه یاران و دوستان هدایت یافته‌اش که به سر منزل مقصود رسیده‌اند یا در شُرُف وصول به آن هستند، او را صدا می‌زنند و به سوی هدایت دعوت می‌کنند، در حالی که بر سر دو راهی سقوط‍ و نجات قرار گرفته، نمی‌داند چکار می‌کند (و چگونه سعادت خود را به شقاوت تغییر دهد)؟!"[۳۲۶]؛ چرا بر سر دو راهی، سرگردان است‌؟ چون از یک طرف عادت بر سِیر مسیر انحرافی دارد و ترک آن عادت سخت بوده و از جهت دیگر، متوجه مسیر انحرافی خود است؛ لذا همانند افراد متحیر است و نمی‌داند چکار کند؟![۳۲۷]

ناسپاسی

موانع تحقق ولایت شیطان

هوشیاری همه‌جانبه

اخلاص

  • قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۳۴۴].
  • کلمه مُخْلَصِين با فتح لام بنابر قرائت مشهور، اسم مفعول از مادّه "خلص" به معنای صاف ‌شدن و بی‌خلط‍ شدن است، لذا اصل خلوص آن است که شیء از هر آلودگی صاف باشد.
  • مفسری درباره معنای مُخْلَصِين می‌نویسد: "از سیاق کلام بر می‌آید که مقصود از این طایفه، کسانی‌اند که خود را برای خدا خالص کرده باشند، و معلوم است که جز خدا، کسی خالصشان نکرده پس مخلص‌اند به فتح لام،... بنابراین مخلصین آنان هستند که پس از آن‌که خود را برای خدا خالص کردند، خدا آنان را برای خود خالص گردانیده. یعنی غیر خدا، کسی در آنان سهم و نصیبی ندارد، و در دل‌هایشان محلی که غیر خدا در آن منزل کند، باقی نمانده است، و آنان جز به خدا به چیز دیگری اشتغال ندارند. هرچه که شیطان از کیدها و وسوسه‌های خود را در دل آنان بیفکند، همان وساوس نیز سبب یاد خدا می‌شوند، و همان‌ها که دیگران را از خدا دور می‌سازد، آنان را به خدا نزدیک می‌کند. البته اینها کسانی هستند که قبلاّ خود را برای خدای سبحان خالص کرده باشند"[۳۴۵].
  • بنابراین، کسانی از مخلَصین شدند که راه بندگی را برگزیدند و دارای اخلاص و از مخلِصین بودند و در کوس عِبَادِي قرار گرفتند و خدای متعال وعده داده که شیطان بر آنان تسلطی نخواهد داشت: إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ[۳۴۶]، راه رسیدن به بندگی، تنها اخلاص در اعمال ظاهری و باطنی است.[۳۴۷]

بندگی خدای بی‌نیاز

  • إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا[۳۴۸].
  • کلمه "عباد" جمع "عبد" به معنای "غایت تذلل (و فروتنی) در قبال مولا همراه با اطاعت است و سه حالت دارد، تکوینی، اختیاری، جعلی"[۳۴۹]. و مراد از آن در آیه شریفه، بندگی اختیاری است که افراد بنابر اختیار خود، با بینش و آگاهی، بندگی پروردگارشان را بر غیر او ترجیح داده و آن را برگزیده‌اند.
  • برای بندگی، آثاری است که موجب رحمت و فضل ویژه الهی و سبب نزول خیر و برکات الهی و سعادتمند شدن در دنیا و آخرت می‌گردد؛ لذا هنگامی که عبودیت تحقق پیدا کرد، موجب قابلیت داشتن و تحقق استعداد برای پذیرای رحمت و فضل ویژه الهی و خیر و برکت خاصّ الهی می‌شود که فضل و احسان الهی متوجه‌اش شده و او در همه کارهایش، همچون وکیل تام الاختیار، کارساز وی خواهد بود که قسمت آخر آیه شریفه گویای آن است.
  • در قرآن مجید، آیاتی که متضمن کلمه "عبادی" هستند، بعضی دارای معنایی عام بوده که شامل افراد ناسپاس و اسرافکار يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۳۵۰]؛ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[۳۵۱] و نیز شامل افراد مرضی الهی فَادْخُلِي فِي عِبَادِي[۳۵۲] و بندگان صالح وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۳۵۳] می‌شوند، پس مراد از کلمه "عبادی" در آیه مذکور، مطلق و عام نبوده، بلکه عده‌ای افراد خاص با شرایط‍ و صفات خاص مدّنظر الهی خواهند بود و شاید بتوان به صفاتعِبَادُ الرَّحْمَنِ، در سوره فرقان[۳۵۴] استناد کرد، که علاوه بر شرایط‍ عمومی و اساسی ایمان و عمل صالح، دارای آن صفات هستند.
  • بنابراین: با توجه به صفات مذکور در سوره فرقان، آنها را به طور اختصار ذکر می‌کنیم:
  1. بندگان خدای متعال کسانی هستند که با آرامش و بدون تکبر روی زمین راه می‌روند؛
  2. در جواب سؤال بی‌ادبانه جاهلان، پاسخ مؤدبانه و عاری از لغو و گناه می‌دهند؛
  3. اهل عبادت و راز و نیاز شبانه هستند؛
  4. از عذاب جهنم ترسانند و از پروردگارشان نجات از آن را می‌طلبند؛
  5. در انفاق میانه‌رو هستند؛
  6. کارهایشان فقط‍ برای قرب الهی بوده و از شرک در اعمالشان مبرّا هستند؛
  7. کسی را به ناحق نمی‌کشند؛
  8. زنا نمی‌کنند؛
  9. شهادت به باطل نمی‌دهند؛
  10. در مجالس باطل شرکت نمی‌کنند؛
  11. کارهای لغو و بیهوده انجام نمی‌دهند و هنگام مواجهه با آنها کریمانه می‌گذرند؛
  12. گوش شنوا و چشم بینا برای آیات الهی دارند و با تعقل، تأمل و تفکر به آیات الهی گوش می‌دهند و آنها را می‌بینند؛
  13. طالب همسر و فرزندان صالح از پیشگاه الهی هستند؛
  14. از خدای سبحان توفیق همراهی با متقین و اقتدا به آنان را می‌خواهند.[۳۵۵]

ایمان و توکل

  • إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۳۵۶].
  • معانی لغوی و اصطلاحی ایمان و توکل در بخش دوم مطرح شد، لذا فقط‍ به چند نکته اشاره می‌شود؛ اینکه مراد از آن دو، ایمان و توکل حقیقی خواهد بود نه صِرف ادعای داشتن آنها. و دیگر اینکه در آیات مختلف مخصوصاً سوره مؤمنون[۳۵۷]، صفات اهل ایمان بیان و از آنان به عِبَادُ الرَّحْمَنِ تعبیر شده است.
  • مفسری درباره آن می‌نویسد: "خدای متعال از سلطه شیطان بر بندگانش نفی کرده و در آیه مذکور به جای عِبَادِي، الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ آورده شده است حاکی از اینکه معیار صدق عبودیت، همان داشتن ایمان و توکل است؛ در غیر این‌صورت، ادعای بندگی، ادعایی کذب است"[۳۵۸].
  • از برخی آیات که نفی سلطه شیطان از افراد شده، استفاده می‌شود آنان مورد وسوسه‌های گوناگون شیطان و جنود او قرار می‌گیرند، و شیاطین همواره، در اطراف‌شان می‌چرخند، اما تحت تأثیر آنها قرار نگرفته و به القائاتشان اعتنا نمی‌کنند، و اگر تحت تأثیر قرار گیرند، کوتاه مدت خواهد بود؛ لذا فقط‍ "مخلَصین" (خلفای الهی)، از وسوسه‌های شیطان در امان‌اند؛ زیرا قوّه عاقله آنان به فعلیت رسیده، همه حرکات و سکنات‌شان بر اساس عقل‌گرایی بوده و شیطان و جنود او نمی‌توانند کسانی را که بر زندگانیشان، عقل صرف حاکم است، وسوسه کنند؛ چرا که وسوسه او ناشی از وهمیات و به‌دور از حقایق است و بر کسانی که از آن مرحله گذشته و اساس فکر و تصوراتشان بر واقعیات است، هیچ تأثیری نخواهد داشت.[۳۵۹]

استعاذه

  1. نخست می‌گوید: لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، قرآن را جز پاکان لمس نمی‌کنند! این تعبیر ممکن است اشاره به پاکیزگی ظاهر بدن باشد که تماس گرفتن با خطوط‍ قرآن باید همراه با طهارت و وضو باشد، و نیز اشاره به اینکه درک مفاهیم و محتوای این آیات، تنها برای کسانی میسر است که از رذایل اخلاقی پاک باشند، تا صفات زشتی که بر دیده حقیقت‌بین انسان پرده می‌افکند، آنان را از مشاهده جمال حق محروم نگرداند.
  2. هنگام آغاز تلاوت قرآن باید از شیطان رجیم و رانده شده درگاه حق، به خدا پناه برد، تا هنگام تلاوت قرآن از صفات شیطانی جدا، و به صفات الهی نزدیک شود، تا موانع فهم کلام حق از محیط‍ فکر او برطرف گردد و بتواند حقیقت و حق‌مداری آیات قرآنی را به درستی ببیند، و بر سر راه رسیدن به این هدف بزرگ موانعی وجود دارد و وسوسه‌های شیطانی در اشکال مختلف انسان‌ها را مانع می‌شوند. بنابراین، پناه بردن به خدا از شیطان، هم در آغاز تلاوت قرآن لازم است و نیز در تمام مدت تلاوت، هر چند به زبان نباشد.

تقوا همراه با یاد خدا

نماز

  • اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۳۸۲].
  • نماز یکی از شعائر و ارکان، دین اسلام است که اقامه‌اش و اهمیت دادن به آن، نقش اساسی و مهمی برای مانع شدن از سلطه‌پذیری از ولایت شیطان دارد، و یکی از فلسفه وجوب آن، برای مقابله با وسوسه‌ها و تسلط‍ شیطان بوده است؛ زیرا او به زشتی‌ها و منکرات امر و وسوسه می‌کند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۳۸۳].
  • پس نماز در مقابل آن قرار گرفته و از فحشا و منکرات نهی می‌کند: إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ.
  • بنابراین: نمازی، مانعیت دارد که با مراعات شرایط‍ ظاهری آن[۳۸۴]، همراه با اهمیت دادن به آن و انجام آن در اول وقت و با رعایت شرایط‍ باطنی، مانندِ توجه، خضوع و خشوع باشد، لذا هر چه آن شرایط‍ بیش‌تر رعایت شود، تأثیر آن بیش‌تر بوده و مانعیت آن در برابر حیله‌های شیطانی قوی‌تر خواهد بود. و نشانه و علامت اثرگذاری آن، ترک فحشا، محرّمات و منکرات دینی و عقلی است، لذا اگر از برخی افراد نمازخوان، کارهایی سرمی‌زند که مخالف دین اسلام است، به دلیل مراعات نکردن آن شرایط‍ است.
  • بیش‌ترِ وسوسه‌های شیطان بر حول نماز قرار دارد که به نحوی موجب جلوگیری از برپایی نماز توسط‍ افراد شود، لذا خدای سبحان می‌فرماید: شیطان می‌خواهد مانع از ذکر و نماز شود، إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ... يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ...[۳۸۵]؛ چرا؟! چون نماز، علاوه بر مانعیت از سلطه‌پذیری ولایت شیطان، موجب تکامل روحی و بسترسازی مناسب برای کسب کمالات انسانی و قرب الهی است که شیطان به شدت و با فریب‌ها و وسوسه‌های گوناگونش می‌خواهد مانع وصول انسان‌ها به آنها شود و آن نیز بر اثر حسادتی است که بر ضدّ بنی آدم دارد.
  • از ظاهر اطلاق کلمه الصَّلَاةِ استفاده می‌شود که علاوه بر نمازهای پنج‌گانه شامل نمازهای مستحبی نیز می‌شود، از میان آنها نماز شب از نمازهای مستحبی است که استحباب آن مؤکد و دارای آثار و برکات بیش‌تری بوده و در صورتی که همراه با اخلاص و به دور از عُجب و خودنمایی باشد، موجب مصونیت از تأثیرپذیری در برابر وسوسه‌ها و القائات شیطانی، خواهد بود.
  • مانعیت نماز نسبت به افراد متفاوت است؛ برای برخی موجب دفع سلطه شیطان و برای عده‌ای دیگر، سبب رفع سلطه او می‌شود. اما به هر حال، نماز یکی از موانع مهم و اساسی برای مانعیت از تحقق ولایت شیطان است که به هیچ توجیهی نباید آن را ترک کرده و از اقامه آن خودداری کرد.[۳۸۶]

فضل و رحمت ویژه الهی

  • لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا[۳۸۷].
  • کلمه فَضْلُ به معنای زیادی است و "فضل از خدای متعال، عبارت از عطای زاید بر آنچه در مقام تأمین معاش مادّی و روحانی لازم و مقرر شده است... فضل یا ابتدایی و تکوینی در اصل خلقت یا بعد از آن است، اولی مانند فضل مردان بر زنان: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ[۳۸۸]. دومی در صورتی از جانب خدای سبحان تحقق می‌یابد که مقتضی لسانی و حالی باشد و دارای سؤال حالی و مقالی باشد: وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ[۳۸۹]"[۳۹۰]. اما رحمت الهی، به دو صورت است، رحمت عام و خاص، و فضل ویژه الهی یکی از موارد رحمت خاص محسوب می‌شود.
  • در تفسیری، تحقق فضل و رحمت ویژه الهی را همان لطف و عنایت خاصّ الهی دانسته است که در قالب امر به اموری و نهی از اموری که امتثال آن دستورها، موجب تزکیه نَفس می‌شود، متجلی می‌گردد [۳۹۱]؛ پس: بنابر آن تفسیر، فضل و رحمت ویژه خدای سبحای، در قوانین دینی تجلی کرده است که هر کس به آنها عمل کند، به طور یقین نَفسش را به تزکیه می‌رساند، و رابطه بین آن قوانین دینی و تزکیه نَفس و روح، رابطه‌ای همانند علت با معلول خواهد بود.
  • آیه‌ای دیگر پس از نهی از تبعیت از وسوسه‌های گام به گام شیطان، می‌فرماید: وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۹۲]؛
  • در قسمت آخر آن آمده: وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ، و مفسری درباره آن می‌نویسد: "مستفاد از اضراب و استثنا با کلمه وَلَكِنَّ، این است که مشیت الهی شامل کسی نمی‌شود، مگر اینکه دارای استعداد برای آن باشد و با زبان استعداد آن را از خدای متعال مسألت کند و به آن اشاره شده: وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ، یعنی سَمِيعٌ، شنوا برای سؤال کسی که درخواست تزکیه می‌کند و عَلِيمٌ، آگاه به حال کسی که دارای استعداد و قابلیت تزکیه باشد"[۳۹۳]؛
  • پس تبعیت نکردن از وسوسه‌ها و دستورهای شیطان، و پیروی از احکام دین الهی، موجب استعداد و قابلیت افراد برای توفیقات الهی و تزکیه نفوس آنان خواهد شد.
  • اصل طرح مسأله فضل و رحمت ویژه الهی به عنوان یکی از موانع تحقق ولایت شیطان، برای این است که در صورتی قابل حصول برای مانعیت می‌شود که علاوه بر تعهد عملی به احکام دینی، همراه با اظهار عجز و ناتوانی در پیشگاه الهی و درخواست و دعا از درگاه کریمانه او باشد، چون آن عنایت ویژه به وسیله دعا محقَّق می‌شود: قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ[۳۹۴]؛ لذا با توجه به محاصره و هجوم از چهار جهت توسط‍ شیطان و جنودش، و عدم توانایی او از جهت بالا برای تهاجم بر انسان‌ها، همچنان که قبلاً مطرح شد، سرّ عدم توانایی از جهت فوق، به دلیل نزول رحمت الهی است، برای کسانی که دست به دعا بردارند و از خدای مهربان فضل و رحمت ویژه‌اش را درخواست کنند. پس: بنابر مستفاد از آیه مذکور، این است که خدای متعال می‌فرماید: اگر دعا نکنید، مورد اعتنا واقع نخواهید شد و فضل و رحمت ویژه‌اش را نصیب شما نخواهد کرد؛ و در آیه قبلیوَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا[۳۹۵]، فرمود: با فضل و رحمت ویژه الهی است که افراد می‌توانند از سلطه و وسوسه‌های شیطان رهایی یابند؛ لذا برای بهره‌مندی از فضل و رحمت ویژه الهی باید از درگاه الهی مسألت کرد؛ چون دعا یک نوع کسب قابلیت برای تحصیل سهم زیادتر از فضل بی‌پایان پروردگار است.
  • به عبارت دیگر: انسان به وسیله دعا توجه و شایستگی بیش‌تری برای درک فضل خداوند می‌یابد و اگر کسی از فضل الهی درخواست نکند، در فقر مادّی و معنوی گرفتار خواهد بود و برای نجات از آن، بنابر حدیثی باید دعا کرد: «عَنْ أَبِي عَبْدِ الله (ع) قَالَ: مَنْ لَمْ يَسْأَلِ الله عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدِ افْتَقَرَ»[۳۹۶]. از همه گذشته دعا یک نوع عبادت، خضوع و بندگی است، و انسان به وسیله دعا، توجه تازه‌ای به خداوند پیدا می‌کند، و همان‌طور که همه عبادات اثر تربیتی دارند، دعا نیز دارای چنین اثری خواهد بود.
  • البته دعا کردن شرایطی دارد تا به استجابت برسد، مگر در مواقع اضطرار. یکی از آن شرایط‍‌، عمل به احکام دین الهی است؛ لذا در حدیثی نقل شده: «الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَر»[۳۹۷].
  • مختصراً شرایط‍ آن در آیه شریفه ذکر شده: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ[۳۹۸]؛
  • شرایط‍ استجابت دعا، بنابر مستفاد از آیه کریمه این است:
  1. قبول ظاهری و باطنی دعوت الهی و اجرا کردن قوانین حکیمانه دین او؛
  2. ایمان حقیقی به یگانگی خلفا، کتاب‌های آسمانی و ملائکه او و ایمان به معاد و هر آنچه وابسته و متعلق به خدای متعال بوده و دارای صبغه الهی است. با رعایت آن دو شرط‍ مذکور، دعاها مستجاب می‌شوند و افراد را به مقصد الهی‌شان می‌رسانند.
  • در حدیثی نقل شده: «عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله (ع) قَالَ قَالَ لِي يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ الله عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ»[۳۹۹].
  • بله، تا انابه و دعا نباشد، افراد از سلطه شیطان نجات نمی‌یابند و به مقام‌های بالاتر ایمان ترقی نمی‌کنند، اما وعده خداوند به اجابت دعا یک وعده مشروط‍ است نَه مطلق، لذا در حدیثی به طور مفصّل، شروط‍ استجابت دعا بیان شده که کسی نزد امیرمؤمنان علی (ع) از علت استجابت نشدن دعایش پرسید و گفت با اینکه خداوند فرموده: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، دعا کنید من اجابت می‌کنم، چرا ما دعا می‌کنیم به اجابت نمی‌رسد؟! امام در پاسخ فرمود: "قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده:
  1. شما خدا را شناخته‌اید اما حقّ او را ادا نکرده‌اید، به همین دلیل شناخت شما سودی به حالتان نداشته!
  2. شما به فرستاده او ایمان آورده‌اید سپس با سنّتش به مخالفت برخاسته‌اید. ثمره ایمان شما کجا است‌؟
  3. کتاب او را خوانده‌اید ولی به آن عمل نکرده‌اید، گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم سپس به مخالفت برخاستید!
  4. شما می‌گویید از مجازات و کیفر خدا می‌ترسید، اما همواره کارهایی می‌کنید که شما را به آن نزدیک می‌سازد!
  5. می‌گویید به پاداش الهی و بهشت علاقه دارید، اما همواره کاری انجام می‌دهید که شما را از آن دور می‌سازد!
  6. نعمت خدا را می‌خورید و حقّ شُکر او را ادا نمی‌کنید؛
  7. به شما دستور داده دشمن شیطان باشید [و شما طرح دوستی با او می‌ریزید] ادعای دشمنی با شیطان دارید، اما عملا با او مخالفت نمی‌کنید!
  8. شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده‌اید... با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالی که خودتان درهای آن را بسته‌اید؟ تقوا پیشه کنید، اعمال خویش را اصلاح نمائید امر به معروف و نهی از منکر کنید تا دعای شما به اجابت برسد"[۴۰۰].

عواقب زیانبار ولایت شیطان

از هریک از آیاتی که در فصول گذشته مطرح شد، امکان نتیجه‌گیری و طرح آنها در عنوان تأثیر ولایت شیطان وجود دارد، اما مبنای کتاب، استناد به آیاتی است که تصریح به مطالب عنوان‌دار شده باشد، لذا در این عنوان فقط‍ به آیات مذکور اکتفا می‌شود.[۴۰۴]

زیان آشکار و خسارت همه‌جانبه

گمراهی و آتش سوزان

  • كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ[۴۱۰]؛ أُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا[۴۱۱]؛ قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ[۴۱۲]؛ تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۴۱۳]؛ فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا[۴۱۴]؛ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ [۴۱۵]؛ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۴۱۶]؛ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ[۴۱۷]؛ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ[۴۱۸].
  • گمراهی در دنیا و نپیمودن راه سعادت و کمال، در عالَمِ آخرت ظهور کرده و افراد به‌جای رفتن به مظهر راه مستقیم که لقای پُر مِهر پروردگار و بهشت باشد، به سوی مظهر گمراهی که لقای با قهر الهی و جهنم (مکان آتش سوزان) است، خواهند رفت.[۴۱۹]

کینه و دشمنی بین افراد

  • إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ[۴۲۰]؛ وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ[۴۲۱].
  • یکی از آثار و نشانه‌های ولایت‌پذیری از ولایت شیطان، داشتن دشمنی و کینه از همنوعان مسلمان و اقوام و اطرفیان نزدیک و دور نَسَبی و سَبَبی است، چرا شیطان در پی ایجاد آن دشمنی است‌؟! زیرا هنگامی که با دقت، آثار زیانبار آن بررسی شود، معلوم خواهد شد که آثار دشمنی با هم‌مسلکان، موجب امراض جسمی و روحی، سلب امنیت و آرامش روانی، سلب توفیقات الهی و محروم شدن از عنایات و فضل ویژه پروردگار متعال و مغفرت او می‌شود که فقط‍ به مورد اخیر با ذکر آیه‌ای اشاره می‌شود: وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۲۲].[۴۲۳]

کفر

  • كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ[۴۲۴].[۴۲۵]

عدم محبوبیت الهی

  • در عناوین قبلی، آیاتی ذکر شد که در آنها از خصوصیت یا عوامل تحقق ولایت شیطان مطرح شد، مانندِ مُختال فَخور، کفر و ظلم... ، و خدای مهربان از افراد متصف به آن صفات، اعلام عدم محبوبیت آنان در پیشگاه کریمانه خود کرده است.
  • إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۴۲۶]؛
  • إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ[۴۲۷]؛
  • إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۴۲۸].[۴۲۹]

صفات افراد در تحت لوای ولایت شیطان

کافران

  • أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا[۴۳۱].[۴۳۲]

مشرکان

  • وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ[۴۳۳].[۴۳۴]

گمراهان

  • إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ[۴۳۵][۴۳۶].[۴۳۷]

اسراف‌گران

  • إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا[۴۳۸].[۴۳۹]

ظلم‌کنندگان

  • وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا[۴۴۰].[۴۴۱]

دروغگویان و گناهکاران

  • هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ[۴۴۲].
  • أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ * اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ[۴۴۳].[۴۴۴]

حزب شیطان

  • اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ[۴۴۵].[۴۴۶]

زیانکاران

  • أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ[۴۴۷].[۴۴۸]

بی‌خردان

  • أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ * وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ[۴۴۹].[۴۵۰]

یاران آتشِ سوزان

إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۴۵۱].[۴۵۲]

منابع

پانویس

  1. «و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.
  2. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.
  3. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  4. «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.
  5. «بگو: به پروردگار آدمیان پناه می‌برم * فرمانفرمای آدمیان، * خدای آدمیان، * از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز، * که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۱-۶.
  6. «پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.
  7. «آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
  8. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.
  9. «و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.
  10. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.
  11. «و این (قرآن) را شیطان‌ها فرود نیاورده‌اند * و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند» سوره شعراء، آیه ۲۱۰-۲۱۱.
  12. «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم! * ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد * و پیامبر می‌گوید: پروردگارا! امّت من این قرآن را کنار نهادند» سوره فرقان، آیه ۲۷-۳۰.
  13. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  14. «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.
  15. «بگو: به پروردگار آدمیان پناه می‌برم * فرمانفرمای آدمیان، * خدای آدمیان، * از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز» سوره ناس، آیه ۱-۶.
  16. «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.
  17. «آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
  18. «و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.
  19. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.
  20. «و این (قرآن) را شیطان‌ها فرود نیاورده‌اند * و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند» سوره شعراء، آیه ۲۱۰-۲۱۱.
  21. «به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.
  22. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۸۴۰.
  23. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۶۰-۶۱.
  24. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  25. «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.
  26. «(مشرکان) به جای او جز مادینگانی را (به پرستش) نمی‌خوانند و جز شیطانی سرکش را نمی‌خوانند * که خداوند او را لعنت کرد و او گفت: از بندگان تو سهمی معیّن خواهم گرفت» سوره نساء، آیه ۱۱۷-۱۱۸.
  27. «فرمود: برو که از آنان هر که از تو پیروی کند بی‌گمان دوزخ کیفر شماست، کیفری تمام (و کامل) * و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۳-۶۴.
  28. «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
  29. «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.
  30. «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
  31. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۱.
  32. در این برهه وسایلی همانند برق و غیر آن، اختراع شده است که در ظاهر قابل دیدن نیستند، ولی به وسیله آنها، اشیای سنگین را جابه‌جا می‌کنند!.
  33. ابلیس دشمن قَسَم‌خورده، ص۳۳.
  34. «و پری را از زبانه‌ای از آتش پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۵.
  35. مفردات راغب، ص۴۵۴، کلمه شطن.
  36. بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۴۱، نظریه عده‌ای از صوفیه و فلاسفه را مطرح می‌کند که آنان شیطان را قوه شهویه و غضبیه تفسیر کرده‌اند: و من الصوفية و الفلاسفة من فسر الملك الداعي إلى الخير بالقوة العقلية و فسر الشيطان الداعي إلى الشر بالقوة الشهوانية و الغضبية؛ در صفحه ۱۴۲ همان جلد می‌نویسد: اختلفوا في الشيطان و بعد از چند نظریه می‌نویسد: و قيل النفس الأمارة بالسوء.
  37. همچنان که اعمال نیک و اخلاق پسندیده هر کدام حالتی همچون فرشته دارند که موجب یاری و نصرت در انجام کارهای خیر و شایسته می‌شوند و در عالم آخرت و در قبر به صورت افراد جوانی خوش‌سیما مددکار افراد خواهند بود.
  38. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۱-۳۱۳.
  39. «و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۲۱.
  40. لانه لا يكون الثواب و العقاب الا بعد وقوع ما يستحقون به ذلك؛ التبیان، ج۸، ص۳۹۲.
  41. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۳-۳۱۴.
  42. «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  43. «و پیش‌تر پری را از آتشباد آفریدیم» سوره حجر، آیه ۲۷.
  44. «و پری را از زبانه‌ای از آتش پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۵.
  45. «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  46. ناگفته نماند: قیاس و مقایسه شیطان در اینجا باطل و نادرست است، زیرا اگر نورانیت معنوی و روحی حضرت آدم (ع) را ملاحظه می‌کرد، فضل و برتری آن را می‌شناخت و از آن قیاس پرهیز می‌کرد و آنچه موجب عدم توجه به آن شد، همان انانیت بود که در درون داشت که او را از عظمت روحی و معنوی حضرت آدم (ع) غافل و نابینا ساخت.
  47. برای اطلاع بیش‌تر از آرای مختلف با ادله آن، به کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا، مفتاح الرابع، المشهد السابع العشر، ص۲۲۳، مراجعه شود؛ البته در بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۷۹، نظر سومی را مطرح کرده است: و الثالث: قول من قال كان من الملائكة فمسخ و غيّر.
  48. «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  49. «آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند * جز ابلیس که از بودن با فروتنان خودداری ورزید» سوره حجر، آیه ۳۰-۳۱.
  50. «فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ الله بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ الله سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَی أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَی الله بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ الله سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ الله وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًی حَرَّمَهُ عَلَی الْعَالَمِين»؛ نهج‌البلاغة، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷.
  51. «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.
  52. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  53. «فرمود: ای ابلیس! تو را چه می‌شود که با فروتنان نیستی؟» سوره حجر، آیه ۳۲.
  54. تسنیم، ج۳، ص۲۹۶ و ۲۹۷.
  55. تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۳۴، ح۱۶؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶، عنوان معانی الحیاة؛ بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۳۷، باب ۳، ح۱۶۰ و ج۱۱، ص۱۲۰، باب ۵۱؛ مستدرک‌الوسائل، ج۱۲، ص۹، باب ۵۳، ح۱۳۳۶۶-۹.
  56. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۴-۳۱۷.
  57. «به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  58. «که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۵.
  59. مجمع البیان، ج۴، ص۴۰۹.
  60. بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۷-۱۵۸.
  61. «قَالَ (ص): لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَی قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ»؛ بحارالانوار، ج۵۶، ص۱۶۳، باب ۲۳.
  62. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۸-۳۱۹.
  63. «و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  64. کشف الاسرار، ج۱، ص۷۴۹ و المیزان، ج۲، ص۴۱۲.
  65. «کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  66. «و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  67. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۲۰-۳۲۱.
  68. «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.
  69. المیزان، ج۸، ص۳۲؛ مجمع البیان، ج۴، ص۲۲۹.
  70. قاموس قرآن، ج۷، ص۲۱۹-۲۲۰، کلمه وسوس.
  71. «و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم» سوره ق، آیه ۱۶.
  72. بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۴۱؛ صاحب بحار جلد ۶۰ را مخصوص مباحث جن و ابلیس، قرار داده که برای طالب شناخت جن و ابلیس (شیطان) از منظر روایات، کتاب مناسبی است.
  73. بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۴۱.
  74. «از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز * که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۴-۵.
  75. مجمع‌البحرین، ج۴، ص۱۲۳، کلمه وسوس.
  76. «دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.
  77. المیزان، ج۸، ص۳۹.
  78. «پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  79. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۴۳-۳۴۶.
  80. «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند» سوره بقره، آیه ۳۶.
  81. التحقیق، ج۴، ص۳۴۰ و ۳۴۱، کلمه زلّ‌.
  82. «بی‌گمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد و البته خداوند از آنان در گذشت؛ به راستی خداوند آمرزنده‌ای بردبار است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.
  83. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۴۶.
  84. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.
  85. قاموس قرآن، ج۲، ص۲۶۴، کلمه خطو.
  86. التحقیق، ج۳، ص۸۹، کلمه خطو.
  87. «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
  88. «و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره انعام، آیه ۱۴۲.
  89. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  90. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۲۱.
  91. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۴۷-۳۴۸.
  92. «و به آرزو (های دور و دراز) می‌افکنم» سوره نساء، آیه ۱۱۹.
  93. «(شیطان) به آنان وعده می‌دهد و در آرزو (های دور و دراز) می‌افکند و شیطان به ایشان جز به فریب وعده‌ای نمی‌دهد» سوره نساء، آیه ۱۲۰.
  94. مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۳.
  95. کنزالدقائق، ج۳، ص۵۴۳.
  96. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۴۸.
  97. «و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه گوش چارپایان را (به خرافه‌پرستی) می‌شکافند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.
  98. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۴۹.
  99. «و به آنان فرمان می‌دهم آنگاه آفرینش خداوند را دگرگونه می‌سازند» سوره نساء، آیه ۱۱۹.
  100. التبیان، ج۳، ص۳۳۵؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۳؛ کنز الدقائق، ج۳، ص۵۴۳.
  101. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد» سوره روم، آیه ۳۰.
  102. المیزان، ج۵، ص۸۵.
  103. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  104. التبیان، ج۳، ص۳۳۵.
  105. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۴۹-۳۵۱.
  106. «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  107. و قوله: إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ يعني بالشياطين علماءهم ورؤساءهم المتمردين في كفرهم يوحون ويشيرون إلى أوليائهم الذين اتبعوهم من الكفار بأن يجادلوا المسلمين في استحلال الميتة. وقال الحسن يجادلونهم بقولهم: ان ماقتل الله أولى بأن يؤكل مما قتله الناس وقال عكرمة: المراد بالشياطين مردة الكفار من مجوس فارس إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ من مشركي قريش. وقال ابن عباس: المراد بالشياطين ههنا ابليس وجنوده بأن يوسوسوا اليهم ويوحون إلى أهل الشرك بذلك، وبه قال قتادة. وقال قوم: الذين جادلوا بذلك كانوا قوما من اليهود جادلوا رسول الله (ص) بأن ما قتله الله أولى بالاكل مما قتله الناس. التبیان، ج۴، ص۲۵۷.
  108. مفسری در اهمیت تغذیه و تأثیر آن در روح و جان می‌نویسد: "حقیقت توحید لازم است در تمام امور و احوال و افعال و موضوعات گسترش پیدا کند، و از جمله آنها مأکولات است که خوراک انسان باید با برنامه توجه به‌خداوند و با ذکر نام او تهیه گشته، و جزء بدن انسان قرار بگیرد. آری، یکی از شرایط‍ توفیق و پیشرفت و روحانیت انسان: حلال بودن و پاکی و الهی بودن طعام است که موجب حصول نورانیت و توجه به حق خواهد شد، چنان‌که یاد کردن نام خداوند متعال در زمان غذا خوردن بسیار در روحانیت انسان موثر است؛ و افراد پاکدل و روحانی، آثار همه اعمال را به اختلاف مراتب، و مخصوصاً از جهت توجّه و إخلاص و ذکر نام خداوند متعال، با چشم ظاهری خودشان مشاهده می‌کنند؛ و چقدر خوب است که انسان همه أعمال خود را به ذکر نام خداوند متعال آغاز کرده، و از قلب خود نیز متوجه این معنا باشد، تا عمل او نورانیت پیدا کند، و البتّه ذکر به زبان تنها، بدون توجّه به معنا، آن گونه که باید مؤثر نیست"؛ تفسیر روشن، ج۸، ص۱۵۶.
  109. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۵۱-۳۵۲.
  110. «شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد» سوره مجادله، آیه ۱۹.
  111. قاموس قرآن، ج۷، ص۶۲، کلمه نسی.
  112. مفردات راغب، ص۸۰۳، کلمه نسی.
  113. التحقیق، ج۱۲، ص۱۱۴، کلمه نسی.
  114. «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.
  115. تفسیر روشن، ج۱، ص۲۳۳.
  116. «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت * می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی در حالی که من بینا بودم؟ * فرمود: بدین‌گونه بود که نشانه‌های ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردی و همان‌گونه امروز تو فراموش می‌گردی» سوره طه، آیه ۱۲۴-۱۲۶.
  117. تفسیر موضوعی، ج۸، ص۱۵۴-۱۵۵.
  118. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۵۳-۳۵۴.
  119. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  120. قاموس قرآن، ج۵، ص۱۴۷، کلمه فتن.
  121. التحقیق، ج۹، ص۲۳، کلمه فتن.
  122. مقاییس اللغة، ج۴، ص۴۷۲، کلمه فتن.
  123. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۴۵-۳۵۵.
  124. «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.
  125. «و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.
  126. «ما آسمان نزدیک‌تر را به آرایه ستارگان، آراسته‌ایم» سوره صافات، آیه ۶.
  127. «و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.
  128. التحقیق، ج۴، ص۳۷۵، کلمه زین.
  129. المیزان، ج۱۲، ص۱۶۴.
  130. أطیب البیان، ج۸، ص۳۹.
  131. «پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.
  132. «او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.
  133. «و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۸.
  134. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۵۵-۳۵۷.
  135. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
  136. التحقیق، ج۷، ص۲۸۹، کلمه غوی.
  137. کشف الاسرار، ج۵، ص۳۰۸؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۲، ص۴۲۹؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۶۷۱ و تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۷۲.
  138. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۵۷-۳۵۸.
  139. «و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۸.
  140. تفسیر روشن، ج۶، ص۳۲۳.
  141. «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.
  142. التبیان، ج۴، ص۱۸ و مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۱، ذیل آیه ۹۱ سوره مائده.
  143. التبیان، ج۴، ص۱۸.
  144. التحقیق، ج۶، ص۲۳۵ و ۲۳۶، کلمه صد.
  145. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۵۸-۳۵۹.
  146. «و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو» سوره اسراء، آیه ۶۴.
  147. قاموس قرآن، ج۵، ص۱۷۲، کلمه فزز.
  148. «و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند» سوره اسراء، آیه ۷۶.
  149. المیزان، ج۱۳، ص۱۴۶.
  150. «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو چادرهایشان را بر خویش نیک بپوشند؛ این (کار) برای اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند و آزار نبینند نزدیک‌تر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۹.
  151. التحقیق، ج۲، ص۹۷، کلمه جلب.
  152. المیزان، ج۱۳، ص۱۴۷.
  153. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۶۰-۳۶۲.
  154. «و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۴.
  155. قاموس قرآن، ج۵، ص، ۹۳، کلمه غرر.
  156. المیزان، ج۸، ص۳۳.
  157. التحقیق، ج۷، ص۲۰۷ و ۲۰۸، کلمه غرّ.
  158. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۶۲-۳۶۳.
  159. «گفت: به من بگو آیا این است آن کس که بر من برتر داشتی؟ سوگند (می‌خورم) که اگر تا روز رستخیز مهلتم دهی، بی‌گمان بر زادگان او- جز اندکی- لجام خواهم نهاد» سوره اسراء، آیه ۶۲.
  160. قاموس قرآن، ج۲، ص۱۸۸، کلمه حنک.
  161. مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۳، کلمه حنک.
  162. التحقیق، ج۲، ص۳۲۱ و ۳۲۲، کلمه حنک.
  163. مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۷.
  164. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۶۴-۳۶۵.
  165. «بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.
  166. التحقیق، ج۵، ص۳۱۸، کلمه سول.
  167. الأمثل، ج۱۶، ص۳۸۱.
  168. المیزان، ج۱۸، ص۲۴۱.
  169. کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۴۳.
  170. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۶۵-۳۶۶.
  171. «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است * جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامی‌دارد و به اینکه چیزی را که نمی‌دانید، درباره خداوند، بر زبان آورید» سوره بقره، آیه ۱۶۸-۱۶۹.
  172. قاموس قرآن، ج۳، ص۳۴۶، کلمه سوء؛ با اندکی تصرف.
  173. التحقیق، ج۹، ص۳۵، کلمه فحش.
  174. المیزان، ج۱، ص۴۱۹.
  175. تسنیم، ج۸، ص۵۲۶.
  176. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
  177. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  178. «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
  179. تسنیم، ج۸، ص۵۲۲.
  180. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۶۷-۳۶۸.
  181. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.
  182. التحقیق، ج۱۲، ص۲۴۲، کلمه نکر.
  183. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۶۸-۳۶۹.
  184. «شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
  185. التحقیق، ج۹، ص۱۱۸، کلمه فقر.
  186. قاموس قرآن، ۵، ص۱۹۷، کلمه فقر.
  187. «ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بی‌رویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام می‌دهند هیچ (بهره) نمی‌توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.
  188. التحقیق، ج۹، ص۱۲۱، کلمه فقر.
  189. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۶۹-۳۷۱.
  190. «جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را می‌ترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.
  191. مجمع البیان، ج۲، ص۴۵۱.
  192. المیزان، ج۴، ص۶۵.
  193. المیزان، ج۱۴، ص۳۴۳.
  194. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۷۱-۳۷۲.
  195. «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.
  196. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  197. «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.
  198. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  199. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  200. «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰
  201. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳
  202. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.
  203. التحقیق، ج۱۲، ص۸۳، کلمه نزغ.
  204. «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.
  205. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۷۳-۳۷۴.
  206. «بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش می‌کند و او را به عذاب آتش رهنمون می‌شود» سوره حج، آیه ۴.
  207. تبیان، ج۷، ص۲۹۰.
  208. «کسانی که کافر شدند و در کفر مردند و گر همچند زمین زر به بازخرید خویش دهند از آنان پذیرفته نیست؛ آنها عذابی دردناک (در پیش) دارند و یاوری نخواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۱.
  209. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۷۴-۳۷۵.
  210. «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.
  211. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۷۵.
  212. «و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.
  213. قاموس قرآن، ج۲، ص۲۳۳، کلمه خذل.
  214. تفسیر روشن، ج۵، ص۱۲۱.
  215. «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.
  216. «نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  217. المیزان، ج۱۵، ص۲۰۴.
  218. «و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.
  219. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۷۵-۳۷۷.
  220. «مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
  221. المیزان، ج۴، ص۴۲۱.
  222. «و نیرنگی بزرگ باختند» سوره نوح، آیه ۲۲.
  223. «و بی‌گمان نیرنگ خود را به کار بردند و نیرنگشان نزد خداوند (آشکار) است و نه آنست نیرنگشان که بدان کوه‌ها از میان برود» سوره ابراهیم، آیه ۴۶.
  224. أطیب البیان، ج۴، ص۱۳۹.
  225. التبیان، ج۳، ص۲۶۱.
  226. «و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴
  227. «امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد * و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد * زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۵-۷.
  228. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۷۷-۳۷۸.
  229. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۸۱.
  230. «و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی می‌گماریم که همنشین آنها خواهد بود» سوره زخرف، آیه ۳۶.
  231. أحسن الحدیث، ج۱۰، ص۳۱.
  232. التحقیق، ج۸، ص۱۴۰، کلمه عشو.
  233. قاموس قرآن، ج۶، ص۶۹، کلمه قیض.
  234. قاموس قرآن.
  235. یکی از علائم شقاوت هر فردی، اعراض از یاد پروردگار مهربانش و عدم لحاظ‍ حضور او و احاطه او بر کارها و اعمالش است و مرحله شدیدتر آن، بیزاری و نعوذ بالله نفرت از امور معنوی و هر چه به مسائل دینی برگردد که نمونه بارز آن، پرهیز از همنشینی با مؤمنان و میل به همنشینی با فاسقان است.
  236. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۸۱-۳۸۳.
  237. «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
  238. تبیان، ج۶، ص۴۲۵، دو قول مذکور را بدون اظهار نظری درباره آن، بیان کرده است.
  239. مجمع البیان، ج۶، ص۱۹۸؛ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۵ و تقریب القرآن الی الاذهان، ج۳، ص۲۶۱.
  240. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۸۳-۳۸۴.
  241. «پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.
  242. التحقیق، ج۹، ص۲۶۶، کلمه قسی.
  243. «بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
  244. مستدرک‌الوسائل، ج۱۱، ص۳۳۴، ح۱۳۱۹۰-۳۱؛ بحارالانوار، ج۷۰، ص۳۲۷، باب ۱۳۷ - الذنوب و آثارها... ؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۴۶؛ الفضائل، ص۴۹.
  245. المیزان، ج۷، ص۹۰-۹۱.
  246. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۸۴-۳۸۶.
  247. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد * همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم * و آن کسان که دارایی‌های خود را برای نشان دادن به مردم، می‌بخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۸.
  248. التبیان، ج۳، ص۱۹۶.
  249. اطیب‌البیان، ج۴، ص۷۹.
  250. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۸۶-۳۸۸.
  251. «آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  252. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۸۹.
  253. «بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  254. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد * همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم * و آن کسان که دارایی‌های خود را برای نشان دادن به مردم، می‌بخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۸.
  255. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۸۹-۳۹۰.
  256. «آیا ندیده‌ای که ما شیطان‌ها را به سراغ کافران می‌فرستیم که آنان را خوب از راه به در می‌کنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.
  257. التحقیق، ج۱، ص۶۳، کلمه ازّ.
  258. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۰.
  259. «و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.
  260. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۰-۳۹۱.
  261. «و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.
  262. مفردات راغب، ص۱۱۳ و ۱۱۴، کلمه بذر.
  263. التبیان، ج۶، ص۴۶۹ "مُدّ" نیز به پیمانه گندم و یک چهارم "صاع" گفته می‌شود.
  264. مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۲، ذیل آیه شریفه.
  265. «به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  266. مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۴.
  267. المیزان، ج۱۳، ص۸۲.
  268. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۱-۳۹۳.
  269. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  270. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۳.
  271. «آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ * بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۲.
  272. المیزان، ج۱۵، ص۳۳۰.
  273. الکافی، ج۲، ص۳۴۱، ح۱۱، باب الکذب؛ وسائل‌الشیعة، ج۱۲، ص۲۵۰، باب ۱۴۰؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۹، باب ۱۱۴؛ ج۷۵، ص۵۵، باب ۱۶ و تحف‌العقول، ۲۱۶.
  274. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۳-۳۹۴.
  275. «و از مردم کسی است که بی‌هیچ دانشی درباره خداوند چالش می‌ورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی می‌کند» سوره حج، آیه ۳.
  276. «و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.
  277. «جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامی‌دارد و به اینکه چیزی را که نمی‌دانید، درباره خداوند، بر زبان آورید» سوره بقره، آیه ۱۶۹.
  278. «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
  279. تسنیم، ج۸، ص۵۲۷.
  280. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۵-۳۹۶.
  281. «رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند اما هیچ زیانی به آنان نمی‌رساند مگر به اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره مجادله، آیه ۱۰.
  282. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴
  283. «ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.
  284. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که آنان را از رازگویی باز می‌دارند سپس به آنچه از آن بازداشته شده‌اند، باز می‌گردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی می‌کنند و چون نزد تو می‌آیند به گونه‌ای تو را درود می‌گویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش می‌گویند: چرا خداوند برای آنچه می‌گوییم ما را عذاب نمی‌کند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در می‌آیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.
  285. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۶-۳۹۷.
  286. «و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد * و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد» سوره اعراف، آیه ۱۷۵-۱۷۶.
  287. قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدین‌گونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.
  288. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۸.
  289. المیزان، ج۸، ص۳۴۷.
  290. خدایا! مرا هرگز لحظه‌ای به خودم وامگذار؛ الکافی، ج۲، ص۵۸۱ و ج۳، ص۳۴۵؛ من‌لایحضره‌الفقیه، ج۴، ص۱۸۷؛ تهذیب‌الأحکام، ج۳، ص۹۹ و ۱۴۰؛ وسائل‌الشیعة، ج۶، ص۴۷۰، باب ۲۴ و ج۱۹، ص۲۶۰، باب ۳؛ مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص۱۳۰، باب ۲۹ و ج۵، ص۶۲، باب ۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۸۴، باب ۲۶ و ج۱۶، ص۲۱۷، باب ۹؛ الدعوات، ۲۳۱؛ العددالقویة، ص۱۵۶؛ فلاح‌السائل، ۲۴۲، الفصل الرابع و العشرون؛ کتاب‌المزار، ص۱۱۴، باب ۵۲؛ المصباح‌للکفعمی، ص۳۰، الفصل السابع؛ مصباح‌المتهجد، ص۲۱۳؛ مفتاح‌الفلاح، ص۲۲۴؛ المقنعة، ص۱۹۸، باب ۱۹؛ المناقب، ج۱، ص۵۷؛ مهج‌الدعوات، ص ۵ و ۲۴.
  291. با کمی دقت به اعمال خودمان، تصدیق خواهیم کرد که در مواقع حساس، از مسائل معنوی غافل می‌شَویم و برای رسیدن به اندکی‌مال و خواهش‌های نامشروع نفسانی مرتکب اعمال ریاکارانه و گفتار غیر صادقانه می‌شویم و ناخواسته تحت سیطره و سلطه شیطان با توجیهات و القائات او قرار می‌گیریم!
  292. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۷-۳۹۹.
  293. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  294. المیزان، ج۱، ص۴۲۱.
  295. الکافی، ج۷، ص۴۴۳؛ و وسائل‌الشیعة، ج۲۳، ص۲۲۲.
  296. المیزان، ج۱، ص۴۲۰.
  297. تسنیم، ج۸، ص۵۱۶.
  298. المیزان، ج۲، ص۱۰۱.
  299. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۹۹-۴۰۰.
  300. «دوستداری خواستنی‌ها از زنان و فرزندان و دارایی‌های فراوان انباشته از زر و سیم و اسب‌های نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیک‌تر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴.
  301. «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.
  302. «ما هر چه را بر زمین است، (در کار) آرایش آن کرده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام نیکوکردارترند» سوره کهف، آیه ۷.
  303. «و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم» سوره سبأ، آیه ۲۱.
  304. «پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟» سوره فاطر، آیه ۸.
  305. «بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان است» سوره حدید، آیه ۲۰.
  306. بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۷.
  307. «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.
  308. امروزه بدبختانه اکثر افراد بیش‌تر اوقات گرانبهای خود را در کسب امور دنیوی کرده و فکر، غم و خوشی آنان، منحصر در آنها شده است و در حالی که عاقل در منابع روایی به کسی گفته شده که اوقات خود را به چهار قسم تقسیم کرده که فقط‍ یک قسم آن را صرف بهره‌مندی از تمتعات مباح و حلال سازد و بقیه اقسام دیگر را در پی کسب کمالات معنوی کند: «رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) عَنِ النَّبِيِّ (ص) أَنَّهُ قَالَ: يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ إِذَا كَانَ عَاقِلًا أَنْ يَكُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ يَأْتِي أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِينَ يَنْصُرُونَهُ فِي أَمْرِ دِينِهِ وَ يَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يُحْمَدُ»؛ بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۱، ح۲۲.
  309. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۰۰-۴۰۳.
  310. «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.
  311. «و آدمی بدی را چنان فرا می‌خواند که نیکی را و آدمی شتابگر است» سوره اسراء، آیه ۱۱.
  312. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۰۳-۴۰۴.
  313. خدای سبحان به شیطان می‌فرماید: «و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو» سوره اسراء، آیه ۶۴.
  314. المیزان، ج۱۳، ص۱۴۶.
  315. التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۶.
  316. الخصال، ج۱، ص۱۳۳، ح۱۴۱؛ امام صادق (ع) فرمود: ابلیس - لعنت خدا بر او باد - می‌گوید: هر چه در کار فرزند آدم درمانده‌ام کند در یکی از سه جا درمانده‌ام نمی‌کند: گرفتن مال از راه حرام و یا ندادن حق آن و یا مصرف کردن آن در غیر محلی که باید مصرف کند؛ بحارالأنوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۸؛ در شرح آن می‌نویسد: بيان: أي أيّ شي‏ء أعجزني في إضلال ابن آدم في أمر من الأمور و معصية من المعاصي فلا أعجز عن إضلاله في أحد هذه الأمور الثلاثة فأغويه في واحدة منها أي غالبا.
  317. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۰۴-۴۰۵.
  318. «بی‌گمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.
  319. تبیان، ج۳، ص۲۵.
  320. مجمع‌البیان، ج۲، ص۸۶۴ و کنزالدقائق، ج۳، ص۲۴۸.
  321. المیزان، ج۴، ص۵۰.
  322. تفسیرالقمی، ج۱، ص۱۲۰ و بحارالأنوار، ج۲۰، ص۳۳، باب ۱۲.
  323. «تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند» سوره حج، آیه ۵۳.
  324. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۰۶.
  325. «بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا می‌خوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.
  326. المیزان، ج۷، ص۱۴۹.
  327. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۰۷-۴۰۸.
  328. شیطان به خدای متعال می‌گوید: «و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۷.
  329. «و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  330. در برخی آیات قرآن مجید، به طور مطلق برای نوع انسان، بعضی صفات ناپسندی را مطرح کرده، مانند آیه مذکور و آیات دیگر، اما آن آیات کلی و شامل همه افراد انسانی نبوده، بلکه شامل عده کثیری از آنان می‌شود و دلیل آن در آیه‌ای آمده: وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا (سوره مریم، آیه ۶۶)؛ انسان در مقام انکار همراه با تعجب می‌گوید: هنگامی که من مُردم [و از بین رفتم] آیا دوباره سر از قبر بیرون آورده و زنده خواهم شد؟! اینکه به طور یقین می‌دانیم، هیچ یک از پیامبران و اوصیا (ع) حتی مؤمنان و اولیای الهی آن جمله را نگفته و نمی‌گویند، بلکه به حشر در روز قیامت ایمان و یقین دارند، پس مراد از کلمه انسان در آیات، اکثر افراد نسبی منظور است نه همه افراد انسانی.
  331. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۰۸-۴۰۹.
  332. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۹.
  333. «گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان می‌نشینم * آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.
  334. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  335. مجمع البیان، ج۴، ص۶۲۴ و المیزان، ج۸، ص۳۲. صاحب مجمع البیان می‌نویسد: «وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَةِ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانِهِمْ أُفْسِدُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ بِتَزْيِينِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِينِ الشُّبْهَةِ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ بِتَحْبِيبِ اللَّذَّاتِ إِلَيْهِمْ وَ تَغْلِيبِ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ».
  336. الطرق إلى اللَّه بعدد أنفاس الخلائق‏ خبر و حدیث نیست، چون که ما آن را در بین ۱۸۷ عنوان کتاب روایی در ۴۴۲ جلد از ۹۰ مؤلف، با رایانه بررسی کردیم که فقط‍ صاحب بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۳۷، به عنوان شرح، نه به عنوان حدیث و خبر منقول، آن را می‌نویسد، بنابراین کلام آن مفسر، درباره اینکه آن، خبر باشد، صحیح نبوده و باید آن را به عنوان نوشته و شرح آن محقق محدث، مطرح کرد.
  337. أطیب البیان، ج۵، ص۲۸۶-۲۸۷.
  338. «عَنْ أَبِي عَبْدِ الله (ع) إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْءٍ فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِه»؛ الکافی، ج۲، ص۳۱۵، ح۴، بَابُ حُبِّ الدُّنْیا؛ "وسائل‌الشیعة"، ج۱۶، ص۲۱، ح۲۰۸۵۸، باب ۶۵.
  339. و قد قيل أول من قاس إبليس في مقابلة النص و ذلك لأن كل ما وجدت في عالم الملكوت يوجد مثاله في عالم الدنيا و كل ما يوجد في قلب من تولاه الله و أفاض عليه برحمته من العلوم و الإلهامات و لطائف الصنع يوجد أشباهه و أظلاله الباطلة الفانية في قلب من استولت عليه الجهة الظلمانية و تولاه الشيطان من الوساوس و الرعونات و الأماني و غيرها من الافتخار و العجب و الغرور؛ مفاتیح الغیب، مفتاح الرابع، المشهد السادس، ص۱۷۳.
  340. بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۵۵.
  341. بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۵۵.
  342. تسنیم، ج۸، ص۵۱۳.
  343. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۱۳-۴۱۸.
  344. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
  345. المیزان، ج۱۲، ص۱۶۵.
  346. «بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری» سوره حجر، آیه ۴۲.
  347. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۱۸-۴۱۹.
  348. «تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۵.
  349. التحقیق، ج۸، ص۱۵، کلمه عبد.
  350. «هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  351. «بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.
  352. «آنگاه، در جرگه بندگان من درآی!» سوره فجر، آیه ۲۹.
  353. «و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
  354. سوره فرقان، آیه ۶۳-۷۴.
  355. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۱۹-۴۲۰.
  356. «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
  357. سوره مؤمنون، آیه ۱-۱۰.
  358. المیزان، ج۱۲، ص۳۴۴.
  359. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۲۰-۴۲۱.
  360. «پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو» سوره نحل، آیه ۹۸.
  361. التحقیق، ج۸، ص۲۵۸ و ۲۵۹، کلمه عوذ.
  362. مجمع‌البیان، ج۶، ص۱۹۸.
  363. و في رأي الشافعية و جماعة: تتكرر في كل ركعة لأنها قد رتّبت على القراءة، و كل ركعة فيها قراءة، فتبدأ الركعة بالاستعاذة؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۳۱.
  364. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰
  365. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.
  366. تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۶ و ۷.
  367. وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۳۵، باب ۵۷، ح۷۵۴۷.
  368. الکافی، ج۳، ص۳۵۸، ح۴.
  369. من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۴۷۱، ح۱۳۵۸.
  370. تفسیر سورآبادی، ج۲، ص۱۳۱۶.
  371. المیزان، ج۸، ص۳۸۱.
  372. المنیر، ج۱۴، ص۲۳۲.
  373. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۲۱-۴۲۵.
  374. «بی‌گمان پرهیزگاران چون دمدمه‌ای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد می‌کنند و ناگاه دیده‌ور می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۲۰۱.
  375. «و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
  376. «و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴.
  377. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.
  378. تفسیر نمونه، ج۷، ص۶۷.
  379. روح المعانی، ج۹، ص۱۴۸.
  380. تبیان، ج۵، ص۶۴ و مجمع البیان، ج۴، ص۴۱۷.
  381. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۲۶-۴۲۷.
  382. «آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
  383. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.
  384. برای اطلاع بیش‌تر از شرایط‍ ظاهری نماز به رساله مرجع تقلید خود مراجعه کنید.
  385. «شیطان، تنها بر آن است از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد» سوره مائده، آیه ۹۱.
  386. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۲۷-۴۲۹.
  387. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  388. «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند» سوره نساء، آیه ۳۴.
  389. «و بخشش خداوند را درخواست کنید» سوره نساء، آیه ۳۲.
  390. التحقیق، ج۹، ص۱۰۶، کلمه فضل.
  391. مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۳۴.
  392. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۲۱.
  393. المیزان، ج۱۵، ص۹۴ و ۹۵.
  394. «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
  395. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  396. الکافی، ج۲، ص۴۶۷ ح۴، باب فضل الدعاء و الحث علیه.
  397. نهج البلاغه، حکمت ۳۳۷؛ وسائل‌الشیعة، ج۷، ص۱۴۵ ح۸۹۶۲؛ دعاکننده بدون عمل و تلاش، مانند تیرانداز بدون کمان است!
  398. «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.
  399. الکافی، ج۲، ص۳۳۸، ح۳، باب فضل الدعاء و الحث علیه و وسائل‌الشیعة، ج۷، ص۳۴، باب ۶، ح۸۶۳۹؛ نزدِ خداوند، مقاماتی است که بدون دعا، کسی به آن نمی‌رسد.
  400. «إِنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ أَوَّلُهَا أَنَّكُمْ عَرَفْتُمُ الله فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ كَمَا أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْكُمْ مَعْرِفَتُكُمْ شَيْئاً وَ الثَّانِيَةُ أَنَّكُمْ آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَهُ وَ أَمَتُّمْ شَرِيعَتَهُ فَأَيْنَ ثَمَرَةُ إِيمَانِكُمْ وَ الثَّالِثَةُ أَنَّكُمْ قَرَأْتُمْ كِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ وَ الرَّابِعَةُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَقْدَمُونَ إِلَيْهَا بِمَعَاصِيكُمْ فَأَيْنَ خَوْفُكُمْ وَ الْخَامِسَةُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَرْغَبُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا يُبَاعِدُكُمْ مِنْهَا فَأَيْنَ رَغْبَتُكُمْ فِيهَا وَ السَّادِسَةُ أَنَّكُمْ أَكَلْتُمْ نِعْمَةَ الْمَوْلَی وَ لَمْ تَشْكُرُوا عَلَيْهَا وَ السَّابِعَةُ أَنَّ الله أَمَرَكُمْ بِعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ وَ قَالَ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا فَعَادَيْتُمُوهُ بِلَا قَوْلٍ وَ وَالَيْتُمُوهُ بِلَا مُخَالَفَةٍ وَ الثَّامِنَةُ أَنَّكُمْ جَعَلْتُمْ عُيُوبَ النَّاسِ نُصْبَ عُيُونِكُمْ وَ عُيُوبَكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ فَأَيُّ دُعَاءٍ يُسْتَجَابُ لَكُمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أَبْوَابَهُ وَ طُرُقَهُ فَاتَّقُوا الله وَ أَصْلِحُوا أَعْمَالَكُمْ وَ أَخْلِصُوا سَرَائِرَكُمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَيَسْتَجِيبَ الله لَكُمْ دُعَاءَكُمْ»؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۷۶، باب ۲۴، ح۱۷؛ مستدرک، ج۵، ص۲۶۸، باب ۶۰، ح۵۸۴۱-۳؛ سفینة‌ البحار، ج۱، ص۴۴۸.
  401. «وَ عَنِ الصَّادِقِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: إِيَّاكُمْ أَنْ يَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْكُمْ رَبَّهُ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّی يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَی الله وَ الْمِدْحَةِ لَهُ وَ الصَّلَاةِ عَلَی النَّبِيِّ وَ آلِهِ ثُمَّ الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ وَ التَّوْبَةِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ»؛ مستدرک ‌الوسائل، ج۵، ص۲۱۶، ح۷۵۲۵-۱۱، باب ۲۹؛ سفینة‌ البحار، ج۱، ص۴۴۸.
  402. تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۳۱۲.
  403. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۲۹-۴۳۵.
  404. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۳۹.
  405. «و هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است» سوره نساء، آیه ۱۱۹.
  406. قاموس قرآن، ج۲، ص۲۴۳، کلمه خسر.
  407. التحقیق، ج۳، ص۵۴ و ۵۵، کلمه خسر.
  408. «به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.
  409. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۳۹-۴۴۰.
  410. «بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش می‌کند و او را به عذاب آتش رهنمون می‌شود» سوره حج، آیه ۴.
  411. «جایگاه آنان دوزخ است و از آن گریزگاهی نمی‌یابند» سوره نساء، آیه ۱۲۱
  412. «فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت» سوره اعراف، آیه ۱۸
  413. «سوگند به خداوند که ما به سوی امّت‌های پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستاده‌ایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۶۳
  414. «سوگند به پروردگارت آنان را با شیطان‌ها گرد می‌آوریم سپس آنها را دورادور دوزخ در افتاده به زانو حاضر می‌گردانیم» سوره مریم، آیه ۶۸
  415. «و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.
  416. «به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا می‌خواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند» سوره فاطر، آیه ۶.
  417. «که دوزخ را از تو و هر کس از ایشان که از تو پیروی کند همگی، خواهم انباشت» سوره ص، آیه ۸۵.
  418. «شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند» سوره مجادله، آیه ۱۹.
  419. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۱.
  420. «شیطان، تنها بر آن است تا میان شما دشمنی و کینه افکند» سوره مائده، آیه ۹۱.
  421. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  422. «و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۲۲.
  423. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۱-۴۴۲.
  424. «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.
  425. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۲.
  426. «بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  427. «بی‌گمان او کافران را دوست نمی‌دارد» سوره روم، آیه ۴۵.
  428. «بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
  429. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۲.
  430. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۳.
  431. «آیا ندیده‌ای که ما شیطان‌ها را به سراغ کافران می‌فرستیم که آنان را خوب از راه به در می‌کنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.
  432. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۳.
  433. «و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  434. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۳.
  435. «بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
  436. فرق غاوین با ضالین، این است که غاوین از ماده "غی‌"، به معنای گمراهی بی هدف و بی مقصد است، پس غاوین کسانی هستند که پوچگرا و حتّی دارای هدف و مقصد باطلی نیز نیستند، اما ضالین کسانی هستند که دارای مقصد و هدف باطل بوده و منحرف از حق باشند، البته ممکن است که متوجه انحراف و بطلان عقیده خود نباشند: فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ «دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.
  437. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۴.
  438. «که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷.
  439. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۴.
  440. «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.
  441. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۴-۴۴۵.
  442. «آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ * بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۲.
  443. «آگاه باشید آنانند که دروغگویند * شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد» سوره مجادله، آیه ۱۸-۱۹.
  444. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۵.
  445. «شیطان بر آنان چیرگی یافت و یادکرد خداوند را از یاد آنان برد، آنان حزب شیطانند» سوره مجادله، آیه ۱۹.
  446. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۵.
  447. «آگاه باشید که بی‌گمان حزب شیطان است که (گرویدگان به آن) زیانکارند» سوره مجادله، آیه ۱۹.
  448. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۵.
  449. «آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند * و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۳-۱۴.
  450. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۶.
  451. «به راستی شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز این نیست که او گروه خویش را فرا می‌خواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند» سوره فاطر، آیه ۶.
  452. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۴۴۶.