امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۹۹: خط ۲۹۹:


=== [[امامت در کودکی]] ===
=== [[امامت در کودکی]] ===
تعریف امامت و [[شناخت]] [[حقیقت]] آن در مسائل مختلف [[امامت]] تاثیر دارد یعنی اگر [[امامت]] را براساس تعریف و [[تبیین]] [[حقیقت]] آن یک [[منصب]] و [[جایگاه]] [[الهی]] همانند [[نبوت]] بدانیم و به تعبیر دیگر اگر [[امامت]] را یک امر عرشی بدانیم، نوع نگاه ما به وظائیف و ویژگی‌ها و راه‌های [[شناخت]] نگاهی متناسب با این تلقی و برداشت از [[امامت]] خواهد بود. اما اگر [[امامت]] را مانند [[نبوت]] ندانیم، به تبع در مسأله [[وظائف]] و ویژگی‌ها و راه‌های تعیین و [[شناخت امام]] نگاه دیگری خواهیم داشت. بنابراین [[نزاع]] اصلی در بحث [[امامت]] یک [[نزاع]] مفهومی است نه [[نزاع]] مصداقی و می‌‌دانیم که روشن شدن موضوع بحث و تحریر محل [[نزاع]] در هر بحثی برای رسیدن به نتیجه از امور لازم و ضروری می‌‌باشد<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۲۵-۳۰</ref>.
== [[امام]] در لغت ==
در بیان لغت شناسان [[امامت]] به معنای [[پیشوایی]] است و [[امام]] به معنای مقتدا و پیشواست و آن که مورد [[تبعیت]] قرار می‌‌گیرد.
فراهیدی (م ۱۷۵) در معنای [[امام]] می‌‌گوید: هرکه به او [[اقتدا]] شود و در [[کارها]] جلو قرار داده شود او [[پیشوا]] و [[امام]] است و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} پیشوای همه [[پیشوایان]] است، [[خلیفه]] پیشوای [[مردم]] است و [[قرآن]] [[پیشوای مسلمانان]] است و مصحفی که در مساجد قرار داده می‌‌شود (برای نشان دادن جهت [[قبله]]) [[امام]] نامیده می‌‌شود. [[امام]]- در اصل لغت- همان سرمشق [[کودک]] است که هر روز آن را یاد می‌‌گیرد. ابن [[فارس]] (م ۳۵۹) و ابن [[سیده]] (م ۴۵۸) شبیه همین تعریف را ارایه کرده‌اند<ref>کتاب العین، ج ۸، ص ۴۲۹ و معجم مقاییس اللغه، ج ۱ ص۲۸ و الحکم و المحیط الاعظم، ج ۱۰، ص ۵۷۲.</ref>.
راغب (م ۵۰۲) در مفردات می‌‌گوید: {{عربی|وَ الْإِمَامُ المؤتم بِهِ إِنْسَاناً كَأَنَّ يَقْتَدِي بِقَوْلِهِ أَوْ فَعَلَهُ، أَوْ كِتَاباً أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ مُحِقّاً كَانَ أَوْ مُبْطِلًا}}<ref>مفردات غریب القرآن، ص ۲۰.</ref> [[امام]] [[پیشوائی]] است که به او [[اقتدا]] می‌‌شود خواه [[انسان]] باشد که به سخن و رفتارش [[اقتدا]] شود و خواه کتاب و نوشته باشد یا غیر از این، خواه بر [[حق]] باشد یا [[باطل]].
در [[قرآن کریم]] کلمه "[[امام]]" و "[[ائمه]]" دوازده مورد به کار رفته است که در همه موارد به معنی مقتدا و پیشواست مانند این [[آیات]]: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>. {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>. {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>. {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ...}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>. {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>{{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>. {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>. در این [[آیات]] شریفه کلمه [[امام]] به معنای [[پیشوا]] و مقتداست اعم از این که این [[پیشوا]] [[انسان]] باشد یا غیرانسان مانند کتاب و جاده و طریق و اعم از اینکه [[امام]] بر [[حق]] باشد یا بر [[باطل]]. در [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> هم [[تبعیت]] و [[تسلیم]] خلق در برابر قضاهای مبین و حتمی [[الهی]] لحاظ شده است و لذا خلق تابع و مقدرات مقتدا هستند و نوعی [[اقتدا]] و ایتمام و [[پیروی]] کردن در نظر گرفته شده است<ref>تفسیر المیزان، ج ۱۷، ص ۶۷ {{عربی|وَ لَعَلَّ الْعِنَايَةَ فِي تَسْمِيَتِهِ إِمَاماً مُبِيناً أَنَّهُ لِاشْتِمَالِهِ عَلَى الْقَضَاءِ الْمَحْتُومِ متبوعٍ لِلْخَلْقِ مقتدى لَهُمْ}}.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۲۵-۳۰</ref>.
== [[امام]] در اصطلاح ==
[[دانشمندان]] [[امامیه]] "[[ریاست عامه]] در امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] را به [[نیابت]] از [[رسول خدا]] {{صل}} در تعریف امامت لحاظ کرده و این مفهوم را با الفاظ گوناگون مطرح نموده‌اند. خواجه [[طوسی]] (م ۶۷۲) در رساله الامامه می‌‌گوید: {{عربی|الْمَسْأَلَةُ الاولى مَا الامام؟ الامامُ هُوَ الانسانُ الَّذِي لَهُ الرِّئَاسَةَ الْعَامَّةَِ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بالأصاله فِي دَارِ التَّكْلِيفِ}}<ref>تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ص ۴۲۶.</ref>.
[[علامه حلی]] (م ۷۲۶) در باب حادی عشر [[امامت]] را این گونه تعریف کرده است: {{عربی|الْإِمَامَةُ رئاسة عَامَّةً فِى أُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ لِشَخْصٍ مِنِ الْأَشْخَاصِ نِيَابَةً عَنِ النَّبِيِّ}}<ref>الباب الحادِ عشر، ص ۱۰.</ref>. دیگر [[دانشمندان]] [[امامیه]] مانند محقق حلّی (م ۶۷۶)<ref>المسلک فی اصول الدین، ص ۱۸۷ و، ص ۳۶.</ref> و [[ابن میثم بحرانی]] (م ۶۹۹)<ref>النجاة فی القیامة فی تحقیق امرالامامة، ص ۴۱.</ref> همین تعریف را پذیرفته و یا تکمله‌ای بر آن افزوده‌اند<ref>برای آگاهی بیشتر ر. ک: امامت پژوهی، ص ۴۰ و نجارزادگان، بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه فریقین.</ref>.
بین [[متکلمان]] [[اهل سنت]] مانند [[ماوردی]](م ۴۵۰)<ref>الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ص ۱۳.</ref>، و [[امام الحرمین جوینی]] (م ۴۷۸)<ref>.غیاث الامام و التیاث الظلم، ص ۱۵.</ref>، [[آمدی]] (م ۶۳۱)<ref>ابکار الافکار فی اصول الدین، ج ۳، ص ۴۱۶.</ref> [[قاضی]] عضد [[ایجی]] (م ۷۵۶)<ref>المواقف فی علم الکلام، ص ۳۹۵.</ref>، [[تفتازانی]] (م ۷۹۳)<ref>شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.</ref>، [[ابن خلدون]] (م ۸۰۸)<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>، [[جرجانی]] (م ۸۱۶) در کتاب تعریفات<ref>التعریفات، ص ۵۳.</ref> و [[سیوطی]] (م ۹۱۱) در معجم مقالید العلوم<ref>معجم مقالید العلوم، ج ۱، ص ۷۵.</ref> در تعریف فوق با [[امامیه]] [[وحدت]] نظر وجود دارد<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۲۵-۳۰</ref>.
== [[امامت]] و [[خلافت]] ==
در [[فرهنگ اسلامی]] "[[امامت]]" و "[[خلافت]]" حقیقتی واحد را بیان می‌‌کنند با این تفاوت که "[[خلافت]]" به جنبه [[جانشینی]] از [[پیامبر]] {{صل}} دلالت دارد و "[[امامت]]" به جنبه [[رهبری جامعه اسلامی]]. در متون [[دینی]] هر دو تعبیر به کار رفته است و اشاره به مصداق واحد دارد: در [[حدیث یوم الانذار]] [[رسول خدا]] {{صل}} امیرالمؤمنین علی {{ع}} را این گونه معرفی کرده است: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا}}<ref>الأمالی (للطوسی)، ص ۵۸۳ سایر منابع و این حدیث در مباحث امامت خاصه می‌‌آید.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} در معرفی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و سایر [[جانشینان]] خود کلمه "[[امام]]" را به کار گرفته و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|أَلَا إِنَّهُ الْمُبَلِّغُ عَنِّي وَ الْإِمَامُ بَعْدِي فَزَوْجُ ابْنَتِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ... هُوَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ الزُّهْرِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ اثْنَا عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ}}<ref>کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمه الإنثی عشر، ص ۸۸.</ref>.
و در همین [[روایات]] [[جانشینان]] دوازه گانه در لسان [[رسول خدا]] {{صل}} از تعبیر [[خلیفه]] نیز استفاده شده است: {{متن حدیث|لَا يَزَالُ هَذَا الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً}}<ref>در مباحث امامت خاصه به تفصیل اعتبار و تواتر این روایات ثابت می‌‌گردد.</ref>.
[[امام رضا]] {{ع}} نیز با هر دو تعبیر "[[امامت]]" و "[[خلافت]]" به یک مصداق اشاره می‌‌کند: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ {{صل}}}}<ref>فرازی از خطبه امام رضا {{ع}} که در پاورقی‌های قبل به منابع آن اشاره شد.</ref>.
بنابراین امیرالمؤمنین علی {{ع}} به اعتبار اینکه از [[پیامبر]] {{صل}} [[نیابت]] و [[خلافت]] دارد "[[خلیفه]] النبی" {{صل}} و به اعتبار [[پیشوایی]] و [[رهبری]] "[[امام المسلمین]]" نامیده می‌‌شود.
ممکن است گفته شود: هر چند [[امامت]] و [[خلافت]] در منابع [[دینی]] به یک مصداق اشاره دارد اما در طول [[تاریخ]] افرادی که [[شایستگی]] [[زعامت]] و [[رهبری]] بر [[امت اسلامی]] نداشتند بر [[امت]] چیره شده و خود را [[خلیفه]] خوانده و [[زعامت]] [[اهل بیت]] {{عم}} را به رسمیت نشناختند بنابراین لفظ "[[خلیفه]]" به لحاظ [[تاریخی]] نزد [[شیعیان]] قداستی که لفظ "[[امام]]" دارد را، از دست داده است<ref>ر. ک: امامت در پرتو عقل و وحی، ص ۲۹.</ref>.
لازم به [[تذکر]] است که در متون [[دینی]] گاه از "[[امام]]" به "[[حجت]]"<ref>ر. ک: کافی، ج ۱، ص ۱۷۸.</ref> تعبیر شده به ملاحظه حجت و [[دلیل]] بودن [[امام]] و گاه به "عالم"<ref>کافی، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> تعبیر شده است به ملاحظه [[شأن]] تعلیمی [[امام]] برای [[امت]]<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۲۵-۳۰</ref>.
== تعریف اصطلاحی امامت ==
* هر چند ظاهر تعریف بین [[شیعه]] و [[سنی]] مشترک است و مباحث [[امامت]] بر اساس همین تعریف مشترک پی گیری می‌‌شود، اما با نگاه به شرائط و [[ویژگی‌های امام]] از جمله [[علم]] به جمیع [[احکام]] و [[معارف]] [[دین]] آن هم [[علم بالفعل]] و بعضی از صفات و ویژگی ها، معلوم می‌‌شود حقیقت امامت نزد هر یک از [[فریقین]] با دیگری متفاوت است. [[محقق لاهیجی]] به این نکته تنبه داده است که حقیقت امامت نزد [[فریقین]] متفاوت است هر چند که تعاریف یکسان است<ref>گوهر مراد، ص ۴۶۱؛ بدایه المعارف الالهیه، ص ۳۱۴.</ref>.
[[پیروان مکتب اهل بیت]] {{عم}} [[امامت]] را یک [[جایگاه]] ویژه و [[منصب الهی]] می‌‌دانند درحالی که [[اهل سنت]] [[امام]] را مرادف [[امیر]] و [[حاکم]] و ناظم [[جامعه]] می‌‌دانند. بنابراین [[امامت]] نزد [[شیعیان]] حقیقتاً با [[امامت]] نزد [[اهل سنت]] متفاوت است. بنا بر نظر [[شیعه]] [[امامت]] یک [[منصب الهی]] و به [[جعل]] [[الهی]] است؛ این ویژگی است که [[امام]] را واجد [[ولایت]] [[معنوی]] نموده و در [[انجام وظیفه]] [[هدایت]] حتی در مرحله ایصال الی المطلوب موفق می‌‌کند.
* اما [[اهل سنت]] [[امامت]] را یک امر قراردادی صرف می‌‌دانند و [[امام]] نزد آنان فردی مانند سایر افراد است که در [[جایگاه]] [[حاکم]] و [[نظم]] دهنده [[امور اجتماعی]] قرار گرفته است<ref>در مباحث دیگر که اوصاف و ویژگی‌های امام را می‌‌شماریم، یکی از مهم‌ترین اوصاف امام یعنی نصی الهی به تفصیل مطرح خواهد شد.</ref>. روش [[اهل سنت]] نیز هم در مباحث نظری و هم در [[مقام عمل]] مانند توسعه در شرائط و خصوصیات [[امام]] تا جایی که [[امامت]] و [[ولایت]] [[حاکمان جائر]] را [[مشروع]] می‌‌دانند به خوبی نشانگر دو تلقی از حقیقت امامت است.
* علو [[منصب امامت]] و [[جانشینی رسول خدا]] و [[عظمت]] [[مقام]] و [[منزلت امام]] را [[حضرت امام رضا]] {{ع}} در خطبه‌ای که در جامع [[مرو]] ایراد فرموده، [[تبیین]] کرده‌اند<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۲، ص ۱۹۵ باب ۲۰ ح ۱ صدوق در کتاب‌های دیگرش مثل معانی الاخبار، ص ۹۶ باب معنی الامام المبین ح ۲ و کمال الدین، ص ۶۷۵ حدیث شماره ۳۱ و امالی، ص ۲۷۳ ح ۱، کافی، ج ۱، ص ۱۹۸ باب نادر فی فضل الامام و صفاته ح ۱.</ref>. در سطور پایانی اینجا به دو فراز از این [[خطبه]] توجه می‌‌کنیم: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِيَاءِ}}. [[امامت]] [[مقام]] و [[جایگاه]] [[پیامبران]] است و ارثی است که به [[اوصیاء]] آنها رسیده است. {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي}}. [[امامت]] پایه بالنده [[اسلام]] و شاخه و نتیجه والای آن است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۲۵-۳۰</ref>.
* امامت‌، در اصطلاح‌ به‌ معنای‌ مقامی‌ که‌ دارنده آن‌ (= [[امام]]) [[ریاست‌]] امور دینی‌ و سیاسی‌ [[مسلمانان‌]] را برعهده‌ دارد. درباره معنای‌ امامت، حدود [[وظایف‌ امام]] {{ع}} و چگونگی‌ [[انتخاب‌]] او، [[عقاید]] مختلفی‌ در میان‌ مسلمانان‌ وجود دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص. ۳۹۱۰]</ref>.
* در اصطلاح [[کلامی]] معانی متعددی از این واژه ارائه شده که شایع‌ترین معنای آن [[ریاست]] عمومی در امور [[دین]] و [[دنیا]] <ref>شرح المواقف الایجی، ج ۸، ص۳۴۵؛ شرح‌المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۲؛ التعریفات، ص ۱۶.</ref> است و برخی [[جانشینی]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[حفظ دین]] و [[سیاست]] [[دنیا]]<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۱۹۱؛ الاحکام السلطانیه، ص ۵؛ النکت الاعتقادیه، ص ۳۹.</ref> را در تعریف اصطلاحی آن آورده‌اند. برخی [[کامل‌ترین]] تعریف را [[ریاست]] [[بالاصاله]] عمومی در امر [[دین]] و [[دنیا]] در [[دار تکلیف]] می‌دانند <ref>تلخیص‌ المحصل، ص ۴۲۶؛ الالفین، ص ۱۲؛ قواعد المرام، ص ۱۷۴.</ref> که عموم [[مردم]] را به [[حفظ مصالح دین]] و دنیایشان [[ترغیب]] و از آنچه به حال آنان زیانبار است منع کنند<ref>تلخیص‌ المحصل، ص ۴۵۷.</ref>.
* بنابراین، امامت به معنای [[ریاست عمومی]] فردی خاص بر امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] در [[دنیا]] [[بالاصاله]] یا به [[جانشینی]] از [[پیامبر]] {{صل}} است، زیرا امامت دارای شؤونی همچون [[رهبری سیاسی]] و [[زعامت اجتماعی]] و [[مرجعیت دینی]] و [[تبیین]] و [[تفسیر]] [[وحی]] و [[ولایت باطنی]] و [[معنوی]] است که از این جهت [[امام]] {{ع}} [[حجت خدا]] در زمان، [[ولیّ]] [[الله]]، [[انسان]] کاملِ حامل [[معنویت]] کلی [[انسانیت]] و [[قطب]] است <ref>شیعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴، «امامت».</ref> و چون امامت دارای [[شؤون]] والایی است، [[شیعه]] آن را همانند [[نبوت]] به [[نصّ]] و [[امر الهی]]<ref>الاحکام‌السلطانیه، ص۵؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف الایجی، ج ۸، ص ۳۴۵.</ref> و از [[اصول دین]] "[[مذهب]]" می‌داند <ref>الحاشیة علی الهیات، ص ۱۷۹؛ انیس الموحدین، ص ۱۳۷.</ref>، در حالی که در دیدگاه [[اهل سنت]] از [[فروع دین]] شمرده شده و از این جهت از [[افعال]] [[مکلفان]] به شمار می‌آید <ref>دلائل‌الصدق، ج۲، ص۸؛ انیس‌الموحدین، ص ۱۳۸.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
* متکلّمان [[شیعه]] و [[سنّی]] تعریف‌های متفاوت از امامت دارند<ref>برای آشنایی بیشتر با تعاریف دیگر امامت ر. ک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۷، ص۴۸۲؛ الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۸؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیة، ص۴۴؛ الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ دلائل الصدق، المقدمة، ص۲۶۸؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۵؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۸۷۱؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۲۵؛ إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، النص، ص۳۲۵؛ امامت‌پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص۴۱؛ شرح منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ج۳، ص۳۸.</ref>:
# [[سعد الدین تفتازانی]] که از متکلّمان برجسته [[اهل سنت]] است، در [[تعریف امامت]] می‌نویسد: امامت [[ریاست]] عمومی‌ بر [[مردم]] در امور [[دین]] و دنیای آنهاست، به عنوان [[جانشین پیامبر]] {{صل}}<ref>{{عربی|الامامة رئاسة عامّة فی امر الدین و الدنیا خلافه عن النبی}}؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.</ref>.
# [[عضدالدین ایجی]]، متکلّم برجسته [[اهل سنت]] نیز، در [[تعریف امامت]] آورده است: امامت [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} در برپایی [[دین]] است به‌گونه‌ای که [[پیروی]] از او بر همه [[امت]] [[واجب]] است<ref>{{عربی|الإمامة خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعة علی کافة الامة}}؛المواقف، ص۳۴۵، ج۸؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۴.</ref>.
# [[علامه حلّی]] در [[تعریف امامت]] می‌نویسد: امامت [[ریاست]] عمومی‌بر [[مردم]] در امور [[دین]] و دنیای آنهاست، برای شخصی از اشخاص به عنوان [[جانشین پیامبر]]<ref> {{عربی|الإمامة ریاسة عامّة فی أمور الدین و الدنیا لشخص من الأشخاص نیابة عن النبی}}؛ الباب الحادی عشر، ص۸۲.</ref>.
# [[آیت‌الله]] [[خرازی]] می‌نویسد: امامت در نزد [[شیعه]]، [[خلافت]] کلّی [[الهی]] است و [[ولایت تشریعی]] از آثار آن است. [[خلافت]] و [[امارت]] نیز، از لوازم [[ولایت تشریعی]] است<ref>{{عربی|فإنّ الإمامة عند الشیعة هی الخلافة الکلیّة الإلهیة التی من آثارها و لا یتهم التشریعیة الّتی منها الإمارة و الخلافة الظاهریّة}}؛ بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقاید الإمامیة، ج۲، ص۸.</ref>.
* بر پایه تعاریف یادشده از نگاه [[عالمان]] [[مسلمان]]، امامت چند ویژگی مهم دارد:
# امامت، [[ریاست]] عمومی‌امام بر [[مردم]] است.
# [[امام]]، [[جانشین پیامبر]] {{صل}} است.
# [[گستره امامت]] [[امام]]، [[دین]] و دنیای [[مردم]] است.
# امامت، منصبی [[الهی]] است.
# [[امام]] علاوه بر [[هدایت ظاهری]]، [[هدایت باطنی]] نیز دارد<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۲۰-۲۱.</ref>
* در اصطلاح [[مدیریت]]، [[رهبری]] از [[وظایف]] [[مدیر]] است که دیگران را به کوشش مشتاقانه جهت هدفهایی معین [[ترغیب]] می‌کند یا آنها را جهت کسب [[هدف]] مشترک تحت تأثیر قرار می‌دهد <ref>اصول مدیریت، ص ۲۰۰.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
* به گفته بیشتر [[مفسران]]، [[امامت در قرآن]] با معنای لغوی آن هماهنگ است و [[امام]] {{ع}} کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و سرمشق خود قرار دهند <ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۴.</ref>؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]] <ref>مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲، «امامت».</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
* مجموع تعریف‌هایی که [[متکلمان اسلامی]] برای امامت بیان کرده‌اند دو دسته است: تعریف‌های عام که [[نبوت]] را نیز در برمی‌گیرد و تعریف‌های خاصی که شامل [[نبوت]] نمی‌شود. عبارت: "[[امام]] کسی که دارای [[رهبری عمومی]] در مسائل [[دینی]] و [[دنیوی]] است "<ref>{{عربی|"الإمام الذی له الریاسة العامة فی الدین والدنیا جمیعاً"}}؛ التعریفات، ص۲۸.</ref> و عبارت‌های دیگری همانند آن تعریف‌های عام امامت می‌باشد<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶)</ref>. در این تعریف‌ها به [[خلافت]] یا [[نیابت]] از [[پیامبر]] {{صل}} اشاره نشده است، بدین جهت، [[نبوت]] را نیز شامل می‌شود، ولی دسته دوم، تعریف‌هایی است که قید [[خلافت]] یا [[نیابت]] از [[پیامبر]] {{صل}} در آنها آمده است و بدین جهت شامل [[نبوت]] نمی‌شود. دو نمونه از این تعریف‌ها به قرار ذیل است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>:
# امامت، [[رهبری]] عمومی‌در امور [[دین]] و [[دنیا]] و برای فردی از افراد به عنوان [[نیابت]] از [[پیامبر]] {{صل}} است<ref>{{عربی|الإمامة رئاسة عامّة في أمور الدين و الدنيا لشخص من الأشخاص نيابة عن النبي‏{{صل}}}}؛ الباب الحادی‌عشر، ص ۶۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵ ـ ۳۲۶؛ اللوامع الإلهیة، ص۳۱۹ ـ ۳۲۰.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
# امامت عبارت است از [[جانشینی]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[اجرای دین]]، به گونه‌ای که [[پیروی]] از او بر همه [[مسلمانان]] [[واجب]] است <ref>{{عربی|الإمامة خلافة الرسول فی إقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة}}؛ شرح المواقف، ج۸ ،ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
*"[[رهبری]] [[امت اسلامی]]" پس از [[پیامبر]] {{صل}} هم "[[خلافت]]" نامیده می‌شود و هم "امامت"؛ چنان که کسی که عهده‌دار این [[مقام]] می‌شود هم "[[خلیفه]]" نام دارد و هم "[[امام]]". از آن جهت که [[مردم]] باید از او [[پیروی]] کنند و او پیشوای آنان است، [[امام]] {{ع}} نامیده می‌شود‌، و از آن جهت که [[رهبری]] او به عنوان [[جانشینی از پیامبر]] {{صل}} است، [[خلیفه]] نام دارد. بر این اساس، [[امام]] در [[شریعت اسلامی]] [[خلیفة الرسول]] است. در اینکه آیا می‌توان او را [[خلیفة اللّه]] نیز نامید دو قول است، برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را مجاز نشمرده‌اند<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
* برخی از متکلمان قید بالأصالة فی دار التکلیف؛ رهبری اصالی در سرای تکلیف و عبارت‌هایی همانند آن را به تعریف امامت افزوده‌اند<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵</ref> مقصود آنان این است که رهبری [[امام]] اگر چه نسبت به [[پیامبر]] {{صل}} نیابی است، ولی نسبت به کسانی که در سرای تکلیف هستند و از دنیا نرفته‌اند اصالی است. بر این اساس تعریف امامت کسانی را که از طرف [[امام]] نیابت دارند، هر چند گستره رهبری آنان عمومیت داشته باشد، شامل نخواهد شد، زیرا رهبری آنان نیابی است، نه اصالی<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
* در برخی از عبارات، امامت به [[رهبری عمومی]] در [[دین]] تعریف شده است <ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴.</ref> مقصود آنان این نیست که [[رهبری سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[مسلمانان]] از دایره امامت خارج است، بلکه مقصودشان این است که این مسئله نیز صبغه [[دینی]] دارد<ref>المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵ ـ ۲۳۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
* مراد از امامت "[[جانشینی]] از [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] در [[وظایف]] مربوط به ایشان" است. [[امام]] کسی است که در دوران ختم [[نبوت]] به [[نیابت]] از [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]، [[رسالت]] [[هدایت الهی]] را از راه فرا عادی بر عهده می‌گیرد. ممکن است در شیوه‌های برخورداری از [[معارف]] بین [[امام]] و [[پیامبر]] تفاوت باشد اما هر دو [[هدایت]]، [[معصومانه]] است. مثلاً ممکن است [[پیامبر]]، برخی از [[معارف دینی]] را از جانب [[خدای متعال]] به‌صورت لفظ و معنا باهم دریافت کند و [[امام]]، تنها معنای [[معارف دینی]] را دریافت کند و الفاظ از سوی خود ایشان باشد. [[اندیشمندان]] [[شیعه]] و [[سنی]]: "امامت [[ریاست عامه]] در [[امور دینی]] و [[دنیایی]] [[مردم]] به [[جانشینی]] از [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]" است<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۰۲.</ref>.
== [[امامت عام]] ==
* [[امامت در قرآن]] عام است و به امامت [[حق]] و [[پیشوایی]] [[باطل]] تقسیم می‌شود. امامت [[حق]] نیز بر دوگونه است: امامت [[بالاصاله]] که برای [[پیامبران]] [[جعل]] می‌شود و امامت بالاستخلاف که در آن از امامت [[جانشینان]] [[انبیا]] "[[امامان]] {{عم}}" سخن به میان می‌آید.
* مهم‌ترین ویژگی امامت [[باطل]] [[دعوت]] به سوی [[آتش]] است: {{متن قرآن|وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ}} <ref> و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۲.</ref> مراد از فرا خواندن به [[آتش]] [[دعوت]] به [[معصیت]] و [[کفر]] و افعالی است که استحقاق [[عذاب]] [[جهنم]] و [[آتش]] را در پی دارد<ref>مجمع‌البيان، ج۷، ص۳۲۹؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۳۸؛ كنزالدقائق، ج ۱۰، ص ۷۳.</ref>، ازاین‌رو از [[امامان]] {{عم}} [[باطل]] به "[[ائمه]] {{عم}} [[کفر]]" یاد شده است: {{متن قرآن|فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}} <ref> با پیشگامان کارزار کنید؛ سوره توبه، آیه: ۱۲.</ref> ویژگی دیگر [[امامان]] {{عم}} [[باطل]] [[پیمان‌شکنی]] و [[طعن]] در [[دین]] و ازاین‌رو [[پیکار]] با آنها لازم است: {{متن قرآن|وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ}} <ref> و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند؛ سوره توبه، آیه: ۱۲.</ref>، افزون بر این [[امامان]] {{عم}} [[باطل]] پس از مرگشان در [[دنیا]] به [[لعنت]] [[الهی]] گرفتار می‌شوند و در [[قیامت]] کسی آنان را [[یاری]] نمی‌کند و در آنجا از [[زشت]] چهرگان خواهند بود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لا يُنصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ}} <ref> و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد. و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱ - ۴۲.</ref> از برخی [[روایات تفسیری]] ذیل این [[آیه]] استفاده می‌شود که آنها امر و [[حکم]] [[مردم]] را بر امر و [[حکم خدا]] ترجیح می‌دهند و برخلاف [[کتاب خدا]] براساس [[هواهای نفسانی]] و [[تمایلات]] [[مردم]] عمل می‌کنند <ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۱۶.</ref> گفتنی است که در [[روز قیامت]] که صفوف از هم جدا می‌شود هر گروهی در پی امامشان حرکت می‌کنند: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} <ref> روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> آنان که [[رهبری]] [[امامان]] {{عم}} [[حق]] و [[عادل]] را پذیرفته‌اند همراه آنان خواهند بود و آنان که [[پیشوایان]] [[گمراهی]] و [[باطل]] را برگزیده‌اند همراه آنها خواهند بود <ref>الميزان، ج ۱۳، ص ۱۶۶؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۳.</ref> البته در نظری دیگر، براساس روایاتی مقصود از [[امام]] {{ع}} در این [[آیه]]، [[امام]] {{ع}} [[حق]] است <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۳؛ ج ۱۳، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۱.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
* بر اساس [[آیات قرآن]]، امامت بر [[حق]] باشد یا [[باطل]] به [[جعل]] [[الهی]] است: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} <ref> فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref> [[جعل]] امامت حکایت از آن دارد که امامت صرف نظر از [[حق]] یا [[باطل]] بودن آن، ویژگی خاص و نادری است که تنها در برخی افراد وجود دارد، به‌گونه‌ای که می‌توانند توجه دیگران را جلب کنند تا به آنان [[اقتدا]] کنند<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
* [[جعل]] امامت برای [[امامان]] [[حق]]، بالذات و برای [[امامان]] [[باطل]]، بالعرض است؛ یعنی از آن رو که [[نظام احسن]] عالم بدون امامت و [[رهبری]] از سوی [[صالحان]] و فاسدان تحقق‌پذیر نیست و باید [[نور]] و [[ظلمت]]، [[هدایت]] و [[ضلالت]]، [[ایمان]] و [[کفر]] و [[تقوا]] و [[فجور]] در کنار هم باشد تا هر کدام به سهم خود [[زیبایی]] مطلق عالم را تأمین کند، [[خداوند]] هر دو گونه [[رهبری]] را [[جعل]] فرموده است؛ ولی هیچ گاه این بدان معنا نیست که در همان سطحی که امامت [[حق]] [[بالاصاله]] به [[خداوند]] نسبت داده می‌شود، امامت [[باطل]] نیز [[بالاصاله]] به او منسوب باشد، زیرا [[خداوند]] اولا و بالذات [[هادی]] است؛ نه مُضلّ، و اهل [[رحمت]] و [[مغفرت]] است؛ نه [[انتقام]] و [[عذاب]] و چنانچه از [[اضلال]] و [[انتقام]] و [[عذاب]] سخن به میان می‌آید برای آن است که [[هدایت]] بدون [[ضلالت]] معنا ندارد، چنان که [[رحمت]] و [[مغفرت]] بدون [[انتقام]] و [[عذاب]] تصور ندارد. درباره امامت نیز [[خداوند]] اولا و بالذات، امامت [[حق]] را برای [[امامان]] [[صالح]] آن هم با توجه به [[کمالات]] و فضایلی که لازمه امامت آنان است [[جعل]] کرده، و در کنار آن ثانیاً و بالعرض امامت [[باطل]] را برای [[امامان]] {{عم}} [[فاسد]] و آن هم با توجه به [[رذایل]] آنان [[جعل]] فرموده است. البته این [[جعل]] فقط [[تکوینی]] است؛ نه [[تشریعی]]، بر خلاف [[جعل]] امامت [[حق]] که هم [[تکوینی]] است و هم [[تشریعی]]، با این همه [[مفسران]] در [[تفسیر]] [[جعل]] امامت [[باطل]]، نظرات گوناگونی ارائه کرده‌اند<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
* برخی گفته‌اند: [[جعل]] به معنای خذلان است؛ یعنی [[خدای متعال]] پس از ارسال پیامبرانی برای [[هدایت]] آنان و در پی آنکه گروهی [[دعوت]] [[پیامبران]] را [[انکار]] کردند و راه [[کفر]] و [[گمراهی]] را در پیش گرفتند، به عنوان مجازات، آنان را مقتدای اهل [[آتش]] قرار داده است؛ نه اینکه [[جعل]] امامت برای آنها ابتدایی باشد <ref>روض‌الجنان، ج۱۵، ص۱۳۷؛ الميزان، ج۱۶، ص۳۸.</ref> برخی دیگر گفته‌اند: [[آیه]] در [[مقام]] گزارش حال آنان در [[قیامت]] است، بدین معنا که آنها سردسته دوزخیان‌اند و هنگامی که گروهی از [[دوزخیان]] به سوی [[آتش]] می‌روند، آنها پیشاپیش [[اصحاب]] [[آتش]] درحرکت‌اند، چنان‌که در [[دنیا]] نیز [[پیشوایان]] [[گمراهی]] بودند <ref>نمونه، ج ۱۶، ص ۹۰ ـ ۹۱.</ref> برخی نیز [[جعل]] امامت را به معنای تسمیه و نامگذاری آنان به [[امام]] {{ع}} [[تأویل]] کرده‌اند <ref> روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۳۷.</ref>؛ اما [[آیه]] بعد با آن [[سازگاری]] ندارد <ref> الميزان، ج ۱۶، ص ۳۸.</ref>، زیرا براساس آن [[آیه]]، به سبب [[پیروی]] دیگران از آنان در [[کفر]] و [[تبهکاری]]، در این [[جهان]] از پی آنها [[لعنت]] فرستاده می‌شود<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۰

امامت به معنای رهبری و ولایت امر است. امامت، منصب و مقامی که از سوی خداوند به بعضی انسان‌های پاک و دانا و شایسته داده می‌شود که مردم را به راه خدا هدایت کنند. در اسلام، برای تداوم مسؤولیت پیامبر خدا (ص) در بُعد حکومتی و دینی، امامت و وصایت قرار داده شده تا مردم پس از پیامبر، از امام تبعیّت کنند و رسول خدا (ص) و امامان پس از خویش را با نام و مشخصات تعیین کرده است. امامت یکی از اصول اعتقادی شیعه است و از سوی خدا و پیامبر (ص) است نه به انتخاب مردم. علم و عصمت از جمله شرایط آن است و امام، حق ولایت بر مردم دارد و حجت الهی بر همگان است. پذیرش امامتِ امامانِ معصوم واجب است و نشانه اطاعت از خدا و پیامبر است و هر کس بدون عقیده و ایمان به امامت امامِ معصوم بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است. امام رضا (ع) می‌‌فرماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ» امامت، جانشینی خدا و جانشینی پیامبر است[۱]. روشن است کسی که به جای خدا و رسول بر مردم حکومت می‌کند، باید پاک و عادل و شبیه پیامبر در کمالات و فضایل باشد. به پیروان این عقیده، امامیه و شیعه گفته می‌شود[۲].

معناشناسی امام و امامت

معنای لغوی

معنای اصطلاحی

مراد از "امامت" و "ولایت"، "ولایت امر" است؛ به این معنا که اینکه فرمان دست چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ نزاع‌ها، چه داخل و چه بیرون از جامعه اسلامی، به این است که چه کسی دستور بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از طاغوت‌ها و سردم‌داران استکبار جهانی ادعا می‌کند که باید فرمان دست من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس جنگ‌ها و کشمکش‌های این مستکبران با رقبای خود در دنیا همین است که زیر بار فرمان آنان نمی‌روند. بنابراین، نزاع و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع دینی اسلام از آن به "ولایت امر" تعبیر شده است. "امامت" همان "ولایت امر" است؛ یعنی چه کسی باید صاحب دستور باشد[۳]

اصطلاح امامت در قرآن

لفظ "امامت" در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی واژه "امام (ع)" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۴]، ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۵] و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی: ﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۶] و گاهی به پیشوایی باطل: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۷] و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [۸] اشاره دارد[۹].

افزون بر آیاتی که واژه امام (ع) یا اولی‌الامر در آن به‌کار رفته است آیات فراوانی با امامت و رهبری پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم هدایت آمده ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۱۰]؛ ﴿قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [۱۱]، آیه‌ای که مؤمنان را به همراهی با صادقان فرا می‌خواند ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [۱۲]، آیه ولایت ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [۱۳]، آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را برپا می‌دارند، زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند ﴿الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ [۱۴] و آیاتی که در آن از اعطای مُلک به برخی سخن به میان آمده است. ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا [۱۵]؛ ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [۱۶][۱۷]

در روایات فراوانی نیز، مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند: ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ [۱۸][۱۹]، ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۲۰][۲۱] و ﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ [۲۲][۲۳] امامان (ع) دانسته شده‌اند[۲۴].

در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه "امام"، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: ﴿وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً [۲۵] حق مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۲۶] و باطل مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۲۷]؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کرده‌اند، اطلاق می‌گردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست. به هر حال، آیات و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت امامان حق دارند[۲۸]

خدای سبحان در آیات متعددی به موضوع امامت اشاره و برای امام ویژگی‌هایی آورده است. این ویژگی‌ها در تعریف امامت، تأثیر بسزایی دارد.

نمونه‌های زیر، برخی از مهم‌ترین آیات است:

  1. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۹].
  2. ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۳۰].
  3. ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۳۱].

بر پایه آیات یاد شده، چند ویژگی برای امامت دست‌یافتنی است:

  1. امامت به جعل الهی است: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ، ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ، ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ.
  2. گستره امامت امام، مردم است: ﴿جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ.
  3. امامت، عهد الهی است: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي.
  4. امامت به ظالمان نمی‌رسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.
  5. امام، دارای هدایت تکوینی یا هدایت به امر است: ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا.
  6. هدایت به امر، دو مقدمه دارد: کمال علمی‌ یا یقین: ﴿وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ؛ کمال عملی یا صبر: ﴿لَمَّا صَبَرُوا[۳۲].

روابط مفهومی امامت با واژگان همسو

رابطه با نبوت و رسالت

در قرآن کریم هر چهار کلمه خلیفه، امام، نبوت و رسالت یا مشتقات آن، استعمال شده است که آیات دارای کلمه خلیفه در ذیل عنوان مفهوم خلیفه در قرآن مطرح شد.

اما کلمه امام، در قرآن مجید، بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۳۳]
  2. کتاب آسمانی: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۳۴].

مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. امام حق: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۳۵]
  2. امام باطل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۳۶] و ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۳۷].

امّا امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۸]. یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران (ع)، عنایت می‌شود.

اما کلمه نبوت، ۵ بار ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۳۹]؛ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۴۰]؛ ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۴۱]؛ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ [۴۲]؛ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۴۳] در قرآن استعمال شده و در اصل و ریشه آن، اختلاف است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده[۴۴] و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای رفعت و بلندی مقام، مشتق شده است[۴۵]؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه آیه شریفه ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۴۶] دو گونه می‌شود؛ ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده حق و پیام‌آور برای خَلق بود.

ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده‌ای والامقام بود.

اما کلمه رسالت فقط‍ یک بار﴿فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ[۴۷] و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در قرآن مجید استعمال شده است؛ و معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۴۸].

رابطه با خلافت

نظام امامت و نظام خلافت

رابطه با حجت الهی

رابطه با ولایت

رابطه با وصایت

رابطه با امارت (ملک)

رابطه با وزارت

رابطه با قیمومیت

حقیقت امامت

ضرورت امامت

وجود امام (ع) در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسان‌ها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد[۴۹]: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۵۰] روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسان‌ها حضور دارد[۵۱]؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام (ع) آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام (ع) در همه زمانهاست [۵۲][۵۳].

ادله ضرورت وجود امام

جایگاه امامت

اصل اعتقادی بودن امامت

فرع فقهی بودن امامت

جایگاه امامت در نظام معارف دینی

جایگاه امامت در نظام اعتقادی اسلام

جایگاه امامت در نظام فرهنگی اسلام

جایگاه امامت در نظام اخلاقی اسلام

جایگاه امامت در نظام سیاسی اسلام

جایگاه امامت در نظام اقتصادی اسلام

اهمیت بحث امامت

اهمیت امامت در قیامت

غایت امامت (چرایی امامت)

چرایی امامت در دو سطح قابل بررسی است:

  1. غایت امامت: والاترین و نهایی ترین هدف الهی از تعیین امام (رسیدن بشر به مقام خلافت الهی که در خود امام با تربیت الهی صورت می‌گیرد و در غیر امام با تربیت امام و تبعیت از او حاصل می‌گردد)؛
  2. حکمت امامت: به معنای بیان اهداف و راهبردهای کلان الهی (چرایی فعل خدا در جعل امامت)، شمردن شؤون (جایگاه ها و مقامات) و همچنین تشریح وظایف (رسالت ها و مأموریت ها) و کارکردهای امام و نظام امامت (فواید و منافع مترتب بر جعل و پیاده‌سازی امامت).

در روایات از امامت، به عنوان غایت خلقت تعبیر شده است؛ به گونه‌ای که اگر لحظه‌ای زمین از امام خالی باشد، بر اهلش خشم خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد [۵۴]. از این روایت و نظایر آن به دست می‌آید که سرنوشت زندگی انسان و سایر جانداران در زمین به وجود امام بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در زمین حیات وجود داشته، امام نیز بوده است و تا هنگامی‌ که زندگی جریان دارد، امام نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، امام در نظام خلقت نقش علیت دارد. علیت امام در نظام طبیعت و در سطحی فراتر در نظام خلقت، به دو گونه فاعلی و غایی امکان پذیر است؛ یعنی وجود امام در سلسله علل فاعلی و غایی جهان قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله خداوند متعال است. بدین جهت است که درباره امام عصر (ع) آمده است: "بقای دنیا به بقای امام عصر (ع) است، و به یُمن و برکت او موجودات روزی داده می‌شوند و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجاست"[۵۵][۵۶]

صدرالمتألهین در شرح این گونه احادیث گفته است: خداوند سبحان موجودات را با تفاوت درجات و مراتبی که از نظر برتری و پست تری دارند آفرید. پایین‌ترین مرتبه موجودات مواد عنصری زمین است که دورترین فاصله را از لطافت وجودی دارد، اما قابلیت تحول و تکامل وجودی را دارد. اراده حکیمانه خداوند اقتضا کرده است که این مواد عنصری، مسیر تکامل را طی کرده و به غایات وجودی خود "مرتبه بالاتر وجود" برسند. بر این اساس، در مسیر تکامل موجودات که از طریق علت غایی تحقق می‌یابد هر موجودی که مرتبه بالاتر دارد علت غایی موجود پایین‌تر است. بدین ترتیب، زمین را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای انسان، و از آنجا که در میان افراد انسان نیز مراتب کمال و نقص وجود دارد، کامل‌ترین انسان را غایت وجود انسان‌های دیگر قرار داد که در حقیقت غایت همه موجوداتی است که در مرتبه پایین‌تر از انسان قرار دارند. او همان انسان کامل است که در مرتبه امامت است، او جانشین خداوند در زمین است و چون وجود چیزی بدون غایت آن محال است، وجود جهان بدون وجود امام ناممکن خواهد بود[۵۷][۵۸]

قلمرو امامت

امامت شأنی

امامت فعلی

امامت صامت

امامت ناطق

ابعاد امامت

اثبات امامت

شرایط امامت (بایستگی‌های امام)

نصب الهی امام (اصطفاء)

علم ویژه الهی (علم لدنی)

امامان (ع) حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاین‌رو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنی‌اسرائیل برگزید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ [۵۹] و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ [۶۰] مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند رسول خداست (ص) [۶۱][۶۲]. و مصادیق آن بر اساس روایات، اماماناند (ع)[۶۳] با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمی‌کند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده می‌شود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز می‌دارد: ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً [۶۴] و تنها پیروی از معصومان می‌تواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود[۶۵][۶۶]. از دیگر آیاتی که علم امام (ع) از آن استفاده می‌شود آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۶۷] و ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۶۸] است که براساس آن باید انسان‌ها اموری را که نمی‌دانند از اهل ذکر بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است [۶۹]؛ ولی کامل‌ترین مصداق «اهل ذکر» امامان (ع) هستند [۷۰]، چنان‌که در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از اهل ذکر ائمه‌اند (ع) [۷۱] در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم: ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۷۲][۷۳]، کسی که علم کتاب نزد اوست: ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۷۴][۷۵] و کسانی که به آنان علم داده شده: ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ [۷۶][۷۷] به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها امامان (ع) هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از امامان (ع) آنان به غیب و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالم‌اند [۷۸] و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند: تحدیث و الهام، وراثت از پیامبر اکرم (ص) و امام (ع) پیش از خود، جفر و جامعه، مصحف فاطمه (س) و صحیفه امیرمؤمنان، امام علی (ع) [۷۹][۸۰].

عصمت

بر اساس آموزه‌های قرآن، امام (ع) دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها عصمت است[۸۱]. خدای سبحان در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۸۲] مفسران با استناد به این آیه عصمت را برای امام (ع) لازم می‌دانند و لزوم عصمت را این‌گونه تبیین می‌کنند که امام (ع) مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام (ع) معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام (ع)، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو عصمت در امامان (ع) لازم است تا این محذور پیش نیاید[۸۳] ناگفته نماند که آیه بر عصمت امام (ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت [۸۴][۸۵]. نیز خداوند در ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۸۶] از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق [۸۷] با صادقان باشند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۸۸] بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۸۹][۹۰]. همچنین در ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۹۱]، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت پیامبر (ص) و اطاعت پیامبر (ص) در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر (ص) و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است [۹۲] دلالت آیه بر عصمت چنان واضح و روشن است که برخی از اهل سنت نیز نتوانسته‌اند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمی‌کنند [۹۳]؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانی‌اند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از عصمت بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد[۹۴][۹۵].

افضلیت

تعیین امام

راه‌های تعیین امام

دیدگاه شیعه

نصب یا جعل الهی امام

دیدگاه اهل سنت

انتخاب امام

نظریه شوری
نظریه بیعت

نظریه غلبه و استیلا

شئون امام (مناصب امام)

مرجعیت علمی و مرجعیت دینی

نقل دین

حفظ دین

تبیین معارف دینی

ولایت باطنی

وظایف امام

رهبری اجتماع (ولایت امر)

حقوق امام (وظایف امت در برابر امام)

حق تقدیم (افضلیت)

حق وصایت

حق امامت و ولایت

وظیفه سلم بودن برای امام و جنگ با دشمنان او

حق تولی

وظیفه تولی امام (پذیرش ولایت او)

وظیفه تبری از دشمن امام (بیزاری از دشمنان او)

حق معرفت (شناخت امام)

وظیفه شناخت شخصیت و جایگاه امام

وظیفه شناخت حقوق امام

وظیفه شناخت سیره و معارف امام

حق ایمان

وظیفه ایمان به امام و کفر به دشمنان او

حق محبت و مودت

وظیفه محبّت به امام و بغض به دشمنان او

وظیفه مودّت امام و عداوت با دشمنان او

حق نصح

وظیفه خیرخواهی برای امام (نصح برای امام)

حق سلام

حق صلوات

وظیفه صلوات بر امام و لعن بر دشمنان او

حق تمسک و اعتصام

وظیفه تمسّک و اعتصام به امام

حق تبعیت

وظیفه تبعیت از امام (معیت با امام)

حق اطاعت

وظیفه اطاعت امام

حق نصرت

وظیفه نصرت امام

حق وفاداری

وظیفه وفاداری در بیعت با امام

حقوق مالی

وظیفه پرداخت حقوق مالی امام

  1. حق انفال
  2. حق فیء
  3. حق خمس

حق زیارت

وظیفه دیدار و زیارت امام

حق اسوه بودن

وظیفه تأسی و اقتدا به امام

حق مرجعیت علمی

وظیفه اخذ علم از امام

وظیفه ارجاع امور به امام

وظیفه عرضه باورها بر امام

حق توسل

وظیفه توسل و تبرک به امام

حق دعا

حق ذکر

وظیفه احیای امر امامت

وظیفه حفظ و نشر میراث امام

حق ترفیع بیوت

حق تکریم

حق صله رحم

حق شکرگزاری

حق انتظار

وظیفه انتظار فرج محمد و آل محمد

حفظ اسرار امام

آثار و کارکردهای امامت

مصادیق امام

امامان از پیامبران الهی

امامت پیامبر خاتم (امامت کبری)

امامان از اهل بیت پیامبر خاتم

  1. امامت امام على
  2. امامت امام حسن مجتبى
  3. امامت امام حسين
  4. امامت امام سجاد
  5. امامت امام باقر
  6. امامت امام صادق
  7. امامت امام كاظم
  8. امامت امام رضا
  9. امامت امام جواد
  10. امامت امام هادى
  11. امامت امام حسن عسکری
  12. امامت امام مهدى

تاریخ امامان (دوران‌های امامت)

  1. دوره حضور؛
  2. دوره غیبت؛
  3. دوره ظهور؛
  4. دوره رجعت

سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه

امامت در کودکی

تعریف امامت و شناخت حقیقت آن در مسائل مختلف امامت تاثیر دارد یعنی اگر امامت را براساس تعریف و تبیین حقیقت آن یک منصب و جایگاه الهی همانند نبوت بدانیم و به تعبیر دیگر اگر امامت را یک امر عرشی بدانیم، نوع نگاه ما به وظائیف و ویژگی‌ها و راه‌های شناخت نگاهی متناسب با این تلقی و برداشت از امامت خواهد بود. اما اگر امامت را مانند نبوت ندانیم، به تبع در مسأله وظائف و ویژگی‌ها و راه‌های تعیین و شناخت امام نگاه دیگری خواهیم داشت. بنابراین نزاع اصلی در بحث امامت یک نزاع مفهومی است نه نزاع مصداقی و می‌‌دانیم که روشن شدن موضوع بحث و تحریر محل نزاع در هر بحثی برای رسیدن به نتیجه از امور لازم و ضروری می‌‌باشد[۹۶].

امام در لغت

در بیان لغت شناسان امامت به معنای پیشوایی است و امام به معنای مقتدا و پیشواست و آن که مورد تبعیت قرار می‌‌گیرد. فراهیدی (م ۱۷۵) در معنای امام می‌‌گوید: هرکه به او اقتدا شود و در کارها جلو قرار داده شود او پیشوا و امام است و پیامبر اسلام (ص) پیشوای همه پیشوایان است، خلیفه پیشوای مردم است و قرآن پیشوای مسلمانان است و مصحفی که در مساجد قرار داده می‌‌شود (برای نشان دادن جهت قبله) امام نامیده می‌‌شود. امام- در اصل لغت- همان سرمشق کودک است که هر روز آن را یاد می‌‌گیرد. ابن فارس (م ۳۵۹) و ابن سیده (م ۴۵۸) شبیه همین تعریف را ارایه کرده‌اند[۹۷].

راغب (م ۵۰۲) در مفردات می‌‌گوید: وَ الْإِمَامُ المؤتم بِهِ إِنْسَاناً كَأَنَّ يَقْتَدِي بِقَوْلِهِ أَوْ فَعَلَهُ، أَوْ كِتَاباً أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ مُحِقّاً كَانَ أَوْ مُبْطِلًا[۹۸] امام پیشوائی است که به او اقتدا می‌‌شود خواه انسان باشد که به سخن و رفتارش اقتدا شود و خواه کتاب و نوشته باشد یا غیر از این، خواه بر حق باشد یا باطل.

در قرآن کریم کلمه "امام" و "ائمه" دوازده مورد به کار رفته است که در همه موارد به معنی مقتدا و پیشواست مانند این آیات: ﴿قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۹۹]. ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۱۰۰]. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۰۱]. ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۰۲]. ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ...[۱۰۳]. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۱۰۴]﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۱۰۵]. ﴿وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ[۱۰۶]. در این آیات شریفه کلمه امام به معنای پیشوا و مقتداست اعم از این که این پیشوا انسان باشد یا غیرانسان مانند کتاب و جاده و طریق و اعم از اینکه امام بر حق باشد یا بر باطل. در آیه ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۱۰۷] هم تبعیت و تسلیم خلق در برابر قضاهای مبین و حتمی الهی لحاظ شده است و لذا خلق تابع و مقدرات مقتدا هستند و نوعی اقتدا و ایتمام و پیروی کردن در نظر گرفته شده است[۱۰۸][۱۰۹].

امام در اصطلاح

دانشمندان امامیه "ریاست عامه در امور دین و دنیای مردم را به نیابت از رسول خدا (ص) در تعریف امامت لحاظ کرده و این مفهوم را با الفاظ گوناگون مطرح نموده‌اند. خواجه طوسی (م ۶۷۲) در رساله الامامه می‌‌گوید: الْمَسْأَلَةُ الاولى مَا الامام؟ الامامُ هُوَ الانسانُ الَّذِي لَهُ الرِّئَاسَةَ الْعَامَّةَِ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بالأصاله فِي دَارِ التَّكْلِيفِ[۱۱۰].

علامه حلی (م ۷۲۶) در باب حادی عشر امامت را این گونه تعریف کرده است: الْإِمَامَةُ رئاسة عَامَّةً فِى أُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ لِشَخْصٍ مِنِ الْأَشْخَاصِ نِيَابَةً عَنِ النَّبِيِّ[۱۱۱]. دیگر دانشمندان امامیه مانند محقق حلّی (م ۶۷۶)[۱۱۲] و ابن میثم بحرانی (م ۶۹۹)[۱۱۳] همین تعریف را پذیرفته و یا تکمله‌ای بر آن افزوده‌اند[۱۱۴].

بین متکلمان اهل سنت مانند ماوردی(م ۴۵۰)[۱۱۵]، و امام الحرمین جوینی (م ۴۷۸)[۱۱۶]، آمدی (م ۶۳۱)[۱۱۷] قاضی عضد ایجی (م ۷۵۶)[۱۱۸]، تفتازانی (م ۷۹۳)[۱۱۹]، ابن خلدون (م ۸۰۸)[۱۲۰]، جرجانی (م ۸۱۶) در کتاب تعریفات[۱۲۱] و سیوطی (م ۹۱۱) در معجم مقالید العلوم[۱۲۲] در تعریف فوق با امامیه وحدت نظر وجود دارد[۱۲۳].

امامت و خلافت

در فرهنگ اسلامی "امامت" و "خلافت" حقیقتی واحد را بیان می‌‌کنند با این تفاوت که "خلافت" به جنبه جانشینی از پیامبر (ص) دلالت دارد و "امامت" به جنبه رهبری جامعه اسلامی. در متون دینی هر دو تعبیر به کار رفته است و اشاره به مصداق واحد دارد: در حدیث یوم الانذار رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین علی (ع) را این گونه معرفی کرده است: «إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا»[۱۲۴]. رسول خدا (ص) در معرفی امیرالمؤمنین (ع) و سایر جانشینان خود کلمه "امام" را به کار گرفته و می‌‌فرماید: «أَلَا إِنَّهُ الْمُبَلِّغُ عَنِّي وَ الْإِمَامُ بَعْدِي فَزَوْجُ ابْنَتِي وَ أَبُو سِبْطَيَّ... هُوَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ الزُّهْرِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ اثْنَا عَشَرَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ»[۱۲۵].

و در همین روایات جانشینان دوازه گانه در لسان رسول خدا (ص) از تعبیر خلیفه نیز استفاده شده است: «لَا يَزَالُ هَذَا الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»[۱۲۶]. امام رضا (ع) نیز با هر دو تعبیر "امامت" و "خلافت" به یک مصداق اشاره می‌‌کند: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ (ص)»[۱۲۷]. بنابراین امیرالمؤمنین علی (ع) به اعتبار اینکه از پیامبر (ص) نیابت و خلافت دارد "خلیفه النبی" (ص) و به اعتبار پیشوایی و رهبری "امام المسلمین" نامیده می‌‌شود.

ممکن است گفته شود: هر چند امامت و خلافت در منابع دینی به یک مصداق اشاره دارد اما در طول تاریخ افرادی که شایستگی زعامت و رهبری بر امت اسلامی نداشتند بر امت چیره شده و خود را خلیفه خوانده و زعامت اهل بیت (ع) را به رسمیت نشناختند بنابراین لفظ "خلیفه" به لحاظ تاریخی نزد شیعیان قداستی که لفظ "امام" دارد را، از دست داده است[۱۲۸]. لازم به تذکر است که در متون دینی گاه از "امام" به "حجت"[۱۲۹] تعبیر شده به ملاحظه حجت و دلیل بودن امام و گاه به "عالم"[۱۳۰] تعبیر شده است به ملاحظه شأن تعلیمی امام برای امت[۱۳۱].

تعریف اصطلاحی امامت

پیروان مکتب اهل بیت (ع) امامت را یک جایگاه ویژه و منصب الهی می‌‌دانند درحالی که اهل سنت امام را مرادف امیر و حاکم و ناظم جامعه می‌‌دانند. بنابراین امامت نزد شیعیان حقیقتاً با امامت نزد اهل سنت متفاوت است. بنا بر نظر شیعه امامت یک منصب الهی و به جعل الهی است؛ این ویژگی است که امام را واجد ولایت معنوی نموده و در انجام وظیفه هدایت حتی در مرحله ایصال الی المطلوب موفق می‌‌کند.

  1. سعد الدین تفتازانی که از متکلّمان برجسته اهل سنت است، در تعریف امامت می‌نویسد: امامت ریاست عمومی‌ بر مردم در امور دین و دنیای آنهاست، به عنوان جانشین پیامبر (ص)[۱۴۷].
  2. عضدالدین ایجی، متکلّم برجسته اهل سنت نیز، در تعریف امامت آورده است: امامت جانشینی پیامبر (ص) در برپایی دین است به‌گونه‌ای که پیروی از او بر همه امت واجب است[۱۴۸].
  3. علامه حلّی در تعریف امامت می‌نویسد: امامت ریاست عمومی‌بر مردم در امور دین و دنیای آنهاست، برای شخصی از اشخاص به عنوان جانشین پیامبر[۱۴۹].
  4. آیت‌الله خرازی می‌نویسد: امامت در نزد شیعه، خلافت کلّی الهی است و ولایت تشریعی از آثار آن است. خلافت و امارت نیز، از لوازم ولایت تشریعی است[۱۵۰].
  • بر پایه تعاریف یادشده از نگاه عالمان مسلمان، امامت چند ویژگی مهم دارد:
  1. امامت، ریاست عمومی‌امام بر مردم است.
  2. امام، جانشین پیامبر (ص) است.
  3. گستره امامت امام، دین و دنیای مردم است.
  4. امامت، منصبی الهی است.
  5. امام علاوه بر هدایت ظاهری، هدایت باطنی نیز دارد[۱۵۱]
  1. امامت، رهبری عمومی‌در امور دین و دنیا و برای فردی از افراد به عنوان نیابت از پیامبر (ص) است[۱۶۰][۱۶۱]
  2. امامت عبارت است از جانشینی پیامبر (ص) در اجرای دین، به گونه‌ای که پیروی از او بر همه مسلمانان واجب است [۱۶۲][۱۶۳]

امامت عام

جستارهای وابسته

  1. هدایت
  2. ولایت (ولایت تکوینی؛ ولایت تشریعی؛ ولایت امر)
  3. خلافت
  4. شهادت
  5. ملک
  6. حکم
  7. وراثت (وراثت زمین؛ وراثت کتاب)
  8. حجت
  9. تمکین فی الارض
  10. امت وسط
  11. اصطفا
  12. اجتبا
  13. امامت در قرآن
  14. آیات امامت
  15. امامت در حدیث
  16. امامت در کلام اسلامی
  17. امامت در فلسفه اسلامی
  18. امامت در عرفان اسلامی
  19. امامت از دیدگاه برون‌دینی
  20. امامت امامان دوازده‌گانه
  21. شؤون امام
  22. صفات امام
  23. راه تعیین امام
  24. امامان دوازده‌گانه
  25. آیات امامت
  26. اثبات امامت
  27. احکام امامت
  28. اختلاف در امامت
  29. اطاعت اولوالامر
  30. اعلان امامت علی
  31. امامت ائمه ضلال
  32. امامت بعد از نبی اکرم
  33. امامت به بیعت
  34. امامت به شوکت
  35. امامت به نص
  36. امامت تشریعی
  37. امامت تکوینی
  38. امامت جاهل
  39. امامت خاصه
  40. امامت خلفا
  41. امامت دو برادر
  42. امامت ذریه ابراهیم
  43. امامت رسول الله
  44. امامت زنان
  45. امامت صغری
  46. امامت صغیر
  47. امامت ظالم
  48. امامت عالم
  49. امامت عامه
  50. امامت غیر قرشی
  51. امامت غیر معصوم
  52. امامت فاضل
  53. امامت قرشی
  54. امامت مطلقه
  55. امامت مفضول
  56. امامت واحد
  57. امامت کبری
  58. انحلال امامت
  59. انقطاع امامت
  60. اولوا الامر
  61. اولی به امامت
  62. ایمان به امامت
  63. تعلیم غیبی به غیر نبی
  64. ختم رهبری
  65. خروج امام از امامت
  66. دعای ابراهیم
  67. دعوی امامت
  68. دفاع از امامت
  69. دلایل امامت
  70. روح قدسی
  71. علم امامت
  72. علم به آغاز امامت
  73. عهد الهی
  74. قبح امامت
  75. لطف امامت
  76. مدعی امامت
  77. مقام امامت
  78. ملاک امامت
  79. موروثی بودن امامت
  80. نشانه امامت
  81. نص بر امامت
  82. نص نبی بر خلافت
  83. نفی امامت
  84. نور امامت
  85. ودائع امامت
  86. وصیت به امامت

منابع

پانویس

  1. اصول کافی، ج۱، ص۲۰۰.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۲.
  3. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  4. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  5. برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  6. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  7. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  8. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
  9. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  10. و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۳.
  11. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.
  12. مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند؛ سوره توبه، آیه: ۶۷.
  13. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  14. همان کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است؛ سوره حج، آیه: ۴۱.
  15. آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم؛ سوره نساء، آیه: ۵۳ - ۵۴.
  16. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی هم به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و نیروی تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  17. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  18. پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه: ۸.
  19. نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۴۱.
  20. بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.
  21. نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.
  22. و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند؛ سوره قصص، آیه: ۵۱.
  23. الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص ۵۱۵.
  24. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  25. و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.
  26. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  27. و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  28. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.
  29. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  30. «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
  31. «و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.
  32. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۲۲-۲۳.
  33. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  34. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.
  35. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  36. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  37. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  38. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  39. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  40. «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.
  41. «و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.
  42. «و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶
  43. «و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.
  44. تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.
  45. مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.
  46. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  47. «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.
  48. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۶-۵۸.
  49. المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.
  50. تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.
  51. الکافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
  52. نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲.
  53. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  54. «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.
  55. « الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء‏»؛ دعای عدیله.
  56. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  57. شرح اصول کافی، ص۴۶۲.
  58. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت - ربانی گلپایگانی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  59. خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  60. و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  61. الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.
  62. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  63. روض‌الجنان، ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.
  64. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  65. الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.
  66. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  67. و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.
  68. و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.
  69. الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.
  70. الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.
  71. روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.
  72. و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  73. الكافى، ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.
  74. و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  75. مجمع‌البيان، ج ۶، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.
  76. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  77. الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.
  78. الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.
  79. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.
  80. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  81. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  82. پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  83. التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.
  84. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
  85. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  86. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  87. المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.
  88. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  89. التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.
  90. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  91. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  92. الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.
  93. التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵، ص ۲۰۳.
  94. الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.
  95. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  96. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰
  97. کتاب العین، ج ۸، ص ۴۲۹ و معجم مقاییس اللغه، ج ۱ ص۲۸ و الحکم و المحیط الاعظم، ج ۱۰، ص ۵۷۲.
  98. مفردات غریب القرآن، ص ۲۰.
  99. «فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  100. «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  101. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  102. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  103. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  104. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  105. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.
  106. «و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  107. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  108. تفسیر المیزان، ج ۱۷، ص ۶۷ وَ لَعَلَّ الْعِنَايَةَ فِي تَسْمِيَتِهِ إِمَاماً مُبِيناً أَنَّهُ لِاشْتِمَالِهِ عَلَى الْقَضَاءِ الْمَحْتُومِ متبوعٍ لِلْخَلْقِ مقتدى لَهُمْ.
  109. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰
  110. تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ص ۴۲۶.
  111. الباب الحادِ عشر، ص ۱۰.
  112. المسلک فی اصول الدین، ص ۱۸۷ و، ص ۳۶.
  113. النجاة فی القیامة فی تحقیق امرالامامة، ص ۴۱.
  114. برای آگاهی بیشتر ر. ک: امامت پژوهی، ص ۴۰ و نجارزادگان، بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه فریقین.
  115. الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ص ۱۳.
  116. .غیاث الامام و التیاث الظلم، ص ۱۵.
  117. ابکار الافکار فی اصول الدین، ج ۳، ص ۴۱۶.
  118. المواقف فی علم الکلام، ص ۳۹۵.
  119. شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.
  120. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۹۱.
  121. التعریفات، ص ۵۳.
  122. معجم مقالید العلوم، ج ۱، ص ۷۵.
  123. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰
  124. الأمالی (للطوسی)، ص ۵۸۳ سایر منابع و این حدیث در مباحث امامت خاصه می‌‌آید.
  125. کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمه الإنثی عشر، ص ۸۸.
  126. در مباحث امامت خاصه به تفصیل اعتبار و تواتر این روایات ثابت می‌‌گردد.
  127. فرازی از خطبه امام رضا (ع) که در پاورقی‌های قبل به منابع آن اشاره شد.
  128. ر. ک: امامت در پرتو عقل و وحی، ص ۲۹.
  129. ر. ک: کافی، ج ۱، ص ۱۷۸.
  130. کافی، ج ۱، ص ۱۵۹.
  131. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰
  132. گوهر مراد، ص ۴۶۱؛ بدایه المعارف الالهیه، ص ۳۱۴.
  133. در مباحث دیگر که اوصاف و ویژگی‌های امام را می‌‌شماریم، یکی از مهم‌ترین اوصاف امام یعنی نصی الهی به تفصیل مطرح خواهد شد.
  134. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۹۵ باب ۲۰ ح ۱ صدوق در کتاب‌های دیگرش مثل معانی الاخبار، ص ۹۶ باب معنی الامام المبین ح ۲ و کمال الدین، ص ۶۷۵ حدیث شماره ۳۱ و امالی، ص ۲۷۳ ح ۱، کافی، ج ۱، ص ۱۹۸ باب نادر فی فضل الامام و صفاته ح ۱.
  135. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰
  136. دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص. ۳۹۱۰
  137. شرح المواقف الایجی، ج ۸، ص۳۴۵؛ شرح‌المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۲؛ التعریفات، ص ۱۶.
  138. مقدمه ابن خلدون، ص ۱۹۱؛ الاحکام السلطانیه، ص ۵؛ النکت الاعتقادیه، ص ۳۹.
  139. تلخیص‌ المحصل، ص ۴۲۶؛ الالفین، ص ۱۲؛ قواعد المرام، ص ۱۷۴.
  140. تلخیص‌ المحصل، ص ۴۵۷.
  141. شیعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴، «امامت».
  142. الاحکام‌السلطانیه، ص۵؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف الایجی، ج ۸، ص ۳۴۵.
  143. الحاشیة علی الهیات، ص ۱۷۹؛ انیس الموحدین، ص ۱۳۷.
  144. دلائل‌الصدق، ج۲، ص۸؛ انیس‌الموحدین، ص ۱۳۸.
  145. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  146. برای آشنایی بیشتر با تعاریف دیگر امامت ر. ک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۷، ص۴۸۲؛ الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۸؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة و عقیدة الشیعة الإمامیة، ص۴۴؛ الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ دلائل الصدق، المقدمة، ص۲۶۸؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۵؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۸۷۱؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۲۵؛ إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، النص، ص۳۲۵؛ امامت‌پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص۴۱؛ شرح منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ج۳، ص۳۸.
  147. الامامة رئاسة عامّة فی امر الدین و الدنیا خلافه عن النبی؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.
  148. الإمامة خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعة علی کافة الامة؛المواقف، ص۳۴۵، ج۸؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۴.
  149. الإمامة ریاسة عامّة فی أمور الدین و الدنیا لشخص من الأشخاص نیابة عن النبی؛ الباب الحادی عشر، ص۸۲.
  150. فإنّ الإمامة عند الشیعة هی الخلافة الکلیّة الإلهیة التی من آثارها و لا یتهم التشریعیة الّتی منها الإمارة و الخلافة الظاهریّة؛ بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقاید الإمامیة، ج۲، ص۸.
  151. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۲۰-۲۱.
  152. اصول مدیریت، ص ۲۰۰.
  153. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  154. جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۴.
  155. مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲، «امامت».
  156. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  157. "الإمام الذی له الریاسة العامة فی الدین والدنیا جمیعاً"؛ التعریفات، ص۲۸.
  158. قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶)
  159. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  160. الإمامة رئاسة عامّة في أمور الدين و الدنيا لشخص من الأشخاص نيابة عن النبي‏(ص)؛ الباب الحادی‌عشر، ص ۶۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵ ـ ۳۲۶؛ اللوامع الإلهیة، ص۳۱۹ ـ ۳۲۰.
  161. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  162. الإمامة خلافة الرسول فی إقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة؛ شرح المواقف، ج۸ ،ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.
  163. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  164. مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.
  165. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  166. رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵
  167. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  168. رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴.
  169. المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵ ـ ۲۳۶.
  170. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸.
  171. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۰۲.
  172. و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۲.
  173. مجمع‌البيان، ج۷، ص۳۲۹؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۳۸؛ كنزالدقائق، ج ۱۰، ص ۷۳.
  174. با پیشگامان کارزار کنید؛ سوره توبه، آیه: ۱۲.
  175. و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند؛ سوره توبه، آیه: ۱۲.
  176. و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد. و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱ - ۴۲.
  177. الكافى، ج ۱، ص ۲۱۶.
  178. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
  179. الميزان، ج ۱۳، ص ۱۶۶؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۳.
  180. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۳؛ ج ۱۳، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۱.
  181. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  182. فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  183. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  184. برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  185. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  186. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  187. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  188. روض‌الجنان، ج۱۵، ص۱۳۷؛ الميزان، ج۱۶، ص۳۸.
  189. نمونه، ج ۱۶، ص ۹۰ ـ ۹۱.
  190. روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۳۷.
  191. الميزان، ج ۱۶، ص ۳۸.
  192. مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.