جامعه اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
یکی از مسائل اساسی در اندیشه سیاسی طراحی و تبیین اهمیت، ماهیت و جایگاه جامعه و سامانه زندگی شهروندی است. هیچ فلسفه سیاسیای نمیتواند نسبت بدان بیتوجه باشد. جامعه در اصطلاح علمی عبارت است از مجموعهای از انسانها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیدهها و ایدهها و آرمانها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطهورند[۱]. اندیشمندان و عالمان دینی از آغاز به دنبال طراحی یک الگوی مطلوب از جامعه اسلامی بودهاند و چون جامعه از یک طرف ظرف تحقق تمام آموزههای دینی و ارزشهای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی است و از طرف دیگر ارتباط وثیق با فرهنگ عمومی و حاکمیت سیاسی دارد، به تناسب حاکمیتها و غلبه فرهنگهای مختلف هویت ارزشی جامعه، تحولات مختلفی را به خود دیده است. در دوره حاکمیت استبداد، جامعه دچار انحطاط بوده است، همان طور که در دوره حاکمیت معصومان و گسترش ارزشهای دینی، جامعه سالم و پویا مطرح بوده است. نظر به اینکه جامعه نامطلوب بیشترین گستره تاریخ اسلام را به خود اختصاص داده است، اندیشمندان مسلمان از زوایای گوناگون به ترسیم جامعه مطلوب و نامطلوب، مبادرت کردهاند. برخی مانند حکیم ابونصر فارابی، خواجه نصیرالدین طوسی، اخوان الصفاء از منظر فلسفه سیاسی با استفاده از ادبیات دینی دو گونه جامعه فوق را با تعبیر «جامعه فاضله» و «جامعه غیر فاضله» بیان کردهاند و جامعه فاضله را در قالب پانزده سطح مختلف مطرح نمودهاند و جامعه غیر فاضله را با عناوین کلی «جامعه ضاله»، «جامعه فاسقه»، «جامعه مبدله» و «جامعه جاهله» در قالب هفتاد و دو جامعه نامطلوب ذکر کردهاند[۲].
معمولاً در فقه سیاسی، جامعه به دو گونه اسلامی (مشروع، دینی، الهی، دارالاسلام و...) و جامعه غیر اسلامی (جامعه کفر، دارالکفر، دارالشرک و...) تقسیم میشود. در منظومه فکری مقام معظم رهبری به طور مستوفی به مقوله جامعه توجه شده است و جامعهسازی را یکی از بزرگترین هدفهای اسلام میدانند[۳] و رشد و انحطاط فردی و اجتماعی را به شرایط جامعه مرتبط ساختهاند. از نگاه ایشان بر اساس مبانی ارزشی، ابتدا جامعه به دو بخش جامعه اسلامی (توحیدی، معنوی، مطلوب) و جامعه جاهلی تقسیم شده است و معتقدند یکی از رسالتهای عمومی انبیاء ساختن جامعه توحیدی بوده است. جامعهسازی بر پایه خمیرمایه دینی ابتدا توسط انبیاء الهی شکل گرفته است و آرمان اجتماعی بشریت در آموزههای انبیاء(ع) قابل تحقق است. در قرآن جامعه با تعابیری چون؛ قریه، مدینه، مدین، مصر، هم زمان با پیامبران اولوالعزم استعمال شده است. تا قبل از حضرت نوح زندگی کوچ نشینی و اقتصاد بر پایه شکار و دامداری است اما با آمدن حضرت نوح با رواج کشاورزی زندگی یک جانشینی و اولین نطفه جامعه به وجود آمد[۴]. ایشان با اشاره به نقش انبیاء در جامعهسازی میفرمایند: «انبیاء این را میخواهند به وجود بیاورند. جامعهای الهی، جامعهای با دل انسانی، جامعهای با احساسات و عواطف صحیح و سالم، جامعهای که در آن کسی به کسی و آن جامعه به جوامع دیگر ظلم نکند... جامعهای که مردم آن جامعه دچار غفلت نباشند، غرق در مادیت نباشند، غرق در خودخواهی و خودپرستی نباشند. کار برای خدا، کار برای رسیدن به آستان لقاء ربوبیت. این انسان کامل است. این جامعه کامل است. انبیاء میآیند تا این جور جامعهای را به وجود بیاورند، آن وقت اگر جامعهای که انسانهایش و مردمش درست فکر میکنند، درست عمل میکنند، دارای رحم و مروتاند، دارای احساس مسئولیت در پیش خدای بزرگاند، دارای احساس معنویتاند، غرق در ماده نیستند، همه چیز را برای خود نمیخواهند»[۵].
بنابراین از منظر حضرت آیتالله خامنهای، ساخت اجتماعی جامعه اسلامی تنها بر اساس اعتقاد به خدا و بر پایه توحید به سامان میرسد[۶] و بر اساس دین تدبیر میشود[۷] و ماهیت آن به گونهای است که به صراحت میتوان گفت؛ جامعه اسلامی آن است که بر طبق تعالیم و توصیههای پیغمبران خدا مردم دارای اندیشه و فکر شدهاند، قدرت تصمیمگیری پیدا کردهاند، خودشان انتخاب میکنند، خودشان دشمن را میشناسند، دشمن را دفع میکنند[۸] و در آن از تبعیض و ظلم و نابرابریها هیچ نشانهای نباشد در آن از فقر از محرومیت خبری نباشد[۹].
با این رویکرد، فلسفه رسالت انبیای الهی این است که دنیا را به شکل نوینی بسازند تا نابسامانیها را ریشهکن کنند، تا رستاخیزی در محیط جاهلی زمان پدید آورند. جامعهای بسازند بر اساس توحید و عدل اجتماعی و تکریم انسان و تأمین آزادی و برابری حقوقی و قانونی میان همه گروهها و افراد و نفی استثمار و استبداد و احتکار، یعنی تحمق و تحمیق و میدان دادن به استعدادهای انسان و تشویق به اندیشمندی و دانشآموزی و خلاصه جامعهای که مهد پرورش و تعالی انسان از همه سو و با همه ابعاد اصلیاش باشد و او را در مسیر تکامل تاریخاش از نقطه تحول و نقطه عطفی بس مهم بگذراند. این است وظیفهای که پیامبران خدا برای قیام به آن برانگیخته شدهاند[۱۰].
نکته قابل توجه در اندیشه مقام معظم رهبری این است که، ایشان رابطه وثیقی بین مبانی اندیشه و ساخت جامعه قائل هستند که در ادامه در بخش مبانی بدان اشاره خواهد شد. همان طور که اشاره شد، در اندیشه حضرت آیتالله خامنهای برای واژه جامعه مطلوب از اصطلاحاتی چون جامعه اسلامی، جامعه دینی، جامعه توحیدی و جامعه معنوی هم استفاده میشود و در تعریف جامعه معنوی و دینی معتقدند؛ جامعه معنوی، جامعهای است که در آن، توجه به اصول و معارف دینی و متکی به اهداف الهی و هدف گیرنده آخرت از طریق دنیا، غرق نشدن و محدود نشدن در چهارچوب ظواهر مادی است[۱۱]. و در تعریف جامعه توحیدی آن را جامعهای میداند که در آن نبی ظهور میکند و میخواهد آن جامعه را، آن نظم را دگرگون کند و عوض کند و یک نظم بهتری برقرار بکند و نظام بهتری مستقر کند. به این نظم جاهلی به اصطلاح متشرعه و به تعبیر اسلام، نظم قبل از نبی، نظم جاهلی گفته میشود، و نظم نبوی را نظم توحیدی میگوییم[۱۲]. همه اصطلاحات فوق بیانگر جامعهای است که در اندیشه دینی بر اساس مبانی ارزشی و اعتقادی، خداوند تحقق آن را از آرمانهای دینداران قرار داده است. بنابراین، جامعه مطلوب اسلامی یعنی آن جامعهای که در رأس آن جامعه، خدا حکومت میکند. قوانین آن جامعه، قوانین خدایی است، حدود الهی در آن جامعه جاری میشود، عزل و نصب را خدا میکند، در مخروط اجتماعی اگر جامعه را به شکل مخروط فرض و ترسیم کنیم همچنان که معمول و مرسوم عدهای از جامعه شناسان است در رأس مخروط خداست و پایینتر از خدا همه انسانیت و همه انسانها هستند، تشکیلات را دین خدا به وجود میآورد، قانون صلح و جنگ را مقررات الهی ایجاد میکند، روابط اجتماعی را، اقتصاد را، حکومت را، حقوق را همه و همه را دین خدا تعیین میکند و دین خدا اجرا میکند و دین خدا دنبال این قانون میایستد و این جامعه اسلامی است[۱۳].
ضرورت بحث از جامعه مطلوب اسلامی
نگاه غایتانگارانه انسان با ریشهای عمیق در فطرت کمالجویانه او، تاریخی به درازای حیات آدمی دارد. این خصیصه در دو عرصه خود را نشان داده و میدهد. در عرصه حیات فردی، او را به سوی خلیفة اللهی و تبدیل شدن به انسان کامل رهنمون شده و در عرصه حیات جمعی، به جامعه مطلوب و آرمانی فراخوانده و یا سوق داده است. طراحی جامعه مطلوب و تعیین شاخصها و علائم آن، ریشه در جهانبینی و مبانی نظری طراحان آن داشته و دارد. درباره سخن از جامعه آرمانی و طراحی آن، مواضع متعددی در میان متفکران وجود دارد. بعضی آن را بیفایده و بعضی مفید دانستهاند. طراحی جامعه آرمانی و مطلوب، هر چند در بُعد ذهنی و نظری، کارکردهای متفاوتی را به دنبال داشته و دارد؛ در بُعد عملی و کاربردی نیز کاربردهای متفاوتی دارد. از جمله آنها میتوان به معیار بودن آن برای اندازهگیری جامعه موجود با جامعه مطلوب و دوری و نزدیکی آنها نسبت به هم اشاره کرد. اندازهگیریها و شناخت فاصلهها میتواند منبعی برای ایجاد انگیزههای لازم در حرکت به سوی جامعه مطلوب مؤثر باشد. الگوی جامعه ایدهآل و مطلوب، راهنمای سیاستگذاریها، راهبردهای کلان و برنامهریزیها بوده، به تبع طراحی اهداف، جهت و مسیر آنها را روشن میکند.
آثار و نتایج طراحی جامعه آرمانی، باعث شده تا متفکران متعددی علاوه بر مباحث نظری در زمینه ضرورت پرداختن به جامعه مطلوب، مدینه فاضله و یا اتوپیا[۱۴]، به ارائه مدلهایی از جامعه مطلوب اقدام نمایند. در تاریخ نظریهپردازان این موضوع، شاید بتوان افلاطون[۱۵] را اولین آنها نامید که آراء خود را در اثر معروفش با عنوان «جمهوری» قلمی کرده است. او در این اثر خود به کلیاتی درباره مدینه فاضله پرداخته و مدلی از آن ارائه میکند. مهمترین موضوع مورد نظر در مدینه فاضله افلاطونی، حکمت و دانش است و بر مدار حکمت و دانش، نظام اجتماعی ایدهآل را طبقهبندی میکند. با این مبنا، حکما و فلاسفه که بیشترین سهم را از دانش و حکمت دارا هستند، بهعنوان رهبران و حاکمان جامعه تعیین میشوند. پس از آن سایر طبقات به میزان بهرهمندیشان از حکمت، در سلسله مراتب اجتماعی قرار میگیرند.
سن اگوستین، کشیش مسیحی قرن چهارم میلادی، با طراحی نظری «شهر خدا» ی خود، صلح و دوستی را معیار نظام اجتماعی مطلوب خود دانسته و جامعه را بر اساس آن قطببندی میکند. حکیمان مسلمان نظیر ابونصر فارابی، اخوان الصفا و خواجه نصیرالدین طوسی نیز انواع جوامع فاضله و غیرفاضله را از هم متمایز نموده و اوصاف و شرایط هر کدام را بیان نمودهاند. البته برخی معتقدند این حکیمان اساس نظر خود را صلاحیت افراد قرار داده و اصالت فردی اندیشیدهاند. اینان تمام توجه خود را به این نکته معطوف کردهاند که زمام امور اجتماع را چه افرادی باید در دست بگیرند، آن افراد باید دارای چه فضائل علمی و عملی بوده باشند؛ اما اینکه تشکیلات و نظامات اجتماعی باید چگونه باشد و آن افراد «ایدهآل» در چه نظاماتی زمام امور را در دست بگیرند چندان مورد توجه این حکما واقع نشده است[۱۶].
شخصیت متعالی امام خمینی از بارزترین چهرههای تاریخ بشریت است. شخصیتی که نه تنها به ترسیم و تبیین جامعه مطلوب، ایدهآل و فاضله پرداخت، بلکه برای تحقق آن قیام نموده و نهضتی عظیم برپا نمود. توفیق عظیم حضرت امام خمینی در رهبری یک انقلاب بزرگ و براندازی یک نظام قدرتمند و سپس ریاست و هدایت یک نظام اجتماعی و سیاسی نوین پس از پیروزی این انقلاب، ضرورت تبیین و تدوین جامعه مطلوب از دیدگاه ایشان را مضاعف مینماید تا پاسخ این سؤال نیز روشن و مبین گردد که جامعه ایدهآل، مطلوب و فاضله مورد نظر ایشان چه جامعهای است[۱۷].
چیستی جامعه مطلوب اسلامی
از آنجا که بنیان اندیشه معرفتی امام خمینی، جهانبینی توحیدی است، جامعه مطلوب از منظر امام خمینی جامعهای است که شالودههایش بر مبانی و معارف توحیدی استوار باشد. چنین جامعهای را که جامعه سعادتمند دانسته، مطلوب و خواسته تمام انبیاء، آرزوی عقل و فطرت انسانی و حکم منبع نقلی دین، یعنی قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، میداند[۱۸]. به تعبیر وی، همه انبیاء و اولیاء الهی (ع) درصدد بودهاند که تک تک انسانها، همه جوامع بشری و هم اجتماعات کوچکتری که در نظام اجتماعی کلانتر قرار میگیرند به سعادت برسند و خود در این باره کوششهای زیادی نمودهاند[۱۹]. ایشان با استناد به آیه شریفه ﴿لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط﴾[۲۰] مهمترین وظیفه و هدف بعثت انبیاء (ع) را برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام میداند، که با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد[۲۱].[۲۲]
مبانی جامعه مطلوب اسلامی
اگر اندیشه سیاسی را مجموعه آراء و تأملات سیاسی در باب نظم عمومی و تدبیر زندگی جمعی بدانیم و فرض کنیم همه اندیشمندان بر این مفهوم اتفاق نظر دارند، مع الوصف به تعداد نگرشها و بینشها و رویکردهای افراد همین مفهوم واحد، متکثر و متفاوت میشود. بین اندیشمندی که معتقد به خداست و همه عالم را مخلوق و جلوه او میداند با اندیشمند ماتریالیست ملحدی که معتقد به هیچ مبدأ و معادی در ورای این جهان نیست، در تلقی از سیاست و اندیشه سیاسی تفاوت اساسی وجود دارد، تلقی هر اندیشمندی از «انسان» نوع خاصی از فکر سیاسی برای او به وجود میآورد. آنکه انسانها را شرور و گرگصفت میبیند برداشت او از جامعه، سیاست، قدرت و حکومت و همه پدیدههای سیاسی متفاوت از کسی است که انسان را موجودی نیک سرشت میپندارد و متفکری که انسان خودبسنده را محور و مدار همه چیز میداند اندیشه سیاسی او با دیگری که انسان را خلیفة الله میپندارد متفاوت است. بنابراین باورها و معتقدات فکری انسانها جهتگیری و سمت و سوی حرکت و رویکردهای انسان را در فرآیند زندگی فردی و اجتماعی مشخص مینمایند. این بخش از افکار و ایدهها در اصطلاح «مبانی و زیربنای فکری» نامیده میشوند، همان طور که رویکردهای فکری مبتنی بر آن را روبنا یا اندیشه مینامند و چنانچه این زیربنا و روبنا در حوزه حیات سیاسی باشد در اصطلاح سیاسی بدان اندیشه سیاسی و مبانی آن اطلاق میشود. البته خصوصیت تفکر اسلامی این است که برای هریک از سیاستها و برنامههای عمومی و کلی، یک مبنایی وجود دارد. یک سر این برنامههای اصلی وصل است به آبشخور اندیشه اسلامی، جهانبینی اسلامی، تلقی و برداشت اسلامی، که این ایمان ماست، اعتقاد ماست، دین ماست؛ بر اساس آن برداشت و آن تلقی است که وظایف خودمان را مشخص میکنیم آن مبنای فکری خطوط اصلی تلقی و بینش اسلام از کائنات، از عالم، از انسان، است[۲۳].
ایشان با اشاره به ارتباط وثیق بین مبانی اعتقادی و ساخت کلی جامعه اسلامی بر این باورند که اعتقاد به خدا در شکل کلی جامعه و همچنین در روحیات یکایک افراد جامعه باید آثار سازنده و فعّالی داشته باشد. آن عقیدهای که یک نظامی را به وجود میآورد و ذکر و ورد یکایک مردمی است که در این نظام زندگی میکنند باید تأثیری در روحیات این مردم، در اخلاق این مردم، در روش این مردم و همچنین در شکل کلی این جامعه داشته باشد[۲۴]. حضرت آیتالله خامنهای تحقیق ارزشمندی با عنوان «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» در سال ۱۳۵۳ داشتهاند که گویا محصول بحثهایی است که در آن سالها داشتهاند[۲۵]. در پیش گفتار آن تحقیق، طرح اسلام به صورت یک مسلک اجتماعی و دارای اصول منسجم و هماهنگ و ناظر به زندگی جمعی انسانها یکی از فوریترین ضرورتهای تفکر مذهبی تلقی شده است و با ارزیابی و آسیبشناسی از فکر دینی برای برقراری ارتباط بین مبانی فکری و اندیشههای زندگی ساز سه پیشنهاد کلیدی مطرح شده است.
نخست آنکه معارف و دستگاه فکری اسلامی از تجرد و ذهنیت محض خارج گشته و همچون همه مکاتب اجتماعی ناظر به تکالیف عملی و به ویژه زندگی اجتماعی باشد و هر یک از مباحث نظری از این دیدگاه که چه طرحی برای زندگی انسان و چه هدفی برای بودن او و چه راهی برای رسیدن به این هدف ارائه میدهد مورد بررسی و تأمل و تحقیق قرار گیرد.
دیگر آنکه مسائل فکری اسلام به صورت پیوسته و به عنوان اجزاء یک واحد مورد مطالعه قرار گیرد و هر یک به لحاظ آنکه جزئی از مجموعه دین و عنصری از این مکتب و استوانهای در این بنای استوار است و با دیگر اجزاء و عناصر، همآهنگ و مرتبط است - و نه جدا و بیارتباط با دیگر اجزاء - بررسی شود تا مجموعاً از شناخت این اصول طرح کلی و همه جانبهای از دین به صورت یک ایدئولوژی کامل و بیابهام و دارای ابعادی متناسب با زندگی چند بعدی انسان استنتاج شود.
دیگر آنکه در استنباط و فهم اصول اسلامی مدارک و متون اساسی دین اصل و منبع باشد نه سلیقهها و نظرهای شخصی با اندوختههای ذهن و فکر این و آن، تا حاصل کاوش و تحقیق به راستی «اسلامی» باشد و نه هرچه جز آن[۲۶]. بعد از این مقدمه ایشان اصول و مبانی اندیشه اسلامی را مستند به آیات قرآن میکنند و در مواردی چون «مبانی هستی شناختی»، «مبانی انسان شناختی»، «مبانی فرجامشناسی» بر این باورند که همین ایدهها ساخت کلی جامعه اسلامی و مطلوب را سامان میدهد و معیار تمایز بخش جامعه اسلامی از جامعه غیر اسلامی است؛ زیرا یکایک انسانها و افرادی که در جامعه توحیدی زندگی میکنند، روش تفکرشان، رفتارشان با برادرانشان، رفتارشان با همه انسانها، رفتارشان با زندگی شخصی خودشان وضعیتی دارد جدا از وضعیت مردمی که در جوامع مادی زندگی میکنند، با خدا زندگی میکنند، از خدا میخواهند، به خدا عشق میورزند، از خدا میترسند، به خدا پناه میبرند، خود را بنده خدا میدانند، به بندگان خدا احساس مهر و عطوفت میکنند، به بندگان خدا ستم نمیکنند، به آنها حسد نمیورزند، به آنها نمیخواهند حرص بورزند، و همه اخلاقیات فاضلهای که در کتب اخلاق ذکر شده است ناشی از ایمان به خدا است و پایه اخلاق اسلامی ایمان به خداست. همان طوری که ملاحظه میکنید اعتقاد به خدا و به توحید مبنای ساخت اجتماعی جامعه اسلامی است و همه مسائل اجتماعی باید از این چاشنی اساسی بهرهمند باشد[۲۷].[۲۸]
دیدگاه امام خمینی
محوریترین عنصر مطلوبیت جامعه در منظومه فکری امام خمینی، سعادت انسان است. به اعتقاد ایشان، خداوند انسان را فطرتاً عاشق کمال و سعادت مطلقه آفریده[۲۹]، و در نتیجه، رسیدن به «سعادت» آرزوی همه انسانهاست[۳۰]. اتکاء و ابتنای تعریف سعادت بر مبانی معرفتی هستیشناختی و انسانشناختی، منشأ اختلاف آراء اندیشمندان و عالمان در تفسیر سعادت گشته، که نهایتاً ترسیم و تبیین انواع متفاوت جامعه مطلوب و فاضله، ارائه شاخصهای متنوع و راهکارهای مختلف برای تحقق آن را در پی داشته است.
تأثیرگذاری این مبانی به این صورت است که، هستیشناسی و جهانبینی هر شخص، انسانشناسی او را تحت تأثیر قرار میدهد و هر انسانشناسی خاص، مفهوم ویژهای از سعادت به ما عرضه میکند. از این رو، سعادت از نظر اسلام با سعادت مورد نظر مکاتب غربی، غیردینی و غیر اسلامی تفاوت بسیار دارد؛ زیرا پایههای شناختی اسلام و مکاتب دیگر درباره جهان و انسان و سعادت او متفاوت میباشند[۳۱].[۳۲]
هستیشناسی
سعادت در اندیشه امام خمینی، بر هستیشناسی الهی و توحیدی و انسانشناسی متناسب با آن استوار است[۳۳]. بر اساس هستیشناسی الهی، جهان دارای مبدأ و معاد و برای انسان، وحی و رسالتی آمده است و انسان در عین طبیعی بودن، دارای حیثیتِ وجودی فراطبیعی است و مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را پیش رو دارد و با مرگ، نابود نمیشود؛ بلکه روحش، از عالَمی به عالم دیگر منتقل میگردد[۳۴]؛ و این دنیا محل کشت و زرع به منزله مزرعهای[۳۵] است که محصول آن در جهان آخرت برداشت میگردد[۳۶].
انسانشناسی
هستیشناسی و جهانبینی توحیدی با بهرهگیری از دو منبع معرفتی عقل و وحی، انسان را در عالم هستی به عنوان خلیفة الله معرفی میکند[۳۷]: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۳۸]. انسان که خلیفه خداست، همچون حضرت باریتعالی که مستخلفعنه است، مستجمع صفات متقابله جمال و جلال یا لطف و قهر است[۳۹]. یعنی، خداوند به گونهای در آیینه انسان خودنمایی و تجلی کرد که باید گفت «همانا خدا آدم را به صورت خود آفرید»[۴۰].
از نگاه انسانشناسی الهی و توحیدی، خدا اصل و انسان، خلیفه، آیت و مظهر صفات خداوند و مرآت افعال اوست؛ هر خیر وحسنهای که تحقق مییابد از جانب خداست: ﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[۴۱] و انسان کامل و خلیفه خدا، تنها آستینی است که دست قدرت خدا از آن بیرون میآید و در او ظهور میکند[۴۲]: ﴿و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی﴾.
در این نگاه، با توجه به دو بعدی بودن انسان که دارای روحی است و جسمی؛ انسانیت انسان، به روح بوده، نه به جسم او[۴۳] و روح و جسم با هم وحدت دارند. جسم ظاهر، ظلّ و سایه روح؛ و روح باطنِ جسم است، اینها با هم یکی هستند و جدایی ندارند[۴۴].[۴۵]
تربیتپذیری انسان
چون خداوند متعال انسان را جانشین خود قرار داده و از او خواسته که هم خود هدایت شود و هم زمینه هدایت دیگران را فراهم سازد؛ میبایست مقدمات این کار نیز فراهم گردد. پیشبینی فطرت در وجود انسان، اولین زمینه برای پذیرش تربیت الهی و آمادگی لازم جهت نیل به سعادت ابدی و قرب حق است[۴۶]. همین خصلت و ویژگی انسان است که او را از موجودات، متمایز و حتی برتر نموده است. این برتری تا آنجاست که رسالت و مأموریت پیامبران الهی نیز برای هدایت انسانها صورت گرفته است. اگر انسان موجودی اجتماعی و تربیتپذیر نبود، ارسال پیامبران الهی و راهنماییهای آنها لغو و بیمورد بود[۴۷]. امام خمینی نه تنها به خصیصه تربیتپذیری انسان بلکه به شوق و طمع انسان به رسیدن به فلاح و رستگاری و سعادت اخروی اشاره میکنند و بر این نکته تأکید دارند که حرکت در مسیر هدایت که همان مسیر تربیت است میبایست با اراده و انتخاب خود انسان صورت پذیرد و جز این ممکن نیست زیرا در غیر این صورت پاداشهای اخروی سزاوار او نیست[۴۸].
نکته مهمی که در این باره وجود دارد، غلطیدن به سوی افراط و تفریطها است. حرکت به سوی سعادت و قرار گرفتن در مسیر تربیت به معنای ترک نیازهای مادی و طبیعی نیست، بلکه هر انسانی لازم است به نیازهای مادی و طبیعی خود توجه داشته و از راههای مشروع به تأمین آن نیازها همت گمارد[۴۹]. وقتی در مسیر هدایت و تربیت قرار گرفت نباید دچار غفلت شود[۵۰] و یا به خود واگذار شود؛ زیرا همه انسانها همواره در معرض خطر انحراف از مسیر اصلی قرار دارند[۵۱].[۵۲]
اهداف جامعه مطلوب اسلامی
دیدگاه امام خمینی
تحقق جامعه مطلوب و فاضله در اندیشه حضرت امام، اگرچه هدف مهم و والایی است، اما هدف نهایی نبوده؛ بلکه هدفی میانی و مقدمه و وسیلهای است برای تأمین سعادت و پرورش انسانهایی که در جهت «خلیفة الله» شدن گام برمیدارند. هدف، پیروز بیرون آمدن از میدان نبردی است که خداوند پس از سوگندهای متوالی و با تأکید فراوان میفرماید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا﴾[۵۳]، ﴿وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا﴾[۵۴]. یعنی، تربیت انسان و هدایت او در سیر از عالم خاک تا ملکوت اعلی و تشکیل جامعه و ایجاد محیطی که تنها خدا در آن عبادت شود و انوار عبودیت و اخلاص و جلوه ایمان به غیب، ظلمتهای علایق نفسانی و شهوات دنیایی را محو نماید و دیدگان بشر را بر پرتو جمال حق در پهنه هستی بینا سازد و توحید و ابعاد رفیع آن را در تمامی روابط و مناسبات انسانی حاکم گرداند[۵۵].
به اعتقاد ایشان، هدف جامعه مطلوب و سعادتمند، ساختن انسانهای سعادتمند است و تمام آنچه به نام آزادی، امنیت، قسط و عدل، تأسیس حکومت و نظایر آنکه به اسم اهداف جامعه مطلوب و فاضله از آنها یاد میشود، گرچه همه کمال به شمار میآیند؛ اما آنها جزو اوصاف و شرایط چنین جامعهای هستند. به عبارت دیگر، جامعهای مطلوب است که بهترین شرایط و محیط را برای کسب مقام خلیفة الهی فراهم نموده و بسترهای اجتماعی اعم از نهادها و سازمانهای تربیت انسانها و رسیدن آنها به سعادت حقیقی، که همان قرب به خداوند و مرآت و مظهر صفات او شدن است، را تدارک نماید[۵۶].
امام خمینی در سایه مبانی معرفتی، به تبیین سعادت فردی و اجتماعی پرداخته و با ارایه شناخت صحیحی از جهان، نقش و تکلیف انسانها و جوامع نسبت به یکدیگر، نسبت به هستی و نیز نسبت به خالق هستی را بیان و راه حق و مسیر سعادت را ترسیم نموده است[۵۷]. به اعتقاد ایشان، اگرچه حقیقتِ سعادت کمال مطلق و راحت مطلق[۵۸] و لذت دریافتن[۵۹] است؛ ولی بسیاری از مردم انسان را در حد حیوانات تنزل داده و سعادت او را در راحتی جسم و دنیای مادی او خلاصه میکنند[۶۰]؛ در حالیکه بر پایه هستیشناسی و انسانشناسی الهی، سعادت انسان اولاً مربوط به روح اوست نه جسم او[۶۱] و ثانیاً در این دنیای مادی خلاصه نمیشود[۶۲].
در این دیدگاه، سعادت حقیقی انسان تقرب به خداوند[۶۳] و رسیدن به مقام خلیفة اللهی و مظهر و مرآت اسمای خداوند شدن است، که هرکس به میزان سعه وجودی و استعداد خویش باید تلاش نماید در آن سمت و جهت حرکت نموده و آینه تجلیگر حق و حقیقت باشد[۶۴].
در اندیشه حضرت امام، گرچه هدف نهایی تأمین سعادت انسانهاست، اما چون زندگی انسان یک حیات جمعی است، خواه جامعه وجود جدایی از وجود افراد داشته باشد که عدّهای بر آناند یا آنکه جامعه وجود جدا و مستقلی نداشته، بلکه وجود آن همان حیثیت اجتماعی هر فردی باشد که همراه با حیثیّت فردی وی آفریده شده است، چنانکه گروه دیگری بر این نظرند؛ در نتیجه صلاح و سعادت هر فردی را باید در سعادت و صلاحیت حیات جمعی جامعه جستوجو کرد؛ زیرا اگرچه ممکن است در جامعه آلوده، فردی به صفا زندگی کند یا آنکه در جامعه پاک، فردی به آلودگی مبتلا گردد، لکن با موارد نادر نمیتوان حکم کلی و جامع را به دست آورد[۶۵].
در نگاه ایشان، تنها ملاک و معیار مطلوبیت جامعه «اسلام» است[۶۶]؛ زیرا اسلام برای همه امور قانون و برنامه دارد. برای تربیت و سعادت انسان از آن موقع که نطفه او منعقد میشود تا هنگام مرگ و حتی پس از مرگ و دنیای دیگر او قانون و آداب آورده، و هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی درباره آن نداده باشد[۶۷]. بنابراین، جامعهای که تنها قوانین الهی و دینی در در آن جریان داشته و مبنای تمام برنامههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... ، در سطح فردی و اجتماعی، آموزهها و قوانین اسلام باشد، جامعهای کاملاً اسلامی و مطلوب است. چنین جامعهای با اوصاف و ویژگیهایی همچون عقلانیت، عدالت، آزادی، امنیت، قانونمندی، و نظایر اینها زمینه مناسب و آرامی را برای رشد و حرکت انسانها به سمت کمال حقیقی فراهم مینماید تا هرکس به اندازه توان و استعداد خویش به سعادت حقیقی نایل آمده و به مقصد نهایی که لقای الهی است برسد، و در پرتو لقای خداوند از سعادت جاودانه بهرهمند گردد[۶۸].
دیدگاه آیتالله خامنهای
حضرت آیتالله خامنهای اندیشمندی است که در اندیشه سیاسی خویش غایتگرا است و جهتگیری منظومه فکری او و همه اجزای اندیشه وی بر اساس غایات استوار شده است و در مقوله جامعه مطلوب نیز به غایات آن توجه دارد. در ورای رفتارها و کارکردهای آن، به حقایقی مانند «کمال»، «سعادت»، «حیات طیبه»، «خیر برتر» و «فضیلت» اعتقاد دارد و همانند سایر فیلسوفان مسلمان بهترین جامعه را آن میداند که هدفمند و هماهنگ با نظام هستی، به سوی غایتی در حرکت است. از نظر او مهمترین هدفی که جامعه اسلامی تعقیب میکند، آن است که از یک سو انسان را به مقام خلیفة اللهی برساند و از سوی دیگر مدینه فاضله ایدهآلی را به وجود آورد[۶۹]؛ زیرا اسلام به عنوان یک ایدئولوژی انسانساز برای خود رسالت قائل است. این رسالت، ساختن انسان است، به وجود آوردن جامعه فاضله و مدینه فاضله است، از بین بردن همه موانع این راه است[۷۰].
جامعه از نظر ایشان مجموعهای از انسانهاست که در آن هم انسان دارای هویت و اصالت و تکلیف است و هم جامعه دارای ارزشهای اصیل میباشد. ایشان درباره مسأله هویت انسانی جامعه معتقدند جامعه بدون انسان صالح، یک پدیده بیجان و کور و تاریک است. آن چیزی که به عالم خاکی جان میبخشد، ارزش میدهد، نور میدهد و معنا و مضمون به وجود میآورد، انسان است. همان طور که در آیه شریفه میفرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۷۱] جانشین، عنوانی است که خدا به انسان داده است. این جانشین را کجا گذاشتهاند؟ ﴿فِي الْأَرْضِ﴾. ارض بدون این جانشین چیست و چه ارزشی دارد؟[۷۲].
لازمه خلافت الهی آن است که انسان خلیفة الله، به اندازه سعه وجودی خود، کمالات الهی را در خویش فراهم نموده و مظهر صفات خداوند قرار گیرد؛ چراکه خلافت خداوند مستلزم آن است که خلیفه وی، مظهر همه آنچه که در تأمین سعادت ابدی دخیل است و در تدبیر جوامع بشری نقش سازنده دارد، نقش آفرین باشد.
ایشان، جامعه فاضله و مطلوب اسلامی را جامعهای میدانند که در رأس آن انسان کامل یعنی امام معصوم باشد؛ زیرا از منظر ایشان امامت یعنی همان اوج معنای مطلوب اداره جامعه، در مقابل انواع و اقسام مدیریتهای جامعه است[۷۳]؛ لذا با ترسیم این جامعه مطلوب و عناصر و مؤلفههای آن به جایگاه آرمانها در بین این عناصر اشاره میکنند و از این جهت گاهی به جامعه مطلوب آرمانی اشاره دارند و گاهی از آرمانهای جامعه مطلوب سخن میگویند و معتقدند جامعهای میتواند هدف و آرمان یک جامعه یک ملت زنده، بیدار، باهوش قرار بگیرد که در آن معنویت باشد، عدالت باشد، عزت و قدرت باشد، ثروت باشد، رفاه باشد. این مجموعه با هم باشد، چون بدون معنویت ممکن نیست، بدون آرمان معنوی ممکن نیست، بدون اخلاق ممکن نیست، بدون در نظر گرفتن خدا ممکن نیست، بدون مجاهدت فی سبیل الله ممکن نیست[۷۴]. از این جهت در نگاه ایشان جامعه اسلامی، برای گسترش آرمانهای اسلامی است[۷۵]. با این رویکرد غایت گرایانه است که تشکیل جامعه اسلامی فی نفسه حتی توسط پیامبر(ص) نمیتواند هدف باشد بلکه وسیله و پایگاه و نقطه عزیمتی است که برای تأمین دو هدف دیگر به کار میرفت:
- یک هدف عبارت است از تکامل افراد بشر، یعنی در سایه جامعه اسلامی انسانها فرصت پیدا کنند که خودشان را کامل کنند، متخلق به اخلاق الهی بشوند، معرفت خدا و عشق به خدا را در خودشان به وجود بیاورند و به خدا واصل بشوند، که سعادت بشر و فلاح حقیقی بشر در این است.
- هدف دوم اینکه جامعه بشری و تاریخ بشر یک قدم به سمت آن کمالی که در جهت آن حرکت میکند نزدیکتر بشود و بیشتر، مسأله این است[۷۶].
بنابراین، در اندیشه سیاسی ایشان، معیار مطلوبیت و عدم مطلوبیت جامعه به آرمانهای آن بستگی دارد. از این رو، چنانچه جامعه و حکومتی تشکیل شد؛ ولی در جهت تحقق آرمانها پیش نرفت، آن جامعه مطلوب نیست، منحرف است؛ این یک قاعده کلی است؛ این، معیار است. ممکن است تحقق آرمانها سالهایی طول بکشد، موانعی، مشکلاتی بر سر راه وجود داشته باشد، اما جهت جامعه و حکومت و سمتگیری آن، حتماً باید به سمت آن هدفها و آرمانهای متعالی باشد. معیار این است، تا عدالت اجتماعی به وجود بیاید، تا نظم متکی بر قانون به وجود بیاید، تا مقررات الهی همه جا مستقر بشود[۷۷]. اما آنچه در اندیشه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای، قابل توجه است اینکه دنیا و آخرت با هم دیده شود و بازسازی دنیا و آخرت با هم لحاظ شود. جامعه اسلامی دنیای مردم را باید آباد بکند، اما به آن اکتفا نمیخواهد بکند. دنیا و آخرت توأماناند. در نظام اسلامی و در برنامه این نظام انسانها باید زندگی را سرافراز و با رفاه بگذرانند، اما این رفاه و آسایش و هرچه که این آسایش را برای انسانها فراهم میکند، همه و همه مقدمه است برای رضای الهی و آن ذی المقدمه است. کسب رضای پروردگار. این یک چیز استثنایی است در صحنه امروز عالم، بلکه در همیشه تاریخ، جز در جوامع و حکومتهای انبیاء و جانشینان و اوصیاء آنها. همه ادعا میکنند که دنیای مردم را میخواهند اصلاح کنند. غالباً هم نمیتوانند. اما نظام اسلامی دین و دنیا را اصلاح میکند. این قدرت را اسلام نشان داده است[۷۸].
در اندیشه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای، هم رویکرد غایتگرایانه نسبت به جامعه وجود دارد و هم با رویکرد وظیفهگرایانه بدان نگریسته میشود. ترکیب این دو نگاه است که حکومت و حاکمان را ضمن تحفظ بر آرمانهای متعالی و جهتگیریهای کلان به سمت واقعنگری، عملگرایی، وظیفهشناسی و مسئولیتپذیری هدایت مینماید.
با رویکرد ترکیب فوق، جامعه و حکومت اسلامی، به جامعه و حکومتی اطلاق میشود که هم معنویت انسانها را بالا میبرد، هم عدالت را توسعه میدهد، امنیت را توسعه میدهد، رفاه قشرهای مختلف مردم را تأمین میکند[۷۹]. و در نهایت هدف جامعه مطلوب اسلامی آن است که الگویی از زندگی سیاسی را ارائه بدهد که در شأن انسان باشد[۸۰]. البته لازمه طراحی این الگو آن است که اهداف جامعه اسلامی به اعتبارات مختلف مورد توجه قرار گیرند. این اهداف گاهی به اعتبار اهمیت زمانی به سه دسته اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت تقسیم میشوند و گاهی به اعتبار کلانتر به اهداف استراتژیک، راهبردی و کاربردی و گاهی به دو دسته کلی اهداف غایی و غیرغایی تقسیم میشوند. البته ممکن است، برخی از این اهداف منطبق بر یکدیگر شوند. در اینجا به دو دسته اهداف غایی و اهداف میانی اشاره میشود:
اهداف غایی
اهداف غایی در سخنان مقام معظم رهبری با تعابیری چون «تحصیل رضایت الهی»[۸۱]، «سعادت»[۸۲]، «کمال»[۸۳]، «نورانیت»[۸۴]، «هدایت»[۸۵]، «حیات طیبه»[۸۶]، «کرامت»[۸۷] «متخلق شدن به اخلاق الهی»[۸۸] یاد شده است. نیل به این اهداف غایت، نهایی جامعه مطلوب و حکومت اسلامی است و برای رسیدن به این غایات لازم است اهداف میانی و کوتاه مدت، به استخدام گرفته شوند. از همین جا تفاوت اهداف غایی با دیگر اهداف هم روشن میشود زیرا اهداف غایی فی نفسه برای جامعه مطلوب اصالت دارند و وسیله برای هدف دیگری قرار نمیگیرند. این دسته از اهداف وجه متمایز کننده اندیشه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای با سایر اندیشهها و فلسفههای سیاسی در دنیای مدرن است. ایشان درباره سعادت به مثابه هدف جامعه و نظام سیاسی اسلامی معتقدند: «نظامی که در جامعه اسلامی حاکم است، نظامی است که قصد اجرای تمام احکام و موازین اسلامی را به صورت کامل دارد. این نظام، مایه سعادت انسان و سربلندی ملت و کشور و مایه آبادی روی زمین و کشور و منطقه زیست و مایه شادی محیط زندگی و نیز استحکام خانواده و اصلاح روابط اجتماعی میان مردم و خلاصه مایه خوشبختی زندگی مادی و معنوی انسانهاست»[۸۹]. ایشان از این هدف در انقلاب اسلامی به عنوان هدف اول که به دنبال تشکیل جامعه و کشور نمونهای است که انسانها در این کشور، آنچنانی که اراده الهی است زندگی کنند یعنی در این کشور دیگر زورگویی نباشد، فقر نباشد، فشار و تحمیل نباشد، تبعیض و اختلاف طبقاتی نباشد کار از هر کنده کاری در خدمت تعالی انسان قرار بگیرد و انسانها احساس سعادت و خوشبختی کامل کنند. اولین هدف انقلاب این است»[۹۰].
ایشان درباره هدف غایی کرامت انسانی، بر این باورند که کرامت از حق حیات هم ترجیح دارد. این حق امری قابل زوال نیست و مشروط به برخورداری صحیح از همه نیروها و استعدادها و ابعاد مثبت است. کرامت یعنی اینکه انسان دارای شرف و عزت و حیثیت ارزشی است. با توجه به این که عقل و آیات، امتیازات عالی مانند اندیشه و استعداد کمالیابی و وجدان و حس گذشت از لذائذ و فداکاری در راه ارزشهای عالی انسانی را برای بشر اثبات نموده؛ لذا کرامت و ارزش انسانی برای آدمی ثابت شده و موجب بروز حق و تکلیف است، حق حیات و کرامت انسانها میبایست در جامعه اسلامی و در نزد حکومتها و توسط آنها محفوظ بماند.[۹۱]
اهداف میانی
مقصود از اهداف میانی، آن دسته از اهداف است که خود به خود اصالت ندارند و تحصیل آنها زمینهساز دسترسی به اهداف غایی است و معمولاً دسترسی به آنها آسان است و همه حکومتها با اختلافات مبنایی، به نوعی آنها را تعقیب میکنند که ذیلاً به مواردی از این اهداف در فلسفه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای اشاره میشود:
هدف عدالت
حضرت آیتالله خامنهای با استفاده از آیات قرآن، عدالت را جزء ذات ادیان میدانند به طوری که هدف ادیان، ایجاد نظام عادلانه است و بدون داشتن این هدف، هیچ دینی وجود ندارد[۹۲]. ایشان عدالت را بارزترین آرمان و هدف جامعه اسلامی میدانند و کثرت استعمال این هدف را در نصوص و متون اسلامی دلیل بر اهمیت آن تلقی میکنند و تصریح دارند به اینکه هر کس در اهمیت عدالت شک دارد، کافی است مراجعه کند به آنچه که درباره تشکیل یک نظامی بر مبنای حاکمیت دین در قرآن و در حدیث و در کلمات بزرگان آمده. بدیهی است که در نظام اسلامی، در یک نظام دینی همه مردم بایستی به سمت دینداری، خداپرستی، عبادت خدا، اخلاق حسنه پیش بروند. این موضوع کمتر از موضوع عدالت در آثار اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است. در قرآن وقتی که میفرماید که ما پیغمبران را فرستادیم، چه کردیم، بعد میگوید: ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۹۳] هدف از ارسال پیامبران الهی، دستیابی به قسط است. قسط یعنی زندگی عادلانه[۹۴]. اهمیت این هدف تا آنجاست که در نظام اسلامی، مبنای همه تصمیم گیریهای اجرایی است[۹۵]. در پرتو عدالت و نظام عادلانه به کمالات انسانی میتوان نائل شد[۹۶]. اهمیت عدالت از نظر حضرت آیتالله خامنهای تا آنجاست که عدالت را در بین اهداف میانی از همه آنها مهمتر میدانند و راه رسیدن به اهداف غایی را هم در گرو تحقق عدالت در جامعه میدانند؛ زیرا قسط و عدل از منظر ایشان از واجبترین کارهاست. انسانها، رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهند. کارهای گوناگون را، مبارزه را، جنگ را سازندگی را، توسعه را برای قسط و عدل میخواهند. برای اینکه در جامعه، عدالت برقرار بشود. از خیرات جامعه همه بتوانند استفاده بکنند. یک عدهای محروم نشوند، یک عدهای به آنها ظلم نکنند. در محیط قسط و عدل است که انسانها میتوانند رشد کنند، به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خودشان را به دست بیاورند. بنابراین قسط و عدل از نگاه ایشان، یک مقدمه واجب برای کمال نهایی انسان است[۹۷]. ایشان مصداق بارز و الگوی حکومت اسلامی عدالت محور را حکومت علوی معرفی میکنند؛ زیرا امیرالمؤمنین(ع) در همان چند سالی که به خلافت و حکومت رسیدند، نشان دادند که اولویت در نظر آن بزرگوار، استقرار عدل الهی و اسلامی است. جامعه اسلامی با عدل و قسط است که قوام پیدا میکند و میتواند به عنوان شاهد و مبشر و هدایتگر و الگو و نمونه، برای ملتهای عالم مطرح بشود. بدون عدل ممکن نیست. ولو همه ارزشهای مادی و ظاهری و دنیایی را هم کسب بکند، اگر عدالت نبود، در حقیقت هیچ کار انجام نشده است. این، آن برجستهترین مسأله در زندگی حکومتی امیرالمؤمنین(ع) بود[۹۸].[۹۹]
تأمین رفاه و امنیت
رفاه و امنیت از ضروریات اولیه زندگی بشر است و از این جهت، اولین هدفی است که همه جوامع در تعقیب آن هستند. حضرت آیتالله خامنهای وجود امنیت در جامعه را مثل وجود هوا برای نفس کشیدن ضروری میدانند[۱۰۰] و معتقدند متولیان جامعه اسلامی باید آرامش و امنیت را تأمین کنند که این برای زندگی کردن ضروری است و بدون آرامش و امنیت زندگی مادی معنی ندارد؛ لذا یکی از اهداف انقلاب اسلامی را تأمین رفاه و تأمین امنیت معرفی میکند[۱۰۱]. ایجاد محیط امن در جامعه اسلامی یکی از مهمترین تکالیف و وظایفی است که دولت اسلامی و حاکم اسلامی موظف است که آن را انجام بدهد و در کنار امنیت تأمین رفاه برای مردم هم ضروری است. در اندیشه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای رفاه و امنیت دو خصوصیت فوق العاده حساس و مهم برای جوامع بشری اعم از جامعه اسلامی و غیر اسلامی معرفی شدهاند. جامعه و نظام اسلامی حاکم بر آن، باید زندگی مادی و رفاه مردم را تأمین بکند، به فکر مسکن مردم باشد، به فکر ایجاد شغل برای مردم باشد، به فکر زندگی آسودهای که غم نان و غم حداقل معیشت را هیچ یک از آحاد مردم نداشته باشند، باشد؛ ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾[۱۰۲] که حضرت ابراهیم آن وقتی که خانه کعبه را بنیانگذاری کرد و این مدینه الهی را به وجود آورد، دعایی که کرد برای مردم، دعا برای رفاه و امنیت بود؛ یعنی امنیت هم یک احتیاج و نیاز حقیقی برای مردم یک جامعه است که حکومت اسلامی باید او را تأمین کند و رفاه هم یک نیاز حقیقی و واقعی است برای مردم که حکومت اسلامی موظف است آن را تأمین کند[۱۰۳].[۱۰۴]
تعلیم و تربیت
از اهداف مهم جامعه اسلامی آموزش و تربیت شهروندان آن است. و تأمین این هدف وظیفهای است که بر دوش دولت اسلامی است؛ یعنی دولت اسلامی نمیتواند بیسوادی را در جامعه تحمل و قبول کند و حکومت اسلامی نمیتواند مردم را به حال خودشان بگذارد هر کسی توانست باسواد شد، هر کس هم نتوانست وسعش نرسید، اهمیتی نداشته باشد. نکته اساسی، این است که دولت اسلامی موظف است که سواد و معلومات را در سطح جامعه گسترش بدهد[۱۰۵].[۱۰۶]
آزادی
یکی از اهداف مهم و مبانی جامعه اسلامی و نظام سیاسی اسلام تأمین آزادی شهروندان است. در راستای این هدف، رهبری جامعه موظف است، برای افراد جامعه شرایط فکری و زیستی آزادانه را فراهم سازد و زمینههای رهایی انسان از همه موانع حرکت و رشد و جهش انسانها و مبارزه با اینها که همان مبارزه برای آزادی افراد جامعه است[۱۰۷] را ایجاد نماید.[۱۰۸]
برقراری نظم و قانون
یکی دیگر از اهداف مبانی جامعه مطلوب، برقراری نظم و قانون است در جامعه اسلامی باید قانون حاکم باشد و همه چیز بر اساس قانون اجرا شود؛ بین حاکم و مردم در اجرای قانون هیچ فرقی نباشد و قانون بدون هیچ کم و کاستی و مصلحتاندیشیهای ظاهری در مورد همه اعمال شود. بنابراین حکومت اسلامی باید در یک جامعه دینی، قوانینی را وضع کند و ترتیباتی را پیگیری کند تا بتواند آن جامعه را اداره کند[۱۰۹].[۱۱۰]
ویژگیهای جامعه مطلوب اسلامی
لازمه شناخت جامعه مطلوب، در اختیار داشتن ویژگیها و شاخصههایی است که بیانگر خصوصیت مورد نظر و تمایز آن از سایر انواع جوامع باشد. از مهمترین ویژگیهای جامعه مطلوب در نگاه امام خمینی جهتگیری به سوی حاکمیت احکام و قوانین اسلام، عدالت، آزادی و استقلال، قانونمداری، معنویت، و پیشرفت دائمی و مستمر نهادها و نظامهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، مدیریتی، تربیتی، و علمی و فرهنگی بر پایه اعتقادات اسلامی است[۱۱۱].
عدالت
عدل در اسلام از اصول اساسی و در کنار توحید است[۱۱۲]؛ لذا برقراری عدالت اسلامی، مقصد بزرگ اسلام[۱۱۳]، مهمترین هدف و وظیفه انبیاء[۱۱۴]، وظیفه تمام اقشار جامعه بهویژه دانشجویان و روشنبینان[۱۱۵] و یگانه راه سعادت ملت است[۱۱۶]. در نتیجه جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی از بزرگترین واجبات و والاترین عبادات است[۱۱۷].
امام خمینی وجود فاصله طبقاتی در جامعه اسلامی را به شدت مورد انتقاد قرار داده و معتقد است فاصله طبقاتی باید به حداقل رسیده و نهایتاً از بین برود[۱۱۸]. در اندیشه ایشان حکومت اسلامی باید بر پایه عدل باشد[۱۱۹] و باید تلاش کرد عدالت را در تمام اقشار جامعه برقرار نموده و برای هیچ قشر و گروهی، جز به امتیازات انسانی که دارند، برتری و امتیازی قائل نشد[۱۲۰]. زندگی حاکم باید در حد طبقه فقرا و بلکه فقیرترین افراد جامعه[۱۲۱] و از خیانت و دستدرازی به بیتالمال مسلمین مصون باشد[۱۲۲].
تمام تلاش دولت اسلامی باید صرف تحقق و برقراری عدالت اسلامی گردد نه ساختن کاخهای مجلل برای وزارتخانههای گوناگون[۱۲۳]. دولت اسلامی به جای حمایت از مرفهین و کاخنشینان و سرمایهداران، باید با الگوگیری از حکومت پیامبر اسلام (ص) و امیرمؤمنان (ع) حمایت خود را معطوف به طبقه فقرا و کوخنشینان و مستضعفان نماید[۱۲۴]. حوزهها و دانشگاهها به عنوان نهادهای علمی و فرهنگساز، باید در شناخت اصول اساسی اسلام از جمله عدالت و پایهگذاران آن تلاش نمایند و با ترویج و تبلیغ، جامعه را به سوی فرهنگ عدالتمحور سوق دهند[۱۲۵].[۱۲۶]
امنیت
یکی از ارکان و دلایل شکلگیری حکومتها، برقراری امنیت عمومی بوده و میباشد. برقراری امنیت بر دو پایه استوار است. وجود تدابیر امنیتی در برابر دشمنان خارجی اعم از تهاجم نظامی آشکار و یا اعمال تروریستی و زیرزمینی. همچنین تدابیری در راستای مهار فعالیتهای مجرمانه داخلی و تعرض به جان، مال و یا عرض شهروندان. امام خمینی با استناد به تاریخ صدر اسلام و برخورد امام علی (ع) درباره تعرض به زن یهودی و خارج کردن خلخال از پای او در قلمرو حاکمیتی معاویه، اذعان میکنند که برخورداری از امنیت از جمله حقوق شهروندی است و همه میبایست از آن برخوردار باشند حتی اقلیتهای دینی که در تحت حمایت و ذمه حاکمیت اسلامی هستند میبایست از امنیت برخوردار باشند[۱۲۷]؛ لذا هیچکس مجاز نیست به دیگران هیچگونه تعرضی داشته باشد و همه شهروندان براساس قانون و آزادیهایی که به ایشان داده شده میتوانند امکانات و استعدادهای خود را به کار انداخته و از مواهب زندگی جمعی در کنار دیگران بهرهمند شوند[۱۲۸].
امنیت در جامعه اسلامی از مطلوبیت خاصی برخوردار است و همه موظفاند بر اساس قوانین اسلامی عمل کنند. بنابراین هر عملی برخلاف قانون جرم تلقی شده و دستگاههای قضایی متناسب با نوع و اندازه جرم با آن مقابله خواهند کرد. اگر قوانین معیار عمل واقع نشود، به جای امنیت هرج و مرج تار و پود نظام اجتماعی را در بر خواهد گرفت و هیچ حقی محفوظ نمینماند و به صاحب حق نمیرسد[۱۲۹].
در برخورد با دشمن خارجی نیز امام بدین نکته تصریح کردهاند که اسلام اجازه نمیدهد هیچ ظالمی بر مسلمانان چیره شود[۱۳۰]. بنابراین مسلمانان میبایست همواره خود را در مقابل انواع تحرکات دشمنان خارجی آماده کنند تا آنان فرصت پیدا نکنند امنیت جامعه را به مخاطره بیاندازند و این امر یکی از جلوههای نهی از منکر در چارچوب معرفتی و تحلیلی امام خمینی شناخته شده است[۱۳۱].
نیروهای مسلح (نظامی و انتظامی) به عنوان بخشی از جامعه و جزئی از اقشار اجتماعیاند که ضمن رعایت وحدت و احترام در میان خود، با دشمنان جامعه اسلامی برخورد مینمایند و امنیت جامعه را تأمین میکنند. نیروهای مسلح در جامعه مطلوب مورد نظر امام خمینی به مردم خود احترام گذاشته و خود را ضامن امنیت آنها میدانند تا از نفوذ و توطئههای دشمنان آنها جلوگیری نموده و خود در مقابل دشمن صفآرایی کنند[۱۳۲]. رعایت وحدت در میان نیروهای نظامی به معنای نادیده گرفتن سلسله مراتب و سرپیچی از دستورات مافوق نیست بلکه همه نیروهای مسلح میبایست ضمن رعایت کلیه قوانین و مقررات از مافوق خود تبعیت کرده و همگان میبایست سلسله مراتب نظامی را رعایت کنند[۱۳۳]. بنابراین نیروهای مسلح و نظامیان از طبقات و اقشار خاصی از جامعه گزینش نمیشوند بلکه همگان میتوانند از این فرصت اجتماعی بهرهمند شوند[۱۳۴].
قانونمداری
در جامعه اسلامی همه تابع قانوناند و قانون هم قانون خداست. قانونی که از روی عدالت الهی پیدا شده است[۱۳۵]؛ لذا فرقی بین اشخاص، گروهها، اقوام و نژادهای گوناگون نیست و همه آنها ضمن آنکه برادر یکدیگر میباشند، میبایست به صورت عادلانه و برابر به امکانات و فرصتهای اجتماعی دسترسی داشته باشند[۱۳۶]. در این زمینه با استناد به فرموده پیامبر اکرم (ص) تمایز و شرافت اقوام و طوائف را بر یکدیگر محکوم نموده است. بنابراین تنها معیار شرافت و کرامت تقوا و تبعیت از اسلام است. هر کس بیشتر از اسلام تبعیت کرد، بیشتر شرافت دارد و هر کس کمتر، شرافتش کم است. در این ارزشگذاری وابستگان به پیامبران هم استثناء نشدهاند[۱۳۷].[۱۳۸]
استقلال و آزادی
از مهمترین ویژگیهای جامعه اسلامی در اندیشه امام خمینی، آزادی و استقلال در سایه حکومت اسلامی است[۱۳۹]؛ زیرا استقلال و آزادی از حقوق اولیه بشر است[۱۴۰]. جامعه اسلامی نباید زیر سلطه ظالمانه کفار و ابرقدرتها باشد؛ بلکه باید آزاد و مستقل و تنها تحت لوای توحید و احکام مترقی اسلام باشد[۱۴۱].
به اعتقاد ایشان علاوه بر آنکه جامعه اسلامی آزاد است و زیر سلطه استعمار قرار نمیگیرد، اعضاء جامعه و کلیه شهروندان از حقوق شهروندی برخوردار بوده و از آزادیهای مشروع برخوردار خواهند بود؛ لذا در جامعه اسلامی تمام افراد باید از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار باشند، اما جلوی خیانتها و خرابکاریهای افراد یا گروهها باید گرفته شود[۱۴۲]. احزاب سیاسی مادامی که فعالیتهایشان مضر به جامعه اسلامی نباشد، آزادند[۱۴۳]. بنابراین استقلال جامعه و حکومت و نیز آزادیهای مشروع اعضاء از شرایط و پیشفرضهای اصلی جامعه مطلوب در اندیشه امام است[۱۴۴].
استقلال مورد نظر امام تنها در حوزه سیاست و حکومت نیست بلکه دامنه وسیعتری را شامل میشود؛ به گونهای که عرصههای فرهنگی، آموزش، دستاوردهای علمی و... را در برمیگیرد. استقلال اقتصادی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا وابستگی اقتصادی، وابستگی در زمینههای دیگر، مانند امور سیاسی و نظامی را به دنبال میآورد[۱۴۵]. به اعتقاد امام خمینی گرسنگی، فقدان وسیله نقلیه شخصی، انزوای سیاسی همراه با تلاش در جهت استقلال، شکوفایی و خودکفایی، بهتر از رفاه و آسایش توأم با وابستگی است[۱۴۶].
بینیازی و خودکفایی در محصولات کشاورزی به دلیل تأثیراتش بر سایر عرصهها از اهمیت ویژهای برخوردار است[۱۴۷]. به اعتقاد وی جامعه اسلامی باید در محصولات کشاورزی به حدی تولیدات خود را بالا ببرد که نه تنها واردات نداشته باشد بلکه مازاد بر نیاز خود را به دیگر جوامع صادر نماید[۱۴۸]. در بخش صنعت نیز جامعه اسلامی باید تلاش نماید با ساخت و تولید ابزار و آلات صنعتی، به ویژه صنایع مادر، به استقلال و بینیازی کامل دست یابد[۱۴۹]. رشد و توسعه اقتصادی میتواند بر سایر فرآیندهای اجتماعی تأثیرات قابل توجهی داشته باشد. کنترل نرخ اشتغال و بیکاری و تأثیرات بر سامانیافتگی خانواده و ازدواج، حجم خانواده، مهاجرتهای داخلی و فرار مغزها از جمله مواردی است که میتواند در جامعه مطلوب مورد توجه واقع شود.
مهمتر از استقلال اقتصادی در نظام فکری حضرت امام، استقلال فرهنگی است[۱۵۰]. به اعتقاد ایشان تا فکر آزاد و مستقل نباشد در هیچ زمینهای استقلال به وجود نخواهد آمد[۱۵۱]. جامعه اسلامی باید باور و ایمان داشته باشد که فرهنگ اسلامی از هر جهت غنی است و برای هر کاری برنامه دارد[۱۵۲]. این خودباوری و خوداتکایی موجب میشود تا جامعه اسلامی در تمام جهات دیگر اقتصادی، سیاسی، نظامی و... مستقل و خودکفا گردد[۱۵۳].[۱۵۴]
حاکمیت معنویت و اخلاق
امام خمینی در مهندسی و طراحی جامعه مطلوب، جایگاه ویژهای را برای معنویت و اخلاق به تصویر کشیدهاند. ایشان معتقدند منشأ سلامت و آرامش روحی اخلاق و معنویت است[۱۵۵]. آزادی و استقلال بدون معنویت و اخلاق رهنمون انسان به سعادت نمیباشد. حتی علم و آگاهی بدون معنویت راه به سعادت نمیبرد؛ لذا کوشش در تحصیل معنویات برای همه اقشار اجتماعی لازم و ضروری است[۱۵۶]. از سوی دیگر همه اقشار میبایست در راستای تقویت بنیه اخلاقی و معنوی دیگران تلاش نمایند. هرچند معلمان و خانوادهها در این امر سهم مهمی دارند اما رسالت اجتماعی همگان آن است که در این مسیر کوشش و تلاش نمایند[۱۵۷]. فراگیر شدن اخلاق در جامعه و همگانی شدن آن، باعث مصونیت جامعه در برابر آسیبهای محتمل متعددی میشود. تقویت روحیه ایثارگری و شهادتطلبی در گرو رشد اخلاق و معنویت در جامعه است[۱۵۸].
به باور ایشان، سوق دادن جامعه به سوی اخلاق و تربیت معنوی عامل پیشگیری از بهوجود آمدن و رشد مفاسد اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اعتقادی و... است. علاوه بر آن در صورت بروز چنین مفاسدی، باعث مقاوم نمودن جامعه در مقابل چنین آسیبهایی در آینده میشود[۱۵۹].
در تربیت اخلاقی و معنوی نقش خانواده نیز بسیار مهم است. به باور ایشان خانواده، سلول اولیه جامعه است. بنابراین اگر خانوادهها از نظر اخلاقی متزلزل شوند، تمام جامعه متزلزل خواهد شد[۱۶۰]. در میان اعضای خانواده مادران نقش ویژهای دارند؛ زیرا دامن و آغوش پر مهر و محبت مادران بهترین محیط آموزشی برای تربیت فرزندان است[۱۶۱]. مادران باید تلاش نمایند تا فرزندان خود را که آیندهسازان جامعهاند، مسلمان، مؤمن، متقی، و متخلق به اخلاق اسلامی بار بیاورند[۱۶۲]. علاوه بر خانواده، نهادهای علمی و تربیتی مانند آموزش و پرورش، دانشگاهها، حوزههای علمیه، و... ، سهم بهسزایی در تربیت اخلاقی و ایجاد معنویت در جامعه اسلامی دارند[۱۶۳].[۱۶۴]
پیشرفت پایدار
در منظومه فکری حضرت امام، مهمترین ویژگی جامعه اسلامی پیشرفت مستمر و دائمی است؛ زیرا تمام اوصاف و شاخصههای دیگر در سایه رشد علمی و ترقی عملی ساکنان جامعه فراهم میگردد. جامعه اسلامی باید دائم و مستمر، در تمام زمینههای علمی، فرهنگی، هنری، معنوی، اقتصادی، صنعتی، سیاسی، حقوقی، و... ، در حال رشد و پیشرفت بر پایه مبانی و معتقدات اسلامی باشد، تا بتواند موجودیت خویش را حفظ نماید.
در بخش علمی و فرهنگی، حاکمان، حوزویان و دانشگاهیان باید تلاش نمایند با تبیین صحیح مبانی و اعتقادات دینی، و ترویج و تبلیغ احکام و دستورات فقهی و حقوقی اسلامی، جهالت علمی و ضلالت عملی و اخلاقی را از جامعه بزدایند؛ تا با برطرف شدن جهل و نادانی، علم و حکمت جایگزین گردد و با برطرف شدن ضلالت و گمراهی اخلاقی و انحرافِ عملی، تزکیه، تهذیب روح، اخلاق و معنویت جانشین شود[۱۶۵].
توسعه و پیشرفت اقتصادی در نگاه امام خمینی از شاخصههای مهم جامعه اسلامی است[۱۶۶]. نهادها و سازمانهای اقتصادی باید با تکیه بر اصول اساسی اقتصاد اسلامی نظیر «مالک بودن انسان نسبت به دیگران و امین بودن او نسبت به خداوند»[۱۶۷]، و با در نظر گرفتن ارکان یک اقتصاد سالم به ویژه حلال بودن مال در همه مراحل تحصیل، نگهداری، توزیع و مصرف[۱۶۸]، تمام سعی و تلاش خود را برای تولید بهترین محصولات بنمایند. تولیدات در جامعه اسلامی باید علاوه بر کیفیت بالا، مازاد بر نیاز جامعه بوده و به حد صادرات به دیگر جوامع برسد[۱۶۹]. به اعتقاد امام خمینی پیشرفت اقتصادی گرچه مهم است؛ اما نباید به گونهای باشد که به تقسیم شدن جامعه به دو قشر فقیر و غنی منجر گردد[۱۷۰].
جامعه اسلامی باید متناسب با شرایط و نیازهای زمانی و مکانی، صنعت خود را گسترش دهد تا بتواند محصولات و کالاهای مورد نیاز جامعه را تولید نماید. توان و قدرت صنعتی جامعه اسلامی باید به گونهای باشد که بتواند وسایل و ابزارآلات مورد نیاز در بخشهای مختلف کشاورزی، امنیتی، ارتباطی، نظامی و دفاعی زمینی، دریایی و هوایی را به بهترین وجه تأمین نماید. تغییر شرایط و نیازهای جدید داخلی و بینالمللی، داشتن یک صنعت بهروز، پیشرونده و در حال رشد دائمی را برای جامعه اسلامی مستقل ضروری میسازد[۱۷۱].
جامعه اسلامی به لحاظ سیاسی و حقوقی نیز باید دائماً در حال رشد و پیشرفت باشد تا بتواند مستقل و آزاد از سلطه استعمارگران، و استثمارگران به حیات خود ادامه دهد[۱۷۲]. تبیین، تدوین و اجرای حقوق داخلی و بینالمللی، که قوانین اسلامی و مسئولان نظام دینی عهدهدار آن میباشند، امری ضروری است؛ زیرا جامعه انسانی اسلامی هرچند در شئون گوناگون اقتصاد مترقی و در امور متنوّع صنعت کارآمد باشد، اما مادام که از قوانین حقوقی کامل و متقابل آگاه نبوده و به آن معتقد نشده و در عمل به آنها متعهد نباشد، هرگز کامیاب نخواهد شد؛ چون همان سلاحهای اقتصادی و صنعتی بدون صلاح حقوقی و اخلاقی، زمینه تباهی را فراهم میکند. اصول حقوقی حکومت اسلامی هرگونه سلطهگری یا سلطهپذیری را نفی، و وفای به تعهدات و قراردادهای بینالمللی را لازم میشمارد[۱۷۳].[۱۷۴]
نخبهگرایی
از آنجا که امام خمینی از یک سو برای تهذیب و تربیت اخلاقی و معنوی جامعه و از سوی دیگر برای استقلال و خودکفایی تمام عیار جامعه اهمیت ویژهای قائل است؛ برای نخبگان، منزلت و پایگاه اجتماعی ویژهای معرفی میکند؛ لذا همواره بر این اصل تأکید میکنند که عالمان دینی و دانشگاهیان بیش از هرچیز به فکر تربیت و تهذیب خود بوده و مراتب کمال اخلاقی را در خود ایجاد نمایند[۱۷۵]؛ زیرا کمال واقعی و حقیقی در گروه توجه به تربیت و رشد اخلاقی و معنوی و تهذیب نفس است و بدون آن هیچ رشدی صورت نمیگیرد. عدم توجه به اخلاق و معنویت زمینهای میشود برای قرار گرفتن در میدان دشمنان نفسانی انسان و شیاطین و دشمنان داخلی و خارجی[۱۷۶].
نخبگان پس از آنکه بر خواستهها و امیال خود مسلط شده و پیروزمند جنگ در میدان مبارزه با دشمن نفس و جهاد اکبر باشند، میبایست در دو عرصه به فعالیت بپردازند؛ از یکسو لازم است در تربیت اعضاء جامعه نقش ایفاء کرده و آنها را همزمان آماده دریافت آموزههای علمی، اخلاقی و معنوی نموده تا نسلهای بعد بتوانند نیازهای علمی جامعه را به صورت متعهدانه تأمین نمایند[۱۷۷]. از سوی دیگر نخبگان میبایست خود به نیازهای مدیریتی و اجرایی جامعه توجه نموده و برای پذیرش مسئولیتهای مرتبط به تواناییهای آنها اقدام نموده و جامعه را به سوی اهداف به پیش ببرند[۱۷۸]. در غیر این صورت دشمنان جامعه ممکن است بر جامعه مسلط شده و آن را از مسیر خود خارج نمایند[۱۷۹].
در عرصه دیگر نخبگان میبایست به بالندگی علمی کشور کمک کرده و با نوآوریهای نظری و کاربردی خود به استقلال و خود کفایی کشور کمک نمایند[۱۸۰].[۱۸۱]
تولی و تبری
امام خمینی بر اساس منابع دین اسلام معتقد است که در جامعه اسلامی، میبایست همه مؤمنین با یکدیگر مهربان و با دشمنان سرسخت باشند و تحت هیچ شرایطی نسبت به ظلم ظالمان تمکین نکنند[۱۸۲]. وحدت را در بالاترین سطح ممکن حفظ نموده و از هرگونه تفرقه و تشتت پرهیز نمایند[۱۸۳]. بر همین اساس، امروزه جوامع و حکومتهای مسلمان میبایست با اسرائیل و صهیونیزم که مظهر تمامعیار دشمنی با اسلام و مسلمین است رابطهای خصمانه داشته باشند و هرگونه رابطه مسالمتآمیز با آن میبایست قطع شود[۱۸۴].[۱۸۵]
شاخصههای جامعه مطلوب اسلامی
در اندیشه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای، بارزترین مصداق جامعه مطلوب، جامعه ولایی است که در عصر ظهور معصومین(ع) محقق شده است و پس از دوره طولانی غیبت امام معصوم(ع) با ظهور امام عصر(ع) محقق میگردد. جامعه مطلوب مهدوی از نظر ایشان، بر چند پایه استوار شده است:
- خصوصیت جامعه ایدهآل و مطلوب، ارتقاء سطح اندیشه انسان است هم اندیشه علمی و هم اندیشه اسلامی انسان، شما باید نشانی از جهل و بیسوادی و فقر فکری و فرهنگی در عالم پیدا نکنید.
- خصوصیت دیگر جامعه مهدوی این است که در آن همه نیروهای طبیعت و همه نیروهای انسانی استخراج میشود و چیزی در بطن زمین نمیماند که بشر از آن استفاده نکند.
- خصوصیت دیگر این است که محور در زمان امام زمان، محور فضلیت و اخلاق است. هر کس که دارای فضلیت اخلاقی بیشتر است او مقدمتر و پیشتر است. در جامعه مطلوب اسلامی... دنیا به یک کمال نسبی رسیده... جامعه مهدوی را ما یک جامعه انسانی عادلانه صددرصد میدانیم[۱۸۶].
بنابراین جامعه مطلوب و شاخصههای اساسی آن، جامعهای است که هدف یک ملت زنده، بیدار، باهوش قرار بگیرد؛ یعنی آن تصویر آرمانی یک جامعه برای یک چنین ملتی، آن جامعهای است که در او معنویت باشد، عدالت باشد، عزت و قدرت باشد، ثروت باشد، رفاه باشد. اگر بخواهیم این مجموعه با هم باشد، بدون معنویت ممکن نیست، بدون آرمان معنوی ممکن نیست، بدون اخلاق ممکن نیست، بدون در نظر گرفتن خدا ممکن نیست، بدون مجاهدت فی سبیل الله ممکن نیست[۱۸۷]. اسلام برای جامعه اسلامی قدرت، صلابت، تمکن مادی و معنوی، آزادی حقیقی از قید همه اسارتهایی که بشر را اسیر میکند و مبتلا میکند، میخواهد. یک چنین چیزی را برای جامعه اسلامی خواسته تا جامعه اسلامی بتواند دنیا را نجات بدهد[۱۸۸].
با بررسی شاخصههای کلی جامعه مطلوب به موارد ذیل در دستگاه اندیشه مقام معظم رهبری، میتوان اشاره کرد:
- پویایی و تحول پذیری[۱۸۹].
- بنا بر اساس آزادی فکر و اندیشه[۱۹۰].
- ساخت اجتماعی جامعه اسلامی بر پایه توحید[۱۹۱].
- امامت محور[۱۹۲].
- هدایت محور[۱۹۳].
- عدالت محور[۱۹۴].
- جامعهای فرهنگی[۱۹۵].
- معنویت محور[۱۹۶].
- اخلاق محور[۱۹۷].
- جهادگری و مبارزه[۱۹۸].
- نقش والای شهروندان[۱۹۹].
- حرمت و کرامت انسانی در جامعه اسلامی[۲۰۰].
- تکاملگرایی در جامعه اسلامی[۲۰۱].
- ابزار بودن اقتصاد در جامعه اسلامی[۲۰۲].
- تخصصگرایی در جامعه اسلامی[۲۰۳].
- قانونگرایی[۲۰۴].
- رفتار عالمانه در اداره جامعه اسلامی[۲۰۵].
- نبود تناقض در جامعه اسلامی[۲۰۶].
- برخوردار از عزت و قدرت[۲۰۷].
- فضلیت محوری[۲۰۸].[۲۰۹]
حاکمان در جامعه اسلامی
امام خمینی با استناد به صدر اسلام و حاکمیت امام علی (ع)، که علیرغم وسعت سرزمینی آن دوران، حضرت علی (ع) با تمام اقشار مختلف اجتماعی، رابطهای مهربانانه و از سر محبت و دلسوزی داشته است؛ علی (ع) را به عنوان یک حاکم موفق، و زندگی شخصیاش را مطابق با اقشار محروم و کم درآمد و نیازمند معرفی میکنند[۲۱۰]. در چنین جامعهای است که حاکمان نیز همانند همه اقشار اجتماعی در برابر قانون مطیع بوده و هیچیک از آنان مجاز نیستند از قوانین که ریشه الهی دارند تخطی نمایند[۲۱۱]. آنها در کنار الزامات اعتقادی، از اخلاق حسنه بهرهمند بوده و در تمام شئون حکومتداری ضمن رعایت اعتدال و عدالت، در بیتالمال مسلمین حداکثر امانتداری را رعایت خواهند کرد و در توزیع مسئولیتها و مدیریتها و نیز فرصتهای اجتماعی به اطرافیان و نزدیکان خود، نگاه ویژهای ندارند[۲۱۲].
رعایت دستورات الهی توسط حاکمان باعث میشود که ضمن توسعه روابط صمیمی میان حاکمان و مردم، همه مسئولین خود را خدمتگزاران مردم بدانند و در نتیجه روابط آن نه تنها خصمانه نمیشود بلکه همه آنها نسبت به هم مهربان و متعهد خواهند بود[۲۱۳].
با توجه به آنکه خصائص و ویژگیهای یاد شده به شکل مطلق در حضرات معصومین یافت میشود، نمونه بارز و برجسته حاکمیت بر جامعه مطلوب، حاکم معصوم است و بعد از معصومین، نزدیکترین کسانی که ضمن دارا بودن شرایط لازم، نسبت به انجام قوانین الهی و سنت معصومین اصرار داشته باشند. چنین کسی در نظام فکری امام خمینی، فقیه جامعالشرائط است. در این دستگاه فکری، فقیه میبایست همانند معصومین با اجرای دستورات اخلاقی، قوانین و مقررات جامعه اسلامی هرچه بیشتر خود را به معصومین نزدیک کند. چنین شخصی همان ولایتی را بهرهمند خواهند بود که معصومین داشتهاند[۲۱۴]. در نگاه امام خمینی به دلیل جایگاه ویژه مردم در جامعه مطلوب، حاکمیت میبایست نسبت به خواست و خدمت به مردم دلمشغولی داشته باشد و ارزش هریک از مسئولین به میزان خدمتی که به مردم ارائه میدهد بستگی دارد[۲۱۵]. هرچند حاکمان موظفاند به مردم خدمت کنند و با آنان در ارتباط دائمی باشند؛ اما این بدان معنا نیست که هر نوع خواستهای از ناحیه مردم مشروع باشد و حاکمان میبایست بدان خواستهها عمل کنند؛ بلکه میزان، عمل کارگزاران و حاکمان اسلام است و در جامعه مطلوب مورد نظر امام خمینی میبایست همواره تطابق با دستورات اسلامی سرلوحه کار مسئولان باشد و میبایست در هر کاری «محتوای آن هم از هر جهت اسلامی»[۲۱۶] باشد[۲۱۷].
خانواده در جامعه مطلوب اسلامی
خانواده در منظومه فکری و اجتماعی امام خمینی از جایگاه ویژه و برجستهای برخوردار است[۲۱۸]. اولین سلول اجتماعی هر جامعهای را خانواده تشکیل میدهد. این واحد اجتماعی از یکسو عهدهدار تولید جمعیت و نسل آن جامعه[۲۱۹] و از سوی دیگر عهدهدار پشتیبانیهای دیگر از اعضاء میباشد. در طول فرآیند اجتماعی کردن و تربیت فرزندان، خانواده مؤثرترین نقش را ایفاء میکند. چنانکه گرایش و تمایل به انحراف و گناه نیز از خانواده آغاز میشود و میتواند سرمنشأ خانوادگی داشته باشد[۲۲۰]. در میان اعضاء خانواده با توجه به نظام تقسیم کار خانوادگی، سرپرستی کلان و مدیریت خانواده بر عهده مرد و پدر خانواده و مدیریت داخلی خانواده و خصوصاً تربیت فرزندان بیشتر بر عهده مادران و زنان میباشد[۲۲۱].
نوع تعامل والدین در خانواده میبایست بر مدار اخلاق اسلامی و محبت و مودت باشد. محبت و مودت والدین در خانواده باعث میشود فرزندان در آن محیط آرام رشد کرده و تربیت شده و با تربیت اسلامی آشنا شوند[۲۲۲]. اگر محیط خانواده به جای سازگاری، میدان تخاصم و جنگ و جدال و یا احیاناً تربیت غیر اسلامی باشد، فرزندان پس از رشد جسمی مبتلا به انحراف و گناه میشوند[۲۲۳].
هرچند امام معتقدند که تکیهگاه خانواده در امور تربیتی و عاطفی و مدیریت داخلی بر دوش زنان است، اما این امر بدان معنا نیست که زنان به عنوان عضوی از جامعه در نظر گرفته نشوند و حق حضور اجتماعی آنان سلب گردد؛ بلکه آنان همانند دیگر شهروندان از حقوق اجتماعی متناسب با دستورات اسلامی برخوردار میباشند[۲۲۴].
همچانکه جلوگیری از تولید مثل باعث قطع نسل و کاهش جمعیت میشود، شکستن حریمهای اخلاقی نیز حدود و ثغور خانواده و نسل اعضاء جامعه را با آسیب مواجه میسازد. یکی از عواملی که باعث میشود قلمرو و حدود خانواده نادیده گرفته شود، اختلاطهای غیر ضابطهمند پسران و دختران و زنان و مردان میباشد؛ لذا امام معتقدند در جامعه اسلامی میبایست این حریمها حفظ گردد و تعدی به این حریمها به وسیله دشمنان و یا ناآگاهان صورت میگیرد[۲۲۵]. وی به رفتار طاغوتی در خانواده اشاره میکند و معتقد است اگر کسی در خانواده طاغوت شد، میتواند در قلمرو وسیعتری رفتار طاغوتی از خود نشان دهد[۲۲۶]. بنابراین خانواده در جامعه مطلوب به گونهای است که زمینه طغیان را از بین میبرد[۲۲۷].[۲۲۸]
رسانههای جمعی در جامعه مطلوب اسلامی
رسانههای جمعی ابزاری هستند که همواره زمینههای ارتباطات میان عناصر اجتماعی را فراهم میآورد. در این ارتباط ممکن است زمینههای هدایت و سعادت فراهم شده و اعضاء جامعه در نیل به اهداف متعالی و بلند رهنمون شوند و یا آنکه ممکن است لغزش پیدا کرده و به انحراف کشانده شوند. امام خمینی به دلیل تأثیرات قابل توجه رسانهها، هدایت و انحراف جامعه را به رسانهها نسبت میدهد[۲۲۹]؛ لذا در یک جامعه مطلوب رسانهها ضمن ایجاد زمینه گردش اطلاعات و انتشار آنها و آشنا ساختن شهروندان و اعضاء جامعه با دستاوردهای تازه علمی و هنری و... همانند سایر کارگزاران اجتماعی کردن اعضاء، آنها را به اعضاء مفیدی برای جامعه تبدیل کرده و آنها را به سوی انسان الهی سوق دهد[۲۳۰].
با توجه به نقش خانواده، نخبگان و مراکز علمی و آموزشی در زمینه تربیت اخلاقی و معنوی اعضاء جامعه، رسانهها نیز میبایست در کنار آنها قرار گرفته و با کمک نخبگان و عالمان دینی و دانشگاهی تربیت یافته و مهذب، به تربیت سایرین اقدام کنند؛ لذا رسانهها به عنوان ابزاری میشود برای انتشار اطلاعاتی که لازمه هدایت و سعادت است[۲۳۱].
با توجه به اینکه غیر از معصومان (ع) هر کس دیگری میتواند در معرض خطا و اشتباه قرار گیرد، رسانهها با رعایت مصالح مهمتر میتوانند در مواقع لازم خطاها را متذکر شده و مسئولین امر را از آسیبهای محتمل آشکار و پنهان آگاه سازند و با انتشار این نوع آگاهیها، بستر هدایت و تربیت را تقویت نمایند[۲۳۲]. طبعاً در این راستا نباید اغراض شخصی و کینهتوزانه به جای رسالت اصلی رسانهها قرار گیرد[۲۳۳] و یا ارکان جامعه دستخوش تزلزل و آسیب شود[۲۳۴].
در دیدگاه امام خمینی، رسانهها مجاز نیستند تحت هیچ شرایطی اعتقادات جامعه را به دین اسلام و ارزشهای آن مخدوش سازند[۲۳۵]. از آنجا که رسانههای جمعی از فرصتها و امکانات عمومی و مردم بهرهمند میشوند همواره میبایست حافظ و نگاهبان منافع مردم بوده و از تضییع حقوق جامعه اسلامی جلوگیری نمایند[۲۳۶].
رسانههای جمعی در یک جامعه مطلوب میبایست فاصله اجتماعی خود را با دشمن حفظ کرده و از وابستگی به دشمن و تأمین خواستههای آنان پرهیز نمایند[۲۳۷]؛ لذا رسانههای جمعی در عین بهرهمندی از آزادیهای مشروع، میبایست مقید به اصول و مبانی احکام اسلام و قوانین برآمده از آن باشند.
بنابراین هرگاه رسانهای از محدوده آزادیهای مشروع و قانونی فراتر رود و حدود اسلام و منافع عمومی را نادیده بگیرد، خیانت است و هیچ کسی در انجام خیانت و توطئه آزاد نیست[۲۳۸]. علاوه بر خیانت و توطئه، رسانهها مجاز نیستند واقعیتها را وارونه نشان دهند و آنها را تحریف نمایند[۲۳۹]. برای پیشگیری از خیانتها و توطئهها لازم است به اشکال مختلف بر فعالیتهای رسانهها نظارت صورت پذیرد[۲۴۰].[۲۴۱]
راهبردهای تحقق جامعه مطلوب اسلامی
تحقّق جامعه مطلوب و فاضله اسلامی در اندیشه حضرت امام خمینی تحصیلی است، نه حصولی[۲۴۲]. در نتیجه این افراد جامعه اسلامی و امت مسلماناند که باید شرایط تحقق چنین جامعهای را به وجود آورده و آن را بسازند.
در هندسه و نظام فکری امام خمینی، مهمترین راهبرد برای تحقق جامعه اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی است؛ زیرا ساختن جامعه اسلامی فاضله و مطلوب، پیوند و ارتباط قوی و محکمی با نوع حکومت دارد. وی معتقد است برای اسلامی شدن جامعه، حکومت باید اسلامی باشد؛ چراکه بدون حکومتی دینی و اسلامی، هرگز یک جامعه مطلوب اسلامی به وجود نخواهد آمد. ایشان با استدلالها و براهین عقلی و نقلی، ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را تبیین نموده و آن را با اصل اعتقادی مهم امامت پیوند میدهند.
به باور ایشان، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام (احکام شرع) برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریح شده است؛ و احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را میسازد. در این نظام حقوقی، هرچه بشر نیاز دارد، از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی... آمده است. تمام این قوانین و روابط تنها در سایه حکومت اسلامی میتوانند در خدمت تربیت و سعادت انسان و جامعه قرار بگیرند[۲۴۳].
در دیدگاه ایشان، حکومت اسلامی تنها در صورتی میتواند سعادت جامعه و انسان را تأمین نماید، که بر پایه دین و قوانین الهی، که رهآورد وحی و شکوفاگر فطرت انسانهاست، بنا شده و بر اساس آن عمل نماید؛ زیرا تشریع و قانونگذاری، زمانی درست و حق است و انسان را به سعادت میرساند، که هماهنگ با تکوین و آفرینش انسان و جهان باشد و با فطرت و آفرینش انسان، با حقیقت آفرینش جهان، و با رابطه تکوینی عالم و آدم هماهنگ باشد. انسان، نیازمند جهان است و با آن ارتباط دارد و در عین حال، از هر راهی نمیتواند در جهان اثر بگذارد؛ چنانکه جهان نیز از هر راهی در انسان اثرگذار نیست. این تأثیر و تأثّر آدم و عالم و انسانها با یکدیگر، مشخّص و محدود است و از اینرو، قانونی سعادتآور است که با این سه امر تکوینی هماهنگی داشته باشد و چنین قانونی، نه از خود انسان برمیخیزد و نه از طبیعت و جهان؛ زیرا نه انسان به عمق جهان آگاهی دارد و نه جهان از خودش باخبر است؛ چه رسد به اینکه از انسان و از رابطه او با خود خبر داشته باشد. قانونگذار، فقط آن کس میتواند باشد که انسان و جهان را آفریده و رابطه متقابل انسان و جهان را تنظیم کرده است و او، جز خدا نیست و لذا در قرآن کریم آمده است: ﴿إن الحکم الا الله﴾؛ یعنی جعل حکم و قانون سعادتآور، اختصاص به خداوند دارد و کسی جز او توانایی وضع قانون را ندارد[۲۴۴].
به اعتقاد امام خمینی، وحدت مقصد و هدف و همجهت بودن قوای اصلی مقننه، مجریه و قضائیه و سازمانها و نهادهای فرعی اینها، نقش بسیار تعیینکنندهای در پیشبرد راهبردهای جامعه اسلامی دارد. قوای سهگانه باید در عین اینکه استقلال خود را حفظ کرده و در امور دیگری دخالت ننمایند، هدف و مقصد آنها یکی بوده و همه در جهت ساختن جامعه اسلامی تلاش نمایند[۲۴۵].
عامل مهم دیگر، ملت و امت مسلماناند که بدون خواست و همت آنها تحقق چنین جامعهای اصلاً ممکن نخواهد بود[۲۴۶]. تأکید حضرت امام بر «جمهوری اسلامی» به جای هر مفهوم و عنوان دیگری ناشی از همین مطلب است[۲۴۷].
به اعتقاد امام خمینی تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی است که بر عهده علما و خواص و روشنفکران است[۲۴۸]. اینان باید با تشریح وضع مطلوب جامعه اسلامی و ابهامزدایی از قوانین اسلام، عقاید و احکام و نظامات اسلام را به مردم تعلیم دهند، تا زمینه برای اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام در جامعه فراهم شود[۲۴۹].
به اعتقاد ایشان از مهمترین ابزار تبلیغ و تعلیم، رسانهها[۲۵۰] و به ویژه رادیو و تلویزیون است؛ زیرا در گستره وسیعی قابل دسترسی است و حتی دورترین نقاط به مرکز نیز به آن دسترسی دارند[۲۵۱]. رسانهها به عنوان یک مدرسه و دانشگاه بزرگ و عمومی باید برنامههای خود را بر پایه معتقدات و آموزههای الهی و اسلامی تولید و تبلیغ نمایند، تا با تعلیم و تربیت صحیح مردم جامعه را به سمت اسلامی شدن سوق دهند[۲۵۲]. به باور امام خمینی رسانهها آنقدر اهمیت دارد که اگر رسانهها اصلاح شوند جامعه اصلاح میشود[۲۵۳].[۲۵۴]
موانع رسیدن به جامعه مطلوب اسلامی
در منظومه فکری امام خمینی، همانگونه که حکومت اسلامی مهمترین راهبرد تحقق جامعه اسلامی است، عمدهترین مانع بر سر راه امت مسلمان برای تحقق جامعه اسلامی مطلوب، غیر اسلامی بودن حکومت است[۲۵۵]. علاوه بر این، مواردی همچون تفرقه و اختلاف، جهل و جهالت، علم بدون عمل، خودباختگی، تحمیل قوانین بیگانه و تبلیغات استعمار نیز از مهمترین موانع رسیدن به جامعه فاضله و مطلوب اسلامی به شمار میآیند.
به اعتقاد حضرت امام، تفرقه و اختلاف مهمترین عامل نفوذ دشمنان در بین امت و ملت مسلمان[۲۵۶]، اساس شکست و عقبماندگی[۲۵۷] و منشأ تمام مشکلات، اسارتها و گرفتاریهای مسلمانان و دولتهای کشورهای اسلامی است[۲۵۸]. دشمنان اسلام تمام توان خود را صرف شایعهها و دروغهای تفرقهافکن نموده و میلیاردها دلار برای آن صرف میکنند[۲۵۹]، تا با درگیری میان مسلمانان و جوامع اسلامی زمینه را برای تسلط کامل خود بر مسلمانان و چپاول و غارتگری کشورهای اسلامی مساعد سازند[۲۶۰].
اختلاف و تفرقه میان نهادهای تعلیم و تربیت مخصوصاً دانشگاه و روحانیت مانعی بزرگ بر سر راه شکلگیری جامعه اسلامی است؛ زیرا اگر دشمنان بتوانند چنین تفرقهای را ایجاد کنند و دانشگاه را در تصرف خودشان بیاورند، فاتحه اسلام خوانده خواهد شد[۲۶۱]. اهمیت این مسأله شده تا قرآن کریم، مهمترین منبع معرفتی مسلمانان، آنها را به اعتصام به حبلالله فراخوانده و از تفرقه و اختلاف تحذیر و نهی فرماید[۲۶۲].
به باور امام خمینی همانگونه که جهل و نادانی مانع از تحقق جامعه اسلامی است[۲۶۳]؛ علم بدون عمل نیز از موانع مهم به شمار میآید[۲۶۴]. اسلام و جامعه اسلامی در طول تاریخ از دو گروه جاهلان متنسک و عالمان متهتک بسیار صدمه دیده است[۲۶۵]؛ لذا پیامبر اکرم (ص) فرموده است دو طایفه کمر من را شکستند: عالمهای که متهتک و جاهلهای که متنسُک. هر دو گروه به نام اسلام مانع از شکلگیری حکومت اسلامی و تحقق جامعه اسلامی مطلوب بوده و خواهند بود[۲۶۶].
مانع مهم دیگر بر سر راه جامعه اسلامی خودباختگی در برابر بیگانگان و عدم اعتماد به نفس است. اگر امت مسلمان به ویژه نخبگان و علما و روشنفکران، تحت تأثیر تبلیغات دشمنان اسلام اعتماد به خود و اسلام را از دست بدهند تحقق جامعه اسلامی مطلوب ممکن نخواهد بود[۲۶۷].
دیگر از موانع شکلگیری جامعه اسلامی مطلوب تبلیغات دشمنان استعمارگر و استثمارگر است. آنها برای بهدست گرفتن حکومت جوامع اسلامی و غارت و چپاول سرمایهها و ذخایر آنان تبلیغات گستردهای به راه انداخته و هزینههای فراوانی صرف آن میکنند[۲۶۸]. از جمله اصول اساسی مورد تبلیغ اینان جدایی دین از سیاست است[۲۶۹]. آنها دائما تبلیغ میکنند که اسلام دین جامعی نیست و برای حکومت برنامه و قانونی ندارد؛ بلکه صرفاً یک سری مسائل مربوط به طهارت و نجاست است و اخلاقیاتی هم دارد؛ اما راجع به شیوه زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد[۲۷۰]. مؤثر افتادن این تبلیغات در امت مسلمان به خصوص در میان قشر تحصیل کرده و اهل علم مانع از فهم درست اسلام و در نتیجه تشکیل حکومت اسلامی و به وجود آوردن جامعه اسلامی مطلوب است[۲۷۱].[۲۷۲]
آسیبشناسی جامعه مطلوب اسلامی
مقام معظم رهبری در مقابل جامعه اسلامی و مطلوب خویش جامعه نامطلوب و جاهلی را قرار میدهد و با معیارهای دینی در تعریف آن میفرماید: «جامعهای که بر مبنای شرک بنا شده باشد، طبقات انسان هم جدا و بیگانه از یکدیگر است. وقتی در یک جامعه شرکآلود، ربط انسانها به مبدأ هستی و نیروی قاهر و مسلط عالم مطرح میشود، به طور طبیعی و قهری، در این جامعه انسانها از هم جدا میافتند؛ یکی به یک خدا، دیگری به خدایی دیگر و سومی هم به خدایی دیگر، جامعهای که بر مبنای شرک باشد، میان آحاد و طوایف انسان، یک دیوار غیر قابل نفوذ و یک دره جدایی غیر قابل وصل وجود دارد[۲۷۳]. چنین جامعهای دارای ویژگیهای ذیل است:
- مناسبات اجتماعی تحت حاکمیت طاغوت است[۲۷۴].
- خود فراموشی در چنین جوامع جاهلی تبدیل به قاعده میشود[۲۷۵].
- دوری از انسانیت و معنویت و اخلاق و فضیلت[۲۷۶].
- ضعف معرفتی انسان در جامعه جاهلی[۲۷۷].
- طبقاتی شدن جامعه[۲۷۸].
مقام معظم رهبری ریشههای فساد، انحراف و زوال جامعه را علاوه بر گرایش به ویژگیهای جامعه جاهلی در اموری میدانند که به مواردی از آن اشاره میشود.
- خروج جامعه از سنتهای الهی[۲۷۹].
- مصرفی شدن جامعه[۲۸۰].
- پوچگرایی اخلاقی[۲۸۱].
- ستمگری و ستمپذیری[۲۸۲].
- غرور و استبداد فردی جامعه[۲۸۳].
- ترویج فساد اخلاقی و بیبند و باری[۲۸۴].
- تبعیض و بیعدالتی[۲۸۵].
- بیتقوایی و غفلت و بیتوجهی و غرق شدن در منجلاب شهوات[۲۸۶].
- خود فراموشی در جامعه[۲۸۷].
- دور شدن از معنویت و دین[۲۸۸].
- فسق و فساد عامل زوال جامعه[۲۸۹].[۲۹۰]
منابع
پانویس
- ↑ برایان، آبرکراسبی، نیکلاس؛ هیل، استفن؛ اس ترنر، فرهنگ سیاسی، ترجمه حسن پویان، ذیل واژه جامعه.
- ↑ ر.ک: اندیشه سیاسی فارابی اثر نگارنده (قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۰)، ص۲۲۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز عید سعید مبعث، ۲/۷/۱۳۸۲.
- ↑ محسن عبداللهی آرن (مهاجرنیا)، اصول تفکر سیاسی در قرآن، قبسات، ش۲۰-۲۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع زائران حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع)، ۱۵/۱/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۱/۶/۱۳۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و فضلاء در مدرسه فیضیه قم، ۱۱/۹/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۳۱/۴/۱۳۶۷.
- ↑ کتاب پیشوای صادق، ۱۵-۱۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار اعضای ستاد ارتحال حضرت امام، ۱۲/۳/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۲/۱۳۶۳.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۳۲۷.
- ↑ Utopia.
- ↑ Flotin.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۸۶.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۵۹.
- ↑ ر. ک: امام خمینی، ولایت فقیه.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۳۶.
- ↑ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۰.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ در مکتب جمعه، ج۶، ص۲۱۳- ۲۱۲.
- ↑ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۵۴.
- ↑ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۱/۶/۱۳۶۲.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۳۳۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۸۰؛ الطلب و الاراده، ص۸۶؛ آداب الصلاة، ص۱۴۲.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۲۵.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۲۴.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۶۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، فصول ۱ و ۲.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۲۹.
- ↑ الدنیا مزرعة الآخرة.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۶۳.
- ↑ پارسانیا، هستی و هبوط، ص۱۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۵۸.
- ↑ امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۱۶۷.
- ↑ «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است » سوره نساء، آیه ۷۹.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ج۳، ص۱۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۴۴.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۶۳.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، تقریرات فلسفی، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۴۵ و ۲۳۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۵؛ و نیز تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۹.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۹.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۶۴.
- ↑ «بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.
- ↑ «و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۱۰.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، پیشگفتار، ص۷.
- ↑ امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۷۱، ۱۷۱؛ صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۸۵؛ ج۲۰، ص۴۰۹؛ ج۱۲، ص۴۲۵ - ۴۲۶؛ ج۱۱، ص۴۵۰؛ جوادی آملی، بنیان مرصوص امام خمینی، ص۳۳۴.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، فصول ۱ و ۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۴۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۴۹.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۷۳-۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۵۳-۴۵۷.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ج۲۱، ص۵۹۷.
- ↑ جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۲، ص۱۰۸.
- ↑ جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۴، ص۵۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۱؛ ولایت فقیه، ص۲۸-۲۹.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۶۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در حرم علی بن موسی الرضا(ع)، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خصوص نقش نیروهای نظامی کشور، ۱۱/۱۰/۱۳۶۰.
- ↑ «میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کمیتههای انقلاب اسلامی، ۱۰/۱۰/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در حرم علی بن موسی الرضا(ع)، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پاسداران به مناسبت روز پاسدار، ۱۷/۷/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با علماء و طلاب در مدرسه فیضیه، ۱۶/۹/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در پادگان ستاد مرکزی سپاه، ۱۷/۷/۱۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در روز عید سعید مبعث، ۱۹/۹/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارمندان و کارکنان دولت، ۷/۶/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۸/۱/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با خانواده شهدا و ایثارگران کرج، ۲۴/۷/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۲/۱۱/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۸/۴/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۵/۴/۱۳۶۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۱/۴/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۱۰/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۸/۴/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع کارکنان پتروشیمی، ۲۳/۱۱/۱۳۶۷.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۳۳۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۳/۱۰/۱۳۶۳.
- ↑ «تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۲/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۳/۳/۱۳۷۰.
- ↑ کتاب راه امام راه ما، ص۲۸-۲۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۰/۳/۱۳۷۱.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۳۳۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی، ۲۵/۴/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۱۷/۱۲/۱۳۵۸.
- ↑ «پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان» سوره بقره، آیه ۱۲۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۲۳/۶/۱۳۶۳.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۳۴۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۱۴/۱۰/۱۳۶۳.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۳۴۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۴/۹/۱۳۶۵.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۳۴۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۱۱/۶/۱۳۶۷.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۳۴۲.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۲، ۲۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۰؛ صحیفه امام، ج۲۰، ص۲۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۱۱۳، ۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۷.
- ↑ امام خمینی، وصیتنامه، ص۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۹۳؛ ج۱۰، ص۳۴۵ - ۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۴۵۵، ۵۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۵۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۲.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۱ - ۴۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۱۶۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۳۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۵.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۴۲۵؛ ج۶، ص۴۵۳.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۴۸؛ ج۶، ص۳۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۳۵؛ ج۵، ص۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۴۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۵۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۳۳؛ ج۱۱، ص۴۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۵۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۷۰؛ ج۴، ص۴۱۴؛ ج۵، ص۶۹، ۲۹۴، ۴۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۳۳، ۴۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۸۰.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۳ - ۵۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۷۷؛ ج۴، ص۳۴-۳۵؛ ج۵، ص۴۳۷ و...
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸ ص۱۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۴۶۴.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۷۳.
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص امام خمینی، ص۳۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۶۸.
- ↑ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص۴۸.
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص امام خمینی، ص۳۴۰.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۳۶ - ۴۴۰؛ ج۱۱، ص۲۲۸؛ ج۱۲، ص۷۷؛ ج۱۳، ص۳۳۵ و....
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۱؛ ج۹، ص۴۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۷۰؛ ج۵، ص۴۵۱، ۴۷۲؛ ج۱۳، ص۳۳۶، ۳۹۶، ۵۳۶؛ ج۱۴، ص۳۰۷، ۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۲۳؛ ج۳، ص۱۱۳؛ ج۶، ص۴۵۳؛ ج۱۰، ص۳۷۵؛ ج۱۲، ص۱۵۹؛ ج۲۱، ص۱۰.
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص امام خمینی، ص۳۴۶.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۷۵.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۱۲ - ۱۴؛ صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۶۸؛ ج۱۵، ص۲۴۵؛ ج۱۹، ص۱۳۴.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۷، ص۲۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۳۲؛ ج۱۹، ص۳۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ۲۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۴۴۱؛ ج۱۹، ص۳۰۴؛ ج۲۱، ص۱۷۷.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۷۸.
- ↑ کتاب درسهایی از نهج البلاغه، ص۴۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار پاسداران به مناسبت روز پاسدار، ۱۷/۷/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۶/۲/۱۳۶۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای شورای مرکزی و مسئولان کمیته امداد امام خمینی.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه ۱۰/۱۱/۱۳۵۹و در دیدار با نویسندگان نشریات دانشجویی ۴/۱۲/۱۳۷۷. و خطبههای نماز جمعه ۵/۴/۱۳۶۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران ۲۱/۶/۱۳۶۲ و حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در صحن امام رضا(ع)، ۳/۱/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)، ۲۰/۳/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در کانون توحید پیرامون مسأله نبوت، ۱۰/۸/۱۳۶۵.
- ↑ جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه تهران ۱۳/۹/۱۳۶۴. و در دیدار هیأت دولت ۳/۶/۱۳۷۲. و در خطبههای نماز جمعه تهران ۳۱/۴/۱۳۶۷ و ۷/۱/۱۳۶۰ و در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام ۹/۱۱/۱۳۶۸ و در دیدار دانشجویان ۷/۹/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۴/۹/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار پاسداران به مناسبت روز پاسدار ۱۷/۷/۱۳۸۱ و در نماز جمعه، ۲۱/۶/۱۳۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۹/۹/۱۳۶۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به حجاج بیت الله الحرام، ۲۶/۳/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران ۲۷/۳/۱۳۶۲ و در خطبه نماز جمعه، ۱۴/۵/۱۳۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۰/۱۰/۱۳۶۱.
- ↑ مصاحبه با گروه ورزش و مردم تلویزیون ۶/۱۲/۱۳۶۰ و در خطبههای نماز جمعه تهران، ۶/۸/۱۳۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۵/۸/۱۳۶۶.
- ↑ کتاب رسالت انقلابی نسل جوان روحانی، ص۲۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در رابطه با پرتوی از قرآن، ۲۵/۹/۱۳۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۶/۸/۱۳۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار عمومی، ۱۸/۷/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار پاسداران به مناسبت روز پاسدار، ۱۷/۷/۱۳۸۱.
- ↑ کتاب دیدگاهها، ص۲۱۴ - ۲۱۲.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۳۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۱.
- ↑ ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص۴۵.
- ↑ ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۳.
- ↑ ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۴۵؛ ج۱۷، ص۱۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۰۳.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۴۸۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳۷.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۶۲؛ ج۸، ص۳۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۰۰ - ۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۳؛ ج۱۵، ص۲۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۰۲-۴۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۲۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۲.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۱۵-۲۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۵۷ - ۲۵۹؛ ج۱۳، ص۲۲۸ - ۲۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۲ - ۲۵؛ ج۷، ص۲۹ - ۳۰ و ۱۵۲-۱۵۳؛ ج۱۳، ص۱۷۵-۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۱۵-۲۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۵-۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۶ - ۳۲؛ ج۱۸، ص۲۲۷ - ۲۳۹؛ ج۱۲، ص۱۶-۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۳ - ۲۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۳۱۵؛ ج۱۳، ص۲۴۷ - ۲۵۳؛ ج۱۲، ص۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳ - ۵۸؛ ج۵، ص۱۷۹ - ۱۸۲؛ ج۱۴، ص۹۴-۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۸۱-۲۸۷؛ ج۵، ص۱۰۰-۱۰۳؛ وصیتنامه، ص۱۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۳۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۳۹؛ ج۱۹، ص۳۴۶؛ ج۲۱، ص۲۹۴.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۸۱.
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص امام خمینی، ص۲۳.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۹ - ۳۰.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۱۶؛ ج۱۳، ص۶۲؛ ج۱۵، ص۲۷۹؛ ج۱۹، ص۳۷۱؛ ج۲۱، ص۱۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ ج۷، ص۵۱۴؛ ج۸، ص۳۶۱؛ ج۱۰، ص۴۰۵؛ ج۱۴، ص۹۴، ۱۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۲۴۸-۲۵۰، ۲۶۳، ۳۳۲؛ ج۵، ص۱۷۰؛ ج۶، ص۳۱۳، ۳۲۴، ۳۴۸.
- ↑ ولایت فقیه، ص۱۲۸.
- ↑ ولایت فقیه، ص۱۳۰، ۱۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۹۴-۴۹۷؛ ج۱۲، ص۲۶۰، ۳۲۴ و....
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۲۴، ۴۸۴؛ ج۱۳، ص۱۵۷، ۵۳۷ و....
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۵۷-۱۵۸.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۸۳.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۱۲۳؛ ج۲۰، ص۳۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۲۳۸؛ ج۱۰، ص۳۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۸۰؛ ج۱۵، ص۲۹۱.
- ↑ امام خمینی، وصیتنامه، ص۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۵۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۵۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۵۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۵۲؛ ج۱۴، ص۲۷؛ ج۱۵، ص۲۹۱؛ ج۱۹، ص۳۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۱۷-۱۸؛ ج۱۳، ص۵۰۷ - ۵۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۱۵۲؛ ج۱۸، ص۸۹، ۴۰۹-۴۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۰۹ - ۴۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۴۸۸؛ ج۸، ص۷۹، ۹۵؛ ج۹، ص۳۷۵؛ ولایت فقیه، ص۱۰ - ۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۱۴۲، ۴۸۴؛ ج۳، ص۳۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۱۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۱، ۲۵۵؛ ج۴، ص۴۶۷؛ ولایت فقیه، ص۱۰ - ۱۱.
- ↑ ولایت فقیه، ص۱۰ - ۱۱ و ۱۴۲-۱۴۳.
- ↑ حسامی، فاضل، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از دانشگاهیان و طلاب حوزههای علمیه، ۲۹/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۰/۱۰/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی، ۲۲/۳/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۱/۸/۱۳۶۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۲/۱۱/۱۳۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۵/۹/۱۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، مصاحبه با مجله شاهد بانوان، ۱۳/۹/۱۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، مصاحبه با مجله شاهد بانوان، ۱۳/۹/۱۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروهی از معلمان سراسر کشور به مناسبت روز معلم، ۱۱/۲/۱۳۶۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دانشگاه امام حسین(ع)، ۲۴/۲/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۵/۹/۱۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۵/۹/۱۳۶۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۰/۱/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه، ۱۴/۷/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۸/۱۱/۱۳۶۷.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «جامعه اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۳۴۶.